ماهنامه زیر و بم شماره 28 - مگ لند
0

ماهنامه زیر و بم شماره 28

ماهنامه زیر و بم شماره 28

ماهنامه زیر و بم شماره 28

‫پیشخوان‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سالم اغاز‬ ‫سرمقاله‬ ‫عطر ملکوت‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪28‬‬ ‫‪33‬‬ ‫‪35‬‬ ‫‪36‬‬ ‫‪38‬‬ ‫عاشقانه ها‬ ‫کاریکلماتور‬ ‫داستان دنباله دار‪ :‬خانم ایکس‬ ‫کتابخانه زیروبم‬ ‫درباره نوروز‬ ‫طنز ادبی‬ ‫ایینه خانه‬ ‫معرفی کتاب‬ ‫داستان جلد‪ :‬گپی عیدانه و نوستالژی با الهه رضایی‬ ‫نگاه هفتم‪ :‬از فرهادی تا گلزار‬ ‫شادباش هنرمندان‬ ‫داستان جلد‪ :‬گپ اختصاصی با شبنم قلی خانی‬ ‫میزگرد شعر و موسیقی به بهانه «ازدحام سکوت»‬ ‫دانستنی های موسیقی‬ ‫اهالی موسیقی‪ :‬زیروب ِم سامان احتشامی‬ ‫اختصاصی زیروبم‪ :‬گفتگو با مجید خراطها‬ ‫‪42‬‬ ‫‪44‬‬ ‫‪46‬‬ ‫‪50‬‬ ‫‪52‬‬ ‫‪54‬‬ ‫‪59‬‬ ‫کافه نوستال‪ :‬حیات و ممات در نوستالژی‬ ‫فعاالن موفق‪ :‬گفتگوی ویژه با شهاب مومنی‬ ‫موفقیت‬ ‫کدبانو‬ ‫سبزینه‬ ‫چیدمان‬ ‫زیروبم ایران و جهان‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر یونس یونسیان‬ ‫روشنک هورفر‪ ،‬رضا کشاورز‪ ،‬یونس یونسیان‪ ،‬افسون فروتن‪ ،‬فریبا مردوخیان‪ ،‬سحر‬ ‫غربی‪ ،‬شبدیس بختیاری‪ ،‬محمدحسین عبداللهی‪ ،‬سودابه پناهنده‪ ،‬ارش سروری‪،‬‬ ‫مهسا حداد‪ ،‬ملیحه احمدبیگی‪ ،‬یونس درونگی‪ ،‬مهرداد باالزاده‬ ‫‪60‬‬ ‫‪62‬‬ ‫‪63‬‬ ‫‪64‬‬ ‫‪66‬‬ ‫‪68‬‬ ‫پیشگیری‪ ،‬تشخیص‪ ،‬درمان‬ ‫تازه های دنیای سالمت‬ ‫عطاری‬ ‫بهداشت و زیبایی‬ ‫روان شناسی‬ ‫تغذیه‬ ‫اتلیه فنی و صفحه ارا�یی‬ ‫‪70‬‬ ‫ساالد بهاری با سس پرتقال و کنجد‪ ،‬موهیتو کیوی و‬ ‫توت فرنگی‪ ،‬هات چاکلت اسطوخدوس‬ ‫منو مکمل‪ :‬اجیل و برنجک اسپایسی‪ ،‬ترشی اناناس‪،‬‬ ‫کوکی پسته ای‬ ‫سبزی پلو با ماهی‪ ،‬سوپ قارچ و شنبلیله‪ ،‬نان خامه ای‬ ‫چیکن بوفالو‬ ‫منوی پیشنهادی سراشپز اپرا‪ :‬چیزکیک بهاری‪ ،‬میتلوف به‬ ‫سبک ایتالیایی‪ ،‬پیتزا میگو‬ ‫‪74‬‬ ‫‪77‬‬ ‫‪78‬‬ ‫تناسب اندام‬ ‫اطالعات ورزشی‬ ‫اختصاصی زیروبم‪ :‬گفتگو با فرزاد اشوبی‬ ‫‪80‬‬ ‫‪82‬‬ ‫‪84‬‬ ‫‪86‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪94‬‬ ‫‪95‬‬ ‫‪96‬‬ ‫کودک و نوجوان‬ ‫زیروبم دنیای مجازی‬ ‫زیروبم تکنولوژی‬ ‫زیروبم ُمد‬ ‫فال و سرگرمی‪ :‬طالع بینی سال خروس‬ ‫جدول‬ ‫سالم زبان‬ ‫اتفاقات سال ‪1395‬‬ ‫‪28‬‬ ‫ کلک خیال انگیز‬ ‫ماهنـامه فرهنـگی‪ ،‬اجتـماعی‬ ‫صاحب امتیاز و مدیر مسئول‪ :‬مجید اخشـابی‬ ‫دبیر تحریریه‪ :‬ندا کشـاورز‬ ‫زیر نظر شورای سیاست گذاری و سردبیری‪:‬‬ ‫مجید اخشابی‪ ،‬دکتر مجید نعمانی‪ ،‬دکتر محمد رحیمی‬ ‫دکتر امیدرضا صفریان‪ ،‬مهران عبداهلل پور‬ ‫فرزاد اخشابی و ندا کشاورز‬ ‫همکاران تحریریه‬ ‫سرویس فرهنگ و هنر‬ ‫دبیر‪ :‬نعیمه نظام دوست‬ ‫فاروق ازادیان‪ ،‬عرشیا روشن قلب‪ ،‬ملیحه روشن‪ ،‬یاسمن خلیلی فرد‪ ،‬سهند‬ ‫داداشی نسب‪ ،‬بهراد رضازاده‪ ،‬نیما اعتصام‪ ،‬ویدا امین پور‪ ،‬انسیه چراغعلی‪،‬‬ ‫محمدحسین کشاورز‪ ،‬اناهیتا یاراحمدی‪ ،‬امیرعلی احمدی‪ ،‬زهرا رضاپور‬ ‫سرویس ادبی‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر علی پورحسینی‬ ‫دکتر علی پورحسینی‪ ،‬سحر غربی‪ ،‬پریساسادات خضرائی‪ ،‬ساناز فیضی‪ ،‬شبناز اسماعیلی‬ ‫سرویس سالمت‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر محمدحسین شفازند‬ ‫دکتر حمیدرضا علیزاده اطاقور‪ ،‬دکتر مریم حاجی لو‪ ،‬دکتر علیرضا نورمحمدی‪ ،‬دکتر محمود‬ ‫شفازند‪ ،‬دکتر مهرداد ارجمند‪ ،‬دکتر مرجان یزدا ن پناه‪ ،‬دکتر مهران ارجمند‪ ،‬دکتر مهرشید‬ ‫ارجمند‪ ،‬دکتر سوگند شفازند‪ ،‬دکتر مریم وکیلی‪ ،‬دکتر محمدرضا موحد‪ ،‬محمد مظفری‬ ‫سرویس اجتماعی‬ ‫سرویس ترجمه‬ ‫ زیر و بم زندگی‬ ‫ سهم سالمتی‬ ‫دبیر‪ :‬اناهیتا یاراحمدی‬ ‫دکتر محمد نویدیان‪ ،‬مهسا عبداللهی‪ ،‬اناهیتا یاراحمدی‪ ،‬فرشته اخوان‪ ،‬زهرا خوشدل‬ ‫ چاشت‬ ‫مدیر هنری‪ :‬مجید الهی‬ ‫ویراستار‪ :‬فرشته اخوان‬ ‫‪71‬‬ ‫سرویس عکس‪ ،‬فیلم و تدوین‬ ‫دبیر سرویس‪ :‬مرضیه جعفری‬ ‫مرضیه جعفری‪ ،‬ملیکا محمدی‪ ،‬رخساره رشیدیان‬ ‫امور اینترنتی‪ :‬سحر غربی‪ ،‬سودابه پناهنده‬ ‫روابط عمومی‪ :‬عاطفه نقدلو‬ ‫امور مالی‪ :‬گندم احمدی تفرشی‬ ‫امور اداری‪ :‬اکبر اخشابی‬ ‫تدارکات‪ :‬یونس درونگی‬ ‫بازرگانی و تبلیغات‪ :‬کانون پریزاد‬ ‫اگهی‪(09199099125 :‬تماس‪ ،‬پیام و تلگرام)‬ ‫امور مشترکین‪ :‬مریم پارسیان‪ ،‬فرشته اخوان‬ ‫چاپ متن و صحافی‪ :‬هنر سرزمین سبز ‪ /‬ادرس‪ :‬تهران‪ ،‬اول جاده قدیم کرج‪ ،‬میدان‬ ‫شیر پاستوریزه‪ ،‬خیابان ‪ ۱۷‬شهریور‪ ،‬بعد از ‪ ۱۵‬متری سوم‪ ،‬خیابان شمشاد‪ ،‬پالک ‪ ۲۳‬و ‪۲۵‬‬ ‫شبکه توزیع‪ :‬شرکت توسعه رسانه‬ ‫نشانی دفتر مجله‪ :‬ضلع جنوب غربی پل میرداماد‪ ،‬پالک ‪ ،414‬واحد ‪12‬‬ ‫تلفن‪09199099125 -88205001 -88883315 :‬‬ ‫پیامک‪1000088883315 :‬‬ ‫سایت‪www.zirobamonline.com :‬‬ ‫ای دی تلگرام‪@zirobamadmin :‬‬ ‫اینستاگرام‪@zirobam :‬‬ ‫کانال تلگرامی زیر و بم‪https://telegram.me/zirobamonline :‬‬ ‫زیر و بم در کیوسک مجازی همراه اول‪ndigi.ir :‬‬ ‫‪72‬‬ ‫‪73‬‬ ‫ زنگ ورزش‬ ‫ همه چیز از همه جا‬ ‫مسابقه �پیامکی زیرو بم‬ ‫‪ QR Code‬بارکد یا رمزینه‬ ‫برای دریافت اطالعات بارکد یا رمزینه‬ ‫جهت اشتراک ماهنامه زیروبم کد‬ ‫‪ 445‬را به ‪3070757‬‬ ‫ارسالکنیدودرقرعـه کشـی‬ ‫‪100‬میلیون ریال شرکت کنید‬ ‫شادباشزیروبمی‬ ‫رسیدن سال نو همیشه نویدبخش افکار نو‪ ،‬رفتار نو و تصمیم های نو برای اینده است‪ .‬اینده ای که همه‬ ‫امید داریم بهتر از گذشته باشد‪.‬‬ ‫یادمان باشد که زیبایی های کوچک را دوست بداریم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند‪.‬‬ ‫یادمان باشد که دیگران را دوست بداریم ان گونه که هستند‪ ،‬نه ان گونه که می خواهیم باشند‪.‬‬ ‫یادمان باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگریم‪ ،‬من اگر خود با خویشتن اشتی نکنم هیچ‬ ‫شخصی نمی تواند مرا با خود اشتی دهد‪.‬‬ ‫یادمان باشد که با خودمان مهربان باشیم؛ چراکه شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران‬ ‫مهربان باشد‪.‬‬ ‫عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران‪.‬‬ ‫باید اوج گرفت تا بتوانیم انچه را که اموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم‪.‬‬ ‫لحظات از ان شماست؛ ابی‪ ،‬سبز‪ ،‬سرخ‪ ،‬سیاه‪ ،‬سفید و… رنگ هایی را که بایسته است بر ان ها بزنید‪.‬‬ ‫در سال نو‪ ۳۶۵ ،‬روز سالمتی‪ ۳۶۵ ،‬روز شادی‪ ۳۶۵ ،‬پیروزی‪ ۳۶۵ ،‬بار‬ ‫مهر و دوستی و عشق را برای شما ارزومندیم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫فراخوان‬ ‫از شما همراهان عزیز دعوت می شود تا عقیده‪،‬‬ ‫احساس و نظرتان راجع به زیروبم (مکتوب و‬ ‫تصویری) را به سامانه پیامکی ‪1000088883315‬‬ ‫ارسال فرمایید‪ .‬بهترین پیشنهادات ارسالی در این‬ ‫بخش با نام خودتان منعکس خواهند شد‪.‬‬ ‫�پیشــخـوان‬ ‫از طریق تلفن همراه تبلت با رایانه کافی است‬ ‫نرم افزار بارکدخوان را اجرا و دوربین را روی‬ ‫بارکد بگیرید‬ ‫و به راحتی وارد سایت مقصد شده و فایل را‬ ‫دانلود نمایید‪.‬‬ ‫سوال‪ :‬این جمله را در کدام مطلب این شماره خوانده اید؟‬ ‫همان طور که یک شمع در مکانی تاریک‪ ،‬روشنایی می افکند‪ ،‬انرژی یین اتش‬ ‫نیز راه درست را در دل تاریکی نشان می دهد‪...‬‬ ‫پاسخ سوال باال را به شماره پیامکی ‪ 1000088883315‬ارسال نمایید تا در‬ ‫قرعه کشی تخفیف های ماهانه اموزشگاه موسیقی همراز (کالس ها‪ ،‬همایش ها‪،‬‬ ‫خرید ساز و‪ )...‬و مجله زیر و بم (انواع بن تخفیف خرید کاال و استفاده از‬ ‫خدمات) بهره مند شوید‪ .‬برندگان به شکل فصلی به گردهمایی ها‪ ،‬همایش ها و‬ ‫نشست های اموزشگاه موسیقی همراز با حضور هنرمندان صاحب نام دعوت‬ ‫خواهند شد‪ .‬ارائه این قطعه از مجله جهت دریافت بن تخفیف و متعاقبا‬ ‫شرکت در گردهمایی الزامی است‪.‬‬ ‫توجه‪ :‬این بخش را از مجله جدا نموده و نزد خود نگه دارید‪.‬‬ ‫برندگان مسابقه پیامکی شماره قبل‪:‬‬ ‫عارفه عمویی از تهران‬ ‫ارش صائمی از شیراز‬ ‫قابل توجه برندگان گرامی‪ :‬جهت کسب اطالع از نوع و نحوه دریافت هدیه‬ ‫به شماره تلگرام ‪ 09199099125‬پیام ارسال فرمایید‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫هــو االول‬ ‫تو در کجایی و در کجا نیستی‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪4‬‬ ‫حضـرت دانا‪ ،‬حضـرت نـور‬ ‫ی کنم؟ چقدر بپرستمت؟‬ ‫چقدر بندگ ‬ ‫و چقدر شکر بگویمت که مرا از هیچ و‬ ‫عدم‪ ،‬به بزم هستی و خوان رنگینِ زمان و‬ ‫مکان و وجود‪ ،‬میهمان کردی و به میزبانی‬ ‫بنده نوازانه ات اطعامم می کنی!‬ ‫ِ‬ ‫عطش روح و جانم را با قطره قطره دریای‬ ‫بی کرا ِن دارندگی و بخششت سیراب می کنی‬ ‫و می پایی ام که در قطره های بیش از ظرفیتم‬ ‫غرق نشوم‪.‬‬ ‫چقدر به رحم و بزرگی و عظمتت با ناتوانی‬ ‫بیاندیشم؟!‬ ‫چقدر در سودای فهمت دست و پا بزنم و‬ ‫به جایی نرسم و دوباره از نو شروع کنم؟!‬ ‫و باز تو سکوت کنی و لبخند بزنی و برایم‬ ‫بغل بغل امید بیافرینی‪...‬‬ ‫چقدر از دنیای درونم به دنیای بیرون‪ ،‬دوان‬ ‫به جستجوی تو ره بپویم و همیشه دیر‬ ‫برسم؟‬ ‫عطر و گرمای وجودت را لمس کنم و حس‬ ‫کنم فقط به اندازه یک لحظه‪ ،‬یک گام و یک‬ ‫ان قبل تر‪ ،‬همین جا بوده ای و همه چیز را‬ ‫مهیا کرده ای و سامان داده ای و رفته ای‪...‬‬ ‫بگذار ببینمت‪ ،‬بگذار صدایت را بشنوم‪،‬‬ ‫بگذار تو را نفس بکشم و در اغوشت جان‬ ‫بستانم‪...‬‬ ‫به جان امدم از این همه تعقیب و گریزِ‬ ‫نفس گیر‪ ،‬چقدر به ّرد و نشانه هایت دل ‬ ‫خوش کنم و سراسیمه به دنبالت لحظه هایت‬ ‫بدوم؟!‬ ‫تو در کجایی و در کجا نیستی؟!‬ ‫ای دوست ترین و ای عاشق ترین‬ ‫می دانم‪ ،‬می دانم که تو در اجابت‬ ‫خواسته هایم از من مشتاق تری‪...‬‬ ‫می دانم که تو در شادی ها و خنده هایم از من‬ ‫شادمان تری‪...‬‬ ‫و می دانم که تو‪ ،‬با من از خودم مهربان تری‪...‬‬ ‫با کدام سر سجده ات کنم و با کدام زبان ثنایت‬ ‫گویم؟! و با کدام قلب بپرستمت که از ا ِن تو‬ ‫نباشد و تنها سهم من باشد برای تو؟!‬ ‫این چگونه شکر و ثنا و پرستشیست که بجز‬ ‫ناتوانی و عجز چیزی نصیبم نمی شود؟!‬ ‫من کجای این ناکجایم؟!‬ ‫حضرت یکتا‪ ،‬حضرت زیبا‬ ‫فهم و خرد عطایم کن‪.‬‬ ‫درک لذت از حقیقتم ببخش‪.‬‬ ‫می دانم انچه داده ای بازپس نمی گیری‪ ،‬پس مرا‬ ‫الیق تر کن‪.‬‬ ‫مرا به نگاهبانی و نگاهداری بخشیده های‬ ‫سخاوتمندان ه و نجیبانه ات بیناتر و هوشیارتر و‬ ‫کوشاتر کن‪.‬‬ ‫دنیایم را بهشت کن و همه ساکنانش را‬ ‫فرشته خو‪...‬‬ ‫بگذار رشته های مهر‪ ،‬میانمان محکم تر از پیش‬ ‫تنیده شود‪...‬‬ ‫بگذار لبخند و دوستی‪ ،‬حاکم ابدی قلب هایمان‬ ‫باشد و بگذار تنها عشق دنیاهایمان را به هم‬ ‫پیوند بزند‪...‬‬ ‫بیشتر باران ببار‪...‬‬ ‫بیشتر زیبایی بیافرین‪...‬‬ ‫بیشتر مهربان تر باش‪...‬‬ ‫بیشتر مهر بیافرین و بگستران‪...‬‬ ‫حاال که به ما ساکنان زمین فرصت بهار می دهی‪،‬‬ ‫بهار را در قلب هایمان جاری کن و مهر را در‬ ‫جان هایمان شکوفا کن و دنیایمان را به بهشت‬ ‫برین مبدل کن‪.‬‬ ‫امین ای دوست ترین‬ ‫نوروز پیروز‬ ‫سال نو مبارک‬ ‫مجید اخشابی‪ ،‬اغاز بهار ‪96‬‬ ‫دو اهنگ جدید عیـدانه قابل دسترسی و دانلود از‪:‬‬ ‫ســایت رســـمی‪www.majidakhshabi.com :‬‬ ‫پایگاهخبریزیـروبمنیوز‪www.zirobamnews.com:‬‬ ‫کانـال تلگــرام‪telegram.me/majidakhshabi :‬‬ ‫صفحهاینستاگرام‪instagram.com/majidakhshabi:‬‬ ‫سر مقاله‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪5‬‬ ‫تعریف و حاالت قلب‬ ‫ای دگرگون کننده قلب ها و چشم ها‬ ‫ای گرداننده و تنظیم کننده روزها و شب ها‬ ‫ای تغییردهنده حال انسان و طبیعت‬ ‫حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪6‬‬ ‫واژه قلــب ‪ 132‬مرتبــه در قــران امــده اســت و‬ ‫در دو معنــى اســتعمال می شــود‪:‬‬ ‫‪ -1‬عضــوى کــه در ســمت چــپ بــدن قــرار‬ ‫گرفتــه و خــون را تصفیــه و بــه همــه بــدن‬ ‫پمپــاژ می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬روح و نفــس کــه هدایت کننــده همــه‬ ‫اعضــا و جــوارح بــدن اســت‪.‬‬ ‫قلبــى کــه در دعــاى مذکــور امــده از نــوع دوم‬ ‫و داراى حــاالت مختلــف بــد و خــوب اســت‪.‬‬ ‫حاالت خوب قلب‬ ‫‪ -1‬قلــب ســلیم و پــاک‪ .‬حضــرت علــى (ع)‬ ‫می فرماینــد‪« :‬خداونــد وقتــى نســبت بــه‬ ‫بنــده اى اراده خیــر کنــد‪ ،‬قلــب ســلیم روزى او‬ ‫می گردانــد»‪.‬‬ ‫‪ -2‬قلــب مطمئنــه‪ .‬قــران کریــم می فرمایــد‪:‬‬ ‫«اَال بذکــر ّ‬ ‫الل تَطمئــن القلــوب»؛ همانــا بــا یــاد‬ ‫خداونــد دل هــا ارام می گیــرد‪.‬‬ ‫‪ -3‬قلــب نورانــى‪ .‬از رســول خــدا (ص) در‬ ‫مــورد شــرح صــدر ســوال شــد کــه چیســت؟‬ ‫فرمودنــد‪« :‬نــورى اســت کــه خداونــد در قلــب‬ ‫مومــن قــرار می دهــد و بــه وســیله ان ســینه اش‬ ‫وســعت می یابــد»‪.‬‬ ‫می فرمایــد‪« :‬فــى قلوبهــم مــرض»؛ دل هــاى ‬ ‫ان هــا (منافقیــن) بیمــار اســت‪ .‬در چنیــن‬ ‫حاالتــى بایــد گفــت کــه قلــب مــرده اســت‪.‬‬ ‫عوامل ایجاد حاالت بد و منفى در قلب‪:‬‬ ‫‪ -1‬گنــاه‪ .‬در مناجــات می خوانیــم «و امــات‬ ‫قلبــى عظیــم جنایتــى»؛ اى خــدا‪ ،‬گناهــان‬ ‫بــزرگ‪ ،‬دل مــرا میرانــده اســت‪ .‬پیامبــر اکــرم‬ ‫(ص) در روایتــى می فرماینــد‪« :‬گنــاه بــر روى ‬ ‫گنــاه‪ ،‬قلــب انســان را مى میرانــد»‪.‬‬ ‫‪ -2‬دلبســتگى بــه دنیــا‪ .‬حضــرت علــى (ع)‬ ‫می فرماینــد‪« :‬دنیــا قلــب او را میرانــده اســت»‪.‬‬ ‫‪ -3‬پرخــورى‪ .‬از پیامبــر اکــرم اســام (ص)‬ ‫نقــل شــده اســت کــه فرمودنــد‪« :‬بــا خــوردن‬ ‫اب و غــذاى فــراوان دل را نمیرانیــد؛ چــون دل‬ ‫ماننــد کشــتزار اســت کــه اگــر اب فــراوان بــه‬ ‫ان داده شــود می میــرد»‪.‬‬ ‫عوامل ایجاد حاالت خوب در قلب‪:‬‬ ‫‪ -1‬توبــه از گنــاه‪ .‬حضــرت علــى (ع)‬ ‫می فرماینــد‪« :‬توبــه دل هــا را پاکیــزه می کنــد‬ ‫و گنــاه را می شــوید»‪.‬‬ ‫‪ -2‬انجام عبادت از قبیل نماز و روزه‬ ‫عیــد نــوروز کــه بــا تحویــل ســال و چرخیــدن‬ ‫‪ -3‬یاد مرگ‬ ‫یــک دور کامــل زمیــن بــه گرد خورشــید شــروع‬ ‫‪ -4‬قــران خوانــدن‪ .‬پیامبــر اکــرم (ص)‬ ‫می شــود‪ ،‬از جملــه اعیــادى اســت کــه جنبــه حاالت بد قلب‬ ‫ملــى داشــته و تاریــخ پیدایــش ان قبــل از اســام ‪ -1‬قســاوت قلــب‪ .‬ایــن حالــت همــراه می فرماینــد‪« :‬قلب هــا زنــگار می بندنــد؛‬ ‫اســت‪ .‬ایــن عیــد بــا امــدن اســام و زدودن بــا بی تفاوتــى نســبت بــه احــکام خداونــد ماننــد زنــگ زدن اهنــى کــه اب بــه ان برســد»‪.‬‬ ‫خرافــات از چهــره ان مــورد موافقــت و تاییــد به وجــود می ایــد‪ .‬قــران کریــم می فرمایــد‪« :‬و گفتــه شــد جــاى این گونــه قلب هــا بــه چــه‬ ‫جعلنــا قلوبهــم قاســیه»؛ دل هایشــان را ســخت وســیله اى ممکــن اســت؟ فرمودنــد‪« :‬زیــاد یــاد‬ ‫ضمنــى اســام قــرار گرفــت‪.‬‬ ‫کــردن مــرگ و خوانــدن قــران»‪.‬‬ ‫ امــام صــادق (ع) می فرماینــد‪« :‬هــر روزى کــه گردانیدیــم‪.‬‬ ‫«شــرالعمى عمــى ‪ -5‬یــاد خــدا‪ .‬حضــرت علــى (ع) خطــاب بــه‬ ‫‪ -2‬کــور شــدن قلــب‪.‬‬ ‫در ان گنــاه صــورت نگیــرد عیــد اســت»‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫ در روایــات نیــز امــده اســت کــه روزى القلــب»؛ بدتریــن کــورى‪ ،‬کــورى قلــب اســت‪ .‬فرزندشــان فرمودنــد‪« :‬تــو را ســفارش می کنــم‬ ‫بــراى حضــرت علــى (ع) هدیــه نــوروزى ‪ -3‬انحــراف قلــب‪ .‬قــران کریــم می فرمایــد‪ :‬بــه اینکــه قلــب خــود را بــا یــاد خــدا ابــاد‬ ‫اوردنــد‪ ،‬فرمودنــد ایــن چیســت؟ گفتنــد‪ :‬اى «فل َمــا زاغــوا ازاغ ّ‬ ‫الل ُق ُلوبهــم»؛ بــاز چــون کنــى»‪.‬‬ ‫امیرالمومنیــن‪ ،‬امــروز نــوروز اســت‪ .‬حضــرت از حــق روى گردانیدنــد خــدا هــم دل هــاى ‪ -6‬شــنیدن موعظــه‪ .‬حضــرت علــى (ع)‬ ‫فرمودنــد‪« :‬هــر روز را بــراى مــا نــوروز قــرار بی نورشــان را از ســعادت و اقبــال بگردانیــد‪ .‬می فرماینــد‪« :‬قلــب خــود را بــه وســیله موعظــه‬ ‫‪ -4‬مریــض شــدن قلــب‪ .‬قــران کریــم زنــده کــن»‪.‬‬ ‫بدهیــد»‪.‬‬ ‫‪ -7‬کــم خــوردن‪ .‬پیامبــر اکــرم (ص)‬ ‫ امــام صــادق (ع) دربــاره ایــن عیــد فرموده انــد‪:‬‬ ‫می فرماینــد‪« :‬هــر کــه خوراکــش کــم باشــد‪،‬‬ ‫«و هیــچ نــوروزى نیســت کــه مــا در ان متوقــع‬ ‫بدنــش ســالم و دلــش پــاک می گــردد»‪.‬‬ ‫گشــایش و فرجــى نباشــیم؛ زیــرا نــوروز از‬ ‫‪ -8‬هم نشــینى بــا اهــل معرفــت‪ .‬حضــرت‬ ‫روزهــاى مــا و شــیعیان مــا اســت»‪.‬‬ ‫علــى (ع) می فرماینــد‪« :‬دیــدار اهــل معرفــت‪،‬‬ ‫ مرحــوم محمدحســین کاشـف الغطاء در جواب‬ ‫ابادانــى قلــب اســت»‪.‬‬ ‫این ســوال کــه اعتقاد شــیعه و روش شــما درباره‬ ‫‪ -9‬هم نشــینى بــا عاقــان‪ .‬حضــرت علــى ‬ ‫روز اول ســال (نــوروز) چیســت؟ چنین نوشــتند‪:‬‬ ‫(ع) در جــاى دیگــرى می فرماینــد‪« :‬ابادانــى ‬ ‫نــوروز مقتضــاى جهــان اســت در بشــر و حیوان‬ ‫قلب هــا در هم نشــینى عاقــان اســت»‪.‬‬ ‫و جمــاد؛ بلکــه در اســمان و زمیــن و هــوا و‬ ‫فضــا و بــر ایــن اســاس روایاتــى از اهل بیــت‬ ‫بهترین حال کدام است؟‬ ‫علیهم الســام دربــاره نــوروز بــه مــا رســیده‬ ‫صــاح و فســاد انســان بســتگى بــه قلــب او‬ ‫اســت کــه عیــد گرفتــن را تاییــد کرده انــد و نیــز‬ ‫دارد‪ .‬اگــر قلــب و تمــام وجــود انســان متوجــه‬ ‫بــه نمــاز‪ ،‬ذکــر و عبــادت ســفارش نموده انــد‪.‬‬ ‫خــدا باشــد‪ ،‬ایــن بهتریــن حــال بــراى او اســت‬ ‫کــه در ایــن صــورت می گوینــد قلبــش زنــده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫روشنک هورفر کارشناس ادیان‬ ‫وسوسه‬ ‫از بزرگــی پرســیدند‪ :‬وفادارتریــن مــردی کــه‬ ‫دیــدی کــه بــود؟‬ ‫گفــت‪ :‬جوانــی کــه هنــوز ازدواج نکــرده بــود و‬ ‫نمی دانســت همســرش کیســت و چــه شــکل‬ ‫و قیافـه ای خواهــد داشــت؛ امــا بــا ایــن وجــود‬ ‫هــرگاه بــا دختــری جــوان برخــورد می کــرد از‬ ‫شــخصى ســخن چین‪ ،‬بــه حضــور امــام حســن‬ ‫مجتبــی (ع) رســید و عــرض کــرد‪ :‬فالنــى از‬ ‫شــما بدگویــى می کنــد‪.‬‬ ‫امــام علیه الســام به جــاى تشــویق چهــره‬ ‫درهــم کشــید و بــه او فرمــود‪ :‬تــو مــرا بــه‬ ‫زحمــت انداختــى‪ .‬از اینکــه غیبــت یــک‬ ‫مســلمان را شــنیدم بایــد دربــاره خــود اســتغفار‬ ‫کنــم و از اینکــه گفتــى ان شــخص بــا بدگویــى ‬ ‫از مــن مرتکــب گنــاه شــده‪ ،‬بایســتى بــراى او‬ ‫نیــز دعــا کنــم‪.‬‬ ‫نوشــته اند کــه عارفــی همــواره بــه شـب زنده داری‬ ‫می پرداخــت و تــا بــه هنــگام ســحر بــه رازونیاز‬ ‫بــا خالــق بی همتــا مشــغول بــود‪ .‬شــخصی از‬ ‫وی پرســید کــه تــو مــردی خداشــناس هســتی‬ ‫و دلــت همــواره بیــدار اســت‪ ،‬پــس چــرا رنــج‬ ‫بی خوابــی را هــم تحمــل می کنــی و جســم‬ ‫خــود را رنــج می دهــی؟‬ ‫عــارف گفــت‪ :‬شایســته نیســت کــه هــر شــب‪،‬‬ ‫خداونــد بلندمرتبــه از اســمان نــزد مــا بیایــد و‬ ‫مــا در خــواب باشــیم‪ .‬هنــگام شــب درب هــای‬ ‫اســمان بــاز می شــود و خداونــد بــه بندگانــش‬ ‫نــدا می دهــد کــه بیاییــد و امــرزش بخواهیــد‬ ‫و مــرا بخوانیــد تــا خواســته های شــما را‬ ‫بــراورده ســازم‪.‬‬ ‫بــا ایــن حــال‪ ،‬ایــا درســت اســت کــه مــن در‬ ‫خــواب باشــم و از فیــض دیــدار حــق غافــل‬ ‫بمانــم؟‬ ‫مردِ گل خوار‬ ‫مــردی کــه بــه گل خــوردن عــادت داشــت‬ ‫بــه یــک بقالــی رفــت تــا قنــد ســفید بخــرد‪.‬‬ ‫بقــال مــرد دغــل کاری بــود‪ .‬بــه جــای ســنگ‪،‬‬ ‫گل در تــرازو گذاشــت تــا ســبک تر باشــد و‬ ‫بــه مشــتری گفــت‪ :‬ســنگ تــرازوی مــن از گل‬ ‫اســت‪ .‬ایــا قبــول می کنــی؟ مــرد گل خــوار‬ ‫بــا خــود گفــت‪ :‬چــه بهتــر! گل میــوه دل مــن‬ ‫اســت‪ .‬بــه بقــال گفــت‪ :‬مهــم نیســت‪ ،‬بکــش‪.‬‬ ‫بقــال گل را در ک ّفــه تــرازو گذاشــت و شــروع‬ ‫کــرد بــه شکســتن قنــد‪ ،‬چــون تیشــه نداشــت‬ ‫و بــا دســت قنــد را می شکســت‪ ،‬بــه ظاهــر‬ ‫کار را طــول داد و پشــتش بــه گل خــوار بــود‪،‬‬ ‫گل خــوار ترســان ترســان و تندتنــد از گل‬ ‫تــرازو می خــورد و می ترســید کــه بقــال او‬ ‫را ببینــد‪ ،‬بقــال متوجــه دزدی گل خــوار از گل‬ ‫تــرازو شــده بــود ولــی چنــان نشــان مــی داد‬ ‫پرنده نصیحت گو‬ ‫یــک شــکارچی‪ ،‬پرنــده ای را بــه دام انداخــت‪.‬‬ ‫پرنــده گفــت‪ :‬ای مــرد بزرگــوار! تــو در طــول‬ ‫زندگــی خــود گوشــت گاو و گوســفند بســیار‬ ‫خــورده ای و هیــچ وقــت ســیر نشــده ای؛ از‬ ‫خــوردن بــدن کوچــک و ریــز مــن هــم ســیر‬ ‫نمی شــوی‪ .‬اگــر مــرا ازاد کنــی‪ ،‬ســه پنــد‬ ‫ارزشــمند بــه تــو می دهــم تــا بــه ســعادت‬ ‫و خوشــبختی برســی‪ .‬پنــد اول را در دســتان‬ ‫تــو می دهــم‪ .‬اگــر ازادم کنــی پنــد دوم را‬ ‫وقتــی کــه روی بــام خان ـه ات بنشــینم بــه تــو‬ ‫می دهــم‪ .‬پنــد ســوم را وقتــی کــه بــر درخــت‬ ‫بنشــینم‪ .‬مــرد قبــول کــرد‪ .‬پرنــده گفــت‪:‬‬ ‫پنــد اول اینکــه‪ :‬ســخن محــال را از کســی‬ ‫بــاور مکــن‪.‬‬ ‫مــرد بالفاصلــه او را ازاد کــرد‪ .‬پرنــده بــر ســر‬ ‫بــام نشســت و گفــت پنــد دوم اینکــه‪ :‬هرگــز‬ ‫غــم گذشــته را مخــور‪ .‬برچیــزی کــه از دســت‬ ‫دادی حســرت مخــور‪.‬‬ ‫پرنــده روی شــاخ درخــت پریــد و گفــت‪ :‬ای‬ ‫بزرگــوار! در شــکم مــن یــک مرواریــد گران بهــا‬ ‫بــه وزن ده درم هســت؛ ولــی متاســفانه روزی و‬ ‫قســمت تــو و فرزندانــت نبــود وگرنــه بــا ان‬ ‫ثروتمنــد و خوشــبخت می شــدی‪.‬‬ ‫مــرد شــکارچی از شــنیدن ایــن ســخن بســیار‬ ‫ناراحــت شــد و اه و نال ـه اش بلنــد شــد‪.‬‬ ‫پرنــده بــا خنــده بــه او گفــت‪ :‬مگــر تــو را‬ ‫نصیحــت نکــردم کــه بــر گذشــته افســوس‬ ‫نخــور؟ یــا پنــد مــرا نفهمیــدی یــا کــر هســتی؟‬ ‫پنــد اول ایــن بــود کــه ســخن ناممکــن را بــاور‬ ‫نکنــی‪ .‬ای ســاده لــوح! همــه وزن مــن ســه درم‬ ‫بیشــتر نیســت‪ ،‬چگونــه ممکــن اســت کــه یــک‬ ‫مرواریــد ده درمــی در شــکم مــن باشــد؟‬ ‫مــرد بــه خــود امــد و گفــت ای پرنــده دانــا‬ ‫پندهــای تــو بســیار گران بهاســت‪ .‬پنــد ســوم‬ ‫را هــم بــه مــن بگــو‪.‬‬ ‫پرنــده گفــت‪ :‬ایــا بــه ان دو پنــد عمــل کــردی‬ ‫کــه پنــد ســوم را هــم بگویــم‪.‬‬ ‫پنــد گفتــن بــا نــادان خواب الــود ماننــد بــذر‬ ‫پاشــیدن در زمیــن شــوره زار اســت‪.‬‬ ‫عطر ملکوت‬ ‫در ربیع االبرار امده است که‪:‬‬ ‫ابلیــس گفــت‪ :‬خداونــدا بنــدگان تــو‪ ،‬تــو را‬ ‫دوســت همــی دارنــد و عصیانــت همــی کننــد؛‬ ‫امــا مــرا دشــمن همــی دارنــد و اطاعتــم همــی‬ ‫کننــد!‬ ‫جوابــش امــد کــه مــا اطاعــت ایشــان از تــو را‬ ‫بــه دشمنی شــان بــا تــو بخشــیدیم و هــر چنــد‬ ‫کــه بــا همــه عشــق اطاعتمــان نکننــد‪ ،‬ایمانشــان‬ ‫را پذیرفتیــم‪.‬‬ ‫از بزرگــی پرســیدند‪ :‬اگــر خــدای تعالــی رحیــم‬ ‫اســت؛ پــس چگونــه بنــدگان را عقوبــت‬ ‫فرمایــد؟‬ ‫گفــت‪ :‬به هــوش بــاش کــه رحمــت او بــر‬ ‫حکمتــش چیــره نشــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫نامت چه بود؟ ادم‬ ‫فرزنــ ِد کــه؟ مــن را نیســت نــه مــادری و نــه‬ ‫پــدری‪ ،‬بنویــس اول یتیــم عالــم خلقــت‬ ‫محل تولد؟ بهشت پاک‬ ‫اینک محل سکونت؟ زمین خاک‬ ‫ان چیست بر ُگرده نهادی؟ امانت است‬ ‫قــدت؟ روزی چنــان بلنــد کــه همســایه خــدا‪،‬‬ ‫اینــک بــه قــدر ســایه بختــم بــه روی خــاک‬ ‫اعضــای خانــواده؟ حــوای خــوب و پــاک‪،‬‬ ‫قابیــل وحشــتناک‪ ،‬هابیــل زیــر خــاک‬ ‫روز تولــدت؟ در جمعــه ای‪ ،‬بــه گمانــم روز‬ ‫عشــق‬ ‫رنگت؟ اینک فقط سیاه زِ شرم چنان گناه‬ ‫وزنــت؟ نــه ان چنــان ســبک کــه پَــرم در هــوای‬ ‫دوســت‪ ،‬نــه ان چنــان ســنگین کــه نشــینم بــه‬ ‫ایــن زمیــن‬ ‫جنست؟ نیمی مرا زِ خاک‪ ،‬نیمی دگر خدا‬ ‫شغلت؟ در کار کشت امید بر روی خاک‬ ‫شاکی تو؟ خدا‬ ‫نام وکیل؟ ان هم فقط خدا‬ ‫جرمت؟ یک سیب از درخت وسوسه‬ ‫تنها همین؟ همین و بس‬ ‫حکمت؟ تبعید در زمین‬ ‫همدمت در گناه؟ حوای اشنا‬ ‫ترسیده ای؟ کمی‬ ‫زِ چه؟ که شوم من اسیر خاک‬ ‫ایا کسی به مالقاتت امده است؟ بلی‬ ‫چه کس؟ گاهی فقط خدا‬ ‫داری گالیه ای؟ دیگر ِگله نه ولی‪...‬‬ ‫ولــی کــه چــه؟ حکمــی چنیــن‪ ،‬ان هــم بــه‬ ‫یــک گنــاه؟‬ ‫دلتنگ گشته ای؟ زیاد‬ ‫برای که؟ تنها فقط خدا‬ ‫اورده ای سند؟ بلی‬ ‫چه؟ دو قطره اشک‬ ‫داری تو ضامنی؟ بلی‬ ‫چه کس؟ تنها کس خدا‬ ‫در اخریــن دفــاع؟ می‪‎‬خوانمــش چنــان کــه‬ ‫اجابــت کنــد دعــا‬ ‫همســر اینــده اش شــرم و حیــا پیشــه می کــرد و‬ ‫خــود را کنــار می کشــید‪ .‬او وفادارتریــن مــردی‬ ‫بــود کــه در تمــام عمــرم دیــده بــودم‪.‬‬ ‫کــه ندیــده اســت و بــا خــود می گفــت‪ :‬ای‬ ‫گل خــوار بیشــتر بــدزد‪ ،‬هرچــه بیشــتر بــدزدی‬ ‫بــه نفــع مــن اســت؛ چــون تــو ظاهــرا از گل‬ ‫مــن مــی دزدی ولــی داری از پهلــوی خــودت‬ ‫می خــوری‪ .‬تــو از فــرط نادانــی از مــن‬ ‫می ترســی ولــی مــن می ترســم کــه تــو کمتــر‬ ‫بخــوری‪ .‬وقتــی قنــد را وزن کنیــم می فهمــی‬ ‫کــه چــه کســی احمــق و چــه کســی عاقــل‬ ‫اســت؛ مثــل مرغــی کــه بــه دانــه دل خــوش‬ ‫می کنــد ولــی همیــن دانــه او را بــه کام مــرگ‬ ‫می کشــاند‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫والدت حضرت علی (ع)‬ ‫بخــوان علــی را کــه مظهــر صفــات عجیبــه‬ ‫اســت تــا یاری کننــده تــو باشــد در ســختی ها‪.‬‬ ‫ایــن بنــده پیوســته بــه خــدا نیازمنــد اســت و‬ ‫مــن در امــورم بــه او تکیــه کــرده ام و امــور‬ ‫گذشــته و اینــده ام را بــه او وامی گــذارم‪.‬‬ ‫بــرای رفــع هــر ناراحتــی تــو را می خوانــم تــا‬ ‫مشــکل حــل و مســائل روشــن گــردد‪ .‬قســم‬ ‫بــه بزرگــی ات ای خــدا و بــه پیامبــری ات ای‬ ‫محمــد و بــه والیــت تــو ای علــی‪ ،‬ای علــی‪،‬‬ ‫ای علــی مــرا در یــاب به حــق لطــف پنهانــت‪.‬‬ ‫اسوه تقوی علی و مظهر ایمان علی‬ ‫عزت ال پیمبر‪ ،‬عاشق جانان علی‬ ‫منشا جود و سخاوت‪ ،‬موج دریای وفا‬ ‫لعل رخشان والیت‪ ،‬گوهر تابان علی‬ ‫منبع مهر و محبت‪ ،‬صاحب لطف و کرم‬ ‫افتخار شیعیان و ایت الرحمان علی‬ ‫«والدت بــا ســعادت مــوالی عاشــقان‪ ،‬امیــر‬ ‫مومنــان‪ ،‬علــی علیه الســام و روز پــدر بــر‬ ‫همــگان مبــارک بــاد»‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪8‬‬ ‫ناگهان یک صبح زیبا اسمان گل کرده بود‬ ‫خــاک تــا هفــت اســمان‪ ،‬بغــض تغــزل کــرده‬ ‫بــود‬ ‫حتم دارم در شب میالدت‪ ،‬ای غوغاترین‬ ‫حضرت حق نیز در کارش تامل کرده بود‬ ‫هر فرشته‪ ،‬تا بیایی‪ ،‬ای معمایی ترین‬ ‫بال های خویش را دست توسل کرده بود‬ ‫هنگام تحویل سال و اداب عید‬ ‫در ایــام عیــد وظایفــى داریــم کــه رعایــت‬ ‫ان هــا ســبب رشــد و تعالــى مــا می شــود‬ ‫کــه در اینجــا بــه برخــى از ان وظایــف اشــاره‬ ‫می کنیــم‪:‬‬ ‫خواندن نیایش تحویل سال‬ ‫بــا نــو شــدن طبیعــت‪ ،‬از صمیــم دل ایــن نــدا را‬ ‫براوریــم کــه «یــا مقلب القلوب واالبصــار‪ ،‬یــا‬ ‫مدبراللیل والنهــار‪ ،‬یــا مح ّول الحول واالحــوال‪،‬‬ ‫حـ ّول حالنــا الــى احسـن الحال»‪ .‬اى قلب کننــده‬ ‫قلب هــا و چشــم ها‪ ،‬اى تدبیرکننــده شــب و‬ ‫روز‪ ،‬اى متحول کننــده حــاالت‪ ،‬حــال مــا را بــه‬ ‫بهتریــن حــاالت متحــول کــن‪.‬‬ ‫پوشیدن لباس تمیز‬ ‫روزه گرفتن و برپایى نماز‬ ‫امــام صــادق (ع) فرمودنــد‪« :‬چــه خــوب اســت‬ ‫کــه در ایــن روز‪ ،‬روزه دار باشــیم»‪.‬‬ ‫دســتور چهــار رکعــت نمــاز‪ ،‬ســجده شــکر و‬ ‫دعــاى مخصــوص ایــن روز هــم موردســفارش‬ ‫قــرار گرفتــه اســت‪.‬‬ ‫درس عبرت گرفتن‬ ‫توجــه کنیــم کــه وارد بهــار شــده ایم و بایــد از‬ ‫ایــن دگرگونــى طبیعــت درس عبــرت بگیریــم‪.‬‬ ‫دید و بازدید‬ ‫از دیگــر اداب عیــد نــوروز‪ ،‬دیــدار بــرادران و‬ ‫خواهــران مســلمان و اگاهــى از شــادی ها و‬ ‫اندوه هــاى انــان اســت‪ .‬معصــوم علیه الســام‬ ‫در ایــن بــاره می فرمایــد‪« :‬ایــن روز نــوروز‬ ‫اســت کــه مــردم در ان اجتمــاع دارنــد و‬ ‫همدیگــر را مالقــات می کننــد»‪.‬‬ ‫امــام صــادق (ع) فرمودنــد‪« :‬هنگامــى کــه نوروز‬ ‫امــد‪ ،‬غســل کــن و پاکیزه تریــن لباس هــاى ‬ ‫خــود را بپــوش و بــا خوش بوتریــن عطرهــا بررسى اعمال گذشته‬ ‫بررســى کنیــم کــه یــک ســال را چگونــه ســپرى ‬ ‫خــود را معطــر ســاز»‪.‬‬ ‫کرده ایــم و محاســبه اى انجــام دهیــم کــه چقــدر‬ ‫گشایش در زندگى خانواده‬ ‫گنــاه کرده ایــم‪ ،‬ابــروى چنــد نفــر را برده ایــم و‬ ‫برخــى ســخنان اهل بیــت (ع) سرپرســت‬ ‫چقــدر کار خیــر انجــام داده ایــم؟ اگــر اوصــاف‬ ‫خانــواده را بــه ســخاوت و گشــایش در زندگــى ‬ ‫زشــتى در مــا اســت‪ ،‬در رفــع ان هــا بکوشــیم و‬ ‫در ایــام عیــد فراخوانــده اســت تــا خاطــره اى ‬ ‫اگــر کارهــاى خیــرى انجــام داده ایــم‪ ،‬کوشــش‬ ‫شــیرین و به یادماندنــى بــراى اهــل خانــه بــه‬ ‫کنیــم کــه در اینــده مداومــت داشــته باشــد‪.‬‬ ‫جــاى مانــد و حالــت جشــن و شــادى پیــدا‬ ‫کینه ها را از دل برکنیم‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫روزى شــهاب بــه امــام صــادق (ع) عــرض بــا امــدن بهــار‪ ،‬بــاغ دلمــان را پــر شــکوفه کنیم‬ ‫کــرد‪« :‬حــق زن بــر شــوهرش چیســت؟» و همــراه بــا بــاران بهــارى زنــگار کینه هــاى ‬ ‫حضــرت فرمودنــد‪« :‬هــر میــوه اى کــه مــردم گذشــته را از دل برکنیــم و ســعى کنیــم ایــن‬ ‫از ان می خورنــد‪ ،‬بایــد بــه اهــل خانــه خــود قــدرت روحــى را در برابــر افــردى کــه بــا‬ ‫بخورانــد و خوراکــى را کــه مخصــوص ان هــا دشــمنى داریــم‪ ،‬بیشــتر کنیــم و محبــت‬ ‫ایــام عیــد اســت و در غیــر ایــام بــه ان هــا ان هــا را در قلــب خــود ایجــاد کنیــم‪ ،‬اگرچــه‬ ‫نمی رســاند‪ ،‬در ایــام عیــد بــراى انــان تهیــه ممکــن اســت ان هــا بــه مــا بــدى کــرده باشــند‪.‬‬ ‫کنــد»‪.‬‬ ‫با کسانى که کدورت داریم اشتى کنیم‬ ‫مومــن بایــد ســعى کنــد جلــوى کدورت هــا را‬ ‫بگیــرد و ایــن ایــام فرصــت خوبى بــراى زدودن‬ ‫کدورت هــا اســت‪ ،‬لــذا اشــتى بــا ان هــا‪ ،‬خــدا‬ ‫را خشــنود و پشــت شــیطان را بــه خــاک مالیــده‬ ‫و بنــده خــدا را خوشــحال می کنــد‪.‬‬ ‫رفتن به اماکن مطهره‬ ‫رفتــن بــه اماکــن مطهــره مثــل حــرم ملکوتــى ‬ ‫حضــرت امــام رضــا (ع) از اهمیــت واالیــى ‬ ‫برخــوردار اســت‪.‬‬ ‫رسیدگى به فقرا‬ ‫بــا کمــک بــه فقــرا‪ ،‬انــان را در شــادى خودمــان‬ ‫شــریک نماییم‪.‬‬ ‫دورى از اسراف‬ ‫از جملــه امــورى کــه توجــه بــدان الزم و‬ ‫ضــرورى اســت‪ ،‬ایــن اســت کــه در مهمانــى ‬ ‫دادن و پذیرایــى‪ ،‬از اســراف جلوگیــرى کنیــم‬ ‫و بدانیــم کمــال مــا در ولخرجــى و ســفره هاى ‬ ‫رنگیــن ان چنانــى نیســت‪.‬‬ ‫روشنک هورفر‬ ‫منتوانســتمشـــماهــممی تـوانیـد‬ ‫خودتان را معرفی کنید و بگویید چه مدتی از زمان گفتن‬ ‫مجدد «سالم به زندگی»تان می گذرد؟‬ ‫ح – ‪ 47‬ســاله هســتم‪ .‬حــدود ‪ 10‬ســال اســت‬ ‫کــه مــواد مخــدر مصــرف نمی کنــم و بــه قــول‬ ‫شــما از گفتــن مجــدد ســام بــه زندگــی ام ‪10‬‬ ‫ســال می گــذرد کــه الحــق حــرف درســت هــم‬ ‫همیــن اســت‪ .‬بــرای مــا مدت زمــان فقــط بــرای‬ ‫امــروز اســت و بــرای یــک روز پــاک از خــدا‬ ‫سپاســگزارم‪.‬‬ ‫اولین بار چطور به مواد دسترسی پیدا کردید؟‬ ‫دقیقــا یــادم نمی ایــد‪ ،‬حــدود ‪ 13‬یــا ‪ 14‬ســالم‬ ‫بــود کــه بــرای اولیــن بــار مشــروب خــوردم و دو‬ ‫ســال بعــد هــم بــا مــواد مخــدر ادامــه دادم و در‬ ‫زمینه هــای مختلفــی هــر نــوع مــواد دیگــری را‬ ‫مصــرف کــردم‪.‬‬ ‫مهم ترین دالیل شما برای گرایش به مواد؟‬ ‫نقش اطرافیان در گرایش شما به مواد چقدر بوده است؟‬ ‫بیماری اعتیاد چه تاثیری در زندگی شخصی و اجتماعی‬ ‫شما داشت؟‬ ‫تمــام زندگــی مــن تــا بــه امــروز تحت تاثیــر‬ ‫بیمــاری اعتیــاد بــود‪ .‬بیمــاری اعتیــاد یعنــی‬ ‫خودزنــی‪ ،‬یعنــی نداشــتن ســامت عقــل‪ .‬اینکــه‬ ‫شــما ســم خریــداری کنــی و وارد بــدن خــودت‬ ‫کنــی و ذره ذره خــودت را بکشــی دیوانگــی‬ ‫نیســت؟! تنهــا کســانی مــن را درک می کننــد کــه‬ ‫ایــن بیمــاری را بشناســند‪.‬‬ ‫در زمان مصرف به اعتیاد اگاهی داشتید یا انکار‬ ‫می کردید؟‬ ‫در زمــان مصــرف همیشــه در انــکار بــودم‪.‬‬ ‫شــاید اگــر صادقانه تــر بخواهــم بگویــم قبــل از‬ ‫مصــرف هــم در بیهوشــی یــا همــان انــکار بــودم‪.‬‬ ‫هیــچ اگاهــی وجــود نداشــت؛ امــا پــس از قطــع‬ ‫مصــرف مــواد گویــی کــه مــن تــازه متولــد شــدم‬ ‫و در دنیــای جدیــدی زندگــی می کنــم‪.‬‬ ‫هزینه تهیه مواد را چطور به دست می اوردید؟‬ ‫در زمــان مصــرف می گفتیــم روزی ادم زیر ســنگ‬ ‫هــم کــه باشــد جــور می شــود و همین طــور هــم‬ ‫می شــد؛ امــا چیزهایــی هــم وجــود داشــت کــه‬ ‫بایــد بگویــم‪ .‬بــرای مصــرف مــوادم تمــام زندگی‬ ‫را فروختــم و مصــرف کــردم‪ ،‬همــه خانــواده را از‬ ‫بیــن بــردم و نابــود کــردم؛ ولــی امــروز هــم مــن‪،‬‬ ‫هــم خانــواده از همــه چیــز راضی هســتیم‪.‬‬ ‫چه اتفاقی موجب شد که تصمیم به ترک بگیرید؟‬ ‫بــه غیــر از اوایــل مصــرف مــواد مخــدر کــه لذت‬ ‫کاذبــی برایــم داشــت و مــن در غفلــت بــودم و‬ ‫داشتید؟‬ ‫از زمــان ورودم بــه اینجــا بــا اصــول زندگــی‬ ‫کــردم؛ اصولــی کــه باعــث شــناخت مــن بــرای‬ ‫خــودم شــد و وقتــی وسوســه بــه ســراغم‬ ‫امــد یــا بــه کســی تلفــن زدم یــا خــودم را بــه‬ ‫دوســتی رســاندم چــون متوجــه شــد کــه‬ ‫مــن بــه تنهایــی نمی توانــم امــا مــا بــا‬ ‫هــم می توانیــم‪ .‬این هــا کمــک‬ ‫کــرد تــا مــن در مقابــل وسوســه‪،‬‬ ‫عکس العمــل درســت نشــان‬ ‫دهــم و تــا بــه امــروز‬ ‫مصــرف نکنــم‪.‬‬ ‫طوالنی ترین زمانی که پاک‬ ‫بودید و دوباره برگشتید‬ ‫چقدر بود؟‬ ‫تــا قبــل از اشــنایی بــا‬ ‫انجمــن ‪ NA‬و تــا قبــل‬ ‫از ایــن قطــع مصــرف‪،‬‬ ‫هیچ وقــت دیگــر پــاک‬ ‫نبــودم‪ .‬شــاید نــوع مــاده‬ ‫مصرفــی خــودم را عــوض‬ ‫کــردم ولــی پــاک نبــودم‪.‬‬ ‫احساستان به خود‪ ،‬قبل و بعد از ترک مواد‬ ‫چطور بود؟‬ ‫قبــل از تــرک مــواد‪ ،‬احساســات مــن در ناامیــدی‪،‬‬ ‫افســردگی و حتــی خودکشــی بــرای خالصــی از‬ ‫مــواد و دنیــا بــود؛ امــا احســاس خوشــحالی و‬ ‫دوســت داشــتن ادم هــا و دنیــای اطــراف و میــل‬ ‫شــدید بــه زندگــی کــردن و زندگــی دادن بــه‬ ‫دیگــران‪ ،‬ذره ای از احســاس مــن بعــد از تــرک‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اهل مطالعه‪ ،‬ارتباط با خدا‪ ،‬فعالیت های هنری و غیره قبل‬ ‫و بعد از مصرف بوده اید؟ ارتباط معنوی تا چه حدی کمک‬ ‫به ماندگاری پاکی به دست امده کرده است؟‬ ‫قبــل از تــرک‪ ،‬اهــل مطالعــه و فعالیــت هنــری‬ ‫نبــودم و ارتبــاط بــا خــدا هــم یــا از ســر اجبــار‬ ‫بــود یــا از ســر تــرس و ان هــم از طــرف مــن‬ ‫به طــور شــرطی بــود کــه خدایــا تــو ایــن‬ ‫کار را بــرای مــن انجــام بــده‪ ،‬مــن هــم نمــاز‬ ‫می خوانــم‪ ،‬روزه می گیــرم و‪ ...‬بعــد از تــرک‪،‬‬ ‫مطالعــه می کنــم نــه زیــاد ولــی مطالعــه دارم و‬ ‫ارتبــاط بــا خــدا را خیلــی دوســت دارم و خــدا‬ ‫هــم مــن را خیلــی دوســت دارد و از او توقعــی‬ ‫نــدارم و همیــن ارتبــاط بــا خــدا باعــث شــده کــه‬ ‫مــن تــا بــه امــروز پــاک بمانــم و مشــکل مــن‬ ‫هــم همیــن کمبــود معنویــت بــود و امــروز هــم‬ ‫به واســطه معنویــت اســت کــه مــواد مصــرف‬ ‫نمی کنــم‪.‬‬ ‫چه اقداماتی در موسسات ‪ NA‬انجام می شود و تا چه حدی‬ ‫عامل کمک کننده ای است؟‬ ‫اینجــا بــه پــاک شــدن کســی کمــک نمی شــود‪،‬‬ ‫اینجــا کمــک می کنــد پــاک بمانیــد‪ .‬اقدامــات‬ ‫موثــر ایــن اســت کــه اینجــا از کســی پولــی‬ ‫دریافــت نمی شــود و به صــورت گروهــی‬ ‫رفتارهــا متفــاوت بــوده اســت‪ .‬اگــر بخواهــم‬ ‫بگویــم درســت یــا غلــط‪ ،‬حــرف خوبی نیســت‪.‬‬ ‫اکثــرا همــه بــرای مــن دلســوزی می کردنــد و‬ ‫مــن را نصیحــت می کردنــد؛ ولــی هیچ کــدام‬ ‫فایــده ای بــرای مــن نداشــت‪.‬‬ ‫تجربه خود را چگونه در اختیار بیماران گرفتار اعتیاد قرار‬ ‫می دهید؟‬ ‫قــرار دادن تجربــه بایــد بــا تمایــل افراد باشــد‪.‬‬ ‫امــروز تــا کســی از مــن درخواســت نکنــد‪،‬‬ ‫تجربــه ای در اختیــارش قــرار نمی دهــم؛‬ ‫امــا زمانــی کــه کســی مایــل باشــد‪ ،‬هــم‬ ‫وقــت می گــذارم و هــم بــه زبــان‬ ‫همــدردی بــا او حــرف می زنــم‬ ‫و در ضمــن اینجــا بزرگ تریــن‬ ‫طریــق پیام رســانی به صــورت‬ ‫جاذبــه اســت؛ یعنــی معتــادان دیگــر‬ ‫حتــی اگــر حرفــی هــم از زبــان‬ ‫مــن نشــنوند می تواننــد از نحــوه‬ ‫زندگــی مــن پیــام بگیرنــد و خــود‬ ‫را بــه امــدن بــه انجمــن و قطــع‬ ‫مصــرف راضــی کننــد‪.‬‬ ‫یک خاطره بد از زمان مصرف و یک خاطره‬ ‫خوب بعد از پاکی؟‬ ‫یــاداوری ایــن خاطــره امــروز هــم مــن را‬ ‫مـی ازارد‪ .‬اوایــل مصــرف مــواد صنعتــی بــودم‬ ‫کــه خیلــی بــا همســرم بدرفتــاری می کــردم تــا‬ ‫جایــی کــه باعــث شــدم همســرم از خانه بــرود و‬ ‫دو ســال او و فرزندانــم را بیــرون کــردم‪ .‬خانـه ای‬ ‫کــه در ان زندگــی می کــردم را فروختــم و از‬ ‫بیــن بــردم‪ .‬همســرم را بارهــا بــه دادگاه بــردم و‬ ‫می گفتــم فقــط طــاق‪ .‬بعــد از مدتــی خــودم‬ ‫روانــی شــدم‪ ،‬مــن را بــه تیمارســتان بردنــد و ‪18‬‬ ‫روز در تیمارســتان بــودم و از ان زمــان چیــزی‬ ‫بــه یــادم نمی ایــد‪ .‬خاطــره خوبــم هــم مصــرف‬ ‫نکــردن مــواد مخــدر‪ ،‬خدمــت کــردن به دوســتان‬ ‫همــدرد‪ ،‬بــه خانــواده و کســانی کــه تــا بــه امــروز‬ ‫بــه ان هــا خســارت زدم و بعــد از پاکــی‪ ،‬اشــنا‬ ‫شــدن بــا عشــق یــا بــه عبارتــی عاشــق شــدن‬ ‫بــود‪.‬‬ ‫دنیای امروز شما چگونه است؟‬ ‫دنیــای امــروز مــن بســیار ســاده اســت‪ ،‬چیــزی‬ ‫کــه هیچ وقــت بــه ان فکــر نکــرده بــودم؛ زندگــی‬ ‫در کنــار همســر عزیــزم‪ ،‬داشــتن زندگــی‪ ،‬کار و‬ ‫بــا کمــک و الطــاف پروردگارمــان راهنمایــی و‬ ‫همــدردی بــا ره جویــان و ســنگ صبور بیمارانــی‬ ‫کــه شــرایط قبــل مــن را داشــته اند‪.‬‬ ‫کالم اخر‬ ‫مــن توانســتم شــما هــم می توانیــد‪ .‬مــا معتادانــی‬ ‫هســتیم کــه برخــاف انتظــار از مهلکــه اعتیــاد‬ ‫جــان ســالم ب ـه در بردیــم‪ .‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫قبــا فکــر می کــردم دیگــران مقصــر هســتند؛ امــا‬ ‫امــروز متوجــه شــدم کــه مقصــر تمــام مشــکالت‬ ‫زندگــی ام خــودم هســتم‪ .‬البتــه اطرافیانــم هــم‬ ‫بــی تقصیــر نبودنــد‪ ،‬ان هــا بــا نداشــتن اگاهــی‬ ‫و رفتارهــای ســنتی قدیــم تاثیــر خودشــان را در‬ ‫رونــد گرایــش مــن بــه ایــن راه داشــته اند‪.‬‬ ‫بعد از ترک چقدر و در چه مواقعی وسوسه برگشت‬ ‫رفتار جامعه و خانواده با شما در زمان مصرف چطور بود؟‬ ‫سالم زندگی‬ ‫ان زمــان نمی فهمیــدم چــرا؛ ولــی چــون حــال‬ ‫بهتــر و یــا قــدرت بیشــتری بــه مــن مــی داد‬ ‫مصــرف می کــردم‪ .‬امــروز فهمیــدم کــه خــاء‬ ‫زندگــی باعــث گرایــش و مصــرف مــن شــده و‬ ‫ایــن خــاء‪ ،‬کمبــود خــدا در وجــود مــن بــود‪.‬‬ ‫مــن همیشــه از خــدا می ترســیدم؛ یعنــی تصویــر‬ ‫خوبــی از خــدا نداشــتم؛ امــا امــروز خیلــی بهتــر‬ ‫شــدم و نگاهــم بــه خــدا و زندگــی خیلــی بهتــر‬ ‫شــده اســت‪.‬‬ ‫خبــری از ان روز و فــردای خــود نداشــتم‪ ،‬بقیــه‬ ‫زمــان مصرفــم را دائــم در فکــر تــرک کــردن‬ ‫بــودم و بیشــتر از ‪ 20‬یــا ‪ 30‬بــار هــم تــرک کردم؛‬ ‫ولــی نمی توانســتم در تــرک بمانــم‪ .‬همیشــه بــه‬ ‫دنبــال راهــی بــرای تــرک می گشــتم‪ .‬هیچ کــدام‬ ‫از ترک هایــم درســت نبــود و بــه موفقیــت‬ ‫تبدیــل نمی شــد چــون همیشــه در ترک هایــم‬ ‫جایگزیــن بــود؛ قــرص‪ ،‬الــکل یــا چیزهــای‬ ‫دیگــر و ایــن همیشــه مــن را از تــرک واقعــی دور‬ ‫می کــرد‪.‬‬ ‫کمــک می کننــد‪ .‬پایــه ایــن انجمــن کمــک یــک‬ ‫معتــاد بــه معتــاد دیگــر اســت‪ .‬در ایــن کمک هــا‬ ‫نصیحــت و ارشــاد و تنبیــه و کنتــرل وجــود ندارد‬ ‫و برخــاف انتظــار‪ ،‬اصــول انســانی در ان رعایت‬ ‫می شــود و کســی موقــع صحبــت دیگــران‬ ‫حــرف نمی زنــد و کســی دیگــری را ســرزنش‬ ‫نمی کنــد‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫عاشــــــــقانه ها‬ ‫خاورمیانه را افرید‬ ‫از روی چشم های شرقی ات؛‬ ‫پراشوب‪ ،‬رنجور‪ ،‬خسته‪ ،‬زیبا‬ ‫عباس حسین نژاد‬ ‫عاشــــــــقانه ها‬ ‫هرگه ز من حدیثی‪ ،‬ان دلنواز پرسد‬ ‫عمدا کنم تغافل‪ ،‬شاید که باز پرسد!‬ ‫میرقبول قمی‬ ‫نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی‬ ‫چه شود کز دلم امروز گره بگشایی؟!‬ ‫قاانی‬ ‫نا امید و بی هدف دارند بیرون می زنند‬ ‫ارزوهای بزرگم از جهان کوچکم‬ ‫مرجان بیگی فر‬ ‫کجا خالص شوند از وبا ِل ما فردا‬ ‫جماعتی که شکستند با ِل ما امروز‬ ‫اوحدی‬ ‫زخم خوردم‪ ،‬گاهی از ایشان و گاه از چشم تو‬ ‫با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی‬ ‫سجاد سامانی‬ ‫با انکه بی دلیل رها می کنی مرا‬ ‫ان قدر عاشقم که نمی پرسمت چرا؟‬ ‫فاضل نظری‬ ‫تک و تنهاتر از انم که به دادم برسند‬ ‫ان چنانم که شدم دست به دامان خودم‬ ‫یاسر قنبرلو‬ ‫عشق به جز مرگ ندارد عالج‬ ‫بی خبران صبر و سفر گفته اند‬ ‫حالتی ترکمان‬ ‫غیر ما کیست حرف ما شنود؟‬ ‫گفت وگوی زبان الل خودیم‬ ‫بیدل دهلوی‬ ‫ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد‬ ‫حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد‬ ‫عماد خراسانی‬ ‫دل چون توان بریدن ازو‪ ،‬مشکل است این‬ ‫اهن که نیست‪ ،‬جان من! اخر دل است این‬ ‫هوشنگ ابتهاج‬ ‫با کینه می خواهم تو را بفشارمت چون مرگ در اغوش‬ ‫در عشق زیرا نیست گاهی ان صداقت ها که در کینه است‬ ‫امیرحسین اللهیاری‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫برای خاطر غیرم به صد جفا ُکشتی‬ ‫ببین برای که ای بی وفا‪ ،‬که را ُکشتی‬ ‫محتشم کاشانی‬ ‫دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب‬ ‫عاجز امد که مرا چاره درمان تو نیست‬ ‫سعدی‬ ‫عاشقانه ها‬ ‫یک نفر ادمم و‬ ‫چند نفــــــر‬ ‫غمگینم‬ ‫طاهره خنیا‬ ‫حیف است اگرچه کذب رود بر زبا ِن تو‬ ‫از وعده دروغ‪ ،‬دلی شاد کن مرا‬ ‫صائب تبریزی‬ ‫‪11‬‬ ‫* ننه سرما سمعک خرید تا با شنیدن صدای پای بهار‪ ،‬فرار کند‪.‬‬ ‫* ارزوی دیدن عمو نوروز را به عید می برم‪.‬‬ ‫* درخت نا امید‪ ،‬در سیزده بدر خودسوزی می کند‪.‬‬ ‫* جگرکی در سیزده بدر‪ ،‬به «دل» طبیعت می زد‪.‬‬ ‫* برای اکمل کردن سفره هفت سین‪ ،‬سین الفبا را کش می روم‪.‬‬ ‫* الک پشت برای خانه تاکنی‪ ،‬چند قدم راه می رود‪.‬‬ ‫* سفره ماهی‪ ،‬بساط هفت سین برای غواص را روی خودش می چیند‪.‬‬ ‫* چشمان سبزش کمبود سین در سفره هفت سین را جبران کرد‪.‬‬ ‫* ماهی خجالتی در موقع تحویل سال قرمز شد‪.‬‬ ‫* خوش به حال درختان که لباس نویشان را رایاگن از بهار می گیرند!‬ ‫* لگ همیشه بهار با به یاد اوردن زمستان دق کرد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪12‬‬ ‫* ماهی قرمز‪ ،‬هیچ وقت نفهمید جانش چقدر می ارزد‪.‬‬ ‫* اتش زیر خاکستر منتظر ماند‪.‬‬ ‫* چهارشنبه سوری را به اتش کشیدند‪.‬‬ ‫* دلش از حرف های مردم اتش گرفت و سوخت و خاکستر شد‪.‬‬ ‫* عشق‪ ،‬اتش به جان من گذاشت و گذشت‪.‬‬ ‫* چهارشنبه سوری به اتش‪ ،‬عشق می ورزد‪.‬‬ ‫* سر ِ سفره با غذا «بازی» کردم‪ ،‬باختم!‬ ‫* ای باالکه به جرم الکه برداری از ای بی الکه دستگیر شد‪.‬‬ ‫* پرسید‪ :‬امروز ردیفی؟ گفتم قافیه ام‪.‬‬ ‫* صحبتش که لگ کرد‪ ،‬پروانه ها دورش جمع شدند و زنبورها به وز وز افتادند‪.‬‬ ‫* ّ‬ ‫لکه پز «چشم» گذاشت‪ ،‬من هم برایش «زبان» ریختم!‬ ‫* اشتها ندارد تلفنی که زنگ «نمی‪‎‬خورد»!‬ ‫* با بینی گرفته‪ ،‬به باغ «فین» رفت!‬ ‫* موهای ادم«جگر»دار‪ ،‬سیخ سیخی است!‬ ‫خـــانــــم ایکـــس‬ ‫یادداشــت نویســنده‪« :‬خطــاب بــه هیچ کــس‪:‬‬ ‫بــه خــودم امــدم‪ ،‬پیانویــی هم اغوشــم بــود کــه‬ ‫یــادش نگرفتــه بــودم‪ ،‬اوایــی در حال وهوایــم‬ ‫چــرخ مـی زد و روی همــه چیــز می نشســت که‬ ‫تابه حــال نشــنید بــودم‪ ،‬جهانــی در چش ـم هایم‬ ‫گیــر افتــاده بــود کــه نمی دانســتم کجاســت! در‬ ‫ایــن غربــت «تــو» را خواســتم‪ ،‬چنــان غریبــی‬ ‫کــه وطنــش را‪ .‬نیامــدی کــه نیامــدی‪ ،‬حــاال‬ ‫هــر روز پیانــو کــوک می شــود‪ ،‬انگشــتانم‬ ‫بــه نواختــن ان اهنــگ غریــب خــو گرفتنــد و‬ ‫دیــدن جهــان زندانــی در چشــم هایم عــادت‬ ‫هــر روز اســت‪ .‬نیامــدی و بــا همــه اشــنا شــدم‪.‬‬ ‫بمانــد‪ ،‬دردم اینجاســت کــه نیامــدی و همــه‪،‬‬ ‫جــز مــن‪ ،‬زیــر ســایه چشــم هایت پناهنــده‬ ‫شــدند‪.»...‬‬ ‫داستان دنباله دار‬ ‫قسمت هشتم‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫خانــم ایکــس در زندگـی ام پررنــگ و پررنگ تر‬ ‫شــد‪ .‬بــه رفت وامدهــای پــر ســروصدایش‪ ،‬بــه‬ ‫صــدای تق تــق کفش هایــش‪ ،‬بــه عشــوه های‬ ‫گاه وبیگاهــش عــادت کــرده بــودم‪ .‬انــگار تنهــا‬ ‫کســی کــه منتظــرش بــود خــودم بــودم‪ .‬دیــر‬ ‫کــه می کــرد چشــمانم بــه ســمت ســاعت‬ ‫می چرخیــد‪ .‬دیگــر غریبــه نبودیــم‪ .‬مــرا کــه‬ ‫می دیــد می خندیــد‪ ،‬مثــل کســی کــه در‬ ‫میــان ازدحامــی از غریبه هــا اشــنایی دیــده‬ ‫اســت‪ .‬وقتــی می دیدمــش لبخنــد م ـی زدم مثــل‬ ‫اشــنایی مبهــم از دور کــه می خواهــد لبخنــدی‬ ‫مهمانــت کنــد‪ .‬چــه میزبــان حســابگری دارد‬ ‫او‪ ،‬تــا امــروز ‪ 365‬لبخنــد بــه خانــم ایکــس‬ ‫بخشــیدم‪ .‬در میــان همیــن لبخندهــا فهمیــدم‬ ‫بازپــرس هــم بیــش از پیــش بــا مــن ه ـم کالم‬ ‫می شــود‪ .‬دیگــر معــذب نیســت‪ ،‬نمی خواســت‬ ‫خــودش را ســاعت ها درون اتاقــش پنهــان کنــد‬ ‫و ســیگار بکشــد‪ .‬فکــر می کــردم ازدواج کــرده‪،‬‬ ‫اخــر مردهایــی بــا سن وســال او وقتــی متاهــل‬ ‫می شــوند بیشــتر می خواهنــد توجــه زن هــای‬ ‫دیگــر را بــه خــود جلــب کننــد؛ امــا نشــانه ای‬ ‫روی دســت چپــش نبــود‪ .‬مــن هــر روز بــا‬ ‫چشــم دنبــال ایــن نشــانه می گشــتم‪ ،‬خــودم را‬ ‫امــاده کــرده بــودم‪ .‬بارهــا و بارهــا بــه واکنشــم‬ ‫بعــد از شــنیدن چنیــن خبــری فکــر کــردم‪،‬‬ ‫یــک دم ادای ادم هــای شــاد را درمــی اوردم‬ ‫و بــه خــودم قــول مــی دادم ناراحتــی نکنــم‪،‬‬ ‫یــک دم غمگیــن می شــدم و ســعی می کــردم‬ ‫نامــه اخــر را برایــش بنویســم‪ ،‬نام ـه ای کــه بــا‬ ‫کوتاه تریــن جمله هــا انچــه در مــن بــود را‬ ‫بتوانــد بــه او منتقــل کنــد‪.‬‬ ‫او همســری نداشــت؛ امــا عجیــب شــبیه‬ ‫ادم هایــی بــود کــه دیگــر نمی توانســت ازادانــه‬ ‫بــه خیالــم ســرک بکشــد‪ .‬خوش بیــن نبــودم‪،‬‬ ‫بــا اینکــه چنــد بــار وقتــی داشــت نوشــته های‬ ‫روی میــزم را می خوانــد مچــش را گرفتــم‪.‬‬ ‫بعدتــر بــه وضــوح خواســت ایــن نوشــته ها‬ ‫را بخوانــد‪ .‬نمی دانســتم دســتور می دهــد یــا‬ ‫خواهــش می کنــد‪ .‬لحنــش کــه رئیس مابانــه‬ ‫بــود‪ .‬یــک روز وقتــی از خوانــدن نوشــته هایم‬ ‫ســیر شــد احضــارم کــرد‪ .‬ناگهــان اضطــراب‬ ‫روز اولــی کــه دیــده بودمــش در مــن زنــده‬ ‫شــد‪ .‬یــاد همــان لحظــات افتــادم و بعــد فکــر‬ ‫کــردم چقــدر دوســتش دارم‪ .‬می خواســتم هــر‬ ‫روز را بــه دشــت چشـم هایش بنشــینم تــا دلــم‬ ‫از نگاهــش بریــزد‪ .‬مثــل همیشــه بی مقدمــه‬ ‫خواســت از راه دهانــم بــه ذهنــم نفــوذ کنــد‪.‬‬ ‫ احســاس می کنــم بایــد حــرف بزنیــم‪ .‬چیــزی‬‫در دل شماســت کــه مــرا معــذب می کنــد‪.‬‬ ‫ مثال؟‬‫اضطرابــم کــم شــد‪ ،‬حــاال فقــط انگشــتانم یــخ‬ ‫کــرده بودنــد همیــن‪.‬‬ ‫‪ -‬بــرای مــن می نویســید؟ چــرا بــرای مــن‬ ‫می نو یســید ؟‬ ‫به هوشش شک کردم‪ .‬یعنی نمی فهمید؟‬ ‫ شما چه فکر می کنید؟‬‫ فکــرم‪ ،‬بــرای خــودم زیاد خوشــایند نیســت‪...‬‬‫فکــر می کنــم شــما بــه مــن دل بســتید‪.‬‬ ‫لحنش شبیه درمانده ها بود تا بازپرس ها‬ ‫ و اگر فکر شما درست باشد؟‬‫ســکوت کــرد‪ .‬ســکوتی کــه قبــل از حرف هــای‬ ‫ناخوشــایند می ایــد‪.‬‬ ‫ شــما دختــر خوبــی هســتید‪ ،‬ایــن یــک ســال‬‫کارتــان را خــوب انجــام داده ایــد‪ ،‬بــه موقــع‬ ‫امدیــد‪ ،‬بــه موقــع رفتیــد‪ ،‬مهربــان هســتید؛ امــا‬ ‫مــن‪ ...‬بــه کســی قــول دادم‪...‬‬ ‫دایــره لغاتــش تــه کشــید و ســردی از انگشــتانم‬ ‫بــاال امــد‪ .‬هیــچ حرفــی نداشــتم‪ .‬تعبیــر نــگاه‬ ‫اخــرش حســرتی فراموش شــدنی بــود‪.‬‬ ‫تعبیــر نــگاه اخــرم عالمــت ســوال عجیبــی در‬ ‫کنــار اســم خانــم ایکــس بــود!‬ ‫از روی صندلــی بلنــد شــدم‪ ،‬دســت وپایم‬ ‫می گفتنــد بایــد چــه کار کنــم‪ .‬کیفــم را‬ ‫برداشــتم و لوازمــم را درونــش ریختــم‪ .‬کلیــد‬ ‫فایــل را هــم گذاشــتم کنــار کیبــورد و حقــوق‬ ‫مــاه اخــرم را بخشــیدم‪.‬‬ ‫چنــد روز بعــد بــه کتابخانــه یــک دبیرســتان‬ ‫دخترانــه در مرکــز شــهر معرفــی شــدم‪ .‬ایــن‬ ‫روزهــا نــه همــکاری بــه نــام ســوگل دارم نــه‬ ‫رئیســی بــا چشــم های ســبز‪ .‬ســخت ترین‬ ‫قســمت کارم بحــث کــردن بــا بچه هــا ســر‬ ‫تحویــل به موقــع کتاب هــا اســت‪ .‬گهگاهــی‬ ‫هــم بــه کافــه دو خیابــان ان ورتــر پنــاه می بــرم‬ ‫و در ســکوتش می نویســم‪ ...‬می نویســم از‬ ‫چشــم هایی کــه هیچ وقــت بــرای مــن نبــود‪...‬‬ ‫اخــر مــن «مهربــان» هســتم‪!...‬‬ ‫‪13‬‬ ‫گلسا سادات بحری‬ ‫به کتابخانه زیروبم خوش امدید‬ ‫یکی بود‪ ،‬یکی نبود‪...‬‬ ‫از قدیم االیــام اورده انــد کــه «ســالی کــه نکوســت از بهــارش پیداســت!» مــا در اولیــن مــاه از‬ ‫ســال جدیــد بــا کتابخانــه زیروبــم در کنــار شــما هســتیم تــا ســالی نکــو بــا ســرانه مطالعــه‬ ‫قابل قبــول رقــم بزنیــم‪ .‬ســپاس کــه در ســال گذشــته‪ ،‬هــر مــاه بــا کتابخانــه کوچــک مــا همــراه‬ ‫بودیــد‪ ،‬امیــد کــه در ســال جدیــد هــم بــا مــا باشــید‪ .‬امســال کتابخانــه زیروبــم و اهالــی ان بــا‬ ‫شــعار «نــوروز ‪ 1396‬کتــاب عیــدی دهیــم» بــه اســتقبال ســال جدیــد می رونــد‪ .‬خواهشــمندیم‬ ‫هنــگام خوانــدن ایــن صفحــات‪ ،‬تلفــن همراهتــان را در دورتریــن نقطــه از خــود قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫پریساسادات خضرایی‬ ‫کتاب کودک‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪14‬‬ ‫عنوان‪ :‬هنری زلزله و تعطیالت پر ماجرا‬ ‫نوشته‪ :‬فرانچسکا سایمون‬ ‫ترجمه‪ :‬اتوسا صالحی‬ ‫« ِهنــری زلزلــه» مجموعــه ای شــامل ده کتــاب‬ ‫اســت کــه بــه ماجراهــای هنــری بازیگــوش‬ ‫می پــردازد‪ .‬در ایــن شــماره بــرای نمونــه‪ ،‬بــه‬ ‫معرفــی یکــی از کتاب هــای ایــن مجموعــه‬ ‫پرداخته ایــم‪ .‬هــر یــک از کتاب هــای هنــری‬ ‫زلزلــه‪ ،‬مجموعــه ای اســت از چهــار داســتان‬ ‫مســتقل طنــز و شــیطنت امیز از ماجراهــای‬ ‫هنــری‪ ،‬دوســت وروجــک و بامــزه بچه هــا‪.‬‬ ‫فرانچســکا ســایمون پــس از نــگارش ایــن‬ ‫مجموعــه بســیار معــروف شــد و امــروز‬ ‫داســتان های او در سرتاســر دنیــا طرفــداران‬ ‫زیــادی دارد‪ .‬در خالصــه ایــن کتــاب امــده‬ ‫اســت‪« :‬هنــری گفــت‪ :‬انــگار دارم مریــض‬ ‫می شــوم و هرچــه را کــه خــورده بــود‪ ،‬روی‬ ‫مامــان بــاال اورد‪ .‬بابــا گفــت‪ :‬اصــا خودتــان را‬ ‫ناراحــت نکنیــد‪ ،‬حتــم دارم کــه ایــن بهتریــن‬ ‫ســفر عیدتــان اســت»‪.‬‬ ‫مطالعــه ایــن کتــاب بــرای کــودکان ده تــا‬ ‫دوازده ســال پیشــنهاد می شــود‪.‬‬ ‫کتاب های خواندنی‬ ‫عنوان‪ :‬تشویق‬ ‫اثر‪ :‬جین استین‬ ‫«ان» دختــری اســت از خانــواده ای اشــرافی‬ ‫متعلــق بــه انگلســتان اوایــل قــرن نوزدهــم‪.‬‬ ‫وی کــه عقایــد و رفتــاری متفــاوت از ســایر‬ ‫اعضــای خانــواده اش دارد بــا گونــه ای از‬ ‫تنهایــی در محیــط خانــه مواجــه اســت‪ .‬ایــن‬ ‫کتــاب بــه او و داســتان زندگــی خانــواده اش‬ ‫می پــردازد‪ .‬در توصیــف ایــن کتــاب امــده‬ ‫اســت‪ :‬بــه جرئــت می تــوان «تشــویق» را‬ ‫بهتریــن اثــر جیــن دانســت‪ .‬اثــری کــه در‬ ‫ســال ‪ ،1818‬زمانــی کــه او دیگــر در قیــد‬ ‫حیــات نبــود‪ ،‬بــرای اولیــن بــار چــاپ شــد‪.‬‬ ‫تشــویق‪ ،‬داســتان شــروع یــک زندگــی عاشــقانه‬ ‫و عاقالنــه اســت کــه از نقطــه ای غم انگیــز‬ ‫شــروع می شــود‪ .‬حــوادث ایــن رویــداد چنــان‬ ‫خواننــده را افســون می کنــد کــه شــیرینی ان‬ ‫بــا تمــام وجــود احســاس می شــود‪ .‬خوانــدن‬ ‫ایــن کتــاب بــه عالقه منــدان ادبیــات داســتانی‬ ‫پیشــنهاد می شــود‪ .‬ایــن کتــاب بــا نــام‬ ‫«ترغیــب» نیــز در ایــران عرضــه می شــود‪.‬‬ ‫عنوان‪ :‬نه چندان زیبا‪ ،‬با هوشی متوسط‬ ‫نویسنده‪ :‬محمدجواد صابری‬ ‫ایــن رمــان داســتان اخریــن روزهــای خدمــت‬ ‫یــک پســ ِر جــوان اســت و مواجــه شــدن او‬ ‫بــا مــرگ کــه وادارش می کنــد بــه شــهر‬ ‫ابا واجــدادی خــود بازگــردد و بــا اتفاق هــا‬ ‫و ادم هایــی روبــرو شــود کــه چنــدان میــل و‬ ‫عالق ـه ای بــه انــان نــدارد‪ .‬از ســویی دیگــر‪ ،‬او‬ ‫در زندگــی عاشــقانه اش نیــز مشــکالتی دارد‬ ‫کــه باعــث می شــود دســت بــه رفتارهــای‬ ‫خــاص بزنــد‪ .‬قهرمــان رمــان گویــا بــرای‬ ‫رهایــی از کابــوس بایــد کاری کنــد‪.‬‬ ‫رمــان «نه چنــدان زیبــا‪ ،‬بــا هوشــی متوســط»‬ ‫بــا زبانــی طنزالــود و فضاهــای متفــاوت‬ ‫زندگــی روزمــره ســاخته شــده؛ امــا در ان‬ ‫عنص ـ ِر خیــال ورزی و اوهــامِ شــخصیت اســت‬ ‫کــه نقشــی پررنــگ دارد‪ .‬محمدجــواد صابــری‬ ‫ِ‬ ‫مخاطــب خــود را در‬ ‫در ایــن رمــان خواســته‬ ‫موقعیت هایــی قــرار بدهــد کــه گاه بی نهایــت‬ ‫تلــخ و تراژیــک و گاه به شــدت مضحــک‬ ‫و طنزالــود اســت و همیــن اســتفاده مــدام از‬ ‫فضاهــا و امکانــات مختلــف زبانــی و روایــی‬ ‫بــه جذابیــت ایــن متــن نوگــرا افــزوده اســت‪.‬‬ ‫چند سطر از چند کتاب‬ ‫یــادم اســت در اخریــن نــوروز حیــات‬ ‫عمه خانــم بــه اصــرار ایشــان‪ ،‬همــه فامیــل در‬ ‫بــاغ مرحــوم همســرش دور هــم جمــع شــدند‬ ‫تــا ســیزده را ب ـه در کننــد و خــوش بگذراننــد‪.‬‬ ‫القصــه! مایحتــاج ضــروری فراهــم شــد؛ از‬ ‫جملــه برنــج و گوشــت کبابــی و مقادیــر‬ ‫قابل توجهــی اســفند؛ چراکــه مــادر عقیــده‬ ‫داشــت از وصلــت نحســی ســیزده و چشــم‬ ‫شــور اذرخانــم معلــوم نیســت چــه مصیبتــی‬ ‫بــه دامــان مــا بیفتــد‪...‬‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬قصه های امیرعلی‪4‬‬ ‫نویسنده‪ :‬امیرعلی نبویان‬ ‫تــوی دیــگ علــف می ریختیــم و تخم مــرغ‬ ‫را تــوی اب علف هــا می جوشــاندیم‪ ،‬ســبز‬ ‫می شــد‪ .‬پوســت پیــاز می ریختیــم زرد و‬ ‫نارنجــی می شــد‪ .‬گیاهــی دیگــر کــه اســمش‬ ‫رونــاس اســت تــوی دیــگ می ریختیــم‬ ‫تخم مــرغ قرمــز می شــد‪ .‬ننه بابــا بــا حوصلــه‬ ‫روی تخم مرغ هــا نــخ یــا پارچــه باریــک‬ ‫می پیچیــد‪ .‬تخم مرغ هــا کــه رنــگ می شــدند‪،‬‬ ‫اب از نخ هــا نمی گذشــت و جــای نخ هــا و‬ ‫باریکه هــای پارچــه روی تخم مــرغ‪ ،‬ســفید‬ ‫می مانــد و خوشــگل می شــدند‪.‬‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬شما که غریبه نیستید‬ ‫نویسنده‪ :‬هوشنگ مرادی کرمانی‬ ‫کل خریــد عیــد مــن نیــم ســاعت هــم طــول‬ ‫نکشــید‪ .‬در بیســت وپنج دقیقــه اول لباس هــای‬ ‫شــیک را ورانــداز کردیــم و در پنــج دقیقــه‬ ‫اخــر اقاجــان ارزان تریــن پیراهــن و شــلواری‬ ‫را کــه انــدازه ام بــود برداشــت و بــدون اینکــه‬ ‫ان هــا را در تنــم ببینــد گفــت‪« :‬خیلــی بهــت‬ ‫میــاد‪ .‬همینــا خوبــه»!‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬ابنبات هل دار‬ ‫نویسنده‪ :‬مهرداد صدقی‬ ‫سالتان خوش و حالتان به زیبایی بهار‪...‬‬ ‫نوروز در کتابخانه‬ ‫گنجینه ادبی‬ ‫دنیای عجیب وغریب کتاب ها‬ ‫*حافظ‬ ‫رسید مژده که امد بهار و سبزه دمید‬ ‫وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید‬ ‫صفیر مرغ برامد‪ ،‬بط شراب کجاست‬ ‫فغان فتاد به بلبل‪ ،‬نقاب گل که کشید‬ ‫«تهــران در بعدازظهــر» بــه نویســندگی مصطفــی مســتور در ســال ‪1395‬‬ ‫بــه چــاپ ســیزدهم رســید‪ .‬مجموعــه داســتان «تهــران در بعدازظهــر»‬ ‫بــا شــش داســتان کوتــاه نشــان دهنده ی تغییــر نگــرش مصطفــی‬ ‫مســتور دربــاره زن اســت‪ .‬محوریــت موضوعــی همــه داســتان های‬ ‫ایــن مجموعــه‪ ،‬زنــان و نقــش ان هــا در زندگــی مــردان اســت‪.‬‬ ‫ایــن نگــرش در داســتان «تهــران در بعدازظهــر» بــه اوج خــود‬ ‫می رســد‪ .‬ایــن داســتان شــامل ‪ ۷‬روایــت در یــک بعدازظهــر‬ ‫در تهــران اســت کــه در ان هــا هرکــدام از شــخصیت ها بــه‬ ‫نوعــی درگیــر رابطــه عاطفــی یــا شکســت در رابط ـ ه بــا‬ ‫زنــان هســتند‪ .‬در بیشــتر داســتان های مجموعــه تهــران‬ ‫در بعدازظهــر بــا تکنیــک روایــی یــا ســاختاری خــاص‬ ‫یــا پیچیــده ای روبــرو نیســتیم؛ امــا در داســتان اخــر‬ ‫مجموعــه‪ ،‬چنــد مســئله ســاده‪ ،‬تغییــر می کنــد و‬ ‫مخاطــب بــا یــک داســتان بــه اصطــاح تکنیکــی‬ ‫و مــدرن روبــرو می شــود‪ .‬مســتور کــه داســتانش‬ ‫را بــه احتــرام جــان اپدایــک نوشــته اســت‪ ،‬ده‬ ‫مســئله را طــرح کــرد ه کــه بــاز هــم نقــش‬ ‫زن در ان پررنــگ و برجســته اســت؛ امــا‬ ‫تکنیکــی کــه در ایــن مســائل بــه کار بــرده‬ ‫شــده و درواقــع طــرح ریاضـی وار یــک متــن‬ ‫داســتانی‪ ،‬تنهــا بــه یــک متــن متفــاوت و جدیــد‬ ‫منجــر شــده اســت‪.‬‬ ‫کتابخانه زیروبم‬ ‫اخبار کتاب‬ ‫پیمــان خاکســار بعــد از ترجمــه کتــاب «جــزء از ُکل» اثــر اســتیو تولتــز‪،‬‬ ‫بــه ســراغ اثــری دیگــر از ایــن نویســنده اســترالیایی به نــام «ریــگ‬ ‫روان» رفتــه اســت و ایــن کتــاب را راهــی بــازار نشــر می کنــد‪ .‬ایــن‬ ‫کتــاب‪ ،‬داســتان دو دوســت صمیمــی اســت کــه یکــی رمان نویــس‬ ‫شکســت خورده و دیگــری کارافریــن شکســت خورده اســت‪ .‬ایــن دو‬ ‫نفــر دســت بــه هــر کاری می زننــد شکســت می خورنــد و از دیــدگاه‬ ‫خودشــان از بدشــانس ترین افــراد روی زمیــن هســتند‪ .‬اســتیو تولتــز‬ ‫در ایــن اثــر داســتان های جــذاب ایــن دو دوســت را روایــت‬ ‫می کنــد‪ .‬ایــن کتــاب دو روای دارد و روایــت داســتان‬ ‫دائمــا درحــال تغییــر از روی ایــن دو نفــر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اســتیو تولتــز‪ ،‬نویســنده اســترالیایی‬ ‫متولــد ‪ 1972‬ســیدنی‪ ،‬اولیــن رمانــش‬ ‫«جــزء از کل» را در ســال ‪ 2008‬منتشــر‬ ‫کــرد کــه بــا اســتقبال زیــادی روبــرو شــد‬ ‫و همــان ســال نامــزد جایــز ه بوکــر شــد‬ ‫کــه کمتــر بــرای نویســنده ای کــه کار اولــش‬ ‫را نوشــته اســت‪ ،‬پیــش می ایــد‪ .‬بــا وجــود‬ ‫مدت زمــان کوتاهــی کــه از چاپــش گذشــته‪،‬‬ ‫اکنــون به عنــوان یکــی از بزرگ تریــن رمان هــای‬ ‫تاریــخ اســترالیا مطــرح اســت‪« .‬ریــگ روان» نیــز‬ ‫کــه در ســال ‪ 2015‬منتشــر شــده اســت هماننــد‬ ‫«جــزء از کل»‪ ،‬بهره گرفتــه از زمینه هــای فلســفه ای در‬ ‫دل داســتان های اجتماعــی اســت‪.‬‬ ‫پر فروش ها‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫مثــا فکــر کــن مجیــد باشــی در «قصه هــای‬ ‫مجیــد» کــه شــب عیــد کت وشــلوار نــو‬ ‫نداشــته باشــی‪ ،‬امیرعلــی باشــی در «قصه هــای‬ ‫امیرعلــی» کــه در اولیــن روز ســال جدیــد‬ ‫حوصلــه دعواهــای اذرخانــم و مــادر را نداشــته‬ ‫باشــی‪ ،‬محســن باشــی در «ابنبــات هـل دار» کــه *سعدی‬ ‫هنــگام خریــد شــیرینی نــوروز‪ ،‬فقــط اســم درخت غنچه براورد و بلبالن مستند‬ ‫شــیرینی نارنجکــی (نــان خام ـه ای) و شــیرینی جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند‬ ‫زبــان را بلــد باشــی!‬ ‫حریف مجلس ما خود همیشه دل می برد‬ ‫ـو»‬ ‫ـ‬ ‫کوچول‬ ‫ـیاه‬ ‫ـ‬ ‫س‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫«ماه‬ ‫در‬ ‫ماهــی ســیاه باشــی‬ ‫علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند‬ ‫و هیچ کــس تــو را بــرای تنــگ بلــور ســفره‬ ‫هفت ســین نشــان نکنــد‪ ،‬خانجــون باشــی در *رودکی‬ ‫«خانجــون و خــواب شــمرون» کــه شــب عیــد امد بهار خرم با رنگ و بوی طیب‬ ‫همــه در کنــارت باشــند و مشــغول پختــن با صد هزار نزهت و ارایش عجیب‬ ‫شــیرینی عیــد و شســتن و رفتــن و ســفید شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان‬ ‫کــردن دیوارهــای خانــه ات باشــند‪.‬‬ ‫گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب‬ ‫مثــا فکــر کــن درختــی باشــی در حیــاط خانــه‬ ‫یکــی از کتــاب قصه هــای قدیمــی کــه بهــار از *فرخی سیستانی‬ ‫شــاخه هایت بــاال بــرود و نســیم خــودش را بــه بهــار امــد مــن و هــر روز نــو باغــی و نــو‬ ‫شــانه های تــو برســاند و ابــر بهــاری دســتش جایــی‬ ‫را بــه ســمت تــو دراز کنــد! یــا در یکــی از بــه گشــتن هــر زمــان عزمــی‪ ،‬بــه بــودن هــر‬ ‫روزهــای اخــر ســال و هیاهــوی اســفندماه‪ ،‬زمــان رایــی‬ ‫قالــی دســت باف مادربــزرگ باشــی بــر روی قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی‬ ‫بــام یــک عمــارت بــزرگ و مــژده امــدن چــو مــرغ از گل بــه گل هــر ســاعتی دیگــر‬ ‫بهــار دهــی‪ .‬اصــا نــوه تــه تغــاری مادرجــان تماشــایی‬ ‫باشــی بــه هنــگام خــوردن ســبزی پلو و ماهــی‬ ‫اخریــن روز ســال کــه همــه ته دیگ هــا از *منوچهری دامغانی‬ ‫ان تــو باشــد! کتــاب غبارگرفتــه ای باشــی در امد نوروز هم از بامداد‬ ‫خانه تکانــی عیــد کــه خاکــت را بتکاننــد و تــو امدنش فرخ و فرخنده باد‬ ‫را بخواننــد و از تــه دل قاه قــاه بخندنــد! ســال باز جهان خرم و خوب ایستاد‬ ‫نــو مبــارک‪.‬‬ ‫مرد زمستان و بهاران بزاد‬ ‫مجموعــه رمــان شــش جلــدی «تجــارت‬ ‫هولنــاک» به تازگــی بــا جلــد ســخت و بــا‬ ‫اجــرای تکنیــک سـه بعدی بــر روی جلــد بــرای‬ ‫نخســتین بــار در ایــران از ســوی انتشــارات‬ ‫سایه گســتر بــرای کــودکان و نوجوانــان منتشــر‬ ‫شــده اســت‪ .‬ایــن مجموعــه توســط گروهــی از‬ ‫نویســندگان به نام هــای متیــو مــورگان‪ ،‬دیویــد‬ ‫ســیندن و گای مــک دونالــد و تصویرگــری‬ ‫جانــی دادل در ژانــر ترســناک بــه رشــته تحریــر‬ ‫درامــده و عبــاس زارعــی ان را بــه فارســی‬ ‫ترجمــه کــرده اســت‪.‬‬ ‫داســتان دربــاره انجمنــی موســوم بــه «انجمــن‬ ‫حمایــت از غول هــا» اســت کــه توســط‬ ‫پروفســور فــاراوی تاســیس شــده و کار ان‬ ‫محافظــت و مراقبــت از غول هــا‪ ،‬موجــودات‬ ‫عجیــب و کمیــاب و حتــی ارواح اســت‪.‬‬ ‫«اولــف» قهرمــان داســتان یــک گرگ نمــا اســت‬ ‫کــه بــا کامــل شــدن مــاه از یــک پســربچه بــه‬ ‫یــک گــرگ قدرتمنــد تغییــر شــکل می دهــد‪ .‬او‬ ‫بــه همــراه خانــم دکتــر فیلدینــگ‪ ،‬دامپزشــک‬ ‫انجمــن‪ ،‬تیانــا پــری کوچولــو و اورســون غــول‬ ‫انجمــن بایــد در برابــر مــرد بدجنســی به نــام‬ ‫«بــارون مــاراکای» بایســتند و جلــوی تجــارت‬ ‫هولنــاک او را بگیــرد‪ .‬بــارون مــاراکای قصــد‬ ‫دارد بــا کشــتن غول هــا و فروختــن ان هــا‬ ‫ثروتمنــد شــود‪.‬‬ ‫عناویــن ایــن مجموعــه عبارتنــد از‪« :‬گرگ نمــا‬ ‫در برابــر اژدهــا»‪« ،‬هیــوالی دریــا و غذاهــای‬ ‫خوشــمزه دیگــر»‪« ،‬شــکار ترول هــا»‪،‬‬ ‫«خون اشــام جنــگل»‪« ،‬نبــرد زامبی هــا» و‬ ‫«فــروش بــزرگ غول هــا»‪ .‬ایــن مجموعــه در‬ ‫شــش جلــد ‪ 150‬صفح ـه ای بــه چــاپ رســیده‬ ‫و در مجمــوع بالــغ بــر ‪ 900‬صفحــه دارد‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫درباره نوروز‬ ‫واژه نــوروز یــک اســم مرکــب اســت کــه از‬ ‫ترکیــب دو واژه فارســی «نــو» و «روز» به وجــود‬ ‫امــده اســت‪ .‬ایــن نــام در دو معنــی بـه کار مـی رود‪:‬‬ ‫‪ -۱‬نــوروز عــام‪ :‬روز اغــاز اعتــدال بهــاری و اغــاز‬ ‫ســال نــو‬ ‫‪ -۲‬نــوروز خــاص‪ :‬روز ششــم فروردیــن بــا نــام‬ ‫«روز خــرداد»‬ ‫ایرانیــان باســتان از نــوروز به عنــوان نــاوا‬ ‫ســرِدا‪ ،‬یعنــی ســال نــو یــاد می کردنــد‪ .‬مردمــان‬ ‫ایرانــی اســیای میانــه نیــز در زمــان ســغدیان و‬ ‫خوارزمشــاهیان‪ ،‬نوروز را «نوســارد» و «نوســارجی»‬ ‫بــه معنــای ســال نــو می نامیدنــد‪.‬‬ ‫واژه نوروز در الفبای التین‬ ‫در متن هــای گوناگــون التیــن‪ ،‬بخــش نخســت‬ ‫واژه نــوروز بــا امــای ‪ No ،Now ،Nov‬و ‪Naw‬‬ ‫و بخــش دوم ان بــا امــای ‪ Ruz ،Rooz‬و ‪Rouz‬‬ ‫نوشــته شــده اســت‪ .‬در برخــی از مواقــع ایــن دو‬ ‫بخــش پشت ســرهم و برخــی بــا فاصلــه نوشــته‬ ‫می شــوند؛ امــا بــه بــاور دکتــر احســان یارشــاطر‬ ‫بنیان گــذار دانشــنامه ایرانیــکا‪ ،‬نــگارش ایــن واژه‬ ‫در الفبــای التیــن بــا توجــه بــه قواعــد اواشناســی‪،‬‬ ‫بــه شــکل ‪ Nowruz‬توصیــه می شــود‪ .‬ایــن شــکل‬ ‫از امــای واژه نــوروز‪ ،‬هم اکنــون در نوشــته های‬ ‫یونســکو و بســیاری از متــون سیاســی بــه کار‬ ‫مــی رود‪.‬‬ ‫پیشینه نوروز‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪16‬‬ ‫منشــا و زمــان پیدایــش نــوروز‪ ،‬بــه درســتی‬ ‫معلــوم نیســت‪ .‬در برخــی از متن هــای کهــن‬ ‫ایــران ازجملــه شــاهنامه فردوســی و تاریــخ‬ ‫طبــری‪ ،‬جمشــید و در برخــی دیگــر از متن هــا‪،‬‬ ‫کیومــرث به عنــوان پایه گــذار نــوروز معرفــی شــده‬ ‫اســت‪ .‬پدیــداوری نــوروز در شــاهنامه‪ ،‬بدین گونــه‬ ‫روایــت شــده اســت کــه جمشــید درحــال گذشــتن‬ ‫از اذربایجــان‪ ،‬دســتور داد تــا در انجــا بــرای او‬ ‫تختــی بگذارنــد و خــودش بــا تاجــی زریــن بــر‬ ‫روی تخــت نشســت‪ .‬بــا رســیدن نــور خورشــید‬ ‫بــه تــاج زریــن او‪ ،‬جهــان نورانــی شــد و مــردم‬ ‫شــادمانی کردنــد و ان روز را «روز نــو» نامیدنــد‪.‬‬ ‫برخــی از روایت هــای تاریخــی‪ ،‬اغــاز نــوروز‬ ‫را بــه بابلیــان نســبت می دهنــد‪ .‬بــر طبــق ایــن‬ ‫روایت هــا‪ ،‬رواج نــوروز در ایــران بــه ‪ ۵۳۸‬ســال‬ ‫قبــل از میــاد‪ ،‬یعنــی زمــان حملــه کــورش بــه بابل‬ ‫بازمی گــردد‪ .‬همچنیــن در برخــی از روایت هــا‪ ،‬از‬ ‫زرتشــت به عنــوان بنیان گــذار نــوروز نــام بــرده‬ ‫شــده اســت؛ امــا در اوســتا (دسـت کم در گات هــا)‬ ‫نامــی از نــوروز بــرده نشــده اســت‪.‬‬ ‫کشورهایی که نوروز را جشن می گیرند‪:‬‬ ‫ایــران‪ ،‬افغانســتان‪ ،‬تاجیکســتان‪ ،‬ترکمنســتان‪ ،‬عــراق‪،‬‬ ‫ترکیــه‪ ،‬ســوریه‪ ،‬لبنــان‪ ،‬جمهــوری اذربایجــان‪،‬‬ ‫ازبکســتان‪ ،‬قرقیزســتان‪ ،‬قزاقســتان و پاکســتان‪.‬‬ ‫کشورهایی که جشنی مشابه نوروز دارند‪:‬‬ ‫ارمنستان‪ ،‬مصر‪ ،‬چین و زنگبار‪.‬‬ ‫هفت سین و معنی نمادها‬ ‫هفت ســین از هفــت محصــول زمینــی گزینــه می شــود تــا از نعمت هایــی کــه‬ ‫خداونــد بــه انســان بخشــیده اســت‪ ،‬سپاســگزاری شــود‪ .‬هفت ســین نــوروزی ائیــن‬ ‫پارســی اســت‪( .‬نــه چینــی‪ ،‬هنــدی‪ ،‬عربــی‪ ،‬روســی و…)‬ ‫گزینه های هفت سین باید دارای پنج ویژگی باشد‪:‬‬ ‫‪ -1‬نام ان ها پارسی باشد‪.‬‬ ‫‪ -2‬با واژه «سین» اغاز شوند‪.‬‬ ‫‪ -3‬دارای ریشه گیاهی باشند‪.‬‬ ‫‪ -4‬خوردنی باشند‪.‬‬ ‫‪ -5‬نام ان ها از واژه های ترکیبی (مانند سبزی پلو‪ ،‬سیرترشی و…) ساخته نشده باشد‪.‬‬ ‫بــا توجــه بــه نــکات بــاال‪ :‬خــوان هفت ســین پارســی بــا ســیب‪ ،‬ســیر‪ ،‬ســماک‬ ‫(ســماق)‪ ،‬ســرکه‪ ،‬ســمنو‪ ،‬ســبزی یــا ســبزه (ســبزی خوردنــی؛ چراکــه ســبز کــردن‬ ‫میلیون هــا تــن گنــدم یــا دیگــر حبوبــات و بیــرون ریختــن ان کمــی دور از اندیشــه‬ ‫مردمــان ایران زمیــن اســت) چیــده می شــود‪.‬‬ ‫پــس می تــوان گفــت‪ :‬گــذاردن ســنبل‪ ،‬ســکه و ســماور کــه نــه خوراکــی هســتند و‬ ‫نــه پارســی و نیــز گزینه هایــی چــون ســوزن‪ ،‬ســنجاق‪ ،‬ســاعت و… هیــچ حقیقــت‬ ‫هفت ســینی ندارنــد‪.‬‬ ‫ماهــی قرمــز نیــز ســمبل عیــد کشــور چیــن و چینی هــا اســت کــه بــه خــوان‬ ‫هفت ســین نــوروزی ایرانی هــا وارد شــده اســت‪ ،‬غافــل از اینکــه در عیــد چینی هــا‬ ‫ماهــی قرمــز را رهــا می کننــد تــا زندگــی جریــان یابــد؛ ولــی مــا ماهــی قرمــز را اســیر‬ ‫تنــگ بلوریــن کــرده و تــا رســیدن مــرگ ان هــا نگهــداری می کنیــم‪ ،‬درصورتی کــه در‬ ‫هفت ســین پارســی انــار بــه نشــانه بــاروری و عشــق و یــا ســیب ســرخ درون ظــرف‬ ‫اب پــاک و زالل رهــا می شــود تــا عشــق و بــاروری همچنــان پاینــده بمانــد‪ .‬بــا کمــی‬ ‫اندیشــه پیرامــون انچــه گفتــه شــد‪ ،‬خواهیــد دیــد کــه شــما در بیســت میلیــون واژه‬ ‫پارســی‪ ،‬نمی توانیــد انتخــاب هشــتمی بــرای خــوان هفت«ســین» نــوروزی پیــدا کنیــد‬ ‫کــه دارای ایــن پنــج ویژگــی باشــد‪.‬‬ ‫چرا «هفت»؟‬ ‫عــدد هفــت در زبــان باســتانی به نــام «امــرداد» اســت‪ .‬امــرداد معنــای جاودانگــی‬ ‫و بی مرگــی نــام داشــت و از انجایــی کــه ایــن عــدد معنــای زیبــای زندگــی و‬ ‫جاودانگــی را مـی داد‪ ،‬هفــت واژه را بــه نشــانه ان گزینــه کــرده و بــر خــوان نــوروزی‬ ‫می چیننــد‪.‬‬ ‫بــه روایتــی هفت«ســین»‪ ،‬نشــانه هفــت دانــه گیاهــی اســت کــه می تــوان بــا ان ســبزه‬ ‫نــوروز را تهیــه کــرد‪ :‬جــو‪ ،‬مــاش‪ ،‬عــدس‪ ،‬ارزن‪ ،‬لوبیــا‪ ،‬نخــود و گنــدم‪.‬‬ ‫زمــان پارســیا ِن کهــن‪ ،‬مــردم از هــر هفــت دانــه‪ ،‬ســبزه می پروراندنــد (‪ 10‬روز قبــل از‬ ‫نــوروز) و ظــروف ان را بــر ســردرِ خانه هــای خــود می گذاشــتند و هــر کــدام بیشــتر‬ ‫و بهتــر ســبز می شــد‪ ،‬نشــانه پُرثمـ ِ‬ ‫ـری ان محصــول بــرای کاشــت در ان ســال بــود‪.‬‬ ‫هفــت در میــان اعــداد از اهمیــت و ارزش خاصــی برخــوردار اســت‪ .‬هفــت بــرای‬ ‫ایــران و ایرانیــان باســتان مقــدس بــود و از ان بــرای مفاهیــم مثبــت‪ ،‬خوش یمنــی و‬ ‫فــال نیــک اســتفاده می شــد؛ ماننــد هفــت رنــگ رنگین کمــان‪ ،‬دوران کودکــی ‪ 7‬ســال‬ ‫اســت‪ ،‬هفت خــان رســتم در شــاهنامه‪ ،‬هفــت اســمان‪ ،‬هفــت اقلیــم‪ ،‬هفــت روز هفتــه‪،‬‬ ‫هفــت فرشــته‪ ،‬هفــت شــهر عشــق در عرفــان‪ ،‬هفــت پیکــر و…‬ ‫چرا «سین»؟‬ ‫بنــا بــه روایتــی هفت«ســین» نخســتین بــار هفت«شــین» بــود‪ .‬گزینه هــای هفت شــین‬ ‫از شــهد (شــیره درختــان)‪ ،‬شــیر‪ ،‬شــراب‪ ،‬شــکر‪ ،‬شــمع‪ ،‬شمشــاد و شــابه (میــوه‬ ‫خصوصــا ســیب) بــود؛ امــا بعــد از حضــور اســام بــه علــت ممنوعیــت مصــرف‬ ‫شــراب‪ ،‬ایــن هفت«شــین» تبدیــل بــه هفت«ســین» شــد‪ .‬بــه روایتــی «ســین»‪ ،‬واژه اول‬ ‫نــام هفــت فرشــته باســتانی پارســی اســت کــه همــه ان هــا دارای ویژگی هــای خــاص‬ ‫و نیکــو بودنــد‪.‬‬ ‫نمادهای هفت سین‬ ‫سیر‪ :‬نماد اهورامزدا است‪.‬‬ ‫سبزی یا سبزه‪ :‬فرشته اردیبهشت و نماد اب های پاک و بی کران است‪.‬‬ ‫سیب‪ :‬فرشته زن و نماد باروری و پرستاری است‪.‬‬ ‫سنجد‪ :‬فرشته خورداد و نماد دلبستگی است‪.‬‬ ‫سرکه‪ :‬فرشته امرداد و نماد جاودانگی است‪.‬‬ ‫سمنو‪ :‬فرشته شهریور و نماد خواربار است‪.‬‬ ‫سماق‪ :‬فرشته بهمن و نماد باران است‪.‬‬ ‫طنز ادبی‬ ‫نقل از دفتر خاطرات یک دوشــیزه‬ ‫یادی از عمران صالحی‬ ‫طنزهــای خاطره انگیــز عمــران صالحــی از‬ ‫شــاعران و نویســندگان معاصــر‬ ‫* معین‬ ‫یــک روز جلــو دانشــگاه‪ ،‬دکتــر رضــا براهنــی را‬ ‫دیــدم‪ .‬گفــت‪:‬‬ ‫یــک نفــر امــد زیــر گوشــم گفــت‪ :‬معیــن‬ ‫ششــصد تومــن‪ .‬خیلــی خوشــحال شــدم و‬ ‫تعجــب کــردم‪ .‬فرهنــگ شــش جلــدی معیــن‪،‬‬ ‫هــر جلــدش می شــد صــد تومــن‪ .‬بــه طــرف‬ ‫گفتــم می خواهــم‪ .‬بــا هــم وارد پاســاژی شــدیم‪.‬‬ ‫در گوشــه ای دور از چشــم‪ ،‬نوارکاســت معیــن‬ ‫خواننــده را از جیبــش دراورد و یواشــکی بــه‬ ‫مــن داد‪.‬‬ ‫* مقدمه‬ ‫احمدرضــا احمــدی می گفــت‪ :‬ایــن روزهــا‬ ‫کتاب هــای شــعر فــروش خوبــی نــدارد‪ .‬ایــن‬ ‫دفعــه می خواهــم از «علــی دایــی» یــا «هدیــه‬ ‫تهرانــی» خواهــش کنــم بــرای کتاب هایــم‬ ‫مقدمــه بنویســند‪.‬‬ ‫* اشتباه‬ ‫در ســفر ســوئد خیلی هــا مــن و ســیدعلی‬ ‫صالحــی را بــا هــم اشــتباه می گرفتنــد‪ .‬وقتــی‬ ‫صالحــی شــعر می خوانــد از مــن تعریــف‬ ‫می کردنــد‪ ،‬وقتــی مــن طنــز می خوانــدم‪ ،‬بــه او‬ ‫فحــش می دادنــد!‬ ‫* شعر و داستان‬ ‫از محمدعلــی ســپانلو پرســیدند‪ :‬زمانی داســتان هم‬ ‫می نوشــتی‪ ،‬چــرا دیگــر داســتان نمی نویســی؟‬ ‫گفــت‪ :‬مــن اگــر ‪ 15‬صفحــه شــعر بنویســم‪،‬‬ ‫می گوینــد یــک شــعر بلنــد نوشــته ام؛ امــا اگــر‬ ‫‪ 15‬صفحــه داســتان بنویســم‪ ،‬می گوینــد یــک‬ ‫داســتان کوتــاه نوشــته ای!‬ ‫* فهم شعر‬ ‫دکتــر رضــا براهنــی می گفــت‪ :‬در زمــان‬ ‫شــاه مــا می خواســتیم طــوری شــعر بگوییــم‬ ‫کــه مــردم بفهمنــد امــا ســاواک نفهمــد‪ ،‬کار‬ ‫برعکــس می شــد؛ یعنــی مــردم نمی فهمیدنــد‬ ‫و ســاواک می فهمیــد!‬ ‫* استاد‬ ‫مفتــون امینــی می گفــت‪ :‬روزی با غالمحســین‬ ‫نصیری پــور بــه کوهنــوردی رفتــه بــودم‪ .‬بیــن‬ ‫راه نصیری پــور مرتــب مــن را «اســتاد» خطاب‬ ‫می کــرد‪ .‬مــن هــم ســینه را جلــو مــی دادم و‬ ‫خــودم را می گرفتــم‪ .‬بــه اولیــن قهوه خانــه‬ ‫کــه رســیدیم‪ ،‬دیــدم دوســتمان بــه قهوه چــی‬ ‫هــم «اســتاد» می گویــد‪ .‬معلــوم شــد «اســتاد»‬ ‫تکی ـه کالم اوســت‪.‬‬ ‫طنز ادبی‬ ‫* انبردست‬ ‫بــا احمــد شــاملو در انتشــارات ابتــکار نشســته‬ ‫بودیــم کــه یکــی وارد شــد و پرســید‪ :‬انبردســت‬ ‫داریــد؟‬ ‫شاملو گفت‪ :‬جلد چندمش را می خواهید؟!‬ ‫* ساختار‬ ‫شــمس لنگــرودی می گفــت‪ :‬داشــتیم‬ ‫بــرای خودمــان شــعرمان را می گفتیــم کــه‬ ‫«ســاختارگرایی» مــد شــد‪ .‬مدت هــا زحمــت‬ ‫کشــیدیم و ســاختارگرایی کردیــم‪ .‬ایــن دفعــه‬ ‫گفتنــد در شــعر بایــد «ساختارشــکنی» کــرد‪.‬‬ ‫* ایدز‬ ‫در کافــه ای جوانــی شــاعر بــه اقــای‬ ‫شــکرچیان گفــت‪ :‬چــرا این طــور کــه مــن‬ ‫شــعر می گویــم‪ ،‬شــعر نمی گوییــد؟‬ ‫شــکرچیان گفــت‪ :‬اگــر ادمــی تــا پنجــاه‬ ‫ســالگی ایــدز نگیــرد‪ ،‬دیگــر نمی گیــرد!‬ ‫* ترکیب‬ ‫یــک نفــر بــرای صرفه جویــی در کلمــات‪،‬‬ ‫نــام ســه نویســنده را این طــوری بــا هــم‬ ‫ترکیــب کــرده بــود‪:‬‬ ‫جالل ال احمد محمود دولت ابادی!‬ ‫خواننده‪ :‬مرده شور ترکیبت را ببرد!‬ ‫* بیماری‬ ‫خســرو شــاهانی در خانــه بســتری بــود‪.‬‬ ‫اخریــن روزهــای عمــرش بــه دیدنــش رفتــم‪.‬‬ ‫خیلــی خوشــحال شــد و گفــت‪:‬‬ ‫بیماری من چون سبب پرسش او شد‬ ‫می میرم از این غم که چرا بهترم امروز!‬ ‫* کجا؟‬ ‫یــک شــب در انجمــن ادبــی صائــب‪ ،‬اســتاد‬ ‫عبــاس فــرات بــه مــن گفــت‪ :‬کجــا داری‬ ‫مــی روی؟‬ ‫گفتــم‪ :‬اســتاد‪ ،‬مــن همیــن جــا ایســتاده ام و‬ ‫جایــی نمــی روم‪.‬‬ ‫اســتاد اشــاره ای بــه قــد بلنــد مــن کــرد و‬ ‫گفــت‪ :‬داری بــه اســمان م ـی روی و خــودت‬ ‫خبــر نــداری؟‬ ‫* خودم هستم‬ ‫یــک روز دو خانــم زیبــا در خیابــان نــادری‬ ‫قــدم می زدنــد‪ .‬نصــرت رحمانــی کــه پشــت‬ ‫سرشــان بــود‪ ،‬داد زد‪ :‬اقــای نصــرت رحمانــی!‬ ‫خانم ها برگشتند و او را نگاه کردند‪.‬‬ ‫نصرت گفت‪ :‬خودم هستم!‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫انتوان چخوف‬ ‫ســیزده اکتبــر‪ :‬باالخــره بخــت‪ ،‬درب خانــه‬ ‫مــرا هــم کوبیــد! می بینــم و بــاورم نمی شــود‪.‬‬ ‫زیــر پنجره هــای اتاقــم جوانــی بلندقــد و‬ ‫خوش انــدام و گندمگــون و سیاه چشــم‪ ،‬قــدم‬ ‫می زنــد‪ ،‬ســبیلش محشــر اســت! بــا امــروز‪،‬‬ ‫پنــج روز اســت کــه از صبــح کلــه ســحر تــا بوق‬ ‫ســگ‪ ،‬همان جــا قــدم می زنــد و از پنجره هــای‬ ‫خانه مــان چشــم برنمــی دارد‪ .‬وانمــود کــرده ام‬ ‫کــه بی اعتنــا هســتم‪.‬‬ ‫پانــزده اکتبــر‪ :‬امــروز از صبــح‪ ،‬بــاران می بــارد‬ ‫امــا طفلکــی همان جــا قــدم می زنــد؛ بــه‬ ‫پــاداش از خــود گذشــتگی اش‪ ،‬چشــم هایم‬ ‫را برایــش خمــار کــردم و یــک بوســه هوایــی‬ ‫فرســتادم‪ .‬لبخنــد دلفریبــی تحویلــم داد‪ .‬او‬ ‫کیســت؟ خواهــرم واریــا ادعــا می کنــد کــه‬ ‫«طــرف»‪ ،‬خاطرخــواه او شــده و به خاطــر‬ ‫اوســت کــه زیــر شرشــر بــاران‪ ،‬خیــس می شــود‪.‬‬ ‫راســتی کــه خواهــرم چقــدر امــل اســت! اخــر‬ ‫کجــا دیــده شــده کــه مــردی گندمگــون‪ ،‬عاشــق‬ ‫زنــی گندمگــون شــود؟ مادرمــان توصیــه کــرد‬ ‫بهتریــن لباس هایمــان را بپوشــیم و پشــت‬ ‫پنجــره بنشــینیم‪ ،‬می گفــت‪« :‬گرچــه ممکــن‬ ‫اســت ادم حقه بــاز و دغلــی باشــد امــا! کســی‬ ‫چــه می دانــد شــاید هــم ادم خوبــی باشــد»‬ ‫حقــه بــاز‪ !...‬ایــن هــم شــد حــرف‪...‬؟ مــادر‬ ‫جــان‪ ،‬راســتی کــه زن بی شــعوری هســتی‪.‬‬ ‫شــانزده اکتبــر‪ :‬واریــا مدعــی اســت کــه مــن‬ ‫زندگـی اش را ســیاه کــرده ام‪ .‬انــگار تقصیــر مــن‬ ‫اســت کــه «او» مــرا دوســت مـی دارد‪ ،‬نــه واریــا‬ ‫را! یواشــکی از راه پنجــره ام‪ ،‬یادداشــت کوتاهــی‬ ‫بــه کوچــه انداختــم‪ .‬اه کــه چقــدر نیرنگ بــاز‬ ‫اســت! بــا تکــه گــچ روی اســتین کتش نوشــت‪:‬‬ ‫«نــه حــاال»‪ .‬بعــد قــدم زد و قــدم زد و بــا همــان‬ ‫گــچ روی دیــوار مقابــل نوشــت‪« :‬مخالفتــی‬ ‫نــدارم امــا بمانــد بــرای بعــد» و نوشــته اش را‬ ‫فــوری پــاک کــرد‪ .‬نمی دانــم علــت چیســت کــه‬ ‫قلبــم بــه شــدت می تپــد‪.‬‬ ‫هفــده اکتبــر‪ :‬واریــا ارنــج خــود را بــه تخــت‬ ‫ســینه ام کوبیــد‪ ،‬دختــری پســت و حســود و‬ ‫نفرت انگیــز! امــروز «او» مدتــی بــا یــک پاســبان‬ ‫حــرف زد و چندیــن بــار بــه ســمت پنجره هــای‬ ‫خانه مــان اشــاره کــرد‪ .‬از قــرار معلــوم دارد توطئــه‬ ‫می چینــد! البــد دارد پلیــس را می پــزد‪ !...‬راســتی‬ ‫کــه مردهــا‪ ،‬ظالــم و زورگــو و در همــان حــال‪،‬‬ ‫مــکار و شــگفت اور و دلفریــب هســتند‪.‬‬ ‫هجــده اکتبــر‪ :‬بــرادرم ســریوژا بعــد از یــک‬ ‫غیبــت طوالنــی‪ ،‬شــب دیــر وقــت بــه خانــه امد‪.‬‬ ‫پیــش از انکــه فرصــت کنــد بــه بســتر بــرود‪ ،‬بــه‬ ‫کالنتــری محله مــان احضــارش کردنــد‪.‬‬ ‫نــوزده اکتبــر‪ :‬پســت فطــرت! مــردک‬ ‫نفرت انگیــز! ایــن موجــود بی شــرم‪ ،‬در تمــام‬ ‫‪ 12‬روز گذشــته بــه کمیــن نشســته بــود تــا‬ ‫بــرادرم را کــه پولــی ســرقت کــرده و متــواری‬ ‫شــده بــود‪ ،‬دســتگیر کنــد‪« .‬او» امــروز هــم امــد‬ ‫و روی دیــوار مقابــل نوشــت‪« :‬مــن ازاد هســتم و‬ ‫می توانــم»‪ .‬حیــوان کثیــف‪ !...‬زبانــم را دراوردم و‬ ‫بــه او دهن کجــی کــردم‪.‬‬ ‫‪17‬‬ ‫از افق های دوردست‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪18‬‬ ‫اواز بهاری‬ ‫سرخوش از مدرسه بیرون م ‬ ‫یزنند بچه ها‬ ‫گرم پراکندن اوازهای لطیف‬ ‫در هوای ِولرم فروردین‬ ‫چه شاد است فضای ساکت کوچه‬ ‫سک‬ ‫وتی تکه تکه شده از خنده اسکناس های نو‬ ‫در مسیر عصر‬ ‫از بین گل های باغ عبور می کنم‬ ‫و در راه می گذارم‬ ‫اشک غمناکم را‬ ‫روی تنها تپه روستا‪ ،‬گورستان‬ ‫مثل زمینی کش ‬ ‫تشده با بذرهای جمجمه‬ ‫سروها انبوه شده اند‬ ‫مثل سرهایی بزرگ‬ ‫توخالی و پوشیده از گیسوانی سبز‬ ‫متفکر و پردرد به افق می نگرند‬ ‫فروردین الهی!‬ ‫که می ایی سرشار از خورشید و زندگی‬ ‫گلستان جمجمه ها را‬ ‫پر از طال کن!‬ ‫«ف ِ ِدریکو گارسیا لورکا»‬ ‫نوروزانه‬ ‫ان‬ ‫ب‬ ‫انکه ج خ‬ ‫بــه مـن ب شید و ایمان خاک را‬ ‫اشـد زمسـتان ‬ ‫یام و سـ‬ ‫رد‬ ‫و‬ ‫ی‬ ‫خبن‬ ‫ـ‬ ‫دا‬ ‫ن‪،‬‬ ‫د‬ ‫وسـ‬ ‫بــرف باشـد و‬ ‫امــا بهــار‪ ،‬کلـی کلمــه ســپید و نـرم و تـرد بباف ت دارم گولــه گولــه‬ ‫فصــل سـ‬ ‫ـم بــه هـم‪.‬‬ ‫یهــای شــبیه ـر راهــی و غریب ‬ ‫خیل ‬ ‫یســ‬ ‫ت‬ ‫ب‬ ‫ــ‬ ‫را‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ــ‬ ‫ن‬ ‫ــ‬ ‫یـ‬ ‫م ن‪...‬‬ ‫ـا الاقــل‬ ‫از تنه‬ ‫ـ‬ ‫ـا‬ ‫چی‬ ‫ـ‬ ‫روزهـ ـزی کــه حـظ م ‬ ‫یکنـم‬ ‫ت‬ ‫ـ‬ ‫ـو‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ـ‬ ‫ن‬ ‫ـا‬ ‫هم‬ ‫ـ‬ ‫ی‬ ‫ـه‬ ‫اغ‬ ‫ـ‬ ‫سـ‬ ‫خــوب می ن از ن ـوروز اس ـت‪ ،‬بی انکــه فکــر کن ـ بزی و عیـد‪ ،‬دنجـی‬ ‫ی‬ ‫ب‬ ‫وی‬ ‫ـ‬ ‫س‬ ‫ـه‬ ‫ــ‬ ‫چی‬ ‫ی‬ ‫ـ‬ ‫و‬ ‫ـز‬ ‫م‬ ‫ی‪،‬‬ ‫ ‬ ‫ی‬ ‫خ‬ ‫خــوب‬ ‫تهــران خلــوت؛ امــا بــه لعن وانــی و گــوش م ‬ ‫یکنــی‪.‬‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫گ‬ ‫ـ‬ ‫ـر‬ ‫ان‬ ‫و دمـاغ نم ‬ ‫یمان‬ ‫اسـت‪ ،‬گیرم هـوا‬ ‫چن ـد ســال ـد بـرای ســر و کلــه زدن بــا خیابان ابـی و صــاف‪ ،‬دل‬ ‫ ه‬ ‫ی هـ‬ ‫ــا‪...‬‬ ‫خیلـی گل و ب م کــه از تهــران ُج ـ‬ ‫م‬ ‫ن‬ ‫خ‬ ‫ـ‬ ‫ور‬ ‫دم‬ ‫ب‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫ای‬ ‫ـ‬ ‫بگ ـذارم و ت لبـل نبینـم و تــوی چاردیـواری بیشـ ن صراف ـت افتــادم‬ ‫تر‬ ‫س‬ ‫ــا س ـ‬ ‫رب‬ ‫ ‬ ‫ه‬ ‫س‬ ‫ـ‬ ‫ـر‬ ‫خ‬ ‫اطراتـم‬ ‫ام ـدن س ـیزده یزده عی ـد بــروم تـ‬ ‫ـو‬ ‫ی‬ ‫ال‬ ‫ک‬ ‫خ‬ ‫اک‬ ‫س‬ ‫ـ‬ ‫خـود مصـ ان ـان کــه جاودانگ ـی را می طلبن ـد تری خــودم کــه بــا‬ ‫داق ح‬ ‫جــا م ‬ ‫یخورن ـد و ای ـن‬ ‫را بســیار یـاد دیثـی بزرگـوار اس‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫ک‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫در‬ ‫به‬ ‫ـ‬ ‫ار‬ ‫ک‬ ‫ـ‬ ‫کنیـد کــه ایـن خـود خاصیـت زندگ ـه می نگریـد مــرگ‬ ‫ـی اسـت‪.‬‬ ‫خدا زیاد کن‬ ‫و مستجا د اجر دین و دنیاتان ‬ ‫ب‬ ‫ش‬ ‫ود باقی دعاهاتان‬ ‫همیشه قل‬ ‫ک‬ ‫و نان دش فرزندهایتان پر باد‬ ‫ بهارتان خوب‬ ‫منت‬ ‫ان‬ ‫‬‫هر که هست‪ -‬اجر باد «سعید تیموری»‬ ‫ ‬ ‫شعر ویژه‬ ‫بوی باران بوی سبزه بوی خاک‬ ‫اخه های شسته باران خورده پاک‬ ‫ش‬ ‫اسمان ابی و ابر سپید‬ ‫برگ های سبز بید‬ ‫عطر نرگس رقص باد‬ ‫نغمه شوق پرستوهای شاد‬ ‫خلوت گرم کبوترهای مست‬ ‫نرم نرمک می رسد اینک بهار‬ ‫خوش به حال روزگار‬ ‫خوش به حال چشمه ها و دشت ها‬ ‫خوش به حال دانه ها و سبزه ها‬ ‫خوش به حال غنچه های نیمه باز‬ ‫ال دختر میخک که می خندد به ناز‬ ‫خوش به ح‬ ‫خوش به حال جام لبریز از شراب‬ ‫خوش به حال افتاب‬ ‫ای دل من گرچه در این روزگار‬ ‫جامه رنگین نمی پوشی به کام‬ ‫باده رنگین نمی نوشی ز جام‬ ‫نقل و سبزه در میان سفره نیست‬ ‫ت از ان می که می باید تهی است‬ ‫جام‬ ‫تو اگر چون گل نرقصی با نسیم‬ ‫ای دریغ از‬ ‫ریغ از من اگر مستم نسازد افتاب‬ ‫ای د‬ ‫ریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار‬ ‫ای د‬ ‫گر نکویی شیشه غم را به سنگ‬ ‫هفت رنگش می شود هفتاد رنگ‬ ‫«فریدون مشیری»‬ ‫شعری که زندگیست‬ ‫بهار امده اما ه‬ ‫مرا ببخش اگر وا هوای تو نیست‬ ‫این غز‬ ‫به شوق شال و ک ل برای تو نیست‬ ‫و سال هاست از این اله تو برف می امد‬ ‫کوچه‬ ‫نسیم با هوس رخت رد پای تو نیست‬ ‫های روی طناب‬ ‫به‬ ‫رقص امده و دام‬ ‫کنار این همه مه ن رهای تو نیست‬ ‫ما‬ ‫ن چقدر تنهایم؟!‬ ‫میان این ه‬ ‫ه‪،‬‬ ‫به دل ن مه ناخواند کف ‬ ‫شهای تو نیست‬ ‫گ‬ ‫یر‬ ‫اگر این ر‬ ‫دلی کالفه که جای تو وزها کمی دو دلم‬ ‫س‬ ‫ه ت‬ ‫یخورد انگش و جای تو نیست‬ ‫به شیشه م ‬ ‫شبیه در زدن تو‪ ...‬ول ت های باران‪ ،‬اه‪...‬‬ ‫ی‬ ‫صدای تو نیست‬ ‫تو‬ ‫نیستی دل این چت‬ ‫ر‪،‬‬ ‫غم‬ ‫وا نخواهد شد‬ ‫ ‬ ‫ی‬ ‫س‬ ‫ت‬ ‫با‬ ‫ران‪ ،‬وقتی ه‬ ‫«اصغر وا هوای تو نیست‬ ‫معاذی»‬ ‫بهاری‪ ،‬من دل اشوب زمستانم‬ ‫تو سرگرم‬ ‫انه وقتی اول و اخر پریشانم؟‬ ‫چه سودم ش‬ ‫مشت از گوهر دنیا تُهی باشد‬ ‫همان بهتر که ُ‬ ‫چه کم‪ ،‬هر قدر بردارم پشیمانم‬ ‫چه بسیار و‬ ‫ین خط ها که می افتد به پیشانی‬ ‫زمان یعنی هم‬ ‫ ها که افتادست بر دیوار زندانم‬ ‫خط‬ ‫همین ِ بعد از پنجم دی دلخوش اینم‬ ‫شبیه ارگ‬ ‫ین چیزی نخواهد کرد ویرانم!‬ ‫که دیگر بعد از ا‬ ‫دم شب های تنهاییم و فهمیدم‬ ‫هم‬ ‫«اجل» شد انی کرد و من صبر از تو نتوانم»‬ ‫«تو صبر از من تو‬ ‫چیست؟ بعد از تو که «من» بودی‬ ‫ندانستن گناهش‬ ‫یگویم‪ :‬نمی دانم!‬ ‫کسی اســــم مرا پرسید م ‬ ‫«حسین زحمتکش»‬ ‫اینه خانه‬ ‫شبناز اسماعیلی‬ ‫شاعر و ترانه سرا‬ ‫برگای تقویم و ورق می زنم‬ ‫سبز می شه حال و هوای سردم‬ ‫تو واسه من شروع یه بهاری‬ ‫نم ‬ ‫یتونم سمت تو برنگردم‬ ‫صدای سبز و پر از ارامشت‬ ‫تو گوش باغچه حیات چی گفته؟‬ ‫بهار راهی می شه تو کوچه ها‬ ‫اگر که قلبت به تپش بیفته‬ ‫خیابونا ما رو صدا می زنن‬ ‫پیاده روها پُره سبزه زاره‬ ‫تا وقتی که هم قدم من تویی‬ ‫تموم روزا واسه من بهاره‬ ‫وقتشه با گرمای دستات بیای‬ ‫قلب زمستون و تصرف کنی‬ ‫وقتشه به دالی تنهای شهر‬ ‫با خنده هات شکوفه تارف کنی‬ ‫تُنگ دلت رو بده دست من تا‬ ‫حوض و پر از ماهی قرمز کنم‬ ‫اینه و شمعدون و بیار تا تو رو‬ ‫مهمون شعر و فال حافظ کنم‬ ‫خیابونا ما رو صدا می زنن‬ ‫پیاده روها پُره سبزه زاره‬ ‫تا وقتی که هم قدم من تویی‬ ‫تموم روزا واسه من بهاره‬ ‫«شبناز اسماعیلی»‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫می خواستم پاییز‬ ‫دانه دانه‬ ‫موهایم را به باد بدهم‬ ‫و تمام زمستان‬ ‫خوابت را ببینم‬ ‫می خواستم درخت باشم‬ ‫نزدیک امدنت‬ ‫شال سبز بپوشم‬ ‫می بینى ‬ ‫بهار همین حوالى‬ ‫قدم می زند‬ ‫و کنار پنجره‬ ‫یست‬ ‫درخت‪ ،‬دختر ‬ ‫که در مترو می روید‬ ‫با گل سرهایى‬ ‫که از موهایش اویزانند‬ ‫«ارغوان جهانگیرى»‬ ‫گوئیا حس قشنگ‪ ،‬حال خوشی در راه است‬ ‫فصل زیبای بهار‪ ،‬ناز و خرامان در راه است‬ ‫گوئیا ماه قمر‪ ،‬شمس ربیع نرم و روان در راه است‬ ‫غنچه و باد صبا‪ ،‬چون سلسبیل بی گمان در راه است‬ ‫گوئیا سنجد و سیب‪ ،‬سبزه به شادی و غمزه در راه است‬ ‫سمنو‪ ،‬سیر و سرکه وان سماق سین هفتم هم در راه است‬ ‫گوئیا سنجد عاشق به زایش‪ ،‬گل فرزانگی مهر در راه است‬ ‫سیب و این سرخی لب‪ ،‬نکته زیبای سالمت در راه است‬ ‫گوئیا سبزه تولد نموفد‪ ،‬چون حیاتی نو‪ ،‬دگر در راه است‬ ‫سمنو هم مال فراوون‪ ،‬ثروت دنیا به وفور در راه است‬ ‫گوئیا سیر زصحت امده‪ ،‬وان سماق هم به صبر در راه است‬ ‫سرکه از عقل به عشق در کاره‪ ،‬دل خندان به کام در راه است‬ ‫گوئیا وقت تبریک به خوبان‪ ،‬جمع یاران در راه است‬ ‫فرخان هم به دنیا‪ ،‬عشق و تمنا با دسته گل در راه است‬ ‫پیشاپیش فرارسیدن عید سعید باستانی نوروز ‪1396‬‬ ‫بر همگان مبارک باد‬ ‫فرخان (فرزاداخشابی)‬ ‫‪19‬‬ ‫تازگی ها چی خوندی؟‬ ‫کتاب باز‬ ‫ساناز فیضی‬ ‫ساناز فیضی‪ -‬عکس اخرین یا بهترین کتاب یا کتاب هایی را که خواندید یا در حال‬ ‫خواندنش هستید به همراه موضوع یا خالصه ای از کتاب همراه با عکس و مشخصات‬ ‫خودتان به ایمیل‪ ketabzirobam@gmail.com‬بفرستید تا این عکس نوشت با مشخصات‬ ‫خودتان در مجله درج شود‪ .‬بهار مبارک‪.‬‬ ‫«عزت نفس»‬ ‫اثر‪ :‬کریستین وبر‬ ‫«میوه خارجی»‬ ‫اثر‪ :‬جوجو مویز‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪20‬‬ ‫داســتانی رازالــود از گذشــته هایی دور بــا‬ ‫شــخصیت هایی هنجارشــکن و ترقی خــواه در‬ ‫جامعــه ای ســنت گرا اســت‪ .‬لوتــی از اوارگان‬ ‫جنــگ جهانــی دوم اســت و در کودکــی بــه‬ ‫خانــواده دکتــر هولــدن ســپرده می شــود و‬ ‫در کنــار ســیلیا‪ ،‬دختــر خانــواده هولــدن کــه‬ ‫هم ســن اوســت‪ ،‬رشــد می کنــد و ســال های‬ ‫نوجوانــی را پشت ســر می گــذارد‪ .‬زندگــی‬ ‫در شــهر کوچــک و بی جنب وجــوش «مِــرِم»‬ ‫عــذاب اور اســت و ســاکنان کهنه پرســتش‬ ‫در مقابــل هرگونــه تغییــر و تحولــی از خــود‬ ‫مقاومــت نشــان می دهنــد‪ .‬ایــن دو دختــر‬ ‫جــوان مشــتاق هســتند تــا دور از خانــواده و‬ ‫بــه هــر نحــو ممکــن درب دنیــای جدیــدی را‬ ‫بــه روی خــود بگشــایند‪ .‬بدیــن ترتیــب وقتــی‬ ‫گروهــی سنت شــکن از لنــدن می ایــد و در‬ ‫عمــارت ارکیدیــا ســاکن می شــود‪ ،‬بــا دو شــیوه‬ ‫جدیــد از زندگــی اشــنا می شــوند‪ .‬عشــقی کــه‬ ‫پــس از ان در قلــب لوتــی جوانــه می زنــد‪،‬‬ ‫عواقبــی در پــی دارد و زندگــی افــرادی را تحت‬ ‫تاثیــر قــرار می دهــد‪ .‬اینــک بعــد از گذشــت‬ ‫پنــج دهــه‪ ،‬عمــارت در دســت بازســازی اســت‬ ‫و بــا برمــا شــدن اســراری کــه ســال ها در ان‬ ‫مدفــون بــود‪ ،‬ایــن ســوال مطــرح می شــود‪ :‬ایــا‬ ‫هرگــز می شــود از گذشــته خــود گریخــت؟‬ ‫فرستنده‪ :‬ستاره هوشنگی‬ ‫«کوری»‬ ‫اثر‪ :‬ژوزه ساراماگو‬ ‫در شــهری کــه اپیدمــی وحشــتناک کــوری‪ ،‬نــه‬ ‫کــوری ســیاه و تاریــک کــه کــوری ســفید و‬ ‫تابنــاک‪ ،‬شــیوع پیــدا می کنــد و نمی دانیــم‬ ‫کجاســت و می توانــد هــر جایــی باشــد‪،‬‬ ‫خیابان هــا نــام ندارنــد‪ ،‬شــخصیت های رمــان‬ ‫نیــز نــام ندارنــد؛ دکتــر‪ ،‬زن دکتــر‪ ،‬دختــری‬ ‫کــه عینــک دودی داشــت‪ ،‬پیرمــردی کــه‬ ‫چشـم بند ســیاه داشــت‪ ،‬پســرک لــوچ‪ .‬ســبک و‬ ‫ســاختار دشــوار رمــان‪ ،‬پــس از چنــد صفحــه‪،‬‬ ‫جاذبــه ای اســتثنایی پیــدا می کنــد و درخــال‬ ‫پاراگراف هــای طوالنــی‪ ،‬پیچیدگی هــای روح‬ ‫انســان و مشــکالت غامــض زندگــی را تداعــی‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬فریبا حیدری‬ ‫کم رویــی و ضعــف عزت نفــس باعــث‬ ‫می شــود افــراد گوشــه گیری کننــد و خشــک‬ ‫و متکبــر به نظــر برســند‪ .‬حالــت چهــره هــر‬ ‫کــس بــر دیگــری اثــر دارد و چقــدر اســان‬ ‫می تــوان از ان برداشــت غلطــی کــرد‪ .‬بــرای‬ ‫کســب عزت نفــس مطلــوب شــما بایــد دربــاره‬ ‫نحــوه تفکــر راجــع بــه خودتــان تجدیدنظــر‬ ‫کنیــد‪ .‬بــرای ایــن کار الزم اســت در ابتــدا‬ ‫تشــخیص دهیــد راجــع بــه خــود چــه فکــر‬ ‫می کنیــد و ســپس بیاموزیــد چگونــه افــکار‬ ‫مثبــت یــا تفســیر مثبــت درونــی را جایگزیــن‬ ‫ان هــا کنیــد‪ .‬ایــن کار دســت کمی از یــک‬ ‫ماجراجویــی هیجان انگیــز نخواهــد داشــت‪.‬‬ ‫البتــه پیشــرفت شــما احتمــاال کمی فرازونشــیب‬ ‫خواهــد داشــت و بســیار شــبیه ســوار شــدن در‬ ‫ترن هــای هوایــی اســت؛ امــا در پایــان بیشــتر‬ ‫از همیشــه احســاس ارامــش و اعتمادبه نفــس‬ ‫خواهیــد کــرد‪ .‬بــه خــود جرئــت بدهیــد! شــما‬ ‫ســفری هیجان انگیــز در پیــش داریــد!‬ ‫فرستنده‪ :‬یحیی نادری‬ ‫«دوستش داشتم»‬ ‫اثر‪ :‬انا گاوالدا‬ ‫«خدمتکار و پروفسور»‬ ‫اثر‪ :‬یوکو اوگارا‬ ‫راه حــل واقعــا درســت‪ ،‬راه حلــی اســت کــه‬ ‫تعادلــی مــوزون بیــن قــدرت و قابلیــت‬ ‫انعطــاف را نشــان بدهــد‪ .‬راه حل هــای زیــادی‬ ‫اســت کــه از نظــر تخصصــی درســت هســتند؛‬ ‫امــا درهــم و خســته کننده و نامفهوم انــد و‬ ‫ایــن چیــزی نیســت کــه ادم بتوانــد توضیــح‬ ‫بدهــد‪ .‬اینکــه بخواهــی توضیــح بدهــی کــه‬ ‫چــرا یــک فرمــول زیباســت درســت مثــل ایــن‬ ‫می مانــد کــه بخواهــی علــت زیبایــی ســتاره ها‬ ‫را توضیــح بدهــی‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬ایمان رستم نژاد‬ ‫کلوئــه‪ ،‬عاشــق شــوهرش اســت و به خاطــر‬ ‫او همــه کار کــرده؛ امــا اکنــون شــوهرش‬ ‫او و دو دختــر کوچکــش را تــرک کــرده و‬ ‫همــراه بــا معشــوقه اش رفتــه اســت‪ .‬کلوئــه‬ ‫نــزد پدرشــوهرش مــی رود و پدرشــوهر از‬ ‫عشــق خــود می گویــد‪ ،‬از زنــی کــه عاشــقش‬ ‫شــده؛ امــا به خاطــر خانــواده اش از عشــق او‬ ‫دســت کشــیده اســت‪ .‬کتــاب مکالمــات کلوئــه‬ ‫و پدرشــوهرش اســت در ایــن بــاب کــه اگــر‬ ‫بعــد از ازدواج عاشــق شــدیم مانــدن صحیح تــر‬ ‫اســت یــا رفتــن‪.‬‬ ‫پدرشــوهر کلوئــه معتقــد اســت ایــن موضــوع‬ ‫بــه نفــع کلوئــه اســت چــون او دختــر خوبــی‬ ‫اســت‪ ،‬زنــی کــه از صمیــم قلبــش عاشــق و‬ ‫فــداکار اســت و لیاقتــش بیشــتر از زندگــی‬ ‫در کنــار مــردی اســت کــه از صمیــم قلــب‬ ‫عاشــقش نیســت و می توانــد راحــت او را‬ ‫تــرک کنــد‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬فایزه موسوی‬ ‫«اهرم هایخوشبختی»‬ ‫اثر‪ :‬انتونی رابینز‬ ‫ایــا احســاس می کنیــد تاکنــون بــه هیچ یــک‬ ‫از خواســته های ارزشــمندتان نرســیده اید؟‬ ‫ایــا توجــه کرده ایــد کــه گاهــی همــه تــوان‬ ‫و تالشــتان را در مســیر دســتیابی بــه اهــداف‬ ‫ارزشــمندتان بــه کار می بریــد؛ امــا بااین حــال‬ ‫بازهــم بــه هدفتــان نمی رســید؟ چــه عاملــی‬ ‫مانــع می شــود تــا بــه رویاهــای خودتــان‬ ‫واقعیــت ببخشــید؟‬ ‫در این گونــه موقعیت هــا بهتــر اســت کار‬ ‫خودتــان را بــا به کارگیــری اهرم هایــی ویــژه‬ ‫اســان تر کنیــد‪ .‬اگــر می خواهیــد گل هایــی‬ ‫زیبــا را در مزرعــه سرنوش ـت تان بکاریــد؛ ایــن‬ ‫کتــاب را بخوانیــد و راهکارهــای مطــرح شــده‬ ‫در ان را بــه کار ببریــد‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬عبداهلل حاجی زاده‬ ‫پاســدارتبســم‬ ‫ِ‬ ‫پیــام کوتــاه بــود‪« .‬ســاعت ‪ ٥‬نقطــه نســکافه بــا‬ ‫شــیر کم چــرب و قنــد رژیمــی نقطــه محرمانــه‬ ‫نقطه»‬ ‫البتــه جزئیــات ادا و اطوارش را وســط زمســتان‬ ‫ســخت پیرارســال بــه یــاد داشــتم؛ امــا بــرای‬ ‫چــه پیســت قلــه قــاف را بــه مقصــد کاناپــه‬ ‫مــن تــرک کــرده بــود‪ ،‬یکــی از چنــد عالمــت‬ ‫ســوالی بــود کــه در قســمتی از بدنــم رژه‬ ‫می رفــت‪.‬‬ ‫هنــوز چندســاعتی تــا ‪ ٥‬بــرای خفــه کــردن‬ ‫خــودم در لباس هــای پشــمی فرصــت داشــتم‬ ‫کــه قفــل درب ورودی چرخیــد و میــان مــه‬ ‫رقیــق و دانه هــای رقصــان بــرف روی مبــل‬ ‫ولــو شــد‪.‬‬ ‫مغــز کــه هیــچ‪ ،‬تــا قلــب و اثنی عشــر‬ ‫اســتخوانم یــخ زد‪ .‬پرســیدم «کلیــد داشــتی؟» با‬ ‫لبخنــد غرورامیــزی گفــت‪« :‬اون درب رو وقتی‬ ‫یــه درخــت جــوون بــود‪ ،‬می شــناختم»‪.‬‬ ‫ســعی کــردم تعجــب و تــرس و لرزم را پشــت‬ ‫لبخنــد ناموفــق و ســاختگی ام پنهــان کنــم و‬ ‫فنجــان نســکافه را زودتــر میــان انگش ـت های‬ ‫لــرزان و مانیکــور شــده اش جــا دهــم امــا‬ ‫انصرافــش را اعــام و اصــرار کــرد کــه جــت‬ ‫شــخصی اش را جــای نامناســبی پــارک کــرده‬ ‫و بایــد زودتــر بــرای تعطیــات بــه ســواحل‬ ‫مالدیــو بــرود و این همــه راه را امــده تــا کار‬ ‫مهمــی را بــه پایــان برســاند‪ .‬در حالی کــه‬ ‫تقریبــا داخــل شــومینه نشســته بــودم ناگهــان‬ ‫پلک هــای لیفتینــگ شــده اش را برهــم زد‪،‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫عشق همیشه در مراجعه است‬ ‫دســت روی پیشــانی بوتاکس ـی اش گذاشــت و‬ ‫قطره هــای اشــک روی گونه هــای تزریقــی اش‬ ‫لغزیــد‪.‬‬ ‫بعــد انــگار نمایــش خیلــی ســریع بــه پایــان‬ ‫رســیده باشــد بــا نفســی ســرد‪ ،‬پالتــو پوســتش‬ ‫را صــاف کــرد‪ ،‬دســتش را تــا ارنــج درون‬ ‫کیــف پاســپورتی مخمــل ســفیدش فــرو بــرد و‬ ‫یــک دســته گل یــخ زده‪ ،‬بقایــای یــک جفــت‬ ‫کلــه قنــد‪ ،‬تاروپــود پوســیده چــادری حریــر و‬ ‫یــک حلقــه برلیــان عتیقــه دراورد و روی میــز‬ ‫گذاشــت‪.‬‬ ‫فضــا طــوری ســرد و زمســتانی شــد کــه‬ ‫می توانســتم بــا چشــم غیرمســلح یــخ زدن‬ ‫خــون را درون رگ هایــم ببینــم‪ .‬ســرانجام‬ ‫لرزیــدن چانــه و اه هــای منفــی شــصت و‬ ‫هفــت درج ـه اش تمــام شــد و بــا ســوزوگداز‬ ‫اولیــن بــرف چنــد جملــه ناقــص را ادا کــرد‪:‬‬ ‫«مامــی جــان‪ ،‬خواســتگاری تــو نــه‪ ...‬اواز اولیــن‬ ‫ســبزه ها رو کــه شــنیدی‪ ...‬اینــا رو ببــر واســه‬ ‫نــوروز‪ ،‬بگــو ســرما گفــت بــازم نیومــدی‪»...‬‬ ‫تقریبــا فریــاد زدم‪« :‬ولــی میادا!» ننه ســرما دســتی‬ ‫بــه قندیل هــای خوشــگل روی موهایش کشــید‬ ‫و گفــت‪« :‬نمی شــه بــا سرنوشــت جنگیــد‪ ،‬بهــار‬ ‫راضــی بــه وصلــت مــن و نــوروز نیــس»‪ .‬بعــد‬ ‫انــدام ظریــف و شــکننده چندهــزار ســاله اش را‬ ‫بــا غمــی ســنگین ســمت درب خروجی کشــید‬ ‫و مثــل دانه هــای بــرف در هــوا معلــق شــد‪.‬‬ ‫قبــل از غــروب بیــرون زدم و وقتــی برگشــتم‬ ‫جــای امانتی هــای ننــه ســرما چنــد دســته‬ ‫گل بنفشــه تــوی خانــه پیــدا کــردم‪ ،‬کنــار اواز‬ ‫ســبزه هایی کــه زمزمــه می کردنــد‪« :‬عشــق‬ ‫همیشــه در مراجعــه اســت»‪.‬‬ ‫ادبــــی‬ ‫دلنوشته ای از مجید نعمانی‬ ‫به نام حضرت دوست‬ ‫بــاز شــب امــد‪ ،‬بــاز ســکوت طاقت فرســا‪ ،‬بــاز هــم بی قــراری‪ ،‬بــاز‬ ‫هــم تشــویش‪ ،‬بــاز هــم تــرس از دســت دادن‪ ...‬اری تــرس از دســت‬ ‫دادن‪ ،‬از دســت دادن یــک تعلــق‪ ،‬از دادن یــک خاطــره فراموش نشــدنی‪،‬‬ ‫از دســت دادن یــک تبســم زیبــا‪ ،‬از دســت دادن بخشــی از زندگــی‪ ،‬نــه‬ ‫بلکــه تمــام زندگــی‪ ...‬نفــس‪ ،‬دوبــاره حبــس می شــود و ســنگینی ایــن‬ ‫خیــال ازارم می دهــد‪.‬‬ ‫بــه راســتی چــه بایــد کــرد؟ شــاید تقدیــر ایــن اســت‪ .‬از خــود می پرســم‬ ‫اصــا چــرا امــد؟ اگــر امــد چــرا قــرار اســت بــرود؟ ایــا نمی تــوان‬ ‫جنگیــد؟‬ ‫جــواب ســواالتم را می دانــم‪ ،‬اگــر پــای عشــق در میــان باشــد‪،‬‬ ‫به خاطــرش بایــد جنگیــد‪ ،‬بایــد ایثــار کــرد‪ ،‬بایــد از خــود گذشــت‪.‬‬ ‫و امــا مــن می گــذرم تــا او بمانــد و مانــدن او زیباســت‪ .‬مانــدن او تنهــا‬ ‫یــک حســن دارد و ان ایــن اســت کــه هــر لبخنــدی بــر لبانــش تداعــی‬ ‫خاطــره پاســداری مــن از تبســم زیبــای او خواهــد بــود‪.‬‬ ‫ مهسا رهنما‬ ‫‪21‬‬ ‫گ�پی عیدانه با نوستالژی ترین‬ ‫مجــــریدهـــه‪60‬ی ها‬ ‫مــادر‪ ،‬همســر‪ ،‬دختــر و خواهــری مهربــان بــودن‬ ‫شــاید کار ســختی نباشــد؛ امــا خاطــره مهربــان‬ ‫یــک نســل شــدن ســخت اســت اگــر دلــی بــه‬ ‫وســعت دل هــای پــاک تمــام بچه هــای دهــه‬ ‫جنــگ و اضطــراب و کمبــود نداشــته باشــی و‬ ‫بانــوی بااخــاق و مهربــان‪ ،‬الهــه رضایــی‪ ،‬مالــک‬ ‫ایــن دل دریایــی و ارام اســت‪ .‬در اخریــن روزهــای‬ ‫اســفند ‪ 95‬بــا الهــه مه ـ ِر ســال های کودکی مــان در‬ ‫مهدکــودک او «الهــه مهــر» گفتگویــی داشــتیم کــه‬ ‫دوســت خواهیــد داشــت‪.‬‬ ‫ضمیمــه تصویــری در کانــال رســمی اپــارات‬ ‫(‪ )aparat.com/majidakhshabi‬و کانــال تلگــرام‬ ‫زیروبــم (‪.)@zirobamonline‬‬ ‫گــروه گفتگــوی تصویــری‪ :‬ویــدا امین پــور‪،‬‬ ‫مرضیــه جعفــری‪ ،‬ســهند داداشی نســب و امیرعلــی‬ ‫احمــدی‪.‬‬ ‫خانم رضایی چه خبر؟ این روزها چه کار‬ ‫می کنید؟‬ ‫ایــن روزهــا فقــط و فقــط دنبــال کار مهدکــودک‬ ‫هســتم و هیــچ کار دیگــری انجــام نمی دهــم‪.‬‬ ‫در واپسین روزهای اسفند ‪ 95‬هستیم‪ ،‬در این‬ ‫گیرودار و شلوغی ها خانه تکانی کرده اید؟‬ ‫اگر بگویم بهار‪ ،‬شما چه می گویید؟‬ ‫می گویــم سرســبزی‪ ،‬بــاران‪ ،‬طــراوت و‬ ‫چش ـم نوازی‪ ،‬خوشــحالی‪ ،‬خیلــی خــوب اســت‪.‬‬ ‫اگر بگویم عیدی‪ ،‬شما چه می گویید؟‬ ‫می گویــم اخ جــان قــرار اســت عیــدی بگیــرم (بــا‬ ‫لبخند)‪.‬‬ ‫تابه حال از بچه ها عیدی گرفته اید؟‬ ‫در ســال های خیلــی دور و خیلــی قدیــم بعضــی‬ ‫بچه هــا کــه فکــر می کردنــد مــن خالــه الهــه‬ ‫تلویزیونــی هســتم و بعضی هــا هــم فکــر‬ ‫می کردنــد مجــری برنامــه کــودک هســتم بــه مــن‬ ‫نقاشــی عیــدی می دادنــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫چه بخش هایی از ان مربوط به همسر محترمتان‬ ‫است؟‬ ‫همســر مــن خیلــی فرصــت ایــن کار را ندارنــد‪.‬‬ ‫شــرایط کاری شــان طــوری اســت کــه وقتــی بــه‬ ‫خانــه می اینــد ترجیــح می دهــم فضــای ارامــی‬ ‫در خانــه برقــرار باشــد تــا اینکــه بگویــم بیاییــد‬ ‫در ایــن روز تعطیــل کمکــی هــم بــه مــا کنیــد‪ .‬ان‬ ‫زمان هایــی کــه بــود چــون شیشــه پــاک کــردن‬ ‫بــرای خــودم ســخت بــود در ایــن زمینــه بــه مــن‬ ‫کمــک می کردنــد‪.‬‬ ‫خانم رضایی کدام «سین» هفت سین را بیشتر‬ ‫دوست دارید؟‬ ‫ســین های هفت ســین همــه دوست داشــتنی اند‬ ‫مــن همــه را دوســت دارم‪ .‬ســیب ان خوشــگل تر‬ ‫اســت (بــا لبخنــد)‪ ،‬ســبزه اش بــه ادم شــادابی‬ ‫می دهــد و ســکه هایش بــرق دارد و نشــان تمیــزی‬ ‫اســت؛ انــگار همــان بــرق عیــد را در خــودش‬ ‫نشــان می دهــد‪ .‬ســماق و ســنجدش خوشــمزه‬ ‫اســت‪ .‬بیشــتر از خــود مــن‪ ،‬همســر و دختــرم‬ ‫همیشــه بــه چیــدن ســفره هفت ســین عالقه منــد‬ ‫بوده انــد و همیشــه بــه مــن کمــک می کردنــد کــه‬ ‫یــک دنیــا تفــاوت دارد‪ .‬نقطــه مقابــل هــم هســتند‪.‬‬ ‫بچه هــای قدیــم بــا االن خیلــی فــرق کرده انــد کــه‬ ‫البتــه مقــدار زیــادی بــه تربیــت خانــواده برمی گردد‬ ‫کــه خودشــان اجــازه می دهنــد‪ ،‬وقتــی می بیننــد‬ ‫بچه شــان حرفــی را می زنــد کــه قشــنگ نیســت‬ ‫بــه او می خندنــد و خــب بچــه فکــر می کنــد کار‬ ‫خوبــی کــرده اســت‪.‬‬ ‫در اجراهای شما صمیمیتی بود که به بچه ها‬ ‫ارامش می داد‪ .‬در دوران جنگ منشا این‬ ‫ارامش کجا بود؟ و چطور می توانستید منتقلش‬ ‫کنید؟‬ ‫چرا نقاشی های یک ملت را پخش نمی کردید؟‬ ‫معمــوال ادم خــودش بایــد خیلــی ارامــش داشــته‬ ‫ایــن شــکایت و اعتراضــی اســت کــه همــه دارنــد؛ باشــد تــا بتوانــد ارامــش را منتقــل کنــد‪ .‬البتــه مــن‬ ‫از کوچــک تــا بــزرگ‪ ،‬همــه می گوینــد و مــن بــه این قــدر ارامــش نداشــتم‪ ،‬مــن هــم در ان جنــگ‬ ‫همــه می گویــم عیــب نــدارد‬ ‫زندگــی می کــردم و مشــکالت‬ ‫دفعــه بعــد کــه ان شــاءاهلل برنامه‬ ‫خــودم را داشــتم و مشــکالت‬ ‫حتمــا‬ ‫کودکــی برقــرار شــد‬ ‫جامعــه نیــز مــا را درگیــر کرده‬ ‫اصال اهل غذای بیرون نیستم‬ ‫برایتــان پخــش می کنیــم‪.‬‬ ‫بــود؛ امــا ســعی می کــردم‬ ‫تابه حال در نوروز هم اجرا‬ ‫خــودم را در شــرایطی قــرار‬ ‫داشته اید؟‬ ‫بدهــم کــه احســاس ارامــش‬ ‫بلــه زیــاد‪ .‬از ســال ‪ 1358‬تــا ســال ‪ ،1377‬اگــر را در خــودم ایجــاد کنــم تــا بتوانــم ان را بــه همــه‬ ‫اشــتباه نکنــم‪ ،‬پخــش برنامــه به صــورت زنــده بــود منتقــل کنــم‪.‬‬ ‫و تولیــدی نبــود‪ .‬برنامــه همیشــه زنــده بود هــم در اگر قرار باشد به عقب برگردید و شغلی را انتخاب‬ ‫ایــام عیــد و هــم در ایــام رســمی و معمولــی‪.‬‬ ‫کنید‪ ،‬ایا باز هم اجرا برای کودکان را انتخاب‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫واقعیــت به خاطــر یــک مقــدار مســائل و مشــکل‬ ‫جســمی و کمــردردی کــه‬ ‫دارم نمی توانــم زیــاد کار‬ ‫حنا مشکالتش زیاد بود اما‬ ‫کنــم‪ .‬چنــد ســالی اســت کــه‬ ‫بلــه مــن بــا برنامــه تولیــدی‬ ‫به نظرم نل افسردگی داشت!‬ ‫کمــی از کار خانه تکانــی‬ ‫زیــاد میانــه ای نــدارم‪ .‬برنامــه‬ ‫بازنشســته شــده ام؛ مثــل کار‬ ‫تولیــدی وقتــم را خیلــی‬ ‫در ســازمان صداوســیما (بــا‬ ‫می گرفــت‪ .‬اکنــون حوصلــه ام‬ ‫لبخنــد)‪ .‬کمک حــال می گیــرم چــون بایــد دوبــاره کمــی بیشــتر شــده؛ ولــی ان موقــع حوصلـه ام بــه‬ ‫بــروم بیمارســتان و بخوابــم و ترجیــح می دهــم این ایــن کار نمی کشــید و ترجیــح مــی دادم برنامــه‬ ‫اتفــاق نیفتــد‪ .‬خانه تکانــی اخــر ســال بایــد باشــد ســریع انجــام و تمــام شــود‪.‬‬ ‫و فکــر کنــم اگــر ایــن خانه تکانــی نباشــد واقعــا از بین کارتون هایی که پخش می شد و شما اعالم‬ ‫عیــد نمی شــود‪.‬‬ ‫می کردید‪ ،‬کدام یک را بیشتر دوست داشتید؟‬ ‫قبال که خانه تکانی می کردید کدام بخش ان‬ ‫همــه را دوســت داشــتم‪ .‬بــا خانمــان‪ ،‬زنــان‬ ‫سخت تر بود؟‬ ‫کوچــک‪ ،‬مهاجــران‪ ،‬بچه هــای مدرســه والــت‪،‬‬ ‫خانه تکانــی هم ـه اش خــوب اســت‪ ،‬اصــا تمیــز دکتــر ارنســت‪ ،‬بل و سباســتین کــه برای شــبکه دو‬ ‫کــردن خــوب اســت؛ خانه تکانــی ای کــه پایــان بــود خیلــی قشــنگ بودنــد‪ .‬نــل‪ ،‬عمومــا تلــخ بــود‬ ‫ســال باشــد یــا خانه تکان ـی ای کــه هــر ســه مــاه و وقتــی می دیــدم می گفتــم ایــن دختــر افســردگی‬ ‫یکبــار باشــد کــه بعضــی خانم هــا عــادت دارنــد؛ دارد‪ ،‬حنــا دختــری در مزرعــه هم مشــکالتش زیاد‬ ‫ولــی واقعیتــش ایــن اســت کــه شیشــه پــاک کردن بــود؛ ولــی حــس غمــی را کــه نــل بــه مــن منتقــل‬ ‫و پــرده وصــل کــردن کمــی بــرای خانم هــا ســخت می کــرد بقیــه منتقــل نمی کردنــد‪ ،‬شــادابی کــه در‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫برنامه هــای دیگــر بــود در ایــن کارتــون نبــود‪.‬‬ ‫“‬ ‫‪22‬‬ ‫بــه بهتریــن شــکل ممکــن چیــده شــود‪.‬‬ ‫به نظرتان تنوع رسانه ای در تفاوت بچه های‬ ‫دیروز با بچه های امروز چقدر تاثیر دارد؟‬ ‫“‬ ‫شما برنامه زنده را بیشتر‬ ‫دوست دارید؟‬ ‫اگر قرار باشد االن بخشی از یک کارتون را‬ ‫ببینیم شما کدام یک را پیشنهاد می کنید؟‬ ‫یوگی و دوستان‪ ،‬تنسی تاکسیدو‬ ‫یادتان است که می گفتید‪« :‬بچه ها کمی‬ ‫عقب تر‪ ،‬باز هم عقب تر»‪ ،‬خیل عظیمی‬ ‫از بچه ها توی درودیوار می رفتند؟‬ ‫بلــه‪ ،‬یــک دابسمشــی هــم همــکاران‬ ‫راجــع بــه ایــن ماجــرا ســاخته بودنــد‪.‬‬ ‫خــب کارمــان همیــن بــود کــه‬ ‫نصیحــت کنیــم‪.‬‬ ‫می کردید؟‬ ‫بلــه‪ .‬بــا یــک شــرایط و اطالعــات بیشــتر مطمئنــا‬ ‫ایــن کار را می کنــم‪ .‬بــه نظــر مــن بچه هــا‬ ‫زیباتریــن موجــودات هســتند‪ .‬مــن‪ ،‬کوچـ ِ‬ ‫ـک هــر‬ ‫چیــزی را دوســت دارم‪.‬‬ ‫چه سالی مهدکودکتان را تاسیس کردید؟‬ ‫ســال ‪ .1380‬کوچک‪‎‬تریــن بچ ـ ‪‎‬ه مــا کــه در ســال‬ ‫‪ 80‬مراجعــه کــرده اکنــون شــانزده ســاله و کالس‬ ‫ســوم دبیرســتان اســت‪ .‬بچه هایــی هــم داشــته ایم‬ ‫کــه در ســنین ‪ 4-3‬ســالگی مراجعــه کرده انــد و‬ ‫اکنــون دو ســال اســت کــه دانشــجو هســتند‪.‬‬ ‫رابطه تان با فرزندان خودتان چطور است؟‬ ‫بایــد از خودشــان بپرســید (بــا لبخنــد)‪ .‬پســرم‬ ‫می گویــد مــادر تــو زیــادی مهربانــی و بــه همــه‬ ‫اجــازه می دهــی کــه بــه جایــت تصمیــم بگیرنــد‪،‬‬ ‫بــه همــه کمــک می کنــی‪ ،‬بــه همــه چیــز خیلــی‬ ‫خوش بیــن نــگاه می کنــی‪ ،‬اگــر یادتــان باشــد‬ ‫خواهــرم در برنامــه مــوج شــب هــم همیــن را‬ ‫گفــت‪ .‬گاهی اوقــات از دســت مــن خیلــی ناراحت‬ ‫می شــوند و می گوینــد اینکــه می گویــی حــق بــا‬ ‫همــه اســت ناشــی از دیــد مهربانــی زیادت اســت‪.‬‬ ‫بچه هایــم االن دیگــر بــزرگ هســتند؛ دختــرم ‪29‬‬ ‫ســال و پســرم ‪ 28‬ســالش اســت‪.‬‬ ‫فرزندانتان اکنون در کنارتان نیستند؟‬ ‫دختــرم دور از مــن اســت؛ ولــی پســرم‬ ‫کنــارم اســت‪.‬‬ ‫نوه دار نشده اید؟‬ ‫خیر‪.‬‬ ‫خانم رضایی شما شخصیت محبوب و نوستالژی‬ ‫خیلی ها هستید‪ ،‬نوستالژی خودتان چیست؟‬ ‫کــردم‪ .‬دوســتانی می گوینــد کانــال زده ایــم و مــن‬ ‫را وارد می کننــد‪ ،‬می گویــم مــن قطعــا از ان بیــرون‬ ‫می ایــم چــون وقــت نمی کنــم‪.‬‬ ‫اگر می شود ادرس اینستاگرامتان را هم بگویید‪.‬‬ ‫‪@elaheh_rezaee‬‬ ‫دوست دارید بیشتر به کجا سفر کنید؟‬ ‫“‬ ‫می پزید و همه از ان تعریف می کنند؟‬ ‫“‬ ‫تابه حال طرح و برنامه ای نداشتید؟‬ ‫خواننده؟‬ ‫ببینیــم قســمت چــه می شــود و ایــن همــت از‬ ‫طــرف خــودم چقــدر امکان پذیــر اســت؛ چــون‬ ‫مطمئــن هســتم کــه ایــن کار همــت مــنِ گوینــده‬ ‫قدیمــی و همکارانــم در ســازمان را می طلبــد‪ .‬هنوز‬ ‫ایــن همــت پیــدا نشــده‪ ،‬اگر پیــدا شــود ان شــاءاهلل‪.‬‬ ‫کدام غذایتان معروف است؟‬ ‫از همســرم بپرســید می گویــد قورمه ســبزی و‬ ‫ابگوشــت‪ ،‬دختــرم می گویــد کباب تابــه ای و‬ ‫پســرم هــم زشــک پلو بــا مــرغ‪ ،‬کباب تابــه ای و‬ ‫قیمــه هــم دوســت دارد و متنــوع می خــورد؛ ولــی‬ ‫تازگی هــا می گویــد مامــان دســت پختت بــد‬ ‫شــده اســت‪.‬‬ ‫موسیقی؟‬ ‫پیانو‬ ‫خیلی گوش نمی کنم‪ ،‬باور کنید نمی شناسم‪.‬‬ ‫در ماشین هم گوش نمی کنید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬بیشــتر فکــر می کنــم‪ .‬یــک موقع هایــی‬ ‫می بینــم گذشــت و مــن در فکــر خیلــی چیزهــا‬ ‫بــودم‪ .‬باورتــان می شــود فرصــت نمی کنــم فیلمــی‬ ‫را نــگاه کنــم‪ ،‬خیلــی ســخت اســت‪.‬‬ ‫کتاب چطور؟‬ ‫شــرمنده خیلــی دوســت دارم؛ ولــی کتاب هــا‬ ‫همین طــور روی همدیگــر مانــده اســت‪.‬‬ ‫اخرین کتابی که خوانده اید؟‬ ‫نــام ان یــادم نمی ایــد‪ .‬کتــاب بی شــعوری را‬ ‫گذاشــته ام کنــار دســتم تــا در اولیــن فرصــت‬ ‫بخوانــم‪ .‬خواهــرم ایــن کتــاب را خوانــده و‬ ‫می گویــد اقــا یــا خانــم کرمنــت خیلــی خــوب ان‬ ‫را نوشــته اند‪.‬‬ ‫چقدر اهل تلفن همراه هستید؟‬ ‫مــن بیشــتر پیغــام می گیــرم و زیاد‬ ‫اهــل پیغــام دادن نیســتم‪.‬‬ ‫پیام هایــی کــه اکنــون از‬ ‫شــبکه مجــازی برایــم‬ ‫امده ســر به فلــک زده؛‬ ‫امــا اصــا بــازش نکردم‬ ‫و چندتایــی را حــذف‬ ‫پس می توانیم امید داشته باشیم که حضور سبز‬ ‫شما را مجدد در تلویزیون ببینیم؟‬ ‫چند واژه می گویم شما احساستان را درباره اش‬ ‫بگویید‪.‬‬ ‫ سرکارخانم گیتی خامنه‬‫دوســت بســیار خــوب مــن و همــکار عزیــز مــن‬ ‫کــه خیلــی دوست شــان دارم‪.‬‬ ‫ خواهر‬‫همــه اعضــای خانــواده ام برایــم خیلــی عزیــز‬ ‫هســتند و واقعــا نمی توانــم هیــچ تمایــزی بینشــان‬ ‫داشــته باشــم‪ .‬مــن و خواهــرم بــا هــم همــکار‬ ‫هســتیم و واقعــا بیشــتر زحمــات کاری مــن گــردن‬ ‫ایشــان اســت و همــه کارهــا را انجــام می دهنــد و‬ ‫لطــف دارنــد‪ ،‬مــن فقــط جاهایــی کــه بــه ذهنــم‬ ‫می رســد یــک کارهایــی را انجــام می دهــم‪ .‬ادم‬ ‫بســیار مهربانــی اســت و خیلــی دوســتش دارم‪.‬‬ ‫ عروسک پسته‬‫عروســک پســته هــم از ان عروسـک هایی بــود کــه‬ ‫بــا ان اوقــات خوبــی داشــتیم‪ .‬پیشــنهادم ایــن بــود‬ ‫یــک دوره ای پســته را بــه شــبکه داخلــی خودمــان‬ ‫بیاوریــم‪ .‬ســال ‪ 1379-80‬بــود اگــر اشــتباه نکنــم‪،‬‬ ‫در شــبکه جام جــم برنامـه ای داشــتیم و پســته هــم‬ ‫بچه هــای دیــروز! نمی دانــم بــه یــاد گذشــته‬ ‫هســتید‪ ،‬نمی دانــم چنــد ســالتان اســت‪ ،‬همــه‬ ‫شــماهایی کــه برنامــه کــودک را در گذشــته دیدیــد‬ ‫یــک لحظــه چشــمانتان را ببندیــد و برویــد بــه‬ ‫گذشــته‪ ،‬هرچــه را کــه در ذهنتــان می بینیــد بســیار‬ ‫زیبــا و لذت بخــش اســت‪ .‬مــن ارزو می کنــم‬ ‫تک تــک لحظه هــای شــما لذت بخــش و‬ ‫شــادی افرین باشــد‪ .‬خیلــی مواظــب خودتــان‬ ‫باشــید‪ .‬بــه بزرگ ترهایتــان احتــرام بگذاریــد و‬ ‫قــدر ان هــا و اطرافیانتــان را بدانیــد و بدانیــد مــن‬ ‫به عنــوان عضــوی از خانــواده شــما چنیــن حســی‬ ‫دارم؛ خیلــی دوســت تان دارم‪.‬‬ ‫ممنون از شما به خاطر خاطرات خوشی که‬ ‫برایمانساختید‪.‬‬ ‫خــدا را شــکر‪ .‬بــرای صحبت هایــی کــه می شــنوم‬ ‫خوشــحال هســتم‪ .‬ان لحظه هــا و روزهــا‬ ‫خیلــی لذت بخــش بودنــد‪ ،‬ســاعت هایی کــه‬ ‫همــه می نشســتند جلــوی تلویزیــون‪ ،‬برایشــان‬ ‫مثــل شــیرینی خوشــمزه بــود کــه ایــن برایــم‬ ‫لذت بخــش اســت‪.‬‬ ‫برایتان بهترین ها را ارزومندیم و امیداریم سال‬ ‫خوبی داشته باشید‪.‬‬ ‫قربــان شــما و ممنــون از شــما‪ .‬شــما هــم ســال‬ ‫خوبی داشته باشید‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫فاصلــه بیــن پختــن غذاهایــم نزدیــک بــه یــک ماه‬ ‫طــول می کشــد؛ یعنــی متنــوع می پــزم‪.‬‬ ‫طــرح داشــتم و یکــی‪-‬دو بــار بــه ادم هــای اهــل‬ ‫فنــی کــه می توانســتند ایــن کا را اجــرا کننــد‪ ،‬داده ام‪.‬‬ ‫شــاید اگــر فرصــت بیشــتری بگــذارم بتوانــم ایــن‬ ‫کار را انجــام دهــم و فکــر می کنــم بچه هــا حتمــا‬ ‫از دیدنــش لــذت می برنــد‪ .‬بــا شــناختی کــه از‬ ‫روحیــه بچه هــا دارم می دانــم چــه برنامه هایــی‬ ‫را می بیننــد و چــه برنامه هایــی را می پســندند‬ ‫و می دانــم جــواب هــم می دهــد ولــی هنــوز‬ ‫نتوانســته ام پیگــر شــوم‪.‬‬ ‫کمی ما را به کودکانه هایمان ببرید‪...‬‬ ‫داستان جلد‬ ‫یــک منطقــه ای اســت در نزدیکــی تهــران‪ ،‬ان‬ ‫طــرف امامــزاده هاشــم‪ ،‬به نــام پلــور‪ ،‬مــن عاشــق‬ ‫ان فضــا و ان طبیعــت هســتم و اتفاقاتــی کــه در ســفر را کال دوســت دارم چــه داخلــی و چــه‬ ‫کودکــی برایــم در ان مــکان افتــاده اســت‪ .‬اگــر بــه خارجــی‪ .‬بیشــتر دوســت دارم جاهــای جدیــد را‬ ‫فــردی بخواهــم اشــاره کنــم؛ زمــان بچگـی ام خانم ببینــم و بــا فرهنــگ‪ ،‬اموزش هــا و رفتارهایشــان‬ ‫عاطفــی و خانــم برومنــد مجریــان تلویزیــون بودند اشــنا شــوم‪ .‬البتــه جاهایــی هــم هســت کــه بــه‬ ‫و بــرای مــن خیلــی دوست داشــتنی بودنــد‪ .‬حتــی لحــاظ زیبایی شناســی دوســت دارم ببینــم‪.‬‬ ‫خانــم عاطفــی یــک قصـه ای را تعریــف کردنــد به نوروز هم سفر می روید؟‬ ‫اســم «چیتی چیتــی بنگ بنــگ» ایــن قصــه‪ ،‬قصــه فکــر می کنــم چنــد روزی شــمال بــروم و کارهــای‬ ‫ماشــینی بــود کــه هیچ وقــت یــادم نمــی رود و عقب افتــاده ای کــه دارم را انجــام دهــم‪ .‬ســفر‬ ‫هــر شــب ســاعت هشــت شــب پخــش می شــد تفریحــی نــدارم‪.‬‬ ‫و ایشــان می گفتنــد خیلــی خــوب بخوابیــد و فکر می کنید باز هم اجرا خواهید داشت؟‬ ‫خواب هــای خوبــی هــم ببینیــد‪ .‬این هــا هنــوز در از شــبکه کــودک و نوجوان و شــبکه پویــا یکی‪-‬دو‬ ‫ذهنــم مانــده؛ ولــی وقتی بــه ان‬ ‫بــار تمــاس گرفتنــد و مــن درگیر‬ ‫منطقــه می رســم حــال عجیبــی‬ ‫کاری بــودم‪ .‬گفتنــد بعــد زنــگ‬ ‫اگر خانه تکانی نباشد‬ ‫پیــدا می کنــم چــون بچگــی‬ ‫می زنیــم و دیگــر تماســی گرفتــه‬ ‫واقعا عید نمی شود!‬ ‫مــن بــا پدربــزرگ و مادربزرگــم‬ ‫نشــد‪ .‬دوســتانم هــم بــه ایــن‬ ‫و خانــواده ای کــه خیلــی‬ ‫شــبکه ها رفته انــد و گفته انــد‬ ‫دوست شــان داشــتم بــود و‬ ‫عالقه منــد هســتند؛ ولــی مــن‬ ‫ نهایــت‬ ‫ی‬ ‫ب‬ ‫و‬ ‫اســت‬ ‫بــرای مــن همــه بچگــی ام‬ ‫تــا االن به طــور جــدی اقــدام نکــرده ام و از طــرف‬ ‫دوســتش دارم‪.‬‬ ‫دوســتان پیشــنهادی در ایــن حــد نبــوده اســت‪ .‬در‬ ‫خانم رضایی در منزل اشپزی هم می کنید؟‬ ‫مــورد کار تلویزیونــی هــم اکنــون طــوری شــده‬ ‫بله‪ ،‬اصال اهل غذای بیرون نیستم‪.‬‬ ‫کــه اگــر خــود ادم بخواهــد برنامـه ای بســازد بایــد‬ ‫خــودش جلــو بــرود و تــاش کنــد و کارش را‬ ‫دست پخت عالی دارید؟‬ ‫ارائــه کنــد و مــن فرصتــش را نداشــتم کــه پیگیــر‬ ‫عالی بودنش را نمی دانم؛ ولی بد نیست‪.‬‬ ‫باشــم‪.‬‬ ‫کدام غذا را بیشتر می پزید؟ و کدام غذا را بهتر‬ ‫عروســک خوشــگلی بــود و عروســک گردانش‬ ‫خانــم دنیــا فنــی زاده (خــدا رحمتشــان کنــد) و‬ ‫صــدا هــم فــروزان زاهدبیگــی بودنــد‪ .‬صــدای‬ ‫خیلــی بامــزه ای دارد و مجموعــه این هــا‪ ،‬کار‬ ‫خیلــی خوبــی شــد‪ .‬کار همان جــا انجــام می شــد‬ ‫و پیش نیــازی نداشــتیم‪ .‬پســته را خیلــی دوســت‬ ‫داشــتم و احســاس می کــردم می توانــد در شــبکه‬ ‫داخلــی هــم موفــق باشــد؛ ولــی نشــد‪.‬‬ ‫ ایران‬‫وطــن‪ .‬کشــورمان را خیلــی دوســت دارم و خیلــی‬ ‫بــه ان پایبنــد هســتم و امیــدوارم افرادی کــه در این‬ ‫کشــور زندگــی می کننــد همــه دست به دســت‬ ‫هــم بدهنــد تــا هویــت خودشــان و کشــور‬ ‫خودشــان را مثــل قدیــم حفــظ کننــد‪ .‬فکــر نکننــد‬ ‫دیگــر خســته شــده اند‪ ،‬بایــد نهایــت ســعی مان را‬ ‫بکنیــم تــا مشــکالتمان را برطــرف کنیــم و واقعــا‬ ‫ایرانــی بمانیــم‪ ،‬فرهنــگ ما خیلــی قدیمی اســت و‬ ‫حیــف اســت کــه عــوض شــود‪ .‬امیــدوارم ایــران با‬ ‫فرهنگــی کــه از قدیــم در ان مانــدگار بوده همیشــه‬ ‫پابرجــا بمانــد و هیــچ چیــز جدیــدی نتواند بــه ان‬ ‫لطمــه بزنــد‪.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫یاسمن خلیلی فرد‬ ‫کارشناس ارشد کارگردانی سینما‬ ‫ازفـــرهــادیتــــاگلـــــزار‬ ‫چهره هایسینما�ییسال‪1395‬‬ ‫ســال ‪ ،1395‬ســال پــر فرازونشــیبی در عرصــه‬ ‫هنــر‪ ،‬خصوصــا ســینما بــود؛ از اکــران فیلم هــا‬ ‫و اتفاقاتــی کــه هنرمنــدان مختلــف بــا ان مواجــه‬ ‫شــدند تــا جشــنواره پرجنجــال فجــر کــه بســیار‬ ‫پرســروصدا برگــزار شــد‪ ،‬همــه و همــه نــام‬ ‫بســیاری از هنرمنــدان را بــر ســر زبان هــا انداخت‪.‬‬ ‫در ایــن مطلــب‪ ،‬بیســت چهــره مطــرح ســال‪ ،‬از‬ ‫جنبه هــای گوناگــون معرفــی شــده اند‪ .‬برخــی از‬ ‫ان هــا چهره هایــی موفــق و پول ســاز بوده انــد و‬ ‫برخــی صرفــا به دلیــل اتفاقــی خــاص موردتوجــه‬ ‫مخاطبــان قــرار گرفته انــد‪.‬‬ ‫‪ .1‬اصغر فرهادی‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪24‬‬ ‫مــرد بــزرگ ســینمای‬ ‫ایــران‪ ،‬امســال افتخــارات‬ ‫بســیاری را برای کشــورش‬ ‫بــه همــراه اورد‪ .‬فیلــم‬ ‫«فروشــنده» او در دو بخش‬ ‫مهــم فســتیوال کــن برنــده‬ ‫جایــزه شــد؛ اول خــودش‬ ‫کــه جایــزه بهتریــن فیلمنامــه ایــن جشــنواره را‬ ‫بــرد و دوم بازیگــر فیلمــش‪ ،‬شــهاب حســینی کــه‬ ‫نخــل طــای بهتریــن بازیگر مــرد فســتیوال کن را‬ ‫بــرای بــازی در «فروشــنده» به دســت اورد‪ .‬فیلــم‬ ‫فرهــادی همچنیــن نامــزد بهتریــن فیلــم خارجــی‬ ‫در دو مراســم مهــم «گلــدن گلــوب» و برنــده‬ ‫«اســکار» بهتریــن فیلــم خارجــی شــد‪ .‬اصغــر‬ ‫فرهــادی بــا دریافــت جایــزه اســکار‪ ،‬چهارمیــن‬ ‫کارگــردان خارجــی اســت کــه توانســته بیــش از‬ ‫یــک جایــزه اســکار را از ان خــود کنــد و ایــن‬ ‫افتخــاری بــزرگ بــرای ایران اســت‪ .‬پــس از وضع‬ ‫قانــون منــع ورود مهاجــران ایرانــی بــه امریــکا از‬ ‫ســوی ترامــپ‪ ،‬فرهــادی و بازیگــر فیلمــش‪ ،‬ترانه‬ ‫علیدوســتی عنــوان کردنــد در مراســم اســکار‬ ‫حاضــر نخواهنــد شــد و ایــن مســئله بــا اســتقبال‬ ‫بســیاری از طرفــداران ایرانــی و غیرایرانــی ان هــا‬ ‫روبــرو شــد و بســیاری از کارگردانــان برجســته‬ ‫هالیــوود بــه حمایــت از ان هــا برخاســتند‪ .‬فرهادی‬ ‫قــرار اســت ســال اینــده‪ ،‬فیلــم جدیــدش را در‬ ‫اســپانیا کلیــد بزنــد‪.‬‬ ‫‪ .2‬شهاب حسینی‬ ‫امســال پــرکار نبــود؛‬ ‫امــا بــرد جایــزه بهترین‬ ‫بازیگــر مــرد فســیتوال‬ ‫کــن کافیســت تــا نامش‬ ‫به عنــوان یکــی از‬ ‫مهم تریــن چهره هــای‬ ‫ســینمایی ســال ‪ 95‬مطــرح شــود‪ .‬همچنیــن او‬ ‫بازیگــر مــرد اصلــی فیلــم «فروشــنده» بــود کــه‬ ‫برنــده جایــزه اســکار شــد و ایــن مســئله نــام او‬ ‫را در ســطح جهانــی مطــرح ســاخت‪ .‬حســینی‬ ‫ابتــدا قــرار بــود بــه همــراه ترانــه علیدوســتی در‬ ‫فیلــم «کاناپــه» بــه کارگردانــی کیانــوش عیــاری‬ ‫بــازی کننــد؛ امــا به دلیــل تداخــل ان پــروژه بــا‬ ‫ســریال «شــهرزاد‪ »2‬از بــازی در ان انصــراف دادند‪.‬‬ ‫اکــران موفقیت امیــز فیلــم «فروشــنده» از دیگــر‬ ‫افتخــارات امســال شــهاب حســینی بــود‪ .‬فیلمی با‬ ‫نــام «ســایه های مــوازی» نیــز بــا بــازی حســینی‬ ‫پاییــز ‪ 95‬در ســینماها اکــران شــد‪.‬‬ ‫‪ .3‬پریناز ایزدیار‬ ‫برنــده ســیمرغ بلوریــن‬ ‫بهتریــن بازیگــر نقــش‬ ‫اول زن جشــنواره ســال‬ ‫گذشــته‪ ،‬امســال نیــز بــا‬ ‫ســه فیلــم در جشــنواره‬ ‫حضــور داشــت تــا‬ ‫پرکارتریــن بازیگــر زن جشــنواره ســی وپنجم‬ ‫باشــد‪ .‬او بــرای بــازی در فیلــم «تابســتان داغ» بــار‬ ‫دیگــر نامــزد ســیمرغ بلوریــن شــد‪ ،‬ضمــن انکــه‬ ‫خیلی هــا بــازی او را در فیلــم «ویالیی هــا» نیــز‬ ‫پســندیدند‪ .‬او در نیمه هــای ســال‪ ،‬بــازی در ســری‬ ‫دوم ســریال «شــهرزاد» را اغــاز کــرد؛ ســریالی کــه‬ ‫ســال گذشــته ایزدیــار را بــه یکــی از محبوب ترین‬ ‫بازیگــران ســینما و تلویزیــون ایــران بدل ســاخت‪.‬‬ ‫ایزدیــار همچنیــن یکــی از پول ســازترین بازیگران‬ ‫زن ایــران در ســالی کــه گذشــت بــود‪.‬‬ ‫‪ .4‬لیال حاتمی‬ ‫لیــا حاتمــی اگــر بهتریــن‬ ‫بازیگــر زن ســینمای ایــران‬ ‫نباشــد‪ ،‬قطعــا یکــی از بهترینِ‬ ‫ان هــا اســت‪ .‬حضــورش‬ ‫در فیلــم «رگ خــواب»‬ ‫یکــی از بهتریــن بازی هــای‬ ‫کارنامــه اش را رقــم زد کــه‬ ‫ســیمرغ بلوریــن بهتریــن‬ ‫بازیگــر نقــش اول زن جشــنواره ‪ 95‬را هــم برایش‬ ‫بــه ارمغــان اورد و پیش بینــی می شــود کــه یکــی‬ ‫از شــگفتی های اکــران ســال ‪ 96‬شــود‪ .‬حاتمــی‪،‬‬ ‫همچنــان در کمــال گزیــده کاری بــه فعالیــت خود‬ ‫در ســینما ادامــه می دهــد‪ .‬او در پاییــز امســال در‬ ‫فیلــم «دل دیوانــه» بــه کارگردانــی بهمــن فرمــان ارا‬ ‫بــازی کــرد و در بهمن مــاه‪ ،‬به عنــوان یکــی از‬ ‫زیباتریــن زنــان خاورمیانــه انتخاب شــد‪ .‬همچنین‬ ‫فیلــم «مــن» بــا بــازی متفــاوت او اوایــل پاییــز ‪95‬‬ ‫روی پــرده اکــران امــد‪.‬‬ ‫‪ .5‬ترانه علیدوستی‬ ‫توئیــت مهم و خبرســازش‬ ‫پــس از اعــام قانــون منــع‬ ‫مهاجــرت ترامــپ‪ ،‬ان قــدر‬ ‫ســروصدا بــه پــا کــرد کــه‬ ‫می توانــد او را بــه تنهایــی‬ ‫بــه یکــی از جنجالی تریــن‬ ‫هنرمنــدان ســال ‪ 95‬بــدل‬ ‫کنــد‪ .‬ایــن تویئــت جســورانه‪ ،‬در بســیاری از‬ ‫رســانه های امریــکا و جهــان بازتــاب داده شــد تــا‬ ‫ننــگ دیگــری بــر دامــان ترامــپ باشــد‪ .‬پوشــش‬ ‫شــیک و متفــاوت علیدوســتی در فســتیوال کــن و‬ ‫موفقیــت بــزرگ فیلــم «فروشــنده» در فســتیوال ها‬ ‫و مراســم مختلف ســینمایی ســال ‪ ،95‬علیدوســتی‬ ‫را بــه یکــی از مطرح تریــن بازیگــران ســال بــدل‬ ‫کــرد‪ .‬او از نیمه هــای ســال مشــغول بــازی در‬ ‫ســریال «شــهرزاد‪ »2‬شــد کــه ایــن ســریال نیــز بــا‬ ‫حواشــی بســیاری دســت وپنجه نــرم می کنــد‪.‬‬ ‫افتخــار بــرد جایــزه اســکار بهتریــن فیلــم تنهــا‬ ‫منحصــر بــه فرهادی نبــود و طبیعتــا امتیــاز بزرگی‬ ‫بــرای ترانــه علیدوســتی نیــز به شــمار م ـی رود‪.‬‬ ‫‪ .6‬نوید محمدزاده‬ ‫نویــد محمــدزاده در‬ ‫ســال ‪ 1394‬بــا بــردن‬ ‫ســیمرغ بلوریــن بــرای‬ ‫بــازی در فیلــم «ابــد‬ ‫و یــک روز» بســیار‬ ‫دیــده شــد‪ .‬همچنیــن‬ ‫بــازی درخشــان او در‬ ‫ســه فیلــم «النتــوری»‪« ،‬خشــم و هیاهــو» و «ابــد‬ ‫و یــک روز» کــه همگــی در ســال ‪ 95‬اکران شــدند‬ ‫موجــب شــد تــا او بــه یکــی از پول ســازترین و‬ ‫البتــه موفق ترین هــای بازیگــران ســینما تبدیــل‬ ‫شــود‪ .‬امســال بــا بــردن ســیمرغ بلوریــن دیگــری‬ ‫بــرای بــازی در نقــش مکمــل فیلــم «بــدون تاریخ‪،‬‬ ‫بــدون امضــا»‪ ،‬موفقیــت محمــدزاده تکــرار شــد تا‬ ‫او بــه یکــی از جدی تریــن چهره هــای ســینمایی‬ ‫ســال ‪ 95‬تبدیــل شــود‪ .‬پیش بینــی می شــود دو‬ ‫فیلــم «بــدون تاریــخ‪ ،‬بــدون امضــا» و «خفگــی»‬ ‫بــا بــازی او جــزء فیلم هــای مطــرح ســال اینــده‬ ‫باشــند‪.‬‬ ‫‪ .7‬داریوش مهرجویی‬ ‫صحبت هــای جنجالــی اش‬ ‫در مراســم ترحیــم دوســت و‬ ‫همــکار قدیمــی اش‪ ،‬عبــاس‬ ‫کیارســتمی‪ ،‬برایــش بســیار‬ ‫پرحاشــیه تمــام شــدند؛ امــا‬ ‫مهرجویــی نشــان داده از هجمــه‬ ‫انتقــادات و حواشــی هراســی‬ ‫نــدارد‪ .‬چنــد بــاری زمزمــه‬ ‫ســاخته شــدن «ســنتوری‪ »2‬بــه کارگردانــی او بــه‬ ‫گــوش خــورد و هــر بــار مانعــی ســر راهــش‬ ‫قــرار گرفــت؛ از عــدم همکاری محســن چاوشــی‬ ‫گرفتــه تــا دلخــوری بهــرام رادان و پیــدا نشــدن‬ ‫ســرمایه گذار‪ .‬همچنیــن گفتــه می شــد مهرجویــی‬ ‫فیلمنامــه دیگــری هــم تحــت عنــوان «مونــا» را‬ ‫بــرای ســاخت امــاده کــرده اســت و از بیتــا فرهی‪،‬‬ ‫حامــد بهــداد و نیکــی کریمــی بــرای بــازی در‬ ‫ان نــام بــرده کــه ایــن پــروژه هــم بــه ســال ‪96‬‬ ‫موکــول شــد‪.‬‬ ‫‪ .8‬مسعود کیمیایی‬ ‫ســرانجام فیلــم «قاتــل اهلــی»‬ ‫را ســاخت و بــه جشــنواره‬ ‫فرســتاد؛ فیلمــی کــه بــا‬ ‫حواشــی متعــددی همــراه بود‪.‬‬ ‫اختالفــات میــان کیمیایــی و‬ ‫تهیه کننــده فیلمــش‪ ،‬منصــور‬ ‫لشــکری قوچانی بــه قــدری‬ ‫بــاال گرفــت کــه ان هــا در‬ ‫نشســت مطبوعاتــی فیلمشــان در جشــنواره نیــز‬ ‫مــدام بــه یکدیگــر تکه پرانــی می کردنــد و در‬ ‫نهایــت حاضــر بــه روبوســی بــا هــم نشــدند‪ .‬فیلم‬ ‫او یکــی از گزینه هــای اکــران نــوروزی اســت و‬ ‫ایــن درحالــی اســت کــه تهیه کننــده می خواهــد‬ ‫ان را بــا تدویــن متفاوتــی روی پــرده بفرســتد‪،‬‬ ‫اتفاقــی کــه بــا مخالفــت کامــل کیمیایــی روبــرو‬ ‫شــده و بایــد دیــد زور کدام یــک بــه دیگــری‬ ‫خواهــد چربیــد‪.‬‬ ‫‪ .9‬زنده یاد دنیا فنی زاده‬ ‫انــگار همــه او را دیــر‬ ‫شــناختند‪ .‬مــادر «کاله قرمزی»‬ ‫بــود؛ عروســک بانمکــی کــه‬ ‫چنــد نســل از او خاطــره‬ ‫داشــتند‪ .‬دنیــا فنــی زاده‬ ‫ســال ها بــا بیمــاری نــادر‬ ‫ســرطان عضلــه دســت‬ ‫راســت مبــارزه کــرده بــود و در ســال اخیــر‬ ‫بیمــاری اش شــدت گرفتــه بــود و همیــن امــر پس‬ ‫از ســال ها فعالیــت هنــری‪ ،‬نــام او را تــازه بــر ســر‬ ‫زبان هــا انداخــت و خیلی هــا تــازه او را شــناختند‪.‬‬ ‫او تــا واپســین روزهــا‪ ،‬حاضــر نشــد عروســکش‬ ‫را بــه عروسـک گردان دیگــری بدهــد و فقــدان او‬ ‫مطمئنــا بر برنامــه محبــوب «کاله قرمــزی» تاثیرات‬ ‫بســیاری خواهــد گذاشــت‪.‬‬ ‫‪ .10‬ثریا قاسمی‬ ‫پــس از ســال ها گزیــده کاری‬ ‫در ســینما و گرایــش بــه‬ ‫تلویزیــون‪ ،‬در فیلــم زیبــای‬ ‫«ویالیی هــا» نقــش متفاوتــی‬ ‫را ایفــا نمــود کــه برایــش‬ ‫ســیمرغ بلوریــن بهتریــن‬ ‫بازیگــر نقــش مکمــل زن را بــه همــراه اورد‪،‬‬ ‫ســیمرغی کــه البتــه بــرای دریافتــش بــه مراســم‬ ‫اختتامیــه نرفــت‪ .‬بانــوی پیش کســوت ســینما و‬ ‫تلویزیــون‪ ،‬ان قــدر دل شکســته بــود کــه گفــت‬ ‫حتــی بــرد ســیمرغ هــم برایــش اهمیتــی نــدارد‪.‬‬ ‫قاســمی‪ ،‬طبــق گفتــه خــودش‪ ،‬حتــی بــرای‬ ‫دریافــت جایــزه اش بــه مراســم اختتامیــه دعــوت‬ ‫هــم نشــده بــود و ایــن مســئله بــه جنجال هــای‬ ‫جشــنواره ســی وپنجم دامــن زد‪.‬‬ ‫‪ .11‬رضا رشیدپور‬ ‫‪ .13‬رامبد جوان‬ ‫عــاوه بــر موفقیــت برنامــه‬ ‫«خندوانــه» و البتــه حواشــی‬ ‫همیشــگی ان‪ ،‬فیلــم «نــگار»‬ ‫را کارگردانــی کــرد؛ فیلمــی‬ ‫کــه بــا واکنش هــای مختلفــی‬ ‫در جشــنواره فیلــم فجــر‬ ‫مواجــه شــد‪ .‬از حواشــی‬ ‫مربــوط بــه ایــن فیلــم حــرف‬ ‫و حدیث هــا در رابطــه بــا برگزیــدن نــام «نــگار»‬ ‫بــرای ان بــود کــه احتمــاال وام گرفتــه از نــام‬ ‫همســرش نــگار جواهریــان بــود کــه اتفاقــا نقــش‬ ‫اصلــی فیلــم را نیــز ایفــا می کــرد‪ .‬صحبت هــا‬ ‫و حواشــی مرتبــط بــا جدایــی رامبــد جــوان از‬ ‫همسر ســابقش ســحر دولتشــاهی و ازدواج مجدد‬ ‫‪ .15‬بهنوش طباطبایی‬ ‫خبــر جدایــی اش از مهــدی‬ ‫پاکــدل بســیاری از طرفدارانش‬ ‫را تعجـب زده کــرد‪ .‬ابتــدا ایــن‬ ‫خبــر توســط ایــن زوج نــه‬ ‫تاییــد و نــه تکذیــب شــد؛ امــا‬ ‫ســرانجام مهــر تایید بــر ان زده‬ ‫شــد و پرونــده ازدواج یکــی از خوش نام تریــن‬ ‫و محبوب تریــن زوج هــای هنــری ایرانــی بســته‬ ‫شــد‪ .‬امســال‪ ،‬بــه لحــاظ حرف ـه ای ســال خوبــی‬ ‫بــرای طباطبایــی بــود‪ .‬فیلم «ســیانور» او با اســتقبال‬ ‫نســبی تماشــاگران در اکــران عمومــی مواجــه شــد‬ ‫تــا کم لطفــی داوارن جشــنواره ســال گذشــته‬ ‫نســبت بــه ان جبــران شــود‪ .‬همچنیــن بــرای‬ ‫بــازی اش در ایــن فیلــم نامــزد بهتریــن بازیگــر‬ ‫نقــش مکمل زن از جشــن منتقدان شــد‪ .‬بــازی اش‬ ‫در فیلــم «زیــر ســقف دودی» بــه کارگردانــی پوران‬ ‫درخشــنده موردتوجــه بســیاری از منتقــدان قــرار‬ ‫گرفــت کــه البتــه بــاز هــم نامــزد جایــزه نشــد؛ اما‬ ‫موفقیــت گســترده فیلــم در جشــنواره احتمــاال این‬ ‫فیلــم را بــه یکــی از فیلم هــای پراســتقبال ســال‬ ‫اینــده بــدل خواهــد کــرد و قطعــا بــازی طباطبایی‬ ‫بــاز هــم دیــده خواهــد شــد‪.‬‬ ‫‪ .16‬کیانوش عیاری‬ ‫امســال فیلــم «کاناپــه» را‬ ‫جلــوی دوربیــن بــرد کــه‬ ‫ســاخت ایــن فیلــم او را بــا‬ ‫مشــکالت بســیاری مواجــه‬ ‫ســاخت‪ .‬در ابتــدا قــرار بود‬ ‫شــهاب حســینی و ترانــه‬ ‫علیدوســتی در فیلمــش‬ ‫بــازی کننــد کــه به دلیــل تداخــل ایــن کار بــا‬ ‫ســریال «شــهرزاد‪ »2‬ایــن همــکاری میســر نشــد‪.‬‬ ‫فیلــم بــا بازیگرانــی دیگــر ســاخته شــد و بــرای‬ ‫گزینــش بــه جشــنواره ارســال شــد؛ امــا به دلیــل‬ ‫اســتفاده بازیگــران زن فیلــم از کاله گیــس‪ ،‬فیلــم‬ ‫نتوانســت وارد جشــنواره شــود! ایــن مســئله بــا‬ ‫انتقادات بســیاری از ســوی منتقدین و کارشناســان‬ ‫ســینما مواجــه شــد؛ امــا بــاز هــم بی نتیجــه‬ ‫مانــد و جشــنواره یکــی از (احتمــاال) مهم تریــن‬ ‫فیلم هــای خــود را از دســت داد؛ فیلمــی کــه قطعــا‬ ‫بــرای اکــران عمومــی نیــز بــا مشــکالت بســیاری‬ ‫دســت وپنجه نــرم خواهــد کــرد‪.‬‬ ‫‪ .17‬بهروز افخمی و مسعود فراستی‬ ‫برنامــه ســینمایی «هفــت» بــه مجریگــری و‬ ‫کارشناســی ایــن دو‪ ،‬صــدای‬ ‫اعتــراض بســیاری از ســینماگران‬ ‫را دراورد‪ .‬انتقــاد تــوام بــا‬ ‫جهت گیــری و بــه اعتقــاد‬ ‫خیلی هــا غرض ورزانــه ان هــا‬ ‫‪ .18‬مریال زارعی‬ ‫فیلــم «بادیــگارد» بــا بــازی‬ ‫او نــوروز ‪ 95‬بــه اکــران‬ ‫عمومــی درامــد‪ .‬در دو‬ ‫فیلــم «اســرافیل» (ایــدا‬ ‫پناهنــده) و «زیــر ســقف‬ ‫دودی» (پــوران درخشــنده)‬ ‫بازی هــای متفاوتــی ارائــه‬ ‫کــرد کــه حضــورش در‬ ‫فیلــم درخشــنده بســیار دیــده شــد و او را برنــده‬ ‫ســیمرغ بلوریــن بهتریــن بازیگــر نقــش اول زن‬ ‫به طــور مشــترک بــا لیــا حاتمــی کــرد؛ ســیمرغی‬ ‫کــه خیلی هــا ان را حــق زارعــی نمی دانســتند‪.‬‬ ‫ایــن درحالــی بــود کــه بــه بــاور بســیاری از‬ ‫منتقــدان بــازی زارعــی در «اســرافیل» بــه مراتــب‬ ‫دشــوارتر و دیدنی تــر از فیلمــی بــود کــه برایــش‬ ‫برنــده ســیمرغ شــد‪.‬‬ ‫‪ .19‬پانته ا پناهی ها‬ ‫بازیگــر پرکار جشــنوار ه‬ ‫ســی وچهارم فجــر در‬ ‫جشــنواره ســی وپنجم‬ ‫هیــچ فیلمــی نداشــت؛‬ ‫امــا در عــوض هــر ســه‬ ‫فیلــم ســال گذشــته او‬ ‫اکــران شــدند و حضــور‬ ‫به شــدت متفاوتــش در هــر ســه فیلــم بســیار‬ ‫دیــده شــد‪ .‬در فیلــم «نفــس» بــا گریمــی ســنگین‬ ‫نقــش یــک پیــرزن ‪ 80‬ســاله را بــازی می کــرد‬ ‫کــه به خاطــرش ســیمرغ بلوریــن بهتریــن بازیگــر‬ ‫جشــنواره بین المللــی فجــر را در اردیبهشــت ‪95‬‬ ‫به دســت اورد‪ .‬در «الک قرمــز» نقــش مــادری‬ ‫درمانــده از طبقــه فرودســت را برعهــده داشــت و‬ ‫در فیلــم «عــادت نمی کنیــم» نقــش یــک وکیــل‪.‬‬ ‫پانت ـه ا پناهی هــا در تئاتــر نیــز فعــال بــود‪.‬‬ ‫‪ .20‬محمدرضا گلزار‬ ‫فیلــم جنجالــی «ســام‬ ‫بمبئــی» بــا بــازی او در‬ ‫پاییــز ‪ 95‬اکــران شــد؛‬ ‫فیلمــی کــه البتــه بــه‬ ‫انــدازه ای کــه پیش بینــی‬ ‫می شــد رکوردشــکن از اب درنیامــد؛ امــا دســتمزد‬ ‫نجومــی گلــزار بــرای بــازی در ایــن فیلــم و‬ ‫حواشــی مختلفــی همچــون خواســتگاری یــک‬ ‫دختــر جــوان از او در روز افتتاحیــه فیلــم‪ ،‬نــام او را‬ ‫پــس از مدت هــا دوری دوبــاره بــر ســر زبان هــا‬ ‫انداخــت‪ .‬از او همچنیــن فیلــم «خشکســالی و‬ ‫دروغ» اکــران شــد کــه در گیشــه موفــق نبــود‪.‬‬ ‫گلــزار در جشــنواره هیــچ فیلمــی نداشــت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪ .12‬رضا عطاران‪:‬‬ ‫فیلــم «مــن ســالوادور‬ ‫نیســتم» بــا بــازی او و بــه‬ ‫کارگردانــی منوچهــر هادی‬ ‫از فیلم هــای پرســروصدای‬ ‫ســال ‪ 95‬بــود کــه بــا‬ ‫حواشــی بســیاری نیــز‬ ‫همــراه گشــت‪ .‬فیلــم‪ ،‬یکــی از پرفروش تریــن‬ ‫فیلم هــای تاریــخ ســینمای ایــران لقــب گرفــت‬ ‫و ایــن درحالــی بــود کــه بســیاری از منتقدیــن ان‬ ‫را شایســته دریافــت ایــن عنــوان نمی دانســتند‪.‬‬ ‫عــاوه بــر ان‪ ،‬فیلــم «دراکــوال» بــه کارگردانــی‬ ‫وی نیــز در تابســتان ‪ 95‬بــه اکــران درامــد؛ فیلمــی‬ ‫کــه نتوانســت توقــع بســیاری از طرفــداران او را‬ ‫برطــرف ســازد؛ امــا بــاز هــم فیلمــی پرفــروش از‬ ‫اب درامــد‪ .‬رضــا عطــاران در فیلــم «نهنــگ عنبر‪»2‬‬ ‫نیــز بــه ایفــای نقــش پرداخــت کــه ســال اینــده به‬ ‫اکــران عمومــی درخواهــد امــد‪.‬‬ ‫‪ .14‬مانی حقیقی‬ ‫امســال دو فیلــم بــه‬ ‫کارگردانــی اش اکــران‬ ‫شــد‪ .‬دو فیلــم کامــا ‬ ‫متفــاوت چــه بــه لحــاظ‬ ‫ژانــر و چــه بــه لحــاظ‬ ‫اجــرا؛ یکــی «پنجــاه کیلو‬ ‫البالــو» کــه فیلمــی در‬ ‫ژانــر کمــدی بــود و دیگــری «اژدها وارد می شــود»‬ ‫فیلمــی در ژانــر وحشــت‪ .‬حقیقــی بــا کارگردانــی‬ ‫فیلــم دوم‪ ،‬قابلیت هــای بســیاری را از خــود بــروز‬ ‫داد‪ .‬در فیلــم «نــگار» بــه کارگردانــی رامبــد جــوان‬ ‫بــه ایفــای نقــش پرداخــت و فیلــم «مــن» بــه‬ ‫کارگردانــی ســهیل بیرقــی بــا بــازی او از دیگــر‬ ‫اتفاقــات مهــم او در ســال ‪ 95‬بــود‪.‬‬ ‫نگاه هفتم‬ ‫پــس از مدت هــا دوبــاره‬ ‫توانســت بــه خانه اصلـی اش‪،‬‬ ‫تلویزیــون برگــردد؛ بازگشــتی‬ ‫کــه البتــه بــا چالش هــا و‬ ‫رخدادهــای مختلفــی همــراه‬ ‫شــد‪ .‬یکــی از تلخ تریــن‬ ‫اتفاقاتــی کــه برایــش رخ داد‪،‬‬ ‫حملــه قلبــی اش در برنامــه‬ ‫زنــده «حــاال خورشــید» بــود‬ ‫کــه مقابــل دوربیــن از حــال رفــت و ســپس بــه‬ ‫بیمارســتان منتقلــش کردنــد؛ امــا ایــن همــه ماجرا‬ ‫نبــود و پــس از ایــن اتفــاق‪ ،‬برنامــه او بــه ســبب‬ ‫زیرپــا گذاشــتن برخــی از خطــوط قرمــز کال‬ ‫متوقــف شــد‪ .‬او همچنیــن نقــش کوتاهــی را در‬ ‫فیلــم «قاتــل اهلــی» ایفــا نمــود‪.‬‬ ‫او بــا نــگار جواهریــان باعــث شــد او چنــد جایــی‬ ‫واکنــش نشــان دهــد و ایــن حواشــیِ زرد را زیــر‬ ‫ســوال ببــرد‪.‬‬ ‫نســبت بــه بســیاری از تولیــدات موفــق ســینمای‬ ‫ایــران‪ ،‬از جملــه فیلم هــای اصغــر فرهــادی و‬ ‫ســعید روســتایی و بـه کار بــردن الفــاظ ناشایســت‬ ‫در نقــد فیلم هــا از ســوی فراســتی موجــب ان‬ ‫شــد کــه بســیاری از سینمادوســتان و اهالی ســینما‬ ‫نســبت بــه ان هــا و برنامه شــان موضع گیــری‬ ‫کننــد‪ .‬مصاحبــه چالشــی و به شــدت بی پــرده‬ ‫افخمــی بــا حج ـت اهلل ایوبــی و انتقــادات شــدید‬ ‫او و فراســتی نســبت بــه جشــنواره س ـی و پنجــم‬ ‫واکنش هــای متفاوتــی را بــه همــراه داشــت تــا‬ ‫جایــی کــه برخــی از برنــدگان ســیمرغ از جملــه‬ ‫علیرضــا داوودنــژاد و وحیــد جلیلونــد علنــا از این‬ ‫برنامــه به عنــوان برنامــه ای مخــرب نــام بردنــد‪.‬‬ ‫بایــد دیــد بــا توجــه بــه حجــم ایــن انتقــادات‪ ،‬چه‬ ‫سرنوشــتی در انتظــار ایــن برنامــه در ســال جدیــد‬ ‫خواهــد بــود‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫عیدانه و کوتاه با‬ ‫اقــای حســین تبریــزی را امــاده اکــران دارم و‬ ‫امیدواریــم کــه در ســال اینــده به اکران برســد‪.‬‬ ‫درحــال اماده‪‎‬ســازی دو کار تئاتــر هســتیم کــه‬ ‫بــه کارگردانــی پــدرم اســت و یکــی بــرای‬ ‫جشــنواره ائینی ســنتی امــاده می شــود و‬ ‫یکــی هــم بــرای اجــرای عمــوم‪ .‬یــک فیلــم‬ ‫کوتــاه هــم دارم و امــاده فیلم بــرداری اش‬ ‫هســتم و تجربــه کار کــردن در فیلم کوتــاه و‪...‬‬ ‫از برنامه هــای کاری مــن بــرای ســال جدیــد‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫شاد باش‪.‬‬ ‫هنـرمنـــــــــــدان‬ ‫بــه بهانــه نزدیــک شــدن بــه نــوروز ‪ 96‬بــا‬ ‫تعــدادی از هنرمنــدان گــپ کوتاهــی زدیــم‬ ‫دربــاره اخریــن فعالیت هایشــان‪ ،‬اینکــه‬ ‫بــرای نــوروز چــه برنام ـه ای دارنــد و یــک‬ ‫تبریــک و یــک ارزو؛ کــه البتــه هرکــدام‬ ‫بســته بــه حــال و هوایشــان جوابمــان را‬ ‫دادنــد کــه برایمــان محتــرم‪.‬‬ ‫هومن برق نورد‬ ‫ضمــن تبریــک ســال نــو بایــد بگویــم کــه‬ ‫درحال حاضــر مشــغول دو کار هســتم؛ اولــی‬ ‫«شــهرزاد» و دومــی یــک فیلــم ســینمایی‬ ‫بــه کارگردانــی اقــای باشــه اهنگــر در ژانــر‬ ‫جنگــی‪.‬‬ ‫عید حتما سفر می روم؛ ولی هنوز نمی دانم کجا‪.‬‬ ‫اخرین ارزویم این است که روی صحنه بمیرم‬ ‫نه الی دست وپا!‬ ‫بهرنگ علوی‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫در این خروس خوان سال نو‬ ‫امیــد دارم خــروس مزرعــه دلتــان برایتــان‬ ‫خوش محــل‪ ،‬نجیــب‪ ،‬پرطاقــت‪ ،‬زیــرک‪،‬‬ ‫متیــن‪ ،‬متفکــر‪ ،‬خوش تحریــر و دلشــاد‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫«شاید امسال مبارک باشد»‬ ‫قوو قولى قووو قووو‬ ‫‪26‬‬ ‫الهه حصاری‬ ‫ارزو می کنــم ســال ‪ ٩٦‬بــراى همــه ســالى‬ ‫پــر از ســامتى‪ ،‬ارامــش‪ ،‬شــادى و برکــت‬ ‫باشــد‪ ...‬بــراى هــم دعــا کنیــم امســال‬ ‫مهربان تــر باشــیم‪ .‬قــدر هــم را بدانیــم‪...‬‬ ‫ســال نــو مبــارک‪.‬‬ ‫پندار اکبری‬ ‫بــا ســام و احتــرام خدمــت همــه مخاطبیــن‬ ‫مجلــه وزیــن زیروبــم‪ ،‬ضمــن تبریــک ســال‬ ‫جدیــد امیــدوارم ســالی کــه پی ـش رو دارنــد‬ ‫ســالی سرشــار از شــادی و اتفاق هــای خــوب‬ ‫و خوشــایند برای همه شــان باشــد و امیــدوارم‬ ‫کــه روزبــه روز موفــق و پیــروز باشــند و‬ ‫جیب هایشــان پــر پــول! فکــر می کنــم‬ ‫ارزویــی باشــد کــه خیلی هــا دوســت داشــته‬ ‫باشــند اکنــون بــه ان برســند و مــن ارزومنــدم‬ ‫کــه ایــن انرژی هــای خــوب و اتفاقــات‬ ‫خــوب بــرای همــه هم وطنــان عزیــزم بیفتــد‪.‬‬ ‫چــون کــم پیــش می ایــد کــه تهــران را خیلــی‬ ‫خلــوت و ارام و بــدون ترافیــک ببینــم‪ ،‬اصــوال‬ ‫ترجیــح می دهــم ایــام عیــد را تهــران بمانــم‬ ‫و از ســکوت و ارامــش تهــران لــذت ببــرم‪.‬‬ ‫گاهــی هــم پیــش امــده بــه واســطه دعــوت‬ ‫دوســتان در شــبکه های مختلــف و برنامه هــای‬ ‫مختلــف کــه در شهرســتان ها برگــزار می شــود‬ ‫ســال تحویــل را انجــا گذارنده ایــم‪ .‬امســال‬ ‫هــم برنامــه خاصــی نــدارم و ترجیحــم ایــن‬ ‫اســت کــه تهــران بمانــم و فیلــم تماشــا کنــم‬ ‫و لــذت ببــرم از ایــن ســکوت و خلوتــی و‬ ‫تهــران بــدون ترافیــک‪.‬‬ ‫فیلــم ســینمایی «زخــم بــاز» بــه کارگردانــی‬ ‫سروش جمشیدی‬ ‫مــن هــم بــه نوبه خــودم نــوروز ‪ 96‬و ســال‬ ‫جدیــد را بــه همــه مــردم خــوب ســرزمینم‬ ‫تبریــک می گویــم و امیــدوارم ســال جدیــد‬ ‫برایشــان ســالی پــر از ســامتی و بــاز هــم‬ ‫پــر از ســامتی باشــد چــون بــه نظــر مــن‬ ‫بــه دور از همــه شــعارها و کلیشــه ها هیــچ‬ ‫چیــزی باالتــر و ارزشــمندتر از ســامتی‬ ‫بــرای ادم هــا نیســت و یــک وقت هایــی‬ ‫چــون هســت قــدرش را نمی دانیــم‪.‬‬ ‫ان شــاءاهلل همــه مــردم و همــه ادم هــا‬ ‫خــوب باشــند‪ ،‬ســامت باشــند و قــدر‬ ‫سالمتی شــان را بداننــد و اینکــه امیــدوارم‬ ‫همــه مــردم ســرزمینم در ســال جدیــد حال‬ ‫دلشــان هــر روز بهتــر از روز قبــل باشــد‪.‬‬ ‫بــرای شــروع ســری جدیــد «دورهمــی»‬ ‫صحبت هایــی شــده اســت‪ ،‬البتــه هنــوز‬ ‫دقیقــا مشــخص نیســت کــه پخــش ان‬ ‫بــه عیــد امســال می رســد یــا نــه؛ ولــی‬ ‫صحبــت از ایــن اســت کــه تالشــمان را‬ ‫انجــام دهیــم تــا بــرای عیــد امســال امــاده‬ ‫شــود و ان شــاءاهلل مثــل ســری قبــل مــردم‬ ‫دوســتش داشــته باشــند و حالشــان خــوب‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫بــرای عیــد امســال هــم یــک ســریال دارم‬ ‫بــه اســم «مــرز خوشــبختی» بــه کارگردانــی‬ ‫اقــای حســین ســهیلی زاده و بــه تهیه کنندگی‬ ‫مهــران رســام کــه بــرای شــبکه دو ســیما‬ ‫اســت‪ .‬در ایــن مجموعــه نقشــی بــه اســم‬ ‫«مجــد» را بــازی کــردم و امیــدوارم مــردم‬ ‫بــا دیــدن ایــن ســریال‪ ،‬هــم خــود ســریال و‬ ‫هــم کاراکتــر جدیــد مــن را خیلــی دوســت‬ ‫داشــته باشــند‪ .‬ممنــون از شــما و امیــدوارم‬ ‫ســال خوبــی داشــته باشــید‪.‬‬ ‫کاظم بهمنی‬ ‫حلــول ســال نــو و تولــد دوبــاره طبیعــت را‬ ‫خدمــت عزیــزان زیروبمــی تبریــک عــرض‬ ‫می کنــم و از خداونــد منــان بــرای مــردم‬ ‫عزیــزم در ســال جدیــد ســامتی و عاقبــت‬ ‫بخیــری ارزومنــدم‪.‬‬ ‫بهــار شــوق انگیــز بــر قامــت ســبز وجودتــان‬ ‫شــکوفه بــاران بــاد‪.‬‬ ‫مریم دلشاد‬ ‫درودبهتماممخاطبینمجلهزیروبم‬ ‫بــا عشــق و احتــرام‪ ،‬امــدن عطــر خــوش بهــار‬ ‫بــه مشــام روزگار را بــه شــما عزیــزان تبریــک‬ ‫می گویــم و ارزو می کنــم لحظه به لحظــه‬ ‫امسـالتان سرشــار از امیــد باشــد برای رســیدن به‬ ‫سـ ِ‬ ‫ـاعت بهتــر شــدن‪ ،‬تازه بــودن و تــازه مانــدن‪...‬‬ ‫هر روزتان عید و ایام به کامِ دلتان‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫فریدون اسرایی‬ ‫قداســت ایــران‪ ،‬بلنــدى دماونــد‪ ،‬قــدرت‬ ‫ارش‪ ،‬شــرافت کاوه‪ ،‬عشــق فرهــاد‪،‬‬ ‫شــکوه جمشــید‪ ،‬منــش کــوروش‪ ،‬عمــر‬ ‫پرســپولیس‪ ،‬پنــدار نیــک‪ ،‬گفتــار نیــک و‬ ‫کــردار نیــک را از اهــوراى پــاک در ســال‬ ‫جدیــد برایتــان ارزو می کنــم‪.‬‬ ‫غالمرضاصنعتگر‬ ‫ســام خــود را بــا شــکوفه های بهــاری‬ ‫اذیــن می بخشــم و از اعمــاق وجــودم‬ ‫بــا بلورهایــی از عشــق و صمیمیــت بــه‬ ‫مــردم ســرزمینم تقدیــم می کنــم‪ .‬از خــدای‬ ‫مهربــان می خواهــم ارامــش‪ ،‬ســامتی‪،‬‬ ‫رزق وروزی فــراوان را بــه ســفره های‬ ‫هفت ســین ایرانیــان اضافــه کنــد‪.‬‬ ‫ســال ‪ ۹۵‬هــم بــا تمــام فرازونشــیب هایش‬ ‫رو بــه پایــان اســت و در چنــد قدمــی بهــار‬ ‫هســتیم‪ .‬امیــدوارم دل هایمــان را نــو کنیــم‬ ‫و عطــر مهربانــی را از جای جــای ایــن‬ ‫خــاک مهرگســتر استشــمام کنیــم‪ .‬خــدا را‬ ‫شــکر مردمــی صمیمــی و عاشــق هســتیم‬ ‫کــه بــرای هــم دعــا می کنیــم تــا ســامت‬ ‫و ارام باشــیم‪ .‬مدیــون شــما انســان های‬ ‫خــوب هســتم کــه دعاهایتــان بدرقــه‬ ‫روزهــای ســختی بــود کــه درد را لمــس‬ ‫می کــردم‪.‬‬ ‫بــا وجــود اینکه ایــن روزهــا مجــددا اوضاع‬ ‫جســمی مناســبی نــدارم؛ ولــی دلخــوش بــه‬ ‫مهربانــی و عطوفــت هم وطنــان عزیــزم‬ ‫هســتم‪ .‬بــرای تک تــک شــما بهترین هــا را‬ ‫ارزومنــدم‪ .‬بهــار مبــارک‪.‬‬ ‫عیدانه‬ ‫بهروز خوش فطرت‬ ‫امــدن بهــار و نــوروز ‪ 96‬را خدمــت همگی‬ ‫تبریــک عــرض می کنــم‪.‬‬ ‫بــه لطــف دوســتان و باندبازی هــای موجــود‬ ‫فعــا بیــکارم و کار خاصــی هــم امــاده‬ ‫نــدارم‪ ...‬و بــاز به دلیــل نبــود نقدینگــی‬ ‫کافــی احتمــال مســافرت (به خصــوص‬ ‫خــارج از کشــور) ضعیــف اســت‪ .‬هزینــه‬ ‫ســفر داخلــی هــم کمتــر از ســفر خارجــی‬ ‫نیســت! هرچنــد دوســت داشــتم از دســت‬ ‫میهمانــان نــوروزی فــرار کنــم کــه ظاهــرا‬ ‫امکانــش نیســت‪.‬‬ ‫از لطــف همیشــگی شــما ممنونــم و‬ ‫امیــدوارم ســال جدیــد بــرای شــما و‬ ‫همــه همکارانتــان همــراه بــا پــرکاری و‬ ‫درخشــش بیشــتر و ارامــش باشــد‪ .‬درود‬ ‫بــر شــما‪ ،‬موفــق باشــید‪.‬‬ ‫علی لهراسبی‬ ‫پیشــاپیش ســال جدیــد را بــه همــه مــردم‬ ‫خــوب کشــورم و مخاطبــان عزیــز زیروبــم‬ ‫تبریــک عــرض می کنــم‪ ،‬امیــدوارم کــه در‬ ‫ســال جدیــد بهترین هــا برایتــان اتفــاق‬ ‫بیفتــد و از ســامتی کامــل کــه از نظــر‬ ‫مــن بهتریــن موهبــت خداونــد اســت‪،‬‬ ‫برخــوردار باشــید و همگــی بــه ارزوهــای‬ ‫قشــنگتان برســید‪ .‬در پنــاه حــق‪.‬‬ ‫خدانگهدارتون‪.‬‬ ‫مجتبیکبیری‬ ‫بــه قــول عزیــزی نــوروز شــعر بی غلطــی‬ ‫اســت کــه پایــان رویاهــای ناتمــام را تفســیر‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫از نظــر مــن پیــام نــوروز ایــن هســت کــه‬ ‫همدیگــر را دوســت داشــته باشــید و زیبــا و‬ ‫کنــار هــم زندگــی کنیــد کــه زمــان همیشــه‬ ‫از ان مــا نیســت‪ .‬خــدا را شــکر کــه نــوروز‬ ‫هــر ســال عشــق و دوســت داشــتن را بــه‬ ‫مــا یــاداوری می کنــد‪ .‬پــس نوروزتــان‬ ‫مبــارک کــه ســالتان را سرشــار از عشــق‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫و مادرهــای نســل مــا‪ ،‬مســائل قبــل از انقــاب هســتند‪ :‬یــک دســته ادم هایــی کــه ابانــی هســتند‬ ‫و فیلم هایــی کــه پخــش می شــد بــود؛ امــا و یــک دســته ان هایــی کــه دوســت دارنــد ابانــی‬ ‫به هرحــال اولیــن کار مــن «مریــم مقــدس (س)» باشــند‪ .‬مــن از دســته اول هســتم‪.‬‬ ‫بــود کــه هــم پــدر و هــم مــادرم از مشــوق های ابانی ها چه خصلت هایی دارند؟‬ ‫مــن شــدند و همیشــه مــن را در این کار پشــتیبانی ادم های باحالی هستند‪.‬‬ ‫گپاختصاصیبا‬ ‫کردنــد‪.‬‬ ‫از مریم مقدس برایمان بگویید‪.‬‬ ‫اولین نقش تان‪ ،‬مریم مقدس (س)‪ ،‬یک نقش لحظه به لحظــه ایــن ســریال برایــم خاطــره اســت‪.‬‬ ‫ارامــش‪ ،‬متانــت و معصومیــت انــگار بخشــی خاص و عالی‪...‬‬ ‫همیــن امســال ماه رمضــان از شــبکه ای فیلم پخش‬ ‫جدایی ناپذیــر از صــورت و ســیرت بعضی هاســت ایــن شــانس مــن بــود و یــک بخــش ان هــم می شــد کــه نــگاه کــردم و انــگار همیــن دیــروز‬ ‫و شــبنم جــا ِن قلی خانــی بــه حــق یکــی از خواســت خــدا بــود کــه بــا ایــن نقــش شــروع بــود‪ ،‬هــر سکانســی را کــه می دیــدم خاطره هــای‬ ‫ان بعضی هاســت‪ .‬قلی خانــی کــه اولیــن کار کنــم و خــدا را شــکر نقــش‬ ‫زیــادی برایــم تداعــی می شــد‪.‬‬ ‫تصویــری اش را بــا ایفــای نقــش «مریــم مقــدس» مانــدگاری شــد‪ .‬خیلی هــا کــه‬ ‫ان زمــان کم تجربــه بــودم و‬ ‫در ســریالی پرمخاطــب بــا همیــن نــام اغــاز کــرد‪ ،‬مــن را در خیابــان می بیننــد‬ ‫قبــل از ان کار تئاتــر می کــردم و‬ ‫برای من ترمزی وجود‬ ‫این روزهــا در حــال ایفــای نقــش مقــدس و بــه اســم مریــم مقــدس‬ ‫چــون اولیــن بــار بود کــه جلوی‬ ‫بســیار مهــم مــادری در کنــار مشــغله هایی چــون می شناســند‪.‬‬ ‫دوربیــن می امــدم و بــا یــک‬ ‫ندارد‬ ‫گــروه حرفــه ای کار می کــردم‪،‬‬ ‫بازیگــری‪ ،‬کارگردانــی و نویســندگی اســت‪ .‬ایــن خیلی ها دوست داشتند‬ ‫خــودم را بــه دســت گــروه‬ ‫گفتگــو یــک ضمیمــه تصویــری دارد کــه می توانید مریم مقدس شوند‪،‬‬ ‫ســپرده بــودم‪ .‬شــاید اکنــون کــه‬ ‫بــا هــر ســرعت اینترنتــی ان را در کانــال رســمی‬ ‫مــا در اپــارات (‪ ) aparat.com/majidakhshabi‬و می دانید چه کسانی بودند؟‬ ‫ســر کاری مـی روم راجــع بــه نــور‪ ،‬تصویــر‪ ،‬صــدا‬ ‫دقیقــا نمی دانــم؛ ولــی همــان ســال وقتــی کــه و کارگردانــی خیلــی چیزهــا می دانــم و بــه خــودم‬ ‫تلگــرام (‪ ) zirobamonline‬مشــاهده کنیــد‪.‬‬ ‫تیــم تصویر‪ :‬مرضیــه جعفری‪ ،‬رخســاره رشــیدیان بــرای نقــش تســت دادم‪ ،‬تهیه کننــده کار‪ ،‬اقــای می گویــم کــه کارگــردان االن بایــد بهتریــن شــات‬ ‫علــی اکبــری و کارگــردان کار‪ ،‬اقــای شــهریار را از مــن بگیــرد‪ ،‬از کارگــردان بخواهــم یــک پــان‬ ‫و نیمــا اعتصام‪.‬‬ ‫بحرانــی بــه مــن گفتنــد کــه حــدود ‪ 1500‬تســت دیگــر هــم بگیــرد شــاید در تدویــن نیــاز شــد و‪...‬‬ ‫چند سالی نبودید و دوباره با‬ ‫از بازیگرهــای حرفـه ای گرفته البتــه مــن در کارِ کارگــردان کمتــر دخالــت می کنم؛‬ ‫شــده؛ امــا بــاز می خواســتند ولــی به هرحــال چیــزی کــه می دانــم مــن را بیشــتر‬ ‫یک سریال خوب برگشتید‪...‬‬ ‫ما همیشه مدیون شبکه‬ ‫بازیگــری را انتخــاب کننــد اذیــت می کنــد و دلــم می خواهــد بهتریــن پــان‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫تقریب‬ ‫بلــه چهــار ســالی نبــودم و‬ ‫ای فیلمهستیم‬ ‫کــه مخاطــب‪ ،‬چهــره اش را از مــن گرفتــه شــود‪ .‬در مریــم مقــدس‪ ،‬خیلــی بکر‬ ‫همــه می داننــد بــه چــه علــت؛‬ ‫تا به حــال ندیــده باشــد و جلــوی دوربیــن رفتــم‪ ،‬خیلــی بی تجربــه بــودم‬ ‫ولــی اینجــا هــم می گویــم کــه‬ ‫پیش زمینــه ذهنــی از ایــن و خــودم را دســت عوامــل کار ســپردم و فکــر‬ ‫به خاطــر کار همســرم چهــار‬ ‫ســال اســترالیا بــودم‪ ،‬خــودم هــم انجــا تحصیــل بازیگــر نداشــته باشــد‪.‬‬ ‫می کنــم رمــز موفقیــت کار به خاطــر همیــن بــود و‬ ‫بکــر بــودن خود شــخصیت حضــرت مریــم (س)‬ ‫کــردم و رشــته کارگردانــی فیلــم خوانــدم‪ .‬فرودین در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب‬ ‫بــه تصویــر کشــیده شــد‪ .‬مهم تریــن مســئله در‬ ‫‪ 1395‬برگشــتم و بعــد از یکــی‪-‬دو مــاه‪ ،‬ســریال‬ ‫اقــای شاه حســینی بــه مــن پیشــنهاد شــد‪ ،‬وقتــی کردید و سختی ها را به جان خریدید و‬ ‫نقش هــای تاریخــی و نقش هایــی مثــل حضــرت‬ ‫مریــم (س) کــه همــه دنیــا از هــر دیــن و مذهبــی‬ ‫کــه فیلمنامــه را خوانــدم احســاس نزدیکــی بــه رسیدید به دانشگاه و رشته هنر‪ .‬چرا از این‬ ‫دوســتش دارنــد و قبولــش دارنــد ایــن اســت کــه‬ ‫نقــش پیــدا کــردم و کار را دوســت داشــتم و در سمت پل به ان سمت پل پریدید؟‬ ‫بایــد طــوری بــازی بکنــی کــه هیــچ خدشـه ای در‬ ‫ان بــازی کــردم‪.‬‬ ‫زیــرا خیلــی دوســت داشــتم بــه هنرســتان ذهــن مــردم وارد نشــود و ان چیــزی کــه در ذهــن‬ ‫گذشته‬ ‫از‬ ‫کمی‬ ‫ خانی‬ ‫خانم قلی‬ ‫گرافیــک بروم؛ ولــی ان دوران دو هنرســتان مــردم اســت بــه تصویــر کشــیده شــود‪ .‬ایــن کار با‬ ‫برایمان بگویید‪ .‬خانه را دوست‬ ‫در تهــران پیــدا کــردم کــه یکــی خیلــی از هدایــت خــوب کارگــردان‪ ،‬اقــای بحرانــی کــه من‬ ‫خانه مــان دور بــود و چــون هنرســتانی همیشــه در طــول ایــن ســال ها سپاســگزار ایشــان‬ ‫داشتید؟‬ ‫نبــود کــه رشــته های مختلفــی را داشــته بــودم‪ ،‬اتفــاق افتــاد‪.‬‬ ‫بلــه دوســت داشــتم‪ .‬در خانه مــان‬ ‫باشــد مجبــور شــدم بــه دبیرســتان بــروم‬ ‫هنرمنــد زیــاد بــود؛ ولــی کســی کــه‬ ‫و از انجایــی کــه بــه رشــته پزشــکی و چقدر از سمت رسانه های خارجی موردتوجه‬ ‫در کار ســینما باشــد نبــود و بــه‬ ‫رشــته های تجربــی عالقــه ای نداشــتم‪ ،‬بــه قرار گرفتید؟‬ ‫همیــن علــت وقتــی کنکــور‬ ‫رشــته ریاضــی رفتــم و اتفاقــا خیلــی هم مــا ان ســال بــه لبنــان دعــوت شــدیم کــه ایــن‬ ‫هنــر و رشــته نمایــش را‬ ‫موفــق بــودم و هــر ســال بــا نمــرات ســریال در تلویزیــون لبنــان هــم پخــش شــده بود‪.‬‬ ‫انتخــاب کــردم مــادر و‬ ‫خــوب قبــول می شــدم‪ .‬در ســال وقتــی مــا از فــرودگاه وارد شــهر شــدیم دیدیــم‬ ‫پــدرم خیلــی مخالفت‬ ‫اخــر‪ ،‬شــب تــا صبــح می نشســتم کــه پــر از بیلبوردهــای عکــس مــن اســت؛ چــون‬ ‫کردنــد؛ چــون ایــن‬ ‫و درس می خوانــدم؛ ولــی موقــع ان هــا بــرای سریالشــان بیلبــورد می زننــد و بــرای‬ ‫رشــته برایشــان‬ ‫کنکــور تصمیــم گرفتــم بــه همان ســریال مریــم مقــدس هــم زده بودنــد‪ .‬در لبنــان‬ ‫خیلــی ناشــناخته‬ ‫عالقــه شــخصی خــودم بپــردازم‪ .‬مســیحی و مسلمان هایشــان زیــاد هســتند و هــر‬ ‫بــود و در ذهــن‬ ‫دو مذهــب ایــن ســریال را می دیدنــد و خیلــی‬ ‫همــه پــدر‬ ‫فکر می‪‎‬کردید یک روز‬ ‫هــم دوســت داشــتند‪ .‬در ترکیــه‪ ،‬ایتالیــا و خیلــی‬ ‫شبنم قلی‪‎‬خانی بشوید؟‬ ‫از کشــورهای عربــی و کشــورهای اطــراف ایــران‬ ‫مثــل اذربایجــان‪ ،‬تاجیکســتان و‪ ...‬نیــز پخــش شــد‬ ‫بلندپرواز هم بودید؟‬ ‫بلــه بلندپــرواز بــودم و هســتم؛ و بــه همیــن دلیــل زیرنویــس انگلیســی هــم شــده‬ ‫ولــی شــاید خیلــی فکــر بــود‪ .‬در جشــنواره روســیه بــرای ایــن کار جایــزه‬ ‫نمی کــردم کــه قــرار اســت هــم گرفتــم‪.‬‬ ‫مــن چــه بشــوم‪ ،‬فقط دوســت بازخورد منفی هم داشتید؟‬ ‫داشــتم دنبــال عالق ـه ام بــروم‪ .‬مــن بازخــورد منفــی ندیــدم چــون ایــن ســریال بر‬ ‫نــه شــغل کارمنــدی را اســاس روایــات اســامی و قرانــی نوشــته شــده‬ ‫دوســت داشــتم‪ ،‬نه مهندســی بــود‪ .‬فقــط کمــی در جزئیــات فــرق می کنــد‪ :‬در‬ ‫و نه پزشــکی؛ بنابراین رشــته دیــن مســیح می گوینــد حضــرت مریــم در طویلــه‬ ‫نمایــش را انتخــاب کــردم‪ .‬بچــه را به دنیــا مـی اورد؛ ولــی در روایــات مذهبــی‬ ‫متولد چه ماهی هستید؟‬ ‫و دینــی دیــده شــده کــه حضــرت مریــم بچـه اش‬ ‫همیشــه گفتـه ام ادم ها دو دســته را زیــر درخــت نخــل به دنیــا اورده اســت‪ .‬این هــا‬ ‫مریممقدسدیروز‬ ‫مادرمهربانامروز‬ ‫شبنم قلی خانی‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪28‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫جزئیــات ریــزی اســت کــه مــن فکــر می کنــم بشــوند‪ .‬شــاید هــر چیــزی بگویــم شــعاری به نظر نبــودم فضــای مجــازی خیلــی کمــک کــرد کــه به‬ ‫هــر کســی بــا هــر دیــن و مذهبــی ببینــد فرقــی برســد‪ ،‬بیــان کــردن این احساســات خیلی ســخت مخاطبینــم نزدیــک باشــم‪.‬‬ ‫نمی کنــد‪.‬‬ ‫اســت؛ ولــی خــودم لحظــات بســیار شــیرینی را رابطه تان با مخاطبین دنیای مجازی چطور‬ ‫تجربــه می کنــم و خیلــی ســعی می کنــم لحظــات‬ ‫ب ـی کاری ام را بــا دختــرم پــر کنــم کــه ایــن مــن است؟‬ ‫اولینکاریکهخودتانکارگردانیکردید؟‬ ‫در حــد معمولــی و ایــده ال‪ .‬گاهــی کارهایــم را‬ ‫مــن یــازده فیلــم کوتــاه ســاخته ام‪ .‬اولیــن ان ســال را از خیلــی از حاشــیه هایی‬ ‫اطالع رســانی می کنــم‬ ‫‪ 1382‬به نــام «مــنِ تنهــا» بــود کــه خانــم عســل کــه جوان هــای مــا درگیــرش‬ ‫طی ماکت سازی با همسرم‬ ‫و یــا خیلی هــا از مــن‬ ‫بدیعــی (خــدا رحمتشــان کنــد) در ان بــازی کردند هســتند دور می کنــد چــون‬ ‫بــرای‬ ‫می خواهنــد‬ ‫ماکت زندگی مان را ساختیم!‬ ‫و مــن همیشــه مدیــون هنرنمایــی ایشــان در فیلمم اصــا وقتــش را نــدارم کــه بــه‬ ‫کارهــای خیریــه پســتی‬ ‫هســتم؛ چــون اولیــن فیلمــم بــود و ایشــان بــا حاشــیه ها بپــردازم و یــا فکــر‬ ‫بگــذارم و چیزی بنویســم؛‬ ‫بــازی کــردن در ایــن فیلــم بــه مــن کمــک کردنــد‪ .‬کنــم‪.‬‬ ‫چــه اشــکالی دارد‪ ،‬مــن ایــن کار را انجــام می دهــم‬ ‫عالوه بر اجرا‪ ،‬نویسندگی هم می کنید‪.‬‬ ‫یادشــان گرامــی‪.‬‬ ‫شــاید حتــی یــک نفــر به خاطــر پســتی کــه مــن‬ ‫شد؟‬ ‫منتشر‬ ‫شما‬ ‫از‬ ‫که‬ ‫ هایی‬ ‫ه‬ ‫نوشت‬ ‫اولین‬ ‫ماکت سازی را دوست دارید؟‬ ‫گذاشــته ام کمکــی کنــد‪ .‬در مــورد تئاترهــای خودم‬ ‫بلــه‪ .‬همســرم بــرادر دوســت صمیمــی خواهــرم یــک ســری داســتان های کوتــاه نوشــتم کــه چــاپ و دوســتانم پســت می گــذارم تــا اگــر دوســتانی‬ ‫بــود؛ یعنــی دو تــا خواهرهــا با هــم دوســت بودند نشــده اســت و خــودم یکــی‪-‬دو بــار در فضــای می خواهنــد ایــن تئاتــر را ببیننــد مطلــع شــوند‪.‬‬ ‫و مــن دانشــجوی رشــته طراحــی صحنــه بــودم و مجــازی گذاشــته ام‪ .‬فیلم هــای کوتاهــی کارگردانی مــن در ایــن حــد فضــای مجــازی را دوســت دارم‪.‬‬ ‫کــرده ام کــه متن هایــش را خــودم نوشــته ام و یــا‬ ‫می خواســتم ماکتــی را بســازم‪ .‬کار ماکت ســازی ایــده اصلـی اش از خــودم بــوده و فیلمنامه نویســی کمی از پست استوری که از امید حاجیلی‬ ‫کار وقت گیــری اســت و مــن هــم می خواســتم‬ ‫ان را نوشــته اســت‪ .‬بــه کار گذاشتیدبگویید‪.‬‬ ‫عجوالنــه تمامــش کنــم ولــی‬ ‫نویســندگی خیلی عالقــه دارم‪ .‬اقــای امیــد حاجیلی لطــف کردنــد و مــا را دعوت‬ ‫نمی شــد‪ .‬خواهــرم گفــت‬ ‫چون هنرستانی با رشته های‬ ‫کردنــد و مــن کــه دیــدم ایشــان انــرژی زیــادی‬ ‫می خواهــی مــن تــو را نــزد‬ ‫چه اتفاقی می افتد که دست می گذارنــد‪ ،‬یــک اســتوری کوچــک گذاشــتم و‬ ‫بــرادر دوســتم ببــرم کــه رشــته متعدد نبود به دبیرستان رفتم‬ ‫هنرنمایــی ایشــان را نشــان دادم تــا کســانی کــه‬ ‫معمــاری می خوانــد‪ ،‬گفتــم اره‬ ‫به قلم می شوید؟‬ ‫دوســت دارم ذهنیاتم از جاهای طرفــدار ایشــان هســتند هنرنمایی شــان را ببیننــد‪.‬‬ ‫اگــر ایــن کار را بکنــی خیلــی‬ ‫را‬ ‫ـت‬ ‫ـ‬ ‫ماک‬ ‫و‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫رفتی‬ ‫خــوب می شــود‪ .‬خالصــه مــا‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫البت‬ ‫ـاورم‪.‬‬ ‫ـ‬ ‫بی‬ ‫ـذ‬ ‫ـ‬ ‫کاغ‬ ‫روی‬ ‫را‬ ‫ روم‬ ‫ی‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫مختلف‬ ‫اکنون درحال انجام چه کاری هستید؟‬ ‫ســاختیم‪.‬‬ ‫قبــا بیشــتر دوســت داشــتم بنویســم؛ ولــی اکنون درحال حاضــر مشــغول تمریــن تئاتــری هســتم‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫کن‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫فک‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫کارگردان‬ ‫روی‬ ‫ـتر‬ ‫ـ‬ ‫بیش‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ کن‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ـعی‬ ‫ـ‬ ‫س‬ ‫کــه از ‪20‬فروردیــن‪ 1396‬قــرار اســت اجــرا شــود‪.‬‬ ‫در اصل ماکت زندگی تان را ساختید‪...‬‬ ‫تــا تجربــه جدیــدی کــه در ایــن چنــد ســالی کــه ایــن کار قبــا یــک بــار اجــرا شــده بــود و خــودم‬ ‫بله (با لبخند)‪.‬‬ ‫در ایــران نبــودم و درســش را خوانــده ام را انجــام هــم بــازی می کــردم؛ امــا اجــرا کوتاه مــدت بــود‬ ‫مادر شدن در حرفه بازیگری سخت نیست؟‬ ‫بدهــم‪ .‬احســاس می کنــم هــر کســی بایــد کار و قــرار اســت از بیســت فروردیــن دوبــاره اجــرا‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫قضی‬ ‫خیــر شــاید مــا بازیگرهــا خودمــان ایــن‬ ‫را‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫کارگردان‬ ‫ـن‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫یعن‬ ‫ـد؛‬ ‫ـ‬ ‫ده‬ ‫ـام‬ ‫ـ‬ ‫انج‬ ‫را‬ ‫ـودش‬ ‫ـ‬ ‫خ‬ ‫شــود‪.‬‬ ‫را ســخت می گیریــم‪ .‬اکنــون می بینــم خیلــی بیشــتر دوســت دارم پــس بایــد روی کارگردانــی‬ ‫از بازیگرهــای دنیــا دو تــا چهــار بچــه دارنــد و بیشــتر دقــت کنــم و گــروه نویســنده بنویســند و‬ ‫کارشــان را هــم انجــام می دهنــد‪ .‬شــاید ایــن تصور مــن کارگردانــی کنــم کــه نتیجـه اش خیلــی بهتــر‬ ‫بــرای مــا باشــد کــه ان هــا پرســتار دارنــد؛ ولــی خواهــد شــد‪.‬‬ ‫عکس هایــی را می بینــم کــه فــان خانــم بازیگــر چهار سالی که نبودید شما را‬ ‫چنــد بچــه بغلــش اســت و نــه ماهــه هــم حاملــه‬ ‫اســت و در خیابــان درحــال خریــد اســت! مــا بــه کم رنگ نکرد بلکه پررنگ تر‬ ‫تنبلــی عــادت کردیــم‪ .‬هــر کاری ســختی خــودش برگشتید و در سریال‬ ‫را دارد؛ مثــل خانمــی کــه کارمنــد اســت و صبــح «هشت ونیم دقیقه» نقش یکتا‬ ‫ســر کار مـی رود‪ ،‬کار مــا هــم همــان ســختی ها را‬ ‫دارد و بیشــتر از ان نیســت‪ .‬افــرادی کــه اطرافمــان را بازی کردید‪...‬‬ ‫زندگــی می کننــد پــدر‪ ،‬مــادر‪ ،‬خواهــر و بــرادر احســاس می کنــم کــه ما همیشــه‬ ‫بایــد شــرایط را درک کننــد‪ .‬تجربــه نشــان داده مدیــون شــبکه ای فیلــم هســتیم؛‬ ‫کــه خیلی هــا بــا ‪ 3-2‬بچــه‪ ،‬بازیگــری کرده انــد چــون در ایــن چهــار ســالی کــه‬ ‫و موفــق هــم بوده انــد؛ نمونــه اش خانــم لیــا نبــودم هــم مــادرم و هــم خــودم‬ ‫حاتمــی کــه دو بچــه دارد و حتــی بازیگرهــای کانال هــا را پیگیــری می کردیــم و‬ ‫دیــدم کــه خیلــی از ســریال های‬ ‫قدیمی مــان بــا بچه هــای بیشــتر‪.‬‬ ‫مــا را پخــش می کنــد‪ .‬فضــای‬ ‫«اگر‬ ‫ ام‪:‬‬ ‫ه‬ ‫دید‬ ‫این جمله را در فضای مجازی‬ ‫مجــازی هــم مــا را بــه مخاطبیــن‬ ‫نبودی من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم‪،‬‬ ‫نزدیــک می کنــد و ایــن از‬ ‫خوبی هــای فضــای مجــازی‬ ‫خوشحالم که امسال روز تولدم بهترین و‬ ‫اســت‪ .‬مــا همیشــه از‬ ‫عزیزترین هدیه جهان در دستانم است»‪ .‬این‬ ‫بدی هــای فضــای مجــازی‬ ‫جمله چه حسی به شما می دهد؟‬ ‫می گوییــم‪ ،‬خوبــی فضــای‬ ‫ـالم‬ ‫ـ‬ ‫پارس‬ ‫ـد‬ ‫ـ‬ ‫تول‬ ‫فکــر می کنــم ایــن جملــه بــرای‬ ‫مجــازی ایــن اســت کــه هــر‬ ‫ـد‬ ‫ـ‬ ‫تول‬ ‫در‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫ـود‬ ‫ـ‬ ‫بــود و شــانا خانــم اولیــن ســالی ب‬ ‫شــخصی بــرای خــودش یــک‬ ‫مــادرش بــود و مــن هــم بابــت ایــن قضیــه خیلــی رســانه دارد‪ .‬ســال ‪1377-78‬‬ ‫خوشــحال بــودم‪.‬‬ ‫زمانــی کــه مــا فیلمبــرداری مریم‬ ‫مقــدس (س) را شــروع کردیــم‬ ‫فرزندتان مسیر زندگی تان را عوض نکرد؟‬ ‫تلگــرام و اینســتاگرامی نبــود‪،‬‬ ‫از چه جهت؟‬ ‫گوش ـی ها بــه ایــن شــکل نبودنــد‬ ‫مسیر فکری‪‎‬تان نسبت به ادم‪‎‬ها‪...‬‬ ‫و مــا مجبــور بودیــم منتظــر باشــیم‬ ‫ شــود‪،‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫خیــر‪ .‬به هرحــال ادم پخته تــر‬ ‫تــا مجل ـه ای بــا مــا صحبــت کنــد‬ ‫ شــود‪،‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫بــزرگ‬ ‫روزبــه روز بــا بچــه خــودش‬ ‫یــا اینکــه عکســی از مــا چــاپ شــود‬ ‫و‬ ‫تکامــل‬ ‫بــه‬ ‫بچــه‬ ‫یــاد می گیــرد و بــه همــراه‬ ‫تــا مــا دیــده شــویم؛ ولــی اکنــون هــر‬ ‫شــاید‬ ‫و‬ ‫اســت‬ ‫خاصــی‬ ‫کمــال می رســد‪ .‬حــس‬ ‫کســی بــرای خــودش رســانه ای دارد‪.‬‬ ‫متوجه‬ ‫ـد‬ ‫ـ‬ ‫ ان‬ ‫ه‬ ‫کرد‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫تجرب‬ ‫را‬ ‫کســانی کــه ایــن حــس‬ ‫فکــر می کنــم در چهــار ســالی کــه‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫داستان جلد‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪29‬‬ ‫خانم قلی خانی شما از جشنواره فجر زیاد‬ ‫استاد خوبی هستید؟‬ ‫نمی دانم‪ ،‬این را باید شاگردانم بگویند‪.‬‬ ‫راضی نبودید‪ ،‬چرا؟‬ ‫از‬ ‫برخــی‬ ‫کــه‬ ‫دیــدم‬ ‫را‬ ‫فیلــم‬ ‫مــن حــدود ‪8-7‬‬ ‫شاگردانی داشتید که پیشرفت کرده باشند؟‬ ‫ســبک های کارگردان هــا یــا تکــرار اقــای اصغــر بلــه‪ .‬البتــه ایــن را بگویــم کــه به خاطــر تدریــس‬ ‫فرهــادی بودنــد و یــا تکــرار فیلــم اقــای ســعید مــن نبــوده‪ ،‬خودشــان بازیگــر بودنــد و در‬ ‫روســتایی (ابــد و یــک روز)‪ .‬فیلم هایــی کــه کالس هــای مــن حضــور داشــتند و در ســریال‬ ‫مــن دیــدم خیلــی فــاز منفــی داشــت؛ یعنــی «هشــت ونیم دقیقــه» نقــش بــرادر مــن را بــازی‬ ‫زمانــی کــه از ســالن ســینما بیــرون می امــدی کردنــد؛ اقــای مــزدک رســتمی‪ .‬خیلــی خوشــحال‬ ‫احســاس ســبک بالی‪ ،‬امیــد‪ ،‬خوشــحالی و رهایــی شــدم کــه بــا شــاگردم در یــک کار هســتیم و نقش‬ ‫نمی کــردی‪ ،‬فقــط احســاس گرفتگــی می کــردی! خواهــر و بــرادر هــم را داریــم‪ .‬بــاز هــم می گویــم‬ ‫یکبــار بــا دیــدن فیلمــی‬ ‫به خاطــر تدریــس مــن‬ ‫قلــب درد گرفتــم و گفتــم‬ ‫نبــوده‪ ،‬به خاطــر ایــن بــوده‬ ‫خــدای مــن چقــدر غــم و‬ ‫وقت ندارم به حاشیه ها بپردازم! کــه بــا اســتعداد و بــا مطالعــه‬ ‫غصــه؟! چقــدر ناراحتــی؟!‬ ‫هســتند و شــاید در اینــده‬ ‫فکــر می کنــم جامعــه‬ ‫خودشــان هــم اســتاد شــوند‪.‬‬ ‫مــا درحال حاضــر جامعــه امیــدواری نیســت و‬ ‫مخاطــب جــوان ســینمای مــا خیلــی امیــدوار در خانه مردساالری است یا زن ساالری؟‬ ‫و شــاد نیســت‪ .‬نیــاز ســینمای مــا ایــن اســت هیچ کدام‪ ،‬فعال که فرزندساالری است‪.‬‬ ‫کــه فیلم هایــی ســاخته شــود تــا امیــد را بــه نظرتان درباره بیزینس چیست؟‬ ‫جوان هــای مــا تزریــق کنــد و روحیــه تــاش و کار مــن بیزینــس نیســت‪ .‬ان هایــی کــه کارشــان‬ ‫دوســتی و نوع دوســتی و بخشــش را بــه جامعــه بیزینــس اســت می تواننــد در ایــن مــورد صحبــت‬ ‫هدیــه کنــد‪ ،‬نــه اینکــه بدتــر یــک اواری روی کننــد؛ ولــی امیــدورام پــول در دروغ گفتــن و ســر‬ ‫غم هــای مخاطبیــن بریــزد‪.‬‬ ‫یکدیگــر کاله گذاشــتن نباشــد‪ ،‬حــاال هــر چیــز‬ ‫دیگــری باشــد اشــکال نــدارد و اتفاقــا خیلــی هــم‬ ‫شاید به خاطر سیمرغی که اقای اصغر‬ ‫خــوب اســت‪ ،‬فقــط امیــدوارم در مســائل منفــی‬ ‫فرهادی گرفته اند‪ ،‬همه وسوسه شده اند برای نباشــد‪.‬‬ ‫گرفتن جایزه‪ ،‬سبک سینما را عوض کنند‪.‬‬ ‫از نقش منفی بدتان می اید؟ دوست ندارید نقش‬ ‫به هرحــال فیلم هــای اقــای فرهــادی این طــوری‬ ‫نیســت و اگــر مخاطــب‪ ،‬مخاطــب فهیمــی منفی بازی کنید؟‬ ‫باشــد می بینــد کــه در دل ان فیلم هــا امیــد و خیلــی دوســت دارم نقــش منفــی را هــم بــازی‬ ‫روشــنایی هــم وجــود داد‪ .‬مــن فکــر می کنــم بیــن کنــم؛ ولــی پیشــنهادی نداشــتم‪ .‬به نظــرم اولیــن‬ ‫کارگردان هــای جــوان و کارگردان هــای قدیمــی حــق طبیعــی یــک بازیگــر ایــن اســت کــه هــم‬ ‫مــد شــده کــه فکــر می کننــد راحت تریــن کار‪ ،‬نقــش مثبــت و هــم نقــش منفــی بــازی کنــد‪.‬‬ ‫نشــان دادن غــم و غصه هــا و ناراحتی هــا اســت‪ .‬چه چیزی کاسه صبرتان را لبریز می‪‎‬کند؟‬ ‫رانندگــی بــد‪ ،‬ترافیک هــای وحشــتناک و دروغ‬ ‫همسرتان با قاب دوربین غریبه هستند؟‬ ‫بلــه زیــاد‪ .‬حتــی در زندگــی اصلـی اش هــم اصــا گفتــن ادم هــا‪.‬‬ ‫دوســت نــدارد عکــس بگیــرد و همیشــه از ایــن تابه حال در زندگی تان زمین خورده اید؟‬ ‫قضیــه فــراری اســت‪ .‬کمــی برایش ســخت اســت خیلــی بــه ایــن قضیــه فکــر نمی کنــم‪ .‬اتفــاق بد و‬ ‫کــه بخواهــد مصاحبــه کنــد مخصوصــا جلــوی ناگــوار بــرای همــه پیــش می ایــد و مســلما بــرای‬ ‫دوربیــن‪ .‬عکــس گرفتــن ســاده هــم برایــش مــن هــم پیــش امــده اســت؛ ولــی به عنــوان زمیــن‬ ‫ســخت اســت و مــن هــم بــه خواســته اش احتــرام‬ ‫می گــذارم و خیلــی اصــرار نمی کنــم‪.‬‬ ‫تدریس برای شما چه طعمی دارد؟‬ ‫هفــت ســال در دانشــگاه ازاد و بعــد در‬ ‫اموزشــگاه های مختلــف تدریــس کــردم‪ .‬اخیــرا‬ ‫چیــزی به نــام تدریــس ورک شــاپ های یــک‬ ‫روزه و دو روزه مــد شــده اســت‪ .‬نمی دانــم در‬ ‫ورک شــاپ های یکــی‪-‬دو روزه هنرجوهــا چــه‬ ‫چیــزی یــاد می گیرنــد؛ ولــی به هرحــال بــرای‬ ‫کســانی کــه می خواهنــد کمــی اشــنا شــوند تــا‬ ‫عالیــق خودشــان را پیــدا کننــد بد نیســت‪ .‬تدریس‬ ‫از عالیــق همیشــگی مــن بــوده و هســت‪ .‬دوســت‬ ‫دارم بتوانــم تجربــه ام را بــه نســلی کــه جوان تــر‬ ‫از مــن هســتند و می خواهنــد تــازه شــروع کننــد‪،‬‬ ‫منتقــل کنــم و درعین حــال تدریــس خیلــی‬ ‫ســخت اســت‪.‬‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪30‬‬ ‫“‬ ‫خــوردن بــد بــه ان نــگاه نمی کنــم‪ .‬احســاس‬ ‫می کنــم اگــر اتفــاق بــدی هــم برایــم افتــاده‪،‬‬ ‫تلنگــری بــوده کــه از جایــم بلنــد شــوم و دوبــاره‬ ‫شــروع کنــم‪.‬‬ ‫تقلب هم کرده‪‎‬اید؟‬ ‫در مدرسه بله‪.‬‬ ‫تقلب کجا خوب است؟‬ ‫در یک ســری مســائل بــد نیســت کــه مثــا ادم‬ ‫بخواهــد مــادرش‪ ،‬پــدرش و یــا همســرش را‬ ‫خوشــحال کنــد‪ .‬اگــر معنــی تقلــب ایــن باشــد‪،‬‬ ‫بــا ایــن تقلــب موافــق هســتم؛ ولــی اگــر تقلــب‬ ‫بــه ایــن معنــی باشــد کــه مــا بخواهیــم در رقابــت‬ ‫کاری و درســی کســی را بــه ناحــق کنــار بزنیــم‪ ،‬با‬ ‫ایــن قضیــه مخالــف هســتم‪.‬‬ ‫سرعت رانندگی تان چطور است؟‬ ‫در تهــران کــه نمی شــود ســرعت داشــته باشــی؛‬ ‫ولــی ســرعت رانندگـی ام کــم اســت و بــا احتیــاط‬ ‫رانندگــی می کنــم‪.‬‬ ‫سرعت زندگی تان چطور است؟‬ ‫ســرعت زندگـی ام بــاال اســت‪ .‬از صبــح کــه بیــدار‬ ‫می شــوم احســاس می کنــم بایــد خیلــی کار کنــم‬ ‫چــون عقــب می افتــم‪ .‬اگــر یــک روز از صبــح تــا‬ ‫شــب خانــه باشــم و کاری نکنــم‪ ،‬ان روز احســاس‬ ‫خوبــی نــدارم و اعصابــم خــورد می شــود و فکــر‬ ‫می کنــم ان روز برایــم روز بی فایــده ای بــوده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ترمزسرعتپیشرفتزندگی تانچطوراست؟‬ ‫بــرای مــن ترمــزی وجــود نــدارد‪ .‬به هرحــال‬ ‫انرژی هــای منفــی اطــراف ادم هــا وجــود دارد و‬ ‫بــرای مــن هــم ممکــن اســت وجود داشــته باشــد؛‬ ‫ولــی مــن بــه ان هــا اهمیتــی نمی دهــم‪.‬‬ ‫یک ارزوی قشنگ؟‬ ‫بــرای همــه شــما عزیزانــم ارزو می کنــم کــه‬ ‫هیچ وقــت دلتــان نشــکند و ســال جدیــدی کــه در‬ ‫پیــش رو داریــد را خــوب شــروع کنیــد‪ .‬امیــدوارم‬ ‫هــر انچــه کــه از خــدا می خواهیــد بــه شــما‬ ‫بدهــد‪.‬‬ ‫کالم اخر‬ ‫بــرای همــه زیروبمی هــای عزیــز ارزوی موفقیــت‬ ‫می کنــم‪ .‬مثــل همــه زندگی هــا‪ ،‬زندگــی مــا هــم‬ ‫زیروبم هــای زیــادی دارد؛ ولــی فکــر می کنــم‬ ‫کــه می توانیــم بــا کمــی صبــر‪ ،‬خوش بینــی و‬ ‫خوش خلقــی همــه چیــز را خــوب پیــش ببریــم‪.‬‬ ‫داستان جلد‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪31‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪32‬‬ ‫ُمدها و سـازهای غیرمجــاز موســـیقی از نظر افالطون‬ ‫عرشیا روشن قلب‬ ‫کارشناس موســیقى و‬ ‫کارشـناس ارشــد هنــر‬ ‫دانستنی های موسیقی‬ ‫تــا بــه حــال از خــود پرســیده اید کــه موســیقى لحظــه ســال تحویــل کــه تــک‬ ‫تــک مــا ایرانیــان از ان خاطــره داریــم ســاخته کیســت؟‬ ‫بى شــک ایــن ملــودى خاطره انگیزتریــن نوایــى اســت کــه شــروع فصــل بهــار‬ ‫را نویــد مى دهــد‪.‬‬ ‫نــواى ســرنایى کــه زینت بخــش لحظــه اغــاز ســال نــو ایرانیــان اســت‪ ،‬بــراى‬ ‫اولیــن بــار توســط «على اکبــر مهدى پــور دهکــردى» نواختــه و ســپس در تهــران‬ ‫ضبــط شــد‪.‬‬ ‫على اکبــر مهدى پــور دهکــردى (‪ )١٣١٤-١٣٨٨‬یکــى از نوازنــدگان موســیقى‬ ‫مقامــى و ســنتى در ایــران بــود کــه در شــهرکرد (چهــار محــال و بختیــارى) بــه‬ ‫دنیــا امــد‪ .‬وى از ســن ‪ ١٧‬ســالگى کار خــود را در زمینــه نوازندگــى ســازهاى‬ ‫محلــى اســتان چهــار محــال و بختیــارى همچــون کرنــا‪ ،‬ســرنا و کمانچــه اغــاز‬ ‫کــرد و بعدهــا از نوازنــدگان معــروف کرنــا و ســرنا در ایــران شــناخته شــد‪.‬‬ ‫نوروزنامــه یــا همــان موســیقى تحویــل ســال نــو کــه هــر ســاله بســیارى از‬ ‫ایرانیــان در پــاى ســفره هفت ســین‪ ،‬نــواى ان را مى شــنوند از مشــهورترین‬ ‫اثــار او اســت‪.‬‬ ‫از دیگــر اثــار وى می تــوان بــه اجــراى موســیقى ســریال «روزى روزگارى» بــه‬ ‫کارگردانــى امــراهلل احمدجــو اشــاره کــرد‪.‬‬ ‫او بارهــا در جشــنواره هــاى موســیقى فجــر ایــران شــرکت کــرده و در‬ ‫کشــورهایى چــون کانــادا‪ ،‬المــان‪ ،‬فرانســه‪ ،‬قرقیزســتان‪ ،‬ترکمنســتان‪ ،‬مغولســتان‪،‬‬ ‫امــارات‪ ،‬ژاپــن ‪ ،‬ترکیــه‪ ،‬کویــت و چیــن بــه اجــراى موســیقى پرداخــت‪.‬‬ ‫او در ســن ‪ ٧٤‬ســالگى و در بهمــن مــاه ســال ‪ ١٣٨٨‬خورشــیدى درگذشــت و در‬ ‫قطعــه هنرمنــدان شــهرکرد بــه خــاک ســپرده شــد‪ ،‬روحــش شــاد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫افالطــون ُمدهایــی را کــه باعــث حــزن و انــدوه می شــد مجــاز نمی دانســت‪ .‬ایــن‬ ‫ُمدهــا عبــارت بودنــد از میکســولیدین و هیپولیدیــن‪ .‬دو ُمــد لیدیــن وائولیــن نیــز‬ ‫کــه ســبب حــاالت مســتی‪ ،‬رخــوت و تنبلــی می شــدند نیــز غیــر مجــاز بودنــد‪.‬‬ ‫از مدهــای مجــاز بــرای امــوزش کــه از نظــر افالطــون حالــت حماســی و مهیــج‬ ‫داشــتند کــه غالبــا در جنگ هــا ب ـه کار می رفتنــد‪ ،‬دوریــن و فریژیــن بودنــد‪.‬‬ ‫افالطــون بســیاری از ســازها را نیــز غیرمجــاز و غیرضــروری می دانســت‪ .‬از‬ ‫نظــر او ســازهایی کــه ســیم ها و پرده هــا و پیچیدگــی زیــادی داشــتند و قابلیــت‬ ‫اجــرای ُمدهــای گوناگــون را داشــتند‪ ،‬ممنــوع بــود‪.‬‬ ‫امــا ســازهای چــون چنــگ و قانــون بــرای اســتفاده در شــهرها و ســاز نــی‬ ‫بــرای نواختــن در روســتاها توســط شــبانان مجــاز بــود‪ .‬او در مــورد وزن هــا و‬ ‫ریتم هــای متنــوع نیــز نظــری مشــابه ُمدهــا و ســازها داشــت‪ ،‬او وزن هــای مهیــج‬ ‫و به طورکلــی تنــوع و کثــرت ان هــا را مجــاز نمی دانســت‪.‬‬ ‫پیوند شعر و موسیقی از دیدگاه افالطون‬ ‫در ســنت موســیقی یونــان باســتان‪ ،‬شــعر بــا ملــودی عجیــن بــود و افالطــون نیــز‬ ‫جدایی ناپذیــری شــعر و موســیقی را پذیرفتــه بــود؛ امــا بــا هــر نــوع نــواوری و‬ ‫تغییــر در ســنت های موســیقایی مخالــف بــود و عقیــده داشــت کــه شــعر زاییــده‬ ‫عقــل اســت و موســیقی موافــق و هم تــراز احســاس‪ .‬پــس شــعر در درجــه‬ ‫باالتــری قــرار می گیــرد و موســیقی بــدون شــعر و کالم بــه همــان نیــروی‬ ‫افســانه ای و خیال انگیــز کــه عقــل را بــه چالــش می کشــد‪ ،‬تبدیــل می شــود‪.‬‬ ‫مخالفــت افالطــون دربــاره جــدا شــدن شــعر و موســیقی چنیــن امــده اســت‪:‬‬ ‫«تشــخیص معنــی موســیقی (موســیقی بــدون کالم) بســیار مشــکل اســت؛ چراکــه‬ ‫معلــوم نیســت چــه ذهنیــت فکــری در ان مســتور اســت‪ .‬همچنیــن دیــدن ایــن‬ ‫کــه یــک موضــوع ارزشــمند بــه وســیله موســیقی بــه حالــت تقلیــدی و دور از‬ ‫واقعیــت تبدیــل می گــردد‪ ،‬قابــل قبــول نیســت»‪.‬‬ ‫بنابرایــن افالطــون بــا هرگونــه خالقیــت و نــواوری در موســیقی مخالــف بــود‬ ‫چراکــه بــه بــاور او نــواوری و خالقیــت بیــش از حــد‪ ،‬هنرمنــدان و جامعــه را‬ ‫بــه هــرج و مــرج و بی قانونــی ســوق خواهــد داد‪.‬‬ ‫در واقــع نــگاه افالطــون بــه موســیقی یــک نــگاه ابــزاری اســت؛ چراکــه موســیقی‬ ‫وســیله ای بــا قــدرت تاثیرگــذاری بســیار بــر روح و روان افــراد جامعــه اســت و‬ ‫اگــر ایــن وســیله تحــت کنتــرل گرداننــدگان جامعــه قــرار نگیــرد‪ ،‬بســیار مخــرب‬ ‫خواهــد شــد‪.‬‬ ‫بــه بــاور افالطــون موســیقی در پایین تریــن رده از چیزهــای خــوب قــرار‬ ‫می گیــرد زیــرا بــه تنهایــی فایــده ای بــرای جامعــه نــدارد‪.‬‬ ‫«افالطــون‪ :‬تمایــل مــا بــه ایــن چیزهــا (موســیقی و امثــال ان) بــرای خودشــان‬ ‫نیســت بلکــه بــه دلیــل پــاداش و نتایجــی اســت کــه از ان هــا عایــد مــا می شــود»‪.‬‬ ‫از دیــدگاه افالطــون خــرد و عقــل باالتریــن درجــه را در طبقه بنــدی چیزهــای‬ ‫خــوب دارد؛ امــا موســیقی فی نفســه خــوب تلقــی نمی شــود‪ ،‬بلکــه بــه دلیــل‬ ‫نتایــج خوبــی کــه از ان حاصــل می شــود‪ ،‬خــوب اســت‪ .‬البتــه افالطــون ایــن‬ ‫حقیقــت را بــاور داشــت کــه تربیــت روح و روان از طریــق موســیقی بــه مراتــب‬ ‫بهتــر‪ ،‬مفیدتــر و اســان تر از شــکل دادن و تربیــت کــردن بــدن از راه ورزش‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫امــا ایــن عقیــده افالطــون کــه موســیقی نبایــد بــر پایــه لذتــی کــه ایجــاد می کنــد‪،‬‬ ‫ارزشــیابی شــود‪ ،‬دلیلــی بــر بی اعتنایــی او بــه تاثیــر عاطفــی موســیقی اســت؛‬ ‫زیــرا موســیقی نیــز ماننــد عقــل و منطــق‪ ،‬ممکــن اســت هــم لذت بخــش و هــم‬ ‫ســازنده باشــد‪.‬‬ ‫خالق نوروزنــــامه یا موسـیقی لحظه ســال تحویل‬ ‫‪33‬‬ ‫میزگرد شعر و موسیقی به بهانه «ازدحام سکوت»‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪34‬‬ ‫بــا حضــور‪ :‬عمــاد توحیــدی‪ ،‬عبدالجبــار کاکایــی‪ ،‬بهنــام شــهرکی‪،‬‬ ‫سیدحســین متولیــان‪ ،‬محمدعلــی شــیوا‪ ،‬امیــر مرزبــان‬ ‫مجتبــی احمــدی‪ -‬بهانــه ایــن گفتگــوی چندنفــره‪ ،‬انتشــار البــوم «ازدحــام‬ ‫ســکوت» اســت؛ البومــی کــه حاصــل همراهــی موســیقی و شــعرخوانی‬ ‫اســت؛ بــرای اغــاز ایــن میزگــرد می خواهــم بپرســم‪:‬‬ ‫شکل مطلوب همراهی موسیقی با شعرخوانی‪ ،‬در نگاه شما چگونه است؟‬ ‫ـی‪ :‬اعتقــاد مــن ایــن اســت کــه موســیقی نبایــد مســتقل از شــعر‪،‬‬ ‫کاکایـ‬ ‫بیــان خاصــی را دنبــال کنــد؛ بایــد در مســیر تخیــل شــاعر و شــنونده‪،‬‬ ‫فــراز و فــرود داشــته باشــد و در لحظــات اوج شــعر‪ ،‬ترجیحــا ســکوت‬ ‫کنــد و همراهــی ذهــن شــنونده بــا شــعر را در اولویــت قــرار دهــد‪.‬‬ ‫ـیوا‪ :‬انچــه بیــش از همــه مهــم اســت روایــت واحــدی اســت کــه بــه‬ ‫شـ‬ ‫هنــگام تلفیــق رخ می دهــد‪ .‬وقتــی موالنــا می گویــد‪« :‬نــی حدیــث راه‬ ‫پرخــون می کنــد»‪ ،‬انــگار شــعر و نــی هــر دو راویــان یــک پــرده هســتند‪.‬‬ ‫بــا ایــن رویکــرد‪ ،‬بــرای اجــرای هم زمــان شــعر و موســیقی‪ ،‬اجــرای‬ ‫شــعر بــه صــورت اواز علی رغــم رواج و البتــه زیبایــی‪ ،‬امــری حتمــی‬ ‫و واجــب نیســت‪.‬‬ ‫توحیــدی‪ :‬بــه نظــر مــن بایــد بــرای هــر شــعر‪ ،‬طــرح موســیقیایی‬ ‫خاصــی را در نظــر گرفــت‪ .‬نبــودِ تجربه هــای این چنینــی در رادیــو‬ ‫یــا اثــار منتشرشــده توســط بخــش خصوصــی‪ ،‬موجــب تجلــی همــان‬ ‫کارکــرد تزیینــی و باری به هرجهتــی موســیقی بــرای شــعرخوانی شــده‬ ‫اســت کــه اثــار میان مای ـه ای کــه ایــن ســال ها توســط بازیگــران ســینما‬ ‫بــه نیــت فــروش بیشــتر خوانــده شــده‪ ،‬نمونــه بــارز همیــن مســئله‬ ‫اســت؛ یعنــی «عــدم طراحــی موســیقی بــرای شــعر»‪.‬‬ ‫درباره منظورتان از «طراحی موسیقی برای شعر» بیشتر توضیح‬ ‫می‪‎‬دهید؟‬ ‫توحیــدی‪ :‬منظــورم به طــور روشــن‪ ،‬برداشــت قریــب بــه تالیــف از‬ ‫فضــای شــعر توســط موســیقی دان اســت‪ .‬گاهــی تشــخیص هنرمنــد اگاه‬ ‫بــه ادبیــات‪ ،‬ایــن اســت کــه حرکــت موســیقی مــوازی شــعر باشــد و‬ ‫گاهــی در تضــاد ان‪ .‬یــا زمانــی بــا موســیقی بــه کشــف معنــای خاصــی‬ ‫در بیتــی یــاری می رســاند و گاه برعکــس؛ حیرت زایــی بیشــتر مدنظــر‬ ‫اســت‪ .‬احتمــال افزایــش حــوزه نفــوذ شــعر بــر مخاطــب‪ ،‬بــه همیــن‬ ‫طراحــی هوشــمندانه اهنگ ســاز مربــوط اســت‪.‬‬ ‫متولیــان‪ :‬اصــا وقتــی شــعر بــا دکلمــه و موســیقی همــراه می شــود‬ ‫ِ‬ ‫کبُعــدی فاصلــه می گیــرد و هنرمنــد‬ ‫هنــری ت ‬ ‫طبیعتــا از یــک ســاحت‬ ‫خالــق چنیــن اثــری بایــد از همــه زوایــای ممکــن‪ ،‬مجســمه ایــن گونــه‬ ‫جدیــد هنــری را تماشــا و حجــاری کنــد‪ .‬بــه نظــر مــن‪ ،‬بهتریــنِ حالـ ِ‬ ‫ـت‬ ‫همراهــی موســیقی بــا شــعرخوانی‪ ،‬حالتــی اســت کــه همه چیــز در‬ ‫خدمــت انتقــال محتــوا بــه مخاطــب قــرار گیــرد و محتــوای اولیــه‪ ،‬حــرف‬ ‫اصلــی را می زنــد‪.‬‬ ‫ـان‪ :‬بــه نظــر مــن‪ ،‬بــا توجــه بــه ســاختار مــوزون شــعر فارســی‪،‬‬ ‫مرزبـ‬ ‫در ذات شــعر مشــکلی بــا موســیقی نبــوده و نیســت‪ .‬حتی موســیقی شــعر‬ ‫نیمایــی هــم‪ ،‬ادامــه منطقــی همیــن جریــان اســت کــه در شــعر ازاد بــه‬ ‫موســیقی و ریتــم درونــی تبدیــل شــده و تشــخص پیــدا می کنــد‪ .‬مهــم‪،‬‬ ‫همراهــی و هم گاهــی مولفــان دو ژانــر اســت؛ به گونــه ای کــه تاثیــر‬ ‫یکــی از قــدرت و قــوت دیگــری کــم یــا بــه ان اضافــه نکنــد‪ .‬همنشــینی‬ ‫موســیقی و کالم‪ ،‬بســتگی بــه محیــط و فضــای اثــار دارد کــه قطعــا یــک‬ ‫هنرمنــد جــان اگاه بهتریــن انتخــاب را خواهــد داشــت‪.‬‬ ‫ایا خوانش ترانه هم از الگوهای همراهی شعر کالسیک و موسیقی‬ ‫تبعیت می کند؟ نظر شما چیست اقای کاکایی؟!‬ ‫کاکایــی‪ :‬ترانــه اگــر قابلیــت اجــرای دکلماســیون داشــته باشــد بایــد‬ ‫ظرفیــت شــاعرانگی اش را بــاال ببــرد‪ .‬اجــرای بــدون اواز و لحــن ترانــه‪،‬‬ ‫بــه متعالــی بــودن متــن نیــاز دارد‪ .‬از انجــا کــه هــر متــن در تلفیــق بــا‬ ‫موســیقی‪ ،‬ترانــه شــناخته می شــود‪ ،‬بــرای اســتفاده در قالــب دکلمــه بایــد‬ ‫شــرایط اجــرای دکلمــه را داشــته باشــد‪.‬‬ ‫ـیوا‪ :‬اگــر منظــور از ترانــه‪ ،‬ترانــه پــاپ فارســی باشــد و جــزء زبــان‬ ‫شـ‬ ‫محــاوره ای کــه در شــعر بـه کار مـی رود‪ ،‬عنصــر ممیــز دیگــری نســبت بــه‬ ‫خوانــش ســنتی شــعر‪ ،‬از نظــر تلفیــق شــعر و موســیقی نــدارد‪.‬‬ ‫شــهرکی‪ :‬مــن فکــر می کنــم الگــوی خوانــش شــعرهای کالســیک‪،‬‬ ‫خیلــى بیــان روشــن تر و مشــخص تری دارد؛ ولــی در خوانــدن ترانــه‬ ‫بــه شــکل دکلماســیون‪ ،‬نــوع حــس بیــان کلمــات جایــگاه شــخصی تر و‬ ‫عاطفی تــری پیــدا می کنــد کــه البتــه بــه زبــان ترانــه و وجــه شــاعرانگی‬ ‫ان هــم بســتگی مســتقیم دارد‪.‬‬ ‫ایا موسیقی باید به عنوان یک متن مستقل‪ ،‬در کنار متن شعر حرکت‬ ‫کند یا صرفا متاثر از ان است؟‬ ‫ـی‪ :‬مــن معتقــدم کــه موســیقی صرفــا بایــد متاثــر از شــعر باشــد‪.‬‬ ‫کاکایـ‬ ‫هــر اســتقاللی‪ ،‬افــت هــر دو شــاخص موســیقی و شــعر اســت‪ .‬مــا‬ ‫نمی توانیــم هم زمــان دو مقولــه مســتقل را از جهــت حســی و محتوایــی‬ ‫دنبــال کنیــم‪.‬‬ ‫به نظر می رسد نمونه های بسیاری از همراهی موسیقی با‬ ‫شعرخوانی در ایران‪ ،‬فاقد طراحی موازی با محتوا و فحوای‬ ‫شعرها هستند‪ .‬نظر دوستان چیست؟‬ ‫ـان‪ :‬مــن به عنــوان یــک مخاطــب عــام احســاس می کنــم تولیــدات‬ ‫متولیـ‬ ‫دهــه هفتــاد تــا نیمــه دهــه هشــتاد شمســی‪ ،‬تولیــدات ارجمنــدی در ایــن‬ ‫حیطــه بوده انــد؛ تولیداتــی کــه دغدغــه انتقــال درســت یــک محتــوای‬ ‫فرهنگــی را بــا زبــان دکلمــه و موســیقی بــه مخاطبــان داشــته اند؛ امــا‬ ‫بعــد از نیمــه دهــه هشــتاد‪ ،‬اثــاری توســط خــودِ شــاعران تولیــد شــد کــه‬ ‫گاهــی نــه دکلمــه درســتی داشــت و نــه موســیقی مناســبی‪.‬‬ ‫ـان‪ :‬یــک مشــکل اساســی ایــن اســت کــه متاســفانه خیلــی از ایــن‬ ‫مرزبـ‬ ‫اثــار‪ ،‬فاقــد رابطــه تیمــی و فعــال و موثــر و کار گروهــی اســت؛ امــا‬ ‫خیلــی از دوســتان ارجمنــد در حــوزه موســیقی‪ ،‬متاســفانه بــه همــان‬ ‫انــدازه دانــش ادبــی ندارنــد و طبیعــی اســت کــه اثــر مانــدگار کمتــری‬ ‫ببینیــم‪.‬‬ ‫اشنایی اهل موسیقی‪ ،‬به ویژه اهنگ سازان ایرانی با شعر کهن و‬ ‫شعر معاصر را چگونه ارزیابی می کنید؟‬ ‫کاکایــی‪ :‬بــه نظــر مــن در بیشــتر اهنگ ســازان‪ ،‬اشــنایی بــا ادبیــات‬ ‫بســیار انــدک اســت و متاســفانه اغلــب دلیــل قانع کننــده ای هــم بــرای‬ ‫ایــن کم اطالعــی از ادبیــات و علــوم انســانی ندارنــد‪ .‬شــاهد بــوده ام کــه‬ ‫بعضــی حتــی از عهــده خوانــدن درســت شــعر هــم برنمی اینــد و ایــن از‬ ‫بزرگ تریــن نقــاط ضعــف بســیاری از اهنگ ســازان و حتــی خواننــدگان‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اقای توحیدی شما چه طور فکر می کنید؟ با نظر اقای کاکایی‬ ‫موافقید؟‬ ‫توحیــدی‪ :‬بلــه‪ ،‬متاســفانه درک و دریافــت غالــب اهالــی موســیقی از‬ ‫شــعر و ادبیــات کهــن و معاصــر پاییــن امــده اســت؛ امــا ایــن نکتــه‬ ‫را هــم بایــد گفــت کــه میانگیــن ســطح موسیقی شناســی شــاعران و‬ ‫ترانه ســرایان فعلــی نیــز در قیــاس بــا گذشــته های نه چنــدان دور‪،‬‬ ‫وضعیــت اســفناکی دارد و مــا دیگــر چنــدان بــا فهــم موســیقیایی واالی‬ ‫امثــال اســماعیل نــواب صفــا‪ ،‬بیــژن ترقــی‪ ،‬معینــی کرمانشــاهی و یــا‬ ‫حتــی پرویــز وکیلــی‪ ،‬اردالن ســرفراز‪ ،‬شــهیار قنبــری و همــا میرافشــار‪،‬‬ ‫مواجــه نیســتیم‪ .‬از طرفــی‪ ،‬یکــی از اســیب ها متوجــه نقــش مدیریتــی‬ ‫موســیقی اســت‪ .‬درواقــع‪ ،‬امــروز مــا به طــور مشــخص بــا ســه پدیــده‬ ‫موســیقی دان شعرنشــناس‪ ،‬شــاعر و ترانه ســرای موسیقی نشــناس و مدیــر‬ ‫بیگانــه بــا هــر دو مقولــه طرفیــم و جالــب اینکــه کوچک تریــن نگرانــی‬ ‫فرهنگــی از ایــن بابــت احســاس نمی کنیــم‪.‬‬ ‫گزارش‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫متولیــان‪ :‬مــن فکــر می کنــم برخــی اهنگ ســازان محتــرم‪ ،‬همان قــدر‬ ‫کــه خــود را در موســیقی رهــا کرده انــد از ادبیــات پرهیــز می کننــد‪.‬‬ ‫یکــی از افتخــارات دوران کاری بنــده‪ ،‬کار کــردن بــا کســی مثــل زنده یــاد‬ ‫ناصــر عبداللهــی اســت‪ .‬او شــعر را می شــناخت‪ .‬گاهــی ســوال هایی‬ ‫دربــاره یــک شــاعر و یــک شــعر بخصــوص در ســده های پیشــین مطــرح‬ ‫می کــرد کــه مــرا بــه حیــرت وامی داشــت! نتیجــه ان دقــت و تتبــع‪،‬‬ ‫می شــود تولیــد اثــاری تغزلــی و ارزنــده کــه هنــوز مخاطــب خــاص و‬ ‫عــام خــود را دارنــد‪.‬‬ ‫می خواهم نظر دوستان را درباره ویژگی های موسیقیایی شعر‬ ‫«ارفع کرمانی» بدانم‪.‬‬ ‫ـی‪ :‬ارفــع کرمانــی‪ ،‬بــه ســنت متقدمــان به ویــژه گوینــدگان دوره‬ ‫کاکایـ‬ ‫بازگشــت ادبــی‪ ،‬کامــا بــه اســلوب زبــان شــعر کهــن واقــف اســت و‬ ‫نرمــی و لطافــت زبــان را در کنــار جزالــت مضمــون‪ ،‬مدنظــر دارد‪ .‬اثــار او‬ ‫از انســجام و اســتحکام و فصاحــت ویــژه ای برخــوردار اســت‪.‬‬ ‫ـهرکی‪ :‬بــه نظــر مــن‪ ،‬بیــان ســلیس‪ ،‬روان و راحــت و در عین حــال‬ ‫شـ‬ ‫بســیار فاخــر‪ ،‬مهم تریــن وجــه شــعر ارفــع کرمانــی اســت‪ .‬ایشــان بــا‬ ‫رعایــت ظرایــف و دقایــق غــزل کهــن شــعر فارســی‪ ،‬زبــان و بیانــی‬ ‫معاصــر و اجتماعــی دارنــد و در عیــن روانــی ســبک عراقــی‪ ،‬بــه‬ ‫مضمون پردازی هــا و شــگردهای شــیرین کار ســبک هنــدی هــم عنایــت‬ ‫ویــژه ای داشــته اند‪.‬‬ ‫اقای توحیدی! نظر پسر را درباره شعر پدر بدانیم؟‬ ‫توحیــدی‪ :‬دربــاره موســیقی شــعر ارفــع‪ ،‬ظرایــف بالغــی و‬ ‫شــاخص های هنــری ســاختارش‪ ،‬مطالعــه دقیقــی الزم اســت‪ .‬همیــن‬ ‫اســمی کــه بــرای البــوم انتخــاب کــردم‪ ،‬حامــل نوعــی موســیقی اســت‬ ‫کــه از ایــن بیــت ارفــع کرمانــی وام گرفتــم‪« :‬یــارب! چــه ازدحــامِ‬ ‫عجیبی ســت از ســکوت‪ /‬فصــلِ خــروش و نعــره ایــن ازدحــام کــی؟»‪.‬‬ ‫مثــا بــه تکــرار صامــت «ل» در ایــن بیــت توجــه کنیــد‪« :‬تمــام عمــر‬ ‫بــا دیــدم و دعــا کــردم‪ /‬کــه بــر بلنــدی بــاالی تــو بــا نرســد»‪ .‬ویژگــی‬ ‫مهــم شــعر ارفــع‪ ،‬همیــن موســیقی شــعر اوســت کــه از هنجارهــای شــعر‬ ‫معاصــر پیش تــر اســت‪ .‬تنــوع اوزان و موســیقی در بافــت کالم او‪ ،‬فــارغ‬ ‫از فضل فروشــی و در شــکلی روان‪ ،‬بــا خلــق مضامیــن بدیــع و اشــارات‬ ‫و کنایــات و نکته پردازی هــای شــگفت همــراه اســت و غزلــی ممتــاز در‬ ‫شــعر معاصــر را رقــم می زنــد‪.‬‬ ‫ـان‪ :‬جنــاب ارفــع کرمانــی بــه نظــر مــن‪ ،‬از شــاعران مظلــوم ایــن‬ ‫متولیـ‬ ‫روزگار اســت‪ .‬شــاعری کــه به رغــم تبحــر در غزل ســرایی و چامه گویــی‪،‬‬ ‫ان طــور کــه بایســته و شایســته اســت بــه مردمــان ایــران معرفــی نشــده‬ ‫اســت‪ .‬یــک ویژگــی کم نظیــر شــعر او دوگانگــی خوانشــی اســت؛ یعنــی‬ ‫بــا تغییــر عالیــم نگارشــی‪ ،‬خوانــدن و معنــا و فحــوای کلــی شــعر نیــز‬ ‫دگرگــون می شــود‪ .‬کاش در البــوم «ازدحــام ســکوت»‪ ،‬ایــن دوگانگــیِ‬ ‫خوانشــی‪ ،‬گاهــی بــه رخ کشــیده می شــد‪.‬‬ ‫به نظر می رسد البوم «ازدحام سکوت» را باید تلقی و برداشتی‬ ‫تازه از طراحی موسیقی برای خوانش شعر دانست‪ .‬نظر دوستان‬ ‫چیست؟‬ ‫کاکایــی‪ :‬در «ازدحــام ســکوت» نکتــه مهــم ایــن اســت کــه غــزل‬ ‫از موســیقی بی نیــاز نیســت؛ چــون غــزل‪ ،‬زبــان دل اســت و عرصــه‬ ‫تخیــل‪ .‬نســبت غــزل بــه موســیقی‪ ،‬نســبت ماهــی بــه اب اســت‪ .‬اســتقالل‬ ‫حال وهــوای هــر غــزل‪ ،‬بایــد منجــر بــه ســاخت موســیقی قریــب بــه‬ ‫مضمــون و عاطفــه شــعر باشــد کــه در «ازدحــام ســکوت» روی داده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫مرزبــان‪ :‬بــه نظــر مــن هــم‪ ،‬عــاوه بــر اســتقالل قطعــات‪ ،‬یــک‬ ‫وحــدت زیرپوســتی و ســیال در مجموعــه اثــار البــوم اســت کــه البتــه‬ ‫نافــی ان اســتقالل نیســت‪ ،‬بلکــه کار را تکمیــل کــرده اســت‪.‬‬ ‫نمودِ سویه های اندیشگانی این غزل ها‪ ،‬در تصاویر موسیقیایی البوم‬ ‫«ازدحام سکوت» چگونه در منظر دید مخاطب قرار گرفته است؟‬ ‫متولیـ‬ ‫ـان‪ :‬مــا دو مکتــب عمومــی در دکلمــه اثــار ادبــی داریــم؛ مکتــب‬ ‫اول کــه جنــاب بهــروز رضــوی پیــرو ان اســت‪ ،‬مکتبــی اســت مبتنــی‬ ‫بــر درســت خوانی و بهــره بــردن از توانمنــدی صــدا در خوانــش‪.‬‬ ‫مکتــب دوم‪ ،‬مبتنــی بــر بــازی کــردن و رقــص خوانشــی همــراه بــا شــعر‬ ‫اســت کــه خــودِ بنــده در کارگاه هــای گویندگــی بــه دوســتانم توصیــه‬ ‫می کنــم‪ .‬انجــا کــه واژگان جنــاب ارفــع م ـی دود‪ ،‬می شــود بــا خوانــدن‬ ‫روی ســرپنجه کلمــات دویــد و انجــا کــه شــعر بــه ســکون می رســد‪،‬‬ ‫می شــود ســاکن و اســتوار کالم را عرضــه کــرد‪.‬‬ ‫کاکایــی‪ :‬به نظــر مــن غــزل ارفــع‪ ،‬بیــان احســاس و عاطفــه اســت و‬ ‫شــاعر بــا وجــود توانایــی واال در حوزه هــای فلســفی و عرفانــی‪ ،‬چنــدان‬ ‫در ســاحت تفکــر و تفلســف جــوالن نــداده اســت و بــه یــاد داشــته‬ ‫باشــیم کــه اصــوال کار غــزل‪ ،‬پرداختــن بــه ســاحت اندیشــه نیســت‪.‬‬ ‫اقایتوحیدی!شمابه عنواناهنگ ساز‪،‬اینموضوعراچگونهمی بینید؟‬ ‫توحیــدی‪ :‬نکت ـه ای کــه بایــد بــه ان توجــه شــود ایــن اســت کــه در‬ ‫میــان قالب هــای متعــدد شــعر فارســی‪ ،‬ایــن غــزل اســت کــه جلوه هــای‬ ‫رنگارنگــی از عشــق و عرفــان و مضامیــن اجتماعــی و‪ ...‬را از شــکل‬ ‫ســنتی تــا مــدرن‪ ،‬تجربــه کــرده اســت‪ .‬اتفــاق هنــری ویــژه در شــعر‬ ‫ارفــع کرمانــی ایــن اســت کــه او درگیــر اشــتغال بــه لفــظ نیســت و در‬ ‫ـر و ســح ِر جــان و جهــان کلمــات نفــس می کشــد‬ ‫جذبــه رهــا و ازاد سـ ّ‬ ‫و دســت طــراح موســیقی را بــرای تجربــه ایــن فضــای جنون امیــز و رهــا‬ ‫در موســیقی بــاز می گــذارد‪ .‬ســاحت عرفانــی اندیشــه و ســلوک ارفــع‪،‬‬ ‫موجــب پرهیــز شــاعر از نمایش هــای فرمالیســتی خودنمــا و پرمدعــا و‬ ‫وارداتــی شــعر معاصــر شــده و او راوی درک دیگرگونــه ذهنــی و زبانــی‬ ‫خویــش اســت‪ .‬اینکــه او می گویــد‪« :‬غــزل معاشــقه را وانهــاد و عصیــان‬ ‫کــرد‪ /‬گــداز شــروه ز حلقــوم نی لبــک گل کــرد»‪ ،‬تکلیــف شــاعر بــا‬ ‫خــود و بــا مخاطبــش را در ســاحت ذهــن و زبــان روشــن کــرده اســت‪.‬‬ ‫می توان گفت که تجربه «ازدحام سکوت»‪ ،‬توانایی درهم تنیدگی‬ ‫درست شعر و موسیقی را در قامتی یکپارچه و برابر نشان می دهد‪.‬‬ ‫از این ترکیب‪ ،‬چه راه های تازه ای در خلق اثاری از این دست‬ ‫می توان ازمود؟‬ ‫کاکایــی‪ :‬مــا بــه همزیســتی شــعر و موســیقی و اتفاقاتــی از جنــس‬ ‫«ازدحــام ســکوت» احتیــاج داریــم‪ .‬در گذشــته‪ ،‬مداحــان و قــواالن‬ ‫ِ‬ ‫ پذیــری شــعر را در یــک فراینــد موســیقایی بــر منابــر و مواضــع‬ ‫لحن‬ ‫موجــود بــه انجــام می رســاندند؛ امــا بــا فروپاشــی جامعــه ســنتی‪ ،‬نقــش‬ ‫هنــر موســیقی و تاثیرگــذاری ان در تقابــل بــا شــعر بــه اشــکال مختلــف‬ ‫افزایــش یافتــه اســت‪ .‬موســیقی بایــد مثــل قوالــی و مداحــی‪ ،‬شــعر را بــه‬ ‫داخــل اجتماعــات پرشــمار ببــرد‪.‬‬ ‫شــیوا‪ :‬شــاید یــک درس عمــده «ازدحــام ســکوت» ایــن باشــد کــه‬ ‫بــرای هریــک از عناصــر‪ ،‬حرمــت ویــژه ای لحــاظ شــده اســت‪ .‬یکــی‬ ‫از معضــات اثــار موســیقی مــا و شــاید جهــان ایــن اســت کــه وزنــه‬ ‫شــهرت و حتــی بهره منــدی مالــی خواننــدگان اثــار بــا اختــاف زیــادی‬ ‫نســبت بــه شــاعر و اهنگ ســاز برتــری دارد‪.‬‬ ‫اقای توحیدی! پایان سخن و سخن پایانی با شما‪...‬‬ ‫ـدی‪ :‬از لطــف دوســتان سپاســگزارم‪ .‬مــن ســال ها بــه تجربــه ایــن‬ ‫توحیـ‬ ‫فضــا فکــر می کــردم و بعــد از اینکــه طــرح ســاخت ایــن البــوم را بــا‬ ‫بهنــام عزیــز در میــان گذاشــتم‪ ،‬بــا همــان شــور همیشــگی اســتقبال کــرد‪.‬‬ ‫بعــد از انتخــاب اشــعار توســط مادرجــان باشــکوه کــه ســال ها خاطــره و‬ ‫تجربــه زیســتی هم دالنــه و زیبــا بــا ارفــع را داشــت‪ ،‬بــه انتخــاب فضایــی‬ ‫مســتقل بــرای هــر غــزل رســیدیم و تــاش کردیــم کــه ماحصــل ایــن‬ ‫ِ‬ ‫ـکاری دلــی‪ ،‬اثــری درخــور کالم ارفــع باشــد و اینکــه در طــول زمــان‬ ‫همـ‬ ‫تولیــد البــوم‪ ،‬ســلوک هنــری خوشــایندی بــر مــن و همکارانــم گذشــت‪.‬‬ ‫بعــد از تولیــد‪ ،‬بــا شــناختی کــه از کانــون فرهنگی هنــری نــی داوود‬ ‫و منوچهــر ازادی داشــتم‪ ،‬اثــر را بــه او ســپردم و او همــه عالقــه و‬ ‫وســواس ســتودنی خــود و کادر فرهیختـه اش را متوجــه اثــر کــرد‪ .‬از او و‬ ‫همکارانــش هــم سپاســگزارم‪.‬‬ ‫‪35‬‬ ‫زیــروبم‬ ‫ِ‬ ‫ســامان احتشـامی‬ ‫در اخریــن روزهــای اســفندماه بــه اموزشــگاه‬ ‫موســیقی یکــی از چهره هــای سرشــناس‬ ‫موســیقی ایــران‪ ،‬ســامان احتشــامی رفتیــم تــا‬ ‫مصاحبــه ای عیدانــه بــا ایشــان داشــته باشــیم‪.‬‬ ‫شــما عزیــزان می توانیــد از طریــق ســایت‬ ‫‪ www.zirobammusic.com‬ایــن مصاحبــه را‬ ‫بــه صــورت تصویــری هــم ببینیــد‪ .‬تیــم گفتگــو‪:‬‬ ‫ســاجده مصفــا‪ ،‬امیرحســین علیمحمــدی و معین‬ ‫بحیرایــی‪.‬‬ ‫جناب احتشامی چند وقت پیش ویدئویی از‬ ‫شما در تاالر وحدت منتشر شد؛ شوخی با پیانو‪،‬‬ ‫این اتفاق چطور در ذهنتان خطور کرد که‬ ‫قطعه «بابا کرم» را با پیانو بزنید؟‬ ‫داشــته باشــند و فشفشــه دست شــان باشــد را اجــرا‬ ‫نمی کنیــم‪ .‬مــا بــرای اجــرا بــه ســکوت احتیــاج‬ ‫داریــم و چــون هنــگام ســاز زدن در ســالن هایمان‪،‬‬ ‫پــژواک صــدا و خیلــی داســتان های صوتــی و‬ ‫اکوســتیکی دیگــر داریــم‪ ،‬ترجیــح مــن‪ ،‬تنهــا تــاالر‬ ‫منطقــیِ موســیقی بــرای کنســرت ها‪ ،‬یعنــی تــاالر‬ ‫وحــدت اســت و درکل‪ ،‬مــا به جــز تــاالر وحــدت‪،‬‬ ‫ســالنی کــه بخواهیــم در ان رســیتال پیانو بدهیــم‬ ‫و مــردم ســکوت کننــد و برنامــه را گــوش کننــد‪،‬‬ ‫نداریــم‪.‬‬ ‫این به سالن ربط دارد یا به مخاطب ها؟‬ ‫ســالن های بــرج میــاد بــرای صحبــت کــردن‪،‬‬ ‫کنفرانــس‪ ،‬همایــش‪ ،‬جشــن و‪ ...‬اســت‪ ،‬جــای‬ ‫کنســرت نیســت‪ .‬مــن بــا اســتاد همایــون خــرم و‬ ‫خیلــی از عزیــزان در این ســالن ها کنســرت داشــتم؛‬ ‫ولــی از صدایــی کــه روی صحنــه می شــنیدم‬ ‫رضایــت نداشــتم و مــردم هــم حتمــا رضایــت‬ ‫نداشــتند‪ .‬شــاید مــردم مــا موســیقی خــوب و‬ ‫صدابــرداری ســامت را ندیده انــد‪.‬‬ ‫خیلی هــا حتــی هنرجوهایــم از مــن ســوال‬ ‫می کردنــد پیانویــی کــه مــا می نوازیــم در چــه‬ ‫سال ‪ 1396‬کنسرتی دارید؟‬ ‫ســبکی اســت؟ مــن می خواهــم‬ ‫حتمــا برنامــه خواهــم داشــت؛‬ ‫اینجــا بــا قــدرت بیــان کنــم کــه از سر حسادت به استاد شجریان‪ ،‬ولــی نمی توانــم بگویــم چــه‬ ‫نوازندگــی بــا پیانــو یــک کار‬ ‫صدایشان را پخش نمی کنند‬ ‫تاریخــی زیــرا همیشــه یــک مــاه‬ ‫بین المللــی اســت؛ یعنــی اتودها‬ ‫قبــل از کنســرت‪ ،‬مجوزهــای‬ ‫و تمرین هایــی کــه بــرای پیانــو‬ ‫الزم را بــه مــا می دهنــد و مــا‬ ‫در تمــام دنیــا نوشــته شــده‪ ،‬قابل اجــرا اســت‪ .‬نمی توانیــم بــرای ســال اینده مــان برنامه ریــزی‬ ‫اصولــش مثــل ورزش تکوانــدو بــوده کــه یــک کنیــم‪.‬‬ ‫ســری حرکــت و داســتان های بین المللــی دارد و‬ ‫اینکه یک ماه قبل از برگزاری مجوز می دهند‪،‬‬ ‫بــرای همه کشــورها شــناخته شــده اســت‪ .‬خیلی ها‬ ‫روی تبلیغات شما صدمه وارد نمی کند؟‬ ‫هســتند کــه می گوینــد بــا پیانــو بایــد فقــط و فقــط بلــه رســما صدمــه وارد می کنــد‪ .‬به نظــر مــن‬ ‫اثــار کالســیک اجــرا شــود‪ .‬ایــن رســما اشــتباه مجــوز دادن بــه کار هنــری اشــتباه اســت‪.‬‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫“‬ ‫در کدام برنامه این اجرا را داشتید؟‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪36‬‬ ‫همســر عزیــزم‪ ،‬راز (کــه واقعــا بــه ایشــان خســته‬ ‫نباشــید می گویــم) هفــده ســال اســت مدیــر‬ ‫برنامه هــای زندگ ـی ام هســتند و بــا کمــک ایشــان‬ ‫کنســرتی را هــر ســاله در تــاالر وحــدت برگــزار‬ ‫می کنیــم‪ .‬در مردادمــاه ســال ‪ 95‬هــم برنامــه داشــتیم‬ ‫کــه یــک قســمت از برنامه مــان بــرای گــروه ُکــر و‬ ‫پیانــو بــود و صــد نفــر ادم را روی صحنــه اوردیم و‬ ‫ان برنامــه را اجــرا کــردم‪.‬‬ ‫چرا شما فقط در تاالر وحدت اجرا دارید؟‬ ‫چــون مــا در مملکت مــان تــاالر دیگری کــه پیانوی‬ ‫ســامت و خوبــی بــرای اجــرای برنامــه داشــته‬ ‫باشــد‪ ،‬نداریــم و همچنیــن بــه اکوسـ ِ‬ ‫ـتیک ســالن‬ ‫احتیــاج داریــم؛ زیــرا مــا موســیقی حرفـه ای اجــرا‬ ‫می کنیــم و موســیقی پاپیــوالر یعنــی موســیقی ای‬ ‫کــه مــردم بخواهنــد تــکان بخورنــد و رفت وامــد‬ ‫“‬ ‫شاید دوست دارند اجرای شما را ببینند‪...‬‬ ‫خــب بیاینــد خانه مــان‪ ،‬مــن‬ ‫برایشــان پیانــو می زنــم‪.‬‬ ‫“‬ ‫با همسرتان تئاتر بازی کرده اید؟‬ ‫به عنــوان بیننــده بــرای دیــدن تئاتــر رفتــه بودیــم و‬ ‫بــدون اینکــه بــا مــا هماهنگــی شــود‪ ،‬بازیگــر تئاتر‬ ‫انجــا شــدیم و مــن به صــورت بداهه پــردازی تئاتــر‬ ‫بــازی کــردم‪ .‬نــام ایــن تئاتــر «خرده ریــز» اســت کــه‬ ‫ان شــاءاهلل در ســال ‪ 96‬اجــر می شــود و لوکیشــن و‬ ‫فضــای ان در یــک رســتوران اســت و مــا بــه انجــا‬ ‫رفتــه بودیــم و چــون کســی کــه کنــارم نشســته‬ ‫بــود خــودش بازیگــر بــود ایــن اتفــاق افتــاد و در‬ ‫مطبوعــات و جرایــد این گونــه دیــده می شــود کــه‬ ‫مــن بازیگــر ان تئاتــر بــودم؛ ولــی مــن نبــودم و بــه‬ ‫صــورت اتفاقــی بــازی کــردم‪.‬‬ ‫تابه حال به عنوان بازیگر در کاری به صورت‬ ‫رسمی قرارداد بسته اید؟‬ ‫بلــه‪ .‬بــا اقــای رحمانیــان همــکاری داشــتم و‬ ‫به عنــوان نوازنــده پیانــو و بازیگــر صحنــه بــازی‬ ‫کــردم؛ یعنــی نقــش نوازنــده پیانــو را داشــتم‪ .‬تئاتــر‪،‬‬ ‫ترانه هــای قدیمــی و همــه ســینماهای مــن بــه‬ ‫نویســندگی و کارگردانــی اقــای محمــد رحمانیــان‬ ‫نازنیــن بــوده کــه اســفندماه هــم «نام تمــام مــادران»‬ ‫را روی صحنــه بردیــم و مــن نقــش یــک پیانیســت‬ ‫را روی صحنــه بــازی می کنــم‪.‬‬ ‫جایی خوانده ام که گفته اید زمان بچگی ام‬ ‫روی قابلمه ها می زدم‪...‬‬ ‫موزیسین ها صنف ندارند‪“ ،‬‬ ‫شما موفقیت های‬ ‫هنرجوهایتان را در فضای‬ ‫مجازی منتشر می کنید‪ ،‬این‬ ‫رابطه و صمیمیت چطور به وجود امده است؟‬ ‫چون دعوایشان می شود!‬ ‫مــن بــا شــما هــم کــه اکنــون کنــارم نشســته ایــد و‬ ‫بــرای دومیــن بــار اســت کــه می بینمتــان احســاس‬ ‫صمیمیــت می کنــم‪ .‬زندگــی خیلــی شــفافی دارم‪،‬‬ ‫معلــوم اســت کجــا هســتم و چــه می کنــم و بــا‬ ‫چــه عزیــزی هســتم‪ .‬بــه همیــن دلیــل اب هــم‬ ‫کــه می خــورم در فضــای مجــازی می گــذارم و‬ ‫بــا مــردم زندگــی می کنــم‪ .‬بایــد بــا مــردم زندگــی‬ ‫کنــی‪ ،‬اگــر هنرمنــدی بــرای مــردم ژســت بگیــرد‬ ‫حتمــا داســتان هایی در زندگــی اش دارد‪.‬‬ ‫شاید خیلی ها نمی خواهند در دنیای مجازی‬ ‫از زندگی خصوصی شان چیزی بگویند‪.‬‬ ‫من از این اخالق ها ندارم‪.‬‬ ‫هفــت ســالم بــود کــه بــه رادیــو رفتــم و یخــم‬ ‫در رادیــو بــاز شــد؛ یعنــی از میکروفــن و دوربیــن‬ ‫هراســی نــدارم و ته صــدای گویندگــی هــم داشــتم‬ ‫و در برنامــه «صبــح جمعــه بــا شــما» در دوران‬ ‫خدابیامــرز منوچهرخــان نــوذری‪ ،‬برنامــه اجــرا‬ ‫می کــردم و گویندگــی می کــردم‪ .‬عاشــقانه بــازی و‬ ‫بازیگــری را دوســت دارم و اگــر پیشــنهادی هــم به‬ ‫مــن شــود بــا کمــال میــل اگــر از عهــده اش بربیایــم‬ ‫انجــام می دهــم و بــازی می کنــم‪.‬‬ ‫در دنیای مجازی مطلبی از شما دیده ام‪ ،‬ایا‬ ‫شما بازیگر شده اید؟‬ ‫بلــه مــادرم دیگــر قابلمــه ای‬ ‫نداشــت غــذا بپــزد‪ .‬مــن‬ ‫بــا قابلمه هــا و کاســه و‬ ‫بشــقاب ها صــدا درم ـی اوردم‪.‬‬ ‫خانواده از اینجا متوجه‬ ‫شدند که به موسیقی عالقه دارید؟‬ ‫پدربزرگــم بیشــتر متوجــه شــد و از شــاه عبدالعظیم‬ ‫یــک تنبــک کــوزه ای خریــد و مــن هــم رویــش‬ ‫می نشســتم و مــی زدم‪ .‬یــادش بخیــر‪.‬‬ ‫چطور شد که از ساز کوبه ای به سمت پیانو رفتید؟‬ ‫مــادرم پیانــو دوســت داشــت و بــرای خــودش پیانو‬ ‫خریــد‪ .‬ان زمــان شــش‪-‬هفت ســاله بــودم و معلــم‬ ‫پیانــوی مــادرم‪ ،‬اقــای مهربخــش (خــدا رحمتشــان‬ ‫کنــد) بودنــد‪ .‬بــه مــادرم می گفتنــد شــما بایــد‬ ‫ناخن هایتــان را کوتــاه کنیــد و تمریــن کنیــد کــه‬ ‫از ان زمــان مــن نواختــم و مــادرم دیگــر ننواخــت‪.‬‬ ‫پیانــو از بچگــی در خانــه مــا بــود و بــا مــن عجیــن‬ ‫شــده بــود‪ .‬همچنیــن تنبــک‪ ،‬تــار‪ ،‬سـه تار و ســنتور‬ ‫هــم می نــوازم و بــه ســازهای مضرابــی نیــز واقــف‬ ‫هستم‪.‬‬ ‫شما باید دکتر می شدید؟‬ ‫خیر‪ ،‬خدا ان روز را نیاورد‪.‬‬ ‫خانواده تان اصرار نمی کردند که رشته تجربی‬ ‫بخوانید؟‬ ‫چــرا رشــته تجربــی خوانــده ام و می خواســتم دکتــر‬ ‫شــوم؛ ولــی مطرب شــدم‪.‬‬ ‫شما نوازنده سازهای مختلفی هستید و کالس‬ ‫پیانو رفته اید‪ .‬ایا برای سازهای کوبه ای هم‬ ‫کالس رفته اید؟‬ ‫چه مشکلی وجود دارد که صدای استاد‬ ‫شجریان از صداوسیما پخش نمی‪‎‬شود؟‬ ‫به خاطــر اینکــه بــه اســتاد شــجریان حســادت‬ ‫می شــود‪ ،‬اگــر اســتاد شــجریان بخواننــد کســی‬ ‫دیگــر نمی توانــد بخوانــد و خیلــی از برنامه هــای‬ ‫تلویزیــون قطــع می شــود و همــه می رونــد صــدای‬ ‫اســتاد شــجریان را گــوش می کننــد‪.‬‬ ‫در هفده سالی که ازدواج کرده اید در عشق تان‬ ‫تفاوتی ایجاد شده است؟‬ ‫در عشـق مان هیــچ باالوپایینــی نبــوده و فقط بیشــتر‬ ‫شــده است‪.‬‬ ‫“‬ ‫با استاد سیامک بنایی در البومتان همکاری‬ ‫داشتید‪ .‬چطور شد که استاد و شاگرد در یک‬ ‫البوم با هم همکاری داشتید؟‬ ‫همسرتان نگفته اید‪ ،‬همین جا به همسرتان بگویید‪.‬‬ ‫مــن همــه حرف هایــم را رودررو بــه تــو زده ام‪،‬‬ ‫نوکرتــم‪ ،‬عاشــقتم‪ ،‬هــر چــی تــو بگــی‪.‬‬ ‫در محل کارتان قاب عکس هایی وجود دارد‪،‬‬ ‫کمی در مورد این عکس ها برایمان بگویید‪.‬‬ ‫این هــا عکس هایــی از عزیزانــی اســت کــه مــن بــا‬ ‫ان هــا کار کــرده ام و یــا کار نکــرده ام و دوست شــان‬ ‫داشــتم‪ .‬مــن عکــس و عکاســی و نوســتالژی در‬ ‫چرا موسیقی دان ها صنف ندارند؟‬ ‫چــون دعوایشــان می شــود‪ .‬در ایــن ‪ 30‬ســالی طــی زمــان را خیلی دوســت داشــتم و بــرای همین‬ ‫کــه در دنیــای هنــر راه رفتــم و نفــس کشــیدم‪ ،‬یــاد روی ایــن دیــوار یک ســری خاطــرات گذاشــته ام؛‬ ‫گرفتــم هنرمندان مــان همدیگــر را دوســت ندارنــد به عنوان مثــال حمیــد جبلــی نازنینــم کــه کار‬ ‫کودکانــه ای به نــام «ســبزه‬ ‫و هــر کــدام تک گرایــی‬ ‫به خاطر عشق به همسر و‬ ‫ریزه میــزه» بــا هــم داشــتیم‬ ‫می کننــد‪ .‬اگــر کســی بتوانــد‬ ‫زندگی ام خیلی از برنامه ها را‬ ‫و او بــا صــدای دلنشــین و‬ ‫بــه تنهایــی زندگــی خــودش‬ ‫مردمــی اش خوانــد‪.‬‬ ‫را بگذرانــد ترجیــح می دهــد‬ ‫ازدست دادم و خوشحال هستم‬ ‫کــه همیــن کار را انجــام دهد‪.‬‬ ‫موزیســین ها و هنرمندهــا‬ ‫ کنند‪.‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ـادت‬ ‫ـ‬ ‫حس‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫چــه در ســینما یــا تئاتــر بــه‬ ‫اثر «کوچولوها در باغ» چطور؟‬ ‫ـدارد‪.‬‬ ‫در هنــر رقابــت وجــود نـ‬ ‫ایــن کار بــرای اقــای جبلــی نیســت ان را خــودم‬ ‫در مورد شما هم این موضوع صدق می کند؟‬ ‫خوانــده ام‪ .‬بــا عزیزانــی چــون پرویــز یاحقــی‪،‬‬ ‫بله من هم چشم ندارم بقیه را ببینم‪.‬‬ ‫جهانگیــر ملــک‪ ،‬اســتاد هوشــنگ ظریــف‪ ،‬اســتاد‬ ‫یک نفر را نام ببرید که چشم ندارید ببیندیدش‬ ‫فرهنــگ شــریف (کــه در ســال ‪ 95‬فــوت شــدند)‪،‬‬ ‫پرویــز پرســتویی نازنیــن و مجتبــی میــرزاده (کــه‬ ‫و به ایشان حسودی می کنید؟‬ ‫یکــی از بهتریــن نوازنده هــای ویولــن ایــران و‬ ‫همایونشجریان‬ ‫بهتریــن تنظیم کننــده بودنــد و هر کســی ایشــان‬ ‫چرا؟‬ ‫زیــرا هــم خوش تیــپ اســت و هــم قشــنگ را نمی شناســد) همــکاری داشــتم‪ .‬اقــای مجتبی‬ ‫می خوانــد و اینکــه مــا دیــده نمی شــویم و میــرزاده نابغــه بودنــد و خیلــی از شــاهکارهای‬ ‫خواننده هــا بیشــتر از مــا دیــده می شــوند موســیقی کار ایشــان بــوده اســت‪.‬‬ ‫حســادت برانگیز اســت‪ .‬به خاطــر خیلی از مســائلی شما یکی از خوشبخت ترین موزیسین های‬ ‫کــه وجــود دارد‪ ،‬هنرمندهــا کنــار هــم جمــع ایران هستید زیرا با افرادی کار‬ ‫نمی شــوند و فقــط اگــر کاری و پولــی ایــن وســط کرده اید که همه درجه یک‬ ‫باشــد دور هــم جمــع می شــوند‪.‬‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫خدا را شکر حال استاد شجریان هم بهتر شده‬ ‫بله‪ ،‬من شانس اوردم که‬ ‫است و ان شاءاهلل بهتر از قبل بدرخشند و ما هم‬ ‫در سالی به دنیا امدم که‬ ‫هم گذشته ها و هم‬ ‫در کنسرت هایشان حضور داشته باشیم‪.‬‬ ‫خــدا را صــد هــزار مرتبــه شــکر کــه حــال اســتاد بچه های جدید را‬ ‫رو بــه بهبــودی اســت و خوشــحالم کــه شــما توانستمببینم‪.‬‬ ‫می توانیــد در زیروبــم‪ ،‬نــام اســتاد شــجریان را‬ ‫بیاوریــد‪ ،‬دمتــان گــرم‪.‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫استاد فرامرز پایور‬ ‫از ایشان سنتور یاد گرفتید؟‬ ‫بلــه مــن شــاگرد اســتاد پایــور بــودم‪ .‬به نظــر مــن‬ ‫ایشــان بزرگ تریــن معلــم موســیقی ایــران بودنــد‪.‬‬ ‫هــر کســی که سه شــنبه صبــح زیــر پل ســیدخندان‬ ‫می دویــد عضــو گــروه اســتاد پایــور بــود‪ .‬مــن بــه‬ ‫موقــع حاضر شــدن و نظــم را از ایشــان یــاد گرفتم‪.‬‬ ‫اقــای پایــور بزرگ تریــن موزیســین مــا بودنــد‬ ‫(روحشــان شــاد)‪.‬‬ ‫اهنگ سازی کدام یک از کارهایتان با ایشان‬ ‫بوده است؟‬ ‫«بــاغ بــه بــاغ» و «راز بــاغ»‪ .‬مــن جــزء شــاگردانی‬ ‫بــودم کــه اجــازه داشــتم اثارشــان را اجــرا کنــم‪.‬‬ ‫چطور شد در چهارده سالگی به شما اعتماد‬ ‫کردند؟‬ ‫یدانم‪.‬‬ ‫نم ‬ ‫اخالقی بوده یا به خاطر پیانو زدن شما بوده؟‬ ‫مــن همیشــه نســبت بــه ســنم بزرگ تــر رفتــار‬ ‫می کــردم‪ .‬مــن دو حالــت داشــتم؛ یکــی خیلــی از‬ ‫مــن خوشــش می امــد و یــا از صمیــم قلبــش از‬ ‫مــن متنفــر می شــد زیــرا ادم کم سن وســالی بــودم‬ ‫و اکنــون هــم هســتم؛ ولــی رفتــارم بــا ادم بزرگ هــا‬ ‫مثــل خودشــان بــوده اســت‪ .‬اقــای همایون خــرم با‬ ‫مــن پنجــاه ســال اختــاف ســنی داشــتند و بــا هــم‬ ‫کار می کردیــم و مــن اصــا احســاس نمی کــردم‬ ‫پنجــاه ســال از مــن بزرگ تــر هســتند و ایشــان هــم‬ ‫احســاس نمی کردنــد که مــن پنجاه ســال از ایشــان‬ ‫کوچک تــر هســتم‪ .‬شــاید خیلــی از چیزهایــی کــه‬ ‫بــه مــن می گفتنــد را بــه فرزندانشــان نگفته باشــند‪.‬‬ ‫معلم سلفژتان چه کسی بود؟‬ ‫معلم سلفژم اقای دلشب بودند‪.‬‬ ‫سربازی رفته اید؟‬ ‫خیــر‪ .‬خــدا را صــد هــزار مرتبــه شــکر به خاطــر‬ ‫ناراحتــی زانویــی کــه دارم از ســربازی معاف شــدم‪.‬‬ ‫می گویند سربازی ادم را مرد می کند‪...‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫نــه مــن شــاگرد اســتاد ســیامک بنایــی نبــودم‪.‬‬ ‫ســیامک بنایــی همســایه پــدرم بودنــد و رفت وامــد‬ ‫مــا موجــب شــد بــا هــم کار کنیــم‪ .‬خــود اقــای‬ ‫ســیامک بنایــی خیلــی خــوب پیانــو می زننــد‪.‬‬ ‫“‬ ‫شاگردی کدامیک جذاب‪‎‬تر بود؟‬ ‫اهالی موسیقی‬ ‫بلــه‪ .‬مــن با ســیامک بنایی‪ ،‬اســتاد محمد اســماعیلی‬ ‫و مســعود حبیبــی زندگــی کــرده ام‪ .‬مــا بیشــتر با هم‬ ‫زندگــی کردیــم تــا اینکــه مــن کنارشــان شــاگردی ایا پیش امده که سال تحویل را کنار هم نباشید؟‬ ‫کنــم‪ .‬مــن از بــدو به وجــود امــدن کتاب هــای دف خیر اصال نشده شبی را کنار هم نباشیم‪.‬‬ ‫حتی یک روز؟‬ ‫در مملکت مــان را بــا مســعود‬ ‫حبیبــی نوشــته ام و به خاطــر اگر به من پیشنهاد بازیگری شود‪ ،‬حتــی یــک روز هــم نشــده‬ ‫کــه مــن کنار همســرم نباشــم‪.‬‬ ‫همیــن یــاد گرفتــم کــه ایــن‬ ‫با کمال میل بازی می کنم‬ ‫بــرای مســافرت های کاری‬ ‫ســازها چگونه هســتند‪.‬‬ ‫خــارج از کشــور هــم ایشــان همراهــم بودنــد‪.‬‬ ‫خلق اثر «باغ به باغ» هم در چهارده سالگی‪...‬‬ ‫بلــه اســتاد فرامرزپایــور (خــدا رحمتشــان کنــد‪ ،‬هــر عزیــزی از مــن بــرای اجــرای برنامــه دعــوت‬ ‫هنــوز هــم بــاورم نمی شــود کــه نیســتند)‪ ،‬موجــب می کنــد می گویــم اول ویــزای راز را بدهیــد‪.‬‬ ‫ضبــط اثــر «بــاغ بــه بــاغ» شــدند‪ .‬ان موقــع شــرکت تابه حــال نشــده بــدون همســرم مســافرت بــروم و‬ ‫خــوب خیلــی از برنامه هــا و کنســرت ها را هــم از دســت‬ ‫ِ‬ ‫ماهــور کــه بهتریــن شــرکت تهیه کننــده‬ ‫موســیقی مملکــت مــا اســت‪ ،‬اثــر مــن را در ســن داده ام و خوشــحال هــم هســتم‪.‬‬ ‫چهــارده ســالگی قبــول و منتشــر کــرد‪ .‬ایــن برایــم به خاطر ایشان؟‬ ‫خیلــی بــزرگ بــود و اصــا فکــرش را نمی کــردم به خاطر ایشان نیست‪ ،‬به خاطر زندگی ام است‪.‬‬ ‫چــه اتفاقــی قــرار اســت برایــم بیفتــد‪.‬‬ ‫اگر در این هفده سال حرفی بوده که به‬ ‫در دهه هفتاد من چهارده‪-‬پانزده ساله بودم و خیلی‬ ‫از هنرمندانی که شصت‪-‬هفتاد ساله بودند و اکنون‬ ‫در بین ما نیستند را دیده ام و با ان ها کار کرده ام و این‬ ‫خواست خدا بود‪.‬‬ ‫بلهیکچیزهاییمی گویند‪.‬‬ ‫ممنون از وقتی که برای مصاحبه با ما‬ ‫گذاشتید‪ ،‬در اخر نکته ای هست در خدمتیم‪...‬‬ ‫خواهــش می کنــم‪ .‬از مجلــه و ســایت زیروبــم‬ ‫سپاســگزارم کــه بــا مــن مصاحبــه کــرد‪ ،‬ارزوی‬ ‫ســالی خــوب و پــر از ســامتی را بــرای همــه دارم‪.‬‬ ‫‪37‬‬ ‫زیروبمماجرا�ییکهزندگی‬ ‫ِ‬ ‫مجیدخراطها‬ ‫را تحت تاثیرقرارداد‬ ‫ د ر د وره کاری و زند گی تان زیا د د رگیر تکذیب‬ ‫شایعاتی که د رباره شما شد ه بود ‪ ،‬نشد ید ‪ .‬چرا زمانی‬ ‫د تا د چار شایعات‬ ‫که باید ‪ ،‬با مخاطبتان شفاف نبود ی ‬ ‫بزرگ تر نشوید ؟‬ ‫چــه کســی اســت؛ ولــی یــک نفــر پیــازد اغ ماجــرا‬ ‫را زیــا د کــرد ه اســت‪ .‬ان فــر د اد مــی نیســت کــه‬ ‫کســی بشناسـد ش‪ ،‬فقــط د ر یــک کلیــپ خواننـد ه‬ ‫زیرزمینــی بــازی کــرد ه اســت‪ .‬متاســفانه ایــن اتهام‬ ‫بــه ســمت مــن امـد ‪.‬‬ ‫رســالت مــن به عنــوان یــک خواننـد ه ایــن نیســت‬ ‫ضمیمه تصویری د ر کانال رسمی اپارات‬ ‫کــه بنشــینم و شــایعه تکذیــب کنــم‪ .‬مــن خوانند ه چرا شکایت نکرد ید ؟‬ ‫(‪ )aparat.com/majidakhshabi‬و تلگرام‬ ‫و اهنگ ســاز هســتم و بای ـ د کار خــود م را انجــام د ر نهایــت بــه مــن می گفتنــ د هــر «م‪-‬خ»ای کــه‬ ‫(‪ )@zirobamonline‬زیروبم‪.‬‬ ‫د هــم امــا ایــن بــار مجبــورم کــه از خــود م د فــاع مجیـ د خراطهــا نیســت! اگر می خواســتم شــکایت‬ ‫بحــری‬ ‫ ات‬ ‫د‬ ‫گلساســا‬ ‫تیــم گفتگــوی تصویــری‪:‬‬ ‫کنــم‪ .‬زیــا د بــا اصحــاب رســانه رابطــه نـد ارم چون کنــم بایـ د د ر مــور د پخــش البــوم اولــم از شــرکتی‬ ‫ـتوران‬ ‫ـ‬ ‫رس‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫کاف‬ ‫از‬ ‫ـکر‬ ‫ـ‬ ‫و مرضیــه جعفــری‪ .‬بــا تش‬ ‫وضعیــت طــوری شــد ه کــه برخــی از رســانه ها کــه کار مــن را گرفــت و بـد ون اجــازه پخــش کرد ‬ ‫ایتالیایــی اُپــرا‪.‬‬ ‫بــه فکــر الیــک خریـد ن هســتند ‪ .‬اگــر چیــز بـد ی و بـد ون اجــازه مــن به اوای همــراه اول و ایرانســل‬ ‫ هــا‬ ‫م‬ ‫د‬ ‫ ‬ ‫ا‬ ‫ گــی‬ ‫د‬ ‫زن‬ ‫ ر‬ ‫د‬ ‫مجــازی‬ ‫فضــای‬ ‫از وقتــی‬ ‫هــم د ربــاره ام بنویســن د برایشــان مهم نیســت‪ ،‬ان ها فروخــت شــکایت می کــرد م؛ امــا بعـ د از د و ســال‬ ‫ ‪.‬‬ ‫د‬ ‫ـ‬ ‫شـ‬ ‫ اغ‬ ‫د‬ ‫ـم‬ ‫هـ‬ ‫ـازی‬ ‫ سـ‬ ‫ه‬ ‫شایع‬ ‫ـازار‬ ‫بـ‬ ‫ ‪،‬‬ ‫د‬ ‫ـ‬ ‫شـ‬ ‫پررنــگ‬ ‫بــه د ی ـ د ه ش ـد ن تیتر شــان فکــر می کنن ـد ‪ .‬عــاوه بــه ایــن نتیجــه رســید م کــه بــه ا دم هــا بگویــم‬ ‫و‬ ‫عــزت‬ ‫شــرافت‪،‬‬ ‫برایشــان‬ ‫کــه‬ ‫ ســازانی‬ ‫شایعه‬ ‫بــر ایــن د یــد ه شــد ن توســط مصاحبــه را زیــاد د وست شــان هســتم‪ .‬عــاوه بــر ایــن بــرای ایــن‬ ‫و‬ ‫روحــی‬ ‫وضعیــت‬ ‫حتــی‬ ‫د وســت نــد ارم‪ ،‬یــک خواننــد ه صفحــات مجــازی کــه شــکایت مــن مهم نیســت‪.‬‬ ‫روانــی د یگــران مهم نیســت هر‬ ‫بای ـ د بــا کارش بــه چشــم بیای ـد هســت؟ ان هــا بــه خود شــان زحمــت ند اد نــد ‬ ‫ـای‬ ‫روز خبــر کذبــی را د ر فضـ‬ ‫و د ر کنســرت هایش د یـد ه شــود ‪ .‬خبــر را اصــاح کننـد ‪.‬‬ ‫د ر ابتد ا نقاش بود م‬ ‫ ‪.‬‬ ‫د‬ ‫ کننــ‬ ‫مجــازی منتشــر می‬ ‫د و اصالح نکرد ند ؟‬ ‫د رنهایــت شــنوند ه موســیقی باید شما از ان ها خواستی ‬ ‫خبــر‬ ‫نمونــه بــارزش هــم‬ ‫مــن را قبــول د اشــته باشـد ‪ ،‬فکــر خیــر‪ ،‬د لیلــی نـد ار د کــه مــن بخواهــم‪ .‬وقتــی مــن‬ ‫ ر‬ ‫د‬ ‫علیخانــی»‬ ‫فــوت «احســان‬ ‫می کنــم هیچ کــد ام از مخاطبینــم تکذیبی ـه ام را اعــام کــرد م بای ـ د می امد ن ـ د تــا بــا‬ ‫ ه‬ ‫د‬ ‫خوانن‬ ‫ـاوز‬ ‫ـ‬ ‫تج‬ ‫ـایعه‬ ‫ـ‬ ‫ش‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫ـاال‬ ‫ـ‬ ‫ح‬ ‫تلویزیــون بــود ‪.‬‬ ‫بــا ایــن شــایعه مشــکلی ند اشــتن د و از اول مــن مصاحبــه کننـد ‪ .‬ان هــا کــه مصاحبــه نکرد نـ د‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫را‬ ‫ ها‬ ‫ه‬ ‫ـان‬ ‫ـ‬ ‫رس‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫توج‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫ـوان‬ ‫ـ‬ ‫ج‬ ‫ـر‬ ‫پــاپ بــه د ختـ‬ ‫فهمید نـ د کــه ایــن موضــوع حقیقــت نـد ارد ‪ .‬ان ها هیــچ‪ ،‬د وســتان خــود م هــم د ر عرصــه موســیقی از‬ ‫همین‬ ‫ـرای‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ ‪.‬‬ ‫د‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫جلب‬ ‫ـا»‬ ‫ـ‬ ‫خراطه‬ ‫د‬ ‫ ‬ ‫ســمت «مجیـ‬ ‫ید انســتن د روزنامه هــا و خبرگزاری هــای زرد مــن حمایــت نکرد نـ د و گفتنـ د اگــر د ربــاره ایــن‬ ‫م ‬ ‫ ر‬ ‫د‬ ‫ـم»‬ ‫ـ‬ ‫«زیروب‬ ‫با‬ ‫را‬ ‫ـش‬ ‫ـ‬ ‫ های‬ ‫ه‬ ‫نگفت‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ســراغ او رفتی‬ ‫بــرای الیــک گرفتــن اســم مــن را وســط اور ده اند ‪ .‬موضــوع د ر صفحــه اینستاگرامشــان حــرف بزنند ‪،‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫د‬ ‫ـذار‬ ‫میــان بگـ‬ ‫ریتــم صفحه شــان بــه هــم می خــورد !‬ ‫د و منتشرش کرد ند ‪،‬‬ ‫ اگر طرفد اران شما متوجه شد ن ‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫د خراطها اهل این‬ ‫د مجی ‬ ‫ یعنی کسی نبو د که بگوی ‬ ‫کارها نیست؟‬ ‫چرا این خبر شما را مضطرب کرد ؟‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪38‬‬ ‫د ر نمایشــگاه مطبوعــات خیلــی از نشــریات مــن‬ ‫را بــه غرفــه خود شــان د عــوت می کرد نــد ؛ چــرا بود نــد ‪ ،‬مــن منکــر ان هــا نمی شــوم؛ ولــی‬ ‫امــا وقتــی مــن بــه ایــن مشــکل برخــورد م ا دم هایــی کــه بــاور کر ده انــد ‪ ،‬ایــن خبــر ملکــه‬ ‫هیچ کد امشــان کاری نکرد نــ د و هیــچ حرکتــی ذهنشــان ش ـد ه و بــا هــزار تکذیبیــه و اصالحیــه‬ ‫هــم د رســت نخواه ـ د ش ـد ‪.‬‬ ‫انجــام ند اد نــد ‪ .‬ایــن موضــوع‬ ‫د‬ ‫د مجی ‬ ‫ اگر شایعات قبلی مانن ‬ ‫بیشــتر مــن را ناراحــت و‬ ‫سوژه خوبی بود م چون‬ ‫خراطها معتا د شد ه‪ ،‬همسرش‬ ‫مضطــرب کــرد ‪ .‬بع د از شــایعه‪،‬‬ ‫بازد ید ها باال رفت!!!!‬ ‫را کشته یا خود کشی کرد ه را‬ ‫مــن خــود م بــود م و خــود م‪ .‬بــا‬ ‫د‬ ‫دی تر تکذیب می کرد ید ‪ ،‬شای ‬ ‫ج ‬ ‫اینکه اصــا اد م د نیــای مجازی‬ ‫د این شایعه را د ر‬ ‫می توانستی ‬ ‫نبــود م؛ امــا مجبــور شــد م‬ ‫پســت های زیــاد ی بگــذارم و توضیــح بد هــم و نطفه خفه کنید ‪.‬‬ ‫ایــن خبــر را تکذیــب کنــم‪ .‬ایــن خبــر‪ ،‬یــک خبــر ان زمــان مــن بــه چیــزی د سترســی ند اشــتم‪.‬‬ ‫مصاحبه هــای مــن کال بــه ‪ 5‬یــا ‪ 10‬عــ دد ‬ ‫معمولــی نبــود ‪ ،‬مثــل بمــب صــد ا کــرد ‪.‬‬ ‫نمی رســد ‪ .‬وقتــی هــم بــه صد اوســیما د عــوت‬ ‫ اصال چرا کلمه «م‪-‬خ» به شما تعمیم د اد ه شد ‪ ،‬هر‬ ‫شـد م رویکــر د برنامــه اشــپزی بــود ! مــن ایــن خبر‬ ‫گرد ی که گرد و نیست!‬ ‫اولیــن بــار منبــع موثــق اولیــه نوشــت کــه یــک را کجــا تکذیــب می کــرد م؟‬ ‫خوانن ـد ه زیرزمینــی به نــام «م‪-‬خ» ب هد لیــل تجــاوز اگر شایعه ای د رست می شود ‪ ،‬ماجرایی پشت ان‬ ‫د و است‪ ،‬ماجراهای شایعات شما کجاست؟‬ ‫بــه یــک خانــم محکــوم بــه پنــج ســال تبعی ـ ‬ ‫هفتــا د ضربــه شــاق ش ـد ه اســت کــه البتــه ایــن مــن کال اد مــی احساســی هســتم و اگر یــک اتفاق‬ ‫جزایــی کــه بــه ایــن جــرم تعلــق گرفتــه شــد ه احساســی د ر زند گــی ام بیفتــ د ان را بــه تصویــر‬ ‫اســت د ر حــ د ترقه بــازی چهارشنبه ســوری می کشــم‪ .‬یــاد م اســت ترانــه «کارتن خــواب» کــه‬ ‫اســت! به نظــر مــن ایــن خبــر از اول ایــرا د د اشــت‪ .‬پخــش شــد ‪ ،‬خیلی هــا فکــر کرد نــ د کــه مــن‬ ‫خانمــی بــود ه کــه گفتــه مــن ایــن خواننــد ه را خــود م کارتن خــواب هســتم‪ ،‬ایــن اصــا برایــم‬ ‫شــناختم و رفتــم بــا ایشــان عکــس بگیــرم‪ ،‬بــه مهــم نبــود ‪ .‬د ر قوچان و نیشــابور کنســرت د اشــتم‪،‬‬ ‫مــن گفــت د ر ماشــین بنشــین و بع ـ د مــن را بــه خانمــی پســرش را اور د و گفــت ببیــن اقــا مجیـد ‬ ‫خانــه پــد ری اش بــرد ‪ .‬یــک شــیطنت هایی هــم چقـد ر بهتــر شـد ه! اقــا مجیـ د الاقــل شــما بگویید ‬ ‫ایــن وســط بــود ؛ اول اینکــه مــا خانه بــاغ د اریــم کنــار بگــذارد ! مــن چــه می گفتــم؟ می گفتــم‬ ‫و د وم اینکــه ماشــین خوانن ـد ه مذکــور یــک بنــز معتــا د نبــود م و ان پســر را نمی فهمــم؟ گفتــم‬ ‫ســفی د بــود ‪ ،‬کســی کــه می خواســت ایــن خبــر را تــرک کــرد م‪ ،‬پســر شــما هــم می توانــ د تــرک‬ ‫ید انســت‪ .‬از جایــی کن ـد ‪ .‬تشــویقش کــرد م‪ ،‬زنــگ م ـی زد م و حالــش‬ ‫بنوســی د چیزهایــی از مــن م ‬ ‫بــه بعـ د متوجــه شـد م صفحــات مجــازی بعـ د از را می پرســید م و او هــم هــر کجــا می رفــت‬ ‫انتشــار ایــن خبــر‪ ،‬از اســم مــن به عنــوان هشــتگ می گفــت مجیــ د خراطهــا بــه مــن کمــک کــرد ‬ ‫کــه تــرک کنــم‪ .‬فکــر نمی کنــم کار مــن‪ ،‬کار بـد ی‬ ‫اســتفاد ه می کننــد ‪.‬‬ ‫بــود ه؛ ولــی د ر ذهنیــت مــرد م ایــن بــو د کــه مــن‬ ‫د «م‪-‬خ» واقعی کیست؟‬ ‫ید انی ‬ ‫ شما م ‬ ‫ید انــم فــرد ی کــه برایــش ایــن اتفــاق افتــاد ه معتــاد م‪ ،‬عیبــی نـد ار د بگذاریـ د فکــر کننـ د مجیـد ‬ ‫بلــه م ‬ ‫خراطهــا معتــا د بــود ه؛ امــا تجــاوز بــه یــک د ختــر!!‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫ایــن د یگــر بی انصافــی اســت‪.‬‬ ‫هیچ وقــت برایــم نیفتــا د ایــن بــو د کــه خانــواد ه‪،‬‬ ‫د بگذریم‪ ،‬د ر فضای موسیقی چقد ر‬ ‫ از این اتفاقات ب ‬ ‫اقوامــم و حتــی همســایه هایمان یکبــار بــه مــن‬ ‫د وست د ارید ؟ و د ر این سال‪‎‬ها چقد ر سعی کرد ید ‬ ‫د ص ـد ای موزیــک را کــم کــن‪ .‬از روز اول یعنی سیگار هم نمی کشید ؟‬ ‫نگفتن ـ ‬ ‫د وست پید ا کنید ؟‬ ‫کاری ام فقــط تشــویقم کرد نـد ‪ .‬هنــوز هــم پـد ر و اهــل هیچ کد ام شــان نیســتم‪ .‬خاطــره ای یــاد م امـد ؛‬ ‫ب هد لیــل خــاص بــود ن ژانــر کاری ام‪ ،‬مثــل مــاد رم اولیــن نفرهایــی هســتن د کــه اهنگ هایــم را جشــن چهل وپنــج ســالگی ســازمان انتقــال خــون‬ ‫بــو د و تصمیــم گرفتم جلــوی د رب ســازمان انتقال‬ ‫اچارفرانســه بــود م‪ .‬خــود م نوازنــد ه‪ ،‬تنظیم کننــد ه د انلــو د می کننــ د و می شــنوند ‪.‬‬ ‫و شــاعر بــود م‪ ،‬خیلــی بــه‬ ‫ گمانم بچه کوچک خانواد ه خــون یــک اجرایــی د اشــته باشــم کــه بــه د اخــل‬ ‫هستید ؟‬ ‫ا دم هــای د یگری وابســتگی‬ ‫د عوتــم کرد نــ د و تبد یــل بــه یــک کنســرت‬ ‫رسالتمنبه عنوانیکخوانند هاین‬ ‫بله اخری هستم‪.‬‬ ‫ند اشــتم‪ .‬اشــخاصی بود ن ـد ‬ ‫ش ـد ‪ .‬یــک نوازن ـد ه نابینــا د اشــتم و جــو ان ق ـد ر‬ ‫نیستکهبنشینموشایعهتکذیبکنم‬ ‫ پس زیاد ی حمایت‬ ‫کــه از قد یــم بــه مــن‬ ‫خــوب بــو د کــه همــه می گفتن ـ د پرویــز را عمــل‬ ‫می شوید ‪.‬‬ ‫لطــف د اشــتن د و د ر زمینــه‬ ‫می کننـد ؛ ولــی فقــط قــو لد اد ن بــو د و پرویــز هــم‬ ‫بله به شد ت‬ ‫موســیقی انگشت شــمار‬ ‫متاســفانه چشــم هایش را از د ســت د اد ‪ .‬چه بســا‬ ‫د که خانواد ه روی سبک سنتی تعصب ند اشتند ؟‬ ‫هســتن د (شــای د پنــج نفــر)‪ ،‬افــراد ی هم هســتن ‬ ‫می شــ د خود مــان برایــش کاری کنیــم‪ .‬انجــا‬ ‫همــکارم حســاب می شــوند ‪ ،‬خیلــی رفیــق د ارم‪ ،‬اصــا‪ .‬بــراد رم جامعه شــناس هســتن د و د کتــرای نشــان ســامت و قهرمانــی زند گــی را هــم گرفتم‪.‬‬ ‫ید هید ؟‬ ‫رابطــه اجتماع ـی ام قــوی اســت؛ ولــی زیــا د اهــل مر دم شناســی د ارنــد ‪ .‬اســیب های اجتماعــی و چقد ر به ورزش کرد ن اهمیت م ‬ ‫بیــرون رفتــن و ایجــا د روابــط خیلــی صمیمــی مســائل این چنینــی کــه د ر اهنگ هایــم اســتفاد ه خانواد گــی ورزش می کنیــم‪ .‬د ر خانــه پــد ری‬ ‫می کنــم را ایشــان می بیننــ د و بــه مــن انتقــال وســیله ورزش کــرد ن مهیــا اســت‪ .‬اســتخر زیــاد ‬ ‫نیســتم‪.‬‬ ‫د خراطها چطور وار د موسیقی شد ؟ از‬ ‫ راستی مجی ‬ ‫ید هنــد ‪ .‬یــک جورهایــی از تجربیــات و مــی روم‪ ،‬تنیــس و پینگ پنــگ و گاهــی فوتبــال‬ ‫م ‬ ‫د که خاص باشید ؟‬ ‫همان ابتد ا د وست د اشتی ‬ ‫صحبت هــای ایشــان د ر کارهایــم اســتفاد ه می کنــم‪ .‬از ورزش هایــی اســت کــه مــا خانواد گــی بــه ان‬ ‫مــن د ر ابتـد ا نقــاش بــود م و به شـد ت بــه نقاشــی تعصبــی نـد ارد ‪ ،‬مــن راوی ایــن د اســتان ها هســتم‪ ،‬می پرد ازیــم‪ .‬پــد رم از مربیــان قد یــم تک اورهــا‬ ‫عالقــه د اشــتم و اکنــون هم د ر ســبک رئال نقاشــی بــا خواند نــم ســعی می کنــم امــار طــاق را پاییــن بود ن ـ د کــه از بــاالی کــوه خود شــان را بــه پاییــن‬ ‫می کنــم‪ .‬ان زمــان از ســبک رئــال و امپرسیونیســت بیــاورم‪ .‬بــه همیــن انـد ازه روی هنجارهــای جامعه پــرت می کرد ن ـد ‪ .‬مــن ایــن چیزهــا را هیچ وقــت‬ ‫و یــا نقاشـی های انتزاعــی خیلی اســتقبال می شـد ؛ پافشــاری می کنــم؛ مثــا نــه خالکوبــی د ارم‪ ،‬علنــی نکــرد م‪.‬‬ ‫ولــی مــن فقــط رئــال را د وســت د اشــتم و ان رئال نــه جــای برید گــی د ارم‪ .‬از وزیــر بهد اشــت و به طبیعت عالقه د ارید ؟‬ ‫بله‪.‬‬ ‫بــود ن را د ر خوانند گ ـی ام هــم انتخــاب کــرد م‪ .‬د ر‬ ‫ گویا اوقات زیاد ی را هم د ر طبیعت و خانه باغ‬ ‫خانــوا ده ام همــه نوازنـد ه بود نـ د و صـد ای خوبــی‬ ‫می گذرانید ‪.‬‬ ‫د اشــتند ؛ یکــی از براد رهایــم صد ای خوبی د اشــت‪،‬‬ ‫د ر ایــن د و‪-‬ســه ســال اخیــر پـد رم بیمــاری قلبــی‬ ‫د یگــری از همــان زمــان پیانــو‪ ،‬عــو د و سـه تار بلـد ‬ ‫د ارنـ د و تهــران برایشــان مضــر اســت‪ ،‬بــه همیــن‬ ‫بــو د و مــن هــم کم کــم عالقه من ـ د ش ـد م‪ .‬ســنتی‬ ‫خاطــر بیشــتر د ر طبیعــت هســتیم و خــود م را‬ ‫کار می کــرد م و د ر حیطــه کاری ام خــوب پیــش‬ ‫مشــغول ســاخت خانــه جد یــ د د ر د ل کــوه‬ ‫می رفتــم تــا اینکــه بــه گیتــار و پیانــو عالقه من ـد ‬ ‫کــرد م‪ .‬قصـ د د ارم بــرای همیشــه خــارج از تهــران‬ ‫ش ـد م و مد تــی ســاز زد م و بع ـ د تصمیــم گرفتــم‬ ‫زند گــی کنــم‪ .‬ایــن کاری اســت کــه نود وپنــج‬ ‫اهنگ ســازی کنــم‪ .‬بــرای خوانن ده هــا بــا حد اقــل‬ ‫د رصــ د مــرد م تهــران بایــ د انجــام بد هنــ د تــا‬ ‫ابــزار ممکــن کار اهنگ ســازی و تنظیــم انجــام‬ ‫تهــران از ایــن الود گــی رهــا شــو د و کســانی کــه‬ ‫ید اد م و البــه الی کارهــا گهــگاه خــود م هــم‬ ‫مــ ‬ ‫مجبــور هســتن د د ر تهــران زند گــی کنن ـ د شــرایط‬ ‫می خوان ـد م و ایــن ش ـ د کــه خوانن ـد ه ش ـد م‪.‬‬ ‫د خیلی عجیب وغریب نیست؛‬ ‫ سبکی که انتخاب کرد ی ‬ ‫خوبــی بــرای زند گــی کــرد ن د اشــته باشــند ‪.‬‬ ‫ســازمان انتقــال خــون هــم نشــان ســفیر ســامت‬ ‫و قهرمــان زند گــی را د ریافــت کــرد م‪ .‬‬ ‫“‬ ‫خـد ا را شــکر از لحــاظ مالــی مشــکل ند اشــتیم‪ .‬از‬ ‫بچگــی مثــل بچه هــای امــروز‪ ،‬همــه چیــز برایــم‬ ‫مهیــا بــود ه؛ امــا وقتــی بچــه بــود م خری ـد ن ســاز‬ ‫از خریــد ن ویــا هــم ســخت تر بــود ‪ .‬خیلــی‬ ‫وقت هــا بــه پ ـد رم می گفتن ـ د د ر جریــان هســتی‬ ‫پســرت چــه کار می کنــد ؟ و د لــش هــزار راه‬ ‫می رفــت کــه مــن چــه کار می کنــم؟ ان زمــان‬ ‫موســیقی کار بــد ی بــود ‪ .‬اتفاقــی کــه تــا امــروز‬ ‫د ر مــور د د اســتان «م‪-‬خ» چنـ د خــط شــعر گفتـه ام‪،‬‬ ‫ایــن را برایتــان می گویــم و بعـ د کالم اخــر‪:‬‬ ‫«د لگیرم از هر کس که با یک حرف‪ ،‬با عزت یک‬ ‫مر د بازی کرد ‬ ‫با یک خبر شهر را تکان د ا د و هی شیطنت د ر حرف‬ ‫قاضی کرد ‬ ‫د لگیرتر از مرد می هستم که با صد ام احساسمو‬ ‫فهمید ‬ ‫بع د از یک عمری خاطره با من‪ ،‬پای خبرها الیک‬ ‫می کوبید ‬ ‫د لگیرم اما روسفید م من‪ ،‬گرچه د ر این افسای د گل‬ ‫خورد م‬ ‫پشتم خد ا بو د و د عاهای بابا و مامانم که من برد م‬ ‫این میم و خ کابوس ش د اما فهمید م تو د نیا کجا بود م‬ ‫د نیا اگر خنجر به من می ز د با میم و خ‪ ،‬من با خد ا‬ ‫بود م»‪ .‬‬ ‫د ر انتهــا بایـ د بگویــم از مجیـ د اخشــابی عزیــز‪ ،‬از‬ ‫مد یــر برنامه هایــم د کتــر ســعی د خراطهــا و همــه‬ ‫د س ـت اند رکاران مجلــه زیروبــم تشــکر می کنــم و‬ ‫همــه را بــه خــد ای بــزرگ می ســپارم‪.‬‬ ‫اختصاصی زیروبم‬ ‫د شما د ر یک خانواد ه مرفه بزرگ شد ید ؟‬ ‫ می‪‎‬گوین ‬ ‫ظاهرا ان‪‎‬ها با سبک موسیقی‪‎‬تان مشکلی ند اشتند ‪...‬‬ ‫ د ر انتهای اولین مصاحبه رسمی و مفصل تان د وست‬ ‫د چه چیزی به مخاطبا نتان بگویید ؟‬ ‫د اری ‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫اما چرا طرفد ارانتان این قد ر عجیب وغریب هستند ؟‬ ‫این گونــه نیســت‪ ،‬ایــن را از روی همــان شــایعاتی‬ ‫می گوییــ د کــه بــرای کنســرت های مــن‬ ‫ســاختند ‪ .‬ان هــا ســاختگی اســت‪ .‬اگــر قــرار باشـد ‬ ‫طرفد ارانــم بیاین ـ د و د ر کنســرت مــن خود کشــی‬ ‫کنن ـد ‪ ،‬بع ـ د از کنســرتم بای ـ د د و‪-‬س ـه هزار ســر و‬ ‫د ســت برد اریــم و ببریــم! یکبــار د ر کنســرتم یــک‬ ‫ید انــم واقعیــت‬ ‫تماشــاچی از ترکیــه امـد ه بــود ‪ ،‬نم ‬ ‫بــو د یــا نــه و چــه چیــزی شــنید ه بــو د کــه بــه‬ ‫یکبــاره گفــت اینجــا یــک نفــر خــود ش را کشــته‬ ‫اســت‪ .‬د ر کنســرتم بــه مــن گفتنــ د کــه بگویــم‬ ‫مــرد م هیجانــی نشــون د و گریــه نکننـد ! گفتــم پس‬ ‫بگویــم موقــع اجــرا پشــتتان را بــه مــن کنی ـ د تــا‬ ‫مــن کنســرتم را اجــرا کنــم؟ ایــن اتفــاق از انجــا‬ ‫نشــئت گرفــت‪.‬‬ ‫“‬ ‫‪39‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪40‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪41‬‬ ‫حیاتومماتدرنوستالژی‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪42‬‬ ‫زایــش زندگــی و لــذت حفــظ خاطــرات در برابــر‬ ‫امــر «هــراس اور»‬ ‫چگونــه می تــوان دو دســتورکهن اخالقــی شــامل‬ ‫«بــه یــاد مــرگ بــاش» و «بــه تمامــی در امــروز و‬ ‫لحظ ـه ات زندگــی کــن» را بــا هــم ترکیــب کــرد؟‬ ‫چیــزی از جنــس نیســتی همــواره تمامــی لذت های‬ ‫انســانی را لکـه دار کــرده اســت‪ .‬بــه یــاد مــرگ بودن‬ ‫بــه شــکل هم زمــان منجــر بــه نابــودی احســاس‬ ‫لــذت و در لحظــه زندگــی کــردن می شــود‪ .‬در‬ ‫مدرنیتــه دست وپاشکســته و عقیــم ایرانــى بــه‬ ‫همــراه تولــد ســوژه هایى بی گذشــته و بی ریشــه‪،‬‬ ‫لذت پرســت‪ ،‬نابودگــران خاطــرات و مردمانــى گیــج‬ ‫و الزایمــروار‪ ،‬بــا وضعیتــی پارادوکســیکال مواجــه‬ ‫می شــویم کــه لــذت بــردن و درد را هم زمــان بــه‬ ‫نمایــش می گــذارد‪ .‬حرکــت در مســیر لذت هــای‬ ‫ســریع و فســت فودى‪ ،‬تــاش بــراى ترکیــب‬ ‫هم زمــان ارضــای امیــال و تــراوش نــگاه الــوده بــه‬ ‫جهــان‪ ،‬مثــل گونـه ای تــراوش زندگــی و حیــات از‬ ‫پوســته ها و ســطوح مــرده یــا بــه شــکلی دیالکتیکی‬ ‫و وارونــه‪ ،‬نمایــش چســبناکی و نفــوذ درد و نیســتی‬ ‫بــه بدنــه ارگانیســم انســان اســت‪ .‬وقتــی زندگــی و‬ ‫مــرگ روی یــک ســطح قــرار می گیرنــد‪ ،‬تصویــری‬ ‫کامــل از «ژوییســانس» انســانی و تقدیــر ادمــی و‬ ‫امیــال بی ســامانش شــکل می گیــرد‪ .‬نشــانه هایى ‬ ‫کــه یــاداور مــرگ هســتند و بیننــده را دچــار‬ ‫اضطــراب و تشــویش می کننــد‪ ،‬یادگارهایــی کــه‬ ‫کمــی ناهمگــون هســتند‪ ،‬دردنــاک هســتند و مــرگ‬ ‫را بــه یــاد می اورنــد‪ .‬زمانــی کــه یادمــان مــی رود‬ ‫پــس از همــه جنگ هــای تاریــخ دوبــاره ادمــی‬ ‫بــر بســتر جنازه هــا و کشــتارها بــه زندگــی اش‬ ‫ادامــه داده اســت و تــا چــه انــدازه ادم هــا در برابــر‬ ‫جنگ هــا کوچک انــد و ســاده و چــه قــدر دیــدن و‬ ‫تشــخیص انســان ها و میــل بــه زندگــی در وضعیت‬ ‫جنگی ســخت اســت‪ .‬حافظــه انســان همواره پــر از‬ ‫زخم هاســت و در نهایــت ایــن زخم هــا هســتند کــه‬ ‫رویشــان قــدم می زنیــم‪.‬‬ ‫نوســتالژی شــباهت عجیبــی با نوشــتن و متــن دارد‪،‬‬ ‫چیــزی در نوســتالژی هســت کــه شــبیه نوشــتار و‬ ‫متــن‪ ،‬قابلیــت تنیــده شــدن و غــرق کــردن ســوژه را‬ ‫دارد‪ .‬متــن بــا متنیــده شــدن و تنیــده شــدن بــه تــار‬ ‫عنکبوتــی می مانــد کــه ســر تــا پــای ســوژه را در‬ ‫برمی گیــرد و تــا بــه خــود بیایــی در دامــی افتــاده ای‬ ‫کــه بــا هــزاران رشــته چســبناک تــو را بــه متــن‬ ‫الصــاق می کنــد‪ .‬بــا ورود بــه هــر متنــی بــه نــاگاه‬ ‫و از روی نادانــی در دام رشــته ای فــرو مـی روی کــه‬ ‫در نهایــت شــبیه بــه طعمه هــای تــار تنیــده شــده‬ ‫عنکبوت هــا‪ ،‬تمایــزی میــان شــکار و تــار باقــی‬ ‫نمی مانــد و شــکار بــه تــوده ســفیدرنگی از تارهــای‬ ‫تنیــده بــدل می شــود‪ .‬خواننــده بــا ورود بــه متــن‪،‬‬ ‫بــه خانــه هزارتویــی وارد می شــود کــه فرجامــی‬ ‫جــز متنیــده شــدن و بــه متــن تبدیــل شــدن باقــی‬ ‫نمی گــذارد و در حقیقــت‪ ،‬تنیــده شــدن بــا متــن و‬ ‫تن به تــن شــدن بــا متنــی کــه در خــود مــن‪ ،‬تــن و‬ ‫تنیــدن را بــه یکبــاره مســتتر دارد بــه داســتان ارواح‬ ‫و اشــباح نزدیــک می شــود‪ .‬در داســتان های ارواح‬ ‫ژاپنــی (‪ )qwaidan‬بــه نمونه هــای منحصربه فــرد‬ ‫از داســتان های ناتمــام یــا بــه پایــان نرســیده‬ ‫برمی خوریــم کــه گویــی نویســنده روایــت در میانــه‬ ‫کار‪ ،‬همــه چیــز را ول کــرده اســت و از خیــر ادامــه‬ ‫دادن و نوشــتن باقــی داســتان گذشــته اســت‪ .‬با غور‬ ‫در علــل و دالیــل ذکــر شــده در ایــن داســتان های ‬ ‫ارواح بــه ایــن راز اساســی به این شــکل جــواب داده‬ ‫می شــود‪ :‬نویســنده داســتان از ادامــه نوشــتن دســت‬ ‫نکشــیده اســت یــا انتهــای ایــن داســتان ها در گــذر‬ ‫زمــان گــم نشــده اند‪ ،‬بلکــه در لحظـه ای خــاص بــه‬ ‫یکبــاره نویســنده بــا متــن خــود یکی شــده اســت و‬ ‫راه فــراری از ایــن هزارتــوی پیــش رو نیافتــه اســت‪.‬‬ ‫نویســنده موردنظــر در داســتان های اشــباح فرایندی‬ ‫را متحمــل شــده اســت کــه به شــکلی زیرپوســتی و‬ ‫خزنــده در هــر کنــش‪ ،‬خوانــش و درهــم تنیدنــی با‬ ‫متــن روی می دهــد‪.‬‬ ‫دیوارنوشته ها‪ ،‬گرافیتی ها و اعالمیه هاى‬ ‫روزهاى اغازین انقالب در بهمن ماه سال‬ ‫هزاروسیصدوپنجاه وهفت خورشیدى‬ ‫دو دختــر دانشــجو بــا حجــاب اســامى در برابــر‬ ‫اعالمیه هــاى گروه هــا و انشــعابات سیاســى ایــران‬ ‫ایســتاده اند‪ ،‬روزهــاى بــازار داغ دیوارهــا‪ ،‬حزب هــا‬ ‫و دار و دســته ها‪ ،‬از نهضــت ازادى‪ ،‬فداییــان‬ ‫خلــق‪ ،‬مجاهدیــن خلــق‪ ،‬چریک هــاى فدایــى ‬ ‫خلــق‪ ،‬کمونیســت ها‪ ،‬چپ هــاى اســامى‪ ،‬ملــى ‬ ‫مذهبی هــا‪ ،‬حــزب تــوده و مــردم گیــج و گمشــده‪.‬‬ ‫همــه خــود را بــر حــق می داننــد و از انقــاب و‬ ‫جنبــش ملــت‪ ،‬ســهم می خواهنــد؛ مثــل قربانــى ‬ ‫شــدن گاو نخســتین در ایین هــاى میترایــى و مهــر‬ ‫و جمــع شــدن همــه جانــداران بــراى نشســتن ســر‬ ‫ســفره بــدن بــزرگ گاو‪ ،‬مثــل جوانــه زدن سه شــاخه‬ ‫گنــدم از جــاى دشــنه و خنجــر میتــرا بــر پهلــوى ‬ ‫گاو‪ .‬روزهــاى واژه هــاى انقالبــى‪ ،‬نــاب و انتزاعــى‪،‬‬ ‫شــهیدان راه ازادى‪ ،‬چریک هــا‪ ،‬اندیشــه ناب اســام‪،‬‬ ‫حــزب اهلل‪ ،‬مبــارزه مســلحانه و نظریه هــاى متفــاوت‬ ‫و متکثــر‪ .‬بــه دیــوار نزدیــک می شــویم‪ ،‬دو دختــر‬ ‫درحــال خوانــدن اعالمیه هــا و زیــر لــب نظــر دادن‪،‬‬ ‫در سپیده غریب جاده و تصادف با «خانه اى عجیب»‬ ‫برف هــاى لگدمــال شــده در پــاى دیــوار‪ ،‬بخــار‬ ‫در بزرگراه گمشده تاریخ‬ ‫گاهــى‪ ،‬همــه یــک زندگــى‪ ،‬در صفحــه تصویــر بیــرون امــده از دهــان دختــران‪ ،‬صــداى وزش بــاد‬ ‫یــک تلویزیــون خامــوش‪ ،‬منعکــس می شــود‪ .‬ســرد و تــکان خــوردن کاغذهــاى اعالمیــه در بــاد‪،‬‬ ‫کافه نوســتال‪ ،‬شــما را بــه «ســورپرایزهاى عاشــقانه‪ ،‬بــوى چســب تــازه از زیــر اعالمیه هــاى نــو‪ ،‬ســطح‬ ‫سیاســى و هنــرى» دعــوت مى کنــد‪ ،‬فریــادى بــراى ســرد دیــوار‪ ،‬شــکافى در ســاختار‪ ،‬فــرو رفتــن و‬ ‫لمــس ســنگ و اجــر و ســیمان‪.‬‬ ‫ان یادگارهــا و خانه هــاى از دســت رفتــه‪.‬‬ ‫ســال هزاروسیصدوپنجاه وســه خورشــیدى‪،‬‬ ‫خانــه اى در تهــران‪ ،‬تلویزیون هــاى کمــدى شــاب‬ ‫لورنــس‪ ،‬کاناپه هــاى مخملــى‪ ،‬فــرش دســت باف‬ ‫ابریشــمى‪ ،‬عروســک هاى بلونــد بــا چشــم هاى ‬ ‫بازوبسته شــونده‪ ،‬دفتــر نقاشــى فیلــى‪ ،‬تــه قلیان هاى ‬ ‫قجــرى‪ ،‬بایــد بــه سیاســى ترین شــکل ممکــن‪،‬‬ ‫ســوى «خانــه» برگشــت‪ ،‬همــان خانــه کــه یونانیــان‬ ‫«نوســتوس» می نامنــد‪ .‬چیــزى در جامعــه مــا‪ ،‬دارد‬ ‫مقدمــات «نابــودى و تخریــب اینــده» را فراهــم‬ ‫می کنــد و مــا‪ ،‬اینجــا تاریــخ را ورق نمی زنیــم‪ ،‬عــرق‬ ‫روزشــمارى ‬ ‫تاریــخ را بــه پیشــانی اش می اوریــم‪،‬‬ ‫مردان «نیوزویک» و «تایم»‪َ ،‬ت ِ‬ ‫رک موتور هوندا‪ ،‬زمستان‬ ‫نمی کنیــم‪ ،‬مــا بــه جســتجوى «نــور چشــم هاى ‬ ‫برفىوبارانىسالهزاروسیصدوپنجاه وهفتخورشیدى‬ ‫بـ ِ‬ ‫ـوف کــور» هســتیم‪ ،‬خــروش بیــدارى و شــیپور‬ ‫صبحــگاه مردمانــى کــه از هــر خاطــره اى‪ ،‬در نهایت در خیابان هاى تهران با موتورسوارانى در فشرده ترین‬ ‫شکلممکن‬ ‫ِ‬ ‫«چیــزى شــبیه الالیــى» می ســازند و ملت هــا کــه بــا‬ ‫«ناله»هایشــان شــناخته می شــوند‪ ،‬بــا تــاش بــراى درخت هــاى زمســتان زده‪ ،‬هــواى ســرد و بارانــى‪،‬‬ ‫«اتصــال و شــدن»‪ ،‬بــا شکســت خــوردن در نبــرد بــا ماشــین هاى منجمــد و مردمانــى درحــال «انقــاب»‪،‬‬ ‫تاریــخ خودشــان‪ .‬در میــان تصاویــر مبهم گذشــته و الیویــه ریبــوت در وســط و دیویــد برنــت در عقــب‬ ‫یادگارهــاى از خاطــر محــو شــده‪ ،‬همــواره تصویــر موتــور‪ ،‬خبرنــگاران و عکاســان مجله هــاى ‬ ‫«یــک خانــه گــرم و ارام بــا ســکوت ســاکنانش» در «نیوزویــک» و «تایــم» در حوالــى خیابــان انقــاب‬ ‫مــا وجــود دارد‪ ،‬صحن ـه اى کــه در ان هــر کــس در و میــدان فردوســى و عــازم چهــارراه کالــج‪ ،‬روى ‬ ‫ســکوت خــودش‪ ،‬بــا خودش مشــغول اســت و این موتــورى نشســته اند تــا از میــان حادثــه و انقــاب‪،‬‬ ‫خانــه‪ ،‬همــان «درد بازگشــت بــه ریشــه و غم یــار و عکس هــا و فیلم هایشــان را بــه فــرودگاه برســانند‪.‬‬ ‫ـخ عکس هــا را از میــان تظاهــرات و شــلوغی ها‬ ‫دیــار» اســت و مــا‪ ،‬کاشــفا ِن فروتــنِ شــوکرا ِن تلـ ِ‬ ‫خاطــرات هســتیم‪ ،‬مردمانــى کــه بــه فرازمینی تریــن گرفته انــد و بــه ســریع ترین شــکلِ ممکــن‪ ،‬از‬ ‫شــکلِ ممکــن‪« ،‬برخــورد نزدیــک از نــوع ســوم» را میــان ازدحــام مــردم انقالبــى‪ ،‬خــروش ژیان هــا و‬ ‫پیکان هــا‪ ،‬مرســدس بنزها‪ ،‬شــورلت ها و اریاهــا‬ ‫بــا خانــه مادربزرگ هایشــان‪ ،‬تجربــه کرده انــد‪.‬‬ ‫و از کنــار ســاختمان ها و معماری هــاى دیوانــه وار‬ ‫خیابان هــا بــه خبرگزاری هــا و مجله هایشــان در ان‬ ‫ســوى دنیــا برســانند و مــن‪ ،‬مثــل کودکـى بــا شــال‬ ‫و کاله و پالتــوى زمســتانى‪ ،‬در صندلــى عقــب بنــز‬ ‫ابــى متالیــک نشســته بــودم و بــه ازدحــام عجیــب‬ ‫خیابان هــا فکــر می کــردم‪ ،‬راهــى اینــده اى کــه‬ ‫صــدای فریــادى در خیابــان بــود‪.‬‬ ‫‪al‬‬ ‫‪enost‬‬ ‫‪@caf‬‬ ‫منظره خیابانى در تهران و ایستگاه اتوبوس هاى دو‬ ‫طبقه سبزرنگ از پشت شیشه جلوى ماشین درحال‬ ‫حرکت در سال هزاروسیصدوپنجاه وچهار خورشیدى‬ ‫یوهــان اشــتوکلین‪ ،‬زمین شــناس سوئیســى در‬ ‫خاطراتــش می نویســد‪ :‬بــا یــک هواپیمــای‬ ‫داکوتــای دو موتــوره ملخــی بــه تهــران رســیدیم‪،‬‬ ‫ابتــدا در هتــل ریتــز در گوشــه شــمال غربی میــدان‬ ‫فردوســی ســاکن شــدیم و ســپس بــه اتفــاق یــک‬ ‫کارشــناس سوئیســی دیگــر کــه مهنــدس بــرق بود‪،‬‬ ‫خانـه ای را در خیابــان تخت جمشــید اجــاره کردیم؛‬ ‫خیابانــی کــه ان موقــع خاکــی بــود‪ .‬ایــن هتــل در‬ ‫اوایــل دهــه بیســت خورشــیدی در شــمال غربی‬ ‫میــدان فردوســی ســاخته شــد کــه از وقایــع مهــم‬ ‫و رخدادهایــش می تــوان بــه محــل ســکونت‬ ‫چرچیــل‪ ،‬روزولــت و اســتالین بــرای کنفرانــس‬ ‫تهران در ســال هزاروسیصدوبیس ـت ودو خورشیدی‬ ‫اشــاره کــرد‪ .‬ایــن هتــل متاســفانه تخریب شــد و در‬ ‫محــل ان‪ ،‬فروشــگاه مربــوط بــه انــواع حولــه «بــرق‬ ‫المــع» دایــر اســت‪.‬‬ ‫تقدم رفاقت بر باورها‪ ،‬فوتبال‪ ،‬سیاست و لذت بستنى‬ ‫چوبى «کیم» در کنار هم و تماشاى فوتبال در استادیوم‬ ‫اریامهر سابق و ازادی امروز در تابستان سال‬ ‫هزاروسیصدوپنجاه وپنج خورشیدى‪:‬‬ ‫شانه به شــانه هــم ایســتاده اند‪ ،‬بــرادروار‪ ،‬رفیــق طــور‪،‬‬ ‫جانانــه و بــراى لحظـه اى نــگاه را از فوتبــال‪ ،‬جامعــه‪،‬‬ ‫هــواداران و سیاســت برداشــته اند و بــه دوربینــى خیــره‬ ‫شــده اند کــه «رفاقت شــان و برادرى هایشــان» را ثبــت‬ ‫می کنــد‪ .‬چیزهایــى در ایــن عکــس بــه شــکل عجیب‬ ‫و دردناکــى در کنــار هــم ایســتاده اند؛ مثــل کودکــى‪،‬‬ ‫جوانــى‪ ،‬فوتبــال‪ ،‬بســتنى چوبــى درحــال اب شــدن‪،‬‬ ‫رفاقــت و عکــس یــادگارى‪ .‬هــر دوره اى در تاریــخ‪،‬‬ ‫اعتقــادات و باورهــاى خــودش را دارد‪ ،‬شــاید خــاف‬ ‫تصــور باشــد؛ امــا باورهــا و اعتقــادات‪ ،‬فصل هــا‪،‬‬ ‫دوره هــا‪ ،‬زمیــن و زمانه هــاى خودشــان را دارنــد‪ .‬هیــچ‬ ‫کافه نوستال‬ ‫نمایى از ضلع شمالى و غربى «میدان فردوسى» و‬ ‫ساختمان «هتل ریتز» در اواخر دهه سى و اغاز دهه‬ ‫چهل خورشیدى‬ ‫ســال هزاروسیصدوشصت وســه خورشــیدى اســت‪،‬‬ ‫نســل متولــد دهــه شــصت دارد کم کــم بــا مــزه‬ ‫جهــان و طعــم سرکشــیدن نوشــابه بــا شیشــه اش‬ ‫اشــنا می شــود‪ ،‬هنــوز رنــگ ســیاه ســبیل هاى پــدر‪،‬‬ ‫غلیظ تریــن‪ ،‬قوى تریــن و محکم تریــن رنــگ در‬ ‫البوم هــاى عکــس اســت‪ ،‬هنــوز تارهــاى ســپید مو به‬ ‫صــورت پدرانــه هجــوم نبرده انــد و هنــوز دسـت هاى ‬ ‫پــدر بــا عظمت ترین تکیـه گاه و اهــرم نوع اول اســت‪.‬‬ ‫خنده هــا امــا در مــرز زیبایــى و قداســت هســتند‪ ،‬هنوز‬ ‫ان خنده هــاى اصیــل و «از اعمــاق دل» منقــرض نشــده‬ ‫و قــرار نیســت هــر کســى بــا شــروع عکــس یــا‬ ‫اغــاز فیلم بــردارى همــه زورش را بزنــد تــا بــا مــزه‬ ‫باشــد‪ ،‬تکه پرانــى کنــد‪ ،‬اســتنداپ کمــدى اجــرا کنــد‪،‬‬ ‫لفــظ قلــم حــرف بزنــد‪ ،‬شــبیه ادم بزرگ هــا باشــد و‬ ‫سرشــار از پُزهــا‪ ،‬اطوارهــا و ژســت هاى توخالــى و‬ ‫پــوچ ایــن روزهــا شــود‪ .‬فاصلـه اى عجیــب میــان مــا‬ ‫و «افــق طالیــى عکس هــاى دیروزمــان» افتــاده اســت‪.‬‬ ‫شــرجى و رطوبــت هــواى دریــا‪ ،‬عرق گیــر ابی رنــگ‬ ‫معــروف‪ ،‬دورِ دهــان چــرب کــودک در اغــوش پــدر‪،‬‬ ‫سرکشــیدن جرعــه اخــر مانــده در تــه شیشــه نوشــابه‬ ‫و تــاش بــراى جــا کــردن خوشــی هاى بــزرگ‬ ‫دیروزمــان در قاب هــاى کوچــک و تنــگ عکــس‪.‬‬ ‫عکس هایــى هســتند کــه همیشــه «یــک جرعــه‬ ‫اخریــن» دارنــد‪ ،‬فاصلـه اى کوتــاه میــان لحظــه عکس‬ ‫و «تمام شــدن ان نوشــابه شــیرین» و همیشــه در چنین‬ ‫فاصله هایــى اســت کــه یکبــاره زاده می شــویم؛ مثــل‬ ‫ســفرهایمان‪ ،‬در ان روزهــا‪ ،‬لــذت از مســیر‪ ،‬چــادر زدن‬ ‫و ایســتادن هاى زیــاد‪ ،‬چیــدن نوشــابه و هندوانــه در‬ ‫نهــر اب و جــارى شــدن‪.‬‬ ‫یــک «تــرول عاشــقانه» بــراى خیابــان‪ ،‬نــان‪،‬‬ ‫عشــق و موتــور هونــدا‬ ‫نمایشــگاه موتورســیکلت «ایــران هونــدا» در ســال‬ ‫هزاروســیصدوپنجاه ودو خورشــیدى‪ .‬موتورهــاى ‬ ‫ســیکلت هونــدا‪ ،‬پشــت ویتریــن شیشــه اى مغــازه‬ ‫چیــده شــده اند‪ ،‬چند جــوان بــا موتورهایشــان در انتظار‬ ‫مشــترى و خریــدارى بــراى فــروش موتورهایشــان‬ ‫هســتند‪ ،‬درخت هــاى جــوان چنــار تــا درون تابلــوى ‬ ‫ســردرِ مغــازه بــاال رفته انــد‪ ،‬انجــا کــه زنــى بــا لبــاس‬ ‫یکپارچــه زردرنــگ بــا کاله کاســکت بــه موتــور‬ ‫هوندایــش تکیــه داده اســت؛ در پس زمینــه اى از‬ ‫رودخانــه و ابشــارهاى خروشــان‪ .‬روزگارى کــه هنــوز‬ ‫خبــر از اینــده نداشــتیم‪ ،‬پیــش رفتــن و ســوار شــدن‬ ‫بــر موتورســیکلت تاریــخ‪ ،‬گاز دادن بــه ســمت ترویــج‬ ‫لــذت و ترکیــب امیال انســانى بــا خریــد و کاال‪ ،‬ارمغان‬ ‫سیاســت‪ ،‬تصمیم هایمــان و فریب هــاى ســرمایه دارى ‬ ‫و کاپیتالیســم‪ ،‬جهانــى کــه دیگــر راه فــرارى از‬ ‫«ســرمایه دارى» نــدارد‪ ،‬روزگارى کــه انســان هــر روز‬ ‫بیشــتر بــا خریدهایــش‪ ،‬مصرف هایــش و تاخیرهایــش‬ ‫در لــذت‪ ،‬شــناخته می شــود‪ ،‬مردمانــى کــه بــه مــرور‪،‬‬ ‫بــا همیــن روزهــا‪ ،‬بــا همیــن کاالهــا‪ ،‬موتورهــا‪،‬‬ ‫ماشــین ها و خیابان هــا‪ ،‬خاطــره مى ســازند‪ .‬دیگــر‬ ‫بــه جامعــه اى رســیده ایم کــه جــز ژســت هایمان‪،‬‬ ‫چیــزی بــراى نمایــش نداریــم‪ ،‬فکــر کــردن را فقــط‬ ‫بــراى امرارمعــاش نیاز داریــم و رویاهایمان را از دســت‬ ‫داده ایــم‪ .‬ســوژه هاى داغ و محبــوب مــا‪ ،‬همیشــه چیزى ‬ ‫از جنــس «گنــد و کثافــت» بــا خــود دارنــد‪ .‬بــه پایــان‬ ‫تاریخــى نزدیــک می شــویم کــه چیــزى جــز یــک ‬ ‫ُمشــت‪ ،‬دختــر مــدل‪ ،‬پســر خواننده‪ ،‬ســفیر خشــمگین‬ ‫صلــح و دوســتى‪ ،‬خیریه هــاى پوشــالى‪ ،‬فیلســوفان‬ ‫دروغیــن‪ ،‬دکترهــاى دیکتاتــور‪ ،‬شــهرى پــر از دود و‬ ‫غبــار و جهانــى بــدون نوســتالژى نــدارد‪ .‬نشــانه هاى ‬ ‫اگاه شــدن و بیدارکننــدگان مــا از ایــن خــواب‪،‬‬ ‫منفورترین هــا و ترســناک ترین ها هســتند‪.‬‬ ‫یونس یونسیان‬ ‫د انشجوی د کتری د انشکد ه‬ ‫مد یریت د انشگاه تهران‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫شــماره اتوبــوس مــن «سـی وپنج صدوپانــزده» بــود‪،‬‬ ‫اتوبــوس خــاور‪ ،‬فکــر کنــم ســاخت لهســتان بــود‬ ‫بــا موتــورى از کارخانــه «لیالنــد» کــه بــا ان بــه‬ ‫خــط راه اهــن ولیعهــد یــا ولیعصــر فعلــی منتقــل‬ ‫شــدم‪ .‬همیشــه چیــزى در انســان وجــود دارد کــه‬ ‫او را از خــواب بیــدار می کنــد‪ ،‬حتــى ســنگین ترین‬ ‫خواب هــاى انســان نیــز محکــوم بــه بیــدارى ‬ ‫هســتند‪ .‬یکبــاره صدایــى‪ ،‬صاعقــه اى‪ ،‬ترانــه اى‪،‬‬ ‫کابوســى‪ ،‬وحشــتى و یــا حتى صــداى ارام همبســتر‬ ‫یــا گریــه دردناک کودکــى‪ ،‬انســان را «بیــدار» خواهد‬ ‫کــرد و بیــدارى‪ ،‬شــاید «بی دار»تریــن وضعیــت‬ ‫انســان باشــد؛ برخاســتن از خــواب و کابوس هایــى ‬ ‫کــه مثــل «چوبه دار» در انتظار انســان هســتند‪ .‬شــاید‬ ‫انســان بــودن‪ ،‬همیــن اجبــار عجیــب برخاســتن از‬ ‫همــه خواب هــا باشــد‪ ،‬شــاید جهــان و کهکشــان ها‬ ‫نیــز حاصــل پریــدن یکبــاره جهــان از یــک «خواب‬ ‫خمــار ســنگین نیمــروز» باشــد‪ ،‬انســانی کــه بــا‬ ‫چش ـم هاى پف الــود و صــورت الــوده بــه خــواب‬ ‫در «روز ششــم» خلــق شــد و از «پشــت شیشـه هاى ‬ ‫کــدر و تاریــک» بــه خیابــان و اتوبوس هــاى دو‬ ‫طبقـه اش نــگاه کــرد و بیــدار شــدن و بیــدار مانــدن‬ ‫تــا رســیدن دوبــاره خــواب‪ ،‬وضعیــت اضطــرارى ‬ ‫انســان اســت و در نهایــت تنهــا انســان اســت کــه‬ ‫بــا همــه بیداری هایــش‪ ،‬یکبــاره بــه نجیب تریــن‪،‬‬ ‫بــا شــکوه ترین و حیرت اورتریــن شــکلِ ممکــن‪،‬‬ ‫بــه «خــواب ابــدى» خواهــد رفــت‪ ،‬وداع بــا خیابــان‬ ‫و همــه شکســتن هاى بی صــداى مــا در میــان‬ ‫خالی هــاى رویاهایمــان‪.‬‬ ‫خاطرت هست‪ ،‬یک عکس خانوادگى به شدت ایرانى که‬ ‫در سفر شمال و در کنار جاده و هنگام صرف نهار گرفته‬ ‫شده است‬ ‫جامعـه اى وجــود نــدارد کــه تــا ابــد بــر یــک اعتقــاد‬ ‫و بــاور بمانــد‪ ،‬باورهــا‪ ،‬فرزنــدان زمانــه هســتند و مــا‬ ‫ایرانیــان‪ ،‬گسســت هاى تکان دهنــده اى را در حــوزه‬ ‫«باور»هایمــان تجربــه کرده ایــم‪ ،‬بایــد باورهایمــان را از‬ ‫«شــور و هیجان هایمــان» جــدا کنیــم و در رفاقت هــا‬ ‫و عکس هایمــان وارد کنیــم‪ .‬جماعــت زیــادى از‬ ‫عاشــقان فوتبــال در دهــه پنجــاه در قــاب ایــن عکــس‬ ‫حضــور دارنــد‪ ،‬مســابقه اى کــه برگــزار شــده‪ ،‬نتیجــه‬ ‫بُــرد و باختــش معلــوم شــده و بــه تاریــخ پیوســته‬ ‫اســت؛ امــا هنــوز هم گرمــاى جمعیــت ملتهــب و داغ‬ ‫در خیابان هایمــان‪ ،‬بســتنی هاى چوبــى درحــال اب‬ ‫شــدن در رفاقت هایمــان‪ ،‬نگاه هــاى خیــره بــه زمیــن‬ ‫فوتبــال در عش ـق هایمان و دو پســر هم سن وســال بــا‬ ‫لباس هــاى هم شــکل را در «ترانه هایمــان» می تــوان‬ ‫یافــت و مــا کــه بایــد «باورهــا» و رفاقت هایمــان را بــه‬ ‫نســل بعــدى و بــه «پـ ِ‬ ‫ـاس ُگل تریــن شــک ِل ممکــن»‬ ‫انتقــال دهیــم؛ به نســلى کــه از شــورها و شــورش هاى ‬ ‫مــا غایــب و بى نصیــب اســت‪ ،‬امــکان گل زدن را بــه‬ ‫«دیگــرى» واگــذار کنیــم‪.‬‬ ‫‪43‬‬ ‫زیروبمهنرمند یکهباهنرش‬ ‫هنرمند انراجذاب ترمی کند !‬ ‫گفتگویی ویژه با شــهاب مــومنــی‬ ‫ظاهــر چهره هــا همیشــه بــرای طرفد ارانشــان اهمیــت‬ ‫د اشــته‪ ،‬د ار د و خواه ـ د د اشــت‪ .‬شــای د برایتــان جالــب‬ ‫باشـ د کــه چه کســی خالــق موهــای عجیــب و غریب و‬ ‫خــط ریش هــای خــاص چهره هــای مورد عالقــه شــما‬ ‫اســت‪ .‬شــهاب مومنــی ارایشــگری اســت کــه وظیفــه‬ ‫خطیــر خوش تیپ تــر کــرد ن هنرمنــد ان را برعهــد ه‬ ‫د ارد ‪ .‬ضمیمــه تصویــری د ید نــیِ ایــن گفتگــو را د ر‬ ‫کانــال رســمی اپــارات (‪ )aparat.com/majidakhshabi‬و‬ ‫تلگــرام (‪ )@zirobamonline‬ببینیـد ؛ تیــم گفتگــو مرضیه‬ ‫جعفــری‪ ،‬بهــرا د رضــازاد ه و نـد ا کشــاورز هســتند ‪.‬‬ ‫ســال اول خیلــی اســترس د اشــتم و یکــی‪-‬د و ســال اول‬ ‫کــه کارم را شــروع کــرد م بــا خــود م می گفتــم از مــن‬ ‫برنمی ایـد ‪ .‬گاهــی ان قـد ر استرســم بــاال بــو د کــه فشــارم‬ ‫ید انســتم چکار کنم‪ ،‬مشــتری نشســته‬ ‫پاییــن می امـ د و نم ‬ ‫بــو د و بــا خــود م می‪‎‬گفتــم فــرار کنــم و بــروم‪ .‬گاهــی‬ ‫می رفتــم؛ ولــی بــا خــود م می گفتــم ایــن کار زشــت‬ ‫ید اد م‪.‬‬ ‫اســت‪ .‬تــا ایــن حـ د اعتماد به نفســم را از د ســت مـ ‬ ‫* بابت اصالح چقد ر پول می گرفتید ؟‬ ‫ان زمان ‪ 1500‬تومان‪.‬‬ ‫د نفر را اصالح می کرد ید ؟‬ ‫* روزی چن ‬ ‫* چرا؟‬ ‫بســتگی د اشــت‪ .‬اگــر میانگینــش را حســاب کنــم روزی‬ ‫چــون کار ســختی بــود ‪ .‬شــما بایــ د د ر لحظــه طــرف ‪ 7‬تــا ‪ 10‬نفــر بود ن ـد ‪ .‬بــرای رفتــن بــه مســافرت بای ـد ‬ ‫را راضــی کنــی و جــای خطــا ن ـد اری‪ .‬گاهــی هــم بــا یــک مــاه کار می کــرد م تــا بتوانــم بــه ســفر بــروم‪.‬‬ ‫سالعمل هــای متفــاوت‬ ‫عک ‬ ‫بعضــی از مشــتری هایم ‪1500‬‬ ‫ید اد نــ د و بعضی هــا‬ ‫مواجــه می شــوی؛ طــرف یکهــو کار با امیر تتلو خیلی راحت است تومــان را م ‬ ‫* کمی از کود کی تان برایمان بگویی د و اینکه چطور خوشــش نمی ای ـ د و چپ چــپ‬ ‫به حســاب رفاقتمــان می گذاشــتند ‬ ‫بــه شــما نــگاه می کنـ د و فکــش‬ ‫و بعضی هــا قســطی و‪ ...‬این هــا را‬ ‫وار د این حرفه شد ید ؟‬ ‫معمــوال همــه د ر کود کی شــان د وســت د ارنــ د خلبــان را فشــار م ‬ ‫ید هــ د و قشــنگ اعتماد به نفس تــان را گفتــم کــه بگویــم شــرایط خیلی خیلــی ســختی بــو د و‬ ‫یــا پزشــک شــوند؛ امــا سیســتم خانــواد ه مــا بــه ایــن می گیــرد ‪ .‬اگــر د ر تئاتــر هــم یــک اشــتباه کنیـ د می توانید خ ـد ا را شــکر حــل ش ـ د و ان حــس مســئولیت پذیری‬ ‫صورت اســت کــه همه ارایشــگر هســتند ‪ .‬مــاد رم تقریبا کاری کنیـ د کــه موضــوع ر د شــود ؛ ولــی کار مــا گاهی از باعــث شـ د بــه اینجــا برســم‪.‬‬ ‫د وازد ه ســال پیــش فــوت ش ـد ن د و جالــب اینکــه مــن تئاتــر هــم ســخت تر اســت‪ .‬شــما اگــر یــک قیچــی را‬ ‫* د استان د اما د چه بود ؟‬ ‫ناخواســته بــه ایــن مقطــع رســید م و بعـ د متوجــه شـد م اشــتباه بزنیـ د د یگــر نمی توانیـ د جــای ان را پــر کنیـ د و اوایــل کارم بــو د و یــک د امــا د د اشــتیم وتــازه گریــم یــاد ‬ ‫یکــی از ارزوهــای مــاد رم بــود ه کــه وار د ایــن عرصــه بای ـ د همــان خــط را اد امــه د هی ـ د و د رســتش کنی ـد ‪ .‬د ر گرفتــه بــود م‪ ،‬معمــوال د اماد هــا حســاس هســتن د چــون‬ ‫ایــن شــغل فرصتــی بــرای اشــتباه یــک جنــگ حســی بــا ارایــش عروس خانــم د ارنــد ‪.‬‬ ‫شــوم‪ .‬کارم را بــا پســرخاله ام از‬ ‫ند اریــ د و اگــر بخواهیــ د موفــق ایــن فــر د امـ د و مــن هــم یــک هفتــه بیشــتر نبــو د کــه‬ ‫هف ـد ه س ـالگی شــروع کــرد م و بع ـد ‬ ‫از بچگی َسرزن بود م!!‬ ‫باشــی د همــه بای ـ د از شــما راضــی گریــم را یــا د گرفتــه بــود م و اد ای حرفه ای هــا را د ر‬ ‫از ان د رگیــر ســربازی شــد م و بعــد ‬ ‫باشــند ‪.‬‬ ‫مـی اورد م‪ .‬بعـ د از اتمــام کار یــک طــرف صــورت ایــن‬ ‫از خد مــت ســربازی ام کارم را بــه‬ ‫* تابه حال عکس العملی برایتان‬ ‫بن ده خــد ا صورتــی و طــرف د یگــر تیــره شــد ه بــود ‪،‬‬ ‫صــورت حرفــه ای شــروع کــرد م‪.‬‬ ‫بــا خــود م گفتــم ای خ ـد ا چ ـه کار کنــم؟! د وبــاره پــاک‬ ‫اتفاق افتاد ه که طرف روپوش را د ربیاور د و شما را‬ ‫د همه اقوام شما ارایشگر هستند ‪ ،‬این شغل‬ ‫* گفتی ‬ ‫کــرد م و رنگ هــا را قاطــی کــرد م و د وبــاره گریــم کــرد م‬ ‫بزند ؟‬ ‫خانواد گی شما است؟‬ ‫بلــه‪ .‬بعــ د از ورو د مــن بــه ایــن مســیر‪ ،‬کوچک ترهــا زد ن خیــر ولــی روپــوش بلــه (بــا لبخنـد )‪ .‬اوایــل کار بود و د وبــاره قرمــز شـد ‪ .‬د قیقــا د ر یــک نیمــه صــورت گیــر‬ ‫هــم امد نـد ؛ ولــی د ر اصــل قبــل از مــن‪ ،‬پســرخاله هایم کــه یــک اقای شــیکی امـ د و از شــانس من‪ ،‬شــیک بود ن کــرد ه بــود م‪ .‬د ر نهایــت بــه اســتاد م زنــگ زد م و قضیــه‬ ‫ایشــان کمــی از اعتماد به نفــس مــن را گرفتــه بــود ‪ .‬اصوال را گفتــم کــه ایشــان ســر کالس بود نـد ‪ .‬باالخــره د امــاد ‬ ‫مشــغول کار بود نــد ‪.‬‬ ‫اگــر از مــن زیــا د تعریف شــو د اشــتباهم بیشــتر می شــود هــم موضــوع را فهمیـ د و گفــت نمی خواهـ د ولــش کن‬ ‫* این عالقه از کجا به وجو د امد ؟‬ ‫طبیعتــا هـد ف د اشــتم و بــه همیــن د لیــل د ر ایــن مســیر و هنــوز هــم این طــوری هســتم‪ ،‬شــروع بــه کار کــرد م‪ ،‬خــود م د ر خانــه د رســت می کنــم‪ .‬ایــن برایــم بد تریــن‬ ‫قــرار گرفتــم‪ .‬نــه اینکــه بگویم این مســیر خیلــی راحت گفــت چق ـد ر خــوب قیچــی می زنــی‪ ،‬مــن د اشــتم بــا حالــت بــود ‪ ،‬رفــت صورتــش را شســت و مــن هــم‬ ‫کد فعــه شــانه مــوزر د ررفت و همین طــور د اشــتم نگاهــش می کــرد م‪ .‬انجــا د وبــاره‬ ‫بــود ‪ ،‬مســیر د شــواری بــو د و اگــر اکنــون بــه جایگاهــی مــوزر کار می کــرد م کــه ی ‬ ‫ید انــم چطــور شـد ‬ ‫رســی ده ام بــه لطــف خـد ا و کمــک د وســتانم بــو د و د لیل پشت ســر ایــن اقــا ســفی د شـد ! این اتفــاق ممکن اســت گفتــم از ایــن کار کنــار می کشــم‪ ،‬نم ‬ ‫د یگــر ایــن بــو د کــه د رس خــوان نبــود م و کار را بیشــتر بــرای همــه بیفتـد ‪ .‬این قـد ر خــود م را باختــم کــه باالخره کــه بــاز هــم مانـد م!‬ ‫* کسی شما را راهنمایی می کرد ؟‬ ‫د وســت د اشــتم‪ .‬وقتــی هــم کــه کارم را شــروع کــرد م متوجــه ش ـ د و گفــت چیــزی ش ـد ه؟ گفتــم بد بخــت‬ ‫ش ـد م‪ ،‬بــا همــان صــورت خوشــی کــه د اشــت از مــن بله راهنماهای خوبی د اشتم‪.‬‬ ‫ســعی کــرد م د ر کارم مســئولیت پذیر باشــم‪.‬‬ ‫تعریــف می کــر د اگــر برمی گشــت حتمــا مشــتی بــه‬ ‫* راهنمایانتان چه کسانی بود ند ؟‬ ‫* اد م مسئولیت پذیری هستید ؟‬ ‫بلــه واقعــا اد م مســئولیت پذیری بــود م و تــا االن هــم مــن مـی زد ‪ .‬ان زمــان بــو د کــه گفتــم د یگــر از ایــن کار پ ـد رم‪ ،‬مــاد رم‪ ،‬بــراد ر بزرگ تــرم و د وســتان خوبــی کــه‬ ‫کنــار می کشــم‪.‬‬ ‫د اشــتم راهنمایــان مــن بود نــ د کــه باالخــره مانــد م و‬ ‫هســتم‪.‬‬ ‫اکنــون هــم د ر خد مــت شــما هســتم‪.‬‬ ‫* شهاب مومنی از کجا به این جایگاه رسید ؟‬ ‫د چه ماهی هستید ؟‬ ‫* متول ‬ ‫بــه لطــف خ ـد ا و حمایــت مــرد م کــه شــای د اگاهــی‬ ‫* فکر کنم این حرف ها را برای اولین بار گفتید ؟‬ ‫متول دتیرماه‪.‬‬ ‫د رســتی از زند گــی شــخصی مــن ند اشــته باشــند ؛ بلــه ولــی بــاز هــم اتفاق هــای بد تــری هســت کــه‬ ‫* بازی های بچگی تان؟‬ ‫ولــی مــن را حمایــت کرد نـد ‪ .‬اوایــل کار خیلــی مشــکل خــود م رویــم نمی شــو د بگویــم‪ .‬د ر کل چیــز خوبــی‬ ‫ماشین بازی و بازی هایی که‬ ‫بــود ؛ امــا خـد ا را شــکر بــه جایگاهــی کــه می خواســتم را د ر خــود م کشــف کــرد م؛ احســاس کــرد م کــه خیلــی‬ ‫همه بچه ها د وست د ارند ‬ ‫رســید م‪.‬‬ ‫وقــت گذاشــتم‪ ،‬فکــر کــرد م و بــه هد فــم‬ ‫مثل فوتبال را خیلی د وست‬ ‫رســید م‪ .‬شــای د ا دم هایــی کــه گاهــی‬ ‫د اشتم‪.‬خیلیسرمی شکستم‪ * ،‬اولین مغازه تان کجا بود ؟‬ ‫نــز د مــن می امد نــ د راضــی‬ ‫خیابان‪ 137‬تهران پارس‪.‬‬ ‫از همان زمان َسرزن بود م‪،‬‬ ‫نبود نــد ؛ ولــی بــا برخــورد ی‬ ‫* خود تان هم بچه تهران پارس هستید ؟‬ ‫شوت هم که می زد م به‬ ‫خیــر مــن بچــه ســید خند ان هســتم؛ ولــی به خاطــر کــه بــا ان‪‎‬هــا د اشــتم برایــم‬ ‫نیت گل نمی زد م‪ ،‬می زد م که‬ ‫صورتی‪ ،‬دری‪ ،‬چیزی بشکند ! وضعیــت مالـی ام فقــط می توانســتم انجــا مغــازه د اشــته مانــد گار می‪‎‬شــد ‪ .‬اکنــون‬ ‫َ‬ ‫باشــم‪ .‬ایــن را گفتــم که مــرد م فکر نکنن د مــن از تجریش هــم بــه شــاگرد انم می‪‎‬گویــم‬ ‫و زعفرانیــه شــروع کــرد م‪ .‬ســه ســال د ر ایــن مغــازه کار کــه شــای د گاهــی کارم خــوب‬ ‫کــرد م‪ .‬د وســتم جایــی را بــه مــن پیشــنها د کــر د و گفــت نبــود ؛ امــا به خاطــر اخــاق‬ ‫شــهاب بــرو انجــا را هــم ببیــن‪ .‬رفتــم و بــه لطــف خـد ا توانســته ام بمانــم و‬ ‫و کمــک ایشــان پذیرفتــم و تقریبــا بع ـ د از ‪ 4-3‬ســال خـد ا خیلــی بــه مــن‬ ‫کار کــرد ن‪ ،‬کارم را از میــد ان نــواب شــروع کــرد م و کمــک کــرد ه کــه‬ ‫بع ـ د همیــن مغــازه را اجــاره کــرد م و بع ـ د بــه ســمت اکنــون د ارم خیلی‬ ‫شــمیرانات معرفــی شــد م و اتفاق هــا تقریبــا از همــان راحــت زند گــی‬ ‫زمــان افتــاد ‪ 4-3 .‬ســال قبــل از ان فو قالعــاد ه ســخت می کنــم‪.‬‬ ‫* از همان روز‬ ‫بــود ؛ زمســتان‪ ،‬ســرما و گرمــا‪ ...‬نمی خواهــم شــلوغش‬ ‫اول که وار د کار‬ ‫ید اننــ د کــه مــن بــا یک ســری‬ ‫کنــم‪ ،‬د وســتان م ‬ ‫دقیچید ستتان‬ ‫شد ی ‬ ‫شــرایط ســخت بعـ د از فــوت مــاد ر و بالفاصلــه د رگیــر‬ ‫گرفتید ؟‬ ‫شــد ن بــا بیمــاری پــد ر‪ ،‬د اشــتم کار می کــرد م‪ .‬ســال‬ ‫‪ 1385‬بــا چهار‪-‬پنج هــزار تومــان یــک هفتــه زند گــی خیــر‪ .‬فقــط یــک ســال بــا‬ ‫می کــرد م‪ .‬ایــن را هــم بگویــم کــه د ر زمــان مــن خیلــی شیشــه میــرال اشــنا شــد م‪.‬‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪44‬‬ ‫* از ابتد ا نگاهتان به این حرفه چطور بود ؟‬ ‫از هم سن وســال هایم راحــت زند گــی می کرد نــد ‪.‬‬ ‫د ر کل می خواهــم بگویــم کــه پیشــینه ســختی د اشــتم‬ ‫و زیــا د نمی خواهــم وار د ایــن قضیــه شــوم فقــط ایــن‬ ‫را بد انی ـ د کــه بــا یــک شــرایط ســخت و یــک مغــازه‬ ‫هشــت متــری شــروع کــرد م‪.‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫شیشــه های د رب مغــازه و اینــه قــد ی را بــا روزنامــه‬ ‫و رایــت تمیــز می کــرد م‪ ،‬بعــ د بایــ د کــف ارایشــگاه‬ ‫شســته می ش ـ د و بع ـ د د کــور و ح ـد و د د و س ـالی هــم‬ ‫َســر شســتم‪ .‬شــامپوها را بهتــر از ابــزار کار می شــناختم‬ ‫(بــا لبخن ـد )‪.‬‬ ‫* د اشتن یک الگوی خوب و د وستان خوب باعث شد ‬ ‫که شما به این جایگاه برسید ؟‬ ‫و د وبــاره اعتماد به نفســم را از د ســت د اد م؛ ولــی ایــن‬ ‫اد م این قــد ر خــوب بــا مــن برخــور د کــر د کــه بعــد ا‬ ‫بــا خــود م گفتــم چقـد ر اشــتباه می کــرد م‪ .‬کار بــا ایشــان‬ ‫خیلــی راحــت اســت‪.‬‬ ‫* اولین وید ئویی که کار کرد ید ؟‬ ‫همــان وید ئویــی بــو د کــه موهایــش را ز د و د ر تصویــر‬ ‫ا مد ‪.‬‬ ‫* چه سالی بود ؟‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫* د ر کارتان چه خالقیتی به کار می برید ؟ مد ل‬ ‫ده اید ؟‬ ‫د یا به سبکی رسی ‬ ‫می بینی ‬ ‫کد فعــه از یــک‬ ‫بعــ د از ‪ 4-3‬ســالی کــه گذرانــد م‪ ،‬ی ‬ ‫د نیــای اماتــور وار د د نیایــی شــد م کــه از مــن انتظــار‬ ‫د اشــتن د و یکهو شــرایطم ســخت شـد ‪ .‬برفرض مثــال ‪10‬‬ ‫ســال پیــش موهــای امیرتتلــو را طــوری مـی زد م کــه این‬ ‫م ـد ل د ر ایــران نبــود ‪.‬‬ ‫* امیر خود ش می خواست؟‬ ‫د که‬ ‫* د ر د وره ای با امیر اشنا شد ی ‬ ‫موهایش کوتاه شد ه‪...‬‬ ‫بلــه مــن باعــث شــد م‬ ‫موهــای امیــر کوتــاه شــود ‪.‬‬ ‫* چطور با امیرتتلو‬ ‫اشنا شد ید ؟‬ ‫د ر مجموعــه ورزشــی‬ ‫کــه بچه هــا انجــا تمرین‬ ‫می کرد نــد ‪ ،‬ارایشــگاه‬ ‫د اشــتم بــه مــرور زمــان بــا‬ ‫همد یگــر اشــنا شــد یم و‬ ‫ح ـد و د ‪ 9‬ســال اســت کــه‬ ‫بــا امیــر کار می کنــم‪ .‬امیــر‬ ‫اد م خاک ـی ای اســت و اصال‬ ‫برایــش مهــم نیســت کــه‬ ‫د یگــران چــه برخــورد ی بــا‬ ‫او د ارن ـد ‪ .‬بــا همــه همــان‬ ‫برخــورد ی را د ار د کــه د ر‬ ‫خانــه بــا خانــواد ه خــود ‬ ‫د ارد ‪ .‬یکبــار بــا هــم ســام و‬ ‫احوالپرســی کرد یــم کــه بــه مــن‬ ‫گفــت وید ئویــی د ارم تــو هــم‬ ‫بیــا‪ .‬اصــا مــن را نمی شــناخت‪ ،‬از‬ ‫د ور مــن را د یـد ه بــو د و لطــف کــرد ‬ ‫و شــروع همــه اتفاق هــای خــوب‬ ‫از انجــا بــود ‪ .‬خیلــی هیجــان د اشــتم‬ ‫خیــر‪ ،‬شــای د د ر ســال ‪ 1396‬تغییراتــی د ر اســتایل اقــای‬ ‫اخشــابی د اشــته باشــم‪.‬‬ ‫* از چه کسی خاطره ای بامزه د ر ذهنتان باقی‬ ‫ماند ه است؟‬ ‫از همــه‪ .‬یکبــار بــا اقــای محمـ د علیــزاد ه برای کنســرت‬ ‫کیــش رفتیــم و کیــف گریمــم را فرامــوش کــرد ه بــود م‪.‬‬ ‫خیلــی از ایــن اتفاق هــا برایــم پیش امد ه اســت‪ .‬همیشــه‬ ‫جاهــای شــرجی ایــن اتفــاق می افتـد ؛ شــمال‪ ،‬کیــش و‪...‬‬ ‫د چکار می کنید ؟‬ ‫* بع ‬ ‫از ارایشــگاه های اطــراف قــرض می گیــرم‪ .‬همیشــه‬ ‫لطــف د اشــتن د و کمکــم کرد نـد ‪ .‬یــک اتفــاق خنـ د هد اری‬ ‫کــه برایــم افتــاد ه اســت‪ :‬همیشــه می گویــم لطفــا از‬ ‫مــن تعریــف نکنیـد ؛ چــون وقتــی کــه از مــن تعریــف‬ ‫می شــو د کار را خــراب می کنــم‪ .‬اگــر از رانند گــی ام‬ ‫تعریــف شــو د بالفاصلــه تصــاد ف می کنــم‪ ،‬اگــر از کارم‬ ‫تعریــف کنیـ د عواقبــی کــه گفتــم اتفــاق می افتـد ‪ .‬جایی‬ ‫مســابقه ای بــو د و قــرار بو د بــرای اولیــن بار روی اســتیج‬ ‫بــروم و صحبــت کنــم‪ ،‬بــرای ‪ 45‬د قیقــه خیلــی تمریــن‬ ‫کــرد م کــه چـه کار کنــم تــا اینکــه اســمم را صـد ا زد نـد ‪،‬‬ ‫رفتــم بــاال و همــان ‪ 45‬د قیقــه تمریــن را صحبــت کــرد م‬ ‫و بع ـ د گفتــم چق ـد ر قشــنگ صحبــت می کنــم همــه‬ ‫د ارنـ د نــگاه می کننـد ‪ ،‬تــازه همــه فهمید نـ د کــه مــن اد م‬ ‫اماتــوری هســتم‪ .‬میکروفــن قطــع شـد ه بــو د و عقل من‬ ‫هــم نرســید ه کــه صـد ا را خــود م هــم بایـ د بشــنوم و بعد ‬ ‫خیلــی ریلکــس برخــور د کــرد م‪.‬‬ ‫* با چه کسانی د ر فوتبال تابه حال کار کر ده اید ؟‬ ‫بــا خیلی هــا کار کــرد م؛ از جملــه محســن مســلمان و‬ ‫تالهــی‪.‬‬ ‫ســعی د عز ‬ ‫د کار یا اینکه شما استایلیست ان ها هم‬ ‫* فقط د ر ح ‬ ‫هستید ؟‬ ‫شــیوه شغل شــان بــه ان صــورت نیســت کــه بــا هــر‬ ‫بــازی حتمــا بای د اســتایلی د اشــته باشــند ‪ ،‬شــای د هر ســه‬ ‫بــازی ایــن اتفــاق بیفتـ د و شــای د د ر شهرســتان باشــن د و‬ ‫بــه ان هــا د سترســی ند اشــته باشــم‪.‬‬ ‫* وقتی یک فوتبالیست به زمین می رو د موقع بازی‬ ‫د این قد ر هزینه و‬ ‫موهایش خراب می شود ‪ ،‬چرا بای ‬ ‫وقت برای این کار بگذارند ؟‬ ‫د ر هــر صــورت چــون د ی ـد ه می شــون د د وســت د ارن ـد ‬ ‫د ر بــازی و د ه د قیقــه اول خــوب د یـد ه شــوند ‪.‬‬ ‫* برای گریم به رختکن هم می روید ؟‬ ‫بــه ایــن قضیــه زیــا د فکــر نکــرد م؛ ولــی تــا انجایــی‬ ‫کــه یــا د د ارم بــا همــه حتــی یکبــار هــم کــه ش ـد ه کار‬ ‫کــرد م‪ .‬شــای د از بازیگــری خوشــم بیایـد ؛ ولــی بــه کارم‬ ‫نمی خــور د مثــل اقــای اکبــر عبـد ی و اقــای پرســتویی‬ ‫کــه فکــر می کنــم هیچ وقــت کارمــان به هــم نخــورد ‪.‬‬ ‫اقــای عب ـد ی را از بچگــی خیلــی د وســت د اشــتم کــه‬ ‫ان شــاءااهلل همیشــه ســامت باشــند ‪.‬‬ ‫* د ر ایند ه چه برنامه هایی د ارید ؟‬ ‫هد فــم ایــن بــو د کــه اموزشــگاهی د اشــته باشــم و‬ ‫یک ســومش را نیــز انجــام د ا ده ام‪ .‬ه ـد ف بع ـ دی ام ایــن‬ ‫اســت کــه شــعبه هایش را زیــا د کنــم؛ چــون مــن د یگــر‬ ‫غــرق ایــن کار شـد م و خیلــی برایش زمــان می گــذارم و‬ ‫د وســت د ارم فضــای خیلــی بزرگــی را فراهــم کنــم مثل‬ ‫یــک ســاختمان پنــج یــا د ه طبقــه که همــه همکارانــم د ر‬ ‫یک جــا جمــع شــویم و مکانــی بــرای ایــن کار د اشــته‬ ‫باشــیم‪ .‬د ر ایــران چنیــن فضایــی را ند اریــم؛ ولــی خــارج‬ ‫از ایــران هســت و صــ د نفــر کار می کننــد ‪ .‬اگــر خــد ا‬ ‫بخواه ـ د د ر م ـد ت کوتاهــی ایــن کار را اجــرا می کنــم‬ ‫کــه همــه د وســتان هــم باشــند ‪.‬‬ ‫* موهای خود تان را چه کسی کوتاه می کند ؟‬ ‫بــراد رم‪ ،‬بچه هــای اموزشــگاه و یکــی از هنرمنــد ان‬ ‫کشــورمان کــه ارایشــگر هســتن د کار مــن را انجــام‬ ‫ید هنــد ‪ .‬زیــا د روی مــو حســاس نیســتم‪.‬‬ ‫م ‬ ‫د ساعت د ر اموزشگاه هستید ؟‬ ‫* روزی چن ‬ ‫تقریبا‪ 6-5‬ساعت‪.‬‬ ‫* چقد ر فضای مجازی موثر بو د تا شما د ید ه شوید ؟‬ ‫خیلیزیاد ‪.‬‬ ‫د یا خیر؟‬ ‫ید انی ‬ ‫* خود تان را مد یون فضای مجازی م ‬ ‫مد یــون کــه نــه‪ .‬ایــن لطــف د وســتان بــو د کــه همیشــه‬ ‫حمایــت کرد نـ د و فضــای مجــازی هــم بی تاثیــر نبــود ‪.‬‬ ‫* با فضای مجازی مشکلی ند ارید ؟‬ ‫خد ا را شکر تابه حال مشکلی پیش نیامد ه است‪.‬‬ ‫* اشپزی می کنید ؟‬ ‫بله اشپزی کرد ن را د وست د ارم و شکمو هستم‪.‬‬ ‫* بهترین غذایی که د رست می کنید ؟‬ ‫زرشک پلو با مرغ‬ ‫* بیشتر کل کل تان سر چیست؟ ابی یا قرمز یا غذا؟‬ ‫د ر کار ما کل کل فوتبالی است و غذایی نیست‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫بلــه امیــر خــود ش می خواســت و فضــا هــم این طــور‬ ‫می پذیرفــت‪ .‬فضایــی کــه برایــم د رســت ش ـ د باعــث‬ ‫شـ د کــه اگر مثـا بــرای ‪ 48‬ســاعت د یگــر قرار د اشــتم‪،‬‬ ‫ایــن زمــان را فکــر می کــرد م کــه بایــ د چــه کار کنــم‬ ‫و از کجــا شــروع کنــم و چــه ایــ ده ای د ارم؟ ایــن‬ ‫فکرکر دن هــا باعــث می شــو د د نبــال ایــ ده ای‬ ‫بــروی کــه خیلــی کــم اســت‪ .‬اگــر بخواهــی‬ ‫چیــزی را اختــراع کنــی بایـ د از قبــل خیلی‬ ‫روی ان فکــر کنــی‪.‬‬ ‫* تابه حال تغییری د ر استایل اقای اخشابی‬ ‫د اشته اید ؟‬ ‫ایرانی یا خارجی؟‬ ‫* فرقی نمی کند ‪.‬‬ ‫موفق‬ ‫فعاالنموفق‬ ‫فعاالن‬ ‫بلــه بــا اینکــه همــکارم پســرخاله ام بــود ؛ امــا اگــر یــک‬ ‫ســاعت تاخیــر د اشــتم کاری بــا مــن مــی کــر د کــه از‬ ‫کتــک بد تــر بــود ‪ .‬یکبــار مشــکلی‬ ‫* اولین تغییر استایل امیرتتلو بود ؟‬ ‫بــرای چشــمم پیــش امــ د و بایــد کار ما گاهی از تئاتر هم بلــه بعــ د از پانــزد ه ســال ایــن تغییــر‬ ‫جراحــی می کــرد م و بــا این حــال‬ ‫صــورت گرفــت‪.‬‬ ‫سخت تر است!‬ ‫بایــ د ســر کار می رفتــم و یــا جــراح‬ ‫* با اقای اخشابی هم کار می کنید ؟‬ ‫بایــ د ســر کار می امــد ‪.‬‬ ‫بلــه تقریبــا یــک ســال اســت کــه افتخــار ایــن را د ارم که‬ ‫د که این قضیه‬ ‫ید هی ‬ ‫* چه کار خاصی انجام م ‬ ‫د ر خد مــت اســتا د اخشــابی باشــم‪ .‬مــن اقــای اخشــابی‬ ‫را خیلــی د وســت د اشــتم و پـد رم هــم صـد ای ایشــان را‬ ‫جذاب می شود ؟‬ ‫تد اشــتنی ای‬ ‫کار خاصــی نمی کنــم‪ .‬همــان کاری کــه بقیــه انجــام د وســت د اشــتند ؛ چون ایشــان صـد ای د وس ‬ ‫ید هــم‪ .‬قســمتی از موفقیتــم د ارن ـد ‪ .‬اصــا فکــرش را نمی کــرد م بــا اقــای اخشــابی‬ ‫ید هنــ د را انجــام م ‬ ‫م ‬ ‫به خاطــر حــس مســئولیت پذیری ام اســت و اینکــه اشنا شــوم‪.‬‬ ‫زمانــی کــه کار می کنــم ‪ %100‬ذهنــم د ر کار اســت‪ .‬یــک * اشنایی تان با اقای اخشابی از کجا شروع شد ؟‬ ‫زمانــی کاری گــره می خــور د و شــما بایـ د یــک ســاعت ایشــان خیلــی اد م محتــرم و فو قالعــاد ه خوش انــرژی‬ ‫کار کنی ـد ‪ ،‬ایــن یــک ســاعت را می گــذارم و از ان کــم هســتند ؛ یعنــی بــار اول کــه ایشــان را ببینیــ د فکــر‬ ‫نمی کنــم و قســمتی د یگــر از موفقیتــم ارتباطــم اســت‪ ،‬می کنیــ د ایشــان را می شناســید ‪ ،‬ســنم کــم بــو د و‬ ‫اد م بد اخالقــی نیســتم و موقــع کار ارتبــاط هــم برقــرار هیچ وقــت فکــرش را نمی کــرد م روزی بــا ایشــان کار‬ ‫می کنــم‪.‬‬ ‫کنــم‪ .‬همــه ایــن اتفاق هــا برایــم جــذاب اســت‪.‬‬ ‫د قیق یاد م نمی اید ‪ 8 ،‬یا ‪ 9‬سال پیش بود ‪.‬‬ ‫خیر به رختکن نمی روم‪ ،‬به هتل می روم‪.‬‬ ‫د با چه کسی کار کنید ؟‬ ‫* د وست د اری ‬ ‫* مثال؟‬ ‫مثــا محمـ د می گویـ د اقــا شــهاب امــروز د اری خراب‬ ‫می کنــی! مــن هــم گــرد ن نمی گیــرم و می گویــم‬ ‫خیلــی هــم خوبــم‪ .‬بــا محمــ د یــک رابطــه بــراد ری‬ ‫د اریــم‪ ،‬خیلی وقت هــا گــپ می زنیــم و مشــکالتم‬ ‫را بــه او می گویــم و د ر ایــن چنــ د ســال خیلــی بــه‬ ‫مــن کمــک کــرد ه اســت‪ .‬د ر روزهــای ســختی کــه‬ ‫د اشــتم خیلی هــا برایــم ســنگ تمــام گذاشــتن د کــه اگــر‬ ‫بخواهــم اســم همــه را بگویــم زمــان زیــاد ی می بــرد ‪.‬‬ ‫ید اننــ د کــه قســمتی از کارم و‬ ‫خــود م و خود شــان م ‬ ‫موفقیتــم را مد یــون ان هــا هســتم‪ .‬امی ـد وارم همچنــان‬ ‫لیاقــت همــکاری بــا ان هــا د ر حــوزه کاری ام را د اشــته‬ ‫باشــم‪.‬‬ ‫* کالم اخر‬ ‫امی ـد وارم ســال بع ـ د بــا اتفاق هــای خوب تــر برگــرد م‪.‬‬ ‫از خ ـد ا هــم می خواهــم کــه ایــن اتفاق هــای ذهنــی را‬ ‫هرچــه زود تــر بــراورد ه کنـد ‪ .‬بــاز هــم از اقای اخشــابی‬ ‫بــزرگ تشــکر می کنــم‪ .‬ممنــون از حمایتشــان و ممنــون‬ ‫از شــما‪ .‬امی ـد وارم فرصتــی باش ـ د تــا محبــت شــما را‬ ‫جبــران کنــم‪ .‬هــر کســی کــه نعمــت د اشــتن پ ـد ر و‬ ‫مــاد ر را د ار د ق ـد رد ان ان هــا باش ـ د و کســانی هــم کــه‬ ‫مثــل مــن د ور هســتن د د ر ایــن د نیــا کاری کنیــم کــه از‬ ‫مــا رضایــت د اشــته باشــند ‪ .‬همان طــور کــه بــرای مــن‬ ‫ایــن اتفــاق افتــاد ه اســت‪ ،‬از خـد ا می خواهــم کــه بــرای‬ ‫همــه ا دم هــا نیــز ایــن اتفــاق بیفت ـ د و خیلــی زو د بــه‬ ‫همــه خواسته هایشــان برســند ‪.‬‬ ‫ ‬ ‫‪45‬‬ ‫اثـــر پالســــیبو‬ ‫و کاربر د ان د ر پیشرفت و بهبو د زند گی شخصی و جمعی‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪46‬‬ ‫د ر اواخــر قــرن هجد هــم‪ ،‬یــک د رمانگــر امریکایــی اختــراع عجیبــی‬ ‫کــرد ‪ .‬اختــراع او د و میلــه فلــزی بــا یــک نــوک د ر انتهــا بــو د کــه هــر‬ ‫یــک ح ـد و د هشــت ســانتیمتر بود ن ـد ‪ .‬او اد عــا می کــرد ایــن میله هــا‪ ،‬از‬ ‫فلزهــای غیرمعمــول د رســت شـ ده و می تواننـد باعــث بهبــود روماتیســم‪،‬‬ ‫التهاب هــای ب ـد ن و ســرد رد شــوند ! او ح ـد ود ‪ ۲۰‬د قیقــه نــوک میله هــا‬ ‫را روی بــد ن بیمــاران می گذاشــت و می گفــت کــه ان هــا الکتریســیته‬ ‫زیان بخــش زیــر بافت هــا را بیــرون می کشــند ‪.‬‬ ‫گرچــه برخــی از مراجــع حرفـه ای ایــن اختــراع را کالهبــرد اری ای بیــش‬ ‫نمی د انســتند ؛ امــا مــرد م حاضــر بود ن ـ د مبلــغ زیــاد ی بــرای خری ـد ایــن‬ ‫میله هــا بپرد ازن ـد ‪ .‬ظاهــرا ایــن میله هــا واقعــا تاثیــر مثبتــی روی د رمــان‬ ‫برخــی از بیماری هــا د اشــتند ‪.‬‬ ‫بعـد از فــوت ان د رمانگــر‪ ،‬د ر ســال ‪ ،۱۷۹۹‬یــک پزشــک انگلیســی بــرای‬ ‫اثبــات ایــن بــاور اشــتباه‪ ،‬میله هایــی چوبــی د رســت کــر د و ثابــت کــرد ‬ ‫کــه ایــن میله هــای چوبــی ارزان قیمــت د رســت همــان اثــر را د ارن ـ د و‬ ‫تاثیــر ایــن میله هــا تلقینــی و خیالــی اســت‪ .‬ایــن بــرای اولیــن بــار بــود ‬ ‫کــه کســی بــه روشــنی‪ ،‬اثــر پالســیبو (‪ )Placebo‬یــا د ارونمــا را نشــان‬ ‫م ـی د اد ‪.‬‬ ‫پالســیبو‪ ،‬بــه معنــی «مــن خــوب خواهــم شـد » بــه اســتفاد ه از روش هــای‬ ‫د رمانــی صــوری و تلقینــی گفتــه می شــو د کــه می توانــ د بــا القــا بــه‬ ‫بیمــار‪ ،‬اثــر مثبتــی د ر رونـد بهبــود ی وی د اشــته باشـد ‪ .‬اثــر د رمانــی کــه از‬ ‫بـه کار بســتن چنیــن روش هایــی حاصــل می شــود را نیــز «اثــر پالســیبو»‬ ‫می نامن ـد ‪ .‬د ر رون ـد اســتفاد ه از د ارونماهــا‪ ،‬یــک قــرص ب ـد ون اثــر بــه‬ ‫بیمــار د اد ه می شــو د و بــه او گفتــه می شــو د کــه بــا خــورد ن ایــن قــرص‬ ‫حالــش بهبــود می یابـد ‪ .‬از ایــن روش د ر تحقیقــات روان شناســی و علــوم‬ ‫رفتــاری و علــوم پزشــکی اســتفاد ه می شــود ‪.‬‬ ‫سوال راهبرد ی‬ ‫بــا توجــه بــه اینکــه ذهنیــت مــا گاهــی روی واقعیــت اثــر قطعــی‬ ‫می گــذارد ‪ ،‬از خود مــان چهــار ســوال بپرســیم‪:‬‬ ‫‪ -1‬ایــا ممکــن اســت مــن تحــت القــا و تلقیــن منفــی د یگــران‪ ،‬پتانســیل‬ ‫واقع ـی ام را محقــق نکــرد ه باشــم؟ مثــا اینکــه همیشــه مــاد رم بــه مــن‬ ‫گفتــه باشــ د کــه تــو اد م بی نظمــی هســتی باعــث شــد ه باشــد ‪...‬‬ ‫‪ -2‬ایــا ممکــن اســت مــن فقــط بتوانــم بــا القــا مثبــت د ر د یگــران (مثــا ‬ ‫اینکــه تــو چق ـد ر خــوب تحلیــل می کنــی؟)‪ ،‬افــراد د یگــر را بــه ســمت‬ ‫تحقــق پتانســیل های مثبت شــان امید وارتــر و فعال تــر کنــم؟‬ ‫‪ -3‬ایــا ممکــن اســت القاهــای منفــی روزانــه ای کــه د ر مــا د ر مــورد ‬ ‫کشــورمان‪ ،‬ســرزمینمان‪ ،‬اد اره مــان و مد رســه مان می کنیــم منجــر بــه‬ ‫واقعیــت شــود ‪ .‬مثــا اینکــه هــر روز بگوییــم ایــن اد اره هیچ وقــت‬ ‫د رســت نمی شــود باعــث شــو د کــه د ر د نیــای واقعــی هــم هیچــگاه ایــن‬ ‫اد اره د رســت نشــود ؟‬ ‫‪ -4‬اخریــن بــاری کــه یــک جملــه مثبــت د ر مــورد اد اره‪ ،‬خانــواد ه یــا‬ ‫کشــورمان گفته ایــم چــه زمانــی بــود ه اســت؟ چــرا مــا از پالســیبو بــرای‬ ‫القــای مثبــت و ایجــاد نتایــج مثبــت اســتفاد ه نکنیــم؟‬ ‫نقـــطه کـــور ذهــن شـــما کجاســـت؟‬ ‫مــا اد م هــا خطاهــای د یگــران را ســریع تر و راحت تــر از خطاهــای‬ ‫خود مــان می بینیــم‪ .‬گرایــش بــه ایــن بــاور کــه مــا کمتــر از د یگــران‬ ‫د چــار خطــا می شــویم را خطــای «نقطــه کــور» (‪)Blind Spot Bias‬‬ ‫می گوینــد ‪ .‬وقتــی نمی توانیــم خطاهــای خــود را ببینیــم‪ ،‬ممکــن اســت‬ ‫قضاوت هــا و رفتارهــای مــا اســیب زا بــود ه و اثــرات منفــی بــه د نبــال‬ ‫د اشــته باشــد ‪.‬‬ ‫به موار د زیر د قت کنید ‪:‬‬ ‫اغلــب مــرد م فکــر می کننــد کــه تصمیم هایــی کــه خود شــان‬ ‫می گیرنــد ‪ ،‬عاقالنه تــر از تصمیم هــای د یگــران اســت! همچنیــن اغلــب‬ ‫افــراد ‪ ،‬د یـد ن خطاهــای د یگــران را د وســت د ارنـد و کشــف ان خطاهــا را‬ ‫ناشــی از هــوش و ذکاوت خود شــان می د اننـد و غافــل از ان هســتن د کــه‬ ‫خود شــان هــم بــرای بقیــه مــرد م‪ ،‬جــزء د یگران انــد !‬ ‫نتایــج تحقیقــات بــه ایــن نکتــه جالــب اشــاره‬ ‫می کنــ د کــه حتــی بعــد از انکــه خطــای‬ ‫نقطــه کــور بــرای افــراد خاطــی تشــریح‬ ‫می شــود ‪ ،‬مقاومــت د ر برابــر پذیــرش‬ ‫خطــا از طــرف ان هــا بیشــتر می شــود !‬ ‫و افــرا د بیــش از انکــه بــه نصیحت هــا‬ ‫گــوش بد هنــد ‪ ،‬د ر نقــش والــد قــرار‬ ‫گرفتــه و نصیحــت نیــز می کننــد !‬ ‫اگــر د قــت کــرد ه باشــید د ر بســیاری از‬ ‫کشــمکش های خیابانــی و یــا تصاد فــات شــهری‪،‬‬ ‫هیچ کــد ام از طرفیــن حاضــر نیســتند از مواضــع‬ ‫خود شــان کوتــاه بیاینــد و د ر واقــع د قیقــا به د لیــل‬ ‫بــروز همیــن خطــا از ســوی د و طــرف‪ ،‬کســی حاضــر بــه پذیــرش‬ ‫قصــور نیســت!‬ ‫تجویز و تحلیل راهبرد ی‬ ‫پائولــو کوئیلــو مثــال جالبــی د ر یکــی از کتاب هایــش د ارد و می گویــ د‬ ‫مــا اد م هــا د اریــم د ر یــک صــف طوالنــی پشت ســرهم راه می رویــم‬ ‫و هــر کــد ام از مــا د و ســب د بــا خود مــان د اریــم کــه بــا یــک چــوب‬ ‫بــر روی د وشــمان اســت و ان هــا را بــا خــو د حمــل می کنیــم‪ .‬یکــی‬ ‫جلویمــان اویــزان اســت و د یگــری را بــر پشــتمان اویــزان کر ده ایــم‪.‬‬ ‫نــکات مثبــت و خوبی هایمــان را د ر ســبد جلویــی می اند ازیــم و‬ ‫عیب هایمــان را د ر ســب د پشــتی‪ .‬هنگامــی کــه د ر مســیر راه می رویــم‪،‬‬ ‫همیشــه فقــط خوبی هــای خود مــان را می بینیــم و عیب هــای تمــام‬ ‫نفــرات جلویی مــان پیــش روی چشــمانمان اســت؛ ولــی هرگــز‬ ‫عیب هــای خود مــان را نمی بینیــم! ایــن تمثیــل یکــی از بهتریــن‬ ‫تصویرهایــی اســت کــه اگــر بــه خاطــر بســپاریم می توانــ د بــه مــا د ر‬ ‫جلوگیــری از خطــای نقطــه کــور کمــک کنــد ‪.‬‬ ‫د راهگشا باشد ‪:‬‬ ‫د و پیشنها د د ر این زمینه می توان ‬ ‫اول اینکــه از زوایــه د یگــران بــه خــو د نــگاه کنیــم‪ .‬این گونــه می توانیــم‬ ‫بــه ســب د پشــتی خود مــان هــم نگاهــی بیند ازیــم کــه د ر حالــت عــاد ی‬ ‫چشــم مــا از د یـد ن ان نقطــه‪ ،‬کــور اســت‪.‬‬ ‫د وم اینکــه ســعی کنیــم مــوارد ی کــه قبــا فکــر می کرد یــم کامــا حــق‬ ‫بــا ماســت و د یگــران کامــا اشــتباه می کنن ـ د را بــه یــاد بیاوریــم و بــه‬ ‫خاطــر بســپاریم کــه همیشــه حــق بــا مــا نیســت‪ .‬مــا هــم گــوش شــیطان‬ ‫کــر‪ ،‬ممکــن اســت اشــتباه کنیــم!!!‬ ‫کلید ‪1‬‬ ‫همان طور که د اشتن یک پیانو شما را به یک پیانیست تبد یل‬ ‫نمی کند ‪ ،‬خواند ن هزاران جمله د ر مور د موفقیت نیز شما را به‬ ‫یک انسان موفق تبد یل نمی کند ‪ ،‬اقد ام کنید !‬ ‫اثر ارابه موسیقی و تکنیک یک کلمه ای‬ ‫د ر ســال ‪ ۱۸۴۸‬یکــی از نامزد هــای ریاســت جمهــوری امریــکا د لقکــی را‬ ‫اســتخد ام کــر د تــا ارابه هایــی کــه موســیقی پخــش می کرد نـ د را د ر شــهر بــه‬ ‫حرکــت د ر بیــاورد ‪ .‬ایــن نــواوری د ر جــذب مخاطــب‪ ،‬بســیار موثر واقع شـد ‪.‬‬ ‫موفقیــت ایــن ایـد ه باعــث شـد ‪ ،‬سیاســتمد اران بیشــتری بــه نشســتن بــر روی‬ ‫ارابــه موســیقی راغــب شــوند ‪ ،‬فــارغ از اینکــه ایــا واقعــا ایــن نــواوری بــرای‬ ‫انــان نیــز می توانـ د موثــر باشـ د یــا خیــر؟ ایــن تکــرار و تقلیـ د تــا انجــا پیش‬ ‫رفــت کــه د ر ســال ‪ ۱۹۰۰‬اســتفاد ه از ارابــه موســیقی بــه یــک اســتاند را د بــرای‬ ‫تبلیغــات ریاســت جمهــوری د ر امریــکا بـد ل شـد ‪ .‬اکنــون وقتــی می گوینـد ‬ ‫ارابــه موســیقی‪ ،‬یعنــی تکــرار و تمایــل بــه انجــام کاری بـد ون توجه بــه اینکه‬ ‫ان کار واقعــا د رســت اســت یــا خیــر‪.‬‬ ‫مــا انســان ها د وســت د اریــم کــه د ر طــرف برنــد ه باشــیم‪ .‬به طــور کلــی‬ ‫هنگامــی کــه متوجــه شــویم (یــا بــه مــا القــا شــود ) کــه افــرا د زیــاد ی بــه‬ ‫د ید گاهــی معتقد ن ـ د یــا بــه پد ی ـ ده ای تمایــل د ارن ـد ‪ ،‬احتمــال اینکــه ب ـد ون‬ ‫تحلیــل و تفکــر ان را بپذیریــم‪ ،‬بســیار افزایــش می یاب ـد ‪ .‬بــه ایــن اثــر‪« ،‬اثــر‬ ‫ارابــه موســیقی» می گوینــد ‪.‬‬ ‫ایــن ارابــه موســیقی د ر تمــام زند گــی و کار مــا جــاری اســت‪ .‬جالــب‬ ‫اینجاســت کــه الزم نیســت اکثریــت واقعــا چنیــن فکــری کننـد ‪ ،‬همیــن کــه‬ ‫تصــور مــا ایــن باش ـ د کــه اکثریــت بــه یــک ســمتی گرایــش د ارن ـد ‪ ،‬روی‬ ‫تمایــل مــا تاثیــر می گــذارد ‪.‬‬ ‫د مثال‪:‬‬ ‫حاال چن ‬ ‫د کرد ؟‬ ‫چه بای ‬ ‫هــر گاه د ید یـ د جمعیتــی بــه موضوعــی گرایــش د ارنـد ؛ بــه یــک موســیقی‪،‬‬ ‫یــک کاند یـد ا‪ ،‬یــک تیــم‪ ،‬یــک کانــال یــا یــک ســهام‪ ،‬فقــط کافیســت ســوالی‬ ‫یــک کلم ـه ای بپرســید ‪ :‬چرا؟‬ ‫اگــر ان هــا توانســتن د توضیــح خــوب‪ ،‬ســاد ه و شــفافی ارائــه کنند ؛ یعنــی برای‬ ‫کارشــان د لیــل د ارن ـ د وگرنــه بد انی ـ د کــه احتمــاال ان هــا نیــز قربانــی ارابــه‬ ‫موســیقی شــ ده اند ‪.‬‬ ‫ممکــن اســت ان هــا شــوکه یــا عصبانــی شــون د و یــا اینکــه بگوینـ د توضیــح‬ ‫چرایــی ان مفصــل و پیچیـد ه اســت‪ .‬بــه ان هــا بگوییـ د کــه ان را خالصه تــر‬ ‫و ســا ده تر کنن ـد ‪ ،‬بگویی ـ د بــرای پیچی ده تریــن مســائل هــم همیشــه می شــود ‬ ‫توضیحــات ســا ده ای ارائــه کــر د و یــا اینکــه شــما وقــت د اریـ د تــا توضیحات‬ ‫پیچیـد ه و طوالنــی انــان را بشــنوید ‪ .‬اگــر بــاز هــم فــرار کرد نـ د احتمــال ارابــه‬ ‫موســیقی باالتر م ـی رود ‪.‬‬ ‫تجویز راهبرد ی‬ ‫‪ -1‬بعــ د از تعریــف مســئله و اهد افتــان و شناســایی گزینه هــای پیــش رو‪،‬‬ ‫بــرای هــر گزینــه یــک تحلیــل د وســتونی انجــام د هی ـد ‪.‬‬ ‫‪ -2‬ظــرف چنـ د روز د ر ایــن تحلیــل د وســتونی بــرای هــر گزینه‪ ،‬نقــاط مثبت‬ ‫و منفی را بنویســید ‪.‬‬ ‫‪ -3‬حــاال ببینی ـ د ک ـد ام نقطــه مثبــت برابــر ک ـد ام نقطــه منفــی اســت و اگــر‬ ‫یافتیـد ‪ ،‬هــر د و را بــا هــم خــط بزنیـد ‪ .‬ممکــن اســت یــک نقطــه منفــی معاد ل‬ ‫د و نقطــه مثبــت باشـد ‪ ،‬هــر ســه را بــا هــم خــط بزنیـد ‪ .‬ایــن کار را اد امــه د هید ‬ ‫تــا یکــی از ســتون ها کامــا خالــی شــود ‪.‬‬ ‫‪ -4‬د ر انتهــا بررســی کنیــد ‪ .‬اگــر ســتون‬ ‫مثبت هــا همچنــان ایتــم خط‪‎‬نخــورد ه د ارد ‬ ‫و ســتون منفــی خالــی شــد ه اســت بــد ان‬ ‫معنــا اســت کــه نقــاط قــوت ایــن گزینــه‬ ‫بیشــتر از نقــاط ضعــف ان اســت؛ چراکــه‬ ‫نقــاط قــوت توانســته تمــام نقــاط ضعــف را‬ ‫پوشــش د هـ د و همچنــان بــاز هــم جنبه هــای‬ ‫مثبــت د ارد ‪ .‬اگــر ســتون مثبــت خالــی شـ د و‬ ‫ســتون منفی هــا همچنــان ایتــم خط‪‎‬نخــورد ه‬ ‫د اشــت‪ ،‬پــس ان گزینــه مطلــوب نیســت‪.‬‬ ‫کلید ‪2‬‬ ‫زمانی که د ر حال انجام د اد ن کارهای کوچک هستید ‪ ،‬به‬ ‫«اهد اف بزرگ» فکر کنید ‪ .‬ان وقت تمام کارهای کوچک تان‪،‬‬ ‫پله های اهد اف بزرگ می شوند ‪.‬‬ ‫موفقیت‬ ‫تجویز راهبرد ی‪:‬‬ ‫زند گــی ارزشــمند تر از ان اســت کــه بــه تکــرار و تقلیـ د روی ارابــه موســیقی‬ ‫بگــذرد ‪ .‬د ســت کم بایــ د د ر مــور د انتخاب هــای سرنوشت ســاز زند گــی و‬ ‫کارتــان د قیــق تصمیم گیــری کنی ـد ‪.‬‬ ‫د ر ســال ‪ 1772‬نوشــته ای بیــن د و نفــر رد وبـد ل شـ د کــه هنــوز تــازه اســت و‬ ‫راهگشــا و کاربــرد ی به نظــر می رســد ‪.‬‬ ‫ید انی برجســته کــه‬ ‫د انشــمن د بریتانیایــی بــه نــام ژوزف پریســتلی (شــیم ‬ ‫کشــف اکســیژن بــه او نســبت د اد ه می شــود ) د ر یــک تصمیم گیــری د شــوار‬ ‫از بنجامیــن فرانکلیــن (یکــی از بنیان گــذاران ایــاالت متح ـد ه کــه نویســند ه‪،‬‬ ‫سیاســتمد ار‪ ،‬مختــرع و فعــال مد نــی بــود ) راهنمایــی می خواه ـد ‪ .‬فرانکلیــن‬ ‫بــه جــای انکــه بــه وی پاســخ د هـد ‪ ،‬الگوریتمــی کاربــرد ی بــه وی پیشــنهاد ‬ ‫می کن ـ د کــه امــروز نیــز تــازه و جــذاب به نظــر می رس ـد ‪ .‬بــا هــم ایــن نامــه‬ ‫را بخوانیــم‪:‬‬ ‫«د ربــاره موضــوع بســیار مهمــی کــه از مــن د رخواســت مشــورت نمو ده ایـد ‪،‬‬ ‫مــن قــاد ر نیســتم کــه بــا قاطعیــت توصیـه ای کنــم؛ امــا اگــر اصــراری هســت‬ ‫بــه شــما تکنیکــی را پیشــنها د می کنــم‪:‬‬ ‫ید هنــد ‪ ،‬تمــام جنبه هــای مثبــت و‬ ‫زمانــی کــه انتخاب هــای د شــوار رخ م ‬ ‫منفــی به طــور هم زمــان بــه ذهــن مــا نمی رســند ‪ ،‬بلکــه بعضـ ًا یــک د ســته از‬ ‫د الیــل بــروز می کننـ د و د ر مواقــع د یگــر ان د الیــل از ذهــن خــارج می شــوند ‪.‬‬ ‫بــه همیــن خاطــر مــا بــه یــک گزینــه تمایــل پیـد ا می کنیــم و ســپس گزینــه‬ ‫د یگــر غلبــه پیـد ا می کنـ د و عـد م قطعیــت (بی تصمیمــی و تلوتلــو خــورد ن‬ ‫بیــن گزینه هــای پیــش رو)‪ ،‬مــا را ســرد رگم می ســازد ‪.‬‬ ‫بــرای غلبــه بــر ایــن چالــش‪ ،‬روش من ان اســت کــه بایـ د صفحـه ای از کاغذ‬ ‫را بــا یــک خــط بــه د و ســتون تقســیم کــرد ‪ :‬یــک ســتون به نــام جنبه هــای‬ ‫مثبــت (مزایــا) و ســتون د یگــر بــه نــام جنبه هــای منفــی (معایــب)؛ ســپس‬ ‫ظــرف ســه یــا چهــار روز د ر هــر ســتون شــواه د مربــوط بــه مزایــا و معایــب‬ ‫د ر صــورت تحقــق را یا دد اشــت می کنــم‪ .‬د ر ایــن ســه چهــار روز بــه ذهــن‬ ‫ید هــم ســر فرصــت جنبه هــای مثبــت و منفــی را شناســایی‬ ‫خــود م اجــازه م ‬ ‫کنـ د و روی کاغــذ بیــاورد ؛ ســپس بــه بررســی اهمیــت موارد یا دد اشــت شـد ه‬ ‫می پــرد ازم‪ .‬اگــر د ر هــر ســتون مــوارد ی باشــند کــه از لحــاظ اهمیــت هـم وزن‬ ‫باشــند ‪ ،‬هــر د و خــط می خورنـد ‪ .‬اگــر یــک مزیــت معــاد ل د و عیــب اســت‪،‬‬ ‫انــگاه هــر ســه خــط خواهن ـ د خــورد ‪ .‬بد یــن ترتیــب د ر نهایــت مشــخص‬ ‫می گــر دد کــه تعــاد ل بــه نفــع کـد ام تصمیــم اســت و بــه ایــن صــورت یقیــن‬ ‫حاصــل می شــود ‪.‬‬ ‫اگرچــه وزن نــکات مثبــت و منفــی نمی توان ـ د بــا کیفیــت جبــری ســنجید ه‬ ‫شــود ‪ ،‬مع الوصــف زمانــی کــه ان هــا را به صــورت مقایســه ای تحلیــل‬ ‫می کنــم‪ ،‬تصــور می کنــم کــه می توانــم بهتــر قضــاوت کنــم و احتمــال‬ ‫تصمیم گیــری عجوالنــه کمتــر می شــود ‪ .‬د ر واقــع مــن از ایــن نــوع الگوریتــم‬ ‫بســیار ســو د بــر ده ام»‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫اگــر تصــور کنیــم اکثــر همکالســی های مــا از یــک اســتا د خوش شــان‬ ‫می ایــد ‪ ،‬مــا نیــز کم کــم بــه ان اســتا د تمایــل مثبــت پیــد ا خواهیــم کــرد ‪.‬‬ ‫هنگامــی کــه زمــان کافــی بــرای تحلیــل ند اریــم؛ امــا می بینیــم کــه همــه بــه‬ ‫ســمت یــک صن ـد وق ســرمایه گذاری خــاص می رون ـ د مــا نیــز عالقه من ـد ‬ ‫می شــویم کــه یونیت هــای ان صن ـد وق را بخریــم‪.‬‬ ‫وقتــی می بینــم کــه تمــام رتبه هــای اول شــهر مــن‪ ،‬همه شــان مهند ســی‬ ‫برق‪-‬الکترونیــک را انتخــاب می کننــد ‪ ،‬حتــی بــه رشــته ای کــه عشــق‬ ‫می ورزیــد م؛ یعنــی مهند ســی نســاجی فکــر هــم نمی کنــم‪.‬‬ ‫بســیار محتمــل اســت کــه برویــم یــک گوشــی موبایــل به خصــوص بــه‬ ‫قیمــت گــزاف بخریــم‪ ،‬فقــط به خاطــر اینکــه حــس می کنیــم اکثریــت ان را‬ ‫می پســند ند ‪.‬‬ ‫ایــن مســئله د ر انتخابــات و مســائل سیاســی به شـد ت کاربــر د د ارد ‪ .‬پژوهش ها‬ ‫می گوینـ د اگــر یــک کاند یـد ا بتوانـ د بــه جامعــه القــا کنـ د کــه او رای خواهـد ‬ ‫اور د و د ر انتخابــات پیــروز خواهـ د شـد ‪ ،‬بخشــی از مــرد م حتــی اگــر به طــور‬ ‫کامــل بــا او همــراه نباشــند ‪ ،‬بــرای اینکــه د ر گــروه برنـد ه قــرار گیرنـ د بــه او‬ ‫رای خواهن ـ د د اد ‪ .‬بــه همیــن د لیــل اســت کــه همیشــه ســعی می شــو د تــا‬ ‫تجمعــات بــه گونـه ای باشـ د کــه حــس اســتقبال و تعـد ا د زیــا د جمعیــت بــه‬ ‫ناظــران بیرونــی منتقل شــود ‪.‬‬ ‫همیــن تکنیــک د ر زمــان رای گیــری نیــز ب ـه کار م ـی رود ‪ .‬زمانــی کــه همــه‬ ‫رســانه ها از حضــور مــرد م د ر رای گیــری صحبــت می کننـ د برخــی احســاس‬ ‫می کنن ـ د کــه بای ـ د ان هــا هــم ســوار ارابــه موســیقی شــوند ‪.‬‬ ‫حتمــا د ی ده ایــ د گاهی اوقــات برخــی م دل هــای مــو و برخــی لباس هــا کــه‬ ‫بســیار زشــت و بی ریخــت هســتن د فراگیــر می شــوند ‪ .‬یکــی از مهم تریــن‬ ‫ســازوکارهای ان همیــن د ینامیــک ارابــه موســیقی اســت‪ .‬‬ ‫تصمیمات د شواررا با تکنیک د و ستونی فرانکلین بگیرید !‬ ‫‪47‬‬ ‫چند جواب مثبت د ر برابر هزاران جواب منفی‬ ‫مــا د ر د وران تحصیــل خیلــی چیزهــا خوان ده ایــم و خیلــی چیزهــا‬ ‫از امیب هــا تــا نوتــرون‪ ،‬از تانژانــت گرفتــه تــا تپــه ماهــوری‪ ،‬از‬ ‫هخامنشــیان تــا مســند الیه را حفــظ کر ده ایــم؛ امــا کســی نبــو د بــه مــا‬ ‫بگوی ـد شــما بــرای انکــه د ر زند گــی موفــق باشــید چــه به عنــوان یــک‬ ‫شــهروند ‪ ،‬چــه به عنــوان یــک مد یــر ارشــد و چــه به عنــوان عضــوی‬ ‫از خانــواد ه بایــ د بلــد باشــی د «نــه» بگوییــ د و ایــن «نــه گفتــن» بســیار‬ ‫بســیار مهم تــر از «بلــه گفتــن» اســت؛ چراکــه بــه قــول کریســتین بوبــن‪،‬‬ ‫نویســند ه اند یشــمند ‪« :‬د ر زند گــی تع ـد ا د مح ـد ود ی «بلــه» د ر اختیــار مــا‬ ‫قــرار د ارد و پیــش از به کارگیری شــان بایــ د بــا تعــد اد بی شــماری «نــه»‬ ‫از ان هــا محافظــت کنیــم»‪.‬‬ ‫ممکــن اســت بپرســی د کســانی کــه نمی تواننـ د «نــه» بگوینـد د چــار چــه‬ ‫مشــکالتی می شــوند ؟‬ ‫د ســت کم ســه مشــکل اساســی د ر کار و زند گی شــان بــروز پیــد ا‬ ‫می کنــد ‪:‬‬ ‫‪ -1‬همــواره تعـد اد زیــاد ی کار پیــش رویشــان اســت کــه باعــث پریشــانی‬ ‫و استرس شــان می شــود ‪.‬‬ ‫‪ -2‬نمی توانن د تمرکز کنند و یک کار را به انتها برسانند ‪.‬‬ ‫‪ -3‬چــون نمی تواننــ د بــه تعهد اتشــان عمــل کننــ د (به خاطــر زیــاد ‬ ‫بــود ن تعهد اتشــان) بــه ورطــه زشــت د روغ گویــی و پیمان شــکنی و‬ ‫توجیــه خواهنــد افتــاد ‪.‬‬ ‫حــاال این هــا د ر زند گــی شــخصی اســت و د رد ش تــا حــد ی قابــل‬ ‫تحمــل؛ امــا وقتــی ایــن مهــارت نــزد تصمیم گیــران و مد یــران ارشــد ‬ ‫کشــور وجــود ند اشــته باشــد ‪ ،‬فاجعه افریــن می شــود ‪.‬‬ ‫نکته پایانی‪:‬‬ ‫بیاموزیم «نه» بگوییم و «نه» گفتن را معاد ل بی اد بی تلقی نکنیم‪.‬‬ ‫با تکنیـک «تعلیـق ســــه ثانیـه ای»‬ ‫د ر د ام «استریوتا�ی�پینگ» نیفتید !‬ ‫این هــا شــیرازی اند پــس‪ ...‬هســتند ‪ .‬ان هــا شــمالی اند پــس‪ ...‬هســتند ‪.‬‬ ‫همــه مرد هــا‪ ...‬هســتند ‪ .‬شــما زن هــا همه تــان‪ ...‬هســتید ‪ .‬همــه‬ ‫المانی هــا‪ ...‬هســتند ‪ .‬ایرانی هــا‪ ...‬هســتن د ولــی خارجی هــا‪ ...‬هســتند ‪.‬‬ ‫متولــ د مــاه‪ ...‬هســتی پــس بی قید وبنــد ی! طــرف بنــز د ارد پــس‪ ...‬و‬ ‫هــزاران مثــال د یگــر‪.‬‬ ‫ایــن جمــات‪ ،‬نشــانگر یــک خطــای رایــج د ر تحلیــل و تصمیم گیــری‬ ‫اســت‪ .‬خطایــی کــه به واســطه ان‪ ،‬یــک فــر د یــا پد یــد ه را تنهــا بــر‬ ‫اســاس معیارهــای خــاص ماننــ د محــل زند گــی‪ ،‬ســابقه‪ ،‬جنســیت‪،‬‬ ‫قومیــت‪ ،‬رنــگ پوســت و مــوار د مشــابه قضــاوت می کنیــم و یــک‬ ‫حکــم کلــی صــاد ر می کنیــم‪ .‬خطــای اســتریوتایپ ترکیبــی از نگــرش‬ ‫و پیش د اوری هاســت کــه بــه گروهــی خــاص تعمیم یافتــه و اغلــب‬ ‫هــم ناد رســت اســت‪ .‬بــه عبارتــی کســانی تفکــر قالبــی د ارنـ د کــه فکــر‬ ‫می کننــ د همــه افــرا د یــک گــروه از یــک ویژگــی معیــن برخورد ارنــد ‪.‬‬ ‫لغــت التیــن معــاد ل کلیشــه‪ ،‬کلمــه اســتریوتایپ اســت کــه اســتریو از‬ ‫ریشــه کلمــه ای یونانــی بــه معنــی محکــم و غیرقابل تغییــر و کلمــه‬ ‫تایــپ از ریشــه کلمـه ای یونانــی بــه معنــی تاثیــر اســت؛ د ر نتیجــه کلمــه‬ ‫اســتریوتایپ بــه معنــی تاثیــر غیرقابل تغییــر (چارچــوب غیرقابل تغییــر)‬ ‫اســت‪ .‬مــا می توانیــم ان را بــه فکــر قالبــی یــا کلیش ـه ای ترجمــه کنیــم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫بیایی ـد ایــن د اســتان را بــا هــم بخوانیــم‪ :‬یــک روز پســری همــراه پ ـد ر‬ ‫خــود ســوار ماشــین د رحــال مســافرت د ر مســیر تصــاد ف می کننــ د و‬ ‫پــد ر د رجــا فــوت می کنــد ‪ .‬نیروهــای امــد اد ی پســر را بــه بیمارســتان‬ ‫منتقــل می کنن ـد ‪ .‬زمانــی کــه رئیــس بیمارســتان بــرای بررســی وضعیــت‬ ‫جســمانی پســر بــه مالقاتــش می ای ـ د بــا تعجــب متوجــه می شــو د کــه‬ ‫ایــن فــر د همــان پســر خــود ش اســت‪.‬‬ ‫اگــر پ ـد ر فــوت کــرد ه‪ ،‬پــس رئیــس بیمارســتان چــه کســی اســت؟ ایــا‬ ‫مــا د ر اینجــا بــا یــک معمــا و مســئله پیچیـد ه خانواد گــی روبــرو هســتیم؟‬ ‫اگــر خطــای اســتریوتایپ د ر مــورد جنســیت وجــود ند اشــت‪ ،‬بیشــتر مــا‬ ‫می توانســتیم جــواب د رســت را ح ـد س بزنیــم‪ .‬رئیــس بیمارســتان مــاد ر‬ ‫پســر بــود ؛ امــا مــا ایــن اســتریوتایپ را د اریــم کــه رئیــس بیمارســتان‬ ‫قاعد ت ـ ًا یــک مــرد اســت و اصــا ذهــن مــا اجــازه حــل ایــن معمــا را‬ ‫بــه مــا نمی د هــد ‪.‬‬ ‫تحلیل و تجویز راهبرد ی‬ ‫گــورد ون الپــورت‪ ،‬روان شــناس معــروف‪ ،‬جملــه ای د ار د کــه بســیار‬ ‫جالــب اســت‪« :‬هرگــز بــا واقعیــت مزاحــم مــن نشــوید ‪ ،‬چــون مــن‬ ‫تصمیــم خــو د را گرفت ـه ام»‪ .‬ایــن جملــه مغــز اســتریوتایپینگ را توضیــح‬ ‫می د ه ـد ؛ یعنــی انکــه مــن به جــای اینکــه بــا واقعیــت ســروکار د اشــته‬ ‫باشــم‪ ،‬از قبــل و بــر مبنــای یکــی‪-‬د و نشــانه یــا ویژگــی تصمیمــم را‬ ‫گرفتــه ام‪.‬‬ ‫‪48‬‬ ‫چه کنیم که از خطای استریوتایپینگ د ر امان بمانیم‪:‬‬ ‫د‪3‬‬ ‫کلی ‬ ‫ایا ماموریت شما روی زمین به پایان رسید ه است؟ نمی د انید ‪،‬‬ ‫یک تست انجام د هید !‬ ‫ایا هنوز زن ده اید ؟ بله؟ اگر هنوز زند ه هستید پس ماموریتتان‬ ‫تمام نشد ه است‪.‬‬ ‫د‪۴‬‬ ‫کلی ‬ ‫‪ 10‬سال طول کشید‪ ،‬تا یک شبه موفق شوم‪ .‬پشت هر موفقیت‬ ‫یک شبه ای که همه به ان توجه دارند هزاران روز سخت‬ ‫هست که دیگران نمی بینند‪.‬‬ ‫ســه ثانیــه تعلیــق‪ :‬معمــول ان اســت کــه میــان قضــاوت د ربــار ه یــک‬ ‫شــیء‪ ،‬شــخص یــا پد یــد ه و بــه زبــان اورد ِن ان قضــاوت‪ ،‬تقریبــا‬ ‫زمانــی وجــو د نــد ار د و بــه همــان ســرعتی کــه قضــاوت د ر ذهن مــان‬ ‫شــکل می گیــرد ان را بیــان می کنیــم‪ .‬اگــر چن ـ د روز تمریــن کنیــم کــه‬ ‫بیــن انچــه د ر ذهن مــان می گــذر د و انچــه می گوییــم فقــط ســه ثانیــه‬ ‫تاخیــر بیند ازیــم‪ ،‬مغــز مــا فرصــت پیــد ا می کنــ د کــه د ر مــورد ان نــه‬ ‫به صــورت خــود کار بلکــه به صــورت خــود اگاه قضــاوت کنــد ‪ .‬د ر ان‬ ‫ســه ثانیــه فقــط یــک ســوال از خــود بپرســیم‪ :‬ایــا بــرای انچــه می خواهــم‬ ‫بگویــم شــواهد کافــی د ارم یــا صرفــا بــر مبنــای یــک پیش د انســته اســت‬ ‫کــه هیچــگاه ان را نیازمــو ده ام و از نظــر امــاری بررســی نکــر ده ام؟ همیــن‬ ‫تاخیــر ســه ثانیـه ای و همــان ســوال ســاد ه را می شــود د ر فرســتاد ن یــک‬ ‫پیــام یــا بــه اشــتراک گذاری مجــد د ان د ر شــبکه های اجتماعــی بــه کار‬ ‫بــرد ‪.‬‬ ‫به افکار مزاحم «ایست» بد هید !‬ ‫ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ‪ ،‬ﺧﻮد ﺗﺎﻥ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ‬ ‫‏«ﺍﻳﺴﺖ‏» ﺑﺪﻫﻴﺪ‪ .‬د ﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺨﺖ به نظــر می رســد ؛ ﺍﻣﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ‬ ‫ﺁﻥ ﺑﺎﻋﺚ می شــود ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺣﻮﺍﺱ ﺷﻤﺎ ﭘﺮﺕ ﺷﻮد ‪ .‬ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﺴﺖ‪ ،‬ﭼﻨﺪ ‬ ‫ﻧﻔﺲ ﻋﻤﻴﻖ ﺑﮑﺸﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻋﺎد ﻱ ﺧﻮد ﺍد ﺍﻣﻪ د ﻫﻴﺪ و ﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﮑﺎﻧﺶ ﻭﺟﻮد ‬ ‫د ﺍﺷﺖ‪ ،‬ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺧﻮد ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ د ﻫﻴﺪ؛ ﻳﻌﻨﻲ ﺍﮔﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻫﺴﺘﻴﺪ‪ ،‬ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ‬ ‫ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻳﺪ‪.‬‬ ‫ﺳﺮ ﺧﻮد ﺭﺍ ﺷﻠﻮﻍ ﮐﻨﯿﺪ‪ .‬ﮐﺎﺭ ﮐﺮد ﻥ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺯﯾﺎد ﺭﺍﻩ د ﺭﻣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺑﯽ ‬ ‫ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍد ﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ د ﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮد ﯾﺎ د ﯾﮕﺮﺍﻥ د ﺳﺖ ﺑﻪ ‬ ‫ﻗﻀﺎﻭﺕ‪ ،‬پیــش د اوری ﻭ ﺍﺭﺯﯾﺎﺑﯽ ‬ ‫می زننــد ‪ .‬ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺯﯾﺎد ﻭ ﺣﻀﻮﺭ د ﺭ ‬ ‫جمع هــای ﺳﺎﻟﻢ‪ ،‬ﻓﮑﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ د ﺭﮔﯿﺮ ‬ ‫می کنــد ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﺠﺎد ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻓﺮﺻﺘﯽ ‬ ‫ﺑﺮﺍﯼ منفی بافــی ﺑﺎﻗﯽ نمی گــذارد ‪.‬‬ ‫پاد شــاهی جایــزه بزرگــی بــرای هنرمنــد ی گذاشــت کــه بتوانــ د بــه‬ ‫تحلیل و تجویز راهبرد ی‬ ‫گاهــی بــرای خلــق موقعیــت و شــروع بــه کار نیــاز اســت د ارایی هــای‬ ‫خــود را ناد ی ـد ه گرفــت و محد ود یت هــا را کنــار زد تــا د نیایــی از ای ـد ه‬ ‫و خالقیــت پیــش روی مــا قــرار گیــرد ‪ .‬ب ـد ون شــک ‪ 5‬د الر محد ود یتــی‬ ‫بــو د کــه د ر ذهــن همــه (حتــی مــا کــه د اســتان را خواند یــم) رقــم‬ ‫خــور د و تنهــا بــه فکــر کارهایــی بــا خــرج ‪ 5‬د الر می افتیــم و تنهــا‬ ‫می توانیــم ضریبــی از ان را افزایــش د هیــم‪ ،‬د رحالی کــه بــا کنــار‬ ‫گذاشــتن ان د ریچــه فکرمــان بــه بی نهایــت ایــد ه بــاز می شــود ‪.‬‬ ‫د ر هــر موقعیتــی کــه هســتیم‪ ،‬د ارایی هــای موجــو د را بــرای مد تــی د ر‬ ‫ذهن مــان کنــار بگذاریــم‪ .‬مثــا د ر ســطح کشــور‪ ،‬فــرض کنیــم کــه یــک‬ ‫شــبه چاه هــای نفــت خشــکید ‪ ،‬د ر ســطح ســازمان‪ ،‬فــرض کنیــم کــه‬ ‫د ولــت یــک شــبه تولیـ د و توزیــع محصــول فعلــی مــا را ممنــوع اعــام‬ ‫کــرد و د ر ســطح زند گــی شــخصی فــرض کنیــم کــه یــک شــبه تمــام‬ ‫اعتبــار و د انــش مــا د ر یــک حــوزه تخصصــی از بیــن رفــت‪ .‬انــگاه از‬ ‫فــرد ا چــه می کنیــم‪...‬؟‬ ‫د‪۵‬‬ ‫کلی ‬ ‫یک اینده عالی نیازی به یک گذشته عالی ندارد‪ ،‬همین!‬ ‫اگر نکته را گرفتی از همین االن امپراطوری اینده ات را بساز‬ ‫گرداوری‪ :‬رضا کشاورز‬ ‫کارشناس ارشد مهندسی صنایع‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫بهتریــن شــکل‪ ،‬ارامــش را بــه تصویــر بکشــد ‪ .‬نقاشــان بســیاری اثــار‬ ‫خــو د را بــه قصــر فرســتاد ند ‪ .‬ان تابلوهــا‪ ،‬تصاویــری از خورشــی د بــه‬ ‫هنــگام غــروب‪ ،‬رود هــای ارام‪ ،‬کود کانــی کــه د ر چمــن می د وید نــد ‪،‬‬ ‫رنگین کمــان د ر اســمان‪ ،‬پرن ـد ه و قطــرات شــبنم بــر گلبــرگ گل ســرخ‬ ‫بو د نــد ‪.‬‬ ‫پاد شــاه تمــام تابلــو هــا را بررســی کــرد ؛ امــا ســرانجام فقــط د و اثــر را‬ ‫انتخــاب کــرد ‪:‬‬ ‫اولــی‪ ،‬تصویــر د ریاچــه ارامــی بــو د کــه کوه هــای عظیــم و اســمان ابــی‬ ‫را د ر خــود منعکــس کــرد ه بــو د و د ر جای جایــش می شــ د ابرهــای‬ ‫کوچــک و ســفید را د یـ د و اگــر د قیــق نــگاه می کرد نـد د ر گوشــه چــپ‬ ‫د ریاچــه‪ ،‬خانــه کوچکــی قــرار د اشــت کــه پنجــره اش بــاز بــو د و د ود ‬ ‫از د ود کــش ان بــر می خواســت کــه نشــان مــی د اد شــام گرمــی انجــا‬ ‫امــاد ه اســت‪.‬‬ ‫تصویــر د وم هــم کوه هــا را نمایــش مــی د اد ؛ امــا کوه هــا ناهمــوار‬ ‫و قله هــا تیــز و د ند انــه ای بود نــد ‪ .‬اســمان بــاالی کوه هــا به طــور‬ ‫بی رحمان ـه ای تاریــک بــو د و ابرهــا ابســتن اذرخــش‪ ،‬تگــرگ و بــاران‬ ‫سیل اســا بود نــد ‪ .‬ایــن تابلــو بــا تابلوهــای د یگــری کــه بــرای مســابقه‬ ‫فرســتاد ه بود ن ـد ‪ ،‬هیــچ هماهنگ ـی ای ند اشــت؛ امــا وقتــی اد م بــا د قــت‬ ‫بــه تابلــو نــگاه می کــرد د ر برید گــی صخــره ای شــوم‪ ،‬جوجه پرنــ ده ای‬ ‫را می د یـد کــه انجــا د ر میــان غــرش وحشــیانه طوفــان ارام نشســته بــود ‪.‬‬ ‫پاد شــاه د رباریــان را جمــع کــرد و اعــام کــرد کــه برنـد ه جایــزه بهتریــن‬ ‫تصویــر ارامــش‪ ،‬تابلــو د وم اســت و بع ـد توضیــح د اد ‪ :‬ارامــش چیــزی‬ ‫نیســت کــه د ر مکانــی بی ســروصد ا‪ ،‬بی مشــکل و بــد ون کار ســخت‬ ‫یافــت شــود ‪ ،‬بلکــه معنــای حقیقــی ارامــش ایــن اســت کــه وقتــی‬ ‫شــرایط ســختی بــر مــا می گــذرد ارامــش د ر قلــب مــا حفــظ شــود ‪.‬‬ ‫د ر یکــی از مــد ارس‪ ،‬د انش امــوزان را بــه چنــ د گــروه تقســیم کرد نــ د‬ ‫و بــه هــر گــروه ‪ 5‬د الر د اد ن ـ د و گفتن ـد د و هفتــه بــرای افزایــش پــول‬ ‫خــو د زمــان د اریــد و د ر پایــان نتیجــه و اســتراتژی شــما مورد بررســی‬ ‫قــرار می گیــرد ‪.‬‬ ‫بعــد از اتمــام د و هفتــه‪ ،‬د انش امــوزان بــا مبالغــی د ر د ســت امد نــ د و‬ ‫گزارش هــا بــه ایــن صــورت بــود ‪:‬‬ ‫گروهــی ‪ 5‬د الر را بــه خریــد د ســتمال و تمیــز کــرد ن ماشــین ها‬ ‫اختصــاص د اد ه بود نــد ‪.‬‬ ‫گروهی اقد ام به د ست فروشی کرد ه بود ند ‪.‬‬ ‫گروهی به فروش گل اقد ام کرد ه بود ند ‪.‬‬ ‫هــر یــک از ایــن گروه هــا تنهــا ضریــب کمــی از پــول خــود را افزایــش‬ ‫د اد نــد ؛ امــا گروهــی د یگــر کــه برنــد ه مســابقه شــد ایــن سیاســت را‬ ‫د ر پیــش گرفتــه بود نــد ‪ :‬ان هــا بــا چنــد روز تحقیــق د ریافتنــ د کــه‬ ‫افــراد پــول د ار د ر یکــی از رســتوران های بــزرگ و شــلوغ شــهر‪ ،‬د قایــق‬ ‫زیــاد ی را بــا اعضــای خانــواد ه د ر صــف می ایســتند و از ایــن بابــت‬ ‫ناراحت انــد ؛ بنابرایــن ان د انش امــوزان بــا د ریافــت نوبــت و گذرانــد ن‬ ‫د قایقــی و فــروش نوبــت خــو د بــه افــراد انتهــای صــف مبالغــی را از‬ ‫خانوا ده هــا د ریافــت می نمود نــد و خانوا ده هــا بــا رضایــت کامــل‬ ‫نوبــت ان هــا را خری ـد اری می کرد ن ـد ‪ .‬جالــب اینجاســت کــه خانوا ده هــا‬ ‫تمایــل بیشــتری بــه خری ـ د نوبــت از د خترهــا د اشــتند و مبالــغ باالتــری‬ ‫را بــه ان هــا می د اد نـد ؛ بنابرایــن پســرها تصمیــم گرفتنـ د نوبــت خــود را‬ ‫بــه د خترهــای هم گروهــی بد هنــ د تــا د خترهــا بعــد از فــروش نوبــت‬ ‫خــود ‪ ،‬نوبــت پســرها را نیــز بفروشــند ‪ .‬بد یــن صــورت ان هــا توانســتند ‬ ‫بــا کمتریــن زحمــت بود جــه خــود را د ســت نخورد ه‪ ،‬د ه برابــر کننــد ‪.‬‬ ‫تفاوت این گروه با گروه های د یگر چه بود ؟‬ ‫این گروه پنج د الر را کنار گذاشتند !‬ ‫موفقیت‬ ‫تصویر ارامش‬ ‫د ارا�یی های محد ود کنند ه و تکنیکی‬ ‫برای رها�یی از این د ام!‬ ‫‪49‬‬ ‫تز�یین تخم مرغ سفره هفـت ســین‬ ‫‪ .1‬تخم مرغ های ابی مرمری‬ ‫از روش هــای رنگ امیــزی معمولــی‬ ‫می توانیــد بــرای ایجــاد خال هــای ابی رنــگ‬ ‫و مرمــری روی تخم مرغ هــا اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .2‬تخم مرغ های شکالتی‬ ‫ابتــدا بــا یــک ســوزن درشــت ســوراخی در‬ ‫ســطح زیریــن و پهــن تخم مرغ هــا ایجــاد‬ ‫کــرده و بــا اســتفاده از یــک ســرنگ باریــک‬ ‫مایــع داخــل ان هــا را بیــرون کشــیده و بــا‬ ‫محلــول رقیقــی از اب گــرم و مایــع ظرفشــویی‬ ‫داخــل ان هــا را خــوب بشــویید؛ ســپس مدتــی‬ ‫ان هــا را به صــورت وارونــه قــرار دهیــد تــا‬ ‫کامــا خشــک شــوند‪ .‬شــکالت مایــع را داخــل‬ ‫هــر کــدام از ان هــا ریختــه و داخــل یخچــال‬ ‫بگذاریــد تــا کامــا ســفت شــوند‪ .‬بــرای تزییــن‬ ‫می توانیــد تخم مرغ هــا را در فویل هــای‬ ‫طالیــی یــا نقــره ای بپیچیــد‪.‬‬ ‫‪ .3‬طرح های روی هم‬ ‫بــا اســتفاده از شــابلون های متنــوع روی‬ ‫هــم‪ ،‬می توانیــد دســته ای از شــکل های‬ ‫جدیــد روی تخم مرغ هــا ایجــاد کنیــد‪.‬‬ ‫می توانیــد از رنگ هــای یشــمی‪ ،‬قرمــز‪،‬‬ ‫زرد و همچنیــن رنــگ مشــکی بــرای‬ ‫زمینــه کار اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪50‬‬ ‫‪ .4‬تخم مرغ های متالیک‬ ‫تخم مرغ هــای پوشــیده شــده در روکشــی‬ ‫طالیــی یــا نقــره ای حالتــی تاثیرگــذار بــه‬ ‫نمــای ســفره هفت ســین خواهــد داد‪.‬‬ ‫‪ .5‬تخم مرغ های پروانه ای‬ ‫می توانیــد تصاویــری از پروانه هــا یــا‬ ‫خرگوش هــای کوچــک را بــا چســباندن‬ ‫کاغذرنگی هــای زیبــا و متنــوع روی تخــم‬ ‫مرغ هــا ایجــاد کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .6‬برچسب های براق‬ ‫بــا اســتفاده از برچســب های بــراق‬ ‫می توانیــد طرح هــای خارق العــاده و‬ ‫زیبایــی روی تخم مرغ هــا ایجــاد کنیــد‪.‬‬ ‫رنــگ زمینــه را می توانیــد بــا توجــه بــه‬ ‫رنــگ اصلــی برچســب ها‪ ،‬تیره تــر یــا‬ ‫روشــن تر انتخــاب کنیــد تــا برچســب ها‬ ‫برجســته تر به نظــر اینــد‪.‬‬ ‫‪ .7‬تخم مرغ های اکلیلی‬ ‫می توانیــد از پودرهــای اکلیلــی رنگارنــگ‬ ‫بــرای تزییــن تخم مرغ هــا اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫بــرای ایــن کار کافــی اســت پوســت‬ ‫تخم مرغ هــا را کمــی مرطــوب کــرده و‬ ‫در پــودر اکلیــل چنــد بــار بغلتانیــد تــا‬ ‫اکلیــل کامــا روی پوســت تخم مرغ هــا‬ ‫بچســبد‪.‬‬ ‫‪ .8‬طرح های گیاهی‬ ‫تخم مرغ هــای تزییــن شــده بــا شــکل های‬ ‫ظریفــی از برگ هــا و گیاهــان ســبز‪ ،‬اعــام‬ ‫بــا شــکوهی از رســیدن بهــار هســتند‪.‬‬ ‫‪ .9‬ریسه های چوبی تخم مرغ‬ ‫بــا اســتفاده از یــک ماژیــک‪ ،‬روی‬ ‫تخم مرغ هــای رنگ شــده‪ ،‬اســم اعضــای‬ ‫خانــواده را نوشــته و دو ســر ان هــا را بــا‬ ‫روبان هــای رنگــی محکــم ببندیــد و از‬ ‫شــاخه های باریــک چوبــی رد کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .10‬تخم مرغ های تمبردار‬ ‫به جــای دور ریختــن تمبرهــای پســتی‬ ‫باطل شــده از ان هــا بــرای تزییــن‬ ‫تخم مرغ هــای هفت ســین اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .11‬تخم مرغ های فویلی‬ ‫مقــداری چســب مایــع رقیــق را بــا دقــت و‬ ‫بــا کمــک قلم مــو روی ســطح تخم مرغ هــا‬ ‫بزنیــد؛ ســپس به طــور دورانــی و ســریع‬ ‫ان هــا را روی فویل هــای طالیــی و یــا مســی‬ ‫بچرخانیــد و جــدا کنیــد‪ .‬بــه ایــن طریــق‬ ‫تکه هایــی از کاغــذ فویــل به طــور نامنظــم‬ ‫روی پوســته تخم مرغ هــا می چســبد‪.‬‬ ‫‪ .12‬تخم مرغ غول پیکر‬ ‫بــرای بزرگ نمایــی و اعجاب انگیــز نشــان‬ ‫دادن تخم مرغ هــا می توانیــد ان هــا را‬ ‫داخــل روکش هــای پالســتیکی کــه در اکثــر‬ ‫مغازه هــای سخت افزارفروشــی یافــت‬ ‫می شــوند قــرار دهیــد و بــا کمــی رنــگ و‬ ‫خالقیــت ان هــا را شــبیه بــه تخــم بلدرچیــن‬ ‫تزییــن کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .13‬تخم مرغ های عکس برگردانی‬ ‫بــا اســتفاده از انــواع عکس برگردان هــای‬ ‫متنــوع کــه در لوازم التحریرفروشــی ها بــه‬ ‫وفــور یافــت می شــود می توانیــد طرح هایــی‬ ‫طبیعــی روی تخم مرغ هــا ایجــاد کنیــد و هــر‬ ‫ســال از ان هــا در ســفره هفت ســین خــود‬ ‫اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .14‬تخم مرغ های گرافیکی‬ ‫بــا اســتفاده از طرح هــا و شــابلون های‬ ‫چاپــی می توانیــد طرح هــای متنوعــی از‬ ‫حــروف نامنظــم و خطــوط مــورب را روی‬ ‫تخم مرغ هــا ایجــاد نماییــد‪.‬‬ ‫سوال و جواب های کدبانو‬ ‫‪ -1‬کتری یا سماور پر از جرم شده‬ ‫راه حل‪ :‬دو قاشق جوش شیرین را در کتری پر اب‬ ‫بریزید و ‪ ۲۰‬دقیقه ان را بجوشانید‪.‬‬ ‫‪ -2‬سرویس بهداشتی بوی بد می دهد و هرچه‬ ‫می شویم فایده ندارد‬ ‫راه حل‪ :‬دو شمع روشن کنید‪ ،‬فوری برطرف‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫‪ -3‬ایینه سرویس بهداشتی همیشه بخار می گیرد‬ ‫راه حل‪ :‬با کمی کف ریش‪ ،‬ایینه یا شیشه را پاک‬ ‫کنید‪ .‬تا وقتی تمیز است بخار نمی گیرد‪.‬‬ ‫‪ -4‬روغن ماشین ریخته شده در کف پارکینگ و حیاط‬ ‫با هیچ شوینده ای از بین نمی رود‬ ‫راه حل‪ :‬شب بر روی لکه ها نوشابه بریزید و صبح با‬ ‫اب بشویید‪ .‬هیچ اثری به جا نمی ماند‪.‬‬ ‫‪ -5‬روی کامپیوتر فرزندم همیشه گردوغبار می نشیند‬ ‫و باید هر روز ان را پاک کنم‬ ‫راه حل‪ :‬دستمالی را با سرکه سفید نم دار کنید و با ان‬ ‫کامپیوتر و کیس و اسپیکرها را تمیز کنید‪ ،‬تا مدتی از‬ ‫گردوغبار خبری نیست‪.‬‬ ‫‪ -6‬بوی بد کفش های اسپرت ازاردهنده است‬ ‫‪ -7‬دوست ندارم شمع سفره هفت سین زیاد چکه کند‬ ‫راه حل‪ :‬چند ساعت قبل از استفاده‪ ،‬شمع را در‬ ‫فریزر بگذارید و بعد ان را روشن کنید‪ .‬نتیجه اش‬ ‫خارق العاده است‪.‬‬ ‫طرز تهیه رنگ خوراکی‬ ‫نکات خانه داری‬ ‫اگر بر رو‬ ‫ی پیازهایی که قصد‬ ‫سرخ کردن‬ ‫شان را دارید‪ ،‬کمی‬ ‫ارد بپا‬ ‫شید مطمئن باشید که‬ ‫رنگی‬ ‫عالی خواهند داشت‪.‬‬ ‫اگر به‬ ‫گوشت درحال پخت‬ ‫اب لیمو ا‬ ‫ضافه کنید‪ ،‬هم طعم‬ ‫ان را م‬ ‫طبوع خواهید ساخت‬ ‫و هم سرع‬ ‫ت پخت را افزایش‬ ‫می دهید‪.‬‬ ‫برای‬ ‫قابل اینکه‬ ‫د‬ ‫ر‬ ‫مه‬ ‫ب شی‬ ‫نگیرد و یا ماهیتاب ‪‎‬ه ش ‪‎‬های‬ ‫تا‬ ‫‪،‬پ‬ ‫سطح د وست لیمو ن بخار‬ ‫اخل شیش را به‬ ‫هب‬ ‫مالید‪.‬‬ ‫پک زدن‬ ‫ک‬ ‫رای جلوگیری از نمک در‬ ‫ب‬ ‫دن کمی‬ ‫ن‪ ،‬قرار دا‬ ‫ش نکنید‪.‬‬ ‫نا‬ ‫ن را فرامو‬ ‫ظرف نا‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫کلــم قرمــز را بشــویید و خــورد کنیــد و داخــل‬ ‫قابلمــه بریزیــد و روی شــعله کــم بپزیــد‪ .‬وقتــی‬ ‫کلــم کامــا بــه اب رنــگ داد‪ ،‬کلم هــا را برداریــد‬ ‫و اب کلــم کــه بنفــش اســت را بــه ســه قســمت‬ ‫تقســیم کنیــد‪ :‬یــک قســمت را به عنــوان رنــگ‬ ‫بنفــش کنــار بگذاریــد و اســتفاده کنید‪ .‬به قســمت‬ ‫دیگــر اب لیمــو بزنیــد تــا قرمزرنــگ شــود و بــه‬ ‫قســمت دیگــر بکینگ پــودر و مقــداری اب اضافــه‬ ‫کنیــد تــا ابی رنــگ شــود‪ .‬بــرای رنــگ زرد هــم از‬ ‫زعفــران اســتفاده کنیــد‪ .‬ایــن رنگ هــای خوراکــی‬ ‫بــرای تهیــه انــواع مــواد غذایــی کاربــرد دارنــد‪.‬‬ ‫کدبانو‬ ‫راه حل‪ :‬شب در کفش ها جوش شیرین بپاشید‪ ،‬صبح‬ ‫اثری از بو نیست‪.‬‬ ‫مضرات نشستن هفتگی ملحفه ها‬ ‫بــرای برخــی افــراد انجــام کارهــای شستشــو کمــی ناخوشــایند اســت؛ امــا خوابیــدن در محلــی‬ ‫مملــو از جــرم و باکتــری ناخوشــایندتر خواهــد بــود‪.‬‬ ‫همیشــه بــر ایــن باوریــم کــه خانه هایمــان مکانــی گرم ونــرم و تمیــز اســت؛ امــا اصــا مهــم‬ ‫نیســت کــه چقــدر در مــورد نظافــت منــزل حســاس باشــیم‪ ،‬همیشــه مکان هایــی وجــود دارنــد‬ ‫کــه مملــو از چیزهایــی نامطلــوب مثــل کــرم ریــز غبــار‪ ،‬موجــودات قارچــی‪ ،‬گرده هــا و شــوره ها‬ ‫می شــوند‪ .‬بدتــر از همــه انکــه یکــی از مکان هــای مســتعد انباشته شــدن ان هــا‪ ،‬محــل خــواب و‬ ‫اســتراحت شــما اســت‪ .‬درســت حــدس زدیــد؛ تختخواب تــان!‬ ‫تعــدادی از ان ‪ 500‬میلیــون ســلولی کــه روزانــه از پوســت بــدن مــا بــه هنــگام تعریــق ریختــه‬ ‫می شــود‪ ،‬گرده هــا‪ ،‬شــوره بــدن حیوانــات خانگــی و کپک هــای گردوغبــار همگــی بــه هنــگام‬ ‫شــب در تختخــواب انباشــته می شــوند‪ .‬اگــر ایــن مســئله بــه انــدازه کافــی شــما را بــه شســتن‬ ‫مرتــب ملحفه هــا ترغیــب نمی کنــد‪ ،‬تصــور کنیــد کــه بیــش از ‪ 84‬درصــد تختخواب هــا دارای‬ ‫کــرم ریــز غبــار هســتند و اینکــه ایــن کرم هــا در ملحفه هــا بــه راحتــی جــا خــوش می کننــد‬ ‫و از ســلول های مــرده پوســت بــدن مــا تغذیــه می کننــد‪ .‬چنانچــه به طــور هفتگــی شستشــوی‬ ‫ملحفه هــا را انجــام ندهیــد‪ ،‬خــود را در معــرض خطــر ابتــا بــه عفونت هــا و ویروس هــای‬ ‫جــدی قــرار خواهیــد داد‪ .‬عفونت هایــی مثــل عفونت هــای پوســتی و زخــم‪ ،‬عفونت هــای اثــر‬ ‫ادرار‪ ،‬ذات الریــه و حتــی باکتــری در خــون (عفونــت جریــان خــون)‪.‬‬ ‫اگرچــه کارشناســان پیشــنهاد می کننــد کــه شستشــوی ملحفه هــا را حداقــل هفتـه ای یکبــار انجــام‬ ‫دهیــم‪ ،‬یــک تحقیــق انجام شــده توســط یــک شــرکت تولیدکننــده تشــک‪ ،‬نشــان داد کــه نزدیک به‬ ‫نیمــی از مــردان مجــرد (‪ 49‬درصــد) ملحفه هــای خــود را فقــط ‪ 4‬بــار در ســال می شــویند! خانم ها‬ ‫نســبت بــه ایــن موضــوع کمــی وظیفه شــناس تر هســتند‪ .‬در بررســی اخیــر یاهــو از بیــن حــدودا‬ ‫‪ 1200‬زن‪ 44 ،‬درصــد از پاسـخ دهندگان اذعــان کردنــد کــه هفتـه ای یکبــار شستشــوی ملحفه هــا‬ ‫را انجــام می دهنــد‪ 31 ،‬درصــد دوبــار در مــاه‪،‬‬ ‫‪ 16‬درصــد ماهــی یکبــار و مابقــی تقریبــا هرگز‬ ‫بالش هایشــان را هــم عــوض نمی کننــد!‬ ‫بهتریــن راه بــرای خالصــی از الودگی هــا و‬ ‫باکتری هــای ذکــر شــده‪ ،‬انجــام شستشــوی‬ ‫ملحفه هــا‪ ،‬حداقــل هفتــه ای یکبــار‪ ،‬ان هــم‬ ‫بــا داغ تریــن دمــای اب طبــق برنامــه ایمنــی‬ ‫لباسشــویی اســت‪ .‬هرچــه اب داغ تــر باشــد‬ ‫تعــداد بیشــتری از جرم هــا و کرم هــای ریــز‬ ‫گردوغبــار را می تــوان از بیــن بــرد و همچنیــن‬ ‫می تــوان چســبیدن گرده هــا را کــه موجــب‬ ‫الــرژی هــم می شــوند‪ ،‬بــر روی روبالشــی ها‬ ‫و ملحفه هــا متوقــف کــرد‪.‬‬ ‫‪51‬‬ ‫ارایش بهاری گل سنبل با گل های دیگر‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪52‬‬ ‫یکــی از راه هــای زیبــا و دلپذیــر بــرای جشــن گرفتــن بازگشــت‬ ‫فصــل بهــار‪ ،‬ارایــش بــاغ و باغچــه بــا ترکیــب گل ســنبل و گل هــای‬ ‫دیگــر بهــاری اســت‪ .‬گل ســنبل بــا گل هــای زیبــای ستاره ای شــکل و‬ ‫بنفش رنــگ خــود‪ ،‬عطــر خوشــبویی را در فضــا پراکنــده می کنــد و‬ ‫شــکوفه زنی ان هــا ‪ 2‬تــا ‪ 3‬هفتــه تــا اواســط بهــار انجــام می شــود‪.‬‬ ‫تعــداد شــکوفه ها بســتگی بــه بزرگــی ســاقه گل دارنــد‪ ،‬گل ســنبل بــا‬ ‫ســاقه بــزرگ حــدود ‪ 60‬تــا ‪ 70‬شــکوفه تولیــد می کنــد کــه ایــن گل هــا‬ ‫بــرای کاشــت در باغچــه مناســب نیســتند؛ زیــرا بــا رشــد بیشــتر‪ ،‬قســمت‬ ‫ســر ان هــا ســنگین می شــود و روی همدیگــر خــم می شــوند و بیشــتر‬ ‫بــرای رشــد در گلــدان اســتفاده می شــوند‪ .‬گل هایــی بــا ســایزهای ‪-15‬‬ ‫‪ 17‬ســانتیمتر‪ ،‬مناســب ترین انــدازه بــرای کاشــت در باغچــه هســتند‪.‬‬ ‫انــدازه گل ســنبل بعــد از گل دهــی‪ ،‬در هنــگام رویــش مجــدد در ســال‬ ‫بعــد‪ ،‬کوتاه تــر می شــود و بــرای جلوگیــری از ان‪ ،‬بایــد فرصــت کامــل‬ ‫خشــک شــدن گل فراهــم شــود‪.‬‬ ‫ترکیب سنبل بنفش کم رنگ و قرمز با الله نیلوفرابی و سنبلک (کالغک)‪:‬‬ ‫در کنــار هــم قــرار گرفتــن گل اللــه‬ ‫نیلوفرابــی بــا گل هــای بــزرگ و ایجــاد‬ ‫تضــاد رنگــی زیبــا بــا ســنبل های معطــر‬ ‫بنفــش و قرمــز و وجــود ســنبلک های‬ ‫ابی رنــگ در البــه الی ان هــا‪ ،‬ارایشــی‬ ‫جــذاب و دلپذیــر بــرای باغچــه شــما‬ ‫فراهــم می کنــد‪.‬‬ ‫ ویژگی هــای ســنبل بنفــش و قرمــز‪:‬‬‫گل هایــی بســیار معطــر بــا رایحــه ای‬ ‫شــیرین هســتند‪ ،‬ســنبل بنفــش بهتریــن نــوع ســنبل بــرای کاشــت در‬ ‫گلــدان اســت‪ ،‬بــه افتــاب کامــل یــا نســبی بــرای رشــد نیــاز دارنــد‪ ،‬طــول‬ ‫رشــد ان هــا بیــن ‪ 25-15‬ســانتیمتر اســت‪ ،‬نیازمنــد خــاک مرطــوب امــا‬ ‫کامــا زهکشــی شــده هســتند‪.‬‬ ‫ ویژگی هــای ســنبلک (کالغــک)‪ :‬شــاخه ایــن گیــاه معطــر شــامل دو‬‫نــوع متفــاوت گل اســت؛ در بــاالی ان گل هایــی بی دانــه و ابی رنــگ‬ ‫و در قســمت زیریــن‪ ،‬گل هایــی دانــه دار و بــه رنــگ بنفش‪-‬ابــی تیــره‬ ‫وجــود دارد‪ .‬نیازمنــد افتــاب کامــل یــا نســبی اســت‪ ،‬طــول ان بیــن‬ ‫‪ 25-20‬ســانیتمتر اســت و بــه عــرض ‪ 5-2‬ســانیتمتر گســترش می یابــد‪.‬‬ ‫نیازمنــد خــاک مرطــوب امــا کامــا زهکشــی شــده اســت‪.‬‬ ‫ ویژگی هــای اللــه نیلوفرابــی‪ :‬مقــاوم بــه شــرایط اب وهوایــی‬‫اســت‪ ،‬گلبرگ هــای زیبــای قرمــز بــا لبه هــای شــیری رنگ دارد کــه‬ ‫قســمت داخلــی گلبرگ هــا صورتــی کم رنــگ و انتهــای ان زردرنــگ‬ ‫اســت‪ ،‬نیازمنــد افتــاب کامــل بــرای رشــد اســت‪ ،‬طــول ان بیــن ‪25-20‬‬ ‫ســانیتمتر اســت و بــه عــرض ‪ 10‬ســانتیمتر گســترش می یابــد‪ ،‬نیازمنــد‬ ‫خــاک کامــا زهکشــی شــده اســت‪.‬‬ ‫ترکیب سنبل ابی با الله یاسی‪:‬‬ ‫ترکیــب خالقانــه ایــن دو گل زیبــا بــا هــم‬ ‫نمایــی معطــر و فریبنــده را بــرای محــل‬ ‫ســکونت تان بــه ارمغــان مــی اورد‪.‬‬ ‫ ویژگی هــای اللــه یاســی‪ :‬جلوه گــر و‬‫تماشــایی‪ ،‬دارای گلبرگ هایــی یاســی رنگ‬ ‫بــا لبه هــای ســفید و ســاقه ای محکــم کــه‬ ‫ان را در مقابــل اب و بــاد مقــاوم می کنــد‪،‬‬ ‫نیازمنــد افتــاب کامــل بــرای رشــد اســت‪ ،‬طــول رشــد ان بیــن ‪60-30‬‬ ‫ســانتیمتر اســت و بــه عــرض ‪ 10‬ســانتیمتر گســترش می یابــد‪ ،‬نیازمنــد‬ ‫خــاک کامــا زهکشــی شــده اســت‪.‬‬ ‫ ویژگی هــای ســنبل ابــی‪ :‬تمــام ویژگی هــای ســنبل قرمــز و بنفــش‬‫را دارد و نیــز مناســب کاشــت در گلــدان اســت‪.‬‬ ‫ترکیب سنبل بنفش با الله زردالویی‪:‬‬ ‫ترکیــب رنــگ مالیــم ایــن اللــه بــا‬ ‫رایحـه ای شــیرین بــه همــراه ســنبل بنفــش‬ ‫(ابــی تیــره) نیــز نمایــی زیبــا و چشــمگیر‬ ‫خواهــد داشــت‪.‬‬ ‫ ویژگی هــای اللــه زردالویــی‪ :‬معطــر‬‫و دارای رایحــه ای شــیرین اســت‪،‬‬ ‫گلبرگ هــای زردالویی رنــگ مالیــم ان‬ ‫زیــر نــور خورشــید می درخشــند‪ .‬ســاقه ای‬ ‫محکــم دارد کــه ان را در مقابــل اب و‬ ‫بــاد مقــاوم می کنــد‪ .‬نیازمنــد نــور کامــل خورشــید بــرای رشــد و خــاک‬ ‫کامــا زهکشــی شــده اســت‪ ،‬طــول رشــد ان بیــن ‪ 60-30‬ســانتیمتر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اکواریوم شناور‬ ‫اولیــن بــار فــردی المانــی «بــرج ماهــی» را بــا اســتفاده از محفظ ـه ای از‬ ‫جنــس صفحــات پلکسـی گالس ابــداع کــرد‪ ،‬بدیــن صــورت کــه انتهــای‬ ‫ان را جــدا کــرد و ان را روی اب گذاشــت تــا ماهی هــا بتواننــد از زیــر‬ ‫ان وارد محفظــه شــوند‪.‬‬ ‫امــروزه مدل هــای مختلفــی از ان عرضــه شــده اند کــه «اکواریــوم‬ ‫شــناور» یکــی از ان هــا اســت‪ .‬محفظــه ایــن اکواریــوم مقــاوم بــه شــرایط‬ ‫اب وهوایــی و امــواج ‪ ،UV‬حتــی زیــر نــور مســتقیم خورشــید اســت‪.‬‬ ‫در ایــن روش ماهی هــا ازاد هســتند و درون محفظــه زندانــی نمی شــوند‬ ‫و می تواننــد بــه دلخــواه وارد ایــن محفظــه شــوند و از تماشــای گل و‬ ‫گیاهــان محیــط بیــرون از اب لــذت ببرنــد‪.‬‬ ‫بــرای نصــب ایــن اکواریوم هــا کافــی اســت کــه محفظــه را بــر روی‬ ‫اب حــوض منــزل بگذاریــد و توســط یــک پمــپ اب را وارد ان کنیــد‬ ‫و ســپس ماهی هایــی کــه بــرای ســفره هفت ســین خــود خریــده بودیــد‬ ‫را درون حــوض بریزیــد و بــا خیــال راحــت بــه ســفر برویــد‪ .‬ایــن‬ ‫اکواریوم هــا بــه صــورت ازاد بــر روی ســطح اب شــناور می شــوند و‬ ‫نمایــی زیبــا و منحصربه فــرد بــه محــل زندگی تــان می دهنــد‪.‬‬ ‫روش ساخت در منزل‬ ‫می توانیــد یــک محفظــه شیشــه ای کــه فقــط ســه ضلــع دارد را تهیــه‬ ‫کنیــد و یــک چهارپایــه میلــه ای و محکــم کــه قــدرت تحمــل ایــن‬ ‫محفظــه را دارا اســت‪ ،‬بــه صــورت ثابــت کــف حــوض اب نصــب کنیــد؛‬ ‫ســپس محفظــه را از طرفــی کــه ازاد اســت (شیشــه نــدارد) روی ان قــرار‬ ‫دهیــد و بعــد بــا اســتفاده از یــک پمــپ یــا حتــی جاروبرقــی اب را بــه‬ ‫داخــل محفظــه هدایــت کنیــد‪ .‬دقــت کنیــد‬ ‫کــه تمــام قســمت داخلــی محفظــه پــر از‬ ‫اب شــده باشــد تــا مطمئــن شــوید کــه اب‬ ‫داخــل ان ثابــت خواهــد مانــد و خالــی‬ ‫نمی شــود‪ .‬ماهی هــا مشــاهده محیــط‬ ‫خــارج از اب را دوســت دارنــد و بــا ایــن‬ ‫روش بــه صــورت اسانســوری از اب‬ ‫حــوض وارد محفظــه می شــوند و نمایــی‬ ‫زیبــا و چمشــگیر را ایجــاد می کننــد‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬می توانیــد بــه جــای تهیــه محفظــه‬ ‫شیشـه ای‪ ،‬از یــک گلــدان شیشـه ای بــزرگ‬ ‫نیــز اســتفاده کنیــد و ان را بــه صــورت‬ ‫برعکــس روی چهارپایــه مناســبی کــه‬ ‫کــف حــوض یــا حوضچه تــان نصــب‬ ‫کرده ایــد‪ ،‬قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫محمدحسین کشاورز‬ ‫کارشناس ارشد کشاورزی‬ ‫ایا گیاهانتان از زمستان جان سالم بدر برده اند؟‬ ‫ســالیان زیــادی اســت کــه ســبزه گنــدم یکــی از اجــزای ســفره هفت ســین‬ ‫ایرانیــان اســت‪ .‬همان طــور کــه می دانیــد یکــی از شــروط اجــزای ســفره‬ ‫هفت ســین‪ ،‬خوراکــی بــودن ان هــا اســت؛ امــا معمــوال ســبزه ها در‬ ‫روز ســیزده بدر دور انداختــه می شــوند و میلیون هــا گنــدم نیــز هــدر‬ ‫مــی رود‪ .‬جالــب اســت بدانیــد ایــن ســبزه های خانگــی کــه بــه دور از‬ ‫هــر نــوع الودگــی هســتند‪ ،‬خوراکی انــد و بــا کمــی توجــه می تــوان از‬ ‫خــواص بی شــمار ان هــا بهره منــد شــد‪ .‬پــس اگــر بــرای ســبزه امســالتان‪،‬‬ ‫گنــدم ســبز کرده ایــد‪ ،‬لطفــا ان را دور نیندازیــد!‬ ‫زمانــی کــه ســبزه تان بــه انــدازه کافــی بلنــد شــد (‪ 20-12‬ســانتیمتر)‪،‬‬ ‫بــا اســتفاده از یــک قیچــی‪ ،‬ســاقه های ســبز را از جایــی کــه از ظــرف‬ ‫بیــرون زده انــد بچینیــد و بــا دســتگاه ابمیوه گیــری اب ان هــا را اســتخراج‬ ‫کنیــد‪ .‬می توانیــد اب ســبزه را به صــورت تــازه مصــرف کنیــد و یــا اینکــه‬ ‫ان را در قالب هــای یــخ بریزیــد و فریــز کنیــد و بعــدا بــا نوشــیدنی های‬ ‫دیگــر ســرو کنیــد‪ .‬همچنیــن می توانیــد ســاقه های ســبزه را شســته‪،‬‬ ‫خشــک و پــودر کنیــد و در محفظــه درب بســته ای نگهــداری کنیــد و بعــدا‬ ‫در تهیــه انــواع شــیرینی‪ ،‬غــذا‪ ،‬ســاالد و‪ ...‬از ان اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫شــما می توانیــد ریشــه و پالپ هــای باقیمانــده را در تهیــه کمپوســت‬ ‫بــرای غنی ســازی خــاک باغچه تــان اســتفاده کنیــد‪ .‬بدیــن صــورت‬ ‫هیــچ یــک از قســمت های ایــن نعمــت الهــی‪ ،‬دور ریختــه و اســراف‬ ‫نمی شــود!‬ ‫سبزینه‬ ‫خواصشگفت انگیزسبزهگندم‪:‬‬ ‫‪ -1‬ســبزه گنــدم حــاوی انــواع‬ ‫مــواد معدنــی مــوردنیـــاز‬ ‫بــدن از جــمله ویتامیـن هـای ‬ ‫‪ I ،E ،C ،B ، A‬و‪،K‬انتی اکسیدان ها‪،‬‬ ‫انزیم هــا‪ ،‬فیتونوترینت هــا و فیبــر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫‪ -2‬مــزه ان شــیرین اســت و‬ ‫بهتریــن نوشــیدنی بــرای مصــرف‬ ‫بــا شــکم خالــی اســت تــا مــواد‬ ‫معدنــی ان به صــورت موثــری‬ ‫جــذب بــدن شــوند‪.‬‬ ‫‪ -3‬بهتریــن منبــع حــاوی کلروفیــل‪ 2‬زنــده‪،‬‬ ‫اســت‪ .‬کلروفیــل‪ 2‬اولیــن محصــول حاصــل از نــور اســت و در نتیجــه‬ ‫شــامل پروتئین هــای موثــر بیشــتری اســت و ســطح زیــادی از اکســیژن‬ ‫را بــه خــون می رســاند کــه بــه بازیابــی ناراحتی هــای خونــی کمــک‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -4‬س ـم زدای بســیار قــوی بــرای کبــد و خــون اســت‪ .‬ســبزه گنــدم بــا‬ ‫دارا بــودن انزیم هایــی قــوی بــدن را در مقابــل عوامــل ســرطان زا و‬ ‫الودگی هــای محیطــی مصــون نگــه مــی دارد‪ .‬همچنیــن فلــزات ســمی‬ ‫ماننــد جیــوه و کادمیــوم را نیــز از بــدن دفــع می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -5‬مــواد مغــذی قدرتمنــد ان بــه جلوگیــری از اســیب ‪ DNA‬کمــک‬ ‫می کنــد و در نتیجــه موجــب پیشــگیری از پیــری زودرس و تقویــت‬ ‫سیســتم ایمنــی بــدن می گــردد‪.‬‬ ‫‪ -6‬ایــن ســبزه فقــط در یــک کرومــوزوم بــا ‪ DAN‬انســان تفــاوت دارد؛‬ ‫درنتیجــه بــه ســاخت خــون تــازه در بــدن و کاهــش فشــار خــون کمــک‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -7‬اب ســبزه تــازه را بــه مــدت ‪ 15-10‬دقیقــه روی پوســت صــورت‬ ‫خــود بگذاریــد‪ .‬مــواد مغــذی ان بــه ســرعت جــذب و موجــب شــادابی‬ ‫پوســت می شــود‪.‬‬ ‫‪ -8‬نگهــداری اب ســبزه بــه مــدت ‪ 7-5‬دقیقــه در دهــان موجــب رفــع‬ ‫دنــدان درد و محکــم شــدن لثــه می شــود‪.‬‬ ‫‪ -9‬پــودر ســبزه گنــدم در بیــن بدن ســازان بــرای عضله ســازی بســیار‬ ‫محبــوب اســت‪.‬‬ ‫‪ -10‬ســبزه گنــدم موجــب پاک ســازی دســتگاه گــوارش و نیــز کاهــش‬ ‫ریســک شــوره ســر و پیشــگیری از سفیدشــدن زودهنــگام مــو می شــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫بــا فــرا رســیدن فصــل بهــار‪ ،‬اولیــن اقــدام بــرای سروســامان دادن بــه‬ ‫بــاغ و باغچــه‪ ،‬تشــخیص ســالم مانــدن گل و گیاهــان از ســرمای زمســتان‬ ‫اســت‪ .‬بــدون شــک بســیاری از گیاهــان در ایــن ایــام بــا ســاقه های‬ ‫تــرد و شــکننده‪ ،‬برگ هــای رنگ رفتــه و شــکوفه هایی ســوخته شــده‬ ‫مشــاهده می شــوند‪ .‬بــرای اینکــه بدانیــد ایــا گیاهتــان هنــوز زنــده اســت‬ ‫یــا خیــر‪ ،‬ایــن مطلــب را بــا دقــت بخوانیــد‪.‬‬ ‫روش های تشخیص گیاه سالم‬ ‫‪ -1‬اولیــن اقــدام‪ ،‬صبــر اســت‪ .‬ممکــن اســت در برخــی مناطــق ســرمای‬ ‫زمســتان طوالنی تــر شــود و رشــد مجــدد گیاهــان کندتــر از حــد معمــول‬ ‫گــردد‪ .‬همچنیــن خــارج شــدن گیاهــان از دوره کمون شــان زمــان خــاص‬ ‫و متفاوتــی دارد پــس زود ناامیــد نشــوید‪ ،‬مخصوصــا در مــورد گیاهــان‬ ‫نایــاب و موردعالقه تــان‪.‬‬ ‫‪ -2‬بــه دنبــال عالئــم حیاتــی در گیــاه بگردیــد‪ .‬ابتــدا بــا ناخــن‪ ،‬قســمتی‬ ‫از بافــت گیــاه را بخراشــید‪ ،‬اگــر در جــای خراشــیدگی‪ ،‬بافــت ســبزرنگی‬ ‫مشــاهده شــد؛ یعنــی گیــاه هنــوز زنــده اســت و اگــر بافــت قهوه ای رنــگ‬ ‫مشــاهده کردیــد بدیــن معنــی اســت کــه قســمتی از ســاقه گیــاه مــرده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫‪ -3‬بــه ارامــی ســاقه گیــاه را خــم کنیــد‪ ،‬اگــر انعطاف پذیــر بــود؛ یعنــی‬ ‫گیــاه زنــده اســت و اگــر شکســت؛ یعنــی گیــاه مــرده اســت‪.‬‬ ‫‪ -4‬بــه بــرگ و غنچــه گیــاه نــگاه کنیــد‪ .‬اگــر غنچــه گوشــتالو و تــو‬ ‫پُــر بــود؛ یعنــی از زمســتان جــان ســالم بــدر بــرده اســت و اگــر غنچــه‬ ‫ظاهــری پژمــرده و رنگ رفتــه (قهــوه ای یــا ســیاه) داشــت؛ یکــی از ان هــا‬ ‫را از شــاخه جــدا کنیــد و بیــن انگشــتانتان بســابید اگــر پــودر شــد؛ گیــاه‬ ‫مــرده اســت‪.‬‬ ‫راهکارها‬ ‫* گیاهانی که قسمتی از ساقه شان زنده است‪:‬‬ ‫اگــر گل هــای مــرده در قســمت بــاالی گیاهتــان مشــاهده کردیــد‪ ،‬ســاقه‬ ‫ان را از اولیــن جایــی کــه رشــد ســبز و قابــل دیــدن دارد‪ ،‬ببریــد‪ .‬اگــر‬ ‫در هیــچ قســمتی از گیــاه رشــد ســبزرنگ مشــاهده نکردیــد‪ ،‬ســاقه ها را‬ ‫بــه انــدازه یک ســوم طول شــان بــه ســمت پاییــن ببریــد و ایــن کار را‬ ‫تکــرار کنیــد تــا بــه بافــت ســبزرنگ برســید‪.‬‬ ‫* اگر فقط ریشه گیاه سالم مانده باشد‪:‬‬ ‫در صورتــی کــه هیــچ قســمت ســبز و زنــده ای در ســاقه گیــاه مشــاهده‬ ‫نکردیــد‪ ،‬ســاقه ها را از جایــی کــه از خــاک بیــرون امده انــد ببریــد‬ ‫به طوری کــه فقــط ‪ 5‬ســانیتمتر از ســاقه بیــرون از خــاک باقــی بمانــد‬ ‫و بعــد منتظــر بمانیــد و ببینیــد کــه ایــا ریشــه قــدرت تولیــد ســاقه های‬ ‫جدیــد را دارد یــا خیــر‪.‬‬ ‫* انتقال ریشه به گلدان یا جابه جایی مکان ان‪:‬‬ ‫بــرای ایــن کار بایــد خیلــی مراقــب باشــید؛ زیــرا هــر موقعــی کــه‬ ‫بخواهیــد ریشــه را خــارج کنیــد بــا ریســک اســیب بــه ریشــه مواجــه‬ ‫هســتید‪.‬‬ ‫اگــر خواســتید مــکان گیــاه را عــوض کنیــد بایــد ان را در جایــی کــه‬ ‫فقــط نیمــی از نــور خورشــید (یــا نــور غیرمســتقیم) را دریافــت می کنــد‬ ‫بکاریــد‪ .‬فقــط زمانــی کــه خــاک بــا لمــس کــردن‪ ،‬خشــک بــه نظــر‬ ‫می ایــد بــه ان اب بدهیــد چــون گیــاه‪ ،‬گل و ســاقه نــدارد و درنتیجــه‬ ‫میــزان اب موردنیــازش کاهــش می یابــد؛ امــا بایــد دقــت کنیــد کــه‬ ‫اجــازه ندهیــد خــاک کامــا خشــک شــود؛ چراکــه ایــن خــود موجــب‬ ‫افزایــش اســترس و تنــش در گیــاه می گــردد‪.‬‬ ‫مراقبت از گیاهان در بهار‬ ‫کوددهــی قبــل از تابســتان را متوقــف کنیــد‪ .‬اســتفاده از نیتــروژن و کــود‬ ‫مناســب در اواخــر تابســتان یــا در فصــل پاییــز زمــان مناســبی بــرای‬ ‫رشــد مجــدد گیاهــان اســیب دیده اســت‪.‬‬ ‫بهتریــن زمــان بــرای هــرس کــردن اواخــر زمســتان و اوایــل فصــل بهــار‬ ‫اســت کــه می توانــد موجــب افزایــش رشــد مجــدد گیاهــان شــود؛ امــا‬ ‫بایــد دقــت داشــته باشــید کــه در حیــن هــرس کــردن‪ ،‬بــه بافت هــای‬ ‫زنــده اســیبی نرســانید زیــرا موجــب کاهــش شــکفتن غنچه هــا در فصــل‬ ‫بهــار می گــردد‪.‬‬ ‫سبزه نوروزی را دور نیندازید!‬ ‫‪53‬‬ ‫‪ 14‬ایــده الـهام بخـش تز�ییـنـی با‬ ‫کمترین زمان‪ ،‬برای هر موقعیت‬ ‫‪ .5‬هماهنگی طبیعی‬ ‫‪ .1‬نوار ارزوها‬ ‫ایــن ایــده روشــی موثــر و درعین حــال‬ ‫صمیمانــه بــرای جشــن گرفتــن مناســبت های‬ ‫خــاص مثــل روز مــادر‪ ،‬جشــن فارغ التحصیلــی‬ ‫و تولــد نــوزاد نورســیده اســت‪ .‬یــک ریســه از‬ ‫نوارهــای کاغــذی را بــه طــول ‪ 10‬ســانتیمتر‬ ‫درســت کــرده‪ ،‬دور اتــاق رد کنیــد و از مهمانــان‬ ‫درخواســت کنیــد یــک پیــام یــا ارزو را بــرای‬ ‫شــخص موردنظــر کــه جشــن بــه افتخــار او‬ ‫گرفتــه شــده‪ ،‬روی نوارهــای کاغــذی بنویســند‪.‬‬ ‫نوارهــا را دور یــک خــودکار پیچیــده و بعــد‬ ‫داخــل یــک کاســه بــزرگ قــرار دهیــد‪ .‬بــه‬ ‫هنــگام صــرف دســر یــا پذیرایــی از یکــی از‬ ‫مهمانــان بخواهیــد پیام هــا را بخوانــد‪.‬‬ ‫‪ .2‬نمایش فریبنده شکوفه ها‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫شــکوفه های بــزرگ مثــل گل ادریســی‪ ،‬گل‬ ‫رز و پیونــی (گل صدتومانــی) می توانــد نمــای‬ ‫زیبایــی را در برخــی ظــروف مثــل ظــرف‬ ‫ســوپ ایجــاد کننــد‪.‬‬ ‫‪ .3‬میوه های شناور‬ ‫‪54‬‬ ‫بــرای اســتفاده دکوراتیــو از میوه هــای رنگارنــگ‬ ‫می توانیــد ان هــا را داخــل گلدان هــای بــزرگ‬ ‫شیش ـه ای قــرار دهیــد تــا حســی شــگفت انگیز‬ ‫از حیــات را بــه فضــا ببخشــند‪.‬‬ ‫‪ .4‬مخزن شیرین‬ ‫میوه هایــی کــه حالتــی جواهرماننــد دارنــد؛‬ ‫مثــل گیــاس‪ ،‬الــو و تمشــک را داخــل یــک‬ ‫کاســه ســفید و بــا چیدمانــی پــر احســاس و‬ ‫لذت بخــش قــرار داده و تزییــن نماییــد‪ .‬از‬ ‫میوه هایــی بــا ســایزها و شــکل های متفــاوت؛‬ ‫امــا بــا رنگ هــای مشــابه مثــل الــو و انــار هــم‬ ‫می توانیــد اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .6‬زنگوله های نقره ای‬ ‫چــه چیــزی می توانــد خوشــمزه تر از‬ ‫یــک ظــرف پایــه دار بــزرگ براق شــده بــا‬ ‫نعمت هــای فویل پیــچ بــه مــذاق مهمانــان‬ ‫خــوش بیایــد؟ بــا کمــی خالقیــت می توانیــد‬ ‫برخــی از میوه هــای کوچــک را در فویل هــای‬ ‫نقــره ای یــا طالیــی پیچیــده و در ظــروف‬ ‫بــزرگ قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫‪ .7‬نمایش مرکبات‬ ‫قــرار دادن میوه هــای دارای پوســت صــاف بــا‬ ‫خوراکی هایــی مثــل گــردو و فنــدق ترکیبــی‬ ‫متقاعدکننــده ایجــاد می کنــد‪ .‬می توانیــد ایــن‬ ‫ترکیــب زیبــا را در یــک کاســه شیشــه ای‬ ‫پایــه دار بــه نمایــش دراوریــد‪.‬‬ ‫‪ .8‬منگوله های کاغذی‬ ‫در دورهمی هــای شــبانه‪ ،‬ان هــم شــب های‬ ‫مه الــود‪ ،‬می توانیــد میــز عســلی اتــاق نشــیمن‬ ‫را بــا یــک دســته از گل هــای کاغــذی بــا‬ ‫رنگ هــای شــاد تزییــن کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .9‬گل مروارید‬ ‫یــک دســته از اب نبات چوبی هــای فرفــره ای‬ ‫رنگارنــگ کــه در یــک ســطل پر شــده از ماســه‬ ‫خشــک قــرار گرفته انــد‪ ،‬حســی شــادی بخش‬ ‫بــه فضــای مهمانی هــا می دهنــد‪.‬‬ ‫بــرای روشن ســازی نمــای میــز غــذا می توانیــد‬ ‫از ترکیــب پُرطــراوت گل مرواریــد بــا رنــگ‬ ‫نارنجــی پرتقــال اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .10‬شن میوه ای!‬ ‫از ترکیــب برخــی میوه هــا و مرکبــات‬ ‫کوچــک رنگارنــگ مثــل لیموتــرش‪ ،‬نارنگــی‬ ‫و کوامکــوات می توانیــد در کنــار دســته ای‬ ‫زنبــق تازه شــکفته بــرای زیباســازی فضــا بهــره‬ ‫ببریــد‪.‬‬ ‫‪ .11‬نمایش مدرن میوه ها‬ ‫از ظــروف و درپوش هــای اکریلیــک به صــورت‬ ‫وارونــه بــرای قــرار دادن میوه هــا در ایجــاد یــک‬ ‫چیدمــان چندطبقه ایــی اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .12‬تم روستایی‬ ‫ترکیــب گل هــای مرواریــد بــا علــف گنــدم‪،‬‬ ‫نمایــی روســتایی و فریبنــده بــه میــز پذیرایی تــان‬ ‫خواهــد داد‪.‬‬ ‫‪ .13‬چیدمان رنگارنگ‬ ‫از ظــروف گل دار و رنگارنــگ مثــل گلــدان‪،‬‬ ‫ظــرف ســرو کیــک‪ ،‬قالب هــای ژلــه و ظــروف‬ ‫کوچــک یــخ بــرای پوشــاندن روی میز اســتفاده‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .14‬نمایش باشکوه میخک چند َپر‬ ‫دو عنصــر معمولــی مثــل یــک کاســه چوبــی‬ ‫ســاالد و گل هــای میخــک‪ ،‬حالتــی خــاص‬ ‫ایجــاد می کننــد‪ .‬ســاقه میخک هــا را ‪4-3‬‬ ‫ســانتیمتر بــرش دهیــد و در یــک ظــرف‬ ‫شیشـه ایی بچینیــد و داخــل کاســه قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫قوانین اشتباه در دکوراسیون‬ ‫‪4‬ایدهبراینورپردازیدراپارتمان‬ ‫بــا وجــود گوشــه های تاریــک‪ ،‬عــدم فضــای‬ ‫کف پــوش و تعــداد انــدک پنجره هــا‪ ،‬تــاش‬ ‫بــرای دســتیابی بــه محیطــی خوش نــور در یــک‬ ‫اپارتمــان کوچــک می توانــد مثــل یــک نبــرد‬ ‫ســخت باشــد‪ .‬بــا به کارگیــری ایــن ترفندهــای‬ ‫ضــروری‪ ،‬می توانیــد فضــای تیره تــان را ماننــد‬ ‫ِ‬ ‫ هــاوس غــرق در نــور خورشــید‪،‬‬ ‫یــک پنت‬ ‫روشــنی ببخشــید‪.‬‬ ‫‪ .1‬ارتفاع سازی با نصب عناصر سقفی چشمگیر‬ ‫قانون چهارم‪ :‬چیدمان مبلمان مقابل‬ ‫دیوارها‬ ‫قــرار دادن مبلمــان مقابــل دیوارهــا ممکــن‬ ‫اســت باعــث بــزرگ جلــوه دادن مــکان‬ ‫شــود؛ امــا بــا پیــروی از ایــن قانــون شــانس‬ ‫و فرصــت داشــتن فضایــی گرم ونــرم را از‬ ‫دســت خواهیــد داد‪ .‬بــرای ایجــاد یــک اتــاق‬ ‫نشــیمن گــرم می توانیــد کاناپــه و صندلی هــا‬ ‫را بــه ســمت مرکــز اتــاق بیاوریــد‪ .‬در صــورت‬ ‫اســتفاده ازقالیچــه‪ ،‬هــر تکــه از مبلمــان بایــد‬ ‫حداقــل چنــد ســانتیمتر بــا لبــه قالیچــه فاصلــه‬ ‫داشــته باشــند‪.‬‬ ‫به کارگیــری یــک عنصــر دکوراتیو ســقفی (لوســتر‬ ‫یــا چلچراغ هــای مــدرن) مرکــز توجهــات را بــه‬ ‫ســمت بــاال هدایــت می کنــد و فضــا را بازتــر‬ ‫می ســازد‪ .‬یــک عنصــر ســقفی بــزرگ می توانــد‬ ‫حالتــی درام و روشــن بــه فضــا اضافــه کنــد و‬ ‫همچنیــن فضــا را بزرگ تــر از انچــه کــه هســت‬ ‫در چشـم ها جلــوه دهــد‪ .‬ایــن بــدان معنی نیســت‬ ‫کــه دیگــر منابــع روشــنایی را بایــد کال نادیــده‬ ‫بگیریــد‪ .‬عناصــر دکوراتیــو ســقفی معمــوال به طور‬ ‫مجــزا تاثیرگــذار نیســتند‪ ،‬مخصوصــا اگــر فضــای‬ ‫شــما دچــار کمبــود روشــنایی طبیعــی باشــد‪.‬‬ ‫نورهــای ســقفی می تواننــد کل اتــاق را روشــن‬ ‫کننــد؛ امــا فقــط با کمــک دیگــر منابــع روشــنایی‪.‬‬ ‫اســتفاده از یــک عنصــر روشــنایی ســقفی به عنوان‬ ‫تنهــا منبــع روشــنایی چنــدان موثــر و زیبــا نخواهد‬ ‫بــود و چیــزی بــرای افــزودن بــه فضــای اتــاق‬ ‫نخواهــد داشــت‬ ‫چـــیدمان‬ ‫قانون اول‪ :‬هماهنگ سازی همه وسایل‬ ‫دلیــل وجــود مجموعه هــای یکدســت و‬ ‫الگوهــای معیــن رنــگ ایــن اســت کــه ســاده‬ ‫و بــه میــزان معینــی موثــر هســتند‪ .‬متاســفانه‪،‬‬ ‫پیــروی از ایــن قانــون هماهنگ ســازی‬ ‫منجــر بــه ظاهــری بی زرق وبــرق و فاقــد‬ ‫جذابیــت شــده و ممکــن اســت نمــای اتــاق‬ ‫را قدیمــی جلــوه دهــد؛ بنابرایــن درحالی کــه‬ ‫ســرویس خواب موردعالقه تــان ممکــن اســت‬ ‫در کاتالــوگ عالــی و فوق العــاده جلــوه کنــد‪،‬‬ ‫چنــد قطعــه دکوراتیــو گلچیــن شــده هــم ارزش‬ ‫خریــد را خواهــد داشــت‪.‬‬ ‫باشــد و درام و ظرافتــی خــاص بــه فضــا‬ ‫بدهــد‪ .‬رنــگ ســیاه‪ ،‬زغالــی‪ ،‬ابــی اســمانی و‬ ‫قهــوه ای شــکالتی نمونه هــای خوبــی هســتند؛‬ ‫امــا قرمــز تیــره‪ ،‬طیف هــای رنــگ ســبز و ابــی‬ ‫می تواننــد بــا جلــب بیش ازحــد توجهــات بــه‬ ‫ســمت رنگ هایشــان‪ ،‬باعــث کوچــک به نظــر‬ ‫رســیدن اتــاق شــوند‪.‬‬ ‫‪ .2‬انتخاب هوشمندانه اباژور‬ ‫قانون سوم‪ :‬ممنوعیت رنگ تیره برای فضای‬ ‫کوچک‬ ‫ایــن قانــون تــا حــدی می توانــد درســت‬ ‫باشــد‪ .‬دیوارهــای ســفید‪ ،‬فضــای کوچــک‬ ‫شــما را بزرگ تــر جلــوه می دهــد و به طــور‬ ‫قابل مالحظــه ای موثــر اســت؛ امــا رنــگ تیــره‬ ‫هــم می توانــد بــرای فضــای کوچــک موثــر‬ ‫قانون پنجم‪ :‬سفید بودن سقف‬ ‫رنــگ ســفید بــرای ســقف اتــاق حالتــی‬ ‫کالســیک ایجــاد می کنــد؛ امــا تنهــا انتخــاب‬ ‫شــما بــرای رنگ امیــزی ســقف نخواهــد بــود‪.‬‬ ‫می توانیــد بــرای رنــگ ســقف‪ ،‬رنگ هــای‬ ‫اســتفاده شــده بــر دیوارهــا یــا یــک طیــف‬ ‫رنگــی روش ـن تر یــا تیره تــر از رنــگ دیوارهــا‬ ‫را انتخــاب کنیــد‪.‬‬ ‫قانون ششم‪ :‬عدم استفاده از طرح های درهم‬ ‫از الگوهایــی کــه بــر اســاس عــدم اســتفاده‬ ‫از تزیینــات و خرت وپرت هــای شــخصی‬ ‫هســتند‪ ،‬اجتنــاب کنیــد‪ .‬در عــوض ایتم هــا و‬ ‫عناصــری کــه شــما را خوشــحال می ســازند را‬ ‫انتخــاب کنیــد و بــا افتخــار ان هــا را بــه نمایــش‬ ‫بگذاریــد‪.‬‬ ‫‪ .3‬المپ های تابنده‬ ‫نورپــردازی اتــاق بایــد بــه گونـه ای صــورت بگیرد‬ ‫کــه حســی دلپذیــر و خوشــایند ایجــاد کنــد‪ ،‬نــه‬ ‫یــک فضــای ســرد و بـی روح‪ .‬بــرای ایــن منظــور‪،‬‬ ‫از المپ هایــی کــه نــور زرد و لطیف تــری را‬ ‫ســاطع می کننــد اســتفاده کنیــد؛ چراکــه ایــن نــور‬ ‫ارامش بخش تــر اســت و بــا ارســال ســیگنال هایی‬ ‫بــه بدنتــان باعث خــواب بهتــر و ارام تری در شــب‬ ‫برایتــان می شــود‪.‬‬ ‫‪ .4‬هدف از نورپردازی‬ ‫هنــگام انتخــاب یــک وســیله نورپــردازی‪ ،‬مهــم‬ ‫اســت کــه فقط بــه روشــنایی سرتاســر اتــاق توجه‬ ‫نداشــته باشــید‪ ،‬بلکــه بــه ان بخــش از منــزل کــه‬ ‫بــه نــور بیشــتر و متمرکزتــری بــرای انجــام کارهــا‬ ‫مثــل مطالعــه پشــت میــز‪ ،‬نیــاز داریــد هــم فکــر‬ ‫کنیــد‪ .‬کار نورپــردازی مخصوصــا برای اشــپزخانه‬ ‫هــم مفیــد اســت‪ .‬نورپردازی هــای زیــر کابینــت‪،‬‬ ‫کل نــور موردنیازتــان بــرای انجــام کارهای دســتی‬ ‫روی پیشــخوان کابینــت را در اختیارتــان قــرار‬ ‫می دهــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫قانون دوم‪ :‬خرید لوازم فلزی برای تکمیل‬ ‫هماهنگ سازی‬ ‫وســایل دکوراتیــو فلــزی هماهنــگ نیــز در‬ ‫گــروه مشــابهی مثــل مجموعــه هماهنــگ‬ ‫مبلمــان و الگوهــای رنــگ قــرار می گیــرد‪.‬‬ ‫هرچنــد کــه ایــن مــورد کامــا بــه ســلیقه‬ ‫شــخصی شــما بســتگی دارد‪ .‬لــوازم فلــزی‬ ‫یکنواخــت ظاهــری کســل کننده بــه فضــا‬ ‫می دهــد‪ .‬بــه کار بــردن وســایل متفــاوت و‬ ‫گوناگــون نمایــی خــاص و ماجراجویانــه بــه‬ ‫ظاهــر اتــاق می دهــد؛ بنابرایــن از ب ـه کار بــردن‬ ‫طرح هــای به ظاهــر درهم ریختــه نترســید‪.‬‬ ‫اباژورهــا فقــط بــه لحــاظ دکوراتیــو حائــز اهمیت‬ ‫نیســتند‪ ،‬بلکــه تفــاوت بزرگــی در کیفیــت نــوری‬ ‫کــه از المــپ مورداســتفاده تان خــارج می شــود‬ ‫نیــز ایجــاد می کننــد؛ بنابرایــن مهــم اســت کــه بــه‬ ‫هنــگام انتخــاب ابــاژور‪ ،‬هدفتــان از نورپــردازی را‬ ‫بدانیــد‪ .‬اباژورهــای دارای روکــش نازک تــر نــور‬ ‫بیشــتری را در اتــاق منتشــر می کننــد‪ ،‬درحالی کــه‬ ‫اباژورهــای ضخیم تــر نــور را بیشــتر متمرکــز‬ ‫می کننــد و تنهــا قســمت زیریــن و فوقانــی وســیله‬ ‫را روشــن می ســازند‪ .‬اســتفاده از اباژورهــای‬ ‫ســنتی را مقــدم بــر ســایر اباژورهــا قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫اگــر هــدف اصلی تــان روشــنایی کامــل اتــاق‬ ‫اســت‪ ،‬به جــای اســتفاده از اباژورهــای ســنتی‪ ،‬از‬ ‫چراغ هایــی بــا حبــاب شیشــه ای یــا رویه هــای‬ ‫تــوری و یــا از المپ هــای معمولــی روبــاز اســتفاده‬ ‫کنید ‪.‬‬ ‫‪55‬‬ ‫ویـــالیـــــىباسقـــف اســــمانى!‬ ‫مهرداد باالزاده‪ ،‬کارشناس امالک ‪@Mbalazade‬‬ ‫مجتمــع «مــا نــگاه» در منطقــه گیالونــد (دماونــد)‬ ‫واقــع شــده کــه طراحــى مــدرن نمــا‪ ،‬مصالــح‬ ‫مرغــوب و موقعیــت قرارگیــرى‪ ،‬ان را بــه یکــى‬ ‫بهتریــن ســاختمان هاى منطقــه بــدل کــرده اســت‪.‬‬ ‫از خصوصیــات بــارز ایــن مجموعــه می تــوان‬ ‫بــه داشــتن نــور مســتقیم در تمــام فضاهــا‪ ،‬دیــد‬ ‫کوهســتان از طبقــات ســاختمان و فضــاى باغچــه‬ ‫در تمــام واحدهــا اشــاره کــرد کــه تمامــا حــس‬ ‫ویالنشــینى را بــه ســاکنین می دهــد امــا در عیــن‬ ‫حــال از امکانــات یــک اپارتمــان تمام عیــار مثــل‬ ‫البــى‪ ،‬واحــد ســرایدارى و اسانســور برخــوردار‬ ‫اســت کــه این هــا رفــاه‪ ،‬امنیــت و ارامــش را در‬ ‫کنــار هــم بــه ارمغــان مــی اورد!‬ ‫ى‬ ‫همیــن خصوصیــات ویــژه باعــث شــده کــه نیم ـ ‏‬ ‫از پــروژه در شــرایط رکــود بــازار امــروزى فقــط در‬ ‫عــرض ‪ ٨‬مــاه به فــروش برســد کــه بــه نوبــه خــود‬ ‫دلیــل محکمــى بــر محبوبیــت ایــن‬ ‫مجموعــه تهرانی نشــین اســت‪.‬‬ ‫گــروه معمــاری ارشــیت در تــاش‬ ‫بــوده بــا ترکیــب امنیــت و رفــاه‬ ‫اپارتمان نشــینى بــا تجربــه حــس‬ ‫ارامــش در ویالنشــینی بتوانــد نظــر‬ ‫مشــتریان خــود را جلب کــرده و بازار‬ ‫طــرح و ســاخت ویالهــاى منطقــه را‬ ‫همچنــان در دســت خویــش نگــه دارد‪.‬‬ ‫ایــن مجموعــه داراى ‪ ١٥‬واحــد مســکونى ویالیــی‬ ‫و در ‪ ٢‬متــراژ ‪ ١١٠‬و ‪ ١٥٠‬متــرى نقشه کشــى شــده‬ ‫اســت‪ .‬هــر ‪ ١٥‬واحــد داراى اتــاق خــواب مســتر‪،‬‬ ‫جکــوزى مســتقل بــا دیــد کوهســتان و نــور مســتقیم‬ ‫هســتند کــه البتــه از مهم تریــن شــاخصه هاى‬ ‫واحدهــاى طبقــه اخــر ایــن اپارتمــان مى تــوان بــه‬ ‫«نورگیــرى مســتقیم از ســقف» اشــاره کــرد!‬ ‫ایــن مجموعــه بــه دلیــل نزدیکــی بــه تهــران (حدود‬ ‫‪ ٤٠‬دقیقــه) و اب و هــواى پــاک کوهســتانى فرصــت‬ ‫بســیار مناســبى جهــت ســرمایه گذاری اســت‪.‬‬ ‫گروه معمارى ارشیت‪-‬رئوفى‬ ‫جهــت اطــاع بیشــتر از ایــن مجموعــه‪ ،‬از طریــق‬ ‫زیــر بــا مــا تمــاس بگیریــد‪ ٠٩١٢٦٢٣٩٥٦٠ :‬و‬ ‫‪٠٩١٢٥٤٠٦٣٩٣‬‬ ‫‪E-mail: mraoofi2000@yahoo.com‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫ایده هایدکوراتیوبهار‬ ‫‪56‬‬ ‫‪ .1‬زیرفنجانی های گل دار‬ ‫گل هــای رنگارنــگ شــناور در مربع هــای‬ ‫شیشــه ای می تواننــد زیرفنجانی هــای زیبــا و‬ ‫قابل اســتفاده ای را ایجــاد کننــد‪.‬‬ ‫‪ .2‬دستمال سفره های طرح دار‬ ‫بــا اســتفاده از ماژیــک پارچــه و شــابلون‪،‬‬ ‫طرح هایــی بــا رنگ هــای بهــاری دلخــواه را‬ ‫روی دستمال ســفره های ســاده چــاپ کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .3‬شمع های چمنی‬ ‫بــا اوردن تعــدادی گیاه ســبز بــه داخل منــزل‪ ،‬فصل‬ ‫بهــار را جشــن بگیریــد‪ .‬می توانیــد پایــه شــمع های‬ ‫اســتوانه ای را بــا چنــد بــرگ تیغـه ای چمــن تزییــن‬ ‫کنیــد و بدیــن ترتیــب ایــن گیــاه ســبز کــه در‬ ‫فضــای داخــل کــه از نزدیــک کمتــر موردتوجــه‬ ‫واقــع می شــود را نیــز در معــرض دیــد قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫‪ .4‬پرنده های گل دوزی شده‬ ‫هــر صبــح را بــا دیــدن زیباتریــن پرنده هــای‬ ‫بهــاری بــر روتختــی دس ـت دوزتان اغــاز کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .5‬دستمال سفره های روبالشی‬ ‫می توانیــد بــا بالشــتک های پرطــراوت کــه بــا‬ ‫دستمال ســفره های کتانــی روکــش شــده اند‪،‬‬ ‫ایــوان یــا بالکــن منــزل را بیاراییــد‪.‬‬ ‫‪ .6‬روکش راه راه برای اباژور‬ ‫بــا نوارهای پارچـه ای رنگارنــگ می توانیــد اباژورهای‬ ‫قدیمــی و معمولــی را جانی دوباره ببخشــید‪.‬‬ ‫ملیحه احمدبیگی‬ ‫طراح و کارشناس دکوراسیون‬ ‫چـــیدمان‬ ‫نکته‪:‬‬ ‫* هرگــز از المپ هــای ال ای دی بــرای نورپردازی های‬ ‫دکوراتیــو اســتفاده نکنیــد؛ چراکــه نفــوذ نوری شــان‬ ‫بیش ازحــد اســتاندارد اســت و بــه بینایــی اســیب‬ ‫می رســاند مگــر اینکــه بــا حباب هــای مــات‪،‬‬ ‫ایــن نفــوذ نــوری کنتــرل شــود‪.‬‬ ‫* نورپــردازی صحیــح زمانــی اتفــاق می افتــد کــه‬ ‫شــعاع نــوری بــر همــان محیــط تابانــده شــود‪.‬‬ ‫به طورمثــال اگــر تابلــو نقاشــی داریــد که احســاس‬ ‫می کنیــد نــور مناســبی بــرای بهتــر دیــده شــدن‬ ‫ان در فضــای منزلتــان نصیبــش نشــده اســت؛‬ ‫یــک منبــع نــوری دیــواری کــه بایــد در پاییــن‬ ‫قــاب تابلــو قــرار بگیــرد و‬ ‫از طرفــی قابلیــت تنظیــم‬ ‫المــپ را بــه طــرف تابلــو‬ ‫داشــته باشــد مناســب ترین‬ ‫وســیله بــرای نمایــش‬ ‫بهتــر ان نقاشــی اســت‪ .‬در‬ ‫غیراین صــورت بهتــر اســت‬ ‫نصــب هرگونــه منبــع نوری‬ ‫دیگــری را فرامــوش کنیــد‪.‬‬ ‫همچنیــن بــرای نورپــردازی پله هــا بایــد منبــع‬ ‫نــوری بــه طــرف کــف و ارتفــاع تابانــده شــود‪،‬‬ ‫نــه بــه ســمت روبــرو؛ زیــرا هنــگام بــاال رفتــن‪،‬‬ ‫چش ـم ها تمامــی انتشــار نــور المپ هــا را جــذب‬ ‫می کننــد کــه در طوالنی مــدت ســبب صدمــه زدن‬ ‫بــه چشــم ها و ســردرد می شــود‪.‬‬ ‫‪ -۵‬حذف وسایل تیره و بالاستفاده‬ ‫مجســمه های زنگارمســی و تیــره و حتــی‬ ‫ماس ـک های بــه اصطــاح مــدرن سرخ پوســتی و‬ ‫قبیلـه ای را جمـع اوری کنیــد‪ .‬نگــران نباشــید قرار‬ ‫نیســت ان هــا را دور بیندازیــد‪ ،‬فقــط بــرای مدتــی‬ ‫ان هــا را در جعبـه ای بگذاریــد و در جــای مناســبی‬ ‫انبــار کنیــد‪.‬‬ ‫نگاهتــان را بــا دقت بیشــتری بــر اثاثیه هــا بیندازید‪.‬‬ ‫هــر وســیله و اثاثی ـه ای کــه مدت هــا اســت از ان‬ ‫اســتفاده نمی کنیــد را بــه خوبــی بســته بندی نمایید‬ ‫و بــا احتیــاط و خیلــی مرتــب در مکانــی مناســب‬ ‫انبــار کنید‪.‬‬ ‫کم اثاثیــه بــودن خانــه نعمتــی بــس عظیــم اســت؛‬ ‫چــون عــاوه بــر بزرگ تــر شــدن فضــا‪ ،‬وقــت‬ ‫کمتــری را بــرای گردگیــری و تمیــزی خانــه‬ ‫صــرف خواهیــد کــرد‪.‬‬ ‫بیــش از انچــه کــه فکــر می کنیــد طراحــی‬ ‫دکوراســیون بــر زندگی تــان اثرگــذار اســت و‬ ‫بــرای همیــن اســت کــه می گویــم‪ :‬بــرای دســت‬ ‫یافتــن بــه بهتریــن طراحــی بــه ســبک طــب‬ ‫دکوراســیون نیازمندیــم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫مناســب و بــا تمرکــز بیشــتر در موردشــان تصمیم‬ ‫دکوراسیونبهاری‬ ‫بگیرید‪.‬‬ ‫اگــر بخواهیــم بــا تامــل بیشــتری بــه عیــد نــوروز انتخاب هــای شــما در رنگ هــا و طرح هــا‬ ‫بنگریــم بایــد بگویــم که شــور و شــعف اســفندماه عــاوه بــر ســلیقه و عالیقتــان بایــد کمــی هــم‬ ‫و تــدارکات الزم بــرای امــاده شــدن ســال نــو در راســتای فصــل بهــار باشــد کــه اصــا هــم‬ ‫کار ســختی نیســت‪ .‬کافیســت بــه طبیعــت بهــار‬ ‫بســیار بیشــتر از خــود عیــد نــوروز اســت‪.‬‬ ‫قــدری نظــر کنیــد انــگاه مشــاهده خواهیــد کــرد‬ ‫مواردی که نباید ان ها را انجام دهید‪:‬‬ ‫کــه تعــداد رنگ هــای در دســترس شــما بیــش از‬ ‫تغییــر‬ ‫و‬ ‫ســنگین‬ ‫‪ -۱‬جابه جــا کــردن وســایل‬ ‫تصورتــان اســت‪ .‬چه بســا حتــی از عالیــق خــود‬ ‫بــا‬ ‫صحبتــم‬ ‫بیشــتر‬ ‫دکوراســیون بــه تنهایــی‪.‬‬ ‫بــه رنگ هــای تیــره نیــز دســت بکشــید و بــه‬ ‫را‬ ‫خودشــان‬ ‫کــه‬ ‫اســت‬ ‫خانم هــای خانــه دار‬ ‫حال وهــوای خانه تــان روح بهارانــه ببخشــید‪.‬‬ ‫بــا قهرمانــان ســنگین وزن وزنه بــرداری اشــتباه‬ ‫می گیرنــد و تصــور می کننــد مهره هــای کمــر ‪ -۲‬گلدان‬ ‫و مفصل هــای زانویشــان از جنــس اهــن و الیــاژ شــما دو راه داریــد؛ یــا از ان گلدان هــای غول پیکــر‬ ‫و گل هــای مصنوعــی اســتفاده می کنیــد و یــا از‬ ‫فــوالد اســت!‬ ‫‪ -۲‬وقتــی صحبــت از بهــار و ســال نــو بــه میــان جــان طبیعــت کمــک می گیریــد‪.‬‬ ‫می ایــد همــه بانــوان تصــور می کننــد بایــد یــک گلــدان باکســی چوبــی یــا‬ ‫تــا می تواننــد وســایل و اثاثیــه خانــه را نونــوار پالســتیکی همــراه بــا پایه هــای‬ ‫کننــد‪ .‬ایــن بدتریــن شــیوه ممکــن بــرای طراحــی چــرخ دار‪ ،‬بهتریــن گزینــه بــرای‬ ‫گلــدان اســت؛ زیــرا بــه راحتــی‬ ‫دکوراســیون اســت‪.‬‬ ‫قبــل از هــر اقدامــی بــرای خریــد وســایل می توانیــد ان هــا را جابه جــا‬ ‫جدیــد ابتــدا می بایســت نقص هــا و مشــکالت کنیــد و گل های بهــاری همچون‬ ‫ریزودرشــت خانــه را رفــع نماییــد؛ ســپس اثاثیــه گل همیشــه بهار و پامچــال را‬ ‫تهیــه کــرده و درون باکس هــا‬ ‫خانــه را نونــوار کنیــد‪.‬‬ ‫بکاریــد و بــرای زیبایــی بیشــتر‬ ‫برای این کار بدین صورت عمل کنید‪:‬‬ ‫امــاده شــوید و بــه بیــرون از منزلتــان برویــد‪ .‬اگــر از ســنگ های کنــار رودخانــه ای‬ ‫یکــی از اعضــای خانــواده در ایــن راه بــا شــما و یــا خزه هــای مصنوعــی بــرای پوشــش خــاک‬ ‫همراهــی می کنــد کــه چــه بهتــر‪ ،‬وگرنــه بــرای باز بهــره ببریــد و اگــر ســنگ ها را مثــل حصــاری بــه‬ ‫دور هــر گل به صــورت دایــره ای کنــار هــم بچینید‬ ‫کــردن درب خانــه کلیدهــا را فرامــوش نکنیــد‪.‬‬ ‫هماننــد یــک مهمــان بــه خانــه بنگریــد‪ .‬لطفــا تــا و یــا تخــم چمــن در بیــن گل هــا و کناره هــای‬ ‫می توانیــد از درب ورودی هماننــد یــک منتقــد گلــدان بکاریــد‪ ،‬جلوه ای دلنشــین از طبیعــت را به‬ ‫ســخت گیر شــروع بــه بازرســی نماییــد‪ .‬یادتــان خانه تــان هدیــه می دهیــد‪.‬‬ ‫باشــد بایــد در تمــام مــدت‪ ،‬انتقادهایتــان به وســیله نکتــه‪ :‬گروهــی از گل هــا و گیاهــان پــس از‬ ‫شکســته شــدن شــاخه یــا برگشــان‪ ،‬مــاده ای‬ ‫گوشــی همراهتــان ضبــط گــردد‪.‬‬ ‫ذهــن شــما از هشــیار شــدن نقص هــای فراوانــی شــیری رنگ از خــود خــارج می کننــد کــه ســمی‬ ‫کــه قبــا ان هــا را بــه دالیــل مختلــف همچــون و بــرای کــودکان بســیار خطرناک هســتند؛ بنابراین‬ ‫مشــغله کاری نمی توانســتید ببینیــد خســته اســت‪ ،‬قبــل از انتخــاب هــر گل و گیاهی خــوب در مورد‬ ‫مخصوصــا انکــه خانــه محبــوب شــما در عــرض ان هــا تحقیــق کنیــد‪.‬‬ ‫کمتــر از یــک ســاعت بــا هجومــی از اشــکاالت ‪ -۳‬رانر‬ ‫روبــرو شــده اســت پــس کمــی بــه خــود بــدون شــک بــرای چیدمــان ســفره هفت ســین‬ ‫اســتراحت دهیــد‪.‬‬ ‫نیازمنــد یــک رومیــزی شــکیل یــا یــک ســفره‬ ‫پــس از ایــن مرحلــه‪ ،‬کاغــذ و قلمــی را امــاده کنید روی زمیــن هســتید‪ .‬پیشــنهاد می کنــم رومیــزی یا‬ ‫و صــدای ضبط شــده تان را بــا حوصلــه گــوش ســفره پارچه ای تــان را بــه رنــگ روشــن و چــه‬ ‫دهیــد و مــوارد را یادداشــت کنیــد‪.‬‬ ‫بهتــر بــه رنــگ ســفید انتخــاب کنیــد تــا از ازدحام‬ ‫نگرانــی بــه خــود راه ندهیــد‪ .‬اگــر هــم نتوانیــد تــا و شــلوغی وســایل هفت ســین کاســته گــردد؛‬ ‫قبــل از ســال نــو تمامــی نقص هــای خانــه را رفــع چراکــه رنگ ســفید بــا انتشــار روشــنایی اش به ان‬ ‫نماییــد ایــرادی نــدارد‪ .‬ابتــدا الویت بنــدی نماییــد شــلوغی ها نظــم می بخشــد‪ .‬بــرای زیبایــی بیشــتر‪،‬‬ ‫و بعــد بــرای رفــع ان هــا برنامه ریــزی کنیــد؛ مثــا یــک رانــر بــا رنــگ شــاد و شــاید هــم کمــی جیغ‬ ‫از کارهایــی شــروع کنیــد کــه ســبک هســتند و از ماننــد قرمــز کــه بــا رنــگ ســیب همــراه اســت در‬ ‫نظــر هزینــه و زمــان‪ ،‬کمتــر از بقیــه کارهــا شــما را وســط ســفره یــا رومیــزی قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫درگیــر می نماینــد‪.‬‬ ‫‪ -۴‬نورپردازی‬ ‫برای‬ ‫شدن‬ ‫اماده‬ ‫و‬ ‫بیشتر‬ ‫برای راهنمایی‬ ‫بایــد بگویــم نورپــردازی عــاوه بــر ســلیقه‪،‬‬ ‫فصل بهار چند نکته کوچک اما تاثیرگذار را نیــاز بــه هنــر هــم دارد؛ چراکــه اگــر بــه درســتی‬ ‫مورداســتفاده قــرار نگیــرد نــه تنهــا باعــث زیبایــی‬ ‫برایتان مطرح می کنم‪:‬‬ ‫نمی شــود بلکــه دلزدگــی را در جــو دکوراســیون‬ ‫‪ -۱‬کوسن‬ ‫کوســن ها از مــواردی هســتند کــه بــا کمتریــن به وجــود مــی اورد‪.‬‬ ‫هزینــه‪ ،‬تنــوع و تازه ســازی را بــه محیــط اطــراف گوشــه های تاریــک و کم نــور خانــه‪ ،‬تزیینی هــای‬ ‫هدیــه می دهنــد‪ ،‬مخصوصــا اگــر طرح و رنگشــان بــزرگ و تیــره‪ ،‬گلدان هــای بلــوری غول پیکــر‬ ‫دکوراتیــو و نیــز در صورت دوبلکــس و تریبلکس‬ ‫را هوشــمندانه انتخــاب نماییــد‪.‬‬ ‫در نظــر داشــته باشــید کــه بــرای نونــوار کــردن بــودن خانــه‪ ،‬پله هــای ارتباطــی بیــن طبقــات‬ ‫اثاثیه هایــی ماننــد کوســن ها‪ ،‬قدیمی هــا را در و گوشــه های پاگــرد ان و هــر مکانــی کــه بــه‬ ‫جعبــه و محلــی مناســب انبــار کنیــد تــا در فرصت‬ ‫نظرتــان بــرای دیــده شــدن مظلــوم واقــع شــده‬ ‫اســت؛ بهتریــن گزینــه بــرای نورپــردازی اســت‪.‬‬ ‫‪57‬‬ ‫زیــــــــروبــــــــَــــم ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــران‬ ‫بستنساکسفردرکمتراز‪30‬دقیقه‬ ‫چــه قصــد ســفر تفریحــی را داشــته باشــید‬ ‫و چــه ســفر کاری‪ ،‬ایــن ترفندهــای‬ ‫بســته بندی مطمئــن‪ ،‬بــه شــما کمــک ‬ ‫خواهنــد کــرد کــه زمــان کمتــری را‬ ‫صــرف ایــن کار کنیــد و نیــز فضــای خالــی‬ ‫ســاک و چمدانتــان را افزایــش دهیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪ .1‬اندازه درست چمدان‬ ‫ِ‬ ‫ســفرهای کوتــاه‪ ،‬یــک کیــف کوچــک‬ ‫بــرای‬ ‫قابل حمــل‪ ،‬ایــده ال اســت و حتــی بــا‬ ‫به کارگیــری مهــارت‪ ،‬جــادادن تمــام وســایل‬ ‫ضروری تــان در ان امکان پذیــر اســت؛ امــا‬ ‫اگــر نمی توانیــد ســبک ســفر کنیــد‪ ،‬بهتــر‬ ‫اســت کیــف و چمدانــی را انتخــاب کنیــد‬ ‫کــه به ســادگی بتوانیــد همــه چیزهایــی را کــه‬ ‫نیــاز داریــد در ان جــای دهیــد‪ .‬فشــار اوردن‬ ‫بــه چمدان هــای بــزرگ بــرای بســتن‬ ‫ان هــا‪ ،‬اتــاف وقــت و انــرژی اســت‪،‬‬ ‫مخصوصــا به هنــگام برگشــت از ســفر‬ ‫کــه ممکــن اســت در صــورت عالقــه‬ ‫بــه خریــد ســوغاتی‪ ،‬وســایلتان بیشــتر‬ ‫شــود‪ .‬هنگامــی کــه تصمیــم گرفتیــد کــدام‬ ‫چمــدان بــرای ســفرتان بهتریــن خواهــد‬ ‫بــود‪ ،‬لحظــه ای را بــه ارزیابــی وســایل مــورد‬ ‫نیازتــان در ســفر اختصــاص دهیــد‪.‬‬ ‫‪58‬‬ ‫‪ .2‬وسایل الزم‬ ‫بــرای ســریع بســتن چمــدان و ســاک ســفر در‬ ‫حــد امــکان‪ ،‬تعــدادی وســیله مناســب از پیــش‬ ‫اماده شــده را کنــار بگذاریــد کــه درتمــام‬ ‫مواقــع مــورد اســتفاده باشــند‪ .‬ایــن وســایل‬ ‫می تواننــد شــامل یــک کیــف لوازم ارایــش‬ ‫باشــد‪ ،‬ترجیحــا کیفــی پالســتیکی و ضــداب‬ ‫کــه بتوانیــد داخــل چمــدان قــرار دهیــد‪ .‬از‬ ‫انــدازه کوچــک نمونــه یــا اشــانتیون برخــی‬ ‫محصــوالت بــه جــای بــردن اندازه هــای‬ ‫بزرگ تــر در ســفر اســتفاده کنیــد؛ مثــل‬ ‫شــامپو‪ ،‬نرم کننــده‪ ،‬محصــوالت ارایشــی مــو‪،‬‬ ‫شــامپو بــدن‪ ،‬مرطوب کننــده و یــا اینکــه‬ ‫لــوازم بهداشتی ارایشــی مــورد نیازتــان را بــه‬ ‫اندازه هــای کوچک تــر تبدیــل کنیــد‪.‬‬ ‫می توانیــد از محفظه هــای کوچــک هــم بــرای‬ ‫بــردن زیــوراالت و وســایل جانبــی مثــل‬ ‫شــارژر و هندزفــری موبایــل اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫ایــن کار باعــث می شــود تمــام وســایل‬ ‫مــورد نیازتــان را در ســفر به راحتــی پیــدا‬ ‫کنیــد و از گره خوردگــی و بی نظمــی‬ ‫ان هــا داخــل چمــدان جلوگیــری کنیــد‪.‬‬ ‫چنانچــه نمی توانیــد ایــن بســته های از پیــش‬ ‫اماده شــده را درســت کنیــد‪ ،‬لیســتی از وســایل‬ ‫موردنیازتــان را تهیــه کــرده و بــرای یــاداوری‬ ‫ســریع در گوشــی موبایل تــان ذخیــره کنیــد‪.‬‬ ‫‪ .3‬ساماندهی و هماهنگ سازی پوشاک‬ ‫کامــا واضــح اســت کــه چــه لباس هایــی را‬ ‫بایــد بــرای ســفر برداریــد؛ امــا ســعی کنیــد‬ ‫بــرای هــر روزی کــه در ســفر هســتید از‬ ‫قبــل تصمیــم بگیریــد کــه چــه لباســی‬ ‫را می خواهیــد بپوشــید‪ .‬به طــور کلــی‬ ‫بــرای یــک ســفر کاری بــه ‪ 3‬جفــت‬ ‫کفــش نیــاز داریــد؛ یــک جفــت کفــش‬ ‫اســپرت‪ ،‬یــک جفــت کفــش رســمی و‬ ‫یــک جفــت کفــش شــیک وراحت بــرای‬ ‫گــردش عصرانــه‪ ،‬ان هــم بــر اســاس نــوع‬ ‫کارتــان‪ .‬رنگ هــای طبیعــی بهتریــن هســتند‬ ‫چراکــه به راحتــی بــا چندیــن لبــاس هماهنــگ‬ ‫می شــوند‪ .‬بعضــی از وســایل ضــروری را‬ ‫می توانیــد در مقصــد خریــداری کنیــد مثــل‬ ‫جــوراب یــا صنــدل‪.‬‬ ‫‪ .4‬بررسی وسایل قبل از بسته بندی‬ ‫تمــام وســایل را قبــل از بســته بندی در‬ ‫چمــدان‪ ،‬روی تخــت قــرار دهیــد‪ .‬بــه ایــن‬ ‫طریــق می توانیــد ببینیــد کــه دقیقــا چــه‬ ‫وســایلی نیــاز بــه بســته بندی دارنــد و مــوارد‬ ‫فراموش شــده را فــورا پیــدا کنیــد ســپس هــر‬ ‫تکــه لبــاس را بــه بهتریــن شــیوه رول‬ ‫کنیــد و یــا تــا بزنیــد‪ .‬بــرای لباس هایــی‬ ‫کــه قابــل تــا زدن هســتند‪ ،‬الیه هایــی از‬ ‫دســتمال کاغذی بیــن ان هــا قــرار دهیــد تــا‬ ‫میــزان چــروک ان هــا را کاهــش دهــد‪.‬‬ ‫‪ .5‬بسته بندی الیه به الیه‬ ‫کار بســته بندی وســایل را بــا قــرار دادن لباس هــای‬ ‫رول شــده شــروع کنیــد و ان هــا را در الیــه زیریــن‬ ‫چمــدان قــرار دهیــد‪ .‬وســایل شــکننده مثل شیشــه‬ ‫ادکلــن را در وســط محفــوظ کنیــد و وســایلی را‬ ‫کــه بــه محــض ورود بــه مقصــد بــه ان هــا نیــاز‬ ‫داریــد (مثــل لباس خــواب و مســواک) بــاالی همه‬ ‫وســایل قــرار دهیــد کــه بتوانیــد بــه ســرعت‬ ‫ان هــا را پیــدا کنیــد ســپس لباس هــای‬ ‫تــا زده را روی الیــه بعــدی قــرار دهیــد و‬ ‫یکی درمیــان حاشــیه های یقــه و لبه هــای‬ ‫لبــاس را روی هــم قــرار دهیــد تــا حجــم‬ ‫کمتــری از چمــدان را اشــغال کننــد و بســتن‬ ‫زیــپ چمــدان هــم ســاده تر شــود‪ .‬کفش هــا‬ ‫را به صــورت برعکــس (پاشــنه به پنجه) کنــار‬ ‫هــم جفــت کنیــد‪ .‬هــر جفــت را بــه ســمت بدنــه‬ ‫داخلــی چمــدان ببندیــد‪ .‬کفش هــا را می توانیــد‬ ‫بــا وســایل کوچک تــری مثــل جــوراب‪ ،‬عینــک ‬ ‫افتابــی و زیــوراالت بدلــی پــر کنیــد‪ .‬ترفندهــای‬ ‫مبتکرانــه زیــادی بــرای بســته بندی وســایل‬ ‫کوچــک وجــود دارد کــه باعــث هــدر نــدادن‬ ‫زمــان و فضــای چمــدان می شــوند‪ .‬یــک کیســه‬ ‫یــا کیــف ضــداب را بــرای قــراردادن وســایل‬ ‫کثیــف اختصــاص دهیــد‪ .‬ایــن کار کمــک می کنــد‬ ‫تــا البســه تمیــز بــوی تازگــی و تمیزی شــان را‬ ‫حفــظ کننــد‪ .‬می توانیــد از کیسـه های وکیــوم (کــه‬ ‫هــوا در ان هــا فشــرده می شــود) نیــز بــرای کمتــر‬ ‫کــردن حجــم ایــن بســته بندی ها اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫کابل هــای شــارژرهای الکتریکــی را داخــل یــک ‬ ‫کیــف کوچــک یــا در جیــب بیرونــی ســاک قــرار‬ ‫دهیــد کــه بــه هنــگام نیــاز به راحتــی قابــل پیــدا‬ ‫کــردن باشــند‪.‬‬ ‫‪ .6‬الیه باالتر برای البسه بزرگ تر‬ ‫در مرحلــه اخــر بســته بندی‪ ،‬وســایل بزرگ تــر‬ ‫مثــل حولــه یــا پتوهــای مســافرتی را روی الیــه‬ ‫باالیــی چمــدان قــرار داده و اطــراف ان هــا را‬ ‫بــه ســمت داخــل قــرار دهیــد‪ .‬ایــن کار باعــث‬ ‫می شــود هــر چیــزی ســر جــای خــودش‬ ‫بمانــد و از ُســر خــوردن وســایل بــه اطــراف‬ ‫چمــدان جلوگیــری می کنــد‪ .‬ایــن روش‬ ‫بــرای بســتن زیــپ چمــدان یــا ســاک در‬ ‫صــورت نداشــتن کمربنــد‪ ،‬بســیار کارامــد‬ ‫خواهــد بــود‪.‬‬ ‫و جهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان‬ ‫دور ایران در ‪ 13‬روز!‬ ‫دور ایــران را بــا زیروبــم بگردیــد و جایــزه بگیریــد‪ .‬مــا از‬ ‫جهت هــای جغرافیایــی ایــران مناطقــی را بــه شــما پیشــنهاد و‬ ‫معرفــی می کنیــم؛ شــما هــم از دیدنی هــای ســفرتان عکــس‬ ‫بگیریــد و بــا تــگ ‪#‬دور_ایــران_در_‪_13‬روز بــه ای دی ‬ ‫‪ @zirobamax‬ارســال کنیــد و از زیروبــم جایــزه بگیریــد‪.‬‬ ‫ــــرق‬ ‫شــــ‬ ‫ماقبل تاریخ‬ ‫م مکان‪ :‬غار‬ ‫سان رضوی‬ ‫نا‬ ‫را‬ ‫تهــای‬ ‫شهر‪ :‬نیشابور‪ ،‬استان‪ :‬خ ــر و در جه ‬ ‫‪ 60‬مت‬ ‫اب‬ ‫ش‬ ‫هر‪ :‬ر‬ ‫شار وی‬ ‫ویســا ضوانشهر‪ ،‬ا سادار‬ ‫ستان‪:‬‬ ‫بهت دار بــه‬ ‫ا ریـن فصـ معنــی س گیالن‬ ‫ردیبهشــ ل م‬ ‫ــای‬ ‫تماه ا سـافرت بـ ه درخ‬ ‫ـ‬ ‫ ‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫نام م‬ ‫ه‬ ‫بی‬ ‫شهر‪ :‬کان‪ :‬پل ور ســت‪.‬‬ ‫ایـن منطقـه ــد بـ‬ ‫ـ‬ ‫و‬ ‫د‬ ‫ه‬ ‫فرورد و‬ ‫قا‬ ‫سک‬ ‫ئمشه‬ ‫پـ‬ ‫یـن و‬ ‫ل ورسـ ر‪ ،‬است‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫‪:‬‬ ‫م‬ ‫ک‬ ‫ا‬ ‫ب ه‬ ‫ا‬ ‫ز‬ ‫ن‬ ‫ح‬ ‫ز‬ ‫ر ســاب م شـاهکار دران‬ ‫ه‬ ‫ض‬ ‫ ‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫ــده ا ی‬ ‫س ــاه در‬ ‫مهندس‬ ‫ش ـرمهندس ات ایــران توسســت‪ .‬در ز ـی زم‬ ‫ـ‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ــ‬ ‫ــ‬ ‫ری‬ ‫یه مــان حکوخویش‬ ‫نامیــد‪ .‬در دوران شـی خود یط المان‬ ‫ ‬ ‫م‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ـ‬ ‫ا‬ ‫ع‬ ‫ج‬ ‫نـی «وال بــه رهب ت‬ ‫نام م ده م ‬ ‫یشــد‪ .‬نــگ‬ ‫جهانــی دوم تر اینگر» س ــری‬ ‫کا‬ ‫دربـاره ن‪ :‬غار‬ ‫ش‬ ‫ی‬ ‫ر‬ ‫«پــل پیــر ـاخته‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫اـ‬ ‫باد‬ ‫مح ـل و ن غـار‪ ،‬اف ‪ ،‬شهر‬ ‫‪:‬‬ ‫وزی»‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫س‬ ‫ـان‬ ‫ج ـو‬ ‫یان‬ ‫م ‬ ‫ینامن ـد‪ .‬از د دارد‪ .‬ع ـ هها و روای ‪ ،‬استا‬ ‫ن‬ ‫‪:‬‬ ‫گ‬ ‫ـ‬ ‫ل‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫ ‬ ‫ان‬ ‫ه‬ ‫س‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ج‬ ‫ا‬ ‫کوهس‬ ‫ای‬ ‫گ‬ ‫یا‬ ‫ن‬ ‫مــارال‪،‬ـتانی و جنگ ـی ک ـه مح ن را غـ ار « وناگون‬ ‫ـ‬ ‫ی‬ ‫د‬ ‫طه ـا دی ـو س ر‬ ‫ی ‬ ‫لـی ا‬ ‫شــو‬ ‫ج‬ ‫ان ـوری اس ـ کا‪ ،‬خــرس‪،‬سـت‪ ،‬زیسـت ی بیرون ـی ـپید»‬ ‫گ‬ ‫پ‬ ‫غ‬ ‫ا‬ ‫ل‬ ‫ـ‬ ‫ن‬ ‫ه‬ ‫ت‪.‬‬ ‫مناسـب ار‪،‬‬ ‫ــگ و‬ ‫ســایر گون هی برای‬ ‫هــای‬ ‫غــــــرب‬ ‫مـــــــــرکز‬ ‫نام مکان‪ :‬غار یخی چما‬ ‫شهر‪ :‬کوهرنگ‪ ،‬استان‪ :‬چهارمحال وبختیاری‬ ‫ور‬ ‫ی قلعــــه‪ ،‬بـ‬ ‫ش‬ ‫نا ــگفت انگیزترین غــار ابــیــزرگ ترین و‬ ‫ ‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫گ‬ ‫س‬ ‫ــذاری ایــن غــار و رو ــیا اســت‪.‬‬ ‫سا‬ ‫یگــردد‪ .‬در ســتا بــه دوره‬ ‫بـ ســانیان بازم ‬ ‫ا‬ ‫زر‬ ‫ن‬ ‫گ‬ ‫دو‬ ‫و‬ ‫م‬ ‫ره‬ ‫ســت‬ ‫دژی‬ ‫اث‬ ‫حکم بنا شـد کـ‬ ‫ـاری از ان ب هجــای مانـده اسـ ه هم اکنـون نیز‬ ‫ت‪.‬‬ ‫دژ‬ ‫بـه جهـت بزرگـی از سـ بعدهــا این‬ ‫ان منطقـه بـه «گـورا ق وی کردزبانــان‬ ‫و ط ـی زمــان ب ـه ال» نامیده شـد‬ ‫تغیی ـر ن ـام داد‪« .‬ق ـوری قلع ـه»‬ ‫ناممکان‪:‬‬ ‫ابشارشلماش‬ ‫شهر‪ :‬سردشت‬ ‫استان‪ :‬اذ‬ ‫ربایجان غربی‬ ‫ایـن ابشـار کـه‬ ‫ابش ـار تش ـکیل شدر واقـع از سـه‬ ‫ب هصــورت منطقــه ـده هم اکن ـون‬ ‫درامــده کــه همــه ســال ای تفریحــی‬ ‫در فصــل بهــار و تابســتان ه ب هخصــوص‬ ‫واقــع م ‬ ‫یشــود‪ .‬ســه ابشــار مورداســتقبال‬ ‫ب‬ ‫ــ‬ ‫ه‬ ‫پش ‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ر‬ ‫تی‬ ‫ــ‬ ‫ره‬ ‫بو‬ ‫ا نهــا ســ م قــرار‬ ‫گ‬ ‫ر‬ ‫فت‬ ‫ه‬ ‫ ان‬ ‫ــ‬ ‫د‬ ‫ک‬ ‫نام مکان‪ :‬خوانسار‪ ،‬شهر‪ :‬اصفهان‪ ،‬استان‪ :‬اصفهان‬ ‫در نزدیکـی محـل توقـ ــه اولیــن‬ ‫ا‬ ‫شــهر خوانســار نمــاد کامــل یــک بــاغ شــهر در ایــران و مســت‪ .‬بــرای دیــدن دو ابشــ ف و پارکینـگ‬ ‫اســتان اصفهــان اســت‪ .‬اکثــر منابــع اب ان به صــورت ســافتی نســبتا زیــاد را پاییــار بعــدی بایــد‬ ‫دره ای ع‬ ‫ن رفتــه و وارد‬ ‫چشــمه اســت‪ ۴۵۰ .‬چشــمه جــاری در داخــل شــهر یکــی نام م میــق شــوید‪.‬‬ ‫از عوامــل سرســبزی و زیبایــی ایــن شــهر اســت که ســاالنه‬ ‫کان‪ :‬منطقه تو‬ ‫ریستی سبالن‬ ‫گردشــگران و دوســتداران ایــن طبیعــت را بــه خــود جــذب شه‬ ‫ر‪:‬‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫کی‬ ‫ ‬ ‫ن‬ ‫شهر‪ ،‬اس‬ ‫من‬ ‫تان‪ :‬اردبیل‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫ب هعنطقــه نمونــه گ‬ ‫جنـــــوب‬ ‫رد‬ ‫ش‬ ‫ــ‬ ‫گ‬ ‫ر‬ ‫ی‬ ‫سـ‬ ‫ــ‬ ‫ـب‬ ‫وا‬ ‫ن‬ ‫«‬ ‫ده‬ ‫ک‬ ‫الن کــه‬ ‫ــ‬ ‫ده‬ ‫ت‬ ‫و‬ ‫نام مکان‪:‬‬ ‫چشمه‪،‬‬ ‫ری‬ ‫ابشار‬ ‫و‬ ‫غار‬ ‫بوچیر‪،‬‬ ‫شهر‪:‬‬ ‫پارسیان‪،‬‬ ‫استان‪:‬‬ ‫هرمزگان‬ ‫سـ‬ ‫ـت‬ ‫نا‬ ‫ی‬ ‫میــده م ‬ ‫یشــود دربردارنــده ســبالن» نیــز‬ ‫انچــه باعــث‬ ‫ا‬ ‫به‬ ‫ـ‬ ‫ـت‬ ‫ای‬ ‫ـ‬ ‫ـن‬ ‫چش‬ ‫ـ‬ ‫ـمه‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫ ش‬ ‫ـ‬ ‫ـود‬ ‫عب‬ ‫ـ‬ ‫ـور‬ ‫کردن‬ ‫ـ‬ ‫ـش‬ ‫از‬ ‫تنگ‬ ‫ه‬ ‫ ه‬ ‫ـ‬ ‫ـای‬ ‫عمی‬ ‫ـ‬ ‫ـق‬ ‫اب‬ ‫گ‬ ‫چن‬ ‫دا ــرم معدنــی همچــون بر دیــن دهنــه‬ ‫پــراب اســت‪ .‬ایــن‬ ‫ا‬ ‫بش‬ ‫ـ‬ ‫ـار‬ ‫ی‬ ‫ـ‬ ‫ـک‬ ‫غ‬ ‫ـ‬ ‫ـار‬ ‫نی‬ ‫ـ‬ ‫ـز‬ ‫د‬ ‫ارد‪.‬‬ ‫فاصله‬ ‫از‬ ‫روس‬ ‫ـ‬ ‫ـتا‬ ‫تا‬ ‫غ‬ ‫ـ‬ ‫ـار‬ ‫‪۵‬‬ ‫کیلومت‬ ‫ـ‬ ‫ـر‬ ‫جاده‬ ‫جل‬ ‫ــ‬ ‫ ‬ ‫ش‬ ‫ا‬ ‫و‪،‬‬ ‫لت‬ ‫دا ــی و قمیش تــی اســت قینرجــه‪،‬‬ ‫خاکــی کوهســتانی اســت‪ .‬اب‬ ‫ورودی‬ ‫غار‬ ‫تقریب‬ ‫ـ‬ ‫ـا‬ ‫‪۸۰۰‬‬ ‫متر‬ ‫عم‬ ‫ـ‬ ‫ـق‬ ‫د‬ ‫ارد‪.‬‬ ‫و را بـودن خـواص درمانـی ه کــه ب هخاطــر‬ ‫نام مکان‪ :‬ابشارهای‬ ‫شوشتر‪،‬‬ ‫شهر‪:‬‬ ‫شوشتر‪،‬‬ ‫استان‪:‬‬ ‫خوزستان‬ ‫م‬ ‫و درمــان دردهــای رماتیس ـم و چون تسـکین‬ ‫ســازه های ابــی شوشـ‬ ‫ـتر‬ ‫در‬ ‫دو‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫ساس‬ ‫ـ‬ ‫ـانیان‪،‬‬ ‫جه‬ ‫ـ‬ ‫ـت‬ ‫بهر‬ ‫ه‬ ‫ گی‬ ‫ـ‬ ‫ـری‬ ‫از‬ ‫نی‬ ‫ـ‬ ‫ـروی‬ ‫اب‬ ‫ب‬ ‫ه‬ ‫ عن‬ ‫ـ‬ ‫و‬ ‫ان‬ ‫مح‬ ‫ـ‬ ‫ـرک‬ ‫د‬ ‫رف‬ ‫ــع خســتگی کــه ب ه رد مفص ‬ ‫لهــا‬ ‫اســیاب های صنعتــی‬ ‫س‬ ‫ـ‬ ‫ـاخته‬ ‫ش‬ ‫ـ‬ ‫ـده‬ ‫اس‬ ‫ـ‬ ‫ـت‪.‬‬ ‫دقیقا‬ ‫مش‬ ‫ـ‬ ‫ـخص‬ ‫نیس‬ ‫ـ‬ ‫ص‬ ‫ـت ک‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫م‬ ‫این‬ ‫محوط‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫در‬ ‫چ‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫زمانی‬ ‫ــ‬ ‫ور‬ ‫دا‬ ‫ور‬ ‫س‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫ـتفاده قـ‬ ‫ســنتی‬ ‫ر‬ ‫ار‬ ‫م‬ ‫ ‬ ‫ی‬ ‫گی‬ ‫ـ‬ ‫ر‬ ‫به وجــود امــده ولــی‬ ‫ش‬ ‫ـ‬ ‫و‬ ‫اهد‬ ‫موج‬ ‫ـ‬ ‫ـود‬ ‫نش‬ ‫ـ‬ ‫د‪،‬‬ ‫ـان‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫ ده‬ ‫ـ‬ ‫ـد ک‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫ب‬ ‫احتم‬ ‫از‬ ‫ــاال در دوره ساســانی‪ ،‬خصوصــا در‬ ‫رخ ـ‬ ‫اوازه بیشــتری‬ ‫وردار هس ـتند‪.‬‬ ‫زمــان ســلطنت شــاپور اول بنا شــده اســت‪.‬‬ ‫نام مکان‪ :‬زیگورات چغازنبیل‪ ،‬شهر‪ :‬شوش‪ ،‬استان‪ :‬خوزستان‬ ‫چغازنبیــل یکــی از زیباتریــن اثــار باســتانی ایـران اســت کــه در فهرســت میـراث جهانی یونســکو‬ ‫ثبــت شــده اســت‪ .‬زیگــورات پرستشــگاهی اســت کــه ایالمی هــا ب ـرای خدایــان خــود ســاخته‬ ‫بودند‪« .‬اونتش نپیریشــه» شــاه ایالم در قرن ســیزده پیش از میالد ان را ســاخته اســت‪ .‬اینشوشــیناک‪،‬‬ ‫خـدای ایالمــی اســت کــه حافــظ شــهر شــوش‪ ،‬پایتخــت ایالمیــان بــوده اســت‪ .‬مــردم شــوش‬ ‫باســتان عقیــده داشــتند ایــن خـدا از ایــن مــکان به اســمان مـی رود و ســپس بــه زمین بازمی گــردد‪.‬‬ ‫درون محوطــه یــک ســاعت خورشــیدی بــزرگ نیــز ســاخته شــده بــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫ن‪ :‬ابشار قر‬ ‫غــار یخــی چمــا در مقابــل دشــت چمــا واقــع شــده و‬ ‫نام مکا‬ ‫ضوی‬ ‫شــبیه تنگ ـه ای بــزرگ و یــک انبــاری پربــرف اســت کــه‬ ‫ر‪ :‬مشهد‪ ،‬استان‪ :‬خراسان رــتان خراســان‬ ‫شه اینکــه ایــن ابشــار در اس ان یــک نــام ارتفــاع برف هــای ان تــا ‪ 50‬متــر نیــز می رســد‪ .‬همچنیــن‬ ‫بــا ــوی قــرار دارد؛ امــا نــامسـت‪ .‬از لحــاظ بــه بزرگ تریــن منبــع اب شــیرین ایــران نیــز شــهرت دارد‪.‬‬ ‫رض ـی و بـه معنـی اب ســیاه ا ـده اس ـت ک ـه نام گــذاری ایــن غــار یخــی بــه «چمــا» (چی مــا)‪،‬‬ ‫ترک ش ـگری کارهای ـی انج ـام ش ردش ـگران ب ـه از گویــش بختیــاری عشــایر منطقه گرفته شــده‬ ‫گرد ســهولت رف ‬ ‫توام ـد گ ـاد پل ههــای اســت‪.‬‬ ‫ب‬ ‫ج‬ ‫ای‬ ‫ل‬ ‫ـ‬ ‫مث‬ ‫ت؛‬ ‫موج ـ شـار شـده اسـ‬ ‫نام مکان‪ :‬کوه ریگ مهریز‬ ‫ایـن اب‬ ‫شهر‪ :‬مهریز‪ ،‬استان‪ :‬یزد‬ ‫فل ـزی‪.‬‬ ‫ن‪ :‬ارگ راین‬ ‫کــوه ریــگ مهریــز ب هدلیــل خاصیت هایی‬ ‫م مکا‬ ‫ناشهر‪ :‬کرمان‪ ،‬استان‪ :‬کرمان ســاحتی بیـش از کــه از نور خورشــید به دســت مـی اورد به‬ ‫ن بنــای تاریخـی بزرگ با می خشــتی بـزرگ مــکان گردشــگری درمانی برای مســافران‬ ‫ایـ‪ 2200‬مترمربـع‪ ،‬دومیـن بنــا قلعـه راین یکی تبدیــل شــده اســت‪ .‬کــوه ریــگ‪ ،‬تلــی از‬ ‫ت‪.‬‬ ‫‪0‬جهــان بعـد از ارگ بـم اسـ ـن راین اسـت و ماس ـه های تمیــز و بــدون خــاک اســت کــه‬ ‫که‬ ‫از مهم تریـن اثـار تاریخـی اسـام مهـر تایید به صــورت تپــه بســیار بزرگــی در نزدیکــی یکــی از‬ ‫ت رایـن قبـل از‬ ‫کوه هــای شــهر مهریــز قــرار دارد‪ .‬بســیاری از مــردم‬ ‫بـر موجودیـ‬ ‫معتقدن‬ ‫ـ‬ ‫ـد‬ ‫ک‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫داغ‬ ‫ـ‬ ‫ـی‬ ‫ری‬ ‫گ‬ ‫ ه‬ ‫ـ‬ ‫ـا‬ ‫م‬ ‫ی توانــد دردهــای عضالنــی‬ ‫ینهــد‪.‬‬ ‫م ‬ ‫پــا و کمــر را از بیــن ببــرد‪.‬‬ ‫نام مکان‪:‬‬ ‫غار اب شیری‬ ‫شه‬ ‫ن قوری قلعه‬ ‫ر‪ :‬روانسر‪ ،‬اس‬ ‫تان‪ :‬کرمانشاه‬ ‫غــار قــ‬ ‫زیروبمایرانوجهان‬ ‫ول ایــن غــار‬ ‫ر شـده اسـت‪.‬‬ ‫ر حف‬ ‫طــ‬ ‫یهای‬ ‫مختلـف و در ارتفــاع ‪ 5‬متـ غــار‪ ،‬نقاشــ ‬ ‫روی دیوار ههــای ایــن ی بــه چشــم‬ ‫بــر ــی بــا اشــکال مختلفــ ماقبـل تاریـخ‬ ‫رنگخـورد کـه نشــان دهنده اثـار هطــور کامــل‬ ‫م ‬ ‫ی ت‪ .‬فضــای دورنــی غــار ب ناخته زیادی در‬ ‫اســ‬ ‫مســیرهای ناشـ‬ ‫شـده و‬ ‫کشـف ن ار وجــود دارد‪.‬‬ ‫ایــن غــ‬ ‫ هسو‬ ‫شــــ‬ ‫نام مکاــنـ‪:‬مال‬ ‫‪59‬‬ ‫ترفندهای ساده و سر�یع سالمتی‬ ‫مواد خوراکی و تغذیه‬ ‫* در کنــار مصــرف ســبزیجات و میوه هــای‬ ‫تــازه‪ ،‬مصــرف گوشــت کم چربــی‪ ،‬خشــکبار‪،‬‬ ‫دانه هــا (جوانه هــا) و ســاالد را نیــز در برنامــه‬ ‫غذایــی خــود قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫* به جــای اســتفاده از مــواد خوراکــی‬ ‫خوش رنگ ولعــاب وارداتــی از محصــوالت‬ ‫تــازه‪ ،‬فصلــی و محلــی اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫* اطمینــان حاصــل کنیــد کــه در حــد امــکان‬ ‫از یــک برنامــه غذایــی متعــادل بهــره می بریــد‪.‬‬ ‫نوشیدن اب‬ ‫* الزم اســت کــه بدنتــان در ســطح مناســبی از‬ ‫هیدراته بــودن بمانــد‪ .‬میــزان اب کافــی بــرای‬ ‫بــدن نــه تنهــا بــرای ارگان هــای درونــی بــدن‬ ‫خــوب اســت بلکــه در حفــظ ســامت پوســت‬ ‫و کاهــش جوش هــا و اکنه هــا نیــز موثــر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫* بــرای تعییــن اب موردنیــاز بدنتــان‪ ،‬وزن‬ ‫خــود را بــر دو تقســیم کنیــد‪ .‬حاصــل ان میــزان‬ ‫مصــرف روزانــه توصیــه شــده بــرای بدنتــان را‬ ‫مشــخص می کنــد‪.‬‬ ‫* مصــرف کافئیــن و نوشــیدنی های کافئیـن دار‬ ‫و گازدار را کاهــش دهیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫ورزش‬ ‫* هفتـه ای حداقــل ‪ 4‬روز و هــر روز بــه مــدت‬ ‫‪ 20‬تــا ‪ 30‬دقیقــه را بــه ورزش اختصــاص‬ ‫دهیــد‪ .‬اگــر نمی توانیــد به طــور مــداوم ایــن‬ ‫‪ 20‬تــا ‪ 30‬دقیقــه را ورزش کنیــد‪ ،‬فعالیــت خــود‬ ‫را بــه بخش هــای کوچک تــر تقســیم کنیــد‪.‬‬ ‫* تــا جایی کــه می توانیــد انجــام فعالیت هــای‬ ‫جســمانی را امتحــان کنیــد‪ .‬به جــای اســتفاده از‬ ‫اسانســور از پلــه رفت وامــد کنیــد و به جــای‬ ‫اســتفاده از ماشــین بــرای خریــد مایحتــاج‬ ‫روزانــه‪ ،‬پیــاده بــه ســوپرمارکت برویــد‪.‬‬ ‫* بــرای انجــام چنــد تمریــن مدیتیشــن ســاده‪،‬‬ ‫صبــح زود بیــدار شــوید‪ .‬انجــام مدیتیشــن‬ ‫باعــث ایجــاد هماهنگــی بیــن بــدن‪ ،‬ذهــن و‬ ‫روح می گــردد‪.‬‬ ‫* انجــام کارهــای روزمــره منــزل نیــز جــزء‬ ‫فعالیت هــای جســمی محســوب می شــوند‪.‬‬ ‫سالمت کلی‬ ‫* به طــور روزانــه اســتراحت کافــی بــه‬ ‫خــود اختصــاص دهیــد‪ .‬بــرای طوالنــی کــردن‬ ‫مدت زمــان کافــی بــرای انجــام کارهایتــان‪،‬‬ ‫خودتــان را از خــواب محــروم نکنیــد‪.‬‬ ‫* در صــورت مصــرف دارو بــرای درمــان یــک‬ ‫بیمــاری‪ ،‬دوره درمــان را کامــل ادامــه دهید‪.‬‬ ‫* پوســت‪ ،‬دنــدان‪ ،‬مــو و ناخــن همــه‬ ‫نشــانگرهایی بــرای ســامت کلــی بــدن‬ ‫هســتند‪ .‬ریــزش مــو و کاهــش درخشــندگی‬ ‫مــو و ناخــن می توانــد بــه معنــی کمبــود مــواد‬ ‫مغــذی در بــدن باشــد‪.‬‬ ‫* از پزشــک خــود بخواهیــد یــک ازمایــش و‬ ‫چــکاپ منظــم برایتــان در نظــر بگیــرد‪.‬‬ ‫* مراقــب عالئــم بیماری هــای مهــم‪،‬‬ ‫مخصوصــا ســرطان‪ ،‬بیماری هــای قلبــی و‬ ‫غیــره باشــید‪ .‬پیشــگیری همیشــه بهتــر از‬ ‫درمــان اســت‪.‬‬ ‫* وقتــی پــای ســامتی بــدن بــه میــان می ایــد‪،‬‬ ‫ســامت چشــم ها را نیــز موردتوجــه قــرار‬ ‫دهیــد‪ .‬بــه انــدازه کافــی بــه ان هــا اســتراحت‬ ‫بدهیــد؛ چراکــه مدت زمــان زیــادی از ان هــا‬ ‫اســتفاده می کنیــد‪.‬‬ ‫* مراقــب دندان هایتــان باشــید‪ .‬بهداشــت‬ ‫دهــان و دنــدان ماننــد مــوارد دیگــر بــه‬ ‫بیماری هــای قلبــی نابهنــگام مرتبــط اســت‪.‬‬ ‫* ســعی کنیــد تمــام مــواد مغــذی موردنیــاز‬ ‫بــدن را از طریــق غذایــی کــه می خوریــد‬ ‫کســب کنیــد‪ .‬چنانچــه بــه کســب کامــل‬ ‫ان هــا از طریــق غــذای مصرفــی مطمئــن‬ ‫نیســتید‪ ،‬مولتی ویتامیــن و مکمل هــای غذایــی‬ ‫گزینه هــای خوبــی هســتند‪.‬‬ ‫سالمتی و شادی‬ ‫* تنفــس عمیــق و اهســته راهــکار خوبــی‬ ‫بــرای موقعیت هــای پراســترس اســت‪ .‬ایــن‬ ‫روش را تمریــن کنیــد‪.‬‬ ‫* اطــراف خــود را بــا انرژی هــای مثبــت‬ ‫و گروه هــای اجتماعــی قــوی احاطــه کنیــد‪.‬‬ ‫حس هــای خــوب اجتماعــی تبدیــل بــه‬ ‫احــواالت خــوب می گردنــد‪.‬‬ ‫* توانایی هایتــان را بــاور داشــته باشــید و‬ ‫روی نقص هــای خــود کار کنیــد‪ .‬زندگــی‬ ‫ماننــد یــک برنامــه خودیــاری پیوســته اســت‪.‬‬ ‫دکتر محمدحسین شفازند‬ ‫رزیدنت جراحی فک و دهان و زیبایی صورت‬ ‫‪60‬‬ ‫‪ 3‬نکته طال�یی قبل از خواب‬ ‫‪ -1‬جلوگیری از سکته مغزی‪ :‬مصرف اب قبل از خواب‬ ‫‪ -2‬جلوگیری از عفونت رحم‪ :‬مصرف سیب قبل از خواب‬ ‫‪ -3‬جلوگیری از افسردگی‪ :‬مصرف شیر قبل از خواب‬ ‫‪ 10‬نکته برای سفری سالم‬ ‫‪ -1‬تحقیق کنید‬ ‫ایــا در حیــن ســفر غذایــی ســرو می شــود؟ ایــا‬ ‫تصمیــم داریــد در فــرودگاه غــذا بخوریــد؟ گزینه هــای‬ ‫تهیــه غــذا در نزدیــک محــل اقامتتــان کجاســت؟ ایــن‬ ‫اطالعــات الزم را بــا تحقیــق در مــورد شــهر مقصــد‬ ‫بیابیــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬اب بنوشید‬ ‫بــا نوشــیدن اب در طــول ســفر بــدن را هیدراتــه نگــه‬ ‫داریــد‪ .‬در صورتــی کــه قصــد مســافرت بــا هواپیمــا‬ ‫را داریــد‪ ،‬نوشــیدن اب کافــی قبــل از پــرواز مانــع‬ ‫از خشــک شــدن حفره هــای سینوســی می شــود‪.‬‬ ‫همچنیــن خــوردن میوه هــای تــازه موجــب هیدراتــه‬ ‫مانــدن بــدن می شــود‪.‬‬ ‫‪ -3‬میان وعده به همراه داشته باشید‬ ‫‪ -4‬فعال بمانید‬ ‫در طــول ســفر در یک جــا ثابــت ننشــینید و کمــی قــدم‬ ‫بزنیــد‪ .‬اگــر زودتــر از پــرواز بــه فــرودگاه رســیدید‪،‬‬ ‫کمــی در محوطــه فــرودگاه قــدم بزنیــد‪.‬‬ ‫تقریبــا ‪ 10‬تــا ‪ 30‬درصــد مــردم بــا الرژی هــای فصلــی زندگــی می کننــد کــه‬ ‫ایــن الرژی هــا در فصــول گــرم و بــا گرده افشــانی ها تشــدید می شــوند و‬ ‫اکثــر مــردم بــه دنبــال درمان هــای جایگزیــن می گردنــد کــه پروبیوتیک هــا‬ ‫یکــی از ایــن درمان هــا هســتند‪.‬‬ ‫پروبیوتیک هــا باکتری هــای خوبــی هســتند کــه در روده شــما زندگــی‬ ‫می کننــد و در رونــد بهبــود پروســه هضــم‪ ،‬ســامت مغــز و سیســتم ایمنــی‬ ‫بــدن نیــز نقــش دارنــد‪.‬‬ ‫دلیــل اینکــه چگونــه پروبیوتیک هــا عالئــم الــرژی را کاهــش می دهنــد هنــوز‬ ‫به صــورت کامــل مشــخص نشــده اســت؛ امــا برخــی تحقیقــات حــدس‬ ‫می زننــد کــه ایــن باکتری هــا بــا تغییــر پذیــرش سیســتم ایمنــی بــدن موجــب‬ ‫کاهــش عالئــم تــورم حاصــل از الــرژی می شــوند‪.‬‬ ‫از عالئــم الــرژی فصلــی گرفتگــی یــا ابریــزش بینــی‪ ،‬عطســه‪ ،‬خــارش و‬ ‫ابریــزش چشــم و گاهــی چشــم های پف الــود و تــورم کانــال بینــی اســت‪.‬‬ ‫هرچنــد طبــق تحقیقــات مصــرف پروبیوتیک هــا موجــب فروکــش کــردن‬ ‫عالئــم الــرژی مخصوصــا ازادســازی بینــی می شــود؛ امــا تحقیقــات بیشــتری‬ ‫در ایــن زمینــه الزم اســت و فعــا در دســته مکمل هــا قــرار دارنــد و بهتریــن‬ ‫دارو بــرای رفــع عالئــم الــرژی به حســاب می اینــد کــه در مــواد غذایــی‬ ‫زیــادی از جملــه ماســت‪ ،‬مــواد غذایــی تخمیــر شــده مثــل انــواع ترش ـی ها‬ ‫بــه خصــوص ترشــی کلــم‪ ،‬چــای گیاهــی کامبوچــا‪ ،‬شیرســویا‪ ،‬کفیــر‪ ،‬شــیر‪،‬‬ ‫شــکالت تلــخ و‪ ...‬وجــود دارنــد‪ .‬پروبیوتیک هــا همچنیــن بــه صــورت‬ ‫قرص هــای مکمــل نیــز یافــت می شــوند‪.‬‬ ‫سهم سالمتی‬ ‫ســیب‪ ،‬پرتقــال و مــوز از جملــه فســت فودهای‬ ‫طبیعــی هســتند‪ .‬مقــداری از ایــن میوه هــا را بــا خــود‬ ‫به عنــوان میان وعــده بــه همــراه داشــته باشــید‪.‬‬ ‫پروبیوتیک ها و مقابله با الرژی بهاره!‬ ‫‪ -5‬از خوردن نمک و شکر خودداری کنید‬ ‫‪ -6‬غذای خوب سفارش دهید‬ ‫بیشــتر از ســبزیجات و غذاهــای بــا فیبــر بــاال و بــدون‬ ‫کلســترول اســتفاده کنیــد‪ .‬روز خــود را بــا صبحانه هــای‬ ‫گیاهــی شــروع کنیــد و نیــز از غــات و غذاهــای بــا‬ ‫فیبــر بــاال اســتفاده کنیــد تــا شــما را در طــول روز ســیر‬ ‫نگــه دارد و انــرژی کافــی را برایتــان فراهــم کنــد‪.‬‬ ‫‪ -7‬خوب استراحت کنید‬ ‫اســتراحت کافــی در شــب بــرای ســفرهای طوالنــی‬ ‫امــری ضــروری اســت؛ چراکــه بــه سیســتم ایمنــی‬ ‫بــدن بــه مانــدن در شــرایط خــوب کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫روشی سرد! برای درمان میگرن‬ ‫هــر زمــان میگــرن گرفتیــد‪ ،‬دس ـت هایتان را در‬ ‫اب یــخ فــرو کنیــد و چنــد بــار «بــاز و بســته»‬ ‫کنیــد‪ ،‬دیگــر از ســردرد خبــری نیســت!‬ ‫‪ -8‬بهداشت را رعایت کنید‬ ‫یــک مــاده شــوینده یــا ضدباکتــری بــرای مواقعــی‬ ‫کــه ســرویس بهداشــتی در دســترس تان نیســت‪ ،‬بــه‬ ‫همــراه داشــته باشــید تــا بتوانیــد بــا ان دســت هایتان‬ ‫را قبــل از غــذا خــوردن بشــویید‪.‬‬ ‫‪ -9‬پوست تان را مرطوب نگه دارید‬ ‫کرم هــای مرطوب کننــده یــا ابرســان پوســت بــه شــما‬ ‫در مقابلــه بــا خشــک شــدن پوسـت تان در طــول ســفر‬ ‫کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -10‬این موارد را در کیف کمک های اولیه خود قرار دهید‬ ‫نســخه داروهــای خاصــی کــه در منــزل مصــرف‬ ‫می کنیــد‪ ،‬داروهــای بــدون نســخه بــرای بیماری هــای‬ ‫جزئــی ماننــد ســوزش ســر دل‪ ،‬ســردرد‪ ،‬اســهال خفیف‬ ‫و بیماری هــای مســافرتی‪ ،‬کــرم ضدافتــاب و پمــاد‬ ‫افتاب ســوختگی‪ ،‬پمادهــای دفع کننــده حشــرات‪،‬‬ ‫الــکل ضدعفونی کننــده حــاوی ‪ %60‬اتانــول‪ ،‬بانــد‪،‬‬ ‫نــوار‪ ،‬دماســنج‪ ،‬موچیــن‬ ‫عالئم سکته قلبی‬ ‫اغلــب افــراد هنــگام ســکته قلبــی در وســط سینه شــان احســاس‬ ‫فشــار یــا درد دارنــد؛ امــا زنــان ممکــن اســت حیــن بــروز ســکته‬ ‫قلبــی‪ ،‬درد فــک یــا ارواره را تجربــه کننــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫بــه اجیل هــای نمکــی و مــواد غذایــی فراوری شــده‬ ‫در حیــن ســفر اعتمــاد نکنیــد‪ .‬نمــک زیــاد موجــب‬ ‫دهیدراتــه شــدن بــدن شــما در طــول ســفر می شــود‪.‬‬ ‫همچنیــن از مصــرف زیــاد شــکر و کافئیــن بــرای‬ ‫داشــتن ســفری ســالم خــودداری کنیــد‪.‬‬ ‫‪61‬‬ ‫تکنولوژی پزشکی‬ ‫تشخیص بیماری با لحن صدا!‬ ‫محققــان اخیــرا ویژگی هایــی را در صــدای‬ ‫انســان کشــف کرده انــد و پــی بردنــد کــه‬ ‫ایــن ویژگــی منحصربه فــرد در هــر انســان‬ ‫می توانــد تاثیــر بســزایی در تشــخیص‬ ‫بیماری هــا داشــته باشــد و ان را «بیومارکرهــای‬ ‫صوتــی» نامیده انــد‪ .‬ایــن بیومارکرهــا می تواننــد‬ ‫به عنــوان ابــزاری بــرای تشــخیص محــدوده‬ ‫وســیعی از بیماری هــا ماننــد اســترس و‬ ‫افســردگی تــا بیماری هــای قلبــی کاربــرد‬ ‫داشــته باشــند‪.‬‬ ‫یــک تشــخیص زودهنــگام بــرای ســالم مانــدن‬ ‫و پیشــگیری از بیمــاری‪ ،‬امــری ضــروری‬ ‫اســت‪ .‬شــرکت ‪ BEYOND VERBAL‬بــا ‪21‬‬ ‫ســال تحقیــق بــر روی ‪ 2/5‬میلیــون صــدا در ‪40‬‬ ‫کشــور مختلــف در پــی ســاخت یــک پلتفــرم‬ ‫اختصاصــی بــا قابلیــت انالیــز احساســات فــرد‬ ‫از طریــق لحــن صــدا اســت‪ .‬بــه گفتــه ایــن‬ ‫شــرکت در صورتــی کــه ســاخت ایــن پلتفــرم‬ ‫بــا موفقیــت انجــام شــود‪ ،‬فقــط گفتــن جملــه‬ ‫«احســاس می کنــم حالــم خــوب نیســت»‬ ‫بــرای تشــخیص و جلوگیــری از بیمــاری کافــی‬ ‫اســت!‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪62‬‬ ‫گلبول های سفید مصنوعی‬ ‫ایــن گلبول هــای ســفید رباتــی در طــول‬ ‫سیســتم گــردش خــون بــدن انســان شــناور‬ ‫می شــوند و پاتوژن هــا و عوامــل بیمــاری زا‬ ‫ماننــد باکتری هــای مضــر‪ ،‬ویروس هــا و‪ ...‬را‬ ‫شناســایی و نابــود می کننــد‪ .‬انــدازه هــر ربــات‬ ‫بیــن ‪ 3‬تــا ‪ 3/5‬میکــرون اســت و از اجزایــی بــا‬ ‫مقیــاس نانــو تشــکیل شــده اســت‪.‬‬ ‫ســایز ایــن ســلول های مصنوعــی موجــب‬ ‫عــدم گیــر کــردن ان هــا موقــع عبــور از‬ ‫رگ‪‎‬هــای بــدن می شــود‪ .‬هنگامــی کــه یــک‬ ‫پاتــوژن درون ایــن ربات هــا قــرار بگیــرد‪ ،‬بــه‬ ‫ذرات بســیار ریــزی تبدیــل می شــود و توســط‬ ‫انزیم هــای ویــژه ای‪ ،‬خاصیــت بیماری زایــی‬ ‫ان هــا کاهــش می یابــد و در نهایــت از درب‬ ‫متحــرک پشــت ربــات خــارج می شــوند‪.‬‬ ‫دستکش هوشمند جراحی‬ ‫محققــان بــا اســتفاده از فنــاوری ســاخت‬ ‫محصــوالت اســتاندارد‪ ،‬سنســورهایی بســیار‬ ‫نــازک و ارتجاعــی بــر پایــه الکترونیک هــای‬ ‫ســیلیکونی را بــه یــک پوســت مصنوعــی‬ ‫پیونــد زدنــد کــه قابــل پوشــیدن بــر روی نــوک‬ ‫انگشــتان اســت و نتیجــه ان تولیــد دستکشــی‬ ‫هوشــمند بــرای جراحــان اســت کــه ان هــا را‬ ‫قــادر بــه حــس کــردن ســیگنال های الکتریکــی‬ ‫بافت هــا‪ ،‬برداشــتن دقیــق یــک بافــت در‬ ‫مــکان خــاص و حتــی اجــرای تصویربــرداری‬ ‫اولتراســوند بــا یــک لمــس ســاده می کنــد‪.‬‬ ‫در فراینــد تحریــک الکتریکــی‪ ،‬در هنــگام لمس‬ ‫کــردن‪ ،‬اطالعــات توســط سنســورها دریافــت‬ ‫می شــود و ســپس بــه پوســت مصنوعــی‬ ‫می رســد و از طریــق یــک الگــوی لرزانــدن‬ ‫خــاص یــا احســاس مورمــور شــدن بــه‬ ‫ذهــن کاربــر منتقــل می شــود‪ .‬ایــن پوشــش‬ ‫انگشــتی قــادر بــه حــس کــردن دمــا‪ ،‬فشــار‪،‬‬ ‫رســانایی و‪ ...‬اســت و می توانــد بــرای افــرادی‬ ‫کــه دچــار جراحــت ســوختگی شــده اند و‬ ‫پوســت طبیعــی خــود را از دســت داده ا نــد نیــز‬ ‫مورداســتفاده قــرار بگیــرد‪.‬‬ ‫جنــس ایــن پوشــش انگشــتی از چنــد الیــه‬ ‫پلیمــر اســت کــه در دمــای ‪ 70‬درجه ســانتیگراد‬ ‫بــه مــدت ‪ 2‬ســاعت حــرارت دیــده اســت تــا‬ ‫فــرم ازاد و ارتجاعــی بــه خــود بگیــرد؛ ســپس‬ ‫مــدار الکترونیکــی موردنیــاز روی ان نصــب‬ ‫شــده اســت‪.‬‬ ‫قالب های سه بعدی به جای گچ گرفتگی‬ ‫بــرای درمــان شکســتگی اســتخوان بــه‬ ‫گچ گرفتگــی نیــاز اســت کــه در فرایندهــای‬ ‫معمولــی بــا بســتن یــک الیــه گــچ در قســمت‬ ‫اســیب دیده توســط پزشــک انجــام می شــود‬ ‫و بــا ویزیت هــای مکــرر بــه منظــور بســتن‬ ‫مجــدد گــچ در اثــر تــورم یــا اتروفــی عضالنــی‬ ‫(ضعیــف شــدن عضــات) همــراه اســت؛ امــا با‬ ‫اســتفاده از ایــن قالب هــای ســه بعدی پزشــک‬ ‫می توانــد بــه راحتــی محــل اســیب دیده را‬ ‫چــک کنــد و ایــن قالب ضــداب و ســبک را در‬ ‫عــرض چنــد ثانیــه بــه محــل موردنظــر ببنــدد‪.‬‬ ‫در ویزیــت بعــدی‪ ،‬پزشــک تان می توانــد بــه‬ ‫راحتــی ان را بــاز کــرده و محــل جراحــت را‬ ‫بررســی کنــد‪.‬‬ ‫ایــن روش راهــی ســاده‪ ،‬ســریع و راحــت‬ ‫بــرای پزشــک و بیمــار اســت‪ .‬قالب هایــی کــه‬ ‫شــرکت ‪ EXOVITE‬طراحــی می کنــد شــامل‬ ‫سیســتمی اســت کــه می توانــد قالبــی بــا‬ ‫ســایز دقیــق بــرای عضــو اســیب دیده بیمــار‬ ‫طراحــی کنــد و چــاپ ان فقــط ‪ 30‬ثانیــه طــول‬ ‫می کشــد‪ .‬ایــن سیســتم همچنیــن بــا تحریــک‬ ‫عضــات بســته شــده در زیــر قالــب‪ ،‬توســط‬ ‫ســیگنال های الکتریکــی‪ ،‬قابلیــت توان بخشــی‬ ‫بــرای بیمــار دارد و ســرعت بهبــود جراحــت را‬ ‫افزایــش می دهــد و از بــروز اتروفــی عضالنــی‬ ‫جلوگیــری می کنــد‪.‬‬ ‫مچ بند سالمتی برای کودک‬ ‫ایــن مچ بنــد کــه بــه والدیــن در کنتــرل ســامتی نــوزاد خــود کمــک می کنــد؛ تخم مرغی شــکل‬ ‫و شــامل یــک نرم افــزار گوشــی موبایــل و قســمتی بــرای شــارژ مجــدد اســت‪ .‬ایــن مچ بنــد شــامل‬ ‫سنســوری اســت کــه ضربــان قلــب نــوزاد‪ ،‬میــزان اشــباع اکســیژن و دمــا را اندازه گیــری می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن سنســور همچنیــن قــادر بــه ارزیابــی صداهــای اطــراف اســت و اگــر اتفــاق غیرمعمولــی رخ‬ ‫دهــد والدیــن را اگاه می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن دســتگاه کوچــک و ســبک اســت؛ بنابرایــن موجــب احســاس ناراحتــی در کــودک نمی شــود‪.‬‬ ‫جنــس ان از پالســتیک پزشــکی اســت‪ ،‬تــا عمــق یــک متــر زیــر اب دوام دارد و مانــدگاری باتــری‬ ‫ان تــا یــک هفتــه اســتفاده مــداوم اســت‪.‬‬ ‫دکتر نهال کازرونی‬ ‫عـــطاری‬ ‫گزنه و لیموترش در خدمت‬ ‫درمان کم خونی‬ ‫داروهای خانگی برای‬ ‫از بین بردن کیست تخمدان‬ ‫علیرضا نورمحمدی‬ ‫دانشجوی دکتری منابع طبیعی (علوم مرتع)‬ ‫عطاری‬ ‫اســانس کنــدر یــک معجــزه درمانــی شــناخته‬ ‫شــده اســت‪.‬‬ ‫روغن کندر برای درمان سرفه و گلودرد‬ ‫مقــداری روغــن کنــدر غرغــره کنیــد تــا بــا‬ ‫از بــردن خلــط در ریه هــا راه نفس تــان بــاز‬ ‫شــود‪ .‬می توانیــد کمــی روغــن بــه روی گــردن‬ ‫خــود بمالیــد؛ ایــن کار هــم می توانــد بــه شــما‬ ‫کمــک کنــد‪.‬‬ ‫تقویت سیستم ایمنی بدن با روغن کندر‬ ‫مصــرف روغــن کنــدر می توانــد سیســتم‬ ‫ایمنــی بــدن شــما را قــوی کنــد‪ .‬در برابــر‬ ‫بیماری هــای مختلــف از جملــه ســرماخوردگی‬ ‫مقــاوم خواهیــد شــد‪ .‬روغــن کنــدر بــه میــزان‬ ‫قابل توجهــی می توانــد باکتری هــای خطرنــاک‬ ‫و ویروس هــا و حتــی ســرطان را از بیــن ببــرد‪.‬‬ ‫اگــر مطمئــن شــدید کــه حساســیت نداریــد‬ ‫یــک قطــره از ایــن روغــن را رقیــق کــرده‬ ‫همــراه بــا روغــن نارگیــل و یــک قاشــق‬ ‫چایخــوری عســل در یــک لیــوان اب ریختــه‬ ‫و بنوشــید‪.‬‬ ‫روغن کندر برای خواب بهتر‬ ‫مقــداری کنــدر در بخارســاز اتــاق خــواب خود‬ ‫بریزیــد‪ .‬عطــر ایــن گیــاه ســبب ارامــش شــما‬ ‫خواهــد شــد و بــه راحتــی و بــدون مصــرف‬ ‫داروهــای خــواب اور اســتراحت خواهیــد کــرد‪.‬‬ ‫روغن کندر یک مسکن قوی‬ ‫بــدن درد معمــوال بــا بیشــتر بیماری هــا بــه‬ ‫خصــوص ســرماخوردگی های شــدید همــراه‬ ‫اســت‪ .‬کنــدر به طورطبیعــی یــک مســکن‬ ‫خــوب محســوب می شــود‪ .‬می توانیــد هنــگام‬ ‫درد روغــن کنــدر را بــر روی گــردن و شــانه ها‬ ‫ماســاژ دهیــد‪.‬‬ ‫کنــدر از طریــق پوســت شــما نفــوذ پیــدا‬ ‫می کنــد و دوپامیــن بــدن شــما را افزایــش‬ ‫می دهــد و شــما درد کمتــری را احســاس‬ ‫خواهیــد کــرد‪.‬‬ ‫کاهش استرس با روغن کندر‬ ‫اگــر احســاس اســترس یــا اضطــراب زیــادی‬ ‫داریــد یــا اینکــه دوره روحــی ســختی را‬ ‫گذراندیــد و در حــال نقاهــت هســتید‪ ،‬کمــی‬ ‫روغــن کنــدر در کــف دســت خــود بریزیــد و‬ ‫بــه ارامــی ان را تنفــس کنیــد‪ ،‬ایــن کار شــما را‬ ‫ارام مــی کنــد‪ .‬استنشــاق کنــدر‪ ،‬ضربــان قلــب و‬ ‫فشــارخون را تــا حــدی پاییــن م ـی اورد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫سرکه سیب‬ ‫ســرکه ســیب بــه درمــان کیســت های‬ ‫تخمدانــی ناشــی از کمبــود پتاســیم‬ ‫کمــک می کنــد‪ .‬یــک قاشــق‬ ‫غذاخــوری ســرکه ســیب را در‬ ‫یــک لیــوان اب گــرم بریزیــد و‬ ‫روزانــه ‪ 1‬تــا ‪ 2‬لیــوان از ایــن محلــول‬ ‫را بنوشــید تــا زمانــی کــه بهبــود پیــدا کنیــد‪.‬‬ ‫چای بابونه‬ ‫اثــر ارام بخــش چــای بابونــه بــه کاهــش درد‬ ‫ناشــی از کیســت کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫همچنیــن‪ ،‬طبیعــت گــرم ایــن چــای‬ ‫قاعدگی هــای نامنظــم را درمــان‬ ‫می کنــد و بــه تحریــک جریــان‬ ‫خــون در ناحیــه لگــن و رحــم کمــک‬ ‫می کنــد ‪.‬‬ ‫دو قاشــق چایخــوری بابونــه خشــک را در‬ ‫یــک فنجــان اب گــرم بریزیــد‪ .‬بــه مــدت پنــج‬ ‫دقیقــه بمانــد‪ .‬یــک قاشــق چایخــوری عســل‬ ‫بــه ایــن چــای اضافــه کنیــد‪ .‬روزانــه دو تــا ســه‬ ‫فنجــان چــای بابونــه بنوشــید‪.‬‬ ‫اب زنجبیل‬ ‫زنجبیــل یــک گیــاه ضــد التهــاب قــوی‬ ‫اســت کــه التهــاب و درد را تســکین‬ ‫می دهــد‪ .‬همچنیــن‪ ،‬گرمــای بــدن‬ ‫را افزایــش داده و باعــث قاعدگــی‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫مخلــوط یــک قطعــه زنجبیــل‪ ،‬دو ســاقه‬ ‫کرفــس‪ ،‬نیــم لیــوان اب ســیب و ســه چهــارم‬ ‫انانــاس را در ابمیوه گیــری ریختــه و مخلــوط‬ ‫را هــر روز تــا زمانــی کــه کیســت ها از بیــن‬ ‫بــرود بنوشــید یــا می توانــد روزانــه دو تــا ســه‬ ‫فنجــان چــای زنجبیــل بنوشــید‪.‬‬ ‫بادام‬ ‫بــادام یــک غــذای غنــی از منیزیــم‬ ‫اســت کــه باعــث کاهــش گرفتگــی‬ ‫دردنــاک کیســت های تخمدانــی‬ ‫می شــود‪ .‬بــادام بــو داده خشــک‬ ‫بــرای از بیــن بــردن درد و ناراحتــی‬ ‫مفیــد اســت‪.‬‬ ‫روش دیگــر‪ ،‬ماســاژ مالیــم ناحیــه شــکم بــا‬ ‫روغــن بــادام اســت کــه می توانــد بــه کاهــش‬ ‫درد و نفــخ کمــک کنــد‪ .‬بــرای بهتریــن نتیجــه‪،‬‬ ‫چنــد قطــره از اســانس گل یــاس را بــه یــک‬ ‫قاشــق غذاخــوری روغــن بــادام اضافــه کــرده‬ ‫و ماســاژ دهیــد‪ .‬همچنیــن می توانیــد یــک‬ ‫قاشــق چایخــوری روغــن بــادام شــیرین را بــه‬ ‫یــک لیــوان شــیر گــرم اضافــه کنیــد و یــک بــار‬ ‫در روز تــا زمــان بهبــودی ان را بنوشــید‪.‬‬ ‫برخی اثرات شگفت انگیز‬ ‫روغن کندر‬ ‫اگــر خــواص فوق العــاده ایــن دو مــاده غذایــی‬ ‫در کنــار هــم قــرار گیــرد‪ ،‬یــک درمــان طبیعــی‬ ‫بــرای مقابلــه بــا کم خونــی بــه دســت می ایــد‪.‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫ گزنه سبز خشک شده‪ 5 :‬قاشق معادل ‪ 5‬گرم‬‫ اب لیموترش‪ 1 :‬عدد‬‫ اب‪ 1 :‬لیتر‬‫روش تهیه و استفاده‬ ‫بــرای تهیــه ایــن دمنــوش ضــد کم خونــی یــک‬ ‫لیتــر اب را بجوشــانید‪ .‬بــه محــض اینکــه اب‬ ‫جــوش امــد زیــر شــعله را خامــوش کنیــد و‬ ‫گزنــه را بــه ان اضافــه کنیــد‪ .‬درب ظــرف را‬ ‫بگذاریــد و اجــازه دهیــد بــه مــدت ‪ 5‬دقیقــه‬ ‫دم بکشــد‪.‬‬ ‫ســپس دمنوش تــان را صــاف کــرده و اب‬ ‫یــک عــدد لیموتــرش را گرفتــه و بــه ان اضافــه‬ ‫کنیــد‪ .‬می توانیــد ایــن دمنــوش را بــا اندکــی‬ ‫عســل شــیرین کنیــد‪.‬‬ ‫توصیــه می شــود کــه ایــن نوشــیدنی را در‬ ‫طــول روز و خــارج از وعده هــای غذایــی میــل‬ ‫کنیــد‪ .‬بــه عنــوان مثــال می توانیــد یــک تــا‬ ‫دو اســتکان بــه صــورت ناشــتا‪ ،‬یــک اســتکان‬ ‫وســط روز و یــک اســتکان دیگــر عصــر‬ ‫مصــرف کنیــد‪.‬‬ ‫ایــن نوشــیدنی را بــه مــدت ‪ 15‬روز مصــرف‬ ‫کنیــد تــا میــزان اهــن بدنتــان بــاال بــرود‪ .‬ایــن‬ ‫کار باعــث پیشــگیری و همچنیــن درمــان‬ ‫کم خونــی می شــود‪ .‬بعــد از دو هفتــه مصــرف‪،‬‬ ‫میــزان مصــرف را کاهــش داده و بــه روزانــه‬ ‫یــک اســتکان بســنده کنیــد‪.‬‬ ‫دمنــوش گزنــه ممکــن اســت باعــث ایجــاد‬ ‫مشــکل دفــع و همچنیــن ســردرد و ضایعــات‬ ‫پوســتی موقــت شــود؛ امــا ایــن مشــکالت‬ ‫خیلــی زود برطــرف می شــوند و عالمــت‬ ‫ایــن هســتند کــه درمــان گیاهــی شــما در حــال‬ ‫تاثیرگــذاری اســت‪.‬‬ ‫‪63‬‬ ‫پروتز سینه‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪64‬‬ ‫در مورد پروتز سینه چه نکاتی موردتوجه است؟‬ ‫تاکنــون روش هــای مختلــف تجویــز داروهــای هورمونــی و به طــور کلــی‬ ‫روش هــای غیرجراحــی‪ ،‬تاثیــر چندانــی در افزایــش حجــم ســینه نداشــته‬ ‫اســت؛ از ای ـن رو روش جراحــی پروتزگــذاری ســینه بــه راحتــی جهــت‬ ‫افزایــش حجــم ســینه خانم هایــی کــه بــه لحــاظ علمــی ســینه های‬ ‫کوچکــی دارنــد و متقاضــی افزایــش حجــم ســینه هســتند‪ ،‬چندیــن ســال‬ ‫اســت کــه در دنیــا کاربــرد دارد‪.‬‬ ‫پروتزهــای مورداســتفاده به طورکلــی یــا محتــوی ســیلیکون و یــا محتــوی‬ ‫محلــول ســرم فیزیولوژی هســتند‪.‬‬ ‫چندیــن ســال اســت کــه در مــورد عــوارض پروتزهــا از جملــه احتمــال‬ ‫ریســک ســرطان ســینه بررســی های گوناگونــی انجــام شــده اســت و‬ ‫مقــاالت متعــددی چــاپ شــده و همچنــان درحــال بررســی اســت‪.‬‬ ‫درحال حاضــر پروتزهــای مصــوب علمــی بــا مجــوز رســمی جهانــی‬ ‫اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫قــوام پروتزهــای ســینه تقریبــا شــبیه بافــت ســینه هســتند‪ .‬بســته بــه ســایز‬ ‫ســینه فــرد و انتظــار وی‪ ،‬ســایز پروتــز انتخــاب می شــود‪.‬‬ ‫کاندیدهــای ایــن عمــل بــه غیــر از خانم هــای دارای ســینه های کوچــک‪،‬‬ ‫خانم هــای دچــار کاهــش شــدید حجــم بافــت ســینه پــس از زایمــان نیــز‬ ‫هســتند‪ .‬همچنیــن در خانم هایــی کــه بعــد از عمــل برداشــتن ســینه در‬ ‫زمینــه ســرطان ســینه تمایــل بــه ایجــاد نمــای ســینه مشــابه ســمت ســالم‬ ‫دارنــد‪ ،‬کاربــرد دارد‪.‬‬ ‫محل هــای مختلفــی بــرای بــرش پوســتی جهــت قــرار دادن پروتــز ســینه‬ ‫بســته بــه نــوع بیمــار انتخــاب می شــود کــه شــامل دور هالــه ســینه‪ ،‬زیــر‬ ‫چیــن ســینه ای و ناحیــه زیــر بغــل هســتند‪.‬‬ ‫پروتــز را می تــوان در زیــر عضلــه ســینه‪ ،‬در زیــر بافــت ســینه ای و یــا هــر‬ ‫دو هم زمــان اســتفاده کــرد‪ .‬شــکل پروتــز معمــوال بــه صورت هــای گــرد‬ ‫یــا اناتومیــک اســت کــه پــس از بررسـی های الزم انتخــاب می گــردد‪.‬‬ ‫یکــی از ســواالت مطرح شــده توســط مراجعیــن ایــن اســت کــه ایــا نیــاز‬ ‫بــه تعویــض دوره ای پروتــز اســت یــا خیــر؟ درحال حاضــر بــا توجــه بــه‬ ‫وجــود پروتزهــای اســتاندارد‪ ،‬نیــازی بــه تعویــض پروتز ســینه نیســت‪.‬‬ ‫پروتز سینه معموال تداخلی با شیردهی ایجاد نمی کند‪.‬‬ ‫در افــرادی کــه افتادگــی شــدید و تحلیــل بافــت ســینه ای دارنــد از روش‬ ‫جراحــی هم زمــان بــاال کشــیدن و پروتزگــذاری ســینه اســتفاده می شــود‬ ‫(‪.)protez and mastopexy‬‬ ‫ماننــد هــر عمــل جراحــی‪ ،‬احتمــال بــروز عــوارض جراحــی بــرای ایــن‬ ‫عمــل نیــز مطــرح اســت‪.‬‬ ‫از عــوارض عمــده ایــن عمــل می تــوان بــه عفونــت‪ ،‬پــاره شــدن پروتــز‪،‬‬ ‫جابه جایــی پروتــز‪ ،‬بدشــکلی و چین خوردگــی پروتــز و نیــز درد شــدید‬ ‫در زمینــه کپســول دور پروتــز اشــاره کــرد‪.‬‬ ‫دکترحمیدرضاعلیزادهاطاقور‬ ‫(دانشیار گروه جراحی و عضو هیئت علمی دانشگاه)‬ ‫در خانـــه لوازم ارایشــی با برند خـودتان بســازید!‬ ‫لــوازم ارایشــی کارخانـه ای دارای مــواد شــیمیایی اســت و در درازمــدت‬ ‫باعــث خشــکی‪ ،‬چروکــی و تیرگــی پوســت می شــود؛ امــا اگــر بتوانیــم‬ ‫لــوازم ارایش ـی مان را خودمــان در خانــه بســازیم‪ ،‬ان هــم بــا اســتفاده از‬ ‫طبیعــت‪ ،‬نــه تنهــا ضــرر نــدارد‪ ،‬بلکــه مــا را بــا گذشــت زمــان زیباتــر‬ ‫هــم می کنــد‪.‬‬ ‫مداد چشم و ابرو‬ ‫هــزاران ســال پیــش زنــان بــرای افزایــش جذابیــت چشــم و ابــروی خــود‬ ‫از پــودر ســنگ ســرمه اســتفاده می کردنــد و بــا کمــک یــک شــاخه نــازک‬ ‫یــا میله بســیار نــازک فلــزی پــودر نــرم شــده ســنگ ســرمه را بــه ابروهــا‬ ‫و چشــم ها می کشــیدند‪ .‬پــس بــه نزدیک تریــن عطــاری ســر بزنیــد و‬ ‫از او بخواهیــد مرغوب تریــن ســرم ه را بــه شــما بدهــد‪.‬‬ ‫رژ لب‬ ‫بــرای تهیــه ایــن رژ نیــاز بــه یک چهــارم فنجــان مــوم‪ ،‬یک چهــارم‬ ‫فنجــان روغــن کرچــک و ‪ 2‬قاشــق غذاخــوری روغــن کنجــد داریــد‪.‬‬ ‫ایــن مــواد را بــا هــم ترکیــب کنیــد و روی حــرارت غیرمســتقیم بگذاریــد‪.‬‬ ‫می توانیــد ان هــا را روی کتــری قــرار دهیــد تــا بــا کمــک گرمــای بخــار‬ ‫اب خــوب بــه خــورد یکدیگــر رونــد‪ .‬در نهایــت وقتــی ایــن مخلــوط‬ ‫را از روی حــرارت برداشــتید و گرمــای ان از دســت رفــت‪ .‬بــرای‬ ‫رنــگ امیــزی ان می توانیــد اب چغنــدر را بــه ان اضافــه کنیــد و ان‬ ‫را در یخچــال بگذاریــد تــا بــه خوبــی ببنــدد‪ .‬ایــن رژ لــب یکــی از‬ ‫طبیعی تریــن و خوش رنگ تریــن رژ هایــی اســت کــه می توانیــد از ان‬ ‫بــرای ارایــش روزانــه خــود اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫از گلبــرگ هــای گل محمــدی هــم غافــل نشــوید‪ ،‬ان هــا را بکوبیــد و بــا‬ ‫کمــی روغــن نارگیــل بــه لبتــان بمالیــد‪.‬‬ ‫پاک کننده ارایش‬ ‫می توانیــد بــرای پــاک کــردن ارایش هــای شــیمیایی از روی صورتتــان‬ ‫از روغــن نارگیــل اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫عطر شیرین بیان‬ ‫بــه جــای اســتفاده از عطرهــا و اســپری های خوشــبوکننده صنعتــی از‬ ‫اســپری گیاهــی شــیرین بیان اســتفاده کنیــد‪ .‬بــرای تهیــه ایــن اســپری‬ ‫کافــی اســت ‪ 50‬گــرم شــیرین بیان را درون ‪ 3‬لیــوان اب بجوشــانید تــا‬ ‫یــک و نیــم لیــوان از اب ان باقــی بمانــد‪ .‬بعــد از اماده شــدن جوشــانده را‬ ‫صــاف کــرده و اجــازه دهیــد خنــک شــود‪ .‬ایــن جوشــانده را درون ظرفی‬ ‫کــه قابــل اســپری کــردن باشــد‪ ،‬بریزیــد و روزی س ـه بار ان را بــه بــدن‬ ‫بــه ویــژه بخش هایــی کــه بیــش از همــه عــرق می کنــد‪ ،‬اســپری کنیــد‪.‬‬ ‫برای استحکام بخشیدن به ناخن ها‬ ‫بــرای جلوگیــری از شــکنندگی ناخن هــا یــک مشــت گیــاه دم اســبی‬ ‫تهیــه کنیــد‪ .‬گیــاه دم اســبی را داخــل اب ســرد بریزیــد و بجوشــانید؛‬ ‫ســپس شــعله را کــم کنیــد و بگذاریــد بــه مــدت ‪ ۱۵‬دقیقــه بجوشــد‪.‬‬ ‫محلــول را از صافــی رد کنیــد و داخــل یــک ظــرف بــزرگ بریزیــد‪.‬‬ ‫روزانــه بــه مــدت ‪ ۱۰‬دقیقــه ناخن هایتــان را داخــل ایــن محلــول قــرار‬ ‫دهیــد‪.‬‬ ‫مایع نرم کننده بدن‬ ‫‪ ۳‬مشــت چــای ســبز را داخــل ‪ ۳‬لیتــر اب ریختــه و بجوشــانید؛ ســپس‬ ‫ایــن دم کــرده را داخــل وان اب گــرم (‪ ۳۸‬درجــه ســانتیگراد) بریزیــد و‬ ‫هفتـه ای یــک بــار بــه مــدت ‪ ۱۵‬الــی ‪۲۰‬دقیقــه بدنتــان را در ایــن اکســید‬ ‫نرم کننــده رهــا کنیــد‪ .‬خواهیــد دیــد کــه بدنــی نــرم و لطیــف خواهیــد‬ ‫داشــت‪.‬‬ ‫زیبا�یی ساده و ارزان در بهار ‪96‬‬ ‫دالیل‬ ‫بــا خــواص ضدقارچــی کــه دارد پوســت کــف ســر را تســکین می دهــد‬ ‫و بــه از بیــن رفتــن شــوره ســر کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫اب موردنیــاز موهــا را بــرای مــدت زمــان طوالنــی تامیــن می کنــد و بــه‬ ‫همیــن دلیــل شکســته شــدن موهــا را کــم می کنــد‪.‬‬ ‫بــا بهبــود ســامت کــف ســر و کاهــش گرفتگــی کالژن بــه کنتــرل‬ ‫ریــزش مــو کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫با تنظیم تولید سبوم‪ ،‬سطح ‪ PH‬کف سر را متعادل می کند‪.‬‬ ‫ماســت بــا تاثیــر خنک کنندگــی خــود مشــکل پوســت کــف ســر را‬ ‫تســکین می دهــد‪.‬‬ ‫ماسک ماست و تخم مرغ برای بیشتر کردن رشد مو‬ ‫موادی که نیاز دارید‪:‬‬ ‫یک عدد تخم مرغ‬ ‫دو قاشق غذاخوری ماست‬ ‫مدت زمان‪ 30 :‬دقیقه‬ ‫روش اماده سازی‬ ‫در یــک کاســه‪ ،‬تخم مــرغ را ان قــدر به هــم بزنیــد تــا زرده و تخــم‬ ‫مــرغ کامــا بــه هــم بچســبند‪ .‬بــه تخم مرغ هــا دو قاشــق ماســت اضافــه‬ ‫کنیــد؛ ســپس خــوب به هــم بزنیــد تــا مــاده ای خمیــری شــکل درســت‬ ‫شــود‪.‬‬ ‫موهــای خــود را بخــش بخــش کنیــد و ایــن ماســک را از ریشــه تــا نــوک‬ ‫موهــا بمالید‪.‬‬ ‫مطمئــن شــوید تمــام موهــای خــود را بــه ان اغشــته کرده ایــد؛ ســپس‬ ‫اجــازه دهیــد ماســک بــه مــدت ‪ 20‬تــا ‪ 30‬دقیقــه روی موهــا بمانــد‪.‬‬ ‫ماسک را با اب سرد و شامپو از روی سر بشویید‪.‬‬ ‫دفعات استفاده‬ ‫می توانید این ماسک را دوبار در هفته مورداستفاده قرار دهید‪.‬‬ ‫علت تاثیرگذاری‬ ‫تخم مــرغ سرشــار از پروتئیــن اســت کــه بــه تغذیــه کــف ســر و مــو‬ ‫کمــک می کنــد‪ .‬ترکیبــات ایــن ماســک باعــث می شــوند موهــا ســریع‬ ‫و ســالم رشــد کننــد‪.‬‬ ‫بهداشت و زیبا�یی‬ ‫‪ .1‬کمــی توت فرنگــی رنــده شــده را بــا یــک عــدد ســفیده تخم مــرغ و‬ ‫‪ 2‬قطــره روغــن زیتــون مخلــوط کنیــد و ان را بــه مــدت ‪ 20‬دقیقــه روی‬ ‫پوســتتان قــرار دهیــد‪ .‬بــا ایــن کار از شــر ســلول های مــرده و لکه هــای‬ ‫پوســتی خــاص خواهیــد شــد و پــس از ‪ 2‬هفتــه پوســتی نــرم و شــفاف‬ ‫خواهیــد داشــت‪.‬‬ ‫‪ .2‬کمــی روشــور (ســفیداب) را رنــده و بــا مقــداری اب لیمــو تــرش‬ ‫مخلــوط و خمیــر یکدســتی درســت کنیــد‪ .‬ایــن خمیــر را پیــش از‬ ‫اســتحمام ‪ 15‬دقیقــه روی پوســت صورتتــان قــرار دهیــد‪ .‬پــس از شســتن‬ ‫ان‪ ،‬می بینیــد تمــام ســلول های مــرده پوســتتان کنــده می شــوند و‬ ‫صورتتــان طــراوت خاصــی بــه دســت م ـی اورد‪ .‬اگــر هفت ـه ای یــک یــا‬ ‫‪ 2‬مرتبــه‪ ،‬ایــن کار را انجــام دهیــد‪ ،‬تــا حــد زیــادی از شــر جوش هــای‬ ‫سرســیاه‪ ،‬جــای جــوش و لکه هــای پوســتی خــاص می شــوید‪.‬‬ ‫‪ .3‬یــک عــدد ســفیده تخم مــرغ را بــا ‪ 2‬قاشــق غذاخــوری اب پرتقــال‬ ‫مخلــوط کنیــد‪ .‬ایــن مخلــوط را ‪ 20‬دقیقــه روی پوســتتان قــرار دهیــد تــا‬ ‫اثــر شــگفت انگیز و طبیعــی ان را در پیلینــگ پوســتتان ببینیــد‪ .‬ســفیده‬ ‫تخم مــرغ‪ ،‬حــاوی انزیمــی بــه نــام «لیســوزین» اســت کــه باکتری هــای‬ ‫ســطح پوســت را جــذب می کنــد و از بیــن می بــرد‪ .‬اب پرتقــال هــم‬ ‫حــاوی اسیدســیتریک اســت‪ .‬اسیدســیتریک ســلول های مــرده پوســت را‬ ‫از ســطح ان جــدا می کنــد و باعــث ترمیــم پوســت بــا ســلول های تــازه‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫برای رفع حلقه های سیاه دور چشم‬ ‫بهتریــن راه بــرای برطــرف کــردن حلقه هــای ســیاه اطــراف چشــم‪،‬‬ ‫اســتفاده از ســیب زمینی اســت‪ .‬ســیب زمینی بزرگــی را در مخلــوط کــن‬ ‫بیندازیــد‪ ،‬اب خمیــر بــه دســت امــده را بگیریــد و تفالــه مانــده را ‪۲‬‬ ‫قســمت کــرده و بــرای‪ ۱۰‬دقیقــه روی ‪ ۲‬چشــم بگذاریــد‪.‬‬ ‫ماســت یکــی از مــواد طبیعــی و شــناخته شــده در مراقبــت از مــو اســت‪.‬‬ ‫سرشــار از ویتامین هــا و اســیدهای چربــی کــه بــرای ســامت موهــا‬ ‫ضــروری هســتند‪ .‬مــواد درون ماســت بــه خوبــی می تواننــد رشــد مــو‬ ‫را بهبــود دهنــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫با این راه های ارزان در دیدوبازدید نوروز بدرخشید!‬ ‫اگــر می خواهیــد در ایــام عیــد و در دیدوبازدیدهــا همــه بــه زیبایی تــان‬ ‫اشــاره کننــد‪ ،‬همیــن لوازمــی کــه در اشــپزخانه یافــت می شــود می توانــد‬ ‫قدمــی در راه زیباتــر شــدن مــا باشــد‪ ،‬از انــواع روغن هــا گرفتــه تــا‬ ‫میوه جــات و ســبزیجات‪.‬‬ ‫برای از بین بردن لکه های پوستی‬ ‫‪ .1‬روزی ‪ 2‬بــار یــک پنبــه تمیــز را بــه کمــی اب پرتقــال یــا اب لیموترش‬ ‫اغشــته کنیــد و ان را روی لکه هــای پوســت دســت یــا صورتتــان بمالیــد‪.‬‬ ‫اب پرتقــال و لیموتــرش‪ ،‬حــاوی مقادیــر قابل توجهــی ویتامیــن ‪ C‬و‬ ‫انــواع انتی اکســیدان هســتند و می تواننــد در کم رنــگ کــردن لکه هــای‬ ‫پوســتی نقــش بســزایی داشــته باشــند‪.‬‬ ‫‪ .2‬مخلوطــی از ‪ 2‬عــدد بــادام پوســت کنده و رنده شــده‪ ،‬یــک عــدد‬ ‫ســفیده تخم مــرغ و نصــف قاشــق غذاخــوری اب لیموتــرش درســت‬ ‫کنیــد‪ .‬ایــن مخلــوط را پــس از هــم زدن و یکدســت کــردن‪ ،‬روی پوســت‬ ‫صورتتــان بمالیــد و اجــازه دهیــد تــا خشــک شــود‪ .‬درحالی کــه ایــن‬ ‫ماســک طبیعــی روی پوســتتان اســت‪ ،‬بــا کســی حــرف نزنیــد و نخندیــد‬ ‫تــا روی صورتتــان خشــک نشــود و پوســتتان چــروک نیفتــد‪ .‬پــس از‬ ‫گذشــتن ‪ 10‬دقیقــه‪ ،‬صورتتــان را بــا اب خنــک بشــویید و بــا حول ـه ای‬ ‫نــرم ان را خشــک کنیــد‪ .‬اگــر ایــن کار را روزی یکبــار‪ ،‬بــه مــدت ‪10‬‬ ‫روز انجــام دهیــد‪ ،‬مطمئــن باشــید پوســتی شــفاف‪ ،‬زیبــا و بــدون لــک‬ ‫خواهیــد داشــت‪.‬‬ ‫‪ 100 .3‬گــرم بــرگ ریحــان و نعنــاع خشــک و پــودر شــده را بــا هــم‬ ‫مخلــوط کنیــد؛ ســپس کمــی پــودر زردچوبــه و اب گل محمــدی بــه ان‬ ‫بیفزاییــد و خمیــری یکدســت بــا ان هــا تهیــه کنیــد‪ .‬ایــن خمیــر را یــک‬ ‫روز در میــان بــه مــدت ‪ 2‬هفتــه روی صورتتــان بگذاریــد و هــر بــار هــم‬ ‫پــس از ‪ 10‬تــا ‪ 15‬دقیقــه‪ ،‬بــا اب ولــرم ان را بشــویید تــا پوســتی صــاف‬ ‫و بــدون لــک داشــته باشــید‪.‬‬ ‫برای انجام پیلینگ خانگی‬ ‫نکتــه‪ :‬پــس از پیلینــگ پوســت صورتتــان‪ ،‬حتمــا از نرم کننده هــای‬ ‫مالیــم اســتفاده کنیــد تــا دچــار خشــکی و تــرک پوســت نشــوید‪ .‬ضمــن‬ ‫اینکــه مــواد مخصــوص پیلینــگ را هــم نبایــد اطــراف چش ـم ها بمالیــد‪.‬‬ ‫پــس از پیلینــگ پوســت صــورت‪ ،‬کمــی خیــار رنــده شــده روی پوســت‬ ‫خــود قــرار دهیــد تــا التهــاب و قرمــزی ناشــی از پیلینــگ از بیــن بــرود‪.‬‬ ‫سرتان را به جای گول ماست بمالید!‬ ‫‪65‬‬ ‫راز ارامش درون‬ ‫همه چیز درباره افسردگی بهاره‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪66‬‬ ‫بهــار کــه می ایــد‪ ،‬خیلی هــا خواب الــود‬ ‫و کســل می شــوند کــه گاهــی همیــن حــس‬ ‫بــه ظاهــر ســاده‪ ،‬زمینه ســاز بــروز نوعــی‬ ‫افســردگی بــه نــام «افســردگی فصلــی»‬ ‫می شــود و ســامت روانــی مــا را بــه خطــر‬ ‫می انــدازد‪.‬‬ ‫عالئم‬ ‫خلــق افســرده‪ ،‬احســاس غــم و انــدوه‪ ،‬عــدم‬ ‫حــس لــذت‪ ،‬بی عالقگــی بــه محیــط و روابــط‬ ‫اجتماعــی و خانوادگــی‪ ،‬تغییــرات وزنــی‪،‬‬ ‫اختــاالت خــواب بــه صــورت کم خوابــی‬ ‫و پرخوابــی‪ ،‬اضطــراب‪ ،‬احســاس خســتگی و‬ ‫پوچــی‪ ،‬حواس پرتــی و حتــی احســاس گنــاه از‬ ‫عالیــم ایــن بیمــاری اســت‪ .‬گاهــی نیــز افــکار‬ ‫خودکشــی بــه ســراغ فــرد افســرده می ایــد و‬ ‫تــا مرحلــه انجــام ان هــم پیــش م ـی رود‪.‬‬ ‫زمان شیوع‬ ‫اغلــب در زمســتان و بهــار دیــده می شــود‪.‬‬ ‫کمتــر در فصــول دیگــر بــروز می کنــد‪ .‬غیــر‬ ‫از عالیمــی کــه اشــاره شــد‪ ،‬انــواع افســردگی‬ ‫معمــوال بــا پرخــوری‪ ،‬تمایــل بــه مصــرف‬ ‫مــواد غذایــی شــیرین و خســتگی روانــی خــود‬ ‫را نشــان می دهــد‪ .‬از طرفــی معمــوال بــا تغییــر‬ ‫فصــل بهبــود می یابــد‪.‬‬ ‫افراد در معرض خطر ابتال‬ ‫به طورکلــی بعضــی از افــراد بیشــتر در‬ ‫معــرض ابتــا بــه ایــن نــوع افســردگی قــرار‬ ‫دارنــد امــا افســردگی در فصــل بهــار اغلــب‬ ‫در افــرادی بــا ســابقه خانوادگــی یــا افــرادی‬ ‫بــا شــخصیت های انتقــادی دیــده می شــود‪.‬‬ ‫افــرادی کــه از اعتمادبه نفــس پایینــی‬ ‫برخوردارنــد یــا حتــی ســاده و زودرنج هســتند‬ ‫و تحمــل فشــارهای اجتماعــی و اقتصــادی را‬ ‫ندارنــد‪ .‬البتــه در افــرادی کــه ســابقه خانوادگــی‬ ‫بیمــاری افســردگی دارنــد نیــز احتمــال بــروز‬ ‫بیمــاری زیــاد اســت‪.‬‬ ‫روش پیشگیری‬ ‫تغییــر دیــد فــرد بــه محیــط و زندگــی و پرهیــز‬ ‫از افــکار منفــی‪.‬‬ ‫افــراد بایــد نســبت بــه مســائل زندگــی‬ ‫واقع بینانــه رفتــار کننــد و تصمیــم بگیرنــد و‬ ‫بــرای مشــکالت بــه فکــر راه حــل منطقــی‬ ‫باشــند و بــه زبــان عامیانــه‪ ،‬زندگــی را‬ ‫ســخت نگیرنــد‪.‬‬ ‫شیوع و شدت بیماری‬ ‫ایــن افســردگی هــم ماننــد ســایر‬ ‫افســردگی ها بیشــتر در خانم هــا بــروز‬ ‫می کنــد امــا شــدت بیمــاری در اقایــان بیشــتر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در ایــن اســت کــه بــر‬‫دشــمن درونــت غلبــه کنــی‪ ،‬نــه اینکــه او را‬ ‫ســرکوب کنــی‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در تمریــن اراده اســت‪،‬‬‫حتــی اگــر ذهنــت بــه شــدت بــا ان مخالــف‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در ایــن اســت کــه دلــت‬‫همیشــه شــاد باشــد‪ ،‬حتــی هنگامــی کــه‬ ‫دیگــران عبــوس هســتند‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در ایــن اســت کــه بــه‬‫جــای توقــع خوشــحالی از دیگــران‪ ،‬خــودت‬ ‫ان هــا را خوشــحال کنــی‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در ایــن اســت کــه خیــر‬‫و ســامت دیگــران را خیــر و ســامت خــود‬ ‫بدانــی‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در بــی ازار بــودن اســت‪،‬‬‫هرگــز کســی را نرنجــان‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون‪ ،‬کار کــردن در کنــار‬‫دیگــران اســت‪ ،‬نــه در مقابــل ان هــا‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در یــک زندگــی ســالم‬‫اســت‪ ،‬هــر روز ورزش کــن‪ ،‬غــذای مناســب‬ ‫بخــور و نفــس عمیــق بکــش‪.‬‬ ‫ راز ارامــش درون در داشــتن وجدانــی پــاک‬‫اســت‪.‬‬ ‫دکتر مریم حاجی لو‬ ‫پزشک و کاندیدای تخصصی‬ ‫روان شناسی سالمت‬ ‫کنترل خشم‬ ‫یکــی از مهم تریــن عبارت هــای الزم بــرای‬ ‫هــر فــردی‪ ،‬مهــارت کلیــدی کنتــرل خشــم و‬ ‫اســترس اســت‪.‬‬ ‫خشــم و اســترس بــا زندگــی امــروزی عجیــن‬ ‫شــده و مشــکالت زیــادی را بــرای افــراد و‬ ‫روابــط ان هــا به وجــود مــی اورد‪.‬‬ ‫خشــم و عصبانیــت یکــی از هیجانــات طبیعــی‬ ‫هــر انســان اســت کــه وجــود ان بــرای بقــای‬ ‫انســان ضــروری اســت‪.‬‬ ‫انچــه ایــن غریــزه طبیعــی را مشکل ســاز‬ ‫می کنــد‪ ،‬غیرقابل کنتــرل بــودن و تبدیــل‬ ‫شــدن ان بــه پرخاشــگری اســت کــه می توانــد‬ ‫کالمــی یــا غیرکالمــی باشــد و هیچ کــدام در‬ ‫روابــط اجتماعــی توجیه پذیــر نیســت‪.‬‬ ‫یادگیــری مهــارت کنتــرل ان‪ ،‬از بــروز عواقــب‬ ‫ناخواســته و خــارج از کنتــرل جلوگیــری کــرد‪.‬‬ ‫واقعیــت ایــن اســت کــه افــراد بــه شــیوه های‬ ‫گوناگــون خشــمگین می شــوند و واکنش هــای‬ ‫متفاوتــی نشــان می دهنــد‪ .‬انچــه باعــث بــروز‬ ‫خشــم می شــود‪ ،‬ترکیبــی از برانگیزاننده هــای‬ ‫بیرونــی و درونــی اســت کــه منجــر بــه‬ ‫واکنش هــای متفــاوت در افــراد می شــود‪.‬‬ ‫به طورکلــی عصبانیــت وقتــی بــروز می کنــد‬ ‫کــه فــرد در رســیدن بــه خواســته ها‪ ،‬ناامیــد و‬ ‫نــاکام شــود یــا احســاس کنــد تحقیــر شــده و‬ ‫یــا افــکار و عقایــدش موردهجــوم قــرار گرفتــه‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫امــا واکنــش غیرمنطقــی در پاســخ بــه ایــن‬ ‫هیجــان‪ ،‬معمــوال بــه نتایــج دلخــواه و ثبــت‬ ‫منجــر نمی شــود و حتــی باعــث از دســت‬ ‫دادن احتــرام فــرد و کاهــش اعتمادبه نفــس‬ ‫می گــردد‪.‬‬ ‫مدیریــت خشــم در واقــع بــه فــرد کمــک‬ ‫می کنــد تــا یــاد بگیــرد ارام باشــد و‬ ‫احساســات منفــی قبــل از شــروع و بــروز‬ ‫خشــم را شناســایی و رفتارهــای پرخاشــگرانه‬ ‫را تحــت کنتــرل بگیــرد‪.‬‬ ‫در ایــن میــان برانگیزاننده هــای درونــی و‬ ‫بیرونــی نقــش متفاوتــی دارنــد کــه در جلســات‬ ‫اینــده بــه شــرح تکنیک هــای چگونگــی مقابــل‬ ‫بــا ان هــا می پردازیــم‪.‬‬ ‫تست روان شناسی‬ ‫ایــن تصاویــر توســط روان شناســان طراحــی شــده اند و در طــی ســالیان‬ ‫زیــادی روی افــراد مختلفــی ازمایــش شــده اند‪ .‬طبــق امــاری کــه از‬ ‫بازخورهــا به دســت امــده اســت‪ ،‬شــکل و رنــگ ایــن تصاویــر بــه خوبــی‬ ‫و بــا دقتــی خــاص طراحــی شــده اند کــه نتیجــه تفســیر ان هــا بســیار‬ ‫موفقیت امیــز بــوده اســت‪ .‬ایــن تســت‪ 9 ،‬نــوع اصلــی شــخصیت ها‬ ‫را نشــان می دهــد‪ .‬یکــی از تصاویــر زیــر کــه بیشــتر شــما را جــذب‬ ‫می کنــد را انتخــاب کنیــد و ســپس تفســیر ان را بخوانیــد‪.‬‬ ‫درونگرا‪ ،‬حساس‪ ،‬متفکر‬ ‫شــما اغلــب در تفکــرات خــود غــرق‬ ‫می شــوید و از ســطحی نگری بیزاریــد‪ .‬بهتــر‬ ‫اســت کــه بیشــتر بــا خــود تنهــا باشــید تــا‬ ‫از یــک صحبــت کوچــک رنجیــده شــوید‪.‬‬ ‫رابطه تــان بــا دوســتانتان بســیار قــوی اســت‬ ‫کــه ارامــش و هارمونــی و احســاس رضایــت‬ ‫درونــی را بــرای شــما در پــی دارد؛ هرچنــد‬ ‫تنهــا بــودن در مدت زمــان طوالنــی نیــز بــرای‬ ‫شــما خســته کننده و مشکل ســاز نیســت‪.‬‬ ‫خاکی‪ ،‬متواضع‪ ،‬هماهنگ‬ ‫شــما بــرای زندگــی عــادی ارزش قائلیــد و‬ ‫چیزهایــی کــه بغرنــج و پیچیــده نیســت را‬ ‫دوســت داریــد‪ .‬مــردم شــما تحســین می کننــد‬ ‫زیــرا شــما محکــم روی پــای خودتــان‬ ‫می ایســتید و ان هــا می تواننــد بــه شــما تکیــه‬ ‫کننــد‪ .‬شــما بــه اطرافیانتــان احســاس امنیــت‬ ‫و ارامــش می دهیــد‪ .‬شــخصیتی گــرم و‬ ‫انسان دوســتانه داریــد و هرچیــز بــد و مبتزلــی‬ ‫را رد می کنیــد و نســبت بــه مدهــای زودگــذر‬ ‫ســخت گیر هســتید‪ .‬لبــاس پوشــیدن بــرای شــما بایــد ســاده و شــیک‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫حرفه ای‪ ،‬عملگرا‪ ،‬خودمطمئن‬ ‫شــما کنتــرل زندگــی خــود را در دســت‬ ‫داریــد و شکســت کمــی را در زندگــی تجربــه‬ ‫می کنیــد‪ .‬مشــکالت را بــا راه حل هــای عملــی‬ ‫و رفتارهــای ســاده از میــان برمی داریــد‪ .‬بــه‬ ‫زندگــی دیــد واقع بینانــه داریــد و بــدون هیــچ‬ ‫شــک و تردیــدی بــا ان مواجــه می شــوید‪ .‬در‬ ‫کارتــان بســیار مســئولیت پذیر هســتید؛ زیــرا‬ ‫بی خیال‪ ،‬بازیگوش‪ ،‬مسرور و خوشحال‬ ‫شــما زندگــی ازاد و خودبه خــود را دوســت‬ ‫داریــد و بــر اســاس ایــن شــعار کــه «مــا فقــط‬ ‫یکبــار زندگــی می کنیــم» ســعی می کنیــد‬ ‫نهایــت لــذت را از ان ببریــد‪.‬‬ ‫شــما در مــورد هــر چیــز جدیــدی بســیار‬ ‫کنجــکاو هســتید و بــا تغییــرات رشــد‬ ‫می کنیــد‪ .‬هیــچ چیــز بدتــر از ایــن نیســت‬ ‫کــه احســاس کنیــد از پــا افتاده ایــد‪ .‬شــما‬ ‫بــا زیرکــی و انتظــار اتفاقــات غافلگیرکننــده‪،‬‬ ‫محیــط اطرافتــان را تجربــه می کنیــد‪.‬‬ ‫رمانتیک‪ ،‬رویایی‪ ،‬احساساتی‬ ‫شــما فرد بســیار حساســی هســتید و از پذیرش‬ ‫چیزهــای منطقــی و عقالنــی ســر بــاز می زنیــد‪.‬‬ ‫فقــط ان چیــزی کــه احساســتان بــه شــما‬ ‫می گویــد برایتــان مهــم اســت‪ .‬در حقیقــت‬ ‫شــما احســاس می کنیــد کــه رویاپــردازی‬ ‫مهم تریــن چیــز در زندگــی اســت‪ .‬از افــرادی‬ ‫کــه مکتــب هنــری رمانتیــک را بــه ســخره‬ ‫می گیرنــد و فقــط پیــرو عقالنیــت هســتند‬ ‫دوری می کنیــد‪ .‬هــر چیــزی کــه برهم زننــده‬ ‫تنــوع احساســات و عواطــف شــما باشــد را رد می کنیــد‪.‬‬ ‫تحلیلی‪،‬قابل اعتماد‪،‬خودمطمئن‬ ‫حساســیت های لحظ ـه ای شــما بیانگــر کیفیــت‬ ‫بــاال و دوام موضوعــات بــرای شــما اســت؛‬ ‫درنتیجــه دوســت داریــد خــود را بــا چیزهــای‬ ‫کوچکــی ماننــد ســنگ های جواهراتــی‬ ‫ســرگرم کنیــد حتــی اگــر در نظــر بقیــه از‬ ‫مدافتــاده باشــند‪.‬‬ ‫فرهنــگ‪ ،‬نقــش مهمــی در زندگــی شــما دارد‪.‬‬ ‫شــما شــخصیت منحصربه فــرد خودتــان را‬ ‫داریــد کــه بــه دور از هوی وهوس هــای مــد‬ ‫اســت‪ .‬ایــده ال شــما در زندگــی‪ ،‬احتــرام بــه ســنت ها و فرهنگ هــا‬ ‫اســت و بــرای فرهنگ هــای خــاص افــرادی کــه اطرافتــان زندگــی‬ ‫می کننــد ارزش قائــل هســتید‪.‬‬ ‫روان شناسی‬ ‫پرانرژی‪ ،‬فعال‪ ،‬برونگرا‬ ‫شــما در واقــع مشــتاق پذیــرش ریســک های‬ ‫قطعــی و تعهــدات قــوی در تبــادل کارهــای‬ ‫متنــوع و موردعالقه تــان هســتید‪ .‬انجــام‬ ‫کارهــای عــادی و یکنواخــت حســی شــبیه‬ ‫فلــج بــودن را بــرای شــما بــه همــراه دارد‪.‬‬ ‫بیشــترین چیــزی کــه دوســت داریــد ایــن‬ ‫اســت کــه بتوانیــد در فعالیت هــا و اتفاقــات‬ ‫نقــش مهمــی داشــته باشــید کــه در ایــن‬ ‫شــرایط ابتــکار عمل تــان ســتودنی اســت‪.‬‬ ‫ارام‪ ،‬با احتیاط‪ ،‬غیرتهاجمی‬ ‫شــما فــردی ســهل گیر امــا محتــاط هســتید‪.‬‬ ‫بــه ســختی بــا فــردی دوســت می شــوید‬ ‫درحالی کــه از تنهایــی و اســتقالل خودتــان‬ ‫هــم لــذت می بریــد‪ .‬تمایــل داریــد کــه گاهــی‬ ‫بــا خودتــان تنهــا باشــید و بــه معنــی زندگــی‬ ‫بیندیشــید و بــا خودتــان خــوش باشــید و برای‬ ‫ایــن کار بــه جاهــای مخفــی زیبایــی می رویــد؛‬ ‫امــا انزواطلــب نیســتید‪ .‬شــما بــا خودتــان و‬ ‫جهــان در ارامــش هســتید و زندگــی و هرچــه‬ ‫در ایــن جهــان پیــش می ایــد را دوســت داریــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫مستقل‪ ،‬رها از قیدوبند رسم و رسوم ها‪ ،‬بدون وابستگی‬ ‫شــما خواهــان زندگــی ازاد و بی قیدوشــرط‬ ‫هســتند کــه بــه شــما اجــازه دهــد تــا راه و‬ ‫روش خودتــان را داشــته باشــید‪ .‬شــما در‬ ‫اوقــات فراغــت یــا کاری تــان دارای حــس‬ ‫هنــری هســتید‪ .‬اصــرار شــما بــرای رهــا و‬ ‫ازاد بــودن گاهی اوقــات موجــب می شــود تــا‬ ‫خــاف کاری کــه از شــما انتظــار مــی رود را‬ ‫انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫ســبک زندگی تــان بســیار شــخصی اســت‪.‬‬ ‫هیچــگاه تقلیــد کورکورانــه انجــام نمی دهیــد و ســعی می کنیــد بــر‬ ‫اســاس اعتقــادات و ایده هــای شــخصی تان زندگــی کنیــد حتــی اگــر‬ ‫شــنا کــردن در خــاف جهــت اب باشــد‪.‬‬ ‫می دانیــد کــه مــردم بــه شــما اعتمــاد و تکیــه می کننــد‪ .‬اراده قــوی‬ ‫شــما‪ ،‬اطمینــان بــه خودتــان را بــه رخ دیگــران می کشــد‪ .‬تــا زمانــی کــه‬ ‫بــه تمــام ایده ال هــای خــود نرســید‪ ،‬به طــور کامــل احســاس رضایــت‬ ‫نمی کنیــد‪.‬‬ ‫‪67‬‬ ‫بخورنخورهای فصل بهار‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪68‬‬ ‫خوردن وعده های غذایی سبک و زودهضم‬ ‫ســبک ترین رژیــم غذایــی در طــی ســال را بایــد در فصــل بهــار داشــته‬ ‫باشــیم بنابرایــن در تمــام وعده هــای غذایــی از غذاهــای ســبک و‬ ‫زودهضــم اســتفاده کنیــد‪ .‬فصــل بهــار زمــان مناســبی بــرای شــروع رژیــم‬ ‫کاهــش وزن و رهایــی از چربی هــای اضافــه اســت‪.‬‬ ‫روزه داری ســبک بــرای مــدت کوتــاه (در نیمه هــای فروردیــن) می توانــد‬ ‫بــرای پاک ســازی کبــد مفیــد باشــد‪.‬‬ ‫مصرف این نوشیدنی های مفید در فصل بهار‬ ‫نوشــیدن چــای زنجبیــل تــازه و داغ در ایــن فصــل بــرای حــذف ســموم‬ ‫تجمــع یافتــه و مــواد هضــم نشــده در بــدن در طــی زمســتان مفیــد اســت‪.‬‬ ‫بــه عــاوه مصــرف شــربت های لیمــو‪ ،‬نارنــج‪ ،‬البالــو‪ ،‬بــه‪ ،‬غــوره‪ ،‬انــار‪،‬‬ ‫ســکنجبین‪ ،‬کاســنی و زرشــک توصیــه می شــود‪.‬‬ ‫استفاده از حبوبات و سبزیجات در وعده ناهار‬ ‫قبل از وعده ناهار‬ ‫حتمــا صبحان ـه ای ســبک کــه شــامل ابمیــوه و چنــد تکــه میــوه باشــد‬ ‫میــل کنیــد‪.‬‬ ‫برای وعده ناهار‬ ‫بیشــتر از انــواع لوبیــای تــازه‪ ،‬جوانه هــای مــاش‪ ،‬لوبیــا‪ ،‬عــدس‪ ،‬یونجــه‬ ‫و ســبزیجات ســبز رنــگ جــوان مثــل ریحــان‪ ،‬کرفــس‪ ،‬کاهــو‪ ،‬مارچوبــه‪،‬‬ ‫اســفناج‪ ،‬بامیــه‪ ،‬کــدو‪ ،‬کلــم‪ ،‬بــرگ ســبز تربچــه و چغنــدر اســتفاده کنیــد؛‬ ‫مثــا اش جــو‪ ،‬اش ابغــوره‪ ،‬اش تمــر هنــدی‪ ،‬خــورش کــدو‪ ،‬بورانــی‪،‬‬ ‫اش دوغ‪ ،‬اش ماســت و ســوپ ســبزیجات‪ ،‬خورش ـت ها و خوراک هــای‬ ‫ســبزیجات کــه بــدون ســرخ شــدن و بــا ادویه هایــی چــون ریحــان‪،‬‬ ‫رازیانــه‪ ،‬مرزنجــوش‪ ،‬رزمــاری‪ ،‬زیــره ســیاه و شــوید طعـم دار شــده باشــند‬ ‫انتخاب هــای مفیــدی هســتند‪.‬‬ ‫میان وعده‬ ‫میوه هــای تــازه مثــل زردالــو‪ ،‬انجیــر‪ ،‬انگــور‪ ،‬الــو‪ ،‬انــواع توت هــا بــه‬ ‫همــراه بــادام خــام و فرنــی‪ ،‬تمــر هنــدی تــرش یــا شــیرین‪ ،‬کاهــو یــا‬ ‫ســکنجبین نیــز میــان وعده هــای مفیــدی هســتند و مصــرف ان هــا نســبت‬ ‫بــه تنقــات گــرم ماننــد گــردو و انــواع شــیرینی ها ارجحیــت دارد‪.‬‬ ‫در فصل بهار از این مواد غذایی کمتر مصرف کنید‬ ‫بــرای کمــک بــه پاک ســازی کبــد از غذاهــای بــا طبــع گــرم‪ ،‬تلــخ و بــه‬ ‫ویــژه شــور بایــد پرهیــز شــود‪.‬‬ ‫مصــرف کمتــر گوشـت ها بــه ویــژه گوشــت قرمــز و مــواد تولیــد کننــده‬ ‫خــون‪ ،‬در مقایســه بــا زمســتان ضــروری اســت‪.‬‬ ‫مصرف مواد و غذاهای چرب و تند در فصل بهار توصیه نمی شود‪.‬‬ ‫استفاده از میوه ها و سبزیجات فصلی‬ ‫دیدگاهــی در بیــن برخــی متخصصیــن تغذیــه وجــود دارد کــه میوه هــا و‬ ‫ســبزیجات را بایــد متناســب بــا فصــل رویــش ان هــا مصــرف نمــود‪ .‬بــر‬ ‫اســاس ایــن نظریــه مصــرف میوه هــا و ســبزیجات هــر فصــل در همــان‬ ‫فصــل مــی توانــد بیــش از پیــش مفیــد باشــد و بــه پاک ســازی بــدن از‬ ‫ســموم تجمــع یافتــه کمــک کنــد‪.‬‬ ‫داشتن برنامه غذایی و خواب منظم‬ ‫بــر اســاس نظریه هــای طــب ســنتی نظــم برنامــه غذایــی و ســاعت‬ ‫خــواب بــه هنــگام تغییــر فصــل کــه بــدن نســبت بــه تغییــرات محیطــی‬ ‫حســاس تر می شــود و بیشــتر در معــرض ســرماخوردگی قــرار می گیــرد‬ ‫توصیــه می شــود‪.‬‬ ‫خ‬ ‫رما با چا�ی‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ن‬ ‫و‬ ‫م‬ ‫ع!‬ ‫صــرف خ‬ ‫رمــا هم‬ ‫ر‬ ‫فتــن قنــد خــون ــراه بــا چ‬ ‫ــ‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ب‬ ‫ا‬ ‫ع‬ ‫ــ‬ ‫ش‬ ‫د‬ ‫ــ‬ ‫ث‬ ‫لی‬ ‫ب‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ـ‬ ‫ب ه ل‬ ‫ــاال‬ ‫م ‬ ‫بــدن مخل ـوط‬ ‫یشــود و‬ ‫ان‬ ‫ش‬ ‫ــ‬ ‫ـ‬ ‫ر‬ ‫د‬ ‫ژ‬ ‫ن‬ ‫ی‬ ‫ب‬ ‫ـا‬ ‫ان‬ ‫نم ‬ ‫اب ج ـو‬ ‫یشــود!‬ ‫ش ج ـذب‬ ‫دوستان و دشمنان کبد خود را بشناسیم‬ ‫دوستان‬ ‫سیر‬ ‫گریپ فروت‬ ‫چغندر و هویج‬ ‫سبزیجات برگ دار سبز‬ ‫اووکادو‬ ‫روغن زیتون‬ ‫لیمو‬ ‫گردو‬ ‫زردچوبه‬ ‫دشمنان‬ ‫جویدن ادامس و پاستیل‬ ‫خوردن تخمه‬ ‫سس مایونز‬ ‫یخ‬ ‫ادویه جات‬ ‫غذای چرب و روغن های صنعتی‬ ‫غذاهای شب مانده‬ ‫بادمجان و میوه سبز و نارس مثل گوجه نارس‬ ‫محمدرضا موحد‬ ‫دارنده مدال نقره المپیاد کشوری‬ ‫و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی‬ ‫این ‪ 4‬خطا شما را �پیرمی کند!‬ ‫ـای اول‪ :‬اشــتباه اول ایــن اســت که شــما‬ ‫خطـ‬ ‫از خــوردن تمــام انــواع پروتئین هــای حیوانــی‬ ‫پرهیــز می کنیــد‪.‬‬ ‫چــرا ایــن اشــتباه منجــر بــه پیــری زودرس‬ ‫می شــو د ؟‬ ‫چــون ممکــن اســت بــا فقــدان ویتامیــن ‪B12‬‬ ‫مواجــه شــوید کــه بــرای تولیــد انــرژی در بــدن‬ ‫ضــروری اســت‪ .‬جویــدن مقادیــر زیــادی از‬ ‫انتــی اســیدها بــرای تســکین ســوزش ســردل‬ ‫نیــز می توانــد منجــر بــه کمبــود ویتامیــن ‪B12‬‬ ‫شــود چــون انتی اســیدها جــذب ایــن ویتامیــن‬ ‫را دچــار اختــال می کننــد‪.‬‬ ‫راه حل غذایی‬ ‫راه حل غذایی‬ ‫مغــز خشــکبار‪ ،‬گوشــت بــدون چربی و اســفناج‬ ‫منابــع غنــی از ایــن امــاح هســتند امــا معمــوال‬ ‫مــا بــه انــدازه کافــی از ایــن خوراکی هــا‬ ‫نمی خوریــم تــا نیازمــان بــه ایــن امــاح‬ ‫برطــرف شــود؛ بنابرایــن نیــاز بــه مصــرف‬ ‫مکمل هــا همیشــه وجــود دارد‪.‬‬ ‫راه حل مکملی‬ ‫مصــرف روزانــه دو میلی گــرم مــس و ‪5‬‬ ‫میلی گــرم منگنــز در روز ضــروری اســت‪.‬‬ ‫ظــرف ‪ 2‬تــا ‪ 3‬مــاه پــس از مصــرف ایــن‬ ‫مکمل هــا درد کمتــری را در مفاصــل خــود‬ ‫احســاس خواهیــد کــرد‪.‬‬ ‫ـارم‪ :‬عالقــه کلــی مــردم به‬ ‫ـای چهـ‬ ‫خطـ‬ ‫غذاهــای بســته بندی شــده اســت‪.‬‬ ‫غذاهــای بســته بنــدی شــده در واقــع‬ ‫حــاوی ترکیباتــی هســتند کــه موجــب بــاال‬ ‫رفتــن فشــار خــون شــده و نمــک زیــاد ان هــا‬ ‫بــه بــدن به ویــژه بــه کلیه هــا اســیب وارد‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫راه حل غذایی‬ ‫در روز بیــش از ‪ 1500‬میلــی گــرم ســدیم‬ ‫(نمــک) مصــرف نکنیــد و حداقــل هفــت تــا ‪9‬‬ ‫وعــده در روز از میوه هــا و ســبزی های تــازه‬ ‫اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫درمان زخم معده‬ ‫برطرف کننده سرفه‬ ‫بهبود سرماخوردگی‬ ‫کاهش سنگ کلیه‬ ‫کاهش فشار و چربی خون‬ ‫درمان عفونت های تنفسی‬ ‫بعد از خوردن سیر‪ ،‬کمی جعفری‬ ‫بخورید‪.‬‬ ‫خواص گوشت شتر‬ ‫تقویت اعصاب‬ ‫دفع سردی بدن‬ ‫افزایش استقامت‬ ‫تقویت قوای جنسی‬ ‫افزایش طبع صبوری‬ ‫زیادی هوش و زکاوت‬ ‫رفع دردهای رماتیسمی‬ ‫جگر شتر نیز برای بیماری کم خونی‬ ‫بسیار مفید است‪.‬‬ ‫محمد مظفری‬ ‫دانشجوی داروسازی دانشگاه تهران‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫خطای دوم‪ :‬خودداری از مصرف مکمل ها است‪.‬‬ ‫چرا این خطا موجب پیری زودرس می شود؟‬ ‫چــون برخــی از ایــن مکمل هــا مثــل منگنــز‬ ‫و مــس از بــروز دردهــای مفصلــی جلوگیــری‬ ‫می کننــد امــا بســیاری از افــراد از مصــرف ایــن‬ ‫مکمل هــا غفلــت می کننــد‪.‬‬ ‫راه حل غذایی‬ ‫در ابتــدا مصــرف غذاهــای تصفیــه شــده و‬ ‫فــراوری شــده را تــا حــد امــکان کاهــش دهیــد‬ ‫و غذاهــای خــود را بــا روغن هــای طبیعــی‬ ‫مثــل روغــن زیتــون طبــخ کنیــد‪ .‬به عــاوه‬ ‫خــوردن دانــه کتــان‪ ،‬غــات ســبوس دار‪ ،‬گــردو‬ ‫و بــادام نیــز بــرای دریافــت ایــن چربی هــای‬ ‫مفیــد توصیــه می شــود‪ .‬مصــرف یــک قاشــق‬ ‫غذاخــوری گــردو ‪ 5‬روز در هفتــه و ‪ 9‬تــا ‪12‬‬ ‫عــدد بــادام‪ 4 ،‬نوبــت در هفتــه کافــی اســت‪.‬‬ ‫راه حل مکملی‬ ‫توصیــه می شــود کــه در روز حداقــل ‪2000‬‬ ‫میلی گــرم روغــن ماهــی مصــرف شــود و‬ ‫کپســول های حــاوی ایــن روغــن ترکیبــی از دو‬ ‫اســید ‪ DHA‬و ‪ EPA‬را داشــته باشــند‪.‬‬ ‫فواید خوردن سیرناشتا‬ ‫تغذیه‬ ‫مصــرف دو نوبــت مــواد غذایــی بــدون چربــی‬ ‫مثــل شــیر یــا ماســت بــدون چربــی و مقــداری‬ ‫پروتئیــن حیوانــی در روز بــرای حــل ایــن‬ ‫مشــکل مفیــد اســت‪ .‬بهتریــن منابــع غذایــی‬ ‫حــاوی ویتامیــن ‪ B12‬شــامل غذاهــای دریایــی‬ ‫مثــل ماهــی‪ ،‬میگــو و همچنین گوشــت گوســاله‬ ‫و غــات غنــی شــده هســتند‪.‬‬ ‫راه حل مکملی‬ ‫مصــرف ‪ 500‬تــا ‪ 1000‬میکروگــرم از ایــن‬ ‫ویتامیــن بــه طــور روزانــه در قالــب قرص هــای‬ ‫مکمــل‪ ،‬کمبــود ان را در بــدن جبــران می کنــد‪.‬‬ ‫خطای سوم‪ :‬پرهیز از خوردن ماهی و‬ ‫چربی است‪.‬‬ ‫چرا این خطا موجب پیری زودرس می شود؟‬ ‫چــون ماهــی و روغن هــای مفیــد مثــل روغــن‬ ‫زیتــون بهتریــن منبــع اســیدهای چــرب امــگا‪-‬‬ ‫‪ 3‬و ضــروری بــرای بــدن هســتند کــه معمــوال‬ ‫تــا حــد زیــادی مانــع از تحلیــل رفتــن حافظــه‬ ‫می شــوند‪.‬‬ ‫‪69‬‬ ‫چـاشـت‬ ‫ســاالد بــهـاری‬ ‫با سس پرتقال و کنجد‬ ‫مواد الزم‬ ‫* کاهو‪ :‬یک دسته‬ ‫* سینه مرغ گریل شده‪ 453 :‬گرم‬ ‫* پرتقال‪ 226 :‬گرم‬ ‫* فلفل دلمه ای قرمز‪ 1 :‬عدد‬ ‫* پیازچه (قسمت سبز)‪ 5-4 :‬عدد‬ ‫* گشنیز خرد شده‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫* گیــاس یــا ُکرن بــری خشــک شــده‪8-6 :‬‬ ‫قاشــق غذاخــوری‬ ‫* اناناس خرد شده‪ :‬به دلخواه‬ ‫* کنجد سیاه یا معمولی‪ :‬برای تزیین‬ ‫مواد الزم برای سس‬ ‫* اب پرتقال‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫* روغن زیتون‪ ،‬روغن کنجد‪ ،‬ارده‪ ،‬سویا سس‪:‬‬ ‫‪ 3‬قاشق غذاخوری‬ ‫* سرکه (سیب یا انگور)‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* عسل یا شربت افرا‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* سیر‪ 1 :‬حبه‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪70‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫بــرای تهیــه ســس‪ ،‬همــه مــواد الزم را در‬ ‫مخلوط کــن بــا ســرعت زیــاد بــا هــم مخلــوط‬ ‫کنیــد تــا ســس یکدســتی ایجــاد شــود‪ .‬ایــن‬ ‫ســس طبیعــی و خوشــمزه به عنــوان چاشــنی در‬ ‫کنــار انــواع ســاالدها بــه کار مــی رود‪.‬‬ ‫بــرای اماده ســازی ســاالد‪ ،‬کاهــو را در ‪ 4‬بشــقاب‬ ‫بریزیــد و روی ان مقــداری ســینه مــرغ گریــل‬ ‫شــده‪ ،‬پرتقــال پوســت گرفتــه شــده‪ ،‬فلفــل قرمز‪،‬‬ ‫پیازچــه‪ ،‬گشــنیز‪ ،‬گیــاس و انانــاس بگذارید (به‬ ‫جــای گیــاس می توانیــد از کشــمش یــا مویــز‬ ‫نیــز اســتفاده کنید)‪ .‬ســس امــاده شــده را روی ان‬ ‫بریزیــد و در نهایــت مقــداری کنجد روی ســاالد‬ ‫بپاشــید و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫موهیتو کیوی و توت فرنگی‬ ‫مواد الزم‬ ‫* توت فرنگــی خــرد و فریــز شــده‪ 1 :‬و ‪1/2‬‬ ‫پیمانــه‬ ‫* کیوی خرد و فریز شده‪ 1 :‬و ‪ 1/2‬پیمانه‬ ‫* شربت ساده‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* اب لیمو‪ 6 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* برگ نعناع تازه‪ 8 :‬عدد‬ ‫* یخ‪ 3 :‬و ‪ 1/2‬پیمانه‬ ‫* بــرش کیــوی‪ ،‬توت فرنگــی و بــرگ نعنــاع‪:‬‬ ‫بــرای تزییــن‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتــدا توت فرنگی هــا را بــا ‪ 1‬و ‪ 1/2‬قاشــق از‬ ‫شــربت‪ 4 ،‬بــرگ نعنــاع‪ 3 ،‬قاشــق اب لیمــو و‬ ‫‪ 1‬و ‪ 1/3‬پیمانــه از یــخ در مخلوط کــن ریختــه‬ ‫تــا مــواد کامــا بــا هــم میکــس شــوند و مایــع‬ ‫بــه شــکل پــوره ای روان درایــد‪ .‬موهیتــو‬ ‫توت فرنگــی را در ســه لیــوان (تــا نصفــه)‬ ‫بریزیــد و کنــار بگذاریــد‪ .‬محفظــه مخلوط کــن‬ ‫را بشــویید و بعــد کیوی هــا را بــا مــواد‬ ‫باقیمانــده در مخلوط کــن بریزیــد‪ ،‬مــواد را‬ ‫بــا هــم میکــس کنیــد تــا بــه غلظــت دلخــواه‬ ‫برســید؛ ســپس موهیتــو کیــوی را روی موهیتــو‬ ‫توت فرنگــی موجــود در لیوان هــا بریزیــد‪.‬‬ ‫لیوان هــای نوشــیدنی را بــا تعــدادی بــرش‬ ‫کیــوی و توت فرنگــی و چنــد عــدد بــرگ‬ ‫نعنــاع تزییــن و ســریع ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫هات چاکلت اسطوخدوس‬ ‫مواد الزم‬ ‫* شیر‪ 3 :‬پیمانه‬ ‫* خامه‪1 :‬پیمانه‬ ‫* اسطوخدوس خشک شده‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* شکالت شیری‪ 226 :‬گرم‬ ‫* شکالت تلخ‪ 56 :‬گرم‬ ‫* نمک‪ 1/8 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* عصاره وانیل‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫طرز تهیه‬ ‫در یــک شــیرجوش متوســط‪ ،‬شــیر‪ ،‬خامــه و‬ ‫اســطوخدوس را روی حــرارت بــا هــم مخلوط‬ ‫کنیــد و بگذاریــد به جــوش ایــد‪ .‬زمانــی کــه‬ ‫شــروع بــه جوشــیدن کــرد‪ ،‬ان را از روی‬ ‫حــرارت برداریــد و درب ظــرف را گذاشــته و‬ ‫اجــازه دهیــد بــه مــدت ‪ 30‬دقیقــه اســتراحت‬ ‫کنــد تــا شــیر عطــر و طعــم اســطوخدوس را‬ ‫بــه خــود بگیــرد‪( .‬اگــر خواهــان طعــم مالیمــی‬ ‫از اســطوخدوس هســتید ایــن زمــان را بــه ‪20‬‬ ‫دقیقــه کاهــش دهیــد و اگــر خواهــان طعــم‬ ‫قوی تــری هســتید ایــن زمــان را بــه ‪45-40‬‬ ‫دقیقــه افزایــش دهیــد)‪.‬‬ ‫بعــد از ‪ 30‬دقیقــه شــیر را از صافــی رد کنیــد‬ ‫تــا گل هــای اســطوخدوس از ان جــدا شــود و‬ ‫مجــدد شــیر را به شــیرجوش برگردانیــد و ان را‬ ‫روی حــرارت بگذاریــد و اجــازه دهیــد مجــدد‬ ‫بــه نقطــه جــوش برســد امــا نجوشــد و بعــد‬ ‫حــرارت را خامــوش کنیــد و شــکالت های‬ ‫شــیری و تلــخ خــرد شــده‪ ،‬نمــک و عصــاره‬ ‫وانیــل را بــه ان اضافــه کنیــد و مــواد را‬ ‫کامــا بــا هــم ترکیــب کنیــد تــا شــکالت ها‬ ‫اب شــوند و مایــع صــاف و یکدســتی ایجــاد‬ ‫گــردد‪ .‬هات چاکلــت را بــه مــاگ یــا لیــوان‬ ‫موردنظــر منتقــل کنیــد و روی ان مقــداری‬ ‫خامــه فرم گرفتــه بگذاریــد و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫ایــن هات چاکلــت را می توانیــد بــه مــدت‬ ‫‪ 1‬هفتــه در یخچــال نگهــداری کنیــد و موقــع‬ ‫مصــرف ان را در مایکروویــو یــا روی شــعله‬ ‫گاز مجــدد گــرم کنیــد‪.‬‬ ‫کوکی پسته ای‬ ‫اجیل و برنجک اسپایسی‬ ‫مواد الزم‬ ‫* برنجک (برنج پفی)‪ 5 :‬پیمانه‬ ‫* بادام‪ ،‬بادام زمینی‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫* نخود‪ ،‬فندق‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫* زردچوبه‪ ،‬زیره‪ ،‬خردل‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* پودر چیلی‪ 2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* شکر‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* نارگیل خرد شده‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫* سیر خرد شده‪ 6 :‬حبه‬ ‫* برگ کاری‪ 12-10 :‬عدد‬ ‫* روغن‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* نمک‪ :‬به میزان الزم‬ ‫مواد الزم‬ ‫* اناناس خرد شده‪ 2 :‬پیمانه‬ ‫* زنجبیل خرد شده‪ :‬کمی‬ ‫* فلفل سبز خرد شده (تند)‪ 4 :‬عدد‬ ‫* سیر خرد شده‪ 8 :‬حبه‬ ‫* پودر چیلی‪ 2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* دانه خردل‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* پودر شنبلیله‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* برگ کاری‪ 2 :‬عدد‬ ‫* شکر‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* سرکه‪ 3 :‬پیمانه‬ ‫* روغن کنجد‪ 3 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* نمک‪ :‬به میزان الزم‬ ‫منو مکمل‬ ‫طرز تهیه‬ ‫در کاســه ای قطعــات انانــاس‪ ،‬شــکر و نمــک‬ ‫را بــا هــم مخلــوط کنیــد و ‪ 10‬دقیقــه بگذاریــد‬ ‫بــه همیــن حالــت باشــد؛ ســپس اب انانــاس‬ ‫را جــدا کــرده و در کاســه دیگــری بریزیــد و‬ ‫کنــار بگذاریــد‪ .‬ماهیتابــه ای را روی حــرارت‬ ‫بگذاریــد و روغــن کنجــد را درون ان بریزیــد‬ ‫تــا داغ شــود؛ ســپس دانه هــای خــردل را بــه‬ ‫ان اضافــه کنیــد‪ .‬زمانــی کــه دانه هــای خــردل‬ ‫شــروع بــه باالوپاییــن پریــدن کردنــد ســیر‪،‬‬ ‫بــرگ کاری‪ ،‬فلفل ســبز و زنجبیــل را اضافــه‬ ‫کنیــد و مــواد را بــا هــم تفــت دهیــد تــا طعــم‬ ‫خامــی مــواد گرفتــه شــود‪ .‬در مرحلــه بعــد‬ ‫حــرارت را کــم کنیــد و پــودر چیلــی و شــنبلیله‬ ‫را اضافــه کنیــد و بعــد اناناس هــا‪ ،‬اب انانــاس‬ ‫و ســرکه را اضافــه کــرده و بــه مــدت ‪ 3‬دقیقــه‬ ‫مــواد را کامــا بــا هــم مخلــوط کنیــد و بعــد از‬ ‫روی حــرارت برداریــد‪ .‬ترشــی انانــاس شــما‬ ‫امــاده اســت‪ .‬ایــن ترشــی را می توانیــد در‬ ‫کنــار غذاهــا و ســاندویچ ها میــل کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫روغــن را در تابــه ای بــزرگ بریزیــد و روی‬ ‫حــرارت بگذاریــد‪ .‬اجیل هــا و بــرگ کاری را‬ ‫بــه ان اضافــه کنیــد و مــواد را بــا هــم تفــت‬ ‫دهیــد تــا مغزهــا برشــته و بــوداده شــوند؛‬ ‫ســپس ســیر‪ ،‬زردچوبــه‪ ،‬زیــره‪ ،‬خــردل‪ ،‬نمــک‬ ‫و نارگیــل را بــه ان اضافــه کنیــد و تفــت دادن‬ ‫را ادامــه دهیــد تــا ســیر طالیــی و عطــر ان ازاد‬ ‫شــود‪.‬‬ ‫در مرحلــه اخــر برنجک هــا را بــه مــواد اضافــه‬ ‫کــرده و ان هــا را بــه مــدت ‪ 5‬تــا ‪ 10‬دقیقــه‬ ‫بــا هــم مخلــوط کنیــد تــا برنجک هــا تــرد و‬ ‫کامــا بــه مــواد اجیلــی اغشــته شــوند‪ .‬مخلــوط‬ ‫را کنــار بگذاریــد تــا کامــا ســرد شــود و‬ ‫بعــد ســرو کنیــد‪ .‬بــرای تــرد مانــدن مــواد‪،‬‬ ‫باقی مانــده ایــن اجیــل را همیشــه در ظــرف‬ ‫درب بســته ای نگهــداری کنیــد‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬بــرای تهیــه برنجــک در منــزل می توانیــد‬ ‫برنــج پختــه و ابکــش شــده و خشــک (کــه اب‬ ‫ان گرفتــه شــده باشــد) را در میــزان مناســبی از‬ ‫روغــن ســرخ کنیــد‪ .‬دانه هــای برنــج بالفاصلــه‬ ‫پــف می کننــد و برنجــک شــما امــاده می شــود‪.‬‬ ‫ترشی اناناس‬ ‫مواد الزم‬ ‫* پودر پسته‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫* ارد سفید‪ 2 :‬و ‪ 1/2‬پیمانه‬ ‫* نمک‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* پودر شکر‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫* کره (دمای محیط رسیده)‪ 340 :‬گرم‬ ‫* شکالت ذوب شده‪ 340 :‬گرم‬ ‫* پســته‪ ،‬پوســت پرتقــال یــا گل بنفشــه شــیرین‬ ‫شــده‪ :‬بــرای تزیین‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ارد‪ ،‬پــودر پســته و نمــک را در کاســه ای بــا‬ ‫هــم مخلــوط کنیــد‪ .‬در ظــرف دیگــری شــکر و‬ ‫کــره را بــا همــزن برقــی بــا هــم مخلــوط کنیــد‬ ‫تــا صــاف و یکدســت شــود و بعــد مخلــوط‬ ‫ارد و پســته را بــه ان اضافــه کنیــد و بــا ســرعت‬ ‫پاییــن همــزن ان هــا را بــا هــم مخلــوط کنیــد تــا‬ ‫زمانــی کــه فقــط رگه هایــی از ارد حل نشــده‬ ‫باقــی بمانــد؛ ســپس همــزن را خامــوش کــرده و‬ ‫بقیــه را بــا لیســک به هــم بزنیــد تــا خمیــر صــاف‬ ‫و یکدســتی ایجــاد شــود‪ .‬خمیــر شــیرینی را در‬ ‫کیســه پالســتیکی قــرار دهیــد و ان را محکــم‬ ‫ببندیــد و بــه مــدت حداقــل ‪ 30‬دقیقــه در یخچال‬ ‫بگذاریــد تــا ســفت شــود‪.‬‬ ‫فــر را بــا حــرارت ‪ 176‬درجــه ســانتیگراد روشــن‬ ‫کنیــد‪ .‬روی ســینی فــر یــک کاغــذ روغنــی پهــن‬ ‫کنیــد‪ .‬خمیــر را روی ســطح اردپاشی شــده قــرار‬ ‫دهیــد و بــا قالــب دلخــواه ان را بــه قطعاتــی بــه‬ ‫ضخامــت ‪ 0/5‬ســانتیمتر بــرش دهیــد‪ .‬بــا ایــن‬ ‫مقــدار مــواد ‪ 30‬کوکــی قلبی شــکل به دســت‬ ‫می ایــد‪.‬‬ ‫کوکی هــا را در ســینی فــر بچینیــد‪ .‬ایــن کوکی هــا‬ ‫موقــع پخــت زیــاد بــزرگ نمی شــوند و نیــازی‬ ‫نیســت بیــن ان ها فاصلــه زیــادی بگذارید‪ .‬ســینی‬ ‫را در فــر گذاشــته و کوکی هــا را به مــدت ‪13-12‬‬ ‫دقیقــه بپزیــد تــا کوکی هــا کامــا پختــه شــوند و‬ ‫کناره هــای ان هــا کمــی قهوه ای رنــگ شــود‪ .‬پــس‬ ‫از پخــت ان هــا را از فــر خــارج کــرده و بگذاریــد‬ ‫تــا کامــا ســرد شــوند؛ ســپس کوکی هــا را تــا‬ ‫نیمــه در شــکالت ذوب شــده فــرو کنیــد و ان هــا‬ ‫را روی یــک کاغذروغنــی بگذاریــد و بــه دلخــواه‬ ‫مقــداری پســته خــرد شــده‪ ،‬پوســت پرتقــال یــا‬ ‫گل بنفشــه شــیرین شــده روی قســمت شــکالتی‬ ‫بریزیــد و بعــد کوکی هــا را بــه مــدت ‪ 10‬دقیقــه‬ ‫در یخچــال بگذاریــد تــا روکــش شــکالتی ان هــا‬ ‫ســفت شــود‪ .‬ایــن شــیرینی ها را می توانیــد در‬ ‫ظــرف درب بســته ای بــه مــدت ‪ 2‬هفتــه نگهداری‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫‪71‬‬ ‫سبزی پلو با ماهی‬ ‫سوپ قارچ و شنبلیله‬ ‫نان خامه ایچیکن بوفالو‬ ‫* ماهی قزل اال‪ 1 :‬عدد‬ ‫* سیر تازه و برگ های سبز ان‪ 1 :‬عدد‬ ‫* جعفری تازه‪ 6 :‬شاخه‬ ‫* کره‪ 2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* زردچوبه‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* لیموترش‪ 1 :‬عدد‬ ‫* نمک و فلفل‪ :‬به میزان الزم‬ ‫* قارچ‪ 250 :‬گرم‬ ‫* سیر‪ 3 :‬حبه‬ ‫* زنجبیل‪ :‬یک تکه ‪ 2‬سانتیمتری‬ ‫* ادویه گرم ماساال‪ ،‬پاپریکا‪ ،‬پودر گشنیز‪ ،‬نمک‪:‬‬ ‫‪ 1‬قاشق چایخوری‬ ‫* پودر زیره‪ ،‬هل‪ ،‬زردچوبه‪ 1/2 :‬قاشق‬ ‫چایخوری‬ ‫* پوره گوجه فرنگی‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫* ماست‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫* شنبلیله تازه‪ 1 :‬پیمانه (یا ‪ 2‬قاشق غذاخوری‬ ‫شنبلیله خشک)‬ ‫*پیاز خرد شده‪ 1 :‬عدد بزرگ‬ ‫* فلفل سبز (تند)‪ 2-1 :‬عدد‬ ‫* روغن‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* نمک‪ :‬به میزان الزم‬ ‫* کره‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫* اب‪ ،‬ارد سفید‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫* تخم مرغ‪ 2 :‬عدد بزرگ‬ ‫مواد الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪72‬‬ ‫فــر را بــا حــرارت ‪ 218‬درجــه ســانتیگراد‬ ‫روشــن کنیــد‪ .‬شــکم ماهــی را پــس از شســتن‬ ‫و پــاک کــردن بــا قیچــی یــا چاقویــی تیــز‬ ‫بــرش دهیــد‪ .‬نمــک و فلفــل را داخــل شــکم‬ ‫ماهــی بپاشــید‪ .‬کــره را ذوب کنیــد و ســریع‬ ‫زردچوبــه را بــه ان اضافــه کنیــد و بــا بــرس‬ ‫داخــل شــکم ماهــی را از ایــن مخلــوط زرچوبه‬ ‫و کــره بمالیــد‪ .‬نصــف یــک لیمــو را بــه ســه‬ ‫قســمت تقســیم کنیــد و برش هــای لیمــو را بــه‬ ‫همــراه شــاخه های جعفــری و ســیر تــازه کــه‬ ‫ریشــه های ان را جــدا کرده ایــد بــا برگ هــای‬ ‫ســبزش داخــل شــکم ماهــی بگذاریــد‪ .‬روی‬ ‫ماهــی را نیــز کمــی نمــک و فلفــل بپاشــید و‬ ‫مقــداری مخلــوط زردچوبــه روی ان بمالیــد‪.‬‬ ‫ماهــی را از طرفــی کــه روی ان را بــا مخلــوط‬ ‫زردچوبــه پوشــانده اید در ســینی فــر کــه از قبــل‬ ‫کاغذروغنــی انداخته ایــد‪ ،‬بگذاریــد و قســمت‬ ‫دیگــر ان را نیــز بــا نمــک و فلفــل و مخلــوط‬ ‫زرچوبــه بپوشــانید و در فــر قــرار دهیــد و بــه‬ ‫مــدت ‪ 30‬دقیقــه بپزیــد؛ ســپس ماهــی امــاده‬ ‫شــده را بــا چنــد بــرش نارنــج و ســبزی پلو‬ ‫ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتــدا در کاس ـه ای ماســت و کمــی نمــک را بــا‬ ‫هــم مخلــوط کنیــد و قارچ هــای خــرد شــده‬ ‫را در ان بریزیــد و بــه مــدت ‪ 40-30‬دقیقــه‬ ‫کنــار بگذاریــد‪ .‬روغــن را در تاب ـه ای داغ کنیــد‬ ‫و بعــد ادویــه گرم ماســاال را بــه ان اضافــه‬ ‫کنیــد و کمــی تفــت دهیــد تــا روغــن معطــر‬ ‫شــود‪ ،‬دقــت کنیــد کــه ادویــه را نســوزانید؛‬ ‫ســپس پیــاز را اضافــه کنیــد و تفــت دادن را‬ ‫ادامــه دهیــد تــا پیــاز طالیــی و برشــته شــود‪.‬‬ ‫فلفــل ســبز‪ ،‬ســیر و زنجبیــل را اضافــه کنیــد و‬ ‫بــه مــدت ‪ 1‬دقیقــه دیگــر تفــت دادن را ادامــه‬ ‫دهیــد و بعــد پــوره گوجه فرنگــی را اضافــه و‬ ‫مــواد را خــوب بــا هــم مخلــوط کنیــد و بعــد‬ ‫زردچوبــه‪ ،‬پــودر گشــنیز‪ ،‬پاپریــکا‪ ،‬زیــره و هــل‬ ‫را اضافــه کنیــد‪ .‬در مرحلــه بعــد حــرارت را‬ ‫کــم کــرده و قارچ هــا و برگ هــای شــنبلیله‬ ‫خــرد شــده را اضافــه کنیــد؛ ســپس ‪ 1/4‬تــا‬ ‫‪ 1/2‬پیمانــه اب و مقــداری نمــک بــه مــواد‬ ‫اضافــه کــرده و مــواد را هــم بزنیــد و درب‬ ‫تابــه را گذاشــته تــا قارچ هــا پختــه شــوند‪ .‬در‬ ‫حیــن پخــت‪ ،‬مــواد را چــک کنیــد و اگــر اب‬ ‫ان خیلــی کــم بــود‪ ،‬مقــداری دیگــر اب بــه‬ ‫ان اضافــه کنیــد‪ .‬زمانــی کــه قارچ هــا پختــه‬ ‫شــدند‪ ،‬ادویــه ســوپ را تســت کنیــد و بعــد‬ ‫بــه ظــرف موردنظــر منتقــل کنیــد؛ ســپس روی‬ ‫ان را بــا مقــداری بــرگ گشــنیز تزییــن و بــا‬ ‫مقــداری نــان ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫مواد الزم برای تهیه نان‬ ‫مواد الزم برای مایه میانی‬ ‫* سینه مرغ‪ ،‬کوچک خرد شده‪ 453 :‬گرم‬ ‫* کرفس‪ ،‬ریز خرد شده‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫* سس قرمز تند‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫* پاپریکا‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* روغن زیتون‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* ســس مایونــز‪ ،‬خامــه تــرش‪ 2 :‬قاشــق‬ ‫غذاخــوری‬ ‫* بلوچیز (یا پنیر پارمسان)‪ 56 :‬گرم‬ ‫* سس ووستشیر‪ ،‬اب لیمو‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫طرز تهیه‬ ‫بــرای تهیــه نــان‪ :‬ابتــدا فــر را بــا حــرارت ‪ 218‬درجــه‬ ‫ســانتیگراد روشــن کنیــد‪ .‬در یــک شــیرجوش اب و کــره را‬ ‫روی حــرارت گذاشــته و بــا هــم مخلــوط کنید تا بجوشــد‬ ‫و بعــد از روی حــرارت برداریــد و تمــام ارد را یکبــاره بــه‬ ‫ان اضافــه کنیــد و مــواد را بــا قاشــق چوبــی به هــم بزنیــد‬ ‫تــا خمیــر صــاف و یکدســتی ایجــاد شــود؛ ســپس ظــرف‬ ‫را مجــدد روی حــرارت گذاشــته و ‪ 1‬دقیقــه دیگــر حرارت‬ ‫دادن را ادامــه دهیــد تــا اگــر رطوبتــی در خمیر وجــود دارد‪،‬‬ ‫گرفتــه شــود‪ .‬خمیــر را بــه کاســه همــزن برقی منتقــل کنید‬ ‫و تخم مرغ هــا را یکی یکــی بــه ان اضافــه کنیــد و ان هــا را‬ ‫کامــا بــا هــم ترکیــب کنید‪.‬‬ ‫در ســینی فــر‪ ،‬یــک کاغذروغنــی بیندازیــد‪ .‬خمیــر را در‬ ‫قیــف شــیرینی پزی بریزیــد و هــر کــدام را بــه انــدازه یــک‬ ‫تــوپ گلــف روی ســینی فــر قــرار دهیــد‪ .‬در کاسـه ای یک‬ ‫تخم مــرغ و مقــداری اب را بــا چنــگال هــم بزنیــد و ان را با‬ ‫بــرس مخصــوص اشــپزی روی خمیرهــا بمالید‪.‬‬ ‫ســینی را در فــر بگذاریــد و بــه مــدت ‪ 15‬دقیقــه نان هــا را‬ ‫بپزیــد؛ ســپس حــرارت را بــه ‪ 190‬درجه ســانتیگراد کاهش‬ ‫دهیــد و بــه مــدت ‪ 20‬دقیقــه دیگــر پختــن را ادامــه دهیــد‪.‬‬ ‫دقــت داشــته باشــید کــه در حیــن پخــت‪ ،‬درب فــر بســته‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫بعــد از پخــت اجــازه دهیــد نان هــا بــه مــدت ‪ 5‬دقیقــه‬ ‫خنــک شــوند؛ ســپس مایــه میانــی را وســط ان هــا قــرار‬ ‫دهیــد‪( .‬می توانیــد ایــن نان هــا را در ظــرف درب بســته ای‬ ‫نگهــداری کنیــد و روز بعــد از ان هــا اســتفاده کنیــد)‪.‬‬ ‫بــرای تهیــه مــواد میانــی‪ :‬تابـه ای را روی حرارت متوســط‪-‬‬ ‫زیــاد قــرار دهیــد‪ ،‬روغــن زیتــون را در ان بریزیــد و ســینه‬ ‫مــرغ‪ ،‬ســس قرمــز و پاپریــکا را بــه ان اضافــه کنیــد و‬ ‫حــرارت دادن را ادامــه دهیــد تــا گوشــت مــرغ کامــا پخته‬ ‫شــود و اب ان کــم شــود و ســس غلیظــی به دســت ایــد‬ ‫(تقریبــا ‪ 10‬دقیقــه)؛ ســپس ان را بــه کاسـه ای منتقــل کــرده‬ ‫و بگذاریــد بــه مــدت ‪ 10‬دقیقــه ســرد شــود و بعــد کرفس‪،‬‬ ‫مایونــز‪ ،‬خامــه تــرش‪ ،‬بلوچیــز‪ ،‬ووستشــیر و اب لیمــو را به‬ ‫ان اضافــه کنیــد‪ .‬مخلــوط را بچشــید و اگــر نیــاز بــود کمی‬ ‫نمــک بــه ان اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫بــرای اماده‪‎‬ســازی نهایــی‪ :‬نان هــای پختــه شــده را از وســط‬ ‫بــرش دهیــد به طوری کــه قســمت پاییــن ان بزرگ تــر از‬ ‫قســمت بــاالی ان باشــد‪ .‬مخلــوط چیکن بوفالــو را در‬ ‫قســمت زیریــن نان هــا بریزیــد‪ ،‬روی هــر کــدام یــک برگ‬ ‫کرفــس بگذاریــد و بعد قســمت بــاالی نان هــا را روی ان ها‬ ‫بگذاریــد و بــا یــک خــال دنــدان ان هــا را بــه هــم متصــل‬ ‫و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫چیزکیکبهاری‬ ‫مواد الزم‬ ‫* بیسکوییت ساقه طالیی‪ 200 :‬گرم‬ ‫* بیسکوییت بادامی‪ 150 :‬گرم‬ ‫* خالل بادام‪ 50 :‬گرم‬ ‫* شکر‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* کره ذوب شده‪ 80 :‬گرم‬ ‫* پنیر ریکوتا‪ 1 :‬کیلوگرم‬ ‫* پودر شکر‪ 400 :‬گرم‬ ‫* تخم مرغ‪ 5 :‬عدد‪ 2 +‬زرده اضافه‬ ‫* رنده پوست لیمو‪ 2 :‬عدد‬ ‫* ارد سفید‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫مواد الزم برای الیه ژله ای‬ ‫طرز تهیه‬ ‫طرز تهیه‬ ‫فــر را بــا حــرارت ‪ 200‬درجــه ســانتیگراد روشــن‬ ‫کنیــد‪ .‬در کاســه ای بــزرگ سوســیس‪ ،‬گوشــت‪4 ،‬‬ ‫پیمانــه از خــرده نان هــا‪ ،‬پنیــر‪ ،‬تخم مــرغ‪ ،‬شــیر و‬ ‫نمــک و فلفــل را بــا هــم مخلــوط کنیــد و بــه ارامی‬ ‫بــا دســت ورز دهیــد؛ ســپس روی ان را بپوشــانید و‬ ‫در یخچــال بگذاریــد‪.‬‬ ‫در قابلمــه ای ‪ 7‬لیتــر اب بریزیــد و بگذاریــد تــا‬ ‫به جــوش ایــد‪ 2 .‬قاشــق غذاخــوری نمــک بــه‬ ‫اب جــوش امــده اضافــه کنیــد و بعــد اســفناج ها‬ ‫را درون ان بریزیــد تــا کمــی نــرم شــوند و ســریع‬ ‫ان هــا را از اب داغ خــارج و داخــل کاسـه ای از اب‬ ‫ســرد بگذاریــد و در نهایــت ان هــا را ابکشــی کنیــد‪.‬‬ ‫هویج هــا را بــه اب جــوش اضافــه کنیــد و بعــد از‬ ‫‪ 10‬دقیقــه ان هــا را خــارج کنیــد؛ ســپس پیازچه هــا‬ ‫را بــه اب جــوش اضافــه کنیــد و بعــد از ‪ 1‬دقیقــه‬ ‫ان هــا را نیــز خــارج کنیــد‪.‬‬ ‫ارد را بــا ‪ 1/4‬خــرده نان هــای باقیمانــده مخلــوط‬ ‫کنیــد و روی ســطح کار بپاشــید و گوشــت را روی‬ ‫ان پهــن کنیــد‪ .‬اســفناج ها را روی گوشــت پهــن‬ ‫کنیــد و ‪ 2‬ســانتیمتر از حاشــیه ها را خالــی بگذرایــد‪.‬‬ ‫هویــج‪ ،‬پیازچــه و ژامبــون و پنیرهــا را نیــز روی الیه‬ ‫اســفناج ها قــرار دهیــد و بعــد بــه ارامــی گوشــت‬ ‫را رول کنیــد‪ .‬طــول ایــن رول بایــد تقریبــا ‪40‬‬ ‫ســانتیمتر باشــد‪ .‬میتلــوف را در ســینی لبــه داری‬ ‫گذاشــته‪ 1 ،‬پیمانــه اب بــه ان اضافــه کنیــد و ‪1/2‬‬ ‫پیمانــه روغــن را در طــول ســینی بریزیــد‪ .‬ســینی را‬ ‫بــه مــدت ‪ 1‬ســاعت در فــر قــرار دهیــد؛ ســپس ان‬ ‫را خــارج کــرده و بــه مــدت ‪ 15‬دقیقــه اجــازه دهیــد‬ ‫اســتراحت کنــد‪.‬‬ ‫اب موجــود در ســینی را در یــک شــیرجوش بریزید‬ ‫و بگذاریــد تــا بــه جــوش ایــد و بعــد کمــی نمک و‬ ‫فلفــل و ‪ 1/4‬روغــن باقیمانــده را بــه ان اضافــه کنیــد‬ ‫و حــرارت دادن را ادامــه دهیــد تــا ســس رقیقــی‬ ‫به دســت ایــد؛ ســپس میتلــوف امــاده شــده را بــرش‬ ‫دهیــد و ســس را روی ان بریزیــد و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ادویــه ماســاال‪ ،‬ماســت‪ 2 ،‬قاشــق روغــن و‬ ‫مقــداری نمــک و فلفــل را بــا هــم مخلــوط کنیــد‬ ‫و میگوهــا را بــه مــدت ‪ 1‬ســاعت یا بیشــتر در ان‬ ‫بگذرایــد تــا مــزه دار شــوند؛ ســپس در تابـه ای ‪2‬‬ ‫قاشــق روغــن بریزیــد و میگوهــا را بــه مــدت ‪2‬‬ ‫تــا ‪ 3‬دقیقــه در ان بپزیــد‪( .‬دقت داشــته باشــید که‬ ‫میگوهــا روی پیتــزا هــم مجــدد پختــه می شــوند)‪.‬‬ ‫خمیــر پیتــزا را در ســینی فــر کــه کاغــذ روغنــی‬ ‫انداخته ایــد بگذاریــد‪ ،‬مقــداری ســس پیتــزا روی‬ ‫ســطح ان پخــش کنیــد و بعــد فلفــل دلمــه ای‪،‬‬ ‫پنیــر و میگوهــا را روی ان بچینیــد و در فــر بــا‬ ‫حــرارت ‪ 232‬درجــه ســانتیگراد بــه مــدت ‪ 10‬تــا‬ ‫‪ 12‬دقیقــه بپزیــد تــا خمیــر پیتــزا پختــه و تــرد‬ ‫شــود‪ .‬پیتزاهــا را بــا مقــداری بــرگ گشــنیز تــازه‬ ‫تزییــن و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬بــرای تهیــه ادویــه ماســاال تنوری‪ 1 ،‬قاشــق‬ ‫چایخــوری پــودر پیــاز‪ ،‬پــودر ســیر‪ ،‬میخــک‪،‬‬ ‫فلفــل ســیاه‪ ،‬هــل‪ ،‬دارچیــن‪ ،‬پــودر شــنبلیله‪،‬‬ ‫پــودر گشــنیز‪ 1 ،‬و ‪ 1/2‬قاشــق غذاخــوری زیــره‬ ‫و ‪ 1‬قاشــق چایخــوری رنــگ قرمــز خوراکــی را‬ ‫بــا هــم مخلــوط کنیــد ســپس ان هــا را در تابـه ای‬ ‫بــدون روغــن کمــی تفــت دهیــد تــا ادویه هــا‬ ‫تنــوری و بــوداده شــوند و بعــد ان هــا را از‬ ‫یــک صافــی رد کنیــد و در ظــرف درب بســته ای‬ ‫نگهــداری کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫کــف قالــب گرد ‪ 23‬ســانتیمتری یــک کاغذروغنــی بیندازید‬ ‫به صورتــی کــه دیواره هــای قالــب را نیــز بپوشــاند‪ .‬بــا‬ ‫اســتفاده از چنــد گیــره کاغذ‪ ،‬کاغذروغنــی را به دیــواره قالب‬ ‫محکــم کنیــد‪( .‬ایــن کار بــرای محافظــت از الیــه ژلـه ای که‬ ‫در اخــر روی چیزکیــک قــرار می گیــرد الزم اســت)‪.‬‬ ‫فــر را بــا حــرارت ‪ 170‬درجــه ســانتیگراد روشــن کنیــد‪.‬‬ ‫بیســکوییت ها‪ ،‬بــادام و شــکر را در غذاســاز بریزیــد و مواد‬ ‫را بــا هــم میکــس کنیــد و بعــد کــره را اضافــه کنیــد و‬ ‫میکــس کــردن را تــا جایــی ادامــه دهیــد کــه مخلوطــی نرم‬ ‫و یکدســت ایجــاد شــود‪ .‬مخلــوط بیســکوییت را به طــور‬ ‫یکنواخــت کــف قالب پهــن کنید و بــه مــدت ‪ 10‬دقیقه در‬ ‫فــر بپزیــد تــا تــرد شــود و ان را کنــار بگذاریــد‪.‬‬ ‫پنیــر ریکوتــا و پــودر شــکر را بــا هــم مخلــوط کنیــد تــا‬ ‫صــاف و یکدســت شــوند؛ ســپس تخم مرغ هــا و زرده هــا‬ ‫را اضافــه کنیــد و بعــد رنــده پوســت لیمــو و ارد را اضافــه‬ ‫و مــواد را کامــا بــا هــم ترکیــب کنیــد و روی الیــه‬ ‫بیســکوییتی بریزیــد و بــه مــدت ‪ 1‬ســاعت و ‪ 20‬دقیقــه در‬ ‫فــر گذاشــته تــا کامـا بپــزد‪ .‬زمانــی کــه الیــه پنیــری کامال‬ ‫پختــه باشــد‪ ،‬روی ان کمــی طالیــی شــده و ســطح ان در‬ ‫لمــس کردن کمی ســفت اســت‪ .‬بعــد از پخت‪ ،‬قالــب را از‬ ‫فــر خــارج کــرده تــا کمــی خنــک گــردد و بعــد در یخچال‬ ‫بگذاریــد تــا کامــا ســرد شــود‪.‬‬ ‫بــرای تهیــه الیــه ژل ـه ای‪ :‬ورقه هــای ژالتیــن را بــه مــدت‬ ‫‪ 5‬دقیقــه در اب ســرد بخیســانید تــا نــرم شــوند‪ .‬اب‪ ،‬شــکر‬ ‫و اب لیمــو را روی حــرارت مالیــم قــرار دهیــد تــا شــکر‬ ‫کامــا حــل شــود؛ ســپس اب اضافــی ورقه هــای ژالتیــن‬ ‫را گرفتــه و بــه مخلــوط اب و شــکر اضافــه کنیــد و مــواد را‬ ‫به هــم بزنیــد تــا ژالتیــن نیــز کامــا حــل شــود و بعــد کنــار‬ ‫بگذاریــد تــا خنــک شــود‪ .‬وقتــی مایــع ژالتینی خنک شــد‪،‬‬ ‫‪ 1/3‬ان را بــه ارامــی روی الیــه پنیــری داخــل قالــب بریزیــد‬ ‫و بعــد تعــدادی از گل هــای خوراکــی را روی ان بچینید و به‬ ‫مــدت ‪ 4‬ســاعت در یخچــال قرار دهیــد‪ .‬مایــع ژالتینی باقی‬ ‫مانــده را در دمــای محیــط نگــه داریــد‪ .‬وقتــی الیــه ژالتینــی‬ ‫اول خــودش را گرفــت‪ ،‬بقیــه گل ها و مایع باقیمانــده را روی‬ ‫ان بریزیــد و مجــدد بــه مــدت ‪ 4‬ســاعت ان را در یخچــال‬ ‫بگذاریــد‪ .‬بعــد از امــاده شــدن‪ ،‬بــا اســتفاده از یــک چاقــوی‬ ‫تیــز و گــرم اطــراف الیــه ژلـه ای را از کاغــذ جــدا کنیــد و‬ ‫بعــد چیزکیــک را از قالــب خــارج و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫* سوسیس ایتالیایی‪ 900 :‬گرم‬ ‫* گوشت چرخ کرده‪ 900 :‬گرم‬ ‫* خرده نان تازه‪ 4 :‬و ‪ 1/4‬پیمانه‬ ‫* پنیر پکورینو رنده شده (یا پارمسان)‪ 2 :‬پیمانه‬ ‫* تخم مرغ‪ 3 :‬عدد بزرگ‬ ‫* شیر‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫* اسفناج تازه‪ 453 :‬گرم‬ ‫* هویج نواری بریده شده‪ 4 :‬عدد‬ ‫* پیازچه‪ 12 :‬عدد‬ ‫* ارد سفید‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫* ژامبون‪ 10 :‬ورق‬ ‫* پنیر ورقه ای‪ 6 :‬عدد‬ ‫* روغن زیتون‪ 1/4+1/2 :‬پیمانه‬ ‫* ادویه ماساال تنوری‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* ماست‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫* روغن‪ 4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* اب لیمو‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫* میگو‪ 400 :‬گرم‬ ‫* پنیر فتا‪ 200 :‬گرم‬ ‫* خمیر پیتزا‪ 4 :‬عدد‬ ‫* فلفل دلمه ای سبز‪ ،‬قرمز و زرد‪ 1 :‬عدد‬ ‫* گشنیز تازه‪ ،‬نمک و فلفل‪ :‬به میزان الزم‬ ‫مواد الزم‬ ‫مواد الزم‬ ‫سراشپز اپرا‬ ‫* ورق ژالتین‪ 9 :‬عدد‬ ‫ب لیمو‪ 50 :‬میلی لیتر‬ ‫*ا ‬ ‫* پودر شکر‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫* اب‪ 750 :‬میلی لیتر‬ ‫* گل هــای خوراکــی ماننــد میخــک‪ ،‬پامچــال و‬ ‫بنفشــه‪ :‬بــه میــزان الزم‬ ‫میتلوفبهسبکایتالیا�یی‬ ‫�پیتزامیگو‬ ‫‪73‬‬ ‫فاروق ازادیان‬ ‫کارشناس ارشد تربیت بدنی‬ ‫و علوم ورزشی‬ ‫امادگــی برای ورزش کــــردن درهــوای بـــــهـــاری‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪74‬‬ ‫هــوای مطبــوع و افتابــی فصــل بهــار همــه را وادار می کنــد تــا بــه هــر بهان ـه ای‬ ‫تمرینــات ورزشــی بیــرون از منــزل را شــروع کننــد‪.‬‬ ‫برخــی افــراد بعــد از زمســتان احســاس چاقــی می کننــد و بــا شــروع فصــل بهــار‬ ‫فشــار زیــادی بــر خــود وارد می کننــد تــا بــا انجــام تمرینــات ســخت و ســنگین‬ ‫بــه وزن دلخــواه خــود برســند‪ .‬همیــن عامــل باعــث می شــود تــا ایــن تمرینــات را‬ ‫بیش ازحــد معمــول انجــام دهنــد و در اخــر بــا صدمات جســمانی ای روبرو شــوند‬ ‫کــه ان هــا را از ورزش هــای بهــاری و تابســتانی بازمـی دارد‪.‬‬ ‫اگــر شــما هــم از ایــن دســته افــراد هســتید و می خواهیــد ســطح تمرینــات خــود‬ ‫را افزایــش دهیــد یــا تمرینــات تناســب انــدام جدیــدی را شــروع کنید‪ ،‬بایــد بدانید‬ ‫کــه همیشــه بهتریــن راه‪ ،‬پیــروی از یــک برنامــه تدریجی‬ ‫اســت و بــرای اگاهــی از ورزش مناســب بدنتــان و زمان‬ ‫مناســب بــرای افزایــش ســطح تمرینــات بایــد بــا یــک‬ ‫مربــی متخصــص مشــورت کنیــد مخصوصــا اگــر در‬ ‫گذشــته اســیب یــا جراحتــی داشــته اید‪.‬‬ ‫تمرینــات شــخصی و توصیه هــای درمانــی جســمانی در کنــار هــم می تواننــد‬ ‫بــه امادگــی شــما در بازگشــت بــه تمرینــات ورزشــی و رســیدن بــه هدفتــان در‬ ‫تناســب انــدام کمــک کننــد‪.‬‬ ‫دانســتن اینکــه بــدن شــما چگونــه بــه ورزش پاســخ می دهــد و مطمئــن شــدن از‬ ‫امادگــی بدنتــان بــرای تغییــرات بــزرگ بــا بــازده مثبــت بســیار مهــم اســت‪ .‬ایــن‬ ‫‪ 5‬تمریــن ورزشــی بهــاری موجــب افزایــش ســرعت متابولیســم و کاهــش چربــی‬ ‫بــدن شــما می شــود‪.‬‬ ‫‪ -1‬حرکــت پلکانــی‪ :‬از یــک پلــه یــا ســکو بــا ارتفــاع ‪ 10‬تــا ‪ 15‬ســانتیمتر اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ .‬پاهــای خــود را خــم کنیــد به طوری کــه زانــو و لگــن در یــک راســتا قــرار‬ ‫بگیرنــد و حداقــل ‪ 15‬بــار روی پلــه یــا ســکو بپریــد‪ .‬دور ســکو به طــور کامــل راه‬ ‫برویــد و مجــدد ایــن حرکــت را تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬حرکــت اســکوات‪ :‬پاهــای خــود را از قســمت زانــو بــه جلــو خــم کنیــد و‬ ‫دس ـت هایتان را کنــار خــود قــرار دهیــد‪ .‬تصــور کنیــد کــه یــک صندلــی پشــت‬ ‫شــما قــرار دارد‪ ،‬روی ان بنشــینید‪ ،‬دسـت هایتان را جلــوی خــود قــرار دهیــد‪ ،‬کمــر‬ ‫خــود را بــه حالــت صــاف نگــه داریــد و شــکم تان را بــه داخــل بکشــید‪.‬‬ ‫‪ -3‬حرکــت شــنا‪ :‬دس ـت هایتان را بــه صــورت صــاف و کشــیده روی ســکو یــا‬ ‫پلـه ای بگذاریــد و پاهــا یــا زانوهایتــان را روی زمیــن قــرار دهیــد‪ .‬در هنــگام دم و با‬ ‫فروبــردن هــوا بــه داخــل ریــه‪ ،‬ســعی کنیــد بدنتــان را بــه زمیــن نزدیک کنیــد و در‬ ‫هنــگام بــازدم خــود را از زمیــن بلنــد کنیــد‪ .‬ایــن حرکــت را ‪ 15‬بــار تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -4‬حرکــت شــیب ماهیچــه سه ســر بــازو‪ :‬بــه پشــت جلــوی یــک ســکو یــا پلــه‬ ‫بایســتید و دســت های خــود را پشــت ســر خــود و روی پلــه قــرار دهیــد‪ .‬بــا‬ ‫اســتفاده از ماهیچــه سه ســر بــازو بــدن خــود را بــه ســمت بــاال و پاییــن حرکــت‬ ‫دهیــد‪ .‬دقــت کنیــد کــه ارنــج و مــچ دســت در یک راســتا قــرار گرفتــه باشــند‪ .‬این‬ ‫حرکــت را ‪ 12‬بــار تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -5‬حرکــت النــج‪ :‬یــک پــای خــود را روی پلــه قــرار دهیــد و پــای دیگــر را‬ ‫پشت ســر خــود روی زمیــن بگذاریــد‪ .‬زانــوی پایــی کــه روی پلــه اســت بایــد‬ ‫در راســتای پاشــنه پــا قــرار گرفتــه باشــد؛ ســپس درحالی کــه شــانه ها در راســتای‬ ‫لگــن قــرار گرفته انــد بــدن خــود را بــه ســمت پایین حرکــت دهیــد‪ .‬ایــن کار را ‪12‬‬ ‫بــار بــرای هــر پــا تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫کلیــد بازدهــی ایــن تمرینــات ایــن اســت کــه همــه ان هــا پشت ســرهم انجــام‬ ‫شــوند تــا متابولیســم بــدن و ســوختن چربی هــا را افزایــش دهنــد و بــه شــما در‬ ‫ســوزاندن کالــری حتــی تــا ســاعت ها بعــد از انجــام تمرینــات کمــک کننــد‪.‬‬ ‫ایــن تمرینــات بایــد حداقــل ‪ 2‬بــار در هفتــه انجــام شــوند‪ .‬در بقیــه روزهــای هفته‬ ‫پیــاده روی و شــرکت در کالس هــای یــوگا پیشــنهاد می شــود‪ .‬انجــام ایــن حــرکات‬ ‫ســبک راهــی مناســب بــرای مشــارکت در انجــام تمرینــات ورزشــی روزانه اســت‪.‬‬ ‫علت خستـــگی درتمرینـــات ســـــرعتی‬ ‫‪ -1‬تخلیه کراتین فسفات و ‪( ATP‬منابع تولید انرژی در بدن)‬ ‫‪ -2‬افزایش تجمع اسیدالکتیک در عضله‬ ‫‪ -3‬افزایش یون ‪ H+‬و در نتیجه اسیدی شدن محیط عضله‬ ‫‪ -4‬افزایــش دمــای بــدن به دلیــل ازاد شــدن انــرژی در طــی فراینــد انقبــاض‬ ‫عضالنــی کــه نتیجــه ان کاهــش اب بــدن و از دس ـت دادن امــاح اســت‪ .‬در‬ ‫حــدود ‪ 60‬تــا ‪ 70‬درصــد انــرژی ازاد شــده در بــدن صــرف تولیــد گرمــا‬ ‫می شــود و بقیــه بــرای انقبــاض عضــات و فعالیت هــای ســلولی بــه کار‬ ‫می رونــد‪.‬‬ ‫راهکار‪:‬‬ ‫‪ -1‬نوشیدن یک لیوان اب قبل از تمرین‪ ،‬حتی اگر تشنه نباشید‪.‬‬ ‫‪ -2‬زمان تمرین خود را به ‪ 6‬وعده تقسیم کنید و حین تمرین هر وعده یک‬ ‫عدد خرما بخورید‪.‬‬ ‫‪ -3‬یک عدد مولتی ویتامین جوشان داخل یک بطری اب بیندازید و حین‬ ‫تمرین بین ست ها میل کنید‪.‬‬ ‫‪ 4‬عادتافرادیکهموفقبهکاهشوحفظوزنخودشده اند‬ ‫بــا فــرا رســیدن فصــل بهــار بســیاری از مــردم بــه فکــر راهکارهایــی بــرای کاهش‬ ‫وزن می افتنــد؛ امــا متاســفانه از افــراد چــاق یــا دارای اضافـه وزن فقــط تعــداد کمــی‬ ‫موفــق بــه کاهــش وزن بلندمــدت می شــوند‪ .‬بــه راســتی راز ایــن افــراد موفــق در‬ ‫چیســت؟ در اینجــا شــما را بــا ‪ 4‬عــادت ایــن افــراد موفــق کــه بر اســاس تحقیقات‬ ‫اســتانداردهای جهانــی ‪ NWCR‬و ‪ GHWR‬ردیابــی شــده اند‪ ،‬اشــنا می کنیــم‪.‬‬ ‫‪ -1‬ان ها صبحانه می خورند‬ ‫از هــر ‪ 10‬فــرد الغــر‪ 9 ،‬نفــر و نیــز ‪ %78‬افــرادی کــه رژیــم موفــق دارنــد؛ روز خود‬ ‫را بــا خــوردن صبحانــه اغــاز می کننــد‪ .‬خــوردن صبحانــه بــه کنتــرل اشــتها کمــک‬ ‫می کنــد و افــرادی کــه صبحانــه می خورنــد کالــری کمتــری در طــول روز دریافــت‬ ‫می کننــد‪ .‬یــک صبحانــه عالــی بــرای شــروع صبــح می توانــد مصــرف جــو دوســر‬ ‫بــا بــادام یــا گــردو باشــد‪ .‬طبــق تحقیقــات انجــام شــده‪ ،‬در افــرادی کــه در صبــح‬ ‫جــو دوســر مصــرف می کردنــد کاهــش وزن بیشــتر‪ ،‬کاهــش چربــی بدنــی و نیــز‬ ‫کمــری باریک تــر مشــاهده شــد‪.‬‬ ‫‪ -2‬ان ها اغلب خود را با ترازو وزن می کنند‬ ‫‪ -3‬ان ها زیاد ورزش می کنند‬ ‫‪ -4‬ان ها رژیم نمی گیرند!‬ ‫شــاید بــاور ایــن مــورد ســخت باشــد؛ امــا حقیقــت افــراد موفــق ایــن اســت کــه‬ ‫ان هــا بــه نــدرت رژیــم می گیرنــد‪ .‬طبــق تحقیقــات‪ %74 ،‬افــراد اذعــان داشــته اند‬ ‫کــه تاکنــون هیچ وقــت رژیــم نگرفته انــد و یــا بــه نــدرت ایــن کار را انجــام داده اند‪.‬‬ ‫ان هــا بــر کیفیــت غــذای انتخابــی خــود (میوه هــا‪ ،‬ســبزیجات‪ ،‬پروتئین هــای بدون‬ ‫چربــی و غــات)‪ ،‬عالئــم ســیری و گرســنگی‪ ،‬محــدود کــردن زمــان مشــخص‬ ‫بــرای خــوردن و بــه نــدرت زیــاد خــوردن تمرکــز می کننــد‪.‬‬ ‫هدف خود را مشخص کنید‬ ‫مهــم اســت بدانیــد کــه تمــام پروتئین هــا به صــورت یکســان تولیــد نشــده اند و هرکــدام‬ ‫اثــرات متفاوتــی دارنــد‪ .‬هــدف خــود را از افــزودن پودرهــای پروتئینــی بــه رژیــم خــود‬ ‫مشــخص کنیــد؛ ایــا می خواهیــد الغــر شــوید؟ می خواهیــد عضلــه بســازید؟ یــا فقــط‬ ‫بــرای دریافــت مــواد مغــذی بیشــتری می خواهیــد از ان اســتفاده کنیــد؟‬ ‫اگر سعی دارید الغر شوید‬ ‫در ایــن صــورت احتمــاال قصــد داریــد از شــیک های پروتئینــی به عنــوان جایگزینــی‬ ‫بــرای وعــده غذایــی اســتفاده کنیــد‪ .‬در ایــن حالــت بــه دنبــال پــودر پروتئینـی ای باشــید‬ ‫کــه برچســب «کنســتانتره» روی ان باشــد‪ .‬ایــن پروتئین هــا بــه ارامــی هضم می شــوند و‬ ‫درنتیجــه شــما احســاس ســیری می کنیــد و درعین حــال از مزایــای افزایــش پروتئیــن نیز‬ ‫بهره منــد می شــوید‪ .‬پروتئین هــای کنســتانتره شــامل درصــد زیــادی پروتئیــن بــه همــراه‬ ‫مقادیــری کربوهیــدرات‪ ،‬مــواد معدنــی‪ ،‬اب و چربــی هســتند‪ .‬اگــر هدفتــان الغــر شــدن‬ ‫اســت‪ ،‬از مخلــوط کــردن ایــن پودرهــا بــا هر چیــز دیگــری به جــز اب بپرهیزیــد‪ .‬اضافه‬ ‫کــردن شــیر یــا ماســت بــه ایــن پودرهــا فقــط موجــب افزایــش کالــری و مــدت زمــان‬ ‫هضــم می شــود‪.‬‬ ‫اگر می خواهید بعد از انجام تمرینات ورزشی از ان استفاده کنید‬ ‫مصــرف پــودر پروتئینــی ایزولــه قبــل و بعــد از انجــام تمرینــات ورزشــی مفیــد اســت‬ ‫زیــرا ســریع تر جــذب بــدن می شــوند‪ .‬در هنــگام ورزش بافت هــای بــدن تخلیــه‬ ‫می شــوند و از پروتئینــی کــه قبــا مصــرف کرده ایــد‪ ،‬تغذیــه می کننــد‪ .‬بــه همیــن دلیــل‬ ‫اســت کــه مصــرف پروتئیــن در عضله ســازی مهــم اســت زیــرا بــا روشــی کارامــد و‬ ‫ســریع جــذب بــدن می شــود‪.‬‬ ‫اگر می خواهید رژیم غذایی خود را تقویت کنید‬ ‫کازئیــن‪ ،‬پروتئینــی اســت کــه هضــم ارامــی دارد و هضــم کامــل ان بیــن ‪ 6‬تــا ‪ 8‬ســاعت‬ ‫طــول می کشــد؛ بنابرایــن مصــرف ایــن پروتئیــن اغلــب قبــل از خــواب صــورت‬ ‫می گیــرد‪ .‬ایــن انتخــاب بــرای حجیــم شــدن عضــات نیــز مورداســتفاده قــرار می گیــرد‬ ‫زیــرا هنگامــی کــه فــرد خــواب اســت‪ ،‬بــدن تمــام پروتئین هــا را جــذب می کنــد و بــا‬ ‫مصــرف روزانــه ایــن پروتئیــن نتیجــه ان کامــا قابــل مشــاهده اســت‪.‬‬ ‫پروتئین موردعالقه خود را بیابید‬ ‫عــاوه بــر پودرهــای پروتئینــی‪ ،‬پروتئین هــای متفاوتــی نیــز وجــود دارنــد کــه همــان‬ ‫کارایی هــا را دارنــد؛ به طورمثــال پروتئیــن شــیر حــاوی تمــام امینواســیدهای ضــروری‬ ‫اســت کــه موجــب افزایــش انــرژی و کاهــش اســترس می شــود‪.‬‬ ‫همچنیــن می توانیــد از پروتئیــن ســویا اســتفاده کنیــد‪ .‬پروتئیــن ســویا موجــب کاهــش‬ ‫کلســترول بــاال‪ ،‬تقویــت تــوده اســتخوانی و کاهــش عالئــم یائســگی در خانم هــا‬ ‫می شــود‪ .‬از دیگــر پروتئین هــای گیاهــی می تــوان بــه نخودفرنگــی و شــاهدانه اشــاره‬ ‫کــرد‪.‬‬ ‫برچسب غذایی روی محصول را بخوانید‬ ‫بعــد از اینکــه نــوع پروتئیــن مصرفــی خــود را تشــخیص دادیــد‪ ،‬فراموش نکنیــد که کل‬ ‫برچســب غذایــی محصــول را بــا دقــت بخوانیــد‪ .‬بــه میــزان چربــی و شــکر ان توجــه‬ ‫کنیــد‪ .‬بســیاری از پودرهــای پروتئینــی حــاوی شــیرین کننده صنعتــی نیــز هســتند کــه‬ ‫در قســمت مــواد تشــکیل دهنده محصــول قابل مشــاهده اند‪ .‬بهتــر اســت محصولــی را‬ ‫انتخــاب کنیــد کــه میــزان شــکر و چربــی ان کمتــر اســت‪ .‬به خصــوص افــراد دیابتــی‬ ‫بایــد توجــه ویــژه ای بــه میــزان شــکر و مــواد دیگــری کــه موجــب تغییــر ســطح قنــد‬ ‫خــون می شــوند‪ ،‬داشــته باشــند‪ .‬افــرادی کــه ســندرم روده تحریک پذیــر دارنــد بایــد از‬ ‫پوردهایــی اســتفاده کننــد کــه فاقــد الکتــوز و شــیرین کننده های صنعتــی هســتند‪.‬‬ ‫بیش از اندازه ننوشید‬ ‫اگــر مشــتاق داشــتن کمــری باریک تــر و یــا عضالتــی بزرگ تــر هســتید؛ افزایــش‬ ‫مصــرف ایــن پروتئین هــا راه مناســبی نیســت‪ .‬شــما نمی توانیــد هــر روز مقــدار زیــادی‬ ‫از ایــن پروتئین هــا را بنوشــید زیــرا پودرهــا خیلــی ســریع تر از پروتئین هــای گوشــت‬ ‫یــا مــواد غذایــی طبیعــی دیگــر جــذب بــدن می شــوند و اگــر نتوانیــد تمــام ان هــا را‬ ‫بــه خوبــی هضــم کنیــد‪ ،‬ایــن‬ ‫پروتئین هــا تبدیــل بــه چربــی‬ ‫می شــوند‪ .‬در هــر بــار مصــرف‬ ‫بیــش از ‪ 20‬تــا ‪ 30‬گــرم از ان هــا‬ ‫اســتفاده نکنیــد و ایــن نکتــه را به‬ ‫ذهــن بســپارید کــه در طــول هــر‬ ‫روز چــه مقــداری از پروتئیــن را‬ ‫هضــم کرده ایــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫هرچنــد بررســی ها نشــان می دهنــد کــه رژیــم غذایــی نقــش اساســی تری در‬ ‫کاهــش وزن دارد؛ امــا بــه ایــن معنــی نیســت کــه ورزش را کنــار بگذاریــد‪ .‬ورزش‬ ‫کــردن هنــوز بــرای تناســب انــدام امــری ضروری اســت‪ .‬طبــق تحقیقــات ‪،NWCR‬‬ ‫حــدود ‪ %90‬افــراد موفــق بــه میــزان ‪ 60‬دقیقــه در اکثــر روزهــای هفتــه و طبــق‬ ‫تحقیقــات ‪ %42 ،GHWR‬افــراد موفــق بــه میــزان حداقــل ‪ 5‬روز در هفتــه تمرینات‬ ‫ورزشــی انجــام می دهنــد‪ .‬اگــر تــا امــروز اصــا تمرینــات ورزشــی انجــام نداده ایــد‬ ‫بایــد بــا یــک پزشــک یــا مربــی مشــورت کنیــد و طبــق توصیه هــای او برنامــه‬ ‫تمرینــات خــود را اغــاز کنیــد؛ امــا اگــر تا حــدودی چنــد تمریــن ورزشــی را دنبال‬ ‫کرده ایــد بــه یــک باشــگاه یــا گــروه بپیوندیــد تــا بــرای رســیدن بــه هدفتــان در این‬ ‫راه در کنــار شــما باشــند و بــه شــما کمــک کننــد‪.‬‬ ‫خریــد پودرهــای پروتئینــی اســترس اور اســت‪ .‬هنگامــی کــه بــرای خریــد ان هــا‬ ‫بــه فروشــگاهی مراجعــه می کنیــد بــا انــواع مختلفــی از پودرهــای پروتئینــی مواجــه‬ ‫می شــوید کــه در قفسـه های زیــادی از پاییــن تــا بــاال چیــده شــده اند و اصطالحــات و‬ ‫کلماتــی روی بســته بندی برخــی از ان هــا نوشــته شــده اســت کــه حتــی معنــی ان هــا را‬ ‫نمی دانیــد و همیــن انتخــاب را بــرای شــما ســخت می کنــد؛ امــا وقتــی بــا پایه و اســاس‬ ‫پروتئین هــا اشــنا شــوید ایــن انتخــاب بــرای شــما اســان می گــردد‪ .‬در ایــن مطلب شــما‬ ‫را بــا نکاتــی بــرای یافتــن بهتریــن و مناسـب ترین پــودر پروتئینــی اشــنا می کنیــم‪.‬‬ ‫تناسب اندام‬ ‫طبــق تحقیقــات‪ ،‬دوســتی بــا ترازو یکــی از کلیدهــای کاهــش وزن موفق اســت‪ .‬در‬ ‫حقیقــت ‪ %75‬افــراد موفــق‪ ،‬حداقــل یــک بــار در هفتــه روی تــرازو می رونــد‪ .‬ایــن‬ ‫کار بــه ان هــا ایــن اجــازه را می دهــد تــا بــه ســرعت از تغییــر وزن خود اگاه شــوند‪.‬‬ ‫طبــق بررس ـی های دیگــر‪ ،‬افــرادی کــه ‪ 5‬بــار در هفتــه خــود را وزن می کننــد در‬ ‫مقایســه بــا افــرادی کــه خــود را کمتــر وزن می کننــد‪ ،‬رونــد کاهــش وزن ان ها ســه‬ ‫برابــر می شــود؛ یعنــی بــه طــور متوســط ‪ 9‬کیلوگــرم در ‪ 6‬مــاه‪.‬‬ ‫یــک نکتــه بــرای وزن کــردن خــود بــا تــرازو‪ :‬اگــر از اختــال غذایــی رنــج می برید‬ ‫و یــا دیــدن مقــدار کمــی تغییــر و نوســان در وزنتــان موجب احســاس ناامیــدی در‬ ‫شــما می شــود‪ ،‬ابتــدا ایــن کار بــا پزشــک خــود چــک کنیــد‪ .‬در غیــر ایــن صورت‬ ‫بــر روی تــرازو بایســتید و شــاهد رونــد کاهــش وزن خود باشــید‪.‬‬ ‫چه نوع پروتئینی برای شما مناسب است؟‬ ‫‪75‬‬ ‫‪ 3‬تمرین ساده برای بهبود شانه های خمیده‬ ‫هــدف از انجــام ایــن تمرینــات اصــاح امتــداد اســتخوان کتــف و‬ ‫شــانه ها اســت؛ یعنــی اصــاح شــانه هایی کــه بــه جلــو خــم شــده اند‬ ‫و در دوطــرف حالــت گــرد پیــدا کرده انــد‪ .‬ایــن شــانه های خمیــده‬ ‫کــه در اثــر پشت میزنشســتن های طوالنــی ایجــاد می شــود می توانــد‬ ‫اختــاالت گوناگونــی در شــانه و گــردن را در پــی داشــته باشــد‪ .‬انجــام‬ ‫مــداوم ایــن تمرینــات‪ ،‬شــانه ها را بــه جــای طبیعــی خــود بازمی گردانــد‪.‬‬ ‫تمرین شماره‪:1‬‬ ‫روی لبــه یــک صندلــی بنشــینید درحالی کــه پاهایتــان بــه صــورت‬ ‫مســتقیم و در امتــداد زانوهایتــان قــرار دارد‪ .‬طــوری بنشــینید کــه در‬ ‫قســمت پایینــی کمرتــان یــک قــوس ایجــاد شــود‪.‬‬ ‫‪ 4‬انگشــت هــر دو دســت تان را بــه ســمت بنــد اخــر همــان انگشــت‬ ‫خــم کنیــد (ایــن حالــت را بســیار محکــم و کشــیده انجــام دهیــد) و‬ ‫انگشــت شســت را بــه صــورت صــاف و کشــیده بــه ســمت پاییــن رهــا‬ ‫کنیــد؛ ســپس قســمت خــم شــده انگشــت وســط هــر دو دســت را در دو‬ ‫طــرف شــقیقیه های خــود بگذاریــد بــه صورتــی کــه کــف دس ـت ها رو‬ ‫بــه جلــو باشــد و بازوهایتــان کامــا صــاف و در راســتای شــانه باشــند‬ ‫و بعــد ســعی کنیــد هــر دو دســت را بــه ســمت جلــوی صــورت خــود‬ ‫حرکــت دهیــد و ارنج هــا را بــه هــم بچســبانید‪.‬‬ ‫این حرکت را در ‪ 2‬ست با ‪ 20‬تکرار انجام دهید‪.‬‬ ‫تمرین شماره ‪:2‬‬ ‫روی زمیــن بــه پشــت دراز بکشــید و پاهــای خــود را روی صندلــی‬ ‫بگذاریــد به طوری کــه زانوهــا زاویــه ‪ 90‬درجــه داشــته باشــند‪ .‬پاهــا‪،‬‬ ‫کمــر و شــکم خــود را بــه حالــت ازاد قــرار دهیــد؛ ســپس حرکــت‬ ‫شــماره ‪ 1‬را مجــدد در ایــن حالــت انجــام دهیــد‪.‬‬ ‫این حرکت را در ‪ 2‬ست با ‪ 20‬تکرار انجام دهید‪.‬‬ ‫تمرین شماره ‪:3‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪76‬‬ ‫روی لبــه صندلــی بنشــینید و پاهــا را بــه صــورت صــاف در امتــداد‬ ‫زانوهــا قــرار دهیــد‪ .‬لگــن خــود را بــه ســمت جلــو حرکــت دهیــد تــا‬ ‫قوســی در کمــر خــود ایجــاد کنیــد‪.‬‬ ‫زانوهــای خــود را از هــم دور کنیــد تــا فقــط بــه انــدازه یــک مشـت تان‬ ‫بیــن ان هــا فاصلــه باشــد؛ ســپس یــک بنــد ورزشــی را دور زانوهــای‬ ‫خــود ببیندیــد و محکــم کنیــد‪.‬‬ ‫حرکــت شــماره ‪ 1‬را مجــدد تکــرار کنیــد بــا ایــن تفــاوت کــه در هــر‬ ‫بــاز و بســته شــدن دســت ها‪ ،‬ســعی کنیــد زانوهــای خــود را هــم تــا‬ ‫می توانیــد از هــم دور کنیــد و بــه بنــد ورزشــی کــه دور ان هــا بســته اید‬ ‫فشــار وارد کنیــد‪.‬‬ ‫این حرکت را در ‪ 2‬ست با ‪ 20‬تکرار انجام دهید‪.‬‬ ‫نکات‪:‬‬ ‫‪ -1‬در تمــام مراحــل انجــام تمرینــات‪ ،‬حالــت قــوس کمــر خــود را حفــظ‬ ‫کنید ‪.‬‬ ‫‪ -2‬در تمــام مراحــل ســر خــود را بــه حالــت مســتقیم و ثابــت نگــه‬ ‫داریــد و هنــگام بــاز و بســته شــدن دســت ها ســر را حرکــت ندهیــد‪.‬‬ ‫‪ -3‬حالــت قرارگیــری دســت ها در دو طــرف ســر را نیــز بــه صــورت‬ ‫کشــیده و در امتــداد شــانه حفــظ‬ ‫کنیــد و اجــازه ندهیــد کــه بازوهــا‬ ‫در حیــن انجــام تمرینــات بــه ســمت‬ ‫پاییــن خــم شــوند‪.‬‬ ‫تمرینات ورزشی موثربربیماری کولیت اولسراتیو‬ ‫انجــام تمرینــات ورزشــی به بهبود بیمــاری کولیــت اولســراتیو (نوعی بیمــاری التهاب‬ ‫روده) کمــک و از ایجــاد مشــکالت مربــوط بــه ان جلوگیــری می کنــد‪ .‬در این شــماره‬ ‫قصــد داریــم شــما را بــا تمرینــات مناســب بــرای ایــن نــوع بیمــاری و چگونگی مفید‬ ‫بــودن ان هــا اشــنا کنیــم‪ .‬بــرای اینکــه مطمئــن شــوید کــدام تمریــن و بــه چــه میزانی‬ ‫بــرای شــما الزم اســت‪ ،‬بــا پزشــک خــود مشــورت کنید‪.‬‬ ‫تقویت استخوان ها‬ ‫‪ 30‬تــا ‪ %60‬افــراد مبتــا بــه بیماری هــای التهابــی روده (ماننــد کولیــت اولســراتیو‬ ‫و کــرون) از اســتحکام اســتخوانی پایینــی برخــوردار هســتند‪ .‬در ایــن بیمــاری‪،‬‬ ‫کورتیکواســتروئیدهایی کــه بــرای درمــان مصــرف می شــوند‪ ،‬شــانس ابتــا بــه‬ ‫اســتئوپروزیس (پوکــی اســتخوان) را افزایــش می دهنــد‪ .‬اســتخوان ماننــد عضــات‬ ‫یــک بافــت زنــده اســت کــه ورزش کــردن و انجــام فعالیت هــای فیزیکــی بــا نــازک و‬ ‫شــکننده شــدن ان مقابلــه می کنــد‪.‬‬ ‫تمرینــات مناســب‪ :‬تمرینــات مختلــف وزنه بــرداری کــه موجــب تحــرک بــدن شــما‬ ‫برخــاف جاذبــه زمیــن می شــود‪ .‬از جملــه ایــن تمرینــات حمــل وزنــه در حیــن‬ ‫پیــاده روی یــا بــاال رفتــن از پلــه اســت‪.‬‬ ‫به کارگیری عضالت و مفصل ها‬ ‫از هــر ‪ 4‬نفــر فــرد مبتـا بــه بیماری هــای التهابــی روده‪ 1 ،‬نفــر بــه التهــاب مفاصــل نیز‬ ‫مبتـا اســت‪ .‬در ایــن بیمــاری به دلیــل مصــرف کورتیکواســتروئیدها و تغذیــه ناکافی‪،‬‬ ‫عضــات ضعیــف شــده و فشــارها بیشــتر بــر مفاصــل حاکــم می شــود‪ .‬تمرینــات‬ ‫ورزشــی منظــم بــه رفــع هــر دو مشــکل کمــک می کنــد و موجــب حرکــت اســان تر‬ ‫مفاصــل می گــردد‪.‬‬ ‫تمرینــات مناســب‪ :‬همــان تمرینــات وزنه بــرداری کــه موجــب تقویــت اســتخوان ها‬ ‫می گــردد‪ ،‬بــه عضــات و مفاصــل نیــز کمــک می کنــد‪ .‬تمرینــات ورزشــی هــوازی‬ ‫از جملــه پیــاده روی بــا افزایــش ســرعت ضربــان قلــب بــه عضلــه ســازی و تقویــت‬ ‫مفاصــل نیــز کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫ریکاوری سریع تر بعد از عمل‬ ‫اگــر در بیمــاری کولیــت اولســراتیو بــه عمــل نیــاز باشــد‪ ،‬تمرینــات ورزشــی منظم با‬ ‫تقویــت عضــات‪ ،‬کمــک بــه سیســتم گــردش خــون در جلوگیــری از ایجاد پــاک و‬ ‫تمیــز نگه داشــتن شـش ها‪ ،‬ریــکاوری بعــد از عمــل را اســان تر می کنــد؛ بعــد از عمــل‬ ‫از پزشــک خــود در مــورد زمــان مناســب بــرای شــروع مجــدد ورزش‪ ،‬ســوال کنیــد‪.‬‬ ‫تمرینــات مناســب‪ :‬بــا راه رفتــن و باالوپاییــن رفتــن از پله هــا شــروع کنیــد؛ ســپس‬ ‫تمرینــات خــود را بــه بشین وپاشــو‪ ،‬تمرینــات قدرتــی و یــا وزنه بــرداری بــه بیــش از ‪6‬‬ ‫کیلوگــرم بــه مــدت ‪ 6‬هفتــه بعــد از عمــل‪ ،‬ارتقــا دهیــد‪.‬‬ ‫کاهش استرس‬ ‫اســترس موجــب بــروز کولیــت اولســراتیو نمی شــود ولــی اغلــب بیمــاران اظهــار‬ ‫داشــتند کــه باعــث بدتــر شــدن عالئــم ان می شــود‪ .‬انجــام فعالیت هــای فیزیکــی در‬ ‫مقابلــه بــا اســترس راهــی موثــر اســت‪.‬‬ ‫تمرینــات مناســب‪ :‬فعالیت هایــی با حــرکات نــرم و ارام مانند‪ :‬یــوگا‪ ،‬تای چــی (ورزش‬ ‫رزمــی نــرم و درونــی) و یــا پیاده روی گزینه های مناســبی هســتند‪.‬‬ ‫تقویت روحیه‬ ‫زندگــی کــردن بــا بیماری هــای مزمــن از جملــه کولیــت اولســراتیو ممکــن اســت از‬ ‫لحــاظ روحــی بــه شــما لطمــه وارد کنــد‪ .‬انجــام تمرینات هــوازی بــا ترشــح اندورفین‬ ‫(هورمــون تســکین درد) می توانــد احســاس خوبــی را بــرای شــما فراهــم و روحیه تان‬ ‫را تقویــت کند‪.‬‬ ‫تمرینــات مناســب‪ :‬راه رفتــن‪ ،‬انجــام تمرینــات ورزشــی در باشــگاه و هرگونــه فعالیتی‬ ‫کــه انجــام دادن ان را دوســت داریــد‪.‬‬ ‫جلوگیری از سرطان کولون‬ ‫انجــام تمرینــات ورزشــی منظــم‪ ،‬ریســک ابتـا بــه ســرطان کولــون را در افــراد فاقــد‬ ‫بیمــاری کولیــت اولتراســیو کاهــش می دهــد‪ .‬تحقیقــات نشــان داده کــه افــرادی کــه‬ ‫بیشــتر ورزش کرده انــد مثــا ‪ 8-6‬ســاعت پیــاده روی در هفتــه‪ %24 ،‬ریســک ابتـا بــه‬ ‫ســرطان کولــون در ان هــا کاهــش یافتــه بــود‪.‬‬ ‫تمرینــات مناســب‪ :‬تمریناتــی کــه شــما را بــه فعالیــت زیــادی وادار می کنــد و موجب‬ ‫عــرق کــردن می شــود ماننــد‪ :‬راه رفتــن بــا ســرعت زیــاد و دوچرخه ســواری‪ .‬اگــر بــه‬ ‫تازگــی شــروع بــه انجــام تمرینــات ورزشــی کرده ایــد‪ ،‬از فعالیت هــای بــا شــدت کــم‬ ‫شــروع کنیــد ســپس بــه مــرور زمــان بــه شــدت ان بیفزایید‪.‬‬ ‫نکاتی که باید در انجام تمرینات ورزشی در هنگام این بیماری‪ ،‬رعایت شود‪:‬‬ ‫‪ -1‬اگر نیاز به مکانی برای استراحت دارید‪ ،‬به جای بیرون رفتن‪ ،‬از تردمیل استفاده کنید‪.‬‬ ‫‪ -2‬در اب وهوای گرم ورزش نکنید زیرا این امر موجب دهیدراسیون بدن می شود‪.‬‬ ‫‪ -3‬اگــر بعــد از انجــام تمرینــات هــوازی یــا وزنه بــرداری دچار اســهال شــدید‪ ،‬شــدت‬ ‫تمرینــات خــود را کاهــش دهیــد و از تمرینات مالیم اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫‪ -4‬قبــل و بعــد از ورزش مایعــات کافــی از جملــه اب‪ ،‬نوشــیدنی های ورزشــی حاوی‬ ‫گلوکــز‪ ،‬فروکتــوز و الکترولیت هــای ضــروری بنوشــید‪ ،‬به خصــوص اگر دچار اســهال‬ ‫یا تخلیه اســتومی هســتید‪.‬‬ ‫تخته اســــمان سواری!‬ ‫کریستال هوشمند تناسب اندام‬ ‫ایــن وســیله جدیــد انقالبــی دیگــر در ورزش هــای هوایــی اســت‪ .‬روش انجــام ایــن‬ ‫ورزش بدیــن صــورت اســت کــه به جــای اســتفاده از طنــاب و تختـه ای مخصــوص و‬ ‫ُســرخوردن در عقــب یــک کشــتی روی اب‪ ،‬ایــن بــار بــر روی ایــن تختــه بــال دار‪ ،‬در‬ ‫هــوا و در عقــب یــک هواپیما ُســر خواهید خــورد! در حقیقــت ترکیبــی از ورزش های‬ ‫چتربــازی و موج ســواری اســت‪.‬‬ ‫مکانیســم ایــن تختــه‪ ،‬بســیار ســاده و ایمن اســت و شــبیه بــه این اســت که ســوار یک‬ ‫هواپیمــای بــدون موتــور شــده اید‪ .‬ایــن تختــه توســط حــرکات بدن فــرد و فشــارهای‬ ‫وارده بــر ان کنتــرل می شــود‪ .‬بــه ســمت جلــو و عقــب خــم شــدن از حــرکات پایــه و‬ ‫مهــم بــرای کنتــرل ایــن تخته بــال دار اســت‪.‬‬ ‫در طراحــی ایــن تختــه‪ ،‬ایمــن بــودن‪ ،‬مهم تریــن مســئله اســت و بــه همیــن دلیــل‬ ‫شــامل سیســتم های ایمنــی متنوعــی اســت؛ از جملــه تنظیمــات اتوماتیــک ازادســازی‬ ‫طناب هــای یدک کــش و اتصاالتــی و نیــز چتــر نجــات بــا قابلیــت بازشــدن و عمــل‬ ‫کــردن حتــی در ارتفاعــات پاییــن‪.‬‬ ‫‪ ،Aaron Wypsyznski‬بــا الهــام از کارتون هــای دیزنــی‪ ،‬ایــن تختــه بــال دار را ســاخته‬ ‫اســت و قصــد دارد رویــای خــود کــه موج ســواری بــر روی ابرهــا اســت را تحقــق‬ ‫بخشــد‪ .‬فــاز ســوم ایــن ازمایــش بــا موفقیــت انجــام شــده اســت‪.‬‬ ‫‪ ،Swarovski Shine‬یــک کریســتال جواهراتــی زیبــا و هوشــمند اســت کــه نســبت بــه‬ ‫‪ %99‬ردیاب هــای تناســب انــدام پوشــیدنی دیگــر برتــری دارد‪ .‬ایــن کریســتال شــامل‬ ‫مجموعـه ای از امکانــات اســت کــه می توانیــد ان را روی گردنبنــد و یــا دســتبندهای‬ ‫جواهراتــی متفاوتــی نصــب کنید‪.‬‬ ‫شــما می توانیــد بــا دوبــار ضربــه زدن روی صفحــه چشــمک زن ایــن کریســتال از‬ ‫اهــداف تمرینــات روزانــه خــود اگاه شــوید‪ .‬ایــن جواهــر همچنیــن بــه عنــوان یــک‬ ‫ســاعت کاربرد دارد؛ چشــمک ســفید روشــن روی ان نشــان دهنده ســاعت و چشمک‬ ‫مالیم تــر نشــان دهنــده دقیقــه اســت‪.‬‬ ‫همگام ســازی ایــن کریســتال بــا گوشــی هوشــمند‪ ،‬امــکان بررســی فعالیت هایــی از‬ ‫قبیــل گام های برداشــته شــده‪ ،‬مســافت پیموده شــده‪ ،‬کالــری مصرفی و کیفیــت خواب‬ ‫را بــرای کاربــر فراهــم می کنــد و می تــوان از ان در فعالیت هایــی ماننــد دویــدن‪،‬‬ ‫پیــاده روی‪ ،‬دوچرخه ســواری‪ ،‬شــنا‪ ،‬فوتبــال‪ ،‬تنیــس‪ ،‬بســکتبال و یــوگا اســتفاده کــرد‪.‬‬ ‫ایــن کریســتال درخشــنده نیــاز بــه شــارژ مجــدد نــدارد‪ ،‬دارای یــک باتــری ســکه ای‬ ‫قابل تعویــض اســت کــه طــول عمــر ان ‪ 6‬مــاه اســت و بعــد از ایــن مــدت از باتــری‬ ‫جایگزیــن اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫ایــن کریســتال ضــداب اســت و تــا عمــق ‪ 50‬متــری دوام دارد؛ بنابراین می توانیــد از ان‬ ‫در اســتخر اســتفاده کنیــد فقــط بــرای اینکــه در صورت بــروز مشــکل‪ ،‬گارد امنیتــی را‬ ‫بــا درخشــش ان اگاه کنید‪.‬‬ ‫اطالعات ورزشی‬ ‫«‪ »Sygnal‬چیــزی بیــش از یــک تی شــرت ســاده اســت‪ .‬ایــن لبــاس هوشــمند بــا دارا‬ ‫بــودن راهنمــای ‪ ،GPS‬بــه راحتــی بــا یــک هشــدار لرزشــی در شــانه هایتان‪ ،‬شــما را به‬ ‫ســمت مقصــد هدایــت می کنــد‪ .‬همگام ســازی ایــن تی شــرت از طریــق بلوتــوث بــا‬ ‫نرم افــزا اختصاصـی اش بــر روی گوشــی هوشــمند‪ ،‬بــه شــما در رســیدن بــه مقصــد و‬ ‫نیــز ثبــت فعالیت هــای ورزش ـی تان به صــورت هم زمــان کمــک می کنــد‪ .‬پوشــیدن‬ ‫ایــن تی شــرت کــه ردیاب هــای تناســب انــدام در ان تعبیــه شــده اســت‪ ،‬در محــل کار‪،‬‬ ‫هنــگام تمرینــات ورزشــی و یــا حتــی در منــزل راهــی کاربــردی برای کنتــرل عملکرد‬ ‫شــما است‪.‬‬ ‫از جملــه ویژگی هــای ایــن تی شــرت محاســبه تعــداد دقیــق گام هــای برداشــته شــده‬ ‫در روز و اعــام میــزان کالــری مصرفــی در حیــن انجــام فعالیت هــای فیزیکــی اســت‪.‬‬ ‫حتــی زمانــی کــه بــرای افزایش تناســب انــدام خــود به جــای اسانســور از پله اســتفاده‬ ‫می کنیــد‪ ،‬ایــن تی شــرت تعــداد طبقــات بــاال رفتــه را نیــز بــه شــما اعــام می کنــد!‬ ‫ایــن تی شــرت بــه رنگ هــای ابــی اســمانی و خاکســتری و در ســایزهای مختلفــی‬ ‫تولیــد شــده اســت‪ .‬قابل شستشــو با ماشــین لباسشــویی اســت‪ ،‬باتــری ان به مــدت ‪5‬‬ ‫روز مانــدگاری دارد و تاریــخ عرضــه ان در حــدود فروردیــن تا اردیبهشــت ســال ‪1396‬‬ ‫تخمین زده شــده اســت‪.‬‬ ‫کالهایمنیهوشمندبرایدوچرخه سواران‬ ‫‪ ،Lumos‬ترکیبــی خــوب از تکنولــوژی‪ ،‬طراحــی و کاربــرد و نیــز برنــده بهتریــن کاله‬ ‫ایمنــی دوچرخه ســواری اســت‪ .‬در قســمت جلویــی شــامل ‪LED‬هــای ســفید روشــن‬ ‫و در قســمت عقــب شــامل ‪LED‬هــای قرمزرنــگ اســت کــه ایمنــی و رویت پذیــری‬ ‫دوچرخه ســوار را فراهــم می کنــد و بــه همیــن دلیــل بهتریــن گزینــه بــرای‬ ‫دوچرخه ســواری در جاده هــا اســت‪.‬‬ ‫ایــن کاله ایمنــی توســط بلوتــوث بــه گوشــی هوشــمند کاربــر متصــل می شــود‪.‬‬ ‫ســیگنال های راســت و چــپ (چــراغ راهنمــا) ان توســط یــک ریمــوت کوچـ ِ‬ ‫ـک‬ ‫بی ســیم و ضــداب کــه در دســته های دوچرخــه تعبیــه شــده اند‪ ،‬فعــال می شــوند‪.‬‬ ‫زمانــی کــه ســرعت دوچرخه ســوار کــم شــود چراغ هــای هشــدار ان به صــورت‬ ‫اتوماتیــک بــه رنــگ قرمــز ثابــت درمی ایــد تــا موجــب افزایــش دیــدن شــدن کاربــر‬ ‫در ترافیــک شــود‪.‬‬ ‫ایــن کاله حــاوی باتــری قابــل شــارژ و ضــداب اســت و در رنگ هــای مشــکی زغالی‪،‬‬ ‫ســفید مرواریــدی و ابــی کبالتی تولید شــده اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫تی شرتهوشمندراهنما!‬ ‫‪77‬‬ ‫زیروبم یک سرخابی حرفه ای‬ ‫ِ‬ ‫گفتگو با فرزاد اشوبی‬ ‫فوتبالیســتی کــه هــم اســتقاللی بــوده هــم‬ ‫پرسپولیســی؛ پــدر ارشــای اســتقاللی و همســری‬ ‫مهربــان بــرای یــک بانوی پرسپولیســی؛ فوتبالیســتی‬ ‫موفــق و بی حاشــیه‪ .‬بــا فــرزاد اشــوبیِ فروردینــی‬ ‫یــک گفتگــوی صمیمانه در کافــه رســتوران ایتالیایی‬ ‫اُپــرا داشــتیم کــه ضمیمــه تصویــری اش را در کانــال‬ ‫رســمی اپــارات (‪)aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫و کانــال تلگــرام زیروبــم (‪)@zirobamonline‬‬ ‫می توانیــد مالحظــه کنیــد‪ .‬تیــم گفتگــوی تصویری‪:‬‬ ‫مرضیــه جعفــری‪ ،‬نیما اعتصــام و امیرعلــی احمدی‪.‬‬ ‫و خــدا ایــن مســیر ســخت را طــی کنــم‪.‬‬ ‫به سرنوشت اعتقاد دارید؟‬ ‫مــن فکــر می کنــم تــاش ادم هــا سرنوشــت را‬ ‫می ســازد‪ ،‬واقعــا بــه اینکــه از قبــل چیــزی نوشــته‬ ‫شــده باشــد و اتفــاق بیفتــد اعتقــادی نــدارم‪.‬‬ ‫در لیگ برتر چند گل زدید؟‬ ‫مــن خیلــی کــم گل زدم‪ ،‬اکثــر گل هایــم پنالتــی‬ ‫بودنــد‪ .‬اولیــن بــار اســت کــه ایــن ســوال را از مــن‬ ‫می پرســند؛ فکــر کنــم حــدود بیســت گل یــا دو‪-‬‬ ‫ســه تــا کمتــر‪ ،‬بیشــتر‪.‬‬ ‫چند گل با لباس ابی و چند گل با لباس قرمز؟‬ ‫بــا پیراهــن پرســپولیس پنــج گل زدم و بــا پیراهــن‬ ‫اســتقالل چهــار گل‪.‬‬ ‫تقابل این دو تیم برای اولین بار که از پرسپولیس به‬ ‫استقالل امدید و اولین دربی که شرکت کردید؟‬ ‫تابه حال برایتان شایعه ای ساخته اند که به گوش‬ ‫خودتان هم برسد؟‬ ‫مــن فکــر می کنــم هــر ادمــی چندیــن برابــر‬ ‫دوســتانی کــه دارد دشــمن هــم دارد‪ .‬بلــه حاشــیه‬ ‫ســاخته اند و ســعی کردنــد بــا ایــن مســائل مــن را‬ ‫اذیــت کننــد‪.‬‬ ‫با فضای مجازی چطور هستید؟‬ ‫نــه خیلــی عالقه منــد و پیگیــر هســتم و نــه خیلــی‬ ‫دور‪ ،‬ســعی می کنــم رابطــه کمــی داشــته باشــم‪.‬‬ ‫مبلغ قراردادها در انتخاب تیم بعدی تان چه تاثیری‬ ‫داشت؟‬ ‫مــن از پرســپولیس بــه مــس کرمــان رفتــم و‬ ‫دو ســال انجــا بــودم‪ .‬شــناخت خوبــی از اقــای‬ ‫جناب اشوبی چه خبر؟‬ ‫مظلومــی داشــتم و ان زمــان کــه مربی صادقانــه بگویــم اولویــت دومــم بــود‪ .‬بیشــتر اینکــه‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫دیگ‬ ‫ـن‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫خبــر خاصــی نیســت‪،‬‬ ‫اســتقالل شــد از مــن خواســت کــه بــه مبلــغ قــرارداد فکــر کنــم بــه کیفیــت باشــگاه و‬ ‫تالش ادم ها‬ ‫بــه‬ ‫و‬ ‫ کنــم‬ ‫فوتبــال بــازی نمی‬ ‫بــه ایشــان بپیونــدم‪ ،‬انتخــاب ســختی اهدافــش توجــه بیشــتری داشــتم‪.‬‬ ‫مدتــی‬ ‫ ام‪.‬‬ ‫ه‬ ‫اورد‬ ‫مربیگــری روی‬ ‫ سازد‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫را‬ ‫سرنوشت‬ ‫یکی از مبالغی که خیلی چشمگیر بود؟‬ ‫بــود‪ ،‬بــا خیلی هــا مشــورت کــردم‬ ‫ اهن‬ ‫ه‬ ‫را‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫تی‬ ‫ـت‬ ‫ـ‬ ‫خدم‬ ‫اســت کــه در‬ ‫و بعــد تصمیــم گرفتــم بــه اســتقالل بیشــترین قــرادادی کــه بســتم بــا تیــم راه اهــن بــود‬ ‫مربیگــری‬ ‫در‬ ‫امیــداورم‬ ‫هســتم و‬ ‫بــروم و از شــرایطم راضــی بــودم و از هــر کــدام از در زمانــی کــه اقــای بابــک زنجانــی مدیریــت و‬ ‫ـته‬ ‫ـ‬ ‫داش‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫فوتبال‬ ‫ـان‬ ‫ـ‬ ‫زم‬ ‫ـل‬ ‫ـ‬ ‫مث‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫خوب‬ ‫ـای‬ ‫ـ‬ ‫روزه‬ ‫بتوانــم‬ ‫مالکیــت ان تیــم را در اختیــار داشــتند کــه متاســفانه‬ ‫انتخاب هایــم هــم راضــی ام‪.‬‬ ‫باشــم‪.‬‬ ‫بــا دســتگیری ایشــان و مشــکالتی‬ ‫اولین دربی؟‬ ‫متولد چه سالی هستید؟‬ ‫کــه برایشــان پیــش امــد‪ ،‬قــراردادم‬ ‫کــه‬ ‫بــوده‬ ‫ذهنــم‬ ‫همیشــه در‬ ‫من خیلی کم گل زدم!‬ ‫هستم‪.‬‬ ‫من متولد ‪1359/1/27‬‬ ‫پرداخــت نشــد‪.‬‬ ‫بازیکــن بایــد تمــام تالشــش را‬ ‫فروردینی ها چه اخالقیاتی دارند؟‬ ‫مبلغش چقدر بود؟‬ ‫انجــام دهــد و تمــام توانای ـی اش‬ ‫ششصد و سی میلیون تومان‪.‬‬ ‫نمی شــود بــه همــه تعمیــم بدهیــم؛ ولــی را نشــان بدهــد و فــارغ از اینکــه‬ ‫این قراردادهایی که بسته می شود کنارش سوئیچ و‬ ‫بزرگ تریــن خصوصیت شــان صداقــت اســت‪ ،‬شــما احساســت چیســت بایــد حداکثــر تــوان و‬ ‫حداقــل بــرای مــن این طــور اســت‪.‬‬ ‫ماشین و‪ ...‬هم هست؟‬ ‫کارایــی را بــرای تیـم ات داشــته باشــی‪ .‬دو دربــی بــا‬ ‫از ماه تولدتان راضی هستید؟‬ ‫اســتقالل و در مقابــل پرســپولیس قــرار گرفتــم و به مــن تــا حــاال چنیــن قــراردادی نبســته ام و ندیــده ام‪،‬‬ ‫خیلی راضی ام‪.‬‬ ‫گــواه شــاهدان و کارشناســان و مربی هــای خــودم فقــط مثــل شــما شــنیده ام و نمی توانــم نظــری‬ ‫غالم عباس بگوییم یا فرزاد؟‬ ‫در هــر دو بــازی جــزء بهتریــن بازیکنــان اســتقالل قطعــی در مــوردش بدهــم‪.‬‬ ‫الگوی شما در فوتبال چه کسی است؟‬ ‫مــا همــه در خانــواده همین طــور هســتیم؛ یــک بــودم‪.‬‬ ‫اســم شناســنامه ای داریــم کــه پــدر انتخــاب کردنــد‬ ‫مــن الگــوی خاصــی نــدارم‪ ،‬ســعی کــردم از هــر‬ ‫از درب ابی با شما صحبت کنیم یا از درب قرمز؟‬ ‫و یــک اســم مســتعار کــه خودمــان را بــه ان اســم‬ ‫کدام یک را اول باز می کنید که ما واردش شویم؟‬ ‫کســی بهتریــن چیزهــا را برداشــت کنــم‪ .‬ممکــن‬ ‫می شناســیم‪ .‬تــا روزی کــه مدرســه نرفتــه بــودم از درب رن ـگ دار بــا مــن صحبــت نکنیــد‪ .‬از یــک اســت ایــن شــخص اصــا فوتبالــی نباشــد؛‬ ‫اصــا نمی دانســتم اســم دیگــری دارم و تــازه انجــا درب بی رنــگ و راجــع بــه فوتبــال و هــر چیــزی ولــی یــک صحبــت‪ ،‬یــک راهــکار یــا یــک نظــر‬ ‫بــود کــه فهمیــدم اســم شناســنامه ام بــا اســمی کــه تا کــه دوســت داریــد بپرســید؛ ولــی از رنــگ نپرســید می توانــد خیلــی تاثیرگــذار باشــد‪.‬‬ ‫االن می شــناختم متفــاوت اســت‪.‬‬ ‫خودتان را مدیون کسی می دانید؟‬ ‫چــون اعتقــادی بــه ایــن موضــوع نــدارم‪.‬‬ ‫کالهتان چه زمانی در مستطیل سبز افتاد؟‬ ‫خــودم را مدیــون خــدا می دانــم؛ چــون در ایــن‬ ‫یک زمانی کم رنگ شدید‪ ،‬چرا؟‬ ‫کالهــم از همــان بچگــی در مســتطیل ســبز نبــود‪ ،‬طبیعتــا وقتــی در تیم هــای مطــرح حضــور نــداری مســیر ســختی کــه طــی کــردم تنهــا حامـی ام بــود‪.‬‬ ‫در مســتطیل اســفالت بــود و از پانــزده ســالگی به خصــوص بــا خصوصیــات اخالقــی و رفتــاری خانــواده ام کامــا مخالــف ورزش کردنــم بودنــد‬ ‫به صــورت جدی تــر و حرفه ای تــر بــه ســمت مــن‪ ،‬کم رنــگ می شــوی‪ .‬مــن بــا ایــن موضــوع و در واقــع ورزش کــردن را شــغل نمی دیدنــد و‬ ‫فوتبــال رفتــم کــه ادامــه بدهــم و از همــان زمــان مشــکل نــدارم و ســعی می کنــم روی حرفــه تــا زمانــی کــه بــه پرســپولیس نرفتــه بــودم هیــچ‬ ‫تــا همیــن لحظ ـه ای کــه در خدمــت شــما هســتم جدیــدی کــه انتخاب کــردم تمرکــز کنم و انــرژی ام حمایتــی از طــرف خانــواده نمی شــدم‪ ،‬تــازه بعــد‬ ‫زندگ ـی ام بــا مســتطیل ســبز گــره خــورده اســت‪ .‬را در مســیر تــازه ای کــه می خواهــم در ان پیشــرفت از ان بــود کــه خانــواده عالقه منــد و پیگیــر شــدند‪.‬‬ ‫اولین دشتی که از فوتبال کردید چه زمانی بود؟‬ ‫خانواده پرجمعیتی هستید؟‬ ‫داشــته باشــم صــرف کنــم‪ .‬قبــول دارم که شــاید یک‬ ‫ـک‬ ‫ـ‬ ‫ی‬ ‫مــن بازیکــن تیــم جوانــان بازیافــت در دســته‬ ‫بخشــی مقصــر خــودم هســتم و بایــد ارتباطاتــم را مــا هفــت فرزنــد هســتیم‪ ،‬ســه بــرادر و ســه خواهر‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫ـود‬ ‫تهــران بــودم و فکــر می کنــم هفــده ســالم بـ‬ ‫دارم‪.‬‬ ‫بیشــتر کنــم؛ ولــی شــخصیتم این طــور بــوده کــه‬ ‫اولیــن قــراردادم را بســتم‪.‬‬ ‫ان ها هم فوتبالی هستند؟‬ ‫ارام و بی حاشــیه بــودم‪.‬‬ ‫چقدر؟‬ ‫هیچ کدام فوتبالی نبودند؛ ولی‬ ‫حاشیه یک سری ها را موفق می کند؟‬ ‫هزار‬ ‫ده‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫ماه‬ ‫ـش‪،‬‬ ‫ـ‬ ‫پی‬ ‫ـول‬ ‫ـ‬ ‫پ‬ ‫ـان‬ ‫ـ‬ ‫توم‬ ‫ـزار‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫چهــل‬ ‫موفقیـ ِ‬ ‫به خاطر من فوتبالی شدند یا‬ ‫ـت کوتاه مــدت اســت‪ ،‬چیــزی نیســت کــه‬ ‫ـد‬ ‫ـ‬ ‫ص‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫جمع‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫یعن‬ ‫ـود؛‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـاه‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫ـش‬ ‫ـ‬ ‫ش‬ ‫ـرای‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫و‬ ‫ـان‬ ‫تومـ‬ ‫بهتر است بگویم مقداری‬ ‫دائمــی باشــد‪ .‬ممکــن اســت زمــان کوتاهــی موفــق‬ ‫تومان‪.‬‬ ‫هــزار‬ ‫پیگیر شدند وگرنه متاسفانه‬ ‫باشــی؛ ولــی در نهایــت حاصلــی جــز شکســت‬ ‫این قراردادتان به چه سالی برمی گردد؟‬ ‫هیچ کدامشانورزشی‬ ‫بــرای شــما نــدارد‪.‬‬ ‫بود‪.‬‬ ‫اگر اشتباه نکنم حدود سال ‪1375-76‬‬ ‫نیستند‪.‬‬ ‫اوج قدرت تان در کدام تیم بود؟‬ ‫یادتان هست با ان پول چه کار کردید؟‬ ‫در هر تیمی که بازی کردم قوی عمل کردم‪.‬‬ ‫اولیــن کاری کــه کــردم یــک جعبــه شــیرینی خریدم‬ ‫کمی از سال ‪ 2007‬که پدیده لیگ برتر شدید‪،‬‬ ‫بــرای‬ ‫و بــه خانــه بــردم و واقعیتــش را بخواهیــد‬ ‫برایمان بگویید‪.‬‬ ‫خــودم لبــاس خریــدم‪.‬‬ ‫مــن بازیکنــی بــودم کــه از لیــگ یــک‬ ‫چه زمانی به ان باور رسیدید که می توانید درجه‬ ‫بــه پرســپولیس امــده بــودم و در‬ ‫یک باشید؟‬ ‫مقابــل ان همــه ســتاره و بازیکنــان‬ ‫ـتم‬ ‫ـ‬ ‫داش‬ ‫را‬ ‫ـدف‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫و‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫خاط‬ ‫ـان‬ ‫ـ‬ ‫اطمین‬ ‫ـن‬ ‫ـ‬ ‫ای‬ ‫از بچگــی‬ ‫شــناخته شــده‪ ،‬بازیکــن گمنامــی‬ ‫ـش‬ ‫ـ‬ ‫بابت‬ ‫و‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ رس‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ـزرگ‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـای‬ ‫ـ‬ ‫جاه‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـا‬ ‫کــه قطعـ‬ ‫بــودم‪ .‬اوایــل خیلــی اذیــت شــدم‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫واقع‬ ‫ـردم‪.‬‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫ـاش‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫و‬ ‫ـیدم‬ ‫ـ‬ ‫کش‬ ‫ـت‬ ‫ـ‬ ‫زحم‬ ‫خیلــی‬ ‫حتــی دوســتان مطبوعاتــی خیلــی‬ ‫ـتم‬ ‫ـ‬ ‫نداش‬ ‫ـیر‬ ‫ـ‬ ‫مس‬ ‫این‬ ‫در‬ ‫ـری‬ ‫ـ‬ ‫دیگ‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫حام‬ ‫ـدا‪،‬‬ ‫ـ‬ ‫خ‬ ‫از‬ ‫غیــر‬ ‫مــن را اذیــت کردنــد و بــه کیفیتم‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫تالش‬ ‫به‬ ‫اتکا‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـتم‬ ‫ـ‬ ‫توانس‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫ـحالم‬ ‫ـ‬ ‫خوش‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫خیل‬ ‫و‬ ‫خیلــی ایــراد گرفتنــد؛ ولــی مــن‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪78‬‬ ‫بــه راهــی کــه می خواســتم بــروم مصمــم بــودم و‬ ‫بــه توانایی هــای خــودم ایمــان داشــتم‪ .‬خوشــبختانه‬ ‫ابتــدا اقــای اری هــان حضــور داشــت و ســپس‬ ‫اقــای دنیزلــی امدنــد و توانســتم کیفیــت خــودم‬ ‫را بــه ایشــان و بــه تیــم تحمیــل کنــم و روزهــای‬ ‫خیلــی خوبــی داشــته باشــم‪.‬‬ ‫“‬ ‫همسرتان چطور؟‬ ‫خانمم خیلی به فوتبال عالقه مند است‪.‬‬ ‫ایشان ابی هستند یا قرمز؟‬ ‫قرمز؛ ولی پسرم ارشا شدیدا استقاللی است‪.‬‬ ‫اجازه می دهید وقتی که بزرگ شد فوتبالیست شود؟‬ ‫حتمــا‪ .‬ســفره هفت ســین هــم بایــد باشــد و کنــار‬ ‫خانــواده لذتــش بیشــتر اســت‪.‬‬ ‫ازدواجتان سنتی بود؟‬ ‫خیــر در ازدواجــم ســنتی نبــودم‪ ،‬خیلــی مــدرن‬ ‫بــودم؛ ولــی ســنت را دوســت دارم‪ .‬بــه نظــر مــن‬ ‫هــر چیــزی کــه منطــق و عقــل و احســاس تاییدش‬ ‫می کنــد درســت اســت‪ ،‬مهــم نیســت ســنت باشــد‬ ‫یــا مدرنیتــه‪ ،‬شــما از ان اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫مــن نشــده اســت‪ .‬خــودم بــرای کســب تجربــه و‬ ‫یــاد گرفتــن اصــول مربیگــری کــه بســیار متفــاوت‬ ‫اســت‪ ،‬از ابتــدای فصــل در کنــار تیــم راه اهــن بــودم‬ ‫و هــر روز دارم یــاد می گیــرم و احســاس می کنــم‬ ‫ایده هــای بهتــری پیــدا می کنــم و بهتــر بــا ایــن‬ ‫مســیر اشــنا می شــوم‪.‬‬ ‫هــر چــه خــودش بخواهــد‪ .‬تابســتان در شــهر ری‬ ‫چرا مربیگری؟‬ ‫بــرای بچه هــای بیــن ‪ 14-6‬ســال کالســی داشــتم‬ ‫زمانــی کــه بچــه بــودم و ســن کمــی داشــتم خــودم‬ ‫کــه ارشــا را هــم بــا خــودم می بــردم و خــودم‬ ‫ادم احساساتی هستید؟‬ ‫را در لبــاس بارســلونا تصــور می کــردم و خــودم را‬ ‫هــم فکــر نمی کــردم ایــن اســتعداد را داشــته باشــد‪.‬‬ ‫بــه قــول مــا فوتبالی هــا بــا شــعور فوتبــال بــازی بله خیلی‪.‬‬ ‫در نیوکمــپ می دیــدم‪ ،‬واقعــا عاشــقانه ایــن تیــم را‬ ‫صادقانه بگویید چند سال موقع سال تحویل خواب‬ ‫دوســت دارم و دوســت دارم در مربیگــری بــه ایــن‬ ‫می کــرد و نمی دانــم در اینــده کــه بــزرگ شــد‬ ‫بودید؟‬ ‫ارزو برســم‪.‬‬ ‫می توانــد ایــن ســختی ها را تحمــل کنــد یــا نــه‪.‬‬ ‫فکــر می کنــم دو یــا ســه بــار‬ ‫به غیر از تیم هایی که گفتید به تیم دیگری هم‬ ‫قطعــا اگــر تــوان ایــن را داشــته‬ ‫البتــه‬ ‫ایــن اتفــاق افتــاده اســت‪.‬‬ ‫عالقه ای دارید؟‬ ‫تحمــل‬ ‫باشــد کــه ســختی ها را‬ ‫از رنگ نپرسید چون اعتقادی‬ ‫چنــد بــار هــم بــرای مســابقات هــر جایــی پــپ گواردیــوال بــرود بــه ان تیــم‬ ‫کنــد‪ ،‬فکــر می کنــم اســتعدادش‬ ‫به این موضوع ندارم‬ ‫در اردو بــودم؛ ولــی از زمانــی عالقه منــدم؛ چــون ســبک و ایده هایــش را خیلــی‬ ‫را داشــته باشــد‪.‬‬ ‫کــه متاهــل شــدم تــا اکنــون فکــر دوســت دارم و بــه اعتقــاد مــن اکنــون کامل تریــن‬ ‫امدن ارشا چه تغییراتی را در‬ ‫نمی کنــم بیشــتر دو یــا ســه بــار مربــی دنیــا اســت‪ .‬هرچنــد مــا مربی هــای خــوب‬ ‫زندگی تان به‪‎‬وجود اورد؟‬ ‫ارشــا شــیرین ترین اتفــاق زندگــی مــن و همســرم ایــن اتفــاق افتــاده باشــد‪ .‬دســت خــودم هــم نبــوده دیگــری هــم داریــم؛ ولــی از دیــد مــن ایشــان‬ ‫اســت‪ .‬مــا بــرای ایــن لحظــه خیلــی انتظار کشــیدیم شــرایط باشــگاه بــه شــکلی بــوده کــه نمی توانســتم بهتریــن مربــی هســتند‪ .‬حســاب بارســلونا بــا بقیــه‬ ‫و از خداونــد بی نهایــت ممنــون و سپاســگزاریم کنــار خانــواده باشــم‪.‬‬ ‫فــرق می کنــد‪ ،‬چــه ایشــان مربــی ایــن تیــم باشــد‬ ‫دارید؟‬ ‫دوست‬ ‫رسم عیدی دادن را‬ ‫و یــا نباشــد بارســلونا را عاشــقانه‬ ‫کــه ایــن موهبــت او شــامل حــال مــا شــد و ایــن‬ ‫ـتم‬ ‫ـ‬ ‫داش‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫کم‬ ‫ـن‬ ‫فرشــته را بــه مــا عطــا کــرد‪ .‬از داشــتن ارشــا خیلــی بلــه‪ .‬زمانــی کــه سـ‬ ‫دوســت دارم‪.‬‬ ‫دو سه بار هنگام‬ ‫خیلــی دوســت داشــتم عیــدی‬ ‫برای مردم کشورمان و مخاطبین‬ ‫خوشــحال هســتیم‪.‬‬ ‫بگیــرم و به خاطــر همیــن اکنــون سال تحویل خواب بودم! زیروبم‪ ،‬هفت ارزو کنید‪...‬‬ ‫تغییراتش چه بود؟‬ ‫اگــر در مــورد خــودم صحبــت کنــم؛ خیلــی احســاس بچه هــا را خیلــی خــوب‬ ‫قطعــا اولین «ســین»‪ ،‬ســامتی اســت‬ ‫متعهد تــر و بــا فکرتــر و بــا انگیزه تــر زندگ ـی ام را متوجــه می شــوم‪.‬‬ ‫کــه پیش نیــاز همــه زندگی هــا اســت و بعــد‬ ‫به مخاطبین زیروبم یک جمله عیدی می دهید که به‬ ‫صداقــت‪ ،‬شــادی‪ ،‬موفقیــت‪ ،‬تــاش‪ ،‬ایمــان‪ ،‬عشــق‪،‬‬ ‫ادامــه می دهــم‪.‬‬ ‫یادگار برایشان بماند؟‬ ‫هــدف‪.‬‬ ‫شبیه شماست یا مادرش؟‬ ‫بهتریــن جملـه ای کــه می توانــم بگویــم ایــن اســت‪:‬‬ ‫کالم اخر برای مخاطبین سرخابی که دوست تان‬ ‫بیشتر شبیه مادرش است‪.‬‬ ‫ـن‬ ‫بــا هــر بهــار‪ ،‬بهــاری شــویم و تغییــر کنیــم‪ .‬ایـ‬ ‫دارند؟‬ ‫قشنگ ترین خاطره فوتبالی تان؟‬ ‫بــدون شــک قهرمانــی بــا پرســپولیس بــود ان هــم شــعار نیســت واقعیــت اســت و بایــد امــروز مــا و مــن از تک تــک شــما ممنونــم‪ .‬واقعا روزهــای خوبی‬ ‫بــه ان شــکل کــه شــش امتیــاز از مــا کســر کردنــد‪ ،‬امســال مــا بــا گذشــته مان فــرق کنــد‪ ،‬بایــد ســعی را داشــتم و خیلــی خیلــی دوسـت تان دارم‪ .‬اگــر مــن‬ ‫بــازی ای کــه حتمــا بایــد می بردیــم و در دقیقــه کنیــم انســان های بهتــری باشــیم و عواطــف بهتــر را تشــویق کردیــد از شــما ممنونــم و اگــر غیــر از این‬ ‫‪ 96‬ســپهر تــوپ را تبــدل بــه گل کــرد‪ .‬هنــوز هــم و بیشــتری داشــته باشــیم‪ .‬امیــدوارم در ایــن ســال بــوده بــاز هــم تشــکر می کنــم‪ .‬زمانــی کــه بــازی‬ ‫کــه بــه ان لحظــات و شــادی بعــد از بــازی فکــر جدیــد گام کوچکــی بــه ایــن ســمت برداریــم‪.‬‬ ‫می کــردم حضــور گرمتــان را به خصــوص در تیــم‬ ‫بیشتر سرخابی ها هم خواننده شدند و هم بازیگر‪،‬‬ ‫ســرخابی همیشــه کنــارم حــس کــردم و انــرژی‬ ‫می کنــم پــر از انــرژی می شــوم‪.‬‬ ‫چرا شما خواننده یا بازیگر نمی شوید؟‬ ‫گرفتــم‪ .‬امیــدوارم در تمــام‬ ‫تلخ ترین خاطره فوتبالی تان؟‬ ‫در مســیر زندگـی ام اتفاقــی افتــاد کــه روی فوتبالــم مــن فکــر می کنــم هــر کســی اســتعداد و عالقــه مراحــل زندگی تــان‬ ‫تاثیــر منفــی گذاشــت؛ ســال ‪ 1381‬بــا موتــور خــاص خــودش را دارد‪ .‬موســیقی را خیلی دوســت موفــق‪ ،‬پیــروز و‬ ‫تصــادف کــردم و یــک ســال نتوانســتم بــازی کنــم‪ .‬دارم‪ ،‬شــیفته هنــر فیلــم هــم هســتم؛ امــا عالقـه ای ســامت باشید‪.‬‬ ‫واقعــا اتفــاق وحشــتناکی بــود و عوارضــش در هــم بــرای ورود بــه ایــن مســیر نــدارم‪.‬‬ ‫رابطه بین فوتبال و کارواش را برایمان تعریف‬ ‫ایــن ســال ها بــا مــن باقــی مانــده کــه پــای چپــم‬ ‫می کنید؟‬ ‫فــرم طبیعــی نــدارد و هــر کســی می بینــد تعجــب‬ ‫می کنــد‪ ،‬بــاورش بــرای خیلی هــا ســخت و در واقــع ان یــک پیشــنهاد از طریــق دوســتی بــود‬ ‫غیرممکــن اســت‪ .‬دکتــر بــه مــن گفــت کــه دیگــر کــه در ایــن زمینــه تجربــه داشــت و مــن هم ســعی‬ ‫نمی توانــی بــازی کنــی‪ ،‬بــه فکــر راه رفتــن درســت کــردم در کنــار فوتبــال‪ ،‬کار دیگــری داشــته باشــم‪.‬‬ ‫بــاش تــا فوتبــال بــازی کــردن‪ .‬هیچ کــس نمی توانــد نــه می توانــم بگویــم تجربــه موفقــی بــود و نــه‬ ‫درک کنــد کــه مــن چقــدر ســختی کشــیدم کــه تجربــه ناموفقــی بــود؛ مثــل خیلــی از اتفاق هــای‬ ‫زندگــی ام از ان درس گرفتــم‪.‬‬ ‫توانســتم دوبــاره برگــردم‪.‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫قشنگ ترین سال تحویل زندگی تان؟‬ ‫قشــنگ ترین لحظــه ســال تحویلــم زمانــی بــود‬ ‫کــه ارشــا در راه بــود و بــا خانمــم بــه کیــش رفتــه‬ ‫بودیــم و لحظــه ســال تحویــل رو بــه دریــا بودیــم‬ ‫کــه خیلــی برایمــان شــیرین و قشــنگ بــود‪.‬‬ ‫اکثرا سال تحویل ها کجا هستید؟‬ ‫کنار سفره و کنار خانواده‪.‬‬ ‫سفره هفت سین هم پهن می کنید؟‬ ‫اقای فراستی فوتبال ما چه کسی است؟‬ ‫مــن بیــان و کالم اقــای صــدر و اقــای‬ ‫حاج رضایــی را دوســت دارم‪ .‬الزامــا موافــق تمام‬ ‫بیــان و کالمشــان نیســتم؛ ولی شــکل بیانشــان‬ ‫را دوســت دارم و معتقــدم اگــر انتقــادی یــا‬ ‫نظــری اســت هرچقــدر محترمانــه بیــان‬ ‫شــود حتــی اگــر اشــتباه هــم باشــد‬ ‫بازخــورد خوبــی دارد و راحت تــر‬ ‫می شــود بــا ان کنــار امــد‬ ‫و ان را به عنــوان نقــد‬ ‫پذیرفــت‪.‬‬ ‫امسال به شما پیشنهاد‬ ‫مربیگری شده است؟‬ ‫مــن ابتــدای مســیرم‬ ‫هســتم‪ ،‬هنــوز پیشــنهادی به‬ ‫شــکل جــدی و محکــم بــه‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫چرا سختی؟‬ ‫چــون مــن بــا ان اتفــاق از فوتبــال دور شــدم‪ .‬بــرای‬ ‫یــک ورزشــکار هیچ چیــز بدتــر از ایــن نیســت‬ ‫کــه نتوانــد ورزش کنــد چــون قطعــا بزرگ تریــن‬ ‫عالقـه اش همــان حرفــه و ورزش اســت‪ .‬بــرای مــن‬ ‫هــم همین طــور بــود‪ .‬ان اتفــاق در ســن ‪ 21‬ســالگی‬ ‫خیلــی بــه مــن ضربــه زد و برگشــتن از ان وضعیت‬ ‫چندیــن برابــر ســخت تر بــود به خصــوص کــه‬ ‫شــما هیچ کــس را حامــی خــودت نمی بینــی‪.‬‬ ‫خیلــی بــه مــن ســخت گذشــت؛ امــا من شکســتش‬ ‫دادم و ایــن جــزء نقطه هــای عطــف زندگــی ام‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫محیط رستوران اپرا چطور است؟‬ ‫هــم گــرم و هــم دوســتانه اســت‪ ،‬به خصــوص در‬ ‫ایــن هــوای ســرد زمســتان خیلــی محیــط گــرم و‬ ‫زیبایــی اســت‪.‬‬ ‫هفتم زیروبم‬ ‫اختصاصی‬ ‫نگاه‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫‪79‬‬ ‫خورشید و باد‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪80‬‬ ‫یــک روز خورشــید و بــاد بــا هــم دربــاره اینکــه چــه کســی قوی تــر‬ ‫اســت‪ ،‬بحــث می کردنــد‪.‬‬ ‫بــاد گفــت‪ :‬مــن می توانــم درختــان عظیــم را از ریشــه در بیــاورم و‬ ‫میلیون هــا کشــتی را غــرق کنــم و بــا غــرور ادامــه داد‪ :‬تــو هیچ کــدام از‬ ‫ایــن کارهــا را نمی توانــی انجــام دهــی!‬ ‫خورشــید لبخنــد زد و شــانه بــاال انداخــت و گفــت‪ :‬ایــن بــه ایــن‬ ‫معنــی نیســت کــه تــو قوی تــری!‬ ‫بــاد گفــت‪ :‬مــن می توانــم صــورت تــو را بــا ابــر بپوشــانم طــوری کــه‬ ‫هیچ کــس نتوانــد دیگــر تــو را ببینــد؛ امــا تــو نمی توانــی ایــن کار را‬ ‫بــا مــن بکنی!‬ ‫خورشــید فقــط گرمــی لبخنــد زد و بــه ارامــی گفــت‪ :‬ولــی مــن هنوز‬ ‫فکــر می کنــم کــه از تــو قوی تــرم‪.‬‬ ‫بــاد عصبانــی بــود و از اینکــه خورشــید از او قوی تــر باشــد‪ ،‬خوشــش‬ ‫نمی امــد‪ .‬باالخــره بــاد پیشــنهاد کــرد کــه بیــا ازمایــش کنیــم تــا ببینیم‬ ‫چــه کســی قوی تــر اســت‪ .‬او بــه اطــراف نــگاه کــرد تــا چیــزی را‬ ‫پیــدا کنــد کــه بتوانــد قدرتــش را نشــان دهــد‪.‬‬ ‫بــاد گفــت ‪ :‬بگــذار ببینیــم چــه کســی می توانــد خانه هــای بیشــتری‬ ‫را ویــران کنــد؟‬ ‫خورشــید گفــت‪ :‬بگــذار یــک ازمایــش اســان انجــام دهیــم‪ .‬ان مــرد‬ ‫را ببیــن‪.‬‬ ‫بــاد نگاهــی بــه پاییــن کــرد و مــردی را دیــد کــه داشــت در جــاده راه‬ ‫می رفــت و بــا خوشــحالی ســوت م ـی زد و شــالی روی شــانه هایش‬ ‫انداختــه بود‪.‬‬ ‫بــاد گفــت‪ :‬بیــا ببینیــم چــه کســی می توانــد او را از جــاده بــه بیــرون‬ ‫پــرت کنــد‪.‬‬ ‫خورشــید گفــت‪ :‬نــه! ایــن کار باعــث می شــود کــه او صدمــه ببینــد‪.‬‬ ‫بگــذار ببینیــم چــه کســی می توانــد شــال او را بــردارد‪.‬‬ ‫بــاد شــروع بــه وزیــدن کــرد‪ .‬او بــه شــدت وزیــد و درخت هــا را بــه‬ ‫لــرزه انداخت‪.‬‬ ‫مــرد بــا اخــم نگاهــی بــه اســمان انداخــت و شــالش را محکــم بــه‬ ‫دور خــودش پیچیــد‪ .‬طوفــان شــدیدی شــروع شــد‪ .‬در اســمان رعد و‬ ‫بــرق بــود و حیوانــات بــه دنبــال ســرپناهی می دویدنــد و بــاد همچنان‬ ‫غــرش می کــرد و مــرد شــالش را محکم تــر بــه دور خــود پیچیــد‪.‬‬ ‫بــاد گفــت‪ :‬مــن نتوانســتم ایــن کار را انجــام دهــم و بعــد بــه بــاالی‬ ‫ابــری رفــت تــا نفســی تــازه کنــد‪.‬‬ ‫خورشــید گفــت‪ :‬حــاال نوبــت مــن اســت‪ .‬او بــا تنبلــی خمیــازه ای‬ ‫کشــید و بــه اشــعه هایش کش وقوســی دارد‪ .‬او بــه نظــر بزرگ تــر و‬ ‫درخشــان تر از همیشــه شــده بــود‪.‬‬ ‫بــه زودی هــو ا مثــل روزهــای تابســتان گــرم شــد‪ .‬مــرد نگاهــی بــه‬ ‫اســمان انداخــت و عــرق پیشــانی اش را پــاک کــرد‪.‬‬ ‫او بــه خــودش گفــت‪ :‬هــوای امــروز چــه عجیــب اســت! بعد شــالش‬ ‫را در اورد و زد زیــر بغلــش‪.‬‬ ‫بــاد بــه خورشــید گفــت‪ :‬بــه نظــر می رســد تــو برنــده شــدی! او‬ ‫دســتی زد و برگ هــای درختــان را تــکان داد‪.‬‬ ‫خورشــید بــا لبخنــد معنـی داری بــه بــاد گفــت‪ :‬بــرای اینکــه کســی را‬ ‫مجبــور کنــی شــالش را در بیــاورد‪ ،‬الزم نیســت او را بــه زمیــن بکوبی‪.‬‬ ‫بــاد و خورشــید هــر دو خندیدنــد و بــه مــرد نــگاه کردنــد کــه دوبــاره‬ ‫داشــت در امتــداد جــاده راه می رفــت و ســوت مـی زد‪.‬‬ ‫گربه ناز و تپلى‬ ‫نشسته بود رو صندلى‬ ‫می خورد و هى می نالید‬ ‫خسته می شد می خوابید‬ ‫کار نمی کرد تو خونه‬ ‫همش با یک بهونه‬ ‫کنج دیوار توی حیاط‬ ‫می شست رو طاقچه بی خیال‬ ‫گربه دیگه حالى نداشت‬ ‫از پرخوری نایى نداشت‬ ‫گربه چه تنبل شده بود‬ ‫مفت خور و پرخور شده بود‬ ‫راه نمی رفت تو کوچه‬ ‫می َ‬ ‫ شست همش یه گوشه‬ ‫خونه پر از موش شده بود‬ ‫از ریخت وپاش پر شده بود‬ ‫توى حیاط هرجا که پا می ذاشتى‬ ‫پاتو‪ ،‬روى پاى موش موشى‬ ‫می ذاشتى‬ ‫زبر و زرنگ موش موشى بود‬ ‫توی لونش مهمونى بود‬ ‫خوراکی هاى خوشمزه‬ ‫تازه و ترد و بامزه‬ ‫خواب درخت‬ ‫زمستونُ دوست دارم‬ ‫وقتی که برف می باره‬ ‫ِ‬ ‫فرش‬ ‫روی زمین یه‬ ‫سرد و سفید می ذاره‬ ‫درختا بی برگ و بار‬ ‫در انتظار بهار‬ ‫شاید می گن خدایا‬ ‫بازم بها ُر بیار‬ ‫می گن پس از زمستون‬ ‫بهار میاد دوباره‬ ‫شکوفه‪ ،‬سبزه و گل‬ ‫همراه خود میاره‬ ‫تو سینه درختا‬ ‫پر از نور امیده‬ ‫درخت تو فصل سرما‬ ‫خواب بها ُر دیده‬ ‫بی سروصدا از تو خونه‬ ‫اروم می بردش تو لونه‬ ‫هرچی که تو فکر بکنى‬ ‫تو سفره موش موشى بود‬ ‫گربه ما حالى نداشت‬ ‫به موش موشى کارى نداشت‬ ‫یک روزى از همون روزا‬ ‫گربه ایى شد مهمون باغ‬ ‫چابک بود و زبر و زرنگ‬ ‫دنبال موش به زیر سنگ‬ ‫گربه حسودیش شده بود‬ ‫بدخو و وحشى شده بود‬ ‫برای خود شرطى گذاشت‬ ‫تنبلى رو کنار گذاشت‬ ‫هر کى که تنبل باشه‬ ‫مفت خور و پرخور باشه‬ ‫رقیب میاد تو میدون‬ ‫ُ‬ ‫جاش می گیره چه اسون‬ ‫الهه بلوری‬ ‫شعر کودک‬ ‫درتعطیالتنوروزیباکودکانتان‪:‬‬ ‫کودکبیش فعال؛‬ ‫دانشمندایندهیاقاچاقچی؟‬ ‫کودکمغذانمی خورد‪،‬چهکنم؟‬ ‫یکــی از دردســرهای شــایع غــذا دادن بــه‬ ‫کــودکان نوپــا‪ ،‬امتنــاع ان هــا از خــوردن‬ ‫اســت‪ .‬ایــن کار والدیــن را نگــران می کنــد‬ ‫و بــه او بــرای خــوردن اصــرار می کننــد یــا‬ ‫ســعی می کننــد بــه زور بــه بچــه غــذا بدهنــد‬ ‫و چــون ایــن کار فایــده ای نــدارد ســعی‬ ‫می کننــد انتخاب هــای مختلفــی را پیــش‬ ‫روی کــودک قــرار بدهنــد؛ امــا می دانیــم کــه‬ ‫انتخــاب بــرای کــودک نوپــا بی معناســت و‬ ‫ســرانجام ماجــرا بــه ایــن شــکل پایــان پیــدا‬ ‫می کنــد کــه کــودک غذایــی نخــورده؛ امــا‬ ‫کلــی هله هولــه بی خاصیــت از شــما دریافــت‬ ‫کــرده اســت‪ .‬پــدر و مــادر خوشــحال اند کــه‬ ‫بچــه باالخــره چیــزی خــورده درحالی کــه‬ ‫ایــن خوراکی هــا ارزش غذایــی خاصــی‬ ‫ندارنــد‪ .‬کم کــم کار بــه جایــی می رســد کــه‬ ‫بچــه متوجــه می شــود کــه هنــگام صــرف‬ ‫غــذا می توانــد توجــه شــما یــا ســایر اعضــای‬ ‫خانــواده را بــه خــودش جلــب کنــد؛ بنابراین‬ ‫بــه محــض نزدیــک شــدن قاشــق‪ ،‬دهانــش‬ ‫را می بنــدد و نمی خــورد‪ ،‬حتــی در مــورد‬ ‫غذاهــای موردعالقـه اش! و از شــما تقاضــای‬ ‫دریافــت شــکالت و بیســکوییت دارد‪.‬‬ ‫اینجاســت کــه جنــگ خــوردن و نخــوردن‬ ‫دوبــاره شــروع می شــود‪.‬‬ ‫در ایــن مواقــع خیلــی از مشــکالت بــا حفــظ‬ ‫ارامــش برطــرف می شــود‪ .‬اگــر بچــه شــما‬ ‫مرتــب مشــغول جســت وخیز و بــازی‬ ‫اســت‪ ،‬بــه احتمــال زیــاد بــه انــدازه کافــی‬ ‫غــذا می خــورد‪ .‬ایــن موضــوع خیلــی مهــم‬ ‫اســت کــه غــذا خــوردن تبدیــل بــه ابــزاری‬ ‫بــرای تســلط فرزندانتــان بــه شــما نشــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫اناهیتا یاراحمدی‬ ‫کارشناس ارشد زبان‬ ‫کودک و نوجوان‬ ‫بــازیورشــدشـخصیتکــودک‬ ‫دختربچــه ای کــه در بازی هایــش کفــش‬ ‫پاشــنه بلند مــادر را می پوشــد یــا پســربچه ای‬ ‫کــه بــا گرفتــن کیــف پــدر اصــرار دارد نقــش‬ ‫پــدر را بــازی کنــد‪ ،‬هــر دو تــاش می کننــد‬ ‫بــه روش خودشــان ویژگی هــای شــخصیتی‬ ‫مــادر و پــدر را درونــی کننــد‪ .‬کــودک در‬ ‫حقیقــت در ایــن بازی هــا دارد نقــش مــا‬ ‫به عنــوان پــدر و مــادر را تقلیــد می کنــد‪.‬‬ ‫کــودک در جریــان بــازی‪ ،‬رفتارهــای خــوب‬ ‫و حتــی اشــتباهات مــا (مثل ســیگار کشــیدن)‬ ‫را تقلیــد می کنــد‪ .‬پــدر و مــادر قهرمانــان‬ ‫کــودک هســتند‪ .‬کــودک فقــط رفتــار خــوب‬ ‫پــدر و مــادر را تقلیــد نمی کنــد‪ .‬پســربچه ای‬ ‫کــه مثــل پــدرش لبــاس می پوشــد نقــش‬ ‫پــدر را بــازی می کنــد یــا دختربچ ـه ای کــه‬ ‫در بازی هایــش ســراغ کیــف ارایــش مــادر‬ ‫مــی رود یــا بــا کفش هــای او راه مــی رود‬ ‫کار خطایــی نمی کنــد‪ ،‬بلکــه تشــابه های‬ ‫جنســیتی اش را بــه تصویــر می کشــد‪.‬‬ ‫ایــن بــازی زمانــی نگران کننــده اســت کــه‬ ‫مثــا پســربچه ای بــه اســتفاده از لــوازم ارایش‬ ‫مــادر گرایــش پیــدا کنــد یــا دختربچـه ای کــه‬ ‫بــه ایفــای نقــش پــدر و لبــاس پوشــیدن مثــل‬ ‫پــدر اصــرار داشــته باشــد‪ .‬در ایــن شــرایط‬ ‫اســت کــه بایــد نســبت بــه رونــد طبیعــی‬ ‫همانندســازی در کــودکان احســاس خطــر‬ ‫کــرد‪.‬‬ ‫تعریف‬ ‫بیش فعالــی در کــودکان یعنــی فعالیــت یــک‬ ‫کــودک نســبت بــه کــودکان دیگــر بیشــتر‬ ‫اســت‪ .‬کودکانــی کــه خیلــی شــیطان هســتند‬ ‫و فعالیــت بیشــتری دارنــد بیش فعال انــد‪.‬‬ ‫بیش فعالــی نــه بیمــاری اســت و نــه یــک‬ ‫اختــال‪.‬‬ ‫مشخصات‬ ‫بیش فعــاالن انــرژی زیــادی دارنــد و اغلــب‬ ‫ســاعات بیشــتری بیدارنــد و دیــر می خوابنــد؛‬ ‫درنتیجــه ایــن افــراد در اینــده اگــر در جهات‬ ‫مثبتــی رشــد کننــد ممکــن اســت دانشــمند‬ ‫شــوند و برعکــس در جهــت مخالــف ممکن‬ ‫اســت رئیــس قاچاقچیــان شــوند!‬ ‫اگــر بچـه ای انــرژی زیــادی داشــته باشــد در‬ ‫طــول روز ایــن انــرژی تخلیــه نمی شــود و در‬ ‫طــول شــب در خــواب هــم غلــط می زنــد و‬ ‫ارام نمی خوابــد‪.‬‬ ‫یکــی از اســیب های بیش فعالــی‪ ،‬عــدم‬ ‫تمرکــز در ایــن دســته از کــودکان اســت؛‬ ‫مثــا در مهدکــودک شــعر یــاد نمی گیرنــد‪،‬‬ ‫انــرژی دارنــد امــا ریاضــی یــاد نمی گیرنــد‬ ‫و یــا در دیکتــه کلمــه جــا می اندازنــد‬ ‫چــون می خواهنــد ســریع بنویســند‪ .‬کــودک‬ ‫بیش فعــال نمی توانــد زمــان زیــادی را‬ ‫صــرف یــک کار کنــد‪ .‬بعــد از چنــد دقیقــه‬ ‫از بــازی خســته می شــود و کار دیگــری‬ ‫انجــام می دهــد و همین طــور از کاری بــه‬ ‫کار دیگــر‪.‬‬ ‫ایــن کــودکان را نبایــد در یک جــا بنــد کــرد‬ ‫و بــه زور ســر کاری نشــاند؛ مثــا بــه زور‬ ‫وادار بــه انجــام بازی هــای فکــری نمــود‪ .‬از‬ ‫خصوصیــات دیگــر ان هــا عــدم ســازش بــا‬ ‫کــودکان دیگــر اســت و ممکــن اســت بــا‬ ‫بچه هــای دیگــر درگیــر شــوند‪.‬‬ ‫فرق بچه های شیطان با بچه های بیش فعال‬ ‫ایــن اســت کــه خطــرات ان هــا را‬ ‫نمی ترســاند‪ .‬کــودکان شــیطان اگــر کار‬ ‫خطرناکــی کردنــد و اســیبی دیدنــد دوبــاره‬ ‫ان را تکــرار نمی کننــد؛ ولــی کــودک‬ ‫بیش فعــال دوبــاره ان را تکــرار می کنــد و‬ ‫از خطــر نمی ترســد‪ .‬در ایــن گونــه مــوارد‬ ‫بایــد کــودک دارو مصــرف کنــد تــا ایــن‬ ‫بیش فعالــی خطرنــاک کنتــرل شــود‪.‬‬ ‫ هر شب پانتومیم بازی کنید‪.‬‬ ‫ مسابقه طناب کشی برگزار کنید‪.‬‬ ‫ برای تمیز کردن خانه از بچه ها کمک بگیرید‪.‬‬ ‫ هر روز صبح پیاده روی کنید‪.‬‬ ‫ با کودک خردسال تان غلت بزنید‪.‬‬ ‫ اجازه اب بازی به ان ها بدهید‪.‬‬ ‫‪81‬‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫نخستین پل چاپی جهان به وسیله چاپگر‬ ‫سـه بعـدی در اســپانیا سـاخته شد‬ ‫چتربازی در ترسناک ترین نقطه اسمان‬ ‫موسســه معمــاری پیشــرفته کاتالونیــا (‪)IAAC‬‬ ‫نخســتین پــل عابــر پیــاده ســه بعدی جهــان‬ ‫را طراحــی و اجــرا کــرده اســت‪ .‬ایــن پــل در‬ ‫پارکــی در مادریــد نصــب شــده اســت‪ .‬پــل بــا‬ ‫طــول ‪ ۱۲‬و عــرض ‪ ۱.۷۵‬متــر از ســه بخــش‬ ‫چاپــی ســاخته شــده کــه از جنــس ســیمانی‬ ‫تقویت شــده بــا تزریــق ترموپالســتیک‬ ‫پلی پروپلیــن اســت‪.‬‬ ‫ســاخت اشــیای غول پیکــر به وســیله چاپگــر‬ ‫ســه بعدی در ســال های اخیــر بســیار گســترده‬ ‫شــده و اکنــون بــرای ســاخت ان از مــواد‬ ‫مختلفــی اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫یــک چتربــاز ایــن بــار بــرای هیجــان خــودش‬ ‫جایــی را انتخــاب کــرد کــه هیچ کــس تابه حــال‬ ‫بــه انجــا بــرای چتربــازی نرفتــه اســت؛ یعنــی‬ ‫درســت در چشــم ابرهــای طوفانــی‪« .‬شــان‬ ‫مــک کورمــاک»‪ ،‬یکــی از چتربــازان برتــر‬ ‫جهــان اســت کــه این دفعــه بــرای چتربــازی‬ ‫بــه دل ابرهایــی زد کــه بــا خــود طوفــان را‬ ‫بــه شــهرهای مختلــف می برنــد‪ .‬ایــن چتربــاز‬ ‫حرفــه ای عضــو تیــم هوایــی «رد بــول»‪ ،‬بعــد‬ ‫از رفتــن داخــل ایــن ابرهــا و عکــس گرفتــن‬ ‫از خــود درحالــی کــه ابرهــای پشــت ســر او‬ ‫صاعقــه می زدنــد‪ ،‬به عنــوان اولیــن نفــری در‬ ‫فلوریــدا معرفــی شــد کــه در تابســتان های‬ ‫طوفانــی ایــن منطقــه ایــن کار را انجــام داده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ساعت پایان ایام‪ :‬دو دقیقه ونیم تا نیمه شب‬ ‫جشنواره یخ و اتش با طعم فلفل!‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪82‬‬ ‫گــروه معــروف بــه بولتــن دانشــمندان اتمــی‪،‬‬ ‫ســاعت نمادینــی را کــه فاصلــه بشــریت تــا‬ ‫پایــان ایــام را پیش بینــی می کنــد ســی ثانیــه‬ ‫بــه نیمه شــب نزدیک تــر کــرد‪ .‬به طــور‬ ‫ســنتی عقربه هــای ســاعت اتمــی بــا بازه هــای‬ ‫یــک دقیقــه ای جابه جــا می شــود؛ امــا امســال‬ ‫دانشــمندان اتمــی تصمیــم گرفتنــد ایــن عقربــه را‬ ‫بــه انــدازه ســی ثانیــه جابه جــا کننــد تا بــر اهمیت‬ ‫ســخنان و حرف هــا در دنیــای امــروز تاکیــد کنند‪.‬‬ ‫بــه گفتــه یکــی از مدیــران ایــن انجمــن‪ ،‬اگرچــه‬ ‫هنــوز معلــوم نیســت ترامــپ سیاس ـت هایی کــه‬ ‫دربــاره ان ســخن می گویــد را تــا چــه انــدازه‬ ‫عملــی خواهــد کــرد؛ امــا حرف هــای او نشــان از‬ ‫خطــر پیــش رو دارد‪.‬‬ ‫انجمــن دانشــمندان هســته ای ایــده این ســاعت را‬ ‫مطــرح و ان را معرفــی کردنــد‪ .‬ایــن اقدام پاســخی‬ ‫بــه بمبــاران هســته ای شــهرهای هیروشــیما و‬ ‫ناکازاکــی از ســوی ایاالت متحــده بــود‪ .‬در طــول‬ ‫‪ 70‬ســال گذشــته هیچــگاه ایــن ســاعت فاصلــه‬ ‫بیشــتری از ‪ 17‬دقیقــه تــا نیمه شــب پیــدا نکــرده‬ ‫اســت‪ .‬ایــن عــدد در ســال ‪ 1991‬و بــا پایــان‬ ‫جنــگ ســرد اعــام شــد‪.‬‬ ‫بــه گفتــه الورنــس کــراوس‪ ،‬کیهان شــناس و‬ ‫عضــو ایــن انجمــن‪ ،‬اگرچــه ایــن ســاعت هنــوز‬ ‫‪ 30‬ثانیــه از رکــورد خــود بــه نزدیک تریــن حالــت‬ ‫تــا نیمه شــب فاصلــه دارد؛ امــا چالش هایــی‬ ‫همچــون اخبــار دروغیــن‪ ،‬تهدیــد علیــه جامعــه‬ ‫و خطــرات امنیــت مجــازی و موضوعاتــی ماننــد‬ ‫گرمایــش زمیــن بی ســابقه به شــمار می رونــد‪.‬‬ ‫بــه گفتــه او‪« :‬اینــده ایــن ســاعت و اینــده مــا در‬ ‫دســتان شــما اســت»‪.‬‬ ‫جشــنواره متفــاوت و البتــه عجیــب چینی هــا‬ ‫ایــن هفتــه بــا حضــور شــرکت کنندگان مــرد و‬ ‫زن برگــزار شــد‪ .‬در ایــن جشــنواره کــه «یــخ و‬ ‫اتــش» نــام دارد‪ ،‬شــرکت کنندگان درحالی کــه‬ ‫در بشــکه ای پــر از یــخ نشســته اند‪ ،‬تندتریــن‬ ‫فلفل هــا را می خورنــد‪.‬‬ ‫به دلیــل اینکــه دمــای هــوای شــهر «هانگــژو»‬ ‫بــه ‪ 40‬درجــه ســانتیگراد می رســد‪ ،‬بســیاری‬ ‫از شــرکت کنندگان در اوایــل مســابقه‪ ،‬گاز زدن‬ ‫فلفــل تنــد در اب یــخ را بی خیــال می شــوند‪.‬‬ ‫صدهــا نفــر بازدیدکننــده نیــز بــرای تماشــای‬ ‫ایــن رقابــت ســخت و هیجان انگیــز در یکــی از‬ ‫نقــاط زیبــای شــهر گــرد هــم جمــع می شــوند‪.‬‬ ‫شبدیس بختیاری‬ ‫لیسانس تئاتر‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫تولید الکتریسیته با تقلید از برگ درختان‬ ‫دســتگاهی جدیــد بــا تقلیــد از شــاخ وبرگ های‬ ‫درختــان‪ ،‬می توانــد هنــگام تــکان خــوردن‬ ‫برگ هــای مصنوعــی در بــاد‪ ،‬الکتریســیته‬ ‫تولیــد کنــد‪.‬‬ ‫بــه نقــل از اویــل پرایــس‪ ،‬هرچنــد ایــن‬ ‫طــرح اولیــه جایگزیــن توربین هــای بــادی‬ ‫نمی شــود؛ امــا فنــاوری اســتفاده شــده در ان را‬ ‫می تــوان در بــازار بــرای ماشــین های کوچــک‬ ‫و ســاده بــه کار بــرد‪.‬‬ ‫مایــکل مــک کلوســکی‪ ،‬یکــی از اســتادیاران‬ ‫رشــته ژنتیــک‪ ،‬توســعه و زیست شناســی‬ ‫ســلولی دانشــگاه ایالتــی ایــوا‪ ،‬طراحــی‬ ‫دســتگاه را برعهــده داشــته اســت‪ .‬او در ایــن‬ ‫بــاره می گویــد‪« :‬یکــی از مزایــای ایــن طــرح‪،‬‬ ‫زیبایــی ان اســت و البتــه چــون در مقیــاس‬ ‫کوچــک ســاخته شــده اســت‪ ،‬می تــوان بــرای‬ ‫برداشــت انــرژی خــارج از شــبکه توزیــع بــرق‬ ‫از ان اســتفاده کــرد»‪.‬‬ ‫@@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫مرجان ها تا سال ‪ 2100‬می میرند‬ ‫@‬ ‫زمیــن میلیاردهــا ســال اســت کــه بــه دور‬ ‫خورشــید می چرخــد؛ امــا اگــر ایــن چرخــش‬ ‫متوقــف شــود چــه اتفاقــی روی می دهــد؟‬ ‫بــا فــرض اینکــه زمیــن ناگهــان متوقــف شــود‬ ‫بایــد تصــور کنیــم کــه هرانچــه بــر روی ایــن‬ ‫ســیاره وجــود دارد بــه فضــا پرتــاب خواهــد‬ ‫شــد تــا همچنــان بــه گردش شــان بــه دور‬ ‫خورشــید بــا ســرعت ‪ ۳۰‬کیلومتــر بــر ثانیــه‬ ‫ادامــه دهنــد‪ ،‬بی توجــه بــه انکــه زمیــن از‬ ‫حرکــت ایســتاده اســت‪.‬‬ ‫کاســته شــدن تدریجــی از ســرعت حرکــت‬ ‫زمیــن بــه دور خورشــید موجــب کشــیده شــدن‬ ‫ایــن ســیاره بــه ســمت خورشــید و در نهایــت‬ ‫نابــودی هرانچــه کــه بــر روی ان اســت‪،‬‬ ‫می شــود‪ .‬در ایــن صــورت مــردم روی زمیــن‬ ‫شــاهد مــرگ تدریجــی همنوعــان خــود و از‬ ‫بیــن رفتــن تمــام ان چیــزی خواهنــد بــود کــه‬ ‫به طــور طبیعــی یــا مصنوعــی بــر روی ایــن‬ ‫ســیاره قــرار دارد‪.‬‬ ‫امــا خبــر خوشــحال کننده ایــن اســت‪ :‬تــا‬ ‫وقتــی خورشــیدی وجــود دارد‪ ،‬زمیــن هــم‬ ‫بــا همیــن ســرعت فعلــی بــه دور ان خواهــد‬ ‫چرخیــد‪.‬‬ ‫ محققــان موفــق بــه توســعه یــک اپلیکشــن‬ ‫بــرای ســاعت های هوشــمند شــدند کــه قابلیــت‬ ‫تشــخیص امضاهــای جعلــی را دارد‪ .‬ایــن‬ ‫اپلیکیشــن جدیــد‪ ،‬ســاعت های هوشــمندی کــه‬ ‫درحال حاضــر یــک نفــر از هــر شــش نفــر در‬ ‫سراســر جهــان از ان هــا اســتفاده می کنــد را‬ ‫قــادر بــه بررســی امضاهــای دســتی می کنــد‪.‬‬ ‫بــه ایــن دلیــل کــه مــا در زندگــی روزمــره‬ ‫خــود‪ ،‬بــا امضاهــا ســروکار زیــادی داریــم‪،‬‬ ‫محققــان تصمیــم بــه توســعه نرم افــزاری‬ ‫گرفتنــد کــه امضــای کاربــران ســاعت های‬ ‫هوشــمند را موردبررســی قــرار دهــد‪.‬‬ ‫امضــا بــر روی یــک پــد دیجیتــال یــا با اســتفاده‬ ‫از یــک قلــم الکترونیکــی‪ ،‬جایگزیــن امضــا بــا‬ ‫قلــم و کاغــذ شــده؛ امــا ایــن گزینه هــا اغلــب‬ ‫نیازمنــد وجــود دســتگاه های خــاص و ســنگین‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫ایــن نرم افــزار جدیــد‪ ،‬هــر ســاعت هوشــمندی‬ ‫را بــه یــک متخصــص تاییدکننــده امضــا تبدیــل‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫عصبانیت اشپز و اختراع چیپس!‬ ‫زیرو بم دنیای مجازی‬ ‫اگر زمین نچرخد چه اتفاقی می افتد‬ ‫شناساییامضایجعلیباساعت هایهوشمند!‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫محققــان دانشــگاه گریفیــث اســترالیا دریافتنــد‬ ‫افزایــش دی اکســیدکربن موجــب افزایــش رشــد‬ ‫نوعــی جلبــک علف ماننــد در بســتر اقیانوس هــا‬ ‫می شــود کــه عــاوه بــر کاهــش فضــای رشــد‬ ‫مرجان هــا‪ ،‬ترشــحات ســمی ایــن جلبک هــا‪،‬‬ ‫مرجان هــا را نیــز می کشــد‪ .‬ایــن جلبک هــا‬ ‫ماننــد هــر گیــاه دیگــری بــرای رشــد خــود‬ ‫بــه دی اکســیدکربن و نــور نیــاز دارنــد‪ .‬بــا‬ ‫افزایــش میــزان دی اکســیدکربن محلــول در اب‪،‬‬ ‫رشــد ان هــا نیــز ســرعت بیشــتری می یابــد‬ ‫به گونــه ای کــه پاک ســازی ایــن جلبــک از‬ ‫کــف دریاهــا امکان پذیــر نیســت‪.‬‬ ‫بــا توجــه بــه ایــن مزیــت رقابتــی جلبــک‬ ‫در کنــار ناکارامــدی روش هــای فعلــی بــرای‬ ‫نابودکــردن ایــن گیــاه‪ ،‬تنهــا راه ممکــن بــرای‬ ‫اجتنــاب از مــرگ مرجان هــا‪ ،‬کاهــش میــزان‬ ‫دی اکســیدکربن اســت‪ .‬میــزان دی اکســیدکربن‬ ‫در جــو موجــب حــل شــدن مقادیــر زیــادی از‬ ‫ان در اب دریاهــا شــده و در نتیجــه اب هــا‬ ‫اســیدی می شــوند و ایــن تغییــر در ترکیبــات‬ ‫شــیمیایی اب هــا موجــب تغییــر رفتــار جلبــک‬ ‫می شــود‪ .‬بــر اســاس ایــن تحقیقــات‪ ،‬ادامــه‬ ‫رویــه فعلــی تــا ســال ‪ 2050‬میــادی موجــب‬ ‫ورود اســیب جــدی بــه زیســتگاه های مرجانــی‬ ‫می شــود و تــا ســال ‪ 2100‬ایــن زیســتگاه ها را‬ ‫به طــور کامــل از بیــن می بــرد‪.‬‬ ‫@ @‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫‪83‬‬ ‫ایــن محصــول پرطرفــدار اولیــن بــار توســط‬ ‫اشــپزی به نــام «جــورج کــروم» ســاخته‬ ‫شــد‪ .‬یکــی از مشــتری های رســتوران کــه از‬ ‫ســیب زمینی سرخ شــده رســتوران راضــی‬ ‫نبــود‪ ،‬مرتــب ان هــا را بــه اشــپزخانه پــس‬ ‫مــی داد و از تــرد نبــودن ان هــا شــکایت‬ ‫می کــرد‪ .‬اشــپز رســتوران کــه عصبانــی شــده‬ ‫بــود و دیگــر حوصله شــنیدن شــکایت مشــتری‬ ‫را نداشــت ســیب زمینی ها را به صــورت‬ ‫الیه هــای بســیار نــازک خــرد کــرد‪ ،‬بــه ان هــا‬ ‫نمــک اضافــه کــرد و در روغــن فــرو بــرد‪ .‬ایــن‬ ‫چیپس هــای تــرد و خوشــمزه بــه زودی در‬ ‫سراســر امریــکا معــروف شــدند و طرفــداران‬ ‫زیــادی پیــدا کردنــد‪.‬‬ ‫زیروبم تکنولوژی‬ ‫با مهندس ارش سروری‬ ‫همکاران این شماره‪:‬‬ ‫محسن پرهیزگار‪ ،‬احسان نخلی‬ ‫هشــتگ ایــن بخــش در شــبکه های اجتماعــی‪:‬‬ ‫زیروبم_تکنولــوژی‬ ‫اخبار داغ زیروبمی چند هفته اخر سال ‪:95‬‬ ‫سامســونگ پــس از ‪ 2‬ســال در تــدارک‬ ‫معرفــی مــدل جدیــد از ســری ‪ XCover‬بــا‬ ‫نــام ‪ Xcover 4‬اســت‪ .‬ایــن ســری یــک گوشــی‬ ‫ضدضربــه میــان رده اســت و چیپســت ‪7570‬‬ ‫سامســونگ‪ 2 ،‬گیگابایــت رم و رزولوشــن‬ ‫‪ 720P‬صفحه نمایــش از جملــه امکانــات ایــن‬ ‫محصــول هســتند‪.‬‬ ‫‪ HTC‬رســما اعــام کــرد کــه در ماه هــای اتــی‬ ‫یــک هدســت واقعیــت مجــازی مخصــوص‬ ‫گوشــی های موبایــل را روانــه بــازار خواهــد‬ ‫کــرد!‬ ‫هــواوی درحــال کار بــر روی یــک دســتیار‬ ‫صوتــی هوشــمند اســت و بــرای ایــن کار یــک‬ ‫تیــم ‪ 100‬نفــره را در شــنزن چیــن گردهــم‬ ‫اورده اســت‪.‬‬ ‫‪ ،MakerBot‬کمپانــی تولیــد ماشــین های‬ ‫پرینــت ســه بعدی‪ 30 ،‬درصــد از کارکنــان‬ ‫خــود را تعدیــل خواهــد کــرد‪.‬‬ ‫بــا توجــه بــه اینکــه پیش‪‎‬بینی‪‎‬هــای صنعــت‬ ‫پرینــت ســه بعدی ان‪‎‬گونــه کــه بایــد پیــش‬ ‫نرفته‪‎‬انــد‪ ،‬ایــن کمپانــی بــه منظــور تعییــن‬ ‫مســیری بهتــر بــرای حفــظ فعالیــت در اینــده‬ ‫ایــن تصمیــم را اتخــاذ کــرده اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪84‬‬ ‫کمپانــی بلک بــری‪ ،‬نوکیــا را بــه سوءاســتفاده‬ ‫از پتنت هــای ایــن شــرکت متهــم کــرد‪ .‬ایــن‬ ‫شــکایت شــامل ‪ 12‬پتنــت نامبــرده از طــرف‬ ‫بلک بــری اســت کــه در زمینــه تکنولوژی هــای‬ ‫شــبک ه و اســتاندارد ‪ 3GPP‬هســتند‪.‬‬ ‫کمپانــی ورایــزن‪ ،‬مبلــغ پیشــنهادی بــرای خریــد‬ ‫یاهــو را از ‪ 4/83‬میلیــارد دالر بــه ‪ 4/6‬میلیــارد‬ ‫دالر کاهــش داد‪ .‬ایــن اقــدام ورایــزن در پــی‬ ‫اعــام مشــکل امنیتــی ایجــاد شــده از جانــب‬ ‫یاهــو کــه منجــر بــه فــاش شــدن اطالعــات‬ ‫شــخصی کاربرانــش شــد‪ ،‬صــورت گرفتــه‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫منتظــر ‪ Mi Mix II‬از شــیائومی بــا لبه هایــی‬ ‫باریک تــر باشــید! مدیرعامــل شــیائومی اعــام‬ ‫کــرد کــه شــرکت در نظــر دارد نســخه ‪ 2‬ایــن‬ ‫محصــول را بــا نســبت تصویــر بــه بدنــه ‪93‬‬ ‫درصــد تولیــد کنــد‪ .‬نســخه ‪ 1‬ایــن محصــول‬ ‫نســبت ‪ 91/3‬درصــد داشــت‪ .‬ایــن درحالــی‬ ‫اســت کــه پیــش از ایــن‪ ،‬حتــی تصویــر تولیــد‬ ‫ایــن محصــول نیــز خیلــی دور از ذهــن بــود!‬ ‫اپدیــت جدیــد پوکمون گــو کــه ایــن هفتــه‬ ‫عرضــه می شــود‪ 80 ،‬پوکمون گــو جدیــد را‬ ‫بــه همــراه خواهــد اورد! منتظــر ایــن اپدیــت‬ ‫شــگفت انگیز باشــید!‬ ‫ســهم بــازار سیســتم عامل های گوشــی‬ ‫موبایــل در مقایســه کوارتــر چهــارم ‪ 2015‬و‬ ‫کوارتــر چهــارم ‪ 2016‬بــه ایــن شــکل شــده‬ ‫اســت‪ :‬اندرویــد بــا رشــد ‪ 1‬درصــدی از ‪80/7‬‬ ‫بــه ‪ 81/7‬درصــد‪ iOS ،‬بــا رشــد ‪ 0/2‬درصــدی‬ ‫از ‪ 17/7‬بــه ‪ 17/9‬درصــد‪ ،‬وینــدوز بــا تنــزل‬ ‫‪0/8‬درصــدی از ‪ 1/1‬بــه ‪ 0/3‬درصــد و ســرانجام‬ ‫بلک بــری بــا تنــزل ‪ 0/2‬درصــدی از ‪ 0/2‬بــه‬ ‫‪ 0/0‬درصــد!‬ ‫بیمارســتانی در انگلیــس بــرای انجــام‬ ‫راحت تــر و ســریع تر فراینــد ‪ MRI‬کــودکان‬ ‫از ‪ VR‬اســتفاده می کنــد‪ .‬هــدف ایــن اســت‬ ‫کــه کــودکان پیــش از انجــام ‪ MRI‬بــا پروســه‬ ‫اشــنا شــده و بــا اشــنایی کامــل از کارهایــی کــه‬ ‫قــرار اســت انجــام شــود‪ ،‬دیگــر هیــچ ترســی‬ ‫نداشــته باشــند‪ .‬ایــن بیمارســتان در تــدارک‬ ‫برنامــه تحــت اندرویــد اســت کــه بــا اســتفاده‬ ‫از دســتگاه های ‪ VR‬مثــل ‪Google Cardboard‬‬ ‫قابل اســتفاده اســت‪.‬‬ ‫موتــوروال بــا ارائــه ابــزار ‪( Linc‬لینــک)‬ ‫گوشــی موبایــل شــما را بــه واکی تاکــی‬ ‫تبدیــل می کنــد! بــا ایــن دســتگاه شــما حتــی‬ ‫بــدون داشــتن انتــن می توانیــد تــا شــعاع ‪5‬‬ ‫کیلومتــری ارتبــاط برقــرار کنیــد‪ .‬ایــن دســتگاه‬ ‫‪ 22‬کانــال ارتباطــی دارد و قابلیت هایــی از‬ ‫قبیــل پیام رســانی‪ ،‬انتقــال موقعیــت جغرافیایــی‬ ‫و کلیــدی بــرای ارســال پیــام ‪ SOS‬دارد‪ .‬ایــن‬ ‫دســتگاه بــا باتــری ‪ 1500‬میلی امپــری تــا‬ ‫‪ 20‬ســاعت شــارژ خواهــد داشــت و توانایــی‬ ‫اتصــال بــه هــر گوشــی موبایــل بــا بلوتــوث را‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫تصاویــر رنــدر شــده محافــظ گوشــی‬ ‫سامســونگ ‪ S8‬اطالعــات بیشــتری را در مــورد‬ ‫ایــن گوشــی بــه مــا می دهنــد؛ عــدم وجــود‬ ‫کلیــد فیزیکــی هــوم و وجــود حســگر ایریــس‬ ‫از جملــه ایــن مــوارد هســتند‪ .‬صفحه نمایــش‬ ‫‪ 5/8‬اینــچ بــا خمیدگــی ‪ ، 2/5D‬چیپســت اســنپ‬ ‫‪ 835‬و ‪ 4‬یــا ‪ 6‬گیــگ رم از دیگــر مشــخصات‬ ‫ســخت افزاری ایــن مــدل اســت کــه قیمــت‬ ‫شــروع ان ‪ 885‬دالر خواهــد بــود‪.‬‬ ‫زیروبم چند خبر برای گیمرها و عالقه مندان‬ ‫بازی های رایانه ای و کنسولی‪:‬‬ ‫شــرکت ‪ Activision‬طــی چنــد ســال با ســاخت‬ ‫عناوینــی مثــل ‪ Call of Duty‬درامــد خــود را‬ ‫تصاویــر و مشــخصات پرچــم دار ‪LG G6‬‬ ‫منتشــر شــدند‪ .‬بــر اســاس ایــن اطالعــات‪،‬‬ ‫ایــن گوشــی چیپســت اســنپ ‪ ،821‬صفحــه‬ ‫نمایــش ‪ 5/7‬اینــچ‪ 4 ،‬گیــگ رم و باطــری ‪3200‬‬ ‫میلی امپــری خواهــد داشــت‪ .‬ایــن گوشــی‬ ‫قابلیــت صفحه نمایــش همیشــه روشــن را دارد‬ ‫و در تاریــخ ‪ 8‬اســفندماه رســما رونمایــی شــد‪.‬‬ ‫[تصویر‪]24‬‬ ‫طرفــداران ســبک بقــا در شــرایط ســخت‪،‬‬ ‫گــوش بــه زنــگ باشــند! اســتودیو بازی ســازی‬ ‫‪ indieGala‬عنــوان جدیــدی به نــام ‪Die Young‬‬ ‫را معرفــی کــرده اســت کــه طبــق گفتــه‬ ‫زیر و بم تکنولوژی‬ ‫موجــودی کاالهــای دیجیتالــی در بــازار ایــران‪،‬‬ ‫بــه حداقــل میــزان خــود رســیده اســت کــه‬ ‫ایــن کاهــش موجــودی شــامل تمــام کاالهــای‬ ‫دیجیتــال خصوصــا کامپیوتــر‪ ،‬موبایــل‪ ،‬لپ تــاپ‬ ‫و اقــام جانبــی و مشــابه می شــود و همیــن‬ ‫امــر موجــب افزایــش قیمــت شــدید در بــازار‬ ‫شــده اســت و در صورتــی کــه موجــودی‬ ‫موردنیــاز بــازار تامیــن نشــود‪ ،‬ســیر صعــودی‬ ‫قیمت هــا ادامــه پیــدا خواهــد کــرد‪.‬‬ ‫یــک خـــبر خـــوب بــرای دارنـدگـــان بــازی‬ ‫‪ !Elder Scrolls Online‬شــرکت ســازنده ایــن‬ ‫بــازی یعنــی ‪ ،Bethesda‬بــرای اولیــن بــار‬ ‫یــک ‪ Chapter‬جدیــد به نــام ‪Morrowind‬‬ ‫بــرای ایــن بــازی ‪ MMORPG‬دوست داشــتنی‬ ‫معرفــی کــرد‪ .‬شــما در ایــن ‪ Chapter‬در یــک‬ ‫نقشــه جدیــد بــه اســم ‪ Vvardenfell‬بــه همــراه‬ ‫‪ 30‬ســاعت گیم پلــی متفــاوت‪ ،‬ماجراجویــی‬ ‫می کنیــد و شــاهد یــک ‪ Class‬جدیــد به نــام‬ ‫‪ The Warden‬هســتید‪ .‬همین طــور یــک مــاد‬ ‫‪ PVP‬در ‪ Arena‬و ‪ Battleground‬به صــورت ‪4‬‬ ‫در برابــر ‪ 4‬در برابــر ‪ 4‬نیــز بــه جذابیــت بیشــتر‬ ‫بــازی اضافــه می کنــد‪ .‬قیمــت ایــن ‪Chapter‬‬ ‫همــراه بــا بــازی اصلــی بــه قیمــت ‪ 60‬یــورو‬ ‫و قیمــت ‪ Morrowind‬به صــورت جداگانــه‬ ‫‪ 40‬یــورو اســت‪ .‬ایــن ‪ Chapter‬در تاریــخ‬ ‫‪16‬خــرداد‪ 1396‬منتشــر می شــود‪.‬‬ ‫همان طــور کــه اطــاع داریــد عنــوان جدیــد‬ ‫شــرکت ‪ Square Enix‬یعنــی ‪15 Final Fantasy‬‬ ‫بــرای کنســول منتشــر شــد؛ ولــی خبــری از‬ ‫انتشــار ایــن بــازی بــر روی پلتفــرم ‪ PC‬نبــود‪.‬‬ ‫خبــر خوبــی کــه برایتــان داریــم ایــن اســت‬ ‫کــه بــه تازگــی متوجــه شــدیم ســازندگان ایــن‬ ‫بــازی پرطرفــدار مایــل بــه انتشــار نســخه ‪PC‬‬ ‫هــم هســتند! اخبــاری مبنــی بــر منتشــر شــدن‬ ‫نســخه پــورت بــرای پلتفــرم ‪ PC‬از طــرف‬ ‫ســازندگان بــازی منتشــر شــده اســت کــه‬ ‫طبــق گفتــه خودشــان ایــن نســخه از مادهــا‬ ‫هــم پشــتیبانی می کنــد‪ .‬بایــد ببینیــم کیفیــت‬ ‫ایــن پــورت بــه انــدازه ای هســت کــه بتوانــد‬ ‫گیمرهــای مشکل پســند را نیــز بــه خــود‬ ‫جــذب کنــد یــا خیــر‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫نهمیــن دوره جشــنواره وب و موبایــل‪،‬‬ ‫پنجشــنبه ‪28‬بهمــن‪ 1395‬در ســالن پژوهشــگاه‬ ‫نیــرو برگــزار شــد و ‪ 77‬وب ســایت برتــر و‬ ‫‪ 20‬اپ موفــق در زمینه هــای مختلــف از دیــد‬ ‫داوران و مــردم اعــام شــدند‪ .‬تبریــک بــه همــه‬ ‫برنــدگان امســال‪ .‬ســعی می کنیــم در بخــش‬ ‫زیروبم_تکنولــوژی‪ ،‬ایــن ســایت ها و اپ هــای‬ ‫موفــق و برتــر را بــه مــرور معرفــی کنیــم‪.‬‬ ‫تامیــن می کــرد؛ امــا امــروز در صفحــه توییتــر‬ ‫خــود یــک بــازی خاطره انگیــز را دوبــاره‬ ‫اســتارت زد! کمپانــی اکتیویــژن بــا معرفــی‬ ‫‪ Crash Bandicoot: Sane Trilogy‬دوبــاره دل‬ ‫بســیاری از گیمرهــای قدیمــی را به دســت‬ ‫اورد و طبــق گفتــه ســازندگان‪ ،‬ایــن بــازی قــرار‬ ‫اســت یــک ‪ Remaster‬از ‪Crash Bandicoot‬‬ ‫قدیمــی ‪ Ps1‬کــه از ســال ‪ 1998-1996‬منتشــر‬ ‫شــده بــود باشــد‪ .‬متاســفانه هنــوز انتشــار بــازی‬ ‫بــرای ‪ PC‬و ‪ Xbox One‬تاییــد نشــده اســت‪.‬‬ ‫ســازندگان‪ ،‬ایــن بــازی در ســبک ماجراجویــی‬ ‫و بقــا (یــا بــه اصطــاح ‪ )Survive‬اســت و‬ ‫کمــی هــم از بــازی ‪ Dying Light‬الگــو گرفتــه؛‬ ‫امــا داســتان بــازی کامــا متفــاوت اســت‪.‬‬ ‫شــخصیت بــازی توســط گروهــی خبیــث‬ ‫دزدیــده و بــه یــک جزیــره منتقــل می شــود؛‬ ‫امــا مشــکالت بــه اینجــا ختــم نمی شــوند!‬ ‫شــما بــه هیــچ عنــوان در ایــن جزیــره تنهــا‬ ‫نیســتید‪ .‬حتــی در ســاکت ترین نقــاط ایــن‬ ‫جزیــره باســتانی هــم چشـم هایی همیشــه شــما‬ ‫را نظــاره می کننــد‪ .‬بــازی در مراحــل بســیار‬ ‫ابتدایــی تولیــد قــرار دارد و تاریــخ انتشــار‬ ‫بــازی هنــوز مشــخص نیســت ولــی می دانیــم‬ ‫کــه بــرای پلتفــرم ‪ Pc‬و کنســول های نســل‬ ‫هشــت منتشــر خواهــد شــد‪.‬‬ ‫‪85‬‬ ‫شــرکت ‪ Ubisoft‬یــک ‪ DLC‬جدیــد بــرای‬ ‫بــازی بســیار محبــوب ‪Rainbow Six Siege‬‬ ‫به نــام ‪ Operation Velvet Shell‬را منتشــر کــرد‪.‬‬ ‫ایــن ‪ DLC‬شــامل دو اپراتــور از کشــور اســپانیا‬ ‫و یــک نقشــه جدیــد اســت‪ .‬خبــر خــوب مــا‬ ‫بــرای طرفــداران ‪ :Siege‬ایــن ‪ DLC‬جدیــد‬ ‫به صــورت رایــگان عرضــه شــده و بــرای‬ ‫تمامــی پلتفرم هــا قابــل دسترســی اســت‪.‬‬ ‫خوش تیپ با‬ ‫زیروبم‬ ‫نوروزی‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪86‬‬ ‫زمســتان ‪ ۹۵‬هــم بــا همــه ســردی و برف هــای بــاالی‬ ‫شــهر و بــاران پاییــن شــهرش رو بــه اتمــام اســت و بــه‬ ‫رســم هــر ســال بویــی مهربــان و ســبز فضــای شــهر را پــر‬ ‫کــرده‪ ...‬جــدال بیــن ننــه ســرما و عمــو نــوروز کــه شــروع‬ ‫می شــود شــک می کنــی بــرای قــدم زدن در خیابــان چــه‬ ‫بایــد بپوشــی؟ لبــاس گــرم یــا خنــک؟ حــق بــا کدام اســت‬ ‫ننــه ســرما و زمســتانش یــا عمــو نــوروز و بهــارش؟‬ ‫هرچــه بــه اواخــر ســال نزدیک تــر می شــوی متوجــه‬ ‫می شــوی کــه ننــه ســرما هــم پذیرفتــه کــه بــارو بندیلــش‬ ‫را جمــع کنــد تــا بــرود و جایــش را بــه خنــکای بهــار‬ ‫بدهــد‪ .‬کــم کــم متوجــه شــلوغی خیابــان و تالطــم مــردم‬ ‫می شــوی و می بینــی کــه همــه درحــال تکاپــو بــرای‬ ‫اســتقبال از نــوروز هســتند‪ .‬متوجــه‬ ‫می شــوی کــه تــو هــم بایــد خــودت‬ ‫را نونــوار کنــی تــا بــه اســتقبال بهــار‬ ‫بــروی‪ ...‬بایــد لباســی بخــری کــه زیبــا‪،‬‬ ‫مناســب و برازنــده تــو باشــد‪ ...‬مــا زیبایی‬ ‫را بــرای شــما بــه ارمغــان می اوریــم‪.‬‬ ‫کــد کاالهایــی کــه پوشیدنشــان با هــم را‬ ‫بیشــتر می پســندید بــه ‪1000088883315‬‬ ‫ارســال نماییــد تــا بــه قیــد قرعــه جــزء‬ ‫برنــدگان شــیک پوش زیروبــم باشــید‪.‬‬ ‫برندگان شماره ‪:27‬‬ ‫سیروس سجادی و احمد غالمی‬ ‫فلســـــــفه وابی ســـــابی‬ ‫زیر و بم ٌمد‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫وابــی ســابی از کلماتــی اســت کــه بــرای توضیــح یــک مفهــوم هنــری‬ ‫خــاص ابــداع شــده و بــه کار م ـی رود‪.‬‬ ‫براســاس افســانه های ژاپنــی‪ ،‬مــردی جــوان بــه نــام «ســن نــو ریکیــو»‬ ‫بــه دنبــال یادگیــری مجموعــه ای از ســنت ها بــه نــام راه چــای بــود‪.‬‬ ‫او خدمــت اســتاد چــای تاکینــو جــو رفــت کــه از او خواســت تــا بــاغ‬ ‫را ســر و ســامان دهــد‪ .‬ریکیــو خرابی هــا را بــه کنــاری زد و بــاغ را‬ ‫مرتــب کــرده و در نهایــت گیاهــان چــای را هــرس کــرد‪ .‬پیــش از ان‬ ‫ کــه نتیجــه کار خــود را بــه اســتاد نشــان دهــد‪ ،‬بــه صــورت تصادفــی‬ ‫درخــت گیالســی را تــکان داد و چنــد شــکوفه از ان بــر زمیــن ریخــت‪.‬‬ ‫مــردم ژاپــن از ان زمــان ریکیــو را بــه عنــوان مــردی مورداحتــرام قــرار‬ ‫می دهنــد کــه عمــق زیبایــی را درک کــرد کــه بعدهــا بــه وابــی ســابی‬ ‫مشــهور شــد‪.‬‬ ‫دایســتز ســوزوکی‪ ،‬از پیشــگامان جهان بینــی وابــی ســابی و از اولیــن‬ ‫کســانی کــه ایــن مفهــوم را بــه زبــان انگلیســی تشــریح کــرد‪ ،‬ان را‬ ‫تکریــم زیبایی شناســانه فقــر می دانــد امــا در نــگاه او فقــر بــه معنــی‬ ‫نیــاز وحشــتناک مالــی کــه مــا می شناســیم‪ ،‬نیســت‪ .‬از نظــر ان هــا فقــر‬ ‫یعنــی برداشــتن بــار ســنگین نگرانی هــای مالــی از زندگــی خودمــان‪.‬‬ ‫وابــی از ریشــه وا در ژاپنــی گرفتــه شــده اســت کــه بــه معنــی صلــح‪،‬‬ ‫هارمونــی و تــوازن اســت‪ .‬اســتاد جــو او‪ ،‬در قــرن شــانزدهم میــادی کــه‬ ‫دوران چــای کاری در ژاپــن بــود‪ ،‬وابــی را کســی تعریــف می کنــد کــه‬ ‫هیچــگاه ناراضــی نمی شــود حتــی زمانــی کــه هیــچ جایــی بــرای کاشــت‬ ‫چــای نــدارد‪.‬‬ ‫نحوه راهیابی مفهوم وابی سابی به حیطه مد‬ ‫چنــد هنرمنــد شــاخص در اغــاز دهــه هشــتاد میــادی بــا نمایــش مــد‬ ‫برنــد ‪ Comme des Garcons‬در پاریــس انقالبــی در مــد پدیــد اوردنــد‪.‬‬ ‫کاواکوبــو و یاماموتــو بــا بــه نمایــش دراوردن طرح هــای عجیــب و‬ ‫غیرمعمــول خــود مفهــوم لباس هــای مــدرن را بــه چالــش کشــیدند‪.‬‬ ‫نمایــش لباس هــای منــدرس‪ ،‬الیــه الیــه‪ ،‬بــا رنــگ ســیاه و ظاهــر‬ ‫غمگیــن و برش هــای نامتقــارن بــه صــورت حرکتــی توهین امیــز بــه‬ ‫چشــم حاضــران جلــوه کــرد؛ امــا یاماموتــو عنــوان کــرد کــه هــدف وی‬ ‫از نمایــش ایــن لباس هــا ایــن بــوده کــه بیــان کنــد لباس هــای قدیمــی‬ ‫ماننــد دوســتانی هســتند کــه هرگــز نمی خواهیــم رهایشــان کنیــم‪ .‬او‬ ‫درصــدد بــود تصاویــر عــکاس المانــی «اگوســت ســندر» را در زمــان‬ ‫جنــگ جهانــی دوم بازســازی کنــد‪ .‬در‬ ‫ایــن تصاویــر صدهــا شــخص ناشــناس‬ ‫در لباس هــای کار و ظاهــر کثیــف و‬ ‫ژنــده ماننــد ارواح و ســایه های در‬ ‫زمــان ثبــت شــده اند و لباس هــای‬ ‫ان هــا بیانگــر نــوع زندگــی ان ها اســت‪.‬‬ ‫در کارهــای یاماموتــو خاطــره نقــش‬ ‫مهمــی دارد‪ .‬او معتقــد اســت لبــاس‬ ‫بــه مــرور زمــان بــا روح فــرد یکــی‬ ‫می شــود و یــک حــس وجــودی و‬ ‫متحــد بــا فــرد بــه وجــود مــی اورد‪.‬‬ ‫رنــگ ســیاه در کارهــای یاماموتــو‬ ‫برخــاف نظــر عمــوم بــه معنــای تــرس‬ ‫و ناامیــدی نیســت بلکــه ظاهــری بــدون‬ ‫فــرم و تــک جنســیتی ایجــاد می کنــد‬ ‫کــه برگرفتــه از زیبایــی شناســی فقــر‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫‪87‬‬ ‫انگشـــــتر نجــــات سـاختـــه شـــــد‬ ‫یــک شــرکت نوپــا در امریکا انگشــتری ســاخته‬ ‫کــه کاربــر هنــگام خطــر می توانــد به وســیله‬ ‫ان اطرافیــان و دوســتان خــود را مطلــع کنــد‪.‬‬ ‫ایــده ســاخت ایــن انگشــتر هوشــمند بســیار‬ ‫ســاده اســت‪ .‬انگشــتر به وســیله بلوتــوث پیــام‬ ‫هشــدار را بــه فهرســتی از پیــش تعیین شــده از‬ ‫دفتــر تلفــن فــرد‪ ،‬دوســتان‪ ،‬اعضــای خانــواده‬ ‫و افــرادی کــه نزدیــک محــل ارســال پیــام‬ ‫هســتند‪ ،‬ارســال می کنــد‪.‬‬ ‫احتمــال فشــرده شــدن ایــن دکمــه به طــور‬ ‫اشــتباهی نیــز بســیار کــم اســت؛ زیــرا در‬ ‫تئــوری کاربــر بایــد حداقــل ســه ثانیــه دکمــه‬ ‫را فشــار دهــد‪ .‬همچنیــن مــکان ان طــوری‬ ‫تعییــن شــده کــه از فشــار غیرعمــدی بــه ان‬ ‫جلوگیــری می کنــد؛ امــا هنگامــی کــه دکمــه‬ ‫فشــرده شــود‪ ،‬انگشــتر بــه ارامــی می لــرزد‪.‬‬ ‫ایــن امــر نشــان می دهــد عالمتــی بــه‬ ‫اپلیکیشــن برنامــه ارســال شــده اســت‪ Nimb .‬‬ ‫پــس از فعــال شــدن‪ ،‬مــکان شــما را بــه همــراه‬ ‫پیامــی بــه تمــام شــماره تماس هــای مرتبــط بــه‬ ‫برنامــه ارســال می کنــد‪.‬‬ ‫همچنیــن کاربــر در صــورت تمایــل می توانــد‬ ‫ارســال پیــام را در اپلیکیشــن لغــو کنــد‪ .‬بــرای‬ ‫ایــن کار بایــد کلمــه رمــزی را ‪ ۳۰‬ثانیــه پــس از‬ ‫فعــال شــدن پیــام هشــدار وارد کنــد‪.‬‬ ‫روش های براق کردن طال و جواهرات‬ ‫طــا برخــاف نقــره تیــره و ســیاه نمی شــود؛‬ ‫ولــی بــه مــرور زمــان بــه واســطه اســتفاده از ان‬ ‫جــرم و تیرگی هایــی را جــذب خواهــد نمــود‪.‬‬ ‫اگــر می خواهیــد انگشــتر یــا دســتبند خــود را‬ ‫تمیــز کنیــد ایــن مطلــب را از دســت ندهیــد‪.‬‬ ‫انتخــاب طــا و جواهــری کــه مناســب رنگ پوســت‬ ‫شــما باشــد‪ ،‬ســخت اســت به خصــوص اگــر ندانید‬ ‫از کجــا شــروع کنید‪.‬‬ ‫بــا رعایــت نکاتــی کــه اینجــا برایتــان اورده ایــم‬ ‫می توانیــد متناســب بــا رنــگ پوســت و موهــای‬ ‫خــود‪ ،‬بهتریــن انتخــاب را در خرید طــا و جواهرات‬ ‫داشــته باشــید‪.‬‬ ‫طالهــا را در محلولــی از اب و مایــع ظرفشــویی‬ ‫یــا اب و پــودر لباسشــویی و کمــی وایتکــس‬ ‫قــرار دهیــد‪ .‬محلــول را بــه همــراه طــای داخل‬ ‫ان روی اجــاق گاز جــوش اوریــد‪ .‬بــه ایــن‬ ‫ترتیــب‪ ،‬جرمــی کــه در البــه الی طــا وجــود‬ ‫دارد بــه راحتــی خــارج مــی شــود‪.‬‬ ‫توجــه داشــته باشــید کــه ایــن روش بــرای‬ ‫شست وشــوی جواهــر مناســب نیســت‪ .‬پــس‬ ‫از خــارج کــردن طالهــا‪ ،‬ان هــا را بررســی و‬ ‫بــا یــک مســواک کوچــک تمیــز کنیــد؛ ســپس‬ ‫بــا اب بشــویید و روی حولــه ای قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫بــرای خشــک کــردن ســریع می توانیــد از‬ ‫سشــوار کمــک بگیریــد‪.‬‬ ‫بــرای انکــه بدانیــد کــدام جواهــر مناســب رنــگ‬ ‫پوســت شــما اســت‪ ،‬قســمتی از پوســت خــود را‬ ‫کــه رگ هــای ان دیــده می شــود‪ ،‬انتخــاب کنیــد‪ .‬مــچ‬ ‫دســت بهتریــن بخــش اســت‪ .‬بــه رنــگ رگ هایی که‬ ‫زیــر پوســت دسـت تان پیداســت توجــه کنیــد‪ ،‬اگــر‬ ‫رنــگ ان متمایــل بــه ســبز اســت‪ ،‬شــما پوســتی بــه‬ ‫رنــگ گــرم داریــد امــا اگــر متمایــل بــه ابــی اســت‪،‬‬ ‫رنــگ پوســت شــما ســرد اســت‪.‬‬ ‫تمیز کردن طال‬ ‫برای این کار دو روش پیشنهاد می شود‪:‬‬ ‫روش اول‬ ‫روش دوم‬ ‫بــا مخلــوط کــردن جــوش شــیرین و مایــع‬ ‫ظرفشــویی‪ ،‬خمیــری تهیــه کنیــد‪ .‬طــا یــا‬ ‫جواهــر را بــه خمیــر اغشــته کنیــد و بعــد از‬ ‫چنــد دقیقــه بــا اب بشــویید‪.‬‬ ‫نگهداری از طال و جواهر‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫بــرای نگهــداری صحیــح از طــا و جواهــر‬ ‫ان هــا را در جعبه هــای خــود قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫همچنیــن می توانیــد دفترچــه ای پارچــه ای‬ ‫درســت کنیــد و طالهــا را بــا ســنجاق قفلــی در‬ ‫ان وصــل کنیــد؛ بــه گونـه ای کــه ســطح ان هــا‬ ‫بــه هــم ســاییده نشــود؛ زیــرا در اثــر ســایش‬ ‫از وزن ان هــا کاســته می شــود‪ .‬دفترچــه را در‬ ‫مکانــی امــن قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫‪88‬‬ ‫براق کردن طال و جواهر‬ ‫بــرای بــراق کــردن طــا و جواهــر دو روش‬ ‫پیشــنهاد می شــود‪:‬‬ ‫روش اول‬ ‫طال شما را خنک نگه می دارد‬ ‫از طــا در ســاخت کاله فضانــوردان و مخصوصا‬ ‫شیشــه ان اســتفاده می شــود؛ زیــرا طــا اشــعه‬ ‫فرابنفــش را منعکــس کــرده و هم زمــان اجــازه‬ ‫می دهــد کــه نــور خورشــید بــه داخــل کاله‬ ‫بتابــد‪ .‬بدیــن ترتیــب فضــای داخــل کاله روشــن‬ ‫امــا خنــک باقــی می مانــد‪.‬‬ ‫جواهرات مناسب رنگ پوست شما‬ ‫مقــداری خــاک اره نــرم یــا خاکســتر چــوب‬ ‫تهیــه کنیــد و زیــوراالت را درون ان فــرو‬ ‫ببریــد؛ ســپس بــه وســیله خــاک اره یــا‬ ‫خاکســتر چــوب‪ ،‬ســطح ان هــا را مالــش‬ ‫دهیــد‪ .‬پــس از پــاک کــردن طــا و جواهــر‬ ‫از خرده هــای چــوب یــا خاکســتر‪ ،‬شــفافیت‬ ‫و بــرق چشــمگیری را مشــاهده خواهیــد کــرد‪.‬‬ ‫روش دوم‬ ‫رنگ پوست خود را بیابید‬ ‫رنگ های سرد‬ ‫پوســت هایی کــه رنــگ ســرد دارنــد متعلــق بــه‬ ‫بخــش رنگ هــای ســرد چرخــه رنــگ هســتند کــه‬ ‫شــامل رنگ هایــی چــون ســبز‪ ،‬ابــی و نقره ای اســت؛‬ ‫بنابرایــن جواهراتــی بــا رنگ هــای مشــابه‪ ،‬با پوســت‬ ‫شــما هماهنگــی بســیاری دارنــد‪ .‬شــما همچنیــن‬ ‫می توانیــد از جواهــرات قرمــز و صورتــی رنــگ نیــز‬ ‫اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫رنگ های گرم‬ ‫اگــر پوســتی بــه رنــگ گــرم داریــد‪ ،‬رنگ هایــی چون‬ ‫زرد‪ ،‬طالیــی‪ ،‬صورتــی و قرمــز بــرای شــما مناســب‬ ‫اســت کــه البتــه بهتریــن انتخــاب بــرای شــما طالیی‬ ‫اســت‪ .‬شــما می توانیــد بــرای جذابیــت بیشــتر حتــی‬ ‫از المــاس هــم اســتفاده کنیــد؛ زیــرا رنگ ســفید ان ها‬ ‫بــا پوســت شــما هماهنگــی بســیاری دارد‪ .‬همچنیــن‬ ‫می توانیــد از رنگ هــای ســرد جواهــرات اســتفاده‬ ‫کنیــد امــا ایــن را بدانیــد کــه رنگ هــای گــرم بیشــتر‬ ‫بــه شــما می ایــد‪.‬‬ ‫پوست تیره‬ ‫افــرادی کــه پوســت تیــره دارنــد‪ ،‬دست شــان در‬ ‫انتخــاب جواهرات بازتر اســت‪ .‬شــما بایــد جواهراتی‬ ‫را کــه رنــگ روشــن دارنــد‪ ،‬انتخــاب کنیــد‪ .‬تقریبــا‬ ‫تمــام رنگ هــا حتــی جواهــرات ســفیدرنگ نیــز بــا‬ ‫پوســت های تیــره هماهنگــی دارنــد‪ .‬از جواهراتــی‬ ‫کــه رنگــی تیــره دارنــد‪ ،‬خــودداری کنیــد‪.‬‬ ‫پوست روشن‬ ‫اگــر پوســت روشــنی دارید‪ ،‬بهتــر اســت از جواهراتی‬ ‫کــه رنــگ روشــنی دارنــد‪ ،‬اســتفاده کنیــد‪ .‬البتــه ایــن‬ ‫بــدان معنــی نیســت کــه جواهــرات تیــره رنــگ خود‬ ‫را دور بیندازیــد‪ ،‬شــاید دوســت داشــته باشــید گاهــی‬ ‫بیــش از همیشــه به چشــم اییــد‪ ،‬فقــط ایــن را بدانید‬ ‫کــه ان هــا را چــه زمانــی اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫بــا مالــش دادن قطعـه ای چــرم یــا پارچــه نخــی‬ ‫بــر ســطح طــا‪ ،‬بــرق و جــای خاصــی بــه‬ ‫وجــود می ایــد‪.‬‬ ‫پوست معمولی‬ ‫بــرای تمیــز کــردن جواهــرات بــه اصطــاح‬ ‫اتمــی‪ ،‬از جــوش شــیرین اســتفاده کنیــد‪ .‬بــه‬ ‫ایــن صــورت کــه مقــداری جــوش شــیرین‬ ‫روی ســطح نمنــاک بــرس مســواک بریزیــد و‬ ‫ان را بــه ارامــی روی ایــن جواهــرات بمالیــد‬ ‫تــا بــراق شــوند‪.‬‬ ‫جواهرات و رنگ مو‬ ‫تمیزکردن جواهرات بدل‬ ‫اگــر پوســتی بــه رنــگ معمولــی داریــد‪ ،‬شــانس بــا‬ ‫شــما اســت زیــرا می توانیــد از جواهراتــی کــه متعلق‬ ‫بــه هــر دو گــروه (روشــن و تیــره) اســت‪ ،‬اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ .‬جواهــرات تیــره‪ ،‬روشــن یــا نئــون‪ ،‬با پوســت‬ ‫شــما هماهنگــی دارند‪.‬‬ ‫رنــگ مــوی شــما بــر جواهراتــی کــه انتخــاب‬ ‫می کنیــد‪ ،‬بــه خصــوص گردنبنــد و گوشــواره کــه به‬ ‫موهــای شــما نزدیک ترنــد‪ ،‬تاثیــر زیــادی دارد‪ .‬اگــر‬ ‫موهایتــان قرمــز اســت‪ ،‬بایــد جواهــرات ابــی رنــگ‬ ‫را انتخــاب کنیــد امــا اگــر موهایتــان رنگــی تیــره‬ ‫دارد‪ ،‬جواهــرات نقــره ای بهتریــن انتخــاب برای شــما‬ ‫اســت‪ .‬رنگ هــای مختلــف جواهــرات را امتحــان‬ ‫کنیــد تــا از هماهنگــی ان با موهایتــان اطمینــان یابید‪.‬‬ ‫جنس پارچه‬ ‫اماده کردن لباس ها برای بهار‬ ‫فصــل بهــار همیشــه بهتریــن فرصــت بــرای‬ ‫تجربــه پوشــیدن لباس هایــی اســت کــه قبــا ‬ ‫تجربــه نکرده ایــد‪ .‬می توانیــد انــواع رنگ هــا را‬ ‫بــه مجموعــه لباس هایتــان اضافــه کــرده و بــا‬ ‫فصــل هماهنــگ شــوید‪.‬‬ ‫رنگ ها‬ ‫کنار گذاشتن لباس های زمستانی‬ ‫پوشــیدن لباس هــای مناســب فصــل از‬ ‫اصــول اولیــه مــد‪ ،‬به ویــژه خوش تیپــی‬ ‫اســت‪ .‬چنانچــه بــا گذشــت یــک مــاه‬ ‫از بهــار هنــوز چکمــه پاشــنه کوتــاه‪،‬‬ ‫کاپشــن یــا پلیــور بــه تــن داریــد‪ ،‬بایــد‬ ‫بدانیــد کــه ایــن پوشــش از دایــره مــد‬ ‫خــارج اســت‪ .‬درســت اســت کــه در‬ ‫اوایــل فصــل بهــار برخــی شــب ها هــوا‬ ‫همچنــان ســرد اســت و بــاران بهــاری هــم‬ ‫گاه وبیــگاه فرومی ریــزد؛ امــا ایــن دلیــل‬ ‫خوبــی بــرای پوشــیدن چکمــه و کاپشــن‬ ‫نیســت‪ .‬لباس‪‎‬هــای بهــاری و پاییــزی‬ ‫اغلــب اســتین بلند هســتند و کاپشــن‪‎‬های‬ ‫بهــاره هــم از پوشــاک خــاص ایــن فصــل‬ ‫محســوب می شــوند‪ .‬پــس از لباس هــای‬ ‫زمســتانی دل بکنیــد و ان هــا را بــرای‬ ‫اســتفاده در ســال بعــد در کمــد قــرار‬ ‫دهیــد‪.‬‬ ‫زیر و بم ٌمد‬ ‫بــه هنــگام انتخــاب لبــاس بــرای‬ ‫پوشــیدن ســعی کنیــد از رنگ هــای‬ ‫متضــاد یــا رنگ هــای هم خانــواده‬ ‫اســتفاده کنیــد‪ .‬اگــر لباس هایتــان‬ ‫روشــن هســتند کفش تــان هــم بایــد‬ ‫رنــگ روشــن باشــد و بالعکــس‪.‬‬ ‫بــرای ســت کــردن رنــگ و طــرح‬ ‫پارچــه بایــد از لباس هایــی‬ ‫اســتفاده کنیــد کــه بیــش از ســه‬ ‫طــرح نداشــته باشــند‪ .‬بهتــر اســت‬ ‫لبــاس شــما دارای یــک یــا دو‬ ‫طــرح متنــوع تک رنــگ باشــد؛‬ ‫مثــا دارای گل هــای ســفیدرنگ یــا‬ ‫طرحــی معیــن از پس زمین ـه ای مثــل‬ ‫مــارک یــک برنــد‪.‬‬ ‫جنــس پارچــه هــر فصــل به دلیــل‬ ‫تغییــرات اب وهوایــی متفــاوت از‬ ‫فصل هــای دیگــر اســت‪ .‬معمــوال‬ ‫پارچــه لباس هــای فصــل ســرد‬ ‫پشــمی و کلفت تــر اســت؛ امــا‬ ‫لباس هــای فصل هــای خنک تــر از‬ ‫جنــس الیــاف طبیعــی و نخــی و تــار‬ ‫و پودشــان نازک تــر اســت‪ .‬هرگــز‬ ‫لباس هــای دارای پارچــه خنــک را‬ ‫بــا لباســی بــا پارچــه گــرم ِســت‬ ‫نکنیــد؛ مثــا شــلوار مخمــل گــرم‬ ‫بــا پیراهــن نــازک تابســتانی ترکیــب‬ ‫مناســبی نیســت‪.‬‬ ‫کفش‬ ‫سایز لباس‬ ‫لباس هــا را بــه انــدازه تن تــان‬ ‫بپوشــید‪ .‬مناســب نبــودن ســایز‬ ‫لبــاس‪ ،‬یکــی از نشــانه های بدتیپــی‬ ‫اســت و ســنخیتی بــا مــد نــدارد‪.‬‬ ‫حتــی در صــورت اطمینــان از ســایز‬ ‫خــود‪ ،‬بــاز هــم قبــل از خریــد‬ ‫پوشــاک‪ ،‬مخصوصــا شــلوار‪ ،‬ان‬ ‫را پــرو کنیــد‪ .‬ســایز لباس هــای‬ ‫مارک هــای مختلــف‪ ،‬متفــاوت‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫این لباس احساستان را درک می کند!‬ ‫شــرکت «‪ »Cute Circuit‬لبــاس هوشــمندی عرضــه کــرده‬ ‫اســت کــه در تولیــد ان از گرافــن و چراغ هــای ال ای دی‬ ‫اســتفاده شــده و می توانــد بــا بررســی وضعیــت تنفســی‬ ‫شــما احساســاتتان را درک کــرده و تغییــر رنــگ دهــد‪.‬‬ ‫ایــن لبــاس زنانــه َســبُک و ظریــف مجهز به حســگرهایی‬ ‫اســت کــه می تواننــد شــرایط تنفســی مالــک خــود را‬ ‫بررســی و تحلیــل کننــد و از همیــن طریــق بــه شــرایط‬ ‫احساســی و عاطفــی وی پــی ببرنــد‪.‬‬ ‫به عنــوان مثــال فــردی کــه تنــد و ســریع نفــس می کشــد‬ ‫فصل نو‪ ،‬تیپ نو‬ ‫تنــوع می توانــد یکــی از ویژگی هــای تیــپ شــما در فصــل بهــار باشــد‪ .‬اگــر‬ ‫تابه حــال در انتخــاب لباس هایتــان تنــوع زیــادی را ب ـه کار نبرده ایــد‪ ،‬امســال از ایــن‬ ‫فرصــت اســتفاده نماییــد‪ .‬ســعی کنیــد ایــن تصــور قدیمــی کــه فــان رنــگ‪ ،‬تیــپ‬ ‫اســپرت و یــا تیــپ رســمی بــه مــن نمی ایــد را کنــار گذاشــته و قالب هــای قدیمــی‬ ‫را بشــکنید و مدل هــا و رنگ هــای دیگــر را نیــز تجربــه کنیــد‪ .‬اگــر همیشــه عــادت‬ ‫داریــد از مغــازه ای خــاص خریــد کنیــد‪ ،‬کمــی شــجاعت بــه خــرج داده و این بــار‬ ‫بــه فروشــگاه های دیگــر هــم ســر بزنیــد؛ امــا بــه یــاد داشــته باشــید مهم تریــن‬ ‫نکتــه در انتخــاب رنــگ و مــدل لبــاس ایــن اســت کــه بــه پوشــیدن رنگ هــا و‬ ‫مدل هایــی کــه مناســب رنــگ پوســتتان و ســایزتان نیســت اصــرار نداشــته باشــید‪.‬‬ ‫معمــوال عصبــی اســت و شــرایط عاطفی نامناســبی‬ ‫دارد؛ ولــی تنفــس ارام بــه معنــای شــرایط عاطفــی‬ ‫مطلــوب اســت و رنــگ ایــن لبــاس هــم بــر همین‬ ‫مبنــا تغییــر می کنــد‪ .‬اســتفاده از گرافــن باعث شــده‬ ‫تــا لبــاس مذکــور کامال رســانا باشــد‪.‬‬ ‫گرافــن مــاده ای ‪ ۲۰۰‬برابــر قدرتمندتــر از فــوالد‬ ‫اســت و توانایــی و قابلیت هــای ان بــرای هدایــت‬ ‫الکتریســته بی نظیر و اســتثنایی اســت‪ .‬ایزولــه کردن‬ ‫گرافــن در دانشــگاه ترافــورد در شــهر منچســتر در‬ ‫ســال ‪ ۲۰۰۴‬زمینه ســاز تولیــد چنیــن البســه ای در‬ ‫یــک ســال اخیــر شــده اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫بهــار فصــل مناســبی بــرای‬ ‫پوشــیدن صنــدل‪ ،‬کفش هــای‬ ‫رنــگ روشــن و همچنیــن‬ ‫کفش هــای اســپورت اســت‪.‬‬ ‫‪89‬‬ ‫طالـــــــع بینـــــــی ســـــــال خــــروس‬ ‫سال خروس چه رخدادهایی را در بر دارد؟‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪90‬‬ ‫خــروس حیوانــی حســاس‪ ،‬منظــم و اهــل عمــل اســت کــه برنامه ریــزی‬ ‫و ریســک های حساب شــده را دوســت دارد‪ .‬هرچنــد‬ ‫میمــون (ســالی کــه گذشــت) سراســر عناصــر‬ ‫غافلگیرکننــده ای را بــه همــراه داشــت؛ امــا‬ ‫انــرژی خــروس بیشــتر در جهــت تحقــق‬ ‫اهــداف برنامه ریزی شــده اســت‪ .‬در ســال‬ ‫‪ 1396‬تصمیم گیــری و برنامه ریــزی بــرای‬ ‫برداشــتن گام بعــدی و رســیدن بــه موفقیــت‬ ‫ضــروری اســت‪.‬‬ ‫عنصــر خـ ِ‬ ‫ـروس ســال ‪ ،1396‬ییــن (‪ )yin‬اتــش اســت‪.‬‬ ‫ترکیــب عنصــر ییــن اتــش (شــمع) و عنصــر ثابــت‬ ‫خــروس‪ ،‬یعنــی ییــن فلــز (ســکه)‪ ،‬نشــانگر یــک وســیله‬ ‫هنــری ظریــف‪ ،‬یــک جواهــر زیبــا یــا حتــی یــک مناظــره ماهرانــه و‬ ‫پیشــرفته اســت‪.‬‬ ‫ییــن اتــش نشــانه زیرکــی و چابکــی‪ ،‬اثرپذیــری‪ ،‬فــداکاری و راهنمایــی‬ ‫اســت‪ .‬همان طــور کــه یــک شــمع در مکانــی تاریــک‪ ،‬روشــنایی‬ ‫می افکنــد‪ ،‬انــرژی ییــن اتــش نیــز راه درســت را در دل تاریکــی نشــان‬ ‫می دهــد‪.‬‬ ‫ییــن فلــز نشــانه پاکــی‪ ،‬هــوش و اســتعداد‪ ،‬باریک بینــی‪ ،‬قــدرت‪ ،‬روابــط‪،‬‬ ‫زیبایــی و مادی گرایــی اســت و دوســت دارد خــودش را بــه رخ دیگــران‬ ‫بکشــد و ان هــا را از هــوش خــود شــگفت زده کنــد‪ .‬همان طــور کــه‬ ‫یــک حلقــه ازدواج بــه معنــی احساســات عمیــق اســت‪ ،‬عنصــر ییــن‬ ‫فلــز نیــز نمــاد وفــاداری اســت کــه حســادت دیگــران را برمی انگیــزد؛‬ ‫درنتیجــه ســال خــروس‪ ،‬ســالی عالــی بــرای تحت کنتــرل گرفتــن مســیر‬ ‫زندگی تــان اســت و زمــان مناســبی بــرای حــذف مــوارد بیهــوده‪،‬‬ ‫پس انــداز کــردن پــول و ســخت کار کــردن بــرای رســیدن بــه هــدف‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اخریــن ســال خــروس در ســال ‪ 12( 2005‬ســال پیــش) بــود و اخریــن‬ ‫ســال خــروس اتشــین در ســال ‪ 60( 1957‬ســال پیــش) بــود‪ .‬رخدادهــای‬ ‫امســال ممکــن اســت شــباهت هایی بــه اتفاقــات تاریــخ گذشــته داشــته‬ ‫جو مــرج کــه احتمــال وقــوع هرچیــزی‬ ‫باشــد‪ .‬در ایــن جهــان پــر هر ‬ ‫بــرای ناامیــدی وجــود دارد‪ ،‬فقــط یــک خــروس می توانــد عاقالنه تریــن‬ ‫راه را انتخــاب کنــد و بــه ســادگی روی انچــه بایــد انجــام شــود‪ ،‬تمرکز‬ ‫کنــد‪.‬‬ ‫ویژگی های متولدین سال خروس‬ ‫* رنگ های شانس‪ :‬طالیی‪ ،‬قهوه ای‪ ،‬زرد‪ /‬پرهیز از رنگ های‪ :‬سفید‪ ،‬سبز‬ ‫* گل های شانس‪ :‬گالیول‪ ،‬حنا‪ ،‬تاج خروس‬ ‫* اعداد شانس‪ /8 ،7 ،5 :‬پرهیز از اعداد‪9 ،3 ،1 :‬‬ ‫* شــغل های مناســب‪ :‬سیاســتمدار‪ ،‬دیپلمــات‪ ،‬پلیــس‪ ،‬اتش نشــان‪ ،‬گارد‬ ‫امنیتــی‪ ،‬ورزشــکار‪ ،‬طــراح‬ ‫* بهتریــن جفــت‪ :‬بهمــن‪ ،‬اردیبهشــت‪ ،‬خــرداد‪ /‬بدتریــن جفــت‪ :‬دی‪،‬‬ ‫فروردیــن‪ ،‬مهــر‪ ،‬ابــان‬ ‫* خصوصیــات شــخصیتی‪ :‬مهربــان‪ ،‬ســخت کوش‪ ،‬شــجاع‪ ،‬شــوخ طبع‪،‬‬ ‫صــادق‪ ،‬مســتقل‪ ،‬خودســازمان دهنده‪ ،‬مجاب کننــده دیگــران‬ ‫طالع بینی سال خروس بر اساس حیوان سال تولد‬ ‫* مــوش (متولدیــن ســال های ‪،1327 ،1315 ،1303‬‬ ‫‪:)1387 ،1375 ،1363 ،1351 ،1339‬‬ ‫مــوش و خــروس بــا هــم ناســازگارند و ایــن بدیــن‬ ‫معنــی اســت کــه احتمــاال در ســال ‪ ،96‬موفقیــت خاصــی‬ ‫در انتظارتــان نباشــد؛ امــا در زمینــه شــغل و ســبک زندگــی‪،‬‬ ‫فرصت هــا بــر وفــق مرادتــان اســت و اعتمادبه نفس تــان بــه‬ ‫موفقیــت شــما در امــور کمــک خواهــد کــرد‪ .‬احتمــاال در ایــن ســال کمتــر‬ ‫احســاس راحتــی داشــته باشــید و ان هــم بــه دلیــل گیــج شــدن از مــواردی‬ ‫اســت کــه می خواهیــد انجــام دهیــد‪ .‬بهتــر اســت امســال را بــا خانــواده‬ ‫ســپری کنیــد و خــود را از کســل شــدن و بی عالقگــی دور نگــه داریــد‪.‬‬ ‫خودتــان را درگیــر چالش هــای کوچکــی کنیــد تــا ذهنتــان را مشــغول نگــه‬ ‫داریــد‪ .‬عنصــر ثابــت موش هــا‪ ،‬اب اســت و در ســال خــروس اتشــین‪،‬‬ ‫ابــی وجــود نــدارد؛ ایــن نظریــه بیانگــر بهتریــن رشــد و پیشــرفت‬ ‫موش هــا اســت‪.‬‬ ‫درصد موفقیت موش ها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%85 :‬شغل‪ -%80 :‬پول‪ -%50 :‬عشق‪%60 :‬‬ ‫* گاو (متولدیــن ســال های ‪،1340 ،1328 ،1316 ،1304‬‬ ‫‪:)1388 ،1376 ،1364 ،1352‬‬ ‫گاو روابــط ســازگاری بــا خــروس دارد‪ .‬احتمــاال‬ ‫امســال‪ ،‬ســال بســیار خوش اقبالــی بــرای شــما‬ ‫باشــد‪ .‬در ســال پیــش رو چیزهــای بســیاری‬ ‫خواهیــد اموخــت و بــه باالتریــن نقطــه موفقیــت‬ ‫در شــغل‪‎‬تان خواهیــد رســید‪ .‬فراوانــی زیــادی در‬ ‫مســائل مالــی دیــده می شــود‪ .‬کمــی محافظــه کاری و‬ ‫نیــز فعالیــت در مســائل مختلــف شــما را در مســیر انــرژی ســال جدیــد‬ ‫قــرار می دهــد تــا بــه نتایــج بهتــری برســید‪.‬‬ ‫درصد موفقیت گاوها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%80 :‬شغل‪ -%70 :‬پول‪ -%80 :‬عشق‪%90 :‬‬ ‫* ببــر (متولدیــن ســال های ‪،1341 ،1329 ،1317 ،1305‬‬ ‫‪:)1389 ،1377 ،1365 ،1353‬‬ ‫ببرهــا در ســال ‪ 96‬بــرای دســتیابی بــه هدفشــان بایــد‬ ‫بیــش از حــد معمول‪ ،‬ســخت کار کننــد‪ .‬انتظــار می رود‬ ‫کــه مســائل اجتماعــی‪ ،‬مالــی و کاری بــه خوبــی پیــش‬ ‫برونــد‪ .‬ســامتی در ســطح متوســط یــا ســطح کنونــی‬ ‫اســت‪ .‬شــاید بزرگ تریــن مشــکل بــرای شــما مربــوط به‬ ‫ســبک زندگــی و ســطح انــرژی باشــد‪ .‬هرچنــد کــه انتظــار‬ ‫داریــد چیزهایــی بــه ســرعت برایتــان اتفــاق بیفتــد؛ امــا ایــن کار نیازمنــد صبر‬ ‫و تــاش شــما اســت و هرچــه زودتــر ایــن موضــوع را بپذیریــد‪ ،‬بــه موفقیت‬ ‫بهتــری دســت می یابیــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت ببرها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%40 :‬شغل‪ -%70 :‬پول‪ %70 :‬عشق‪%80 :‬‬ ‫* خرگــوش (متولدیــن ســال های ‪،1342 ،1330 ،1318 ،1306‬‬ ‫‪:)1390 ،1378 ،1366 ،1354‬‬ ‫از انجایــی کــه عنصــر ثابــت خرگوش هــا‪ ،‬چــوب اســت‬ ‫پــس امســال خرگوش هــا بــا خــروس روابــط ســختی‬ ‫خواهنــد داشــت؛ بنابرایــن توصیــه می شــود کــه در ســال‬ ‫جدیــد ســختی زیــادی را بــر خــود وارد نکنیــد‪ .‬شــاید‬ ‫فشــارهای زیــادی بــرای موفقیــت الزم باشــد؛ اما بهتر اســت‬ ‫پــروژه خــود را عاقالنــه انتخــاب کنیــد زیــرا شــما در بهتریــن‬ ‫موقعیــت ممکــن بــرای تحمــل فشــار و اســترس کاری قــرار نگرفته ایــد‪.‬‬ ‫اگــر در طــول ســال مجبــور بــه ســخت کارکــردن شــدید‪ ،‬مدت زمــان کافــی‬ ‫بــه منظــور اســتراحت و نفــس تــازه کــردن بــرای خــود در نظــر بگیریــد‪.‬‬ ‫موقعیت هــای مالــی خوبــی داریــد‪ .‬امســال می توانــد ســال خوبــی بــرای‬ ‫برداشــت و نتیجــه گرفتــن از تالش هــای قبلــی شــما باشــد‪ .‬موقعیت هــای‬ ‫اجتماعــی و عشــق در ســال جدیــد بــا باالوپایین هایــی مواجــه اســت‪.‬‬ ‫درصد موفقیت خرگوش ها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%30 :‬شغل‪ -%50 :‬پول‪ -%70 :‬عشق‪%40 :‬‬ ‫* اژدهــا (متولدیــن ســال های ‪،1367 ،1355 ،1343 ،1331 ،1319 ،1307‬‬ ‫‪:)1391 ،1379‬‬ ‫اژدهــا و خــروس ســازگاری مشــابهی بــا هــم ندارند؛‬ ‫امــا به‪‎‬هرحــال بــا هــم دوســتانه برخــورد‬ ‫می کننــد‪ .‬کارهــا نیازمنــد تــاش هســتند و‬ ‫بزرگ تریــن موفقیت هــا از چالش هــا ایجــاد‬ ‫می شــوند‪ .‬شــانس مالــی در ســال جدیــد‬ ‫خــوب اســت و بــا تفکــر خالقانــه و مهارت هــای‬ ‫اجتماعــی نیــز افزایــش می یابــد‪ .‬موقعیــت عشــقی‬ ‫خــوب و یــا حتــی عالــی در انتظارتــان اســت‪ .‬زندگــی اجتماعــی‪ ،‬قوی اســت‬ ‫و دوســتان زیــادی بــرای حمایتتــان وجــود دارنــد؛ امــا چنــد مــورد حســادت‬ ‫نیــز وجــود دارد کــه بایــد بــا ان هــا مقابلــه کنیــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت اژدها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%30 :‬شغل‪ -%75 :‬پول‪ -%70 :‬عشق‪%75 :‬‬ ‫فال و سرگرمی‬ ‫* خــوک (متولدیــن ســال های ‪،1362 ،1350 ،1338 ،1326 ،1314‬‬ ‫‪:)1386 ،1374‬‬ ‫انتظــار م ـی رود کــه ســالی بــا ســطح متوســط را در پیــش‬ ‫رو داشــته باشــید‪ .‬موقعیت هــای رفتــار و ســبک‬ ‫زندگــی بــرای شــما بســیار عالــی هســتند‪ .‬دوســتی ها‬ ‫و زندگــی اجتماعــی در مرکــز توجــه و ســطحی‬ ‫قوی انــد کــه بــه مراقبــت و احتیــاط شــما نیــاز‬ ‫دارنــد‪ .‬دوســتان از شــما حمایــت می کننــد‪ .‬در ســطح‬ ‫ســامتی تغییراتــی مشــاهده می شــود؛ بنابرایــن بایــد‬ ‫بیشــتر از همیشــه مراقــب خودتــان باشــید‪ .‬موفقیــت بیشــتری در‬ ‫مســائل کاری دیــده نمی شــود؛ امــا بــا کار و تــاش می توانیــد بــه‬ ‫پیشــرفت های کوچکــی دســت یابیــد‪ .‬یافتــن فرصت هــای خــوب در‬ ‫ســال جدیــد نیازمنــد صبــر شــما و احتیــاط در برابــر دیگــران اســت‪.‬‬ ‫درصد موفقیت خوک ها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%90 :‬شغل‪ -%40 :‬پول‪ -%60 :‬عشق‪%70 :‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫ـار (متولدیــن ســال های ‪،1368 ،1356 ،1344 ،1332 ،1320 ،1308‬‬ ‫* مـ‬ ‫‪:)1392 ،1380‬‬ ‫مــار دوســت خــروس اســت و عنص ـ ِر ییــن اتــش مــار‬ ‫بــا ییــن اتــش خــروس هماهنــگ اســت‪ .‬تنهــا مشــکل‪،‬‬ ‫عــدم هماهنگــی عنصــر اتــش مــار بــا عنصــر فلــز‬ ‫خــروس اســت کــه ان هــم مســئله جــدی ای نیســت‬ ‫زیــرا فلــز از اتــش می ترســد‪ .‬یافتــن عشــق و دوســتی‬ ‫اســان تر از همیشــه اســت و وقتــی یافــت شــود‪ ،‬عشــقی‬ ‫قــوی و واقعــی اســت؛ امــا اگــر مشــکلی اتفــاق بیفتــد ممکــن‬ ‫اســت بســیار چالش برانگیــز شــود‪ .‬ســامتی در ســطح متوســط اســت‪.‬‬ ‫موقعیت هــای مالــی و کاری در ســال جدیــد بســیار قــوی هســتند و بایــد‬ ‫ســعی کنیــد کــه بیشــتر ثابت قــدم باشــید تــا ایــن شــانس را بــرای خــود‬ ‫نگــه داریــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت مارها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%90 :‬شغل‪ -%70 :‬پول‪ -%60 :‬عشق‪%80 :‬‬ ‫* اســب (متولدیــن ســال های ‪،1357 ،1345 ،1333 ،1321 ،1309‬‬ ‫‪:)1393 ،1381 ،1369‬‬ ‫انتظــار م ـی رود کــه ســال خــروس بــرای اس ـب ها در‬ ‫ســطح متوســط و رو بــه بــاال باشــد‪ .‬شــما هنــوز‬ ‫بــه ســخت کار کــردن نیــاز داریــد و مســائل بــه‬ ‫راحتــی اســان نمی شــوند‪ .‬جاذب ـه ای بیــن اســب و‬ ‫خــروس وجــود دارد کــه نشــان دهنده شــخصیت‬ ‫بســیار خوبــی از شــما در ســال جدیــد اســت؛ شــما‬ ‫شــاهد تشــویق و تمجیدهــای زیــادی در ســال ‪1396‬‬ ‫خواهیــد بــود! رقابــت در روابــط دوســتانه تان افزایــش خواهــد داشــت‪،‬‬ ‫هرچنــد شــما مایلیــد کــه از دایــره ایــن رقابــت خــارج شــوید‪ .‬مســائل‬ ‫مالــی باالوپایین هایــی دارد و موقعیــت شــغلی نیازمنــد تــاش اســت‪.‬‬ ‫بهتریــن مــورد بــرای شــما رفتــار و ســبک زندگی تــان در ســال جدیــد‬ ‫اســت کــه بــه شــما در جــذب شــرایط خــوب کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت اسب ها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%95 :‬شغل‪ -%65 :‬پول‪ -%50 :‬عشق‪%85 :‬‬ ‫* بُــز (متولدیــن ســال های ‪،1370 ،1358 ،1346 ،1334 ،1322 ،1310‬‬ ‫‪:)1394 ،1382‬‬ ‫امســال‪ ،‬ســال مهمــی در یادگیــری‪ ،‬پیشــرفت مهارت هــا‬ ‫و برقــراری روابــط بــرای شــما اســت‪ .‬عنصــر بُــز نیــز‬ ‫ییــن اتــش اســت کــه بــا عنصــر خــروس امســال‬ ‫هماهنــگ اســت و همیــن موجــب کمــک و حمایــت‬ ‫از تالش هــای شــما در هــر زمین ـه ای می شــود‪ .‬ممکــن‬ ‫اســت در بیزینــس رقابت هایــی وجــود داشــته باشــد کــه‬ ‫از جانــب شــما بــا انعطاف پذیــری زیــادی همــراه اســت‪ .‬بــرای موفقیــت‬ ‫بیشــتر نیازمنــد ســخت کار کــردن هســتید؛ امــا شــما بایــد انــرژی خــود‬ ‫را بیشــتر ذخیــره کنیــد تــا اینکــه بخواهیــد بــرای چنــد چیــز کوچــک‬ ‫خــود را خســته کنیــد‪ .‬شــرایط عاشــقانه ای وجــود دارد؛ امــا الزامــا راحــت‬ ‫به دســت نمی ایــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت بُزها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%60 :‬شغل‪ -%40 :‬پول‪ -%60 :‬عشق‪%85 :‬‬ ‫* میمــون (متولدیــن ســال های ‪،1359 ،1347 ،1335 ،1323 ،1311‬‬ ‫‪:)1395 ،1383 ،1371‬‬ ‫عنصــر فلــز میمــون بــا عنصــر فلــز خــروس هماهنگــی‬ ‫دارد؛ امــا بــا عنصــر اتــش خــروس کمــی ناســازگار‬ ‫اســت‪ .‬شــرایط ســال پیــش رو‪ ،‬کمــی باالتر از ســطح‬ ‫متوســط اســت‪ .‬موقعیت هــای عشــقی جدیــدی‬ ‫وجــود دارد و افــرادی کــه همــراه زندگــی خــود را‬ ‫پیــدا کرده انــد‪ ،‬بــه خوبــی در همیــن موقعیــت باقــی‬ ‫می ماننــد‪ .‬شــانس هایی بــرای دســتیابی بــه ثــروت‬ ‫که‬ ‫بیشــتر و نیــز موقعیــت شــغلی بهتــر وجــود دارد‪ ،‬هرچنــد‬ ‫ایــن شــرایط بــه راحتــی به دســت نمی ایــد؛ ســال خــروس نیازمنــد‬ ‫کار و تــاش اســت‪ .‬بــا اینکــه ســال گذشــته‪ ،‬ســال میمــون نــام داشــت؛‬ ‫امــا یــک ســال دیگــر صبــر و تــاش بــرای نتیجــه گرفتــن از کارهــای‬ ‫گذشــته نیــاز اســت‪ .‬ممکــن اســت امســال مشــکالتی در زمینــه شــهرت و‬ ‫ایجــاد شــایعات رخ دهــد و ســطح انــرژی همیشــه قــوی نباشــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت میمون ها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%40 :‬شغل‪ -%80 :‬پول‪ -%70 :‬عشق‪%80 :‬‬ ‫* خــروس (متولدیــن ســال های ‪،1336 ،1324 ،1312‬‬ ‫‪:)1396 ،1384 ،1372 ،1360 ،1348‬‬ ‫یــک چرخــه جدیــد ‪ 12‬ســاله شــروع شــده اســت و‬ ‫زمــا ِن از نــو اغــاز کــردن اســت‪ .‬انتخاب هایــی کــه‬ ‫انجــام می دهیــد در واقــع انتخاب هایــی از پیــش‬ ‫تعیین شــده بــرای ســال جدیــد اســت‪ .‬بــه یــاد داشــته‬ ‫باشــید کــه خروس هــا الزامــا ســال خــروس را بــه خوبــی‬ ‫نمی گذراننــد و زمانــی بــرای پیشــرفت و موفقیتــی کــه در اذهــان تصــور‬ ‫می شــود نیســت‪ .‬بهتریــن راه مقابلــه بــا ایــن موضــوع فروتنــی‪ ،‬جلــب‬ ‫توجــه نکــردن و معقــول بــودن انتظــارات موردنظــر اســت‪ .‬ایــن روش‬ ‫بــه شــما کمــک می کنــد خودتــان را پیــدا کنیــد‪ ،‬بیشــتر اســتراحت کنیــد‬ ‫و بــا کمتریــن فشــار کاری از زندگــی لــذت ببریــد‪ .‬بهتریــن موقعیــت‬ ‫پیــش روی شــما در فرصت هــای مالــی اســت‪ .‬ممکــن اســت افزایــش‬ ‫غیرقابل تصــوری در زمینــه درامــد خــود داشــته باشــید‪ .‬شــهرت و‬ ‫زندگــی اجتماعــی خوبــی خواهیــد داشــت‪ .‬ســعی کنیــد کــه در ســال‬ ‫جدیــد از بحــث و درگیری هــای غیرضــروری بپرهیزیــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت خروس ها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%50 :‬شغل‪ -%60 :‬پول‪ -%80 :‬عشق‪%60 :‬‬ ‫* ســگ (متولدیــن ســال های ‪،1361 ،1349 ،1337 ،1325 ،1313‬‬ ‫‪:)1385 ،1373‬‬ ‫ســگ و خــروس بــا هــم ســازگار نیســتند و ایــن موضــوع مقــداری‬ ‫از شــانس را بــرای متولدیــن ایــن ســال کاهــش می دهــد؛ امــا چــون‬ ‫عنصــر ســگ نیــز فلــز اســت‪ ،‬ســال کامــا ناســازگاری‬ ‫نیســت‪ .‬شــرایط در طــول ســال جدیــد یکســان باقــی‬ ‫می مانــد‪ .‬شــما ســال پــر مشــغله ای را پشت ســر‬ ‫گذاشــته اید و احتمــاال یــک پــروژه خــاص را بــه‬ ‫اتمــام رســانده اید و می توانیــد در ســال جدیــد از‬ ‫نــو اغــاز کنیــد‪ .‬ایــن بهتریــن زمــان بــرای خالصــی‬ ‫از وســایل اضافــی و نظــم و ســازمان دادن بــه شــرایط‬ ‫فعلــی اســت‪ .‬موقعیــت شــغلی ماننــد قبــل ادامــه دارد‬ ‫و حتــی در برخــی افــراد بــا کمــی شــانس بیشــتر همــراه اســت‪ .‬ایــن‬ ‫بهتریــن ســال بــرای کمتــر دروغ گفتــن و پرهیــز از بحــث و مشــاجره‬ ‫اســت‪ .‬شــما بایــد فرصت هــای اســتراحت خــود را افزایــش دهیــد‪.‬‬ ‫درصد موفقیت سگ ها در سال ‪:1396‬‬ ‫سبک زندگی‪ -%60 :‬شغل‪ -%50 :‬پول‪ -%80 :‬عشق‪%60 :‬‬ ‫‪91‬‬ ‫ارامش با مودرا‬ ‫زمانــی کــه شــما نــوک انگشــت شســت و‬ ‫انگشــت اشــاره تان را بــه هــم می چســبانید‪،‬‬ ‫در حقیقــت کانالــی از انــرژی را در بــدن خــود‬ ‫فعــال می کنیــد کــه روشــنی و ارامــش را بــرای‬ ‫شــما بــه ارمغــان م ـی ارود‪ .‬ایــن نــوع حرکــت‬ ‫دســت بــه نــام مــودرا (‪ )Mudra‬معــروف اســت‬ ‫کــه توســط پیشــینیان در مدیتیشــن و یــوگا‬ ‫مورداســتفاده قــرار می گرفتــه اســت‪ .‬پــس‬ ‫هــر موقــع احســاس اســترس و اضطــراب بــه‬ ‫شــما دســت داد‪ ،‬ایــن حرکــت را بــه مــدت‬ ‫چنــد دقیقــه کوتــاه انجــام دهیــد تــا بالفاصلــه‬ ‫احســاس ارامــش (‪ )OK‬کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫اثر انگشـت تان در مورد شما چه‬ ‫می گوید؟‬ ‫بــر اســاس علــم کف بینــی‪ ،‬طراح هــای ســفت‬ ‫روی پوســت دســت تان نیــز اطالعاتــی را در‬ ‫مــورد شــما بازگــو می کنــد‪ .‬اگــر الگــوی‬ ‫خطــوط تمــام انگشــتانتان مشــابه باشــند‪،‬‬ ‫ویژگی هایــی کــه مخصــوص هــر الگــو اســت‪،‬‬ ‫بــا تظاهــر قوی تــری نمایــان می شــوند‪.‬‬ ‫‪92‬‬ ‫ قوس‪:‬‬ ‫عنصــر زمیــن اســت و حــدود ‪ %3‬مــردم دارای‬ ‫ایــن الگــوی اثــر انگشــت هســتند‪ .‬ایــن افــراد‬ ‫معمــوال اهــل کار و عمــل هســتند و شــانس‬ ‫را دوســت ندارنــد‪ .‬بــرای شــناخت ایــن افــراد‬ ‫کوشــا‪ ،‬راه ســختی را در پیــش داریــد زیــرا‬ ‫ان هــا زیــاد تظاهــر نمی کننــد‪ ،‬کــم حــرف‬ ‫هســتند و دوســت دارنــد همــه چیــز را درون‬ ‫خودشــان نگــه دارنــد‪ .‬همچنیــن گمــان مـی رود‬ ‫کــه ایــن افــراد فاقــد اعتمادبه نفــس هســتند‬ ‫به خصــوص اگــر ایــن خطــوط قوسی شــکل‬ ‫در انگشــت شســت و یــا انگشــت اشــاره‬ ‫وجــود داشــته باشــند‪.‬‬ ‫قوس خمیده‪:‬‬ ‫عنصــر زمیــن اســت و حــدود ‪ %2‬مــردم دارای‬ ‫ایــن الگــوی اثــر انگشــت هســتند‪ .‬زمانــی کــه‬ ‫خمیدگــی قــوس خیلــی زیــاد و بلنــد باشــد‬ ‫نشــان دهنده ایــن اســت کــه فــرد بســیار‬ ‫احساســاتی‪ ،‬حســاس و دارای درجــه باالیــی‬ ‫از معنویــت اســت‪ .‬ایــن الگــوی اثــر انگشــت‬ ‫متعلــق بــه افــرادی اســت کــه خودشــان را وقف‬ ‫زندگــی کرده انــد و نســبت بــه هــر چیــزی کــه‬ ‫انجــام می دهنــد توجــه کاملــی دارنــد‪.‬‬ ‫حلقه‪:‬‬ ‫عنصــر اب اســت و حــدود ‪ %70‬مــردم دارای‬ ‫ایــن الگــوی اثــر انگشــت هســتند‪ .‬ایــن الگــو‬ ‫رایج تریــن الگــوی اثــر انگشــت در بیــن‬ ‫مــردم اســت و بــه افــرادی نرمــال تعلــق دارد‬ ‫کــه تنــوع در زندگــی را دوســت دارنــد‪ .‬ایــن‬ ‫اثــر انگشــت نشــان دهنده وفق پذیــری و‬ ‫ســهل گیری اســت‪ .‬اگــر حلقه هــای زیــادی‬ ‫در انگشــت خــود داریــد پــس می توانیــد بــه‬ ‫خوبــی بــا بقیــه مــردم کنــار بیاییــد‪.‬‬ ‫دو نــوع حلقــه وجــود دارد‪ :‬حلقه هــای شــعاعی‬ ‫(کــه در جهــت انگشــت شســت هســتند)‬ ‫و حلقه هــای اولنــا (کــه در جهــت خــاف‬ ‫انگشــت شســت هســتند)‪ .‬حلقه هــای اولنــا‬ ‫رایج تــر هســتند‪ .‬وجــود حلقــه شــعاعی در‬ ‫انگشــت اشــاره بیانگــر دارا بــودن خصوصیــات‬ ‫رهبــری و رئیــس بــودن اســت‪ .‬همچنیــن‬ ‫نوعــی الگــوی حلقــه مرتفــع وجــود دارد؛‬ ‫یعنــی زمانــی کــه نــوک حلقــه بیشــتر از حــد‬ ‫معمــول بــه طــرف نــوک انگشــتان کشــیده‬ ‫شــده باشــد کــه ایــن نــوع الگــو بیانگــر فــردی‬ ‫بســیار باهــوش و خوش بیــن اســت‪.‬‬ ‫دایره های متحدالمرکز‪:‬‬ ‫عنصــر اتــش اســت و حــدود ‪ %25‬مــردم دارای‬ ‫ایــن الگــوی اثــر انگشــت هســتند‪ .‬ایــن الگــو‪،‬‬ ‫دومیــن الگــوی رایــج اثــر انگشــت اســت‪ .‬ایــن‬ ‫الگــو نمــاد شــخصیت فــردی و تخصصــی‬ ‫اســت و بیانگــر عــزم راســخ‪ ،‬اســتقالل و‬ ‫خودخواهــی اســت‪ .‬ایــن افــراد اراده ای قــوی‬ ‫دارنــد‪ ،‬نســبت بــه عقایدشــان متعصــب هســتند‬ ‫و دوســت دارنــد بیشــتر اوقاتشــان را در‬ ‫تفکراتشــان بگذراننــد‪ .‬اگــر ایــن الگــو در یــک‬ ‫یــا دو انگشــت وجــود داشــته باشــد بیانگــر‬ ‫اســتعداد فــرد اســت و هرچــه تعــداد ایــن‬ ‫خطــوط بیشــتر باشــد‪ ،‬اســتعداد تخصصــی فــرد‬ ‫نیــز بیشــتر اســت کــه او را نســبت بــه بقیــه‬ ‫مــردم متمایــز می کنــد‪.‬‬ ‫خطوط مرکب‪:‬‬ ‫بــه ایــن الگــو‪ ،‬خطــوط جفــت یــا حلقــه‬ ‫دوتایــی نیــز می گوینــد‪ .‬ایــن اثــر انگشــت‬ ‫شــامل دو حلقــه اســت کــه در اطــراف یکدیگــر‬ ‫پیچیده انــد و دو الیــه را تشــکیل داده انــد‪.‬‬ ‫فــردی بــا چنیــن الگویــی در انگشــتان خــود‬ ‫توانایــی دیــدن هــر دوطــرف یــک موضوعــی را‬ ‫دارد؛ بنابرایــن تصمیم گیــری بــرای او ســخت‬ ‫می شــود زیــرا ذهــن و منطــق هم زمــان بــا‬ ‫هــم فعالیــت می کننــد‪.‬‬ ‫ چشم طاووس‪:‬‬ ‫در ایــن نــوع اثــر انگشــت نیــز دو الگــو در کنار‬ ‫یکدیگــر هســتند؛ دایره هــای متحدالمرکــزی‬ ‫کــه توســط حلقه هــا احاطــه شــده اند‪ .‬ایــن‬ ‫نــوع اثــر انگشــت معمــوال نشــانگر اســتعداد‬ ‫اســت‪ .‬وجــود ایــن الگــو در انگشــتان ســه و‬ ‫چهــار‪ ،‬فرخنــده و مبــارک تلقــی می شــود و‬ ‫اگــر در انگشــت اشــاره وجــود داشــته باشــد‬ ‫بیانگــر ایــن اســت کــه فــرد بینــش و بصیرتــی‬ ‫خــاص دارد‪.‬‬ ‫خط گونه خوانی‬ ‫اگــر خــط گونــه بــه کناره هــای دهــان برســد‬ ‫ولــی قطــع نشــود و ادامــه ان بــه ســمت‬ ‫چانــه خمیــده شــود نشــان دهنده نگرانــی‬ ‫فــرد از دشــمن خــود اســت‪ .‬چنیــن فــردی‬ ‫احتمــاال بســیار رک‪ ،‬خشــن و بــی ادب اســت‬ ‫و بنابرایــن اکثــر مــردم بــه مخالفــت علیــه او‬ ‫برمی خیزنــد‪ .‬ایــن افــراد در اختالفــات و‬ ‫بحث هــای پیــش امــده حضــور غیرضــروری‬ ‫دارنــد‪ ،‬بــه قول هــای خــود عمــل نمی کننــد و‬ ‫قابل اعتمــاد نیســتند‪.‬‬ ‫افــرادی کــه خــط گونــه رو بــا بــاال دارنــد‪ ،‬از‬ ‫ســامت ذهنــی و روحــی خوبــی برخــوردار‬ ‫نیســتند‪ .‬احتمــاال ایــن افــراد قــادر بــه تحمــل‬ ‫فشــار و اســترس زیــاد نیســتند‪.‬‬ ‫فال و سرگرمی‬ ‫خطــوط گونــه‪ ،‬خطوطــی هســتند کــه از‬ ‫کناره هــای بینــی شــروع می شــوند و بــه‬ ‫ســمت پاییــن و کناره هــای دهــان خمیــده‬ ‫می شــوند‪ .‬شــکل و مســیر ایــن خطــوط‬ ‫اطالعــات زیــادی در مــورد ذات و شــخصیت‬ ‫افــراد را در اختیــار مــا می گــذارد‪.‬‬ ‫شــناخت خــط گونــه بســیار مهــم اســت زیــرا‬ ‫افــرادی کــه ایــن خطــوط را در صورتشــان‬ ‫ندارنــد‪ ،‬افــرادی تنبــل‪ ،‬بی خاصیــت و فاقــد‬ ‫صالحیــت تلقــی می شــوند‪ .‬خوشــبختانه خــط‬ ‫گونــه بــا افزایــش ســن و کســب تجربــه‪ ،‬بیشــتر‬ ‫نمایــان می شــود‪ .‬تصــور بــر ایــن اســت کــه‬ ‫مســئولیت پذیری‪ ،‬کار و تــاش و مطالعــه‬ ‫موجــب عمیق تــر شــدن و گســترش بیشــتر‬ ‫خــط گونــه می شــود؛ امــا نمایــان شــدن خــط‬ ‫گونــه قبــل از ‪ 40‬ســالگی نشــان دهنده ایــن‬ ‫اســت کــه فــرد زندگــی ســختی را گذرانــده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ایــن اســت کــه فــرد بــا شــرایط فاجعه بــاری‬ ‫مواجــه می شــود؛ امــا بــا نتایــج بهتــری ان را‬ ‫پشت ســر می گــذارد‪.‬‬ ‫خــط گونــه بلنــدی کــه بــدون هیــچ تماســی‬ ‫بــا کناره هــای دهــان بــه ســمت چانــه خمیــده‬ ‫شــده باشــد‪ ،‬یکــی از بهتریــن نــوع خطــوط‬ ‫گونــه و نشــان دهنده طــول عمــر اســت‪.‬‬ ‫خــط گونــه کوتــاه‪ ،‬خطــی اســت کــه قبــل از‬ ‫رســیدن بــه کناره هــای دهــان متوقــف شــده‬ ‫باشــد‪ .‬ایــن خطــوط بیانگــر ایــن اســت کــه‬ ‫فــرد بعــد از ‪ 59‬ســالگی زندگــی ســخت تری‬ ‫دارد و بایــد بیشــتر مراقــب ســامتی خــود‬ ‫باشــد‪ .‬اگــر ایــن خــط کوتــاه باشــد؛ امــا فــرد‬ ‫دارای خــط لــب خوبــی باشــد‪ ،‬ان وقــت فــرد‬ ‫شانســی بهتــر بــرای طــول عمــری بیشــتر دارد‪.‬‬ ‫خطوطــی کــه مســتقیما بــه ســمت کناره هــای‬ ‫دهــان رســیده باشــند بــه خطــوط گرســنگی‬ ‫معروف انــد و نشــان دهنده ایــن هســتند کــه‬ ‫فــرد بــه دنبــال مســائل مالــی خــود ســختی هایی‬ ‫کشــیده اســت و نیــز در روابــط خــود دچــار‬ ‫مشــکالتی اســت‪ .‬اگــر یکــی از ایــن خطــوط از‬ ‫دهــان رد شــود و بــه چانــه برســد نشــان دهنده‬ ‫خــط گونــه ای کــه خیلــی عمیــق باشــد و از‬ ‫گونــه بــه صــورت مســتقیم از کناره هــای‬ ‫لب هــا رد شــده باشــد و بــه چانــه رســیده‬ ‫باشــد بــه خــط عالی رتبــه معــروف اســت و‬ ‫نشــان دهنده ایــن اســت کــه فــرد می توانــد‬ ‫در موقعیــت قــدرت قــرار بگیــرد و قــادر بــه‬ ‫تحمــل و انجــام مســئولیت های زیــادی اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫وجــود خــال یــا برامدگی هایــی روی خــط‬ ‫گونــه بیانگــر ایــن اســت کــه فــرد بــه انجــام‬ ‫کارهــای عجیب‪‎‬وغریــب تمایــل دارد‪.‬‬ ‫خــط گونــه بــه ســنین ‪ 55‬و ‪ 56‬اشــاره دارد‬ ‫و بنابرایــن وجــود خــال در هــر نــوع خــط‬ ‫گونــه ای احتمــاال نشــان دهنده خطراتــی بــرای‬ ‫ان فــرد در اواســط ســن ‪ 50‬ســالگی اســت‪.‬‬ ‫‪93‬‬ ‫جـــدول‬ ‫افقی‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫عمودی‬ ‫‪ -1‬سود بردن‪ ،‬از اثرهای معروف محمد محمدعلی‬ ‫‪ -2‬صد سال‪ ،‬دستکش‪ ،‬حرف انتخاب‪ ،‬سنگینی‬ ‫‪ -3‬بله التین‪ ،‬دور کمر می بندند‪ ،‬محصول چغندرقند‪ ،‬واحد طول انگلیسی‬ ‫‪ -4‬بطن‪ ،‬یقین‪ ،‬تخته سنگ‬ ‫‪ -5‬همنشین‪ ،‬غذای رشته ای‬ ‫‪ -6‬عالمت پیروزی‪ ،‬پایتخت ریشه ایی‪ ،‬اثر معروف نیما یوشیج‪ ،‬از نهاد براید‬ ‫‪ -7‬مشهور و زبانزد‪ ،‬تحفه‪ ،‬سرپیچی کردن‬ ‫‪ -8‬هستی و وجود‪ ،‬باب روز‪ ،‬قورباغه درختی‪ ،‬پیروان پیامبر‬ ‫‪ -9‬سرمایه پایدار‪ ،‬گریه و زاری‪ ،‬شیطان بزرگ‬ ‫‪ -10‬فزون خواهی‪ ،‬سپهبد‪ ،‬الفبای موسیقی‪ ،‬با‬ ‫‪ -11‬بیمارستان کوچک‪ ،‬ستون خیمه‬ ‫‪ -12‬سرانگشتان‪ ،‬ارایش‪ ،‬شغل‬ ‫‪ -13‬کاهو‪ ،‬صفت سرو‪ ،‬دشمن سخت‪ ،‬علوفه گاو‬ ‫‪ -14‬دورویی‪ ،‬مایع حیات‪ ،‬مقام و درجه‪ ،‬درد و رنج‬ ‫‪ -15‬از اثرهای معروف شیخ محمود شبستری‪ ،‬مخفف اروپا و اسیا‬ ‫؟ ؟‬ ‫؟‬ ‫؟ ؟‬ ‫؟‬ ‫‪94‬‬ ‫‪ -1‬بزرگ تر از دریا‪ ،‬کوپن‬ ‫‪ -2‬مرد عقیم‪ ،‬زمان پیشین‪ ،‬بهره مند‬ ‫‪ -3‬ماهی کنسرو‪ ،‬چیز‪ ،‬پرنمک‪ ،‬برادر عامیانه‬ ‫‪ -4‬گن‪ ،‬سنگ زینتی ساختمان‬ ‫‪ -5‬ویتنام قدیم‪ ،‬رمق اخر‪ ،‬فراگیرنده‪ ،‬واحد سطح‬ ‫‪ -6‬ستون کشتی‪ ،‬زن گندمگون‪ ،‬سی وچهارمین سوره قران‬ ‫‪ -7‬بخار دهان‪ ،‬مقابل مزمن‪ ،‬پایتخت تاجیکستان‬ ‫‪ -8‬از کوه های مهم کشور‪ ،‬ناچار و البد‬ ‫‪ -9‬سرباز حرفه ایی‪ ،‬رنگ ناخن‪ ،‬خم کاغذ‬ ‫‪ -10‬صومعه‪ ،‬پسر مازندرانی‪ ،‬دایی‬ ‫‪ -11‬من و جنابعالی‪ ،‬الونک و کپر‪ ،‬ضمیر وزنی‪ ،‬از خطاطان معروف ایرانی‬ ‫‪ -12‬تصدیق المانی‪ ،‬از دین برگشتن‬ ‫‪ -13‬پیرامون و گرداگرد‪ ،‬بی سواد‪ ،‬زمین ترکی‪ ،‬درخت ُمورد‬ ‫‪ -14‬هیئت دولت را تشکیل می دهند‪ ،‬خالقیت‪ ،‬شیمی کربن‬ ‫‪ -15‬نصایح‪ ،‬فیلمی با بازی گلشیفته فراهانی ‬ ‫؟ ؟؟‬ ‫؟‬ ‫سالم زبان‬ ‫‪Idioms‬‬ ‫اصطالحات‬ ‫‪Do not pick on me‬‬ ‫‪Happy New Year‬‬ ‫سـال نـو مبــــارک‬ ‫سربه سرم نذار‬ ‫‪He/ she has no sense of shame‬‬ ‫شرم و حیا و خجالت سرش نمی شه‬ ‫‪Use your loaf‬‬ ‫‪Count me in‬‬ ‫‪Count me out‬‬ ‫دور من خط بکش‬ ‫‪You are behind the time‬‬ ‫عقب مونده ای‪ /‬املی‬ ‫‪Maze of life‬‬ ‫کوچه پس کوچه های زندگی‬ ‫‪Proverbs‬‬ ‫ضرب المثل ها‬ ‫‪Nothing venture, nothing win‬‬ ‫هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد‬ ‫‪Nothing is easy to the unwilling‬‬ ‫تا دل نکشد پا به سویی نرود‬ ‫‪Love is the reward of love‬‬ ‫محبت‪ ،‬محبت می اورد‬ ‫وقتــی زمســتان بــه پایــان رســید و نوبــت بــه‬ ‫هــور بهــار طبیعــت رســید‪ ،‬همــه چیــز اعــم از‬ ‫جامــدات و نباتــات همچــون رنگ‪‎‬هــا‪ ،‬اشــیاء‪،‬‬ ‫اب و هــوا‪ ،‬رفتــار و غیــره و غیــره‪ ،‬همگــی و‬ ‫همگــی شــکلی تــازه و نــو بــه خــود می گیرنــد‪.‬‬ ‫حــاال همه چیــز و همه کــس توانایــی تجربــه‬ ‫موقعیتــی تــازه بــرای مالــک شــدن بــر ان را‬ ‫دارنــد‪.‬‬ ‫‪The remedy for love is distance between‬‬ ‫دوری و دوستی‬ ‫‪ACB‬‬ ‫سالم زبان‬ ‫‪Go right ahead‬‬ ‫بفرمایید خواهش می کنم‬ ‫‪Spring is a soul:‬‬ ‫‪When the season is changed toward the‬‬ ‫‪spring, all of, men and things changed to a‬‬ ‫‪new gesture, such; colors, objects, climate,‬‬ ‫‪behavior and so on… . Now, all of men and‬‬ ‫‪things can experience of a new position to‬‬ ‫‪have a new situation.‬‬ ‫بهار همچون یک روح است‪:‬‬ ‫عقلت رو به کار بنداز‬ ‫رو من حساب کن‬ ‫نویسنده‪ :‬محمد نویدیان‬ ‫دکترای مترجمی زبان انگلیسی‬ ‫‪Quickly come, quickly go‬‬ ‫باد اورده را باد می برد‬ ‫‪Vocabulary‬‬ ‫واژگان‬ ‫‪Intact‬‬ ‫‪Parsimony‬‬ ‫صرفه جویی‬ ‫‪Ameliorate‬‬ ‫بهبود بخشیدن‪ ،‬بهتر شدن‪ /‬کردن‬ ‫‪Buoyant‬‬ ‫شناور‪ ،‬سبک‪ ،‬بی روح‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫دست نخورده‪ ،‬بکر‪ ،‬سالم‪ ،‬بی عیب‬ ‫ذهن مثبت‬ ‫‪The only person you should try to be better‬‬ ‫‪than is the person you were yesterday‬‬ ‫تنها کسی که باید سعی کنی از او بهتر باشی‬ ‫خود دیروزتی‬ ‫‪Ecstatic‬‬ ‫به وجد امده‬ ‫‪Delectable‬‬ ‫خوش گوار‪ ،‬لذیذ‬ ‫‪Flippant‬‬ ‫پر حرف‪ ،‬گستاخ‬ ‫‪Brine‬‬ ‫اب شور‪ ،‬اب نمک‬ ‫‪Flotsam‬‬ ‫جنس اب اورده‬ ‫‪Starboard‬‬ ‫سمت راست کشتی‪ ،‬به سمت راست حرکت‬ ‫کردن‬ ‫‪New year in Iran‬‬ ‫سال نو در ایران‬ ‫‪It’s new year in Iran‬‬ ‫‪It’s new year in Iran‬‬ ‫‪And it’s time to have a fun‬‬ ‫‪It’s time to see the flowers bloom around‬‬ ‫‪It’s time to see the butterflies, birds & fruits‬‬ ‫‪they make us smile‬‬ ‫‪It’s new year in Iran‬‬ ‫‪It’s time to be good with every one‬‬ ‫‪And it’s time to help them out‬‬ ‫‪It’s new year in Iran‬‬ ‫‪It’s time to be with the family now‬‬ ‫‪It’s time to visit friends, enjoy the holiday‬‬ ‫‪then‬‬ ‫‪It’s NowRooz time for us in Iran‬‬ ‫‪written by Anusha De silva‬‬ ‫‪from: sorkhabi kindergarten‬‬ ‫‪Translated by Zahra Khoshdell‬‬ ‫سال نو در ایران است‬ ‫زمان شادی وخوشی است‬ ‫زمــان دیــدن شــکوفه های گل هــا در اطرافمــان‬ ‫رســیده‬ ‫زمــان دیــدن پروانه هــا‪ ،‬پرنده هــا و میوه هایــی‬ ‫کــه لبخنــد بــر لب هــای مــا مـی اورد‬ ‫سال نو در ایران است‬ ‫زمان ان رسیده که با هم مهربان باشیم‬ ‫و بــه کســانی کــه بیــرون هســتند دســت یــاری‬ ‫برســانیم‬ ‫سال نو در ایران است‬ ‫زمان ان رسیده که با خانواده باشیم‬ ‫و از مالقــات دوســتان در تعطیــات لــذت‬ ‫ببریــم‬ ‫نوروز برای ما ایرانی ها است در ایران‬ ‫از‪ :‬مهدکودک سرخابی‬ ‫ترجمه‪ :‬زهرا خوشدل‬ ‫شعر‪ :‬انوشا دِ سیلویا‬ ‫‪95‬‬ ‫‪Iranians celebrate Sizdah‬‬ ‫تاریخــچه نـوروز در ایـران‬ ‫‪Iranians celebrate Sizdah-Bedar, the‬‬ ‫‪traditional Persian festival of nature, which‬‬ ‫‪is also a finale to the Nowruz celebrations.‬‬ ‫ایرانیان سیزده بدر‪ ،‬جشن فارسی سنتی طبیعت‬ ‫را جشن می گیرند که همچنین پایان عید نوروز‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪Sizdah-Bedar is an ancient Iranian nature‬‬ ‫‪festival dating back to at least 4000 years‬‬ ‫‪ago and marks the last day of Iranian New‬‬ ‫‪Year festivity.‬‬ ‫سیزده بدر جشن طبیعت ایران باستان است که‬ ‫قدمت ان حداقل به ‪ 4000‬سال قبل برمی گردد‬ ‫و نشانگر اخرین روز از جشن سال نو ایرانی‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪Contrary to popular myth, number thirteen‬‬ ‫‪does not demonstrate bad omen in Persian‬‬ ‫‪culture, it is merely chosen as a day to‬‬ ‫‪celebrate.‬‬ ‫بر خالف افسانه رایج‪ ،‬عدد سیزده در فرهنگ‬ ‫فارسی نحس نیست‪ ،‬صرفا روزی است که برای‬ ‫جشن گرفتن انتخاب شده است‪.‬‬ ‫‪Based on traditional belief the thirteenth‬‬ ‫‪day of every month belongs to Tishtrya, the‬‬ ‫‪god of rain, Zoroastrian benevolent divinity‬‬ ‫‪associated with life-bringing rainfall and‬‬ ‫‪fertility.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪28‬‬ ‫‪96‬‬ ‫بر اساس باورهای سنتی‪ ،‬روز سیزدهم هر‬ ‫ماه متعلق به تیشتریه «‪ »Tishtrya‬خدای باران‬ ‫الوهیت نیک خواه زرتشتی است که در ارتباط با‬ ‫باران های زندگی بخش و حاصلخیز است‪.‬‬ ‫‪According to Zoroastrians, in order to have‬‬ ‫‪the god of rain as victorious and the fiend‬‬ ‫‪of drought as destroyed in the New Year,‬‬ ‫‪people should commemorate Tishtrya and‬‬ ‫‪ask him for rain.‬‬ ‫بنابر عقیده زرتشتیان‪ ،‬برای پیروزی خدای باران‬ ‫و نابودی شیطان خشکی‪ ،‬مردم بایستی خاطره‬ ‫تیشتریه را گرامی بدارند و از او در سال جدید‬ ‫تقاضای باران کنند‪.‬‬ ‫‪Therefore on the last day of Nowruz festival‬‬ ‫‪and when the earth grows green, people‬‬ ‫‪leave their houses for water streams on the‬‬ ‫‪13th to ask Tishtrya for rain.‬‬ ‫بنابراین در اخرین روز از جشن نوروز زمانی‬ ‫که زمین سبز می شود‪ ،‬مردم در روز سیزدهم‬ ‫خانه هایشان را برای رفتن به نهرهای اب ترک‬ ‫می کنند و از تیشتریه تقاضای باران می کنند‪.‬‬ ‫‪Feasting on traditional foods, munching‬‬ ‫‪nuts and playing group games are‬‬ ‫‪inseparable ingredients of the happy‬‬ ‫‪occasion.‬‬ ‫جشن گرفتن با غذاهای سنتی‪ ،‬خوردن اجیل و‬ ‫انجام بازی های گروهی جزء الینفک این مراسم‬ ‫شاد است‪.‬‬ ‫‪Knotting grass blades and wishing upon‬‬ ‫‪the knot is another popular tradition of‬‬ ‫‪this day. Once the knot is tied the grass is‬‬ ‫‪thrown into water stream. It is believed if‬‬ ‫‪the knot is opened, fortune finds the way‬‬ ‫‪and wishes will come true.‬‬ ‫اگر گره باز شود بخت با شخص یار می شود و‬ ‫ارزوها براورده می شود‪.‬‬ ‫‪Some people also pull practical jokes and‬‬ ‫‪tell lies on this day, calling it the Thirteenth‬‬ ‫‪Lie, which is a tradition similar to April‬‬ ‫‪Fools. People will also release goldfish into‬‬ ‫‪a pond or river- a symbol of freedom.‬‬ ‫بعضی از مردم در این روز کلک می زنند و‬ ‫دروغ می گویند و ان را دروغ سیزدهم می نامند‬ ‫که رسمی است شبیه به دروغ اول اوریل‪ .‬مردم‬ ‫همچنین ماهی قرمز را در برکه یا رودخانه رها‬ ‫می کنند که نماد ازادی است‪.‬‬ ‫‪Iranian families all eat alfresco, preferably‬‬ ‫‪near water springs and lush greener, on‬‬ ‫‪this day.‬‬ ‫در این روز خانواده های ایرانی همه در فضای‬ ‫ازاد ترجیحا در کنار چشمه های اب و مناطق‬ ‫سرسبز غذا می خورند‪.‬‬ ‫‪Sizdah-Bedar is the last day of New Year‬‬ ‫‪holidays. On the following day, routine life‬‬ ‫‪resumes; schools and offices open after 14‬‬ ‫‪days and life heads back to normalcy.‬‬ ‫سیزده بدر اخرین روز از تعطیالت سال‬ ‫نو است‪ .‬روز بعد روال زندگی از سر گرفته‬ ‫می شود؛ مدرسه ها و ادارات بعد از چهارده‬ ‫روز باز می شوند و زندگی به حالت طبیعی‬ ‫بازمی گردد‪.‬‬ ‫گره زدن تیغه های سبزه و ارزو کردن رسم این‬ ‫روز است‪ .‬زمانی که گره زده می شود سبزه را‬ ‫به داخل اب می اندازند‪ .‬اعتقاد بر این است که‬ ‫زهرا خوشدل کارشناس‬ ‫زبان و ادبیات انگلیسی‬ ‫اتفاقات ســــــال ‪1395‬‬ ‫اتفاقات خوب سال ‪1395‬‬ ‫اتفاقات بد سال ‪1395‬‬ ‫برنده شدن شهاب حسینی در جشنواره کن‬ ‫‪ 2016‬برای فیلم فروشنده‬ ‫فوت حبیب محبیان (خواننده‪ ،‬اهنگ ساز‪ ،‬نوازنده و ترانه سرا)‬ ‫فوت حمید سبزواری (شاعر انقالب)‬ ‫کسب ‪ 3‬مدال طال‪ 1 ،‬نقره و ‪ 4‬برنز در المپیک‬ ‫ریو ‪ 2016‬و رتبه ‪ 25‬در بین کشورها‬ ‫کسب ‪ 8‬مدال طال‪ 9 ،‬نقره و ‪ 7‬برنز در‬ ‫پارالمپیک ریو ‪ 2016‬و رتبه ‪ 15‬در بین کشورها‬ ‫فوت مصطفی کمال پورتراب (اهنگ ساز‪ ،‬از اساتید تئوری موسیقی‪ ،‬عضو‬ ‫هیئت موسس و نایب رئیس شورای عالی خانه موسیقی ایران)‬ ‫فوت عباس کیارستمی (کارگردان‪ ،‬فیلمنامه نویس‪ ،‬تدوین گر‪ ،‬عکاس‪،‬‬ ‫تهیه کننده‪ ،‬گرافیست‪ ،‬کارگردان هنری بین المللی‪ ،‬شاعر و نقاش)‬ ‫حادثه واژگونی اتوبوس سربازان‬ ‫خرداد ‪:95‬‬ ‫مرداد ‪:95‬‬ ‫شهریور ‪:95‬‬ ‫موفقیت پزشکان ایرانی در درمان ناباروری‬ ‫مهر ‪:95‬‬ ‫خرداد ‪:95‬‬ ‫تیر ‪:95‬‬ ‫شهریور ‪:95‬‬ ‫فوت داوود رشیدی (هنرپیشه تئاتر‪ ،‬سینما و تلویزیون)‬ ‫فوت فرهنگ شریف (نوازنده صاحب سبک تار)‬ ‫پیوند دست کودک ‪ 13‬ماهه برای اولین بار در‬ ‫دنیا توسط دکتر امید لیاقت در شیراز‬ ‫ابان ‪:95‬‬ ‫تولد جنین فریز شده بعد از ‪ 14‬سال در اصفهان‬ ‫جشنواره فجر و برنده شدن تعداد زیادی از‬ ‫هنرمندان برای سیمرغ های بلورین‬ ‫انتخاب کیانوش رستمی به عنوان بهترین‬ ‫وزنه بردار سال ‪ 2016‬از طرف کاربران‬ ‫فدراسیون جهانی وزنه برداری‬ ‫اذر ‪:95‬‬ ‫دی ‪:95‬‬ ‫اصغر فرهادی برای دومین بار توانست اسکار‬ ‫بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت کند‪.‬‬ ‫بهمن ‪:95‬‬ ‫بهمن ‪:95‬‬ ‫اسفند ‪:95‬‬ ‫شهادت محسن خزایی (خبرنگار)‬ ‫فوت منصور پورحیدری (بازیکن و مربی فوتبال)‬ ‫فوت سلیم موذن زاده اردبیلی (مداح اهل بیت)‬ ‫سانحه قطار مسافربری مشهد‬ ‫فوت دنیا فنی زاده (عروسک گردان)‬ ‫فوت علی اکبر هاشمی رفسنجانی (روحانی‪ ،‬مفسر قران و سیاستمدار ایرانی)‬ ‫صانحه ساختمان پالسکو و شهید شدن اتش نشانان‬ ‫حادثه سیل در استان سیستان وبلوچستان‬ ‫فوت کاظم افرندنیا (بازیگر سینما و تلویزیون)‬ ‫فوت حسن جوهرچی (بازیگر سینما و تلویزیون)‬ ‫حادثه سقوط بهمن و فوت چند نفر‬

آخرین شماره های ماهنامه زیر و بم

ماهنامه زیر و بم 41

ماهنامه زیر و بم 41

شماره : 41
تاریخ : 1398/09/02
ماهنامه زیر و بم 40

ماهنامه زیر و بم 40

شماره : 40
تاریخ : 1397/12/04
ماهنامه زیر و بم 39

ماهنامه زیر و بم 39

شماره : 39
تاریخ : 1397/07/01
ماهنامه زیر و بم 38

ماهنامه زیر و بم 38

شماره : 38
تاریخ : 1396/12/05
ماهنامه زیر و بم 37

ماهنامه زیر و بم 37

شماره : 37
تاریخ : 1396/11/01
ماهنامه زیر و بم 36

ماهنامه زیر و بم 36

شماره : 36
تاریخ : 1396/10/02
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!