هفته نامه صدای خاک شماره 36 - مگ لند
0

هفته نامه صدای خاک شماره 36

هفته نامه صدای خاک شماره 36

هفته نامه صدای خاک شماره 36

‫ﻫﻔﺘﻪ ﻧﺎﻣﻪ اﻗﺘﺼﺎدى‪ -‬اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺻﺪاى ﺧﺎک‬ ‫ﺷـﻤـﺎره ﺳﻰ و ﺷﺸﻢ اﺑﺎن ﻣـﺎه‪1400‬‬ ‫ﻗﯿﻤﺖ‪ 30000:‬ﺗﻮﻣﺎن‬ ‫ﻧﺎزﮐﻮﻫﻨﻮردى‬ ‫و‬ ‫ﻧﯿﺎزﮐﻮﻟﺒﺮى‬ صفحه 1 صفحه 2 ‫به نام او‬ ‫مریم حضرتی‬ ‫مدیر مسئول‬ ‫ســﻼم و درود به همراهان گرامی هفته نامه ﺻدای خاک همراهانی که هر پیشــنهاد‬ ‫و هر انتقادشــان موجﺐ بهتر شــدن کیفیت مﺠله شد‪ .‬پیشــنهاداتی که ارسال می‬ ‫شــد و هیات تحریریه براســاس دﻏدﻏه ها‪،‬انها را عملی و مطالبه گــری می کردند‪.‬‬ ‫در این شماره ﺻدای خاک به دو مقوله مهم که روزی را برای ان نامگﺬاری کرده اند ( ‪29‬‬ ‫مهر ماه به نام کوهنوردی ) پرداخته شده اســت‪ .‬اول درمورد کوهنوردی و دوم در مورد‬ ‫کولبری است که هر دو یک بﺨﺶ مشترک دارد‪ .‬کوه نقطه مشترک این دو ؛ در ﺻورتی که‬ ‫کوهنوردی یکی از ورزشهای مهیﺞ و مفرح است و کولبری کاری است برای کسﺐ درامد‬ ‫زندگی‪ ،‬که کولبر با حمل اجناسی‪ ،‬بین دو طرف خﻂ مرزی مبادرت میورزد‪ .‬این افراد به‬ ‫خاطر بیکاری و از به ناﭼار و در قبال دستمزد ناﭼیز اقدام به عبور ﻏیرقانونی از مرز و حمل‬ ‫ﻏیرقانونی خارجی میکنند که دراین شماره از نشریه به این مسﺌله بصورت‬ ‫و ورود کاﻻی‬ ‫ِ‬ ‫گﺬرا پرداخته شده اســت‪ .‬ﺿمن اینکه خبر خوب دیگری را برای خوانندگان ( ﺻدای‬ ‫خاک) وجود دارد اینکه باعنایت به لطﻒ خداوند متعال بعد ازســه سال که از نشر مﺠله‬ ‫خودتان میگﺬرد و به اگاهی شما عزیزان میرساند از این شماره میتوانید جهت خرید‬ ‫مﺠله تااطﻼع ﺛانوی به کیوسکهای خیابان ازادی ‪ ،‬میدان انقﻼب‪ ،‬سرجمالزاده جنوبی‬ ‫و نبﺶ خیابان دکتر قریﺐ مراجعه فرمایید؛ البته در مناطﻖ شــرق‪ ،‬جنوب و شمال هم‬ ‫متعاقبا اعﻼم می گردد‪ .‬در پایان به مانند گﺬشته ازشما دوستان تقاﺿا داریم که با ارسال‬ ‫پیشنهادات و انتقادات خود‪ ،‬گروه تحریریه ﺻدای خاک را در کیفیت مﺠله یاری دهید‪.‬‬ ‫‪SEDAYEKHAK.IR‬‬ ‫اﺧﺒﺎر ﻫﻔﺘﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺻﺪاى ﺧﺎک را در ﺳﺎﯾﺖ ﺧﺒﺮى ﺑﺨﻮاﻧﯿﺪ‬ ‫ایستگاهبعدیایرانسل‪،‬نسل‪5,5‬تلفنهمراهاست‬ ‫سامسونﮓ همﭽنان پنﺠمین برند برتر جهان‬ ‫روابﻂ عمومی در ایران کارکرد و جایگاه واقعی خود را ندارد!!‬ ‫اشنایی با گیاه دارویی مریم گلی‬ ‫سپه‪ ،‬بزرگترین بانک توسعهای کشور است‬ ‫در وزارت کشاورزی هنوز مسﺌول خداشناس وجود دارد‬ ‫تقدیر از نﺨبگان تحت حمایت و نفرات برتر کنکور سراسری‬ ‫ﺻﻒ پشتنوبتی کمیته امداد ﺻفر شد‬ ‫مرکز نیکوکاری کریمه اهل بیت (س) در رودهن افتتاح شد‬ ‫ناز کوهنورد و نیاز کولبر‬ ‫ادامه خاطرات یک المانی در بیست و یکروز سفر به ایران (‪)3‬‬ ‫باید کارمحوری سرلوحه اقدامات در شهرداری تهران باشد‬ ‫باید از سالها قبل برای نﺠات زبان فارسی کاری می کردیم‬ ‫حفﻆ محیﻂ زیست با مدیریت زباله در منزل‬ ‫قطعا شرایﻂ بهتر میشود‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪18‬‬ ‫هوشنﮓ کاووسی و واژه »فیلمفارسی«‬ ‫تبریک و تمﺠید از باندهای افتﺨارافرین!‬ ‫جناب محمد خزاعی‪ ،‬فرداخیلی دیر است!‬ ‫سواﻻت اطﻼعات عمومی‬ ‫تنهایی عمیﻖ من‬ ‫ماجراهای زبل خان‬ ‫نیمکت‬ ‫هنر در افغانستان‬ ‫نابودی هنر موسیقی اعﻼن جنﮓ با »فرهنﮓ و هنر« است‬ ‫هنرمند سپیدموی و روزنامه نگارریﺶ سفید نه!‬ ‫دلنوشته شایانفرازو عدم حﻀور ﺻنﻒ بازیگران دربه خاکسپاری‬ ‫تنهایی مرد داستان نویﺲ‬ ‫وﻇایﻒ اولیه رییﺲ سازمان سینمایی ‪! ...‬‬ ‫اخبار‬ ‫ﺻﺎﺣﺐ اﻣﺘﯿﺎز و ﻣﺪﯾﺮﻣﺴﺌﻮل‪ :‬ﻣﺮﯾﻢ ﺣﻀﺮﺗﻰ‬ ‫زﯾﺮﻧﻈﺮ ﺷﻮراى ﺳﯿﺎﺳﺘﮕﺬارى‬ ‫ﺗﺤﺮﯾﺮﯾﻪ‪ :‬دﮐﺘﺮ ﺳﻮﺳﻦ ﺻﻔﺎوردى‪ ،‬دﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮاد اﻣﯿﺮى‪ ،‬دﮐﺘﺮ ﺳﺎﺳﺎن ﻋﻠﯿﺠﺎﻧﻰ‪،‬اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ ﮐﯿﻤﯿﺎﯾﻰ‪ ،‬ﻣﺤﺒﻮﺑﻪ دﻫﻘﺎن ‪ ،‬ﻣﺤﻤﺪ‬ ‫ﺑﻮﯾﺮى‪ ،‬ﺷﯿﻮازﻧﺪى‪ ،‬ﻣﺒﯿﻦﻣﻨﺘﻈﺮى‪،‬ﺳﻮﻓﯿﺎﻋﺎدﻟﺨﺎﻧﻰ‪،‬ﺳﻤﯿﻪﺳﯿﻤﯿﻦﻗﺪ‪،‬زﻫﺮهﺣﺎجﺣﯿﺪرى‪،‬ارزوﻗﺎﺳﻤﻰ‪،‬ﻣﺴﻌﻮدرﺣﯿﻤﻰ‪،‬ﻣﺠﯿﺪ‬ ‫ﻋﺎﺻﻤﻰ‪،‬ﺳﺎراﺻﺎدﻗﻰ‪ ،‬ﻏﻼﻣﺮﺿﺎﮔﻤﺮﮐﻰ‪،‬ﻓﺮﯾﺪهذاﮐﺮى‪،‬ﻧﮕﺎرﮔﻤﺮﮐﻰ‪،‬ﺷﺎﻫﭙﻮرﻣﺤﻤﺪى‪ ،‬ﻣﺤﻤﺪاﻣﯿﺪ‪ ،‬وﻟﻰاﷲﻧﯿﺴﺮﯾﺎن‪،‬اﮐﺮم‬ ‫ﺟﺪﯾﺪىﻣﻤﺘﺎز‪ ،‬ﺟﺒﺎراذﯾﻦ‪ ،‬ﻣﻬﯿﻦ ﺑﺎﻧﻮﻋﻠﯿﻤﺮداﻧﻰ‪،‬اﺑﺮاﻫﯿﻢﻣﺤﻤﺪﺣﺴﯿﻨﻰ وﺳﯿﺪرﺿﺎاورﻧﮓ‬ ‫‪19‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪21‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪28‬‬ ‫‪29‬‬ ‫‪30‬‬ ‫ﻣﺪﯾﺮ ﻫﻨﺮى‪ :‬ﻧﺮﮔﺲ ﺣﻀﺮﺗﻰ‬ ‫وﯾﺮاﺳﺘﺎرى‪ :‬ﺷﯿﻮا زﻧﺪى‬ ‫ﻣﺪﯾﺮﺑﺎزارﯾﺎﺑﻰ‪ :‬ﻣﺎﺋﺪه ﺣﻀﺮﺗﻰ‬ ‫ﺳﻮﻓﯿﺎ ﻋﺎدﻟﺨﺎﻧﻰ‬ ‫و ﻟﯿﻼ اﻟﯿﺎﺳﻰ‬ ‫ﭼﺎپ‪ :‬اﯾﺮان ﮐﻬﻦ‬ ‫ﺗﻠﻔﻦ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ )ﭘﯿﺎم ﺑﮕﺬارﯾﺪ(‪ 09371952793 :‬ﻓﮑﺲ‪ 88942253‬ﮐﺪﭘﺴﺘﻰ‪1419873495:‬‬ ‫ﻫﻔﺘﻪ ﻧﺎﻣﻪ اﻗﺘﺼﺎدى‪ -‬اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺻﺪاى ﺧﺎک‬ ‫ﺷﻤﺎره ﺳﻰ و ﺷﺸﻢ ‪ ،‬اﺑﺎن ﻣﺎه ‪1400‬‬ ‫‪S E D A Y E K H A K . I R‬‬ ‫‪_ s e d a y _ k h a k‬‬ ‫ﺻﺪاى ﺧﺎک در ﺗﻠﮕﺮام‬ ‫ﺻﺪاى ﺧﺎک در اﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮام‬ صفحه 3 ‫رویداد‬ ‫مدیرعاملایرانسل‪:‬‬ ‫ایستگاه بعدی ایرانسل‪ ،‬نسل‪ 5.5‬تلفن همراه است‬ ‫مدیرعامل ایرانسل‪ ،‬در نشست خبری‪ ،‬با بیان اینکه ایرانسل یکی از موفق ترین‬ ‫سرمایه گذاری های خارجی‪-‬داخلی انجام شــده در ایران بوده است‪ ،‬تاکید کرد‪:‬‬ ‫حاصل این انحصارشــکنی‪ ،‬تبدیل یک عرصۀ بدون رقابت‪ ،‬بــه عرصۀ رقابتی‬ ‫بوده است‪ .‬عباســی ارند گفت‪ :‬اکنون ما می توانیم به وضوح‪ ،‬نتیجۀ این رقابت را‬ ‫در ارائۀ خدمات مختلف به مشــترکان مان ببینیم و وجود ایرانسل باعث شده تا‬ ‫ســایر رقبا نیز خدمات بهتری ارائه کنند و ماحصل ان هم‪ ،‬این شــده که سطح‬ ‫کیفی ارائۀ خدمات‪ ،‬بهبود یافته اســت‪ .‬وی تصریح کرد‪ :‬اگر این سرمایه گذاری‬ ‫انجام نشــده بود‪ ،‬در دوران همه گیری کرونا‪ ،‬با وجود افزایش شــدید و انفجاری‬ ‫تقاضا‪ ،‬شاید ارائۀ خدماتی که توسط بخش ارتباطات و فناوری اطالعات انجام شد‪،‬‬ ‫امکان پذیر نمی بود‪ .‬مدیرعامل ایرانسل افزود‪ :‬از تمامی سهامداران‪ ،‬اعضای محترم‬ ‫هیات مدیره‪ ،‬ســرمایه گذاران‪ ،‬مدیران و کارکنان ایرانسل در دوره های گذشته و‬ ‫فعلی که باعث شدند این اپراتور بتواند این طور موفق در عرصه ‪ ICT‬ایفای نقش‬ ‫کند‪ ،‬ممنونم و جا دارد از تمامی افرادی که در این عرصه کمک کردند‪ ،‬همچنین‬ ‫از رقبا‪ ،‬که همگی باعث پیشرفت ایرانسل شدند‪ ،‬تشــکر کنم‪ .‬وی با بیان اینکه‬ ‫رویکرد ایرانسل طی این سال ها‪ ،‬کاهش فاصلۀ ســطح ارائۀ فناوری در کشور با‬ ‫تکنولوژی جهانی بوده و ایرانسل همواره تالش کرده تا جدیدترین فناوری ها را‬ ‫به مشترکان خود عرضه کند‪ ،‬گفت‪ :‬هم اکنون نســل پنج تلفن همراه در کشور‬ ‫توسط ایرانسل در حال پیاده سازی است و مطالعه بر روی نسل های بعدی‪ ،‬مانند‬ ‫نسل ‪ 5.5‬و ‪ 6‬تلفن همراه نیز در دست انجام است و به دنبال ورود ایرانسل‪ ،‬به نسل‬ ‫‪ 5.5‬تلفن همراه هستیم‪ .‬هر چند ورود به نسل جدید‪ ،‬نیاز به سرمایه گذاری جدی‬ ‫دارد و نیاز اســت که هم دولت و هم نهادهای عمومی مانند شهرداری ها‪ ،‬کمک‬ ‫کنند تا بتوانیم چالش های موجود در این حوزه را پشت سر بگذاریم‪ .‬عباسی ارند‬ ‫همچنین ضمــن تبریک به دکتر عیســی زارع پــور‪ ،‬وزیر جدیــد ارتباطات و‬ ‫فناوری اطالعات و ارزوی توفیق برای وی‪ ،‬امادگی ایرانسل برای ایفای نقش های‬ ‫اپراتوری در حوزه های دولت الکترونیک و هوشمندســازی و کمک به دولت در‬ ‫تحقق تحول دیجیتال را اعالم کرد‪ .‬وی در ادامه‪ ،‬با بیان وجود چالش های جدی‬ ‫برای فعالیت در حوزۀ ‪ ،ICT‬افزایش نــرخ ارز و تحریم های ظالمانه را از جملۀ این‬ ‫چالش ها عنوان کرد و افزود‪ :‬در داخل هم مواردی مانند کمبود فرکانس و‪ ...‬وجود‬ ‫دارد که با توجه به پیگیری های انجام شده با دولت و مجلس‪ ،‬سعی داریم تا حد‬ ‫امکان‪ ،‬بتوانیم محدودیت های داخلی را کمتر کنیــم و امید به رفع تحریم های‬ ‫خارجی نیز داشته باشیم‪ .‬مدیرعامل ایرانسل تاکید کرد‪ :‬مقام معظم رهبری در‬ ‫زمینۀ فضای مجازی‪ ،‬فرمایشات گوهربار متعددی دارند؛ هم از بابت قوت و بهبود‬ ‫و هم بابت تسلط بر این فضا که ما هم در راستای این فرمایشات‪ ،‬فعالیت می کنیم‪.‬‬ ‫ایرانسل؛ رکورددار پوشش اینترنت پرسرعت همراه روستایی‬ ‫مدیرعامل ایرانسل در ادامۀ ســخنان خود‪ ،‬گزارشی از دستاوردها و فعالیت های‬ ‫ایرانسل طی یک سال گذشــته به حاضران ارائه کرد و با اشاره به توسعۀ پوشش‬ ‫شبکۀ ایرانســل در کشــور‪ ،‬گفت‪ :‬هم اکنون بیش از ‪ 90‬درصد جمعیت کشور‪،‬‬ ‫تحت پوشش شبکۀ نســل ‪ 3‬و ‪ 4‬ایرانسل هســتند و بیش از ‪730‬هزار مشترک‬ ‫در کشــور‪ ،‬از خدمات اینترنت پرســرعت ثابت (‪ )TD-LTE‬ایرانســل استفاده‬ ‫می کنند‪ .‬وی به توســعۀ پوشش اینترنت پرسرعت روســتایی توسط ایرانسل‪،‬‬ ‫به عنوان اپراتور رکــورددار در این زمینه اشــاره کرد و با بیــان اینکه هم اکنون‬ ‫با همکاری وزارت ارتباطات‪ ،‬نزدیک به ‪33‬هزار روســتا در کشور‪ ،‬تحت پوشش‬ ‫شبکۀ ایرانسل هستند و این‪ ،‬شــامل بیش از ‪ 14‬میلیون نفر جمعیت روستایی‬ ‫اســت‪ ،‬تاکید کرد‪ :‬بر اســاس گزارش های وزارت ارتباطات‪ ،‬ایرانسل بیشترین‬ ‫پوشش نسل ‪ 3‬و ‪ 4‬روســتایی را در مقایســه با ســایر اپراتورها دارد و طی یک‬ ‫ســال اخیر‪ ،‬نزدیک به ‪ 4‬هزار روستا‪ ،‬تحت پوشــش ‪ 4G‬ایرانسل قرار گرفته اند‪.‬‬ ‫‪ 16.8‬پتابایت؛ رکورد مصرف روزانۀ دیتا‬ ‫عباســی ارند در ادامه‪ ،‬با اشــاره بــه روند رشــد حجم مصرف دیتا در شــبکۀ‬ ‫‪4‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫ایرانســل و ثبت رکورد ‪ 16.8‬پتابایت برای مصــرف روزانۀ دیتا در شــبکۀ این اپراتور‪،‬‬ ‫این امار را در مقایســه با اپراتورهای منطقه و جهان‪ ،‬قابل توجه دانســت‪ .‬وی با اشــاره‬ ‫به نمودار رشــد مصرف روزانۀ دیتــا‪ ،‬از ابتدای راه انــدازی اینترنت پهن باند ایرانســل‬ ‫در مهر ‪ 1393‬تا ‪ 20‬مهر ‪ ،1400‬اعالم کرد‪ :‬طی این مدت‪ ،‬رشــد ســرانۀ دیتای همراه‬ ‫مشــترکان ایرانســل ‪ 40‬برابر‪ ،‬رشــد ترافیک روزانۀ دیتای همــراه ‪ 509‬برابر‪ ،‬کاهش‬ ‫ضریب تاخیر ‪ 20‬برابر و افزایش ســرعت تجربه شــده توســط مشــترکان ‪ 118‬برابر‬ ‫بوده است‪ .‬مدیرعامل ایرانســل‪ ،‬همچنین با ارائۀ گزارشــی از افزایش سرعت و کاهش‬ ‫ضریب تاخیر در شــبکۀ ایرانســل‪ ،‬بر اســاس داده های نرم افزار ‪،Speedtest Ookla‬‬ ‫گفت‪ :‬سرعت متوسط کل شبکه ایرانســل‪ ،‬حدود ‪ 40‬مگابیت بر ثانیه است و هم از نظر‬ ‫سرعت و هم از نظر تاخیر‪ ،‬وضعیت بهتری نسبت به ســایر اپراتورها دارد‪ .‬وی همچنین‬ ‫گفت‪ :‬بر اســاس گزارش ســازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویــی (رگوالتوری)‪،‬‬ ‫ایرانسل توانسته است ســهم ‪ 43.01‬درصدی از بازار تلفن همراه ایران را به دست اورد‪.‬‬ ‫درامد ‪556‬هزار میلیارد ریالی دولت از ایرانسل‬ ‫عباســی ارند‪ ،‬همچنین در این مراســم‪ ،‬با بیان اینکه طی ‪ 15‬سال گذشــته‪ ،‬ایرانسل‬ ‫‪454‬هزار میلیارد ریال پرداخت مستقیم به دولت داشته است‪ ،‬گفت‪ :‬درامدهای مستقیم‬ ‫و غیرمســتقیم دولت از ایرانســل نیز از اغاز تا کنون‪556 ،‬هزار میلیارد ریال بوده است‪.‬‬ ‫مودم و سیم کارت بومی با حمایت ایرانسل تولید شده است‬ ‫مدیرعامل ایرانســل با بیان اینکه رویکرد ما‪ ،‬توجه به بومی ســازی است‪ ،‬گفت‪ :‬ایرانسل‬ ‫با راه اندازی مجموعۀ ایرانسل لبز در ســال ‪ 1398‬که شامل مرکز تحقیق و توسعه‪ ،‬مرکز‬ ‫نواوری‪ ،‬اکادمی و مرکز تعمیرات تخصصی اســت‪ ،‬در زمینۀ بومی ســازی نرم افزارها و‬ ‫سخت افزارها و حمایت از استارتاپ ها‪ ،‬تربیت افراد متخصص و نیز رفع وابستگی به خارج از‬ ‫کشور‪ ،‬ارائۀ خدمات تحول افرین و پلتفرم های نرم افزاری‪ ،‬اموزش های تخصصی و نواورانه‬ ‫و نیز تعمیرات تخصصی ماژول های شبکۀ ارتباطی ایرانسل‪ ،‬اقدامات شایان توجهی انجام‬ ‫می دهد‪ .‬وی افزود‪ :‬ایرانسل همچنین در زمینۀ بومی ســازی‪ ،‬موفق به تولید مودم بومی‬ ‫و نیز بومی سازی سیستم عامل سیم کارت‪ ،‬با همکاری شــرکای تجاری خود شده است‪.‬‬ ‫جایگاهویژۀمسئولیتاجتماعیدرایرانسل‬ ‫عباسی ارند با اشاره به اقدامات ایرانسل در زمینۀ مسئولیت اجتماعی‪ ،‬احداث و بازسازی‬ ‫مدارس در مناطق اســیب دیده از ســیل ســال ‪ ،1398‬درختکاری و کمک به کاهش‬ ‫ردپای کربن‪ ،‬اهدای بسته های اینترنت رایگان به اقشار مختلف در دوران شیوع بیماری‬ ‫کرونا‪ ،‬راه اندازی نخستین مرکز ارتباط با مشتریان ویژۀ ناشــنوایان با هدف تالش برای‬ ‫پاسخگویی بهتر به اقشار توانیاب‪ ،‬حمایت از شــرکت های دانش بنیان و کسب وکارهای‬ ‫نوپا و… را از مهمترین اقدامات انجام شــده توســط ایرانســل در این زمینه برشمرد‪.‬‬ ‫نقش ایرانسل در شبکۀ ملی اطالعات‬ ‫در ادامۀ این مراســم‪ ،‬نقش ایرانسل در شــبکۀ ملی اطالعات‪ ،‬در سه بخش زیرساخت‪،‬‬ ‫تحول دیجیتال و زیست بوم دیجیتال تشریح و گزارشــی در این زمینه به حاضران ارائه‬ ‫شد‪ .‬عباسی ارند با بیان اینکه در راستای توسعه و اماده سازی الیۀ هسته شبکه‪ ،‬ظرفیت‬ ‫را افزایش داده و امادگــی پذیرش فناوری ‪ 5G‬را داریم‪ ،‬خاطرنشــان کــرد‪ :‬هم اکنون‬ ‫ایرانسل می تواند در هر محلی از کشور‪ ،‬ســایت ‪ 5G‬ایجاد کند‪ .‬در عین حال‪ ،‬در راستای‬ ‫توسعه الیه انتقال شبکه نیز‪ ،‬یک هزار سایت ایرانسل به شبکه فیبرنوری متصل شده اند‬ ‫و برای تجهیز به شــبکه ‪ ،5G‬حدود ‪ 20‬درصد خطــوط مایکرویو ایرانســل ارتقا یافته‬ ‫است‪ .‬در الیه دسترســی نیز‪ 90 ،‬درصد سایت های رادیویی به روزرســانی شده اند‪ .‬وی‬ ‫با بیان اینکه بستر ایرانسل برای ‪ 5G‬فراهم اســت‪ ،‬گفت‪ :‬هم اکنون ‪ 30‬درصد تجهیزات‬ ‫سخت افزاری شبکه ایرانســل‪ ،‬قابلیت ورود به ‪ 5G‬را دارند و در صورتی که باند فرکانسی‬ ‫مناســب به ما تخصیص یابد‪ ،‬می توانیم ایــن تجهیزات را راه انــدازی کنیم‪ .‬مدیرعامل‬ ‫ایرانســل با بیان اینکه هم اکنون ‪ 400‬هزار گوشــی نسل ‪ 5‬روی شــبکه ایرانسل فعال‬ ‫اســت و قابلیت دریافت این خدمات را دارند‪ ،‬ادامه داد‪ :‬الیسنس گوشی های امریکایی و‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 4 ‫براساسگزارشجدیداینتربرند‬ ‫کره ای که از ‪ 5G‬پشــتیبانی می کنند به دلیل موضوعات ناشی از تحریم‪ ،‬در کشور فعال‬ ‫نیست و تنها گوشی های چینی که از ‪ 5G‬پشــتیبانی می کنند‪ ،‬در ایران قابلیت استفاده‬ ‫دارند‪ .‬عباسی ارند با اشــاره به اینکه در راستای توسعه ‪ ،5G‬ایرانســل اول مرداد ماه سال‬ ‫گذشته‪ ،‬اولین ســایت را راه اندازی کرد و هم اکنون نیز ‪ 7‬سایت تجاری مجهز به فناوری‬ ‫‪ 5G‬را در اختیار دارد‪ ،‬گفــت‪ :‬طبق یک مدل تجاری دارای توجیــه اقتصادی‪ ،‬می توانیم‬ ‫‪ 5G‬را توســعه دهیم‪ .‬وی از طرح توســعه ‪ 650‬کیلومتر فیبرنوری در اینده نزدیک خبر‬ ‫داد و افزود‪ :‬با توجه به محدودیت های زیرســاختی در دسترسی به شبکه فیبر‪ ،‬ایرانسل‬ ‫‪ 1700‬کیلومتر فیبرنوری را در شــبکه خود توســعه داده و در اینده نیز ‪ 650‬کیلومتر‬ ‫به این رقم افزوده می شــود‪ .‬در جهت توسعه مراکز داده نیز‪ ،‬ایرانســل در ‪ 8‬شهر کشور‬ ‫دیتاسنتر با ظرفیت ‪ 1487‬رک دارد‪ .‬از جمله در سال گذشــته‪ ،‬بزرگترین مرکز داده را‬ ‫در جنوب غرب تهران راه اندازی کرده و تا ‪ 3‬مــاه اینده نیز ‪ 3‬مرکز داده جدید به ظرفیت‬ ‫‪ 240‬رک در شهرهای کرج‪ ،‬مشهد و اصفهان افتتاح می شــود تا مجموع ظرفیت مراکز‬ ‫داده ایرانســل به بیش از ‪ 1700‬رک برســد‪ .‬روی ظرفیت این مراکز داده‪ ،‬زیرســاخت‬ ‫ابری ایرانســل را فراهم کرده ایم که قابلیت های مختلف پردازشــگر‪ ،‬حافظه مجازی و‬ ‫شبکه سازی ســرورهای مجازی برای خدمت رسانی به ســازمان های متقاضی را دارد‪.‬‬ ‫برنامه های ایرانسل برای تحول دیجیتال‬ ‫مدیرعامل ایرانســل با اشــاره به ســرفصل تحول دیجیتــال و اقداماتی که ایرانســل‬ ‫مطابق با شــعار تحول دیجیتال و توســعه اقتصاد دیجیتالی انجــام داده و برنامه هایی‬ ‫که در دســتور کار دارد‪ ،‬گفت‪ :‬اقتصاد دیجیتال در ســه الیۀ هســته اصلی و زیرساخت‬ ‫‪ ICT‬کشــور‪ ،‬خدمــات پلتفرمی و کســب وکارهای صنعتــی و الکترونیکــی پیگیری‬ ‫می شــود‪ .‬بررســی روند فناوری تحول دیجیتــال در کشــور نیز نشــان می دهد که‬ ‫بخشــی از فرایند‪ ،‬در مرحله بلوغ اســت و بخش هایی نیز در مرحله شــکل گیری است‬ ‫که فناوری هایی ماننــد ‪ 5G‬و هوش مصنوعــی می تواند به شــکل گیری ظرفیت های‬ ‫موجود‪ ،‬کمک کند‪ .‬وی گفت‪ :‬مــا تحقق تحول دیجیتــال را در دو بخش داخل و خارج‬ ‫از ایرانســل دنبال می کنیــم‪ .‬به نحوی کــه برای مثــال‪ ،‬در بحث شفاف ســازی همه‬ ‫پروژه های داخلی شــرکت‪« ،‬دفترکار دیجیتال» را فعال کردیــم و جهت گیری ما این‬ ‫اســت که در راســتای اینکه اولین و بزرگترین اپراتور دیجیتال ایران هســتیم‪ ،‬تمامی‬ ‫فرایندها را بدون کاغذ و دیجیتالی کنیم تا الگویی برای ســایر کســب و کارها باشــیم‪.‬‬ ‫معرفیچهارمحصولجدیدایرانسل‬ ‫در این مراســم‪ ،‬چهار محصول و خدمت جدید ایرانســل‪ ،‬شــامل «پلتفــرم مدیریت‬ ‫دیجیتالی شــرکای تجاری»‪« ،‬پلتفرم اواتار»‪« ،‬پلتفرم مدیریت ارتباط با مشــتریان در‬ ‫فضای مجازی» و خدمت «احراز هویت دیجیتال» معرفی شــدند‪ .‬در ادامۀ این مراسم‪،‬‬ ‫دکتر حســن بولوردی معاون فنی و مهندسی ایرانسل نیز با اشــاره به مدل مفهومی ای‬ ‫که ایرانسل برای توســعۀ تحول دیجیتال دنبال می کند و در ارائه خدمات به چهار رکن‬ ‫کارکنان‪ ،‬مشترکان‪ ،‬شــرکای تجاری و پیمانکاران این شــرکت دنبال می شود‪ ،‬توضیح‬ ‫داد‪ :‬ایرانســل برای تحول دیجیتال در حوزه کارکنان‪ ،‬پلتفرم بیگ دیتا را توسعه داده و‬ ‫با ایجاد ارزش افزوده‪ ،‬باعث تســهیل در فعالیت کارکنان‪ ،‬پیاده سازی دفتر کار دیجیتال‬ ‫و اپلیکیشن های درون ســازمانی شــده اســت‪ .‬در حوزه تحقق دیجیتال‪ ،‬در خدماتی‬ ‫که به مشــتریان و شــرکای تجاری می دهد نیز‪ ،‬خدمت خرید مســتقیم محصوالت‪،‬‬ ‫کنترل و ردیابی هوشمند کاال در شــبکه‪ ،‬پرتال یکپارچه نمایندگان‪ ،‬فرایند تدارکات و‬ ‫فرایند پرداخت و کنترل پروژه را پیاده ســازی کرده اســت و امروز نیز «پلتفرم مدیریت‬ ‫دیجیتالی شــرکای تجاری» در همین راستا رونمایی شده اســت‪ .‬با وجود این پلتفرم‪،‬‬ ‫از مراحل ابتدایــی ارائه محصول تــا فرایندهای مالی‪ ،‬داشــبورد مدیریتــی و فرایند‬ ‫پاسخگویی‪ ،‬به صورت یکپارچه و دیجیتال‪ ،‬بر روی سیســتم قابل دریافت خواهد بود و‬ ‫روند ارائه محصوالت را ســاده تر می کند‪ .‬وی به توسعه و تکمیل سامانه فروش دیجیتال‪،‬‬ ‫توســعه خدمات پس از فروش‪ ،‬ایجاد چت بات‪ ،‬مدیریت اشتراکی مشــتریان و پلتفرم‬ ‫خدمات پس از فروش ویــژه نابینایان‪ ،‬به عنوان اقدامات انجام شــده در تحول دیجیتال‬ ‫الیۀ مشترکان اشاره کرد و گفت‪ :‬امروز «پلتفرم دســتیار دیجیتال اواتار» و نیز «پلتفرم‬ ‫مدیریت ارتباط با مشــتریان در فضای مجازی» نیز در همین راســتا رونمایی می شود‪.‬‬ ‫سامسونگهمچنانپنجمینبرندبرتر‬ ‫جهان‬ ‫شرکت سامسونگ اعالم کرد بر اساس گزارش جدید اینتربرند از بهترین برندهای‬ ‫جهان در سال ‪ ،2021‬این شرکت توانسته اســت جایگاه خود را در مقام پنجمین‬ ‫برند با ارزش جهان تثبیت کند‪ .‬در لیســتی که توسط شــرکت مشاوره تجاری‬ ‫اینتربرند (‪ )Interbrand‬از برترین برندهای جهانی برای ســال ‪ 2021‬منتشــر‬ ‫شده اســت‪ ،‬سامســونگ الکترونیکس با ارزش ‪ 74.6‬میلیارد دالر و افزایش ‪20‬‬ ‫درصدی در مقایسه با سال گذشــته‪ ،‬در مقام پنجم قرار گرفته است‪ .‬این افزایش‬ ‫ارزش به دلیل عملکرد قــوی مالی سامســونگ در دوره همه گیری تحقق یافته و‬ ‫دو برابر میانگین افزایش ارزش ‪ 100‬برند برتر جهان در ســال ‪ 2021‬بوده اســت‪.‬‬ ‫شرکت سامسونگ سال گذشته به جمع ‪ 5‬برند برتر جهان رسید و اکنون توانسته‬ ‫است جایگاه خود را برای دومین ســال متوالی نیز حفظ کند و بیشترین افزایش‬ ‫ارزش در طول یکســال را از ســال ‪ 2013‬تا کنون تجربه کند‪ .‬براســاس گزارش‬ ‫اینتربرند‪ ،‬اصلی ترین عواملی که به رشــد ارزش سامسونگ منجر شد‪ ،‬عبارتند از‪:‬‬ ‫حرکــت به ســمت یــک سیســتم مدیریتی مشــتری محــور کــه بصورت‬‫خــاص در ایجــاد تیــم جدیــد ‪( CX‬تجربــه مشــتری) در ایــن شــرکت با‬ ‫هــدف اولویــت دادن بــه تجربــه و ارزش های مشــتریان‪ ،‬مشــهود اســت‪.‬‬ ‫تالش های مداوم برای رسیدن به توسعه پایدار از جمله کمپین های متعددی که‬‫بر اساس چشم انداز مسئولیت های شهروند شــرکتی انجام شد‪ ،‬مانند «با هم برای‬ ‫فردا و توانمندســازی همگان» و همچنین برنامه های شرکتی که به حفظ محیط‬ ‫زیست کمک می کنند‪ ،‬مانند استفاده از بســته بندی های سازگار با محیط زیست‬ ‫برای تلویزیون ها و همچنین برنامه استفاده مجدد از دستگاه های قدیمی گلکسی‬ ‫عرضه محصوالتی مانند گلکسی ‪ Neo QLED ،Z Flip3‬و سری ‪ Bespoke‬در‬‫لوازم خانگی‬ ‫پیشــتازی در فناوری هــای پیشــرفته ای ماننــد هــوش مصنوعــی (‪،)AI‬‬‫‪ ،5G‬خودروهــای خــودران و رباتیــک از طریــق ســرمایه گذاری مــداوم‬ ‫وای اچ لی‪ ،‬مدیر ارشــد بازاریابی سامســونگ می گوید «برای سامســونگ بسیار‬ ‫دلگرم کننده است که سال گذشــته به جمع ‪ 5‬برند برتر جهان رسید و پس از ان‬ ‫هم توانست یک رشــد بزرگ دو رقمی را تجربه کند‪ ،‬که بزرگترین رشد ما از سال‬ ‫‪ 2013‬بود‪ .‬ما قول می دهیم از مدل مدیریت مشــتری محور خود همچنان برای‬ ‫گوش کردن به نظرات مشتریان خودمان‪ ،‬اســتفاده کنیم‪ .‬این کار روشی خواهد‬ ‫بود برای جبران حمایت گسترده ای که ما از مشــتریان خودمان در سراسر جهان‬ ‫دریافت کرده ایم»‪ .‬اینتربرند ارزش برندهای جهان را براســاس تحلیل فراگیری از‬ ‫عوامل مختلف از جمله عملکرد مالی‪ ،‬نفوذ ان برند در خرید و رقابت پذیری‪ ،‬تعیین‬ ‫می کند‪ .‬روز ‪ 12‬اکتبر نشریه معتبر فوربس نیز سامسونگ را به عنوان برترین برند‬ ‫در رده بندی «بهترین کارفرمایان جهان در ســال ‪ »2021‬قرار داد‪ .‬سامسونگ با‬ ‫داشتن کارمندان و تجارت های متعدد در سراسر جهان‪ ،‬بار دیگر به عنوان برترین‬ ‫کارفرما انتخاب شــد‪ .‬فوربس هر ســاله از حدود ‪ 150‬هزار کارمند در ‪ 58‬کشور‬ ‫نظرسنجی می کند که در شــرکت های چندملیتی یا چند منطقه ای کار می کنند‬ ‫و امسال از پاســخ دهندگان خواســت تا میزان رضایت خود را از واکنش کارفرما‬ ‫به بیماری کرونا بیان کرده و بر اســاس وجهه‪ ،‬جایگاه اقتصادی‪ ،‬استعدادپروری‪،‬‬ ‫برابری جنســیتی و مســئولیت اجتماعــی به کارفرمــای خود امتیــاز بدهند‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫‪5‬‬ صفحه 5 ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫مقاﻟه‬ ‫نگاه انتقادی به حوزه روابﻂ عمومی؛‬ ‫روابﻂ عمومی در ایران کارکرد و جایگاه واقعی‬ ‫خود را ندارد!!‬ ‫محمدعلــی جمشــیدی‪،‬‬ ‫یکی از کارشناســان ارشد‬ ‫سوفیا عادلﺨانی‬ ‫علــوم ارتباطــات معتقد‬ ‫ﮐﺎرﺷﻨﺎس ارﺷﺪ ارﺗﺒﺎﻃﺎت‬ ‫است که «ســالها پیش در‬ ‫ﻣﺪرس داﻧﺸﮕﺎه‬ ‫بین اهالــی ارتباطات این‬ ‫موضــوع مورد تاییــد بوده‬ ‫اســت که روابــط عمومی‬ ‫در ایران کارکــرد و جایگاه‬ ‫واقعی خود را ندارد» و دالیل مختلفی هم بــرای ان ذکر کردهاند؛‬ ‫از جمله اینکه مدیران با وظایف و رســالت روابط عمومی اشنایی‬ ‫ندارند‪ .‬عــدم بکارگیری افــراد متخصص در این پســت‪ ،‬تمایل‬ ‫نداشــتن فعاالن این حــوزه به اثبات خــود و… اکنــون نیز می‬ ‫توان گفت بیشــتر این مشــکالت همچنان پا برجاســت و روابط‬ ‫عمومی های کشــور تا رســیدن به نقطه مطلوب فاصلــه دارند‪.‬‬ ‫در این بین اما توجه به یک نکته ضروری است؛ اینکه ایا این مشکل‬ ‫در بخش خصوصی هم وجود دارد یا فقط در بخش دولتی خالصه‬ ‫می شــود؟ با اندکی تامل می توان به این نتیجه رســید که بخش‬ ‫خصوصی نمی تواند روابط عمومی ضعیف‪ ،‬خنثی و به عبارت عام‬ ‫«پوستر چسبان» داشته باشد‪ ،‬زیرا نه این دست اقدامات برایشان‬ ‫ســودی دارد و از ان مهمتر‪ ،‬نه نیروی مازادی دارنــد که اینگونه‬ ‫فعالیت های نه چندان اثربخش وقت پرکن را بــه او واگذار کنند‪.‬‬ ‫به معنای ســاده تر ‪ ،‬بخش خصوصــی نمیتواند نیروی انســانی‬ ‫را اســتخدام کند و به او دســتمزد بپردازد اما اســتفاده الزم را از‬ ‫حضور این نیرو نبــرد‪ .‬اگر هم شــرکت یا مجموعه ای را ســراغ‬ ‫دارید کــه از وجود چنین روابــط عمومی بهره میبــرد دلیل ان‬ ‫به این موضوع بر میگردد که در کشــور مــا بنگاههای اقتصادی‬ ‫بخش خصوصی‪ ،‬عمــده فعالیت های روابط عمومــی را به بخش‬ ‫بازرگانــی واگذار کــرده اند و بخــش بازرگانی اســت که وظیفه‬ ‫برقراری ارتباط بــا مخاطب را برعهــده دارد ‪ ،‬شــرایط محصول‬ ‫در بــازار را تحلیل می کنــد و به مدیریت مشــاوره مــی دهد و‬ ‫حتی نســبت به معرفی مجموعــه و محصوالت اقــدام می کند‪.‬‬ ‫هر چند صحیح بودن این شــیوه جــای تامل و ســوال دارد اما به‬ ‫نظر میرســد شــرکت هایی که توانســته اند وظایف و رســالت‬ ‫روابط عمومــی را به خوبی انجــام دهند ‪-‬حال تحــت هر عنوانی‬ ‫ بیشــتر با موفقیــت همراه بــوده انــد؛ البته توصیه می شــود‬‫اگر بخــش بازرگانــی وظایف روابــط عمومی را انجــام می دهد‬ ‫بهتر اســت که از متخصصان حــوزه ارتباطات نیز اســتفاده و به‬ ‫صورت توامان بــا متخصصان حــوزه بازرگانی همــکاری کنند‪.‬‬ ‫پس می تــوان به این نتیجه رســید که روابــط عمومی در بخش‬ ‫خصوصی تقریبــا جایــگاه و کارکرد واقعــی خود را پیــدا کرده‬ ‫‪6‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫اســت زیرا اگر اینگونه نباشــد مرگ مجموعه را شــاهد خواهیم‬ ‫بــود‪ .‬روابــط عمومی بخــش خصوصی اگر پاســخگو نباشــد و‬ ‫نتواند نیــاز مخاطب را بررســی کنــد و در برقراری با مشــتری‬ ‫ناتوان باشــد‪ ،‬بدون شــک مجموعــه را به قهقرا خواهد کشــید‪.‬‬ ‫در حالی که بخش دولتی هیچگاه اینگونه نبوده اســت‪ .‬همانطور‬ ‫که تحلیلگــران انتقادهای زیــادی را به دولت نســبت می دهند‬ ‫از جمله بروکراســی اداری پیچیــده‪ ،‬اقتصاد بیمــار‪ ،‬ناکارامدی‪،‬‬ ‫وجــود نیروهای مــازاد و‪ ...‬روابــط عمومی دســتگاههای دولتی‬ ‫نیز برخاســته از همین مکتب هســتند و هیچگاه خــود را ملزم‬ ‫به انجام رســالت و وظایــف خود ندانســتهاند‪ ،‬کمتر پاســخگو‬ ‫بودهانــد‪ ،‬برقــراری ارتبــاط مناســب بــا مخاطبان برایشــان‬ ‫اهمیت چندانی نداشــته و هیچگاه نیــاز انها را نســنجیده اند‪.‬‬ ‫در جریان همین زلزله اخیر غرب کشــور‪ ،‬بســیاری از این موارد‬ ‫اشکار بود‪ ،‬از انتقادهای بیشمار از دولت گرفته تا عملکرد نه چندان‬ ‫مطلوب ستاد مدیریت بحران و نیز عدم اعتماد در واگذاری کمک‬ ‫ها به نهادهای دولتی! اما روابط عمومــی کدامیک از این مجموعه‬ ‫ها دست به روشنگری زدند و پاســخی قانع کننده به این انتقادها‬ ‫ارایه داد و در واقع بــرای جلب رضایت مخاطب تــالش کرد؟ در‬ ‫حالی که بخــش خصوصی به خوبی بــه این موارد واقــف بوده و‬ ‫هرگاه نارضایتی از عملکرد و یا محصول انها وجود داشــته ‪ ،‬خود‬ ‫را ملزم به پاسخگویی و رفع ابهامات دانســته است که اگر اینگونه‬ ‫نباشــد حتما شــاهد قطع ارتباط با مشــتری بــوده و در نتیجه‬ ‫عدم فروش خدمات و یا محصــوالت را به دنبال خواهد داشــت‪.‬‬ ‫به نظر می اید ایــن روزها روابــط عمومــی در بخش خصوصی‬ ‫حداقل یک گام نســبت به بخش دولتی جلوتر اســت هرچند که‬ ‫امید میرود بازهم شاهد تبلور و شــکوفایی بیشتر روابط عمومی‬ ‫در بخش خصوصی باشــیم که این مهم مستلزم تالش فعاالن این‬ ‫حوزه و همچنیــن اعتماد و همراهی بیش از پیش مدیران اســت‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 6 ‫با هدف تسهیل ﺻادرات تولیدات مددجویان انﺠام شد؛‬ ‫خرید ‪ 3600‬متر مربع فرش دستباف‬ ‫مددجویان از سوی کمیته امداد‬ ‫سرپرســت معاونت اشــتغال و خودکفایی کمیته امداد گفت‪:‬‬ ‫به منظور تســهیل در صــادرات فرش دســتباف مددجویان‪،‬‬ ‫کمیته امداد در ‪ 6‬ماهه اول ســال جــاری ‪ 3600‬متر مربع از‬ ‫تولیدات فــرش خانوادههای تحت حمایــت را خریداری کرد‪.‬‬ ‫علیاکبر خادمی با اشــاره بــه نقش ویــژه مددجویان کمیته‬ ‫امداد در صــادرات اقالمی همچون فرش دســتباف‪ ،‬افزود‪ :‬از‬ ‫ابتدای ســال جاری تاکنون بیش از ‪ 76‬هــزار متر مربع فرش‬ ‫دستباف توسط مددجویان تحت حمایت تولید شده است که‬ ‫بخش زیادی از ان در بازارهای بینالمللی به فروش میرســد‪.‬‬ ‫وی بــا بیــان اینکــه در حــال حاضــر بیــش از ‪ 50‬هــزار‬ ‫نفــر از مددجویــان در طرحهــای تحــت نظــارت تولیــد‬ ‫فــرش در سراســر کشــور مشــغول بــه فعالیت هســتند‪،‬‬ ‫ادامــه داد‪ :‬فــرش دســتباف مددجویــان کمیته امــداد از‬ ‫مرغوبیــت باال برخــوردار بــوده و دارای برند جهانی اســت‪.‬‬ ‫سرپرســت معاونت اشــتغال و خودکفایی کمیته امداد تولید‬ ‫زعفران مددجویــان را از دیگر اقالم صادراتــی جامعه هدف‬ ‫امداد عنوان کــرد و گفت‪ :‬تعــداد طرحهای در حــال اجرای‬ ‫تحت نظارت در زمینه تولید و فراوری زعفران توسط مجریان‬ ‫کمیته امداد ‪ 3927‬طرح اســت که ســاالنه حــدود ‪ 3‬هزار‬ ‫کیلوگرم ســرگل زعفران خالﺺ از ان اســتحصال میشود‪.‬‬ ‫اشنایی با گیاه دارویی مریم گلی‬ ‫علمــی‪:‬‬ ‫نــام‬ ‫‪ - lis‬راســته‪ :‬نعناســانان‪ -‬تیــره‪ :‬نعناعیــان‬ ‫گیاهی علفی و چندساله‪،‬راســت و با ساقه و انشعابات‬ ‫فراوان و دارای برگ های ســبز و ُکــرک دار و معطر و‬ ‫ابراهیم محمدحسینی‬ ‫به ارتفاع حدود ‪80-40‬سانتیمتر است‪ .‬زمان گلدهی‬ ‫این گیاه بهار شــروع می شــود و در مناطق معتدل‬ ‫به خوبی رشــد میکند و مقاومت ان در برابر گرما زیاد اســت و زمســتان‬ ‫تا دمای حدود منفــی ‪ 15‬درجه را تحمل می کند‪ .‬در طب ســنتی از گیاه‬ ‫مریم گلی برای درمان اختالالت گوارشــی مانند نفخ و اسهال و به صورت‬ ‫غرغره در بهبود دهان‪ ،‬حلق و خونریزی لثه اســتفاده می شــود‪ .‬امروزه از‬ ‫اسانس و روغن گیاه مریم گلی برای جلوگیری از ریزش مو و زیبایی پوست‬ ‫و کمک به درمان اکنه و اگزما اســتفاده می شود‪ .‬از دیگر خواص گیاه مریم‬ ‫گلی می توان به درمان گلو درد‪ ،‬ســرفه‪ ،‬عرق کردن بیش از حد‪،‬ســالمت‬ ‫دندان‪،‬درمان اســم‪،‬تقویت حافظه‪،‬ســالمت قلب و عروق‪،‬پیشــگیری از‬ ‫دیابت و کاهش کلســترول منفی می توان اشــاره کرد اما مصرف بیش از‬ ‫حد ان و همچنین مصرف ان برای زنان باردار ممنوع اســت‪ .‬روش تکثیر‪:‬‬ ‫مریم گلی را می تــوان از طریق بذر‪،‬رویشــی و قلمه گیــری ازدیاد نمود‪.‬‬ ‫‪Officina-‬‬ ‫‪salvia‬‬ ‫خادمی تصریــح کرد‪ :‬تعــداد طرحهــای جــاری در زمنیه‬ ‫احداث نخلســتان نیــز ‪ 1468‬طرح اســت که بــا تمرکز بر‬ ‫مناطق جنــوب و جنوب شــرقی کشــور‪ ،‬ســالیانه بیش از‬ ‫‪ 13‬هــزار تن انــواع خرما تولیــد میکند‪ .‬همچنیــن میزان‬ ‫تولید پســته مددجویان در ســال گذشــته بالغ بر ‪ 851‬تن‬ ‫بوده که در مســاحت بیش از هزار هکتار به دست امده است‪.‬‬ ‫وی همچنین افــزود‪ :‬میزان تولید پیله تر ابریشــم توســط‬ ‫مددجویان مورد حمایت در ســال گذشــته زراعی ‪ 173‬تن‬ ‫معــادل ‪ 11‬درصد از کل تولید پیله تر کشــور بــوده و حدود‬ ‫‪ 25‬میلیارد تومان درامد برای مددجویان ایجاد شــده اســت‪.‬‬ ‫سرپرست معاونت اشتغال و خودکفایی کمیته امداد خاطرنشان‬ ‫کرد‪ :‬در ســال تولیــد‪ ،‬پشــتیبانیها و مانعزداییهــا با ورود‬ ‫کمیته امداد به زنجیره ارزش تولید نخ ابریشــم‪ ،‬ضمن احیای‬ ‫‪ 3‬کارخانــه فراوری با تولیــد نخ ابریشــم ‪ 100‬درصد ایرانی‪،‬‬ ‫صرفهجویــی ارزی ‪ 2‬میلیون دالری برای کشــور ثبت شــد‪.‬‬ ‫معرفی گیاه زبان در قفا‬ ‫نام علمی‪Delphinium Cultorum :‬‬ ‫گیاه زبان در قفا گیاهی اســت یــک‪،‬دو یا چند ســاله و به رنگهای‬ ‫مختلف با برگ هــای زیبا و با تنوعی که در رنگ هــای خود دارد می‬ ‫تواند زیبایی زیادی به باغچه و فضای ســبز شما ببخشــد‪ .‬امروزه از‬ ‫گیاه دِلفینیوم به عنوان شــاخ گل بریده نیز اســتفاده می شود‪ .‬گیاه‬ ‫دِلفینیوم از لحاظ نگهداری تقریباً مشابه تاج الملوک است و از طریق‬ ‫بذر و تقسیم کردن غده ی زیرزمینی گیاه میتوان ان را تکثیر نمود‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪7‬‬ صفحه 7 ‫چقازردی‪:‬‬ ‫سپه‪ ،‬بزرگترین بانک توسعه ای کشور است‬ ‫گزارش‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫محمدکاظم چقازردی مدیرعامل بانک ســپه ضمن اشــاره به نقش‬ ‫تاثیرگذار بانک ســپه در اقتصاد کشــور طی چندین دهه گذشــته‪،‬‬ ‫خاطرنشــان کرد‪ :‬با ادغام بانک های وابســته به نیروهای مســلح در‬ ‫بانک سپه و تبدیل شدن نخســتین بانک ایرانی به بزرگترین‪ ،‬اکنون‬ ‫این بانک اماده اســت به عنوان بزرگترین بانک توسعه ای به پیشرفت‬ ‫و ابادانــی در اقصی نقاط کشــور با توان بیشــتر از قبــل کمک کند‪.‬‬ ‫ک پنجم منابع نظام بانکی در اختیار بانک سپه است‬ ‫*ی ‬ ‫چقازردی ضمن اشــاره به روند رو به رشد شــاخص های عملکردی‬ ‫بانک ســپه به ویژه منابع‪ ،‬تصریح کرد‪ :‬منابع این بانک با رعایت دقیق‬ ‫قوانین و مقررات در ‪ 6‬ســال اخیر افزایش بیش از ‪ 4/5‬برابری را تجربه‬ ‫کرده اســت و مشــتریان وفادار و قدیمی بانک به واسطه اعتماد خود‪،‬‬ ‫کار کردن با بانک ســپه را در هر شــرایطی به ســایر بانک ها ترجیح‬ ‫می دهند و ما باید بــرای حفظ این اعتماد با تمــام وجود تالش کنیم‪.‬‬ ‫وی افــزود‪ :‬بــا ادغــام بانک های وابســته بــه نیروهای مســلح در‬ ‫بانک ســپه‪ ،‬منابــع نخســتین بانــک ایرانــی معــادل ‪ 18‬درصد‬ ‫منابع نظــام بانکــی کشــور شــده اســت و بــا برنامه ریزی هایی‬ ‫انجام شــده‪ ،‬این میزان با افزایــش تعداد مشــتریان علی الخصوص‬ ‫در شــعب بانک هــای ادغامــی باالتــر هــم خواهــد رفــت‪.‬‬ ‫* اختصاص ‪ 80‬درصد منابع برای چرخاندن چرخ های تولید‬ ‫مدیرعامل بانک ســپه حمایت از تولیــد و اشــتغال را از برنامه های‬ ‫اولویت دار این بانک خواند و تصریــح کرد‪ :‬برای کمک به تحقق اهداف‬ ‫شعارهای چند سال اخیر در حوزه تولید‪ 80 ،‬درصد از تسهیالت بانک‬ ‫ســپه به منظور تامین ســرمایه در گردش‪ ،‬تهیه مواد اولیه‪ ،‬تجهیزات‬ ‫و ماشــین االت موردنیــاز واحدهای تولیدی پرداخت شــده اســت‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬بانک ســپه با حمایت هــای مالی خود در چند ســال اخیر‬ ‫زمینه بازگشــت صدهــا واحــد تولیدی تعطیل شــده و در شــرف‬ ‫تعطیلی به چرخه تولیــد را فراهم کرده اســت و ما این سیاســت را‬ ‫با اســتفاده از ظرفیت هــای جدید بعــد از ادغام ادامــه خواهیم داد‪.‬‬ ‫چقازردی به تاثیر پشــتیبانی بانکها از بنگاه هــای اقتصادی کوچک‬ ‫و متوســط بر تحقق اهداف برنامه رونق تولید و اشــتغال اشــاره کرد‬ ‫و گفت‪ :‬بانک سپه در چند ســال اخیر در زمینه حمایت از بنگاه های‬ ‫کوچک و متوســط همواره جزو ســه بانک برتر کشــور بوده است و‬ ‫بنا داریم تعداد بنگاه های موردحمایت را بعــد از ادغام افزایش دهیم‪.‬‬ ‫* سپه‪ ،‬مهمترین بانک کشور در تبدیل پول نفت و گاز به ثروت‬ ‫ملی‬ ‫مدیرعامل بانک ســپه ضمن اشــاره به توانمندی های کارشناســان‬ ‫و کارکنــان حــوزه اعتباری بانک ســپه‪ ،‬گفــت‪ :‬صندوق توســعه‬ ‫ملی با اعتمــاد و اعتقاد به تخصص نیروی انســانی حــوزه اعتباری‬ ‫بانک ســپه‪ ،‬این بانک را به عنــوان یکــی از بانک هــای اصلی برای‬ ‫تزریــق منابع صنــدوق بــه بخش های مختلــف اقتصادی کشــور‬ ‫انتخاب کــرده و طی چند ســال اخیر بانک ســپه همــواره جزو ‪3‬‬ ‫بانک اول کشــور در همــکاری با صندوق توســعه ملی بوده اســت‪.‬‬ ‫وی میزان قراردادهای بین بانک سپه با صندوق توسعه ملی را بیش از‬ ‫‪8‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫‪ 12‬میلیارد و ‪ 500‬میلیون دالر اعالم کرد و افزود‪ :‬بخش قابل توجهی‬ ‫از این مبلغ برای تامین مالی پروژه های حوزه نفت‪ ،‬گاز و پتروشــیمی‬ ‫اختصاص یافته و بدون تردید بانک ســپه در تبدیل پول نفت و گاز و‬ ‫پتروشــیمی به ثروت ملی یکی از بانک های کلیدی کشــور اســت‪.‬‬ ‫* توجه ویژه به توسعه مناطق مرزی و کم برخوردار‬ ‫رئیــس هیئت مدیره بانک ســپه کمک به توســعه مناطــق مرزی‬ ‫و کــم برخــوردار را یکــی از برنامه های مهــم این بانــک خواند و‬ ‫گفت‪ :‬بــرای تحقق توســعه متوازن در کشــور ما ســعی کردیم در‬ ‫کنار منابــع داخلی بانــک‪ ،‬بیــش از ‪ 50‬درصد منابــع قراردادهای‬ ‫بین بانک ســپه و صنــدوق توســعه ملــی را به اجــرای طرح های‬ ‫مســتقر در مناطــق مــرزی و کــم برخــوردار اختصــاص دهیم‪.‬‬ ‫* سپه‪ ،‬بانک اول کشور در حوزه فعالیت های ارزی کشور‬ ‫مدیرعامل بانک ســپه بــه کارنامه درخشــان این بانــک در حوزه‬ ‫فعالیت های ارزی طی چندین دهه حضور در نظام بانکداری کشــور‬ ‫اشــاره کرد و افزود‪ :‬قبل از تحریم ناعادالنه بانک سپه در سازمان ملل‬ ‫در ســال ‪ 1384‬حدود ‪ 30‬درصد فعالیت ارزی نظام بانکی کشور در‬ ‫این بانک انجام می شــد و بعد از تحریم هم نیروهای متخصص بانک‬ ‫ســپه‪ ،‬بخش فعالیت های ارزی بســیاری از بانک ها به ویژه بانک های‬ ‫خصوصــی کشــور را راه انــدازی کردند و بــه ان رونق بخشــیدند‪.‬‬ ‫وی افــزود‪ :‬بانــک ســپه در دوران ‪ 10‬ســاله تحریــم و علی رغــم‬ ‫محدودیت های فــراوان‪ ،‬بخــش قابل توجهی از مشــتریان ارزی را‬ ‫با خدمات رســانی از طریق بانک های واســط حفظ کــرد و با خروج‬ ‫این بانــک از تحریم ســازمان ملل در دی مــاه ‪ 1384‬بانک ســپه‬ ‫به صــدر بانک هــای اول در حــوزه فعالیت هــای ارزی بازگشــت‪.‬‬ ‫چقازردی بانک ســپه را یکــی از شــرکت های موفق در اســتفاده‬ ‫از شــرایط پســاتحریم دانســت و خاطرنشــان کرد‪ :‬ایــن بانک در‬ ‫ســال های ‪ 85‬و ‪ 86‬همزمان بــا افزایش میزان فعالیت هــای ارزی‪،‬‬ ‫شــعب خارج در کشــورهای المان‪ ،‬ایتالیا‪ ،‬فرانســه و انگلســتان‬ ‫را ازلحــاظ نرم افــزاری و ســخت افزاری تجهیــز کــرده اســت‪.‬‬ ‫وی بانــک ســپه را یکــی از بانک های معتبــر و خوش نــام در بین‬ ‫تجــار و بازرگانــان بین المللــی خوانــد و تصریــح کرد‪ :‬مســائل‬ ‫گذرا و مقطعــی نمی توانــد به جایــگاه بانــک ســپه در بازارهای‬ ‫بین المللــی خدشــه ای وارد کنــد و نیــروی انســانی متخصص و‬ ‫متعهد بانک به ویــژه در حــوزه فعالیت های ارزی در هر شــرایطی‬ ‫به مشــتریان خود خدمات می دهنــد و بعد از ایــن از ظرفیت های‬ ‫مشــتریان بانک هــای ادغامــی هــم اســتفاده خواهــد شــد‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 8 ‫در وزارت کشاورزی هنوز مسﺌول خداشناس وجود دارد‬ ‫دلبستگی ها و وابستگی ها زمانی بوجود می اید‬ ‫که مســئول تمام وزارتخانه ها و نهادها و غیره با‬ ‫اربــاب رجوع برخورد انســانی و خداپســندانه‬ ‫داشته باشــند که ارباب رجوع انجا را خانه خود‬ ‫بداند و یقیــن حاصل نماید که راه را اشــتباهی‬ ‫نیامده اســت‪ ،‬در غیر این صــورت دوایر دولتی‬ ‫ﻏﻼمرﺿا گمرکی پشــیزی برای مــردم ارزش نــدارد و چه بهتر‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫درب انجا بســته و هزینه حقوق بگیران نجومی‬ ‫صرف امور خیریه شــود و اربــاب رجوع ملعبه‬ ‫دست عده ای مسئول از خدا بیخبر و بی کفایت و کارنابلد قرار نگیرد‬ ‫تا مردم پشــت به نظام جمهوری اسالمی نکرده و دلســرد و ناامید‬ ‫نشــوند‪ .‬دزدیها و اختالس گریها گرچه حرکت ناجوانمردانه ایست‬ ‫که نهایتا بدســت تعداد افراد ناخلف شــکل می گیرد اما ندانم کاری‬ ‫مســئولین دوایر دولتی و بی توجه به ارباب رجوع‪ ،‬تبری اســت که‬ ‫از ریشه قدمهایشان را قطع می کند و اینجاســت که مردم به دلیل‬ ‫مســئولین بی کفایت به خیابانها ریخته و دولت را متهم به نارضایتی‬ ‫می کنند و شــالقی که باید بر پشــت مسئولین زده شــود به گرده‬ ‫مردم نمی نشــیند و هر روز خیل این نارضایتی ها بیشــتر و بیشتر‬ ‫می شــود تا جاییکه تن خواجه حافظ شــیرازی نیز در گور می لرزد!‬ ‫در چنین شــرایطی باید قدردان ملتی بود که در خیابانها و در کمال‬ ‫ارامش ‪ ،‬نارضایتی های خود را در مقابل خانه ملت اعالم می دارند که‬ ‫شاید فریادرسی به داد انان برسد‪ .‬پیشنهاد می شود در چنین شرایطی‬ ‫یک نفر نماینده از میان خانه ملت برخاســته گوش به نماینده مردم‬ ‫دهد و مسئولین خاطی را از کار برکنار نماید؛ به همین سادگی‪ ...‬به هر‬ ‫تقدیر در میان این وزارتخانه ها و ارگانهای عریﺾ و طویل‪ ،‬مسئولین‬ ‫خداشناس و انســان هم وجود دارند که تمام هم و غم خود و خانواده‬ ‫خویش را در طبق اخــالص نهاده و زندگی خود را صرف رســیدگی‬ ‫به امور مردم مــی کنند تا با عمل خیرخواهانه خود نســبت به مردم‬ ‫و جلب رضایت ارباب رجوع ‪ ،‬از هجوم مــردم در خیابانها جلوگیری‬ ‫به عمل اوردند که متاســفانه چنین افرادی بشدت در وزارتخانه ها و‬ ‫ارگانها نایاب هستند و اگر وجود هم داشته باشند برای بقای زندگی‬ ‫خود حرکتی بخود نمی دهند ؛ چراکه پاچه خــواری را به خوبی فرا‬ ‫گرفته اند! به همین دلیل است که مردم روز به روز با گرانی‪ ،‬تبعیﺾ‪،‬‬ ‫دزدی و اعمال ناشایســت‪ ،‬فریاد نارضایتی ســر میدهند! در چنین‬ ‫اوضاع و احوالی ‪ ،‬به بررسی کوتاه و اجمالی فردی نیکوکار که در وزارت‬ ‫کشاورزی مسئولیت کمرنگی دارد اما جسارت و شیرمردی او زبانزد‬ ‫خاص و عام اســت می رویم‪ .‬این مهندس جوان در اداره کشــاورزی‬ ‫شهرســتانی کوچک خدمت می کند‪ .‬مهندس‪ ،‬همچون نگهبان در‬ ‫ساعات غیراداری به روســتاهای اطراف شهر سرکشی می کند‪ .‬او که‬ ‫تازه مامور خدمت به انجا شــده به زودی متوجه می شود پیرمردی‬ ‫بنام مشهدی اکبر‪ ،‬از مال دنیا همســری ناتوان و پسری فلج دارد و از‬ ‫مال پدری قطعه زمینی متروکه به او تعلق گرفته که بسیار ارزشمند‬ ‫است اما ســرمایه ای نیســت که انجا را اباد نماید‪ .‬مهندس جوان از‬ ‫اهالی روســتا وقتی متوجه می شود مشــهدی اکبر ایل و تبارش در‬ ‫این ابادی زاده شده و او مرد بســیار خیر و زحمتکشی است به سراغ‬ ‫او می رود‪.‬حرفهایی کــه بین ان دو رد و بدل می شــود مهندس در‬ ‫می یابد که اکبر سالهاســت از اداره کشاورزی شــهر تقاضای وام‬ ‫کاربری کرده اما کســی به او اهمیت نداده اســت‪ .‬مهندس پس از‬ ‫شــنیدن درد دل اکبر‪ ،‬به اداره امده و پرونده اکبر را بررســی می‬ ‫کند و متوجه حق مسلم اکبر می شود که به او اجحاف شده است‪.‬‬ ‫ســپس ضمن انتقاد از مسئولین باالدســتی ‪ ،‬ترتیبی حاصل می‬ ‫نماید و به زودی وام مورد درخواست اکبر به او داده می شود و طولی‬ ‫نمی کشد که مهندس جوان از ســر لوطی گری و مرام ذاتی و عرق‬ ‫خداپرســتی همپای اکبر زمین را با تعدادی کارگر اباد می سازند‬ ‫به گونه ای که وقتی زن اکبر به تدریج ماجرا را از زبان همســرش‬ ‫می شنود‪ ،‬روز و شــب مهندس را دعا می کند‪ .‬حاال نوبت بچه فلج‬ ‫اکبر است که مهندس او را به تهران اورده و در بیمارستان بستری‬ ‫می کند‪ .‬روزی که فرزند اکبر را از تهران به روســتا می اورند‪ ،‬مردم‬ ‫قدرشناس روستا برای سالمتی و بهبود فرزند اکبر‪ ،‬جشن و پایکوبی‬ ‫راه می اندازند‪ .‬بزرگ ابادی ضمن تقدیر و تشــکر از مهندس‪ ،‬کادو‬ ‫دســتبافت گلیمی را به او هدیه می دهد‪ .‬در این جشن‪ ،‬مهندس‬ ‫جوان متوجه دختر زیبایی می شــود که ظاهری محجبه و عفیف‬ ‫دارد‪ .‬دختر که در میــان جمعیت حضور دارد چشــم از مهندس‬ ‫برنمی دارد‪ .‬مهندس درمــی یابد که او‪ ،‬دختر بــزرگ مرد ابادی‬ ‫روستا است‪ ،‬لذا با کمک اکبر و همسرش به خواستگاری دختر که‬ ‫نامش نجمه اســت می روند‪ .‬انها از خدا خواسته و پرسش از دختر‬ ‫که ایا حاضر اســت به عقد مهندس دراید یا خیــر ؛ جواب مثبت‬ ‫شنیده‪ ،‬طی مراسمی انها به عقد یکدیگر در می ایند‪ .‬بدین ترتیب‬ ‫مهندس با ازدواج با نجمه ‪ ،‬چنان روســتا را اباد می سازد که امروز‬ ‫انجا یکی از زیباترین روستاهای چهارمحال بختیاری است‪ .‬وقتی‬ ‫راوی این داستان پرکشش را برایم تعریف می کرد با خود گفتم ایا‬ ‫دولتمردان می دانند چنین افــراد خیری همچون مهندس جوان‪،‬‬ ‫در کشورشــان وجود دارد که اینچنین جســورانه و با تمام وجود ‪،‬‬ ‫اخالص خود را به مــردم هدیه و بــه انها امید تزریــق می کند؟‬ ‫نشستن پشــت میز و درهای بســته به روی ارباب رجوع و عنوان‬ ‫کردن جلســه داریم‪ ،‬در هیچ جای دنیا کاربردی ندارد جز دشمن‬ ‫تراشی! باید مسئولین خداپرســت برخیزند و به داد مردم برسند تا‬ ‫با رضایت مردم‪ ،‬خداوند نگاه پرمهرش را از دولت و مردم دریغ نکند‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪9‬‬ صفحه 9 ‫تقدیر از نخبگان تحت حمایت و نفرات برتر کنکور سراسری‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫گزارش‬ ‫در مراســمی با حضور رئیس کمیته امــداد‪ ،‬از نخبگان تحت حمایت‬ ‫و نفرات برگزیده کنکور سراســری ‪ 1400‬که با حمایت هــای این نهاد‬ ‫موفق به ورود به دانشــگاه های برتر کشــور شــدند‪ ،‬تقدیر به عمل امد‪.‬‬ ‫مراســم تقدیر از نخبگان تحت حمایت کمیته امداد (نفرات برتر کنکور‬ ‫سراسری) با حضور ســیدمرتضی بختیاری‪ ،‬رئیس کمیته امداد‪ ،‬ابراهیم‬ ‫خدایی‪ ،‬رئیس ســازمان ســنجش اموزش کشــور‪ ،‬الهام یاوری‪ ،‬رئیس‬ ‫سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان‪ ،‬عرب انصاری‪ ،‬معاون بازرسی‬ ‫سازمان بازرسی کل کشور و جمعی از خیران برجسته کشوری برگزار شد‪.‬‬ ‫رئیس کمیتــه امداد در این مراســم‪ ،‬دانش اموزان و دانشــجویان تحت‬ ‫حمایت این نهاد را امیدهای اینده کشــور دانســت و گفت‪ :‬کمیته امداد‬ ‫براســاس اموزه های امام راحــل (ره) و رهبر معظم انقالب‪ ،‬هیچ شــان‬ ‫و جایگاهی غیــر از خدمتگزاری بــه نیازمندان برای خود قائل نیســت‪.‬‬ ‫بختیاری درباره اهمیت حمایت از نخبگان توسط خیران و کمیته امداد‬ ‫اظهار کرد‪ :‬یکــی از ماموریت های اصلی کمیته امــداد کمک به عزیزانی‬ ‫اســت که در ســنگر دانش اموزی و دانشــجویی تالش و فعالیت دارند‪.‬‬ ‫وی با بیان اینکــه ‪ 730‬هزار دانش امــوز و بیش از ‪ 50‬هزار دانشــجو از‬ ‫خدمات کمیته امداد برخوردار هســتند‪ ،‬افزود‪ :‬در بیــن این افراد ‪ 6‬هزار‬ ‫نخبه در حال تحصیل هستند که این مســئولیت ما را سنگین می کند‪.‬‬ ‫رئیس کمیته امداد با اشــاره به اینکه ‪ 18‬هزار از جامعــه هدف این نهاد‬ ‫در کنکور سراسری ســال ‪ 1400‬شــرکت کردند‪ ،‬تاکید کرد‪ :‬هشت نفر‬ ‫از انان حائز رتبه های دو رقمــی و ‪ 65‬نفر رتبه زیر ‪ 500‬کســب کردند‪.‬‬ ‫بختیاری خاطرنشــان کرد‪ :‬دســتگاه های مختلف‪ ،‬شــرکت ها و افراد‬ ‫نیکوکار در قالب مسئولیت های اجتماعی شــرایط اموزش دانش اموزان‬ ‫برای کنکور را فراهــم کردند؛ همچنین برنامه هایی بــه صورت تلفنی و‬ ‫حضوری بــرای امادگی کنکور این دانش اموزان اجرا شــد و شــکر خدا‬ ‫شاهد رشــد قبولی دانش اموزان در کنکور نسبت به ســال قبل بودیم‪.‬‬ ‫وی از اتصــال کمیته امــداد به ســامانه امــوزش و پــرورش خبر داد‬ ‫و خاطرنشــان کرد‪ :‬بــا تعامل امــوزش و پــرورش‪ ،‬اجــازه نخواهیم‬ ‫داد هیــچ دانش امــوزی به دلیــل ناتوانــی مالی ترک تحصیــل کند‪.‬‬ ‫رئیس کمیتــه امداد بــا تقدیــر از اقدامــات وزارت علوم و بهداشــت‬ ‫بــرای کمک به نخبــگان و دانشــجویان تحــت حمایت‪ ،‬اظهــار کرد‪:‬‬ ‫وزارت امــوزش و پــرورش‪ ،‬دانشــگاه ازاد‪ ،‬دانشــگاه پیام نــور‪ ،‬وزارت‬ ‫علــوم و وزارت بهداشــت و درمــان در کنــار شــرکت های خصوصی‬ ‫و بنگاه هــای اقتصــادی همچــون همــراه اول و ‪ ...‬پــای کار امدند و‬ ‫امیدواریــم بتوانیــم از ظرفیــت مســئولیت های اجتماعــی کــه به‬ ‫کمــک کمیته امــداد می اینــد در اینــده بیشــتر بهره مند باشــیم‪.‬‬ ‫وی در مورد اشــتغال نفرات برتــر کنکور تحت حمایــت کمیته امداد‪،‬‬ ‫گفت‪ :‬اشــتغال این عزیــزان در اولویت کمیتــه امداد اســت و پس از‬ ‫فارغ التحصیلی بــرای انهــا برنامه خواهیم داشــت‪ .‬در همین راســتا‬ ‫تفاهم نامه هایــی را بــا شــرکت های دانش بنیــان تبــادل می کنیم‪.‬‬ ‫رئیــس کمیته امــداد افــزود‪ :‬برنامــ ه حــوزه فرهنگی کمیتــه امداد‬ ‫زنده نگــه داشــتن مســئولیت اجتماعــی و اســتفاده بهینــه از این‬ ‫ظرفیــت در همــه عرصه هــا اســت‪ .‬معتقدیم اگــر همــه بخش ها‬ ‫مســئولیت اجتماعــی را در جایــگاه خــود احســاس کننــد و‬ ‫پــا بــه میــدان بگذارنــد‪ ،‬بســیاری از موانــع برداشــته می شــود‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 10 ‫معاون حمایت و سالمت خانواده کمیته امداد خبر داد‪:‬‬ ‫صف پشت نوبتی کمیته امداد صفر شد‬ ‫معاون حمایت و ســامت خانواده کمیته امداد گفت‪ :‬بــا ورود ‪ 215‬هزار خانوار جدید به‬ ‫چرخه حمایتی و اخذ سهمیه جذب‪ ،‬صف پشت نوبتی برای دریافت خدمات کمیته امداد‪،‬‬ ‫صفر شد‪ .‬حسین خدرویسی افزود‪ :‬در حال حاضر بر اســاس اخرین اطالعات‪ ،‬حدود ‪۲‬‬ ‫میلیون و ‪ ۲۲۷‬هزار خانوار تحت حمایت کمیته امداد هستند که ‪ ۴۰‬درصد از خانواده ها‬ ‫نفره هســتند‪ ،‬بیش از ‪ ۳۰‬درصد ‪ 2‬نفره هســتند‪ ،‬حدود ‪ ۱۵‬درصد ‪ 3‬نفره و مابقی ‪ 3‬نفر‬ ‫به باال هســتند‪ .‬وی ادامه داد‪ :‬حدود ‪ ۴8‬درصد خانوارهای تحــت حمایت کمیته امداد‬ ‫ساکن نقاط شهری و ‪ ۵۲‬درصد ساکنان نقاط روستایی هستند‪ .‬همچنین یک میلیون و‬ ‫‪ ۱۷۷‬هزار زن سرپرست خانوار از خدمات کمیته امداد برخوردار هستند‪ .‬معاون حمایت‬ ‫و ســامت خانواده کمیته امداد‪ ،‬اضافه کرد‪ ۸۲ :‬هزار بیمار خــاص و صعب العالج تحت‬ ‫حمایت کمیته امداد هســتند و از خدمات این نهاد استفاده می کنند‪ .‬خدرویسی با اشاره‬ ‫به پاالیش مداوم پرونده های مددجویان‪ ،‬تاکید کرد‪ :‬در ســال جاری ‪ 115‬هزار خانوار به‬ ‫دالیل مختلف توانمند شده و از پوشش کمیته امداد خارج شدند و به همین تعداد ظرفیت‬ ‫جدید به خانواده های تحت حمایت اضافه شــد‪ .‬همچنین با اخذ ســهمیه جدید‪ ،‬امکان‬ ‫پوشــش ‪ 100‬هزار خانواده نیازمند جدید برای کمیته امداد فراهم شد‪ .‬وی خاطرنشان‬ ‫کرد‪ :‬بر اساس بودجه ‪ ۱۴۰۰‬و پیگیری هایی که از ســازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور‬ ‫و مجلس انجام شد‪ ،‬افزایش ‪ 67‬درصدی مستمری مددجویان در سال جاری اجرایی شد‬ ‫و به ‪ ۳۵۰‬هزار تومان برای خانوار یک نفره تا یک میلیون و یکصد هزار تومان برای خانوار‬ ‫‪ 5‬نفر به باال رسید‪ .‬معاون حمایت و ســامت خانواده کمیته امداد همچنین از تفاهم نامه‬ ‫با سازمان زندان ها خبر داد و گفت‪ :‬از ابتدای ســال همه خانواده های زندانیان نیازمند را‬ ‫تحت حمایت قرار دادیم؛ برنامه ما پوشــش ‪ ۵۰‬هزار خانواده زندانی نیازمند تا پایان سال‬ ‫است و تا ازادی سرپرست خانواده از خدمات کمیته امداد برخوردار می شوند‪ .‬خدرویسی‬ ‫تامین لوازم ضروری زندگی مددجویان را از دیگر خدمات کمیته امداد دانســت و افزود‪:‬‬ ‫امســال حدود ‪ ۱۰۰‬هزار ســری لوازم ضروری زندگی در اختیار مددجویان قرار خواهد‬ ‫گرفت‪ .‬همچنین ‪ ۵۰‬هزار کولر ابی و حدود ‪ 8‬هزار کولر گازی به مددجویان نیازمند تحویل‬ ‫شد‪ .‬وی با اشــاره به نیاز برخی خانواده های تحت حمایت به سرویس بهداشتی و حمام‬ ‫مناسب اظهار کرد‪ :‬کار ساخت سرویس بهداشــتی و همچنین تامین لوله کشی گاز برای‬ ‫همه مددجویان تا پایان سال انجام می شود‪ .‬معاون حمایت و سالمت خانواده کمیته امداد‬ ‫از توزیع ‪ 14‬هزار ســری جهیزیه به مددجویان از ابتدای ســال خبر داد و گفت‪ :‬افزود‪ :‬تا‬ ‫پایان سال ‪ ۳۰‬هزار بسته جهیزیه دیگر شــامل ‪ 5‬قلم کاالی اساسی به نوعروسان تحت‬ ‫حمایت و خانواده های نیازمند تحویل خواهد شد‪ .‬وی به ارائه ‪ 240‬هزار مورد کمک هزینه‬ ‫برای اجاره و ودیعه مســکن مددجویان اشــاره کرد و ادامه داد‪ :‬در ‪ ۶‬ماه نخست امسال ‪8‬‬ ‫میلیارد و ‪ ۵۰۰‬میلیون تومان برای جبران خسارت حوادث و بالیای طبیعی به مددجویان‬ ‫پرداخت شد‪ .‬خدرویسی با بیان اینکه مددجویان کمیته امداد تحت پوشش بیمه سالمت‬ ‫هســتند‪ ،‬اضافه کرد‪ :‬بیمه مکمل بیماران خاص و صعب العالج توسط کمیته امداد انجام‬ ‫می شود‪ .‬همچنین ارائه بیمه های اجتماعی از دیگر خدمات مهم کمیته امداد به مددجویان‬ ‫است که در حال حاضر ‪ ۷۹‬هزار بیمه شده نزد سازمان تامین اجتماعی داریم که تاکنون‬ ‫حدود ‪ ۱۶‬هزار نفر از مددجویان از مســتمری بیمه تامین اجتماعی برخوردار شــده اند‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫مرکز نیکوکاری کریمه اهل بیت (س)‬ ‫در رودهن افتتاح شد‬ ‫مرکــز نیکــوکاری کریمــه اهــل بیــت (س) با‬ ‫حضــور مدیــرکل کمیته امــداد اســتان تهران‬ ‫در دفتــر امــام جمعــه رودهــن افتتــاح شــد‪.‬‬ ‫ســیدابوالفضل پرپنچی‪،‬مدیرکل کمیتــه امداد‬ ‫اســتان تهران در مراســم افتتاح مرکز نیکوکاری‬ ‫کریمه اهل بیت (س) که در محل دفتر امام جمعه‬ ‫رودهن برگزار شد ضمن تبریک هفته وحدت‪،‬گفت‪:‬‬ ‫هم اکنون در اســتان تهران ‪ 36‬اداره و ‪ 800‬مرکز‬ ‫نیکوکاری در سطح استان تهران فعالیت می کنند‪.‬‬ ‫وی با بیــان اینکه هم اکنــون ‪ 25‬هــزار خانواده‬ ‫تحت حمایت این نهاد در اســتان تهران مستاجر‬ ‫هســتند‪،‬افزود‪ :‬این نهاد امادگــی دارد در صورت‬ ‫تامیــن زمین توســط مســئوالن مســکن مورد‬ ‫نیاز خانواده هــای تحت حمایــت را تامین نماید‪.‬‬ ‫پرپنچی تصریــح کرد‪ :‬هم اکنــون پرداخت کمک‬ ‫هزینه اجاره مسکن یکی از برنامه های حمایتی این‬ ‫نهاد به خانواده های تحت حمایت مســتاجر است‪.‬‬ ‫مدیرکل کمیته امداد اســتان تهران با بیان اینکه‬ ‫سال گذشــته ‪ 352‬واحد مســکونی در شهرستان‬ ‫پیشــوا احداث و بــه خانواده هــای تحت حمایت‬ ‫استان تهران تحویل شــد‪،‬بیان کرد‪ :‬برای ساخت‬ ‫هر واحد ‪190‬میلیون تومان هزینه شــده اســت‪.‬‬ ‫وی‪،‬گفــت‪ :‬از ابتــدای ســال جــاری تاکنــون‬ ‫‪ 2500‬فرصــت شــغلی از طریــق طــرح هــای‬ ‫خودکفایی بــرای کارجویان ایجاد شــده اســت‪.‬‬ ‫پرپنچی‪،‬ادامه داد‪ :‬همچنین ‪ 3500‬بیمار زمینگیر‬ ‫تحت حمایــت این نهاد در اســتان تهران اســت‬ ‫که هیچ گونــه درامــدی ندارند و تنهــا از طریق‬ ‫کمکهای کمیته امداد زندگی خود را می گذرانند‪.‬‬ ‫مدیرکل کمیته امداد اســتان تهران با بیان اینکه‬ ‫هم افزایــی و همگرایی بــا مراکز نیکــوکاری می‬ ‫توانــد موجــب فقرزدایــی شــود‪،‬افزود‪ :‬در بحث‬ ‫کمک های قرض الحســنه هر چقدر نیکوکاران در‬ ‫صندوق قرض الحسنه امداد والیت سپرده گذاری‬ ‫نمایند‪،‬کمیته امداد نیز از همین محل نســبت به‬ ‫پرداخت وام به نیازمندان اقدام می نماید و تا مبلغ‬ ‫‪ 10‬میلیون تومان هیچ کارمزدی دریافت نمی شود‪.‬‬ ‫علــی عزیزی‪،‬رئیــس کمیتــه امــداد رودهن با‬ ‫بیان اینکــه مرکز نیکــوکاری کریمــه اهل بیت‬ ‫(س) ششــمین مرکــز نیکــوکاری ایــن شــهر‬ ‫اســت‪،‬گفت‪:‬مراکز نیکوکاری این شــهر از ابتدای‬ ‫ســال جاری تاکنون بالغ بــر ‪ 2‬میلیــارد و ‪230‬‬ ‫میلیــون تومان بــه صــورت نقــدی و غیرنقدی‬ ‫بــه خانــواده هــای نیازمند کمــک کــرده اند‪.‬‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫‪11‬‬ صفحه 11 ‫روز ملی کوهنوردی‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫یادداﺷﺖ‬ ‫ناز کوهنوردی و نیاز کولبری‬ ‫یادم میاد خیلی ســال پیش وقتی به روزهای‬ ‫اخرهفته و تعطیل میرســیدیم یهو از شــب‬ ‫قبل تصمیــم میگرفتیم بزنیم بــه دل کوه و‬ ‫بریم برای کوهپیمایی و کوهنــوردی؛ البته با‬ ‫توجه به موقعیت هوا و ابــزاری که غالبا خیلی‬ ‫هم کم بود و باید گفت یه وقتایی شــاید اصال‬ ‫نداشتیم! به کوهنوردی یا کوهپیمایی مشغول‬ ‫شیوا زندی‬ ‫میشــدیم‪ -‬این دوتا باهــم تفاوتهایی دارند‪-‬‬ ‫ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر و ﻋﮑﺎس‬ ‫اما چیزی که مهم بــود اون نیاز به نــاز در دل‬ ‫طبیعت بود و بس‪ .‬چقدر لذتبخش بود وقتی با طلوع خورشــید میزدی‬ ‫به دل کوه و میرفتی و میرفتی تا حتما به نقطه هدفت برسی ؛ حاال بماند‬ ‫با اون امکانات کم که هدفمون رســیدن به کولکچال و پلنگچال و… بود‬ ‫و میرفتیم و برمیگشــتیم بدون هیچ کیا بیا و تشــریفاتی و … اما انقدر‬ ‫لذتبخش بود که تمام هفته پراز انرژی بودیم بــرای کارهای روزمره ؛ اما‬ ‫امروز روزگار جالبه که میبینم عده ای فالن ارتفــاع خاکپیمایی رو باال‬ ‫میرن و اسمش هم میذارن کوهنوردی و با کلی برنامه چینی و ابزار و یراق و‬ ‫بعدش هم بیا و ببین چﭗ و راست عکس و فیلم توی شبکه های اجتماعی‬ ‫و حرف از این همه تالش و نمود قدرت رســیدن به هدفی که شــاید یه‬ ‫روزی اصال برای ما خنده دار بود و اسمشو میذاشتیم پیاده روی! البته که‬ ‫طبیعت اهل شوخی نیست و مبادا که خشمگین شــود پس برای دل به‬ ‫طبیعت سپردن باید با امکانات مناســب راهی شد وگرنه نباید لحظه ای‬ ‫به فراراز خشم طبیعت فکر کرد‪ .‬کوهستان هم که قسمتی از این طبیعت‬ ‫زیباست و کوهنوردی افسوس ورزشــی که با دل باید رفت اما حاال شده‬ ‫برای دیده؛ البته این یه طرف ماجراســت و باید یک ســردیگر داستان را‬ ‫هم دید و هســتند کوهنوردانی که دل به کوهی میسپارند که برای هر‬ ‫قدم و هر گام ان باید بیخیال ســقوط شــد و با دل و جان‪ ،‬ناز کوهستان‬ ‫و دلبریش را بجــان میخرند اما بــرای دل خود و به دور از دیده شــدن ؛‬ ‫کوهنوردانی که نه تنها دل به کوهســتان زده و قدم در ان میگذارند بلکه‬ ‫به معنای واقعی دلبری کوهســتان را بجان میخرند کم نداشتیم ازجمله‬ ‫محمد اوراز‪ ،‬مرتضی غالمپور و… و لیال اسفندیاری تنها زنی که درهمانجا‬ ‫«گاشربروم » برای همیشــه باقی ماند و نیز کوهنوردانی داریم به معنای‬ ‫واقعی همچون مجید نعمت الهی ‪ ،‬پروانه کاظمی ‪ ،‬پروین رضایی وعظیم‬ ‫قیچی ساز و… کسانی که واقعا کوهنورد هستند و خواهند ماند‪ .‬باید گفت‬ ‫کوهنوردی فقط یک ورزش نیست بلکه نمادی از امیدواری و تالش برای‬ ‫رسیدن به هدفیست که میتوان با وجود همه ســختیها اما به ان رسید‪.‬‬ ‫تــا اینجــای کار نــاز دل بــود و دلبــری کوهســتان و امــا جــای‬ ‫دیگــر کار میرســد بــه دلبــری کوهســتان و نیــاز جــان‪.‬‬ ‫نیاز بــرای ادامه زیســتن و‪...‬همــان کوهنوردانی که دیگر نه از ســر ناز‬ ‫دل که باید گفت از سر نیاز زندگی دل به کوهســتان میزنند و نه تنها با‬ ‫کمترین ابــزار بلکه با بیشــترین و ســنگینترین وســایل و کوله باری‬ ‫که فقط بــرای رفع نیــاز نانی برسرســفره خانــواده شــان؛ در ادبیات‬ ‫کوهنوردی‪ ،‬در منطقه نپال «شرپا»کســی اســت که کمــک کننده و‬ ‫حامل وســایل و ابزارکوهنوردان برای رســیدن به قله هســت و شرپاها‬ ‫یا همان دقیقــا چیزی شــبیه به زنان و مردان کوهســتان ســرزمین‬ ‫خودمان «کولبــران» و اینجا ســرزمینی که زنان و مردانــش برای نیاز‬ ‫روزمره زندگی قدم به کوهســتان میگذارند کوهنوردانی بنام «کولبر»‪.‬‬ ‫کولبرانی که نه قبل از رفتــن به کوه انچنان تامین هســتند که بعنوان‬ ‫ورزشــکار بتوانند تغذیه متناســبی با این ورزش مهیج و پرخطر داشته‬ ‫باشــند و نه فراغت خاطری از نگرانی تامین مخارج زندگی انهم با باری‬ ‫‪12‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫چندین برابر بیشــتر از توشــه خوراک بــرای ماندن در کوهســتان ؛ نه‬ ‫شرپایی در کنارشــان هست برای حمل ابزارشــان و نه ابزاری برای ناز در‬ ‫دل کوهستان‪ .‬خود کوهنورد هستند و خود شرپای خودشان و انهم اگر از‬ ‫تیررس ماموران مرزی در امان باشند و مبادا اگر پایشان با تکه سنگی بلغزد‬ ‫و شاید مامور مرزی لوله تفنگ را به طرفشــان نشانه بگیرد! که مجبورند‬ ‫در سکوت و در ســرمایی منفی چندین درجه استخوان سوز که هیچ باید‬ ‫گفت جانســوز‪ ،‬بدون امیدی برای دیدن دوباره عزیزانشان تالش کنند تا‬ ‫شرمنده خانواده نشــوند‪ .‬کوهزنان و کوهمردانی که باید به کوه بودنشان‬ ‫برای کسب روزی حالل بر سفره خانوادهشــان تعظیم کرد‪.‬کوهنوردانی‬ ‫گمنام و بدون رقیب برای کســب مدال زندگی بدون طال ‪ .‬این قصه ســر‬ ‫دراز دارد و فقط خواســتم یادی کنیم از کوهنوردان حقیقی و گمنام که‬ ‫امروز را باید بنامشــان احترام کــرد‪ .‬حرف من کم دانســتن کوهنوردان‬ ‫ورزشی و دلی نیست که شاید بخاطر موقعیت جغرافیایی کولبر نیستند‬ ‫اما همچنان در تالش بــرای تامین نیاز روزمره خود و خانــواده ؛ مردان و‬ ‫زنان کوهنوردی هستند که فقط بفکر دل به کوهســتان زدن نیستند‪،‬‬ ‫کسانی که به شــکلهای متفاوت اما بازهم پرخطر برای نیاز زندگی تالش‬ ‫میکنند و بازهم پیشتر و بیشــتر از تامین نیاز خود ‪ ،‬به دنبال انسان بودن‬ ‫و مرهمی برای دیگران با اســتفاده از این توانایی ویژه خود هســتند و از‬ ‫جمله اینها کســی که با وجود ناز دل و دلبری کوهســتان با همین نازک‬ ‫دلی‪ ،‬دل به اتش میزند برای نجات جان هر موجودی‪،‬یکی مانند «مجید‬ ‫نعمت الهی» ســرمربی تیم ملی امید کوهنوردی و همینطور اتش نشان‬ ‫و نجاتگر داوطلب سازمان هالل احمر که در بسیاری از بحرانهای مردمی‪،‬‬ ‫اولین کســی اســت که برای نجات قدم برمیدارد از نجات و جستجوی‬ ‫مسافران ســقوط هواپیمای دنا و زلزله کرمانشاه در ســال ‪ 96‬و نجات و‬ ‫جســتجوی کوهنوردان مانده در زیر بهمن کولجنو اشترانکوه در سالهای‬ ‫‪ 84‬و ‪ 96‬تا نجات سگ و گربه و… از عمق چاه ونجات چوپان و گوسفندانی‬ ‫گمشده در کوهســتان و ‪ ...‬اما حیف که دیده نمیشوند البته نمیخواهند‬ ‫که دیده شوند و چنین ســرمایه های انسانی و انســان دوستانه ای که به‬ ‫گفته و اصطالح خاص وی «ادمهای بدون مرز» نایابند و باید دیده شوند‪.‬‬ ‫امروز روز کوهنــوردی و کوهنورد را بپاس اینهمه زنــان و مردان کولبر و‬ ‫کوهنــورد و باید گفت کولنورد و انســانهایی که عــالوه برعنوان ورزش‬ ‫کوهنوردی با این توان و اســتعداد و تالش در نجات انسان و انسانیت از‬ ‫هیچ تالشی بدون چشمداشت حتا برای دیده شــدن دریغ ندارند بزرگ‬ ‫بداریم و تنها به بهانه امروز باید گفت وجودتان پاینده و تنتان تندرســت‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 12 ‫نظری در مراسم تکریم‪ ،‬معارفه شهردار منطقه‪:12‬‬ ‫ادامه خاطرات یک المانی در ‪21‬روز‬ ‫سفر به ایران (‪)۳‬‬ ‫پایگاه تحلیلی خبری زنان دیپلماسی‪ ،‬در روز دوم سفر در‬ ‫شیراز ‪ ،‬هیجان عجیبی داشــتم‪ ،‬چون برنامه دیدار از پاسارگارد‬ ‫را داشــتیم‪ .‬در رابطه با پاســارگارد و اثار بجا مانده از یک تمدن‬ ‫بزرگ که بر بخش بزرگــی از جهان انروز تاثیر گــذار بوده‪ ،‬زیاد‬ ‫شــنیده بودم اما قطعا دیدن این اثار از نزدیک حس دیگری بود‪.‬‬ ‫صبح زود با یک تاکســی دربســت بسمت پاســارگارد حرکت‬ ‫کردیم‪ ،‬راننده پســر جوانی بود که مانند دیگــر راننده ها‪ ،‬ظاهرا‬ ‫بیشــتر مهارت ســرعت برایش اهمیت داشــت و من در حالی‬ ‫که از این نــوع رانندگی کامال وحشــتزده بودم‪ ،‬هــر بار تالش‬ ‫میکردم تا مانند همســفرانم‪ ،‬خونســردی خود را حفظ کنم اما‬ ‫دوســت ایرانی من متوجه میشــد و هربار به انهــا تذکر میداد‬ ‫که رعایت بیشــتری داشــته باشــند و همیشــه هم انطور که‬ ‫برایم ترجمه میکرد‪ ،‬تذکر میــداد که من به ایــن نوع رانندگی‬ ‫عادت نــدارم و من هم از نگاهی کــه راننده ها از ایینه ماشــین‬ ‫به من می انداختند متوجه میشــدم موضوع از چه قرار اســت‪.‬‬ ‫ایــن نکته نیز بــرای یــک المانی بســیار تعجب انگیز اســت‪،‬‬ ‫سبک رانندگی بیشــتر شــبیه فیلم های اکشن اســت تا یک‬ ‫رانندگی‪ ،‬بــر مبنای قوانیــن و قواعد‪ .‬رانندگی در ایران بیشــتر‬ ‫به نمایش قدرت شــبیه اســت ؛ هر کــس میتوانــد از هر کجا‬ ‫و با هر ســبقت‪ ،‬کار خــود را پیش میبــرد و ظاهــرا حق تقدم‪،‬‬ ‫چــراغ راهنمــا‪ ،‬خط عابر پیــاده‪ ،‬ســبقت از راســت و خالصه‬ ‫قوانیــن در اینجا خیلــی معنی نــدارد و از این بابــت به هنگام‬ ‫ســفرهای شــهری و بین شــهری‪ ،‬کلی استرس داشــتم و به‬ ‫همین خاطر ‪ ،‬دوســت من‪ ،‬مرتب بــه رانندگان تذکــر میداد‪.‬‬ ‫البتــه باید گفــت که تنوع شــخصیتی و ســنی راننــدگان و‬ ‫همچنین ماشــین های انان نیز از جمله مواردی اســت که در‬ ‫اروپا کمتر دیده میشــود‪ .‬در هر صورت این ســفرهای شــهری‬ ‫بعضا خارج از شــهر‪ ،‬از دیگر تجــارب جالب در ســفر برایم بود‪.‬‬ ‫ادامه دارد‪...‬‬ ‫باید کارمحوری سرلوحه اقدامات در‬ ‫شهرداری تهران باشد‬ ‫سه شــنبه‪ 27‬مهرماه‪ ،‬مراســم تکریم‪ ،‬معارفه شــهردار منطقه ‪ 12‬با‬ ‫حضور حسین نظری‪ ،‬معاون هماهنگی امور مناطق شهرداری تهران‪،‬‬ ‫علی محمد سعادتی‪ ،‬شــهردار پیشــین منطقه و امیر یزدی‪ ،‬شهردار‬ ‫فعلی‪ ،‬برخــی مقامات و بزرگان کشــوری‪ ،‬نمایندگان دســتگاه های‬ ‫اجرایی منطقه‪ ،‬معتمدین محلی‪ ،‬شــورایاران‪ ،‬معاونان و شــهرداران‬ ‫نواحی منطقه در محل باغ نگارســتان برگزار شد‪ .‬در این مراسم نظری‬ ‫ضمن تبریک به مناســبت میالد پیامبر اکرم (صلی اهلل)‪ ،‬حضرت امام‬ ‫صادق (علیه السالم) و اغاز هفته وحدت و با اشــاره به اینکه روز میالد‬ ‫ایــن دو بزرگوار‪ ،‬روز اخــاق و مهرورزی نام گذاری شــده‪ ،‬گفت‪ :‬طی‬ ‫جلســات تکریم و معارفه شــهرداران مناطق در دوره مدیریت شهری‬ ‫جدید که امروز پانزدهمین جلســه از این جلسات است‪ ،‬متوجه شدم‬ ‫که الحمداهلل موج اخالق مــداری بین همکاران در شــهرداری تهران‬ ‫قابل تحسین است و این حســن خلق در جناب اقای سعادتی که طی‬ ‫سال های حضور در شــهرداری منطقه ‪ 12‬به عنوان شهردار منطقه با‬ ‫اخالق مداری‪ ،‬دینداری‪ ،‬صداقــت و تعهد کار کــرده ‪ ،‬به گونه ای بوده‬ ‫که اکنون انعــکاس خوبی از عملکرد ایشــان دریافت می شــود‪ .‬وی‬ ‫خداحافظی با شهردار پیشین و خوشامدگویی به شهردار جدید منطقه‬ ‫‪ 12‬را با غــم و ناراحتی روزه داران در پایان مــاه رمضان و در عین حال‪،‬‬ ‫خوشحالی انان برای قرارگرفتن در اســتانه ماه شوال مقایسه کرد و با‬ ‫تمر‬ ‫وام گرفتن از کالم امیر مومنان (ع) در نهج البالغه ادامه داد‪ :‬ال ُف َ‬ ‫رصت ُّ‬ ‫السحاب؛ فرصت ها چون ابر می گذرند و خوشــا به حال ابری که بر‬ ‫م ّ ِر َ‬ ‫ســر همه ببارد؛ به این ترتیب من به نیابت از طــرف جناب اقای دکتر‬ ‫زاکانی‪ ،‬شــهردار محترم تهران برای تکریم شــهردار پیشین و معارفه‬ ‫شهردار جدید منطقه ‪ 12‬در اینجا حاضر شدم و با توجه به نگاه ارمانی‬ ‫ایشان به تهران به عنوان کالنشهر الگوی جهان اسالم و مطابق بیانات‬ ‫مقام معظم رهبری که تاکیــد دارند تهران می تواند چــه در ابادانی و‬ ‫چه در فرهنگ سازی پیشرو باشد‪ ،‬امید دارم منطقه ‪ 12‬به عنوان قلب‬ ‫تهران و به عبارتی قلب ایران با حضور اقای یزدی به خوبی اداره شــود‪.‬‬ ‫معاون هماهنگی امور مناطق شــهرداری تهران با بیان این مطلب که‬ ‫کارمحوری باید سرلوحه اقدامات در شهرداری تهران باشد‪ ،‬بر اهمیت‬ ‫عملگرایی در سیســتم مدیریت شــهری تاکید کرد و گفت‪ :‬به عنوان‬ ‫ســرپنجه های خدمت در مناطق باید محله محــوری و ناحیه محوری‬ ‫تقویت شود‪ .‬سعادتی نیز در این جلسه ضمن بیان این نکته که منطقه‬ ‫‪ 12‬یک شــهر کامل و هســته اصلی شکل گیری شــهر تهران است‪،‬‬ ‫گفت‪ :‬خدا را شــاکرم که فرصت تالش صادقانه و مجدانه برای خدمت‬ ‫به بهترین بندگان خدا را در کنار پرســنل شهرداری این منطقه طی ‪3‬‬ ‫سال گذشته داشته ام‪ .‬در پایان یزدی هم زمانی مراسم تکریم و معارفه‬ ‫با میالد حضرت رســول اکرم (ص) را خوش یمــن و پربرکت خواند و‬ ‫گفت‪ :‬خوشــحالم که بتوانم با توصیه و راهنمایی بزرگان حاضر در این‬ ‫جلسه‪ ،‬گام های موثری در این منطقه بردارم‪ .‬وی با اشاره به قطع شدن‬ ‫مراســم تکریم و معارفه در زمــان اذان ظهر و اولویت قــراردادن نماز‬ ‫به مراســم تاکید کرد‪ :‬افتخار می کنم که هیچ کاری را به نماز ترجیح‬ ‫نداده ام که قطعاً خیر و برکت کارها به نماز اســت‪ .‬شهردار منطقه ‪12‬‬ ‫ضمن بیان اینکه دولت فعلی‪ ،‬دولتی مردمی اســت‪ ،‬خدمت به مردم‬ ‫را مهمترین هدف در دوره جدید مدیریت شــهری دانســت و گفت‪:‬‬ ‫انشــا ءاهلل بتوانیم انچه مردم می خواهند در این منطقه محقق کنیم‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫‪13‬‬ صفحه 13 ‫گﻔﺘﮕﻮ‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫گﻔﺘﮕﻮ‬ ‫مدیر رادیو ایران درگفتگوی اختصاصی با هفته نامه صدای خاک‬ ‫باید از سالها قبل برای نﺠات زبان فارسی کاری می کردیم‬ ‫زنگ خطر خاموشــی زبان فارســی به صدا درامده‬ ‫اســت‪ .‬وطن یعنی فرهنگ‪ ،‬وطن یعنی ادبیات‪ .‬چه‬ ‫شد که زبان فارســی به ویژه درنسل جوان کشورمان‬ ‫به سمت کمرنگ شــدن اســت؟ دلیل بی مهری به‬ ‫این زبان کهــن و اثرگــذار‪ ،‬حتی در دانشــگاههای‬ ‫کشورمان و نگاه از باال به پاپین نسبت به دانشجویان‬ ‫شیوا زندی‬ ‫این رشــته چیست؟ با فشــل بازی های فرهنگی که‬ ‫ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر و ﻋﮑﺎس‬ ‫هرروز شــاهد تارنمایی های بیشــتری از ان هستیم‬ ‫اینده این زبان شــیرین چه خواهد بود؟ اینها از جمله دغدغه هایی اســت که‬ ‫امروز و بیش از هرزمان دیگری‪ ،‬درغوغای روزمرگی های سیاســی و اقتصادی‬ ‫و اجتماعیمان گم شده و فرصتی برای اعتراضشــان پیدا نمی شود‪ .‬موضوعات‬ ‫یاد شــده را با محمد جعفر محمد زاده ‪ -‬نویسنده و پژوهشــگر زبان و ادبیات‬ ‫فارســی‪ ،‬همچنین مدیر رادیو ایران ‪ -‬درمیان گذاشتیم‪ .‬این محقق کشورمان‬ ‫توضیحات جالب توجــه و البته قابل تاملی ارائــه داد که درادامــه میخوانید‪:‬‬ ‫وی صحبتهایش را اینگونه شــروع کرد‪ :‬ســخن از زبان فارســی فراتر از بحث‬ ‫درباره یک رشته دانشگاهی اســت‪ .‬به زبان فارسی میتوانیم از زوایای مختلف‬ ‫نگاه کنیــم‪ .‬ابتدا اینکه زبان فارســی زبان مــادری بســیاری از مردم منطقه‬ ‫و کشورماست و مشــخصاً در ‪ 3‬کشور زبان رسمی اســت؛ دراین ‪ 3‬کشور زبان‬ ‫رسمی اســت و در کشــورهای دیگری که زبان فارســی در انجا رونق دارد یا‬ ‫درگذشته رونق داشته و پیشــینیه زبان فارسی در انجا دســتِکم ‪ 3‬هزار سال‬ ‫اســت‪ ،‬یعنی به تعبیر مرحوم بهار از حدود ‪ 700‬ســال پیــش از میالد تاریخ‬ ‫روشــن و قابل مطالعه اســت‪ ،‬پس زبان فارســی یا زبان مادری مردم اســت‬ ‫مثل خیلی از مناطق ایران و کشــور افغانستان و تاجیکســتان یا زبان رسمی‪.‬‬ ‫محمد زاده ادامه داد‪ :‬از یک زاویه دیگری که بخواهیم به ارزشهای زبان فارسی‬ ‫نگاه کنیم این است که زبان شعر وادبیات و فرهنگ اســت و در زمانهایی زبان‬ ‫علم بوده اســت‪ .‬از دســتِکم هزار ســال پیش همین زبانی که امروز من و شما‬ ‫داریم با ان حرف می زنیم‪ ،‬بســتر تولید محتوای فرهنگی اعم از شــعر و تاریخ‬ ‫و ادبیات و فلســفه و … بوده اســت‪ .‬هم برای کسانی که فارســی زبان بودهاند‬ ‫و هم بــرای خیلیهایی که فارســی زبان نبودنــد و زبانهــای محلی و قومی‬ ‫داشــتهاند اما تولید محتوای فرهنگی از ســوی انها به زبان فارسی بوده است‪.‬‬ ‫این محقق زبان و ادبیات فارســی توضیح داد‪ :‬نقش دیگری که زبان فارســی‬ ‫در قلمرو بزرگ ســرزمینی ایران‪ ،‬پیش از میالد تا به امروز داشته‪ ،‬نقش حلقه‬ ‫ربط واســط بین اقوام بوده اســت‪ .‬یعنی زبانی بوده که اقــوام مختلف درجای‬ ‫جای ایران به وســیله ان با هم ارتباط برقــرار میکردند‪ .‬همزمان کســی در‬ ‫شــمالغرب ایران که تاتی یا ّارانی یا اذری زبان بوده با ان کسی که در سیستان‬ ‫و بلوچستان زندگی میکرده عم ً‬ ‫ال دریک محیط فرهنگی مرتبط با هم زندگی‬ ‫میکردند و با وجود دوری راهها‪ ،‬زبان فارســی حلقه ربط بین انها بوده اســت‪.‬‬ ‫صحبت از وطن فارسی است‬ ‫این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی خاطرنشان کرد‪ :‬سرزمینی که من از‬ ‫ان به اسم «وطن فارسی»یاد میکنم‪ ،‬وطن فارسی است نه اینکه وطن ما‬ ‫بوده‪ .‬مثال گرچه از نظر نژادی ایرانیها با هندیها هم نژادند اما ان چندان‬ ‫مالک نیســت‪ .‬ولی مهم این است که حدود ‪ 400‬ســال پیش از تسلط‬ ‫انگلیسیها‪ ،‬زبان رسمی در شبه قاره هندوستان فارسی بوده است و مثال‬ ‫اولین روزنامههای فارســی زبان‪ ،‬پیش از ایران در انجا منتشر شدهاند؛‬ ‫بنابراین احســاس میکنیم انجا یک بخشی از وطن فرهنگی ماست‪ .‬در‬ ‫انجا شاعران بزرگی مثل بیدل دهلوی و اقبال الهوری زندگی میکردند‪.‬‬ ‫از کاســپین تا خلیﺞ فارس‪ ،‬زبان فارسی حلقه رابط بوده است‬ ‫وی ادامه داد‪ :‬از ان طرف به شمالشرق که نگاه میکنیم شاعران بزرگی‬ ‫دراین منطقه مثل هاللی جغتایی وجود داشتند که از ترکان و ترکمانان‬ ‫خراسان و شمالشــرقی ایران بودهاند‪ .‬به همین ترتیب به اسیای میانه‬ ‫میاییم و در قفقاز جنوبی که یک زمانی جزو سرزمین ایران بوده شاعران‬ ‫بزرگی مثل نظامی گنجوی و خاقانی شــروانی را می بینیم که در زمره‬ ‫شاعران بزرگ پارسی گو هســتند و امروز اثار و دیوان هایشان در دست‬ ‫است‪ .‬بعد به ســرزمین اناتولی و ترکیه کنونی نگاه میکنیم که سرزمین‬ ‫عثمانی قدیم بوده و میبینیم که پادشاهان عثمانی خودشان دیوان شعر‬ ‫فارسی داشتهاند و درانجا زبان فارســی‪ ،‬فرهنگ و شعر و ادب است؛ یعنی‬ ‫درانزماندرانمنطقهاگرکسیمیتوانستهبهزبانفارسیشعربگوید‪«،‬انسان‬ ‫فرهیخته» شناخته میشده اســت‪ .‬محمد زاده اضافه کرد‪ :‬به سمت اروپا‬ ‫میرویم میبینیم تا بالکان یعنی بوســنی هرزگووین امروز درقرن دهم‬ ‫قمری درانجا فردی پیدا میشود به اسم احمد ســودی که دراین قرن‬ ‫شرحی بر حافظ و سعدی به زبان فارســی مینویسد‪ .‬خب معلوم است‬ ‫که مردم انجا حافظ و سعدی را میشناختند و نیاز داشتهاند که یکی از‬ ‫خودشان این اثار فاخر فارسی را برایشان شــرح بدهد؛ اینها قلمرو زبان‬ ‫فارسی بوده است‪ .‬در تمام سرزمین رســمی ایران به همین شکل است‬ ‫از دریــای کاســپین تا خلیــج فارس بــا وجــود زبانهــا و لهجههای‬ ‫مختلــف ؛ اما زبان رســمی و حلقــه وصل زبان فارســی بوده اســت‪.‬‬ ‫مدیر رادیو ایران در ادامه صحبت هایش به نکات جالب توجه ای درباره ریشــه‬ ‫زبان فارسی دری اشــاره کرد‪ ،‬وی گفت‪ :‬دو دلیل برای اینکه چرا زبان فارسی را‬ ‫دری میگویند‪ ،‬مطرح است؛ یکی چون در زمان بهمن اسفندیار که به حکومت‬ ‫رسید اقوام مختلفی از دور و نزدیک میامدند به دربار و با مرکز فرمانروایی ارتباط‬ ‫داشــتند‪ .‬خب‪ ،‬بهمن اســفندیار وقتی دید این اقوام هرکدام زبان و لهجههای‬ ‫پراکندهای دارند‪ ،‬دســتور داد که همه باید به یک زبان رســمی‪ ،‬همین فارسی‬ ‫اجتماعی‬ ‫اقتصادی‪-‬‬ ‫دربار شــکل گرفــت می هفته‬ ‫‪1400‬‬ ‫ششمجهتابان ماه‬ ‫صحبتشماره‬ ‫دری‪14‬‬ ‫چون از‬ ‫سی وبه این‬ ‫کنند؛‬ ‫گویندنامهزبان مشکل نسل امروز این است که پیشینه زبان فارسی را نمی دانند‬ ‫فارســی دری‪ .‬یک دلیل دیگر این نامگذاری‪ ،‬خوش خوانی و خوشخرامی این‬ ‫است‪.‬‬ ‫زبان است که به کبک دری که پرنده بومی کوهستانهای ایران بوده تشبیه شده‬ ‫مدیر رادیو ایران با بیان این چکیده از گستره جغرافیایی زبان فارسی‬ صفحه 14 ‫تاکید کرد‪ :‬ما وقتی به پیشینه زبان فارسی نگاه می کنیم می فهمیم‬ ‫که چه گوهر گرانبهایی داریم‪ .‬جالب این است که زبان فارسی نه‬ ‫تنها نقطه مقابل زبانها و گویشهای دیگر ایرانی نبوده بلکه در تعامل‬ ‫با زبان های مناطقمختلفبودهاست‪،‬زیراهیچموقعدرتاریخنگفته اند‬ ‫زبانفارسیزبانیکقومخاصاست‪.‬اصالچنینچیزینیستواین‬ ‫زبانرسمیاقواممختلفاست‪.‬ایناستادومحققزبانوادبیاتفارسی‬ ‫کشورماندرادامهتوضیحاتشبیانداشت‪:‬ایناشکالوبرداشتغلطهم‬ ‫بایددرستشودکهزبانفارسیصرفازبانقومفارساستوباقومفارس‬ ‫متفاوتاست‪.‬بایدایناشکالرابرطرفکنیمچونممکناستعده ایاز‬ ‫سرنااگاهیبگوینداینزبانقومفارساستوماچرابایدفارسیصحبت‬ ‫کنیم‪.‬چنینچیزینیستواینزبان‪،‬زبانرابطوواصلبینهمهاقوام‬ ‫ایرانیبودهواتفاقااززبانهایقومیومحلینیزوامگرفتهاست؛لذاهیچ‬ ‫تقابلیوجودنداشتهوتعاملکاملداشتهاست‪.‬‬ ‫وی خاطرنشان کرد‪ :‬فراموش نشود که بین اقوام ایرانی و زبان فارسی‬ ‫واژه داد و ستد شده است‪ .‬امروز خیلی از واژه ها را داریم که مثال‬ ‫ریشه اش سیوندی‪ ،‬راجی و یا سمنانی و … است‪ .‬حتی عرب زبانها و‬ ‫ترک زبانها هم می بینند که واژگان زبان انها در فارسی جاری است و‬ ‫این نشان از تعامل و همزیستی بین زبانها و گویش هاست‪.‬‬ ‫ازاوپرسیدیم”بااینپیشینهاززبانفارسیدوسوالمطرحمی شود؛اینکه‬ ‫چرازبانفارسیدرمواردیبااینقدمتمغلوبزبانانگلیسی‪،‬فرانسوی‬ ‫ویاعربیشده؟ودیگراینکهچرابااینتاریخچهقویبعضیانراکم‬ ‫اهمیتمی دانند؟ویتوضیحداد‪:‬بخشیازانمربوطبهتالشیاست‬ ‫کهغربی هابرایتوسعهزبانشانمی کنند؛مثالسالهایسالدرایران‬ ‫فرانسوی هازبانشانرایجبود‪،‬یعنیکلماتیکهامروزمثل«مرسی‪،‬شوفر‪،‬‬ ‫گاراژو… استفادهمیشودریشهاشدرهمانزماناست‪.‬فرانسویها‬ ‫متخصصانشانرامی فرستادندوفناوریراهممیفرستادند‪،‬درهمین‬ ‫ایرانمامدارسفرانسویوجودداشتوزبانفرانسهدرانجااجباریبوده‬ ‫ومادردوره هاییبهفرانسهدانشجومی فرستادیم‪.‬عللمختلفدیگری‬ ‫همهستوانگلیسیهانیزبههمینشکلبودهاست‪.‬‬ ‫وادادگی زبان فارسی درحال وقوع است‪ ،‬مراقب باشیم‬ ‫ما زبان خودمان را دستِکم گرفته ایم‬ ‫این پژوهشگر زبان و ادبیات فارســی‪ ،‬درباره بعضی از چرایی های استفاده از‬ ‫لغات عربی در زبان فارســی توضیح داد‪ :‬گاهی برخی اشتباه می کنند و ربط‬ ‫می دهند که مسلمان ها باعث چنین ورود و خروج های واژگانی شدند‪ .‬خیر‬ ‫اینگونه نیست و اسالم که دین رحمت است ظلم نمی کند اما خلفای اموی و‬ ‫عباســی در حق ایران که جای خود دارد در حق اهلبیت هم ظلم می کردند‪.‬‬ ‫همین خلفای اموی و عباسی دریکی دو قرن اجازه نمی دادند حتی یک خط‬ ‫محتوای زبان فارسی تولید شــود و می گفتند زبان رسمی فقط زبان عربی‬ ‫است‪ ،‬در حالی که ایرانیان بیش از هزار ســال قبل از ان صاحب اثار و زبان و‬ ‫محتوای علمی بودند‪ .‬تا اواخر قرن دوم که اولین حکومت ایرانی تشکیل شد‬ ‫و زبان فارســی به مرور رونق گرفت و با امیختگی که زبان فارسی با فرهنگ‬ ‫اســامی پیدا کرد‪ ،‬مفاخر بزرگی ظهــور کردند و اثار فراوانی تولید شــد‪.‬‬ ‫مدیر رادیو ایران همچنین به تغییر کلمات در گفتگوها و محاوره های عموم‬ ‫اشاره کرد و گفت‪ :‬امروز در کالم مردم به ویژه جوانها نگاه کنید ببینید چقدر‬ ‫واژگان نامانوس وجود دارد که ما خودمان بهتر از ان را داریم‪ .‬اصال بحث علم‬ ‫هم نیست و کسی نگفته اگر شــما مثال مقاله پزشکی می نویسید که دنیا ان‬ ‫را بفهمد‪ ،‬بیایید واژه نامانوس وضع کنید‪ .‬فرهنگســتان هم اصراری ندارد‬ ‫که حتما واژه ای جایگزین اصطالح پزشکی شود که به فرهنگ و زبان مردم‬ ‫ربط ندارد اما چرا بایــد واژه نامانوس و بیگانه در زبانمان باشــد؟ چرا باید به‬ ‫خداحافظ بگوییم مثال بای بای‪ .‬چرا مثال به جای کلمه سپاس به این زیبایی‬ ‫بگوییم مرسی یا… ؟ خب اینها ضربه هایی است که به زبان فارسی می زنیم‪.‬‬ ‫همینطور جلو برویم نسل بعد از ما بلد نیستند حافظ و فردوسی‬ ‫بخوانند‬ ‫این استاد دانشگاه صحبت هایش را اینگونه ادامه داد‪ :‬شما در فضای مجازی‬ ‫نگاه کنید‪ ،‬ببینید از صبح تا شب چقدر زبان فارسی اسیب می بیند‪ .‬مثال الیک‬ ‫به جای پسند ‪ ،‬فالو به جای دنبال؛ اینها کلماتی است که ما برایش معادل داریم‬ ‫امامتاسفانهدچارخودباختگیشده ایم‪،‬یعنیخودمانرادستِکمگرفته ایم‪.‬این‬ ‫گرفتاری ها از ان جایی ناشی می شود که ما پیشینیه زبان فارسی و ارزشهای‬ ‫ان را نمی دانیم‪ .‬از این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی پرسیدیم” اگر جلوی این‬ ‫مسیر را نگیریم چه اتفاقی رخ می دهد؟”‪ ،‬تاکید کرد‪ :‬مطمئنا خواهیم دید که‬ ‫یکی دو نسل دیگر‪ ،‬بچه هایمان بلد نیستند دیوان حافظ و مولوی و شاهنامه‬ ‫فردوسی را بخوانند‪ .‬اگر همین روند وادادگی زبانی ادامه داشته باشد دو نسل‬ ‫بعدمان چطور می خواهد شاهنامه و نظامی گنجوی بخواند؟ و ما این بال را‬ ‫درک نمی کنیم؛ بالیی که برسر بعضی فارسی زبانان امد‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬یک خطر دیگری که زبان را تهدید می کند‪ ،‬خطر تغییر و اسیب‬ ‫خوردن به خط رسمی است‪ .‬در زمان هایی قبل از انقالب نداهایی می امد که‬ ‫ماالفبایمانراانگلیسیکنیمیعنیاصطالحاً«فینگلیش»بنویسم‪.‬بالییکه‬ ‫در تاجیکستان بر سر مردم امد‪ .‬تاجیک ها امروز فوق العاده شاهنامه و حافظ را‬ ‫دوست دارند اما نمی توانند دو خطش را با خطی که فردوسی و حافظ نوشته اند‬ ‫بخوانند‪،‬فقطمی توانندبشنوندیاباالفبایدیگریبخوانند‪.‬مدیررادیوایران‬ ‫توضیح داد‪ :‬وقتی می گوییم حفظ زبان فارسی‪ ،‬یعنی باید به همه شئون زبان‬ ‫فارسی توجه کنیم‪ ،‬یعنی توجه کنیم که واژه های بیگانه وارد زبان ما نشود‪ .‬یک‬ ‫موقع است معادل ان کلمه را نداریم مثال رادیو و تلویزیون‪،‬خب ایرادی ندارد‪.‬‬ ‫بجای واژه های فارسی تا حد امکان واژه عربی و غیر ضرور هم بکار نبریم‪.‬‬ ‫مدیررادیوایرانخطاببهنسلجوانکشورمانیاداورشد‪:‬اگرنسل ‬ ‫امروزمازبانفارسیرابااینپیشینهاشبشناسندباورپیدامی کندکهما‬ ‫صاحبیکزبانغنیویکفرهنگبربسترزبانفارسیهستیمونباید‬ ‫مغلوبشویم؛البتهتبادلزبانیاشکالندارد‪،‬هیچایرادینداردکهبین‬ ‫زبانفارسیومثالعربییاانگلیسیتبادلوجودداشتهباشدکمااینکه‬ ‫امروزهموجوددارداماغلبهوانفعالخوبنیستوموجبغلبهوانفعال‬ ‫فرهنگیمی شود‪.‬ویاضافهکرد‪:‬صدهاوبلکههزارانواژهفارسیامروز‬ ‫درزبانعربیرایجاست؛چرا؟چونطیسالیانسالحتیقبلازاسالم‬ ‫‪،‬اینتبادلبهجهتهمجواریماباعرب هاوجودداشتهوبهجهتاینکه‬ ‫الفبایزبانفارسیوعربیمشابهاستوهردوازالفبایارامیگرفته‬ ‫شده اندایندادوستدهایزبانیاتفاقافتادهاست‪.‬خبطبیعیاست‬ ‫وممکناستاینتبادلباانگلیسیوسایرزبانهاهماتفاقبیفتداماتا‬ ‫مرحله ایکهاسمشتبادلباشدنهتامرحله ایکهغلبهووادادگیرخ‬ ‫دهد‪.‬متاسفانهایناتفاقدربعضیازمقاطعتاریخرخدادهوامروزهماگر‬ ‫حواسماننباشددرحالوقوعاست‪ .‬محمدزاده در این باره خاطرنشان‬ ‫واداده‬ ‫کرد‪ :‬یک زمانی درقرن های اول و دوم هجری مقابل زبان عربی‬ ‫نباید رسم خط های من دراوردی درست کنیم‬ ‫شدیم‪ ،‬یعنی خلفای اموی و عباسی که ظالم هم بودند در حق فرهنگ‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫‪15‬‬ ‫مردم ایران هم ظلم می کردند و این اصال ربطی به اسالم ندارد‪.‬‬ ‫محمد زاده ادامه داد‪ :‬بعضی ها می گویند شما چرا روی واژه های عربی تعصب‬ صفحه 15 ‫ندارید اما روی واژه های انگلیسی سختگیری می کنید‪ .‬می گوییم به دو‬ ‫قدمت همجواری ما با زبان عربی بسیار طوالنی است‬ ‫دلیل؛ یکی اینکه‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫ضمن اینکه به همان اندازه که واژه گرفته ایم انها هم کم و بیش از ما واژه‬ ‫گرفته اند‪ .‬دیگر اینکهوقتیعربهابهایرانحملهکردندومادرابتداملتی‬ ‫مغلوببودیموزبانفارسیاسیبدید؛البتهزبانفارسیازانغلبهسربلند‬ ‫بیرون امدوخودشرا تقویتکردوخودو فرهنگایرانرانجاتداد‪.‬این‬ ‫استاددانشگاهگفت‪:‬پسیکیدیگرازشئونحفظزبان‪،‬حفظخطاستو‬ ‫نبایدگذاشتباشکستن هایبی موردوتقطیعوچسباندنغیرفنیبهان‬ ‫اسیبواردشود‪.‬گرچهمسیرتکاملبایدادامهپیداکند‪.‬توجهداشتهباشیم‬ ‫کهخوشنویسیعالوهبراینکهیکهنراستوسیلهبقایزباننیزهست‪.‬مابه‬ ‫وسیلهخوشنویسیزبانمانراحفظکرده ایم‪.‬نبایدرسمخط هایمندراوردی‬ ‫درستکنیم‪.‬‬ ‫وی به موسیقی که از دیگر شئونات زبان فارسی است اشاره کرد و گفت‪:‬‬ ‫باید موسیقی درست تولید کنیم‪ .‬چون بسیاری از مردم شعر و ادبیات را‬ ‫به وسیله موسیقی می اموزند‪ .‬همین االن ما خیلی از اشعاری را که حفظ‬ ‫هستیم از راه موسیقی حفظ کرده ایم‪ .‬بنابراین انتخاب شعر و اهنگ در‬ ‫موسیقی که مردم با ان در ارتباطند هم بسیار مهم است‪.‬‬ ‫اگر کسی به زبان فارسی اسیب بزند به ایران صدمه زده است‬ ‫مدیر رادیو ایران اضافه کرد‪ :‬یکی دیگر از شئون حفظ زبان فارسی‪ ،‬توجه‬ ‫به زبان اقوام است‪ .‬زبان اقوام ایرانی چشمه های جوشانی است که می تواند‬ ‫زبان فارسی را طراوت ببخشد‪ .‬در اصل ‪ ۱۵‬قانون اساسی هم به درستی‬ ‫بر لزوم تقویت و حفظ انها تاکید شده است‪ .‬نه کسی باید به این فکر باشد‬ ‫که بگوید همه اقوام زبانشان را کنار بگذارند و زبان فارسی حرف بزنند‪ ،‬نه‬ ‫کسانی بیایند بگویند که اقوام باید با زبان خودشان درس و امور رسمی و‬ ‫ملیشان را با زبان بومی انجام دهند‪ ،‬اینهم غلط است‪.‬‬ ‫محمد زاده در اینبــاره نیز یاداور شــد‪ :‬نباید تعادل از بین بــرود‪ .‬قانون‬ ‫اساســی می گوید” زبان رســمی درایران‪ ،‬زبان فارسی اســت و اسناد‪،‬‬ ‫مکاتبات و نامه های رسمی باید به این زبان نگارش شوند”‪ .‬بعد می گوید”‬ ‫ولی در کنار زبان فارســی‪ ،‬اموزش زبان های قومی و محلی در رسانه ها و‬ ‫مطبوعــات ازاد اســت”‪ .‬بنابراین زبان رســمی و ملی که حلقــه ربط و‬ ‫پیوند همه اقوام اســت نباید اســیب ببیند‪ .‬اگر کســی بخواهــد به این‬ ‫زبان فارســی اســیب بزند درحقیقت به یک کشــور صدمه زده اســت‪.‬‬ ‫رســانه ها نقــش موثــری درحفظ زبــان فارســی دارند‬ ‫مدیــر رادیو ایران‪،‬اســیب شناســی هایش راجــع بی مهری بــه زبان‬ ‫فارســی را اینگونه ادامه داد‪ :‬امروزه بعد از محیط مدرســه و دانشــگاه ‪،‬‬ ‫با رســانه ها ســروکار داریم‪ .‬موبایلمان‪ ،‬رادیو و تلویزیــون و روزنامه همه‬ ‫و همه رســانه اســت؛ بنابراین زبان این رســانه در تقویــت و حفظ زبان‬ ‫فارسی بســیار موثر اســت‪ .‬کســانی که برای حفظ و بقای زبان فارسی‬ ‫برنامه ریزی می کنند باید توجه ویژه ای به زبان رســانه داشــته باشــند‪.‬‬ ‫وی گفــت‪ :‬از گذشــته روزنامه هــای ما ویراســتار داشــتند کــه برای‬ ‫مراقبــت از زبــان بوده اســت‪ .‬ویراســتاری یکــی از واحدهــای مهم‬ ‫همــه روزنامه هــا بــوده و االن هــم همینطور اســت ؛ مــی بینیم که‬ ‫روزنامه هــا و خبرگزاری هــای بــزرگ واحــد ویراســتاری دارنــد‪.‬‬ ‫اینده زبان فارسی در خطر است‬ ‫زبان فارسی احســاس خطر کنیم‪ ،‬باید بجنبیم‪ ،‬این حرفهایی که من زدم‬ ‫این تالش هایی که شــما می کنید‪ ،‬تالش هایی که فرهنگستان می کند‪،‬‬ ‫تالش هایی که تحصیلکرده های زبان فارســی در دانشگاه می کنند‪ ،‬باید‬ ‫همه این تالش هــا را دوچندان کنیم و به فرزندانمــان بفهمانیم که در اثر‬ ‫بی توجهی نه تنها زبان اسیب می بیند که کشــور هم اسیب خواهد دید‪.‬‬ ‫وی گفت‪ :‬هیچ یک از اقوام ما راضی نیستند که ایران اسیب ببیند‪،‬باید این‬ ‫درک ایجاد شود که نابودی زبان ملی و رسمی یعنی نابودی ملیت و هویت‪.‬‬ ‫محمد زاده اظهار داشــت‪ :‬اگــر این درک ایجاد شــود‪ ،‬اقوام کشــور که‬ ‫حاضرند برای وجب به وجب خــاک میهن جان بدهند بــرای این مولفه‬ ‫مهم فرهنگی و ملــی هم حاضرند جــان بدهند‪ .‬مگر وطــن فقط خاک‬ ‫اســت؟ وطن یعنی زبان‪ ،‬وطــن یعنی فرهنــگ‪ ،‬وطن یعنــی ادبیات‪.‬‬ ‫ایران با این پیشــینه بــزرگ؛ وطن یعنی ســعدی و حافظ و موالنا‪.‬‬ ‫یعنی ِ‬ ‫وی اذعان داشــت‪ :‬هرکدام از اینها اســیب ببیند یعنی وطن اسیب دیده‬ ‫اســت‪ .‬اگر یک جایی یک تپه ای از وطن از دســت برود می شود دیر یا زود‬ ‫ان را پس گرفــت‪ ،‬انگونه که در جنگ عراق پــس گرفتیم اما اگر فرهنگ‬ ‫و زبان از دســت رفت‪ ،‬ممکن است نشــود به راحتی ان را بازگرداند چون‬ ‫در اثر تغییر نســل‪ ،‬ان فرهنگ گم می شــود اما ان تپه گم نمی شــود‪.‬‬ ‫محمدزاده خاطرنشــان کــرد‪ :‬باید یک زنــگ خطری به صــدا در بیاید‪.‬‬ ‫باید از دو ســه دهه قبــل برای نجات زبان و فرهنگ کشــورمان شــروع‬ ‫می کردیم‪ .‬کشــور ما دو مولفه هویتــی دارد؛ ایرانی بودن بــه دو مولفه‬ ‫اســت؛ یکی اســام اســت که همه مردم را جمع کرده‪ ،‬یعنی تمام اقوام‬ ‫و مذاهب ما در یک مولفه هویتی به نام اســام مشــترک هستند و مولفه‬ ‫دیگر زبان فارســی اســت‪ .‬همه اقــوام مذاهــب و حتی ادیان رســمی‪،‬‬ ‫مولفه مشترکشــان زبان فارســی اســت‪ .‬پس مردم ایران در یکی از این‬ ‫دوحالت با هم اشــتراک دارنــد؛ یا دینمان یکی اســت یــا زبانمان‪ .‬اگر‬ ‫این مولفه هویت ملی اســیب ببیند امنیت ملی کشــور اسیب می بیند‬ ‫دچــار خودباختگی زبانی شــده ایم‪ ،‬حواســمان نیســت‬ ‫اســتاد زبان و ادبیــات فارســی کشــورمان در پایان صحبــت هایش‬ ‫خطاب به همــه فارســی زبانــان این نکتــه را نیــز متذکر شــد‪ :‬باید‬ ‫بگوییم کســی که دنبــال اموختــن زبانهای دیگر اســت امــا در حفظ‬ ‫زبان ملی خود نمی کوشــد بــه نوعی دچار خودباختگی شــده اســت‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬باید فکــر کنیم از بی توجهی به زبان ملی چه چیزی به دســت‬ ‫می اوریــم و در مقابل چه چیز را از دســت می دهیم‪ .‬شــما فکر می کنید‬ ‫ســعدی عربی بلد نبوده؟ بلد بوده‪،‬در کتابش هــم می بینیم که از کلمات‬ ‫عربی بســیار زیاد به کار برده ولی چرا گلستان و بوســتان را به این زیبایی‬ ‫می نویســد؟ شــما فکر می کنید فردوســی با این همــه عظمتش‪ ،‬در‬ ‫‪ ۶۰‬هزار بیت شــاهنامه‪ ،‬عربی نمی دانســته که به کار نبرده است؟ انهم‬ ‫در روزگاری کــه عربی در تمــام ایران رایج بوده‪ .‬شــما فکــر می کنید‬ ‫قطران تبریزی در تبریز زبان قومی خود را نمی دانســته که شــعر فارسی‬ ‫می سروده است؟ نظامی گنجوی نیز به همین شــکل‪ .‬اینها می دانستند‬ ‫که زبان فارســی هویت انهاســت و با این زبان در تاریخ ماندگار می شوند‪.‬‬ ‫اگر بجز این بود‪ ،‬مانند خیلی از شــاعران محلی امروز اســمی از انها نبود‪.‬‬ ‫رادیــو ایــران هشــدار داد‪ :‬درد خودباختگی فرهنگــی بویژه در‬ ‫مدیــر‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫این ‪16‬‬ ‫کشــورمان تصریح کرد‪ :‬باید برای اینده‬ ‫فارسی‬ ‫محقق زبان و ادبیات‬ ‫بحث زبــان‪ ،‬دردی جدی بــوده و نیازمنــد توجه ویژه و چندباره اســت‪.‬‬ صفحه 16 ‫حفﻆ محیﻂ زیست با مدیریت زباله در منزل‬ ‫البته بحث جمع اوری و دفن یک سری‬ ‫از زباله هــای خانگی هم مبحث مهمی‬ ‫اســت که هزینه گزافی را بــه جوامع‬ ‫محبوبه دهقان‬ ‫روزنامه نگار‬ ‫تحمیل می کند بطوریکــه طبق نظر‬ ‫کارشناســان مربوطه‪ ،‬جمــعاوری و‬ ‫دفن هر تن زباله حــدود ‪ 35‬هزار ریال‬ ‫اســت‪ .‬مضافا به اینکه این مقدار زباله ‪ 400‬متر مکعــب گاز کلی برای‬ ‫دی اکســید کربن را متصاعد می کند و بین ‪ 400‬تا ‪ 600‬لیتر شیرابه از‬ ‫ان خارج می شــود که می تواند اثرات و پیامدهای بســیار منفی برروی‬ ‫محیط زیســت داشــته باشــد ‪ .‬با یک نظر اجمالی به ایــن مطلب می‬ ‫رســیم که در واقع ما دوبار برای یک جنس هزینــه پرداخت می کنیم‪.‬‬ ‫یکبار هنگام خرید ان و بــار دیگر برای جمــع اوری و احتماال دفن و یا‬ ‫بازیافت و یا حتــی بازگرداندن ان به چرخه طبیعــت هزینه می دهیم‪.‬‬ ‫همانطور که گفتیــم دفن زباله ها اثــرات و پیامدهای بســیار منفی بر‬ ‫روی محیــط زیســت دارد بطوریکه شــاید مدت زیادی طول نکشــد‬ ‫که اطراف پراز زباله شــود و محل دیگری برای دفن زباله ها پیدا نشــود‬ ‫مضافه به اینکه همین انباشت زباله باعث رشــد و تکثیرانواع میکروبها‬ ‫و باکتریهــا و حشــرات و حیوانات موذی میشــود طبــق براوردهای‬ ‫علمی در هر گــرم زباله بین ‪ 50‬هــزار تا ‪ 10‬میلیــون باکتری مختلف‬ ‫وجود دارد که در نهایت می تواند منجر به شــیوع انواع بیماریها شــود‪.‬‬ ‫در بحث بازگشت زباله ها به محیط زیســت‪ ،‬همانطور که متذکر شدیم‬ ‫در مورد بســیاری از انواع زباله ها این عمل در بازه زمانی طوالنی تری به‬ ‫ثمر می رسد مثال پالستیک ها و کیســه ها و ظروف پالستیکی تقریبا‬ ‫غیرقابل تحزیه هستند و بطور متوسط ‪ 500‬ســال در محیط باقی می‬ ‫مانند و به دلیل سبکی کیسه های پالســتیکی‪ ،‬انها به ویسله باد به هر‬ ‫جای طبیعت سرک می کشــند و حتی گاهی دردهان حیوانات دریایی‬ ‫یافت می شــوند و موجب مــرگ این دســته از جانداران مــی گردد‪.‬‬ ‫شیشــه ها و قوطی های فلزی صدها ســال روی زمین مــی مانند و یا‬ ‫زباله هایــی مثل المپهای مهتابــی و لوازم الکترونیکی بــه علت وجود‬ ‫ســرب و حیوه در ترکیب خود بســیار خطرناکند و در ایــن میان فقط‬ ‫پســمانده های گیاهی و نباتی هســتند که مــی توان از انهــا بعنوان‬ ‫کود بــرای تقویت و اصــالح خــاک محیط بخوبــی اســتفاده کرد‪.‬‬ ‫حال اگــر بخواهیم از پرداخت ایــن هزینه های اضافــی و مهمتر از ان‬ ‫نابودی محیط زیســت اطرافمان جلوگیری کنیم چه راهکارهایی پیش‬ ‫رو داریم؟ برای مدیریت زباله های منــزل در درجه اول مواد قابل تجزیه‬ ‫مثل پس مانده های اشــپزخانه و مواد غذایی را از سایر مواد جدا کنیم‬ ‫چون همانطور کــه گفتیم این دســته از زباله ها بــرای اصالح خواص‬ ‫خاک و جبران مواد غذایی از دســت رفته انها مفید هســتند با اجرای‬ ‫دقیق این طرح می تــوان روزانه ‪ 530‬هکتار خاک کشــور را احیا نمود‪.‬‬ ‫روزنامــه ها و کاغذهــای باطله‪ ،‬جعبه های شــیرینی و بســته بندی‪،‬‬ ‫دفترچه های تمام شــده‪ ،‬مقوا و کارتن های خالی قابل بازیافت هستند‬ ‫پس باید جداسازی شــوند‪ .‬شیشــه های ســس‪ ،‬ابلیمو‪ ،‬شیشههای‬ ‫شکســته که باید با احتیاط جداســازی و به مامــوران بازیافت تحویل‬ ‫داده شــود ظــروف و قوطیهای کنســرو و کمپوت و نوشــابه می توان‬ ‫تا ‪ 90‬درصــد انــرژی الزم برای ســاخت مجــدد انها صرفــه جویی‬ ‫کرد و الودگی مرحلــه تولید مجدد انهــا نیز ‪ 95‬درصد کمتر اســت‪.‬‬ ‫کیســه ها‪ ،‬ضایعات و لوازم پالســتیکی شکسته را جداســازی کرده و‬ ‫به ماموران بازیافت تحویــل دهیم تا در کارخانجات تولید پالســتیک‬ ‫اســتفاده شــود‪ .‬کالســعی کنیم بیشــتر از لوازم برقی تا لوازم باطری‬ ‫دار اســتفاده کنیم چــون باتری حاوی مواد ســمی خطرناک اســت‪.‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫‪17‬‬ ‫قانون کلی در اشــپزخانه کــه اول ظــروف اشــپزخانه را کامال تمیز‬ ‫کرده و بعد در ظرفشــویی قــرار می دهیم تــا رطوبت کمتــر بگیرد‪ .‬پاورقــی‪ :‬محمــد رضایــی الهــه ‪ (1387‬بررســی راهکارهــای فرهنگــی‬ ‫غذاهــای اضافــی غیرباقــل مصــرف را در کیســه ای جمــع اوری جهت مشــارکت مــردم در بازیافت مــردم در ســومین کنفرانــس بازیافت)‬ ‫پایان‬ ‫کــرده و در موقعیــت مناســب در اختیــار پرنــدگان و حیوانــات قراردهیم‪.‬‬ ‫هنگام خریــد از یک کیســه پارچه ای اســتفاده کنیــم تا مجبور بــه گرفتن‬ ‫کیســه های پالســتیکی فروشــگاه ها نباشــیم حتی المقدور هنــگام خرید‬ ‫از فروشــنده پاکتهــای کاغــذی بخواهیــم تــا کیســه هــای پالســتیکی‬ ‫از ظــروف یک بــار مصــرف هــم فقــط در مواقــع اضطــرار اســتفاد کنیم‪.‬‬ ‫به گفته یکی از کارشناسان امور شهری بدون تردید اولین قدم در کم کردن هزینه‬ ‫دفن پســماندها (البته بعد از قانون کمتر و بهتر مصرف کنید) و رسیدن به درامد‬ ‫ناشــی از بازیافت‪ ،‬تکنیک زباله های قابل بازیافت و غیرقابل بازیافت و به اصطالح‬ ‫زباله های تروخشک اســت و رســانه ها در تبلیغ و ترویج و نهادینه کردن عادت‬ ‫جداســازی زبالهها در منازل نقش اصلی را دارند که متاسفانه در این زمینه خیلی‬ ‫ضعیف عمل کردند‪ .‬ملی شدن فرهنگ جداســازی زباله ها در منازل‪ ،‬گام اول در‬ ‫رسیدن به درامد پایدار اســت و در نهایت رســیدن به همان مثل طالی کثیف‪.‬‬ ‫با توجه به نقش عامه مــردم بعنوان تولیــد کنندگان اصلی زبالــه های خانگی‬ ‫ضرورت ایجاد فرهنگ مناســب در زمینه کاهــش تولید زبالــه و تفکیک ان از‬ ‫مبدا از طریق اموزشــهای عمومی یا از طریق رســانه ها یا امــوزش در مکانهای‬ ‫عمومی مثل مدارس و مســاجد بیشــترین اهمیت را پیدا می کند‪ .‬هدف اصلی‬ ‫این اموزشــها هم باالبردن ســطح تعقــل‪ ،‬دانش و اخــالق در افــراد و افزایش‬ ‫سطح مسئولیت پذیری انها در ســطح جامعه نســبت به محیط زیستی که در‬ ‫ان زندگــی می کنند و صدالبته که متعلق به تمام نســل های بشــریت اســت‪.‬‬ ‫جهت فرهنگ ســازی و اجرایی کردن این اموزشــها می توان به راهکارهای زیر‬ ‫نیز اشاره داشــت‪ :‬برگزاری کارگاه های اموزشــی تفکیک زباله از مبداء و تشکیل‬ ‫دورههای اموزشــی گروهی و فــردی خانم هــای خانه دار‪ -‬تشــکیل تیم های‬ ‫مشارکتی در محله ها برای ایجاد توســعه فرهنگ بازیافت‪ -‬برپایی نمایشگاههای‬ ‫ثابت و ســیار عکــس و محصوالت تولیــد شــده از بازیافت زبالههــا‪ -‬برگزاری‬ ‫نمایشــگاههای اموزشــی برای کودکان و اســتفاده از خالقیت انها در گسترش‬ ‫بازیافت در خانــواده‪ -‬برگزاری همایش هــا‪ ،‬طراحی و نصب تابلــو و تراکتهای‬ ‫تبلیغاتــی در معابر عمومی و پخــش تیزرهای تبلیغاتی و انیمیشــن های کوتاه‬ ‫خصوصا در قابــل طنز در ســیما‪ -‬اموزش دادن دانــش ا مــوزان در مدارس به‬ ‫منظور اشــنایی با مواد بازیافتی و توزیع جعبه های مخصوص کاغذهای باطله در‬ ‫مدارس خصوصا در انتهای ســال تحصیلی و درخواســت از انها برای جمعاوری‬ ‫دفترچههای اســتفاده شــده در طول ســال و مکتابهای باطله در این جعبه ها‪-‬‬ ‫توزیع انواع بروشــورها و کیســه های زباله در رنگهای مختلف به صورت رایگان‬ ‫بین مردم که البته اکثر این اقدامات توســط مردم در محله های شهرها قابل اجرا‬ ‫است ولی انچه که مهم است ایجاد انگیزه و اراده و تشویق مردم به انجام ان است‪.‬‬ ‫در کنار مردم دولتمــردان جامعه ابتدا باید نقش روشــنگری هدایت جامعه را به‬ ‫عهده داشته باشــند بطور حتم خانواده هارا می توان از طریق اموزش و روشنگری‬ ‫توسط رسانه ها اقناع کرد‪ .‬چندی اســت که دولت طرح تفکیک زباله از مبدا را به‬ ‫اجرا گذاشــته که البته در شیوه اجرا و فرهنگســازی جهت گسترش و همه گیر‬ ‫شــدن ان در الیههای مختلف جامعــه ناهماهنگیهایی هم وجــود دارد‪ .‬اولین‬ ‫اقدام برای ایجاد انگیزه و تشــویق مردم‪ ،‬اقدامات عملی خود دولت است که البته‬ ‫باید فراگیر وعمومی باشــد بطوریکه ملموس و قابل دیددر تمام سطوح و طبقات‬ ‫جامعه باشــد در تمام ســطوح و طبقات جامعه باشــد مثل قراردادن جایگاه ها‬ ‫ســطلهای بزرگ جداگانه (زباله خشــک و زبالــه تر) در اماکــن عمومی پررفت‬ ‫وامد مثل پارکها‪ .‬به موازات ان اموزش و تشــویق قشــر متوسط جامعه از طریق‬ ‫رســانهها و تبلیغات شــهری‪ -‬فراهم کردن شــرایط جمع اوری زباله ها از درب‬ ‫منازل و رســتورانها و مکانهای عمومی‪ ،‬تا مردم برای جداسازی و حمل زباله ها به‬ ‫مکانهای از پیش تعیین شــده بیش از این به زحمت نیفتند و بهانه ای برای ترک‬ ‫این فعل نیابند‪ .‬از دیگر اقدامات دولتمردان فراهم ســازی زیرساختهای مرتبط با‬ ‫تکنیک زباله مثل اگو‪ ،‬خردکن های بزرگ صنعتی زبالــه و به روز کردن اطالعات‬ ‫و امکانات جمــع اوری زباله و اســتفاده از تجربیات دیگر کشــورها در این باب و‬ ‫فراهم کردن تســهیالت برای افرادی که در این امر امادگی سرمایه گذاری دارند‪.‬‬ صفحه 17 ‫قطعا شرایط بهتر می شود‬ ‫مصاحبه‬ ‫حســن توکل نیا به عنــوان مدیر تولید امــوزش دیده وارد‬ ‫ســینما شــد و دیری نگذشــت که بدلیل توانمندی و هوش‬ ‫باال به جرگــه تهیه کنندگان پیوســت‪ .‬او با تهیــه کنندگی‬ ‫فیلم «کاغذ بــی خــط» بکارگردانی بزرگ ســینمای ایران‬ ‫«ناصرتقوایی» بعنوان یک تهیه کننده فهیم و کاربلد خود را در‬ ‫ســینما تثبیت کرد‪ .‬توکل نیا از جمله تهیه کنندگان بااخالق و‬ ‫بدون حاشیه سینمای ایران اســت‪ .‬به بهانه اکران نشدن فیلم‬ ‫«چند میگیری گریه نکنی ‪ »۲‬بسراغ ایشان رفتیم‪ .‬انچه در ذیل‬ ‫میخوانید گپ وگفت خبرنگار «صدای خاک» با توکل نیا اســت‪.‬‬ ‫قبــل از اینکــه ســواالت اصلــی رو مطــرح کنــم از‬ ‫نحــوه ورودتــون بــه ســینما بفرماییــد‪ ،‬ابتــدا مایلم‬ ‫بدونــم چــه شــدکه ســر از ایــن حرفــه دراوردیــد؟‬ ‫هم مثل خیلی هــا به هنر عالقــه داشــتم خصوصا به بازیگــری‪ .‬بعد‬ ‫از اینکــه دیپلــم تجربی رو گرفتــم به ســربازی رفتم و ســپس تا ‪۲۶‬‬ ‫ســالگی معلم نهضت ســواداموزی بودم‪ .‬در همین حین که مشــغول‬ ‫درس خوانــدن بــرای شــرکت در کنکــور پزشــکی بــودم فراخوان‬ ‫امــور ســینمایی ان وقــت را ‪ -‬اواخرســال‪ - ۶۵‬دیدم که برای رشــته‬ ‫مدیریت تولیــد فیلم از طریــق ازمون هنرجــو میپذیرفتنــد که من‬ ‫هم شــرکت کردم و قبــول شــدم و در نهایت وارد این رشــته شــدم‪.‬‬ ‫سالهاست اهالی سینما از عملکرد مسئولین سینمایی در تمام‬ ‫زمینه ها مثل پروانه ساخت ‪ ،‬پروانه نمایش و شورای صنفی اکران‬ ‫که اساس فیلمسازی را تشکیل میدهد ناراضی بوده و شکایت‬ ‫دارند‪ ،‬اگر شما بعنوان رئیس سازمان سینمایی بودید چه راهکاری‬ ‫برای رفع این معضالت و رضایت اهالی سینما پیشنهاد میدادید؟‬ ‫قطعــا شــورای پروانــه ســاخت را منحــل میکــردم و امــور پروانه‬ ‫نمایش را به صنــوف ســینمایی میســپردم ؛ البته بانظــارت جزیی ‪،‬‬ ‫امــور نمایش را بــه ذینفع (صاحــب فیلم وســینما) واگــذار میکردم‪.‬‬ ‫بنظر شــما اگر وزارت ارشاد امور فیلمســازی و اکران فیلمها‬ ‫را به اتحادیــه واگــذار نماید ‪ ،‬ایا شــرایط بهتر میشــود؟‬ ‫قطعا شرایط بهتر میشود‪.‬‬ ‫با شــرایطی که کرونا برای ســالنهای ســینما بوجوداورده‬ ‫و باعث تعطیل شــدن بیشــتر سالنهای ســینما شده است‪،‬‬ ‫وظیفه دولت در مقابل این بحران و نجات ســینما چیســت؟‬ ‫مجبورم پاسخ این ســوال را کمی کلی تر بدهم‪،‬دولت در شرایط کنونی‬ ‫که بیشتر اهالی ســینما درگذران روزمرگی خود دست وپا میزنند حتی‬ ‫نمیتواند امور بیمــه ای اهالی ســینما را پرداخت نماید‪ ،‬چه برســد به‬ ‫اینکه بنده تهیه کننده متوقع باشــم که دولــت وام ‪۵۰۰‬میلیونی را که‬ ‫مدتهاســت تبلیغ انرا میکند بدون ضمانت پرداخت نماید ‪ -‬البد میدانید‬ ‫که برای دریافت این وا م میبایست ســند خانه گرو بگذاریم ‪ -‬بنده بعنوان‬ ‫تهیــه کننده «چندمیگیــری گریه کنی» دو سالیســت بیکار هســتم‬ ‫‪18‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫و فیلمم را نیز نتوانســتم اکران کنم و دریغ از کمک و مســاعدت‬ ‫مســئولین ؛ قطعا این معضل شــامل تمــام صنوف میشــود‪...‬‬ ‫بنظر شما عامل گرانی دستمزد بازیگران چه کسانی هستند‬ ‫و برای این ارقــام نجومی چه راهکاری بنظر می رســد؟‬ ‫دلیل گرانی دســتمزد بازیگران پولهــای باد اورده ایســت که از‬ ‫مدتها پیش به ســینما تزریق شده وظاهرا جدا شــدنی نیست و‬ ‫این معضل در زمان کرونا به شــبکه های خانگی نیز سرایت کرد و‬ ‫گمان نمیکنم در شــرایط کنونی بتوان کاری را در زمینه کنترل‬ ‫دســتمزدها پیش برد‪ ،‬چون بــرای بازیگران عزیــز کار در زمینه‬ ‫سینما‪،‬شــبکه خانگی و تلویزیون به وفور فراهم است و متاسفانه‬ ‫سینمای ما از زمانی که کیفیت خود را به جهت خروج کارگردانان‬ ‫بزرگی چون ناصر تقوایی‪ ،‬بهرام بیضایی و… از دســت داده‪ ،‬امید‬ ‫به ورود اســتعدادهای تازه بازیگری در سینما کمرنگ شده است‪.‬‬ ‫دولت ظاهــرا یا بطور جــدی تالش می کنــد در زمینه‬ ‫فیلمسازی به نسل جوان فیلمســاز توجه ویژه ای نماید‬ ‫و همه ســاله تعدادی فیلــم اولی هــا بافیلمهای خود‪،‬‬ ‫شــگفتی می افرینند‪ ،‬از طرفی شــاهد حضور کمرنگ‬ ‫فیلمسازان قدیمی هســتیم‪ ،‬ایا ورود جوانان فیلمساز‬ ‫اولی باعث بیکاری و یا کم کاری قدیمی ها شــده است؟‬ ‫در زمینه پروانه ساخت مسئولین باید به تقاضاهای تهیه کنندگان‬ ‫واجد شرایط پاسخ مثبت بدهند و اینقدر سختگیری نکنند؛ هرچند‬ ‫در اکثر این شوراها خودی و غیرخودی داریم ‪،‬حاال ممکن است از‬ ‫هر صد تقاضای پروانه ساخت در سال‪ ۷۰‬یا ‪ ۳۰‬مورد ان مربوط به‬ ‫کار اولی ها باشد ‪ ،‬بنظرم در هر دو صورت هیچ اشکالی وجود ندارد‪.‬‬ ‫اینکه هر ســاله بیشــتر شــگفتیها مربوط به فیلم اولی هاست‪،‬‬ ‫شــاید دلیلش تکرار برخی از فیلمســازان قدیمیســت و اعتماد‬ ‫نداشــتن انها بــه نویســندگان جــوان و بــه دنبــال ان تکرار‬ ‫ســوژه هایی کــه خودشــان اصرار بــه نوشــتن ان دارنــد ؛ در‬ ‫حقیقت ما خودمــان بــا محدودیتهایی که درحیطــه کاریمان‬ ‫ایجاد میکنیــم باعث این کــم کاری یــا بیکاریمان میشــویم ؛‬ ‫بگذریم که سیاســتهای غلط مســئولین هم بی تاثیر نیســت‪.‬‬ ‫برای بهبود ســینمای ایــران چه پیشــنهادی دارید؟‬ ‫برای بهبود ســینمای ایــران میبایســت به زیرســاختها توجه‬ ‫شود و ســینماداری به روز شــود ‪ ،‬ازساخت ســالنهای سینما در‬ ‫مجموعه های ‪۱۰‬ســالن به بــاال و چندمنظوره مثــل «کورش»‬ ‫حمایت جدی شــود و بــا حمایتهــای خاص کمــک کنیم که‬ ‫ســالن داری انحصاری نشــود‪ .‬تــاش کنیم نیــروی متخصص‬ ‫تربیت کنیم خصوصــا در زمینــه فیلمنامه نویســی و بازیگری‬ ‫و بــه بخــش خصوصــی وصنــوف بهــای بیشــتری بدهیم‪.‬‬ ‫در کل بــرای اینکــه تهیــه کننــده بتوانــد در زمینــه‬ ‫انتخــاب عوامــل خصوصــا بازیگــر ریســک کنــد ‪ ،‬دولــت‬ ‫بایــد بازگشــت هزینــه اولیــه فیلــم را تضمیــن کنــد‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 18 ‫هوشنگ ﮐاووسی و واژه «فیﻠمفارسی»‬ ‫محمد بویری‬ ‫ﻣﻨﺘﻘﺪﺳﯿﻨﻤﺎ‬ ‫«فیلمفارسی» اصطالحی اســت که اولین بار توسط هوشنگ‬ ‫کاووســی در مجله فردوسی برای ســینمای عامه پسند ایران‬ ‫به کار برده شــد‪ .‬منظور ان اثری اســت که غالب فیلم را دارد‪،‬‬ ‫زبان روایتش فارســی اما به دور از واقعیت جامعه ایرانی اســت‪.‬‬ ‫کاووسی در سال ‪ 1301‬در تهران متولد شــد و در سال ‪1325‬‬ ‫به فرانســه رفت‪ .‬وی که دانش اموخته کارگردانی مدرسهعالی‬ ‫ایدک در مقطع فوق لیســانس و رشــته فیلمولــوژی یا همان‬ ‫جامعه شناســی ســینما در مقطع دکترای دانشــگاه سوربن‬ ‫بود‪ ،‬پس از اتمــام تحصیالتش با اصرار دکتر کوشــان به ایران‬ ‫بازگشــت ؛ نتیجه تالش های اولیه اش در ســاخت چند فیلم‬ ‫سینمایی چون«ماجرای زندگی»‪«،‬هفده روز به اعدام»‪«،‬وقتی‬ ‫که افتاب غروب مــی کند»‪«،‬خانــه کنار دریــا» و چند فیلم‬ ‫مســتند ناموفق بود‪.‬علم و دانشی که از فرانســه سرزمین هنر‬ ‫هفتم با خود داشت به اضافه شــناختش از جامعه ایران و موازی‬ ‫با انها و اختالفــات فکری با تهیه کننــدگان فیلم در چگونگی‬ ‫ســاخت فیلم ها ‪ ،‬مانع ادامه کار وی در وادی فیلمســازی شد‪.‬‬ ‫کاووســی با تدریس درس سینما در دانشــگاههای سینمایی‬ ‫و پرورش ســینماگران برجســته و جدال های خیلی سخت و‬ ‫پیگیرانه با دیگر صاحبنظــران عرصه ســینما ‪ ،‬کامال به انچه‬ ‫اعتقاد داشــت عمل کرد‪ .‬وی در نوشته هایش اشــکارا اظهار‬ ‫میداشــت که در ایران ســینما با مبانی هنر اشــنا نیســت و‬ ‫فیلمســازان شــناخت صحیح از پایه های نظــری و علمی را‬ ‫ندارند‪.‬کاووســی ابراز میداشــت دیــوار ســینمای ایران کج‬ ‫است‪.‬کاووســی انقــدر از فضای فیلمســازی دهــه ‪ 40‬و ‪50‬‬ ‫بیزار بــود که با زبانــی سرشــار از کنایه و نیشــخند اصطالح‬ ‫«فیلمفارســی» را بــه فیلم هــای روی پــرده ســینما داد‪.‬‬ ‫نخســتین نقــد در ســینمای ایران به قلم کاووســی اســت‪.‬‬ ‫عوامل تولید فیلم «لغزش» در پوســتر تبلیغاتی خود نوشــته‬ ‫بودند فیلــم «لغزش» دومین اثــر کارگردان فیلــم «ولگرد» ؛‬ ‫اما کاووســی که در اعتراض به هر دو فیلم و عنوان پوســتر ‪ ،‬در‬ ‫مقاله ای با عنوان «دومین لغزش کارگــردان فیلم ولگرد»‪ ،‬انها‬ ‫را به باد نقد تحلیلی گرفــت‪ .‬نگرش نویســندگانی که قبال به‬ ‫صورت کلی در زمینه فیلم ها می نوشــتند و اطالعات بازیگران‬ ‫و ســازندگان فیلم ها را در مجالت فیلم و ســینما به مخاطبان‬ ‫می دادند تغییر داد و کم کم به ســمت نقد فیلم ها روی اوردند‪.‬‬ ‫کاووســی که با اصطــالح ابداعی اش«فیلمفارســی» در میان‬ ‫جامعه سینمایی شــناخته تر شده بود با نوشــتن مقاله تندی‬ ‫با عنوان«از داچ ســیتی تا بازارچه نایب گربــه» در اعتراض به‬ ‫فیلم«قیصــر» یک تنه در مقابــل فضــای ان روز جامعه ایران‬ ‫ایســتاد که «قیصر» را تحســین کرد‪ .‬در جایی گفتــه بود با‬ ‫دیدن فیلم «گاو» کمی به ســینمای ایران امیدوار شدم و شاید‬ ‫شروع موج نوی سینمای ایران باشــد اما بعدها در یادداشتش‬ ‫عنوان کرده بــود که در ســینمای ایران موج کهنــه ای نبوده‬ ‫که با یکی‪،‬دو فیلم بتوان به موج نوی ســینمای ایران اندیشید‪.‬‬ ‫کاووســی از قهرمان پروری از تــوده ها‪ ،‬نوع داســتان پردازی‪،‬‬ ‫رقص و اواز بــی جهت‪ ،‬نبودن اصول نســبیت در روایت فیلم و‬ ‫پایان های خــوش از جنــس فیلم هــای هندی و بــه دور از‬ ‫منطق ســینما ‪ ،‬گریزان بود‪ .‬با تمام تالش کاووســی در جهت‬ ‫به ظن وی بــه خود امدن ســینمای ایــران و گرفتــن غالب‬ ‫علمــی و صحیح پــس از انقالب نیــز فیلم های فارســی تنها‬ ‫ماهیت بزمی خــود را به چهارچوب هــای عرفانــی داده اند‪.‬‬ ‫کاووسی پس از نیم قرن تالش و تکاپو در جهت بهبود وضعیت‬ ‫سینمای ایران در دوم فروردین ‪ 1392‬درگذشت و قلم نقدش را‬ ‫برای نسلی بجا گذاشت که سالها در دایره افکارش رشد کرده اند‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪19‬‬ صفحه 19 ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫ﻫﻨﺮ‬ ‫جبار اذین‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ‪ ،‬ﻣﺪرس و ﻣﻨﺘﻘﺪ‬ ‫تبریک و‬ ‫تمجیداز‬ ‫باندهای‬ ‫افتخارافرین!‬ ‫ایــن یادداشــت نقــد نیســت‪،‬‬ ‫تمجیــد اســت‪ .‬نقــد‪ ،‬غرامــت‬ ‫ســنگین داردکه کمترین ان ممنوع القلم شدن محترمانه!‬ ‫اســت‪ .‬دراین نوع تنبیــه و پرداخت غرامت‪،‬امکان انتشــار‬ ‫یادداشــت ازنویسنده‪،‬ســلب وارتباط اوبادیگران قطع می‬ ‫شــود تا نوشــتههایش به کســی وجریانی صدمه نزند!به‬ ‫همین دلیل یادداشــت حاضرتمجیدنامه است‪.‬اگرکشــور‬ ‫مادربسیاری چیزهاازجمله اقتصادوفرهنگ‪،‬ازدیگرکشورها‬ ‫عقب اســت‪،‬ولی دریک چیز پیشتازودرصدراســت‪.‬ظهور‬ ‫و پیدایــش انواع باندهــای سیاســی‪،‬اقتصادی‪ ،‬فرهنگی و‬ ‫اجتماعــی و درحــوزه هایــی مانندخودرو‪،‬مرغ‪،‬تخم مرغ‪،‬‬ ‫لبنیات‪،‬الستیک‪،‬سیگار‪،‬اکران ســینما‪،‬قطعات یدکی‪،‬لوازم‬ ‫خانگی‪ ،‬وسایل بهداشتی‪ ،‬برنج ‪ ،‬میوه‪ ،‬حبوبات و‪.....‬سبب شده‬ ‫که کشورما درزایش و پرورش باندهای مختلف‪ ،‬گوی سبقت‬ ‫را در جهان برباید و بر ســکوی نخست جهانی بایستد‪.‬دیروز‬ ‫مانند هر روز‪ ،‬همراه سیل مسافران مترو بر قطار سوار بودم که‬ ‫نزدیک یکی ازایستگاه ها‪،‬درداخل قطار‪ ،‬مشاجره وبالفاصله‬ ‫زدوخوردمیان دو دســتفروش از میان خیل دستفروشــان‬ ‫مترودرگرفت ودرانــدک مدت‪ ،‬نزاع دونفره به هشــت نفره‬ ‫ارتقایافت‪ .‬وقتی قطاردر ایســتگاه توقف کرد‪،‬دستفروشان‬ ‫درگیرکه جوان بودند‪ ،‬در فضای تشویق دیگر دستفروش های‬ ‫زن و مرد و کودک‪،‬بساط بزن بزن خودرابه ایستگاه کشاندند‪.‬‬ ‫تا قطار ‪ ،‬مجددبه حرکت درامد‪ ،‬زد و خــورد انها را که ادامه‬ ‫داشت‪ ،‬از پشت شیشــه پنجرههای قطارمی دیدم‪ .‬کاشف‬ ‫به عمل امدکه اعضای یکی از شــش باندفعال دستفروشان‬ ‫مترو!بــه حریم کســب بانددیگرورودکرده ودعوابرســران‬ ‫بوده اســت‪ .‬دختردســتفروش‪ ،‬برایم از وجــود و فعالیت‬ ‫باندهای کردها‪،‬ترک ها‪،‬لرها‪،‬فارس ها‪ ،‬شــمالی ها وجنوبی‬ ‫هادرمتــروو اینکه‪،‬انها چگونــه ازمردم گرفتارکــه به ناچار‬ ‫درمترودستفروشی می کنند‪،‬سواستفاده می نمایند‪.‬و‪...‬گفت‪.‬‬ ‫باپیدایش بانــد های مترو‪،‬اماربی ســابقه وجودباندها‪،‬ایران‬ ‫راوارد گینس کرده و کشــورمان را درجهــان‪ ،‬بدون رقیب‬ ‫ساخته است‪ .‬از همین رو‪ ،‬توسعه و ظهورو فعالیت باندهای‬ ‫گوناگون و محترم! و کسب افتخار و مدال نخست جهانی در‬ ‫این رشته های انساندوستانه!را تبریک گفته واززحمات تمام‬ ‫کســانی که درپیدایش و یکه تازی باندهای مختلف‪،‬نقش‬ ‫تاریخی ایفاکــرده اند‪ ،‬قدردانی و ازان ها تمجید می شــود!‬ ‫‪20‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫ﺟﻨﺎب��ﻤﺪﺧﺰاﻋﯽ‪،‬‬ ‫ﻓﺮداﺧﯿﻠﯽدﯾﺮاﺳﺖ!‬ ‫ﻏﻼمرﺿا گمرکی‬ ‫اگر اشــتباه نکنم بعد از جواد شمقدری‪ ،‬حضور محمدﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫خزاعی بعنــوان رئیس ســازمان ســینمایی؛ دومین‬ ‫باری اســت که یک نفر با اخالق و تهیه کننده کاربلد از بدنه سینما‪ ،‬با‬ ‫اهالی سینما همگام شده اســت‪ .‬کارنامه محمد خزاعی که خود از تهیه‬ ‫کنندگان خوشنام و با سابقه ســینما و به کرات در راه اندازی جشنواره‬ ‫های متنوع‪ ،‬دســتی بر اتش دارد را به فال نیک می گیریم اما انچه می‬ ‫تواند جناب خزاعی را از دیگر روسای ســازمان سینمایی متمایز نماید‬ ‫عملکرد او در بحران کروناســت‪ .‬او نیک می داند ســایه منحوس کرونا‬ ‫دو سال است همچون بختک برســر مردم دنیا فرود امده و اکثر صنوف‬ ‫خصوصا گلوی سینماگران را در چنگال اهریمنی خود انچنان می فشرد‬ ‫که دیگر جانی برای قشر زحمتکش باقی نمانده است‪ .‬قدر مسلم اینکه‬ ‫تا جهان هستی برقرار است‪ ،‬صنعت ســینما پابرجا خواهد بود اما جان‬ ‫ادمها به لحظه ای بند است که اگر به فریادشان نرسید‪ ،‬کننده ای وجود‬ ‫نخواهد داشت تا سینمایی اظهار وجود نماید! ضمن اینکه یادمان باشد‬ ‫رفتن سیدعباس عظیمی از موسسه هنرمندان پیشکسوت که بیش از‬ ‫توان و حد خود بتواند در راستای کمک های معیشتی به یاری جنابعالی‬ ‫بشتابد و ‪ 900‬هنرمند پیشکسوت را پوشــش دهد دیگر وجود ندارد!‬ ‫اخیــرا در اکثــر فضاهــای مجازی بحــث برســر عدم تولیــد فیلم‬ ‫ســینمایی اســت که با وجود حضور ‪ 200‬فیلم اکران نشــده‪ ،‬پروانه‬ ‫فیلمســازی صادر نشــود‪ .‬این پیشــنهاد و اظهار نظر عقالنی‪ ،‬چندان‬ ‫بیــراه نبوده و نیســت چــون هزینــه هایی کــه از طریق ســازمان‬ ‫ســینمایی‪ ،‬صرف حواشــی فیلمســازی می شــود یا برای برگزاری‬ ‫جشــنواره های متفرقه غیــر از دهه فجر‪ ،‬مصروف میگــردد می تواند‬ ‫صرف کمک معیشــتی به صنوف ســینمایی شــود تا حداقل جانی‬ ‫در کالبــد بیکاران ســینما بدمد تا به انســانها ادامه حیــات بدهند‪...‬‬ ‫در خبرها امده بود که جناب اسماعیلی وزیر ارشاد به اتفاق حضرتعالی‬ ‫به عیادت «رضا رویگری» تشــریف فرما شــدید‪ .‬گرچه این مالقات و‬ ‫احوالپرسی خداپســندانه می تواند بابی باشد برای عیادت تمام بزرگان‬ ‫هنر ایران‪ ،‬اما زمانیکه عکس رضا رویگری را در خیابان و در کنار سطح‬ ‫زباله شهرداری شاهد بودم باورم نمی شــد که خواننده انقالبی « ایران‪،‬‬ ‫ایران‪ ،‬ایران» که اوازه اش ‪ ،‬انقالب را به وجــد اورد به دلیل عدم توجه‬ ‫موسسه پیشکسوتان و یا مســئولین زیربط‪ ،‬این هنرمند تکرارنشدنی‬ ‫در این شــرایط روز را به شب برســاند و نیازمند قوت الیموت و داروی‬ ‫مورد نیاز باشــد؛ با چنین اوصافــی جا دارد جنابعالــی بعنوان متولی‬ ‫درجه یک ســینمای ایران قبــل از اینکه به تجمــالت اهمیت بدهید‬ ‫ابتدا به فکر زنده ماندن هنرمندان باشــید! در سینمایی که بخاطر فقر‬ ‫و نداری و عدم رســیدگی به هنرمندان تکرارنشــدنی‪ ،‬همچون برگ‬ ‫خزان از درخت می ریزند‪ ،‬انصاف نیست تجمالت بر زنده بودن انسانها‬ ‫خاصه هنرمندان‪ ،‬فائق شــود‪ ...‬جناب خزاعی بزرگوار! اگر دســتی بر‬ ‫اتش نداشتید ‪ ،‬اگر اهل سینما نبودید اگر با ســینما بیگانه و انرا نمی‬ ‫شناختید هرگز چنین دلنوشــته اســفباری در«صدای خاک» برای‬ ‫جنابعالی به نگارش در نمی امد‪ .‬نوشــتیم و یاداور شــدیم که به فریاد‬ ‫هنرمندان برسید ولو باالدســتی های شــما از این عمل خداپسندانه‬ ‫ناراضی و جنابعالی را عزل نمایند! چون در جهان هســتی‪ ،‬انســانیت‬ ‫حرف نخســت را می زند ؛ اهالی بیکار ‪ ،‬بی پول‪ ،‬بی رزق و روزی سینما‪،‬‬ ‫بخصوص امثال رضا رویگری را دریابید که فردا خیلی دیر است‪ .‬یا حق‪...‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 20 ‫رعایت‬ ‫پدر و‬ ‫کسﺐ اجازه از‬ ‫همایون شﺠریان‪،‬‬ ‫رایترعایت کپی‬ ‫کپیپدر و‬ ‫اجازه از‬ ‫کسﺐ‬ ‫شﺠریان‪،‬‬ ‫همایون‬ ‫رایت‬ ‫سواﻻت اطﻼعات عمومی‬ ‫محمد بویری‬ ‫ﻃﺮاح‬ ‫د‪.‬تی تی کاکا‬ ‫‪.1‬کوتاه ترین مرز خاکی مشترک ایران با چه کشوری است؟‬ ‫ب‪.‬اذربایجان‬ ‫الف‪.‬ترکمنستان‬ ‫‪.2‬عمیق ترین دریاچه جهان کدام است؟‬ ‫الف‪.‬خزر‬ ‫د‪.‬ارمنستان‬ ‫ج‪.‬ترکیه‬ ‫ج‪.‬بایکال‬ ‫ب‪.‬وان‬ ‫‪.3‬کدام حیوان در هنگام خواب یک چشم خود را باز نگه میدارد؟‬ ‫ب‪.‬جغد‬ ‫الف‪.‬شغال‬ ‫ج‪.‬روباه‬ ‫د‪.‬گرگ‬ ‫‪.4‬ورزش بدمینتون از کدام کشور اغاز شده است؟‬ ‫ب‪.‬ترکیه‬ ‫الف‪.‬امریکا‬ ‫ج‪.‬هندوستان‬ ‫د‪.‬ایران‬ ‫‪.5‬واحد فرکانس چیست؟‬ ‫الف‪.‬ولت‬ ‫ب‪.‬هرتز‬ ‫ج‪.‬وات‬ ‫د‪.‬امپر‬ ‫‪.6‬بادکنک در چه کشوری اختراع شد؟‬ ‫الف‪.‬ژاپن‬ ‫ب‪.‬چین‬ ‫ج‪.‬هند‬ ‫د‪.‬تایلند‬ ‫‪.7‬طالبی سرشار از ویتامین ___ هست؟‬ ‫الف‪A.‬‬ ‫ب‪E.‬‬ ‫‪.8‬کدام حیوان نمی تواند به عقب راه برود؟‬ ‫الف‪.‬زرافه‬ ‫ج‪C.‬‬ ‫ب‪.‬کانگورو‬ ‫د‪D.‬‬ ‫د‪.‬پلنگ‬ ‫ج‪.‬شیر‬ ‫ج‪.‬خیار‬ ‫د‪.‬گوجه فرنگی‬ ‫‪.10‬بنای شمس العماره در کدام شهر قرار دارد؟‬ ‫ب‪.‬یزد‬ ‫الف‪.‬تهران‬ ‫ج‪.‬اصفهان‬ ‫د‪.‬تبریز‬ ‫‪.11‬تعداد بازیکنان داخل زمین برای هر تیم هندبال چند نفر است؟‬ ‫ب‪.‬شش نفر‬ ‫الف‪.‬پنجنفر‬ ‫ج‪.‬هفت نفر‬ ‫د‪.‬هشت نفر‬ ‫‪.12‬کدام کشور بیشترین تعداد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را داراست؟‬ ‫ب‪.‬ایتالیا‬ ‫الف‪.‬فرانسه‬ ‫ج‪.‬سوئد‬ ‫د‪.‬اسپانیا‬ ‫‪.13‬نخستین پادشاه در شاهنامه چه نام دارد؟‬ ‫ب‪.‬تهمورث‬ ‫الف‪.‬کیومرث‬ ‫ج‪.‬فریدون‬ ‫د‪.‬ضحاک‬ ‫ج‪.‬فوالد‬ ‫د‪.‬نفت‬ ‫‪.14‬بزرگترین صنعت جهان کدام است؟‬ ‫الف‪.‬الکترونیک‬ ‫ب‪.‬خودروسازی‬ ‫‪.15‬شاخه ای از عکاسی که از نمای نزدیک و از سوژه های کوچک عکسبرداری می کند چیست؟‬ ‫ج‪.‬عکاسیپرتره‬ ‫ب‪.‬عکاسیمستند‬ ‫الف‪.‬عکاسیماکرو‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫جواب سواﻻت در ﺻفحه اخر‬ ‫‪.9‬کدام یک مانع ریزش مو و سفیدی دندان میشود؟‬ ‫ب‪.‬کلم‬ ‫الف‪.‬کاهو‬ ‫د‪.‬عکاسی اجسام بی جان‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪21‬‬ صفحه 21 ‫ﺗﺤﻠﯿﻞ‬ ‫نگاهی به نگرش «سیمون دوبوار» فیلسوف فرانسوی به نفوذناپذیر بودن انسان و عشق و دوستی و ‪...‬‬ ‫تنهاییعمیﻖمن‬ ‫«سیمون دوبوار» فیلســوف ‪ ،‬نویسنده ‪ ،‬فمینیســت و اگزیستانسیالیست‬ ‫تنهایی درنگ در سنگ است‬ ‫فرانســوی در جایی گفته اســت‪« :‬براى هیچکس‪ ،‬هیچگاه ممکن نیست‬ ‫حرف زدن از یاد ادم می رود‬ ‫در غم و شــادى دیگران شــریک شــود‪ ،‬حتی ممکن نیســت که ان را درک‬ ‫تنهایی‬ ‫کند‪ ،‬ادمهــا نفوذناپذیرنــد و ذهنها ارتباطناپذیر‪ .‬در عشــق‪ ،‬دوســتی‬ ‫درست مثل پیریست‬ ‫و هر پیونــد دیگرى‪ ،‬هر طرفــى براى طرف دیگــر بیگانهایســت مرموز‪...‬‬ ‫خمیدن تک درخت است‬ ‫انســان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوســتان و چه در محیط کار‪ ،‬هــــیچگاه‬ ‫تنهایی تجسم راه های مسدود است‬ ‫یوسﻒ خاکیان‬ ‫نمىتواند به چیــزى جز تنهایى مشــترک که نصیب همه ادمیان اســـت‪،‬‬ ‫بیچارگی روباه است‬ ‫ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر‬ ‫دســت یابد‪ .‬نارســایى زبـــان ‪ ،‬مانﻊ هـــرگونه ارتباط حقیقى اســت‪».‬‬ ‫در یک قدمی مرگ و ترن ‪.‬‬ ‫با این مقدمه کوتاه از نظریه پرداز مشــهور قرن بیســتم‪ ،‬امــروز موضوعی‬ ‫محبوب من!‬ ‫را بررســی کنیم که با اینکه اکثریت مردم بیشــتر ســاعات شــبانه روز را در‬ ‫من تنهایم بی تو‬ ‫ان می گذرانند‪ ،‬اما شــاید کمتر کســی بــه ان توجه می کند و یــا به عبارت‬ ‫هیچ کاری نمی توانم بکنم‬ ‫بهتر همه ســعی میکنند به قول معروف خــود را به کوچه علــی چﭗ بزنند‬ ‫دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم‬ ‫و اهمیتی بــه ان ندهند‪ .‬در حالیکه ایــن موضوع همیشــه و در همه حال‬ ‫واین تنهایی تلخ است‬ ‫همراه هر کســی بــوده و راه گریزی از ان وجود نداشــته اســت‪ .‬موضوعی‬ ‫تلخ مثل نگاه نوازنده ای که‬ ‫به نام «تنهایی»‪ .‬گرچــه در متن کوتاهی که از «ســیمون دوبــوار» اوردیم‬ ‫با دست های بریده به پیانو می نگرد‬ ‫همه جمالت قابل تامــل و تفکرنــد اما یک عبــارت دو کلمــه ای در میان‬ ‫حتما شما هم ان جمله معروف را که می گوید‪« :‬ادمی که تو تنهایی تنهاست‪،‬‬ ‫این متن برق خاصی می زند که مــا بنا داریم با وام گرفتن از ان گزارشــی که‬ ‫فقط تنهاست‪ ،‬اما ادمی که احســاس تنهایی می کنه خیلی تنهاتره‪ ».‬این‬ ‫پیش روی شماســت را تقدیمتان کنیــم‪ .‬عبارتی به نام «تنهایی مشــترک»‬ ‫جمله بیان می کند که برخی انســانها انقدر تنهایی نصیبشان شده که حتی‬ ‫امــا ایــن تنهایــی چیســت کــه در میــان همــه انســانها مشــترک‬ ‫در میان جمﻊ و در جایی که دوستانشان هم هستند باز هم این حس به انها‬ ‫اســت و باعث می شــود کــه انســانها نتواننــد در هــر حالــی و در هر‬ ‫دست می دهد و به همین دلیل به گوشــه ای پناه می برند و با کسی ارتباط‬ ‫جایــی و حتــی در میــان هرجمعی بــه چیــزی جــز ان دســت یابند‪.‬‬ ‫چندانی برقرار نمی کنند‪ .‬حتما شما هم در دانشگاه‪ ،‬محل کار‪ ،‬پارک‪ ،‬مهمانی‬ ‫«رســول یونان» شــاعر و نویســنده معاصر دربــاره تنهایی شــعر زیبایی‬ ‫های فامیلی و دوستانه با چنین افرادی مواجه شــده اید‪ .‬همان دختران‪،‬‬ ‫دارد کــه خوانــدن ان در ابتــدای ایــن مقالــه خالــی از لطف نیســت‪:‬‬ ‫پســران و مردان و زنانی که به جای اینکه در جمﻊ باشند کنج عزلتی را پیدا‬ ‫تنهایی‬ ‫کرده و برای خویش دنیای بســیار کوچکی فراهم کرده و غرق در اندیشه ها‬ ‫تنهایی‬ ‫و تخیالت و شــاید هم غم ها و اندوه های خود شده اند‪ .‬بعضی از این افراد‬ ‫تنهایی‬ ‫انقدر در این تنهایی فرو رفته اند و به ان خو گرفته اند که حتی زمانی هم که‬ ‫هیچ چیز به اندازه تنهایی غم انگیز نیست!‬ ‫در میان دوستان قرار گرفته و مشــغول خوش و بش و بگو بخند هستند باز‬ ‫تنهایی‬ ‫هم در عمق وجودشان احســاس تنهایی می کنند و در حقیقت خود واقعی‬ ‫نام بیهوده زندگیست‬ ‫شان در میان ان جمﻊ وجود ندارد و در جایی دیگر در حال تجربه «تنهایی»‬ ‫وقتی بیداری‬ ‫است ؛ اما واقعا این تنهایی چیست که انسانها را از ابتدای خلقت درگیر خود‬ ‫خسته و غمگینی‬ ‫کرده و حتی پس از مرگ نیز گریبان ادمی را رها نمی کند؟ انان که در میان هر‬ ‫وقتی می خوابی کابوس می بینی!‬ ‫جمعی باز هم احساس تنهایی می کنند چگونه می ندیشند که هیچ چیز نمی‬ ‫وقتی تنهایی!‬ ‫تواند انها را از این رنج برهاند؟ در مقابل این افراد‪ ،‬ان دســته از مردمی که‬ ‫سردت می شود‬ ‫هیچگاه حتی زمانی که در اوج تنهایی هستند احساس تنهایی نمی کنند و‬ ‫انگار برف‬ ‫با هر تلنگر کوتاهی از فضای اندوه و غم بیرون می ایند و تا ساعتها به ان فضا‬ ‫روی استخوان هایت نشسته باشد‬ ‫باز نمی گردند و اگر هم باز گردند خیلی در ان نمی مانند‪ ،‬چگونه فکر می کنند؟‬ ‫تنهایی‬ ‫در این میان افــرادی که به هر دلیلی از جمﻊ گریزاننــد و تنهایی را به حضور‬ ‫جهنمی نامتعارف است‬ ‫در میان دوستان ترجیح می دهند‪،‬چه در اندیشــه خود می پرورانند؟ و یا‬ ‫جهنمی با اتش سرد‬ ‫برعکس ان عده که تنهایی را بر نمی تابند و مدام به دنبال بهانه می گردند که‬ ‫میان شعله ها از سرما یخ می زنی!‬ ‫از ان بگریزند و به میان دوستان خود بروند‪،‬چه معیارها و مالک هایی دارند؟‬ ‫تنهایی هول اور است‬ ‫اصال ایا تنها بودن و در میان جمﻊ نبودن بهتر اســت یا عکس این قضیه؟‬ ‫پر از ﻇلمت و ناشناختگی‬ ‫پاسخ پرسش های فوق و هزاران پرسش دیگری که می تواند درباره تنهایی‬ ‫مثل خانه ای متروک در حاشیه جنگل‬ ‫مطرح شــود تا زمانی که معنا و مفهوم تنهایی را به درستی درک نکنیم و از‬ ‫عبور نسیمی از البالی علف ها‬ ‫نزدیک با حقیقتی کــه در درون خود دارد مواجه نشــویم‪ ،‬هویدا نخواهد‬ ‫می تواند از ترس دیوانه ات کند‬ ‫شد‪ .‬شــاید همه ما زمانی که کســی کنارمان نیســت و دور و برمان از هر‬ ‫وقتی تنهایی‬ ‫ادمیزادی خلوت است‪ ،‬بگوییم‪« :‬من ادم تنهایی هستم» شاید این معنی‬ ‫به همه چیز و همه کس پناه می بری‬ ‫همان عبارتی که در جمالت سیمون دوبوار برق می زد‪ ،‬باشد‪ .‬دوبوار در انجا‬ ‫پخش می شوی‬ ‫می گفت‪« :‬انســان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوســتان و چه در محیط کار‪،‬‬ ‫در کوچه و خیابان‬ ‫هــــیچگاه نمىتواند به چیزى جز تنهایى مشترک که نصیب همه ادمیان‬ ‫به جاهایی می روی که نباید بروی‬ ‫اسـت‪ ،‬دست یابد‪ ».‬شاید معنی و مفهوم این جمله و ارتباط ان با موضوعی‬ ‫به ادم هایی سالم می کنی که نباید ‪....‬‬ ‫که در این پاراگراف بیان کردیم‪ ،‬این باشــد که تنهایی فقط مختص ادمیزاد‬ ‫محبوب من!‬ ‫است یا به عبارت بهتر ادمیزاد احســاس می کند که تنهایی فقط مختص‬ ‫بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش!‬ ‫اوســت اما اگر چنین اســت چرا برخی افراد که به تنهایی زندگی می کنند‪،‬‬ ‫از کافه های دود و نیشخند‬ ‫برای اینکه موجودی کنار انها باشــد برای خودشان حیوانی همچون سگ‪،‬‬ ‫از گلوی شب ها‬ ‫گربه‪ ،‬طوطی‪ ،‬قناری‪ ،‬مرغ عشــق و بلبل می خرند و با اوردن ان حیوان به‬ ‫خانهاجتماعی‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪-‬‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫از گل‪22‬و الی روزها‬ ‫خودشان سعی می کنند به هر طریقی شــده از تنهایی در بیایند؟ مگر‬ ‫من پراکنده شده ام‬ ‫ما عنوان نکردیم که پندار انســانها درباره تنهایی اســت که در اطراف خود‬ ‫بیا مرا جمﻊ کن از کوچه و خیابان‬ ‫(منظور محلی به نام خانه اســت) انسانی را نداشته باشــد که دو کلمه با او‬ ‫بیا مرا جمﻊ کن از دیگران!‬ صفحه 22 ‫بر اینکه بسیار شیرین و لذت بخش اســت فرصتی را نصیبشان می کند که به‬ ‫حرف بزند؟ بنابر این تعریف یک حیوان نباید بتوانــد ادمی را از تنهایی در‬ ‫کارهایی که دوســت دارند بپردازند‪ .‬مثال کتاب بخوانند یا بنویسند‪ ،‬موسیقی‬ ‫اورد‪ ،‬اما در دنیای واقعی به نظر می رسد حیوانها می توانند ادم را از تنهایی‬ ‫گوش کنند یا بنوازند‪ ،‬فیلم ببینند‪ ،‬ورزش کنند یا هرطور دلشــان می خواهد در‬ ‫رها کرده و روزگار را برای هر کسی راحت تر کنند‪ .‬از این گذشته باید بپذیریم‬ ‫خانه بچرخند‪ ،‬هرگاه دوست دارند بخوابند و هر زمان که خواستند بیدار شوند‪،‬‬ ‫که تنهایی فقط مختص ادمیزاد نیست و شامل حال حیوانات هم می شود‬ ‫صبحانه بخورند یا نه‪ ،‬ناهار نان و پنیر بخورند یا کباب بره‪ ،‬شام ساالد میل کنند‬ ‫و در نگاهی لطیف تر حتی می توان ادعا کرد که یک گل رز قرمز هم می تواند‬ ‫یا غذای سنگین؟ بیرون بروند و هرگاه دلشان خواست به خانه برگردند و حتی‬ ‫تنهایی را تجربه و درک کند‪ .‬شــاید به همین دلیل است که هنگامی که یک‬ ‫اگر دوست نداشتند شب را در بیرون از خانه سپری کنند و خیلی چیزهای دیگر و‬ ‫حیوان جفت خود را از دست می دهد‪ ،‬اندوهگین می شود و در دل خودش‬ ‫همه اینها را در حالی تجربه کنند که مجبور نباشند به کسی که با انها زندگی می‬ ‫مویه می کند؟ یا هنگامی که فرزندان یگ گربه یا ســگ را از او جدا می کنید‬ ‫کنند جواب پس بدهند‪ .‬بعضی ها اینطوری اند دیگر‪ .‬کاریشان نمی شود کرد‪.‬‬ ‫ساعتها و بلکه روزها صوتی حزین را از گلوی خود خارج می کنند و به اصطالح‬ ‫بنابراین بــرای برخی از افــراد تنهایی اصال چیز بدی نیســت و نــه تنها از ان‬ ‫عالوه بر اعالم تنها شدن خودش بیان می کند که من فرزندانم را می خواهم‪.‬‬ ‫گریزان نیســتند‪ ،‬بلکه به اســتقبالش هم مــی روند و تازه اگــر بخش های‬ ‫از سوی دیگر مطرح کردیم که حیوانات می توانند ادمی را از تنهایی در اورند‪،‬‬ ‫رنج اوری هم داشــتند می توانند بــا اوردن یک طوطی زیبا و خوش ســخن‬ ‫چه انکه اگر تو یک طوطی زیبا برای خود بخــری و ان را به خانه ببری‪ ،‬بعد‬ ‫ان را برطرف کــرده و تجربه جدیدی را هم به زندگی گذشــته خــود بیفزایند‪.‬‬ ‫از مدتی که با او زندگــی کردی در می یابی که تحت هیچ شــرایطی حاضر‬ ‫در ادامه به نظر می رســد که باز هم باید به جمله سیمون دوبوار برگردیم و ان را‬ ‫نیستی که از ان طوطی جدا شــوی و به جایش یک انسان بیایید و همدم‬ ‫مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم‪ .‬او معتقد است « برای هیچ کس ممکن نیست‬ ‫تو شــود‪ .‬برخی انقدر با این حیوانــات خو می گیرند که در پاســخ بهترین‬ ‫در غم و شادی دیگران شریک شود» این یعنی هر انســانی در درون خود جدا‬ ‫پیشنهادات برای ازدواج با یک فرد متمول و بســیار مهربان با این شرط که‬ ‫از انسانهای دیگر اگر یک تنهایی دارد که یا دوســت ندارد ان را با بقیه شریک‬ ‫ان حیوان دیگر با فرد مورد نظر زندگی نکند‪ ،‬پاسخ منفی می دهند و حاضر‬ ‫و سهیم شــود و یا اینکه نمی تواند چنین اقدامی را انجام دهد‪ ،‬به همین دلیل‬ ‫نمی شوند در مقابل کنار گذاشــتن ان طوطی از یک زندگی بسیار راحت و‬ ‫غم ها و شــادی های پنهانی اش تنها نصیب خود اوست و هیچ کس دیگری‬ ‫در کنار مرد یا زنی فوق العاده که برای همیشــه انهــا را از تنهایی بیرون می‬ ‫نمی تواند در ان شریک شــود‪ .‬دوبوار در ادامه بیان می کند‪:‬حتی اگر شرایطی‬ ‫اورد‪ ،‬برخوردار شوند‪ .‬شــاید انها در کنار ان حیوان بی ازار به ارامشی دست‬ ‫پیش بیاید که یک انســان بتواند درهای تنهایی عمیق خویش که هیچ کسی‬ ‫یافته اند که مطمئن شده اند که هرگز ان را در کنار یک انسان تجربه نخواهند‬ ‫را نه می تواند و نه می خواهــد به درون ان راه یابد باز کند و غمها و شــادیهای‬ ‫کرد‪ .‬شــاید این مفهوم همان عبارت طالیی ما با عنوان «تنهایی مشترک»‬ ‫ان را با دیگران به اشــتراک بگذارند و به قول معروف شریک شود‪ ،‬کسی نمی‬ ‫باشد‪ .‬تنهایی مشــترکی که دوبوار معتقد اســت نصیب همه انسانها شده‬ ‫تواند ان اندوه ها و شــادی ها را درک کند؛چرا که ان اندوه ها و شادی ها فقط‬ ‫اســت‪ .‬تنهایی که یک پرنده کوچک مانند مرغ عشــق مــی تواند ادمی‬ ‫مختص و مخصوص ان ادم خاص اســت و برای دیگران به صورت ‪ ۱۰۰‬درصد‬ ‫را از شــر ان خالص کند اما یک انســان دیگر که همنوع خود اوســت‪ ،‬نه‪.‬‬ ‫بی معنی و مفهوم است و یا به صورت نسبی قابل درک و فهم نخواهد بود و ان‬ ‫اندک مقداری را هم که متوجه می شــوند مغایرت فراوانی با اصل ماجرا که در‬ ‫* انسان گریزان از انسان‬ ‫وجود شخص مورد نظر نهاده شده‪ ،‬دارد‪ .‬دوبوار برای فهم مفهوم این موضوع‬ ‫به جمله های زیر توجه کنید که گاه و بیگاه از زبان ما انسانها بیان می شود‪:‬‬ ‫توســط دیگران‪ ،‬از عبارت کلیدی «ادم هــا نفوذ ناپذیرند و ذهــن انها ارتباط‬ ‫برو از زندگیم بیرون‪ ،‬راحتم بذار‪.‬‬ ‫ناپذیر» استفاده می کند و با این جمله کوتاه بیان می کند که چرا هیچگاه ممکن‬ ‫دیگه نمی خوام باهات باشم‪ .‬خسته ام کردی‪.‬‬ ‫نیست هیچکس در غم و شــادی کس دیگری شریک شــود و ان را درک کند‪.‬‬ ‫جونمو به لبم رسوندی‪ ،‬ولم کن‪.‬‬ ‫این فیلســوف صاحبنام برای روشــن تر شــدن ماجرا و اینکه این عدم درک و‬ ‫چی از جونم می خوای؟ چرا دست از سرم بر نمی داری؟‬ ‫نفوذناپذیری و ارتباط ناپذیری شــامل چه نوع ارتباط های انســانی می شود‬ ‫عمــر و جوونیــم رو به پــات ریختــم در حالیکه شایســتگی نداشــتی‪.‬‬ ‫عشق‪ ،‬دوســتی و هر پیوند دیگری را مثال می زند که ممکن است بین دو و یا‬ ‫اگــه بــا یــه چــوب خشــک زندگــی مــی کــردم االن نــرم‬ ‫چند ادم برقرار شــود‪.‬برای دو نفر هر ارتباطی از هر نوع‪ ،‬مفهومی عمیق از درک‬ ‫شــده بــود‪ ،‬امــا تــو همــون ادمــی هســتی کــه بــودی‪.‬‬ ‫غم و شادی ندارد؛ چراکه هیچ کدام از دو طرف یا طرفین انچنان که باید و شاید‬ ‫دیگه همه چی تموم شــد‪ .‬تو خوابم دیگــه اون روزا رو نمــی بینی؟ برای‬ ‫در دل و قلب و روح یکدیگر نفوذ نکرده اند که بتوانند انچه را که خودشان تجربه‬ ‫همیشــه از زندگیت خارج می شــم تا اونقدر تو تنهایی بمونی تا بپوسی‪.‬‬ ‫می کنند به دیگران هم انتقال دهند‪ .‬به همین دلیل هر طرفی برای طرف دیگر‬ ‫ایا این جمله ها نشاندهنده این است که اســتانه صبر ادمها نسبت به هم‬ ‫بیگانه اســت؛ انهم نه بیگانه معمولی‪ ،‬بلکه بیگانه مرموز‪ .‬به این مفهوم که هر‬ ‫سقفی دارد و هنگامی که از ان درجه باالتر می رود‪ ،‬دیگر قابل تحمل نیست؟‬ ‫انسانی برای انسان دیگر در ارتباط های دو طرفه در عشق و در ارتباط های چند‬ ‫ایا نشانگر این اســت که انســانها نمی نوانند به هیچ طریقی برای مدت‬ ‫طرفه در دوستی‪ ،‬از راز و رمزهای بیشــماری برخوردار است که طرف مقابل نه‬ ‫طوالنی یکدیگر را تحمل کنند و باالخره از هم خســته می شوند و یکدیگر را‬ ‫حتی یک کلمه از انها را می داند نه اجازه دارد بداند و نه درک می کند‪ .‬به همین‬ ‫رها می کنند؟ ایا این موضوع بیانگر همان مطلبی اســت که در ابتدای این‬ ‫دلیل انسان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوستان‪ ،‬چه در محیط کار همیشه تنهاست‬ ‫گزارش از ســیمون دوبوار اوردیم؟ انجا که گفت‪« :‬براى هیچکس‪ ،‬هیچگاه ‬ ‫و نه تنها نمی تواند هیچگاه از این تنهایی رهایی یابد‪ ،‬بلکه نمی تواند چیزی جز‬ ‫ممکن نیست در غم و شادى دیگران شریک شود‪ ،‬حتی ممکن نیست که ان‬ ‫این تنهایی مشترک نصیب خودش کند‪ .‬البته این فیلسوف پاسخ چرایی تمام‬ ‫ را درک کند‪ ،‬ادم ها نفوذناپذیرند و ذهن ها ارتباط ناپذیر‪ .‬در عشق‪ ،‬دوستی‬ ‫این موارد را نارسایی زبان می داند و معتقد اســت چون انسان ها نمی توانند‬ ‫و هر پیوند دیگرى‪ ،‬هر طرفى براى طرف دیگر بیگانه ایست مرموز‪ ...‬انسان‬ ‫به وسیله زبان با هم ارتباط حقیقی برقرار کنند و تمام احساساتی که درونشان‬ ‫چه در خانه‪ ،‬چ ه در میان دوستان و چه در محیط کار‪ ،‬هــــیچگاه نمى تواند‬ ‫وجود دارد‪ ،‬به وسیله این زبان کوچک که در دهانشان وجود دارد‪ ،‬به بقیه انتقال‬ ‫ب ه چیزى جز تنهایى مشترک که نصیب هم ه ادمیان اسـت‪ ،‬دست یابد‪ ».‬و‬ ‫دهند‪ ،‬به همین دلیل نمی توانند در غم و شادی دیگری شریک شوند‪ ،‬ان را درک‬ ‫ایا این عبارت تنها در مورد ادمها و ادمها صدق می کند؟ ایا انســانها ترجیح‬ ‫کنند و بتوانند در مسیر حل مشکلی که طرف مقابلش دارد قدم بردارند‪ .‬اما اگر‬ ‫می دهند رنج تنهایی را بر خــود و دیگران تحمیل کنند امــا اخالق ‪ ،‬رفتار و‬ ‫ً‬ ‫واقعا چنین است پس زمانی که انســانها با درددل کردن با یکدیگر و با مطرح‬ ‫عادتهایی که هر کدام نســبت به دیگری دارند را تحمل نکنند؟ شــاید انها‬ ‫کردن مشکالت خودشان با عزیزانشان احساس سبکی می کنند و جمالتی مانند‬ ‫تحمل رنج تنهایی را راحت تر از ادامه ارتباط با همنوع یا همنوعانی بدانند که‬ ‫«ازت ممنونم که ارومم کردی»‪« ،‬دســتت درد نکنه که به حرفام گوش کردی»‪،‬‬ ‫باعث زجر و ازار انها شــده اند‪ .‬صحبت از رنج شد‪ ،‬بنابراین باید این پرسش‬ ‫«حاال میگه می دونم یکی دیگه غیر از من هم از مشکلم خبر داره به همین دلیل‬ ‫را نیز مطرح کنیم که ایا اساســا تنهایی و تنها بودن چیز زجراوری است؟ اگر‬ ‫احساس سبکی می کنم»‪« ،‬همیشــه با درد دل کردن برای تو احساس می کنم‬ ‫چنین است چرا همین موضوع زجراور برای برخی خوشایند و دلپذیر است؟‬ ‫غم و غصه از دلم رفته و اروم شــدم» یا «اولین نفری هستی که این خبر خوش‬ ‫این جمله گوهربار مــوالی متقیان حضرت علی (ع) اســت که می فرماید‪:‬‬ ‫رو بهش میدم وقتی خودم این خبر رو شنیدم دوست داشتم با یه نفر که خیلی‬ ‫«تنهایی انسان‪ ،‬برای او بهتر از همنشین بد اســت» این موضوع بیان می‬ ‫برام عزیزه‪ ،‬در میان بگذارم و خوب خودت هم میدونی که اون یه نفر تو هستی»‬ ‫کند که اندازه رنجی که تنهایی ممکن است برای انسان به وجود اورد‪ ،‬بسیار‬ ‫ً‬ ‫واقعا چه اتفاقی می افتد؟ اگر انســان ها نمی توانند با زبــان ارتباط حقیقی‬ ‫کمتر از زجر و دردی است که یک همنشین بد (اعم از دوست‪ ،‬همسر‪ ،‬فرزند‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫کنند‪ ،‬در ‪23‬‬ ‫چنین‬ ‫برقرار کنند و درغم و شــادی یکدیگر شریک شــوند و ان را درک‬ ‫و ‪ ) ...‬ممکن اســت نصیب ادمی کند‪ .‬این را هم بیفزایید که اساسا تنهایی‬ ‫ً‬ ‫واقعــا چه اتفاقی میان دو نفــر رخ می دهد که‬ ‫مواقعی چه اتفاقی می افتد؟‬ ‫برای برخی از افراد نه تنها رنج اور نیســت که بسیار هم خوشایند است‪ ،‬چرا‬ ‫در پاســخ چنین دیالوگ هایی طرف مقابل هم می گویــد‪« :‬اگه به حرف های‬ ‫که عالوه بر دالیلی که پیشــتر بیان کردیم تنهایی بــرای اینگونه افراد عالوه‬ صفحه 23 ‫تو‪ ،‬به دردهای دل تو‪ ،‬غمها و اندوه های تــو و اون چیزهایی که تو را اندوهگین‬ ‫کرده‪ ،‬گوش نکنم و تالش نکنم که راهی بــرای اروم کردن تو پیدا کنم پس به چه‬ ‫دردی میخورم؟ وجودم چه ارزشــی داره؟ من اینجا هستم و همیشه هم اینجا‬ ‫هستم تا تو بدونی که هیچ وقت تنها نیســتی و همیشه یکی کنارت هست که‬ ‫می تونی حرفاتو بهش بزنــی‪ ،‬اون هم به تو قول میده که در حد وســﻊ و اندازه‬ ‫تواناییش‪ ،‬ســنگ صبورت باشــه و تالش کنه کاری انجام بده تا مشــکلی که‬ ‫برای تو پیش اومده از بین بره و تو اروم بشــی» یا «خیلی خوشــحالم از اینکه‬ ‫اولین نفری هســتم که تــو زندگیت بعد از خــودت متوجه ایــن اتفاق خوب‬ ‫که برای تو افتاده میشــم ‪ ،‬از اینکــه از میون این همه ادم منــو بخاطر در میان‬ ‫گذاشــتن راز مهم زندگی خــودت انتخاب کــردی از تو ممنون و سپاســگزارم‪.‬‬ ‫خیلی خوشــحالم که به عنوان ادم خــاص زندگی تو‪ ،‬این افتخار نصیبم شــد‬ ‫که به عنوان اولین نفری باشــم که خوشــحالیت رو با اون تقســیم می کنی»‬ ‫با تمام این تفاسیر که بیان شــد و با توجه به تجزیه و تحلیلی که درباره جمالت‬ ‫ســیمون دوبوار انجام دادیم‪ ،‬به نظر می رســد انچه این فیلســوف نام اشــنا‬ ‫مطرح کرده در بعد وســیﻊ و کلی می تواند مصداق داشــته و با واقعیت مطابق‬ ‫باشــد اما نمیتوان از ان به عنوان نقص نارســایی زبان در ارتباط های نسبی نام‬ ‫برد؛ چرا که همانطور که بیان کردیم زبان در حل مشــکالت‪ ،‬شــریک شــدن در‬ ‫شادی ها و درک انها به صورت نسبی می تواند مفید واقﻊ شود‪ ،‬بنابراین ممکن‬ ‫است منظور از نارسایی زبان‪ ،‬تنها ارتباط هایی باشــد که خود این فیلسوف نام‬ ‫ارتباطهای حقیقی را بر انها نهاده اســت‪ ،‬ارتباط هایی که در بلند مدت در رابطه‬ ‫های عاشقانه و حتی جمﻊ های دوستانه خودنمایی می کند و باعث می شود که‬ ‫افراد از دیالوگ هایی که در میانه این مقاله به انها اشــاره شد‪ ،‬استفاده کنند و به‬ ‫دنبال راه های خروج از ارتباط هایی که زمانی شیرین و به طور نسبی قابل فهم و‬ ‫درک بود اما امروز تلخ شده و به طور مطلق غیرقابل فهم و درک شده اند‪ ،‬باشند‪.‬‬ ‫اما اگر خاطرتان باشــد در میانه این مقاله پرســش هایی را مطرح کردیم که بر‬ ‫اساس ان موارد بیان شده در این نوشتار را به رشته تحریر دراوردیم‪ ،‬پرسشهایی‬ ‫که حکایت از الیه الیه بودن شــخصیت افراد مختلف می کرد و نشــان می داد‬ ‫ادمها هرچقدر هم ساده و معمولی به نظر برسند‪ ،‬اما بسیار پیچیده و ناشناختنی‬ ‫هستند‪ .‬همین امر موجب می شود که یک انســان در حالیکه سالها در کنار یک‬ ‫انسان دیگر زندگی کند و از یک جایی به بعد دیگر نتواند به رابطه خود با او ادامه‬ ‫دهد و به هر طریقی شــده به دنبال راهی برای برهــم زدن ان رابطه بگردد‪ ،‬اما‬ ‫همین ادم می توانند در کنار یک پرنده کوچک مانند قناری‪ ،‬مرغ عشــق یا بلبل‬ ‫تا پایان جهان زندگی کند و نه تنها خم به ابرو نیــاورد‪ ،‬بلکه از تجربیات جدید و‬ ‫منحصر به فردتر برخوردار شــده و با خود بگوید‪« :‬کاش زودتــر از اینها این کار را‬ ‫انجام دادم چراکه لذت شعف و خوشــبختی که ان پرنده کوچک که زبانی برای‬ ‫ســخن گفتن با من ندارد‪ ،‬به من می دهد‪ ،‬هیچ انســانی در طول سالهایی که‬ ‫من در این دنیــا زندگی می کنم‪ ،‬نصیبم نکرده اســت‪ .‬بنابراین ترجیح می دهم‬ ‫در یک تنهایی عمیــق و طوالنی و دور از رابطه های انســانی که البته حرف های‬ ‫بیشــماری را برای بیان کردن دارد بمانم و به جایش با یک پرنده بی ازار که می‬ ‫تواند تنهایی عمیق من را به اندازه صدها هزار انســان پر کند‪ ،‬دوســتی کرده و‬ ‫او را به عنوان همدم همیشــگی ام انتخاب کنم ؛چرا که اگرچه حرفهای مرا درک‬ ‫نمی کند‪ ،‬اما به صورت بســیار عمیقی محبت و عشــق را می فهمد و برای این‬ ‫رابطه احترام قاﺋل اســت‪ ،‬ممکن اســت این اقدام من برای دیگران کامال خنده‬ ‫دار و مضحک به نظــر اید‪ ،‬اما من چون بــرای خودم و بــرای دل خودم زندگی‬ ‫ً‬ ‫کامال مســخره بیاید‪.‬‬ ‫می کنم‪ ،‬این راه را بر می گزینم حتــی اگر به نظر دیگران‬ ‫ان چیزی است که شــما خواندید پرسشی با این عنوان «تنهایی چیست؟»‬ ‫برای پاسخ به این ســوال کتابی را در نظر گرفته ایم و با اوردن بخش هایی‬ ‫از جمالت ان ســعی کرده ایم که پاســخ در خور توجهی به پرســش مطرح‬ ‫شده اراﺋه کنیم تا زینت بخش پایان این مقاله باشد‪ .‬این جمالت را از کتاب‬ ‫«فلسفه تنهایی» نوشــته الرس اسوندســن « الرس اسوندسن فیلسوف‬ ‫نروژی و استاد دپارتمان فلســفه در دانشگاه برگن و نویسنده چندین کتاب‬ ‫و مقاله فلســفی که به ‪ ۲۲‬زبان دنیا ترجمه شــدهاند» با ترجمهی خشــایار‬ ‫دیهیمی انتخاب کردهایم‪ .‬کتاب «فلسفه تنهایی» هم از مجموعه «تجربه و‬ ‫هنر» زندگی با سرپرستی خشــایار دیهیمی است‪ .‬این کتاب هم مانند سایر‬ ‫ً‬ ‫نسبتا ساده –نوشته شده‬ ‫کارهای اسوندسن‪ ،‬از منظر فلسفی –و البته با زبانی‬ ‫و نویسنده در ان کوشیده است‪ ،‬جنبههای مختلف تنهایی را بررسی کند‪ .‬بد‬ ‫نیست این را هم بگوییم که با وجود ســادگی و روان بودن متن – نسبت به‬ ‫پیچیدگی فلسفی موضوع تنهایی –همچنان این کتاب را نمیتوانید پیوسته‬ ‫و به سرعت بخوانید‪ .‬بهنظر میرســد که خواندن ارام هر فصل و اختصاص‬ ‫زمان به فکر کردن درباره ان‪ ،‬در مورد این کتاب میتواند اﺛربخشتر باشــد‪.‬‬ ‫جمالتی که شــما خوانندگان این مقاله را وادار به تفکر و اندیشیدن می کند‬ ‫تا از این طریق ارتباطی میان انچه تاکنون خواندید و انچه پس از این از نظر‬ ‫خواهید گذراند برقرار کرده تا از این رهگذر سعی کنید تا راهکارهای مفید و‬ ‫مثمر ﺛمری برای رهایی از رنج تنهایی و یا لذت بردن بیشــتر از خوشی هایی‬ ‫که تنهایی ممکن است نصیب تک تک ما انســانها کند یافته تا هم خودتان‬ ‫بتوانید از انها استفاده کنید و هم به عنوان تجریباتی ارزشمند انها را در اختیار‬ ‫دیگرانی که فرصت و شانس خواندن این جمالت را نداشته اند‪ ،‬قرار دهید‪.‬‬ ‫* جمالﺗی از ﮐتاب فﻠﺴفه ﺗنهایی‪ :‬‬ ‫ احساس تنهایی را نمیتوان از روی شــمار افرادی که فرد را احاطه کردهاند‬‫معطوف این مسئله کرد که‬ ‫حدس زد‪ ،‬بلکه بیشتر باید در این زمینه توجه را‬ ‫ِ‬ ‫ایا تعامالت اجتماعی شــخص‪ ،‬نیاز او به پیوند با دیگران را ارضاء میکند یا‬ ‫نه؟ یعنی ایا شــخص تعامالت اجتماعــیاش را معنادار میپنــدارد یا نه؟‬ ‫ فقط کســی که قدرت دوست داشــتن و عشــق ورزیدن دارد‪ ،‬میتواند‬‫احساس تنهایی کند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬شاید پربیراه نباشد که بگوییم فقط کسی‬ ‫که میتواند احساس تنهایی کند میتواند عشق بورزد یا دوست کسی باشد‪.‬‬ ‫ تنهایی در هــر گوشــهوکنار فضای اجتماعــی جای گرفته اســت‪ .‬حتی‬‫وقتــی تجربــهای را با دیگــران در میــان میگذاریــد‪ ،‬فقــط میتوانید‬ ‫ً‬ ‫منحصرا متعلق به شماســت بــا انها در میان‬ ‫جنبههایی از تجربهای را که‬ ‫بگذاریــد و هرگز نمیتوانیــد بهطور کامــل ان را به دیگــران منتقل کنید‪.‬‬ ‫ وقتی احســاس یﺄس میکنیم و میگوییــم بهتنگ امدهایم‪ ،‬همیشــه‬‫ً‬ ‫دقیقا وقتی کــه بهتنگ امدهایم‬ ‫این ماییم کــه بهتنگ امدهایم امــا اینکه‬ ‫چه حســی داریم‪ ،‬هرگز قابــل انتقال بهشــکل کامل به دیگران نیســت‪.‬‬ ‫ … ما رابطهای با خودمان داریم که نمیتوانیم با دیگران داشته باشیم… اما‬‫ً‬ ‫دقیقا همین رابطه‬ ‫انچه عشق و دوستی نزدیک را چنین خیالانگیز میکند‪،‬‬ ‫ً‬ ‫صرفا رونوشتی‬ ‫خود ماست و نه‬ ‫با «دیگری» است‪ ،‬ان «دیگری» که متمایز از‬ ‫ِ‬ ‫یا سایهای از خودمان‪ ،‬بلکه شــخصی که خویشتن ما را گسترش میدهد و‬ ‫امکان نگاهی از بیرون به این خویشتن را فراهم میاورد و بدینترتیب ارزش‬ ‫و اعتباری به ما میدهد که نمیتوانیم هرگــز ان را از خودمان دریافت کنیم‪.‬‬ ‫ ایــن واقعیــت کــه شــخصی دیگــر یــک «دیگــری» اســت‬‫همــان چیــزی اســت کــه بــه عشــق و دوســتی معنــا میدهــد‪.‬‬ ‫ شــکل دیگری هــم از تنهایی هســت؛ شــکلی مثبت که ما مشــتاقانه‬‫* ﭘناه به ﭼیﺰهای دیگر‬ ‫بــه دنبالــش هســتیم چــون بــر ارزشهــای زندگــی مــا میافزاید‪.‬‬ ‫و اینگونه می شود که انســان برای رهایی از «تنهایی عمیق من» که گاه با نبودن‬ ‫ اکثر توصیفــات از تنهایی‪ ،‬ســوگوارانه هســتند اما در میــان جمعی از‬‫انسان های دیگر و گاه به واسطه بودن انســانهای دیگر در کنارش راه هایی را بر‬ ‫شعرا و فیلســوفان‪ ،‬ســتایشهایی هم درباره این پدیده مییابیم ؛ البته‬ ‫می گزیند که هم تنهایی عمیق خودش را قابل تحمل تر و شاید هم لذت بخش تر‬ ‫ایــن تنهایی‪ ،‬تنهایی نیســت‪ ،‬بلکــه خلوت اســت که انها میســتایند‪.‬‬ ‫کند و هم بتواند از وجود برخی ادمها که به قول سیمون دوبوار نمیتوانند شریک‬ ‫ تعریفــی کــه از تنهایــی بهدســت داده شــده اســت روشــنتر از‬‫غم و اندوه او شوند‪ ،‬رهایی یابد‪ ،‬تصمیم میگیرد به چیزهای دیگری پناه ببرد که‬ ‫تعریفی اســت کــه از خلــوت و خلوتگزینی بهدســت داده میشــود‪.‬‬ ‫از ِقبَل انها میتواند به ارامشی که نیاز دارد دست پیدا کند‪ .‬برخی بدون دستاویز‬ ‫ُ‬ ‫ــن تنهایــی نهفتــه اســت نوعــی نقــص و عیب اســت‪،‬‬ ‫ب‬ ‫در‬ ‫انچــه‬ ‫‬‫موضوع‬ ‫قرار دادن هیچ چیز دیگری و به قول معروف بدون کمک گرفتن از هیچ‬ ‫ِ‬ ‫حــال انکــه خلــوت و خلوتگزینــی نوعــی گشــودگی نامعیــن‬ ‫دیگری خودشان را در همین تنهایی عمیق غرق می کنند‪ ،‬مانند همان افرادی که‬ ‫دربرابــر انواعــی از تجــارب‪ ،‬اندیشــهها و احساســات اســت‪.‬‬ ‫در ابتدای این مقاله به انها اشــاره کردیم‪ ،‬همانها کــه در میان جمﻊ‪ ،‬کنج عزلتی‬ ‫ً‬ ‫لزومــا بــا احســاس درد یــا ناراحتــی تــوام اســت‪ ،‬حال‬ ‫ تنهایــی‬‫گزیده و غرق در افکار و عقاید خودشان می شــوند‪ .‬برخی نیز به اصرار دیگران به‬ ‫ً‬ ‫لزومــا بــا هیــچ احســاس خاصــی‬ ‫انکــه خلــوت و خلوتگزینــی‬ ‫میان جمﻊ رفته اما در انجا هم احساس تنهایی می کنند‪ ،‬برخی دیگر نیز خودشان‬ ‫ً‬ ‫غالبــا تجربــهای مثبــت بهحســاب‬ ‫همــراه نیســت هرچنــد‬ ‫را با وسایل و امکانات روز دنیا سرگرم کرده هم شرایطی را برای خود فراهم میکنند‬ ‫میایــد امــا در ضمــن میتوانــد از نظــر احساســی خنثــی باشــد‪.‬‬ ‫که بتوانند با ورود در دنیای مجازی مانند شــبکهها و گروه های اینترنتی سرگرم‬ ‫ بهنظــر میرســد کــه افــراد تنهــا‪ ،‬از نظــر اجتماعــی بیــش‬‫ارتباط برقرار کردن با دیگرانی که در جاهای دیگر تنها هستند و تصمیم گرفتند به‬ ‫از حــد حســاس هســتند و همیــن حساســیت بیــش از‬ ‫همین طریق تنهایی خودشان را حتی شده به صورت مجازی و مصنوعی پر کنند‪،‬‬ ‫انــدازه‪ ،‬مانــﻊ از مشــارکت انهــا در معاشــرتها میشــود‪.‬‬ ‫شده و اینگونه راهی برای نجات از رنج تنهایی پیدا کنند‪ .‬برخی دیگر نیز بدون وارد‬ ‫ همانگونــه کــه زیمــل میگویــد‪ :‬بــا فردگرایی مــدرن‪ ،‬دوســتیها‬‫شدن به دنیای مجازی‪ ،‬وارد دنیای ادبیات و کتاب و شعر و موسیقی و داستان می‬ ‫طیفهــای گوناگونی پیــدا کردهانــد و در جامعــه مدرن دیگر کســی‬ ‫شوند و از این طریق هم برای خود لذتی وافر را پدید می اورند و هم این امکان را‬ ‫دوســت نــدارد کــه پاســخگوی کل نیازهایش باشــد؛ بلکه‬ ‫یک یا دو‬ ‫اجتماعی‬ ‫نامه اقتصادی‪-‬‬ ‫داشته های خود را با انها به هفته‬ ‫‪1400‬‬ ‫ابان ماه‬ ‫ششم‬ ‫سی و‬ ‫اشتراک‬ ‫مدتی‬ ‫که پس از‬ ‫کنند‬ ‫شمارهمی‬ ‫دیگران فراهم‬ ‫برای ‪24‬‬ ‫افراد دوســتان گوناگونی بــرای نیازهــا و مقاصد گوناگونشــان دارند‪.‬‬ ‫بگذارند‪ .‬اما در طول این مقاله پرســش مهمی را مطــرح کردیم که چکیده تمام‬ صفحه 24 ‫ماجراهای زبل خان‬ ‫نیمﮑت‬ ‫محمد امید‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫زبل خان و همسرش در خانه نشسته و با هم بحث میکنند ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬چرا واکسنتو نمیزنی زبل خان ؟‬ ‫زبل خان ‪ :‬اعتقادی بهش ندارم‬ ‫همسر ‪ :‬یعنی چی ؟ من شنیدم اگه نزنی دردسر میشه برات‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬چه دردسری بابا ؟ ‪ ....‬بدن خودمه نمیخوام بزنم‬ ‫‪ ...‬بزار بمیرم ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬کاش فقط مردن بود‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ ( :‬متعجب ) یعنی من بمیرم همسر ؟‬ ‫همسر ‪ :‬دور از جون ‪ ....‬اخه با مردن ادم یه باره راحت میشه‬ ‫‪ ...‬ولی کاری که من شنیدم میخوان بکنن از روزی صد بار‬ ‫مردن بدتره ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬جان من ؟ ‪ ....‬چیکار میخوان بکنن مگه ؟‬ ‫همسر ‪ :‬قراره کارت واکسن جای تمام کارتهامونو بگیره ‪...‬‬ ‫کارت ملی ‪ ...‬کشک ‪ ،‬شناسنامه ‪ ...‬کشک ‪ ،‬پاسپورت ‪.....‬‬ ‫کشک ‪ ،‬کارت مترو کشک ‪ ،‬بلیت هواپیما و قطار و اتوبوس‬ ‫و ‪ ...‬همه چی اصال همه چی کشک ‪ ...‬میخوای بری بانک‬ ‫دیگه نمیگن که کارت ملی ‪ ...‬میگن کارت واکسن ‪ ،‬میخوای‬ ‫بری بلیت بخری بری مسافرات دیگه نمیگن کارت بانکی‬ ‫اول میگن کارت واکسن ‪ ...‬خالصه نفسم بخوای بکشی باید‬ ‫کارت واکسنتو به اسمون نشون بدی که بهت اکسیﮋن بده ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬اینجوری که تو میگی احتماال یه نفرو به عنوان‬ ‫نگهبان میزارن در خونه ها که هر کی از خونش خواست بره‬ ‫بیرون کارت واکسنشو نشون بده بعد بره ‪ ...‬نه؟‬ ‫همسر ‪ :‬دقیقا ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬پس با این تفاسیر هیچ راهی برای فرار کردن از‬ ‫زدن واکسن ندارم ‪ (.‬ناراحت میشود )‬ ‫همسر ‪ :‬نمیدونم تو چرا واکسنتو نمیزنی ؟ ‪ ....‬بابا این‬ ‫حرفهایی که میزنن ای قراره همه ی مردم بمیرن ‪ ،‬ای با‬ ‫واکسن میخوان مردمو کنترل کنن همش دروغه ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬خودم میدونم بابا ‪ ....‬من بخاطر این حرفها‬ ‫نمیترسم که ‪ ...‬من از بچگی از امپول می ترسیدم ‪ ...‬عجب‬ ‫گیری کردیم ها ‪...‬‬ ‫همسر ‪ :‬دیگه ترسیدن فایده ای نداره ‪ ...‬اگه واکسنتو نزنی‬ ‫ممکنه یه مامورم بزارن توی خونه که اگه خواستی با من‬ ‫حرف بزنی کارت واکسنتو نشون بدی ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬پس مجبورم که برم واکسنمو بزنم ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬بابا بخاطر حفﻆ سالمتی خودت و منه ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬باشه بابا ‪ ...‬من رفتم بزنم ‪ ...‬فقط بخاطر حفﻆ‬ ‫سالمتی خودم و خودت و دیگران ‪.‬‬ ‫زبل خان به سرعت از خانه خارج شده و میرود ‪.‬‬ ‫خارجی – پارک – روز‬ ‫پاییز است و برگ درختان زرد شده ‪ ،‬هوا کمی رو به سردی رفته‬ ‫است ‪ ،‬نیمکت همیشگی قصه ما خالیست و پیرمردهای داستان‬ ‫ارام ارام در حال امدن به طرفش هستند ‪.‬‬ ‫مرتضی ‪ :‬چرا میلنگی سعید ؟‬ ‫سعید ‪ :‬افتادم تو یه چاله ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬چاله ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬خب چرا جلوی پاتو نیگاه نمیکنی ؟‬ ‫سعید ‪ :‬اتفاقا داشتم جلوی پامو نیگاه میکردم ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬پس چرا چاله رو ندیدی ؟‬ ‫سعید ‪ :‬اخه یه دونه که نبود ‪ ،‬اولی رو که رد کردم ‪ ،‬رسیدم به دومی‪،‬‬ ‫همینجوری سومی و چهارمی و پنجمی ‪ ...‬یه لحظه فکر کردم‬ ‫از جایی که دارم رد میشم خیابون نیست بلکه محل گرداوری‬ ‫گودالهاست ‪ ،‬بخاطر همین برگشتم یه نیگاهی بهش بندازم که تق‬ ‫افتادم تو چاله ی بعدی و پام پیچ خورد ‪.‬‬ ‫مرتضی ‪ :‬امان از دست این چاله های توی خیابون ‪ ...‬یکی دو تا که‬ ‫نیست ‪ ،‬پسر من طفلی ماشینش افتاده تو یکی از همین چاله ها ‪،‬‬ ‫رینگش کج شده ‪ ،‬الستیکش پنچر شده ‪ .‬خدا بهمون رحم کرد ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬رینگ که خوبه ‪ ...‬من یه چاله دیدم تریلی بیفته توش ‪ ،‬گم‬ ‫میشه ‪.‬‬ ‫سعید ‪ :‬میگم بچه ها این شهردار جدید که رشته اش پزشکی هسته‬ ‫ایه ‪ ،‬نمیتونه این چاله چوله های خیابونها رو بخیه بزنه ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬چرا نتونه ؟ اینا کارهاشونو میسپارن دست دانشجوها ‪،‬‬ ‫اونهام که بخیه زدن بلد نیستن ‪ ،‬هی بخیه میزنن هی دو روز دیگه‬ ‫وا میشه ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬اینجوری نمیشه بچه ها ‪ ...‬من میگم یه نامه ی مکتوب‬ ‫بنویسیم ببریم بدیم به اقای شهردار ‪ ...‬باالخره هیچی ام که نباشه ما‬ ‫افراد بازنشسته ی این اجتماعیم ‪ ...‬حرفمونو قبول میکنه ‪.‬‬ ‫سعید ‪ :‬رامون میدن پیشش ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬خیلی هم دلشون بخواد ‪ ...‬برگردید بریم برای تنظیم نامه ‪.‬‬ ‫انها راه خود را کج کرده و بازمیگردند تا برای شهردار نامه بنویسند‪،‬‬ ‫نیمکت قصه ی ما چشم انتظار و با حسرت بازگشت یاران‬ ‫همیشگی اش را تماشا میکند‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪25‬‬ صفحه 25 ‫فریداهلل ادیب ایین‪:‬‬ ‫نابودی هنر موسیقی اعالن جنگ با «فرهنگ و هنر» است‬ ‫نقد‬ ‫هنردرافغانستان‬ ‫محمد بویری روزنامه نگار ‪ -‬طوالنی شــدن‬ ‫جنگ و درگیری های داخلی در دهه های گذشته‬ ‫در افغانســتان‪،‬میراث فرهنگی ان را ویران کرده‬ ‫است‪ .‬موزه ملی افغانســتان که در سال ‪ ۱۹۳۱‬در‬ ‫کابل تاسیس شــد‪ ،‬مجموعه ای غنی از اثار ماقبل‬ ‫تاریخ تا هنرهای اســامی را در خــود جای داده‬ ‫است که نشــان دهنده تنوع و قدمت فرهنگی این‬ ‫کشور است‪ .‬وضعیت اشــفته جاری در افغانستان‪،‬‬ ‫چالش بزرگی را برای حفاظت از اثار فرهنگی ایجاد‬ ‫کرده اســت‪ .‬از ســال ‪ ،۲۰۱۶‬گنجینه موزه شروع‬ ‫به جابجایی کرد و در کشــورهایی مانند فرانســه‪،‬‬ ‫ایتالیا‪ ،‬هلنــد‪ ،‬امریکا‪ ،‬اســترالیا و ژاپن به نمایش‬ ‫گذاشته شد‪ .‬بین ســالهای ‪ ۲۰۱۷‬تا ‪ ،۲۰۱۹‬چین‬ ‫به حفاظــت از گنجینه ها کمک کــرد‪ .‬موزه ها در‬ ‫شــهرهای مختلف چین اثار باســتانی این کشور‬ ‫جنگ زده را به نمایش گذاشــتند‪ .‬از زمان سقوط‬ ‫طالبان در ســال ‪ ،۲۰۰۱‬هنر معاصر در افغانستان‬ ‫دوباره زنده شــده اســت‪ .‬از ســال ‪ ۲۰۰۹‬بودجه‬ ‫بین المللی هنرهای از امریکا و اروپا به افغانســتان‬ ‫سرازیر شــد‪ .‬امروزه بســیاری از هنرمندان جوان‬ ‫درباره انچه در دهه های گذشــته در افغانســتان‬ ‫اتفــاق افتاده و چالشــهایی که امروز افغانســتان‬ ‫با ان روبــرو اســت‪،‬تامل میکنند‪ .‬امــا انها هنوز‬ ‫با بی اعتمادی گســترده به بیــان هنری‪،‬به ویژه‬ ‫هنگامی که توســط زنان انجام می شود‪ ،‬اعتراض‬ ‫دارند‪ .‬بــرای افغانســتان ملت بودن مهم اســت‪،‬‬ ‫اما در حال حاضــر یک ملت نیســتند‪،‬گروه های‬ ‫مختلفی هستند‪ ،‬تاجیک‪ ،‬پشــتون‪ ،‬ازبک‪ ،‬هزاره و‬ ‫انها یکدیگر را قبول ندارند‪.‬هنر به قومیت اهمیتی‬ ‫نمی دهد‪ ،‬به احساســات عمیق مربوط میشــود‬ ‫و می تواند پلــی قوی برای گرد هــم اوردن مردم‬ ‫باشد‪ .‬هنر مدرن می تواند راه خوبی برای برقراری‬ ‫ارتباط با مردم باشد و در کشوری مانند افغانستان‬ ‫کــه در ان فرهنگ مــردم مداری تقریبــا وجود‬ ‫ندارد هنر مدرن(اعم از نقاشــی‪ ،‬مجسمه سازی‪،‬‬ ‫سینما یا موســیقی) می تواند بســیار موثر باشد‪.‬‬ ‫‪26‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫فریداهلل ادیب ایین هنرمند نقاش پیشکسوت‬ ‫معاصر افغانستان یاد اور شــد بار دیگر جهان‬ ‫شــاهد قدرت نمایی جهل و تحجر شده و در‬ ‫کمال ناباوری این بیدادگــری با بیتفاوتی و یا‬ ‫چشمپوشی قدرتمندان و منادیان حقوق بشر‪،‬‬ ‫دموکراسی غربی‪ ،‬دموکراسی دینی ومدعیان‬ ‫بشردوستی همراه شده است‪ .‬در هنگامه جنگ‬ ‫افروزی طالبان تروریست‪ ،‬ملت افغانستان را در‬ ‫عســرت و خفقان فرو میغلتاند و اخرین بارقه‬ ‫های شــور و امید و وجدان در میان بیدار دالن‬ ‫افغان به قربانگاه رانده میشــود‪ .‬اعتمادسازی‬ ‫طالبان در ســطح منطقه اما طالبان هرگز به‬ ‫تعهدات خــود در جامعه بیــن المللی عمل‬ ‫نخواهد کرد زیــرا این گروه افراطــی‪ ،‬مزدور‬ ‫پاکســتان و قطر بوده و اســت اماچشم مردم‬ ‫افغانستان به این بود که مسعود هستهی امید‬ ‫و نجات را در ان بنا نهاده اســت‪ ،‬اکنون در بی‬ ‫پناهی و مظلومیت به اخرین سنگر رویارویی‬ ‫روشــنایی با تاریکی و تباهی بدل شده است‪.‬‬ ‫اینبار اما تفکر بنیادگرا در سکوت و با حمایت‬ ‫برخی قدرتمندان‪ ،‬بر تاریخ‪ ،‬حال و اینده یک‬ ‫ملت شــوریده و در گامهای خونریــز خود نه‬ ‫تنها به قتل هنرمنــد و غیرهنرمند همت بلند‬ ‫داشته‪ ،‬بلکه از انهدام ســازهای هنرمندان نیز‬ ‫ابایی به خود راه نمیدهد‪ .‬جهانیان را به دیدن‬ ‫حقایق و وقایع افغانســتان فــرا میخوانیم و‬ ‫خواهان توجه و پشــتیبانی از ملت رنجور این‬ ‫کشور هستیم و اعالم میکنیم که نابود کردن‬ ‫ســازهای موســیقی‪،‬اعالن جنگ با فرهنگ‬ ‫و هنر و هنرمند و ســتیز با انســانیت اســت‪.‬‬ ‫باور داریم که امروز باید علیــه جنگ و نفرت‬ ‫پراکنی همصدا شــویم و اندیشه های واپسگرا‬ ‫را محکوم کنیم و تالش کنیم تــا جهان وادار‬ ‫به واکنش علیه ظلم و جنایت سیســتماتیک‬ ‫علیه یک ملت شود‪ .‬ما به جهان نهیب میزنیم‬ ‫که ســتیزه گری با فرهنگ و موســیقی‪ ،‬لکه‬ ‫سیاهی بر روح انسان در تاریخ خواهد بود و به‬ ‫این وســیله با محکوم کردن اعمال طالبان در‬ ‫افغانستان‪ ،‬رفتارشــان را معادل جنایت علیه‬ ‫بشریت و فرهنگ ســتیزی نظامند میدانیم و‬ ‫خواســتار میانجیگری دولتها و افکار عمومی‬ ‫جهان و مواجهه با طالبان تروریست و افراطی‪.‬‬ ‫همه شــاهد بودیم که واکنش زیادی از سوی‬ ‫فعاالن اجتماعی‪ ،‬هنرمندان و سیاستمداران‬ ‫کشــورها که اعدام جنایتکارانــه هنرمندان‬ ‫را نشــان داد که طالبان به شــریعت ‪،‬قانون و‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫هیچ چیز اعتقادی ندارد‪ .‬بســیاری از اهل هنر و‬ ‫جامعه مدنی افغانستان و جهان خواسته شد که‬ ‫در مقابل این جنایت ســکوت نکنند و نگذارند‬ ‫صدای هنر در کشور خاموش شــود‪ .‬این انتقاد‬ ‫توسط فریداهلل ادیب ایین از جامعه جهانی است‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب اییــن (زاده ‪ 16‬ابــان ‪ 1344‬در‬ ‫شهر باستانی هرات) اهل افغانستان سیاستمدار‪،‬‬ ‫منتقد‪ ،‬مهندس‪ ،‬مخترع‪ ،‬نواورخالق‪ ،‬کارافرین‪،‬‬ ‫هنرمند نقاش‪ ،‬پژوهشــگر‪ ،‬محقق و مجموعه‬ ‫دار اثار هنری ســاکن ایران است‪ .‬ادیب ایین از‬ ‫نقاشان پیشگام جنبش هیجان نمایی‪ ،‬انتزاعی‬ ‫در هنر پســا مفهومی و نبوغ او بخصوص برای‬ ‫افغانســتان بارز شناخته شد ه اســت‪ .‬وی برای‬ ‫نقاشــی های خود با تکنیک (کنشی‪ ،‬کششی‪،‬‬ ‫پاششــی) منحصر به فرد خود را دارد‪ .‬مجموعه‬ ‫هنری ادیب ایین اثار تابلو های نقاشی نصراهلل‬ ‫ســروری گنجنیه هنری پیــام اور موضوعات‬ ‫(فرهنگی‪ ،‬ادبی‪ ،‬تاریخی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاســی‪،‬‬ ‫فلســفی) و حقایق در تمامی زوایای افغانستان‬ ‫در گذر تاریخ معاصر به تصویرکشــیده اســت‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب ایین به خاطر داشتن مجموعه ای‬ ‫از اثار هنــری‪ ،‬فرهنگی و تاریخی افغانســتان‬ ‫اشتهار یافته و مجموعه وی مورد توجه بسیاری‬ ‫از موزه های مهم جهان به ویژه کشورهای منطقه‬ ‫خاورمیانه قــرار گرفته اســت‪ .‬مجموعه هنری‬ ‫ادیب ایین از طرف اداره کل مــوزه های وزارت‬ ‫میراث فرهنگی‪ ،‬گردشــگری و صنایع دستی‬ ‫ایران تحت عنوان «مجموعه راه الجورد» موزه‬ ‫خصوصی ثبت شده است‪ .‬عمده دارایی فریداهلل‬ ‫ادیــب اییــن را مجموع ه او تشــکیل می دهد‬ ‫کــه بالــغ بــر ‪ ۳۰۰‬میلیــون دالر ارزش دارد‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب اییــن بین دهــه‪ ۶۰‬و ‪ ۷۰‬چهار‬ ‫اختراع داشته است و در ‪ ۱۶‬خرداد ‪ ۱۳۷۰‬اختراع‬ ‫ماشــین جوش و پرس پالســتیک به پارچه به‬ ‫وسیله امواج رادیویی برای اولین بار در جهان به‬ ‫شماره ثبت «‪ »۲۴۳۲0‬را به نام خود به مدت ‪۲۰‬‬ ‫سال ثبت کرد و با اخذ گواهی اختراع از اداره ثبت‬ ‫شــرکت ها و مالکیت صنعتی را از ایران دریافت‬ ‫کرده است‪ .‬فریداهلل ادیب ایین در دهه ‪ ۷۰‬به کار‬ ‫افرینی مجری و طراح سیســتم های مخابراتی‬ ‫مبدل تلفن همراه به ثابت برای شرکت مخابرات‬ ‫ایران بــه مدت‪ ۶‬ســال پرداخــت‪ .‬ادیب ایین‬ ‫مجری چندین پروژه نواوری بوده است و اکنون‬ ‫به تحقیقات توســعه هوشمند ســازی کنترل‬ ‫ابیاری گیاهان کشــاورزی طبق استانداردهای‬ ‫پنمــن مانتیــث (‪ )ASCE‬فائو پرداخته اســت‪.‬‬ صفحه 26 ‫ﻧﻘﺪ‬ ‫جوجه یک روزه بیمه دارد‪ ،‬‬ ‫هنرمند سپیدموی و روزنامه نگار ریش سفید نه!‬ ‫دنیای عجیبــی شــده‪،‬ارزش کاالها هــر روز باالتر رفته‬ ‫و حرمت انســان ها پایین تر می اید!چه عاملی باعث این‬ ‫پدیده شــده و می شــود؟ بی تردید برتری زندگی مادی‬ ‫بر انسانی‪.‬همین مهم باعث شــده ارزش کاالها بر ادمیان‬ ‫چربش چشمگیری پیدا کند‪ .‬زمانی نه چندان دور‪ ،‬بیمه‬ ‫ماشین اجباری نبود و صاحب خودرو مسوولیت خسارات‬ ‫سیدرﺿا اورنﮓ‬ ‫وارده را می پذیرفت‪.‬امروز اگر شــما اتومبیل خود را بیمه‬ ‫ﺳﯿﻨﻤﺎ‬ ‫ﻣﻨﺘﻘﺪ ﻓﯿﻠﻢ‪ ،‬ﻣﺪرس‬ ‫نکنید‪ ،‬وقتی به عللی توســط پلیــس راهنمایی متوقف‬ ‫شوید‪،‬اولین چیزی که از شما می خواهد مدارک است که‬ ‫شامل بیمه نامه هم می شود‪.‬اگر بیمه داشتید به مدارک‬ ‫دیگر نگاه می کند‪،‬اما اگر مدت بیمه شــما سر امده باشد‬ ‫و ان را تمدید نکرده باشید‪،‬مامور اجرا در چشم برهم زدنی یک برگه جریمه سنگین‬ ‫و رنگین کف دست شما می گذارد! جالب است که هیچ مامور دولتی انسان ها را برای‬ ‫نداشتن بیمه متوقف و جریمه نمی کند!این یکی از نشــانه های برتری ارزش کاال بر‬ ‫انسان است‪.‬چرا چنین است؟ایا بهتر نبود اول بیمه انسان ها را جا انداخته و با متخلفان‬ ‫برخورد می کردند‪،‬بعد بیمه ماشین را اجباری می کردند؟ جالب است که تمام وزیران و‬ ‫مدیران مرتبط‪،‬از این معضل اگاهی دارند‪،‬اما برای رفع ان قدمی برنداشته و نمی دارند!‬ ‫به تازگی شنیده ام که جوجه های یک روزه هم بیمه می شوند و بیمه نامه دارند!یعنی‬ ‫از زمان تولد تا هنگامی که به مسلخ می روند برای ســالخی ارج و قرب شان محفوظ‬ ‫است! امروز در عرصه هنر و رسانه‪،‬به خاطر کارشکنی کارفرماها و چشم پوشی مراکز‬ ‫مســوول‪،‬به خصوص وزارت کار و اداره تامین اجتماعی‪ ،‬تعدادی از هنرمندان و اهالی‬ ‫رسانه با اینکه سن بازنشستگی را نیز رد کرده اند‪،‬نه حقوق بازنشستگی دارند و نه بیمه‬ ‫درمانی!به نظر عجیب می اید‪،‬اما حقیقت دارد‪،‬حقیقتی که مسووالن می دانند‪،‬اما برای‬ ‫رفع ان قدمی برنداشــته و نمی دارند‪،‬چرا؟! اکنون افرادی باالی پنجاه سال و هشتاد‬ ‫سال وجود دارند که در این دو عرصه حضور داشــتند‪ ،‬اما از حق کوچک خودشان که‬ ‫حقوق بازنشستگی و بیمه درمانی است‪،‬محروم هستند‪.‬مگر چه گناهی کرده اند جز‬ ‫اینکه عاشقانه زندگی خویش را وقف حرفه شــان کرده اند؟ جالب تر اینکه افرادی در‬ ‫عرصه هنر و رســانه وجود دارند که با کمترین زحمت دارای بیمه تامین اجتماعی و‬ ‫درمانی هستند‪ .‬سن شان بسیار پایین تر است‪،‬اما ســابقه بیمه شان خیلی زیادتر از‬ ‫محرومان عرصه هنر و رسانه اســت! باورش خیلی سخت است که مسئوالن این مهم‬ ‫را میدانند‪ ،‬اما دست روی دست گذاشــته و هیچ اقدامی برای رفع مشکل هنرمندان‬ ‫و روزنامه نگاران فاقد بیمه نکرده و نمی کنند‪.‬ایا برای شان مهم نیست؟! در این چند‬ ‫دهه‪ ،‬چندین دولت روی کار امده و رفته اند‪،‬اما هیچ کــدام کاری برای اینگونه افراد‬ ‫نکردند‪ .‬مسئوالن مرتبط چون خودشان از حقوق کافی و وافی و بیمه کامل برخوردار‬ ‫هستند و در زمان بازنشستگی نیز خیال شان از گرفتن حقوق مکفی راحت است‪،‬شاید‬ ‫طبیعی است که به فکر گرفتاران نباشند‪ .‬امروز در عرصه رسانه و هنر افرادی هستند‬ ‫که به شدت با دیو نداری و هیوالی بیماری پنجه در پنجه دارند و بسیاری از انان قدرت‬ ‫خرید حتی چند قرص نان و چند حب ســرماخوردگی را نیز ندارند‪ .‬عده زیادی از این‬ ‫افراد از کار افتاده هستند یا از کار‪ ،‬بیکارشان کردهاند‪ .‬با وجود ناتوانی جسمی و روحی‪،‬‬ ‫ارزو دارند تا ســر کاری‪،‬حتی غیر مرتبط با تخصﺺ و حرفه خود بروند تا بتوانند قوت‬ ‫الیموتی به کف اورند‪ .‬واقعا مسئوالن و مدیران مربوطه یک لحظه فکر نمی کنند که‬ ‫این افراد چگونه باید به حیات خویش ادامه دهند‪،‬ان هم در این ایام ســخت گرانی و‬ ‫کرونایی؟! وزیر ارشاد جدید نیز در ابتدای کار وعده های شیرین داده‪،‬اما هرگز راجع به‬ ‫گرفتاران عرصه هنر و رسانه حرفی نزده و احتماال نخواهد زد‪ .‬عجیب است که در این دو‬ ‫عرصه‪ ،‬به خصوص سینما بیشتر کمک ها به افراد متمول داده شده و گرفتاران به چشم‬ ‫نیامده یا پول ناچیزی به انان داده اند که خرج یک هفته کم خواران هم نیســت‪،‬چه‬ ‫رســد به دادن اجاره و خرج چندماهه و چندســاله! جناب وزیر ارشاد‪،‬تاکنون کسی‬ ‫برای شناسایی این افراد اقدام نکرده است‪.‬شــما اگر خود را حامی گرفتاران می دانید‪،‬‬ ‫دستور دهید این افراد شناسایی شــده و نسبت به تکمیل بیمه اجتماعی و اختصاص‬ ‫حقوق بازنشستگی انان اقدام کنید‪.‬به هیچ وجه کار دشواری نیست و بار مالی زیادی‬ ‫نخواهد داشت‪.‬نسبت به ریخت و پاش هایی که از گذشــته تا امروز در جشنواره های‬ ‫متعدد و بی خاصیت عرصه سینما و هنر صورت گرفته بسیاربسیار کمتر است‪ .‬اگر واقعا‬ ‫دنبال رضای خالق و رضایت خلق هســتید‪،‬این معضل را رفع کنید تا دعای گرفتاران‬ ‫عرصه هنر و رسانه شامل حال تان شود و توشه خوبی برای اخرت خود ذخیره کنید‪.‬‬ ‫دﻟنوشته مﺤﺴن شایانفر از بی ﺗوجهی ‬ ‫و عدم ﺣﻀور ﺻنﻒ بازیگران در به ‬ ‫ﺧا ک سپاری‬ ‫ زنده یادان اویﺴی‪ ،‬اﻃﻠﺴی و مهراوران‬ ‫بدون شــک ســه تن از چهرههای ماندگار و فراموش نشــدنی‬ ‫ســینما و تلویزیون به شــمار میاینــد‪ .‬پس از درگذشــت این‬ ‫هنرمندان فقید‪ ،‬برخالف انتظار بسیاری از هنرمندان سرشناس‬ ‫و معروف بــه «لــب و دهنهای مجــازی» که در اینســتاگرام‬ ‫با بدرود اقــای کاووســی و جمالتی ایــن چنینی از فقــدان او‬ ‫ابراز ســوگ کرده بودند‪ ،‬در مراســم تشــییع غیبت داشــتند‪،‬‬ ‫از جمله هیات مدیــره انجمن صنفــی بازیگران خانه ســینما‪.‬‬ ‫در حالیکه به غیر از معدودی از بازیگران انحصاری‪ ،‬سایر بازیگران‬ ‫و بخصوص پیشکسوتان این عرصه در وضعیت نامناسب کاری و‬ ‫معیشتی و مشکالت جسمانی و بیماری به سر میبرند‪ ،‬مشخﺺ‬ ‫نیست انجمن بازیگران خانه ســینما چه اقدام موثری در کاهش‬ ‫این مشکالت صنفی برداشته اســت‪ .‬پیش از این انجمن صنفی‬ ‫دست کم در مراسم تشــییع هنرمندان عزیز پس از مرگ‪ ،‬حضور‬ ‫پررنگی پیدا میکرد‪ ،‬کــه در مورد اخیر ان هــم صورت نگرفت‬ ‫انتظار به حقی اســت تا فاطمــه معتمداریا که در همــه امور از‬ ‫جمله مسائل سیاسی صاحبنظر است‪ ،‬بعنوان رییس این صنف‬ ‫گسترده نیز از چرایی این بیتوجهی به این تازه گذشتگان بگوید!‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪27‬‬ صفحه 27 ‫گﻔﺘﮕﻮ‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫گﻔﺘﮕﻮ‬ ‫مدیر رادیو ایران درگفتگوی اختصاصی با هفته نامه صدای خاک‬ ‫باید از سالها قبل برای نﺠات زبان فارسی کاری می کردیم‬ ‫زنگ خطر خاموشــی زبان فارســی به صدا درامده‬ ‫اســت‪ .‬وطن یعنی فرهنگ‪ ،‬وطن یعنی ادبیات‪ .‬چه‬ ‫شد که زبان فارســی به ویژه درنسل جوان کشورمان‬ ‫به سمت کمرنگ شــدن اســت؟ دلیل بی مهری به‬ ‫این زبان کهــن و اثرگــذار‪ ،‬حتی در دانشــگاههای‬ ‫کشورمان و نگاه از باال به پاپین نسبت به دانشجویان‬ ‫شیوا زندی‬ ‫این رشــته چیست؟ با فشــل بازی های فرهنگی که‬ ‫ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر و ﻋﮑﺎس‬ ‫هرروز شــاهد تارنمایی های بیشــتری از ان هستیم‬ ‫اینده این زبان شــیرین چه خواهد بود؟ اینها از جمله دغدغه هایی اســت که‬ ‫امروز و بیش از هرزمان دیگری‪ ،‬درغوغای روزمرگی های سیاســی و اقتصادی‬ ‫و اجتماعیمان گم شده و فرصتی برای اعتراضشــان پیدا نمی شود‪ .‬موضوعات‬ ‫یاد شــده را با محمد جعفر محمد زاده ‪ -‬نویسنده و پژوهشــگر زبان و ادبیات‬ ‫فارســی‪ ،‬همچنین مدیر رادیو ایران ‪ -‬درمیان گذاشتیم‪ .‬این محقق کشورمان‬ ‫توضیحات جالب توجــه و البته قابل تاملی ارائــه داد که درادامــه میخوانید‪:‬‬ ‫وی صحبتهایش را اینگونه شــروع کرد‪ :‬ســخن از زبان فارســی فراتر از بحث‬ ‫درباره یک رشته دانشگاهی اســت‪ .‬به زبان فارسی میتوانیم از زوایای مختلف‬ ‫نگاه کنیــم‪ .‬ابتدا اینکه زبان فارســی زبان مــادری بســیاری از مردم منطقه‬ ‫و کشورماست و مشــخصاً در ‪ 3‬کشور زبان رسمی اســت؛ دراین ‪ 3‬کشور زبان‬ ‫رسمی اســت و در کشــورهای دیگری که زبان فارســی در انجا رونق دارد یا‬ ‫درگذشته رونق داشته و پیشــینیه زبان فارسی در انجا دســتِکم ‪ 3‬هزار سال‬ ‫اســت‪ ،‬یعنی به تعبیر مرحوم بهار از حدود ‪ 700‬ســال پیــش از میالد تاریخ‬ ‫روشــن و قابل مطالعه اســت‪ ،‬پس زبان فارســی یا زبان مادری مردم اســت‬ ‫مثل خیلی از مناطق ایران و کشــور افغانستان و تاجیکســتان یا زبان رسمی‪.‬‬ ‫محمد زاده ادامه داد‪ :‬از یک زاویه دیگری که بخواهیم به ارزشهای زبان فارسی‬ ‫نگاه کنیم این است که زبان شعر وادبیات و فرهنگ اســت و در زمانهایی زبان‬ ‫علم بوده اســت‪ .‬از دســتِکم هزار ســال پیش همین زبانی که امروز من و شما‬ ‫داریم با ان حرف می زنیم‪ ،‬بســتر تولید محتوای فرهنگی اعم از شــعر و تاریخ‬ ‫و ادبیات و فلســفه و … بوده اســت‪ .‬هم برای کسانی که فارســی زبان بودهاند‬ ‫و هم بــرای خیلیهایی که فارســی زبان نبودنــد و زبانهــای محلی و قومی‬ ‫داشــتهاند اما تولید محتوای فرهنگی از ســوی انها به زبان فارسی بوده است‪.‬‬ ‫این محقق زبان و ادبیات فارســی توضیح داد‪ :‬نقش دیگری که زبان فارســی‬ ‫در قلمرو بزرگ ســرزمینی ایران‪ ،‬پیش از میالد تا به امروز داشته‪ ،‬نقش حلقه‬ ‫ربط واســط بین اقوام بوده اســت‪ .‬یعنی زبانی بوده که اقــوام مختلف درجای‬ ‫جای ایران به وســیله ان با هم ارتباط برقــرار میکردند‪ .‬همزمان کســی در‬ ‫شــمالغرب ایران که تاتی یا ّارانی یا اذری زبان بوده با ان کسی که در سیستان‬ ‫و بلوچستان زندگی میکرده عم ً‬ ‫ال دریک محیط فرهنگی مرتبط با هم زندگی‬ ‫میکردند و با وجود دوری راهها‪ ،‬زبان فارســی حلقه ربط بین انها بوده اســت‪.‬‬ ‫صحبت از وطن فارسی است‬ ‫این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی خاطرنشان کرد‪ :‬سرزمینی که من از‬ ‫ان به اسم «وطن فارسی»یاد میکنم‪ ،‬وطن فارسی است نه اینکه وطن ما‬ ‫بوده‪ .‬مثال گرچه از نظر نژادی ایرانیها با هندیها هم نژادند اما ان چندان‬ ‫مالک نیســت‪ .‬ولی مهم این است که حدود ‪ 400‬ســال پیش از تسلط‬ ‫انگلیسیها‪ ،‬زبان رسمی در شبه قاره هندوستان فارسی بوده است و مثال‬ ‫اولین روزنامههای فارســی زبان‪ ،‬پیش از ایران در انجا منتشر شدهاند؛‬ ‫بنابراین احســاس میکنیم انجا یک بخشی از وطن فرهنگی ماست‪ .‬در‬ ‫انجا شاعران بزرگی مثل بیدل دهلوی و اقبال الهوری زندگی میکردند‪.‬‬ ‫از کاســپین تا خلیﺞ فارس‪ ،‬زبان فارسی حلقه رابط بوده است‬ ‫وی ادامه داد‪ :‬از ان طرف به شمالشرق که نگاه میکنیم شاعران بزرگی‬ ‫دراین منطقه مثل هاللی جغتایی وجود داشتند که از ترکان و ترکمانان‬ ‫خراسان و شمالشــرقی ایران بودهاند‪ .‬به همین ترتیب به اسیای میانه‬ ‫میاییم و در قفقاز جنوبی که یک زمانی جزو سرزمین ایران بوده شاعران‬ ‫بزرگی مثل نظامی گنجوی و خاقانی شــروانی را می بینیم که در زمره‬ ‫شاعران بزرگ پارسی گو هســتند و امروز اثار و دیوان هایشان در دست‬ ‫است‪ .‬بعد به ســرزمین اناتولی و ترکیه کنونی نگاه میکنیم که سرزمین‬ ‫عثمانی قدیم بوده و میبینیم که پادشاهان عثمانی خودشان دیوان شعر‬ ‫فارسی داشتهاند و درانجا زبان فارســی‪ ،‬فرهنگ و شعر و ادب است؛ یعنی‬ ‫درانزماندرانمنطقهاگرکسیمیتوانستهبهزبانفارسیشعربگوید‪«،‬انسان‬ ‫فرهیخته» شناخته میشده اســت‪ .‬محمد زاده اضافه کرد‪ :‬به سمت اروپا‬ ‫میرویم میبینیم تا بالکان یعنی بوســنی هرزگووین امروز درقرن دهم‬ ‫قمری درانجا فردی پیدا میشود به اسم احمد ســودی که دراین قرن‬ ‫شرحی بر حافظ و سعدی به زبان فارســی مینویسد‪ .‬خب معلوم است‬ ‫که مردم انجا حافظ و سعدی را میشناختند و نیاز داشتهاند که یکی از‬ ‫خودشان این اثار فاخر فارسی را برایشان شــرح بدهد؛ اینها قلمرو زبان‬ ‫فارسی بوده است‪ .‬در تمام سرزمین رســمی ایران به همین شکل است‬ ‫از دریــای کاســپین تا خلیــج فارس بــا وجــود زبانهــا و لهجههای‬ ‫مختلــف ؛ اما زبان رســمی و حلقــه وصل زبان فارســی بوده اســت‪.‬‬ ‫مدیر رادیو ایران در ادامه صحبت هایش به نکات جالب توجه ای درباره ریشــه‬ ‫زبان فارسی دری اشــاره کرد‪ ،‬وی گفت‪ :‬دو دلیل برای اینکه چرا زبان فارسی را‬ ‫دری میگویند‪ ،‬مطرح است؛ یکی چون در زمان بهمن اسفندیار که به حکومت‬ ‫رسید اقوام مختلفی از دور و نزدیک میامدند به دربار و با مرکز فرمانروایی ارتباط‬ ‫داشــتند‪ .‬خب‪ ،‬بهمن اســفندیار وقتی دید این اقوام هرکدام زبان و لهجههای‬ ‫پراکندهای دارند‪ ،‬دســتور داد که همه باید به یک زبان رســمی‪ ،‬همین فارسی‬ ‫اجتماعی‬ ‫اقتصادی‪-‬‬ ‫دربار شــکل گرفــت می هفته‬ ‫‪1400‬‬ ‫ششمجهتابان ماه‬ ‫صحبتشماره‬ ‫دری‪14‬‬ ‫چون از‬ ‫سی وبه این‬ ‫کنند؛‬ ‫گویندنامهزبان مشکل نسل امروز این است که پیشینه زبان فارسی را نمی دانند‬ ‫فارســی دری‪ .‬یک دلیل دیگر این نامگذاری‪ ،‬خوش خوانی و خوشخرامی این‬ ‫است‪.‬‬ ‫زبان است که به کبک دری که پرنده بومی کوهستانهای ایران بوده تشبیه شده‬ ‫مدیر رادیو ایران با بیان این چکیده از گستره جغرافیایی زبان فارسی‬ صفحه 14 ‫تنهایی مرد داستان نویﺲ‬ ‫داﺳﺘان‬ ‫رســمی و کوتاه در باره اش حرف‬ ‫میزدند و این موضوع محمد را غذاب‬ ‫می داد و عمــده فکرش این بود که‬ ‫کجایی کارش اشتباه بوده ‪ .‬ایا برای‬ ‫هستی هم این دغدغه فکری وجود‬ ‫داشت ؟ هســتی در این باره خیلی‬ ‫راحت بود و بــه روی خودش نمی‬ ‫اورد‪ .‬محمد پر حرارت بود و عاشق‬ ‫شــلوغی‪ ،‬همانگونه که در کودکی‬ ‫ولی اﷲ نیسریان‬ ‫و نوجوانی زیســته بود‪ .‬نمیدانست‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫تعــارف یعنی چــی و مطمئن بود‬ ‫مسیرش درســت اســت‪ .‬خواهر‬ ‫محمد وقتی فهمید محمد قصد ازدواج دارد به تهران امد و چند روزی‬ ‫پیش محمد بود و با هســتی هم حرف زد و به محمد گفت‪ :‬هســتی‬ ‫دختر خیلی خوبیه و به درد ازدواح با تو نمی خوره ‪ ،‬شــما هر کدام به‬ ‫سبک خودتان خوب هستید‪ .‬هستی دختر ارامیه و در خانواده ای ارام‬ ‫بزرگ شده ‪ .‬ولی تو یک شرور دوست داشتنی هستی‪ ،‬محمد به خواهر‬ ‫دوقلویش نگاه کرد و نتوانست تصمیم درست را بگیرد‪ .‬محمد ارام در‬ ‫حیاط رابست و قفل کرد و به اتاق خودش رفت‪ .‬چراغ را روشن کرد ‪،‬‬ ‫اتاقش منظم نبود ‪ ،‬روی طاقجه های قدیمی مملو از کتاب بود‪ ،‬روی‬ ‫میز کوچکی که گوشــه اتاق بود کتابهای زیادی نامرتب چیده شده‬ ‫بود ‪.‬مطالبی را که نوشته بود روی میز پراکنده بودند ‪ ،‬جاسیگاریش‬ ‫پر از ته ســیگار بود ‪ ،‬بطری اب نیمه پر در کنار یکی از پایه های میز‬ ‫خودنمایی می کرد ‪ .‬محمد نگاهی به اتاق انداخت از پنجره بزرگ رو‬ ‫به حیاط‪ ،‬باغچه را تماشــا کرد ‪ ،‬عکس مهتاب افتاده بود توی حوض‬ ‫وسط حیاط ‪ ،‬انگار از اســمان قهر کرده بود و افتاده بود توی حوض‬ ‫خانه که ابتنی کند‪ .‬محمد لبخندی زد‪ ،‬روی سکوی پنجره نشست‬ ‫و سیگاری روشن کرد‪ .‬چراغ اتاق هستی روشن شد‪ .‬هستی امد توی‬ ‫راهرو که برود دستشویی ‪ ،‬خواب الود نگاهی به اتاق محمد کرد و رفت‬ ‫سمت دستشویی ‪ .‬محمد ســیگار را خموش کرد و امد توی راهرو ‪.‬‬ ‫هستی لباس نازک و تن نمایی به تن داشــت ‪ .‬محمد به چهارچوب‬ ‫در تکیه داد و هستی را تماشــا کرد‪ .‬هستی برگشت و متوجه حضور‬ ‫محمد شد‪ ،‬ســالم خواب الودی کرد و لبخند زد‪ .‬هستی گفت‪ :‬فکر‬ ‫کردم که نمی ای و رفت طرف دستشویی که انتهای راهرو بود‪ .‬محمد‬ ‫برای یک لحظه حس زیبایی در تنش پیچید ‪ ،‬به دور شــدن هستی‬ ‫نگاه کرد و در همان چهارچوب در ایســتاد‪ .‬هستی که از دستشویی‬ ‫بیرون امد‪ ،‬خواب الودگیش کمتر شده بود‪ ،‬محمد را که همچنان در‬ ‫چهاچوب در اتاقش‪ ،‬ایســتاده بود با تعجب نظاره کرد ‪ .‬محمد گفت‪:‬‬ ‫امروز پیش‪.....‬هستی حرفش را قطع کرد و گفت‪ :‬ببخشید محمد جان‬ ‫باید صبح زود بروم دفتر مجله‪ .‬االن هم خوابم می اید‪ .‬فردا شب کمی‬ ‫زودتر بیا خانه‪ ،‬شــام را با هم بخوریم و حرف بزنیــم‪ .‬البته اگر مامان‬ ‫مهمان نداشته باشه‪ .‬فعال شب بخیر ‪ .‬هســتی وارد اتاق شد و چراغ را‬ ‫خاموش کرد‪ .‬محمد بلند شــد و وارد اتاق خودش شد ‪ .‬لباسش را از‬ ‫تن دراورد و انها را پرت کرد روی دســته صندلی‪ ،‬لباس راحتی خانه‬ ‫را پوشید‪ ،‬چراغ اتاق را خاموش کرد‪ .‬مهتاب همجنان در اب مشغول‬ ‫اب تنی بود و گربه کوچکی دور حوض وسط حیاط ارام راه می رفت‪.‬‬ ‫محمد بازهم نشست روی سکوی پنجره و سیگار دیگری روشن کرد ‪.‬‬ ‫پنجره را گشود‪ ،‬نسیم خنک شب مثل طشت ابی روی تنش پاشیده‬ ‫شد‪ .‬سرمای دلنشینی به تنش نشست‪ .‬پکی به سیگارش زد و به ماه‬ ‫‪28‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫قس‬ ‫مت اول‬ ‫بازیگوش که حاال با پنجول کوچک گربه به رقــﺺ امده بود نگاه کرد‪.‬‬ ‫حس کرد سردش شده ‪ ،‬بلند شد و پلیور نازکی را پوشید ‪ ،‬دلش نیامد‬ ‫پنجره را ببند‪ .‬رفت روی صندلی پشــت میز نشســت و چراغ مطالعه‬ ‫کوچک روی میز را روشــن کرد‪ .‬کاغذ ها را مرتب کرد و در گوشــه ای‬ ‫قرار داد‪ ،‬کتابها را از روی میز جمع کرد و روی طاقچه ‪ ،‬کنار بقیه کتابها‬ ‫مرتب چیده مان کرد‪ .‬چند کاغذ سفید را جلویش گذاشت و به فکر فرو‬ ‫رفت‪ ،‬ایده ای به ذهنش امده بود‪ .‬خاکه سیگارش ریخت روی کاغذها‪.‬‬ ‫کاغذ را بلند کرد و با بی دقتی تکاند توی سطل زیر میز که پر بود از کاغذ‬ ‫مچاله شده‪ .‬چند خطی نوشت و لبخند رضایت چهرهاش را مهربان تر‬ ‫کرد‪ .‬به خودش که امد‪ ،‬چند صفحه ای نوشــته بود‪ .‬جا سیگاری پر ته‬ ‫سیگار را تکاند در سطل زباله ‪ ،‬ســیگار دیگری روشن کرد و مثل یک‬ ‫فاتح به نوشته اش نگاه کرد ‪ .‬خواست دوباره بنویسد که درد شانه چﭗ‬ ‫امانش را گرفت و قلبش تیر کشید ‪ .‬قلم از دستش رها شد‪ .‬محمد مچاله‬ ‫شد روی میز‪ .‬از صندلی جدا شد و نشست روی فرشی که در اتاق پهن‬ ‫بود‪ .‬بسختی بطری اب را بدست گرفت و از ان جرعه ای نوشید‪ .‬نفسش‬ ‫کمی جا امد‪ .‬متوجه ســیگار شــد که ردی از خود روی فرش گذاشته‬ ‫بود ‪ .‬محمد بسرعت ســیگار روشــن را از روی فرش برداشت و دستی‬ ‫روی قسمت کوچک سوخته فرش کشید ‪ .‬نفسی تازه کرد ‪ ،‬بلند شد و‬ ‫سیگار را داخل جاسیگاری خاموش کرد‪ .‬روی طاقچه کنار پنجره نیمه‬ ‫باز نشست و نفس عمیقی کشید ‪ .‬پنجره را بست و به بستر رفت ‪ .‬صبح‬ ‫که بیدار شد به ساعتش که همیشــه روی مچ دستش بود نگاهی کرد ‪،‬‬ ‫ساعت از هشت گذشته بود ‪ .‬بلند شــد ‪ ،‬ابی به صورتش زد‪ ،‬حس کرد‬ ‫زبانش مانند یک تکه چرم شده و کمی از درد دیشب روی شانه چپش‬ ‫جا خوش کرده ‪ .‬به طرف دستشویی که ته راهرو بود رفت ‪ ،‬نیم نگاهی‬ ‫به اتاق هستی انداخت ‪ ،‬هستی رفته بود‪ .‬اتاق هستی مرتب بود و همه‬ ‫لوازمش مرتب در جای خودش قرار داشت ‪ .‬چند گلدان هم زینت بخش‬ ‫اتاقش بود ‪ .‬محمد وارد دستشویی شد‪ ،‬ابی به صورتش زد و چهره خود‬ ‫را در اینه دید ‪ ،‬یک هفته می شد ریشش را اصالح نکرده بود و حس کرد‬ ‫رنگ و رویش کمی زرد است ‪ .‬خواست ریشــش را اصالح کند یا شاید‬ ‫یک دوش بگیرد‪ ،‬حوصله اش را نداشت ‪ .‬ابی در دهانش چرخاند ‪ ،‬شاید‬ ‫زبانش نرم شود و از خشکی خارج شــود ‪ ،‬فایده ای نداشت‪ .‬سبیلش از‬ ‫دود سیگار زرد زرد شــده بود و دندانهایش‪ ،‬چرا به خودش نمی رسید‪.‬‬ ‫چرا نمی توانست بفهمد چه مرگش است‪ .‬به هستی فکر کرد ‪ .‬مسواکی‬ ‫زد و حس کرد حالش بهتر شده‪ .‬می دانســت اگر همت کند و دوشی‬ ‫بگیرد حالش بهتر هم میشود‪ .‬از دستشــویی امد به اتاقش ‪ ،‬لباسهای‬ ‫روی دسته صندلی را برداشت‪ ،‬پوشــید و امد توی حیاط ‪ .‬پدر هستی‬ ‫توی حیاط گلدانها را مرتب می کرد‪ ،‬مرد ســرحال و بانشــاطی بود و‬ ‫شصت و پنج سال را رد کرده بود ‪ ،‬باز نشسته اداره راه اهن بود‪ .‬در تهران‬ ‫متولد شده بود ولی ریشــه اذری داشت‪ .‬محمد را با همه خصوصیاتش‬ ‫دوست داشت‪ ،‬می گفت‪ :‬در جوانی در راه اهن یک دوست خوزستانی‬ ‫داشتم که ادم بسیار خوب و با معرفتی بود ‪ ،‬بعدها منتقل شد به اهواز‪،‬‬ ‫خاطرات خوبی ازش دارم ‪ .‬محمد به خواستگاری دخترم امد و فهمیدم‬ ‫خوزستانی است ‪ ،‬یاد رفیقم افتادم ‪ .‬محاسبه ام اشتباه نبود ‪ .‬محمد سالم‬ ‫کرد و پدر هســتی لبخند زد و جواب ســالمش را داد ‪ .‬گفت ‪ :‬صبحانه‬ ‫خوردی ؟ معلومه که نخوردی ‪ ،‬هستی یک ساعت پیش رفت‪ .‬عجب از‬ ‫زن و شوهرهای این دوره و خندید ‪ .‬گلدانی را که در دست داشت کناری‬ ‫گذاشت ‪ ،‬دست محمد را کرفت و او را به سمت دیگر حیاط برد ‪ ،‬در این‬ ‫سمت چند اتاق دیگر با پذیرایی بزرگ و یک راهرو بزرگتر ‪ ...‬ادامه دارد‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 28 ‫تاکید کرد‪ :‬ما وقتی به پیشینه زبان فارسی نگاه می کنیم می فهمیم‬ ‫که چه گوهر گرانبهایی داریم‪ .‬جالب این است که زبان فارسی نه‬ ‫تنها نقطه مقابل زبانها و گویشهای دیگر ایرانی نبوده بلکه در تعامل‬ ‫با زبان های مناطقمختلفبودهاست‪،‬زیراهیچموقعدرتاریخنگفته اند‬ ‫زبانفارسیزبانیکقومخاصاست‪.‬اصالچنینچیزینیستواین‬ ‫زبانرسمیاقواممختلفاست‪.‬ایناستادومحققزبانوادبیاتفارسی‬ ‫کشورماندرادامهتوضیحاتشبیانداشت‪:‬ایناشکالوبرداشتغلطهم‬ ‫بایددرستشودکهزبانفارسیصرفازبانقومفارساستوباقومفارس‬ ‫متفاوتاست‪.‬بایدایناشکالرابرطرفکنیمچونممکناستعده ایاز‬ ‫سرنااگاهیبگوینداینزبانقومفارساستوماچرابایدفارسیصحبت‬ ‫کنیم‪.‬چنینچیزینیستواینزبان‪،‬زبانرابطوواصلبینهمهاقوام‬ ‫ایرانیبودهواتفاقااززبانهایقومیومحلینیزوامگرفتهاست؛لذاهیچ‬ ‫تقابلیوجودنداشتهوتعاملکاملداشتهاست‪.‬‬ ‫وی خاطرنشان کرد‪ :‬فراموش نشود که بین اقوام ایرانی و زبان فارسی‬ ‫واژه داد و ستد شده است‪ .‬امروز خیلی از واژه ها را داریم که مثال‬ ‫ریشه اش سیوندی‪ ،‬راجی و یا سمنانی و … است‪ .‬حتی عرب زبانها و‬ ‫ترک زبانها هم می بینند که واژگان زبان انها در فارسی جاری است و‬ ‫این نشان از تعامل و همزیستی بین زبانها و گویش هاست‪.‬‬ ‫ازاوپرسیدیم”بااینپیشینهاززبانفارسیدوسوالمطرحمی شود؛اینکه‬ ‫چرازبانفارسیدرمواردیبااینقدمتمغلوبزبانانگلیسی‪،‬فرانسوی‬ ‫ویاعربیشده؟ودیگراینکهچرابااینتاریخچهقویبعضیانراکم‬ ‫اهمیتمی دانند؟ویتوضیحداد‪:‬بخشیازانمربوطبهتالشیاست‬ ‫کهغربی هابرایتوسعهزبانشانمی کنند؛مثالسالهایسالدرایران‬ ‫فرانسوی هازبانشانرایجبود‪،‬یعنیکلماتیکهامروزمثل«مرسی‪،‬شوفر‪،‬‬ ‫گاراژو… استفادهمیشودریشهاشدرهمانزماناست‪.‬فرانسویها‬ ‫متخصصانشانرامی فرستادندوفناوریراهممیفرستادند‪،‬درهمین‬ ‫ایرانمامدارسفرانسویوجودداشتوزبانفرانسهدرانجااجباریبوده‬ ‫ومادردوره هاییبهفرانسهدانشجومی فرستادیم‪.‬عللمختلفدیگری‬ ‫همهستوانگلیسیهانیزبههمینشکلبودهاست‪.‬‬ ‫وادادگی زبان فارسی درحال وقوع است‪ ،‬مراقب باشیم‬ ‫ما زبان خودمان را دستِکم گرفته ایم‬ ‫این پژوهشگر زبان و ادبیات فارســی‪ ،‬درباره بعضی از چرایی های استفاده از‬ ‫لغات عربی در زبان فارســی توضیح داد‪ :‬گاهی برخی اشتباه می کنند و ربط‬ ‫می دهند که مسلمان ها باعث چنین ورود و خروج های واژگانی شدند‪ .‬خیر‬ ‫اینگونه نیست و اسالم که دین رحمت است ظلم نمی کند اما خلفای اموی و‬ ‫عباســی در حق ایران که جای خود دارد در حق اهلبیت هم ظلم می کردند‪.‬‬ ‫همین خلفای اموی و عباسی دریکی دو قرن اجازه نمی دادند حتی یک خط‬ ‫محتوای زبان فارسی تولید شــود و می گفتند زبان رسمی فقط زبان عربی‬ ‫است‪ ،‬در حالی که ایرانیان بیش از هزار ســال قبل از ان صاحب اثار و زبان و‬ ‫محتوای علمی بودند‪ .‬تا اواخر قرن دوم که اولین حکومت ایرانی تشکیل شد‬ ‫و زبان فارســی به مرور رونق گرفت و با امیختگی که زبان فارسی با فرهنگ‬ ‫اســامی پیدا کرد‪ ،‬مفاخر بزرگی ظهــور کردند و اثار فراوانی تولید شــد‪.‬‬ ‫مدیر رادیو ایران همچنین به تغییر کلمات در گفتگوها و محاوره های عموم‬ ‫اشاره کرد و گفت‪ :‬امروز در کالم مردم به ویژه جوانها نگاه کنید ببینید چقدر‬ ‫واژگان نامانوس وجود دارد که ما خودمان بهتر از ان را داریم‪ .‬اصال بحث علم‬ ‫هم نیست و کسی نگفته اگر شــما مثال مقاله پزشکی می نویسید که دنیا ان‬ ‫را بفهمد‪ ،‬بیایید واژه نامانوس وضع کنید‪ .‬فرهنگســتان هم اصراری ندارد‬ ‫که حتما واژه ای جایگزین اصطالح پزشکی شود که به فرهنگ و زبان مردم‬ ‫ربط ندارد اما چرا بایــد واژه نامانوس و بیگانه در زبانمان باشــد؟ چرا باید به‬ ‫خداحافظ بگوییم مثال بای بای‪ .‬چرا مثال به جای کلمه سپاس به این زیبایی‬ ‫بگوییم مرسی یا… ؟ خب اینها ضربه هایی است که به زبان فارسی می زنیم‪.‬‬ ‫همینطور جلو برویم نسل بعد از ما بلد نیستند حافظ و فردوسی‬ ‫بخوانند‬ ‫این استاد دانشگاه صحبت هایش را اینگونه ادامه داد‪ :‬شما در فضای مجازی‬ ‫نگاه کنید‪ ،‬ببینید از صبح تا شب چقدر زبان فارسی اسیب می بیند‪ .‬مثال الیک‬ ‫به جای پسند ‪ ،‬فالو به جای دنبال؛ اینها کلماتی است که ما برایش معادل داریم‬ ‫امامتاسفانهدچارخودباختگیشده ایم‪،‬یعنیخودمانرادستِکمگرفته ایم‪.‬این‬ ‫گرفتاری ها از ان جایی ناشی می شود که ما پیشینیه زبان فارسی و ارزشهای‬ ‫ان را نمی دانیم‪ .‬از این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی پرسیدیم” اگر جلوی این‬ ‫مسیر را نگیریم چه اتفاقی رخ می دهد؟”‪ ،‬تاکید کرد‪ :‬مطمئنا خواهیم دید که‬ ‫یکی دو نسل دیگر‪ ،‬بچه هایمان بلد نیستند دیوان حافظ و مولوی و شاهنامه‬ ‫فردوسی را بخوانند‪ .‬اگر همین روند وادادگی زبانی ادامه داشته باشد دو نسل‬ ‫بعدمان چطور می خواهد شاهنامه و نظامی گنجوی بخواند؟ و ما این بال را‬ ‫درک نمی کنیم؛ بالیی که برسر بعضی فارسی زبانان امد‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬یک خطر دیگری که زبان را تهدید می کند‪ ،‬خطر تغییر و اسیب‬ ‫خوردن به خط رسمی است‪ .‬در زمان هایی قبل از انقالب نداهایی می امد که‬ ‫ماالفبایمانراانگلیسیکنیمیعنیاصطالحاً«فینگلیش»بنویسم‪.‬بالییکه‬ ‫در تاجیکستان بر سر مردم امد‪ .‬تاجیک ها امروز فوق العاده شاهنامه و حافظ را‬ ‫دوست دارند اما نمی توانند دو خطش را با خطی که فردوسی و حافظ نوشته اند‬ ‫بخوانند‪،‬فقطمی توانندبشنوندیاباالفبایدیگریبخوانند‪.‬مدیررادیوایران‬ ‫توضیح داد‪ :‬وقتی می گوییم حفظ زبان فارسی‪ ،‬یعنی باید به همه شئون زبان‬ ‫فارسی توجه کنیم‪ ،‬یعنی توجه کنیم که واژه های بیگانه وارد زبان ما نشود‪ .‬یک‬ ‫موقع است معادل ان کلمه را نداریم مثال رادیو و تلویزیون‪،‬خب ایرادی ندارد‪.‬‬ ‫بجای واژه های فارسی تا حد امکان واژه عربی و غیر ضرور هم بکار نبریم‪.‬‬ ‫مدیررادیوایرانخطاببهنسلجوانکشورمانیاداورشد‪:‬اگرنسل ‬ ‫امروزمازبانفارسیرابااینپیشینهاشبشناسندباورپیدامی کندکهما‬ ‫صاحبیکزبانغنیویکفرهنگبربسترزبانفارسیهستیمونباید‬ ‫مغلوبشویم؛البتهتبادلزبانیاشکالندارد‪،‬هیچایرادینداردکهبین‬ ‫زبانفارسیومثالعربییاانگلیسیتبادلوجودداشتهباشدکمااینکه‬ ‫امروزهموجوددارداماغلبهوانفعالخوبنیستوموجبغلبهوانفعال‬ ‫فرهنگیمی شود‪.‬ویاضافهکرد‪:‬صدهاوبلکههزارانواژهفارسیامروز‬ ‫درزبانعربیرایجاست؛چرا؟چونطیسالیانسالحتیقبلازاسالم‬ ‫‪،‬اینتبادلبهجهتهمجواریماباعرب هاوجودداشتهوبهجهتاینکه‬ ‫الفبایزبانفارسیوعربیمشابهاستوهردوازالفبایارامیگرفته‬ ‫شده اندایندادوستدهایزبانیاتفاقافتادهاست‪.‬خبطبیعیاست‬ ‫وممکناستاینتبادلباانگلیسیوسایرزبانهاهماتفاقبیفتداماتا‬ ‫مرحله ایکهاسمشتبادلباشدنهتامرحله ایکهغلبهووادادگیرخ‬ ‫دهد‪.‬متاسفانهایناتفاقدربعضیازمقاطعتاریخرخدادهوامروزهماگر‬ ‫حواسماننباشددرحالوقوعاست‪ .‬محمدزاده در این باره خاطرنشان‬ ‫واداده‬ ‫کرد‪ :‬یک زمانی درقرن های اول و دوم هجری مقابل زبان عربی‬ ‫نباید رسم خط های من دراوردی درست کنیم‬ ‫شدیم‪ ،‬یعنی خلفای اموی و عباسی که ظالم هم بودند در حق فرهنگ‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫‪15‬‬ ‫مردم ایران هم ظلم می کردند و این اصال ربطی به اسالم ندارد‪.‬‬ ‫محمد زاده ادامه داد‪ :‬بعضی ها می گویند شما چرا روی واژه های عربی تعصب‬ صفحه 15 ‫وﻇایﻒ اولیه رییﺲ سازمان سینمایی ‪! ...‬‬ ‫دولت هــا هر ‪ 4‬ســال‬ ‫یا ‪ 8‬ســال یکبار عوض‬ ‫میشــوند‪ ،‬امــا بــا هر‬ ‫تعویضی‪ ،‬این سینماگران‬ ‫کشــور هســتند کــه‬ ‫میبایســت خــود را با‬ ‫خواســتهها‪ ،‬ســالیق و‬ ‫شاهپور محمدی‬ ‫دیدگاههــای منتخبین‬ ‫ﻣﺴﺘﻨﺪﺳﺎز و ﻣﻨﺘﻘﺪ‬ ‫جناحهــای مختلــف‬ ‫هماهنگ کنند‪ !.‬این موضوع تا جایی پیش رفته اســت که انگار‬ ‫حکم یک قانون را پیدا کرده اســت‪ !.‬این وســط نیز کافی است‬ ‫که یک مدیر ناتوان و کارنابلدی بخواهد پست کلیدی مدیریت‬ ‫حوزه سینما را با پشــتیبانی جناح های دولتی تصاحب کند که‬ ‫ان زمان‪ ،‬جماعت کثیر ســینما الجرم سالها باید نظارهگر ندانم‬ ‫کاری های ان یک نفر باشــند و چاره ای هم نداشته باشند‪ ،‬جز‬ ‫اینکه بسوزند و بســازند‪ !.‬مدیران سفارشــی جناح ها و قدرتها‬ ‫در هر دولتــی و در هر دوره ای‪ ،‬هرگونه ازمــون و خطا و هر نوع‬ ‫واکســن تازه تهیه شــده ای را برروی اصحاب نیمه جان و رو به‬ ‫احتضار فرهنگ و هنر این کشــور ازمایش میکنند ‪ !.‬حال این‬ ‫واکسن های مدیریتی جواب بدهد و جواب ندهد‪ ،‬امر زیاد مهمی‬ ‫نبوده و نیســت‪ !...‬انها تا جایی به تست های اموزشی خود ادامه‬ ‫میدهند که ادمها و فضای هنری انها را به ســرحد فرسودگی و‬ ‫سرخوردگی میرسانند‪ !...‬کســانیکه خود بهتر از همه میدانند‬ ‫که از هنر ومخصوصا از نوع هفتم ان هیچ سررشــته ای نداشته‬ ‫و هیچ نمیدانند اما این وســط ‪ ،‬قدرت طلبی ها‪ ،‬جاه طلبی ها‪،‬‬ ‫عالقه مندی ها و شیفتگی ها به عناوین و میزهای بزرگ‪ ،‬باعث‬ ‫میگردد که به هر قیمتی برای تصاحب ان از پای ننشــینند‪ !.‬در‬ ‫گذشته هر مدیر سفارشی به این حوزه حســاس پانهاده با یک‬ ‫نگاه اداری بیش نبوده‪ ،‬غافــل از اینکه مدیریت ســینما فراتر‬ ‫از یک کار اداری اســت و اخر ســر هم به این نتیجه رسیده که‬ ‫امال و ارزوهای خود را میبایســت در جاهای دیگری جستجو‬ ‫کند ‪ ،‬اما موضوع به همین جا هم ختــم نگردیده و امدن و رفتن‬ ‫چنین ادمهایی ســالها این ســینما را از حرکت و رسالت اصلی‬ ‫خود باز نگهداشته اســت‪ .‬رییس جدید سازمان سینمایی قبل‬ ‫از هر حرکتی میبایست به چند نکات اساسی توجه ویژه کنند‪.‬‬ ‫ابتدا باید مراقبت کنند که افراد منتســب به حوزه های مختلف‬ ‫رســانه به تصدی پســت های حســاس و کلیدی این سازمان‬ ‫مثل ســابق ابقا نشــوند‪ .‬مدیران میانی ســازمان میبایست از‬ ‫اهالی باتجربه خود ســینما انتخاب شــوند‪ .‬تجربه نشان داده‬ ‫اســت که افراد مامور بــه خدمت موقتــی که از رســانه های‬ ‫مختلف به ایــن وادی ورود میکنند به مــرور در بدنه مدیریتی‬ ‫ســینما ماندگار گردیده و نتیجه ان را در مدیریت های گذشته‬ ‫شــاهد بودیم که چگونه مدیوم ســینما را از پــرده عریﺾ ان‬ ‫به ســمت صفحه کوچک تلویزیــون تنزل دادنــد و فیلم های‬ ‫تولید شــده بعضا در حــد تله فیلم متوســط هم نبودنــد‪!!!..‬‬ ‫و‪....‬‬ ‫کوچ و انتقال اینگونه افراد از سازمان سینمایی به محل کار اصلی‬ ‫خود در رســانه های مختلف‪ ،‬باید جزو سیاستهای اصلی رییس‬ ‫جدید سازمان قرار گیرد‪ !.‬در دوره های گذشته شاهد بودیم که‬ ‫حتی برخی از بازنشستگان حوزه رسانه که مشمول قانون منع‬ ‫فعالیت در واحدهای اداری نیز بودند‪ ،‬چگونه منافع سرشاری را از‬ ‫وجود مبارک روسای اشتباهی این سازمان نصیب خود نمودند‪!.‬‬ ‫عملی کردن طرح امنیت شــغلی ســینماگران که سالهاست‬ ‫بر روی میز مدیران قبلی مانده و در حال خاک خوردن اســت‪.‬‬ ‫این موضوع از اهمیت بســزایی برخوردار اســت‪ .‬رییس جدید‬ ‫سازمان باید دقت کند که کل بودجه ســینمای ایران به اندازه‬ ‫تولید و هزینه کرد یک فیلم معمولی هالیوودی نیســت و این‬ ‫یعنی یک سینمای ورشکســته به تمام معنا‪ !...‬واگر هم در دل‬ ‫یک چنین فضای ورشکستگی‪ ،‬فیلمی در گذشته ساخته شده‬ ‫بواسطه ابتکار عمل و خون دل خوردن خود اصحاب سینما بوده‬ ‫نه وجود مدیریت های اداری از نوع اشــتباهی‪ !...‬رییس جدید‬ ‫سازمان سینمایی باید بداند اگر این کشور واقعا به سینمایی در‬ ‫حد اعتبار فرهنگی و تاریخی این کشــور نیاز دارد‪ ،‬میبایســت‬ ‫بودجه ان به هر شــکل ممکن در تمام ســطوح چندین و چند‬ ‫برابر شود و برای این کار نیز کفش اهنینی الزم است‪ .‬سینما به‬ ‫اقتصاد وابسته است و اگر در شرایط تورمی موجود سینمای این‬ ‫کشــور به همین منوال و با این رقم های کله گنجشکی بخواهد‬ ‫مدیریت شــود‪ ،‬ره به جایی نخواهد برد‪ .‬لزوم نشست صمیمی و‬ ‫جلسات متعدد هم اندیشــی با صنوف مختلف کشور و شنیدن‬ ‫مشــکالت انها از نزدیک‪ !...‬طرح بیمه رایگان اهالی سینما باید‬ ‫جزو اولویت این سازمان باشــد‪ .‬ضروری است که کلیه صنوف‬ ‫خانه سینما ‪ ،‬بیمه رایگان گردیده و از سوبسید کامل بیمه دولتی‬ ‫با شرایط مناســب بهره مند شوند‪ !.‬طرح مســکن سینماگران‬ ‫میبایســت در اولویت مدیریت سازمان ســینمایی قرار گیرد‬ ‫که حوزه ســینما در این بخش بیشــترین لطمه را در گذشته‬ ‫دیده اســت و میبایســت به گرفتاریهای این بخش رسیدگی‬ ‫انی و اساســی صورت گیرد‪ !.‬طرح دعوت از هنرمندان‪ ،‬خاصه‬ ‫ســینماگرانی که به هر دلیلی در خارج از کشــور حضور دارند‬ ‫و نیازمند ان اســت رییس جدید ســازمان بطور اساسی برای‬ ‫بازگشت این عزیزان تمهیداتی را بیندیشند تا کسانی که متعلق‬ ‫به این اب و خاک هستند بتوانند به زادگاه خود مراجعت نمایند‪!.‬‬ ‫با توجه به نظر مســاعد رییــس جمهور محتــرم‪ ،‬این موضوع‬ ‫پیگیری اساســی الزم دارد و تامین امنیت انها پس از مراجعت‬ ‫یک نیاز جدی و اساسی است ‪ !.‬این اقدام خواهد توانست از فرار‬ ‫و مهاجرت سایر نخبگان هنرمند کشــور نیز جلوگیری نماید‪.‬‬ ‫به امید روزی که این موارد جزو سیاســت های راهبری رییس‬ ‫سازمان ســینمایی قرار بگیرد چرا که در ترمیم و تقویت فضای‬ ‫تولید فیلم و حل مشکالت سینماگران‪ ،‬تاثیر و کارسازی اساسی‬ ‫را خواهد داشــت‪ !.‬اگر این خواســته ها علمی نگردد باید گفت‬ ‫که چند صباحی فقط ســینما را با نگاه اداری مدیریت کردهایم‬ ‫و از نــگاه عملیاتی و تاثیر گــزار و ارتقا بخش دور مانــده ایم‪!!..‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪29‬‬ صفحه 29 ‫ندارید اما روی واژه های انگلیسی سختگیری می کنید‪ .‬می گوییم به دو‬ ‫قدمت همجواری ما با زبان عربی بسیار طوالنی است‬ ‫دلیل؛ یکی اینکه‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫ضمن اینکه به همان اندازه که واژه گرفته ایم انها هم کم و بیش از ما واژه‬ ‫گرفته اند‪ .‬دیگر اینکهوقتیعربهابهایرانحملهکردندومادرابتداملتی‬ ‫مغلوببودیموزبانفارسیاسیبدید؛البتهزبانفارسیازانغلبهسربلند‬ ‫بیرون امدوخودشرا تقویتکردوخودو فرهنگایرانرانجاتداد‪.‬این‬ ‫استاددانشگاهگفت‪:‬پسیکیدیگرازشئونحفظزبان‪،‬حفظخطاستو‬ ‫نبایدگذاشتباشکستن هایبی موردوتقطیعوچسباندنغیرفنیبهان‬ ‫اسیبواردشود‪.‬گرچهمسیرتکاملبایدادامهپیداکند‪.‬توجهداشتهباشیم‬ ‫کهخوشنویسیعالوهبراینکهیکهنراستوسیلهبقایزباننیزهست‪.‬مابه‬ ‫وسیلهخوشنویسیزبانمانراحفظکرده ایم‪.‬نبایدرسمخط هایمندراوردی‬ ‫درستکنیم‪.‬‬ ‫وی به موسیقی که از دیگر شئونات زبان فارسی است اشاره کرد و گفت‪:‬‬ ‫باید موسیقی درست تولید کنیم‪ .‬چون بسیاری از مردم شعر و ادبیات را‬ ‫به وسیله موسیقی می اموزند‪ .‬همین االن ما خیلی از اشعاری را که حفظ‬ ‫هستیم از راه موسیقی حفظ کرده ایم‪ .‬بنابراین انتخاب شعر و اهنگ در‬ ‫موسیقی که مردم با ان در ارتباطند هم بسیار مهم است‪.‬‬ ‫اگر کسی به زبان فارسی اسیب بزند به ایران صدمه زده است‬ ‫مدیر رادیو ایران اضافه کرد‪ :‬یکی دیگر از شئون حفظ زبان فارسی‪ ،‬توجه‬ ‫به زبان اقوام است‪ .‬زبان اقوام ایرانی چشمه های جوشانی است که می تواند‬ ‫زبان فارسی را طراوت ببخشد‪ .‬در اصل ‪ ۱۵‬قانون اساسی هم به درستی‬ ‫بر لزوم تقویت و حفظ انها تاکید شده است‪ .‬نه کسی باید به این فکر باشد‬ ‫که بگوید همه اقوام زبانشان را کنار بگذارند و زبان فارسی حرف بزنند‪ ،‬نه‬ ‫کسانی بیایند بگویند که اقوام باید با زبان خودشان درس و امور رسمی و‬ ‫ملیشان را با زبان بومی انجام دهند‪ ،‬اینهم غلط است‪.‬‬ ‫محمد زاده در اینبــاره نیز یاداور شــد‪ :‬نباید تعادل از بین بــرود‪ .‬قانون‬ ‫اساســی می گوید” زبان رســمی درایران‪ ،‬زبان فارسی اســت و اسناد‪،‬‬ ‫مکاتبات و نامه های رسمی باید به این زبان نگارش شوند”‪ .‬بعد می گوید”‬ ‫ولی در کنار زبان فارســی‪ ،‬اموزش زبان های قومی و محلی در رسانه ها و‬ ‫مطبوعــات ازاد اســت”‪ .‬بنابراین زبان رســمی و ملی که حلقــه ربط و‬ ‫پیوند همه اقوام اســت نباید اســیب ببیند‪ .‬اگر کســی بخواهــد به این‬ ‫زبان فارســی اســیب بزند درحقیقت به یک کشــور صدمه زده اســت‪.‬‬ ‫رســانه ها نقــش موثــری درحفظ زبــان فارســی دارند‬ ‫مدیــر رادیو ایران‪،‬اســیب شناســی هایش راجــع بی مهری بــه زبان‬ ‫فارســی را اینگونه ادامه داد‪ :‬امروزه بعد از محیط مدرســه و دانشــگاه ‪،‬‬ ‫با رســانه ها ســروکار داریم‪ .‬موبایلمان‪ ،‬رادیو و تلویزیــون و روزنامه همه‬ ‫و همه رســانه اســت؛ بنابراین زبان این رســانه در تقویــت و حفظ زبان‬ ‫فارسی بســیار موثر اســت‪ .‬کســانی که برای حفظ و بقای زبان فارسی‬ ‫برنامه ریزی می کنند باید توجه ویژه ای به زبان رســانه داشــته باشــند‪.‬‬ ‫وی گفــت‪ :‬از گذشــته روزنامه هــای ما ویراســتار داشــتند کــه برای‬ ‫مراقبــت از زبــان بوده اســت‪ .‬ویراســتاری یکــی از واحدهــای مهم‬ ‫همــه روزنامه هــا بــوده و االن هــم همینطور اســت ؛ مــی بینیم که‬ ‫روزنامه هــا و خبرگزاری هــای بــزرگ واحــد ویراســتاری دارنــد‪.‬‬ ‫اینده زبان فارسی در خطر است‬ ‫زبان فارسی احســاس خطر کنیم‪ ،‬باید بجنبیم‪ ،‬این حرفهایی که من زدم‬ ‫این تالش هایی که شــما می کنید‪ ،‬تالش هایی که فرهنگستان می کند‪،‬‬ ‫تالش هایی که تحصیلکرده های زبان فارســی در دانشگاه می کنند‪ ،‬باید‬ ‫همه این تالش هــا را دوچندان کنیم و به فرزندانمــان بفهمانیم که در اثر‬ ‫بی توجهی نه تنها زبان اسیب می بیند که کشــور هم اسیب خواهد دید‪.‬‬ ‫وی گفت‪ :‬هیچ یک از اقوام ما راضی نیستند که ایران اسیب ببیند‪،‬باید این‬ ‫درک ایجاد شود که نابودی زبان ملی و رسمی یعنی نابودی ملیت و هویت‪.‬‬ ‫محمد زاده اظهار داشــت‪ :‬اگــر این درک ایجاد شــود‪ ،‬اقوام کشــور که‬ ‫حاضرند برای وجب به وجب خــاک میهن جان بدهند بــرای این مولفه‬ ‫مهم فرهنگی و ملــی هم حاضرند جــان بدهند‪ .‬مگر وطــن فقط خاک‬ ‫اســت؟ وطن یعنی زبان‪ ،‬وطــن یعنی فرهنــگ‪ ،‬وطن یعنــی ادبیات‪.‬‬ ‫ایران با این پیشــینه بــزرگ؛ وطن یعنی ســعدی و حافظ و موالنا‪.‬‬ ‫یعنی ِ‬ ‫وی اذعان داشــت‪ :‬هرکدام از اینها اســیب ببیند یعنی وطن اسیب دیده‬ ‫اســت‪ .‬اگر یک جایی یک تپه ای از وطن از دســت برود می شود دیر یا زود‬ ‫ان را پس گرفــت‪ ،‬انگونه که در جنگ عراق پــس گرفتیم اما اگر فرهنگ‬ ‫و زبان از دســت رفت‪ ،‬ممکن است نشــود به راحتی ان را بازگرداند چون‬ ‫در اثر تغییر نســل‪ ،‬ان فرهنگ گم می شــود اما ان تپه گم نمی شــود‪.‬‬ ‫محمدزاده خاطرنشــان کــرد‪ :‬باید یک زنــگ خطری به صــدا در بیاید‪.‬‬ ‫باید از دو ســه دهه قبــل برای نجات زبان و فرهنگ کشــورمان شــروع‬ ‫می کردیم‪ .‬کشــور ما دو مولفه هویتــی دارد؛ ایرانی بودن بــه دو مولفه‬ ‫اســت؛ یکی اســام اســت که همه مردم را جمع کرده‪ ،‬یعنی تمام اقوام‬ ‫و مذاهب ما در یک مولفه هویتی به نام اســام مشــترک هستند و مولفه‬ ‫دیگر زبان فارســی اســت‪ .‬همه اقــوام مذاهــب و حتی ادیان رســمی‪،‬‬ ‫مولفه مشترکشــان زبان فارســی اســت‪ .‬پس مردم ایران در یکی از این‬ ‫دوحالت با هم اشــتراک دارنــد؛ یا دینمان یکی اســت یــا زبانمان‪ .‬اگر‬ ‫این مولفه هویت ملی اســیب ببیند امنیت ملی کشــور اسیب می بیند‬ ‫دچــار خودباختگی زبانی شــده ایم‪ ،‬حواســمان نیســت‬ ‫اســتاد زبان و ادبیــات فارســی کشــورمان در پایان صحبــت هایش‬ ‫خطاب به همــه فارســی زبانــان این نکتــه را نیــز متذکر شــد‪ :‬باید‬ ‫بگوییم کســی که دنبــال اموختــن زبانهای دیگر اســت امــا در حفظ‬ ‫زبان ملی خود نمی کوشــد بــه نوعی دچار خودباختگی شــده اســت‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬باید فکــر کنیم از بی توجهی به زبان ملی چه چیزی به دســت‬ ‫می اوریــم و در مقابل چه چیز را از دســت می دهیم‪ .‬شــما فکر می کنید‬ ‫ســعدی عربی بلد نبوده؟ بلد بوده‪،‬در کتابش هــم می بینیم که از کلمات‬ ‫عربی بســیار زیاد به کار برده ولی چرا گلستان و بوســتان را به این زیبایی‬ ‫می نویســد؟ شــما فکر می کنید فردوســی با این همــه عظمتش‪ ،‬در‬ ‫‪ ۶۰‬هزار بیت شــاهنامه‪ ،‬عربی نمی دانســته که به کار نبرده است؟ انهم‬ ‫در روزگاری کــه عربی در تمــام ایران رایج بوده‪ .‬شــما فکــر می کنید‬ ‫قطران تبریزی در تبریز زبان قومی خود را نمی دانســته که شــعر فارسی‬ ‫می سروده است؟ نظامی گنجوی نیز به همین شــکل‪ .‬اینها می دانستند‬ ‫که زبان فارســی هویت انهاســت و با این زبان در تاریخ ماندگار می شوند‪.‬‬ ‫اگر بجز این بود‪ ،‬مانند خیلی از شــاعران محلی امروز اســمی از انها نبود‪.‬‬ ‫رادیــو ایــران هشــدار داد‪ :‬درد خودباختگی فرهنگــی بویژه در‬ ‫مدیــر‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫این ‪16‬‬ ‫کشــورمان تصریح کرد‪ :‬باید برای اینده‬ ‫فارسی‬ ‫محقق زبان و ادبیات‬ ‫بحث زبــان‪ ،‬دردی جدی بــوده و نیازمنــد توجه ویژه و چندباره اســت‪.‬‬ صفحه 16 ‫اﺧبار‬ ‫موفقیتفیلم(پوست)‬ ‫فیلم سینمایی پوســت به تهیه کنندگی محمد رضا‬ ‫مصباح و کارگردانی بهرام ارک درشهر تبریز به اکران‬ ‫درامد و مورد استقال مردم هنر دوست این شهر قرار‬ ‫گرفت وخوشبختانه به سانس های فوق العاده رسید‪.‬‬ ‫ورود اقایان ممنوع‬ ‫علی سرتیپی تهیه کننده پرتالش سینما‬ ‫درخصوص عدم تولید قســمت های دوم‬ ‫وســوم فیلم «ورود اقایان ممنوع»گفت‪:‬‬ ‫ازانجا که این فیلم در زمان اکران بافروش‬ ‫خوبی مواجه بود بر ان شدم قسمتهای دوم‬ ‫و سوم انرا بســازم اما بعضی از عوامل این‬ ‫فیلم دچار غرور شــدند و ادعای سهم من‬ ‫دراوردی زیادی نمودند که من عطایش را‬ ‫به لقایش بخشیدم‪ .‬درود به این جسارت‪.‬‬ ‫تسهیل درﺻدور پروانه ساخت ونمایﺶ‬ ‫ســعید رجبی فروتــن‪ ،‬معــاون نظــارت و‬ ‫ارزشــیابی ســازمان ســینمایی در مــورد‬ ‫وضعیت شــوراهای ســاخت و پروانه نمایش‬ ‫توضیحاتــی داد‪ .‬وی اظهار کــرد‪ :‬همانگونه‬ ‫که جنــاب خزاعــی در برنامه شــهر فرنگ‬ ‫به تفصیــل بیان داشــتند‪ ،‬شــرایطی فراهم‬ ‫شده تا باســهولت و شفافیت بیشــتر بتوان‬ ‫به متقاضیان ســرویس داده شــود‪ .‬او متذکر‬ ‫شد‪ :‬دریافت پروانه ســاخت‪،‬این امکان را برای‬ ‫تهیه کننده وســرمایه گذار فراهم میکند که‬ ‫گرفتار مسائل حقوقی وشورای داوری نشوند‪.‬‬ ‫‪ 200‬فیلم اکراننشده داریم!!‬ ‫ســعید خانی تهیهکننده جوان و خوشــنام و مدیر‬ ‫پخش خانه فیلم ایران درخصــوص ‪ 200‬فیلم اکران‬ ‫نشده خطاب به ریاست سازمان ســینمایی گفت‪ :‬از‬ ‫اکران فیلمهای ضعیف حذر شــود‪ .‬چون کافیســت‬ ‫با اســتقبال مردم مواجه نشــوند و مجددا سالنهای‬ ‫سینما خالی از تماشاگر شود و این اصال به نفع سینما‬ ‫که با تالش فراوان رونق گرفته‪ ،‬نیســت‪ .‬خانی عقیده‬ ‫دارد‪ :‬فیلمهــای ضعیــف در هنــر و تجربــه و‬ ‫بصــورت انالیــن نمایــش داده شــود و جنــاب‬ ‫خزاعــی ترتیبی اتخــاذ نماید تا صنوف ســینمایی‬ ‫که ‪2‬ســال اســت بیکار هســتند‪ ،‬بتواننــد در این‬ ‫شــرایط از کمکهــای معیشــتی بهره مند شــوند‪.‬‬ ‫تشکر‬ ‫بدینوسیله از کلیه پرسنل زحمتکش ‪ ،‬محترم وصدیق‬ ‫بیمارستان خاتم االنبیا‪ ،‬ساختمان یاس ‪ ،‬بخش شقایق‬ ‫که در طول بستری اینجانب نهایت لطف و محبت خود‬ ‫را مبذول داشتند سپاسگزاری و قدردانی مینمایم‪.‬‬ ‫با احترام‪ :‬غالمرضا گمرکی وهمسر‪.‬‬ ‫‪30‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫پایتﺨت بدون ﺻرف هزینه می تواند‬ ‫ساختهشود‬ ‫محمدحســینی میگوید‪ :‬برای ســاخت‬ ‫ســریال پایتخت ‪ 5‬مبلغ ‪ 9‬میلیارد و ‪600‬‬ ‫هزار تومان هزینه پرداخت شده و درعوض‬ ‫این ســریال ‪ 183‬میلیــارد درامد اگهی‬ ‫کسب نموده اســت‪ .‬با این حساب میتوان‬ ‫گفت که ‪ 2‬قســمت پایتخت بدون صرف‬ ‫هزینه ســازمان اوج ساخته شــده است‪.‬‬ ‫جواب سواالت اطالعات عمومی‬ ‫‪.1‬د‬ ‫‪.9‬الف‬ ‫‪.2‬ج‬ ‫‪.10‬الف‬ ‫‪.3‬د‬ ‫‪.11‬ج‬ ‫‪.4‬ج‬ ‫‪.12‬ب‬ ‫‪.5‬ب ‪.13‬الف‬ ‫‪.6‬ب ‪.14‬ب‬ ‫‪.7‬الف ‪.15‬الف‬ ‫‪.8‬ب‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫دلنوشته محرم زینال زاده درخصوص‬ ‫مهراوران‬ ‫به دســتهایم نگاه میکنم‪ ،‬تا به امــروز در ان‬ ‫کوله پشــتی همراه و نامریــی ام چه ها جمع‬ ‫کرده ام که پیش از من به دیار باقی رهســپار‬ ‫خواهد شــد‪ ...‬کاش مشــتی شــکوفه های‬ ‫زیبای هســتی را جمع میکردم ‪ ،‬شکوفه های‬ ‫راســتی و پاکی را‪ ...‬تا چراغ راهم باشــند در‬ ‫ان ســفر همیشــه در پیش‪ ...‬و ان کوله را در‬ ‫این دنیــا و دیار رهــا کرده تا دوســتان جان‬ ‫جانیــم‪ ....‬ان را به یاد اورند‪ ...‬عــزت مهر اورم‬ ‫ســفر خوش‪ ....‬با احتــرام محرم زینــال زاده‬ صفحه 30 صفحه 31 ‫حفﻆ محیﻂ زیست با مدیریت زباله در منزل‬ ‫البته بحث جمع اوری و دفن یک سری‬ ‫از زباله هــای خانگی هم مبحث مهمی‬ ‫اســت که هزینه گزافی را بــه جوامع‬ ‫محبوبه دهقان‬ ‫روزنامه نگار‬ ‫تحمیل می کند بطوریکــه طبق نظر‬ ‫کارشناســان مربوطه‪ ،‬جمــعاوری و‬ ‫دفن هر تن زباله حــدود ‪ 35‬هزار ریال‬ ‫اســت‪ .‬مضافا به اینکه این مقدار زباله ‪ 400‬متر مکعــب گاز کلی برای‬ ‫دی اکســید کربن را متصاعد می کند و بین ‪ 400‬تا ‪ 600‬لیتر شیرابه از‬ ‫ان خارج می شــود که می تواند اثرات و پیامدهای بســیار منفی برروی‬ ‫محیط زیســت داشــته باشــد ‪ .‬با یک نظر اجمالی به ایــن مطلب می‬ ‫رســیم که در واقع ما دوبار برای یک جنس هزینــه پرداخت می کنیم‪.‬‬ ‫یکبار هنگام خرید ان و بــار دیگر برای جمــع اوری و احتماال دفن و یا‬ ‫بازیافت و یا حتــی بازگرداندن ان به چرخه طبیعــت هزینه می دهیم‪.‬‬ ‫همانطور که گفتیــم دفن زباله ها اثــرات و پیامدهای بســیار منفی بر‬ ‫روی محیــط زیســت دارد بطوریکه شــاید مدت زیادی طول نکشــد‬ ‫که اطراف پراز زباله شــود و محل دیگری برای دفن زباله ها پیدا نشــود‬ ‫مضافه به اینکه همین انباشت زباله باعث رشــد و تکثیرانواع میکروبها‬ ‫و باکتریهــا و حشــرات و حیوانات موذی میشــود طبــق براوردهای‬ ‫علمی در هر گــرم زباله بین ‪ 50‬هــزار تا ‪ 10‬میلیــون باکتری مختلف‬ ‫وجود دارد که در نهایت می تواند منجر به شــیوع انواع بیماریها شــود‪.‬‬ ‫در بحث بازگشت زباله ها به محیط زیســت‪ ،‬همانطور که متذکر شدیم‬ ‫در مورد بســیاری از انواع زباله ها این عمل در بازه زمانی طوالنی تری به‬ ‫ثمر می رسد مثال پالستیک ها و کیســه ها و ظروف پالستیکی تقریبا‬ ‫غیرقابل تحزیه هستند و بطور متوسط ‪ 500‬ســال در محیط باقی می‬ ‫مانند و به دلیل سبکی کیسه های پالســتیکی‪ ،‬انها به ویسله باد به هر‬ ‫جای طبیعت سرک می کشــند و حتی گاهی دردهان حیوانات دریایی‬ ‫یافت می شــوند و موجب مــرگ این دســته از جانداران مــی گردد‪.‬‬ ‫شیشــه ها و قوطی های فلزی صدها ســال روی زمین مــی مانند و یا‬ ‫زباله هایــی مثل المپهای مهتابــی و لوازم الکترونیکی بــه علت وجود‬ ‫ســرب و حیوه در ترکیب خود بســیار خطرناکند و در ایــن میان فقط‬ ‫پســمانده های گیاهی و نباتی هســتند که مــی توان از انهــا بعنوان‬ ‫کود بــرای تقویت و اصــالح خــاک محیط بخوبــی اســتفاده کرد‪.‬‬ ‫حال اگــر بخواهیم از پرداخت ایــن هزینه های اضافــی و مهمتر از ان‬ ‫نابودی محیط زیســت اطرافمان جلوگیری کنیم چه راهکارهایی پیش‬ ‫رو داریم؟ برای مدیریت زباله های منــزل در درجه اول مواد قابل تجزیه‬ ‫مثل پس مانده های اشــپزخانه و مواد غذایی را از سایر مواد جدا کنیم‬ ‫چون همانطور کــه گفتیم این دســته از زباله ها بــرای اصالح خواص‬ ‫خاک و جبران مواد غذایی از دســت رفته انها مفید هســتند با اجرای‬ ‫دقیق این طرح می تــوان روزانه ‪ 530‬هکتار خاک کشــور را احیا نمود‪.‬‬ ‫روزنامــه ها و کاغذهــای باطله‪ ،‬جعبه های شــیرینی و بســته بندی‪،‬‬ ‫دفترچه های تمام شــده‪ ،‬مقوا و کارتن های خالی قابل بازیافت هستند‬ ‫پس باید جداسازی شــوند‪ .‬شیشــه های ســس‪ ،‬ابلیمو‪ ،‬شیشههای‬ ‫شکســته که باید با احتیاط جداســازی و به مامــوران بازیافت تحویل‬ ‫داده شــود ظــروف و قوطیهای کنســرو و کمپوت و نوشــابه می توان‬ ‫تا ‪ 90‬درصــد انــرژی الزم برای ســاخت مجــدد انها صرفــه جویی‬ ‫کرد و الودگی مرحلــه تولید مجدد انهــا نیز ‪ 95‬درصد کمتر اســت‪.‬‬ ‫کیســه ها‪ ،‬ضایعات و لوازم پالســتیکی شکسته را جداســازی کرده و‬ ‫به ماموران بازیافت تحویــل دهیم تا در کارخانجات تولید پالســتیک‬ ‫اســتفاده شــود‪ .‬کالســعی کنیم بیشــتر از لوازم برقی تا لوازم باطری‬ ‫دار اســتفاده کنیم چــون باتری حاوی مواد ســمی خطرناک اســت‪.‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫‪17‬‬ ‫قانون کلی در اشــپزخانه کــه اول ظــروف اشــپزخانه را کامال تمیز‬ ‫کرده و بعد در ظرفشــویی قــرار می دهیم تــا رطوبت کمتــر بگیرد‪ .‬پاورقــی‪ :‬محمــد رضایــی الهــه ‪ (1387‬بررســی راهکارهــای فرهنگــی‬ ‫غذاهــای اضافــی غیرباقــل مصــرف را در کیســه ای جمــع اوری جهت مشــارکت مــردم در بازیافت مــردم در ســومین کنفرانــس بازیافت)‬ ‫پایان‬ ‫کــرده و در موقعیــت مناســب در اختیــار پرنــدگان و حیوانــات قراردهیم‪.‬‬ ‫هنگام خریــد از یک کیســه پارچه ای اســتفاده کنیــم تا مجبور بــه گرفتن‬ ‫کیســه های پالســتیکی فروشــگاه ها نباشــیم حتی المقدور هنــگام خرید‬ ‫از فروشــنده پاکتهــای کاغــذی بخواهیــم تــا کیســه هــای پالســتیکی‬ ‫از ظــروف یک بــار مصــرف هــم فقــط در مواقــع اضطــرار اســتفاد کنیم‪.‬‬ ‫به گفته یکی از کارشناسان امور شهری بدون تردید اولین قدم در کم کردن هزینه‬ ‫دفن پســماندها (البته بعد از قانون کمتر و بهتر مصرف کنید) و رسیدن به درامد‬ ‫ناشــی از بازیافت‪ ،‬تکنیک زباله های قابل بازیافت و غیرقابل بازیافت و به اصطالح‬ ‫زباله های تروخشک اســت و رســانه ها در تبلیغ و ترویج و نهادینه کردن عادت‬ ‫جداســازی زبالهها در منازل نقش اصلی را دارند که متاسفانه در این زمینه خیلی‬ ‫ضعیف عمل کردند‪ .‬ملی شدن فرهنگ جداســازی زباله ها در منازل‪ ،‬گام اول در‬ ‫رسیدن به درامد پایدار اســت و در نهایت رســیدن به همان مثل طالی کثیف‪.‬‬ ‫با توجه به نقش عامه مــردم بعنوان تولیــد کنندگان اصلی زبالــه های خانگی‬ ‫ضرورت ایجاد فرهنگ مناســب در زمینه کاهــش تولید زبالــه و تفکیک ان از‬ ‫مبدا از طریق اموزشــهای عمومی یا از طریق رســانه ها یا امــوزش در مکانهای‬ ‫عمومی مثل مدارس و مســاجد بیشــترین اهمیت را پیدا می کند‪ .‬هدف اصلی‬ ‫این اموزشــها هم باالبردن ســطح تعقــل‪ ،‬دانش و اخــالق در افــراد و افزایش‬ ‫سطح مسئولیت پذیری انها در ســطح جامعه نســبت به محیط زیستی که در‬ ‫ان زندگــی می کنند و صدالبته که متعلق به تمام نســل های بشــریت اســت‪.‬‬ ‫جهت فرهنگ ســازی و اجرایی کردن این اموزشــها می توان به راهکارهای زیر‬ ‫نیز اشاره داشــت‪ :‬برگزاری کارگاه های اموزشــی تفکیک زباله از مبداء و تشکیل‬ ‫دورههای اموزشــی گروهی و فــردی خانم هــای خانه دار‪ -‬تشــکیل تیم های‬ ‫مشارکتی در محله ها برای ایجاد توســعه فرهنگ بازیافت‪ -‬برپایی نمایشگاههای‬ ‫ثابت و ســیار عکــس و محصوالت تولیــد شــده از بازیافت زبالههــا‪ -‬برگزاری‬ ‫نمایشــگاههای اموزشــی برای کودکان و اســتفاده از خالقیت انها در گسترش‬ ‫بازیافت در خانــواده‪ -‬برگزاری همایش هــا‪ ،‬طراحی و نصب تابلــو و تراکتهای‬ ‫تبلیغاتــی در معابر عمومی و پخــش تیزرهای تبلیغاتی و انیمیشــن های کوتاه‬ ‫خصوصا در قابــل طنز در ســیما‪ -‬اموزش دادن دانــش ا مــوزان در مدارس به‬ ‫منظور اشــنایی با مواد بازیافتی و توزیع جعبه های مخصوص کاغذهای باطله در‬ ‫مدارس خصوصا در انتهای ســال تحصیلی و درخواســت از انها برای جمعاوری‬ ‫دفترچههای اســتفاده شــده در طول ســال و مکتابهای باطله در این جعبه ها‪-‬‬ ‫توزیع انواع بروشــورها و کیســه های زباله در رنگهای مختلف به صورت رایگان‬ ‫بین مردم که البته اکثر این اقدامات توســط مردم در محله های شهرها قابل اجرا‬ ‫است ولی انچه که مهم است ایجاد انگیزه و اراده و تشویق مردم به انجام ان است‪.‬‬ ‫در کنار مردم دولتمــردان جامعه ابتدا باید نقش روشــنگری هدایت جامعه را به‬ ‫عهده داشته باشــند بطور حتم خانواده هارا می توان از طریق اموزش و روشنگری‬ ‫توسط رسانه ها اقناع کرد‪ .‬چندی اســت که دولت طرح تفکیک زباله از مبدا را به‬ ‫اجرا گذاشــته که البته در شیوه اجرا و فرهنگســازی جهت گسترش و همه گیر‬ ‫شــدن ان در الیههای مختلف جامعــه ناهماهنگیهایی هم وجــود دارد‪ .‬اولین‬ ‫اقدام برای ایجاد انگیزه و تشــویق مردم‪ ،‬اقدامات عملی خود دولت است که البته‬ ‫باید فراگیر وعمومی باشــد بطوریکه ملموس و قابل دیددر تمام سطوح و طبقات‬ ‫جامعه باشــد در تمام ســطوح و طبقات جامعه باشــد مثل قراردادن جایگاه ها‬ ‫ســطلهای بزرگ جداگانه (زباله خشــک و زبالــه تر) در اماکــن عمومی پررفت‬ ‫وامد مثل پارکها‪ .‬به موازات ان اموزش و تشــویق قشــر متوسط جامعه از طریق‬ ‫رســانهها و تبلیغات شــهری‪ -‬فراهم کردن شــرایط جمع اوری زباله ها از درب‬ ‫منازل و رســتورانها و مکانهای عمومی‪ ،‬تا مردم برای جداسازی و حمل زباله ها به‬ ‫مکانهای از پیش تعیین شــده بیش از این به زحمت نیفتند و بهانه ای برای ترک‬ ‫این فعل نیابند‪ .‬از دیگر اقدامات دولتمردان فراهم ســازی زیرساختهای مرتبط با‬ ‫تکنیک زباله مثل اگو‪ ،‬خردکن های بزرگ صنعتی زبالــه و به روز کردن اطالعات‬ ‫و امکانات جمــع اوری زباله و اســتفاده از تجربیات دیگر کشــورها در این باب و‬ ‫فراهم کردن تســهیالت برای افرادی که در این امر امادگی سرمایه گذاری دارند‪.‬‬ صفحه 17 صفحه 32 ‫قطعا شرایط بهتر می شود‬ ‫مصاحبه‬ ‫حســن توکل نیا به عنــوان مدیر تولید امــوزش دیده وارد‬ ‫ســینما شــد و دیری نگذشــت که بدلیل توانمندی و هوش‬ ‫باال به جرگــه تهیه کنندگان پیوســت‪ .‬او با تهیــه کنندگی‬ ‫فیلم «کاغذ بــی خــط» بکارگردانی بزرگ ســینمای ایران‬ ‫«ناصرتقوایی» بعنوان یک تهیه کننده فهیم و کاربلد خود را در‬ ‫ســینما تثبیت کرد‪ .‬توکل نیا از جمله تهیه کنندگان بااخالق و‬ ‫بدون حاشیه سینمای ایران اســت‪ .‬به بهانه اکران نشدن فیلم‬ ‫«چند میگیری گریه نکنی ‪ »۲‬بسراغ ایشان رفتیم‪ .‬انچه در ذیل‬ ‫میخوانید گپ وگفت خبرنگار «صدای خاک» با توکل نیا اســت‪.‬‬ ‫قبــل از اینکــه ســواالت اصلــی رو مطــرح کنــم از‬ ‫نحــوه ورودتــون بــه ســینما بفرماییــد‪ ،‬ابتــدا مایلم‬ ‫بدونــم چــه شــدکه ســر از ایــن حرفــه دراوردیــد؟‬ ‫هم مثل خیلی هــا به هنر عالقــه داشــتم خصوصا به بازیگــری‪ .‬بعد‬ ‫از اینکــه دیپلــم تجربی رو گرفتــم به ســربازی رفتم و ســپس تا ‪۲۶‬‬ ‫ســالگی معلم نهضت ســواداموزی بودم‪ .‬در همین حین که مشــغول‬ ‫درس خوانــدن بــرای شــرکت در کنکــور پزشــکی بــودم فراخوان‬ ‫امــور ســینمایی ان وقــت را ‪ -‬اواخرســال‪ - ۶۵‬دیدم که برای رشــته‬ ‫مدیریت تولیــد فیلم از طریــق ازمون هنرجــو میپذیرفتنــد که من‬ ‫هم شــرکت کردم و قبــول شــدم و در نهایت وارد این رشــته شــدم‪.‬‬ ‫سالهاست اهالی سینما از عملکرد مسئولین سینمایی در تمام‬ ‫زمینه ها مثل پروانه ساخت ‪ ،‬پروانه نمایش و شورای صنفی اکران‬ ‫که اساس فیلمسازی را تشکیل میدهد ناراضی بوده و شکایت‬ ‫دارند‪ ،‬اگر شما بعنوان رئیس سازمان سینمایی بودید چه راهکاری‬ ‫برای رفع این معضالت و رضایت اهالی سینما پیشنهاد میدادید؟‬ ‫قطعــا شــورای پروانــه ســاخت را منحــل میکــردم و امــور پروانه‬ ‫نمایش را به صنــوف ســینمایی میســپردم ؛ البته بانظــارت جزیی ‪،‬‬ ‫امــور نمایش را بــه ذینفع (صاحــب فیلم وســینما) واگــذار میکردم‪.‬‬ ‫بنظر شــما اگر وزارت ارشاد امور فیلمســازی و اکران فیلمها‬ ‫را به اتحادیــه واگــذار نماید ‪ ،‬ایا شــرایط بهتر میشــود؟‬ ‫قطعا شرایط بهتر میشود‪.‬‬ ‫با شــرایطی که کرونا برای ســالنهای ســینما بوجوداورده‬ ‫و باعث تعطیل شــدن بیشــتر سالنهای ســینما شده است‪،‬‬ ‫وظیفه دولت در مقابل این بحران و نجات ســینما چیســت؟‬ ‫مجبورم پاسخ این ســوال را کمی کلی تر بدهم‪،‬دولت در شرایط کنونی‬ ‫که بیشتر اهالی ســینما درگذران روزمرگی خود دست وپا میزنند حتی‬ ‫نمیتواند امور بیمــه ای اهالی ســینما را پرداخت نماید‪ ،‬چه برســد به‬ ‫اینکه بنده تهیه کننده متوقع باشــم که دولــت وام ‪۵۰۰‬میلیونی را که‬ ‫مدتهاســت تبلیغ انرا میکند بدون ضمانت پرداخت نماید ‪ -‬البد میدانید‬ ‫که برای دریافت این وا م میبایست ســند خانه گرو بگذاریم ‪ -‬بنده بعنوان‬ ‫تهیــه کننده «چندمیگیــری گریه کنی» دو سالیســت بیکار هســتم‬ ‫‪18‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫و فیلمم را نیز نتوانســتم اکران کنم و دریغ از کمک و مســاعدت‬ ‫مســئولین ؛ قطعا این معضل شــامل تمــام صنوف میشــود‪...‬‬ ‫بنظر شما عامل گرانی دستمزد بازیگران چه کسانی هستند‬ ‫و برای این ارقــام نجومی چه راهکاری بنظر می رســد؟‬ ‫دلیل گرانی دســتمزد بازیگران پولهــای باد اورده ایســت که از‬ ‫مدتها پیش به ســینما تزریق شده وظاهرا جدا شــدنی نیست و‬ ‫این معضل در زمان کرونا به شــبکه های خانگی نیز سرایت کرد و‬ ‫گمان نمیکنم در شــرایط کنونی بتوان کاری را در زمینه کنترل‬ ‫دســتمزدها پیش برد‪ ،‬چون بــرای بازیگران عزیــز کار در زمینه‬ ‫سینما‪،‬شــبکه خانگی و تلویزیون به وفور فراهم است و متاسفانه‬ ‫سینمای ما از زمانی که کیفیت خود را به جهت خروج کارگردانان‬ ‫بزرگی چون ناصر تقوایی‪ ،‬بهرام بیضایی و… از دســت داده‪ ،‬امید‬ ‫به ورود اســتعدادهای تازه بازیگری در سینما کمرنگ شده است‪.‬‬ ‫دولت ظاهــرا یا بطور جــدی تالش می کنــد در زمینه‬ ‫فیلمسازی به نسل جوان فیلمســاز توجه ویژه ای نماید‬ ‫و همه ســاله تعدادی فیلــم اولی هــا بافیلمهای خود‪،‬‬ ‫شــگفتی می افرینند‪ ،‬از طرفی شــاهد حضور کمرنگ‬ ‫فیلمسازان قدیمی هســتیم‪ ،‬ایا ورود جوانان فیلمساز‬ ‫اولی باعث بیکاری و یا کم کاری قدیمی ها شــده است؟‬ ‫در زمینه پروانه ساخت مسئولین باید به تقاضاهای تهیه کنندگان‬ ‫واجد شرایط پاسخ مثبت بدهند و اینقدر سختگیری نکنند؛ هرچند‬ ‫در اکثر این شوراها خودی و غیرخودی داریم ‪،‬حاال ممکن است از‬ ‫هر صد تقاضای پروانه ساخت در سال‪ ۷۰‬یا ‪ ۳۰‬مورد ان مربوط به‬ ‫کار اولی ها باشد ‪ ،‬بنظرم در هر دو صورت هیچ اشکالی وجود ندارد‪.‬‬ ‫اینکه هر ســاله بیشــتر شــگفتیها مربوط به فیلم اولی هاست‪،‬‬ ‫شــاید دلیلش تکرار برخی از فیلمســازان قدیمیســت و اعتماد‬ ‫نداشــتن انها بــه نویســندگان جــوان و بــه دنبــال ان تکرار‬ ‫ســوژه هایی کــه خودشــان اصرار بــه نوشــتن ان دارنــد ؛ در‬ ‫حقیقت ما خودمــان بــا محدودیتهایی که درحیطــه کاریمان‬ ‫ایجاد میکنیــم باعث این کــم کاری یــا بیکاریمان میشــویم ؛‬ ‫بگذریم که سیاســتهای غلط مســئولین هم بی تاثیر نیســت‪.‬‬ ‫برای بهبود ســینمای ایــران چه پیشــنهادی دارید؟‬ ‫برای بهبود ســینمای ایــران میبایســت به زیرســاختها توجه‬ ‫شود و ســینماداری به روز شــود ‪ ،‬ازساخت ســالنهای سینما در‬ ‫مجموعه های ‪۱۰‬ســالن به بــاال و چندمنظوره مثــل «کورش»‬ ‫حمایت جدی شــود و بــا حمایتهــای خاص کمــک کنیم که‬ ‫ســالن داری انحصاری نشــود‪ .‬تــاش کنیم نیــروی متخصص‬ ‫تربیت کنیم خصوصــا در زمینــه فیلمنامه نویســی و بازیگری‬ ‫و بــه بخــش خصوصــی وصنــوف بهــای بیشــتری بدهیم‪.‬‬ ‫در کل بــرای اینکــه تهیــه کننــده بتوانــد در زمینــه‬ ‫انتخــاب عوامــل خصوصــا بازیگــر ریســک کنــد ‪ ،‬دولــت‬ ‫بایــد بازگشــت هزینــه اولیــه فیلــم را تضمیــن کنــد‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 18 ‫ندارید اما روی واژه های انگلیسی سختگیری می کنید‪ .‬می گوییم به دو‬ ‫قدمت همجواری ما با زبان عربی بسیار طوالنی است‬ ‫دلیل؛ یکی اینکه‬ ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫ضمن اینکه به همان اندازه که واژه گرفته ایم انها هم کم و بیش از ما واژه‬ ‫گرفته اند‪ .‬دیگر اینکهوقتیعربهابهایرانحملهکردندومادرابتداملتی‬ ‫مغلوببودیموزبانفارسیاسیبدید؛البتهزبانفارسیازانغلبهسربلند‬ ‫بیرون امدوخودشرا تقویتکردوخودو فرهنگایرانرانجاتداد‪.‬این‬ ‫استاددانشگاهگفت‪:‬پسیکیدیگرازشئونحفظزبان‪،‬حفظخطاستو‬ ‫نبایدگذاشتباشکستن هایبی موردوتقطیعوچسباندنغیرفنیبهان‬ ‫اسیبواردشود‪.‬گرچهمسیرتکاملبایدادامهپیداکند‪.‬توجهداشتهباشیم‬ ‫کهخوشنویسیعالوهبراینکهیکهنراستوسیلهبقایزباننیزهست‪.‬مابه‬ ‫وسیلهخوشنویسیزبانمانراحفظکرده ایم‪.‬نبایدرسمخط هایمندراوردی‬ ‫درستکنیم‪.‬‬ ‫وی به موسیقی که از دیگر شئونات زبان فارسی است اشاره کرد و گفت‪:‬‬ ‫باید موسیقی درست تولید کنیم‪ .‬چون بسیاری از مردم شعر و ادبیات را‬ ‫به وسیله موسیقی می اموزند‪ .‬همین االن ما خیلی از اشعاری را که حفظ‬ ‫هستیم از راه موسیقی حفظ کرده ایم‪ .‬بنابراین انتخاب شعر و اهنگ در‬ ‫موسیقی که مردم با ان در ارتباطند هم بسیار مهم است‪.‬‬ ‫اگر کسی به زبان فارسی اسیب بزند به ایران صدمه زده است‬ ‫مدیر رادیو ایران اضافه کرد‪ :‬یکی دیگر از شئون حفظ زبان فارسی‪ ،‬توجه‬ ‫به زبان اقوام است‪ .‬زبان اقوام ایرانی چشمه های جوشانی است که می تواند‬ ‫زبان فارسی را طراوت ببخشد‪ .‬در اصل ‪ ۱۵‬قانون اساسی هم به درستی‬ ‫بر لزوم تقویت و حفظ انها تاکید شده است‪ .‬نه کسی باید به این فکر باشد‬ ‫که بگوید همه اقوام زبانشان را کنار بگذارند و زبان فارسی حرف بزنند‪ ،‬نه‬ ‫کسانی بیایند بگویند که اقوام باید با زبان خودشان درس و امور رسمی و‬ ‫ملیشان را با زبان بومی انجام دهند‪ ،‬اینهم غلط است‪.‬‬ ‫محمد زاده در اینبــاره نیز یاداور شــد‪ :‬نباید تعادل از بین بــرود‪ .‬قانون‬ ‫اساســی می گوید” زبان رســمی درایران‪ ،‬زبان فارسی اســت و اسناد‪،‬‬ ‫مکاتبات و نامه های رسمی باید به این زبان نگارش شوند”‪ .‬بعد می گوید”‬ ‫ولی در کنار زبان فارســی‪ ،‬اموزش زبان های قومی و محلی در رسانه ها و‬ ‫مطبوعــات ازاد اســت”‪ .‬بنابراین زبان رســمی و ملی که حلقــه ربط و‬ ‫پیوند همه اقوام اســت نباید اســیب ببیند‪ .‬اگر کســی بخواهــد به این‬ ‫زبان فارســی اســیب بزند درحقیقت به یک کشــور صدمه زده اســت‪.‬‬ ‫رســانه ها نقــش موثــری درحفظ زبــان فارســی دارند‬ ‫مدیــر رادیو ایران‪،‬اســیب شناســی هایش راجــع بی مهری بــه زبان‬ ‫فارســی را اینگونه ادامه داد‪ :‬امروزه بعد از محیط مدرســه و دانشــگاه ‪،‬‬ ‫با رســانه ها ســروکار داریم‪ .‬موبایلمان‪ ،‬رادیو و تلویزیــون و روزنامه همه‬ ‫و همه رســانه اســت؛ بنابراین زبان این رســانه در تقویــت و حفظ زبان‬ ‫فارسی بســیار موثر اســت‪ .‬کســانی که برای حفظ و بقای زبان فارسی‬ ‫برنامه ریزی می کنند باید توجه ویژه ای به زبان رســانه داشــته باشــند‪.‬‬ ‫وی گفــت‪ :‬از گذشــته روزنامه هــای ما ویراســتار داشــتند کــه برای‬ ‫مراقبــت از زبــان بوده اســت‪ .‬ویراســتاری یکــی از واحدهــای مهم‬ ‫همــه روزنامه هــا بــوده و االن هــم همینطور اســت ؛ مــی بینیم که‬ ‫روزنامه هــا و خبرگزاری هــای بــزرگ واحــد ویراســتاری دارنــد‪.‬‬ ‫اینده زبان فارسی در خطر است‬ ‫زبان فارسی احســاس خطر کنیم‪ ،‬باید بجنبیم‪ ،‬این حرفهایی که من زدم‬ ‫این تالش هایی که شــما می کنید‪ ،‬تالش هایی که فرهنگستان می کند‪،‬‬ ‫تالش هایی که تحصیلکرده های زبان فارســی در دانشگاه می کنند‪ ،‬باید‬ ‫همه این تالش هــا را دوچندان کنیم و به فرزندانمــان بفهمانیم که در اثر‬ ‫بی توجهی نه تنها زبان اسیب می بیند که کشــور هم اسیب خواهد دید‪.‬‬ ‫وی گفت‪ :‬هیچ یک از اقوام ما راضی نیستند که ایران اسیب ببیند‪،‬باید این‬ ‫درک ایجاد شود که نابودی زبان ملی و رسمی یعنی نابودی ملیت و هویت‪.‬‬ ‫محمد زاده اظهار داشــت‪ :‬اگــر این درک ایجاد شــود‪ ،‬اقوام کشــور که‬ ‫حاضرند برای وجب به وجب خــاک میهن جان بدهند بــرای این مولفه‬ ‫مهم فرهنگی و ملــی هم حاضرند جــان بدهند‪ .‬مگر وطــن فقط خاک‬ ‫اســت؟ وطن یعنی زبان‪ ،‬وطــن یعنی فرهنــگ‪ ،‬وطن یعنــی ادبیات‪.‬‬ ‫ایران با این پیشــینه بــزرگ؛ وطن یعنی ســعدی و حافظ و موالنا‪.‬‬ ‫یعنی ِ‬ ‫وی اذعان داشــت‪ :‬هرکدام از اینها اســیب ببیند یعنی وطن اسیب دیده‬ ‫اســت‪ .‬اگر یک جایی یک تپه ای از وطن از دســت برود می شود دیر یا زود‬ ‫ان را پس گرفــت‪ ،‬انگونه که در جنگ عراق پــس گرفتیم اما اگر فرهنگ‬ ‫و زبان از دســت رفت‪ ،‬ممکن است نشــود به راحتی ان را بازگرداند چون‬ ‫در اثر تغییر نســل‪ ،‬ان فرهنگ گم می شــود اما ان تپه گم نمی شــود‪.‬‬ ‫محمدزاده خاطرنشــان کــرد‪ :‬باید یک زنــگ خطری به صــدا در بیاید‪.‬‬ ‫باید از دو ســه دهه قبــل برای نجات زبان و فرهنگ کشــورمان شــروع‬ ‫می کردیم‪ .‬کشــور ما دو مولفه هویتــی دارد؛ ایرانی بودن بــه دو مولفه‬ ‫اســت؛ یکی اســام اســت که همه مردم را جمع کرده‪ ،‬یعنی تمام اقوام‬ ‫و مذاهب ما در یک مولفه هویتی به نام اســام مشــترک هستند و مولفه‬ ‫دیگر زبان فارســی اســت‪ .‬همه اقــوام مذاهــب و حتی ادیان رســمی‪،‬‬ ‫مولفه مشترکشــان زبان فارســی اســت‪ .‬پس مردم ایران در یکی از این‬ ‫دوحالت با هم اشــتراک دارنــد؛ یا دینمان یکی اســت یــا زبانمان‪ .‬اگر‬ ‫این مولفه هویت ملی اســیب ببیند امنیت ملی کشــور اسیب می بیند‬ ‫دچــار خودباختگی زبانی شــده ایم‪ ،‬حواســمان نیســت‬ ‫اســتاد زبان و ادبیــات فارســی کشــورمان در پایان صحبــت هایش‬ ‫خطاب به همــه فارســی زبانــان این نکتــه را نیــز متذکر شــد‪ :‬باید‬ ‫بگوییم کســی که دنبــال اموختــن زبانهای دیگر اســت امــا در حفظ‬ ‫زبان ملی خود نمی کوشــد بــه نوعی دچار خودباختگی شــده اســت‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬باید فکــر کنیم از بی توجهی به زبان ملی چه چیزی به دســت‬ ‫می اوریــم و در مقابل چه چیز را از دســت می دهیم‪ .‬شــما فکر می کنید‬ ‫ســعدی عربی بلد نبوده؟ بلد بوده‪،‬در کتابش هــم می بینیم که از کلمات‬ ‫عربی بســیار زیاد به کار برده ولی چرا گلستان و بوســتان را به این زیبایی‬ ‫می نویســد؟ شــما فکر می کنید فردوســی با این همــه عظمتش‪ ،‬در‬ ‫‪ ۶۰‬هزار بیت شــاهنامه‪ ،‬عربی نمی دانســته که به کار نبرده است؟ انهم‬ ‫در روزگاری کــه عربی در تمــام ایران رایج بوده‪ .‬شــما فکــر می کنید‬ ‫قطران تبریزی در تبریز زبان قومی خود را نمی دانســته که شــعر فارسی‬ ‫می سروده است؟ نظامی گنجوی نیز به همین شــکل‪ .‬اینها می دانستند‬ ‫که زبان فارســی هویت انهاســت و با این زبان در تاریخ ماندگار می شوند‪.‬‬ ‫اگر بجز این بود‪ ،‬مانند خیلی از شــاعران محلی امروز اســمی از انها نبود‪.‬‬ ‫رادیــو ایــران هشــدار داد‪ :‬درد خودباختگی فرهنگــی بویژه در‬ ‫مدیــر‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫این ‪16‬‬ ‫کشــورمان تصریح کرد‪ :‬باید برای اینده‬ ‫فارسی‬ ‫محقق زبان و ادبیات‬ ‫بحث زبــان‪ ،‬دردی جدی بــوده و نیازمنــد توجه ویژه و چندباره اســت‪.‬‬ صفحه 16 ‫هوشنگ ﮐاووسی و واژه «فیﻠمفارسی»‬ ‫محمد بویری‬ ‫ﻣﻨﺘﻘﺪﺳﯿﻨﻤﺎ‬ ‫«فیلمفارسی» اصطالحی اســت که اولین بار توسط هوشنگ‬ ‫کاووســی در مجله فردوسی برای ســینمای عامه پسند ایران‬ ‫به کار برده شــد‪ .‬منظور ان اثری اســت که غالب فیلم را دارد‪،‬‬ ‫زبان روایتش فارســی اما به دور از واقعیت جامعه ایرانی اســت‪.‬‬ ‫کاووسی در سال ‪ 1301‬در تهران متولد شــد و در سال ‪1325‬‬ ‫به فرانســه رفت‪ .‬وی که دانش اموخته کارگردانی مدرسهعالی‬ ‫ایدک در مقطع فوق لیســانس و رشــته فیلمولــوژی یا همان‬ ‫جامعه شناســی ســینما در مقطع دکترای دانشــگاه سوربن‬ ‫بود‪ ،‬پس از اتمــام تحصیالتش با اصرار دکتر کوشــان به ایران‬ ‫بازگشــت ؛ نتیجه تالش های اولیه اش در ســاخت چند فیلم‬ ‫سینمایی چون«ماجرای زندگی»‪«،‬هفده روز به اعدام»‪«،‬وقتی‬ ‫که افتاب غروب مــی کند»‪«،‬خانــه کنار دریــا» و چند فیلم‬ ‫مســتند ناموفق بود‪.‬علم و دانشی که از فرانســه سرزمین هنر‬ ‫هفتم با خود داشت به اضافه شــناختش از جامعه ایران و موازی‬ ‫با انها و اختالفــات فکری با تهیه کننــدگان فیلم در چگونگی‬ ‫ســاخت فیلم ها ‪ ،‬مانع ادامه کار وی در وادی فیلمســازی شد‪.‬‬ ‫کاووســی با تدریس درس سینما در دانشــگاههای سینمایی‬ ‫و پرورش ســینماگران برجســته و جدال های خیلی سخت و‬ ‫پیگیرانه با دیگر صاحبنظــران عرصه ســینما ‪ ،‬کامال به انچه‬ ‫اعتقاد داشــت عمل کرد‪ .‬وی در نوشته هایش اشــکارا اظهار‬ ‫میداشــت که در ایران ســینما با مبانی هنر اشــنا نیســت و‬ ‫فیلمســازان شــناخت صحیح از پایه های نظــری و علمی را‬ ‫ندارند‪.‬کاووســی ابراز میداشــت دیــوار ســینمای ایران کج‬ ‫است‪.‬کاووســی انقــدر از فضای فیلمســازی دهــه ‪ 40‬و ‪50‬‬ ‫بیزار بــود که با زبانــی سرشــار از کنایه و نیشــخند اصطالح‬ ‫«فیلمفارســی» را بــه فیلم هــای روی پــرده ســینما داد‪.‬‬ ‫نخســتین نقــد در ســینمای ایران به قلم کاووســی اســت‪.‬‬ ‫عوامل تولید فیلم «لغزش» در پوســتر تبلیغاتی خود نوشــته‬ ‫بودند فیلــم «لغزش» دومین اثــر کارگردان فیلــم «ولگرد» ؛‬ ‫اما کاووســی که در اعتراض به هر دو فیلم و عنوان پوســتر ‪ ،‬در‬ ‫مقاله ای با عنوان «دومین لغزش کارگــردان فیلم ولگرد»‪ ،‬انها‬ ‫را به باد نقد تحلیلی گرفــت‪ .‬نگرش نویســندگانی که قبال به‬ ‫صورت کلی در زمینه فیلم ها می نوشــتند و اطالعات بازیگران‬ ‫و ســازندگان فیلم ها را در مجالت فیلم و ســینما به مخاطبان‬ ‫می دادند تغییر داد و کم کم به ســمت نقد فیلم ها روی اوردند‪.‬‬ ‫کاووســی که با اصطــالح ابداعی اش«فیلمفارســی» در میان‬ ‫جامعه سینمایی شــناخته تر شده بود با نوشــتن مقاله تندی‬ ‫با عنوان«از داچ ســیتی تا بازارچه نایب گربــه» در اعتراض به‬ ‫فیلم«قیصــر» یک تنه در مقابــل فضــای ان روز جامعه ایران‬ ‫ایســتاد که «قیصر» را تحســین کرد‪ .‬در جایی گفتــه بود با‬ ‫دیدن فیلم «گاو» کمی به ســینمای ایران امیدوار شدم و شاید‬ ‫شروع موج نوی سینمای ایران باشــد اما بعدها در یادداشتش‬ ‫عنوان کرده بــود که در ســینمای ایران موج کهنــه ای نبوده‬ ‫که با یکی‪،‬دو فیلم بتوان به موج نوی ســینمای ایران اندیشید‪.‬‬ ‫کاووســی از قهرمان پروری از تــوده ها‪ ،‬نوع داســتان پردازی‪،‬‬ ‫رقص و اواز بــی جهت‪ ،‬نبودن اصول نســبیت در روایت فیلم و‬ ‫پایان های خــوش از جنــس فیلم هــای هندی و بــه دور از‬ ‫منطق ســینما ‪ ،‬گریزان بود‪ .‬با تمام تالش کاووســی در جهت‬ ‫به ظن وی بــه خود امدن ســینمای ایــران و گرفتــن غالب‬ ‫علمــی و صحیح پــس از انقالب نیــز فیلم های فارســی تنها‬ ‫ماهیت بزمی خــود را به چهارچوب هــای عرفانــی داده اند‪.‬‬ ‫کاووسی پس از نیم قرن تالش و تکاپو در جهت بهبود وضعیت‬ ‫سینمای ایران در دوم فروردین ‪ 1392‬درگذشت و قلم نقدش را‬ ‫برای نسلی بجا گذاشت که سالها در دایره افکارش رشد کرده اند‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪19‬‬ صفحه 19 ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫ﻫﻨﺮ‬ ‫جبار اذین‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ‪ ،‬ﻣﺪرس و ﻣﻨﺘﻘﺪ‬ ‫تبریک و‬ ‫تمجیداز‬ ‫باندهای‬ ‫افتخارافرین!‬ ‫ایــن یادداشــت نقــد نیســت‪،‬‬ ‫تمجیــد اســت‪ .‬نقــد‪ ،‬غرامــت‬ ‫ســنگین داردکه کمترین ان ممنوع القلم شدن محترمانه!‬ ‫اســت‪ .‬دراین نوع تنبیــه و پرداخت غرامت‪،‬امکان انتشــار‬ ‫یادداشــت ازنویسنده‪،‬ســلب وارتباط اوبادیگران قطع می‬ ‫شــود تا نوشــتههایش به کســی وجریانی صدمه نزند!به‬ ‫همین دلیل یادداشــت حاضرتمجیدنامه است‪.‬اگرکشــور‬ ‫مادربسیاری چیزهاازجمله اقتصادوفرهنگ‪،‬ازدیگرکشورها‬ ‫عقب اســت‪،‬ولی دریک چیز پیشتازودرصدراســت‪.‬ظهور‬ ‫و پیدایــش انواع باندهــای سیاســی‪،‬اقتصادی‪ ،‬فرهنگی و‬ ‫اجتماعــی و درحــوزه هایــی مانندخودرو‪،‬مرغ‪،‬تخم مرغ‪،‬‬ ‫لبنیات‪،‬الستیک‪،‬سیگار‪،‬اکران ســینما‪،‬قطعات یدکی‪،‬لوازم‬ ‫خانگی‪ ،‬وسایل بهداشتی‪ ،‬برنج ‪ ،‬میوه‪ ،‬حبوبات و‪.....‬سبب شده‬ ‫که کشورما درزایش و پرورش باندهای مختلف‪ ،‬گوی سبقت‬ ‫را در جهان برباید و بر ســکوی نخست جهانی بایستد‪.‬دیروز‬ ‫مانند هر روز‪ ،‬همراه سیل مسافران مترو بر قطار سوار بودم که‬ ‫نزدیک یکی ازایستگاه ها‪،‬درداخل قطار‪ ،‬مشاجره وبالفاصله‬ ‫زدوخوردمیان دو دســتفروش از میان خیل دستفروشــان‬ ‫مترودرگرفت ودرانــدک مدت‪ ،‬نزاع دونفره به هشــت نفره‬ ‫ارتقایافت‪ .‬وقتی قطاردر ایســتگاه توقف کرد‪،‬دستفروشان‬ ‫درگیرکه جوان بودند‪ ،‬در فضای تشویق دیگر دستفروش های‬ ‫زن و مرد و کودک‪،‬بساط بزن بزن خودرابه ایستگاه کشاندند‪.‬‬ ‫تا قطار ‪ ،‬مجددبه حرکت درامد‪ ،‬زد و خــورد انها را که ادامه‬ ‫داشت‪ ،‬از پشت شیشــه پنجرههای قطارمی دیدم‪ .‬کاشف‬ ‫به عمل امدکه اعضای یکی از شــش باندفعال دستفروشان‬ ‫مترو!بــه حریم کســب بانددیگرورودکرده ودعوابرســران‬ ‫بوده اســت‪ .‬دختردســتفروش‪ ،‬برایم از وجــود و فعالیت‬ ‫باندهای کردها‪،‬ترک ها‪،‬لرها‪،‬فارس ها‪ ،‬شــمالی ها وجنوبی‬ ‫هادرمتــروو اینکه‪،‬انها چگونــه ازمردم گرفتارکــه به ناچار‬ ‫درمترودستفروشی می کنند‪،‬سواستفاده می نمایند‪.‬و‪...‬گفت‪.‬‬ ‫باپیدایش بانــد های مترو‪،‬اماربی ســابقه وجودباندها‪،‬ایران‬ ‫راوارد گینس کرده و کشــورمان را درجهــان‪ ،‬بدون رقیب‬ ‫ساخته است‪ .‬از همین رو‪ ،‬توسعه و ظهورو فعالیت باندهای‬ ‫گوناگون و محترم! و کسب افتخار و مدال نخست جهانی در‬ ‫این رشته های انساندوستانه!را تبریک گفته واززحمات تمام‬ ‫کســانی که درپیدایش و یکه تازی باندهای مختلف‪،‬نقش‬ ‫تاریخی ایفاکــرده اند‪ ،‬قدردانی و ازان ها تمجید می شــود!‬ ‫‪20‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫ﺟﻨﺎب��ﻤﺪﺧﺰاﻋﯽ‪،‬‬ ‫ﻓﺮداﺧﯿﻠﯽدﯾﺮاﺳﺖ!‬ ‫ﻏﻼمرﺿا گمرکی‬ ‫اگر اشــتباه نکنم بعد از جواد شمقدری‪ ،‬حضور محمدﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫خزاعی بعنــوان رئیس ســازمان ســینمایی؛ دومین‬ ‫باری اســت که یک نفر با اخالق و تهیه کننده کاربلد از بدنه سینما‪ ،‬با‬ ‫اهالی سینما همگام شده اســت‪ .‬کارنامه محمد خزاعی که خود از تهیه‬ ‫کنندگان خوشنام و با سابقه ســینما و به کرات در راه اندازی جشنواره‬ ‫های متنوع‪ ،‬دســتی بر اتش دارد را به فال نیک می گیریم اما انچه می‬ ‫تواند جناب خزاعی را از دیگر روسای ســازمان سینمایی متمایز نماید‬ ‫عملکرد او در بحران کروناســت‪ .‬او نیک می داند ســایه منحوس کرونا‬ ‫دو سال است همچون بختک برســر مردم دنیا فرود امده و اکثر صنوف‬ ‫خصوصا گلوی سینماگران را در چنگال اهریمنی خود انچنان می فشرد‬ ‫که دیگر جانی برای قشر زحمتکش باقی نمانده است‪ .‬قدر مسلم اینکه‬ ‫تا جهان هستی برقرار است‪ ،‬صنعت ســینما پابرجا خواهد بود اما جان‬ ‫ادمها به لحظه ای بند است که اگر به فریادشان نرسید‪ ،‬کننده ای وجود‬ ‫نخواهد داشت تا سینمایی اظهار وجود نماید! ضمن اینکه یادمان باشد‬ ‫رفتن سیدعباس عظیمی از موسسه هنرمندان پیشکسوت که بیش از‬ ‫توان و حد خود بتواند در راستای کمک های معیشتی به یاری جنابعالی‬ ‫بشتابد و ‪ 900‬هنرمند پیشکسوت را پوشــش دهد دیگر وجود ندارد!‬ ‫اخیــرا در اکثــر فضاهــای مجازی بحــث برســر عدم تولیــد فیلم‬ ‫ســینمایی اســت که با وجود حضور ‪ 200‬فیلم اکران نشــده‪ ،‬پروانه‬ ‫فیلمســازی صادر نشــود‪ .‬این پیشــنهاد و اظهار نظر عقالنی‪ ،‬چندان‬ ‫بیــراه نبوده و نیســت چــون هزینــه هایی کــه از طریق ســازمان‬ ‫ســینمایی‪ ،‬صرف حواشــی فیلمســازی می شــود یا برای برگزاری‬ ‫جشــنواره های متفرقه غیــر از دهه فجر‪ ،‬مصروف میگــردد می تواند‬ ‫صرف کمک معیشــتی به صنوف ســینمایی شــود تا حداقل جانی‬ ‫در کالبــد بیکاران ســینما بدمد تا به انســانها ادامه حیــات بدهند‪...‬‬ ‫در خبرها امده بود که جناب اسماعیلی وزیر ارشاد به اتفاق حضرتعالی‬ ‫به عیادت «رضا رویگری» تشــریف فرما شــدید‪ .‬گرچه این مالقات و‬ ‫احوالپرسی خداپســندانه می تواند بابی باشد برای عیادت تمام بزرگان‬ ‫هنر ایران‪ ،‬اما زمانیکه عکس رضا رویگری را در خیابان و در کنار سطح‬ ‫زباله شهرداری شاهد بودم باورم نمی شــد که خواننده انقالبی « ایران‪،‬‬ ‫ایران‪ ،‬ایران» که اوازه اش ‪ ،‬انقالب را به وجــد اورد به دلیل عدم توجه‬ ‫موسسه پیشکسوتان و یا مســئولین زیربط‪ ،‬این هنرمند تکرارنشدنی‬ ‫در این شــرایط روز را به شب برســاند و نیازمند قوت الیموت و داروی‬ ‫مورد نیاز باشــد؛ با چنین اوصافــی جا دارد جنابعالــی بعنوان متولی‬ ‫درجه یک ســینمای ایران قبــل از اینکه به تجمــالت اهمیت بدهید‬ ‫ابتدا به فکر زنده ماندن هنرمندان باشــید! در سینمایی که بخاطر فقر‬ ‫و نداری و عدم رســیدگی به هنرمندان تکرارنشــدنی‪ ،‬همچون برگ‬ ‫خزان از درخت می ریزند‪ ،‬انصاف نیست تجمالت بر زنده بودن انسانها‬ ‫خاصه هنرمندان‪ ،‬فائق شــود‪ ...‬جناب خزاعی بزرگوار! اگر دســتی بر‬ ‫اتش نداشتید ‪ ،‬اگر اهل سینما نبودید اگر با ســینما بیگانه و انرا نمی‬ ‫شناختید هرگز چنین دلنوشــته اســفباری در«صدای خاک» برای‬ ‫جنابعالی به نگارش در نمی امد‪ .‬نوشــتیم و یاداور شــدیم که به فریاد‬ ‫هنرمندان برسید ولو باالدســتی های شــما از این عمل خداپسندانه‬ ‫ناراضی و جنابعالی را عزل نمایند! چون در جهان هســتی‪ ،‬انســانیت‬ ‫حرف نخســت را می زند ؛ اهالی بیکار ‪ ،‬بی پول‪ ،‬بی رزق و روزی سینما‪،‬‬ ‫بخصوص امثال رضا رویگری را دریابید که فردا خیلی دیر است‪ .‬یا حق‪...‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 20 ‫حفﻆ محیﻂ زیست با مدیریت زباله در منزل‬ ‫البته بحث جمع اوری و دفن یک سری‬ ‫از زباله هــای خانگی هم مبحث مهمی‬ ‫اســت که هزینه گزافی را بــه جوامع‬ ‫محبوبه دهقان‬ ‫روزنامه نگار‬ ‫تحمیل می کند بطوریکــه طبق نظر‬ ‫کارشناســان مربوطه‪ ،‬جمــعاوری و‬ ‫دفن هر تن زباله حــدود ‪ 35‬هزار ریال‬ ‫اســت‪ .‬مضافا به اینکه این مقدار زباله ‪ 400‬متر مکعــب گاز کلی برای‬ ‫دی اکســید کربن را متصاعد می کند و بین ‪ 400‬تا ‪ 600‬لیتر شیرابه از‬ ‫ان خارج می شــود که می تواند اثرات و پیامدهای بســیار منفی برروی‬ ‫محیط زیســت داشــته باشــد ‪ .‬با یک نظر اجمالی به ایــن مطلب می‬ ‫رســیم که در واقع ما دوبار برای یک جنس هزینــه پرداخت می کنیم‪.‬‬ ‫یکبار هنگام خرید ان و بــار دیگر برای جمــع اوری و احتماال دفن و یا‬ ‫بازیافت و یا حتــی بازگرداندن ان به چرخه طبیعــت هزینه می دهیم‪.‬‬ ‫همانطور که گفتیــم دفن زباله ها اثــرات و پیامدهای بســیار منفی بر‬ ‫روی محیــط زیســت دارد بطوریکه شــاید مدت زیادی طول نکشــد‬ ‫که اطراف پراز زباله شــود و محل دیگری برای دفن زباله ها پیدا نشــود‬ ‫مضافه به اینکه همین انباشت زباله باعث رشــد و تکثیرانواع میکروبها‬ ‫و باکتریهــا و حشــرات و حیوانات موذی میشــود طبــق براوردهای‬ ‫علمی در هر گــرم زباله بین ‪ 50‬هــزار تا ‪ 10‬میلیــون باکتری مختلف‬ ‫وجود دارد که در نهایت می تواند منجر به شــیوع انواع بیماریها شــود‪.‬‬ ‫در بحث بازگشت زباله ها به محیط زیســت‪ ،‬همانطور که متذکر شدیم‬ ‫در مورد بســیاری از انواع زباله ها این عمل در بازه زمانی طوالنی تری به‬ ‫ثمر می رسد مثال پالستیک ها و کیســه ها و ظروف پالستیکی تقریبا‬ ‫غیرقابل تحزیه هستند و بطور متوسط ‪ 500‬ســال در محیط باقی می‬ ‫مانند و به دلیل سبکی کیسه های پالســتیکی‪ ،‬انها به ویسله باد به هر‬ ‫جای طبیعت سرک می کشــند و حتی گاهی دردهان حیوانات دریایی‬ ‫یافت می شــوند و موجب مــرگ این دســته از جانداران مــی گردد‪.‬‬ ‫شیشــه ها و قوطی های فلزی صدها ســال روی زمین مــی مانند و یا‬ ‫زباله هایــی مثل المپهای مهتابــی و لوازم الکترونیکی بــه علت وجود‬ ‫ســرب و حیوه در ترکیب خود بســیار خطرناکند و در ایــن میان فقط‬ ‫پســمانده های گیاهی و نباتی هســتند که مــی توان از انهــا بعنوان‬ ‫کود بــرای تقویت و اصــالح خــاک محیط بخوبــی اســتفاده کرد‪.‬‬ ‫حال اگــر بخواهیم از پرداخت ایــن هزینه های اضافــی و مهمتر از ان‬ ‫نابودی محیط زیســت اطرافمان جلوگیری کنیم چه راهکارهایی پیش‬ ‫رو داریم؟ برای مدیریت زباله های منــزل در درجه اول مواد قابل تجزیه‬ ‫مثل پس مانده های اشــپزخانه و مواد غذایی را از سایر مواد جدا کنیم‬ ‫چون همانطور کــه گفتیم این دســته از زباله ها بــرای اصالح خواص‬ ‫خاک و جبران مواد غذایی از دســت رفته انها مفید هســتند با اجرای‬ ‫دقیق این طرح می تــوان روزانه ‪ 530‬هکتار خاک کشــور را احیا نمود‪.‬‬ ‫روزنامــه ها و کاغذهــای باطله‪ ،‬جعبه های شــیرینی و بســته بندی‪،‬‬ ‫دفترچه های تمام شــده‪ ،‬مقوا و کارتن های خالی قابل بازیافت هستند‬ ‫پس باید جداسازی شــوند‪ .‬شیشــه های ســس‪ ،‬ابلیمو‪ ،‬شیشههای‬ ‫شکســته که باید با احتیاط جداســازی و به مامــوران بازیافت تحویل‬ ‫داده شــود ظــروف و قوطیهای کنســرو و کمپوت و نوشــابه می توان‬ ‫تا ‪ 90‬درصــد انــرژی الزم برای ســاخت مجــدد انها صرفــه جویی‬ ‫کرد و الودگی مرحلــه تولید مجدد انهــا نیز ‪ 95‬درصد کمتر اســت‪.‬‬ ‫کیســه ها‪ ،‬ضایعات و لوازم پالســتیکی شکسته را جداســازی کرده و‬ ‫به ماموران بازیافت تحویــل دهیم تا در کارخانجات تولید پالســتیک‬ ‫اســتفاده شــود‪ .‬کالســعی کنیم بیشــتر از لوازم برقی تا لوازم باطری‬ ‫دار اســتفاده کنیم چــون باتری حاوی مواد ســمی خطرناک اســت‪.‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫‪17‬‬ ‫قانون کلی در اشــپزخانه کــه اول ظــروف اشــپزخانه را کامال تمیز‬ ‫کرده و بعد در ظرفشــویی قــرار می دهیم تــا رطوبت کمتــر بگیرد‪ .‬پاورقــی‪ :‬محمــد رضایــی الهــه ‪ (1387‬بررســی راهکارهــای فرهنگــی‬ ‫غذاهــای اضافــی غیرباقــل مصــرف را در کیســه ای جمــع اوری جهت مشــارکت مــردم در بازیافت مــردم در ســومین کنفرانــس بازیافت)‬ ‫پایان‬ ‫کــرده و در موقعیــت مناســب در اختیــار پرنــدگان و حیوانــات قراردهیم‪.‬‬ ‫هنگام خریــد از یک کیســه پارچه ای اســتفاده کنیــم تا مجبور بــه گرفتن‬ ‫کیســه های پالســتیکی فروشــگاه ها نباشــیم حتی المقدور هنــگام خرید‬ ‫از فروشــنده پاکتهــای کاغــذی بخواهیــم تــا کیســه هــای پالســتیکی‬ ‫از ظــروف یک بــار مصــرف هــم فقــط در مواقــع اضطــرار اســتفاد کنیم‪.‬‬ ‫به گفته یکی از کارشناسان امور شهری بدون تردید اولین قدم در کم کردن هزینه‬ ‫دفن پســماندها (البته بعد از قانون کمتر و بهتر مصرف کنید) و رسیدن به درامد‬ ‫ناشــی از بازیافت‪ ،‬تکنیک زباله های قابل بازیافت و غیرقابل بازیافت و به اصطالح‬ ‫زباله های تروخشک اســت و رســانه ها در تبلیغ و ترویج و نهادینه کردن عادت‬ ‫جداســازی زبالهها در منازل نقش اصلی را دارند که متاسفانه در این زمینه خیلی‬ ‫ضعیف عمل کردند‪ .‬ملی شدن فرهنگ جداســازی زباله ها در منازل‪ ،‬گام اول در‬ ‫رسیدن به درامد پایدار اســت و در نهایت رســیدن به همان مثل طالی کثیف‪.‬‬ ‫با توجه به نقش عامه مــردم بعنوان تولیــد کنندگان اصلی زبالــه های خانگی‬ ‫ضرورت ایجاد فرهنگ مناســب در زمینه کاهــش تولید زبالــه و تفکیک ان از‬ ‫مبدا از طریق اموزشــهای عمومی یا از طریق رســانه ها یا امــوزش در مکانهای‬ ‫عمومی مثل مدارس و مســاجد بیشــترین اهمیت را پیدا می کند‪ .‬هدف اصلی‬ ‫این اموزشــها هم باالبردن ســطح تعقــل‪ ،‬دانش و اخــالق در افــراد و افزایش‬ ‫سطح مسئولیت پذیری انها در ســطح جامعه نســبت به محیط زیستی که در‬ ‫ان زندگــی می کنند و صدالبته که متعلق به تمام نســل های بشــریت اســت‪.‬‬ ‫جهت فرهنگ ســازی و اجرایی کردن این اموزشــها می توان به راهکارهای زیر‬ ‫نیز اشاره داشــت‪ :‬برگزاری کارگاه های اموزشــی تفکیک زباله از مبداء و تشکیل‬ ‫دورههای اموزشــی گروهی و فــردی خانم هــای خانه دار‪ -‬تشــکیل تیم های‬ ‫مشارکتی در محله ها برای ایجاد توســعه فرهنگ بازیافت‪ -‬برپایی نمایشگاههای‬ ‫ثابت و ســیار عکــس و محصوالت تولیــد شــده از بازیافت زبالههــا‪ -‬برگزاری‬ ‫نمایشــگاههای اموزشــی برای کودکان و اســتفاده از خالقیت انها در گسترش‬ ‫بازیافت در خانــواده‪ -‬برگزاری همایش هــا‪ ،‬طراحی و نصب تابلــو و تراکتهای‬ ‫تبلیغاتــی در معابر عمومی و پخــش تیزرهای تبلیغاتی و انیمیشــن های کوتاه‬ ‫خصوصا در قابــل طنز در ســیما‪ -‬اموزش دادن دانــش ا مــوزان در مدارس به‬ ‫منظور اشــنایی با مواد بازیافتی و توزیع جعبه های مخصوص کاغذهای باطله در‬ ‫مدارس خصوصا در انتهای ســال تحصیلی و درخواســت از انها برای جمعاوری‬ ‫دفترچههای اســتفاده شــده در طول ســال و مکتابهای باطله در این جعبه ها‪-‬‬ ‫توزیع انواع بروشــورها و کیســه های زباله در رنگهای مختلف به صورت رایگان‬ ‫بین مردم که البته اکثر این اقدامات توســط مردم در محله های شهرها قابل اجرا‬ ‫است ولی انچه که مهم است ایجاد انگیزه و اراده و تشویق مردم به انجام ان است‪.‬‬ ‫در کنار مردم دولتمــردان جامعه ابتدا باید نقش روشــنگری هدایت جامعه را به‬ ‫عهده داشته باشــند بطور حتم خانواده هارا می توان از طریق اموزش و روشنگری‬ ‫توسط رسانه ها اقناع کرد‪ .‬چندی اســت که دولت طرح تفکیک زباله از مبدا را به‬ ‫اجرا گذاشــته که البته در شیوه اجرا و فرهنگســازی جهت گسترش و همه گیر‬ ‫شــدن ان در الیههای مختلف جامعــه ناهماهنگیهایی هم وجــود دارد‪ .‬اولین‬ ‫اقدام برای ایجاد انگیزه و تشــویق مردم‪ ،‬اقدامات عملی خود دولت است که البته‬ ‫باید فراگیر وعمومی باشــد بطوریکه ملموس و قابل دیددر تمام سطوح و طبقات‬ ‫جامعه باشــد در تمام ســطوح و طبقات جامعه باشــد مثل قراردادن جایگاه ها‬ ‫ســطلهای بزرگ جداگانه (زباله خشــک و زبالــه تر) در اماکــن عمومی پررفت‬ ‫وامد مثل پارکها‪ .‬به موازات ان اموزش و تشــویق قشــر متوسط جامعه از طریق‬ ‫رســانهها و تبلیغات شــهری‪ -‬فراهم کردن شــرایط جمع اوری زباله ها از درب‬ ‫منازل و رســتورانها و مکانهای عمومی‪ ،‬تا مردم برای جداسازی و حمل زباله ها به‬ ‫مکانهای از پیش تعیین شــده بیش از این به زحمت نیفتند و بهانه ای برای ترک‬ ‫این فعل نیابند‪ .‬از دیگر اقدامات دولتمردان فراهم ســازی زیرساختهای مرتبط با‬ ‫تکنیک زباله مثل اگو‪ ،‬خردکن های بزرگ صنعتی زبالــه و به روز کردن اطالعات‬ ‫و امکانات جمــع اوری زباله و اســتفاده از تجربیات دیگر کشــورها در این باب و‬ ‫فراهم کردن تســهیالت برای افرادی که در این امر امادگی سرمایه گذاری دارند‪.‬‬ صفحه 17 ‫رعایت‬ ‫پدر و‬ ‫کسﺐ اجازه از‬ ‫همایون شﺠریان‪،‬‬ ‫رایترعایت کپی‬ ‫کپیپدر و‬ ‫اجازه از‬ ‫کسﺐ‬ ‫شﺠریان‪،‬‬ ‫همایون‬ ‫رایت‬ ‫سواﻻت اطﻼعات عمومی‬ ‫محمد بویری‬ ‫ﻃﺮاح‬ ‫د‪.‬تی تی کاکا‬ ‫‪.1‬کوتاه ترین مرز خاکی مشترک ایران با چه کشوری است؟‬ ‫ب‪.‬اذربایجان‬ ‫الف‪.‬ترکمنستان‬ ‫‪.2‬عمیق ترین دریاچه جهان کدام است؟‬ ‫الف‪.‬خزر‬ ‫د‪.‬ارمنستان‬ ‫ج‪.‬ترکیه‬ ‫ج‪.‬بایکال‬ ‫ب‪.‬وان‬ ‫‪.3‬کدام حیوان در هنگام خواب یک چشم خود را باز نگه میدارد؟‬ ‫ب‪.‬جغد‬ ‫الف‪.‬شغال‬ ‫ج‪.‬روباه‬ ‫د‪.‬گرگ‬ ‫‪.4‬ورزش بدمینتون از کدام کشور اغاز شده است؟‬ ‫ب‪.‬ترکیه‬ ‫الف‪.‬امریکا‬ ‫ج‪.‬هندوستان‬ ‫د‪.‬ایران‬ ‫‪.5‬واحد فرکانس چیست؟‬ ‫الف‪.‬ولت‬ ‫ب‪.‬هرتز‬ ‫ج‪.‬وات‬ ‫د‪.‬امپر‬ ‫‪.6‬بادکنک در چه کشوری اختراع شد؟‬ ‫الف‪.‬ژاپن‬ ‫ب‪.‬چین‬ ‫ج‪.‬هند‬ ‫د‪.‬تایلند‬ ‫‪.7‬طالبی سرشار از ویتامین ___ هست؟‬ ‫الف‪A.‬‬ ‫ب‪E.‬‬ ‫‪.8‬کدام حیوان نمی تواند به عقب راه برود؟‬ ‫الف‪.‬زرافه‬ ‫ج‪C.‬‬ ‫ب‪.‬کانگورو‬ ‫د‪D.‬‬ ‫د‪.‬پلنگ‬ ‫ج‪.‬شیر‬ ‫ج‪.‬خیار‬ ‫د‪.‬گوجه فرنگی‬ ‫‪.10‬بنای شمس العماره در کدام شهر قرار دارد؟‬ ‫ب‪.‬یزد‬ ‫الف‪.‬تهران‬ ‫ج‪.‬اصفهان‬ ‫د‪.‬تبریز‬ ‫‪.11‬تعداد بازیکنان داخل زمین برای هر تیم هندبال چند نفر است؟‬ ‫ب‪.‬شش نفر‬ ‫الف‪.‬پنجنفر‬ ‫ج‪.‬هفت نفر‬ ‫د‪.‬هشت نفر‬ ‫‪.12‬کدام کشور بیشترین تعداد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را داراست؟‬ ‫ب‪.‬ایتالیا‬ ‫الف‪.‬فرانسه‬ ‫ج‪.‬سوئد‬ ‫د‪.‬اسپانیا‬ ‫‪.13‬نخستین پادشاه در شاهنامه چه نام دارد؟‬ ‫ب‪.‬تهمورث‬ ‫الف‪.‬کیومرث‬ ‫ج‪.‬فریدون‬ ‫د‪.‬ضحاک‬ ‫ج‪.‬فوالد‬ ‫د‪.‬نفت‬ ‫‪.14‬بزرگترین صنعت جهان کدام است؟‬ ‫الف‪.‬الکترونیک‬ ‫ب‪.‬خودروسازی‬ ‫‪.15‬شاخه ای از عکاسی که از نمای نزدیک و از سوژه های کوچک عکسبرداری می کند چیست؟‬ ‫ج‪.‬عکاسیپرتره‬ ‫ب‪.‬عکاسیمستند‬ ‫الف‪.‬عکاسیماکرو‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫جواب سواﻻت در ﺻفحه اخر‬ ‫‪.9‬کدام یک مانع ریزش مو و سفیدی دندان میشود؟‬ ‫ب‪.‬کلم‬ ‫الف‪.‬کاهو‬ ‫د‪.‬عکاسی اجسام بی جان‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪21‬‬ صفحه 21 ‫قطعا شرایط بهتر می شود‬ ‫مصاحبه‬ ‫حســن توکل نیا به عنــوان مدیر تولید امــوزش دیده وارد‬ ‫ســینما شــد و دیری نگذشــت که بدلیل توانمندی و هوش‬ ‫باال به جرگــه تهیه کنندگان پیوســت‪ .‬او با تهیــه کنندگی‬ ‫فیلم «کاغذ بــی خــط» بکارگردانی بزرگ ســینمای ایران‬ ‫«ناصرتقوایی» بعنوان یک تهیه کننده فهیم و کاربلد خود را در‬ ‫ســینما تثبیت کرد‪ .‬توکل نیا از جمله تهیه کنندگان بااخالق و‬ ‫بدون حاشیه سینمای ایران اســت‪ .‬به بهانه اکران نشدن فیلم‬ ‫«چند میگیری گریه نکنی ‪ »۲‬بسراغ ایشان رفتیم‪ .‬انچه در ذیل‬ ‫میخوانید گپ وگفت خبرنگار «صدای خاک» با توکل نیا اســت‪.‬‬ ‫قبــل از اینکــه ســواالت اصلــی رو مطــرح کنــم از‬ ‫نحــوه ورودتــون بــه ســینما بفرماییــد‪ ،‬ابتــدا مایلم‬ ‫بدونــم چــه شــدکه ســر از ایــن حرفــه دراوردیــد؟‬ ‫هم مثل خیلی هــا به هنر عالقــه داشــتم خصوصا به بازیگــری‪ .‬بعد‬ ‫از اینکــه دیپلــم تجربی رو گرفتــم به ســربازی رفتم و ســپس تا ‪۲۶‬‬ ‫ســالگی معلم نهضت ســواداموزی بودم‪ .‬در همین حین که مشــغول‬ ‫درس خوانــدن بــرای شــرکت در کنکــور پزشــکی بــودم فراخوان‬ ‫امــور ســینمایی ان وقــت را ‪ -‬اواخرســال‪ - ۶۵‬دیدم که برای رشــته‬ ‫مدیریت تولیــد فیلم از طریــق ازمون هنرجــو میپذیرفتنــد که من‬ ‫هم شــرکت کردم و قبــول شــدم و در نهایت وارد این رشــته شــدم‪.‬‬ ‫سالهاست اهالی سینما از عملکرد مسئولین سینمایی در تمام‬ ‫زمینه ها مثل پروانه ساخت ‪ ،‬پروانه نمایش و شورای صنفی اکران‬ ‫که اساس فیلمسازی را تشکیل میدهد ناراضی بوده و شکایت‬ ‫دارند‪ ،‬اگر شما بعنوان رئیس سازمان سینمایی بودید چه راهکاری‬ ‫برای رفع این معضالت و رضایت اهالی سینما پیشنهاد میدادید؟‬ ‫قطعــا شــورای پروانــه ســاخت را منحــل میکــردم و امــور پروانه‬ ‫نمایش را به صنــوف ســینمایی میســپردم ؛ البته بانظــارت جزیی ‪،‬‬ ‫امــور نمایش را بــه ذینفع (صاحــب فیلم وســینما) واگــذار میکردم‪.‬‬ ‫بنظر شــما اگر وزارت ارشاد امور فیلمســازی و اکران فیلمها‬ ‫را به اتحادیــه واگــذار نماید ‪ ،‬ایا شــرایط بهتر میشــود؟‬ ‫قطعا شرایط بهتر میشود‪.‬‬ ‫با شــرایطی که کرونا برای ســالنهای ســینما بوجوداورده‬ ‫و باعث تعطیل شــدن بیشــتر سالنهای ســینما شده است‪،‬‬ ‫وظیفه دولت در مقابل این بحران و نجات ســینما چیســت؟‬ ‫مجبورم پاسخ این ســوال را کمی کلی تر بدهم‪،‬دولت در شرایط کنونی‬ ‫که بیشتر اهالی ســینما درگذران روزمرگی خود دست وپا میزنند حتی‬ ‫نمیتواند امور بیمــه ای اهالی ســینما را پرداخت نماید‪ ،‬چه برســد به‬ ‫اینکه بنده تهیه کننده متوقع باشــم که دولــت وام ‪۵۰۰‬میلیونی را که‬ ‫مدتهاســت تبلیغ انرا میکند بدون ضمانت پرداخت نماید ‪ -‬البد میدانید‬ ‫که برای دریافت این وا م میبایست ســند خانه گرو بگذاریم ‪ -‬بنده بعنوان‬ ‫تهیــه کننده «چندمیگیــری گریه کنی» دو سالیســت بیکار هســتم‬ ‫‪18‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫و فیلمم را نیز نتوانســتم اکران کنم و دریغ از کمک و مســاعدت‬ ‫مســئولین ؛ قطعا این معضل شــامل تمــام صنوف میشــود‪...‬‬ ‫بنظر شما عامل گرانی دستمزد بازیگران چه کسانی هستند‬ ‫و برای این ارقــام نجومی چه راهکاری بنظر می رســد؟‬ ‫دلیل گرانی دســتمزد بازیگران پولهــای باد اورده ایســت که از‬ ‫مدتها پیش به ســینما تزریق شده وظاهرا جدا شــدنی نیست و‬ ‫این معضل در زمان کرونا به شــبکه های خانگی نیز سرایت کرد و‬ ‫گمان نمیکنم در شــرایط کنونی بتوان کاری را در زمینه کنترل‬ ‫دســتمزدها پیش برد‪ ،‬چون بــرای بازیگران عزیــز کار در زمینه‬ ‫سینما‪،‬شــبکه خانگی و تلویزیون به وفور فراهم است و متاسفانه‬ ‫سینمای ما از زمانی که کیفیت خود را به جهت خروج کارگردانان‬ ‫بزرگی چون ناصر تقوایی‪ ،‬بهرام بیضایی و… از دســت داده‪ ،‬امید‬ ‫به ورود اســتعدادهای تازه بازیگری در سینما کمرنگ شده است‪.‬‬ ‫دولت ظاهــرا یا بطور جــدی تالش می کنــد در زمینه‬ ‫فیلمسازی به نسل جوان فیلمســاز توجه ویژه ای نماید‬ ‫و همه ســاله تعدادی فیلــم اولی هــا بافیلمهای خود‪،‬‬ ‫شــگفتی می افرینند‪ ،‬از طرفی شــاهد حضور کمرنگ‬ ‫فیلمسازان قدیمی هســتیم‪ ،‬ایا ورود جوانان فیلمساز‬ ‫اولی باعث بیکاری و یا کم کاری قدیمی ها شــده است؟‬ ‫در زمینه پروانه ساخت مسئولین باید به تقاضاهای تهیه کنندگان‬ ‫واجد شرایط پاسخ مثبت بدهند و اینقدر سختگیری نکنند؛ هرچند‬ ‫در اکثر این شوراها خودی و غیرخودی داریم ‪،‬حاال ممکن است از‬ ‫هر صد تقاضای پروانه ساخت در سال‪ ۷۰‬یا ‪ ۳۰‬مورد ان مربوط به‬ ‫کار اولی ها باشد ‪ ،‬بنظرم در هر دو صورت هیچ اشکالی وجود ندارد‪.‬‬ ‫اینکه هر ســاله بیشــتر شــگفتیها مربوط به فیلم اولی هاست‪،‬‬ ‫شــاید دلیلش تکرار برخی از فیلمســازان قدیمیســت و اعتماد‬ ‫نداشــتن انها بــه نویســندگان جــوان و بــه دنبــال ان تکرار‬ ‫ســوژه هایی کــه خودشــان اصرار بــه نوشــتن ان دارنــد ؛ در‬ ‫حقیقت ما خودمــان بــا محدودیتهایی که درحیطــه کاریمان‬ ‫ایجاد میکنیــم باعث این کــم کاری یــا بیکاریمان میشــویم ؛‬ ‫بگذریم که سیاســتهای غلط مســئولین هم بی تاثیر نیســت‪.‬‬ ‫برای بهبود ســینمای ایــران چه پیشــنهادی دارید؟‬ ‫برای بهبود ســینمای ایــران میبایســت به زیرســاختها توجه‬ ‫شود و ســینماداری به روز شــود ‪ ،‬ازساخت ســالنهای سینما در‬ ‫مجموعه های ‪۱۰‬ســالن به بــاال و چندمنظوره مثــل «کورش»‬ ‫حمایت جدی شــود و بــا حمایتهــای خاص کمــک کنیم که‬ ‫ســالن داری انحصاری نشــود‪ .‬تــاش کنیم نیــروی متخصص‬ ‫تربیت کنیم خصوصــا در زمینــه فیلمنامه نویســی و بازیگری‬ ‫و بــه بخــش خصوصــی وصنــوف بهــای بیشــتری بدهیم‪.‬‬ ‫در کل بــرای اینکــه تهیــه کننــده بتوانــد در زمینــه‬ ‫انتخــاب عوامــل خصوصــا بازیگــر ریســک کنــد ‪ ،‬دولــت‬ ‫بایــد بازگشــت هزینــه اولیــه فیلــم را تضمیــن کنــد‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 18 ‫ﺗﺤﻠﯿﻞ‬ ‫نگاهی به نگرش «سیمون دوبوار» فیلسوف فرانسوی به نفوذناپذیر بودن انسان و عشق و دوستی و ‪...‬‬ ‫تنهاییعمیﻖمن‬ ‫«سیمون دوبوار» فیلســوف ‪ ،‬نویسنده ‪ ،‬فمینیســت و اگزیستانسیالیست‬ ‫تنهایی درنگ در سنگ است‬ ‫فرانســوی در جایی گفته اســت‪« :‬براى هیچکس‪ ،‬هیچگاه ممکن نیست‬ ‫حرف زدن از یاد ادم می رود‬ ‫در غم و شــادى دیگران شــریک شــود‪ ،‬حتی ممکن نیســت که ان را درک‬ ‫تنهایی‬ ‫کند‪ ،‬ادمهــا نفوذناپذیرنــد و ذهنها ارتباطناپذیر‪ .‬در عشــق‪ ،‬دوســتی‬ ‫درست مثل پیریست‬ ‫و هر پیونــد دیگرى‪ ،‬هر طرفــى براى طرف دیگــر بیگانهایســت مرموز‪...‬‬ ‫خمیدن تک درخت است‬ ‫انســان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوســتان و چه در محیط کار‪ ،‬هــــیچگاه‬ ‫تنهایی تجسم راه های مسدود است‬ ‫یوسﻒ خاکیان‬ ‫نمىتواند به چیــزى جز تنهایى مشــترک که نصیب همه ادمیان اســـت‪،‬‬ ‫بیچارگی روباه است‬ ‫ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر‬ ‫دســت یابد‪ .‬نارســایى زبـــان ‪ ،‬مانﻊ هـــرگونه ارتباط حقیقى اســت‪».‬‬ ‫در یک قدمی مرگ و ترن ‪.‬‬ ‫با این مقدمه کوتاه از نظریه پرداز مشــهور قرن بیســتم‪ ،‬امــروز موضوعی‬ ‫محبوب من!‬ ‫را بررســی کنیم که با اینکه اکثریت مردم بیشــتر ســاعات شــبانه روز را در‬ ‫من تنهایم بی تو‬ ‫ان می گذرانند‪ ،‬اما شــاید کمتر کســی بــه ان توجه می کند و یــا به عبارت‬ ‫هیچ کاری نمی توانم بکنم‬ ‫بهتر همه ســعی میکنند به قول معروف خــود را به کوچه علــی چﭗ بزنند‬ ‫دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم‬ ‫و اهمیتی بــه ان ندهند‪ .‬در حالیکه ایــن موضوع همیشــه و در همه حال‬ ‫واین تنهایی تلخ است‬ ‫همراه هر کســی بــوده و راه گریزی از ان وجود نداشــته اســت‪ .‬موضوعی‬ ‫تلخ مثل نگاه نوازنده ای که‬ ‫به نام «تنهایی»‪ .‬گرچــه در متن کوتاهی که از «ســیمون دوبــوار» اوردیم‬ ‫با دست های بریده به پیانو می نگرد‬ ‫همه جمالت قابل تامــل و تفکرنــد اما یک عبــارت دو کلمــه ای در میان‬ ‫حتما شما هم ان جمله معروف را که می گوید‪« :‬ادمی که تو تنهایی تنهاست‪،‬‬ ‫این متن برق خاصی می زند که مــا بنا داریم با وام گرفتن از ان گزارشــی که‬ ‫فقط تنهاست‪ ،‬اما ادمی که احســاس تنهایی می کنه خیلی تنهاتره‪ ».‬این‬ ‫پیش روی شماســت را تقدیمتان کنیــم‪ .‬عبارتی به نام «تنهایی مشــترک»‬ ‫جمله بیان می کند که برخی انســانها انقدر تنهایی نصیبشان شده که حتی‬ ‫امــا ایــن تنهایــی چیســت کــه در میــان همــه انســانها مشــترک‬ ‫در میان جمﻊ و در جایی که دوستانشان هم هستند باز هم این حس به انها‬ ‫اســت و باعث می شــود کــه انســانها نتواننــد در هــر حالــی و در هر‬ ‫دست می دهد و به همین دلیل به گوشــه ای پناه می برند و با کسی ارتباط‬ ‫جایــی و حتــی در میــان هرجمعی بــه چیــزی جــز ان دســت یابند‪.‬‬ ‫چندانی برقرار نمی کنند‪ .‬حتما شما هم در دانشگاه‪ ،‬محل کار‪ ،‬پارک‪ ،‬مهمانی‬ ‫«رســول یونان» شــاعر و نویســنده معاصر دربــاره تنهایی شــعر زیبایی‬ ‫های فامیلی و دوستانه با چنین افرادی مواجه شــده اید‪ .‬همان دختران‪،‬‬ ‫دارد کــه خوانــدن ان در ابتــدای ایــن مقالــه خالــی از لطف نیســت‪:‬‬ ‫پســران و مردان و زنانی که به جای اینکه در جمﻊ باشند کنج عزلتی را پیدا‬ ‫تنهایی‬ ‫کرده و برای خویش دنیای بســیار کوچکی فراهم کرده و غرق در اندیشه ها‬ ‫تنهایی‬ ‫و تخیالت و شــاید هم غم ها و اندوه های خود شده اند‪ .‬بعضی از این افراد‬ ‫تنهایی‬ ‫انقدر در این تنهایی فرو رفته اند و به ان خو گرفته اند که حتی زمانی هم که‬ ‫هیچ چیز به اندازه تنهایی غم انگیز نیست!‬ ‫در میان دوستان قرار گرفته و مشــغول خوش و بش و بگو بخند هستند باز‬ ‫تنهایی‬ ‫هم در عمق وجودشان احســاس تنهایی می کنند و در حقیقت خود واقعی‬ ‫نام بیهوده زندگیست‬ ‫شان در میان ان جمﻊ وجود ندارد و در جایی دیگر در حال تجربه «تنهایی»‬ ‫وقتی بیداری‬ ‫است ؛ اما واقعا این تنهایی چیست که انسانها را از ابتدای خلقت درگیر خود‬ ‫خسته و غمگینی‬ ‫کرده و حتی پس از مرگ نیز گریبان ادمی را رها نمی کند؟ انان که در میان هر‬ ‫وقتی می خوابی کابوس می بینی!‬ ‫جمعی باز هم احساس تنهایی می کنند چگونه می ندیشند که هیچ چیز نمی‬ ‫وقتی تنهایی!‬ ‫تواند انها را از این رنج برهاند؟ در مقابل این افراد‪ ،‬ان دســته از مردمی که‬ ‫سردت می شود‬ ‫هیچگاه حتی زمانی که در اوج تنهایی هستند احساس تنهایی نمی کنند و‬ ‫انگار برف‬ ‫با هر تلنگر کوتاهی از فضای اندوه و غم بیرون می ایند و تا ساعتها به ان فضا‬ ‫روی استخوان هایت نشسته باشد‬ ‫باز نمی گردند و اگر هم باز گردند خیلی در ان نمی مانند‪ ،‬چگونه فکر می کنند؟‬ ‫تنهایی‬ ‫در این میان افــرادی که به هر دلیلی از جمﻊ گریزاننــد و تنهایی را به حضور‬ ‫جهنمی نامتعارف است‬ ‫در میان دوستان ترجیح می دهند‪،‬چه در اندیشــه خود می پرورانند؟ و یا‬ ‫جهنمی با اتش سرد‬ ‫برعکس ان عده که تنهایی را بر نمی تابند و مدام به دنبال بهانه می گردند که‬ ‫میان شعله ها از سرما یخ می زنی!‬ ‫از ان بگریزند و به میان دوستان خود بروند‪،‬چه معیارها و مالک هایی دارند؟‬ ‫تنهایی هول اور است‬ ‫اصال ایا تنها بودن و در میان جمﻊ نبودن بهتر اســت یا عکس این قضیه؟‬ ‫پر از ﻇلمت و ناشناختگی‬ ‫پاسخ پرسش های فوق و هزاران پرسش دیگری که می تواند درباره تنهایی‬ ‫مثل خانه ای متروک در حاشیه جنگل‬ ‫مطرح شــود تا زمانی که معنا و مفهوم تنهایی را به درستی درک نکنیم و از‬ ‫عبور نسیمی از البالی علف ها‬ ‫نزدیک با حقیقتی کــه در درون خود دارد مواجه نشــویم‪ ،‬هویدا نخواهد‬ ‫می تواند از ترس دیوانه ات کند‬ ‫شد‪ .‬شــاید همه ما زمانی که کســی کنارمان نیســت و دور و برمان از هر‬ ‫وقتی تنهایی‬ ‫ادمیزادی خلوت است‪ ،‬بگوییم‪« :‬من ادم تنهایی هستم» شاید این معنی‬ ‫به همه چیز و همه کس پناه می بری‬ ‫همان عبارتی که در جمالت سیمون دوبوار برق می زد‪ ،‬باشد‪ .‬دوبوار در انجا‬ ‫پخش می شوی‬ ‫می گفت‪« :‬انســان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوســتان و چه در محیط کار‪،‬‬ ‫در کوچه و خیابان‬ ‫هــــیچگاه نمىتواند به چیزى جز تنهایى مشترک که نصیب همه ادمیان‬ ‫به جاهایی می روی که نباید بروی‬ ‫اسـت‪ ،‬دست یابد‪ ».‬شاید معنی و مفهوم این جمله و ارتباط ان با موضوعی‬ ‫به ادم هایی سالم می کنی که نباید ‪....‬‬ ‫که در این پاراگراف بیان کردیم‪ ،‬این باشــد که تنهایی فقط مختص ادمیزاد‬ ‫محبوب من!‬ ‫است یا به عبارت بهتر ادمیزاد احســاس می کند که تنهایی فقط مختص‬ ‫بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش!‬ ‫اوســت اما اگر چنین اســت چرا برخی افراد که به تنهایی زندگی می کنند‪،‬‬ ‫از کافه های دود و نیشخند‬ ‫برای اینکه موجودی کنار انها باشــد برای خودشان حیوانی همچون سگ‪،‬‬ ‫از گلوی شب ها‬ ‫گربه‪ ،‬طوطی‪ ،‬قناری‪ ،‬مرغ عشــق و بلبل می خرند و با اوردن ان حیوان به‬ ‫خانهاجتماعی‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪-‬‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫از گل‪22‬و الی روزها‬ ‫خودشان سعی می کنند به هر طریقی شــده از تنهایی در بیایند؟ مگر‬ ‫من پراکنده شده ام‬ ‫ما عنوان نکردیم که پندار انســانها درباره تنهایی اســت که در اطراف خود‬ ‫بیا مرا جمﻊ کن از کوچه و خیابان‬ ‫(منظور محلی به نام خانه اســت) انسانی را نداشته باشــد که دو کلمه با او‬ ‫بیا مرا جمﻊ کن از دیگران!‬ صفحه 22 ‫هوشنگ ﮐاووسی و واژه «فیﻠمفارسی»‬ ‫محمد بویری‬ ‫ﻣﻨﺘﻘﺪﺳﯿﻨﻤﺎ‬ ‫«فیلمفارسی» اصطالحی اســت که اولین بار توسط هوشنگ‬ ‫کاووســی در مجله فردوسی برای ســینمای عامه پسند ایران‬ ‫به کار برده شــد‪ .‬منظور ان اثری اســت که غالب فیلم را دارد‪،‬‬ ‫زبان روایتش فارســی اما به دور از واقعیت جامعه ایرانی اســت‪.‬‬ ‫کاووسی در سال ‪ 1301‬در تهران متولد شــد و در سال ‪1325‬‬ ‫به فرانســه رفت‪ .‬وی که دانش اموخته کارگردانی مدرسهعالی‬ ‫ایدک در مقطع فوق لیســانس و رشــته فیلمولــوژی یا همان‬ ‫جامعه شناســی ســینما در مقطع دکترای دانشــگاه سوربن‬ ‫بود‪ ،‬پس از اتمــام تحصیالتش با اصرار دکتر کوشــان به ایران‬ ‫بازگشــت ؛ نتیجه تالش های اولیه اش در ســاخت چند فیلم‬ ‫سینمایی چون«ماجرای زندگی»‪«،‬هفده روز به اعدام»‪«،‬وقتی‬ ‫که افتاب غروب مــی کند»‪«،‬خانــه کنار دریــا» و چند فیلم‬ ‫مســتند ناموفق بود‪.‬علم و دانشی که از فرانســه سرزمین هنر‬ ‫هفتم با خود داشت به اضافه شــناختش از جامعه ایران و موازی‬ ‫با انها و اختالفــات فکری با تهیه کننــدگان فیلم در چگونگی‬ ‫ســاخت فیلم ها ‪ ،‬مانع ادامه کار وی در وادی فیلمســازی شد‪.‬‬ ‫کاووســی با تدریس درس سینما در دانشــگاههای سینمایی‬ ‫و پرورش ســینماگران برجســته و جدال های خیلی سخت و‬ ‫پیگیرانه با دیگر صاحبنظــران عرصه ســینما ‪ ،‬کامال به انچه‬ ‫اعتقاد داشــت عمل کرد‪ .‬وی در نوشته هایش اشــکارا اظهار‬ ‫میداشــت که در ایران ســینما با مبانی هنر اشــنا نیســت و‬ ‫فیلمســازان شــناخت صحیح از پایه های نظــری و علمی را‬ ‫ندارند‪.‬کاووســی ابراز میداشــت دیــوار ســینمای ایران کج‬ ‫است‪.‬کاووســی انقــدر از فضای فیلمســازی دهــه ‪ 40‬و ‪50‬‬ ‫بیزار بــود که با زبانــی سرشــار از کنایه و نیشــخند اصطالح‬ ‫«فیلمفارســی» را بــه فیلم هــای روی پــرده ســینما داد‪.‬‬ ‫نخســتین نقــد در ســینمای ایران به قلم کاووســی اســت‪.‬‬ ‫عوامل تولید فیلم «لغزش» در پوســتر تبلیغاتی خود نوشــته‬ ‫بودند فیلــم «لغزش» دومین اثــر کارگردان فیلــم «ولگرد» ؛‬ ‫اما کاووســی که در اعتراض به هر دو فیلم و عنوان پوســتر ‪ ،‬در‬ ‫مقاله ای با عنوان «دومین لغزش کارگــردان فیلم ولگرد»‪ ،‬انها‬ ‫را به باد نقد تحلیلی گرفــت‪ .‬نگرش نویســندگانی که قبال به‬ ‫صورت کلی در زمینه فیلم ها می نوشــتند و اطالعات بازیگران‬ ‫و ســازندگان فیلم ها را در مجالت فیلم و ســینما به مخاطبان‬ ‫می دادند تغییر داد و کم کم به ســمت نقد فیلم ها روی اوردند‪.‬‬ ‫کاووســی که با اصطــالح ابداعی اش«فیلمفارســی» در میان‬ ‫جامعه سینمایی شــناخته تر شده بود با نوشــتن مقاله تندی‬ ‫با عنوان«از داچ ســیتی تا بازارچه نایب گربــه» در اعتراض به‬ ‫فیلم«قیصــر» یک تنه در مقابــل فضــای ان روز جامعه ایران‬ ‫ایســتاد که «قیصر» را تحســین کرد‪ .‬در جایی گفتــه بود با‬ ‫دیدن فیلم «گاو» کمی به ســینمای ایران امیدوار شدم و شاید‬ ‫شروع موج نوی سینمای ایران باشــد اما بعدها در یادداشتش‬ ‫عنوان کرده بــود که در ســینمای ایران موج کهنــه ای نبوده‬ ‫که با یکی‪،‬دو فیلم بتوان به موج نوی ســینمای ایران اندیشید‪.‬‬ ‫کاووســی از قهرمان پروری از تــوده ها‪ ،‬نوع داســتان پردازی‪،‬‬ ‫رقص و اواز بــی جهت‪ ،‬نبودن اصول نســبیت در روایت فیلم و‬ ‫پایان های خــوش از جنــس فیلم هــای هندی و بــه دور از‬ ‫منطق ســینما ‪ ،‬گریزان بود‪ .‬با تمام تالش کاووســی در جهت‬ ‫به ظن وی بــه خود امدن ســینمای ایــران و گرفتــن غالب‬ ‫علمــی و صحیح پــس از انقالب نیــز فیلم های فارســی تنها‬ ‫ماهیت بزمی خــود را به چهارچوب هــای عرفانــی داده اند‪.‬‬ ‫کاووسی پس از نیم قرن تالش و تکاپو در جهت بهبود وضعیت‬ ‫سینمای ایران در دوم فروردین ‪ 1392‬درگذشت و قلم نقدش را‬ ‫برای نسلی بجا گذاشت که سالها در دایره افکارش رشد کرده اند‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪19‬‬ صفحه 19 ‫؟؟؟؟؟؟‬ ‫ﻫﻨﺮ‬ ‫جبار اذین‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ‪ ،‬ﻣﺪرس و ﻣﻨﺘﻘﺪ‬ ‫تبریک و‬ ‫تمجیداز‬ ‫باندهای‬ ‫افتخارافرین!‬ ‫ایــن یادداشــت نقــد نیســت‪،‬‬ ‫تمجیــد اســت‪ .‬نقــد‪ ،‬غرامــت‬ ‫ســنگین داردکه کمترین ان ممنوع القلم شدن محترمانه!‬ ‫اســت‪ .‬دراین نوع تنبیــه و پرداخت غرامت‪،‬امکان انتشــار‬ ‫یادداشــت ازنویسنده‪،‬ســلب وارتباط اوبادیگران قطع می‬ ‫شــود تا نوشــتههایش به کســی وجریانی صدمه نزند!به‬ ‫همین دلیل یادداشــت حاضرتمجیدنامه است‪.‬اگرکشــور‬ ‫مادربسیاری چیزهاازجمله اقتصادوفرهنگ‪،‬ازدیگرکشورها‬ ‫عقب اســت‪،‬ولی دریک چیز پیشتازودرصدراســت‪.‬ظهور‬ ‫و پیدایــش انواع باندهــای سیاســی‪،‬اقتصادی‪ ،‬فرهنگی و‬ ‫اجتماعــی و درحــوزه هایــی مانندخودرو‪،‬مرغ‪،‬تخم مرغ‪،‬‬ ‫لبنیات‪،‬الستیک‪،‬سیگار‪،‬اکران ســینما‪،‬قطعات یدکی‪،‬لوازم‬ ‫خانگی‪ ،‬وسایل بهداشتی‪ ،‬برنج ‪ ،‬میوه‪ ،‬حبوبات و‪.....‬سبب شده‬ ‫که کشورما درزایش و پرورش باندهای مختلف‪ ،‬گوی سبقت‬ ‫را در جهان برباید و بر ســکوی نخست جهانی بایستد‪.‬دیروز‬ ‫مانند هر روز‪ ،‬همراه سیل مسافران مترو بر قطار سوار بودم که‬ ‫نزدیک یکی ازایستگاه ها‪،‬درداخل قطار‪ ،‬مشاجره وبالفاصله‬ ‫زدوخوردمیان دو دســتفروش از میان خیل دستفروشــان‬ ‫مترودرگرفت ودرانــدک مدت‪ ،‬نزاع دونفره به هشــت نفره‬ ‫ارتقایافت‪ .‬وقتی قطاردر ایســتگاه توقف کرد‪،‬دستفروشان‬ ‫درگیرکه جوان بودند‪ ،‬در فضای تشویق دیگر دستفروش های‬ ‫زن و مرد و کودک‪،‬بساط بزن بزن خودرابه ایستگاه کشاندند‪.‬‬ ‫تا قطار ‪ ،‬مجددبه حرکت درامد‪ ،‬زد و خــورد انها را که ادامه‬ ‫داشت‪ ،‬از پشت شیشــه پنجرههای قطارمی دیدم‪ .‬کاشف‬ ‫به عمل امدکه اعضای یکی از شــش باندفعال دستفروشان‬ ‫مترو!بــه حریم کســب بانددیگرورودکرده ودعوابرســران‬ ‫بوده اســت‪ .‬دختردســتفروش‪ ،‬برایم از وجــود و فعالیت‬ ‫باندهای کردها‪،‬ترک ها‪،‬لرها‪،‬فارس ها‪ ،‬شــمالی ها وجنوبی‬ ‫هادرمتــروو اینکه‪،‬انها چگونــه ازمردم گرفتارکــه به ناچار‬ ‫درمترودستفروشی می کنند‪،‬سواستفاده می نمایند‪.‬و‪...‬گفت‪.‬‬ ‫باپیدایش بانــد های مترو‪،‬اماربی ســابقه وجودباندها‪،‬ایران‬ ‫راوارد گینس کرده و کشــورمان را درجهــان‪ ،‬بدون رقیب‬ ‫ساخته است‪ .‬از همین رو‪ ،‬توسعه و ظهورو فعالیت باندهای‬ ‫گوناگون و محترم! و کسب افتخار و مدال نخست جهانی در‬ ‫این رشته های انساندوستانه!را تبریک گفته واززحمات تمام‬ ‫کســانی که درپیدایش و یکه تازی باندهای مختلف‪،‬نقش‬ ‫تاریخی ایفاکــرده اند‪ ،‬قدردانی و ازان ها تمجید می شــود!‬ ‫‪20‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫ﺟﻨﺎب��ﻤﺪﺧﺰاﻋﯽ‪،‬‬ ‫ﻓﺮداﺧﯿﻠﯽدﯾﺮاﺳﺖ!‬ ‫ﻏﻼمرﺿا گمرکی‬ ‫اگر اشــتباه نکنم بعد از جواد شمقدری‪ ،‬حضور محمدﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫خزاعی بعنــوان رئیس ســازمان ســینمایی؛ دومین‬ ‫باری اســت که یک نفر با اخالق و تهیه کننده کاربلد از بدنه سینما‪ ،‬با‬ ‫اهالی سینما همگام شده اســت‪ .‬کارنامه محمد خزاعی که خود از تهیه‬ ‫کنندگان خوشنام و با سابقه ســینما و به کرات در راه اندازی جشنواره‬ ‫های متنوع‪ ،‬دســتی بر اتش دارد را به فال نیک می گیریم اما انچه می‬ ‫تواند جناب خزاعی را از دیگر روسای ســازمان سینمایی متمایز نماید‬ ‫عملکرد او در بحران کروناســت‪ .‬او نیک می داند ســایه منحوس کرونا‬ ‫دو سال است همچون بختک برســر مردم دنیا فرود امده و اکثر صنوف‬ ‫خصوصا گلوی سینماگران را در چنگال اهریمنی خود انچنان می فشرد‬ ‫که دیگر جانی برای قشر زحمتکش باقی نمانده است‪ .‬قدر مسلم اینکه‬ ‫تا جهان هستی برقرار است‪ ،‬صنعت ســینما پابرجا خواهد بود اما جان‬ ‫ادمها به لحظه ای بند است که اگر به فریادشان نرسید‪ ،‬کننده ای وجود‬ ‫نخواهد داشت تا سینمایی اظهار وجود نماید! ضمن اینکه یادمان باشد‬ ‫رفتن سیدعباس عظیمی از موسسه هنرمندان پیشکسوت که بیش از‬ ‫توان و حد خود بتواند در راستای کمک های معیشتی به یاری جنابعالی‬ ‫بشتابد و ‪ 900‬هنرمند پیشکسوت را پوشــش دهد دیگر وجود ندارد!‬ ‫اخیــرا در اکثــر فضاهــای مجازی بحــث برســر عدم تولیــد فیلم‬ ‫ســینمایی اســت که با وجود حضور ‪ 200‬فیلم اکران نشــده‪ ،‬پروانه‬ ‫فیلمســازی صادر نشــود‪ .‬این پیشــنهاد و اظهار نظر عقالنی‪ ،‬چندان‬ ‫بیــراه نبوده و نیســت چــون هزینــه هایی کــه از طریق ســازمان‬ ‫ســینمایی‪ ،‬صرف حواشــی فیلمســازی می شــود یا برای برگزاری‬ ‫جشــنواره های متفرقه غیــر از دهه فجر‪ ،‬مصروف میگــردد می تواند‬ ‫صرف کمک معیشــتی به صنوف ســینمایی شــود تا حداقل جانی‬ ‫در کالبــد بیکاران ســینما بدمد تا به انســانها ادامه حیــات بدهند‪...‬‬ ‫در خبرها امده بود که جناب اسماعیلی وزیر ارشاد به اتفاق حضرتعالی‬ ‫به عیادت «رضا رویگری» تشــریف فرما شــدید‪ .‬گرچه این مالقات و‬ ‫احوالپرسی خداپســندانه می تواند بابی باشد برای عیادت تمام بزرگان‬ ‫هنر ایران‪ ،‬اما زمانیکه عکس رضا رویگری را در خیابان و در کنار سطح‬ ‫زباله شهرداری شاهد بودم باورم نمی شــد که خواننده انقالبی « ایران‪،‬‬ ‫ایران‪ ،‬ایران» که اوازه اش ‪ ،‬انقالب را به وجــد اورد به دلیل عدم توجه‬ ‫موسسه پیشکسوتان و یا مســئولین زیربط‪ ،‬این هنرمند تکرارنشدنی‬ ‫در این شــرایط روز را به شب برســاند و نیازمند قوت الیموت و داروی‬ ‫مورد نیاز باشــد؛ با چنین اوصافــی جا دارد جنابعالــی بعنوان متولی‬ ‫درجه یک ســینمای ایران قبــل از اینکه به تجمــالت اهمیت بدهید‬ ‫ابتدا به فکر زنده ماندن هنرمندان باشــید! در سینمایی که بخاطر فقر‬ ‫و نداری و عدم رســیدگی به هنرمندان تکرارنشــدنی‪ ،‬همچون برگ‬ ‫خزان از درخت می ریزند‪ ،‬انصاف نیست تجمالت بر زنده بودن انسانها‬ ‫خاصه هنرمندان‪ ،‬فائق شــود‪ ...‬جناب خزاعی بزرگوار! اگر دســتی بر‬ ‫اتش نداشتید ‪ ،‬اگر اهل سینما نبودید اگر با ســینما بیگانه و انرا نمی‬ ‫شناختید هرگز چنین دلنوشــته اســفباری در«صدای خاک» برای‬ ‫جنابعالی به نگارش در نمی امد‪ .‬نوشــتیم و یاداور شــدیم که به فریاد‬ ‫هنرمندان برسید ولو باالدســتی های شــما از این عمل خداپسندانه‬ ‫ناراضی و جنابعالی را عزل نمایند! چون در جهان هســتی‪ ،‬انســانیت‬ ‫حرف نخســت را می زند ؛ اهالی بیکار ‪ ،‬بی پول‪ ،‬بی رزق و روزی سینما‪،‬‬ ‫بخصوص امثال رضا رویگری را دریابید که فردا خیلی دیر است‪ .‬یا حق‪...‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 20 ‫بر اینکه بسیار شیرین و لذت بخش اســت فرصتی را نصیبشان می کند که به‬ ‫حرف بزند؟ بنابر این تعریف یک حیوان نباید بتوانــد ادمی را از تنهایی در‬ ‫کارهایی که دوســت دارند بپردازند‪ .‬مثال کتاب بخوانند یا بنویسند‪ ،‬موسیقی‬ ‫اورد‪ ،‬اما در دنیای واقعی به نظر می رسد حیوانها می توانند ادم را از تنهایی‬ ‫گوش کنند یا بنوازند‪ ،‬فیلم ببینند‪ ،‬ورزش کنند یا هرطور دلشــان می خواهد در‬ ‫رها کرده و روزگار را برای هر کسی راحت تر کنند‪ .‬از این گذشته باید بپذیریم‬ ‫خانه بچرخند‪ ،‬هرگاه دوست دارند بخوابند و هر زمان که خواستند بیدار شوند‪،‬‬ ‫که تنهایی فقط مختص ادمیزاد نیست و شامل حال حیوانات هم می شود‬ ‫صبحانه بخورند یا نه‪ ،‬ناهار نان و پنیر بخورند یا کباب بره‪ ،‬شام ساالد میل کنند‬ ‫و در نگاهی لطیف تر حتی می توان ادعا کرد که یک گل رز قرمز هم می تواند‬ ‫یا غذای سنگین؟ بیرون بروند و هرگاه دلشان خواست به خانه برگردند و حتی‬ ‫تنهایی را تجربه و درک کند‪ .‬شــاید به همین دلیل است که هنگامی که یک‬ ‫اگر دوست نداشتند شب را در بیرون از خانه سپری کنند و خیلی چیزهای دیگر و‬ ‫حیوان جفت خود را از دست می دهد‪ ،‬اندوهگین می شود و در دل خودش‬ ‫همه اینها را در حالی تجربه کنند که مجبور نباشند به کسی که با انها زندگی می‬ ‫مویه می کند؟ یا هنگامی که فرزندان یگ گربه یا ســگ را از او جدا می کنید‬ ‫کنند جواب پس بدهند‪ .‬بعضی ها اینطوری اند دیگر‪ .‬کاریشان نمی شود کرد‪.‬‬ ‫ساعتها و بلکه روزها صوتی حزین را از گلوی خود خارج می کنند و به اصطالح‬ ‫بنابراین بــرای برخی از افــراد تنهایی اصال چیز بدی نیســت و نــه تنها از ان‬ ‫عالوه بر اعالم تنها شدن خودش بیان می کند که من فرزندانم را می خواهم‪.‬‬ ‫گریزان نیســتند‪ ،‬بلکه به اســتقبالش هم مــی روند و تازه اگــر بخش های‬ ‫از سوی دیگر مطرح کردیم که حیوانات می توانند ادمی را از تنهایی در اورند‪،‬‬ ‫رنج اوری هم داشــتند می توانند بــا اوردن یک طوطی زیبا و خوش ســخن‬ ‫چه انکه اگر تو یک طوطی زیبا برای خود بخــری و ان را به خانه ببری‪ ،‬بعد‬ ‫ان را برطرف کــرده و تجربه جدیدی را هم به زندگی گذشــته خــود بیفزایند‪.‬‬ ‫از مدتی که با او زندگــی کردی در می یابی که تحت هیچ شــرایطی حاضر‬ ‫در ادامه به نظر می رســد که باز هم باید به جمله سیمون دوبوار برگردیم و ان را‬ ‫نیستی که از ان طوطی جدا شــوی و به جایش یک انسان بیایید و همدم‬ ‫مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم‪ .‬او معتقد است « برای هیچ کس ممکن نیست‬ ‫تو شــود‪ .‬برخی انقدر با این حیوانــات خو می گیرند که در پاســخ بهترین‬ ‫در غم و شادی دیگران شریک شود» این یعنی هر انســانی در درون خود جدا‬ ‫پیشنهادات برای ازدواج با یک فرد متمول و بســیار مهربان با این شرط که‬ ‫از انسانهای دیگر اگر یک تنهایی دارد که یا دوســت ندارد ان را با بقیه شریک‬ ‫ان حیوان دیگر با فرد مورد نظر زندگی نکند‪ ،‬پاسخ منفی می دهند و حاضر‬ ‫و سهیم شــود و یا اینکه نمی تواند چنین اقدامی را انجام دهد‪ ،‬به همین دلیل‬ ‫نمی شوند در مقابل کنار گذاشــتن ان طوطی از یک زندگی بسیار راحت و‬ ‫غم ها و شــادی های پنهانی اش تنها نصیب خود اوست و هیچ کس دیگری‬ ‫در کنار مرد یا زنی فوق العاده که برای همیشــه انهــا را از تنهایی بیرون می‬ ‫نمی تواند در ان شریک شــود‪ .‬دوبوار در ادامه بیان می کند‪:‬حتی اگر شرایطی‬ ‫اورد‪ ،‬برخوردار شوند‪ .‬شــاید انها در کنار ان حیوان بی ازار به ارامشی دست‬ ‫پیش بیاید که یک انســان بتواند درهای تنهایی عمیق خویش که هیچ کسی‬ ‫یافته اند که مطمئن شده اند که هرگز ان را در کنار یک انسان تجربه نخواهند‬ ‫را نه می تواند و نه می خواهــد به درون ان راه یابد باز کند و غمها و شــادیهای‬ ‫کرد‪ .‬شــاید این مفهوم همان عبارت طالیی ما با عنوان «تنهایی مشترک»‬ ‫ان را با دیگران به اشــتراک بگذارند و به قول معروف شریک شود‪ ،‬کسی نمی‬ ‫باشد‪ .‬تنهایی مشــترکی که دوبوار معتقد اســت نصیب همه انسانها شده‬ ‫تواند ان اندوه ها و شــادی ها را درک کند؛چرا که ان اندوه ها و شادی ها فقط‬ ‫اســت‪ .‬تنهایی که یک پرنده کوچک مانند مرغ عشــق مــی تواند ادمی‬ ‫مختص و مخصوص ان ادم خاص اســت و برای دیگران به صورت ‪ ۱۰۰‬درصد‬ ‫را از شــر ان خالص کند اما یک انســان دیگر که همنوع خود اوســت‪ ،‬نه‪.‬‬ ‫بی معنی و مفهوم است و یا به صورت نسبی قابل درک و فهم نخواهد بود و ان‬ ‫اندک مقداری را هم که متوجه می شــوند مغایرت فراوانی با اصل ماجرا که در‬ ‫* انسان گریزان از انسان‬ ‫وجود شخص مورد نظر نهاده شده‪ ،‬دارد‪ .‬دوبوار برای فهم مفهوم این موضوع‬ ‫به جمله های زیر توجه کنید که گاه و بیگاه از زبان ما انسانها بیان می شود‪:‬‬ ‫توســط دیگران‪ ،‬از عبارت کلیدی «ادم هــا نفوذ ناپذیرند و ذهــن انها ارتباط‬ ‫برو از زندگیم بیرون‪ ،‬راحتم بذار‪.‬‬ ‫ناپذیر» استفاده می کند و با این جمله کوتاه بیان می کند که چرا هیچگاه ممکن‬ ‫دیگه نمی خوام باهات باشم‪ .‬خسته ام کردی‪.‬‬ ‫نیست هیچکس در غم و شــادی کس دیگری شریک شــود و ان را درک کند‪.‬‬ ‫جونمو به لبم رسوندی‪ ،‬ولم کن‪.‬‬ ‫این فیلســوف صاحبنام برای روشــن تر شــدن ماجرا و اینکه این عدم درک و‬ ‫چی از جونم می خوای؟ چرا دست از سرم بر نمی داری؟‬ ‫نفوذناپذیری و ارتباط ناپذیری شــامل چه نوع ارتباط های انســانی می شود‬ ‫عمــر و جوونیــم رو به پــات ریختــم در حالیکه شایســتگی نداشــتی‪.‬‬ ‫عشق‪ ،‬دوســتی و هر پیوند دیگری را مثال می زند که ممکن است بین دو و یا‬ ‫اگــه بــا یــه چــوب خشــک زندگــی مــی کــردم االن نــرم‬ ‫چند ادم برقرار شــود‪.‬برای دو نفر هر ارتباطی از هر نوع‪ ،‬مفهومی عمیق از درک‬ ‫شــده بــود‪ ،‬امــا تــو همــون ادمــی هســتی کــه بــودی‪.‬‬ ‫غم و شادی ندارد؛ چراکه هیچ کدام از دو طرف یا طرفین انچنان که باید و شاید‬ ‫دیگه همه چی تموم شــد‪ .‬تو خوابم دیگــه اون روزا رو نمــی بینی؟ برای‬ ‫در دل و قلب و روح یکدیگر نفوذ نکرده اند که بتوانند انچه را که خودشان تجربه‬ ‫همیشــه از زندگیت خارج می شــم تا اونقدر تو تنهایی بمونی تا بپوسی‪.‬‬ ‫می کنند به دیگران هم انتقال دهند‪ .‬به همین دلیل هر طرفی برای طرف دیگر‬ ‫ایا این جمله ها نشاندهنده این است که اســتانه صبر ادمها نسبت به هم‬ ‫بیگانه اســت؛ انهم نه بیگانه معمولی‪ ،‬بلکه بیگانه مرموز‪ .‬به این مفهوم که هر‬ ‫سقفی دارد و هنگامی که از ان درجه باالتر می رود‪ ،‬دیگر قابل تحمل نیست؟‬ ‫انسانی برای انسان دیگر در ارتباط های دو طرفه در عشق و در ارتباط های چند‬ ‫ایا نشانگر این اســت که انســانها نمی نوانند به هیچ طریقی برای مدت‬ ‫طرفه در دوستی‪ ،‬از راز و رمزهای بیشــماری برخوردار است که طرف مقابل نه‬ ‫طوالنی یکدیگر را تحمل کنند و باالخره از هم خســته می شوند و یکدیگر را‬ ‫حتی یک کلمه از انها را می داند نه اجازه دارد بداند و نه درک می کند‪ .‬به همین‬ ‫رها می کنند؟ ایا این موضوع بیانگر همان مطلبی اســت که در ابتدای این‬ ‫دلیل انسان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوستان‪ ،‬چه در محیط کار همیشه تنهاست‬ ‫گزارش از ســیمون دوبوار اوردیم؟ انجا که گفت‪« :‬براى هیچکس‪ ،‬هیچگاه ‬ ‫و نه تنها نمی تواند هیچگاه از این تنهایی رهایی یابد‪ ،‬بلکه نمی تواند چیزی جز‬ ‫ممکن نیست در غم و شادى دیگران شریک شود‪ ،‬حتی ممکن نیست که ان‬ ‫این تنهایی مشترک نصیب خودش کند‪ .‬البته این فیلسوف پاسخ چرایی تمام‬ ‫ را درک کند‪ ،‬ادم ها نفوذناپذیرند و ذهن ها ارتباط ناپذیر‪ .‬در عشق‪ ،‬دوستی‬ ‫این موارد را نارسایی زبان می داند و معتقد اســت چون انسان ها نمی توانند‬ ‫و هر پیوند دیگرى‪ ،‬هر طرفى براى طرف دیگر بیگانه ایست مرموز‪ ...‬انسان‬ ‫به وسیله زبان با هم ارتباط حقیقی برقرار کنند و تمام احساساتی که درونشان‬ ‫چه در خانه‪ ،‬چ ه در میان دوستان و چه در محیط کار‪ ،‬هــــیچگاه نمى تواند‬ ‫وجود دارد‪ ،‬به وسیله این زبان کوچک که در دهانشان وجود دارد‪ ،‬به بقیه انتقال‬ ‫ب ه چیزى جز تنهایى مشترک که نصیب هم ه ادمیان اسـت‪ ،‬دست یابد‪ ».‬و‬ ‫دهند‪ ،‬به همین دلیل نمی توانند در غم و شادی دیگری شریک شوند‪ ،‬ان را درک‬ ‫ایا این عبارت تنها در مورد ادمها و ادمها صدق می کند؟ ایا انســانها ترجیح‬ ‫کنند و بتوانند در مسیر حل مشکلی که طرف مقابلش دارد قدم بردارند‪ .‬اما اگر‬ ‫می دهند رنج تنهایی را بر خــود و دیگران تحمیل کنند امــا اخالق ‪ ،‬رفتار و‬ ‫ً‬ ‫واقعا چنین است پس زمانی که انســانها با درددل کردن با یکدیگر و با مطرح‬ ‫عادتهایی که هر کدام نســبت به دیگری دارند را تحمل نکنند؟ شــاید انها‬ ‫کردن مشکالت خودشان با عزیزانشان احساس سبکی می کنند و جمالتی مانند‬ ‫تحمل رنج تنهایی را راحت تر از ادامه ارتباط با همنوع یا همنوعانی بدانند که‬ ‫«ازت ممنونم که ارومم کردی»‪« ،‬دســتت درد نکنه که به حرفام گوش کردی»‪،‬‬ ‫باعث زجر و ازار انها شــده اند‪ .‬صحبت از رنج شد‪ ،‬بنابراین باید این پرسش‬ ‫«حاال میگه می دونم یکی دیگه غیر از من هم از مشکلم خبر داره به همین دلیل‬ ‫را نیز مطرح کنیم که ایا اساســا تنهایی و تنها بودن چیز زجراوری است؟ اگر‬ ‫احساس سبکی می کنم»‪« ،‬همیشــه با درد دل کردن برای تو احساس می کنم‬ ‫چنین است چرا همین موضوع زجراور برای برخی خوشایند و دلپذیر است؟‬ ‫غم و غصه از دلم رفته و اروم شــدم» یا «اولین نفری هستی که این خبر خوش‬ ‫این جمله گوهربار مــوالی متقیان حضرت علی (ع) اســت که می فرماید‪:‬‬ ‫رو بهش میدم وقتی خودم این خبر رو شنیدم دوست داشتم با یه نفر که خیلی‬ ‫«تنهایی انسان‪ ،‬برای او بهتر از همنشین بد اســت» این موضوع بیان می‬ ‫برام عزیزه‪ ،‬در میان بگذارم و خوب خودت هم میدونی که اون یه نفر تو هستی»‬ ‫کند که اندازه رنجی که تنهایی ممکن است برای انسان به وجود اورد‪ ،‬بسیار‬ ‫ً‬ ‫واقعا چه اتفاقی می افتد؟ اگر انســان ها نمی توانند با زبــان ارتباط حقیقی‬ ‫کمتر از زجر و دردی است که یک همنشین بد (اعم از دوست‪ ،‬همسر‪ ،‬فرزند‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫کنند‪ ،‬در ‪23‬‬ ‫چنین‬ ‫برقرار کنند و درغم و شــادی یکدیگر شریک شــوند و ان را درک‬ ‫و ‪ ) ...‬ممکن اســت نصیب ادمی کند‪ .‬این را هم بیفزایید که اساسا تنهایی‬ ‫ً‬ ‫واقعــا چه اتفاقی میان دو نفــر رخ می دهد که‬ ‫مواقعی چه اتفاقی می افتد؟‬ ‫برای برخی از افراد نه تنها رنج اور نیســت که بسیار هم خوشایند است‪ ،‬چرا‬ ‫در پاســخ چنین دیالوگ هایی طرف مقابل هم می گویــد‪« :‬اگه به حرف های‬ ‫که عالوه بر دالیلی که پیشــتر بیان کردیم تنهایی بــرای اینگونه افراد عالوه‬ صفحه 23 ‫رعایت‬ ‫پدر و‬ ‫کسﺐ اجازه از‬ ‫همایون شﺠریان‪،‬‬ ‫رایترعایت کپی‬ ‫کپیپدر و‬ ‫اجازه از‬ ‫کسﺐ‬ ‫شﺠریان‪،‬‬ ‫همایون‬ ‫رایت‬ ‫سواﻻت اطﻼعات عمومی‬ ‫محمد بویری‬ ‫ﻃﺮاح‬ ‫د‪.‬تی تی کاکا‬ ‫‪.1‬کوتاه ترین مرز خاکی مشترک ایران با چه کشوری است؟‬ ‫ب‪.‬اذربایجان‬ ‫الف‪.‬ترکمنستان‬ ‫‪.2‬عمیق ترین دریاچه جهان کدام است؟‬ ‫الف‪.‬خزر‬ ‫د‪.‬ارمنستان‬ ‫ج‪.‬ترکیه‬ ‫ج‪.‬بایکال‬ ‫ب‪.‬وان‬ ‫‪.3‬کدام حیوان در هنگام خواب یک چشم خود را باز نگه میدارد؟‬ ‫ب‪.‬جغد‬ ‫الف‪.‬شغال‬ ‫ج‪.‬روباه‬ ‫د‪.‬گرگ‬ ‫‪.4‬ورزش بدمینتون از کدام کشور اغاز شده است؟‬ ‫ب‪.‬ترکیه‬ ‫الف‪.‬امریکا‬ ‫ج‪.‬هندوستان‬ ‫د‪.‬ایران‬ ‫‪.5‬واحد فرکانس چیست؟‬ ‫الف‪.‬ولت‬ ‫ب‪.‬هرتز‬ ‫ج‪.‬وات‬ ‫د‪.‬امپر‬ ‫‪.6‬بادکنک در چه کشوری اختراع شد؟‬ ‫الف‪.‬ژاپن‬ ‫ب‪.‬چین‬ ‫ج‪.‬هند‬ ‫د‪.‬تایلند‬ ‫‪.7‬طالبی سرشار از ویتامین ___ هست؟‬ ‫الف‪A.‬‬ ‫ب‪E.‬‬ ‫‪.8‬کدام حیوان نمی تواند به عقب راه برود؟‬ ‫الف‪.‬زرافه‬ ‫ج‪C.‬‬ ‫ب‪.‬کانگورو‬ ‫د‪D.‬‬ ‫د‪.‬پلنگ‬ ‫ج‪.‬شیر‬ ‫ج‪.‬خیار‬ ‫د‪.‬گوجه فرنگی‬ ‫‪.10‬بنای شمس العماره در کدام شهر قرار دارد؟‬ ‫ب‪.‬یزد‬ ‫الف‪.‬تهران‬ ‫ج‪.‬اصفهان‬ ‫د‪.‬تبریز‬ ‫‪.11‬تعداد بازیکنان داخل زمین برای هر تیم هندبال چند نفر است؟‬ ‫ب‪.‬شش نفر‬ ‫الف‪.‬پنجنفر‬ ‫ج‪.‬هفت نفر‬ ‫د‪.‬هشت نفر‬ ‫‪.12‬کدام کشور بیشترین تعداد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را داراست؟‬ ‫ب‪.‬ایتالیا‬ ‫الف‪.‬فرانسه‬ ‫ج‪.‬سوئد‬ ‫د‪.‬اسپانیا‬ ‫‪.13‬نخستین پادشاه در شاهنامه چه نام دارد؟‬ ‫ب‪.‬تهمورث‬ ‫الف‪.‬کیومرث‬ ‫ج‪.‬فریدون‬ ‫د‪.‬ضحاک‬ ‫ج‪.‬فوالد‬ ‫د‪.‬نفت‬ ‫‪.14‬بزرگترین صنعت جهان کدام است؟‬ ‫الف‪.‬الکترونیک‬ ‫ب‪.‬خودروسازی‬ ‫‪.15‬شاخه ای از عکاسی که از نمای نزدیک و از سوژه های کوچک عکسبرداری می کند چیست؟‬ ‫ج‪.‬عکاسیپرتره‬ ‫ب‪.‬عکاسیمستند‬ ‫الف‪.‬عکاسیماکرو‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫جواب سواﻻت در ﺻفحه اخر‬ ‫‪.9‬کدام یک مانع ریزش مو و سفیدی دندان میشود؟‬ ‫ب‪.‬کلم‬ ‫الف‪.‬کاهو‬ ‫د‪.‬عکاسی اجسام بی جان‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪21‬‬ صفحه 21 ‫ﺗﺤﻠﯿﻞ‬ ‫نگاهی به نگرش «سیمون دوبوار» فیلسوف فرانسوی به نفوذناپذیر بودن انسان و عشق و دوستی و ‪...‬‬ ‫تنهاییعمیﻖمن‬ ‫«سیمون دوبوار» فیلســوف ‪ ،‬نویسنده ‪ ،‬فمینیســت و اگزیستانسیالیست‬ ‫تنهایی درنگ در سنگ است‬ ‫فرانســوی در جایی گفته اســت‪« :‬براى هیچکس‪ ،‬هیچگاه ممکن نیست‬ ‫حرف زدن از یاد ادم می رود‬ ‫در غم و شــادى دیگران شــریک شــود‪ ،‬حتی ممکن نیســت که ان را درک‬ ‫تنهایی‬ ‫کند‪ ،‬ادمهــا نفوذناپذیرنــد و ذهنها ارتباطناپذیر‪ .‬در عشــق‪ ،‬دوســتی‬ ‫درست مثل پیریست‬ ‫و هر پیونــد دیگرى‪ ،‬هر طرفــى براى طرف دیگــر بیگانهایســت مرموز‪...‬‬ ‫خمیدن تک درخت است‬ ‫انســان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوســتان و چه در محیط کار‪ ،‬هــــیچگاه‬ ‫تنهایی تجسم راه های مسدود است‬ ‫یوسﻒ خاکیان‬ ‫نمىتواند به چیــزى جز تنهایى مشــترک که نصیب همه ادمیان اســـت‪،‬‬ ‫بیچارگی روباه است‬ ‫ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر‬ ‫دســت یابد‪ .‬نارســایى زبـــان ‪ ،‬مانﻊ هـــرگونه ارتباط حقیقى اســت‪».‬‬ ‫در یک قدمی مرگ و ترن ‪.‬‬ ‫با این مقدمه کوتاه از نظریه پرداز مشــهور قرن بیســتم‪ ،‬امــروز موضوعی‬ ‫محبوب من!‬ ‫را بررســی کنیم که با اینکه اکثریت مردم بیشــتر ســاعات شــبانه روز را در‬ ‫من تنهایم بی تو‬ ‫ان می گذرانند‪ ،‬اما شــاید کمتر کســی بــه ان توجه می کند و یــا به عبارت‬ ‫هیچ کاری نمی توانم بکنم‬ ‫بهتر همه ســعی میکنند به قول معروف خــود را به کوچه علــی چﭗ بزنند‬ ‫دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم‬ ‫و اهمیتی بــه ان ندهند‪ .‬در حالیکه ایــن موضوع همیشــه و در همه حال‬ ‫واین تنهایی تلخ است‬ ‫همراه هر کســی بــوده و راه گریزی از ان وجود نداشــته اســت‪ .‬موضوعی‬ ‫تلخ مثل نگاه نوازنده ای که‬ ‫به نام «تنهایی»‪ .‬گرچــه در متن کوتاهی که از «ســیمون دوبــوار» اوردیم‬ ‫با دست های بریده به پیانو می نگرد‬ ‫همه جمالت قابل تامــل و تفکرنــد اما یک عبــارت دو کلمــه ای در میان‬ ‫حتما شما هم ان جمله معروف را که می گوید‪« :‬ادمی که تو تنهایی تنهاست‪،‬‬ ‫این متن برق خاصی می زند که مــا بنا داریم با وام گرفتن از ان گزارشــی که‬ ‫فقط تنهاست‪ ،‬اما ادمی که احســاس تنهایی می کنه خیلی تنهاتره‪ ».‬این‬ ‫پیش روی شماســت را تقدیمتان کنیــم‪ .‬عبارتی به نام «تنهایی مشــترک»‬ ‫جمله بیان می کند که برخی انســانها انقدر تنهایی نصیبشان شده که حتی‬ ‫امــا ایــن تنهایــی چیســت کــه در میــان همــه انســانها مشــترک‬ ‫در میان جمﻊ و در جایی که دوستانشان هم هستند باز هم این حس به انها‬ ‫اســت و باعث می شــود کــه انســانها نتواننــد در هــر حالــی و در هر‬ ‫دست می دهد و به همین دلیل به گوشــه ای پناه می برند و با کسی ارتباط‬ ‫جایــی و حتــی در میــان هرجمعی بــه چیــزی جــز ان دســت یابند‪.‬‬ ‫چندانی برقرار نمی کنند‪ .‬حتما شما هم در دانشگاه‪ ،‬محل کار‪ ،‬پارک‪ ،‬مهمانی‬ ‫«رســول یونان» شــاعر و نویســنده معاصر دربــاره تنهایی شــعر زیبایی‬ ‫های فامیلی و دوستانه با چنین افرادی مواجه شــده اید‪ .‬همان دختران‪،‬‬ ‫دارد کــه خوانــدن ان در ابتــدای ایــن مقالــه خالــی از لطف نیســت‪:‬‬ ‫پســران و مردان و زنانی که به جای اینکه در جمﻊ باشند کنج عزلتی را پیدا‬ ‫تنهایی‬ ‫کرده و برای خویش دنیای بســیار کوچکی فراهم کرده و غرق در اندیشه ها‬ ‫تنهایی‬ ‫و تخیالت و شــاید هم غم ها و اندوه های خود شده اند‪ .‬بعضی از این افراد‬ ‫تنهایی‬ ‫انقدر در این تنهایی فرو رفته اند و به ان خو گرفته اند که حتی زمانی هم که‬ ‫هیچ چیز به اندازه تنهایی غم انگیز نیست!‬ ‫در میان دوستان قرار گرفته و مشــغول خوش و بش و بگو بخند هستند باز‬ ‫تنهایی‬ ‫هم در عمق وجودشان احســاس تنهایی می کنند و در حقیقت خود واقعی‬ ‫نام بیهوده زندگیست‬ ‫شان در میان ان جمﻊ وجود ندارد و در جایی دیگر در حال تجربه «تنهایی»‬ ‫وقتی بیداری‬ ‫است ؛ اما واقعا این تنهایی چیست که انسانها را از ابتدای خلقت درگیر خود‬ ‫خسته و غمگینی‬ ‫کرده و حتی پس از مرگ نیز گریبان ادمی را رها نمی کند؟ انان که در میان هر‬ ‫وقتی می خوابی کابوس می بینی!‬ ‫جمعی باز هم احساس تنهایی می کنند چگونه می ندیشند که هیچ چیز نمی‬ ‫وقتی تنهایی!‬ ‫تواند انها را از این رنج برهاند؟ در مقابل این افراد‪ ،‬ان دســته از مردمی که‬ ‫سردت می شود‬ ‫هیچگاه حتی زمانی که در اوج تنهایی هستند احساس تنهایی نمی کنند و‬ ‫انگار برف‬ ‫با هر تلنگر کوتاهی از فضای اندوه و غم بیرون می ایند و تا ساعتها به ان فضا‬ ‫روی استخوان هایت نشسته باشد‬ ‫باز نمی گردند و اگر هم باز گردند خیلی در ان نمی مانند‪ ،‬چگونه فکر می کنند؟‬ ‫تنهایی‬ ‫در این میان افــرادی که به هر دلیلی از جمﻊ گریزاننــد و تنهایی را به حضور‬ ‫جهنمی نامتعارف است‬ ‫در میان دوستان ترجیح می دهند‪،‬چه در اندیشــه خود می پرورانند؟ و یا‬ ‫جهنمی با اتش سرد‬ ‫برعکس ان عده که تنهایی را بر نمی تابند و مدام به دنبال بهانه می گردند که‬ ‫میان شعله ها از سرما یخ می زنی!‬ ‫از ان بگریزند و به میان دوستان خود بروند‪،‬چه معیارها و مالک هایی دارند؟‬ ‫تنهایی هول اور است‬ ‫اصال ایا تنها بودن و در میان جمﻊ نبودن بهتر اســت یا عکس این قضیه؟‬ ‫پر از ﻇلمت و ناشناختگی‬ ‫پاسخ پرسش های فوق و هزاران پرسش دیگری که می تواند درباره تنهایی‬ ‫مثل خانه ای متروک در حاشیه جنگل‬ ‫مطرح شــود تا زمانی که معنا و مفهوم تنهایی را به درستی درک نکنیم و از‬ ‫عبور نسیمی از البالی علف ها‬ ‫نزدیک با حقیقتی کــه در درون خود دارد مواجه نشــویم‪ ،‬هویدا نخواهد‬ ‫می تواند از ترس دیوانه ات کند‬ ‫شد‪ .‬شــاید همه ما زمانی که کســی کنارمان نیســت و دور و برمان از هر‬ ‫وقتی تنهایی‬ ‫ادمیزادی خلوت است‪ ،‬بگوییم‪« :‬من ادم تنهایی هستم» شاید این معنی‬ ‫به همه چیز و همه کس پناه می بری‬ ‫همان عبارتی که در جمالت سیمون دوبوار برق می زد‪ ،‬باشد‪ .‬دوبوار در انجا‬ ‫پخش می شوی‬ ‫می گفت‪« :‬انســان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوســتان و چه در محیط کار‪،‬‬ ‫در کوچه و خیابان‬ ‫هــــیچگاه نمىتواند به چیزى جز تنهایى مشترک که نصیب همه ادمیان‬ ‫به جاهایی می روی که نباید بروی‬ ‫اسـت‪ ،‬دست یابد‪ ».‬شاید معنی و مفهوم این جمله و ارتباط ان با موضوعی‬ ‫به ادم هایی سالم می کنی که نباید ‪....‬‬ ‫که در این پاراگراف بیان کردیم‪ ،‬این باشــد که تنهایی فقط مختص ادمیزاد‬ ‫محبوب من!‬ ‫است یا به عبارت بهتر ادمیزاد احســاس می کند که تنهایی فقط مختص‬ ‫بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش!‬ ‫اوســت اما اگر چنین اســت چرا برخی افراد که به تنهایی زندگی می کنند‪،‬‬ ‫از کافه های دود و نیشخند‬ ‫برای اینکه موجودی کنار انها باشــد برای خودشان حیوانی همچون سگ‪،‬‬ ‫از گلوی شب ها‬ ‫گربه‪ ،‬طوطی‪ ،‬قناری‪ ،‬مرغ عشــق و بلبل می خرند و با اوردن ان حیوان به‬ ‫خانهاجتماعی‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪-‬‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫از گل‪22‬و الی روزها‬ ‫خودشان سعی می کنند به هر طریقی شــده از تنهایی در بیایند؟ مگر‬ ‫من پراکنده شده ام‬ ‫ما عنوان نکردیم که پندار انســانها درباره تنهایی اســت که در اطراف خود‬ ‫بیا مرا جمﻊ کن از کوچه و خیابان‬ ‫(منظور محلی به نام خانه اســت) انسانی را نداشته باشــد که دو کلمه با او‬ ‫بیا مرا جمﻊ کن از دیگران!‬ صفحه 22 ‫تو‪ ،‬به دردهای دل تو‪ ،‬غمها و اندوه های تــو و اون چیزهایی که تو را اندوهگین‬ ‫کرده‪ ،‬گوش نکنم و تالش نکنم که راهی بــرای اروم کردن تو پیدا کنم پس به چه‬ ‫دردی میخورم؟ وجودم چه ارزشــی داره؟ من اینجا هستم و همیشه هم اینجا‬ ‫هستم تا تو بدونی که هیچ وقت تنها نیســتی و همیشه یکی کنارت هست که‬ ‫می تونی حرفاتو بهش بزنــی‪ ،‬اون هم به تو قول میده که در حد وســﻊ و اندازه‬ ‫تواناییش‪ ،‬ســنگ صبورت باشــه و تالش کنه کاری انجام بده تا مشــکلی که‬ ‫برای تو پیش اومده از بین بره و تو اروم بشــی» یا «خیلی خوشــحالم از اینکه‬ ‫اولین نفری هســتم که تــو زندگیت بعد از خــودت متوجه ایــن اتفاق خوب‬ ‫که برای تو افتاده میشــم ‪ ،‬از اینکــه از میون این همه ادم منــو بخاطر در میان‬ ‫گذاشــتن راز مهم زندگی خــودت انتخاب کــردی از تو ممنون و سپاســگزارم‪.‬‬ ‫خیلی خوشــحالم که به عنوان ادم خــاص زندگی تو‪ ،‬این افتخار نصیبم شــد‬ ‫که به عنوان اولین نفری باشــم که خوشــحالیت رو با اون تقســیم می کنی»‬ ‫با تمام این تفاسیر که بیان شــد و با توجه به تجزیه و تحلیلی که درباره جمالت‬ ‫ســیمون دوبوار انجام دادیم‪ ،‬به نظر می رســد انچه این فیلســوف نام اشــنا‬ ‫مطرح کرده در بعد وســیﻊ و کلی می تواند مصداق داشــته و با واقعیت مطابق‬ ‫باشــد اما نمیتوان از ان به عنوان نقص نارســایی زبان در ارتباط های نسبی نام‬ ‫برد؛ چرا که همانطور که بیان کردیم زبان در حل مشــکالت‪ ،‬شــریک شــدن در‬ ‫شادی ها و درک انها به صورت نسبی می تواند مفید واقﻊ شود‪ ،‬بنابراین ممکن‬ ‫است منظور از نارسایی زبان‪ ،‬تنها ارتباط هایی باشــد که خود این فیلسوف نام‬ ‫ارتباطهای حقیقی را بر انها نهاده اســت‪ ،‬ارتباط هایی که در بلند مدت در رابطه‬ ‫های عاشقانه و حتی جمﻊ های دوستانه خودنمایی می کند و باعث می شود که‬ ‫افراد از دیالوگ هایی که در میانه این مقاله به انها اشــاره شد‪ ،‬استفاده کنند و به‬ ‫دنبال راه های خروج از ارتباط هایی که زمانی شیرین و به طور نسبی قابل فهم و‬ ‫درک بود اما امروز تلخ شده و به طور مطلق غیرقابل فهم و درک شده اند‪ ،‬باشند‪.‬‬ ‫اما اگر خاطرتان باشــد در میانه این مقاله پرســش هایی را مطرح کردیم که بر‬ ‫اساس ان موارد بیان شده در این نوشتار را به رشته تحریر دراوردیم‪ ،‬پرسشهایی‬ ‫که حکایت از الیه الیه بودن شــخصیت افراد مختلف می کرد و نشــان می داد‬ ‫ادمها هرچقدر هم ساده و معمولی به نظر برسند‪ ،‬اما بسیار پیچیده و ناشناختنی‬ ‫هستند‪ .‬همین امر موجب می شود که یک انســان در حالیکه سالها در کنار یک‬ ‫انسان دیگر زندگی کند و از یک جایی به بعد دیگر نتواند به رابطه خود با او ادامه‬ ‫دهد و به هر طریقی شــده به دنبال راهی برای برهــم زدن ان رابطه بگردد‪ ،‬اما‬ ‫همین ادم می توانند در کنار یک پرنده کوچک مانند قناری‪ ،‬مرغ عشــق یا بلبل‬ ‫تا پایان جهان زندگی کند و نه تنها خم به ابرو نیــاورد‪ ،‬بلکه از تجربیات جدید و‬ ‫منحصر به فردتر برخوردار شــده و با خود بگوید‪« :‬کاش زودتــر از اینها این کار را‬ ‫انجام دادم چراکه لذت شعف و خوشــبختی که ان پرنده کوچک که زبانی برای‬ ‫ســخن گفتن با من ندارد‪ ،‬به من می دهد‪ ،‬هیچ انســانی در طول سالهایی که‬ ‫من در این دنیــا زندگی می کنم‪ ،‬نصیبم نکرده اســت‪ .‬بنابراین ترجیح می دهم‬ ‫در یک تنهایی عمیــق و طوالنی و دور از رابطه های انســانی که البته حرف های‬ ‫بیشــماری را برای بیان کردن دارد بمانم و به جایش با یک پرنده بی ازار که می‬ ‫تواند تنهایی عمیق من را به اندازه صدها هزار انســان پر کند‪ ،‬دوســتی کرده و‬ ‫او را به عنوان همدم همیشــگی ام انتخاب کنم ؛چرا که اگرچه حرفهای مرا درک‬ ‫نمی کند‪ ،‬اما به صورت بســیار عمیقی محبت و عشــق را می فهمد و برای این‬ ‫رابطه احترام قاﺋل اســت‪ ،‬ممکن اســت این اقدام من برای دیگران کامال خنده‬ ‫دار و مضحک به نظــر اید‪ ،‬اما من چون بــرای خودم و بــرای دل خودم زندگی‬ ‫ً‬ ‫کامال مســخره بیاید‪.‬‬ ‫می کنم‪ ،‬این راه را بر می گزینم حتــی اگر به نظر دیگران‬ ‫ان چیزی است که شــما خواندید پرسشی با این عنوان «تنهایی چیست؟»‬ ‫برای پاسخ به این ســوال کتابی را در نظر گرفته ایم و با اوردن بخش هایی‬ ‫از جمالت ان ســعی کرده ایم که پاســخ در خور توجهی به پرســش مطرح‬ ‫شده اراﺋه کنیم تا زینت بخش پایان این مقاله باشد‪ .‬این جمالت را از کتاب‬ ‫«فلسفه تنهایی» نوشــته الرس اسوندســن « الرس اسوندسن فیلسوف‬ ‫نروژی و استاد دپارتمان فلســفه در دانشگاه برگن و نویسنده چندین کتاب‬ ‫و مقاله فلســفی که به ‪ ۲۲‬زبان دنیا ترجمه شــدهاند» با ترجمهی خشــایار‬ ‫دیهیمی انتخاب کردهایم‪ .‬کتاب «فلسفه تنهایی» هم از مجموعه «تجربه و‬ ‫هنر» زندگی با سرپرستی خشــایار دیهیمی است‪ .‬این کتاب هم مانند سایر‬ ‫ً‬ ‫نسبتا ساده –نوشته شده‬ ‫کارهای اسوندسن‪ ،‬از منظر فلسفی –و البته با زبانی‬ ‫و نویسنده در ان کوشیده است‪ ،‬جنبههای مختلف تنهایی را بررسی کند‪ .‬بد‬ ‫نیست این را هم بگوییم که با وجود ســادگی و روان بودن متن – نسبت به‬ ‫پیچیدگی فلسفی موضوع تنهایی –همچنان این کتاب را نمیتوانید پیوسته‬ ‫و به سرعت بخوانید‪ .‬بهنظر میرســد که خواندن ارام هر فصل و اختصاص‬ ‫زمان به فکر کردن درباره ان‪ ،‬در مورد این کتاب میتواند اﺛربخشتر باشــد‪.‬‬ ‫جمالتی که شــما خوانندگان این مقاله را وادار به تفکر و اندیشیدن می کند‬ ‫تا از این طریق ارتباطی میان انچه تاکنون خواندید و انچه پس از این از نظر‬ ‫خواهید گذراند برقرار کرده تا از این رهگذر سعی کنید تا راهکارهای مفید و‬ ‫مثمر ﺛمری برای رهایی از رنج تنهایی و یا لذت بردن بیشــتر از خوشی هایی‬ ‫که تنهایی ممکن است نصیب تک تک ما انســانها کند یافته تا هم خودتان‬ ‫بتوانید از انها استفاده کنید و هم به عنوان تجریباتی ارزشمند انها را در اختیار‬ ‫دیگرانی که فرصت و شانس خواندن این جمالت را نداشته اند‪ ،‬قرار دهید‪.‬‬ ‫* جمالﺗی از ﮐتاب فﻠﺴفه ﺗنهایی‪ :‬‬ ‫ احساس تنهایی را نمیتوان از روی شــمار افرادی که فرد را احاطه کردهاند‬‫معطوف این مسئله کرد که‬ ‫حدس زد‪ ،‬بلکه بیشتر باید در این زمینه توجه را‬ ‫ِ‬ ‫ایا تعامالت اجتماعی شــخص‪ ،‬نیاز او به پیوند با دیگران را ارضاء میکند یا‬ ‫نه؟ یعنی ایا شــخص تعامالت اجتماعــیاش را معنادار میپنــدارد یا نه؟‬ ‫ فقط کســی که قدرت دوست داشــتن و عشــق ورزیدن دارد‪ ،‬میتواند‬‫احساس تنهایی کند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬شاید پربیراه نباشد که بگوییم فقط کسی‬ ‫که میتواند احساس تنهایی کند میتواند عشق بورزد یا دوست کسی باشد‪.‬‬ ‫ تنهایی در هــر گوشــهوکنار فضای اجتماعــی جای گرفته اســت‪ .‬حتی‬‫وقتــی تجربــهای را با دیگــران در میــان میگذاریــد‪ ،‬فقــط میتوانید‬ ‫ً‬ ‫منحصرا متعلق به شماســت بــا انها در میان‬ ‫جنبههایی از تجربهای را که‬ ‫بگذاریــد و هرگز نمیتوانیــد بهطور کامــل ان را به دیگــران منتقل کنید‪.‬‬ ‫ وقتی احســاس یﺄس میکنیم و میگوییــم بهتنگ امدهایم‪ ،‬همیشــه‬‫ً‬ ‫دقیقا وقتی کــه بهتنگ امدهایم‬ ‫این ماییم کــه بهتنگ امدهایم امــا اینکه‬ ‫چه حســی داریم‪ ،‬هرگز قابــل انتقال بهشــکل کامل به دیگران نیســت‪.‬‬ ‫ … ما رابطهای با خودمان داریم که نمیتوانیم با دیگران داشته باشیم… اما‬‫ً‬ ‫دقیقا همین رابطه‬ ‫انچه عشق و دوستی نزدیک را چنین خیالانگیز میکند‪،‬‬ ‫ً‬ ‫صرفا رونوشتی‬ ‫خود ماست و نه‬ ‫با «دیگری» است‪ ،‬ان «دیگری» که متمایز از‬ ‫ِ‬ ‫یا سایهای از خودمان‪ ،‬بلکه شــخصی که خویشتن ما را گسترش میدهد و‬ ‫امکان نگاهی از بیرون به این خویشتن را فراهم میاورد و بدینترتیب ارزش‬ ‫و اعتباری به ما میدهد که نمیتوانیم هرگــز ان را از خودمان دریافت کنیم‪.‬‬ ‫ ایــن واقعیــت کــه شــخصی دیگــر یــک «دیگــری» اســت‬‫همــان چیــزی اســت کــه بــه عشــق و دوســتی معنــا میدهــد‪.‬‬ ‫ شــکل دیگری هــم از تنهایی هســت؛ شــکلی مثبت که ما مشــتاقانه‬‫* ﭘناه به ﭼیﺰهای دیگر‬ ‫بــه دنبالــش هســتیم چــون بــر ارزشهــای زندگــی مــا میافزاید‪.‬‬ ‫و اینگونه می شود که انســان برای رهایی از «تنهایی عمیق من» که گاه با نبودن‬ ‫ اکثر توصیفــات از تنهایی‪ ،‬ســوگوارانه هســتند اما در میــان جمعی از‬‫انسان های دیگر و گاه به واسطه بودن انســانهای دیگر در کنارش راه هایی را بر‬ ‫شعرا و فیلســوفان‪ ،‬ســتایشهایی هم درباره این پدیده مییابیم ؛ البته‬ ‫می گزیند که هم تنهایی عمیق خودش را قابل تحمل تر و شاید هم لذت بخش تر‬ ‫ایــن تنهایی‪ ،‬تنهایی نیســت‪ ،‬بلکــه خلوت اســت که انها میســتایند‪.‬‬ ‫کند و هم بتواند از وجود برخی ادمها که به قول سیمون دوبوار نمیتوانند شریک‬ ‫ تعریفــی کــه از تنهایــی بهدســت داده شــده اســت روشــنتر از‬‫غم و اندوه او شوند‪ ،‬رهایی یابد‪ ،‬تصمیم میگیرد به چیزهای دیگری پناه ببرد که‬ ‫تعریفی اســت کــه از خلــوت و خلوتگزینی بهدســت داده میشــود‪.‬‬ ‫از ِقبَل انها میتواند به ارامشی که نیاز دارد دست پیدا کند‪ .‬برخی بدون دستاویز‬ ‫ُ‬ ‫ــن تنهایــی نهفتــه اســت نوعــی نقــص و عیب اســت‪،‬‬ ‫ب‬ ‫در‬ ‫انچــه‬ ‫‬‫موضوع‬ ‫قرار دادن هیچ چیز دیگری و به قول معروف بدون کمک گرفتن از هیچ‬ ‫ِ‬ ‫حــال انکــه خلــوت و خلوتگزینــی نوعــی گشــودگی نامعیــن‬ ‫دیگری خودشان را در همین تنهایی عمیق غرق می کنند‪ ،‬مانند همان افرادی که‬ ‫دربرابــر انواعــی از تجــارب‪ ،‬اندیشــهها و احساســات اســت‪.‬‬ ‫در ابتدای این مقاله به انها اشــاره کردیم‪ ،‬همانها کــه در میان جمﻊ‪ ،‬کنج عزلتی‬ ‫ً‬ ‫لزومــا بــا احســاس درد یــا ناراحتــی تــوام اســت‪ ،‬حال‬ ‫ تنهایــی‬‫گزیده و غرق در افکار و عقاید خودشان می شــوند‪ .‬برخی نیز به اصرار دیگران به‬ ‫ً‬ ‫لزومــا بــا هیــچ احســاس خاصــی‬ ‫انکــه خلــوت و خلوتگزینــی‬ ‫میان جمﻊ رفته اما در انجا هم احساس تنهایی می کنند‪ ،‬برخی دیگر نیز خودشان‬ ‫ً‬ ‫غالبــا تجربــهای مثبــت بهحســاب‬ ‫همــراه نیســت هرچنــد‬ ‫را با وسایل و امکانات روز دنیا سرگرم کرده هم شرایطی را برای خود فراهم میکنند‬ ‫میایــد امــا در ضمــن میتوانــد از نظــر احساســی خنثــی باشــد‪.‬‬ ‫که بتوانند با ورود در دنیای مجازی مانند شــبکهها و گروه های اینترنتی سرگرم‬ ‫ بهنظــر میرســد کــه افــراد تنهــا‪ ،‬از نظــر اجتماعــی بیــش‬‫ارتباط برقرار کردن با دیگرانی که در جاهای دیگر تنها هستند و تصمیم گرفتند به‬ ‫از حــد حســاس هســتند و همیــن حساســیت بیــش از‬ ‫همین طریق تنهایی خودشان را حتی شده به صورت مجازی و مصنوعی پر کنند‪،‬‬ ‫انــدازه‪ ،‬مانــﻊ از مشــارکت انهــا در معاشــرتها میشــود‪.‬‬ ‫شده و اینگونه راهی برای نجات از رنج تنهایی پیدا کنند‪ .‬برخی دیگر نیز بدون وارد‬ ‫ همانگونــه کــه زیمــل میگویــد‪ :‬بــا فردگرایی مــدرن‪ ،‬دوســتیها‬‫شدن به دنیای مجازی‪ ،‬وارد دنیای ادبیات و کتاب و شعر و موسیقی و داستان می‬ ‫طیفهــای گوناگونی پیــدا کردهانــد و در جامعــه مدرن دیگر کســی‬ ‫شوند و از این طریق هم برای خود لذتی وافر را پدید می اورند و هم این امکان را‬ ‫دوســت نــدارد کــه پاســخگوی کل نیازهایش باشــد؛ بلکه‬ ‫یک یا دو‬ ‫اجتماعی‬ ‫نامه اقتصادی‪-‬‬ ‫داشته های خود را با انها به هفته‬ ‫‪1400‬‬ ‫ابان ماه‬ ‫ششم‬ ‫سی و‬ ‫اشتراک‬ ‫مدتی‬ ‫که پس از‬ ‫کنند‬ ‫شمارهمی‬ ‫دیگران فراهم‬ ‫برای ‪24‬‬ ‫افراد دوســتان گوناگونی بــرای نیازهــا و مقاصد گوناگونشــان دارند‪.‬‬ ‫بگذارند‪ .‬اما در طول این مقاله پرســش مهمی را مطــرح کردیم که چکیده تمام‬ صفحه 24 ‫ماجراهای زبل خان‬ ‫نیمﮑت‬ ‫محمد امید‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫زبل خان و همسرش در خانه نشسته و با هم بحث میکنند ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬چرا واکسنتو نمیزنی زبل خان ؟‬ ‫زبل خان ‪ :‬اعتقادی بهش ندارم‬ ‫همسر ‪ :‬یعنی چی ؟ من شنیدم اگه نزنی دردسر میشه برات‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬چه دردسری بابا ؟ ‪ ....‬بدن خودمه نمیخوام بزنم‬ ‫‪ ...‬بزار بمیرم ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬کاش فقط مردن بود‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ ( :‬متعجب ) یعنی من بمیرم همسر ؟‬ ‫همسر ‪ :‬دور از جون ‪ ....‬اخه با مردن ادم یه باره راحت میشه‬ ‫‪ ...‬ولی کاری که من شنیدم میخوان بکنن از روزی صد بار‬ ‫مردن بدتره ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬جان من ؟ ‪ ....‬چیکار میخوان بکنن مگه ؟‬ ‫همسر ‪ :‬قراره کارت واکسن جای تمام کارتهامونو بگیره ‪...‬‬ ‫کارت ملی ‪ ...‬کشک ‪ ،‬شناسنامه ‪ ...‬کشک ‪ ،‬پاسپورت ‪.....‬‬ ‫کشک ‪ ،‬کارت مترو کشک ‪ ،‬بلیت هواپیما و قطار و اتوبوس‬ ‫و ‪ ...‬همه چی اصال همه چی کشک ‪ ...‬میخوای بری بانک‬ ‫دیگه نمیگن که کارت ملی ‪ ...‬میگن کارت واکسن ‪ ،‬میخوای‬ ‫بری بلیت بخری بری مسافرات دیگه نمیگن کارت بانکی‬ ‫اول میگن کارت واکسن ‪ ...‬خالصه نفسم بخوای بکشی باید‬ ‫کارت واکسنتو به اسمون نشون بدی که بهت اکسیﮋن بده ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬اینجوری که تو میگی احتماال یه نفرو به عنوان‬ ‫نگهبان میزارن در خونه ها که هر کی از خونش خواست بره‬ ‫بیرون کارت واکسنشو نشون بده بعد بره ‪ ...‬نه؟‬ ‫همسر ‪ :‬دقیقا ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬پس با این تفاسیر هیچ راهی برای فرار کردن از‬ ‫زدن واکسن ندارم ‪ (.‬ناراحت میشود )‬ ‫همسر ‪ :‬نمیدونم تو چرا واکسنتو نمیزنی ؟ ‪ ....‬بابا این‬ ‫حرفهایی که میزنن ای قراره همه ی مردم بمیرن ‪ ،‬ای با‬ ‫واکسن میخوان مردمو کنترل کنن همش دروغه ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬خودم میدونم بابا ‪ ....‬من بخاطر این حرفها‬ ‫نمیترسم که ‪ ...‬من از بچگی از امپول می ترسیدم ‪ ...‬عجب‬ ‫گیری کردیم ها ‪...‬‬ ‫همسر ‪ :‬دیگه ترسیدن فایده ای نداره ‪ ...‬اگه واکسنتو نزنی‬ ‫ممکنه یه مامورم بزارن توی خونه که اگه خواستی با من‬ ‫حرف بزنی کارت واکسنتو نشون بدی ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬پس مجبورم که برم واکسنمو بزنم ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬بابا بخاطر حفﻆ سالمتی خودت و منه ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬باشه بابا ‪ ...‬من رفتم بزنم ‪ ...‬فقط بخاطر حفﻆ‬ ‫سالمتی خودم و خودت و دیگران ‪.‬‬ ‫زبل خان به سرعت از خانه خارج شده و میرود ‪.‬‬ ‫خارجی – پارک – روز‬ ‫پاییز است و برگ درختان زرد شده ‪ ،‬هوا کمی رو به سردی رفته‬ ‫است ‪ ،‬نیمکت همیشگی قصه ما خالیست و پیرمردهای داستان‬ ‫ارام ارام در حال امدن به طرفش هستند ‪.‬‬ ‫مرتضی ‪ :‬چرا میلنگی سعید ؟‬ ‫سعید ‪ :‬افتادم تو یه چاله ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬چاله ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬خب چرا جلوی پاتو نیگاه نمیکنی ؟‬ ‫سعید ‪ :‬اتفاقا داشتم جلوی پامو نیگاه میکردم ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬پس چرا چاله رو ندیدی ؟‬ ‫سعید ‪ :‬اخه یه دونه که نبود ‪ ،‬اولی رو که رد کردم ‪ ،‬رسیدم به دومی‪،‬‬ ‫همینجوری سومی و چهارمی و پنجمی ‪ ...‬یه لحظه فکر کردم‬ ‫از جایی که دارم رد میشم خیابون نیست بلکه محل گرداوری‬ ‫گودالهاست ‪ ،‬بخاطر همین برگشتم یه نیگاهی بهش بندازم که تق‬ ‫افتادم تو چاله ی بعدی و پام پیچ خورد ‪.‬‬ ‫مرتضی ‪ :‬امان از دست این چاله های توی خیابون ‪ ...‬یکی دو تا که‬ ‫نیست ‪ ،‬پسر من طفلی ماشینش افتاده تو یکی از همین چاله ها ‪،‬‬ ‫رینگش کج شده ‪ ،‬الستیکش پنچر شده ‪ .‬خدا بهمون رحم کرد ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬رینگ که خوبه ‪ ...‬من یه چاله دیدم تریلی بیفته توش ‪ ،‬گم‬ ‫میشه ‪.‬‬ ‫سعید ‪ :‬میگم بچه ها این شهردار جدید که رشته اش پزشکی هسته‬ ‫ایه ‪ ،‬نمیتونه این چاله چوله های خیابونها رو بخیه بزنه ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬چرا نتونه ؟ اینا کارهاشونو میسپارن دست دانشجوها ‪،‬‬ ‫اونهام که بخیه زدن بلد نیستن ‪ ،‬هی بخیه میزنن هی دو روز دیگه‬ ‫وا میشه ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬اینجوری نمیشه بچه ها ‪ ...‬من میگم یه نامه ی مکتوب‬ ‫بنویسیم ببریم بدیم به اقای شهردار ‪ ...‬باالخره هیچی ام که نباشه ما‬ ‫افراد بازنشسته ی این اجتماعیم ‪ ...‬حرفمونو قبول میکنه ‪.‬‬ ‫سعید ‪ :‬رامون میدن پیشش ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬خیلی هم دلشون بخواد ‪ ...‬برگردید بریم برای تنظیم نامه ‪.‬‬ ‫انها راه خود را کج کرده و بازمیگردند تا برای شهردار نامه بنویسند‪،‬‬ ‫نیمکت قصه ی ما چشم انتظار و با حسرت بازگشت یاران‬ ‫همیشگی اش را تماشا میکند‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪25‬‬ صفحه 25 ‫بر اینکه بسیار شیرین و لذت بخش اســت فرصتی را نصیبشان می کند که به‬ ‫حرف بزند؟ بنابر این تعریف یک حیوان نباید بتوانــد ادمی را از تنهایی در‬ ‫کارهایی که دوســت دارند بپردازند‪ .‬مثال کتاب بخوانند یا بنویسند‪ ،‬موسیقی‬ ‫اورد‪ ،‬اما در دنیای واقعی به نظر می رسد حیوانها می توانند ادم را از تنهایی‬ ‫گوش کنند یا بنوازند‪ ،‬فیلم ببینند‪ ،‬ورزش کنند یا هرطور دلشــان می خواهد در‬ ‫رها کرده و روزگار را برای هر کسی راحت تر کنند‪ .‬از این گذشته باید بپذیریم‬ ‫خانه بچرخند‪ ،‬هرگاه دوست دارند بخوابند و هر زمان که خواستند بیدار شوند‪،‬‬ ‫که تنهایی فقط مختص ادمیزاد نیست و شامل حال حیوانات هم می شود‬ ‫صبحانه بخورند یا نه‪ ،‬ناهار نان و پنیر بخورند یا کباب بره‪ ،‬شام ساالد میل کنند‬ ‫و در نگاهی لطیف تر حتی می توان ادعا کرد که یک گل رز قرمز هم می تواند‬ ‫یا غذای سنگین؟ بیرون بروند و هرگاه دلشان خواست به خانه برگردند و حتی‬ ‫تنهایی را تجربه و درک کند‪ .‬شــاید به همین دلیل است که هنگامی که یک‬ ‫اگر دوست نداشتند شب را در بیرون از خانه سپری کنند و خیلی چیزهای دیگر و‬ ‫حیوان جفت خود را از دست می دهد‪ ،‬اندوهگین می شود و در دل خودش‬ ‫همه اینها را در حالی تجربه کنند که مجبور نباشند به کسی که با انها زندگی می‬ ‫مویه می کند؟ یا هنگامی که فرزندان یگ گربه یا ســگ را از او جدا می کنید‬ ‫کنند جواب پس بدهند‪ .‬بعضی ها اینطوری اند دیگر‪ .‬کاریشان نمی شود کرد‪.‬‬ ‫ساعتها و بلکه روزها صوتی حزین را از گلوی خود خارج می کنند و به اصطالح‬ ‫بنابراین بــرای برخی از افــراد تنهایی اصال چیز بدی نیســت و نــه تنها از ان‬ ‫عالوه بر اعالم تنها شدن خودش بیان می کند که من فرزندانم را می خواهم‪.‬‬ ‫گریزان نیســتند‪ ،‬بلکه به اســتقبالش هم مــی روند و تازه اگــر بخش های‬ ‫از سوی دیگر مطرح کردیم که حیوانات می توانند ادمی را از تنهایی در اورند‪،‬‬ ‫رنج اوری هم داشــتند می توانند بــا اوردن یک طوطی زیبا و خوش ســخن‬ ‫چه انکه اگر تو یک طوطی زیبا برای خود بخــری و ان را به خانه ببری‪ ،‬بعد‬ ‫ان را برطرف کــرده و تجربه جدیدی را هم به زندگی گذشــته خــود بیفزایند‪.‬‬ ‫از مدتی که با او زندگــی کردی در می یابی که تحت هیچ شــرایطی حاضر‬ ‫در ادامه به نظر می رســد که باز هم باید به جمله سیمون دوبوار برگردیم و ان را‬ ‫نیستی که از ان طوطی جدا شــوی و به جایش یک انسان بیایید و همدم‬ ‫مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم‪ .‬او معتقد است « برای هیچ کس ممکن نیست‬ ‫تو شــود‪ .‬برخی انقدر با این حیوانــات خو می گیرند که در پاســخ بهترین‬ ‫در غم و شادی دیگران شریک شود» این یعنی هر انســانی در درون خود جدا‬ ‫پیشنهادات برای ازدواج با یک فرد متمول و بســیار مهربان با این شرط که‬ ‫از انسانهای دیگر اگر یک تنهایی دارد که یا دوســت ندارد ان را با بقیه شریک‬ ‫ان حیوان دیگر با فرد مورد نظر زندگی نکند‪ ،‬پاسخ منفی می دهند و حاضر‬ ‫و سهیم شــود و یا اینکه نمی تواند چنین اقدامی را انجام دهد‪ ،‬به همین دلیل‬ ‫نمی شوند در مقابل کنار گذاشــتن ان طوطی از یک زندگی بسیار راحت و‬ ‫غم ها و شــادی های پنهانی اش تنها نصیب خود اوست و هیچ کس دیگری‬ ‫در کنار مرد یا زنی فوق العاده که برای همیشــه انهــا را از تنهایی بیرون می‬ ‫نمی تواند در ان شریک شــود‪ .‬دوبوار در ادامه بیان می کند‪:‬حتی اگر شرایطی‬ ‫اورد‪ ،‬برخوردار شوند‪ .‬شــاید انها در کنار ان حیوان بی ازار به ارامشی دست‬ ‫پیش بیاید که یک انســان بتواند درهای تنهایی عمیق خویش که هیچ کسی‬ ‫یافته اند که مطمئن شده اند که هرگز ان را در کنار یک انسان تجربه نخواهند‬ ‫را نه می تواند و نه می خواهــد به درون ان راه یابد باز کند و غمها و شــادیهای‬ ‫کرد‪ .‬شــاید این مفهوم همان عبارت طالیی ما با عنوان «تنهایی مشترک»‬ ‫ان را با دیگران به اشــتراک بگذارند و به قول معروف شریک شود‪ ،‬کسی نمی‬ ‫باشد‪ .‬تنهایی مشــترکی که دوبوار معتقد اســت نصیب همه انسانها شده‬ ‫تواند ان اندوه ها و شــادی ها را درک کند؛چرا که ان اندوه ها و شادی ها فقط‬ ‫اســت‪ .‬تنهایی که یک پرنده کوچک مانند مرغ عشــق مــی تواند ادمی‬ ‫مختص و مخصوص ان ادم خاص اســت و برای دیگران به صورت ‪ ۱۰۰‬درصد‬ ‫را از شــر ان خالص کند اما یک انســان دیگر که همنوع خود اوســت‪ ،‬نه‪.‬‬ ‫بی معنی و مفهوم است و یا به صورت نسبی قابل درک و فهم نخواهد بود و ان‬ ‫اندک مقداری را هم که متوجه می شــوند مغایرت فراوانی با اصل ماجرا که در‬ ‫* انسان گریزان از انسان‬ ‫وجود شخص مورد نظر نهاده شده‪ ،‬دارد‪ .‬دوبوار برای فهم مفهوم این موضوع‬ ‫به جمله های زیر توجه کنید که گاه و بیگاه از زبان ما انسانها بیان می شود‪:‬‬ ‫توســط دیگران‪ ،‬از عبارت کلیدی «ادم هــا نفوذ ناپذیرند و ذهــن انها ارتباط‬ ‫برو از زندگیم بیرون‪ ،‬راحتم بذار‪.‬‬ ‫ناپذیر» استفاده می کند و با این جمله کوتاه بیان می کند که چرا هیچگاه ممکن‬ ‫دیگه نمی خوام باهات باشم‪ .‬خسته ام کردی‪.‬‬ ‫نیست هیچکس در غم و شــادی کس دیگری شریک شــود و ان را درک کند‪.‬‬ ‫جونمو به لبم رسوندی‪ ،‬ولم کن‪.‬‬ ‫این فیلســوف صاحبنام برای روشــن تر شــدن ماجرا و اینکه این عدم درک و‬ ‫چی از جونم می خوای؟ چرا دست از سرم بر نمی داری؟‬ ‫نفوذناپذیری و ارتباط ناپذیری شــامل چه نوع ارتباط های انســانی می شود‬ ‫عمــر و جوونیــم رو به پــات ریختــم در حالیکه شایســتگی نداشــتی‪.‬‬ ‫عشق‪ ،‬دوســتی و هر پیوند دیگری را مثال می زند که ممکن است بین دو و یا‬ ‫اگــه بــا یــه چــوب خشــک زندگــی مــی کــردم االن نــرم‬ ‫چند ادم برقرار شــود‪.‬برای دو نفر هر ارتباطی از هر نوع‪ ،‬مفهومی عمیق از درک‬ ‫شــده بــود‪ ،‬امــا تــو همــون ادمــی هســتی کــه بــودی‪.‬‬ ‫غم و شادی ندارد؛ چراکه هیچ کدام از دو طرف یا طرفین انچنان که باید و شاید‬ ‫دیگه همه چی تموم شــد‪ .‬تو خوابم دیگــه اون روزا رو نمــی بینی؟ برای‬ ‫در دل و قلب و روح یکدیگر نفوذ نکرده اند که بتوانند انچه را که خودشان تجربه‬ ‫همیشــه از زندگیت خارج می شــم تا اونقدر تو تنهایی بمونی تا بپوسی‪.‬‬ ‫می کنند به دیگران هم انتقال دهند‪ .‬به همین دلیل هر طرفی برای طرف دیگر‬ ‫ایا این جمله ها نشاندهنده این است که اســتانه صبر ادمها نسبت به هم‬ ‫بیگانه اســت؛ انهم نه بیگانه معمولی‪ ،‬بلکه بیگانه مرموز‪ .‬به این مفهوم که هر‬ ‫سقفی دارد و هنگامی که از ان درجه باالتر می رود‪ ،‬دیگر قابل تحمل نیست؟‬ ‫انسانی برای انسان دیگر در ارتباط های دو طرفه در عشق و در ارتباط های چند‬ ‫ایا نشانگر این اســت که انســانها نمی نوانند به هیچ طریقی برای مدت‬ ‫طرفه در دوستی‪ ،‬از راز و رمزهای بیشــماری برخوردار است که طرف مقابل نه‬ ‫طوالنی یکدیگر را تحمل کنند و باالخره از هم خســته می شوند و یکدیگر را‬ ‫حتی یک کلمه از انها را می داند نه اجازه دارد بداند و نه درک می کند‪ .‬به همین‬ ‫رها می کنند؟ ایا این موضوع بیانگر همان مطلبی اســت که در ابتدای این‬ ‫دلیل انسان چه در خانه‪ ،‬چه در میان دوستان‪ ،‬چه در محیط کار همیشه تنهاست‬ ‫گزارش از ســیمون دوبوار اوردیم؟ انجا که گفت‪« :‬براى هیچکس‪ ،‬هیچگاه ‬ ‫و نه تنها نمی تواند هیچگاه از این تنهایی رهایی یابد‪ ،‬بلکه نمی تواند چیزی جز‬ ‫ممکن نیست در غم و شادى دیگران شریک شود‪ ،‬حتی ممکن نیست که ان‬ ‫این تنهایی مشترک نصیب خودش کند‪ .‬البته این فیلسوف پاسخ چرایی تمام‬ ‫ را درک کند‪ ،‬ادم ها نفوذناپذیرند و ذهن ها ارتباط ناپذیر‪ .‬در عشق‪ ،‬دوستی‬ ‫این موارد را نارسایی زبان می داند و معتقد اســت چون انسان ها نمی توانند‬ ‫و هر پیوند دیگرى‪ ،‬هر طرفى براى طرف دیگر بیگانه ایست مرموز‪ ...‬انسان‬ ‫به وسیله زبان با هم ارتباط حقیقی برقرار کنند و تمام احساساتی که درونشان‬ ‫چه در خانه‪ ،‬چ ه در میان دوستان و چه در محیط کار‪ ،‬هــــیچگاه نمى تواند‬ ‫وجود دارد‪ ،‬به وسیله این زبان کوچک که در دهانشان وجود دارد‪ ،‬به بقیه انتقال‬ ‫ب ه چیزى جز تنهایى مشترک که نصیب هم ه ادمیان اسـت‪ ،‬دست یابد‪ ».‬و‬ ‫دهند‪ ،‬به همین دلیل نمی توانند در غم و شادی دیگری شریک شوند‪ ،‬ان را درک‬ ‫ایا این عبارت تنها در مورد ادمها و ادمها صدق می کند؟ ایا انســانها ترجیح‬ ‫کنند و بتوانند در مسیر حل مشکلی که طرف مقابلش دارد قدم بردارند‪ .‬اما اگر‬ ‫می دهند رنج تنهایی را بر خــود و دیگران تحمیل کنند امــا اخالق ‪ ،‬رفتار و‬ ‫ً‬ ‫واقعا چنین است پس زمانی که انســانها با درددل کردن با یکدیگر و با مطرح‬ ‫عادتهایی که هر کدام نســبت به دیگری دارند را تحمل نکنند؟ شــاید انها‬ ‫کردن مشکالت خودشان با عزیزانشان احساس سبکی می کنند و جمالتی مانند‬ ‫تحمل رنج تنهایی را راحت تر از ادامه ارتباط با همنوع یا همنوعانی بدانند که‬ ‫«ازت ممنونم که ارومم کردی»‪« ،‬دســتت درد نکنه که به حرفام گوش کردی»‪،‬‬ ‫باعث زجر و ازار انها شــده اند‪ .‬صحبت از رنج شد‪ ،‬بنابراین باید این پرسش‬ ‫«حاال میگه می دونم یکی دیگه غیر از من هم از مشکلم خبر داره به همین دلیل‬ ‫را نیز مطرح کنیم که ایا اساســا تنهایی و تنها بودن چیز زجراوری است؟ اگر‬ ‫احساس سبکی می کنم»‪« ،‬همیشــه با درد دل کردن برای تو احساس می کنم‬ ‫چنین است چرا همین موضوع زجراور برای برخی خوشایند و دلپذیر است؟‬ ‫غم و غصه از دلم رفته و اروم شــدم» یا «اولین نفری هستی که این خبر خوش‬ ‫این جمله گوهربار مــوالی متقیان حضرت علی (ع) اســت که می فرماید‪:‬‬ ‫رو بهش میدم وقتی خودم این خبر رو شنیدم دوست داشتم با یه نفر که خیلی‬ ‫«تنهایی انسان‪ ،‬برای او بهتر از همنشین بد اســت» این موضوع بیان می‬ ‫برام عزیزه‪ ،‬در میان بگذارم و خوب خودت هم میدونی که اون یه نفر تو هستی»‬ ‫کند که اندازه رنجی که تنهایی ممکن است برای انسان به وجود اورد‪ ،‬بسیار‬ ‫ً‬ ‫واقعا چه اتفاقی می افتد؟ اگر انســان ها نمی توانند با زبــان ارتباط حقیقی‬ ‫کمتر از زجر و دردی است که یک همنشین بد (اعم از دوست‪ ،‬همسر‪ ،‬فرزند‬ ‫ی و ششم‬ ‫شماره س ‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫کنند‪ ،‬در ‪23‬‬ ‫چنین‬ ‫برقرار کنند و درغم و شــادی یکدیگر شریک شــوند و ان را درک‬ ‫و ‪ ) ...‬ممکن اســت نصیب ادمی کند‪ .‬این را هم بیفزایید که اساسا تنهایی‬ ‫ً‬ ‫واقعــا چه اتفاقی میان دو نفــر رخ می دهد که‬ ‫مواقعی چه اتفاقی می افتد؟‬ ‫برای برخی از افراد نه تنها رنج اور نیســت که بسیار هم خوشایند است‪ ،‬چرا‬ ‫در پاســخ چنین دیالوگ هایی طرف مقابل هم می گویــد‪« :‬اگه به حرف های‬ ‫که عالوه بر دالیلی که پیشــتر بیان کردیم تنهایی بــرای اینگونه افراد عالوه‬ صفحه 23 ‫فریداهلل ادیب ایین‪:‬‬ ‫نابودی هنر موسیقی اعالن جنگ با «فرهنگ و هنر» است‬ ‫نقد‬ ‫هنردرافغانستان‬ ‫محمد بویری روزنامه نگار ‪ -‬طوالنی شــدن‬ ‫جنگ و درگیری های داخلی در دهه های گذشته‬ ‫در افغانســتان‪،‬میراث فرهنگی ان را ویران کرده‬ ‫است‪ .‬موزه ملی افغانســتان که در سال ‪ ۱۹۳۱‬در‬ ‫کابل تاسیس شــد‪ ،‬مجموعه ای غنی از اثار ماقبل‬ ‫تاریخ تا هنرهای اســامی را در خــود جای داده‬ ‫است که نشــان دهنده تنوع و قدمت فرهنگی این‬ ‫کشور است‪ .‬وضعیت اشــفته جاری در افغانستان‪،‬‬ ‫چالش بزرگی را برای حفاظت از اثار فرهنگی ایجاد‬ ‫کرده اســت‪ .‬از ســال ‪ ،۲۰۱۶‬گنجینه موزه شروع‬ ‫به جابجایی کرد و در کشــورهایی مانند فرانســه‪،‬‬ ‫ایتالیا‪ ،‬هلنــد‪ ،‬امریکا‪ ،‬اســترالیا و ژاپن به نمایش‬ ‫گذاشته شد‪ .‬بین ســالهای ‪ ۲۰۱۷‬تا ‪ ،۲۰۱۹‬چین‬ ‫به حفاظــت از گنجینه ها کمک کــرد‪ .‬موزه ها در‬ ‫شــهرهای مختلف چین اثار باســتانی این کشور‬ ‫جنگ زده را به نمایش گذاشــتند‪ .‬از زمان سقوط‬ ‫طالبان در ســال ‪ ،۲۰۰۱‬هنر معاصر در افغانستان‬ ‫دوباره زنده شــده اســت‪ .‬از ســال ‪ ۲۰۰۹‬بودجه‬ ‫بین المللی هنرهای از امریکا و اروپا به افغانســتان‬ ‫سرازیر شــد‪ .‬امروزه بســیاری از هنرمندان جوان‬ ‫درباره انچه در دهه های گذشــته در افغانســتان‬ ‫اتفــاق افتاده و چالشــهایی که امروز افغانســتان‬ ‫با ان روبــرو اســت‪،‬تامل میکنند‪ .‬امــا انها هنوز‬ ‫با بی اعتمادی گســترده به بیــان هنری‪،‬به ویژه‬ ‫هنگامی که توســط زنان انجام می شود‪ ،‬اعتراض‬ ‫دارند‪ .‬بــرای افغانســتان ملت بودن مهم اســت‪،‬‬ ‫اما در حال حاضــر یک ملت نیســتند‪،‬گروه های‬ ‫مختلفی هستند‪ ،‬تاجیک‪ ،‬پشــتون‪ ،‬ازبک‪ ،‬هزاره و‬ ‫انها یکدیگر را قبول ندارند‪.‬هنر به قومیت اهمیتی‬ ‫نمی دهد‪ ،‬به احساســات عمیق مربوط میشــود‬ ‫و می تواند پلــی قوی برای گرد هــم اوردن مردم‬ ‫باشد‪ .‬هنر مدرن می تواند راه خوبی برای برقراری‬ ‫ارتباط با مردم باشد و در کشوری مانند افغانستان‬ ‫کــه در ان فرهنگ مــردم مداری تقریبــا وجود‬ ‫ندارد هنر مدرن(اعم از نقاشــی‪ ،‬مجسمه سازی‪،‬‬ ‫سینما یا موســیقی) می تواند بســیار موثر باشد‪.‬‬ ‫‪26‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫فریداهلل ادیب ایین هنرمند نقاش پیشکسوت‬ ‫معاصر افغانستان یاد اور شــد بار دیگر جهان‬ ‫شــاهد قدرت نمایی جهل و تحجر شده و در‬ ‫کمال ناباوری این بیدادگــری با بیتفاوتی و یا‬ ‫چشمپوشی قدرتمندان و منادیان حقوق بشر‪،‬‬ ‫دموکراسی غربی‪ ،‬دموکراسی دینی ومدعیان‬ ‫بشردوستی همراه شده است‪ .‬در هنگامه جنگ‬ ‫افروزی طالبان تروریست‪ ،‬ملت افغانستان را در‬ ‫عســرت و خفقان فرو میغلتاند و اخرین بارقه‬ ‫های شــور و امید و وجدان در میان بیدار دالن‬ ‫افغان به قربانگاه رانده میشــود‪ .‬اعتمادسازی‬ ‫طالبان در ســطح منطقه اما طالبان هرگز به‬ ‫تعهدات خــود در جامعه بیــن المللی عمل‬ ‫نخواهد کرد زیــرا این گروه افراطــی‪ ،‬مزدور‬ ‫پاکســتان و قطر بوده و اســت اماچشم مردم‬ ‫افغانستان به این بود که مسعود هستهی امید‬ ‫و نجات را در ان بنا نهاده اســت‪ ،‬اکنون در بی‬ ‫پناهی و مظلومیت به اخرین سنگر رویارویی‬ ‫روشــنایی با تاریکی و تباهی بدل شده است‪.‬‬ ‫اینبار اما تفکر بنیادگرا در سکوت و با حمایت‬ ‫برخی قدرتمندان‪ ،‬بر تاریخ‪ ،‬حال و اینده یک‬ ‫ملت شــوریده و در گامهای خونریــز خود نه‬ ‫تنها به قتل هنرمنــد و غیرهنرمند همت بلند‬ ‫داشته‪ ،‬بلکه از انهدام ســازهای هنرمندان نیز‬ ‫ابایی به خود راه نمیدهد‪ .‬جهانیان را به دیدن‬ ‫حقایق و وقایع افغانســتان فــرا میخوانیم و‬ ‫خواهان توجه و پشــتیبانی از ملت رنجور این‬ ‫کشور هستیم و اعالم میکنیم که نابود کردن‬ ‫ســازهای موســیقی‪،‬اعالن جنگ با فرهنگ‬ ‫و هنر و هنرمند و ســتیز با انســانیت اســت‪.‬‬ ‫باور داریم که امروز باید علیــه جنگ و نفرت‬ ‫پراکنی همصدا شــویم و اندیشه های واپسگرا‬ ‫را محکوم کنیم و تالش کنیم تــا جهان وادار‬ ‫به واکنش علیه ظلم و جنایت سیســتماتیک‬ ‫علیه یک ملت شود‪ .‬ما به جهان نهیب میزنیم‬ ‫که ســتیزه گری با فرهنگ و موســیقی‪ ،‬لکه‬ ‫سیاهی بر روح انسان در تاریخ خواهد بود و به‬ ‫این وســیله با محکوم کردن اعمال طالبان در‬ ‫افغانستان‪ ،‬رفتارشــان را معادل جنایت علیه‬ ‫بشریت و فرهنگ ســتیزی نظامند میدانیم و‬ ‫خواســتار میانجیگری دولتها و افکار عمومی‬ ‫جهان و مواجهه با طالبان تروریست و افراطی‪.‬‬ ‫همه شــاهد بودیم که واکنش زیادی از سوی‬ ‫فعاالن اجتماعی‪ ،‬هنرمندان و سیاستمداران‬ ‫کشــورها که اعدام جنایتکارانــه هنرمندان‬ ‫را نشــان داد که طالبان به شــریعت ‪،‬قانون و‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫هیچ چیز اعتقادی ندارد‪ .‬بســیاری از اهل هنر و‬ ‫جامعه مدنی افغانستان و جهان خواسته شد که‬ ‫در مقابل این جنایت ســکوت نکنند و نگذارند‬ ‫صدای هنر در کشور خاموش شــود‪ .‬این انتقاد‬ ‫توسط فریداهلل ادیب ایین از جامعه جهانی است‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب اییــن (زاده ‪ 16‬ابــان ‪ 1344‬در‬ ‫شهر باستانی هرات) اهل افغانستان سیاستمدار‪،‬‬ ‫منتقد‪ ،‬مهندس‪ ،‬مخترع‪ ،‬نواورخالق‪ ،‬کارافرین‪،‬‬ ‫هنرمند نقاش‪ ،‬پژوهشــگر‪ ،‬محقق و مجموعه‬ ‫دار اثار هنری ســاکن ایران است‪ .‬ادیب ایین از‬ ‫نقاشان پیشگام جنبش هیجان نمایی‪ ،‬انتزاعی‬ ‫در هنر پســا مفهومی و نبوغ او بخصوص برای‬ ‫افغانســتان بارز شناخته شد ه اســت‪ .‬وی برای‬ ‫نقاشــی های خود با تکنیک (کنشی‪ ،‬کششی‪،‬‬ ‫پاششــی) منحصر به فرد خود را دارد‪ .‬مجموعه‬ ‫هنری ادیب ایین اثار تابلو های نقاشی نصراهلل‬ ‫ســروری گنجنیه هنری پیــام اور موضوعات‬ ‫(فرهنگی‪ ،‬ادبی‪ ،‬تاریخی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاســی‪،‬‬ ‫فلســفی) و حقایق در تمامی زوایای افغانستان‬ ‫در گذر تاریخ معاصر به تصویرکشــیده اســت‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب ایین به خاطر داشتن مجموعه ای‬ ‫از اثار هنــری‪ ،‬فرهنگی و تاریخی افغانســتان‬ ‫اشتهار یافته و مجموعه وی مورد توجه بسیاری‬ ‫از موزه های مهم جهان به ویژه کشورهای منطقه‬ ‫خاورمیانه قــرار گرفته اســت‪ .‬مجموعه هنری‬ ‫ادیب ایین از طرف اداره کل مــوزه های وزارت‬ ‫میراث فرهنگی‪ ،‬گردشــگری و صنایع دستی‬ ‫ایران تحت عنوان «مجموعه راه الجورد» موزه‬ ‫خصوصی ثبت شده است‪ .‬عمده دارایی فریداهلل‬ ‫ادیــب اییــن را مجموع ه او تشــکیل می دهد‬ ‫کــه بالــغ بــر ‪ ۳۰۰‬میلیــون دالر ارزش دارد‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب اییــن بین دهــه‪ ۶۰‬و ‪ ۷۰‬چهار‬ ‫اختراع داشته است و در ‪ ۱۶‬خرداد ‪ ۱۳۷۰‬اختراع‬ ‫ماشــین جوش و پرس پالســتیک به پارچه به‬ ‫وسیله امواج رادیویی برای اولین بار در جهان به‬ ‫شماره ثبت «‪ »۲۴۳۲0‬را به نام خود به مدت ‪۲۰‬‬ ‫سال ثبت کرد و با اخذ گواهی اختراع از اداره ثبت‬ ‫شــرکت ها و مالکیت صنعتی را از ایران دریافت‬ ‫کرده است‪ .‬فریداهلل ادیب ایین در دهه ‪ ۷۰‬به کار‬ ‫افرینی مجری و طراح سیســتم های مخابراتی‬ ‫مبدل تلفن همراه به ثابت برای شرکت مخابرات‬ ‫ایران بــه مدت‪ ۶‬ســال پرداخــت‪ .‬ادیب ایین‬ ‫مجری چندین پروژه نواوری بوده است و اکنون‬ ‫به تحقیقات توســعه هوشمند ســازی کنترل‬ ‫ابیاری گیاهان کشــاورزی طبق استانداردهای‬ ‫پنمــن مانتیــث (‪ )ASCE‬فائو پرداخته اســت‪.‬‬ صفحه 26 ‫تو‪ ،‬به دردهای دل تو‪ ،‬غمها و اندوه های تــو و اون چیزهایی که تو را اندوهگین‬ ‫کرده‪ ،‬گوش نکنم و تالش نکنم که راهی بــرای اروم کردن تو پیدا کنم پس به چه‬ ‫دردی میخورم؟ وجودم چه ارزشــی داره؟ من اینجا هستم و همیشه هم اینجا‬ ‫هستم تا تو بدونی که هیچ وقت تنها نیســتی و همیشه یکی کنارت هست که‬ ‫می تونی حرفاتو بهش بزنــی‪ ،‬اون هم به تو قول میده که در حد وســﻊ و اندازه‬ ‫تواناییش‪ ،‬ســنگ صبورت باشــه و تالش کنه کاری انجام بده تا مشــکلی که‬ ‫برای تو پیش اومده از بین بره و تو اروم بشــی» یا «خیلی خوشــحالم از اینکه‬ ‫اولین نفری هســتم که تــو زندگیت بعد از خــودت متوجه ایــن اتفاق خوب‬ ‫که برای تو افتاده میشــم ‪ ،‬از اینکــه از میون این همه ادم منــو بخاطر در میان‬ ‫گذاشــتن راز مهم زندگی خــودت انتخاب کــردی از تو ممنون و سپاســگزارم‪.‬‬ ‫خیلی خوشــحالم که به عنوان ادم خــاص زندگی تو‪ ،‬این افتخار نصیبم شــد‬ ‫که به عنوان اولین نفری باشــم که خوشــحالیت رو با اون تقســیم می کنی»‬ ‫با تمام این تفاسیر که بیان شــد و با توجه به تجزیه و تحلیلی که درباره جمالت‬ ‫ســیمون دوبوار انجام دادیم‪ ،‬به نظر می رســد انچه این فیلســوف نام اشــنا‬ ‫مطرح کرده در بعد وســیﻊ و کلی می تواند مصداق داشــته و با واقعیت مطابق‬ ‫باشــد اما نمیتوان از ان به عنوان نقص نارســایی زبان در ارتباط های نسبی نام‬ ‫برد؛ چرا که همانطور که بیان کردیم زبان در حل مشــکالت‪ ،‬شــریک شــدن در‬ ‫شادی ها و درک انها به صورت نسبی می تواند مفید واقﻊ شود‪ ،‬بنابراین ممکن‬ ‫است منظور از نارسایی زبان‪ ،‬تنها ارتباط هایی باشــد که خود این فیلسوف نام‬ ‫ارتباطهای حقیقی را بر انها نهاده اســت‪ ،‬ارتباط هایی که در بلند مدت در رابطه‬ ‫های عاشقانه و حتی جمﻊ های دوستانه خودنمایی می کند و باعث می شود که‬ ‫افراد از دیالوگ هایی که در میانه این مقاله به انها اشــاره شد‪ ،‬استفاده کنند و به‬ ‫دنبال راه های خروج از ارتباط هایی که زمانی شیرین و به طور نسبی قابل فهم و‬ ‫درک بود اما امروز تلخ شده و به طور مطلق غیرقابل فهم و درک شده اند‪ ،‬باشند‪.‬‬ ‫اما اگر خاطرتان باشــد در میانه این مقاله پرســش هایی را مطرح کردیم که بر‬ ‫اساس ان موارد بیان شده در این نوشتار را به رشته تحریر دراوردیم‪ ،‬پرسشهایی‬ ‫که حکایت از الیه الیه بودن شــخصیت افراد مختلف می کرد و نشــان می داد‬ ‫ادمها هرچقدر هم ساده و معمولی به نظر برسند‪ ،‬اما بسیار پیچیده و ناشناختنی‬ ‫هستند‪ .‬همین امر موجب می شود که یک انســان در حالیکه سالها در کنار یک‬ ‫انسان دیگر زندگی کند و از یک جایی به بعد دیگر نتواند به رابطه خود با او ادامه‬ ‫دهد و به هر طریقی شــده به دنبال راهی برای برهــم زدن ان رابطه بگردد‪ ،‬اما‬ ‫همین ادم می توانند در کنار یک پرنده کوچک مانند قناری‪ ،‬مرغ عشــق یا بلبل‬ ‫تا پایان جهان زندگی کند و نه تنها خم به ابرو نیــاورد‪ ،‬بلکه از تجربیات جدید و‬ ‫منحصر به فردتر برخوردار شــده و با خود بگوید‪« :‬کاش زودتــر از اینها این کار را‬ ‫انجام دادم چراکه لذت شعف و خوشــبختی که ان پرنده کوچک که زبانی برای‬ ‫ســخن گفتن با من ندارد‪ ،‬به من می دهد‪ ،‬هیچ انســانی در طول سالهایی که‬ ‫من در این دنیــا زندگی می کنم‪ ،‬نصیبم نکرده اســت‪ .‬بنابراین ترجیح می دهم‬ ‫در یک تنهایی عمیــق و طوالنی و دور از رابطه های انســانی که البته حرف های‬ ‫بیشــماری را برای بیان کردن دارد بمانم و به جایش با یک پرنده بی ازار که می‬ ‫تواند تنهایی عمیق من را به اندازه صدها هزار انســان پر کند‪ ،‬دوســتی کرده و‬ ‫او را به عنوان همدم همیشــگی ام انتخاب کنم ؛چرا که اگرچه حرفهای مرا درک‬ ‫نمی کند‪ ،‬اما به صورت بســیار عمیقی محبت و عشــق را می فهمد و برای این‬ ‫رابطه احترام قاﺋل اســت‪ ،‬ممکن اســت این اقدام من برای دیگران کامال خنده‬ ‫دار و مضحک به نظــر اید‪ ،‬اما من چون بــرای خودم و بــرای دل خودم زندگی‬ ‫ً‬ ‫کامال مســخره بیاید‪.‬‬ ‫می کنم‪ ،‬این راه را بر می گزینم حتــی اگر به نظر دیگران‬ ‫ان چیزی است که شــما خواندید پرسشی با این عنوان «تنهایی چیست؟»‬ ‫برای پاسخ به این ســوال کتابی را در نظر گرفته ایم و با اوردن بخش هایی‬ ‫از جمالت ان ســعی کرده ایم که پاســخ در خور توجهی به پرســش مطرح‬ ‫شده اراﺋه کنیم تا زینت بخش پایان این مقاله باشد‪ .‬این جمالت را از کتاب‬ ‫«فلسفه تنهایی» نوشــته الرس اسوندســن « الرس اسوندسن فیلسوف‬ ‫نروژی و استاد دپارتمان فلســفه در دانشگاه برگن و نویسنده چندین کتاب‬ ‫و مقاله فلســفی که به ‪ ۲۲‬زبان دنیا ترجمه شــدهاند» با ترجمهی خشــایار‬ ‫دیهیمی انتخاب کردهایم‪ .‬کتاب «فلسفه تنهایی» هم از مجموعه «تجربه و‬ ‫هنر» زندگی با سرپرستی خشــایار دیهیمی است‪ .‬این کتاب هم مانند سایر‬ ‫ً‬ ‫نسبتا ساده –نوشته شده‬ ‫کارهای اسوندسن‪ ،‬از منظر فلسفی –و البته با زبانی‬ ‫و نویسنده در ان کوشیده است‪ ،‬جنبههای مختلف تنهایی را بررسی کند‪ .‬بد‬ ‫نیست این را هم بگوییم که با وجود ســادگی و روان بودن متن – نسبت به‬ ‫پیچیدگی فلسفی موضوع تنهایی –همچنان این کتاب را نمیتوانید پیوسته‬ ‫و به سرعت بخوانید‪ .‬بهنظر میرســد که خواندن ارام هر فصل و اختصاص‬ ‫زمان به فکر کردن درباره ان‪ ،‬در مورد این کتاب میتواند اﺛربخشتر باشــد‪.‬‬ ‫جمالتی که شــما خوانندگان این مقاله را وادار به تفکر و اندیشیدن می کند‬ ‫تا از این طریق ارتباطی میان انچه تاکنون خواندید و انچه پس از این از نظر‬ ‫خواهید گذراند برقرار کرده تا از این رهگذر سعی کنید تا راهکارهای مفید و‬ ‫مثمر ﺛمری برای رهایی از رنج تنهایی و یا لذت بردن بیشــتر از خوشی هایی‬ ‫که تنهایی ممکن است نصیب تک تک ما انســانها کند یافته تا هم خودتان‬ ‫بتوانید از انها استفاده کنید و هم به عنوان تجریباتی ارزشمند انها را در اختیار‬ ‫دیگرانی که فرصت و شانس خواندن این جمالت را نداشته اند‪ ،‬قرار دهید‪.‬‬ ‫* جمالﺗی از ﮐتاب فﻠﺴفه ﺗنهایی‪ :‬‬ ‫ احساس تنهایی را نمیتوان از روی شــمار افرادی که فرد را احاطه کردهاند‬‫معطوف این مسئله کرد که‬ ‫حدس زد‪ ،‬بلکه بیشتر باید در این زمینه توجه را‬ ‫ِ‬ ‫ایا تعامالت اجتماعی شــخص‪ ،‬نیاز او به پیوند با دیگران را ارضاء میکند یا‬ ‫نه؟ یعنی ایا شــخص تعامالت اجتماعــیاش را معنادار میپنــدارد یا نه؟‬ ‫ فقط کســی که قدرت دوست داشــتن و عشــق ورزیدن دارد‪ ،‬میتواند‬‫احساس تنهایی کند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬شاید پربیراه نباشد که بگوییم فقط کسی‬ ‫که میتواند احساس تنهایی کند میتواند عشق بورزد یا دوست کسی باشد‪.‬‬ ‫ تنهایی در هــر گوشــهوکنار فضای اجتماعــی جای گرفته اســت‪ .‬حتی‬‫وقتــی تجربــهای را با دیگــران در میــان میگذاریــد‪ ،‬فقــط میتوانید‬ ‫ً‬ ‫منحصرا متعلق به شماســت بــا انها در میان‬ ‫جنبههایی از تجربهای را که‬ ‫بگذاریــد و هرگز نمیتوانیــد بهطور کامــل ان را به دیگــران منتقل کنید‪.‬‬ ‫ وقتی احســاس یﺄس میکنیم و میگوییــم بهتنگ امدهایم‪ ،‬همیشــه‬‫ً‬ ‫دقیقا وقتی کــه بهتنگ امدهایم‬ ‫این ماییم کــه بهتنگ امدهایم امــا اینکه‬ ‫چه حســی داریم‪ ،‬هرگز قابــل انتقال بهشــکل کامل به دیگران نیســت‪.‬‬ ‫ … ما رابطهای با خودمان داریم که نمیتوانیم با دیگران داشته باشیم… اما‬‫ً‬ ‫دقیقا همین رابطه‬ ‫انچه عشق و دوستی نزدیک را چنین خیالانگیز میکند‪،‬‬ ‫ً‬ ‫صرفا رونوشتی‬ ‫خود ماست و نه‬ ‫با «دیگری» است‪ ،‬ان «دیگری» که متمایز از‬ ‫ِ‬ ‫یا سایهای از خودمان‪ ،‬بلکه شــخصی که خویشتن ما را گسترش میدهد و‬ ‫امکان نگاهی از بیرون به این خویشتن را فراهم میاورد و بدینترتیب ارزش‬ ‫و اعتباری به ما میدهد که نمیتوانیم هرگــز ان را از خودمان دریافت کنیم‪.‬‬ ‫ ایــن واقعیــت کــه شــخصی دیگــر یــک «دیگــری» اســت‬‫همــان چیــزی اســت کــه بــه عشــق و دوســتی معنــا میدهــد‪.‬‬ ‫ شــکل دیگری هــم از تنهایی هســت؛ شــکلی مثبت که ما مشــتاقانه‬‫* ﭘناه به ﭼیﺰهای دیگر‬ ‫بــه دنبالــش هســتیم چــون بــر ارزشهــای زندگــی مــا میافزاید‪.‬‬ ‫و اینگونه می شود که انســان برای رهایی از «تنهایی عمیق من» که گاه با نبودن‬ ‫ اکثر توصیفــات از تنهایی‪ ،‬ســوگوارانه هســتند اما در میــان جمعی از‬‫انسان های دیگر و گاه به واسطه بودن انســانهای دیگر در کنارش راه هایی را بر‬ ‫شعرا و فیلســوفان‪ ،‬ســتایشهایی هم درباره این پدیده مییابیم ؛ البته‬ ‫می گزیند که هم تنهایی عمیق خودش را قابل تحمل تر و شاید هم لذت بخش تر‬ ‫ایــن تنهایی‪ ،‬تنهایی نیســت‪ ،‬بلکــه خلوت اســت که انها میســتایند‪.‬‬ ‫کند و هم بتواند از وجود برخی ادمها که به قول سیمون دوبوار نمیتوانند شریک‬ ‫ تعریفــی کــه از تنهایــی بهدســت داده شــده اســت روشــنتر از‬‫غم و اندوه او شوند‪ ،‬رهایی یابد‪ ،‬تصمیم میگیرد به چیزهای دیگری پناه ببرد که‬ ‫تعریفی اســت کــه از خلــوت و خلوتگزینی بهدســت داده میشــود‪.‬‬ ‫از ِقبَل انها میتواند به ارامشی که نیاز دارد دست پیدا کند‪ .‬برخی بدون دستاویز‬ ‫ُ‬ ‫ــن تنهایــی نهفتــه اســت نوعــی نقــص و عیب اســت‪،‬‬ ‫ب‬ ‫در‬ ‫انچــه‬ ‫‬‫موضوع‬ ‫قرار دادن هیچ چیز دیگری و به قول معروف بدون کمک گرفتن از هیچ‬ ‫ِ‬ ‫حــال انکــه خلــوت و خلوتگزینــی نوعــی گشــودگی نامعیــن‬ ‫دیگری خودشان را در همین تنهایی عمیق غرق می کنند‪ ،‬مانند همان افرادی که‬ ‫دربرابــر انواعــی از تجــارب‪ ،‬اندیشــهها و احساســات اســت‪.‬‬ ‫در ابتدای این مقاله به انها اشــاره کردیم‪ ،‬همانها کــه در میان جمﻊ‪ ،‬کنج عزلتی‬ ‫ً‬ ‫لزومــا بــا احســاس درد یــا ناراحتــی تــوام اســت‪ ،‬حال‬ ‫ تنهایــی‬‫گزیده و غرق در افکار و عقاید خودشان می شــوند‪ .‬برخی نیز به اصرار دیگران به‬ ‫ً‬ ‫لزومــا بــا هیــچ احســاس خاصــی‬ ‫انکــه خلــوت و خلوتگزینــی‬ ‫میان جمﻊ رفته اما در انجا هم احساس تنهایی می کنند‪ ،‬برخی دیگر نیز خودشان‬ ‫ً‬ ‫غالبــا تجربــهای مثبــت بهحســاب‬ ‫همــراه نیســت هرچنــد‬ ‫را با وسایل و امکانات روز دنیا سرگرم کرده هم شرایطی را برای خود فراهم میکنند‬ ‫میایــد امــا در ضمــن میتوانــد از نظــر احساســی خنثــی باشــد‪.‬‬ ‫که بتوانند با ورود در دنیای مجازی مانند شــبکهها و گروه های اینترنتی سرگرم‬ ‫ بهنظــر میرســد کــه افــراد تنهــا‪ ،‬از نظــر اجتماعــی بیــش‬‫ارتباط برقرار کردن با دیگرانی که در جاهای دیگر تنها هستند و تصمیم گرفتند به‬ ‫از حــد حســاس هســتند و همیــن حساســیت بیــش از‬ ‫همین طریق تنهایی خودشان را حتی شده به صورت مجازی و مصنوعی پر کنند‪،‬‬ ‫انــدازه‪ ،‬مانــﻊ از مشــارکت انهــا در معاشــرتها میشــود‪.‬‬ ‫شده و اینگونه راهی برای نجات از رنج تنهایی پیدا کنند‪ .‬برخی دیگر نیز بدون وارد‬ ‫ همانگونــه کــه زیمــل میگویــد‪ :‬بــا فردگرایی مــدرن‪ ،‬دوســتیها‬‫شدن به دنیای مجازی‪ ،‬وارد دنیای ادبیات و کتاب و شعر و موسیقی و داستان می‬ ‫طیفهــای گوناگونی پیــدا کردهانــد و در جامعــه مدرن دیگر کســی‬ ‫شوند و از این طریق هم برای خود لذتی وافر را پدید می اورند و هم این امکان را‬ ‫دوســت نــدارد کــه پاســخگوی کل نیازهایش باشــد؛ بلکه‬ ‫یک یا دو‬ ‫اجتماعی‬ ‫نامه اقتصادی‪-‬‬ ‫داشته های خود را با انها به هفته‬ ‫‪1400‬‬ ‫ابان ماه‬ ‫ششم‬ ‫سی و‬ ‫اشتراک‬ ‫مدتی‬ ‫که پس از‬ ‫کنند‬ ‫شمارهمی‬ ‫دیگران فراهم‬ ‫برای ‪24‬‬ ‫افراد دوســتان گوناگونی بــرای نیازهــا و مقاصد گوناگونشــان دارند‪.‬‬ ‫بگذارند‪ .‬اما در طول این مقاله پرســش مهمی را مطــرح کردیم که چکیده تمام‬ صفحه 24 ‫ﻧﻘﺪ‬ ‫جوجه یک روزه بیمه دارد‪ ،‬‬ ‫هنرمند سپیدموی و روزنامه نگار ریش سفید نه!‬ ‫دنیای عجیبــی شــده‪،‬ارزش کاالها هــر روز باالتر رفته‬ ‫و حرمت انســان ها پایین تر می اید!چه عاملی باعث این‬ ‫پدیده شــده و می شــود؟ بی تردید برتری زندگی مادی‬ ‫بر انسانی‪.‬همین مهم باعث شــده ارزش کاالها بر ادمیان‬ ‫چربش چشمگیری پیدا کند‪ .‬زمانی نه چندان دور‪ ،‬بیمه‬ ‫ماشین اجباری نبود و صاحب خودرو مسوولیت خسارات‬ ‫سیدرﺿا اورنﮓ‬ ‫وارده را می پذیرفت‪.‬امروز اگر شــما اتومبیل خود را بیمه‬ ‫ﺳﯿﻨﻤﺎ‬ ‫ﻣﻨﺘﻘﺪ ﻓﯿﻠﻢ‪ ،‬ﻣﺪرس‬ ‫نکنید‪ ،‬وقتی به عللی توســط پلیــس راهنمایی متوقف‬ ‫شوید‪،‬اولین چیزی که از شما می خواهد مدارک است که‬ ‫شامل بیمه نامه هم می شود‪.‬اگر بیمه داشتید به مدارک‬ ‫دیگر نگاه می کند‪،‬اما اگر مدت بیمه شــما سر امده باشد‬ ‫و ان را تمدید نکرده باشید‪،‬مامور اجرا در چشم برهم زدنی یک برگه جریمه سنگین‬ ‫و رنگین کف دست شما می گذارد! جالب است که هیچ مامور دولتی انسان ها را برای‬ ‫نداشتن بیمه متوقف و جریمه نمی کند!این یکی از نشــانه های برتری ارزش کاال بر‬ ‫انسان است‪.‬چرا چنین است؟ایا بهتر نبود اول بیمه انسان ها را جا انداخته و با متخلفان‬ ‫برخورد می کردند‪،‬بعد بیمه ماشین را اجباری می کردند؟ جالب است که تمام وزیران و‬ ‫مدیران مرتبط‪،‬از این معضل اگاهی دارند‪،‬اما برای رفع ان قدمی برنداشته و نمی دارند!‬ ‫به تازگی شنیده ام که جوجه های یک روزه هم بیمه می شوند و بیمه نامه دارند!یعنی‬ ‫از زمان تولد تا هنگامی که به مسلخ می روند برای ســالخی ارج و قرب شان محفوظ‬ ‫است! امروز در عرصه هنر و رسانه‪،‬به خاطر کارشکنی کارفرماها و چشم پوشی مراکز‬ ‫مســوول‪،‬به خصوص وزارت کار و اداره تامین اجتماعی‪ ،‬تعدادی از هنرمندان و اهالی‬ ‫رسانه با اینکه سن بازنشستگی را نیز رد کرده اند‪،‬نه حقوق بازنشستگی دارند و نه بیمه‬ ‫درمانی!به نظر عجیب می اید‪،‬اما حقیقت دارد‪،‬حقیقتی که مسووالن می دانند‪،‬اما برای‬ ‫رفع ان قدمی برنداشــته و نمی دارند‪،‬چرا؟! اکنون افرادی باالی پنجاه سال و هشتاد‬ ‫سال وجود دارند که در این دو عرصه حضور داشــتند‪ ،‬اما از حق کوچک خودشان که‬ ‫حقوق بازنشستگی و بیمه درمانی است‪،‬محروم هستند‪.‬مگر چه گناهی کرده اند جز‬ ‫اینکه عاشقانه زندگی خویش را وقف حرفه شــان کرده اند؟ جالب تر اینکه افرادی در‬ ‫عرصه هنر و رســانه وجود دارند که با کمترین زحمت دارای بیمه تامین اجتماعی و‬ ‫درمانی هستند‪ .‬سن شان بسیار پایین تر است‪،‬اما ســابقه بیمه شان خیلی زیادتر از‬ ‫محرومان عرصه هنر و رسانه اســت! باورش خیلی سخت است که مسئوالن این مهم‬ ‫را میدانند‪ ،‬اما دست روی دست گذاشــته و هیچ اقدامی برای رفع مشکل هنرمندان‬ ‫و روزنامه نگاران فاقد بیمه نکرده و نمی کنند‪.‬ایا برای شان مهم نیست؟! در این چند‬ ‫دهه‪ ،‬چندین دولت روی کار امده و رفته اند‪،‬اما هیچ کــدام کاری برای اینگونه افراد‬ ‫نکردند‪ .‬مسئوالن مرتبط چون خودشان از حقوق کافی و وافی و بیمه کامل برخوردار‬ ‫هستند و در زمان بازنشستگی نیز خیال شان از گرفتن حقوق مکفی راحت است‪،‬شاید‬ ‫طبیعی است که به فکر گرفتاران نباشند‪ .‬امروز در عرصه رسانه و هنر افرادی هستند‬ ‫که به شدت با دیو نداری و هیوالی بیماری پنجه در پنجه دارند و بسیاری از انان قدرت‬ ‫خرید حتی چند قرص نان و چند حب ســرماخوردگی را نیز ندارند‪ .‬عده زیادی از این‬ ‫افراد از کار افتاده هستند یا از کار‪ ،‬بیکارشان کردهاند‪ .‬با وجود ناتوانی جسمی و روحی‪،‬‬ ‫ارزو دارند تا ســر کاری‪،‬حتی غیر مرتبط با تخصﺺ و حرفه خود بروند تا بتوانند قوت‬ ‫الیموتی به کف اورند‪ .‬واقعا مسئوالن و مدیران مربوطه یک لحظه فکر نمی کنند که‬ ‫این افراد چگونه باید به حیات خویش ادامه دهند‪،‬ان هم در این ایام ســخت گرانی و‬ ‫کرونایی؟! وزیر ارشاد جدید نیز در ابتدای کار وعده های شیرین داده‪،‬اما هرگز راجع به‬ ‫گرفتاران عرصه هنر و رسانه حرفی نزده و احتماال نخواهد زد‪ .‬عجیب است که در این دو‬ ‫عرصه‪ ،‬به خصوص سینما بیشتر کمک ها به افراد متمول داده شده و گرفتاران به چشم‬ ‫نیامده یا پول ناچیزی به انان داده اند که خرج یک هفته کم خواران هم نیســت‪،‬چه‬ ‫رســد به دادن اجاره و خرج چندماهه و چندســاله! جناب وزیر ارشاد‪،‬تاکنون کسی‬ ‫برای شناسایی این افراد اقدام نکرده است‪.‬شــما اگر خود را حامی گرفتاران می دانید‪،‬‬ ‫دستور دهید این افراد شناسایی شــده و نسبت به تکمیل بیمه اجتماعی و اختصاص‬ ‫حقوق بازنشستگی انان اقدام کنید‪.‬به هیچ وجه کار دشواری نیست و بار مالی زیادی‬ ‫نخواهد داشت‪.‬نسبت به ریخت و پاش هایی که از گذشــته تا امروز در جشنواره های‬ ‫متعدد و بی خاصیت عرصه سینما و هنر صورت گرفته بسیاربسیار کمتر است‪ .‬اگر واقعا‬ ‫دنبال رضای خالق و رضایت خلق هســتید‪،‬این معضل را رفع کنید تا دعای گرفتاران‬ ‫عرصه هنر و رسانه شامل حال تان شود و توشه خوبی برای اخرت خود ذخیره کنید‪.‬‬ ‫دﻟنوشته مﺤﺴن شایانفر از بی ﺗوجهی ‬ ‫و عدم ﺣﻀور ﺻنﻒ بازیگران در به ‬ ‫ﺧا ک سپاری‬ ‫ زنده یادان اویﺴی‪ ،‬اﻃﻠﺴی و مهراوران‬ ‫بدون شــک ســه تن از چهرههای ماندگار و فراموش نشــدنی‬ ‫ســینما و تلویزیون به شــمار میاینــد‪ .‬پس از درگذشــت این‬ ‫هنرمندان فقید‪ ،‬برخالف انتظار بسیاری از هنرمندان سرشناس‬ ‫و معروف بــه «لــب و دهنهای مجــازی» که در اینســتاگرام‬ ‫با بدرود اقــای کاووســی و جمالتی ایــن چنینی از فقــدان او‬ ‫ابراز ســوگ کرده بودند‪ ،‬در مراســم تشــییع غیبت داشــتند‪،‬‬ ‫از جمله هیات مدیــره انجمن صنفــی بازیگران خانه ســینما‪.‬‬ ‫در حالیکه به غیر از معدودی از بازیگران انحصاری‪ ،‬سایر بازیگران‬ ‫و بخصوص پیشکسوتان این عرصه در وضعیت نامناسب کاری و‬ ‫معیشتی و مشکالت جسمانی و بیماری به سر میبرند‪ ،‬مشخﺺ‬ ‫نیست انجمن بازیگران خانه ســینما چه اقدام موثری در کاهش‬ ‫این مشکالت صنفی برداشته اســت‪ .‬پیش از این انجمن صنفی‬ ‫دست کم در مراسم تشــییع هنرمندان عزیز پس از مرگ‪ ،‬حضور‬ ‫پررنگی پیدا میکرد‪ ،‬کــه در مورد اخیر ان هــم صورت نگرفت‬ ‫انتظار به حقی اســت تا فاطمــه معتمداریا که در همــه امور از‬ ‫جمله مسائل سیاسی صاحبنظر است‪ ،‬بعنوان رییس این صنف‬ ‫گسترده نیز از چرایی این بیتوجهی به این تازه گذشتگان بگوید!‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪27‬‬ صفحه 27 ‫ماجراهای زبل خان‬ ‫نیمﮑت‬ ‫محمد امید‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫زبل خان و همسرش در خانه نشسته و با هم بحث میکنند ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬چرا واکسنتو نمیزنی زبل خان ؟‬ ‫زبل خان ‪ :‬اعتقادی بهش ندارم‬ ‫همسر ‪ :‬یعنی چی ؟ من شنیدم اگه نزنی دردسر میشه برات‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬چه دردسری بابا ؟ ‪ ....‬بدن خودمه نمیخوام بزنم‬ ‫‪ ...‬بزار بمیرم ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬کاش فقط مردن بود‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ ( :‬متعجب ) یعنی من بمیرم همسر ؟‬ ‫همسر ‪ :‬دور از جون ‪ ....‬اخه با مردن ادم یه باره راحت میشه‬ ‫‪ ...‬ولی کاری که من شنیدم میخوان بکنن از روزی صد بار‬ ‫مردن بدتره ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬جان من ؟ ‪ ....‬چیکار میخوان بکنن مگه ؟‬ ‫همسر ‪ :‬قراره کارت واکسن جای تمام کارتهامونو بگیره ‪...‬‬ ‫کارت ملی ‪ ...‬کشک ‪ ،‬شناسنامه ‪ ...‬کشک ‪ ،‬پاسپورت ‪.....‬‬ ‫کشک ‪ ،‬کارت مترو کشک ‪ ،‬بلیت هواپیما و قطار و اتوبوس‬ ‫و ‪ ...‬همه چی اصال همه چی کشک ‪ ...‬میخوای بری بانک‬ ‫دیگه نمیگن که کارت ملی ‪ ...‬میگن کارت واکسن ‪ ،‬میخوای‬ ‫بری بلیت بخری بری مسافرات دیگه نمیگن کارت بانکی‬ ‫اول میگن کارت واکسن ‪ ...‬خالصه نفسم بخوای بکشی باید‬ ‫کارت واکسنتو به اسمون نشون بدی که بهت اکسیﮋن بده ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬اینجوری که تو میگی احتماال یه نفرو به عنوان‬ ‫نگهبان میزارن در خونه ها که هر کی از خونش خواست بره‬ ‫بیرون کارت واکسنشو نشون بده بعد بره ‪ ...‬نه؟‬ ‫همسر ‪ :‬دقیقا ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬پس با این تفاسیر هیچ راهی برای فرار کردن از‬ ‫زدن واکسن ندارم ‪ (.‬ناراحت میشود )‬ ‫همسر ‪ :‬نمیدونم تو چرا واکسنتو نمیزنی ؟ ‪ ....‬بابا این‬ ‫حرفهایی که میزنن ای قراره همه ی مردم بمیرن ‪ ،‬ای با‬ ‫واکسن میخوان مردمو کنترل کنن همش دروغه ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬خودم میدونم بابا ‪ ....‬من بخاطر این حرفها‬ ‫نمیترسم که ‪ ...‬من از بچگی از امپول می ترسیدم ‪ ...‬عجب‬ ‫گیری کردیم ها ‪...‬‬ ‫همسر ‪ :‬دیگه ترسیدن فایده ای نداره ‪ ...‬اگه واکسنتو نزنی‬ ‫ممکنه یه مامورم بزارن توی خونه که اگه خواستی با من‬ ‫حرف بزنی کارت واکسنتو نشون بدی ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬پس مجبورم که برم واکسنمو بزنم ‪.‬‬ ‫همسر ‪ :‬بابا بخاطر حفﻆ سالمتی خودت و منه ‪.‬‬ ‫زبل خان ‪ :‬باشه بابا ‪ ...‬من رفتم بزنم ‪ ...‬فقط بخاطر حفﻆ‬ ‫سالمتی خودم و خودت و دیگران ‪.‬‬ ‫زبل خان به سرعت از خانه خارج شده و میرود ‪.‬‬ ‫خارجی – پارک – روز‬ ‫پاییز است و برگ درختان زرد شده ‪ ،‬هوا کمی رو به سردی رفته‬ ‫است ‪ ،‬نیمکت همیشگی قصه ما خالیست و پیرمردهای داستان‬ ‫ارام ارام در حال امدن به طرفش هستند ‪.‬‬ ‫مرتضی ‪ :‬چرا میلنگی سعید ؟‬ ‫سعید ‪ :‬افتادم تو یه چاله ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬چاله ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬خب چرا جلوی پاتو نیگاه نمیکنی ؟‬ ‫سعید ‪ :‬اتفاقا داشتم جلوی پامو نیگاه میکردم ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬پس چرا چاله رو ندیدی ؟‬ ‫سعید ‪ :‬اخه یه دونه که نبود ‪ ،‬اولی رو که رد کردم ‪ ،‬رسیدم به دومی‪،‬‬ ‫همینجوری سومی و چهارمی و پنجمی ‪ ...‬یه لحظه فکر کردم‬ ‫از جایی که دارم رد میشم خیابون نیست بلکه محل گرداوری‬ ‫گودالهاست ‪ ،‬بخاطر همین برگشتم یه نیگاهی بهش بندازم که تق‬ ‫افتادم تو چاله ی بعدی و پام پیچ خورد ‪.‬‬ ‫مرتضی ‪ :‬امان از دست این چاله های توی خیابون ‪ ...‬یکی دو تا که‬ ‫نیست ‪ ،‬پسر من طفلی ماشینش افتاده تو یکی از همین چاله ها ‪،‬‬ ‫رینگش کج شده ‪ ،‬الستیکش پنچر شده ‪ .‬خدا بهمون رحم کرد ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬رینگ که خوبه ‪ ...‬من یه چاله دیدم تریلی بیفته توش ‪ ،‬گم‬ ‫میشه ‪.‬‬ ‫سعید ‪ :‬میگم بچه ها این شهردار جدید که رشته اش پزشکی هسته‬ ‫ایه ‪ ،‬نمیتونه این چاله چوله های خیابونها رو بخیه بزنه ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬چرا نتونه ؟ اینا کارهاشونو میسپارن دست دانشجوها ‪،‬‬ ‫اونهام که بخیه زدن بلد نیستن ‪ ،‬هی بخیه میزنن هی دو روز دیگه‬ ‫وا میشه ‪.‬‬ ‫حمید ‪ :‬اینجوری نمیشه بچه ها ‪ ...‬من میگم یه نامه ی مکتوب‬ ‫بنویسیم ببریم بدیم به اقای شهردار ‪ ...‬باالخره هیچی ام که نباشه ما‬ ‫افراد بازنشسته ی این اجتماعیم ‪ ...‬حرفمونو قبول میکنه ‪.‬‬ ‫سعید ‪ :‬رامون میدن پیشش ؟‬ ‫مرتضی ‪ :‬خیلی هم دلشون بخواد ‪ ...‬برگردید بریم برای تنظیم نامه ‪.‬‬ ‫انها راه خود را کج کرده و بازمیگردند تا برای شهردار نامه بنویسند‪،‬‬ ‫نیمکت قصه ی ما چشم انتظار و با حسرت بازگشت یاران‬ ‫همیشگی اش را تماشا میکند‪.‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪25‬‬ صفحه 25 ‫تنهایی مرد داستان نویﺲ‬ ‫داﺳﺘان‬ ‫رســمی و کوتاه در باره اش حرف‬ ‫میزدند و این موضوع محمد را غذاب‬ ‫می داد و عمــده فکرش این بود که‬ ‫کجایی کارش اشتباه بوده ‪ .‬ایا برای‬ ‫هستی هم این دغدغه فکری وجود‬ ‫داشت ؟ هســتی در این باره خیلی‬ ‫راحت بود و بــه روی خودش نمی‬ ‫اورد‪ .‬محمد پر حرارت بود و عاشق‬ ‫شــلوغی‪ ،‬همانگونه که در کودکی‬ ‫ولی اﷲ نیسریان‬ ‫و نوجوانی زیســته بود‪ .‬نمیدانست‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫تعــارف یعنی چــی و مطمئن بود‬ ‫مسیرش درســت اســت‪ .‬خواهر‬ ‫محمد وقتی فهمید محمد قصد ازدواج دارد به تهران امد و چند روزی‬ ‫پیش محمد بود و با هســتی هم حرف زد و به محمد گفت‪ :‬هســتی‬ ‫دختر خیلی خوبیه و به درد ازدواح با تو نمی خوره ‪ ،‬شــما هر کدام به‬ ‫سبک خودتان خوب هستید‪ .‬هستی دختر ارامیه و در خانواده ای ارام‬ ‫بزرگ شده ‪ .‬ولی تو یک شرور دوست داشتنی هستی‪ ،‬محمد به خواهر‬ ‫دوقلویش نگاه کرد و نتوانست تصمیم درست را بگیرد‪ .‬محمد ارام در‬ ‫حیاط رابست و قفل کرد و به اتاق خودش رفت‪ .‬چراغ را روشن کرد ‪،‬‬ ‫اتاقش منظم نبود ‪ ،‬روی طاقجه های قدیمی مملو از کتاب بود‪ ،‬روی‬ ‫میز کوچکی که گوشــه اتاق بود کتابهای زیادی نامرتب چیده شده‬ ‫بود ‪.‬مطالبی را که نوشته بود روی میز پراکنده بودند ‪ ،‬جاسیگاریش‬ ‫پر از ته ســیگار بود ‪ ،‬بطری اب نیمه پر در کنار یکی از پایه های میز‬ ‫خودنمایی می کرد ‪ .‬محمد نگاهی به اتاق انداخت از پنجره بزرگ رو‬ ‫به حیاط‪ ،‬باغچه را تماشــا کرد ‪ ،‬عکس مهتاب افتاده بود توی حوض‬ ‫وسط حیاط ‪ ،‬انگار از اســمان قهر کرده بود و افتاده بود توی حوض‬ ‫خانه که ابتنی کند‪ .‬محمد لبخندی زد‪ ،‬روی سکوی پنجره نشست‬ ‫و سیگاری روشن کرد‪ .‬چراغ اتاق هستی روشن شد‪ .‬هستی امد توی‬ ‫راهرو که برود دستشویی ‪ ،‬خواب الود نگاهی به اتاق محمد کرد و رفت‬ ‫سمت دستشویی ‪ .‬محمد ســیگار را خموش کرد و امد توی راهرو ‪.‬‬ ‫هستی لباس نازک و تن نمایی به تن داشــت ‪ .‬محمد به چهارچوب‬ ‫در تکیه داد و هستی را تماشــا کرد‪ .‬هستی برگشت و متوجه حضور‬ ‫محمد شد‪ ،‬ســالم خواب الودی کرد و لبخند زد‪ .‬هستی گفت‪ :‬فکر‬ ‫کردم که نمی ای و رفت طرف دستشویی که انتهای راهرو بود‪ .‬محمد‬ ‫برای یک لحظه حس زیبایی در تنش پیچید ‪ ،‬به دور شــدن هستی‬ ‫نگاه کرد و در همان چهارچوب در ایســتاد‪ .‬هستی که از دستشویی‬ ‫بیرون امد‪ ،‬خواب الودگیش کمتر شده بود‪ ،‬محمد را که همچنان در‬ ‫چهاچوب در اتاقش‪ ،‬ایســتاده بود با تعجب نظاره کرد ‪ .‬محمد گفت‪:‬‬ ‫امروز پیش‪.....‬هستی حرفش را قطع کرد و گفت‪ :‬ببخشید محمد جان‬ ‫باید صبح زود بروم دفتر مجله‪ .‬االن هم خوابم می اید‪ .‬فردا شب کمی‬ ‫زودتر بیا خانه‪ ،‬شــام را با هم بخوریم و حرف بزنیــم‪ .‬البته اگر مامان‬ ‫مهمان نداشته باشه‪ .‬فعال شب بخیر ‪ .‬هســتی وارد اتاق شد و چراغ را‬ ‫خاموش کرد‪ .‬محمد بلند شــد و وارد اتاق خودش شد ‪ .‬لباسش را از‬ ‫تن دراورد و انها را پرت کرد روی دســته صندلی‪ ،‬لباس راحتی خانه‬ ‫را پوشید‪ ،‬چراغ اتاق را خاموش کرد‪ .‬مهتاب همجنان در اب مشغول‬ ‫اب تنی بود و گربه کوچکی دور حوض وسط حیاط ارام راه می رفت‪.‬‬ ‫محمد بازهم نشست روی سکوی پنجره و سیگار دیگری روشن کرد ‪.‬‬ ‫پنجره را گشود‪ ،‬نسیم خنک شب مثل طشت ابی روی تنش پاشیده‬ ‫شد‪ .‬سرمای دلنشینی به تنش نشست‪ .‬پکی به سیگارش زد و به ماه‬ ‫‪28‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫قس‬ ‫مت اول‬ ‫بازیگوش که حاال با پنجول کوچک گربه به رقــﺺ امده بود نگاه کرد‪.‬‬ ‫حس کرد سردش شده ‪ ،‬بلند شد و پلیور نازکی را پوشید ‪ ،‬دلش نیامد‬ ‫پنجره را ببند‪ .‬رفت روی صندلی پشــت میز نشســت و چراغ مطالعه‬ ‫کوچک روی میز را روشــن کرد‪ .‬کاغذ ها را مرتب کرد و در گوشــه ای‬ ‫قرار داد‪ ،‬کتابها را از روی میز جمع کرد و روی طاقچه ‪ ،‬کنار بقیه کتابها‬ ‫مرتب چیده مان کرد‪ .‬چند کاغذ سفید را جلویش گذاشت و به فکر فرو‬ ‫رفت‪ ،‬ایده ای به ذهنش امده بود‪ .‬خاکه سیگارش ریخت روی کاغذها‪.‬‬ ‫کاغذ را بلند کرد و با بی دقتی تکاند توی سطل زیر میز که پر بود از کاغذ‬ ‫مچاله شده‪ .‬چند خطی نوشت و لبخند رضایت چهرهاش را مهربان تر‬ ‫کرد‪ .‬به خودش که امد‪ ،‬چند صفحه ای نوشــته بود‪ .‬جا سیگاری پر ته‬ ‫سیگار را تکاند در سطل زباله ‪ ،‬ســیگار دیگری روشن کرد و مثل یک‬ ‫فاتح به نوشته اش نگاه کرد ‪ .‬خواست دوباره بنویسد که درد شانه چﭗ‬ ‫امانش را گرفت و قلبش تیر کشید ‪ .‬قلم از دستش رها شد‪ .‬محمد مچاله‬ ‫شد روی میز‪ .‬از صندلی جدا شد و نشست روی فرشی که در اتاق پهن‬ ‫بود‪ .‬بسختی بطری اب را بدست گرفت و از ان جرعه ای نوشید‪ .‬نفسش‬ ‫کمی جا امد‪ .‬متوجه ســیگار شــد که ردی از خود روی فرش گذاشته‬ ‫بود ‪ .‬محمد بسرعت ســیگار روشــن را از روی فرش برداشت و دستی‬ ‫روی قسمت کوچک سوخته فرش کشید ‪ .‬نفسی تازه کرد ‪ ،‬بلند شد و‬ ‫سیگار را داخل جاسیگاری خاموش کرد‪ .‬روی طاقچه کنار پنجره نیمه‬ ‫باز نشست و نفس عمیقی کشید ‪ .‬پنجره را بست و به بستر رفت ‪ .‬صبح‬ ‫که بیدار شد به ساعتش که همیشــه روی مچ دستش بود نگاهی کرد ‪،‬‬ ‫ساعت از هشت گذشته بود ‪ .‬بلند شــد ‪ ،‬ابی به صورتش زد‪ ،‬حس کرد‬ ‫زبانش مانند یک تکه چرم شده و کمی از درد دیشب روی شانه چپش‬ ‫جا خوش کرده ‪ .‬به طرف دستشویی که ته راهرو بود رفت ‪ ،‬نیم نگاهی‬ ‫به اتاق هستی انداخت ‪ ،‬هستی رفته بود‪ .‬اتاق هستی مرتب بود و همه‬ ‫لوازمش مرتب در جای خودش قرار داشت ‪ .‬چند گلدان هم زینت بخش‬ ‫اتاقش بود ‪ .‬محمد وارد دستشویی شد‪ ،‬ابی به صورتش زد و چهره خود‬ ‫را در اینه دید ‪ ،‬یک هفته می شد ریشش را اصالح نکرده بود و حس کرد‬ ‫رنگ و رویش کمی زرد است ‪ .‬خواست ریشــش را اصالح کند یا شاید‬ ‫یک دوش بگیرد‪ ،‬حوصله اش را نداشت ‪ .‬ابی در دهانش چرخاند ‪ ،‬شاید‬ ‫زبانش نرم شود و از خشکی خارج شــود ‪ ،‬فایده ای نداشت‪ .‬سبیلش از‬ ‫دود سیگار زرد زرد شــده بود و دندانهایش‪ ،‬چرا به خودش نمی رسید‪.‬‬ ‫چرا نمی توانست بفهمد چه مرگش است‪ .‬به هستی فکر کرد ‪ .‬مسواکی‬ ‫زد و حس کرد حالش بهتر شده‪ .‬می دانســت اگر همت کند و دوشی‬ ‫بگیرد حالش بهتر هم میشود‪ .‬از دستشــویی امد به اتاقش ‪ ،‬لباسهای‬ ‫روی دسته صندلی را برداشت‪ ،‬پوشــید و امد توی حیاط ‪ .‬پدر هستی‬ ‫توی حیاط گلدانها را مرتب می کرد‪ ،‬مرد ســرحال و بانشــاطی بود و‬ ‫شصت و پنج سال را رد کرده بود ‪ ،‬باز نشسته اداره راه اهن بود‪ .‬در تهران‬ ‫متولد شده بود ولی ریشــه اذری داشت‪ .‬محمد را با همه خصوصیاتش‬ ‫دوست داشت‪ ،‬می گفت‪ :‬در جوانی در راه اهن یک دوست خوزستانی‬ ‫داشتم که ادم بسیار خوب و با معرفتی بود ‪ ،‬بعدها منتقل شد به اهواز‪،‬‬ ‫خاطرات خوبی ازش دارم ‪ .‬محمد به خواستگاری دخترم امد و فهمیدم‬ ‫خوزستانی است ‪ ،‬یاد رفیقم افتادم ‪ .‬محاسبه ام اشتباه نبود ‪ .‬محمد سالم‬ ‫کرد و پدر هســتی لبخند زد و جواب ســالمش را داد ‪ .‬گفت ‪ :‬صبحانه‬ ‫خوردی ؟ معلومه که نخوردی ‪ ،‬هستی یک ساعت پیش رفت‪ .‬عجب از‬ ‫زن و شوهرهای این دوره و خندید ‪ .‬گلدانی را که در دست داشت کناری‬ ‫گذاشت ‪ ،‬دست محمد را کرفت و او را به سمت دیگر حیاط برد ‪ ،‬در این‬ ‫سمت چند اتاق دیگر با پذیرایی بزرگ و یک راهرو بزرگتر ‪ ...‬ادامه دارد‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 28 ‫فریداهلل ادیب ایین‪:‬‬ ‫نابودی هنر موسیقی اعالن جنگ با «فرهنگ و هنر» است‬ ‫نقد‬ ‫هنردرافغانستان‬ ‫محمد بویری روزنامه نگار ‪ -‬طوالنی شــدن‬ ‫جنگ و درگیری های داخلی در دهه های گذشته‬ ‫در افغانســتان‪،‬میراث فرهنگی ان را ویران کرده‬ ‫است‪ .‬موزه ملی افغانســتان که در سال ‪ ۱۹۳۱‬در‬ ‫کابل تاسیس شــد‪ ،‬مجموعه ای غنی از اثار ماقبل‬ ‫تاریخ تا هنرهای اســامی را در خــود جای داده‬ ‫است که نشــان دهنده تنوع و قدمت فرهنگی این‬ ‫کشور است‪ .‬وضعیت اشــفته جاری در افغانستان‪،‬‬ ‫چالش بزرگی را برای حفاظت از اثار فرهنگی ایجاد‬ ‫کرده اســت‪ .‬از ســال ‪ ،۲۰۱۶‬گنجینه موزه شروع‬ ‫به جابجایی کرد و در کشــورهایی مانند فرانســه‪،‬‬ ‫ایتالیا‪ ،‬هلنــد‪ ،‬امریکا‪ ،‬اســترالیا و ژاپن به نمایش‬ ‫گذاشته شد‪ .‬بین ســالهای ‪ ۲۰۱۷‬تا ‪ ،۲۰۱۹‬چین‬ ‫به حفاظــت از گنجینه ها کمک کــرد‪ .‬موزه ها در‬ ‫شــهرهای مختلف چین اثار باســتانی این کشور‬ ‫جنگ زده را به نمایش گذاشــتند‪ .‬از زمان سقوط‬ ‫طالبان در ســال ‪ ،۲۰۰۱‬هنر معاصر در افغانستان‬ ‫دوباره زنده شــده اســت‪ .‬از ســال ‪ ۲۰۰۹‬بودجه‬ ‫بین المللی هنرهای از امریکا و اروپا به افغانســتان‬ ‫سرازیر شــد‪ .‬امروزه بســیاری از هنرمندان جوان‬ ‫درباره انچه در دهه های گذشــته در افغانســتان‬ ‫اتفــاق افتاده و چالشــهایی که امروز افغانســتان‬ ‫با ان روبــرو اســت‪،‬تامل میکنند‪ .‬امــا انها هنوز‬ ‫با بی اعتمادی گســترده به بیــان هنری‪،‬به ویژه‬ ‫هنگامی که توســط زنان انجام می شود‪ ،‬اعتراض‬ ‫دارند‪ .‬بــرای افغانســتان ملت بودن مهم اســت‪،‬‬ ‫اما در حال حاضــر یک ملت نیســتند‪،‬گروه های‬ ‫مختلفی هستند‪ ،‬تاجیک‪ ،‬پشــتون‪ ،‬ازبک‪ ،‬هزاره و‬ ‫انها یکدیگر را قبول ندارند‪.‬هنر به قومیت اهمیتی‬ ‫نمی دهد‪ ،‬به احساســات عمیق مربوط میشــود‬ ‫و می تواند پلــی قوی برای گرد هــم اوردن مردم‬ ‫باشد‪ .‬هنر مدرن می تواند راه خوبی برای برقراری‬ ‫ارتباط با مردم باشد و در کشوری مانند افغانستان‬ ‫کــه در ان فرهنگ مــردم مداری تقریبــا وجود‬ ‫ندارد هنر مدرن(اعم از نقاشــی‪ ،‬مجسمه سازی‪،‬‬ ‫سینما یا موســیقی) می تواند بســیار موثر باشد‪.‬‬ ‫‪26‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫فریداهلل ادیب ایین هنرمند نقاش پیشکسوت‬ ‫معاصر افغانستان یاد اور شــد بار دیگر جهان‬ ‫شــاهد قدرت نمایی جهل و تحجر شده و در‬ ‫کمال ناباوری این بیدادگــری با بیتفاوتی و یا‬ ‫چشمپوشی قدرتمندان و منادیان حقوق بشر‪،‬‬ ‫دموکراسی غربی‪ ،‬دموکراسی دینی ومدعیان‬ ‫بشردوستی همراه شده است‪ .‬در هنگامه جنگ‬ ‫افروزی طالبان تروریست‪ ،‬ملت افغانستان را در‬ ‫عســرت و خفقان فرو میغلتاند و اخرین بارقه‬ ‫های شــور و امید و وجدان در میان بیدار دالن‬ ‫افغان به قربانگاه رانده میشــود‪ .‬اعتمادسازی‬ ‫طالبان در ســطح منطقه اما طالبان هرگز به‬ ‫تعهدات خــود در جامعه بیــن المللی عمل‬ ‫نخواهد کرد زیــرا این گروه افراطــی‪ ،‬مزدور‬ ‫پاکســتان و قطر بوده و اســت اماچشم مردم‬ ‫افغانستان به این بود که مسعود هستهی امید‬ ‫و نجات را در ان بنا نهاده اســت‪ ،‬اکنون در بی‬ ‫پناهی و مظلومیت به اخرین سنگر رویارویی‬ ‫روشــنایی با تاریکی و تباهی بدل شده است‪.‬‬ ‫اینبار اما تفکر بنیادگرا در سکوت و با حمایت‬ ‫برخی قدرتمندان‪ ،‬بر تاریخ‪ ،‬حال و اینده یک‬ ‫ملت شــوریده و در گامهای خونریــز خود نه‬ ‫تنها به قتل هنرمنــد و غیرهنرمند همت بلند‬ ‫داشته‪ ،‬بلکه از انهدام ســازهای هنرمندان نیز‬ ‫ابایی به خود راه نمیدهد‪ .‬جهانیان را به دیدن‬ ‫حقایق و وقایع افغانســتان فــرا میخوانیم و‬ ‫خواهان توجه و پشــتیبانی از ملت رنجور این‬ ‫کشور هستیم و اعالم میکنیم که نابود کردن‬ ‫ســازهای موســیقی‪،‬اعالن جنگ با فرهنگ‬ ‫و هنر و هنرمند و ســتیز با انســانیت اســت‪.‬‬ ‫باور داریم که امروز باید علیــه جنگ و نفرت‬ ‫پراکنی همصدا شــویم و اندیشه های واپسگرا‬ ‫را محکوم کنیم و تالش کنیم تــا جهان وادار‬ ‫به واکنش علیه ظلم و جنایت سیســتماتیک‬ ‫علیه یک ملت شود‪ .‬ما به جهان نهیب میزنیم‬ ‫که ســتیزه گری با فرهنگ و موســیقی‪ ،‬لکه‬ ‫سیاهی بر روح انسان در تاریخ خواهد بود و به‬ ‫این وســیله با محکوم کردن اعمال طالبان در‬ ‫افغانستان‪ ،‬رفتارشــان را معادل جنایت علیه‬ ‫بشریت و فرهنگ ســتیزی نظامند میدانیم و‬ ‫خواســتار میانجیگری دولتها و افکار عمومی‬ ‫جهان و مواجهه با طالبان تروریست و افراطی‪.‬‬ ‫همه شــاهد بودیم که واکنش زیادی از سوی‬ ‫فعاالن اجتماعی‪ ،‬هنرمندان و سیاستمداران‬ ‫کشــورها که اعدام جنایتکارانــه هنرمندان‬ ‫را نشــان داد که طالبان به شــریعت ‪،‬قانون و‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫هیچ چیز اعتقادی ندارد‪ .‬بســیاری از اهل هنر و‬ ‫جامعه مدنی افغانستان و جهان خواسته شد که‬ ‫در مقابل این جنایت ســکوت نکنند و نگذارند‬ ‫صدای هنر در کشور خاموش شــود‪ .‬این انتقاد‬ ‫توسط فریداهلل ادیب ایین از جامعه جهانی است‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب اییــن (زاده ‪ 16‬ابــان ‪ 1344‬در‬ ‫شهر باستانی هرات) اهل افغانستان سیاستمدار‪،‬‬ ‫منتقد‪ ،‬مهندس‪ ،‬مخترع‪ ،‬نواورخالق‪ ،‬کارافرین‪،‬‬ ‫هنرمند نقاش‪ ،‬پژوهشــگر‪ ،‬محقق و مجموعه‬ ‫دار اثار هنری ســاکن ایران است‪ .‬ادیب ایین از‬ ‫نقاشان پیشگام جنبش هیجان نمایی‪ ،‬انتزاعی‬ ‫در هنر پســا مفهومی و نبوغ او بخصوص برای‬ ‫افغانســتان بارز شناخته شد ه اســت‪ .‬وی برای‬ ‫نقاشــی های خود با تکنیک (کنشی‪ ،‬کششی‪،‬‬ ‫پاششــی) منحصر به فرد خود را دارد‪ .‬مجموعه‬ ‫هنری ادیب ایین اثار تابلو های نقاشی نصراهلل‬ ‫ســروری گنجنیه هنری پیــام اور موضوعات‬ ‫(فرهنگی‪ ،‬ادبی‪ ،‬تاریخی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاســی‪،‬‬ ‫فلســفی) و حقایق در تمامی زوایای افغانستان‬ ‫در گذر تاریخ معاصر به تصویرکشــیده اســت‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب ایین به خاطر داشتن مجموعه ای‬ ‫از اثار هنــری‪ ،‬فرهنگی و تاریخی افغانســتان‬ ‫اشتهار یافته و مجموعه وی مورد توجه بسیاری‬ ‫از موزه های مهم جهان به ویژه کشورهای منطقه‬ ‫خاورمیانه قــرار گرفته اســت‪ .‬مجموعه هنری‬ ‫ادیب ایین از طرف اداره کل مــوزه های وزارت‬ ‫میراث فرهنگی‪ ،‬گردشــگری و صنایع دستی‬ ‫ایران تحت عنوان «مجموعه راه الجورد» موزه‬ ‫خصوصی ثبت شده است‪ .‬عمده دارایی فریداهلل‬ ‫ادیــب اییــن را مجموع ه او تشــکیل می دهد‬ ‫کــه بالــغ بــر ‪ ۳۰۰‬میلیــون دالر ارزش دارد‪.‬‬ ‫فریداهلل ادیب اییــن بین دهــه‪ ۶۰‬و ‪ ۷۰‬چهار‬ ‫اختراع داشته است و در ‪ ۱۶‬خرداد ‪ ۱۳۷۰‬اختراع‬ ‫ماشــین جوش و پرس پالســتیک به پارچه به‬ ‫وسیله امواج رادیویی برای اولین بار در جهان به‬ ‫شماره ثبت «‪ »۲۴۳۲0‬را به نام خود به مدت ‪۲۰‬‬ ‫سال ثبت کرد و با اخذ گواهی اختراع از اداره ثبت‬ ‫شــرکت ها و مالکیت صنعتی را از ایران دریافت‬ ‫کرده است‪ .‬فریداهلل ادیب ایین در دهه ‪ ۷۰‬به کار‬ ‫افرینی مجری و طراح سیســتم های مخابراتی‬ ‫مبدل تلفن همراه به ثابت برای شرکت مخابرات‬ ‫ایران بــه مدت‪ ۶‬ســال پرداخــت‪ .‬ادیب ایین‬ ‫مجری چندین پروژه نواوری بوده است و اکنون‬ ‫به تحقیقات توســعه هوشمند ســازی کنترل‬ ‫ابیاری گیاهان کشــاورزی طبق استانداردهای‬ ‫پنمــن مانتیــث (‪ )ASCE‬فائو پرداخته اســت‪.‬‬ صفحه 26 ‫وﻇایﻒ اولیه رییﺲ سازمان سینمایی ‪! ...‬‬ ‫دولت هــا هر ‪ 4‬ســال‬ ‫یا ‪ 8‬ســال یکبار عوض‬ ‫میشــوند‪ ،‬امــا بــا هر‬ ‫تعویضی‪ ،‬این سینماگران‬ ‫کشــور هســتند کــه‬ ‫میبایســت خــود را با‬ ‫خواســتهها‪ ،‬ســالیق و‬ ‫شاهپور محمدی‬ ‫دیدگاههــای منتخبین‬ ‫ﻣﺴﺘﻨﺪﺳﺎز و ﻣﻨﺘﻘﺪ‬ ‫جناحهــای مختلــف‬ ‫هماهنگ کنند‪ !.‬این موضوع تا جایی پیش رفته اســت که انگار‬ ‫حکم یک قانون را پیدا کرده اســت‪ !.‬این وســط نیز کافی است‬ ‫که یک مدیر ناتوان و کارنابلدی بخواهد پست کلیدی مدیریت‬ ‫حوزه سینما را با پشــتیبانی جناح های دولتی تصاحب کند که‬ ‫ان زمان‪ ،‬جماعت کثیر ســینما الجرم سالها باید نظارهگر ندانم‬ ‫کاری های ان یک نفر باشــند و چاره ای هم نداشته باشند‪ ،‬جز‬ ‫اینکه بسوزند و بســازند‪ !.‬مدیران سفارشــی جناح ها و قدرتها‬ ‫در هر دولتــی و در هر دوره ای‪ ،‬هرگونه ازمــون و خطا و هر نوع‬ ‫واکســن تازه تهیه شــده ای را برروی اصحاب نیمه جان و رو به‬ ‫احتضار فرهنگ و هنر این کشــور ازمایش میکنند ‪ !.‬حال این‬ ‫واکسن های مدیریتی جواب بدهد و جواب ندهد‪ ،‬امر زیاد مهمی‬ ‫نبوده و نیســت‪ !...‬انها تا جایی به تست های اموزشی خود ادامه‬ ‫میدهند که ادمها و فضای هنری انها را به ســرحد فرسودگی و‬ ‫سرخوردگی میرسانند‪ !...‬کســانیکه خود بهتر از همه میدانند‬ ‫که از هنر ومخصوصا از نوع هفتم ان هیچ سررشــته ای نداشته‬ ‫و هیچ نمیدانند اما این وســط ‪ ،‬قدرت طلبی ها‪ ،‬جاه طلبی ها‪،‬‬ ‫عالقه مندی ها و شیفتگی ها به عناوین و میزهای بزرگ‪ ،‬باعث‬ ‫میگردد که به هر قیمتی برای تصاحب ان از پای ننشــینند‪ !.‬در‬ ‫گذشته هر مدیر سفارشی به این حوزه حســاس پانهاده با یک‬ ‫نگاه اداری بیش نبوده‪ ،‬غافــل از اینکه مدیریت ســینما فراتر‬ ‫از یک کار اداری اســت و اخر ســر هم به این نتیجه رسیده که‬ ‫امال و ارزوهای خود را میبایســت در جاهای دیگری جستجو‬ ‫کند ‪ ،‬اما موضوع به همین جا هم ختــم نگردیده و امدن و رفتن‬ ‫چنین ادمهایی ســالها این ســینما را از حرکت و رسالت اصلی‬ ‫خود باز نگهداشته اســت‪ .‬رییس جدید سازمان سینمایی قبل‬ ‫از هر حرکتی میبایست به چند نکات اساسی توجه ویژه کنند‪.‬‬ ‫ابتدا باید مراقبت کنند که افراد منتســب به حوزه های مختلف‬ ‫رســانه به تصدی پســت های حســاس و کلیدی این سازمان‬ ‫مثل ســابق ابقا نشــوند‪ .‬مدیران میانی ســازمان میبایست از‬ ‫اهالی باتجربه خود ســینما انتخاب شــوند‪ .‬تجربه نشان داده‬ ‫اســت که افراد مامور بــه خدمت موقتــی که از رســانه های‬ ‫مختلف به ایــن وادی ورود میکنند به مــرور در بدنه مدیریتی‬ ‫ســینما ماندگار گردیده و نتیجه ان را در مدیریت های گذشته‬ ‫شــاهد بودیم که چگونه مدیوم ســینما را از پــرده عریﺾ ان‬ ‫به ســمت صفحه کوچک تلویزیــون تنزل دادنــد و فیلم های‬ ‫تولید شــده بعضا در حــد تله فیلم متوســط هم نبودنــد‪!!!..‬‬ ‫و‪....‬‬ ‫کوچ و انتقال اینگونه افراد از سازمان سینمایی به محل کار اصلی‬ ‫خود در رســانه های مختلف‪ ،‬باید جزو سیاستهای اصلی رییس‬ ‫جدید سازمان قرار گیرد‪ !.‬در دوره های گذشته شاهد بودیم که‬ ‫حتی برخی از بازنشستگان حوزه رسانه که مشمول قانون منع‬ ‫فعالیت در واحدهای اداری نیز بودند‪ ،‬چگونه منافع سرشاری را از‬ ‫وجود مبارک روسای اشتباهی این سازمان نصیب خود نمودند‪!.‬‬ ‫عملی کردن طرح امنیت شــغلی ســینماگران که سالهاست‬ ‫بر روی میز مدیران قبلی مانده و در حال خاک خوردن اســت‪.‬‬ ‫این موضوع از اهمیت بســزایی برخوردار اســت‪ .‬رییس جدید‬ ‫سازمان باید دقت کند که کل بودجه ســینمای ایران به اندازه‬ ‫تولید و هزینه کرد یک فیلم معمولی هالیوودی نیســت و این‬ ‫یعنی یک سینمای ورشکســته به تمام معنا‪ !...‬واگر هم در دل‬ ‫یک چنین فضای ورشکستگی‪ ،‬فیلمی در گذشته ساخته شده‬ ‫بواسطه ابتکار عمل و خون دل خوردن خود اصحاب سینما بوده‬ ‫نه وجود مدیریت های اداری از نوع اشــتباهی‪ !...‬رییس جدید‬ ‫سازمان سینمایی باید بداند اگر این کشور واقعا به سینمایی در‬ ‫حد اعتبار فرهنگی و تاریخی این کشــور نیاز دارد‪ ،‬میبایســت‬ ‫بودجه ان به هر شــکل ممکن در تمام ســطوح چندین و چند‬ ‫برابر شود و برای این کار نیز کفش اهنینی الزم است‪ .‬سینما به‬ ‫اقتصاد وابسته است و اگر در شرایط تورمی موجود سینمای این‬ ‫کشــور به همین منوال و با این رقم های کله گنجشکی بخواهد‬ ‫مدیریت شــود‪ ،‬ره به جایی نخواهد برد‪ .‬لزوم نشست صمیمی و‬ ‫جلسات متعدد هم اندیشــی با صنوف مختلف کشور و شنیدن‬ ‫مشــکالت انها از نزدیک‪ !...‬طرح بیمه رایگان اهالی سینما باید‬ ‫جزو اولویت این سازمان باشــد‪ .‬ضروری است که کلیه صنوف‬ ‫خانه سینما ‪ ،‬بیمه رایگان گردیده و از سوبسید کامل بیمه دولتی‬ ‫با شرایط مناســب بهره مند شوند‪ !.‬طرح مســکن سینماگران‬ ‫میبایســت در اولویت مدیریت سازمان ســینمایی قرار گیرد‬ ‫که حوزه ســینما در این بخش بیشــترین لطمه را در گذشته‬ ‫دیده اســت و میبایســت به گرفتاریهای این بخش رسیدگی‬ ‫انی و اساســی صورت گیرد‪ !.‬طرح دعوت از هنرمندان‪ ،‬خاصه‬ ‫ســینماگرانی که به هر دلیلی در خارج از کشــور حضور دارند‬ ‫و نیازمند ان اســت رییس جدید ســازمان بطور اساسی برای‬ ‫بازگشت این عزیزان تمهیداتی را بیندیشند تا کسانی که متعلق‬ ‫به این اب و خاک هستند بتوانند به زادگاه خود مراجعت نمایند‪!.‬‬ ‫با توجه به نظر مســاعد رییــس جمهور محتــرم‪ ،‬این موضوع‬ ‫پیگیری اساســی الزم دارد و تامین امنیت انها پس از مراجعت‬ ‫یک نیاز جدی و اساسی است ‪ !.‬این اقدام خواهد توانست از فرار‬ ‫و مهاجرت سایر نخبگان هنرمند کشــور نیز جلوگیری نماید‪.‬‬ ‫به امید روزی که این موارد جزو سیاســت های راهبری رییس‬ ‫سازمان ســینمایی قرار بگیرد چرا که در ترمیم و تقویت فضای‬ ‫تولید فیلم و حل مشکالت سینماگران‪ ،‬تاثیر و کارسازی اساسی‬ ‫را خواهد داشــت‪ !.‬اگر این خواســته ها علمی نگردد باید گفت‬ ‫که چند صباحی فقط ســینما را با نگاه اداری مدیریت کردهایم‬ ‫و از نــگاه عملیاتی و تاثیر گــزار و ارتقا بخش دور مانــده ایم‪!!..‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪29‬‬ صفحه 29 ‫ﻧﻘﺪ‬ ‫جوجه یک روزه بیمه دارد‪ ،‬‬ ‫هنرمند سپیدموی و روزنامه نگار ریش سفید نه!‬ ‫دنیای عجیبــی شــده‪،‬ارزش کاالها هــر روز باالتر رفته‬ ‫و حرمت انســان ها پایین تر می اید!چه عاملی باعث این‬ ‫پدیده شــده و می شــود؟ بی تردید برتری زندگی مادی‬ ‫بر انسانی‪.‬همین مهم باعث شــده ارزش کاالها بر ادمیان‬ ‫چربش چشمگیری پیدا کند‪ .‬زمانی نه چندان دور‪ ،‬بیمه‬ ‫ماشین اجباری نبود و صاحب خودرو مسوولیت خسارات‬ ‫سیدرﺿا اورنﮓ‬ ‫وارده را می پذیرفت‪.‬امروز اگر شــما اتومبیل خود را بیمه‬ ‫ﺳﯿﻨﻤﺎ‬ ‫ﻣﻨﺘﻘﺪ ﻓﯿﻠﻢ‪ ،‬ﻣﺪرس‬ ‫نکنید‪ ،‬وقتی به عللی توســط پلیــس راهنمایی متوقف‬ ‫شوید‪،‬اولین چیزی که از شما می خواهد مدارک است که‬ ‫شامل بیمه نامه هم می شود‪.‬اگر بیمه داشتید به مدارک‬ ‫دیگر نگاه می کند‪،‬اما اگر مدت بیمه شــما سر امده باشد‬ ‫و ان را تمدید نکرده باشید‪،‬مامور اجرا در چشم برهم زدنی یک برگه جریمه سنگین‬ ‫و رنگین کف دست شما می گذارد! جالب است که هیچ مامور دولتی انسان ها را برای‬ ‫نداشتن بیمه متوقف و جریمه نمی کند!این یکی از نشــانه های برتری ارزش کاال بر‬ ‫انسان است‪.‬چرا چنین است؟ایا بهتر نبود اول بیمه انسان ها را جا انداخته و با متخلفان‬ ‫برخورد می کردند‪،‬بعد بیمه ماشین را اجباری می کردند؟ جالب است که تمام وزیران و‬ ‫مدیران مرتبط‪،‬از این معضل اگاهی دارند‪،‬اما برای رفع ان قدمی برنداشته و نمی دارند!‬ ‫به تازگی شنیده ام که جوجه های یک روزه هم بیمه می شوند و بیمه نامه دارند!یعنی‬ ‫از زمان تولد تا هنگامی که به مسلخ می روند برای ســالخی ارج و قرب شان محفوظ‬ ‫است! امروز در عرصه هنر و رسانه‪،‬به خاطر کارشکنی کارفرماها و چشم پوشی مراکز‬ ‫مســوول‪،‬به خصوص وزارت کار و اداره تامین اجتماعی‪ ،‬تعدادی از هنرمندان و اهالی‬ ‫رسانه با اینکه سن بازنشستگی را نیز رد کرده اند‪،‬نه حقوق بازنشستگی دارند و نه بیمه‬ ‫درمانی!به نظر عجیب می اید‪،‬اما حقیقت دارد‪،‬حقیقتی که مسووالن می دانند‪،‬اما برای‬ ‫رفع ان قدمی برنداشــته و نمی دارند‪،‬چرا؟! اکنون افرادی باالی پنجاه سال و هشتاد‬ ‫سال وجود دارند که در این دو عرصه حضور داشــتند‪ ،‬اما از حق کوچک خودشان که‬ ‫حقوق بازنشستگی و بیمه درمانی است‪،‬محروم هستند‪.‬مگر چه گناهی کرده اند جز‬ ‫اینکه عاشقانه زندگی خویش را وقف حرفه شــان کرده اند؟ جالب تر اینکه افرادی در‬ ‫عرصه هنر و رســانه وجود دارند که با کمترین زحمت دارای بیمه تامین اجتماعی و‬ ‫درمانی هستند‪ .‬سن شان بسیار پایین تر است‪،‬اما ســابقه بیمه شان خیلی زیادتر از‬ ‫محرومان عرصه هنر و رسانه اســت! باورش خیلی سخت است که مسئوالن این مهم‬ ‫را میدانند‪ ،‬اما دست روی دست گذاشــته و هیچ اقدامی برای رفع مشکل هنرمندان‬ ‫و روزنامه نگاران فاقد بیمه نکرده و نمی کنند‪.‬ایا برای شان مهم نیست؟! در این چند‬ ‫دهه‪ ،‬چندین دولت روی کار امده و رفته اند‪،‬اما هیچ کــدام کاری برای اینگونه افراد‬ ‫نکردند‪ .‬مسئوالن مرتبط چون خودشان از حقوق کافی و وافی و بیمه کامل برخوردار‬ ‫هستند و در زمان بازنشستگی نیز خیال شان از گرفتن حقوق مکفی راحت است‪،‬شاید‬ ‫طبیعی است که به فکر گرفتاران نباشند‪ .‬امروز در عرصه رسانه و هنر افرادی هستند‬ ‫که به شدت با دیو نداری و هیوالی بیماری پنجه در پنجه دارند و بسیاری از انان قدرت‬ ‫خرید حتی چند قرص نان و چند حب ســرماخوردگی را نیز ندارند‪ .‬عده زیادی از این‬ ‫افراد از کار افتاده هستند یا از کار‪ ،‬بیکارشان کردهاند‪ .‬با وجود ناتوانی جسمی و روحی‪،‬‬ ‫ارزو دارند تا ســر کاری‪،‬حتی غیر مرتبط با تخصﺺ و حرفه خود بروند تا بتوانند قوت‬ ‫الیموتی به کف اورند‪ .‬واقعا مسئوالن و مدیران مربوطه یک لحظه فکر نمی کنند که‬ ‫این افراد چگونه باید به حیات خویش ادامه دهند‪،‬ان هم در این ایام ســخت گرانی و‬ ‫کرونایی؟! وزیر ارشاد جدید نیز در ابتدای کار وعده های شیرین داده‪،‬اما هرگز راجع به‬ ‫گرفتاران عرصه هنر و رسانه حرفی نزده و احتماال نخواهد زد‪ .‬عجیب است که در این دو‬ ‫عرصه‪ ،‬به خصوص سینما بیشتر کمک ها به افراد متمول داده شده و گرفتاران به چشم‬ ‫نیامده یا پول ناچیزی به انان داده اند که خرج یک هفته کم خواران هم نیســت‪،‬چه‬ ‫رســد به دادن اجاره و خرج چندماهه و چندســاله! جناب وزیر ارشاد‪،‬تاکنون کسی‬ ‫برای شناسایی این افراد اقدام نکرده است‪.‬شــما اگر خود را حامی گرفتاران می دانید‪،‬‬ ‫دستور دهید این افراد شناسایی شــده و نسبت به تکمیل بیمه اجتماعی و اختصاص‬ ‫حقوق بازنشستگی انان اقدام کنید‪.‬به هیچ وجه کار دشواری نیست و بار مالی زیادی‬ ‫نخواهد داشت‪.‬نسبت به ریخت و پاش هایی که از گذشــته تا امروز در جشنواره های‬ ‫متعدد و بی خاصیت عرصه سینما و هنر صورت گرفته بسیاربسیار کمتر است‪ .‬اگر واقعا‬ ‫دنبال رضای خالق و رضایت خلق هســتید‪،‬این معضل را رفع کنید تا دعای گرفتاران‬ ‫عرصه هنر و رسانه شامل حال تان شود و توشه خوبی برای اخرت خود ذخیره کنید‪.‬‬ ‫دﻟنوشته مﺤﺴن شایانفر از بی ﺗوجهی ‬ ‫و عدم ﺣﻀور ﺻنﻒ بازیگران در به ‬ ‫ﺧا ک سپاری‬ ‫ زنده یادان اویﺴی‪ ،‬اﻃﻠﺴی و مهراوران‬ ‫بدون شــک ســه تن از چهرههای ماندگار و فراموش نشــدنی‬ ‫ســینما و تلویزیون به شــمار میاینــد‪ .‬پس از درگذشــت این‬ ‫هنرمندان فقید‪ ،‬برخالف انتظار بسیاری از هنرمندان سرشناس‬ ‫و معروف بــه «لــب و دهنهای مجــازی» که در اینســتاگرام‬ ‫با بدرود اقــای کاووســی و جمالتی ایــن چنینی از فقــدان او‬ ‫ابراز ســوگ کرده بودند‪ ،‬در مراســم تشــییع غیبت داشــتند‪،‬‬ ‫از جمله هیات مدیــره انجمن صنفــی بازیگران خانه ســینما‪.‬‬ ‫در حالیکه به غیر از معدودی از بازیگران انحصاری‪ ،‬سایر بازیگران‬ ‫و بخصوص پیشکسوتان این عرصه در وضعیت نامناسب کاری و‬ ‫معیشتی و مشکالت جسمانی و بیماری به سر میبرند‪ ،‬مشخﺺ‬ ‫نیست انجمن بازیگران خانه ســینما چه اقدام موثری در کاهش‬ ‫این مشکالت صنفی برداشته اســت‪ .‬پیش از این انجمن صنفی‬ ‫دست کم در مراسم تشــییع هنرمندان عزیز پس از مرگ‪ ،‬حضور‬ ‫پررنگی پیدا میکرد‪ ،‬کــه در مورد اخیر ان هــم صورت نگرفت‬ ‫انتظار به حقی اســت تا فاطمــه معتمداریا که در همــه امور از‬ ‫جمله مسائل سیاسی صاحبنظر است‪ ،‬بعنوان رییس این صنف‬ ‫گسترده نیز از چرایی این بیتوجهی به این تازه گذشتگان بگوید!‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪27‬‬ صفحه 27 ‫اﺧبار‬ ‫موفقیتفیلم(پوست)‬ ‫فیلم سینمایی پوســت به تهیه کنندگی محمد رضا‬ ‫مصباح و کارگردانی بهرام ارک درشهر تبریز به اکران‬ ‫درامد و مورد استقال مردم هنر دوست این شهر قرار‬ ‫گرفت وخوشبختانه به سانس های فوق العاده رسید‪.‬‬ ‫ورود اقایان ممنوع‬ ‫علی سرتیپی تهیه کننده پرتالش سینما‬ ‫درخصوص عدم تولید قســمت های دوم‬ ‫وســوم فیلم «ورود اقایان ممنوع»گفت‪:‬‬ ‫ازانجا که این فیلم در زمان اکران بافروش‬ ‫خوبی مواجه بود بر ان شدم قسمتهای دوم‬ ‫و سوم انرا بســازم اما بعضی از عوامل این‬ ‫فیلم دچار غرور شــدند و ادعای سهم من‬ ‫دراوردی زیادی نمودند که من عطایش را‬ ‫به لقایش بخشیدم‪ .‬درود به این جسارت‪.‬‬ ‫تسهیل درﺻدور پروانه ساخت ونمایﺶ‬ ‫ســعید رجبی فروتــن‪ ،‬معــاون نظــارت و‬ ‫ارزشــیابی ســازمان ســینمایی در مــورد‬ ‫وضعیت شــوراهای ســاخت و پروانه نمایش‬ ‫توضیحاتــی داد‪ .‬وی اظهار کــرد‪ :‬همانگونه‬ ‫که جنــاب خزاعــی در برنامه شــهر فرنگ‬ ‫به تفصیــل بیان داشــتند‪ ،‬شــرایطی فراهم‬ ‫شده تا باســهولت و شفافیت بیشــتر بتوان‬ ‫به متقاضیان ســرویس داده شــود‪ .‬او متذکر‬ ‫شد‪ :‬دریافت پروانه ســاخت‪،‬این امکان را برای‬ ‫تهیه کننده وســرمایه گذار فراهم میکند که‬ ‫گرفتار مسائل حقوقی وشورای داوری نشوند‪.‬‬ ‫‪ 200‬فیلم اکراننشده داریم!!‬ ‫ســعید خانی تهیهکننده جوان و خوشــنام و مدیر‬ ‫پخش خانه فیلم ایران درخصــوص ‪ 200‬فیلم اکران‬ ‫نشده خطاب به ریاست سازمان ســینمایی گفت‪ :‬از‬ ‫اکران فیلمهای ضعیف حذر شــود‪ .‬چون کافیســت‬ ‫با اســتقبال مردم مواجه نشــوند و مجددا سالنهای‬ ‫سینما خالی از تماشاگر شود و این اصال به نفع سینما‬ ‫که با تالش فراوان رونق گرفته‪ ،‬نیســت‪ .‬خانی عقیده‬ ‫دارد‪ :‬فیلمهــای ضعیــف در هنــر و تجربــه و‬ ‫بصــورت انالیــن نمایــش داده شــود و جنــاب‬ ‫خزاعــی ترتیبی اتخــاذ نماید تا صنوف ســینمایی‬ ‫که ‪2‬ســال اســت بیکار هســتند‪ ،‬بتواننــد در این‬ ‫شــرایط از کمکهــای معیشــتی بهره مند شــوند‪.‬‬ ‫تشکر‬ ‫بدینوسیله از کلیه پرسنل زحمتکش ‪ ،‬محترم وصدیق‬ ‫بیمارستان خاتم االنبیا‪ ،‬ساختمان یاس ‪ ،‬بخش شقایق‬ ‫که در طول بستری اینجانب نهایت لطف و محبت خود‬ ‫را مبذول داشتند سپاسگزاری و قدردانی مینمایم‪.‬‬ ‫با احترام‪ :‬غالمرضا گمرکی وهمسر‪.‬‬ ‫‪30‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫پایتﺨت بدون ﺻرف هزینه می تواند‬ ‫ساختهشود‬ ‫محمدحســینی میگوید‪ :‬برای ســاخت‬ ‫ســریال پایتخت ‪ 5‬مبلغ ‪ 9‬میلیارد و ‪600‬‬ ‫هزار تومان هزینه پرداخت شده و درعوض‬ ‫این ســریال ‪ 183‬میلیــارد درامد اگهی‬ ‫کسب نموده اســت‪ .‬با این حساب میتوان‬ ‫گفت که ‪ 2‬قســمت پایتخت بدون صرف‬ ‫هزینه ســازمان اوج ساخته شــده است‪.‬‬ ‫جواب سواالت اطالعات عمومی‬ ‫‪.1‬د‬ ‫‪.9‬الف‬ ‫‪.2‬ج‬ ‫‪.10‬الف‬ ‫‪.3‬د‬ ‫‪.11‬ج‬ ‫‪.4‬ج‬ ‫‪.12‬ب‬ ‫‪.5‬ب ‪.13‬الف‬ ‫‪.6‬ب ‪.14‬ب‬ ‫‪.7‬الف ‪.15‬الف‬ ‫‪.8‬ب‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫دلنوشته محرم زینال زاده درخصوص‬ ‫مهراوران‬ ‫به دســتهایم نگاه میکنم‪ ،‬تا به امــروز در ان‬ ‫کوله پشــتی همراه و نامریــی ام چه ها جمع‬ ‫کرده ام که پیش از من به دیار باقی رهســپار‬ ‫خواهد شــد‪ ...‬کاش مشــتی شــکوفه های‬ ‫زیبای هســتی را جمع میکردم ‪ ،‬شکوفه های‬ ‫راســتی و پاکی را‪ ...‬تا چراغ راهم باشــند در‬ ‫ان ســفر همیشــه در پیش‪ ...‬و ان کوله را در‬ ‫این دنیــا و دیار رهــا کرده تا دوســتان جان‬ ‫جانیــم‪ ....‬ان را به یاد اورند‪ ...‬عــزت مهر اورم‬ ‫ســفر خوش‪ ....‬با احتــرام محرم زینــال زاده‬ صفحه 30 ‫تنهایی مرد داستان نویﺲ‬ ‫داﺳﺘان‬ ‫رســمی و کوتاه در باره اش حرف‬ ‫میزدند و این موضوع محمد را غذاب‬ ‫می داد و عمــده فکرش این بود که‬ ‫کجایی کارش اشتباه بوده ‪ .‬ایا برای‬ ‫هستی هم این دغدغه فکری وجود‬ ‫داشت ؟ هســتی در این باره خیلی‬ ‫راحت بود و بــه روی خودش نمی‬ ‫اورد‪ .‬محمد پر حرارت بود و عاشق‬ ‫شــلوغی‪ ،‬همانگونه که در کودکی‬ ‫ولی اﷲ نیسریان‬ ‫و نوجوانی زیســته بود‪ .‬نمیدانست‬ ‫ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه‬ ‫تعــارف یعنی چــی و مطمئن بود‬ ‫مسیرش درســت اســت‪ .‬خواهر‬ ‫محمد وقتی فهمید محمد قصد ازدواج دارد به تهران امد و چند روزی‬ ‫پیش محمد بود و با هســتی هم حرف زد و به محمد گفت‪ :‬هســتی‬ ‫دختر خیلی خوبیه و به درد ازدواح با تو نمی خوره ‪ ،‬شــما هر کدام به‬ ‫سبک خودتان خوب هستید‪ .‬هستی دختر ارامیه و در خانواده ای ارام‬ ‫بزرگ شده ‪ .‬ولی تو یک شرور دوست داشتنی هستی‪ ،‬محمد به خواهر‬ ‫دوقلویش نگاه کرد و نتوانست تصمیم درست را بگیرد‪ .‬محمد ارام در‬ ‫حیاط رابست و قفل کرد و به اتاق خودش رفت‪ .‬چراغ را روشن کرد ‪،‬‬ ‫اتاقش منظم نبود ‪ ،‬روی طاقجه های قدیمی مملو از کتاب بود‪ ،‬روی‬ ‫میز کوچکی که گوشــه اتاق بود کتابهای زیادی نامرتب چیده شده‬ ‫بود ‪.‬مطالبی را که نوشته بود روی میز پراکنده بودند ‪ ،‬جاسیگاریش‬ ‫پر از ته ســیگار بود ‪ ،‬بطری اب نیمه پر در کنار یکی از پایه های میز‬ ‫خودنمایی می کرد ‪ .‬محمد نگاهی به اتاق انداخت از پنجره بزرگ رو‬ ‫به حیاط‪ ،‬باغچه را تماشــا کرد ‪ ،‬عکس مهتاب افتاده بود توی حوض‬ ‫وسط حیاط ‪ ،‬انگار از اســمان قهر کرده بود و افتاده بود توی حوض‬ ‫خانه که ابتنی کند‪ .‬محمد لبخندی زد‪ ،‬روی سکوی پنجره نشست‬ ‫و سیگاری روشن کرد‪ .‬چراغ اتاق هستی روشن شد‪ .‬هستی امد توی‬ ‫راهرو که برود دستشویی ‪ ،‬خواب الود نگاهی به اتاق محمد کرد و رفت‬ ‫سمت دستشویی ‪ .‬محمد ســیگار را خموش کرد و امد توی راهرو ‪.‬‬ ‫هستی لباس نازک و تن نمایی به تن داشــت ‪ .‬محمد به چهارچوب‬ ‫در تکیه داد و هستی را تماشــا کرد‪ .‬هستی برگشت و متوجه حضور‬ ‫محمد شد‪ ،‬ســالم خواب الودی کرد و لبخند زد‪ .‬هستی گفت‪ :‬فکر‬ ‫کردم که نمی ای و رفت طرف دستشویی که انتهای راهرو بود‪ .‬محمد‬ ‫برای یک لحظه حس زیبایی در تنش پیچید ‪ ،‬به دور شــدن هستی‬ ‫نگاه کرد و در همان چهارچوب در ایســتاد‪ .‬هستی که از دستشویی‬ ‫بیرون امد‪ ،‬خواب الودگیش کمتر شده بود‪ ،‬محمد را که همچنان در‬ ‫چهاچوب در اتاقش‪ ،‬ایســتاده بود با تعجب نظاره کرد ‪ .‬محمد گفت‪:‬‬ ‫امروز پیش‪.....‬هستی حرفش را قطع کرد و گفت‪ :‬ببخشید محمد جان‬ ‫باید صبح زود بروم دفتر مجله‪ .‬االن هم خوابم می اید‪ .‬فردا شب کمی‬ ‫زودتر بیا خانه‪ ،‬شــام را با هم بخوریم و حرف بزنیــم‪ .‬البته اگر مامان‬ ‫مهمان نداشته باشه‪ .‬فعال شب بخیر ‪ .‬هســتی وارد اتاق شد و چراغ را‬ ‫خاموش کرد‪ .‬محمد بلند شــد و وارد اتاق خودش شد ‪ .‬لباسش را از‬ ‫تن دراورد و انها را پرت کرد روی دســته صندلی‪ ،‬لباس راحتی خانه‬ ‫را پوشید‪ ،‬چراغ اتاق را خاموش کرد‪ .‬مهتاب همجنان در اب مشغول‬ ‫اب تنی بود و گربه کوچکی دور حوض وسط حیاط ارام راه می رفت‪.‬‬ ‫محمد بازهم نشست روی سکوی پنجره و سیگار دیگری روشن کرد ‪.‬‬ ‫پنجره را گشود‪ ،‬نسیم خنک شب مثل طشت ابی روی تنش پاشیده‬ ‫شد‪ .‬سرمای دلنشینی به تنش نشست‪ .‬پکی به سیگارش زد و به ماه‬ ‫‪28‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫قس‬ ‫مت اول‬ ‫بازیگوش که حاال با پنجول کوچک گربه به رقــﺺ امده بود نگاه کرد‪.‬‬ ‫حس کرد سردش شده ‪ ،‬بلند شد و پلیور نازکی را پوشید ‪ ،‬دلش نیامد‬ ‫پنجره را ببند‪ .‬رفت روی صندلی پشــت میز نشســت و چراغ مطالعه‬ ‫کوچک روی میز را روشــن کرد‪ .‬کاغذ ها را مرتب کرد و در گوشــه ای‬ ‫قرار داد‪ ،‬کتابها را از روی میز جمع کرد و روی طاقچه ‪ ،‬کنار بقیه کتابها‬ ‫مرتب چیده مان کرد‪ .‬چند کاغذ سفید را جلویش گذاشت و به فکر فرو‬ ‫رفت‪ ،‬ایده ای به ذهنش امده بود‪ .‬خاکه سیگارش ریخت روی کاغذها‪.‬‬ ‫کاغذ را بلند کرد و با بی دقتی تکاند توی سطل زیر میز که پر بود از کاغذ‬ ‫مچاله شده‪ .‬چند خطی نوشت و لبخند رضایت چهرهاش را مهربان تر‬ ‫کرد‪ .‬به خودش که امد‪ ،‬چند صفحه ای نوشــته بود‪ .‬جا سیگاری پر ته‬ ‫سیگار را تکاند در سطل زباله ‪ ،‬ســیگار دیگری روشن کرد و مثل یک‬ ‫فاتح به نوشته اش نگاه کرد ‪ .‬خواست دوباره بنویسد که درد شانه چﭗ‬ ‫امانش را گرفت و قلبش تیر کشید ‪ .‬قلم از دستش رها شد‪ .‬محمد مچاله‬ ‫شد روی میز‪ .‬از صندلی جدا شد و نشست روی فرشی که در اتاق پهن‬ ‫بود‪ .‬بسختی بطری اب را بدست گرفت و از ان جرعه ای نوشید‪ .‬نفسش‬ ‫کمی جا امد‪ .‬متوجه ســیگار شــد که ردی از خود روی فرش گذاشته‬ ‫بود ‪ .‬محمد بسرعت ســیگار روشــن را از روی فرش برداشت و دستی‬ ‫روی قسمت کوچک سوخته فرش کشید ‪ .‬نفسی تازه کرد ‪ ،‬بلند شد و‬ ‫سیگار را داخل جاسیگاری خاموش کرد‪ .‬روی طاقچه کنار پنجره نیمه‬ ‫باز نشست و نفس عمیقی کشید ‪ .‬پنجره را بست و به بستر رفت ‪ .‬صبح‬ ‫که بیدار شد به ساعتش که همیشــه روی مچ دستش بود نگاهی کرد ‪،‬‬ ‫ساعت از هشت گذشته بود ‪ .‬بلند شــد ‪ ،‬ابی به صورتش زد‪ ،‬حس کرد‬ ‫زبانش مانند یک تکه چرم شده و کمی از درد دیشب روی شانه چپش‬ ‫جا خوش کرده ‪ .‬به طرف دستشویی که ته راهرو بود رفت ‪ ،‬نیم نگاهی‬ ‫به اتاق هستی انداخت ‪ ،‬هستی رفته بود‪ .‬اتاق هستی مرتب بود و همه‬ ‫لوازمش مرتب در جای خودش قرار داشت ‪ .‬چند گلدان هم زینت بخش‬ ‫اتاقش بود ‪ .‬محمد وارد دستشویی شد‪ ،‬ابی به صورتش زد و چهره خود‬ ‫را در اینه دید ‪ ،‬یک هفته می شد ریشش را اصالح نکرده بود و حس کرد‬ ‫رنگ و رویش کمی زرد است ‪ .‬خواست ریشــش را اصالح کند یا شاید‬ ‫یک دوش بگیرد‪ ،‬حوصله اش را نداشت ‪ .‬ابی در دهانش چرخاند ‪ ،‬شاید‬ ‫زبانش نرم شود و از خشکی خارج شــود ‪ ،‬فایده ای نداشت‪ .‬سبیلش از‬ ‫دود سیگار زرد زرد شــده بود و دندانهایش‪ ،‬چرا به خودش نمی رسید‪.‬‬ ‫چرا نمی توانست بفهمد چه مرگش است‪ .‬به هستی فکر کرد ‪ .‬مسواکی‬ ‫زد و حس کرد حالش بهتر شده‪ .‬می دانســت اگر همت کند و دوشی‬ ‫بگیرد حالش بهتر هم میشود‪ .‬از دستشــویی امد به اتاقش ‪ ،‬لباسهای‬ ‫روی دسته صندلی را برداشت‪ ،‬پوشــید و امد توی حیاط ‪ .‬پدر هستی‬ ‫توی حیاط گلدانها را مرتب می کرد‪ ،‬مرد ســرحال و بانشــاطی بود و‬ ‫شصت و پنج سال را رد کرده بود ‪ ،‬باز نشسته اداره راه اهن بود‪ .‬در تهران‬ ‫متولد شده بود ولی ریشــه اذری داشت‪ .‬محمد را با همه خصوصیاتش‬ ‫دوست داشت‪ ،‬می گفت‪ :‬در جوانی در راه اهن یک دوست خوزستانی‬ ‫داشتم که ادم بسیار خوب و با معرفتی بود ‪ ،‬بعدها منتقل شد به اهواز‪،‬‬ ‫خاطرات خوبی ازش دارم ‪ .‬محمد به خواستگاری دخترم امد و فهمیدم‬ ‫خوزستانی است ‪ ،‬یاد رفیقم افتادم ‪ .‬محاسبه ام اشتباه نبود ‪ .‬محمد سالم‬ ‫کرد و پدر هســتی لبخند زد و جواب ســالمش را داد ‪ .‬گفت ‪ :‬صبحانه‬ ‫خوردی ؟ معلومه که نخوردی ‪ ،‬هستی یک ساعت پیش رفت‪ .‬عجب از‬ ‫زن و شوهرهای این دوره و خندید ‪ .‬گلدانی را که در دست داشت کناری‬ ‫گذاشت ‪ ،‬دست محمد را کرفت و او را به سمت دیگر حیاط برد ‪ ،‬در این‬ ‫سمت چند اتاق دیگر با پذیرایی بزرگ و یک راهرو بزرگتر ‪ ...‬ادامه دارد‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ صفحه 28 صفحه 31 ‫وﻇایﻒ اولیه رییﺲ سازمان سینمایی ‪! ...‬‬ ‫دولت هــا هر ‪ 4‬ســال‬ ‫یا ‪ 8‬ســال یکبار عوض‬ ‫میشــوند‪ ،‬امــا بــا هر‬ ‫تعویضی‪ ،‬این سینماگران‬ ‫کشــور هســتند کــه‬ ‫میبایســت خــود را با‬ ‫خواســتهها‪ ،‬ســالیق و‬ ‫شاهپور محمدی‬ ‫دیدگاههــای منتخبین‬ ‫ﻣﺴﺘﻨﺪﺳﺎز و ﻣﻨﺘﻘﺪ‬ ‫جناحهــای مختلــف‬ ‫هماهنگ کنند‪ !.‬این موضوع تا جایی پیش رفته اســت که انگار‬ ‫حکم یک قانون را پیدا کرده اســت‪ !.‬این وســط نیز کافی است‬ ‫که یک مدیر ناتوان و کارنابلدی بخواهد پست کلیدی مدیریت‬ ‫حوزه سینما را با پشــتیبانی جناح های دولتی تصاحب کند که‬ ‫ان زمان‪ ،‬جماعت کثیر ســینما الجرم سالها باید نظارهگر ندانم‬ ‫کاری های ان یک نفر باشــند و چاره ای هم نداشته باشند‪ ،‬جز‬ ‫اینکه بسوزند و بســازند‪ !.‬مدیران سفارشــی جناح ها و قدرتها‬ ‫در هر دولتــی و در هر دوره ای‪ ،‬هرگونه ازمــون و خطا و هر نوع‬ ‫واکســن تازه تهیه شــده ای را برروی اصحاب نیمه جان و رو به‬ ‫احتضار فرهنگ و هنر این کشــور ازمایش میکنند ‪ !.‬حال این‬ ‫واکسن های مدیریتی جواب بدهد و جواب ندهد‪ ،‬امر زیاد مهمی‬ ‫نبوده و نیســت‪ !...‬انها تا جایی به تست های اموزشی خود ادامه‬ ‫میدهند که ادمها و فضای هنری انها را به ســرحد فرسودگی و‬ ‫سرخوردگی میرسانند‪ !...‬کســانیکه خود بهتر از همه میدانند‬ ‫که از هنر ومخصوصا از نوع هفتم ان هیچ سررشــته ای نداشته‬ ‫و هیچ نمیدانند اما این وســط ‪ ،‬قدرت طلبی ها‪ ،‬جاه طلبی ها‪،‬‬ ‫عالقه مندی ها و شیفتگی ها به عناوین و میزهای بزرگ‪ ،‬باعث‬ ‫میگردد که به هر قیمتی برای تصاحب ان از پای ننشــینند‪ !.‬در‬ ‫گذشته هر مدیر سفارشی به این حوزه حســاس پانهاده با یک‬ ‫نگاه اداری بیش نبوده‪ ،‬غافــل از اینکه مدیریت ســینما فراتر‬ ‫از یک کار اداری اســت و اخر ســر هم به این نتیجه رسیده که‬ ‫امال و ارزوهای خود را میبایســت در جاهای دیگری جستجو‬ ‫کند ‪ ،‬اما موضوع به همین جا هم ختــم نگردیده و امدن و رفتن‬ ‫چنین ادمهایی ســالها این ســینما را از حرکت و رسالت اصلی‬ ‫خود باز نگهداشته اســت‪ .‬رییس جدید سازمان سینمایی قبل‬ ‫از هر حرکتی میبایست به چند نکات اساسی توجه ویژه کنند‪.‬‬ ‫ابتدا باید مراقبت کنند که افراد منتســب به حوزه های مختلف‬ ‫رســانه به تصدی پســت های حســاس و کلیدی این سازمان‬ ‫مثل ســابق ابقا نشــوند‪ .‬مدیران میانی ســازمان میبایست از‬ ‫اهالی باتجربه خود ســینما انتخاب شــوند‪ .‬تجربه نشان داده‬ ‫اســت که افراد مامور بــه خدمت موقتــی که از رســانه های‬ ‫مختلف به ایــن وادی ورود میکنند به مــرور در بدنه مدیریتی‬ ‫ســینما ماندگار گردیده و نتیجه ان را در مدیریت های گذشته‬ ‫شــاهد بودیم که چگونه مدیوم ســینما را از پــرده عریﺾ ان‬ ‫به ســمت صفحه کوچک تلویزیــون تنزل دادنــد و فیلم های‬ ‫تولید شــده بعضا در حــد تله فیلم متوســط هم نبودنــد‪!!!..‬‬ ‫و‪....‬‬ ‫کوچ و انتقال اینگونه افراد از سازمان سینمایی به محل کار اصلی‬ ‫خود در رســانه های مختلف‪ ،‬باید جزو سیاستهای اصلی رییس‬ ‫جدید سازمان قرار گیرد‪ !.‬در دوره های گذشته شاهد بودیم که‬ ‫حتی برخی از بازنشستگان حوزه رسانه که مشمول قانون منع‬ ‫فعالیت در واحدهای اداری نیز بودند‪ ،‬چگونه منافع سرشاری را از‬ ‫وجود مبارک روسای اشتباهی این سازمان نصیب خود نمودند‪!.‬‬ ‫عملی کردن طرح امنیت شــغلی ســینماگران که سالهاست‬ ‫بر روی میز مدیران قبلی مانده و در حال خاک خوردن اســت‪.‬‬ ‫این موضوع از اهمیت بســزایی برخوردار اســت‪ .‬رییس جدید‬ ‫سازمان باید دقت کند که کل بودجه ســینمای ایران به اندازه‬ ‫تولید و هزینه کرد یک فیلم معمولی هالیوودی نیســت و این‬ ‫یعنی یک سینمای ورشکســته به تمام معنا‪ !...‬واگر هم در دل‬ ‫یک چنین فضای ورشکستگی‪ ،‬فیلمی در گذشته ساخته شده‬ ‫بواسطه ابتکار عمل و خون دل خوردن خود اصحاب سینما بوده‬ ‫نه وجود مدیریت های اداری از نوع اشــتباهی‪ !...‬رییس جدید‬ ‫سازمان سینمایی باید بداند اگر این کشور واقعا به سینمایی در‬ ‫حد اعتبار فرهنگی و تاریخی این کشــور نیاز دارد‪ ،‬میبایســت‬ ‫بودجه ان به هر شــکل ممکن در تمام ســطوح چندین و چند‬ ‫برابر شود و برای این کار نیز کفش اهنینی الزم است‪ .‬سینما به‬ ‫اقتصاد وابسته است و اگر در شرایط تورمی موجود سینمای این‬ ‫کشــور به همین منوال و با این رقم های کله گنجشکی بخواهد‬ ‫مدیریت شــود‪ ،‬ره به جایی نخواهد برد‪ .‬لزوم نشست صمیمی و‬ ‫جلسات متعدد هم اندیشــی با صنوف مختلف کشور و شنیدن‬ ‫مشــکالت انها از نزدیک‪ !...‬طرح بیمه رایگان اهالی سینما باید‬ ‫جزو اولویت این سازمان باشــد‪ .‬ضروری است که کلیه صنوف‬ ‫خانه سینما ‪ ،‬بیمه رایگان گردیده و از سوبسید کامل بیمه دولتی‬ ‫با شرایط مناســب بهره مند شوند‪ !.‬طرح مســکن سینماگران‬ ‫میبایســت در اولویت مدیریت سازمان ســینمایی قرار گیرد‬ ‫که حوزه ســینما در این بخش بیشــترین لطمه را در گذشته‬ ‫دیده اســت و میبایســت به گرفتاریهای این بخش رسیدگی‬ ‫انی و اساســی صورت گیرد‪ !.‬طرح دعوت از هنرمندان‪ ،‬خاصه‬ ‫ســینماگرانی که به هر دلیلی در خارج از کشــور حضور دارند‬ ‫و نیازمند ان اســت رییس جدید ســازمان بطور اساسی برای‬ ‫بازگشت این عزیزان تمهیداتی را بیندیشند تا کسانی که متعلق‬ ‫به این اب و خاک هستند بتوانند به زادگاه خود مراجعت نمایند‪!.‬‬ ‫با توجه به نظر مســاعد رییــس جمهور محتــرم‪ ،‬این موضوع‬ ‫پیگیری اساســی الزم دارد و تامین امنیت انها پس از مراجعت‬ ‫یک نیاز جدی و اساسی است ‪ !.‬این اقدام خواهد توانست از فرار‬ ‫و مهاجرت سایر نخبگان هنرمند کشــور نیز جلوگیری نماید‪.‬‬ ‫به امید روزی که این موارد جزو سیاســت های راهبری رییس‬ ‫سازمان ســینمایی قرار بگیرد چرا که در ترمیم و تقویت فضای‬ ‫تولید فیلم و حل مشکالت سینماگران‪ ،‬تاثیر و کارسازی اساسی‬ ‫را خواهد داشــت‪ !.‬اگر این خواســته ها علمی نگردد باید گفت‬ ‫که چند صباحی فقط ســینما را با نگاه اداری مدیریت کردهایم‬ ‫و از نــگاه عملیاتی و تاثیر گــزار و ارتقا بخش دور مانــده ایم‪!!..‬‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫ابان ماه‪1400‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫‪29‬‬ صفحه 29 صفحه 32 ‫اﺧبار‬ ‫موفقیتفیلم(پوست)‬ ‫فیلم سینمایی پوســت به تهیه کنندگی محمد رضا‬ ‫مصباح و کارگردانی بهرام ارک درشهر تبریز به اکران‬ ‫درامد و مورد استقال مردم هنر دوست این شهر قرار‬ ‫گرفت وخوشبختانه به سانس های فوق العاده رسید‪.‬‬ ‫ورود اقایان ممنوع‬ ‫علی سرتیپی تهیه کننده پرتالش سینما‬ ‫درخصوص عدم تولید قســمت های دوم‬ ‫وســوم فیلم «ورود اقایان ممنوع»گفت‪:‬‬ ‫ازانجا که این فیلم در زمان اکران بافروش‬ ‫خوبی مواجه بود بر ان شدم قسمتهای دوم‬ ‫و سوم انرا بســازم اما بعضی از عوامل این‬ ‫فیلم دچار غرور شــدند و ادعای سهم من‬ ‫دراوردی زیادی نمودند که من عطایش را‬ ‫به لقایش بخشیدم‪ .‬درود به این جسارت‪.‬‬ ‫تسهیل درﺻدور پروانه ساخت ونمایﺶ‬ ‫ســعید رجبی فروتــن‪ ،‬معــاون نظــارت و‬ ‫ارزشــیابی ســازمان ســینمایی در مــورد‬ ‫وضعیت شــوراهای ســاخت و پروانه نمایش‬ ‫توضیحاتــی داد‪ .‬وی اظهار کــرد‪ :‬همانگونه‬ ‫که جنــاب خزاعــی در برنامه شــهر فرنگ‬ ‫به تفصیــل بیان داشــتند‪ ،‬شــرایطی فراهم‬ ‫شده تا باســهولت و شفافیت بیشــتر بتوان‬ ‫به متقاضیان ســرویس داده شــود‪ .‬او متذکر‬ ‫شد‪ :‬دریافت پروانه ســاخت‪،‬این امکان را برای‬ ‫تهیه کننده وســرمایه گذار فراهم میکند که‬ ‫گرفتار مسائل حقوقی وشورای داوری نشوند‪.‬‬ ‫‪ 200‬فیلم اکراننشده داریم!!‬ ‫ســعید خانی تهیهکننده جوان و خوشــنام و مدیر‬ ‫پخش خانه فیلم ایران درخصــوص ‪ 200‬فیلم اکران‬ ‫نشده خطاب به ریاست سازمان ســینمایی گفت‪ :‬از‬ ‫اکران فیلمهای ضعیف حذر شــود‪ .‬چون کافیســت‬ ‫با اســتقبال مردم مواجه نشــوند و مجددا سالنهای‬ ‫سینما خالی از تماشاگر شود و این اصال به نفع سینما‬ ‫که با تالش فراوان رونق گرفته‪ ،‬نیســت‪ .‬خانی عقیده‬ ‫دارد‪ :‬فیلمهــای ضعیــف در هنــر و تجربــه و‬ ‫بصــورت انالیــن نمایــش داده شــود و جنــاب‬ ‫خزاعــی ترتیبی اتخــاذ نماید تا صنوف ســینمایی‬ ‫که ‪2‬ســال اســت بیکار هســتند‪ ،‬بتواننــد در این‬ ‫شــرایط از کمکهــای معیشــتی بهره مند شــوند‪.‬‬ ‫تشکر‬ ‫بدینوسیله از کلیه پرسنل زحمتکش ‪ ،‬محترم وصدیق‬ ‫بیمارستان خاتم االنبیا‪ ،‬ساختمان یاس ‪ ،‬بخش شقایق‬ ‫که در طول بستری اینجانب نهایت لطف و محبت خود‬ ‫را مبذول داشتند سپاسگزاری و قدردانی مینمایم‪.‬‬ ‫با احترام‪ :‬غالمرضا گمرکی وهمسر‪.‬‬ ‫‪30‬‬ ‫شماره سی و ششم‬ ‫ابان ماه ‪1400‬‬ ‫پایتﺨت بدون ﺻرف هزینه می تواند‬ ‫ساختهشود‬ ‫محمدحســینی میگوید‪ :‬برای ســاخت‬ ‫ســریال پایتخت ‪ 5‬مبلغ ‪ 9‬میلیارد و ‪600‬‬ ‫هزار تومان هزینه پرداخت شده و درعوض‬ ‫این ســریال ‪ 183‬میلیــارد درامد اگهی‬ ‫کسب نموده اســت‪ .‬با این حساب میتوان‬ ‫گفت که ‪ 2‬قســمت پایتخت بدون صرف‬ ‫هزینه ســازمان اوج ساخته شــده است‪.‬‬ ‫جواب سواالت اطالعات عمومی‬ ‫‪.1‬د‬ ‫‪.9‬الف‬ ‫‪.2‬ج‬ ‫‪.10‬الف‬ ‫‪.3‬د‬ ‫‪.11‬ج‬ ‫‪.4‬ج‬ ‫‪.12‬ب‬ ‫‪.5‬ب ‪.13‬الف‬ ‫‪.6‬ب ‪.14‬ب‬ ‫‪.7‬الف ‪.15‬الف‬ ‫‪.8‬ب‬ ‫هفته نامه اقتصادی‪ -‬اجتماعی‬ ‫دلنوشته محرم زینال زاده درخصوص‬ ‫مهراوران‬ ‫به دســتهایم نگاه میکنم‪ ،‬تا به امــروز در ان‬ ‫کوله پشــتی همراه و نامریــی ام چه ها جمع‬ ‫کرده ام که پیش از من به دیار باقی رهســپار‬ ‫خواهد شــد‪ ...‬کاش مشــتی شــکوفه های‬ ‫زیبای هســتی را جمع میکردم ‪ ،‬شکوفه های‬ ‫راســتی و پاکی را‪ ...‬تا چراغ راهم باشــند در‬ ‫ان ســفر همیشــه در پیش‪ ...‬و ان کوله را در‬ ‫این دنیــا و دیار رهــا کرده تا دوســتان جان‬ ‫جانیــم‪ ....‬ان را به یاد اورند‪ ...‬عــزت مهر اورم‬ ‫ســفر خوش‪ ....‬با احتــرام محرم زینــال زاده‬ صفحه 30 صفحه 31 صفحه 32

آخرین شماره های هفته نامه صدای خاک

هفته نامه صدای خاک ۱۰۸

هفته نامه صدای خاک ۱۰۸

شماره : ۱۰۸
تاریخ : 1402/01/23
هفته نامه صدای خاک 41

هفته نامه صدای خاک 41

شماره : 41
تاریخ : 1400/09/06
هفته نامه صدای خاک 40

هفته نامه صدای خاک 40

شماره : 40
تاریخ : 1400/08/29
هفته نامه صدای خاک 35

هفته نامه صدای خاک 35

شماره : 35
تاریخ : 1400/07/25
هفته نامه صدای خاک 32

هفته نامه صدای خاک 32

شماره : 32
تاریخ : 1400/07/10
هفته نامه صدای خاک 31

هفته نامه صدای خاک 31

شماره : 31
تاریخ : 1400/06/20
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!