ماهنامه دنیای بچه ها شماره 29
ماهنامه دنیای بچه ها شماره 29
1 صفحه 1
شایلی
ن
و
ش
این
ا جان
قهرما
د
ن
خ
م
ت
ا
،
را
د
ارز
ن قش
وست
د
ا
ر
شمند
نگ و
ی
،
ب
م
د
ب
ا
ا
ن
رو
ید
این
یتان،
ر زند
کتاب
گ
ر
س
ی
ی
نی
دن
زیبای
ست.
به هی
م
ا
چ
پیش
ب
ا
ر
ر
ای
ار
زویی
زوهای
رسید
ت
ا
ن
محال
ن
،
ش
عا
ما به ت
شقانه
ه
در کنار ش ک تک
مواره
ای
ح
م
ا
م
ی
ا
ت
ه
ن را ب
تا
د
س
ن
ا
ن
ت
ی
ی
خ
مو
د هی
واهیم
چ سق
ف
کرد.
ی
ب
رای ا
و
روزه
جود ن
ا
د
ا
ی
ر
ش
د
.
ما
د
وستد
ا
ر
ش
ما
روی
ا و دای
ی
ف
رهاد
ماهنامه دنیای بچه ها
شماره مجوز81563 :
سال سوم ،شماره ،29مهر 1399
مدیر مسئول و صاحب امتیاز:فاطمه عبدالمحمدی سردبیر :شایلین مفتخری مظاهری
دبیر تحریریه :شاینا مفتخری مظاهری
نشانی دفتر مرکزی :تهران -خیابان نامجو -خیابان یزدی -کوچه اسالمی -پالک 1
تلفن تماس ( 77579917 - 77630096 :داخلی )2
کدپستی1615863111 :
لیتوگرافی و چاپ :کهن
88344387
شــایلین و شاینا در تخت خواب خود
غــرق در فکر و خیال به اروزهای خود
و اینکه در اینده چه کاره می شــوند
بودنــد ،رویا و دایی فرهاد وقتی ان ها را
دیدند به کنار تختشــان امدند و گفتند؛
شــما می توانیــد فایــل P.D.Fماهنامــه دنیــای بچــه هــا را در 8صفحــه رنگــی ،بــا مراجعــه بــه ســایت
جــار و نصــب اپلیکیشــن مربوطــه و یــا از طریــق رمزینــه مقابــل دریافــت کنیــد. صفحه 2
تو رویاهاتون دیدیم که صحنه ای زیر نور بود
می خوای بگیم تو فکر چه ارزوهایی هستین؟
اروزها چی هستن به دنبال چه کارین؟
یه حدسایی می زنیم چون عاشقتون هستیم.
خیلی چیزا رو دیدیم چشامونو که بستیم.
میخوای بگیم چیا بود چه چیزایی میدونیم؟
دورو بر یه عالم سازهای جورواجور بود
فلوت گیتار پیانو ،تار و سه تار و سنتور
میومدن پیشتون از راه نزدیک و دور
سازها هنرجو بودن ،شما جناب استاد
به اون ها یاد می دادین خوب صداشون دربیاد
تو این کتاب نوشتیم االن براتون میخونیم.
سازها به فرمانتون با هم هماهنگ بودن
دیده می شد صداشون ،موج های خوشرنگ بودن
اون شب با موسیقی تون دنیا رو زیبا کردین
رهبر ارکستر بودین سمفونی اجرا کردین
بعدش هزار هزار دست کف می زدن براتون
بعضی ها هم مثل ما گل می ریختن به پاتون
3
خیلی به ما خوش گذشت یک شب ماندگار بود
اسم قشنگتون هم رو تابلوی تاالر بود صفحه 3
دعوت به جشن رونمایی
از جدیدترین نقاشی
شاینا و شایلین
دیدیم که با یک قلم رفته بودین اسمون
نقاشی می کشیدین پهلوی رنگین کمون
رنگین کمون استاد نقاشی یادتون یاد
هروز با رنگ و یه بوم نواوری می کردین
با قلم جادویی جادوگری می کردین
بلبل روی تابلو اواز می خوند حرف می زد
از روی بوم می پرید ،گاهی بیرون میومد
اهوی نقاشی ها بدو می کرد می پرید
سبزه که می کشیدین میومدو می چرید
رو بوم نقاشی ها زنده بودن حیوونا
انگار که با قلم مو جون می دادین به اونا
گالری های دنیا پر از کارهاتون بودن
عاشق های هنر هم خریدارهاتون بودن
قشنگترین نقاشی تصویری از شما بود
وقتی که میکشیدین جشن تولدتون بود
یه جشن خوب گرفتیم برای رونماییش
گفتیم با کارت دعوت به دوست ها و قوم و خویش
دیدیم تو ارزوتون دکتری دانا بودین
یه زیست شناس عالی تو کل دنیا بودین
می رفتین تو طبیعت دوست بودین با حیوونا
تا اگه دردی داشتن کمک کنید به اونها
هر روز ویزیت می کردین حیونای بیمار رو
تا راهی پیدا کنید درمون کنید اونها رو
نذاشتین منقرض شن خرسها و یوزپلنگها
از کارهای خوبتون پر بود همه خبرها
4 صفحه 4
دیدیم کار عجیبی برای دنیا کردین
با واکسنی جادویی دنیا رو زیبا کردین
حیوونا دیگه باهم ،دوست شدن و مهربون
گرگ ها نمی گرفتند اهو رو از بیابون
کوسه ها با نهنگ ها دیگه کاری نداشتن
شیر و شغال و تمساح ،هیچ ازاری نداشتن
ادمهای دنیا هم دوست شدن با حیوونا
مهربونی می کردن ،باهاشون مثل شما
کارتون با جون و دل بود
جایزتون نوبل بود
خا
ن مه
ا
،
و دکت
تم افتخار دکتر ر ش
ا
ی
ل
ام کارها داریم که شاینا ین
ی
اع
خ
ال
ان وبی
م کن
جا
جام که ب یم ب
به یزه
داده ای رای ح رای
نوب
ش
د
یوان
ل
ا
ما ت
ا
ت
ز انقر علق
زیس
ت
گ
ا
ض
رفت
حیوان ه اس
حیوا ات و ت .ب
ر
ا
د
نا
وستی ی جل
ت از
وگی
شما مچ همیشگ ری
ک
ی
ریم
بین
ش
ناس
ی
دیدیم که رفته بودین تو اون قدیم قدیما
مثل همون جاها که نشون میدن تو فیلما
با ماشینی که داشتین می رفتین خیلی اسون
نه از توی جاده ها نه از توی اسمون
5 صفحه 5
ماشینتون نه چرخ داشت نه دنده داشت نه فرمون
یه دکمه رو میزدی هرجا میرفتی با اون
یه ماشین زمان بود با سرعت برق و نور
گاهی باهاش می رفتی به اون قدیمای دور
ادم قدیمی هارو دایناسورا دیدین
عکس ازشون گرفتین برای ما اوردین
شما دانشمند بودین اون ماشین رو ساختین
دی
دار با دای
ناسورها
مثل انیشتین بودین فیزیک رو میشناختین
یه روز با ماشینتون توی زمان میگشتین
یه دکمه رو میزدین پیش ما برمیگشتین
تو اسمون ابی داشتین سفر می کردین
با دوربین فضایی داشتین مارو می دیدین
بادوستای صمیمی رفتین توی اسمون
تا هرچی اونجا دیدین عکس ازشون بگیرین
توی سفینه بودین دیدیم فضا نوردین
رفتین بازم باالتر تو کهکشان شیری
گردش و تفریح کردین تو باغ رنگین کمون
تا اونجا پیدا کردین ادم های فضایی
از اونجا رفتین دورتر کم کم به ماه رسیدین
اونا بهتون گفتن چقدر که شکل مایی
زود با اونا دوست شدین
مهمون شدین خونشون
رفتین باهم به گردش
تو باغ های کهکشون
با دست پر اومدین
از اون فضانوردی
خبرها و عکسارو تقدیم دنیا کردین
6
شت از
د از بازگ
یلین بع
در این
ینا و شا
فتند :ما
شا
یگ
فضای
د مهای
موریت
دیم با ا
ما
موفق ش
موریت
ا مثل ما
ما
نه
نیم .ا
دیدار ک
دعوت
فضایی
از انان
تند و ما
ربان هس
مه
ن بیایند.
تا به زمی
کردیم صفحه 6
تو رویامون دیدیم که رفته بودین به دریا
داشتین شنا می کردین قشنگتر از ماهی ها
کفشهاتون شبیه بود به پای غاز و اردک
رو سرتون کاله بود به چشمهاتون یه عینک
لباس چسبونتون که مال غواصی بود
توی تمام جیبهاش لوازم خاصی بود
روپشتتون هم دیدیم یه کوله پشتی داشتین
کپسول های هوارو باید تو اون میذاشتین
رو کالهتون چراغ بود به دستتون یه دوربین
در حال فیلم گرفتن می رفتین رو به پایین
خیلی عجیب غریب بود دنیای زیر دریا
همه چیزاش واقعی نه خواب بود و نه رویا
مرجان و ماهی دیدین خوشگل و رنگی رنگی
خوشحال بودین میگفتین عجب جای قشنگی
هی فیلم و عکس گرفتین خوب همه جا رو گشتین
بعدش خوشحال و خندون برگشتین توی کشتی
تو رشته غواصی ازهمه برده بودین
رفته بودین المپیک مدال اورده بودین
شایلین و شاینا که از شنیدن این ارزوها
هیجان زده شده بودند گفتند:
چه رویاهایی خوبی! بازهم بگید ازین ها
چه جالبن قصها دوسش داریم هزارتا
7 صفحه 7
صفحه 8