ماهنامه زیر و بم شماره 26 - مگ لند
0

ماهنامه زیر و بم شماره 26

ماهنامه زیر و بم شماره 26

ماهنامه زیر و بم شماره 26

‫‪26‬‬ ‫ماهنامه فرهنگی‪ ،‬اجتماعی‬ ‫صاحب امتیاز و مدیر مسئول‪ :‬مجید اخشابی‬ ‫دبیر تحریریه‪ :‬ندا کشاورز‬ ‫زیر نظر شورای سیاست گذاری و سردبیری‪:‬‬ ‫مجید اخشابی‪ ،‬دکتر محمد رحیمی‪ ،‬دکتر امیدرضا صفریان‪،‬‬ ‫مهران عبداهلل پور‪ ،‬فرزاد اخشابی‪ ،‬ندا کشاورز‬ ‫همکاران تحریریه‬ ‫سرویس فرهنگ و هنر‬ ‫دبیر‪ :‬نعیمه نظام دوست‬ ‫فاروق ازادیان‪ ،‬عرشیا روشن قلب‪ ،‬عاطفه نقدلو‪ ،‬محمدحسین کشاورز‪ ،‬اناهیتا‬ ‫یاراحمدی‪ ،‬ویدا امین پور‪ ،‬یاسمن خلیلی فرد‪ ،‬سهند داداشی نسب‪ ،‬نیما احتشام‪ ،‬انسیه‬ ‫چراغعلی‪ ،‬مریم لشنی و بهراد رضازاده‬ ‫سرویس ادبی‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر علی پورحسینی‬ ‫دکتر علی پورحسینی‪ ،‬سحر غربی‪ ،‬پریساسادات خضرائی‪ ،‬ساناز فیضی‪ ،‬شبناز اسماعیلی‬ ‫سرویس سالمت‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر محمدحسین شفازند‬ ‫دکتر حمیدرضا علیزاده اطاقور‪ ،‬دکتر مریم حاجی لو‪ ،‬دکتر علیرضا نورمحمدی‪،‬‬ ‫دکتر محمود شفازند‪ ،‬دکتر مهرداد ارجمند‪ ،‬دکتر مرجان یزدا ن پناه‪ ،‬دکتر مهران ارجمند‪،‬‬ ‫دکتر مهرشید ارجمند‪ ،‬دکتر سوگند شفازند‪ ،‬دکتر مریم وکیلی‪ ،‬دکتر محمدرضا موحد‪،‬‬ ‫پریسا دوستانی‬ ‫سرویس اجتماعی‬ ‫دبیر‪ :‬دکتر یونس یونسیان‬ ‫روشنک هورفر‪ ،‬رضا کشاورز‪ ،‬یونس یونسیان‪ ،‬افسون فروتن‪ ،‬فریبا مردوخیان‪ ،‬سحر‬ ‫غربی‪ ،‬شبدیس بختیاری‪ ،‬محمدحسین عبداللهی‪ ،‬سودابه پناهنده‪ ،‬ارش سروری‪،‬‬ ‫مهسا حداد‪ ،‬شکیبا هاشمی‪ ،‬ملیحه احمدبیگی‪ ،‬یونس درونگی‬ ‫سرویس ترجمه‬ ‫دبیر‪ :‬اناهیتا یاراحمدی‬ ‫محمد نویدیان‪ ،‬مهسا عبداللهی‪ ،‬اناهیتا یاراحمدی‪ ،‬فرشته اخوان‪ ،‬زهرا خوشدل‬ ‫اتلیه فنی و صفحه ارا�یی‬ ‫مدیر هنری‪ :‬مجید الهی‬ ‫ویراستار‪ :‬فرشته اخوان‬ ‫سرویس عکس‪ ،‬فیلم و تدوین‬ ‫دبیر سرویس‪ :‬مرضیه جعفری‬ ‫مرضیه جعفری‪ ،‬ملیکا محمدی‪ ،‬رویا ابن تقی‬ ‫امور اینترنتی‪ :‬سحر غربی‪ ،‬سودابه پناهنده‬ ‫روابط عمومی‪ :‬عاطفه نقدلو‬ ‫امور مالی‪ :‬گندم احمدی تفرشی‬ ‫امور اداری‪ :‬اکبر اخشابی‬ ‫تدارکات‪ :‬یونس درونگی‬ ‫بازرگانی و تبلیغات‪ :‬کانون پریزاد‬ ‫اگهی‪(09199099125 :‬تماس‪ ،‬پیام و تلگرام)‬ ‫امور مشترکین‪ :‬مریم پارسیان‪ ،‬فرشته اخوان‬ ‫چاپ متن و صحافی‪ :‬هنر سرزمین سبز ‪ /‬ادرس‪ :‬تهران‪ ،‬اول جاده قدیم کرج‪ ،‬میدان‬ ‫شیر پاستوریزه‪ ،‬خیابان ‪ ۱۷‬شهریور‪ ،‬بعد از ‪ ۱۵‬متری سوم‪ ،‬خیابان شمشاد‪ ،‬پالک ‪ ۲۳‬و ‪۲۵‬‬ ‫شبکه توزیع‪ :‬شرکت توسعه رسانه‬ ‫نشانی دفتر مجله‪ :‬ضلع جنوب غربی پل میرداماد‪ ،‬پالک ‪ ،414‬واحد ‪12‬‬ ‫تلفن‪09199099125 -88205001 -88883315 :‬‬ ‫پیامک‪1000088883315 :‬‬ ‫سایت‪www.zirobamonline.com :‬‬ ‫ای دی تلگرام‪@zirobamadmin :‬‬ ‫اینستاگرام‪@zirobam :‬‬ ‫کانال تلگرامی زیر و بم‪https://telegram.me/zirobamonline :‬‬ ‫زیر و بم در کیوسک مجازی همراه اول‪ndigi.ir :‬‬ ‫پیشخوان‬ ‫‪ 3‬سالم اغاز‬ ‫‪ 4‬سرمقاله‬ ‫‪ 6‬عطر ملکوت‬ ‫کلک خیال انگیز‬ ‫‪ 11‬عاشقانه ها‬ ‫‪ 12‬کاریکلماتور‬ ‫‪ 13‬داستان دنباله دار‪ :‬خانم ایکس‬ ‫‪ 14‬کتابخانه زیروبم‬ ‫‪ 16‬ایینه خانه‬ ‫‪ 18‬کتاب باز‬ ‫‪ 20‬هوای شاعرانه‪ :‬گفتگو با امید صباغ نو‬ ‫‪ 22‬کافه کالسیک‬ ‫‪ 24‬فیلم خانه زیروبم‬ ‫‪ 25‬نگاه هفتم‪ :‬یادمان علیقلی ضیایی‬ ‫‪ 26‬داستان جلد‪ :‬گفتگوی اختصاصی با علیرضا خمسه‬ ‫‪ 30‬داستان جلد‪ :‬چند و نیم دقیقه با الهه حصاری‬ ‫‪ 33‬دانستنی های موسیقی‬ ‫‪ 34‬بانوان موسیقی‪ :‬هیال فیض پور‬ ‫‪ 35‬معرفی هنرجویان همراز‬ ‫‪ 36‬همرازی ها‪ :‬گپی خوش ریتم با ارش فرهنگ فر‬ ‫‪ 38‬اختصاصی زیروبم‪ :‬از پرواز مرتضی تا اواز مصطفی پاشایی‬ ‫زیر و بم زندگی‬ ‫‪ 42‬کافه نوستال‪ :‬خاطره بازی دیجیتالی‬ ‫‪ 44‬فعاالن موفق‪ :‬گفتگو با مهدی ایزدی‬ ‫‪ 46‬موفقیت‬ ‫‪ 50‬کدبانو‬ ‫‪ 52‬سبزینه‬ ‫‪ 54‬چیدمان‬ ‫‪ 58‬زیروبم ایران و جهان‬ ‫سهم سالمتی‬ ‫‪ 60‬پیشگیری‪ ،‬تشخیص‪ ،‬درمان‬ ‫‪ 62‬تازه های دنیای سالمت‬ ‫‪ 63‬عطاری‬ ‫‪ 64‬بهداشت و زیبایی‬ ‫‪ 66‬روان شناسی‬ ‫‪ 68‬تغذیه‬ ‫چاشت‬ ‫‪ 70‬هات چاکلت مخلوط‪ ،‬اسموتی موز و کیوی‪،‬‬ ‫ساالد لبو وکینو ا‬ ‫‪ 71‬منو مکمل‪ :‬ترشی خرما و لیمو‪ ،‬کوکی صبحانه موز و‬ ‫خرمالو‪ ،‬رب کاری قرمز‬ ‫‪ 72‬بولگوگی‪ ،‬سوپ کدوحلوایی‪ ،‬مرغ سیرعسلی‬ ‫‪ 73‬منوی پیشنهادی سراشپز اپرا‪ :‬رولت ردولوت‪ ،‬برگر قارچ و‬ ‫هالومی‪ ،‬استیک ماهی لیمویی‬ ‫زنگ ورزش‬ ‫‪ 74‬تناسب اندام‬ ‫‪ 76‬اطالعات ورزشی‬ ‫همه چیز از همه جا‬ ‫‪ 78‬اختصاصی زیروبم‪ :‬زیروب ِم زندگی ساناز سماواتی‬ ‫‪ 80‬کودک و نوجوان‬ ‫‪ 82‬زیروبم دنیای مجازی‬ ‫‪ 84‬زیروبم تکنولوژی‬ ‫‪ 86‬زیروبم ُمد‬ ‫‪ 89‬خیاطی سرعتی روی تن مشتری!‬ ‫‪ 91‬زیروبم عکاسی‬ ‫‪ 92‬فال و سرگرمی‬ ‫‪ 94‬جدول‬ ‫‪ 95‬سالم زبان‬ ‫‪ 96‬طنزیم وقت!‬ ‫‪ QR Code‬بارکد یا رمزینه‬ ‫برای دریافت اطالعات بارکد یا رمزینه‬ ‫از طریق تلفن همراه تبلت با رایانه کافی است‬ ‫نرم افزار بارکدخوان را اجرا و دوربین را روی‬ ‫بارکد بگیرید‬ ‫و به راحتی وارد سایت مقصد شده و فایل را‬ ‫دانلود نمایید‪.‬‬ ‫مسابقه �پیامکی زیرو بم‬ ‫جهت اشتراک ماهنامه زیروبم کد‬ ‫‪ 445‬را به ‪3070757‬‬ ‫ارسالکنیدودرقرعـه کشـی‬ ‫‪100‬میلیون ریال شرکت کنید‬ ‫چند پند از فردوسی‬ ‫ خرد برترین هدیه الهی است‪.‬‬ ‫ دانایی‪ ،‬توانایی به بار می اورد و دانش دل کهنساالن را جوان می سازد‪.‬‬ ‫ خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست‪.‬‬ ‫ کسی که خرد ندارد همواره از کرده های خویش پشیمان و در رنج است‪.‬‬ ‫ خداوند درهای هنر را بر روی دانایان دادگر گشوده است‪.‬‬ ‫ دانش ارزش ان را دارد که به خاطر ان رنج ها بکشی‪.‬‬ ‫ اگر برای انجام کاری بزرگ زمان نداری‪ ،‬بهتر است بی درنگ ان را به دیگران بسپاری‪.‬‬ ‫ این جهان سراسر افسانه است جز نیکی و بدی چیزی باقی نیست‪.‬‬ ‫ کسی که بر جایگاه خویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت‪.‬‬ ‫ کسی که به ابادانی می کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند‪.‬‬ ‫�پیشــخـوان‬ ‫فراخوان‬ ‫از شما همراهان عزیز دعوت می شود تا عقیده‪،‬‬ ‫احساس و نظرتان راجع به زیروبم (مکتوب و‬ ‫تصویری) را به سامانه پیامکی ‪1000088883315‬‬ ‫ارسال فرمایید‪ .‬بهترین پیشنهادات ارسالی در این‬ ‫بخش با نام خودتان منعکس خواهند شد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫مسابقه پیامکی زیر و بم‬ ‫سوال‪ :‬این جمله را در کدام مطلب این شماره خوانده اید؟‬ ‫جامعه ما تکلیفش با موسیقی روشن نیست‪...‬‬ ‫پاسخ سوال باال را به شماره پیامکی ‪ 1000088883315‬ارسال نمایید تا در‬ ‫قرعه کشی تخفیف های ماهانه اموزشگاه موسیقی همراز (کالس ها‪ ،‬همایش ها‪،‬‬ ‫خرید ساز و‪ )...‬و مجله زیر و بم (انواع بن تخفیف خرید کاال و استفاده از‬ ‫خدمات) بهره مند شوید‪ .‬برندگان به شکل فصلی به گردهمایی ها‪ ،‬همایش ها و‬ ‫نشست های اموزشگاه موسیقی همراز با حضور هنرمندان صاحب نام دعوت‬ ‫خواهند شد‪ .‬ارائه این قطعه از مجله جهت دریافت بن تخفیف و متعاقبا‬ ‫شرکت در گردهمایی الزامی است‪.‬‬ ‫توجه‪ :‬این بخش را از مجله جدا نموده و نزد خود نگه دارید‪.‬‬ ‫برندگان مسابقه پیامکی شماره قبل‪:‬‬ ‫زینت عبداللهی از جویبار‬ ‫محمد مرادی از تهران‬ ‫قابل توجه برندگان گرامی‪ :‬جهت کسب اطالع از نوع و نحوه دریافت هدیه‬ ‫به شماره تلگرام ‪ 09199099125‬پیام ارسال فرمایید‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫یا لطیف‬ ‫هیــجان‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪4‬‬ ‫از میــان خصلت هــای ادمــی هیجــان به عنــوان موثرتریــن‪،‬‬ ‫فراگیرتریــن‪ ،‬کارامدتریــن و شــاید پرکاربردتریــن مواردیســت‬ ‫کــه از ان می تــوان به عنــوان نیــروی محرکــه ای قــوی و‬ ‫مولــد بهــره جســت‪.‬‬ ‫هیجــان معمــوال حاصــل تاثیریافتگــی منتــج از حــواس یــا‬ ‫ادراک عقلیســت‪.‬‬ ‫اگــر چیــزی در مــا اثــر کنــد نتیجــه ان عمومــا به صــورت‬ ‫هیجــان بــروز می کنــد‪.‬‬ ‫بدیهیســت عواملــی ماننــد خشــم‪ ،‬تــرس‪ ،‬شــادی‪ ،‬انــدوه‪ ،‬تنفر‪،‬‬ ‫شــگفتی‪ ،‬حســادت‪ ،‬غبطــه‪ ،‬شــرم و حیــا و بســیاری از حــاالت‬ ‫و عواطــف انســانی از مصادیــق بــروز هیجــان در ادمــی بــه‬ ‫شــمار می اینــد‪.‬‬ ‫در افــکار عامــه معمــوال تصــور روشــن و مثبتــی از هیجــان‬ ‫در اذهــان وجــود دارد‪ .‬غالبــا از هیجــان اســتقبال می شــود‪،‬‬ ‫هرچیــزی کــه هیجان انگیــز باشــد دوســت داشــته می شــود؛‬ ‫انــواع ریســک ها‪ ،‬شــرط بندی ها‪ ،‬خطرهــای جبران ناپذیــر‬ ‫و حتــی غیرقابل جبــران انجــام کارهــای محیرالعقــول کــه‬ ‫هرچــه ریســک و خطــرش باالتــر باشــد و بــه اصطــاح‬ ‫صفروصدی تــر‪ ،‬بــرای انجام دهنــده و بیننــده‬ ‫لذت بخش تــر و یــا هیجان انگیزتــر اســت‪.‬‬ ‫در هــر صــورت تمامــی هیجانــات به عنــوان‬ ‫محرکــی قــوی می تواننــد بــه احساســات مــا‬ ‫دامــن بزننــد‪ ،‬ان هــا را تقویــت کننــد و نیــروی‬ ‫حاکــم و تاثیرگــذار بــر لحظــات مــا را چنــد برابــر‬ ‫کننــد‪.‬‬ ‫هیجــان می توانــد شــادی را تبدیــل بــه از خودبی خــودی‬ ‫و پایکوبــی و دست افشــانی کنــد‪ ،‬خشــم را می توانــد بــه‬ ‫شــجاعت و تهــور بــدل کنــد‪ ،‬تــرس را می توانــد بــه فــرار و‬ ‫گریــز پیونــد بزنــد‪ ،‬عشــق را تبدیــل بــه شــیفتگی و شــیدایی‬ ‫کنــد‪ ،‬تنفــر را بــه انتقــام‪ ،‬ایثــار را بــه از خودگذشــتگی و‬ ‫فــداکاری و خیلــی از ابــداالت دیگــری کــه در ان یــک‬ ‫موضــوع و طــرح ذهنــی بالقــوه بــه تجلــی عینــی و بالفعــل‬ ‫تبدیــل می شــود‪...‬‬ ‫به طــور کلــی هــر هیجانــی منجــر بــه واکنش هــای بیرونــی‬ ‫می شــود کــه بــه زبــان ســاده می تــوان گفــت خیلــی از ایــن‬ ‫واکنش هــا خوبنــد و خیلی هــا هــم بــد!‬ ‫چراکــه اولیــن کارکــرد هیجــان شــتاب و عجله ای ســت کــه‬ ‫فرصــت تصمیم گیــری صحیــح را از فــرد می گیــرد‪.‬‬ ‫واکنــش ســریع و پاســخ صریــح بــه تحریک کننده هــا غالبــا‬ ‫اگــر تــوام بــا زمــان الزم بــرای تدبــر و تفکــر نباشــد‪ ،‬از‬ ‫درصــد خطــای باالیــی برخــوردار می شــود‪.‬‬ ‫البتــه تجربــه در ایــن میــان بســیار نقش افریــن اســت؛‬ ‫اگــر شــخص باتجربــه باشــد و زود واکنــش نشــان دهــد و‬ ‫دســت برقضا درســت ترین تصمیــم را در حداقــل زمــان‬ ‫ممکــن گرفتــه باشــد‪ ،‬یقینــا بیشــترین بــرد نصیبــش خواهــد‬ ‫شــد ولــی اگــر عکــس ایــن باشــد و فــرد در واکنــش ســریع‬ ‫بــدون تجربــه‪ ،‬تصمیــم غلــط بگیــرد‪ ،‬از اســیب های حداکثــری‬ ‫در امــان نخواهــد بــود‪.‬‬ ‫در کشــور مــا و اصــوال در طبــع ایرانــی به دلیــل تاثیرپذیــری‬ ‫حداکثــری از احساســات و عواطــف و متعاقبــا هیجانــات و‬ ‫تعمیــم ان بــه کلیــه امــورات و تصمیم گیری هــای جــاری‪،‬‬ ‫خیلی اوقــات ایــن کارکــرد دوگانــه‪ ،‬توامــان بــه فراینــدی‬ ‫ســوداور و اسیب رســان بــدل می شــود‪ .‬در خیلی اوقــات‬ ‫شــور و هیجــان جمعــی‪ ،‬وقتــی در راســتای شــجاعت و تهــور‬ ‫قــرار بگیــرد حماسه ســاز و شــگفت افرین می شــود و‬ ‫خیلی اوقــات در پیشی جســتن ها و ســبقت گرفتن ها و در‬ ‫اینده نگری هــای ترس افرینــی چــون گرانــی‪ ،‬تمــام شــدن‬ ‫کاال‪ ،‬کمبــود‪ ،‬نرســیدن بــه همــه‪ ،‬ســهمیه ها و‪ ...‬تبدیــل بــه‬ ‫خودخواهــی و گاهــا بی رحمــی می شــود‪.‬‬ ‫شــکر خــدا کــه به واســطه فرهنــگ و تربیــت ایرانــی و ایینــی‬ ‫غالبــا تاثیــرات هیجــان در جامعــه مثبــت اســت ولــی نادیــده‬ ‫گرفتــن تاثیــرات منفــی و مشــکالت و معضــات ناشــی از ان‬ ‫خردمندانــه و عقل مدارانــه به نظــر نمی رســد‪.‬‬ ‫الزم بــه ذکــر اســت جهــت بهره گیــری از همیــن تاثیــرات‬ ‫هیجانــی کســب وکار و حرفــه‪ ،‬تخصــص و مشــاغل ویــژه ای‬ ‫پدیــدار شــده اســت کــه مهــارت ان هــا‪ ،‬صرفــا القــا و‬ ‫تبدیــل هیجــان بــه تصمیــم عجوالنــه و بی مطالعــه و نهایتــا‬ ‫اخــذ واکنشــی مطابــق بــا هدف هــای برنامه ریــزی شــده‬ ‫ســودجویانه اســت‪.‬‬ ‫شــاید بــه خاطــر داشــته باشــید مــوج تشــکالت هرمــی‬ ‫کــه جامعــه را چندیــن ســال پیــش بــه طــرز چشــمگیری‬ ‫فراگرفــت‪ .‬کمتــر کســی بــود کــه بــه گونــه ای الــوده ایــن‬ ‫دسیســه مخــرب نشــده باشــد والبتــه و صدالبتــه عــده ای هــم‬ ‫بهره هــا بردنــد‪.‬‬ ‫در برخــی از تبلیغــات کمــاکان از ایــن شــیوه اســتفاده‬ ‫می شــود‪ ،‬تبلیغاتــی کــه عوامــل جذابیــت در ســوژه هایی‬ ‫خــارج از موضــوع و عامــل اصلــی تبلیــغ هدف گــذاری‬ ‫می شــود؛ مثــا خریــد دســتمال کاغذی کــه منجــر بــه‬ ‫شــرکت در قرعه کشــی یــک ویــای رویایــی یــا خــودرو‬ ‫اخریــن مــدل می شــود و باعــث ســرازیر شــدن خیــل کثیــری‬ ‫از خریــداران بــه سمت وســوی کاالی موردهــدف می گــردد‪.‬‬ ‫اهنــگ جـــدید با عنــوان «فقـــطارزوکـــن»‬ ‫دریافــت از طـــریق اسـکن بارکــد یا از طــریــــق‬ ‫ســـایت رســـــمی‪www.majidakhshabi.com :‬‬ ‫پایگاه خبری زیروبم نیوز‪www.zirobamnews.com :‬‬ ‫کانـــال تلگــرام‪telegram.me/majidakhshabi :‬‬ ‫صفحه اینستاگرام‪instagram.com/majidakhshabi :‬‬ ‫سر مقاله‬ ‫با احترام و ارادت‪ :‬مجید اخشابی‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫البتــه ایــن شــیوه ها‪ ،‬شــیوه های معمــول تبلیغاتیســت کــه‬ ‫متاســفانه در کشــور مــا جــواب می دهــد‪.‬‬ ‫امثــال ایــن روش هــا در تمــام عرصه هــا به خصــوص‬ ‫هنــر نیــز بــه کار گرفتــه می شــود؛ فضاســازی ها و‬ ‫موج ســازی های حاشــیه ای کــه افــراد را به صــورت‬ ‫مسخ شــده بــه سمت وســوی ســوژه هنــری هدایــت می کننــد‪.‬‬ ‫در ایــن شــیوه ســوژه موردنظــر وقتــی بــازی کنــد‪ ،‬بخوانــد‪،‬‬ ‫برقصــد‪ ،‬عطســه کنــد‪ ،‬پشــتک ووارو بزنــد‪ ،‬همچنــان تحســین ها‬ ‫و کف وسوت هاییســت کــه برایــش گســیل می شــود و ایــن‬ ‫معادلــه همچنــان ادامــه پیــدا می کنــد تــا ســوژه دیگــر کار‬ ‫را از حــد بــه در کنــد یــا اگاهــی و علــم مخاطبیــن جلــوی‬ ‫ایــن فراینــد را بگیــرد‪ .‬البتــه در بــاب صنعــت تبلیــغ در‬ ‫هنــر ان شــاءاهلل در فرصتــی مناســب در مقالــه ای اختصاصــی‬ ‫عرایضــم را طــرح خواهــم کــرد‪.‬‬ ‫نهایتــا در جمع بنــدی مــوارد فــوق بایــد عــرض کنــم کــه در‬ ‫کل بــر اســاس تحقیقــات موجــود‪ ،‬در خصــوص هیجــان عنوان‬ ‫شــده اســت؛ در حالــت هیجانــی عقــل و خــرد ادمــی بــه‬ ‫یک ســوم تنــزل پیــدا می کنــد‪ ،‬فرقــی هــم نمی کنــد‪ ،‬چــه‬ ‫هیجــان حاصــل از شــادی و چــه هیجــان حاصــل از خشــم‬ ‫و عصبانیــت‪ ،‬میــزان تعقــل و خــرد در هــر صــورت قطعــا و‬ ‫قهــرا کاســته می شــود‪.‬‬ ‫بــا توجــه بــه اینکــه ضریــب هوشــی (‪ )IQ‬در حالــت عــادی و‬ ‫معمولــی ‪ 100‬در نظــر گرفتــه می شــود و ضریــب هوشــی ‪180‬‬ ‫بــه بــاال در ســطح بســیار خــوب (نوابــغ) ارزیابــی می شــود‪،‬‬ ‫حــال تصــور کنیــد شــخصی کــه از ضریــب هوشــی ‪180‬‬ ‫برخــوردار اســت و در حالــت هیجانــی تصمیم گیــری‬ ‫می کنــد‪ ،‬در ایــن صــورت او بــا ضریــب هوشــی ‪ 60‬کــه‬ ‫معــادل ضریــب هوشــی فــردی کم هــوش و کــودن اســت‬ ‫اقــدام بــه تصمیم گیــری و عمــل نمــوده کــه ایــن عــدم‬ ‫بهره منــدی از حداکثــر تــوان ذهنــی‪ ،‬در لحظــات حســاس‬ ‫می توانــد بی نهایــت مخاطره امیــز باشــد‪.‬‬ ‫از ایــن رو توصیــه می شــود کــه مطلقــا در هنــگام هیجــان‬ ‫تصمیــم عملیاتــی اخــذ نشــود‪ .‬اگــر قــرار اســت چیــزی‬ ‫بخریــم‪ ،‬بفروشــیم‪ ،‬معاملــه ای کنیــم‪ ،‬ثبت نامــی کنیــم‪ ،‬در‬ ‫کمپینــی شــرکت کنیــم‪ ،‬علیــه کســی حرفــی بزنیــم و اقدامــی‬ ‫کنیــم‪ ،‬قضــاوت و نتیجه گیــری کنیــم و هــزاران هــزار عملــی‬ ‫کــه نیــاز بــه عقــل و خــرد حداکثــری دارد‪ ،‬به هیچ وجــه‬ ‫هیجــان بــر مــا مســتولی نباشــد‪.‬‬ ‫مطمئــن باشــیم امیــد‪ ،‬بصیــرت‪ ،‬اگاهــی و علــم و ایمــان‬ ‫هیچــگاه شــرایط را بــرای نقش افرینــی هیجانــات مخــرب و‬ ‫مضــر فراهــم نخواهــد کــرد‪.‬‬ ‫بــه امیــد روزی کــه تمــام واکنش هــای هیجانــی دور از عقــل‪،‬‬ ‫از جامعه مــان و تمــام جوامــع انســانی رخــت ببنــدد و یــا‬ ‫حتی االمــکان بــه حداقــل برســد‪.‬‬ ‫‪5‬‬ ‫معبــودا! پــروردگارا! پــس از پذیرفتــن‬ ‫یگانگــی تــو و از ان پــس کــه دلــم از‬ ‫شناســایی تــو نقــش گرفــت و زبانــم بــه‬ ‫نــام تــو گویــا شــد و ســودای دل از محبــت‬ ‫تــو لبریــز گردیــد و پــس از اعتــراف‬ ‫صادقانــه و دعــای خاضعانــه مــن بــه‬ ‫پــروردگاری تــو‪ ،‬ایــا ممکــن اســت مــرا‬ ‫بــه اتــش دوزخ و بی مهــری بســوزانی؟!‬ ‫هرگــز چنیــن نیســت!‬ ‫تــو کریم تــر از انــی کــه کســی را کــه‬ ‫پــرورده ای‪ ،‬تبــاه ســازی یــا کســی را کــه بــه‬ ‫درگهــت نزدیــک ســاختی‪ ،‬برانــی یــا کســی‬ ‫را کــه جــای دادی‪ ،‬اواره کنــی و کســی‬ ‫را کــه کفایــت کــردی و بــر او رحمــت‬ ‫اوردی‪ ،‬بــه بــا بســپاری‪.‬‬ ‫«بخشی از دعای کمیل امام علی (ع)»‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪6‬‬ ‫امــام صــادق (ع)‪ :‬اگــر نــزد خداونــد عبادتى ‬ ‫بهتــر از شــکرگزارى در همــه حــال بــود کــه‬ ‫بنــدگان مخلصــش بــا ان عبادتــش کننــد‪،‬‬ ‫هراینــه ان کلمــه را دربــاره همــه خلقــش‬ ‫ب ـه کار می بــرد‪ ،‬امــا چــون عبادتــى بهتــر از ان‬ ‫نبــود‪ ،‬از میــان عبــادات ان را خــاص قــرار داد‬ ‫و صاحبــان ان را ویــژه گردانیــد و فرمــود‪« :‬و‬ ‫اندکــى از بنــدگان مــن سپاســگزارند»‪.‬‬ ‫امــام صــادق (ع)‪ :‬بــه خداونــد امیــدوار‬ ‫بــاش‪ ،‬امیــدی کــه تــو را بــر انجــام معصیتــش‬ ‫جرئــت نبخشــد و از او بیــم داشــته بــاش‪،‬‬ ‫بیمــی کــه تــو را از رحمتــش ناامیــد نگردانــد‪.‬‬ ‫امــام صــادق (ع)‪ :‬شــما را ســفارش می کنــم‬ ‫بــه دعــا کــردن زیــرا بــا هیچ چیــز بــه ماننــد‬ ‫دعــا بــه خــدا نزدیــک نمی شــوید و دعــا کــردن‬ ‫بــراى هیــچ امــر کوچکــى را به خاطــر کوچــک ‬ ‫بودنــش رهــا نکنیــد زیــرا حاجت هــاى ‬ ‫کوچــک نیــز به دســت همــان کســى اســت کــه‬ ‫حاجت هــاى بــزرگ به دســت اوســت‪.‬‬ ‫امــام حســین (ع)‪ :‬شــکر تــو بــر نعمــت‬ ‫گذشــته‪ ،‬زمینه ســاز نعمــت اینــده اســت‪.‬‬ ‫امــام علــی (ع)‪ :‬موثرتریــن وســیله جلــب‬ ‫رحمــت خــدا ایــن اســت کــه خیرخــواه همــه‬ ‫مــردم باشــى‪.‬‬ ‫امــام علــى (ع)‪ :‬ریشــه مردانگــى حیــا و‬ ‫میــوه اش پاک دامنــى اســت‪.‬‬ ‫پیامبــر اکــرم (ص)‪ :‬بیمــاری تــن را از‬ ‫گناهــان می پاالیــد‪ ،‬همچنــان کــه دم اهنگــری‪،‬‬ ‫ناخالصــی اهــن را می زدایــد‪.‬‬ ‫پیامبــر اکــرم (ص)‪ :‬هــر کــس یــک‬ ‫شــبانه روز از بیمــاری پرســتاری کنــد‪ ،‬خداونــد‬ ‫او را بــا ابراهیــم خلیــل محشــور می کنــد‪.‬‬ ‫روشنک هورفر کارشناس ادیان‬ ‫تهنیت‬ ‫والدت حضرت زینب و‬ ‫روز پرستار بر همه مبارک باد‬ ‫پنجــم جمادی االولــی ســال پنجــم و ششــم‬ ‫هجــری روز والدت باســعادت بانــوی قهرمــان‬ ‫کربــا و پرچــم دار نهضــت حســینی (ع)‪،‬‬ ‫حضــرت زینــب کبــری (س) اســت‪.‬‬ ‫ایــن روز را روز پرســتار نامیده انــد و علــت‬ ‫ان اســت کــه حضــرت زینــب پرســتاری امــام‬ ‫زمانــش‪ ،‬حضــرت ســجاد (ع) و دیگــر بیمــاران‬ ‫و مصیبـت زدگان اهل بیــت را بــر عهــده داشــت‬ ‫و ضمــن انجــام رســالت مهــم و تبلیــغ نهضــت‬ ‫حســینی‪ ،‬از پرســتاری بیمــار کربــا‪ ،‬بــا تحمــل‬ ‫ان همــه ســختی ها و نامالیمــات غافــل نبــود‪.‬‬ ‫امــا از انصــاف بــه دور اســت کســی کــه‬ ‫خانــم زینــب (س) را صرفــا پرســتار بیمــار‬ ‫بدانــد‪ ،‬چراکــه پرســتاری از بیمــار یکــی‬ ‫از کوچک تریــن مســئولیت های حضــرت‬ ‫بــود‪ .‬هرچنــد پرســتاری‪ ،‬وظیفــه ســنگین و‬ ‫ارزشــمندی اســت و پرســتار متعهــد بایــد بــا‬ ‫صبــر و حوصلــه‪ ،‬تحمــل هــر نــوع نامالیمــات‬ ‫را بــرای انجــام خدمتــش داشــته باشــد و چنیــن‬ ‫کاری از عهــده هــر کــس برنمی ایــد ولــی‬ ‫بــا این حــال‪ ،‬مقــام حضــرت زینــب (س)‪،‬‬ ‫ان قــدر واال و عظیــم اســت کــه بایــد ایشــان‬ ‫را پرســتار نهضــت و انقــاب حســینی بنامیــم؛‬ ‫زیــرا ایــن پرســتاری بــه مراتــب مهم تــر و‬ ‫سرنوشت ســازتر از پرســتاری بیمــار بــود‪.‬‬ ‫حضــرت زینــب (س) نقــش حفاظــت از قیــام‬ ‫خون بــار حســینی را بــر عهــده داشــت کــه‬ ‫اگــر چنیــن نبــود‪ ،‬خــون امــام حســین (ع)‬ ‫پایمــال می گشــت‪.‬‬ ‫دعای زاهد و باج گیر‬ ‫روزی عابــدی زاهــد و باج گیــری شــرور بــه‬ ‫دیــری می رونــد بــه عبــادت‪.‬‬ ‫زاهــد بــه خــدا می گویــد‪« :‬مــن هفتــه را دو‬ ‫روز روزه ام و بخشــی از مــال خــود را بــه‬ ‫فقــرا می دهــم و ماننــد ایــن باج گیــر نیســتم»‪.‬‬ ‫باج گیــر ســر بــه زیــر انداختــه و می گویــد‪:‬‬ ‫«خدایــا بــر مــن ترحــم کــن»!‬ ‫دعای باج گیر پذیرفته می شود‪.‬‬ ‫هرکــه خــود را بــزرگ بنمایــد خــوار خواهــد‬ ‫شــد و هرکــه فروتنــی پیشــه ســازد ســرفراز‪.‬‬ ‫کوزه چشم حریصان پر نشد‬ ‫دو مــرد در کنــار دریاچــه ای مشــغول‬ ‫ماهیگیــری بودنــد‪ .‬یکــی از ان هــا ماهیگیــر بــا‬ ‫تجربــه و ماهــری بــود‪ ،‬امــا دیگــری ماهیگیــری‬ ‫نمی دانســت‪ .‬هربــار کــه مــرد بــا تجربــه یــک‬ ‫ماهــی بــزرگ می گرفــت‪ ،‬ان را در ظــرف‬ ‫یخــی کــه در کنــار دســتش بــود می انداخــت‬ ‫تــا ماهی هــا تــازه بماننــد‪ ،‬امــا دیگــری بــه‬ ‫محــض گرفتــن یــک ماهــی بــزرگ ان را بــه‬ ‫دریــا پرتــاب می کــرد!‬ ‫جواب زیرکانه‬ ‫ســلطان بــه وزیــر گفــت ســه ســوال می کنــم‪،‬‬ ‫فــردا اگــر جــواب دادی هســتی وگرنــه عــزل‬ ‫می شــوی‪.‬‬ ‫سوال اول‪ :‬خدا چه می خورد؟‬ ‫سوال دوم‪ :‬خدا چه می پوشد؟‬ ‫سوال سوم‪ :‬خدا چکار می کند؟‬ ‫وزیــر از اینکــه جــواب ســوال ها را نمی دانســت‬ ‫ناراحــت بــود‪ .‬غالمــی فهمیــده و زیرک داشــت‪.‬‬ ‫وزیــر بــه غــام گفــت‪ :‬ســلطان ســه ســوال‬ ‫کــرده کــه اگــر جــواب ندهــم برکنــار می شــوم‪،‬‬ ‫اینکــه خــدا چــه می خــورد؟ چــه می پوشــد؟‬ ‫چــکار می کنــد؟‬ ‫غــام گفــت‪ :‬هــر ســه را می دانــم امــا دو‬ ‫جــواب را االن می گویــم و ســومی را فــردا‪!...‬‬ ‫اما خدا چه می خورد؟ خدا غم بنده هایش را‬ ‫می خورد‪.‬‬ ‫‪ 13‬اشتباه بزرگ در زندگی‬ ‫‪ -1‬خوشبختی به قیمت بدبختی دیگران‬ ‫‪ -2‬نگرانی از مسائلی که خارج از کنترل شما‬ ‫است‬ ‫‪ -3‬عدم حذف غیرممکن در زندگی‬ ‫‪ -4‬ترس از ریسک کردن برای پیروزی‬ ‫‪ -5‬محدود دیدن‬ ‫‪ -6‬اهداف شما قربانی افکار دیگران‬ ‫‪ -7‬فکر کردن به محدودیت ها قبل از اقدام به‬ ‫عمل‬ ‫‪ -8‬باز کردن ذهن به روی هر نوع فکر‬ ‫‪ -9‬باور به شانس بد‬ ‫‪ -10‬ندیدن عواقب و پیامدها‬ ‫‪ -11‬در اندیشه گذشته‬ ‫‪ -12‬سطحی نگری‬ ‫‪ -13‬عبرت نگرفتن از شکست‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫بوی کباب!‬ ‫هــر وقــت می خواهیــم بــا ســید برویــم تــوی‬ ‫شــهر قدمــی بزنیــم‪ ،‬یکــی دو نفــر جلوتــر‬ ‫می رونــد تــا اگــر بــوی کبــاب شــنیدند خبــرش‬ ‫کننــد‪ .‬حساســیت دارد بــه بــوی کبــاب‪ ،‬خیلــی‬ ‫حالــش بــد می شــود!‬ ‫یک بار خیلی اصرار کردیم که چرا؟‬ ‫گفــت‪« :‬اگــر در میــدان میــن بــودی و بــه‬ ‫خاطــر اشــتباهی‪ ،‬میــن فســفری عمــل می کــرد‬ ‫و دوســتت بــرای اینکــه معبــر و عملیــات لــو‬ ‫نــرود‪ ،‬ان را می گرفــت زیــر شــکمش و ذره ذره‬ ‫اب می شــد و حتــی دادوفریــاد هــم نم ـی زد و‬ ‫از ایــن ماجــرا فقــط بــوی بــدن کبــاب شــده‬ ‫تــوی فضــا می مانــد‪ ،‬تــو بــه ایــن بــو حســاس‬ ‫نمی شــدی»؟‬ ‫عطر ملکوت‬ ‫کار شیطان‬ ‫زن فقیــری بــا یــک برنامــه رادیویــی تمــاس‬ ‫گرفــت و از خــدا درخواســت کمــک کــرد‪ .‬مرد‬ ‫بی ایمانــی کــه داشــت بــه ایــن برنامــه رادیویــی‬ ‫گــوش م ـی داد‪ ،‬تصمیــم گرفــت سربه ســر ایــن‬ ‫زن بگــذارد‪ .‬ادرس او را به دســت اورد و بــه‬ ‫منشــی اش دســتور داد مقــدار زیــادی مــواد‬ ‫خوراکــی بخــرد و بــرای زن ببــرد‪ ،‬ضمنــا بــه او‬ ‫گفــت‪« :‬وقتــی ان زن از تــو پرســید چــه کســی‬ ‫ایــن غــذا را فرســتاده‪ ،‬بگــو کار شــیطان اســت»‪.‬‬ ‫وقتــی منشــی بــه خانــه زن رســید‪ ،‬زن خیلــی‬ ‫خوشــحال و شــکرگزار شــد و مشــغول بــردن‬ ‫خوراکی هــا بــه داخــل خانــه کوچکــش شــد‪.‬‬ ‫منشــی از او پرســید‪« :‬نمی خواهــی بدانــی چــه‬ ‫کســی ایــن خوراکی هــا را فرســتاده اســت»؟‬ ‫زن جــواب داد‪« :‬نــه‪ ،‬مهــم نیســت‪ .‬وقتــی خــدا‬ ‫امــر کنــد‪ ،‬حتــی شــیطان هــم فرمــان می بــرد»!‬ ‫ماهیگیــر بــا تجربــه از اینکــه می دیــد ان مــرد‬ ‫چگونــه ماهــی را از دســت می دهــد بســیار‬ ‫متعجــب بــود‪ ،‬لــذا پــس از مدتــی از او پرســید‪:‬‬ ‫چــرا ماهی هــای بــه ایــن بزرگــی را بــه دریــا‬ ‫پــرت می کنــی؟‬ ‫مــرد جــواب داد‪ :‬اخــر تابــه مــن کوچــک‬ ‫اســت!‬ ‫«کــوزه چشــم حریصــان پــر نشــد ‪ ...‬تــا صــدف‬ ‫قانــع نشــد پــر در نشــد»‬ ‫استقبال کعبه از یک زن‬ ‫گوینــد کــه ابراهیــم ادهــم چهارده ســال تمــام‬ ‫پیــاده ســفر کــرد تــا بــه خانــه کعبــه رســید‪ .‬او‬ ‫در ایــن مــدت‪ ،‬دو رکعــت نمــاز می خوانــد و‬ ‫قدمــی برمی داشــت و می گفــت‪ :‬اگــر ایــن راه‬ ‫را بــا قــدم می رونــد‪ ،‬مــن بــه دیــده م ـی روم‪.‬‬ ‫وقتــی ابراهیــم ادهــم بــه مکــه رســید‪ ،‬خانــه‬ ‫کعبــه را ندیــد و بــا خــود گفــت‪ :‬ایــن دیگــر‬ ‫چــه حادثــه ای اســت؟ شــاید بــه چشــم مــن‬ ‫اســیبی رســیده اســت‪ .‬در همیــن فکــر بــود کــه‬ ‫ندایــی بــه گوشــش رســید‪ :‬چشــم تــو اســیبی‬ ‫ندیــده اســت‪ .‬خانــه کعبــه بــه اســتقبال بانویــی‬ ‫رفتــه اســت کــه بــه ســوی مکــه می ایــد‪.‬‬ ‫ابراهیــم گفــت‪ :‬ایــن کــدام زن اســت کــه چنیــن‬ ‫مقامی دارد؟‬ ‫ناگهــان رابعــه را دیــد کــه عصازنــان می امــد‬ ‫و همیــن کــه نزدیــک شــد‪ ،‬خانــه کعبــه بــه‬ ‫جایــگاه خــود بازگشــت‪.‬‬ ‫ابراهیــم فریــاد زد‪ :‬ای رابعــه! ایــن چــه شــوری‬ ‫اســت کــه در جهــان انداختــی؟‬ ‫رابعــه گفــت‪ :‬تــو شــور در جهــان انداختــی کــه‬ ‫چهارده ســال رنــج کشــیدی تــا بــه خانــه خــدا‬ ‫ر سید ی ‪.‬‬ ‫ابراهیــم گفــت‪ :‬اری‪ ،‬مــن چهارده ســال در ایــن‬ ‫راه مشــغول نمــاز بــودم‪ ،‬امــا در حیرتــم کــه‬ ‫چــرا مقــام تــو را نیافتــم؟‬ ‫رابعــه گفــت‪ :‬زیــرا تــو در نمــاز بــودی و مــن‬ ‫در نیــاز‪.‬‬ ‫اینکــه چــه می پوشــد؟ خــدا عیب هــای‬ ‫بنده هــای خــود را می پوشــد‪.‬‬ ‫اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم‪.‬‬ ‫فردا وزیر و غالم نزد سلطان رفتند‪.‬‬ ‫وزیــر بــه دو ســوال جــواب داد‪ ،‬ســلطان گفــت‬ ‫درســت اســت ولــی بگــو جواب هــا را خــودت‬ ‫گفتــی یــا از کســی پرســیدی؟‬ ‫وزیــر گفــت ایــن غــام مــن انســان فهمیــده ای‬ ‫اســت‪ ،‬جواب هــا را او داد‪.‬‬ ‫گفــت پــس لبــاس وزارت را دربیــاور و بــه ایــن‬ ‫غــام بــده! غــام هــم لبــاس نوکــری را دراورد‬ ‫و بــه وزیــر داد!‬ ‫بعــد وزیــر بــه غــام گفــت جــواب ســوال‬ ‫ســوم چــه شــد؟ غــام گفــت‪ :‬ایــا هنــوز‬ ‫نفهمیــدی خــدا چــکار می کنــد؟‬ ‫خــدا در یــک لحظــه غــام را وزیــر می کنــد و‬ ‫وزیــر را غــام می کنــد‪.‬‬ ‫«بــار خدایــا تویــی کــه فرمان فرمایــی‪،‬‬ ‫هران کــس را کــه خواهــی فرمانروایــی بخشــی‬ ‫و از هرکــه خواهــی فرمانروایــی را بازســتانی»‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫یــــــادمـــــان‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪8‬‬ ‫ایــت اهلل اکبــر هاشــمی بهرمانــی (زاده ‪ ۳‬شــهریور ‪ ۱۳۱۳‬در رفســنجان‬ ‫درگذشــته ‪ ۱۹‬دی ‪ ۱۳۹۵‬در تهــران) مشــهور بــه علی اکبــر هاشــمی‬ ‫رفســنجانی‪ ،‬روحانــی‪ ،‬مفســر قــران و سیاســتمدار ایرانــی و یکــی از‬ ‫پرنفوذتریــن شــخصیت های سیاســی جمهــوری اســامی ایــران بــود‪.‬‬ ‫در روســتای بهرمــان شهرســتان رفســنجان و در خانــواده ای نســبتا‬ ‫ثروتمنــد بــه دنیــا امــد‪ .‬او یکــی از ‪ ۸‬فرزنــد میرزاعلــی هاشــمی بهرمانــی‬ ‫و ماه بی بــی صفریــان بــود‪ .‬پــدرش بــا اندکــی تحصیــات حــوزوی از‬ ‫بــاغ داران و تاجــران پســته بهرمــان از توابــع بخــش نــوق رفســنجان بــود‪.‬‬ ‫در ‪ ۵‬ســالگی تحصیــل را از مکتبخانـه ای در نــوق اغــاز نمــود‪ .‬در ســن ‪۱۴‬‬ ‫ســالگی بــه قــم رفــت و بــه تحصیــل علــوم دینــی پرداخــت‪ .‬اســاتید وی‬ ‫در حــوزه علمیــه قــم امــام خمینــی (ره)‪ ،‬سیدحســین طباطبایــی بروجردی‪،‬‬ ‫ســیدمحمد محقــق دامــاد‪ ،‬محمدرضــا گلپایگانــی‪ ،‬ســیدمحمدکاظم‬ ‫شــریعتمداری‪ ،‬عبدالکریــم حائــری یــزدی‪ ،‬شــهاب الدین نجفــی مرعشــی‪،‬‬ ‫محمدحســین طباطبائــی و حســین علی منتظــری بوده انــد‪.‬‬ ‫در انجــا تحــت اثــر تعلیمــات حضــرت امــام (ره) بــه سیاســت روی اورد‬ ‫و بــه مخالفــت بــا حکومــت محمدرضــا شــاه پهلــوی و انقــاب ســفید او‬ ‫پرداخــت‪ .‬بــا تبعیــد روح اهلل خمینــی‪ ،‬نقــش هاشــمی در مبــارزه بــا شــاه و‬ ‫نمایندگــی امــام خمینــی (ره) در داخــل کشــور پررنگ تــر شــد‪ .‬بــا وجــود‬ ‫نگــرش ضدغربــی انقالبیــون‪ ،‬او ســفرهای زیــادی از ژاپــن در شــرق تــا ‪۲۰‬‬ ‫ایالــت از ایــاالت متحــده در غــرب نمــود‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ۱۳۳۷‬بــا عفــت مرعشــی کــه دختــری از خانــواده روحانــی و از‬ ‫نــوادگان ســیدمحمد کاظــم طباطبایــی یــزدی اســت ازدواج نمــود‪ .‬ثمــره‬ ‫ایــن ازدواج ‪ ۵‬فرزنــد بــه ترتیــب بــه نامهــای فاطمه‪ ،‬محســن‪ ،‬فائــزه‪ ،‬مهدی‬ ‫و یاســر اســت‪ .‬دو دختــر او بــا دو پســر حســن الهوتــی اشــکوری امــام‬ ‫جمعــه ســابق رشــت و از دوســتان او در زنــدان‪( ،‬کــه یکــی پزشــک و‬ ‫دیگــری دندان پزشــک اســت) ازدواج کردنــد‪ .‬از بیــن دختــران او تنهــا‬ ‫فائــزه هاشــمی وارد سیاســت شــد و یــک بــار نماینــده مجلــس شــورای‬ ‫اســامی شــد‪ .‬فاطمــه هاشــمی از ابتــدای تاســیس بنیــاد امــور بیماری هــای‬ ‫خــاص ریاســت ان را برعهــده دارد و محســن هاشــمی رئیــس ســابق متــرو‬ ‫تهــران بوده اســت و ســپس معــاون عمرانــی دانشــگاه ازاد اســامی گردیــد‪.‬‬ ‫مهــدی هاشــمی نیــز مســئولیت هایی ماننــد ریاســت ســازمان بهینه ســازی‬ ‫مصــرف ســوخت و ریاســت مرکــز تحقیقــات دانشــگاه ازاد اســامی را‬ ‫برعهــده داشته اســت‪.‬‬ ‫او از ‪ ۱۲‬مــرداد ‪ ۱۳۶۸‬تــا ‪ ۱۲‬مــرداد ‪ ۱۳۷۶‬چهارمیــن رئیــس جمهــور ایــران‬ ‫بــود‪ .‬پیــش از ان وی اولیــن رئیــس مجلــس شــورای اســامی از ســال‬ ‫‪ ۱۳۵۹‬تــا ‪ ۱۳۶۸‬بــود‪.‬‬ ‫در طــول جنــگ ایــران و عــراق رفســنجانی بــه عنــوان نماینــده رهبــری در‬ ‫شــورای عالــی دفــاع عمــا فرماندهــی نیروهــای مســلح را برعهده داشــت‪.‬‬ ‫ایـت اهلل رفســنجانی از ابتــدای ایجــاد مجمــع تشــخیص مصلحــت نظــام تا‬ ‫زمــان مــرگ ریاســت ایــن نهــاد را برعهــده داشــت‪.‬‬ ‫او در همــه ادوار مجلــس خبــرگان‪ ،‬رهبــری نمایندگــی اســتان تهــران در‬ ‫ان را بــر عهــده داشــت و از ‪ ۱۳۸۶‬تــا ‪ ،۱۳۹۰‬دومیــن رئیــس ایــن مجلــس‬ ‫بــود‪.‬‬ ‫ایشان رئیس هیئت موسس و هیئت امنای دانشگاه ازاد اسالمی بود‪.‬‬ ‫او یکــی از تعییــن کننده تریــن سیاســتمداران ایــران‪ ،‬دوســت نزدیــک مقــام‬ ‫معظــم رهبــری و شــاگرد حضــرت امــام (ره) و رازدار اســرار جمهــوری‬ ‫اســامی ایــران بــود‪.‬‬ ‫در دوران ریاســت جمهــوری‪ ،‬بــا توجــه بــه شــرایط جدیــد کشــور و پایــان‬ ‫جنــگ‪ ،‬وی اقدامــات گســترده ای را در طــی ‪ ۸‬ســال در ابعــاد گوناگــون‬ ‫سیاســت داخلــی و خارجــی‪ ،‬اقتصــادی‪ ،‬نظامــی و امنیتــی انجــام داد کــه به‬ ‫دوران ســازندگی شــهرت یافته اســت‪ .‬مهم تریــن اولویــت دولــت در ایــن‬ ‫دوران‪ ،‬بازســازی زیربناهــای اقتصــادی و صنعتــی کشــور‪ ،‬توســعه روابــط‬ ‫سیاســت خارجــی و اصــاح ســاختار مدیریتــی کشــور بــود کــه انتقاداتــی‬ ‫را نیــز در پــی داشــته اســت‪ .‬در ایــن دوران‪ ،‬تعــداد بســیار زیــادی ســد‪،‬‬ ‫کارخانــه و کارگاه تولیــد صنعتــی راه انــدازی و در بســیاری از شــهرهای‬ ‫کوچــک و بــزرگ دانشــگاه ســاخته گردیــد‪.‬‬ ‫از تالیفــات ایشــان می تــوان بــه تعــدادی کتــاب بــا عنــوان «مجموعــه‬ ‫خاطــرات روزانــه» و کتاب هــای «سرگذشــت فلســطین»‪« ،‬ازاداندیشــی‬ ‫اســامی و روشــنفکری اســامی»‪« ،‬جایــگاه مســاجد در نظــام اســامی‬ ‫از منظــر قــران»‪« ،‬فرهنــگ قــران»‪« ،‬تفســیر راهنمــا»‪« ،‬امیرکبیــر‪ :‬قهرمــان‬ ‫مبــارزه بــا اســتعمار»‪« ،‬جهــان در عصــر بعثــت» و‪ ...‬اشــاره کــرد‪.‬‬ ‫ایـت اهلل هاشــمی رفســنجانی ســاعت ‪ ۱۸:۲۰‬روز یکشــنبه ‪ ۱۹‬دی ‪ ۱۳۹۵‬بــا‬ ‫عالئـ م ایســت قلبــی و در شــرایطی کــه هوشــیاری نداشــت‪ ،‬بــه بیمارســتان‬ ‫شــهدای تجریــش منتقــل شــد‪ .‬مراحــل احیــای قلبــی بــرای وی انجــام‬ ‫شــد؛ امــا تــاش بیــش از یــک ســاعته احیــای وی ناموفــق مانــد و وی‬ ‫ســاعت ‪ ۱۹:۳۰‬دقیقــه همــان روز در ‪ ۸۲‬ســالگی درگذشــت‪ .‬پیکــر او پــس‬ ‫از اقامــه نمــاز میــت توســط مقــام معظــم رهبــری در دانشــگاه تهــران در ‪۲۱‬‬ ‫دی ‪ ،۱۳۹۵‬از خیابــان انقــاب تهــران تشــییع و در حــرم حضــرت امــام (ره)‬ ‫دفــن شــد‪ .‬روحــش شــاد و یــادش گرامــی بــاد‪.‬‬ ‫روشنک هورفر‬ ‫سالم زندگی‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫خودتان را معرفی کنید و بگویید چه مدتی‬ ‫از زمان گفتن مجدد «سالم زندگی»تان‬ ‫می گذرد؟‬ ‫ابراهیــم هســتم یــک معتــاد‪ ،‬بــه لطــف خــدا و بــا‬ ‫کمــک انجمــن معتــادان گمنــام اکنــون شش ســال‬ ‫و یک مــاه و بیست وســه روز پاکــی دارم‪.‬‬ ‫اولین بار چطور به مواد دسترسی پیدا‬ ‫کردید؟‬ ‫مــن بــه مــدت هشت ســال در یکــی از شــهرهای‬ ‫کشــورمان مجــردی زندگــی می کــردم و طبعــا در‬ ‫ایــن مــدت با ادم هــای زیــادی نشست وبرخاســت‬ ‫داشــتم‪ ،‬بــه مــرور زمــان در همیــن نشسـت ها بــا‬ ‫مواد اشــنا شــدم‪.‬‬ ‫مهم ترین دالیل شما برای گرایش به مواد؟‬ ‫خیلــی احســاس تنهایــی می کــردم‪ ،‬دنبــال کســی‬ ‫بــودم تــا خــودم را از تنهایــی نجــات دهــم‪ .‬وقتــی‬ ‫مــواد می کشــیدم نــه تنهــا دیگــر تنهــا نبــودم‬ ‫بلکــه ایــن تنهایــی را خیلــی دوســت داشــتم‪.‬‬ ‫شما چه موادی استفاده کردید و چه مدتی‬ ‫گرفتار بودید؟‬ ‫مــن طــی مــدت ‪ 17‬ســال اعتیــاد بــه مــواد مخــدر‬ ‫فقــط از تریــاک اســتفاده می کــردم و خوشــبختانه‬ ‫گرایــش و میلــی بــه مــواد صنعتــی نداشــتم‪.‬‬ ‫نقش اطرافیان در گرایش شما به مواد چقدر‬ ‫بوده؟‬ ‫نمی توانــم همــه تقصیــر را بــه گــردن اطرافیــان‬ ‫بینــدازم‪ ،‬معتقــد هســتم بــه همــان انــدازه کــه‬ ‫اطرافیــان و دوســتانم در گرایــش مــن بــه مــواد‬ ‫مخــدر نقــش داشــتند‪ ،‬خــودم نیــز بــه همــان‬ ‫انــدازه یــا کمی بیشــتر مقصــرم‪ ،‬چراکــه در نهایت‬ ‫ایــن مــن بــودم کــه بایــد تصمیــم می گرفتــم‪.‬‬ ‫بیماری اعتیاد چه تاثیری در زندگی شخصی‬ ‫و اجتماعی شما داشت؟‬ ‫زندگــی روزمــره ام را کــه کال به هــم ریختــه بــود‪،‬‬ ‫روزی چندبــار مصــرف کــردن نیــاز بــه مــکان و‬ ‫زمــان کافــی داشــت کــه همیــن مســئله باعــث‬ ‫می شــد ســطحی کــه قبــا در کارهایــم داشــتم از‬ ‫بیــن بــرود‪ .‬از نظــر اجتماعی هــم واقعــا جایگاهی‬ ‫بــرای خــودم متصــور نبــودم و همیشــه انزواگــرا‬ ‫بــودم و از اینکــه در جمعــی حضــور داشــته باشــم‬ ‫تــرس داشــتم‪.‬‬ ‫در زمان مصرف به اعتیاد اگاهی داشتید یا‬ ‫انکار می کردید؟‬ ‫اوایــل به دلیــل اینکــه بیــن مصرفــم از مــواد‬ ‫فاصلــه می افتــاد و هنــوز وابســتگی شــدید‬ ‫پیــدا نکــرده بــودم هیچــگاه خــودم را معتــاد‬ ‫نمی دانســتم ولــی زمانــی کــه مصرفــم هــر روز یــا‬ ‫بهتــر بگویــم روزی چندبــار شــده بــود دیگــر بــه‬ ‫اجبــار پذیرفتــه بــودم کــه معتــاد شــده ام‪ ،‬هرچنــد‬ ‫کــه پذیــرش اینکــه معتــاد شــده ام خیلــی برایــم‬ ‫راحــت نبــود‪.‬‬ ‫هزینه تهیه مواد را چطور به دست می اوردید؟‬ ‫مقــداری از درامــدم را صــرف تهیــه مــواد‬ ‫می کــر د م ‪.‬‬ ‫چه اتفاقی موجب شد که تصمیم به ترک‬ ‫بگیرید؟‬ ‫دو عامــل کــه بیشــترین تاثیــر را داشــت؛ یکــی‬ ‫مشــکالتی بــود کــه بــر اثــر مصــرف در زندگــی‬ ‫زناشــویی بــا ان روبــرو شــده بــودم و دیگــری‬ ‫مشــکالتی بــود کــه در محیــط کاری برایــم پیــش‬ ‫امــده بــود و عمــا می توانــم بگویــم مدیریــت‬ ‫زندگــی و کار را یکجــا بــا هــم از دســت داده‬ ‫بــودم و ادامــه ایــن رونــد ممکــن بــود هــر دوی‬ ‫این هــا را از مــن بگیــرد‪.‬‬ ‫بعد از ترک چقدر و در چه مواقعی وسوسه‬ ‫برگشت داشتید؟‬ ‫بــه جرئــت می توانــم بگویــم کــه هیچ وقــت‬ ‫وسوســه نداشــتم‪ ،‬چراکــه هــر وقــت بــه یــاد‬ ‫گذشــته خــودم می افتــم چیــزی به جــز فالکــت و‬ ‫بدبختــی و بی ارزشــی وجــود نــدارد کــه بخواهــم‬ ‫بــه ان روزهــا برگــردم‪ .‬امــروزم پــر از انگیــزه‪،‬‬ ‫فردایــم پــر از امیــد اســت‪ ،‬چگونــه می توانــم‬ ‫زیبایــی و امیــد امــروزم را بــا زشــتی و تــرس‬ ‫دیــروزم عــوض کنــم‪.‬‬ ‫چند بار اقدام به ترک کردید و موفق‬ ‫نشدید؟‬ ‫بارهــا و بارهــا ایــن تصمیــم را بــا خــودم‬ ‫می گرفتــم امــا هــر دفعــه به دلیــل عــدم اگاهــی‬ ‫از چگونــه پاک مانــدن‪ ،‬بعــد از مدتــی دوبــاره‬ ‫برمی گشــتم و ایــن تصــور غالــب و اشــتباه کــه‬ ‫تــا زمانــی کــه زنــده هســتم مــواد بــا مــن خواهــد‬ ‫بــود‪ ،‬نمی گذاشــت کــه تصمیمــی قاطــع در ایــن‬ ‫مــورد بگیــرم‪.‬‬ ‫طوالنی ترین زمانی که پاک بودید و دوباره‬ ‫برگشتید چقدر بود؟‬ ‫یــادم می ایــد کــه بــرای مــدت شــش ماه بــود‬ ‫کــه تــرک کــرده بــودم تــا اینکــه رســیدیم بــه ایــام‬ ‫نــوروز‪ ،‬بــرای تعطیــات بــه شهرســتان رفتیــم که‬ ‫طــی همیــن تعطیــات و دیدوبازدیدها و نشســتن‬ ‫کنــار افــرادی کــه مصــرف می کردنــد مــن هــم‬ ‫دوبــاره همان جــا شــروع بــه مصــرف کــردم‪.‬‬ ‫احساستان به خود‪ ،‬قبل و بعد از ترک مواد‬ ‫چطور بود؟‬ ‫احســاس خوبی نداشــتم‪ .‬نــگاه اطرافیان نســبت به‬ ‫خــودم را حــس می کــردم امــا اهمیتــی نم ـی دادم‬ ‫و همیشــه حــق را بــه خــودم مــی دادم‪ .‬بعــد از‬ ‫تــرک عینــک خودبینــی را از چشــمانم برداشــتم و‬ ‫زندگــی و خــودم را ان گونــه کــه هســت احســاس‬ ‫کــردم‪.‬‬ ‫اهل مطالعه‪ ،‬ارتباط با خدا‪ ،‬فعالیت های‬ ‫هنری و غیره قبل و بعد از مصرف بوده اید؟‬ ‫ارتباط معنوی تا چه حدی کمک به‬ ‫ماندگاری پاکی به دست امده کرده است؟‬ ‫مطالعــه و ارتبــاط بــا خــدا را در حــد متعــارف چه‬ ‫قبــل و چــه بعــد از پاکــی داشــتم‪ .‬داشــتن یــک‬ ‫ارتبــاط معنــوی و منطقــی نــه تنهــا در رابطــه بــا‬ ‫مانــدگاری پاکــی تاثیــر بســزایی داشــته بلکــه در‬ ‫تمامــی مســائل و مشــکالتی کــه در زندگــی بــا‬ ‫ان مواجــه می شــویم باعــث دلگرمــی و اندیشــه‬ ‫مثبــت می شــود و امیــد بــه اینــده بهتــر را در مــا‬ ‫زنــده نگــه م ـی دارد‪.‬‬ ‫چه اقداماتی در موسسات ‪ NA‬انجام می شود‬ ‫و تا چه حدی عامل کمک کننده ای است؟‬ ‫در ‪ NA‬مهم تریــن نقــش؛ کمــک یــک معتــاد‬ ‫بــه یــک معتــاد اســت و چــون مــا تشــنه محبــت‬ ‫هســتیم‪ ،‬محبــت و جلســات و کارکــرد قــدم‬ ‫و تمــاس مــداوم بــا دوســتان بهبــودی عامــل‬ ‫بازدارنــده دربــاره مصرفمــان اســت‪.‬‬ ‫رفتار جامعه و خانواده با شما در زمان‬ ‫مصرف چطور بود؟‬ ‫طبیعتــا انتظــار رفتــار و برخــورد مناســب و‬ ‫شایســته ای را نداشــتم‪ ،‬هرچنــد کــه خانــواده‬ ‫بــه ظاهــر و بــه اجبــار ســعی می کــرد رفتــاری‬ ‫مناســب داشــته باشــد امــا خــودم ایــن را عمیقــا‬ ‫احســاس می کــردم کــه جایــگاه مناســبی در‬ ‫خانــواده نــدارم‪ .‬جامعــه نیــز واکنش هــای‬ ‫متفاوتــی داشــت کــه همــه این هــا بــه طــرد شــدن‬ ‫از ســوی جامعــه می انجامیــد‪.‬‬ ‫تجربه خود را چگونه در اختیار بیماران‬ ‫گرفتار اعتیاد قرار می دهید؟‬ ‫پاکــی و ســامت مــا عمــا باعــث ایجــاد انگیــزه‬ ‫در معتادانــی کــه مــا را می شــناختند‪ ،‬شــده اســت‪.‬‬ ‫تغییــر رفتــار و ســامت مــا و جایگاهی کــه امروز‬ ‫بــه پشــتوانه پاکی مــان در خانــواده و جامعــه‬ ‫به دســت اوردیــم‪ ،‬خــود بزرگ تریــن تجربــه و‬ ‫پیــام مــا بــرای معتــادان در حــال مصــرف اســت‪.‬‬ ‫یک خاطره بد از زمان مصرف و یک خاطره‬ ‫خوب بعد از پاکی؟‬ ‫بــه خاطــر دارم زمانــی کــه بــرای عیــادت از مادرم‬ ‫بــه بیمارســتان رفتــه بــودم وقتــی پرســتار حاضــر‬ ‫در اتــاق از مــادرم نســبت مــن را پرســید‪ ،‬به خاطــر‬ ‫وضعیــت نامناســبی کــه داشــتم‪ ،‬مــادرم مــن را‬ ‫همســایه خودشــان معرفــی کــرد کــه ایــن بــرای‬ ‫مــن بســیار دردنــاک بــود‪ ،‬امــا تمامــی اتفاقــات‬ ‫بعــد از پاکــی در زندگــی مــن یــک خاطــره خوب‬ ‫محســوب می شــوند کــه بیادماندنی ترینــش تولــد‬ ‫دختــرم بــود کــه در پاکــی اتفــاق افتــاد‪.‬‬ ‫دنیای امروز شما چگونه است؟‬ ‫همیشــه نســبت بــه اتفاقــات روزانــه زندگــی و‬ ‫کال دنیــای اطرافــم حــس قشــنگ و زیبایــی دارم‬ ‫و دیگــر از ان اســترس و نگرانــی و بی انگیزگــی‬ ‫خبــری نیســت‪ .‬ارتبــاط خوبــی بــا خانــواده‪،‬‬ ‫محــل کار و دنیــای اطرافــم دارم‪ .‬امــروز خــودم را‬ ‫دوســت دارم و می خواهــم ایــن دوست داشــتن را‬ ‫بــه تمــام کســانی کــه بــا ان هــا در ارتبــاط هســتم‬ ‫هدیــه بدهــم‪ .‬امــروز زندگــی برایــم مفهومــی تازه‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫کالم اخر؟‬ ‫فکــر نمی کنــم هیچــگاه کالم اخــری وجــود‬ ‫داشــته باشــد کــه بتوانــد یــک مبحــث‪ ،‬یــک‬ ‫گفتمــان و یــک راه یــا مســیری را به پایان برســاند‬ ‫و پیامــی دهیــم کــه تمام کننــده همــه چیــز باشــد‬ ‫چــون مــا فقــط بــرای امــروز زندگــی می کنیــم و‬ ‫تصمیــم می گیریــم‪ ،‬امــا می توانــم یــاداور شــوم‬ ‫کــه خداونــد را به خاطــر پاکــی امــروزم شــاکرم‬ ‫و بــه لطــف او بــرای فردایــم امیــدوار‪ .‬تشــکر‬ ‫می کنــم از تک تــک اعضــای انجمــن معتــادان‬ ‫گمنــام کــه همبســتگی و اعتمادشــان در کنــار‬ ‫هــم باعــث وقــوع معجــزه ای بــه نــام پاکــی شــده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫عاشــــــــقانه ها‬ ‫رفت ان تازه ُگل و ماند به دل خار غمش‬ ‫ُگل کجا‪ ،‬جلوه گر و سرزنش خار کجاست؟‬ ‫هاللی جغتایی‬ ‫خاک ِسیه مباش که َکس بَرنگیردت‬ ‫ایینه شو که خدمت ان ماهرو کنی‬ ‫هوشنگ ابتهاج‬ ‫بی تو همه هیچ نیست در ُملک وجود‬ ‫َور هیچ نباشد چو تو هستی همه َهست‬ ‫سعدی‬ ‫فریدون مشیری‬ ‫زان روز که دیدَ مت َشبی خوابم نیست‬ ‫ای کاش ندیده بودم ان روز تو را‬ ‫رهی معیری‬ ‫موالنا‬ ‫هر که را دل زِ عشق َگشت خراب‬ ‫بعد از ان هرگزش ِعمارت نیست‬ ‫عطار‬ ‫ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اَندر غم‬ ‫وز عشق تو نه بَس باشد ز هجران تو بس ما را‬ ‫انوری‬ ‫وقتی تو َرفته باشی کامل نمی شود عشق‬ ‫بعد از تو تا همیشه‪ ،‬این قِصه ناتمام است‬ ‫حسین منزوی‬ ‫ای که گاهت س ِر ناز است و َگهی روی نیاز‬ ‫من همان روی نیازم که َسر نازم نیست‬ ‫شهریار‬ ‫هر نگاهی می تواند خلوتم را بشکند‬ ‫کوزه تنهایی روحم سفالی تر شده است‬ ‫فاضل نظری‬ ‫فک ِر شنبه تلخ دارد ُجمعه اطفال را‬ ‫عشرت امروز‪ ،‬بی اندیش ِه فردا خوش است‬ ‫صائب تبریزی‬ ‫فروغ فرخزاد‬ ‫تــو همــان یــاری کــه بــا مــن داشــتی َصــد‬ ‫التفــات‬ ‫کایــن زمــان بــا صــد غــم و انــدوه یــا َرم‬ ‫کــرده ای‬ ‫وحشی بافقی‬ ‫در یاد منی حاجت باغ و َچمنم نیست‬ ‫جایــی کــه تــو باشــی خَ بــر از خویشــتنم‬ ‫نیســت‬ ‫شفیعی کدکنی‬ ‫رنج مرا نسبتی‬ ‫با غ ِم ایوب نیست ِ‬ ‫صبرم ازو کمترست‪ ،‬دردم ازو بیش تر‬ ‫هاللی جغتایی‬ ‫سخن عشق نه ان است که اید به زبان‬ ‫ســاقیا مِــی ده و کوتــاه کــن ایــن گفــت و‬ ‫شــنُفت‬ ‫حافظ‬ ‫گذرد ایام عشق و اشتیاق‬ ‫سوز خاطر‪ ،‬سوز جان‪َ ،‬درد فراق‬ ‫نیما یوشیج‬ ‫همان بازی کنم با زُلف و خالت‬ ‫که با َمن می کند هر شب خیالت‬ ‫نظامی‬ ‫به اولین جلوه ات ز دل ها‬ ‫رمیده صبر وگداخت طاقت‬ ‫کجاست ایینه تا بگیرد‬ ‫غبار حیرت درین تماشا‬ ‫بیدل دهلوی‬ ‫جان به جانان کی رسد‬ ‫جانان کجا و جان کجا‬ ‫ذره است این‪ ،‬افتاب است‬ ‫ان کجا و این کجا‬ ‫هاتف اصفهانی‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫گویند بخوان یاسین تا عشق شود تَسکین‬ ‫جانی که به لب امد چه سود ز یاسینی؟‬ ‫ای ستاره ها چِه شد که بر لبان او‬ ‫اخر ان نوای گرم و عاشقانه مرد؟‬ ‫عاشقانه ها‬ ‫عاشق َ‬ ‫نگشته ای و ندانی چه عالمیست‬ ‫از دست دوست َسر به بیابان گذاشتن‬ ‫ای ستاره ها چه شد که َدر نگاه من‬ ‫دیگر ان نشاط و نغمه و ترانه مرد؟‬ ‫‪11‬‬ ‫یچرخد‪.‬‬ ‫روی باد هوا م ‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪12‬‬ ‫ زندگی پنچرگیر‪،‬‬ ‫ان کشیدن برای کسی‪،‬‬ ‫ برای خط ونش‬ ‫یکند‪ ،‬تذهیب کار‪.‬‬ ‫امدانه حاشیه سازی م ‬ ‫ ع‬ ‫لساز‪.‬‬ ‫یکند‪ ،‬قف ‬ ‫ت کلیدی استفاده م ‬ ‫ همیشه از کلما‬ ‫ت به عصا راه می روند‪.‬‬ ‫ ادم های خرده پا‪ ،‬دس‬ ‫می زد‪ ،‬باغبان بی سواد‪.‬‬ ‫شاخ وبرگ جمل هها را‬ ‫ به راحتی‬ ‫وری‪ ،‬پمپ هوا خریدم‪.‬‬ ‫ برای هواخ‬ ‫ارایشگر دست ب هخیر‪.‬‬ ‫یم هم سرکشی می کند‪،‬‬ ‫ به کودکان یت‬ ‫ه هایش را نظم بخشد‪.‬‬ ‫رنویس قادر نبود نوشت‬ ‫ نث‬ ‫د‪ ،‬بی کار شد‪ ،‬برگشت‪.‬‬ ‫ بازگشتی در کار نبو‬ ‫ت از سر کچلم بردارند‪.‬‬ ‫ مو کاشتم تا دس‬ ‫ش نمی سپارد‪ ،‬ناشنوا‪.‬‬ ‫ به کسی گو‬ ‫ینگر‪.‬‬ ‫یکند‪ ،‬ادم سطح ‬ ‫ختالف عمیق پیدا نم ‬ ‫ با کسی ا‬ ‫مباد» به خرم اباد رفتم‪.‬‬ ‫ برای رفع «غ‬ ‫از قضیه کنار کشیدند‪.‬‬ ‫«دستگیرم» شد‪ ،‬پاهایم‬ ‫ وقتی همه چیز‬ ‫یخوابی شد‪.‬‬ ‫ زیبای خفته دچار ب ‬ ‫یکنند‪.‬‬ ‫«مزاج» زود «ترش» م ‬ ‫ اد مهای دمدمی‬ ‫کردیم‪ ،‬پروانه نباشیم‪.‬‬ ‫ اگر به دل کسی پیله‬ ‫سیخ می کشد‪ ،‬دیکتاتور‪.‬‬ ‫ پرنده ازادی را به‬ ‫م‪ ،‬با هم دوست شدیم‪.‬‬ ‫را وادار به استفراغ کرد‬ ‫ دشمن قسم خورده‬ ‫از دیوار صوتی است‪.‬‬ ‫ارزوی دزد‪ ،‬باالرفتن‬ ‫ ‬ ‫شب چون روز است‪.‬‬ ‫خیاالتی‪ ،‬روشن کردن‬ ‫ رویای چراغ قوه‬ ‫ی گل سر هم می نشیند‪.‬‬ ‫ زنبور گرسنه‪ ،‬رو‬ ‫د‪ ،‬در ورودی زندگی‪.‬‬ ‫دکتر همه را کله پا می کن‬ ‫ ‬ ‫سخن بگوید‪ ،‬حراف‪.‬‬ ‫نمی توانست از هر دری‬ ‫ پیش نجار‬ ‫مداد و خط کش خریدم‪.‬‬ ‫خانم ایکس‬ ‫داستان دنباله دار‬ ‫گلسا سادات بحری‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫یادداشــت نویســنده‪« :‬می گوینــد‪« :‬تــو»‬ ‫صندوقچــه اخم هایــت را یــک جــای امــن‬ ‫تــوی اتاقــت پنهــان کــردی‪ .‬هــر روز یکــی‬ ‫برم ـی داری و یواشــکی بــه صورتــت می زنــی‪.‬‬ ‫خلوتــت پــر از اخــم و ســکوت اســت‪ ،‬اخــم‬ ‫و ســکوت‪ ،‬اخــم و ســکوت و بعــد دوبــاره‬ ‫تکــرار می شــود‪ ...‬از ایــن اخم هــا خســته‬ ‫نمــی شــوی؟‬ ‫خیلی هــا می گوینــد‪ :‬اصــا زندگــی ات بــدون‬ ‫اخــم نمی گــذرد‪ .‬راســت و دروغــش پــای‬ ‫دیگــران! امــا «تــو» از بیــن ایــن همــه اخــم‪،‬‬ ‫یکــی مخصــوص مــن داری! تصویــرش را یــک‬ ‫جــای امــن تــوی اتاقــم پنهــان کــردم‪ ،‬دلــم‬ ‫کــه می گیــرد جلــوی چشــمم می گذارمــش‪،‬‬ ‫ان وقــت خلــوت منــم می شــود؛ اخــم و‬ ‫ســکوت‪ ،‬اخــم و ســکوت‪ ،‬اخــم و ســکوت‪،‬‬ ‫بعــد هــزاران بــار تکــرارش مــی کنــم»‪.‬‬ ‫قسمت ششم‪:‬‬ ‫روی صندلــی میــز ناهارخــوری نشســتم و‬ ‫خــودم را جلوعقــب می کنــم‪ .‬ایــن کار اعصــاب‬ ‫اهــل خانــه را به هــم می ریــزد‪ ،‬یکبــار هــم‬ ‫نزدیــک بــود بــا مغــز بــه روی زمیــن بیایــم‪ .‬از‬ ‫کار بیکارشــدنم یــک طــرف‪ ،‬غرلند هــای مامــان‬ ‫یــک طــرف دیگــر‪ .‬هــر روز کــه می گــذرد‬ ‫بیشــتر از مــن می خواهــد شــبیه دخترهــای‬ ‫دم بخــت رفتــار کنــم‪ .‬لباس هایــم را خــودم‬ ‫بشــویم و همــه اش دســتمال دســتم باشــد تــا‬ ‫مبــادا یــک لــک روی ایــن میزهــای شیش ـه ای‬ ‫و تلویزیــون هفتــاد اینــچ الکچری مــان بنشــیند‬ ‫(تنهــا چیــزی کــه در خانه مــان می شــود‬ ‫الکچــری صدایــش کــرد تلویزیــون بزرگــی‬ ‫اســت کــه تمیــز کردنش یک ســاعت وقــت ادم‬ ‫را می گیــرد)‪ .‬مــن هــم هــر روز فکــر می کنــم‬ ‫خــب لــک بیفتــد مگــر چــه می شــود؟ مامــان‬ ‫فکــر می کنــد یــا تمیــزی ســرم نمی شــود یــا‬ ‫خیلــی تنبلــم‪ .‬در حقیقــت هیچ کــدام‪ ،‬فکــر‬ ‫کــردن بــه بازپــرس و پیــدا کــردن کار جدیــد‬ ‫ان قــدر ذهنــم را پــر کــرده کــه مغــزم دیگــر‬ ‫توانایــی فرمــان دادن بــه اندام هــای داخلــی‬ ‫بدنــم را هــم نــدارد‪ .‬گمانــم بــرای همیــن معــده‬ ‫درد هــم گرفتــم‪ .‬نیازمندی هــا را برمــی دارم‬ ‫ببینــم کجــا می شــود بــا لیســانس کتابــداری‬ ‫مشــغول بــه کار شــد‪ .‬هــر وقــت شــروع بــه‬ ‫ورق زدن روزنامــه می کنــم‪ ،‬مامــان زیــر لــب‬ ‫می گویــد کاری پیــدا نمی کنــم‪ .‬می گویــد‬ ‫شــوهر کــن بــرو دیگــر غصــه پیــدا کــردن یــا‬ ‫نکــردن کار را هــم نــداری‪ .‬بــا حالتــی ایــن‬ ‫دیالوگــش را تکــرار می کنــد انــگار پشــت‬ ‫درب خانــه بــرای مــن صف کشــیدند‪ .‬راســتش‬ ‫بعیــد می دانــم بتوانــم ازدواج کنــم‪ .‬دختــران‬ ‫هــم سن وســال مــن الاقــل ماهــی یکبــار درب‬ ‫خانه شــان بــه روی خواســتگار بــاز می شــود‬ ‫امــا مــن تــا حــاال یــک خواســتگار رســمی هــم‬ ‫نداشــتم‪ .‬غیررســمی ها هــم در مراســم های‬ ‫مختلــف فقــط پسرشــان را یکبــار بــه مــادرم‬ ‫تعــارف می کننــد و بعــد دیگــر خبــری‬ ‫نمی شــود‪ ،‬بمانــد‪...‬‬ ‫در روزنامــه امــروز کســی بــه کتابــدار‬ ‫بی خواســتگاری مثــل مــن نیــاز نــدارد‪ .‬تلفنــم‬ ‫را برم ـی دارم و ســری بــه صفحــات مجــازی ام‬ ‫می زنــم‪ .‬روی تلگرامــم شــماره عجیب وغریبــی‬ ‫یــک ســاعت پیــش خــودش را بازپــرس صادقی‬ ‫معرفــی کــرده و خواســته بــا همــان شــماره‬ ‫تمــاس بگیــرم‪ .‬از روی صندلــی بلنــد می شــوم‬ ‫و یــک دور کامــل پذیرایــی را دور می زنــم‪.‬‬ ‫بعــد بــه اتاقــم مــی روم‪ ،‬درب را می بنــدم و‬ ‫چهــار بــار ریه هایــم را پــر و خالــی می کنــم‪.‬‬ ‫دســت هایم یــخ کــرده و دمــای داخــل بدنــم‬ ‫بــه طــرز عجیبــی پاییــن امــده‪ ،‬انگشــتم‬ ‫شــماره را لمــس می کنــد و صــدای بوق هــای‬ ‫ممتــد در داالن هــای گوشــم می پیچــد‪ .‬کســی‬ ‫پاســخگو نیســت‪ ،‬می خواهــم قطــع کنــم کــه‬ ‫صدایــی نفس نفس زنــان می گویــد‪ :‬الــو؟!‬ ‫ ســام خســروی هســتم بــرام پیغــام‬‫گذ ا شــتید ‪. . .‬‬ ‫ بلــه بلــه‪ .‬چقــدر دیــر تمــاس گرفتیــد‪ ،‬یــک‬‫ســاعت پیــش پیــام گذاشــتم‪.‬‬ ‫ تــازه دیــدم‪ .‬اینترنــت نداشــتم‪( .‬دروغ گفتــم‪.‬‬‫تلگرامــم را بــاز نکــرده بــودم)‪.‬‬ ‫ مــن دارم از پله هــای دفتــر مــی رم بــاال‪،‬‬‫اسانســور خرابــه‪ ،‬از تلفــن دفتــر تمــاس‬ ‫می گیــر م ‪.‬‬ ‫قطــع کــرد‪ .‬وقتــی تصــور کــردم بــا ان شــکم‬ ‫برامــده چطــور دارد از پله هــا بــاال مــی رود‬ ‫و هرازچندگاهــی هــم در پاگــرد می ایســتد و‬ ‫دســت بــه زانوهایــش می گیــرد‪ ،‬دلــم برایــش‬ ‫ضعــف رفــت‪ ،‬امــا ســعی کــردم بــه روی‬ ‫خــودم نیــاورم‪...‬‬ ‫پنج دقیقه بعد تلفنم دوباره زنگ خورد‪...‬‬ ‫‪ -‬ســام جنــاب بازپــرس‪ ،‬بــاز دوبــاره اتفاقــی‬ ‫افتــاده؟ مــن خیلــی اســترس گرفتــم‪.‬‬ ‫ اســترس بــرای چــی؟ می خواســتم ببینــم‬‫شــما بــه کجــا رســیدید‪.‬‬ ‫ هیچ جا‪.‬‬‫ ناراحتید؟‬‫ بله ناراحتم‪.‬‬‫ چــرا؟ اتفاقــی افتــاده؟ مــن می تونــم‬‫کمکتــون کنــم؟‬ ‫ نــه اتفاقــی نیفتــاده‪ ،‬فقــط مــن از کار بیــکار‬‫شــدم‪ .‬فکــر کنــم دارم افســردگی می گیــرم‪.‬‬ ‫دوســت نــدارم در خانــه باشــم و مــادرم هــی‬ ‫در گوشــم بخوانــد شــوهر کــن! هیــچ شــغل‬ ‫مناســبی هــم پیــدا نمی کنــم‪.‬‬ ‫ می تونیــد در دفتــر مــن کار کنیــد‪ .‬برایــت‬‫ســخت نیســت؟‬ ‫ایــن پیشــنهاد غیرمنتظــره مــرا شــوکه کــرد‪.‬‬ ‫زبانــم بنــد امــد‪ .‬یعنــی می شــد مــن در دفتــر‬ ‫یــک کاراگاه خصوصــی کار کنــم؟ ان هــم‬ ‫نــه هــر کاراگاهــی‪ ...‬کســی کــه مطمئنــم‬ ‫دیدنــش هــر روز حالــم را خــوب می کنــد‪.‬‬ ‫عجــب ماجراجویــی هیجان انگیــزی‪ .‬اصــا ‬ ‫نمی توانســتم فکــرش را هــم بکنــم‪.‬‬ ‫ الو؟‬‫ یعنی باید چیکار کنم؟‬‫ منشــی دفتــرم بچــه دار شــده و نــه مــاه‬‫مرخصــی زایمــان گرفتــه‪ .‬در ایــن مــدت مــن‬ ‫هیچ کــس را پیــدا نکــردم‪ ،‬امــا فکــر کنــم شــما‬ ‫بــا ایــن روحیــه فضولــی کــه داریــد از عهــده‬ ‫ایــن کار بــر بیاییــد‪.‬‬ ‫بعــد بلنــد بلنــد خنیدیــد‪ .‬مــن هــم خندیــدم‬ ‫امــا نگذاشــتم صــدای خنــده ام بــه ان ور خــط‬ ‫برســد‪.‬‬ ‫ از کی مشغول می شوم؟‬‫ از امروز‪ .‬منتظرتان هستم‪...‬‬‫بعضــی اتفاق هــا گرچــه کوچک انــد امــا‬ ‫دنیــای ادم را عــوض می کننــد‪ .‬یعنــی دنیــای‬ ‫مــن درحــال عــوض شــدن اســت؟ یعنــی ایــن‬ ‫اتفــاق می توانــد از مــن همــان ادمــی را بســازد‬ ‫کــه همیشــه دوســت داشــتم باشــم؟ خوشــحالم‬ ‫امــا لحظ ـه ای از خوشــحالی ام ترســیدم‪ .‬پشــت‬ ‫همــه اتفاقاتــی کــه از امــروز بــه بعــد می افتــد‬ ‫حادثــه عجیبــی به نــام «مــرگ ســوگل»‬ ‫خوابیــده‪ ،‬گهگاهــی چشــم هایش را بــاز‬ ‫می کنــد و لبخنــد می زنــد تــا فراموشــش‬ ‫نکنیــم‪ .‬مــن از ایــن اتفــاق می ترســم‪ .‬مــرا تــا‬ ‫کجــا خواهــد کشــاند؟!‬ ‫‪13‬‬ ‫به کتابخانه زیروبم خوش امدید‬ ‫پریساسادات خضرایی‬ ‫یکی بود‪ ،‬یکی نبود‪...‬‬ ‫در دومیــن مــاه از فصــل زیبــای زمســتان بــا کتابخانــه زیروبــم بــا شــما هســتیم تــا در روزهــای‬ ‫باقیمانــده از ایــن فصــل ســرد‪ ،‬لحظــات خاطره انگیــزی را بــرای شــما رقــم بزنیــم‪ .‬شــب های‬ ‫طوالنــی زمســتان‪ ،‬بهتریــن زمــان بــرای مطالعــه کتاب هــای موردعالقــه اســت پــس ایــن فرصــت‬ ‫را از خــود دریــغ نکنیــم‪ .‬خواهشــمندیم هنــگام خوانــدن ایــن صفحــات‪ ،‬تلفــن همراه تــان را در‬ ‫دورتریــن نقطــه از خــود قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫کتاب کودک‬ ‫عنوان‪ :‬پی پی جوراب بلند‬ ‫نوشته‪ :‬استرید لیندگرن‬ ‫ترجمه‪ :‬گلی امامی‬ ‫«پی پــی جــوراب بلنــد» یــک دختــر ‪ ۹‬ســاله‬ ‫اســت‪ .‬همــ ه کســانی کــه او را می شناســند‪،‬‬ ‫او را عجیب وغریــب می داننــد‪ .‬او روش‬ ‫ویــژه ای بــرای انجــام کارهایــش دارد کــه‬ ‫همــه را بــه شــگفتی وا مــی دارد‪ .‬بچه هــا او‬ ‫را دوســت دارنــد و بــا او بــه ان هــا خیلــی‬ ‫خــوش می گــذرد و امــا ادم بزرگ هــا گاهــی‬ ‫از دســت او خشــمگین می شــوند امــا پی پــی‬ ‫می گویــد‪« :‬شــما از بچــه ای کــه مــادرش تــو‬ ‫اسمان هاســت و پــدرش پادشــاه ادم خــوره‬ ‫چــه انتظــاری داریــد»‪ .‬خوانــدن ایــن کتــاب‬ ‫بــرای کــودکان ده تــا دوازده ســال پیشــنهاد‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫چند سطر از چند کتاب‬ ‫کتاب هایخواندنی‬ ‫عنوان‪ :‬تاریخ عشق‬ ‫اثر‪ :‬نیکول کراوس‬ ‫مترجم‪ :‬ترانه علیدوستی‬ ‫ایــن کتــاب بــه قلــم نیکــول کــراوس‪ ،‬نویســنده‬ ‫امریکایــی در ســال ‪ ۲۰۰۵‬منتشــر شــده اســت و‬ ‫در ســال ‪ ۲۰۰۶‬در زمــره نامزدهــای نهایــی جایــزه‬ ‫ادبــی اورنــج بــوده و در ســال ‪ ۲۰۰۸‬جایــزه ادبــی‬ ‫ویلیــام ســارویان را به دســت اورده اســت‪ .‬ایــن‬ ‫کتــاب به تازگــی بــا ترجمــه ترانــه علیدوســتی‪،‬‬ ‫بازیگــر سرشــناس کشــورمان راهــی بــازار شــده‬ ‫اســت‪ .‬ایــن رمــان بــه داســتان یــک رابطــه ناموفــق‬ ‫اشــاره می کنــد کــه یــک طــرف ان نویســنده ای‬ ‫ناموفــق و اواره جنگــی و طــرف دیگــر ان دختــر‬ ‫جوانــی اســت کــه سرپرســتی مــادرش را بــر عهده‬ ‫دارد‪ .‬در پشــت جلــد ایــن کتــاب امــده اســت‪ :‬‬ ‫«لئوپلــد گورســکی مردنــش را از ‪18‬اوت‪1920‬‬ ‫اغــاز کــرد‪ .‬وقتــی راه رفتــن می اموخــت‪ ،‬مــرد‪.‬‬ ‫وقتــی پــای تختــه می ایســتاد‪ ،‬مــرد و یــک بــار‬ ‫هــم وقتــی ســینی بزرگــی در دســت داشــت‪.‬‬ ‫وقتــی امضــای جدیــدی تمریــن می کــرد‪ ،‬مــرد‪.‬‬ ‫وقتــی پنجــره ای را بــاز می کــرد‪ .‬تنهــا مــرد چــون‬ ‫خجالــت می کشــید بــه کســی زنــگ بزنــد یــا بــه‬ ‫یــاد المــا مــرد یــا وقتــی دیگر نخواســت یــادش را‬ ‫بکنــد‪ .‬در واقــع‪ ،‬چیــز زیــادی بــرای گفتن نیســت‪.‬‬ ‫او نویســند ه بزرگــی بــود‪ .‬او عاشــق شــد‪ .‬ایــن بود‬ ‫زندگــی اش»‪.‬‬ ‫عنوان‪ :‬چیزی به تابستان نمانده‬ ‫نوشته‪ :‬بهاران بنی احمدی‬ ‫ایــن رمــان دربــاره روزگارِ‬ ‫دختــری جــوان در تقابــل بــا‬ ‫جامعــه و خانــواده اش اســت‪.‬‬ ‫بنی احمــدی در پاریــس تئاتــر‬ ‫و فلســفه خوانــده و در ایــران تجرب ـ ه بازیگــری‬ ‫دارد‪ .‬او ســال ها اســت کــه داســتان می نویســد و‬ ‫ایــن کتــاب نشــان دهنده عالقــه او بــه دهه هایــی‬ ‫اســت کــه نســلش از ســر گذرانــده اســت‪ .‬رمــان‬ ‫بــا فالش بکــی بــزرگ اغــاز می شــود و فــرمِ‬ ‫دفترچــ ه خاطراتــی اش مخاطــب را بــا روزگارِ‬ ‫دختــری از طبقــه متوســط روبــرو می کنــد کــه در‬ ‫حــا ِل بزرگ شــدن اســت‪ .‬پدیده هــای اجتماعــی‬ ‫هــر کــدام از ایــن دوره هــا و ســال ها بــه نحــوی‬ ‫بــر زبــان‪ ،‬زیســت و مســیرش تاثیــر گذاشــته اند‪.‬‬ ‫نوعــی تاریخ نــگاری شــخصی از دهه هــای‬ ‫هفتــاد و هشــتاد و چنــد ســا ِل نخســت دهــه‬ ‫نــود‪ .‬قهرمــا ِن بنی احمــدی در تقابــل بــا مــادرش‬ ‫قــرار دارد‪ .‬مــادری کــه اصــول خــودش را دارد و‬ ‫محافظه کارتــر از دختــر اســت‪ .‬قص ـ ه دو زن کــه‬ ‫هــر کــدام جنســی از تنهایــی را تجربــه می کننــد و‬ ‫منتظــر فرصتــی هســتند تــا سرنوشت شــان را رقم‬ ‫بزننــد‪ .‬در ایــن میــان مخاطــب بــا انــواع اتفاق هــا‬ ‫روبــرو می شــود کــه مســیر ایــن شــخصیت ها را‬ ‫تغییــر می دهنــد‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫تجربیــات ادم خیلــی مهــم اســت‪ .‬وقتــی‬ ‫چشــمت بــه روی زندگــی بــاز می شــود‬ ‫و ان را بــرای اولین بــار می فهمــی‪ ،‬دیگــر‬ ‫نمی توانــی جــور دیگــری فکــر کنــی‪ .‬اگــر ان‬ ‫یکبــار اســیب ببینــی‪ ،‬زندگــی بــرای همیشــه‬ ‫طعــم واقعــی اش را از دســت می دهــد‪ .‬دیگــر‬ ‫نمی توانــی بــه دنیــا مثــل چیــز باارزشــی نــگاه‬ ‫کنــی‪.‬‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬رویای تبت‬ ‫نویسنده‪ :‬فریبا وفی‬ ‫از هــر ادم رذلــی بپرســید کــه ایــا ترجیــح‬ ‫می دهــد بــا رذلــی مثــل خــودش ســروکار‬ ‫داشــته باشــد یــا بــا ادمــی بزرگــوار و‬ ‫خوش قلــب‪ ،‬بــدون تردیــد پاســخ خواهــد داد‪:‬‬ ‫بــا ادمــی بزرگــوار و خوش قلــب! پیــروزی‬ ‫فضیلــت در همیــن اســت‪.‬‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬ابله‬ ‫نویسنده‪ :‬فیودور داستایوسکی‬ ‫ادم هــا شــاید کمتــر حواس شــان باشــد کــه‬ ‫اسباب کشــی چــه دیــن بزرگــی بــه گردنشــان‬ ‫دارد‪ /‬کــه بــاور موقت بــودن چــه لطفــی بــه‬ ‫زندگی شــان می کنــد‪ /‬کــه عــادت بــه یکجــا‬ ‫مانــدن چقــدر خرده ریــز دســت وپاگیر روی‬ ‫سرشــان می ریــزد و اخ بــه ادم گرفتــار عــادت!‬ ‫عنوان کتاب‪ :‬دال دوست داشتن‬ ‫نویسنده‪ :‬حسین وحدانی‬ ‫دنیایعجیبنویسنده ها‬ ‫ماجراهایدوستغولمن‬ ‫این قسمت‪:‬‬ ‫انتوان دو سنت اگزوپری‪ ،‬خالق شازده کوچولو‬ ‫حاتــم طایــی را گفتنــد‪ :‬از تــو بزرگ همت تــر در‬ ‫جهــان دیــده ای یا شــنیده ای؟‬ ‫گفــت‪ :‬بلــی روزی چهــل شــتر قربــان کــرده‬ ‫بــودم امــرای عــرب را پــس بــه گوشــه صحرایــی‬ ‫بــه حاجتــی بــرون رفتــه بــودم‪ ،‬خارکنــی را دیــدم‬ ‫پشــته فراهــم اورده‪ ،‬گفتمــش بــه مهمانــی حاتــم‬ ‫چــرا نــروی کــه خلقــی بــر ســماط او گــرد‬ ‫امده انــد‪.‬‬ ‫گفــت‪ :‬هرکــه نــان از عمــل خویــش خــورد‪/‬‬ ‫منــت حاتــم طایــی نبــرد‬ ‫مــن او را بــه همــت و جوانمــردی از خــود برتــر‬ ‫دیــدم‪.‬‬ ‫دنیایعجیب وغریبکتاب ها‬ ‫اخبار کتاب‬ ‫تاثیرگذارترین ترانه های «باب دیلن» ترجمه شد‬ ‫بابــک زمانــی‪ ،‬مترجم جوان کشــورمان بــه تازگــی تاثیرگذارتریــن ترانه های‬ ‫«بــاب دیلــن» را ترجمــه کــرده اســت کــه ایــن کتــاب بــا عنــوان «همچــون‬ ‫یــک خانه ب ـه دوش» راهــی بــازار نشــر شــده اســت‪ .‬ایــن مجموعــه ترانــه‬ ‫فارســی‪ -‬انگلیســی از ‪ 28‬ترانــه تشــکیل شــده که «کوبیــدن بر در بهشــت»‪،‬‬ ‫«دمیــدن در بــاد»‪« ،‬چکمه هــای چــرم اســپانیایی»‪« ،‬بیمــار عشــق»‪« ،‬ســارا»‪،‬‬ ‫«خدایــان جنــگ»‪« ،‬مجــوز قتــل»‪« ،‬زمانــه تغییــر»‪« ،‬بــه تــو ایمــان دارم»‪،‬‬ ‫«اگــر او را دیــدی‪ ،‬ســامش کــن»‪« ،‬خــدا بــا ماســت» و «بــرای همیشــه‬ ‫جــوان» نــام تعــدادی از ایــن ترانه هــا اســت‪ .‬در ترجمــه یکــی از اثــار‬ ‫معــروف «بــاب دیلــن» بــا عنــوان «دمیــدن در بــاد» امــده اســت‪« :‬ادمــی‬ ‫چقــدر بایــد گام نهــد تــا او را «ادم» صــدا زننــد؟‪ /‬کبوتــر ســپید‪ ،‬چنــد‬ ‫دریــا را بایــد پشــت ســر گــذارد‪ /‬پیــش از انکــه در شـن های ســاحل ارام‬ ‫گیــرد؟‪ /‬اری‪ ،‬گلوله هــای تــوپ چندبــار بایــد شــلیک شــوند پیــش از انکــه‬ ‫قدغــن گردنــد؟‪ /‬اری ای دوســت مــن‪ ،‬پاســخ در بــاد م ـی وزد‪ /‬پاســخ در‬ ‫بــاد اســت»‪.‬‬ ‫پرفروش ها‬ ‫عقاید یک دلقک‬ ‫«هاینریــش بــل»‪ ،‬نویســنده المانــی و برنــده جایــزه ادبــی نوبــل در کلــن‬ ‫به دنیــا امــد‪ .‬او هم زمــان بــا جنگ جهان ـی دوم در خدمــت ســربازی بــود‪ .‬او‬ ‫نیــز ماننــد دیگــر نویســندگان شــغل های مختلفــی را تجربــه کــرد‪ .‬او پــس‬ ‫از فــارغ شــدن از جنــگ و بارهــا فــرار از جبهه هــا و بازگرداندنــش بــه‬ ‫جنــگ در رشــته زبــان و ادبیــات المانــی تحصیــل کــرد‪ .‬او بعدهــا به نوشــتن‬ ‫پرداخــت و اولیــن اثــری کــه او را بــه شــهرت رســانید؛ رمــان «قطــار به موقــع‬ ‫رســید» بــود‪« .‬بــل» بعدترهــا جایــزه نوبــل ادبیــات را دریافــت کــرد و ایــن‬ ‫بــر شــهرت وی افــزود‪ .‬او ایــن روزهــا در ایــران و به ویــژه در بیــن اهالــی‬ ‫ادبیــات و کتاب خوان هــای حرفــه ای چهــره ای بســیار شناخته شــده اســت‬ ‫کــه قهرمانــان کتاب هایــش مــردم معمولــی و ســاده و درمانده هــا هســتند‪.‬‬ ‫درســت مثــل «هانــس شــنیر» دلقــک معــروف کتــاب «عقایــد یــک دلقــک»‪.‬‬ ‫دلقکــی تنهــا کــه همســرش هــم او را تــرک گفتــه و او تنهاتــر از همیشــه‬ ‫بــه چیزهایــی روی م ـی اورد تــا تنهای ـی اش را فرامــوش کنــد‪ .‬ایــن کتــاب‬ ‫از زبــان «هانــس شــنیر» روایــت می شــود و کل ماجــرای کتــاب بــه همیــن‬ ‫شــیوه بیــان و بــر پایــه تک گویی هــای درونــی شــخصیت اصلــی بنــا شــده‬ ‫اســت‪ .‬تاکنــون ترجمه هــای فارســی بســیاری توســط نشــرهای مختلــف از‬ ‫ایــن رمــان چــاپ شــده اســت‪ .‬کتاب هــای «هاینریــش بــل» در ایــران بســیار‬ ‫محبــوب هســتند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫نسخه دست نویس «هری پاتر» حدود ‪ 230‬هزار پوند در یک حراج به فروش رسید‬ ‫«قصه هــای بیــدل نقــال» در ســال ‪ 2007‬منتشــر شــد و نســخه ای کــه «کانینگهــام» در اختیــار دارد‬ ‫پــر از تصاویــر و نکاتــی اســت کــه خــود «رولینــگ» دربــاره داســتان نوشــته اســت‪ .‬نویســنده در‬ ‫ابتــدای کتــاب خطــاب بــه «کانینگهــام» نوشــته اســت‪« :‬برای بــرری‪ ،‬مــردی که بــاور دارد داســتان‬ ‫جادوگــر عینکــی مــن بســیار پرفــروش خواهــد شــد‪ .‬ممنونــم»‪ .‬کتــاب دارای جلــدی چرمــی‬ ‫اســت و چنــد ســنگ قیمتــی روی ان قــرار دارد‪.‬‬ ‫ویراســتار ایــن کتــاب کــه حــاال انتشــارات مســتقلی دارد‪ ،‬نقــش مهمــی در پیشــرفت «رولینــگ» و‬ ‫شــهرت وی در دنیــا داشــت‪ .‬ایــن نســخه از کتــاب یکــی از هفــت نســخه دست نویســی اســت‬ ‫کــه در دنیــا وجــود دارد‪ .‬شــش نســخه دیگر شــخصا توســط «رولینــگ» برای دوســتانش نگاشــته‬ ‫شــده اســت و نســخه هفتــم بـه زودی بــه حــراج گذاشــته می شــود‪ .‬ایــن کتــاب در ســال ‪2007‬‬ ‫حــدود دو میلیــون پونــد بــه فــروش رفــت‪.‬‬ ‫کتــاب در «لنــدن» بــه قیمــت ‪ 368.750‬پونــد بــه فــروش رفــت‪« .‬کانینگهــام» قصــد دارد ســود‬ ‫ایــن حــراج را به حســاب موسســه خیریــه خــود واریــز کنــد و از ایــن موضــوع بســیار خوشــحال‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫کتابخانه زیروبم‬ ‫او در ‪۳۱‬ژوئیــه‪ ۱۹۴۴‬بــرای پــرواز بــر فــراز فرانســه‬ ‫از «جزیــره کــرس» در دریــای مدیترانــه بــا یــک‬ ‫فرونــد هواپیمــا غیرمســلح بــه پــرواز درامــد و‬ ‫پــس از ان دیگــر هیچــگاه دیــده نشــد‪ .‬دلیــل‬ ‫ســقوط هواپیمایــش هیچــگاه مشــخص نشــد‬ ‫امــا در «اواخــر قــرن بیســتم» و پــس از پیداشــدن‬ ‫الشــه هواپیمایــش این طــور به نظــر می رســد‬ ‫کــه ســقوط هواپیمــا بــه دلیــل «نقــص فنــی» بوده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫شــخصیت پرجاذبــه ســنت اگزوپری کــه نمونــه‬ ‫واقعــی بلندی طبــع و شــهامت اخالقــی بــود‪،‬‬ ‫پــس از مرگــش ارزش افســانه ای یافــت و اثارش‬ ‫در شــمار پرخواننده تریــن اثــار قــرار گرفــت‪.‬‬ ‫گنجینهادبی‬ ‫کتــاب نخوانــدن یکــی از خصوصیــات بــارز‬ ‫مــا اســت‪ ،‬امــا در ایــن میــان بعضی هــا از ان‬ ‫ســوی بــام افتاده انــد؛ یعنــی کتــاب می خواننــد‪،‬‬ ‫زیــاد هــم می خواننــد امــا بــا ادبیــات خودمــان‬ ‫اشــنا نیســتند! ایــن دســته از ادم هــا‪ ،‬پــز و ژســت‬ ‫خوانــدن کتاب هــای خارجــی را بــه ایرانــی‬ ‫ترجیــح می دهنــد و یکراســت بــه ســراغ کتاب هــا‬ ‫و نویســنده های فرنگــی می رونــد‪ .‬غافــل از‬ ‫اینکــه بعضــی کتاب هــا جــزء فرهنــگ و تاریــخ‬ ‫مــا هســتند کــه خوانــدن ان هــا‪ ،‬قبــل از خوانــدن‬ ‫کتاب هــای خارجــی بــرای همــه مــا ضــروری‬ ‫اســت‪ .‬مثــا شــاهنامه فردوســی یــا منظومه هــای‬ ‫نظامــی گنجــوی و امثالهــم‪ ،‬قســمتی از فرهنــگ‬ ‫و ادبیــات ســرزمین مــا هســتند کــه مطالعــه ایــن‬ ‫کتاب هــا ژســت بیشــتری برایمــان به همــراه‬ ‫م ـی اورد! ایــن کتــاب نخواندن هــا و پــز دادن هــا‬ ‫همــه زیــر ســر دوســت غــول مــا اســت! و امــا‬ ‫حــرف اخــر‪ ،‬بــا غــول درون مبــارزه کنیــم و از‬ ‫ســرمایه های ادبــی خــود غافــل نشــویم‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫صدای تو‬ ‫زیباترین صداست‬ ‫نگاه تو‬ ‫اهى ست روبه فردا‬ ‫نگ‬ ‫اینده می شود پیدا‬ ‫در کالمِ تو‬ ‫هر صوتى می شود‬ ‫گمنام درصداى تو‬ ‫تو‪ ،‬ابى بیکرانى‬ ‫تو‪ ،‬دریایى‬ ‫ر از امواج مهربانى‬ ‫پُ‬ ‫«الهه بلورى» ســتاد بزرگــوار‬ ‫ـه ا‬ ‫تقدیــم بـ شــرف اخشــابى‬ ‫ســرکارخانم ا‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫جمعه ی‬ ‫خاط عنی تو نیستی‪ ،‬اما‬ ‫رات‬ ‫ت‬ ‫به جانم افتاده‬ ‫گرد مر‬ ‫ده‬ ‫به شهر پاشیدند‬ ‫بختک‬ ‫بر‬ ‫جم ی جهانم افتاده‬ ‫عه‬ ‫ی‬ ‫عن‬ ‫ی‬ ‫چقدر غمگینم‬ ‫جمعه یعن‬ ‫شعرهای ی چقدر غمگینی‬ ‫ت‬ ‫ه‬ ‫چشم بست جوم تنهایی ست‬ ‫ی‪،‬‬ ‫م‬ ‫را‬ ‫نم‬ ‫ی‬ ‫ ب‬ ‫ین‬ ‫ی‪...‬‬ ‫باز بغض غ‬ ‫رو‬ ‫ب‬ ‫نز‬ ‫دی‬ ‫ک است‬ ‫پیله کرده‬ ‫به‬ ‫جان من یادت‬ ‫گریه کن‬ ‫تا‬ ‫به کجاها سبک شوی اما‪...‬‬ ‫ر‬ ‫سید فریادت؟!‬ ‫جمعه بس کن!‬ ‫چه کرد هام با تو‬ ‫که مرا این‬ ‫چه کنم چنین می ازاری؟‬ ‫م‬ ‫تا را رها بکنی‬ ‫حرمتم را‬ ‫جمعه ی کمی نگه داری؟!‬ ‫عن‬ ‫ی‪،‬‬ ‫ت‬ ‫و نیستی‪ ،‬هستم‬ ‫با سیاهی‬ ‫مر‬ ‫گ هم رنگم‪...‬‬ ‫عکس هایت‬ ‫و برایت سکوت می بلعند‬ ‫‪...‬‬ ‫چقدر‪...‬‬ ‫دلتنگم‪...‬‬ ‫«اهورا فروزان»‬ ‫‪ .1‬با و‬ ‫صله به فک ِر تار و پودم بودم‬ ‫در‬ ‫خوی‬ ‫ِ‬ ‫ش‬ ‫به‬ ‫یاد یادبودم بودم‬ ‫ب‬ ‫عد‬ ‫از‬ ‫تو‬ ‫ک‬ ‫سی در د ِل من جا نگرفت‬ ‫ِ‬ ‫ج‬ ‫ای‬ ‫تو‬ ‫خ‬ ‫ودم بود و نبودم بودم‪...‬‬ ‫‪.2‬‬ ‫چش ِم همه را امده روشن کرده‬ ‫پی‬ ‫راهنِ‬ ‫ِ‬ ‫اب‬ ‫ر‬ ‫خ‬ ‫سته را تن کرده‬ ‫من‬ ‫م‬ ‫عتق‬ ‫دم‬ ‫بر‬ ‫ف همان باران است‬ ‫تنها هو ِ‬ ‫س سپید گفتن کرده‪...‬‬ ‫‪ .3‬یک‬ ‫عم ِر تمام‪ ،‬نیم های از من بود‬ ‫هرش‬ ‫ب‬ ‫به‬ ‫تنم‬ ‫شبیه پیراهن بود‬ ‫حاال‬ ‫که‬ ‫گذ‬ ‫شته ان زمان می فهمم‬ ‫نزدی‬ ‫ک‬ ‫ تر‬ ‫ین‬ ‫د‬ ‫وست به من دشمن بود‬ ‫«علی عطری»‬ ‫ت سرت جا موندم‬ ‫پش‬ ‫مثل در ی روب هروت بخند‬ ‫واسه دیوارا‬ ‫ی ولی برمی گردی‬ ‫تو نم وا‬ ‫یخ ت سر خودت نبند‬ ‫پس در و پش‬ ‫شت سرت وامیستم‬ ‫رست پ‬ ‫یره‬ ‫من د ی شونه هام راه م ‬ ‫کوچه رو‬ ‫که ازت جا مونده‬ ‫اسمونی‬ ‫یگیره‬ ‫ارون به خودش م ‬ ‫بوی ب‬ ‫مه چی یادت رفت‬ ‫وقت رفتن ه‬ ‫چشم تو بازی بود‬ ‫ی به‬ ‫همه چ بعد تو خوابش برد‬ ‫عتی که‬ ‫سا ف زمان راضی بود‬ ‫از توق چ کسی با من نیس‬ ‫هی‬ ‫بعد تو گه جهان بیهود هس‬ ‫بعد تو دی‬ ‫ن از این ساعت ها‬ ‫ار م‬ ‫انتظ کرار زمان بیهود هس‬ ‫ت‬ ‫واسه نکرده خالی می شه‬ ‫جاتو پر‬ ‫خونه ارادت داری‬ ‫این‬ ‫تو به دیر‪ .‬نیا راحت باش‬ ‫دیر کن‪،‬‬ ‫میشه فرصت داری‬ ‫تو واسه ه‬ ‫«مجید صالحى»‬ ‫‪ .1‬می تواند از شی‬ ‫یا با ظرافت س شه تابوت بسازد‬ ‫وزنی‬ ‫از قلب عبور کند‬ ‫‪16‬‬ ‫مه ّمات دو گونه دارند‬ ‫گونه ای از ان ها‬ ‫در یک لحظه‬ ‫جان هزاران نفر را می گیرد‬ ‫و گونه ای دیگر‬ ‫تنها جان یک نفر را‪...‬‬ ‫اما مهم‬ ‫دو گونه توست‬ ‫که در هر لحظه‬ ‫جان من یک نفر را‬ ‫هزاران بار می گیرد‬ ‫«پوریا ولیمحمد»‬ ‫بد‬ ‫پیله است مرگ‬ ‫س‬ ‫ران‬ ‫و جام مرا‬ ‫در‬ ‫هیئت پروانه ای‬ ‫خ‬ ‫و‬ ‫از دم می پراند‬ ‫‪ .2‬با چشم های غ‬ ‫قلم مو را در خ مگین زیباترم اما‬ ‫ونم فرو ببر‬ ‫وب‬ ‫م رایم لبخند سر ‬ ‫ختری بکش‬ ‫الی‬ ‫زا‬ ‫ون با‬ ‫ژکوند زخم های عمیق‬ ‫تر م ‬ ‫یخندد‬ ‫«مه سا رهنما»‬ ‫از افق های دوردست‬ ‫مشق عشق‬ ‫شبناز اسماعیلی‬ ‫شاعر و ترانه سرا‬ ‫اینه خانه‬ ‫دراغــاز الزم اســت بــه توضیــح چنــد‬ ‫شعر ویژه‬ ‫اصطــاح مهــم و کلیــدی ایــن درس‪:‬‬ ‫عر‬ ‫کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟‬ ‫وض‪ ،‬حرف‪ ،‬وزن‪ ،‬هجا و تقطیع‬ ‫ع‬ ‫ـ‬ ‫ـر‬ ‫وض‪:‬‬ ‫علم‬ ‫ـ‬ ‫ـی‬ ‫اس‬ ‫ـ‬ ‫ـت کــه قواعــد تعییــن‬ ‫که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت‬ ‫اوزان شــعر (تقطیــع) و طبقه بنــدی اوزان‬ ‫به قصه تو هم امشب درون بستر سینه‬ ‫را از جنبــه نظــری و عملــی به دســت‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫ دهــد‪.‬‬ ‫هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت‬ ‫حــ‬ ‫رف‪:‬‬ ‫هــر‬ ‫واژ‬ ‫ه‬ ‫ ای‬ ‫از اجــزای کوچــک‬ ‫تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت‬ ‫و بی معنــی ســاخته می شــود کــه بــه ان‬ ‫چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت‬ ‫«حــرف» گفتــه می شــود و در عــروض‪،‬‬ ‫صــ‬ ‫ورت ملفــوظ (واج) موردنظــر اســت‬ ‫یطلبی هوشیاری از من سرمست‬ ‫چگونه م ‬ ‫نــه شــکل خطــی ان‪ .‬حــرف خــود بــه دو‬ ‫ایت‬ ‫که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش رب‬ ‫نــوع؛ مصــوت و صامــت تقســیم می شــود‬ ‫هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز‬ ‫کــه مصــوت هــم بــه دو نــوع؛ مصــوت‬ ‫بلن‬ ‫ـ‬ ‫ـد‬ ‫(ا‪ ،‬و‪ ،‬ی) و مصــوت کوتــاه (ـَــِــُـــ)‬ ‫یکنند رهایت‬ ‫به هیچ بند و فسونی نم ‬ ‫اســت‪ .‬غیــر از ایــن شــش حــرف‪ ،‬بقیــه‬ ‫دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست‬ ‫ح ـروف صامــت هســتند‪.‬‬ ‫اگر هر اینه‪ ،‬غیر از تویی نشست به جایت‬ ‫وزن‪ :‬از تســاوی و رویارویــی هجاهــای‬ ‫ک‬ ‫وتــاه و بلنــد نظمــی در گفتــار حاصــل‬ ‫هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟‬ ‫می شــود کــه بــه ان «وزن» می گوینــد‪.‬‬ ‫که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت‬ ‫هجــا‪ :‬مقــدار صوتــی کــه بــا هــر ضربــه‬ ‫در افتاب نهانم که هر غروب و طلوعی‬ ‫هــوا از ریــه بــه بیــرون می ایــد را «هجــا»‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫ گوین‬ ‫ــد‪.‬‬ ‫تعـ‬ ‫ـداد‬ ‫هج‬ ‫ــای‬ ‫هــر‬ ‫واژه‬ ‫نهم جبین وداع و سر سالم به پایت‬ ‫وابســته بــه تعــداد مصــوت موجــود در‬ ‫«حسین منزوی»‬ ‫ان واژه اســت‪ .‬هجــا نیــز بــه ســه نــوع؛‬ ‫کو‬ ‫تــاه‬ ‫(‪،)u‬‬ ‫بل‬ ‫نــد‬ ‫(‪ )-‬و کشــیده (‪)u-‬‬ ‫تقســیم می شــود‪.‬‬ ‫تقطیــع‪ :‬قطعه قطعــه کــردن واژه هــا‬ ‫به صــورت هجــا‪ ،‬هجــا را «تقطیــع‬ ‫هجایــی» و قطعه قطعــه کــردن مصــراع یــا‬ ‫بیــت را بــه ارکان عروضــی «تقطیــع بــه‬ ‫ارکان» می نامنــد‪.‬‬ ‫منظــور از ایــن ســطور بســیار مختصــر‬ ‫ایــن اســت کــه مهم تریــن ن ـکات تعییــن‬ ‫وزن شــعر فارســی را کــه بــه یادگیــری‬ ‫اســان درس عــروض کمــک می کنــد‪،‬‬ ‫یــاد اوری نماییــم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫لورســتاین» بــا نــام کامــل «شــلدون‬ ‫«شــل سی‬ ‫سیلورســتاین» شــاعر‪ ،‬نویســنده‪،‬‬ ‫الــن‬ ‫ریســت و خواننــده امریکایــی اســت‬ ‫کاریکاتو‬ ‫‪۲۵‬ســپتامبر‪ ۱۹۳۰‬در شــیکاگو متولــد‬ ‫کــه در‬ ‫در ‪۱۰‬مــه‪ ۱۹۹۹‬بــر اثــر حملــه قلبــی‬ ‫شــد و‬ ‫درگذشــت‪.‬‬ ‫این از کودکــی اســتعداد ذاتــی خاصی‬ ‫سیلورســت‬ ‫در نقاشــی و نوشــتن داشــت‪.‬‬ ‫دش در جایــی می نویســد کــه ایــن دو‬ ‫خــو‬ ‫ــی و نوشــتن تنهــا امــوری بودنــد‬ ‫کار نقاش‬ ‫در ا نهــا موفــق بــود‪ .‬معروف تریــن‬ ‫کــه وی‬ ‫ورســتاین اث ـاری اســت کــه او ب ـرای‬ ‫اثــار سیل‬ ‫کان نوشته اســت‪ ،‬هرچنــد اثــار وی در‬ ‫کــود‬ ‫یگنجــد و‬ ‫گ ـروه ســنی و مخاطــب خاصــی نم ‬ ‫از اثــار او محبوبیــت قابل توجهــی در‬ ‫بســیاری‬ ‫بیــن بزرگســاالن دارد‪.‬‬ ‫لورســتاین بــرای مجلــه پلی بــوی‬ ‫شــل سی‬ ‫می کــرد و شــعر و قصــه می نوشــت‪.‬‬ ‫طراحــی‬ ‫از اثــار سیلورســتاین کــه بــه فارســی‬ ‫برخــی‬ ‫ترجمــه شده اســت‪:‬‬ ‫ــه و نصفــی‪ ،‬درخــت بخشـنده‪ ،‬کســی‬ ‫یــک زراف‬ ‫یخــواد؟‪ ،‬جایــی کــه‬ ‫یــک کرگــدن ارزان نم ‬ ‫تمــوم می شــه‪ ،‬در جســتجوی قطعــه‬ ‫ــاده رو‬ ‫پی ـده‪ ،‬اشــنایی قطعــه گمشــده بــا دایــره‬ ‫گمشـ‬ ‫نــوری در اتــاق زیــر شــیروانی‪ ،‬بــا‬ ‫بــزرگ‪،‬‬ ‫خلفـات‪ ،‬بــاال افتـادن (ایــن کتــاب را در‬ ‫همــه م‬ ‫ـا نــام وقتــی بــه ســن تــو بــودم نیــز‬ ‫ایــران بـ‬ ‫می شنا ســند)‪.‬‬ ‫از مجموعه تران ههای او‪:‬‬ ‫خوش خــوراک رزالــی‪ ،‬الفکادیــو‪،‬‬ ‫کافــه‬ ‫کــه جــواب گلولــه را بــا گلولــه داد‪،‬‬ ‫شــیری‬ ‫بابانوئــل نــو و‪...‬‬ ‫اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم‬ ‫اجازه بده گاهی‪ ،‬زمانی ازان تو باشم‬ ‫نمی توانــم گاهــی‪ ،‬زمانــی ازان تــو‬ ‫و اگــر‬ ‫باشــم‬ ‫ــر وقــت کــه تــو می گویــی‪ ،‬کنــار تــو‬ ‫بگــذار ه‬ ‫با شم‬ ‫اگر نمی توانم عشق راستین تو باشم‬ ‫بگذار باعث سرگرمی تو باشم‬ ‫ی توانــم دوســت خــوب و پــاک تــو‬ ‫اگــر نم‬ ‫باشــم‬ ‫جازه بده دوست پست و کثیف تو باشم‬ ‫ا‬ ‫اما مرا این طوری ترک نکن‬ ‫بگذار دست کم چیزی باشم‬ ‫«شل سیلور استاین»‬ ‫‪17‬‬ ‫ساناز فیضی «هزارافتابشگفت انگیز»‬ ‫اثر‪ :‬خالد حسینی‬ ‫تازگی ها چی خوندی؟‬ ‫ســاناز فیضــی‪ -‬عکــس اخریــن یــا بهتریــن‬ ‫کتــاب یــا کتاب هایــی را کــه خواندیــد یــا در‬ ‫حــال خواندنــش هســتید بــه همــراه موضــوع یــا‬ ‫خالصـه ای از کتــاب همــراه با مشــخصات خودتان‬ ‫بــه ایمیــل‪ ketabzirobam@gmail.com‬بفرســتید تا‬ ‫ایــن عکــس نوشــت بــا مشــخصات خودتــان در‬ ‫مجلــه درج شــود‪.‬‬ ‫«وقتی خدا وارد شود‪ ،‬معجزه می شود»‬ ‫اثر‪ :‬نیل دانلد والش‬ ‫ایــن کتــاب دربــاره روشــن کــردن گیرنده هــای‬ ‫مــا اســت‪ ،‬دربــاره اگاه کــردن همــه مــا‬ ‫نســبت بــه موهبت هــای خداونــد اســت‪،‬‬ ‫دربــاره دعــوت از مــا بــرای توجــه کــردن بــه‬ ‫موهبت هــای همیشــه حاضر خداونــد اســت‪.‬‬ ‫هنــگام مطالعــه ایــن کتــاب ممکــن اســت فکــر‬ ‫کنیــد ایــن حــوادث رخ داده شــده‪ ،‬غیرمتعــارف‬ ‫یــا خارق العاده انــد‪ ،‬امــا چنیــن فکــر نکنیــد!‬ ‫فرستنده‪ :‬اکبر فرید فتحی‬ ‫«سوپ جوجه برای روح»‬ ‫اثر‪ :‬جک کنفیلد‪ ،‬مارک ویکتور هنسن‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪18‬‬ ‫کتــاب ســوپ جوجــه بــرای روح شــامل‬ ‫داســتان های کوتــاه‪ ،‬جــذاب و تاثیرگــذاری اســت‬ ‫کــه در زمینــه روان شناســی (درباره عشــق‪ ،‬وظایف‬ ‫پــدر و مــادری‪ ،‬تعلیــم و تربیــت‪ ،‬مــرگ و رحلــت‪،‬‬ ‫شــیوه نگــرش و برخــورد‪ ،‬غلبــه بــر مشــکالت و‬ ‫موانــع و دربــاره خــرد) نوشــته شــده اســت‪.‬‬ ‫بــه نظــرم اســم کتــاب خیلــی شــفاف اســت و‬ ‫خیلــی هوشــمندانه انتخــاب شــده اســت چــون‬ ‫عــاوه بــر اینکــه غــذای روح اســت‪ ،‬بایــد هــر‬ ‫قاشــقی کــه برمـی داری اول فــوت کنــی بعــد کــه‬ ‫گذاشــتی دهانــت مزه مــزه کنــی‪ ،‬مکــث کنــی‪،‬‬ ‫قــورت بدهــی‪ ،‬صبــر کنــی‪ ،‬فــرو دهـی اش و بعــد‬ ‫قاشــق بعــدی‪...‬‬ ‫فرستنده‪ :‬مهتا اسکندرنژاد‬ ‫«اوای فرشته»‬ ‫اثر‪ :‬گیوم موسو‬ ‫همــه چیزمــان را بــا هــم در میــان می گذاشــتیم‬ ‫و عشــقی کــه بینمــان بــود در برابــر همه چیــز‬ ‫حفاظت مــان می کــرد‪ ،‬ولــی عشــق یــک روز‬ ‫خواهی نخواهــی از میــان مــی رود و دیگــر‬ ‫حرفــی بــرای گفتــن باقــی نمی مانــد‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬ساالر موسویان‬ ‫«ایــن را بــدان‪ ،‬همیشــه اویــزه گوشــت باشــد؛‬ ‫دختــرم‪ ،‬انگشــت اتهــام مردهــا درســت مثــل‬ ‫عقربــه قطب نمــا کــه در همه حــال رو بــه‬ ‫شــمال می ایســتد‪ ،‬همیشــه رو بــه زن هــا نشــانه‬ ‫م ـی رود‪ .‬همیشــه ایــن یــادت باشــد مریــم»‪.‬‬ ‫فرستتنده‪ :‬المیرا بختیاری اصل‬ ‫«نیم کیلو باش ولی انسان باش»‬ ‫اثر‪ :‬سعید گل محمدی‬ ‫«شاید کسی منتظرم باشد»‬ ‫اثر‪ :‬امیرمحمد مصطفی زاده‬ ‫کســی غیــر از مــن‪ ،‬در مــن مدفــون شــده‪،‬‬ ‫جایــی خالــی میــان قلبــم‪ ،‬یــک نفــر کــه تمــام‬ ‫دوســتت دارم ها‪ ،‬در گلویــش خفــه شــده‬ ‫اســت‪ .‬کســی کــه همــراه مــن از خانــه بیــرون‬ ‫ـراج کافه هــای بعدازظهــر‬ ‫می زنــد‪ ،‬دلــش را حـ ِ‬ ‫می کنــد‪ ،‬از تمــام پیاده روهــا رد می شــود و‬ ‫بــا مــن بــه خانــه بازمی گــردد‪ ،‬بــا مــن انتظــار‬ ‫می کشــد‪ ،‬یــک دوســتت دارم را روی میــز‬ ‫می گــذارد‪ ،‬منتظــر می مانــد‪ ،‬منتظــر می مانــد‪،‬‬ ‫منتظــر می ماند‪...‬چقــدر دلــم می خواســت بــه‬ ‫کســی بفهمانــم ذهنــم خســته هــزار افســوس‬ ‫نخــورده اســت و چقــدر عاشــق پاییــز بــوده ام‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬بابک معصومی‬ ‫«مزرعه حیوانات»‬ ‫اثر‪ :‬جورج اورول‬ ‫ایــن کتــاب کــه ترکیبــی از داســتان های کوتــاه‪،‬‬ ‫حکایــات و جمــات مشــاهیر جهــان اســت‪ ،‬بــا‬ ‫هــدف خودشناســی و زدودن نقــاب از چهــره‬ ‫بــه رشــته تحریــر درامــده اســت‪ .‬برخــی از‬ ‫داســتان ها خنــده دار اســت امــا در پــس خنــده‪،‬‬ ‫حقایــق زیــادی را برمــا می کنــد و انســان را‬ ‫بــه فکــر وامــی دارد‪ .‬در پایــان داســتان ها کــه‬ ‫غالبــا یــک یــا دو صفحــه اســت‪ ،‬نتیجه گیــری‬ ‫روان شناســی شــده اســت‪.‬‬ ‫بخشی از کتاب‪:‬‬ ‫انســان یعنــی یــک موجــود رو بــه بــاال‪ ،‬عاشــق‬ ‫اســمان! تنهــا فرشــته ای کــه بــه زمیــن افتــاده‬ ‫اســت و تــا بــه اســمانش بازنگــردد و بــه ســوی‬ ‫خدایــش و بــه پشــت اســمان پــرواز نکنــد از‬ ‫نالیــدن ارام نمی گیــرد! انســان فــواره ای اســت‬ ‫کــه از قلــب زمیــن عصیــان می کنــد و در‬ ‫ایــن جســتن شــتابان و شــورانگیزش هرچــه‬ ‫اوج می گیــرد‪ ،‬بیشــتر پریشــان و تردیــدزده‬ ‫می شــود!‬ ‫فرستنده‪ :‬مینا ندایی‬ ‫«میرا»‬ ‫اثر‪ :‬کریستوفر فرانک‬ ‫قلعــه حیوانــات‪ ،‬بــا نــام اصلــی «مزرعــه‬ ‫حیوانــات» رمــان کوتــاه تمثیلــی دربــاره‬ ‫گروهــی از حیوانــات اســت کــه انســان ها را از‬ ‫مزرع ـه ای کــه در ان زندگــی می کننــد‪ ،‬بیــرون‬ ‫کردنــد و خــود اداره مزرعــه را به دســت‬ ‫می گیرنــد‪ ،‬ولــی پــس از مدتــی ایــن حکومــت‬ ‫بــه حکومتــی خودکامــه بــا شــرایط مشــابه قبــل‬ ‫تبدیــل می شــود‪ .‬ایــن رمــان در طــول جنــگ‬ ‫جهانــی دوم نوشــته شــد و در ســال ‪۱۹۴۵‬‬ ‫میــادی منتشــر شــد‪ ،‬ولــی در اواخــر دهــه‬ ‫‪ ۱۹۵۰‬میــادی محبــوب شــد‪.‬‬ ‫معروف تریــن جملــه ایــن کتــاب «همــه‬ ‫حیوانــات باهــم مســاوی اند‪ ،‬امــا برخــی‬ ‫مســاوی ترند» اســت کــه در زبــان انگلیســی‬ ‫به صــورت یــک ضرب المثــل و جملــه‬ ‫کنایه امیز وارد شده است‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬سمیرا عیاری‬ ‫«زندگی کن»‬ ‫اثر‪ :‬امیررضا ارمیون‬ ‫کتــاب یــک پادارمان شــهر را بــه تصویــر‬ ‫می کشــد و افــرادی تک وتــوک کــه ســعی‬ ‫می کننــد مقاومــت کننــد‪ .‬میــرا را می تــوان‬ ‫داســتانی علمی‪-‬تخیلــی دانســت ولــی در‬ ‫عین حــال داســتانی سوررئالیســتی نیــز‬ ‫به شــمار مــی رود‪ .‬داســتان میــرا در جامعــه ای‬ ‫رخ می دهــد کــه در ان ارزش هــا‪ ،‬ضــدارزش‬ ‫شــد ه اند‪.‬‬ ‫در ایــن جامعــه همــه بایــد به هــم لبخنــد بزننــد‬ ‫و اگــر کســی از ایــن کار طفــره بــرود او را‬ ‫جراحــی می کننــد ســپس نقابــی بــر چهــره اش‬ ‫می گذارنــد کــه قابل برداشــتن نیســت و بعــد از‬ ‫مدتــی جــذب صورتــش می شــود و بــه همــان‬ ‫حــال می مانــد‪ .‬در ایــن جامعــه زوج وجــود‬ ‫نــدارد؛ یعنــی مفهــوم زوجیــت معنــا نــدارد و‬ ‫همــه به صــورت گروهــی بــه تفریــح می رونــد‪.‬‬ ‫جامعــه بــر فــرد مقــدم اســت و حقــوق دیگــر‬ ‫انســان ها محترم تــر‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬فاطمه نوروزی‬ ‫ابتــدا بــه شــدت ســعى داشــتم تــا دبیرســتان را‬ ‫تمــام کنــم و دانشــکده را شــروع کنــم ســپس‬ ‫بــه شــدت ســعى داشــتم تــا دانشــگاه را تمــام‬ ‫کــرده و وارد بــازار کار شــوم‪ ،‬بعــد تمام تالشــم‬ ‫ایــن بــود کــه ازدواج کنــم و صاحــب فرزنــد‬ ‫شــوم ســپس تمــام ســعى و تالشــم را بــراى ‬ ‫فرزندانــم بــه کار بــردم کــه ان هــا را تــا حــد‬ ‫مناســبى پــرورش دهــم‪ ،‬بعــد تمــام تالشــم ایــن‬ ‫بــود کــه زودتــر بازنشســته شــوم‪ ،‬امــا اکنــون‬ ‫کــه درحــال مــرگ هســتم‪ ،‬ناگهــان فهمیــده ام‬ ‫کــه فرامــوش کــرده بــودم زندگــى کنــم!‬ ‫لطفــا اجــازه ندهیــد ایــن اتفــاق بــراى شــما‬ ‫هــم تکــرار شــود‪ .‬قــدردان موقعیــت فعلــى ‬ ‫خــود باشــید و از هــر روز و هــر لحظــه‬ ‫عمرتــان لــذت ببریــد‪.‬‬ ‫فرستنده‪ :‬بابک نوراللهی بسطام‬ ‫کتاب باز‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪19‬‬ ‫قدمی درهوای شـاعـرانه با «امیــد صبــاغ نو»‬ ‫ضمیمه تصویری در‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫تیم گفتگو‪ :‬انسیه چراغعلی‪ ،‬شبناز اسماعیلی و مرضیه جعفری‪.‬‬ ‫هــوا حتمــا نبایــد بهــاری یــا پاییــزی باشــد تــا شــاعرانه بشــود؛ حتــی ســرمای‬ ‫زمســتان هــم بــا نفــس شــعر گــرم می شــود و شــاعرانه‪ .‬این بــار امیــد‬ ‫صباغ نــو مهمــان هــوای شــاعرانه مان شــد تــا از حــال و هوایــش برایمــان‬ ‫بعد از ورود به دانشگاه‪ ،‬قطعا کتاب هایی را هم به چاپ رسانده اید‪ .‬از‬ ‫بگویــد‪ .‬خــودش را این گونــه معرفــی می کنــد‪:‬‬ ‫ان ها برایمان بگویید‪.‬‬ ‫یــک امیــد صباغ نــو کامــا معمولــی‪ ،‬در ســال ‪1358‬‬ ‫اولیــن کتابــم را ســال ‪ 1387‬منتشــر کــردم و متاســفانه‬ ‫برای مبصر کالس شعر می گفتم!‬ ‫در تبریــز متولــد شــدم و بیست ســال اســت کــه ســاکن‬ ‫چــون مدتــی از فضــای شــعر دور شــده بــودم‪،‬‬ ‫تهــران هســتم‪.‬‬ ‫اتفاق هــای خــوب را از دســت داده بــودم و از طرفــی‬ ‫امدید؟‬ ‫تهران‬ ‫به‬ ‫که‬ ‫چطور شد‬ ‫نشــر خوبــی هــم در مســیرم قــرار نگرفــت‪ .‬کتــاب اول‬ ‫ســال ‪ 1376‬دانشــگاه قبــول شــدم و بــه دانشــگاه قزویــن رفتم‪ .‬رشــته ام هم هیچ متاســفانه بــا نشــر خــوب چــاپ نشــد و حتــی مرحلــه مجــوزش هم یک ســال‬ ‫ربطــی بــه شــعر و ادب نــدارد‪ ،‬کامپیوتــر‪ ،‬گرایش نرم افــزار خوانده ام‪ .‬چهارســال طــول کشــید‪ .‬همین هــا ادم را ســرد می کنــد‪ .‬ســال ‪ 1388‬اولیــن کتابــم چــاپ‬ ‫انجــا دانشــجو بــودم‪ ،‬دانشــجوی خیلــی زرنگــی نبــودم؛ چهارســال ونیم طــول شــد و قــرار بــود در نمایشــگاه رونمایــی شــود و متاســفانه از انجایــی کــه بــا‬ ‫کشــید‪ .‬بعــد بــه تهــران امــدم و خدمــت ســربازی را در تهــران گذرانــدم‪ ،‬بعــد نشــر تخصصــی شــعر و ادبیــات کار نکــرده بــودم‪ ،‬کتــاب ان طــوری کــه بایــد‬ ‫مشــغول بــه کار شــدم و مثــل بقیــه دوســتان کــه گیرایــی تهــران ان هــا را نگــه معرفــی نشــد؛ چــون نشــری کــه مــن بــا ان هــا کار کــرده بــودم کتاب هــای‬ ‫مـی دارد‪ ،‬در تهــران ماندگار شــدم‪.‬‬ ‫اشــپزی و فضانــوردی نیــز چــاپ می کــرد و اصــا تخصصــش ادبیــات نبــود‪.‬‬ ‫ایــن اشــتباه مــن بــود کــه بــه ســمت نشــر خوبــی نرفتــم و ان کتــاب زیــاد‬ ‫چطور وارد عرصه شعر و شاعری شدید؟‬ ‫عرصــه شــعر عرص ـه ای نیســت کــه بخواهیــم دنبالــش بگردیــم و پیدایــش دیــده نشــد‪.‬‬ ‫کنیــم‪ .‬واقعــا یــادم نمی ایــد از کــی شــروع شــد‪ ،‬شــاید پنجــم ابتدایــی و یــا‬ ‫پس پروسه خیلی سختی بود؟‬ ‫اول راهنمایــی بــود کــه مــن وارد ایــن عرصــه شــدم‪ .‬در دفترهــای ان دوره ام بلــه خیلــی ولــی دیگــر نمی شــد کاری کــرد‪ ،‬اتفاقــی کــه افتــاده بــود و‬ ‫به صــورت پراکنــده شــعرهایی کــه بچــه بــودم و بــرای مبصــر کالس و بایــد می پذیرفتــم و پذیرشــش بــه ایــن صــورت بــود کــه قــدم بعدی مــان‬ ‫هم کالســی ها می گفتــم‪ ،‬هســت کــه طبیعتــا شــعر نبودنــد‪ ،‬یک ســری را محکم تــر برداریــم‪ .‬ســال ‪ 1389‬دومیــن کتابــم را بــه نشــر فصــل پنجــم‬ ‫نوشــته های اهنگیــن و یک ســری نوشــته های منظــوم بودنــد کــه از همــان ســپردم کــه تخصصــی کار می کردنــد‪ .‬تــا امــروز غیــر از شــعر کتاب دیگــری را‬ ‫موقــع نوشــته شــدند و بعدهــا بــه مــرور تکامــل پیــدا کردنــد‪ .‬قبــل از اینکــه چــاپ نکــردم و خوشــحالم در اولیــن مرحلــه ورود بــه دنیــای چــاپ کتــاب با‬ ‫وارد دانشــگاه شــوم (ســال ‪ )74-73‬مطالعــه شــعری ام خیلــی زیادتــر شــده بود‪ .‬یــک نشــر خــوب وارد شــدم‪ .‬کتــاب اول را بوســیدم و کنــار گذاشــتم‪ ،‬کتــاب‬ ‫از همــان موقــع هــم می نوشــتم امــا ورود بــه دانشــگاه و جلســات ادبــی کــه دوم خــدا را شــکر بــا ناشــران خوبــی ســر و کار داشــتم کــه ایــن یکــی از‬ ‫در دانشــگاه و ســطح شــهر قزویــن بــود‪ ،‬باعــث شــد جدی تــر بــه مقولــه بزرگ تریــن امتیازاتــی اســت کــه جوان هــا در ده ســال اخیــر دارنــد‪.‬‬ ‫شــعر نــگاه کنــم‪ ،‬بیشــتر بنویســم و بیشــتر بخوانــم و بــا بیشــتر دوســتان در‬ ‫شما این امتیازات را نداشتید؟‬ ‫رفت وامــد باشــم کــه طبیعتــا تاثیرگــذار بــود‪.‬‬ ‫زمــان مــا نشــر تخصصــی بــه ایــن شــکل خیلــی کــم بــود ولــی االن خیلــی‬ ‫زیــاد شــده اســت‪ .‬یــک جــوان االن می توانــد کتاب هــای خــوب زیــادی در‬ ‫یعنی قبل از اینکه وارد دانشگاه شوید شعر می گفتید؟ این می تواند‬ ‫زمینــه شــعر تهیــه کنــد‪ .‬قبــا بــه شــعر کمتــر بهــا داده می شــد ولــی اکنــون‬ ‫ژنتیکی باشد؟ یا با تالش و کوشش هم می شود شاعر شد؟‬ ‫چــه از نظــر نشــر و چــه از طــرف مخاطــب بــه شــعر‬ ‫بــه ایــن قضیــه خیلــی فکــر کــردم‪ ،‬نمی شــود فقــط‬ ‫خیلــی بهــا داده می شــود‪ .‬خالصــه در ایــن ده ســال‬ ‫فکر می کنم که شبیه کسی نیستم‬ ‫بــه ژنتیــک توجــه کــرد‪ ،‬شــعر مســتقیما بــه احســاس‬ ‫اخیــر بــا پنــج نشــر خــوب کار کــردم و راضــی هســتم‪.‬‬ ‫ربــط دارد‪ ،‬شــاید در خانــواده یــک نفــر نســبت بــه بقیه‬ ‫و قلم خودم را دارم‬ ‫در کنــار این هــا بــه واســطه پیشــرفت علــم و دنیــای‬ ‫حســاس تر باشــد‪ .‬از مــادر شــنیدم کــه پــدر هــم قبــل‬ ‫مجــازی و دسترســی مــردم بــه ایــن فضــا و دسترســی‬ ‫از ازدواج شــعر می گفتنــد‪ ،‬طبیعــی اســت یــک رگه هــا‬ ‫و پیش زمینــه ای برایــش وجــود داشــته باشــد‪ ،‬امــا هــر انســانی در وجــود مــا به عنــوان مولــف در ایــن فضــا خیلــی کمــک کــرد‪ .‬مــن همیشــه دنیــای‬ ‫خــودش ژن هنــر دارد‪ ،‬شــاید ایــن هنــر در یکــی نقاشــی باشــد‪ ،‬در دیگــری مجــازی را بــه صــورت ویترینــی می بینــم کــه شــما محصولــت را انجــا‬ ‫خــط‪ ،‬موســیقی‪ ،‬ادبیــات و حتــی عالقــه وافــری کــه عــده ای بــه ســینما و معرفــی می کنــی و مخاطــب ده تــا پانــزده کار را از شــما می خوانــد و اگــر‬ ‫اجــرا دارنــد‪ ،‬باشــد‪ .‬فکــر می کنــم هــر کســی ایــن هنــر را در وجــود خــودش خوشــش امــد‪ ،‬به دنبــال اصــل جنــس مـی رود و کتــاب شــما را تهیــه می کنــد‬ ‫و از ان بــه بعــد پیگیــر کارهــای شــما خواهــد بــود‪.‬‬ ‫درســت کشــف کنــد و در مســیر اصلــی هدایــت کنــد‪ ،‬موفــق می شــود‪.‬‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪20‬‬ ‫دیــدم ایشــان در دفتــرم غــرق شــده اند و مــا هــم بــا ان شــیطنت بچگی داشــتیم‬ ‫لــذت می بردیــم کــه معلــم حواســش بــه مــا نیســت‪ ،‬بعــد از چهل وپنــج دقیقــه‬ ‫ایشــان مــن را صــدا کردنــد و گفتنــد این هــا را از کجــا نوشــتی؟ مــن هــم با ان‬ ‫دنیــای بچگــی کــه داشــتم بغــض کــردم و گفتــم خــودم نوشــتم‪ .‬گفــت می دانم‬ ‫خــودت نوشــتی ولــی از کجــا نوشــتی؟ گفتــم نمی دانــم همین طــوری نوشــتم‪.‬‬ ‫گفــت مطمئنــم خودت نوشــتی‪ ،‬یــک جاهایی اشــکال وزنــی و قافیـه ای داری‪،‬‬ ‫گفتــم وزن و قافیــه چیــه؟ مــن این هــا را نمی دانــم‪ ،‬دفتــر را گرفتنــد و بردنــد و‬ ‫گفتنــد جلســه بعــد مـی اورم‪ .‬جلســه بعــد دیــدم زیــر ان غلط هــا خــط کشــیده‬ ‫بودنــد‪ .‬همیــن قضیــه باعــث شــد مــن انــرژی بگیــرم و دنبــال قضیــه بــروم و‬ ‫چیزهایــی کــه نمی دانــم را یــاد بگیــرم‪.‬‬ ‫اگــر قــرار بــود در مقطــع دبیرســتان قالب هــای شــعری و عــروض را یــاد‬ ‫بگیریــم‪ ،‬مــن زودتــر از ان بــه دنبالــش رفتــم و خیلــی چیزهــا را یــاد گرفتــم‬ ‫ولــی در کنــار همــه این هــا بچــه خیلــی شــیطانی هــم بــودم و همــه از دســتم‬ ‫شــاکی بودنــد‪ .‬بــا وارد شــدن به دانشــگاه از شــیطنتم کاســته شــده بود و ســعی‬ ‫می کــردم جاهایــی ایــن شــیطنت را ب ـه کار ببــرم کــه بــه دردم بخــورد‪.‬‬ ‫“‬ ‫کودکی تان چطور بود؟‬ ‫مثــل بچه هــای دیگــر شــیطنت های کودکــی شــروع می شــود و لحظ ـه ای کــه‬ ‫ادم نمی فهمــد قــدم بــه مدرســه می گــذارد و لحظــه ای کــه نمی فهمــد بــه‬ ‫دانشــگاه قــدم می گــذارد و هــران بــه خــودش می ایــد و می بینــد کــه بــزرگ‬ ‫شــده اســت‪ .‬این طــور نیســت کــه بگوییــم کودکــی اســتثنایی ای داشــتم‪.‬‬ ‫یادتان است اولین شعری که گفتید چه بود؟‬ ‫بلــه چــون نســبت بــه همســاالن خــودم حســاس تر بــودم و شــاید بــه خیلــی‬ ‫از مســائلی کــه همســاالنم دقــت نمی کردنــد‪ ،‬ســاعت ها فکــر می کــردم‪ .‬یــادم‬ ‫می ایــد دوم یــا ســوم راهنمایــی بــود کــه خیلــی روتیــن می نوشــتم و یــک‬ ‫دفتــری هــم داشــتم کــه شــعرهایم را مرتــب و منظــم یادداشــت می کــردم‪ .‬یک‬ ‫روز ســر کالس‪ ،‬معلــم زبــان انگلیسـی مان کــه زبــان فارســی را هــم تدریــس‬ ‫می کردنــد‪ ،‬گفتنــد بچه هــا امــروز چــکار کنیــم؟ دوســتان گفتنــد فالنــی بیایــد‬ ‫شــعر بخوانــد‪ ،‬گفــت مگــر تــو شــعر هــم می گویــی؟! گفتــم یــک چیزهایــی‬ ‫می نویســم‪ ،‬گفــت بیــا شــعرت را بخــوان‪ .‬پــای تختــه رفتــم و دفتــر را بــاز‬ ‫کــردم و خوانــدم‪ .‬ایشــان دفتــر را گرفتنــد و گفتنــد بــرو بنشــین‪ .‬وقتی نشســتم‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫اقای امید صباغ نو چه سبکی را در شعرهایش دارد؟‬ ‫راجــع بــه ســبک نمی تــوان صحبــت کــرد چــون مــا صاحب ســبک نیســتیم‪،‬‬ ‫پیــرو ســبک هســتیم‪ .‬مــن ســعی کــردم همــان غــزل کالســیک خودمــان را‬ ‫بــا نگاهــی کــه خــودم حــس می کــردم‪ ،‬نــه تقلیــد از شــاعران دیگــر کــه در‬ ‫گذشــته و یــا حــال داشــتیم‪ ،‬داشــته باشــم‪ .‬ســعی کــردم حــرف خــودم را در‬ ‫قالــب کالســیک خــودم بریــزم و بــا زبــان امــروز پیــش بــروم و از دیــد خــودم‬ ‫یکــی از نقــاط قوتــم ایــن اســت کــه بــا زبــان عامیانــه و کوچه بــازاری بــا مردم‬ ‫حــرف بزنــم و بــه ایــن شــکل در دل مــردم باشــم‪.‬‬ ‫چرا این روش را انتخاب کردید؟‬ ‫چــون بــرای مــن مــردم مهــم بودنــد‪ ،‬بــرای بعضی هــا شــاید ایــن یــک ایــراد‬ ‫باشــد و بایــد خیلــی چیزهــا حفــظ شــود‪ .‬شــاید متخصصــان و کســانی کــه‬ ‫موشــکافانه شــعر مــن را می بیننــد بگوینــد کــه ایــن شــعر نیســت ولــی مــن‬ ‫ترجیحــم ایــن بــود کــه حــرف‪ ،‬حــرف خــودم باشــد‪ ،‬جنــس کارم جنــس‬ ‫زمــان خــودم باشــد‪ ،‬دغدغه هــا‪ ،‬دغدغه هــای شــخصی خــودم باشــد‪ ،‬وقتــی‬ ‫کــه مخاطــب ســمت شــعر مــن می ایــد حتــی اگــر اســم مــن هــم زیــر شــعر‬ ‫نباشــد‪ ،‬احســاس کنــد ایــن شــعر بــرای فالنــی اســت و ادای کســی را در‬ ‫نیــاورم‪ ،‬از روی دســت هــم عاشــقی نکنیــم و احساســاتی نشــویم‪.‬‬ ‫در این مسیر‪ ،‬شاعری بوده که بیشتر از ایشان الگوبرداری کنید؟‬ ‫بلــه صددرصــد‪ .‬در دوران کودکــی و نوجوانــی کــه تبریــز بــودم و ســاکن انجــا‬ ‫بــودم‪ ،‬شــعرهای اســتاد شــهریار را زیــاد می خوانــدم و خیلــی هــم عالقــه‬ ‫داشــتم و دارم‪ .‬در دوران دانشــجویی خیلــی بیشــتر از اشــعار مرحــوم منــزوی‬ ‫و اســتاد محمدعلــی بهمنــی می خوانــدم‪ ،‬بــا اینکــه زبــان و دنیــای ایــن دو‬ ‫شــاعر خیلــی بــا هــم تفــاوت دارد ولــی احســاس می کــردم خیلــی بیشــتر‬ ‫بــا شعرشــان ارتبــاط برقــرار می کنــم‪ .‬در اواخــر دهــه ‪ 70‬خیلی هــا بــه مــن‬ ‫می گفتنــد خیلــی از ایــن دو شــاعر شــعر می خوانــی‪ ،‬گفتــم چــرا؟ گفتنــد‬ ‫حــس می کنیــم داری شــبیه ان هــا شــعر می نویســی و طبیعــی هــم بــود چــون‬ ‫هــر کســی الگویــی دارد‪ .‬در ان فاصلــه ای کــه بعــد از دانشــگاه و خدمــت‬ ‫ســربازی افتــاد‪ ،‬کتاب هــای زیــاد دیگــری را مطالعــه کــردم‪ .‬ان وقفــه چندســاله‬ ‫خیلــی بــه مــن کمــک کرد تــا از فضــای مشــابه خیلــی از بــزرگان شــعر فاصله‬ ‫بگیــرم و اکنــون فکــر می کنــم کــه شــبیه کســی نیســتم و قلــم خــودم را دارم‪.‬‬ ‫اجــرای تیمــی خــوب‪ ،‬ایــن ســه مــورد دست به دســت هــم داده انــد تــا یــک‬ ‫اجــرای بکــر و بااحســاس تنظیــم شــده اســت و عــاوه بــر همــه این هــا‬ ‫در یــک زمــان مناســب پخــش شــده و به دســت مخاطــب رســیده اســت و‬ ‫صدالبتــه کــه همــه این هــا لطــف مخاطــب اســت کــه کاری بــه دلــش بنشــیند‬ ‫و خســته نشــود و گــوش کنــد‪ .‬خــود مــن هــم ممکــن اســت یــک اهنگــی را‬ ‫پنجاه بــار پشت ســرهم گــوش کنــم و خســته نشــوم؛ مثــل چنــد کاری کــه‬ ‫داشــتم و دوســتان بــه مــن لطــف داشــتند و از ایــن جهــت خــدا را شــاکرم‪.‬‬ ‫جوشش یا کوشش؟ کدامشان باعث می شود یک اثر ماندگارتر شود؟‬ ‫صدالبتــه هــر دو بــا هــم‪ .‬شــصت وپنج درصــد جوشــش و ســی وپنج تــا‬ ‫چهــل درصــد کوشــش‪.‬‬ ‫چرا جوشش بیشتر از کوشش است؟‬ ‫بــرای اینکــه حســش بیشــتر و مانــدگار اســت‪ .‬انچــه از دل برایــد‪ ،‬الجــرم بــر‬ ‫دل نشــیند‪ ،‬اگر شــعری جوششــی ســروده و ســاخته شــود‪ ،‬مخاطــب می فهمد‪،‬‬ ‫مخاطــب خیلــی باهوش تــر از ان چیــزی اســت کــه مــا فکــرش را می کنیــم‪،‬‬ ‫مخاطــب فــرق شــعری را کــه بــا حــس گفتــه شــده بــا شــعری کــه ســاخته‬ ‫اقای صباغ نو چطور تنهایی اش را پر می کند و چه کارهایی انجام می دهد؟ شــده را متوجــه می شــود ولــی در عین حــال کوشــش نیــاز اســت‪ .‬بعــد از‬ ‫سروده شــدن و بسته شــدن کار دوبــاره مراجعــه کنیــم و کار‬ ‫ســعی می کنــم بخوانــم و بیشــتر تلویزیــون و فیلــم ببینــم‬ ‫ما صاحب سبک نیستیم‪،‬‬ ‫را به شــدت ویرایــش می کنیــم و بی رحمانــه بــه ان نــگاه‬ ‫و گهــگاه پیــاده روی بــروم‪ ،‬از خانــه بیــرون بــروم و بــه‬ ‫می کنیــم تــا قبــل از اینکــه کســی نقــدش کنــد‪ ،‬خودمــان‬ ‫یــک مقصــد نامعلــوم قــدم بــردارم و اصــا قــرار نباشــد‬ ‫پیرو سبک هستیم‬ ‫اولیــن منتقــد باشــیم‪ .‬قــرار نیســت هــر کاری کــه ســروده‬ ‫کــه اخــرش بــه جایــی برســم‪ ،‬گاهــی بــه پاتــوق دوســتان‬ ‫می شــود منتشــر شــود‪.‬‬ ‫مـی روم تــا ان هــا را ببینــم و صحبــت کنــم به واســطه اینکه‬ ‫مــن در فرهنگ ســرای نیــاوران مســتقر هســتم‪ ،‬هشــتاد درصــد وقتــم پــر اســت‬ ‫اخرین کتابی که خواندید؟‬ ‫و همان جــا بــا دوســتان در ارتبــاط هســتم و ســاعت بیــکاری نداریــم و خیلــی اخریــن کتابــی کــه خوانــدم «زنــان ناصرالدین شــاه» بــود کــه نمی شــود گفــت‬ ‫کــم پیــش می ایــد و ســعی می کنــم وقتــم را بــا کارهــای خــوب بگذرانــم‪ .‬کتــاب خیلــی خوبــی بــود‪ ،‬بــا اســمش همــه فکــر می کننــد دربــاره زنــان‬ ‫حرم ســرای ناصرالدین شــاه صحبــت شــده ولــی اصــا این طــور نیســت‪ ،‬کل‬ ‫هوای دلتان چطور است؟‬ ‫خــوب‪ ،‬تقریبــا می شــود گفــت کــه پیــش نیامــده مــن هیچ وقــت بنالــم و زندگینامــه ناصرالدین شــاه اســت‪ .‬ناشــر طــوری اســمش را انتخــاب کــرده کــه‬ ‫ادم بــه طرفــش بــرود‪.‬‬ ‫بگویــم حالــم بــد اســت‪.‬‬ ‫“‬ ‫اخرین کتابی که خواندید و دوست داشتید؟‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوســتانتان چطــور اســت؟‬ ‫تــا چنــد ســال پیــش خیلی خیلــی‬ ‫راحــت ولــی در چنــد ســال اخیــر‬ ‫خیلی خیلــی ســخت گیر‪ .‬تــا چنــد‬ ‫ســال پیــش خیلــی راحــت بــا‬ ‫دوســتان ارتبــاط برقــرار می کــردم‬ ‫ولــی بــه واســطه یک ســری اتفاق هــا‬ ‫ســخت تر شــده اســت‪ .‬همــه مــا ایــن‬ ‫تجربه هــا را داشــته ایم‪ ،‬دایــره دوســتانم‬ ‫را کوچــک کــردم؛ در حــد انگشــتان یــک‬ ‫دســت‪ ،‬شــاید بــا چهار‪-‬پنــج نفــر خیلــی‬ ‫صمیمــی هســتم و بــا چهار‪-‬پنــج نفــر‬ ‫هــم دوســتی خوبــی دارم‪ ،‬ولــی بیشــتر‬ ‫از ایــن نــه‪ .‬ســعی می کنــم بیشــتر‬ ‫خلــوت خــودم را داشــته باشــم‪.‬‬ ‫چطور می شود که یک اهنگ در بین‬ ‫مردم محبوب می شود؟‬ ‫چــون خواننــده شــعر را بــا تمــام وجــودش درک کــرده‬ ‫و ملــودی کــه خــودش ســاخته و یــا کســی برایــش ســاخته‬ ‫را هــم خــوب درک کــرده و خــوب ســاخته اســت‪ .‬در یــک‬ ‫در اوقات فراغت اشپزی هم می کنید؟‬ ‫در اوقــات غیرفراغــت هــم اشــپزی می کنــم چــون تنهــا زندگــی می کنــم و‬ ‫همــه کارهایــم را خــودم انجــام می دهــم‪ .‬طبیعتــا مــن از دوران دانشــجویی‬ ‫بیست ســال اســت کــه تنهــا و دور از خانــواده زندگــی می کنــم‪ .‬بــه اشــپزی‬ ‫هــم عالقــه دارم و تجربــه اشــپزی و غذاهــای جدیــد را هــم خیلــی دوســت‬ ‫دارم و خیلــی وقت هــا ســعی می کنــم خــودم وارد بــازی شــوم‪.‬‬ ‫پس اشپز خوبی هستید؟‬ ‫کسانی که دست پختم را خورده اند‪ ،‬بدشان نیامده است‪.‬‬ ‫کالم اخر؟‬ ‫ممنــون از لطفتــان و فرصتــی کــه در اختیــار مــن قــرار دادیــد‪ .‬کالم اخــر را‬ ‫دوســت دارم بــا جوان ترهــا و خانواده هــا صحبتــی کوتــاه کنــم؛ خانواده هــا‬ ‫بــه عالیــق فرزندانشــان بهــا بدهنــد‪ ،‬مخصوصــا در زمینــه هنــر‪ .‬بــه هنــری کــه‬ ‫دارنــد احتــرام بگذارنــد‪ ،‬چراکــه ایــن کار موجــب اتفاق هــای خوبــی در اینــده‬ ‫خواهــد شــد‪ .‬بــه جوان هــا به عنــوان بــرادر کوچــک می گویــم کــه اگــر بــه‬ ‫هنــری عالقــه دارنــد خیلــی جــدی و سفت وســخت بــه ان بچســبند و ســعی‬ ‫کننــد از شــاخه ای بــه شــاخه دیگــر نپرنــد‪ ،‬اگــر احســاس می کننــد در زمینــه‬ ‫هنــری موفق تــر هســتند همــان را جــدی بگیرنــد و کامــا حرفـه ای به دنبالــش‬ ‫برونــد‪ .‬قطعــا خواســتن توانســتن اســت و اگــر این گونــه جلــو برونــد حتمــا‬ ‫موفــق خواهنــد شــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫چــرا صددرصــد پیــش امــده‪ .‬ســعی می کنــم اگــر حالــم هــم بــد بــود بــه اخریــن کتابــی کــه خوانــدم مجموعــه خوبــی بــود کــه از شــاعران امریــکای‬ ‫کســی منتقلــش نکنــم‪ .‬فکــر نمی کنــم در محیــط کارم به جــز مریضـی ام کســی جنوبــی ترجمــه شــده بــود‪ .‬مــن بــه کتاب هــای گزیــده خیلــی عالقــه دارم‪،‬‬ ‫مــن را گرفتــه دیــده باشــد؛ مثـا بگویــد چــه خبــر خوبــی؟ بگویــم نــه از نظــر کتاب هایــی کــه حــاوی گزیــده شــعر و یــا داســتان از چندیــن نفــر باشــد‪.‬‬ ‫این گونــه بــه تعــداد زیــادی فکــر و اندیشــه دسترســی داری و بعــد از هــر‬ ‫روحی وروانــی داغونــم‪ .‬ســعی می کنــم خــوب باشــم‪.‬‬ ‫کــدام دو یــا ســه قلــم را می خوانــی‪ ،‬بــا ایــن تفــاوت کــه این هــا ترجمــه‬ ‫از دنیا هم گله ندارید؟‬ ‫چــرا بایــد گلــه داشــته باشــم‪ ،‬همــه چی ارومــه و منــم خوشــبختم‪ .‬اگــر انرژی هســتند و بــا زبــان اصلــی خیلــی فاصلــه دارنــد و در زبــان اصلــی خیلــی‬ ‫لذت بخش تــر اســت‪.‬‬ ‫مــا مثبــت باشــد‪ ،‬بازخــورد مثبتــی خواهــد‬ ‫بهترین کتابی که خوانده اید؟‬ ‫داشــت‪ .‬اگــر مــا صبــح از خــواب بیــدار سعی می کردم جاهایی شیطنت را‬ ‫هــر کتابــی بــرای خــودش دنیایــی دارد‪ ،‬مــن نمی توانــم‬ ‫شــویم و حالمــان خــوب نباشــد‬ ‫به کار ببرم که به دردم بخورد!‬ ‫بهتریــن را انتخــاب کنم‪.‬‬ ‫و یــا بــه خودمــان تلقیــن کنیــم‬ ‫حالمــان خــوب نیســت؛ ایــن دلیــل‬ ‫اهل سفر هستید؟‬ ‫اتفاق هــای بــد می شــود‪.‬‬ ‫به واســطه شــعر و لطفــی کــه شــعر دارد‪ ،‬ســفر اجبــاری زیــاد دارم‪ .‬دوســتان‪،‬‬ ‫بچه هــای شهرســتان ها و دانشــگاهای مختلــف و انجمن هــای مختلفــی کــه‬ ‫البته ادم ها حق دارند؛ به خاطر فشارهای زندگی‪،‬‬ ‫در شهرســتان ها هســتند لطــف دارنــد و مــن را دعــوت می کننــد و اگــر‬ ‫انرژی مثبت اصال دیده نمی شود‪.‬‬ ‫باالخــره ایــن اتفاق هــا می افتــد ولــی هــر چقــدر وقتــش را داشــته باشــم حتمــا مـی روم و هرازگاهــی هــم وظیفــه اســت کــه بــه‬ ‫ســعی کنیــم انرژیمــان خــوب باشــد‪ ،‬طبیعتــا خانــواده هــم ســر بزنیــم‪ .‬هــر دو‪-‬ســه مــاه ســفر اجبــاری حتما بــه تبریــز دارم‬ ‫اطرافیــان هــم ایــن انــرژی را می گیرنــد و بــه کــه ان ســفر حســاب نمی شــود؛ رجــوع بــه خانــه اســت‪ .‬شــمال را بی نهایــت‬ ‫دوســت دارم و هــر فصلــش بــرای خــودش زیبایی هایــی دارد‪ ،‬گاهــی بــا‬ ‫مــا پــس می دهنــد‪.‬‬ ‫اقــای صباغ نــو روابــط بــا دوســتان یــک یــا دو روز می رویــم‪.‬‬ ‫هوای شاعرانه‬ ‫اتفاقی هم تابه حال نیفتاده که تحت تاثیر قرار بگیرید؟‬ ‫“‬ ‫‪21‬‬ ‫کافـــــــــــــــــــــــــــــه کالســــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک‬ ‫»زنگ ها برای که به صدا در می ایند«‬ ‫)‪(For Whom the Bell Tolls‬‬ ‫کارگردان‪ :‬سم وود‬ ‫تهیه کننده‪ :‬سم وود‬ ‫فیلمنامه‪ :‬دادلی نیکولز‬ ‫بــر پایــه رمــان‪ :‬زنگ هــا بــرای کــه بــه صــدا در‬ ‫می اینــد (ارنســت همینگــوی)‬ ‫بازیگــران‪ :‬گــری کوپــر‪ ،‬انگریــد برگمــن‪ ،‬اکیــم‬ ‫تامیــروف‪ ،‬کتینــا پاکســینو‪ ،‬ایــوان دکارلــو‪،‬‬ ‫دانکــن رنالــدو‬ ‫موسیقی‪ :‬ویکتور یانگ‬ ‫فیلم برداری‪ :‬ری رناهان‬ ‫تدوین‪ :‬جان اف‪ .‬لینک سر‪ ،‬شرمن تاد‬ ‫مدت‪ ١٧٠ :‬دقیقه‬ ‫کشور‪ :‬امریکا‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪22‬‬ ‫خالصه فیلم‬ ‫روایــت داســتان «رابــرت جــوردن»‪ ،‬ســرباز‬ ‫امریــکای اســت کــه در میانــه جنگ هــای‬ ‫داخلــی اســپانیا بــه بریــگاد بینی الملــی پیوســته‬ ‫اســت‪ .‬وی به عنــوان متخصــص مــواد منفجــره‬ ‫وظیفــه یافتــه اســت پلــی را کــه در ســر راه‬ ‫دشــمن قــرار دارد‪ ،‬منفجــر کنــد‪.‬‬ ‫نقد فیلم‬ ‫ایــن فیلــم اقتباســی هنرمندانــه از یکــی از‬ ‫برجســته ترین رمان هــای ارنســت همینگــوی‪،‬‬ ‫نویســنده نامــدار امریکایــی اســت‪ .‬فیلمنامــه‬ ‫زیبــای «دادلــی نیکولــز» بــا کارگردانــی‬ ‫فوق العــاده «ســم وود» همــراه بــا بــازی‬ ‫درخشــان هنرپیشــگان مطــرح‪ ،‬مجموعــه ای را‬ ‫به وجــود اوردنــد تــا فیلــم «زنگ هــا بــرای‬ ‫کــه بــه صــدا در می اینــد» کلیــد بخــورد و‬ ‫نامــش در میــان فیلم هــای مطــرح ســینما‬ ‫جاودانــه شــود‪.‬‬ ‫«زنگ هــا بــرای کــه بــه صــدا در می اینــد»‬ ‫از ان دســته فیلم هایــی اســت کــه کامــا بــه‬ ‫متــن اصلــی داســتانش وفــادار مانــده و «دادلــی‬ ‫نیکولــز» بــا هنرمنــدی فیلمنامــه ان را بــه رشــته‬ ‫تحریــر دراورده اســت‪« .‬اینگریــد برگمــن» در‬ ‫یکــی از بهتریــن نقش هــای خــود به خوبــی‬ ‫ظاهــر شــد‪ ،‬او شــوق فراوانــی بــه بــازی در‬ ‫ایــن فیلــم داشــت‪ .‬در طــول زمــان فیلم بــرداری‬ ‫«کازابالنــکا» تمــام حواســش متوجــه ایــن فیلــم‬ ‫بــود‪ .‬بــا طوالنــی شــدن زمــان فیلم بــرداری‬ ‫«کازابالنــکا»‪ ،‬برگمــن نگــران از دســت دادن‬ ‫نقشــش در «زنگ هــا بــرای کــه بــه صــدا در‬ ‫می اینــد» بــود‪ ،‬امــا ســرانجام بــه فیلــم رســید‬ ‫و موهایــش را ســریع کوتــاه کــرد‪.‬‬ ‫افتخارات‬ ‫هرچنــد ایــن فیلــم در ‪ ٨‬رشــته نامــزد‬ ‫دریافــت جایــزه اســکار شــد‪ ،‬امــا‬ ‫تنهــا «کتینــا پاکســینو» موفــق بــه‬ ‫دریافــت جایــزه اســکار بازیگــر‬ ‫مکمــل شــد و فیلــم در رقابــت‬ ‫بــا حریفــان بزرگــی چــون‬ ‫«کازبالنــکا» و «اهنــگ‬ ‫برنــادت»‪ ،‬موفقیتــی در شــب‬ ‫اســکار کســب نکــرد‪.‬‬ ‫‪ -‬نامــزد دریافــت جایــزه‬ ‫بهتریــن فیلــم‬ ‫ نامــزد دریافــت جایــزه بهتریــن بازیگــر مــرد‬‫(گاری کوپــر)‬ ‫ نامــزد دریافــت جایــزه بهتریــن بازیگــر زن‬‫(انگیریــد برگمــن)‬ ‫ نامــزد دریافــت جایــزه بهتریــن بازیگــر‬‫مکمــل مــرد (اکیــم تامیــروف)‬ ‫ نامــزد دریافــت جایــزه بهتریــن فیلم بــرداری‬‫رنگــی (ری رناهــان)‬ ‫ نامــزد دریافــت جایــزه بهتریــن موســیقی‬‫متــن (ویکتــور یانــگ)‬ ‫ نامــزد دریافــت جایــزه بهتریــن طراحــی‬‫صحنــه (هانــس دریــر‪ ،‬هالــدن داگالس‪ ،‬برتــرام‬ ‫گرانگــر)‬ ‫نکاتی که شاید درباره «زنگ ها برای که به‬ ‫صدا در می ایند»‪ ،‬ندانید!‬ ‫ فیلم بــرداری در مجمــوع ‪ ٢٤‬هفتــه طــول‬‫کشــید؛ ‪ ١٢‬هفتــه در منطقــه نــوادا و ‪ ١٢‬هفتــه‬ ‫اخــر در اســتودیو پارامونــت در کالفرنیــا‪.‬‬ ‫ «دادلــی نیکولــز» نویســنده فیلمنامــه‪،‬‬‫تمامــی اشــاره های سیاســی رمــان را در‬ ‫هنــگام برگــردان ســینمایی حــذف کــرد‪ .‬ایــن‬ ‫اشــاره ها اغلــب بــه دیکتاتــور اســپانیا بــه نــام‬ ‫«فرانسیســکو فرانکــو» و خانــواده اش مربــوط‬ ‫می شــد‪.‬‬ ‫ تنهــا از چنــد بازیگــر اســپانیایی در فیلــم‬‫اســتفاده شــده بــود‪.‬‬ ‫ رمــان «زنگ هــا بــرای کــه بــه صــدا در‬‫می اینــد» کــه نوشــته ارنســت همینگــوی‬ ‫اســت‪ ،‬در ســال ‪ ١٩٤٠‬یکــی از پرفروش تریــن‬ ‫کتاب هــا بــود و گفتــه می شــود کــه امتیــاز‬ ‫ســاخت فیلــم بــر اســاس ان بــا قیمــت ‪١٠٠‬‬ ‫هــزار دالر بــه کمپانــی پارامونــت واگــذار شــده‬ ‫بــود‪.‬‬ ‫ «ورازورینــا» کــه قــرار بــود در نقــش ماریــا‬‫حضــور پیــدا کنــد‪ ،‬قصــد داشــت از کمپانــی‬ ‫پارامونــت به دلیــل جایگزینــی «انگریــد‬ ‫برگمــن» شــکایت کنــد‪ ،‬امــا کمپانــی مقــداری‬ ‫پــول بــه او داد تــا از تصمیمــش منصرف شــود‪.‬‬ ‫جمع اوری و تنظیم برای زیروبم‪:‬‬ ‫ملیحه روشن‪ ،‬کارشناس سینما‬ ‫ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکانـــــــــــــــــــــــس هفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــتم‬ ‫ می دونــی چطــور می شــه فهمیــد واقعــا کــی‬‫داری پیــر می شــی؟‬ ‫چطوری؟‬‫ هیچ کــس دیگــه کلمــه «مــرگ» رو دوروبــر‬‫تــو بــه کار نمی بــره!‬ ‫پاتریــک ‪ :‬زندگــی مثــل قوطــی کــره بادام زمینــی‬ ‫می مونــه تــا میــای درشــو بــاز کنــی می بینــی‬ ‫تمــوم شــد رفــت!‬ ‫باب اسفنجی شلوار مکعبی‪ ،‬از ‪1999‬‬ ‫شــهال (نیکــی کریمــی)‪ :‬واقعــا متاســفم به حــال‬ ‫زنــی کــه به خاطــر شــوهر‪ ،‬از ادم بــودن‬ ‫خــودش بگــذره‪! ...‬‬ ‫من همسرش هستم‪ ،‬مصطفی شایسته‪2012 ،‬‬ ‫کالواری‪ ،‬جان مایکل مک دونا‪2014 ،‬‬ ‫کوهل‪ :‬امیدوارم پیرزنه اشتباه گفته باشه‪.‬‬ ‫مارتی‪ :‬راجع به چی؟‬ ‫کوهــل‪ :‬راجــع بــه اینکــه مــرگ پایــان کار‬ ‫نیســت‪.‬‬ ‫فیالدلفیا‪ ،‬جاناتان دمی‪1993 ،‬‬ ‫کاراگاه حقیقی‪ ،‬نیک پیزوالتو و کری‬ ‫فوکوناگا‪2012 ،‬‬ ‫پیرمرد‪ :‬دستت چی شده؟‬ ‫حســین پناهــی‪ :‬اینــم خــودش یــه ســوال‬ ‫بزرگــه! چــرا مــا شکســتنی هســتیم؟ چــرا مــا‬ ‫رو بســته بندی شــده نفرســتادن؟ کــه روش‬ ‫بنویســن بــا احتیــاط حمــل شــود‪ ،‬می شــکند‪،‬‬ ‫شکســتنی اســت‪.‬‬ ‫همسایه ها‪ ،‬محمدحسین لطیفی‪1379 ،‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫بایــد بتونــم تنهاییمــو دربســت قبــول کنــم‪...‬‬ ‫باهــاش اُخــت بشــم‪ ...‬باهــاش اُنــس بگیــرم‪...‬‬ ‫بانو‪ ،‬داریوش مهرجویی‪1999 ،‬‬ ‫هــری‪ :‬نکنــه بعــد از اتفاقاتــی کــه بــرام افتــاده‬ ‫دارم عــوض می شــم‪ ،‬دارم بــد می شــم‪...‬‬ ‫ســریوس‪ :‬هــری تــو ادم بــدی نیســتی‪ ،‬ادم‬ ‫خوبــی هســتی کــه اتفاقــات بــدی بــراش‬ ‫افتــاده!‬ ‫هری پاتر و محفل ققنوس‪ ،‬دیوید بتس‪2007 ،‬‬ ‫ـودت حــل‬ ‫عزیــز‪ :‬خــودت بایــد مشــکالت خـ ُ‬ ‫کنــی‪ .‬نــه اینکــه بزنــی بــری بیــرون‪ .‬‬ ‫مریم‪ :‬عزیز نصیحت؟‬ ‫عزیــز‪ :‬نصیحــت نــه‪ ..‬مــن خــودم یکــی رو‬ ‫می خــوام نصیحتــم کنــه‪.‬‬ ‫مرهم‪ ،‬علیرضا داوودنژاد‪2010 ،‬‬ ‫خیلــی احمقانــس بــه خاطــر اینکــه در شــرایط‬ ‫ایــده ال نیســتی‪ ،‬احســاس بدبختــی کنــی!‬ ‫کپی برابر اصل‪ ،‬عباس کیارستمی‪2010 ،‬‬ ‫سکانس هفتم‬ ‫ایمــان‪ ،‬بــاور بــه چیزیــه کــه بــراش هیــچ دلیلــی‬ ‫نداریم‪.‬‬ ‫ســالومه (هانیــه توســلی) بــه اِبــی (پژمــان‬ ‫بازغــی)‪:‬‬ ‫می خــوام یــه چیــزی بهــت بگــم‪ ...‬مــن فکــر‬ ‫می کنــم راس راســی عاشــقت شــدم اِبــی‪.‬‬ ‫اذیتــم نکــن‪ ...‬باشــه؟‬ ‫کافه ستاره‪ ،‬سامان مقدم‪2006 ،‬‬ ‫بعضی هــا مثــل دســته صندلــی ســینما‬ ‫می مونــن؛ معلــوم نیــس مــال توئــه یــا بغــل‬ ‫دســتی‪!...‬‬ ‫فامیل دور‪ ،‬ایرج طهماسب‬ ‫‪23‬‬ ‫یاسمن خلیلی فرد‬ ‫فیلمخانهزیروبم‬ ‫نقد فیلم «سالم بمبئی»‪« :‬تکرار مکررات»‬ ‫«ســام بمبئــی» فیلمــی اســت در سبک وســیاق‬ ‫فیلــم قبلــی قربــان محمدپــور؛ «انچــه مــردان‬ ‫دربــاره زنــان نمی داننــد»‪ .‬در وهلــه اول بایــد‬ ‫تاکیــد کنــم کــه فیلمنامــه شــدیدا کلیشــه ای‬ ‫اســت‪ .‬داســتان ان کــه طبــق الگــوی کالســیک‬ ‫ســینما روایــت می شــود‪ ،‬حفره هــای بســیاری‬ ‫دارد؛ حفره هایــی کــه بــه زعــم ســاده انگاری‬ ‫بســیاری از فیلم ســازان تجــاری‪ ،‬بــا گنجانــدن‬ ‫نماهــای زیبــا‪ ،‬دعــوت از بازیگــران غیرایرانــی‪،‬‬ ‫تصاویــر خوشــایند از کشــوری متفــاوت و‬ ‫صحنه هــای رقــص و اواز جبــران نمی گــردد‬ ‫و تماشــاگر باهــوش امــروزی نخواهــد توانســت‬ ‫بــا ان ارتبــاط برقــرار کنــد‪ .‬بــه بــاور مــن بــه‬ ‫لحــاظ روایــی‪« ،‬ســام بمبئــی»‪ ،‬امیــزه ای اســت‬ ‫از فیلمفارســی و فیلــم هنــدی (بــه معنــای رایــج‬ ‫ان) و پــا فراتــر از ایــن دو ســینما نمی گــذارد‪.‬‬ ‫حــال انکــه بــا صــرف چنیــن هزینـه ای قطعــا بــا‬ ‫تمرکــز بیشــتری بــر فیلمنامــه‪ ،‬اصــاح بســیاری‬ ‫از بخش هــای ان و کمــی ظرافــت بخشــیدن‬ ‫بــه ان می شــد بــا اثــری موجــه و قابل قبــول‬ ‫روبــرو شــد کــه دس ـت کم تماشــاگر را مایــوس‬ ‫نکنــد‪ .‬محمدرضــا گلــزار‪ ،‬به عنــوان ســتاره ای کــه‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪24‬‬ ‫احتمــاال می توانســته فــروش فیلــم را تضمیــن‬ ‫کنــد‪ ،‬نقــش اصلــی ان را ایفــا می کنــد و بنیامیــن‬ ‫بهــادری در اولیــن نقش افرینــی ســینمایی اش‪،‬‬ ‫نقــش مکمــل فیلــم را ایفــا می کنــد‪ .‬نکتــه جالــب‬ ‫انکــه همســر تــازه بنیامیــن‪ ،‬شــایلی محمــودی‪،‬‬ ‫در فیلــم نیــز نقــش زنــی را بــازی می کنــد کــه‬ ‫بنیامیــن بــه او عالقــه دارد؛ البتــه ایــن زن مثــا ‬ ‫یــک زن هنــدی اســت‪.‬‬ ‫دیــا میــرزا‪ ،‬بازیگــر نســبتا شناخته شــده ســینمای‬ ‫هنــد نیــز نقــش اول زن را بــازی می کنــد کــه‬ ‫بــه بــاور مــن بــازی بهتــری نســبت بــه دیگــر‬ ‫بازیگــران فیلــم دارد‪.‬‬ ‫قطعــا «ســام بمبئــی» پروداکشــنِ گســترده و‬ ‫کاملــی داشــته اســت و هزینــه بســیاری صــرف‬ ‫ســاخت ان شــده اســت‪ .‬خــوب اســت ســینمای‬ ‫ایــران نیــز همکاری هــای بین المللــی را تجربــه‬ ‫کنــد و دســت بــه ســاخت فیلم هایــی این چنیــن‬ ‫بزنــد‪ ،‬امــا ســوژه هایی نخ نمــا و داســتانی‬ ‫به شــدت تکــراری و قابل پیش بینــی نمی توانــد‬ ‫پاســخگوی چنیــن هزینه هــای گزافــی باشــد و‬ ‫منجــر بــه ناامیــدی مخاطــب از این گونــه ســینما‬ ‫خواهــد شــد‪.‬‬ ‫نقدفیلم«نفس»‪«:‬روایتکودکی»‬ ‫ایــن فیلــم ســومین ســاخته نرگــس ابیــار در مقــام کارگــردان اســت‪ .‬ابیــار تجربــه ســاخت فیلــم‬ ‫موفــق «شــیار ‪ »143‬را در کارنامــه خــود دارد کــه در زمــان خــود بســیار درخشــید و مریــا زارعــی بــه‬ ‫خاطــرش برنــده جوایــز بســیاری شــد‪ .‬ابیــار کــه پیــش از فیلم ســازی بــه داستان نویســی مشــغول‬ ‫بــوده اســت‪ ،‬بــا ســاخت «نفــس» نشــان داد دوســت دارد ژانرهــا و گونه هــای مختلفــی از ســینما را‬ ‫تجربــه کنــد‪« .‬نفــس» روایــت دنیــای ذهنــی یــک دختربچــه هشت ســاله باهــوش به نــام بهــار اســت‬ ‫کــه در حاشــیه شــهر زندگــی می کنــد‪« .‬نفــس» بــه مثابــه ســاخته قبلــی ابیــار‪ ،‬در چنــد برهــه از زمــان‬ ‫روایــت می شــود و همــه فرازونشــیب های ان دوره هــا در فیلــم بــه زیبایــی گنجانــده شــده اند‪.‬‬ ‫انتخــاب بازیگــران کار عجیــب و هوشــمندانه اســت‪ .‬پانتـه ا پناهی هــا (متولــد ‪ ،)1356‬در فیلــم نقــش‬ ‫پیرزنــی هفتادوچنــد ســاله را ایفــا می کنــد کــه درواقــع نامــادری مهــران احمــدی (در نقــش پــدر‬ ‫خانــواده) اســت‪ .‬بازی هــای ایــن دو بــه همــراه چهره پــردازی بی نظیــر شــاید از اصلی تریــن بــرگ‬ ‫برنده هــای کار باشــد‪ .‬دیگــر پدیــده فیلــم‪ ،‬ســاره نورموســوی اســت‪ ،‬بازیگــر خردســال فیلــم کــه‬ ‫بــازی او اعجاب انگیــز اســت‪ .‬فیلــم‪ ،‬ان قــدر کــه توقــع می رفــت در جشــنواره س ـی وچهارم فجــر‬ ‫دیــده نشــد‪ .‬بــا انکــه انتظــار می رفــت پانتــه ا پناهی هــا‪ ،‬نامــزد و حتــی برنــده ســیمرغ بلوریــن‬ ‫بهتریــن بازیگــر نقــش اول زن شــود‪ ،‬او حتــی نامــزدی جایــزه را نیــز به دســت نیــاورد‪ ،‬امــا در عــوض‬ ‫در بخــش بین الملــل‪ ،‬داوران او را برنــده شــاخه بهتریــن بازیگــر زن دانســتند‪ .‬شــبنم مقدمــی بــرای‬ ‫حضــور یــک سکانس ـی اش در کار‪ ،‬ســیمرغ بلوریــن بهتریــن بازیگــر نقــش مکمــل زن را به دســت‬ ‫اورد‪.‬‬ ‫فیلــم‪ ،‬متبادرکننــده پیــام «صلــح» و «دوســتی» اســت و اساســا فیلمــی ضدجنــگ به حســاب می ایــد‪.‬‬ ‫بــه واســطه انکــه از منظــر کودکــی خردســال روایــت می شــود‪ ،‬شــاید داســتان ان از نظــر برخی هــا‬ ‫کسـل کننده به نظــر برســد یــا کشــش الزم را نداشــته باشــد‪ ،‬بــا ایــن حــال ســاختار فیلــم بــه قــدری‬ ‫قدرتمنــد و داســتان ان بــه قــدری دلنشــین اســت کــه بــه زعــم نگارنــده خواهــد توانســت مخاطــب‬ ‫را تــا پایــان بــا خــود همــراه ســازد‪.‬‬ ‫پایــان فیلــم غافلگیرکننــده اســت و شــوکی بــزرگ را بــر تماشــاگر وارد مـی اورد‪ .‬تنهــا ایــرادی کــه بر‬ ‫کار وارد اســت فیلمنامــه ان اســت کــه نتوانســته میــان بخش هــای مختلفــش چفت وبســت به وجــود‬ ‫اورد و زنجیــره علت ومعلولــی ان کمــی سســت اســت‪ .‬برخــی از بخش هــای فیلــم نیــز به طــور‬ ‫کلــی زائدنــد و می توانســتند از ان حــذف شــوند؛ مثــا رفت وامدهــای مکــرر اعضــای خانــواده‬ ‫بــه یــزد و قــم‪.‬‬ ‫بــا ایــن حــال‪ ،‬نرگــس ابیــار بــا ســاخت فیلم هایــی این چنیــن متنــوع نشــان داده کــه یکــی از‬ ‫فیلم ســازان خوش قریحــه ســینمای ایــران خواهــد بــود‪.‬‬ ‫یادمان یک عکاس‬ ‫گزارش تصویری از شب علیقلی ضیایی‬ ‫نگاه هفتم‬ ‫خانم یلدا ضیایی‪ ،‬دختر اقای ضیایی‬ ‫کمی از پدر و خاطرات ایشان برایمان‬ ‫بگویید‪...‬‬ ‫دو ســال پیــش بــه ترکیــه رفتیــم‪ ،‬خیلــی بامــزه‬ ‫بــود؛ به خاطــر اینکــه مــا کل ده روز مســافرت را‬ ‫بــه یــک رســتوران می رفتیــم و غــذا می خوردیــم‬ ‫و کل ده روز یــک غــذا ســفارش داد تــا وقتــی‬ ‫کــه برگشــتیم‪ .‬تنهــا خاطــره پررنگــی کــه از ان‬ ‫ســفر داشــتم ایــن بــود‪.‬‬ ‫بزرگ ترین و بارزترین ویژگی که از پدر به‬ ‫خاطر دارید؟‬ ‫خیلــی مهربــان بــود‪ ،‬هــر چیــزی کــه‬ ‫می خواســتم را بــه مــن داد و اصــا هــم غــر‬ ‫نــزد‪.‬‬ ‫حرفی هست که خودتان دوست دارید‬ ‫برایمانبگویید؟‬ ‫جایشــان خیلــی خالــی اســت‪ .‬دلــم می خواســت‬ ‫بــود و ایــن کارهــا را می کردیــم‪ ،‬همان طــوری‬ ‫کــه همیشــه بــه ایشــان می گفتــم گالــری‬ ‫بگــذار‪ ،‬می گفــت مــن حوصلــه نــدارم‪ ،‬تــو بیــا‬ ‫گالــری بــزن و عکس هــا را بــه اســم خــودت‬ ‫بــزن‪ .‬همیشــه می گفتــم مــن چطــور می توانــم‬ ‫ایــن عکس هــا را گرفتــه باشــم‪ ،‬ســن مــن بــا‬ ‫ایــن ادم هــا جــور درنمی ایــد‪ .‬ای کاش االن‬ ‫خودشــان هــم بودنــد‪.‬‬ ‫اقای کرامتی‪ ،‬از دوستان اقای علی ضیایی‬ ‫از اقای ضیایی تعریف کنید و کمی از‬ ‫خاطرات مشترکی که با هم داشتید برایمان‬ ‫بگویید؟‬ ‫زنده یــاد علیقلــی ضیایــی از دوســتان و همــکاران‬ ‫قدیمــی مــن هســتند کــه حــدود سی ســال در‬ ‫زمینــه عکاســی و رشــته دانشــگاهی اش کــه‬ ‫رشــته معمــاری و شهرســازی بــود فعالیــت‬ ‫داشــت‪ .‬کارهــای شــاخص و برجســته ای بــا‬ ‫همدیگــر انجــام دادیــم و ایشــان در شــرکت‬ ‫اتــک پروژه هــای موفــق و خــوب و بزرگــی‬ ‫را انجــام داده کــه به نظــر مــن خیلی هایــش‬ ‫اجــرا هــم شــده اســت و ایــن یــادگار خیلــی‬ ‫خوبــی اســت کــه در اینــده از او به جــا خواهــد‬ ‫مانــد‪ .‬نــام ایشــان به عنــوان یــک عــکاس و یــک‬ ‫شهرســاز مانــدگار خواهــد بــود‪ .‬اگــر بخواهــم‬ ‫درمــورد کارهــای ایشــان صحبــت کنــم‪ ،‬زمــان‬ ‫زیــادی نیــاز اســت‪ ،‬ایشــان ادمــی بســیار فروتــن‬ ‫بــود و خــودش نســبت بــه کارهایــی کــه انجــام‬ ‫مــی داد اعتنایــی نداشــت‪ .‬همین طــور کــه‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫علیقلــی ضیایــی‪ ،‬متولــد ‪ ،1337‬از‬ ‫نوجوانــی عکاســی را شــروع کــرد‪،‬‬ ‫در ســال ‪ 1356‬وارد مدرســه عالــی‬ ‫ســاختمان شــد و در ســال ‪1358‬‬ ‫بــرای تحصیــل در رشــته معماری و شهرســازی‬ ‫وارد دانشــکده هنرهــای زیبــای دانشــگاه تهــران‬ ‫شــد و در کنــار حرفــه معمــاری و شهرســازی‬ ‫بــه عکاســی در زمینه هــای مختلــف پرداخــت‪.‬‬ ‫علیقلــی ضیایــی در کنــار حرفــه معمــاری–‬ ‫شهرســازی خویــش همیشــه بــه کار عکاســی‬ ‫عشــق می ورزیــد و گنجینــه پربــاری از خــود‬ ‫بــه یــادگار گذاشــته اســت کــه بایــد بیشــتر ان‬ ‫را شــناخت و از ان بهــره بــرد‪.‬‬ ‫از مجموعــه عکس هــای او پرتره هــای هنرمنــدان‬ ‫معاصــر ایــران اســت و نیــز عکس هــای‬ ‫ارزشــمندی از خرمشــهر کــه حاصــل شــش مــاه‬ ‫حضــور او در ایــن شــهر‪ ،‬بعــد از فتــح خرمشــهر‬ ‫اســت‪ .‬ایــن عکس هــا کــه تصویــر خانه هــای‬ ‫اســیب دیــده از جنــگ را نیــز شــامل می شــود‪،‬‬ ‫بــه تمامــی‪ ،‬درد و رنــج و ویرانــی حاصــل از‬ ‫جنــگ تحمیلــی را بیــان می کنــد‪.‬‬ ‫از ایــن مجموعــه‪ ،‬عکــس نخل هــای سرســوخته‬ ‫بســیار دیــده شــد و موردتوجــه قــرار گرفــت‪ .‬در‬ ‫کنــار ایــن مجموعــه‪ ،‬عکس هــای او از معمــاری‬ ‫بومــی شــهرهای ایــران و بناهــای تاریخــی ماننــد‬ ‫تخــت جمشــید اثــاری بســیار چشــمگیر هســتند‬ ‫و نمونــه درخشــان ان را می تــوان در روی جلــد‬ ‫نــوار نــوا اثــر اســتاد شــجریان ســراغ کــرد‪.‬‬ ‫علــی ضیایــی بــه عکاســی در بُعــد‬ ‫جامعه شناســی ان نیــز بســیار توجــه داشــت و‬ ‫رنــج‪ ،‬محرومیــت و تنهایــی غ ـم زده بشــر را در‬ ‫تصاویــر او از کــودکان روســتایی شــاهد هســتیم‪.‬‬ ‫او کــه از دوســتداران طبیعــت و کوهنــوردی بــود‬ ‫بــه قلــه کلیمانجــارو و ارارات صعــود کــرد و‬ ‫تصاویــر زیبایــی را بــه ثبــت رســاند‪.‬‬ ‫علــی ضیایــی در ســن ‪ 58‬ســالگی در پــی تحمل‬ ‫یــک بیمــاری ســخت چشــم از جهــان فروبســت‬ ‫و گنجینــه ای گران بهــا از عکس هایــش را بــه‬ ‫جــا گذاشــت‪ .‬یــادش گرامــی‪.‬‬ ‫شــب علیقلــی ضیایــی در ســاعت پنــج عصــر‬ ‫ســه شــنبه (چهاردهــم دی) در محــل کانــون ‬ ‫زبــان فارســی در بنیــاد موقوفــات دکتــر محمــود‬ ‫افشــار برگــزار گردیــد و تیــم تصویــری زیروبــم‬ ‫بــا حضــور در ایــن مراســم بــا تنــی چنــد از‬ ‫دوســتان و اعضــای خانــواده ایــن مرحــوم‬ ‫گفتگــوی کوتاهــی بــه عمــل اورد کــه بــه‬ ‫خواندنــش دعوتیــد‪:‬‬ ‫خانم ژیال نوروزی‪ ،‬همسر اقای‬ ‫علیقلی ضیایی‬ ‫خانم نوروزی از اقای ضیایی و خاطرات تان با‬ ‫ایشانکمیبرایمانبگویید‪...‬‬ ‫در دانشــکده بــا همدیگــر اشــنا شــدیم‪ ،‬هــر دو‬ ‫معمــاری خواندیــم‪ .‬از همــان اوایــل دانشــکده‬ ‫ایشــان بــه عکاســی خیلــی عالقه منــد بــود‬ ‫و در ســفرهایی کــه بــا هــم بودیــم و یــا‬ ‫ســفرهای کاری عکس هــای بســیار زیــادی‬ ‫می گرفــت‪ .‬عکس هــای خرمشهرشــان مربــوط‬ ‫بــه یکــی از پروژه هــای مهندســی و مشــاوره‬ ‫کــه در خرمشــهر انجــام می شــد‪ ،‬اســت‪ .‬ایشــان‬ ‫شــش ماه در خرمشــهر بودنــد‪ ،‬ایــن عکس هــا‬ ‫حاصــل حضــور مســتمر ایشــان در خرمشــهر‬ ‫اســت‪ .‬عکس هــای پرتره هــا هــم بــه هفــده‪-‬‬ ‫هجده ســال پیــش مربــوط می شــود کــه در‬ ‫مجموعــه چهار‪-‬پنج ســاله جمــع اوری شــده و‬ ‫بعضی هایــش هــم بــه همــت اقــای دهباشــی و‬ ‫اقــای فیــروز شــافعی بــوده اســت‪.‬‬ ‫اگر بخواهید یک ویژگی بارز و شاخص از‬ ‫ایشان بگویید‪ ،‬چه خواهد بود؟‬ ‫فروتنی‬ ‫عــرض کــردم کارهــای عکاسـی اش زمانــی ارائه‬ ‫شــد کــه خــودش از دنیــا رفتــه بــود‪ .‬هیچ وقــت‬ ‫تمایلــی نشــان نــداد کــه نمایشــگاهی از کارهــای‬ ‫عکاســی اش بگــذارد‪.‬‬ ‫خاطره مشترکتان؟‬ ‫خاطــره مشــترکمان خیلــی اســت؛ ان دورانــی که‬ ‫بــا همدیگــر بــرای بازدیــد پروژه هــا می رفتیــم و‬ ‫زمان هایــی کــه در اتلیــه بــا هــم کار می کردیــم‪،‬‬ ‫همــه خاطــره اســت‪ .‬بــه کارهایــی کــه انجــام‬ ‫م ـی داد شــرافت حرف ـه ای داشــت‪ ،‬مــن و همــه‬ ‫کســانی کــه بــا ایشــان همــکاری داشــتند‪ ،‬درس‬ ‫شــرافت کاری و درس مســئولیت پذیری و‬ ‫فروتنــی را از ایشــان یــاد گرفتیــم‪ .‬همــه ایــن‬ ‫حــس مشــترک را بــه ایشــان دارنــد‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫ازچنـــددانــگصــــدا‬ ‫تاتئــاتــربـــی صـــــدا‬ ‫باعلیــــرضــاخمســه‬ ‫گفتگوی اختصاصی‪+‬ضمیمه تصویری‬ ‫زاده نهــم بهمــن مــاه ‪ 1331‬در تهــران اســت اما به‬ ‫روایتــی پدرانــه زمــان احمدشــاه بــه دنیــا امــده و‬ ‫مــادر معتقــد اســت یــک روز زمســتانی؛ هیچ کس‬ ‫درســت نمی دانــد و انــگار ان ســال جنــگ‬ ‫جهانــی دوم تمــام شــده اســت! علیرضــا خمســه‬ ‫بازیگــر تئاتــر‪ ،‬ســینما و تلویزیــون همیشــه در‬ ‫نقش هایــش خــوش درخشــیده و ســهم بزرگــی‬ ‫از خاطــرات خوشــایند تصویــری چنــد نســل را‬ ‫بــه خــودش اختصــاص داده اســت‪.‬‬ ‫ضمیمه تصویری در‪:‬‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫تیــم گفتگوی تصویــری‪ :‬مرضیــه جعفری‪ ،‬انســیه‬ ‫چراغعلــی و مریم لشــنی‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪26‬‬ ‫منشا این همه انرژی خوب‪ ،‬شادی و حس‬ ‫خوب کجاست؟‬ ‫اگــر این هــا را راجــع بــه مــن می گوییــد‬ ‫کــه به خاطــر اغراقتــان تشــکر می کنــم‪ ،‬ایــن‬ ‫نشــان دهنده لطــف و محبــت شــما اســت‪ .‬وقتــی‬ ‫شــما شــناخت و جهان بینــی پیــدا کــرده باشــید و‬ ‫بــه ایــن نتیجــه رســیده باشــید کــه انســان بــرای‬ ‫زیســتن‪ ،‬تاثیــر مثبــت گذاشــتن‪ ،‬بهره بــرداری از‬ ‫لذت هــای دنیــوی‪ ،‬بــرای اینکــه راه خیــر در‬ ‫پیــش بگیــرد‪ ،‬دســتی از دســت های نیازمنــد را‬ ‫بگیــرد و راهــی از راه هــای ناگشــوده را بــاز کنــد‪،‬‬ ‫زاده شــده اســت؛ نتیجـه اش ایــن اســت کــه تاثیــر‬ ‫مثبــت می گــذارد‪ .‬ان انــرژی مثبتــی کــه شــما‬ ‫می گوییــد ناشــی از شــناخت و جهان بینــی‬ ‫اســت کــه انســان بعــد از تجربــه و زیســتن‬ ‫طوالنــی به دســت مــی اورد و ایــن اتفاقــی‬ ‫می افتــد کــه شــما فرمودیــد‪.‬‬ ‫چطور و چه زمانی به این شناخت رسیدید؟‬ ‫یکــی از دوســتان کتابــی به نام «شــناخت خــود» را‬ ‫می خوانــد و بــه مــن می گفــت چقــدر پیچیــده و‬ ‫ســخت اســت کــه ادم بــه شــناخت خــود برســد‪،‬‬ ‫شــما چگونــه فهمیدیــد کــه بــه بازیگــری نیــاز‬ ‫داریــد؟ گفتــم نمی دانــم‪ ،‬اگــر ایــن شــناخت در‬ ‫ایــن مقطــع ســنی‪ ،‬حاصــل تجربــه باشــد‪ ،‬طبعــا‬ ‫پاســخ روشــنی دارد ولــی اگــر از ‪ 13‬ســالگی بــه‬ ‫ایــن نیــاز رســیده باشــی‪ ،‬بــه اینکــه مــن بازیگــر‬ ‫هســتم و تــا موقعــی کــه بــازی می کنــم هســتم‬ ‫و تــا هســتم بــازی می کنــم‪ ،‬ایــن یک جــور‬ ‫شــناخت از خــود اســت‪.‬‬ ‫چهشدکهبازیگریوژانرکمدیراانتخابکردید؟‬ ‫‪ 13‬ســالم بــود و در دبیرســتان بــه ایــن نتیجــه‬ ‫رســیدم کــه ایــن همــه شــغل و راه در مقابــل مــا‬ ‫اســت ولــی مــن یــک راه را بیشــتر نبایــد انتخــاب‬ ‫کنــم کــه ان هــم بازیگــری در ژانــر کمــدی اســت‪.‬‬ ‫بنابرایــن اولین نمایشــی کــه کار کــردم یک نمایش‬ ‫کمــدی به نــام «عیــد دیدنــی» بــود‪ .‬اخریــن کاری‬ ‫هــم کــه بــازی کــردم یــک کار تلویزیونــی کمــدی‬ ‫بــود‪ .‬نزدیــک بــه نیــم قــرن تجربــه بــازی در ژانــر‬ ‫کمــدی یــا اگــر کمــدی نبــوده در ژانــر خانــواده یا‬ ‫کــودک و نوجــوان بــوده اســت کــه وجــه غالــب‬ ‫ان نیــز شــادمانی و نشــاط یا مفــرح بــودن ذات کار با این حساب پانتومیم ژانر متنوعی است‪...‬‬ ‫بــوده اســت‪ .‬مــا بــه همــه ان هــا اصطالحــا گونــه پانتومیــم بــه یــک ژانــر یــا گونــه محــدود‬ ‫یــا ژانــر کمــدی می گوییــم‪.‬‬ ‫نمی شــود‪ .‬اگــر در یونــان باســتان پانتومیــم‬ ‫به صــورت فــردی اجــرا می شــد‪ ،‬امــروزه‬ ‫رشته تحصیلی شما روان شناسی است‪ ،‬اثرات‬ ‫بازیگــران پانتومیــم می تواننــد گروهــی کار کننــد‪،‬‬ ‫این رشته روی کار و زندگی تان چگونه بوده‬ ‫امــا پانتومیــم کالســیک‪ ،‬پانتومیــم تک نفره اســت؛‬ ‫بازیگــری بــا انعطــاف بــاالی بدنــی در یــک نقطه‬ ‫است؟‬ ‫واقعیــت ایــن اســت کــه مــن روان شناســی نبــودم از جهــان می ایســتد‪ ،‬جهــان پیرامونــش را خــراب‬ ‫کــه بازیگــری را انتخــاب کنــم و از روان شناســی می کنــد و جهانــی نــو می ســازد‪ .‬پانتومیــم بــرای‬ ‫تاثیــر بگیــرم؛ مــن در اصــل بازیگــری بــودم کــه مــن رشــته بســیار جذابــی بــود زیــرا بازیگــر نــه‬ ‫بــه روان شناســی گرایــش پیــدا کــردم‪ .‬علتــش هم از امکانــات اشــرافی و اعیانــی تئاتــر اســتفاده‬ ‫ایــن بــود کــه فکــر می کــردم بــرای کار بازیگــری می کنــد و نــه نیــاز بــه امکانــات صنعتــی و‬ ‫ِرســناژها تکنولــوژی تئاتــر معاصــر دارد‪ .‬بازیگــر گوشـه ای‬ ‫نیــاز بــه شــناخت روان شــخصیت ها‪ ،‬پ ُ‬ ‫یــا حتــی روان شناســی گروهــی و فــردی و از یــک جهــان‪ ،‬خیابــان یــا صحنــه می ایســتد و‬ ‫ِرســناژ نمایشــی اســت‪ .‬بــه بــدون بهــره بــردن از گریــم‪ ،‬نــور و صــدا‪ ،‬بــه‬ ‫روانــکاوری نقــش و پ ُ‬ ‫ایــن لحــاظ وقتــی کــه بازیگــر بــودم فکــر کــردم تصویــر یــک جهــان زشــت یــا زیبــا می پــردازد‬ ‫چقــدر خــوب اســت کــه نســبت بــه کارم دیدگاه کــه بســتگی بــه ایــن دارد کــه چــه هدفــی را‬ ‫روان شناســی هــم پیــدا کنــم‪ .‬رشــته روان شناســی‪ ،‬دنبــال می کنــد‪ .‬پانتومیــم را بایــد اموخــت‪.‬‬ ‫رشــته ای بــود کــه بــه‬ ‫چرا؟‬ ‫مــن کمــک می کــرد تــا‬ ‫به دلیــل اینکــه مــا در‬ ‫با‬ ‫تکلیفش‬ ‫ما‬ ‫جامعه‬ ‫در بازیگــری بــا شــناخت‬ ‫زندگــی لحظــات بســیار‬ ‫بهتــری کار کنــم‪.‬‬ ‫نیست‬ ‫روشن‬ ‫موسیقی‬ ‫تاثیرگــذاری داریــم کــه‬ ‫در ان هیــچ کلمــه ای‬ ‫منتقــل نمی شــود و مــا در‬ ‫حیرتیــم کــه چگونــه یــک انســان بــدون اینکــه‬ ‫شما جزء معدود بازیگرانی هستید که در‬ ‫حــرف بزنــد‪ ،‬روی مــا تاثیــر می گــذارد! چــه‬ ‫زمینه پانتومیم نیز خیلی کار کردید و یکی از بســا در اثــار نمایشــی شــخصیت های مانــدگار‪،‬‬ ‫شــخصیت هایی باشــند کــه حضــور دارنــد امــا‬ ‫تخصص های شما است‪ .‬چه شد که به سمت‬ ‫کالم ندارنــد‪ .‬به طــور مثــال در ســریال «پایتخــت»‬ ‫پانتومیم گرایش پیدا کردید؟‬ ‫پانتومیــم شــاید دشــوارترین شــاخه بازیگــری شــخصیت هایی داریــم کــه مکــررا صحبــت و‬ ‫باشــد‪ .‬در ایــن شــاخه از بازیگــری مــا فقــط از حتــی پرگویــی می کننــد‪ ،‬درحالی کــه همان جــا‬ ‫بدنمــان بــرای بیــان مفاهیــم اســتفاده می کنیــم‪ .‬در شــخصیتی در ســکوت کامــل حضــور دارد‪ .‬ایــن‬ ‫شــیوه های دیگــر بازیگــری مخصوصــا در تئاتــر‪ ،‬بــازی در ســکوت یــا حضــور بــدون کالم‪ ،‬یکــی‬ ‫بــا اســتفاده از بیــان و قــوه ناطقــه بازیگــر‪ ،‬خیلــی از پیچیدگی هــای بازیگــری اســت کــه پانتومیــم‬ ‫از مفاهیــم راحت تــر منتقــل می شــود‪ .‬اگــر بــه بــه مــا امــوزش می دهــد‪.‬‬ ‫پانتومیــم گرایــش پیــدا کنیــد‪ ،‬ایــن دشــواری در از راحتی شما با صورت و بدنتان به عنوان‬ ‫بــازی شــاید ‪ 10‬برابــر مشــکل تر‬ ‫یک ویژگی یاد می کنند‪ ،‬ایا این هم ریشه‬ ‫می شــود چــون شــما مجــاز‬ ‫در یادگیری پانتومیم دارد؟‬ ‫نیســتید حتی از یــک واژه‬ ‫یکــی از مهم تریــن دروس بازیگــری نرمــش و‬ ‫اســتفاده کنیــد‪ .‬پانتومیــم‬ ‫انعطــاف بــدن اســت کــه خیلــی از بازیگــران‬ ‫نوعــی تئاتــر ســکوت‬ ‫فرامــوش می کننــد‪ .‬بســیاری از همــکاران‬ ‫یــا تئاتــر خامــوش‬ ‫مــا می گوینــد کــه مــا در دوران‬ ‫اســت‪ .‬می توانیــد بــا‬ ‫دانشــجویی نرمــش و حرکــت بدنــی‬ ‫ان نمایش هــای جمعــی‪،‬‬ ‫کار می کردیــم ولــی امــروز کــه‬ ‫کمــدی‪،‬‬ ‫فــردی‪،‬‬ ‫یــک هنرپیشــه حرفــه ای هســتیم‬ ‫تــراژدی و ملــودرام‬ ‫دیگــر نیــازی بــه ایــن چیزهــا‬ ‫کار کنیــد‪.‬‬ ‫نداریــم‪ .‬پیتــر بــوروف‪ ،‬اســتاد‬ ‫مســلم تئاتــر‪ ،‬در کتابــی بــه‬ ‫اســم «فضــای خالــی» توصیــف‬ ‫می کنــد کــه نرمــش‪ ،‬حرکــت‬ ‫بدنــی و تمرینــات بازیگــری برای‬ ‫بازیگــر مثــل وجیــن کــردن‬ ‫علف هــای هــرز اســت‪ .‬یــک‬ ‫کشــاورز نمی توانــد بگویــد‬ ‫کــه مــن وقتــی جــوان بــودم‬ ‫زمیــن کشــاورزی را وجیــن‬ ‫کــردم و علف هــای هــرزش‬ ‫را گرفتــم‪ .‬حتــی اگــر ‪ 80‬ســال‬ ‫هــم کشــاورز باشــد‪ ،‬بایــد هــر ســاله‬ ‫علف هــای هــرز را از زمینــش وجیــن‬ ‫کنــد‪ .‬مــا بازیگــران نیــز نه هــر ســاله بلکه‬ ‫هــر روزه نیــاز بــه نرمــش و حرکت بدنی‬ ‫داریــم‪ .‬یکــی از تخصص هــای مــن‬ ‫امــوزش نرمــش و حرکت هــای بدنــی‬ ‫اســت کــه یــک بازیگــر چگونــه بایــد‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫ـی و‬ ‫ـرژی منفـ‬ ‫ـما از انـ‬ ‫ـه شـ‬ ‫ـای خمسـ‬ ‫اقـ‬ ‫دام و‪ ...‬صحبــت کردیــد‪ ،‬ایــا در ایــن‬ ‫حرفــه هــم چنیــن چیزهایــی وجــود‬ ‫دارد؟ امــکان دارد کــه بــرای کســی‬ ‫دامــی پهــن شــود؟‬ ‫بلــه‪ ،‬کافــی اســت بــه اخبــار توجــه کنیــد‪ .‬فــرض‬ ‫کنیــد کــه دو شــبکه تلویزیونــی بــرای مناســبتی‬ ‫قــرار اســت کــه یــک مهمــان ویــژه دعــوت کنند‪،‬‬ ‫بعــد ایــن رقابت هــا از حالــت طبیعــی خــودش‬ ‫خــارج می شــود و حالــت ناســالم می گیــرد کــه‬ ‫بــه نظــر مــن پشــت ایــن رقابــت یــک انــرژی‬ ‫منفــی وجــود دارد‪ ،‬درحالی کــه در شــرایط ســالم‬ ‫احســاس می کنیــم کــه نیــازی بــه ایــن نــوع از‬ ‫رقابــت نیســت‪ .‬یــا مثال امــروز در فضــای مجازی‬ ‫خبــری مبنــی بــر دســتگیری یــک طنزپــرداز در‬ ‫یــک مهمانــی مختلــط را می خوانیــد‪ ،‬کامــا ‬ ‫معلــوم اســت کــه وقتــی هنرمنــدی در چنیــن‬ ‫جامعــه اخالق مــدار و اخالق گرایــی فعالیــت‬ ‫می کنــد بایــد از حضــور در خیلــی از مجامعــی‬ ‫کــه شــاید دامــی در ان باشــد‪ ،‬پرهیــز کنــد کــه‬ ‫ایــن نیــاز بــه هوشــمندی دارد‪ .‬معمــوال ادم هایــی‬ ‫در جامعــه هســتند کــه دوســت ندارنــد شــخصی‬ ‫بدرخشــد و ســتاره مجلســی شــود‪ ،‬برایــش یــک‬ ‫پارتــی ترتیــب می دهنــد‪ ،‬زنــگ هــم خودشــان‬ ‫می زننــد و بعــد ماموریــن می اینــد و می گوینــد‬ ‫اقــای فالنــی هــم کــه اینجــا اســت!‬ ‫خیلی بی انصاف هستند‪...‬‬ ‫این هــا به خاطــر ایــن اســت کــه گاهــی‬ ‫گوشــه ای از جامعــه عــاری از ســامت شــده‬ ‫اســت کــه ان بخــش را بایــد درمــان کــرد‪ .‬اگــر‬ ‫مــن رئیــس پلیــس باشــم و کســی بــرای مهمانــی‬ ‫زنــگ بزنــد‪ ،‬اول می گویــم خــب خــود شــما‬ ‫کــه نبایــد ایــن گــزارش را می دادیــد‪ ،‬ایــن یعنــی‬ ‫ادم فروشــی‪ ،‬گــزارش همــکار و غیبــت کــردن!‬ ‫از خانواده نیکی که در ان پرورش یافتید‪،‬‬ ‫صحبت کردید‪ ،‬خودتان چقدر دغدغه پرورش‬ ‫بچه ها در یک خانواده نیک را دارید؟‬ ‫کســانی کــه بــه افــق و دوردســت نــگاه دارنــد‪،‬‬ ‫معمــوال در چاله هایــی کــه شــهرداری ترمیــم‬ ‫نکــرده اســت‪ ،‬می افتنــد‪ .‬نــگاه مــن بــه ان‬ ‫دوردس ـت ها نیســت‪ .‬شــخصی را مجســم کنیــد‬ ‫کــه بخواهــد همــه جوانــان جهــان را ارشــاد کند‪،‬‬ ‫بعــد از مدتــی می بینیــد کــه بچ ـه اش خودکشــی‬ ‫کــرده یــا معتــاد شــده اســت‪.‬‬ ‫اگــر هرکــس باغچــه خانــه خــودش را بیــل‬ ‫بزنــد‪ ،‬مطمئــن باشــید کــه جامعــه ایرانــی یــک‬ ‫باغســتان و گلســتان خواهــد شــد‪ .‬اشــکال از‬ ‫انجایــی اســت کــه همــه در حــال ارشــاد هســتند‪.‬‬ ‫مــا وزارت ارشــاد داریــم ولــی نیــازی بــه ارشــاد‬ ‫نداریــم؛ مــا هــر کــدام از پــدر مادرهــا خودمــان‬ ‫می توانیــم مرشــد باشــیم‪ ،‬مثــا مــن یــک همســر‬ ‫و دو فرزنــد دارم‪ ،‬بایــد بتوانــم ایــن خانــواده‬ ‫را ســالم بــه بــار اورم‪ .‬در هفتــه کتــاب تمــام‬ ‫مســولین کشــور شــروع بــه ســخنرانی دربــاره‬ ‫فوایــد کتــاب خوانــدن می کننــد‪ ،‬بعــد از انهــا‬ ‫نــام اخریــن کتابــی کــه خواندنــد را بپرســیم‪،‬‬ ‫واقعــا چیــزی بــرای گفتــن ندارنــد! ولــی مــن‬ ‫دو دختــرم را در خانــه عــادت می دهــم کــه بــه‬ ‫مــن و بــه مادرشــان نــگاه کننــد کــه شــب ها‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫و به همین دلیل وارد اجرا شدید؟‬ ‫اگــر وارد اجــرا شــدم فقــط بــه دلیــل ایــن بــود‬ ‫کــه تجربــه کنــم و شــاید یــک روزی زمینه هــای‬ ‫جدیــدی از بازیگــری پیــدا شــود کــه مــا هنــوز‬ ‫اســمی برایــش انتخــاب نکردیــم و مــن امــاده‬ ‫حضــور در ان قالب هــا هســتم‪ .‬دلیــل دیگــر‬ ‫اینکــه مــن خیلی دوســت دارم کــه از کنــار همین‬ ‫بازیگــری امــرار معــاش کنــم‪ ،‬دوســت نــدارم مثل‬ ‫خیلــی از همکارانــم کــه دو‪-‬ســه شــغله هســتند‪،‬‬ ‫چنــد شــغله شــوم‪ .‬خــب طبعــا می شــود ادم‬ ‫فقــط بازیگــر باشــد و در عیــن حــال رســتورانی‬ ‫داشــته باشــد یــا شــرکتی را اداره کنــد ولــی مــن‬ ‫ترجیــح می دهــم کــه اگــر در یــک ســریال‪ ،‬فیلــم‬ ‫یــا تئاتــری حضــور نــدارم‪ ،‬بــاز هــم در رســانه‬ ‫باشــم کــه ایــن می توانــد اجــرا‪ ،‬کارگردانــی و یــا‬ ‫نویســندگی بــرای یــک برنامــه باشــد‪.‬‬ ‫حتی حوزه تدریس‪...‬‬ ‫حــوزه تدریــس کــه یکــی از عشــق ها و‬ ‫عالقه هــای قدیمــی مــن اســت‪ .‬از ســال ‪1360‬‬ ‫تاکنــون کــه ‪ 1395‬هســتیم‪ 35 ،‬ســال اســت کــه‬ ‫ایــن حــوزه را تــرک نکــردم و تقریبــا هفتــه ای‬ ‫یــا ماهــی نیســت کــه در یکــی از ایــن اماکــن‬ ‫به عنــوان مــدرس حضــور نداشــته باشــم‪ .‬همیــن‬ ‫هفتــه گذشــته یــک ورک شــاپ در تهــران داشــتم‬ ‫و دو روز پیــش نیــز یــک ورک شــاپ بــا عنــوان‬ ‫پانتومیــم در دانشــگاه کاشــان داشــتم‪.‬‬ ‫رمز موفقیت و ماندگاری تان را در چه‬ ‫می دانید؟‬ ‫یکــی از ویژگی هــای جامعــه ســالم ایــن اســت‬ ‫کــه ادم هــا را نــه تنهــا بــه ســقوط نکشــاند بلکــه‬ ‫زمینــه ارتقــا و رشــد ادم هــا را در همــه حوزه هــا‬ ‫فراهــم کنــد؛ در جامعــه ناســالم ادم هــا در هــر‬ ‫موقعیتــی کــه باشــند‪ ،‬دائــم در خطــر ســقوط و‬ ‫“‬ ‫ازتجربهتهیه کنندگی تاندرتلوزیونبگویید‪.‬‬ ‫هیچ وقت تهیه کننده نبودم‪.‬‬ ‫داستان جلد‬ ‫همیشــه بــدن منعطفــی داشــته باشــد‪ .‬بســیاری به نــزول هســتند؛ مثــا ملــت ایــران خیلــی ملــت‬ ‫اشــتباه فکــر می کننــد کــه منظــور از بــدن امــاده‪ ،‬گشاده دســتی اســت‪ ،‬حــاال فــرض کنیــد ملتــی‬ ‫بــدن برازنــده و زیبــا اســت‪ .‬خیــر‪ ،‬بــدن می توانــد تنگ نظــر باشــد‪ ،‬اگــر همیشــه موفــق باشــی بــه‬ ‫چــاق یــا الغــر‪ ،‬پیــر یــا جــوان یــا کــودک باشــد‪ ،‬انــواع و اقســام ترفندهــا و حیله هــا در صــدد‬ ‫زن و مــرد‪ ،‬فقیــر و غنــی‪ ،‬زشــت و زیبــا فرقــی بازپس گیــری توفیــق شــما هســتند‪ .‬جامعــه‬ ‫نمی کنــد ولــی بایــد بــدن منعطفــی داشــته باشــد‪ .‬ســالم بــرای ادم هــا حداقــل اگــر امــکان رشــد‬ ‫فراهــم نکنــد‪ ،‬امــکان بقــا در همــان ســطح را‬ ‫شما تجربه فعالیت در حرفه های مختلفی را‬ ‫فراهــم می کنــد‪ .‬شــاید یکــی از امتیــازات مــا‬ ‫ایــن اســت کــه در خانــواده و جامعــه ای رشــد‬ ‫داشتید‪ ،‬چه شد که وارد حرفه اجرا شدید؟‬ ‫کردیــم کــه کســی بــه‬ ‫یکــی از روحیــات هــر‬ ‫مــا حســودی نکــرده‬ ‫جوانــی تجربه گرایــی‬ ‫اســت‪ ،‬کســی برایمــان‬ ‫اســت‪ .‬معمــوال تا ســنین‬ ‫ما وزارت ارشاد داریم‬ ‫پرونده ســازی نکــرده‬ ‫خاصــی ایــن روحیــه‬ ‫ولی نیازی به ارشاد نداریم‬ ‫اســت‪ ،‬دامــی در مقابــل‬ ‫جوانــی بــرای ادم هــا‬ ‫مــا نگســترده اند و هیــچ‬ ‫طبیعــی اســت و دســت‬ ‫انــرژی منف ـی ای بــرای مــا‬ ‫بــه تجربیــات مختلــف‬ ‫می زننــد‪ .‬از یــک ســنی مثــا ‪ 50-40‬یــا بــرای صــادر نکرده انــد‪ .‬برخــی مواقــع خــود ادم دچــار‬ ‫برخــی ‪ 60‬ســالگی ایــن حالــت تجربه گرایــی ایــن اشــتباه می شــود کــه زیاده خواهــی می کنــد‬ ‫متوقــف می شــود و در ایــن وضعیــت دیگــر نیــاز و ایــن اتفــاق در حرفــه مــا نیــز می افتــد؛ مثـا بــه‬ ‫بــه کســب تجربــه جدیــد احســاس نمی شــود‪ .‬کــرات پیــش امــده کــه مــن به عنــوان تهیه کننــده‬ ‫بــرای همیــن اســت کــه ادم هــا در قالب هایــی برنامــه خــودم باشــم‪ ،‬تهیه کنندگــی درامــد بهتری‬ ‫کــه از جوانــی در ان هــا حضــور داشــتند مانــدگار هــم نســبت بــه بازیگــری یــا کارگردانــی دارد‬ ‫می شــوند‪ .‬یکــی از دالیلــی کــه مــن هــر زمینـه ای ولــی مــن هرگــز وارد ایــن حــوزه نشــدم چــون‬ ‫را تجربــه می کنــم ایــن اســت کــه می خواهــم بــه نظــرم پراکنــده کــردن نیروهــا باعــث تضعیف‬ ‫انهــا می شــود‪ .‬هرچقــدر‬ ‫بــه خــودم‪ ،‬طبیعــت و‬ ‫مــا بتوانیــم ایــن نیروهای‬ ‫بــه مخاطبــم بگویــم کــه‬ ‫پراکنــده را حــول یــک‬ ‫خمســه هنــوز جــوان‬ ‫می خواهم بگویم که‬ ‫محــور قــرار بدهیــم‪،‬‬ ‫اســت و دارد تجربــه‬ ‫میــزان توفیقمــان نیــز‬ ‫خمسه هنوز جوان است‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫بیشــتر خواهــد شــد‪.‬‬ ‫یعنی کسی که ان کار را می کند مجرم تر از‬ ‫ان کسی است که به ان مهمانی رفته است؟‬ ‫بلــه چــون این هــا همــه می توانــد یــک دام‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫کتــاب می خوانیــم و االن دختــر بــزرگ مــن ‪ 22‬ســنتی مــا‪ ،‬موســیقی به عنــوان تزییــن و یــک‬ ‫ســال اســت تقریبــا همــه کتاب هــای رمــان و مــورد غیرضــروری تلقــی می شــود‪ .‬اینکــه مــا‬ ‫روان شناســی کــه در خانــه مــا اســت را خوانــده نمی توانیــم ســاز را در رســانه نشــان بدهیــم یــا‬ ‫اســت و دختــر دیگــرم کــه االن ‪ 9‬ســاله اســت از نســبت بــه کســی کــه ســاز دســت می گیــرد‬ ‫ســری کتاب هــای ســن خــودش جلوتــر اســت‪ .‬احســاس خوبــی نداریــم‪ ،‬نشــان دهنده ایــن‬ ‫بــه جــای شــعار دادن‬ ‫اســت کــه موســیقی‬ ‫بایــد عمــل کــرد‪ .‬بــه‬ ‫تعریــف نشــده اســت‪.‬‬ ‫عمــل کار برایــد‪ ،‬بــه تا موقعی که بازی می کنم هستم‬ ‫تعریف شما از موسیقی‬ ‫ســخنرانی نیســت!‬ ‫و تا هستم بازی می کنم‬ ‫چیست؟‬ ‫جامعــه امــروز نســبت بــه‬ ‫از ان فراتر افرادی‬ ‫همــه چیــز دچار اســترس و فشــار روانــی و انواع‬ ‫هستند که کتاب را جهت تزیین کتابخانه شان‬ ‫و اقســام گرفتاری هــا اســت و بــه هنــر نیــاز دارد‪،‬‬ ‫هنــر وســیله تســکین دهنده االم و مســائل اســت‬ ‫می خرند‪...‬‬ ‫همیــن هــم در دســت فراموشــی اســت‪ .‬می گویند و چــه هنــری ظریف تــر و دقیق تــر از موســیقی؟‬ ‫چــرا کتــاب بگذاریــم‪ ،‬چیزهــای قشــنگ تری هــم اگــر بــه جامعــه ایــن تعریــف را بدهیــد‪ ،‬دیگــر‬ ‫هســت کــه مامانــم از پاریــس فرســتاده! روزی بــه بچــه ای کــه مثــا ویولــن در دســت دارد‪،‬‬ ‫می رســد کــه نشــانی از کتــاب و کتاب خوانــی چــپ نــگاه نمی کنــد‪ .‬در جامعـه ای بــا تعریــف‬ ‫نخواهــد مانــد‪ .‬دوســتی بــه مــن گفــت کــه همــه غلــط از موســیقی می گوینــد ایــن‬ ‫کتاب هــا را در موبایل تــان بریزیــد‪ ،‬گفتــم نــه خانــواده مطــرب پــرورش‬ ‫مــن از شــکل کتــاب و لمــس ورق هــای ان لــذت می دهنــد! مطــرب‬ ‫یعنــی چــه؟ یعنــی‬ ‫می بــرم‪.‬‬ ‫کســی کــه اهــل‬ ‫طــرب اســت‪ ،‬نــه‬ ‫اصال انرژی خوبی ندارد‪...‬‬ ‫طــرب حــال بلکــه‬ ‫اصــا ان فضــا نیســت‪ .‬ان فضــای ســپهری‪ ،‬طــرب حــرام! ایــن‬ ‫حافــظ‪ ،‬فردوســی‪ ،‬موالنــا نیــاز بــه خلوتــی دارد نــگاه بــه موســیقی ســبب‬ ‫کــه در ایــن امــواج الکترومغناطیــس جایی نــدارد‪ .‬می شــود کــه نــه تنهــا موســیقی‬ ‫بایــد مــن باشــم و معنویــت و فضــای روحانــی و رشــد نکنــد بلکــه مثــل موســیقی‬ ‫لطیــف ماورائــی و در عیــن حــال واقعــی‪ .‬بــا ایــن امــروز ایــران‪ ،‬زیرزمینــی شــود و ایــن‬ ‫فضــای مجــازی ارتبــاط نگرفتــم و نتوانســتم همه خیلــی غلــط اســت‪ .‬موســیقی بایــد روی‬ ‫کتاب هایــم را در ان بریــزم‪.‬‬ ‫ســن باشــد و حرفــی از جامعــه امــروز داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬موســیقی بایــد االم مــن را تســکین‬ ‫اخیرا در شبکه نسیم برنامه کتاب باز پخش‬ ‫بدهــد‪ .‬چگونــه اســت کــه همــه جهان نســبت‬ ‫می شد که حالت شعاری نداشت و ادم را‬ ‫بــه موســیقی احســاس مثبتــی دارنــد‪ ،‬یکهــو‬ ‫یــک جامعــه احســاس منفــی دارد؟! پــس‬ ‫مشتاق و امیدوار می کرد که به سمت کتاب‬ ‫معلــوم می شــود کــه ان جامعــه موســیقی اش‬ ‫برود‪...‬‬ ‫را نشــناخته اســت‪ .‬اگــر موســیقی کردهــا را‬ ‫مــن فکــر می کنــم کــه این هــا اصــا نیــاز بــه بشناســید متوجــه می شــوید کــه ان هــا بیــش از‬ ‫کار رســانه ای نــدارد‪ .‬این هــا بایــد از والدیــن ‪ 80-70‬نــوع حرکــت مــوزون بــرای بــزم و رزم‬ ‫بــه فرزنــدان منتقــل شــود‪ .‬الگــوی اول بچه هــا و زندگــی و مــرگ دارنــد و چقــدر زیبــا اســت‬ ‫تلویزیــون نیســت‪ ،‬مــادر اســت‪ .‬مــا بایــد رفتــار به جــای اینکــه یــک ُکــرد بــرای مــا ســخنرانی‬ ‫درســت را بــروز بدهیــم تــا برایشــان الگــو شــود‪ .‬کنــد‪ ،‬مــا از موســیقی اش بفهمیــم کــه این هــا چــه‬ ‫ملــت مبــارزی بودنــد و همین طــور بقیــه اقــوام‬ ‫سیستم اموزشی مان هم باید کتاب خواندن‬ ‫ایرانــی‪ .‬ایــن موســیقی ایرانــی اســت و اســمش‬ ‫را بیشتر ترویج کند‪.‬‬ ‫اصــا مطربــی نیســت! ایــن موســیقی از ایمــان‪،‬‬ ‫مهم تریــن و مقدم تریــن نهــاد‪ ،‬خانــواده اســت تقــدس و معنویــت اســت‪ .‬بــزرگان موســیقی مــا‬ ‫و بعــد از ان اموزش وپــرورش‪ ،‬امــوزش عالیــه همــه اخالق گــرا بودنــد‪.‬‬ ‫و نهادهــای اجتماعــی و رســانه ها هســتند‪.‬‬ ‫بــرای خبرنــگاری در اداره ای اول از شــما شما چقدر موسیقی گوش می کنید؟‬ ‫تســت می گیرینــد و می پرســند کــه در چــه مــن هــر دو دختــرم را از ابتــدا بــه کالس هــای‬ ‫خانــواده ای بــزرگ شــدید و بعــد از شــما گواهــی ارف کــه بــرای موســیقی کــودکان اســت‪ ،‬بــردم‪.‬‬ ‫صحــت ســامت و رفتــار و شــخصیت و روان بچه هــا وقتــی بــا موســیقی بــه صــورت عــام‬ ‫می خواهنــد؛ یعنــی یــک دیوانــه یــا بیمــار روانــی اشــنا می شــوند‪ ،‬بعــد از مدتــی ســاز انتخــاب‬ ‫نمی توانــد در اداره ای کار کنــد ولــی همــان می کننــد‪ .‬دخترهــای مــن هــر دو ســاز پیانــو را‬ ‫ادم می توانــد ازدواج کنــد‪ ،‬در خواســتگاری انتخــاب کردنــد‪ .‬در خانــه مــا پیانــو یــک وســیله‬ ‫از او گواهــی صحــت عقــل نمی خواهنــد‪ ،‬از تزیینــی نیســت‪ ،‬وســیله ای کامــا کابــردی اســت‪.‬‬ ‫میــزان درامــدش می پرســند و بعــد از بچــه دار هــر دو هــم می خواننــد و هــم می نوازنــد و مــا‬ ‫شــدن اتفاقــات ســوء می افتــد کــه هیچ کــدام هــم برایشــان هــرکاری می کنیــم‪.‬‬ ‫نمی تواننــد دیگــری را مقصــر بداننــد‪.‬‬ ‫خودتان هم صدای خوبی دارید؟ در این‬ ‫شما چقدر اهل موسیقی هستید؟‬ ‫زمینه هم فعالیت می کنید؟‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـش‬ ‫ـ‬ ‫تکلیف‬ ‫ـه‬ ‫مــن فکــر می کنــم در جامعـه ای کـ‬ ‫بــرای بازیگرهــا ضــروری اســت کــه از شــش‬ ‫موســیقی روشــن نیســت‪ ،‬بــه شــدت ضرورتــش دانــگ هــر مهارتــی‪ ،‬یکــی‪-‬دو دانــگ داشــته‬ ‫احســاس می شــود و مــا بایــد از نــو تعریــف باشــند؛ از جملــه صــدا کــه مــن هــم بــه انــدازه‬ ‫کنیــم کــه موســیقی چیســت؟ چــون در جامعــه یکــی‪-‬دو دانــگ بهــره بــردم‪.‬‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪28‬‬ ‫“‬ ‫اهل سفر هم هستید و اینکه اگر بخواهید‬ ‫جایی حیرت انگیز را برای ما معرفی کنید‪،‬‬ ‫کجاست؟‬ ‫اهــل ســفر هســتم چــون انســان در ســفر بــه‬ ‫شــناختی بهتــر می رســد کــه در ایســتایی اتفاقــی‬ ‫نمی افتــد‪ .‬یکــی از ارزوهایــم ایــن اســت کــه‬ ‫هــر انســانی ایــن امــکان را داشــته باشــد کــه‬ ‫بتوانــد بــه ســفر بــرود‪ .‬یکــی از نشــانه های‬ ‫جامعــه مرفــه امکاناتــی اســت کــه بــرای ســفر‬ ‫شــهروندان خــودش فراهــم می کنــد‪ .‬اگــر در‬ ‫جامع ـه ای هســتید کــه ‪ 3‬یــا ‪ 5‬ســال اســت بــه‬ ‫ســفر نرفته ایــد‪ ،‬بایــد یقــه ان جامعــه را بگیریــد‬ ‫کــه مــن به عنــوان یــک شــهروند‬ ‫چطــور نمی توانــم در کشــور‬ ‫خــودم گردشــگری کنــم؟‬ ‫در طــول ســال‬ ‫داستان جلد‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫شــما بایــد حداقــل دو‪-‬ســه هفتــه امــکان ســفر‬ ‫داشــته باشــید‪ .‬در ســفری کــه مــن بــه یونــان‬ ‫رفتــم‪ ،‬در اکروپلیـ ِ‬ ‫ـس اتــن‪ ،‬توریسـت های بــاالی‬ ‫‪ 60‬ســال زیــادی دیــدم و گفتــم جالــب اســت که‬ ‫این هــا بــرای جامعــه ای هســتند کــه بازنشســته‬ ‫شــدند و حــاال در ایــام بازنشستگی شــان‬ ‫می خواهنــد جهــان را بشناســند‪ ،‬درحالی کــه‬ ‫در کشــور مــا پــدر مــن کــه بازنشســت شــود‪،‬‬ ‫تــازه بایــد بــرود در یــک اژانــس اتومبیــل کار‬ ‫کنــد‪ .‬بایــد حتمــا شــغل دیگــری باشــد چــون‬ ‫ایــن جامعــه بــرای ‪ 30‬ســال خدمــت بــه او‪،‬‬ ‫پاداشــی نــداده اســت! مــنِ علیرضــا خمســه‬ ‫کارمنــد وزارت ارشــاد و فرهنــگ اســامی‪،‬‬ ‫دریافتــی بازنشســتگی ام از وزارت ارشــاد‬ ‫هزارتومــان‬ ‫یک میلیون ودویســت وخورده ای‬ ‫اســت‪ .‬ایــن کارت را بــه خانمــم دادم ولــی ایشــان‬ ‫پنجــم بــرج کــه می شــود می گویــد بــاز این قــدر‬ ‫پــول بــده‪ !...‬حــاال تشــخیص ایــن جامعــه ایــن‬ ‫بــوده کــه مــن و امثــال مــن بعــد از ‪ 30‬ســال کار‪،‬‬ ‫یک میلیون ودویســت هزارتومــان برایــش کافــی‬ ‫اســت‪ .‬بــرای همیــن همــه بایــد دو‪-‬ســه شــغله‬ ‫شــوند‪ .‬مــن عاشــق جوامعــی هســتم کــه بــه یک‬ ‫عدالــت نســبی رســیدند چــون شــعار مــا هــم از‬ ‫بــدو انقــاب اســامی همیــن بــوده کــه جامعــه‬ ‫مــا عــدل علــی خواهــد بــود‪ .‬حضــرت علــی (ع)‬ ‫فرمودنــد‪« :‬اگــر جایــی ثروتــی کــوه و انباشــته‬ ‫شــد‪ ،‬بدانیــد کــه از حقوقــی زده شــده اســت»‪.‬‬ ‫شهرت خوب است یا بد؟‬ ‫نیــش اســت و نوش؛ یعنــی بخشـی اش ازاردهنده‬ ‫و بخشـی اش به شــدت شــیرین و گوارا اســت‪.‬‬ ‫ارزویی در حیطه کاریتان دارید که به ان‬ ‫نرسیدهباشید؟‬ ‫بلــه‪ ...‬در حرفــه مــا نیــز ایــن عدالــت بایــد وجود‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬مــا بازیگــران درجــه یکــی داریــم‬ ‫کــه گاهــی ‪ 5‬یــا ‪ 6‬ســال بیــکار هســتند‪ ،‬در‬ ‫عین حــال در همیــن جامعــه بازیگرانــی داریــم‬ ‫کــه ســاالنه ‪ 10‬فیلــم یــا ســریال بــازی می کننــد‪.‬‬ ‫معلــوم می شــود عدالــت حرف ـه ای در شــغل مــا‬ ‫نیســت‪ .‬مــا در انجمــن بازیگــران ‪ 500‬عضــو و‬ ‫در خانــه ســینما ‪ 4‬هــزار عضــو داریــم‪ .‬بســیاری‬ ‫از همــکاران مــا اکنــون بیــکار هســتند‪ ،‬حتــی‬ ‫حقــوق بازنشستگی شــان را هــم ندارنــد‪ .‬برخــی‬ ‫هنــوز خانــه ندارنــد و مســتاجرند‪ ،‬در فقــر به ســر‬ ‫می برنــد ولــی چــون هنرمنــد هســتند‪ ،‬صورتشــان‬ ‫را بــا ســیلی ســرخ نگــه می دارنــد‪ .‬مــن ارزو‬ ‫می کنــم کــه جامعــه مــا ان قــدر بهبــود پیــدا‬ ‫کنــد کــه بــرای همــه ملتــش از جملــه هنرمنــدان‪،‬‬ ‫دانشــمندان و معلم هایــش امکاناتــی فراهــم کنــد‬ ‫کــه درخــور و در شــان ان هــا باشــد‪.‬‬ ‫در مسیر حرفه ای تابه حال پیش امده که‬ ‫ناامید شوید؟‬ ‫بلــه‪ ...‬خیلــی‪ ،‬چــون انتخــاب شــغل بازیگــری‬ ‫قبــل از اینکــه پاســخ بــه نیازهــا و تمنیــات‬ ‫درونــی خــودم باشــد‪ ،‬یــک رویکــرد اجتماعــی‬ ‫بــود‪ .‬مــا فکــر می کردیــم کــه بازیگــری نوعــی‬ ‫اصــاح الگوهــای اجتماعــی و رفتارهــای جمعی‬ ‫اســت‪ .‬مثــا می رفتــم نانوایــی می دیــدم شــاطر‬ ‫از توالــت درامــده و دســتش را فقــط بــا اب‬ ‫می شــوید و دوبــاره خمیــر می گیــرد‪ ،‬بــه دو‬ ‫شــاطر گفتــم صابــون بزنیــد‪ ،‬وقتــی دیــدم نتیجــه‬ ‫نــداد‪ ،‬مجموعـه ای بــرای تلویزیــون کار کــردم که‬ ‫قــرار بــود مســائل بهداشــتی را یــاد بدهــد‪ ،‬امــا‬ ‫بــاز نتیجــه نــداد‪ .‬تئاتــر یــا ســریال بــرای اصــاح‬ ‫رفتارهــای نامناســب دیگــر ســاختم امــا بــه مرور‬ ‫دیــدم نــه این هــا اصــاح نمی شــوند چــون ایــن‬ ‫چیزهــا بایــد در خانــواده امــوزش داده می شــد‬ ‫نــه از طریــق تلویزیــون‪ .‬گاهــی احســاس می کنــم‬ ‫اب در هــاون کوبیــدم‪ ،‬بــه قــول خانمــم یلخــی‬ ‫شــدم‪ .‬ایــن جاهــا مــن دیگــر ناامیــد شــدم‪.‬‬ ‫اگر بخواهید به عنوان یک هنرمند و یک پدر‬ ‫از سال های کار و زندگی تان نکته ای به ما‬ ‫بگویید که گوشه ذهنمان بگذاریم‪ ،‬چیست؟‬ ‫خوشــبختانه در عصــر خوبــی زندگــی می کنیــم‪.‬‬ ‫عصــری کــه رقابــت بــه شــدت تنگ وتنگ تــر‬ ‫شــده اســت‪ .‬عصــری کــه جایــی بــرای تنبلــی‪،‬‬ ‫مهارت هــای کــم و معمولــی بــودن نگذاشــته‬ ‫اســت‪ .‬از ابتــدا بایــد مهارت هایــی را یــاد بگیریــد؛‬ ‫بایــد یــک زبــان دوم بلــد باشــید‪ ،‬طــوری نباشــد‬ ‫کــه مثــا وقتــی اقــای ظریــف انگلیســی حــرف‬ ‫می زنــد‪ ،‬همــه مــا خوشــحال شــویم کــه چقــدر‬ ‫انگلیسـی اش خــوب اســت‪ ،‬هیچ کســی انگلیســی‬ ‫بلــد نیســت‪ .‬کمتــر دیــده می شــود مدیــری کــه‬ ‫هــم ورزشــکار باشــد و هــم هنرمنــد‪ .‬ارزویــم‬ ‫ایــن اســت تــا روزی برســد کــه جوان هایمــان‬ ‫بفهمنــد کــه امــروز‪ ،‬روز کـم کاری نیســت و بایــد‬ ‫بــه شــدت مجهز بــه علــوم و فنــون زمانه باشــند‪.‬‬ ‫خیلی محبت کردید که امروز مهمان ما‬ ‫بودید‪ ،‬روز و روزگار بر شما خوش‪.‬‬ ‫خیلــی خوشــحال شــدم کــه بــا شــما صحبــت‬ ‫کــردم‪ ،‬ان شــاءاهلل کــه بــرای همــه شــما‬ ‫همین طــور باشــد‪.‬‬ ‫‪29‬‬ ‫چنـد و نیـم دقـیقه با‬ ‫الهــــه حـصــــاری‬ ‫اختصـاصـــــی‪ +‬ضمیـمه تصـویری‬ ‫ضمیمه تصویری در‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪30‬‬ ‫تیــم گفتگــوی تصویــری‪ :‬مرضیــه جعفــری و‬ ‫ســهند داداشی نســب‪.‬‬ ‫خونگــرم‪ ،‬خــوش رو‪ ،‬مــودب و مهربــان اســت؛‬ ‫بــا اینکــه هنــوز بــا یلــدای «هشــت و نیــم‬ ‫دقیقــه» در ذهــن و دل مــردم جــا خــوش کــرده‬ ‫اســت امــا عینــک ســیاه شــهرت بــر چشــم‬ ‫نــزده و محبوبیــت را انتخــاب کــرده اســت‪.‬‬ ‫حصــاری متولــد ‪ 18‬مــرداد ‪ 1369‬در تهــران‬ ‫اســت و مربــی ورزش‪ .‬از الهــه جــا ِن حصــاری‬ ‫می پرســم‪:‬‬ ‫تحصیل کرده دو رشته زبان و ورزش‬ ‫هستید؛ کارشناسی زبان و فوق دیپلم تربیت‬ ‫بدنی‪ ،‬چرا زبان؟ چرا ورزش؟‬ ‫هــر دو قطعــا بخاطــر عالقــه؛ مــن از کودکــی‬ ‫بخاطــر عالقــه شــخصی و تحــت تاثیــر مــادرم‬ ‫کــه همیشــه ورزش می کردنــد‪ ،‬رشــته تربیــت‬ ‫بدنــی را انتخــاب کــردم و بعــد بــا فاصلــه‬ ‫زمانــی نســبتا زیــادی و بــه توصیــه اســتادم در‬ ‫کالس هــای ازاد زبــان مبنــی بــر اینکــه در ایــن‬ ‫زمینــه اســتعداد دارم ایــن رشــته را بــه شــکل‬ ‫دانشــگاهی دنبــال کــردم‪.‬‬ ‫مدرک ایلتس یا تافل هم دارید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬چنــد تــرم مانــده بــه اخــذ مــدرک از‬ ‫موسســات ازاد وارد دانشــگاه در رشــته زبــان‬ ‫شــدم‪.‬‬ ‫سایقه ترجمه یا تدریس دارید؟‬ ‫ترجمــه و تدریــس زبــان خیــر امــا مــدرس‬ ‫یــوگا و فیتنــس یــا بدنســازی هســتم‪.‬‬ ‫از چندسالگی ورزش را حرفه ای‬ ‫دنبال کردید؟‬ ‫همانطــور کــه عــرض کــردم از‬ ‫کودکــی عاشــق تحــرک بــوده‬ ‫و به طــور جــدی ورزش‬ ‫می کــردم و دنبــال مــدارک‬ ‫فیتنــس و بدنســازی رفتــم‪.‬‬ ‫زمانــی کــه ورزش یــوگا‬ ‫در کشــورمان مطــرح شــد‬ ‫خیلــی بــه ان عالقه منــد‬ ‫شــدم و کنجــکاو بــودم‬ ‫دربــاره اش‬ ‫بیشــتر‬ ‫بدانــم‪ .‬از انجایــی کــه‬ ‫خــودم ادم بســیار پرانــرژی‬ ‫و پرجنب وجوشــی هســتم‪ ،‬ابتــدا‬ ‫فکــر می کــردم نمی توانــم بــا ایــن‬ ‫ورزش ارتبــاط برقــرار کنــم چــون‬ ‫بایــد یــک جــا بنشــینی و حرکــت‬ ‫زیــادی نداشــته باشــی؛ امــا بعــد کــه‬ ‫بیشــتر بــا ایــن رشــته اشــنا شــدم‬ ‫عالقـه ام نســبت بــه ان بیشــتر شــد‪.‬‬ ‫بعــد از مدتــی متوجــه شــدم کــه‬ ‫یــوگا اصــا ورزش اســانی نیســت‬ ‫و ایجــاد تعــادل بیــن جســم و فکــر‬ ‫اتفاقــا کار بســیار دشــواری اســت ‪ ،‬دوره‬ ‫هــای ایــن رشــته را گذرانــدم و مدرکــم را در‬ ‫ورزش کردن شما در همکاران و‬ ‫ایــن زمینــه گرفتــم و در ‪ 18‬ســالگی بــه عنــوان‬ ‫هم بازی هایتان ایجاد انگیزه و ذوق برای‬ ‫مربــی وارد باشــگاه شــدم‪.‬‬ ‫ورزش کردن می کند؟‬ ‫چند ساعت در روز و هفته را به ورزش‬ ‫بلــه؛ البتــه بیشــتر انگیــزه ایجــاد می کنــد و‬ ‫اختصاص داده اید؟‬ ‫کمتــر پیــش می ایــد عملــی اش کننــد (بــا‬ ‫‪4‬‬ ‫حــدود‬ ‫روز‬ ‫هــر‬ ‫جمعــه‬ ‫از دوشــنبه تــا‬ ‫خنــده)‪.‬‬ ‫ســاعت کالس دارم‪.‬‬ ‫چرا؟ مگر تمرینات بدنی از‬ ‫یعنی هفته ای‬ ‫الزامات بازیگری نیست؟‬ ‫حدود ‪ 20‬ساعت!‬ ‫نمی شود که بازیگر‬ ‫بلــه‪ ...‬یکــی از تمرینــات مهــم‬ ‫خسته کننده و‬ ‫به جایزه فکر نکند‬ ‫تئاتــر اســت و بی شــک بــا‬ ‫طاقت فرسانیست؟‬ ‫انجــام تمرینــات ورزشــی‬ ‫نــه! چــون عاشــق‬ ‫و داشــتن بدنــی روی فــرم‬ ‫کــردن‬ ‫ورزش‬ ‫و امــاده‪ ،‬بــازی بهتــری را‬ ‫هســتم خســته و اذیــت نمی شــوم‪ .‬ورزش می شــود ارائــه داد‪ .‬اگــر بخواهیــم در مقولــه‬ ‫کــردن و محیــط باشــگاه بــه مــن انــرژی مثبــت بازیگــری بــه تناســب انــدام و امادگــی‬ ‫می د هــد ‪.‬‬ ‫فیزیکــی بپردازیــم مــن معتقــدم چــه خانم هــا‬ ‫و چــه اقایــان بازیگــر بایســتی روی فیزیــک و‬ ‫زمانی که در پروژه های فیلم برداری‬ ‫صورت شــان حســاس باشــند و بــه ان برســند‪.‬‬ ‫ازرده‬ ‫هستید‪ ،‬این فراغت خاطرتان را‬ ‫البتــه فکــر می کنــم همــه ایــن بحــث زیبایــی‬ ‫و ظاهــر نیســت‪ .‬بــا ورزش کــردن و تغذیــه‬ ‫نمی کند؟‬ ‫چــرا ایــن دور شــدن خیلــی اذیــت می کنــد مناســب داشــتن‪ ،‬تــوان جســمانی بــدن هــم بــاال‬ ‫ولــی به هرحــال انجــا یــک عشــق دیگــری مـی رود و ســالم بــودن فیزیکــی‪ ،‬انــرژی ادم را‬ ‫اســت‪ .‬ممکــن اســت از باشــگاه و شــاگردانم بیشــتر می کنــد‪ .‬بازیگــری همــه ابعــادش بــا‬ ‫دور باشــم امــا خــودم از ورزش کــردن دور ذهــن ســر و کار دارد و نیازمنــد تمرکــز اســت‪،‬‬ ‫نمی شــوم حتــی اگــر ســر فیلم بــرداری باشــم‪ .‬پــس اول بایــد یــک جســم ســالم و صــورت‬ ‫مثــا بــرای فیلم بــرداری «هشــت ونیم دقیقه» باطــراوت داشــته باشــی تــا روی ذهـن ات هــم‬ ‫می رفتــم و شــب برمی گشــتم و اگــر در روز تاثیــر خــوب و مثبــت بگــذارد‪.‬‬ ‫جایــی را پیــدا می کــردم‪ ،‬حرکاتــی را انجــام‬ ‫اگر قرار باشد یکی را انتخاب کنید‪،‬‬ ‫مــی دادم کــه عذاب وجــدان‬ ‫کدام یک را انتخاب می کنید؟‬ ‫نگیــرم (بــا لبخنــد)‪.‬‬ ‫نــه قــرار نمی شــود یکــی را انتخــاب کنــم‪.‬‬ ‫هــر دو را به طــور مــوازی انجــام می دهــم‪،‬‬ ‫کم رنــگ می شــود ولــی خیلــی کــم‪ .‬خــدا را‬ ‫شــکر مدیریــت جایــی کــه کار می کنــم‪ ،‬کار‬ ‫مــن را می دانــد و بــه مــن خیلــی لطــف دارد‪،‬‬ ‫شــاگردانم رهــا نمی شــوند و کالس هایشــان‬ ‫را نگــه مــی دارم و فریزشــان می کنــم‪،‬‬ ‫یــک یــا دو مــاه طــول می کشــد‪ .‬ســریال‬ ‫«هشــت ونیم دقیقه» خیلــی طــول کشــید ولــی‬ ‫فیلــم ســینمایی نهایــت ‪ 29‬روزه تمــام می شــد‬ ‫و بیــن ان روزی بــود کــه بتوانــم اف باشــم و‬ ‫بــه کار ورزشــم برســم‪.‬‬ ‫فریز کردن یعنی چه؟‬ ‫ایــن اصطالحــی اســت کــه در باشــگاه ب ـه کار‬ ‫مـی رود؛ یعنــی شــما ثبــت نــام کردیــد و وقتــی‬ ‫کــه مربــی نباشــد‪ ،‬مــن ملــزم هســتم کــه حتمــا‬ ‫کالس شــما را ســوخت نکنــم‪ ،‬زمانــی کــه‬ ‫مــن غیبــت کــردم‪ ،‬روز شــما باقــی می مانــد‬ ‫و ســوخت نمی شــود و هنــوز جــزء جلســات‬ ‫شــما اســت‪ ،‬اگــر ده جلســه باشــد‪ ،‬نــه جلســه‬ ‫نمی شــود‪.‬‬ ‫گفتید یوگا ورزش اسانی نیست و ایجاد‬ ‫هماهنگی بین جسم و ذهن دشوار است‪ ،‬این‬ ‫دشواری به کجا برمی گردد؟‬ ‫مــا در یــوگا می گوییــم وقتــی جســم و بــدن‬ ‫ســالمی داریــم می توانیــم ذهــن ارامــی هــم‬ ‫داشــته باشــیم‪ .‬مــا شــاید نتوانیــم از ذهــن‬ ‫ارام بــه جســم ســالم برســیم امــا قواعــد‬ ‫یــوگا می گویــد بــا جســم ســالم می تــوان‬ ‫یــک ذهــن ارام ســاخت‪ .‬دشــواری ماجــرا بــه‬ ‫ســخت بــودن تمرکــز برمی گــردد کــه در یــوگا‬ ‫بــا کمــک مدیتیشــن و تمریــن و تکــرار بــه‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫داستان جلد‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫تمرکــز و ایجــاد هماهنگــی بیــن جســم و روح می شکســتم امــا بــا یــوگا بســیار صبورتــر‬ ‫می شــود نزدیــک شــد‪.‬‬ ‫شــده ام کــه نتیجـه اش ارامــش و راحتــی ذهــن‬ ‫و فکــرم اســت‪.‬‬ ‫گفتید تکرار و تمرین؛ پس با یکی دو ترم‬ ‫یک سوال کلیشه ای برای انهایی که‬ ‫انجام حرکات یوگا نمی شود توقع رسیدن به‬ ‫نمی دانند الهه حصاری از چه زمانی به‬ ‫نتیجه را داشت؟‬ ‫بی شــک‪ ،‬مثــل هــر کار دیگــری در یــوگا هــم بازیگری عالقه مند شد؟‬ ‫بــرای دســتیابی بــه نتیجــه مطلــوب باییســتی از وقتــی کــه درک درســتی از چیــزی بــه نــام‬ ‫پشــتکار‪ ،‬تــاش و تکــرار حــرکات صحیــح فیلــم پیــدا کــردن عالقـه ام بــه بازیگــری شــکل‬ ‫زیــر نظــر مربــی در‬ ‫گرفــت‪ .‬حــدود‬ ‫دســتور کار باشــد‪.‬‬ ‫‪ 14-13‬ســالگی و‬ ‫با تماشای «برباد رفته»‬ ‫بایــد عالقه منــدان‬ ‫بــا تماشــای فیلــم‬ ‫چنــد تــرم متوالــی‬ ‫«بربــاد رفتــه» دلــم‬ ‫دلم می خواست نقش‬ ‫یــوگا را انجــام‬ ‫می خواســت نقــش‬ ‫«اسکارلت» را بازی کنم‬ ‫دهنــد تــا بــه نتایــج‬ ‫«اســکارلت اوهــارا»‬ ‫محســوس دســت‬ ‫را بــازی کنــم‪.‬‬ ‫پیــدا کننــد‪.‬‬ ‫و نقطه اغاز پرداخت حرفه ای به این‬ ‫ ایا یوگا ممنوعیت هایی هم دارد؟‬ ‫عالقه؟‬ ‫دیگــری‬ ‫ورزش‬ ‫بلــه‪ ...‬یــوگا هــم ماننــد هــر‬ ‫شــرکت در کالس هــای اموزشــگاه «چهره هــای‬ ‫و‬ ‫باشــد‬ ‫مضــرر‬ ‫بــرای عــده ای می توانــد‬ ‫مانــدگار» کــه متاســفانه پــس از اتمــام دوره مــا‬ ‫ـانی‬ ‫ـ‬ ‫کس‬ ‫ـال‬ ‫ـ‬ ‫مث‬ ‫ـوان‬ ‫ـ‬ ‫عن‬ ‫معکــوس عمــل کنــد‪ .‬بــه‬ ‫تعطیــل شــد امــا خــدا را شــکر اســاتید خوبــی‬ ‫ـا‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـتی‬ ‫ـ‬ ‫بایس‬ ‫ـد‬ ‫ـ‬ ‫دارن‬ ‫ـردن‬ ‫کــه دیســک کمــر یــا گـ‬ ‫چــون خانــم بهــاره رهنمــا‪ ،‬اقــای رامبــد‬ ‫یــوگا‬ ‫معالجشــان‬ ‫پزشــک‬ ‫مشــورت و اجــازه‬ ‫جــوان‪ ،‬اقــای ابراهیــم وحیــدزاده و‪ ...‬داشــتم‬ ‫ممکــن‬ ‫ صــورت‬ ‫ن‬ ‫غیرای‬ ‫در‬ ‫کار کننــد؛ چــون‬ ‫و از طریــق اقــای وحیــدزاده بــرای بــازی در‬ ‫ـان‬ ‫ـ‬ ‫برایش‬ ‫ـوگا‬ ‫ـ‬ ‫ی‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫فیزیک‬ ‫ـات‬ ‫ـ‬ ‫اســت انجــام تمرین‬ ‫فیلمشــان کــه گــروه تولیــد بســیار حرف ـه ای و‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫مخــرب‬ ‫حتــی‬ ‫اســیب زننده یــا‬ ‫کاربلــدی از جملــه اســتاد داریــوش عیــاری‪،‬‬ ‫معموال برای چه‬ ‫محمــود سماک باشــی و‪...‬‬ ‫داشــتند‪ ،‬بــه ســینما معرفــی‬ ‫مشکالت یا بیماری هایی‬ ‫فکر نکنم شعرهایم‬ ‫شــدم‪.‬‬ ‫یوگا توصیه می شود؟‬ ‫به پای شعرهای اقای‬ ‫و با مجموعه «هشت و‬ ‫مرســوم اســت کــه‬ ‫علوی برسد‬ ‫یــوگا را بــرای درمــان‬ ‫نیم دقیقه» درخشیدید‪...‬‬ ‫بیماری هــای روحــی‬ ‫بلــه خــدا را شــکر مجموعه‬ ‫روانــی و ارامــش اعصــاب‬ ‫بســیار خــوب «هشــت و‬ ‫توصیــه مــی کننــد امــا حقیقــت ایــن اســت کــه نیــم دقیقــه» بــا مدیریــت و کارگردانــی اقــای‬ ‫یــوگا از مســیر یــک جســم ســالم و امــاده‪ ،‬شاه حســینی خــوش درخشــید و بــه تبــع‬ ‫ذهنــی ارام و متمرکــز بــه شــما هدیــه می دهــد‪ .‬زحمــات همــه عوامــل هــم خــوب دیــده‬ ‫شــد‪ .‬ایــن مجموعــه خاطــره بســیار خوبــی‬ ‫به عنوان یک مربی یوگا اگر بخواهید‬ ‫از همــکاری بــا یــک گــروه خــوب‬ ‫تمرینی برای تمرکز توصیه کنید‪...‬‬ ‫برایــم باقــی گذاشــت بــه نحــوی کــه‬ ‫بهتریــن تمریــن بــرای تمرکــز را می شــود از اگــر اقــای شاه حســینی در کارهــای‬ ‫دقــت بــه جزئیــات امــور روزانــه اغــاز کــرد؛ دیگرشــان هــم مــن را دعــوت بــه کار‬ ‫مثــا وقتــی غذایــی را می خوریــم اگــر بــه ایــن کننــد بــا اشــتیاق حتمــا می پذیــرم‪.‬‬ ‫دقــت کنیــم کــه از چــه مــواد اولیـه ای تشــکیل‬ ‫پس سینما را به تلویزیون ترجیح‬ ‫شــده‪ ،‬چطــور امــاده شــده‪ ،‬هــر کــدام از مــواد‬ ‫ســازنده اش بــرای چــه بخش هایــی از بــدن نمی دهید؟‬ ‫مفیــد و بــرای کــدام بخش هــا مضــر هســتند نــه االن نقــش خــوب را بــه رســانه اش‬ ‫یــا وقتــی در حــال ظــرف شســتن هســتیم اگــر ترجیــح می دهــم‪ .‬درضمــن‬ ‫بــه نــوع ایســتادن و فــرم بــدن و تمــام جزئیــات درصــددم نقشــی را در یــک تئاتــر‬ ‫کارمــان دقیــق شــویم بــه تدریــج تمرکزمــان خــوب بــه امیــد خــدا بپذیــرم‬ ‫افزایــش پیــدا می کنــد‪.‬‬ ‫و تجربــه بــازی در یــک تئاتــر‬ ‫حرفــه ای را بــه کارنامــه ام‬ ‫پس درنهایت این افزایش دقت منجر به‬ ‫اضافــه کنــم‪.‬‬ ‫تمرکز الزم برای یوگای بهتری می شود؟‬ ‫جایزه بهترین نقش زن در‬ ‫بلــه‪ ...‬البتــه مدیریــت فکــر و تمرکــز و مراقبــه؛‬ ‫مــا در یــوگا فکــر را بــه چیتایــی تشــبیه جشنواره بین المللی که‬ ‫می کنیــم کــه مــدام از ایــن شــاخه بــه ان در قزاقستان برگزار شده‬ ‫شــاخه می پــرد و مدیریــت تمرکــز چیتــای‬ ‫فکــر را رام کــرده و تحــت کنتــرل درم ـی اورد‪ .‬را گرفتید‪ ،‬می خواهم‬ ‫بدانم چرا کمتر از فیلم‬ ‫یوگا روی ویژگی ها و خصوصیات خودتان‬ ‫«نگران نباش سارا»‬ ‫هم تاثیری داشته است؟‬ ‫بلــه صــد در صــد‪ ،‬مثــا مــن خیلــی زودرنــج به کارگردانی اقای‬ ‫بــودم و ســریع بابــت هــر اتفاقــی از درون امینی صحبت کردید؟‬ ‫شــاید به خاطــر ایــن اســت کــه هنــوز اکــران‬ ‫نشــده اســت‪ .‬اتفــاق خیلــی جذابــی برایــم‬ ‫بــود چــون نــوع فیلم بــرداری و نــوع قصــه‬ ‫فیلــم خیلــی متفــاوت اســت و مــن ایــن فیلــم‬ ‫را خیلــی دوســت دارم و ارزو می کنــم ایــن‬ ‫فیلــم زودتــر اکــران شــود‪ .‬مشــکل خاصــی‬ ‫نیســت شــاید به خاطــر اینکــه زمانــش بیشــتر‬ ‫از ان زمانــی کــه بایــد اکــران می شــد فرامــوش‬ ‫شــده‪ ،‬ولــی بــرای خــودم ایــن جایــزه جــذاب‬ ‫و فراموش نشــدنی اســت‪ .‬ان لحظــه ای کــه‬ ‫اســمم را اعــام کردنــد متاســفانه نبــودم‪ ،‬اقــای‬ ‫علیرضــا امینــی لطــف کردنــد و همــان زمــان‬ ‫مســتقیما بــه مــن زنــگ زدنــد و گوشــی را‬ ‫روی اســپیکر گذاشــتند‪ ،‬مــن ســ ِر کارِ اقــای‬ ‫علــی عطشــانی بــه نــام «نقـ ِ‬ ‫ـش نــگار» بــودم کــه‬ ‫اســمم را بــرای بهتریــن نقــش اول زن بــرای‬ ‫فیلــم «نگــران نبــاش ســارا» کــه از بیــن پنــج‬ ‫فیلــم بــود اعــام کردنــد‪ ،‬دو فیلــم هالیــوودی‬ ‫هــم بودنــد و رقابــت ســنگینی هــم داشــتند‪.‬‬ ‫نمی توانــم توصیــف کنــم کــه چقــدر ایــن‬ ‫اتفــاق برایــم خوشــایند بــود‪ .‬نمی شــود کــه‬ ‫بازیگــر بــه جایــزه فکــر نکنــد‪ ،‬مــن هم ایــن در‬ ‫پــس ذهنــم بــود‪ .‬تو اگــر یــک کاری را دوســت‬ ‫داری انجــام بدهــی‪ ،‬قطعا دوســت داری تشــویق‬ ‫شــوی‪ ،‬ذات انســان همین طــور اســت و جایــزه‬ ‫وطنــی یــک چیــز دیگــری اســت‪.‬‬ ‫در جشنواره فجر امسال فیلمی دارید؟‬ ‫بلــه افتخــار همــکاری بــا اقــای مهــدی‬ ‫کرم پــور در «ســوفی و دیوانــه» را داشــتم‪.‬‬ ‫گفتگوکننده‪ :‬ندا کشاورز‬ ‫مهندس معدن و مترجم‬ ‫‪31‬‬ ‫ســوال خوبــی پرســیدید (بــا لبخنــد)‪ .‬ســعی‬ ‫به چه هنرهایی غیر از بازیگری عالقه‬ ‫می کنــم خیلــی درگیــر نباشــم‪ .‬تنهــا اتفــاق‬ ‫دارید؟‬ ‫موســیقی را خیلــی دوســت دارم‪ ،‬ســبک خاصی خــوب مــن حضــورم در باشــگاه اســت‪ ،‬وقتــی‬ ‫را گــوش نمی کنــم‪ ،‬دوســت دارم موســیقی های کــه در باشــگاه هســتم‪ ،‬تلفــن همــراه نداریــم و‬ ‫مختلــف را گــوش کنــم‪ .‬موســیقی در زندگــی معنایــی هــم نــدارد‪ ،‬بــرای یــک زمــان طوالنــی‬ ‫مــن جریــان دارد‪ ،‬گاهی اوقــات یــک چیزهایــی از ده صبــح تــا چهــار بعدازظهــر شــاید فقــط‬ ‫زمــان کمــی ان را چــک‬ ‫می نویســم‪ ،‬نمی گویــم‬ ‫کنیــم‪ .‬اینکــه بگویــم از‬ ‫کــه نویســنده هســتم‪.‬‬ ‫دلیلی ندارد حال ادم‬ ‫تلفــن همــراه دور هســتم‬ ‫بد باشد‪ ،‬حال بقیه را‬ ‫هــم درســت نیســت‪،‬‬ ‫اینســتاگرامم را چــک‬ ‫هم بد کند!‬ ‫پس دلنوشته می نویسید؟‬ ‫می‪‎‬کنــم ولــی اگــر حالــم‬ ‫بعضی هایــش شــبیه شــعر‬ ‫اســت‪ ،‬نمی خواهــم بگویــم کــه شــعر هســتند بــد باشــد و یــا زمانــی دو ســاعت گوشـی‪‎‬ام را‬ ‫ولــی بیشــتر دلنوشــته می نویســم‪ .‬اقــای علــوی بگیرنــد‪ ،‬خــدا را شــکر می توانــم تحمــل کنــم‪.‬‬ ‫هــم شــعر می نویســند ولــی فکــر نکنــم اهل مطالعه هستید؟‬ ‫شــعرهایم بــه اقــای علــوی برســد‪ .‬یــک زمانــی بله بیشتر دوست دارم شعر بخوانم‪.‬‬ ‫چیزهایــی درونــم اســت و ممکــن اســت کــه از چه شعرهایی را بیشتر دوست دارید؟‬ ‫درونــم بیــرون بریــزد و گاهــی هــم خطرنــاک شــعرهای «نــزار قبانــی» را خیلــی دوســت دارم‬ ‫شــود و چــون دوســت نــدارم در زندگــی بــه بــه دلیــل اینکــه خیلــی در وصــف زن اســت و‬ ‫کســی اســیب برســانم‪ ،‬ســریع می نویســم‪ ،‬برایــم جــذاب اســت‪.‬‬ ‫نوشــتن خیلــی ارامــم می کنــد‪ .‬مــن مــدرک تا اینجای زندگی چه چیزهایی را به دست‬ ‫یــوگا دارم و یکــی از روش هــای ارام شــدن اورده اید و چه چیزهای مهمی را از دست‬ ‫انســان‪ ،‬نوشــتن اســت‪ .‬مــن ان روش را در داده اید؟‬ ‫خیلــی چیزهــا را به دســت اوردم و بــرای‬ ‫خــودم پیــاده کــردم و جــواب داده اســت‪.‬‬ ‫به دســت اوردن چیزهــای خیلــی بهتــر‪،‬‬ ‫ نوشته هایتان را حفظ هستید؟‬ ‫خیــر چــون همین طــوری نوشــتم‪ ،‬حفــظ خیلــی چیزهــا را از دســت دادم‪ .‬اگــر هــم‬ ‫بودنــش کمــی ســخت اســت و هیچ وقــت دوبــاره بــه گذشــته برگــردم ممکــن اســت از‬ ‫هــم بــه ایــن موضــوع فکــر نکــردم‪ .‬ایــن خیلــی چیزهــا بگــذرم و همــان چیزهایــی کــه‬ ‫اولین بــار اســت کــه از مــن ســوال شــده دارم را نگــه دارم‪ .‬به هرحــال بــه گذشــته کــه‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪32‬‬ ‫اســت‪ .‬هیچ وقــت هــم الزم نمی دانســتم کــه‬ ‫جایــی بخواهــم بخوانــم‪.‬‬ ‫در صفحه اینستاگرامتان هم نمی گذارید؟‬ ‫خیلــی کــم‪ ،‬شــاید یــک خطــش را بگــذارم‪ .‬در‬ ‫اینســتاگرام دوســت دارم انــرژی مثبــت داشــته‬ ‫باشــم و حــال خوبــم را بــه اشــترک بگــذارم‬ ‫کــه حــال خــودم هــم خوب تــر می شــود‪ .‬بــه‬ ‫نظــرم دلیلــی نــدارد حــال ادم بــد باشــد‪ ،‬حــال‬ ‫بقیــه را هــم بــد کنــد‪ ،‬اینکــه بخواهــی گریــه‬ ‫و زاری ات و حــال روزگارت را بــه اشــتراک‬ ‫بگــذاری را مــن دوســت نــدارم‪.‬‬ ‫در فضای مجازی چیزی هست که شما را‬ ‫ازار بدهد؟‬ ‫چیــزی کــه ایــن روزهــا خیلــی می شــنویم‬ ‫متاســفانه قضــاوت شــدن اســت و مــا همیشــه‬ ‫می گوییــم و شــعار می دهیــم‪ ،‬خودمــان و‬ ‫یــا اســاتید و بــزرگان گفته انــد کــه قضــاوت‬ ‫نکنیــد امــا بــه راحتــی ادم هــا همدیگــر را ‬ ‫قضــاوت می کننــد‪.‬‬ ‫در معرضش قرار نگرفته اید؟‬ ‫نــه خــدا را شــکر‪ ،‬بــه ان شــکل و شــمائل کــه‬ ‫ناراحــت شــوم نبــوده اســت‪.‬‬ ‫از خودتان شایعه عجیبی هم نشنیده اید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬خــدا را شــکر فحــش و ناســزا هــم کــم‬ ‫دارم‪.‬‬ ‫چقدر با تلفن همراهتان درگیر هستید؟‬ ‫“‬ ‫نمی شــود برگشــت‪ ،‬خــدا را شــکر چیزهایــی‬ ‫کــه می خواســتم را به دســت اوردم‪.‬‬ ‫ـا در‬ ‫ـد یـ‬ ‫ـه خواندیـ‬ ‫ـی کـ‬ ‫ـن کتابـ‬ ‫اخریـ‬ ‫ـتید؟‬ ‫ـش هسـ‬ ‫ـال خواندنـ‬ ‫حـ‬ ‫هرگز‪ ،‬مگو هرگز! برتولت برشت‪.‬‬ ‫اخرین باری که خرید کردید‪ ،‬کی بوده و‬ ‫چی خریدید؟‬ ‫اخریــن بــار کــه خریــد کــردم دو هفتــه پیــش‬ ‫بــود کــه پالتــو و کاله خریــدم‪.‬‬ ‫اخرین باری که اشپزی کردید‪ ،‬کی بوده‬ ‫و چی پختید و ایا اصوال اشپز خوبی هستید؟‬ ‫اخریــن بــار کــه اشــپزى کــردم ماکارونــى ‬ ‫درســت کــردم‪ .‬مى گوینــد کــه اشــپزی ام‬ ‫خــوب اســت‪.‬‬ ‫اخرین باری که بازی کردی‪ ،‬کی و چه‬ ‫بازی ای بود؟‬ ‫خیلــى بــازى کامپیــو تــرى دوســت نــدارم‬ ‫ولــى چــون فوتبــال دوســت دارم پلــى استیشــن‬ ‫بــازى کــردم‪ .‬بــازى پانتومیــم خیلــى دوســت‬ ‫دارم و همیــن دیشــب بــا دوســتانم بــازى ‬ ‫کردیــم‪.‬‬ ‫کالم اخر‬ ‫از شــما ممنونــم مصاحبــه گرمــی بــود و خیلــی‬ ‫لــذت بــردم و امیــدوارم خواننــدگان نشــریه‬ ‫هــم دوســت داشــته باشــند‪ .‬مثــل همیشــه اول‬ ‫بــرای همــه ارزوی ســامتی دارم چــون خیلــی‬ ‫مهــم اســت‪ ،‬بعــد هــم ارزو می کنــم هــر‬ ‫کجــای ایــن کــره خاکــی هســتید تنتــان ســالم و‬ ‫ذهنتــان ارام باشــد‪ .‬‬ ‫اولیننوارکاست‬ ‫در ســال ‪ ۱۹۶۳‬شــرکت "فیلیپــس" در المــان اولیــن‬ ‫نوارکاســت "فشــرده" را تولیــد کــرد‪ .‬اختراعــی کــه در‬ ‫اولیــن ســال ها کیفیــت بســیار نازلــی داشــت و چنــدان‬ ‫طرفــداری پیــدا نکــرد‪.‬‬ ‫ســال ها قبل تــر از اختــراع فیلیپــس‪ ،‬در ســال ‪۱۹۳۵‬‬ ‫شــرکت "ا ا گ" چیــزی شــبیه بــه نوارکاســت بــا نــام‬ ‫"مگنتوفــون" اختــراع کــرد کــه بــرای ضبــط صــدا بــود‬ ‫و بســیار گــران‪ .‬از مگنتوفــون تنهــا در ایســتگاه های‬ ‫رادیویــی و اســتودیوهای حرفـه ای ضبــط صدا اســتفاده‬ ‫شــد و فراگیــر نبــود‪.‬‬ ‫بــا اغــاز ده ـ ه ‪ ۷۰‬میــادی بــود کــه کیفیــت صــدای‬ ‫نــوار کاســت بهتــر شــد‪ ،‬ایــن اختــراع فراگیــر شــد و‬ ‫دیگــر بســیاری از مــردم به ویــژه نوجوانــان و جوانــان‬ ‫نــوار کاســت هایی از ترانه هــای محبــوب خــود را‬ ‫داشــتند‪.‬‬ ‫ساکت تریناتاقدنیا‬ ‫در مینه ســوتا‪ ،‬اتاقــی در یکــی از ازمایشــگاه های شــرکت اُرفیلــد وجــود دارد کــه واقعــا می تــوان در ان‪،‬‬ ‫ســکوت واقعــی را تجربــه کــرد‪.‬‬ ‫بــرای ســاختن ایــن محفظــه ضــد صــدا‪ ،‬شــرکت اُرفیلد ســه اتــاق تودرتــو ســاخته اســت‪ .‬داخلی تریــن اتاق‬ ‫کــه همــان اتــاق ســاکت باشــد‪ ،‬یــک محفظــه شــش وجهــی اســت کــه در درون یــک اتــاق پنــج وجهــی‪،‬‬ ‫بــا کمــک ریســمان هایی معلــق اســت‪ .‬هــر دوی ایــن اتاق هــای دیــواره ای دو الیــه فلــزی دارنــد و توســط‬ ‫ش وجهــی در درون اتــاق بزرگ تــری بــا دیواره هــای‬ ‫شــرکت ‪ Eckel‬ســاخته شــده اند‪ .‬اتــاق پنــج و شــ ‬ ‫قطــور قــرار دارنــد‪ .‬در درون اتــاق شــش وجهــی ســاکت‪ ،‬گ ِوه هــای فایبــرگالس اکوســتیکی قــرار داده‬ ‫شــده اند کــه از بازتــاب صــدا جلوگیــری می کننــد‪.‬‬ ‫در ‪ ۲۱‬ژانویــه ســال ‪ ،۲۰۰۴‬مهندســان‪ ،‬شــدت صــدای ایــن اتــاق را انــدازه گرفتنــد و بــه عــدد شــگفت اور‬ ‫منفــی ‪ ۹٫۴‬دســی بل رســیدند!‬ ‫حــاال تصــور کنیــد کــه در چنیــن اتاقــی قــرار بگیریــد‪ ،‬ظــرف چنــد لحظــه می توانیــد صداهــای درون بدنتان‬ ‫را بشــنوید‪ :‬صــدای قلبتــان‪ ،‬صــدای گــردش خــون در رگ هایتــان‪ ،‬صــدای روده ها و…‬ ‫در چنین اتاقی‪ ،‬خبری هم از بازتاب صدا نیست!‬ ‫دانستنی های موسیقی‬ ‫زرتشت به شفابخشی مصدومان و بیماران چشم و پوست شهرت داشت‬ ‫عرشیا روشن قلب‪ ،‬کارشناس موسیقى‪ ،‬کارشناس ارشد هنر‬ ‫بــا ظهــور دیــن زرشــت‪ ،‬بــرای نخســتین بــار تفکیــک نواهــا و موســیقی های‬ ‫مختلــف بــر اســاس حــاالت روحــی ناشــی از ان هــا صــورت گرفــت‪ .‬کتاب اوســتا‬ ‫و اشــعار اهنگیــن‪ ،‬الهام بخـ ِ‬ ‫ـش موســیقی دانان بــرای تصنیــف اوازهــا و ملودی هــا‬ ‫و همچنیــن اجــرای مراســم و ایین هــای موســیقایی بــود‪.‬‬ ‫در بیشــتر اثــار باســتانی ایــران‪ ،‬وجــود ابزار و االت موســیقی و رامشــگران به چشــم‬ ‫می خــورد‪ .‬اثــار و نوشــتارها نشــان می دهــد کــه موســیقی در خدمــت مفاهیــم‬ ‫دینــی‪ ،‬مراســم و جش ـن ها و هماهنگــی ارایش هــای نظامــی بــوده اســت‪.‬‬ ‫به طورکلــی در تاریــخ بشــر بیشــترین تاثیــر موســیقی از طریــق اداب و تعالیــم ادیان‬ ‫بــوده اســت‪ .‬در اییــن زرتشــت‪ ،‬اهورامــزدا مظهــر نیکــی و ســامتی و اهریمــن نماد‬ ‫زشــتی و رنــج و بیمــاری اســت‪.‬‬ ‫جالــب اســت بدانیــم در بررس ـی های انجــام گرفته شــده مشــخص شــده اســت‬ ‫کــه در دعاخوانی هایــی کــه در ســتایش اهورامــزدا اجــرا می شــد؛ بیشــتر از فواصــل‬ ‫کنســونانس (فواصــل مطبــوع) اســتفاده می شــده اســت و بالعکــس در مراســمی‬ ‫کــه بــرای ســرزنش و رانــدن اهریمــن برگــزار می شــد؛ اواهــا و ســرودها سرشــار‬ ‫از فواصــل دیســونانس (فواصــل نامطبــوع) بــود‪ .‬در ســتایش اهورامــزدا هارمونــی‬ ‫صداهــا بــه حــل و فرودهــای کامــل می رســید ولــی در مالمــت اهریمــن‪،‬‬ ‫هارمونی هــا بســیار ســرگردان و بــدون حــل در فواصــل دیســونانس رهــا می شــدند‬ ‫و جالب تــر انکــه تمامــی ایــن اصــول و قوانیــن از روی احســاس و غریــزه ذاتــی بنا‬ ‫گشــته بــود نــه دانــش فنــی موســیقی و موســیقی درمانی!‬ ‫زرتشــت بــه شفابخشــی مصدومــان و بیمــاران چشــم و پوســت شــهرت داشــت‪.‬‬ ‫پــس از او نیــز طبیبــان در کنــار اســتفاده از گیاهــان دارویــی و روش هــای جراحی از‬ ‫دعاهــا و اوازهــای مــوزون بــه نــام «منتره» بــرای شــفای بیمــاران اســتفاده می کردند‪.‬‬ ‫برخــی معتقدنــد کــه این شــیوه درمانــی در زمــان کشورگشــایی هخامنشــیان از هند‬ ‫بــه ایــران امــده اســت ولــی از انجایــی کــه عــده زیــادی از هندیــان در واقــع همــان‬ ‫مهاجــران اریایــی فــات ایــران بوده انــد‪ ،‬احتمــال دارد کــه ایــن روش درمانــی‬ ‫ریشــه ایرانــی داشــته باشــد‪ .‬پــس از ورود اســام در ایــران‪ ،‬عمــده فعالیت هــای‬ ‫موســیقایی به صــورت نوشــتاری و نظــری صــورت گرفــت و اکثــر ایــن مطالــب‬ ‫رنگ وبویــی از برداش ـت های یونانیــان داشــت کــه بــا انــدک تغییراتــی به صــورت‬ ‫عرشیا روشن قلب‬ ‫کارشناس موســیقى و‬ ‫کارشـناس ارشــد هنــر‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫موسیقی درمانیدرتاریخادبیاتایران‬ ‫مکتــوب منتقــل می شــد‪ .‬در ایــن دوره به علــت ممنوعیت هــای دینــی و مذهبــی‪،‬‬ ‫موســیقی و زمینه هــای درمانــی ان رشــد چندانــی نکــرد و موســیقی دانان چنــدان ایــام‬ ‫اســوده ای نداشــته و ســیر مــداوم و متحولــی هــم بــه چشــم نمی خــورد‪ .‬ان گونــه کــه‬ ‫شــعر و شــاعری جلــوه داشــت‪ ،‬از موســیقی دانان‪ ،‬مقــام دان و ســبک های انــان خبــری‬ ‫نبو د ‪.‬‬ ‫اثــار نوشــتاری موســیقی در ایــن دوران بیشــتر در مــورد تاثیــر موســیقی بــر روح و‬ ‫نفــس و بــر محــور طبایــع و مــزاج‪ ،‬زمــان و افــاک و ســماع اســت‪ .‬در گذشــته‬ ‫موســیقی در میــان موضوعــات فلســفی مطــرح می شــد و بیشــتر فیلســوفان در کنــار‬ ‫علــوم دیگــر در مــورد موســیقی نیــز اظهــار نظــر می کردنــد‪ .‬عمدتــا موســیقی کار و‬ ‫عالقــه و توجــه اصلــی انــان نبــود‪ ،‬از ای ـن رو در مطالــب به جــا مانــده خصوصــا در‬ ‫مــورد تاثیــر موســیقی بــر روح و روان و عرفــان‪ ،‬توصیف هــای بســیار کلــی دیــده‬ ‫می شــود کــه کارایــی نداشــته و نــدارد‪.‬‬ ‫همچنیــن ضدونقیض هــای فراوانــی در ســخنان ان هــا بــه چشــم می خــورد کــه نشــان‬ ‫می دهــد نویســنده عمدتــا مجــذوب موضــوع بــوده و دقــت و تجربه هــای موســیقایی‬ ‫و حساســیت های الزم را نداشــته اســت‪ .‬به عنــوان مثــال در کتــاب بهجت الــروح‬ ‫تالیــف صفی الدیــن ارمــوی‪ ،‬اثــر گوشـه ها و مایه هایــی از موســیقی بــر هــر مقولـه ای‬ ‫بی مهابــا بیــان شــده اســت؛ مثــا ارتبــاط موســیقی بــا فقیــر و غنــی‪ ،‬ذکــور و انــاث‪،‬‬ ‫فاســق و بــدکار‪ ،‬مصــروع و دیوانــه‪ ،‬کاخ نشــین و صحرانشــین و‪ ...‬کــه اســتنباط هایی‬ ‫بــدون مالحظــه و تفکــر و احتمــاال نقل قول هایــی بیــش نبــوده اســت‪ .‬فیلســوفان‬ ‫ایرانــی ماننــد یونانیــان اثــر موســیقی بــر نفــس‪ ،‬روح و درمــان را از راه مزاج هــای‬ ‫چهارگانــه و توجیه هــای پزشــکی ان دنبــال می کردنــد‪.‬‬ ‫‪33‬‬ ‫ارکســتر ســازهای ملــی (اســماعیل تهرانــی)‪ ،‬تــال یکــی از خاص تریــن اتفاقــات فراموش نشــدنی‬ ‫بانوان موسیقی‪ :‬هیال فیض پور‬ ‫(فــرج علیپــور)‪ ،‬دلنــوازی (مهــرداد دلنــوازی)‪ ،‬حرف ـه ای مــن اســت کــه نوشــته ای هــم همــراه‬ ‫ارکســتر بانــوان صداوســیما‪ ،‬اوای مهربانــی بــا امضایشــان بــرای مــن بــه یــادگار گذاشــتند‪.‬‬ ‫متولد ‪1360/8/23‬‬ ‫(ســهیال پورگرامــی)‪ ،‬نغمــه (اذرهاشــمی)‪ ،‬مهرنوا روحشــان شــاد‪.‬‬ ‫ساز تخصصی‪ :‬تار‬ ‫(نازلــی بخشــایش) و‪...‬‬ ‫ساز دوم‪ :‬پیانو و رباب‬ ‫کمی از حال وهوای تدریس و‬ ‫با‬ ‫بیشتر‬ ‫را‬ ‫تار‬ ‫ساز‬ ‫دونوازی‬ ‫یا‬ ‫ نوازی‬ ‫م‬ ‫ه‬ ‫ایا اولین سازی که با ان اموزش تار را‬ ‫شاگردهایتان برایمان بگویید‪ ،‬چند سال‬ ‫ پسندید؟‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫سازی‬ ‫چه‬ ‫شروع کردید‪ ،‬دارید؟‬ ‫است که تدریس می کنید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬اولیــن ســاز مــن کــه ســاز مشــقی به طــور کلــی مــن حضــور در یــک ارکســتر بــا در واقــع از ‪ ۱۹‬ســالگی و پــس از دریافــت‬ ‫محســوب می شــد‪ ،‬ســاز خوش دســتی بــرای ســازبندی کامــل را خیلــی دوســت دارم چــون بــا مــدرک دیپلــم از هنرســتان موســیقی دختــران‪،‬‬ ‫مــن نبــود و مــن نتوانســتم ارتبــاط خوبــی بــا ان تنظیمــی هوشــمندانه‪ ،‬رنــگ صوتــی متنوعــی از تدریــس مــن شــروع شــد‪ .‬درحال حاضــر نیــز‬ ‫ســاز برقــرار کنــم‪ .‬درنهایــت یکــی از هنرجویــان ان ارکســتر را می تــوان شــنید به گونـه ای کــه هــم در اموزشــگاه های موســیقی (تدریــس ســاز) و‬ ‫هنرســتان موســیقی کــه ســال پایینی مــن بــود ان هویــت منحصربه فــردی بــه تک تــک ســازها داده هنرســتان موســیقی دختــران (تدریــس ارکســتر‬ ‫ســاز را از مــن خریــد‪ .‬‬ ‫می شــود و هــم از اجتماعشــان اثــر زیبایی شــنیده ایرانــی) مشــغول بــه کار هســتم‪ .‬گرچــه تدریس‪،‬‬ ‫می شــود کــه هــر کــدام از ســازها در عیــن خاص انــرژی خــاص خــودش را می طلبــد‪ ،‬امــا مــن از‬ ‫شما در موسیقی متن فیلم «جعبه موسیقی»‬ ‫بــودن‪ ،‬مکمــل ســازهای دیگــر نیــز خواهنــد بود‪ .‬ارتبــاط خوبــی کــه بــا هنرجویانــم برقــرار می کنم‬ ‫دارم‪.‬‬ ‫ـت‬ ‫ـ‬ ‫دوس‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫را‬ ‫ـو‬ ‫ـ‬ ‫پیان‬ ‫و‬ ‫ـار‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫ـوازی‬ ‫ـ‬ ‫دون‬ ‫و «دایره زنگی» همکاری داشتید‪ ،‬از تجربیات‬ ‫از کار تدریــس لــذت می بــرم‪ .‬همــه هنرجویانــم‬ ‫ایا در کشورهای دیگر هم اجرا داشتید؟‬ ‫می داننــد کــه مــن در کارم جــدی هســتم ولــی‬ ‫خوبتان و نظر شخصیتان در خصوص فیلم و‬ ‫درعین حــال فضــای مناســبی‬ ‫کدام کشورها؟‬ ‫تاثیرموسیقیمتنبرایمانبگویید‪.‬‬ ‫در تدریــس ایجــاد می کنــم‬ ‫بلــه‪ ،‬ســفرهای مختلفــی‬ ‫تجربــه نوازندگــی در موســیقی فیلــم «جعبــه را بــرای اجــرای کنســرت به نظرمن بزرگ ترین کوتاهی در کــه ایــن حــس رضایــت را‬ ‫موســیقی» بــرای مــن بســیار جــذاب بــود‪ ،‬تجربه کــرده ام‪ .‬کشــورهایی کشور ما شناخته نشدن موسیقی دوطرفــه می کنــد‪.‬‬ ‫چراکــه زمانــی کــه وارد اســتودیو شــدم تصــورم‬ ‫چند کلمه و احساس شما‪:‬‬ ‫ضبطــی عــادی و مشــابه بــا تجربیــات قبــل بــود‪ ،‬چــون انگلســتان‪ ،‬یونــان‪،‬‬ ‫به عنوان یک فن و حرفه است‬ ‫ استاد حسین علیزاده‬‫امــا اهنگ ســاز محتــرم ان فیلــم‪ ،‬اقــای ســعید بلغارســتان‪ ،‬بــاروس‪،‬‬ ‫اســتادی بی بدیــل‪ ،‬متفکــر‬ ‫شــهرام‪ ،‬از مــن خواســتند کــه همــراه بــا ایشــان تاتارســتان‪ ،‬کویــت‪ ،‬قبــرس‪،‬‬ ‫وثابت قــدم کــه امیــدوارم سایه شــان همیشــه‬ ‫تمــام صحنه هــای فیلــم را ببینــم و بعــد با حســی ارمنســتان‪ ،‬رومانــی‪ ،‬مالــزی و‪...‬‬ ‫برســر مــا و موســیقی کشــورمان باشــد‪.‬‬ ‫کــه از توضیحاتشــان و ســکانس های موردنظــر‬ ‫بازخورد مخاطبان غیرایرانی را در مورد‬ ‫ گروه خنیاگران مهر‬‫فیلــم می گیــرم‪ ،‬بخــش مربــوط بــه خــودم را‬ ‫اجــرا کنــم و هیــچ شــکی نیســت کــه وقتــی بــا موسیقی ایرانی و علی الخصوص تار و‬ ‫گروهــی متشــکل از ‪ ۱۲‬بانــوی نوازنــده کــه‬ ‫هدفمنــد و مصمــم روزهــای پرافتخاری را پشــت‬ ‫ان لحظــات ارتبــاط برقــرار می شــود‪ ،‬می تــوان نوازنده خانم چطور دیدید؟‬ ‫جذابیــت بســیار زیــادی برایشــان ســر گذاشــته و در پیــش رو دارد‪ .‬مــا خنیاگــران‬ ‫بــر مخاطــب هــم تاثیــر‬ ‫داشــت‪ .‬گاهی اوقــات برخــی مهــر‪ ،‬مجموع ـه ای هســتیم کــه بخــش اجرایــی‬ ‫قابل توجهــی گذاشــت و ایــن‬ ‫ساز‬ ‫سازم‪،‬‬ ‫اولین‬ ‫مخاطبیــن هیــچ تصــوری از یــک ایــن گــروه فقــط و فقــط برعهــده مــا بانــوان و‬ ‫احســاس تعلــق بــه کار‪ ،‬باعث‬ ‫می شــود کــه هــر وقــت ایــن خوش دستیبرایمننبود بانــوی موفــق در ایــران نداشــتند و توانایی هایمــان اســت کــه بــا دعــوت از اقایــان‬ ‫وقتــی اجراهــای مــا را می دیدنــد‪ ،‬خواننــده می توانیــم نــه فقــط بــرای بانــوان بلکــه‬ ‫فیلــم پخــش می شــود‪ ،‬مــن‬ ‫بســیار شــگفت زده می شــدند بــرای مخاطبیــن اقــا هــم بنوازیــم‪ .‬همین جــا‪،‬‬ ‫بــدون حــس تکــراری بــودن‬ ‫و اظهــار می کردنــد کــه مــا نــگاه دیگــری بــه جــا دارد کــه مــن از جنــاب بهــزاد عبــدی بابــت‬ ‫ان‪ ،‬تمــام فیلــم را بــا اشــتیاق دنبــال کنــم‪.‬‬ ‫حمایت هــای بی حدشــان‪ ،‬دوســت عزیــزم‬ ‫موقعیــت بانــوان در ایــران داشــتیم!‬ ‫در محضر چه اساتیدی اموزش دیدید؟‬ ‫خانــم نیوشــا بریمانــی بــرای سرپرســتی خــوب‬ ‫ـای‬ ‫ـ‬ ‫اولیــن اســتاد مــن در هنرســتان موســیقی اق‬ ‫اخیر‬ ‫ های‬ ‫ل‬ ‫سا‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫تلخی‬ ‫اخبار‬ ‫از‬ ‫یکی‬ ‫ایــن مجموعــه و اقــای فــرزام شــکاری بــرای‬ ‫مهــرداد دلنــوازی بودنــد کــه همیشــه قدردانشــان‬ ‫زحمــات مدیریــت اجرایــی ایــن گــروه تشــکر‬ ‫هســتم چــون بــا جدیتشــان و انگیــزه ای کــه بــه در مورد ساز تار‪ ،‬دوستداران این ساز را‬ ‫کنــم‪ .‬‬ ‫مــن می دادنــد‪ ،‬زمینه هــای پیشــرفت و موفقیــت ازرده خاطر کرد‪ ،‬ادعای‬ ‫ زن و موسیقی‬‫دو واژه ای کــه در کشــور‬ ‫موسیقیرامانندبقیه‬ ‫مــن را فراهــم می کردنــد‪ .‬در ایــن ســال ها تــا جمهوریاذربایجانبابتثبت‬ ‫پایــان مقطــع کارشناســی ارشــد از محضر اســاتید‬ ‫مــا جایــگاه منحصربه فــرد‬ ‫دیگــری نیــز بهــره بــرده ام؛ اســتادانی چــون این ساز است‪ .‬ایا شما کوتاهی رشته هاباورداشتهباشیم خودشــان را ندارنــد‪ .‬گرچــه تــا‬ ‫بــه امــروز زنــان بســیاری مایــه‬ ‫هوشــنگ ظریــف‪ ،‬داریــوش پیرنیــاکان‪ ،‬محســن در این زمینه را از طرف‬ ‫نفــر‪ ،‬مســعود شــعاری و محمدرضــا ابراهیمــی‪.‬‬ ‫افتخــار ایــران بوده انــد‪ ،‬امــا فقــط بــا اتــکا بــه‬ ‫مسئوالنونوازندگانایرانیمی بینید؟‬ ‫اراده و همــت خودشــان بــوده‪ ،‬نــه بــر پایــه بــاور‬ ‫با چه گروه های موسیقی همکاری داشتید؟‬ ‫ارکســتر موســیقی ملی و مهرنــوازان (اســتاد فرهاد بــه نظرمــن بزرگ تریــن کوتاهــی ایــن اســت جامعــه بــه بانــوان و فراهــم اوردن بســتر مناســب‬ ‫فخرالدینــی)‪ ،‬خنیاگــران مهــر (نیوشــا بریمانــی)‪ ،‬کــه در کشــور مــا موســیقی به عنــوان یــک فــن بــرای ان هــا!‬ ‫و حرفــه شــناخته نشــده اســت و ایــن دیــدگاه‪،‬‬ ‫سخن اخر با خوانندگان مجله‬ ‫عواقــب خوشــایندی را به دنبــال نخواهــد داشــت‪.‬‬ ‫موســیقی را ماننــد بقیــه رشــته ها بــاور داشــته‬ ‫تابه حال شده اجرایی برای همیشه در‬ ‫باشــیم‪ .‬امــوزش موســیقی را صرفــا فضایــی‬ ‫بــرای تفریــح و ســرگرمی کودکانمــان نبینیــم‪.‬‬ ‫خاطرتان به یادماندنی شود؟ چه چیزی‬ ‫موســیقی مقولــه بســیار مهمــی در زندگــی اســت‬ ‫باعث این اتفاق دلچسب می شود؟‬ ‫بلــه‪ .‬اولیــن اجــرای حرفــه ای مــن ســال ‪ ۱۳۷۵‬کــه بایــد ماننــد ریاضــی جایگاهــی در زندگــی‬ ‫در فرهنگ ســرای ارســباران و بــه نفــع موسســه همــگان داشــته باشــد‪ ،‬حتــی اگــر موزیســین‬ ‫خیریــه محــک بــود‪ .‬در ان مقطــع مــن ســال اول نشــوند‪ .‬ســخن اخــر اینکــه قــدر اســاتیدمان‬ ‫دبیرســتان بــودم و فرصــت خاصــی بــرای مــن را «تــا هســتند» بدانیــم و بــرای ســامتی اســتاد‬ ‫بــود کــه بتوانــم در کنــار اســتادانم‪ ،‬اقایــان مهرداد محمدرضــا شــجریان عزیــز و اســتاد ارفــع‬ ‫دلنــوازی و ســیامک بنائی‪ ،‬بــه روی صحنــه بروم‪ ،‬اطرائــی نازنیــن دعــا کنیــم‪.‬‬ ‫راستی هیال به چه معناست؟‬ ‫امــا اجــرای مــا بخشــی از کنســرت ان شــب‬ ‫بــود‪ ،‬قســمت دیگــری از برنامــه بــه اجرای اســتاد یعنی پرنده شکاری‪.‬‬ ‫پایــور اختصــاص داشــت کــه دیــدار بــا ایشــان‬ ‫و اســتفاده کــردن از صحبت هایشــان از نزدیــک‪،‬‬ ‫گفتگوکننده‪:‬‬ ‫ویدا امین پور‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪34‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫هنرجویان همراز‬ ‫امین بنی مصطفی‪ ،‬هنرجوی ویولن‬ ‫مدرس‪ :‬ارش جامع‬ ‫خودتان را کامل معرفی کنید‪.‬‬ ‫مدرس‪ :‬سروش بصراوی و عرشیا روشن قلب‬ ‫صحبتی برای دوستان عالقه مند به موسیقی‬ ‫دنبــال ســریع ترین راه بــرای شــناخته شــدن در موســیقی نباشــیم چــون‬ ‫بــه همــان ســرعت از یــاد می رویــم‪ .‬دنبــال اصولی تریــن راه بــرای‬ ‫موفــق شــدن باشــیم و نظــم در کارمــان باشــد‪.‬‬ ‫تاثیر یادگیری موسیقی بر سایر جنبه های زندگی شما مثل درس‪،‬‬ ‫شخصیت‪ ،‬عواطف و ارتباط تان با دیگران‬ ‫موســیقی همیشــه بــرای مــن ارامش بخــش بــوده و رضایــت خاطــر برایــم‬ ‫بــه وجــود مـی اورد و از مشــغله های روزمــره زندگــی دورم می کنــد‪.‬‬ ‫اهداف موسیقایی و برنامه های هنری اینده شما؟‬ ‫بــه تازگــی قطعــه جدیــدم بــه نــام «هــوای تــو» را منتشــر کــردم و‬ ‫درحال حاضــر مشــغول تهیــه چنــد تک اهنــگ و البــوم بــرای اینــده‬ ‫هســتم؛ ولــی در کل هــدف مــن در موســیقی همیشــه فراتــر از ســطح‬ ‫کشــورم بــوده و دوســت دارم در ســطح بین المللــی حرفــی بــرای گفتــن‬ ‫داشــته باشــم‪.‬‬ ‫همرازی ها‬ ‫خودتان را کامل معرفی کنید‪.‬‬ ‫نوید صادقی اذر‪ ،‬متولد‪1‬ابان‪1373‬‬ ‫چطور با همراز اشنا شدید؟‬ ‫از طریق تبلیغاتی که در سطح شهر بود‪.‬‬ ‫چندسال است که ساز می زنید؟‬ ‫چهار سال و نیم‪.‬‬ ‫چرا ویولن را انتخاب کردید؟‬ ‫از کودکــی بــه اواز عالقه منــد بــودم و وارد شــدن بــه فضــای موســیقی‬ ‫برایــم جــذاب بــود‪.‬‬ ‫سهم استاد در اموزش موسیقی چقدر است؟‬ ‫بــه نظــرم تاثیــر اســتاد بــرای تشــویق هنرجــو بــه هنــری کــه تعلیــم‬ ‫می دهــد بســیار زیــاد اســت و می توانــد اینــده هنــری هنرجــو را رقــم‬ ‫بزنــد‪.‬‬ ‫مشوقین شما چه کسانی بودند؟‬ ‫اصلی ترین مشوقم که همیشه حمایتم کردند‪ ،‬خانواده ام بودند‪.‬‬ ‫فکر می کنید رمز موفقیت شما در موسیقی تاکنون چه بوده است؟‬ ‫پشتکار‪ ،‬عالقه خیلی زیادی که به موسیقی دارم و نظم در کارم‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫امین بنی مصطفی هستم‪ 17 ،‬سالم است‪ ،‬رشته ریاضی وفیزیک‪.‬‬ ‫چطور با همراز اشنا شدید؟‬ ‫از طریق یکی از هنرمندان‪.‬‬ ‫چندسال است که ساز می زنید؟‬ ‫ابتــدا ارف را گذرانــدم بعــد بــه مــدت ‪ 2‬ســال تمبــک زدم و درحال حاضر‬ ‫‪ 7‬ســال اســت کــه ویولــن می زنــم‪.‬‬ ‫چرا ویولن را انتخاب کردید؟‬ ‫به خاطر عالقه ای که به این ساز دارم‪.‬‬ ‫سهم استاد در اموزش موسیقی چقدر است؟‬ ‫بسیار زیاد است‪ ،‬اما مهم تر از ان تمرین و عالقه خود فرد است‪.‬‬ ‫مشوقین شما چه کسانی بودند؟‬ ‫مادرم و پدربزرگم که در این راه همیشه همراهم بوده اند‪.‬‬ ‫فکر می کنید رمز موفقیت شما در موسیقی تاکنون چه بوده است؟‬ ‫اول تمرین و بعد عالقه و استعداد فرد‪.‬‬ ‫صحبتی برای دوستان عالقه مند به موسیقی‬ ‫حتمــا وارد ایــن مســیر شــوید چــون باعــث ارامــش روح و روانتــان‬ ‫می شــود و خیلــی منطقــی بــا مســائل و مشــکالت برخــورد می کنیــد‪.‬‬ ‫تاثیر یادگیری موسیقی بر سایر جنبه های زندگی شما مثل درس‪،‬‬ ‫شخصیت‪ ،‬عواطف و ارتباط تان با دیگران‬ ‫موســیقی فکــر افــراد را بــاز می کنــد و تاثیــر بســزایی بــرروی درس دارد‪.‬‬ ‫موســیقی بــه فــرد ارامــش می دهــد و شــخص می توانــد بــا مســائل‬ ‫منطقــی برخــورد کنــد و باعــث اســتقالل فکــری می شــود و ارتبــاط‬ ‫اجتماعــی فــرد نیــز مســتحکم تر می شــود‪.‬‬ ‫اهداف موسیقایی و برنامه های هنری اینده شما؟‬ ‫ابتــدا ارامــش خــودم و اینکــه نوازنــده توانمنــدی شــوم‪ .‬در اینــده شــاید‬ ‫بــه ســمت خوانندگــی بــروم‪.‬‬ ‫نوید صادقی اذر‪ ،‬هنرجوی صداسازی و اواز‬ ‫‪35‬‬ ‫گفتگوکننده‪ :‬عاطفه نقدلو‬ ‫مدیر اموزش اموزشگاه همراز‬ ‫گ�پیخوش ریتمباارشفرهنگ فر‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪36‬‬ ‫فرزنــد خلـ ِ‬ ‫ـف اســتاد ناصــر فرهنگ فــر متولــد هفدهــم‬ ‫خــرداد ‪ 1352‬در تهــران اســت و زندگـی اش از کودکــی‬ ‫بــا ریتــم و موســیقی عجیــن شــده اســت‪ .‬بــا ارش‬ ‫فرهنگ فــر کــه از مدرســین مرکــز مهــارت امــوزی و‬ ‫اموزشــگاه همــراز اســت گفتگــوی مفصــل تصویــری ای‬ ‫داشــتیم کــه بخشــی از ان را در ادامــه تقدیمتــان خواهیــم‬ ‫کــرد‪ .‬ضمیمــه تصویــری را کــه مزیــن بــه نوازندگــی‬ ‫زیبــای ایشــان اســت در کانال هــای رســمی مــا بــه‬ ‫نشــانی های ذیــل می توانیــد مالحظــه نماییــد‪:‬‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫تیــم گفتگــوی تصویــری‪ :‬مرضیــه جعفــری و بهــراد‬ ‫رضــازاده‪.‬‬ ‫استاد فرهنگ فر چه خبر؟ امروزتان چطور‬ ‫گذشت؟‬ ‫امــروز کــه بــا اقــای ازاد میرزاپــور یــک ضبــط‬ ‫چهارمضــراب اســتاد مشــکاتیان را انجــام دادیــم‪ .‬هــر‬ ‫روز ســاز می زنــم‪ ،‬کتــاب می خوانــم‪ ،‬شــعر می خوانــم‪،‬‬ ‫کانالــی دارم بــا نــام مکتــب فرهنگ فــر و بــرای اینکــه‬ ‫فعــال باشــم و مطلــب بگــذارم‪ ،‬معمــوال روزانــه ابیاتــی‬ ‫را می خوانــم؛ پنجــاه تک بیــت می خوانــم و ‪ 1‬یــا‬ ‫‪ 10‬غــزل را از شــعرای بــزرگ و حتــی شــعرای گمنــام‬ ‫انتخــاب می کنــم و در کانــال می گــذارم‪ .‬معمــوال بــا‬ ‫شــعر انــس و الفــت دارم‪ ،‬ورزش هــم انجــام می دهــم‪،‬‬ ‫وزنــه می زنــم کــه به خاطــر دســت هایم وزن وزنــه‬ ‫بایــد بــه یــک انــدازه ای باشــد تــا بــه دســتم اســیب نزند‬ ‫وگرنــه نمی توانــم ســاز بزنــم‪ .‬معمــوال روزم را بــا هنــر و‬ ‫مطالعــه و ورزش می گذرانــم‪.‬‬ ‫چند سالتان است؟‬ ‫من متولد ‪17‬خرداد‪ 1352‬هستم‪.‬‬ ‫استاد فرهنگ فر از چند سالگی به موزیک‬ ‫کشیده شدید؟‬ ‫ســال پنجــاه قبــل از تولــد مــن تنبکــی قهــوه ای به نــام‬ ‫شــیرازی بــود کــه عکس هایــش هــم هســت‪ ،‬مــن بــا‬ ‫ان تنبــک از دو‪-‬ســه ســالگی ســاز مــی زدم و بــه ان‬ ‫عالقه منــد بــودم‪ .‬بچــه بســیار شــیطانی بــودم ولــی بــه‬ ‫ســاز عالقــه داشــتم‪ .‬از ســال ‪ 60‬بــا دوســت خــوب و‬ ‫هنرمنــدم اقــای همایــون شــجریان نــزد پــدرم ســاز زدن‬ ‫را شــروع کردیــم‪ .‬از ســال ‪ 60‬تنبــک را ادامــه دادم کــه‬ ‫تنهــا کاری در زندگـی ام بــود کــه این قــدر پیوســته انجــام‬ ‫می شــد و هیچ وقــت رهایــش نکــردم چــون خــودم‬ ‫دوســت داشــتم و هیــچ اجبــاری از طــرف پــدر نبــود‪،‬‬ ‫حتــی ســازهای دیگــر را هــم بــرای یادگیــری تئــوری و‬ ‫اشــنایی بــا ان هــا نواختــم‪.‬‬ ‫کدام ها؟‬ ‫بــرای اینکــه بــا ردیــف اشــنا شــوم ســاز ســه تار را‬ ‫از پانزده ســالگی ابتــدا بــا اقــای بهنــام وادانــی و بعــد‬ ‫بــا اقــای فیــروزی کار کــردم و ردیف هــا را نــزد اقــای‬ ‫ســکوتی اجــرا کــردم‪ .‬ســاز تــار را تــا کتــاب دوم نواختم‬ ‫ولــی هیچ وقــت بــا تــار ردیــف نــزدم‪ .‬در کنــار اســتاد‬ ‫محمــود فرهمنــد بــودم و کتــاب اول و دوم هنرســتان را‬ ‫بــا اســتاد طلوعــی کار کــردم‪ .‬از بچگــی ســنتور را خیلــی‬ ‫دوســت داشــتم‪ ،‬بعــد از تنبــک بــه ســاز ســنتور خیلــی‬ ‫عالقــه داشــتم‪ .‬یــادم می ایــد کــه نــوزده ســالم بــود مــن هــم رخ داده اســت‪ .‬از بچگــی بــا پزشــکان مغــز و‬ ‫کــه ســنتور را نــزد اقــای پیمــان ســلطانی و بعــد هــم اعصــاب مشــورت می کــردم‪ ،‬فیزیوتراپــی مــی روم و‬ ‫نــزد اقــای علــی تحریــری ادامــه دادم و کتــاب اســتاد همیشــه دســتانم را چــک می کنــم‪ ،‬پــدرم یکهــو عصــب‬ ‫پایــور را نواختــم و دیگــر میســر نشــد کــه ادامــه بدهــم‪ .‬دو انگشــت چهــار و سـه اش را از دســت داد و در تنبــک‬ ‫دوران ســربازی هــم ترومپــت زدم‪ ،‬پــای مــاژور و مینــور زدن بــرای دســت چپــش مشــکل پیــدا شــد کــه هفــت‪-‬‬ ‫را روزی چهــار ســاعت بــا ســاز بــادی انجــا تمریــن هشــت ســال اخر نتوانســت ســاز بنــوازد و ایــن معضلی‬ ‫می کــردم‪ .‬از ‪ 2‬تــا ‪ 31‬شــهریور هــم یــادم می ایــد کــه برایــش ایجــاد کــرد ولــی مــن ســعی کــردم پیشــگیری‬ ‫در میــدان ازادی اجــرا داشــتم؛ یگان هــا رژه می رفتنــد و کنم ‪.‬‬ ‫مــا اجــرا می کردیــم‪.‬‬ ‫چطور پیشگیری می کنید؟‬ ‫مرتــب وزنــه زدم و بــه ورزش فوتبــال از بچگــی خیلــی‬ ‫عضو گروه نوازنده ها بودید؟‬ ‫بلــه‪ .‬در دوران ســربازی در مراســ م مختلــف شــرکت عالقه منــد بــودم‪ .‬فوتبالــم هــم خیلی خــوب بــود؛ یکــی‬ ‫می کــردم‪ ،‬ســازهای ملودیــکا‬ ‫از دالیلــی کــه نتوانســتم ادامــه‬ ‫را بیشــتر به خاطــر ایــن رفتــم‬ ‫بدهــم مریضــی پــدر بــود چــون‬ ‫مکتب فرهنگ فر‪،‬‬ ‫کــه می خواســتم بــا ان هــا اشــنا‬ ‫نمی توانســت ســاز بزنــد و‬ ‫شــوم و اگــر می خواســتم جــدی‬ ‫توقعــش خیلــی بــاال بــود و‬ ‫مکتب بداهه نوازی است‬ ‫ادامــه بدهــم از ســاز تنبــک‬ ‫می گفــت مــن در دوران‬ ‫عقــب می مانــدم چــون تنبــک را‬ ‫اوجــم فاصلــه گرفتــم‬ ‫خیلــی دوســت داشــتم و فقــط می خواســتم بقیــه ســازها و دیگــر نمی خواهــم ادامــه بدهــم‪ .‬از ســال‬ ‫پشــتوانه ای بــرای مــن شــود تــا موزیســین باســوادی ‪ 1367‬تــا ‪ 1376‬هیــچ کنســرتی را به هیــچ‬ ‫شــوم‪ .‬هــدف ایــن نبــود کــه بخواهــم نوازنــده ان ســاز عنــوان اجــرا نکــرد‪ .‬فرصت هــای زیــادی‬ ‫به صــورت حرفــه ای شــوم‪.‬‬ ‫برایــش پیــش امــد ولــی گفت مــن امادگـی اش را‬ ‫نــدارم و دوســت نــدارم بــه ایــن شــکل ســاز بزنــم‪.‬‬ ‫یک خاطره از استاد پایور‪...‬‬ ‫یکبــار بــه اتفــاق دوســتم داوود ورزیــده‪ ،‬کنســرتی در ایــن باعــث شــد مــن جدی تــر ادامــه بدهــم و‬ ‫ژاپــن داشــتیم‪ .‬انجــا بــا اقــای داوود ورزیــده کــه هــم در ایــن راه حرف ـه ای شــدم و ســعی کــردم‬ ‫اتاق ـی ام بــود قــرار شــد برویــم اســتاد پایــور را ببینیــم‪ ،‬خــودم را قــوی کنــم و از پانزده ســالگی‬ ‫اســتاد پایــور هــم ســال ‪ 1378‬مریض حــال بودنــد‪ ،‬بــا کالس هــای پــدرم را اداره می کــردم‪.‬‬ ‫پدر را خیلی زود از دست دادید‪،‬‬ ‫این حــال مــا را پذیرفتنــد‪ .‬یــادم می ایــد ایشــان از پــدرم‬ ‫خیلــی بــه نیکــی یــاد کــرده و خیلــی بــا مــا صحبــت خیلی سخت بود‪...‬‬ ‫کردنــد‪ ،‬بعــد مــن گفتــم اســتاد خیلــی دوســت داشــتم بلــه پــدر ‪ 50‬سالشــان بــود و مــن ‪24‬‬ ‫ســنتور بزنــم و نــزد شــما ســنتور کار کنــم‪ ،‬گفتنــد اقــا ســالم بــود‪.‬‬ ‫چطور شد فوت کردند؟ به خاطر مریضی‬ ‫خــوب کاری کــردی ســنتور نــزدی! بایــد تنبــک بزنــی‪،‬‬ ‫تنبــک ســاز جــدی اســت‪ .‬ایــن تشــویق جــدی بــود دستشان بود؟‬ ‫و مــن فهمیــدم تنبــک را بایــد خیلــی جــدی بگیــرم‪ .‬نه مریضی دست نبود‪ ،‬سکته قلبی بود‪.‬‬ ‫گفتنــد مــا نوازنــده خــوب تنبــک کــم داریــم‪ ،‬چــرا شــما‬ ‫اجراهایتان را چه زمانی به صورت رسمی‬ ‫می خواهــی ســنتور بزنــی؟‬ ‫شروع کردید؟ با چه گروه‪‎‬ها و چه نوازنده هایی‬ ‫چه سنی بودید؟‬ ‫کار کردید؟‬ ‫نبــود‬ ‫ســنتور‬ ‫گذاشــتن‬ ‫کنــار‬ ‫منظــورم‬ ‫‪ 26‬ســالم بــود‪.‬‬ ‫اولیــن تک نــوازی ام در پانزده ســالگی در مــوزه هنرهــای‬ ‫چــون از بچگــی ســنتور را دوســت داشــتم‪ 10 .‬ســالم معاصــر بــود‪ ،‬دو شــب برنامــه داشــتیم و بچه هــای‬ ‫بــود کــه پــدرم برایــم ســاز‬ ‫اصفهانــی و هنرمنــدان‬ ‫اوس فــرج اهلل خریــد و گفت‬ ‫کوچــک اصفهانــی هــم‬ ‫فوتبال‬ ‫دنبال‬ ‫اگر‬ ‫برهانی‬ ‫ارش‬ ‫کالس عمــو لطفــی مـی روی‬ ‫امــده بودنــد و برنامــه‬ ‫و کار می کنــی‪ .‬مــن گفتــم‬ ‫اجــرا کردیــم‪ .‬مــن شــب‬ ‫نمی رفت حتما نوازنده خوبی بود‬ ‫نمــی روم‪ ،‬می خواهــم کالس‬ ‫اول تک نــوازی تنبــک‬ ‫عمــو پرویــز بــروم و ســنتور‬ ‫کــردم و شــب دوم بــا‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫ ک‬ ‫ی‬ ‫درحال‬ ‫ـود؛‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫مص‬ ‫ اش‬ ‫بزنــم‪ ،‬امــا ایشــان بــر گفت ـه‬ ‫یکــی از شــاگردان اســتاد حدادیــان دونــوازی ســه تار‬ ‫و‬ ‫ـود‬ ‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫گفت‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫برای‬ ‫ـماعی‬ ‫ـ‬ ‫س‬ ‫خــودش خیلــی از حبیــب‬ ‫و تنبــک انجــام دادم‪ .‬ایــن تقریبــا اولیــن برنامــه رســمی‬ ‫من عاشــق ســنتور شــدم و خــود اقــای مشــکاتیان را هم مــن در ســال ‪ 1367‬روی ســن بــود‪ .‬شــهریور ‪1373‬‬ ‫خیلــی دوســت داشــتم چــون هــم هنرمنــد بزرگی بــود و بــه گــروه اســتاد محمدرضــا لطفــی دعــوت شــدم و از‬ ‫هــم خــودش دوست داشــتنی بــود‪ .‬خالصــه پــدر گفــت بهمــن ‪ 73‬تمرین هایــم را شــروع کــردم‪ .‬ان زمــان گــروه‬ ‫بایــد تــار بزنــی کــه دلیــل پــدر درســت بــود‪ .‬بعدهــا بــه «همنواســازان شــیدا» زیــر نظــر اســتاد لطفــی بــود کــه‬ ‫مــن گفــت شــما تــار را کــه شــش ســیم دارد را کــوک تمــام قدیمی هــای گــروه شــیدا امــده بودنــد و مــن هــم‬ ‫می کنــی روی «دو ُســل دو» و تمــام دســتگاه و ردیــف رفتــه بــودم‪ .‬متاســفانه از اردیبهش ـت ماه بــه بعــد دیگــر‬ ‫را بــا ان می زنــی ولــی بخواهــی ســنتور بزنــی‪ ،‬چهــارگاه ســر تمریــن نرفتــم‪.‬‬ ‫و یــا شــور بزنــی بایــد تمــام کوک هــا را عــوض کنــی‪.‬‬ ‫یک خاطره خوب از اجراهایتان با استاد‬ ‫ده سالگی تار را اموختید؟‬ ‫ذوالفنون را برایمان تعریف کنید‪.‬‬ ‫ تار‬ ‫ه‬ ‫ـ‬ ‫س‬ ‫ـالگی‬ ‫ـ‬ ‫ س‬ ‫ه‬ ‫پانزد‬ ‫ـزدم‪.‬‬ ‫قــرار بــود تــار بزنــم ولــی نـ‬ ‫خاطــره کــه زیــاد اســت‪ ،‬همــه اش خاطــره اســت‪.‬‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫گرفت‬ ‫را‬ ‫ـار‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫ـالگی‬ ‫ـ‬ ‫ س‬ ‫ه‬ ‫زدم‪ .‬د‬ ‫زدم و شانزده ســالگی تــار‬ ‫یــک خاطــره از خــودم بگویــم؛ ســر تمریــن بــودم کــه‬ ‫ولــی نــزدم‪ ،‬ان زمــان لــج کــردم و بعــد موقعــی ســاز یکــی زنــگ زد‪ ،‬ان زمــان کــه ســر تمریــن می رفتیــم‪،‬‬ ‫زدم کــه اســتاد شــهناز یــک ســولوئی بــا پــدرم زده بودند تمرین هایمــان خیلــی کــم بــود؛ مثــا دو ســاعت جمــع‬ ‫بــه نــام «بیــات تــرک» کــه خیلــی زیبــا بــود‪ .‬عاشــق تــار می شــدیم و بیســت دقیقه تمریــن می کردیــم و بقیــه‬ ‫شــدم‪ ،‬چنــد بــاری هــم ســاز اســتاد شــهناز را گــوش ســاعت را جــوک می گفتیــم و می خندیدیــم‪ ،‬همــه‬ ‫دادم و خوشــم امــد و بــا دقــت گــوش کــردم‪ .‬شــیفته بذله گــو بودنــد‪ .‬خالصــه یکــی بــه مــن زنــگ زد‪،‬‬ ‫ســاز زدن اســتاد شــهناز شــدم و بعــد بــه پــدر گفتــم می خواســتم بگویــم کــه مــن ســر تمریــن هســتم گفتــم‬ ‫می خواهــم تــار بزنــم کــه او تــاری برایــم تهیــه کــرد و مــا داریــم بکــوب کار می کنیــم‪ ،‬اســتاد ذوالفنــون گفتنــد‬ ‫شــروع کــردم بــه تــار زدن‪.‬‬ ‫چقــدر هــم داریــم بکــوب کار می کنیــم (بــا لبخنــد)‪ ،‬مــا‬ ‫ کار‬ ‫م‬ ‫ک‬ ‫را‬ ‫عمرشان‬ ‫اخر‬ ‫پدر هفت‪-‬هشت سال‬ ‫فقــط داریــم می گیــم و می خندیــم‪ .‬مــن همیشــه از ان‬ ‫شدند‪ ،‬دلیلش چه بود؟ باعث نشد شما دورتر شوید؟‬ ‫دوران یــاد می کنــم‪.‬‬ ‫خیــر بلکــه مــن را نزدیک تــر کــرد‪ .‬ایــن مشــکالت برای‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫در سربازی خیلی وقت ها کمکم می کردند؛ تا اسم من را‬ ‫خیلــی قشــنگی بود‪.‬‬ ‫با همه بزرگان موسیقی کار کردید‪ ،‬از‬ ‫می دیدند هوایم را داشتند‪ .‬جاهایی که کارت ملی الزم‬ ‫امسال استقالل حال و روز خوبی ندارد‪...‬‬ ‫خصوصیات بارزی که شما از ان ها لمس کردید‪،‬‬ ‫می شود من را می شناسند و خیلی محبت می کنند و احترام امیدوارم بهتر شود‪.‬‬ ‫برایمانبگویید‪.‬‬ ‫همــه هنرمنــدان بزرگــی هســتند‪ .‬مــن همــه را دوســت می گذارند‪ .‬متاسفانه و یا خوشبختانه اسمم از چهره ام‬ ‫دوستی هم دارید که درحال حاضر از‬ ‫دارم‪ .‬تنهــا یــک شــاخصه ندارنــد‪ ،‬شاخصه هایشــان جلوتر است‪ .‬شاید اگر بیشتر جلوی دوربین می رفتیم و‬ ‫فوتبالیست ها باشد؟‬ ‫سینماگرها‬ ‫خیلــی زیــاد اســت‪ .‬یــک خاطــره از اســتاد شــجریان دارم در صداوسیما ساز می زدیم و چهره مان هم مثل‬ ‫بلــه زیــاد‪ .‬خوشــبختانه ارتباطــم بــا فوتبالیسـت ها خوب‬ ‫ شد‪،‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫و هنرپیشه ها دیده‬ ‫اســت‪ .‬به جــز اســتقالل بقیــه تیم هــا هــم هســتند‪ ،‬اقــای‬ ‫فکــر می کنــم خیلــی جــذاب و‬ ‫مطرح تر می شدم ولی خب‬ ‫همایــون بهــزادی کــه برایشــان ســی دی و نوارکاســت‬ ‫از سال ‪ 60‬ساز زدن را با همایون‬ ‫شــنیدنی اســت؛ مــن بــا خیلــی‬ ‫ساز و اسمم را می شناسند‪،‬‬ ‫می بــردم‪ ،‬خــدا رحمتشــان کنــد‪ ،‬مــرد خیلــی نازنینــی‬ ‫از خواننده هــا و نوازنده هــا‬ ‫کردیم‬ ‫شروع‬ ‫پدرم‬ ‫نزد‬ ‫شجریان‬ ‫چهره ام بین مردم خیلی‬ ‫بودنــد و چقــدر شــعر حفــظ بودنــد‪ ،‬اقــای جعفــر‬ ‫برنامــه اجــرا می کــردم‪.‬‬ ‫شناخته شده نیست‪.‬‬ ‫کاشــانی هــم ادم خیلــی بــا شــخصیتی بودنــد‪ ،‬اقــای‬ ‫یــادم می ایــد کــه‬ ‫ارتباط خارجی ها با‬ ‫وحیــد جاســمیان‪ ،‬اقــای حمیــد برمکــی را می دیــدم‪،‬‬ ‫صــدا اصــا برایشــان مهــم نبــود‪،‬‬ ‫وقتــی بــا اســتاد شــجریان برنامــه موسیقی ایرانی چطور است؟‬ ‫از فوتبالیســت های تــاج و اســتقالل اقــای جــدی کار‪،‬‬ ‫داشــتیم‪ ،‬ایشــان بیســت دقیقه در اروپــا مــردم خیلــی موسیقی شــناس هســتند‪ ،‬چــون ایشــان از دوســتان پــدر مــن بودنــد و پسرشــان‬ ‫یــا نیم ســاعت روی صــدای ان هــا چهارصــد ســال اســت کــه موســیقی دارنــد هــم شــاگرد مــن بودنــد‪ ،‬اقــای اکبــر جــدی کار هــم‬ ‫تنبــک مــن کار می کردنــد‪ ،‬و موسیقی شــان مکتــوب اســت‪ .‬خیلــی فرهنــگ تــار مــی زد و فــردی جــدی بــود‪ ،‬هیچ وقــت جرئــت‬ ‫بقیــه ســازها هــم برایشــان موسیقی شــان بــاال اســت‪ .‬وقتــی شــنونده اروپایــی نمی کــردم دربــاره فوتبــال صحبــت کنــم‪.‬‬ ‫مهــم بــود‪ ،‬قــرار بــود ضبط اســت (چــه اروپــای شــرقی و چــه اروپــای غربــی)‬ ‫با فوتبالیست های امروزی‪...‬؟‬ ‫شــود و می خواســتند فیلــم احســاس امنیــت می کنــم چــون می دانــم ان هــا احتــرام اقــای حجــازی را خیلــی دوســت داشــتم‪ .‬واقعــا بــه تیــم‬ ‫بگیرنــد‪ ،‬ولــی بــا بعضی هــا می گذارنــد و موســیقی را بــه دقــت گــوش می کننــد و دهــه ‪ 60‬عالقــه داشــتم‪ .‬همــه بازیکن هــای ان زمانــی‬ ‫کــه کار می کــردم متاســفانه وقتــی در اخــر بــا ان هــا صحبــت می کنــی می بینــی کــه کــه ایشــان دروازه بــان بودنــد را بــه شــماره یــادم اســت‪.‬‬ ‫فقــط بــه صــدای خواننــده بــا چــه ظرافتــی دقیــق بودنــد‪ .‬مــن همیشــه وقتــی کــه ارتبــاط خیلی خوبــی بــا اقــای اصغــر طالب نســب‬ ‫توجــه می کردنــد یــا اگــر نوازنــده شــنونده ام اروپایی هــا هســتند‪ ،‬لــذت می بــرم‪.‬‬ ‫داشــتم‪ ،‬مهــدی امیرابــادی را می دیــدم‪ ،‬منــزل ارش‬ ‫پدر را هم در اروپا می شناختند؟‬ ‫برهانــی زیــاد می رفتــم و بــا ایشــان هــم به خاطــر‬ ‫بودنــد می خواســتند فقــط صــدای‬ ‫ســاز خودشــان خــوب باشــد‪ ،‬بقیــه ان هایــی کــه موســیقی ایرانــی را دنبــال می کننــد و برادرشــان ســیاوش برهانــی کــه تــار می زنــد خیلــی‬ ‫برایشــان اهمیــت نداشــتند‪ .‬ایــن نکتــه برای موسیقی شــناس هســتند؛ بلــه‪.‬‬ ‫صمیمــی هســتم‪ ،‬ارش برهانــی هــم تنبــک را خیلــی‬ ‫کدام کشورها بیشتر با موسیقی ایرانی ارتباط‬ ‫خــوب می زنــد و اگــر دنبــال فوتبــال نمی رفــت حتمــا‬ ‫مــن خیلــی جالــب بــود‪ .‬روی تک تــک ســازها‬ ‫نوازنــده خوبــی بــود‪.‬‬ ‫مثــا روی نــی‪ ،‬کمانچــه‪ ،‬ســنتور و تمــام ســازها را بــا دارند؟‬ ‫با تیم هنرمندان ارتباط برقرار نکردید؟‬ ‫دقــت و وســواس خاصــی چــک می کردنــد تــا صــدای بیشــتر کشــورهای اروپایــی موســیقی ایرانــی را‬ ‫نــه متاســفانه‪ .‬در ایــن‬ ‫مطلــوب به دســت بیایــد و ایــن خیلــی مهــم اســت‪ .‬می شناســند‪ ،‬به خصــوص‬ ‫ســال های اخیــر ورزش‬ ‫فرانســه کــه هــم نوازنــده‬ ‫همچنان با استاد شجریان و خانواده اش در‬ ‫تنبــک دارنــد و هــم وقتی با استاد شجریان برنامه داشتیم‪ ،‬نیم ساعت می کنــم‪ .‬در برنامه هــای‬ ‫ارتباط هستید؟‬ ‫ورزشــی ام نیم ســاعت دوی‬ ‫بلــه‪ ،‬ان هــا از دوســتان قدیــم مــن هســتند‪ .‬مــن هیچ وقت نوازندهــای تنبــک را‬ ‫روی صدای تنبک من کار می کردند‬ ‫نــرم دارم و بــرای دسـت هایم‬ ‫می شناســند‪.‬‬ ‫ارتباطــم را بــا دوســتان و هنرمنــدان قدیمــی قطــع نکردم خــوب‬ ‫وزنــه می زنــم چــون بــر‬ ‫و همــه را دوســت دارم‪ .‬ارتبــاط مــن بــا همــه هنرمنــدان حتــی افریقایی هــا تنبــک‬ ‫ارتبــاط خانوادگــی اســت‪ ،‬مثل خانــواده خودم هســتند و را می شــناختند و ایــن بــرای مــن جالــب اســت کــه طبــق نظــر پزشــکم واجــب اســت‪ .‬بــه ورزش خیلــی‬ ‫دوستشــان دارم؛ چــه پیش کســوت ها و چــه هنرمندانــی در تهــران بعضی هــا می گوینــد جعبــه چرخ خیاطــی عالقه منــد هســتم‪.‬‬ ‫اســت!‬ ‫این روزها مشغول چه فعالیتی هستید؟‬ ‫کــه هم ســن خــودم هســتند‪.‬‬ ‫یــک ســری کار ضبــط کــردم و امیــدوارم منتشــر شــود‪.‬‬ ‫ایراد از کجا است؟‬ ‫االن وضعیت جسمانی استاد چطور است؟‬ ‫ایــن مــا هســتیم کــه کــم کار کردیــم و نمی توانیــم مــردم بــا افــراد مختلــف‪ ،‬یک ســری کارهــا از گذشــته دارم کــه‬ ‫خدا را شکر خوب هستند و تحت نظر هستند‪.‬‬ ‫را مقصــر بدانیــم‪ ،‬بایــد بیشــتر کار می کردیم و مســئولینی بایــد امــاده شــوند‪ .‬کاری بــا اقــای حســین رضا اســدی‬ ‫بعد از فوت پدر با اساتید بزرگی همکاری‬ ‫کــه در رســانه هســتند بایــد دقیق تــر کار کننــد‪ .‬این هــا ضبــط کردیــم کــه اوازش مانــده و ایشــان بایــد اوازش را‬ ‫کردید‪ ،‬به نظرتان به خاطر پدر شما را دعوت‬ ‫دغدغــه اســت‪ .‬شناســاندن فرهنــگ و ســازها از وظایــف ضبــط کنــد تــا کار تمــام شــود و منتشــر شــود‪ .‬کارهــای‬ ‫می کنند یا از روی توانایی ها و شناختی‬ ‫مــا اســت‪ .‬همان طــور کــه زبــان انگلیســی برایمــان مهــم نیمـه کاره بســیار دارم‪.‬‬ ‫که به ارش فرهنگ فر داشتند‪ ،‬با شما‬ ‫اســت‪ ،‬موســیقی هــم برایمــان خیلــی مهــم اســت چــون‬ ‫تصمیم ندارید مجموعه ای از تنبک داشته باشید‬ ‫در تماس بودند؟‬ ‫مــن بــا هنرمنــدان بــزرگ ایــران بــزرگ فرهنــگ مــا اســت‪ .‬موســیقی را هم بایــد جــدی بگیریم‪ ،‬یا البومی در این زمینه منتشر کنید؟‬ ‫شــدم‪ .‬شــاید اســم پــدر تاثیرگــذار بــرای مــنِ ارش فرهنگ فــر موســیقی تفنــن نیســت کــه چــرا در ایــن فکــر هســتم‪ .‬در قدیــم قطعاتــی بــرای‬ ‫بــود امــا مــن زحمــت کشــیده بــودم فقــط وقتــم را بگذرانــم‪ ،‬برایــم خیلــی جــدی و مقــدس تنبــک نوشــته بــودم و کار می کــردم کــه خیلــی دوســت‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫دارم تک نــوازی تنبــک ضبــط کنــم و ایده هایــی هــم‬ ‫و توانایــی خــودم بــود کــه دعوتــم‬ ‫اشپزی می کنید؟‬ ‫از تنبــک در ذهنــم اســت کــه بــا افــرادی کــه در ذهنــم‬ ‫می کردنــد‪ .‬ســعی کــرده بــودم‬ ‫اشپزی نه‪ ،‬ولی من غذا را دوست دارم‪.‬‬ ‫هســتند دونــوازی کار کنیــم و ضبــط کنیــم‪ .‬حتــی یــک‬ ‫خــودم را قــوی کنــم و تــاش‬ ‫چه غذایی دوست دارید؟‬ ‫پــروژه ای در ذهنــم اســت کــه با افــراد ‪ 70-60‬ســاله و ان‬ ‫کنــم تــا واقعــا کار خــوب‬ ‫ارائــه کنــم نــه اینکــه غذاهــای کبابــی و خورشــت را دوســت دارم‪ .‬از غذاهــای رده ســنی یک ســری دونــوازی ضبــط کنــم چــون خیلــی‬ ‫یــک اســم را یــدک خارجــی هــم اســتیک و پیتزاهایــی کــه سوســیس و دونــوازی را دوســت دارم‪.‬‬ ‫بکشــم‪ ،‬ایــن بــه درد کالبــاس نداشــته باشــد را دوســت دارم‪.‬‬ ‫چرا؟‬ ‫در دونــوازی حــرف خــود را بهتــر می توانیــم منتقــل‬ ‫بیشتر غذای سالم دوست دارید؟‬ ‫نمی خــورد‪.‬‬ ‫بلــه‪ .‬بــه غذاهــای گیاهــی هــم عالقه منــد هســتم‪ .‬مــن کنیــم‪ .‬مکتــب فرهنگ فــر‪ ،‬مکتــب بداهه نــوازی اســت‪.‬‬ ‫اسم پدر‬ ‫شــب ها فقــط ســاالد می خــورم‪ .‬بــه نــدرت اگــر مــا می توانیــم در هــر برداشــت‪ ،‬داســتانی را نقــل کنیــم‪.‬‬ ‫چه جاهایی‬ ‫میهمــان باشــم برنــج می خــورم‪.‬‬ ‫کالم اخر؟‬ ‫کمکتان کرده‬ ‫ارزوی ســامت و تندرســتی بــرای همــه موســیقی دانان‬ ‫اهل ورزش هستید؟‬ ‫است؟‬ ‫خیلی زیاد‪.‬‬ ‫و مــردم کشــورم به خصــوص هنرمنــدان و پیش کســوتان‬ ‫به‬ ‫جاها‬ ‫خیلی‬ ‫دارم‪ .‬از جوان هــای موســیقی هــم به عنــوان بــرادر‬ ‫فوتبالی هم هستید؟‬ ‫شد‪.‬‬ ‫کمک‬ ‫من‬ ‫بزرگ تــر می خواهــم خیلــی جــدی و بهتــر از گذشــته‬ ‫بله‪.‬‬ ‫و باقــدرت تمــام بــه کارشــان ادامــه بدهنــد‪ .‬مــن اینــده‬ ‫پرسپولیسی یا استقاللی؟‬ ‫اســتقاللی‪ .‬مــن از ســال ‪ 61-60‬طرفــدار اســتقالل بودم و روشــنی را بــرای موســیقی ایــران متصــورم‪.‬‬ ‫اولیــن دربــی کــه مســاوی شــد را یــادم اســت کــه اقــای‬ ‫بهتــاش فریبــا شــوت زد و اســتقالل مســاوی کــرد‪ .‬بازی‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫همرازی ها‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫‪37‬‬ ‫مداحی هم می کرد؟‬ ‫گاهــی در هیئــت محله مــان بــود و مداحــی هــم‬ ‫زیروبمیاختصاصی‬ ‫دریکگفتگوی‬ ‫می کــرد‪ .‬به هرحــال در ان ســن کســی به عنــوان شــغل‬ ‫ِ‬ ‫یکــی بــود کــه باهــاش خاطــره ســاختی‪ ،‬یکــی کــه و به صــورت حرفــه ای بــه موســیقی نــگاه نمی کنــد‪.‬‬ ‫لحظــه لحظــه وقت هــای عاشــقیت رو بــا اهنــگاش مرتضــی در کنــار تحصیــل تــا زمــان دیپلــم از دای ـی ام‬ ‫پــر کــرد؛ حتــی وقتــی می خــوای بــا بــرادرش صحبــت و برخــی دوســتانش گیتــار یــاد می گرفــت و بــه مــرور‬ ‫کنــی نمی تونــی از اون و لحظــه لحظه هــاش نپرســی شــروع شــد‪ .‬مرتضــی در ایــن زمینــه خیلــی اســتعداد‬ ‫مخصوصــا اگــه اون ادم مرتضــی پاشــایی باشــه؛ کســی داشــت و بــدون اینکــه کالس حرفــه ای بــرود‪ ،‬ریتــم‬ ‫کــه شــاید ســال ها بگــذره و مثــل اون تــوی بــازار مـی زد و رونــد یادگیــری اش ان قــدر ســریع بــود کــه مــا‬ ‫موســیقی نیــاد! یــه گفتگــوی‬ ‫خیلــی متوجــه نشــدیم‪ .‬وقتــی‬ ‫خــاص داشــتیم بــا مصطفی‬ ‫مرتضــی ســاز مـی زد‪ ،‬من هم‬ ‫پاشــایی در مــورد زیروبــم من اینستاگرام مرتضی را پاک نکردم! بــرای دل خودمــان کنــارش‬ ‫زندگــی مرتضــی و زندگــی‬ ‫می خوانــدم و خــودش هــم‬ ‫هنــری مصطفــی کــه بعــد از‬ ‫صــدای خوبــی داشــت‪ .‬بعــد از‬ ‫پــرواز ابــدی مرتضــی بــه شــکل جدی تــری دنبــال شــد؛ اینکــه این مســیر شــروع شــد‪ ،‬مــا بــا همدیگر چنــد اجرا‬ ‫ایــن گفتگــوی جــذاب رو از دســت ندیــد‪.‬‬ ‫در ســالن های مــدارس مختلــف کشــور و امفی تئاتــر‬ ‫ضمیمه تصویری در‪:‬‬ ‫می رفتیــم‪ .‬در همــان زمــان مرتضــی کم‪‎‬کــم کیبــورد‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫را هــم از دوســتان یــاد گرفــت‪ ،‬پــدرم مجــدد برایــش‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫کیبــورد خریــد‪.‬‬ ‫تیــم گفتگــوی تصویــری‪ :‬مرضیــه جعفــری و بهــراد و شما چطور؟‬ ‫رضــازاده‪.‬‬ ‫دیپلــم گرفتــه و وارد دانشــگاه شــده و بایــد کم کــم‬ ‫وارد بــازار کار می شــدم‪ .‬مــن از اول بــه مترجمــی زبــان‬ ‫ازخودتانبگویید‪ .‬مشغولچهفعالیت هاییهستید؟‬ ‫حــدود ‪ 5-4‬روز پیــش کار جدیــدم منتشــر شــد کــه انگلیســی عالقــه داشــتم کــه ایــن اســتعدادم را نیــز پــدرم‬ ‫بازخــورد خیلــی خوبــی داشــت و خــدا را شــکر کشــف کــرد و در ســن ‪ 26-25‬ســالگی وارد شــرکت‬ ‫موردپســند طرفدارهــا و کســانی کــه همیشــه بــه مــن نفــت شــدم‪.‬‬ ‫لطــف دارنــد‪ ،‬قــرار گرفــت‪ .‬فکــر می کنــم کــه بخــش کامل از فضای موزیک فاصله گرفتید ولی‬ ‫زیــادی از ان بــه مرتضــی نیــز برمی گــردد چــون کارهای مرتضی در ان جهت جلو می رفت؟‬ ‫او را هــم دوســت داشــتند و دنبــال می کردنــد‪.‬‬ ‫مرتضــی عالقــه و دیــدی حرفه ای تــر نســبت بــه موزیک‬ ‫در خانواده شما که خانواده ای سنتی و ریشه‬ ‫داشــت و مــن در کنــار کار یــا تحصیلــم بــه ان نــگاه‬ ‫مذهب در ان خیلی قوی است‪ ،‬عالقه به موزیک از‬ ‫می کــردم‪ .‬مرتضــی وارد ان رشــته شــد و اهنگ ســازی‬ ‫یــاد گرفــت و در یکــی‪-‬دو شــرکت به عنــوان اهنگ ســاز‬ ‫کجا شروع شد؟‬ ‫همین طــور کــه فرمودیــد مــا خانــواده پایبندی به مســائل کار کــرد کــه پله هــای یادگیــری اهنگ ســازی را نیــز بــه‬ ‫اعتقــادی و اخالقــی هســتیم؛ امــا پــدر و مــادرم همیشــه ســرعت طــی کــرد‪ ،‬وقتــی تصمیمــی می گرفــت ان هــا را‬ ‫درحالی کــه مســائل اعتقــادی مذهبــی یــا اخالقــی را بــه ســرعت عملــی می کــرد و تالش هــای شــبانه روزی‬ ‫رعایــت می کردنــد‪ ،‬فکــر خیلــی بــازی داشــتند و زیــادی داشــت‪.‬‬ ‫اعتقادشــان از اول ایــن بــود کــه فرزندانشــان هر رشــته ای بعــد از ان بــاز در کنــار مرتضــی می خوانــدم‬ ‫در بحــث شــغل‪ ،‬هنــر یــا هــر چیــز دیگــری کــه عالقــه و کار موزیــک هــم به صــورت تفننــی انجــام‬ ‫مــی دادم‪ ،‬چنــدکاری‬ ‫دارنــد را انتخــاب کننــد و مــا را‬ ‫نیــز بــا مرتضــی‬ ‫در ایــن مقولــه ازاد گذاشــتند و‬ ‫جواب من فقط فیلم هایی که از‬ ‫ضبــط کردیــم ولــی ان‬ ‫طبیعــی اســت کــه تــا بچه هــا‬ ‫هــم بخواهنــد ان اســتعداد و دوره نوجوانی مرتضی داریم‪ ،‬است موقــع پخــش‬ ‫به صورت‬ ‫عالیقشــان را پیــدا کننــد‪ ،‬زمــان‬ ‫می بــرد‪ .‬مــن ‪ 4‬ســال از مرتضــی بزرگ تــر بــودم و مثــل اکنــون نبــود و اینترنــت هــم‬ ‫خیلی هــا از همــان نوجوانــی بــه موزیــک عالقــه پیــدا نبــود‪ ،‬امــا در کامپیوتــر‬ ‫کردیــم و اهنگ هــای مختلــف گــوش می کردیــم‪ .‬ادم اتودهــای ان موقــع را دارم‪،‬‬ ‫از یــک ســنی بــه بعــد؛ مثــا ‪ 16-14‬ســالگی‪ ،‬اهنگــی را گاهــی کــه دلــم تنــگ‬ ‫بــا خــود زمزمــه می کنــد و متوجــه می شــود کــه یــک می شــود ان کارهــا‬ ‫صدایــی در وجــودش هســت کــه ‪ %80-70‬اســتعداد را گــوش می کنــم‪.‬‬ ‫بــه مــرور مرتضــی‬ ‫صــدا تــا حــدودی هــم ارثــی اســت‪.‬‬ ‫حرفه ای تــر بــه موزیــک‬ ‫ شما از چه کسی به ارث بردید؟‬ ‫پرداخــت و در ســال های‬ ‫پدربزرگــم صــدای خوبــی داشــتند و در زمان هــای قدیــم ‪ 85-86‬البومــی به نــام «گل‬ ‫در مســجدها ادعیه هــای مذهبــی می خواندنــد و پــدرم بیتــا» منتشــر کــرد کــه ان موقــع‬ ‫هــم از پدرشــان بــه ارث بــرده و صــدای خیلــی خوبــی خــودش خیلــی شناخته شــده نبــود‬ ‫دارنــد‪ .‬دوره جوانــی پــدرم زمانــی بــود کــه مذهــب و و تیــراژ کمــی از ان منتشــر شــد‪.‬‬ ‫شــعائر مذهبــی نقــش خیلــی زیــادی در جامعــه مــا‬ ‫داشــت و پــدرم نیــز در جاهــای مختلــف مدیحه ســرایی ان موقع مجاز نبود و در فضای‬ ‫ازپروازمرتضیتااوازمصطفی‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪38‬‬ ‫“‬ ‫می کردنــد امــا نــه به صــورت شــغل‪.‬‬ ‫محرم و ماه رمضان و هیئت ها‪...‬‬ ‫بلــه طبیعتــا از کســانی کــه زمینـه اش را داشــتند‪ ،‬اســتفاده‬ ‫می کردنــد‪ .‬بــه مــرور زمــان مــا کمــی بزرگ تــر شــدیم‪،‬‬ ‫دایـی ای داریــم کــه نوازنــده گیتــار اســت و مرتضــی در‬ ‫ســن ‪ 14-13‬ســالگی گیتــار م ـی زد و همــان زمان هــا و‬ ‫بــه واســطه دوســتانی کــه داشــت ســاز را شــروع کــرد‪.‬‬ ‫ســاز گیتــار را پــدرم برایــش خریــد چــون دیــد کــه‬ ‫عالقــه دارد و می خوانــد‪ .‬اوایــل بــا ســاز دایـی ام شــروع‬ ‫کــرد‪.‬‬ ‫“‬ ‫مجازی منتشر شد‪ .‬این البوم مجوز‬ ‫گرفته بود‪.‬‬ ‫ «گل بیتا» شامل ‪ 16-15‬تراک‬ ‫بود‪...‬‬ ‫کارهــای ‪ 13‬ســال پیــش مرتضی‬ ‫به صــورت یــک البــوم شــد‬ ‫و ان زمــان در تیــراژ خیلــی‬ ‫پایینــی پخــش شــد‪ .‬زمــان‬ ‫می گذشــت و مــن هــم تــا‬ ‫جایــی کــه در توانــم بــود بــه‬ ‫مرتضــی مشــورت مـی دادم‪ .‬بــرای مرتضــی خیلــی مهــم‬ ‫بــود کــه از شــنونده کارهایــش بازخــورد بگیــرد و اینکــه‬ ‫خــودش می گفــت اگــر ان موزیــک اطرافیــان خــودت را‬ ‫واقعــا تــکان بدهــد‪ ،‬معلــوم اســت کــه تــا یــک درصدی‬ ‫موفــق بــودی‪.‬‬ ‫ پس هیچ کدام به صورت دانشگاهی موسیقی را‬ ‫نیاموختید‪.‬‬ ‫به صورت دانشگاهی خیر‪.‬‬ ‫ اولین تراکی که با مرتضی خواندید را یادتان‬ ‫است؟ چه زمانی بود؟‬ ‫‪ 10‬ســال پیــش اهنگــی بــه اســم «عطــر نفس هــات» را‬ ‫خواندیــم‪ .‬کارهــای بعضــی از خواننده هایــی کــه قبــل‬ ‫از مــا بودنــد و یــا خواننده هــای کمــی ان وری را بــا‬ ‫همدیگــر می خواندیــم و خیلی هایــش را نیــز ضبــط‬ ‫کردیــم‪ .‬همــان ســال مرتضــی کاری متفــاوت بــرای مــن‬ ‫خوانــد کــه حــدود ‪ 5-4‬مــاه پیــش بــا صــدای خــودش‬ ‫(نمی دانــم چطــوری!) منتشــر شــد‪ .‬اهنــگ «عطــر‬ ‫نفس هــات» را مــن دارم ولــی چــون بــا کیفیــت ضبــط‬ ‫ان موقــع اســت‪ ،‬هیچ وقــت پخشــش نکردیــم‪ .‬اولیــن‬ ‫کارهایــی کــه ان موقــع خواندیــم از کارهــای شــادمهر‬ ‫بــود چــون مرتضــی خیلــی بــه شــادمهر عالقــه داشــت‪.‬‬ ‫ مرتضیچهزمانیمستقلوازخانوادهجداشد؟‬ ‫تقریبــا از ســال ‪ 92-91‬در اســتودیو کار می کردنــد‪ .‬الزمــه‬ ‫کار موزیــک هــم بخصــوص بــرای اهنگ ســازن یــا‬ ‫تنظیم کننــدگان ایــن اســت کــه شــب و روز انجــا باشــند‬ ‫چــون کاری حســی و هنــری اســت‪ ،‬گاهــی ادم شــب‬ ‫احســاس می کنــد کــه بایــد کاری را بســازد‪ .‬بعــد از ان‬ ‫خــودش جایــی را گرفــت و به صــورت مســتقل و کامــل‬ ‫کار تنظیــم و اهنگ ســازیش را انجــا انجــام م ـی داد و از‬ ‫لحــاظ کاری مســتقل شــده بــود‪.‬‬ ‫ خیلی شایعه ایجاد شد که خانواده مخالف موزیک‬ ‫کار کردن مرتضی بودند و او را طرد کرده بودند‬ ‫و باز هم به این مسئله پاسخ شفافی داده نشد‪ .‬االن‬ ‫برای طرفدارای از مرتضی به صورت شفاف‬ ‫بگویید که چنین چیزی بود یا نه؟‬ ‫این هــا شــایعه بــود‪ .‬گاهــی شــرایط به صورتــی‬ ‫پیــش مـی رود کــه ممکــن اســت حواشــی بزرگی‬ ‫برایــش ایجــاد شــود؛ خواننــده ای کــه محبــوب‬ ‫شــده‪ ،‬همــه دوســتش دارنــد‪ ،‬بــه بیمــاری‬ ‫مبتــا می شــود و در ســن جوانــی‬ ‫از پیــش مــا مــی رود و اتفاق هــای‬ ‫بعــد از پــرواز مرتضــی وقتــی بــه‬ ‫ایــن وســعت می شــود طبیعتــا‬ ‫ممکــن اســت حواشــی ای‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬همــه جــای‬ ‫دنیــا ایــن اتفــاق بــرای‬ ‫خواننده هــا و ادم هــای بــزرگ‬ ‫پیــش می ایــد‪ .‬هرچقــدر هــم‬ ‫مــن یــا پــدر و مــادرم توضیــح‬ ‫بدهیــم کــه مــا از اول خودمــان‬ ‫تشــویقش می کردیــم‪ ،‬پــدرم برایــش‬ ‫ســاز خریــد و‪ ...‬برخــی کــه ممکــن اســت‬ ‫انتقــاد و یــا جبه ـه ای داشــته باشــند‪ ،‬بــاور‬ ‫نمی کننــد‪ .‬جــواب مــن فقــط فیلم هایــی‬ ‫کــه از دوره نوجوانــی مرتضــی داریم‪ ،‬اســت‪.‬‬ ‫خوشــبختانه مــا همیشــه در ســطح اجتماعــی‬ ‫متوســط بودیــم و محتــاج بــه کســی نبودیــم‪.‬‬ ‫همــان زمــان هــم پــدرم دوربیــن خریــد تــا‬ ‫فیلم هــا را ضبــط کنیــم‪ .‬مــن فیلم هایــش را در‬ ‫پیــچ اینســتاگرام مرتضــی و خــودم گذاشــته ام‪.‬‬ ‫در همــه فیلم هــا در خانــواده و جمــع فامیــل‪،‬‬ ‫پــدرم همیشــه پیــش مرتضــی اســت‪ .‬این هــا‬ ‫نشــان دهنده ایــن اســت کــه روی ایــن قضیــه‬ ‫هیــچ مخالفتــی نبــوده و بالعکــس تشــویق‬ ‫و حمایــت بــوده اســت‪ .‬درواقــع پــدرم بــا‬ ‫بله یک دفعه تصمیم گرفتم که کمی ریش بگذارم‪.‬‬ ‫“‬ ‫موردانتقاد قرار گرفت‪ ،‬تصمیم خودتان بود؟‬ ‫ قراراست که شما را در کار موزیک حرفه ای تر‬ ‫ببینیم یا دلی چند وقت یکبار تراکی منتشر کنید؟ در‬ ‫فکر البوم و اجرا هستید؟‬ ‫فعــا شــخص خــودم احســاس می کنــم کــه نیــازی بــه‬ ‫البــوم نیســت‪ .‬شــاید بــا انــرژی ای کــه روی تک اهنــگ‬ ‫می گذاریــد بتوانیــد کاری بــا کیفیــت و اســتایل بهتــری‬ ‫عرضــه کنیــد و بیشــتر شــنیده شــود‪.‬‬ ‫ چند اهنگ اماده دیگر دارید؟‬ ‫درحال حاضــر روی ‪ 3‬تک اهنــگ دیگــر داریــم کار‬ ‫می کنیــم کــه خــودم دوستشــان دارم‪ .‬امیــدوارم کــه‬ ‫دوســتداران‪ ،‬طرفدارهــای خــود مــن و طرفدارهــای‬ ‫مرتضــی و هــر کســی کــه ایــن کار را می شــنود دوســت‬ ‫داشــته باشــد‪.‬‬ ‫ اشپزی بلد هستید؟‬ ‫خیلــی کــم‪ ،‬در حــد نیمــرو‪ ،‬قورمه ســبزی و ماکارونــی را‬ ‫هــم کمــی بلــدم‪ ،‬در حــد اینکــه فقــط دو بــار پختــم ولی‬ ‫خــوب درامــد‪ .‬احســاس می کنــم اســتعدادم در اشــپزی‬ ‫خــوب اســت و خیلــی بــه ان عالقــه دارم‪ ،‬امــا هیچ وقــت‬ ‫موقعیتــش پیــش نیامده اســت‪.‬‬ ‫ شما را با ریش تقریبا خیلی کم دیده بودیم ولی‬ ‫ریش به شما می اید‪ .‬این را خودتان انتخاب‬ ‫کردید؟‬ ‫ولی توپ را در زمین خانواده انداخت وشما باز‬ ‫هیچ پاسخی ندادید‪ ،‬سیاست شما سکوت است؟‬ ‫خیر‪ ،‬سیاست خاصی نیست‪.‬‬ ‫ رسما گفت کامل در اختیار خانواده قرار گرفته‬ ‫است و هزینه هایش هم ارجاع شده و ما دنبال‬ ‫هزینه نبودیم ولی اجازه پخش نمی دهند‪.‬‬ ‫مــن صحبت هــای ایشــان را گــوش کــردم‪ ،‬نگفتــه بــود‬ ‫کــه خانــواده اجــازه پخــش نمی دهنــد‪.‬‬ ‫ گفت با روند مستندی که ساخته شده‪ ،‬مخالفت‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫به هرحــال مخالفت هایــی هســت‪ .‬مــا روی پخــش ان‬ ‫مخالفتــی نداشــتیم‪ ،‬می گفتیــم مســتندی باشــد کــه جــان‬ ‫کالم را در مــورد مرتضــی در ان یــک ســاعت وخورده ای‬ ‫نشــان بدهــد و بــه اصــل قضیــه و خــود مرتضی بپــردازد‪.‬‬ ‫ چون در اختیار شما است‪ ،‬برای ان تصمیمی‬ ‫ندارید؟‬ ‫خیر‪ ،‬چیزی به ما ندادند‪.‬‬ ‫ اگر اصالحیه هایی که مدنظرتان است‪ ،‬انجام‬ ‫شود؟‬ ‫بخــش اعظــم ان را مثــل اینکــه در فضــای مجــازی هــم‬ ‫پخــش کردنــد کــه وقتــی پخــش شــود‪ ،‬دیگــر نمی شــود‬ ‫اصــاح کــرد‪.‬‬ ‫کتابی هم درباره مرتضی نوشته شد‪ .‬ایا خانوده‬ ‫در ان نقشی داشت؟‬ ‫خیــر‪ ،‬خانــواده نقشــی نداشــت‪ .‬نویســنده ان کتــاب هــم‬ ‫خــودش بــر اســاس واقعیــت‪ ،‬تخیــات و برداشـت های‬ ‫خــودش کــه بعضی هایــش هــم مســتند نبــود‪ ،‬ان را‬ ‫نوشــته بــود‪.‬‬ ‫ خاطره ای از مرتضی و خودتان که تابه حال‬ ‫نگفتید‪ ،‬بگویید ‪.‬‬ ‫خاطره هــا از روزهــای خــوب زیــاد اســت‪ .‬مرتضــی‬ ‫حتــی روزهــای اخــر هــم بــا مــا شــوخی می کــرد‪ ،‬مــا‬ ‫ مرتضی همکاری خوبی با رضا گلزار داشت‪ ،‬از‬ ‫این اتفاقات برای مصطفی پاشایی هم می افتد؟ به‬ ‫فکر همکاری با خواننده های دیگر هستید؟‬ ‫تــا حــاال بــه ایــن موضــوع فکــر نکــردم ولــی اگــر‬ ‫پیشــنهادی خــوب یــا اهنگــی خــوب از طــرف دوســتان‬ ‫هنرمنــد باشــد‪ ،‬اشــکالی هــم نــدارد و خیلــی هــم خــوب‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ حرفی که باقی مانده باشد و کالم اخر‪...‬‬ ‫از همــه عزیــزان تشــکر می کنــم و بــرای همــه ارزوی‬ ‫موفقیــت دارم‪ .‬در مــورد پیــج اینســتاگرام مرتضــی هــم‬ ‫دلیــل پســت هایی کــه بــا نظــر پــدر و مــادرم در ان‬ ‫می گذاریــم ایــن اســت کــه یــاد و خاطــره مرتضــی‬ ‫زنــده بمانــد و جایــی بــرای جمع شــدن مجــازی همــه‬ ‫هوادارهــای مرتضــی باشــد و از ان طریــق افــکار مرتضی‬ ‫و خاطراتــش را دوبــاره یــاداوری کنیــم‪ .‬صحبــت دیگری‬ ‫نــدارم و از همــه عزیزانــی کــه اهنگ هــای مــن را گــوش‬ ‫می کننــد خیلــی تشــکر می کنــم‪ ،‬واقعــا مدیــون شــما و‬ ‫لطفتــان هســتم‪ .‬مرســی از شــما و همکارانتــان‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫عجوالنهنبود؟‬ ‫تــا مدتــی اینســتاگرام مرتضــی دســت مــن نبــود‪ .‬درواقع‬ ‫مرتضــی یــک عکاســی داشــت کــه کارهــای عکاســی‪،‬‬ ‫رســانه ای و پخــش اهنگ هایــش را انجــام مــی داد و‬ ‫حداقــل تــا ‪ 3-2‬مــاه بعــد از رفتن مرتضی دســت ایشــان‬ ‫بــود‪ .‬اگــر اتفاقــی در ان دوره افتــاده و چیــزی پاک شــده‪،‬‬ ‫ایشــان کردنــد‪ .‬در ان زمــان مشــغله های بیمــاری خــود‬ ‫مرتضــی اصــا اجــازه نمـی داد کــه بــه فکــر اینســتاگرام‬ ‫باشــم و ایــن یــک چیــز کامــا حاشــیه ای اســت‪ .‬در ان‬ ‫دوره مــن چیــزی را پــاک نکــردم‪.‬‬ ‫“‬ ‫اختصاصی زیروبم‬ ‫خریــدن ســاز یــا بــا تشــویق کردنــش پایه های موســیقی‬ ‫مرتضــی را بنــا گذاشــت‪.‬‬ ‫ خود مصطفی پاشایی قرار نیست البومی بدهد‬ ‫ خیلی از خواننده ها فکر کردند که این یک شو‬ ‫یا اجرای کنسرتی داشته باشد؟‬ ‫تبلیغاتی است‪ .‬در سالگرد امسالش سیروان در‬ ‫مــا مجــوز کنســرت گرفتیــم‪ ،‬مــن می خواهــم‬ ‫پیج اینستاگرامش اعتراف کرد که او هم ابتدا فکر‬ ‫تک اهنگ هــا بــه محبوبیــت خوبــی برســد و بعــد‬ ‫ان شــاءاهلل اجــرا داشــته باشــیم‪ .‬مــا همیــن االن هــم‬ ‫می کرده مریضی مرتضی جدی نیست‪ .‬دلگیری از‬ ‫می توانیــم کنســرتی برگــزار کنیــم‪ ،‬امــا می خواهــم خــود‬ ‫این خواننده ها یا بحثی در خصوصی افراد پیش‬ ‫اهنگ هــا هیــت شــود و ان شــاءاهلل مــردم بپســندند و بعــد‬ ‫امده؟‬ ‫درســت اســت‪ ،‬خیلی هــا ایــن تصــور را داشــتند‪ .‬دلیــل کنســرتی بــا قــدرت و کیفیــت خوبــی برگــزار کنیــم‪.‬‬ ‫چک همراه اول که در دنیای مجازی منتشر‬ ‫ایــن شــائبه هــم ایــن بود کــه مرتضــی در کنســرت هایش‬ ‫خیلــی پرانــرژی بــود‪ .‬ایــن انــرژی بــرای خواننــده ای کــه شد‪ ،‬گفتید قرار است با درامد تمام پیشوازها یک‬ ‫هیــچ بیمــاری ای هــم نــدارد خیلــی عجیب وغریــب و بیمارستان برای بیماران سرطانی بسازید‪...‬‬ ‫ســخت اســت‪ .‬نمی توانــم‬ ‫بلــه‪ ...‬اتفاقــی کــه بــرای‬ ‫مرتضــی افتــاد‪ ،‬بــرای همــه‬ ‫بگویــم کــه از ایــن دوســتان پدرم با خریدن ساز یا با تشویق کردنش‬ ‫دلگیــر هســتم و همین طــور‬ ‫اتفــاق تلــخ و ســختی‬ ‫کــه اشــاره کردیــد ســیروان پایه های موسیقی مرتضی را بنا گذاشت‬ ‫بــود ولــی نــام مرتضــی‬ ‫عزیــز خــودش گفــت؛‬ ‫می توانــد مســبب کارهــای‬ ‫از‬ ‫ـی‬ ‫ـ‬ ‫خیل‬ ‫ـاید‬ ‫ـ‬ ‫ش‬ ‫ـون‬ ‫ـ‬ ‫چ‬ ‫دارد‬ ‫ایــن خیلــی جــای تحســین‬ ‫خیــری شــود و شــروع ان هــم بــا مطلبــی کــه فرمودیــد‬ ‫هنرمندهــای دیگــر هــم این گونــه فکــر می کردنــد ولــی اســت؛ بخــش اعظمــی از درامدهــای اهنگ های پیشــواز‬ ‫نگفتنــد‪ .‬به هرحــال دیگــر گذشــته اســت‪.‬‬ ‫ایرانســل و همــراه اول را پــدرم برای ســاخت بیمارســتان‬ ‫مرتضــی خیلــی ســیروان را دوســت می داشــت‪ .‬اولیــن اهــدا کردنــد و در همیــن مــدت هــم پــدرم یک موسســه‬ ‫کنســرتش بعــد از شــروع بیمــاری‪ ،‬ســیروان و خوانندگان فرهنگی هنــری بــه اســم خــود مرتضــی پاشــایی ثبــت‬ ‫دیگــری هــم بــه انجــا امدنــد‪ .‬مرتضــی از خواننده هــای کــرد کــه در ایــن موسســه کارهــای خیلــی خــوب و‬ ‫ایرانــی فقــط یکــی‪-‬دو نفــر را گــوش می کــرد کــه یکــی مفیــدی از جملــه جــذب اســتعدادهای موســیقی انجــام‬ ‫از ان هــا ســیروان بــود کــه تنظیم هــای فــوق العــاده ای می شــود‪.‬‬ ‫داشــت و هنــوز هــم نامبــروان اســت‪ .‬برایــش ارزوی‬ ‫ راجع به مستند‪ ،‬شاهین صمدپور توضیحی داد و‬ ‫موفقیــت می کنــم‪.‬‬ ‫‪ 18‬دقیقه اش را هم در فضای مجازی منتشر کرد‬ ‫ پاک کردن پست های پیج مرتضی خیلی‬ ‫هــم بــا او شــوخی می کردیــم‪ .‬در بیمارســتان انــرژی‬ ‫خوبــی داشــتیم و خــود مرتضــی هــم بــه مــا انــرژی‬ ‫خــوب مـی داد‪ .‬یــک خاطــره بگویــم کــه شــاید تابه حــال‬ ‫نگفتــم؛ بعضــی موقع هــا می شــد کــه مــن بــا مرتضــی‬ ‫مشــورت می کــردم کــه بیــن بعضــی از اهنگ هــا چــه‬ ‫بگویــد و خــودش هــم خیلــی زمینه هــای طنــز داشــت‪.‬‬ ‫الزمــه یــک خواننــده موفــق ایــن اســت کــه اســتیج گردان‬ ‫خوبــی هــم باشــد‪ .‬اولیــن کنســرت بــرج میــادش بــود‬ ‫کــه اهنــگ «جــاده یک طرفــه» پخــش شــد‪ .‬قبــل از‬ ‫کنســرت مــن یکهــو بــه ذهنــم رســید و به مرتضــی گفتم‬ ‫ایــن اهنــگ یــک ســوژه دارد‪ ،‬می توانــی از ایــن اســتفاده‬ ‫کنــی؛ قبــل از معرفــی اهنــگ بگــو مــن داشــتم می امــدم‬ ‫در رادیــو شــنیدم کــه می گفــت جــاده منتهــی بــه بــرج‬ ‫میــاد یک طرفــه اســت و بعــد ایــن بــرای ذهــن مــردم‬ ‫تداعــی می شــود کــه همان طــور کــه تصــور می کــردم‬ ‫بعــد از اینکــه مرتضــی ایــن را گفــت بــا اســتقبال مــردم‬ ‫همــراه شــد و بعــد اهنــگ را شــروع کردنــد‪ .‬اولیــن باری‬ ‫بــود کــه ایــن اهنــگ را به صــورت زنــده می خوانــد‪.‬‬ ‫‪39‬‬ ‫خاطـــــــــــــره بـــــــــازی دیــــــــجیتـــــــــــالی‬ ‫‪:@cafenostal‬‬ ‫اثر تاماگوچی‪ :‬مفهوم رفاقت و احساس نوستالژی‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪42‬‬ ‫در جهان مجازی‪ ،‬کنسول های بازی‪ ،‬ربات ها و‬ ‫اپلیکیشن هایموبایل‬ ‫در روان شناســی ادراکــی و دانش شــناختی‬ ‫در حــوزه هــوش مصنوعــی‪ ،‬اثــر تاماگوچی‬ ‫بــه احســاس وابســتگی و میــل شــدید بــه‬ ‫ماشــین ها‪ ،‬ربات هــا و عوامــل نرم افــزاری‬ ‫گفتــه می شــود؛ گون ـه ای از تعلق خاطــر بــه‬ ‫چیزهــای مجــازی و احســاس نوســتالژیک ‬ ‫نســبت بــه بازی هــا‪ ،‬کنســول ها و‬ ‫اپلیکیشــن های موبایــل‪ .‬مشــاهدات و‬ ‫تحقیقــات اجتماعــی همــواره نشــان می دهد‬ ‫کــه میــل و احســاس اســرارامیزی در انســان‬ ‫وجــود دارد کــه باعــث وابسته شــدنش بــه‬ ‫چیزهــای مجــازی اســت و عامــل ایجــاد‬ ‫احســاس نوســتالژیک بــه موجــودات فاقــد‬ ‫حــس و ربــات وار می شــود‪ .‬‬ ‫تاماگوچــی یــک مینــی کنســول تخم مرغــی‬ ‫شــکل بــود؛ واژه ای کــه از ترکیــب دو واژه‬ ‫ژاپنــی «تاماگــو» بــه معنــای تخم مــرغ و‬ ‫«اوچــی» بــه معنــای مراقبت کــردن ســاخته‬ ‫شــده اســت‪ .‬تاماگوچــی توانســت شــهرت‬ ‫و محبوبیــت جهانــی را در طــول ســال های‬ ‫متمــادی بــرای خــود به دســت اورد‪ .‬اولیــن‬ ‫موفقیــت بــرای یــک ســرگرمی مبتنــی بــر‬ ‫یــک «جانــدار مجــازی» کــه بــا امدنــش‬ ‫یکبــاره مــرز جدیــدی بــرای نفــوذ بــازی‬ ‫و رفاقــت نوســتالژیک در فضــای مجــازی‬ ‫و در روزمرگــی انســان ها تعریــف کــرد‪.‬‬ ‫بــا حــذف واقع گرایــی بصــری و رویکــرد‬ ‫رفتــاری از شبیه ســازی های درحــال رشــد‬ ‫و تمرکــز روی تاثیــرات روان شــناختی‪ ،‬ژانــر‬ ‫جدیــدی از ســرگرمی در جهــان معرفــی‬ ‫شــد‪ .‬شــکل مانگاگونــه و بامــزه ایــن‬ ‫موجــود کوچــک‪ ،‬شــاید دلیــل پذیــرش ان‬ ‫در میــان بیشــتر مــردم و نســل تــازه ای از‬ ‫کــودکان بــود‪.‬‬ ‫شــرکت بانــدای در نوامبــر ســال نودوشــش‬ ‫میــادی‪ ،‬تاماگوچــی را روانــه بــازار‬ ‫کــرد و در کمتــر از یــک ســال بیــش از‬ ‫ده میلیــون نســخه در ژاپــن بــه فــروش‬ ‫رســاند‪ .‬در اغــاز فــروش ان در بازارهــای‬ ‫خارجــی‪ ،‬چهارصدمیلیــون نســخه فروختــه‬ ‫شــد‪ .‬کاربــر وظیفــه دارد کــه جانــدار‬ ‫مجــازی را در نمایشــگر کوچــک دســتگاه‬ ‫جیبــی‪ ،‬از لحظــه ســر از تخ ـم در اوردن تــا‬ ‫مرگــش‪ ،‬بــزرگ کنــد و همراهــش باشــد‪.‬‬ ‫کنش هــا و فعالیت هــای کاربــر شــامل‬ ‫تغذیــه‪ ،‬شستشــو‪ ،‬بــازی‪ ،‬مــداوا‪ ،‬ســتایش‬ ‫یــا ســرزنش او و خواباندنــش می شــود‪.‬‬ ‫بــا طــی مراحــل رشــد‪ ،‬بچــه دایناســور‬ ‫بســته بــه نحــوه پــرورش دســتخوش‬ ‫یــک دگردیســی می شــود‪ ،‬خوشــحال و‬ ‫ســامت بودنش‪ ،‬بــا خوش فرمــی نشــان‬ ‫داده می شــود‪ .‬یــک تاماگوچــی ممکــن‬ ‫اســت یکبــاره در مراحــل اولیــه رشــدش‬ ‫بیمــار شــود و از دنیــا بــرود پــس بایــد‬ ‫بــه هــر قیمتــی‪ ،‬بــرای زنــده نگه داشــتن و‬ ‫اســتمرار نوســتالژی های دوســت مجــازی‬ ‫تــاش کــرد‪.‬‬ ‫انتخاب شخصیت های دوگانه کالنتر در بازی‬ ‫نسخه سگا «سانست رایدرز»‬ ‫بــازی کالنتــر یــا ســوارکاران غــروب‪،‬‬ ‫نــام یــک بــازی ویدئویــی بــرای نینتنــدو‬ ‫و ســگا از شــرکت کونامــی اســت کــه‬ ‫در ســال هزاروســیصدوپنجاه خورشــیدی‬ ‫وارد بــازار شــد‪ .‬شــخصیت ها از روی‬ ‫فیلم هــای «بــاد اسپنســر» و «ترنــس هیــل»‬ ‫ســاخته شــده اند‪ .‬همیشــه بــدون هیــچ‬ ‫دعوایــی بیــن مــن و بــرادرم‪ ،‬او «بیلــی»‬ ‫الغــر‪ ،‬موبــور و ابی پــوش را انتخــاب‬ ‫می کــرد و مــن بی دلیــل عاشــق «کورمانــو»‬ ‫بــودم؛ مــرد چــاق بــا کاله بنفــش و موهایــی‬ ‫مشــکی رنگ‪ .‬شــخصیت خــود را انتخــاب‬ ‫کنیــد‪ ،‬یــک دختــر تنهــا و معصــوم در‬ ‫چنــگال مــردان بی رحــم غــرب وحشــی‬ ‫اســیر شــده اســت و منتظــر شــما اســت‪.‬‬ ‫تجربه نسل اغازین و روزهای خوب‬ ‫کنسول های قدیمی‬ ‫تجربه شلیک با تفنگ نوری نینتندو‬ ‫شــلیک کــن رفیــق‪ ،‬انفجــار پیکســل ها‪،‬‬ ‫یــک شــلیک اشــتباه‪ ،‬پایــان خنده هــای‬ ‫ســگ معــروف نینتنــدو‪ ،‬ایــن تصویــر‬ ‫بخشــی از بــازی «شــکار اردک» نیســت‪،‬‬ ‫کافه نوستال‬ ‫کنســول ســگا بــا مــدار مجتمــع بــزرگ‬ ‫مــگا درایــو‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫ایــن روزهــا نوســتالژی در هــر حــوزه ای‬ ‫دارد نمودهــا و نشــانه هایش را اشــکار‬ ‫می کنــد؛ نســل تــازه فناوری هــا‪ ،‬لباس هــا‪،‬‬ ‫طراحــی داخلــی‪ ،‬ســینما و اپلیکیشــن های‬ ‫موبایــل‪ .‬نســل نخســت گیمرهــا و عاشــقان‬ ‫کنســول های بــازی دیگــر بــه مــردان و‬ ‫زنــان جاافتــاده ای بــدل شــده اند؛ مــردان‬ ‫و زنانــی کــه تجربــه و عیــش مــدام‬ ‫بازی هــای قدیمــی و کنســول های شــانزده‬ ‫بیتــی ســگا‪ ،‬نینتنــدو و اتــاری را بــا همــه‬ ‫وجودشــان درک کردنــد‪ ،‬تجربه هایــی کــه‬ ‫تکــرار امروزشــان مثــل دیــدن یــک عکــس‬ ‫قدیمــی دارای حــس بازگشــت بــه خاطرات‬ ‫و عطــر و بــوی قدیــم اســت‪ .‬فراتــر از‬ ‫نوســتالژی گرایی شــدید جامعــه و بازگشــت‬ ‫روزهــای وینیــل و گرامافــون و پوالرویــد و‬ ‫لوبیتــل‪ ،‬چیــزی متفــاوت درحــال تســخیر‬ ‫زمــان حالمــان شــده اســت‪ ،‬چیــزی کــه نــه‬ ‫شــبیه گذشــته و نــه شــبیه اینــده اســت‪.‬‬ ‫اتــاری ‪ ٢٦٠٠‬محصــول تایــوان همــراه بــا‬ ‫دو دســته گوشــت کوبی‬ ‫در حقیقــت یــک نــوع شــوخی و اســتعاره‬ ‫بــا کاراکتــر معــروف بــازی اســت‪ ،‬شــوخی‬ ‫و خنــده ای کــه از الیه هــای روانکاوانــه‬ ‫اثــر گرفتــه اســت‪ .‬ســگی کــه همیشــه بــه‬ ‫شــلیک های بــه خطــا رفتــه می خندیــد‪،‬‬ ‫ســگی کــه اشــتباهات و تیرهــای بــه هــدف‬ ‫نخــورده را بــه رویمــان مــی اورد‪ ،‬عاقبــت‬ ‫و سرنوشــت در قالــب «قانــون کارمــا»‬ ‫متجلــی می شــود؛ وقتــی در نهایــت در‬ ‫واقعیــت و در خیــال بایــد تــاوان رفتارهــا‪،‬‬ ‫کنش هــا و کرده هــای خــود را بپردازیــم‪.‬‬ ‫این بــار تیــر بــه هــدف خــورده اســت‪،‬‬ ‫هدفــی کــه اردک هــا نیســتند‪ ،‬یــک کارمــای‬ ‫داگ اســتایل‪ ،‬شــلیک نهایــی و پایــان‬ ‫بــازی‪ .‬وقتــی دیگــر ســگی نباشــد کــه بــه‬ ‫اشــتباهاتمان بخنــدد‪ ،‬شــاید دیگــر بــازی‬ ‫هــم ارزشــی نداشــته باشــد‪ ،‬بــه روز بــدون‬ ‫ســگ خــوش امدیــد‪ ،‬روز کارمــای همــه‬ ‫دا گ اســتایل هایمان‪.‬‬ ‫‪43‬‬ ‫ســوپر نینتنــدو همــراه دســته‪ ،‬اداپتــور و‬ ‫کارتریــج‬ ‫یونس یونسیان‬ ‫د انشجوی د کتری د انشکد ه‬ ‫مد یریت د انشگاه تهران‬ ‫اشــنا می شــوند و درحــال فعالیــت هســتند‪ ،‬بایــد‬ ‫گ�پیباکارافرینخوش اخالق‬ ‫یــک معــرف داشــته باشــند‪ .‬مــن هــم مثل دوســتان‬ ‫یــک معــرف داشــتم کــه از دوســتان صمیمــی ام‬ ‫بــود و مــا را بــا ایــن حیطــه و زمینــه اشــنا کــرد و‬ ‫»مهـــدی ایــــزدی« برخــاف ســابقه بــدی کــه در کشــور مــا بــود‪ ،‬این‬ ‫اتفاق هــا افتــاد‪.‬‬ ‫ضمیمه تصویری در‬ ‫سابقه بد به شرکت های هرمی برمی گردد‪،‬‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫نتورک مارکتینگ شما با هرمی ها چه تفاوتی‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫گفتگو را کامل تر در ضمیمه تصویری ببینید‪.‬‬ ‫دارد؟‬ ‫گفتگــو از نیمــا اعتصــام‪ ،‬عکــس‪ ،‬تصویــر و تدوین ذهنیــت عمــوم جامعــه مــا نســبت بــه بحــث‬ ‫از مرضیــه جعفری‪.‬‬ ‫بازاریابــی شــبکه ای و نمودارهــای درختــی ذهنیــت‬ ‫مهــدی ایــزدی متولــد دهــه ‪ 60‬در تهــران اســت و مثبتــی نیســت؛ یعنی کســی را بــاالی یک نمــوداری‬ ‫در ورود بــه دنیــای کار چندیــن شــرکت مختلــف می کشــد و دو نفــر را زیرمجموعــه اش رســم‬ ‫را کــه همســو بــا تحصیــات دانشــگاهی اش می کنــد و شــرکت های هرمــی تداعــی می شــود؛‬ ‫بــود امتحــان کــرد امــا انــگار سرنوشــت تصمیــم شــرکت های هرمــی نیــز تبعــات منفــی در جامعــه‬ ‫دیگــری بــرای وی داشــت؛ در ســال ‪ 92‬بــا ورود داشــته اند‪ .‬تبعــات منفــی بــه ایــن دلیــل اســت‬ ‫بــه نتــورک ایرانــی رونــد موفقیتــش بــه طــرز کــه قبــل از اینکــه ازمون وخطــا داشــته باشــد‬ ‫چشــم گیری تغییــر کــرد و بــا نگرش هــای نــو و فرهنــگ ان وارد شــود‪ ،‬خــود ان پدیــده وارد‬ ‫بــه عنــوان یکــی از پرســرعت ترین و موفق تریــن جامعــه مــا شــده اســت‪ .‬بازایابــی مــا هــم از ایــن‬ ‫نتورکرهــای ایرانــی شــناخته شــد‪.‬‬ ‫قضیــه مســتثنا نیســت‪.‬‬ ‫چطور؟‬ ‫کار بازاریابی و شبکه نتورک مارکتینگ چیست؟‬ ‫نتــورک مارکتینــگ چیــز عجیب وغریــب و ایــن شــیوه اولین بــار ســال هفتادوهفــت وارد ایــران‬ ‫پیچیــده ای نیســت‪ ،‬در ایــران عجیب وغریــب شــد و شــرکت هایی بــه اســم بازاریابــی شــبکه ای‬ ‫شــده اســت‪ .‬بازاریابــی یــک صنعــت پخــش و شــروع بــه فعالیــت کردنــد کــه چــون فعالیتــی‬ ‫فــروش اســت‪ .‬فــرض بفرماییــد مــن‪ ،‬تولیدکننــده کــه ایــن شــبکه ها انجــام می دادنــد بــا نتــورک‬ ‫یــک محصولــی هســتم تــا محصــول خــودم را از مارکتینــگ کامــا متفــاوت بــود‪ ،‬طبیعتــا دولــت‬ ‫واحــد تولیــدی ام بــه دســت مشــتری نهایــی و مــا هــم بــا ان مخالــف بــود‪ .‬از ســال ‪ 1377‬تــا‬ ‫مصرف کننــده برســانم‪ ،‬می توانــم از شــیوه های ‪ 1388‬بیــش از ‪ 300‬شــرکت خارجــی وارد ایــران‬ ‫شــدند‪ ،‬ارز زیــادی را از کشــور‬ ‫مختلــف بــرای فــروش‬ ‫خــارج می کردنــد و نیــروی‬ ‫اســتفاده کنــم کــه یکــی از‬ ‫بزرگ ترین مخالفم‪،‬‬ ‫جــوان مــا را بــه کار می گرفتنــد‬ ‫ایــن شــیوه ها بازاریابــی‬ ‫درصورتی کــه مولــد کاری‬ ‫پـدرم بـود‬ ‫شــبکه ای یــا نتــورک‬ ‫نبودنــد‪ .‬بــا ظرفیــت باالیــی کــه‬ ‫مارکتینــگ اســت کــه از‬ ‫نســبت بــه بازاریابــی شــبکه ای قانونــی و اصولــی‬ ‫عمــرش هفتــاد ســال می گــذرد‪.‬‬ ‫وجــود داشــت‪ ،‬طرحــی وارد وزارت بازرگانــی مــا‬ ‫اولین نتورک مارکتینگ متعلق به کدام شرکت‬ ‫شــد و از ســال ‪ 1388‬بازاریابــی شــبکه ای تصویــب‬ ‫است؟‬ ‫و اجــرا شــد کــه ســال ‪ 1390‬وزارت بازرگانــی‬ ‫َ‬ ‫اولین بــار شــرکتی بــه نــام ا م ِوی امریکایــی فراخوانــی مبنــی بــر اینکــه کلیــه شــرکت های‬ ‫شــروع بــه فــرو ‬ ‫ش محصــوالت خــودش از طریــق ایرانــی کــه می خواهنــد محصــوالت خودشــان را‬ ‫ـش‬ ‫ـ‬ ‫بی‬ ‫ان‬ ‫از‬ ‫ـد‬ ‫ـ‬ ‫بع‬ ‫ـرد‪،‬‬ ‫ـ‬ ‫ک‬ ‫ـگ‬ ‫ـ‬ ‫مارکتین‬ ‫صنعــت نتــورک‬ ‫بــه ایــن طریــق بــه فــروش برســانند درخواســت‬ ‫هســتند‬ ‫دنیــا‬ ‫سرتاســر‬ ‫در‬ ‫شــرکت‬ ‫از ســه هزار‬ ‫مجــوز بدهنــد‪ ،‬منتشــر کــرد‪ .‬ســال ‪67 ،1390‬‬ ‫کــه محصوالتشــان را از ایــن طریــق بــه فــروش شــرکت قانونــی درخواســت مجــوز کار قانونــی‬ ‫می رســانند و بیــش از صدوپنجــاه دادنــد کــه از بیــن ان هــا‪ 8 ،‬شــرکت موفــق بــه‬ ‫میلیــون نفــر بــه ایــن حرفــه اخــذ مجــوز بازاریابــی شــبکه ای زیــر نظــر وزارت‬ ‫در سرتاســر دنیــا مشــغول صنعــت‪ ،‬معــد ن و تجــارت شــدند‪.‬‬ ‫هســتند‪ .‬رشــته تحصیلــی شرکت شما هم جزء این هشت شرکت بود؟‬ ‫خیلــی از دانشــگاه های بلــه‪ ،‬شــرکت مــا هــم جــزء اولیــن شــرکت هایی‬ ‫معتبــر دنیــا اســت و بــود کــه مجــوز فعالیــت بازاریابــی شــبکه ای را‬ ‫به هرحــال درامــد‪ ،‬نتایــج گرفــت‪ .‬بیــش از پنج ســال اســت کــه شــبکه مــا‬ ‫و کارافرینی هــای خیلــی درحــال فعالیــت اســت‪.‬‬ ‫خوبــی در ایــن حیطــه انجــام‬ ‫شــده اســت ولــی رونــدی کــه گفتید از سه سال پیش شروع به کار کردید‪،‬‬ ‫در ایــران اتفــاق افتــاده ان زمان دیدگاه مردم نسبت به دنیای‬ ‫کمــی متفــاوت اســت‪ .‬مجازی خیلی محدود بود‪ ،‬با این مشکل چه‬ ‫کردید؟‬ ‫شما از چه زمانی‬ ‫ذهنیــت مــردم مــا هنــوز هــم کامــا مثبــت نشــده‬ ‫با این حرفه اشنا‬ ‫اســت‪ .‬طبیعتــا نســبت بــه سه ســال پیــش بســیار‬ ‫شدید؟‬ ‫ذهنیــت مثبت تــری را داریــم‪ ،‬سه ســال پیــش قطعــا‬ ‫مــن‬ ‫حــدود موضوعــات بــه ایــن شــکل نبــود‪ ،‬همــه بــه بحــث‬ ‫سه ســال اســت بازاریابــی مثــل ســابق نــگاه می کردنــد و تفکیکــی‬ ‫کــه در ایــن بــرای ان قائــل نبودنــد‪.‬‬ ‫صنعــت داخــل‬ ‫کشــور درحــال در کنار هر چیز جدیدی که وارد کشور‬ ‫فعالیــت هســتم‪ .‬می شود‪ ،‬باید فرهنگ سازی هم انجام شود‪،‬‬ ‫تمــام دوســتانی فرهنگ سازی ای که شما انجام دادید چه بود؟‬ ‫کــه بــا صنعــت بــه ســوال خیلــی خوبــی اشــاره کردیــد‪ .‬همیشــه به‬ ‫و شــبکه ای بچه هــای ســازمان می گویــم کار مــا صرفــا خریــد‬ ‫بازاریــــابیشــبکه ای‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪44‬‬ ‫“‬ ‫و فــروش محصــول نیســت‪ ،‬مــا در کنــار ان داریــم‬ ‫فرهنــگ بازاریابــی شــبکه ای را بــه مردم کشــورمان‬ ‫می شناســانیم کــه ایــن موضــوع مهم تــری اســت‪.‬‬ ‫اول بحثــم بــه شــما گفتم کــه هــر پدیــده اقتصادی‬ ‫یــک دوران ازمون وخطــا‪ ،‬یــک دوران حرف ـه ای و‬ ‫یــک دوران همه گیــر خواهــد داشــت‪ .‬بازاریابــی‬ ‫شــبکه ای هم مســتثنی نیســت‪ .‬حــدود ‪ 10‬ســال در‬ ‫کشــور دوران ازمون وخطــا داشــته و اکنــون دیگــر‬ ‫وارد دوران حرفــه ای شــده ایم‪.‬‬ ‫گفتید در قدم های اول با مخالفت خانواده‬ ‫روبرو شدید‪ ،‬از اولین قدم هایتان برای عبور‬ ‫از چالش ها و سختی هایی که بر مهدی ایزدی‬ ‫گذشت‪ ،‬بگویید‪...‬‬ ‫بزرگ تریــن مخالفــم‪ ،‬پــدرم بــود کــه ذهنیتــش‬ ‫نســبت بــه کار و درامــد پســرش چیــز دیگــری‬ ‫بــود‪ ،‬طبیعــی هــم بــود نگــران باشــد‪ .‬وقتــی کــه‬ ‫ایــن مبحــث و کار را برایــش بــاز کــردم‪ ،‬مخالفــت‬ ‫کــرد و گفــت ذهنیــت خوبــی را نســبت بــه ایــن‬ ‫قضیــه نــدارد‪ .‬وقتــی بــا ایشــان صحبــت کــردم‬ ‫گفتــم مــن می خواهــم ایــن کار را انجــام بدهــم‬ ‫و قــدم در ایــن مســیر گذاشــتم‪ ،‬بایــد ش ـش ماهه‬ ‫پــدر را بــه یــک نتیجــه قابل قبولــی می رســاندم‬ ‫کــه توانســتم و ایــن هــم پذیــرش را بــاال بــرد و‬ ‫هــم انگیــزه بــرای خــودم بیشــتر شــد‪ .‬وقتــی کــه‬ ‫خانــواده نتیجــه کار را دیدنــد نظرشــان تغییــر کــرد‬ ‫و مثبــت شــد و از یــک جایــی کامــا حامی شــدند‬ ‫و االن هــم از ایــن قضیــه حمایــت می کننــد‪ .‬خــدا‬ ‫را شــکر ایــن ســکه برگشــت و بــه نفــع مــن شــد‪.‬‬ ‫کیفیت محصوالت شما در بازاریابی شبکه ای با‬ ‫کیفیتبقیهمحصوالتفرقمی کند؟‬ ‫صنعــت بازاریابــی شــبکه ای در همه جــای دنیــا‬ ‫بایــد تولیــدات خــودش را بفروشــد‪ ،‬نبایــد یــک‬ ‫حلقــه واســط بیــن تولیدکننــده و مصرف کننــده‬ ‫باشــد‪ .‬ایــن صنعــت در ایــران یــک کــودک‬ ‫پنج ســاله اســت‪ ،‬مــا چــه انتظاراتــی از یــک‬ ‫کــودک پنج ســاله می توانیــم داشــته باشــیم؟ ایــن‬ ‫شــرکت ها تــا بخواهنــد در مقــام تولیــد بیاینــد‪،‬‬ ‫زمان بــر اســت‪ .‬شــاید بــا حــد ایــده ال فاصلــه‬ ‫داشــته باشــند ولــی نســبت بــه روزهــای اولشــان‬ ‫پیشــرفت قابل توجهــی کرده انــد‪ .‬در محصــوالت‬ ‫تولیــدی خودشــان بــا برندهــای اختصاصی شــان‬ ‫توانســته اند خــوب عمــل کننــد‪ .‬در شــرکتی کــه‬ ‫اکنــون در ان مشــغول هســتم‪ ،‬بیــش از هــزار‬ ‫محصــول مصرفــی از شــاخه بهداشــتی‪ ،‬عطــر و‬ ‫ادکلــن‪ ،‬ســاعت‪ ،‬منســوجات‪ ،‬خوراکــی‪ ،‬لــوازم‬ ‫خانوادگــی‪ ،‬نانــو و محصوالتــی بــا طیــف گســترده‬ ‫وجــود دارد‪ .‬ایــن محصــوالت بایــد از نظــر کیفیت‬ ‫و قیمــت قابل رقابــت باشــند‪ .‬مطمئــن باشــید‬ ‫تمــام محصــوالت ایــن شــرکت توجیهــی از نظــر‬ ‫خریــدار و فروشــنده ایجــاد می کنــد‪.‬‬ ‫دورنمای شغلتان را چطور می بینید؟‬ ‫اگــر امنیتــی بــرای ایــن شــغل قائــل نبــودم‪ ،‬قطعــا‬ ‫اولیــن نفــری بــودم کــه واردش نمی شــدم‪.‬‬ ‫امنیــت قابل توجهــی در کشــور و اینــده‬ ‫بســیار روشــنی در جامعــه دارد‪ .‬اینــده‬ ‫بازاریابــی شــبکه ای بــا اینــده اقتصــادی‬ ‫کشــور گــره خــورده اســت‪ .‬ایــن بحــث‬ ‫خودکفــا بــودن و دانش بنیــان بودنمــان‬ ‫اســت کــه کامــا بــا اقتصادمــان گــره‬ ‫خــورده اســت‪ .‬از انجایــی کــه اینــده‬ ‫کشــورمان در ایــن زمینــه بســیار روشــن‬ ‫اســت و اینکــه مــا توانســته ایم روی پــای‬ ‫خودمــان بایســتیم‪ ،‬در خیلــی جاهــا می توانیــم‬ ‫از قطب هــای اول در خاورمیانــه و دنیــا باشــیم‪.‬‬ ‫مطمئــن باشــید بازاریابــی شــبکه ای اینــده‬ ‫درخشــانی در ایــران خواهــد داشــت و وارد دوران‬ ‫همه گیــرش خواهــد شــد و مــردم بــا صنعــت در این حیطه شرکت های زیادی وجود دارد‪.‬‬ ‫امن ترین جای دنیا برای شما کجاست؟‬ ‫نتــورک مارکتینــگ بیش ازپیــش اشــنا خواهند شــد‪.‬‬ ‫ناپلئــون می گویــد امن تریــن جــا بــرای‬ ‫چه فاکتورهایی شرکت ها را نسبت به هم برتر‬ ‫در صنعت شما دروغ هست؟‬ ‫کشــتی ها لنگــرگاه اســت ولــی بعضی هــا بــرای‬ ‫می کند؟‬ ‫دروغ کجا نیست‪..‬؟!‬ ‫لنگــرگاه ســاخته نشــده اند‪ .‬برخــی بــه مــن‬ ‫فاکتورهــای زیــادی وجــود دارد‪ .‬در حال حاضــر می گوینــد بازاریابــی ریســک اســت ولــی بــه‬ ‫دروغ می تواند گاهی پله ترقی هم باشد؟‬ ‫حــدود ‪ 22‬شــرکت‬ ‫اعتقــاد مــن ریســک‪،‬‬ ‫حضــرت علــی (ع) می فرماینــد‪« :‬هیچــگاه هیــچ‬ ‫مجــوز‬ ‫ایــران‬ ‫داخــل‬ ‫بیش از صدوپنجاه میلیون نفر به این زندگــی عــادی ادم هــا‬ ‫عمارتــی بــا دروغ ســاخته نخواهــد شــد»‪ .‬اگــر فعالیــت دارنــد کــه‬ ‫اســت‪ ،‬ایــن تکــرار و‬ ‫دیدگاه مــان این طــور باشــد کــه قــرار اســت‬ ‫یــک ســازمانی را بســازیم کــه پای ـه اش اعتمــاد و کامــا قانونی هســتند‪ .‬حرفه در سرتاسر دنیا مشغول هستند روزمرگی هــا ریســک‬ ‫ایــن شــرکت ها‬ ‫اســت‪ .‬امن تریــن‬ ‫صداقــت باشــد‪ ،‬چیــزی کــه بــه ایــن اعتمــاد ضربه خصوصــی هســتند‬ ‫جــای مــن بغل مــادرم‬ ‫می زنــد دروغ و عــدم صداقــت اســت‪ .‬اگــر مــن‬ ‫کمــی بــه کار اینده نگــر باشــم‪ ،‬بایــد در کارم و زیــر نظــر کمیتــه نظــارت فعالیــت بازاریابــی اســت‪ ،‬خیلــی امــن اســت و حــس و حــال خــوب‬ ‫صداقــت داشــته باشــم کــه همیشــه از ان نتیجــه شــبکه ای درحــال فعالیــت هســتند و کامــا نظارت دارد‪ .‬مــن همیشــه بــه دنبــال تالطــم و جریــان‬ ‫بگیــرم‪ .‬دروغ بزرگ تریــن افــت اســت‪ .‬نتــورک می شــوند‪ .‬اولیــن فاکتــور مهــم‪ ،‬مدیریــت شــرکت‪ ،‬هســتم و از اینجــا می فهمیــدم کــه زنــده هســتم‬ ‫ســالم و پــاک اســت‪ ،‬مــا هســتیم کــه خرابــش دومیــن فاکتــور‪ ،‬محصــوالت شــرکت چــه از و یــخ نــزده ام و هنــوز نمــرده ام و می فهمــم کــه‬ ‫می کنیــم‪ ،‬دروغ می گوییــم و اشــتباه رفتــار نظــر کیفیــت و چــه از نظــر قیمــت و گســتردگی بــه اینــده خیلــی امیــد دارم کــه ایــن حــس خیلــی‬ ‫می کنیــم‪ .‬ذات خــود نتــورک هیــچ مشــکلی نــدارد ســبد کاالیــی کــه محصــوالت خــود را بفروشــند خوبــی بــه مــن می دهــد‪.‬‬ ‫و ســومین فاکتــور‪ ،‬بحــث درامــد شــرکت اســت‪.‬‬ ‫و ذاتــش برنــده اســت‪ ،‬ایــن مــن هســتم کــه چقدر این هــا جــزء مهم تریــن ایتم هــای شــرکت های این پیشرفت را مدیون چه کسانی هستید؟‬ ‫بازاریابــی شــبکه ای اســت قطعــا مدیــون اشــک های مــادرم هســتم کــه‬ ‫می توانــم بــه همکارانــم کمــک کنــم کــه بتواننــد‬ ‫کــه زیــاد بــه چشــم ســال های زیــادی برایــم زحمــت کشــیدند‪،‬‬ ‫موفقیت هــای بیشــتری را‬ ‫می ایــد و خیلــی هــم مدیــون پــدرم کــه واقعــا بی انــدازه دوستشــان دارم‪،‬‬ ‫کســب کننــد کــه طبیعتــا‬ ‫هــم نتورک مارکتینگ در ایران‬ ‫خواهــرم کــه جــای خــودش را دارد و خدایــی کــه‬ ‫موفقیــت خــودم‬ ‫پررنــگ اســت‪.‬‬ ‫است!‬ ‫شده‬ ‫ وغریب‬ ‫ب‬ ‫عجی‬ ‫ان بــاال خیلــی هــوای مــن را داشــته کــه ان شــاءاهلل‬ ‫بیشــتر می شــود‪ .‬مــا در‬ ‫کاسه صبرتان چطور‬ ‫قابــل باشــم و بتوانــم جبــران کنــم‪.‬‬ ‫نتــورک کنــار هــم هســتیم‪.‬‬ ‫لبریز می شود؟‬ ‫دروغ نتیجــه ادم هــا را‬ ‫نمی شــود کــه بگویــم لبریــز نمی شــود (بــا کالم اخر؟‬ ‫مقطعــی می کنــد و روی قضیــه خیلــی تاثیرگــذار لبخنــد)‪ .‬همیشــه می گوینــد اطرافیــان بــه یــک در زندگــی مــن اتفاق هــای عجیب وغریــب‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫یــا دو خصوصیــت شــما را می شناســند‪ ،‬یکــی از زیــادی افتــاده اســت‪ .‬شــاید مــن دوبــار در زندگــی‬ ‫سرعت پیشرفت در این حرفه زیاد است و کسی خصوصیــات بــارز و پررنگم همیشــه بحــث صبرم بــه مــو رســیدم ولــی بــه خواســت خــدا ناامیــد‬ ‫بــود کــه نســبت بــه موضوعــات و اتفاق هــا خیلــی نشــدم‪ .‬ناامیــد نشــوید و دســت از هدف هــا و‬ ‫که کار را کامال درک کرده باشد می تواند در‬ ‫بــه مــن کمــک کــرد‪ .‬همیشــه می دانســتم که رشــد خواســته هایتان برنداریــد‪ .‬مــن در بدتریــن شــرایط‬ ‫این کار خوب پیشرفت کند‪ .‬به نظرتان ترمز‬ ‫کــردن بــرای ادمِ ارام و صبــور اســت‪ .‬قاعدتــا ایــن زندگــی بــه بهتریــن چیزهــای زندگــی ام فکــر‬ ‫ادعــای کــذب اســت کــه بگویــم هیچــگاه کاســه می کــردم کــه ایــن مهم تریــن عامــل موفقیتــم‬ ‫این کار کجاست؟‬ ‫ســرعت رشــد و موفقیــت در ایــن صنعت بــه درک صبــرم لبریــز نشــده ولــی اســتانه صبــر من اســتانه بــود‪ .‬نمی شــود گفــت کــه موفقیــت نســبی اســت‬ ‫مــا از ایــن کار برمی گــردد‪ .‬درک و نــوع دیــد مــن صبــر قابل توجهــی نســبت بــه موضوعــات و و حــد نــدارد‪ ،‬اگــر اســمش را موفقیــت بگذاریــم‬ ‫قطعــا بایــد کارهــای متفــاوت زیــادی را انجــام‬ ‫در ایــن قضیــه خیلــی تاثیرگــذار اســت‪ .‬دلیلــی کــه اتفاقــات اســت‪.‬‬ ‫بدهیــم‪ .‬ان شــاءاهلل کــه بتوانیــم یــک‬ ‫مــا خودمــان نتــورک را فرامــوش می کنیــم یکــی‬ ‫عــدم صداقــت و دیگــری نداشــتن پشــتکار الزم در مواجه با مشکالت‪ ،‬کارافرین برتر و یا‬ ‫ســرباز نتــورک بــرای کشــورمان‬ ‫و مســائلی از ایــن قبیــل اســت کــه اگــر رعایــت یک جوان موفق با ادم های عادی چه فرقی‬ ‫باشــیم و ماننــد یــک ســرباز در‬ ‫ایــن راه بــه کشــورمان خدمــت‬ ‫نکنیــم بــه نتیجــه نمی رســیم و اگــر هــم برســیم دارد؟‬ ‫کنیــم‪.‬‬ ‫مقطعــی اســت‪ .‬موفقیــت در بازاریابــی شــبکه ای ایــن موضــوع خیلــی اعتقــادی اســت‪ .‬مــن‬ ‫یک دعای قشنگ برای‬ ‫هیــچ حدومــرز و انتهایــی نــدارد و شــما دقیقــا بــه همیشــه فکــر می کــردم کــه هــر مشــکلی‬ ‫میــزان وقــت و انرژیتــان می توانیــد موفــق باشــید‪ .‬کــه در زندگــی مــا پیــش می ایــد امتحــان‬ ‫خوانندگانمجلهزیروبم‬ ‫خــدا اســت و قطعــا تــوان حــل ان مشــکل‬ ‫ایا می شود با این مشکالتی که در این حرفه‬ ‫اسم من مهدی است‪ ،‬بهترین دعایی‬ ‫را هــم جلــوی روی مــا قــرار‬ ‫که می توانم بکنم همین است؛ یا‬ ‫وجود دارد‪ ،‬مقابله کرد؟‬ ‫طبیعتــا می شــود بــا ان هــا مقابلــه کــرد‪ .‬چالش های داده اســت‪ .‬مــن همیشــه بــه‬ ‫صاحب الزمان می دانم که تا‬ ‫کار مــا طبقه بنــدی شــده اســت‪ .‬ایــن چالش هــا در خــدا می گفتــم خدایــا ایــن‬ ‫اسمان راهی نیست ولی تا‬ ‫هــر ســطح و جایگاهــی بــرای فــردی کــه تــازه مشــکلی کــه جلــوی مــن‬ ‫اسمانی شدن راه بسیار‬ ‫وارد ایــن صنعــت شــده اســت‪ ،‬قطعــا چالش هایــی گذاشــتی خیلــی کوچــک‬ ‫است‪ ،‬این دست های‬ ‫بــه همــراه دارد و هــر چــه جلوتــر مــی رود اســت یعنــی مــن را‬ ‫خالی به سوی تو‬ ‫چالش هــا متفاوت تــر می شــود؛ به طورمثــال این قــدر کوچــک‬ ‫دراز می شود‪ ،‬ما‬ ‫شــاید ایــن ذهنیت هــا را داشــته باشــم کــه مــن دیــدی؟ بایــد مشــکل‬ ‫بی سلیقه ایم‪ ،‬طلب‬ ‫ارتباطــات نــدارم یــا قــدرت تکلمــم خــوب بزرگ تــر جلــوی مــن‬ ‫اب و نان می کنیم‪،‬‬ ‫نیســت‪ .‬صددرصــد مهارت هــای بازاریابــی می گذاشــتی‪ ،‬تمــام‬ ‫تویی خزانه دار‬ ‫شــبکه ای بــه رشــد و موفقیــت مــن کمــک توانــت را بگــذار من‬ ‫بخشش ها‪،‬‬ ‫می کنــد و صددرصــد ایــن موفقیت هــا هــم تمــام توانــم را‬ ‫بهترین ها را برای‬ ‫اکتســابی اســت و می تــوان جلــوی می گــذارم‪ .‬همیشــه‬ ‫ما مقدر کن‪...‬‬ ‫ایــن چالش هــا را گرفــت ولــی به شــرط بــا ایــن ذهنیــت هیچ‬ ‫الهی امین‪.‬‬ ‫اینکــه مــن تشــنه یادگیــری و پیشــرفت مشــکلی نبــود کــه‬ ‫باشــم‪ .‬این هــا طبقه بنــدی شــده اســت حــل نشــود‪.‬‬ ‫و سطح به ســطح در دوره هــای مقدماتــی این روزها نان در‬ ‫و پیشــرفته اموزش هــای مختلــف داریــم‪ .‬چه چیزی است؟‬ ‫دوســتان می تواننــد بــا توجــه بــه رشــد‬ ‫کاریشــان اموزش هــای متفاوتــی را ببیننــد و از (با لبخند) در نتورک‬ ‫مارکتینگ (بازاریابی‬ ‫ایــن چالش هــا جلوگیــری کننــد‪.‬‬ ‫شبکه ای)‪ ،‬این روزها همه‬ ‫تابه حال زمین هم خورده اید؟‬ ‫نتورک کار می کنند‪.‬‬ ‫تا دلتان بخواهد‪.‬‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫موفق‬ ‫فعاالنموفق‬ ‫فعاالن‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪45‬‬ ‫‪5‬‬ ‫اخالق ادم های موفق‬ ‫‪ -1‬عادت های صبحگاهی‬ ‫مثل خواندن روزنامه‪،‬‬ ‫ورزش‪ ،‬صبحانه و‪...‬‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫‪ -2‬زمان هایی که مجبور‬ ‫نیستند هم کار می کنند‪.‬‬ ‫چند نکته درباره فن بیان‬ ‫‪ -4‬اول کارهای مهم تر را‬ ‫انجام می دهند نه کارهای‬ ‫ساده تر‪.‬‬ ‫‪ -5‬برنامه ریزی شان‬ ‫را به طور کامل انجام‬ ‫می دهند و به طور کامل هم‬ ‫همه را به اتمام می رسانند‪.‬‬ ‫‪ -3‬در موقعیت های از‬ ‫قبل تعیین نشده بهترین‬ ‫تصمیم ها را می گیرند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪46‬‬ ‫زبان بدن‬ ‫این قسمت‪ :‬نحوه ارائه کارت ویزیت‬ ‫نحــوه ارائــه کارت ویزیــت می توانــد نــوع شــخصیت و رفتــار مــا را‬ ‫معلــوم ســازد‪.‬‬ ‫‪ -۱‬دادن کارت ویزیت با انگشتان‬ ‫ارائــه کارت ویزیــت بــا دو انگشــت نشــانه قــدرت و بــه رخ کشــیدن‬ ‫شــرکت توســط فــرد دارد و ایــن نــوع کارت ویزیــت دادن معمــوال در‬ ‫نمایشــگاه ها و بــرای ارائــه بــه یــک نفــر زیردســت یــا فــرد عــادی‬ ‫صــورت می گیــرد و اطمینــان فــرد از نــوع کارت ویزیــت و نوشــته های‬ ‫ان را القــا می کنــد‪.‬‬ ‫بــه هیــچ وجــه دادن کارت ویزیــت بـه ایــن صــورت توصیــه نمی شــود‪.‬‬ ‫ایــن حالــت در اقایــان مرســوم اســت‪.‬‬ ‫‪ -۲‬دادن کارت ویزیت با دو دست‬ ‫دادن کارت ویزیــت بــا دو دســت و بــا احتــرام شــیوه ای ا ســت کــه مردمان‬ ‫چیــن و ژاپــن از ان اســتفاده می کننــد و کم کــم بیــن ایرانیــان هــم رواج‬ ‫پیــاده کــرده اســت‪ .‬محترمانه تریــن نــوع دادن کارت ویزیــت بــه افــراد‪،‬‬ ‫ایــن روش اســت کــه نشــانگر ارزشــمند بــودن فــرد مقابــل و احتــرام‬ ‫زیــاد بــه او اســت‪ .‬کارت ویزیــت بــا دو دســت تقدیــم می شــود و‬ ‫همــراه بــا جمــات بفرماییــد‪ ،‬خواهــش می کنــم و… همــراه اســت‪.‬‬ ‫بــرای دادن کارت ویزیــت ایــن روش توصیــه می شــود‪ .‬ایــن حالــت‬ ‫در خانم هــا و اقایــان مشــترک اســت‪.‬‬ ‫‪ -۳‬دادن کارت ویزیت بین دو انگشت‬ ‫دادن کارت ویزیــت مابیــن انگشــتان و گرفتــن ان بــه ســمت فــرد‪،‬‬ ‫نشــانگر اطمینــان از کاال یــا خدمــات فــرد اســت‪ .‬ایــن نــوع روش‬ ‫کارت دادن بیشــتر مرســوم بــازار اســت و فــرد معمــوال بــا نــگاه‬ ‫بــه کارت ویزیــت خــود بیــان می کنــد کــه ایــن کارت ویزیــت‬ ‫بــرای او ارزشــمند اســت‪ .‬ایــن روش‪ ،‬بیشــتر‪ ،‬نشــان از حفــظ‬ ‫روابــط و عالقه منــدی فــرد بــرای توســعه کار بــا حفــظ قــدرت‬ ‫رضا کشاورز‪ ،‬کارشناس ارشد صنایع‬ ‫ کالم بایــد هدفمنــد و اثرگــذار باشــد‪ .‬در غیــر‬ ‫این صــورت نوایــی بیهــوده اســت‪.‬‬ ‫ خصوصیــات مخاطــب شــما یــک عامــل‬ ‫تعیین کننــده در محتــوا و چگونگــی ارائــه پیــام‬ ‫ارتباطــی اســت‪.‬‬ ‫ ضمــن واقع بینــی در مــورد ضعف هــا و‬ ‫قوت هــای کالمی تــان بــا اعتمادبه نفــس از‬ ‫حداکثــر توانمنــدی خــود بهــره بریــد‪.‬‬ ‫ فرامــوش نکنیــد افــکار و باورهــای منفــی‬ ‫شــما در مــورد توانمنــدی کالمی تــان‬ ‫هیجانــات ازاردهنــده ایجــاد کــرده و تاثیــر‬ ‫مخربــی بــر عملکــرد کالمــی شــما می گــذارد‪.‬‬ ‫ اعتقــاد بــه اینکــه مخاطبــان و حضــار ماننــد‬ ‫یــک معلــم ســخت گیر اشــتباهات لفظــی شــما‬ ‫را ارزیابــی می کننــد‪ ،‬یــک برداشــت ذهنــی و‬ ‫واقع بینانــه اســت‪.‬‬ ‫ قبــل از ارائــه ســخنرانی تمرینــات‬ ‫اماده ســازی بــدن و تنفــس‪،‬‬ ‫اضطــراب شــما را کــم خواهــد‬ ‫کــرد‪.‬‬ ‫ زبــان بدنــی شــما بایــد‬ ‫هماهنــگ بــا محتــوای کالم‬ ‫شــما باشــد‪.‬‬ ‫ لحــن صــدای شــما بایــد‬ ‫منعکس کننــده احساســات بیــان‬ ‫شــده در کالمتــان باشــد‪.‬‬ ‫خــود بــا شــرکت مربوطــه دارد‪.‬‬ ‫این حالت در اقایان و خانم ها مشترک است‪.‬‬ ‫‪ -۴‬دادن کارت ویزیت به صورت مشت‬ ‫دادن کارت ویزیــت بــه صــورت مشــت کــرده رایج تریــن نــوع دادن‬ ‫کارت ویزیــت در ایــران اســت کــه غالبــا بــا صــاف کــردن دســت و‬ ‫گرفتــن روبــروی فــرد مذاکــره کننــده همــراه اســت و نشــان از قاطعیــت‬ ‫و ســلطه فــرد در کار و جدیــت او در امــور مذاکــره اســت‪.‬‬ ‫این حالت در اقایان و خانم ها مشترک است‪.‬‬ ‫‪ -۵‬دادن کارت ویزیت با احترام و تعارف‬ ‫دادن کارت ویزیــت بــا احتــرام و بــه صــورت تعــارف‪ ،‬نگــه داشــتن‬ ‫کارت ویزیــت بــه طــوری کــه اطالعــات در روبــرو قابل خوانــدن اســت‬ ‫نشــانگر عالقــه فــرد بــه مطالعــه کارت ویزیــت و تمــاس بــا او اســت‪.‬‬ ‫ایــن حالــت دوســتانه و در مواقعــی کــه فــرد مذاکره کننــده قــدرت‬ ‫بیشــتری دارد از ســمت شــخص نشــان داده می شــود‪ .‬ایــن حالــت‬ ‫معمــوال در نمایشــگاه ها توســط بازاریاب هــا یــا در اولیــن جلســات‬ ‫مذاکــره اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫این حالت در خانم ها و اقایان مشترک است‪.‬‬ ‫‪ 10‬عادت همیشگی کارافرینان موفق‬ ‫‪1‬‬ ‫روزانه برنامه ریزی می کنند‪.‬‬ ‫ساعات اولیه صبح را برای مدیریت‬ ‫پروژه هایشان زمان بندی می کنند‪.‬‬ ‫حتما ورزش می کنند‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫پیشرفت شان را ثبت می کنند‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪4‬‬ ‫هر فعالیتی را در زمان تعیین شده انجام می دهند‪.‬‬ ‫‪5‬‬ ‫در حکایتــى از گذشــته‪ ،‬معــروف اســت کــه پادشــاه یــک ‬ ‫کشــور بــه پادشــاه کشــورى دیگــر یــک «فیــل ســفید» هدیــه‬ ‫مى دهــد‪.‬‬ ‫کســى کــه هدیــه را مى پذیرفــت‪ ،‬هزینه هــاى زیــادى را‬ ‫صــرف نگهــدارى و خــوراک ایــن فیــل ســفید مى کــرد‪.‬‬ ‫نس ـل هاى مختلــف هــم بــدون انکــه بداننــد ایــن فیــل ســفید‬ ‫بــه چــه درد مى خــورد‪ ،‬هزینه هــاى زیــادى را بــراى ان‬ ‫متحمــل مى شــدند و دلشــان هــم نمى امــد کــه ان را کنــار‬ ‫بگذارنــد یــا رهــا کننــد‪،‬‬ ‫زیــرا مى گفتنــد‪« :‬حیــف اســت! تاکنــون هزینــه زیــادى بــراى ‬ ‫ان شــده اســت و نمى تــوان ان را رهــا‬ ‫کــرد»!‬ ‫«فیــل ســفید» در مدیریــت‪،‬‬ ‫اســتعاره از موضوعــى ا ســت‬ ‫کــه هزینــه زیــادى بــراى ‬ ‫ان شــده و هیــچ خاصیــت‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫تیم شان را تشویق به ارائه راه حل‬ ‫می کنندنهایجادمشکل‪.‬‬ ‫هر روزشان را به انجام یک فعالیت‬ ‫کاریبخصوصاختصاصمی دهند‪.‬‬ ‫مفیــدى هــم نــدارد! و از ان جهــت کنــار گذاشــته نمى شــود کــه صرفــا بــراى ‬ ‫ان هزینــه شــده اســت!‬ ‫در نظــر بگیریــد کســى وارد دانشــگاه مى شــود و متوجــه مى شــود اســتعدادى ‬ ‫در ان رشــته نــدارد‪ ،‬امــا ان را رهــا نمى کنــد بــه خاطــر هزینه هایــى کــه‬ ‫بــراى قبولــى ان داده اســت و زمانــى کــه صــرف کــرده و مى دانــد در اینــده‬ ‫نیــز ان رشــته منبــع درامــد او نخواهــد شــد! بــه ان رشــته دانشــگاهى و ان‬ ‫مــدرک هــم مى تــوان فیــل ســفید ان فــرد گفــت‪.‬‬ ‫در زندگــى‪ ،‬فیل هــاى ســفید زیــادى داریــم کــه بــدون انکــه خاصیتــى ‬ ‫داشــته باشــند‪ ،‬بــراى ان هــا هزینــه مى کنیــم!‬ ‫جرئت کنید و فیل هاى سفید زندگى تان را رها کنید‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫فیل هاى سفید زندگى‬ ‫‪6‬‬ ‫مدام در حال یادگیری‬ ‫موفقیت‬ ‫متفاوتی دارند‪.‬‬ ‫دوستان شانانرژیدوبارهمی گیرند‪.‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬ ‫برای شروع روز بعد برنامه‬ ‫با گذراندن زمان در کنار خانواده و‬ ‫‪47‬‬ ‫‪ 9‬راه برای با انگیزه ماندن‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪48‬‬ ‫در صبح یک کار را کامل انجام‬ ‫دهید‪ ،‬کوچک یا بزرگ‪.‬‬ ‫از انرژی ان برای سایر کارها‬ ‫استفاده کنید‪.‬‬ ‫در مورد اینده مطالعه کنید‪،‬‬ ‫دریابید که زندگی به سرعت‬ ‫بهتر می شود‪.‬‬ ‫به خود یاد اوری کنید که چرا‬ ‫زنده هستید‪.‬‬ ‫شبیه یک رئیس باشید (شما‬ ‫رئیس خود هستید)‪.‬‬ ‫چالش ها را به بازی تبدیل کنید‪.‬‬ ‫از بهترین لحظات روز خود‬ ‫عکس بگیرید‬ ‫در مورد چالش های خود و غلبه‬ ‫بر ان ها مطلب بنویسید‪.‬‬ ‫حصار‬ ‫دکتــر اسپنســر جانســون نویســنده کتــاب چــه کســی پنیــر من را برداشــت‪،‬‬ ‫فــرق بیــن ادم هــا وموش هــا را این طــور توصیــف می کنــد‪:‬‬ ‫وقتــی یــک مــوش حــس می کنــد تالش هایــش بــه نتیجــه نمی رســد‪ ،‬روش‬ ‫خــود را عــوض می کنــد‪ ،‬امــا وقتــی ادم هــا حــس می کننــد کاری کــه انجــام‬ ‫می دهنــد بــه نتیجــه نمی رســد‪ ،‬عصبانــی و خســته می شــوند و دوســت‬ ‫ندارنــد روش خــود را عــوض کننــد‪ .‬حتــی گاهــی اگــر کســی راهکار تــازه ای‬ ‫را بــه ان هــا نشــان دهــد‪ ،‬حالــت دفاعــی بــه خــود می گیرنــد و می گوینــد‪:‬‬ ‫«مــن همیشــه ایــن کار را همیــن طــور انجــام داده ام‪ ».‬یــا «مــن ادمی ایــن مدلی‬ ‫هستم»‪.‬‬ ‫در اصــل ایــن ادم هــا از پذیرفتــن راهــکار تــازه و انجــام ان می ترســند و حــس‬ ‫می کننــد ترسشــان بــه ایــن معنــا اســت کــه دیگــر روش ها اشــتباه اســت‪.‬‬ ‫همیشــه انچــه بــه نظــر مــا طبیعــی و صحیــح بــه نظــر می رســد‪ ،‬در اصــل‬ ‫محصــول باورهایمــان اســت و بــه نــدرت نشــان دهنده همــه احتمــاالت و‬ ‫امکانــات پیــش رویمــان یــا تخمیــن صحیحــی از توانایی هایمــان اســت‪.‬‬ ‫اگــر می خواهیــد در زندگــی خــود نتایــج متفاوتــی به دســت بیاوریــد بایــد از‬ ‫حصــاری کــه بــه منظــور راحتــی دور خــود کشــیده اید‪ ،‬پــا را فراتــر بگذاریــد‬ ‫و راهکارهــای متفاوتــی را امتحــان کنید‪.‬‬ ‫رسیدنبههدف‬ ‫پیشرفت های خود را تشخیص‬ ‫داده و به همه نشان دهید‪.‬‬ ‫می گویند تیمور لنگ مادرزادی یک پایش کوتاه تر از دیگری بود‪.‬‬ ‫یــک روز همــه ســرداران لشــکرش را گــرد تپــه پوشــیده از بــرف کــه بــر فــراز تپــه‬ ‫یــک درخــت بلــوط وجــود داشــت‪ ،‬جهــت مشــخص نمــودن جانشــینش جمــع‬ ‫کر د ‪.‬‬ ‫سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند‪.‬‬ ‫تیمــور گفــت‪ :‬همــه تــک تــک بــه ســمت درخت حرکــت کننــد و هرکــس رد‬ ‫پایــش یــک خــط راســت باشــد‪ ،‬جانشــین مــن می شــود‪.‬‬ ‫همــه ایــن کار را کردنــد و بــه درخــت رســیدند‪ ،‬امــا وقتــی بــه رد پــای به جــا‬ ‫مانــده روی بــرف پشــت سرشــان نــگاه می کردنــد‪ ،‬علی رغــم رســیدن بــه‬ ‫درخــت همگــی ردِ پایشــان کــج و معــوج بــود‪.‬‬ ‫تــا اینکــه اخریــن نفــر خــود تیمــور لنــگ بــه ســمت درخــت راه افتــاد و در‬ ‫کمــال تعجــب بــا اینکــه لنــگ بــود در یــک خــط راســت بــه درخــت‬ ‫ر سید !‬ ‫ایــراد ســردارانش چــه بــود کــه نتوانســتند مثــل تیمــور در‬ ‫یــک خــط راســت حرکــت کننــد و جانشــینش شــوند؟!‬ ‫در قصــه تیمــور لنــگ وقتــی راوی علــت را از خــود‬ ‫تیمــور جویــا می شــود تیمــور در پاســخ می گویــد‪:‬‬ ‫هــدف رســیدن بــه درخــت بــود؛ مــن هــدف را نگاه‬ ‫می کــردم و قــدم برمی داشــتم امــا ســپاهیانم‬ ‫پاهایشــان را نــگاه می کردنــد نــه هــدف را!‬ ‫همیشــه در زندگــی هدفمنــد باشــیم نــه‬ ‫پا بند !‬ ‫‪ 20‬راز پول دارشدن‬ ‫‪ -1‬اهداف مالی خود را تعیین کنید‪.‬‬ ‫‪ -2‬یک برنامه برای خرج و برج خود بریزید‪.‬‬ ‫‪ -3‬در مقابل وسوسه فروشندگان به خرید اجناس شان مقاومت کنید‪.‬‬ ‫‪ -4‬خرج های خود را ارزیابی کنید‪.‬‬ ‫‪ -5‬خودتان را برای کمک به والدین سالمند اماده کنید‪.‬‬ ‫‪ -6‬از بیش از یک منبع پول دراورید‪.‬‬ ‫‪ -7‬از افتتاح حساب اعتباری مشترک خودداری کنید‪.‬‬ ‫‪ -8‬در مورد حقوقتان مذاکره کنید‪.‬‬ ‫‪ -9‬اهداف مالی مشخص و روشنی تعیین کنید‪.‬‬ ‫‪ -10‬صورت حساب های خود را بررسی کنید‪.‬‬ ‫‪ -11‬خودتان را تشویق به پرداخت بدهی ها کنید‪.‬‬ ‫‪ -12‬زود شروع کنید و اغلب سرمایه گذاری کنید‪.‬‬ ‫‪ -13‬ساده تر زندگی کنید‪.‬‬ ‫‪ -14‬همیشه قانون ریسک در برابر پاداش را به یاد داشته باشید‪.‬‬ ‫‪ -15‬سرگرمی های ارزان تری پیدا کنید‪.‬‬ ‫‪ -16‬یک صندوق پولی فامیلی یا دوستی درست کنید‪.‬‬ ‫‪ -17‬قدم های کوچک بردارید‪.‬‬ ‫‪ -18‬پول های اضافی را به دقت بررسی کنید‪.‬‬ ‫‪ -19‬سعی نکنید بازار را پیش بینی کنید‪.‬‬ ‫‪ -20‬خودتان را بیمه عمر کنید‪.‬‬ ‫متشکرمپدر(طنز)‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫چطور با یک استارتاپ ثروتمند شویم؟‬ ‫نمونه اولیه را برای ‪100‬‬ ‫نفر نمایش دهید‪.‬‬ ‫یک نمونه اولیه بسازید‪.‬‬ ‫محصول خود را دوباره‬ ‫بسازید تا زمانی که اولین‬ ‫گروه شروع به سفارش‬ ‫دادن ان کنند‪.‬‬ ‫یک شریک مناسب پیدا کنید‬ ‫که بتواند روی محصول تان‬ ‫سرمایه گذاریکند‪.‬‬ ‫یک محصول را بخرید و‬ ‫جزئیات ان را بررسی کنید‪.‬‬ ‫بررسی کنید که چطور‬ ‫می توانید ان را بهبود و‬ ‫توسعه دهید‪.‬‬ ‫در سهام با همکارتان شریک‬ ‫شوید با نسبت مساوی‪.‬‬ ‫موفقیت‬ ‫رئیــس شــرکت‪ ،‬یکــی از کارمنــدان بــه نــام تومــاس را بــه دفتــرش فــرا‬ ‫خوانــد‪ .‬وقتــی کارمنــد امــد‪ ،‬رئیــس گفت‪:‬‬ ‫«تومــاس‪ ،‬یــک ســال اســت کــه بــه ایــن شــرکت امــدی‪ .‬اول در بخش‬ ‫امــور اداری مشــغول شــدی‪ ،‬هفتــه بعــد بــه ســمت مدیــر امــور اداری‬ ‫ارتقــا پیــدا کــردی‪ ،‬یــک مــاه بعــد از ان بــه مقــام مدیــر بازرگانــی‬ ‫منصــوب شــدی‪ .‬چهــار مــاه بعدتــر‪ ،‬معــاون شــرکت شــدی‪ .‬حــاال‬ ‫زمــان بازنشســتگی مــن فــرا رســیده و می خواهــم تــو رئیــس شــرکت‬ ‫بشــوی‪ .‬نظــرت چیســت»؟‬ ‫ وماس گفت‪« :‬متشکرم»‪.‬‬ ‫ رئیس گفت‪« :‬متشکرم؟ فقط همین»؟‬ ‫ توماس گفت‪« :‬نه البته‪ .‬متشکرم پدر»‪.‬‬ ‫یک محصول و یا ایده پیدا کنید‬ ‫که موردنیاز عموم است اما هنوز‬ ‫کامل نیست‪.‬‬ ‫درصد از سهام را به سرمایه گذار بدهید‬ ‫محصول را‬ ‫بسازید‪.‬‬ ‫شما و شرکای شما و سرمایه گذارتان‬ ‫از فروش سهام به ثروت خواهید‬ ‫رسید‪.‬‬ ‫کسب و کارتان را‬ ‫وارد بازار سهام کنید‪.‬‬ ‫پول بیشتری به دست اورید‪.‬‬ ‫محصول تان را به یک‬ ‫میلیوننفربفروشید‪.‬‬ ‫‪49‬‬ ‫ممکــن اســت کــش پــاره شــود و لیوان هــا‬ ‫تغییــر مــکان بدهنــد و اســیب ببیننــد‪.‬‬ ‫‪ 9‬روش غلــــــــط که وسـایلتــان‬ ‫را نـــــــــابود مـــــــــی کنـــــــــــــد!‬ ‫در ایــن شــماره شــما را بــا روش هــا یــا‬ ‫ترفندهایــی اشــنا می کنیــم کــه نــه تنهــا بــه‬ ‫پاک شــدن وســایل منزلتــان کمــک نمی کنــد‬ ‫بلکــه موجــب اســیب و خراب شــدن ان هــا‬ ‫نیــز می شــود‪.‬‬ ‫‪ -1‬اســتفاده از اســپری مــو بــرای روان کــردن‬ ‫پرد ه هــا‬ ‫مشــکل اصلــی در ایــن روش ایــن اســت‬ ‫کــه فرمــول شــیمیایی اســپری های مــو از‬ ‫اســپری های روان کننــده متفــاوت اســت و ایــن‬ ‫اســپری ها بســیار چســبناک هســتند و وقتــی‬ ‫ان هــا را روی پــرده اســپری می کنیــد‪ ،‬موجــب‬ ‫چســبناک شــدن پــرده می شــوند نــه نــرم و‬ ‫روان شــدن ان!‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪50‬‬ ‫‪ -2‬اســتفاده از دســتمال مرطــوب بــرای‬ ‫پاک کــردن گردوخــاک و مــوی حیوانــات روی‬ ‫مبلمــان‬ ‫دســتمال های مرطــوب حــاوی نرم کننــده‬ ‫هســتند و وقتــی ان هــا را روی صندلــی یــا‬ ‫مبــل می کشــید‪ ،‬ایــن نرم کننده هــا بــه‬ ‫روکــش مبــل منتقــل می شــوند کــه موجــب‬ ‫پیدایــش لکه هایــی روی صندلــی می شــوند‪،‬‬ ‫امــا اســتفاده از دســتمال مرطــوب مصرف شــده‬ ‫بــرای پــاک کــردن وســایل چوبــی مانعــی‬ ‫نــدارد‪.‬‬ ‫‪ -3‬نگهــداری از ســفیدکننده ها در ظرف هــای‬ ‫دیگــر‬ ‫معمــوال بطری هــای حجیــم و بــزرگ‬ ‫ســفیدکننده ها ظاهــر زیبایــی ندارنــد و برخــی‬ ‫ترجیــح می دهنــد تــا ان هــا را در ظــروف‬ ‫زیبــای دیگــری بریزنــد و نگهــداری کننــد‪ ،‬امــا‬ ‫ســفیدکننده ها مــوادی بســیار قــوی هســتند کــه‬ ‫قادرنــد بــا گذشــت زمــان ظــروف شیشـه ای را‬ ‫بشــکنند‪ .‬از نگهــداری ایــن مــواد در ظروفــی‬ ‫غیــر از بســته بندی اولیــه خودشــان خــودداری‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -4‬پاک کــردن حلقه هــای به جــا مانــده از‬ ‫لیــوان روی میــز چوبــی بــا مخلــوط ســرکه و‬ ‫روغن زیتــون‬ ‫اگــر هنــگام ســرو اســتفاده از زیرلیوانــی را‬ ‫فرامــوش کردیــد و ایــن حلقه هــا روی میــز‬ ‫به وجــود امــد‪ ،‬اســتفاده از ایــن روش مناســب‬ ‫نیســت زیــرا ســرکه یــک مــاده اســیدی اســت‬ ‫و کشــیدن ســرکه روی ســطح چوبــی میــز‪،‬‬ ‫موجــب از بین رفتــن رنــگ میــز می شــود‪.‬‬ ‫‪ -5‬براق کــردن مبلمــان چرمــی بــا ســرکه و‬ ‫روغــن بــزرک‬ ‫اســتفاده از سرکه ســفید بــرای تمیــز کــردن‬ ‫هــر وســیله ای کاربــرد نــدارد‪ .‬از پــاک کــردن‬ ‫ســطوح چرمــی بــا ســرکه خــودداری کنیــد‬ ‫زیــرا بــا خاصیــت اســیدی کــه دارد نــه نتهــا‬ ‫موجــب بــراق شــدن مبلمــان چرمــی نمی شــود‬ ‫بلکــه باعــث خــراب شــدن قســمت های نــرم‬ ‫ان می شــود‪.‬‬ ‫‪ -8‬استفاده از کاغذ مومی البه الی ملحفه ها‬ ‫از کاغــذ مومــی البــه الی ملحفه هــا‪،‬‬ ‫روکش هــای بالــش و هــر نــوع پارچــه تــا شــده‬ ‫و روی هــم قــرار گرفتــه؛ بــرای جلوگیــری از‬ ‫انتقــال رنــگ بیــن ان هــا اســتفاده می شــود‪ ،‬امــا‬ ‫ســطح کاغــذ مومــی نیــز ممکــن اســت ذوب‬ ‫شــده و جــذب منســوجات شــود‪ .‬بهتریــن راه‬ ‫اســتفاده از دســتمال کاغذهای بــدون اســید بــه‬ ‫جــای کاغذهــای مومــی اســت‪.‬‬ ‫‪ -9‬تمیزکــردن وســایل چوبــی بــا چــای تــازه‬ ‫دم کشــیده‬ ‫بــه خاطــر اوریــد کــه چگونــه اب و چــوب‬ ‫ترکیــب خوبــی بــا هــم نیســتند‪ .‬چــای کیسـه ای‬ ‫مرطــوب نیــز یــک مشــکل قطعــی اســت‪.‬‬ ‫چــای نمی توانــد ســطوح وســایل چوبــی را‬ ‫رنــگ کنــد یــا موجــب تغییررنــگ ان هــا شــود‪.‬‬ ‫هـر چنـدوقــت یکبــار نیــــاز به‬ ‫شســتشوی این پوشـاک دارید‬ ‫‪ -6‬براق کــردن ســطوح چوبــی بــا روغــن‬ ‫زیتــون و ابلیمــو‬ ‫روغــن زیتــون خطــی چســبناک روی ســطوح‬ ‫باقــی می گــذارد کــه ایــن امــر موجــب جــذب‬ ‫گردوخــاک و جــرم می شــود و بــه جــای تمیــز‬ ‫شــدن‪ ،‬الودگــی بیشــتری روی ســطوح ایجــاد‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫‪ -7‬ایمن کــردن جام هــا و لیوان هــای شیشــه ای‬ ‫با کِــش در ماشــین ظرفشــویی‬ ‫برخــی از افــراد دور لیوان هــای شیشــه ای و‬ ‫میلــه ماشــین ظرفشــویی یــک کِــش می اندازنــد‪.‬‬ ‫هــدف از انجــام ایــن کار‪ ،‬محافظــت از ظــروف‬ ‫شیشــه ای و نــازک از ترک خــوردن یــا‬ ‫شکســتن در ماشــین ظرفشــویی اســت‪ ،‬امــا ایــن‬ ‫روش موثــری نیســت چــون در حیــن شستشــو‬ ‫اگــر انبوهــی از لباس هایتــان بــرای شستشــو در‬ ‫گوشــه ای از اتــاق روی هــم جمــع شــده اند‪،‬‬ ‫بــه ایــن مطلــب توجــه کنیــد؛ تمــام لباس هــا‬ ‫لزومــا بعــد از یکبــار اســتفاده نیــاز بــه‬ ‫شستشــوی حرفـه ای و بــردن بــه خشک شــویی‬ ‫ندارنــد‪ ،‬اکثــر لباس هــا تــا ‪ 3‬بــار قبــل از‬ ‫شســتن قابل اســتفاده هســتند و برخــی مــوارد‬ ‫ماننــد لحــاف و پتوهــا به مــدت ‪ 1‬مــاه قابــل‬ ‫اســتفاده هســتند‪ .‬بــرای اینکــه از مدت زمــان‬ ‫الزم بــرای شستشــوی پوشــاک خــود اگاه‬ ‫شــوید‪ ،‬ایــن لیســت را بــا دقــت بخوانیــد‪.‬‬ ‫ بعــد از هــر یــک یــا دو بــار پوشــیدن‪:‬‬ ‫تی شــرت‪ ،‬پیراهــن و لباس خــواب نیــاز بــه‬ ‫شستشــو دارنــد‪.‬‬ ‫ بعــد از ‪ 3‬بــار پوشــیدن‪ :‬پولیورهــا‪ ،‬دامــن‪،‬‬ ‫شــلوار‪ ،‬لباس هــای روزانــه‪ ،‬کــت و شــلوار‪.‬‬ ‫ هــر ‪ 6‬مــاه یکبــار‪ :‬بالشــتک های مبلمــان‪،‬‬ ‫روکش هــا و اســترها‪ ،‬لحــاف‪ ،‬روتختــی‪.‬‬ ‫ هــر فصــل‪ :‬ژاکت هــا و کت هــای رایجــی‬ ‫کــه در هــر فصــل بخصــوص اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫ هر سال‪ :‬پرده های منزل‪.‬‬ ‫ترفندهای جالب خانه داری‬ ‫کاربردهای مفید گلوله های پنبه ای‬ ‫تـــــازه کـردنوســــــایلمنـــــزل‬ ‫بااوکـــالیــــپتــــوس‬ ‫پاک کردن لکه های ازاردهنده اب‬ ‫وقتــی شــیر اب‪ ،‬دســتگیره ها یــا ســایر اثاثیــه ثابت‬ ‫منــزل لکـه دار می شــوند‪ ،‬ایــن گلوله هــای پنبـه ای‬ ‫را بــه مخلوطــی از اب و ســرکه اغشــته کنیــد و به‬ ‫مــدت چنــد دقیقــه روی ایــن لکه هــا بگذاریــد تــا‬ ‫لکه هــا از بیــن برونــد‪.‬‬ ‫ایجاد بوی بهتری در سرویس بهداشتی‬ ‫تسکین سوزش افتاب سوختگی‬ ‫اغشــته کــردن یــک گلولــه پنبــه ای در ســرکه‬ ‫یــا مخلوطــی از اب و جوش شــیرین می توانــد‬ ‫موجــب تســکین ســوزش افتاب ســوختگی شــود‪.‬‬ ‫زدودن لکه های ماژیک روی پوست‬ ‫اگــر کــودک شــما هنــگام نقاشــی کمــی بی دقــت‬ ‫اســت‪ ،‬از ایــن ترفنــد خانگــی بــرای پــاک کــردن‬ ‫ایــن لکه هــا اســتفاده کنیــد؛ یــک گلولــه پنب ـه ای‬ ‫را بــه مقــداری شــیر اغشــته کنیــد و روی محــل‬ ‫مــورد نظــر بکشــید تــا پــاک شــود‪.‬‬ ‫ضدعفونی کردن نقاط حساس‬ ‫جرم گیــری گوشــه ها و درزهــای منــزل یــا‬ ‫وســایلی کــه نبایــد خیــس شــوند؛ ماننــد کنتــرل‬ ‫تلوزیــون یــا کلیــد بــرق کار ســختی اســت‪ ،‬امــا‬ ‫یــک گلولــه پنبـه ای اغشــته بــا الــکل کــه خــوب‬ ‫فشــرده شــده باشــد تــا الــکل اضافــی ان خــارج‬ ‫شــود‪ ،‬می توانــد بــه ســادگی جــرم و الودگــی را از‬ ‫ایــن ســطوح بزدایــد‪.‬‬ ‫جلوگیری از ورود حشرات به پاسیو‬ ‫بــرای اینکــه مورچه هــا گیاهــان داخــل پاســیو‬ ‫شــما را خــراب نکننــد‪ ،‬یــک گلولــه پنبـه ای را در‬ ‫مخلوطــی از اب‪ ،‬بوراکــس و شــکر بغلتانیــد و در‬ ‫ظرفــی کوچــک بگذاریــد‪ .‬ایــن مخلوط حشــرات‬ ‫را بــه خــود جــذب می کنــد و از بیــن می بــرد‪.‬‬ ‫اطمینــان حاصــل کنیــد کــه حیوانــات خانگــی از‬ ‫ایــن مخلــوط دور بماننــد‪.‬‬ ‫محافظت از باغ یا باغچه از خرگوش ها‬ ‫اغشــته کــردن تعــدادی گلولــه پنبـه ای بــه ســرکه‬ ‫می توانــد ایــن جانــوران را از خــوردن گل هــا‪،‬‬ ‫ســبزیجات و دیگــر محصــوالت بــاغ شــما دور‬ ‫نگــه دارد‪.‬‬ ‫زدودن لکه جوهر از البسه‬ ‫یــک گلولــه پنبــه ای اغشــته بــه الــکل را بــه‬ ‫صــورت اهســته روی لکــه جوهــر یــا خــودکار‬ ‫فشــار دهیــد تــا البســه مــورد عالقــه خــود را از‬ ‫شــر ایــن لکه هــا نجــات دهیــد‪.‬‬ ‫ماندگاری بیشتر گل های تازه‬ ‫موقــع تعویــض اب گلــدان تعــدادی گلولــه پنبه ای‬ ‫در انتهــای ســاقه گل هــا بگذاریــد‪ .‬گل هایــی ماننــد‬ ‫نرگــس بایــد همیشــه هیدارتــه باشــند‪ ،‬ایــن پنبه ها‬ ‫اب را در خــود ذخیــره می کننــد و ســاقه را پــر‬ ‫اب نگــه می دارنــد و موجــب مانــدگاری بیشــتر‬ ‫گل هــا می شــوند‪.‬‬ ‫کدبانو‬ ‫چنــد قطــره روغــن معطــر ماننــد دارچیــن یــا‬ ‫پرتقــال را روی ایــن گلوله هــا بریزیــد و ان هــا‬ ‫را در کاســه ای در یکــی از قفســه های کمــد‬ ‫سرویس بهداشــتی بگذاریــد تــا عطــر خوبــی را در‬ ‫فضــا پراکنــده کننــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫ایــن روش یکــی از قدرتمندتریــن مــواد شــوینده‬ ‫و ضدعفونی کننــده طبیعــی بــرای محیــط منــزل‬ ‫بــه شــمار مـی رود‪ .‬در ایــن مطلــب چنــد دســتور‬ ‫تهیــه مــاده پاک کننــده بــا روغــن اوکالیپتــوس‬ ‫بــرای مصــارف مختلــف خانگــی ذکــر شــده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫برای تمیزکردن زمین‪:‬‬ ‫‪ 1‬قاشــق غذاخــوری صابــون مایــع را بــا ‪3.80‬‬ ‫لیتــر اب داغ‪ 1/3 ،‬پیمانــه بوراکــس و ‪ 1/4‬تــا ‪1/2‬‬ ‫قاشــق چایخــوری روغــن اوکالیپتــوس مخلــوط‬ ‫کنید ‪.‬‬ ‫برای تهیه پاک کننده همه کاره‪:‬‬ ‫‪ 1/2‬پیمانــه ســرکه را بــا ‪ 1‬پیمانــه اب داغ‪1/8 ،‬‬ ‫قاشــق چایخــوری مایــع ظرفشــویی (بــدون‬ ‫ســفیدکننده) و ‪ 6‬قطــره روغــن اوکالیپتــوس بــا‬ ‫هــم مخلــوط کنیــد و در بطــری اســپری بریزیــد‪.‬‬ ‫قبــل از هربــار مصــرف بطــری را تــکان دهیــد‪.‬‬ ‫برای سطوح نرم‪:‬‬ ‫جوش شــیرین و مقــداری صابــون مایــع را بــا‬ ‫هــم مخلــوط کنیــد تــا خمیــری نــرم به دســت‬ ‫ایــد (می توانیــد مقــداری اب نیــز بــرای‬ ‫نرم شــدن خمیــر اضافــه کنیــد) ســپس چنــد‬ ‫قطــره کــم روغــن اوکالیپتــوس را بــه خمیــر‬ ‫اضافــه کنیــد‪ .‬یــک اســفنج مرطــوب را در ایــن‬ ‫خمیــر بزنیــد و روی ســطوح مختلــف بمالیــد و‬ ‫بعــد بــا یــک پارچه تمیــز ان ســطوح را خشــک‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫برای کانتر اشپزخانه‪:‬‬ ‫یــک بطــری اســپری را بــا اب ولــرم پــر کنیــد و‬ ‫‪ 3‬قطــره روغــن اوکالیپتــوس در ان بریزیــد‪ .‬ایــن‬ ‫بطــری را دور از نــور خورشــید نگهــداری کنیــد‪.‬‬ ‫برای فرش و رومبلی ها‪:‬‬ ‫‪ 2‬پیمانــه اب مقطر و ‪ 20‬قطــره روغن اوکالیپتوس‬ ‫را بــا هــم مخلــوط کنیــد‪ .‬از ایــن مخلــوط بــرای‬ ‫تــازه کــردن هــوای منــزل نیــز می توانید اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ .‬دقــت کنیــد کــه ابتــدا مقــدار کمــی از ان‬ ‫را در قســمت کوچکــی از فــرش بــرای اطمینــان‬ ‫از عــدم رنگ رفتگــی تســت کنیــد‪ .‬از ایــن‬ ‫مخلــوط بــرای ســطوح چوبــی اســتفاده نکنیــد‪.‬‬ ‫برای بوزدایی از سطل زباله‪:‬‬ ‫‪ 4‬قاشــق چایخــوری روغــن اوکالیپتــوس را بــا ‪4‬‬ ‫پیمانــه جوش شــیرین مخلــوط کنیــد و در یــک‬ ‫ظــرف پالســتیکی درب بســته نگهــداری کنیــد‪.‬‬ ‫بعــد از تمیزکــردن ســطل زبالــه‪ ،‬زمانــی کــه‬ ‫خشــک اســت‪ ،‬کمــی از ایــن مخلــوط را بــرای‬ ‫بوزدایــی در ان بپاشــید‪.‬‬ ‫برای سینک و وان حمام‪:‬‬ ‫‪ 1‬پیمانــه جوش شــیرین و ‪ 15‬قطــره روغــن‬ ‫اوکالیپتــوس را بــا هــم مخلــوط کنیــد و ان را بــا‬ ‫اســتفاده از یــک اســفنج مرطــوب روی ســطوح‬ ‫وان حمــام و ســینک بکشــید‪ ،‬اجــازه دهیــد ایــن‬ ‫مخلــوط بــه مــدت کوتاهــی روی ایــن ســطوح‬ ‫بمانــد ســپس ان هــا را بــا اب گــرم اب کشــی‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫احتمــاال در منــزل همــه شــما محفظـه ای پــر از این‬ ‫گلوله هــای پنبــه ای بــرای پاک کــردن الک ناخــن‬ ‫و یــا ســطوح دیگــر یافــت می شــود‪ ،‬امــا جالــب‬ ‫اســت بدانیــد کــه ایــن گلوله هــای کوچــک‬ ‫کاربردهــا فــراوان دیگــری نیــز دارنــد‪.‬‬ ‫ هنــگام نصــب قــاب عکــس روی دیــوار‪ ،‬پشــت‬ ‫قســمتی از قــاب کــه می خواهیــد میــخ بزنیــد را‬ ‫کمــی خمیردنــدان بزنیــد ســپس بــه ســادگی قــاب را‬ ‫بــه دیــوار فشــار دهیــد تــا اثــر خمیردنــدان به عنــوان‬ ‫یــک نشــانه بــرای ســوراخ کــردن‪ ،‬روی دیــوار بماند‪.‬‬ ‫ می توانیــد از قاب هــای عکــس قدیمــی به عنــوان‬ ‫ســینی اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫ لباس هایتــان را بــه صــورت عمــودی در کشــو تــا‬ ‫کنیــد تــا بــا یــک نــگاه بتوانیــد لبــاس موردنظــر را‬ ‫پیــدا کنیــد‪.‬‬ ‫ پیــاز را در باندهــای نــازک یــا جوراب هــای زنانــه‬ ‫قدیمــی بپیچیــد و اویــزان کنیــد تــا بــه مــدت ‪ 1‬مــاه‬ ‫تــازه بمانــد‪.‬‬ ‫ روی درب یــک بطــری شــیر چنــد ســوراخ ریــز‬ ‫ایجــاده کــرده و از ان بــه عنــوان ابپاش اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫ دســتگاه تُســتر را به پهلــو روی زمیــن بگذاریــد تــا‬ ‫بتوانیــد پنیــر برشــته روی نــان تســت تهیــه کنیــد‪.‬‬ ‫ یــک الیــه کاغذروغنــی بــاالی ســطح کابینت هــا‬ ‫پهــن کنیــد تــا گردوخــاک را بــه خــود جــذب کنــد‬ ‫و هــر چندمــاه یکبــار ان را تعویــض کنیــد‪ .‬بــه ایــن‬ ‫صــورت قســمت بــاالی کابینت هــا تمیــز می ماننــد‪.‬‬ ‫ یــک دســته گــچ در کمــد لباس هایتــان اویــزان کنید‬ ‫تــا همه چیــز تــازه و خشــک بماننــد‪ .‬گــچ رطوبــت‬ ‫اضافــی را بــه خــود جــذب می کنــد و می توانــد‬ ‫یــک جایگزیــن مناســب بــرای دســتگاه های‬ ‫رطوبت گیــر باشــد‪.‬‬ ‫ بــرای پــاک کــردن روغــن و چربــی از لباس هــا‪،‬‬ ‫بــه ســادگی یــک گــچ ســفید را روی محــل موردنظر‬ ‫بمالیــد و طبــق روال معمــول بشــویید‪ .‬گــچ‪ ،‬روغــن‬ ‫را بــه خــود جــذب می کنــد و به راحتــی حیــن‬ ‫شستشــو پــاک می شــود‪.‬‬ ‫ کاهــو را خــرد کــرده و در شیشــه تمیــز و‬ ‫درب بســته ای در یخچــال بگذاریــد تــا مدت زمــان‬ ‫بیشــتری تــازه بمانــد‪.‬‬ ‫ بــرای جلوگیــری از جوانــه زدن ســیب زمینی ها‬ ‫یــک ســیب در ســبد ســیب زمینی بگذاریــد‪.‬‬ ‫ بــرای نظــم دادن بــه کمــد قابلمه هــا از یــک میلــه و‬ ‫چنــد گیــره بــرای اویــزان کــردن قابلمــه و ماهیتابه ها‬ ‫در کمــد اســتفاده کنید‪.‬‬ ‫ بــرای از بین بــردن بــوی نــا و کهنگــی حوله هــای‬ ‫قدیمــی‪ ،‬ان هــا را بــا یــک پیمانه ســرکه بــا برنامه اب‬ ‫داغ ماشــین لباسشــویی بشــویید ســپس ایــن کار را با‬ ‫‪ 1/2‬پیمانــه جوش شــیرین تکــرار کنیــد‪.‬‬ ‫ بــرای اینکــه ســر نوارچســب را گــم نکنید‪ ،‬همیشــه‬ ‫بعــد از مصــرف‪ ،‬یــک خــال دنــدان بــه ابتــدای ان‬ ‫بچسبانید‪.‬‬ ‫ یــک راه ســاده بــرای رهایــی از خراش هــای روی‬ ‫دســته و پایه هــای مبلمــان و اثاثیــه منــزل‪ ،‬مالیــدن‬ ‫یــک گــردو بــر خراش هــا اســت تــا روی ایــن‬ ‫قســمت ها را بپوشــاند‪.‬‬ ‫‪51‬‬ ‫اموزشساختباغچهعمودی (‪)green wall‬‬ ‫امــروزه اســتفاده از گریـن وال یــا همــان باغچــه عمــودی در بیــرون و یــا داخل‬ ‫محیــط کار یــا منــزل بســیار رایــج شــده اســت‪ .‬تنهــا تفــاوت باغچه هــای‬ ‫عمــودی کــه در بیــرون و داخــل منــزل نصــب می شــوند در ســایز ان هــا‬ ‫اســت؛ بــه دلیــل اینکــه فضــای داخلــی منــزل کوچک تــر اســت‪ ،‬باغچه هایــی‬ ‫کــه داخــل منــزل نصــب می شــوند بایــد کوچک تــر و ســبک تر باشــند‪ .‬از‬ ‫مزایــای ایــن دیــوار ســبز می تــوان بــه مــوارد زیــر اشــاره کــرد‪:‬‬ ‫‪ -3‬راه دیگــر کانتنرهــا و‬ ‫قفســه های امــاده اســت کــه در‬ ‫بــازار موجــود اســت و به راحتــی‬ ‫قابــل اســتفاده اســت‪ ،‬فقــط کافــی‬ ‫اســت کــه گیــاه را بــا خاک مناســب‬ ‫در ان بکاریــد و در محــل مــورد‬ ‫نظــر نصــب کنیــد‪.‬‬ ‫ بهبوددهنده کیفیت هوا‪:‬‬ ‫گیاهانــی کــه روی ایــن دیــوار نصــب می شــوند بــا ازادســازی اکســیژن‬ ‫موجــب فیلتراســیون هــوای الــوده می شــوند‪ .‬اگــر در محــل کار نصب شــوند‪،‬‬ ‫هــوای تمیــز حاصــل از ان موجــب افزایــش تمرکــز و بــازده کاری کارمندان و‬ ‫نیــز افزایــش ســامتی ان هــا می گــردد‪.‬‬ ‫چهچیـــزیگیـــاهانباغتــــــانرامی خـــــورد؟‬ ‫ کاهش هزینه انرژی‪:‬‬ ‫از انجایــی کــه حشــرات قادرنــد بــه طیــف وســیعی از گیاهــان حملــه کننــد‪،‬‬ ‫ایــن باغچه هــای عمــودی می تواننــد به جــای یــک دســتگاه تهویه کننــده بنابرایــن بــرای مراقبــت بهتــر از باغچــه یــا باغتــان بایــد بتوانیــد از طریــق‬ ‫هــوا اســتفاده شــوند و ســطح رطوبــت محیــط را متعادل ســازی کننــد‪ .‬ایــن نشــانه های روی بــرگ گیاهــان‪ ،‬نــوع حشــرات و یــا حیواناتــی کــه بــه گیاهانتان‬ ‫دیــوار بــه دلیــل وجــود فراینــد تبخیــر و تعــرق‪ ،‬در تابســتان هــوای منــزل را اســیب می زننــد را تشــخیص دهیــد‪.‬‬ ‫خنــک می کننــد و در زمســتان یــک دیــوار ســبز بیــرون از منــزل ماننــد یــک‬ ‫برگ های جویده شده‪:‬‬ ‫عایــق عمــل می کنــد و هزینه هــای گرمایشــی را کاهــش می دهــد‪.‬‬ ‫از نشــانه های افت هایــی از جملــه کرم هــا‪ ،‬ملخ هــا و سوســک ها‬ ‫ کاهش سطح صدا‪:‬‬ ‫گ گیاهــان ســوراخ ها یــا لبه هــای‬ ‫ایــن اســت کــه در بــر ‬ ‫ایــن یکــی از فوایــدی اســت کــه کمتــر در مــورد ان گفته شــده اســت‪.‬‬ ‫دندان ـه داری ایجــاد می کننــد‪ .‬بــه ایــن نکتــه نیــز بایــد توجــه‬ ‫شــاخ وبرگ گیاهــان در ایــن دیوارهــا بــا جــذب صداهــا و بازگردانــدن‬ ‫کــرد کــه اکثــر کرم هــا حاصــل پروانه هــای شــب هســتند و‬ ‫ان هــا‪ ،‬قادرنــد صداهــای خــارج از منــزل؛ ماننــد صــدای ترافیــک‪،‬‬ ‫خطــر جــدی ای بــرای گیاهانتــان ندارنــد‪ .‬در صــورت نیــاز بــه‬ ‫ماشــین های حفــاری‪ ،‬خانه ســازی و‪ ...‬را کاهــش دهنــد‪.‬‬ ‫حشــره کش از اســپری های ارگانیــک اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫گیاهانی که می شود در این دیوار کاشت‪:‬‬ ‫می توانیــد مجموعـه ای از ســبزیجات ماننــد نعنــاع‪ ،‬جعفــری‪ ،‬ریحــان و حتــی‬ ‫ســبزیجاتی بزرگ تــر ماننــد گوجه فرنگــی را در ان بکاریــد و ان را بــه دیــوار‬ ‫اشــپزخانه نصــب کنید‪.‬‬ ‫می توانیــد مجموعــه ای از گل هــای مــورد عالقــه و مناســب بــا‬ ‫اب وهــوای محــل زندگــی خــود‪ ،‬انگــور‪ ،‬گیاهــان گوشــتی و اب دار‬ ‫(‪ )Succulent‬و حتــی انــواع کاکتوس هــا را در ان بکاریــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪52‬‬ ‫روش ساخت‪:‬‬ ‫‪ -1‬بــرای ســاخت ایــن دیــوار راه هــای متفاوتــی وجــود دارد کــه‬ ‫ســاده ترین ان اســتفاده از یــک قــاب عکــس قدیمــی اســت‪.‬‬ ‫ابتــدا یــک قــاب عکــس قدیمــی را برداشــته و کــف ان را یــک الیه پالســتیک‬ ‫بکشــید ســپس خــاک مناســب را روی ان بریزیــد و روی خــاک را بــا ســیم‬ ‫مفتــول یــا یــک پنجــره مشــبک چوبــی (مانند عکــس) بپوشــانید‪.‬‬ ‫شیره مکندگان‪:‬‬ ‫اولیــن نشــانه ایــن افــات‪ ،‬وجــود لکه هایــی رنگ رفتــه یــا سفیدشــده در زیــر‬ ‫بــرگ گیاهــان اســت زیــرا ایــن حشــرات بــرگ را ســوراخ می کننــد‬ ‫و عصــاره ان را می مکنــد‪ .‬ایــن حشــرات درختانــی ماننــد بلــوط‪،‬‬ ‫افــرا و ســپیدار را بــه دلیــل اینکــه حــاوی شــیره زیــادی هســتند‪،‬‬ ‫الــوده می کننــد و اب و شــیره اضافــی را روی درخــت به جــا‬ ‫می گذارنــد کــه بــه ان عســلک می گوینــد و قارچ هــای ســیاه‬ ‫از ان به عنــوان منبــع تغذیــه اســتفاده و روی درخــت رشــد‬ ‫می کننــد‪ .‬از دیگــر حشــرات مکنــده؛ کنه هــای عنکبوتــی‪ ،‬مگــس‬ ‫ســفید و ســاس ها هســتند‪ .‬بــرای حشــرات کوچکــی ماننــد شــته‪،‬‬ ‫مگــس و کنه هــا می توانیــد از صابون هــا و روغن هــای معطــر اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ ،‬امــا بــرای مقابلــه بــا حشــرات بزرگ تــر بایــد از حشــره کش کمــک‬ ‫بگیرید‪.‬‬ ‫حفاران‪:‬‬ ‫نشــانه وجــود ایــن نــوع حشــرات‪ ،‬ســوراخ هایی در قســمت‬ ‫ســاقه گیاهــان چوبــی ماننــد درخت هــا و بوته هــا اســت‪.‬‬ ‫سوســک های مخصــوص و کرم هــا از ایــن دســته حشــرات‬ ‫هســتند‪ .‬ایــن اســیب ها بســیار مضــر هســتند زیــرا گیــاه را‬ ‫تحــت اســترس و تنــش قــرار می دهنــد‪ .‬ســعی کنیــد گیــاه را‬ ‫تحــت شــرایط اســترس؛ ماننــد عــدم ابیــاری طوالنی مــدت یــا‬ ‫جراحــت هنــگام هــرس کــردن‪ ،‬قــرار ندهیــد تــا مــورد حملــه ایــن‬ ‫در قــدم بعــدی بایــد یــک سیســتم ابیــاری بــرای قــاب خــود تهیــه کنیــد؛ حشــرات قــرار نگیــرد‪ .‬اگــر گیــاه بــه ایــن نــوع حشــرات الــوده شــد‪ ،‬راهــی‬ ‫معمــوال یــک تیــوب باریــک کــه از بــاالی قــاب شــروع شــده و اب را بــه بــرای بهبــود ان نیســت‪.‬‬ ‫نقــاط پاییــن می رســاند‪ ،‬نیــاز اســت کــه بــرای ایــن مرحلــه بســته بــه نــوع‬ ‫خورندگان ریشه‪:‬‬ ‫باغچـه ای کــه طراحــی کرده ایــد بایــد از یــک متخصــص کمــک بگیریــد‬ ‫واضح تریــن نشــانه ایــن دســته از حشــرات‪ ،‬وجــود ســوراخ هایی‬ ‫و یــا اینکــه هنــگام ابیــاری قــاب را از دیــوار جــدا کــرده‪ ،‬به مقــدار الزم‬ ‫در قســمتی از پیــاز گیــاه که در ســطح زمین قــرار دارد‪ ،‬اســت‪ .‬از‬ ‫بــه گیاهــان اب دهیــد‪ ،‬اجــازه دهیــد تــا اب اضافــی ان هــا کامــا جدا‬ ‫جملــه حشــراتی کــه ریشــه گیــاه در ســطح زمیــن یا زیــر زمین‬ ‫شــود و مجــدد ان را روی دیــوار نصــب کنیــد‪.‬‬ ‫را مــورد حملــه قــرار می دهنــد؛ سوسـک های نابالــغ در مرحلــه‬ ‫در مرحلــه اخــر گل یــا گیــاه مــورد نظــر خــود را در ان کشــت دهیــد‪.‬‬ ‫کرمــی هســتند‪ .‬از راه هــای مقابلــه با این افــات‪ ،‬باال اوردن بســتر‬ ‫بهتریــن انتخــاب بــرای افــراد مبتــدی گیاهــان ســاکولنت هســتند‪ ،‬زیــرا‬ ‫و ریشــه گل و گیــاه و نیــز نازک تــر کــردن بســتر خــاک اســت‪.‬‬ ‫هــم گوشــتی هســتند و هــم بــا ســرعت کمــی رشــد می کننــد و نیازمنــد‬ ‫اب کمــی هســتند (تقریبــا هــر ‪ 7‬روز یکبــار یــا زمانی کــه خاک ان ها خشــک‬ ‫افات مزاحم‪:‬‬ ‫شــود) و همچنیــن در رنگ هــا و ســایزهای مختلــف نیــز یافــت می شــوند‪ .‬ایــن حشــرات اغلــب بــه گیاهــان صدمــه ای نمی زننــد؛ ماننــد زنبــور زرد و‬ ‫وقتــی کــه ایــن گل هــا را در قــاب موردنظــر کاشــتید‪ ،‬قــاب را بــه صــورت‬ ‫مورچه هــای گزنــده‪ .‬زنبورهــای زرد نیــز ماننــد مورچه هــا در زمیــن‬ ‫افقــی بــه مــدت ‪ 4‬تــا ‪ 10‬هفتــه در محلــی زیــر نــور خورشــید قــرار دهید‬ ‫النــه می کننــد کــه بــرای مقابلــه بــا ان هــا بایــد راه ورودی النه شــان‬ ‫تــا گل هــا ریشــه بدهنــد ســپس قــاب را روی دیــوار نصــب کنیــد‪ .‬ایــن‬ ‫را پیــدا کنیــد و در شــب (زنبورهــای زرد در شــب بــه النه شــان‬ ‫قاب هــا منظــره ای چشــم نواز و زیبــا را در محــل زندگیتــان ایجــاد‬ ‫برمی گردنــد) از حشــره کش مناســب در النــه ان هــا اســتفاده‬ ‫می کننــد‪.‬‬ ‫کنیــد و مطمئــن شــوید کــه تمــام النه به ان اغشــته شــده باشــد‬ ‫‪ -2‬روشــی دیگــر بــرای ســاخت ایــن دیــوار اســتفاده از لوله هــای‬ ‫ســپس ســریع بــه محــل امنــی برویــد و اگــر از چراغ قــوه بــرای‬ ‫بــدون اســتفاده ماننــد لولــه نــاودان اســت‪ .‬لوله هــا را بــه صــورت طولی‬ ‫پیــدا کــردن النــه اســتفاده کرده ایــد‪ ،‬ان را خامــوش کنیــد‪.‬‬ ‫بــه دو نیــم تقســیم کنیــد‪ .‬چنــد ردیــف از ایــن لوله هــا را روی دیــوار‬ ‫نصــب کنیــد و ان هــا را بــا خــاک مناســب پــر کنیــد ســپس گل‪ ،‬گیــاه و یــا‬ ‫ســبزیجات مــورد عالقــه خــود را در ان کشــت دهیــد‪.‬‬ ‫گلوگیاهاندفع کنندهحشرات‬ ‫محافظتازگل هایرزدرزمستان‬ ‫محمدحسین کشاورز‬ ‫کارشناس ارشد کشاورزی‬ ‫سبزینه‬ ‫تمــام گل هــای رز در زمســتان نیازمنــد مراقبــت ویــژه ای هســتند‪ .‬رزهــای‬ ‫درختچــه ای مقاوم تــر و رزهــای پیونــدی حســاس تر هســتند‪ .‬نکاتــی کــه‬ ‫بایــد بــرای محافظــت از ایــن گل هــای زیبــا در زمســتان توجــه کرد‪ ،‬به شــرح‬ ‫زیــر اســت‪:‬‬ ‫ گل ها را وارد مرحله کمون کنید‪:‬‬ ‫کوددهــی و هــرس کــردن ان هــا را متوقــف کنیــد‪ .‬رشــد جدیــد در زمســتان‬ ‫موجــب اســیب دیــدن ان هــا می شــود‪ .‬اخریــن گل را بــرای تبدیــل شــدن بــه‬ ‫میــوه گل رز یــا همــان غــاف دانــه رز بگذاریــد‪ .‬بــا تولیــد ایــن غــاف‪ ،‬بوتــه‬ ‫گل می فهمــد کــه فصــل گل دهــی تمــام شــده و وارد مرحلــه کمــون خــود‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫ ابیاری خوب گل ها‪:‬‬ ‫بعــد از اولیــن یخبنــدان‪ ،‬تمــام خــاک اطــراف بوتــه گل را بــه خوبــی ابیــاری‬ ‫کنیــد‪ .‬گل رز در اب وهــوای ســرد بایــد بتوانــد از خــودش مراقبــت کنــد پــس‬ ‫ان را خــوب ابیــاری کنیــد تــا بتوانــد وارد فصــل زمســتان شــود‪.‬‬ ‫ دور کردن مشکالت و افت های زمستانی‪:‬‬ ‫تمــام برگ هــای ریخته شــده اطــراف بوتــه را جمــع کنیــد تــا گل را از بــروز‬ ‫بیمــاری و اســیب حشــرات در زمســتان حفــظ کنیــد‪ .‬اگــر برگ هــای گل‬ ‫ســالم هســتند‪ ،‬می توانیــد از ان هــا بــرای تهیــه کمپوســت اســتفاده کنیــد‪ ،‬امــا‬ ‫اگــر نشــانی از بیمــاری یــا اســیب حشــرات ماننــد قارچ هــا یــا لکه هــای‬ ‫ســیاه روی برگ هــا مشــاهده کردیــد؛ ان هــا را از حیــاط منزلتــان دور کــرده‬ ‫و از بیــن ببریــد‪.‬‬ ‫ محافظت از محل پیوند یا قلمه‪:‬‬ ‫بعــد از گذشــت مدتــی از ســرمای ســخت‪ ،‬کمپوســت اطــراف تــاج گیــاه‬ ‫بــه انــدازه ‪ 15‬تــا ‪ 30‬ســانتیمتر برامــده می شــود تــا از ریشــه و محــل قلمــه‬ ‫محافظــت کنــد‪ .‬قســمتی کــه گل را قلمــه زدیــد بایــد حتمــا زیر ســطح خاک‬ ‫با شد ‪.‬‬ ‫در زمســتان معتــدل می توانیــد یــک قفــس ســیمی روی گل گذاشــته و ان را با‬ ‫بــرگ یــا مالــچ بپوشــانید‪ .‬دقــت کنیــد کــه در اطــراف بوتــه گل به هیــچ عنوان‬ ‫خــاک اضافــه نکنیــد زیــرا ممکــن اســت بــه ریشــه گل اســیب بزند‪.‬‬ ‫(نکتــه‪ :‬مالــچ نوعــی پوشــش غیرزنــده شــامل علــف خشــک‪ ،‬پوســت و برگ‬ ‫درخــت‪ ،‬چــوب خردشــده‪ ،‬علــف چیده شــده‪ ،‬خــاک اره و کمپوســت اســت‬ ‫کــه در زمســتان از گیاهــان محافظــت می کنــد)‪.‬‬ ‫ محافظت از رزهای رونده‪:‬‬ ‫رزهــای رونــده در خطــر بادهــای خشــک و شــدید‬ ‫هســتند‪ .‬بــرای محافظــت از ان هــا ســاقه های گل را‬ ‫ماننــد حصیــر بــه هــم بپیچیــد و یــا ســاقه ها را از‬ ‫داربســت جــدا کنیــد‪ .‬همچنیــن می توانیــد ان هــا‬ ‫را بــه زمیــن محکــم کنیــد؛ بــه ایــن صــورت که‬ ‫ســاقه ها را روی زمیــن بگذاریــد‪ ،‬ان هــا را به هــم‬ ‫بپیچید و توســط گیــره ای روی زمیــن ثابت کنید‬ ‫و بــا یــک الیــه مالــچ روی ان را بپوشــانید تــا از‬ ‫ســرما محافظت شــوند‪.‬‬ ‫ نکته اخر‪:‬‬ ‫هنــگام بهــار الیــه مالــچ محافظتــی را از روی بوتــه گل‬ ‫برداریــد‪ .‬ایــن الیــه در زمســتان بــرای محافظــت از گیــاه مناســب اســت امــا‬ ‫وقتــی زمیــن گــرم شــود‪ ،‬خــاک انباشــته شــده اطــراف ســاقه ممکــن اســت‬ ‫موجــب پوســیدن ان و نیــز پناهــگاه حشــرات و موش هــا شــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫وجــود حشــرات در منــزل یــا حیــاط منــزل یــک مشــکل بــزرگ اســت و‬ ‫همان طــور کــه می دانیــد اغلــب ایــن حشــرات ناقــل بیماری هــای جــدی‬ ‫بــرای انســان هســتند‪ .‬بــا کاشــت ایــن گل هــا و گیاهــان در محیــط داخلــی‬ ‫منــزل یــا باغچــه حیاط تــان می توانیــد بــدون نیــاز بــه افت کش هــای‬ ‫شــیمیایی ایــن حشــرات مزاحــم را از محــل زندگیتــان دور کنیــد‪ .‬از دیگــر‬ ‫فوایــد ایــن گیاهــان می تــوان بــه روغن هــای معطــری کــه از ان هــا گرفتــه‬ ‫می شــود اشــاره کــرد کــه ترکیــب ایــن روغن هــا بــا سرکه ســفید به عنــوان‬ ‫ضدعفونی کننده هــای طبیعــی بــرای محیــط منــزل بــه شــمار می رونــد‪.‬‬ ‫‪ -1‬گیاه علف لیمو (سیترونال)‪:‬‬ ‫علــف لیمــو گیاهــی همیشه ســبز اســت کــه عطــر قــوی ای از‬ ‫خــود متســاعد می کنــد‪ .‬ایــن گیــاه حــاوی روغــن ســیترونال‬ ‫اســت کــه می توانــد انــواع حشــرات مخصوصــا پشــه ها و‬ ‫نیــز گربه هــا را از محــل ســکونتتان دور کنــد‪ .‬دفعــه بعــد کــه‬ ‫خواســتید در باربیکیــو حیــاط غــذا طبــخ کنیــد‪ ،‬یک پارچــه کهنه‬ ‫را بــه روغــن ســیترونال اغشــته کنیــد و بســوزانید تــا موجــب دفــع‬ ‫پشه ها از محیط اطراف شود‪.‬‬ ‫‪ -2‬نعناع‪:‬‬ ‫نعنــاع نیــز گیاهــی اســت کــه همــه حشــرات مزاحــم‬ ‫از جملــه افــات و از همــه مهم تــر پشــه ها را دور‬ ‫می کنــد‪ .‬بهتــر اســت نعنــاع در گلــدان کاشــته شــود‬ ‫تــا در باغچــه زیــرا ایــن گیــاه بــه شــدت گســترش‬ ‫می یابــد‪.‬‬ ‫‪ -3‬گل همیشه بهار‪:‬‬ ‫ایــن گل بــه دفع کننــده شــته ها‪ ،‬پشــته ها و حتــی خرگوش هــا‬ ‫شــهرت دارد‪ .‬ریشــه ایــن گل در بیــن کشــاورزان بــه دفع کننــده‬ ‫انــواع کرم هــا و انگل هــا معــروف اســت‪ .‬کاشــتن ایــن گل هــا‬ ‫در باغچــه می توانــد بــه رشــد بهتــر گل و گیاهــان از جمله‬ ‫گل های رز کمک کند‪.‬‬ ‫‪ -4‬اسطوخدوس‪:‬‬ ‫ایــن گیــاه حشــرات مــوذی‪ ،‬بیــد‪ ،‬کک‪ ،‬پشــه و مگس‬ ‫را دور می کنــد‪ .‬ایــن گیــاه در مناطــق خشــک و‬ ‫افتابــی بهتــر رشــد می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -5‬ریحان‪:‬‬ ‫دفع کننــده پشــه و مگس هــای خانگــی اســت و نیــز‬ ‫شــما در طــول ســال می توانیــد ریحــان تــازه مصــرف کنیــد‪ .‬یــک‬ ‫دســتور ســاده بــرای تهیــه اســپری دفع کننــده ریحــان ایــن اســت‬ ‫کــه مقــداری بــرگ ریحــان را بــا اب بــه مــدت چنــد ســاعت‬ ‫بجوشــانید ســپس برگ هــا را از اب جــدا کــرده و ان هــا را‬ ‫خــوب فشــار دهیــد تــا اب ان هــا کامــا خــارج شــود‪ .‬عصــاره‬ ‫اب ریحــان را بــا مقــداری ســرکه مخلــوط کنیــد و در بطــری‬ ‫اســپری بریزیــد‪ .‬از تمــاس ایــن اســپری بــا چشــم‪ ،‬دمــاغ و دهــان‬ ‫جلوگیرینمایید‪.‬‬ ‫‪ -6‬پونه کوهی‪:‬‬ ‫پونــه گیاهی اســت کــه عــاوه بر اســتفاده در اشــپزی‬ ‫و طبــخ انــواع پیتــزا‪ ،‬ســوپ‪ ،‬ســاالد و ســس‪ ،‬قــادر‬ ‫اســت حشــرات مزاحــم را از محــل زندگــی دور‬ ‫کنــد‪ .‬اعتقــاد بــر ایــن اســت کــه حشــرات بــوی ایــن‬ ‫گیاهــان معطــر را دوســت ندارنــد‪.‬‬ ‫‪ -7‬شمعدانی معطر‪:‬‬ ‫یــک گلــدان شــمعدانی را کنــار پنجــره یــا محــل ورودی منزلتان‬ ‫بگذاریــد‪ ،‬ایــن کار عــاوه بــر اینکــه رنگ هــای زیبایــی بــه‬ ‫محیــط زندگیتــان می بخشــد‪ ،‬از ورود حشــرات بیــرون بــه‬ ‫داخــل منــزل نیــز جلوگیــری می کنــد‪.‬‬ ‫‪ -8‬شاهپسند درختی‪:‬‬ ‫گیاهــی زینتــی اســت کــه عطــری لطیــف و قــوی در‬ ‫فضــا پراکنــده می کنــد و بــدون نیــاز بــه خــرد کــردن‬ ‫بــرگ ان هــا‪ ،‬موجــب دور شــدن حشــرات از ان‬ ‫محیــط می شــود‪.‬‬ ‫‪ -9‬گل الله عباسی‪:‬‬ ‫ایــن گل زیبــا بــه دلیــل اینکــه سوســک ها‬ ‫را جــذب می کنــد و از بیــن می بــرد‪ ،‬بهتریــن گل طعمه‬ ‫بــرای حفاظــت از باغچــه ســبزیجات شــما بــه شــمار مـی رود‪.‬‬ ‫‪ -10‬گل داوودی‪:‬‬ ‫ایــن گل هــای زیبــا نیــز عــاوه بــر زینــت بخشــیدن‬ ‫بــه باغچــه شــما‪ ،‬موجــب دفــع حشــراتی ماننــد‬ ‫سوســک‪ ،‬مورچــه‪ ،‬کنــه‪ ،‬شــپش‪ ،‬کک‪ ،‬ســاس‪،‬‬ ‫کنه هــای عنکبوتــی و کــرم و انــگل ریشــه ها‬ ‫می شــوند‪ .‬ایــن گل حــاوی عناصــری معطــر اســت‬ ‫کــه قــادر بــه کشــتن هرگونــه حشــره مزاحمــی اســت‪.‬‬ ‫‪53‬‬ ‫ایمن سازی دکوراسیون منزل‬ ‫همان طــور کــه دوســت داریــد دکوراســیون‬ ‫منزلتــان زیبــا و چشــم نواز باشــد‪ ،‬توجــه بــه‬ ‫نــکات ایمنــی در ایــن مــورد نیــز ضــرورت‬ ‫دارد‪ .‬اگــر ذهــن ارامــی از ایمنــی دکوراســیون‬ ‫منزلتــان داشــته باشــید‪ ،‬زیبایــی و لذت بیشــتری‬ ‫از ان را احســاس می کنیــد‪ .‬بــا رعایــت ایــن‬ ‫نــکات دکوراتیــو‪ ،‬منزلــی امــن و در عین حــال‬ ‫زیبــا داشــته باشــید‪.‬‬ ‫ایمن سازی شمع ها‪:‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪54‬‬ ‫شــمع ها همان گونــه کــه بــه محیــط داخلــی‬ ‫منــزل نــور و گرمــا می بخشــند‪ ،‬خطــر مهمــی‬ ‫نیــز محســوب می شــوند‪ .‬هیچــگاه شــمع های‬ ‫روشــن را بــدون مراقبــت تــرک نکنیــد‬ ‫مخصوصــا اگــر فرزنــدی کوچــک یــا حیونــات‬ ‫خانگــی در منــزل داریــد‪.‬‬ ‫شــمع ها را نزدیــک ســطوح قابل اشــتعال‬‫ماننــد گل و گیاهــان‪ ،‬ســطوح کاغــذی یــا‬ ‫پارچــه ای قــرار ندهیــد‪.‬‬ ‫ از قــرار دادن شــمع ها در جاشــمعی های‬‫قابل اشــتعال نیــز خــودداری کنیــد‪.‬‬ ‫ هیچ وقــت شــمع ها را در مکانــی نگذاریــد‬‫کــه بــه اســانی قابــل ســر خــوردن و افتــادن‬ ‫باشــند‪.‬‬ ‫ می توانیــد بــه جــای ایــن شــمع ها از‬‫شــمع های الکتریکــی بــرای دکوراســیون منــزل‬ ‫اســتفاده کنیــد؛ ایــن شــمع ها نیــز هماننــد یــک‬ ‫شــمع واقعــی نــور و در برخــی مــوارد عطــر‬ ‫خوبــی بــدون خطــر شــعله بــاز‪ ،‬در محیــط‬ ‫ایجــاد می کننــد‪.‬‬ ‫ایمن سازی چراغ ها‪:‬‬ ‫تمــام چراغ هــای تزیینــی (چــه در داخــل‬‫منــزل و چــه در خــارج از منــزل) بایــد حــاوی‬ ‫برچســبی باشــند کــه توســط شــرکت مذبــور‬ ‫تســت شــده اند‪ .‬ایــن برچســب‪ ،‬ایــن اطمینــان‬ ‫را می دهــد کــه چــراغ دارای کیفیــت باالیــی‬ ‫اســت و در صــورت اســتفاده هیچ گونــه‬ ‫مشــکلی بــرای مصرف کننــده پیــش نمی ایــد‪.‬‬ ‫ قبــل از نصــب چراغ هــا‪ ،‬ان هــا را از نظــر‬‫هرگونــه شکســتگی در ســوکت‪ ،‬فرســایش‬ ‫ســیم و یــا اتصــاالت سســت چــک کنیــد و‬ ‫در صــورت نیــاز ان هــا را تعمیــر یــا تعویــض‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫ چراغ هــا را بــه صــورت مناســب و ایمــن‬‫نصــب کنیــد‪ ،‬اگــر در خــارج از منــزل نصــب‬ ‫می کنیــد مطمئــن شــوید کــه ان هــا را محکــم‬ ‫بســته اید تــا عناصــر و شــرایط خارجــی‬ ‫موجــب افتــادن ان هــا نشــوند‪.‬‬ ‫ هیچ وقــت بیشــتر از ‪ 3‬چــراغ را بــه یــک‬‫رابــط بــرق متصــل نکنیــد‪ .‬همیشــه موقــع‬ ‫خــروج از منــزل و شــب ها موقــع اســتراحت‬ ‫چراغ هــا را خامــوش کنیــد‪.‬‬ ‫ وقتــی از چراغ هــا بــرای دکــور اســتفاده‬‫می کنیــد‪ ،‬هرچندوقــت یکبــار ســیم ان هــا را‬ ‫از نظــر گرمــا و حــرارت چــک کنیــد و اگــر‬ ‫متوجــه شــدید کــه ســیم داغ شــده‪ ،‬چــراغ را‬ ‫خامــوش کنیــد زیــرا ایــن نشــانه خــروج‬ ‫بیش ازحــد جریــان الکتریکــی اســت‪.‬‬ ‫خطر درختان‪:‬‬ ‫اگــر می خواهیــد از درختــان زینتــی در‬‫منــزل اســتفاده کنیــد‪ ،‬بهتــر اســت بــه جــای‬ ‫درختچه هــای مصنوعــی از نــوع تــازه و‬ ‫طبیعــی ان هــا اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫ درختانــی بــا برگ هــای ســوزنی کــه بــه‬‫راحتــی برگ هایشــان می ریــزد و بــا یــک‬ ‫حرکــت ســاده قابــل شکســتن هســتند‪ ،‬خطــر‬ ‫اتش ســوزی را افزایــش می دهنــد‪.‬‬ ‫ درختــان را از شــومینه یــا رادیاتورهــا دور‬‫نگــه داریــد‪ .‬بــه درختــان به طــور مــداوم اب‬ ‫دهیــد تــا از خشــک شــدن ان هــا جلوگیــری‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫ایمن سازی حمام‪:‬‬ ‫بیشــترین حــوادث در حمــام رخ می دهــد‪.‬‬‫ترکیــب اب و کف پــوش و یــا کاشــی موجــب‬ ‫ســر خــوردن و افتــادن افــراد هــم ســالمند و هم‬ ‫جــوان می شــود‪ .‬نصــب یــک میلــه نزدیــک بــه‬ ‫دوش می توانــد ایــن خطــر را کاهــش دهــد‪.‬‬ ‫ میلــه نصــب شــده بایــد محکــم باشــد و‬‫تحمــل وزن هــای زیــاد را نیــز داشــته باشــد‪ .‬در‬ ‫حمــام‪ ،‬ایمنــی مهم تــر از دکوراســیون اســت‪.‬‬ ‫ نکتــه مهــم دیگــر اســتفاده نکــردن از فــرش‬‫حمامــی اســت کــه کــف غیرلغزنــده نــدارد‪.‬‬ ‫فرش هــای حمامــی کــه دارای کــف الســتیکی‬ ‫نیســتند‪ ،‬اصطحــکاک کمتــری بــا زمیــن و پــای‬ ‫اشــخاص دارنــد و در نتیجــه عاملــی بــرای‬ ‫ایــن حــوادث محســوب می شــوند‪ .‬فــرش‬ ‫حمــام موجــب خشــک نگــه داشــتن زمیــن و‬ ‫نیــز جلوگیــری از اســیب اب می شــود‪ ،‬امــا‬ ‫انتخــاب نادرســت در ایــن مــورد خطــرات‬ ‫زیــادی بــه همــراه دارد‪.‬‬ ‫خروج اضطراری‪:‬‬ ‫گاهــی تغییــر دکوراســیون فصلــی بــرای قــرار‬‫دادن وســایل بیشــتری ماننــد درخــت در محیــط‬ ‫داخلــی منــزل ضــروری اســت‪.‬‬ ‫ درحیــن تغییــر دکوراســیون هیچــگاه راه هــای‬‫خــروج اضطــراری را بــا وســایل بــزرگ و‬ ‫ســنگین مســدود نکنیــد‪.‬‬ ‫ هنــگام بــروز اتش ســوزی‪ ،‬ثانیه هــا بــرای‬‫رهایــی از محــل بســیار ارزشــمند هســتند و‬ ‫جابه جایــی ایــن وســایل وقت گیــر اســت و‬ ‫موجــب هــدر رفتــن ایــن ثانیه هــا می شــود‪.‬‬ ‫یونس درونگی‬ ‫دیوار نورانی‪ ،‬هوشمند است!‬ ‫این‬ ‫ِ‬ ‫یــک شــرکت اســترالیایی دیــواری ســاخته‬ ‫اســت کــه از خــود نــور ســاطع می کنــد و‬ ‫بــا حرکــت انســان در نزدیکــی ان روشــن و‬ ‫خامــوش می شــود‪ .‬ایــن دیــوار کامــا عــادی‬ ‫بــه نظــر می رســد امــا بــه محــض انکــه‬ ‫روشــن شــود‪ ،‬طیفــی از چراغ هــای یکپارچــه‬ ‫ال ای دی‪ ،‬نقش هــا و تصویرهــای مختلفــی را‬ ‫نمایــش می دهنــد‪ .‬نخســتین مــکان اســتفاده‬ ‫از ایــن دیوارهــا بــه نــام لومــز‪ ،‬ورودی بخــش‬ ‫کــودکان در بیمارســتان کابرینــی در کانــادا‬ ‫اســت‪ .‬هنگامــی کــه فــردی از مقابــل دیــوار‬ ‫عبــور می کنــد‪ ،‬دیــوار لومــز تصاویــر کارتونــی‬ ‫را نمایــش می دهــد؛ ماننــد حیواناتــی کــه از‬ ‫میــان علف هــا سرشــان را بیــرون می اورنــد‪،‬‬ ‫قطره هــای بــاران کــه بــه زمیــن می خــورد و‬ ‫پرتــاب موشــک از جملــه کارتون هایــی هســتند‬ ‫کــه بــه نمایــش در می اینــد‪ .‬ایــن سیســتم‬ ‫هوشــمند اســت و هنگامــی کــه افــراد بــه ان‬ ‫نزدیــک می شــوند بــا نمایــش کارتون هــای‬ ‫بزرگ تــر عکس العمــل نشــان می دهــد‪.‬‬ ‫ایده هایدکوراتیوبا‬ ‫محصوالتبازیافتی‬ ‫به جــای دور ریختــن وســایل قدیمــی‪ ،‬نــگاه‬ ‫دقیق تــری بــه ان هــا بیندازیــد تــا ببینیــد چــه‬ ‫چیزهایــی کارامــدی می توانیــد بــا ان هــا بســازید‪.‬‬ ‫بازیافــت و تغییــر اســتفاده از ایــن وســایل موجــب‬ ‫صرفه جویــی در هزینه هــا‪ ،‬تولیــد ایتم هــای‬ ‫دکــوری خالقانــه و منحصربه فــرد و نیــز موجــب‬ ‫حفاظــت از محیط زیســت می شــود‪.‬‬ ‫‪ -3‬کتاب های قدیمی‬ ‫اگــر کتاب هایــی داریــد کــه ان هــا را نمی خوانیــد‪،‬‬ ‫می توانیــد از ان هــا جعبه هــای زیبایــی بســازید‪.‬‬ ‫کتاب هــای قدیمــی بــا جلــد ســفت و محکــم‬ ‫می تواننــد بــه جعبه هــای کوچــک زیبایــی تبدیــل‬ ‫شــوند‪ .‬بــرای ایــن کار بــه دو کتــاب هم انــدازه نیاز‬ ‫داریــد کــه ‪ 5‬تــا ‪ 7‬ســانتیمتر قطــر داشــته باشــند‪.‬‬ ‫صفحــات را از جلــد کتــاب جــدا کنیــد‪ ،‬قســمت‬ ‫رو و پشــت جلــد یــک کتــاب بــرای قســمت بــاال‬ ‫و پاییــن جعبــه و جلــد کتــاب دیگــر بــرای چفت‬ ‫شــدن در طرفیــن جعبــه مــورد اســتفاده قــرار‬ ‫‪-5‬کاغذدیواری هایقدیمی‬ ‫اگــر دیوارهــای منزلتــان کاغذدیــواری نــدارد‪،‬‬ ‫می توانیــد بــه مغازه هــای فــروش کاغــذ دیــواری‬ ‫رفتــه و از ان هــا مقــداری خرده کاغــذ تهیــه‬ ‫کنیــد ســپس بــا نقاشــی یــا طراحــی ان هــا را بــه‬ ‫صــورت اشــکال هندســی‪ ،‬حیوانــات و یــا ســتاره‬ ‫روی دیــوار شــکل دهیــد و ان هــا را بــا چســب بــه‬ ‫دیــوار بچســبانید‪.‬‬ ‫‪ -6‬تغییر استفاده از لباس ها‬ ‫به جــای اینکــه بگذاریــد لباس هــای قدیمی تــان‬ ‫در کمــد روی هــم انباشــته شــوند‪ ،‬از ان هــا بــرای‬ ‫دکوراســیون اســتفاده کنیــد؛ مثــا می توانیــد‬ ‫بالشــتک ها یــا کوســن ها را بــا پیراهــن یــا‬ ‫تیشــرت های قدیمــی بپوشــانید به طوریکــه‬ ‫دکمه هــای لبــاس در قســمت جلــو و از بــاال تــا‬ ‫پاییــن کوســن باشــند و یا جیــب ان ها در قســمت‬ ‫جلــو قــرار بگیــرد‪ .‬حتــی می توانیــد از لباس هــای‬ ‫بافتنــی یــا تکه هــای چنــد لبــاس‪ ،‬یــک لحــاف‬ ‫گرم ونــرم تهیــه کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -7‬ظروف نقره قدیمی‬ ‫اســتفاده از ایــن ظــروف‬ ‫می توانــد نمایــی زیبــا‬ ‫و منحصربه فــرد بــه‬ ‫دکوراســیون منزلتــان‬ ‫بدهــد‪ .‬از قاشــق یــا‬ ‫چنگال هــا به عنــوان‬ ‫دســتگیره کشــوها یــا‬ ‫کابینت هــای اشــپزخانه‬ ‫می توانیــد اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -9‬کرکره های قدیمی‬ ‫کرکره هــا کارایــی بیشــتری به جــز پوشــاندن‬ ‫پنجــره دارنــد‪ .‬یــک کرکــره قدیمــی را روی‬ ‫دیــوار نصــب کنیــد و محیــط را از اشــفتگی و‬ ‫بی نظمــی نجــات دهیــد؛ بــا اســتفاده از چنــد‬ ‫گیــره لبــاس می توانیــد کاغذهــا ونامه هــا را‬ ‫داخــل پره هــای کرکــره قــرار دهیــد‪ .‬همچنیــن بــا‬ ‫متصــل کــردن چنــد گیــره ‪ s‬شــکل بــه پره هــای‬ ‫کرکــره می توانیــد از ان هــا بــرای اویــزان کــردن‬ ‫کلیدهایتــان اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -10‬قرقره های چوبی بزرگ‬ ‫ایــن قرقره هــا کــه بــرای پیچیــدن ســیم های‬ ‫الکتریکــی اســتفاده می شــوند را می توانیــد بــه‬ ‫روش هــای مختلــف مــورد اســتفاده مجــدد قــرار‬ ‫دهیــد‪ .‬ابتــدا ان هــا را گردگیــری کــرده ســپس بــه‬ ‫دلخــواه رنگ امیــزی کنیــد و حــاال شــما یــک‬ ‫میــز زیبــا داریــد‪ .‬می توانیــد قســمت وســط ان را‬ ‫بــه صــورت عمــودی بــه قســمت های کوچــک‬ ‫دیگــری تقســیم کنیــد تا قفسـه ای بــرای نگـه داری‬ ‫ســی دی و کتاب هایتــان داشــته باشــید‪ .‬بــا قــرار‬ ‫دادن تشــکی روی ســطح ان‪ ،‬نیمکتــی زیبــا ایجــاد‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪ -2‬سی دی های قدیمی‬ ‫از ایــن س ـی دی ها می توانیــد به عنــوان زیرلیوانــی‪،‬‬ ‫اســتفاده کنیــد و یــا اینکــه ان را زیــر جاشــمعی‬ ‫بچســبانید و از ان به عنــوان نگهدارنــده شــمع‬ ‫اســتفاده کنیــد‪ .‬ســی دی ها را رنگ امیــزی کنیــد‬ ‫و ان هــا را از دیــوار اویــزان کنیــد تــا اویزهــای‬ ‫زیبایــی داشــته باشــید‪ .‬همچنیــن می توانیــد یــک‬ ‫س ـی دی را بــه ســادگی بــه یــک ســاعت تبدیــل‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -4‬کشوهای لباس‬ ‫کشــوهای قدیمــی می تواننــد بــه قفســه های‬ ‫جذابــی روی دیــوار تبدیــل شــوند‪ .‬داخــل و خارج‬ ‫کشــو را بــا رنگــی کــه هماهنــگ بــا دکوراســیون‬ ‫منــزل اســت‪ ،‬رنگ امیــزی کنیــد‪ .‬اگــر می خواهیــد‬ ‫هــر طبقــه را بــه چنــد قســمت جداگانــه تقســیم‬ ‫کنیــد؛ تکه هــای کوچکــی از چــوب را بیــن هــر‬ ‫ردیــف ان بچســبانید و قفســه امــاده شــده را روی‬ ‫دیــوار نصــب کنیــد‪.‬‬ ‫‪ -8‬قوطی چای‬ ‫معمــوال قوطی هــای چــای طراحی‪‎‬هــای زیبایــی‬ ‫دارنــد‪ .‬می توانیــد از ان هــا یــک شــمع تزیینــی‬ ‫بســازید‪ .‬مــوم شــمع معطــری را درون ایــن‬ ‫قوطی هــا بریزیــد و حــاال شــما شــمع های زیبــا‬ ‫و خالقان ـه ای داریــد کــه می توانیــد در هرکجــای‬ ‫منــزل از ان هــا اســتفاده کنیــد‪ .‬همچنیــن می توانیــد‬ ‫از ایــن قوطی هــا بــرای نگهــداری ادویه هــا و‬ ‫ســبزیجات خشک شــده اســتفاده کنیــد‪ .‬می توانیــد‬ ‫یــک قوطــی بلنــد چــای را روی دیــوار اشــپزخانه‬ ‫نصــب کنیــد و از ان بــرای گذاشــتن قاشــق‪،‬‬ ‫چنــگال‪ ،‬کارد و دیگــر وســایل اشــپزخانه اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ .‬یــک قوطــی چــای را بــا اهنربــا بــه محــل‬ ‫مناســبی روی درب یخچــال بچســبانید و مدادها و‬ ‫خودکارهایتــان را در ان نگهــداری کنیــد‪.‬‬ ‫چـــیدمان‬ ‫‪ -1‬سبدهای شیر یا میوه‬ ‫ایــن ســبدهای قدیمــی پالســتیکی می تواننــد‬ ‫به عنــوان یــک عنصــر دکوراتیــو و اجرایــی مــورد‬ ‫اســتفاده قــرار گیرنــد‪ .‬ان هــا را تمیــز و رنگ امیزی‬ ‫کنیــد و گوشـه ای از اتــاق خود بگذارید؛ حاال شــما‬ ‫یــک ســبد جــذاب بــرای گذاشــتن اســباب بازی‬ ‫کــودکان یــا وســایل دیگــر داریــد‪ .‬می توانیــد روی‬ ‫ان هــا یــک تکــه چــوب بگذاریــد و ان را بــا فــوم‬ ‫و پارچــه بپوشــانید؛ حــاال شــما یــک صندلــی یــا‬ ‫چهارپایــه زیبــا داریــد‪.‬‬ ‫می گیــرد‪ .‬بــا اندکــی اندازه گیــری دقیــق و چســب‬ ‫زدن‪ ،‬جعبــه شــما امــاده می شــود و می توانیــد از‬ ‫ان بــرای مصــارف گوناگــون اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫همچنیــن می توانیــد بــا چســباندن چنــد قاشــق و‬ ‫چنــگال بــه هــم و یــا بــا اســتفاده از مالقه هــای‬ ‫قدیمــی یک جاشــمعی زیبــا‪ ،‬خالقانه و چشــمگیر‬ ‫بســازید‪.‬‬ ‫‪55‬‬ ‫تنظیم دکوراسیون‬ ‫اتـاق بـازی در منــزل‬ ‫ایده هایتز�یینروشومینه ای‬ ‫قســمت روی شــومینه ها عــاوه بــر مکانــی‬ ‫بــرای قــرار دادن وســایل دکــوری روی ان‪ ،‬نقطــه‬ ‫کانونــی اتــاق نیــز محســوب می شــود‪ .‬معمــوال‬ ‫بــه روشــومینه ها توجــه خاصــی نمی شــود‬ ‫درحالی کــه بــا اندکــی خالقیــت می تــوان‬ ‫روشــومینه ای را بــه ویترینــی زیبــا یــا کالکشــنی از‬ ‫عکس هــای خانوادگــی تبدیــل کــرد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫زیباییطبیعی‪:‬‬ ‫می توانیــد بــا گل و گیاهانــی کــه در باغچــه حیــاط‬ ‫داریــد‪ ،‬روشــومینه ای تان را تزییــن کنیــد‪ .‬گل هــا و‬ ‫گیاهانــی را با ارایشــی جــذاب سرتاســر ان بچینید‬ ‫یــا ان هــا را در گلدان هایــی زیبــا قــرار دهیــد و در‬ ‫فواصــل معیــن بــه ان هــا اب دهیــد تــا بــه مــدت‬ ‫چنــد روز تــازه باقــی بماننــد‪ .‬یــک درختچــه‬ ‫کوچــک گیــاه بونســای یــا گیاهــان دکــوری دیگر‬ ‫می توانــد نمــای ســبز و تــازه ای بــرای منــزل‬ ‫فراهــم کنــد‪ .‬ایــن روش هزین ـه ای دربــر نــدارد و‬ ‫شــما می توانیــد هــر چنــد روز یکبــار ان هــا را‬ ‫بــا گل هــای تازه تــر و رنگــی جایگزیــن کنیــد و‬ ‫همیشــه یــک نمــای تــازه در منــزل داشــته باشــید‪.‬‬ ‫‪56‬‬ ‫حس هنری‪:‬‬ ‫قــرار دادن قــاب عکس هــای هنــری یــا خانوادگــی‬ ‫بــا ارایــش یکســان روی روشــومینه ای عنصــر‬ ‫بصــری جذابــی به شــمار می ایــد‪ .‬طراحــان و‬ ‫متخصصــان دکوراســیون پیشــنهاد می کننــد کــه‬ ‫تعــداد ایــن قاب هــا بایــد فــرد و بــا یــک ســایز‬ ‫مشــابه باشــند‪ .‬اگــر قاب هایــی بــا ســایز متوســط‬ ‫داریــد‪ ،‬می توانیــد در کنــار ان از چنــد قــاب‬ ‫کوچــک بــرای تزیین اســتفاده کنیــد‪ .‬اگــر هنرهای‬ ‫انتزاعــی را ترجیــح می دهیــد‪ ،‬بایــد بــه خطــوط‬ ‫و اشــکال نقاشــی دقــت داشــته باشــید تــا ان هــا‬ ‫به صــورت مــوازی باهــم در یــک مســیر قــرار‬ ‫گیرنــد‪.‬‬ ‫نمایرسمی‪:‬‬ ‫بــا ارایشــی از چنــد شــمع و شــمعدان‪ ،‬یــک‬ ‫ســاعت قدیمــی زیبــا و مجســمه های زیبــای‬ ‫کریســتالی می توانیــد نمایــی شــیک و رســمی‬ ‫بــرای منــزل و محیــط زندگــی فراهــم کنیــد‪ .‬بــه‬ ‫جــای مجســمه کریســتالی می توانیــد از اشــیاء‬ ‫شیشـه ای زیبــا اســتفاده کنیــد‪ .‬وســایلی کــه بــرای‬ ‫روشــومینه ای اســتفاده می کنیــد بایــد بــا طــرح و‬ ‫رنــگ دکوراســیون منــزل هماهنــگ باشــند‪ .‬اگــر‬ ‫بــا ایــن روش هــا احســاس راحتــی نمی کنیــد‬ ‫می توانیــد از یــک طــراح داخلــی مشــورت‬ ‫بگیریــد‪.‬‬ ‫نمایمینیمالیستی‪:‬‬ ‫اگــر شــخصی هســتید کــه قــرار دادن خرت وپرت‬ ‫و اشــیاء دیگــر روی روشــومینه ای را نمی پســندید‪،‬‬ ‫ایــن روش مناســب ســلیقه شــما اســت‪ .‬یــک‬ ‫شــیء ســاده ماننــد یــک مجســمه زیبــا یــا یــک‬ ‫گلــدان شــیک می توانــد موجــب جلــب توجــه‬ ‫بــه روشــومینه ای تان شــود و نمایــی زیبــا بــرای‬ ‫محیــط فراهــم کنــد‪ .‬در ایــن روش فقــط از یــک‬ ‫شــیء اســتفاده می شــود کــه هماهنــگ بــا طــرح‬ ‫و رنــگ دکوراســیون محیــط اســت‪.‬‬ ‫ارایش رنگ ها‪:‬‬ ‫یــک راه خالقانــه دیگــر بــرای تزیین روشــومینه ای‬ ‫اســتفاده از رنگ هــا اســت‪ .‬یــک دســته از‬ ‫اشــیاء هم رنــگ را بــرای ایجــاد نمایــی دلپذیــر‬ ‫و خوشــایند روی روشــومینه ای قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫ایــن اشــیاء می تواننــد شــامل قــاب عکس هــا‪،‬‬ ‫گلدان هــای گل‪ ،‬ظــروف ســرامیکی یــا حتــی‬ ‫گل هــای تــازه باشــند‪ .‬می توانیــد از درجه هــای‬ ‫کم رنــگ و پررنــگ یــک رنــگ خــاص بــرای‬ ‫ایــن تزییــن اســتفاده کنیــد‪ .‬یکــی از مزیت هــای‬ ‫ایــن روش ایــن اســت کــه شــما هــر موقــع کــه‬ ‫بخواهیــد می توانیــد رنــگ ان هــا را بــرای تغییــر‬ ‫طــرح و نمــای اتــاق‪ ،‬تعویــض کنیــد‪.‬‬ ‫رفــاه و راحتــی بشــر بــا تجربــه طراحی هــای‬ ‫متفــاوت و لذت بخــش رو بــه گســترش اســت‪.‬‬ ‫یکــی از ایــن طراحی هــای مهــم بــرای ان هایــی‬ ‫کــه می خواهنــد همه چیــز را در منــزل خــود در‬ ‫اختیــار داشــته باشــند‪ ،‬اتــاق بــازی اســت‪ .‬بــرای‬ ‫ســاخت و تنظیــم یــک اتــاق بــازی توجــه بــه‬ ‫چنــد نکتــه ضــروری اســت کــه در زیــر بــه‬ ‫ان هــا اشــاره می کنیــم‪.‬‬ ‫انتخاب محل مناسب‪:‬‬ ‫انتخــاب محــل در هــر زمینــه ای حــرف‬ ‫اول را می زنــد‪ ،‬در اتــاق بــازی نیــز چنیــن‬ ‫اســت‪ .‬فضاهــای بــدون اســتفاده منــزل؛ ماننــد‬ ‫زیرزمیــن‪ ،‬اتــاق شــیروانی و یــا اتاق خــواب‬ ‫اضافــی مکان هــای مناســبی بــرای ایــن کار‬ ‫هســتند‪ .‬می توانیــد بــا خالقیــت و طراحی هــای‬ ‫دلخــواه‪ ،‬یــک اتــاق بــازی بــرای تمــام فصــول‬ ‫بســازید‪ .‬مطمئــن شــوید کــه مــکان انتخابــی بــه‬ ‫انــدازه کافــی بــزرگ اســت تــا فضــای کافــی‬ ‫بــرای نصــب تمــام وســایل بــازی مــورد نیــاز‬ ‫در اتــاق فراهــم باشــد‪.‬‬ ‫برنامه ریزی برای برق اتاق‪:‬‬ ‫اکثــر بازی هــا نیازمنــد یــک ســه راهی ‪110‬‬ ‫ولتــی هســتند‪ ،‬بنابرایــن داشــتن رابط هــای‬ ‫بــرق کافــی بــرای تهیــه جریــان الکتریکــی‬ ‫وســایل بــازی ضــروری اســت‪ .‬بــرای تهیــه‬ ‫جریــان ‪ 10‬بــازی از دو مــدار الکتریکی اســتفاده‬ ‫کنیــد و یــا از قطع ووصــل کننــده مــداری بــا‬ ‫امپــر بــاال اســتفاده کنیــد تــا امنیــت الکتریکــی‬ ‫اتــاق نیــز فراهــم باشــد‪ .‬ایــن مدارهــا بایــد‬ ‫توســط یــک تکنیســین بــرق نصــب شــوند‪.‬‬ ‫نورپردازی‪:‬‬ ‫اشــعه ‪ UV‬کــه از پنجــره بــه اتــاق وارد می شــود‪،‬‬ ‫می توانــد موجــب صدمــه رســاندن بــه اکثــر‬ ‫وســایل اتــاق شــود‪ .‬نــور خورشــید نیــز باعــث‬ ‫رنگ رفتگــی وســایل چوبــی‪ ،‬گرافیکــی‪ ،‬هنــری‬ ‫و اســیب بــه وســایل الکترونیکــی می شــود‪.‬‬ ‫پنجره هــای اتــاق بــازی را بــا الیــه محافظتــی‬ ‫علیــه اشــعه ‪ UV‬بپوشــانید یــا از پرده هــای‬ ‫مناســب بــرای کنتــرل ورود ایــن اشــعه و نــور‬ ‫خورشــید بــه اتــاق اســتفاده کنیــد‪ .‬نورپــردازی‬ ‫اتــاق بــازی نیــز از جملــه مــوارد مهمــی‬ ‫اســت کــه نیازمنــد برنامه ریــزی دقیقــی بــرای‬ ‫روشــنایی مناســب و موثــر اســت‪ .‬می توانیــد‬ ‫از المپ هــای اویــز در سراســر اتــاق بــرای‬ ‫ایجــاد یــک امبیانــس نــوری اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫کنترل گرما و رطوبت‪:‬‬ ‫بــا وجــود وســایل گران قیمــت بــازی در اتــاق‪،‬‬ ‫کنتــرل گرمــا و حــرارت بــرای ســالم مانــدن‬ ‫ان هــا ضــروری اســت‪ .‬دمــای اتــاق معمــوال‬ ‫بایــد بیــن ‪ -12‬و ‪ +54‬درجــه ســانتیگراد و‬ ‫رطوبــت اتــاق همیشــه کمتــر از ‪ %90‬باشــد‪ .‬از‬ ‫افزایــش یــا کاهــش دمــا و رطوبــت در ســطح‬ ‫متوســط جلوگیــری کنیــد‪.‬‬ ‫طراحی دکوراسیون‬ ‫همگـام بـا ام‪.‬اس‬ ‫قسمت دوم ‬ ‫تقویت جسم و بازیابی توانایی های از دست رفته‪:‬‬ ‫ملیحه احمدبیگی‬ ‫طراح و کارشناس دکوراسیون‬ ‫چـــیدمان‬ ‫در اتــاق شــخصیِ فــرد بیمــار بــا مشــاوره‬ ‫تیــم فیزیوتراپــی یــک جــاده محافظ شــده از‬ ‫میله هــای نگهدارنــده فلــزی کــه در دو طــرف‬ ‫ایــن مســیر قــرار می گیــرد‪ ،‬هرچنــد در طــول‬ ‫کــم‪ ،‬تعبیــه نماییــد‪ .‬میله هــا باید به زمیــن متصل‬ ‫و محکــم گردنــد تــا فــرد وقتــی تمامــی وزنــش‬ ‫را در دو طرفیــن میلــه به وســیله دســت هایش‬ ‫بــر ان وارد می کنــد‪ ،‬کوچک تریــن لــرزش و‬ ‫لغزشــی نداشــته باشــند‪ .‬بــه یــک قــاب چوبــی‬ ‫بــه انــدازه عــرض و طــول مســیر نیــاز اســت‬ ‫تــا شن وماســه ســاحل دریــا درون ان ریختــه‬ ‫شــود و فــرد بــا پــای برهنــه بــر ان راه بــرود‪.‬‬ ‫چند نکته مهم‪:‬‬ ‫‪ -۱‬گرمــا و رطوبــت باعــث کاهــش عملکــرد‬ ‫در انتقــال پیــام عصبــی می گــردد‪ ،‬همیــن امــر‬ ‫عــود بیمــاری ام‪.‬اس و عالئــم ان را افزایــش‬ ‫می دهــد‪ ،‬بنابرایــن قبــل و بعــد از پیــاده روی‬ ‫بایــد یــک لیــوان اب خنــک کــه درایــن بــاب‬ ‫می توانیــد از یــک کــوزه ســفالی کمــک‬ ‫بگیریــد‪ ،‬بنوشــید تــا تعریــق و حــرارت بــاالی‬ ‫بدنتــان به دلیــل پیــاده روی کنتــرل شــود‪.‬‬ ‫‪ -۲‬از پزشــک و تیــم مراقــب بهداشــتی خــود‬ ‫تعــداد دفعــات و مدت زمــان پیــاده روی را‬ ‫باتوجــه بــه شــرایط جســمی جویــا شــوید و‬ ‫بــه ان عمــل کنیــد و به هیچ عنــوان ســرخود‬ ‫و بــدون مشــورت بــا پزشــک پیاده روی هــای‬ ‫طوالنی مــدت و به صــورت یک دفعــه انجــام‬ ‫ندهیــد‪ .‬اگــر هــم می خواهیــد پیاده روی هــای‬ ‫طوالنی مــدت را بــا پــای برهنــه بــر جــاده ای‬ ‫کــه بــا شن وماســه ســاحل دریــا ســاخته اید‪،‬‬ ‫داشــته باشــید‪ ،‬بایــد حتمــا بــا مشــورت پزشــک‬ ‫و فیزیوتــراپ زمــان پیــاده روی را به مــرور‬ ‫افزایــش دهیــد‪.‬‬ ‫‪ -۳‬خواهشــمندم قبــل از هــر تصمیمی مشــاوره‬ ‫بــا پزشــک و فیزیوتــراپ را فرامــوش نفرمایید‪.‬‬ ‫چنــد توصیــه درمــان طبیعــی بــرای کم کــردن‬ ‫یــا از بین بــردن عــوارض بیمــاری ام‪.‬اس‪:‬‬ ‫امــام صــادق (ع) می فرماینــد‪ :‬یکــی از پیامبــران‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫پای برهنه‪:‬‬ ‫زمانــی کــه جنــس کــف خانــه از مــواد‬ ‫پالســتیکی و شــیمیایی باشــد؛ مثــل پارکت هــا‪،‬‬ ‫موکــت و فرشــی کــه بــا مــواد مصنوعــی‬ ‫ســاخته شــده اند‪ ،‬همین طــور کفــش و‬ ‫دمپایــی کــه اســتفاده می کنیــم کــه عمومــا از‬ ‫جنــس پالســتیک و الســتیک اســت‪ ،‬بــا ایــن‬ ‫شــرایط به دلیــل رفت وامدهــا و فعالیت هــای‬ ‫داخــل اپارتمــان الکتریســیته ســاکن را در بــدن‬ ‫ایجــاد می کنیــم و گاهــی بــا دســت زدن بــه‬ ‫یــک جســم فلــزی هماننــد دســتگیره درب‪،‬‬ ‫ایــن الکتریســیته ســاکن تخلیه شــده و دچــار‬ ‫برق گرفتگــی و شــوک عصبــی می شــویم‪.‬‬ ‫بهتــر اســت حداقــل هفت ـه ای یکبــار بــه دامــان‬ ‫طبیعــت پنــاه ببریــد و در جــای تمیــز بــدون‬ ‫الودگی هــای محیطــی روی زمیــن هماننــد‬ ‫مــواد شــیمیایی و زباله هــای تیــز و برنــده‪ ،‬بــا‬ ‫پــای برهنــه راه برویــد‪.‬‬ ‫پیــاده روی بــر شن وماســه ســاحل دریــا‬ ‫همــراه بــا موســیقی دلنشــین مــوج اب دریــا‬ ‫و یــا خــاک پاکیــزه جنــگل و کناره هــای‬ ‫رودخانه هــا همــراه بــا صــدای دلنشــین‬ ‫طبیعــت جســم و روحتــان را جــا می دهــد‪.‬‬ ‫همچنیــن مســیرهایی کــه ســنگ فرش شــده اند‬ ‫نیــز مــوارد مناســبی بــرای راه رفتــن بــا پــای‬ ‫برهنــه اســت‪ .‬بدیــن صــورت الکتریســیته‬ ‫ســاکن به راحتــی از بــدن خــارج می شــود‬ ‫و بــه ارامــش اعصــاب دســت می یابیــد‪ .‬از‬ ‫طرفــی وقتــی شــما بــا پــای برهنــه پیــاده روی‬ ‫می کنیــد‪ ،‬حســن های فراوانــی بــرای جســم‪،‬‬ ‫روح و روان شــما به همــراه دارد؛ مثــا ‪ ۵‬غــده‬ ‫مهــم به نام هــای غــده صنوبــری‪ ،‬هیپوفیــز‪،‬‬ ‫هیپوتاالمــوس‪ ،‬تاالمــوس و بادامــه تحریــک و‬ ‫فعــال می شــوند و باعــث تقویــت ایمنــی بــدن‪،‬‬ ‫قــدرت حافظــه و هــوش می گردنــد‪ .‬غــده‬ ‫صنوبــری یــا چشــم ســوم به عنــوان جایــگاه‬ ‫روح شــناخته شــده اســت و انتهــای بخشــی از‬ ‫اعصــاب بینایــی بــه ان می رســد کــه انگشــت‬ ‫شــصت پــا بــا ایــن غــده ارتبــاط مســتقیم‬ ‫دارد و چهــار انگشــت دیگــر پــا هریــک در‬ ‫ارتبــاط مســتقیم بــا یکــی از غــدد هیپوفیــز‪،‬‬ ‫هیپوتاالمــوس‪ ،‬تاالمــوس و بادامــه هســتند‪.‬‬ ‫ببینیــد در یــک راه رفتــن ســاده چــه اســراری‬ ‫نهفتــه اســت و مــن تنهــا قســمت کوچکــی از‬ ‫ان را برایتــان بازگــو کــردم‪.‬‬ ‫الهــی از غم وانــدوه (افســردگی) بــه پیشــگاه‬ ‫خداونــد متعــال شــکایت کردنــد‪ ،‬خداونــد‬ ‫متعــال بــه او دســتور داد کــه انگــور بخــورد‪.‬‬ ‫‪ -۱‬به راســتی چــه دارویــی بــرای رفــع غــم‪،‬‬ ‫انــدوه و افســردگی وجــود دارد کــه توانایــی‬ ‫رقابــت بــا افریده هــای خالــق هســتی را داشــته‬ ‫باشــد‪ ،‬به خصــوص کــه نســخه درمانــی اش را‬ ‫خــود خــدا تجویــز کــرده اســت‪ .‬بهتــر اســت‬ ‫انگــور را زمانــی کــه معده تــان ســبک اســت‬ ‫بخوریــد تــا تاثیــرش بیشــتر شــود‪.‬‬ ‫‪ -۲‬عســل محصــول غذایــی مفیــد و اکســیری‬ ‫پرانــرژی اســت و در قــران کریــم از ان‬ ‫به عنــوان «فیــه شــفا للنــاس» [شــفای مــردم در‬ ‫ان اســت] یــاد می کنــد‪ .‬هرچنــد انــرژی عســل‬ ‫بــاال اســت امــا بــه وزن شــخص نمی افزایــد‪.‬‬ ‫بــرای رفــع خســتگی مزمــن‪ ،‬سســتی و‬ ‫بی حالــی جســم و همچنیــن به دســت اوردن‬ ‫نشــاط از ایــن فرمــول بهــره ببریــد‪:‬‬ ‫یــک لیــوان اب خنــک ‪ +‬یــک قاشــق‬ ‫غذاخــوری عســل (عســل در اب ســرد دیــر‬ ‫حــل می شــود‪ ،‬باحوصلــه ان قــدر هــم بزنیــد‬ ‫تــا کامــا حــل گــردد) ‪ +‬لیمــوی تــازه را بــه‬ ‫دو نیــم کنیــد و یــک نیمــه اش را در لیــوان‬ ‫بچکانیــد‪ ،‬بــه قــدری بریزیــد کــه شــربت‬ ‫ملــس باشــد‪ .‬حــال بــه ارامــی و جرعه جرعــه‬ ‫بنوشــید‪.‬‬ ‫نکته مهم‪:‬‬ ‫عســل مــاده غذایــی معجزه اســا و کاملــی‬ ‫اســت‪ ،‬بنابرایــن نبایــد همــراه بــا هــر مــواد‬ ‫غذایــی یــا میوه جــات همچــون خربــزه کــه‬ ‫بســیار خطرنــاک و مــرگ اور اســت‪ ،‬خــورده‬ ‫شــود‪ .‬بهتــر اســت شــربت عســل را بدیــن‬ ‫گونــه میــل بفرماییــد‪:‬‬ ‫شــربت عســل را ناشــتا‪ ۳ ،‬ســاعت بعــد از ناهار‬ ‫و ‪ ۳‬ســاعت بعــد از شــام میــل نماییــد‪ .‬توجــه‬ ‫داشــته باشــید عســل حتمــا طبیعــی باشــد‪.‬‬ ‫‪ -۳‬نیــم ســاعت قبــل از هــر غــذا و دو‬ ‫ســاعت ونیم بعــد از هــر غــذا یــک لیــوان‬ ‫اب بنوشــید زیــرا حــرارت بــاالی بــدن حتــی‬ ‫یــک درجــه بــرای بیمــاری ام‪.‬اس یعنــی عــود‬ ‫بیمــاری و عالئــم ان‪ .‬پــس بــا نوشــیدن اب و‬ ‫تنظیــم درســت ان در طــول شــبانه روز طبــق‬ ‫دســتوری کــه ارائــه شــد‪ ،‬دمــای بدنتــان را‬ ‫کنتــرل و نرمــال نماییــد‪.‬‬ ‫‪57‬‬ ‫زیــــــــروبــــــــَــــم ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــران‬ ‫اولین پل صرفا �پیاده رو!‬ ‫نام مکان‪ :‬پل طبیعت‪ ،‬شهر‪ :‬تهران‪ ،‬کشور‪ :‬ایران‬ ‫پــل طبیعــت بــا ســه ســتون در ســه طبقــه و‬ ‫طراحــی بی نظیــر و چشـم نواز‪ ،‬اولیــن پــل صرفــا‬ ‫پیــاده رو در ایــران محســوب می شــود که بوســتان‬ ‫اب و اتــش را بــه پــارک جنگلــی طالقانــی متصل‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن پــل در محــل تالقــی بزرگراه هــای مــدرس‪،‬‬ ‫حقانــی‪ ،‬همــت و رســالت قــرار گرفتــه اســت و‬ ‫مکانــی خــوب بــرای ورزش هــای صبحگاهــی‪،‬‬ ‫پیــاده روی و حتــی اســتراحت و تفریــح اســت‪.‬‬ ‫نکتــه دیگــر در طراحــی ایــن پــل ایــن اســت کــه‬ ‫بــه گفتــه طــراح جــوان ان‪ ،‬از پل هــای تاریخــی‬ ‫همچــون پــل خواجــو اصفهــان در طراحــی ان‬ ‫الهــام گرفتــه شــده اســت و تلفیقــی از معمــاری‬ ‫مــدرن جهانــی و معمــاری ســنتی ایرانــی اســت‪.‬‬ ‫ایــن پــل جــزء پنــج انتخــاب برتــر ‪ 300‬معمــار‬ ‫برجســته جهــان در مســابقه معتبــر معمــاری‬ ‫شــهری در ســال ‪ 2015‬کــه مقــر ان در نیویــورک‬ ‫اســت‪ ،‬انتخــاب شــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪58‬‬ ‫رصدخانه مشهور خواجه نصیر‬ ‫نام مکان‪ :‬رصدخانه‪ ،‬شهر‪ :‬مراغه‪ ،‬کشور‪ :‬ایران‬ ‫رصدخانــه مراغــه یکــی از یادگارهــای علمــی و‬ ‫فلکــی خواجــه نصیرالدیــن طوســی؛ فیلســوف‪،‬‬ ‫ریاضــی دان و منجــم بــزرگ دوره ایلخانــی و‬ ‫صاحــب رســاله مشــهور اخــاق ناصــری و زیــج‬ ‫معــروف ایلخانــی اســت کــه بــه دســت او و بــا‬ ‫همراهــی عــده ای از فضــا و دانشــمندان بنا شــده‬ ‫اســت‪ .‬ایــن رصدخانــه زمانــی از مشــهورترین‬ ‫رصدخانه هــای اســامی بــوده اســت کــه اوازه‬ ‫ان تمــام جهــان ان روز را فراگرفتــه و تــا کنــون‬ ‫بــا ایــن همــه تصــورات و تغییراتــی کــه در جهان‬ ‫پدیــد امــده‪ ،‬هنــوز هــم نــام ان رصدخانــه و بانی‬ ‫ان بــر ســر زبان هــا اســت‪.‬‬ ‫در ســال ‪ 657‬هجــری بــه دســتور خواجــه بــزرگ‬ ‫طوســی «فخرالدیــن ابوالســعادات احمدبن عثمــان‬ ‫مراغــی»‪ ،‬معمــار معــروف ان عصــر‪ ،‬ســاختمان‬ ‫وســیع و بــا شــکوه رصدخانــه را بــا نقشــه اســتاد‬ ‫شــروع نمــود‪ .‬محلــی کــه بــرای رصدخانــه‬ ‫انتخــاب شــده بــود تپ ـه ای اســت کــه در شــمال‬ ‫غربــی شــهر مراغــه واقــع شــده و اینــک به نــام‬ ‫رصدخانــه مراغــه معــروف اســت‪.‬‬ ‫چشمه ای عجیب در دل کویر‬ ‫با اب سرد و گرم در کنار هم!‬ ‫غار اسرارامیز ِ اهکی ِ نخجیر‬ ‫نــام مــکان‪ :‬غــار نخجیــر‪ ،‬شــهر‪ :‬دلیجــان‪،‬‬ ‫نــام مــکان‪ :‬چشــمه مرتضی علــی‪ ،‬شــهر‪ :‬اســتان‪ :‬مرکــزی‪ ،‬کشــور‪ :‬ایــران‬ ‫غــار چال نخجیــر در نزدیکــی شمال شــرقی‬ ‫طبــس‪ ،‬کشــور‪ :‬ایــران‬ ‫شهرســتان دلیجــان از توابــع اســتان مرکــزی‬ ‫چشــمه ابگــرم مرتضی علــی از جاذبه هــای و در منطقــه ای بــه نــام چال نخجیــر نزدیــک ‬ ‫گردشــگری طبیعــی در شهرســتان طبــس اســت‪ .‬روســتای نــراق در دل کــوه تخــت واقــع شــده‬ ‫ایــن چشــمه در فاصلــه ‪ 27‬کیلومتــری طبــس و اســت‪ .‬غــار چال نخجیــر کــه جــزء غارهــای‬ ‫در مســیر گردشــگری روســتای خــرو واقــع شــده مرطــوب افقــی محســوب می شــود‪ ،‬متعلــق‬ ‫اســت‪ .‬وجــود ایــن چشــمه جوشــان بــا ‪ 2‬نــوع بــه دوران ســوم زمین شناســی اســت‪ .‬نــام غــار‬ ‫اب گــرم و ســرد در کنــار هــم‪ ،‬در دل کویــر ایران از منطقــه ای بــه نــام چال نخجیــر گرفتــه شــده‬ ‫شــگفتی ایجــاد کــرده اســت‪.‬‬ ‫اســت‪ .‬چال نخجیــر منطقــه ای گــود اســت و در‬ ‫پــس از گــذر از شــهر طبــس بــرای رســیدن بــه گذشــته شــکارچیان‪ ،‬شــکار خــود را از نقــاط‬ ‫این چشــمه حــدود ‪ 5‬کیلومتر مســیر را بایــد پیاده دیگــر بــه ایــن منطقــه رم می دادنــد تــا بتواننــد‬ ‫طــی کــرد کــه عمــده ان یــک مســیر ابــی اســت‪ .‬اســان تر ان هــا را شــکار کننــد‪ .‬از نظــر لغــوی‪،‬‬ ‫در طــول مســیر چشــمه ابگــرم مرتضی علــی‪ ،‬چال نخجیــر بــه معنــای پایین تــر از شــکارگاه‬ ‫دیواره هــای بلنــد دره ماننــدی در دو طــرف اســت‪ .‬در گذشــته مــردم از ایــن غــار بــا نــام غــار‬ ‫خودنمایــی می کنــد و روی ایــن دیواره هــا «هوهــو» نیــز یــاد می کردنــد‪.‬‬ ‫حفره هایــی اســت کــه به نظــر می رســد بــا نظــم عامــل اصلــی و اولیــه به وجــود امــدن ایــن غــار‬ ‫خاصــی بنــا شــده اســت‪.‬‬ ‫مرجانــی‪ ،‬گســل معکوســی بــوده کــه در منطقــه‬ ‫پــس از دقایقــی پیــاده روی بــه منطقــه ای عمــل کــرده و پــس از گذشــت میلیون هــا ســال‬ ‫می رســیم کــه چشــمه های متعــدد اب به ویــژه بــه ایــن شــکل در امــده اســت‪ .‬از خصوصیــات‬ ‫چنــد چشــمه اب گــرم و ســرد قــرار دارد و غــار چال نخجیــر می تــوان بــه تاالرهــای متعــدد‬ ‫بزرگ تریــن ان هــا از درون حفره هــا نشــئت و حوضچه هــای اب‪ ،‬راهروهــای طوالنــی‪،‬‬ ‫می گیــرد کــه بــه حمــام مرتضی علــی معــروف مســیرهای مشــکل در بعضــی از نقــاط و چکنــده‬ ‫شــده اســت‪.‬‬ ‫و چکیده هــای بلوریــن بســیار متنــوع و زیبــا‪،‬‬ ‫ابگــرم چشــمه از دیــواره ســمت راســت بــه حتــی در نقاطــی منحصربه فــرد اشــاره کــرد‪.‬‬ ‫داخــل رودخانــه می ریــزد و همیــن اختــاف غــار چال نخجیــر از تاالرهــای مختلفــی تشــکیل‬ ‫دمایــی را در چشــمه ایجــاد می کنــد کــه گاهــی شــده کــه زیباتریــن تــاالر ان‪ ،‬چهلســتون نــام‬ ‫بــه ‪ 10‬درجــه هــم می رســد‪.‬‬ ‫دارد‪ .‬از دیگــر تاالرهــای غــار می تــوان بــه‬ ‫غلظــت بیشــتر اب گــرم و تفــاوت ســاختاری ان ســفره عــروس‪ ،‬دریاچــه‪ ،‬بــرزخ‪ ،‬بــاغ وحــش‪،‬‬ ‫بــا اب ســرد جــاری در کــف رودخانــه باعــث چهل چــراغ و تــاالر زیبایی هــا اشــاره کــرد‪.‬‬ ‫می شــود کــه ایــن اب هــا تــا مســافت حــدود ایــن غــار بــه دلیــل وجــود مناظــر بکــر طبیعــی‬ ‫‪ ۳۰۰‬متــری بســتر رودخانــه هــم پیــش برونــد‪ ،‬و جذابیت هــای حیــرت اور فــراوان از اهمیــت‬ ‫در حالــی کــه به طــور کامــل بــا هــم مخلــوط ویــژه ای در جــذب توریســت برخــوردار اســت‪.‬‬ ‫نشــده اند و در بســتر رودخانــه قابــل تفکیــک در گنجینــه شــگفتی ایــن غــار اســرارامیز‪،‬‬ ‫هســتند‪ .‬بــه ایــن ترتیــب در یــک طــرف رودخانه ســنگ های تزیینــی بــا اشــکال متنــوع ماننــد‬ ‫اب ســرد و در طــرف دیگــر اب گــرم جریــان دارد عقــاب‪ ،‬الک پشــت‪ ،‬گــوزن‪ ،‬انســان‪ ،‬کبوتــر و‬ ‫و می تــوان یــک پــا را در طــرف گــرم رودخانــه تندیس هــای عظیم الجثــه بلوریــن ایجــاد شــده‬ ‫فــرو بــرد و پــای دیگــر را در طــرف ســرد اســت کــه بیشــتر انــان از جنــس اهــک هســتند‪.‬‬ ‫رودخانــه؛ پدیــد ه نــادری کــه شــاید در هیــچ‬ ‫نقطــه دیگر کشــور فرصــت تجربــه ان را نداشــته‬ ‫باشــید‪.‬‬ ‫و جهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان‬ ‫تونل نخی جالب پاریسی!‬ ‫در روســتای «‪ »Săpânța‬رومانــی قبرســتانی‬ ‫بــا ســنگ قبرهــای ابــی وجــود دارد‪ ،‬همیــن‬ ‫رنــگ باعــث شــده تــا بــه ان قبرســتان ابــی‬ ‫هــم بگوینــد‪ ،‬امــا نکتــه جالبــی کــه وجــود دارد‬ ‫ایــن اســت کــه افــراد بــا خنــده ای عمیــق روی‬ ‫صورتشــان از اینجــا بیــرون می اینــد‪ .‬داخــل‬ ‫ایــن قبرســتان مــرگ بــه شــوخی گرفتــه شــده‬ ‫و بــه ان مثــل یــک بــازی نــگاه شــده اســت‪.‬‬ ‫بــازی اینکــه هرکســی زودتــر بمیــرد می بــازد‬ ‫چــون مــن رازهــا و خصوصیــات بــدش را‬ ‫شــعری طنــز می کنــم و می نویســم روی‬ ‫ســنگ قبــری! واقعــا خنــده دار و باورنکردنــی‬ ‫اســت‪ ،‬امــا حقیقــت دارد‪.‬‬ ‫نام مکان‪ :‬شهر برفی‪ ،‬شهر‪ :‬سنگاپور‪ ،‬کشور‪ :‬سنگاپور‬ ‫شــهر برفی ســنگاپور به عنــوان یکــی از دیدنی های‬ ‫ســنگاپور کــه ماحصــل ســرمایه گذاری مشــترک و‬ ‫ایده پــردازی مرکــز علــوم ســنگاپور و تعاونــی‬ ‫اموزشــی ویبولیتیــن بــوده اســت‪ ،‬در ســنگاپور‬ ‫کــه یــک کشــور گرمســیری اســت و در ان بــرف‬ ‫نباریــده اســت‪ ،‬ســاخته شــده تــا مــردم بتواننــد‬ ‫تجربــه اب وهــوای ســرد و بــرف را کــه تابه حــال‬ ‫نداشــته اند‪ ،‬به صــورت واقعــی حــس کننــد‪.‬‬ ‫شــهر برفــی ســنگاپور بــا ‪ 3000‬مترمربــع و هزینــه‬ ‫‪ 6‬میلیــون دالر ســاخته و در ســال ‪ 2000‬به طــور‬ ‫رســمی افتتــاح شــد‪ .‬بیــن ‪ 10‬تــا ‪ 15‬هــزار تــن‬ ‫بــرف در هــر هفتــه به منظــور حفــظ ســطح زیــر‬ ‫بــرف شــهر برفــی ســنگاپور بــا اســتفاده از یــک‬ ‫تفنــگ بــرف ویــژه‪ ،‬تولیــد می شــود‪ .‬یــک قســمت‬ ‫بــرای برف بــازی کــودکان و نوجوانــان نیــز وجــود‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫زیروبمایرانوجهان‬ ‫اتلیــه هنــری ‪ YokYok‬در پاریــس‪ ،‬بــا اســتفاده‬ ‫از نخ هــای ابی رنــگ‪ ،‬در حیــاط یکــی از‬ ‫کلیســاهای فرانســه‪ ،‬یــک تونــل ابی رنــگ زیبــا‬ ‫ســاخته کــه نمــای کامــا جدیــد و خالقان ـه ای‬ ‫دارد‪ .‬ایــن تونــل بــه ســبک معمــاری گوتیــک و‬ ‫معمــاری قــرن ‪ 16‬میــادی در حیــاط کلیســای‬ ‫«ســن اســتپان» در جنــوب غربــی فرانســه‬ ‫ســاخته شــده اســت‪.‬‬ ‫طراحــان‪ ،‬بــا نخ هــای بســیار بلنــد تونل هایــی‬ ‫در بــاغ کلیســا ســاخته اند کــه از فضــای بیرونــی‬ ‫تــا میــدان مرکــزی بــاغ ادامــه دارد‪ .‬ایــن نخ هــا‬ ‫بــه دور فریم هــای فلــزی کــه بــه شــکل‬ ‫طــاق خمیــده شــده اســت‪ ،‬پیچانــده شــده اند‪.‬‬ ‫ایــن نخ هــا بــا رنــگ و طــرح خــود‪ ،‬نوعــی‬ ‫معمــاری ویــژه و کامــا متفــاوت را بــه تصویــر‬ ‫کشــید ه اند‪.‬‬ ‫مرگ بازی درشادترین قبرستان‬ ‫جهان‬ ‫شهربرفیدریککشورگرمسیری!‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫یکیازسرسبزترینروستاهایجهان‬ ‫روســتای بــدون ســکونت و شــگفت انگیز کــه‬ ‫زمانــی محــل زندگــی ماهیگیــران محلــی بــود‪،‬‬ ‫حــال بــا خانه هــای دیدنــی و بــا دیوارهــای‬ ‫ســنگی قدیم ـی اش در کنــار ســاحل تنهــا افتــاده‬ ‫اســت‪ .‬ایــن روســتا در جزیــره «گووکــی» و در‬ ‫چیــن خــاوری قــرار دارد‪.‬‬ ‫هتلکپسولیدرچین‬ ‫نام مکان‪ :‬هتل کپسولی‪ ،‬شهر‪ :‬شانگهای‪ ،‬کشور‪ :‬چین‬ ‫کوچک تریــن اتاق هــای هتــل در دنیــا مکان هــای‬ ‫موســوم بــه «کپســول» هســتند کــه معمــوال در‬ ‫کشــورهای پرجمعیتــی همچــون چیــن تقاضــای‬ ‫باالیــی دارد‪« .‬کپســول ها» نــه تنهــا فضــای انــدک‬ ‫و ظرفیــت جمعیــت زیــادی را دارنــد‪ ،‬بلکــه‬ ‫خیلــی به صرفــه نیــز هســتند‪.‬‬ ‫مقامــات دولــت چیــن قصــد دارنــد به منظــور‬ ‫جــذب بیشــتر گردشــگران بــه ایــن کشــور‪ ،‬هتلی‬ ‫بــه شــکل راکــت پینگ پنــگ واژگــون موســوم‬ ‫بــه هتــل راکتــی در ایــن کشــور احــداث کننــد‪.‬‬ ‫ایــن هتــل بــا بودجــه ‪ 86‬میلیــون دالری در شــهر‬ ‫هوواینــان بــا ارتفــاع ‪ 500‬فــوت احــداث خواهــد‬ ‫شــد‪.‬‬ ‫هــر یــک از اتاق هــای ایــن هتــل کپســولی در‬ ‫حــدود دو متــر مســاحت داشــته و بــه تجهیزاتــی‬ ‫مثــل ســاعت‪ ،‬تلویزیــون و اینترنــت بی ســیم‬ ‫مجهــز هســتند‪ .‬همچنیــن امکاناتــی مثــل‬ ‫سرویس بهداشــتی‪ ،‬حمــام و اتــاق ویــژه مســافران‬ ‫ســیگاری نیــز در بخش هــای عمومــی ایــن هتــل‬ ‫کــه ‪ 300‬مترمربــع مســاحت دارد‪ ،‬راه انــدازی‬ ‫شــد ه اند‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫بهبود گلودرد با این چند روش‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪60‬‬ ‫ اســتراحت کنیــد‪ :‬وقتــی از اســتراحت کــردن‬ ‫صحبــت می کنیــم یعنــی چنــد شــب پشــت‬ ‫ســر هــم بــه مــدت ‪ 8‬تــا ‪ 10‬ســاعت بخوابیــد‪.‬‬ ‫بــه نظــر ســاده می ایــد امــا از نظــر علمــی‬ ‫تاثیــرش کامــا ثابــت شــده اســت‪.‬‬ ‫ مقــداری ســرکه ســیب رقیــق شــده بنوشــید‪:‬‬ ‫طعــم مزخرفــی دارد امــا تاثیرگــذار اســت‪ .‬یــک‬ ‫قاشــق غذا خــوری ســرکه ســیب را بــه یــک‬ ‫فنجــان اب گــرم اضافــه کنیــد و ســپس یــک‬ ‫قاشــق چای خــوری عســل نیــز بــه ان اضافــه‬ ‫کنیــد‪ .‬خــوب به هــم بزنیــد و ســپس بنوشــید‪.‬‬ ‫ االســکا بخوریــد‪ :‬امــا ســعی کنیــد االســکایی‬ ‫کــه مــی خوریــد از مرکبــات‪ ،‬قنــد و لبنیــات‬ ‫نباشــد چــون می توانــد تولیــد مخــاط را‬ ‫افزایــش دهــد و بیشــتر باعــث تحریــک‬ ‫گلویتــان شــود‪.‬‬ ‫ از ادویه جــات اســتفاده کنیــد‪ :‬یــک قاشــق‬ ‫چای خــوری زردچوبــه بــه یــک فنجــان اب‬ ‫گــرم بــه همــراه لیمــو و عســل اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫زردچوبــه مــاده ای ضدالتهابــی اســت کــه بــرای‬ ‫مدت هــا بــه عنــوان داروی طبیعــی اســتفاده‬ ‫شــده اســت‪.‬‬ ‫ پاســتیل بمکیــد‪ :‬بســیاری از خواننده هــا‬ ‫تاثیــر فوق العــاده ان را روی صــاف کــردن‬ ‫گلــو تضمیــن می کننــد‪.‬‬ ‫ چــای بنوشــید‪ :‬چای هــا و دمنوش هــا‬ ‫می تواننــد در ایــن دوره کمــک زیــادی بــه‬ ‫بهبــود گلودردتــان کننــد‪ .‬پــس از ان هــا غافــل‬ ‫نشــوید‪.‬‬ ‫ ســس تنــد را جلــو بیاوریــد‪ :‬اضافــه کــردن‬ ‫مقــداری ســس تنــد بــه غذایــی کــه میــل‬ ‫می کنیــد می توانــد بــه کاهــش دردتــان کمــک‬ ‫کنــد‪ ،‬گرفتگــی را برطــرف کنــد و همچنیــن‬ ‫طعــم غذایــی کــه می خوریــد را نیــز تغییــر‬ ‫دهــد‪.‬‬ ‫ چــای مریم گلــی درســت کنیــد‪ :‬چنــد بــرگ‬ ‫تــازه مریم گلــی داخــل یــک کتــری اب بریزیــد‬ ‫و ســپس ان را بــه جــوش بیاوریــد‪ .‬ایــن چــای‬ ‫را هــر چنــد ســاعت یکبــار بنوشــید تــا زمانــی‬ ‫کــه درد گلویتــان بهبــود پیــدا کنــد‪.‬‬ ‫ اســپرین اســتفاده کنیــد‪ :‬اســپرین ضدالتهــاب‬ ‫اســت پــس بــه مــرور غده هــای متــورم شــده‬ ‫را بهبــود می بخشــد‪ .‬اســپرین درمــان نیســت‬ ‫امــا می توانــد از غیرقابل تحمــل شــدن‬ ‫گلــودرد جلوگیــری کنــد‪.‬‬ ‫ بخــار را بــه خدمــت بگیریــد‪ :‬از یــک دســتگاه‬ ‫بخــور اســتفاده کنیــد تــا گلویتــان صــاف بمانــد‬ ‫و بتوانیــد راحت تــر نفــس بکشــید (یــک دوش‬ ‫اب گــرم یــا وان اب گــرم نیــز خــوب جــواب‬ ‫می دهــد)‪.‬‬ ‫ اب بنوشــید‪ :‬اب یــا دمنــوش اســتفاده‬ ‫کنیــد‪ ،‬حتــی اب میوه هــای رقیــق شــده نیــز‬ ‫می تواننــد عــاوه بــر تامیــن اب بدنتــان بــه‬ ‫بهبــود گلــو درد نیــز کمــک کننــد‪.‬‬ ‫ ســوپ مــرغ میــل کنیــد‪ :‬ایــن ســوپ نــه‬ ‫تنهــا ارامش بخــش اســت بلکــه ثابــت شــده‬ ‫می توانــد مخــاط را در مســیر بینــی کاهــش‬ ‫دهــد‪ .‬مخــاط همــان چیــزی اســت کــه باعــث‬ ‫تحریــک گلــو می شــود‪.‬‬ ‫ بــه صدایتــان اســتراحت دهیــد‪ :‬می دانیــم‬ ‫دکتر محمدحسین شفازند‬ ‫رزیدنت جراحی فک و دهان و زیبایی صورت‬ ‫کــه دوســت داریــد بــه بهتریــن دوســتتان زنــگ‬ ‫بزنیــد و بگوییــد کــه چقــدر گلــودرد اذیتتــان‬ ‫می کنــد امــا بــه جــای ایــن کار‪ ،‬بهتــر اســت از‬ ‫پیــام دادن اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫ از الــکل اســتفاده نکنیــد‪ :‬الزم نیســت‬ ‫بگوییــم کــه الــکل چقــدر مضــر اســت و بایــد‬ ‫بــه کلــی کنــار گذاشــته شــود امــا اســتفاده‬ ‫از نوشــیدنی های الکلــی هنــگام گلــودرد‬ ‫باعــث کــم اب شــدن بــدن و بدتــر شــدن‬ ‫گلــودرد می شــود‪ .‬پــس فقــط از اب‪ ،‬چــای و‬ ‫دمنوش هــا اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫ مــورد معاینــه قــرارش دهیــد‪ :‬اگــر گلو دردتان‬ ‫ناگهــان بــا تــب همــراه شــد یــا وضعیتــش‬ ‫وخیم تــر شــد ممکــن اســت دچــار گلــو درد‬ ‫میکروبــی یــا عفونتــی دیگــر شــده باشــید کــه‬ ‫نیــاز بــه تجویــز دارو داشــته باشــد‪ .‬بنابرایــن‬ ‫بهتریــن کار ایــن اســت کــه توســط پزشــک‬ ‫معاینــه شــوید‪.‬‬ ‫نارسا�یی کلیه‬ ‫نارســایی کلیــه یــا نارســایی ُکلیَــوی در پزشــکی‬ ‫بــه شــرایطی کــه در ان کلیــه نتوانــد به طــور‬ ‫بایســته عمــل کنــد گفتــه می شــود و بــه معنــی‬ ‫کاهــش شــدید عملکــرد کلیــه اســت‪ .‬کلیــه‬ ‫نقــش مهمــی را در دفــع مــواد زائــد و تعــادل‬ ‫اب و الکترولیت هــا در بــدن دارد‪.‬‬ ‫نارســایی حــاد کلیــوی (‪ )ARF‬در اثــر تخریــب‬ ‫کلیه هــا پدیــد می ایــد و بــا فقــدان ســریع‬ ‫عملکــرد کلیــوی مشــخص می شــود‪ .‬ایــن‬ ‫بیمــاری منجــر بــه ناهنجاری هــای الکترولیتــی‬ ‫و بــر پایــه اســید و احتبــاس فراورده هــای‬ ‫زائــد نیتروژنــی از قبیــل اوره و کراتینیــن‬ ‫می گــردد‪ .‬علــت اصلــی‪ ،‬بیماری هــای کلیــه‬ ‫ماننــد ســندرم های نفروتیــک یــا نفریتیــک‬ ‫هســتند‪ .‬نارســایی کلیــوی بــه دو نــوع مزمــن‬ ‫و حــاد تقســیم می گــردد‪ .‬هــر یــک از ایــن دو‬ ‫نــوع خــود می توانــد درنتیجــه شــمار زیــادی‬ ‫از دیگــر معضــات بدنــی پدیــد امــده باشــد‪.‬‬ ‫در مراحــل انتهایــی درمــان نگهدارنــده‪ ،‬دیالیــز‬ ‫(صفاقــی یــا عروقــی) و پیونــد کلیــه اســت‪.‬‬ ‫انواع‬ ‫نارسایی حاد‪:‬‬ ‫وجــود نشــانه های نارســایی کــه شــامل‬ ‫کاهــش شــدید ادرار‪ ،‬تجمــع ازت‪ ،‬افزایــش‬ ‫حجــم مایــع برون ســلولی و اِدِم (خیــز) اســت‪،‬‬ ‫بــه ســه زیرگــروه تقســیم می شــود‪:‬‬ ‫پیش کلیــوی‪ :‬ناشــی از نقــص در پرفیــوژن‬ ‫خــون بــه کلیــه (گلومرول هــا) به دلیــل‬ ‫کاهــش در بــرون ده قلبــی‪ ،‬کاهــش حجــم‬ ‫خونــی و افزایــش در مقاومــت رگ هــا اســت‪.‬‬ ‫کلیــوی‪ :‬ناشــی از اســیب های شــدید بــه‬ ‫پارانشــیم کلیــه اســت‪.‬‬ ‫پس کلیــوی‪ :‬پیامــد هرنــوع بسته شــدن‬ ‫(انســداد) در مســیر دفــع ادرار اســت‪.‬‬ ‫نارسایی مزمن‪:‬‬ ‫بــا نشــانه های عمــده همچــون تجمــع ســموم‬ ‫دفعــی از ادرار در بــدن و نقــص در تعــادل‬ ‫فیزیولوژیــک همــراه اســت‪.‬‬ ‫در اغلــب مــوارد‪ ،‬بیمــار ســال ها بــه ایــن‬ ‫بیمــاری مبتــا اســت بــدون انکــه خــودش‬ ‫خبــر داشــته باشــد و نهایتــا زمانــی عالئــم‬ ‫ایــن بیمــاری بــروز می کنــد کــه چــاره ای جــز‬ ‫انجــام مکــرر دیالیــز یــا پیونــد کلیــه نیســت‪.‬‬ ‫بنابرایــن افــرادی کــه در معــرض ابتــا بــه‬ ‫ایــن بیمــاری هســتند (مثــل افــراد دیابتــی‬ ‫یــا فشــارخونی) بایــد به طــور دوره ای‬ ‫ازمایش هــای مربــوط بــه عملکــرد کلیه شــان‬ ‫را انجــام دهنــد تــا نارســایی کلیه شــان در‬ ‫مراحــل اولیــه کشــف شــود؛ چــون در ایــن‬ ‫صــورت می تــوان بــا دارو و رژیــم غذایــی‬ ‫ســرعت پیشــرفت نارســایی کلیــه را کنــد‬ ‫کــرد‪ .‬از علت هــای عمــده نارســایی مزمــن‬ ‫می تــوان بــه دیابــت‪ ،‬گلومرونفریــت‪ ،‬کیســت‬ ‫و بیماری هــای دســتگاه ادراری اشــاره نمــود‪.‬‬ ‫درمان‪:‬‬ ‫ممکــن اســت الزم شــود کــه از دیالیــز‬ ‫به صــورت موقــت و کوتاه مــدت اســتفاده‬ ‫گــردد‪.‬‬ ‫درمان مرحله اخر بیماری کلیوی‪:‬‬ ‫مرحلــه اخــر بیمــاری (‪ )End stage‬کلیــوی‬ ‫بــا دیالیــز درمــان می شــود‪ .‬دیالیــز بایــد بــرای‬ ‫همیشــه یــا تــا زمانــی کــه یــک اهداکننــده کلیــه‬ ‫جهــت پیونــد کلیــه پیــدا شــود‪ ،‬ادامــه یابــد‪.‬‬ ‫دیالیــز بــه شــکلی مکانیکــی مــواد زائــد را از‬ ‫خــون برمــی دارد‪ .‬در مــوارد نــادری بیمــاران‬ ‫مبتــا بــه فشــارخون بــاال یــا پیلونفریــت‬ ‫ممکــن اســت قبــل از پیونــد‪ ،‬الزم باشــد کــه‬ ‫کلیه هایشــان را بــا جراحــی خــارج کننــد‪.‬‬ ‫سرطان حنجره‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫بــرای کاهــش اســیدیته می توانیــد مــوارد زیــر‬ ‫را مــد نظــر قــرار دهیــد‪:‬‬ ‫ هــر روز بــه میــزان کافــی اب تصفیــه شــده‬ ‫بنوشــید‪ .‬ایــن کار بــه خــروج هرچــه ســریع تر‬ ‫مــواد ســمی از بــدن کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫ غذاهــای اســیدی را از رژیــم غذایــی خــود‬ ‫حــذف کنیــد‪ .‬البتــه نیــازی بــه حــذف کامــل‬ ‫تمامــی ان هــا نیســت‪ ،‬امــا میــزان مصــرف خــود‬ ‫را بایــد بــه حداقــل برســانید‪ .‬مــواد غذایــی‬ ‫ماننــد نوشــابه های گازدار‪ ،‬ذرت بــوداده‪،‬‬ ‫شــیرینی ها‪ ،‬الــکل‪ ،‬قهــوه‪ ،‬ســرکه ســفید‪،‬‬ ‫شــیرین کننده ها‪ ،‬گوشــت‪ ،‬محصــوالت تهیــه‬ ‫شــده از گنــدم‪ ،‬تخــم مــرغ‪ ،‬ماهــی‪ ،‬ســویا و‬ ‫غذاهــای دریایــی می تواننــد اســید بیشــتری در‬ ‫بــدن شــکل دهنــد‪.‬‬ ‫ مــواد غذایــی ســبز بیشــتری مصــرف کنیــد‪.‬‬ ‫مــواد غذایــی ســبز به طورمعمــول از توانایــی‬ ‫قلیایی ســازی باالیــی برخــوردار هســتند؛‬ ‫اســموتی های ســبز‪ ،‬اب میوه هــای ســبز‪،‬‬ ‫ســاالد و غیــره‪.‬‬ ‫ حالــت عاطفــی شــما نیــز بــر ســطح ‪pH‬‬ ‫بــدن تاثیرگــذار اســت‪ .‬خشــم‪ ،‬تــرس و‬ ‫حســادت اســیدیته بیشــتری در مایعــات بــدن‬ ‫ایجــاد می کننــد‪ .‬بــا انجــام مدیتیشــن یــا یــوگا‬ ‫بــه کاهــش اســترس و کســب ارامــش کمــک‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫ از مــواد غذایــی اصــاح شــده ژنتیکــی‬ ‫پرهیــز کنیــد‪.‬‬ ‫ میــزان مصــرف مــواد غذایــی قلیایی ســاز‬ ‫را بیشــتر کنیــد‪ .‬میــوه و ســبزیجات بهتریــن‬ ‫گزینه هــا هســتند و در کنــار ان هــا مغزهــای‬ ‫خوراکــی‪ ،‬دانه هــا‪ ،‬لوبیــا و حبوبــات قــرار‬ ‫می گیرنــد‪.‬‬ ‫ نوشــیدن اب لیمــو نیــز می توانــد بــه ایجــاد‬ ‫تعــادل در ســطح اســید کمــک کنــد!‬ ‫سهم سالمتی‬ ‫‪‎‬ســرطان حنجــره‪ ،‬رشــد خــارج از کنتــرل‬ ‫ســلول های بدخیــم در حنجــره و بافت هــای‬ ‫اطــراف ان اســت‪.‬‬ ‫عالئم هشداردهنده سرطان حنجره‪:‬‬ ‫تنگی نفــس‪ ،‬برامدگــی در ناحیــه گــردن‪،‬‬ ‫احســاس وجــود تــوده در گلــو‪ ،‬گرفتگــی‬ ‫طوالنی مــدت صــدا و یــا تغییــرات صــدا‬ ‫بــدون علــت مشــخص‪ ،‬ســرفه مزمــن‪ ،‬ســختی‬ ‫و یــا احســاس درد در هنــگام بلــع‪.‬‬ ‫امــروزه متخصصیــن ســرطان‪ ،‬در مــواردی از‬ ‫ســرطان های حنجــره می تواننــد بــا اســتفاده از‬ ‫ترکیــب پرتودرمانــی و شــیمی درمانی‪ ،‬حنجــره‬ ‫بیمــار را حفــظ و باعــث کاهــش عــوارض‬ ‫ناشــی از برداشــت حنجــره و بهبــود کیفیــت‬ ‫زندگــی ایــن بیمــاران گردنــد‪.‬‬ ‫سی‪.‬تی‪.‬اسکن‪:‬‬ ‫در ایــن روش دســتگاه سی‪.‬تی‪.‬اســکن بــا‬ ‫گرفتــن تعــدادی عکــس توســط اشــعه ایکــس‪،‬‬ ‫تصویــری س ـه بعدی از بــدن را نشــان می دهــد‬ ‫و از ایــن طریــق‪ ،‬محــل و انــدازه دقیــق ضایعــه‬ ‫و پراکندگــی تومــور بــه بخش هــای دیگــر‬ ‫مشــخص می شــود‪.‬‬ ‫کم هوشی و عفونت گوش!‬ ‫کودکانــی کــه عفونــت‪ ،‬بیــش از ‪ 120‬روز در‬ ‫گــوش انهــا بــوده و درمــان نشــده باشــد‪ ،‬نــه‬ ‫تنهــا اغــاز تکلم شــان بــه تاخیــر می افتــد‬ ‫بلکــه عفونــت گــوش در ســطح بهــره هوشــی‬ ‫ایــن کــودکان نیــز اثــر گذاشــته و موجــب‬ ‫کاهــش ان خواهــد شــد‪.‬‬ ‫سن و زمان شیوع بیماری‬ ‫ایــن بیمــاری در کــودکان کمتــر از شــش ســال‬ ‫شــیوع بیشــتری دارد‪ .‬عفونــت گــوش میانــی‬ ‫در برخــی فصــول ســال و خصوصــا زمســتان‬ ‫شــیوع بیشــتری دارد و معمــوال بیماری هــای‬ ‫ویروســی‪ ،‬پیش درامــد ایــن بیمــاری هســتند‪.‬‬ ‫هرچنــد ایــن بیمــاری در کــودکان زیــر شــش‬ ‫ســال بیشــتر مشــاهده شــده‪ ،‬ولــی شــیوع بیشــتر‬ ‫ان در کــودکان شــش مــاه تــا یــک ســالگی‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫عوامل ایجاد عفونت گوش میانی‬ ‫عوامــل متعــدد و متنوعــی در بــروز عفونــت‬ ‫گــوش میانــی کــودکان موثــر هســتند کــه از‬ ‫جملــه ان هــا می تــوان بــه حساســیت‪ ،‬لــوزه‬ ‫ســوم‪ ،‬تغذیــه بــا شــیر خشــک و ســیگار اشــاره‬ ‫کــرد‪.‬‬ ‫یکــی از عوامــل ایجــاد عفونــت گــوش میانــی‬ ‫وجــود حساســیت و الــرژی در افــراد اســت و‬ ‫کســانی کــه الــرژی دارنــد‪ ،‬بیشــتر مســتعد ابتــا ‬ ‫بــه عفونــت گــوش میانــی هســتند‪.‬‬ ‫بزرگــی و وجــود لــوزه ســوم یکــی دیگــر از‬ ‫جملــه عوامــل بــروز عفونــت گــوش میانــی در‬ ‫کــودکان اســت و بــه دلیــل نزدیکــی لــوزه ســوم‬ ‫و گــوش کــودک‪ ،‬عفونت هایــی کــه در لــوزه‬ ‫ســوم اتفــاق می افتــد می توانــد بــه عفونــت‬ ‫گــوش میانــی منجــر شــود‪.‬‬ ‫تغذیــه از شــیر مــادر در کاهــش ابتــای‬ ‫کــودکان بــه ایــن عارضــه تاثیــر دارد‪ .‬اثبــات‬ ‫شــده اســت کودکانــی کــه از شــیر مــادر‬ ‫اســتفاده می کننــد بــه دلیــل پادتن هایــی کــه در‬ ‫شــیر مــادر وجــود دارد‪ ،‬نســبت بــه کودکانــی‬ ‫کــه از شــیر خشــک تغذیــه می کننــد بــه وفــور‬ ‫کمتــر دچــار عفونــت در گــوش میانــی خــود‬ ‫می شــوند‪.‬‬ ‫دیگــر اینکــه‪ ،‬حالــت کــودک در هنــگام شــیر‬ ‫خــوردن از مــادر بــه گون ـه ای اســت کــه شــیر‬ ‫کمتــر بــه حلــق کــودک بازمی گــردد‪ ،‬امــا در‬ ‫هنــگام تغذیــه بــا شــیر خشــک حالــت قــرار‬ ‫گرفتــن کــودک بــه گونــه ای اســت کــه شــیر‬ ‫بــه حلــق نــوزاد بازمی گــردد و ایــن امــر‬ ‫موجــب حرکــت قطــرات شــیر بــه ســمت‬ ‫گــوش می شــود و احتمــال بــروز عفونــت را‬ ‫بــاال می بــرد‪.‬‬ ‫ســیگار کشــیدن والدیــن هــم در بــروز عفونــت‬ ‫گــوش میانــی در کــودکان بســیار موثــر اســت‬ ‫و در خانواده هایــی کــه پــدر‪ ،‬مــادر یــا هــر‬ ‫دو ســیگاری هســتند و کــودک در معــرض‬ ‫مســتقیم دود ســیگار قــرار دارد‪ ،‬مشــاهده شــده‬ ‫کــه کــودکان بیشــتر بــه عفونــت گــوش میانــی‬ ‫دچــار شــده اند‪.‬‬ ‫نشانه های بدن اسیدی و درمان ان‬ ‫نشــانه های اســیدی بــودن بیــش از حــد بــدن‬ ‫شــامل مــوارد زیــر می شــوند‪:‬‬ ‫مخــاط یــا خلــط زیــاد‪ ،‬ســرفه مزمــن‪ ،‬درد‬ ‫قفســه ســینه‪ ،‬خســتگی مزمــن‪ ،‬مشــکالت‬ ‫سینوســی‪ ،‬پوکــی اســتخوان‪ ،‬بیماری هــای‬ ‫عصبــی ماننــد الزایمــر‪ ،‬پارکینســون و زوال‬ ‫عقــل‪ ،‬وضــوح ذهنــی کاهــش یافتــه‪ ،‬اســیب‬ ‫قلبــی عروقــی ناشــی از پالک هــای اســیدی‪،‬‬ ‫خطــر افزایش یافتــه حملــه قلبــی و ســکته‬ ‫مغــزی‪ ،‬عفونــت هــای مثانــه و کلیــه‪ ،‬نقــص‬ ‫سیســتم ایمنــی بــدن‪ ،‬مشــکالت پوســتی‬ ‫ماننــد اگزمــا‪ ،‬اکنــه‪ ،‬راش‪ ،‬و تمامــی انــواع‬ ‫درماتیــت‪ ،‬مشــکالت مربــوط بــه معــده از‬ ‫جملــه نفــخ‪ ،‬ســوء هاضمــه‪ ،‬بازگشــت اســید‬ ‫و گاز بیــش از حــد‪ ،‬عفونت هــای کاندیــدا و‬ ‫مخمــری‪ ،‬افزایــش وزن و یــا چاقــی‪ ،‬دیابــت‪،‬‬ ‫الــرژی‪ ،‬ســیاتیک و ســفتی گــردن‪ ،‬پوســیدگی‬ ‫و حساســیت لثــه‪ ،‬درد مفاصــل و درد عضــات‬ ‫‪61‬‬ ‫تازه های دنیای سالمت‬ ‫بازگردانی حافظه با اهنربا!‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫مغــز اطالعــات کم اهمیــت را بــه جایــی فراتــر‬ ‫از دســترس ابزارهایــی کــه به طــور معمــول‬ ‫بــر فعالیت هــای مغــز نظــارت می کننــد‪،‬‬ ‫می فرســتد‪ .‬محققــان در ایــن پژوهــش موفــق‬ ‫شــدند تــا بــا اســتفاده از اهنربــا ایــن اطالعــات‬ ‫مخفــی شــده را بازگردانــی کننــد‪.‬‬ ‫بــه بــاور ان هــا منشــا بســیاری از بیماری هــای‬ ‫روانــی‪ ،‬اختــاالت فکــری اســت؛ بــرای‬ ‫مثــال افســردگی بــا مــرور افــکار منفــی و‬ ‫اســکیزوفرنی بــا توهــم شــکل می گیــرد‪ .‬ان هــا‬ ‫بــا اســتفاده از یــک تکنیــک به نــام «تحریــک‬ ‫مغناطیســی ترانس کرانیــال» (‪ )TMS‬یــک‬ ‫میــدان الکترومغناطیســی را بــه بخشــی دقیــق‬ ‫از مغــز کــه در ذخیره ســازی کلمــات دخیــل‬ ‫اســت‪ ،‬متمرکــز کردنــد‪.‬‬ ‫ان هــا بدیــن وســیله توانســتند فعالیــت ان‬ ‫قســمتی کــه میــدان الکترومغناطیســی بــر‬ ‫روی ان متمرکــز شــده بــود را تحریــک کننــد‪.‬‬ ‫ان هــا بــا ایــن کار توانســتند تمــام کلمــات و‬ ‫خاطراتــی کــه بــه نوعــی در ایــن نقطــه مخفــی‬ ‫شــده بودنــد را مجــددا بازگردانــی کننــد‪.‬‬ ‫‪62‬‬ ‫چرا پوست انسان ضد اب است؟ ‬ ‫محققــان دانشــگاه کیئــو در ژاپــن بــا مطالعــه‬ ‫بــر روی ســاختار ســلول های پوســت انســان‬ ‫دریافتنــد کــه دو ویژگــی در ســلول های اپیــدرم‬ ‫پوســت باعــث می شــود تــا خــروج مایعــات‬ ‫از بــدن و ورود مــواد از بیــرون بــه درون‬ ‫غیرممکــن شــود‪ .‬ســاختار هندســی ســلول های‬ ‫اپیــدرم پوســت از شــکل پیچیــده هندســی‬ ‫موســوم بــه «‪ »TETRAKAIDECAHEDRO‬بــا‬ ‫‪ 14‬ســطح شــامل ‪ 6‬مســتطیل و ‪ 8‬ش ـش ضلعی‬ ‫پیــروی می کنــد‪ .‬شــکل هندســی فوق العــاده‬ ‫ســلول های پوســت انســان ســبب شــده تــا‬ ‫ان هــا بــا حداقــل فضــای بین ســلولی کنــار‬ ‫هــم قــرار گیرنــد و پیونــد چســبنده ای بــا هــم‬ ‫برقــرار کننــد‪ .‬ایــن ویژگــی تنهــا بــا پیــروی از‬ ‫شــکل هندســی شــامل مســتطیل و شـش ضلعی‬ ‫فراهــم شــده اســت‪.‬‬ ‫ساخت دستگاه پوشیدنی‬ ‫برای کنترل استرس‬ ‫محققــان موفــق بــه توســعه یــک دســتگاه‬ ‫پوشــیدنی جدیــد بــرای نظــارت بــر عملکــرد‬ ‫قلــب شــدند کــه میــزان اســترس و اضطــراب‬ ‫فــرد را نشــان می دهــد‪ .‬ایــن پــچ هوشــمند‬ ‫کــه «‪ »LIFE‬نــام دارد‪ ،‬بــرای اغــاز تمرینــات‬ ‫ارام بخــش در زمانــی طراحــی شــده اســت‬ ‫کــه ضربــان قلــب و تنفــس نشــان دهنده‬ ‫ســطوح باالیــی از اســترس هســتند‪ .‬ایــن‬ ‫دســتگاه پوشــیدنی جدیــد کــه بــر روی مــچ‬ ‫کاربــر بســته می شــود به صــورت دقیــق بــر‬ ‫عملکــرد قلــب نظــارت می کنــد‪ »LIFE« .‬دارای‬ ‫یــک ژیروســکوپ ســیلیکونی انعطاف پذیــر‬ ‫ســه محوره در قســمت پاییــن و یــک حســگر‬ ‫نــوار قلــب (‪ )ECG‬اســت کــه هــر دو (بــا‬ ‫دقــت میلی ثانیــه) بــرای ضبــط حــرکات و‬ ‫ضربــان قلــب طراحــی شــده اند‪.‬‬ ‫دارای یــک اپلیکیشــن همــراه اســت کــه در‬ ‫حال حاضــر بــرای سیســتم عامل های اندرویــد‬ ‫و ‪ IOS‬در دســترس بــوده و از طریــق بلوتــوث‬ ‫بــا ایــن فنــاوری همگام ســازی می شــود‪.‬‬ ‫ایــن اپلیکیشــن راهکارهایــی را بــرای کاهــش‬ ‫اضطــراب و اســترس بــه کاربــران ارائــه کــرده‬ ‫و نمودارهــای ضربــان قلــب و تنفــس را بــه‬ ‫ان هــا نشــان می دهــد و همچنیــن دارای یــک‬ ‫پــورت یو‪.‬اس ‪.‬بــی بــوده کــه از ایــن طریــق‬ ‫شــارژ می شــود‪.‬‬ ‫کشفارتباطبیننورخورشید‬ ‫ونزدیک بینیافراد‬ ‫محققــان اروپایــی عنــوان می کننــد قرارگیــری‬ ‫بیشــتر در مقابــل اشــعه ماوراءبنفــش ‪)UBV( B‬‬ ‫در کاهــش بــروز نزدیک بینــی نقــش دارد‪.‬‬ ‫بــه گفتــه محققــان ایــن مطالعــه‪« :‬مــا دریافتیــم‬ ‫هــر چقــدر یــک فــرد در طــول ســال بیشــتر در‬ ‫مقابــل نــور خورشــید قــرار گیــرد‪ ،‬احتمــال ابتال‬ ‫بــه نزدیک بینــی در فــرد کاهــش می یابــد‪ ،‬در‬ ‫حقیقــت ارتبــاط مســتقیمی بیــن زمــان ســپری‬ ‫شــده در فضــای بــاز و قرارگیــری در معــرض‬ ‫نــور خورشــید وجــود دارد‪ .‬قرارگیــری در‬ ‫معــرض ‪ UVB‬بیــن ســنین ‪ ۱۴‬تــا ‪ ۲۹‬ســال بــا‬ ‫باالتریــن میــزان کاهــش ابتــا بــه نزدیک بینــی‬ ‫در بزرگســالی مرتبــط اســت»‪.‬‬ ‫بــه گفتــه محققــان‪ ،‬فاکتورهــای ژنتیکــی علــت‬ ‫شــناخته شــده نزدیک بینــی تلقــی می شــوند‪،‬‬ ‫امــا تنهــا بخــش کوچکــی از ابتــا بــه ایــن‬ ‫بیمــاری چشــمی را دربــر می گیرنــد‪.‬‬ ‫افزایش اعتمادبه نفس‬ ‫با اسکن امواج مغزی‬ ‫محققــان دانشــگاه ‪ UCLA‬توانســتند بــا اســکن‬ ‫امــواج مغــز انســان‪ ،‬راه جدیــدی بــرای‬ ‫افزایــش اعتمادبه نفــس پیــدا کننــد‪ .‬ایــن روش‬ ‫کــه «رمزگشــایی بازخــورد عصبــی» نامیــده‬ ‫شــده اســت‪ ،‬بــا بررســی فعالیت هــای مغــزی‬ ‫افــراد در حیــن کار‪ ،‬حاالتــی کــه فــرد بــا ان هــا‬ ‫بیشــترین میــزان اعتمادبه نفــس را احســاس‬ ‫می کنــد‪ ،‬شناســایی می کنــد و در ان زمــان‬ ‫بــه وی یــک جایــزه کوچــک داده می شــود و‬ ‫مغــز به صــورت شــرطی ایــن حالــت را تکــرار‬ ‫می کنــد‪ .‬ایــن تکنیــک می توانــد بــه صــورت‬ ‫عکــس هــم اســتفاده شــود؛ بــه ایــن صــورت‬ ‫کــه در پایین تریــن وضعیــت اعتمادبه نفــس‬ ‫بــه فــرد جایــزه داده شــود تــا اعتمادبه نفــس‬ ‫وی کاهــش پیــدا کنــد‪.‬‬ ‫دکتر نهال کازرونی‬ ‫عطاری‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪63‬‬ ‫علیرضا نورمحمدی‬ ‫دانشجوی دکتری منابع طبیعی (علوم مرتع)‬ ‫عوارض عمل جراحی‬ ‫کشی‬ ‫دن پوست صورت )‪(FACE LIFT‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪64‬‬ ‫دکتــر حمیــد رضــا علیــزاده اطاقــور‪،‬‬ ‫اســتاد جراحــی و عضــو هیــات علمــی‬ ‫دانشــگاه‬ ‫در شـ‬ ‫ماره‬ ‫‪25‬‬ ‫ب‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫یک‬ ‫ـ‬ ‫ـی‬ ‫از روش هــای‬ ‫متــ‬ ‫داول‬ ‫جوا‬ ‫ن‬ ‫ ســ‬ ‫ازی‬ ‫صــورت‬ ‫بــه‬ ‫ر‬ ‫وش‬ ‫جراح‬ ‫ــی‬ ‫(‬ ‫‪)FACE LIFT‬‬ ‫پرداختیــم‪ .‬ماننــد هــر عمــل‬ ‫جراحــی دیگــری‪ ،‬احتمــال‬ ‫عــوارض جراحــی متعــدد بــرای‬ ‫ایــن عمــل مطــرح اســت‪.‬‬ ‫‪-1‬هماتــوم‪ :‬بــه معنــای تجمــع‬ ‫خــون در محــل جراحــی اســت‪ .‬ایــن‬ ‫ع‬ ‫ارضــه شــایع ترین عارضــه ‪ FACE LIFT‬اســت‬ ‫و‬ ‫ت‬ ‫ـ‬ ‫ـا‬ ‫‪ 3‬درصــد در زنــان و ‪ 8‬درصــد در مـردان‬ ‫گ‬ ‫ـ‬ ‫ـزا‬ ‫رش شــده اســت‪ .‬معمــوال هماتــوم در ‪12‬‬ ‫ســا‬ ‫عت اول بعــد از عمــل جراحــی ایجــاد‬ ‫می ش‬ ‫ــود‪ .‬اگــر هماتــوم گســترش یابنــده باشــد‬ ‫ـد‬ ‫بایـ س ـریعا تخلیــه شــود‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫اســیب عصــب حســی‪ :‬بی حســی موقــت‬‫محـ‬ ‫ـل‬ ‫جراحــی صــورت معمــوال ب هطورکامــل‬ ‫تــا‬ ‫یک ســال بهبــود می یابــد‪ .‬شــایع ترین‬ ‫عص‬ ‫ِ‬ ‫ــب در معــرض خطــر عصــب گوشــی‬ ‫بــزرگ (‪ )GREATER AURICULAR‬اســت‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫اســیب عصــب حرکتــی‪ :‬شــایع ترین عصــب‬‫درگ‬ ‫یــر عصــب صورتــی (‪ )FACIAL‬اســت‬ ‫کــه‬ ‫ممکــن اســت اســیب دیدگی عصــب‬ ‫ناقـ‬ ‫ـص یــا کامــل باشــد کــه درص ـورت عــدم‬ ‫ت‬ ‫شــخ‬ ‫یص و درمــان مناســب‪ ،‬موجــب ایجــاد‬ ‫اخت‬ ‫ـ‬ ‫ـال حرکتــی عضـات صـورت و درنتیجــه‬ ‫عــدم تقــارن صــورت می شــود‪.‬‬ ‫‪-4‬ج‬ ‫ــای زخــم بــد شــکل (اســکار)‪ :‬کــه بــه‬ ‫علـ‬ ‫ـل‬ ‫م‬ ‫ختلفــی از جملــه کشــش بیــش از حــد‬ ‫در‬ ‫م‬ ‫حــل بخی ههــا‪ ،‬ژنتیــک‪ ،‬تکنیــک جراحــی‬ ‫و‪...‬‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫‪-5‬طاس‬ ‫ــی‬ ‫مح‬ ‫ــل‬ ‫عم‬ ‫ــل‪:‬‬ ‫ریــ‬ ‫زش موهــا‬ ‫می‬ ‫ توانــد موقــت یــا دایمــی باشــد و‬ ‫درما‬ ‫ن‬ ‫ ه‬ ‫ــای مختلفــی از جملــه کاشــت مجــدد‬ ‫موهـ‬ ‫ـا دارد‪ .‬در ادامــه بــه مبحــث جراحــی پلــک‬ ‫ پر‬ ‫می دازیــم‪.‬‬ ‫رفعسیاهیوتیرگیبرخینواحیبدن‬ ‫الی هبردا‬ ‫ری صورت‬ ‫با شک‬ ‫ر قهو های‬ ‫مواد الزم‪:‬‬ ‫نصف پیمانه عسل‬ ‫نصف پیمانه شکر قهوه ای‬ ‫‪ 1‬قاشق غذاخوری روغن زیتون یا روغن نارگیل‬ ‫طرز استفاده‪:‬‬ ‫‪ .1‬مواد را با هم مخلوط کنید‪.‬‬ ‫‪ .2‬ماسک را به صورت دایره ای روی صورت ماساژ دهید‪.‬‬ ‫‪ .3‬صورت را با اب گرم بشویید‪.‬‬ ‫‪ .4‬روی صورت یک حوله که با اب گرم شسته و گرم است قرار دهید‪.‬‬ ‫بــرای رفــع ســیاهی بــدن کــرم الیه بــردار یــا روش ـن کننده می توانــد مفیــد‬ ‫باشــد ولــی بــرای بعضــی نواحــی بــدن مثــل زیر بغــل بایــد پزشــک تجویز‬ ‫کنــد کــه البتــه تاثیــر ان هــم موقــت اســت و همچنیــن اول بایــد علــت‬ ‫تیرگــی مشــخص شــود‪.‬‬ ‫اســتفاده از ژیلــت می توانــد موجــب التهــاب و ســپس ســیاهی و تیرگــی‬ ‫بــدن شــود کــه می توانیــد از صابون هــای ضدالتهــاب یــا روشــن کننده‬ ‫مثــل بابونــه اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫کرم هــای الیه بــردار و روش ـن کننده بیشــتر بــرای صــورت تهیــه و تجویــز‬ ‫می شــود‪ .‬بعضــی کرم هــای الیه بــردار‪ ،‬روشــن کننده هــم هســتند‪ .‬البتــه‬ ‫کرم هــای الیه بــردار عــوارض خــاص خــود را دارنــد‪.‬‬ ‫بهتریــن راه بــرای روشــن کــردن پوســت اســتفاده از صابون هــای گیاهــی‬ ‫روشــن کننده پوســت ماننــد صابــون ان جــی و صابــون روشــن کننده گل‬ ‫ســیتو و‪ ...‬اســت‪.‬‬ ‫در صورتــی کــه تیرگــی زیــر بغــل طبیعــی باشــد و مربــوط بــه بیمــاری قند‬ ‫و‪ ...‬نباشــد می توانیــد بــرای روشــن کــردن و رفــع تیرگــی از صابــون گیاهی‬ ‫ان جــی اســتفاده کنیــد کــه از عصــاره چنــد گیــاه موثــر در روشــن کردن‬ ‫پوســت تهیــه شــده و ماننــد صابون هــای عــادی نیــز‬ ‫می تــوان از ان در شستشــوی قســمت های‬ ‫مختلــف هــم اســتفاده کــرد‪.‬‬ ‫صابــون ان جــی عوارضــی نــدارد و از داروخانه ها‬ ‫یــا عطاری هــا قابــل تهیــه اســت‪ .‬ایــن صابــون به عنــوان ضدجــوش و‬ ‫ضدلــک موجــود اســت ولــی روش ـن کننده هــم هســت‪ .‬روشــن شــدن‬ ‫پوســت دو تــا ســه دقیقــه بعــد از شســتن ان ناحیــه قابــل رویــت اســت‪.‬‬ ‫خــواص صابــون ضدلــک و ضدجــوش ان جــی‪ :‬بــرای رفــع التهابــات‬ ‫پوســت‪ ،‬رفــع جــوش‪ ،‬لطافــت پوســت‪ ،‬روشــن کــردن پوســت‪،‬‬ ‫پاک کننــده طبیعــی پوســت و پاک کننــده ارایــش صــورت بانــوان‪ ،‬شــادابی‬ ‫و شــفافیت مــو و تقویــت پیــاز مــو‪ .‬تهیــه شــده از بهتریــن عصــاره گیاهان‬ ‫بابونــه‪ ،‬ختمــی ســفید‪ ،‬ســدر‪ ،‬حنــا‪ ،‬رازیانــه‪ ،‬مغزبــادام تلــخ‪ ،‬گل همیشــه‬ ‫بهــار‪ ،‬جوانــه گنــدم‪ ،‬کلدکــم‪ ،‬گلســیرین‪ ،‬اســانس گل یاســمن و‪ ...‬بــدون‬ ‫هیچ گونــه مــواد زیــان اور‪.‬‬ ‫خــواص صابــون روشــن کننده گل ســیتو (پاویــژ)‪ :‬روشــن کننده و‬ ‫شــفاف کننده پوســت‪ ،‬محافظــت پوســت در برابــر پرتوهــای ازاد‪ ،‬برطــرف‬ ‫نمــودن لکه هــای ناشــی از افتــاب ســوختگی پوســت‪ ،‬جلوگیــری از‬ ‫تشــکیل مالنیــن بــر ســطح پوســت و ممانعــت از تیرگــی پوســت‪.‬‬ ‫توجــه‪ :‬پــس از مصــرف ایــن صابــون‪ ،‬اســتفاده از کرم هــای ضدافتــاب‬ ‫ضــروری اســت‪.‬‬ ‫خــواص صابــون بابونــه‪ :‬روشــن کننده و ضدالتهــاب‪ .‬البتــه در مصــرف‬ ‫برخــی از ایــن صابون هــا‪ ،‬بایــد کــرم ضدافتــاب هــم در کنــار ان‪،‬‬ ‫بــرای صورتتــان اســتفاده نماییــد‪.‬‬ ‫بعضــی دئودورانت هــا هــم بــرای رفــع تیرگــی زیــر بغــل کاربــرد‬ ‫دارنــد‪.‬‬ ‫از لیــزر هــم می توانیــد بــرای رفــع ســیاهی و تیرگــی برخــی‬ ‫نواحــی بــدن اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫‪ 3‬روش کارامد برای‬ ‫چاقکردنصورت‬ ‫توقف ریزش مو با‬ ‫اینروشطبیعی‬ ‫اگــر احســاس می کنیــد مدتــی اســت ریــزش موهایتــان بیشــتر شــده و بایــد‬ ‫مراقبــت بیشــتری از ان هــا داشــته باشــید‪ ،‬ایــن شــامپوی گیاهــی راتجربــه‬ ‫کنیــد‪ .‬نگــران نباشــید نبایــد بــرای خریــد ایــن شــامپو از ایــن داروخانــه بــه‬ ‫ان داروخانــه ســر بزنیــد‪ .‬بــه راحتــی می توانیــد ایــن شــامپوی تقویت کننــده‬ ‫را در منــزل تهیــه کنیــد‪.‬‬ ‫بــرای تهیــه ایــن شــامپو بــه یــک چهــارم فنجــان پــودر جوانــه گنــدم‪ ،‬یــک‬ ‫چهــارم فنجــان عصــاره الوئــه ورا و یــک چهــارم فنجــان شــیر نارگیــل‬ ‫احتیــاج داریــد‪.‬‬ ‫مقصودمــان از شــیرنارگیل همــان مایــع شــیری رنگــی اســت کــه در میــوه‬ ‫نارگیــل وجــود دارد‪ .‬ایــن ســه را بــا هــم مخلــوط کــرده و از ان بــه عنــوان‬ ‫شــامپو اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫شــاید در وهلــه اول بــه نظرتــان ســخت بیایــد کــه بــه جــای اســتفاده از‬ ‫شــامپوهای صنعتــی کــه کــف می کننــد از شــامپویی اســتفاده کنیــد کــه کف‬ ‫تولیــد نمی کنــد امــا کمــی صبــور باشــید‪.‬‬ ‫اســتفاده از ایــن شــامپو و ماســاژ ســر بــا ان می توانــد بــه منافــذ پوســت ســر‬ ‫شــما اجــازه نفــس کشــیدن بدهــد و بــا تحریــک فولیکول هــای مو به رشــد‬ ‫بهتــر ان هــا کمــک کنــد‪ .‬بــرای اســتفاده از ایــن شــامپوی گیاهــی ان را روی‬ ‫کــف ســرتان بریزیــد و بــه ارامــی بــا کمــک بنــد دوم انگشــتانتان روی ســر‬ ‫ماســاژ دهیــد و اجــازه دهیــد بــه مــدت ‪ ١۵‬تــا ‪ ٢٠‬دقیقــه روی ســرتان بماند‬ ‫ســپس ان را ابکشــی کنید‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫محمد مظفری‬ ‫دانشجوی داروسازی دانشگاه تهران‬ ‫معجون شگفت‬ ‫خیـار بــه دلیـل ب اور خیار و گالب‬ ‫افتـی کــه‬ ‫کــه خ ـواص بســیاری ب ـرا دارد در گــروه میوه‬ ‫ ه‬ ‫ـ‬ ‫ـا‬ ‫ی‬ ‫پ‬ ‫ـ‬ ‫را‬ ‫ب‬ ‫ت‬ ‫لق‬ ‫ـ‬ ‫یم ‬ ‫ی تلطی ـ‬ ‫یشـود‬ ‫مســطحی پوســت دارد‪ .‬اســتفاده ف پوس ـت و ابرسـ‬ ‫مو‬ ‫ـانی بــه س ـلو لهای‬ ‫ضع‬ ‫ــ‬ ‫ی و خوراک‬ ‫ی توانـد بــه بهبـود‬ ‫اگــر از ماسـک تهیـ ابرســانی‪ ،‬سـلو لهای پوســتی کمـــی از ایــن میــوه‬ ‫صـورت اســتفاده ـه شـده از ایـن میـوه بــه صـورت ک کنـد بــه ویـژه‬ ‫کنیـد‪ .‬بـ‬ ‫یتوانیـد در موضعـی در ناحیــه‬ ‫ابرســانی بــه س ـلو لهای پـه ایـن ترتیـب م ‬ ‫ع‬ ‫ـ‬ ‫ـر‬ ‫ض‬ ‫‪2‬‬ ‫وس‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫تو‬ ‫نظ‬ ‫فتــه بــا‬ ‫افزای ـش اب میان ب‬ ‫ــر رســیدن صورتت‬ ‫خیـار بهتــر اسـت ای ـان کمـک کنیـد‪ .‬بـرای اســتفاده ازافتـ ی بــه پرتــر بــه‬ ‫دقیقــه روی پوس ـت ـن میـوه را بــه صـورت رنـده شـ خاصیت ابرســانی‬ ‫مرغــوب نیــز بـرای خ ـود بگذاری ـد‪ .‬ع ـاوه بــر ای ـن مده و بــه مـدت ‪20‬‬ ‫ ‬ ‫ایـن کار اســتفا‬ ‫یتوانی ـد از گالب‬ ‫را روی پوسـت صـورت کمپــرس ده کنیـد‪ .‬تنهــا کافـ‬ ‫ی‬ ‫اس‬ ‫ـ‬ ‫ت‬ ‫ک‬ ‫ـ‬ ‫ـه‬ ‫گ‬ ‫ال‬ ‫کنی‬ ‫ب‬ ‫ســه‬ ‫ـد‪ .‬ایـن کار را ‪20‬‬ ‫بـار انجـام دهیـد‪.‬‬ ‫دقیقــه و هفتـه ای‬ ‫بهداشت و زیبا�یی‬ ‫ماسک گِ ل ُرس‬ ‫ماســک گل رس یکــی از قدیمی تریــن ماســک های طبیعــی‬ ‫اســت کــه مــردم ســرزمین های مختلــف در هنــد‪ ،‬مصــر و چیــن‬ ‫از ان بــرای افزایــش زیبایــی و جوان ســازی پوستشــان اســتفاده‬ ‫می کردنــد‪ .‬در متــون طــب ســنتی ایــران نیــز نســخه های مختلفــی‬ ‫بــرای گل رس وجــود دارد کــه از ان بــرای حفــظ شــادابی و‬ ‫نشــاط پوســت و مــو اســتفاده می کننــد؛ نســخه هایی کــه بســیاری‬ ‫از ان هــا جنبــه درمانــی نیــز دارد‪.‬‬ ‫ماســک گل رس از ترکیــب خــاک الــک شــده و نــرم شــده و‬ ‫گالب خالــص و طبیعــی بــه دســت می ایــد‪ .‬ماســک کــردن‬ ‫ایــن ترکیــب روی پوســت حتــی در مــواردی کــه پوســت فــرد‬ ‫حســاس و نــازک اســت موجــب تقویــت عضــات و از بیــن‬ ‫رفتــن افتادگی هــا و شل شــدگی های پوســت و ماهیچه هــای‬ ‫صــورت می شــود و بــه ایــن ترتیــب بــه پرتــر بــه نظــر رســیدن‬ ‫صــورت کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫بــرای تهیــه ایــن ماســک کافی اســت یــک قاشــق غذاخــوری گل‬ ‫رس نــرم شــده را بــا یــک قاشــق مرباخــوری گالب ترکیــب کنید‬ ‫و ان را بــه صــورت خمیــر دراوریــد‪ .‬بــرای انکــه گل کامــا بــه‬ ‫صــورت خمیــری نــرم درایــد می توانیــد ذره ذره میــزان گالب‬ ‫را افزایــش دهیــد تــا بتوانیــد از ایــن ترکیــب بــه عنــوان ماســک‬ ‫اســتفاده کنیــد ســپس کل صــورت را بــا ان خــوب پوشــش دهیــد‬ ‫و اجــازه دهیــد ایــن ماســک بــه مــدت ‪ 15‬دقیقــه روی پوســتتان‬ ‫باقــی بمانــد‪ .‬بعــد از اتمــام کار نیــز حتمــا پوســتتان را بــا اب‬ ‫خنــک بشــویید و هرگــز در طــول روز از اب گــرم بــرای شســتن‬ ‫پوســت صــورت اســتفاده نکنیــد‪.‬‬ ‫طب سوزنی‬ ‫رژیــم غذایــی و خیلــی سـریع برای‬ ‫اگــر می خواهیــد از روشــی جــز اصـاح هاد می کنیــم بــا ی ـک متخص ـص‬ ‫پــر ش ـدن صورتتــان اســتفاده کنیــد‪ ،‬پیشــن طــب ســوزنی بـرای بهتــر شـدن‬ ‫طــب ســوزنی مشــورت کنیــد‪ .‬درمانگـرانــد کالژن بیشــتر از ســوزن های‬ ‫جریــان گــردش خــون صــورت و تولی ن هــا بــا افزایـش خون رسـانی در‬ ‫ظریـف طــب ســوزنی اســتفاده می کننــد‪ .‬ارسـانی بــه افزایش و تولیــد کالژن‬ ‫ناحیــه صــورت عـاوه بــر غذارسـانی و ابـب می تـوان بــه تقویــت عضـات‬ ‫پوســت کمـک می کننــد و بــه ایــن ترتیـات کمـک کـرد‪ .‬بــا ایــن روش بــا‬ ‫صــورت و خوش فــرم شـدن ایــن عضـ کوتــاه و کمتــر از یـک مــاه بــه پر‬ ‫وانیــد در مدتــی‬ ‫کمـک طــب ســوزنی می ت ـه نظــر رســیدن ان کمـک کنیــد‪.‬‬ ‫شـدن صــورت و چاق تــر بـ‬ ‫‪65‬‬ ‫اســـــــترسچگــــــونهباعــــــث‬ ‫بیـــماریمی شــــــود؟‬ ‫نظریهبهزیستیپرما(‪)PERMA‬‬ ‫اخریـن نظـریــه مطـرح شـده در‬ ‫روان شــــناســـیمثــــــــــبــــــــــت‬ ‫در شــماره های قبــل گفتیــم کــه اســترس نوعــی‬ ‫اشــفتگی جســمی و روانــی اســت کــه بــا عالئــم‬ ‫بدنــی مثــل درد قفســه ســینه‪ ،‬درد گــردن‪ ،‬تعریــق‪،‬‬ ‫لــرزش‪ ،‬ســردرد‪ ،‬بی قــراری و‪ ...‬همــراه اســت‪.‬‬ ‫حــال بــه ایــن مطلــب می پردازیــم کــه اســترس‬ ‫چگونــه باعــث بیمــاری می شــود؟ ‬ ‫اســترس بــر عملکــرد دســتگاه عصبــی مرکــزی‬ ‫مثــل مغــز‪ ،‬نخــاع و سیســتم عصبــی خــودکار‬ ‫و سیســتم غــدد درون ریــز اثــر می گــذارد‪.‬‬ ‫سیســتم عصبــی خــودکار هورمون هــای‬ ‫اســترس مثــل کورتیــزول را ازاد می کنــد کــه‬ ‫تغییــرات فیزیولوژیــک متعــددی را در بــدن‬ ‫موجــب می شــوند و بــه دنبــال ان عملکــرد‬ ‫سیســتم ایمنــی بــدن به شــدت تحــت تاثیــر‬ ‫قــرار می گیــرد؛ بنابرایــن فــرد‪ ،‬مســتعد ابتــا بــه‬ ‫انــواع بیماری هــای عفونــی مثــل انفلوانــزا و‪...‬‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫از طرفــی تاثیــر هورمون هــای اســترس بــر‬ ‫دســتگاه های مختلــف بــدن بــه نحــوی اســت‬ ‫کــه در کوتاه مــدت بــا بســیج نیروهــا‪ ،‬بــدن را‬ ‫امــاده مقابلــه بــا اســترس پیــش امــده می کنــد‪.‬‬ ‫به عبارتــی در کوتاه مــدت بــدن از وقایــع رخ داده‬ ‫در جریــان اســترس نفــع می بــرد امــا نهایتــا بــدن‬ ‫بایــد موفــق بــه رفــع عامــل اســترس اور شــده و‬ ‫بــه حالــت عــادی بــاز گــردد‪.‬‬ ‫اگــر عامــل اســترس اور بــرای مدت طوالنــی‬ ‫ادامــه یابــد بــدن از مقابلــه خســته شــده و در ایــن‬ ‫مرحلــه اســت کــه انــواع بیماری هــای مزمــن و‬ ‫روان تنــی بــروز می کننــد؛ مثــل بیماری هــای‬ ‫قلبــی و فشــارخون‪ ،‬ســرطان ها‪ ،‬ام اس‪،‬‬ ‫بیماری هــای دســتگاه گــوارش و‪ ...‬ایــن مطلــب‬ ‫توســط دانشــمندی بنــام «هانــس ســلیه» تحــت‬ ‫عنــوان ســه مرحلــه هشــدار‪ ،‬مقاومــت و نهایتــا‬ ‫فرســودگی بــه خوبــی شــرح داده شــده اســت‪.‬‬ ‫درواقــع در همیــن مرحلــه فرســودگی اســت کــه‬ ‫دســتگاه های مختلــف بــدن اســیب های ناشــی‬ ‫از در معــرض اســترس طوالنی مــدت بــودن را‬ ‫نشــان می دهنــد‪.‬‬ ‫ســلیگمن در اولیــن نظریــه جامــع خــود در‬ ‫بــاب روان شناســی مثبت گــرا یعنــی شــادکامی‬ ‫اصیــل (‪ )۲۰۰۲‬اظهــار کــرده اســت کــه شــادکامی‬ ‫می توانــد بــه ســه عنصــر متفــاوت کــه مــا ان هــا‬ ‫را بــه خاطــر خودشــان انتخــاب می کنیــم‪ ،‬تقســیم‬ ‫شــود‪:‬‬ ‫هیجان مثبت‪ ،‬مجذوبیت و معنا‪.‬‬ ‫و هــر یــک از ایــن عناصــر و اجــزا بهتــر از‬ ‫شــادکامی قابل تعریــف و اندازه گیــری هســتند‪.‬‬ ‫ اولیــن مــورد‪ ،‬هیجــان مثبــت اســت؛ یعنــی‬ ‫انچــه احســاس می کنیــم‪ :‬لــذت‪ ،‬شــعف‪،‬‬ ‫سرمســتی‪ ،‬گرمــا‪ ،‬راحتــی و ماننــد این هــا‪ .‬کل‬ ‫زندگــی می توانــد بــا موفقیــت حــول ایــن محــور‬ ‫بچرخــد کــه می تــوان ان را «زندگــی لــذت‬ ‫بخــش» نامیــد‪.‬‬ ‫ عنصــر دوم یعنــی مجذوبیــت‪ ،‬بــه معنــای‬ ‫ســیالن اســت‪ :‬یکــی بــودن بــا موســیقی‪ ،‬توقــف‬ ‫زمــان و از دســت دادن خوداگاهــی در طــول‬ ‫انجــام یــک فعالیــت جــذاب‪ .‬نوعــی از زندگــی‬ ‫را کــه از ایــن ویژگــی برخــوردار باشــد «زندگــی‬ ‫همــراه بــا مجذوبیــت» می نامنــد‪ .‬مجذوبیــت‪،‬‬ ‫متفــاوت و حتــی گاهــی متضــاد بــا هیجــان مثبت‬ ‫اســت؛ زیــرا اگــر از افــرادی کــه احســاس ســیالن‬ ‫را تجربــه می کننــد بپرســید کــه ان هــا بــه چــه‬ ‫چیــزی فکــر می کننــد و چــه احساســی دارنــد‪،‬‬ ‫اغلــب خواهنــد گفــت‪« :‬هیچ چیــز»‪ .‬در احســاس‬ ‫ســیالن‪ ،‬مــا بــا شــیء موردنظــر یکــی می شــویم‪.‬‬ ‫ عنصــر ســوم شــادکامی «معنــا» نــام دارد‪.‬‬ ‫انســان ها بــه طــرز اجتناب ناپذیــری بــه دنبــال‬ ‫معنــا و هــدف در زندگی هســتند‪ .‬برخــورداری از‬ ‫دکتر مریم حاجی لو‬ ‫فتوت‬ ‫دکتر احمدرضا ّ‬ ‫دکترای روان شناسی صنعتی سازمانی‬ ‫پزشک و کاندیدای تخصصی‬ ‫روان شناسی سالمت‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪66‬‬ ‫«زندگــی بــا معنــا» یعنــی بــه چیــزی کــه معتقدید‬ ‫از «خــود» بزرگ تــر و مهم تــر اســت‪ ،‬متعلــق و‬ ‫در خدمــت ان باشــید و انســان تمــام نهادهــای‬ ‫اجتماعــی مثبــت را خلــق می کنــد تــا ایــن امــر‬ ‫را امکان پذیــر ســازد‪ :‬مذهــب‪ ،‬حــزب سیاســی‪،‬‬ ‫عضویــت در گــروه پیــش اهنگــی یــا خانــواده‪.‬‬ ‫ســلیگمن در ســال ‪ ۲۰۱۲‬نظریــه جدیــد خــود‬ ‫یعنــی نظریــه بهزیســتی را ارائــه داد‪ .‬بــر اســاس‬ ‫ایــن نظریــه عــاوه بــر ‪ ۳‬عامــل هیجانــات مثبت‪،‬‬ ‫مجذوبیــت و معنــا‪ ۲ ،‬عامــل روابــط مثبــت و‬ ‫دســتاوردها هــم نقــش مهمــی در شــادمانی و‬ ‫مهم تــر از ان در شــکوفایی فــرد دارنــد‪.‬‬ ‫ســال ها اســت کــه مــا نســل خــود را بــا نــام‬ ‫حیــوان اجتماعــی می شناســیم‪ ،‬بنابرایــن جــای‬ ‫تعجــب نداردکــه روابــط مثبــت یکــی دیگــر از ‪۵‬‬ ‫رکــن اساســی بهزیســتی باشــد‪.‬‬ ‫نتایــج پژوهــش طولــی ‪ ۷۰‬ســاله پرفســور‬ ‫والدینگــر (یکــی از روان شناســان مثبت گــرا)‬ ‫نشــان داده اســت کــه مهم تریــن عامــل رضایــت‬ ‫از زندگــی در طــول عمــر داشــتن روابــط مثبــت‬ ‫پایــدار بــا دیگــران اســت‪.‬‬ ‫دســتاورها‪ ،‬اخریــن مولفــه نظریــه شــکوفایی را‬ ‫تشــکیل می دهنــد‪ .‬همــه مــا انســان ها در طــول‬ ‫زندگــی در پــی بهبــود بخشــیدن بــه وضعیــت‬ ‫خــود هســتیم‪ .‬ایــن بهبــود بخشــیدن ابعــاد‬ ‫متفاوتــی از تــرک یــک عــادت بــد رفتــاری تــا‬ ‫ایجــاد یــک ویژگــی شــخصیتی مطلــوب در‬ ‫خــود و از ســعی در بــه دســت اوردن مــدارج‬ ‫تحصیلــی باالتــر تــا ازدواج بــا فــرد موردعالقه را‬ ‫دربرمی گیــرد‪ .‬ایــن بُعــد از نظریــه پیشــرفت های‬ ‫فــرد در جنبه هــای مختلــف را دربرمی گیــرد‪.‬‬ ‫ایــن نظریــه هــم اکنــون بــا نــام نظریــه پرمــا‬ ‫(‪ )PERMA‬شــناخته می شــود‪ .‬هــر کــدام از‬ ‫حــروف تشــکیل دهنده پرمــا حــرف اول نــام‬ ‫یکــی از ‪ ۵‬مولفــه تشــکیل دهنده بهزیســتی اســت‪.‬‬ ‫چگونگی تشخیص افراد دورو‬ ‫رنگ صورتشان پریده به سفیدی یا قرمز گلگون می زند‪.‬‬ ‫مردمک های چشم کامال گشاد می شود‪.‬‬ ‫شدت صدایشان بلندتر است‪.‬‬ ‫دست ها را یا زیاد حرکت می دهند یا پشت کمر مخفی می کنند‪.‬‬ ‫هنگام نشستن بر روی صندلی کمی به جلو خم می شوند‪.‬‬ ‫غالبا با لبخند صحبت می کنند‪.‬‬ ‫به شدت فراموش کارند!‬ ‫تست شخصیت شناسی‪ :‬درک شما از زندگی‬ ‫گروهــی از محققــان چینــی موفــق بــه توســعه یــک برنامــه‬ ‫هــوش مصنوعــی شــدند کــه می توانــد شــخصیت زن هــا‬ ‫را تنهــا بــا اســتفاده از نــگاه ان هــا شناســایی کنــد‪ .‬ایــن‬ ‫فنــاوری جدیــد بــا نگاه کــردن بــه ویژگی هــای صــورت‬ ‫یــک زن‪ ،‬قــادر بــه شناســایی و قــراردادن ان زن در یکــی از‬ ‫دو دســته شــخصیتی خواهــد بــود‪.‬‬ ‫دســته اول شــخصیتی «مثبــت» نام گــذاری شــده کــه بــا‬ ‫واژه هایــی ماننــد خالــص‪ ،‬قابل احتــرام و زیبــا مرتبــط‬ ‫اســت‪ ،‬درحالــی کــه دســته دوم «منفــی» نــام داشــته و‬ ‫شــامل کلمــات کلیــدی؛ ماننــد پرمدعــا‪ ،‬عشــوه گر یــا‬ ‫پُرافــاده مشــخص شــده اســت‪.‬‬ ‫ان هــا بــه هــر یــک از ایــن تصاویر یــک ویژگی شــخصیتی‬ ‫ماننــد شــیرین‪ ،‬قابل احتــرام‪ ،‬پرمدعــا یــا عشــوه گر را‬ ‫اختصــاص دادنــد‪ .‬همــ ه ایــن برچســب های عاطفــی‬ ‫توســط محققــان بــه دو گــروه مجــزا تقســیم شــدند‪.‬‬ ‫روان شناسی‬ ‫تشخیصشخصیتزنانباهوش‬ ‫مصنوعی‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫ایــن تســت ســاده بصیرتــی عمیــق دربــاره خودتــان دراختیارتان قــرار خواهد‬ ‫داد‪ .‬همچنیــن بــه شــما کمــک می کنــد تــا ذات درونــی خــود را کشــف‬ ‫نمائیــد‪ .‬یکــی از قوانیــن اساســی در اینجــا پاســخ دادن ســریع بــه تسـت ها‬ ‫اســت‪ .‬فقــط کافــی اســت تمرکــز کنیــد‪ ،‬تصــورات خــود را شــعله ور کنید و‬ ‫ایــن تســت را جــدی بگیریــد‪.‬‬ ‫‪ -1‬تصــور کنیــد کــه در کنــار جــاده ایســتاده اید‪ .‬ایــن جــاده را توصیــف‬ ‫کنیــد‪( .‬جاده ایــی خاکــی‪ ،‬بزرگ راهــی شــلوغ‪ ،‬یــا چیــز دیگــری؟)‬ ‫‪ -2‬خورشید در این لحظه کجا قرار دارد؟ (شب است یا روز؟)‬ ‫‪ -3‬بــه قــدم زدن در امتــداد جــاده ادامــه می دهیــد‪ ،‬بــه حصــار می رســید‪.‬‬ ‫ایــن حصارهــا چگونه انــد؟ از چــه ســاخته شــده اند؟ (چوبی انــد‪ ،‬ســنگی‬ ‫یــا اهنــی و یــا ‪..‬؟)‬ ‫‪ -4‬چگونه از این حصارها عبور می کنید؟‬ ‫‪ -5‬همچنــان کــه بــه قــدم زدن ادامــه می دهیــد‪ ،‬بــه‬ ‫جنــگل می رســید‪ .‬جنــگل پیــش روی را توصیــف‬ ‫کنیــد‪ .‬روشــن اســت یــا تاریــک؟ مملــو از درختــان‬ ‫صنوبــر اســت یا جنگلــی مملــو از درختــان متفاوت؟‬ ‫‪ -6‬در ایــن جنــگل مســیری وجــود دارد‪ .‬در امتــداد‬ ‫ایــن مســیر حرکــت می کنیــد‪ ،‬ناگهــان کلیــدی را‬ ‫روی زمیــن مشــاهده می کنیــد‪ .‬شــکل ظاهــری‬ ‫کلیــد چگونــه اســت؟ بــا کلیــد چــه می کنیــد؟ ان‬ ‫را برمی داریــد‪ ،‬رهایــش می کنیــد و یــا روی یــک‬ ‫درخــت اویزانــش می کنیــد؟‬ ‫‪ -7‬بــه راه خــود ادامــه می دهیــد و بــه رودخانه ایــی‬ ‫می رســید‪ .‬ایــن رودخانــه را توصیــف کنیــد؟ چــه‬ ‫می کنیــد؟ وارد اب می شــوید یــا در کنــار رودخانــه می نشــینید؟‬ ‫‪ -8‬پــس از پشــت ســر گذاشــتن رودخانــه‪ ،‬بــه خانه ایــی کــه در رویاهایتــان‬ ‫می دیدیــد‪ ،‬نزدیــک می شــوید‪ .‬مــرد یــا زن رویاهــای شــما از خانــه خــارج‬ ‫می شــود و از شــما دعــوت می کنــد تــا بــرای همیشــه بــا هــم در انجــا‬ ‫بمانیــد‪ .‬واکنــش شــما چیســت؟‬ ‫‪ -9‬دقیقــا پشــت خانــه مســیری وجــود دارد‪ .‬چــه توصیفــی از مســیر داریــد؟‬ ‫دوبــاره بــا موانــع جدیــد روبــرو می شــوید؟ چــه نــوع موانعــی؟ ایــا ایــن‬ ‫موانــع همچــون موانــع ابتــدای مســیر هســتند یــا خیــر؟‬ ‫‪ -10‬خورشید در ان لحظه کجا قرار دارد؟‬ ‫تفسیر تست‪:‬‬ ‫‪ -1‬جــاده دیــدگاه شــما از دنیــای اطــراف را بــه تصویــر می کشــد‪ .‬اگــر‬ ‫جــاده را بزرگ راهــی شــلوغ کــه ماشــین های زیــادی از ان عبــور می کننــد‪،‬‬ ‫تلقــی کرده ایــد‪ ،‬پــس فــردی بســیار فعــال‪ ،‬پرمشــغله هســتید کــه حداکثــر‬ ‫اســتفاده را از وقــت خــود بــرای کار و فراغــت می کنیــد‪ .‬اگــر جــاده را خاکی‬ ‫تصــور کردیــد‪ ،‬زندگــی ارام و ســنجیده ایی داریــد‪ .‬تــاش می کنیــد تــا‬ ‫وقایــع را کنتــرل کنیــد‪ ،‬و اجــازه نمی دهیــد تــا رونــد طبیعــی خــود را طــی‬ ‫کننــد‪ .‬جــاد ه بــا چالــه و ســنگ های ریــز حاکــی از ایــن اســت کــه چیــزی‬ ‫در زندگــی شــما را ازار می دهــد‪ .‬شــاید مســئله ایی کوچــک امــا بســیار‬ ‫ازار دهنــده باشــد‪ .‬بــه احتمــال زیــاد‪ ،‬ایــن مســئله مدت هــا اســت کــه‬ ‫شــما را مـی ازارد‪.‬‬ ‫‪ -2‬خورشــید جلوه ایــی از برنامه هــا‪ ،‬ایده هــا و اهــداف شــما اســت‪.‬‬ ‫خورشــیدی طلــوع کــرده بــدان معنــا اســت کــه در مســیر اهــداف خــود گام‬ ‫برمی داریــد‪ .‬اگــر خورشــید دقیقــا بــاالی ســر شــما اســت‪ ،‬پــس در تالشــید‬ ‫تــا اهــداف خــود را اجــرا نمائیــد‪ .‬اگــر خورشــید غــروب کــرده‪ ،‬احتمــاال بــه‬ ‫اکثــر اهــداف خــود دســت یافته ایــد‪.‬‬ ‫‪ -3‬حصــار ســمبلی از موانــع پیــش روی شــما اســت‪ .‬هــر چــه حصارهــا‬ ‫را بلندتــر تصــور نمــوده باشــید‪ ،‬بیشــتر دربــاره شکســت هایتان اغــراق‬ ‫می نمائیــد‪.‬‬ ‫‪ -4‬نحــوه برخــورد بــا حصارهــا نشــان می دهــد کــه چگونــه از موانــع‬ ‫زندگــی عبــور می کنیــد‪ .‬اگــر از حصــار بــاال برویــد‪ ،‬ان را دور بزنیــد یــا‬ ‫تــاش کنیــد کــه دری بــرای عبــور بیابیــد‪ ،‬پــس در برابــر حــل مشــکالت‬ ‫انعطاف پذیرتــر هســتید‪ ،‬تــاش می کنیــد تــا در صــورت بــروز مشــکل ان‬ ‫را بــه ســرعت و بــه اســانی برطــرف ســازید‪ ،‬امــا اگــر بــه حصارهــا ضربــه‬ ‫بزنیــد‪ ،‬فــردی بی پــروا هســتید کــه تصمیمــات انــی می گیریــد‪.‬‬ ‫‪ -5‬جنــگل‪ ،‬دنیــای درونــی شــما را نمایــان می ســازد‪.‬‬ ‫انتخــاب بیــن روشــن و تاریــک بــودن جنــگل نشــان‬ ‫می دهــد کــه چــه درکــی از زندگــی خــود داریــد‪ ،‬مثبــت‬ ‫یــا منفــی‪ .‬جنگلــی مملــو از درختان متفــاوت یعنــی فردی‬ ‫مشــتاق هســتید کــه همیشــه تــاش می کنیــد تــا چیزهــای‬ ‫جدیــد بیاموزیــد‪ .‬جنگلــی از درختــان صنوبــر دال بــر‬ ‫ذهنــی منطقــی اســت‪ .‬این گونــه افــراد‪ ،‬قابل اعتمادنــد و‬ ‫می داننــد کــه از اهــداف خــود در زندگــی اگاهنــد‪.‬‬ ‫‪ -6‬کلیــد‪ ،‬شــادی شــما در زندگــی اســت‪ .‬همــه چیــز در‬ ‫اینجــا ســاده اســت‪ .‬هــر چــه کلیــد کوچک تــر باشــد‪،‬‬ ‫رابطــه شــما بــا اطرافیــان‪ ،‬شــادی و ســامت روحــی‬ ‫از اهمیــت بیشــتری برایتــان برخــوردار اســت‪ .‬کلیــد‬ ‫بزرگ تــر حاکــی از اولویــت مســائل مــادی بــرای شــما اســت‪ .‬هرچــه کلیــد‬ ‫زیباتــر باشــد‪ ،‬توجــه بیشــتری بــه جنبه هــای زیباشــناختی زندگــی داریــد‪.‬‬ ‫انتخــاب برداشــتن کلیــد هــم نشــان می دهــد کــه شــما فرصت هــای خــود‬ ‫را غنیمــت می شــمارید‪ .‬اویختــن کلیــد بــه درخــت یــا برنداشــتن ان دال بــر‬ ‫بی توجهــی بــه موقعیت هایــی کــه در اطرافتــان فراهــم می شــود‪ ،‬اســت‪.‬‬ ‫‪ -7‬اب احساســات شــما را بــه تصویــر می کشــد‪ .‬اب ســمبلی از عشــق‬ ‫زندگــی شــما اســت‪ .‬هــر چــه اب عمیق تــر باشــد‪ ،‬احســاس عمیق تــری بــه‬ ‫عشــق خــود داریــد‪ .‬اگــر دریاچه ایــی ارام را تصــور کــرده باشــید پــس شــما‬ ‫و عشــق زندگیتــان افــرادی خونســرد هســتید‪ .‬رودخانه ایــی کــه بــه ســرعت‬ ‫در جریــان اســت و یــا ابشــار نشــان می دهــد کــه شــما فــردی احساســاتی‬ ‫هســتید و حتــی توجــه بیشــتری از عشــق خــود طلــب می کنیــد‪.‬‬ ‫نشســتن در کنــار رودخانــه نشــان می دهــد کــه بــودن در کنــار فــردی کــه‬ ‫دوســتش داریــد شــما را شــاد می کنــد‪ .‬لمــس اب یــا شــنا کــردن در رودخانه‬ ‫یــا دریاچــه می گویــد کــه بــه توجــه بیشــتری از ســوی فــرد موردعالقــه‬ ‫نیــاز داریــد‪.‬‬ ‫‪ -8‬خانــه و زن یــا مــرد رویایــی عالمتــی دال بــر ریســک پذیری شــما‬ ‫اســت‪ .‬ایــن عالمت هــا همچنیــن ارتبــاط مســتقیمی بــا مقاومــت در برابــر‬ ‫وسوســه ها دارد‪.‬‬ ‫‪ -9‬مســیر پشــت خانــه ســمبلی از زندگــی اینــده شماســت‪ .‬اگــر موانعــی در‬ ‫ان وجــود دارد‪ ،‬پــس از زندگــی گذشــته خــود درس نگرفته ایــد‪.‬‬ ‫‪ -10‬خورشــید می گویــد کــه ایــا برنامه هــای شــما بــا موفقیــت بــه ســرانجام‬ ‫می رســد یــا خیــر‪.‬‬ ‫‪67‬‬ ‫چند سم زدای زمستانی طبیعی!‬ ‫با چین وچروک خداحافظی کنید!‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪68‬‬ ‫کالژن مــاده ای اســت کــه بــه عنــوان یــک‬ ‫چســب در بــدن عمــل می کنــد و بــا‬ ‫ایــن توانایــی پوســت را از چروکیدگــی و‬ ‫اســتخوان ها را از شکســتن محافظــت می کنــد‪.‬‬ ‫مزایــای مصــرف مــواد حــاوی کالژن تنها‬ ‫بــرای اســتخوان ها و قلــب نیســت بلکــه‬ ‫بــرای پوســت بــه خصــوص زیبایــی و‬ ‫جوانــی پوســت بســیار اهمیــت دارد‬ ‫و درواقــع مــاده ای بــرای افزایــش‬ ‫اســتحکام پوســت در برابــر چــروک‬ ‫شــدن اســت‪ .‬ســالم تر و جوان تــر بــا‬ ‫پوســت صاف تــر رابطــه ای نزدیــک‬ ‫دارد و بــرای داشــتن پوســتی صــاف‬ ‫و ســالم بایســتی بــدن شــما از‬ ‫لحــاظ مــوادی همچــون کلســیم و‬ ‫پروتئیــن غنــی باشــد تــا قابلیــت‬ ‫انعطــاف بیشــتری داشــته باشــد و‬ ‫درنتیجــه بــا گــذر زمــان و افزایــش‬ ‫ســن پیــری بــه ســراغ پوســت شــما‬ ‫نیایــد‪.‬‬ ‫در واقــع هزینه هــای بــاالی از بیــن‬ ‫بــردن چــروک پوســت افــراد مربــوط بــه‬ ‫تزریــق ایــن مــاده اســت‪.‬‬ ‫کالژن‪ ،‬پروتدیــن و کلســیمی کــه بــدن شــما‬ ‫بــرای جوانــی و زیبایــی نیــاز دارد در پــای مــرغ‬ ‫وجــود دارد‪.‬‬ ‫پــای مــرغ منبــع غنــی از کلســیم‪ ،‬پروتئیــن و‬ ‫مهم تــر از همــه کالژن اســت کــه درواقــع بــا‬ ‫مصــرف ان بــه نوعــی بــدن خــود را از لحــاظ‬ ‫اســتحکام و زیبایــی بیمــه می کنــد و ایــن راز‬ ‫عالقــه چینی هــا بــه مصــرف پــای مــرغ اســت‪.‬‬ ‫چغنــدر‪ :‬سرشــار از انتی اکســیدان های قدرتمنــد اســت و به خاطــر رنــگ بنفــش بســیار تیــره‬ ‫منبــع عظیمــی از پتاســیم و فیبــر محســوب می شــود‪ .‬بــه عقیــده محققــان‪ ،‬منابــع غنــی از نیتــرات‬ ‫از قبیــل چغنــدر‪ ،‬می تواننــد تولیــد اکســیدنیترات و جریــان خــون بــه عضــات را بهبــود دهنــد‬ ‫و همچنیــن جلــوی خســتگی و درد در بــدن را بگیرنــد‪ .‬حتــی اگــر شــما ورزش نمی کنیــد و‬ ‫مرتــب باشــگاه نمی رویــد‪ ،‬چغنــدر هنــوز می توانــد اثــر مفیــدی روی ســامتی‬ ‫اعصــاب‪ ،‬کلیــه‪ ،‬کبــد و عملکــرد پانکــراس شــما داشــته باشــد‪ ،‬چراکــه‬ ‫سرشــار از ویتامیــن ث‪ ،‬فــوالت و منیزیــم اســت‪.‬‬ ‫کلــم بروکلــی‪ :‬یــک کاســه جوانــه کلــم بروکلــی بیشــتر از یــک‬ ‫پرتقــال‪ ،‬ویتامیــن ث بــرای مبــارزه بــا ســرماخوردگی دارد و‬ ‫از طرفــی سرشــار از اهــن‪ ،‬ویتامیــن کا و کلســیم اســت‪.‬‬ ‫ایندول‪-3-‬کاربینــول موجــود در کلــم موجــب ســم زدایی‬ ‫از کبــد می شــود‪.‬‬ ‫زردچوبــه‪ :‬ادویــه موردعالقــه کبــد اســت و تمامــی‬ ‫انزیم هــای الزم را بــرای ســم زدایی کبــد فراهــم می کنــد‪.‬‬ ‫کلــم پیــچ‪ :‬کلــم پیــچ ضدســرطان و دارای ترکیبــات‬ ‫انتی اکســیدان اســت کــه بــه پاک ســازی بــدن کمــک‬ ‫می کنــد‪ .‬همچنیــن اثــرات مخــرب ناشــی از اســتعمال دخانیــات‬ ‫را از بیــن می بــرد‪.‬‬ ‫زنجبیــل‪ :‬ادویــه مقــوی بــرای سیســتم گوارشــی اســت‪ .‬ترکیبــات و‬ ‫ســاختار زنجبیــل بــه گونــه ای اســت کــه بــه گــردش خــون کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫ضدالتهــاب و بــرای زخــم معــده مفیــد اســت‪ .‬دارای انتی اکســیدان بــوده و بهتریــن گیاهــی‬ ‫اســت کــه باعــث پاک ســازی سیســتم گوارشــی از ســموم می شــود‪.‬‬ ‫عســل‪ :‬مخلــوط اب ولــرم و عســل یکــی از بهتریــن مایعــات طبیعــی بــرای دفــع مــواد زائــد از‬ ‫بــدن اســت‪ .‬در واقــع عمــل دفــع ایــن مــواد زائــد بــه ســم زدایی بــدن منجــر شــده و کولــون‬ ‫را پاک ســازی و عملکــرد ان را بهبــود می دهــد‪ .‬عــاوه بــر ایــن‪ ،‬افــزودن مقــدار کمــی اب‬ ‫لیموتــرش نیــز بــه ایــن شــربت باعــث افزایــش میــزان ادرار شــده و ســامت دســتگاه ادراری را‬ ‫بــاال می بــرد‪.‬‬ ‫کران بــری‪ :‬یکــی از بیشــترین مقادیــر انتی اکســیدان را بیــن میوه هــا در اختیــار دارد‪ ،‬حتــی‬ ‫بیشــتر از چغنــدر‪ ،‬بلوبــری و توت فرنگــی‪ ،‬بــه همیــن دلیــل کاهش دهنــده تکــرر ادرار ناشــی از‬ ‫التهاب هــای عفونــی اســت‪ .‬کران بــری همچنیــن می توانــد بــا باکتری هــای مضــر مبــارزه کنــد و‬ ‫التهــاب و میــزان اســیدیته بــدن را کاهــش دهــد‪.‬‬ ‫معجونی شگفت انگیز برای درمان کلسترول و دیابت‬ ‫این نوشیدنی معجونی از کدو تنبل و عسل است‪.‬‬ ‫بــرای تهیــه ایــن نوشــیدنی طبیعــی مــواد زیــر را در مخلوط کــن بــه یــک‬ ‫معجــون تبدیــل کنیــد‪:‬‬ ‫‪ 4 -1‬یا ‪ 5‬دانه کدو تنبل‬ ‫‪ -2‬یک قاشق عسل‬ ‫‪ -3‬یک لیوان اب‬ ‫ایــن معجــون عــاوه برکاهــش کلســترول‪ ،‬در افزایــش تندرســتی قلــب و‬ ‫گــردش خــون بســیار موثــر اســت‪.‬‬ ‫همچنیــن میــزان قندخــون را بــه وضــوح تنظیــم می کنــد بــه گونــه ای کــه‬ ‫در میــان بیمــاران مبتــا بــه قندخــون تاثیــر بســیار مفیــدی بــه جــا خواهــد‬ ‫گذاشــت‪.‬‬ ‫کارشناســان تغذیــه توصیــه می کننــد بــرای رســیدن بــه نتایــج مطلــوب و بــه‬ ‫تعبیــر انــان شــگفت انگیز ایــن نوشــیدنی‪ ،‬فــرد بایــد دس ـت کم یــک مــاه ان‬ ‫را مصــرف کنــد‪.‬‬ ‫نکات تغذیه ای مهم‬ ‫محققــان همــواره بــر اهمیــت تغذیــه مناســب و‬ ‫رژیــم ســالم تاکیــد کرده انــد امــا از انجــا کــه‬ ‫تنــوع مــواد غذایــی بســیار زیــاد اســت همــواره‬ ‫ســواالت مختلفــی دربــاره نحــوه غــذا خــوردن‬ ‫و تاثیــر ترکیــب مــواد غذایــی مطــرح می شــود‬ ‫کــه در ایــن مطلــب بــه بررســی نکاتــی در ایــن‬ ‫زمینــه می پردازیــم‪.‬‬ ‫‪ - 1‬مصرف همزمان شیر و ماهی‬ ‫برخــی معتقدنــد ایــن ترکیــب باعــث ظاهــر‬ ‫شــدن لکه هــای پوســتی می شــود امــا هیــچ‬ ‫علــت علمــی وجــود نــدارد کــه مصــرف‬ ‫همزمــان شــیر و ماهــی منــع شــده باشــد‪.‬‬ ‫دســتورهای غذایــی زیــادی وجــود دارد کــه در‬ ‫ان از ترکیــب ماهــی و شــیر اســتفاده شــده و‬ ‫هیــچ مشــکلی هــم بــه وجــود نیامــده اســت‪.‬‬ ‫‪ - 2‬مصرف اب هنگام غذا خوردن‬ ‫اگرچــه مصــرف اب باعــث احســاس ســیری‬ ‫می شــود‪ ،‬امــا بــه رونــد گــوارش اســیب‬ ‫نمی رســاند‪ .‬مگــر اینکــه در حجــم زیــاد و بــا‬ ‫اختــاف دمــای بســیار نســبت بــه مــواد غذایــی‬ ‫مصــرف شــود‪.‬‬ ‫تغذیه‬ ‫‪ - 6‬ایــا مصــرف شــکالت کاکائویــی باعــث‬ ‫بــروز اکنــه می شــود؟‬ ‫ایــن بــاور بــه قــدری شــایع اســت کــه والدیــن‬ ‫و نوجوانــان ان را قبــول کرده انــد امــا هیــچ‬ ‫ادلــه علمــی ان را ثابــت نکــرده اســت‪ .‬در‬ ‫بســیاری از مــوارد مصــرف غذاهــای مختلــف‪،‬‬ ‫علــت بــروز جــوش یــا اکنــه اســت و شــاید‬ ‫یکــی از مــواد حساســیت زا شــکالت کاکائویــی‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫‪ - 7‬ایــا مصــرف شــیر و زعفــران روی رنــگ‬ ‫پوســت کــودک تاثیــر می گــذارد؟‬ ‫رنــگ پوســت نــوزاد بــه وراثــت ارتبــاط دارد‬ ‫و مصــرف متعــادل ایــن مــواد تاثیــری در رنــگ‬ ‫پوســت نــدارد‪.‬‬ ‫ﻫﺮﭼﻪ ﺳﻦ ﺑﺎﻻﺗﺮ مـی رود‪ ،‬اﺣﺘﻤﺎل ﺗﺤﻠﻴﻞ و ﭘﻮک ‬ ‫ﺷﺪن اســتخوان ها ﺑﻴﺸﺘﺮ می شــود ﻛﻪ اﻟﺒﺘﻪ ﻣﺎ ‬ ‫نمی توانیــم از اﻳﻦ رخــداد ﻛﺎﻣﻼ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی ﻛﻨﻴﻢ ‬ ‫اﻣﺎ می توانیــم‪:‬‬ ‫ از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻮاد ﻏﺬاﻳﻲ ﻛﻪ ﻛﻠﺴﻴﻢ ﻓﺮاوان دارﻧﺪ ‬ ‫ﻣﺜﻞ ﻣﻮاد ﻟﺒﻨﻲ و ﻣﻴﻮه و ســبزی ها روﻧﺪ ان را‬ ‫ﻛﻨﺪﺗﺮ ﻛﻨﻴﻢ و ﺑﺎزﺳﺎزی اﺳـﺘﺨﻮان هــا را ﺗﺎ ﺣﺪی‬ ‫ســریع تر ﻛﻨﻴﻢ‪.‬‬ ‫ اﻟﺒﺘﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ در ﻛﻨﺎر اﻳﻦ ﺗﻐﺬﻳﻪ می توانــد‬ ‫ﻛﻤﻚ ﻣﺆﺛﺮی ﺑﺎﺷﺪ‪ .‬ﻳﻌﻨﻲ ﻛﻠﺴﻴﻤﻲ ﻛﻪ وارد ﺑﺪن‬ ‫می شــود‪ ،‬ﺟﺬب و ﺗﻤﺮﻛﺰ ان در اﺳﺘﺨﻮان ﻳﻚ ‬ ‫دوره ﻳﺎ ﮔﺮدش ﺧﺎص دارد و اﻧﺠﺎم اﻳﻦ ﮔﺮدش‬ ‫ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻓﺮدی ﺑﺴﺘﮕﻲ دارد‪.‬‬ ‫ ﻳﻚ ﻋﺎﻣﻞ دﻳﮕﺮ ﻧﻮر اﻓﺘﺎب اﺳﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ‬ ‫ﻛﻪ در ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺎز و در ﻣﻌﺮض ﺗﺎﺑﺶ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ‬ ‫ﻧﻮر اﻓﺘﺎب ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﻃﺮز چشــمگیری ﻧﺴﺒﺖ ‬ ‫ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ در ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺴﺘﻪ و ﺑﺪون اﻓﺘﺎب‬ ‫زﻧﺪﮔﻲ ﻳﺎ ﻛﺎر می کننــد‪ ،‬از ﻧﻈﺮ ﺗﺤﻠﻴﻞ رﻓﺘﻦ ‬ ‫اســتخوان ها و ﻣﺸﻜﻼت ﻋﻀﻼﻧﻲ و اﺳﺘﺨﻮاﻧﻲ ‬ ‫و ﭘﻴﺮی زودرس ﺗﻔﺎوت دارﻧﺪ‪ .‬ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ ‬ ‫راز ﺟﻮان ﻣﺎﻧﺪن و ﺣﻔﻆ ﺳﻼﻣﺖ اســتخوان ها‬ ‫و ﻋﻀﻼت و ﻣﻔﺎﺻﻞ در ﺳﻪ ﻛﻠﻤﻪ اﺳﺖ؛ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ‪،‬‬ ‫ﻛﻠﺴﻴﻢ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻮاد ﻏﺬاﻳﻲ و ﻧﻮر اﻓﺘﺎب‪.‬‬ ‫در ﺻﻮرت ﺗﻤﺎس ﻛﺎﻓﻲ ﺑﺎ ﻧﻮر اﻓﺘﺎب‪ ،‬هیچ گونــه‬ ‫ﻣﻜﻤﻞ تغذیــه ای ﺧﺎﺻﻲ ﺟﻬﺖ ﺗﺄﻣﻴﻦ وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ ‪D‬‬ ‫ﺿﺮورت ﻧﺨﻮاﻫﺪ داﺷﺖ‪ .‬وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ ‪ D‬اﺛﺮات ﺧﻮد‬ ‫را ﺑﺮ روی اﺳﺘﺨﻮان‪ ،‬روده و ﻏﺪد ﭘﺎراﺗﻴﺮوﻳﻴﺪ ‬ ‫اﻋﻤﺎل می کنــد ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻣﺘﺎﺑﻮﻟﻴﺴﻢ ﻛﻠﺴﻴﻢ و‬ ‫ﻓﺴﻔﺮ را ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻛﻨﺪ‪.‬‬ ‫اﻓﺰاﻳﺶ ﺳﻦ‪ ،‬ﻇﺮﻓﻴﺖ ﭘﻮﺳﺖ در ﺗﻮﻟﻴﺪ وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ‪ D‬‬ ‫را ﻛﺎﻫﺶ می دهــد‪ .‬اﻳﻦ ﻛﺎﻫﺶ ﭘﺲ از ﺳﻦ ‪70‬‬ ‫ﺳﺎﻟﮕﻲچهــار ﺑﺮاﺑﺮ اســت‪.‬‬ ‫ ﺿﺪ افتاب هــای ﻣﻮﺿﻌﻲ می تواننــد ﺗﻮﻟﻴﺪ ‬ ‫وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ ‪ D‬را ﻛﺎﻫﺶ ﻳﺎ ﻛﺎﻣﻼ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻛﻨﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﺗﻤﺎس هــای ﺗﺼﺎدﻓﻲ ﺑﺎ ﻧﻮر اﻓﺘﺎب در اﻏﻠﺐ ﻣﺮدم‪،‬‬ ‫ﻣﻘﺪار ﻛﺎﻓﻲ وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ ‪ D‬اﻳﺠﺎد می کنــد‪.‬‬ ‫در اﻓﺮاد میان ســال ﺗﻤﺎس ﺻﻮرت‪ ،‬دﺳﺖ و‬ ‫اﻧﺪام ﻓﻮﻗﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﻣﻘﺎدﻳﺮ ﻛﻤﺘﺮ از ﺣﺪ ارﻳﺘﻤﺎﺗﻮی‬ ‫ﭘﻮﺳﺖ (ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻗﺒﻞ از ﻗﺮﻣﺰی ﭘﻮﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای‬ ‫اﻓﺮاد ﻣﺨﺘﻠﻒ زﻣﺎن ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ دارد) ﺑﻪ ﺻﻮرت ‪2‬‬ ‫تــا ‪ 3‬ﺑﺎر در ﻫﻔﺘﻪ ﻛﻔﺎﻳﺖ می کنــد؛ اﻟﺒﺘﻪ در ﻃﻮل‬ ‫فصل هــای ﺳﺮد ﺳﺎل ﻛﻪ زاوﻳﻪ ﺧﻮرﺷﻴﺪ اﻓﺰاﻳﺶ ‬ ‫می یابــد‪ ،‬ﻧﻮر اﻓﺘﺎب ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺑﺶ ﺑﺎ زاوﻳﻪ ﺑﺎﻻ‪،‬‬ ‫ﻛﺎراﻳﻲ ﻻزم را ﻧﺪاﺷﺘﻪ و ﻧﻴﺎز اﺳﺖ در اﻳﻦ ﻓﺼﻮل‬ ‫ﻣﺪت ﺑﻴﺸﺘﺮی در ﻣﻌﺮض ﻧﻮر ﺧﻮرﺷﻴﺪ ﺑﻮد و ﻳﺎ ‬ ‫از ﻏﺬاﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺟﻬﺖ ﺗﺄﻣﻴﻦ وﻳﺘﺎﻣﻴﻦ ‪ D‬ﺑﺪن‬ ‫اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮد‪.‬‬ ‫اﻓﺮاد ﻣﺴﻦ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻣﺸﻮرت ﭘﺰﺷﻚ از‬ ‫مکمل هــای ﻣﻨﺎﺳﺐ اﺳﺘﻔﺎده ﻛﻨﻨﺪ‪.‬‬ ‫دانشــمندان بــرای حفــظ محصــوالت‬ ‫کشــاورزی از شــر ویــروس و حشــرات‪،‬‬ ‫به طــور ژنتیکــی تغییراتــی در ان هــا ایجــاد‬ ‫می کننــد‪ .‬اناناس هــای صورتــی در کاســتاریکا‬ ‫تولیــد می شــوند‪ .‬دلیــل ایــن تغییــر ژنتیکــی‬ ‫حفاظــت از محصــول در برابــر بیمــاری یــا‬ ‫افــت نبــوده‪ ،‬بلکــه صرفــا شــرکت «دل مونتــه»‬ ‫کــه تولیدکننــده محصــوالت کشــاورزی اســت‪،‬‬ ‫تصمیــم گرفتــه میــوه ای بــه رنــگ صورتــی‬ ‫بــه بــازار عرضــه کنــد‪ .‬انانــاس صورتــی یــا‬ ‫‪ ANANAS COMOSUS‬از نظــر ژنتیکــی‬ ‫دسـت کاری شــد تــا ســطح لیکوپــن ان (نوعــی‬ ‫رنگدانــه مفیــد) افزایــش یافــت‪ .‬رنــگ قرمــز‬ ‫گوجه فرنگــی و هندوانــه نیــز بــه دلیــل وجــود‬ ‫همیــن رنگدانــه اســت‪ .‬شــرکت «دل مونتــه» از‬ ‫ســال ‪ ۲۰۰۵‬میــادی مشــغول کار روی تولیــد‬ ‫انانــاس صورتــی بــوده اســت‪ ،‬امــا ســازمان‬ ‫غــذا و دارو امریــکا بــه تازگــی اجــازه ورود‬ ‫ایــن محصــول بــه بــازار را صــادر کــرده اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪ - 3‬ایــا پــس از صــرف غــذا می تــوان میــوه‬ ‫خــورد؟‬ ‫کارشناســان معتقدنــد مصــرف میــوه بالفاصلــه‬ ‫پــس از صــرف غــذا‪ ،‬ناراحتــی گوارشــی ماننــد‬ ‫نفــخ و اســیدیته بــه وجــود مـی اورد‪ .‬عــاوه بــر‬ ‫ان‪ ،‬میــوه مانــع هضــم بعضــی از مــواد مغــذی‬ ‫می شــود‪ .‬بنابرایــن مصــرف میــوه را بــه یــک‬ ‫ســاعت پــس از صــرف غــذای ســنگین موکــول‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫‪ - 4‬ایا شام خوردن باعث چاقی می شود؟‬ ‫اینکــه چــه زمانــی غــذا می خوریــد باعــث‬ ‫چاقــی نمی شــود بلکــه اینکــه چــه می خوریــد‬ ‫و چنــد کالــری مصــرف می کنیــد باعــث چاقــی‬ ‫می شــود‪ ،‬امــا بایــد بــه ایــن نکتــه توجــه‬ ‫داشــت کــه دیــر خــوردن غــذا در هنــگام شــب‬ ‫یــک عــادت ناســالم اســت و اختــال خــواب‬ ‫ایجــاد می کنــد‪.‬‬ ‫‪ - 5‬ایــا می تــوان بالفاصلــه پــس از غــذا‬ ‫خــوردن شــنا کــرد؟‬ ‫مــردم بــر ایــن باورنــد کــه هنــگام هضــم‬ ‫غــذا‪ ،‬خــون در معــده جریــان پیــدا می کنــد و‬ ‫جریــان خــون در عضــات کاهــش می یابــد‬ ‫و ایــن امــر بــه گرفتگــی عضلــه می انجامــد‬ ‫و احتمــال غــرق شــدن فــرد وجــود دارد‪ ،‬امــا‬ ‫متخصصــان می گوینــد‪ ،‬هــر فعالیــت شــدید‬ ‫دیگــر هــم بالفاصلــه پــس از غــذا خــوردن بــه‬ ‫اســتفراغ و گرفتگــی عضلــه منجــر می شــود‪.‬‬ ‫پوکی اﺳﺘﺨﻮان و ﻧﻘﺶ ﺗﻐﺬﻳﻪ‬ ‫اناناس های صورتی به بازار می ایند‬ ‫‪69‬‬ ‫محمدرضا موحد‬ ‫دارنده مدال نقره المپیاد کشوری‬ ‫و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی‬ ‫چـاشـت‬ ‫نوشیدنیسرد‪:‬اسموتیموزوکیوی‬ ‫ساالد لبو و کینوا‬ ‫مواد الزم‬ ‫دانه کینوا‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫لوبیای سویا‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫خالل بادام یا تخمه کدو (بوداده)‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫چغندر‪ 1 :‬عدد متوسط‬ ‫هویج‪ 1 :‬عدد متوسط‬ ‫اسفناج‪ 2 :‬پیمانه‬ ‫اووکادو‪ 1 :‬عدد‬ ‫مواد الزم برای سس‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪70‬‬ ‫سرکه سیب‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫ابلیمو‪ ،‬روغن زیتون‪ 2 : ،‬قاشق غذاخوری‬ ‫عسل یا شربت افرا‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫نعناع یا گشنیز خرد شده‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫سس خردل‪ 1/2 :‬تا ‪ 1‬قاشق چایخوری‬ ‫نمک‪ 1/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫فلفل سیاه‪ :‬به مقدار الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتــدا کینــوا را شســته و اب کشــی کــرده و‬ ‫بعــد بــا یــک پیمانــه اب در قابلم ـه ای بریزیــد‬ ‫و بگذاریــد تــا کمــی به جــوش ایــد ســپس‬ ‫درب قابلمــه را گذاشــته‪ ،‬حــرارت را کاهــش‬ ‫دهیــد و بــه مــدت ‪ 15‬دقیقــه دیگــر پختــن را‬ ‫ادامــه دهیــد‪ .‬بعــد از ایــن مــدت‪ ،‬قابلمــه را از‬ ‫روی حــرارت برداشــته و بگذاریــد کینواهــا بــه‬ ‫مــدت ‪ 5‬دقیقــه خنــک شــوند (داخــل همــان‬ ‫قابلمــه بــا درب بســته) ســپس درب قابلمــه‬ ‫را برداشــته و اب اضافــی ان را خــارج کنیــد‪.‬‬ ‫لوبیاهــای ســویا را نیــز در قابلمــه ای از اب‬ ‫بجوشــانید تــا کمــی نــرم شــوند و بعــد ان‬ ‫را کنــار بگذاریــد تــا خنــک شــود‪.‬‬ ‫لبــو و هویــج را بــه قطعــات دلخــواه برش‬ ‫دهیــد یــا رنــده کنیــد و ان هــا را بــا خــال‬ ‫بــادام‪ ،‬بــرگ اســفناج خــرد شــده‪ ،‬لوبیــای‬ ‫ســویا‪ ،‬کینــوا و اووکادو در ظــرف مــورد نظر‬ ‫بــرای ســرو بریزیــد و کمــی نمــک و فلفــل‬ ‫بــه ان اضافــه کنیــد‪ .‬بــرای تهیــه ســس‪ ،‬تمــام‬ ‫مــواد الزم را باهــم مخلــوط کنیــد و بــا ســاالد‬ ‫ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬گیــاه کینــوا بــه نام هــای برنــج اینــکا‬ ‫و خاویــار گیاهــی نیــز معــروف اســت‪ ،‬فاقــد‬ ‫گلوتــن اســت و به عنــوان حجم دهنــده‬ ‫پروتئینــی در ســاالدها و دیگــر غذاهــا اســتفاده‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫کیوی خرد و فریزشده‪ 6-5 :‬عدد‬ ‫موز خرد و فریزشده‪ 2 :‬عدد بزرگ‬ ‫اسفناج تازه‪ 1 :‬دسته‬ ‫ماست یونانی‪ 240 :‬گرم‬ ‫شیر‪ 120 :‬میلی لیتر‬ ‫طرز تهیه‬ ‫کیــوی‪ ،‬اســفناج و نصــف شــیر را در‬ ‫مخلوط کــن باهــم مخلــوط کنیــد تــا مایــع‬ ‫صــاف و یکدســتی ایجــاد شــود (ممکــن‬ ‫اســت چندبــار نیــاز داشــته باشــید تــا مــواد را‬ ‫از کناره هــای محفظــه بلنــدر بــه داخــل جمــع‬ ‫کنیــد) ســپس ان را در لیــوان موردنظــر بــرای‬ ‫ســرو بریزیــد‪ .‬در مرحلــه بعــد مــوز‪ ،‬ماســت‬ ‫یونانــی و بقیــه شــیر را در بلنــدر باهــم مخلــوط‬ ‫کنیــد و بعــد ان را روی مخلــوط کیــوی در‬ ‫لیــوان بریزیــد و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫نوشیدنیگرم‪:‬هات چاکلتمخلوط‬ ‫مواد الزم‬ ‫خامه پرچرب‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫شیر‪ 3 :‬پیمانه‬ ‫شکر قهوه ای‪ 3-2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫عصاره وانیل‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫شکالت نیمه شیرین (خرد شده)‪ 170 :‬گرم‬ ‫شکالت شیری (خرد شده)‪ 113 :‬گرم‬ ‫بستنی با طعم دلخواه‪ 1 :‬لیتر‬ ‫نمک‪ :‬یک پینچ‬ ‫سس شکالت‪ ،‬شکالت تخته ای رنده شده‪ :‬برای‬ ‫تزیین‬ ‫طرز تهیه‬ ‫خامــه‪ ،‬شــیر‪ 2 ،‬قاشــق شــکر قهــوه ای‪ ،‬وانیــل و‬ ‫نمــک را در شــیرجوش روی حــرارت متوســط‬ ‫باهــم مخلــوط کنیــد و بگذاریــد تــا به جــوش‬ ‫ایــد (گاهــی ان را به هــم بزنیــد) ســپس از روی‬ ‫حــرارت برداشــته و شــکالت های خــرد شــده‬ ‫را بــه ان اضافــه کنیــد‪ ،‬مــواد را خــوب به هــم‬ ‫بزنیــد تــا شــکالت اب شــود‪ .‬مــزه ان را تســت‬ ‫کنیــد و در صــورت نیــاز مقــداری دیگــر شــکر‬ ‫بــه ان اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫در لیــوان موردنظــر بــرای ســرو‪ 3-2 ،‬اســکوپ‬ ‫بســتنی بگذاریــد‪ ،‬هات چاکلــت را روی بســتنی‬ ‫بریزیــد و بــا ســس شــکالت‪ ،‬خامــه فرم گرفتــه‬ ‫و مقــداری شــکالت رنده شــده‪ ،‬روی ان را‬ ‫تزییــن و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫ترشی خرما و لیمو‬ ‫مواد الزم‬ ‫لیموترش‪ 10 :‬عدد‬ ‫خرما خرد شده‪ 100 :‬گرم‬ ‫زنجبیل خرد شده‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫سیر خرد شده‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پودر چیلی‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پودر زردچوبه‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫فلفل سبز خرد شده‪ 5 :‬عدد‬ ‫دانه خردل‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫تخم شنبلیله‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫سرکه‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫روغن کنجد‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫نمک‪ :‬به میزان الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫فــر را بــا حــرارت ‪ 175‬درجــه ســانتیگراد‬ ‫روشــن کنیــد و کــف قالــب مناســب فــر یــک‬ ‫کاغذروغنــی بیندازیــد‪.‬‬ ‫در کاســه ای مــوز‪ ،‬خرمالــو‪ ،‬عصــاره وانیــل‪،‬‬ ‫دارچیــن و هــل را بــا هــم مخلــوط کنید ســپس‬ ‫جــو دوســر‪ ،‬تخمــه کتــان و نارگیــل رنده شــده‬ ‫را اضافــه و مــواد را خــوب بــا هــم مخلــوط‬ ‫کنیــد و در اخــر کشــمش ها را نیــز بــه مــواد‬ ‫اضافــه کنیــد‪ .‬از مــواد یــک اســکوپ برداشــته و‬ ‫در قالــب فــر بگذاریــد‪ .‬بیــن کوکی هــا حداقــل‬ ‫‪ 2/5‬ســانتیمتر فاصلــه بگذاریــد‪ .‬خمیــر کمــی‬ ‫چســبناک اســت امــا بایــد موقــع اســکوپ زدن‬ ‫شــکل بگیــرد؛ اگــر خمیــر شــما خیلــی خیــس‬ ‫و شــل بــود‪ ،‬مقــداری دیگــر جــو بــه ان اضافــه‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫کوکی هــا را بــه مــدت ‪ 18‬تــا ‪ 20‬دقیقــه در فــر‬ ‫بپزیــد تــا روی ان هــا قهوه ای رنــگ و برشــته‬ ‫شــود‪ .‬پــس از پخــت اجــازه دهیــد بــه مــدت‬ ‫‪ 10‬دقیقــه کوکی هــا خنــک شــوند ســپس بــا‬ ‫کفگیــر ان هــا را از قالــب جــدا کنیــد‪.‬‬ ‫ایــن کوکی هــا را می توانیــد ‪ 2‬تــا ‪ 3‬روز در‬ ‫ظــرف درب بســته ای در یخچــال نگهــداری‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫رب کاری قرمز‬ ‫مواد الزم‬ ‫پیاز خرد شده‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫فلفل چیلی قرمز (تازه یا خشک شده)‪ 4 :‬عدد‬ ‫سیر‪ 4 :‬حبه‬ ‫زنجبیل ریزشده‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫سس کچاپ‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫زیره سابیده شده‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫گشنیز ساطوری شده‪ 3/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫فلفل سفید سابیده شده‪ 1/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫شکر‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پودر چیلی (بسته به ذائقه)‪ 1 :‬تا ‪ 2‬قاشق‬ ‫غذاخوری‬ ‫ابلیموی تازه‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫نمک‪ :‬به میزان الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫تمــام مــواد را در غذاســاز ریختــه و باهــم‬ ‫مخلــوط کنیــد تــا رب یکدســتی ایجــاد شــود‪.‬‬ ‫اگــر مــواد خیلــی ســفت شــد‪ ،‬کمــی اب بــه ان‬ ‫اضافــه کنیــد تــا راحت تــر مخلــوط شــود‪ .‬اگــر‬ ‫از چیلــی خشک شــده اســتفاده می کنیــد‪ ،‬قبــل‬ ‫از مصــرف ان را ‪ 15‬دقیقــه در اب بخیســانید‪.‬‬ ‫توجــه کنیــد کــه رب در ایــن مرحلــه طعــم‬ ‫بســیار قــوی ای دارد‪ .‬ایــن رب در فراینــد پختــن‬ ‫غذاهــا رنــگ قرمزتــری پیــدا می کنــد‪.‬‬ ‫منو مکمل‬ ‫مواد الزم‬ ‫موز له شده‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫پالپ خرمالو‪ 3 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫عصاره وانیل‪ 1/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پودر دارچین‪ 1/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫هل سابیده شده‪ :‬کمی‬ ‫جو دوسر‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫تخمه کتان سابیده شده‪ 2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫نارگیل رنده شده‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫کشمش خرد شده‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫لیموهــا را کامــا بشــویید و خشــک کنیــد‪ .‬در‬ ‫قابلم ـه ای اب را به جــوش اوریــد و لیموهــا را‬ ‫بــه ان اضافــه کنیــد و بــه مــدت ‪ 2‬دقیقــه ان هــا‬ ‫را بخارپــز کنیــد و بگذاریــد لیموهــا خنــک‬ ‫شــوند‪ ،‬بعــد هــر لیمــو را بــه ‪ 4‬قســمت تقســیم‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫در ماهیتابــه ای ‪ 2‬قاشــق روغــن بریزیــد و‬ ‫دانه هــای خــردل و شــنبلیله را کمــی در ان‬ ‫تفــت دهیــد ســپس ســیر‪ ،‬زنجبیــل و فلفــل‬ ‫ســبز را اضافــه کنیــد‪ .‬مــواد را باهــم تفــت‬ ‫دهیــد تــا قهوه ای رنــگ شــود و ان را کنــار‬ ‫بگذاریــد‪.‬‬ ‫بقیــه روغــن را در تابــه ای حــرارت دهیــد و‬ ‫خرماهــا را اضافــه کنیــد‪ .‬پختــن را ادامــه دهیــد‬ ‫تــا خرماهــا نــرم شــوند ســپس ان هــا را از تابــه‬ ‫خــارج کــرده و کنــار بگذاریــد‪.‬‬ ‫در همــان تابــه و روغنــی کــه در ان اســت‪،‬‬ ‫پــودر چیلــی و زردچوبــه را باهــم تفــت دهیــد‬ ‫تــا بــه رنــگ قرمــز تیــره درایــد و بعد ســرکه را‬ ‫اضافــه کنیــد و بگذاریــد تــا مخلــوط به جــوش‬ ‫ایــد‪ .‬وقتــی ســرکه شــروع بــه جوشــیدن‬ ‫کــرد‪ ،‬زنجبیــل‪ ،‬ســیر‪ ،‬فلفــل ســبز و خرمــای‬ ‫پخته شــده را بــه ان اضافــه کنیــد و مــواد را‬ ‫کامــا باهــم مخلــوط کنیــد و بعــد لیموهــا را‬ ‫بــا کمــی نمــک و فلفــل اضافــه کنیــد و از روی‬ ‫حــرارت برداریــد‪ .‬ترشــی مقــوی شــما امــاده‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫کوکی صبحانه موز و خرمالو‬ ‫‪71‬‬ ‫سوپ کدوحلوا�یی‬ ‫بولگوگی‬ ‫مواد الزم‬ ‫گوشت راسته گوسفند‪ 900 :‬گرم‬ ‫سیر له شده‪ 5 :‬حبه‬ ‫پیاز‪ 1 :‬عدد متوسط‬ ‫گالبی‪ 1 :‬عدد‬ ‫سیب‪ 1 :‬عدد‬ ‫سویا سس‪ 2/3 :‬پیمانه‬ ‫روغن کنجد‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫شکر‪ 2 :‬تا ‪ 4‬قاشق غذاخوری‬ ‫پیازچه خردشده‪ 2 :‬عدد‬ ‫نمک و فلفل‪ :‬به میزان الزم‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪72‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫گوشــت را بــه صــورت خاللــی بــرش دهیــد‪،‬‬ ‫ســیب را رنــده کنیــد و اب ان را روی‬ ‫گوشــت ها بریزیــد‪ .‬پیــاز و گالبــی را در‬ ‫کاسـه ای رنــده کنیــد و بــا ســویا ســس و ســیر‬ ‫مخلــوط کنیــد‪ .‬بســته بــه ذائقــه خــود بــرای‬ ‫شــیرین بــودن مــواد‪ ،‬مقــداری شــکر نیــز بــه‬ ‫ان اضافــه کنیــد‪ ،‬بعــد گوشــت ها را بــه مــواد‬ ‫اضافــه کنیــد ســپس روغــن کنجــد‪ ،‬پیازچــه و‬ ‫فلفــل ســیاه را روی ان بریزیــد و گوش ـت ها را‬ ‫‪ 1‬تــا ‪ 2‬دقیقــه بــا مــواد مرینــت ماســاژ داده تــا‬ ‫تمــام ان هــا بــه مواد اغشــته شــوند ســپس روی‬ ‫کاســه را بــا ســلفون بپوشــانید و ان را بــه مــدت‬ ‫چندســاعت یــا در طــول شــب در یخچــال‬ ‫بگذاریــد تــا گوش ـت ها کامــا مــزه دار شــوند‪.‬‬ ‫بعــد از ایــن زمــان گوشــت ها را روی گریــل‬ ‫یــا تابــه ای نچســب و بــدون روغــن بپزیــد‪.‬‬ ‫نکتــه‪ :‬بولگوگــی نوعــی غــذای ُکــره ای اســت‬ ‫کــه بــا گوشــت تهیــه شــده و بــا برنــج یــا‬ ‫ســبزیجات ســرو می شــود‪ .‬می توانیــد ایــن‬ ‫گوشــت ها را بــا کاهــو بپیچیــد و بــا ســس‬ ‫دلخــواه مصــرف کنیــد‪.‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫روغن زیتون یا روغن نارگیل‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫کدوحلوایی مکعبی خرد شده‪ 3 :‬پیمانه‬ ‫پیاز زرد خرد شده‪ 1 :‬عدد متوسط‬ ‫سیر خرد شده‪ 4 :‬حبه‬ ‫رب کاری قرمز‪ 2 :‬تا ‪ 3‬قاشق غذاخوری‬ ‫گشنیز ساطوری شده‪ 2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫زیره سبز‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫نمک‪ 1/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پرک فلفل قرمز‪ 1/8 :‬قاشق چایخوری‬ ‫ابلیموی تازه‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫عصاره سبزیجات‪ 4 :‬پیمانه‬ ‫شیرنارگیل پرچرب‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫پرک نارگیل‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫طرز تهیه‬ ‫روغــن را در قابلمــه ای بریزیــد تــا داغ شــود‬ ‫و بعــد کدوحلوایــی‪ ،‬پیــاز‪ ،‬ســیر‪ ،‬رب کاری‪،‬‬ ‫گشــنیز‪ ،‬زیــره‪ ،‬نمــک و پــرک فلفل قرمــز را‬ ‫بــه ان اضافــه کنیــد‪ .‬مــواد را باهــم مخلــوط‬ ‫کنیــد و پختــن را بــه مــدت ‪ 8‬تــا ‪ 10‬دقیقــه‬ ‫ادامــه دهیــد تــا پیــاز تــرد و نــرم شــود ســپس‬ ‫عصــاره ســبزیجات را اضافــه کنیــد و بگذاریــد‬ ‫تــا مخلــوط به جــوش ایــد بعــد حــرارت را‬ ‫کــم کــرده و پختــن را بــه مــدت ‪ 15‬تــا ‪20‬‬ ‫دقیقــه دیگــر ادامــه دهیــد تــا کــدو کامــا نــرم‬ ‫شــود‪.‬‬ ‫در حینــی کــه ســوپ درحــال امــاده شــدن‬ ‫اســت‪ ،‬پــرک نارگیــل را در تابــه ای روی‬ ‫حــرارت متوســط تفــت دهیــد تــا برشــته و‬ ‫عطــر ان ازاد شــود و بعــد ان را کنــار بگذاریــد‬ ‫تــا خنــک شــود‪.‬‬ ‫ســوپ امــاده و کمــی خنــک شــده را در‬ ‫مخلوط کــن ریختــه و مــواد را کامــا پــوره‬ ‫کنیــد و بــه ظــرف موردنظــر بــرای ســرو منتقــل‬ ‫کنیــد‪ .‬ابلیمــو را روی ســوپ بریزیــد و در‬ ‫صــورت نیــاز کمــی دیگــر نمــک اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫بــا یــک قاشــق شــیرنارگیل را به صــورت‬ ‫خطــوط نامنظــم روی ســوپ بریزیــد و ان را‬ ‫بــا پــرک نارگیــل بــوداده و بــرگ گشــنیز تزییــن‬ ‫و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫مرغسیرعسلی‬ ‫مواد الزم‬ ‫ران مرغ بدون استخوان‪ 6-4 :‬عدد‬ ‫سیر خرد شده‪ 3 :‬قاشق چایخوری‬ ‫سویا سس‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫عسل‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫سس کچاپ‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫ریحان خشک‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫پرک فلفل قرمز‪ 1 :‬و ‪ 1/2‬قاشق چایخوری‬ ‫پیازچه‪ :‬برای تزیین‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتدا مرغ ها را در ارام پز بگذارید‪.‬‬ ‫در کاسـه ای ســویا ســس‪ ،‬عســل‪ ،‬کچــاپ‪ ،‬ســیر‪،‬‬ ‫ریحــان و پــرک فلفــل قرمــز را باهــم مخلــوط‬ ‫کنیــد و روی مرغ هــا بریزیــد و بــه مــدت ‪ 4‬تــا ‪5‬‬ ‫ســاعت ان هــا را بپزیــد‪ .‬بعــد از ‪ 4‬ســاعت میــزان‬ ‫پخته شــدن را چــک کنیــد‪ ،‬درصورتی کــه نیــاز‬ ‫بــه پخــت بیشــتر داشــت‪ ،‬پختــن را ادامــه دهیــد‪.‬‬ ‫مرغ هــا را بــا ســس غلیظ شــده ســیر و عســل‪،‬‬ ‫بــه ظــرف مــورد نظــر منتقــل کــرده‪ ،‬روی ان را‬ ‫بــا مقــداری پیازچــه خردشــده تزییــن و بــا برنج‬ ‫ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫رولت ردولوت‬ ‫مواد الزم‬ ‫اووکادو‪ 1 :‬عدد‬ ‫اب و رنده پوست لیمو‪ 1 :‬عدد‬ ‫روغن زیتون‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫قارچ بزرگ‪ 4 :‬عدد‬ ‫سیر له شده‪ 1 :‬حبه‬ ‫اویشن‪ 4 :‬شاخه‬ ‫فلفل چیلی‪ 1 :‬عدد‬ ‫عسل‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫سرکه سیب‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫پنیر هالومی (پنیر کبابی)‪ 250 :‬گرم‬ ‫نان همبرگر تست شده‪ 4 :‬عدد‬ ‫مایونز‪ :‬به میزان الزم‬ ‫طرز تهیه‬ ‫اووکادو را بــا چنــگال پــوره و مــزه دار کنیــد‬ ‫و نصــف لیموتــرش را بــا ان مخلــوط کــرده و‬ ‫کنــار بگذاریــد‪.‬‬ ‫در تابــه ای روی حــرارت متوســط ‪ 1‬قاشــق‬ ‫روغــن بریزیــد و قارچ هــا را بــا کمــی فلفــل‬ ‫ســیاه درون ان بریزیــد و بــه مــدت ‪ 6‬دقیقــه‬ ‫بپزیــد تــا قارچ هــا کمــی نــرم شــوند ســپس‬ ‫بقیــه روغــن را بــا ســیر‪ ،‬اویشــن‪ ،‬چیلــی‪ ،‬رنــده‬ ‫پوســت لیمــو و بقیــه لیموتــرش اضافــه کنیــد‪.‬‬ ‫پختــن را تــا ‪ 2‬دقیقــه دیگــر ادامــه دهیــد و‬ ‫بعــد عســل و ســرکه و ‪ 1/2‬قاشــق چایخــوری‬ ‫نمــک را بــه مــواد اضافــه کنیــد‪ .‬قارچ هــا را‬ ‫خــوب بــا ایــن مــواد مخلــوط کنیــد و ‪ 1‬دقیقــه‬ ‫دیگــر پختــن را ادامــه دهیــد و از روی حــرارت‬ ‫برداریــد‪.‬‬ ‫پنیــر هالومــی را بــه ‪ 4‬قســمت تقســیم کنیــد و‬ ‫ان هــا را در تاب ـه ای دیگــر بــه مــدت ‪ 3‬دقیقــه‬ ‫بپزیــد تــا طالیی رنــگ شــوند‪.‬‬ ‫پــوره اووکادو را بیــن هــر ‪ 4‬نــان همبرگــری‬ ‫تقســیم کنیــد ســپس روی هرکــدام یــک تکــه‬ ‫پنیــر هالومــی و قــارچ بگذاریــد و بــه دلخــواه‬ ‫روی ان مقــداری ســس مایونــز بریزیــد و ســرو‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫استیک ماهی لیمو�یی‬ ‫مواد الزم‬ ‫ابلیموی تازه‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫روغن گیاهی‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫نمک و فلفل‪ 1/4 :‬قاشق چایخوری‬ ‫سیر خردشده‪ 2 :‬حبه‬ ‫فیله ماهی تن‪ 4 :‬عدد‬ ‫جعفری خردشده‪ 1/4 :‬پیمانه‬ ‫رنده پوست لیمو‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫طرز تهیه‬ ‫صفحــه گریــل را بــا روغــن گیاهــی کمــی‬ ‫چــرب کنیــد‪.‬‬ ‫در یــک کیســه پالســتیک زیــپ دار ابلیمــو‪1 ،‬‬ ‫قاشــق روغــن‪ ،‬نمــک‪ ،‬فلفــل و ســیر را بــا هــم‬ ‫مخلــوط کنیــد و ماهی هــا را در ان بگذاریــد تــا‬ ‫کامــا بــه مــواد مرینــت اغشــته شــوند‪ .‬کیســه‬ ‫را بــه مــدت ‪ 10‬دقیقــه در یخچــال بگذاریــد‬ ‫ســپس ماهی هــا را روی گریــل بپزیــد تــا‬ ‫مغزپخــت شــوند‪ .‬در حیــن پخــت گاهــی ان هــا‬ ‫را برگردانیــد و بــا بــرس از مایــه مرینــت روی‬ ‫ان هــا بمالیــد‪ .‬زمانــی کــه چنــگال بــه راحتــی‬ ‫در ماهــی فــرو رفــت‪ ،‬ماهــی امــاده اســت‪.‬‬ ‫ماهــی را بــا جعفــری و رنــده پوســت لیمــو‬ ‫تزییــن و ســرو کنیــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫فــر را بــا حــرارت ‪ 170‬درجــه ســانتیگراد روشــن‬ ‫کنیــد‪ .‬کــف قالــب موردنظــر را کمــی چــرب کنید‬ ‫و یــک ورقــه فویــل روی ان پهــن کنیــد‪ ،‬روی‬ ‫فویــل را بــا مقــداری کــره چــرب کنید و کمــی ارد‬ ‫روی ســطح ان بپاشــید‪.‬‬ ‫در کاســه ای ارد‪ ،‬پــودر کاکائــو‪ ،‬بکینگ پــودر و‬ ‫نمــک را باهــم مخلــوط کنیــد‪ .‬در ظــرف دیگــری‬ ‫شــیر‪ ،‬وانیــل و ســرکه را بــا هــم مخلــوط کنیــد‪.‬‬ ‫در یــک کاســه بــزرگ دیگــر ابتدا کــره را بــا همزن‬ ‫برقــی و ســرعت متوســط بــه مــدت ‪ 1‬دقیقــه بزنید‬ ‫ســپس ســرعت را افزایــش داده و شــکر را اضافــه‬ ‫کنیــد‪ .‬هـم زدن را ادامــه دهیــد تــا مخلوطی روشــن‬ ‫و پــوک ایجــاد شــود بعــد تخم مــرغ را اضافــه و‬ ‫مــواد را خــوب باهــم میکــس کنیــد‪ .‬در مرحلــه‬ ‫بعــد ســرعت همــزن را کــم کــرده و به ترتیــب ‪1/3‬‬ ‫مخلــوط ارد و ‪ 1/2‬مخلــوط شــیر را اضافــه کنیــد‬ ‫ســپس ‪ 1/3‬دیگــر از مخلــوط ارد و بقیــه مخلــوط‬ ‫شــیر را اضافــه کنیــد و در اخــر ‪ 1/3‬باقی مانــده‬ ‫مخلــوط ارد را اضافــه کنیــد‪ .‬وقتــی مــواد خــوب‬ ‫بــا هــم مخلــوط شــد‪ ،‬رنــگ قرمــز را اضافــه کنید‪.‬‬ ‫مایــه رولــت را در قالــب از قبــل اماده شــده بریزیــد‬ ‫و ان را در فــر بگذاریــد تــا بپــزد (تقریبــا ‪ 10‬دقیقه)‪.‬‬ ‫بعــد از پخــت رولــت را بــا فویــل از قالــب خــارج‬ ‫کــرده و ان را بــا فویــل رول کنیــد و بگذاریــد تــا به‬ ‫مــدت ‪ 45‬دقیقــه خنــک شــود‪.‬‬ ‫بــرای تهیــه کــرم رولــت‪ ،‬در کاسـه ای پنیــر خامه ای‬ ‫را بــا همــزن برقــی بزنیــد تــا نرم شــود ســپس ‪1/2‬‬ ‫شــکالت ســفید را اضافــه کنیــد‪ ،‬مــواد را خــوب‬ ‫باهــم مخلــوط کنیــد و بعــد بقیــه شــکالت را‬ ‫اضافــه کنیــد و هــم بزنیــد‪ ،‬بعــد کــره و درنهایــت‬ ‫پــودر قنــد را اضافــه کنیــد‪ ،‬مــواد را بــا هــم مخلوط‬ ‫کنیــد تــا کــرم نــرم و یکدســتی ایجــاد شــود‪.‬‬ ‫رولــت را بــاز کنیــد و ان را روی ســطح کار‬ ‫بگذاریــد‪ ،‬کــرم را روی ســطح رولــت پهــن کنیــد‪.‬‬ ‫‪ 1/5‬ســانتیمتر از کناره هــا را خالــی بگذارید ســپس‬ ‫بــا دقــت و بــه ارامــی ان را مجــدد رول کنیــد‪.‬‬ ‫رولــت را بــا فویــل تمیــز دیگــری بپیچانیــد و بــه‬ ‫مــدت ‪ 30‬دقیقــه در یخچــال بگذاریــد‪ .‬رولــت‬ ‫اماده شــده را بــه ظــرف مــورد نظــر منتقــل کــرده‬ ‫و روی ان را بــا مقــداری پــودر قنــد تزییــن و ســرو‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫برگر قارچ و هالومی‬ ‫سراشپز اپرا‬ ‫مواد الزم‬ ‫ارد سفید‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫پودر کاکائو‪ 2 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫بکینگ پودر‪ 1/2 :‬قاشق چایخوری‬ ‫نمک‪ 1/8 :‬قاشق چایخوری‬ ‫شیر‪ 1/2 :‬پیمانه‬ ‫عصاره وانیل‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫سرکه سیب یا سرکه سفید‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫شکر‪ 3/4 :‬پیمانه‬ ‫تخم مرغ‪ 1 :‬عدد بزرگ‬ ‫رنگ قرمز خوراکی‪ 1 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫پودر قند‪ :‬برای تزیین‬ ‫مواد الزم برای کرم رولت‬ ‫پنیر خامه ای (دمای محیط)‪ 226 :‬گرم‬ ‫شکالت سفید ذوب شده‪ 140 :‬گرم‬ ‫کره (دمای محیط)‪ 4 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫پودر قند‪ 1/3 :‬پیمانه‬ ‫‪73‬‬ ‫فاروق ازادیان‬ ‫کارشناس ارشد تربیت بدنی‬ ‫و علوم ورزشی‬ ‫تمرینشماره‪:1‬‬ ‫بــه پشــت روی زمیــن دراز بکشــید و پاهــای‬ ‫خــود را بــا زاویــه ‪ 90‬درجــه روی یــک صندلــی‬ ‫بگذاریــد‪ .‬دس ـت هایتان را کنــار خــود بــا زاویــه‬ ‫‪ 45‬درجــه‪ ،‬درحالی کــه کــف دســت ها رو بــه‬ ‫بــاال اســت‪ ،‬روی زمیــن رهــا کنیــد‪ 5 .‬تــا ‪10‬‬ ‫دقیقــه بــه ایــن حالــت بمانیــد‪.‬‬ ‫ایــن تمریــن ســر و شــانه شــما را در یــک راســتا‬ ‫قــرار می دهــد و موجــب رهاســازی عضــات‬ ‫گــردن و پشــت شــما می شــود‪.‬‬ ‫‪ 5‬تمرین ساده برای رها�یی از گردن درد‬ ‫اکثــر گردن دردهــا بــه دلیــل انحــراف راســتای‬ ‫شــانه‪ ،‬ســتون فقــرات و لگــن بــا ســر اســت که‬ ‫بــه دلیــل نشســتن های طوالنی مــدت ایجــاد‬ ‫می شــود و کشــیدگی عضــات گــردن و پشــت‬ ‫را بــه همــراه دارد و درنتیجــه موجــب درد و‬ ‫گرفتگــی گــردن می شــود‪.‬‬ ‫ممکــن اســت برخــی از ایــن حــرکات مربــوط‬ ‫بــه گــردن به نظــر نرســند‪ ،‬امــا در واقــع بــرای‬ ‫بهبــود گــردن درد مفیــد هســتند‪ .‬تمــام مفاصــل‬ ‫بــرای تحمــل وزن بــدن؛ ماننــد شــانه‪ ،‬لگــن‪،‬‬ ‫زانــو و گــردن‪ ،‬به عنــوان یــک مجموعــه واحــد‬ ‫بــا هــم همــکاری دارنــد‪ ،‬در نتیجــه بــرای‬ ‫رهایــی از درد یکــی از ایــن نواحــی‪ ،‬بایــد‬ ‫تمرینــات تقویتــی بقیــه نواحــی را نیــز انجــام‬ ‫دهیــد‪.‬‬ ‫درصورتی کــه درحیــن انجــام یکــی از‬ ‫تمرینــات احســاس درد شــدید کردیــد‪ ،‬تمریــن‬ ‫را متوقــف کــرده و بــه ســراغ مرحلــه بعــد‬ ‫برویــد‪.‬‬ ‫تمرینشماره‪:5‬‬ ‫بــه ایــن تمریــن حرکــت قورباغ ـه ای می گوینــد‪.‬‬ ‫بــه پشــت روی زمیــن دراز بکشــید‪ ،‬کــف پاهــای‬ ‫خــود را روی هــم زمیــن بــه هــم بچســبانید و‬ ‫دسـت های خــود را بــا زاویــه ‪ 45‬درجــه در کنــار‬ ‫خــود رهــا کنیــد و بــه مــدت ‪ 2‬دقیقــه در ایــن‬ ‫حالــت بمانیــد‪.‬‬ ‫بــا ایــن تمریــن کمــر شــما بــه صــورت طبیعــی‬ ‫روی زمیــن کشــیده می شــود‪ ،‬همچنیــن موجــب‬ ‫رهاســازی عضــات کشــاله ران و پاهــا می گــردد‪.‬‬ ‫در ایــن مرحلــه نفــس عمیــق بکشــید و خواهیــد‬ ‫دیــد کــه عضــات گــردن‪ ،‬پشــت و فــک شــما‬ ‫رهــا می شــوند‪.‬‬ ‫در حیــن انجــام ایــن تمرینــات از جویــدن ادامس‬ ‫و پیامــک دادن خــودداری کنیــد و فقــط اجــازه‬ ‫دهیــد تــا بدنتــان ارامــش بگیــرد‪.‬‬ ‫تمرینشماره‪:2‬‬ ‫روی زمیــن بــه حالــت چهارزانــو قــرار بگیریــد‪ ،‬تمرینشماره‪:3‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪74‬‬ ‫به طــوری کــه کــف دســت ها روی زمیــن و در‬ ‫راســتای شــانه باشــند و لگــن و ران هــا نیــز با هم‬ ‫در یــک راســتا قــرار بگیرنــد ســپس درحالی کــه‬ ‫ارنج هــا بــه حالــت صــاف و ثابــت هســتند بــه‬ ‫میــزان ‪15‬ســانتیمتر بــه ســمت جلــو خــم شــوید‪.‬‬ ‫ســر و شــکم خــود را بــه حالــت ازاد رو بــه پایین‬ ‫رهــا کنیــد تــا قوســی در کمــر شــما ایجــاد شــود‪.‬‬ ‫ایــن حالــت را بــه مــدت ‪ 2‬دقیقــه نگــه داریــد و‬ ‫اجــازه ندهیــد ارنجتــان خــم شــود‪.‬‬ ‫ایــن تمریــن موجــب رهاشــدن تیغه هــای شــانه‬ ‫کــه در طوالنی مــدت گرفتگــی داشــته‪ ،‬می شــود‪،‬‬ ‫همچنیــن موجــب جابه جایی و کشــیدگی ســتون‬ ‫فقــرات و لگــن می شــود تــا موقــع نشســتن‬ ‫انعطــاف بیشــتری پیــدا کننــد‪.‬‬ ‫اهمیت خواب در تمرین‬ ‫چــرا یــک ورزشــکار بایــد ســاعت ‪ 10‬شــب‬ ‫خــواب باشــد؟‬ ‫زیــرا از ایــن ســاعت بــه بعــد هورمــون‬ ‫کورتیــزول در بــدن شــروع بــه ترشــح می کنــد‪،‬‬ ‫اگــر شــما در خــواب عمیــق باشــید‪ ،‬در ایــن‬ ‫ســاعات ایــن هورمــون جــای خــودش را بــه‬ ‫تستوســترون می دهــد‪.‬‬ ‫تاکنــون اتفــاق افتــاده کــه نیمه هــای شــب‬ ‫از خــواب بیــدار شــده و حــس کنیــد کــه‬ ‫عضالتتــان در حالــت دم قــرار دارنــد؟‬ ‫ایــن یعنــی شــما راس ســاعت خــواب بودیــد‬ ‫و هورمــون تستوســترون در بــدن شــروع بــه‬ ‫ترشــح کــرده و از ترشــح کورتیــزول جلوگیــری‬ ‫کــرده اســت‪ ،‬امــا اگــر راس ســاعت ‪ 10‬خــواب‬ ‫نباشــید‪ ،‬کورتیــزول شــروع بــه ترشــح می کنــد‬ ‫و تــا ســاعات ‪ 1‬شــب بــه اوج ترشــح خــود‬ ‫می رســد‪ .‬ایــن فراینــد یعنــی اینکــه عضــات‬ ‫شــما به خوبــی رشــد نمی کننــد و در روز بعــد‬ ‫هــم به دلیــل ترشــح ایــن هورمــون‪ ،‬بــدن و‬ ‫عضــات در شــرایط کاتابولیــک قــرار دارنــد‪.‬‬ ‫بــه پشــت روی زمیــن دراز بکشــید و پاهــای‬ ‫خــود را بــه صــورت مســتقیم و صــاف روی‬ ‫دیــوار بگذاریــد‪ .‬انگشــتان پــا را بــه ســمت عقب‬ ‫حرکــت دهیــد تــا عضــات ران کامــا کشــیده‬ ‫شــوند و دســت های خــود را بــه فاصلــه ‪45‬‬ ‫درجــه اطــراف خــود روی زمیــن رهــا کنیــد‪ .‬بــه‬ ‫مــدت ‪ 3‬دقیقــه در ایــن حالــت بمانیــد‪.‬‬ ‫ایــن حرکــت موجــب ازادســازی عضــات‬ ‫گــردن و پشــت می شــود و کشــیدن انگشــتان‬ ‫پــا بــه ســمت عقــب موجــب بــه کار گرفتــن‬ ‫عضــات پــا و برقــراری تعــادل شــما می شــود‪.‬‬ ‫تمرینشماره‪:4‬‬ ‫روی زمیــن بنشــینید و پشــت خــود را بــه دیــوار‬ ‫تکیــه دهیــد‪ .‬تیغه هــای شــانه را بــه دیــوار فشــار‬ ‫دهیــد و پاهــای خــود را بــه حالــت کشــیده نگــه‬ ‫داریــد درحالی کــه ماننــد مرحلــه قبــل انگشــتان‬ ‫پــا را بــه ســمت عقــب می کشــید‪ .‬دســت های‬ ‫خــود را درحالی کــه کــف دســت رو بــه بــاال‬ ‫اســت‪ ،‬روی ران هــای خــود بگذاریــد‪.‬‬ ‫ایــن حرکــت بــه قرارگیــری شــانه و ســتون‬ ‫فقــرات در راســتای صحیــح کمــک می کنــد‪.‬‬ ‫تاثیر بدن سازی بر رشد قد و استخوان ها‬ ‫برخــی از محققــان اعــام کرده انــد تمرینــات بــا وزنــه نســبت بــه دیگــر تمرینــات بــر روی‬ ‫رشــد قــد و چگالــی اســتخوان ها موثرتــر هســتند‪ .‬یــک تحقیــق دیگــر اثــر مثبــت تستوســترون‬ ‫بــر روی چگالــی و رشــد اســتخوان را بــه اثبــات رســانده اســت‪ .‬تمرینــات بــا وزنــه بــر ترشــح‬ ‫تستوســترون و رشــد قــد موثــر اســت‪.‬‬ ‫تمرینــات بــا وزنــه به جــای توقــف رشــد ممکــن اســت رشــد قــد نهایــی را در افــراد جــوان‬ ‫افزایــش دهــد‪ .‬بــا بررســی بیوگرافــی ورزشــی ورزشــکاران حرفــه ای متوجــه خواهیــد شــد‬ ‫کــه ایــن ورزشــکاران از همــان ســن نوجوانــی و جوانــی تمرینــات بــا وزنــه را شــروع کــرده و‬ ‫قــد نهایــی ان هــا دچــار کاهــش و اختاللــی نشــده اســت‪ .‬از ایــن دســته ورزشــکاران می تــوان‬ ‫بــه افــرادی همچــون شــکیل اونیــل‪ ،‬دیویــد رابینســون‪ ،‬کارل مالــون‪ ،‬مایــکل ویــک و اســطوره‬ ‫بدن ســازی دنیــا ارنولــد شــوارتزنگر اشــاره کــرد‪.‬‬ ‫نکته پایانی‬ ‫بــا توجــه بــه تحقیقــات و مطالــب ارائــه شــده‪ ،‬اگــر تمرینــات بدن ســازی اصولــی باشــند‪ ،‬جــای‬ ‫نگرانــی بــرای توقــف رشــد قــد وجــود نــدارد‪ .‬البتــه نــه تنهــا بــرای بدن ســازی و تمرینــات بــا‬ ‫وزنــه‪ ،‬بلکــه در هــر رشــته ورزشــی چنانچــه اصــول تمرینــات رعایــت نشــود و موجــب اســیب‬ ‫بــه صفحــات رشــد گــردد‪ ،‬بــدون شــک در توقــف یــا اختــال در رشــد قــد تاثیــر دارد‪.‬‬ ‫سوپرخوراکی هایچربی سوز‬ ‫رژیم یک روز درمیان‬ ‫رژیم اتکینز‬ ‫در ایــن رژیــم بــا مصــرف غذاهــای پروتئینــی مانند‬ ‫ماهــی و تخم مــرغ و غذاهــای پرچــرب ماننــد‬ ‫خامــه‪ ،‬کــره و پنیــر درمجمــوع فــرد کالــری کمتــری‬ ‫دریافــت می کنــد‪ .‬کربوهیدارت هایــی ماننــد نــان‪،‬‬ ‫برنــج‪ ،‬ســیب زمینی‪ ،‬شــکالت‪ ،‬چیپــس‪ ،‬غــات و‬ ‫شــکر هــم بــه شــدت محــدود می شــوند‪ .‬مصــرف‬ ‫زیــاد چربــی یــک خطر بهداشــتی اســت‪ .‬ایــن رژیم‬ ‫کامــا بــا رژیــم غذایــی مناســب و شــیوه زندگــی‬ ‫ســالم تفــاوت دارد‪ .‬هرچنــد بررســی ها نشــان‬ ‫داده انــد بیشــتر افــراد بــا رژیــم کــم کربوهیــدرات‬ ‫ماننــد رژیــم اتکینــز وزن کــم می کننــد و کاهــش‬ ‫وزنشــان بــه کاهــش فشــارخون‪ ،‬قنــد و ســطح‬ ‫کلســترول خــون کمــک خواهــد کــرد‪ ،‬امــا کاهــش‬ ‫وزن بایــد بــه روش درســت انجــام شــود و از نظــر‬ ‫تغذی ـه ای ویتامین هــا‪ ،‬مــواد معدنــی و ســایر مــواد‬ ‫مغــذی موردنیــاز بــدن تامیــن شــوند‪.‬‬ ‫ـا‪ :‬کاهــش مقــدار کالــری دریافتــی و درنتیجــه‬ ‫مزایـ‬ ‫کاهــش وزن‪.‬‬ ‫معایــب‪ :‬اطالعــات کــم دربــاره تاثیــرات‬ ‫طوالنی مــدت ایــن رژیــم بــر ســامت‪ ،‬نداشــتن‬ ‫تعــادل تغذیـه ای‪ ،‬نامناســب بــودن بــرای خانم هــای‬ ‫بــاردار‪ ،‬بیمــارن کلیــوی و افــراد مبتــا بــه نقــرس‪،‬‬ ‫دریافــت چربــی اشــباع زیــاد‪ ،‬هزینــه بــاال و احتمــال‬ ‫ایجــاد یبوســت‪.‬‬ ‫رژیم نمایه گالیسمی‬ ‫در ایــن رژیــم‪ ،‬غذاهــای کربوهیدارتــی برحســب‬ ‫اینکــه چقــدر ســریع قندخــون را بــاال می برنــد‪،‬‬ ‫دســته بندی می شــوند‪ .‬غذاهایــی کــه شــاخص‬ ‫گالیســمی پاییــن دارنــد‪ ،‬باعــث می شــوند فــرد‬ ‫زمــان طوالنی تــری احســاس ســیری کنــد و‬ ‫درنتیجــه وزنــش کنتــرل شــود‪ .‬نتایــج تحقیقــات‬ ‫نشــان داده انــد ایــن رژیــم اثــار خوبــی بــر ســامت‬ ‫دارد و باعــث کاهــش ســطح چربــی و قندخــون‬ ‫و تنظیــم انســولین می شــود و بــا کاهــش کالــری‬ ‫دریافتــی روزانــه‪ ،‬وزن پاییــن می ایــد‪.‬‬ ‫مزایـ‬ ‫ـا‪ :‬یــک برنامــه غذایــی ســالم و مناســب اســت‬ ‫کــه می تــوان مــدت طوالنــی ان را رعایــت کــرد‪،‬‬ ‫احتمــال احســاس گرســنگی کــم اســت‪ ،‬تامیــن‬ ‫نیازهــای تغذیــه ای و نداشــتن نیــاز بــه مصــرف‬ ‫مکمــل‪.‬‬ ‫معایــب‪ :‬بایــد بــه انــدازه وعده هــای غذایــی توجــه‬ ‫کــرد (هرچنــد ایــن موضــوع درمــورد مصــرف‬ ‫غذاهایــی بــا نمایــه گالیســمی پایین اســان اســت)‪.‬‬ ‫مقــدار قنــد و نــان ســفید بایــد محــدود شــود‪.‬‬ ‫تناسب اندام‬ ‫در ایــن رژیــم ‪ ۲‬نــوع برنامــه انتخابــی وجــود دارد‪،‬‬ ‫یکــی روزهــای عــادی و یکــی روزهــای ســبز‪.‬‬ ‫در روزهــای ســبز می توانیــد ازادانــه و بــه مقــدار‬ ‫نامحــدود از گــروه ســبزی ها‪ ،‬میوه هــا‪ ،‬حبوبــات‬ ‫و غذاهــای نشاســته ای ماننــد پاســتا‪ ،‬ســیب زمینی‬ ‫و برنــج اســتفاده کنیــد‪ .‬در روزهــای عــادی هــم‬ ‫می توانیــد پروتئیــن بیشــتری بخوریــد و خــوردن‬ ‫غذاهایــی ماننــد ماهــی‪ ،‬گوشــت‪ ،‬میــوه و ســبزی‬ ‫هــم ازاد اســت‪ .‬نکتــه مهــم اینجــا اســت کــه بیــن‬ ‫روزهــای ســبز و روزهــای عــادی تعــادل برقــرار‬ ‫باشــد‪ .‬اگــر تعــداد روزهــای ســبز بیشــتر شــود‪،‬‬ ‫برنامــه غذایــی کــم چــرب کمــک می کنــد میــزان‬ ‫کالری هــای دریافتــی بــه شــدت کاهــش یابــد و‬ ‫وزن کــم شــود‪.‬‬ ‫مزایــا‪ :‬داشــتن رژیــم غذایــی کم چــرب‪ ،‬تشــویق‬ ‫بــه مصــرف میــوه و ســبزی‪.‬‬ ‫معایــب‪ :‬بــه دلیــل اینکــه برنامــه دقیقــی وجــود‬ ‫نــدارد‪ ،‬ممکــن اســت باعــث کاهــش وزن نشــود‪.‬‬ ‫اگــر روزهــای عــادی بیشــتر از روزهــای ســبز‬ ‫باشــد‪ ،‬مصــرف پروتئیــن زیــاد و کربوهیــدارت کــم‬ ‫می شــود و تعــادل تغذیــه ای بــه هــم می خــورد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫وقتــی اســم مــواد غذایــی چربی ســوز بــه میــان‬ ‫می ایــد‪ ،‬اغلــب افــراد ســخت بــاور می کننــد‬ ‫کــه خوراکی هایــی همــراه بــا چربــی‪ ،‬کالــری و‬ ‫کربوهیــدرات می تواننــد موجــب کاهــش وزن‬ ‫شــوند! امــا درحقیقــت غذاهایــی بــا اثــر حرارتــی‬ ‫زیــاد وجــود دارنــد کــه بــا هضم شــدن در‬ ‫دســتگاه گــوارش می تواننــد موجــب ســوختن‬ ‫کالــری شــوند‪ .‬همچنیــن غذاهایــی وجــود دارنــد‬ ‫کــه موجــب افزایــش متابولیســم و ازادســازی‬ ‫هورمون هایــی می شــوند کــه بــا چربی هــا‬ ‫مبــارزه می کننــد‪.‬‬ ‫گوجه فرنگی‬ ‫یــک تیــم تحقیقاتــی ژاپنــی‪ ،‬یــک عنصــر‬ ‫ نــام را در‬ ‫چربی ســوز قدرتمنــد به »‪« 9 - oxo-ODA‬‬ ‫گوجه فرنگــی کشــف کردنــد‪ .‬همچنیــن تحقیقــات‬ ‫دیگــری بتاکاروتــن و لیکوپــن موجــود در گوجــه‬ ‫را به عنــوان فاکتــوری مفیــد بــرای چربی ســوزی‬ ‫معرفــی کردنــد‪ .‬گوجه فرنگــی حــاوی کالــری و‬ ‫چربــی کــم و فیبــر زیــاد و انتی اکســیدان اســت‪.‬‬ ‫افــرادی کــه در برنامــه روزانــه خــود از گوجــه‬ ‫اســتفاده می کننــد‪ ،‬کمــر کوچک تــر و شــکم‬ ‫صاف تــری دارنــد‪.‬‬ ‫گریپ فروت‬ ‫در مطالعــه ای بــر روی افــرادی کــه بــه مــدت ‪6‬‬ ‫هفتــه گریپ فــروت مصــرف کردنــد‪ ،‬کاهــش ‪2.5‬‬ ‫ســانیمتری دور کمــر در ان هــا مشــاهده شــد‪ .‬در‬ ‫مطالعـه ای دیگــر افــرادی کــه بــه مــدت ‪ 12‬هفتــه‪،‬‬ ‫قبــل از غــذا نصــف یــک گریپ فــروت مصــرف‬ ‫می کردنــد‪ ،‬کاهــش ‪ 1.5‬کیلوگرمــی در وزن‬ ‫ان هــا مشــاهده شــد‪ .‬ایــن میــوه عالوه بــر اینکــه‬ ‫موجــب فعال ســازی هورمون هــای چربی ســوز‬ ‫می شــود‪ ،‬موجــب احســاس ســیری و کاهــش‬ ‫اشــتها نیــز می گــردد‪.‬‬ ‫فلفل تند‬ ‫ایــن فلفل هــا به دلیــل دارا بــودن کپساســین‬ ‫مزایــای زیــادی بــرای ســامتی و کاهــش وزن‬ ‫دارنــد‪ .‬کپساســین قــادر اســت غــذا را بــه انــرژی‬ ‫تبدیــل کنــد کــه باعــث افزایــش چربی ســوزی‬ ‫شــکمی می شــود‪ .‬اگــر نگــران ایــن هســتید کــه‬ ‫ایــن فلفل هــا معــده شــما را ســوراخ می کننــد‪،‬‬ ‫بایــد بدانیــد محققیــن دریافتنــد کــه ایــن فلفل هــا‬ ‫بــا کشــتن باکتری هــای مضــر از مشــکالت معــده‬ ‫ماننــد زخــم معــده جلوگیــری می کننــد‪.‬‬ ‫دارچین‬ ‫قــدرت دارچیــن را دسـت کم نگیریــد‪ .‬ایــن ادویــه‬ ‫فقــط بــرای اشــپزی نیســت‪ ،‬می توانیــد ان را‬ ‫بــه رژیــم روزانه تــان اضافــه کنیــد و از مزایــای‬ ‫کاهــش وزن ان بهره منــد شــوید‪ .‬دارچیــن ســطح‬ ‫قنــد خــون را تنظیــم می کنــد کــه ایــن ســطح در‬ ‫احســاس گرســنگی شــما در روز تاثیــر بســزایی‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫سیب‬ ‫پکتیــن موجــود در ســیب بــا اب مخلوط می شــود‬ ‫و تعــداد چربی هایــی کــه می تواننــد توســط‬ ‫ســلول ها جــذب شــوند را کاهــش می دهــد‪.‬‬ ‫ســیب همچنیــن حــاوی فیبــر زیــادی اســت کــه‬ ‫شــما را بــرای طوالنی مــدت ســیر نگــه م ـی دارد‪.‬‬ ‫فقــط بــه یــاد داشــته باشــید کــه ســیب را قبــل از‬ ‫بلعیــدن کامــا بجویــد و اگــر از ســیب ارگانیــک‬ ‫اســتفاده می کنیــد‪ ،‬ان را پوســت بخوریــد زیــرا‬ ‫پوســت ســیب نیز خــواص تغذیـه ای زیــادی دارد‪.‬‬ ‫طالبی‬ ‫طالبــی نیــز بــا داشــتن فیبــر زیــاد و عنصــر‬ ‫چربی ســوز بتاکاروتــن‪ ،‬تاثیــر شــگفتی بــر رونــد‬ ‫کاهــش وزن می گــذارد‪ .‬ایــن میــوه شــیرین و‬ ‫کم کالــری اســت‪ .‬بهتــر اســت طالبــی را بــه‬ ‫تنهایــی مصــرف کــرد زیــرا مصــرف هم زمــان‬ ‫ان بــا مــواد غذایــی دیگــر موجــب عــدم هضــم‬ ‫کامــل ان می شــود و مشــکالت گوارشــی را بــه‬ ‫دنبــال دارد‪.‬‬ ‫موز‬ ‫مــوز حــاوی فیبــر محلــول اســت کــه بــه هضــم‬ ‫اهســته کمــک می کنــد و شــما را طوالنی مــدت‬ ‫ســیر نگــه مـی دارد‪ .‬اگــر مــوز را در وعــده صبحانه‬ ‫مصــرف کنیــد تــا وعــده ناهــار بــه غــذای دیگری‬ ‫نیــاز نداریــد‪ .‬یــک مــوز متوســط حــاوی ‪110‬‬ ‫کالــری اســت کــه گزینــه خوبــی بــرای یــک‬ ‫میان وعــده به شــمار م ـی رود‪ .‬اضافــه کــردن مــوز‬ ‫بــه بلغــور جودوســر یــک گزینــه عالــی بــرای‬ ‫چربی ســوزی اســت‪.‬‬ ‫پرتقال‬ ‫وقتــی صحبــت از پرتقــال می شــود‪ ،‬همــه افــراد‬ ‫بــه فکــر قــدرت ایــن میــوه در تقویــت سیســتم‬ ‫ایمنــی و ویتامیــن ‪ C‬موجــود در ان می افتنــد‪ ،‬امــا‬ ‫بایــد بدانیــد کــه ایــن میــوه بــا دارا بــودن مقــدار‬ ‫مناســب شــکر و فیبــر بــه تنظیــم ســطح قنــد خون‬ ‫کمــک می کنــد‪ .‬پرتقــال میــوه ای کــم کالــری‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫مغزجات‬ ‫گــردو‪ ،‬بــادام یــا فنــدق به عنــوان میان وعدهایــی‬ ‫هســتند کــه بــرای چنــد ســاعت بــه فرد احســاس‬ ‫خوشــایندی منتقــل می کننــد و بــا مزایــای‬ ‫تغذیـه ای دیگــر بــه پیشــرفت کاهــش وزن کمــک‬ ‫می کننــد‪.‬‬ ‫کینوا‬ ‫ایــن گیــاه فاقــد گلوتــن اســت و نیــز شــامل‬ ‫پروتئیــن کامــل اســت کــه بدیــن معنــی اســت‬ ‫کــه تمــام امینواســیدهای ضــروری بــرای ســاخت‬ ‫عضــات و ســوخت چربــی را دارا اســت‪ .‬کینــوا‬ ‫حــاوی اندیــس گالیســمی پایینی اســت و شــما را‬ ‫بــرای طوالنی مــدت ســیر نگــه مــی دارد‪.‬‬ ‫مارچوبه‬ ‫مارچوبــه از طــرق مختلفــی موجــب کاهــش وزن‬ ‫می شــود کــه اولیــن ان خاصیــت ُمــدر بــودن ان‬ ‫اســت کــه موجــب تخلیــه بــدن از مایعــات اضافی‬ ‫می گــردد‪ .‬ایــن گیــاه قــادر بــه پاک ســازی بــدن‬ ‫از ســم ها و مــواد مضــر می شــود و همچنیــن‬ ‫بــا تغذیــه روده از باکتری هــای مفیــد‪ ،‬موجبــات‬ ‫هضــم بهتــر موادغذایــی را به وجــود مــی اورد‪.‬‬ ‫مزایاومعایباین‪3‬رژیم‬ ‫‪75‬‬ ‫علل و درمان اســیب تاندون اشیل‬ ‫تانــدون اشــیل بزرگ تریــن‬ ‫تانــدون در بــدن اســت کــه‬ ‫عضــات ســاق پــا را بــه اســتخوان‬ ‫پاشــنه پــا متصــل می کنــد‪ .‬جراحــت‬ ‫تانــدون اشــیل بســیار رایــج اســت و‬ ‫می توانــد بــرای ورزشــکاران یــا افــراد‬ ‫عــادی به وجــود ایــد‪.‬‬ ‫دالیل جراحت تاندون اشیل‬ ‫ فعالیت بیش ازحد یا انجام حرکات‬ ‫ناگهانی و سریع‬ ‫ افزایش سریع سطح تمرینات و فعالیت‬ ‫بدنی‬ ‫ پوشیدن کفش پاشنه بلند‬ ‫ داشتن کف پای صاف‬ ‫ کشیدگی بیش ازحد عضالت پا‬ ‫ مصرف داروهای گلوکوکورتیکوئید و یا‬ ‫انتی بیوتیک هایی به نام فلوروکینولون‬ ‫ در هنگام انجام ورزش هایی با سرعت‬ ‫باال؛ مانند دویدن‪ ،‬ژیمناستیک‪ ،‬فوتبال‪،‬‬ ‫بسکتبال‪ ،‬تنیس و والیبال‬ ‫ مردان باالی ‪ 30‬سال مستعد جراحت‬ ‫تاندون اشیل هستند‪.‬‬ ‫درمـــــــــــــــــان‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪76‬‬ ‫�پیشگیریازجراحت‬ ‫ از دویدن های شدید و طوالنی خودداری کنید‪.‬‬ ‫ کفش مناسب و کامال اندازه پای خود بپوشید‪.‬‬ ‫ همیشه به مرور و اهسته سطح تمرینات خود را‬ ‫افزایش دهید‪.‬‬ ‫ هنگامی که احساس درد یا کشیدگی در عضله‬ ‫ساق پا یا پاشنه دارید‪ ،‬ورزش یا تمرین را‬ ‫متوقف کنید‪.‬‬ ‫بهبــود جراحــت تانــدون اشــیل بایــد بــه مرور‬ ‫زمــان اتفــاق بیفتــد‪ .‬بــرای ســرعت بخشــیدن‬ ‫بــه ایــن بهبــود می توانیــد از مــوارد زیــر‬ ‫کمــک بگیریــد‪:‬‬ ‫ بــه پایتــان اســتراحت بدهیــد و از ایجــاد وزن‬ ‫روی ان خــودداری کنیــد‪ ،‬حتــی ممکــن اســت‬ ‫بــه عصــا نیــاز داشــته باشــید‪.‬‬ ‫ هــر ‪ 3‬یــا ‪ 4‬روز یکبــار روی محــل جراحــت‬ ‫بــه مــدت ‪ 20‬تــا ‪ 30‬دقیقــه‪ ،‬یــخ بگذاریــد تــا‬ ‫بــه کاهــش درد و تــورم کمــک کند و ایــن کار‬ ‫را بــه مــدت ‪ 2‬تــا ‪ 3‬روز انجــام دهیــد تــا درد‬ ‫بهبــود یابد‪.‬‬ ‫ یــک بانــد االســتیکی بــه دور قســمت پایینــی‬ ‫پــا و زانــو ببندیــد تــا تــورم را کاهــش دهــد‪.‬‬ ‫ موقــع نشســتن و خوابیــدن زیــر پــای خــود‬ ‫یــک بالشــت قــرار دهیــد‪.‬‬ ‫ از مســکن های ضدتــورم اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫داروهــای غیراســتروئیدی ضدتــورم ماننــد‬ ‫ایبوپروفــن و ناپروکســن بــه کاهــش درد‬ ‫و تــورم کمــک می کنــد‪ .‬در صورتــی کــه‬ ‫الــرژی دارویــی داریــد ابتــدا بــا پزشــک خــود‬ ‫مشــورت کنیــد‪ .‬اگــر بیشــتر از ‪ 7‬تــا ‪ 10‬روز به‬ ‫ایــن قرص هــا نیــاز پیــدا کردیــد‪ ،‬بــه پزشــک‬ ‫مراجعــه کنیــد‪.‬‬ ‫ از تمرینــات کششــی کــه توســط پزشــک یــا‬ ‫فیزوتــراپ پیشــنهاد می شــود‪ ،‬پیــروی کنیــد‪.‬‬ ‫هدبند سنجش ضربان قلب‬ ‫‪ Moov HR Sweat‬هدبنــدی عرق گیــر شــامل یــک سنســور نورانــی کوچــک‬ ‫همــراه بــا تکنولــوژی اندازه گیــری ضربــان قلــب اســت‪ .‬ایــن وســیله دارای‬ ‫یــک شتاب ســنج ‪ 9‬محــوره بــرای ارزیابــی ســه بعدی حــرکات بــدن اســت و‬ ‫از طریــق هــوش مصنوعــی تعبیه شــده در ان‪ ،‬ماننــد یــک مربــی گویــا‪ ،‬فرمــان‬ ‫صوتــی بــرای عمــل و عکس العمــل فــرد ورزشــکار را بــه صــورت تصویــری در‬ ‫لحظــه ارســال می کنــد‪.‬‬ ‫ایــن هدبنــد در رشــته های مختلــف از جملــه دویــدن‪ ،‬پیــاده روی‪ ،‬شــنا‪ ،‬بوکــس‪،‬‬ ‫دوچرخه ســواری و تمرینــات تناســب انــدام قابل اســتفاده اســت‪.‬‬ ‫ایــن هدبنــد قــادر اســت ضربــان قلــب را دقیق تــر از مچ بندهــا‪ ،‬از طریــق‬ ‫رگ هــای خونــی پیشــانی اندازه گیــری کنــد زیــرا قســمت پیشــانی حــاوی‬ ‫پوســتی نازک تــر اســت و کمتــر از قســمت های دیگــر بــدن در تمرینــات‬ ‫ورزشــی جابه جــا می شــود و نیــز ایــن هدبنــد عــرق را بــه خــود جــذب‬ ‫می کنــد و بــه صــورت ثابــت تــا پایــان تمریــن روی ســر باقــی می مانــد‪.‬‬ ‫تمــام اطالعــات از طریــق اپلیکیشــن مخصــوص روی تلفــن هوشــمند قابــل‬ ‫مشــاهده اســت‪.‬‬ ‫ایــن سنســور بــه صــورت یــک دیســک پالســتیکی نــرم بــه قطــر تقریبــا ‪3‬‬ ‫ســانتیمتر اســت کــه زیــر هدبنــد یــا کاله شــنا قــرار می گیــرد و طــول عمــر‬ ‫باتــری ان ‪ 6‬ســاعت اســت و توســط کابــل ‪ micro USB‬قابــل شــارژ مجــدد‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫اطالعات ورزشی‬ ‫جــوراب حرارتــی‪ Lenz‬از دســته لباس هــای‬ ‫هوشــمند اســت کــه مناســب ورزش هــای‬ ‫زمســتانی و یــا هرنــوع فعالیــت بیرونــی در‬ ‫اب وهــوای ســرد طراحــی شــده اســت و از‬ ‫یــخ زدن انگشــتان پــای شــما و یــا اعضــای‬ ‫پایینــی بــدن جلوگیــری می کنــد‪.‬‬ ‫در ورزش هایــی ماننــد اســکی‪ ،‬پیــاده روی‪،‬‬ ‫ماهیگیــری‪ ،‬قایق رانــی و‪ ...‬اولیــن قســمت‬ ‫از بــدن کــه بــا ســرما در ارتبــاط اســت پاهــا‬ ‫هســتند کــه گــرم نگــه داشــتن ان هــا می توانــد‬ ‫راحتــی و اثــرات روحــی و روانــی بیشــتری در‬ ‫فعالیت هــا بــه همــراه داشــته باشــد‪.‬‬ ‫ایــن جــوراب بــه صــورت ارگونومــی بافتــه‬ ‫شــده کــه شــامل ‪ %49‬نایلــون‪ %29 ،‬پلی امیــد‪،‬‬ ‫‪ %10‬پلی پروپیلیــن‪ %2 ،‬پشــم گوســفند و ‪%5‬‬ ‫االســتان (پلی اورتــان ارتجاعــی) اســت‪.‬‬ ‫ایــن جــوراب حــاوی یــک محافــظ پــا‪ ،‬الیــه‬ ‫اضافــی بــرای مناطــق بــاز‪ ،‬باندهــای حلق ـه ای‬ ‫بــرای حفاظــت بهینــه از پــا و رطوبت رســانی‬ ‫مطلــوب اســت‪ .‬ایــن جوراب هــا قابــل‬ ‫شستشــو بــا ماشــین لباسشــویی در دمــای ‪30‬‬ ‫درجــه ســانتیگراد هســتند‪.‬‬ ‫حــرارت ایــن جــوراب در نواحــی پا و انگشــتان‬ ‫پــا متمرکــز اســت‪ ،‬یــک باتــری لیتیومــی در ان‬ ‫بــه کار رفتــه اســت کــه بــه اســانی بــه بانــد‬ ‫بــاالی جــوراب متصــل می شــود‪.‬‬ ‫ســه نقطــه تعــادل بــرای تنظیــم گرما در شــرایط‬ ‫مختلــف در ان وجــود دارد‪ .‬ایــن جــوراب قــادر‬ ‫اســت بــا یکبــار شــارژ‪ ،‬بــه مــدت ‪ 14‬ســاعت‬ ‫گرمــا را فراهــم کنــد‪ .‬ســرعت گــرم شــدن ان‬ ‫بســیار ســریع اســت و درنتیجــه شــخص فقــط‬ ‫موقــع نیــاز بایــد ان را روشــن کنــد‪.‬‬ ‫ایــن جــوراب از طریــق بلوتــوث بــه اپلیکیشــن‬ ‫مخصــوص خــود روی گوشــی هوشــمند‬ ‫متصــل شــده و اطالعــات الزم را بــرای کاربــر‬ ‫نمایــش می دهــد‪.‬‬ ‫‪ Nex Band‬نــام دســتبند هوشــمندی اســت کــه‬ ‫شــامل پنــل ‪ LED‬چندرنگــی و ‪ 5‬دکمــه تنظیــم‬ ‫هوشــمند اســت‪ .‬ایــن دســتبند هــم به عنــوان‬ ‫یــک ردیــاب تناســب انــدام و هــم به عنــوان‬ ‫یــک ابــزار اطالع رســانی کارایــی دارد‪.‬‬ ‫از جملــه اطالعاتــی کــه توســط ایــن بنــد‬ ‫هوشــمند بــرای تناســب انــدام پــردازش‬ ‫می شــوند؛ گام شــمار‪ ،‬مســافت پیمــوده شــده و‬ ‫میــزان چربی ســوزی اســت‪ .‬ایــن دســتبند هنگام‬ ‫دریافــت تمــاس تلفنــی‪ ،‬پیامــک‪ ،‬ایمیــل یــا‬ ‫هرگونــه اعالنــات نرم افــزاری‪ ،‬ویبــره مــی رود‬ ‫و چراغ هــای روی ان روشــن می شــوند‪ .‬هــر‬ ‫کــدام از ایــن چراغ هــا و نیــز ‪ 5‬دکمــه ای کــه‬ ‫در ان بـه کار رفتــه اســت‪ ،‬توســط کاربــر بــرای‬ ‫یــک اعــان و یــا کاربــرد خــاص قابــل تنظیــم‬ ‫اســت‪ .‬هــر دکمــه دســتورالعمل خاصــی را برای‬ ‫اپلیکیشــن مخصــوص و یــا ابزارهــای ارتباطــی‬ ‫دیگــر ارســال می کنــد‪ .‬ایــن دســتبد قابلیــت‬ ‫برنامه ریــزی ایــن را دارد کــه شــما را از زمــان‬ ‫گل زدن تیــم محبوبتــان اگاه کنــد یــا وقتــی‬ ‫نزدیــک رســتوران موردعالقه تــان هســتید و‬ ‫یــا دوســتتان در نزدیکــی شــما اســت‪ ،‬شــما را‬ ‫اگاه می کنــد‪ .‬ایــن دســتبند هوشــمند در ســال‬ ‫‪ 2017‬بــه بــازار عرضــه می شــود و بــه گفتــه‬ ‫طــراح ان‪ ،‬هــدف از تولیــد ایــن بنــد‪ ،‬ایجــاد‬ ‫ســطح جدیــدی از سفارشی ســازی این گونــه‬ ‫محصــوالت بــرای کاربــر اســت‪.‬‬ ‫تاکنــون کفش هــای ورزشــی زیــادی بــرای‬ ‫فوتبــال طراحــی شــده اند‪ ،‬امــا اکثــر ان هــا‬ ‫مخصــوص ورزشــکاران حرفــه ای بــرای‬ ‫ردیابــی عملکــرد خــود و نیــز اگاهــی از‬ ‫صدمــات احتمالــی طراحــی شــده اند‪ .‬گجــت‬ ‫پوشــیدنی ‪ SockIt‬از بقیــه مســتثتا اســت‪.‬‬ ‫هــدف از طراحــی ایــن گجــت کــه روی کفــش‬ ‫ورزشــی کاربــر نصــب می شــود؛ کمــک بــه‬ ‫نوجوانــان بــرای انجــام شــوت مناســب اســت‪.‬‬ ‫ایــن شــرکت توســط ‪ Joe Briganti‬تاســیس‬ ‫شــد زیــرا او شــاهد عــدم امــوزش صحیــح‬ ‫ضربــه زدن بــه تــوپ بــه دختــرش بــود کــه‬ ‫ضربــه صحیــح بایــد توســط قســمت بــاالی‬ ‫کفــش بــه تــوپ وارد شــود نــه انگشــتان پــا!‬ ‫ایــن گجــت شــامل ‪ LED 6‬اســت و موقعــی کــه‬ ‫فــرد ضربــه درســتی بــه تــوپ وارد می کنــد‪،‬‬ ‫چراغ هــای تعبیــه شــده روی ایــن کفــش‬ ‫روشــن می شــود‪ .‬بــا ردیاب هــای مختلــف‬ ‫دیگــری کــه در ایــن گجــت تعبیــه شــده‬ ‫اســت‪ ،‬کاربــر می توانــد عــاوه بــر بازخــورد‬ ‫صحیــح بــودن ضربــه‪ ،‬قــدرت تمرکــز روی‬ ‫تکنیک هــای مختلــف ضربــه زدن بــه تــوپ را‬ ‫نیــز به دســت اورد‪.‬‬ ‫جنــس ایــن گجــت از الســتیک حرارتــی مقــاوم‬ ‫صنعتــی‪ ،‬ضدضربــه و قابل شستشــو بــا ماشــین‬ ‫لباسشــویی اســت‪ .‬دارای یــک باتــری لیتیومــی‬ ‫اســت کــه بــه ســادگی قابــل تعویــض اســت‪.‬‬ ‫ایــن محصــول بــرای گروه هــای ســنی ‪ 5‬تــا ‪12‬‬ ‫ســال طراحــی شــده اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫جـــــــوراب حرارتــــــی هوشــــمند‬ ‫دســـــتبد هــــــوشمند همه کـــاره‬ ‫گجت ارتقادهنده فوتبال در نوجوانان‬ ‫‪77‬‬ ‫زندگیسانازسماواتی‬ ‫زیروبم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪78‬‬ ‫متولــد فروردیــن ‪ 1350‬در تهــران اســت و در دانشــگاه‬ ‫ازاد اســامی مترجمــی زبــان انگلیســی خوانــده‪ .‬بازیگر‬ ‫تئاتــر‪ ،‬ســینما و تلویزیــون اســت و بــا ســریال «گرازها»‬ ‫شــروع کــرد و بــا «نــود شــب» ِ مهــران مدیــری بــه‬ ‫شــهرت رســید‪ .‬بــا همســر هومــن حســین نژاد و مــادر‬ ‫برســا یــک گفتگــوی مفصــل تصویــری انجــام داده ایــم‬ ‫کــه بــه خوانــدن و دیدنــش دعوتیــد‪:‬‬ ‫ضمیمه تصویری و گفتگوی کامل تر در‪:‬‬ ‫‪www.aparat.com/majidakhshabi‬‬ ‫‪telegram.me/zirobamonline‬‬ ‫تیــم گفتگــوی تصویــری‪ :‬مرضیــه جعفــری و نیمــا‬ ‫اعتصــام‪.‬‬ ‫این روزها کمتر دیده می شوید‪ ،‬کجا هستید؟‬ ‫واال مــن هســتم‪ ،‬تلویزیــون بــه مــا و جمــع زیــادی‬ ‫از همــکاران قدیمــی اش کم لطــف اســت‪ .‬واقعــا‬ ‫نمی دانیــم دلیلــش چیســت! امیدواریــم کــه تولیــدات‬ ‫رســانه ملــی مثــل گذشــته‪ ،‬مقــداری بیشــتر شــود و مــا‬ ‫هــم دوبــاره بتوانیــم فعــال شــویم‪.‬‬ ‫از کودکی تان برایمان بگویید‪ ،‬ایا به هنر عالقه‬ ‫داشتید؟‬ ‫بلــه هنــر و بازیگــری را دوســت داشــتم‪ .‬از ســنین پایین‬ ‫ماننــد همــه بازیگرهــا در گروه هــای تئاتــری بــودم‪.‬‬ ‫بــاور کنیــد راســتش را می گویــم‪ .‬بچــه فیروزکوهـی ام‪.‬‬ ‫دوســتانی کــه ان موقــع هم کالســی مــن بودنــد و‬ ‫خوشــحالم کــه ایــن اواخــر پیدایشــان کــردم‪ ،‬خــوب‬ ‫بــه یــاد دارنــد کــه تئاترهــای زیــادی داشــتیم؛ شــهره‬ ‫ســلطانی عزیــزم بــا مــن هم مدرسـه ای بــود و خاطــره‬ ‫خیلــی خوبــی در اجــرای تئاتــری ان زمــان‪ ،‬بــا ایشــان‬ ‫دارم‪ .‬بعــد در دبیرســتان هــدف درس خوانــدم‪ ،‬انجــا در‬ ‫فعالیت هــای هنــری خیلــی فعــال بــودم‪ ،‬به خصــوص‬ ‫روزنامه دیــواری‪ ،‬چــون پــدرم (خــدا رحمتــش کنــد)‬ ‫خــط و نقاش ـی اش خــوب بــود‪ ،‬بــرای همیــن پــدرم‬ ‫زحمــت نقاشــی و خــط روزنامه دیــواری را می کشــید و‬ ‫مــا هــم بــه دیــوار مدرســه می چســباندیم‪ ،‬امــا چیــزی‬ ‫کــه واقعــا دغدغــه ام بــود و دوســت داشــتم؛ فضــا‬ ‫نــوردی اســت‪.‬‬ ‫دقیقا می خواستم همین را از شما بپرسم‪...‬‬ ‫هنــوز هــم دوســتش دارم و حســرت ایــن را دارم‬ ‫کــه چــرا ایــن اتفــاق بــرای مــا پیــش نیامــد‪ .‬دوســت‬ ‫داشــتم دامپزشــکی بخوانــم‪ .‬در ان زمانــی کــه مــا دیپلم‬ ‫گرفتیــم‪ ،‬بــرای خانم هــا ایــن امــکان فراهــم نبــود و‬ ‫نمی توانســتند رشــته دامپزشــکی را انتخــاب کننــد ولــی‬ ‫خوشــحالم کــه حداقــل بــه بازیگــری کــه دوســت‬ ‫داشــتم رســیدم‪.‬‬ ‫متولد چه سالی هستید و کجا؟‬ ‫تهران ‪8 -‬فروردین‪1350‬‬ ‫فروردینی ها چه‬ ‫خصلت هایی دارند؟‬ ‫خیلیمهربان‪،‬خیلی خیلی‬ ‫مدیر‪ ،‬خیلی عجول و رک‬ ‫هستند‪ .‬خیلی ها می گویند این‬ ‫رک بودنت خوب نیست‬ ‫ولی من خوشحالم که‬ ‫رک هستم چون‬ ‫حداقل اش می دانم‬ ‫همینی ام که هستم‬ ‫و زیرورویی‬ ‫ندارم‪،‬سیاه وسفید‬ ‫نیستم‪ ،‬پشت سر‬ ‫کسی هم غیبت‬ ‫نمی کنم‪.‬معموال‬ ‫فروردینی ها‪،‬‬ ‫پول سازهستند‪.‬‬ ‫جامعــه ســوئد تشــکر کنــم‪ .‬دوسـت های خیلی خوبــی‬ ‫انجــا دارم‪ .‬خیلــی چیزهــای ارزشــمندی از ایــن ســفر‬ ‫نگاه شما به هنر چگونه است؟‬ ‫اکنــون دلــم بــرای هنــر می ســوزد‪ ،‬طفلکــی خیلی خیلی یــاد گرفتــم؛ احتــرام گذاشــتن بــه همدیگــر‪ ،‬بــه مــردم‪،‬‬ ‫مهجــور شــده اســت‪ ،‬هنرمنــدان مــا کــه نمــاد هنــر بــه خــاک‪ ،‬بــه بــرگ‪ ،‬بــه گل‪ .‬زمانــی کــه رفتــار ان هــا‬ ‫مملکت مــان هســتند و خیلــی از بازیگــران توانمنــد را بــا همدیگــر دیــدم‪ ،‬بــا مشــاهده یــک لیــوان اب‬ ‫مــا متاســفانه اکنــون در بیــکاری در خانه‪‎‬هایشــان کــه اســراف نشــد‪ ،‬یــه تکــه کوچــک نانــی کــه یــک‬ ‫نشســته اند‪.‬‬ ‫ســوئدی دور نمی انــدازد و ان را در یــک پالســتیک‬ ‫ایفای‬ ‫که‬ ‫فیلمی‬ ‫اولین‬ ‫می گــذارد تــا بعــد بخــورد‬ ‫فیلم‬ ‫کردید‪،‬‬ ‫نقش‬ ‫و تفکرشــان هــم ایــن اســت‬ ‫با امدن برسا خانه ما ترکید!‬ ‫با‬ ‫فیلم‬ ‫این‬ ‫بود‪.‬‬ ‫«گرازها»‬ ‫کــه چندصــد نفــر کار کردنــد‬ ‫تــا ایــن یــک تکــه نــان تهیــه‬ ‫سانازسماواتیچهکرد؟‬ ‫ترســش را از لنــز و دوربیــن گرفــت‪ .‬ایــن مهم تر اســت شــده اســت‪ .‬فرهنگ بســیار خوبــی دارنــد‪ .‬مردم بســیار‬ ‫چــون نقــش خیلــی کوتــاه بــود ولــی تــرس را از لنــز و مهربانــی هســتند‪ .‬خاطــرات خیلی خوبــی از ان هــا دارم‪.‬‬ ‫در سوئد هم فعالیت هنری داشتید؟‬ ‫دوربیــن گرفت‪.‬‬ ‫در «لحظه دیدار» و از لحظه دیدار به ما بگویید‪ ...‬بلــه‪ ،‬گاهــی از طریــق ایمیــل پیشــنهاد کاری‬ ‫شــماها خیلی خــوب بیوگرافی هــا را بیــرون کشــیدید‪ ...‬می فرســتادند‪ ،‬مــن می خوانــدم‪ ،‬قــرارداد را شــفاهی‬ ‫لحظــه دیــدار نگــو بیچــاره ام کــرد‪ ،‬مــن تــازه از ســوئد پــای تلفــن می بســتیم و مبلغــی از دســتمزدم را بــه‬ ‫برگشــته بــودم‪ .‬هاشــم علی اکبــری عزیــز دوســت و حســابم واریــز می کردنــد و مــن می امــدم ایــران ان‬ ‫همــکار خیلــی خوبمــان مــن را بــرای برنامــه «لحظــه را انجــام مـی دادم‪ .‬مــن انجــا خــودم بــودم‪ ABF .‬یــک‬ ‫دیــدار» دعــوت کــرد‪ .‬ظاهــرا اتفاقــی من مهمــان اخرین موسســه دولتــی اســت کــه بــه خارجی هایــی کــه انجــا‬ ‫برنامه شــان بــرای ضبــط بــودم‪9 .‬فروردیــن‪ 89‬هــم بــود در هــر شــاخه ای از کار هســتند‪ ،‬یک ســری امکانــات‬ ‫و روز قبلــش تولــدم بــود‪ .‬اصــا حوصله نداشــتم بروم‪ .‬می دهــد؛ مثــا اگــر کســی قالی بــاف اســت‪ ،‬کالســی‬ ‫ایشــان هــم مــدام زنــگ مــی زد کــه بــروم‪ ،‬خالصــه را ارائــه می کنــد کــه ان فــرد امــوزش دهــد و ثبت نــام‬ ‫شــاگردها را انجــام می دهــد‬ ‫بعــد از اصــرار‬ ‫و حقوقــی هــم از ان درامــد‬ ‫زیــاد ایشــان قبــول‬ ‫کــردم‪ .‬بــا دوســت گرازها ترسم را از لنز دوربین گرفت‬ ‫پرداخــت می کنــد‪ .‬ملیت هــای‬ ‫مختلــف در ایــن موسســه هســتند‬ ‫خیلی خــوب دیگرم‪،‬‬ ‫و بــرای اینکــه بتوانــی پویایــی‬ ‫همــا ریاضــی کــه‬ ‫خانــه مــا بــود‪ ،‬بــه برنامــه رفتیــم‪ .‬خانــم خامنــه عزیــز داشــته باشــی و بــا یــک جامعــه جدیــد خــودت را وفق‬ ‫کــه واقعــا بــرای خیلی هــا نوســتالژی هســتند‪ ،‬مجــری دهــی‪ ،‬خیلی خــوب اســت‪ .‬یــک انجمــن ایرانــی به نــام‬ ‫برنامــه بودنــد‪ .‬انجــا مــدام برایمــان پیغام پســغام «انجمــن فرهنگــی چیســتامهر» هــم انجــا اســت کــه به‬ ‫می اورنــد کــه خانــم ناخــن دســتتان بلنــد اســت‪ ،‬خانــم مــن پیشــنهاد دادنــد یــک گــروه تئاتــر تشــکیل دهیــم و‬ ‫حجــاب اســتین هایتان را درســت کنیــد‪ .‬مــن خنــده ام از ایــن موقعیــت به عنــوان یــک هنرمنــد اســتفاده کنــم‪.‬‬ ‫چرا فکر می کنید ادامه دادن کار بازیگری مبنی‬ ‫گرفــت و بــه ان اقایــی کــه پیغام پســغام مــی اورد‬ ‫گفتــم بــرو بــه ان اقــا بگــو مــن ‪ 20‬ســال اســت جلوی بر این است که شما وارد یک سری حواشی شوید؟‬ ‫دوربیــن هســتم‪ ،‬تــو کار خــودت را بلــدی‪ ،‬من هــم کار مــن بــه ایــن فکــر نمی کنــم و اعتقــادی هــم بــه ان‬ ‫خــودم را بلــدم‪ .‬بــه موقــع بلــدم ناخون هایــم را فید کنم نــدارم ولــی متاســفانه جدیــدا ایــن مدلــی شــده اســت‪.‬‬ ‫و اســتین و حجابــم را چگونــه انجــام بدهــم‪ ،‬شــما برو مــن چنــد ســالی اســت کــه بــازرس انجمــن بازیگــران‬ ‫کار خــودت را انجــام بــده‪ .‬خالصــه بــا سرشـ ِ‬ ‫ـاخ بــدی ســینما و تلویزیــون ایــران به ریاســت اســتاد مشــایخی‪،‬‬ ‫ـدام‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫ـم‬ ‫مــن و هومــن حســینی شــروع کردیــم‪ ،‬او هـ‬ ‫هســتم‪ .‬روش جدیــدی کــه اکنــون می بینیــم ناخواســته‬ ‫ـد‪،‬‬ ‫ـ‬ ‫بدی‬ ‫کات‬ ‫بــرای مــن ایــراد می گرفــت؛ تــوک زدی‪،‬‬ ‫اســت‪ ،‬انــگار کــه ســیلی امــده و همــه درگیر ایــن قصه‬ ‫ـک‬ ‫ـ‬ ‫ی‬ ‫ـد‪،‬‬ ‫ـ‬ ‫کردن‬ ‫خانــم از اول‪ ،‬مانتــوی مــن را هــم عــوض‬ ‫شــدیم‪ .‬به خاطــر اینکــه تولیــد پاییــن امــده‪ ،‬کار کــم‬ ‫مانتــو گشــاد مشــکی بلنــد اوردنــد‪ .‬مــا برنامــه را ضبط اســت و ســطح توقعــات هــم به نظــر مــن خیلــی بــاال‬ ‫کردیــم و گذشــت‪ .‬خالصــه این گونــه بــا یــک سرشــاخ رفتــه‪ ،‬بنزیــن ‪ 1000‬تومــان شــده و دیگــر ‪ 100‬تومــان‬ ‫قشــنگ شــروع شــد‪ .‬نتیجــه اخالقـ ‬ ‫ی این کــه مــا اکنون نیســت‪ ،‬بنابرایــن مــن هــم بایــد دســتمزدم بر مبنــای ان‬ ‫ـک‬ ‫ـ‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫ـم‬ ‫ـ‬ ‫ ای‬ ‫ه‬ ‫کرد‬ ‫ازدواج‬ ‫تقریبــا هفــت ســال اســت کــه‬ ‫بــاال بــرود‪.‬‬ ‫پســر ‪ 4‬ســاله داریــم‪ .‬مواظــب باشــید بــا هیچ کســی چند کلمه می گویم حس تان را راجع به ان ها به ما‬ ‫سرشــاخ نشــوید‪.‬‬ ‫بگویید‪.‬‬ ‫است؟‬ ‫درست‬ ‫هستید‪،‬‬ ‫اهل سفر‬ ‫ برسا‬‫را‬ ‫ایــران‬ ‫ ام‬ ‫ی‬ ‫شــغل‬ ‫موقعیــت‬ ‫ خاطــر‬ ‫ه‬ ‫ب‬ ‫زیــاد‪،‬‬ ‫بلــه‬ ‫نفــس‪ ،‬جــان‪ ،‬عشــق اســت‪ ،‬ارزویــم ایــن اســت بــه‬ ‫خیلی خــوب گشــتم‪ .‬بــا شــبکه جام جــم برنامــه شــرط اینکــه خــودش هــم بخواهــد ماننــد اســمش بــه‬ ‫«شــمالی ‪ »77‬بــه کارگردانــی افشــین اربابــی را داشــتیم باالتریــن مرحله شــغلی کــه دوســت دارد‪ ،‬برســد‪ .‬چون‬ ‫کــه در ان برنامــه خیلی خــوب ایــران را چرخیدیــم‪ .‬ارزوی خــودم ایــن بــود فضانــورد بشــم‪ ،‬امیــدوارم کــه‬ ‫خــارج از ایــران را هــم خــودم خیلــی عالقه منــدم‪ .‬اگــر فضانــورد هــم نشــد‪ ،‬تــا موقعــی کــه ایشــان بزرگ‬ ‫اصــوال بــه فرهنگ هــا عالقه منــدم‪ .‬زبــان انگلیســی را شــود ســفرهای بیــن کهکشــانی و بیــن کــرات ایجــاد‬ ‫از کودکــی دوســت داشــتم چــون فکــر می کــردم کــه شــود‪.‬‬ ‫وســیله ای بــرای برقــراری ارتبــاط بــا ادم هــا اســت‪ - ،‬مادر‬ ‫بــرای همیــن زبــان را خــوب یــاد گرفتــم‪ .‬بــا اینکــه مــادری خیلــی ســخت اســت‪ ،‬از قدیــم همیشــه ایــن‬ ‫مدتــی اســت از ســوئد برگشــتم ولــی ســعی می کنــم جملــه را می گفتنــد تــا وقتــی مــارد نشــوی نمی فهمــی‪،‬‬ ‫زبــان ســوئدی را از یــاد نبــرم؛ بــه زبــان ســوئدی و راســت می گوینــد‪ .‬مــادر یعنــی مســئولیت‪ ،‬عشــق‪،‬‬ ‫انگلیســی می خوانــم‪ ،‬می نویســم و فکــر می کنــم کــه خودســوزی‪ ،‬حــس و وظیفــه خیلــی ســختی اســت‪.‬‬ ‫هــر دو زبــان را فرامــوش نکنــم‪.‬‬ ‫ تولدی دیگر‬‫در اوج هنر و بازیگری یک دفعه به سوئد رفتید؟‬ ‫یادش بخیر‬ ‫حقیقتــش مــن ان موقــع برنامــه همــراه ایرانیــان و یــک ‪ -‬کارگردانی‬ ‫برنامــه دیگــر هــم داشــتم کــه پخــش زنــده بــود‪ .‬خیلی خیلــی قشــنگ اســت‪ .‬هدایــت یــک تیــم اســت و‬ ‫ایــراد پخــش الکــی از مــا می گرفتنــد‪ ،‬خســته شــده دیــد خیلــی قــوی و ظریــف‪ ،‬صبــوری و مهربانــی‬ ‫بــودم‪ .‬رفتــم کــه اســتراحت کنــم و ادامــه تحصیــل می خواهــد؛ بــرای اینکــه تــو بایــد یــک تیــم را بــا‬ ‫بدهــم‪ ،‬دلیــل اصلی تــر ایــن بــود کــه ســگم مریــض توجــه بــه روحیاتــی کــه دارنــد بــا هــم هماهنــگ کنی‪.‬‬ ‫شــده بــود و عمــل جراحی داشــت‪ .‬جــا دارد از مــردم و‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫“‬ ‫هفتم زیروبم‬ ‫اختصاصی‬ ‫نگاه‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫یکــی از خوب ترین هــای ان اقــای مدیــری هســتند و خورشــت کرفــس و خورشــت بِه خیلــی دوســت دارم‪.‬‬ ‫مــن خوشــحالم در طــول ســالیانی کــه کار کــردم افتخار‬ ‫امضای خودتان در اشپزخانه چیست؟ غذای‬ ‫کار کــردن بــا کارگردان هــای خوبــی ماننــد اقــای مقــدم حرفه ای درست می کنید؟‬ ‫و خیلی هــای دیگــر را داشــتم‪.‬‬ ‫امضایم جدیدا خیلی زیاد شده است‪ ،‬حاال ابروی خودم‬ ‫ استاد جمشید مشایخی‬‫را هم می برم؛ جدیدا نمی دانم چرا تا ‪ 3‬بار باید پیازداغ‬ ‫عشــق‪ ،‬فروتنــی‪ ،‬مهربانــی‪ ،‬انســانیت‪ ،‬لطــف‪ ،‬هــر چــه درست کنم! دوبار می سوزد و ان شاءاهلل به حول وقوه الهی‬ ‫بگویــم کــم گفتــم‪.‬‬ ‫بار سوم‪!...‬‬ ‫هستید؟‬ ‫اهل تفریح‬ ‫سرتان خیلی شلوغ است؟‬ ‫بله‪.‬‬ ‫بلــه نمی دانــم چــرا؟ گاهــی‬ ‫هم زمــان می خواهــم چنــد‬ ‫اولین جایی که برای‬ ‫خیلی هامی گویند‬ ‫کار را بــا هــم مدیریــت کنــم‪.‬‬ ‫اوقات فراغتتان انتخاب‬ ‫یــک خاطــره ای دارم؛ خانــم‬ ‫این رک بودنت خوب نیست!‬ ‫می کنید کجا است؟‬ ‫مهــا جعفــری‪ ،‬دوســت عزیــزم‬ ‫ایــن را همــه می داننــد؛ مــن عاشــق شــمال و خانــه‬ ‫از گریمورهــای بســیار خــوب هســتند‪ ،‬مادرشــان هــم‬ ‫کوچکــی کــه در شــمال دارم‪ ،‬هســتم‪.‬‬ ‫یــک نازنین بانــو کــه کوفته هایشــان خیلــی خوشــمزه‬ ‫کجای شمال است؟‬ ‫مــا نــور هســتیم‪ .‬پشــت جنــگل نــوری مــی روم‪ .‬می شــود‪ ،‬ایشــان امــوزش کوفتــه را نوشــتند و بــه مــن‬ ‫خوشــبختانه انجــا هــم فعالیت هــای حمایتــی دارم‪ ،‬دادنــد و مــن هــم بــرای اولین بــار بــا اعتمادبه نفــس‪،‬‬ ‫این طــور نیســت کــه راحــت بتوانــم بنشــینم و موقعــی کــه مهمــان داشــتیم ایــن را پختــم کــه وا رفت!‬ ‫مــن هــم ان را َدم کــردم کــه قشــنگ ته دیــگ بســت‪.‬‬ ‫اســتراحت کنــم‪.‬‬ ‫اخیــرا تصمیمــی جــدی گرفتـه ام؛ تقریبــا یک ماه اســت هیچ وقــت یــادم نمــی رود کــه دوســتانم چقــدر از ان‬ ‫کــه پنجشــنبه و جمعــه موبایلــم را خامــوش می کنــم خوششــان امــد و پرســیدند ایــن چیســت؟ گفتــم ایــن‬ ‫و جــواب نمی دهــم‪ .‬خیلــی درگیــر دنیــای مجــازی غــذا بــرای جنــوب اســپانیا اســت و ان کوفتــه مــا شــد‬ ‫شــدیم‪ .‬فکــر می کنــم کــه فیزیــک واقعــی خودمــان و غــذای جنــوب اســپانیا!‬ ‫اهل خرید کردن هستید؟‬ ‫صــدای واقعــی خودمــان را داریــم فرامــوش می کنیــم‪.‬‬ ‫پول داشته باشم بله‪.‬‬ ‫کمپین راه نمی اندازید؟‬ ‫اولین چیزی که بیشتر به ان عالقه دارید و‬ ‫خیــر اصــا‪ .‬حوصلــه ایــن حاشــیه ها را نــدارم‪ .‬در‬ ‫حیطــه مجــازی فعــال هســتم ولی بــرای خودم ســاعت برای خودتان می خرید چیست؟‬ ‫تعییــن کــردم؛ صبــح اول وقــت که پســرم خواب اســت همــکاران مــن معمــوال می داننــد‪ ،‬مثــا امیــر زریونــد‬ ‫و اخــر شــب کــه ایشــان خوابیــده مــن ســعی می کنــم همیشــه می گویــد ســاناز مــن هــر وقــت کیــف و‬ ‫کــه بــه ایــن کارهــا برســم چــون نمی خواهــم برایــش کفــش می بینــم می گویــم ســاناز ســماواتی! مــن عاشــق‬ ‫کیــف‪ ،‬کفــش‪ ،‬ســاعت و عینــک هســتم‪.‬‬ ‫بدامــوزی داشــته باشــد‪.‬‬ ‫اولین چیزی که برای کادو دادن انتخاب می کنید؟‬ ‫برای کسی خواستگاری می روید؟‬ ‫بســتگی دارد چــه کســی باشــد و در چــه موقعیتــی از‬ ‫بله رفتم‪.‬‬ ‫فاصلــه دوســتی از مــن قــرار گرفتــه باشــد‪.‬‬ ‫برایمان تعریف می کنید؟‬ ‫برنامـه ای مســتند داشــتم کــه کار اقــای علیپــور بــود و‬ ‫اگر بخواهید چیزی به یادگار به دوست صمیمی تان‬ ‫هنرمنــدان را بــه خانــه طرفدارانشــان می بردنــد‪ .‬مــن‬ ‫بــه خانــه خانــواده ای کــه ســمت پونــک بودنــد دعــوت بدهید‪،‬اولینچیزیکهبهذهنتانمی رسدچیست؟‬ ‫شــدم کــه لطــف کــرده بودنــد ابگوشــت درســت کرده ترجیــح می دهــم کارت عابــر بگیــرم کــه روی ان یــک‬ ‫بودنــد و مــن هــم ابگوشــت خیلــی دوســت دارم‪ .‬در جملــه خــوب نوشــته شــده باشــد چــون ان کارت هــم‬ ‫شــمال خانــواده ای داریــم کــه از دوســتان خیلــی خوب جــا نمی گیــرد و هــم بــا ان پــول خــودش هرچــه‬ ‫مــا هســتند و اصالتــا همدانی انــد؛ عمــه فوزیــه و عمــو دلــش می خواهــد می خــرد‪.‬‬ ‫چه رنگی را دوست دارید؟‬ ‫باقــر کــه دیگــر شــهرت جهانــی پیــدا کردنــد چــون‬ ‫همــه بــه ایــن دلیــل مــا را می شناســند‪ .‬پســر ایشــان‪ ،‬صورتی‬ ‫این روزها پول در چیست؟‬ ‫اقــا وحیــد‪ ،‬می خواســتند ازدواج کننــد کــه برایشــان بــه‬ ‫خواســتگاری رفتیــم و اکنــون هــم یک پســر خوشــکل در جــوب اب‪ ،‬اگــر کســی واقعــا زبــل باشــد بــا ایــن‬ ‫شــرایط اقتصــادی مــا‪ ،‬از جــوب اب پــول در مـی اورد‪.‬‬ ‫به نــام ســپنتا دارنــد‪.‬‬ ‫ایــن همــه پالســتیک و کاغــذ در جــوب خیابــان‬ ‫تابه حال برای کسی پارتی بازی هم کرده اید؟‬ ‫بلــه‪ .‬مثــا در صفــی ایســتادم و می بینــم کــه خانــم می ریزیــم‪ .‬اگــر کمــی مغــز اقتصــادی داشــته باشــد‬ ‫مســنی تــه صــف ایســتاده‪ ،‬صدایــش می کنــم و جــای می دانــد چــه موقــع بــرود طــا و دالر بخــرد و چــه‬ ‫خــودم را بــه او می دهــم و یــا گاهــی شــده کــه مثــا موقــع بفروشــد‪ .‬البتــه ریســک اســت‪ .‬پــدرم همیشــه به‬ ‫اگــر اقایــی جــوان جلــو باشــد بــه او می گویــم ایــن مــن می گفــت ســاناز دســتت را بگــذار روی خــاک و‬ ‫خانــم جــای مادرتــان اســت‪ ،‬من جــای خــودم را بــه او از خــاک بلنــد شــو‪ .‬مــن چــون ریسـک پذیری ام پاییــن‬ ‫دادم‪ ،‬تــو هــم لطــف کــن بگــذار یــک نفــر جلــو بــرود‪ .‬اســت‪ ،‬اکنــون ترجیــح می دهــم که بیشــتر روی مســائل‬ ‫یــا مثــا در مهــد برســا (پســرم) دنبــال یــک کارمنــد ملکــی ســرمایه گذاری کنــم‪.‬‬ ‫خانواده یعنی چه؟‬ ‫جدیــد می گشــتند‪ ،‬ســعی کــردم یکــی را معرفــی کنم و‬ ‫پارتی بــازی کــردم کــه اســتخدام شــود‪ .‬اگــر کســی برای خانــواده یعنــی همه چیــز‪ .‬خانــواده از نظــر مــن یعنــی‬ ‫مدرســه می خواهــد شــهریه بدهــد‪ ،‬مــن ســعی می کنــم پدربــزرگ‪ ،‬مادربــزرگ‪َ ،‬جــدی کــه مــن ندیــدم ولــی‬ ‫همراهــش بــروم تــا انجایــی کــه بتوانــم بــرای شــهریه بــه او تعصــب دارم‪ .‬مادربــزرگ مــن همدانــی بودنــد‬ ‫تخفیــف بگیــرم‪ .‬بــرای عروســی رفتــن و عروســی و مــن ایشــان را ندیــدم ولــی خیلــی بــه او تعصــب‬ ‫گرفتــن‪ ،‬ارایشــگاه و لبــاس عــروس و‪ ...‬معرفــی دارم‪ ،‬دوســتش دارم و در مــوردش فکــر می کنــم‪ .‬اگــر‬ ‫می کنــم و می گویــم کــه بــه ان هــا تخفیــف بدهنــد‪ .‬بخواهــم کوتــاه و مختصــر بگویــم؛ خانــواده مــن ایــران‬ ‫و هم وطن هایــم هســتند‪.‬‬ ‫مدیون کسی هستید؟‬ ‫اهل مطالعه هستید؟‬ ‫مدیون پدرم‪ ،‬مدیون مادرم‪.‬‬ ‫بله خیلی زیاد‪.‬‬ ‫اهل شکم هستید؟‬ ‫اخرین کتابی که خواندید؟‬ ‫بلــه بــدم نمی ایــد ولــی نــه ان طــوری کــه هــر چــه‬ ‫بی شعوری‬ ‫دیــدم بخــورم!‬ ‫غذای مورد عالقه تان؟‬ ‫غــذای مــورد عالقــه ام فســنجان عمــه منیــرم اســت‪،‬‬ ‫برداشت شما از این کتاب چه بود؟‬ ‫اینکــه در گذشــته خیلــی جاهــا بی شــعور بــودم‪.‬‬ ‫توصیــه می کنــم ایــن کتــاب را بخوانیــد‪ .‬دنیــای اکنــون‬ ‫مــا متحــول شــده اســت‪ ،‬االن ســایبری نفــوذ می کننــد‪،‬‬ ‫جنگ هــای ســایبری داریــم‪ .‬مــردم ایــران باهــوش‬ ‫هســتند‪ ،‬بــرای همیــن اســت کــه از دیربــاز در تاریــخ‬ ‫همیشــه روی ایــن منطقــه زوم شــده اســت‪ .‬بــرای مــن‬ ‫مهــم اســت کــه وطنــم و هم وطن هایــم بــا هــم متحــد‬ ‫باشــند و کشــورم در حــال ابادانــی باشــد‪.‬‬ ‫خط زندگی هنری تان با وجود برسا چه تغییری‬ ‫کرده است؟‬ ‫بــا امــدن برســا خانــه مــا ترکیــد‪ ،‬همــه نــوع بی نظمــی‪،‬‬ ‫بی خوابــی و ســروصدا موجــود اســت‪ .‬اگــر مــن‬ ‫شــب ها قبــل از خــواب یک ســاعت ونیم مطالعــه‬ ‫می کــردم االن خیلــی بتوانــم ‪ 10‬دقیقــه یــا یــک ربــع‬ ‫قبــل از خوابــم حتمــا مطالعــه می کنــم‪ ،‬امــا همــه‬ ‫این هــا خیلی خــوب اســت‪ .‬بــا تمــام ایــن هیجانــات‬ ‫و باالوپایینــی کــه دارد‪ ،‬حــس شــیرینی اســت‪.‬‬ ‫تابه حال به روزی که از خانواده بازیگری‬ ‫خداحافظی کنید و حس ان روزتان فکر کرده اید؟‬ ‫بلــه چندبــار فکــر کــردم‪ .‬ایــن اواخــر همســرم بــه مــن‬ ‫می گویــد کــه جمــع کــن برویــم‪ ،‬کاری نیســت ولــی‬ ‫مــن گفتــم نــه هومــن صبــر کــن‪ .‬خیلی هــا مثــل مــا‬ ‫بیــکار هســتند‪ ،‬بــا همــکاران صحبــت می کنیــم همــه‬ ‫در خانــه هســتند‪ ،‬کاری کــه در شــان باشــد‪ ،‬نیســت‪.‬‬ ‫منتظریــم کــه یــک اتفاقــی بیفتــد و دوبــاره کار کنیــم‪.‬‬ ‫نمی شــود از ان خداحافظــی کــرد‪.‬‬ ‫به عنوان کالم اخر چه یادگاری قشنگی برای‬ ‫زیروبمی های ما دارید؟‬ ‫بــه هم وطن هــای خوبــم پیشــنهاد می کنــم کــه تنهــا‬ ‫چیــز بــرای بهتــر شــدن شــرایط جامعــه‪ ،‬فرزنــدان و‬ ‫جوانانمــان ایــن اســت کــه همــه بــا هــم متحــد باشــیم‬ ‫و کمــی گذشــتمان را نســبت بــه همدیگر بیشــتر کنیم‪.‬‬ ‫اگــر این گونــه فکــر کنیــم‪ ،‬تولیــد داخلی مــان راه‬ ‫می افتــد‪ ،‬شــرایط بهتــری بــرای فعالیت هــای اجتماعــی‬ ‫پیــدا می کنیــم و ارامــش بیشــتری داریــم‪ .‬چیــز دیگری‬ ‫کــه مــن را جدیــدا درگیــر خــودش کــرده اســت‬ ‫تجمل گرایــی اســت‪ ،‬خیلــی چشم وهم چشــمی ها‬ ‫غلیــظ شــده اســت‪ .‬نمی دانــم چــه شــده کــه خــود را‬ ‫درگیــر ایــن مســائل کرده ایــم!‬ ‫حواشی‬ ‫حواشــی بلــه‪ .‬بــه نظــرم اگــر کمــی‬ ‫وقتمــان را بــا بچه هــا و همســرمان‬ ‫بگذاریــم و بــرای دنیــای مجــازی‬ ‫ســاعت معلــوم کنیــم‪ ،‬خوشــبختی‬ ‫بیشــتری بــه ســراغمان می ایــد‪.‬‬ ‫یک دعای قشنگ برای مخاطبین‬ ‫زیروبم‪...‬‬ ‫مــن به عنــوان یکــی از نماینــدگان‬ ‫هنــر افتخــار ایــن را دارم کــه‬ ‫در کنــار ســایر دوســتانم‬ ‫ســال های ســال بــا ایفاگــری‬ ‫نقش هــای مختلــف بــه‬ ‫خانه هــای مــردم امــدم‬ ‫کــه از طــرف خــودم و‬ ‫همــه بچه هــا از مــردم‬ ‫قدردانــی می کنــم‪ .‬ارزویــم‬ ‫بــرای همــه دوســتانی کــه‬ ‫بــا زیروبــم و یــا هر شــکل‬ ‫دیگــری کــه مــا را دنبــال‬ ‫می کننــد ایــن اســت کــه‬ ‫اول از همــه ســامت و‬ ‫در کنــار خانــواده باشــند‬ ‫و از نظــر مالــی کیفیــت‬ ‫زندگی شــان مطلــوب‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫‪79‬‬ ‫کودک‪ ،‬وابستگی‬ ‫کودک‪ ،‬تربیت‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪80‬‬ ‫گاه بــه بچه هــا اجــازه بدهیــد از حصارهــا‬ ‫عبــور کننــد!‬ ‫بچ ـه ای کــه همیشــه خــوب و مــودب و تمیــز‬ ‫اســت‪ ،‬نمی توانــد خــاق و جســور باشــد‪.‬‬ ‫بچه هــا هــم نیــاز دارنــد کــه گاهــی رفتــاری‬ ‫ازادانــه‪ ،‬البتــه در محیطــی امــن و مناســب‪،‬‬ ‫داشــته باشــند‪ .‬ان هــا بایــد گاه از خط قرمزهــا‬ ‫عبــور کننــد‪ .‬ایــن حــرف بدیــن معنــی نیســت‬ ‫کــه رفتارهــای ناشایســت یــا ناهنجــار انجــام‬ ‫بدهنــد‪ ،‬بلکــه گاهــی اجــازه داشــته باشــند‬ ‫کــه کارهــای ممنوعــه را در محیــط مناســبی‬ ‫کــه پــدر و مــادر برایشــان فراهــم کردنــد‪،‬‬ ‫انجــام بدهنــد؛ مثــا بتواننــد غــذا را بــا دســت‬ ‫بخورنــد‪ ،‬ماســت را روی بدنشــان بمالنــد‪ ،‬بــا‬ ‫ابپــاش بــه یکدیگــر اب بپاشــند و یــا بــا رنــگ‬ ‫دیوارهــا را نقاشــی کننــد‪ !...‬بهتریــن مــکان در‬ ‫خانه هــای اپارتمانــی امــروز بــرای بچه هــا‬ ‫حمــام اســت‪ .‬البتــه بــه بچه هــا تاکیــد کنیــم‬ ‫کــه فقــط در ایــن مــکان اجــازه دارنــد ایــن‬ ‫بازی هــا را انجــام بدهنــد‪ .‬بعــد از اتمــام بــازی‬ ‫هــم می توانیــد داخــل حمــام بــدن بچه هــا را‬ ‫بشــویید‪.‬‬ ‫اگــر بتوانیــد شــرایطی را فراهــم کنیــد کــه‬ ‫بچه هــا ایــن بازی هــا را به صــورت گروهــی‬ ‫انجــام بدهنــد‪ ،‬تاثیــر خیلــی بیشــتری دارد‪.‬‬ ‫به خصــوص بــرای بچه هایــی کــه نســبت بــه‬ ‫کثیف شــدن مقــاوم هســتند و یــا روی برخــی‬ ‫مــواد وســواس دارنــد‪ .‬ایــن بچه هــا را بایــد بــا‬ ‫شــیوه های مختلــف و به صــورت تدریجــی‬ ‫وارد بــازی کــرد‪ .‬دیــدن بچه هــای دیگــر هــم‬ ‫کــه مشــغول بــازی هســتند‪ ،‬می توانــد ان هــا را‬ ‫بــرای وارد شــدن بــه بــازی تشــویق کنــد ولــی‬ ‫اصــرار بــرای بازی کــردن باعــث مقاومــت و‬ ‫لجبــازی بیشــتر ان هــا می شــود‪.‬‬ ‫اناهیتا یاراحمدی‬ ‫کارشناس ارشد زبان‬ ‫کودک‪ ،‬مشاوره‪ ،‬لجبازی‬ ‫ســوال‪ :‬چــرا بچــه مــن کارهایــش را کنــد‬ ‫انجــام می دهــد؟ ان هــم وقتــی عجلــه دارم؟‬ ‫یعنــی دارد لجبــازی می کنــد؟‬ ‫پاســخ‪ :‬تــا ‪ 6‬ســالگی وزن مغــز کــودک بــه‪90‬‬ ‫درصــد وزن بزرگســالی خــود می رســد و بــا‬ ‫رشــد میلیــن مغــز‪ ،‬پروســه انتقــال اطالعــات‬ ‫بــه مغــز و مهارت هــای حرکتــی کــودکان‬ ‫پیشــرفت زیــادی خواهــد کــرد‪ .‬پزشــکان در‬ ‫ایــن زمینــه اعتقــاد دارنــد کــه والدیــن بایــد‬ ‫صبــور باشــند چــون ســرعت انتقــال اطالعــات‬ ‫بــه مغز در کــودکان بســیار کندتر از بزرگســاالن‬ ‫اســت‪ .‬بــه میزانــی کــه کــودک رشــد می کنــد‪،‬‬ ‫مهارت هــای حرکتــی ماننــد پوشــیدن کفــش‬ ‫و بســتن دکمه هــا پیشــرفت می کنــد‪ .‬کنــدی‬ ‫کــودکان به دلیــل کامل نبــودن مغزشــان اســت‪.‬‬ ‫به خاطــر عجله داشــتن‪ ،‬اســتقالل ان هــا را‬ ‫نگیریــد‪ .‬شــخصا خودتــان کارهایشــان را انجــام‬ ‫ندهیــد‪ ،‬کــودکان نیــاز بــه تمریــن دارنــد تــا‬ ‫مهارت هــای حرکتی شــان پیشــرفت کنــد‬ ‫و هول کــردن‪ ،‬غــرزدن‪ ،‬دادزدن و دعواکــردن‬ ‫شــما باعــث افزایــش ســرعت ان هــا نخواهــد‬ ‫شــد‪ .‬تنهــا روی اعتمادبه نفــس و حرمــت‬ ‫کــودکان تاثیــر خواهــد داشــت‪.‬‬ ‫اگــر کــودک شــما وابســته اســت‪ ،‬توصیه هــای‬ ‫زیــر می توانــد کمکتــان کنــد‪:‬‬ ‫تــرس و اضطــراب او را درک کنیــد و بپذیریــد‪.‬‬ ‫اضطــراب او واقعــی اســت‪ ،‬او را به دلیــل‬ ‫جمع گریــزی شــماتت نکنیــد‪ .‬چنانچــه‬ ‫به طــور مســتقیم روی رفتارهــای فــوق تمرکــز‬ ‫کنیــد؛ «چــرا بــه دیگــران ســام نمی دهــی‪،‬‬ ‫چــرا بــه مــن چســبیدی و مــن را ول نمی کنــی‪،‬‬ ‫مثــل بچــه ادم ســام بــده و‪ ،»...‬اعتمادبه نفــس‬ ‫کــودک را از او ســلب می کنیــد و موجــب‬ ‫تشــدید رفتارهــای فــوق می شــوید‪.‬‬ ‫او را بــا بچه هــای دیگــر مقایســه نکنیــد‪:‬‬ ‫«می بینــی ســارا چقــدر قشــنگ حــرف‬ ‫می زنــه‪ ،‬شــعر می خونــه و‪»...‬‬ ‫زمانــی کــه کــودک شــما بــا بچه هــای دیگــر‬ ‫دوســت می شــود و بــازی می کنــد‪ ،‬در‬ ‫میهمانی هــا از شــما جــدا می شــود و شــب را‬ ‫بــه تنهایــی در اتــاق خــودش می خوابــد‪ ،‬از او‬ ‫تعریــف کنیــد‪ .‬تشــویق شــما می توانــد کالمــی‬ ‫باشــد و هزینـه ای در برنداشــته باشــد‪« :‬افریــن‪،‬‬ ‫چقــدر بلنــد ســام دادی‪ ،‬مامــان بزرگــش!‬ ‫دیشــب ســامان تنهــا روی تخــت خــودش‬ ‫خوابیــده و‪.»...‬‬ ‫اگــر کــودک مرتــب از شــما اویــزان اســت و‬ ‫روی پاهــای شــما می نشــیند‪ ،‬بــه او بگوییــد‬ ‫کــه می توانــد کنــار شــما بنشــیند نــه روی‬ ‫زانوهایتــان و اگــر اینــکار را بکنــد‪ ،‬زمــان‬ ‫برگشــتن از میهمانــی او را بــه پــارک می بریــد‪.‬‬ ‫کــودک شــما به طــور ناگهانــی و یک شــبه‬ ‫تغییــر نمی کنــد‪ .‬تالش هــای کوچــک او را‬ ‫ببینیــد و قــدر بنهیــد‪.‬‬ ‫کــودکان پســر را تشــویق کنیــد کــه ارتبــاط‬ ‫بهتــری بــا پــدر خــود برقــرار کننــد‪ .‬مســلم‬ ‫اســت بــرای پســربچه ‪ ۵‬ســاله ای کــه مــدام‬ ‫بــا مــادر اســت‪ ،‬ارتبــاط بیشــتر بــا پــدر باعــث‬ ‫می شــود بتوانــد تطابــق و همانندســازی بهتــری‬ ‫بــا جنســیت خــود برقــرار کنــد و بــرای ایفــای‬ ‫نقــش مردانــه امــاده شــود‪.‬‬ ‫شــما نیــز بایــد پــس از اینکــه مهارت هــای‬ ‫الزم را بــه کــودک خــود اموختیــد‪ ،‬اضطــراب‬ ‫خــود را کنتــرل کنیــد‪ .‬بنابرایــن بایــد بــه او ایــن‬ ‫مهــارت را بیاموزیــد‪ ،‬بــا وی ان را تمریــن کنیــد‬ ‫و ارام ارام فرصــت بدهیــد خــودش بــه تنهایــی‬ ‫ان را تجربــه کنــد‪.‬‬ ‫ترانه کودکانه‬ ‫تو حوض خونه ما‬ ‫ماهی های رنگارنگ‬ ‫باال و پایین می رن‬ ‫با پولکای قشنگ‬ ‫دنبال هم می گردن‬ ‫همو صدا می کنن‬ ‫با چشمون نازشون‬ ‫همو نگاه می کنن‬ ‫دنبال هم می گردن‬ ‫همو صدا می کنن‬ ‫کالغه تا می بینه‬ ‫کنار حوض می شینه‬ ‫می خواد ماهی بگیره‬ ‫ماهیا قایم می شن‬ ‫به زیر اب ها می رن‬ ‫کالغ شیطون می شه زار و پریشون‬ ‫کودک و نوجوان‬ ‫نقاشی با مستطیل‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫بچه هــا شــما می تونیــد بــا یــک مســتطیل‬ ‫ســاده و اضافــه کــردن خطــوط بــه اون یــه‬ ‫ســگ کارتونــی زیبــا رو بکشــید‪.‬‬ ‫کتابدار کوچولو‬ ‫اهوخانــم گفــت‪« :‬از ایــن کتاب هــا بــه‬ ‫کــه‬ ‫نقلــی‬ ‫ نــام‬ ‫ه‬ ‫ب‬ ‫بــود‬ ‫کوچولویــی‬ ‫خرگــوش‬ ‫دوســتانت نمی دهــی تــا بخواننــد»؟‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫ه‬ ‫او‬ ‫ـت‪.‬‬ ‫ـ‬ ‫داش‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫عالق‬ ‫ـدن‬ ‫ـ‬ ‫ خوان‬ ‫ب‬ ‫کتا‬ ‫خیلــی بــه‬ ‫نقلــی گفــت‪« :‬نــه‪ ،‬تــا حــاال کســی از مــن‬ ‫ هــا‬ ‫ب‬ ‫کتا‬ ‫از‬ ‫و‬ ‫ خوانــد‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫کتــاب‬ ‫چندتــا‬ ‫روز‬ ‫کتــاب نخواســته اســت»‪.‬‬ ‫دوســتانش‬ ‫ گرفــت‪.‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫یــاد‬ ‫زیــادی‬ ‫چیزهــای‬ ‫اهوخانــم گفــت‪« :‬نقلی جــان‪ ،‬مــن در مدرســه‬ ‫روز تولــدش بــه او کتــاب هدیــه می دادنــد‪ .‬یــک کتابخانــه درســت می کنــم و از تمــام‬ ‫پــدر و مــادرش هروقــت بــه بــازار می رفتنــد حیوانــات جنــگل می خواهــم تــا کتاب هایــی‬ ‫و می دیدنــد کتــاب خــوب و مناســب ِتــازه ای را کــه دیگــر الزم ندارنــد بــه ایــن کتابخانــه‬ ‫چــاپ شــده و بــه بــازار امــده‪ ،‬ان را برایــش هدیــه کننــد‪ ،‬بعــد ایــن کتاب هــا را بــه‬ ‫می خریدنــد‪ .‬نقلــی همــه کتاب هــا را بــا دقــت کســانی می دهیــم کــه ان هــا را نخوانده انــد‪،‬‬ ‫می خوانــد و ان هــا را در یــک قفســه در اتاقــش بــه ایــن ترتیــب همــه می تواننــد بــا خوانــدن‬ ‫می گذاشــت‪ .‬یــک روز دیــد تعــداد کتاب هایــش کتاب هــای جدیــد‪ ،‬چیزهــای تــازه یــاد‬ ‫ان قــدر زیــاد شــده کــه دیگــر تــوی قفســه جــا بگیرنــد»‪.‬‬ ‫نمی شــوند‪ .‬او بــه فکــر افتــاد تــا قفســه دیگــری نقلــی فکــری کــرد و بــا خوشــحالی گفــت‪:‬‬ ‫در اتاقــش بگــذارد امــا بــرای قفســه جدیــد «چــه فکرخوبــی! مــن بــا کمــال میــل بــه شــما‬ ‫جــای کافــی نداشــت‪ .‬درایــن فکــر بــود کــه کمــک می کنــم»‪.‬‬ ‫بــا کتاب هایــش چــکار کنــد کــه اهوخانــم بــه اهوخانــم و نقلــی بــه مدرســه رفتنــد‪ .‬بــه همــه‬ ‫دیدنــش امــد‪ .‬اهوخانــم معلــم مدرســه جنــگل حیوانــات اطــاع دادنــد کــه بــرای کتابخانــه‬ ‫بــود‪ .‬او بــه نقلــی گفــت‪« :‬دختــر قشــنگم‪ ،‬بــه کتــاب نیــاز دارنــد‪ .‬طولــی نکشــید کــه‬ ‫مــن خیلــی خوشــحالم کــه می بینــم تــو بــه حیوانــات جنــگل کتاب هــای اضافــی را‬ ‫کتاب خوانــدن عالقــه داری‪ ،‬دلــم می خواهــد اوردنــد و بــه کتابخانــه هدیــه کردنــد‪ .‬قفســه‬ ‫بقیــه بچه هــا هــم مثــل تــو باشــند ولــی مــا پــر از کتــاب شــد‪ .‬نقلــی هــم تعــدادی از‬ ‫تــوی جنــگل کتابخانــه عمومــی نداریــم‪ .‬مــن کتاب هــای قدیم ـی اش را در کتابخانــه مدرســه‬ ‫می خواهــم یــک کتابخانــه عمومــی درســت گذاشــت‪ .‬از ان روز بــه بعــد بیشــتر حیوانــات‬ ‫کنــم و در ان کتاب هــای خوبــی بگــذارم تــا بــه مدرســه می امدنــد و کتاب هــای کتابخانــه‬ ‫همــه بچه هــا بیاینــد و کتــاب امانــت بگیرنــد را می گرفتنــد و می خواندنــد تــا چیزهــای‬ ‫و بخواننــد»‪ .‬اهوخانــم بــه قفســه کتاب هــای تــازه یــاد بگیرنــد‪ .‬نقلــی هــم شــده بــود‬ ‫نقلــی اشــاره کــرد و ادامــه داد‪« :‬می بینــم کــه کتابــدار کتابخانــه‪ .‬او بــه حیوانــات جنــگل‬ ‫تــو کتاب هــای زیــادی داری‪ .‬راســتی وقتــی کتــاب امانــت مــی داد و ان هــا را راهنمایــی‬ ‫کتابــی را می خوانــی‪ ،‬بــا ان چــه می کنــی»؟ می کــرد تــا کتاب هایــی را کــه الزم دارنــد‬ ‫نقلــی جــواب داد‪« :‬هیچــی‪ ،‬می گــذارم تــوی بگیرنــد و بخواننــد‪ .‬نقلــی کتابــدار کوچولــوی‬ ‫قفســه کتاب هــا تــا خــراب و کثیــف نشــود»‪ .‬مهربــان جنــگل بــود و همــه دوســتش داشــتند‪.‬‬ ‫‪81‬‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫زیرو بم دنیای مجازی‬ ‫این ارایشگر با مو نقاشی می کشد!‬ ‫یــک ارایشــگر چینــی بــا پس مانده هــای مــوی‬ ‫مشــتریان نقاشــی هایی می کشــد کــه حــاال‬ ‫موردتوجــه قــرار گرفته انــد‪« .‬لی هالینــگ» در‬ ‫مرکــز اســتان هنــان در چیــن مغــازه ارایشــگری‬ ‫دارد‪ ،‬او همیشــه بــه هنــر و مخصوصــا نقاشــی‬ ‫عالقــه ویــژه ای داشــته امــا بــه دالیلــی نتوانســته‬ ‫اســت در عرصــه هنــر حضــور داشــته باشــد و‬ ‫حــاال در ارایشــگاه خــودش کار می کنــد‪ .‬او‬ ‫دســت از عالق ـه اش نکشــیده و در ارایشــگاه و‬ ‫اوقات فراغــت خــود بــا اســتفاده از باقی مانــده‬ ‫مــوی مشــتریان چهره هــای شــخصیت های‬ ‫معــروف و شناخته شــده را ترســیم می کنــد‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪82‬‬ ‫تولیدکفیکفشگرمازابرایسرمایزمستان‬ ‫ایــن کفــی کــه «‪ »Winter insoles‬نــام دارد‪،‬‬ ‫نمونــه ارتقایافتــه کفی هــای گرمایشــی‬ ‫«‪ »ThermaCELL‬اســت کــه پیش تــر تولیــد‬ ‫شــد ه ا ند ‪.‬‬ ‫تفــاوت ایــن محصــول جدیــد بــا نمونه هــای‬ ‫پیشــین ایــن اســت کــه فقــط ‪ 2‬میلی متــر‬ ‫ضخامــت در قســمت جلــو و ‪ 6‬میلی متــر‬ ‫ضخامــت پاشــنه ان اســت‪ .‬بــه ادعــای کمپانــی‬ ‫ســازنده ایــن فنــاوری‪ ،‬ایــن کفــی باریک تریــن‬ ‫کفــی گرمایشــی در بــازار اســت‪.‬‬ ‫یکــی از دالیلــی کــه ایــن کفی هــای جدیــد‬ ‫بســیار نــازک و همچنیــن مقــاوم در برابــر‬ ‫اب هســتند‪ ،‬ایــن اســت کــه بــر خــاف‬ ‫«‪ ،»ThermaCELL‬ان هــا دارای دکمــه خامــوش‬ ‫و روشــن و پــورت شــارژ نیســتند‪ ،‬در عــوض‪،‬‬ ‫دارای یــک پــد شارژشــونده هســتند کــه‬ ‫به صــورت بی ســیم و توســط یــک اپلیکیشــن‬ ‫همــراه شــارژ می شــود‪ .‬ایــن اپلیکیشــن در‬ ‫حال حاضــر هــم بــرای سیســتم عامل های‬ ‫اندرویــد و هــم ‪ iOS‬بــرای گوشــی های‬ ‫هوشــمند موجــود اســت‪.‬‬ ‫خورشید به یک ستاره کوتوله تبدیل می شود‬ ‫پنــج میلیــارد ســال دیگــر خورشــید یک صــدم‬ ‫حجــم کنونــی خــود منبســط می شــود‪ ،‬بــه ایــن‬ ‫ترتیــب ونــوس و زحــل را از بیــن می بــرد‬ ‫و حیــات کــره زمیــن را محــو می کنــد‪ .‬ایــن‬ ‫نتایــج بــر اســاس تحلیــل ستـــاره ‪L2 Puppis‬‬ ‫به دســت امــده اســت کــه پنــج میلیــارد ســال‬ ‫قبــل مشــخصاتی ماننــد خورشــید در وضعیــت‬ ‫فعلــی داشــت‪ .‬سرنوشــت ایــن ســتاره بــا ‪٢٠٠‬‬ ‫میلیــون ســال نــوری فاصلــه بــا زمیــن‪ ،‬نشــان‬ ‫می دهــد خورشــید چگونــه رشــد کــرده و‬ ‫سرنوشــت بقیــه عناصــر منظومــه شمســی چــه‬ ‫خواهــد بــود‪ .‬پنــج میلیــارد ســال قبــل ایــن‬ ‫ســتاره تقریبــا وضعیتــی یکســان بــا خورشــید‬ ‫داشــت‪ ،‬امــا طــی فراینــد تغییــر و رشــد‪،‬‬ ‫یک ســوم حجــم ان از بیــن رفــت‪ .‬چنیــن‬ ‫اینــده ای در انتظــار خورشــید هــم اســت‪.‬‬ ‫دانشــمندان اکنــون ســیاره ای در ‪ ۳۰۰‬کیلومتــری‬ ‫ایــن ســتاره یافته انــد کــه ایــن امــر احتمــاال‬ ‫نشــانی از اینــده زمیــن را خواهــد داشــت‪.‬‬ ‫ضدسرقت و ایمن سازی خودرو با یک اثرانگشت!‬ ‫شــرکت کانتیننتــال قصــد دارد بــا ارائــه چنــد‬ ‫ابــزار بیومتریــک عــاوه بــر هوشــمندتر کــردن‬ ‫خــودرو‪ ،‬امنیــت ان را نیــز افزایــش دهــد‪.‬‬ ‫ایــن شــرکت دکمــه اســتارتی بــرای خــودرو‬ ‫طراحــی کــرده اســت کــه بــا اثــر انگشــت‬ ‫روشــن می شــود‪ .‬فــرد می توانــد بــدون‬ ‫اســتفاده از کلیــد وارد خــودرو شــود و فقــط‬ ‫بــا فشــاردادن انگشــت خــود روی کلیــد‬ ‫اســتارت‪ ،‬خــودرو روشــن می شــود‪.‬‬ ‫بــه ایــن ترتیــب نــه تنهــا دزدیدن خــودرو‬ ‫مشــکل تر می شــود بلکــه نوجوانــان و‬ ‫کــودکان خانــواده نیــز نمی تواننــد بــدون‬ ‫اجــازه از خــودرو اســتفاده کننــد‪.‬‬ ‫همچنیــن در داخــل کابیــن از دوربیــن بــا‬ ‫قابلیــت شناســایی صــورت اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫بــا اســتفاده از ایــن قابلیــت‪ ،‬حرکــت دادن‬ ‫اینه هــا‪ ،‬وضعیــت نشســتن‪ ،‬کنتــرل دمــای‬ ‫داخــل کابیــن و حتــی کانــال رادیــو نیــز بــه‬ ‫محــض نشســتن فــرد موردنظــر در خــودرو بــا‬ ‫توجــه بــه ترجیحــات او تنظیــم می شــود‪.‬‬ ‫ماهیکمان گیرچهرهشماراتشخیصمی دهد!‬ ‫محققــان در یــک مطالعــه کــه بــه تازگــی‬ ‫انجــام شــده اســت‪ ،‬متوجــه شــدند کــه ماهــی‬ ‫کمان گیــر (‪ )Toxotes chatareus‬می توانــد‬ ‫بــا دقــت بــاال چهــره انســان ها را از یکدیگــر‬ ‫تشــخیص دهــد‪.‬‬ ‫ایــن ماهی هــا بــه ایــن دلیــل کمان گیــر نامیــده‬ ‫می شــوند کــه می تواننــد بــا دهــان یــک فــواره‬ ‫اب را بــه ســمت شــکار درحــال پــرواز و معلــق‬ ‫در هــوا پرتــاب کننــد و شــکار را بــر ســطح اب‬ ‫انداختــه و ســپس ان را بخورنــد‪.‬‬ ‫کیــت نیوپــورت‪ ،‬جانورشــناس از دانشــگاه‬ ‫اکســفورد‪ ،‬در یــک بیانیــه خبــری اعــام کــرد‪:‬‬ ‫توانایــی تشــخیص چهــره از میــان شــمار زیادی‬ ‫از چهره هــای انســان‪ ،‬یــک کار شــگفت اور‬ ‫دشــوار اســت‪.‬‬ ‫وی افــزود‪ :‬تمامــی چهره هــا دو چشــم در‬ ‫بــاال‪ ،‬یــک بینــی و یــک دهــان دارنــد‪ ،‬بنابرایــن‬ ‫تشــخیص افــراد از یکدیگــر مســتلزم تشــخیص‬ ‫تفاوت هــای ظریــف در خصیصه هــای‬ ‫ان هــا اســت‪ .‬ان هــا متوجــه شــدند کــه ماهــی‬ ‫کمان گیــر در ‪ 81‬درصــد از مــوارد بــه چهــره‬ ‫شناســایی شــده‪ ،‬بــا دهــان اب پرتــاب کــرد‪.‬‬ ‫محققــان نتیجــه گرفتنــد کــه گرچــه مغــز ماهــی‬ ‫بســیار ســاده و فاقــد بخــش تشــخیص چهره هــا‬ ‫اســت‪ ،‬امــا بــا ایــن وجــود بســیاری از ماهی هــا‬ ‫رفتــار بصــری چشــمگیری نشــان‬ ‫دادنــد‪.‬‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@ @‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫@‬ ‫کشف اب از طریق‬ ‫الماس ‪ 90‬میلیون ساله!‬ ‫دانشــمندان در اقدامــی دیدنــی موفــق به کشــف کنترل ســامت مسافران‬ ‫ردپــای اب در عمــق یک هــزار کیلومتــری زمین‬ ‫شــدند‪ .‬دانشــمندان تخمیــن می زننــد عمقــی کــه هوا�پیمــا با قــرص دیجیتالی‬ ‫شبدیس بختیاری‬ ‫لیسانس تئاتر‬ ‫مردم دنیا‪ ،‬چطور خنده هایشان را تایپ‬ ‫می کنند؟‬ ‫ایرانی ها‪ :‬خخ خخخخخ‬ ‫یونانی ها‪xaxaxa :‬‬ ‫تایلندی ها‪555555 :‬‬ ‫دانمارکی ها‪hea hea :‬‬ ‫کره ای ها‪kkkkkk :‬‬ ‫برزیلی ها‪rsrsrsrs :‬‬ ‫امریکایی ها‪hahaha :‬‬ ‫اسپانیایی ها‪jajajaja :‬‬ ‫ژاپنی ها‪wwww :‬‬ ‫فرانسوی ها‪ mdr :‬‬ ‫عرب ها‪ :‬هه هههههه‬ ‫ایتالیایی ها‪ah ah ah :‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫گربه ای در استخدام رسمی کتابخانه‬ ‫مقامــات یــک کتابخانــه عمومــی در ایــاالت‬ ‫متحــده تصمیــم گرفتنــد کــه اجــازه باقی مانــدن‬ ‫و اســتخدام گربــه را در کتابخانــه خــود بدهنــد‪.‬‬ ‫ایــن گربــه به نــام «‪ »Browser‬زمانــی کــه‬ ‫بســیار کوچــک بــوده از ســال ‪ ۲۰۱۰‬بــرای‬ ‫مبــارزه بــا حیوانــات مــوذی کــه گاهــی در‬ ‫یکــی از کتابخانه هــای عمومــی امریــکا‬ ‫به نــام «‪»white settlement public library‬‬ ‫پیــدا می شــدند‪ ،‬اســتخدام شــد و بســیاری از‬ ‫مراجعیــن و دوســتداران کتــاب از دیــدن او‬ ‫کــه بیــن قفســه های کتابخانــه می چرخیــد و‬ ‫بــازی می کــرد‪ ،‬لــذت می بردنــد‪.‬‬ ‫امــا برخــی از کارکنــان بــا او مشــکل‬ ‫داشــتند و می خواســتند حیوانــات‬ ‫خانگــی خــود را نیــز بــه محــل‬ ‫کار بیاورنــد‪ .‬ایــن موضــوع‬ ‫باعــث دعــوا و جروبحــث‬ ‫بیــن کارکنــان و مدیــران و‬ ‫در نهایــت اخــراج گربــه از‬ ‫کتابخانــه شــد‪ ،‬ولــی دلتنگــی‬ ‫کارکنــان بــرای او و همچنیــن‬ ‫تقاضــای مشــتریان بــرای بــودن‬ ‫گربــه در کتابخانــه باعــث شــد تــا‬ ‫مقامــات کتابخانــه تصمیــم بــه مانــدن‬ ‫او در کتابخانــه و اســتخدام دوبــاره‬ ‫او گرفتنــد و ایــن گربــه می توانــد تــا هــر‬ ‫زمــان کــه می خواهــد در کتابخانــه زندگــی‬ ‫کنــد‪ .‬کــودکان در کتابخانــه بــا ایــن گربــه بــازی‬ ‫می کننــد و وجــود او بــرای عالقه منــد کــردن‬ ‫کــودکان بــه مطالعــه نیــز مفیــد اســت‪.‬‬ ‫زیر و بم دنیای مجازی‬ ‫کشتی ‪ 1‬میلیارد دالری یا شهر شناور‬ ‫کشــتی «هاتــس» اولیــن ســفر خــود را از‬ ‫ســاوتهمپتون بــه ســمت روتــردام اخــر هفتــه‬ ‫گذشــته انجــام داد‪ .‬عــرض ایــن کشــتی ‪ 65‬متــر‬ ‫و طــول ایــن کشــتی ‪ 361.8‬متــر اســت‪ .‬ایــن‬ ‫طــول ان را ‪ 50‬متــر از طــول بــرج ایفــل بیشــتر‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫«هاتــس» می توانــد ‪ 8500‬نفــر را داخــل خــود‬ ‫جــای دهــد کــه شــامل ‪ 6780‬مســافر در ‪2747‬‬ ‫اتــاق اقامــت ایــن کشــتی می شــود‪.‬‬ ‫شــرکت رویــال کارائیــب بیــش از یــک میلیــارد‬ ‫دالر بــرای ســاختن «هاتــس» خــرج کــرد‪ .‬ایــن‬ ‫هزینــه شــامل هزینــه ســاخت ‪ 18‬عرشــه‪23 ،‬‬ ‫اســتخر شــنا‪ ،‬یــک ســالن تئاتــر و یــک ســالن‬ ‫خریــد و حتــی یــک زمیــن اســکی یخی اســت‪.‬‬ ‫اب موردنظــر شناســایی شــده در حــد فاصــل‬ ‫یک ســوم مانــده تــا لبــه هســته زمیــن قــرار‬ ‫دارد‪ .‬دانشــمندان وجــود اب در ایــن منطقــه را‬ ‫از روی الماســی تاییــد کرده انــد کــه بــه ‪۹۰‬‬ ‫میلیــون ســال پیــش تعلــق دارد‪ .‬ایــن المــاس‬ ‫از دل اتشفشــانی در نزدیکــی رودخانــه «ســائو‬ ‫لوئیــز» برزیــل خــارج شــده اســت‪.‬‬ ‫ان هــا قبــا موفــق بــه شناســایی اب تــا عمــق‬ ‫‪ ۶۰۰‬کیلومتــری زمیــن شــده اند و اب مخلــوط‬ ‫بــا ســنگ و صخــره را در ایــن عمــق کشــف‬ ‫کــرده بودنــد‪ ،‬امــا حــاال رکــوردی تــازه در ایــن‬ ‫زمینــه بــه ثبــت رســیده اســت‪.‬‬ ‫هواپیمایــی بریتانیــا بــه زودی از قرص هــای‬ ‫دیجیتالــی اســتفاده می کنــد کــه توانایــی‬ ‫تشــخیص مقــدار اســید معــده و تغییــر منــو‬ ‫ســرو غــذا را دارد‪ .‬ایــن شــرکت در نظــر دارد با‬ ‫توزیــع یــک سنســور خوراکــی بــه مســافران‪،‬‬ ‫ســفر بهتــری را بــرای انــان بــه ارمغــان اورد‪.‬‬ ‫ایــن قــرص از تعــداد بی شــماری سنســور‬ ‫ماننــد سنســورهای حــرارت بــدن‪ ،‬وضعیــت‬ ‫خــواب و ضربــان قلــب تشــکیل شــده اســت‬ ‫کــه توســط ان خدمــه هواپیمــا می تواننــد‬ ‫شــرایط فیزیکــی مســافران در طــول ســفر را‬ ‫بررســی و خــواب‪ ،‬وعــده غذایــی و امکانــات‬ ‫ســرگرمی ان هــا را تنظیــم کننــد‪.‬‬ ‫بــا اطالعــات به دســت امــده از طریــق قــرص‪،‬‬ ‫بهتریــن شــیوه بــرای مدیریــت خــواب‪ ،‬خوراک‬ ‫و وســایل ســرگرمی مســافر را ب ـه کار می گیــرد‪.‬‬ ‫همچنیــن سنســور می توانــد بــه تیــم خدمــه‬ ‫هواپیمــا حالــت مســافر ماننــد خــواب‪ ،‬بیــداری‪،‬‬ ‫گرســنگی‪ ،‬اضطــراب‪ ،‬ســرما‪ ،‬گرمــا و ناراحتــی‬ ‫را گــزارش دهــد‪.‬‬ ‫شــرایط محیطــی کابیــن مســافر ماننــد‬ ‫نورپــردازی‪ ،‬تنظیــم صندلــی و تهویــه هــوا‬ ‫توســط اطالعــات سنســور می تواننــد تغییــر‬ ‫کننــد‪ .‬نیــت ایــن طــرح ایــن اســت کــه‬ ‫مســافران توانایــی ثبــت اطالعــات به صــورت‬ ‫دســتی را نداشــته باشــند‪.‬‬ ‫بــر اســاس فــرم ثبــت اختــراع ایــن طــرح‪،‬‬ ‫هواپیمایــی بریتانیــا تصمیــم بــه طراحــی‬ ‫نرم افــزار کاربــردی دارد کــه در تمــام مــدت‬ ‫ســفر مســافران را همراهــی کنــد؛ از زمــان تــرک‬ ‫خانــ ه یــا محیــط کار تــا پایــان پــرواز‪.‬‬ ‫‪83‬‬ ‫زیروبم تــکنـولوژی‬ ‫با مهنــدس ارش ســـــروری‬ ‫همکاران این شماره‪ :‬مهیار موسوی–محسن‬ ‫پرهیزگار‬ ‫هشــتگ ایــن بخــش در شــبکه های اجتماعــی‪:‬‬ ‫زیروبم_تکنولــوژی‬ ‫بــا امــدن ســال نــوی میــادی؛ یعنــی ‪،2017‬‬ ‫در ایــن شــماره زیروبــم می خواهیــم‪ ،‬زیروبــم‬ ‫بهتریــن و برترین هــای فنــاوری در حوزه هــای‬ ‫مختلــف در ســال ‪ 2016‬را بــا هــم بررســی‬ ‫کنیــم‪ .‬پــس مثــل همیشــه در ایــن شــماره هــم‬ ‫بــا مــا همــراه باشــید‪.‬‬ ‫در ابتــدا بــا معرفــی بهتریــن بازی هــای‬ ‫‪ 2016‬در ســبک های مختلــف بــا توجــه‬ ‫بــه بازی هــای کامپیوترهــای شــخصی و‬ ‫کنســول های ایکس باکــس وان مایکروســافت‬ ‫و پلی استیشــن ســونی‪ ،‬شــروع می کنیــم‬ ‫کــه اگــر ایــن بهترین هــا را تــا االن بــازی‬ ‫نکرده ایــد‪ ،‬حتمــا تســت کنیــد‪:‬‬ ‫ژانر ریسینگ (اتوموبیل رانی)‬ ‫‪ -2‬اتفــاق بعــدی ‪ 2016‬عرضــه کارت هــای‬ ‫جدیــد شــرکت ‪ Nvidia‬بــر پایــه معمــاری‬ ‫‪.Pascal‬‬ ‫ایــن کار تحــول بزرگــی در کارت گرافیک هــای‬ ‫گیمینــگ به وجــود اورد و موفــق شــد بخــش‬ ‫بزرگــی از بــازار سیســتم های رده بــاال و‬ ‫میــان رده را ازان خــودش کنــد‪.‬‬ ‫‪ -3‬شــرکت ‪ AMD‬هــم کارت هــای گرافیکــش‬ ‫بــا معمــاری ‪( Polaris‬پالریــس) را بــه بــازار‬ ‫عرضــه کــرد‪.‬‬ ‫ایــن کارت هــا بــه نســبت قیمتشــان قــدرت و‬ ‫کارایــی مناســبی داشــتند و توانســتند بخشــی‬ ‫از بــازار سیســتم های گیمینــگ میــان رده و‬ ‫رده پاییــن را به دســت بیاورنــد‪.‬‬ ‫)‪1: Forza Horizon 3 (PC, XBOX One‬‬ ‫ژانر شوتر سوم شخص‬ ‫)‪2: Uncharted 4 (Ps4‬‬ ‫)‪3: Gears of War 4 (PC, Xbox One‬‬ ‫ژانر شوتر اول شخص‬ ‫)‪4: Overwatch (PC, Xbox One, Ps4‬‬ ‫)‪5 : Battlefield 1 (PC, Xbox One, Ps4‬‬ ‫)‪6: Titanfall 2 (PC, Xbox One, Ps4‬‬ ‫)‪7: DOOM (PC, Xbox One, Ps4‬‬ ‫ژانر ماجراجویی‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪84‬‬ ‫)‪8: INSIDE (PC, Xbox One, Ps4‬‬ ‫ژانر نقش افرینی (‪)RPG‬‬ ‫)‪9: Final Fantasy XV (Xbox One, Ps4‬‬ ‫)‪10: Dark Souls III (PC, Xbox One, Ps4‬‬ ‫ســال ‪ 2016‬در حــوزه ‪ IT‬و تکنولــوژی اتفاقــات‬ ‫جالــب و مهمــی افتــاد کــه مــا چنــد مــورد از‬ ‫مهم ترین هایــش را بــرای شــما زیروبمی هــای‬ ‫عزیــز در ایــن بخــش از مجلــه به طــور خالصــه‬ ‫مــرور می کنیــم‪:‬‬ ‫‪ -1‬اولیــن و جنجال افرین تریــن اتفــاق‪،‬‬ ‫گوشــی نــوت ‪ 7‬شــرکت سامســونگ بــود کــه‬ ‫اتــش می گرفــت!‬ ‫اخیــرا محققیــن متوجــه شــدند کــه دلیــل ایــن‬ ‫اتش ســوزی‪ ،‬فشــرده بودن باتــری در جــای‬ ‫خــودش و نداشــتن فضــای کافــی بــوده اســت‬ ‫کــه بعــد از کار کــردن و چندبــار شــارژ شــدن‪،‬‬ ‫باتــری حجــم می گرفتــه و بــر اثــر فشــارهای‬ ‫وارده بــر باتــری در فضــای تنــگ‪ ،‬باعــث انفجار‬ ‫و اتش ســوزی گوشــی می شــده اســت!‬ ‫‪ -4‬شــرکت اپــل کــه بــا اقــدام جســورانه ای‬ ‫جــک ‪ 3.5‬را از گوشــی های ایفــون ‪ 7‬خــود‬ ‫حــذف کــرد‪.‬‬ ‫ایــن کار خیلــی از کاربــران را بــرای شــارژ‬ ‫هم زمــان و موســیقی گــوش دادن بــا‬ ‫هدفون هــای کابلــی‪ ،‬مجبــور بــه خریــد‬ ‫داکت هــای گران قیمــت کــرد و بــازاری را‬ ‫بــرای ‪AirPOD‬هایــش به وجــود اورد کــه‬ ‫مشــکل بــزرگ ان محصــول هــم ایــن اســت که‬ ‫به راحتــی از گــوش میافتــد و گــم می شــود‪.‬‬ ‫البتــه ایفــون ‪ 7‬هــم چنــد مــورد مشــکل‬ ‫اتش ســوزی داشــت کــه اخــر مشــخص نشــد‬ ‫دلیلــش چــه بــوده اســت؟!‬ ‫‪ -5‬بازگشــت شــرکت نوکیــا بــه صنعــت‬ ‫ســاخت گوشــی های هوشــمند‪ ،‬البتــه ایــن‬ ‫دفعــه دســت از لجاجــت برداشــت و بــه ســمت‬ ‫اندرویــد رفــت‪.‬‬ ‫گوشــی هایش هنــوز بــه بــازار عرضــه نشــده‬ ‫و فقــط اســم و مشــخصات سخت افزاریشــان‬ ‫مشــخص شــده اســت‪ .‬بایــد دیــد ایــا نوکیــا‬ ‫ایــن ســری موفــق می شــود جایــی در بــازار‬ ‫گوشــی های پرچــم دار امــروزی به دســت‬ ‫بیــاورد یــا نــه!‬ ‫‪ -6‬نابــودی یاهــو بعــد از افــت پیاپــی ارزش‬ ‫ایــن شــرکت و فروخته شــدن ان بــه شــرکت‬ ‫‪ Verizon‬بــه قیمــت ‪ 4.8‬میلیــارد دالر‪.‬‬ ‫البتــه ایــن داســتان بــه همیــن جــا ختــم نشــد‬ ‫و مشــکالتی همچــون درز اطالعــات کاربــران‪،‬‬ ‫هک شــدن یاهــو و تبعیــض جنســیتی در ایــن‬ ‫شــرکت همه وهمــه دســت به هم داد تــا ایــن‬ ‫شــرکت در شــرایط بحرانــی قــرار بگیــرد و‬ ‫شــرکت وریــزون بابــت خریــد یاهــو تخفیــف‬ ‫ســنگینی بخواهــد!‬ ‫‪ -7‬یکــی دیگــر از وقایــع مهــم ایــن ســال‬ ‫انتخابــات ریاســت جمهوری امریــکا بــود کــه‬ ‫بــه ادعــای ایــن کشــور در بخش هایــی توســط‬ ‫هکرهــای روســی مــورد تهاجــم واقــع شــده‬ ‫بــود‪.‬‬ ‫البتــه اخــر هــم مشــخص نشــد اصــا ایــن‬ ‫انتخابــات هــک شــده‪ ،‬نشــده؟ کار روســیه‬ ‫بــود‪ ،‬نبــود؟ ایــن از ان دســته وقایعــی بــوده‬ ‫کــه هنــوز خیلــی عالمت ســوال ها به جــا‬ ‫گذاشــته اســت!‬ ‫‪ -8‬یکــی از اتفاقــات ناراحت کننــده ســال‬ ‫‪ 2016‬بسته شــدن ‪ IP‬کاربــران ایرانــی بــود‪.‬‬ ‫ایــن بسته شــدن در بســیاری از ســایت های‬ ‫مهــم خارجــی و نرم افزارهــای مبتنــی بــر‬ ‫شــبکه؛ مثــل ‪ origin‬و ‪ Team viewer‬بــود‪.‬‬ ‫یکــی از نــکات جالــب ایــن موضــوع ایــن‬ ‫اســت کــه تمامــی ایــن اتفاقــات بعــد از برجــام‬ ‫افتــاده کــه جــای بســی تاســف و تعجــب دارد!‬ ‫‪ -9‬ایکس باکــس وان پــس از مدت هــا فــروش‬ ‫پایین تــر نســبت بــه کنســول پلی استیشــن‬ ‫‪ ،4‬بــا عرضــه نســخه اســلیم موفــق شــد تــا‬ ‫فــروش ان در چنــد مــاه متوالــی از ‪ ps4‬جلــو‬ ‫بزنــد و فــروش موفقــی داشــته باشــد‪.‬‬ ‫علــت ایــن اســتقبال بی نظیــر‪ ،‬طراحــی زیباتــر‪،‬‬ ‫کوچــک شــدن‪ ،‬حــذف منبــع تغذیــه بــزرگ‬ ‫ایکس باکــس‪ ،‬بهتــر شــدن فریم ریــت در‬ ‫بازی هــا و پشــتیبانی از ‪ 4K‬و ‪ HDR‬بــود!‬ ‫‪ -10‬در ســال ‪ 2016‬خیلــی از شــرکت های‬ ‫معــروف حــوزه تکنولــوژی بــه ســمت‬ ‫تولیــد و همــکاری در ســاخت خودروهــای‬ ‫بــدون راننــده و خــودران رفتنــد کــه یکــی از‬ ‫حادثه افرین تریــن ان هــا شــرکت ‪ Tesla‬بــود‬ ‫کــه خودروهایــی بــا راننــده خــودکارش را بــه‬ ‫بــازار عرضــه کــرد و تصادف هــای زیــادی را‬ ‫رقــم زد‪.‬‬ ‫البتــه بعدهــا بــا عرضــه اپدیت هایــی ایــن‬ ‫مشــکالت را کمتــر کــرد‪ ،‬امــا بعضــی از‬ ‫شــرکت ها پــا را فراتــر از ایــن حرف هــا‬ ‫گذاشــتند و بــه ســمت تولیــد ماشــین های‬ ‫بــدون راننــده رفتنــد؛ یعنــی کال فرمــان‬ ‫و دنــده ای وجــود نــدارد و همــه توســط‬ ‫هوش مصنوعــی کنتــرل می شــود!‬ ‫‪ -13‬منتقدیــن ســینما همیشــه اعتقــاد داشــتند‬ ‫کــه از یــک بــازی نمی شــود فیلــم خــوب‬ ‫دراورد چــون در بــازی زمــان نامحــدود بــرای‬ ‫بازگــو کــردن داســتان داریــد امــا در فیلــم‬ ‫محدودیــت شــدید زمانــی وجــود دارد‪.‬‬ ‫همیــن موضــوع در ســال ‪ 2016‬باعــث شــد‬ ‫کــه فیلم هــای ســاخته شــده از بازی هــای‬ ‫محبــوب اساســین کرید و وارکرافــت بــا‬ ‫شکســت مواجــه شــود و نمره هــای پایینــی را‬ ‫از ســایت های مختلــف و منتقــدان ســینمایی‬ ‫بگیــرد!‬ ‫‪ -16‬ســال ‪ 2016‬پــر از اخبــار هــک و هکرهــا‬ ‫بــود و در ایــن ســال بیشــترین میــزان حمــات‬ ‫ســایبری مخصوصــا باج افزارهــا رخ داد‪.‬‬ ‫یکــی از بامزه تریــن ان هــا‪ ،‬باج افــزار جدیــدی‬ ‫به نــام «‪ »Popcorn Time‬بــود کــه در ســطح‬ ‫وب پخــش شــده بــود و از کاربــران بــرای‬ ‫خالص شــدن از دســتش درخواســت مبلــغ‬ ‫زیــادی پــول بــه دالر می کــرد‪ ،‬امــا راه حــل‬ ‫دیگــری هــم بــرای راحت شــدن از دســتش بــود‬ ‫و ان هــم ایــن بــود کــه شــخص دیگــری را بــه‬ ‫ایــن باج افــزار الــوده کنیــد و پــس از اینکــه ان‬ ‫طــرف ایــن بــاج را پرداخــت می کــرد کامپیوتــر‬ ‫شــما بــاز می شــد‪ ،‬در غیراین صــورت تمامــی‬ ‫اطالعــات شــما را پــاک می کــرد!‬ ‫‪ -18‬داعــش بــه دانــش تولیــد پهپــاد و اســتفاده‬ ‫از روبــات در عملیــات نظامــی دســت یافتــه‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫حــال خطــر اســتفاده از دانــش جدیــد‬ ‫تســلیحاتی در حمــات تروریســتی ایــن گــروه‬ ‫در اروپــا نگرانــی کارشناســان و ســازمان های‬ ‫امنیتــی غــرب را برانگیختــه اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪ -12‬لــو رفتــن ابزارهــای هــک اژانــس‬ ‫امنیت ملی امریــکا و فروختــه شــدن ان هــا‬ ‫توســط هکرهــا در بــازار ســیاه کــه جنجــال‬ ‫امنیتــی زیــادی به پــا کــرد‪.‬‬ ‫همیــن االن بــا افتــادن ایــن ســاح های ســایبری‬ ‫به دســت اشــخاص مختلــف‪ ،‬حمله هــای‬ ‫شــدیدی بــا ایــن بدافزارهــا در فضــای ســایبری‬ ‫درحــال اتفــاق افتــادن اســت!‬ ‫‪ ،2016 -15‬ســال واقعیــت مجــازی بــود و‬ ‫بســیاری از شــرکت ها پــا بــه ایــن عرصــه‬ ‫گذاشــتند و ســرمایه گذاری های ســنگینی‬ ‫کردنــد‪.‬‬ ‫البتــه بــا توجــه بــه گزارش هــای منتشرشــده؛‬ ‫ایــن شــرکت ها بــه ان ســودی کــه مدنظــر‬ ‫داشــتند‪ ،‬نرســیدند و بــه فکــر یــک راه حــل‬ ‫جــدی بــرای بــازار واقعیــت مجــازی افتادنــد‪.‬‬ ‫یکــی از دالیــل اســتقبال ضعیــف از ایــن‬ ‫تکنولــوژی‪ ،‬گران بــودن ان اســت کــه بــرای‬ ‫همــه قابــل تهیــه نیســت و همــه قــدرت مالــی‬ ‫خریــدش را ندارنــد و شــاید مشــکل بعــدی‪،‬‬ ‫محدویت هــا و مجوزهــای پــرواز ان هــا اســت!‬ ‫زیر و بم تکنولوژی‬ ‫‪ -11‬شــرکت امــازون اقــدام بــه بــاز کــردن‬ ‫فروشــگاهی کــرد کــه نیــاز بــه پرداخــت‬ ‫مســتقیم در ان فروشــگاه نبــود و هرچیــزی‬ ‫کــه مشــترکین خریــد می کردنــد بــه‬ ‫حســاب کاربریشــان در امــازون می رفــت و‬ ‫می توانســتند از انجــا پرداخــت کننــد! بــه امیــد‬ ‫اینکــه در ایــران هــم ایــن نــوع خریدهــا زیادتــر‬ ‫شــود‪.‬‬ ‫‪ -14‬ســال ‪ 2016‬خیلــی از فروشــگاه ها تــاش‬ ‫کردنــد تــا از پهپادهــا بــرای ارســال کاالهایشــان‬ ‫به دســت مشــتریان اســتفاده کننــد‪.‬‬ ‫یکــی از ایــن فروشــگاه ها امــازون بــود کــه‬ ‫اخیــرا موفــق شــد در کمبریــج انگلســتان اولیــن‬ ‫محصــول خــودش را بــا پهپــاد تحویــل بدهــد‪.‬‬ ‫‪ -17‬امســال خیلــی از شــرکت ها البتــه به جــز‬ ‫سامســونگ بــه ســمت صفحه نمایش هــای‬ ‫‪ OLED‬رفتنــد کــه یکــی از پیشــروهای ایــن‬ ‫عرصــه شــرکت ال جــی بــود کــه تلویزیون هــای‬ ‫مختلفــی بــا ایــن صفحــه نمایــش تولیــد کــرد‪.‬‬ ‫امــا یکــی از دالیلــی کــه سامســونگ‬ ‫فعــا بــه ســمت ‪OLED‬هــا نرفتــه؛ هزینــه‬ ‫ســاخت بــاالی ان هــا اســت‪ .‬در ایــن بیــن‬ ‫زمزمه هایــی هــم راجــع بــه اســتفاده اپــل از‬ ‫ایــن صفحه نمایش هــا اســت‪ .‬بایــد دیــد‬ ‫در ســال اینــده اپــل می خواهــد از ایــن‬ ‫صفحه نمایش هــا چــه اســتفاده ای کنــد‪ .‬جــدا‬ ‫از صفحه نمایش هــای ‪ ،OLED‬خیلی هــا‬ ‫هــم بــه ســمت صفحه نمایش هــای قابــل‬ ‫خم شــدن رفتنــد کــه یکــی از ان هــا شــرکت‬ ‫سامســونگ اســت کــه قصــد دارد بــرای ســال‬ ‫اینــده موبایلــی بــا ایــن مــدل صفحه نمایــش را‬ ‫معرفــی کنــد!‬ ‫‪85‬‬ ‫امیدواریــم از مطالــب ایــن شــماره زمســتانی‬ ‫زیروبــم تکنولــوژی لــذت بــرده باشــید‪ .‬بــا مــا‬ ‫در شــبکه های اجتماعــی در تمــاس باشــید‪.‬‬ ‫زیروبمــی باشــید تــا شــماره بعــد‪...‬‬ ‫خوش تیپ با‬ ‫زیروبم‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪86‬‬ ‫ایــا بــه زمســتان و بــارش بــرف بــه نگاهــی از‬ ‫پنجــره اتاق تــان همــراه بــا فنجانــی نوشــیدنی‬ ‫گــرم یــا ســاختن ادم برفــی بســنده می کنیــد‬ ‫یــا ســری هــم بــه کمــد لباســتان می زنیــد تــا‬ ‫ببینیــد چــه لبــاس گرمــی بــرای پوشــیدن در‬ ‫هــوای ســرد داریــد؟‬ ‫انتخــاب نادرســت لبــاس در فصــل زمســتان‬ ‫باعــث می شــود کــه از ســرما لــذت نبریــد‬ ‫و برایتــان اســیب زننده باشــد‪ .‬بیــن مــردم‬ ‫باورهــای غلطــی دربــاره لبــاس پوشــیدن بــرای‬ ‫در امــان بــودن از هــوای ســرد زمســتان رایــج‬ ‫اســت کــه در صفحــه بعــد بــه ان هــا اشــاره‬ ‫خواهیــم کــرد؛‬ ‫امــا در ایــن صفحــه بــا همــکاری گــروه‬ ‫خــوب «بقچــه» لباس هایــی را در ویتریــن‬ ‫زمســتانی زیروبــم بــه نمایــش دراورده ایــم کــه‬ ‫انتخاب هــای فوق العــاده ای بــرای زمســتانند‪.‬‬ ‫پــس مجموعــه موردپســندتان را انتخــاب کــرده‬ ‫و کــد کاالهایــی کــه پوشیدنشــان بــا هــم را‬ ‫بیشــتر مــی پســندید بــه ‪1000088883315‬‬ ‫ارســال نماییــد تــا بــه قیــد قرعــه جــزو برندگان‬ ‫شــیک پوش زیروبــم باشــید‪ .‬هدیــه دو برنــده‬ ‫ایــن بخــش از طــرف گــروه «بقچــه» تقدیــم‬ ‫عزیــزان خواهــد شــد‪.‬‬ ‫برندگان شماره ‪:25‬‬ ‫سمیرافتح الهی و مرضیه یاوری‬ ‫چند باور غلط درباره‬ ‫پوشش زمستانی‬ ‫معرفی برند‪ :‬امیلیو پوچی (‪)EMILIO PUCCI‬‬ ‫زیر و بم ٌمد‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫پوچی از یقه اسکی تا مرلین مونرو‬ ‫امیلیــو پوچــی طــراح نــام دار ایتالیایــی موســس برنــد امیلیــو پوچــی‬ ‫اســت‪ .‬ایــن برنــد ایتالیایــی بــه دلیــل تولیــد لباس هایــی بــا طرح هــای‬ ‫متنــوع و رنــگ بندی هــای خــاص و چشــمگیر شــهرت دارد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ۱۹۱۴‬امیلیــو پوچــی در فلورانــس و در خانــواده ای سرشــناس و‬ ‫قدیمــی بــه دنیــا امــد‪ .‬او از کودکــی بــه ورزش عالقــه داشــت و در ‪۱۷‬‬ ‫ســالگی بــه نیویــورک رفــت تــا در المپیــک شــرکت کنــد‪ .‬دو ســال بعــد‬ ‫بــا بورســیه دانشــگاه وارد تیــم اســکی شــد و ایــن اتفــاق ورود او را بــه‬ ‫دنیــای مــد رقــم زد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،۱۹۴۷‬امیلیــو پوچــی و همکارانــش امــاده ســازی لبــاس اســکی‬ ‫تیــم دانشــکده ای در نیویــورک را برعهــده گرفتنــد‪ .‬ایــن کار نخســتین گام‬ ‫پوچــی بــرای راه انــدازی یــک تیــم طراحــی لبــاس و مــد بــود‪.‬‬ ‫اصلی تریــن اتفاقــی کــه ســبب شــهرت ایــن شــرکت شــد‪ ،‬در هفتــه مــد‬ ‫ســوییس بــود؛ جایــی کــه عــکاس ایــن هفتــه مــد‪ ،‬از پوچــی درخواســت‬ ‫کــرد تــا لباســی بــا یقــه اســکی بــرای خانم هــا طراحــی کنــد تــا در هفتــه‬ ‫مدوفشــن ســوییس در ســال ‪۱۹۴۸‬حضــور داشــته باشــد‪ .‬همیــن طراحــی‬ ‫ســبب شــد تــا نــام پوچــی برســر زبان هــا بیفتــد و پیشــنهادات متعــددی‬ ‫از تولیدکننده هــای امریکایــی بــه او برســد‪.‬‬ ‫وی پ ـس از همــکاری بــا چنــد شــرکت امریکایــی‪ ،‬تصمیــم گرفــت تــا‬ ‫لبــاس شــنایی طراحــی و تولیــد کنــد امــا ایــن راه را ادامــه نــداد و ســریعا‬ ‫بــه ســمت طراحــی روســری و شــال های‬ ‫ابریشــمی روی اورد‪.‬‬ ‫همــکاران پوچــی‪ ،‬او را ترغیــب کردنــد تــا‬ ‫از طرح هایــی را کــه بــرروی روســری‬ ‫کار کــرده بــود‪ ،‬در پوشــاک و لبــاس‬ ‫نیــز اســتفاده کنــد‪ .‬خالقیــت پوچــی‬ ‫در طراحــی لبــاس نیــز بــا موفقیــت همــراه‬ ‫شــد و او بــه شــهرت رســید‪.‬‬ ‫درســال ‪ ۱۹۶۰‬پوچــی بــه رم ســفر کــرد و در ایــن‬ ‫شــهر بوتیکــی بــرای خــود راه انــدازی نمــود‪ .‬راه انــدازی‬ ‫ایــن بوتیــک‪ ،‬مهم تریــن اتفــاق زندگــی پوچــی بــود‪ ،‬چراکــه او بــه‬ ‫شــهرتی جهانــی رســید و جوایــز معتبــری را دریافــت کــرد‪.‬‬ ‫درهمیــن ســال ها‪ ،‬مرلیــن مونــرو ســتاره محبــوب ســینما عالقــه خــودش‬ ‫را بــه ایــن برنــد نشــان داد و مدتــی بــه عنــوان مــدل بــا امیلیــو پوچــی‬ ‫ی کــه مرلیــن مونــرو بــه هنــگام دفــن شــدن‬ ‫همــکاری کــرد‪ .‬حتــی لباسـ ‬ ‫برتــن داشــت‪ ،‬لبــاس شــرکت پوچــی بــود‪.‬‬ ‫بعدهــا افــراد سرشناســی نظیــر ســوفیا لــورن و جکــی کنــدی نیــز‬ ‫لباس هــای ایــن شــرکت را برتــن کردنــد و اعتبــاری بیــش از پیــش‬ ‫بــه ان افزودنــد‪ .‬در اوایــل ســال ‪ ،۱۹۹۰‬مدونــا خواننــده مشــهور نیــز‬ ‫بــه جرگــه افــراد سرشــناس پیوســت و به عنــوان مــدل بــا ایــن برنــد‬ ‫همــکاری کــرد‪.‬‬ ‫باور غلط ‪ – ۱‬پوشیدن لباس‬ ‫گرم مانع از سرماخوردگی و‬ ‫انفوالنزا می شود‬ ‫ویــروس چیــزی نیســت کــه لبــاس بتوانــد جلویــش‬ ‫را بگیــرد‪ .‬اگــر ویــروس اراده کنــد وارد بــدن مــا می شــود‬ ‫و مطمئــن باشــید کــه لبــاس گــرم جلــوی چیــزی را نخواهــد‬ ‫گرفــت‪ 200 .‬نــوع ویــروس وجــود دارد کــه عامــل ســرماخوردگی‬ ‫هســتند و علــم پزشــکی جلــوی ان هــا زانــو زده اســت‪ ،‬حــاال بــه نظرتــان‬ ‫یــک لبــاس گــرم چــه بالیــی می توانــد بــر ســر ویروس هــا بیــاورد؟‬ ‫ن از ناحیه سر خارج می شود‬ ‫باور غلط ‪ – ۲‬گرمای بد ‬ ‫این طــور نیســت کــه ســر هواکــش بــدن باشــد‪ .‬تفــاوت ســر بــا بقیــه‬ ‫اعضــای بــدن ایــن اســت کــه نمی تــوان ان را کامــا پوشــاند‪ .‬هــر یــک‬ ‫از دیگــر اعضــای بــدن کــه پوشــیده نباشــند هــم همیــن داســتان را دارنــد‪.‬‬ ‫اگــر می خواهیــد گرمــای کمتــری را از دســت بدهیــد بــد نیســت یــک‬ ‫کاله ســرتان بگذاریــد یــا یــک شــال دور گردن تــان بپیچیــد‪ ،‬امــا اگــر‬ ‫می خواهیــد اصــا ســردتان نشــود بایــد خودتــان را پتــو پیــچ کنیــد تــا‬ ‫هیــچ یــک از اعضــای بدنتــان گرمــا را خــارج نکنــد‪.‬‬ ‫گرمایــی کــه بــه خاطــر پوشــیده نبــودن ســرتان از دســت می دهیــد بــه‬ ‫یــک ســری عوامــل بســتگی دارد؛ از جملــه اینکــه موهای تــان چقــدر‬ ‫بلنــد اســت یــا این کــه در ســرما چقــدر فعالیــت می کنیــد‪ .‬نســبت‬ ‫انــدازه ســر یــک بچــه بــه انــداز ه بدنــش خیلــی نزدیک تــر از یــک ادم‬ ‫بــزرگ اســت‪ ،‬بنابرایــن بچه هــا بــه نســبت گرمــای بیشــتری را از طریــق‬ ‫سرشــان از دســت می دهنــد‪ .‬به خاطــر همیــن اســت کــه بایــد ســر‬ ‫بچه هــا کاله بگذاریــد‪.‬‬ ‫باور غلط ‪ – ۳‬مردها و زن ها به یک میزان سرما را حس می کنند‬ ‫معمــوال دســت و پــای زن هــا ســریع تر از مردهــا یــخ می کنــد‪ .‬ایــن بــه‬ ‫ایــن دلیــل اســت کــه دمــای پیرامونــی بــدن مردهــا و زن هــا چنــد درجــه‬ ‫بــا یکدیگــر تفــاوت دارد‪.‬‬ ‫وقتــی کــه دمــای پیرامونــی تــا یــک حــد فروکــش می کنــد‪ ،‬بــدن بــا‬ ‫کاهــش دادن گــردش خــون در ناحیــه دســت ها و پاهــا در مصــرف‬ ‫گرمــا صرفه جویــی می کنــد‪ .‬ایــن کار باعــث می شــود دســت ها و پاهــا‬ ‫زودتــر یــخ کننــد‪ .‬بــرای زن هــا محــدود ه دمــای پیرامونــی ‪ 70‬درجــه‬ ‫اســت و بــرای مردهــا ‪ 67‬یــا ‪ 68‬درجــه اســت‪.‬‬ ‫باور غلط ‪ – ۴‬چند الیه لباس پوشیدن ادم را گرم می کند‬ ‫در اصــل چنــد الیــه لبــاس پوشــیدن بــه افــراد اجــازه می دهــد تــا بتواننــد‬ ‫خــود را بــرای انجــام فعالیت هــای مختلــف وفــق دهنــد‪ ،‬امــا بــرای در‬ ‫امــان مانــدن از شــر زمهریــر زمســتان اگــر یــک لبــاس گــرم مناســب هــم‬ ‫بپوشــید کفایــت می کنــد‪ .‬در اصــل چنــد الیــه لبــاس پوشــیدن بیشــتر بــه‬ ‫درد کســانی می خــورد کــه در هــوای ســرد فعالیــت بدنــی زیــادی دارنــد‬ ‫یــا ورزش می کننــد‪ .‬بــرای اینکــه تــا حــد ممکــن گــرم بمانیــد بهتریــن‬ ‫کاری کــه می توانیــد بکنیــد ایــن اســت کــه یــک لبــاس پُلی پروپیلیــن یــا‬ ‫انــواع دیگــری از پارچه هــای مصنوعــی را به عنــوان زیرپــوش تن تــان‬ ‫کنیــد‪ ،‬بعــد یــک بافتنــی رویــش بپوشــید (کــه اگــر گــرم شــد بتوانیــد‬ ‫ان را در بیاوریــد) و یــک کاپشــن یــا سوئیشــرت از جنــس پارچه هــای‬ ‫مصنوعــی را هــم روی ان بپوشــید‪.‬‬ ‫باور غلط ‪ -۵‬نخ عایق خوبی است‬ ‫لباس هــای نخــی را بگذاریــد داخــل کمــد بماننــد چــون رفیــق خوبــی‬ ‫بــرای فصــل ســرما نیســتند‪ .‬شــاید پوشــیدن ایــن لباس هــا بــرای ولــو‬ ‫شــدن جلــوی اتــش خــوب باشــد‪ ،‬امــا اصــا بــه درد هــوای ســرد کوچــه‬ ‫و خیابــان نمی خورنــد‪.‬‬ ‫خــدا نکنــد لبــاس نخــی خیــس بشــود چــون بــه لبــاس یخــی تبدیــل‬ ‫می شــود‪ .‬نفــوذ رطوبــت در لبــاس نخــی همانــا و خــارج شــدن گرمــای‬ ‫تن تــان بــه ســرعت بــرق و بــاد همــان‪ .‬هــر چیــزی کــه باعــث شــود‬ ‫لباســتان مرطــوب شــود؛ از جملــه تعریــق بــدن‪ ،‬ریــزش بــاران یــا افتــادن‬ ‫در اب می توانــد کاری کنــد تــا لبــاس نخی تــان گرمــا را از داخــل بــدن‬ ‫شــما بــه بیــرون م ِکــش کنــد‪.‬‬ ‫به جــای لبــاس نخــی لباســی از جنــس پُلی پروپیلیــن یــا ســایر‬ ‫لباس هایــی کــه از پارچه هــای مصنوعــی بافتــه می شــوند را بپوشــید‬ ‫تــا رطوبــت را از پوســت شــما دور نگــه دارنــد‪.‬‬ ‫‪87‬‬ ‫ویــــــــــتــریــــــــــــــــن‬ ‫نکات کاربردی برای خرید عطر‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪88‬‬ ‫خریــد عطــر از کارهــای دشــواری اســت کــه‬ ‫نیــاز بــه بویایــی قــوی دارد‪ .‬بســیار پیــش امــده‬ ‫کــه عطــری را در مغــازه پســندیده اید امــا بعــدا‬ ‫متوجــه شــده اید بــوی ان را دوســت نداریــد‪.‬‬ ‫بــا وجــود ایــن همــه پیچیدگــی در خریــد عطــر‬ ‫نکاتــی وجــود دارد کــه مــی توانــد در خریــد‬ ‫عطــر بــه مــا کمــک کنــد‪:‬‬ ‫تحقیق کنید‬ ‫ســایت های متعــددی بــرای تحقیــق درمــورد‬ ‫کاالهــا و نظــارت مشــتریان وجــود دارد کــه‬ ‫می توانــد بــرای خریــد عطــر کمک کننــده‬ ‫باشــد‪.‬‬ ‫قیمت را در نظر نگیرید‬ ‫قیمــت بــاال همیشــه بــه معنــای عطــر خــوب و‬ ‫خوشــبو و قیمــت پاییــن بــه معنــای عطــر بدبــو‬ ‫نیســت‪ ،‬ایــن نکتــه را همیشــه مدنظــر داشــته‬ ‫باشــید‪.‬‬ ‫کلمات مربوط به عطرها را بشناسید‬ ‫کلماتــی مثــل خنــک‪ ،‬گــرم‪ ،‬تنــد‪ ،‬مالیــم‪،‬‬ ‫طبیعــت‪ ،‬اب و… هریــک معنایــی در ارتبــاط بــا‬ ‫عطرهــا دارنــد و در معرفــی محصــوالت بــه کار‬ ‫می رونــد‪ .‬شــما بــا تحقیــق بیشــتر می توانیــد‬ ‫معنــای ایــن کلمــات و ارتبــاط ان هــا را بــا‬ ‫بــوی عطــر درک کنیــد کــه البتــه ایــن کار‬ ‫همیشــه ســاده نیســت‪.‬‬ ‫رنگ را در نظر بگیرید‬ ‫رنــگ جعبــه و بســته بندی و شیشــه عطرهــا‬ ‫تنهــا بــرای زیبایــی نیســت و هــر رنــگ معنایــی‬ ‫در خــود دارد بــه طــور مثــال‪:‬‬ ‫رنــگ ابــی‪ :‬رنگ هــای ابــی روشــن و یخــی‬ ‫نشــان دهنده خنکــی و تازگــی عطــر هســتند و‬ ‫بــا اب و دریــا در ارتبــاط هســتند‪.‬‬ ‫رنــگ طالیــی‪ :‬ایــن رنــگ نشــان دهنده‬ ‫غنــای عطــر‪ ،‬غلظــت و غریــب بــودن ان اســت‬ ‫و چنیــن عطــری بــرای مهمانی هــا مناســب‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫ـگ زرد‪ :‬در عطرهــای تابســتانی کــه بــوی‬ ‫رنـ‬ ‫شــاد و هیجان انگیــزی دارنــد از ایــن رنــگ‬ ‫اســتفاده می شــود‪.‬‬ ‫ـبز‪ :‬جــای تعجبــی نــدارد کــه ایــن‬ ‫ـگ سـ‬ ‫رنـ‬ ‫عطرهــا بــوی طبیعــت و چمــن می دهنــد و بــا‬ ‫گیاهــان در ارتبــاط هســتند‪.‬‬ ‫رنــگ ســیاه‪ :‬بــوی تنــد و عمیــق ویژگــی ایــن‬ ‫عطرهــا اســت کــه بــرای مهمانی هــا مناســب‬ ‫هســتند‪.‬‬ ‫رنــگ قرمــز‪ :‬ایــن عطرهــا بــوی تنــد و‬ ‫ادویــه ای دارنــد و شــاد و ســرزنده هســتند‪.‬‬ ‫انگشتر الماس و زمرد پنجشیر افغانستان‬ ‫نایاب و اعالء مردانه‬ ‫جنس نگین ها= الماس اصل و زمرد اصل‬ ‫جنس رکاب= نقره ‪925‬‬ ‫رکاب دست ساز= بله‬ ‫استاد سازنده= رحمانی‬ ‫وزن= تقریبا ‪ 23‬گرم‬ ‫مناسب استفاده= اقایان‬ ‫انگشتر نقره با نگین زمرد سه نگین طرح بهار‬ ‫جنس نگین= زمرد اصل‬ ‫جنس رکاب= نقره ‪925‬‬ ‫نوع روکش= اب رودیوم‬ ‫وزن= تقریبا ‪ 3/5‬گرم‬ ‫مناسب استفاده= خانم ها‬ ‫کشور سازنده= تایلند‬ ‫النگو نقره پهن طرح دستبندی زنانه‬ ‫جنس فریم= نقره ‪925‬‬ ‫فریم دست ساز= خیر‬ ‫نوع روکش= اب رودیوم‬ ‫وزن= تقریبا ‪ 22‬گرم‬ ‫مناسب استفاده= خانم ها‬ ‫نگین تک عقیق یمن کبود حکاکی اینه ای عبد‬ ‫جنس نگین= عقیق اصل‬ ‫استاد حکاک= عبد‬ ‫متن حکاکی= یداهلل فوق ایدیهم‬ ‫وزن= تقریبا ‪ 2/5‬گرم‬ ‫مناسب استفاده= خانم ها و اقایان‬ ‫خواص درمانی‬ ‫الماس‬ ‫بــه دلیــل مــزاج گــرم المــاس اگــر از ان بــه‬ ‫شــکل گردنبنــد اســتفاده شــود قلــب را تقویــت‬ ‫می کنــد‪.‬‬ ‫عمــر را طوالنــی می کنــد و تندرســتى را بــه‬ ‫همــراه دارد‪.‬‬ ‫ایــن مــاده تاثیــر بســزایی در قــوی شــدن اراده‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫همچنیــن تصفیه کننــده اعضــای بــدن‪،‬‬ ‫تقویت کننــده حافظــه‪ ،‬کلیــه‪ ،‬شــانه ها‪،‬‬ ‫اعصــاب و کیســه صفــرا اســت‪.‬‬ ‫از دیگــر خاصیت هــای المــاس بــه تاثیــر‬ ‫بســزای ان روی بیماری هــای معــده و روده‬ ‫و بیماری هــای پوســتی می تــوان اشــاره کــرد‪.‬‬ ‫زمرد‬ ‫زمــرد در جلوگیــری و درمــان بیماری هــای‬ ‫صــرع بخصــوص اگــر جنبــه ارثــی داشــته‬ ‫باشــد‪ ،‬مفیــد بــوده و همچنیــن قــرار دادن ان بــر‬ ‫روی چاکــرای ســر و تاجــی در درمــان بیمــاری‬ ‫پارکینســون مفیــد اســت‪.‬‬ ‫ایــن ســنگ باعــث برقــراری تعــادل در سیســتم‬ ‫عصبــی شــده بنابرایــن در جلوگیــری از حملــه‬ ‫عصبــی مفیــد اســت‪.‬‬ ‫اویختــن ان برگــردن و قــرار دادن زمــرد‬ ‫بــر روی چاکــرای قلــب جهــت تقویــت ان‬ ‫بســیار مفیــد و باعــث تقویــت عضــات قلبــی‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫زمــرد باعــث تقویــت معــده شــده و در درمــان‬ ‫زخــم معــده هــم کاربــرد دارد‪.‬‬ ‫از دیگــر فوایــد ایــن ســنگ درمــان دردهــای‬ ‫ســتون فقــرات و عضــات اســت و ماســاژ بــا‬ ‫ان جهــت تســکین درد انجــام می شــود‪.‬‬ ‫ســنگ زمــرد بــا انــرژی باالیــی کــه بــه شــما‬ ‫می دهــد خاصیــت ضدپیــری دارد و باعــث‬ ‫افزایــش درک‪ ،‬نبــوغ‪ ،‬ثــروت و توانگــری‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫نقره‬ ‫خاصیــت بســیار مهــم نقــره خاصیــت‬ ‫میکروب کشــی ان اســت بــه همیــن دلیل اســت‬ ‫کــه اب موجــود در ظــرف نقــره هیچوقــت‬ ‫کثیــف نبــوده و همــواره بــدون باکتــری اســت‪.‬‬ ‫ایــن موضــوع هــم بــه دلیــل وجــود یون هــای‬ ‫نقــره در داخــل اب اســت‪.‬‬ ‫از دیگــر فوایــد مفیــد نقــره می تــوان بــه درمــان‬ ‫ناراحتی هــای مربــوط بــه اختــاالت گوارشــی‬ ‫اشــاره کــرد‪ .‬همچنیــن بــه بــدن کمــک می کنــد‬ ‫تــا غــذا را بــه راحتــی هضــم کنــد‪.‬‬ ‫از نقــره بــرای درمــان الغــری‪ ،‬ســوزش‬ ‫قلــب و مشــکالت کیســه صفــرا نیــز اســتفاده‬ ‫می شــود‪.‬‬ ‫عقیق‬ ‫عقیــق معــده را تقویــت کــرده و بــرای تقویــت‬ ‫کلیــه و کبــد‪ ،‬مغــز و قلــب و دســتگاه گــوارش‬ ‫مفیــد اســت‪.‬‬ ‫همچنیــن بــرای دفــع ســردرد‪ ،‬گرفتاری هــای‬ ‫عضالنــی‪ ،‬خســتگی چشـم ها و دوران بــارداری‬ ‫مفیــد و مناســب اســت‪.‬‬ ‫خیاطی سرعتی روی تن مشتری!‬ ‫زیر و بم ٌمد‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫چنــد ســال پیــش کــه «خیاطــی بــدون الگــو»‬ ‫مــد شــده بــود برایــم خیلــی عجیــب و البتــه‬ ‫جــذاب و جالــب بــود کــه چطــور یک نفــر‬ ‫می توانــد ان قــدر در خیاطــی مهــارت پیــدا‬ ‫کنــد کــه بــدون داشــتن الگویــی بــا اندازه هــای‬ ‫دقیــق‪ ،‬لباســی برازنــده بــدوزد و ایــن تعجــب‬ ‫وقتــی عمیق تــر و جذاب تــر شــد کــه طــی‬ ‫گفتگــو بــا تکتــم بانــو دانســتم کــه ایشــان روی‬ ‫تــن مشــتری و بــدون بــرش لبــاس م ـی دوزد!‬ ‫برای شروع خودتان را برای مخاطبین‬ ‫زیروبم معرفی بفرمایید‪.‬‬ ‫تکتــم بانــو ‪ 39‬ســاله‪ 22 ،‬ســال اســت کــه‬ ‫متاهلــم‪ ،‬دو فرزنــد پســر دارم؛ ‪ 18‬ســاله و‬ ‫‪ 10‬ســاله‪ .‬پانــزده ســال اســت کــه خیاطــی‬ ‫می کنــم‪ .‬طــراح لبــاس‪ ،‬کیــف و کفــش‪،‬‬ ‫مجسمه ســازی‪ ،‬دکوراتــور و عــکاس هســتم‪.‬‬ ‫یــک کارگاه دوخــت و یــک اتــاق اتلیــه دارم و‬ ‫ســبک خیاط ـی ام متفــاوت اســت‪ .‬کار اصل ـی ام‬ ‫طراحــی لبــاس و کیــف و کفــش اســت‪.‬‬ ‫تفاوت کارتان در چیست؟‬ ‫روی تــن لبــاس را مـی دوزم و کارهای ســرعتی‬ ‫دارم؛ یعنــی در یــک روز تحویــل می دهــم‪.‬‬ ‫ممکن است بیشتر توضیح دهید؟‬ ‫لبــاس را روی تــن می پیچــم و دوخــت‬ ‫می زنــم‪ .‬اســم ایــن ســبک کار در فرانســه‬ ‫«مــوالژ» اســت‪ .‬در ایــران ایــن کار را روی‬ ‫مانکــن انجــام می دهنــد ولــی مــن روی تــن‬ ‫مشــتری‪.‬‬ ‫یعنی اندازه گیری ندارید؟‬ ‫خیــر‪ ،‬ایــن کارهــا در مــدت چنــد ســاعت روی‬ ‫تــن انجــام می شــود‪.‬‬ ‫برش هم ندارید؟‬ ‫خیر‪ ،‬برش روی تن که نمی شود!‬ ‫یعنی فقط پیچش پارچه و دوخت؟‬ ‫بله‪.‬‬ ‫تمام مدت پارچه روی تن مشتری است؟‬ ‫بلــه؛ یعنــی مشــتری بایــد خــودش را چنــد‬ ‫ســاعتی در اختیــار مــن بگــذارد‪.‬‬ ‫چه جالب‪ ،‬با این حساب از چرخ خیاطی هم‬ ‫استفادهنمی کنید؟‬ ‫چــرا کــم ولــی همــه کارهــا بــا ایــن ســبک‬ ‫دوختــه نمی شــوند‪ ،‬برخــی کارهــا ســرعتی‬ ‫هســتند‪.‬‬ ‫کدام نوع از لباس ها را بیشتر با این روش‬ ‫می دوزید؟ فقط مجلسی؟‬ ‫بلــه بیشــتر مجلســی ولــی مانتوهــای ســرعتی‬ ‫و لباس هــای اســپرت نیــز هســت‪ ،‬ایــن کارهــا‬ ‫همــه ســرعتی اند‪.‬‬ ‫ایا از این روش برای دوخت لباس اقایان‬ ‫هم استفاده می کنند؟‬ ‫بلــه می شــود ولــی مــن انجــام نــدادم‪ .‬در ایــن‬ ‫رشــته کار نشــد نــدارد و اصــول هــم نــدارد‪،‬‬ ‫کار فشــن بــه همــه روشــی اجــرا می شــود‪.‬‬ ‫منظورم این است که تابه حال برای اقایان‬ ‫انجام شده است؟‬ ‫ایران خیر ولی در فرانسه دیدم‪.‬‬ ‫مطلع هستید که مبدع این سبک چه کسی‬ ‫است و این ایده را از کجا اورده است؟‬ ‫نــه متاســفانه‪ .‬مــن بــا خالقیــت خــودم ایــن‬ ‫روش را شــروع کــردم و بعــد متوجــه شــدم‬ ‫ایــن یــک ســبک خــاص اســت و تدریــس‬ ‫می شــود ولــی مــن نــه دوره دیــدم و نــه از‬ ‫جایــی دیــده بــودم‪ .‬مــن ‪ 10‬ســال پیــش ایــن‬ ‫کار را شــروع کــردم و کم کــم متوجــه بــودن‬ ‫ایــن روش شــدم‪.‬‬ ‫جرقه این ایده چطور در ذهنتان زده شد؟‬ ‫یــک عروســی پیــش امــد‪ ،‬بــرای خــودم و ‪2‬‬ ‫خواهــرم بــه ایــن ســبک لبــاس دوختــم کــه‬ ‫خیلــی مــورد اســتقبال قــرار گرفــت و در‬ ‫عروســی خــاص بــود‪.‬‬ ‫در واقع سرعتی دوختید؟‬ ‫بلــه‪ 1 ،‬روزه لبــاس ‪ 2‬خواهــرم را در چنــد‬ ‫ســاعت روی تن شــان امــاده کــردم‪ ،‬بعــد‬ ‫کم کــم ایــن اجــرا را بــه مشــتری هایم پیشــنهاد‬ ‫دادم‪.‬‬ ‫با توجه به اینکه اندازه گیری ندارید‪ ،‬با‬ ‫مقدار پارچه به مشکل نمی خوردید؟ کم‬ ‫نمی اید یا حیف نمی شود؟‬ ‫خیــر‪ ...‬هــر چقــدر پارچــه داشــته باشــم دقیقــا‬ ‫بــه همــان مــدل می دهــم و تابه حــال مشــکلی‬ ‫پیــش نیامــده اســت‪.‬‬ ‫در این روش مشتری می تواند مدل لباس را‬ ‫سفارش بدهد؟ محدودیتی ندارد؟‬ ‫چــرا کمــی محدودیــت وجــود دارد‪ .‬مــن‬ ‫ابتــدا پارچــه را روی تــن مشــتری چنــد مــدل‬ ‫می دهــم و هــر کــدام را کــه پســندیدند‪،‬‬ ‫شــروع بــه فــرم دادن ان می کنــم‪ .‬در ایــن‬ ‫روش تقریبــا خــود مشــتری همــه حــاالت را‬ ‫انتخــاب می کنــد‪ ،‬مــن بــا ســلیقه خودشــان‬ ‫دوخــت می زنــم و چــون یــک کار خالقانــه‬ ‫اســت گاهــی خــود مشــتری ها نیــز ایده هــای‬ ‫جالبــی می دهنــد‪.‬‬ ‫پس در واقع کارگاه خالقیت است‪...‬‬ ‫به نوعی بله (با لبخند)‪.‬‬ ‫کیف و کفش ها چطور دوخته می شوند؟‬ ‫دستی یا شما طرح را به تولیدکننده ها‬ ‫سفارش می دهید؟‬ ‫بــرای کیف هــا بعضــی از مدل هــا را خودمــان‬ ‫می دوزیــم و بعضــی مدل هــا را بســته بــه نــوع‬ ‫و مــدل‪ ،‬بــه کیــف دوزی حرفــه ای طــرح و‬ ‫متریــال می دهــم‪.‬‬ ‫کفش هم؟‬ ‫کفــش هــم بعضــی کارهــا را خودمــان‬ ‫می دوزیــم و کفاشــی کفــه می زنــد‪.‬‬ ‫همه طراحی های خودتان است یا ممکن‬ ‫است ایده هم بگیرید؟‬ ‫ایده هم می گیرم‪.‬‬ ‫اکنون تحت عنوان برند تکتم بانو فعالیت‬ ‫دارید؟‬ ‫بله‪.‬‬ ‫در زمینه طراحی لباس تحصیالت اکادمیک‬ ‫هم دارید؟‬ ‫خیــر فقــط تجربــی‪ ،‬مدرکــم از وزارت کار‬ ‫اســت؛ فنی حرفــه ای به صــورت ادواری‬ ‫امتحــان دادم و دیپل ـ م همــه رشــته های کاری ام‬ ‫را گرفتــم و مــدرک فنی حرفــه ای دارم‪.‬‬ ‫در روز چند ساعت کار می کنید؟‬ ‫‪ 7‬ساعت‪.‬‬ ‫سریع ترین لباسی که به این روش دوختید‬ ‫چقدر زمان برده است؟‬ ‫‪ 2‬ساعت‪.‬‬ ‫افقی که برای اینده کارتان در نظر دارید‬ ‫کجاست؟‬ ‫دیــدن کارهایــم در تــن ادم هــای بــزرگ یعنــی‬ ‫ایمــان داشــتن و اعتمــاد کــردن بــه کارم‪ .‬مــن‬ ‫عاشــق کارم هســتم‪ .‬هیچ وقــت مادیــات و‬ ‫درامــد برایــم مهــم نبــوده و انگیــزه ام فقــط‬ ‫عشــق بــه کار بــوده اســت‪.‬‬ ‫چقدر به این هدف نزدیک شدید؟‬ ‫کــم (بــا لبخنــد)‪ .‬بــه دلیــل ســبک پوشــش‬ ‫خــودم لباس هایــم همه جــا موردتوجــه بــوده‬ ‫اســت‪ ،‬ایــن بــرای مــن انگیــزه زیــادی اســت و‬ ‫خــاص بــودن کارهایــم را دوســت دارم‪ .‬مــن ‪3‬‬ ‫مــاه در امریــکا خیاطــی کــردم کــه خیلــی مــورد‬ ‫اســتقبال قــرار گرفــت و درامــد ان ســه مــاه‬ ‫بــه انــدازه ‪ 2‬ســال ایرانــم بــود ولــی نتوانســتم‬ ‫ایــران را رهــا کنــم و دوبــاره برگشــتم‪.‬‬ ‫چرا؟‬ ‫در انجــا بــرای هنــرم خیلــی بیشــتر ارزش قائــل‬ ‫بودنــد ولــی مــن برگشــتم چــون کار در اینجــا‬ ‫را دوســت دارم‪.‬‬ ‫تابه حال برای کدام چهره ها لباس و کیف و‬ ‫کفش طراحی کردید؟‬ ‫بــرای پرســتو صالحــی‪ ،‬اندیشــه فوالدونــد‪،‬‬ ‫بهــاره رهنمــا و نعیمــه نظام دوســت کــه واقعــا‬ ‫برایــم عزیــز هســتند‪.‬‬ ‫‪89‬‬ ‫دنبال شباهت دقیق نروید‬ ‫ـرح کیــف و کفش‬ ‫الزم نیســت رنــگ و طـ ِ‬ ‫درســت مثــل هــم باشــد یــا حتمــا ســراغ‬ ‫خریــد مــدل کیــف زنان ـه ای برویــد کــه‬ ‫ســت کفــش ان نیــز در همــان مغــازه‬ ‫اســت‪ .‬کافــی اســت ترکیــب رنــگ کیــف‬ ‫بــا یکــی از کفش هایتــان ســازگاری‬ ‫داشــته باشــد یــا طــرح ان هــا نزدیــک‬ ‫بــه هــم باشــد‪ .‬یــک مــدل کیــف زنانــه‬ ‫ابــی رنــگ بــا هــر کفــش ابــی رنــگ‬ ‫دیگــری شــامل ابــی کم رنــگ‪ ،‬ســرمه ای‬ ‫یــا فیــروزه ای ظاهــر خوبــی دارد و‬ ‫اگــر یــک مــدل کیــف زنانــه بــا طــرح‬ ‫پوســت حیــوان را انتخــاب کرده ایــد راه‬ ‫پیــش روی شــما خریــد کفــش قهــوه ای‬ ‫یــا مشــکی اســت‪.‬‬ ‫نیم بوت را با کیف بزرگ بپوشید‬ ‫اگــر می خواهیــد نیــم بــوت زنانــه‬ ‫موردعالقه تــان را در یک روز زمســتانی‬ ‫بپوشــید بهتــر اســت یــک کیــف بــزرگ‬ ‫را دســت بگیریــد‪ .‬از طــرف دیگــر‬ ‫بــوت بلنــد بــرای کیــف دوشــی زنانــه‬ ‫انتخــاب مناســبی اســت‪.‬‬ ‫روش های ست کردن کیف و کفش زنانه‬ ‫کیف زنانه چرم برای کفش ساده‬ ‫تخت است‬ ‫مــدل کیــف زنانــه چــرم را می توانید‬ ‫بــا کفــش تخــت و ســاده مشــکی‬ ‫ســت کنیــد‪ .‬اگــر روی کیــف چــرم‬ ‫شــما جزییــات طالیــی رنــگ کار‬ ‫شــده اســت یــک کفــش پاشــنه بلنــد‬ ‫بــا زیــره طالیــی رنــگ بهتریــن‬ ‫انتخــاب شــما اســت‪ ،‬ســتی کــه‬ ‫شــما را بــرای یــک مهمانــی شــب‬ ‫درخشــان و شــیک می کنــد‪.‬‬ ‫برای مد روز قانون مدل کیف ازادانه تر است‬ ‫اگــر شــما هــم طرفــدار مــد روز هســتید بــرای‬ ‫ســت کــردن مــدل کیــف زنانــه بــا بقیــه لباس هــا‬ ‫ازادی بیشــتری داریــد‪ .‬شــما بــا کمــی دقــت در‬ ‫انتخــاب لباس هــای دیگرتــان می توانیــد یــک‬ ‫کیــف دســتی کوچــک را بــا کفــش اســپرت زنانــه‬ ‫به جنس پارچه کیف توجه کنید‬ ‫خودتــان بپوشــید و بــه راحتــی رنــگ یــا طــرح‬ ‫جنــس پارچــه مــدل کیــف زنانــه ای کــه انتخــاب کیــف را بــا ســایر لباس هــای خــود ســت کنیــد‪،‬‬ ‫کرده ایــد بــه انــدازه طــرح و رنــگ ان می توانــد بــه مثــا روســری‪.‬‬ ‫شــما در ســت کــردن ان بــا کفــش کمــک کنــد‪ .‬مثــا‬ ‫به ظرافت مدل کیف زنانه ای که انتخاب‬ ‫یــک کیــف جیــن بــا کتانــی جیــن زیباتریــن ســت را‬ ‫بــه وجــود مـی اورد کــه در عیــن داشــتن ظاهــر زنانــه‪،‬‬ ‫می کنید‪ ،‬دقت کنید‬ ‫روزمــره نیــز هســت‪.‬‬ ‫اگــر یــک کیــف زنانــه بــزرگ را می خریــد‬ ‫کفشــی کــه بــا ان ســت می کنیــد نبایــد چنــدان‬ ‫بــه چشــم بیایــد‪ ،‬بهتــر اســت ســراغ یــک مــدل‬ ‫کفــش زنانــه ظریــف برویــد‪ .‬بــا یــک کیــف‬ ‫دســتی زنانــه بــزرگ بهتــر اســت یــک جفــت‬ ‫کفشــه پاشــنه بلنــد ظریــف بپوشــید‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪90‬‬ ‫رمز و راز نگهداری درست از‬ ‫کت و کاپشن چرم مردانه‬ ‫نگهداری از کت و کاپشن چرم بهتر از تعمیر‬ ‫ان است‬ ‫اگــر تــازه یــک کاپشــن چــرم مردانــه بــرای‬ ‫خودتــان خریده ایــد و هنــوز ان را بــه تــن‬ ‫نکرده ایــد پــس بهتــر اســت قبــل از پوشــیدن‬ ‫نــکات مراقبتــی ان را رعایــت کنیــد‪.‬‬ ‫اســتفاده از اســپری مخصــوص چــرم یــا جیــر‬ ‫بــرای نگهــداری از کــت پوســت بــاارزش شــما‬ ‫حیاتــی اســت‪ .‬امــا همیشــه پیــش از ان کــه کل‬ ‫کاپشــن خــود را اســپری کنیــد‪ ،‬اســپری را روی‬ ‫یــک نقطــه کوچــک از لبــاس تســت کنیــد تــا‬ ‫مطمئــن شــوید کــه اســپری بــرای کاپشــن شــما‬ ‫مناســب بــوده و خرابــی و تغییــر رنــگ ایجــاد‬ ‫نمی کنــد‪ .‬بــرای تســت کــردن اســپری جایــی‬ ‫از کاپــن چــرم را انتخــاب کنیــد کــه تــوی دیــد‬ ‫نباشــد مثــا زیــر بغــل یــا زیــر یقــه ان‪.‬‬ ‫اجازه دهید لکه اب روی کاپشن چرم به‬ ‫صورت طبیعی خشک شود‬ ‫اگــر اتفاقــی در بــاران گیــر افتادیــد یــا کمــی‬ ‫اب روی شــما پــرت شــد‪ ،‬بهتــر اســت کاپشــن‬ ‫چــرم را داخــل خشـک کن نیندازیــد یــا تــاش‬ ‫نکنیــد لکــه خیــس را بــا سشــوار خشــک کنیــد‪.‬‬ ‫حــرارت مســتقیم می توانــد کاپشــن چــرم‬ ‫یــا کــت جیــر طبیعــی شــما را خــراب کنــد‪.‬‬ ‫بهتــر اســت بــرای نگهــداری بهتــر از کــت و‬ ‫کاپشــن چــرم ان را بــه جایــی کــه در معــرض‬ ‫نــور کافــی بــوده و جریــان هــوا داشــته باشــد‪،‬‬ ‫بیاویزیــد تــا خــودش خشــک شــود‪.‬‬ ‫از الکل برای پاک کردن لکه های جوهر‬ ‫روی کاپشن چرم استفاده کنید‬ ‫ایــا تــا بــه حــال خــودکار مشــکی تان روی‬ ‫اســتین کاپشــن چــرم مردانــه شــیک و ‬ ‫شــیری رنگتــان افتــاده اســت؟ اگرچــه بهتــر‬ ‫اســت پــاک کــردن ایــن لکــه را بــر عهــده‬ ‫افــراد متخصــص بگذاریــد امــا می توانیــد‬ ‫از یــک حولــه الکلــی بــرای پــاک کــردن‬ ‫جوهــر اســتفاده کنیــد‪.‬‬ ‫اســتفاده از حولــه الکلــی تنهــا‬ ‫منحصــر بــه لکــه جوهــر روی‬ ‫کــت و کاپشــن چــرم اســت؛‬ ‫بــرای کــت جیــر از ایــن‬ ‫تکنیــک اســتفاده نکنیــد‪.‬‬ ‫بــرای پــاک کــردن‬ ‫جوهــری‪،‬‬ ‫لکــه‬ ‫از پارچــه رنگــی‬ ‫اســتفاده نکنیــد‬ ‫و پارچــه را بــه‬ ‫صــورت محکــم‬ ‫و خشــن روی لبــاس‬ ‫چــرم نکشــید‪.‬‬ ‫از مرطوب کننده چرم‬ ‫برای کاپشن چرم قدیمی استفاده کنید‬ ‫مرطوب کننــده چــرم بــرای لطیــف کــردن و‬ ‫محافظــت از کاپشــن چــرم قدیمــی می تواند‬ ‫مفیــد باشــد البتــه الزم نیســت بــرای کــت‬ ‫و کاپشــن جدیــد و باکیفیــت از مرطوب کننــده‬ ‫اســتفاده کنیــد چراکــه پارچــه چرمــی ایــن کت هــا‬ ‫از چــرم لطیــف و نــازک درســت شــده اســت‪.‬‬ ‫اگرچــه اگــر از مرطــوب کننــده اســتفاده کنیــد‬ ‫عمــر کاپشــن چــرم خــود را می توانیــد‬ ‫افزایــش داده و از ایجــاد تــرک و‬ ‫شکســتگی در کــت جلوگیــری‬ ‫کنیــد‪.‬‬ ‫لکه هــای بــزرگ‪ ،‬خرابــی در‬ ‫اثــر اســتفاده طوالنی مــدت‬ ‫و پارگــی روی چــرم‪،‬‬ ‫چیزهایــی اســت کــه‬ ‫باعــث می شــود شــما‬ ‫بــرای نجــات کاپشــن‬ ‫چــرم بــاارزش خودتــان‬ ‫بــا متخصصیــن چــرم‬ ‫تمــاس بگیریــد‪.‬‬ ‫درنهایــت بهتــر اســت‬ ‫کــت چــرم خــود را‬ ‫بیــش از انــدازه نشــویید‪.‬‬ ‫ایــن کار باعــث از بیــن‬ ‫رفتــن تدریجــی کــت چــرم‬ ‫می شــود‪ .‬بنابرایــن نگــران چنــد لکــه کوچــک‬ ‫روی کــت نباشــید‪.‬‬ ‫لنز ‪300mm f/4 PE ED VR‬‬ ‫ایــن لنــز ‪ 300‬میلی متــری ســبک ترین لنــز پرایــم‬ ‫فول فریــم بــا امــکان فوکــوس خــودکار در دنیــا‬ ‫اســت‪ .‬ایــن لنــز در مقایســه بــا نســل قبلــی‬ ‫خــود حــدود ‪ 600‬گــرم ســبک تر و ‪%30‬‬ ‫کوتاه تــر شــده اســت‪.‬‬ ‫در ســاختار ایــن لنــز جدیــد از تکنولــوژی ‪Phase‬‬ ‫‪ Fresnel‬اســتفاده شــده اســت کــه ایــن موضــوع عــاوه بر کاهــش اثــر پراکندگــی‪ ،‬رنــگ‪ ،‬ســایز و وزن لنــز‬ ‫را نیــز کمتــر کــرده اســت‪ .‬سیســتم کنتــرل لــرزش دســت ایــن لنــز تــا ‪ 4.5‬اســتاپ بــه شــما کمــک می کنــد‬ ‫و امــکان ‪ VR Sport‬بــرای کاهــش اثــر لــرزش در هنــگام پَن کــردن نیــز در ان تعبیــه شــده اســت‪ .‬ایــن لنــز‬ ‫امــکان تشــخیص خــودکار اتصــال بــه س ـه پایه را بــرای خامــوش کــردن سیســتم کنتــرل لــرزش دســت نیــز‬ ‫دارد‪ .‬لنــز ‪ PE ED VR 4/300mm f‬از اواســط بهمن مــاه بــه بــازار عرضــه می شــود و قیمتــی در حــدود‬ ‫‪ $2000‬خواهد داشــت‪.‬‬ ‫زیر و بم عکاسی‬ ‫لنز ‪200-55mm f/5.6-4.5G ED VR II‬‬ ‫عضــو جدیــد خانــواده لنزهــای تله فوتــوی زوم ارزان قیمــت شــرکت نیکــون‬ ‫کــه مخصــوص دوربین هــای ‪ DX‬ایــن شــرکت اســت‪ ،‬لنــز ‪200mm-55‬‬ ‫‪ 5.6G ED VR II-4.5/f‬اســت کــه در طراحــی جدیــد خــود دارای طــول ‪8.13‬‬ ‫ســانتیمتر و وزن ‪ 300‬گرمــی اســت‪ .‬لرزشــگیر دســت بـه کار رفتــه در ایــن لنــز تــا‬ ‫‪ 3‬اســتاپ بــه شــما کمــک می کنــد‪ .‬شــما می توانیــد ایــن لنــز را از اواســط بهمــن‬ ‫وهاب امانی‬ ‫مریم بانو مدیریت اتلیه‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫با قیمت ‪ $350‬در اختیار داشته باشید‪.‬‬ ‫‪91‬‬ ‫غــــــــــــــــــذای موردعالقه تان نشـــــــــــــــــــــان دهنده شــــــــــــــــــــخصیت شــــــــماست!‬ ‫فلفل تیز‬ ‫یــک مطالعــه جدیــد می گویــد افــرادی کــه‬ ‫عاشــق هیجــان هســتند تمایــل بیشــتری بــه‬ ‫خــوردن غذاهــای تنــد و تیــز دارند‪ .‬دانشــمندان‬ ‫عقیــده دارنــد کــه کپساســین (مــاده ای کــه‬ ‫طعــم تنــد فلفــل از ان اســت)‪ ،‬موجــب‬ ‫افزایــش ادرنالیــن و افزایــش انگیــزه بــرای‬ ‫ادامــه زندگــی می شــود‪ .‬ایــن افــراد بــا اینکــه‬ ‫می داننــد فلفــل تنــد موجــب ســوختن زبــان‬ ‫و دهــان ان هــا می شــود امــا ایــن ریســک را‬ ‫می پذیرنــد‪ ،‬ایــن امــر نشــان دهنده ایــن اســت‬ ‫کــه ایــن افــراد رهبــری شایســته و نیــز مقــاوم‬ ‫در برابــر ســختی ها و مشــکالت هســتند‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪92‬‬ ‫غذاهای نمکی‬ ‫عالقــه بــه غذاهــای نمکــی در افــرادی رایــج‬ ‫اســت کــه خواهــان پاداش هــا و تشــویقات‬ ‫ســریع و لحظــه ای هســتند‪ .‬بنابرایــن‬ ‫عالقه منــدان بــه چیپــس از مخالفــان رقابــت‬ ‫هســتند‪ ،‬ان هــا بلندپــرواز هســتند و از پــاداش‬ ‫گرفتــن در کار و زندگــی لــذت می برنــد‪ .‬ایــن‬ ‫افــراد بــه ســادگی ناامیــد می شــوند‪.‬‬ ‫بــه گفتــه یــک روان شــناس اکثــر افــراد قــوه‬ ‫چشــایی باالیــی دارنــد کــه موجــب عــدم‬ ‫عالقــه ان هــا بــه غذاهــای تلــخ یــا غذاهایــی بــا‬ ‫طعــم تنــد و قــوی می شــود‪ ،‬امــا جوانه هــای‬ ‫چشــایی بــدن نمــک را دوســت دارنــد‪.‬‬ ‫کربوهیدرات ها (نان و پاستا)‬ ‫ایــن افــراد محتــاط و ریســک ناپذیر هســتند‬ ‫و تغییــر را دوســت ندارنــد‪ .‬ایــن بدیــن معنــی‬ ‫نیســت کــه ان هــا کســل کننده هســتند بلکــه‬ ‫ایــن افــراد نیــز می تواننــد متفکــر باشــند و‬ ‫چیزهــای زیــادی بــرای گفتــن داشــته باشــند‪.‬‬ ‫ان هــا فقــط راحت تــر هســتند کــه حــد و‬ ‫مــرزی بــرای خــود و گفته هایشــان داشــته‬ ‫باشــند‪.‬‬ ‫غذاهای ترد و کرانچی‬ ‫تحقیقــات نشــان می دهــد کــه افــراد کمال گــرا‬ ‫عاشــق خوراکی هــای کرانچــی هســتند‪ .‬ســطح‬ ‫توقــع ان هــا از خــود بســیار بــاال اســت و‬ ‫ممکــن اســت یــک پــروژه را فقــط بــه دلیــل‬ ‫اینکــه مطابــق نظــر ان هــا بــه صــورت کامــل‬ ‫و عالــی پیــش نرفتــه اســت‪ ،‬از اول شــروع‬ ‫کننــد‪ .‬ایــن دســته افــرادی متمرکــز‪ ،‬پــر انــرژی‪،‬‬ ‫وقت شــناس و مشــتاق چالــش و هیجــان‬ ‫هســتند‪.‬‬ ‫فــــال و‬ ‫سـرگرمی‬ ‫غذاهای اسپایسی‬ ‫هیــچ چیــز ارامــی در ایــن افــراد وجــود نــدارد‪.‬‬ ‫ان هــا بیشــتر بــه شــرایط پیچیــده و طعم هــای‬ ‫جالــب تمایــل دارنــد‪ .‬ایــن افــراد تجربه هــا‬ ‫و هیجانــات جدیــد را دوســت دارنــد؛ ماننــد‬ ‫تجربــه یــک غــذای اسپایســی جدیــد‪ ،‬یــک‬ ‫فیلــم ترســناک جدیــد یــا تجربــه یــک تــرن‬ ‫هوایــی فوق العــاده ترســناک‪ .‬ان هــا در شــرایط‬ ‫یکنواخــت بــه ســادگی کســل و بی حوصلــه‬ ‫می شــوند‪.‬‬ ‫غذاهای ترش‬ ‫تحقیقــات نشــان می دهــد افــرادی کــه‬ ‫غذاهــای تــرش مصــرف می کننــد تمایــل‬ ‫بیشــتری بــه قضــاوت دیگــران دارنــد و بــا‬ ‫خشــونت بیشــتری بــا اطرافیــان برخــورد‬ ‫می کننــد کــه ممکــن اســت بــه ســبب ژنتیــک‬ ‫ان هــا باشــد‪ .‬ایــن حساســیت ژنتیکــی بــا‬ ‫محــدوده گســترده ای از غذاهــا مرتبــط اســت‬ ‫پــس افــرادی کــه غذاهــای تــرش دوســت‬ ‫ندارنــد‪ ،‬احتمــاال در مــورد غذایــی کــه مصــرف‬ ‫می کننــد خیلــی مشکل پســند هســتند‪.‬‬ ‫اگــر هنــگام خــوردن یــک لیموتــرش‪ ،‬صــورت‬ ‫شــما جمــع نشــود و یــا بــه اصــاح چــروک‬ ‫نیفتــد‪ ،‬نشــان دهنده ایــن اســت کــه شــما‬ ‫قــدرت تحمــل بیشــتری بــرای تجربــه یــک‬ ‫غــذای جدیــد و یــا شــرایط جدیــد را داریــد‪.‬‬ ‫مرکبات‬ ‫تحریــک جوانه هــای چشــایی در اثــر‬ ‫طعم هــای مرکبــات ازجملــه پرتقــال و لیمــو‬ ‫می توانــد موجــب مهــار اضطــراب و اســترس‬ ‫شــود‪ .‬تحقیقــات نشــان می دهــد کــه مرکبــات‬ ‫خاصیــت ارام بخشــی و تقویــت سیســتم ایمنــی‬ ‫بــدن را دارنــد‪.‬‬ ‫غذاهای گوشتی و ادویه دار‬ ‫ایــن افــراد توجــه بیشــتری بــه جزئیــات دارنــد‪.‬‬ ‫ان هــا حــس بویایــی قــوی ای دارنــد‪ .‬ایــن افــراد‬ ‫در مقایســه بــا کســانی کــه غذاهــای شــیرین‬ ‫دوســت دارنــد‪ ،‬راســخ تر و جدی تــر هســتند‪.‬‬ ‫خـــــــط هــــــوش و خــــــــرد گــــــــــــوش خـــــــــــــــوانی‬ ‫گوش های کوچک و متوسط‬ ‫افــراد بــا گوش هــای کوچــک محتــاط‪ ،‬متفکــر‪،‬‬ ‫دورنگــرا و نســبتا بلندپــرواز هســتند‪.‬‬ ‫افــرادی بــا گوش هــای متوســط در مواجــه بــا‬ ‫ریســک و تــرس‪ ،‬اخــاق و رفتــار نرمالــی دارنــد‪،‬‬ ‫درحالی کــه افــراد بــا گوش هایــی در ســایزهای‬ ‫دیگــر ممکــن اســت در مواجــه بــا مشــکالت و‬ ‫باالوپاییــن زندگــی دچــار چالــش شــوند‪.‬‬ ‫گوش های گرد‬ ‫از ویژگی هــای ایــن افــراد؛ قابل اعتمــاد‪،‬‬ ‫اجتماعــی‪ ،‬معاشــرتی و مثبت بینــی اســت و قــوه‬ ‫تخیــل قــوی ای دارنــد‪.‬‬ ‫گوش های مربع‬ ‫ایــن افــراد زیــرک‪ ،‬باهــوش و روشــنفکر هســتند‬ ‫و قادرنــد چنــد کار را هم زمــان بــا هــم انجــام‬ ‫دهنــد‪.‬‬ ‫گوش های نوک تیز‬ ‫اگــر قســمت باالیــی گــوش زاویــه دار و تیــز‬ ‫شــده باشــد‪ ،‬اعتقــاد بــر ایــن اســت کــه ایــن‬ ‫افــراد بســیار مرمــوز و نیــز ســخنران های خوبــی‬ ‫هســتند‪ .‬مــدت زمــان بســیار زیــادی بــرای‬ ‫شــناخت ایــن افــراد الزم اســت‪.‬‬ ‫گوش های برامده‬ ‫ایــن دســته افــراد مســتقل و خودمختاری هســتند‬ ‫کــه از امرونهی شــدن خوششــان نمی ایــد‪ .‬ایــن‬ ‫افــراد کلــه شــق و لجــوج هســتند و دوســت‬ ‫ندارنــد از دیگــران پنــد و نصیحــت بشــنوند‪ .‬ان ها‬ ‫همچنیــن تمایــل بــه جمـع اوری پــول دارنــد‪.‬‬ ‫گوش های بلند و کشیده‬ ‫بــه گوش هایــی گفتــه می شــود کــه نرمــه گــوش‬ ‫از نــوک دمــاغ پایین تــر و نــوک گــوش باالتــر از‬ ‫ابروهــا گســترش یافتــه باشــد‪ .‬ایــن افــراد بســیار‬ ‫بــا اســتعداد و نابغــه هســتند‪.‬‬ ‫گوش های کج‬ ‫اکثــر گوش هــا معمــوال کــج هســتند بــه ایــن‬ ‫صــورت کــه نــوک گــوش عقب تــر از قســمت‬ ‫پایینــی ان اســت‪ ،‬امــا اگــر زاویــه ایــن کــج بــودن‬ ‫زیادتــر از حــد معمــول باشــد نشــان دهنده ان‬ ‫اســت کــه ایــن فــرد بســیار سرســخت اســت و‬ ‫تمایــل بــه کنتــرل دیگــران دارد‪.‬‬ ‫منحنی حلزونی گوش (هلیکس)‬ ‫افــراد بــا هلیکــس دایــره ای از تحریــکات و‬ ‫انگیزش هــای ذهنــی لــذت می برنــد‪ ،‬ان هــا‬ ‫بســیار پــر انــرژی هســتند و از لحظــات خــود بــه‬ ‫خوبــی اســتفاده می کننــد‪.‬‬ ‫افــراد بــا هلیکــس باریک تــر‪ ،‬شــخصیتی مشــتاق‪،‬‬ ‫پــر انگیــزه و برونگــرا دارنــد‪.‬‬ ‫اگــر هلیکــس بســیار نــازک و باریــک باشــد‪ ،‬این‬ ‫شــخص نگرانی زیــادی بــرای بشــریت دارد‪.‬‬ ‫نرمه گوش‬ ‫نرمــه گــوش کــه پایینی تریــن قســمت گــوش‬ ‫اســت‪ ،‬ممکــن اســت کــه بــه ســر چســبیده یــا‬ ‫جــدا از ان باشــد‪.‬‬ ‫ افــرادی کــه نرمــه گــوش ان هــا بــه ســر‬ ‫نچســبیده اســت‪ ،‬دارای روح و روانــی ازاد و‬ ‫بســیار بخشــنده هســتند‪.‬‬ ‫ نرمه هــای گــوش کشــیده و بلنــد نمــاد‬ ‫زندگــی طوالنی مــدت و ســالم اســت‪ .‬ایــن افــراد‬ ‫قــدرت درک و عقیــده باالیــی دارنــد‪.‬‬ ‫ افــراد بــا نرمــه گــوش ضخیــم دارای گــروه‬ ‫وســیع تری از دوســتان و همچنیــن افــرادی‬ ‫ســخت کوش و ثروتمنــد هســتند‪ .‬خانم هایــی بــا‬ ‫ایــن نــوع نرمــه گــوش بــرای همسرانشــان بســیار‬ ‫خوش یمــن هســتند زیــرا خوشــبختی زیــادی را‬ ‫بــرای همسرانشــان بــه ارمغــان می اورنــد‪ .‬اگــر‬ ‫جایــی مشــکلی باشــد‪ ،‬ایــن افــراد همیشــه بــرای‬ ‫کمــک انجــا هســتند‪.‬‬ ‫پــس اگــر گــوش بلنــد و کشــیده و نرمــه گــوش‬ ‫بزرگــی داریــد‪ ،‬شــما فــرد بســیار خوش شانســی‬ ‫هســتید‪ .‬شــما بــه خوبــی می دانیــد کــه چگونــه‬ ‫از زندگــی لــذت ببریــد و درنتیجــه همــه چیــز‬ ‫برایتــان اســان می شــود‪.‬‬ ‫فال و سرگرمی‬ ‫گوش های بزرگ‬ ‫گوش هــای بــزرگ نمــاد ســرزندگی و طــول‬ ‫عمــر هســتند‪ .‬افــرادی کــه گوش هــای بزرگــی‬ ‫دارنــد‪ ،‬پــر شــور و نشــاط و پــر انــرژی هســتند‪.‬‬ ‫ایــن افــراد امــاده ریسـک پذیری هســتند کــه ایــن‬ ‫ویژگــی موجــب تــرس افــرادی بــا گوش هــای‬ ‫کوچــک می شــود‪ .‬اگــر دوســت شــما‬ ‫گوش هــای بزرگــی دارد بدیــن معنــی اســت کــه‬ ‫او شــنونده خوبــی اســت‪.‬‬ ‫گوش های باال و پایین‬ ‫منظــور از گوش هــای بــاال‪ ،‬گوش هایــی هســتند‬ ‫کــه باالتــر از نــوک دمــاغ و انتهــای ابروهــا قــرار‬ ‫گرفته انــد‪.‬‬ ‫گوش هــای پاییــن گوش هایــی هســتند کــه‬ ‫پایین تــر از انتهــای ابــرو و نــوک دمــاغ قــرار‬ ‫گرفته انــد‪.‬‬ ‫افــرادی کــه دارای گوش هــای بــاال هســتند‪،‬‬ ‫ســرعت فهــم و دریافــت اطالعــات در ان هــا‬ ‫بیشــتر از افــراد بــا گوش هــای پاییــن اســت‪.‬‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫خــط هــوش در کــف دســت از نزدیــک خــط‬ ‫زندگــی یــا دقیقــا از نقطــه شــروع خــط زندگی‬ ‫شــروع می شــود و تــا زیــر انگشــت کوچــک‬ ‫امتــداد می یابــد‪ .‬خــط هــوش ایــده ال‪ ،‬خطــی‬ ‫اســت کــه تــا نقطــه اتصــال انگشــت‬ ‫کوچــک و انگشــت حلقــه‬ ‫امتــداد یافتــه باشــد‪.‬‬ ‫خط هوش کوتاه‬ ‫خــط هــوش کوتــاه‬ ‫نشــان دهنده فقــدان‬ ‫هــوش و ذکاوت اســت‬ ‫و اگــر خیلــی بلنــد باشــد‬ ‫نشــان دهنده ایــن اســت‬ ‫کــه فــرد تمایــل بــه زیرکــی و‬ ‫فریــب بقیــه دارد کــه خــود باعــث‬ ‫ایجــاد مشــکالتی می شــود‪.‬‬ ‫خــط هــوش باریــک و عمیــق نمــاد هــوش‪،‬‬ ‫تمرکــز و تفکــر واضــح اســت‪.‬‬ ‫اگــر در طــول ایــن خــط چین هایــی دایــره ای‬ ‫وجــود داشــته باشــد‪ ،‬نشــان دهنده عــدم‬ ‫تمرکــز‪ ،‬حافظــه ضعیــف و یــا اســیب و‬ ‫جراحتــی در ســر اســت‪.‬‬ ‫اگــر در شــروع ایــن خــط زنجیــره ای از‬ ‫دایره هــا وجــود داشــته باشــد‪ ،‬نشــان دهنده‬ ‫تاثیرپذیــری امــوزش از محیــط بــد و نامناســب‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫روی هم افتادن خط هوش و‬ ‫خط زندگی‬ ‫ممکــن اســت خــط هــوش‬ ‫و خــط زندگــی در نقطــه‬ ‫شــروع و قبــل از جــدا‬ ‫شــدن از هــم‪ ،‬روی‬ ‫هــم افتــاده باشــند‪ .‬ایــن‬ ‫روی هــم افتــادن بــه‬ ‫معنــی ان اســت کــه فــرد‬ ‫درونگــرا‪ ،‬محتــاط و دقیــق‬ ‫اســت‪ .‬اگــر ایــن روی هــم افتــادن‬ ‫خیلــی طوالنــی باشــد نشــان دهنده دودلــی و‬ ‫اضطــراب و نگرانــی بیــش از انــدازه اســت‪.‬‬ ‫اگــر دو خــط از یــک نقطــه مشــترک شــروع‬ ‫شــده باشــند امــا بالفاصلــه از هــم جــدا شــده‬ ‫باشــند و روی هــم افتــادن دو خــط صــورت‬ ‫نگرفتــه باشــد؛ بــه معنــی ان اســت کــه فــرد‬ ‫دارای شــخصیت قاطــع و تعیین کننــده اســت‬ ‫و قــادر بــه کنتــرل و مدیریــت شــرایط بحرانــی‬ ‫و نامنظــم اســت‪.‬‬ ‫خط هوش و خط زندگی کامال جدا از هم‬ ‫اگــر دو خــط کامــا از هــم جــدا باشــند (نــه‬ ‫نقطــه شــروع مشــترکی داشــته باشــند و نــه‬ ‫روی هــم افتــادن ان هــا صــورت‬ ‫گرفتــه باشــد)‪ ،‬نشــان دهنده‬ ‫شــجاعت بســیار زیــاد‪،‬‬ ‫برونگــرا و نتــرس و‬ ‫بی پــروا بــودن فــرد‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫‪93‬‬ ‫جـــدول‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫عمودی‬ ‫‪ -1‬از اثرهای معروف صادق هدایت‪ ،‬منام‬ ‫‪ -2‬عدد حمام‪ ،‬پایتخت مراکش‪ ،‬ماهی کنسرو‪ ،‬لیکن‬ ‫‪ -3‬ترنجبین‪ ،‬به جا اوردن‪ ،‬اشیانه مرغ‪ ،‬سرکه فروش‬ ‫‪ -4‬اتشدان حمام‪ ،‬پاکی و روشنی‪ ،‬از جزایر خلیج فارس و زبان خودمان‬ ‫‪ -5‬قبول کردن‪ ،‬کارگردان فیلم طعم گیالس‬ ‫‪ -6‬رود فرانسه‪ ،‬حرف پیروزی‪ ،‬کنگره سر دیوار‪ ،‬زینت رو‬ ‫‪ -7‬انسان ها‪ ،‬النگو‪ ،‬از اسماء حسنی به معنای یکتا‬ ‫‪ -8‬ضربه راه دور به دروازه‪ ،‬مایع حیات‪ ،‬از حروف یونانی‪ ،‬انجام دهنده‬ ‫‪ -9‬طایفه‪ ،‬کتاب مسلمانان‪ ،‬رفتگر‬ ‫‪ -10‬حرف نگفتنی‪ ،‬هماهنگی‪ ،‬حرف نفی عرب‪ ،‬ابر سطح زمین‬ ‫‪ -11‬مسنن‪ ،‬بیدار مانده‬ ‫‪ -12‬دانه به دانه‪ ،‬سرشانه خیاطی‪ ،‬متد‬ ‫‪ -13‬پایین جامه‪ ،‬کلمه احترام برای مردان‪ ،‬تیم همدانی لیگ برتر‪ ،‬قلم درشت‬ ‫‪ -14‬بی خطر‪ ،‬اولین نت‪ ،‬ضروری‪ ،‬فلز گلوله‬ ‫‪ -15‬غیرمسطح‪ ،‬طیاره‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫؟ ؟‬ ‫؟‬ ‫؟‬ ‫‪94‬‬ ‫افقی‬ ‫‪ -1‬از جزایر مهم اندونزی‪ ،‬مخترع سیمان‬ ‫‪ -2‬لباس اتاق عمل‪ ،‬الکتوز‪ ،‬ویرگول‬ ‫‪ -3‬درخت جدول‪ ،‬حرارت بدن‪ ،‬درنگ‪ ،‬پای کوه‬ ‫‪ -4‬حق تقدم‪ ،‬اه سوزناک‬ ‫‪ -5‬عنق‪ ،‬حرف توفیر‪ ،‬اتشزنه مدرن‪ ،‬عدد دونده‬ ‫‪ -6‬سود حرام‪ ،‬کوتاه و ناقص‪ ،‬صدا‬ ‫‪ -7‬بیماری‪ ،‬شکار‪ ،‬هم زلف‬ ‫‪ -8‬دریای متالطم‪ ،‬پوست انار‬ ‫‪ -9‬کارمند سفارتخانه‪ ،‬دارایی‪ ،‬از نهاد براید‬ ‫‪ -10‬روز عرفه‪ ،‬سیمان‪ ،‬واحد پول ارژانتین‬ ‫‪ -11‬لحظه کوتاه‪ ،‬اشوب‪ ،‬سرخ کم رنگ‪ ،‬خدای هندوان‬ ‫‪ -12‬قیماق‪ ،‬سردار رومی‬ ‫‪ -13‬نمایشگاه نقاشی‪ ،‬خدای بابلی‪ ،‬غذای ابکی‪ ،‬عدد ماه‬ ‫‪ -14‬ورم‪ ،‬دادرسی‪ ،‬راحت الحلقوم‬ ‫‪ -15‬سینمای امریکا‪ ،‬فیلمی با بازی ترانه علیدوستی‬ ‫سالم زبان‬ ‫‪2 fun short stories‬‬ ‫‪An old man had 8 hair on his head. he‬‬ ‫‪went to a barber shop.‬‬ ‫‪Barber in anger asked: «shall I cut or‬‬ ‫?»‪count‬‬ ‫‪Old man smiled and said:‬‬ ‫!»‪«Color it‬‬ ‫‪Life is to enjoy with whatever you have.‬‬ ‫یک دکتر و مهندس هردو عاشق یک دختر‬ ‫شدند‪.‬‬ ‫دکتر هر روز یک گل رز به ان دختر می داد و‬ ‫مهندس هر روز یک سیب‪.‬‬ ‫دختر گیج شده بود و از مهندس پرسید‪ :‬در گل‬ ‫رز دادن برای عشق‪ ،‬معنی ای نهفته است‪ .‬چرا‬ ‫شما سیب می دهید؟‬ ‫مهندس گفت‪ :‬چون «یک سیب در روز شما را‬ ‫از دکتر دور نگه می دارد»‪.‬‬ ‫(ضرب المثل انگلیسی که می گوید‪ :‬اگر هر روز‬ ‫یک سیب بخورید‪ ،‬دیگر نیازی به دکتر رفتن‬ ‫ندارید)‪.‬‬ ‫ســرعت پیشــرفت و ترقــی هر شــخص در زندگی‬ ‫وابســته بــه تصمیماتــی اســت کــه ان شــخص در‬ ‫لحظــه می گیــرد‪ ،‬برخی اوقــات اگــر تصمیــم بــه‬ ‫درســتی اتخــاذ گــردد‪ ،‬انســان تنهــا یــک گام پیــش‬ ‫خواهــد رفــت و گاهی اوقــات بیشــتر از یــک‬ ‫گام پیــش خواهــد رفــت‪ ،‬امــا اگــر ایــن تصمیــم‬ ‫نادرســت باشــد مطمئنــا چنــد یــا چندیــن گام در‬ ‫زندگــی پس رفــت خواهیــد داشــت‪ .‬بســیاری از‬ ‫اندیشــمندان و بــزرگان و اَبرمــردان تاریخ ســاز دنیــا‬ ‫بــدون هیــچ شــبه ای پس رفــت را داشــته اند امــا‬ ‫بایــد شــک نکــرد کــه راه یــا مســیرهای جبــران ان‬ ‫را به خوبــی و به گونـه ای مناســب در شــرایط امــن‬ ‫و خــاص یافتــه و ان را به گونـه ای خــاص فعلیــت‬ ‫بخشــیده اند و هرگــز ناامیــد نشــده اند‪ .‬‬ ‫‪Add and five‬‬ ‫خروار خروار‬ ‫‪Cosmetic‬‬ ‫افکار و عقاید هستند که مارا می سازند‬ ‫ارایشی‬ ‫‪Times are our best friends‬‬ ‫‪Lipstick‬‬ ‫رژ لب‬ ‫بهترین دوستان ما لحظات ما هستند‬ ‫‪Riding breeches‬‬ ‫‪Kindness is a key for all locks‬‬ ‫مهربانی کلید هر قفل است‬ ‫شلواراسب سواری‬ ‫‪Tones is our future‬‬ ‫‪Bodkin‬‬ ‫جوال دوز‬ ‫سانت‪ ،‬غزل‬ ‫‪Snicker‬‬ ‫خندهزیرلبی‬ ‫‪Suntanned‬‬ ‫برنزه‬ ‫‪Phooey‬‬ ‫مزخرفه‬ ‫‪Tough as old boots‬‬ ‫ساختار اینده ما لحن هم اکنون ماست‬ ‫سگ جان‪ ،‬جان سخت‬ ‫بهترین دوست انسان خود انسانه‬ ‫باید بودی می دیدی‬ ‫‪The best friend is yours‬‬ ‫‪Sonnet‬‬ ‫دو فرد با خصوصیات اخالقی‬ ‫مشابه‬ ‫‪Empty sugar pot as an iffy friend‬‬ ‫دوست به درد نخور مثل یک شکردون خالیه‬ ‫ذهن مثبت‬ ‫‪One of the greatest gift you can give‬‬ ‫‪someone is thanking them for being part‬‬ ‫‪of your life.‬‬ ‫یکــی از بهتریــن هدیه هایــی کــه می توانــی‬ ‫بــه ادم هــای اطرافــت بدهــی ایــن اســت کــه‬ ‫از ان هــا بــرای اینکــه قســمتی از زندگــی ات‬ ‫هســتند تشــکر کنــی‪.‬‬ ‫‪Sometimes I just look up, smile and say,‬‬ ‫»!‪«I know that was you God! Thanks‬‬ ‫گاهی وقت هــا بــه بــاال نــگاه می کنــم و بــا‬ ‫لبخنــدی می گویــم‪« ،‬خدایــا می دانــم کار‬ ‫خــودت اســت‪ .‬متشــکرم»!‬ ‫شــعر‬ ‫‪Bought and though and sought‬‬ ‫‪Ought and Vought and fought‬‬ ‫‪Naught and brought and caught‬‬ ‫‪Aught and plough and truck‬‬ ‫خرید و فکر کرد و جستجو کرد‬ ‫الزم بــوده و حــادث شــده و در ایــن بیــن‬ ‫جنــگ وکشــمکش هــم بود‬ ‫هیچ و اورد و گرفت‬ ‫هیچ و شخم زدن و کامیون‬ ‫‪How and how‬‬ ‫‪ACB‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪Tone –on-tone‬‬ ‫تونالیته‬ ‫کالم بزرگان‬ ‫‪Shakespeare said:‬‬ ‫?‪I always feel happy, you know why‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪Because I don t expect anything from‬‬ ‫;‪anyone‬‬ ‫‪expectations always hurt.‬‬ ‫‪life is short, so love your life, be happy‬‬ ‫‪and keep smile.‬‬ ‫‪just live for yourself.‬‬ ‫شکسپیر گفت‪ :‬من همیشه خوشحالم‪.‬‬ ‫می دانید چرا؟‬ ‫برای اینکه از هیچ کس برای چیزی انتظاری‬ ‫ندارم؛‬ ‫انتظارات همیشه صدمه می زنند‪.‬‬ ‫زندگی کوتاه است پس به زندگی عشق‬ ‫بورز‪ ،‬خوشحال باش و لبخند بزن‪.‬‬ ‫فقط برای خودت زندگی کن‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫‪A doctor and an engineer loved the‬‬ ‫‪same girl.‬‬ ‫‪Doctor used to give her a rose daily and‬‬ ‫‪the engineer used to give the girl an‬‬ ‫‪apple.‬‬ ‫‪Girl got confused and asked the‬‬ ‫‪engineer: There is a meaning of giving‬‬ ‫?‪rose in Love. Why are you giving apple‬‬ ‫‪Engineer answered: Because «An apple‬‬ ‫‪a day keeps the doctor away».‬‬ ‫واژگان‬ ‫‪Proverbs‬‬ ‫‪Thoughts and notions are our‬‬ ‫‪parents‬‬ ‫‪Idioms‬‬ ‫‪Simio person‬‬ ‫سالم زبان‬ ‫پیرمردی که فقط ‪ ٨‬تار مو روی سرش داشت‪،‬‬ ‫به ارایشگاه رفت‪.‬‬ ‫ارایشگر با عصبانیت پرسید‪« :‬باید موهایتان را‬ ‫بشمارم یا کوتاه کنم»؟‬ ‫پیرمرد لبخند زد و گفت‪« :‬رنگشان کن»!‬ ‫زندگی یعنی لذت بردن از هرانچه داری‪.‬‬ ‫‪Vocabularies‬‬ ‫ضرب المثل‬ ‫اصطالحات‬ ‫‪95‬‬ ‫طنزیم وقت!‬ ‫هرجور که می شود طرف وام گرفت‬ ‫توهم توطئه!‬ ‫دوره جدید شماره ‪26‬‬ ‫من به طع ِم پنیر مشکوکم!‬ ‫تا حدودی به شیر مشکوکم!‬ ‫ِ‬ ‫می کند‬ ‫سقف خانه ام چکه‬ ‫تازگی ها به قیر مشکوکم!‬ ‫در اداره عالوه بر منشی‬ ‫به نگهبان‪ ،‬مدیر‪ ،‬مشکوکم!‬ ‫تازگی ها عالوه بر «کوکا»‬ ‫من به دوغ «بشیر» مشکوکم!‬ ‫داشتم شک به مایه دار اما‬ ‫این زمان به فقیر مشکوکم!‬ ‫یک نفر گفت داخلِ مجلس‬ ‫من به‬ ‫طرح وزیر مشکوکم!‬ ‫ِ‬ ‫همسرم گفته داخل جمعی‪:‬‬ ‫«من به کارِ «امیر» مشکوکم!‬ ‫می رود شاد و خسته می اید‬ ‫من به این سربه زیر مشکوکم»‬ ‫شع ِر خود را خودم کنم سانسور‬ ‫چون به هر سردبیر‪ ،‬مشکوکم!‬ ‫شی ِر نر گفت ِ‬ ‫وقت جان دادن‪:‬‬ ‫من به روباه ِ پیر مشکوکم!‬ ‫سرمایه گذاری اش سرانجام گرفت‬ ‫شد مجتمع تجارتی‪-‬تفریحی‬ ‫«ان قصر که جمشید در او جام گرفت»!‬ ‫*********‬ ‫از شیشه عمر من کمی کاسته شد‬ ‫این نیّت او نبود و ناخواسته شد!‬ ‫بابای زنم گرفته یک همس ِر نو‬ ‫«گل بود و به سبزه نیز اراسته شد»!‬ ‫*********‬ ‫در داخلِ تختخواب؛ ارام گرفت‬ ‫دیشب ِ‬ ‫لقب جوا ِن ناکام گرفت‬ ‫بهرام! که گاز می گرفتی همه عمر‬ ‫دیدی که چگونه گاز بهرام گرفت!‬ ‫*********‬ ‫شد خانه عنکبوت و جغد و راسو‬ ‫حاال شده ان مکان خوشبو‪ ،‬بدبو‬ ‫ِ‬ ‫توالت عمومی شده است‬ ‫امروز‬ ‫«ان قصر که با چرخ همی زد پهلو»!‬ ‫*********‬ ‫در لحظه ازدواج‪ ،‬گاگول شدم‬ ‫با مهریه زیاد‪ ،‬مقبول شدم‬ ‫‪96‬‬ ‫«کی داده و کی گرفته» حرفی ست غلط‬ ‫من دادم و او گرفت و بی پول شدم!‬ ‫*********‬ ‫پدر ُمرد و ننه اواره شد باز‬ ‫شرایط را کمی کردم برانداز‬ ‫برایش فکر جا بودم زنم گفت‪:‬‬ ‫امیرحسین خوش حال‬ ‫شاعر طنزپرداز‬ ‫«تو نیکی می کن و در دجله انداز»!‬ ‫الیک از یک کنار!‬ ‫ِ‬ ‫عکس من را با «فروتن»‪ ،‬الیک کن!‬ ‫در کنارِ گازِ روشن‪ ،‬الیک کن!‬ ‫بی خیا ِل معنی و مفهوم متن‬ ‫هرچه را دیدی سریعا الیک کن‬ ‫ِ‬ ‫عکس ان مردی که روی صندلی‬ ‫یا نشسته روی کلمن‪ ،‬الیک کن‬ ‫ِ‬ ‫عکس سلفی ُمد شد و او هم گرفت‬ ‫با رفیقان داخلِ «ون»‪ ،‬الیک کن‬ ‫الیک دارد عکس بی معنا شدید‬ ‫رفته یک نخ توی سوزن! الیک کن‬ ‫توی تصویری زنی دارد سبیل‬ ‫مرد هم پوشیده دامن‪ ،‬الیک کن‬ ‫اینک از یک جشن‪ ،‬عکسی بی حجاب‬ ‫امد از بازیگر زن‪ ،‬الیک کن‬ ‫الیک کردم بنده یک عکس تو را‬ ‫در ازایش عکسی از من الیک کن‬ ‫عکس ان بانو که دارد دست خود‬ ‫روغن مخصوص «الدن»‪ ،‬الیک کن‬ ‫قبل خوابش با ِ‬ ‫لب پُر کف گرفت‬ ‫ِ‬ ‫مسواک ‪ ،jordan‬الیک کن‬ ‫عکس با‬ ‫شع ِر بی معنا پسندش بهتر است!‬ ‫«تن ت تن تن‪ ،‬تن ت تن تن» الیک کن‬ ‫یک رفیقت شعر من را الیک کرد‬ ‫پس تو هم این لحظه فورا الیک کن‬

آخرین شماره های ماهنامه زیر و بم

ماهنامه زیر و بم 41

ماهنامه زیر و بم 41

شماره : 41
تاریخ : 1398/09/02
ماهنامه زیر و بم 40

ماهنامه زیر و بم 40

شماره : 40
تاریخ : 1397/12/04
ماهنامه زیر و بم 39

ماهنامه زیر و بم 39

شماره : 39
تاریخ : 1397/07/01
ماهنامه زیر و بم 38

ماهنامه زیر و بم 38

شماره : 38
تاریخ : 1396/12/05
ماهنامه زیر و بم 37

ماهنامه زیر و بم 37

شماره : 37
تاریخ : 1396/11/01
ماهنامه زیر و بم 36

ماهنامه زیر و بم 36

شماره : 36
تاریخ : 1396/10/02
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!