فصلنامه سلمی شماره 2 - مگ لند
0

فصلنامه سلمی شماره 2

فصلنامه سلمی شماره 2

فصلنامه سلمی شماره 2

‫فرهنگی‬ ‫‪ ‬زهرا بشری موحد‬ ‫‪ ‬انسیه سادات هاشمی‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫بانو که تویی‪...‬‬ ‫‪ ‬زهرا بشری موحد‬ ‫اولین اقــدام فرح پهلوی‪ ،‬تشکیل دفتر‬ ‫مــخــصــوص ملکه بـــود‪ .‬کــانــونــی بــرای‬ ‫نقشافرینی هدفمند امــا مفسدانه او!‬ ‫البته رئیس دفتر او کسی نبود جز نامزد‬ ‫سابقش‪ ،‬کریم پاشا بهادری!‬ ‫▪ در همان سالها دولت امریکا که نگران‬ ‫پیوستن کشورهای متحد کاخ سفید از‬ ‫جمله ایران‪ ،‬به نظام کمونیستی شرق و‬ ‫از دست دادن نفوذ خود بود‪ ،‬دربار ایران‬ ‫را وادار به انجام اقداماتی ظاهری به اسم‬ ‫«اصالحات» نمود تا دولت بتواند با ژست‬ ‫تغییر نارضایتی مردم را که در ان دوران‬ ‫اوج گرفته بود‪ ،‬سرکوب کند‪ 2.‬اینجا بود‬ ‫که فرح میتوانست نقش عوامفریبانه‬ ‫خود را بهخوبی اجرا کند‪.‬‬ ‫▪ فساد و خیانت فرح پهلوی تنها مالی‬ ‫نبود‪ .‬او که مانند خیلی از تحصیلکردههای‬ ‫غ ــرب ان زمـ ــان‪ ،‬عــقــایــدی ضــد دیــن‬ ‫داشــت‪ ،‬هم در زندگی شخصی و هم‬ ‫در سیاستگذاریها و حمایتهایش‪،‬‬ ‫دســتــورات دینی را زیــر پا میگذاشت‪:‬‬ ‫قانون ممنوعیت استفاده زنان چادری از‬ ‫خدمات سازمانهایی که تحت ریاست‬ ‫او اداره می شد‪ ،‬نمونهای از حمایتهایش‬ ‫‪5‬‬ ‫از بیعفتی محسوب میشد‪.‬‬ ‫هىݤݤ‬ ‫بݓ� ݣ ݫݣىݬݔݣ� ݣد ݣ ݣا ݣ بݓݣ ݣ ݣݤ�ݤ ݣاݣݫ ݭ ݫ ݭݔ ݤ‬ ‫▪ ا کـنــون کــه چهل ســال از انفجار نور‬ ‫انقالب اسالمی میگذرد‪ ،‬شهبانوی کاخ‬ ‫دیکتاتوری پهلوی‪ ،‬با کارنامهای انباشته‬ ‫از فسادهای مالی‪ ،‬اخالقی و فرهنگی‪،‬‬ ‫مشغول خاطرهسازی دروغین برای تبرئه‬ ‫خود و همسرش میباشد‪ .‬مضحکانه در‬ ‫قاب رسانههای معاند ملت ازاده ایران‬ ‫برای ما نسخه عدالتخواهی در دموکراسی‬ ‫میپیچد‪ .‬انگار فراموشی و توهم عارضه‬ ‫فراگیر همه روسیاهان تاریخ است‪.‬‬ ‫همه چیز برایش از انتخاب واحد دانشگاه شروع شد‪ .‬انقدر برای سفر عجله داشت‬ ‫که متوجه نشد یکی از واحدها را اشتباه ثبت کرده است‪ .‬دو هفته از اتمام مهلت‬ ‫تصحیح گذشته بود که از اوکالهاما برگشت و با مشکل پیشامده روبهرو شد‪ .‬به‬ ‫اموزش دانشگاه رفت و هر کار که میتوانست انجام داد‪ ،‬اما همه راهها بسته بود و‬ ‫حتی انصراف هم چاره کار نبود؛ زیرا او را از بورسیه تحصیلی محروم میکرد‪ .‬ناچار‬ ‫باید با مسلمانان عرب‪ ،‬همانهایی که همیشه دینشان را ساختگی و خودشان‬ ‫را عقب مانده و شترسوار میدانست‪ ،‬همکالس شود‪.‬‬ ‫منابع‬ ‫‪ )1‬زاهدی‪ ،‬اردشیر‪ 25 ،‬سال در کنار شاه‪.‬‬ ‫‪ )2‬جیمز بیل‪ ،‬طرح دکترین کندی‪ ،‬برگرفته از کتاب‬ ‫شیر و عقاب‪.‬‬ ‫‪ )3‬خاطرات فرح دیبا‪ ،‬دخترم فرح‪ .‬ترجمه الهه‬ ‫رئیس فیروز‪ .‬صص ‪32-41‬‬ ‫‪ )4‬همان‪ ،‬صص ‪ 180‬و ‪179‬‬ ‫‪ )5‬ظهیری‪ ،‬علیرضا‪ ،‬عصر پهلوی به روایت اسناد‪.‬‬ ‫ص ‪286‬‬ ‫‪ )6‬جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک‪ .‬مرکز‬ ‫بررسی اسناد تاریخی‬ ‫‪ )7‬نیمه پــنـهــان‪ ،‬سـیــمــای ک ــارگ ــزاران فــرهــنــگ و‬ ‫سیاست‪ .‬جلد ‪6‬‬ ‫‪ )8‬خاطرات من و فرح پهلوی‪ .‬اسکندر دلدم‬ ‫‪21‬‬ ‫▪ نمیتوانست قـبــول کــنــد‪ .‬از شدت‬ ‫اضطراب و ناراحتی حتی شبها هم‬ ‫بــیــدار بــود تــا اینکه کلمات همسرش‬ ‫توانست به او کمک کند‪« :‬شاید خداوند ‬ ‫تو را برای یک ماموریت برگزیده است‪ .‬‬ ‫برو و انها را به مسیحیت دعــوت کن!»‬ ‫تبلیغ‪ ،‬کاری بود که او همیشه در کنار‬ ‫تحصیل انجام مــیداد و دوبــاره با فکر‬ ‫هدایت همکالسیهایش انگیزه کافی‬ ‫برای بازگشت به کالس را پیدا کرد‪.‬‬ ‫▪ حاال با موضوعاتی درگیر شده بود که‬ ‫هیچوقت تصورش را هم نمیکرد‪ .‬بیشتر‬ ‫اوقات مشغول فکر یا مطالعه بود‪ .‬دیگر‬ ‫گوشت خوک و مشروبات را نمیخورد‬ ‫و نمیاشامید و سعی میکرد کمتر در‬ ‫مهمانیها شرکت کند‪ .‬در این دو سال‬ ‫انقدر تغییر کرده بود که همسرش را دچار‬ ‫شــک ک ــرد‪ .‬خ ــودش در ب ــاره تغییراتش‬ ‫میگفت‪« :‬اصال فکر نمیکردم با مطالعه‬ ‫اســالم اتفاق خاصی رخ بدهد و حتی‬ ‫سبک زندگی روزمرهام تغییر کند‪ .‬در ان‬ ‫زمان حتی تصورش را هم نمیکردم که به‬ ‫زودی با بالهایی از ارامش قلبی و ایمان‬ ‫باطنی در اسمان اعتقاد اسالمی پــرواز‬ ‫خواهم کرد‪ ».‬اما با وجود این تغییرات‪،‬‬ ‫همچنان به تغییر دین تردید داشت و‬ ‫خود را مسیحی میدانست‪.‬‬ ‫▪ روزها میگذشت تا اینکه یک روز چند‬ ‫نفر از همان مسلمانهای همکالسی به‬ ‫سراغش امدند‪ .‬فرصتی بود تا سواالتش را‬ ‫با کسی مطرح کند‪ .‬دوستانش حرفهای‬ ‫عجیب و غریب و انتقادهای تند او نسبت‬ ‫به قران و اسالم را شنیدند و با اطمینان‬ ‫همه را پــاســخ دادنـ ــد‪ .‬از ســوالهــایــش‬ ‫ناراحت نشده و در عوض گفته بودند‬ ‫معرفت‪ ،‬گمشده مومن است و سوال‬ ‫پرسیدن یکی از راههای رسیدن به ان‪.‬‬ ‫با رفتن انها چیزی در قلب «امینه» تکان‬ ‫خورد‪ .‬ان دیــدار‪ ،‬زمینهای برای ارتباط‬ ‫بیشتر او با مسلمانها شد‪ .‬انقدر با انها‬ ‫بحث کرد و سوالهایش را پرسید تا که‬ ‫شهادتین را به زبان اورد‪ 21 .‬می ‪1977‬‬ ‫همه تردیدها به یقین رسید و روزنامهنگار‬ ‫متعصبی که همیشه مسیحیت را تبلیغ‬ ‫میکرد‪ ،‬اسالم را ساختگی و مسلمانان‬ ‫را عقبمانده میدانست‪ ،‬حاال مسلمان‬ ‫شده بود و باید ثابت میکرد که در امتحان‬ ‫ایمان هم پابرجاست‪.‬‬ ‫▪ همسرش که تغییرات امینه را به امید‬ ‫حل شدن سوالها و برگشت او به زندگی‬ ‫عادی تحمل کرده بود‪ ،‬دیگر نتوانست‬ ‫مسلمان ش ــدن او را بــپــذیــرد و قصد‬ ‫جدایی کرد‪ .‬طالق برای امینه سخت‬ ‫و سنگین بود؛ زیرا همسرش را دوست‬ ‫داشت؛ اما تصمیم گرفت تا او را برای‬ ‫انتخاب مسیر زندگیاش ازاد بگذارد و‬ ‫دلگرمی زندگیاش را با بچهها جبران‬ ‫کند‪ .‬با اطمینان از اینکه طبق قانون‪،‬‬ ‫حق نگهداری بچهها را خواهد داشت‪،‬‬ ‫به جلسه دادگاه رفت؛ اما قاضی به دلیل‬ ‫تغییر دین او‪ ،‬حکم را تغییر داد‪ .‬اعتراض‬ ‫و مخالفت و استداللهایش جوابگو نبود‬ ‫و در اخر نظر قاضی اجرا میشد‪.‬‬ ‫▪ امینه که سابقه چند سالهای در تبلیغ‬ ‫دین داشت‪ ،‬حاال با قدرت‪ ،‬شعله هدایت‬ ‫اسالم را به دست گرفته بود و در ایالتهای‬ ‫مختلف به کمک مردم میرفت‪ .‬در کنار‬ ‫کار تبلیغ از حال خانواده خود غافل نبود‬ ‫و به مناسبتهای مختلف جمالتی از‬ ‫ایــات و احادیث را بــدون ذکــر منبع در‬ ‫کارتپستالهایی مینوشت و برایشان‬ ‫ارسال میکرد‪.‬‬ ‫قاضی ‪ 20‬دقیقه به او فرصت داد تا ‬ ‫از میان دین جدید و فرزندان‪ ،‬یکی را ‬ ‫انتخاب کند‪ .‬امتحان ایمان به گلوگاه ‬ ‫رسیده بــود‪ .‬به یــاد داستان حضرت ‬ ‫ابراهیم؟ع؟‪ ،‬در قــران افتاد‪ .‬تصمیم ‬ ‫گرفت مثل او‪ ،‬بچه هایش را به قربانگاه ‬ ‫بندگی ببرد‪.‬‬ ‫نمیتوانست باور قلبی و اطمینانی که از‬ ‫مسیر جدید در قلبش ایجاد شده بود را‬ ‫انکار کند‪ .‬نمیخواست ایمانی که دو‬ ‫سال تمام برایش زحمت کشیده بود را به‬ ‫این سادگی از دست بدهد‪ .‬میخواست‬ ‫فریاد بکشد‪ ،‬ضجه بزند و اشک بریزد؛‬ ‫اما دندانهایش را به سختی فشار میداد‬ ‫تا هیچ نشانهای از ضعف و ناتوانی بروز‬ ‫ندهد‪ .‬کابوس زندگی امینه‪ ،‬حــاال به‬ ‫واقعیت رسیده بود‪ .‬همسر و فرزندانش را‬ ‫در یک روز برای همیشه رها کرد‪.‬‬ ‫▪ روزهــا به همین شکل میگذشت تا‬ ‫اینکه مــادربــزرگ امینه تصمیم گرفت‬ ‫مسلمان شــود و بــه دنـبــال مــادر بــزرگ‪،‬‬ ‫پدر‪ ،‬مادر و خواهر او که روزی امینه را‬ ‫طرد کرده بودند‪ ،‬تمایل داشتند مثل او‬ ‫مسلمان شوند‪ .‬از همه اینها شیرینتر‪،‬‬ ‫زمانی بود که همسرش بعد از چند سال‬ ‫با او تماس گرفت و گفت ترجیح میدهد‬ ‫دخترشان مثل مادرش باشد و به خاطر‬ ‫همه اتفاقهای گذشته از او عذرخواهی‬ ‫کرد‪ .‬امینه احساس میکرد مزد روزهای‬ ‫سخت گذشته را گرفته اســت و حاال‬ ‫میتوانست کنار فرزندانش باشد‪ .‬زنی‬ ‫که به خاطر حجاب از کار اخــراج و از‬ ‫همه جــا طــرد شــده بــود و حتی جایی‬ ‫ب ــرای سکونت نــداشــت‪ ،‬حــاال رئیس‬ ‫جمعیت بینالمللی زنان مسلمان بود‬ ‫و از همهجا برای شنیدن حرفهایش‬ ‫مخاطب داشت‪ .‬در حالی که مشغول‬ ‫راهاندازی «مرکز مطالعات و پژوهش های ‬ ‫زنان نومسلمان» بود‪ ،‬در اثر حادثهای در‬ ‫سال ‪ 2010‬از دنیا رفت‪ .‬امینه قبل از ان‬ ‫با تالشهای پیگیرش توانسته بود دولت‬ ‫امریکا را به چاپ تمبر رسمی تبریک عید‬ ‫فطر به زبان عربی متقاعد کند‪.‬‬ ‫«در ان لحظه غیر از خــدا هیچکس را‬ ‫نداشتم و میدانستم جز او کسی نمیتواند‬ ‫از فرزندانم حمایت کند و تصمیم گرفته‬ ‫بودم که روزی در اینده به انها نشان دهم‬ ‫که تنها راه سعادت‪ ،‬راه خداوند است‪ .‬از‬ ‫دادگاه بیرون امدم‪ .‬احساس میکردم از قلبم‬ ‫خون میریزد‪ .‬هرچند مطمئن بودم تصمیم‬ ‫درستی گرفتهام؛ اما هیچچیز نمیتوانست‬ ‫جز ذکر خدا مرا ارام کند‪ .‬تنها و درمانده‬ ‫میرفتم و زیرلب ایه الکرسی را تالوت‬ ‫میکردم و این ایه را با خود میخواندم‪ .‬‬ ‫خ‬ ‫کم� �باء � خ‬ ‫م� تّا� ع خ‬ ‫ر� خ‬ ‫خ‬ ‫بس�ط‬ ‫وا�اهلل‬ ‫ا� خ �ب‬ ‫خّ‬ ‫خ‬ ‫م�اهلل و ماواه ب�ه�م… ایا کسی که رضایت‬ ‫و خشنودی خداوند را برگزیند‪ ،‬همچون‬ ‫کسی است که خشم خدا را بخواهد و در‬ ‫جهنم جای گزیند؟»‬ ‫‪22‬‬ ‫روح حق طلبش قرین رحمت باد‪.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪22‬‬ ‫اگر می ماند‬ ‫به یاد ابراهیم؟ع؟‬ ‫هنری‬ ‫هنری‬ ‫علمݡی‬ ‫هنری‬ ‫هنری‬ ‫هنری‬ ‫علمݡی‬ ‫تهیه‬ ‫طرزتهیه‬ ‫طرز‬ ‫ت ت ٮ ݐٮ ݐ ت ت‬ ‫ٮ‬ ‫ٮݤ‬ ‫ݣس�ور ݣور ݣݫ ݬݣ ݫݕحݬݕح ݤ‬ ‫ݣهٮن‬ ‫ݕ� ݕ� ݣکوݣد ݣکودݣݣ ݣ�اݤݣݣس��اݤ ݣ ݣ ن‬ ‫یݤ‬ ‫ݣهٮ ݣ ݣ ݣدݣدݣیݤ‬ ‫ݫݬݫݬ‬ ‫فناوری نانو‬ ‫علم نانو‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ن� ن ݥ� ‪،‬‬ ‫ع� تݣݣ� ݣ ن‬ ‫ݣصٮ ت‬ ‫ݣطٮ یٮ ت‬ ‫ع�‪...‬‬ ‫ن ݣا� ݣ ݣ ݓ‬ ‫چند دانستنی جالب‪:‬‬ ‫▪ ایا میدانستید تمیزی و خشک بودن‬ ‫دائمی نیلوفر ابی به علت ابگریز بودن‬ ‫سطوح برگها و گلبرگهای ان است؟‬ ‫▪ ایا میدانستید سختی و استحکام‬ ‫ص ــدف حــلــزونهــا بــه دلــیــل بافت‬ ‫نانومقیاس انهاست؟‬ ‫اشنایی با علوم مختلف و مطالعه انها‬ ‫ما را با نظم علمی نظام الهی بیشتر اشنا‬ ‫میکند‪ .‬چه نظامهای ساختاری بسیار‬ ‫بزرگ مثل ستارگان و کهکشانها را در‬ ‫نظر بگیریم و چه به نظام ساختاری بسیار‬ ‫ریزی مثل مولکولها یا اتمها توجه کنیم‪،‬‬ ‫دارای نظمی خاص و قانونمند هستند‬ ‫که ما را بیش از پیش با نظم شگفتانگیز‬ ‫جهان اشنا میکند و به تفکر در عظمت‬ ‫و قدرت خالق هستی وا میدارد‪.‬‬ ‫علم نانو در ایران‬ ‫ِ‬ ‫تحقیقات در مورد علم نانو و تبدیل این‬ ‫علم نوظهور به تولیدات صنعتی از نگاه‬ ‫پژوهشگران ایرانی نیز دور نمانده است‬ ‫و هر روز پیشرفتهای فراوانی را در این‬ ‫زمینه در کشورمان شاهد هستیم‪ .‬به‬ ‫طوری که اکنون ایران در بین ‪ 10‬کشور‬ ‫برتر جهان در زمینه «فناوری نانو» قرار دارد‬ ‫و توانسته است «رتبه هفتم» ردهبندی‬ ‫جهانی را به خود اختصاص دهد و این‬ ‫به معنای واقعی افتخاری برای ایران و‬ ‫ایرانی محسوب میشود‪.‬‬ ‫«فناوری نانو» در کالم رهبری‬ ‫«خوشبختانه‪ ،‬مسئله فناورى نانو براى کشور ‬ ‫ما تجربه موفقی است و نشان دهنده این است ‬ ‫که وقتی یک مجموعه عالقه مند و دلسوز ‬ ‫و بامعرفت به کار متمرکز می شوند بر روى ‬ ‫نقطه خاصی و کار را با برنامه پیش می برند‪ ،‬‬ ‫پیشرفت هاى محسوس و جهش وار ى در ‬ ‫ان به وجود می اید‪ .‬پیشرفت کار فناور ى ‬ ‫نانو در واقع براى ما عالوه بر اینکه خودش ‬ ‫ارزش دارد‪ ،‬از این جهت هم که نمونه اى ‬ ‫است که ما بتوانیم در همه کارهاى کشور ‬ ‫از این نمونه تبعیت کنیم و ان را معیار قرار ‬ ‫بدهیم‪ ،‬براى ما ارزش دارد‪».‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪33‬‬ ‫تمام سال گویی منتظر این ‬ ‫تمام سال گویی منتظر این ‬ ‫ ترین ‬ ‫ ترین ‬ ‫ماه هستیم‪ .‬خوشمزه‬ ‫ماه هستیم‪ .‬خوشمزه‬ ‫ماه سال! البته که اگر حس ‬ ‫ماه سال! البته که اگر حس ‬ ‫و حال معنوی این ماه نباشد ‬ ‫و حال معنوی این ماه نباشد ‬ ‫ ای برایمان دلچسب ‬ ‫ ای برایمان دلچسب ‬ ‫هیچ مزه‬ ‫هیچ مزه‬ ‫و خواستنی نیست‪ .‬اما با همه ‬ ‫و خواستنی نیست‪ .‬اما با همه ‬ ‫غذاهای متنوع و خوشمزه ‬ ‫غذاهای متنوع و خوشمزه ‬ ‫ایرانی‪ ،‬بعضی روزها کاسه ‬ ‫ایرانی‪ ،‬بعضی روزها کاسه ‬ ‫ گیریم ‬ ‫ گیریم ‬ ‫ـت میی‬ ‫کنم دسـســت م‬ ‫ـه ـه کنم د‬ ‫چـچـ‬ ‫کنیم‪ .‬‬ ‫که غذا چی درست کنیم‪ .‬‬ ‫که غذا چی درست ‬ ‫حوصله غذاهای تکراری ‬ ‫حوصله غذاهای تکراری ‬ ‫ـم‪ .‬‬ ‫ـم‪ .‬‬ ‫ـداریـ‬ ‫ـداریـ‬ ‫ـم نـ‬ ‫ـم نـ‬ ‫و سنگین را هـ‬ ‫و سنگین را هـ‬ ‫ـم بکنیم روی ‬ ‫ـت هــم بکنیم روی ‬ ‫دردرسـ ـسـ ــت هـ‬ ‫ زور ‬ ‫ زور ‬ ‫ـد‪ .‬ب ـهه‬ ‫ـد‪ .‬ب ـ‬ ‫یـا مـنــانـ‬ ‫دستمان ـمـی مـ‬ ‫دستمان م‬ ‫ توانیم به خورد ‬ ‫ توانیم به خورد ‬ ‫هم که نمیی‬ ‫هم که نم‬ ‫ـواده بدهیم‪ .‬‬ ‫ـواده بدهیم‪ .‬‬ ‫ـانــانـ‬ ‫اعضای خـ‬ ‫اعضای خـ‬ ‫کنیم؟ بد نیست ‬ ‫پس چه کنیم؟ بد نیست ‬ ‫پس چه ‬ ‫یک سری به سفره مسلمانان ‬ ‫یک سری به سفره مسلمانان ‬ ‫در کشورهای دیگر بزنیم‪.‬‬ ‫در کشورهای دیگر بزنیم‪.‬‬ ‫�‬ ‫ݣطر� ݐ‬ ‫ݣالد ݣݣٮ ݣݣٮ ݐ‬ ‫ݣمصݣاݣ ݤݤ‬ ‫ݣمصݩݧ ݐ ݣا ݤݤ‬ ‫�ݤ)ݤ)‬ ‫ݢماهݣرݣ ݣر ݣ ݣ ݩݧ ݐݣ ݣ‬ ‫ݣطر�ݣ ݣاݤدݣ ݣارݤدݣ ݢرݤ ݢݢماه ݣ‬ ‫(ݣ(ݣݣساݣݣساݣݣالد ݣ ݫ ݕ ݫ ݕ‬ ‫الزم‬ ‫موادالزم‬ ‫مواد‬ ‫پیمانه‬ ‫چهارمپیمانه‬ ‫یکچهارم‬ ‫سفید‪:‬یک‬ ‫‪-1-1‬ارداردسفید‪:‬‬ ‫پیمانه‬ ‫چهارمپیمانه‬ ‫سهچهارم‬ ‫اردنخود‪:‬سه‬ ‫‪-2-2‬اردنخود‪:‬‬ ‫عدد‬ ‫شده‪22:‬عدد‬ ‫نگینیشده‪:‬‬ ‫پیازنگینی‬ ‫‪-3‬پیاز‬ ‫‪-3‬‬ ‫عدد‬ ‫الیدودوعدد‬ ‫سبز‪1 1:‬الی‬ ‫فلفلسبز‪:‬‬ ‫‪-4‬فلفل‬ ‫‪-4‬‬ ‫پیمانه‬ ‫چهارمپیمانه‬ ‫یکچهارم‬ ‫گشنیزریزشده‪:‬یک‬ ‫‪-5‬گشنیزریزشده‪:‬‬ ‫‪-5‬‬ ‫پیمانه‬ ‫چهارمپیمانه‬ ‫یکچهارم‬ ‫شده‪:‬یک‬ ‫شویدریزریزشده‪:‬‬ ‫‪-6-6‬شوید‬ ‫چایخوری‬ ‫قاشقچایخوری‬ ‫یکقاشق‬ ‫پودر‪:‬یک‬ ‫بیکینگپودر‪:‬‬ ‫‪-7‬بیکینگ‬ ‫‪-7‬‬ ‫چایخوری‬ ‫قاشقچایخوری‬ ‫چوبه‪1 1:‬قاشق‬ ‫زردچوبه‪:‬‬ ‫‪-8‬زرد‬ ‫‪-8‬‬ ‫مقدارالزم‬ ‫نمک‪:‬بهبهمقدارالزم‬ ‫‪-9-9‬نمک‪:‬‬ ‫پیمانه‬ ‫سومپیمانه‬ ‫یکسوم‬ ‫اب‪:‬یک‬ ‫‪-10‬اب‪:‬‬ ‫‪-10‬‬ ‫موادالزم‬ ‫مواد‬ ‫الزم‬ ‫گندم‪1 1:‬پیمانه‬ ‫بلغورگندم‪:‬‬ ‫‪-1-1‬بلغور‬ ‫پیمانه‬ ‫جوش‪22:‬پیمانه‬ ‫ابجوش‪:‬‬ ‫‪-2-2‬اب‬ ‫پیمانه‬ ‫‪1/5‬پیمانه‬ ‫تازه‪1/5:‬‬ ‫جعفریتازه‪:‬‬ ‫‪-3‬جعفری‬ ‫‪-3‬‬ ‫پیمانه‬ ‫چهارمپیمانه‬ ‫سهچهارم‬ ‫تازه‪:‬سه‬ ‫نعناعتازه‪:‬‬ ‫‪-4‬نعناع‬ ‫‪-4‬‬ ‫پیمانه‬ ‫پیازچه‪44‬عدد‬ ‫‪-5‬پیازچه‬ ‫‪-5‬‬ ‫عدد‬ ‫یکعدد‬ ‫بزرگیک‬ ‫شدهبزرگ‬ ‫خردشده‬ ‫خیارخرد‬ ‫‪-6-6‬خیار‬ ‫عدد‬ ‫غذاخوری‬ ‫قاشقغذاخوری‬ ‫‪1/5‬قاشق‬ ‫زیتون‪1/5:‬‬ ‫روغنزیتون‪:‬‬ ‫‪-7‬روغن‬ ‫‪-7‬‬ ‫غذاخوری‬ ‫قاشقغذاخوری‬ ‫تازهیهیهقاشق‬ ‫ترشتازه‬ ‫لیموترش‬ ‫ابلیمو‬ ‫‪-8‬اب‬ ‫‪-8‬‬ ‫عدد‬ ‫یکعدد‬ ‫فرنگییک‬ ‫گوجهفرنگی‬ ‫‪-9-9‬گوجه‬ ‫تهیه‬ ‫طرزتهیه‬ ‫طرز‬ ‫نمونه‬ ‫است‪،‬کهنمونه‬ ‫غذااست‪،‬که‬ ‫پیشغذا‬ ‫یکپیش‬ ‫کورایک‬ ‫پاپاکورا‬ ‫خوزستان‬ ‫ابادان وخوزستان‬ ‫وطنیانانهمهمدردرابادان و‬ ‫هایوطنی‬ ‫های‬ ‫افرادی‬ ‫محبوبافرادی‬ ‫غذایمحبوب‬ ‫شود‪،‬غذای‬ ‫پیدامیمیشود‪،‬‬ ‫پیدا‬ ‫تندی‬ ‫کمیتندی‬ ‫جاتو وکمی‬ ‫ادویهجات‬ ‫عالقهبهبهادویه‬ ‫کهکهعالقه‬ ‫فلفلانان‬ ‫میزانفلفل‬ ‫توانیدمیزان‬ ‫میتوانید‬ ‫البتهمی‬ ‫دارند‪.‬البته‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫عموماسرسر‬ ‫غذاعموما‬ ‫اینغذا‬ ‫کنید‪.‬این‬ ‫زیادکنید‪.‬‬ ‫راراکمکمیایازیاد‬ ‫هندوستان‬ ‫پاکستان وهندوستان‬ ‫مسلمانانپاکستان و‬ ‫سفرهمسلمانان‬ ‫سفره‬ ‫شود‪.‬‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫پیدامی‬ ‫رمضانپیدا‬ ‫ماهرمضان‬ ‫دردرماه‬ ‫سفید‪،‬اردارد‬ ‫ابتداارداردسفید‪،‬‬ ‫کوراابتدا‬ ‫تهیهپاپاکورا‬ ‫برایتهیه‬ ‫برای‬ ‫زردچوبه‪ ،‬و‬ ‫نمک‪،‬زردچوبه‪ ،‬و‬ ‫پودر‪،‬نمک‪،‬‬ ‫پکینگپودر‪،‬‬ ‫نخود‪،‬پکینگ‬ ‫نخود‪،‬‬ ‫شده‬ ‫پیازریزریزشده‬ ‫کنیم‪.‬پیاز‬ ‫مخلوطمیمیکنیم‪.‬‬ ‫ابرارابابامخلوط‬ ‫اب‬ ‫موادبهبه‬ ‫بزنیمازازمواد‬ ‫کردههمهمبزنیم‬ ‫اضافهکرده‬ ‫مواداضافه‬ ‫رارابهبهمواد‬ ‫برداشتهدردر‬ ‫غذاخوریبرداشته‬ ‫قاشقغذاخوری‬ ‫یکقاشق‬ ‫اندازهیک‬ ‫اندازه‬ ‫شود‪.‬‬ ‫سرخشود‪.‬‬ ‫روغنسرخ‬ ‫ریختهتاتادردرروغن‬ ‫تابهریخته‬ ‫ماهیتابه‬ ‫ماهی‬ ‫سرخ‬ ‫ترتیبسرخ‬ ‫همینترتیب‬ ‫موادراراهمهمبهبههمین‬ ‫بقیهمواد‬ ‫بقیه‬ ‫سس‬ ‫گرمباباسس‬ ‫صورتگرم‬ ‫پاکورارارابهبهصورت‬ ‫کنیم‪.‬پاکورا‬ ‫میمیکنیم‪.‬‬ ‫شود‪.‬‬ ‫سرومیمیشود‪.‬‬ ‫فرنگیسرو‬ ‫گوجهفرنگی‬ ‫گوجه‬ ‫لبنانی‬ ‫غداهایلبنانی‬ ‫پیشغداهای‬ ‫ها وپیش‬ ‫ساالدها و‬ ‫دردرساالد‬ ‫نخود‬ ‫گندم ونخود‬ ‫بلغورگندم و‬ ‫عموماازازبلغور‬ ‫سوریعموما‬ ‫و وسوری‬ ‫غذایی‬ ‫ارزشغذایی‬ ‫شودکهکهارزش‬ ‫میشود‬ ‫استفادهمی‬ ‫استفاده‬ ‫این‬ ‫یکیازازاین‬ ‫تبلولهیکی‬ ‫دارد‪.‬تبلوله‬ ‫زیادیدارد‪.‬‬ ‫بسیارزیادی‬ ‫بسیار‬ ‫است‬ ‫مقویاست‬ ‫خوشمزهو ومقوی‬ ‫هایخوشمزه‬ ‫ساالدهای‬ ‫ساالد‬ ‫رمضان‬ ‫ماهرمضان‬ ‫زیادیدردرماه‬ ‫طرفدارانزیادی‬ ‫کهکهطرفداران‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫لبناندارد‪.‬‬ ‫دردرلبنان‬ ‫مدت زمان تهیه ‪ 30‬دقیقه‬ ‫مدت زمان تهیه ‪ 30‬دقیقه‬ ‫نوش جانتان‬ ‫نوش جانتان‬ ‫سس‬ ‫جهتسس‬ ‫الزمجهت‬ ‫موادالزم‬ ‫مواد‬ ‫خوری‬ ‫چایخوری‬ ‫قاشقچای‬ ‫خردل‪1 1:‬قاشق‬ ‫‪-1-1‬خردل‪:‬‬ ‫متوسط‬ ‫عددمتوسط‬ ‫یکعدد‬ ‫موسیر‪:‬یک‬ ‫‪-2-2‬موسیر‪:‬‬ ‫پیمانه‬ ‫چهارمپیمانه‬ ‫یکچهارم‬ ‫زیتون‪:‬یک‬ ‫روغنزیتون‪:‬‬ ‫‪-3‬روغن‬ ‫‪-3‬‬ ‫پیمانه‬ ‫سومپیمانه‬ ‫یکسوم‬ ‫انگور‪:‬یک‬ ‫سرکهانگور‪:‬‬ ‫‪-4‬سرکه‬ ‫‪-4‬‬ ‫چایخوری‬ ‫قاشقچایخوری‬ ‫یکقاشق‬ ‫فلفل‪:‬یک‬ ‫‪-5‬فلفل‪:‬‬ ‫‪-5‬‬ ‫غذاخوری‬ ‫قاشقغذاخوری‬ ‫یکقاشق‬ ‫نمک‪:‬یک‬ ‫‪-6-6‬نمک‪:‬‬ ‫پسازاز‬ ‫شوییمو وپس‬ ‫میشوییم‬ ‫سبزیجاترارامی‬ ‫تمامسبزیجات‬ ‫تمام‬ ‫خرد‬ ‫کرده‪،‬خرد‬ ‫ساطوریکرده‪،‬‬ ‫انهاراراساطوری‬ ‫شدنانها‬ ‫خشکشدن‬ ‫خشک‬ ‫دوبارهدردر‬ ‫گرفتهرارادوباره‬ ‫ابگرفته‬ ‫بلغوراب‬ ‫کنیم‪.‬بلغور‬ ‫میکنیم‪.‬‬ ‫می‬ ‫شده‪،‬‬ ‫خردشده‪،‬‬ ‫جعفریخرد‬ ‫ریزیمو وجعفری‬ ‫میریزیم‬ ‫کاسهمی‬ ‫کاسه‬ ‫پیاز‬ ‫شده‪،‬پیاز‬ ‫خردشده‪،‬‬ ‫پیازچهخرد‬ ‫شده‪،‬پیازچه‬ ‫خردشده‪،‬‬ ‫نعنایخرد‬ ‫نعنای‬ ‫روی‬ ‫ابلیمورا راروی‬ ‫شده وابلیمو‬ ‫رندهشده و‬ ‫خیاررنده‬ ‫شده‪،‬خیار‬ ‫خردشده‪،‬‬ ‫خرد‬ ‫خوری‬ ‫غذاخوری‬ ‫قاشقغذا‬ ‫سپس‪33‬قاشق‬ ‫ریزیم‪.‬سپس‬ ‫میریزیم‪.‬‬ ‫انانمی‬ ‫انها‬ ‫کنیم‪.‬انها‬ ‫میکنیم‪.‬‬ ‫اضافهمی‬ ‫انهااضافه‬ ‫زیتونرارابهبهانها‬ ‫روغنزیتون‬ ‫روغن‬ ‫پوست‬ ‫کنیم‪.‬پوست‬ ‫فلفلمزهمزهداردارمیمیکنیم‪.‬‬ ‫نمک وفلفل‬ ‫رارابابانمک و‬ ‫خرد‬ ‫سپسانانراراریزریزخرد‬ ‫گیریم وسپس‬ ‫میگیریم و‬ ‫موسیررارامی‬ ‫موسیر‬ ‫خرد‬ ‫موسیرخرد‬ ‫دیگر‪،‬موسیر‬ ‫کاسهدیگر‪،‬‬ ‫یککاسه‬ ‫کنیم‪.‬دردریک‬ ‫میکنیم‪.‬‬ ‫می‬ ‫چایخوری‬ ‫قاشقچایخوری‬ ‫نیمقاشق‬ ‫سرکه ونیم‬ ‫خردل‪،‬سرکه و‬ ‫شده‪،‬خردل‪،‬‬ ‫شده‪،‬‬ ‫ً ً‬ ‫مخلوط‬ ‫کامالمخلوط‬ ‫انهاراراکامال‬ ‫ریزیم وانها‬ ‫میریزیم و‬ ‫نمکرارامی‬ ‫نمک‬ ‫زیتون‬ ‫روغنزیتون‬ ‫ماندهروغن‬ ‫باقیمانده‬ ‫سپسباقی‬ ‫کنیم‪.‬سپس‬ ‫میکنیم‪.‬‬ ‫می‬ ‫پیوسته‬ ‫مداوم وپیوسته‬ ‫طورمداوم و‬ ‫اهستگی وبهبهطور‬ ‫رارابهبهاهستگی و‬ ‫ً ً‬ ‫دستی‬ ‫همزندستی‬ ‫مرتباباباهمزن‬ ‫افزاییمو ومرتبا‬ ‫میافزاییم‬ ‫بهبهانانمی‬ ‫ً ً‬ ‫شده‬ ‫حلشده‬ ‫موادحل‬ ‫کامالمواد‬ ‫کنیمتاتاکامال‬ ‫میکنیم‬ ‫مخلوطمی‬ ‫مخلوط‬ ‫کمی‬ ‫موادراراباباکمی‬ ‫اینمواد‬ ‫شوند‪.‬این‬ ‫یکدستشوند‪.‬‬ ‫و ویکدست‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫میکنیم‪.‬‬ ‫فلفلمزهمزهداردارمی‬ ‫نمک وفلفل‬ ‫نمک و‬ ‫چینیم‬ ‫میچینیم‬ ‫دیسمی‬ ‫یکدیس‬ ‫کاهودردریک‬ ‫برگکاهو‬ ‫چندبرگ‬ ‫چند‬ ‫کومه‬ ‫صورتکومه‬ ‫رویانانبهبهصورت‬ ‫تبولهراراروی‬ ‫سپستبوله‬ ‫و وسپس‬ ‫کوچکرارا‬ ‫هایکوچک‬ ‫گوجههای‬ ‫سپسگوجه‬ ‫ریزیم وسپس‬ ‫میریزیم و‬ ‫می‬ ‫تبوله‬ ‫رویتبوله‬ ‫انهاراراروی‬ ‫کرده وانها‬ ‫نیمکرده و‬ ‫وسطدودونیم‬ ‫ازازوسط‬ ‫پیمانهازاز‬ ‫چهارمپیمانه‬ ‫یکچهارم‬ ‫سپسیک‬ ‫ریزیم‪.‬سپس‬ ‫میریزیم‪.‬‬ ‫می‬ ‫کمی‬ ‫دهیم وکمی‬ ‫میدهیم و‬ ‫گوجههاهامی‬ ‫رویگوجه‬ ‫سسراراروی‬ ‫سس‬ ‫باقیمانده‬ ‫پاشیمو وباقیمانده‬ ‫میپاشیم‬ ‫رویانانمی‬ ‫فلفلروی‬ ‫فلفل‬ ‫ریخته و‬ ‫مناسبریخته و‬ ‫ظرفمناسب‬ ‫یکظرف‬ ‫سسرارادردریک‬ ‫سس‬ ‫گذاریم‪.‬‬ ‫میگذاریم‪.‬‬ ‫راکنارانانمی‬ ‫سسراکنار‬ ‫سرو‪،‬سس‬ ‫هنگامسرو‪،‬‬ ‫هنگام‬ ‫‪36‬‬ ‫‪36‬‬ ‫‪38‬‬ ‫با سلطان ماه ها‬ ‫نانو‪ ،‬از طبیعت تا صنعت‬ ‫ݐ تٮ‬ ‫ݣ‬ ‫طرر ݣ ݬݔه�ه ش ن ن‬ ‫ݠحݣاݤٮگݠیݤ‬ ‫ݣ� ݣ‬ ‫ں ݣ ݣݣلواݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ‬ ‫ن� ن ݥ‬ ‫پیامبر اکرم؟ص؟‪ :‬خانهای که در ان‬ ‫نان پخته نشود‪ ،‬رفتهرفته نشانههای‬ ‫فقر در ان نمایان میگردد‪.‬‬ ‫کار کردن با خمیر و ارد لذت بسیار‬ ‫زیادی دارد‪ .‬پیچیدن بوی نان تازه‬ ‫در خانه با هیچ چیزی قابل مقایسه‬ ‫نیست‪ .‬تجربه پختن نان را از دست‬ ‫ندهیم ‪.‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫▪ ایامیدانستیدچسبندگیپاهایمارمولک‬ ‫بر روی دیوار‪ ،‬به خاطر نانوساختار بودن‬ ‫ساختمان پاهای ان است؟‬ ‫این موضوعات و هزاران پدیده شگفتانگیز‬ ‫دیگر در طبیعت که با علم نانو توجیهپذیر‬ ‫اســت‪ ،‬دانشمندان ســراســر جهان را‬ ‫ترغیب کرده است که به بررسی علم‬ ‫نانو بیشتر بپردازند و ایدههای زیادی‬ ‫را بــرای استفاده در صنعت از ان وام‬ ‫بگیرند‪ .‬بهطوری که اکنون علم «نانو»‬ ‫به یکی از جالبترین و کاربردیترین‬ ‫فناوریهای روز تبدیل شده است و‬ ‫روزبهروز تولیدات جدیدی با استفاده‬ ‫از این فناوری رونمایی میگردد‪.‬‬ ‫ام ــروزه کلمه «نــانــو» واژهای کامال اشنا‬ ‫ب ــرای همه مــاســت و در یــک زمــانــی یا‬ ‫مکانی‪ ،‬این کلمه را شنیدهایم‪ .‬جالب‬ ‫است که وقتی صحبت از نانو میشود‪،‬‬ ‫معموال محصوالتی که با استفاده از این‬ ‫فناوری ساخته شــدهانــد‪ ،‬بهخصوص‬ ‫لباس و جورابهای نانو به ذهنها خطور‬ ‫میکند‪ .‬این موضوع‪ ،‬انگیزه ای در ما‬ ‫ایجاد کرد تا مطالعاتمان را در این زمینه‬ ‫افزون کنیم و بتوانیم در این یادداشت‪،‬‬ ‫مطالب مختصری در مورد علم نانو ذکر‬ ‫نماییم و به امید الهی در دورههای بعدی‬ ‫به معرفی فناوریهای جدید این علم‬ ‫نوظهور بیشتر بپردازیم‪.‬‬ ‫«علم نانو»‪ ،‬تحلیل و بررسی ساختارهای‬ ‫ِ‬ ‫بسیار ریز در حد یک میلیاردم متر (فقط‬ ‫اندازه تعداد محدودی از اتمها مثال ‪ 12‬عدد)‬ ‫است و «فناوری نانو» یا «نانوتکنولوژی»‬ ‫علم نانو به فناوریهای مختلف‬ ‫تبدیل ِ‬ ‫است‪ .‬در واقع‪ ،‬نانوتکنولوژی‪ ،‬رشتهای‬ ‫از دانــش کاربردی و فناوری است که‬ ‫جستارهای گستردهای را پوشش میدهد‬ ‫و موج چهارم انقالب صنعتی معرفی شده‬ ‫است‪ .‬یک دانش بهشدت میانرشتهای‬ ‫است و به رشتههایی چون مهندسی‬ ‫مواد‪ ،‬پزشکی‪ ،‬داروسازی و طراحی دارو‪،‬‬ ‫دامپزشکی‪ ،‬زیستشناسی‪ ،‬فیزیک‬ ‫کاربردی‪ ،‬ابزارهای نیمرسانا بهخصوص در‬ ‫سلولهای خورشیدی‪ ،‬شیمی ابرمولکولها‬ ‫و حتی مهندسی مکانیک‪ ،‬مهندسی برق‪،‬‬ ‫مهندسی شیمی و مهندسی کشاورزی‬ ‫مربوط میشود‪.‬‬ ‫ݠںهݤه‬ ‫ن ݩ ݦن ݩ ݦ ݦ‬ ‫ه ݤاݤ ݤاݤ‬ ‫ݣسلط ݣاݥ ݣماݥ ݣماݤݤݣاݤݤݣ ݣ ݤ ݣ‬ ‫ݠںݤ ݣهݤݤ ݣ ݣ ݤ ݤ‬ ‫ݬݫ ݓ ݬݫ� ݓݣ� ݣ ݣݣسلط ݣ‬ ‫نن‬ ‫�‬ ‫�ݤ‬ ‫وله ݣ ݣݬ ݫݣلٮݓݬ ݫݣلٮنݓٮنٮاا ݐ ݐ ݤ‬ ‫ت�ت�ݬ ݫٮݓݬ ݫٮݓوله‬ ‫بلغور‬ ‫جوش وبلغور‬ ‫ابجوش و‬ ‫متوسط‪،‬اب‬ ‫کاسهمتوسط‪،‬‬ ‫یککاسه‬ ‫دردریک‬ ‫رویانان‬ ‫زنیم‪.‬روی‬ ‫میزنیم‪.‬‬ ‫ریزیم وهمهممی‬ ‫میریزیم و‬ ‫گندمرارامی‬ ‫گندم‬ ‫دقیقه‬ ‫مدت‪3030‬دقیقه‬ ‫برایمدت‬ ‫پوشانیمو وبرای‬ ‫میپوشانیم‬ ‫رارامی‬ ‫ساعتانان‬ ‫نیمساعت‬ ‫پسازازنیم‬ ‫گذاریم‪.‬پس‬ ‫میگذاریم‪.‬‬ ‫کنارمی‬ ‫کنار‬ ‫اب‬ ‫تماماب‬ ‫طوریکهکهتمام‬ ‫کنیمبهبهطوری‬ ‫میکنیم‬ ‫ابکشمی‬ ‫راراابکش‬ ‫شود‪.‬‬ ‫خشکشود‪.‬‬ ‫شدهو وخشک‬ ‫گرفتهشده‬ ‫انانگرفته‬ ‫‪37‬‬ ‫‪37‬‬ ‫‪36‬‬ ‫(پاکورا هندی ‪ -‬تبـــوله‬ ‫لبنانی ‪ -‬نان لواش)‬ ‫مذهبی‬ ‫هنری‬ ‫ݠیݤ‬ ‫ݤ� ن ش ش‬ ‫ݤ� ݣ ݣس ݬ ݫٮݬݔس ݣ ݣ ݣ ݣهݤ ݣاݤݣ ݤݤ‬ ‫ݬ ݫ ݬݓ ݣ ݣ‬ ‫امــروز از روی بیحوصلگی‪ ،‬کانالهای‬ ‫تلویزیون را عوض میکردم‪ .‬نمیدانم چه‬ ‫شد که روی شبکه افق متوقف شدم‪ .‬یک‬ ‫مستند درباره معماری ایرانی پخش میکرد‬ ‫که تصویر حیاط خانههای قدیمی را نشان‬ ‫میداد‪ .‬حالم را دگرگون کرد‪ ،‬یک حیاط‬ ‫چهار گوش‪ ،‬با دیوار های اجری که حوض‬ ‫فیروزهای با ماهیهای قرمزش وسط حیاط‪،‬‬ ‫مثل یک عروس خودنمایی میکرد‪ .‬دور تا‬ ‫دور حیاط هم درختهای سر به پشت بام‬ ‫رسیده‪ ،‬که زیر سایه اش یک استکان چای‬ ‫تازهدم‪ ،‬روی تخت چوبی خوردن داشت‪.‬‬ ‫ادم در این حیاط یاد بهشت میافتاد‪ .‬اما‬ ‫چه کنیم‪ ،‬در این خانههای النه زنبوری که‬ ‫نفسهای همسایه را میتوان از پشت دیوار‬ ‫شنید‪ .‬با خودم فکر کردم‪ ،‬درست است که‬ ‫نمیتوانم ان حیاط با ان ابعاد را داشته باشم‪،‬‬ ‫اما با درست کردن باغ شیشهای‪ ،‬بخشی از‬ ‫این حسرت از بین میرود‪ .‬یک باغ شیشهای‬ ‫کوچک که با حس و حال لطیفش‪ ،‬همه‬ ‫خستگیها و بیحوصلگیهای روزمرهام‬ ‫را فراری میدهد‪.‬‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬ساجده شکری‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫‪49‬‬ ‫بر ی و ین و اخرین ب ر‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪49‬‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬ساجده شکری‬ ‫‪ ‬ســه روز گذشت و در میان بهت‬ ‫ ‬ ‫ ماه اخر بارداریاش بود‪ .‬مادری کردن را‬ ‫‪‬‬ ‫همگان‪ ،‬فاطمه در حالی که نوزادی غرق‬ ‫به خوبی میدانست‪ .‬انقدر خوب که وقتی‬ ‫نور و فضیلت در اغوش گرفته بود‪ ،‬از همان‬ ‫برادرزاده یتیم همسرش‪ ،‬ابوطالب؟ع؟‪،‬‬ ‫مکان خارج شد و روبهروی مردمانی که‬ ‫در خانهشان ماوا گرفت‪ ،‬او را مادر صدا‬ ‫حاال شاهدان یک معجزه الهی بودند‪،‬‬ ‫میکرد و از ان پس محمد؟ص؟ احساس‬ ‫چنین فرمود‪« :‬انگاه که خواستم از کعبه ‬ ‫یتیمی نمیکرد‪.‬‬ ‫‪ ‬ســه روز گذشت و در میان بهت‬ ‫ ‬ ‫ ماه اخر بارداریاش بود‪ .‬مادری کردن را‬ ‫‪‬‬ ‫بیرون ایــم در حالی که فرزند برگزیده ام ‬ ‫ دردی شیرین وجودش را فرا گرفت‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫همگان‪ ،‬فاطمه در حالی که نوزادی غرق‬ ‫به خوبی میدانست‪ .‬انقدر خوب که وقتی‬ ‫بر روی دستانم بود‪ ،‬هاتفی غیبی مرا ندا ‬ ‫زمــان تولد فرزندش رسیده بــود‪ .‬مانند‬ ‫نور و فضیلت در اغوش گرفته بود‪ ،‬از همان‬ ‫برادرزاده یتیم همسرش‪ ،‬ابوطالب؟ع؟‪،‬‬ ‫داد‪ ،‬ای فاطمه! این فرزند بزرگوار را علی ‬ ‫زندگی به‬ ‫لحظات‬ ‫مکان خارج شد و روبهروی مردمانی که‬ ‫گرفت‪ ،‬او را مادر صدا‬ ‫خاصماوا‬ ‫خانهشان‬ ‫همیشه که در در‬ ‫ّ‬ ‫ گذاری کن که منم علی اعلی و او را از ‬ ‫نام‬ ‫پسگشت‪،‬‬ ‫ان می‬ ‫پناهنده‬ ‫محبوبش‬ ‫محمد؟ص؟ احساس ّ حاال شاهدان یک معجزه الهی بودند‪،‬‬ ‫کرد و از‬ ‫استان معبود می‬ ‫قدرت و عزت و جالل خود افریده ام و از ‬ ‫مسجدالحرام از خانه‬ ‫اینبار هم به سمت‬ ‫چنین فرمود‪« :‬انگاه که خواستم از کعبه ‬ ‫یتیمی نمیکرد‪.‬‬ ‫عدالت خویش به او بهره کامل بخشیده ام ‬ ‫بیرون رفت‪ .‬بعد از طوافی عاشقانه‪ ،‬در‬ ‫بیرون ایــم در حالی که فرزند برگزیده ام ‬ ‫ دردی شیرین وجودش را فرا گرفت‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫و نامش را از نام مقدس خود گرفته ام و او را ‬ ‫کنار کعبه لب به مناجات گشود‪:‬‬ ‫بر روی دستانم بود‪ ،‬هاتفی غیبی مرا ندا ‬ ‫زمــان تولد فرزندش رسیده بــود‪ .‬مانند‬ ‫به اداب خجسته تادیب نموده ام‪ ...‬خوشا ‬ ‫ـام رسـ ـ‬ ‫ـو و تــمـ‬ ‫«خ ــدای ــا! مــن بــه تـ‬ ‫داد‪ ،‬ای فاطمه! این فرزند بزرگوار را علی ‬ ‫ـوالن و خاص زندگی به‬ ‫لحظات‬ ‫که در‬ ‫همیشه‬ ‫ّ‬ ‫به حال کسی که دوستش بدارد و یار ی ّ‬ ‫ اش اعلی و او را از ‬ ‫ گذاری کن که منم علی‬ ‫نام‬ ‫کتابهایت ایمان دارم و سخنان جدم ‬ ‫پناهنده میگشت‪،‬‬ ‫استان معبود محبوبش‬ ‫ّ‬ ‫کند و وای به حال کسی که فرمانش نبرد و ‬ ‫ت و جالل خود افریده ام و از ‬ ‫قدرت و عز‬ ‫ کنم‪ .‬او ‬ ‫ابراهیم خلیل؟ع؟ را تصدیق می‬ ‫مسجدالحرام از خانه‬ ‫سمت‬ ‫اینبار هم به‬ ‫‪3‬‬ ‫یار ی اش نکند و حقش را انکار کند‪».‬‬ ‫عدالت خویش به او بهره کامل بخشیده ام ‬ ‫ العتیق(کعبه) ‬ ‫همان کسی است که بیت‬ ‫طوافی عاشقانه‪ ،‬در‬ ‫رفت‪ .‬بعد از‬ ‫بیرون‬ ‫ اهلل اکبر! برای اولین و اخرین بار دیوار‬ ‫‪‬‬ ‫و نامش را از نام مقدس خود گرفته ام و او را ‬ ‫را بنا نهاد‪ .‬تو را به حق کسی که این خانه ‬ ‫مناجات گشود‪:‬‬ ‫کنار کعبه لب به‬ ‫کعبه شکافته شد و میالدی بینظیر در‬ ‫به اداب خجسته تادیب نموده ام‪ ...‬خوشا ‬ ‫که در شکم ـمــام رسـ ــوالن و ‬ ‫را بنا نهاد‪ ،‬به حق فرزندی ــن بــه تــو و تـ‬ ‫«خ ــدای ــا! م‬ ‫ّ‬ ‫ملکوتی شریفترین جای زمین‬ ‫حریم‬ ‫به حال کسی که دوستش بدارد و یار ی اش ‬ ‫دارم قسم می دهم‪ ،‬این والدت را برمن ‬ ‫کتابهایت ایمان دارم و سخنان جدم ‬ ‫کند و وای به حال کسی که فرمانش نبرد و ‬ ‫ کنم‪ .‬او با چنین اعجازی‪ ،‬خدای کریم‬ ‫اسان گردان‪ 1».‬ابراهیم خلیل؟ع؟ را تصدیق میرخ داد‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫عظمتی‬ ‫یار‬ ‫علی؟ع؟ را همان ابتدا‬ ‫همان کسی است که بیوت پرتویی از‬ ‫ اش نکند و حقش را انکار کند‪».‬ای دنیا! غیر مرا فریب ده!‬ ‫ العتیق(کعبه) ‬ ‫ چقدر این راز و نیاز‪ ،‬خالصانهتر‬ ‫‪‬‬ ‫عالمیان‬ ‫با‬ ‫نمودو واخرین بار دیوار‬ ‫اشکاراولین‬ ‫اکبر! برای‬ ‫ اهلل‬ ‫تولدش برای‪‬‬ ‫را بنا نهاد‪ .‬تو را به حق کسی که این خانه ‬ ‫نزدیک به اجابت بود!‬ ‫امامالمتقین‪ ،‬حضرت علی؟ع؟‬ ‫تاریخو بماند‬ ‫کعبهشد تا در‬ ‫برهان‪ ،‬دلیلی‬ ‫را بنا نهاد‪ ،‬به حق فرزندی این‬ ‫میالدی بینظیر در‬ ‫شکافته شد‬ ‫که در شکم ‬ ‫میفرماید‪« :‬ای مردم! دنیا سرای گذر ‬ ‫به یکباره دیوار خانه خدا شکافته شد‬ ‫طالب؟ع؟‬ ‫علیبن ابی‬ ‫امیرالمومنین‬ ‫که‬ ‫ترین جای زمین‬ ‫ملکوتی شریف‬ ‫حریم‬ ‫ دهم‪ ،‬این والدت را برمن ‬ ‫ی‬ ‫دارم قسم م‬ ‫است و اخرت‪ ،‬خانه همیشگی! پس ‬ ‫و فاطمه بنت اسد‪ ،‬بانوی عفیف بنی‬ ‫‪1‬‬ ‫است و تا ابد‬ ‫اعجازی‪ ،‬خدای کریم‬ ‫توحیدچنین‬ ‫تپنده داد‪ .‬با‬ ‫مولود قلب رخ‬ ‫گردان‪».‬‬ ‫اسان ‬ ‫از گذرگاه خویش برای مقصد توشه ‬ ‫مقدسترین‬ ‫ناظران به‬ ‫هاشم‪ ،‬پیش چشم‬ ‫علی؟ع؟ را همان ابتدا‬ ‫شاخص حق وپرتویی از‬ ‫عظمت ماند‪.‬‬ ‫عدالت خواهد‬ ‫کنید‪ ...‬پیش از انکه بدنتان فریب ده!‬ ‫ای دنیا! غیر مرا‬ ‫نیاز‪ ،‬خالصانهتر و‬ ‫این راز و‬ ‫چقدر‬ ‫خانه عالم قدم ‪‬‬ ‫ ‬ ‫تهیه ‬ ‫ورودش‪،‬‬ ‫پس از‬ ‫نهاد و‬ ‫ُّ‬ ‫ٌّ‬ ‫‪4‬‬ ‫عالمیان اشکار نمود و‬ ‫تولدش‬ ‫علی مع با‬ ‫برایعلی‪.‬‬ ‫الحق مع‬ ‫الحق و‬ ‫شد‪2.‬به اجابت بود!‬ ‫دیوار دوباره بستهنزدیک‬ ‫حضرت علی؟ع؟‬ ‫از دنیا خارج امامالمتقین‪،‬‬ ‫گردد‪ ،‬قلبتان را از ان ‬ ‫این برهان‪ ،‬دلیلی شد تا در تاریخ بماند‬ ‫برترین‬ ‫وصف‬ ‫در‬ ‫خاتم؟ص؟‬ ‫پیامبر‬ ‫ ‬ ‫‪‬‬ ‫شد‬ ‫شکافته‬ ‫خدا‬ ‫خانه‬ ‫دیوار‬ ‫باره‬ ‫یک‬ ‫ همگان به‬ ‫خارج کنید‪».‬‬ ‫متحیر بــودنــد‪ ،‬امــا کسی‬ ‫‪‬‬ ‫که امیرالمومنین علیبن ابیطالب؟ع؟‬ ‫«نگاه کردن به ‬ ‫فرمودند‪:‬‬ ‫چنین‬ ‫انبیا‬ ‫وصی‬ ‫بنی‬ ‫عفیف‬ ‫بانوی‬ ‫اسد‪،‬‬ ‫بنت‬ ‫فاطمه‬ ‫در دنیا ازمایش می شوید و برای غیر ‬ ‫نتوانست دربوکعبه را بگشاید‪ .‬گویا‬ ‫مولود قلب تپنده توحید است و تا ابد‬ ‫چهره علی؟ع؟ عبادت است و یاد کردنش ‬ ‫ناظران به مقدسترین‬ ‫ـرایپیش‬ ‫هاشم‪،‬‬ ‫از ان(دنیا) خلق شده اید‪.‬‬ ‫چشمـاوفــای‬ ‫همسر بـ‬ ‫پ ــروردگ ــار حکیم ب ـ‬ ‫شاخص حق و عدالت خواهد ماند‪.‬‬ ‫ورودش‪،‬‬ ‫از‬ ‫پس‬ ‫و‬ ‫نهاد‬ ‫قدم‬ ‫عالم‬ ‫خانه‬ ‫ ای را ‬ ‫ه‬ ‫عبادت است‪ .‬خداوند ایمان بند‬ ‫ُّ‬ ‫ابوطالب؟ع؟ و فرزندش‪ ،‬منزلتی عظیم‬ ‫ٌّ‬ ‫الحق مع علی‪ 4 .‬ان دم که کسی بمیرد‪ ،‬مردم گویند‪ :‬‬ ‫علی مع الحق و‬ ‫‪2‬‬ ‫دیوار دوباره بسته شد‪.‬‬ ‫نمی پذیرد مگر به پیروی از علی؟ع؟ و ‬ ‫تقدیر فرموده بود!‬ ‫«چه باقی گذاشت؟» اما مال ئکه ‬ ‫خاتم؟ص؟ در وصف برترین‬ ‫ پیامبر‬ ‫‪‬‬ ‫دوری جستن از دشمنان او‪ ».‬‬ ‫ همگان متحیر بــودنــد‪ ،‬امــا کسی‬ ‫‪‬‬ ‫ پرسند‪« :‬چه چیز پیش فرستادی؟!»‬ ‫می‬ ‫«نگاه کردن به ‬ ‫وصی انبیا چنین فرمودند‪:‬‬ ‫نتوانست درب کعبه را بگشاید‪ .‬گویا‬ ‫چهره علی؟ع؟ عبادت است و یاد کردنش ‬ ‫‪ .1‬امالی‪ ،‬شیخ صدوقپ ــروردگ ــار حکیم ب ــرای همسر بــاوفــای‬ ‫‪ .3‬منتهیاالمال‪ ،‬شیخ عباس قمی‪ ،‬جلد‪ ،1‬باب‪ ،3‬ص ‪357‬‬ ‫عبادت است‪ .‬خداوند ایمان بنده ای را ‬ ‫شیخ صدوق‬ ‫منزلتیامالی‪،‬‬ ‫‪.4‬‬ ‫عالمه‬ ‫ذکر ونمودهاند که‬ ‫‪ .2‬بسیاری از منابع شیعه و سنی این معجزه را‬ ‫عظیم‬ ‫فرزندش‪،‬‬ ‫ابوطالب؟ع؟‬ ‫شیخ صدوق‬ ‫امینی؟هر؟ تعدادی از منابع را در کتاب شریف‬ ‫ پذیرد مگر به پیروی از علی؟ع؟ و ‬ ‫الغدیر اورده است‪ .5 .‬عیون اخبار الرضا‪،‬نمی‬ ‫تقدیر فرموده بود!‬ ‫دوری جستن از دشمنان او‪ ».‬‬ ‫هنری‬ ‫مراحل ساخت‪:‬‬ ‫▪ ابتدا ظرف مورد نظرتان را با اب و صابون‬ ‫بشویید و ان را خشک کنید‪ .‬خاک را به‬ ‫اندازه دو سانت در ظرف بریزید‪ .‬میتوانید‬ ‫کمی زغال کوبیدهشده بریزید(برای دفع‬ ‫بو و نگهداری رطوب) سپس‪ ،‬تا یک سوم‬ ‫ظرف را از خاک پر کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫وسایل مورد نیاز‪:‬‬ ‫‪ -1‬ظرف شیشهای یا یک گلدان ‪ -3‬زغال کوبیده شده؛‬ ‫پایهکوتاه دهانه پهن؛‬ ‫‪ -4‬وســایــل تزیینی مثل سنگ‬ ‫‪ -2‬خا ک سبک یا خاک برگ؛‬ ‫رنگی‪ ،‬خانه چوبی و‪...‬‬ ‫چند نکته‪:‬‬ ‫▪ شما میتوانید برای تهیه تراریوم از هر نوع ظرف شیشهای استفاده‬ ‫کنید‪ :‬از یک لیوان شیشهای گرفته تا تنگ ماهی عید‪ .‬المپ یا ظرف‬ ‫مخصوص تراریوم‪ .‬فقط ظرفتان باید ضخامت کافی داشته باشد تا‬ ‫در حین کار نشکند‪ .‬ضمنا هرچه دهانه ظرف گشادترباشد‪ ،‬کاشت‬ ‫گیاه راحتتر میشود‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫▪ گیاه مورد استفاده در تراریومها به دو دسته تقسیم میشوند‪:‬‬ ‫‪ -1‬گیاهان اپارتمانی‪ :‬همانطور که از اسم گیاه پیداست‪ ،‬گیاه اپارتمانی‬ ‫به خاکی با قدرت جذب رطوبت باالتری نیاز دارد‪ .‬همچنین‪ ،‬این گیاه‬ ‫به غبارپاشی بیشتری هم نیاز دارد تا بتواند شادابی خودش رو حفظ‬ ‫کند‪ .‬من این گیاه را برای افراد باحوصله پیشنهاد میکنم‪.‬‬ ‫‪ -2‬کاکتوس ها‪ :‬اگر به کاکتوسها عالقه دارید‪ ،‬میتوانید از مجموعه این‬ ‫گیاهان‪ ،‬تراریومی تهیه کنید‪ .‬یادتان نرود که کاکتوسها برخالف گیاهان‬ ‫اپارتمانی رطوبت گریز هستند و تا مدتها به اب نیازی ندارند‪ .‬پس افراد‬ ‫فراموشکار و بیحوصله میتوانند از کاکتوسها در تراریوم استفاده کنند‪.‬‬ ‫▪ حــاال وقــت کاشتن گیاههای مورد‬ ‫نظرتان است‪ .‬حواستان باشد که اگر‬ ‫چند گیاه را میخواهید بکارید‪ ،‬فاصله‬ ‫مناسب بین انها را رعایت نمایید‪.‬‬ ‫همچنین‪ ،‬زمان کاشتن‪ ،‬یک گودال را‬ ‫درون خاک ایجاد کنید و سپس اقدام‬ ‫به کاشتن نمایید‪ .‬گیاهان مورد نظرتان‬ ‫را با احتیاط از گلدانهای اولیه خارج‬ ‫کنید و در ظــرف تــرار یــوم بکارید‪ .‬در‬ ‫هنگام کاشتن فراموش نکنید که دور‬ ‫گیاه را خوب در خاک سفت کنید‪.‬‬ ‫▪ وقتی گیاهانتان را کاشتید‪ ،‬نوبت‬ ‫ابدهی است به کمک یک سرنگ بدون‬ ‫سوزن‪ ،‬گیاهان را سیراب کنید‪ .‬برای‬ ‫این کار‪ ،‬دور تا دور گیاه را اب دهید‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫▪ سپس‪ ،‬با هر وسیلهای که دوست دارید‬ ‫مثل تیله‪ ،‬سنگهای رنگی یا حتی‬ ‫وسایل تزیینی که در گلفروشیها برای‬ ‫این کار فروخته میشود‪ ،‬باغ کوچکتان‬ ‫را تزیین کنید‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫▪ تراریوم را در جایی ثابت که حداقل نور‬ ‫افتابی دارد‪ ،‬بگذارید و هر روز از دیدنش‬ ‫و داشتن این باغ زیبا لذت ببرید‪.‬‬ ‫‪50‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪50‬‬ ‫باغ شیشه ای‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬فاطمه عبیدی‬ ‫‪48‬‬ ‫▪ از همان روزهای اول از هر فرصتی برای‬ ‫گفتوگو با همکالسیهای مسلمان استفاده‬ ‫میکرد و مستقیم و غیر مستقیم از انها‬ ‫میخواست تا با مسیح خود را نجات دهند؛‬ ‫زیرا او خودش را برای نجات انسانها فدا‬ ‫کرد‪ .‬برخورد مسلمانها مودبانه و محترمانه‬ ‫بود؛ اما تعجب میکرد که انها تا چه حد‬ ‫از خود به دینشان مقاومت نشان میدهند‬ ‫و تسلیم نمیشوند‪ .‬تصمیم گرفت از دل‬ ‫عقاید مسلمانان باطل بودن ان را ثابت‬ ‫کند و نشان دهد پیامبر اسالم فرستاده‬ ‫خدا نیست‪ .‬پس شروع به مطالعه قران‬ ‫کرد و این اغازی بود برای غرق شدن در‬ ‫کتابهای اسالمی به طوری که در طول‬ ‫دو ســال‪ 15 ،‬منبع اسالمی را مطالعه‬ ‫کرد و هر ایراد و اشکالی را که در نظرش‬ ‫میامد یادداشت میکرد‪ .‬اما بعد از ان‬ ‫گرفتار سوال و تردیدهای زیادی شد و در‬ ‫نتیجه‪ ،‬باز به قران بازگشت‪.‬‬ ‫(؟ع؟)‬ ‫‪ ‬گرداورنده‪ :‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫▪ لیلی امیر ارجمند از نزدیکترین افراد‬ ‫حلقه فرح بود‪ .‬زنی که بیپروایی جنسی‬ ‫او صدای دربار فاسد پهلوی را در اورد‪.‬‬ ‫او مذهب خود را به کاتولیک تغییر داده‬ ‫بــود‪ .‬چنین شخصی بــه دسـتــور ملکه‬ ‫بیبندو بار‪ ،‬عضو هیئت امنا و مدیرعامل‬ ‫کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان‬ ‫▪ فرح پهلوی با نقاب فریبکارانه هنردوستی‬ ‫از ترویج ولنگاری ابایی نــداشــت‪ .‬به‬ ‫عنوان مثال‪ ،‬وقتی نمایشگاه تصاویر و‬ ‫عکسهای غیراخالقی «اشوربانی پال‬ ‫بابال» را افتتاح نمود‪ .‬او را به خاطر «ابراز‬ ‫شجاعت در شکستن رو در بایستی‬ ‫‪7‬‬ ‫فرهنگی!» مورد تشویق و تفقد قرار داد‪.‬‬ ‫▪ او در سالهای اخر حضورش در ایران‬ ‫برای فریب اذهان مردم انقالبی اقداماتی‬ ‫نمود‪ .‬از جمله دکتر حسین نصر‪ ،‬استاد‬ ‫فلسفه سنتگرای اســالمــی‪ ،‬را کــه در‬ ‫ظاهر شخصی باوجهه مذهبی بود‪ ،‬به‬ ‫ریاست دفتر خــود برگزید؛ امــا ایــن کار‬ ‫فایدهای نداشت و نور انقالب و قیام‬ ‫امام خمینی؟هر؟ جانها را بیدار کرده‬ ‫بود و باالخره طومار سلطنت تباهی به‬ ‫هم پیچیده شد‪.‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫از طــرفــی‪ ،‬صمیمیترین نــزدیـکــان او‪،‬‬ ‫فاسدترین افــراد بودند که متاسفانه در‬ ‫حساسترین مــراکــز فرهنگی فعالیت‬ ‫میکردند‪ .‬باند گسترده فرهنگی که به اسم‬ ‫مدرن کردن ایران‪ ،‬در تالشی همهجانبه‬ ‫برای تغییر هویت ایرانی‪-‬اسالمی جامعه‬ ‫ایرانی بودند‪.‬‬ ‫▪ اخرین سال برگزاری که مصادف با ماه‬ ‫مبارک رمضان بود‪ ،‬عالوه بر حرمتشکنیهای‬ ‫قبلی‪ ،‬تئاتری به نام «خوک‪/‬بچه‪/‬اتش»‬ ‫در انظار عمومی مردم به نمایش گذاشته‬ ‫شد که به دلیل صحنههای واضح اعمال‬ ‫جنسی‪ ،‬اعتراض علمایی مانند ایت ا‪...‬‬ ‫‪6‬‬ ‫شهید دستغیب و حتی تکاپوی ساواک‬ ‫را به همراه داشت‪ .‬فضاحت جشن اخر به‬ ‫حدی بود که یک سال مانده به انقالب‪،‬‬ ‫برگزاری جشنهای هنر شیراز متوقف شد‪.‬‬ ‫مذهبی‬ ‫‪51‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪48‬‬ ‫شما را دعوت میکنم به مطالعه خالصهای از نظرات مقام معظم رهبری‬ ‫درباره چندین جلد از کتابهایی که مطالعه فرموده اند‪ .‬قطعا برای بیست‬ ‫دقیقههای قبل از پخش فیلم سینمایی‪ ،‬بهتر از تماشای‬ ‫تبلیغات تلویزیونی است‪.‬‬ ‫▪ هنگام فرار از ایران‪ 384 ،‬چمدان از‬ ‫جواهرات و تاجها و‪ ...‬به خوبی پرده از‬ ‫‪4‬‬ ‫ریاکاری شهبانوی مردمی برداشت!‬ ‫▪ انتصاب رضا قطبی(پسر دایی فرح)‬ ‫که شخصی کامال غربزده و ضد دین‬ ‫بود‪ ،‬به ریاست تلویزیون ملی و بعد نقش‬ ‫پشت پرده او را در اداره کشور‪ ،‬از دیگر‬ ‫نمونههای افراد حلقه فرح است‪ .‬وقاحت‬ ‫فرح در زیر پاگذاشتن خطوط قرمز اسالمی‬ ‫و انسانی با برپایی «جشن هنر شیراز» که‬ ‫طی سالهای ‪ 1345-1356‬با هزینههای‬ ‫گزاف برگزار میشد‪ ،‬به اوج خود رسید‪.‬‬ ‫جشنهایی که با شعار دروغین «ارتباط‬ ‫فرهنگها» و در حقیقت‪ ،‬برای ترویج‬ ‫فرهنگ مبتذل غربی اجرا میشد‪ .‬برج‬ ‫ازادی کنونی کــه در ان ســالهــا بــا نام‬ ‫«شهیاد اریامهر» ساخته شد‪ ،‬یادبودی‬ ‫از جشنهای ‪ 2500‬شاهنشاهی است‪.‬‬ ‫مذهبی‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫این مطلب‪ ،‬قطعا یکی از جالبترین مطالبی است که میتوان از رهبر‬ ‫تنها ‪ 20‬دقیقه‬ ‫‪6‬‬ ‫�ی � ��‬ ‫و بعد‪ ،‬سال ‪ 72‬که در جای دیگری گفته بودند‪« :‬من در اثر کثرت برخورد ‬ ‫همه چیز از این سخن شروع شد‪:‬‬ ‫با رمان های گونا گون‪ ،‬می توانم نظر بدهم‪ .‬در طول این سالیان سی چهل ‬ ‫«من در مقوله های سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال ‬ ‫کتاب قصه سروکار داشته ام‪ ،‬شاید هزاران قصه از بهترین ‬ ‫ ها ورود ندارم؛ یعنی یک مستمع عامی هستم؛ اما در مورد شعر و رمان ‬ ‫ساله عمرم که با این‬ ‫نویسندگان دنیا خوانده ام‪».‬‬ ‫نه‪ ،‬ادم عامی نیستم‪ .‬از این اثاری که وجود دارد‪ ،‬زیاد خوانده ام‪».‬‬ ‫گوید‪:‬افریقا در نوشتههای‬ ‫التین و‬ ‫ایران‬ ‫ربط جامعه‬ ‫دربارهخط‬ ‫گوید‪ ،‬از‬ ‫پای حرف دل همینمی‬ ‫امریکای می‬ ‫که وبنشینیم‪،‬‬ ‫کتابخوانی‬ ‫اوضاع‬ ‫رهبر‬ ‫مانندش به تاریخ معاصر‬ ‫تسلط بی‬ ‫مشهور انان پرده برمیدارد و‬ ‫«من هر زمان به یاد نویسندگان‬ ‫ افتم‪ ،‬قلبا ‬ ‫کتاب در جامعه خودمان می‬ ‫کتاب و وضع ‬ ‫ شوم‪ ».‬ساله و حتی قبلتر را نه در ظاهر و باطن کالمش‪ ،‬بلکه در اثاری‬ ‫غمگین و متاسف می‪80-70‬‬ ‫حتی در «تحلیل شبه‬ ‫مثل «صلحالحسن» و «انسان ‪ 250‬ساله» خودمان یا‬ ‫«برخی جوانان هستند که حتی مطالعه کتاب رمان را هم میل ندارند‪ ،‬‬ ‫یا اینکه‪:‬‬ ‫قاره هند» کمتر شنیدهشده‪ ،‬ظهور میکند‪.‬‬ ‫در حالی که حاضرند ‪ 20‬دقیقه یا نیم ساعت بنشینند و تبلیغات تلویزیون را ‬ ‫ شود‪ ،‬تماشا کنند‪ .‬حاضر نیستند در بنشینیم‪ ،‬میگوید‪:‬‬ ‫همین رهبر درباره اوضاع کتابخوانی که‬ ‫پای حرف دل‬ ‫که قبل از شروع فیلم سینمایی پخش می‬ ‫کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان می افتم‪ ،‬قلبا ‬ ‫«من هر زمان به یاد ‬ ‫این ‪ 20‬دقیقه همان کتاب رمان را بخوانند‪».‬‬ ‫غمگین و متاسف می شوم‪».‬‬ ‫شما را دعوت میکنم به مطالعه خالصهای از نظرات مقام معظم رهبری‬ ‫«برخی جوانان هستند که حتی مطالعه کتاب رمان را هم میل ندارند‪ ،‬‬ ‫اینکه‪:‬هایی که مطالعه فرموده اند‪ .‬قطعا برای بیست‬ ‫درباره چندین جلد ازیا کتاب‬ ‫در حالی که حاضرند ‪ 20‬دقیقه یا نیم ساعت بنشینند و تبلیغات تلویزیون را ‬ ‫دقیقههای قبل از پخش فیلم سینمایی‪ ،‬بهتر از تماشای‬ ‫که قبل از شروع فیلم سینمایی پخش می شود‪ ،‬تماشا کنند‪ .‬حاضر نیستند در ‬ ‫تبلیغات تلویزیونی است‪.‬‬ ‫این ‪ 20‬دقیقه همان کتاب رمان را بخوانند‪».‬‬ ‫‪6‬‬ ‫▪ از نقاط سیاه عملکردهای ملکه فاسد‬ ‫پهلوی ان است که در خفا حامی زنان‬ ‫سردسته خانههای فساد بود و در تباهی‬ ‫سرنوشت زنان فریبخورده نقش مهمی‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫‪20‬‬ ‫ݓ�ایݥݣاݤݣوݤ یل�لٮ ن�ݣ ݣݖݦوݤ ݦݣ ݤݣا نݣ� ݣݭݭىݫ�رݣݭ ن ݣ ݣ ݫ‬ ‫�ݣٮݫݤݤ� ݓݢ ݣر�ݤݤ‬ ‫ݔ‬ ‫همه چیز از این سخن شروع شد‪:‬‬ ‫«من در مقوله های سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال ‬ ‫این ها ورود ندارم؛ یعنی یک مستمع عامی هستم؛ اما در مورد شعر و رمان ‬ ‫بودند‪ :‬که با‬ ‫گفتهرهبری‬ ‫رساند‪.‬‬ ‫جای دنیا‬ ‫گوش مردم‬ ‫«من در اثر کثرت برخورد ‬ ‫دیگری‬ ‫به که در‬ ‫شده‪72‬‬ ‫شناختهسال‬ ‫قدرتمند یک کشور و بعد‪،‬‬ ‫میکند و ادبیات قدیم و جدید‬ ‫سینه ستبر‬ ‫مشغله‪،‬‬ ‫تمام تنگی وقت و انبوه‬ ‫ توانم نظر بدهم‪ .‬در طول این سالیان سی چهل ‬ ‫گون‪ ،‬می‬ ‫ های گونا‬ ‫با رمان‬ ‫سبک اثار ادبی‬ ‫انقالب فرانسه در تغییر‬ ‫شوروی را نقد مینماید‪ ،‬از‬ ‫ ام‪ ،‬شاید هزاران قصه از بهترین ‬ ‫کتاب قصه سروکار داشته‬ ‫تاثیرکه با ‬ ‫ساله عمرم ‬ ‫ ام‪».‬التین و افریقا در نوشتههای‬ ‫امریکای‬ ‫میگوید‪ ،‬از خط ربط جامعه ایران و‬ ‫نویسندگان دنیا خوانده‬ ‫ترینبه تاریخ‬ ‫مانندش‬ ‫تسلطازبی‬ ‫برمیدارد‬ ‫اینپرده‬ ‫نویسندگان مشهور انان‬ ‫معاصر که میتوان از رهبر‬ ‫مطالبی است‬ ‫جالب‬ ‫قطعاو یکی‬ ‫مطلب‪،‬‬ ‫بلکه در‬ ‫کالمش‪،‬‬ ‫ظاهر و‬ ‫قدرتمندرا نه‬ ‫‪ 80-70‬ساله و حتی قبلتر‬ ‫اثاریرساند‪ .‬رهبری که با‬ ‫مردم دنیا‬ ‫گوش‬ ‫باطنشده به‬ ‫شناخته‬ ‫یکدرکشور‬ ‫کند وشبه‬ ‫«تحلیل‬ ‫حتی در‬ ‫انبوهخودمان‬ ‫ساله»‬ ‫تنگی‪250‬‬ ‫«انسان‬ ‫ادبیات قدیم و جدید‬ ‫ستبر می‬ ‫مشغله‪،‬یاسینه‬ ‫وقت و‬ ‫مثل «صلحالحسن» وتمام‬ ‫نقد میکند‪.‬‬ ‫شده‪،‬راظهور‬ ‫قاره هند» کمتر شنیده‬ ‫نماید‪ ،‬از تاثیر انقالب فرانسه در تغییر سبک اثار ادبی‬ ‫شوروی‬ ‫▪ تشکیل بنگاه حمایت از مادران و نوزادان‪،‬‬ ‫جمعیت بهزیستی ایران‪ ،‬مالقاتهای‬ ‫مردمی در شهرستانها‪ ،‬تشکیل چندین‬ ‫داراالیتام و‪ ...‬فعالیتهایی بود که برای‬ ‫بــه دســت اوردن وجهه مــردمــی توسط‬ ‫او ان ـجــام مــی ش ــود؛ امــا جــالــب اینجا‬ ‫بود که ولخرجیهای شهبانوی مدعی‬ ‫مردمدوستی‪ ،‬سر به فلک گذاشته بود‪.‬‬ ‫تا جایی که حتی ر بــان لباس عروسی‬ ‫خود را از فرانسه سفارش داده بود‪ 3.‬طی‬ ‫‪ 19‬سال حضور در خاندان سلطنتی‪،‬‬ ‫میلیاردها تومان از بیتالمال همان مردم‬ ‫را صرف هزینههای زندگی اشرافی خود‬ ‫و نزدیکانش میکرد‪ .‬هزینه ایجاد کاخ‬ ‫نیاوران که از سال ‪ 1341‬اصال یک ردیف‬ ‫بودجه کشور را به خود اختصاص داده‬ ‫بود یا خرید قصرها و خانههای متعدد در‬ ‫اروپا و غارت اجناس عتیقه‪ ،‬قسمتی از‬ ‫خاصه خرجیهای بانوی اول بود‪.‬‬ ‫کشور شده بود و در سال ‪ 1353‬با تایید‬ ‫محمدرضا پهلوی به عضویت شورای‬ ‫اموزشی کشور منصوب گشت‪.‬‬ ‫‪20‬‬ ‫پیش شـ ـ ــماره دوم ‪ -‬بهــار ‪1397‬‬ ‫نه‪ ،‬ادم عامی نیستم‪ .‬از این اثاری که وجود دارد‪ ،‬زیاد خوانده‬ ‫ ام‪ ».‬ت‬ ‫س‬ ‫ݧ ن ن ى ن ش ن�ٮلم ن ݩݦ ى ت‬ ‫ݣماں ݣ ݣ ݣه ݣاݣ ݤݤݤݤ!‬ ‫ݣسٮںݭݭݣݫ ݔاݣ ݣݤݠݠݠیݤ ݓ ݣݣ�ڡی ݣ ن ݣ ݣ‬ ‫ݓ� ݣ ݢݣ� ݢماں ݣپ� ݣ ݣ ݫ ݣ‬ ‫�ݭ ݫ ݭ ݣ ݫ ݔ ݤ ݣ ی‬ ‫خوشا به حال کسانی که موهبتهای‬ ‫الهی در دنیا را با حسن عمل به‬ ‫رضوان جاودان تبدیل میکنند‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬ساجده شکری‬ ‫‪ 21‬سال داشت که پایش به دربار پهلوی باز شد‪ .‬دختری با ظاهری معمولی از‬ ‫خانوادهای متوسط که در همان نگاه اول‪ ،‬ویژگیهای یک به اصطالح «ملکه»‬ ‫را نداشت‪ .‬بعد از چهارسال تحصیل در فرانسه‪ ،‬برگشته بود تا نامزدی خود با‬ ‫همکالسیاش‪ ،‬کریم پاشا بهادری‪ ،‬را با خانواده مطرح کند که متوجه شد به‬ ‫دلیل عضویتش در کنفدراسیون ایرانی دانشجویان چپ «وابسته به حزب توده»‬ ‫و شرکت در تظاهرات چپگراها در پاریس‪ ،‬نامش در لیست سیاه مخالفان‬ ‫امنیتی رژیم قرار گرفته و امکان خروج از کشور را ندارد‪ .‬برای همین به توصیه یکی‬ ‫از اشنایان‪ ،‬اردشیر زاهدی(داماد شاه) را که در ان زمان رئیس امور دانشجویان‬ ‫‪1‬‬ ‫ایرانی بود‪ ،‬در دفتر کارش مالقات نمود‪.‬‬ ‫ݨٰ ݦ‬ ‫سلمی‪ ،‬بانوی ایــرانی مسلمان‬ ‫فصـــــلنامه خــــــانواده ایــــــرانی‬ ‫س‬ ‫ݧ ن ن ى ن� ش ن� ݭٮلم ن ݩݦ ݭىݠݠݠیݤ تڡ ن ت ݤ‬ ‫ݣماں ݣ ݣ ݣه ݣ ݣا ݤݤݤ!‬ ‫ݣسٮںݭݣݫ ݔاݣ ݣݤ ݓ ݣݣ� ی ݣ ݣ ݣ‬ ‫ݓ� ݣݣ�ݢ ݢماں ݣپ ݣ ݣ ݣ‬ ‫�ݫݭݣݫݔ ݤ ݣ ی‬ ‫که همه ما میان دو رحمت خدا خلق‬ ‫شدهایم و به بیان دیگر‪ ،‬در حقیقت‪،‬‬ ‫هدف افرینش ما رسیدن به رحمت خاص‬ ‫‪7‬‬ ‫خدا با استفاده از نعمات الهی است‪.‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫م ماݤ ݧ ن‬ ‫ݠݠیݤ ݣ ݣںݤݤ‬ ‫ݣارگ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݣ‬ ‫ݠیݤݤ ن ن ݭى‬ ‫ه ݫݣ ݫاݣ ݫ ݭݔݤݠݠݠیݤݤ ݣ ݣک ݩݑهݤ‬ ‫ݩت ݩن ݣ ݣ ݣ ݓݣ ݣ ݣ� ݣاݣ ݤ ݣݣ�ماں ݣ ݫݣ‬ ‫�ںا ‪ 20‬ݣدݣ� ݫٮݬݔ ݠݠݑ�هݤ‬ ‫ݠیݤݤ ن ن ݭ ݫىݠݠݠی‬ ‫ه ݫݣ ݫاݣ ݫ ݭݔݤݤݤ ݣ ݣک ݩݑهݤ‬ ‫ݩت ݩن ݣ ݣ ݣ ݓݣ ݣ ݣ� ݣاݣ ݤ ݣݣ�ماں ݣ ݣ‬ ‫�ںا ‪ 20‬ݣدݣ� ݬ ݫٮݬݔ ݠݠݑ�هݤ‬ ‫‪ .6‬امیرالمومنین علی؟ع؟‬ ‫‪ .7‬برگرفته از تفسیر حمد ایتاهلل حائری شیرازی‬ ‫‪ ‬انسیه سادات هاشمی‬ ‫‪5‬‬ ‫تاریخی‬ ‫فرهنگی‬ ‫‪ .5‬برگرفته از تفسیر المیزان‬ ‫مهربان ترین‬ ‫تاریخی‬ ‫شاید ان روز هرگز فکرش را نمیکرد که‬ ‫چند ســال بعد بــه عــنــوان همسر سوم‬ ‫محمدرضا پهلوی‪ ،‬ساکن کاخ گلستان‬ ‫شود‪ .‬با جشنی مفصل در ‪ 29‬اذر ‪1338‬‬ ‫فرح دیبا به امید انکه ولیعهدی برای شاه‬ ‫‪ 42‬ساله بیاورد‪ ،‬با او ازدواج کرد‪ .‬تا قبل‬ ‫از تولد اولین فرزندش‪ ،‬رفتار محافظه‬ ‫کارانهای داشت؛ اما پس از تولد رضا با‬ ‫تثبیت جایگاهش در دربار‪ ،‬فعالیتهای‬ ‫سیاسی و اجتماعی خود را اغاز نمود‪.‬‬ ‫صاحب امتیاز‪:‬‬ ‫مرکز رشد دانشگاه امام صادق؟ع؟‬ ‫سردبیر‪ :‬سها کارساز‬ ‫هیئت تحریریه‪:‬‬ ‫فاطمه اقایی‪ ،‬ساجده شکری‪ ،‬مائده شکری‪،‬‬ ‫غزاله صباغیان طوسی‪ ،‬سارا طوسیان‪،‬‬ ‫فاطمه عبیدی‪ ،‬سها کارساز‪ ،‬مریم مرتضی زاده‪،‬‬ ‫حکیمه نیلی پور‬ ‫ویراستار‪ :‬فریبا گراوندی‬ ‫مدیر فنی‪ :‬سامان قاموس‬ ‫مدیر هنری‪:‬سیدمصطفیشفیعی‬ ‫نشانی‪ :‬تهران‪ ،‬بزرگراه چمران‪ ،‬دانشگاه‬ ‫امام صادق؟ع؟‪ ،‬مرکز رشد‬ ‫سامانه پیامکی‪30004866303030 :‬‬ ‫رایانامه‪markazeroshd.salma@gmail.com :‬‬ ‫‪ .3‬عیون اخبار رضا‪ ،‬جلد ‪1‬‬ ‫‪ .4‬الکافی‪ ،‬جلد‪ ،6‬ص‪293‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫باشد و در اخر هم به نتیجهای ختم شود‬ ‫‪1‬‬ ‫که مورد رضای اوست‪.‬‬ ‫در روایــت زیبای دیگر‪ ،‬حضرت امام‬ ‫صادق؟ع؟ میفرمایند‪« :‬اگر انسان مسلمان‬ ‫در ان هنگام که میخواهد غذایی بخورد و‬ ‫گویی با مراقبت در حسن اغاز در امور‬ ‫زندگیمان‪ ،‬نتیجه کارها نیز به برکت ذکر‬ ‫خداوند متعال سامان میگیرد‪.‬‬ ‫اما صفت «رحیم» مخصوص مومنین‬ ‫است‪ ،‬رحمتی دائمی برای بندگان متقی‪.‬‬ ‫قدرت جسمانی‪ ،‬استعدادهای فردی‬ ‫و‪ ...‬از رحمت رحمانی خدا میباشد‬ ‫که به هرکس بر اساس حکمتش عنایت‬ ‫میفرماید‪ .‬انچه مهم است میزان بهره‬ ‫داشتن از نعمتهای مادی نیست؛ زیرا‬ ‫همه نعمتها امانت افریدگار مهربان‬ ‫‪5‬‬ ‫در ایــن دنیا کــه تجارتخانه بندگان‬ ‫ً‬ ‫خداست‪ 6‬لزوما برنده حقیقی کسانی‬ ‫نیستند که داشتههایشان زیادتر است؛‬ ‫بلکه منفعت و سعادت نصیب کسانی‬ ‫است که با اختیار خود انچه را به ایشان‬ ‫عطا شــده اســت‪ ،‬بــرای رضــای خــدا به‬ ‫کار ببرند‪.‬‬ ‫«بسم اهلل الرّ حمن الرّ حیم» به ما میاموزد‬ ‫پی نوشت ها‪:‬‬ ‫‪ .1‬تفسیر المیزان‪ ،‬جلد‪ ،1‬عالمه طباطبایی‬ ‫‪ .2‬تفسیر نمونه‪ ،‬جلد‪ ،1‬ایتاهلل مکارم شیرازی‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫جیک جیک مستانه‬ ‫‪4‬‬ ‫ٮ ٮ ݧݐݩݩ ݑ ݦ ݩݭ ݤݠݠیى‬ ‫ݬ ݫݬݓاݣ و ݣ ݣݣک ݣݤهٮ ݣ ݤو ݫݤ ݭ ݫݔ ݭ ‪...‬‬ ‫درس ّاول‬ ‫با ذکر نام خداوند کریم در ابتدای اعمالمان‬ ‫انها را خدایی کنیم‪.‬‬ ‫وقتی درشــروع هر کار «بسم اهلل الرّ حمن‬ ‫الرّ حیم» را با حضور قلب و توجه بر زبان‬ ‫و دلمان جاری میکنیم‪ ،‬حالت مراقبهای‬ ‫در وجودمان پدید میاید‪ .‬انگار یادمان‬ ‫میاید که هرچه داریم‪ ،‬از اوست‪ .‬همین‬ ‫امر‪ ،‬عاملی میشود تا تالش کنیم که هم‬ ‫نیّ ت و هم چگونگی عملمان‪ ،‬خداپسندانه‬ ‫اهمیت و ارزش ایــن سنت حسنه را‬ ‫میتوان به خوبی در روایــات مشاهده‬ ‫نمود‪ .‬به عنوان نمونه‪ ،‬پیامبر اکرم؟ص؟‬ ‫میفرمایند‪« :‬هنگامی که بنده خدا میگوید‪:‬‬ ‫«بسم اهلل الرّ حمن الرّ حیم» خداوند متعال‬ ‫میفرماید‪« :‬بنده من با نام من اغاز کرد‪،‬‬ ‫بر من واجــب است که کارهایش را به‬ ‫نتیجه برسانم و تمام کنم و او را در همه‬ ‫‪3‬‬ ‫حال برکت دهم‪».‬‬ ‫و نیز به فرموده امام حسن عسگری؟ع؟‬ ‫گفتن «بسم اهلل» یاری خواستن از خدا‬ ‫در همه شئون زندگی است‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫الرحمن ّ‬ ‫با گفتن «بسم اهلل ّ‬ ‫الرحیم» در‬ ‫اغاز کارها میشود عادیترین کارهای‬ ‫زندگی دنیایی را رنگ الهی بخشید‪ .‬در‬ ‫نتیجه‪ ،‬حتی اعمال سادهای مانند طبخ‬ ‫غذا‪ ،‬خوابیدن‪ ،‬نظافت کردن‪ ،‬مهمانی‬ ‫دادن و‪ ...‬را به عبادتی تبدیل نمود که‬ ‫هم خود ان عمل برکت یابد و از افتها‬ ‫دور شود و هم ما را به پروردگار مهربانمان‬ ‫نزدیک نماید‪.‬‬ ‫دو صفت «رحمن و رحیم» از میان همه‬ ‫اسما و صفات الهی امده است‪ .‬صفت‬ ‫«رحمن» به گستردگی و وسعت رحمت‬ ‫خدا اشاره میکند که این رحمت شامل‬ ‫همه انسانها از کافر و مومن میشود‪.‬‬ ‫همه نعمتهایی که خدا به هر انسانی‬ ‫بدون استحقاق عطا میکند‪ ،‬منشاش‬ ‫رحمانیت خدا است‪.‬‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫‪4‬‬ ‫نشریهای که پیش رو دارید‪ ،‬دومین شماره از نشریه ماست‪.‬‬ ‫«سلمی» قبل از هرچیز‪ ،‬نتیجه احساس‬ ‫وظیفه ما در این راه و برایندی از موضوعات‬ ‫مورد نیاز یک بانو میباشد‪ .‬امید که «سلمی» با‬ ‫همه کاستیهایش‪ ،‬مقبول درگاه الهی افتد و گامی‬ ‫برای افزایش معلومات بانوان سرزمینمان بردارد‪.‬‬ ‫الرحمن ّ‬ ‫«بسم اهلل ّ‬ ‫الرحیم»‬ ‫«به نام خداوند هستی بخش مهربان»‬ ‫در این شروع حکیمانه‪ ،‬با دو صفت‬ ‫«رحــمــن» و «رحــیــم» درسهــایــی‬ ‫ارزشمند نهفته است‪ .‬انچه باید‬ ‫از خالق مدبّ رمان بیاموزیم تا سرمایه‬ ‫بیتکرار عمرمان به هدر نرود و به‬ ‫سعادتی حقیقی دست یابیم‪.‬‬ ‫از انجا که تنها وجود ابدی و فناناپذیر عالم‪،‬‬ ‫ذات مقدس خداست‪ ،‬وقتی افعالمان‬ ‫را با نام زیبایش متبرک میکنیم‪ ،‬چون‬ ‫تنها او باقی است‪ ،‬عمل ما هم پایدار و‬ ‫باقی میشود‪ .‬در باور توحیدی‪ ،‬پایداری‬ ‫و بقای عمل به ارتباطی بسته است که‬ ‫‪2‬‬ ‫با پروردگار هستی دارد‪.‬‬ ‫دست خود را به سوی غذا میبرد‪ ،‬بگوید‪:‬‬ ‫«بسم اهلل الرّ حمن الرّ حیم و الحمد هلل رب‬ ‫العالمین» پیش از انکه لقمه به دهان او‬ ‫‪4‬‬ ‫برسد‪ ،‬خداوند گناهانش را میامرزد‪».‬‬ ‫درس دوم‬ ‫زندگی ما در دنیا میان دو رحمت خداست‪.‬‬ ‫در عبارت مبارک «بسم اهلل الرّ حمن الرّ حیم»‬ ‫میباشد و بعد از پایان زندگی دنیا همه‬ ‫انها برای انسان نمیماند‪ .‬مثال نعمت‬ ‫ثروت و دارایی یا زیبایی تا کجا به درد‬ ‫ادمــی مــیخــورد؟! نکته قابل توجه ان‬ ‫است که انسان بتواند این نعمتها که‬ ‫از رحمت رحمانی اوست‪ ،‬با بندگی خدا‬ ‫به رحمتی خاص و ابدی تبدیل کند‪.‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫با اینکه کوچک بودم‪ ،‬با خود فکر میکردم مگر ممکن‬ ‫است کسی اینقدر راحتطلب باشد و فردا را فراموش‬ ‫کند؟ بزرگتر که شدم‪ ،‬دیدم انگار دنیا هم همان حکایت‬ ‫را دارد‪ .‬دنیا هم پر است از ادمهایی با حال و احوال‬ ‫خوب؛ اما بیحوصله و بیدرایت‪ ،‬راحت بودن را ترجیح‬ ‫میدهند‪ .‬هرچند به قیمت از دست دادن عاقبت‬ ‫خوب و خوش تمام شود و االن میبینم که این ادمها‬ ‫روز به روز زیاد میشوند و به اصطالح‬ ‫اشپزها «ری میکنند»‪ .‬البته با دیدن‬ ‫بعضی دیگر خوشحال میشوم؛ ادمهایی‬ ‫هم وجود دارند که برای اینده فکر میکنند و برای ان‬ ‫‪4‬‬ ‫امروز هم روز ماست تا برای تالش در راه ساختن جامعه‬ ‫یا علیگویان از جا برخیزیم و با اقتدا به بانوی دو عالم تا‬ ‫اخرین نفس در راه احیای حق تالش و مبارزه کنیم که‬ ‫یک گوشه نشستن و نگاه کردن‪ ،‬برازنده بانوی مسلمان‬ ‫ایرانی نیست‪..‬‬ ‫نݤ‬ ‫تݩݦ ݦ ݫ�ݫ ݫ ݫ ݫݭ‬ ‫نݤݭب ݣ ݤݤݤ‬ ‫مݡه ݣرݣݫ� ݫݣݬباݤ ݣ ݣ�ݣ ݣرݤݤ ݣ ݣ ݫݣ‬ ‫چقدر زیباست! اولین جمله قران‬ ‫کــریــم‪ ،‬ای ــن نسخه نجاتبخش‬ ‫خدای مهربان‪ ،‬با نام عزیز خودش‬ ‫اغاز میشود‪.‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫امروز هم روز ماست تا برای تالش در راه ساختن جامعه‬ ‫با اینکه کوچک بودم‪ ،‬با خود فکر میکردم مگر ممکن‬ ‫یا علیگویان از جا برخیزیم و با اقتدا به بانوی دو عالم تا‬ ‫است کسی اینقدر راحتطلب باشد و فردا را فراموش‬ ‫اخرین نفس در راه احیای حق تالش و مبارزه کنیم که‬ ‫کند؟ بزرگتر که شدم‪ ،‬دیدم انگار دنیا هم همان حکایت‬ ‫یک گوشه نشستن و نگاه کردن‪ ،‬برازنده بانوی مسلمان‬ ‫را دارد‪ .‬دنیا هم پر است از ادمهایی با حال و احوال‬ ‫بودن را‬ ‫درایت‪،‬‬ ‫حوصله و بی‬ ‫خوب؛ اما‬ ‫نیست‪..‬را میبینند و هم اینده‬ ‫ایرانیخودشان‬ ‫ترجیحاین افراد هم‬ ‫تالشند‪.‬‬ ‫ملخ راحت در‬ ‫حکایت‬ ‫بیداشتم‪.‬‬ ‫زیبایی‬ ‫دبستانی که بودم‪ ،‬کتاب داستان‬ ‫قیمت از‬ ‫هرچند به‬ ‫دهند‪.‬‬ ‫خود را‬ ‫دارید‪،‬مهم‬ ‫پیش روهدف‬ ‫کشند و‬ ‫عاقبترا‪ .‬برایش زحمت‬ ‫دست دادن جامعه‬ ‫شماره از نشریه ماست‪.‬‬ ‫دومین‬ ‫میکه‬ ‫نشریهای‬ ‫روزهای‬ ‫اذوقه برای‬ ‫برداشت‬ ‫میفکر‬ ‫تنبل و مورچه زرنگ! ملخی که‬ ‫میرابینم که این ادم‬ ‫شود و االن‬ ‫بهار‪،‬تمام‬ ‫خوش‬ ‫خوب و‬ ‫هرکساز که در‬ ‫تربیتهانسل قرار دادهاند‪ .‬مادران‪ ،‬معلمان و‬ ‫هرچیز‪ ،‬نتیجه احساس‬ ‫«سلمی» قبل‬ ‫زمستان‬ ‫سختی‬ ‫خوش‬ ‫سخت زمستان نداشت و حال‬ ‫راه ورا به‬ ‫سختی‬ ‫اصطالح‬ ‫روزدرزیاد می‬ ‫از یادش برده بود و مورچهایروز‬ ‫برایندی از موضوعات‬ ‫اند‪.‬در این‬ ‫دسته ما‬ ‫راه تعلیم و تربیت میکوشد‪ ،‬از اینوظیفه‬ ‫شوندووبهبهعاقبت‬ ‫تالش بود‬ ‫که بهدائم‬ ‫بزرگترین‬ ‫یکی از‬ ‫ملخدیدن جان میخرد و دست از تالش برنمی‬ ‫البته با‬ ‫ملخ‪،‬کنند»‪.‬‬ ‫«ری می‬ ‫باشد‪ .‬امید که «سلمی» با‬ ‫بانو می‬ ‫دارد‪.‬یک‬ ‫مورد نیاز‬ ‫گرسنه ماند‪.‬‬ ‫اشپزهاامد و‬ ‫کارش میاندیشید‪ .‬باالخره‪ ،‬زمستان‬ ‫مقبول که‬ ‫است‪ .‬ادمی‬ ‫امام راحل‬ ‫شوم؛‬ ‫خوشحال‬ ‫بعضی‬ ‫درگاه الهی افتد و گامی‬ ‫کاستیهایش‪،‬‬ ‫ادمهایی الگوهای این نگاه و اندیشه‪،‬همه‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫تقاضایمیدانه‬ ‫دیگراز او‬ ‫رفت و‬ ‫گرسنه با سرافکندگی سراغ مورچه‬ ‫خودسازی‪،‬‬ ‫معلوماتبود‪:‬‬ ‫افزایشساختن‬ ‫برایدر فکر‬ ‫ابتدایانعمر بابرکتش‬ ‫فکر میکنندازو برای‬ ‫مورچه برای‬ ‫دارند که‬ ‫این کار ملخ بارها اتفاق افتاد؛هماماوجود‬ ‫سرزمینمان بردارد‪.‬‬ ‫بانوان‬ ‫اینده و به‬ ‫خسته شد‬ ‫باالخره‬ ‫جامعهسازی و تربیت نسل… تا انجا که کودکان در قنداقه‬ ‫ملخ گفت‪« :‬جیک جیک مستانهات بود‪ ،‬فکر زمستانت بود؟»‬ ‫را سرباز خود نامید‪.‬‬ ‫مذهبی‬ ‫فرهنگی‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫ݩݑ ݦ ن‬ ‫سٮ ݣاݤݤݣ ݤ�ݤݤ‬ ‫کݤ ݣ ݣ ݣ‬ ‫ک ݣ ݫٮݣ ݫ ݬݫ ݔ ݣ ݣم ݣ ݣ ݣ ݣ‬ ‫ݠحݓݣ‬ ‫ݓݠح ݫٮ ݫ ݬݠݠݠݔ ݣ ݣ ݣ ݣ ݭݫ ݣ ݫ ݭݣ ݫ‬ ‫ݑݦ ݩ‬ ‫د ݣ ݣر ݣ‬ ‫ݡم ݣد ݣݤا ݣ ݤر ݣٮ ݤو ‪...‬‬ ‫ٮ ٮ ݧݐݩݩ ݑ ݦ ݩݭ ݤݠݠیى‬ ‫ݬ ݫݬݓاݣ و ݣ ݣݣک ݣ ݤهٮݣ ݤو ݫݤ ݭ ݫݔ ݭ ‪...‬‬ ‫مذهبی‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫دبستانی که بودم‪ ،‬کتاب داستان زیبایی داشتم‪ .‬حکایت ملخ‬ ‫تنبل و مورچه زرنگ! ملخی که فکر برداشت اذوقه برای روزهای‬ ‫سخت زمستان نداشت و حال خوش بهار‪ ،‬سختی زمستان را‬ ‫از یادش برده بود و مورچهای که دائم در تالش بود و به عاقبت‬ ‫کارش میاندیشید‪ .‬باالخره‪ ،‬زمستان امد و ملخ‪ ،‬گرسنه ماند‪ .‬ملخ‬ ‫گرسنه با سرافکندگی سراغ مورچه رفت و از او تقاضای دانه کرد‪.‬‬ ‫این کار ملخ بارها اتفاق افتاد؛ اما باالخره مورچه خسته شد و به‬ ‫ملخ گفت‪« :‬جیک جیک مستانهات بود‪ ،‬فکر زمستانت بود؟»‬ ‫در تالشند‪ .‬این افراد هم خودشان را میبینند و هم اینده‬ ‫جامعه را‪ .‬برایش زحمت میکشند و هدف مهم خود را‬ ‫تربیت نسل قرار دادهاند‪ .‬مادران‪ ،‬معلمان و هرکس که در‬ ‫راه تعلیم و تربیت میکوشد‪ ،‬از این دستهاند‪ .‬سختی را به‬ ‫جان میخرد و دست از تالش برنمیدارد‪ .‬یکی از بزرگترین‬ ‫الگوهای این نگاه و اندیشه‪ ،‬امام راحل است‪ .‬ادمی که‬ ‫از ابتدای عمر بابرکتش در فکر ساختن بود‪ :‬خودسازی‪،‬‬ ‫جامعهسازی و تربیت نسل… تا انجا که کودکان در قنداقه‬ ‫را سرباز خود نامید‪.‬‬ ‫ار � ݣدݣݣم ت‬ ‫� �ب رݣگ �‬ ‫و ب ار ݣ ݣ‬ ‫می ݣگ ی�رݣ ݤد‬ ‫ب �ه ش‬ ‫� ت زز‬ ‫� ار � ݣ‬ ‫د‬ ‫ݣ‬ ‫ت‬ ‫� ݣبه ݣ ݣس ع ش ݦ ت‬ ‫ݡک �و ا ز�‬ ‫رݣ ݣ ݣ ݣ ݤم ݣس ݣ ݣ ݣ‬ ‫�ݣ‬ ‫ݣار ݣمی ݣگ ی�رݣ ݤد‬ ‫ݡص ب�و‬ ‫رݣی‪ ،‬ݣوݣݣگر�زه ݣݣح ت ت‬ ‫ِ ݣ‬ ‫� ݣݣ�و ݣرݣ ݤا‬ ‫ز‬ ‫�‬ ‫ا� ت‬ ‫ݣݤاگ ݥ ݣ ز‬ ‫ب و ݣکه �و� ݣݡیݥ ݣعا� ش ت‬ ‫رݣارا ݣده ݣک�یݥ ݣݣد ز ݣوݢ ݣݠاݣل� ز ت‬ ‫ی �ݣ‬ ‫ݣو ݫݭد�یوا�زه ز �‬ ‫�به ݣݣکو‬ ‫ݡݡٯ‬ ‫ری اد ݣاݣ س ت‬ ‫ݬݫݕݥحهاهی ݣ م ݫدݣݫݣىیں ز ݦݩ ݣه ݣ گٮ‬ ‫ݣار ݣمیݣ گ ی�رݣ ݤد‬ ‫�ت ش‬ ‫داریم‪ .‬بعضیݡٮ‬ ‫ݫݭب و ݣ ݣکه ݣٮݫݭݭݫبݡݡعد ݣ ز ݧت‬ ‫برای بعضی لحظهها شعر و ݣݣکوݣݣ�ر‬ ‫الزمی ݣ ݣݣو ݣسم‬ ‫ار ݣݣ�‬ ‫خیال تو واژهت‬ ‫و‬ ‫ع‬ ‫روزهــای خــوب ݕ �ݫیݭىما� ز ݦ‬ ‫چیزی از جنس ݡٮ ݣݣ�و ݕ ݫ� ݫیݭىما�زه ز‬ ‫�‬ ‫لی‬ ‫ݣ‬ ‫ه‬ ‫ر‬ ‫ز‬ ‫ݣم‬ ‫میطلبد تا کامل شود‪ .‬ݣݤ‬ ‫؟ع؟‬ ‫پولکی تازه ی اد ݣاݣݣس ت‬ ‫ی ݣوݣ ݣالݣ‬ ‫َ ݨُ‬ ‫مثلسدو تپر ز‬ ‫ب�‬ ‫�‬ ‫ار ݣ عا ل ݣ ݣم ݣوااد ݣ ک ز‬ ‫اݣ ئ شسݩ ّݩ ُ ݦݩ ئ‬ ‫ݡٮ ݣڡ�ت ݣط ݣ ز‬ ‫دارچینی‪.‬‬ ‫ݡه ز ت‬ ‫کنار ز چای دبش ݣ ݣدر ݣݣح‬ ‫ݣ ݣم ݣݡں ݣار ݣازمیݣ گاصفهان رسیده ز‬ ‫ݣ ݣم ݣر ݣݤا� تݨ ݦݨً ط ݩ ݧݩ ݧّݩ‬ ‫ار ار � ݣݣم ت‬ ‫خوب زما را کامل کند‪.‬ور ݣدری �ا‬ ‫شعر ݤدبلد است حالار ݣݣ�‬ ‫ی�رݣ‬ ‫حه ݣ ݫ ݫیݭݡى‬ ‫دݣ �‬ ‫صهݣ ݣ ݫ ݬ ݣݣح ݣ ݣݕه ݣ‬ ‫�ب رݣگ و ب �ار ݣ گ ب�ه‪ ،‬ݣݣر ى ت‬ ‫ݡع ݤ ت‬ ‫ݣ‬ ‫وای ݣ‬ ‫مݤ‪ ،‬طا � ت‬ ‫می ݣ ی�رݣ ݤد‬ ‫تݩ‬ ‫� ݣݣکن!‬ ‫ب �ه� ش‬ ‫ت‬ ‫� ا�ی ن ݣ ش�ا�زه �ز‬ ‫ٮ‬ ‫ݡس‬ ‫زز‬ ‫بݭٮى‬ ‫ت ح ݫݣ ݫݭیدݣى ش ݦ ز ز ز‬ ‫ری اد اݣݣس ت‬ ‫� س ع ش ݦ ت � ار � ݣدݣ‬ ‫ݬی ݣحݥ� ݫݣبه ݣ ݣدݣ سٮ ݧݩت ت ز‬ ‫� ز ݣ ݤݢݣ‬ ‫� ݤاݣ ݣݢر ݣٮ�� ت ع ݧتݩ‬ ‫�‬ ‫ݣبه ݣ ݣ‬ ‫ل ز‬ ‫ݡک و �‬ ‫ݣݣ‬ ‫ݡٮ ݣ ٮگرݣ ݤا ݣ ݣ ںىز ݩس ت ݩ‬ ‫ݣ‬ ‫رݣ ݣ ݣ ݣ ݤم ݣس ݣ ݣ ݣ‬ ‫� ݣݠاݣݡى ٮ‬ ‫� ݣݡص ب�و د ݣ ݣمݣگ ݣرݣݣ�ںته ݣݣو ݣ ݣدر ا ݣار ش ݣ ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫می ݣگ ی�رݣ ݤد ت ݩ‬ ‫ن ݭݫی� ݣ ݣی ݣ‬ ‫رݣی‪ ،‬ݣوݣݣگ ز ت ݣݣگ‬ ‫ݫݭ ݣبار ݣمیݣ گ ی�رݣ ݤد‬ ‫ݠاݣݡص ݤال‬ ‫ر�هݣح‬ ‫�ݣ� ت رد�ݣاݣ س ݣ ݨتݦݣ ݦݣ ݦݣ ݦ ݡس‬ ‫زک‬ ‫ٮ ݣ ݫبݭٮى‬ ‫ار ار که ه �م‬ ‫ݣ ِ ݣ ݣو ݣرݣ ݤا‬ ‫ݣݣݣݣݣ‬ ‫ݡٮ ݣ ݫیݭ ح ݤم � ز‬ ‫وا‬ ‫ز‬ ‫ره‬ ‫ت‬ ‫در ݣݣا�ی ن ݣ زحا�زه ز‬ ‫ب ا�و ݣکه �و� ݣݥعا� ش‬ ‫ݣݤاگرݥ ݣݣارا ک ز‬ ‫� ز � ݧ زݩ‬ ‫ݣ‬ ‫ݠا‬ ‫ݣ‬ ‫ت‬ ‫�‬ ‫ݧ‬ ‫ݧ‬ ‫ݩ‬ ‫ت‬ ‫ݣ‬ ‫ت‬ ‫ز‬ ‫ݡی‬ ‫ز‬ ‫ر‬ ‫که‬ ‫ݣ‬ ‫ݡس‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ݧ‬ ‫ݣ‬ ‫ده‬ ‫ݩ‬ ‫�یݥ ݣݣد ݣوݢ ݣݠاݣل� ت در‬ ‫ا�ه ݣݣگ ݣ ٮ ز‬ ‫ی اد اݣݣس ت‬ ‫ز‬ ‫�ݣ‬ ‫ل ݧ ݧ ݧ ت ݧݩ‬ ‫ݣ دݣ ݤاݤر ݣݣ�و‬ ‫� ݣک‬ ‫�‬ ‫ݣو ݫݭد�یوا�زه زری �اد ݣاݣ س رݣݡں ݣد ݣݣسشما ٮگ ݧݩز‬ ‫ا ݦ ا ݦ زݡݡٯ‬ ‫می گ ݣݣد ݣ ݣݣاه ݣ‬ ‫به ݣو ݬݫݕݥحهاه‬ ‫ت‬ ‫ݡٮ ݣ ݣر ݤݣا ݣ ݣݣو ݣ ت ز‬ ‫ی ݣ م ݫدݣݫݣىیں ز ݦݩ ݣه ݣ ݫݭبگٮو ݣ ݣ ٮݫݭ می ݣ ݤݣاݬݫ �ید ݣݣا ٮکه ݣا زݤر اݣ ݨاݦ ݫیىݭ ݣار ݣ ݣ ی�رݣ ݤد‬ ‫ݡݡٯ ݣرݤݥݣا ݣݣر ݣ ݣ گ ت ش‬ ‫�ز‬ ‫ݡڡ� ںدݥ‬ ‫که ݣ ݭݫبݡݡع ز ݧت ݫ یݫݭ‬ ‫می ݣ ی� ݣر ݤد �و ݣݣکوݣݣ�ر س‬ ‫ݣ�‬ ‫ݡݡى� ز ݦ ک‬ ‫ی ݣ ݣݣو ݣ م ت ت ب اݣ وݣ ݣ ݭݫݣ‬ ‫ی ݫحݭبݣ‬ ‫د ݣار ݣݣ�و‬ ‫ه ارݣ ݣ ݣ‬ ‫ی ݣݣحرݣݣم تݨ ݦ‬ ‫ع‬ ‫ݡٮ ݣݣ�و ݕ ݫ� ݫیݭىما�زه ز � ݡݡها ݣ ز ز‬ ‫� ݕ �ݫیݭىما� ز ݦ‬ ‫لی‬ ‫ه‬ ‫ݣ‬ ‫ز‬ ‫ن ݣݤا ݣݤر ݣسر ݣ ݤا �سا�زه �ز‬ ‫ر‬ ‫ز‬ ‫ݣم‬ ‫ز‬ ‫ی‬ ‫ݣ‬ ‫م ݣݣو ش ی اد ݣاݣݣس ت‬ ‫؟ع؟ ار ݣ عا ل ا ز �به ݣ ݣدݣݡس�تم ز‬ ‫َ ݨُ‬ ‫ݤ ݣوݣ ݣالݣس ت ز �ب ی ݣ �ا‬ ‫�ا �‬ ‫ری اد اݣݣس ت‬ ‫له ݣ ش ݦݩ ز‬ ‫ݣا ئ شسݩ ّݩ ُ ݦݩ ئ‬ ‫ݡٮ ݣڡ�ت ݣط ݣ ݣح ز ݣ ݣ ݡس‬ ‫ݣ‬ ‫ن ݣرݣ�ز� ت ز ݧشݩ‬ ‫ݣ ݣم ݣواد ݣ ݣک ݣم ݣݡں ا ݣ ݣ�ݣ ݣورݣ ݣ ݣ ݣع‬ ‫�‬ ‫ݣدر ݣ‬ ‫ݣ ݣم ݣر ݣݤا� تݨ ݦݨً ط ݩ ݧݩ ݧّݩ‬ ‫ݣ یݣ س‬ ‫� ݣ ݫݭ ݫبݭݡݡٮ زار ݣ زݣ� ز‬ ‫ݣار ݣ ݣ‬ ‫ور ݣ زدری �ا‬ ‫می گ ی�رݣ ݤد‬ ‫ار ݣ �یاݣ ݣ ݣ ݣ ݣن ݣݡه ز‬ ‫حه ݣ ݫ ݫیݭݡى‬ ‫ݣار ݣمیݣ گ ی�رݣ ݤدصهݣ ݣ ݫ ݬ ݣݣح ݣ ݣݕه ݣ‬ ‫ب�ه‪ ،‬ݣݣر ى ت‬ ‫مݤ‪ ،‬طا � ت ت �ب ی ݣ �ا ز ش‬ ‫ݣر ݣݣ� ݫݭیرݣݣى ݭںݫبه‬ ‫ݡع ݤ‬ ‫وای ݣ‬ ‫تݩ‬ ‫�ان ݣ� ش ݦݩ‬ ‫� ا شمݣ ݣݣو ݣ ݡس‬ ‫� ݣݣکن!‬ ‫ا‬ ‫ݣ‬ ‫ز‬ ‫�ی‬ ‫�‬ ‫ز‬ ‫ب‬ ‫ن‬ ‫ݣ‬ ‫ݡس‬ ‫ٮ‬ ‫ى‬ ‫ى‬ ‫�‬ ‫ز‬ ‫ݣ‬ ‫ݣݫکه ݭݣݫب ݫ ݫݭیگا� ز‬ ‫ا� �‬ ‫بݭٮى‬ ‫ح ݫݣ ݫݭیدݣى ش ݦ ز ز ز‬ ‫ه ری اد اݣݣس ت‬ ‫ݬی ݣحݥ� ݫݣبه ݣ ݣدݣ سٮ ݧݩت ت ز‬ ‫ݣ ݤݢݣ‬ ‫� ه ری �اد ݣاݣݣس ت‬ ‫� ݤاݣ ݣݢر ݣٮ�� ت ع ݧتݩ‬ ‫ݣݣ‬ ‫ݡٮ ݣ ٮگرݣ ݤا ݣ ںىز ݩس ت ݩ‬ ‫ݣ‬ ‫دل ز ت‬ ‫�‪...‬‬ ‫� ݣݠاݣݡى ٮ‬ ‫ݣ‬ ‫تݩ‬ ‫ݣ ݣمݣگ ݣرݣݣ�ںه ݣݣو ݣ ݣدر ݣݣگ ش‬ ‫ن ݭݫݣی� ݣ ݣی ݣ‬ ‫ݫ ݭ ݣبار ݣ ݣ‬ ‫می گ ی�رݣ ݤد‬ ‫ݠاݣݡص ݤال‬ ‫رد�ݣاݣ س ݨتݦ ݦ ݦ ݦ ݡس‬ ‫ٮ‬ ‫زک‬ ‫ݡٮ ݫݭݣب ݫیݭٮىح‬ ‫ار ار که ه �م‬ ‫ݣݣݣݣݣݣݣݣݣݣ‬ ‫وا‬ ‫م‬ ‫ݤ‬ ‫ز‬ ‫ره‬ ‫ز‬ ‫در ݣݣا‬ ‫ݣݠاݣ ݡس ݧزݩ‬ ‫�ی ن ݣ حا� ز ز �‬ ‫که ݣدر ݣ م ت‬ ‫�ا�زه ݣݣگ ݣرݣ�ٮ ݧ ݧتݩ ݧ ݩݧز ش ز ه ری اد اݣݣس ت‬ ‫ل ݧ ݧ ݧ ت ݧݩ‬ ‫دݣ ݤاݤر ݣݣ�و‬ ‫�‬ ‫ݡں ݣد ݣݣسما ٮگ ݧݩز‬ ‫اݦ ا ݦ ز‬ ‫ݣݣد ݣ ݣݣاه ݣ‬ ‫ݣرݣ ݤا ݣ ݣݣو ݣ ت ز‬ ‫می ݣ ݤݣاݬݫ �ید ݣݣا ٮکه ز ݨاݦ ى‬ ‫ݡݡٯ ݣرݤݥݣا ݣݣر ݣ ݣ‬ ‫�ز‬ ‫می ݣگ ی�رݣ ݤد‬ ‫ݡڡ� ںدݥ‬ ‫ݣاݤر ݣا ݫیݭ ݫ ݫ یݫݭ‬ ‫ݣ�‬ ‫ݡݡى� ز ݦ ک‬ ‫ب اݣ وݣ ݣ ݭݫݣ‬ ‫ی ݫحݭبݣ‬ ‫ه ارݣ ݣ ݣ‬ ‫ی ݣݣح ݣم تݨݦ ݦ‬ ‫ݡݡها ݣ ز ز‬ ‫رݣ �‬ ‫�ب ی ݣ ز‬ ‫ن ݣݤا ݣݤر ݣسر ݣ ݤا �سا�زه ز‬ ‫ز‬ ‫�‬ ‫�‬ ‫�‬ ‫به ݣ ݣدݣݡس�تم ز‬ ‫ا ݣ ش‬ ‫ری اد اݣݣس ت‬ ‫له ݣ ش ݦݩ ز‬ ‫م ݣݣو ݣ ݡس‬ ‫�ا‬ ‫ا ݣ ݣ� ݣ ݣ‬ ‫ن ݣرݣ�ز� ت ز ݧشݩ‬ ‫�ع‬ ‫�‬ ‫و ݣر ݣ ݣ ݣ‬ ‫ݣ یݣ س‬ ‫ݣ ݫݭ ݫبݭݡݡٮ‬ ‫ار ݣ �یاݣ ݣ ݣ ݣ ݣن ݣݡه ز‬ ‫ز‬ ‫ݣار ݣمیݣ گ ی�رݣ ݤد‬ ‫�ب ی ݣ �ا ز ش‬ ‫ݣر ݣݣ� ݫݭیرݣݣى ݭںݫبه‬ ‫�ان ݣ� ش ݦݩ‬ ‫مݣ ݣݣو ݣ ݡس‬ ‫ب اݣ� ݣ ݣݫکه ݭݣݫبى ݫىݫݭیگا�زه �ز‬ ‫ری اد ݣاݣݣس ت‬ ‫�‪...‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫ݩݑ ݦ ن‬ ‫سٮاݤ ݤ�ݤݤ‬ ‫کݤ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ‬ ‫ک ݣݫٮݣݫ ݫݬ ݔ ݣ ݣم ݣ ݣ ݣ ݣ‬ ‫ݠحݓݣ‬ ‫ݓݠح ݫٮ ݫ ݬݠݠݠݔ ݣ ݣ ݣ ݣ ݭ ݫݣ ݭݣ ݫ‬ ‫ݑݦ ݩ‬ ‫د ݣ ݣر ݣ‬ ‫ب�ݡهار ز تݡم ݣد ݣݤا ݣ ݤر ݣٮ ݤو ‪...‬‬ ‫برای بعضی لحظهها شعر الزم داریم‪ .‬بعضی‬ ‫روزهــای خــوب چیزی از جنس خیال و واژه‬ ‫میطلبد تا کامل شود‪ .‬مثل دو پر پولکی تازه‬ ‫از اصفهان رسیده کنار چای دبش دارچینی‪.‬‬ ‫شعر بلد است حال خوب ما را کامل کند‪.‬‬ ‫مواد الزم برای تهیه ارد‬ ‫‪ -1‬خمیر مایه‪ 250 :‬گرم‬ ‫‪ -2‬شکر‪ 1 :‬قاشق سوپخوری‬ ‫‪ 1 -3‬قاشق سوپخوری ‪ /‬روغن مایع‬ ‫‪1/3 -4‬پیمانه ‪ /‬اب ولرم‬ ‫‪ -5‬اب ولرم‪1/4 :‬پیمانه‬ ‫‪ -6‬اب ولرم‪1/2 :‬پیمانه(برای خمیر)‬ ‫‪ -7‬زرده تخم مرغ‪ 1 :‬عدد‬ ‫(اگر در خانه ترازو نداشتید‪ ،‬هر ‪125‬گرم ارد برابر‬ ‫با یک پیمانه میباشد و هر پیمانه‪ ،‬تقریبا با‬ ‫یک استکان بزرگ مساوی است‪).‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتدا باید مایه خمیر «امــاس» بیاید‬ ‫(اماس در اصطالح به معنی وز کردن‬ ‫مایه خمیر است)‪ .‬مایه خمیر‪ ،‬شکر و‬ ‫‪1/4‬پیمانه اب ولرم را مخلوط میکنیم‪.‬‬ ‫بهتر است مایه خمیر را در ظرف گود‬ ‫بریزیم و در ان را هم بگذاریم‪ .‬اگر مایه‬ ‫خمیرمان درست باشد‪ ،‬بعد از پنج تا‬ ‫هفت دقیقه عمل میاید‪.‬‬ ‫یــک ظ ــرف بـ ــزرگ ب ــرم ــیداری ــم‪ ،‬مایه‬ ‫خمیر عملامده و ‪1/2‬پیمانه اب ولرم‬ ‫(میتوانید شیر ولرم بریزید)‪ ،‬روغن مایع‬ ‫(میتوانید روغن زیتون یا کنجد بربزید)‬ ‫و ‪1‬قاشق چایخوری نمک و ‪1‬عدد زرده‬ ‫تخم مــرغ را میریزیم و با یک قاشق‬ ‫چوبی مخلوط میکنیم‪ .‬سپس کمکم‬ ‫ارد را به مواد اضافه میکنیم و با قاشق‬ ‫هم میزنیم تا جایی که خمیر انقدر‬ ‫سفت شود که دیگر نتوانیم با قاشق هم‬ ‫بزنیم‪ .‬با دست خمیر را عمل میاوریم‬ ‫تا جایی که خمیر به دست نچسبد‪،‬‬ ‫ارد می ریزیم‪ .‬در این زمان‪ ،‬وقت ورز‬ ‫دادن است‪ :‬با مشت‬ ‫تا پنج دقیقه ورز ده‬ ‫بزرگ» از ان میگیریم‬ ‫را به صورت یک دایر‬ ‫یک عالمت ‪ +‬روی خ‬ ‫ظرف را سلفون میک‬ ‫نیمساعت در جای‬ ‫ور بیاید(یعنی حجم‬ ‫شود)‪ .‬یک ماهیتابه‬ ‫رفته یا از جنس رویی‬ ‫کوچک گاز بگذارید‬ ‫نریزید)‪ .‬حاال از خمیر ب‬ ‫روی تخته ارد پاشیش‬ ‫تا خوب نازک شود‪ .‬ب‬ ‫ماهیتابه گرمشده م‬ ‫و ان رو میکنیم تا نان‬ ‫و برشته شود‪.‬‬ ‫خانواده‬ ‫ݣ ݣ ݓݣ�ݣهمݤ ݣوݣل ن ݤݠݠݠیݤݣ نݣ ن‬ ‫‪ -3‬با دوستام قرار دارم‬ ‫‪ -5‬اول بچهام‬ ‫بازی از مهمترین ابزارهای اموزش کودکان‬ ‫و برقراری ارتباط عاطفی با انان است‪.‬‬ ‫‪8‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪12‬‬ ‫توجه کنید که این ساعات‪ ،‬تقریبی و به‬ ‫صورت میانگین است و برای هر کودکی‬ ‫ممکن است تا حدودی متفاوت باشد‪.‬‬ ‫نکته مهم این که الگوی خواب کودک‬ ‫معموال وراثتی است و شبیه خواب پدر‬ ‫یا مادرش‪ .‬اگر شما یا همسرتان خواب‬ ‫سبکی دارید و بین خواب چندبار بیدار‬ ‫میشوید یا از ان دسته ادم هایی هستید‬ ‫که به سختی به خواب میروید‪ ،‬نباید توقع‬ ‫داشته باشید فرزندتان خواب سنگینی‬ ‫داشته باشد یا به راحتی به خواب برود‪.‬‬ ‫الف) علل جسمی‬ ‫رفالکس‬ ‫زمین قرار بگیرد‪ .‬بعضی پزشکان درباره‬ ‫رفال کس معده اگر چه در بزرگساالن شایعتر نوازادان رفال کسی توصیه میکنند که در‬ ‫است‪ ،‬بین کودکان و نوزادان هم زیاد دیده طول روز هم فقط در کریر یا همان سطح‬ ‫میشود‪ .‬این مشکل در بسیاری از نوزادان شیبدار مصنوعی نگهداری شوند‪ .‬امروزه‬ ‫شایع اســت و مــادران را نگران میکند‪ .‬تشکهای مخصوص این نوزادان هم در‬ ‫رفال کس زمانی اتفاق میافتد که غذا و بازار امده است‪.‬‬ ‫اسید از معده وارد مری میشود‪ .‬از شایعترین‬ ‫اپنه انسدادی خواب و مشکالت تنفسی‬ ‫عالئم رفال کس در نوزادان‪ ،‬استفراغ زیاد‪،‬‬ ‫بر خالف اسم عجیب و غریب این عارضه‪،‬‬ ‫گریه کردن هنگام شیر خوردن یا بعد از ان‪،‬‬ ‫وقتی نام مصطلح ان را بشنوید میگویید‪:‬‬ ‫سوزش معده‪ ،‬گاز معده یا درد شکم و عدم‬ ‫«بله! میدانم چیست!»‪ .‬این بیماری همان‬ ‫تمایل به خوردن و نیز داشتن مشکالتی در‬ ‫«لوزه سوم» خودمان است‪ .‬گاهی اوقات‬ ‫بلعیدن(یعنی کودک ممکن است دچار‬ ‫بالفاصلهدرست‬ ‫ناهارنمیتوانند‬ ‫دلیلازاپنه‬ ‫سرگرم تهیه شام‬ ‫کودکان به بعد‬ ‫است‪ .‬اگر‬ ‫حالتازتهوع شود)‬ ‫بهاری اوایل‬ ‫پنجشنبههای‬ ‫ یا یکی‬ ‫گرفتگی گلو‪‬‬ ‫شوند‪.‬‬ ‫اشپزخانهمی‬ ‫خواب بیدار‬ ‫تنفس کنندو و از‬ ‫مادر همسرم‬ ‫شدم‪.‬‬ ‫کارهای‬ ‫خرداداین‬ ‫کودک ما دچار‬ ‫ضمن از صبح‬ ‫است‪،‬همسرم‬ ‫بیماریو برادر‬ ‫بود‪ .‬مادر‬ ‫محلهداشته‬ ‫خروپف هم‬ ‫حتی ممکن اسـ‬ ‫جدید ما را بیشتر‬ ‫ـتداشتند که‬ ‫دوست‬ ‫شبها‬ ‫است‬ ‫پزشک‪،‬مابهتر‬ ‫شیرخردادماه‬ ‫اینکه‬ ‫بودند‪ .‬با‬ ‫امده‬ ‫مراجعه به به منزل‬ ‫اشارهسه تا‬ ‫عارضه از‬ ‫سنوایــن‬ ‫باشند‪ .‬شــروع‬ ‫کردند که قبل‬ ‫چندباری‬ ‫ببینند‬ ‫خواب‬ ‫قبل از‬ ‫بالفاصله‬ ‫به مقدار زیاد‬ ‫بودیم‪ ،‬چون‬ ‫امتحان‬ ‫درگیر‬ ‫بوده و همه ما‬ ‫بیماری‬ ‫است‪.‬‬ ‫هفت سالگی‬ ‫های اطراف‬ ‫این مغازه‬ ‫درمانبرویم‬ ‫یکسر‬ ‫غروب‬ ‫نوزادانی که به‬ ‫به او داده نشود‪.‬‬ ‫کسمیبردند‪،‬‬ ‫رفال سر‬ ‫ماموریت به‬ ‫پدرشوهرم در‬ ‫ماسک در‬ ‫جراحی یا‬ ‫به‬ ‫دستم خمیر‬ ‫استفادههماز که یک‬ ‫ببینیم‪ .‬من‬ ‫کمک را‬ ‫فقط در‬ ‫مبتال هستند‪،‬‬ ‫خوابیدههمه کنار‬ ‫شرایطاخر هفته‬ ‫خوبی بود که‬ ‫فرصت‬ ‫شب امکانپذیر‬ ‫است‪.‬را ورز میداد و دست دیگرم‬ ‫پیراشکی‬ ‫ایستاده نگهداشته شده در‬ ‫روی شکم یا‬ ‫هم باشیم‪.‬‬ ‫تیروئیدیهای کیک را با همزن مخلوط‬ ‫بغل احساس ارامــش دارنــد و در حالت اختالالت تخممرغ‬ ‫برادرهای همسرم ماشااهلل خوشخوراک‬ ‫باشد‪،‬االن حاضر‬ ‫کردم‪« :‬چشم‬ ‫هنگامتکرار‬ ‫خوابیده به پشت یا در سطوح صاف یا اگرتیروئیددرمیکرد‪،‬‬ ‫تولدمیکمکار‬ ‫هستند؛ برای همین دوست دارم وقتی ً‬ ‫کارها را نصفه‬ ‫خالصه‬ ‫برویم‪».‬‬ ‫هفتهکه‬ ‫میشوم‬ ‫غذاهاقراری‬ ‫نهایتا بی‬ ‫تشدید‬ ‫اما به‬ ‫نیست؛‬ ‫اشکار‬ ‫معموال تا چند‬ ‫جدید باشد‪.‬‬ ‫کس وایند‪،‬‬ ‫خانهرفالما می‬ ‫نرم دچار به‬ ‫خفگیودریکساعته‬ ‫زیاد‪ ،‬رفتیم‬ ‫الودگیـردم و‬ ‫نیمه رها کـ‬ ‫نوزادکهروی‬ ‫خواباندن‬ ‫بنابراین‪،‬‬ ‫خیلیموجبوخواب‬ ‫خب مرور‬ ‫جدید هم‬ ‫فانتزی و‬ ‫میشوند‪ .‬غذای‬ ‫برگشتیم و من باز‬ ‫یبوستکردیم‬ ‫خوردن‪ ،‬را جمع‬ ‫شکم در سطوح سفت هنگامی که مادر حال شیر خرید‬ ‫شدیدوو تنفس‬ ‫پرکار و وقتگیر است‪.‬‬ ‫ساعت ‪ 8‬محمد‬ ‫عالئمحدود‬ ‫شود‪ .‬شدم‪.‬‬ ‫مشغول کار‬ ‫تیروئیدبعد‬ ‫هوشیار و در کنار نوزاد است یا خواباندن سر و صدادار می‬ ‫از قضا ناهار که تمام شد‪ ،‬مادر شوهرم‬ ‫شدند‪ .‬بعد از‬ ‫دیگرش از‬ ‫سه تا با‬ ‫واردو در‬ ‫در شد‬ ‫خواهد‬ ‫برادرواضح‬ ‫شش ماه‬ ‫به پهلوی چپ میتواند در احساس ارامش از‬ ‫بــعــد از تــشــکــر و تــعــریــف و تمجید از‬ ‫به اشپزخانه‬ ‫همه‬ ‫کودکپرسی‬ ‫رشداحوال‬ ‫سالم و‬ ‫یابد‪.‬‬ ‫کاهشبامی‬ ‫و کاهش درد در نــوزاد موثر باشد‪ .‬یکی نتیجه‪ ،‬سرعت‬ ‫دستپختم‪ ،‬گفتند‪« :‬چند روزی است‬ ‫من به خنده‬ ‫حال‬ ‫بسیاریوازبا دیدن‬ ‫امروزه در امد‬ ‫دیگر از موثرترین کارها این است که نوزاد‬ ‫بعدو ازروزتولد‪،‬‬ ‫زایشگاهها‬ ‫هوس چیزکیکهای تو را کردم!» و این‬ ‫«دستانت رو‬ ‫خنده‬ ‫نوزادمن با‬ ‫افتاد‪.‬‬ ‫گفتم‪:‬یکی‬ ‫شود که‬ ‫گرفته می‬ ‫را در سطح شیبدار بخوابونیم؛ یعنی سر ازمایش خون از‬ ‫هم به لیست کارهای قبلی اضافه شد‪.‬‬ ‫است‪.‬خیلی کار داریم‪ ».‬سرسری‬ ‫بشور که‬ ‫موارد ان زود‬ ‫تیروئید‬ ‫او حــدود بیست سانت بلندتر از سطح از‬ ‫‪15‬‬ ‫‪18‬‬ ‫با من بازی کنید‪ ،‬من یاد خواهم گرفت‬ ‫باهم ولی‪...‬‬ ‫ کمی که گذشت‪ ،‬محمد برای کمک‬ ‫‪‬‬ ‫امد‪ .‬کمک میکرد و غر میزد که «چرا این‬ ‫غذا را گذاشتی؟ چرا خمیر میچسبد؟‬ ‫اصــال االن چــرا چیزکیک؟» من لبم را‬ ‫میگزیدم و ارام و بــا خنده میگفتم‪:‬‬ ‫«توضیح میدهم‪ ».‬دست اخر با اینکه‬ ‫شام دیر اماده شد‪ ،‬خدا را شکر حاصل‬ ‫همکاری ما غذای خوشمزهای از اب‬ ‫درامــد‪ .‬چیزکیک خاص عــروس هم با‬ ‫ان پایه کیک استثنایی حاضر شد که‬ ‫هم هوس مادر شوهرم را ارضا کرد و هم‬ ‫محمد را بعد از چند وقت به مراد دلش‬ ‫رساند‪ ،‬هم برادرهایش در سکوت و چشم‬ ‫و ابرو امدن برای مادرشان‪ ،‬شادی کردند‪.‬‬ ‫باشهای گفت و رفت جلوی تلویزیون‪.‬‬ ‫مادرشوهر طفلیام هم با اینکه چندباری‬ ‫تعارف کردند که برای کمک بیایند؛ ولی‬ ‫چون به قول خودشان کارهایی را که من‬ ‫میکردم بلد نبودند‪ ،‬بیشتر دستوپا را‬ ‫میگرفتند‪ .‬البته‪ ،‬بهرسم همه مادرشوهرها‬ ‫که وقتی پسرشان را بــرای کمک صدا‬ ‫میزنی‪ ،‬خودشان را سریع میرسانند که‬ ‫یکوقت کا کلزریشان لیوانی را تکان‬ ‫ندهد‪ ،‬با صحبت من یکبار دیگر هم‬ ‫امدند و سری زدند و در نهایت‪ ،‬ایشان‬ ‫هم رفتند همان جلوی تلویزیون‪ .‬همسر‬ ‫من هم که از ان افتابمهتاب ندیدههای‬ ‫روزگار است‪ .‬با اینکه پدرشان کم از یک‬ ‫کدبانو ندارند؛ اما سه پسر شاخ شمشاد‬ ‫در بستن بندکفشهایشان هم کمک‬ ‫الزم دارند‪.‬‬ ‫‪18‬‬ ‫یکی دیگر از عوارض طالق عاطفی‪،‬‬ ‫مستقل بودن زندگی هر یک از زوجین‪،‬‬ ‫در عین حضور زیر یک سقف است‪.‬‬ ‫بهرام‪ ،‬زندگی مستقل خود را دارد‪،‬‬ ‫با رعنا در ارتـبــاط اســت و به خانه‬ ‫او رفتو امد میکند‪ .‬با هم به سفر‬ ‫و رستوران میروند و خوشگذرانی‬ ‫میکنند‪ .‬اما شیرین چه؟‬ ‫م� ݣ ثݣݣم� ݣ ݣملݣاݤݣ ئ ݣ ݣ ݣݤ�ݣ ݤهݤ‪ ،‬ت‬ ‫یݣ‬ ‫م�ݤ‬ ‫م� ݣ ثݣݣم� ݣ ݣ ݣ ݩݑلݣمٯݣ ݣاݤ ݣ ݣوݤݣ ݤ‬ ‫ی ݣ‬ ‫فضای کوچک‪ ،‬صمیمی و راحتی که خیاطها در ان با‬ ‫نظارت مادر خانواده کار میکردند‪ ،‬خبر از محیطی کاری‬ ‫و دلپذیر میداد‪ .‬وارد کارگاه که میشدی‪ ،‬سمت راستت‬ ‫پر از لباسهای اماده شده بود و حکم فروشگاه را داشت‪.‬‬ ‫جلوتر‪ ،‬میز کار و پشت ان‪ ،‬چرخهای خیاطی گذاشته شده‬ ‫بود‪ .‬انقدر حس خوبی داشت که ادم فراموش میکرد که‬ ‫اینجا محیط کار است‪.‬‬ ‫‪ ‬من که هنوز ذهنم درگیر هدف او از شروع چنین کاری‬ ‫است‪ ،‬دوباره از اهدافش سوال میکنم و میگوید‪« :‬لباسهای‬ ‫مهمانی و مجلسی بچهها در بازار‪ ،‬کمتر استیندارند و اکثرا‬ ‫حلقهای‪ ،‬کوتاه و تنگ هستند‪ .‬حیای دختران اکثرا از سن‬ ‫پایین ریخته میشود‪ ،‬وقتی دختر از سن پایین عادت میکند‬ ‫رکابی و کوتاه بپوشد‪ ،‬دیگر نمی توان در ‪ 9 ، 8‬سالگی او را‬ ‫پوشاند‪ .‬این فرهنگ از غرب امده است و ما چنین چیزی‬ ‫نداشتهایم‪ .‬قصدمان این است که فرهنگسازی کنیم که‬ ‫حیای بچهها از کودکی حفظ شود‪».‬‬ ‫خالصه داستان فیلم‬ ‫انگار تازه سررشته ماجرا دستم امده‪ ،‬پس دغدغه اصلی‬ ‫«حیا» است؛ ان هم در بچهها و چقدر خوب که باالخره‬ ‫کسی پیدا شد که این عنصر گمشده مهم را ببیند و در‬ ‫مورد ان ایدهکاربردی بدهد‪ .‬حیا همان کلیدواژهای است‬ ‫که بزرگان دین‪ ،‬ان را به سر ایمان تشبیه کردهاند و عالمان‪،‬‬ ‫محور تربیتی خود قرار دادهانــد‪ .‬همان چیزی که اگر از‬ ‫کودکی حفظ شود‪ ،‬دیگر نیاز نیست در بزرگسالی نگران‬ ‫بحران حجاب و عفت باشیم و چه خوب که در این هیاهو‬ ‫کسی پیدا شده که علم ان را بلند کند و کاری انجام‬ ‫دهد‪ .‬در یک کالم‪« ،‬پوشاک اسالمی مائده‪ ،‬در نظر دارد ‬ ‫برند ایرانی با سبک اسالمی تولید کند‪ ».‬ایرانی است چون‬ ‫تالش میکند تولید داخل را رونق ببخشد و تا حد ممکن‬ ‫از پارچه ایرانی و فکر و فرهنگ ان کمک بگیرد؛ و اسالمی‬ ‫است چون به دنبال احیای گوهر حیا در جامعه است‪.‬‬ ‫اینقدر به خود مطمئن باشیم‪ .‬حاال این را بگذارید کنار‬ ‫بچهها روبهرو شده‪ ،‬قاطعانه ان را رد کرده است؛ چون به‬ ‫عفاف در کودکان مشکالت خانوادگی و رابطه کوتاه و خوشکاری‪ .‬فرد تا‬ ‫دیگرترویجفرع‬ ‫برخی‬ ‫تولید ملی و‬ ‫استاینودغدغه که‬ ‫نظر او در زندگی‪ ،‬موضوعاتی اصل اما ارامارام‬ ‫نیاز به ایدهپردازی و کار اقتصادی جدی دارد‪ ،‬در دلش‬ ‫گیرد و با خودش میگوید که به امتحانش میارزد‪ .‬چه حد میتواند مقاومت کند و در چنین شرایطی دوام‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫و نباید به خاطر فرع‪ ،‬اصل را خراب‬ ‫جان می‬ ‫ممکن سالمسازی‬ ‫اورد؟ محیطهای کاری باید تا حد ‪25‬‬ ‫همین نکته دومین قانون او را به وجود اورده است‪« :‬نباید ‬ ‫شوند‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬تنها عضو مذکر تیم‪ ،‬برادرش است‬ ‫برای یک فرع‪ ،‬مسیر اصلی را به بی راهه بکشیم‪ ».‬از نظر او‬ ‫و تالش میکند تماس با نامحرم تا حد ممکن از طریق‬ ‫ازدواج‪ ،‬شوهر و بچه و‪ ...‬مسیر اصلی زندگی است؛ اما‬ ‫برادر انجام شود‪.‬‬ ‫اموری مثل علم و کار‪ ،‬وسیله زندگی هستند و نباید به‬ ‫‪24‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪ ‬زمان‪ ،‬سریعتر از انچه انتظار داشتم‪ ،‬گذشت و صدای‬ ‫اذان‪ ،‬به پایان رسیدن گفتوگو را گوشزد میکند‪ .‬خانم‬ ‫سیبویه در اخر توصیههایی برای کسانی که تمایل به چنین‬ ‫فعالیتهایی دارند‪ ،‬میکند‪« :‬به خدا توکل کنید و کمر ‬ ‫همت ببندید! از راه پیش رو نترسید‪ .‬سعی کنید خوب کار ‬ ‫کنید؛ زیرا اب اگر صاف باشد‪ ،‬راه خودش را پیدا می کند‪ .‬‬ ‫دوخت هم اگر تمیز و خوب باشد‪ ،‬جای خودش را پیدا ‬ ‫می کند‪ .‬نیاز بازار را شناسایی کنید و با کارهای راحت و ‬ ‫در حد توان شروع نمایید‪».‬‬ ‫خاطر یک وسیله‪ ،‬مسیر را تغییر دهیم‪.‬‬ ‫راستش‪ ،‬صحبتهای او درباره رد کردن پیشنهادهای‬ ‫کاری خوبی که داشته است‪ ،‬عمیقا به فکر وادارم کرد‪.‬‬ ‫تا حاال کسی را که در واقعیت این طور دست رد به سینه‬ ‫دنیا بزند و پای اعتقاداتش محکم بایستد‪ ،‬ندیده بودم‪.‬‬ ‫قانون دیگری که البته ذیل قانون دوم میگنجد‪ ،‬در مورد‬ ‫ایام بارداری و بچهدار شدن است‪ .‬خانم سیبویه حدودا‬ ‫دو سال اول زندگی بچهها فعالیت بیرون از منزل را به‬ ‫حداقل میرساند و در کنار کودکانش میماند تا این‬ ‫دوران وابستگی و نیاز بیشتر به مادر با ارامش طی شود‪.‬‬ ‫‪ ‬خانومم! دلم میخواد بدونی شبها که خسته از سر‬ ‫کار به خونه میام‪ ،‬با اینکه ته چشمهای تو هم خستگی داد‬ ‫میزنه‪ ،‬لبخند قشنگت نفسم رو تازه میکنه و دلم گرم میشه‬ ‫به بودنت‪.‬‬ ‫‪ ‬من که هم مصاحبه کــردم‪ ،‬هم با یکی از اساتید و‬ ‫حافظان قران مالقات نمودم و هم لباس بچههای زیبا‬ ‫و فراوانی دیدم؛ کیفم حسابی کوک است و البته‪ ،‬ذهنم‬ ‫همچنان مشغول‪ .‬ارام ارام از کارگاه بیرون میایم؛ اما هنوز‬ ‫صدای خانم سیبویه در گوشم میپیچد که میگوید‪« :‬باید ‬ ‫مقاومت کرد‪ :‬مقاومت اقتصادی‪ ،‬اقتصاد مقاومتی‪».‬‬ ‫‪ ‬صحبت ما که تازه گل انداخته‪ ،‬به تعامل کاری با‬ ‫اقایان میرسد‪ .‬او معتقد است که جامعه ما اگر به دنبال‬ ‫پا کی و سالمت است‪ ،‬باید به سمتی برود که کمترین‬ ‫تعامل بین زن و مرد وجود داشته باشد‪ .‬وقتی پیامبر خدا‪،‬‬ ‫یوسف؟ع؟‪ ،‬هم خود را تبرئه نمیکند‪ ،‬چطور میتوانیم‬ ‫هوا‬ ‫گرم و تر‬ ‫اتش‬ ‫گرم و خشک‬ ‫اب‬ ‫سرد و تر‬ ‫خاک‬ ‫سرد و خشک‬ ‫ارکان چهارگانه با اب‪ ،‬خاک‪ ،‬هوا و اتشی‬ ‫که اطراف ما هستند‪ ،‬متفاوتند و در بدن‬ ‫انسان با عنوان «اخالط چهارگانه» معادل‬ ‫میباشند‪.‬‬ ‫مزاج و گروههای مزاجی‬ ‫دوستت دارم به خاطر همه خوبی هات‬ ‫ن‬ ‫یه ݤ ݤا‬ ‫ص�را ݣوݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݣ ݤ‬ ‫خلط صفرا‬ ‫اعتدال مزاج‬ ‫هر انسان دارای مزاج مادرزادی و اصلی‬ ‫ویــژه خود است که از پدر و مــادر به او‬ ‫منتقل مــیشــود کــه مادامالعمر همراه‬ ‫اوســت و عوامل مختلف مانند‪ :‬سن‪،‬‬ ‫جنس‪ ،‬فصل‪ ،‬اب و هوا‪ ،‬طعام‪ ،‬خلقوخو‬ ‫و‪ ...‬بر ان تاثیرگذارند‪ .‬باید توجه داشت‬ ‫که بدن انسان به همه اخالط و در واقع‪،‬‬ ‫مصرف متنوع مواد غذایی نیازمند است؛‬ ‫اما باید با رعایت تدابیر مربوط‪ ،‬زمینه را‬ ‫برای شکلگیری متناسب اخالط طبیعی‬ ‫از نظر کیفی و ّ‬ ‫کمی و در واقع اعتدال‬ ‫مزاج فراهم نمود‪.‬‬ ‫ه اید؟‬ ‫خصوصیات صفراوی مزاجها‬ ‫ویژگیهاى جسمی‪:‬‬ ‫سوء مزاج‬ ‫تمامی چهار گروه مزاجی‪ ،‬سالم هستند‬ ‫و هیچ یــک بــر دیـگــری بــرتــری نــدارنــد و‬ ‫صرفا از نظر مشخصات بدنی و روانی و‬ ‫اجتماعی متفاوت میباشند‪ .‬بیماری‬ ‫نیز زمانی رخ میدهد که عدم تناسب‬ ‫اخالط و تغییر کیفی یا ّ‬ ‫کمی در هر یک‬ ‫از انها صورت گیرد‪ .‬غلبه یا افزایش یک‬ ‫خلط را «سوء مزاج » میگویند و باید مورد‬ ‫درمان قرار گیرد‪.‬‬ ‫عوامل سالمت مزاج‬ ‫دو عامل بسیار مهم در داشتن اخالط‬ ‫طبیعی و سالم عبارت است از‪:‬‬ ‫‪ -1‬مصرف غذا و نوشیدنیهاى مناسب‬ ‫مزاج؛‬ ‫▪ الغــــرانــــدام‪ ،‬امـ ــا دارای مــفــاصــل و‬ ‫استخوانبندی درشت و برجسته؛‬ ‫ویژگیهای روانی و رفتاری‪:‬‬ ‫▪ عالقهمند به ادبیات و ریاضیات؛‬ ‫▪ ناارام و دودل؛‬ ‫▪ پوست گرم و خشک؛‬ ‫▪ زود عصبانی و زود ارام میشوند؛‬ ‫▪ پوست و سفیدى چشم کم یا زیاد به‬ ‫زردی میزند؛‬ ‫▪ مدیر و منظم؛‬ ‫▪ گرمایی هستند و در اکثر فصول خود‬ ‫را باد میزنند؛‬ ‫▪ دارای زبانی خشک و زبر و گاهی تلخ‬ ‫هستند؛‬ ‫▪ خشکی دهان و عطش؛‬ ‫کنترل والدین روی بچهها در دنیای فردا به مراتب از امروز کمتر‬ ‫خواهد شد و در عوض‪ ،‬کنترل رسانهها بیشتر‪ .‬در چنین شرایطی‪،‬‬ ‫وظیفه والدین برای واکسینه کردن فرزندانشان در برابر اسیبهای‬ ‫رسانهای چیست؟‬ ‫▪ سریعالعمل در کارها؛‬ ‫▪ معموال عجول؛‬ ‫▪ دوست داشتن پاییز و زمستان؛‬ ‫▪ دقیق و تیزبین در برخی ابعاد؛‬ ‫▪ مستعد خارش در اثر خوردن خوراکهای‬ ‫خیلی گرم هستند؛‬ ‫▪ نبض پر و قوی؛‬ ‫▪ پرحرف؛‬ ‫▪ میل جنسی باال و توان جنسی متغیر دارند؛‬ ‫▪ کمخواب؛‬ ‫▪ پرجنب و جوش و چاال ک؛‬ ‫▪ گاهی با اراده و گاهی سست هستند‪.‬‬ ‫‪ -2‬اجرای درست تدابیر خوردن و اشامیدن‬ ‫بــرای صــورت گرفتن بهتر عملیات‬ ‫هضم و جذب‪.‬‬ ‫▪ این افراد دیر مریض میشوند؛‬ ‫در این شماره با مزاج صفراوی و سبک‬ ‫زندگی مناسب با ان اشنا میشویم‪.‬‬ ‫▪ به خوردن ترشی و غذاهای سرد مثل‬ ‫خیار و کاهو میل زیادی دارند‪.‬‬ ‫ذکر این مطلب الزم است که لزومی‬ ‫ندارد تمامی عالئم ویژه یک مزاج در‬ ‫شما وجود داشته باشد‪ .‬همین که بیشتر‬ ‫عالئم یکی از چهار گروه مزاجی با شما‬ ‫تطابق داشته باشد‪ ،‬کافی است‪.‬‬ ‫▪ اولین ادرار صبحگاهی انها پررنگ و‬ ‫گاهی سوزان است؛‬ ‫ حتما همه شما شاهد مهمانیهایی که دیگر خبری‬ ‫‪‬‬ ‫از گفتوگوهای صمیمی در ان نیست و بچهها بهتنهایی‬ ‫با تبلت و گوشیهای موبایل خود در حال بازی هستند‪،‬‬ ‫بودهاید یا خانوادههایی را دیدهاید که شبها به جای‬ ‫گفتوگو با یکدیگر‪ ،‬هریک در گوشهای از خانه در فضای‬ ‫مجازی غــرق شــدهانــد و حتی با هم شــام نمیخورند‪.‬‬ ‫ارتباط کالمی و عاطفی انها بسیار کم شده است و دیگر‬ ‫از حال و احوال هم خبر ندارند‪ .‬حتما مادران و پدرانی را‬ ‫دیدهاید که از رسانهها برای «صدا خفه کن» یا باج دادن‬ ‫به فرزندانشان استفاده میکنند و چون فرصت و حوصله‬ ‫کافی برای وقتگذرانی با انها را ندارند‪ ،‬بچهها را در فضای‬ ‫مجازی و با رسانهها تنها میگذارند‪ .‬حتما کودکانی را در‬ ‫اطراف خود مشاهده کردهاید که وابستگی انها به رسانهها‬ ‫بیشتر از پدر و مادرشان و لذت رسانهها برای انان بیش از‬ ‫نوجوانان‬ ‫بازی با همساالنشان است‪ .‬حتما با کودکان و‬ ‫ِ‬ ‫ً‬ ‫عینکی و عصبی برخورد کردهاید‪ .‬قطعا والدین بسیاری را‬ ‫▪ عالقه به کارهای خشن مثل بوکس‬ ‫و کاراته؛‬ ‫▪ ایندهنگر و گاهی خیالباف و دقیق در‬ ‫تصمیمگیری؛‬ ‫‪41‬‬ ‫‪40‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫لفظ «اعتدال» در طب سنتی بدین معناست‬ ‫که به هر کس انچه سزاوار اوست‪ ،‬بدهند‪.‬‬ ‫طبع مادرزادی هر فرد برای خودش یک‬ ‫اعتدال محسوب میشود و حالت طبیعی‬ ‫دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر کسی مزاج گرم و تر‪ ،‬گرم‬ ‫و خشک‪ ،‬سرد و تر یا سرد و خشک دارد‪،‬‬ ‫به این معنی نیست که دچــار بیماری‬ ‫ناشی از دم‪ ،‬صفرا‪ ،‬بلغم یا سودا است‪ .‬در‬ ‫نتیجه‪ ،‬اعتدال از فردى به فرد دیگر فرق‬ ‫میکند و امری نسبی است و باید سبک‬ ‫زندگی و تغذیه فرد به گونهای باشد که به‬ ‫مزاج سرشتی خود سوق پیدا کند‪ .‬لذا‪ ،‬در‬ ‫فردی با گرمی بیشتر و در فرد دیگر با سردی‬ ‫بیشتر‪ ،‬مزاج معتدل میگردد‪.‬‬ ‫برا‬ ‫اماد‬ ‫ی دنیا‬ ‫میشناسید که از استفاده فراوان فرزندانشان از رسانههایی‬ ‫مثل بازیها‪ ،‬شبکههای اجتماعی‪ ،‬تلویزیون و فیلمها‬ ‫شکایت میکنند‪ ،‬توانایی مدیریت فرزندان خود را ندارند‬ ‫و از این بابت‪ ،‬بسیار ناراحت و پریشان هستند؛ زیرا به‬ ‫وضوح تاثیرات سوء‪ ،‬استفاده از این تکنولوژیها را در‬ ‫فرزندان خود مشاهده میکنند‪.‬‬ ‫به راستی چه باید کرد؟!‬ ‫ امروزه صنعت رسانه با تمام قدرت و با بهکارگیری‬ ‫‪‬‬ ‫فنون و فناوریهای روز‪ ،‬جذابیت زیادی را به وجود اورده و‬ ‫جای خود را در دل همه کودکان و حتی بزرگترها باز کرده‬ ‫است‪ .‬در دنیای جدید‪ ،‬دیگر رسانهها جزئی از زندگی ما‬ ‫نیستند؛ بلکه ما جزئی از انها شدهایم و همین جذابیت‬ ‫و فراگیری و البته‪ ،‬غفلت و ناا گاهی والدین باعث بروز‬ ‫چنین مشکالتی در جامعه شده است‪.‬‬ ‫فرزندان ما بیش از زمانی که با ما سپری میکنند یا در‬ ‫مدرسه مشغول اموزش و پرورش هستند‪ ،‬سرگرم رسانه و‬ ‫فضای مجازیاند و این موضوع نشان میدهد که عمال‬ ‫تربیت ‪-‬که بزرگترین وظیفه والدین است‪ -‬و شرعا و عرفا‬ ‫حق واگذاری ان به غیر را ندارند‪ ،‬از دست انها خارج شده‬ ‫است‪ .‬در واقع‪ ،‬ما بزرگترین و ارزشمندترین سرمایه زندگی‬ ‫خود را به دیگران سپردهایم‪.‬‬ ‫ فضای مجازی تغییرات زیادی در فرزندان ما به وجود‬ ‫‪‬‬ ‫اورده است که همه انها هم مورد انتقاد نیست‪ .‬باید بپذیریم‬ ‫که استفاده از رسانه در دنیای امروز‪ ،‬امری کامال عادی‬ ‫و حتی الزم است و نخریدن یا محروم کردن فرزندان در‬ ‫استفاده از ان‪ ،‬فقط پاک کردن صورت مسئله است و نه‬ ‫حل کردن ان‪ .‬در واقع‪ ،‬چگونگی استفاده از رسانههاست‬ ‫که تعیینکننده اثرات ان بر فرزندانمان میباشد‪ .‬پس این‬ ‫استفاده اسیبزا و غیر عادی از رسانههاست که باعث‬ ‫تغییرات مضر در تغذیه‪ ،‬تحصیل‪ ،‬اینده شغلی و از همه‬ ‫مهمتر‪ ،‬سالمت جسمی و روحی انها میشود‪ .‬برای مقابله‬ ‫با چنین ابزار قدرتمندی‪ ،‬خانوادهها باید به فکر تجهیز‬ ‫و قدرتمند کردن خود باشند؛ اما چگونه؟! والدین باید ‬ ‫چه نکاتی را بدانند و برای پیروزی در این جنگ به چه ‬ ‫سالح هایی مجهز شوند؟!‬ ‫راه حلهای کنترل و مقابله با اثار مخرب رسانه‬ ‫ باید توجه داشته باشیم که حرکت به سمت اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از مبتال شدن فرزندانمان به مشکالت مذکور بسیار‬ ‫‪‬‬ ‫اسانتر است تا اینکه پس از گرفتاری انها در دام رسانه به فکر چاره باشیم‪ .‬در ادامه به اختصار راه حلهایی برای کنترل و مقابله با‬ ‫اثار مخرب استفاده از رسانه ذکر میکنیم‪:‬‬ ‫‪ -1‬دو تکنیک طالیی‬ ‫دو تکنیک طالیی برای استفاده از رسانه‬ ‫عبارتاند از‪ :‬الف) استفاده مشروط ب)‬ ‫استفاده محدود‬ ‫الف) استفاده مشروط‬ ‫استفاده از رسانه بــرای فــرزنــدان‪ ،‬باید‬ ‫مشروط به انجام وظایف و تکالیف مهمتر‬ ‫انها باشد‪ .‬اعم از تکالیف تحصیلی‪،‬‬ ‫خانوادگی و‪ . ...‬بعضی اوقات استفاده از‬ ‫رسانه میتواند جایزه بچهها برای انجام‬ ‫درست و بهموقع سایر مسئولیتهایشان‬ ‫باشد‪ .‬البته این موضوع به معنای عادت‬ ‫دادن بچهها به دریافت جایزه‪ ،‬برای‬ ‫انجام کارهایی که جزء وظایف انهاست‪،‬‬ ‫نمیباشد؛ بلکه فقط در صورت انجام‬ ‫به موقع و درست بقیه وظایف‪ ،‬میتوانند‬ ‫سراغ رسانهها بروند‪.‬‬ ‫ب) استفاده محدود‬ ‫استفاده از این وسایل برای فرزندان باید‬ ‫محدود به ‪ 4‬چیز باشد‪ :‬زمــان‪ ،‬مکان‪،‬‬ ‫قیمت و قوانین‪.‬‬ ‫«مـحــدودیــت در زم ــان» بــه معنای این‬ ‫است که نباید از رسانهها استفاده فراوان‬ ‫کنند؛ مثال باید به انها بگوییم هفتهای ‪5‬‬ ‫ساعت مجاز به استفاده از بازی هستند‬ ‫و مدیریت زمان را نیز تا حد امکان به‬ ‫خود انها واگذار کنیم‪ .‬نباید وسایلی مثل‬ ‫لپتاپ‪ ،‬تبلت و موبایل را به صورت‬ ‫شخصی برای کودکان فراهم کنیم‪ ،‬بلکه‬ ‫مثال باید به انها بگوییم این تبلت من‬ ‫است و تو حق داری روزی ‪ 1‬ساعت با ان‬ ‫بازی کنی‪ .‬در این صورت‪ ،‬کنترل بچهها‬ ‫اسانتر خواهد بود‪ .‬حتما باید در خانه‪،‬‬ ‫ساعت «بدون فناوری» داشته باشیم و‬ ‫در ان زمان به مطالعه یا انجام کارهای‬ ‫دیگر بپردازیم‪.‬‬ ‫«محدودیت در مکان» به این معنا است‬ ‫که در هر مکانی حق استفاده از رسانه را‬ ‫ندارند‪ .‬بهتر است بچهها در فضایی غیر‬ ‫از اتاق خصوصیشان اجازه استفاده از‬ ‫ان را داشته باشند‪ .‬به عالوه‪ ،‬انها باید‬ ‫بیاموزند که در مهمانیها مجاز به استفاده‬ ‫از رسانه نیستند و باید ارتباطات واقعی‬ ‫را تجربه کنند‪.‬‬ ‫«محدودیت در قیمت» به این معنا که‬ ‫بچهها باید متوجه باشند که استفاده‬ ‫از رســانــههــا هزینهبر اســت؛ مثال بــرای‬ ‫مدیریت و کنترل هزینهها بهتر است‬ ‫از «سیم کارتهای» اعتباری به جای‬ ‫سیم کارتهای دائمی استفاده کنند یا‬ ‫هزینه محدودی به صورت ماهانه برای‬ ‫استفاده از بازیها و دیدن فیلمها برای‬ ‫انها در نظر گرفته شود‪.‬‬ ‫«محدودیت در قوانین» هم یعنی بچهها‬ ‫باید با قوانین و قواعد اشنا شوند و به‬ ‫رعایت انها ملزم گردند‪ .‬این قوانین میتواند‬ ‫خانوادگی‪ ،‬مذهبی‪ ،‬ملی و‪ ...‬باشند‪.‬‬ ‫مثال در استفاده از بازیها‪ ،‬فیلمها و نرم‬ ‫افزارها باید به درجه سنی انها توجه شود‪.‬‬ ‫ع ݠݠݠی‬ ‫ݠݠی � �ی‬ ‫‪ -2‬نشاط در خانواده‬ ‫هرچه روابط کالمی و عمق روابط عاطفی در‬ ‫خانوادهها بیشتر باشد‪ ،‬خانواده با نشاطتر‬ ‫است و بچهها کمتر به سمت استفاده‬ ‫افراطی از رسانهها گرایش مییابند‪ .‬روزانه‬ ‫چقدر با کودکان و نوجوانان و جوانانمان‬ ‫صحبت میکنیم؟ چقدر از دغدغهها و‬ ‫مسائلشان ا گاهی داریم؟ چقدر فضای‬ ‫خانواده ما گرم و صمیمی است؟ باید‬ ‫بپذیریم که اگر توجه‪ ،‬محبت و تاییدی‬ ‫که فرزندانمان از ما در محیط خانواده‬ ‫دریافت میکنند‪ ،‬کافی باشد‪ ،‬کمتر به‬ ‫سراغ رسانهها میروند و تایید و الیک‬ ‫شدن از طرف دیگران برایشان اهمیت‬ ‫کمتری خواهد شد‪.‬‬ ‫رســانــههــا بــه ویــژه بــازیهــا بــه عاطفه و‬ ‫محبت‪ ،‬خلع سالح هستند و نمیتوانند‬ ‫مخاطبان خود را از این نظر تامین کنند‪.‬‬ ‫پس این میتواند قویترین سالح والدین‬ ‫برای جذب فرزندان به خود و تربیت و‬ ‫کنترل انها باشد‪ .‬باید در خانوادههایمان‬ ‫پروژههای مشترک داشته باشیم؛ مثال‬ ‫پدر و پسری بیرون برویم و ورزش کنیم‬ ‫یا مادر و دختری به خرید برویم یا غذا و‬ ‫کیک درست کنیم‪ .‬خانوادگی به گردش‬ ‫در طبیعت برویم و باور داشته باشیم که‬ ‫بچهها از انجام این پروژههای مشترک‬ ‫لذت میبرند و البته‪ ،‬مهارتهای الزم‬ ‫برای زندگی اینده را نیز فرا میگیرند‪.‬‬ ‫‪44‬‬ ‫ص‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫بیشترین و مهمترین خلط بدن‪ ،‬دم و بعد‬ ‫بلغم میباشد و از نظر حجم و میزان سودا و‬ ‫صفرا کمتر از بقیه هستند‪ .‬از واکنش متقابل‬ ‫و تاثیر اخالط بر هم‪ ،‬کیفیتی همگون حاصل‬ ‫میگردد که «مزاج» نامیده میشود‪ .‬حکمای‬ ‫طب سنتی معتقدند که همه اجسام و‬ ‫پدیدهها در هستی مثل بدن و اعضای‬ ‫انسان‪ ،‬فصلها‪ ،‬رنگها و اقلیم و‪ ...‬داراى‬ ‫مزاج میباشند و مزاجها بینهایتاند و مانند‬ ‫اثر انگشت‪ ،‬مزاج هیچ فردی مشابه دیگری‬ ‫نیست؛ ولی برای یادگیری اولیه و سهولت‬ ‫انجام دستورالعملها‪ ،‬در یک طبقهبندی‬ ‫ساده‪ ،‬افراد سالم را به چهار گروه مزاجی‬ ‫شامل‪ :‬دموی‪ ،‬صفراوی‪ ،‬بلغمی و سوداوی‬ ‫تقسیم میکنند‪.‬‬ ‫‪ ‬مهربونم! اراستگیت تو خونه و نجابتت بیرون خونه‪،‬‬ ‫حس وفاداری به زندگیمون رو توی وجودم قوت میبخشه‬ ‫و شادم میکنه‪.‬‬ ‫علمݡی‬ ‫ی فردا‬ ‫خلط صفرا از ساعت ‪ 12‬ظهر تا ‪ 6‬عصر بیشتر در بدن ساخته میشود و از تمام اخالط‬ ‫سبکتر است‪ .‬صفرا معادل ماده زرد رنگ خون است که مزاج گرم و خشک دارد‪،‬‬ ‫رقیقکننده است و به هضم مواد غذایی و چربیها کمک میکند و نیز موجب رسیدن‬ ‫خون و مواد غذایی به عروق ریز در دورترین قسمتهای بدن میشود‪ .‬همچنین‪ ،‬صفرا‬ ‫ّ‬ ‫باعث افزایش حرکت روده‪ ،‬تیزی و حدت ذهن و کارکرد مغزی میگردد‪ .‬کلسترول‬ ‫مشهور‪ ،‬نوعی از خلط صفراست‪.‬‬ ‫‪30‬‬ ‫زیر سقف دودی‬ ‫علمݡی‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫ارکان چهارگانه‬ ‫از دیدگاه طب سنتی و اسالمی‪ ،‬اجزای‬ ‫اولیه جهان خلقت و بدن انسان از چهار‬ ‫ماده اصلی به نام «رکن» تشکیل شده‬ ‫است که هر یک دارای کیفیت خاص‬ ‫خود از نظر رطوبت و حــرارت هستند‪.‬‬ ‫این ارکان عبارتاند از‪:‬‬ ‫‪ ‬عزیزم! وقتی با رفتارم تو رو میرنجونم‪ ،‬با سکوت سنگین یا‬ ‫تکرار خاطرات تلخ‪ ،‬فرصت فهم اشتباهم رو از من نمیگیری‬ ‫و به من یاد میدی که مهمترین مسئله‪ ،‬ارامش زندگیه‪.‬‬ ‫‪ ‬چه خــوب یــادم دادی محبت‪ ،‬محبت میاره؛ وقتی‬ ‫کوچکترین محبتم را با زیباترین احساس پاسخ دادی‪.‬‬ ‫‪28‬‬ ‫سالمت‬ ‫‪45‬‬ ‫‪44‬‬ ‫‪40‬‬ ‫‪47‬‬ ‫برای فردای دنیا اماده اید؟‬ ‫صفراوی ها‬ ‫سالمت‬ ‫کم و ی ر ضی و ع ی‬ ‫تڡص ݣ ݣه ݣ ݤݣد ݣ ݣدلاݤ ݣ ݣدݤگ ݣ ݣݤݤا ن ݦ ݦن ݤݤݤݤں ݦ ن ݦ ݦ ݦݤݨ ݦ ݨ ݦ ݨݦ‬ ‫ن‬ ‫سالمت‬ ‫مذهبی‬ ‫ݩت ݦ‬ ‫ݠح ݣاݤ ݣ ݣدوݤ ݫ ݭݫ ݠݠݠݔ ݤݤ‬ ‫ىݩش م�ݓدمدوݤݤ !‬ ‫ٮ ݫک� ݣݫ ݬݔ ݣ ݣݬݓ ݣ ݓ‬ ‫�ݬ ݣ ݣ ݣ ݤ ݣ ݤ ݣ ݣ ݤ‬ ‫ٮݣ ݣ�و ݫ� ݫ ݭݔ ݣ ݣ ݣ ݬ ݣݫ ݣݫ ݬ ݣݫ‬ ‫ݓٮای‬ ‫‪ )1‬وراثت‪ :‬افراد زیادی هستند که علیرقم‬ ‫انواع مراقبتها‪ ،‬دچار ریزش مو میشوند‪.‬‬ ‫در این نوع‪ ،‬ریزش مو در خانمها بیشتر‬ ‫از تراکم مو کاسته میشود‪ .‬اگرچه وراثت‬ ‫بسیار مهم است‪ ،‬با رعایت بهداشت موها‬ ‫و استفاده از مواد غذایی سالم قطعا روند‬ ‫ریزش مو را میتوان کاهش داد‪.‬‬ ‫‪ )2‬کمکاری تیرویید‪ -‬کمخونی‪ :‬در این‬ ‫نوع‪ ،‬ریزش موها از ناحیه گیجگاه روند‬ ‫کاهشی پیدا میکند‪ .‬با ازمایش خون ساده‬ ‫میتوان خیلی راحت پی به این مسایل‬ ‫برد و با مصرف داروهای تجویزی پزشک‬ ‫موهای خود را به حالت طبیعی برگرداند‪.‬‬ ‫‪ )3‬یبوست‪ :‬داشتن یبوستهای دائمی‬ ‫سبب میشود که خون رسانی به مغز‬ ‫مختل شود و همین امر‪ ،‬سبب ریزش مو‬ ‫خواهد شد‪ .‬بهترین راه حل‪ ،‬رفع یبوست‬ ‫است که عموما فرد با استفاده از مایعات‬ ‫و ملینها میتواند ریزش موی خود را به‬ ‫صفر برساند‪.‬‬ ‫‪ )4‬استفاده از مواد غذایی نامناسب‪ :‬مثل‬ ‫غذاهای صنعتی‪ ،‬تنقالت مصنوعی‪،‬‬ ‫روغنهای غیر طبیعی و‪..‬‬ ‫‪ )4‬شامپو زدن و برس زدن بیش از اندازه موها‪ :‬شامپو‬ ‫زدن بیش از اندازه یا برس کشیدن بیش از اندازه باعث‬ ‫اسیب دیدن موها میشود‪ .‬بهخصوص اگر این کارها‬ ‫را با وسواس و به صورت محکم انجام دهیم‪ ،‬موها‬ ‫بیشتر اسیب میبینند‪ .‬در این افراد‪ ،‬موها نازک‪ ،‬تیره‬ ‫و شکننده هستند‪ .‬بهتر است موهای خیس را شانه‬ ‫نکنید‪ .‬حوله را روی موها نکشید و ان را به دور سر‬ ‫خود بپیچید تا موها به ارامی خشک شوند‪.‬‬ ‫نکنید؛‬ ‫‪ )2‬اگر جنس موهایتان خیلی خشک است‪ ،‬‬ ‫دو ساعت قبل از حمام موها را با روغن ‬ ‫نارگیل یا زیتون کامال چرب کنید و کف سر ‬ ‫را نیز ماساژ دهید‪ ،‬سپس به حمام بروید؛‬ ‫‪ )3‬از امام کاظم؟ع؟ روایت شده است ‬ ‫که شستشوی سر با ختمی در روز جمعه ‬ ‫باعث بهتر شدن موها می شود؛‬ ‫‪ )4‬از پیامبر اکرم؟ص؟ روایت شده است که ‬ ‫هر روز موهای خود را شانه بزنید که باعث ‬ ‫می شود بلغم سر از بین برود؛‬ ‫‪ )5‬برای رشد موها و ابروها‪ ،‬استفاده از ‬ ‫سرمه در روایــات بسیاری توصیه شده ‬ ‫است‪ .‬ماساژدادن ابروها با روغن بادام ‬ ‫شیرین و همچنین‪ ،‬شانه زدن ان در طول ‬ ‫روز باعث رویش مجدد ابرو می گردد‪.‬‬ ‫رفع ریزش مو و رویش مجدد ان به صبر و‬ ‫حوصله نیاز دارد و قطعا با یک روز و دو‬ ‫روز از بین نمیرود‪ .‬پس حوصله کنید‪...‬‬ ‫رمضان ماه مناجات است‪ .‬اصال انگار این سی روز را خلوت کردهاند برای حرف زدن با خدا‪ ،‬عاشقی با خدا‪ ،‬دلدادگی با خدا… سحرهای‬ ‫بهاری اش جان می دهد برای دردودلهایی که وسط شلوغیهای زندگی دنیا فراموششان کرده بودیم‪ ،‬تشکرهایی که مدام گفتنشان را به‬ ‫تاخیر میانداختیم‪ ،‬اصال خدا رمضان را گذاشته برای همه حرفهای نگفتهای که یک سال روی هم جمع شدهاند‪ .‬و کجا بهتر از دعاهایی‬ ‫که بهترین بندههای خدا یادمان دادهاند‪ ،‬همه این حرفهای روی هم جمع شده را میتوان پیدا کرد؟‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪52‬‬ ‫‪ )3‬کلیپس‪ ،‬کش مو و سنجاق مو‪ :‬اگر از این وسایل به‬ ‫صورت سفت و محکم برای نگهداشتن موها استفاده‬ ‫شوند‪ ،‬اسیب میبیند‪ .‬اگــر سنجاق مو انتخاب‬ ‫میکنید‪ ،‬بهتر است انواعی که نرمتر باشد و نوک انها‬ ‫تیز نباشد‪ ،‬انتخاب کنید‪ .‬کلیپس مو نیز باید یک‬ ‫بالشتک از جنس الستیک در تماس با موها داشته‬ ‫باشد‪ .‬بهتر است از این وسایل به صورت سفت و‬ ‫محکم برای بستن موها استفاده نگردد‪.‬‬ ‫‪ )1‬در استحمام از اب بسیار داغ استفاده ‬ ‫‪52‬‬ ‫‪54‬‬ ‫خوشگ ی پالس‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬غزاله صباغیان طوسی‬ ‫ترکیب جادویی برای‬ ‫رویش مجدد مو!‬ ‫‪53‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪ )5‬استرسهای شدید‪ ،‬اختالل هورمونی‪،‬‬ ‫داروهای رقیقکننده خون‪ ،‬قرصهای ضد‬ ‫بارداری‪ ،‬مصرف بیش از اندازه ویتامین‬ ‫‪ A‬یا کمبود ویتامینها میتواند باعث‬ ‫ریزش مو باشد‪.‬‬ ‫‪ )2‬سشوار‪ ،‬اتوی مو و وسایل مشابه‪ :‬استفاده مکرر از‬ ‫سشوار و اتوی مو باعث ریزش مو میگردد‪ .‬گرمای‬ ‫ناشی از سشوار و اتــوی مــو‪ ،‬اب درون ساقه مو را‬ ‫تخلیه میکند و موها را مستعد شکستن و اسیب‬ ‫دیدن مینماید‪ .‬اگر اجازه بدهیم که موها در معرض‬ ‫هوا خشک شود و سپس انها را مدل دهیم و ارایش‬ ‫کنیم‪ ،‬این ریسک کاهش مییابد‪ .‬از اتوی مو نیز باید‬ ‫بسیار کم استفاده کرد‪.‬‬ ‫توصیههایی برای‬ ‫کاهش ریزش مو‬ ‫پس تا اینجا متوجه شدیم که نمیتوانیم‬ ‫نسخه واحد برای ریزش مو داشته باشیم و‬ ‫هرکس با دالیل مختلف دچار این معضل‬ ‫میشود؛ اما باتوجه به اموزههای طب‬ ‫اسالمی و سنتی‪ ،‬رعایت برخی مسائل‪،‬‬ ‫باعث کاهش بروز ریزش مو میگردد‪:‬‬ ‫‪ ‬گرداورنده‪ :‬فاطمه عبیدی (با مشورت سرکار خانم طباطبایی‪ ،‬کارشناس طب سنتی)‬ ‫همه ما قطعا با یکی از این تبلیغات وسوسهکننده در سایتها‪ ،‬کانالهای تلگرام‬ ‫و‪ ...‬روبهرو شدهایم‪ .‬شاید هم با همه اما و اگرهای در ذهنمان از این محصوالت‬ ‫خریداری و استفاده کرده باشیم؛ اما چه اندازه نتیجه گرفتهایم؟ ایا برای رویش‬ ‫مجدد مو و جلوگیری از ریزش ان‪ ،‬برای همه افراد میتوان یک نسخه پیچید؟ ما‬ ‫در این نوشته سعی کردهایم با مشورت و گرداوری مطالب معتبر برای جلوگیری از‬ ‫ریزش موهایتان و رویش مجدد انها همراه شویم‪ .‬خیلی از ما بر این باور هستیم‬ ‫که فقط عوامل بیرونی مثل استفاده از رنگ موهای مصنوعی باعث ریزش مو‬ ‫میشود؛ اما اینطور نیست‪ .‬برای روشن شدن دالیل ریزش مو‪ ،‬انها را به دو دسته‬ ‫بیرونی و درونی تقسیم میکنیم‪:‬‬ ‫عوامل درونی‬ ‫عوامل بیرونی‬ ‫‪ )1‬مواد ارایشی موها‪ :‬استفاده مکرر از مواد دکلره و مواد‬ ‫فر دائمی منجر به ریزش مو می شود‪ .‬استفاده بیش‬ ‫از انــدازه و نامناسب از رنگ مو‪ ،‬ژل و اسپریهای‬ ‫نگهدارنده مو باعث شکستن و ریختن موها میشوند‪.‬‬ ‫نتایج این پژوهش به دیالوگهای بیروح‬ ‫و مقالهگونهای از ز بــان شخصیتها‬ ‫خصوصا دکتر روانپزشک‪ -‬بدل شده‬‫و مجال دراماتیزه شدن در بستر روایت‬ ‫است‪.‬‬ ‫حرفهایی هست که پشت پرده سکوت پنهانش کردهام؛‬ ‫اما در این حال خوش به خاطر وجود مهربانت با جمالتی‬ ‫شیرین تقدیمت میکنم‪:‬‬ ‫‪29‬‬ ‫سالمت‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪ ‬نازنینم! صاحب قلبم میشی وقتی در حضور بچهها و‬ ‫خانوادهات از من تعریف میکنی و عیبهام رو میپوشونی‪.‬‬ ‫ارتباطات خانوادگی‪ ،‬اجتماعی و کاری‬ ‫شیرین و بهرام به گونهای ترسیم نشده‬ ‫است که بیننده را قانع کند این دو ناچار‬ ‫از ادامــه ظاهری زندگی خــود هستند‪.‬‬ ‫انها با اطرافیانشان اعم از خویشاوندان‬ ‫و دوستان‪ ،‬رابطه خاصی ندارند و حتی‬ ‫رابطهشان با پدر و مادر شیرین به قدری‬ ‫سرد و غریبانه است که عمال نمیتواند‬ ‫مانع قانع کنندهای بــرای وقــوع طالق‬ ‫حقیقی به حساب اید‪ .‬بنابراین‪ ،‬اصرار به‬ ‫ادامه یافتن این زندگی بهبنبسترسیده‪،‬‬ ‫در نظر مخاطب فیلم‪ ،‬غیر منطقی به‬ ‫نظر میرسد‪ .‬بهرام خود را ملزم میداند‬ ‫روز را در هر جا و با هر شرایطی بگذراند‬ ‫و شبها بــرای خــواب حتما بــه خانه‬ ‫برگردد؛ اما در هیچ جای فیلم چرایی‬ ‫این الزام مشخص نمیشود‪ .‬در نتیجه‪،‬‬ ‫شرط اول وقوع طالق عاطفی در فیلم به‬ ‫درستی دراماتیزه نشده و برای مخاطب‬ ‫محل سوال جدی است که چرا روابطی‬ ‫که به این حد از بحران و جدایی رسیده‬ ‫است‪ ،‬خاتمه نمییابد؟‬ ‫‪29‬‬ ‫پشت پرده سکوت‬ ‫‪ ‬اینکه زمان گرفتاریهام با سرزنش و طعنه‪ ،‬من رو از‬ ‫خــودت دور نمیکنی و مثل یک مشاور دلسوز کنارمی‪،‬‬ ‫وجودت رو برام امنترین پناه دنیا میکنه‪.‬‬ ‫او هیچ رابطه خویشاوندی و دوستانه یا‬ ‫سرگرمی خاصی ندارد و تمام دلمشغولیاش‬ ‫ارمان است‪ .‬او با وجود این که میداند‬ ‫پسر جوانش سالهاست از او فاصله‬ ‫عاطفی گرفته است و قبولش ندارد‪ ،‬او را‬ ‫تحقیر میکند و به نگرانیهایش بیتفاوت‬ ‫است‪ ،‬باز هم به رویه خود ادامه میدهد‪.‬‬ ‫مثال او هر روز مقابل درب خانه در کنار‬ ‫تلفن نشسته تا ببیند ارمان کی به خانه‬ ‫برمیگردد و اگر بازگشت او به تاخیر بیفتد‪،‬‬ ‫مدام با او تماس میگیرد‪ .‬با اینکه هربار‬ ‫با پرخاش ارمان به خاطر این رفتار مواجه‬ ‫میشود‪ ،‬باز کار خود را تکرار میکند‪.‬‬ ‫ایا چنین زنی دارای سالمت عقالنی و‬ ‫احساسی است؟ ایا اصرار به ادامه زندگی‬ ‫با این زن ولو در ظاهر‪ ،‬عاقالنه و منطقی به‬ ‫نظر میرسد؟ این در حالی است که زن‬ ‫مبتال به طالق عاطفی به عنوان موجودی‬ ‫احساساتی‪ ،‬وقتی سالها خود را ناچار به‬ ‫تحمل چنین شرایط نامساعدی ببیند‪،‬‬ ‫حتما دنبال یافتن جایگزینهایی برای‬ ‫پر کردن خالهای عاطفی خود خواهد‬ ‫بود‪ .‬در غیر این صورت‪ ،‬یا به افسردگی‬ ‫شدید و اسیب روحی مبتال میشود یا‬ ‫واقعا طالق میگیرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬فیلم در‬ ‫این بخش نیز ناقص عمل کرده و نتوانسته‬ ‫است تصویر دقیقی از یک خانواده درگیر‬ ‫طالق عاطفی نشان دهد‪.‬‬ ‫درخشنده‪ ،‬در مقام نویسنده و کارگردان‬ ‫این اثر کوشیده است نتایج پژوهشهایش‬ ‫در زمینه دالیل وقوع طالق عاطفی را‬ ‫به فیلم تبدیل کند و راه حلهایی نیز‬ ‫ارائه دهد؛ اما متاسفانه موفق نشده‬ ‫اســت و ایــن فیلم‪ ،‬حــاوی هیچ راه‬ ‫حل عملی و جدی در جلوگیری از‬ ‫وقوع این بحرانهای عاطفی در روابط‬ ‫خانوادگی نیست‪.‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪ ‬مصاحبه و تنظیم‪ :‬سارا طوسیان‬ ‫میم مثل مائده‪ ،‬میم مثل مقاومت‬ ‫شیرین و بـهــرام کــه ســالهــا از زندگی‬ ‫مشترکشان مــیگــذرد‪ ،‬در میانسالی‬ ‫درگیر بحرانهای شدید عاطفی شدهاند‪.‬‬ ‫منشا اصلی این بحران‪ ،‬عالقه و توجه‬ ‫وسواسگونه شیرین به ارمــان از زمان‬ ‫تولد تا کنون ‪-‬کــه بیست و چند سال‬ ‫دارد‪ -‬اســت‪ .‬عــالقــهای کــه میان او و‬ ‫همسرش‪ ،‬بهرام‪ ،‬فاصله انداخته و ارمان‬ ‫را هم از شیرین و همه دلنگرانیهایش‬ ‫بیزار کرده است‪ .‬بهرام بیرون از خانه با‬ ‫دختری به نام رعنا رابطه دارد‪ .‬رابطهای‬ ‫که مشخص نیست شرعی باشد یا نه؟!‬ ‫ارمان نیز کمتر در خانه میماند و خود‬ ‫را به بهانههای مختلف‪ ،‬بیرون از خانه‬ ‫مشغول میکند‪ .‬در این زندگی‪ ،‬شیرین‬ ‫به موجودی تنها تبدیل شده است که‬ ‫هیچکس در خانه او را قبول ندارد و مدام‬ ‫از سوی همسر و فرزندش مورد نکوهش و‬ ‫تحقیر قرار میگیرد‪ .‬او که زندگی مشترکش‬ ‫را بهفنارفته میبیند‪ ،‬به دلیل اصرارهای‬ ‫ارمان میکوشد جبران مافات کند و این‬ ‫وضعیت اشفته را سروسامان دهد‪.‬‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫ݠݠݑ ݦ ݦ‬ ‫ٮݤݤ‬ ‫سک ݣ ݣه ݤوݤݤݣ ݣ ݤݤݤ‬ ‫ٮ ݠݠݠݕ ݣݤݢݤٮ ݣݢ ݣ ݣ ݣدݤ‬ ‫ݫٮ ݬ ݫݒݬݠݕ ݦس ݑ ݦ ݨ ݦ ݦ ݦ ݣ ݣݭݫ ݣݭݫ‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫راستش‪ ،‬از وقتی موضوع مصاحبه با مدیر «پوشاک اسالمی مائده»‬ ‫مطرح شد‪ ،‬یک نکته به نظرم خیلی جلب توجه میکرد‪ :‬چطور‬ ‫خانمی با سابقه حوزوی و فعالیتهای چشمگیر فرهنگی‪ ،‬پا‬ ‫به عرصه اقتصادی گذاشته و در زمینه پوشاک کودکان فعالیت‬ ‫میکند؟ اصال چرا باید چهرههای حوزه به چنین عرصهای ورود‬ ‫کنند؟!!‬ ‫‪ ‬ساعت حدود ‪ 10‬و ربع است و من مقابل ساختمانی‬ ‫‪ 3‬طبقه که کنج بنبستی دنج جاخوش کرده‪ ،‬ایستادهام‪.‬‬ ‫انتظار دیدن چنین جایی را نداشتم؛ در ذهنم فروشگاهی‬ ‫شیک در حاشیه یک خیابان اصلی و پررفتوامد شهر‬ ‫نقش بسته بود! این اولین مواجهه من برای شروع مصاحبه‬ ‫بود و همین غافلگیری اولیه‪ ،‬خبر از گفتگویی متفاوت و‬ ‫گروهی خاص داشت‪.‬‬ ‫در همین فکرها بودم که خانم سیبویه از راه رسیدند و با‬ ‫هم وارد تولیدی شدیم‪ .‬تولیدی که چه عرض کنم‪ ،‬یک‬ ‫خانه باصفای طلبگی که از همان لحظه ورود‪ ،‬حیاط زیبا‬ ‫و نمای ارام ساختمان‪ ،‬ادم را به سالهای دور و خاطرات‬ ‫خوش کودکی میبرد‪ .‬دوست داشتم روی تاب‪ ،‬گوشه‬ ‫حیاط بنشینم و ساعتها در کودکیم غوطهور شوم و از‬ ‫این ارامش لذت ببرم‪ .‬با خودم فکر کردم خانم سیبویه‬ ‫به جای کارگاه و محل کار خود‪ ،‬در منزلشان با من قرار‬ ‫گذاشتهاند؛ اما همین که از پلهها پایین رفتم و چشمم به‬ ‫چرخها و لباسها خورد‪ ،‬خیالم راحت شد‪ .‬البته‪ ،‬بیراه‬ ‫هم احساس نکرده بودم؛ چون خانواده برای راحتی کار‬ ‫و کاهش هزینهها‪ ،‬بخشی از خانه پدریشان را به تولید‬ ‫پوشاک اختصاص داده بودند‪.‬‬ ‫باید توجه داشت که طالق عاطفی‪،‬‬ ‫زمانی رخ میدهد که زوجین به مرحله‬ ‫جدایی رسیدهاند؛ اما جبر جامعه‪،‬‬ ‫نگرانی از ابرو و محذوریتهایی از‬ ‫این دست‪ ،‬مانع از جدایی رسمی‬ ‫انها میگردد و ایشان را مجبور به ادامه‬ ‫ظاهری زندگی مشترک میکند‪ .‬در این‬ ‫فیلم‪ ،‬هیچ عامل بیرونی که مانع از‬ ‫وقوع طالق حقیقی باشد‪ ،‬به تصویر‬ ‫کشیده نمیشود‪.‬‬ ‫ابتدا کارهایی برای نمونه در سایت قرار میگیرند که با‬ ‫استقبال زیاد به فروش میرسند‪ .‬حاال باید جدیتر فکر‬ ‫کند و تصمیم بزرگی بگیرد؛ تصمیمی که مسیر جدیدی‬ ‫در زندگی مذهبی‪ ،‬علمی و فرهنگیاش به وجود میاورد‪.‬‬ ‫مشورت میکند و استخاره‪ ،‬که خوب میاید‪ ،‬دیگر تردید‬ ‫به دلش راه نمیدهد و یا علیگویان شروع میکند‪.‬‬ ‫با پایان زمستان‪ ،‬حس بافتنی هم تمام میشود و دخترها‬ ‫باید دنبال بهانه جدیدی برای دورهم بودنها بگردند و چه‬ ‫بهانهای بهتر از خیاطی‪ .‬در این هنر هم دستی بر اتش دارد؛‬ ‫از نوجوانی کنار مادرش اموزش دیده و اولین کارهایش را‬ ‫در همان دوران کلید زده و حاال این دورهمیهای ساده‪،‬‬ ‫فرصت دو ب ــارهای بــرای محک زدن خــودش اســت‪ .‬کار‬ ‫که جلو میرود‪ ،‬کمکم ایدههای خیاطی رونق میگیرد‪،‬‬ ‫تا جایی که حاضرین را به تحسین وا مــیدارد‪ .‬یکی از‬ ‫همان روزهــای بهاری که گرم امــوزش و خیاطی بودند‪،‬‬ ‫اولین بار پیشنهاد تولید پوشاک مطرح میشود؛ اما او که‬ ‫هیچوقت دغدغه کار اقتصادی نداشته و دلش در گرو‬ ‫کارهای فرهنگی است‪ ،‬بیتفاوت از کنارش میگذرد؛‬ ‫ محمد ان لحظه بــه روی خــودش‬ ‫‪‬‬ ‫نیاورد و بازهم خندید؛ ولی بعد از ‪ 3‬سال‬ ‫زندگی‪ ،‬در فکر فرو رفتنش را میشناسم‪.‬‬ ‫نشانیاش هم این بود که رفت نشست‬ ‫پای کامپیوتر و دیدم دارد عکسهای اقای‬ ‫حائری شیرازی و امام را سرچ میکند‪.‬‬ ‫چشمش روی عکس امام با سینی چای‬ ‫دستشان‪ ،‬مانده بود‪...‬‬ ‫خانواده‬ ‫اجتماعݡی‬ ‫در فاصلهای که مسئول پوشاک برسد‪ ،‬باز ذهنم مشغول‬ ‫سواالت شد و با خودم مرور میکردم که روال مصاحبه را‬ ‫چگونه پیش ببرم و چه سواالتی بپرسم‪ .‬راستش‪ ،‬از وقتی‬ ‫موضوع مصاحبه با مدیر «پوشاک اسالمی مائده» مطرح‬ ‫شد‪ ،‬یک نکته به نظرم خیلی جلب توجه میکرد‪ :‬چطور‬ ‫خانمی با سابقه حوزوی و فعالیتهای چشمگیر فرهنگی‪،‬‬ ‫پا به عرصه اقتصادی گذاشته و در زمینه پوشاک کودکان‬ ‫فعالیت میکند؟ اصال چرا باید چهرههای حوزه به چنین‬ ‫عرصهای ورود کنند؟!!‬ ‫ همسرم هنوز وسط قهقههی بعد از‬ ‫‪‬‬ ‫گفتن جملهاش بود که من اخمهایم را باز‬ ‫کردم و به خودم گفتم‪« :‬فرصت طالیی تالفی‬ ‫رسیده است‪ ».‬با چشمهای باریکشده‬ ‫گفتم‪« :‬عزیزم شما فکر میکنی هرکسی که‬ ‫به سوریه برود‪ ،‬شهید میشود؟ واقعا بعد‬ ‫از دیدن اینهمه عکس از امام و شهدا‬ ‫و علما در حال چایی ریختن و سبزی‬ ‫پاک کردن و کمک به همسرهایشان‪ ،‬من‬ ‫که فکر میکنم حتی اگر به خط مقدم هم‬ ‫بروی و هر ثانیه هزار هزار تیر پرتاب شود‪،‬‬ ‫حتی شما یک نفر هم که شده‪ ،‬سالم و‬ ‫سرحال برمیگردی‪».‬‬ ‫ این حرفش ناگهان من را به خاطره‬ ‫‪‬‬ ‫چند سال قبلم برد‪ .‬روزی که با دوستان‬ ‫دانشگاه بــرای اولین سالگرد شهید‬ ‫تهرانیمقدم به منزل ایشان رفته بودیم‪.‬‬ ‫همسر ایشان مراسم هفتگی دعا و روضه‬ ‫در منزل خود برگزار میکرد‪ .‬ما هم با واسطه‬ ‫عمویم‪ ،‬مهمان این مراسم شدیم‪ .‬حال‬ ‫و هوای مراسم خصوصا با چند عکس‬ ‫شهید بسیار معنوی و خاص بود‪ .‬من‬ ‫دقیقا کنار عکس شهید نشسته بودم‪.‬‬ ‫انقدر معذب و متاثر بودم که احساس‬ ‫میکردم خود شهید کنارم نشستهاند‪.‬‬ ‫بعد از مراسم و رفتن مهمانها‪ ،‬ما با‬ ‫همسر شهید مشغول گفتوگو شدیم‪.‬‬ ‫از روزهای اولیه اشناییشان و جلسه‬ ‫خواستگاری و خــاطــرات دوره عقد‬ ‫ یکی دو ماه گذشت‪ .‬تابستان همسرم‬ ‫‪‬‬ ‫میخواست برای ماموریت به سوریه برود‪.‬‬ ‫من خیلی غرغر کردم‪ .‬از همان چند ماه‬ ‫قبل که به من اطالع داده بود‪ ،‬شرط کرده‬ ‫بودم که یا ماموریت را قبول نکن یا من هم‬ ‫میایم؛ ولی همانطور که انتظار داشتم‪،‬‬ ‫وقتی تاریخ موعود رسید‪ ،‬خبری از بلیط‬ ‫من نبود‪ .‬دو سه روز مانده بهروز حرکت‪،‬‬ ‫نقد فیلم با نگاه به‬ ‫پدیده طالق عاطفی‬ ‫‪ ‬گفتگو را با معرفی اولیه شروع کردیم‪:‬‬ ‫‪ 40‬ساله است و بزرگشده یک خانواده مذهبی‪ 23 .‬سال‬ ‫است که ازدواج کرده و سطح ‪ 2‬تحصیالت حوزوی دارد‪.‬‬ ‫با وجود یک فرزند به قم مهاجرت کردند‪ 14 .‬سال زندگی‬ ‫در شهری دور از خانواده‪ ،‬حسابی پختهاش کرده؛ اما او با‬ ‫انرژیتر از ان است که غربت را بهانه کند و بیکار بنشیند‪.‬‬ ‫حضور در شهری مثل قم‪ ،‬فرصت خوبی است تا به حفظ‬ ‫قران و تدریس در این زمینه بپردازد‪ .‬حاال دوباره به مشهد‬ ‫امدهاند‪ .‬بازگشت به مشهد‪ ،‬عالوه بر فعالیتهای قرانی‬ ‫و تدریس در حوزه‪ ،‬فرصت مناسبی برای ارتباط با اقوام‬ ‫است و شبهای بلند زمستان‪ ،‬بهترین بهانه این ارتباطها‪.‬‬ ‫برای اینکه دورهمیها بیهوده نگذرد و سرمای زمستان‬ ‫را فراموش کنند‪ ،‬به اموزش بافتنی به دخترهای خانواده‬ ‫میپردازد؛ هم فال و هم تماشا‪.‬‬ ‫اخالقم مثل مرغ بالوپر کنده شده بود‪.‬‬ ‫نمیدانم به خاطر دلش ــوره خطرهای‬ ‫این سفر بود یا اینکه من به زیارت عمه‬ ‫ســادات نـمــیروم‪ .‬ایــن وقتها هم که‬ ‫شوخی اقایان گل میکند‪ .‬از نوحههای‬ ‫گاه و بیگاه که امشب شهادتنامه عشاق‬ ‫امضا میشود گرفته تا خبر دادن از جای‬ ‫وصیتنامه و‪ ...‬گمانم سرّ دلم از چهرهام‬ ‫پیدا شد که یکدفعه به شوخی گفت‪:‬‬ ‫«نکند میترسی بــروم شهید شــوم؟» و‬ ‫غشغش خندید‪.‬‬ ‫تالفی طالیی‬ ‫مامانی الال‬ ‫اجتماعݡی‬ ‫اجتماعݡی‬ ‫کودک را رو به روی صورت خود نگه دارید‪.‬‬ ‫با او حرف بزنید و ماجراهای جذاب روز‬ ‫را برایش تعریف کنید! اجازه بدهید حس‬ ‫شنوایی او تقویت شود و توجه و تمرکز او‬ ‫را بسنجید‪ .‬اسباببازیهایی که صدا‬ ‫دارن ــد‪ ،‬وسایل مناسبی بــرای بــازی در‬ ‫این سن هستند؛ خصوصا انهایی که با‬ ‫ضربه زدن یا لمس به صدا درمیایند‪ .‬با‬ ‫این اسباببازیها کودک یاد میگیرد با‬ ‫حرکت کردن میتواند تغییراتی در محیط‬ ‫ایجاد کند‪.‬‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬حکیمه نیلی پور‬ ‫شـیــرازه زندگی مشترک‪ ،‬اهمیتی‬ ‫اســت کــه زوجـیــن بــه طــرز فکر هم‬ ‫میدهند‪ .‬همان توجه و اهمیتی‬ ‫که سبب میشود فرد حتی طرز تفکر‬ ‫همسرش را بر خود ترجیح دهد؛ اما‬ ‫اگر زوجین به جایی برسند که طرز‬ ‫فکر یکدیگر را نمیپسندند و حتی‬ ‫به ان اهمیتی هم نمیدهند‪ ،‬میتوان‬ ‫پیش بینی کرد که در این خانواده‪،‬‬ ‫طالق عاطفی در حال وقوع است‪.‬‬ ‫اگر زن یا مردی برایش مهم نباشد که‬ ‫طرف مقابلش چه طرز فکری دارد‪،‬‬ ‫باید این هشدار را جدی بگیرد‪.‬‬ ‫بازیهای مناسب برای‬ ‫کودک سه تا شش ماهه‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫بچهها همیشه مهماند‪ .‬شاید در نگاه اول‬ ‫به زندگی زوجهای موفق و عاشق هم به این‬ ‫نتیجه برسید که فرزندان در اولویت هستند؛ اما‬ ‫واقعیت این است که در زندگی و رابطه موفق‬ ‫زناشویی‪ ،‬فرزندان در اولویت دوم قرار دارند و‬ ‫در پله دوم اهمیتاند‪ .‬در زوجینی که درگیر‬ ‫طالق عاطفیاند‪ ،‬این مسئله مخصوصا از‬ ‫سمت زن خانه بسیار دیده میشود که تمام‬ ‫محبت‪ ،‬توجه و وابستگی خود را معطوف به‬ ‫فرزندان میکند(از همسر گرفته و به سمت‬ ‫فرزندان پرتاب میکند) و در حالت پیشرفته‪،‬‬ ‫به وابستگی مرضی دچار میشود‪.‬‬ ‫‪ -7‬اهمیتی ندارد‬ ‫چه فکری میکنی‬ ‫دس ـتــان ن ــوزادت ــان را بگیرید‪ ،‬صــورت‬ ‫خود را رو به روی صورت او قرار دهید و‬ ‫دستهایش را روی صورتتان بکشید‪.‬‬ ‫در طول روز‪ ،‬حداقل یکبار این حرکت‬ ‫را با نوزاد خود انجام دهید‪ .‬این کار را‬ ‫همراه با شعرخواندن انجام دهید تا هم‬ ‫به او امنیت دهید‪ ،‬هم حس المسه و‬ ‫شنواییاش را تقویت کنید‪.‬‬ ‫از ‪ 9‬تا دوازده ماهگی‪ ،‬خواب نوزاد به سیزده‬ ‫ساعت میرسد که حدود سه ساعت ان‬ ‫در روز و مابقی در شب است‪ .‬کودک یک‬ ‫تا سه سال نیز رفتهرفته به دوازده ساعت‬ ‫خــواب اکتفا میکند‪ .‬اگــر در طــول روز‬ ‫واقعا خسته شود‪ ،‬حدود دو ساعت ان‬ ‫در طول روز است‪ .‬سعی نکنید حتما‬ ‫کودک را در طول روز بخوابانید مگر اینکه‬ ‫دلبندمان خسته باشد‪ ،‬خمیازه بکشد‬ ‫یا بیمار باشد‪.‬‬ ‫ݑ ݩݦ ݩنڡݠیط ݫالݤ ݫى ݬݫ ݔ ݤݠݠݠیݤ‬ ‫ٮ ݣ ݣالݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݤ ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݤ‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫اگــر یکی از زوجــیــن‪ ،‬بیش از حد‬ ‫طبیعی با دوستانش قرار میگذارد‬ ‫و ایــن مسئله یــک پــدیــده ت ــازه در‬ ‫زنــدگــیاش به شمار مــیرود‪ ،‬باید‬ ‫علت ان را کشف کرد‪ .‬البته این‬ ‫موضوع ممکن است یک دلبستگی‬ ‫و سرگرمی موقت باشد؛ اما اگر بقیه‬ ‫نشانهها هم کموبیش وجود دارد‪،‬‬ ‫باید این هشدار را جدی گرفت‪.‬‬ ‫وقتگذرانی خارج از خانه‪ ،‬دل بستن‬ ‫و مشغول شدن با سرگرمیهای خارج‬ ‫از رابطه زناشویی و وقت نگذاشتن‬ ‫برای همسر‪ ،‬یکی از نشانههای «طالق‬ ‫عاطفی» است‪.‬‬ ‫‪ -4‬کاناپه‬ ‫کنارهگیری جسمی‪ ،‬نداشتن روابط جسمی‪،‬‬ ‫کالمی و جنسی ارضاءکننده و نوازشگر از‬ ‫نشانههای روشن طالق عاطفی است‪ .‬این‬ ‫مسئله معموال وفــاداری زوجین را تحت‬ ‫تاثیر قــرار میدهد و ممکن است انها را‬ ‫به سمت روابط خارج از ازدواج بکشاند‪.‬‬ ‫بازیهای مناسب برای‬ ‫کودک یک تا سه ماهه‬ ‫اول از همه باید بدانیم کودکمان باید‬ ‫چند ساعت در طول شبانهروز خواب‬ ‫باشد؛ شاید به اشتباه او را «کمخواب» یا‬ ‫«پرخواب» تصور میکنیم‪ .‬میزان خواب‬ ‫طبیعی ن ــوزاد یــک روزه تــا ســه ماهگی‬ ‫باید عددی بین پانزده تا شانزده ساعت‬ ‫باشد که حدود هشت ساعت ان در روز‬ ‫قرار میگیرد‪ .‬فراموش نکنیم که چرت‬ ‫زدنهای دلبندمان هم جز همین خواب‬ ‫محسوب میشود‪ .‬نکته مهم اینکه در ماه‬ ‫‪ )3‬بــاز ی هــای تخیلی و خالقانه‪ :‬یک‬ ‫ابتدایی تولد نباید انتظار داشته باشیم که‬ ‫سیبزمینی را نصف کنید و داخل ان‪،‬‬ ‫بتوانیم به خواب کودک نظم بدهیم‪ .‬به‬ ‫شکلهای ســادهای مثل قلب یا دایره‬ ‫عالوه‪ ،‬این میزان از خواب اصوال منقطع‬ ‫دربیاورید و ان را به کودکتان بدهید تا‬ ‫است‪ .‬طول خواب نوزادان در طول روز‬ ‫در پودر ژله بزند و روی یک کاغذ مهر‬ ‫نهایتا دو ساعت و در طول شب‪ ،‬چهار‬ ‫کــنــد‪ .‬ایــن ک ــار‪ ،‬راه ــی س ــاده و بیضرر‬ ‫تا شش ساعت است‪ .‬البته‪ ،‬در حالت‬ ‫برای اموزش اشکال به کودکان است‪.‬‬ ‫خوشبینانهاش! بهتر است در طول روز‪،‬‬ ‫تمرین چسباندن برچسبهای ارزان‬ ‫نوزاد را در جایی مثل نشیمن و پذیرایی‬ ‫روی کاغذ یا بشقابهای کاغذی‪ ،‬از‬ ‫که نور کافی دارد و گاهگاهی صدایی هم‬ ‫کــارهــای هنری خالقانه بــرای کودکان‬ ‫بچه را بیدار میکند‪ ،‬خواباند و فقط شب‪،‬‬ ‫است که هماهنگی چشم و دست را‬ ‫او را به اتاق خواب تاریک و بیسر و صدا‬ ‫افزایش میدهد و استقالل و خالقیت‬ ‫برد‪ .‬این کار کمک میکند نوزاد تفاوت‬ ‫او را تشویق میکند‪ .‬به او یاد بدهید با‬ ‫خواب شب و روز را کمکم یاد بگیرد‪.‬‬ ‫استفاده از برچسبها شکلهایی مثل‬ ‫بعد از سه ماهگی تا پایان شش ماهگی‬ ‫دایره‪ ،‬مربع‪ ،‬خانه یا حتی درخت ایجاد‬ ‫میزان خواب همچنان شبیه سه ماه قبل‬ ‫کند‪ .‬یک تخته نمدی هم میتواند برای‬ ‫است با این تفاوت که بیشتر ساعات‬ ‫کودکتان لذت بسیاری به همراه داشته‬ ‫خــواب در طــول شب اتفاق میافتد و‬ ‫باشد‪ .‬یک تکه کارتن را با نمد بپوشانید‬ ‫نظم نسبی پیدا میکند‪.‬‬ ‫و شکلهایی برای قرار دادن بر روی ان‬ ‫خواب کودک‬ ‫توانیدتا ‪ 9‬ماهگی‬ ‫ماهگی‬ ‫شخصیتهای‬ ‫ششمی‬ ‫درست ازکنید‪.‬‬ ‫رسد‪ .‬سهم‬ ‫ساعتازدر روز‬ ‫میهم‬ ‫کودکتان‬ ‫چهاردهبسازید و‬ ‫به قصه را‬ ‫یک کتاب‬ ‫شمعیســاعــت و‬ ‫بامدادی ــازده‬ ‫انهاح ــدودا‬ ‫ـب‪،‬‬ ‫بخواهیدخ ـدرـواب شـ‬ ‫ساختن‬ ‫باشد‪ .‬از شش‬ ‫ساعت‬ ‫خواب روز‪،‬‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫کمک‬ ‫سهشما‬ ‫برچسب به‬ ‫و ماژیک و‬ ‫ماهگی تا یک سالگی‪ ،‬اضطراب یا ترس‬ ‫از جدایی در کودک شروع میشود‪ .‬این‬ ‫ترس ممکن است فرزندمان را چندین‬ ‫بار از خواب بیدار کند‪ .‬به خاطر داشته‬ ‫باشید که در ایــن زمــان کــودک را بغل‬ ‫نکنید و با او حرف خاصی نزنید‪ .‬حدود‬ ‫‪ 5‬دقیقه صبرکنید و اجازه دهید تا مجددا‬ ‫خودش به خواب رود و اگر نخوابید‪ ،‬نهایتا‬ ‫با نوازش و الالیی دوباره او را بخوابانید‪.‬‬ ‫البته‪ ،‬اگر بیمار بود حتما او را در اغوش‬ ‫بگیرید؛ زیرا به اغوش شما نیاز دارد‪ .‬از‬ ‫همین دوره باید کمکم دلبندمان را عادت‬ ‫بدهیم که مستقل بخوابد‪.‬‬ ‫‪56‬‬ ‫َ َ َ ْ ُ َ َ َ ْ َ َ َْ َ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ‬ ‫ک َو ل ْو‬ ‫ِبک عرفتک و انت دللت ِنی علیک و دعوت ِنی ِالی‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫لا ا ْنت ل ْم ا ْد ِر َما ا ْنت‬ ‫ْ َ ْ ُ َّ َّ َ ْ ُ ُ َ ُ ُ َ ْ ُ ْ ُ َ ً‬ ‫یئا ِح َ‬ ‫ین‬ ‫الحمد لِل ِه ال ِذی ادعوه فی ِجیب ِنی و ِان کنت ب ِط‬ ‫َی ْد ُعونِی‬ ‫َ َّ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫َ َُ َ‬ ‫ُ ُ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ل ِّل ِه الـ ِـذی ا ْسال ُه ف ُی ْع ِط ِینی َو ِا ْن ک ْنت َب ِخیلا‬ ‫ْ‬ ‫ِح َ‬ ‫ین َی ْس َتق ِر ُض ِنی‬ ‫ُ َّ‬ ‫َ ُْ‬ ‫ْ‬ ‫َّ َّ ُ َ‬ ‫ْ ُ‬ ‫َو ال َح ْم ُد لِل ِه ال ِذی انادِ یهِ کل َما ِشئت لِ َح َاج ِتی َو اخلو ِبهِ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ َ‬ ‫ُ ْ ُ‬ ‫َح ْیث ِشئت لِ ِس ّ ِری ِبغ ْی ِر شفِ ٍیع ف َیق ِضی ِلی َح َاج ِتی‬ ‫َ‬ ‫َ َّ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ل ِّل ِه الـ ِـذی لا ا ْد ُعــو غ ْی َر ُه َو لـ ْـو َد َع ْــو ُت غ ْی َر ُه ل ْم‬ ‫َی ْس َت ِج ْب ِلی ُد َعائِی‬ ‫َ‬ ‫َ َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫َ ََ ََْ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ل ِّل ِه الذِ ی لا ا ْر ُجو غ ْی َر ُه َو ل ْو َر َج ْو ُت غ ْی َر ُه لاخلف َر َجائِی‬ ‫َ ْ َ ْ ُ َّ َّ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َ ْ َ‬ ‫و الحمد لِل ِه ال ِذی وکل ِنی ِالیهِ فاکرم ِنی و لم یکِ ل ِنی ِالی‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫الن ِاس ف ُی ِه ُینونِی‬ ‫َ ْ َ ْ ُ َّ َّ َ َ َّ َ َ َّ َ ُ َ َ ٌّ َ ّ‬ ‫و الحمد لِل ِه ال ِذی تحبب ِالی و هو غ ِنی ع ِنی‬ ‫َ َّ‬ ‫ْ‬ ‫ُ ّ َّ َ َ ّ َ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ل ِّل ِه ال ِذی َی ْحل ُم َع ِنی َحتی کانِی لا ذنْ َب لِی‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ف َربِّی ا ْح َم ُد ش ْی ٍء عِ ْن ِدی َو ا َح ّق ِب َح ْم ِدی‪.‬‬ ‫‪56‬‬ ‫و ممنونم از خدایی که غیر او را نمی‬ ‫خوانم که اگر غیر او را صدا کرده بودم‬ ‫جوابم را نمی دادند‬ ‫خدایا من تو را به واسطه خودت‬ ‫شناختم‪ ،‬اصــال خــودت بــه سوی‬ ‫خودت راهنمایی ام کردی‪ ،‬دعوتم‬ ‫کردی… و اگر راهنمایی هایت نبود‪،‬‬ ‫هیچ وقت نمی فهمیدم که تو که‬ ‫هستی؟‬ ‫و ممنونم از خدایی که به غیر او امید‬ ‫ندارم‪ ،‬که اگر به غیر او امید داشتم‬ ‫امیدم را ناامید می کردند‬ ‫ممنونم از خدایی که تا صدایش‬ ‫میکنم‪ ،‬جوابم را می دهد‪ ،‬هرچند من‬ ‫سستی میکنم وقتی صدایم می کند‬ ‫و ممنونم از خدایی که کار مرا به خودش‬ ‫واگذار کرد تا اکرامم کند که اگر من را به‬ ‫مردم واگذار کرده بود خوارم می کردند‬ ‫و ممنونم از خدایی که از او درخواست‬ ‫میکنم‪ ،‬پس به من عطا می کند‪،‬‬ ‫هرچند من بخیلی میکنم وقتی از‬ ‫من چیزی بخواهد‬ ‫و ممنونم از خدایی که با من دوستی‬ ‫کرد‪ ،‬در حالی که از من بی نیاز بود‬ ‫و ممنونم از خدایی که انقدر با من‬ ‫صبوری کرد‪ ،‬انگار هیچ گناهی ندارم‬ ‫و ممنونم از خدایی که هروقت بخواهم‬ ‫می توانم صدایش کنم‪ ،‬هرجا بخواهم‬ ‫می توانم با او خلوت کنم بدون اینکه‬ ‫نیاز به واسطه ای باشد‬ ‫پس پروردگارم با همه این خوبی ها‪،‬‬ ‫قابل ستایش ترین چیز نزد من است‪،‬‬ ‫شایسته ترین کس به ستایش من‬ ‫است… الحمدهلل… ممنونم خدا …‬ ‫قصه دلدادگان‬ ‫‪ ‬نویسنده‪ :‬مائده شکری‬ ‫‪8‬‬ ‫ا گــر تا دیــروز همسری داشتید که‬ ‫با چنگ و دندان برای رسیدن به‬ ‫تفاهم و داشتن یک زندگی درست‬ ‫و درمان میجنگید و در این مسیر با‬ ‫شما جرو بحث هم میکرد‪ ،‬اما امروز‬ ‫سکوت کرده و حتی گله و شکایتی‬ ‫هم ندارد‪ ،‬باید به فکر راه چاره باشید؛‬ ‫چون طبق پژوهشهای انجامشده در‬ ‫حوزه خانواده‪ ،‬وقتی یکی از زوجین‬ ‫دیگر از چیزی شکایت نمیکند‪،‬‬ ‫انتقادی ندارد و ایرادی نمیگیرد‪،‬‬ ‫میتواند نشانه بیتفاوتی و دست‬ ‫کشیدن از زندگی باشد‪.‬‬ ‫نشانه بارز طالق عاطفی‪ ،‬نبود روابط کالمی‬ ‫و عاطفی بین زوجین و فرار کردن از خانه و‬ ‫از یکدیگر است‪ .‬البته‪ ،‬همانطور که گفته‬ ‫شد‪ ،‬این مسئله‪ ،‬روشنترین نشانه طالق‬ ‫عاطفی است و ممکن است در مراحل‬ ‫پایانی رابطه اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫ضمن اینکه بازی با کودکان و دقت در‬ ‫چگونگی رفتار انها در این فعالیت میتواند‬ ‫منبع اطالعاتی مهمی برای شناخت انها‬ ‫باشد‪ .‬مثال سریعترین راه برای تشخیص‬ ‫عالیم اوتیسم دقت در نوع رفتار کودکان‬ ‫زیر ‪ 3‬سال با اسباب بازیهایشان است‬ ‫یا یکی از بهترین راهها برای بررسی رشد‬ ‫بهنجار کودکان زیر ‪ 1‬سال توجه به میزان‬ ‫همکاری انــان در بــازیهــای ســادهای‬ ‫مثل دالی موشه و ‪ ...‬است‪ .‬البته‪ ،‬موارد‬ ‫ذکرشده به معنای خرید اسباببازیهای‬ ‫گرانقیمت و متنوع برای کودکان نیست؛‬ ‫ز یــرا تحقیقات جدید نشان میدهد‬ ‫کودکانیکه اسباببازیهای بیشماری‬ ‫دارند‪ ،‬پریشانتر هستند و از بازی لذت‬ ‫نمیبرند؛ اما کودکانی که اسباببازیهای‬ ‫کمتری دارند‪ ،‬خالقیت و تخیل قویتری‬ ‫خواهند داشت‪ .‬هدف این بخش‪ ،‬معرفی‬ ‫بازیهای ساده و خالقانه مناسب برای‬ ‫گروههای سنی مختلف است‪ .‬تا ضمن‬ ‫پرورش حواس و استعدادهای کودکان‪،‬‬ ‫از بودن در کنار انها لذت ببرید‪ .‬در این‬ ‫شماره بازیهای مناسب برای کودکان‬ ‫‪1‬ماهه تا ‪ 3‬ساله اورده شده است‪.‬‬ ‫ن‬ ‫ݣ� ݣ ݣالݣݣال‬ ‫ماماݣ ݣ‬ ‫بازیهای مناسب برای‬ ‫بازیهای مناسب برای‬ ‫کودک ‪ 2‬تا ‪ 3‬ساله‬ ‫کودک شش تا ده ماهه‬ ‫‪ )1‬بافت اشیاء‪ :‬اکثر نونهاالن‪ ،‬عاشق‬ ‫نوزاد در این سن به لمس کردن نیاز دارد‪.‬‬ ‫تجربه کردن و لمس چیزهای مختلف‬ ‫شما میتوانید با یک نایلون زیپدار‪ ،‬چند‬ ‫هستند‪ .‬حس المسه یکی از راههایی‬ ‫چشم عروسک یا دکمه رنگی و ژل موی‬ ‫است که کودک شما با استفاده از ان‪،‬‬ ‫سر‪ ،‬وسیلهای جذاب برای بازی فرزندتان‬ ‫جهان اطراف را میشناسد‪ .‬رنگهای‬ ‫درست کنید و او را سرگرم نمایید‪ .‬اگر‬ ‫مخصوص دســت بخرید یــا بــه کــودک‬ ‫فرزندتان دندان دارد و ممکن است کیسه‬ ‫پودینگاصال‬ ‫مثلمیکردیم‪.‬‬ ‫شماری‬ ‫دیدنشبالحظه‬ ‫‪ 9‬ماهی بود که منتظر‬ ‫چیزهایی‬ ‫برای بدهید‬ ‫امدنش بودیم‪.‬اجازه‬ ‫را گاز بگیرد‪ ،‬بهتر است به جای ژل موی‬ ‫انگشت داده‬ ‫خدا‪ .‬بابه تو اجازه‬ ‫شوی ظرف‬ ‫مادری حس عجیبی است‪ .‬اینکهومی‬ ‫خلقتسطوح‬ ‫اصالح روی‬ ‫خمیر‬ ‫سر‪ ،‬از ژله خوراکی استفاده کنید‪.‬‬ ‫پودینگکنی‪.‬‬ ‫حسش می‬ ‫می ذرهذره‬ ‫بکند‪.‬‬ ‫شده مخلوق معصوم جدیدش در تو‬ ‫خواهید از‬ ‫پیدا اگر‬ ‫رشدکند‪.‬‬ ‫نقاشی‬ ‫بازیهای مناسب برای‬ ‫هست که‬ ‫حواست‬ ‫استفادهحتی‬ ‫لحظهای نیست که به فکرش نباشی؛‬ ‫های رنگی‬ ‫ـواب از دانه‬ ‫کنید‪،‬درمیخـتوانید‬ ‫کودک ده تا پانزده ماهه‬ ‫خوردنیشوی‪،‬‬ ‫بلند می‬ ‫موادشوی‪،‬‬ ‫نانوایی وپهلو‬ ‫مخصوصپهلو به‬ ‫مراقبش باشی و در هر باری که میخواهی‬ ‫درخشان‬ ‫روی در اتاق‪ ،‬در ارتفاعی که قد فرزندتان‬ ‫نمایید‪.‬کنی‪.‬‬ ‫عوض می‬ ‫بعد پهلو‬ ‫میروی‬ ‫اش هم‬ ‫بعد مینشینی‪ ،‬احتماال قربان صدقه‬ ‫استفاده‬ ‫کردنوانها‬ ‫جذاب‬ ‫برای‬ ‫به ان برسد‪ ،‬با نوار چسبهای رنگی و‬ ‫با همه این شیرینیها‪ ،‬اواخر دلت میخواهد یک خواب راحت داشته باشی؛‬ ‫‪ )2‬نخ کردن مهره‪ :‬یکی دیگر از کارهای هنری‬ ‫برچسبهای کارتونی‪ ،‬شکلهای مختلف‬ ‫بدون درد و استرس‪ .‬خیلیهایمان منتظریم عزیز دلمان به دنیا بیاید و یک‬ ‫خالقانه برای کودکان دو ساله این است‬ ‫درست کنید‪ .‬از طرفی‪ ،‬فرزندتان تهییج‬ ‫خواب راحت داشته باشیم‪ 9 .‬ماه انتظار شیرینی که پر بود از لحظههای حیات‬ ‫که میتوانند با نخکردن مهرههای چوبی‬ ‫میشود که ایستاده بازی کند؛ از سوی‬ ‫گذشت و میوهی دلمان به دنیا امد‪ .‬از همان شبهای اول فهمیدم نباید شکمم‬ ‫ساده و ماکارونیهای شکلی‪ ،‬دستبند‬ ‫دیگر‪ ،‬کــار کــردن با دستها را تمرین‬ ‫را صابون میزدم برای خواب راحت که اول بیخوابی و استرس بود‪.‬‬ ‫و گردنبند بسازند‪ .‬میتوانید تنقالت‬ ‫میکند‪ .‬گلها و گلبرگهای مختلف‬ ‫نکند سیر‬ ‫وجدان‬ ‫حلقهمن‬ ‫دلبندم شبها درست نمیخوابید و‬ ‫کهدهید‬ ‫داشتمقرار‬ ‫اختیار او‬ ‫عذابنیز در‬ ‫ایشکل‬ ‫را بعد از خشککردن نرم کنید و یک‬ ‫بدخوابیها‬ ‫نکردم‪ ...‬این‬ ‫تعویضش‬ ‫نکند خوب‬ ‫نشده‪ ،‬نکند دلش درد می‬ ‫خوشمزهای‬ ‫گردنبندهای‬ ‫دستبندها و‬ ‫کند‪ ،‬تا‬ ‫اسباببازی ساده و طبیعی و رنگارنگ‬ ‫باالخره‪ ،‬یک‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫بیشتر از‬ ‫کمکم امانم را بریده بود و عذاب وجدانم‬ ‫شده است‬ ‫مینخ‬ ‫پیش که‬ ‫دانههایی‬ ‫بسازد‪.‬راتعداد‬ ‫برای او بسازید‪ .‬میتوانید اسم گلها را‬ ‫شدم یک‬ ‫متوجه‬ ‫گشتم‪.‬‬ ‫راهکار‬ ‫دنبال علت‬ ‫روز وقت گذاشتم و در‬ ‫میتواند‬ ‫کودکتان‬ ‫ببینید‬ ‫بشماریدوو نیز‬ ‫اینترنت را‬ ‫برای کودک بگویید یا رنگهای مختلف‬ ‫انتها‪،‬عزیزم‬ ‫کردیا ونه‪.‬همدرفرزند‬ ‫تشخیصمی‬ ‫خودم را اذیت‬ ‫جاهایی اشتباههایی داشتهام که هم‬ ‫دهد‬ ‫رنگها را‬ ‫را با او تمرین کنید‪.‬‬ ‫گزارش این‬ ‫زیادی‬ ‫کرد‪.‬ببندید‪.‬‬ ‫رفع نوار‬ ‫مشکلم بارا یک‬ ‫کودکتان را‬ ‫حدهنری‬ ‫را‪ .‬عمل کردن به این اطالعات تاکار‬ ‫جستجوها را ثبت کردم؛ شاید به درد مادرهای دیگر هم بخورد‪:‬‬ ‫‪ -2‬دالیل و راهکارهای‬ ‫اختـ ـ ــالالت خـ ـ ـ ـ ـ ـ ــواب‬ ‫‪19‬‬ ‫پیششماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫وضعیتی را میتوان «طالق عاطفی» نامید‪ .‬شاید بتوان این‬ ‫موضوع را همان شکل امروزی و شیک «بسوز و بساز» قدیم‬ ‫دانست‪ .‬هرچند زن وشوهر در طالق عاطفی ممکن است‬ ‫با هم بودن را از روی عادت ادامه دهند‪ ،‬جاذبه و اعتماد‬ ‫انها به یکدیگر از بین رفته است‪ .‬همچنین در این شرایط‪،‬‬ ‫همسران به جای حمایت از همدیگر‪ ،‬برای ازار و پایین‬ ‫اوردن عزت نفس طرف مقابل عمل میکنند و به دنبال‬ ‫یافتن دلیلی برای اثبات عیب‪ ،‬کوتاهی و طرد دیگری‬ ‫هستند‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬طالقی پنهانی است که از هر‬ ‫نظر ویژگیهای طالق اشکار را دارد؛ ولی به دلیل وجود‬ ‫موانع فرهنگی‪ ،‬ارزشی‪ ،‬معنوی‪ ،‬موقعیتی و قانونی اشکار‬ ‫نمیشود‪ .‬در واقع‪ ،‬در این نوع طالق بدون اینکه ازدواج‬ ‫باطل شود‪ ،‬همسران سالها زیر یک سقف با حداقل‬ ‫ارتباط(حتی ارتباط کالمی) بهترین ایام عمر خود را‬ ‫سپری میکنند‪ .‬در طالق عاطفی‪ ،‬همسران پس از یک‬ ‫دوره طوالنی دعوا و کشمکش‪ ،‬به مرحله دشمنی‪ ،‬تنفر‬ ‫و سپس‪ ،‬بیتفاوتی میرسند‪ .‬در بیتفاوتی که اخرین‬ ‫مرحله روابط بین زن و مرد است‪ ،‬بود و نبود یکی فرقی‬ ‫بــرای دیگری نــدارد و شاید تنها مسائل جنبی زندگی‬ ‫باعث ماندن در کنار هم میشود‪.‬‬ ‫‪ -2‬شاکی هم نیستم‬ ‫‪ -1‬فرار از خانه‬ ‫‪ -6‬تمرکز روی نقاط ضعف‬ ‫در مراحل اولیه شروع طالق عاطفی‬ ‫ممکن است هر دو طرف یا یکی از‬ ‫زوجین بر روی نقاط ضعف همسر‬ ‫خود متمرکز شوند‪ .‬نادیده گرفتن تمام‬ ‫وجوه مشترک و نقاط مثبتی که در‬ ‫ابتدای ازدواج و شکلگیری رابطه‬ ‫عاشقانه ان دو را به هم پیوند میداد‪،‬‬ ‫باعث پررنگ شدن نقاط ضعف و‬ ‫دورگزینی میشود‪ .‬در این حالت‪،‬‬ ‫اخـتــالفــات پــررنــگ و اشتراکات‬ ‫نادیده میشود و فرد ابتدا به دعوا‬ ‫و تشنج دست میزند و سپس‪ ،‬به‬ ‫ورطه بیتفاوتی میافتد‪.‬‬ ‫هر پدر و مادری دوست دارند فرزندی سالم‬ ‫و توانمند تربیت نمایند و برای موفقیت‬ ‫در این راه‪ ،‬تالش خود را از همان روزهای‬ ‫اغازین تولد کودک شروع میکنند؛ اما ممکن‬ ‫است با ناا گاهی‪ ،‬راه رسیدن به این هدف‬ ‫را اشتباه انتخاب کنند یا سختترین راه را‬ ‫برای رسیدن به هدفشان برگزینند‪ .‬والدین‬ ‫باید بدانند که اصلیترین شرط تاثیر بر‬ ‫کودکان‪ ،‬برقراری ارتباط عاطفی موثر با انان‬ ‫است و برای این کار و نیز تربیت و پرورش‬ ‫انها باید از توانمندی و ویژگیهای رشدی‬ ‫در هر دوره سنی مطلع شوند و متناسب با‬ ‫ان برای فرزنداشان برنامهریزی کنند‪ .‬باید‬ ‫بدانیم کودک از طریق حواسش با محیط‬ ‫ارتباط برقرار میکند‪ ،‬بنابراین پــرورش‬ ‫توانهای حسی‪ ،‬حرکتی‪ ،‬کالمی و هیجانی‬ ‫کودکان در سنین زیر ‪ 7‬سال اهمیت ویژه‬ ‫ای دارند‪ .‬تقویت و تحریک مناسب این‬ ‫حواس عامل مهمی برای شکوفایی و بلوغ‬ ‫طبیعی فرد‪ ،‬افزایش جنبههای مختلف‬ ‫هوش او و رشد و شکوفایی استعدادهای‬ ‫فطری او ست‪.‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫«طالق عاطفی» چیست؟‬ ‫‪ 10‬نشانه مهم که به «طالق عاطفی» میانجامد‪:‬‬ ‫دانستن نشانههای طالق عاطفی بسیار مهم است‪ .‬میخواهیم نشانههای ریز و درشت را بگوییم تا یک روز چشم باز نکنیم‬ ‫و ببینیم ته خط ایستادهایم‪ .‬توجه به نشانههای ریز و درشت این موضوع سبب میشود از همان ابتدا گوشبهزنگ باشیم و‬ ‫جلوی اتفاقات ناگوار بعدی را بگیریم‪.‬‬ ‫‪ -1‬میانگین خواب‬ ‫از نوزادی تا سه سالگی‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫«صفحه دوم شناسنامه چیز عجیبی است‪ ،‬پر از ازدواج و طالقهای‬ ‫نوشته نشده» روایتی از جداییها و دلدادگیهای بیضابطه و‬ ‫قانون‪ .‬در عین حال‪ ،‬بیان روشنی از نوعی طالق‪ ،‬طالقی به نام‬ ‫«طالق عاطفی»‪.‬‬ ‫خانواده‪ ،‬واژهای پرمعناست که وقتی به ان فکر میکنیم‪،‬‬ ‫موجی از احساس و عاطفه در ما به وجود میاید‪ .‬اساس‬ ‫تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی‪ ،‬رسیدن به ارامش‬ ‫روان و کمال انسانی اســت‪ .‬در بسیاری از مــوارد‪ ،‬زنان‬ ‫و شوهران ناسازگار به خاطر عوامل فــردی‪ ،‬خانوادگی‪،‬‬ ‫اجتماعی و فرهنگی از هم جدا نمیشوند و خانواده به‬ ‫جای انکه کانونی پر از طراوت‪ ،‬شادی و امید باشد‪ ،‬به‬ ‫سرزمینی اشفته و رنجافرین تبدیل میشود که ارامش‬ ‫ساکنان خود را ارامارام میگیرد و از بین میبرد‪ .‬اگر افراد‬ ‫خانواده‪ ،‬بهویژه زن و شوهر‪ ،‬پیوسته درگیر مشکالتی مانند‬ ‫سکوتهای درازمــدت‪ ،‬برخوردهای ازاردهنده کالمی‬ ‫و جسمی‪ ،‬فاصله گرفتن عاطفی و جسمی از یکدیگر‪،‬‬ ‫نارضایتی جنسی و کاهش تدریجی عزت نفس باشند‪ ،‬با‬ ‫نشانههای اصلی خانواده اشفته روبهرو هستیم که چنین‬ ‫خانواده‬ ‫ݐنکىکٮ ݫىٮ ݫݬ ݧ ݐن‬ ‫� ݐݨݤن‬ ‫یݤݔݣ ݣدݨݤ ݨݤ ݤݨ ݐن ݐنرگ� ت ݧ‬ ‫م� ݣٮݫ�ݤݓݐݬنݣݨ ݦݨݣݠرݣ ݣ ݣ ݣ‬ ‫ٮ� ݣ ݣ ݐن ݣ‬ ‫م� ݣݣ ݣݣىݥݣ� ݣ ݣ ݥدݣ ݣݠحواه ݣ ݣ ݥمݣ ݤݣ‬ ‫ݓ ݐ ن ݫ ݔݬ‬ ‫خانواده‬ ‫خانواده‬ ‫تــا روزه ــای شیرین زنــدگــی مشترک‪.‬‬ ‫رسید به خــاطــرات روزه ــای جنگ و‬ ‫کمرنگ شدن حضور شهید در خانه‪.‬‬ ‫تعریف میکردند که مثال روزهایی که‬ ‫در منزلشان مهمانهای زیادی بودند‪،‬‬ ‫شهید تهرانیمقدم وقتی از محل کار‬ ‫بــه خــانــه مــیامــدنــد‪ ،‬ب ــدون تــوجــه به‬ ‫مهمانها مستقیم به اشپزخانه رفته‬ ‫و بعد از سالم و حال و احوال و ماچ و‬ ‫بوسه همسر‪ ،‬شروع به کمک کردن به‬ ‫ایشان میکردند‪ .‬تازه با کلی صحبت‬ ‫و شوخی که خستگی همسرشان برود‪.‬‬ ‫انگار نه انگار که مهمانی هم در خانه‬ ‫هست!‬ ‫به طور کلی‪ ،‬اختالالت خواب به دو دسته جسمی و روانی تقسیم میشوند که میتوانند‬ ‫منشا وراثتی‪ ،‬محیطی یا فیزیکی داشته باشند‪:‬‬ ‫سلمݧݧݧݧٰی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫خانواده‬ ‫خانواده‬ ‫خانواده‬ ‫خانواده‬ ‫ݩݑ ݦ�ݤن‬ ‫ک ݣس ݣ ݣٮ ݣ ݤاݤݣ ݤݤݤ‬ ‫م‬ ‫کىݣݫ ݬݫ ݔ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݤ‬ ‫ݠحݓ ݣ‬ ‫ݓݠح ݫى ݫ ݬݠݠݠݔ ݣ ݣ ݣ ݭݣ ݫݣ ݭ ݫݣ‬ ‫دبستانی که بودم‪ ،‬کتاب داستان زیبایی داشتم‪ .‬حکایت ملخ‬ ‫تنبل و مورچه زرنگ! ملخی که فکر برداشت اذوقه برای روزهای‬ ‫سخت زمستان نداشت و حال خوش بهار‪ ،‬سختی زمستان را‬ ‫از یادش برده بود و مورچه ای که دائم در تالش بود و به عاقبت‬ ‫کارش می اندیشید‪ .‬باالخره‪ ،‬زمستان امد و ملخ‪ ،‬گرسنه ماند‪ .‬ملخ‬ ‫گرسنه با سرافکندگی سراغ مورچه رفت و از او تقاضای دانه کرد‪.‬‬ ‫این کار ملخ بارها اتفاق افتاد؛ اما باالخره مورچه خسته شد و به‬ ‫ملخ گفت‪« :‬جیک جیک مستانه ات بود‪ ،‬فکر زمستانت بود؟»‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫با اینکه کوچک بودم‪ ،‬با خود فکر می کردم مگر ممکن‬ ‫است کسی این قدر راحت طلب باشد و فردا را فراموش‬ ‫کند؟ بزرگ تر که شدم‪ ،‬دیدم انگار دنیا هم همان حکایت‬ ‫را دارد‪ .‬دنیا هم پر است از ادم هایی با حال و احوال‬ ‫خوب؛ اما بی حوصله و بی درایت‪ ،‬راحت بودن را ترجیح‬ ‫می دهند‪ .‬هرچند به قیمت از دست دادن عاقبت‬ ‫خوب و خوش تمام شود و االن می بینم که این ادم ها‬ ‫روز به روز زیاد می شوند و به اصطالح‬ ‫اشپزها «ری می کنند»‪ .‬البته با دیدن‬ ‫بعضی دیگر خوشحال می شوم؛ ادم هایی‬ ‫هم وجود دارند که برای اینده فکر می کنند و برای ان‬ ‫‪4‬‬ ‫در تالشند‪ .‬این افراد هم خودشان را می بینند و هم اینده‬ ‫جامعه را‪ .‬برایش زحمت می کشند و هدف مهم خود را‬ ‫تربیت نسل قرار داده اند‪ .‬مادران‪ ،‬معلمان و هرکس که در‬ ‫راه تعلیم و تربیت می کوشد‪ ،‬از این دسته اند‪ .‬سختی را به‬ ‫جان می خرد و دست از تالش برنمی دارد‪ .‬یکی از بزرگترین‬ ‫الگوهای این نگاه و اندیشه‪ ،‬امام راحل است‪ .‬ادمی که‬ ‫از ابتدای عمر بابرکتش در فکر ساختن بود‪ :‬خودسازی‪،‬‬ ‫جامعه سازی و تربیت نسل… تا انجا که کودکان در قنداقه‬ ‫را سرباز خود نامید‪.‬‬ ‫امروز هم روز ماست تا برای تالش در راه ساختن جامعه‬ ‫یا علی گویان از جا برخیزیم و با اقتدا به بانوی دو عالم تا‬ ‫اخرین نفس در راه احیای حق تالش و مبارزه کنیم که‬ ‫یک گوشه نشستن و نگاه کردن‪ ،‬برازنده بانوی مسلمان‬ ‫ایرانی نیست‪..‬‬ ‫نشریه ای که پیش رو دارید‪ ،‬دومین شماره از نشریه ماست‪.‬‬ ‫«سلمی» قبل از هرچیز‪ ،‬نتیجه احساس‬ ‫وظیفه ما در این راه و برایندی از موضوعات‬ ‫مورد نیاز یک بانو می باشد‪ .‬امید که «سلمی» با‬ ‫همه کاستی هایش‪ ،‬مقبول درگاه الهی افتد و گامی‬ ‫برای افزایش معلومات بانوان سرزمینمان بردارد‪.‬‬ ‫ݑݦ ݩ‬ ‫د‬ ‫ݣ‬ ‫ر‬ ‫ݣ‬ ‫ٮ‬ ‫و‬ ‫‪.‬‬ ‫ݤ‬ ‫ب�ݡه ز قݡم ݣد ݣ ݤاݣ ݣݤر ‪..‬‬ ‫ٮ ݣاں ݧݐݩݩ ٮ ݑ ݦ ݩݫݭ ݤݠݠیى‬ ‫ت ݬ ݫ ݬݓ و ݣکݣ ݤهݣ ݣݤو ݤݭ ݫ ݔ ݭ ‪.. .‬‬ ‫‪ ‬زهرا بشری موحد‬ ‫‪5‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫�ن‬ ‫ب ا �و ݣکه �و� ݣݥع � قش‬ ‫ی ݡی ݣ ا‬ ‫� ݣو د ݫݭىݔوا�نه �ز‬ ‫�ی اد ݣاݣ س ݑ‬ ‫�تو ݣ ک ث‬ ‫ݡٮ‬ ‫وݣ�ر س‬ ‫ی ݣ ݣ ݣو ݣ م ݑ ت‬ ‫پ �ݫݔݭىماں ݐ ݦ‬ ‫ݡٮ ݣ�و پ ݫ� ݫݔݭىما�نه ز‬ ‫�‬ ‫ه‬ ‫ ‬ ‫ݣ‬ ‫�‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ݣ‬ ‫ݤ‬ ‫د‬ ‫س‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫س‬ ‫ی اݣ ت‬ ‫وݣ ݣالݣ ݑ ݐ‬ ‫�‬ ‫ݡٮ ݣڡ�قطݣ �خ‬ ‫ݣ‬ ‫ا ز� ݣ غݣ� ݐ‬ ‫د ݣر ݣور ݣدری ا�‬ ‫ص ݣه ݣ ݣݫ ݬحݣ ݣݕه ݣ‬ ‫ݡع ݤ ق‬ ‫م‪ ،‬طا � ت‬ ‫ݑݩ‬ ‫� ای�ن ݣ ش�ا�نه �ز‬ ‫ݡس‬ ‫ٮ‬ ‫ݓݭ ݬݔٮى ݣحݥٮ ݫݣݓه ݣ ݣدݣ سٮ ݧݩݑ‬ ‫�ی اد اݣ س ت‬ ‫�ن‬ ‫ݑ‬ ‫�‬ ‫ݡٮ ݣگرݣ ݤا ݣ ݫںݭىݐ ݩس ݑ ݩ‬ ‫ݣ‬ ‫ن ݣݔ‬ ‫ݣ‬ ‫ٮ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ی‬ ‫ݣ‬ ‫ݠا‬ ‫ݣ‬ ‫ز‬ ‫ݡص ݤال‬ ‫ا� کار که ه م�‬ ‫ف‬ ‫واره‬ ‫در ݣای�ن ݣ �خا�نه �ز‬ ‫ݧ‬ ‫ݩ‬ ‫ݐ‬ ‫�ا�نه ݣگ ݣرݣڡٮ ݧ ݧݑݩ ݧ‬ ‫ݣݠاݣ ݡس‬ ‫ݩ‬ ‫ݧ‬ ‫ݐ‬ ‫�ی اد ݣاس ت‬ ‫�ن‬ ‫�‬ ‫ݡں ݣد ݣ�شما ݣرݣ ݤا گ ݧݩݐ‬ ‫ݣ ݣو ݣ‬ ‫ݡڡ ت� ݐدݥں‬ ‫�ن‬ ‫ی ݫݭݓݣح‬ ‫ب اݣ �وݣ ݣ ݫݣݭ‬ ‫ݡݡها ݣ ز ف‬ ‫ن‬ ‫ن ݣݤا ݣ� ݣسر ݣ ݤا �سا�نه �ز‬ ‫ب�ی ݣ �ا ݣم ݣو ݣ ن ݒ‬ ‫�ی اد اݣ س ت‬ ‫ف‬ ‫ݡس‬ ‫�ا‬ ‫ن ݣرݣ�� ت ز ݧݒݩ‬ ‫�‬ ‫ݣ ی ݣا� ݣ یاݣ� ݣ ݣ ݣس‬ ‫ݣن ݣݡه غ‬ ‫ن‬ ‫ب�ی ݣ �ا ݣمݣ ݣو ݣ ن ݒ‬ ‫ݣر ݣ� ݫݭرݣى ݭݔٮݫݓه‬ ‫�ان ݣ� ݒ ݦݩ‬ ‫ݡس‬ ‫ب اݣس ݣکه ݫݣݭ ݓٮ ݫىݫݭݔگا�نه �ز‬ ‫�ی اد ݣاݣسٮݑ‬ ‫‪...‬‬ ‫‪ ‬انسیه سادات هاشمی‬ ‫ا‬ ‫ر ا� � ݣدم ت‬ ‫� �ب رݣ‬ ‫�‬ ‫گ‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ݣ‬ ‫ر‬ ‫ب میݣ گ ی�رݣ ݤد‬ ‫�‬ ‫ب ه� ش ت‬ ‫� ا ز� �ف‬ ‫ݣ‬ ‫ب�ه ݣ ݣ ݣرسݣ ݣ ݣع ݤم ݣس ݒ ݦ ق‬ ‫دݣݡک �تو ا ن‬ ‫�‬ ‫ا‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ر‬ ‫ݣ‬ ‫گ‬ ‫�‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ ݡص ب�‬ ‫م ݣی ݣ ی�رݣ ݤد‬ ‫و‬ ‫ر‬ ‫ݣ‬ ‫ی‪ ،‬ݣ ݣوگر�نه ݣح ق ت‬ ‫ِ ݣ‬ ‫� ݣ�و ݣرݣ ݤا‬ ‫ݣݤاگ ݣݥ ݣ ن‬ ‫راراد ݣه ݣک�یݥ ݣ�ذوݣݢݠاݣل� ف ݑ‬ ‫ب�ه ݣکوݥ ݬݫݕح‬ ‫ه‬ ‫ ‬ ‫ݡݡٯ‬ ‫ا‬ ‫اه‬ ‫ݣ‬ ‫گ‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫ݩ‬ ‫ݣ‬ ‫ݦ‬ ‫ݐ‬ ‫م‬ ‫ٮ‬ ‫ی‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ی ی�رݣ ݤد‬ ‫ݫدݣݫݔىں ݣه ݣ گ‬ ‫ݫݭݓ و ݣک ݣه ݣٮݫݭݭݫݓݡݡعد ݣ ز ݧݑ‬ ‫ا� ݣٮو‬ ‫ع‬ ‫ی‬ ‫ل ؟ع؟ ا ز‬ ‫ا‬ ‫�ا َ ݒ ݩ ݨُ‬ ‫ع‬ ‫ل‬ ‫�‬ ‫ݣ‬ ‫ا‬ ‫ݣ ݣم ݣو�د ݣ ک ݐ‬ ‫ݩ‬ ‫ُ‬ ‫ئ‬ ‫ݦ‬ ‫ݩ‬ ‫ّ‬ ‫ݣ ݣم ݣ‬ ‫ݣ س ݣ ݣم ݣر ݣݤا ح�هݑݨ ݦݨً ط ݩݧ ݩ‬ ‫ݡں‬ ‫ݧ‬ ‫ݩ‬ ‫ّ‬ ‫ا‬ ‫گ‬ ‫ݣ‬ ‫ر‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ ݫ ݫ ݔݭ‬ ‫می ݣ ی�رݣ ݤد‬ ‫ݡى‬ ‫�‬ ‫ه‬ ‫‪،‬‬ ‫ب‬ ‫ݣ‬ ‫روای � ت‬ ‫ݣ‬ ‫�‬ ‫ݣ‬ ‫ک‬ ‫ن‬ ‫!‬ ‫ح ݣݫݭدݣى ݒ ݦ ز �ن‬ ‫ݣ ݤݣ ݢ‬ ‫ݔٮ ݤاݣ ݣ� ݣ � فس ت ع ݧݑݩ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫�‬ ‫ݣ‬ ‫ݠا‬ ‫ݣ‬ ‫د ل ݣ ݣمگ ݣرݣ� فٮݑ‬ ‫ݡٮ‬ ‫ٮ‬ ‫ه‬ ‫ݩ‬ ‫ا‬ ‫ش‬ ‫ݣ‬ ‫ݫ‬ ‫ݑ‬ ‫ݓݭ ݣر ݣمی ݣ گ ی�رݣ ݤد‬ ‫و ݣد ݣرگرد‬ ‫س‬ ‫ݑ‬ ‫ݨ‬ ‫�‬ ‫ݣ‬ ‫ݦ‬ ‫ا‬ ‫ݣ‬ ‫ݡس‬ ‫ٮ‬ ‫ݦ‬ ‫ݦ‬ ‫ݦ‬ ‫ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݫݓݭٮى‬ ‫ݡٮ ݣ ݫݔݭ ح ݤم‬ ‫که ݣد م ت‬ ‫ر ݣ دݣ ݤار ݣ�و ݣدل ݣ ݧ ݧ ݧ ݑ ݧݩ‬ ‫میݣاݖ ݦى ݦݖ�ن‬ ‫ݣاه ݣ‬ ‫ݖ‬ ‫ز‬ ‫ݨ‬ ‫ݦ‬ ‫ݡݡٯ‬ ‫ݣرݤݥݣا‬ ‫ݣ ݤݬݫݔ ݣد ݣا که ݣ ݤا� ݣا ݫݔى‬ ‫ݣ‬ ‫گ‬ ‫ر‬ ‫ݣ‬ ‫م‬ ‫ݣ‬ ‫ی‬ ‫ݣ‬ ‫ݭ‬ ‫ی�رݣ ݤد‬ ‫ݫ ݫݭ‬ ‫ݡݡى‬ ‫ݔں ݐ ݦه ک‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ݣ‬ ‫ݣݣ‬ ‫ی ݣح ݣ م ݑݨݦ ݦ‬ ‫رݣ ٮ‬ ‫ب� ݣه ݣدݣݡس�تم ظ‬ ‫له ݣ ݒ ݦݩ �غ‬ ‫ا ݣ ݣ� ݣ ݣ‬ ‫و ݣر ݣ ݣ ݣ‬ ‫س‬ ‫ݣ‬ ‫ݫ‬ ‫ݭ‬ ‫ݫ‬ ‫ݭ‬ ‫ݓ‬ ‫ݡݡٮ‬ ‫ا ݣر ݣمی ݣ گ ی�رݣ ݤد‬ ‫برای بعضی لحظه ها شعر الزم داریم‪ .‬بعضی‬ ‫روزهــای خــوب چیزی از جنس خیال و واژه‬ ‫می طلبد تا کامل شود‪ .‬مثل دو پر پولکی تازه‬ ‫از اصفهان رسیده کنار چای دبش دارچینی‪.‬‬ ‫شعر بلد است حال خوب ما را کامل کند‪.‬‬ ‫چقدر زیباست! اولین جمله قران‬ ‫کــر یــم‪ ،‬ای ــن نسخه نجات بخش‬ ‫خدای مهربان‪ ،‬با نام عزیز خودش‬ ‫اغاز می شود‪.‬‬ ‫الرحمن ّ‬ ‫«بسم اهلل ّ‬ ‫الرحیم»‬ ‫«به نام خداوند هستی بخش مهربان»‬ ‫در این شروع حکیمانه‪ ،‬با دو صفت‬ ‫«رح ـمــن» و «رح ـیــم» درس هــایــی‬ ‫ارزشمند نهفته است‪ .‬انچه باید‬ ‫از خالق ّ‬ ‫مدبرمان بیاموزیم تا سرمایه‬ ‫بی تکرار عمرمان به هدر نرود و به‬ ‫سعادتی حقیقی دست یابیم‪.‬‬ ‫درس ّاول‬ ‫با ذکر نام خداوند کریم در ابتدای اعمالمان‬ ‫انها را خدایی کنیم‪.‬‬ ‫وقتی درشــروع هر کار «بسم اهلل ّ‬ ‫الرحمن‬ ‫ّ‬ ‫الرحیم» را با حضور قلب و توجه بر زبان‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫و دلمان جاری می کنیم‪ ،‬حالت مراقبه ای‬ ‫در وجودمان پدید می اید‪ .‬انگار یادمان‬ ‫می اید که هرچه داریم‪ ،‬از اوست‪ .‬همین‬ ‫امر‪ ،‬عاملی می شود تا تالش کنیم که هم‬ ‫ّنیت و هم چگونگی عملمان‪ ،‬خداپسندانه‬ ‫باشد و در اخر هم به نتیجه ای ختم شود‬ ‫‪1‬‬ ‫که مورد رضای اوست‪.‬‬ ‫‪6‬‬ ‫ݦ‬ ‫ݩ‬ ‫ݦ‬ ‫ݑ‬ ‫ن‬ ‫ى‬ ‫ٮ ݫٮ ݫ ݤرݫ ݫ ݫݫݭݭ ݤݤݤ‬ ‫م‬ ‫نݓݓ ݣ ݤ‬ ‫ݡه ݣرݣݫ ݫݬݓ ݣݤا ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݣ ݣݤ‬ ‫از انجا که تنها وجود ابدی و فناناپذیر عالم‪،‬‬ ‫ذات مقدس خداست‪ ،‬وقتی افعالمان‬ ‫را با نام زیبایش متبرک می کنیم‪ ،‬چون‬ ‫تنها او باقی است‪ ،‬عمل ما هم پایدار و‬ ‫باقی می شود‪ .‬در باور توحیدی‪ ،‬پایداری‬ ‫و بقای عمل به ارتباطی بسته است که‬ ‫‪2‬‬ ‫با پروردگار هستی دارد‪.‬‬ ‫اهمیت و ارزش ایــن سنت حسنه را‬ ‫می توان به خوبی در روایــات مشاهده‬ ‫نمود‪ .‬به عنوان نمونه‪ ،‬پیامبر اکرم؟ص؟‬ ‫می فرمایند‪« :‬هنگامی که بنده خدا می گوید‪:‬‬ ‫الرحمن ّ‬ ‫«بسم اهلل ّ‬ ‫الرحیم» خداوند متعال‬ ‫می فرماید‪« :‬بنده من با نام من اغاز کرد‪،‬‬ ‫بر من واجــب است که کارهایش را به‬ ‫نتیجه برسانم و تمام کنم و او را در همه‬ ‫‪3‬‬ ‫حال برکت دهم‪».‬‬ ‫در روایــت زیبای دیگر‪ ،‬حضرت امام‬ ‫صادق؟ع؟ می فرمایند‪« :‬اگر انسان مسلمان‬ ‫در ان هنگام که می خواهد غذایی بخورد و‬ ‫دست خود را به سوی غذا می برد‪ ،‬بگوید‪:‬‬ ‫الرحمن ّ‬ ‫«بسم اهلل ّ‬ ‫الرحیم و الحمد هلل رب‬ ‫العالمین» پیش از انکه لقمه به دهان او‬ ‫‪4‬‬ ‫برسد‪ ،‬خداوند گناهانش را می امرزد‪».‬‬ ‫و نیز به فرموده امام حسن عسگری؟ع؟‬ ‫گفتن «بسم اهلل» یاری خواستن از خدا‬ ‫در همه شئون زندگی است‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫الرحمن ّ‬ ‫با گفتن «بسم اهلل ّ‬ ‫الرحیم» در‬ ‫اغاز کارها می شود عادی ترین کارهای‬ ‫زندگی دنیایی را رنگ الهی بخشید‪ .‬در‬ ‫نتیجه‪ ،‬حتی اعمال ساده ای مانند طبخ‬ ‫غذا‪ ،‬خوابیدن‪ ،‬نظافت کردن‪ ،‬مهمانی‬ ‫دادن و‪ ...‬را به عبادتی تبدیل نمود که‬ ‫هم خود ان عمل برکت یابد و از افت ها‬ ‫دور شود و هم ما را به پروردگار مهربانمان‬ ‫نزدیک نماید‪.‬‬ ‫گویی با مراقبت در حسن اغاز در امور‬ ‫زندگیمان‪ ،‬نتیجه کارها نیز به برکت ذکر‬ ‫خداوند متعال سامان می گیرد‪.‬‬ ‫درس دوم‬ ‫زندگی ما در دنیا میان دو رحمت خداست‪.‬‬ ‫در عبارت مبارک «بسم اهلل ّالرحمن ّالرحیم»‬ ‫دو صفت «رحمن و رحیم» از میان همه‬ ‫اسما و صفات الهی امده است‪ .‬صفت‬ ‫«رحمن» به گستردگی و وسعت رحمت‬ ‫خدا اشاره می کند که این رحمت شامل‬ ‫همه انسان ها از کافر و مومن می شود‪.‬‬ ‫همه نعمت هایی که خدا به هر انسانی‬ ‫بدون استحقاق عطا می کند‪ ،‬منشاش‬ ‫رحمانیت خدا است‪.‬‬ ‫در ایــن دنیا کــه تجارت خانه بندگان‬ ‫ً‬ ‫خداست‪ 6‬لزوما برنده حقیقی کسانی‬ ‫نیستند که داشته هایشان زیادتر است؛‬ ‫بلکه منفعت و سعادت نصیب کسانی‬ ‫است که با اختیار خود انچه را به ایشان‬ ‫عطا شــده اســت‪ ،‬بــرای رضــای خــدا به‬ ‫کار ببرند‪.‬‬ ‫الرحمن ّ‬ ‫«بسم اهلل ّ‬ ‫الرحیم» به ما می اموزد‬ ‫که همه ما میان دو رحمت خدا خلق‬ ‫شده ایم و به بیان دیگر‪ ،‬در حقیقت‪،‬‬ ‫هدف افرینش ما رسیدن به رحمت خاص‬ ‫‪7‬‬ ‫خدا با استفاده از نعمات الهی است‪.‬‬ ‫پی نوشت ها‪:‬‬ ‫‪ .1‬تفسیر المیزان‪ ،‬جلد‪ ،1‬عالمه طباطبایی‬ ‫‪ .2‬تفسیر نمونه‪ ،‬جلد‪ ،1‬ایت اهلل مکارم شیرازی‬ ‫‪ .3‬عیون اخبار رضا‪ ،‬جلد ‪1‬‬ ‫‪ .4‬الکافی‪ ،‬جلد‪ ،6‬ص‪293‬‬ ‫‪ .5‬برگرفته از تفسیر المیزان‬ ‫‪ .6‬امیرالمومنین علی؟ع؟‬ ‫‪ .7‬برگرفته از تفسیر حمد ایت اهلل حائری شیرازی‬ ‫‪7‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫خوشا به حال کسانی که موهبت های‬ ‫الهی در دنیا را با حسن عمل به‬ ‫رضوان جاودان تبدیل می کنند‪.‬‬ ‫‪ ‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫اما صفت «رحیم» مخصوص مومنین‬ ‫است‪ ،‬رحمتی دائمی برای بندگان متقی‪.‬‬ ‫قدرت جسمانی‪ ،‬استعدادهای فردی‬ ‫و‪ ...‬از رحمت رحمانی خدا می باشد‬ ‫که به هرکس بر اساس حکمتش عنایت‬ ‫می فرماید‪ .‬انچه مهم است میزان بهره‬ ‫داشتن از نعمت های مادی نیست؛ زیرا‬ ‫همه نعمت ها امانت افریدگار مهربان‬ ‫‪5‬‬ ‫می باشد و بعد از پایان زندگی دنیا همه‬ ‫انها برای انسان نمی ماند‪ .‬مثال نعمت‬ ‫ثروت و دارایی یا زیبایی تا کجا به درد‬ ‫ادمــی مـی خــورد؟! نکته قابل توجه ان‬ ‫است که انسان بتواند این نعمت ها که‬ ‫از رحمت رحمانی اوست‪ ،‬با بندگی خدا‬ ‫به رحمتی خاص و ابدی تبدیل کند‪.‬‬ ‫ݠݠݠی‬ ‫ݣ ݣ ݣ�ݣه ݤم ݣوݣل ݣݐ ݤ ݣݐ ݐݤ‬ ‫ب‬ ‫ج و طالق های‬ ‫«صفحه دوم شناسنامه چیز عجیبی است‪ ،‬پر از ازدوا ‬ ‫نوشته نشده» روایتی از جدایی ها و دلدادگی های بی ضابطه و‬ ‫قانون‪ .‬در عین حال‪ ،‬بیان روشنی از نوعی طالق‪ ،‬طالقی به نام‬ ‫«طالق عاطفی»‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫«طالق عاطفی» چیست؟‬ ‫خانواده‪ ،‬واژه ای پرمعناست که وقتی به ان فکر می کنیم‪،‬‬ ‫موجی از احساس و عاطفه در ما به وجود می اید‪ .‬اساس‬ ‫تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی‪ ،‬رسیدن به ارامش‬ ‫روان و کمال انسانی اســت‪ .‬در بسیاری از مــوارد‪ ،‬زنان‬ ‫و شوهران ناسازگار به خاطر عوامل فــردی‪ ،‬خانوادگی‪،‬‬ ‫اجتماعی و فرهنگی از هم جدا نمی شوند و خانواده به‬ ‫جای انکه کانونی پر از طراوت‪ ،‬شادی و امید باشد‪ ،‬به‬ ‫سرزمینی اشفته و رنج افرین تبدیل می شود که ارامش‬ ‫ساکنان خود را ارام ارام می گیرد و از بین می برد‪ .‬اگر افراد‬ ‫خانواده‪ ،‬به ویژه زن و شوهر‪ ،‬پیوسته درگیر مشکالتی مانند‬ ‫سکوت های درازمــدت‪ ،‬برخوردهای ازاردهنده کالمی‬ ‫و جسمی‪ ،‬فاصله گرفتن عاطفی و جسمی از یکدیگر‪،‬‬ ‫نارضایتی جنسی و کاهش تدریجی عزت نفس باشند‪ ،‬با‬ ‫نشانه های اصلی خانواده اشفته روبه رو هستیم که چنین‬ ‫‪8‬‬ ‫وضعیتی را می توان «طالق عاطفی» نامید‪ .‬شاید بتوان این‬ ‫موضوع را همان شکل امروزی و شیک «بسوز و بساز» قدیم‬ ‫دانست‪ .‬هرچند زن وشوهر در طالق عاطفی ممکن است‬ ‫با هم بودن را از روی عادت ادامه دهند‪ ،‬جاذبه و اعتماد‬ ‫انها به یکدیگر از بین رفته است‪ .‬همچنین در این شرایط‪،‬‬ ‫همسران به جای حمایت از همدیگر‪ ،‬برای ازار و پایین‬ ‫اوردن عزت نفس طرف مقابل عمل می کنند و به دنبال‬ ‫یافتن دلیلی برای اثبات عیب‪ ،‬کوتاهی و طرد دیگری‬ ‫هستند‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬طالقی پنهانی است که از هر‬ ‫نظر ویژگی های طالق اشکار را دارد؛ ولی به دلیل وجود‬ ‫موانع فرهنگی‪ ،‬ارزشی‪ ،‬معنوی‪ ،‬موقعیتی و قانونی اشکار‬ ‫نمی شود‪ .‬در واقع‪ ،‬در این نوع طالق بدون اینکه ازدواج‬ ‫باطل شود‪ ،‬همسران سال ها زیر یک سقف با حداقل‬ ‫ارتباط(حتی ارتباط کالمی) بهترین ایام عمر خود را‬ ‫سپری می کنند‪ .‬در طالق عاطفی‪ ،‬همسران پس از یک‬ ‫دوره طوالنی دعوا و کشمکش‪ ،‬به مرحله دشمنی‪ ،‬تنفر‬ ‫و سپس‪ ،‬بی تفاوتی می رسند‪ .‬در بی تفاوتی که اخرین‬ ‫مرحله روابط بین زن و مرد است‪ ،‬بود و نبود یکی فرقی‬ ‫بــرای دیگری نــدارد و شاید تنها مسائل جنبی زندگی‬ ‫باعث ماندن در کنار هم می شود‪.‬‬ ‫‪ 10‬نشانه مهم که به «طالق عاطفی» می انجامد‪:‬‬ ‫دانستن نشانه های طالق عاطفی بسیار مهم است‪ .‬می خواهیم نشانه های ریز و درشت را بگوییم تا یک روز چشم باز نکنیم‬ ‫و ببینیم ته خط ایستاده ایم‪ .‬توجه به نشانه های ریز و درشت این موضوع سبب می شود از همان ابتدا گوش به زنگ باشیم و‬ ‫جلوی اتفاقات ناگوار بعدی را بگیریم‪.‬‬ ‫‪ -2‬شاکی هم نیستم‬ ‫‪ -1‬فرار از خانه‬ ‫‪ -6‬تمرکز روی نقاط ضعف‬ ‫ا گــر تا دیــروز همسری داشتید که‬ ‫با چنگ و دندان برای رسیدن به‬ ‫تفاهم و داشتن یک زندگی درست‬ ‫و درمان می جنگید و در این مسیر با‬ ‫شما جرو بحث هم می کرد‪ ،‬اما امروز‬ ‫سکوت کرده و حتی گله و شکایتی‬ ‫هم ندارد‪ ،‬باید به فکر راه چاره باشید؛‬ ‫چون طبق پژوهش های انجام شده در‬ ‫حوزه خانواده‪ ،‬وقتی یکی از زوجین‬ ‫دیگر از چیزی شکایت نمی کند‪،‬‬ ‫انتقادی ندارد و ایرادی نمی گیرد‪،‬‬ ‫می تواند نشانه بی تفاوتی و دست‬ ‫کشیدن از زندگی باشد‪.‬‬ ‫نشانه بارز طالق عاطفی‪ ،‬نبود روابط کالمی‬ ‫و عاطفی بین زوجین و فرار کردن از خانه و‬ ‫از یکدیگر است‪ .‬البته‪ ،‬همان طور که گفته‬ ‫شد‪ ،‬این مسئله‪ ،‬روشن ترین نشانه طالق‬ ‫عاطفی است و ممکن است در مراحل‬ ‫پایانی رابطه اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫در مراحل اولیه شروع طالق عاطفی‬ ‫ممکن است هر دو طرف یا یکی از‬ ‫زوجین بر روی نقاط ضعف همسر‬ ‫خود متمرکز شوند‪ .‬نادیده گرفتن تمام‬ ‫وجوه مشترک و نقاط مثبتی که در‬ ‫ابتدای ازدواج و شکل گیری رابطه‬ ‫عاشقانه ان دو را به هم پیوند می داد‪،‬‬ ‫باعث پررنگ شدن نقاط ضعف و‬ ‫دورگزینی می شود‪ .‬در این حالت‪،‬‬ ‫اخـتــافــات پــررنــگ و اشتراکات‬ ‫نادیده می شود و فرد ابتدا به دعوا‬ ‫و تشنج دست می زند و سپس‪ ،‬به‬ ‫ورطه بی تفاوتی می افتد‪.‬‬ ‫‪ -3‬با دوستام قرار دارم‬ ‫کناره گیری جسمی‪ ،‬نداشتن روابط جسمی‪،‬‬ ‫کالمی و جنسی ارضاء کننده و نوازشگر از‬ ‫نشانه های روشن طالق عاطفی است‪ .‬این‬ ‫مسئله معموال وفــاداری زوجین را تحت‬ ‫تاثیر قــرار می دهد و ممکن است انها را‬ ‫به سمت روابط خارج از ازدواج بکشاند‪.‬‬ ‫‪ -5‬اول بچه ام‬ ‫بچه ها همیشه مهم اند‪ .‬شاید در نگاه اول‬ ‫به زندگی زوج های موفق و عاشق هم به این‬ ‫نتیجه برسید که فرزندان در اولویت هستند؛ اما‬ ‫واقعیت این است که در زندگی و رابطه موفق‬ ‫زناشویی‪ ،‬فرزندان در اولویت دوم قرار دارند و‬ ‫در پل ه دوم اهمیت اند‪ .‬در زوجینی که درگیر‬ ‫طالق عاطفی اند‪ ،‬این مسئله مخصوصا از‬ ‫سمت زن خانه بسیار دیده می شود که تمام‬ ‫محبت‪ ،‬توجه و وابستگی خود را معطوف به‬ ‫فرزندان می کند(از همسر گرفته و به سمت‬ ‫فرزندان پرتاب می کند) و در حالت پیشرفته‪،‬‬ ‫به وابستگی مرضی دچار می شود‪.‬‬ ‫‪ -7‬اهمیتی ندارد‬ ‫چه فکری می کنی‬ ‫شـیــرازه زندگی مشترک‪ ،‬اهمیتی‬ ‫اســت کــه زوجـیــن بــه طــرز فکر هم‬ ‫می دهند‪ .‬همان توجه و اهمیتی‬ ‫که سبب می شود فرد حتی طرز تفکر‬ ‫همسرش را بر خود ترجیح دهد؛ اما‬ ‫اگر زوجین به جایی برسند که طرز‬ ‫فکر یکدیگر را نمی پسندند و حتی‬ ‫به ان اهمیتی هم نمی دهند‪ ،‬می توان‬ ‫پیش بینی کرد که در این خانواده‪،‬‬ ‫طالق عاطفی در حال وقوع است‪.‬‬ ‫اگر زن یا مردی برایش مهم نباشد که‬ ‫طرف مقابلش چه طرز فکری دارد‪،‬‬ ‫باید این هشدار را جدی بگیرد‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫اگــر یکی از زوجــیــن‪ ،‬بیش از حد‬ ‫طبیعی با دوستانش قرار می گذارد‬ ‫و ایــن مسئله یــک پــدیــده ت ــازه در‬ ‫زنــدگـی اش به شمار مــی رود‪ ،‬باید‬ ‫علت ان را کشف کرد‪ .‬البته این‬ ‫موضوع ممکن است یک دلبستگی‬ ‫و سرگرمی موقت باشد؛ اما اگر بقیه‬ ‫نشانه ها هم کم وبیش وجود دارد‪،‬‬ ‫باید این هشدار را جدی گرفت‪.‬‬ ‫وقت گذرانی خارج از خانه‪ ،‬دل بستن‬ ‫و مشغول شدن با سرگرمی های خارج‬ ‫از رابطه زناشویی و وقت نگذاشتن‬ ‫برای همسر‪ ،‬یکی از نشانه های «طالق‬ ‫عاطفی» است‪.‬‬ ‫‪ -4‬کاناپه‬ ‫‪ -8‬بی اعتمادی به یکدیگر‬ ‫داسـتــان پیچیده ای اســت‪ :‬نمی شود یــک نسخه‬ ‫کلی پیچید که اول بی اعتمادی پیش می اید که‬ ‫پشت بندش طالق عاطفی هم کم کم سروکله اش پیدا‬ ‫می شود‪ ،‬یا اول به هزار و یک دلیل‪ ،‬زوجین به طالق‬ ‫عاطفی می رسند و سپس‪ ،‬بی اعتمادی هم خودش‬ ‫را جلو می اندازد‪ .‬در هر صورت‪« ،‬بی اعتمادی» یکی‬ ‫از ارکان اصلی طالق عاطفی است‪.‬‬ ‫‪ -9‬اینترنت‪ ،‬ماهواره‬ ‫ّ‬ ‫کم و کیف استفاده از اینترنت و تماشای برنامه های‬ ‫ماهواره ای هم درست مثل «بی اعتمادی» در هر دو سر‬ ‫زندگی ممکن است وجود داشته باشد‪ .‬به این صورت‬ ‫که زوجین به دلیل استفاده بیش از حد از اینترنت و‬ ‫غفلت از زندگی مشترک یا افتادن در دام رابطه های‬ ‫مجازی و کــاذب‪ ،‬از زندگی واقعی و مشترکشان‬ ‫دلزده و دور شوند یا اینکه به دلیل تماشای برنامه ها‬ ‫و سریال های مــاهــواره ای و افتادن در دام توقعات‬ ‫غیرواقعی‪ ،‬از همسرشان رویگردان شوند‪ .‬در جهت‬ ‫مخالف نیز‪ ،‬زوجین به طالق عاطفی می رسند و در‬ ‫ادامــه‪ ،‬زمانی را که در گذشته با همسرشان سپری‬ ‫می کردند‪ ،‬اکنون به تماشای برنامه های ماهواره ای‬ ‫یا گشت وگذار در اینترنت می گذرانند‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪-10‬روی خط سکوت‬ ‫خالی شدن زندگی از هیجان‪ ،‬یکی دیگر از نشانه های‬ ‫طــاق عاطفی اســت‪ .‬هرچقدر کــه زوجـیــن تعداد‬ ‫سال های زندگی مشترکشان باال باشد‪ ،‬در صورتی که‬ ‫زندگی موفقی داشته باشند‪ ،‬شور و هیجاناتی برایشان‬ ‫وجود دارد‪ .‬خرید یک هدیه‪ ،‬رفتن به سفر‪ ،‬اتفاقات‬ ‫زندگی فرزندان و‪ ...‬می تواند دوباره شور و هیجان را‬ ‫به زندگی انها تزریق کند؛ اما زوجینی که دچار طالق‬ ‫عاطفی اند‪ ،‬زندگیشان از هرگونه شور و هیجانی خالی‬ ‫شده است‪ .‬همه چیز روی خط سکوت‪ ،‬بی تفاوتی‬ ‫و غفلت پیش می رود‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫ریشه های طالق عاطفی‬ ‫یکی از مهمترین ریشه های ایجاد طالق عاطفی‪ ،‬انتخاب‬ ‫ناا گاهانه است‪ .‬ازدواج های بی تامل و شتاب زده‪ ،‬اشتباهی‬ ‫است که گاه یک عمر باید تاوان ان را داد‪ .‬از این نوع ازدواج ها‬ ‫باید دوری کرد و یک پروسه حــدودا ‪ 6‬ماهه را بــرای ایجاد‬ ‫شناخت همدیگر در نظر گرفت‪ .‬همچنین‪ ،‬در صورت لزوم‬ ‫به مشاوره مراجعه کرد و اگر تفکر و مشورت به درستی انجام‬ ‫شوند‪ ،‬احتمال بروز مشکل به حداقل می رسد‪.‬‬ ‫تفاوت های شخصیتی نیز باید جدی گرفته شود‪ .‬این تصور‬ ‫که باید زن و شوهرها متفاوت یا متضاد با یکدیگر باشند‪ ،‬از‬ ‫اساس تصور غلطی است‪ .‬در همسان گزینی به صراحت دنبال‬ ‫افرادی می گردیم که تا حدودی شبیه خودمان هستند‪ .‬این امر‬ ‫تا حدود زیادی تنش های اتی را کم خواهد کرد و انتخاب های‬ ‫متضاد‪ ،‬مشکالت زیادی را بعد از فرونشستن شور و شوق اولیه‬ ‫در پی خواهد داشت‪.‬‬ ‫یکی دیگر از علل ایجاد طالق عاطفی‪ ،‬عدم مهارت زن یا شوهر‬ ‫در ایجاد ارتباط است‪ .‬رابطه صحیح کالمی و مهارت های‬ ‫الزم برای سخن گفتن و بیان خواسته ها از جمله موضوعاتی‬ ‫است که در قالب «مهارت های زندگی» قرار می گیرند و باید‬ ‫در جریان زندگی به خوبی از انها استفاده کرد‪ .‬یکی دیگر از‬ ‫این مهارت ها «ابراز عشق و دوست داشتن» است که زن و مرد‬ ‫هردو باید از ان برخوردار باشند‪ .‬این مسئله در دختر و پسرها‬ ‫بایستی مشترک باشد و گاهی حتی ابراز یک «دوستت دارم»‬ ‫ساده می تواند به ترمیم رابطه کمک کند‪.‬‬ ‫راهکارهایی ساده و کاربردی وجود دارد که می تواند به زنان و مردان کمک کند تا از بروز سردی و عدم تمایل در روابطشان‬ ‫جلوگیری کنند‪ .‬در ادامه به بعضی از ان ها اشاره می کنیم‪:‬‬ ‫ • زنان به توجه و محبت نیاز دارند‪ ،‬به دیده شدن‪ ،‬نوازش شدن‪،‬‬ ‫تمجید شدن و اینکه همسرشان بگوید‪« :‬دوستت دارم»؛‬ ‫ • مردان نیز به توجه و محبت نیاز دارند‪ ،‬به ارامش‪ ،‬سکوت‪،‬‬ ‫حفظ وقار‪ ،‬اقتدار و شکوهشان از سوی همسر‪ ،‬مردان به‬ ‫احترام نیاز دارند‪ ،‬از سخت گیری بدشان می اید و از نق‬ ‫زدن و ایراد گرفتن بیزارند؛‬ ‫• زنان نیاز دارند کسی برایشان گوش شنوا باشد و انها را در‬ ‫مواقع حساس درک کند‪ .‬انان همسری می خواهند که‬ ‫خوب به درد دل هایشان دل بسپرد؛‬ ‫• مردان چه مجرد و چه متاهل‪ ،‬هنگام مواجهه با مشکالت به‬ ‫مکانی نیاز دارند تا با خودشان‪ ،‬مشکالتشان و وجدانشان‬ ‫خلوت کنند‪ .‬مردان بیشتر تصمیم های مهم را در «غار‬ ‫تنهایی» می گیرند‪ .‬انها در این محیط هیچ کس را راه‬ ‫نمی دهند‪ ،‬ترجیح می دهند کامال تنها باشند‪ ،‬به یک‬ ‫نقطه خیره می شوند و گاهی حتی به شما نگاه می کنند‬ ‫و حرف های شما را با اشاره تایید می کنند؛ اما در فکر و‬ ‫ذهنشان جریانات دیگری می گذرد؛‬ ‫ • زنــان نیاز دارنــد با هم جنسان خود گعده های دوستی و‬ ‫هم زبانی داشته باشند و این حرف زدن ها به تخلیه انرژ ی های‬ ‫منفی انها کمک می کند‪ .‬اگر این گونه تعامالت زنانه معقول‬ ‫و منطقی باشد‪ ،‬نباید محدودیت های بی مورد اعمال شود؛‬ ‫• رفتارهای وسواس گونه در رابطه با چک کردن گوشی‪ ،‬شیوه‬ ‫لباس پوشیدن‪ ،‬ارایش مو و در مجموع‪ ،‬ظاهر شوهر باید‬ ‫کنار گذاشته شوند؛‬ ‫• از سرزنش کردن همسر‪ ،‬مقایسه با دیگران و هر سخنی که‬ ‫سبب ناراحتی او می شود‪ ،‬باید خودداری کرد؛‬ ‫• افزایش جذابیت های جنسی‪ ،‬پوشیدن لباس های زیبا‪،‬‬ ‫ارایش کردن و رفتارهای تحریک امیز‪ ،‬پختن غذاهای خوشمزه‬ ‫و متنوع همسر را برای امدن به خانه تشویق می کند؛‬ ‫ • خرید هدیه برای خانم خانه واقعا غافلگیرکننده است‪.‬‬ ‫خانم ها ورود شوهرشان به خانه همراه با یک هدیه هرچند‬ ‫کوچک را هیچ گاه فراموش نمی کنند؛‬ ‫ • قبل از ورود شوهر به خانه‪ ،‬حمام کــردن‪ ،‬ارایــش مالیم‪،‬‬ ‫پوشیدن لباس زیبا و تمیز و به استقبال رفتن‪ ،‬گرفتن وسایل‬ ‫در دستش‪ ،‬در اغوش گرفتن و بوسیدن او تاثیر بسیاری در‬ ‫ایجاد عشق و محبت دارد؛‬ ‫• گفتن خسته نباشید به خانم خانه ‪-‬که انجا را مرتب و وسایل‬ ‫راحتی را فراهم کرده است‪ -‬در هنگام ورود‪ ،‬نشان دهنده‬ ‫دیده شدن تالش او در منزل و قدردانی از زحماتش می باشد؛‬ ‫• وقتی شوهر به منزل می اید‪ ،‬بهتر است کمی استراحت‬ ‫ی اثار‬ ‫کند‪ ،‬خستگی در کند‪ ،‬چایی یا دم نوش بنوشد‪ .‬وقت ‬ ‫خستگی رفع شد‪ ،‬به ارامی مسائل و مشکالت را با او مطرح‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫و البته هزاران راه وجود دارد تا بتوانیم جریان گرم عشق و صفا‬ ‫را در خانه و زندگیمان ایجاد کنیم و دچار دور ی های عاطفی‬ ‫و روزمرگی نشویم‪...‬‬ ‫راهکارهای بعدی را از شما می خواهیم‪...‬‬ ‫‪11‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ • مرد خانه دوست دارد گاهی با دوستانش بیرون برود‪ ،‬تفریح‬ ‫و شادی کند‪ ،‬بگوید‪ ،‬بشنود‪ ،‬بخندد؛ زیرا مردان در کنار‬ ‫دیگر مردان احساس اقتدار می کنند؛‬ ‫ • از بــودن همسر در منزل و کنار اعضای خــانــواده و وقت‬ ‫گذاشتن برای انها‪ ،‬از توجه به فرزندان و‪ ...‬باید تشکر کرد؛‬ ‫بارها و بارها به او گفته شود‪« :‬به تو افتخار می کنم»؛‬ ‫‪ ‬سها کارساز‬ ‫ • تغییرات ظاهری اعم از ارایشگاه رفتن‪ ،‬پوشیدن لباس‬ ‫نو و هر نوع تغییر مثبت در ظاهر خانم خانه‪ ،‬جدی گرفته‬ ‫شود و از طرف شوهر به او حس مثبت منتقل گردد؛‬ ‫• همسران در جمع های خانوادگی نظر همدیگر را بپرسند‪،‬‬ ‫او را مورد مشورت قرار دهند‪ ،‬به خواسته و نظر او احترام‬ ‫بگذارند و با نام های زیبا همدیگر را صدا کنند؛‬ ‫منابع‪ ▪ :‬کتاب رازها و کرشمه ها‪ ،‬احمد پورنجاتی ▪ سالمت نیوز‬ ‫راهکارهای پیشنهادی برای جلوگیری از ایجاد «طالق عاطفی»‬ ‫ن‬ ‫�ن‬ ‫ݐ‬ ‫ݧ‬ ‫ݨ‬ ‫د‬ ‫ݤ‬ ‫ى‬ ‫ک�‬ ‫ک‬ ‫ف‬ ‫ݨ‬ ‫ݔ‬ ‫ݫ‬ ‫ت‬ ‫ݬ‬ ‫ݤ‬ ‫ݫ‬ ‫یݤ ݣ ݣ ݨݤ ݐ رگ��ݧݤݨݤݨݐ‬ ‫ݐ‬ ‫ݦ‬ ‫ݨ‬ ‫ݨ‬ ‫ٮ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݤ‬ ‫ݠر‬ ‫ݣ‬ ‫ݨ‬ ‫ݣ‬ ‫�بب� ݣ ݣم ن ݣ‬ ‫ݓ‬ ‫ݬ‬ ‫� ݣمݫ� ݣ ݣ ݥݣى ݣ ݣ ݥدݣ ݣݠحواه ݣ ݣ ݥمݣ ݤݣ‬ ‫ن ݫ ݔݬ‬ ‫هر پدر و مادری دوست دارند فرزندی سالم‬ ‫و توانمند تربیت نمایند و برای موفقیت‬ ‫در این راه‪ ،‬تالش خود را از همان روزهای‬ ‫اغازین تولد کودک شروع می کنند؛ اما ممکن‬ ‫است با ناا گاهی‪ ،‬راه رسیدن به این هدف‬ ‫را اشتباه انتخاب کنند یا سخت ترین راه را‬ ‫برای رسیدن به هدفشان برگزینند‪ .‬والدین‬ ‫باید بدانند که اصلی ترین شرط تاثیر بر‬ ‫کودکان‪ ،‬برقراری ارتباط عاطفی موثر با انان‬ ‫است و برای این کار و نیز تربیت و پرورش‬ ‫انها باید از توانمندی و ویژگی های رشدی‬ ‫در هر دوره سنی مطلع شوند و متناسب با‬ ‫ان برای فرزنداشان برنامه ریزی کنند‪ .‬باید‬ ‫بدانیم کودک از طریق حواسش با محیط‬ ‫ارتباط برقرار می کند‪ ،‬بنابراین پــرورش‬ ‫توان های حسی‪ ،‬حرکتی‪ ،‬کالمی و هیجانی‬ ‫کودکان در سنین زیر ‪ 7‬سال اهمیت ویژه‬ ‫ای دارند‪ .‬تقویت و تحریک مناسب این‬ ‫حواس عامل مهمی برای شکوفایی و بلوغ‬ ‫طبیعی فرد‪ ،‬افزایش جنبه های مختلف‬ ‫هوش او و رشد و شکوفایی استعداد های‬ ‫فطری او ست‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫بازی از مهمترین ابزارهای اموزش کودکان‬ ‫و برقراری ارتباط عاطفی با انان است‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫ضمن اینکه بازی با کودکان و دقت در‬ ‫چگونگی رفتار انها در این فعالیت می تواند‬ ‫منبع اطالعاتی مهمی برای شناخت انها‬ ‫باشد‪ .‬مثال سریع ترین راه برای تشخیص‬ ‫عالیم اوتیسم دقت در نوع رفتار کودکان‬ ‫زیر ‪ 3‬سال با اسباب باز ی هایشان است‬ ‫یا یکی از بهترین راه ها برای بررسی رشد‬ ‫بهنجار کودکان زیر ‪ 1‬سال توجه به میزان‬ ‫همکاری انــان در بــاز ی هــای ســاده ای‬ ‫مثل دالی موشه و ‪ ...‬است‪ .‬البته‪ ،‬موارد‬ ‫ذکرشده به معنای خرید اسباب باز ی های‬ ‫گران قیمت و متنوع برای کودکان نیست؛‬ ‫ز یــرا تحقیقات جدید نشان می دهد‬ ‫کودکانی که اسباب باز ی های بی شماری‬ ‫دارند‪ ،‬پریشان تر هستند و از بازی لذت‬ ‫نمی برند؛ اما کودکانی که اسباب باز ی های‬ ‫کمتری دارند‪ ،‬خالقیت و تخیل قویتری‬ ‫خواهند داشت‪ .‬هدف این بخش‪ ،‬معرفی‬ ‫باز ی های ساده و خالقانه مناسب برای‬ ‫گروه های سنی مختلف است‪ .‬تا ضمن‬ ‫پرورش حواس و استعدادهای کودکان‪،‬‬ ‫از بودن در کنار انها لذت ببرید‪ .‬در این‬ ‫شماره باز ی های مناسب برای کودکان‬ ‫‪1‬ماهه تا ‪ 3‬ساله اورده شده است‪.‬‬ ‫باز ی های مناسب برای‬ ‫کودک یک تا سه ماهه‬ ‫دس ـتــان ن ــوزادت ــان را بگیرید‪ ،‬صــورت‬ ‫خود را رو به روی صورت او قرار دهید و‬ ‫دست هایش را روی صورتتان بکشید‪.‬‬ ‫در طول روز‪ ،‬حداقل یکبار این حرکت‬ ‫را با نوزاد خود انجام دهید‪ .‬این کار را‬ ‫همراه با شعرخواندن انجام دهید تا هم‬ ‫به او امنیت دهید‪ ،‬هم حس المسه و‬ ‫شنوایی اش را تقویت کنید‪.‬‬ ‫باز ی های مناسب برای‬ ‫کودک سه تا شش ماهه‬ ‫کودک را رو به روی صورت خود نگه دارید‪.‬‬ ‫با او حرف بزنید و ماجراهای جذاب روز‬ ‫را برایش تعریف کنید! اجازه بدهید حس‬ ‫شنوایی او تقویت شود و توجه و تمرکز او‬ ‫را بسنجید‪ .‬اسباب باز ی هایی که صدا‬ ‫دارن ــد‪ ،‬وسایل مناسبی بــرای بــازی در‬ ‫این سن هستند؛ خصوصا انهایی که با‬ ‫ضربه زدن یا لمس به صدا درمی ایند‪ .‬با‬ ‫این اسباب باز ی ها کودک یاد می گیرد با‬ ‫حرکت کردن می تواند تغییراتی در محیط‬ ‫ایجاد کند‪.‬‬ ‫باز ی های مناسب برای‬ ‫کودک شش تا ده ماهه‬ ‫باز ی های مناسب برای‬ ‫کودک ‪ 2‬تا ‪ 3‬ساله‬ ‫نوزاد در این سن به لمس کردن نیاز دارد‪.‬‬ ‫شما میتوانید با یک نایلون زیپ دار‪ ،‬چند‬ ‫چشم عروسک یا دکمه رنگی و ژل موی‬ ‫سر‪ ،‬وسیله ای جذاب برای بازی فرزندتان‬ ‫درست کنید و او را سرگرم نمایید‪ .‬اگر‬ ‫فرزندتان دندان دارد و ممکن است کیسه‬ ‫را گاز بگیرد‪ ،‬بهتر است به جای ژل موی‬ ‫سر‪ ،‬از ژله خوراکی استفاده کنید‪.‬‬ ‫‪ )1‬بافت اشیاء‪ :‬اکثر نونهاالن‪ ،‬عاشق‬ ‫تجربه کردن و لمس چیزهای مختلف‬ ‫هستند‪ .‬حس المسه یکی از راه هایی‬ ‫است که کودک شما با استفاده از ان‪،‬‬ ‫جهان اطراف را می شناسد‪ .‬رنگ های‬ ‫مخصوص دســت بخرید یــا بــه کــودک‬ ‫اجازه بدهید با چیزهایی مثل پودینگ‬ ‫و خمیر اصالح روی سطوح با انگشت‬ ‫نقاشی کند‪ .‬اگر می خواهید از پودینگ‬ ‫استفاده کنید‪ ،‬می توانید از دانه های رنگی‬ ‫مخصوص نانوایی و مواد درخشان خوردنی‬ ‫برای جذاب کردن انها استفاده نمایید‪.‬‬ ‫باز ی های مناسب برای‬ ‫کودک ده تا پانزده ماهه‬ ‫‪13‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪ )2‬نخ کردن مهره‪ :‬یکی دیگر از کارهای هنری‬ ‫خالقانه برای کودکان دو ساله این است‬ ‫که می توانند با نخ کردن مهره های چوبی‬ ‫ساده و ماکارونی های شکلی‪ ،‬دستبند‬ ‫و گردنبند بسازند‪ .‬می توانید تنقالت‬ ‫حلقه ای شکل نیز در اختیار او قرار دهید‬ ‫تا دستبندها و گردنبندهای خوشمزه ای‬ ‫بسازد‪ .‬تعداد دانه هایی که نخ شده است‬ ‫را بشمارید و نیز ببینید کودکتان می تواند‬ ‫رنگ ها را تشخیص دهد یا نه‪ .‬در انتها‪،‬‬ ‫کار هنری کودکتان را با یک نوار ببندید‪.‬‬ ‫‪ ‬حکیمه نیلی پور‬ ‫روی در اتاق‪ ،‬در ارتفاعی که قد فرزندتان‬ ‫به ان برسد‪ ،‬با نوار چسب های رنگی و‬ ‫برچسب های کارتونی‪ ،‬شکل های مختلف‬ ‫درست کنید‪ .‬از طرفی‪ ،‬فرزندتان تهییج‬ ‫می شود که ایستاده بازی کند؛ از سوی‬ ‫دیگر‪ ،‬کــار کــردن با دست ها را تمرین‬ ‫می کند‪ .‬گل ها و گلبرگ های مختلف‬ ‫را بعد از خشک کردن نرم کنید و یک‬ ‫اسباب بازی ساده و طبیعی و رنگارنگ‬ ‫برای او بسازید‪ .‬می توانید اسم گل ها را‬ ‫برای کودک بگویید یا رنگ های مختلف‬ ‫را با او تمرین کنید‪.‬‬ ‫‪ )3‬بــاز ی هــای تخیلی و خالقانه‪ :‬یک‬ ‫سیب زمینی را نصف کنید و داخل ان‪،‬‬ ‫شکل های ســاده ای مثل قلب یا دایره‬ ‫دربیاورید و ان را به کودکتان بدهید تا‬ ‫در پودر ژله بزند و روی یک کاغذ مهر‬ ‫کــنــد‪ .‬ایــن ک ــار‪ ،‬راه ــی س ــاده و بی ضرر‬ ‫برای اموزش اشکال به کودکان است‪.‬‬ ‫تمرین چسباندن برچسب های ارزان‬ ‫روی کاغذ یا بشقاب های کاغذی‪ ،‬از‬ ‫کــارهــای هنری خالقانه بــرای کودکان‬ ‫است که هماهنگی چشم و دست را‬ ‫افزایش می دهد و استقالل و خالقیت‬ ‫او را تشویق می کند‪ .‬به او یاد بدهید با‬ ‫استفاده از برچسب ها شکل هایی مثل‬ ‫دایره‪ ،‬مربع‪ ،‬خانه یا حتی درخت ایجاد‬ ‫کند‪ .‬یک تخته نمدی هم می تواند برای‬ ‫کودکتان لذت بسیاری به همراه داشته‬ ‫باشد‪ .‬یک تکه کارتن را با نمد بپوشانید‬ ‫و شکل هایی برای قرار دادن بر روی ان‬ ‫درست کنید‪ .‬می توانید شخصیت های‬ ‫یک کتاب قصه را بسازید و از کودکتان هم‬ ‫بخواهید در ساختن انها بامداد شمعی‬ ‫و ماژیک و برچسب به شما کمک کند‪.‬‬ ‫‪ -1‬میانگین خواب‬ ‫از نوزادی تا سه سالگی‬ ‫ن‬ ‫ݣ� ݣ ݣالݣݣال‬ ‫ماماݣ ݣ‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪ 9‬ماهی بود که منتظر امدنش بودیم‪ .‬برای دیدنش لحظه شماری می کردیم‪ .‬اصال‬ ‫مادری حس عجیبی است‪ .‬اینکه می شوی ظرف خلقت خدا‪ .‬به تو اجازه داده‬ ‫شده مخلوق معصوم جدیدش در تو رشد پیدا بکند‪ .‬ذره ذره حسش می کنی‪.‬‬ ‫لحظه ای نیست که به فکرش نباشی؛ حتی در خــواب حواست هست که‬ ‫مراقبش باشی و در هر باری که می خواهی پهلو به پهلو شوی‪ ،‬بلند می شوی‪،‬‬ ‫بعد می نشینی‪ ،‬احتماال قربان صدقه اش هم می روی و بعد پهلو عوض می کنی‪.‬‬ ‫با همه این شیرینی ها‪ ،‬اواخر دلت می خواهد یک خواب راحت داشته باشی؛‬ ‫بدون درد و استرس‪ .‬خیلی هایمان منتظریم عزیز دلمان به دنیا بیاید و یک‬ ‫خواب راحت داشته باشیم‪ 9 .‬ماه انتظار شیرینی که پر بود از لحظه های حیات‬ ‫گذشت و میوه ی دلمان به دنیا امد‪ .‬از همان شب های اول فهمیدم نباید شکمم‬ ‫را صابون می زدم برای خواب راحت که اول بی خوابی و استرس بود‪.‬‬ ‫دلبندم شب ها درست نمی خوابید و من عذاب وجدان داشتم که نکند سیر‬ ‫نشده‪ ،‬نکند دلش درد می کند‪ ،‬نکند خوب تعویضش نکردم‪ ...‬این بدخوابی ها‬ ‫کم کم امانم را بریده بود و عذاب وجدانم را بیشتر از پیش می کرد‪ .‬باالخره‪ ،‬یک‬ ‫روز وقت گذاشتم و در اینترنت دنبال علت و راهکار گشتم‪ .‬متوجه شدم یک‬ ‫جاهایی اشتباه هایی داشته ام که هم خودم را اذیت می کرد و هم فرزند عزیزم‬ ‫را‪ .‬عمل کردن به این اطالعات تا حد زیادی مشکلم را رفع کرد‪ .‬گزارش این‬ ‫جستجوها را ثبت کردم؛ شاید به درد مادرهای دیگر هم بخورد‪:‬‬ ‫‪14‬‬ ‫اول از همه باید بدانیم کودکمان باید‬ ‫چند ساعت در طول شبانه روز خواب‬ ‫باشد؛ شاید به اشتباه او را «کم خواب» یا‬ ‫«پرخواب» تصور می کنیم‪ .‬میزان خواب‬ ‫طبیعی ن ــوزاد یــک روزه تــا ســه ماهگی‬ ‫باید عددی بین پانزده تا شانزده ساعت‬ ‫باشد که حدود هشت ساعت ان در روز‬ ‫قرار می گیرد‪ .‬فراموش نکنیم که چرت‬ ‫زدن های دلبندمان هم جز همین خواب‬ ‫محسوب می شود‪ .‬نکته مهم اینکه در ماه‬ ‫ابتدایی تولد نباید انتظار داشته باشیم که‬ ‫بتوانیم به خواب کودک نظم بدهیم‪ .‬به‬ ‫عالوه‪ ،‬این میزان از خواب اصوال منقطع‬ ‫است‪ .‬طول خواب نوزادان در طول روز‬ ‫نهایتا دو ساعت و در طول شب‪ ،‬چهار‬ ‫تا شش ساعت است‪ .‬البته‪ ،‬در حالت‬ ‫خوش بینانه اش! بهتر است در طول روز‪،‬‬ ‫نوزاد را در جایی مثل نشیمن و پذیرایی‬ ‫که نور کافی دارد و گاه گاهی صدایی هم‬ ‫بچه را بیدار می کند‪ ،‬خواباند و فقط شب‪،‬‬ ‫او را به اتاق خواب تاریک و بی سر و صدا‬ ‫برد‪ .‬این کار کمک می کند نوزاد تفاوت‬ ‫خواب شب و روز را کم کم یاد بگیرد‪.‬‬ ‫بعد از سه ماهگی تا پایان شش ماهگی‬ ‫میزان خواب همچنان شبیه سه ماه قبل‬ ‫است با این تفاوت که بیشتر ساعات‬ ‫خــواب در طــول شب اتفاق می افتد و‬ ‫نظم نسبی پیدا می کند‪.‬‬ ‫از شش ماهگی تا ‪ 9‬ماهگی خواب کودک‬ ‫به چهارده ساعت در روز می رسد‪ .‬سهم‬ ‫خ ــواب شــب‪ ،‬ح ــدودا ی ــازده ســاعــت و‬ ‫خواب روز‪ ،‬سه ساعت می باشد‪ .‬از شش‬ ‫ماهگی تا یک سالگی‪ ،‬اضطراب یا ترس‬ ‫‪ -2‬دالیل و راهکارهای‬ ‫اختـ ـ ــالالت خــــــــــــــواب‬ ‫از جدایی در کودک شروع می شود‪ .‬این‬ ‫ترس ممکن است فرزندمان را چندین‬ ‫بار از خواب بیدار کند‪ .‬به خاطر داشته‬ ‫باشید که در ایــن زمــان کــودک را بغل‬ ‫نکنید و با او حرف خاصی نزنید‪ .‬حدود‬ ‫‪ 5‬دقیقه صبرکنید و اجازه دهید تا مجددا‬ ‫خودش به خواب رود و اگر نخوابید‪ ،‬نهایتا‬ ‫با نوازش و الالیی دوباره او را بخوابانید‪.‬‬ ‫البته‪ ،‬اگر بیمار بود حتما او را در اغوش‬ ‫بگیرید؛ زیرا به اغوش شما نیاز دارد‪ .‬از‬ ‫همین دوره باید کم کم دلبندمان را عادت‬ ‫بدهیم که مستقل بخوابد‪.‬‬ ‫از ‪ 9‬تا دوازده ماهگی‪ ،‬خواب نوزاد به سیزده‬ ‫ساعت می رسد که حدود سه ساعت ان‬ ‫در روز و مابقی در شب است‪ .‬کودک یک‬ ‫تا سه سال نیز رفته رفته به دوازده ساعت‬ ‫خــواب اکتفا می کند‪ .‬اگــر در طــول روز‬ ‫واقعا خسته شود‪ ،‬حدود دو ساعت ان‬ ‫در طول روز است‪ .‬سعی نکنید حتما‬ ‫کودک را در طول روز بخوابانید مگر اینکه‬ ‫دلبندمان خسته باشد‪ ،‬خمیازه بکشد‬ ‫یا بیمار باشد‪.‬‬ ‫رفالکس‬ ‫الف) علل جسمی‬ ‫رفال کس معده اگر چه در بزرگساالن شایع تر‬ ‫است‪ ،‬بین کودکان و نوزادان هم زیاد دیده‬ ‫می شود‪ .‬این مشکل در بسیاری از نوزادان‬ ‫شایع اســت و مــادران را نگران می کند‪.‬‬ ‫رفال کس زمانی اتفاق می افتد که غذا و‬ ‫اسید از معده وارد مری می شود‪ .‬از شایع ترین‬ ‫عالئم رفال کس در نوزادان‪ ،‬استفراغ زیاد‪،‬‬ ‫گریه کردن هنگام شیر خوردن یا بعد از ان‪،‬‬ ‫سوزش معده‪ ،‬گاز معده یا درد شکم و عدم‬ ‫تمایل به خوردن و نیز داشتن مشکالتی در‬ ‫بلعیدن(یعنی کودک ممکن است دچار‬ ‫گرفتگی گلو یا حالت تهوع شود) است‪ .‬اگر‬ ‫کودک ما دچار این بیماری است‪ ،‬ضمن‬ ‫مراجعه به پزشک‪ ،‬بهتر است شب ها شیر‬ ‫به مقدار زیاد و بالفاصله قبل از خواب‬ ‫به او داده نشود‪ .‬نوزادانی که به رفال کس‬ ‫مبتال هستند‪ ،‬فقط در شرایط خوابیده‬ ‫روی شکم یا ایستاده نگه داشته شده در‬ ‫بغل احساس ارامــش دارنــد و در حالت‬ ‫خوابیده به پشت یا در سطوح صاف یا‬ ‫نرم دچار تشدید رفال کس و نهایتا بی قراری‬ ‫می شوند‪ .‬بنابراین‪ ،‬خواباندن نوزاد روی‬ ‫شکم در سطوح سفت هنگامی که مادر‬ ‫هوشیار و در کنار نوزاد است یا خواباندن‬ ‫به پهلوی چپ می تواند در احساس ارامش‬ ‫و کاهش درد در نــوزاد موثر باشد‪ .‬یکی‬ ‫دیگر از موثرترین کارها این است که نوزاد‬ ‫را در سطح شیب دار بخوابونیم؛ یعنی سر‬ ‫او حــدود بیست سانت بلندتر از سطح‬ ‫زمین قرار بگیرد‪ .‬بعضی پزشکان درباره‬ ‫نوازادان رفال کسی توصیه می کنند که در‬ ‫طول روز هم فقط در کریر یا همان سطح‬ ‫شیب دار مصنوعی نگهداری شوند‪ .‬امروزه‬ ‫تشک های مخصوص این نوزادان هم در‬ ‫بازار امده است‪.‬‬ ‫اپنه انسدادی خواب و مشکالت تنفسی‬ ‫بر خالف اسم عجیب و غریب این عارضه‪،‬‬ ‫وقتی نام مصطلح ان را بشنوید می گویید‪:‬‬ ‫«بله! می دانم چیست!»‪ .‬این بیماری همان‬ ‫«لوزه سوم» خودمان است‪ .‬گاهی اوقات‬ ‫کودکان به دلیل اپنه نمی توانند درست‬ ‫تنفس کنند و از خواب بیدار می شوند‪.‬‬ ‫حتی ممکن اســت خروپف هم داشته‬ ‫باشند‪ .‬شــروع سن ایــن عارضه از سه تا‬ ‫هفت سالگی است‪ .‬درمان این بیماری‬ ‫به کمک جراحی یا استفاده از ماسک در‬ ‫شب امکان پذیر است‪.‬‬ ‫اختالالت تیروئیدی‬ ‫اگر تیروئید در هنگام تولد کم کار باشد‪،‬‬ ‫ً‬ ‫معموال تا چند هفته اشکار نیست؛ اما به‬ ‫مرور موجب خواب الودگی زیاد‪ ،‬خفگی در‬ ‫حال شیر خوردن‪ ،‬یبوست شدید و تنفس‬ ‫سر و صدادار می شود‪ .‬عالئم تیروئید بعد‬ ‫از سه تا شش ماه واضح خواهد شد و در‬ ‫نتیجه‪ ،‬سرعت رشد کودک کاهش می یابد‪.‬‬ ‫امروزه در بسیاری از زایشگاه ها بعد از تولد‪،‬‬ ‫ازمایش خون از نوزاد گرفته می شود که یکی‬ ‫از موارد ان تیروئید است‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫توجه کنید که این ساعات‪ ،‬تقریبی و به‬ ‫صورت میانگین است و برای هر کودکی‬ ‫ممکن است تا حدودی متفاوت باشد‪.‬‬ ‫نکته مهم این که الگوی خواب کودک‬ ‫معموال وراثتی است و شبیه خواب پدر‬ ‫یا مادرش‪ .‬اگر شما یا همسرتان خواب‬ ‫سبکی دارید و بین خواب چندبار بیدار‬ ‫می شوید یا از ان دسته ادم هایی هستید‬ ‫که به سختی به خواب می روید‪ ،‬نباید توقع‬ ‫داشته باشید فرزندتان خواب سنگینی‬ ‫داشته باشد یا به راحتی به خواب برود‪.‬‬ ‫به طور کلی‪ ،‬اختالالت خواب به دو دسته جسمی و روانی تقسیم می شوند که می توانند‬ ‫منشا وراثتی‪ ،‬محیطی یا فیزیکی داشته باشند‪:‬‬ ‫دماو رطوبت مناسب اتاق کودک‬ ‫یکی دیگر از عللی که خوب است در این‬ ‫قسمت به ان اشاره کرد‪ ،‬دمای مناسب‬ ‫اتاق نوزاد است‪ .‬بسیاری از مواقع ممکن‬ ‫است گرما یا سرمای بیش از حد‪ ،‬خواب‬ ‫دلبندمان را دچار اختالل کند‪ .‬در مورد‬ ‫این مساله صرفا می توان راهنماییهای کلی‬ ‫ارائه داد؛ زیرا تنظیم کننده درونی دمای‬ ‫بدن به سن و وزن کودک بستگی دارد‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫سیستم گرمایی بدن کودکان زیر دو و نیم‬ ‫کیلو نمی تواند حرارت بدن انها را مناسب‬ ‫نگه دارد‪ .‬انهایی که وزنشان بین دو نیم تا‬ ‫چهار کیلو است‪ ،‬نیاز چندانی ندارد که‬ ‫از بیرون گرم شوند و به راحتی می توانند‬ ‫در اتاقی با دمای بین هجده تا بیست‬ ‫درجه بمانند‪ .‬هنگامی که وزن کودک‬ ‫به هشت کیلوگرم برسد‪ ،‬سیستم حرارتی‬ ‫بدن او به خوبی کار می کند و الیه ای از‬ ‫چربی که زیر پوست او روییده‪ ،‬می تواند‬ ‫مانند یک عایق عمل کند‪.‬‬ ‫رطــوبــت ات ــاق ک ــودک بهتر اس ــت بین‬ ‫چهل و چهار تا پنجاه باشد‪ .‬در هوای‬ ‫سرد‪ ،‬رطوبت هوا کمتر است و وسایل‬ ‫حرارتی هم هوا را خشک تر می کند‪ .‬برای‬ ‫جلوگیری از خشک شدن مخاط بینی و‬ ‫مجاری تنفسی کودک می توان از دستگاه‬ ‫بخور یا قرار دادن ظرف اب روی شوفاژ و‬ ‫بخاری کمک گرفت‪ .‬فراموش نکنیم که‬ ‫فرزندمان را مستقیم جلوی کولر و منابع‬ ‫حرارتی قرار ندهیم؛ زیرا دمای بدن او تا‬ ‫حد خطرناکی تغییر می کند‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫ب) علل روحی و روانی‬ ‫وحشت و کابوس‬ ‫کابوس با وحشت تفاوت هایی دارد‪.‬‬ ‫وحشت به این شکل اتفاق می افتد که‬ ‫کودک در حالی که جیغ می زند‪ ،‬از خواب‬ ‫بیدار می شود‪ .‬چشمانش کامال باز است؛‬ ‫اما در واقع بیدار نیست‪ .‬این حالت نسبت‬ ‫به کابوس های شبانه بسیار کمتر اتفاق‬ ‫می افتد؛ ولی درست هنگامی که خواب‬ ‫کودک عمیق شده است‪ ،‬پیش می اید‪ .‬به‬ ‫همین دلیل‪ ،‬او را بیدار نمی کند‪ .‬هنگام‬ ‫وحشت شبانه‪ ،‬کودک صاف می نشیند‪،‬‬ ‫جیغ می زند و عرق می کند‪ .‬کودکانی که‬ ‫دچار این وحشت های شبانه می شوند‪،‬‬ ‫معموال هنگام جیغ زدن یا گریه کردن‪،‬‬ ‫تسلی ناپذیرند؛ حتی اگر همان کسی که‬ ‫صدا می زنند‪ ،‬برای دلداری دادن و در‬ ‫اغوش کشیدنشان امده باشد‪ .‬دلیلش‬ ‫هم این است که کودک هنوز خواب است‬ ‫و بیدار نشده‪ ،‬حتی اگر چشمانش باز‬ ‫باشد‪ ،‬از رختخوابش خارج شده باشد‬ ‫و دست ها یا بدنش را تکان بدهد‪ .‬به‬ ‫همان سرعتی که ایــن وحشت شبانه‬ ‫شروع می شود‪ ،‬در عرض چند دقیقه به‬ ‫پایان می رسد و کــودک به رختخوابش‬ ‫برمی گردد تا بخوابد‪ .‬درســت برعکس‬ ‫یــک کــابــوس‪ ،‬روز بعد‬ ‫کودک‪ ،‬این وحشت شبانه‬ ‫را به یاد نخواهد اورد‪ .‬این قبیل‬ ‫وحشت های شبانه در کودکان سه تا‬ ‫پنج سال بسیار رایج است‪ .‬بعد از بیداری‬ ‫بهتر است اصال چیزی راجع به وحشت‬ ‫شب گذشته از او نپرسید‪ .‬با در اغوش‬ ‫گرفتن و نوازش کردن کودکتان‪ ،‬وحشت‬ ‫شبانه را به معنای واقعی طوالنی تر خواهید‬ ‫کرد‪ .‬در طول این حادثه‪ ،‬فرزندتان احساس‬ ‫می کند در دام چیزی یا کسی افتاده یا‬ ‫چیزی او را دنبال می کند و باید فرار کند‪.‬‬ ‫کابوس شبانه و خواب بد دیدن‪ ،‬امری‬ ‫عادی و متداول در میان کودکان به ویژه در‬ ‫سنین سه و چهار ساله است‪ .‬کودکی‬ ‫که کابوس می بیند‪ ،‬معموال در حالی‬ ‫که جیغ می زند و گریه می کند‪ ،‬از خواب‬ ‫بیدار مـی شــود‪ .‬حتی ممکن اســت به‬ ‫شما بگوید که چه دیده یا فقط بگوید‬ ‫که خواب بدی دیده است‪ .‬در کابوس‪،‬‬ ‫خالف وحشت های شبانه‪ ،‬عالوه بر ان که‬ ‫کودک از خواب می پرد و بیدار می شود‪،‬‬ ‫خواب خود را هم به یاد می اورد و حتی‬ ‫می تواند در مورد ان صحبت کند‪ .‬نگران‬ ‫نباشید! کابوس های شبانه به این معنی‬ ‫نیستند که کودک شما اشفته و عصبی‬ ‫است؛ اما می تواند تحت تاثیر یک فیلم یا‬ ‫داستان وحشتناک اتفاق افتاده باشد‪ .‬در‬ ‫این مواقع‪ ،‬بهتر است از کودک بخواهید‬ ‫انچه را که دیــده اســت‪ ،‬نقاشی کند و‬ ‫توضیح دهد‪.‬‬ ‫خواب گردی‬ ‫اضطراب جدایی‬ ‫نبود برنامه منظم خواب‬ ‫یکی از مهمترین دالیل بدخوابی‪ ،‬نبود‬ ‫یک برنامه منظم برای خواب است‪ .‬انجام‬ ‫یک مجموعه از کارهای یکسان همیشه‬ ‫قبل از خواب به کودک می فهماند دیگر‬ ‫وقت خواب است‪ .‬کارهایی مثل تمام‬ ‫کردن بازی‪ ،‬قصه خواندن‪ ،‬دستشویی‬ ‫رفتن و کم کردن چراغ های روشن و رفتن‬ ‫به اتاق خواب‪ .‬این اتفاق هر شب باید‬ ‫برای کودک تکرار شود‪ .‬بهتر است این‬ ‫برنامه از چهار ماهگی اجرا شود‪.‬‬ ‫‪ ‬فاطمه اقایی‬ ‫بــه ع ــاوه‪ ،‬منظم کــردن برنامه غذایی‬ ‫صـبـحــانــه‪ ،‬ن ـهــار و ش ــام‪ ،‬ب ـه شــدت در‬ ‫تنظیم خواب کودکان موثر است‪ .‬این‬ ‫که در ساعت مشخصی در روز هر کدام‬ ‫از این وعده ها میل شود و این زمان ها‬ ‫ثابت باشند‪.‬‬ ‫‪17‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫بسیاری از کودکان از حدود شش ماهگی‬ ‫تا یک سالگی‪ ،‬از فکر این که مبادا از‬ ‫مادر جدا بشوند‪ ،‬می ترسند‪ .‬علت ترس‬ ‫فرزندمان این است که امنیت خود را‬ ‫وابسته به ما مـی دانــد‪ .‬باید بدانیم که‬ ‫کودک از شش ماهگی کم کم باید مستقل‬ ‫از مکان پدر و مادر بخوابد‪ .‬اگر کودک از‬ ‫خواب می پرد‪ ،‬در ابتدا بهتر است تا چند‬ ‫دقیقه واکنشی نشان ندهید تا خودش‬ ‫کم کم به خواب برود؛ اما اگر عالئم بیماری‬ ‫ندارد و بیدار ی اش بیش از پنج دقیقه‬ ‫طول کشید‪ ،‬کنار او بروید و با الالیی‬ ‫و نوازش پشت‪ ،‬او را بخوابانید‪ .‬نیازی‬ ‫نیست کودک را بلند کنید یا با او حرف‬ ‫بزنید‪ .‬روشن نمودن یک چراغ خواب در‬ ‫اتاق کودک می تواند به ارامش او کمک‬ ‫کند‪ .‬همچنین‪ ،‬وجود عروسکی که به‬ ‫ان عالقه زیادی دارد‪.‬‬ ‫این مشکل تقریبا به ندرت دیده می شود‬ ‫و بیشتر از چند بار در زندگی کودک اتفاق‬ ‫نمی افتد‪ .‬ادامه یافتن این حالت تا دوران‬ ‫بلوغ نیز مانند وحشت شبانه بسیار نادر‬ ‫است‪ .‬کودکان بی قرار‪ ،‬حساس‪ ،‬عصبانی‪،‬‬ ‫هیجانی و تب دار‪ ،‬بیشتر مستعد ابتال به‬ ‫این اختالل هستند‪ .‬راه رفتن در خواب‬ ‫خطرناک است؛ اما باعث صدمه نمی شود‪.‬‬ ‫کــودک در ایــن حالت بــا چشمان بــاز‪،‬‬ ‫کورمال کورمال راه می رود‪ ،‬طوری اطراف‬ ‫را لمس می کند که انگار به دنبال چیزی‬ ‫می گردد‪ .‬معموال به طرف دستشویی یا‬ ‫اتــاق مــادر مـی رود و نسبت به اطرافش‬ ‫ا گاهی ندارد‪ .‬در صورت مشاهده این‬ ‫حالت‪ ،‬والدین باید دست او را گرفته و‬ ‫ارام به رختخواب برگردانند‪ .‬بهتر است در‬ ‫و پنجره ها بسته باشد تا کودک از ارتفاع‬ ‫سقوط نکند‪ .‬مراقب باشید فرزندتان‬ ‫قبل از خواب حتما به دستشویی برود‬ ‫و شب ها غذای سنگین نخورد‪ .‬طبق‬ ‫نظریه زیست شناختی‪ ،‬قطع کنترل قشر‬ ‫مغز با اعصاب محیطی می تواند زمینه ساز‬ ‫این اختالل باشد؛ زیرا قشر مغز خواب و‬ ‫اعضای محیطی بیدار هستند‪ .‬گاه در‬ ‫چنین شرایطی دارو تجویز می شود‪ .‬اصوال‬ ‫به خاطر اینکه در زمــان خــواب ارتباط‬ ‫با عالم واقعی قطع می شود‪ ،‬کودکان با‬ ‫خوابیدن مشکل دارند‪.‬‬ ‫ݑ ݦݩ ݐݩڡ ط ݫݤال ݫى ݬݫ ݔ ݤݤݤݠݠݠی‬ ‫ٮ ݣ ݣالݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݤݠی ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݤ‬ ‫ یکی از پنجشنبه های بهاری اوایل‬ ‫‪‬‬ ‫خرداد بود‪ .‬مادر و برادر همسرم از صبح‬ ‫به منزل ما امده بودند‪ .‬با اینکه خردادماه‬ ‫بوده و همه ما درگیر امتحان بودیم‪ ،‬چون‬ ‫پدرشوهرم در ماموریت به سر می بردند‪،‬‬ ‫فرصت خوبی بود که اخر هفته همه کنار‬ ‫هم باشیم‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫برادرهای همسرم ماشااهلل خوش خوراک‬ ‫هستند؛ برای همین دوست دارم وقتی‬ ‫به خانه ما می ایند‪ ،‬غذاها جدید باشد‪.‬‬ ‫غذای فانتزی و جدید هم که خب خیلی‬ ‫پرکار و وقت گیر است‪.‬‬ ‫از قضا ناهار که تمام شد‪ ،‬مادر شوهرم‬ ‫بــعــد از تــشــکــر و تــعــریــف و تمجید از‬ ‫دست پختم‪ ،‬گفتند‪« :‬چند روزی است‬ ‫هوس چیزکیک های تو را کردم!» و این‬ ‫هم به لیست کارهای قبلی اضافه شد‪.‬‬ ‫‪18‬‬ ‫بعد از ناهار بالفاصله سرگرم تهیه شام‬ ‫و کارهای اشپزخانه شدم‪ .‬مادر همسرم‬ ‫دوست داشتند که محله جدید ما را بیشتر‬ ‫ببینند و چندباری اشاره کردند که قبل‬ ‫غروب یک سر برویم مغازه های اطراف‬ ‫را ببینیم‪ .‬من هم که یک دستم خمیر‬ ‫پیراشکی را ورز می داد و دست دیگرم‬ ‫تخم مرغ های کیک را با همزن مخلوط‬ ‫می کرد‪ ،‬تکرار می کردم‪« :‬چشم االن حاضر‬ ‫می شوم که برویم‪ ».‬خالصه کارها را نصفه‬ ‫و نیمه رها کــردم و رفتیم و یک ساعته‬ ‫خرید را جمع کردیم و برگشتیم و من باز‬ ‫مشغول کار شدم‪ .‬حدود ساعت ‪ 8‬محمد‬ ‫با برادر دیگرش از در وارد شدند‪ .‬بعد از‬ ‫سالم و احوال پرسی با همه به اشپزخانه‬ ‫امد و با دیدن حال و روز من به خنده‬ ‫افتاد‪ .‬من با خنده گفتم‪« :‬دستانت رو‬ ‫زود بشور که خیلی کار داریم‪ ».‬سرسری‬ ‫باشه ای گفت و رفت جلوی تلویزیون‪.‬‬ ‫مادرشوهر طفلی ام هم با اینکه چندباری‬ ‫تعارف کردند که برای کمک بیایند؛ ولی‬ ‫چون به قول خودشان کارهایی را که من‬ ‫می کردم بلد نبودند‪ ،‬بیشتر دست وپا را‬ ‫می گرفتند‪ .‬البته‪ ،‬به رسم همه مادرشوهرها‬ ‫که وقتی پسرشان را بــرای کمک صدا‬ ‫می زنی‪ ،‬خودشان را سریع می رسانند که‬ ‫یک وقت کاکل زر ی شان لیوانی را تکان‬ ‫ندهد‪ ،‬با صحبت من یک بار دیگر هم‬ ‫امدند و سری زدند و در نهایت‪ ،‬ایشان‬ ‫هم رفتند همان جلوی تلویزیون‪ .‬همسر‬ ‫من هم که از ان افتاب مهتاب ندیده های‬ ‫روزگار است‪ .‬با اینکه پدرشان کم از یک‬ ‫کدبانو ندارند؛ اما سه پسر شاخ شمشاد‬ ‫در بستن بندکفش هایشان هم کمک‬ ‫الزم دارند‪.‬‬ ‫ کمی که گذشت‪ ،‬محمد برای کمک‬ ‫‪‬‬ ‫امد‪ .‬کمک می کرد و غر می زد که «چرا این‬ ‫غذا را گذاشتی؟ چرا خمیر می چسبد؟‬ ‫اصــا االن چــرا چیزکیک؟» من لبم را‬ ‫می گزیدم و ارام و بــا خنده می گفتم‪:‬‬ ‫«توضیح می دهم‪ ».‬دست اخر با اینکه‬ ‫شام دیر اماده شد‪ ،‬خدا را شکر حاصل‬ ‫همکاری ما غذای خوشمزه ای از اب‬ ‫درامــد‪ .‬چیزکیک خاص عــروس هم با‬ ‫ان پایه کیک استثنایی حاضر شد که‬ ‫هم هوس مادر شوهرم را ارضا کرد و هم‬ ‫محمد را بعد از چند وقت به مراد دلش‬ ‫رساند‪ ،‬هم برادرهایش در سکوت و چشم‬ ‫و ابرو امدن برای مادرشان‪ ،‬شادی کردند‪.‬‬ ‫ محمد ان لحظه بــه روی خــودش‬ ‫‪‬‬ ‫نیاورد و بازهم خندید؛ ولی بعد از ‪ 3‬سال‬ ‫زندگی‪ ،‬در فکر فرو رفتنش را می شناسم‪.‬‬ ‫نشانی اش هم این بود که رفت نشست‬ ‫پای کامپیوتر و دیدم دارد عکس های اقای‬ ‫حائری شیرازی و امام را سرچ می کند‪.‬‬ ‫چشمش روی عکس امام با سینی چای‬ ‫دستشان‪ ،‬مانده بود‪...‬‬ ‫‪ ‬مائده شکری‬ ‫ این حرفش ناگهان من را به خاطره‬ ‫‪‬‬ ‫چند سال قبلم برد‪ .‬روزی که با دوستان‬ ‫دانشگاه بــرای اولین سالگرد شهید‬ ‫تهرانی مقدم به منزل ایشان رفته بودیم‪.‬‬ ‫همسر ایشان مراسم هفتگی دعا و روضه‬ ‫در منزل خود برگزار می کرد‪ .‬ما هم با واسطه‬ ‫عمویم‪ ،‬مهمان این مراسم شدیم‪ .‬حال‬ ‫و هوای مراسم خصوصا با چند عکس‬ ‫شهید بسیار معنوی و خاص بود‪ .‬من‬ ‫دقیقا کنار عکس شهید نشسته بودم‪.‬‬ ‫ان قدر معذب و متاثر بودم که احساس‬ ‫می کردم خود شهید کنارم نشسته اند‪.‬‬ ‫بعد از مراسم و رفتن مهمان ها‪ ،‬ما با‬ ‫همسر شهید مشغول گفت وگو شدیم‪.‬‬ ‫از روزهای اولیه اشنایی شان و جلسه‬ ‫خواستگاری و خــاطــرات دوره عقد‬ ‫ همسرم هنوز وسط قهقهه ی بعد از‬ ‫‪‬‬ ‫گفتن جمله اش بود که من اخم هایم را باز‬ ‫کردم و به خودم گفتم‪« :‬فرصت طالیی تالفی‬ ‫رسیده است‪ ».‬با چشم های باریک شده‬ ‫گفتم‪« :‬عزیزم شما فکر می کنی هرکسی که‬ ‫به سوریه برود‪ ،‬شهید می شود؟ واقعا بعد‬ ‫از دیدن این همه عکس از امام و شهدا‬ ‫و علما در حال چایی ریختن و سبزی‬ ‫پاک کردن و کمک به همسرهایشان‪ ،‬من‬ ‫که فکر می کنم حتی اگر به خط مقدم هم‬ ‫بروی و هر ثانیه هزار هزار تیر پرتاب شود‪،‬‬ ‫حتی شما یک نفر هم که شده‪ ،‬سالم و‬ ‫سرحال برمی گردی‪».‬‬ ‫‪19‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ یکی دو ماه گذشت‪ .‬تابستان همسرم‬ ‫‪‬‬ ‫می خواست برای ماموریت به سوریه برود‪.‬‬ ‫من خیلی غرغر کردم‪ .‬از همان چند ماه‬ ‫قبل که به من اطالع داده بود‪ ،‬شرط کرده‬ ‫بودم که یا ماموریت را قبول نکن یا من هم‬ ‫می ایم؛ ولی همان طور که انتظار داشتم‪،‬‬ ‫وقتی تاریخ موعود رسید‪ ،‬خبری از بلیط‬ ‫من نبود‪ .‬دو سه روز مانده به روز حرکت‪،‬‬ ‫اخالقم مثل مرغ بال وپر کنده شده بود‪.‬‬ ‫نمی دانم به خاطر دل ش ــوره خطرهای‬ ‫این سفر بود یا اینکه من به زیارت عمه‬ ‫ســادات نـمـی روم‪ .‬ایــن وقت ها هم که‬ ‫شوخی اقایان گل می کند‪ .‬از نوحه های‬ ‫گا ه و بیگاه که امشب شهادت نامه عشاق‬ ‫امضا می شود گرفته تا خبر دادن از جای‬ ‫وصیت نامه و‪ ...‬گمانم ّ‬ ‫سر دلم از چهره ام‬ ‫پیدا شد که یک دفعه به شوخی گفت‪:‬‬ ‫«نکند می ترسی بــروم شهید شــوم؟» و‬ ‫غش غش خندید‪.‬‬ ‫تــا روزه ــای شیرین زنــدگــی مشترک‪.‬‬ ‫رسید به خــاطــرات روزه ــای جنگ و‬ ‫کم رنگ شدن حضور شهید در خانه‪.‬‬ ‫تعریف می کردند که مثال روزهایی که‬ ‫در منزلشان مهمان های زیادی بودند‪،‬‬ ‫شهید تهرانی مقدم وقتی از محل کار‬ ‫بــه خــانــه م ـی امــدنــد‪ ،‬ب ــدون تــوجــه به‬ ‫مهمان ها مستقیم به اشپزخانه رفته‬ ‫و بعد از سالم و حال و احوال و ماچ و‬ ‫بوسه همسر‪ ،‬شروع به کمک کردن به‬ ‫ایشان می کردند‪ .‬تازه با کلی صحبت‬ ‫و شوخی که خستگی همسرشان برود‪.‬‬ ‫انگار نه انگار که مهمانی هم در خانه‬ ‫هست!‬ ‫شاید ان روز هرگز فکرش را نمی کرد که‬ ‫چند ســال بعد بــه عــنــوان همسر سوم‬ ‫محمدرضا پهلوی‪ ،‬ساکن کاخ گلستان‬ ‫شود‪ .‬با جشنی مفصل در ‪ 29‬اذر ‪1338‬‬ ‫فرح دیبا به امید انکه ولیعهدی برای شاه‬ ‫‪ 42‬ساله بیاورد‪ ،‬با او ازدواج کرد‪ .‬تا قبل‬ ‫از تولد اولین فرزندش‪ ،‬رفتار محافظه‬ ‫کارانه ای داشت؛ اما پس از تولد رضا با‬ ‫تثبیت جایگاهش در دربار‪ ،‬فعالیت های‬ ‫سیاسی و اجتماعی خود را اغاز نمود‪.‬‬ ‫اولین اقــدام فرح پهلوی‪ ،‬تشکیل دفتر‬ ‫مــخــصــوص ملکه بـــود‪ .‬کــانــونــی بــرای‬ ‫نقش افرینی هدفمند امــا مفسدانه او!‬ ‫البته رئیس دفتر او کسی نبود جز نامزد‬ ‫سابقش‪ ،‬کریم پاشا بهادری!‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫م م ݤا ݧںݐ‬ ‫ݠݠی ݣ ݣ ݤ‬ ‫ݣارگ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݣ ݤ‬ ‫‪ 21‬سال داشت که پایش به دربار پهلوی باز شد‪ .‬دختری با ظاهری معمولی از‬ ‫خانواده ای متوسط که در همان نگاه اول‪ ،‬ویژگی های یک به اصطالح «ملکه»‬ ‫را نداشت‪ .‬بعد از چهارسال تحصیل در فرانسه‪ ،‬برگشته بود تا نامزدی خود با‬ ‫همکالسی اش‪ ،‬کریم پاشا بهادری‪ ،‬را با خانواده مطرح کند که متوجه شد به‬ ‫دلیل عضویتش در کنفدراسیون ایرانی دانشجویان چپ «وابسته به حزب توده»‬ ‫و شرکت در تظاهرات چپ گراها در پاریس‪ ،‬نامش در لیست سیاه مخالفان‬ ‫امنیتی رژیم قرار گرفته و امکان خروج از کشور را ندارد‪ .‬برای همین به توصیه یکی‬ ‫از اشنایان‪ ،‬اردشیر زاهدی(داماد شاه) را که در ان زمان رئیس امور دانشجویان‬ ‫‪1‬‬ ‫ایرانی بود‪ ،‬در دفتر کارش مالقات نمود‪.‬‬ ‫‪20‬‬ ‫▪ در همان سال ها دولت امریکا که نگران‬ ‫پیوستن کشورهای متحد کاخ سفید از‬ ‫جمله ایران‪ ،‬به نظام کمونیستی شرق و‬ ‫از دست دادن نفوذ خود بود‪ ،‬دربار ایران‬ ‫را وادار به انجام اقداماتی ظاهری به اسم‬ ‫«اصالحات» نمود تا دولت بتواند با ژست‬ ‫تغییر نارضایتی مردم را که در ان دوران‬ ‫اوج گرفته بود‪ ،‬سرکوب کند‪ 2.‬اینجا بود‬ ‫که فرح می توانست نقش عوام فریبانه‬ ‫خود را به خوبی اجرا کند‪.‬‬ ‫▪ تشکیل بنگاه حمایت از مادران و نوزادان‪،‬‬ ‫جمعیت بهزیستی ایران‪ ،‬مالقات های‬ ‫مردمی در شهرستان ها‪ ،‬تشکیل چندین‬ ‫داراالیتام و‪ ...‬فعالیت هایی بود که برای‬ ‫بــه دســت اوردن وجهه مــردمــی توسط‬ ‫او ان ـجــام مــی ش ــود؛ امــا جــالــب اینجا‬ ‫بود که ولخرجی های شهبانوی مدعی‬ ‫مردم دوستی‪ ،‬سر به فلک گذاشته بود‪.‬‬ ‫تا جایی که حتی ر بــان لباس عروسی‬ ‫خود را از فرانسه سفارش داده بود‪ 3.‬طی‬ ‫‪ 19‬سال حضور در خاندان سلطنتی‪،‬‬ ‫میلیاردها تومان از بیت المال همان مردم‬ ‫را صرف هزینه های زندگی اشرافی خود‬ ‫و نزدیکانش می کرد‪ .‬هزینه ایجاد کاخ‬ ‫نیاوران که از سال ‪ 1341‬اصال یک ردیف‬ ‫بودجه کشور را به خود اختصاص داده‬ ‫بود یا خرید قصرها و خانه های متعدد در‬ ‫اروپا و غارت اجناس عتیقه‪ ،‬قسمتی از‬ ‫خاصه خرجی های بانوی اول بود‪.‬‬ ‫▪ هنگام فرار از ایران‪ 384 ،‬چمدان از‬ ‫جواهرات و تاج ها و‪ ...‬به خوبی پرده از‬ ‫‪4‬‬ ‫ریا کاری شهبانوی مردمی برداشت!‬ ‫▪ فساد و خیانت فرح پهلوی تنها مالی‬ ‫نبود‪ .‬او که مانند خیلی از تحصیل کرده های‬ ‫غ ــرب ان زمـ ــان‪ ،‬عــقــایــدی ضــد دیــن‬ ‫داشــت‪ ،‬هم در زندگی شخصی و هم‬ ‫در سیاست گذار ی ها و حمایت هایش‪،‬‬ ‫دســتــورات دینی را زیــر پا می گذاشت‪:‬‬ ‫قانون ممنوعیت استفاده زنان چادری از‬ ‫خدمات سازمان هایی که تحت ریاست‬ ‫او اداره می شد‪ ،‬نمونه ای از حمایت هایش‬ ‫‪5‬‬ ‫از بی عفتی محسوب می شد‪.‬‬ ‫کشور شده بود و در سال ‪ 1353‬با تایید‬ ‫محمدرضا پهلوی به عضویت شورای‬ ‫اموزشی کشور منصوب گشت‪.‬‬ ‫▪ انتصاب رضا قطبی(پسر دایی فرح)‬ ‫که شخصی کامال غرب زده و ضد دین‬ ‫بود‪ ،‬به ریاست تلویزیون ملی و بعد نقش‬ ‫پشت پرده او را در اداره کشور‪ ،‬از دیگر‬ ‫نمونه های افراد حلقه فرح است‪ .‬وقاحت‬ ‫فرح در زیر پاگذاشتن خطوط قرمز اسالمی‬ ‫و انسانی با برپایی «جشن هنر شیراز» که‬ ‫طی سال های ‪ 1345-1356‬با هزینه های‬ ‫گزاف برگزار می شد‪ ،‬به اوج خود رسید‪.‬‬ ‫جشن هایی که با شعار دروغین «ارتباط‬ ‫فرهنگ ها» و در حقیقت‪ ،‬برای ترویج‬ ‫فرهنگ مبتذل غربی اجرا می شد‪ .‬برج‬ ‫ازادی کنونی کــه در ان ســال هــا بــا نام‬ ‫«شهیاد اریامهر» ساخته شد‪ ،‬یادبودی‬ ‫از جشن های ‪ 2500‬شاهنشاهی است‪.‬‬ ‫▪ ا کـنــون کــه چهل ســال از انفجار نور‬ ‫انقالب اسالمی می گذرد‪ ،‬شهبانوی کاخ‬ ‫دیکتاتوری پهلوی‪ ،‬با کارنامه ای انباشته‬ ‫از فسادهای مالی‪ ،‬اخالقی و فرهنگی‪،‬‬ ‫مشغول خاطره سازی دروغین برای تبرئه‬ ‫خود و همسرش می باشد‪ .‬مضحکانه در‬ ‫قاب رسانه های معاند ملت ازاده ایران‬ ‫برای ما نسخه عدالت خواهی در دموکراسی‬ ‫می پیچد‪ .‬انگار فراموشی و توهم عارضه‬ ‫فراگیر همه روسیاهان تاریخ است‪.‬‬ ‫منابع‬ ‫‪ )1‬زاهدی‪ ،‬اردشیر‪ 25 ،‬سال در کنار شاه‪.‬‬ ‫‪ )2‬جیمز بیل‪ ،‬طرح دکترین کندی‪ ،‬برگرفته از کتاب‬ ‫شیر و عقاب‪.‬‬ ‫‪ )3‬خاطرات فرح دیبا‪ ،‬دخترم فرح‪ .‬ترجمه الهه‬ ‫رئیس فیروز‪ .‬صص ‪32-41‬‬ ‫‪ )4‬همان‪ ،‬صص ‪ 180‬و ‪179‬‬ ‫‪ )5‬ظهیری‪ ،‬علیرضا‪ ،‬عصر پهلوی به روایت اسناد‪.‬‬ ‫ص ‪286‬‬ ‫‪ )6‬جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک‪ .‬مرکز‬ ‫بررسی اسناد تاریخی‬ ‫‪ )7‬نیمه پــنـهــان‪ ،‬سـیــمــای ک ــارگ ــزاران فــرهــنــگ و‬ ‫سیاست‪ .‬جلد ‪6‬‬ ‫‪ )8‬خاطرات من و فرح پهلوی‪ .‬اسکندر دلدم‬ ‫‪ ‬گرداورنده‪ :‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫▪ لیلی امیر ارجمند از نزدیکترین افراد‬ ‫حلقه فرح بود‪ .‬زنی که بی پروایی جنسی‬ ‫او صدای دربار فاسد پهلوی را در اورد‪.‬‬ ‫او مذهب خود را به کاتولیک تغییر داده‬ ‫بــود‪ .‬چنین شخصی بــه دسـتــور ملکه‬ ‫بی بندو بار‪ ،‬عضو هیئت امنا و مدیرعامل‬ ‫کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان‬ ‫▪ فرح پهلوی با نقاب فریب کارانه هنردوستی‬ ‫از ترویج ولنگاری ابایی نــداشــت‪ .‬به‬ ‫عنوان مثال‪ ،‬وقتی نمایشگاه تصاویر و‬ ‫عکس های غیراخالقی «اشوربانی پال‬ ‫بابال» را افتتاح نمود‪ .‬او را به خاطر «ابراز‬ ‫شجاعت در شکستن رو در بایستی‬ ‫‪7‬‬ ‫فرهنگی!» مورد تشویق و تفقد قرار داد‪.‬‬ ‫▪ او در سال های اخر حضورش در ایران‬ ‫برای فریب اذهان مردم انقالبی اقداماتی‬ ‫نمود‪ .‬از جمله دکتر حسین نصر‪ ،‬استاد‬ ‫فلسفه سنت گرای اســامــی‪ ،‬را کــه در‬ ‫ظاهر شخصی باوجهه مذهبی بود‪ ،‬به‬ ‫ریاست دفتر خــود برگزید؛ امــا ایــن کار‬ ‫فایده ای نداشت و نور انقالب و قیام‬ ‫امام خمینی؟هر؟ جان ها را بیدار کرده‬ ‫بود و باالخره طومار سلطنت تباهی به‬ ‫هم پیچیده شد‪.‬‬ ‫‪21‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫از طــرفــی‪ ،‬صمیمی ترین نــزدیـکــان او‪،‬‬ ‫فاسدترین افــراد بودند که متاسفانه در‬ ‫حساس ترین مــراکــز فرهنگی فعالیت‬ ‫می کردند‪ .‬باند گسترده فرهنگی که به اسم‬ ‫مدرن کردن ایران‪ ،‬در تالشی همه جانبه‬ ‫برای تغییر هویت ایرانی‪-‬اسالمی جامعه‬ ‫ایرانی بودند‪.‬‬ ‫▪ اخرین سال برگزاری که مصادف با ماه‬ ‫مبارک رمضان بود‪ ،‬عالوه بر حرمت شکنی های‬ ‫قبلی‪ ،‬تئاتری به نام «خوک‪/‬بچه‪/‬اتش»‬ ‫در انظار عمومی مردم به نمایش گذاشته‬ ‫شد که به دلیل صحنه های واضح اعمال‬ ‫جنسی‪ ،‬اعتراض علمایی مانند ایت ا‪...‬‬ ‫‪6‬‬ ‫شهید دستغیب و حتی تکاپوی ساواک‬ ‫را به همراه داشت‪ .‬فضاحت جشن اخر به‬ ‫حدی بود که یک سال مانده به انقالب‪،‬‬ ‫برگزاری جشن های هنر شیراز متوقف شد‪.‬‬ ‫▪ از نقاط سیاه عملکردهای ملکه فاسد‬ ‫پهلوی ان است که در خفا حامی زنان‬ ‫سردسته خانه های فساد بود و در تباهی‬ ‫سرنوشت زنان فریب خورده نقش مهمی‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫ى‬ ‫اه� ݫ ݭ ݔ ݤݤݤ‬ ‫ب� ݣ ݫ ݬݔݣى ݣد ݣ ݣ ݤ ݣ ب ݣ ݣ ݤ ݣاݣ‬ ‫(؟ع؟)‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫همه چیز برایش از انتخاب واحد دانشگاه شروع شد‪ .‬انقدر برای سفر عجله داشت‬ ‫که متوجه نشد یکی از واحدها را اشتباه ثبت کرده است‪ .‬دو هفته از اتمام مهلت‬ ‫تصحیح گذشته بود که از اوکالهاما برگشت و با مشکل پیش امده روبه رو شد‪ .‬به‬ ‫اموزش دانشگاه رفت و هر کار که می توانست انجام داد‪ ،‬اما همه راه ها بسته بود و‬ ‫حتی انصراف هم چاره کار نبود؛ زیرا او را از بورسیه تحصیلی محروم می کرد‪ .‬ناچار‬ ‫باید با مسلمانان عرب‪ ،‬همان هایی که همیشه دینشان را ساختگی و خودشان‬ ‫را عقب مانده و شترسوار می دانست‪ ،‬هم کالس شود‪.‬‬ ‫▪ نمی توانست قـبــول کـنــد‪ .‬از شدت‬ ‫اضطراب و ناراحتی حتی شب ها هم‬ ‫بــیــدار بــود تــا اینکه کلمات همسرش‬ ‫توانست به او کمک کند‪« :‬شاید خداوند‬ ‫تو را برای یک ماموریت برگزیده است‪.‬‬ ‫‪22‬‬ ‫برو و انها را به مسیحیت دعــوت کن!»‬ ‫تبلیغ‪ ،‬کاری بود که او همیشه در کنار‬ ‫تحصیل انجام مـی داد و دوبــاره با فکر‬ ‫هدایت هم کالسی هایش انگیزه کافی‬ ‫برای بازگشت به کالس را پیدا کرد‪.‬‬ ‫▪ از همان روزهای اول از هر فرصتی برای‬ ‫گفت وگو با همکالسی های مسلمان استفاده‬ ‫می کرد و مستقیم و غیر مستقیم از انها‬ ‫می خواست تا با مسیح خود را نجات دهند؛‬ ‫زیرا او خودش را برای نجات انسان ها فدا‬ ‫کرد‪ .‬برخورد مسلمان ها مودبانه و محترمانه‬ ‫بود؛ اما تعجب می کرد که انها تا چه حد‬ ‫از خود به دینشان مقاومت نشان می دهند‬ ‫و تسلیم نمی شوند‪ .‬تصمیم گرفت از دل‬ ‫عقاید مسلمانان باطل بودن ان را ثابت‬ ‫کند و نشان دهد پیامبر اسالم فرستاده‬ ‫خدا نیست‪ .‬پس شروع به مطالعه قران‬ ‫کرد و این اغازی بود برای غرق شدن در‬ ‫کتاب های اسالمی به طوری که در طول‬ ‫دو ســال‪ 15 ،‬منبع اسالمی را مطالعه‬ ‫کرد و هر ایراد و اشکالی را که در نظرش‬ ‫می امد یادداشت می کرد‪ .‬اما بعد از ان‬ ‫گرفتار سوال و تردیدهای زیادی شد و در‬ ‫نتیجه‪ ،‬باز به قران بازگشت‪.‬‬ ‫▪ حاال با موضوعاتی درگیر شده بود که‬ ‫هیچ وقت تصورش را هم نمی کرد‪ .‬بیشتر‬ ‫اوقات مشغول فکر یا مطالعه بود‪ .‬دیگر‬ ‫گوشت خوک و مشروبات را نمی خورد‬ ‫و نمی اشامید و سعی می کرد کمتر در‬ ‫مهمانی ها شرکت کند‪ .‬در این دو سال‬ ‫انقدر تغییر کرده بود که همسرش را دچار‬ ‫شــک ک ــرد‪ .‬خ ــودش درب ــاره تغییراتش‬ ‫می گفت‪« :‬اصال فکر نمی کردم با مطالعه‬ ‫اســام اتفاق خاصی رخ بدهد و حتی‬ ‫سبک زندگی روزمره ام تغییر کند‪ .‬در ان‬ ‫زمان حتی تصورش را هم نمی کردم که به‬ ‫زودی با بال هایی از ارامش قلبی و ایمان‬ ‫باطنی در اسمان اعتقاد اسالمی پــرواز‬ ‫خواهم کرد‪ ».‬اما با وجود این تغییرات‪،‬‬ ‫همچنان به تغییر دین تردید داشت و‬ ‫خود را مسیحی می دانست‪.‬‬ ‫▪ روزها می گذشت تا اینکه یک روز چند‬ ‫نفر از همان مسلمان های هم کالسی به‬ ‫سراغش امدند‪ .‬فرصتی بود تا سواالتش را‬ ‫با کسی مطرح کند‪ .‬دوستانش حرف های‬ ‫عجیب و غریب و انتقادهای تند او نسبت‬ ‫به قران و اسالم را شنیدند و با اطمینان‬ ‫همه را پــاســخ دادنـ ــد‪ .‬از ســوال هــایــش‬ ‫ناراحت نشده و در عوض گفته بودند‬ ‫معرفت‪ ،‬گمشده مومن است و سوال‬ ‫پرسیدن یکی از راه های رسیدن به ان‪.‬‬ ‫با رفتن انها چیزی در قلب «امینه» تکان‬ ‫خورد‪ .‬ان دیــدار‪ ،‬زمینه ای برای ارتباط‬ ‫بیشتر او با مسلمان ها شد‪ .‬انقدر با انها‬ ‫بحث کرد و سوال هایش را پرسید تا که‬ ‫شهادتین را به زبان اورد‪ 21 .‬می ‪1977‬‬ ‫همه تردیدها به یقین رسید و روزنامه نگار‬ ‫متعصبی که همیشه مسیحیت را تبلیغ‬ ‫می کرد‪ ،‬اسالم را ساختگی و مسلمانان‬ ‫را عقب مانده می دانست‪ ،‬حاال مسلمان‬ ‫شده بود و باید ثابت می کرد که در امتحان‬ ‫ایمان هم پابرجاست‪.‬‬ ‫نمی توانست باور قلبی و اطمینانی که از‬ ‫مسیر جدید در قلبش ایجاد شده بود را‬ ‫انکار کند‪ .‬نمی خواست ایمانی که دو‬ ‫سال تمام برایش زحمت کشیده بود را به‬ ‫این سادگی از دست بدهد‪ .‬می خواست‬ ‫فریاد بکشد‪ ،‬ضجه بزند و اشک بریزد؛‬ ‫اما دندان هایش را به سختی فشار می داد‬ ‫تا هیچ نشانه ای از ضعف و ناتوانی بروز‬ ‫ندهد‪ .‬کابوس زندگی امینه‪ ،‬حــاال به‬ ‫واقعیت رسیده بود‪ .‬همسر و فرزندانش را‬ ‫در یک روز برای همیشه رها کرد‪.‬‬ ‫روح حق طلبش قرین رحمت باد‪.‬‬ ‫‪ ‬ساجده شکری‬ ‫«در ان لحظه غیر از خــدا هیچ کس را‬ ‫نداشتم و می دانستم جز او کسی نمی تواند‬ ‫از فرزندانم حمایت کند و تصمیم گرفته‬ ‫بودم که روزی در اینده به انها نشان دهم‬ ‫که تنها راه سعادت‪ ،‬راه خداوند است‪ .‬از‬ ‫دادگاه بیرون امدم‪ .‬احساس می کردم از قلبم‬ ‫خون می ریزد‪ .‬هرچند مطمئن بودم تصمیم‬ ‫درستی گرفته ام؛ اما هیچ چیز نمی توانست‬ ‫جز ذکر خدا مرا ارام کند‪ .‬تنها و درمانده‬ ‫می رفتم و زیرلب ایه الکرسی را تالوت‬ ‫می کردم و این ایه را با خود می خواندم‪.‬‬ ‫ف‬ ‫کم� �اء � خ‬ ‫م� تّا��ع ض‬ ‫س�ط‬ ‫ر�وا�ن اهلل‬ ‫ن ب ب‬ ‫ا� ن ب‬ ‫ّ‬ ‫م�ن اهلل و ماواه ج� نه�م… ایا کسی که رضایت‬ ‫و خشنودی خداوند را برگزیند‪ ،‬همچون‬ ‫کسی است که خشم خدا را بخواهد و در‬ ‫جهنم جای گزیند؟»‬ ‫▪ روزهــا به همین شکل می گذشت تا‬ ‫اینکه مــادربــزرگ امینه تصمیم گرفت‬ ‫مسلمان شــود و بــه دنـبــال مــادر بــزرگ‪،‬‬ ‫پدر‪ ،‬مادر و خواهر او که روزی امینه را‬ ‫طرد کرده بودند‪ ،‬تمایل داشتند مثل او‬ ‫مسلمان شوند‪ .‬از همه اینها شیرین تر‪،‬‬ ‫زمانی بود که همسرش بعد از چند سال‬ ‫با او تماس گرفت و گفت ترجیح می دهد‬ ‫دخترشان مثل مادرش باشد و به خاطر‬ ‫همه اتفاق های گذشته از او عذرخواهی‬ ‫کرد‪ .‬امینه احساس می کرد مزد روزهای‬ ‫سخت گذشته را گرفته اســت و حاال‬ ‫می توانست کنار فرزندانش باشد‪ .‬زنی‬ ‫که به خاطر حجاب از کار اخــراج و از‬ ‫همه جــا طــرد شــده بــود و حتی جایی‬ ‫ب ــرای سکونت نــداشــت‪ ،‬حــاال رئیس‬ ‫جمعیت بین المللی زنان مسلمان بود‬ ‫و از همه جا برای شنیدن حرف هایش‬ ‫مخاطب داشت‪ .‬در حالی که مشغول‬ ‫راه اندازی «مرکز مطالعات و پژوهش های‬ ‫زنان نومسلمان» بود‪ ،‬در اثر حادثه ای در‬ ‫سال ‪ 2010‬از دنیا رفت‪ .‬امینه قبل از ان‬ ‫با تالش های پیگیرش توانسته بود دولت‬ ‫امریکا را به چاپ تمبر رسمی تبریک عید‬ ‫فطر به زبان عربی متقاعد کند‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫▪ همسرش که تغییرات امینه را به امید‬ ‫حل شدن سوال ها و برگشت او به زندگی‬ ‫عادی تحمل کرده بود‪ ،‬دیگر نتوانست‬ ‫مسلمان ش ــدن او را بــپــذیــرد و قصد‬ ‫جدایی کرد‪ .‬طالق برای امینه سخت‬ ‫و سنگین بود؛ زیرا همسرش را دوست‬ ‫داشت؛ اما تصمیم گرفت تا او را برای‬ ‫انتخاب مسیر زندگی اش ازاد بگذارد و‬ ‫دلگرمی زندگی اش را با بچه ها جبران‬ ‫کند‪ .‬با اطمینان از اینکه طبق قانون‪،‬‬ ‫حق نگه داری بچه ها را خواهد داشت‪،‬‬ ‫به جلسه دادگاه رفت؛ اما قاضی به دلیل‬ ‫تغییر دین او‪ ،‬حکم را تغییر داد‪ .‬اعتراض‬ ‫و مخالفت و استدالل هایش جوابگو نبود‬ ‫و در اخر نظر قاضی اجرا می شد‪.‬‬ ‫قاضی ‪ 20‬دقیقه به او فرصت داد تا‬ ‫از میان دین جدید و فرزندان‪ ،‬یکی را‬ ‫انتخاب کند‪ .‬امتحان ایمان به گلوگاه‬ ‫رسیده بــود‪ .‬به یــاد داستان حضرت‬ ‫ابراهیم؟ع؟‪ ،‬در قــران افتاد‪ .‬تصمیم‬ ‫گرفت مثل او‪ ،‬بچه هایش را به قربانگاه‬ ‫بندگی ببرد‪.‬‬ ‫▪ امینه که سابقه چند ساله ای در تبلیغ‬ ‫دین داشت‪ ،‬حاال با قدرت‪ ،‬شعله هدایت‬ ‫اسالم را به دست گرفته بود و در ایالت های‬ ‫مختلف به کمک مردم می رفت‪ .‬در کنار‬ ‫کار تبلیغ از حال خانواده خود غافل نبود‬ ‫و به مناسبت های مختلف جمالتی از‬ ‫ایــات و احادیث را بــدون ذکــر منبع در‬ ‫کارت پستال هایی می نوشت و برایشان‬ ‫ارسال می کرد‪.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫ئ‬ ‫ث‬ ‫ه‬ ‫ݤ‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫�‬ ‫ݤ‬ ‫�‬ ‫م�ت‬ ‫م‬ ‫ݤ‪،‬‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݤ‬ ‫ݣ‬ ‫ل‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫�‬ ‫ݣ‬ ‫ݣ‬ ‫ی‬ ‫ݩ‬ ‫م ݣ ݣ�مݣ ثݣ� ݣ ݣم ݣ ݑلݣٯݣ ݣ ݤا ݣ ݣ ݣݤو ݤݤݤ‬ ‫ی‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫راستش‪ ،‬از وقتی موضوع مصاحبه با مدیر «پوشاک اسالمی مائده»‬ ‫مطرح شد‪ ،‬یک نکته به نظرم خیلی جلب توجه می کرد‪ :‬چطور‬ ‫خانمی با سابقه حوزوی و فعالیت های چشمگیر فرهنگی‪ ،‬پا‬ ‫به عرصه اقتصادی گذاشته و در زمینه پوشاک کودکان فعالیت‬ ‫می کند؟ اصال چرا باید چهره های حوزه به چنین عرصه ای ورود‬ ‫کنند؟!!‬ ‫‪ ‬ساعت حدود ‪ 10‬و ربع است و من مقابل ساختمانی‬ ‫‪ 3‬طبقه که کنج بن بستی دنج جاخوش کرده‪ ،‬ایستاده ام‪.‬‬ ‫انتظار دیدن چنین جایی را نداشتم؛ در ذهنم فروشگاهی‬ ‫شیک در حاشیه یک خیابان اصلی و پررفت وامد شهر‬ ‫نقش بسته بود! این اولین مواجهه من برای شروع مصاحبه‬ ‫بود و همین غافلگیری اولیه‪ ،‬خبر از گفتگویی متفاوت و‬ ‫گروهی خاص داشت‪.‬‬ ‫‪24‬‬ ‫در فاصله ای که مسئول پوشاک برسد‪ ،‬باز ذهنم مشغول‬ ‫سواالت شد و با خودم مرور می کردم که روال مصاحبه را‬ ‫چگونه پیش ببرم و چه سواالتی بپرسم‪ .‬راستش‪ ،‬از وقتی‬ ‫موضوع مصاحبه با مدیر «پوشاک اسالمی مائده» مطرح‬ ‫شد‪ ،‬یک نکته به نظرم خیلی جلب توجه می کرد‪ :‬چطور‬ ‫خانمی با سابقه حوزوی و فعالیت های چشمگیر فرهنگی‪،‬‬ ‫پا به عرصه اقتصادی گذاشته و در زمینه پوشاک کودکان‬ ‫فعالیت می کند؟ اصال چرا باید چهره های حوزه به چنین‬ ‫عرصه ای ورود کنند؟!!‬ ‫در همین فکرها بودم که خانم سیبویه از راه رسیدند و با‬ ‫هم وارد تولیدی شدیم‪ .‬تولیدی که چه عرض کنم‪ ،‬یک‬ ‫خانه باصفای طلبگی که از همان لحظه ورود‪ ،‬حیاط زیبا‬ ‫و نمای ارام ساختمان‪ ،‬ادم را به سال های دور و خاطرات‬ ‫خوش کودکی می برد‪ .‬دوست داشتم روی تاب‪ ،‬گوشه‬ ‫حیاط بنشینم و ساعت ها در کودکیم غوطه ور شوم و از‬ ‫این ارامش لذت ببرم‪ .‬با خودم فکر کردم خانم سیبویه‬ ‫به جای کارگاه و محل کار خود‪ ،‬در منزلشان با من قرار‬ ‫گذاشته اند؛ اما همین که از پله ها پایین رفتم و چشمم به‬ ‫چرخ ها و لباس ها خورد‪ ،‬خیالم راحت شد‪ .‬البته‪ ،‬بیراه‬ ‫هم احساس نکرده بودم؛ چون خانواده برای راحتی کار‬ ‫و کاهش هزینه ها‪ ،‬بخشی از خانه پدریشان را به تولید‬ ‫پوشاک اختصاص داده بودند‪.‬‬ ‫فضای کوچک‪ ،‬صمیمی و راحتی که خیاط ها در ان با‬ ‫نظارت مادر خانواده کار می کردند‪ ،‬خبر از محیطی کاری‬ ‫و دلپذیر می داد‪ .‬وارد کارگاه که می شدی‪ ،‬سمت راستت‬ ‫پر از لباس های اماده شده بود و حکم فروشگاه را داشت‪.‬‬ ‫جلوتر‪ ،‬میز کار و پشت ان‪ ،‬چرخ های خیاطی گذاشته شده‬ ‫بود‪ .‬انقدر حس خوبی داشت که ادم فراموش می کرد که‬ ‫اینجا محیط کار است‪.‬‬ ‫‪ ‬گفتگو را با معرفی اولیه شروع کردیم‪:‬‬ ‫‪ 40‬ساله است و بزرگ شده یک خانواده مذهبی‪ 23 .‬سال‬ ‫است که ازدواج کرده و سطح ‪ 2‬تحصیالت حوزوی دارد‪.‬‬ ‫با وجود یک فرزند به قم مهاجرت کردند‪ 14 .‬سال زندگی‬ ‫در شهری دور از خانواده‪ ،‬حسابی پخته اش کرده؛ اما او با‬ ‫انرژ ی تر از ان است که غربت را بهانه کند و بیکار بنشیند‪.‬‬ ‫حضور در شهری مثل قم‪ ،‬فرصت خوبی است تا به حفظ‬ ‫قران و تدریس در این زمینه بپردازد‪ .‬حاال دوباره به مشهد‬ ‫امده اند‪ .‬بازگشت به مشهد‪ ،‬عالوه بر فعالیت های قرانی‬ ‫و تدریس در حوزه‪ ،‬فرصت مناسبی برای ارتباط با اقوام‬ ‫است و شبهای بلند زمستان‪ ،‬بهترین بهانه این ارتباط ها‪.‬‬ ‫برای اینکه دورهمی ها بیهوده نگذرد و سرمای زمستان‬ ‫را فراموش کنند‪ ،‬به اموزش بافتنی به دخترهای خانواده‬ ‫می پردازد؛ هم فال و هم تماشا‪.‬‬ ‫با پایان زمستان‪ ،‬حس بافتنی هم تمام می شود و دخترها‬ ‫باید دنبال بهانه جدیدی برای دورهم بودن ها بگردند و چه‬ ‫بهانه ای بهتر از خیاطی‪ .‬در این هنر هم دستی بر اتش دارد؛‬ ‫از نوجوانی کنار مادرش اموزش دیده و اولین کارهایش را‬ ‫در همان دوران کلید زده و حاال این دورهمی های ساده‪،‬‬ ‫فرصت دو ب ــاره ای بــرای محک زدن خــودش اســت‪ .‬کار‬ ‫که جلو می رود‪ ،‬کم کم ایده های خیاطی رونق می گیرد‪،‬‬ ‫تا جایی که حاضرین را به تحسین وا م ـی دارد‪ .‬یکی از‬ ‫همان روزهــای بهاری که گرم امــوزش و خیاطی بودند‪،‬‬ ‫اولین بار پیشنهاد تولید پوشاک مطرح می شود؛ اما او که‬ ‫هیچ وقت دغدغه کار اقتصادی نداشته و دلش در گرو‬ ‫کارهای فرهنگی است‪ ،‬بی تفاوت از کنارش می گذرد؛‬ ‫‪ ‬من که هنوز ذهنم درگیر هدف او از شروع چنین کاری‬ ‫است‪ ،‬دوباره از اهدافش سوال می کنم و می گوید‪« :‬لباس های‬ ‫مهمانی و مجلسی بچه ها در بازار‪ ،‬کمتر استین دارند و اکثرا‬ ‫حلقه ای‪ ،‬کوتاه و تنگ هستند‪ .‬حیای دختران اکثرا از سن‬ ‫پایین ریخته می شود‪ ،‬وقتی دختر از سن پایین عادت می کند‬ ‫رکابی و کوتاه بپوشد‪ ،‬دیگر نمی توان در ‪ 9 ، 8‬سالگی او را‬ ‫پوشاند‪ .‬این فرهنگ از غرب امده است و ما چنین چیزی‬ ‫نداشته ایم‪ .‬قصدمان این است که فرهنگ سازی کنیم که‬ ‫حیای بچه ها از کودکی حفظ شود‪».‬‬ ‫انگار تازه سررشته ماجرا دستم امده‪ ،‬پس دغدغه اصلی‬ ‫«حیا» است؛ ان هم در بچه ها و چقدر خوب که باالخره‬ ‫کسی پیدا شد که این عنصر گمشده مهم را ببیند و در‬ ‫مورد ان ایده کاربردی بدهد‪ .‬حیا همان کلیدواژه ای است‬ ‫که بزرگان دین‪ ،‬ان را به سر ایمان تشبیه کرده اند و عالمان‪،‬‬ ‫محور تربیتی خود قرار داده انــد‪ .‬همان چیزی که اگر از‬ ‫کودکی حفظ شود‪ ،‬دیگر نیاز نیست در بزرگسالی نگران‬ ‫بحران حجاب و عفت باشیم و چه خوب که در این هیاهو‬ ‫کسی پیدا شده که علم ان را بلند کند و کاری انجام‬ ‫دهد‪ .‬در یک کالم‪« ،‬پوشاک اسالمی مائده‪ ،‬در نظر دارد‬ ‫برند ایرانی با سبک اسالمی تولید کند‪ ».‬ایرانی است چون‬ ‫تالش می کند تولید داخل را رونق ببخشد و تا حد ممکن‬ ‫از پارچه ایرانی و فکر و فرهنگ ان کمک بگیرد؛ و اسالمی‬ ‫است چون به دنبال احیای گوهر حیا در جامعه است‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫اما ارام ارام این دغدغه که تولید ملی و ترویج عفاف در کودکان‬ ‫نیاز به ایده پردازی و کار اقتصادی جدی دارد‪ ،‬در دلش‬ ‫جان می گیرد و با خودش می گوید که به امتحانش می ارزد‪.‬‬ ‫ابتدا کارهایی برای نمونه در سایت قرار می گیرند که با‬ ‫استقبال زیاد به فروش می رسند‪ .‬حاال باید جدی تر فکر‬ ‫کند و تصمیم بزرگی بگیرد؛ تصمیمی که مسیر جدیدی‬ ‫در زندگی مذهبی‪ ،‬علمی و فرهنگی اش به وجود می اورد‪.‬‬ ‫مشورت می کند و استخاره‪ ،‬که خوب می اید‪ ،‬دیگر تردید‬ ‫به دلش راه نمی دهد و یا علی گویان شروع می کند‪.‬‬ ‫‪ ‬جالب این جاست که خانم تولیدکننده از کیفیت‬ ‫ ‬ ‫پارچه های ایرانی خیلی رضایت دارد و معتقد است که از‬ ‫خیلی پارچه های خارجی ترک و‪ ...‬بهتر است و اگر کمی‬ ‫تنوع و مالحت در رنگ امیزی به خرج دهند‪ ،‬بی رقیب‬ ‫خواهند بود‪ .‬البته‪ ،‬این کار هم مثل همه کارهای نوپا و‬ ‫البته تولیدی و خالقانه‪ ،‬مشکالتی دارد که مهمترینشان‬ ‫«نبود بــازار‪ ،‬قــدرت خرید پایین مــردم‪ ،‬باال بــودن قیمت‬ ‫تمام شده‪ ،‬نداشتن مکانی مستقل برای فروش و نداشتن‬ ‫تبلیغات» است‪.‬‬ ‫‪ ‬خانم سیبویه‪ ،‬انگیزه اصلی خودش را کار فرهنگی‬ ‫می داند‪ ،‬نه اقتصادی‪ .‬انگیزه ای که تحمل مشکالت‬ ‫فراوان این مسیر را برایش اسان می کند و او را به مقاومت‬ ‫وا می دارد؛ مقاومت اقتصادی در راه اقتصاد مقاومتی!‬ ‫او می گوید‪« :‬هر وقت ناامید می شوم‪ ،‬خدا چراغی نشان‬ ‫می دهد و دوباره شروع می کنیم!»‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪ ‬با وجود مشکالت فراوان‪ ،‬بازخوردها همچنان خوب‬ ‫و رضایت بخش است‪ .‬مشتری ها از کیفیت کار راضی‬ ‫هستند و اغلب بعد از یک بار خرید‪ ،‬مشتری دائم می شوند‪.‬‬ ‫از حق نگذریم‪ ،‬من هم که در این زمینه تخصص چندانی‬ ‫ندارم‪ .‬در همان حد اطالعاتم از قیمت لباس بچه و کیفیت‬ ‫ان‪ ،‬وقتی لباس ها را از نزدیک دیدم‪ ،‬واقعا نظرم را جلب‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫طراحی زیبا همراه با پارچه های مرغوب و دوخت عالی‬ ‫در کنار قیمتی که در اوضاع سر به فلک کشیده قیمت‬ ‫لباس بچه‪ ،‬مناسب به نظر می رسید‪ .‬تقریبا همه انتظارات‬ ‫مشتری را براورده می ساخت‪.‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪ ‬ایــده پــرداز پوشا ک اسالمی مائده‪ ،‬که خــودش زن و‬ ‫مادر است‪ ،‬از نقش بانوان در حمایت از اقتصاد مقاومتی‬ ‫می گوید‪« :‬اگر زن‪ ،‬دغدغه خرید جنس ایرانی داشته باشد‪،‬‬ ‫مرد مخالفت نمی کند» و از انجایی که بیشترین تقاضا‬ ‫برای خرید معموال از جانب خانم ها مطرح می شود‪ ،‬انها‬ ‫می توانند خرید خانواده را طوری هدایت کنند که به نفع‬ ‫تولید داخل تمام شود‪.‬‬ ‫دومین نقش مهمی که انها می توانند داشته باشند‪ ،‬در‬ ‫مقابله با تفکر غربی مصرف گرایی و تالش برای تعدیل‬ ‫مصرف خانواده است‪ .‬خیلی اوقات حس مردم به داشتن‬ ‫در وضعیت بد اقتصادی‪ ،‬به خاطر همین تمایل غلط‬ ‫برای مصرف بیشتر و البته‪ ،‬تشدید ان به وسیله تبلیغات‬ ‫است؛ مثالی که در این زمینه می زند‪ ،‬کمی خارج از عرف‬ ‫است و متعجبم می کند‪ .‬معموال فروشنده ها و بازاریابان‬ ‫تالش می کنند با تعریف زیاد و تبلیغات فراوان‪ ،‬اجناس‬ ‫بیشتری به فروش برسانند؛ اما اینجا و در فروشگاه اسالمی‬ ‫مائده تالش می شود تا با ترویج این تفکر غلط مبارزه شود و‬ ‫براساس نیاز مشتری لباس ها عرضه گردد‪« :‬برخی می ایند‬ ‫و ‪ 2‬لباس را می پسندند و می گویند هر دو قشنگ است و هر‬ ‫دو را می خواهد بخرند‪ .‬اما من می گویم نه! من جای شما‬ ‫بودم هر دو را نمی خریدم!» و این مثال نقضی برای برهم‬ ‫زدن معامالت دنیاطلبانه بازار کنونی و تالشی صادقانه‬ ‫برای پیشرفت کشور است‪.‬‬ ‫صحبت که به اینجا می رسد‪ ،‬احساس غرور می کنم‪ .‬از‬ ‫اینکه پیشرفت در این حوزه را از زبان کسی که دستی بر‬ ‫اتش دارد‪ ،‬می شنوم‪.‬‬ ‫‪ ‬قبراق و سرحال می شوم و به خودم جرات می دهم تا‬ ‫ ‬ ‫بحث را به سمت چالش همیشگی حضور اجتماعی زن‬ ‫ببرم‪ .‬با خنده می پرسم‪ :‬حاال با وجود این همه مرد بیکار‪،‬‬ ‫ایا ضرورتی دارد که شما به چنین کاری بپردازید و متولی ان‬ ‫باشید؟ پاسخ «نه» محکمی که می شنوم‪ ،‬شوکه ام می کند؛‬ ‫اما وقتی توضیح می دهد‪ ،‬تازه متوجه منظورش می شوم‪.‬‬ ‫نه‪ ،‬ضرورت ندارد؛ اما «اقایان سلیقه طراحی این نوع لباس‬ ‫را ندارند(تخصصش را ندارند)» احساس نیاز‪ ،‬همان نکته‬ ‫اساسی است که چنین کاری را ضروری می کند‪ .‬خانم‬ ‫سیبویه برای فعالیت اجتماعی بانوان‪ ،‬به قول خودشان‬ ‫نسخه همه گیر نمی پیچد و معتقد است که به موقعیت‬ ‫هر کس بستگی دارد‪ .‬از نظر او‪ ،‬هدف افرینش چیزی فراتر‬ ‫از کارهای روزمره زندگی است‪ .‬این جمله اش خیلی به‬ ‫دلم نشست؛ وقتی که گفت‪«:‬ما در این دنیا نیامده ایم‬ ‫که فقط بشوریم و بسابیم و شاید الزم باشد زن ها هم اگر‬ ‫فرصت دارند‪ ،‬به کارهای خودشان برسند و رشد کنند‪».‬‬ ‫‪ ‬اصال خیلی از کسانی که با فعالیت های بیرون از‬ ‫خانه مشکل دارند‪ ،‬به خاطر سختی مدیریت این همه‬ ‫کار است‪ .‬خانم سیبویه این مساله را با وضع قوانینی برای‬ ‫خودش حل کرده است‪.‬‬ ‫اولین قانون «تمام وقت نبودن و رسمی نبودن کار» است‪.‬‬ ‫او می گوید‪ «:‬از اول زندگی‪ ،‬کاری داشته ام؛ ولی هیچ وقت‬ ‫رسمی نشده ام‪».‬‬ ‫هنگام زندگی در قم‪ ،‬به دلیل داشتن سوابق تدریس و حفظ‬ ‫قران طبق قانون امکان رسمی شدن در اموزش و پرورش را‬ ‫داشته است‪ .‬فرصتی که خیلی ها رویای ان را در سر دارند؛‬ ‫اما او به راحتی ان را نپذیرفته است‪ .‬او می خواهد اقا و‬ ‫سرور خودش باشد‪ ،‬نه در بند و درگیر مقررات و ساعات‬ ‫کــاری غیرمنعطف‪ .‬در همان زمــان پیشنهاد مدیریت‬ ‫یکی از بهترین مدارس قرانی شهر را به او می دهند که‬ ‫باز هم علی رغم فرصت اجتماعی و اقتصادی عالی به‬ ‫دلیل حفظ قانون خودش و نیز بارداری نپذیرفته است‪.‬‬ ‫وقتی هم با اصرار اطرافیان و پیشنهاد کمک در نگه داری‬ ‫‪27‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫وقت گذاشتن برای رشد خود‪ ،‬نکته ای است که ممکن‬ ‫است خیلی از ما فراموش کرده باشیم‪ .‬این وقت گذاشتن‬ ‫بویژه به لحاظ علمی و مطالعاتی برای یک زن مهم است‪.‬‬ ‫زنی که کانال مهم ارتباط با فرزندان و تربیت انها است‪،‬‬ ‫نباید عقب بماند و به شکاف نسلها بیشتر دامن بزند‪.‬‬ ‫‪ ‬احساس کردم به جای ان کارگاه کوچک و دوست‬ ‫داشتنی‪ ،‬در کالس درس نشسته ام و خانم سیبویه مثل‬ ‫اسـتــادی ماهر در حــال ارائــه اســت‪ .‬کــاس وارد بخش‬ ‫تاریخی خــود شد و ایشان شــواهــدی از تاریخ اســام و‬ ‫فعالیت اقتصادی بانوان گرانقدری چون خدیجه؟اهس؟‬ ‫اوردند و شاهدهایی که نشان می داد فعالیت اقتصادی‬ ‫و اجتماعی بانوان از همان صــدر اســام وجــود داشته‬ ‫است؛ اما سختی کار وقتی است که تو باید کار بیرون و‬ ‫فعالیت های درون خانه را با هم مدیریت کنی‪.‬‬ ‫بچه ها روبه رو شده‪ ،‬قاطعانه ان را رد کرده است؛ چون به‬ ‫نظر او در زندگی‪ ،‬موضوعاتی اصل است و برخی دیگر فرع‬ ‫و نباید به خاطر فرع‪ ،‬اصل را خراب کرد‪.‬‬ ‫همین نکته دومین قانون او را به وجود اورده است‪« :‬نباید‬ ‫برای یک فرع‪ ،‬مسیر اصلی را به بی راهه بکشیم‪ ».‬از نظر او‬ ‫ازدواج‪ ،‬شوهر و بچه و‪ ...‬مسیر اصلی زندگی است؛ اما‬ ‫اموری مثل علم و کار‪ ،‬وسیله زندگی هستند و نباید به‬ ‫خاطر یک وسیله‪ ،‬مسیر را تغییر دهیم‪.‬‬ ‫راستش‪ ،‬صحبت های او درباره رد کردن پیشنهادهای‬ ‫کاری خوبی که داشته است‪ ،‬عمیقا به فکر وادارم کرد‪.‬‬ ‫تا حاال کسی را که در واقعیت این طور دست رد به سینه‬ ‫دنیا بزند و پای اعتقاداتش محکم بایستد‪ ،‬ندیده بودم‪.‬‬ ‫‪ ‬مصاحبه و تنظیم‪ :‬سارا طوسیان‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪28‬‬ ‫قانون دیگری که البته ذیل قانون دوم می گنجد‪ ،‬در مورد‬ ‫ایام بارداری و بچه دار شدن است‪ .‬خانم سیبویه حدودا‬ ‫دو سال اول زندگی بچه ها فعالیت بیرون از منزل را به‬ ‫حداقل می رساند و در کنار کودکانش می ماند تا این‬ ‫دوران وابستگی و نیاز بیشتر به مادر با ارامش طی شود‪.‬‬ ‫‪ ‬صحبت ما که تازه گل انداخته‪ ،‬به تعامل کاری با‬ ‫اقایان می رسد‪ .‬او معتقد است که جامعه ما اگر به دنبال‬ ‫پا کی و سالمت است‪ ،‬باید به سمتی برود که کمترین‬ ‫تعامل بین زن و مرد وجود داشته باشد‪ .‬وقتی پیامبر خدا‪،‬‬ ‫یوسف؟ع؟‪ ،‬هم خود را تبرئه نمی کند‪ ،‬چطور می توانیم‬ ‫اینقدر به خود مطمئن باشیم‪ .‬حاال این را بگذارید کنار‬ ‫مشکالت خانوادگی و رابطه کوتاه و خوش کاری‪ .‬فرد تا‬ ‫چه حد می تواند مقاومت کند و در چنین شرایطی دوام‬ ‫اورد؟ محیط های کاری باید تا حد ممکن سالم سازی‬ ‫شوند‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬تنها عضو مذکر تیم‪ ،‬برادرش است‬ ‫و تالش می کند تماس با نامحرم تا حد ممکن از طریق‬ ‫برادر انجام شود‪.‬‬ ‫‪ ‬زمان‪ ،‬سریع تر از انچه انتظار داشتم‪ ،‬گذشت و صدای‬ ‫ ‬ ‫اذان‪ ،‬به پایان رسیدن گفت وگو را گوشزد می کند‪ .‬خانم‬ ‫سیبویه در اخر توصیه هایی برای کسانی که تمایل به چنین‬ ‫فعالیت هایی دارند‪ ،‬می کند‪« :‬به خدا توکل کنید و کمر‬ ‫همت ببندید! از راه پیش رو نترسید‪ .‬سعی کنید خوب کار‬ ‫کنید؛ زیرا اب اگر صاف باشد‪ ،‬راه خودش را پیدا می کند‪.‬‬ ‫دوخت هم اگر تمیز و خوب باشد‪ ،‬جای خودش را پیدا‬ ‫می کند‪ .‬نیاز بازار را شناسایی کنید و با کارهای راحت و‬ ‫در حد توان شروع نمایید‪».‬‬ ‫‪ ‬من که هم مصاحبه کــردم‪ ،‬هم با یکی از اساتید و‬ ‫ ‬ ‫حافظان قران مالقات نمودم و هم لباس بچه های زیبا‬ ‫و فراوانی دیدم؛ کیفم حسابی کوک است و البته‪ ،‬ذهنم‬ ‫همچنان مشغول‪ .‬ارام ارام از کارگاه بیرون می ایم؛ اما هنوز‬ ‫صدای خانم سیبویه در گوشم می پیچد که می گوید‪« :‬باید‬ ‫مقاومت کرد‪ :‬مقاومت اقتصادی‪ ،‬اقتصاد مقاومتی‪».‬‬ ‫ݠݠݑ ݦٮݤݦ‬ ‫ٮ ݒ ݦ ݑ ݦ ݨ ݦ ݦ ݭ ݫ ݭ ݤٮسدݤکه ݤݤݤو ݤݤݤ‬ ‫ٮ ݠݠݠݕݣݢ ݢݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ ݣ‬ ‫ݫ ݬݫݬݠݕس ݣ ݣ ݣ‬ ‫‪ ‬اینکه زمان گرفتار ی هام با سرزنش و طعنه‪ ،‬من رو از‬ ‫ ‬ ‫خــودت دور نمی کنی و مثل یک مشاور دلسوز کنارمی‪،‬‬ ‫وجودت رو برام امن ترین پناه دنیا می کنه‪.‬‬ ‫‪ ‬چه خــوب یــادم دادی محبت‪ ،‬محبت میاره؛ وقتی‬ ‫کوچکترین محبتم را با زیباترین احساس پاسخ دادی‪.‬‬ ‫‪ ‬مهربونم! اراستگیت تو خونه و نجابتت بیرون خونه‪،‬‬ ‫حس وفاداری به زندگیمون رو توی وجودم قوت می بخشه‬ ‫و شادم می کنه‪.‬‬ ‫دوستت دارم به خاطر همه خوبی هات‬ ‫‪29‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪ ‬نازنینم! صاحب قلبم می شی وقتی در حضور بچه ها و‬ ‫خانواده ات از من تعریف می کنی و عیب هام رو می پوشونی‪.‬‬ ‫‪ ‬عزیزم! وقتی با رفتارم تو رو می رنجونم‪ ،‬با سکوت سنگین یا‬ ‫تکرار خاطرات تلخ‪ ،‬فرصت فهم اشتباهم رو از من نمی گیری‬ ‫و به من یاد می دی که مهمترین مسئله‪ ،‬ارامش زندگیه‪.‬‬ ‫‪ ‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫‪ ‬خانومم! دلم می خواد بدونی شب ها که خسته از سر‬ ‫کار به خونه میام‪ ،‬با اینکه ته چشم های تو هم خستگی داد‬ ‫میزنه‪ ،‬لبخند قشنگت نفسم رو تازه می کنه و دلم گرم می شه‬ ‫به بودنت‪.‬‬ ‫حرف هایی هست که پشت پرده سکوت پنهانش کرده ام؛‬ ‫اما در این حال خوش به خاطر وجود مهربانت با جمالتی‬ ‫شیرین تقدیمت می کنم‪:‬‬ ‫نقد فیلم با نگاه به‬ ‫پدیده طالق عاطفی‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫پوران درخشنده جدیدترین اثر خود‬ ‫«زیر سقف دودی» را در سال ‪1395‬‬ ‫در گونه اجتماعی ساخته است‪.‬‬ ‫درخشنده که در اثار گذشته اش عموما‬ ‫به مسائل حوزه خانواده می پرداخت‪،‬‬ ‫در چند اثر اخیر خود به اسیب ها و‬ ‫مشکالت اجتماعی توجه بیشتری‬ ‫نشان می دهد و موضوعاتی را دستمایه‬ ‫ساخت فیلم هایش قرار داده است‬ ‫که به زعــم خــود‪ ،‬درصــد باالیی از‬ ‫خانواده های جامعه ما به ان دچار‬ ‫هستند؛ اما به ان بی توجه اند‪« .‬زیر‬ ‫سقف دودی» به موضوع طالق عاطفی‬ ‫می پردازد‪ .‬اتفاق ناگواری که سبب از‬ ‫هم پاشیدگی کانون خانواده می شود‬ ‫و اثرات جانبی بی شماری بر اجتماع‬ ‫دارد؛ اما زن و شوهر می کوشند ظاهر‬ ‫زندگی مشترک خود را حفظ کنند‪.‬‬ ‫درخشنده معتقد است رسالت او‬ ‫در جایگاه فیلمساز‪ ،‬ضمن توجه‬ ‫دادن م ــردم و مسئوالن بــه چنین‬ ‫بحران هایی‪ ،‬به فراخور ظرفیت اثرش‬ ‫ارائه راه حل هایی است‪ .‬حال باید‬ ‫دید او چه قدر توانسته موفق باشد؟‬ ‫‪30‬‬ ‫خالصه داستان فیلم‬ ‫شیرین و بـهــرام کــه ســال هــا از زندگی‬ ‫مشترکشان م ـی گــذرد‪ ،‬در میان سالی‬ ‫درگیر بحران های شدید عاطفی شده اند‪.‬‬ ‫منشا اصلی این بحران‪ ،‬عالقه و توجه‬ ‫وسواس گونه شیرین به ارمــان از زمان‬ ‫تولد تا کنون ‪-‬کــه بیست و چند سال‬ ‫دارد‪ -‬اســت‪ .‬عــاق ـه ای کــه میان او و‬ ‫همسرش‪ ،‬بهرام‪ ،‬فاصله انداخته و ارمان‬ ‫را هم از شیرین و همه دل نگرانی هایش‬ ‫بیزار کرده است‪ .‬بهرام بیرون از خانه با‬ ‫دختری به نام رعنا رابطه دارد‪ .‬رابطه ای‬ ‫که مشخص نیست شرعی باشد یا نه؟!‬ ‫ارمان نیز کمتر در خانه می ماند و خود‬ ‫را به بهانه های مختلف‪ ،‬بیرون از خانه‬ ‫مشغول می کند‪ .‬در این زندگی‪ ،‬شیرین‬ ‫به موجودی تنها تبدیل شده است که‬ ‫هیچ کس در خانه او را قبول ندارد و مدام‬ ‫از سوی همسر و فرزندش مورد نکوهش و‬ ‫تحقیر قرار می گیرد‪ .‬او که زندگی مشترکش‬ ‫را به فنارفته می بیند‪ ،‬به دلیل اصرارهای‬ ‫ارمان می کوشد جبران مافات کند و این‬ ‫وضعیت اشفته را سروسامان دهد‪.‬‬ ‫باید توجه داشت که طالق عاطفی‪،‬‬ ‫زمانی رخ می دهد که زوجین به مرحله‬ ‫جدایی رسیده اند؛ اما جبر جامعه‪،‬‬ ‫نگرانی از ابرو و محذوریت هایی از‬ ‫این دست‪ ،‬مانع از جدایی رسمی‬ ‫انها می گردد و ایشان را مجبور به ادامه‬ ‫ظاهری زندگی مشترک می کند‪ .‬در این‬ ‫فیلم‪ ،‬هیچ عامل بیرونی که مانع از‬ ‫وقوع طالق حقیقی باشد‪ ،‬به تصویر‬ ‫کشیده نمی شود‪.‬‬ ‫ارتباطات خانوادگی‪ ،‬اجتماعی و کاری‬ ‫شیرین و بهرام به گونه ای ترسیم نشده‬ ‫است که بیننده را قانع کند این دو ناچار‬ ‫از ادامــه ظاهری زندگی خــود هستند‪.‬‬ ‫انها با اطرافیانشان اعم از خویشاوندان‬ ‫و دوستان‪ ،‬رابطه خاصی ندارند و حتی‬ ‫رابطه شان با پدر و مادر شیرین به قدری‬ ‫سرد و غریبانه است که عمال نمی تواند‬ ‫مانع قانع کننده ای بــرای وقــوع طالق‬ ‫حقیقی به حساب اید‪ .‬بنابراین‪ ،‬اصرار به‬ ‫ادامه یافتن این زندگی به بن بست رسیده‪،‬‬ ‫در نظر مخاطب فیلم‪ ،‬غیر منطقی به‬ ‫نظر می رسد‪ .‬بهرام خود را ملزم می داند‬ ‫روز را در هر جا و با هر شرایطی بگذراند‬ ‫و شب ها بــرای خــواب حتما بــه خانه‬ ‫برگردد؛ اما در هیچ جای فیلم چرایی‬ ‫این الزام مشخص نمی شود‪ .‬در نتیجه‪،‬‬ ‫شرط اول وقوع طالق عاطفی در فیلم به‬ ‫درستی دراماتیزه نشده و برای مخاطب‬ ‫محل سوال جدی است که چرا روابطی‬ ‫که به این حد از بحران و جدایی رسیده‬ ‫است‪ ،‬خاتمه نمی یابد؟‬ ‫یکی دیگر از عوارض طالق عاطفی‪،‬‬ ‫مستقل بودن زندگی هر یک از زوجین‪،‬‬ ‫در عین حضور زیر یک سقف است‪.‬‬ ‫بهرام‪ ،‬زندگی مستقل خود را دارد‪،‬‬ ‫با رعنا در ارتـبــاط اســت و به خانه‬ ‫او رفت و امد می کند‪ .‬با هم به سفر‬ ‫و رستوران می روند و خوش گذرانی‬ ‫می کنند‪ .‬اما شیرین چه؟‬ ‫نتایج این پژوهش به دیالوگ های بی روح‬ ‫و مقاله گونه ای از ز بــان شخصیت ها‬ ‫خصوصا دکتر روانپزشک‪ -‬بدل شده‬‫و مجال دراماتیزه شدن در بستر روایت‬ ‫فیلم را نیافته است‪.‬‬ ‫به نظر می رسد در این فیلم‪ ،‬موضوع‬ ‫طالق عاطفی در مقابل سوژه ظلم به‬ ‫زن‪ ،‬موضوعی حاشیه ای باشد‪.‬‬ ‫‪ ‬متاسفانه‪ ،‬زیــر سقف دودی‬ ‫ ‬ ‫اثری کم مایه و بی رمق است که نه‬ ‫در پرداخت داستانی و اصطالحا‬ ‫«دراماتیک» حرف چندانی برای گفتن‬ ‫دارد و نه قادر است توصیفی دقیق از‬ ‫معضل طالق عاطفی و راهکارهای‬ ‫مقابله با ان ارائه دهد‪ .‬اگر این فیلم‪،‬‬ ‫اسم کارگردان و بازیگران باسابقه ای‬ ‫را یدک نمی کشید و متکی به ارزش‬ ‫هنری خود بود‪ ،‬مورد بی مهری جدی‬ ‫مخاطبین قرار می گرفت‪.‬‬ ‫‪ ‬الهام مصطفوی نیا‬ ‫هرچند کارگردان مدعی است فیلمش‬ ‫نگاه ضد مرد نــدارد‪ ،‬به وضــوح جانب‬ ‫شیرین را می گیرد‪ .‬با وجود این که مسبب‬ ‫اصلی وضعیت فعلی خانواده‪ ،‬شیرین‬ ‫است‪ ،‬اما او کسی نشان داده می شود که‬ ‫در جهت اصالح روابط بحرانی خانواده‬ ‫تالش می کند و بهرام است که مانع تراشی‬ ‫می کند و شیرین را مورد هتاکی و تحقیر‬ ‫قرار می دهد‪ .‬نه تنها بهرام حتی ارمان هم‬ ‫همواره مادر را مورد بی احترامی‪ ،‬تحقیر‬ ‫و توهین قــرار مـی دهــد و بــرای او هیچ‬ ‫شخصیتی قائل نیست‪.‬‬ ‫‪ ‬از فیلم های اجتماعی نظیر «زیر‬ ‫ ‬ ‫سقف دودی» انتظار این است که‬ ‫جنبه پیشگیرانه داشته باشند یا‬ ‫راهکارهایی برای درمان معضل مذکور‬ ‫ارائه دهند‪ .‬همچنین‪ ،‬به توصیفی‬ ‫دقیق و کامل از ان بسنده کنند‬ ‫و جامعه را به ان حساس نمایند‪.‬‬ ‫هرچند فیلم مطلوب‪ ،‬حداقل دو‬ ‫کارکرد از این سه را دارد و ضمن ارائه‬ ‫توصیفی دقیق و کامل از معضل مد‬ ‫نظر‪ ،‬راهکارهایی برای پیشگیری‬ ‫یــا درم ــان ان ارائ ــه می کند‪ ،‬امــا در‬ ‫یک نگاه حداقلی انتظار مـی رود‬ ‫در فیلمی که ادعــای پرداخت به‬ ‫معضالت اجتماعی را دارد‪ ،‬یکی‬ ‫از این کارکردها تحقق یابد‪.‬‬ ‫‪31‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫او هیچ رابطه خویشاوندی و دوستانه یا‬ ‫سرگرمی خاصی ندارد و تمام دل مشغولی اش‬ ‫ارمان است‪ .‬او با وجود این که می داند‬ ‫پسر جوانش سال هاست از او فاصله‬ ‫عاطفی گرفته است و قبولش ندارد‪ ،‬او را‬ ‫تحقیر می کند و به نگرانی هایش بی تفاوت‬ ‫است‪ ،‬باز هم به رویه خود ادامه می دهد‪.‬‬ ‫مثال او هر روز مقابل درب خانه در کنار‬ ‫تلفن نشسته تا ببیند ارمان کی به خانه‬ ‫برمی گردد و اگر بازگشت او به تاخیر بیفتد‪،‬‬ ‫مدام با او تماس می گیرد‪ .‬با اینکه هربار‬ ‫با پرخاش ارمان به خاطر این رفتار مواجه‬ ‫می شود‪ ،‬باز کار خود را تکرار می کند‪.‬‬ ‫ایا چنین زنی دارای سالمت عقالنی و‬ ‫احساسی است؟ ایا اصرار به ادامه زندگی‬ ‫با این زن ولو در ظاهر‪ ،‬عاقالنه و منطقی به‬ ‫نظر می رسد؟ این در حالی است که زن‬ ‫مبتال به طالق عاطفی به عنوان موجودی‬ ‫احساساتی‪ ،‬وقتی سال ها خود را ناچار به‬ ‫تحمل چنین شرایط نامساعدی ببیند‪،‬‬ ‫حتما دنبال یافتن جایگزین هایی برای‬ ‫پر کردن خالهای عاطفی خود خواهد‬ ‫بود‪ .‬در غیر این صورت‪ ،‬یا به افسردگی‬ ‫شدید و اسیب روحی مبتال می شود یا‬ ‫واقعا طالق می گیرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬فیلم در‬ ‫این بخش نیز ناقص عمل کرده و نتوانسته‬ ‫است تصویر دقیقی از یک خانواده درگیر‬ ‫طالق عاطفی نشان دهد‪.‬‬ ‫درخشنده‪ ،‬در مقام نویسنده و کارگردان‬ ‫این اثر کوشیده است نتایج پژوهش هایش‬ ‫در زمینه دالیل وقوع طالق عاطفی را‬ ‫به فیلم تبدیل کند و راه حل هایی نیز‬ ‫ارائه دهد؛ اما متاسفانه موفق نشده‬ ‫اســت و ایــن فیلم‪ ،‬حــاوی هیچ راه‬ ‫حل عملی و جدی در جلوگیری از‬ ‫وقوع این بحران های عاطفی در روابط‬ ‫خانوادگی نیست‪.‬‬ ‫ن‬ ‫ن‬ ‫��ݥ ‪،‬‬ ‫ن‬ ‫ت‬ ‫ت‬ ‫ز ݣا� ݣ ݣط ی�ب� ت‬ ‫ص‬ ‫�‬ ‫ع� ݣݣ� ݣ ݣ ع�‪...‬‬ ‫چند دانستنی جالب‪:‬‬ ‫ ▪ ایا می دانستید تمیزی و خشک بودن‬ ‫دائمی نیلوفر ابی به علت اب گریز بودن‬ ‫سطوح برگ ها و گلبرگ های ان است؟‬ ‫▪ ایا می دانستید سختی و استحکام‬ ‫ص ــدف حــلــزو ن هــا بــه دلــیــل بافت‬ ‫نانومقیاس انهاست؟‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫ ▪ ایامی دانستیدچسبندگیپاهایمارمولک‬ ‫بر روی دیوار‪ ،‬به خاطر نانوساختار بودن‬ ‫ساختمان پاهای ان است؟‬ ‫‪32‬‬ ‫این موضوعات و هزاران پدیده شگفت انگیز‬ ‫دیگر در طبیعت که با علم نانو توجیه پذیر‬ ‫اســت‪ ،‬دانشمندان ســراســر جهان را‬ ‫ترغیب کرده است که به بررسی علم‬ ‫نانو بیشتر بپردازند و ایده های زیادی‬ ‫را بــرای استفاده در صنعت از ان وام‬ ‫بگیرند‪ .‬به طوری که اکنون علم «نانو»‬ ‫به یکی از جالب ترین و کاربردی ترین‬ ‫فناور ی های روز تبدیل شده است و‬ ‫روزبه روز تولیدات جدیدی با استفاده‬ ‫از این فناوری رونمایی می گردد‪.‬‬ ‫فناوری نانو‬ ‫علم نانو‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ام ــروزه کلمه «نــانــو» واژه ای کامال اشنا‬ ‫ب ــرای همه مــاســت و در یــک زمــانــی یا‬ ‫مکانی‪ ،‬این کلمه را شنیده ایم‪ .‬جالب‬ ‫است که وقتی صحبت از نانو می شود‪،‬‬ ‫معموال محصوالتی که با استفاده از این‬ ‫فناوری ساخته شــده انــد‪ ،‬به خصوص‬ ‫لباس و جوراب های نانو به ذهن ها خطور‬ ‫می کند‪ .‬این موضوع‪ ،‬انگیزه ای در ما‬ ‫ایجاد کرد تا مطالعاتمان را در این زمینه‬ ‫افزون کنیم و بتوانیم در این یادداشت‪،‬‬ ‫مطالب مختصری در مورد علم نانو ذکر‬ ‫نماییم و به امید الهی در دوره های بعدی‬ ‫به معرفی فناور ی های جدید این علم‬ ‫نوظهور بیشتر بپردازیم‪.‬‬ ‫اشنایی با علوم مختلف و مطالعه انها‬ ‫ما را با نظم علمی نظام الهی بیشتر اشنا‬ ‫می کند‪ .‬چه نظام های ساختاری بسیار‬ ‫بزرگ مثل ستارگان و کهکشان ها را در‬ ‫نظر بگیریم و چه به نظام ساختاری بسیار‬ ‫ریزی مثل مولکول ها یا اتم ها توجه کنیم‪،‬‬ ‫دارای نظمی خاص و قانونمند هستند‬ ‫که ما را بیش از پیش با نظم شگفت انگیز‬ ‫جهان اشنا می کند و به تفکر در عظمت‬ ‫و قدرت خالق هستی وا می دارد‪.‬‬ ‫«علم نانو»‪ ،‬تحلیل و بررسی ساختارهای‬ ‫ِ‬ ‫بسیار ریز در حد یک میلیاردم متر (فقط‬ ‫اندازه تعداد محدودی از اتم ها مثال ‪ 12‬عدد)‬ ‫است و «فناوری نانو» یا «نانوتکنولوژی»‬ ‫علم نانو به فناور ی های مختلف‬ ‫تبدیل ِ‬ ‫است‪ .‬در واقع‪ ،‬نانوتکنولوژی‪ ،‬رشته ای‬ ‫از دانــش کاربردی و فناوری است که‬ ‫جستارهای گسترده ای را پوشش می دهد‬ ‫و موج چهارم انقالب صنعتی معرفی شده‬ ‫است‪ .‬یک دانش به شدت میان رشته ای‬ ‫است و به رشته هایی چون مهندسی‬ ‫مواد‪ ،‬پزشکی‪ ،‬داروسازی و طراحی دارو‪،‬‬ ‫دامپزشکی‪ ،‬زیست شناسی‪ ،‬فیزیک‬ ‫کاربردی‪ ،‬ابزارهای نیم رسانا به خصوص در‬ ‫سلول های خورشیدی‪ ،‬شیمی ابرمولکول ها‬ ‫و حتی مهندسی مکانیک‪ ،‬مهندسی برق‪،‬‬ ‫مهندسی شیمی و مهندسی کشاورزی‬ ‫مربوط می شود‪.‬‬ ‫علم نانو در ایران‬ ‫ِ‬ ‫تحقیقات در مورد علم نانو و تبدیل این‬ ‫علم نوظهور به تولیدات صنعتی از نگاه‬ ‫پژوهشگران ایرانی نیز دور نمانده است‬ ‫و هر روز پیشرفت های فراوانی را در این‬ ‫زمینه در کشورمان شاهد هستیم‪ .‬به‬ ‫طوری که اکنون ایران در بین ‪ 10‬کشور‬ ‫برتر جهان در زمینه «فناوری نانو» قرار دارد‬ ‫و توانسته است «رتبه هفتم» رده بندی‬ ‫جهانی را به خود اختصاص دهد و این‬ ‫به معنای واقعی افتخاری برای ایران و‬ ‫ایرانی محسوب می شود‪.‬‬ ‫«فناوری نانو» در کالم رهبری‬ ‫«خوشبختانه‪ ،‬مسئل ه فناورى نانو براى کشور‬ ‫ما تجرب ه موفقى است و نشان دهند ه این است‬ ‫که وقتى یک مجموعه عالقه مند و دلسوز‬ ‫و بامعرفت به کار متمرکز می شوند بر روى‬ ‫نقطه خاصى و کار را با برنامه پیش می برند‪،‬‬ ‫پیشرفت هاى محسوس و جهش وار ى در‬ ‫ان به وجود مى اید‪ .‬پیشرفت کار فناور ى‬ ‫نانو در واقع براى ما عالوه بر اینکه خودش‬ ‫ارزش دارد‪ ،‬از این جهت هم که نمونه اى‬ ‫است که ما بتوانیم در هم ه کارهاى کشور‬ ‫از این نمونه تبعیت کنیم و ان را معیار قرار‬ ‫بدهیم‪ ،‬براى ما ارزش دارد‪».‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪33‬‬ ‫لباس های نانو‬ ‫حال می خواهیم از بین هزاران محصول‬ ‫تولیدشده با ساختارهای نانومتری‪ ،‬به‬ ‫بررسی یکی از انها یعنی لباس و جوراب‬ ‫نانو بپردازیم و ببینیم نانوساختار بودن ان‬ ‫چه مزیتی می تواند به شکل عادی همان‬ ‫محصول داشته باشد‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫قبل از هر چیز باید گفت که لباس نانو‬ ‫فقط لباسی خاص با یک ویژگی خاص‬ ‫نیست؛ بلکه ممکن است لباسی با ویژگی‬ ‫انتی باکتریال یا دارای ویژگی معطر بودن‪،‬‬ ‫اب گریز بودن و یا حتی ضد گلوکه بودن‬ ‫و‪ ...‬باشد‪.‬‬ ‫‪34‬‬ ‫خاصیت انتی باکتریال‬ ‫از زمان های خیلی قدیم‪ ،‬نقره ماده ای‬ ‫انتی باکتریال در پزشکی بوده که کاربرد‬ ‫فراوان داشته است‪ .‬حال دانشمندان با‬ ‫توجه به این خاصیت نقره تواتسته اند‬ ‫م ـحــصــوالت مختلفی بــا اســتــفــاده از‬ ‫نانوذرات نقره تولید کنند که خاصیت‬ ‫انتی باکتریالی دارند‪ .‬از جمله انها می توان‬ ‫به لباس و جوراب های نانو اشاره کرد‪.‬‬ ‫این جوراب ها به خاطر داشتن نانوذرات‬ ‫نقره در تماس با پوست از رشد و تکثیر‬ ‫قارچ ها و باکتری ها جلوگیری می کنند و‬ ‫مانع چرب شدن و بدبو شدن پا می گردند‪.‬‬ ‫این یادداشت کوتاه در زمینه نانو و محصوالت ان‪ ،‬تنها جزئی از‬ ‫بحث های گسترده نانو است که سعی کردیم ان را به زبانی ساده بیان‬ ‫کنیم‪ .‬منتظر مطالب جدید در دوره های بعدی این نشریه باشید‪.‬‬ ‫مقاوم در برابر خیس و لک شدن‬ ‫تشخیص پوشاک نانوی واقعی‬ ‫ایا جوراب نانو‬ ‫واقعا نانو است؟‬ ‫همچنین‪ ،‬در ازمایشگاه های ویژه بررسی‬ ‫می شود که در پوشاک یا جورابی واقعا از‬ ‫نخ نانو به کار رفته است یا خیر؟ و اگر‬ ‫از این مواد استفاده شده باشد‪ ،‬به ان‬ ‫شرکت «گواهی نانومقیاس» می دهند‪ .‬اسم‬ ‫شرکت هایی که این تاییدیه را گرفته اند‪،‬‬ ‫در «سایت حمایت نانو فناوری» موجود‬ ‫است و می توان به ان اعتماد داشت‪.‬‬ ‫‪ ‬سحر طهماسبی‬ ‫هر جورابی که اسم نانو را یدک می کشد‪،‬‬ ‫شاید اصــا خاصیت انتی با کتریالی‬ ‫نداشته باشد و فقط به خاطر معطر بودن‬ ‫که در باال گفته شد‪ -‬نانو نامیده شود‪.‬‬‫یا اینکه ممکن است برخی شرکت ها‬ ‫محصوالت خــود را فقط با یک الیــه از‬ ‫نانو (مثال نانوذرات نقره) پوشش دهند‬ ‫که معموال بعد از چندین بار شست وشو‬ ‫کامال خاصیت خود را از دست دهند و‬ ‫حتی می توانند برای بدن مضر هم باشند‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬باید در خرید محصوالت نانو‬ ‫دقت و اطمینان کافی داشته باشیم و‬ ‫تنها به اسم نانو بودن ان اکتفا نکنیم؛‬ ‫مثال «تشخیص جــوراب نانو از جوراب‬ ‫معمولی» راهکارهایی دارد که یکی از‬ ‫بهترین انها توجه به نشان جوراب است‪.‬‬ ‫راه تشخیص پــوشــا ک نــانــوی واقـعــی‬ ‫در صــحـبـت هــای اقـ ــای سیدحسین‬ ‫میرجلیلی‪ ،‬مدیر عامل یکی از شرکت های‬ ‫دانش بنیان مستقر در پارک علم و فناوری‬ ‫یزد‪ ،‬که در حوزه «نانومواد» فعالیت دارد‪،‬‬ ‫مشخص می شود‪ .‬ایشان قبال در مصاحبه ای‬ ‫که با خبرنگار ایسنا داشته‪ ،‬بیان کرده اند‬ ‫که معموال تمایز محصوالت نانویی موجود‬ ‫در بازار پوشاک از محصوالت غیرنانویی‬ ‫کار دشواری نیست و بهترین روش برای‬ ‫تشخیص ایــن پــوشــا ک‪ ،‬داشـتــن نماد‬ ‫«نانومارک» یا «نانونماد» روی محصوالت‬ ‫فناوری نانو عرضه شده در بازار است که‬ ‫می تواند برای مصرف کنندگان این کاالها‬ ‫اطمینان بخش باشد‪.‬‬ ‫ویژگی دیگر‪ ،‬خاصیت اب گریزی پارچه‬ ‫اسـ ــت‪ .‬ا گ ــر لـبــاســی ای ــن خــاصــیــت را‬ ‫داشته باشد‪ ،‬در واقــع ساختار نانویی‬ ‫دارد و می تواند در برابر خیس شدن و در‬ ‫نتیجه‪ ،‬لک شدن مقاوم باشد (همانند‬ ‫تصویر باال که به دلیل ساختار منحصر‬ ‫به فردی که دارد‪ ،‬قطرات اب روی ان‬ ‫کروی می شوند‪ ،‬سر می خورند و جذب‬ ‫نمی شوند)‪ .‬حتی لباس های نانو به دلیل‬ ‫نفوذناپذیربودن‪ ،‬در شست وشوهای مکرر‬ ‫با مخلوط لباس های رنگین دیگر‪ ،‬رنگ‬ ‫انها را به خود نخواهند گرفت و رنگشان‬ ‫ثابت باقی خواهند ماند‪ .‬این فناوری‬ ‫از همان ایــده بــرگ هــای نیلوفر ابــی در‬ ‫طبیعت الهام گرفته شده اســت‪ .‬این‬ ‫موضوع‪ ،‬تنها ویژگی انها نیست و موارد‬ ‫دیگری در سایر انواع ان هست که با توجه‬ ‫به کاربردشان استفاده های گونا گونی‬ ‫دارنــد که می توان انها را به لباس های‬ ‫ایمنی‪ ،‬کار و‪ ...‬تقسیم بندی کرد‪ .‬مثال‬ ‫لباس های نانویی با ویژگی غیر قابل‬ ‫اشتعال‪ ،‬در اتش نشانی ها کاربرد دارند‬ ‫یا لباس های ساخته شده توسط الیه های‬ ‫نازک نانوساختار به خاطر نازک بودن و‬ ‫استحکام و سختی باالتری که نسبت‬ ‫به فوالد دارند‪ ،‬می توانند جایگزین خوبی‬ ‫برای لباس های کار سنگین فوالدی در‬ ‫کارخانجات باشند‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪35‬‬ ‫ݣدݣس ت�ور ݣ ݫ ݬݕٮ ݐح�ݤت‬ ‫ݫ ݬݕٮکو ݣ ݣراݤ ݣ ݣه ن� ݣ ݣ ݣدݣیݤ‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫ݐ ݦݩ ݦم ݤاݤݠں ݤهه ݤݤا‬ ‫ݫݬ ݓ ݣٮ ݣسلط ݣ ݥا ݣ ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݤ ݣ ݣ ݤ‬ ‫تمام سال گویی منتظر این‬ ‫ماه هستیم‪ .‬خوشمزه ترین‬ ‫ماه سال! البته که اگر حس‬ ‫و حال معنوی این ماه نباشد‬ ‫هیچ مزه ای برایمان دلچسب‬ ‫و خواستنی نیست‪ .‬اما با همه‬ ‫غذاهای متنوع و خوشمزه‬ ‫ایرانی‪ ،‬بعضی روزها کاسه‬ ‫چــه کنم دســت می گیریم‬ ‫که غذا چی درست کنیم‪.‬‬ ‫حوصله غذاهای تکراری‬ ‫و سنگین را هــم نــدار یــم‪.‬‬ ‫درسـ ــت هــم بکنیم روی‬ ‫دستمان مـی مــانــد‪ .‬ب ـه زور‬ ‫هم که نمی توانیم به خورد‬ ‫اعضای خــانــواده بدهیم‪.‬‬ ‫پس چه کنیم؟ بد نیست‬ ‫یک سری به سفره مسلمانان‬ ‫در کشورهای دیگر بزنیم‪.‬‬ ‫‪36‬‬ ‫مواد الزم‬ ‫‪ -1‬ارد سفید‪ :‬یک چهارم پیمانه‬ ‫‪ -2‬اردنخود‪ :‬سه چهارم پیمانه‬ ‫‪ -3‬پیاز نگینی شده‪ 2 :‬عدد‬ ‫‪ -4‬فلفل سبز‪ 1 :‬الی دو عدد‬ ‫‪ -5‬گشنیزریزشده‪ :‬یک چهارم پیمانه‬ ‫‪ -6‬شوید ریز شده‪ :‬یک چهارم پیمانه‬ ‫‪ -7‬بیکینگ پودر‪ :‬یک قاشق چایخوری‬ ‫‪ -8‬زرد چوبه‪ 1 :‬قاشق چایخوری‬ ‫‪ -9‬نمک‪ :‬به مقدارالزم‬ ‫‪ -10‬اب‪ :‬یک سوم پیمانه‬ ‫طرز تهیه‬ ‫پاکورا یک پیش غذا است‪،‬که نمونه های‬ ‫وطنی ان هم در اب ــادان و خوزستان‬ ‫پیدا می­ شود‪ ،‬غذای محبوب افرادی‬ ‫که عالقه به ادویه جات و کمی تندی‬ ‫دارند‪ .‬البته می توانید میزان فلفل ان‬ ‫را کم یا زیاد کنید‪ .‬این غذا عموما سر‬ ‫سفره مسلمانان پاکستان و هندوستان‬ ‫در ماه رمضان پیدا می شود‪.‬‬ ‫برای تهیه پاکورا ابتدا ارد سفید‪ ،‬ارد نخود‪،‬‬ ‫بیکینگ پودر‪ ،‬نمک‪ ،‬زردچوبه‪ ،‬و اب‬ ‫را با مخلوط می­ کنیم‪ .‬پیاز ریز شده را‬ ‫به مواد اضافه کرده هم بزنیم از مواد به‬ ‫اندازه یک قاشق غذاخوری برداشته در‬ ‫ماهی­تابه ریخته تا در روغن سرخ شود‪.‬‬ ‫بقیه مواد را هم به همین ترتیب سرخ‬ ‫می­ کنیم‪ .‬پاکورا را به صورت گرم با سس‬ ‫گوجه فرنگی سرو می شود‪.‬‬ ‫نوش جانتان‬ ‫طر ز تهیه‬ ‫ن ن‬ ‫ت‬ ‫�‬ ‫� ݬ ݫٮݓوله ݣ ݣل ݬ ݫٮݓ�ا ن ݤ‬ ‫ص ݣاݣ ݤݤ‬ ‫�ݤ)‬ ‫(ݣݣساݣݣالد ݣ ݫ ݕ ݣݣٮݣط فر� ݣ ݣاݤدݣرݤ ݢ ݢماه ݣ ݣ ݣرݣم ݣ ݣ ݣ ݣݧݩ ݐݣ ݣ‬ ‫مواد الزم‬ ‫‪ -1‬بلغور گندم‪ 1 :‬پیمانه‬ ‫‪ -2‬اب جوش‪ 2 :‬پیمانه‬ ‫‪ -3‬جعفری تازه‪ 1/5 :‬پیمانه‬ ‫‪ -4‬نعناع تازه‪ :‬سه چهارم پیمانه‬ ‫‪ -5‬پیازچه ‪ 4‬عدد‬ ‫‪ -6‬خیار خرد شده بزرگ یک عدد‬ ‫‪ -7‬روغن زیتون‪ 1/5 :‬قاشق غذاخوری‬ ‫‪ -8‬اب لیمو ترش تازه یه قاشق غذاخوری‬ ‫‪ -9‬گوجه فرنگی یک عدد‬ ‫در ساالد ها و پیش غداهای لبنانی‬ ‫و سوری عموما از بلغور گندم و نخود‬ ‫استفاده می شود که ارزش غذایی‬ ‫بسیار زیادی دارد‪ .‬تبلوله یکی از این‬ ‫ساالد های خوشمزه و مقوی است‬ ‫که طرفداران زیادی در ماه رمضان‬ ‫در لبنان دارد‪.‬‬ ‫مدت زمان تهیه ‪ 30‬دقیقه‬ ‫مواد الزم جهت سس‬ ‫‪ -1‬خردل‪ 1 :‬قاشق چای خوری‬ ‫‪ -2‬موسیر‪ :‬یک عدد متوسط‬ ‫‪ -3‬روغن زیتون‪ :‬یک چهارم پیمانه‬ ‫‪ -4‬سرکه انگور‪ :‬یک سوم پیمانه‬ ‫‪ -5‬فلفل‪ :‬یک قاشق چایخوری‬ ‫‪ -6‬نمک‪ :‬یک قاشق غذاخوری‬ ‫در یک کاسه متوسط‪ ،‬اب جوش و بلغور‬ ‫گندم را می ریزیم و هم می زنیم‪ .‬روی ان‬ ‫را می پوشانیم و برای مدت ‪ 30‬دقیقه‬ ‫کنار می گذاریم‪ .‬پس از نیم ساعت ان‬ ‫را ابکش می کنیم به طوری که تمام اب‬ ‫ان گرفته شده و خشک شود‪ .‬‬ ‫تمام سبزیجات را می شوییم و پس از‬ ‫خشک شدن انها را ساطوری کرده‪ ،‬خرد‬ ‫می کنیم‪ .‬بلغور اب گرفته را دوباره در‬ ‫کاسه می ریزیم و جعفری خرد شده‪ ،‬نعنای‬ ‫خرد شده‪ ،‬پیازچه خرد شده‪ ،‬پیاز خرد‬ ‫شده‪ ،‬خیار رنده شده و ابلیمو را روی‬ ‫ان می ریزیم‪ .‬سپس ‪ 3‬قاشق غذا خوری‬ ‫روغن زیتون را به انها اضافه می کنیم‪ .‬انها‬ ‫را با نمک و فلفل مزه دار می کنیم‪ .‬پوست‬ ‫موسیر را می گیریم و سپس ان را ریز خرد‬ ‫می کنیم‪ .‬در یک کاسه دیگر‪ ،‬موسیر خرد‬ ‫شده‪ ،‬خردل‪ ،‬سرکه و نیم قاشق چایخوری‬ ‫ً‬ ‫نمک را می ریزیم و انها را کامال مخلوط‬ ‫می کنیم‪ .‬سپس باقی مانده روغن زیتون‬ ‫را به اهستگی و به طور مداوم و پیوسته‬ ‫ً‬ ‫به ان می افزاییم و مرتبا با همزن دستی‬ ‫ً‬ ‫مخلوط می کنیم تا کامال مواد حل شده‬ ‫و یکدست شوند‪ .‬این مواد را با کمی‬ ‫نمک و فلفل مزه دار می کنیم‪.‬‬ ‫چند برگ کاهو در یک دیس می چینیم‬ ‫و سپس تبوله را روی ان به صورت کومه‬ ‫می ریزیم و سپس گوجه های کوچک را‬ ‫از وسط دو نیم کرده و انها را روی تبوله‬ ‫می ریزیم‪ .‬سپس یک چهارم پیمانه از‬ ‫سس را روی گوجه ها می دهیم و کمی‬ ‫فلفل روی ان می پاشیم و باقیمانده‬ ‫سس را در یک ظرف مناسب ریخته و‬ ‫هنگام سرو‪ ،‬سس راکنار ان می گذاریم‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪37‬‬ ‫�ز ت‬ ‫�‬ ‫طر ݣ ݣ ه ݬݔىه‬ ‫ش ݐݠحا�گن‬ ‫ن‬ ‫ݣ� ݣ ݣ ݤ ݤݠی‬ ‫ݐ‬ ‫�ںݥ ݣ ݣلواݣ ݣ ݣ ݣ ݣ‬ ‫پیامبر اکرم؟ص؟‪ :‬خانه ای که در ان‬ ‫نان پخته نشود‪ ،‬رفته رفته نشانه های‬ ‫فقر در ان نمایان می گردد‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫کار کردن با خمیر و ارد لذت بسیار‬ ‫زیادی دارد‪ .‬پیچیدن بوی نان تازه‬ ‫در خانه با هیچ چیزی قابل مقایسه‬ ‫نیست‪ .‬تجربه پختن نان را از دست‬ ‫ندهیم ‪.‬‬ ‫‪38‬‬ ‫مواد الزم برای تهیه ارد‬ ‫‪ -1‬خمیر مایه‪ 250 :‬گرم‬ ‫‪ -2‬شکر‪ 1 :‬قاشق سوپ خوری‬ ‫‪ 1 -3‬قاشق سوپ خوری ‪ /‬روغن مایع‬ ‫‪1/3 -4‬پیمانه ‪ /‬اب ولرم‬ ‫‪ -5‬اب ولرم‪1/4 :‬پیمانه‬ ‫‪ -6‬اب ولرم‪1/2 :‬پیمانه(برای خمیر)‬ ‫‪ -7‬زرده تخم مرغ‪ 1 :‬عدد‬ ‫(اگر در خانه ترازو نداشتید‪ ،‬هر ‪۱۲۵‬گرم ارد برابر‬ ‫با یک پیمانه می باشد و هر پیمانه‪ ،‬تقریبا با‬ ‫یک استکان بزرگ مساوی است‪).‬‬ ‫طرز تهیه‬ ‫ابتدا باید مایه خمیر «امــاس» بیاید‬ ‫(اماس در اصطالح به معنی وز کردن‬ ‫مایه خمیر است)‪ .‬مایه خمیر‪ ،‬شکر و‬ ‫‪1/4‬پیمانه اب ولرم را مخلوط می کنیم‪.‬‬ ‫بهتر است مایه خمیر را در ظرف گود‬ ‫بریزیم و در ان را هم بگذاریم‪ .‬اگر مایه‬ ‫خمیرمان درست باشد‪ ،‬بعد از پنج تا‬ ‫هفت دقیقه عمل می اید‪.‬‬ ‫توجه داشته باشیم که‪:‬‬ ‫▪ همیشه در پختن نان‪ ،‬ارد بیشتر از‬ ‫دستور پخت داشته باشیم‪.‬‬ ‫▪ فرض بر ان است که همیشه ارد‬ ‫را الک می کنیم‪.‬‬ ‫▪ شکر را برای عمل امدن مایه خمیر‬ ‫می ریزیم‪.‬‬ ‫▪ اب ولــرم یعنی چهل تا شصت‬ ‫درجه سانتیگراد‪.‬‬ ‫▪ در ورز دادن‪ ،‬با انگشتان ورز نمی دهیم‪.‬‬ ‫باید از کف دست و پشت انگشتانمان‬ ‫استفاده کنیم‪ .‬ورز دادن بــا چهار‬ ‫انگشت باعث می شود خمیر‪ ،‬ارد‬ ‫بیشتری به خود بگیرد و بسیار سفت‬ ‫و ضمخت شود‪.‬‬ ‫‪ ‬فاطمه عبیدی‬ ‫یــک ظ ــرف بـ ــزرگ ب ــرمــی داری ــم‪ ،‬مایه‬ ‫خمیر عمل امده و ‪1/2‬پیمانه اب ولرم‬ ‫(می توانید شیر ولرم بریزید)‪ ،‬روغن مایع‬ ‫(می توانید روغن زیتون یا کنجد بربزید)‬ ‫و ‪1‬قاشق چای خوری نمک و ‪1‬عدد زرده‬ ‫تخم مــرغ را می ریزیم و با یک قاشق‬ ‫چوبی مخلوط می کنیم‪ .‬سپس کم کم‬ ‫ارد را به مواد اضافه می کنیم و با قاشق‬ ‫هم می زنیم تا جایی که خمیر انقدر‬ ‫سفت شود که دیگر نتوانیم با قاشق هم‬ ‫بزنیم‪ .‬با دست خمیر را عمل می اوریم‬ ‫تا جایی که خمیر به دست نچسبد‪،‬‬ ‫ارد می ریزیم‪ .‬در این زمان‪ ،‬وقت ورز‬ ‫دادن است‪ :‬با مشت سعی می کنیم‬ ‫تا پنج دقیقه ورز دهیم‪ .‬سپس «چانه‬ ‫بزرگ» از ان می گیریم؛ یعنی همه خمیر‬ ‫را به صورت یک دایره بزرگ دربیاوریم‪.‬‬ ‫یک عالمت ‪ +‬روی خمیر می زنیم‪ .‬روی‬ ‫ظرف را سلفون می کشیم و به مدت‬ ‫نیم ساعت در جای گرم می گذاریم تا‬ ‫ور بیاید(یعنی حجم خمیرمان دو برابر‬ ‫شود)‪ .‬یک ماهی تابه کهنه که چدنش‬ ‫رفته یا از جنس رویی است را روی شعله‬ ‫کوچک گاز بگذارید تا گرم شود(روغن‬ ‫نریزید)‪ .‬حاال از خمیر به اندازه یک نارنگی‬ ‫روی تخته ارد پاشی شده وردنه می کنیم‬ ‫تا خوب نازک شود‪ .‬بلند می کنیم و در‬ ‫ماهی تابه گرم شده می اندازیم ‪.‬این رو‬ ‫و ان رو می کنیم تا نانمان خوب پخته‬ ‫و برشته شود‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪39‬‬ ‫ارکان چهارگانه‬ ‫از دیدگاه طب سنتی و اسالمی‪ ،‬اجزای‬ ‫اولیه جهان خلقت و بدن انسان از چهار‬ ‫ماده اصلی به نام «رکن» تشکیل شده‬ ‫است که هر یک دارای کیفیت خاص‬ ‫خود از نظر رطوبت و حــرارت هستند‪.‬‬ ‫این ارکان عبارت اند از‪:‬‬ ‫هوا‬ ‫گرم و تر‬ ‫اتش‬ ‫گرم و خشک‬ ‫اب‬ ‫سرد و تر‬ ‫خاک‬ ‫سرد و خشک‬ ‫ارکان چهارگانه با اب‪ ،‬خاک‪ ،‬هوا و اتشی‬ ‫که اطراف ما هستند‪ ،‬متفاوتند و در بدن‬ ‫انسان با عنوان «اخالط چهارگانه» معادل‬ ‫می باشند‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫مزاج و گروه های مزاجی‬ ‫بیشترین و مهمترین خلط بدن‪ ،‬دم و بعد‬ ‫بلغم می باشد و از نظر حجم و میزان سودا و‬ ‫صفرا کمتر از بقیه هستند‪ .‬از واکنش متقابل‬ ‫و تاثیر اخالط بر هم‪ ،‬کیفیتی همگون حاصل‬ ‫می گردد که «مزاج» نامیده می شود‪ .‬حکمای‬ ‫طب سنتی معتقدند که همه اجسام و‬ ‫پدیده ها در هستی مثل بدن و اعضای‬ ‫انسان‪ ،‬فصل ها‪ ،‬رنگ ها و اقلیم و‪ ...‬داراى‬ ‫مزاج می باشند و مزاج ها بی نهایت اند و مانند‬ ‫اثر انگشت‪ ،‬مزاج هیچ فردی مشابه دیگری‬ ‫نیست؛ ولی برای یادگیری اولیه و سهولت‬ ‫انجام دستورالعمل ها‪ ،‬در یک طبقه بندی‬ ‫ساده‪ ،‬افراد سالم را به چهار گروه مزاجی‬ ‫شامل‪ :‬دموی‪ ،‬صفراوی‪ ،‬بلغمی و سوداوی‬ ‫تقسیم می کنند‪.‬‬ ‫‪40‬‬ ‫ف‬ ‫یه ݤ ݤا‬ ‫ص‬ ‫�‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ݣو ݣ ݣ ݣ ݣ ݣݤ ݣ ݤ‬ ‫اعتدال مزاج‬ ‫هر انسان دارای مزاج مادرزادی و اصلی‬ ‫ویــژه خود است که از پدر و مــادر به او‬ ‫منتقل مـی شــود کــه مادام العمر همراه‬ ‫اوســت و عوامل مختلف مانند‪ :‬سن‪،‬‬ ‫جنس‪ ،‬فصل‪ ،‬اب و هوا‪ ،‬طعام‪ ،‬خلق وخو‬ ‫و‪ ...‬بر ان تاثیرگذارند‪ .‬باید توجه داشت‬ ‫که بدن انسان به همه اخالط و در واقع‪،‬‬ ‫مصرف متنوع مواد غذایى نیازمند است؛‬ ‫اما باید با رعایت تدابیر مربوط‪ ،‬زمینه را‬ ‫برای شکل گیری متناسب اخالط طبیعی‬ ‫از نظر کیفی و ّ‬ ‫کمی و در واقع اعتدال‬ ‫مزاج فراهم نمود‪.‬‬ ‫لفظ «اعتدال» در طب سنتی بدین معناست‬ ‫که به هر کس انچه سزاوار اوست‪ ،‬بدهند‪.‬‬ ‫طبع مادرزادی هر فرد برای خودش یک‬ ‫اعتدال محسوب می شود و حالت طبیعی‬ ‫دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر کسی مزاج گرم و تر‪ ،‬گرم‬ ‫و خشک‪ ،‬سرد و تر یا سرد و خشک دارد‪،‬‬ ‫به این معنی نیست که دچــار بیماری‬ ‫ناشی از دم‪ ،‬صفرا‪ ،‬بلغم یا سودا است‪ .‬در‬ ‫نتیجه‪ ،‬اعتدال از فردى به فرد دیگر فرق‬ ‫مى کند و امری نسبی است و باید سبک‬ ‫زندگی و تغذیه فرد به گونه ای باشد که به‬ ‫مزاج سرشتی خود سوق پیدا کند‪ .‬لذا‪ ،‬در‬ ‫فردی با گرمی بیشتر و در فرد دیگر با سردی‬ ‫بیشتر‪ ،‬مزاج معتدل می گردد‪.‬‬ ‫سوء مزاج‬ ‫تمامی چهار گروه مزاجی‪ ،‬سالم هستند‬ ‫و هیچ یــک بــر دیــگــری بــرتــری نــدارنــد و‬ ‫صرفا از نظر مشخصات بدنی و روانی و‬ ‫اجتماعی متفاوت می باشند‪ .‬بیماری‬ ‫نیز زمانی رخ می دهد که عدم تناسب‬ ‫اخالط و تغییر کیفی یا ّ‬ ‫کمی در هر یک‬ ‫از انها صورت گیرد‪ .‬غلبه یا افزایش یک‬ ‫خلط را «سوء مزاج » می گویند و باید مورد‬ ‫درمان قرار گیرد‪.‬‬ ‫عوامل سالمت مزاج‬ ‫دو عامل بسیار مهم در داشتن اخالط‬ ‫طبیعی و سالم عبارت است از‪:‬‬ ‫‪ -1‬مصرف غذا و نوشیدنی هاى مناسب‬ ‫مزاج؛‬ ‫‪ -2‬اجرای درست تدابیر خوردن و اشامیدن‬ ‫بــرای صــورت گرفتن بهتر عملیات‬ ‫هضم و جذب‪.‬‬ ‫در این شماره با مزاج صفراوی و سبک‬ ‫زندگی مناسب با ان اشنا می شویم‪.‬‬ ‫خلط صفرا‬ ‫خلط صفرا از ساعت ‪ 12‬ظهر تا ‪ 6‬عصر بیشتر در بدن ساخته می شود و از تمام اخالط‬ ‫سبک تر است‪ .‬صفرا معادل ماده زرد رنگ خون است که مزاج گرم و خشک دارد‪،‬‬ ‫رقیق کننده است و به هضم مواد غذایى و چربی ها کمک می کند و نیز موجب رسیدن‬ ‫خون و مواد غذایی به عروق ریز در دورترین قسمت های بدن می شود‪ .‬همچنین‪ ،‬صفرا‬ ‫ّ‬ ‫باعث افزایش حرکت روده‪ ،‬تیزی و حدت ذهن و کارکرد مغزی می گردد‪ .‬کلسترول‬ ‫مشهور‪ ،‬نوعى از خلط صفراست‪.‬‬ ‫خصوصیات صفراوی مزاج ها‬ ‫ویژگی هاى جسمی‪:‬‬ ‫ویژگی های روانی و رفتاری‪:‬‬ ‫▪ الغــــرانــــدام‪ ،‬امـ ــا دارای مــفــاصــل و‬ ‫استخوان بندی درشت و برجسته؛‬ ‫▪ ناارام و دودل؛‬ ‫▪ پوست گرم و خشک؛‬ ‫▪ زود عصبانی و زود ارام می شوند؛‬ ‫▪ پوست و سفیدى چشم کم یا زیاد به‬ ‫زردی می زند؛‬ ‫▪ مدیر و منظم؛‬ ‫▪ گرمایی هستند و در اکثر فصول خود‬ ‫را باد می زنند؛‬ ‫▪ دارای زبانی خشک و زبر و گاهی تلخ‬ ‫هستند؛‬ ‫▪ خشکی دهان و عطش؛‬ ‫▪ عالقه مند به ادبیات و ریاضیات؛‬ ‫▪ سریع العمل در کارها؛‬ ‫▪ معموال عجول؛‬ ‫▪ دوست داشتن پاییز و زمستان؛‬ ‫▪ عالقه به کارهای خشن مثل بوکس‬ ‫و کاراته؛‬ ‫▪ دقیق و تیزبین در برخی ابعاد؛‬ ‫▪ نبض پر و قوی؛‬ ‫▪ پرحرف؛‬ ‫▪ میل جنسی باال و توان جنسی متغیر دارند؛‬ ‫▪ کم خواب؛‬ ‫▪ پرجنب و جوش و چاال ک؛‬ ‫▪ گاهی با اراده و گاهی سست هستند‪.‬‬ ‫▪ اولین ادرار صبحگاهی انها پررنگ و‬ ‫گاهی سوزان است؛‬ ‫ذکر این مطلب الزم است که لزومی‬ ‫ندارد تمامی عالئم ویژه یک مزاج در‬ ‫شما وجود داشته باشد‪ .‬همین که بیشتر‬ ‫عالئم یکی از چهار گروه مزاجی با شما‬ ‫تطابق داشته باشد‪ ،‬کافی است‪.‬‬ ‫▪ این افراد دیر مریض می شوند؛‬ ‫▪ به خوردن ترشی و غذاهای سرد مثل‬ ‫خیار و کاهو میل زیادی دارند‪.‬‬ ‫‪41‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫▪ مستعد خارش در اثر خوردن خورا ک های‬ ‫خیلی گرم هستند؛‬ ‫▪ اینده نگر و گاهی خیالباف و دقیق در‬ ‫تصمیم گیری؛‬ ‫عالئم سوءمزاج یا افزایش خلط صفرا‬ ‫▪ الغری شدید؛‬ ‫▪ زردی رنگ چشم و پوست؛‬ ‫▪ هپاتیت؛‬ ‫▪ تلخی دهان؛‬ ‫▪ خشکی دهان و بینی؛‬ ‫▪ عطش زیاد؛‬ ‫▪ کم اشتهایی؛‬ ‫▪ تهوع؛‬ ‫▪ احساس گزگز و سوز ن سوزن شدن بدن؛‬ ‫▪ نبض سریع و تپش قلب؛‬ ‫▪ دیدن خواب هاى جنگ و دعوا و‬ ‫نیز بی خوابی؛‬ ‫▪ لک هاى سفید و قهوه اى پوست؛‬ ‫▪ ریزش مو یا بیمارى الوپسى(ریزش‬ ‫موضعى مو)؛‬ ‫▪ یبوست مزاج؛‬ ‫▪ بوى تند ترشحات(عرق‪ ،‬ادرار و‪)...‬؛‬ ‫▪ بهانه جویى‪،‬تندخویى و بى حوصلگى؛‬ ‫▪ حساسیت های اگزماتیک؛‬ ‫▪ میگرن و وزوز گوش؛‬ ‫▪ سوزش ادرار بدون علت؛‬ ‫▪ ترک پوست دست و پا؛‬ ‫▪ لکه بینی و افزایش خون ریزی حیض؛‬ ‫▪ انزال زودرس‪.‬‬ ‫توضیح این مطلب الزم است که خــوردن مــداوم غذا و تنقالت‪ ،‬نوشیدن مایعات همراه غــذا‪ ،‬حمام طوالنى‪،‬‬ ‫ورزش های سنگین‪ ،‬فصل تابستان‪ ،‬شروع بلوغ‪ ،‬دوره پریود‪ ،‬فشار خون باال‪ ،‬استفاده از ‪ ،IUD‬مشاجره‪ ،‬جنگ و‪...‬‬ ‫از علل افزایش خلط صفرا در بدن هستند‪.‬‬ ‫غذاهاى مضر براى صفراوى مزاج ها‬ ‫غذاهاى مفید براى صفراوى مزاج ها‬ ‫• تمام غذاهای تند‪ ،‬چرب‪ ،‬خیلی شور یا خیلی شیرین و‬ ‫فریزشده یا زودپزشده و سرخ کردنى؛‬ ‫• ادویه جات و مواد تند؛‬ ‫• غذاهای لطیف و زودهضم(مانند نان کامال پخته با گندم‬ ‫خوب یا گوشت بره‪ ،‬جوجه‪ ،‬بلدرچین‪ ،‬کبک یا شتر)؛‬ ‫• چاى‪ ،‬قهوه‪ ،‬نسکافه‪ ،‬لبنیات؛‬ ‫• سوسیس و کالباس‪ ،‬فالفل‪ ،‬گوشت قرمز‪ ،‬ماکارونى‪ ،‬اش رشته؛‬ ‫• خربزه‪ ،‬طالبى‪ ،‬بادمجان‪ ،‬اناناس‪ ،‬ترب؛‬ ‫• گردو‪ ،‬فندق‪ ،‬بادا م زمینى؛‬ ‫• سیر‪ ،‬شاهى‪ ،‬ترخون‪ ،‬شوید‪ ،‬ریحان‪ ،‬کرفس‪ ،‬پونه‪ ،‬اویشن‪،‬‬ ‫نعنا‪ ،‬پیاز و‪ ...‬؛‬ ‫این افراد باید غذاهایى بخورند که حالت اسیدى‬ ‫داشته باشد‪ .‬از جمله این غذاها عبارت اند از‪:‬‬ ‫• زرشک‪ ،‬الو بخارا‪ ،‬ابغوره‪ ،‬تمرهندی ترش و ملس؛‬ ‫• روغن زیتون‪ ،‬عرق کاسنى و شاهتره؛‬ ‫• خاکشیر‪ ،‬بارهنگ‪ ،‬ترنجبین‪ ،‬شیرخشت؛‬ ‫• سبزیجاتی مثل کاهو‪ ،‬خیار‪ ،‬کدو‪ ،‬گشنیز‪ ،‬اسفناج؛‬ ‫• میوه های ترش ابدار مثل مرکبات‪ ،‬گوجه سبز‪ ،‬البالو‪،‬‬ ‫شاه توت‪ ،‬تمشک‪ ،‬سیب ترش و هندوانه؛‬ ‫• گوشت های سفید و غذاهای حاوی ماش و جو‪.‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫به طور کلی‪ ،‬شخص صفراوى مزاج در مصرف مواد غذایی گرم و خشک به ویژه در فصل تابستان باید مراقبت کند‬ ‫یا با مصلح[‪ ]1‬مصرف نماید‪.‬‬ ‫‪42‬‬ ‫سبک زندگی صحیح برای‬ ‫صفراوی ها‬ ‫‪ -1‬این افراد نیاز همیشگی به هوای خنک‬ ‫و تازه دارند؛‬ ‫‪ -2‬باید خــواب شبانه داشته باشند و‬ ‫از بی خوابی‪ ،‬کم خوابی(کمتر از ‪7-6‬‬ ‫ساعت) و دیر وقت خوابیدن خودداری‬ ‫کنند‪ .‬مصرف غذاهای سرد و رطوبتی‬ ‫در مواقع بی خوابی برایشان مفید است؛‬ ‫‪ -3‬در روزهــای تابستان‪ ،‬حداکثر یک‬ ‫ساعت چرت پس از ناهار‪ ،‬رطوبت کافی‬ ‫را به بدنشان می رساند‪ .‬البته‪ ،‬فاصله یک‬ ‫ساعت بین غذا و خواب باید رعایت شود؛‬ ‫‪ -4‬باید هر ‪ 12‬ساعت یک بار بینی را‬ ‫با کمی روغــن بــادام شیرین و طبیعی‬ ‫مرطوب کنند؛‬ ‫‪ -9‬شغل های خلبانی‪ ،‬فرماندهی نظامی‪،‬‬ ‫فوتبالیست‪ ،‬بسکتبالیست‪ ،‬والیبالیست‬ ‫و شهردار مناسب روحیات افراد صفراوی‬ ‫است؛‬ ‫‪ 15- 10‬تا ‪ 35‬سالگی‪ ،‬سن صفرا می باشد‪.‬‬ ‫اگر فرزند صفراوی مزاج در این بازه سنی‬ ‫دارید‪ ،‬تدابیر مربوط را رعایت نمایید‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اگر همسر شما فرد صفراوی‬ ‫است‪ ،‬در فصل تابستان‪ ،‬به ویژه‬ ‫زمانی که غذای گرم هم خورده‬ ‫باشد‪ ،‬ممکن است وقتی به خانه‬ ‫برمی گردد‪ ،‬به شدت عصبانی باشد‪.‬‬ ‫مراقب باشید تا به شعله اتش او‬ ‫دامن نزنید و با یک لیوان شربت‬ ‫خنک یا یک بشقاب هندوانه و‬ ‫کلمات محبت امیز از او استقبال‬ ‫کنید‪ .‬در مواقع بحث و مشاجره‬ ‫هــم ایـن گــونــه عمل کنید‪ .‬وقتی‬ ‫اتش او فرو نشست‪ ،‬مطالب خود‬ ‫را بیان کنید‪.‬‬ ‫صلح‪ :‬موادی هستند که به ماده خوراکی‬ ‫[‪ُ ]1‬م ِ‬ ‫ّ‬ ‫اضافه می شوند تا شدت کیفیت مزاجی انها‬ ‫را تعدیل کنند و از اثرات نامطلوب احتمالی‬ ‫جلوگیری نمایند‪.‬‬ ‫[‪ ]2‬تنفس طبی‪ :‬در حالت نیمه دراز کشیده‪،‬‬ ‫نفس کامال عمیق بکشید و سینه های خود را از‬ ‫هوای تمیز پر نمایید‪ .‬به مدت ‪ 5‬ثانیه نفس خود‬ ‫را حبس نموده و سپس‪ ،‬ارام ارام طی حدود ‪10‬‬ ‫ثانیه نفس را بیرون دهید‪ .‬در نتیجه‪ ،‬ارامش و‬ ‫حس نشاط بر شما چیره خواهد شد‪ .‬در شرایط‬ ‫پر تنش چندین بــار می توان ایــن کــار را انجام‬ ‫داد و حتی در حاالت عادی نیز به ارامش شما‬ ‫کمک خواهد کرد‪.‬‬ ‫منابع‪:‬‬ ‫‪ -1‬طب سنتی اسالمی‪ ،‬مهدی برزو‬ ‫‪ -2‬سایت اینترنتى دکتر سیدمهدى میرغضنفرى‬ ‫(‪)www.mirghazanfari.ir‬‬ ‫‪ -3‬دوره طب سنتى و تغذیه شناخت طبایع‪،‬‬ ‫دکتر سیدعلى ابوالحبیب‬ ‫‪ -4‬تغذیه در طب ایرانی و اسالمی‪ ،‬دکتر غالمرضا‬ ‫کردافشاری‪ ،‬دکتر حوریه محمدی کناری و‬ ‫دکتر سیدسعید اسماعیلی‬ ‫‪ -5‬حفظ سالمتی از دیدگاه طب سنتی ایران‪،‬‬ ‫دکتر محسن ناصری‬ ‫‪ -6‬سروش تندرستى‪ ،‬محمود مرادى نژاد‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪ -6‬از هوا‪ ،‬محیط‪ ،‬فعالیت ها و حاالت‬ ‫روانــی افزایش دهنده گرمی و خشکی‬ ‫پرهیز کنند؛‬ ‫‪ -8‬از عصبانیت و ز ی ــاد حــرف زدن‬ ‫بپرهیزند‪ .‬در شرایط عصبی نیز وضو‬ ‫بگیرند یــا دســت و پــای خــود را بــا اب‬ ‫بشویند‪ .‬دستور تنفس طبی[‪ ]2‬نیز در‬ ‫این شرایط ارام بخش است؛‬ ‫‪ ‬گرداورنده‪ :‬مرجان السادات مرتضى زاده‬ ‫‪ -5‬در فصل تابستان از حمام اب سرد و‬ ‫در فصل های دیگر‪ ،‬از اب ولرم رو به گرم‬ ‫استفاده نمایند‪ .‬بدن را با ابی که در ان‬ ‫بنفشه و نیلوفر جوشانیده شده باشد‪،‬‬ ‫بشویند و مدتی در ان اب بنشینند و سر‬ ‫را با لعاب اسفرزه و خطمی بشویند‪ .‬بعد‬ ‫از حمام‪ ،‬بدن خود را با گالب یا عطرهای‬ ‫سرد‪ ،‬خوشبو سازند‪ .‬شستشوى بدن با‬ ‫سدر نیز براى این افراد مفید است؛‬ ‫‪ -7‬فعالیت جسمی و ورزش را در هوای‬ ‫خنک‪ ،‬صبح زود یا شامگاه انجام دهند؛‬ ‫‪43‬‬ ‫ب‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫فردا‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫د های‬ ‫ی دنیا‬ ‫د؟‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫کنترل والدین روی بچه ها در دنیای فردا به مراتب از امروز کمتر‬ ‫خواهد شد و در عوض‪ ،‬کنترل رسانه ها بیشتر‪ .‬در چنین شرایطی‪،‬‬ ‫وظیفه والدین برای واکسینه کردن فرزندانشان در برابر اسیب های‬ ‫رسانه ای چیست؟‬ ‫ حتما همه شما شاهد مهمانی هایی که دیگر خبری‬ ‫‪‬‬ ‫از گفت وگوهای صمیمی در ان نیست و بچه ها به تنهایی‬ ‫با تبلت و گوشی های موبایل خود در حال بازی هستند‪،‬‬ ‫بوده اید یا خانواده هایی را دیده اید که شب ها به جای‬ ‫گفت وگو با یکدیگر‪ ،‬هریک در گوشه ای از خانه در فضای‬ ‫مجازی غــرق شــده انــد و حتی با هم شــام نمی خورند‪.‬‬ ‫ارتباط کالمی و عاطفی انها بسیار کم شده است و دیگر‬ ‫از حال و احوال هم خبر ندارند‪ .‬حتما مادران و پدرانی را‬ ‫دیده اید که از رسانه ها برای «صدا خفه کن» یا باج دادن‬ ‫به فرزندانشان استفاده می کنند و چون فرصت و حوصله‬ ‫کافی برای وقت گذرانی با انها را ندارند‪ ،‬بچه ها را در فضای‬ ‫مجازی و با رسانه ها تنها می گذارند‪ .‬حتما کودکانی را در‬ ‫اطراف خود مشاهده کرده اید که وابستگی انها به رسانه ها‬ ‫بیشتر از پدر و مادرشان و لذت رسانه ها برای انان بیش از‬ ‫نوجوانان‬ ‫بازی با همساالنشان است‪ .‬حتما با کودکان و‬ ‫ِ‬ ‫ً‬ ‫عینکی و عصبی برخورد کرده اید‪ .‬قطعا والدین بسیاری را‬ ‫‪44‬‬ ‫می شناسید که از استفاده فراوان فرزندانشان از رسانه هایی‬ ‫مثل باز ی ها‪ ،‬شبکه های اجتماعی‪ ،‬تلویزیون و فیلم ها‬ ‫شکایت می کنند‪ ،‬توانایی مدیریت فرزندان خود را ندارند‬ ‫و از این بابت‪ ،‬بسیار ناراحت و پریشان هستند؛ زیرا به‬ ‫وضوح تاثیرات سوء‪ ،‬استفاده از این تکنولوژ ی ها را در‬ ‫فرزندان خود مشاهده می کنند‪.‬‬ ‫به راستی چه باید کرد؟!‬ ‫ امروزه صنعت رسانه با تمام قدرت و با به کارگیری‬ ‫‪‬‬ ‫فنون و فناور ی های روز‪ ،‬جذابیت زیادی را به وجود اورده و‬ ‫جای خود را در دل همه کودکان و حتی بزرگ تر ها باز کرده‬ ‫است‪ .‬در دنیای جدید‪ ،‬دیگر رسانه ها جزئی از زندگی ما‬ ‫نیستند؛ بلکه ما جزئی از انها شده ایم و همین جذابیت‬ ‫و فراگیری و البته‪ ،‬غفلت و ناا گاهی والدین باعث بروز‬ ‫چنین مشکالتی در جامعه شده است‪.‬‬ ‫فرزندان ما بیش از زمانی که با ما سپری می کنند یا در‬ ‫مدرسه مشغول اموزش و پرورش هستند‪ ،‬سرگرم رسانه و‬ ‫فضای مجاز ی اند و این موضوع نشان می دهد که عمال‬ ‫تربیت ‪-‬که بزرگترین وظیفه والدین است‪ -‬و شرعا و عرفا‬ ‫حق واگذاری ان به غیر را ندارند‪ ،‬از دست انها خارج شده‬ ‫است‪ .‬در واقع‪ ،‬ما بزرگ ترین و ارزشمندترین سرمایه زندگی‬ ‫خود را به دیگران سپرده ایم‪.‬‬ ‫ فضای مجازی تغییرات زیادی در فرزندان ما به وجود‬ ‫‪‬‬ ‫اورده است که همه انها هم مورد انتقاد نیست‪ .‬باید بپذیریم‬ ‫که استفاده از رسانه در دنیای امروز‪ ،‬امری کامال عادی‬ ‫و حتی الزم است و نخریدن یا محروم کردن فرزندان در‬ ‫استفاده از ان‪ ،‬فقط پاک کردن صورت مسئله است و نه‬ ‫حل کردن ان‪ .‬در واقع‪ ،‬چگونگی استفاده از رسانه هاست‬ ‫که تعیین کننده اثرات ان بر فرزندانمان می باشد‪ .‬پس این‬ ‫استفاده اسیب زا و غیر عادی از رسانه هاست که باعث‬ ‫تغییرات مضر در تغذیه‪ ،‬تحصیل‪ ،‬اینده شغلی و از همه‬ ‫مهمتر‪ ،‬سالمت جسمی و روحی انها می شود‪ .‬برای مقابله‬ ‫با چنین ابزار قدرتمندی‪ ،‬خانواده ها باید به فکر تجهیز‬ ‫و قدرتمند کردن خود باشند؛ اما چگونه؟! والدین باید‬ ‫چه نکاتی را بدانند و برای پیروزی در این جنگ به چه‬ ‫سالح هایی مجهز شوند؟!‬ ‫راه حل های کنترل و مقابله با اثار مخرب رسانه‬ ‫ باید توجه داشته باشیم که حرکت به سمت اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از مبتال شدن فرزندانمان به مشکالت مذکور بسیار‬ ‫‪‬‬ ‫اسان تر است تا اینکه پس از گرفتاری انها در دام رسانه به فکر چاره باشیم‪ .‬در ادامه به اختصار راه حل هایی برای کنترل و مقابله با‬ ‫اثار مخرب استفاده از رسانه ذکر می کنیم‪:‬‬ ‫‪ -1‬دو تکنیک طالیی‬ ‫دو تکنیک طالیی برای استفاده از رسانه‬ ‫عبارت اند از‪ :‬الف) استفاده مشروط ب)‬ ‫استفاده محدود‬ ‫الف) استفاده مشروط‬ ‫استفاده از رسانه بــرای فــرزنــدان‪ ،‬باید‬ ‫مشروط به انجام وظایف و تکالیف مهمتر‬ ‫انها باشد‪ .‬اعم از تکالیف تحصیلی‪،‬‬ ‫خانوادگی و‪ . ...‬بعضی اوقات استفاده از‬ ‫رسانه می تواند جایزه بچه ها برای انجام‬ ‫درست و به موقع سایر مسئولیت هایشان‬ ‫باشد‪ .‬البته این موضوع به معنای عادت‬ ‫دادن بچه ها به دریافت جایزه‪ ،‬برای‬ ‫انجام کارهایی که جزء وظایف انهاست‪،‬‬ ‫نمی باشد؛ بلکه فقط در صورت انجام‬ ‫به موقع و درست بقیه وظایف‪ ،‬می توانند‬ ‫سراغ رسانه ها بروند‪.‬‬ ‫ب) استفاده محدود‬ ‫استفاده از این وسایل برای فرزندان باید‬ ‫محدود به ‪ 4‬چیز باشد‪ :‬زمــان‪ ،‬مکان‪،‬‬ ‫قیمت و قوانین‪.‬‬ ‫«محدودیت در مکان» به این معنا است‬ ‫که در هر مکانی حق استفاده از رسانه را‬ ‫ندارند‪ .‬بهتر است بچه ها در فضایی غیر‬ ‫از اتاق خصوصی شان اجازه استفاده از‬ ‫ان را داشته باشند‪ .‬به عالوه‪ ،‬انها باید‬ ‫بیاموزند که در مهمانی ها مجاز به استفاده‬ ‫از رسانه نیستند و باید ارتباطات واقعی‬ ‫را تجربه کنند‪.‬‬ ‫«محدودیت در قیمت» به این معنا که‬ ‫بچه ها باید متوجه باشند که استفاده‬ ‫از رســانـه هــا هزینه بر اســت؛ مثال بــرای‬ ‫مدیریت و کنترل هزینه ها بهتر است‬ ‫از «سیم کارت های» اعتباری به جای‬ ‫سیم کارت های دائمی استفاده کنند یا‬ ‫هزینه محدودی به صورت ماهانه برای‬ ‫استفاده از باز ی ها و دیدن فیلم ها برای‬ ‫انها در نظر گرفته شود‪.‬‬ ‫«محدودیت در قوانین» هم یعنی بچه ها‬ ‫باید با قوانین و قواعد اشنا شوند و به‬ ‫رعایت انها ملزم گردند‪ .‬این قوانین می تواند‬ ‫خانوادگی‪ ،‬مذهبی‪ ،‬ملی و‪ ...‬باشند‪.‬‬ ‫مثال در استفاده از باز ی ها‪ ،‬فیلم ها و نرم‬ ‫افزارها باید به درجه سنی انها توجه شود‪.‬‬ ‫هرچه روابط کالمی و عمق روابط عاطفی در‬ ‫خانواده ها بیشتر باشد‪ ،‬خانواده با نشاط تر‬ ‫است و بچه ها کمتر به سمت استفاده‬ ‫افراطی از رسانه ها گرایش می یابند‪ .‬روزانه‬ ‫چقدر با کودکان و نوجوانان و جوانانمان‬ ‫صحبت می کنیم؟ چقدر از دغدغه ها و‬ ‫مسائلشان ا گاهی داریم؟ چقدر فضای‬ ‫خانواده ما گرم و صمیمی است؟ باید‬ ‫بپذیریم که اگر توجه‪ ،‬محبت و تاییدی‬ ‫که فرزندانمان از ما در محیط خانواده‬ ‫دریافت می کنند‪ ،‬کافی باشد‪ ،‬کمتر به‬ ‫سراغ رسانه ها می روند و تایید و الیک‬ ‫شدن از طرف دیگران برایشان اهمیت‬ ‫کمتری خواهد شد‪.‬‬ ‫رســانـه هــا بــه ویــژه بــاز ی هــا بــه عاطفه و‬ ‫محبت‪ ،‬خلع سالح هستند و نمی توانند‬ ‫مخاطبان خود را از این نظر تامین کنند‪.‬‬ ‫پس این می تواند قوی ترین سالح والدین‬ ‫برای جذب فرزندان به خود و تربیت و‬ ‫کنترل انها باشد‪ .‬باید در خانواده هایمان‬ ‫پروژه های مشترک داشته باشیم؛ مثال‬ ‫پدر و پسری بیرون برویم و ورزش کنیم‬ ‫یا مادر و دختری به خرید برویم یا غذا و‬ ‫کیک درست کنیم‪ .‬خانوادگی به گردش‬ ‫در طبیعت برویم و باور داشته باشیم که‬ ‫بچه ها از انجام این پروژه های مشترک‬ ‫لذت می برند و البته‪ ،‬مهارت های الزم‬ ‫برای زندگی اینده را نیز فرا می گیرند‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫«مـحــدودیــت در زم ــان» بــه معنای این‬ ‫است که نباید از رسانه ها استفاده فراوان‬ ‫کنند؛ مثال باید به انها بگوییم هفته ای ‪5‬‬ ‫ساعت مجاز به استفاده از بازی هستند‬ ‫و مدیریت زمان را نیز تا حد امکان به‬ ‫خود انها واگذار کنیم‪ .‬نباید وسایلی مثل‬ ‫لپ تاپ‪ ،‬تب لت و موبایل را به صورت‬ ‫شخصی برای کودکان فراهم کنیم‪ ،‬بلکه‬ ‫مثال باید به انها بگوییم این تب لت من‬ ‫است و تو حق داری روزی ‪ 1‬ساعت با ان‬ ‫بازی کنی‪ .‬در این صورت‪ ،‬کنترل بچه ها‬ ‫اسان تر خواهد بود‪ .‬حتما باید در خانه‪،‬‬ ‫ساعت «بدون فناوری» داشته باشیم و‬ ‫در ان زمان به مطالعه یا انجام کارهای‬ ‫دیگر بپردازیم‪.‬‬ ‫‪ -2‬نشاط در خانواده‬ ‫‪45‬‬ ‫‪ -5‬همراهی در فضای مجازی‬ ‫‪ -3‬توجه و برنامه ریزی برای‬ ‫استعداد فرزندان‬ ‫‪ ‬حکیمه نیلی پور (برگرفته از مستند مهمان ناخوانده)‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪46‬‬ ‫از همان ابتدای کودکی برای فرزندانمان‬ ‫وقــت کــافــی بـگــذار یــم و سعی نماییم‬ ‫استعدادهای انها را شناسایی کنیم و‬ ‫برای رشد انها برنامه ریزی داشته باشیم‪.‬‬ ‫معموال اگر بچه ها استعدادهای خود را‬ ‫کشف کنند‪ ،‬زمان زیادی را صرف رشد‬ ‫ان خواهند کرد و کمتر دچار اسیب های‬ ‫رسانه می شوند‪ .‬توجه به استعدادهای‬ ‫هنری و ورزشــی بچه ها بسیار اهمیت‬ ‫دارد؛ زیرا بچه ها معموال از ورزش و هنر‬ ‫بسیار لذت می برند و حاضرند مدت زمان‬ ‫زیادی برای ان صرف کنند‪ .‬البته‪ ،‬انجام‬ ‫این فعالیت ها باعث تلطیف احساسات‬ ‫انها می شود و جنبه تربیتی نیز دارند‪.‬‬ ‫‪ -4‬جایگزین مناسب‬ ‫سعی کنیم علت جذابیت رسانه برای‬ ‫فرزندانمان را بیابیم و جایگزین انها در‬ ‫دنیای واقعی و محیط خانواده فراهم کنیم؛‬ ‫مثال اگر از هیجان موجود در بازی لذت‬ ‫می برند‪ ،‬برنامه ها و باز ی های هیجان انگیز‬ ‫برای انها تعریف کنیم‪.‬‬ ‫همراهی با بچه ها حتی در فضای مجازی‬ ‫و هنگام استفاده از رسانه‪ ،‬یکی از بهترین‬ ‫راهها برای تربیت و البته‪ ،‬کنترل انهاست؛‬ ‫ضمنا خودمان هم در این مسیر تواناتر‬ ‫خواهیم شد‪ .‬والدین حتما باید در چگونگی‬ ‫استفاده و انتخاب محتوای رسانه های‬ ‫مورد استفاده نقش داشته باشند؛ مثال‬ ‫گاهی اوقــات باز ی هایی که بچه ها در‬ ‫حال انجام ان هستند را امتحان کنیم‪.‬‬ ‫در این صورت‪ ،‬هم بچه ها از توجه‪ ،‬تایید‬ ‫و تشویق شما لذت می برند و هم شما از‬ ‫چگونگی محتوای بازی باخبر می شوید‪.‬‬ ‫‪ -6‬افزایش دانش فضای مجازی‬ ‫نکته بسیار مهم در زمینه رسانه این که‬ ‫والدین باید توانایی خود را در استفاده از‬ ‫ان افزایش دهند؛ زیرا در غیر این صورت‪،‬‬ ‫به سختی می توانند فرزندان خود را کنترل‬ ‫نمایند و از همه مهمتر‪ ،‬بچه ها به انها‬ ‫کمتر اعتماد می کنند و احساس نزدیکی‬ ‫کمتری هم به والدین می کنند و والدین‬ ‫نیز کمتر از مسائل انها باخبر می شوند‪.‬‬ ‫‪ -7‬مشارکت فرزندان‬ ‫در فضای حقیقی‬ ‫می توانیم بچه ها را به عضویت مساجد‪،‬‬ ‫هیئت ها و کانون های فرهنگی در اوریم‬ ‫تا با همساالن خود ارتباط بیشتری داشته‬ ‫باشند‪ ،‬مهارت های اجتماعی فرا گیرند‬ ‫و فعالیت های خیرخواهانه و اجتماعی‬ ‫داشته باشند‪ .‬در واقع‪ ،‬با این کار می خواهیم‬ ‫درگیری انها با فضای حقیقی و حقایق‬ ‫جامعه را بیشتر کنیم‪.‬‬ ‫در پایان‪ ،‬مهمترین عامل جلوگیری‬ ‫از اسیب های رسانه ای‪ ،‬رفتارهای‬ ‫خود والدین اســت‪ .‬باید بپذیریم‬ ‫بچه ها در دنیای امروز بیش از انکه از‬ ‫گفتار ما بیاموزند‪ ،‬از رفتار ما خواهند‬ ‫اموخت‪ .‬پس‪ ،‬بهترین راه برای اصالح‬ ‫رفتار انها در استفاده از رسانه این‬ ‫است که خودمان باید به درستی از‬ ‫انها استفاده نماییم‪ .‬باور کنیم اگر‬ ‫رژیــم استفاده ما از رسانه درست‬ ‫باشد‪ ،‬فرزندانمان نیز تا حد زیادی‬ ‫در استفاده از رسانه درست رفتار‬ ‫خواهند کرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬نقطه شروع‬ ‫برای تربیت و اصالح فرزندانمان در‬ ‫استفاده از رسانه‪ ،‬خودمان هستیم‪.‬‬ ‫ض عل ݤا ݤݤݠݠݠیݤ‬ ‫ک‬ ‫ل‬ ‫ݤ‬ ‫م‬ ‫�‬ ‫ݠݠی‬ ‫ݤ‬ ‫ݤ؛ ݣوݣ ݤ ݣݣراݣ ݣ ݣی ݣ ݣݣو ݣ ݣ ݤݣ ݤ‬ ‫در احکام اسـالمی هدف و غایت زندگی انسان‪ ،‬فارغ از زندگی مادی و حواشی‬ ‫ان تعریف شده و دنیای ماده با تمام عظمت و ابعاد مختلفش‪ ،‬تنها ابزاری برای‬ ‫رسیدن به همان غایت و هدف زیستن است‪ .‬به همین منظور‪ ،‬بهره گیری از اصول‬ ‫زندگی مبتنی بر احکام‪ ،‬راهنمای ما برای رسیدن به سبک زندگی اصیل اسالمی‬ ‫است تا برنامه های مشابه را از اصل تشخیص دهیم و در بیراهه ها حیران نگردیم‪.‬‬ ‫از نمونه های این اصول زندگی‪ ،‬مفهوم «قناعت» است‪.‬‬ ‫ در اصطالح شرعی‪ ،‬صفتی است‬ ‫‪‬‬ ‫که با تکرار و تمرین در انسان بصورت‬ ‫ملکه ای درمی اید که باعث خشنودی‬ ‫و راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن‬ ‫نفس از زیاده خواهی می گردد‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫ در گــذر زم ــان‪ ،‬دنـیــای غــرب ارام‬ ‫‪‬‬ ‫ارام از ســرمــایـه داری و سبک زندگی‬ ‫مصرف گرایانه فاصله می گیرد و سعی‬ ‫در تبلیغ و ارائه اصول جدیدی برای‬ ‫زندگی دارد تا انسان های خسته از مد‬ ‫و زیاده خواهی را راضی کند‪ .‬مفاهیمی‬ ‫چون «زندگی مینیمال»‪« ،‬کوچک کن‬ ‫و بــزرگ شــو» و تعابیری از ایــن قبیل‪،‬‬ ‫کــلــیــدواژه هــای ســبــک زنــدگــی جدید‬ ‫غربی است‪.‬‬ ‫پی نوشت ها‪:‬‬ ‫ً‬ ‫ُ‬ ‫‪«َ -1‬من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو َ‬ ‫مومن‬ ‫ٍ‬ ‫ً‬ ‫َّ‬ ‫فلنحیی ُه حیاه طیبه‪ :‬هر مرد و زن باایمانی که‬ ‫کار نیکی انجام دهد‪ ،‬او را زندگی پاکیزه خواهیم‬ ‫بخشید‪».‬‬ ‫‪ -2‬همان طور که حضرت علی؟ع؟ می فرمایند‪:‬‬ ‫ّ‬ ‫عزت و سربلندی‪ ،‬نتیجه قناعت است‪.‬‬ ‫در ش ـمـ ــاره های بع ـ ــد‬ ‫قصد داریم با معرفی و تشریح فلسفه‬ ‫حاکم بر این مدل ها‪ ،‬از تفاوت انها با‬ ‫مفاهیم اصیل اسالمی پرده برداریم‪.‬‬ ‫با ما همراه باشید‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ قناعت عبارت از این است که انسان‬ ‫‪‬‬ ‫بیش از هر چیز به خداوند متعال متکی‬ ‫باشد و به هرچه در اختیار دارد‪ ،‬خشنود‬ ‫و سازگار باشد و با عزت نفس و ابرومندی‬ ‫به سر ببرد و هیچ گاه چشم داشتی به‬ ‫دیگران نداشته باشد و با محرومیت از‬ ‫برخی امور مادی و کمبودها ‪ ،‬احساس‬ ‫ناراحتی و حسرت زدگی نکند‪.‬‬ ‫قناعت باعث اعطای حیات طیبه‬ ‫به انسان‪ ،‬هدایت و ی‪ ،‬ایجاد زمینه‬ ‫جلب رضایت خداوند‪ ،‬موجب عزت‬ ‫انسان‪ ،2‬اسانی حسـ ــاب در روز قیامت‪،‬‬ ‫بی نیـــــــاز شدن از مردم و کفــــــــاف‬ ‫زندگی می شود‪.‬‬ ‫‪ ‬ساجده شکری‬ ‫ قناعت از ماده قنع و به معنای اکتفا‬ ‫‪‬‬ ‫کردن به اندک و ضد اسراف کاری است‪.‬‬ ‫همچنین‪ ،‬به معنای رضایت به کم و‬ ‫حسن تدبیر معاش است‪ .‬قرار دادن حد‬ ‫و مرز برای زندگی شخصی و کنترل نفس‬ ‫در مقابل زیاده خواهی‪.‬‬ ‫ در ایات و روایات مختلف‪ ،‬به معانی‬ ‫‪‬‬ ‫و تعابیر بسیار جالبی درباره مفهوم قناعت‬ ‫اشاره شده است‪ .‬از جمله انکه‪:‬‬ ‫‪47‬‬ ‫ݠݑٮݩ‬ ‫ݑٯىݩ‬ ‫ݩ‬ ‫ݐ‬ ‫ق‬ ‫ںا ‪ 20‬ݣدݣ ݬ ݫݬݔ� ݤه‬ ‫ݠی ز ن ݭى‬ ‫ ه ݣ ݫاݣ ݫ ݔݭݤݠݠݠیݤ ݣکهݤ‬ ‫ݣ ݣ ب ݣ� ݣاݣ ݤݤ ݣݣ�ما� ݣ ݫ‬ ‫ݐ ݦݩ ىݠݠݠی ب�ق ن ت‬ ‫ݧݐ ن خ‬ ‫سݤ!ݤ‬ ‫ݣما� ݣ ݣ ݣه ݣاݣ ݤݤ‬ ‫�ݭفى ݫ ݣ ݫل ݔمݤ ݣس ی�ںݭݭݣݫ ݔاݣ ݣݤݤ ݣݣ� ی ݣ ݣ ݣ‬ ‫ݢما� ݣپ�� ش ݣ�ݣ ݫ ݣ‬ ‫ب� ݣݣرݢ‬ ‫همه چیز از این سخن شروع شد‪:‬‬ ‫«من در مقوله های سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال‬ ‫این ها ورود ندارم؛ یعنی یک مستمع عامی هستم؛ اما در مورد شعر و رمان‬ ‫نه‪ ،‬ادم عامی نیستم‪ .‬از این اثاری که وجود دارد‪ ،‬زیاد خوانده ام‪».‬‬ ‫و بعد‪ ،‬سال ‪ 72‬که در جای دیگری گفته بودند‪« :‬من در اثر کثرت برخورد‬ ‫با رمان های گونا گون‪ ،‬می توانم نظر بدهم‪ .‬در طول این سالیان سی چهل‬ ‫ساله عمرم که با کتاب قصه سروکار داشته ام‪ ،‬شاید هزاران قصه از بهترین‬ ‫نویسندگان دنیا خوانده ام‪».‬‬ ‫این مطلب‪ ،‬قطعا یکی از جالب ترین مطالبی است که می توان از رهبر‬ ‫قدرتمند یک کشور شناخته شده به گوش مردم دنیا رساند‪ .‬رهبری که با‬ ‫تمام تنگی وقت و انبوه مشغله‪ ،‬سینه ستبر می کند و ادبیات قدیم و جدید‬ ‫شوروی را نقد می نماید‪ ،‬از تاثیر انقالب فرانسه در تغییر سبک اثار ادبی‬ ‫می گوید‪ ،‬از خط ربط جامعه ایران و امریکای التین و افریقا در نوشته های‬ ‫نویسندگان مشهور انان پرده برمی دارد و تسلط بی مانندش به تاریخ معاصر‬ ‫‪ 80-70‬ساله و حتی قبل تر را نه در ظاهر و باطن کالمش‪ ،‬بلکه در اثاری‬ ‫مثل «صلح الحسن» و «انسان ‪ 250‬ساله» خودمان یا حتی در «تحلیل شبه‬ ‫قاره هند» کمتر شنیده شده‪ ،‬ظهور می کند‪.‬‬ ‫پای حرف دل همین رهبر درباره اوضاع کتابخوانی که بنشینیم‪ ،‬می گوید‪:‬‬ ‫«من هر زمان به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان می افتم‪ ،‬قلبا‬ ‫غمگین و متاسف می شوم‪».‬‬ ‫‪ ‬ساجده شکری‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪48‬‬ ‫یا اینکه‪« :‬برخی جوانان هستند که حتی مطالعه کتاب رمان را هم میل ندارند‪،‬‬ ‫در حالی که حاضرند ‪ 20‬دقیقه یا نیم ساعت بنشینند و تبلیغات تلویزیون را‬ ‫که قبل از شروع فیلم سینمایی پخش می شود‪ ،‬تماشا کنند‪ .‬حاضر نیستند در‬ ‫این ‪ 20‬دقیقه همان کتاب رمان را بخوانند‪».‬‬ ‫شما را دعوت می کنم به مطالعه خالصه ای از نظرات مقام معظم رهبری‬ ‫درباره چندین جلد از کتاب هایی که مطالعه فرموده اند‪ .‬قطعا برای بیست‬ ‫دقیقه های قبل از پخش فیلم سینمایی‪ ،‬بهتر از تماشای‬ ‫تبلیغات تلویزیونی است‪.‬‬ ‫ݦ‬ ‫ݦ‬ ‫ݖ‬ ‫خ‬ ‫�ݣݤݫݤݤٮ ݓݢ ݣ ݤݤرݤ‬ ‫� ݣوݤݣ ݣ ݣݤا ݣ� ݭݣݭىرݣ ن ݣ ݣ ݫ‬ ‫ل‬ ‫�‬ ‫یݥ ݣ ݤاݣ ݤو‬ ‫ݣ‬ ‫ب�ا ݣ‬ ‫ن‬ ‫ی‬ ‫ݫ ݭݔ‬ ‫ ماه اخر باردار ی اش بود‪ .‬مادری کردن را‬ ‫‪‬‬ ‫به خوبی می دانست‪ .‬انقدر خوب که وقتی‬ ‫برادرزاده یتیم همسرش‪ ،‬ابوطالب؟ع؟‪،‬‬ ‫در خانه شان ماوا گرفت‪ ،‬او را مادر صدا‬ ‫می کرد و از ان پس محمد؟ص؟ احساس‬ ‫یتیمی نمی کرد‪.‬‬ ‫ دردی شیرین وجودش را فرا گرفت‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫زمــان تولد فرزندش رسیده بــود‪ .‬مانند‬ ‫همیشه که در لحظات خاص زندگی به‬ ‫استان معبود محبوبش پناهنده می گشت‪،‬‬ ‫این بار هم به سمت مسجدالحرام از خانه‬ ‫بیرون رفت‪ .‬بعد از طوافی عاشقانه‪ ،‬در‬ ‫کنار کعبه لب به مناجات گشود‪:‬‬ ‫«خ ــدای ــا! مــن بــه تــو و تــمــام رسـ ــوالن و‬ ‫ّ‬ ‫کتابهایت ایمان دارم و سخنان جدم‬ ‫ابراهیم خلیل؟ع؟ را تصدیق می کنم‪ .‬او‬ ‫همان کسی است که بیت العتیق(کعبه)‬ ‫را بنا نهاد‪ .‬تو را به حق کسی که این خانه‬ ‫را بنا نهاد‪ ،‬به حق فرزندی که در شکم‬ ‫دارم قسم می دهم‪ ،‬این والدت را برمن‬ ‫‪1‬‬ ‫اسان گردان‪».‬‬ ‫ چقدر این راز و نیاز‪ ،‬خالصانه تر و‬ ‫‪‬‬ ‫نزدیک به اجابت بود!‬ ‫‪ .1‬امالی‪ ،‬شیخ صدوق‬ ‫‪ .2‬بسیاری از منابع شیعه و سنی این معجزه را ذکر نموده اند که عالمه‬ ‫امینی؟هر؟ تعدادی از منابع را در کتاب شریف الغدیر اورده است‪.‬‬ ‫ پیامبر خاتم؟ص؟ در وصف برترین‬ ‫‪‬‬ ‫وصی انبیا چنین فرمودند‪« :‬نگاه کردن به‬ ‫چهره علی؟ع؟ عبادت است و یاد کردنش‬ ‫عبادت است‪ .‬خداوند ایمان بنده ای را‬ ‫نمی پذیرد مگر به پیروی از علی؟ع؟ و‬ ‫دوری جستن از دشمنان او‪».‬‬ ‫‪ .3‬منتهی االمال‪ ،‬شیخ عباس قمی‪ ،‬جلد‪ ،1‬باب‪ ،3‬ص ‪357‬‬ ‫‪ .4‬امالی‪ ،‬شیخ صدوق‬ ‫‪ .5‬عیون اخبار الرضا‪ ،‬شیخ صدوق‬ ‫ای دنیا! غیر مرا فریب ده!‬ ‫امام المتقین‪ ،‬حضرت علی؟ع؟‬ ‫می فرماید‪« :‬ای مردم! دنیا سرای گذر‬ ‫است و اخرت‪ ،‬خانه همیشگی! پس‬ ‫از گذرگاه خویش برای مقصد توشه‬ ‫تهیه کنید‪ ...‬پیش از انکه بدنتان‬ ‫از دنیا خارج گردد‪ ،‬قلبتان را از ان‬ ‫خارج کنید‪».‬‬ ‫در دنیا ازمایش می شوید و برای غیر‬ ‫از ان(دنیا) خلق شده اید‪.‬‬ ‫ان دم که کسی بمیرد‪ ،‬مردم گویند‪:‬‬ ‫«چه باقی گذاشت؟» اما مال ئکه‬ ‫می پرسند‪« :‬چه چیز پیش فرستادی؟!»‬ ‫‪49‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫ همگان متحیر بــودنــد‪ ،‬امــا کسی‬ ‫‪‬‬ ‫نتوانست درب کعبه را بگشاید‪ .‬گویا‬ ‫پ ــروردگ ــار حکیم ب ــرای همسر بــاوفــای‬ ‫ابوطالب؟ع؟ و فرزندش‪ ،‬منزلتی عظیم‬ ‫تقدیر فرموده بود!‬ ‫ اهلل اکبر! برای اولین و اخرین بار دیوار‬ ‫‪‬‬ ‫کعبه شکافته شد و میالدی بی نظیر در‬ ‫حریم ملکوتی شریف ترین جای زمین‬ ‫رخ داد‪ .‬با چنین اعجازی‪ ،‬خدای کریم‬ ‫پرتویی از عظمت علی؟ع؟ را همان ابتدا‬ ‫با تولدش برای عالمیان اشکار نمود و‬ ‫این برهان‪ ،‬دلیلی شد تا در تاریخ بماند‬ ‫که امیرالمومنین علی بن ابی طالب؟ع؟‬ ‫مولود قلب تپنده توحید است و تا ابد‬ ‫شاخص حق و عدالت خواهد ماند‪.‬‬ ‫ُّ‬ ‫ٌّ‬ ‫‪4‬‬ ‫الحق مع علی‪.‬‬ ‫علی مع الحق و‬ ‫‪ ‬مریم السادات مرتضی زاده‬ ‫به یک باره دیوار خانه خدا شکافته شد‬ ‫و فاطمه بنت اسد‪ ،‬بانوی عفیف بنی‬ ‫هاشم‪ ،‬پیش چشم ناظران به مقدس ترین‬ ‫خانه عالم قدم نهاد و پس از ورودش‪،‬‬ ‫‪2‬‬ ‫دیوار دوباره بسته شد‪.‬‬ ‫‪ ‬ســه روز گذشت و در میان بهت‬ ‫ ‬ ‫همگان‪ ،‬فاطمه در حالی که نوزادی غرق‬ ‫نور و فضیلت در اغوش گرفته بود‪ ،‬از همان‬ ‫مکان خارج شد و روبه روی مردمانی که‬ ‫حاال شاهدان یک معجزه الهی بودند‪،‬‬ ‫چنین فرمود‪« :‬انگاه که خواستم از کعبه‬ ‫بیرون ایــم در حالی که فرزند برگزیده ام‬ ‫بر روی دستانم بود‪ ،‬هاتفی غیبی مرا ندا‬ ‫داد‪ ،‬ای فاطمه! این فرزند بزرگوار را علی‬ ‫نام گذاری کن که منم ّ‬ ‫علی اعلی و او را از‬ ‫قدرت و ّ‬ ‫عزت و جالل خود افریده ام و از‬ ‫عدالت خویش به او بهره کامل بخشیده ام‬ ‫و نامش را از نام مقدس خود گرفته ام و او را‬ ‫به اداب خجسته تادیب نموده ام‪ ...‬خوشا‬ ‫به حال کسی که دوستش بدارد و یار ی اش‬ ‫کند و وای به حال کسی که فرمانش نبرد و‬ ‫‪3‬‬ ‫یار ی اش نکند و حقش را انکار کند‪».‬‬ ‫ݠی‬ ‫ݤٮ غ ش�ى ش�ها ݤݤݤ‬ ‫ݤ� ݣ ݣ ݬ ݫ ݬݔ ݣ ݣ ݣ ݤ ݣ ݤݣ‬ ‫ݬ ݫ ݬݓ ݣ ݣ‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫امــروز از روی بی حوصلگی‪ ،‬کانال های‬ ‫تلویزیون را عوض می کردم‪ .‬نمی دانم چه‬ ‫شد که روی شبکه افق متوقف شدم‪ .‬یک‬ ‫مستند درباره معماری ایرانی پخش می کرد‬ ‫که تصویر حیاط خانه های قدیمی را نشان‬ ‫می داد‪ .‬حالم را دگرگون کرد‪ ،‬یک حیاط‬ ‫چهار گوش‪ ،‬با دیوار های اجری که حوض‬ ‫فیروزه ای با ماهی های قرمزش وسط حیاط‪،‬‬ ‫مثل یک عروس خودنمایی می کرد‪ .‬دور تا‬ ‫دور حیاط هم درخت های سر به پشت بام‬ ‫رسیده‪ ،‬که زیر سایه اش یک استکان چای‬ ‫تازه دم‪ ،‬روی تخت چوبی خوردن داشت‪.‬‬ ‫ادم در این حیاط یاد بهشت می افتاد‪ .‬اما‬ ‫چه کنیم‪ ،‬در این خانه های النه زنبوری که‬ ‫نفس های همسایه را می توان از پشت دیوار‬ ‫شنید‪ .‬با خودم فکر کردم‪ ،‬درست است که‬ ‫نمی توانم ان حیاط با ان ابعاد را داشته باشم‪،‬‬ ‫اما با درست کردن باغ شیشه ای‪ ،‬بخشی از‬ ‫این حسرت از بین می رود‪ .‬یک باغ شیشه ای‬ ‫کوچک که با حس و حال لطیفش‪ ،‬همه‬ ‫خستگی ها و بی حوصلگی های روزمره ام‬ ‫را فراری می دهد‪.‬‬ ‫‪50‬‬ ‫وسایل مورد نیاز‪:‬‬ ‫‪ -1‬ظرف شیشه ای یا یک گلدان ‪ -3‬زغال کوبیده شده؛‬ ‫پایه کوتاه دهانه پهن؛‬ ‫‪ -4‬وســایــل تزیینی مثل سنگ‬ ‫‪ -2‬خاک سبک یا خاک برگ؛‬ ‫رنگی‪ ،‬خانه چوبی و‪...‬‬ ‫چند نکته‪:‬‬ ‫▪ شما می توانید برای تهیه تراریوم از هر نوع ظرف شیشه ای استفاده‬ ‫کنید‪ :‬از یک لیوان شیشه ای گرفته تا تنگ ماهی عید‪ .‬المپ یا ظرف‬ ‫مخصوص تراریوم‪ .‬فقط ظرفتان باید ضخامت کافی داشته باشد تا‬ ‫در حین کار نشکند‪ .‬ضمنا هرچه دهانه ظرف گشادتر باشد‪ ،‬کاشت‬ ‫گیاه راحت تر می شود‪.‬‬ ‫▪ گیاه مورد استفاده در تراریوم ها به دو دسته تقسیم می شوند‪:‬‬ ‫‪ -1‬گیاهان اپارتمانی‪ :‬همان طور که از اسم گیاه پیداست‪ ،‬گیاه اپارتمانی‬ ‫به خاکی با قدرت جذب رطوبت باالتری نیاز دارد‪ .‬همچنین‪ ،‬این گیاه‬ ‫به غبارپاشی بیشتری هم نیاز دارد تا بتواند شادابی خودش رو حفظ‬ ‫کند‪ .‬من این گیاه را برای افراد باحوصله پیشنهاد می کنم‪.‬‬ ‫‪ -2‬کاکتوس ها‪ :‬اگر به کاکتوس ها عالقه دارید‪ ،‬می توانید از مجموعه این‬ ‫گیاهان‪ ،‬تراریومی تهیه کنید‪ .‬یادتان نرود که کاکتوس ها برخالف گیاهان‬ ‫اپارتمانی رطوبت گریز هستند و تا مدت ها به اب نیازی ندارند‪ .‬پس افراد‬ ‫فراموش کار و بی حوصله می توانند از کاکتوس ها در تراریوم استفاده کنند‪.‬‬ ‫مراحل ساخت‪:‬‬ ‫▪ ابتدا ظرف مورد نظرتان را با اب و صابون‬ ‫بشویید و ان را خشک کنید‪ .‬خاک را به‬ ‫اندازه دو سانت در ظرف بریزید‪ .‬می توانید‬ ‫کمی زغال کوبیده شده بریزید(برای دفع‬ ‫بو و نگه داری رطوب) سپس‪ ،‬تا یک سوم‬ ‫ظرف را از خاک پر کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫▪ حــاال وقــت کاشتن گیاه های مورد‬ ‫نظرتان است‪ .‬حواستان باشد که اگر‬ ‫چند گیاه را می خواهید بکارید‪ ،‬فاصله‬ ‫مناسب بین انها را رعایت نمایید‪.‬‬ ‫همچنین‪ ،‬زمان کاشتن‪ ،‬یک گودال را‬ ‫درون خاک ایجاد کنید و سپس اقدام‬ ‫به کاشتن نمایید‪ .‬گیاهان مورد نظرتان‬ ‫را با احتیاط از گلدان های اولیه خارج‬ ‫کنید و در ظــرف تــرار یــوم بکارید‪ .‬در‬ ‫هنگام کاشتن فراموش نکنید که دور‬ ‫گیاه را خوب در خاک سفت کنید‪.‬‬ ‫▪ وقتی گیاهانتان را کاشتید‪ ،‬نوبت‬ ‫اب دهی است به کمک یک سرنگ بدون‬ ‫سوزن‪ ،‬گیاهان را سیراب کنید‪ .‬برای‬ ‫این کار‪ ،‬دور تا دور گیاه را اب دهید‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫▪ سپس‪ ،‬با هر وسیله ای که دوست دارید‬ ‫مثل تیله‪ ،‬سنگ های رنگی یا حتی‬ ‫وسایل تزیینی که در گل فروشی ها برای‬ ‫این کار فروخته می شود‪ ،‬باغ کوچکتان‬ ‫را تزیین کنید‪.‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪ ‬فاطمه عبیدی‬ ‫‪3‬‬ ‫▪ تراریوم را در جایی ثابت که حداقل نور‬ ‫افتابی دارد‪ ،‬بگذارید و هر روز از دیدنش‬ ‫و داشتن این باغ زیبا لذت ببرید‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪51‬‬ ‫ى‬ ‫ݦ‬ ‫ݩ‬ ‫ݤ‬ ‫ݠݑ‬ ‫و‬ ‫ݫ‬ ‫ا‬ ‫ݠح‬ ‫ݤ‬ ‫ݭ‬ ‫ݤ‬ ‫د‬ ‫ݤ‬ ‫ݓ‬ ‫ٮک ݫى ݫ ݣݬݔ ݣ ݣݬ ݣ ݣ�ب ݣ ݣݤ ݣ ݣ ݣ ݤݣ ݠݠݠݔ ݤݒݩ محدم ݤد ݤݤو !‬ ‫سݬݓ ݣ ݣ ݤݣ ݣݤ ݣ ݤ‬ ‫�ب ایرو ݫى ݫ ݭݔ ݣ ݣ ݣ ݬ ݫ ݣ ݫ ݣݬ ݫ ݣ‬ ‫همه ما قطعا با یکی از این تبلیغات وسوسه کننده در سایت ها‪ ،‬کانال های تلگرام‬ ‫و‪ ...‬روبه رو شده ایم‪ .‬شاید هم با همه اما و اگرهای در ذهنمان از این محصوالت‬ ‫خریداری و استفاده کرده باشیم؛ اما چه اندازه نتیجه گرفته ایم؟ ایا برای رویش‬ ‫مجدد مو و جلوگیری از ریزش ان‪ ،‬برای همه افراد می توان یک نسخه پیچید؟ ما‬ ‫در این نوشته سعی کرده ایم با مشورت و گرداوری مطالب معتبر برای جلوگیری از‬ ‫ریزش موهایتان و رویش مجدد ان ها همراه شویم‪ .‬خیلی از ما بر این باور هستیم‬ ‫که فقط عوامل بیرونی مثل استفاده از رنگ موهای مصنوعی باعث ریزش مو‬ ‫می شود؛ اما این طور نیست‪ .‬برای روشن شدن دالیل ریزش مو‪ ،‬انها را به دو دسته‬ ‫بیرونی و درونی تقسیم می کنیم‪:‬‬ ‫عوامل درونی‬ ‫‪ )1‬وراثت‪ :‬افراد زیادی هستند که علی رقم‬ ‫انواع مراقبت ها‪ ،‬دچار ریزش مو می شوند‪.‬‬ ‫در این نوع‪ ،‬ریزش مو در خانم ها بیشتر‬ ‫از تراکم مو کاسته می شود‪ .‬اگرچه وراثت‬ ‫بسیار مهم است‪ ،‬با رعایت بهداشت موها‬ ‫و استفاده از مواد غذایی سالم قطعا روند‬ ‫ریزش مو را می توان کاهش داد‪.‬‬ ‫‪ )2‬کم کاری تیرویید‪ -‬کم خونی‪ :‬در این‬ ‫نوع‪ ،‬ریزش موها از ناحیه گیجگاه روند‬ ‫کاهشی پیدا می کند‪ .‬با ازمایش خون ساده‬ ‫می توان خیلی راحت پی به این مسایل‬ ‫برد و با مصرف داروهای تجویزی پزشک‬ ‫موهای خود را به حالت طبیعی برگرداند‪.‬‬ ‫‪ )3‬یبوست‪ :‬داشتن یبوست های دائمی‬ ‫سبب می شود که خون رسانی به مغز‬ ‫مختل شود و همین امر‪ ،‬سبب ریزش مو‬ ‫خواهد شد‪ .‬بهترین راه حل‪ ،‬رفع یبوست‬ ‫است که عموما فرد با استفاده از مایعات‬ ‫و ملین ها می تواند ریزش موی خود را به‬ ‫صفر برساند‪.‬‬ ‫‪ )4‬استفاده از مواد غذایی نامناسب‪ :‬مثل‬ ‫غذاهای صنعتی‪ ،‬تنقالت مصنوعی‪،‬‬ ‫روغن های غیر طبیعی و‪..‬‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪ )5‬استرس های شدید‪ ،‬اختالل هورمونی‪،‬‬ ‫داروهای رقیق کننده خون‪ ،‬قرص های ضد‬ ‫بارداری‪ ،‬مصرف بیش از اندازه ویتامین‬ ‫‪ A‬یا کمبود ویتامین ها می تواند باعث‬ ‫ریزش مو باشد‪.‬‬ ‫‪52‬‬ ‫عوامل بیرونی‬ ‫‪ )1‬مواد ارایشی موها‪ :‬استفاده مکرر از مواد دکلره و مواد‬ ‫فر دائمی منجر به ریزش مو می شود‪ .‬استفاده بیش‬ ‫از انــدازه و نامناسب از رنگ مو‪ ،‬ژل و اسپری های‬ ‫نگهدارنده مو باعث شکستن و ریختن موها می شوند‪.‬‬ ‫‪ )2‬سشوار‪ ،‬اتوی مو و وسایل مشابه‪ :‬استفاده مکرر از‬ ‫سشوار و اتوی مو باعث ریزش مو می گردد‪ .‬گرمای‬ ‫ناشی از سشوار و اتــوی مــو‪ ،‬اب درون ساقه مو را‬ ‫تخلیه می کند و موها را مستعد شکستن و اسیب‬ ‫دیدن می نماید‪ .‬اگر اجازه بدهیم که موها در معرض‬ ‫هوا خشک شود و سپس انها را مدل دهیم و ارایش‬ ‫کنیم‪ ،‬این ریسک کاهش می یابد‪ .‬از اتوی مو نیز باید‬ ‫بسیار کم استفاده کرد‪.‬‬ ‫‪ )4‬شامپو زدن و برس زدن بیش از اندازه موها‪ :‬شامپو‬ ‫زدن بیش از اندازه یا برس کشیدن بیش از اندازه باعث‬ ‫اسیب دیدن موها می شود‪ .‬به خصوص اگر این کارها‬ ‫را با وسواس و به صورت محکم انجام دهیم‪ ،‬موها‬ ‫بیشتر اسیب می بینند‪ .‬در این افراد‪ ،‬موها نازک‪ ،‬تیره‬ ‫و شکننده هستند‪ .‬بهتر است موهای خیس را شانه‬ ‫نکنید‪ .‬حوله را روی موها نکشید و ان را به دور سر‬ ‫خود بپیچید تا موها به ارامی خشک شوند‪.‬‬ ‫پس تا اینجا متوجه شدیم که نمی توانیم‬ ‫نسخه واحد برای ریزش مو داشته باشیم و‬ ‫هرکس با دالیل مختلف دچار این معضل‬ ‫می شود؛ اما باتوجه به اموزه های طب‬ ‫اسالمی و سنتی‪ ،‬رعایت برخی مسائل‪،‬‬ ‫باعث کاهش بروز ریزش مو می گردد‪:‬‬ ‫‪ )1‬در استحمام از اب بسیار داغ استفاده‬ ‫نکنید؛‬ ‫‪ )2‬اگر جنس موهایتان خیلی خشک است‪،‬‬ ‫دو ساعت قبل از حمام موها را با روغن‬ ‫نارگیل یا زیتون کامال چرب کنید و کف سر‬ ‫را نیز ماساژ دهید‪ ،‬سپس به حمام بروید؛‬ ‫‪ )3‬از امام کاظم؟ع؟ روایت شده است‬ ‫که شستشوی سر با ختمی در روز جمعه‬ ‫باعث بهتر شدن موها می شود؛‬ ‫‪ )4‬از پیامبر اکرم؟ص؟ روایت شده است که‬ ‫هر روز موهای خود را شانه بزنید که باعث‬ ‫می شود بلغم سر از بین برود؛‬ ‫‪ )5‬برای رشد موها و ابروها‪ ،‬استفاده از‬ ‫سرمه در روایــات بسیاری توصیه شده‬ ‫است‪ .‬ماساژدادن ابروها با روغن بادام‬ ‫شیرین و همچنین‪ ،‬شانه زدن ان در طول‬ ‫روز باعث رویش مجدد ابرو می گردد‪.‬‬ ‫رفع ریزش مو و رویش مجدد ان به صبر و‬ ‫حوصله نیاز دارد و قطعا با یک روز و دو‬ ‫روز از بین نمی رود‪ .‬پس حوصله کنید‪...‬‬ ‫‪ ‬گرداورنده‪ :‬فاطمه عبیدی (با مشورت سرکار خانم طباطبایی‪ ،‬کارشناس طب سنتی)‬ ‫‪ )3‬کلیپس‪ ،‬کش مو و سنجاق مو‪ :‬اگر از این وسایل به‬ ‫صورت سفت و محکم برای نگه داشتن موها استفاده‬ ‫ شوند‪ ،‬اسیب می بیند‪ .‬اگــر سنجاق مو انتخاب‬ ‫می کنید‪ ،‬بهتر است انواعی که نرم تر باشد و نوک انها‬ ‫تیز نباشد‪ ،‬انتخاب کنید‪ .‬کلیپس مو نیز باید یک‬ ‫بالشتک از جنس الستیک در تماس با موها داشته‬ ‫باشد‪ .‬بهتر است از این وسایل به صورت سفت و‬ ‫محکم برای بستن موها استفاده نگردد‪.‬‬ ‫توصیه هایی برای‬ ‫کاهش ریزش مو‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪53‬‬ ‫سوال ‪ :1‬ایا اکستنشن مو غسل دارد؟‬ ‫اکستنشن مو چه با موی طبیعی و چه‬ ‫با مــوی مصنوعی باشد‪ ،‬به غسل نیاز‬ ‫نــدارد و الزم نیست در غسل‪ ،‬موهای‬ ‫اضافه شده هم شسته شود؛ اما اگر این‬ ‫موها با چسب یا شیوه دیگری که مانع‬ ‫رسیدن اب به موهای طبیعی است‪،‬‬ ‫وصل شده باشد‪ ،‬مانع از غسل است و‬ ‫باید برطرف شود‪ .‬اگر به راحتی ممکن‬ ‫نیست‪ ،‬غسل جبیره ای باید انجام گیرد‪.‬‬ ‫(سوال از دفتر ایت اهلل خامنه ای در قم)‬ ‫ذکر این مطلب الزم است که اگر موی‬ ‫طبیعی کافر یــا ســگ بــرای اکستنشن‬ ‫استفاده شده باشد‪ ،‬نجس است و قابل‬ ‫تطهیر هم نیست‪( .‬امام خمینی‪ ،‬توضیح‬ ‫المسائل م ‪ 86‬و ‪ - 104‬مطابق با نظر ایت اهلل‬ ‫خامنه ای؟ظد؟)‬ ‫ســوال ‪ :2‬حکم اکستنشن مــژه (کاشت مژه‬ ‫مصنوعی) چیست؟ به این صــورت که هر‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫عالقه همه انسان ها به زیبایی گاهی باعث می شود برای رسیدن به جلوه های‬ ‫ظاهری‪ ،‬دست به هر کاری بزنند و به دنبال راه های عجیب و غریب برای زیباتر‬ ‫شدن باشند‪ .‬زمانی برای تغییر ظاهر از رنگ و لعاب ها استفاده می شد؛ اما االن‬ ‫استفاده از تکنیک های مختلف اضافه تزئینات به مو‪ ،‬ناخن یا مژه میان بعضی‬ ‫مردم رایج شده و کاشت ناخن یا مژه یکی از اعمال متعارف ارایشگاه های زنانه‬ ‫گردیده است‪ .‬ویژگی خاص تکنیک های ارایشی جدید این است که به سادگی‬ ‫از بین نمی روند‪ .‬برای نمونه‪ ،‬اکستنشن مژه حداقل تا ‪ 6‬ماه به تار موی انسان‬ ‫می چسبد و قابل شست وشو نیست‪ .‬ناخن های کاشت شده هم با ال ک پا ک کن‬ ‫و استون برداشته نمی شوند و برای از بین رفتن انها باید تا رشد مجدد ناخن ها‬ ‫صبر کرد‪.‬‬ ‫هدف ما در این مطلب‪ ،‬قضاوت درستی یا نادرستی این نوع کارها نیست؛ اما‬ ‫کاشت ناخن و اکستنشن مژه احکام شرعی جدیدی را برای وض و گرفتن و غسل ‬ ‫کردن ایجاد می کند که به استفتاء از مراجع عظام تقلید نیاز دارد‪ .‬در ادامه‪،‬‬ ‫احکام مختلف اکتنشن مو‪ ،‬مژه و کاشت ناخن را می بینید‪:‬‬ ‫‪54‬‬ ‫تار از مژه مصنوعی را با چسب مخصوص به‬ ‫یک تار از مژه انسان می چسبانند و تا ‪ 6‬ماه‬ ‫هم دوام دارد و با شست وشو از بین نمی رود‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫حضرت ای ـت اهلل العظمی خامنه ای؟دم؟‪:‬‬ ‫اگر دراوردنش هنگام وضو و غسل برای‬ ‫او ممکن باشد و حرج و مشقت نداشته‬ ‫باشد‪ ،‬وضو و غسل با وجود چنین مانعى‬ ‫باطل است و اگر دراوردنش ممکن نباشد‬ ‫یا همراه با حرج و مشقت باشد‪ ،‬ایجاد‬ ‫چنین مانعى که موجب تبدل وظیفه وضو‬ ‫و غسل به وضو و غسل جبیره اى مى شود‪،‬‬ ‫‪ -1‬استفتا از دفاتر ایات عظام‪ :‬خامنه ای‪ ،‬سیستانی‪،‬‬ ‫مکارم شیرازی‪ ،‬نوری همدانی‪ ،‬صافی گلپایگانی‬ ‫ّ‬ ‫‪-‬مدظلهم العالی‪ -‬توسط سایت اسالم کوئست‪.‬‬ ‫حضرت ایت اهلل العظمی مکارم شیرازی؟دم؟‪:‬‬ ‫در صورتی که مانع رسیدن اب به بدن‬ ‫نباشد‪ ،‬اشکالی ندارد و اگر مانع باشد‪،‬‬ ‫تنها در صورت ضرورت جایز است و در‬ ‫این صورت حکم جبیره دارد‪.‬‬ ‫حضرت ایت اهلل العظمی سیستانی؟دم؟‪ :‬اگر‬ ‫مانع رسیدن اب به مژه ها هرچند به نحو‬ ‫جزئی شود‪ ،‬جایز نیست‪.‬‬ ‫حضرت ایت اهلل العظمی نوری همدانی؟دم؟‪:‬‬ ‫چنانچه مانع وصــول اب به پوست و‬ ‫مواضع غسل یا وضو باشد‪ ،‬اشکال دارد‬ ‫و برای غسل یا وضو باید ازاله شود‪.‬‬ ‫حضرت ایت اهلل العظمی صافی گلپایگانی؟دم؟‪:‬‬ ‫چنانچه توسط نامحرم بــوده یا مانع از‬ ‫رسیدن اب در وضو و غسل به بدن باشد‪،‬‬ ‫حرام است؛ ولی در صورت ارتکاب‪ ،‬باید‬ ‫عالوه بر وضو و غسل جبیره ای احتیاطا‬ ‫تیمم بدل از غسل یا وضو نیز بنماید‪.‬‬ ‫حضرت ایت اهلل هادوی تهرانی؟بد؟‪ :‬اگر‬ ‫چسب قسمت انتهای مژه را نگیرد و روی‬ ‫پوست نریزد‪ ،‬مانع وضو و غسل نیست‬ ‫که البته فرض نادر یا غیر واقعی است‪ .‬در‬ ‫غیر این صورت‪ ،‬باید برای وضو و غسل‬ ‫مانع را برطرف کند و اگر امکان برطرف‬ ‫سوال ‪ :3‬اگر کسى ناخن مصنوعى بکارد‪،‬‬ ‫براى وضو و غسلش چه باید بکند؟‬ ‫ایــت اهلل خــامــنـه ای‪ :‬در صــورت کاشت‬ ‫ناخن‪ ،‬براى وضو و غسل باید مانع ‪-‬ولو‬ ‫با صــرف هزینه ممکن‪ -‬برطرف گردد‬ ‫و چنانچه می داند امکان برطرف کردن‬ ‫ّ‬ ‫ان نیست یا رفع ان با مشقت غیر قابل‬ ‫تحمل همراه است یا ضرر قابل توجهى‬ ‫دارد‪ ،‬در وقت نماز باید وضو یا غسل را‬ ‫انجام دهد‪ .‬سپس مبادرت به این کار‬ ‫کند و وضو و غسل هاى بعدى را باید‬ ‫به صورت جبیره انجام دهد (یعنى با‬ ‫دست مرطوب‪ ،‬مانع را مسح نماید)؛ اما‬ ‫در صورتى که امکان برطرف کردن ان ـ ولو‬ ‫در رو ز های بعد ـ باشد و برطرف نکند‪،‬‬ ‫وضو و غسل جبیره باطل خواهد بود‪.‬‬ ‫سوال ‪ :4‬لطفا بفرمایید کاشت ناخن توسط‬ ‫بانوان چه حکمی دارد و ایا می توان با این نوع‬ ‫ناخن وضو گرفت و غسل کرد و نماز خواند؟‬ ‫ای ـت اهلل مکارم شــیــرازی‪ :‬در صورتی که‬ ‫ضرورتی برای این کار نباشد‪ ،‬ان را ترک‬ ‫کنند‪ ،‬و اگر ضرورتی وجود داشته باشد‬ ‫و امکان جداسازی ناخن های مصنوعی‬ ‫هنگام غسل و وضو نباشد‪ ،‬با ان وضو و‬ ‫غسل جبیره ای می گیرند‪.‬‬ ‫سوال ‪ :5‬نمى دانستم کاشت ناخن مصنوعى‪،‬‬ ‫مانعى براى وضو و غسل است‪ ،‬اکنون برداشتن‬ ‫ان ناخن تا مدتى امکان پذیر نیست‪ .‬وظیفه ام‬ ‫نسبت به نماز چیست؟‬ ‫ای ـت اهلل نــوری همدانی‪ :‬چنانچه مانع‬ ‫وصول اب به پوست و مواضع غسل یا‬ ‫وضو باشد‪ ،‬اشکال دارد و برای غسل یا‬ ‫وضو باید ازاله شود‪.‬‬ ‫ایت اهلل صافی گلپایگانی‪ :‬چنانچه توسط‬ ‫نامحرم بوده یا مانع از رسیدن اب در وضو‬ ‫و غسل به بدن باشد‪ ،‬حرام است؛ ولی‬ ‫در صورت ارتکاب‪ ،‬باید عالوه بر وضو و‬ ‫غسل جبیره ای‪ ،‬احتیاطا تیمم بدل از‬ ‫غسل یا وضو نیز بنماید‪.‬‬ ‫منابع‪ ▪ :‬سایت تبیان ▪ مهرخانه ▪ باشگاه خبرنگاران جوان‬ ‫چنانچه در غیر وقت نماز باشد‪ ،‬مانع‬ ‫ندارد؛ ولى در وقت نماز باید وضو یا غسل‬ ‫را انجام دهد‪ .‬سپس مبادرت به ایجاد‬ ‫مانع نماید و چنانچه نتواند در وقت وضو‬ ‫یا غسل‪ ،‬ان مانع را برطرف کند یا بر طرف‬ ‫کردن مانع حرج و مشقت داشته باشد‪،‬‬ ‫باید به وظیفه غسل و وضوى جبیره اى‬ ‫عمل کند؛ یعنى با دست مرطوب مانع‬ ‫را مسح نماید‪.‬‬ ‫کردن ان وجود ندارد یا موجب عسر و حرج‬ ‫می شود‪ ،‬باید به وظیفه جبیره عمل کند‪.‬‬ ‫ایت اهلل سبحانی‪ :‬به همان حالت وضو‬ ‫بگیرد و غسل کند‪ .‬نمازها را بخواند و‬ ‫ً‬ ‫بعدا قضا کند‪.‬‬ ‫ایت اهلل سیستانی‪ :‬اگر مانع رسیدن اب‬ ‫به مژه ها هرچند به نحو جزئی شود‪ ،‬جایز‬ ‫نیست‪ .‬باید قبل از غسل و وضو انچه که‬ ‫مانع رسیدن اب به عضو غسل و وضو‬ ‫باشد‪ ،‬جدا کرد‪.‬‬ ‫ایت اهلل هادوی تهرانی‪ :‬اگر ناخن کاشته شده‬ ‫از نظر عقال بخشی از بدن تلقی شود‪،‬‬ ‫حکم ناخن اصلی را دارد؛ ولی اگر شیء‬ ‫اضافه محسوب گردد و مانع رسیدن اب‬ ‫به عضو اصلی در وضو یا غسل شود‪،‬‬ ‫موجب بطالن انها است‪.‬‬ ‫در پایان‪ ،‬یــاداوری این نکته الزم‬ ‫است که بانوان مومن قبل از انجام‬ ‫چنین کارهایی بهتر است ابتدا به‬ ‫حکم شرعی انها توجه نمایند تا با‬ ‫رعایت همه جوانب احکام الهی‬ ‫بتوانند رضایت خداوند متعال را‬ ‫به دست اورند‪.‬‬ ‫پیش شماره دوم‬ ‫بهار ‪1397‬‬ ‫‪55‬‬ ‫ݤن‬ ‫�‬ ‫�ق‬ ‫ݤ‬ ‫ص ݣ ݣه ݣ ݣݤد ݣ ݣدل ݤݤا ݣ ݣݤݤدگ ݣ ݣݤݤا ݐ ݦ ݐݦ ݤݤ ݦ ݐ ݦ ݦ ݤݨݦ ݦ ݨ ݦ ݦݨ‬ ‫رمضان ماه مناجات است‪ .‬اصال انگار این سی روز را خلوت کرده اند برای حرف زدن با خدا‪ ،‬عاشقی با خدا‪ ،‬دلدادگی با خدا… سحرهای‬ ‫بهاری اش جان می دهد برای دردودل هایی که وسط شلوغی های زندگی دنیا فراموششان کرده بودیم‪ ،‬تشکرهایی که مدام گفتنشان را به‬ ‫تاخیر می انداختیم‪ ،‬اصال خدا رمضان را گذاشته برای همه حرف های نگفته ای که یک سال روی هم جمع شده اند‪ .‬و کجا بهتر از دعاهایی‬ ‫که بهترین بنده های خدا یادمان داده اند‪ ،‬همه این حرف های روی هم جمع شده را می توان پیدا کرد؟‬ ‫‪ ‬غزاله صباغیان طوسی‬ ‫ݧ ݧٰ‬ ‫سلمی‪ :‬بانوی‬ ‫ایرانی مسلمان‬ ‫‪56‬‬ ‫َ َ َ ْ ُ َ َ َ ْ َ َ َْ َ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ‬ ‫ک َو ل ْو‬ ‫ِبک عرفتک و انت دللت ِنی علیک و دعوت ِنی ِالی‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫لا انْت ل ْم ا ْد ِر َما انْت‬ ‫ْ َ ْ ُ َّ َّ َ ْ ُ ُ َ ُ ُ َ ْ ُ ْ ُ َ ً‬ ‫یئا ِح َ‬ ‫ین‬ ‫الحمد ِلل ِه ال ِذی ادعوه فی ِجیب ِنی و ِان کنت ب ِط‬ ‫َی ْد ُعونِی‬ ‫َ َّ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫َ َُ َ‬ ‫ُ ُ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ِل ّل ِه الـ ِـذی ا ْسال ُه ف ُی ْع ِط ِینی َو ِا ْن ک ْنت َب ِخیلا‬ ‫ْ‬ ‫ِح َ‬ ‫ین َی ْس َتق ِر ُض ِنی‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُْ‬ ‫ُ ّ‬ ‫َّ ّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ ُ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ِلل ِه ال ِذی ان ِادیهِ کل َما ِشئت ِل َح َاج ِتی َو اخلو ِبهِ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ َ‬ ‫ُ ْ ُ‬ ‫َح ْیث ِشئت ِل ِس ّ ِری ِبغ ْی ِر ش ِف ٍیع ف َیق ِضی ِلی َح َاج ِتی‬ ‫َ‬ ‫َ َّ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ِل ّل ِه الـ ِـذی لا ا ْد ُعــو غ ْی َر ُه َو لـ ْـو َد َع ْــو ُت غ ْی َر ُه ل ْم‬ ‫َی ْس َت ِج ْب ِلی ُد َعائِی‬ ‫َ‬ ‫َ َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫َ ََ ََْ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ِل ّل ِه ال ِذی لا ا ْر ُجو غ ْی َر ُه َو ل ْو َر َج ْو ُت غ ْی َر ُه لاخلف َر َجائِی‬ ‫َ َّ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََ َ ََ ْ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ِل ّل ِه ال ِذی َوکل ِنی ِال ْیهِ فاک َر َم ِنی َو ل ْم َی ِکل ِنی ِالى‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫الن ِاس ف ُی ِه ُینونِی‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َّ َ‬ ‫ّ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ِل ّل ِه ال ِذی ت َح َّب َب ِال َّی َو ُه َو غ ِن ٌّی َع ِنی‬ ‫َ َّ‬ ‫ْ‬ ‫ُ ّ َّ َ َ ّ َ‬ ‫َو ال َح ْم ُد ِل ّل ِه ال ِذی َی ْحل ُم َع ِنی َحتى کانِی لا ذنْ َب ِلی‬ ‫َ َ‬ ‫َ ُ‬ ‫َ‬ ‫ف َربِّی ا ْح َم ُد ش ْی ٍء ِع ْن ِدی َو ا َح ّق ِب َح ْم ِدی‪.‬‬ ‫و ممنونم از خدایی که غیر او را نمی‬ ‫خوانم که اگر غیر او را صدا کرده بودم‬ ‫جوابم را نمی دادند‬ ‫خدایا من تو را به واسطه خودت‬ ‫شناختم‪ ،‬اصــا خــودت بــه سوی‬ ‫خودت راهنمایی ام کردی‪ ،‬دعوتم‬ ‫کردی… و اگر راهنمایی هایت نبود‪،‬‬ ‫هیچ وقت نمی فهمیدم که تو که‬ ‫هستی؟‬ ‫و ممنونم از خدایی که به غیر او امید‬ ‫ندارم‪ ،‬که اگر به غیر او امید داشتم‬ ‫امیدم را ناامید می کردند‬ ‫ممنونم از خدایی که تا صدایش‬ ‫میکنم‪ ،‬جوابم را می دهد‪ ،‬هرچند من‬ ‫سستی میکنم وقتی صدایم می کند‬ ‫و ممنونم از خدایی که کار مرا به خودش‬ ‫واگذار کرد تا اکرامم کند که اگر من را به‬ ‫مردم واگذار کرده بود خوارم می کردند‬ ‫و ممنونم از خدایی که از او درخواست‬ ‫میکنم‪ ،‬پس به من عطا می کند‪،‬‬ ‫هرچند من بخیلی میکنم وقتی از‬ ‫من چیزی بخواهد‬ ‫و ممنونم از خدایی که با من دوستی‬ ‫کرد‪ ،‬در حالی که از من بی نیاز بود‬ ‫و ممنونم از خدایی که انقدر با من‬ ‫صبوری کرد‪ ،‬انگار هیچ گناهی ندارم‬ ‫و ممنونم از خدایی که هروقت بخواهم‬ ‫می توانم صدایش کنم‪ ،‬هرجا بخواهم‬ ‫می توانم با او خلوت کنم بدون اینکه‬ ‫نیاز به واسطه ای باشد‬ ‫پس پروردگارم با همه این خوبی ها‪،‬‬ ‫قابل ستایش ترین چیز نزد من است‪،‬‬ ‫شایسته ترین کس به ستایش من‬ ‫است… الحمدهلل… ممنونم خدا …‬

آخرین شماره های فصلنامه سلمی

فصلنامه سلمی 6

فصلنامه سلمی 6

شماره : 6
تاریخ : 1398/04/01
فصلنامه سلمی 5

فصلنامه سلمی 5

شماره : 5
تاریخ : 1397/10/01
فصلنامه سلمی 4

فصلنامه سلمی 4

شماره : 4
تاریخ : 1397/07/01
فصلنامه سلمی 3

فصلنامه سلمی 3

شماره : 3
تاریخ : 1397/04/01
فصلنامه سلمی 1

فصلنامه سلمی 1

شماره : 1
تاریخ : 1396/10/01
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!