ماهنامه بلوط شماره 7
ماهنامه بلوط شماره 7
ماهنامه بلوط شماره 7
ماهنامه سراسری شماره هفتـم خرداد 2000 98تومان
چند روایت معتبر
از زاینده رود
برای رودی ݡکه هست ،بود و شاید نباشد
به ر وایت:
ݡی
رضا امیرشاه ـ
دݡکتر احسان محمدی
عادل امیری
مهری مصور صفحه 1
بلوط
شماره هفتم خرداد 1398
به یاد «میم»
یک روایت دور از همین نزدیکی ها
رضا امیرشاهی*
از مواهب فضای مجازی یکی پیدا
کردن ادم ها است .چه حس شیرینی
داشت وقتی مهری خانم پیدایم کرد.
چقدر خوب که در سالهای گذشته این
قلم در خواب مهاجرت فرو رفته برای
کسی منبع الهام بوده است.
مهری خانم یعنی نوستالژی .برای
همین وقتی ازم خواست به زمان
سفر کنم ،به روزگاری که به نیت
ثبت نام پسر دایی ام در دانشگاه،
راهی اصفهان شدم اما در چند قدمی
زاینده رود دل باختم و دو سه سالی از
عنفوان جوانی را در این شهر گذراندم،
سر سوزنی شک نکردم که باید حتما
همین یک مطلب را بنویسم.
عجیب اینکه درست چند هفته قبل
از این درخواست ،میم را هم در همین
فضای مجازی پیدا کرده بودم.
چقدر بد که کار هر دو نفرمان به
مهاجـــــرت کشیــــــده اســـــت .زندگــــی
مشترکمان به طالق انجامیده و هیچ
کدام مان دیگر ان ادمهای عاشق
پیشه بیست سال قبل نیستیم.
نوشتن از خاطراتم با میم حتا از
مهاجرتم به امریکا نیز سخت تر است.
وقتی تصمیم می گیری که دل بکنی
با خودت کنار می ایی که شاید دیگر
پلی پشت سرت باقی نمانده باشد،
اما نوشتن در فضایی که هر لحظه
در ان چیزی ممنوع می شود بیشتر از
انکه وابسته به نگاه و هنر نویسنده
باشد نیازمند یک سر سوزن معرفت
و اغماض است از سوی گردان
سانسورچی ها .یعنی چیزهایی خارج
از خودت.
اری! چگونه بنویسم اشنایی ام با میم
از ان جایی شروع شد که رفقای پسر
دائی ام می گفتند :نصف پسر های
شهر اصفهان نتوانسته ا ند دل میم را
بدست اورند.
چگونه بنویسم ان روزها هم سینما
کلید باز کردن این قفل شد؛ زیرا بعد از
ٔ
نوشته روی کارت ویزیتم
سماجتم این
بود که باعث شد میم با من تماس
بگیرد .دانشجوی کارگردانی بودم
و منتقد فیلم ،اما روی کارتم نوشته
بودم کارگزار و منتقد سینما .عنوانی
که میم عالقمند به سینما را به من هم
2
عالقمند کرد.
چگونه بنویســـــــــــم که قرارهای
پنهانی مان را در خانه یکی از بستگان
پسر دائی ام می گذاشتیم ،مردی که
دور از چشمان همسر و فرزندانش
اپارتمانی را کرایه کرده بود و ماهی یکی
دو بار به اصفهان می امد تا معشوقه
اش را مالقات کند.
چگونه می توان نوشت از نگاه های گره
خورده .از واژگانی که بر خاک اشتیاق
می روییدند و درخت تنومند عشق
می شدند تا ما زیر سایه شان ساعت ها
یکی باشیم؟
از ان روزها یک مجموعه شعری به
وجود امد ،کتابی که هرگز نتوانست از
ارشاد مجوز چاپ بگیرد.
چقدر خوب که ما روزگار کم ابی زاینده
رود را بعد ها در اخبار دیدیم وگرنه کجا
می توانستم از تماشای جریان رود
برای گرفتن دستهایش الهام بگیرم؟
ان روزها هم ما زالل بودیم ،هم
زاینده رود .هر دو می جوشیدیم،
می خروشیدیــــــــم .می رقصیـــــدیــــــــــم.
می خندیدیم.
می رفتیم و می رسیدیم ،اما انگار
قسمت هر سه تای مان را یکی نوشته
بود ،یکی که بعد ها فهمیدم اسمش
تقدیر است.
تقدیر زاینده رود خشکسالی بود،
قسمت ما این که وقتی بزرگ تر شدیم
فهمیدیم رسیدن فقط از دید ما اسان
به نظر می رسید.
فهمیدیم رابطه هم مثل طبیعت
رسیدگی می خواهد .باید اینده نگر
باشی .بکاری ،سختی بکشی.
بخواهی ،اما انگار خواستن ما به اندازه
دیوارهایی که بین مان وجود داشتند
قوی نبود.
تعریف خانواده میم از مرد زندگی اجازه
نداد تا کار حتا به مراسم خواستگاری
بکشد.
دیگر هیچ خانه ای صدای خنده های
ما را نشنید .صورت های مان هم
جسارت نزدیک تر شدن را سر گذر
سیلی تلخ معیارها جا گذاشتند و رفتند.
یک تلخی بی پایان بعد از یک پایان
تلخ...
چند هفته پیش که میم تماس
گرفت ،گفتم شنیده ای که می گویند
زاینده رود دوباره پر اب شده است؟
جوابی نداد .انگار دلش یک شروع
تازه نمی خواست؛ درست مثل من که
محال است این نوشته را برای بار دوم
بخوانم.
زندگی اغلب ان چیزی نمی شود که
انتظارش را میکشی ،با این حال چقدر
شیرین است وقتی یک نفر از گذشته
خودش را به حال می رساند و زاینده
رود را بهانه می کند تا برای چند دقیقه
هم که شده غم غربت را به اغوش
خاطره یک عشق قدیمی بسپاری.
*روزنامه نگار ایرانی ساکن امریکا صفحه 2
بلوط
شماره هفتم خرداد 1398
زاینده رود به من «باران» داد
یک روایت عاشقانه
دکتر احسان محمدی*
اسم مان رازده بودند پشت
شیشه ی بُرد رنگ و رو رفته
مدرسه .من ،حسین صحرایی
و روح اهلل کرمی ،دعوت شده
به پنجمین کنفرانس فیزیک
دانش اموزی اصفهان.
اص ً
ال همان کلمه «کنفرانس»
کافی بود تا بقیه بچه ها جوری
ما را نگاه کنند که انگار دارند
انیشتین یا دست کم پرفسور
محمود حسابی را از نزدیک
می بینند.
سه ماه رنج اور طی شد تا مرداد
1376از راه برسد .شب راه
افتادیم .با اتوبوس .از ایالم تا
اصفهان .خوابم نمی برد .نشسته
بودم پشت سر راننده که پیراهن
سیاهی تنش بود و موهای جلوی
پیشانی اش ریخته بود .مسافرها
اکثراً خواب بودند اما چشم های
من و حسین برق می زد و البته
گوش هایمان هم!
ان روزها خیلی ترانه گوش دادن ُمد
نبود .حداقل توی خانه ما .کاست
«یاد ایام» استاد شجریان را مو به
مو حفظ بودم و وقتی می خواند«:
اهلل اهلل که بسی سود نکرد /ان که
یوسف به زر ناسره بفروخته بود» من
بندبندم به پرواز در می امد ولی حاال
مرد خواننده می خواند«:کی بیشتر از
من برات می میره /کی مثل من به
دام تو اسیره /پس دیگه رنجم نده/
این همه ازارم نده /بین عاشقای
خود ،بیشتر از این خارم نکن.»..
گوش های من و حسین کلمه ها را در
هوا می قاپید...
نزدیک صبح رسیدیم ترمینال کاوه
و تا مربی مان ُپرسان ُپرسان خوابگاه
را پیدا کند افتاب زد .در دانشگاه
صنعتی اصفهان مستقر شدیم .ما
که سال چهارم دبیرستان بودیم و
در جدال با کنکور و تمنای دانشگاه،
حاال نتیجه نیامده ،داشتیم صبحانه
دانشگاه می خوردیم!
مردادماه گرمی بود اما برای ما که زیر
پوست مان اتشفشان اشتیاق روشن
بود ،همه چیز بهاری به نظر می رسد.
دانش اموزانی از سراسر کشور که در
مرحله مقدماتی پذیرفته شده بودند
برای شرکت در این کنفرانس دور هم
جمع شدند.
روز اول فقط علم و دانش و فیزیک
و ازمایش و سخنرانی بود اما روز دوم
فرصت اصفهان گشتن را پیدا کردیم.
اتوبوس ها به صف شدند و ما
فیزیکدانان جوان در حالیکه
کارت هایمان را انداخته بودیم
گردن مان رفتیم برای دیدن
دیدنی های اصفهان که فقط در
تلویزیون دیده و عکس هایشان را در
مجالت ورق زده بودیم.
این اولین رودخانه ای بود که
می دیدم از وسط شهر می گذرد .مثل
ابی که از الی انگشت های ادم لیز
بخورد .از پشت شیشه اتوبوس
نگاه می کردم به زاینده رود .شبیه
عکسی بود که روی بسته گز دایی
خداداد دیده بودم .پیاده شدیم.
بوی خوب اب یا کمی رطوبت و ُهرم
خورد به صورتم .حسین و روح اهلل را
گم کردم و رفتم سمت پل .راهنما
داشت برایمان حرف می زد و من هر
دفعه سرم را از یک دریچه می اوردم
بیرون و رد پل را نگاه می کردم که گره
می خورد به ان ور خیابان.
دوباره برگشتم توی جمع و پیش
مسعود و امیر دو پسر اصفهانی که در
کنفرانس با هم دوست شده بودیم.
راهنما داشت می گفت که این پل را
چهارصدسال پیش ساخته اند.
_ وقتی ما داشتیم این پل رو
می ساختیم ،امریکایی ها داشتن
میرفتن فضا! این را پسر الغر و
قدبلندی که کنار من بود با صدای
خفه ای گفت .هنوز حرفش تمام
نشده بود که دختر چادری که صورت
گردی داشت ارام و با شرمی که خاص
ان روزگار بود ،گفت :امریکا چهارصد
ساله کشف شده! عمر این پل از کل
کشور امریکا بیشتره! اسمش محبوبه
غالمی بود .از گیالن .صبحش در
مورد اثر بارش قطره های باران بر
فرسایش خاکی سخنرانی کرده بود.
کنار سی و سه پل با دوربین روح اهلل
چند عکس یادگاری گرفتیم ،وقتی
رسیدیم خانه و عکس ها را ظاهر
کردیم سیاه و نیمه تاریک بود.
حسرت خوردم و گمان کردم حاال کی
دوباره برمی گردم اصفهان تا دوباره
کنار ان رودخانه پرطراوتی که مردم
کنارش بساط کرده بودند ،عکس
بگیرم.
حاال هر سال می روم اصفهان .حتی
سال هایی که زاینده رود خشک بود
و هر بار که می رسیم به پل" ،باران"
دخترم می گوید:
بابا اینجا با دایی مسعود دوستشدی؟
*نویسنده و روزنامه نگار
3 صفحه 3
بلوط
شماره هفتم خرداد 1398
اصفهان را اب
برده است!
روایت طغیانی از یک رود ارام
عادل امیری*
پاز افتاده ام .ما در هم جریان یافته
ایم .حاالست که یک ماهی فیروزه
ای کوچک از گوشم بپرد بیرون.
چشم هایم شبیه دوصدف کوچک
شده که با دیدن اب ،باز و بسته می
شود .نبض رود را گرفته ام .مقرر شده
که بارها بمیرم و برگردم .برمی گردم.
بیست و هشت سال پیش ،جایی بر
لبه تیز دهه هفتاد ایستاده ام .کودکی
پنج ساله ام که با دایی یکی مانده به
موتور گازی رفته ایم لب
اخری و یک
ِ
نمکی مینو دستم است
اب .پفک
ِ
و کناره های رود ،همچنان وحشی.
به گمانم زمستان وقتی بوده باشد
یا نزدیک عید .هوا رو به غروب بود
هاشور تیره
و خنک انگار .یک جور
ِ
و گرفتگی هوا را هم حس می کنم.
من و رود غرق پرنده ایم .مر غ های
ماهی خوار ،با اشتهایی سیری ناپذیر
دورم می گردند و دانه های خوشمزه
پفک را از دستم می قاپند .یکی دو
رود
نیمکت هم با فاصله ای نسبی از ِ
خاک حاصل خیز ساحل
رونده در
ِ
فرورفته اند .شاید دایی انجا نشسته
و سیگار می کشد .شاید هوایم را دارد.
شاید خاطرم نباشد ان موقع چه حسی
داشتم یا چه پوشیده بودم.
نمی دانم کدام خاطره را قلمی کنم
اما فواره میان رودخانه از روی بام
کاهگلی خانه ما در یکی از محالت
احمداباد پیداست.
من دبستانی شده ام و در خانه ای
دواشکوبه با معماری اواخر قاجار و
پهلوی اول زیر بازارچه کالنتر
اوائل
ِ
زندگی می کنیم.
اب فواره مثل گدازه های بی رنگی از
سر وال بزرگی که زیر بستر رود
سوراخ ِ
ِ
نفس می کشد باالزده .دست های
کوچکم را سایه بان چشم ها کرده ام و
نمی دانم چم است!
یکی دوسالی بزرگ تر شده ام شاید.
سیاه جدید خریده که
دایی یک موتور ِ
رینگ هایش طالیی است ،با حالتی
تهاجمی شبیه موتورهای پرشی .شاید
هم می خواسته مثل رخش رستم بپرد
میان روایت.
رودخانه برای اولین بار در کودکی
من طغیان کرده .اسمان روشن و
بهاریست و رنگ ها در شفاف ترین
شکل ممکنشان در هوا جریان دارند.
روی باک و توی دل دایی نشسته ام
و می خندم.
پشتم گرم است و مثل خر کیف کرده
موتور
و شیفته چرخش ارام چرخ های
ِ
سیاه میان ِاب سبز و روشن زاینده رود
طغیانی شده ام .داریم توی خیابان
کمال اسماعیل می رویم و اصفهان را
اب برده است.
رودخانه ،در فربه ترین فرم خودش در
رود اکتاویو
شهر من قدم می زند .یاد ِ
بزرگ تر شده ام .شاید پنجم دبستان
باشم یا اوائل دوره راهنمایی .شاید
اصال انجایی که می گویم نباشم.
شاید دارم دروغ می گویم اما پدر یک
پیکان استیشن کرمی دارد با اگزوزی
پاره که توی محل به هلیکوپتر
معروف شده .ما در منطقه ای دور از
شهر به نام جی شیر می نشینیم .انجا
کانال سیمانی بسیاربزرگی هست که
اب تویش کله می زند و زاینده رود را
شکر می گوید .با خاله ها و بچه ها و
شوهرهایشان و دوتا مر غ و یک ال ک
پشت امده ایم ناژوان .شاید هم
سیزده به در بوده باشد .برای اولین
بار انگار اب رودخانه کم شده .با یکی
از پسرخاله ها که کوچکتر از من است،
گل سله بسته بر
تکه های
کوبیستی ِ
ِ
بستر رودخانه را برمی داریم و شکلک
می سازیم .چیزهایی هم روی انها
می نویسیم تا اب ببرد .پدر برای ما
4
یک خرچنگ بزرگ نارنجی می گیرد
که بعدا قرار است بمیرد .امده ایم که
برویم باغ پرندگان .ظهر ناهار جوجه
می خوش از باد و بید.
است و هوا ِ
مر غ ها از من بیشتر کیف کرده اند.
ال ک پشته را نمی دانم .من پدرم را
دوست ندارم.
دبیرستانی ام و در بحبوحه بلوغ.
زمستان است و برف امده .با
بعد امتحان امده ایم
همکالسی ها ِ
کنار رودخانه برف بازی .فکر می
کنم در برهه اعتصاب معلم ها بوده
باشد .انها می روند قهوه خانه ِفیل
پل
ابادی که روی یک تپه ِبر ورودی ِ
چوبی از سمت کمال اسماعیل بود و
شهرداری خرابش کرد .ایستاده ام،
قدم می زنم و به این فکر می کنم
که دلم نمی خواهد بروم خانه .هنوز
هم کلی مرده از اب می گیرند .صدای
غریق پتوپیچ که به
طبل طبال ها و
ِ
حالت قهر پای یک از دهانه ها روی
سنگ های چکش خورده پشت به
ما دراز کشیده و زانوهایش را توی
دل سنگ های سرد چندصدساله
فروکرده ،حرف های زیادی برای
نگفتن دارد .همیشه دلم می خواست
مثل ویرجینیا وولف با جیب های پر
از سنگ به عمق رودخانه صعود کنم.
مردگان زنده رود ،در من نفس می
کشند ،هنوز.
مثل گالیور می دانم که یک طوری
شـــده .اتفاقـــــات بــــــدی افتـــــاده
که نمی خواهـــــــــم بگویــــم .اتفاقات
بدتری هم افتاده که یادم نمی اید!
یک اخوند اشنا دعایی بر تخم مر غ
ماشینی می نویسد .به من می گویند
برو بیندازش توی رود .می روم پای
سی و سه پل و پرتش می کنم .تخم
مر غ ماشینی را اب می برد اما غم
را نه .هوا خاکستری است و سقف
اسمان کوتاه .دلم نمی خواهد به خانه
برگردم .انگار نیکی به دجله نیامده.
باران شالقی از توی یقه ام شره می کند
ِ
تا کفش .می روم سر کار .مادر کیسه
خشک پرنده ها را داده دستم .زیر
نان
ِ
رگبار باران خم شده ام .مقرر شده که
او دچار سرطان روده شود .پرنده ای
نیست ،درخت می خواند. صفحه 4
بلوط
شماره هفتم خرداد 1398
رفاقتمان را اب برد
دو ر وایت غریب برای یک رود اشنا
مهری مصور*
رودخانه مدتی است بند امده .دیپلم
ناقصی گرفته و به سربازی رفته و
برگشته ام .بعد از تجارب بسیار تغییر
شغل ،باالخره کتاب فروش شده ام.
حالم که بد می شود می روم دنباله
رودخانه .دیوانه وار قدم می زنم.
اواخر این دوره هم عاشق می شوم.
دستش را گرفته و حوالی هشت شب
با او به میان رودخشک امده ام .وقت
بستن عهد ،نشسته ایم روی بوته های
رونده علفی که به ان می گوییم علف
سگی.........
به نیم روزی گرم
سیالبه های روشن خورشید می بارند
تو در انبوه بی عالقگی به مرگ خواهی
زاد
همچون فروافتادن جسمی سنگین بر
مالفه های چیندار از طغیان...
گر شد از کفت
یار بی وفا
کن کنار پل سراغش...
*روزنامه نگار
ما در منطقه ای دور از شهر به
نام جی شیر می نشینیم .انجا
کانال سیمانی بسیاربزرگی
هست که اب تویش کله
می زند و زاینده رود را شکر
می گوید .با خاله ها و بچه ها
و شوهرهایشان و دوتا مرغ
و یک ال ک پشت امده ایم
ناژوان .شاید هم سیزده به
در بوده باشد .برای اولین بار
انگار اب رودخانه کم شده.
افتاب نزده راهی می شدیم تا جا پیدا
کنیم ،هم برای ماشین و هم برای
زیرانداز .عادت قدیمی پدر بزرگ و
پدر بود .واجب می دانستند صبحانه
را در مقصد بخورند ،اصال تمام سفر
یک طرف و صبحانه مفصل سفر هم
یک طرف .هنوز دور و برمان خلوت
بود که بساط صبحانه پهن می شد.
برای مایی که نه خودمان باغی
داشتیم و نه مزرعه ای و نه کسی
برای باغ و مزرعه اش تعارف می کرد،
لب اب تنها انتخاب سیزده بدرها
بود .پل خواجو یا سی و سه پل فرقی
نداشت ،به خاطر دیابت پدربزرگ و
عادت مداوم برای دستشویی رفتن،
همیشه انتخابمان جایی نزدیک
دستشویی های پارک بود .چون زود
می رفتیم ،جای پارک زیاد بود.
قایق سواری در زاینده رود ،تفریح
ثابت اصفهانی ها بود .از وقتی
ساعت کار قایق ها شروع می شد،
توی صف می رفتیم .هیچ وقت
نفهمیدم ما که از اول توی صف
بودیم ،چرا همیشه ساعت ها
طول می کشید تا نوبتمان شود.
بعضی سال ها حتی به ناهار دسته
جمعی خانوادگی هم نمی رسیدیم تا
نوبتمان در صف اسکله را نگه داریم.
وقتی نوبتمان می شد ،یک قایق
سه نفره و یک دو نفره می گرفتیم
و من دایی بزرگ تر باید پدال را
حرکت می دادیم اما بعد از همان چند
حرکت اول ،کل قوت زانویم گرفته
می شد و بار حرکت قایق روی دوش
دایی می افتاد .معموال وسط های
رودخانه دور خودمان چرخ می زدیم
و قایق های دیگر را می دیدیم که
تا انجایی دور شده اند که تابلوی
«خطر» کنارشان بود .زمان قایق
سواری نیم ساعت بود اما همه
زرنگی مان را در نیم ساعت اضافه ای
می دیدیم که روی اب بمانیم و به
پیام های چندباره بلندگوی اسکله
بی محلی می کردیم .بعضی ها برای
اینکه بیشتر روی اب باشند ،مسیر
دورتری را انتخاب می کردند تا
برگشتشان خیلی طول بکشد .بعضی
وقت ها کار به جایی می رسید که
مسئول اسکله قایقرانی خواجو با قایق
موتوری دنبالشان می امد تا مجبور
شوند از روی اب دل بکنند .از وقتی
سیزده بدر یادم می اید تا وقتی که پایه
دورهمی های ما از هم پاشید تا برای
همیشه صف قایق سواری زنده ترین
خاطره من از زاینده رود است.
حسرتی که ماند
دارم از ته دل می خندم .خیلی
بد عکسم ،ان وقت هایی که می
خندم بدتر اما تنها عکسی است که
همه صورتم خنده شده و عکسم را
دوست دارم ،بیشتر به خاطر اینکه او
کنارم نشسته است .از چهارباغ رد می
شدیم ،پشت یک مغازه خرده فروشی
ایستادیم.
گلدان هایی شکل چکمه پشت
ویترین بود .گفت برای خواهرزاده
می خواهد خرید کند ،نظری نداشتم
اما چون حس کردم می خواهد
بخرد ،تعریف کردم .دو مدل از دو
رنگ انتخاب کردیم .پایین پای
سی و سه پل جمع شده بودیم،
همه توی عکس هستند ،بی برنامه
قبلی تصمیم گرفته بودند برای تولد
بگیرند ،البد چند روزی از 22ابان
گذشته بود که به صرافت نبودم.
گلدان صورتی و ابی لی را برای من
خریده بود .دارم توی عکس از ته دل
می خندم .یکی از ان عکس هایی
هستند که همه دوستان هم گروهی
هستند اما حاال بودن او برایم چیز
دیگری است .سمت چپم نشسته و
به دوربین نگاه می کند .روز تولد بی
اهمیت ترین روزهاست اما لبخندی
که تمام پهنای صورتم را پر کرده،
البد به واسطه بودن زهره بوده که
اول فروردین 96رفت وگرنه بودن
بقیه که هستند و البد بود و نبودشان
فرقی ندارد.
پی نوشت :زاینده رودی که وسط
شهر ماست و پر اب و خشک شاید هر
روز از کنارش بگذرم ،برایم همین دو
خاطره زنده است.
*روزنامه نگار
5 صفحه 5
بلوط
شماره هفتم خرداد 1398
در شهر
تشکیل ستاد گردشگری
شهر اصفهان
دو پیشنهاد
شهرداری اصفهان به یونسکو
معاون شهرسازی و معماری شهردار
اصفهان به عنوان نماینده ویژه
شهردار اصفهان همراه با دو عضو
شورای اسالمی شهر در سیزدهمین
نشست شهر خالق یونسکو در
شهر «فابریانو» ایتالیا حضور یافت
و دو پیشنهاد ارائه داد .به گزارش
ایمنا ،سید احمد حسینی نیا در
این نشست اظهار کرد :به عنوان
نماینده ویژه شهردار اصفهان
در این نشست حضور یافته و دو
پیشنهاد را اعالم می کنم؛ نخست
انکه با توجه به وجود ۱۹۷شاخه
صنایع دستی در اصفهان ،این
جهان شهر به عنوان کاندیدای
ریاسـ ــت کمیت ــه صنای ـ ـ ـ ـ ــع دستی
شهرهای خالق باشد و دوم اینکه
اصفهان امادگی دارد در سال های
اینده میزبان تمام مجموعه شبکه
شهرهای خالق باشد.
چهارراه پروین به نام
«اتش نشانی» نامگذاری شد
مدیرعامل سازمان اتش نشانی و
خدمات ایمنی شهرداری اصفهان
گفت :چهار راه پروین به نام
«اتش نشانـ ـ ـ ــی» نامگـ ـ ـ ــذاری شد.
محسن گالبی در گفت و گو با ایمنا
اظهار کرد :اموزش و پژوهش ،وارد
کردن ۲۰دستگاه خودروی خریداری
شده به ناوگان اتش نشانی ،به
کارگیری ۲۰۰نیروی جدید ،افتتاح
دو ایستگاه جدید اتش نشانی،
کلنگ زنی چهار تا هشت ایستگاه
اتش نشانی همچنین ایجاد
فضای پرنشاط برای کارکنان از
دیگر اولویت های سازمان اتش
نشانی و خدمات ایمنی شهرداری
اصفهان در سال ۹۸است .وی با
اشاره به فعالیت های اداره اموزش
و پژوهش این سازم ـ ــان اظهار
کرد :در تفاهم نام ـ ـ ـ ـه ای با سازمان
تاکسیرانی اموزش ۲۳هزار نفر از
یه ـ ـ ـ ـ ــای گردشی،
رانندگـ ــان تاکس
اژانس ها و اسنپ انجام خواهد شد،
ادامه داد :برای اموزش دو هزار نفر
راننده اتوبوس برنامه ریزی شده
و تفاهم نامه ای در این راستا امضا
خواهد شد.
6
شهردار اصفهان گفت :ستاد گردشگری
شهر اصفهان در حال شکل گیری است
که طرح «اصفهان »2020می تواند یکی
از زیرساخت های این ستاد باشد.
به گزارش اداره ارتباطات رسانه ای
شهرداری اصفهان ،قدرت اله نوروزی
در اج ـ ــالس هـ ــم اندیشـ ـ ـ ــی روسـ ـ ـ ــای
کمیسیون های شوراه ـ ـ ـ ــای اسالمـ ـ ـ ـ ــی
کالنشهرها و مراکز استان ها با اشاره به
اینکه شهرداری ها متولی امور خاص
شهری هستند و در کشور ما قانون گذار
برای گردشگری متولی دیگری تعیین
کرده است ،اظهار کرد :به همین دلیل ما
دچار چالش بزرگی در این عرصه هستیم
که اگر از یک طرف به این موضوع بی
توجهی کنیم ،به معنای عدم توجه به
توسعه شهر است اما از طرف دیگر وظیفه
مستقیمی بر عهده شهرداری در این
زمینه گذاشته نشده است.
وی ادامه داد :اگر شهرداری ها برای
گردشگری برنامه خاصی نداشته باشند،
خاطره خوشی برای گردشگران از زمان
حضور در شهر باقی نمی ماند و فلسفه
وجودی چنین نشست هایی هم
اندیشی برای ایجاد زیرساخت در حوزه
گردشگری است.
شهردار اصفهان با اشاره به اینکه
براساس گفته مسئوالن استان اصفهان
تا سال 99اصفهان باید 10میلیون
گردشگر را به استان جذب کند ،اظهار
کرد :این هدف گذاری در حالی است که
در اصفهان پنج هزار و 580تخت برای
اقامت گردشگر در 68هتل اصفهان
وجود دارد و این بدان معناست که اگر
شش هزار گردشگر به اصفهان وارد
شوند ما توان تامین محل اقامت انها در
هتل ها را نداریم.
وی با بیان اینکه از 68هتل اصفهان
دو هتل 5ستاره 15 ،هتل 3ستاره و
چهار هتل 4ستاره است ،گفت :مدیریت
شهری اصفهان طی دو سال گذشته
توانسته پروانه ساخت 26محل اقامتی
که 22مورد ان هتل است را صادر کند.
نوروزی بیان کرد :اگر زیرساخت های
این چنینی در شهر جهانی فراهم نشود
عمال توسعه گردشگری محقق شدنی
نیست.
وی با اشاره به اینکه برگزاری چنین
نشست هایی باید تک روی ها را تبدیل
به شبکه فعال کند ،گفت :انتظار ما این
است که شوراها و شهرداری ها اول به
ایران بیندیشند تا در سایه این اندیشه،
شهرها اباد شود.
ورود 70دستگاه اتوبوس
به ناوگان حمل و نقل شهری
فرزانه افسرطه
در نشست مدیرعامل شرکت واحد
اتوبوسرانی شهرداری اصفهان با
خبرنگاران ،افزایش سطح رضایتمندی
در نتیجه نظرسنجی از مسافران ،اصالح
مهندسی خطوط و ورود 70دستگاه
اتوبوس و مینی بوس جدید به ناوگان
حمل و نقل شهری اصفهان اعالم شد.
قدرت اهلل افتخاری ،مدیرعامل شرکت
واحد اتوبوسرانی شهرداری اصفهان با
اشاره به 40درصد افزایش بهره وری و
تغییراتی که در یک و نیم سال گذشته
در حوزه خطوط اتوبوسرانی ،مالی،
فنی ایجادشده ،اظهار کرد :طبق
نظرسنجی از مسافران 102خط و هزار
و 100دستگاه اتوبوس ،شهروندان از
ناوگان حمل و نقل اتوبوسرانی افزایش
رضایت داشتـ ـ ـ ـ ـ ـه اند .وی گفـ ــت :روزانه
550هـ ـ ــزار مسافـ ـ ـ ــر از طری ـ ــق ناوگان
اتوبوسرانی اصفهان جابجا می شوند.
ضمن انکه تعمیرات و استفاده بهینه از
ناوگان سبب کاهش مصرف دو میلیون
لیتر گازوئیل در طول سال گذشته شد.
افتخ ـ ــاری از باز مهندس ـ ــی خطـ ـ ـ ــوط
اتوبوسرانی با هدف افزایش کارایی و
کاهش تعداد سوار و پیاده شدن مسافران
و در نهایت ارتباط به شبکه خطوط
مترو خبر داد و افزود :با اصالح خطوط
اتوبوسرانی ،سال گذشته 70اتوبوس
فرسوده از ناوگان خارج و چند خط جدید
در 10خیابان به خطوط سرویس دهی
اتوبوسرانی اضافه شد که این خطوط
در خیابان هایی راه اندازی شد که
حدود 20سال هیچ اتوبوسی از انها عبور
نمی کرد .وی با اشاره به کاهش زمان
انتظار مسافران در ایستگاه از 15به 12
دقیقه ،نظام مندی خطوط اتوبوسرانی
با نصب تابلوهای زمان بندی در ابتدا و
انتهای خطوط و راه اندازی اپلیکیشن
موبایلی را از دیگر اهداف اتوبوسرانی
بیان کرد که بزودی محقق می شود.
همچنین با تجهیز اتوبوس های سیار
نهـ ـ ـ ــای مسل ـ ـ ــط به تعمیـ ــر
به تکنسی
اتوبوس های واحد ،زمان توقف اتوبوس
در تعمیرگاه کاهش یافته است .وی
در ادامه با صحبت از ورود 50دستگاه
اتوبوس اسکانیا به ناوگان شهر اصفهان
افزود :امسال نیز 70دستگاه اتوبوس و
مینی بوس جدید با استاندارد یورو 5به
ناوگان اضافه خواهند شد. صفحه 6
بلوط
راه اندازی موزه ابفای استان اصفهان
با نگاه ملی
رئیس گنجینه ملی اب ایران گفت :موزه
صنعت اب و فاضالب استان اصفهان
باید با نگاه ملی و در شان پایتخت
فرهنگی جهان اسالم ایجاد شود.چرا
اصفهان تنها شهری در کشور است که
دارای خانه فرهنگ اب است.
مهندس رضا راعی در جریان بازدید از
خانه فرهنگ اب اصفهان بر انتخاب
مکانی مناسب برای راه اندازی گنجینه
صنعت ابفای استان اصفهان تاکید
کرد و گفت :استان اصفهان ظرفیت
داشتن موزه تخصصی اب و ابفا را دارد و
گنجینه ملی اب ایران از این حرکت های
سازنده فرهنگی حمایت می کند.
مهندس راعی گف ـ ـ ـ ــت :هـ ـ ـ ــم اکنون
ک ـ ـ ــار اح ـ ـ ـ ــداث مـ ـ ــوزه یا پ ـ ـ ــارک موزه
اب در استان های مرکزی ،اذربایجان
شرقی(تبریز) و خوزستان در حال انجام
است و در شهر شاهرود نیز بخش
خصوصی اقدام به راه اندازی موزه اب
کرده که 70درصد ان مربوط به صنعت
اب و فاضالب است .رئیس گنجینه
ملی اب ایران تاسیس موزه اب را در
اصفهان ضروری دانست و خاطرنشان
ساخت :با توجه به اینکه بیش از نیم
قرن از فعالیت صنعت اب و فاضالب در
اصفهان می گذرد و قدمت صنعت ابفا
در اصفهان بیش از سایر نقاط در کشور
است و به نظر می رسد تاسیس موزه اب
در اصفهان بسیار حائز اهمیت است.
سید اکبر بنی طبا ،مدیر روابط عمومی
و امــوزش همگان ـ ـ ـ ــی اب ـ ــفای است ـ ـ ــان
اصفهان نیز در این بازدید گفت :هدف
شرکت اب و فاضالب استان اصفهان
از راه اندازی این موزه ،حفظ و نمایش
اسناد ،مدارک ،تجهیزات ،دستاوردها و
پیشرفت های صنعت اب و فاضالب در
نیم قرن اخیر است.
پایان مشکالت نوبت گیری از پزشکان
با سامانه انالین
فرزانه افسرطه
شرکت کارگشای برتر قرن با نام تجاری
نوبت انالین با کمک شرکای تجاری
خود از جمله شرکت رهگشای فکر برتر
غرب توانسته طی یک هم افزایی در
جهت کسب و کارهای نوین در فضای
مجازی و تجارت الکترونیک ،سامانه
نوبت دهی انالین پزشکی با عنوان
نوبت انالین را در جهت تسهیل و
تسریع در استفاده از خدمات پزشکی و
کاهش دغدغه بیماران راه اندازی کند.
سید خدارحم هاشمی ،مدیر عامل
سامانه نوبت انالین با اشاره به اینکه
در قرن بیست و یکم جهان به سمت
اقتصاد دانش بنیان یا اقتصاد بی وزن
می رود ،اظهار داشت :با توجه به
جایگاه استان اصفهان در زمینه
پزشکی و پیراپزشکی بعنوان یکی از
قطب های بزرگ کشور و پایتخت
فرهنگی کشور و اینکه در حوزه IT
همواره پیشرو بوده است ،مدیران
سامانه نوبت انالین تصمیم به
اجرای این پروژه به صورت پایلوت از
استان اصفهان گرفته اند و سپس در
دیگر استانهای کشور اجراء می شود.
هاشمی با صحبت از پرونده الکترونیک
سالمت یا مکانیزه کردن خدمات
بهداشتی برای همه افراد جامعه ،یاداور
شد :یکی از مزایای پرونده الکترونیک
سالمت ،نوبت دهی انالین پزشکی
یا همان رزرواسیون انالین اینترنتی
است که صرفه جویی در زمان اخذ
نوبت ،تسریع انجام خدمات بهداشتی
درمانی و جلوگیری از اقدامات تکراری و
مراجعات بی مورد ،سبب صرفه جویی
در وقت و هزینه بیماران و پرسنل
درمانی و پزشکی ،نظم در کارها ،صرفه
جویی مالی و نیز حل بخشی از معضل
ترافیک و الودگی هوا و … می شود.
مدیر سامانه نوبت انالین گفت :دراین
سامانه این قابلیت وجود دارد تا در
بیمارستان برای بخش های تخصصی
و فوق تخصصی بدون تجمع بی مورد
بیماران و همراهانشان ،نوبت ارائه
شود .وی دیگر مزایای این سامانه
را اسان بودن فرایند انتخاب پزشک
و مرکز درمانی برای بیمار دانست و
افزود :نوبت دهی و امور مالی برای
منشی ،پزشک و بیمار ساده شده و
بیمار هنگام اخذ نوبت می تواند هزینه
مطب یا مرکز مورد نظر خود را در سامانه
نوبت انالین مشاهده کند .وی با اشاره
به استقبال جامعه پزشکی از سامانه
نوبن انالین ،گفت :در طول این دوماه
فعالیت ،حدود 100پزشک در سامانه
ثبت شده اند.
شماره هفتم خرداد 1398
در شهر
توسعه نظام اموزش های
مهارتی گامی برای تحقق
سند تحول بنیادین
در همایشی که با عنوان توسعه
نظام اموزش های مهارتی با
همکاری دانشگاه علمی کاربردی و
اموزش و پرورش در استان اصفهان
برگزار شد ،این دو نهاد تفاهم نامه
همکاری منعقد کردند .مهدی
قیصری ،سرپرست واحد علمی
کاربردی در اصفهان با اذعان به
اینکه نظام اموزشی کشور عمدتا
به نظری و جنبه نظارتی پرداخته
است ،اطالع رسانی به دانش اموزان
نسبت به انتخاب رشته را ضعیف
اعالم کرد .قیصری گفت :دانشگاه
علمی کاربردی متولی اموزش های
مهارتی است و اکنون با 600مرکز
در کل کشور،شرایط اشنایی با
محیط واقعی کار را از ترم اول برای
دانشجو فراهم می سازد .ضمن
انکه70 ،درصد دروس در سطح
مهارتی ارائه می شوند .وی در
ادامه بیان داشت 850 :کدرشته یا
850شغل را در سطح اموزش عالی
ارتقا داده ایم و در نظام پودمان یا
تک درس ،دوره هایی برای دروس
و مهارتی خاص را برنامه ریزی
کرده ایم و معتقدیم در 5تا 6سال
اینده شاهد تحوالتی در حوزه
اشتغال خواهیم بود .در ادامه،
محمد اعتدادی ،مدیرکل اموزش
و پرورش استان اصفهان با اشاره
به ظرفیت های موجود اصفهان
نسبت به شاخص کشوری ،از
بیشترین تعداد رشته های فنی،
حرفه ای و هنرستان ها در استان
خبر داد و افزود :از 400هنرستان در
سطح استان 160 ،هنرستان در شهر
اصفهان فعال هستند که با 90رشته
مهارتی در کار دانش و 40رشته فنی
حرفه ای ،بیش از 66هزار هنرجو در
سه پایه تحصیلی مشغول تحصیل
هستند .اعتدادی با صحبت از
استقبال خوبی که در سالهای اخیر
از هنرستان شده است ،از مشکالتی
مثل تجهیزنبودن کارگاه ها سخن
راند و انعقاد تفاهم نامه توسعه
نظام اموزشی مهارتی با دانشگاه
علمی کاربردی را یک ضرورت برای
عملیاتی شدن سند تحول بنیادین
اموزش و پرورش دانست.
7 صفحه 7
ماهنامه سراسری بلوط
مدیر مسئول و صاحب امتیاز :مهری مصور
زیر نظر شورای سردبیری
مدیر هنری :علیرضا مظاهری
خرداد 98
شماره 7
صنعت فوالد
ایجاد ۱۰میلیون تن ظرفیت
تولید فوالد در راستای منافع
ملی است
مهندس حمیدرضا عظیمیان،
مدیرعامل فوالد مبارکه در نشست
بررسی برنامۀ تولید ۱۰میلیون تن
فوالد در منطقۀ خلیج فارس گفت:
با توجه به ظرفی ـ ـ ـ ـت های مناسب
موجود در منطقـ ـ ـ ــۀ هرم ـ ــزگان و با
تامین زیرساخت های مناسب طرح
ایجاد ۱۰میلیون تن ظرفیت تولید
فوالد در منطقۀ خلیج فارس که در
راستای منافع ملی است می تواند
در دست یابی به اهداف سند
چشم انداز افق 1404فوالد کشور
و ایجاد ظرفیت 55میلیون تن
فوالد و همچنین توسعۀ صادرات
موثر باشد.
در این نشست خداداد غریب پور
رئیس هیئت عامل ایمیدرو نیز
تصریح کـ ـ ــرد :در این خصوص با
مشخ ـ ـ ـ ــص شدن ساخت ـ ـ ــار طرح،
تفاهم نام ــۀ ام ـ ـ ـ ــوری همچ ـ ـ ـ ــون
سرمایه گذاری در بخش تامین اب،
انرژی ،بندر و نوع سرمایه گذاری ها
تعیین خواهد شد.
فرهنگ و صنعت نیازمند
همگراییمستمر
ایرج ترابی ،مدیر روابط عمومی فوالد
مبارکه ،در دیدار با علیرضا تابش
مدیرعامل بنیـ ـ ـ ــاد سینمایی فارابی و
دبیر جشنوارۀ بین المللی فیلم کودک
و نوجوان گفت :فرهنگ و صنعت
نیازمند همگرایی مستمر هستند.
وی تصریح کرد :فوالد مبارکه در بخش
توسعۀ فرهنگی کارکنان و خانواده ها
نیز به فراخور مناسبت ها و موارد
مختلف ،اقالم و کاالهای فرهنگی
متناسب اعضای خانواده های شرکت
در نظر گرفته که تاثیر فرهنگی شگرفی
داشته است.
مدیر روابط عمومی فوالد مبارکه افزود:
بنگاه های اقتصادی با عجین شدن
در مقولۀ فرهنگ بهتر می توانند در
جامعه معرفی شوند و به تولید خود
ادامه دهند.
مدیر اجرایی :محمد مصور
شماره فاکس03135236978 :
شماره تماس و تلگرام09333928637 :
کد پستی8159843355 :
ماهنامه بلوط ،نشریه ای مستقل است که به هیچ ارگان ،سازمان یا نهادی وابسته
نیست و مطالب ان بیانگر ارای نویسندگان ان است.
صنایع دستی
با خون و گوشت مردم اصفهان عجین است
یک دکترای پژوهش هنر معتقد است
صنای ع دستی با خون و گوشت مردم
اصفهان عجین بوده و در تمام زندگی و
کسب و کار انها حضور دارد .روز جهانی
صنایع دستی بهانه ای برای برگزاری
نشست تخصصی «صنایع دستی در
گرمابه های ایرانی» بود و چه مکانی
بهتر از گرمابه علیقلی اقا در محله
تاریخی و اصیل علیقلی اقای اصفهان
تا میزبان این نشست در شهر جهانی
صنایع دستی باشد .استفاده از هنرهای
سنتی در تزئینات گرمابه ها و به کارگیری
محص ـ ـ ـ ــوالت صنایع دست ـ ـ ـ ــی در این
فضاهای سنت ـ ــی موضوع این نشست
تخصصی بود که به همت موزه گرمابه
علیقلی اقا ،سازمان فرهنگی اجتماعی
ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد.
فرزانه سلیمانی نیسیانی ،دکترای
پژوهش هنر و مدیر هنرمندسرای
هورشید سخنان خود در این نشست
را با ابراز حسرت از تغییر کاربری گرمابه
علیقلی اقا به موزه و ابراز امیدواری برای
تبدیل دوباره ان به یک گرمابه فعال
اغاز کرد.
او با بیان اینکه صنای ع دستی با خون
و گوشت مردم اصفهان عجین است و
در تمام زندگی و کسب و کار انها حضور
دارد ،افزود :صنایع دستی و هنرهای
سنتی دو مقوله جداگانه هستند و
تفاوت هایی جدی دارند .هنرهای
سنتی بار هنری بیشتری دارند در حالی
که صنایع دستی ،پیوند هنر و صنعت
است .این کارافرین صنایع دستی ادامه
داد :از میان 450صنعت دستی کشور
حدود 300مورد در اصفهان وجود دارد،
اما متاسفانه هیچ نقشه و برنامه ای
برای رشد ،احیا ،ترویج و توسعه این
هنر جهانی نداریم.
با ار زیابی عملکرد هیات های استانی در سال ۹۷اعالم شد
رتبه اول گروه الف به هیات ورزشهای
جانبازان و معلولین استان اصفهان رسید
با اعالم فدراسیون ورزش های جانبازان
و معلولین ،با ارزیابی عملکرد هیات های
استانی در سال ،۹۷هیات ورزشهای
جانبازان و معلولین استان اصفهان رتبه
اول گروه الف را کسب کرد .حضور ۸
ورزشکار ۳ ،مربی و ۱داور در رقابت های
پارا اسیایی جاکارتا و کسب ۱۳مدال طال،
نقره و برنز در این رویداد افتخار بزرگ
هیات در سال گذشته است .سال گذشته
۲۲ورزشکار از استان اصفهان به اردوهای
تیم ملی دعوت شدند و 15ملی پوش در
رقابت های جهانی ،اسیایی و بین المللی
شرکت کردند که حاصل ان۲۰مدال طال،
نقره و برنز بود ۱۲۰ .ورزشکار ،مربی و
سرپرست نیز به مسابقات قهرمانی کشور
اعزام شدند و هیات میزبان هفت مرحله
مسابقات باشگاهی والیبال نشسته و
بسکتبال با ویلچر لیگ برتر و لیگ ملی
و یک مرحله میزبان انتخابی تیم ملی
تیراندازی بود .مخابرات منطقه اصفهان
در لیگ بسکتبال باویلچر ،باشگاه فوالد
مبارکه سپاهان در لیگ والیبال نشسته
بانوان ،باشگاه ذوب اهن در لیگ والیبال
نشسته اقایان و بانوان و باشگاه فرهنگی
ورزشی نامی نو در رشته بسکتبال باویلچر
اقایان و بانوان و تنیس روی میز بانوان
حامیان هیات هستند.
ماهنامه بلـ ــوط ایـ ــن موفقیـ ــت را به
مسئوالن ،ورزشکاران ،مربیان ،داوران
و همه فعاالن ورزش جانبازان و معلوالن
تبریک گفته و برای ان ها ارزوی توفقیات
بزرگ تر دارد. صفحه 8