هفته نامه صدای خاک شماره 26
هفته نامه صدای خاک شماره 26
ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ اﻗﺘﺼﺎدى -اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺻﺪاى ﺧﺎک
ﺷـﻤـﺎره ﺑﯿﺴﺖ و ﺷﺸﻢ ﻓﺮوردﯾﻦ ﻣـﺎه1400
ﻗﯿﻤﺖ 30000:ﺗﻮﻣﺎن
اﻧﭽﻪ در اﯾﻦ ﺷﻤﺎره ﻣﯿﺨﻮاﻧﯿﺪ:
ﮐﻒ ﺣﻘﻮق ﮐﺎرﮔﺮان ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﻤﺘﺮ از 5ﻣﯿﻠﯿﻮن ﺗﻮﻣﺎن ﺑﺎﺷﺪ
دﺳﺘﯿﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﺑﺬر واﮐﺴﻦ ﺑﺎﮐﺘﺮﯾﺎﯾﻰ در ﻣﺎﻫﯿﺎن درﯾﺎﯾﻰ
ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ رادﯾﻮ ﺳﻼﻣﺖ در ﻧﻮروز 1400
راﻫﮑﺎرﻫﺎى ﮐﻤﮑﻰ ﻃﺐ ﺳﻨﺘﻰ ﺑﺮاى درﻣﺎن اماس
دراﻣﺪ ﮔﻠﺨﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻋﻮاﻣﻠﻰ ﺑﺴﺘﮕﻰ دارد؟
۳ﻋﺎﻣﻞ اﻓﺰاﯾﺶ دﻻﻟﯽ
ﻣﯿﻮه صفحه 1
صفحه 2
مریم حضرتی
مدیر مسئول
سالمی چو بوی خوش اشنایی به شما خوانندگان عزیز
سالمی به طراوت و شادابی بهار نواور ،سالمی به حالوت و شیرینی عید باستانی نوروز به حضور شما خوانندگان گرانقدر و
فرهیخته نشریه «صدای خاک»
انتشار همگانی این نشریه در شماره های قبل واکنشهای دلگرمکننده و مشوقانهای را برای تیم مجله همراه داشت که
بهعنوان مسئول تحریریه خود را ملزم میدانم برخی نکات هرچند کوتاه در این زمینه را بیان کنم .در مرحله نخست صادقانه
اعتراف میکنم که با توجه به متنوع و تخصصی بودن نشریه در حوزه کشاورزی ،استقبال چشمگیری را برای شماره های قبلی
این نشریه را در نظر نداشتیم اما خوشبختانه بیشترین استقبال در تمامی سازمانها و نهادها و بخوصص مردم و خوانندگان
فهیم خود روبرو شدیم .در این شماره به واسطه شماره بهاری بودن سعی شد که جنبه شور و نشاط را بیشتر کنیم و همینطور
بخشی به نام فراموش شدگان را به نشریه اضافه کرده ایم .سینما این صنعت پرزرق و برق ،تابلو بسیار زیبایی است که انگاری
هزاران اهن ربا برای جذب اکثر جوانان در خود جاسازی کرده است .بهمین دلیل بعد از پیروزی انقالب و با ورود جوانان مستعد
در صنوف مختلف پابه عرصه سینما نهادند و هنرهفتم را تسخیر کردند .متاسفانه سینماگران با تجربه و فرهیخته که عمر و
جوانی خویش را در این راه سپری نمودند به مرور بیکار و با فاصله گرفتن از سینما ،نامشان ارام ارام بدست فراموشی سپرده
شد اما اوازه و اثاری که از خود بجا گذاشتند همچنان برتارک سینمای ملی ایران میدرخشد و خواهد درخشید .یکی از اهداف
مهم مجله(صدای خاک) معرفی هر چه بیشتر عوامل زحمتکش پشت دوربین فیلمها هستند که زحمات اصلی به دوش این
عزیزان است .اما هرگز نام و یادشان در هیچ نشریه ای منعکس نشده و اکثر دوستان قلم زن بدنبال چهره های سرشناس و استار
سینما بوده و هستند غافل از اینکه تمامی زحمات یک پروژه سینمایی بر دوش همین عوامل ناشناخته پشت دوربین است.
از این رو بر ان شدیم از این شماره گپ و گفتی با این فراموش شدگان داشته باشیم .باشد تا با ناگفته هایشان در مورد سینما،
طعم شیرین ازادی بیان را حس نمایند .لذا از این شماره غالمرضا گمرکی تهیه کننده سینما و خبرنگار قدیمی مطبوعات که
اخیرا همکاری خود را با این نشریه اغاز نموده است ،هرماه با یک یا دو نفر از این عزیزان به گفتگو می پردازد.
و کالم واپسین اینکه از شما خوانندگان عزیز مجدانه تقاضا داریم نقطه نظرات انتقادی ،دیدگاههای سازنده خود را با ما در
میان بگذارید تا نویسندگان و خبرنگاران فعال در «صدای خاک» بتوانند از ان نقطه نظرات برای ارتقاء سطح کمی و کیفی
نشریه استفاده کنند.
بهارتان خجسته باد ،هر روزتان نوروز ،نوروزتان پیروز
حکایتی از یک قایقران جوان
درامد گلخانه به چه عواملی بستگی دارد؟
راهکارهای کمکی طب سنتی برای درمان اماس
«هارپارک» راهگشای مشکالت اموزشی است
یادگیری هنر موسیقی صبوری میطلبد
یادگیری هنر موسیقی صبوری میطلبد
تکثیر و تولید طوطی سانان عالقه ای ذاتی می خواهد
کاست خالی (خاطره)
فراموش شدگان(شیرمراد گودرزی)
فراموش شدگان(راهوار)
ماجراهای زبل خان
ﺻﺎﺣﺐ اﻣﺘﯿﺎز و ﻣﺪﯾﺮﻣﺴﺌﻮل :ﻣﺮﯾﻢ ﺣﻀﺮﺗﻰ
ﺳﺮدﺑﯿﺮ :ﯾﻮﺳﻒ ﺧﺎﮐﯿﺎن
دﺑﯿﺮ ﺗﺤﺮﯾﺮﯾﻪ :اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ ﮐﯿﻤﯿﺎﯾﻰ
4
6
7
8
10
11
12
14
16
18
20
عزیز(فیلمنامه)
فراز و فرود سینمای اجتماعی ایران
پنجره (داستان کوتاه)
همراه با رادیو سالمت در نوروز
زیست رو ،اولین مسابقه تخصصی در حوزه محیط زیست
۳عامل افزایش داللی میوه
دستیابی به بذر واکسن باکتریایی در ماهیان دریایی
کف حقوق کارگران نباید کمتر از 5میلیون تومان باشد
ﺗﺤﺮﯾﺮﯾﻪ :ﻣﻬﻨﺪس ﻋﻠﻰ ورﻣﺮزﯾﺎر ،دﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮاد اﻣﯿﺮى ،ﻣﻬﻨﺪس
ﻣﺒﯿﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮى ،ﺳﻤﯿﻪ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻗﺪ ،زﻫﺮه ﺣﺎجﺣﯿﺪرى ،ﻣﺮﯾﻢ ﻣﺸﻬﺪىرﺿﺎ،
ارزو ﻗﺎﺳﻤﻰ ،ﻣﺴﻌﻮد رﺣﯿﻤﻰ ،ﻣﺠﯿﺪ ﻋﺎﺻﻤﻰ ،ﻧﻔﯿﺴﻪ ﻣﻬﺪى ﭘﻮر ،دﯾﻨﺎ
ﻣﺤﻤﺪى ،اﺣﻤﺪرﺿﺎ ﺟﻌﻔﺮى؛ رﯾﺤﺎﻧﻪ دﯾﻬﯿﻢ ﺟﻮ ،ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﮔﻤﺮﮐﻰ،
ﻓﺮﯾﺪه ذاﮐﺮى ،ﻣﺴﻌﻮد ﺗﻮﮐﻠﻰ
22
24
25
26
27
28
29
۳0
ﻣﺪﯾﺮ ﻫﻨﺮى :نرگس حضرتی
ﻣﺪﯾﺮﺑﺎزارﯾﺎﺑﻰ :ﻟﯿﻼ اﻟﯿﺎﺳﻰ
ﭼﺎپ :اﯾﺮان ﮐﻬﻦ
ادرس :ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺟﻤﺎﻟﺰاده ﺷﻤﺎﻟﻰ ﺗﻠﻔﻦ 66123513:ﺗﻠﻔﮑﺲ 88942253ﮐﺪﭘﺴﺘﻰ1419873495:
ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ اﻗﺘﺼﺎدى -اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺻﺪاى ﺧﺎک
ﺷﻤﺎره ﺑﯿﺴﺖ و ﺷﺸﻢ
ﻓﺮوردﯾﻦ 1400
S E D A Y E K H A K . I R
_ s e d a y _ k h a k
ﺻﺪاى ﺧﺎک در ﺗﻠﮕﺮام
ﺻﺪاى ﺧﺎک در اﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮام صفحه 3
گفت وگو
حکایتیازیکقایقرانجوان
سارا صادقی | ناخدا با خدا قایقی برمی داشت ،قایقش جنس صنوبرها بود ،دل او کوچک اما با خدا تنها بود .حکایت ناخدا نوید ،به
عشقش دریا برمی گردد او انقدر عاشق ان شد که نمی دانست قرار است 12سال گرفتار امواجش شود اما با این حال هنوزهم با شور خاصی
از دریا سخن می گوید و عاشقانه هر روز به دریا می رود ،برای پی بردن به قصه اش با او گفت وگوی داشتیم که در ادامه می خوانید:
.
در ابتدا خودتان را معرفی کنید؟
نوید عقیلی 24ساله هستم در استان هرمزگان،
روستای بندر مقام متولد شدم ،خانواده ما پر
جمعیت است 6 ،خواهر و سه برادر دارم که هیچ
کدام کارشان به دریا مربوط نیست .عالقه من به
دریا باعث شد که تا دوم راهنمایی بیشتر درس
نخوانم ،البته شرایط خانوادگی و کمک به پدر هم
باعث شد ترک تحصیل کنم .
چطور شد که ناخدای قایق موتوری شدید؟
چند سال هست در این کار هستید؟
به این کارعالقه زیادی داشتم چون عاشق دریا
بودم ،یه ضرب المثلی هست که می گوید «دریا
هو پر وهو خالی اش» یعنی دریا هی پر و خالی
می شود ،واقعا همینجوری هست ،چون همه چیز
بستگی به دریا دارد.
چطور در حوزه گردشگری «توریست ها»
ورود پیدا کردید؟
4
در این منطقه وقتی می بینیم که از ماهیگیری
چیز ی نصیبما ن نمی شو د ،یعنی صید ی
نمی کنیم ،مجبور هستیم با مسافرکشی کارمان
پیشبیست
راشماره
ماه1400دارد؛
فروردینبستگی
ششمان هم به دریا
ببریم والبته
چون اگر طوفانی باشد نمی توانیم مسافری جابه
جا کنیم.
داشت به عنوان ملوان استخدام می شد و بعد کم
کم جرئت این را پیدا می کرد که به عنوان ناخدا
قایق کسی را تحویل بگیرد و کار کند ،فقط تجربه
الزم است ،مدرک تحصیلی نیاز نیست.
چون همیشه مسافر نیست برای امورات زندگی
ماهیگیری می کنیم و این کار ما را سخت می کند.
بارها شده با وجود طوفان وخطراتش مجبور
شدیم به دریا برویم و جانمان را کف دستمان
بگذاریم؛ رفتن دست خودمان است ولی برگشتن
با خداست.
پس برای ناخدا شدن در منطقه شما نیازی
به مدرک تحصیلی نیست .انگار این شغل از
پدر به پسر به ارث می رسد؟
برای کارتان چقدر وقت می گذارید؟
ناخدا به چه معناست؟
ناخدا بودن شاید از نظرهمه خیلی جالب باشد ولی
برای ما سخت است و دردسرهایی دارد؛ چون روز
شرایطی و شب هم سختی هایی دارد ،سخت تر از
همه اینکه برای ناخدا بودن به چشم ،گوش ،حس
و یک بدن خوب نیاز است.
عالقه خیلی مهم است؛ من هم با عالقه این شغل را
از پدرم به ارث بردم .اگه کسی عالقه نداشته باشد
به شغل ازاد کارگری مشغول می شود یا اینکه به
شهرهای دیگر برای کار می رود اما شرایط برای
استخدام در یک کار سخت شده است.
با وجود انواع مختلف شرکت های نفتی دراطراف
شهرمان ،برای ورود در انها باید پارتی داشته
باشی وگرنه به همین شغلی که از پدر رسیده باید
اکتفا کنی .مثال باارزش یکی از دوستانم که فوق
لیسانس حسابداری دارد ولی هیچ فرقی با من
ندارد چون پارتی ندارد استخدام نشد وبا هم روی
قایق کار می کنیم.
با توجه به این صحبت ها برای استخدام شدن
در پست ناخدایی هم قطعا مهارت هایی نیاز
است؛ لطفا کمی هم در رابطه با ان صحبت
کنید؟
ایا ناخدای خانم هم داریم؟
در روستای ما «بندر مقام» واطراف ،شرایط به این
اقتصادی-
اجتماعیدریا را
تجربه کار در
ماهنامهکسی
صورت است که اگر قبال
روی قایق شرایط سختی وجود دارد برای همین
خانم ها نمی توانند در این کار ورود پیدا کنند. صفحه 4
ناخدای قایق ،فقط دنده زدن وگاز دادن
نیست اگر به این بود که همه از پس ان بر
می امدند .من در حال حاضر مجرد هستم
ولی تصمیم دارم در اینده همسرم را به دریا
ببرم تا بفهمد مرد زندگیش چگونه سخت
برای زندگیش تالش می کند ،دوست دارم
به ان حرفه ماهیگیری هم یاد دهم .
به نظرتان این گفته که قایق های
کوچک را باید از بین برد ،درست
است؟
می شود گفت از بین برد چون ادمهایی
هستند با همین قایق کوچک خرج خانواده
خود را در می اورند توان خرید قایق بزرگتر
را ندارند؛ احتماال منظورشان از امحای
قایق های قدیمی و کوچک این است که
با قایقهای کوچک مسافر یا بار نبرنند
چون مسافر به خاطر سرعت کم قایق
اذیت می شود برای همین نمی توان با ان
مسافر برد.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
چون همیشه مسافر نیست برای امورات زندگی
ماهیگیری می کنیم و این کار ما را سخت می کند.
بارها شده با وجود طوفان وخطراتش مجبور شدیم به
دریا برویم و جانمان را کف دستمان بگذاریم؛ رفتن
دست خودمان است ولی برگشتن با خداست.
.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
5 صفحه 5
یادداشت
درامد گلخانه به چه عواملی بستگی دارد؟
زهره حاج حیدری| هنگامی که
قصد را ه اندازی کسب و کاری
داریم مسلما یکی از سواالت
مهمی که به ذهنمان خطور می کند این است که
درامد این کار چقدر است؟ عامل درامد یکی از
عوامل مهمی است که باعث می شود درباره وارد
شدن یا نشدن به یک کار تصمیم بگیریم .در
مورد گلخانه هم همینطور است و بسیاری از
کسانی که قصد احداث گلخانه را دارند دوست
دارند بدانند درامد این شغل چقدر است.
واقعیت این است که درامد یک گلخانه به
عوامل متعددی بستگی دارد .نوع محصول
تولیدی ،مکان تولید ،نحوه مدیریت ،میزان
تالش و نیروی صرف شده برای کار و فروش
و بازاریابی همگی در تعیین میزان درامد یک
گلخانه موثرند.
6
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
مثال برخی محصوالت گلخانه ،مانند خیار و
گوجه میزان فروششان باال است چرا که بازار
مصرف وسیعی دارند و مردم هر روز به این اقالم
نیازمندند .با این وجود نمی توان تنها به میزان
مصرف و فروش یک محصول نگاه کرد و از روی
ان درامد را حدس زد چرا که هرچند محصوالتی
مثل گوجه و خیار بازار مصرف وسیعی دارند اما
میزان تولید و رقابت نیز باال است و ممکن است
در نهایت درامد متوسطی نصیب تولیدکننده
شود.
اما محصوالت دیگری هستند ،مانند گل های
تزئینی و موارد مشابه که هرچند بازار مصرف
کوچکتری دارند اما به دلیل رقابت کمتر
می توانند سود و درامد بیشتری نصیب
تولیدکننده سازند.
در نهایت تصمیم گیری برای انتخاب بهترین
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
محصول برای تولید در گلخانه به عواملی
همچون میزان تولید و مصرف ان محصول
در منطقه شما و میزان توانایی شما برای
مشتری یابی و فروش سریع و نقد دارد.
عالوه بر عامل محصول عامل دیگری مانند مکان
تولید نیز بر میزان درامد خالص اثر می گذارد.
اگر مکان احداث گلخانه را در نزدیکی شهرهای
بزرگ و با دسترسی مناسب به جاده های اصلی
انتخاب کنید صرفه جویی فراوانی برای حمل و
نقل تولیدات به وجود می اید و کار بازاریابی نیز
سریع تر و اسان تر انجام می شود.
مدیریت مناسب منابع و سرمایه ،بومی کردن
محصول مورد نظر ،برنامه ریزی برای صادرات و
نیز تالش و بهره وری انسانی نیز نقش مهمی در
میزان درامد یک گلخانه دارد و می تواند درامد
خالص تولیدکننده را کاهش یا افزایش دهد. صفحه 6
راهکارهای کمکی طب سنتی برای درمان "ام اس"
به طور معمول ،افرادی که دارای طبع سردی
هستند بیشتر مستعد ابتالی به بیماری ام اس
خواهند بود؛ در اینجا با چند راهکار درمانی طب
سنتی برای ام اس اشنا می شویم .از دیدگاه طب
سنتی ،ام اس بیماری ای است که از سردی در
مغز و اعصاب بروز می کند و بیماری ای خودایمن
همچنین پیش رونده است و در بروز التهاب در
بدن انسان نقشی اساسی دارد و متاسفانه کم کم
تمام اندام های بدن را هم درگیر می کند .در واقع
ام اس زمانی ایجاد می شود که سیستم ایمنی
بدن علیه خودش دست به حمله می زند و باعث
می شود پوشش محافظ غالف میلین ،در اطراف
سیستم عصبی شکسته شود .بر اثر ام اس ،پالک،
اسکلروز یا زخمی به وجود می اید که از دیدگاه
طب سنتی این عارضه ،بر اثر غلبه سردی در
بدن به ویژه سودا بروز پیدا می کند بنابراین
بیماری ام اس در کشورهای سرد همچنین در
خانم ها به علت طبع سردی که دارند بیشتر
دیده می شود.
عوارض ام اس چیست؟
عفونت دستگاه ادراری ،ضعف مثانه ،بی اختیاری
ادرار و مدفوع ،اختالل در راه رفتن و تغییرات
خلقی و عاطفی مثل عصبانیت یا زودرنجی،
برخی از عوارض این بیماری است؛ مبتالیان به
ام اس اغلب به دوبینی یا تاری دید و مشکالت
ذهنی ،شنوایی و گفتاری نیز دچار می شوند.
چه عواملی در بروز ام اس موثرند؟
کمبود شدید ویتامین D3اغلب در بروز این
بیماری نقش دارد همچنین عواملی مثل ابتال
به یبوست یا خواب نامنظم ،کم خونی و مصرف
غذاهای خیلی سرد یا حتی خیلی گرم هم در
بروز بیماری ام اس بسیار مووثر هستند.
نکته ای که باید بدانیم این است که بیماری
ام اس می تواند زمینه ژنتیکی نیز داشته باشد
همچنین افرادی که حیوانات خانگی در منزل
نگه داری می کنند نیز در معرض ابتال به این
عارضه هستند.
عالئم بیماری ام اس
فرد دارای ا م اس همه عالئم یا نشانه های
عصب شناختی را دارد که رایج ترین این نشانه ها
مشکالت دستگاه عصبی خودگردان ،دیداری،
حرکتی و حسی است؛ عالئم خاص از طریق
محل های زخم در سیستم عصبی مشخص
می شوند و شامل کم بساوایی یا خواب رفتگی
مانند مور مور شدن ،اسپاسم ،ضعف عضالت،
واکنش های غیرارادی ،گرفتگی عضالت یا
ناتوانی در حرکت ،ناتوانی در هماهنگی و تعادل،
ناهماهنگی عضالت ،مشکل در صحبت کردن یا
دیسفازی ،مشکالت دیداری ،احساس خستگی،
درد شدید یا درد مزمن و مشکل در کنترل ادرار
و مدفوع است.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
پرهیزات ضروری برای مبتالیان ام اس
مصرف زیاد غذاهایی با طبع سرد مثل لبنیات
به ویژه پنیر و ماست ،ترشی ،سرکه ،تنقالت
مصنوعی ،غذاهای کنسروشده و رفتارهایی مثل
عصبانیت شدید و کم تحملی در ایجاد ام اس
تاثیری بسزا دارد.
راهکارهای درمانی ام اس
مبتالیان به این بیماری با رعایت رژیم غذایی
مناسب و افکار مثبت می توانند بیماری ام اس
خود را کنترل و همین طور از پیشرفت ان
جلوگیری کنند .متخصصان طب سنتی توصیه
می کنند افراد برای درمان بیماری ،صبح ها ارده
با شیره انگور میل کنند همچنین مصرف روزانه
5تا 7عدد خرما ،شربت عسل و شربت زنجبیل
برای بیماران مبتال به ام اس مفید خواهد بود.
به طور معمول ،افرادی که دارای طبع سردی
هستند بیشتر مستعد ابتالی به بیماری ام اس
خواهند بود و درمان این افراد با خوردن گرمی
حاصل می شود؛ وقتی که گرمی به بدن ان ها
وارد شد ،بهتر است در مرحله بعد ترکیبی از
سودازاها مانند سکنجبین را صبح و شب مصرف
کنند .برای درمان این دسته از افراد ،خوردن
گرمی ها ،روغن مالی مالج سر با روغن کنجد
یا سیاه دانه ،بادکش گرم کمر یک روز در میان،
ماساژ مداوم سر ،دو تا چهار ماه حجامت گرم و
حجامت عام پیشنهاد می شود.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
7 صفحه 7
گزارش
در نشست رونمایی از البوم «شب های هارپاک»مطرح شد
«هارپارک»راهگشایمشکالتاموزشیاست
سارا صادقی ،مراسم رونمایی از تازه ترین البوم پدرام امینی ابیانه بعدازظهرپانزدهم
اسفندماه در باغ فردوس موزه سینما برگزار شد.
در ابتدای این مراسم ،پدرام
امینی ازایده شکل گیری
البوم خود یاد کرد و گفت:
من تا کنون البوم های بسیاری با عناوین
مختلف منتشر کرده ام که مهم ترین انها
مجموعه های «اتش» بود .اما ایده شکل
گیری البوم تازه ام از انجا شروع شد که
بعد از 40سال متوجه شدم سبک ندارم،
نمی توانم تقلید کنم وکار گذشتگان را
تکرار کنم و مثل فالن خواننده مطرح شوم
برای همین البوم بی کالمی تولید کردم
که اگر کسی چند بار گوش کند قطعا به ان
اعتیاد پیدا میکند.
وی با بیان اینکه در اجرای قطعات این البوم
به موسیقی بزرگان پرداخته و نسبت به
انها و اصالتشان پایبند بوده است ،افزود:
البوم «شب های هارپاک شامل هشت
قطعه با عناوین Asturias version
on, cards Monti version on,
Roma, Romance, Malaguena,
cards Monti Version, Asturias Version two, The Flight
of Persian Bumblebeeاست.
جماعتمامردهپرستندوقتیکسیمی میرد
تازه محبوب می شود ومردم به دنبال البوم
وکارهایش می افتند مثل مرحوم «مرتضی
پاشایی» که بعد از مرگش تازه از محبوبیت
خاصی برخوردار شد .من در حیرتم برای این
جماعت مرده پرست!
8
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
امینی اظهار داشت :به دلیل مناسب
نبودن استودیوها و فضایی به دور از درک
درست از موسیقی مجبور شدم قطعات
این البوم را نه در یک استودیو بلکه در
سه استودیوی (پاپ ،بل و هوم استودیو)
مختلف ضبط کنم و در نهایت بهترین انها
انتخاب شده است.چرا که در همه استودیوها
سواد موسیقی عوامل کم بود و ترجیح دادم در
استودیویی کارها را ضبط کنم که صاحبانش
از حداقل سواد موسیقی برخوردارباشند.
این موسیقی دان در ادامه با اشاره به نام البوم
تازه اش که بر گرفته از روستای تاریخی
ابیانه است توضیح داد :هارپارک زیر گذری
3000ساله در روستای تاریخی ابیانه است،
به معنی زیر پله ونام یک سردار هم می باشد.
هارپاک اشاره دارد به سردارایرانی که جان
کورش کبیر را نجات داد و دو هزار و 500
اتشکده به نام او احداث شد و هم اکنون تنها
اتشکده ای که پابرجاست در ابیانه وجود
دارد و بقیه در گذر زمان از بین رفته اند.
استفاده از کلمه شب در این البوم استعاره
از خلوت و خلوص است .چون شب مظهر
را خلوتگهی برای خلق هنر می دانم.
وی تاکید کرد :البوم «شبهای هارپاک»
در پلتفرم فیزیکی و همچنین پلتفرم فایل
تولید شده که دربیب تیونز ،ای تیونز،
امازون،اسپاتیفای و کلیه پلتفرمهای دیگر
قابل دسترس است .همچنین کسانی که
مایل به تهیه این البوم و سایر محصوالت
پدرام امینی اند از قبیل کتاب ها،اتش
یک تا سه ،لذت گیتار ،سی صد نکته برای
خوانندگی و ...هستند ،می توانند در
تماس با ایسنتاگرام تقاضای خود را اعالم
کرده و فایل و یا نسخه فیزیکی را دریافت
کنند .این امر بدین جهت صورت گرفته
تا واسطه ها حذف شوند تا مستقیم از
دست تولید کنده به مصرف کننده برسد.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
امینی با بیان اینکه این البوم چهارمین
البوم مجاز وبیست و پنجمین البوم تولید و
اهنگسازی شده توسط وی است ،گفت :از
انجایی که به عنوان گیتاریست فوق سریع
از من انتظار می رفت که قطعات سرعتی
داشته باشم ،یکی از قطعات این البوم به نام
«پرواز زنبور عسل ایرانی» برگرفته از«پرواز
زنبور عسل» کورساکف است که از ان
سریعتر اجرا شده است و شاید تقلیدی است
از«طیران العصفور» عربی یا «Flight Of
»The Bumblebeeکه در البوم «اتش
»2توسط من اجرا شده است .به گونه ای
شبیه «پرواز زنبورعسل»کورساکف است
اما لهجه ایرانی دارد ،در گام مینورو با دیز
کردن نت چهارم صدای ایرانی می دهد.
از انجایی که از من انتظار قطعات سرعتی
می رفت ،اهنگ « »Malaguena
نیزبسیار سرعتی و super fast speed
اجرا شده است .در سایر قطعات بیشتر
به زیبایی توجه شده تا سرعت! همانطور
که می دانیم در کلیه هنرها تکنیک و
زیبایی مثل دو کفه ترازو هستند و هرقر
که تکنیک باالتر می رود ،زیبایی پایین
می اید.لذا در قطعاتی مثل Romaیا
Romanceاثری از ویسنته امیگو خیرول
یا Asturias version onنیازی به
سرعت نوازی نیست بلکه انتقال احساس
و انتقال اندیشه اهنگساز مهمتر است.
این قطعات سرعتی نیستند بلکه احساسی
هستند .از قطعات یاد شده Asturias
اثر ایزاک البنیز Roma ،اثرویسنته
امیگوCsárdás ،اثر مونتی اهنگساز
ایتالیایی متعلق به صد سال پیش است.
Asturiasبه دو گونه متفاوت همراه با
پرکاشن و بدون پرکاشن نواخته شده است
و همچنین Romaجزو کارهایی است
که به دو گونه متفاوت اجرا شده است. صفحه 8
وی درباره اجرای این قطعات گفت :این
قطعات به روش فری استایل اجرا شده ،یعنی
کامال ازاد و با تلفیقی از فالمنکو ،کالسیک
و سبکهای دیگر و فقط با گیتار اجرا شده
اند .یعنی اگر نیاز به پرکاشن بوده ،توسط
تکنیک های خاص روی خود گیتار اجرا شده
است ،در مورد بیس و سازهای مور نیاز هم
همچنین از خود گیتار استفاده شده است.
تصویر و سبک و سیاق جلد گونه ای از
خشم و protesting musicیا همان
موسیقی اعتراضی را در دنیای پرتنش
امروزی القا می کند .یکی از مهمترین
اهداف این البوم اشنا کردن مردم و اشتی
دادن مردمی که عادت به موسیقی باکالم
دارند ،با موسیقی بون کالمی که بعدازچندبار
گوش کردن به ان عادت می کنند و از ان
بیشتر از موسیقی باکالم لذت می برند و
همچنین ارائه این مطلب است که موسیقی
بدون کالم محبوب تاریخ مصرف ندارد.
امینی با انتقاد از کپی رایت و دانلود های غیر
مجاز گفت :موسیقی وقتی افول پیدا می کند
که دانلودهای غیرمجاز وکپی رایت وجود
داشته باشد وقتی ما البوم کسی را دانلود می
کنیمیعنیدزدیمیکنیم.مردمنمیخواهند
برای البومی که عاشقش هستند پول دهند اما
برای چیزهای دیگر خوب پول خرج می کنند.
وی افزود:جماعت ما مرده پرستند وقتی
کسی می میرد تازه محبوب می شود ومردم
به دنبال البوم وکارهایش می افتند مثل
مرحوم «مرتضی پاشایی» که بعد از مرگش
تازه از محبوبیت خاصی برخوردار شد .من
در حیرتم برای این جماعت مرده پرست!
این خواننده خاطر نشان کرد :این البوم
را کار کردم چون سی سال در گیر
موسیقی بودم ،پارسال اتفاقی برایم افتاد
که فهمیدم باید البوم منتشر کنم .بعد از
سی خورده ای تدریس ومطالعه هر روزه ،به
معضالت اجتماعی فکر کردم راه حل دادم
این اثر هم راهگشای البوم اموزشی است.
وی با اشاره به مشکالت اموزشی گفت :مشکل
معضالت فرهنگی ما اموزش درست است،
معلمان ما هنوز در قدیم مانده اند ونمی خواهند
به روز شوند ،بسیاری از انها می خواهند
یاد دهند ولی چون مشکل تدریس دارند
نمی توانند به درستی اموزش دهند پس راز
جاودانگی تربیت شاگردان خوب است ،که
به نظرم از منتشر کردن البوم مهم تر است.
این موسیقی دادن در ادامه بابیان اینکه
خوشحالم که توانستم تدریس گیتار
را متحول کنم گفت :مجله ایده ال
نوشته بود مهم ترین لذت پدرام امینی
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
اموزش به کند ذهنان است من این کار
را دوست دارم ولی اینکه با صبر وحوصله
بتوانی کشف کنی مهم ترین کار است.
وی افزود:به صورت انالین به روستاهای
دور افتاده ایران گیتار اموزش می دهم مهم
ترین لذت من افزودن گیتاریستها به جامعه
است ،اگر روزی در هر خانه ای گیتار باشد
ما می توانیم تجسم خالق داشته باشیم.
این هنرمند در پاسخ به این سوال که ایا هزینه
ای که برای ساخت البوم کردید با فروش ان
جبران می شود گفت :یه شعر خوب باالی 20
میلیون است ،اجاره استدیو و انتشار البوم هم
هزینه های دیگری را در بر دارد با این وضعیت
ان کسی که در این حوزه امده وقتی البومش
با فروش کم مواجه شود چه کاری می تواند
کند ما نباید انتظار داشته باشیم مردم ما
برای چیزهای دیگر پول می دهند نه هنر!
امینی در پایان اظهار کرد :من از راه تدریس
زندگیم را می گذرانم پس به برگشت
هزینه خرج شده البومم فکر نمی کنم و به
اندازه ای هم که بخواهم برای فروش البوم
شنوندگان خاص خود را دارم و البومم را
می فروشم واین البوم در تمام پلت فرم
های خارجی مثل امازون وایرانی چون
«یوتویوب» خوب به فروش می رسد.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
9 صفحه 9
گفت وگو
ﻋﺮفان ﺣﺠازی:
یادﮔیری هﻨر موسیقی ﺻﺒوری میﻃلﺒﺪ
عر فا ن حجا ز ی
متولد ، 70نوازنده و
مد ر س سنتو ر و
لقب بداهه نوازی در سنتور این
مرزو بوم را دارد همچنین وی اجرا
صحنه ای و رسانه ای را در کارنامه
هنری خود به ثبت رسانده است.
این هنرمند جوان در گروه های
مختلف موسیقی همچون یاران
جان ،نوای هنگام و اوای دوست
حضو ر د ا شته و تو ا نسته به
موفقیت های بسزایی دست یابد
و درخصوص سنتور به عنوان یکی
از سازهای اصیل ایرانی صحبت
میکند.
چه شد به سمت سازهای اصیل
ناب ایرانی رفتید؟
رفتنم به سمت ساز موسیقی اصیل به
این دلیل بود که در خانواده ما پدرم
بسیار عاشق سازهای اصیل ایرانی
بود و این موضوع باعث اشتیاق من و
برادرانم در دوران کودکی در عرصه
موسیقی سنتی شد؛ برایمان دارای
ارزش و احترام است
در مورد ساز تخصی تان سنتور
برایمان بگویید وجایگاه این ساز
در موسیقی امروز کجاست؟
سازه تخصصی ام سنتور است که
سازی بسیار خوش نواز ،اصیل و جزء
کهن ترین سازهای ایرانی است و
نگهداری و کوک این ساز بسیارمهم
و حساس است همیشه ساز اصیل
ایرانی جایگاه خاص و ویژه خود را
حفظ کرده چراکه با تغییر سبک
نوازندگی و تکنیک همواره با زمان
پیش رفته و در موسیقی مدرن هم
پیشگام بوده است ومیتوان گفت حس
نوازنده در کنار تکنیک به زیبا تر شدن
موسیقی کمک میکند و در نهایت
باعث میشود تا شنونده از شنیدن اثر
لذت ببرد.
خانواده هنرمندی هستید که
برادرانتان در زمینه های مختلف
10
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
موسیقی فعالیت دارند از این
همکاری در کنار هم بگویید؟
هنر در خانواده ما مرهوم توجه و عالقه
وافر پدرم به موسیقی ایرانی است که
این موهبت به اینگونه نصیب ما شد
که هر کدام از برادرانم در یکی از ادوات
موسیقی به صورت تخصصی فعالیت
دارند همواره این بستر هم نوازی در
اجراهای گوناگون برایمان فراهم شده
و قابل ستایش انکه در اموزش اینکه
به صورت منسجم و همراه در کنار هم
قدم برداشته ایم.
ایا کم کاری هنرمندان موسیقی
سنتی باعث گرایش مخاطب به
سمت موسیقی های غیر فاخر
شده است؟
خیر چون موسیقی زبان مشترک همه
جوامع و نسل هاست وعالقه به سبک
بسیار سلیقه ای و ذاتی بوده وهمانطور
که گفتم با تغییر سبک و نگرشهای
جدید در تکنیک موسیقی سنتی
حفظ اصالت با موسیقی مدرن همگام
شده است.
چقدر اموزش درعصر حاضر
برگرفته از سبک اساتید بزرگ
در نوازندگی سنتور مانند فرامرز
پایور و پرویز مشکاتیان است؟
اشراف کامل به دستگاهها و ساز
توسط بزرگانی همچون زنده یاد
استاد ابوالحسن صبا ،فرامرز پایورو
پرویز مشکاتیان و دیگر اساتیدی که
در زمینه اموزش و رشد روزافزون
موسیقی تالش کردند ،از انها یاد
میکنم چراکه باعث شده نسل امروز
بتواند با اگاهی بیشتر ،عالیق خود را
در ساز پیدا و پیاده کند.
نوع صدایی که در این ساز وجود دارد
بسیار متنوع بوده با توجه به اینکه
کوک کردن ساز سنتور بسیار مشکل
است ،نظرتان چیست؟ این ساز به نوبه
خود اصالتی از ساز را نشان میدهد و از
قدیم همینطور بوده؛ که ساز به دلیل
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
کوک های مختلفی که داشته اکثر
نوازنده ها در اجرای برنامه ،دو الی
سه سنتور با خود به همراه داشته و
نخواهند با تغییر جابه جایی خرک،
وقت را هدر دهند و در همان لحظه
ساز را عوض میکردند.
عالقمندان موسیقی چگونه باید
بفهمند در زمینه نواختن چه
سازی استعداد دارند؟
عالقه مندان به موسیقی در زمینه
شناختن ساز خود باید استعداد
یابی شوند و از نزدیک صدای ساز
ها را بشنوند و ببینند؛ یک سری از
اموزشگاه ها و فروشگاه ها از طریق
کلیپ و فیلم و یا رسانه خارجی برای
دوستداران موسیقی ،از نزدیک انها را
با سازه های مختلفی همچون ویولن،
سنتور و کمانچه اشنا میکنند و این
عالقه و عاشق شدن به سازها بستگی
به گوش دادن بسیار زیاد به سازها
دارد و در انتخاب ساز مورد عالقه خود
زودتر به نتیجه میرسند.
اگر صحبتی برای دوستداران هنر
و کسانیکه میخواهند این اثر را
فرا گیرند برایمان بگویید
افرادی که پا به عرصه موسیقی
میگذارند باید همت بسیار واالیی
داشته باشند چرا که موسیقی نیازمند
تمرین زیاد و کار کردن مداوم است و
افرادی که وارد این عرصه میشوند
بایستی اندکی صبر پیشه کنند و
برخی افراد با با سوال اینکه؛ چه
موقعی میتوانیم ساز را اجرا کنیم ،در
این زمینه عجله دارند .موسیقی فقط
یک اهنگ اجرا کردن و یک ملودی
اجرا کردن بر روی ساز نیست بلکه
نیازمند تالش مستمر طی چندین
سال است که زحمات و سعی و
تالش هنرمند بر روی ملودی هاست.
همچنین یک هنرمند نیازمند تالش
مستمر ،وقت کافی و کسانکه در این
راه قدم برداشتند باید صبور باشند. صفحه 10
ن
و
ر
و
ز
ه
ا
ی
ﺧا
ک
ی
ابوالفضل کیمیایی31 -شهریور 135۹بود که ارتش بعث عراق
با رویای تصرف سرزمین مادری مان در اندک زمانی از سه جبهه به
کشور حمله کرد .در نخستین روزهای این یورش ناجوانمردانه حدود
سی هزار کیلومتر مربع از خاک کشورمان به اشغال عراق درامد .با
فرمان حضرت امام(ره) جبهه دفاع در مقابل تجاوز اشکارای صدام
به سرزمین مادری ما شکل گرفت و تمام اقشار جامعه برای بیرون
راندن دشمن بعثی جان خود را در کف اخالص گذاشتند و بی درنگ
به سوی دشمن شتافتند .دفاع مقدس ۸سال به طول انجامید و
بسیاری از جوانان ،نوجوانان ،مردان ،زنان و حتی پیران جامعه در راه
دفاع از کشور به شهادت رسیدند .در طول این سالها زندگی همچنان
با امید ادامه داشت هشت نوروز بر دفاع مقدس گذشت و بودند پدران
و مادرانی که با ارزوی پیروزی سپاه اسالم بر سرسفرههای هفت سین
دعای تحویل سال را زمزمه میکردند .درجبهه دفاع مقدس زندگیها
اسمانی بود چیزی از جنس بودن برای دیگران و مردن برای دیگران
هیچ کس برای خود چیزی نمیخواست و هر چه بود بخشش بود و
احسان به هم نوع .زمانی که جنس نیاز انسان زمینی نباشد و هر انچه
هست و نیست برای رضای حق تعالی صرف شود ،انجا محل عروج
عاشقان است .همه امده بودند عاشقی کنند برای معشوق و حق تعالی
چه زیبا برگزید بسیاری از این عشاق را .جنگ بود و گلوله ،خون بود
و اتش ،دعا بود و ثنا برای سیر علی اﷲ .انان که فهمیدند چه کنند تا
رستگار شوند در دنیا و اخرت ،با پای دل و جان ،تن به قضای الهی
دادند و تن خاکی را سپر دین و ناموس کردند و عاشقانه جان دادند.
جان را به جانان دادند که خریدارش بود و تن خاکی را به دنیای فانی
سپردند و روح متعالی خود را به محضر خداوتد زمین و زمان رساندند.
این هشت سال ،هشت بهار با خود به همراه داشت .هشت سفره هفت
سین که سینهایش سجاده بود و سربند یازهرا(س) ،سرنیزه بود و
سیم خاردار ،سیمینوف بود و سیم چین ،ساعت بود که نشان میداد
زمان عروج رسیده و وداع یاران .هشت بهار در هشت سال دفاع مقدس
بر این سرزمین گذشت که با بهارش جوانههای دیگر ر ِوییدند تا خود
را فدای دین و سرزمین کنند .در این دوران که با راحتی خیال امدن
بهار را به یکدیگر تبریک میگوییم باید بدانیم که چه خونهایی برای
بهاری شدن این سرزمین بر خاک ریخته تا ما بمانیم و بهاران عمرمان
را بگذرانیم .ان روزهای خاکی مردان افالکی را اسمانی کرد و با خود
برد و ما جاماندیم با یک دنیا حسرت زمینی شدن .بهار را با یاد و خاطره
مردان دلیرسرزمینمان و انان که رفتند تا ما بمانیم عطر گل یاس زنیم
و از خداوند متعال بخواهیم ما را رهرو صدیق شهدا و امام(ره) قراردهد.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
11 صفحه 11
گفت وگو
تکثیر و تولید طوطی سانان عالقه ای ذاتی
و البته پر سود است
ابوالفضل کیمیایی| محیط زیست و حیات وحش یکی از عالقه مندی های جامعه بشری است .انسان ها ذاتا به زیبایی های
طبیعت عالفه خاصی دارند و از هر فرصتی برای رفتن به محیطهای جنگلی ،دشت و کوهستانها استفاده می کنند .یکی دیگر از
مواردی که در زندگی شهری و زندگی انسانها جای خود را باز کرده است نگهداری حیوانات خانگی است .نگهداری ان بخش از
حیوانات خانگی که با شرع و عرف جامعه اسالمی ما در تضاد است موضوع بحث ما نیست .یکی از انواع حیوانات خانگی پرنده ها و به
خصوص طوطی سانان هستند .طوطی سانان به جهت سخنگو بودن و تقلید گفتارهای انسان بسیار مورد توجه مردم قرار گرفته
است و بسیاری از هموطنان ما نیز عالقه به نگهداری یکی از انواع طوطی سانان هستند .طوطی ها به فراخور انواع مختلف نژادی
قیمتهای متفاوتی دارند اما یکی از انواع این طوطیسانان عروس هلندی است که هم شرایط نگهداری و تکثیر اسان تری دارد و از
قیمت مناسبتری نسبت به انواع طوطی سانان دیگر برخوردار است.عروس هلندی پرنده ای پر انرژی فعال و بسیار باهوش است که
به راحتی سخن گفتن را از محیط پیرامون خود فرا میگیرد .یکی از انواع کارافرینی ،تولید و تکثیر طوطی عروس هلندی است که با
اندکی تحقیق و تفحص و استفاده از تجربه کسانی که در این وادی فعالیت میکنند میتوان یک کسب وکار مفید راهاندازی کرد .یکی
از کسانی که تکثیر و تولید طوطیسانان را به عنوان شغل دوم و پر درامد برای خود انتخاب کرده مهیار زمانی است .وی متولد ۱۳۷۷
و تحصیل کرده دانشگاه ازاد اسالمی واحد ورامین است .زمانی ،در رشته زیست شناسی با گرایش گیاه شناسی در مقطع کارشناسی
تحصیل کرده ،وی پس از تحصیل در رشته زیست شناسی به حرفه دندانسازی روی اورد و به عنوان یک دندانساز فعالیت کاری
خود را اغاز کرده است.
12
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی صفحه 12
او درباره چگونگی اغاز فعالیت خود در
زمینه تولید و تکثیر طوطی سانان گفت:
سال ۱۳۸۶بود که تصمیم گرفتم یک
جفت مرغ عشق بگیرم و از انها نگهداری
کنم .این جفت پرنده را در تراس منزلمان
نگهداری می کردم .رفته رفته عالقه ام
به این موجودات زیبا و دوستداشتنی
چندین برابر شد ان زمان بود که تصمیم
گرفتم به صورت علمی و اصولی وارد این
عالقه مندی ام شوم .تا هرچه کمتر دچار
ازمون و خطا شوم .به همین جهت به مدت
سه سال تحقیق و مطالعه کردم و به صورت
کامال تحقیقی و علمی پرورش و تولید
طوطیسانان را پی گرفتم و شاهد نتایج
بسیار خوبی شدم .سال ۱۳۹۰توانستم
نتایج خوب تحقیق و مطالعه خود را در
زمینه تولید و تکثیر مرغ عشق ها را ببینم.
تراس خانه ما مملو از پرندگانی شده بود
که دیگر نگهداری انها شرایط خاصی را
طلب می کرد در همان زمان بود که برای
اولین بار از فروش تولیدات پرنده نفع مالی
نصیبم شده بود لذا بر ان شدم تا تحقیق
بیشتری انجام دهم تا طوطی مناسبتری
را پرورش دهم که حداقل پس از تولید و
تکثیر سود مالی بیشتری را نصیبم کند این
بود که به طوطی عروس هلندی رسیدم و
تصمیم گرفتم عروس هلندی پرورش دهم
چرا که عروس هلندی خواهان بیشتری
داشت و سود حاصل از پرورش عروس
هلندی چندین برابر مرغ عشق بود .کار
پرورش و تولید طو طی سانان را باید به
صورت علمی و البته تجربی پی گرفت تا
روز به روز بر تجربه پرورش دهنده افزوده
شود .عروس هلندی طوطی ایی زیبا و
باهوش است که پس از اهلی شدن ارتباط
تنگاتنگی با صاحب خود برقرار می کند و
پس از فراگرفتن کلمات از محیط اطراف
خود شروع به شیرین زبانی میکند .این
پرنده بسیار عاطفی ،مهربان و حساس
است و همین مسئله سختی های نگهداری
این پرنده زیبا را اسان می کند .یکی از
توصیه های مهم برای کسانی که عالقهمند
به نگهداری از این پرنده ها هستند این
است که از افراد مطلع و اگاه و کسانی
که در این وادی تجربه کسب کرده اند
مشاوره و راهنمایی بگیرند .در این میان
نیز شاید بسیاری دیگر از افراد جامعه
به دنبال کار افرینی باشند که این کار
نیز میتواند در جهت کارافرینی اقدامی
بسیار موثر تلقی گردد .بحمداهلل اکنون
با یاری و همراهی پدرم توانستیم شرایط
استانداردی را از نظر سالن تکثیر ،قفس
و النه پرنده ها مهیا کنیم که بتوانند در
ایده ال ترین شرایط تکثیر شوند .می توان
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
پرورش و تکثیر طوطیسانان را به عنوان
یک کارافرینی پرسود تلقی کرد البته
در خانواده طوطیسانان به غیر از عروس
هلندی طوطی هایی مانند کاسکو ،کاکادو،
ملنگو ،ارا هستند که از قیمت های بسیار
باالیی برخوردار هستند و روزی تکثیرشان
در سالن های پرورش رویا بود که با سعی و
تالش و البته شرط مهم و اولیه این حرفه
عالقه واقعی به این مخلوقات زیبای
خداوند باعث شد تا این نوع طوطی های
گران قیمت نیز تکثیر و پرورش پیداکنند.
واضح است که فعالیت در تولید و تکثیر
این نوع از طوطیسانان سود سرشاری
را نصیب پرورش دهنده خواهد کرد .با
این نوع فعالیت ها جلوی قاچاق این نوع
پرندهگان نیز بسته شده است .عالقه
اولیه و عشق به طوطی ها پایه و اساس این
کار است و جال دهنده ان صبر و استقامت
دربرابر سختی های این کار دوستداشتنی
است .حرفه اصلی من دندانسازی است و
پرورش و تکثیر طوطیسانان حرفه دوم من
محسوب می شود که درامد بسیار خوبی
برایم دارداز همین جا باید از پدر و خانواده
ام تشکر و قدردانی کنم چراکه در تمام این
مراحل یار و همراه من بوده اند.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
13 صفحه 13
کاست ﺧالی
نوشته غالمرضا گمرکی -دقیقا
خاطرم نست چه مدت از پیروزی
انقالب گذشته بود که یکی از اهالی
سینما تصمیم به ساختن یک فیلم
سینمایی گرفت! او را چندین بار
در دفتر مجله(فیلم و هنر) سابق،
دیده بودم که با چند تن از برو بچه
های مجله اشنا بود .یک روز وارد
دفتر مجله شد و یک راست به سراغ
من امد و گفت :فالنی ،شترسواری
دوالدوال نمیشه .تو چرا بمن نگفتی
جدا از کار سینما در مطبوعات هم
فعالیت می کنی؟! لبخندی زدم و
گفتم :این دیگه مشکل شماست
که اطالعاتت به روز نیست! حاال
امری هست در خدمتم .از داخل
کیف اش که روی شانه اش انداخته
بود و سنگینی می کرد یک جلد
سناریو(فیلمنامه) بمن داد و گفت:
دوس دارم اینو بخونی و نظر تو بمن
بگی ....فیلمنامه را ورق زدم و گفتم:
چشم ؛ می خونم ...دستشو روی
شانه ام گذاشت و گفت :میخوام
زود کلید بزنم .اگه امشب بخونی و
14
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
فردا نظرتو بهم بگی خیلی در حقم
لطف کردی .گفتم :سعی می کنم.
ادم سمجی بود .گفت :سعی رو
ولش کن ،من فردا همین موقع میام
نظرتو بپرسم .گفتم :اینجا؟! توی
این همه سرو صدا و رفت و امد مگه
میشه راجع به فیلمنامه حرف زد؟!
سرش را بعالمت تصدیق تکان داد
و گفت :پس بیا دفترم و بعد از جیب
اش کارت ویزیتش را بمن داد و
گفت :دفترم پایین تر از چهارراه
مهنا توی الله زاره .دورنیس .چه
ساعتی منتظرت باشم؟ گفتم
:ده خوبه .جوابداد :عالیه و بعد
خداحافظی کرد و رفت ...سرساعت
ده صبح فردا در دفتر ایشان که
خودش را تهیه کننده ،نویسنده،
فیلمبردارو کارگردان می دانست ،
حاضر شدم و بعد از چاق سالمتی ،
نکات و ایراداتی که راجع فیلمنامه
اش یادداشت کرده بودم بایشان
تذکر دادم .ابتدا جبهه گرفت و بعد
پذیرفت که درسته .بهش گفتم:
فالنی در حال حاضر کشور شلوغه
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
و ممکنه به مشکل برخوردکنی!
گفت :من باید این فیلم را بسازم.
از ریسک صددرصدشم نمی ترسم
چون چند نفر هستند که هزینه
فیلم رو میدن .گفتم :چه فرقی داره
باالخره اونام بندگان خدا هستنن.
ضررتلخه ...حاال متعلق بهرکه باشه.
گفت :نگران نباش ...چای دوم را
که منشی اورد از جا بلند شدم .
اعتراض کرد که :کجا؟ مگه می
زارم بری .نهار بخور و برو .گفتم:
کلی از کارهای مجله مونده باید
برم سرفیلمبرداری گزارش تهیه
کنم ...و دفترش را ترک کردم .یک
هفته بعد مرا بدفترش فراخواند و از
من خواست بعنوان مسئول روابط
عمومی با او همکاری کنم .نه من
حرف قرارداد زدم و نه او ...ان زمان
یک منشی رودربایستی خاصی بین
اهالی سینما وجود داشت که االن
اثاری از ان در سینمای فعلی کمتر
وجود دارد ...بعد از اینکه موافقت
شفایی مرا گرفت از داخل کیف تکه
کاغذی بمن داد و گفت :برای هفته صفحه 14
ا ینده این خبر را کار کن .یادداشت را
خواندم .او خبر فیلمبرداری فیلمش را
تنظیم کرده بود و من جواب دادم برای
هفته اینده در مجله چاپ خواهد شدو
بعد از او پرسیدم :نگفتی چه کسی
سرمایه فیلم رو می پردازه؟ بادی به
غب غب اندخت ودرحالیکه عکس
های دختران و پسران روی دیوار اتاق
محل کارش بطور زیبایی خودنمایی
می کرد گفت :اینا سرمایه گذاران
فیلم هستند ،برای نقش های اول
تا پنجم .خوشبختانه همشون عالی
هستن .فعال تا اینجای قضیه درست
عمل کردم....پرسیدم کارگردان کیه؟
گفت :خودم .سوال کردم فیملبردار
کیه؟ گفت :خودم ...گفتم مبارکه ولی
بعد نبود الاقل یه فیلمبردار حرفه ای
تر از خودت انتخاب می کردی .لبخند
زد و جوابداد :نیازی ندیدم .قصه فیلم
قشنگه.جواب میده .گفتم بازم مبارکه
بسالمتی کی کلید میزنی؟ گفت :از
فردا مدیرتهیه فیلم میره دنبال پیدا
کردن لوکیشن( ...قبل از انقالب حرفه
ای بنام مدیریت تولید) در سینما
نداشتیم .تنها مدیر تهیه بود که
موارد اجرائی کل فیلم را یک تنه می
چرخاند .ساختن یک فیلم سینمایی
خالصه میشه به تهیه کننده،
کارگردان با یک نفر دستیار فیلمبردار
با یک نفر دستیار یک نفر گریمور
برای گریم بازیگران زن و مرد یک نفر
کارگر فنی برای جابجایی (ارک های)
چدنی سنگین به اضافه دودستگاه
پیکان برای جابجایی بازیگران و
عوامل فیلم و یک دستگاه وانت برای
حمل وسایل فنی .عکس هم معموال
فیلمبردار یا دستیار او بعد از گرفتن
پالن ،می گرفت در مجموع بین هشت
تا ده نفر عوامل یک فیلم سینمایی را
تشکیل می دادند .مثل االن نبود که
سی -چهل نفر عوامل در یک پروژه
سینمایی حضور داشته باشند!!
خبر کتبی شروع فیلمبرداری توسط
مدیر تهیه در دفتر مجله بدستم
رسید .در خبر نوشته شده بود فیلم
سینمایی .....به کارگردانی ....با بازی
چهره های جدید در کرج کلید خورد.
در طول فیلمبرداری ،یک روز شال
و کاله کردم و طبق ادرسی که داده
بود برای گزارش پشت صحنه در محل
فیلمبرداری حاضر شدم .او خیلی
خوشحال شد و بعد از اتمام سکانس مرا
به بازیگران جدید و بقیه عوامل فیلم
معرفی کرد ...در طول یک ساعت که
انجا بودم دستیار کارگردان هر زمان
می گفت :دوربین ،حرکت .هیچ صدایی
از داخل جعبه کاست که نشانگر نگاتیو
در کاست باشد ،شنیده نمی شد و این
برایم سوال بود اما هرگز فضولی نکردم.
البته در ان زمان دو چیز وجود نداشت.
یکی صدابرداری سرصحنه(صدای
شاهد) که بد از مونتاژ ،فیلم در استودیو
صداگذاری میشد و بجای بازیگران
گویندگان(دوبلورها) حرف می زدند و
دوم (نگاتیو) بود که بعد از فیلمبرداری
نگاتیوها را در البراتوار ظهور می کردند
و روی (پزتیو) می کشیدند تا قابل
رویت شود که انرا(راش) می گفتند،
سپس کارگردان و فیلمبردار برای
اگاهی از نتیجه کارشان ،راشها را روی
پرده می دیدند .مثل االن نبود که با
گرفتن هر (پالن) قادر بدیدن ان باشند.
بهرحال فیلمبرداری با نگاتیو ،مشکالت
خاص خود را داشت 35(....روز) بعد
خبر اتمام فیلمبرداری درمجله فیلم
و هنر بچاپ رسید و بدنبال ان تهیه
کننده ناپدید شد! چند بار بدفترش
زنگ زدم اما کسی جواب نداد تا اینکه
یک روز راهی دفترش شدم .وقتی
به طبقه دوم رسیدم با کمال تعجب
چشمم به احضاریه دادسرا افتاد که به
تهیه کننده مهلت داده شده بود از تاریخ
ابالغ ظرف ده روز خودش را به دادسرا
معرفی نماید .در ان روزگار چون موبایل
وجود نداشت امکان پیدا کردن او میسر
نبود چون ادرس منزلش را هم نمی
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دانستم .. .حدود چند ماه بعد تصادفا
او را دیدم .اول شک کردم چون کاله
شاپو بسر و عینک دودی به چشم زده
بود .باتفاق رفتیم کافه نادری فعلی در
خیابان جمهوری؛ وقتی روی صندلی
نشستیم پرسیدم :کجایی ....فیلم ات
چی شد؟ لبخند زد و گفت :کدوم فیلم؟
نگاتیوی در کار نبود که فیلمی وجود
داشته باشه .یادم امد روزی که برای
گزارش پشت صحنه رفته بودم صدای
حرکت نگاتیو در جعبه کاست شنیده
نمیشد .یعنی کاست ،خالی از نگاتیو
بود .او ادامه داد :حدود نیم میلیون
تومنی که از چهره های جدید گرفته
بودم بدون اینکه یک حلقه نگاتیو
بخرم و داخل کاست دوربین بگذارم
،کلید دوربین را می زدم و بازیگران
نقش بازی می کردن .دردسرت ندم
از نظر بازیگران که پول گذاشته بودن
فیلمبرداری تموم شد و من بالفاصله
با همون پول یه قواره زمین در کرج
خریدم و دوازده دستگاه اپارتمان
دارم میسازم!!!! گفتم :ولی از دادسرا
احضاریه برات اومده .گفت :خبردارم
،اتفاقا رفتم دادسرا تعهد دادم پول
چهره ها را بهشون برگردونم ....منتظرم
یکی از اپارتمانها را بفروشم و پول
همشون رو پرداخت کنم .بعد سرش
را جلو اورد و ادامه داد :خواهشا این
موضوع بین خودمون بمونه .نمیخوام
جائی درز پیدا
کنه . . . . . .
جناب اقای محمدرضا فرجی
شایستگی شما بیش ازاین ماموریت هاست .با این
وجود برایتان سالمتی ارزو می کنم که بتوانید انچه
در چهار چوب این سمت میبایست انجام گیرد ،بدست
توانای شما مدیر باکفایت ،با تجریه و صادق
صورت پذیرد .موفقیت شمارا ازخداوند یکتا خواستارم.
ارادتمند:غالمرضاگمرکی
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
15 صفحه 15
غالمرضاگمرکی | دراین شماره به سراغ شیرمرادگودرزی یکی ازدستیار فیلمبرداران قدیمی سینما رفتیم که خود
امروزفیلمبردار فراموش شده وگوشه گیر سینماست .گودرزی در سال ۱۳۴۴وارد سینما شد به بهانه کم کاری اش در دنیای هنر با او
به گفتگو نشستیم که میخوانید:
ســینما این صنعت پرزرق و برق ،تابلو بســیار زیبایی اســت که انگاری هــزاران اهن ربا بــرای جذب اکثر جوانــان در خود
جاســازی کرده اســت .بهمین دلیل بعد از پیروزی انقالب و بــا ورود جوانان مســتعد در صنوف مختلف پابه عرصه ســینما
نهادند و هنرهفتم را تســخیر کردند .متاســفانه ســینماگران با تجربه و فرهیخته که عمر و جوانی خویش را در این راه سپری
نمودند به مرور بیکار و با فاصله گرفتن از ســینما ،نامشــان ارام ارام بدســت فراموشــی ســپرده شــد اما اوازه و اثاری که از
خود بجا گذاشــتند همچنان برتارک ســینمای ملی ایران میدرخشــد و خواهد درخشــید .یکی از اهداف مهم مجله(صدای
خاک) معرفی هر چه بیشــتر عوامل زحمتکش پشــت دوربین فیلمها هســتند که زحمات اصلی به دوش این عزیزان اســت.
اما هرگز نام و یادشان در هیچ نشــریه ای منعکس نشده و اکثر دوســتان قلم زن بدنبال چهره های سرشــناس و استار سینما
بوده و هســتند غافل از اینکه تمامی زحمات یک پروژه ســینمایی بر دوش همین عوامل ناشــناخته پشــت دوربین اســت.
از این رو بر ان شــدیم از این شــماره گپ و گفتی با این فراموش شــدگان داشته باشــیم .باشد تا با ناگفته هایشــان در مورد
ســینما ،طعم شــیرین ازادی بیان را حس نمایند .لذا از این شــماره غالمرضا گمرکی تهیه کننده ســینما و خبرنگار قدیمی
مطبوعات که اخیرا همکاری خود را با این نشــریه اغاز نموده اســت ،هرماه با یک یا دو نفر از این عزیزان بــه گفتگو می پردازد.
سردبیر
خودتان را کامل معرفی کنید؟
شیر مراد گودرزی هســتم .به تاریخ
۱۳۲۹درشهرستان نهاوند بدنیا امدم.
در سال ۱۳۴۴از نهاوند به منزل عمویم که
راننده شرکت واحددرتهران بود امدم.
چون در نهاوند کار نبود ،من از مدرســه
فرار میکردم و از روستا به شهر میرفتم.
نهاوند یک سینمای تابستانی داشت که
سقف نداشت یعنی روباز بود .من عاشق
16
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ســینما بودم به همین دلیل تا کالس
۶ابتدایی درس خوندم و با معدل۱۴قبول
شدم .به عمویم گفتم من باید برم جایی
و کار ســینما انجام بدم .یک روز عصر
عمویم منو برد سینما سیلوانا میدان ژاله
سابق .فیلم(مادرهند) را نمایش میداد
پیرمردی بنام عوض علی سرایدار سینما
بود عمویم بهش گفت کاری برای شــیر
مراد در سینما هست؟ عوض علی گفت
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
پسر اقای مجتهدی بنام حمید مجتهدی
ازانگستان اومده و در سینما میامی میدان
فوزیه دفتر فیلمســازی باز کرده فردا
بیا ببرمت پیشش .من فردا رفتم پیش
عوض علی و ایشان منو برد نزد برادران
مجتهدی .چون سینما سیلوانا و میامی
واروپا متعلق به اقای جمال مجتهدی بود
مرا بعنوان کارگر فنی به اقای علی صادقی
فیلمبردار قدیمی که اون موقع دستیار صفحه 16
اقای مجتهدی بود معرفی کرد .در همین
ایام فیلمی به کارگردانی خود اقای حمید
مجتهدی بنام(مومیائی) شروع شد و من
شدم مســئول برق و پای شارتل یعنی
جعبه سه فاز می نشستم و یادم دادن که با
کلید برق ،صحنه فیلمبرداری را خاموش
و روشــن کنم .فیلمبرداری که تمام می
شد باید کلیه وســائل را کول میکردم و
میگذاشــتم توی وانت و میرفتیم دفتر
ودوباره همین ماجرا فردا تکرار می شد.
شبها در استودیو می خوابیدم .خداوند
به اقای علی صادقــی و مرتضی حمزه
طول عمر باعزت بده انهــا کار دوربین
و نوررا بمن یاد دادنــد و من کم کم وارد
و اگاه شدم و تعداد چند فیلم که مدیر
فیلمبرداری ان ،مجتهدی بود از جمله
(مومیایی) (دروازه تقدیر) (ستاره هفت
اسمان) کارکردم .کارم فنی بود و چند
فیلم دیگر مثل (قصه دلها) (جاده زرین
سمر قند) که باعث شدند یواش یواش
بعد از ۳سال کلیه کارهای دوربین را یاد
بگیرم ،از جمله کاست زدن و سوار کردن
کاســت روی دوربین .فوکوس کردن و
جا زدن لنز وغیره ...یک روز دســتیار
مجتهدی بنام منوچهر فرزانه قهر کرد و
نیامد سرکار ،مجتهدی به من گفت بیا پای
دوربین .از ان روز بنده را به سمت دستیار
اول فیلمبردارقبول کردند.
چه کسی مشوق شما به سینما بود؟
مشوقم حمید مجتهدی و علی صادقی و
حاج عباس ثانی بودند.
از چه سالی و به چه سمتی و کدام فیلم
وارد سینما شدید؟
ازسال ۱۳۴۴واردسینما شدم و تا۱۳۹۹
فعالیت کردم تعداد ۸۹فیلم سینمایی
در کارنامه دارم و فیلمهایی که دوستشان
دارم زیاد هســتند .برایم فیلمها ،مثل
فرزندانم هستند چون برایشان زحمت
کشیدم.
باید بگویم از خانه سینما و وزارت فرهنگ
و ارشاد می خواهم که به افراد قدیم سینما
بیشتر رسیدگی شود ،از زمانی که اقای
منوچهر شاهســواری مدیرعامل خانه
سینما شدند بیشتربه درد دل ما می رسند
وازایشــان خواهش میکنم شرایطی را
فراهم کنند که وضع بیمه تکمیلی ازاین
اوضاع نابسامان بهتر شود.
به نظر شما چه تفاوتی بین سینمای قبل
از انقالب با سینمای بعد از انقالب وجود
دارد؟
متاسفانه ســینما در حال حاضر دست
نااهالن افتاده و هیچ کــدام کننده کار
نیســتند .انها که کار بلد هستند خانه
نشین شدند .به قول فردوسی بزرگ که
گفته :چو ناکس به ده کدخدایی کند.....
کشاورز باید گدایی کند....
باتشکر و قدردانی از شما که برای اولین بار
درتاریخ سینما به جای درددل با بزرگان
سینما یادی از عوامل پشت دوربین کردند
که تا حاال من چنین حرکت انسانی در بین
خبرنگاران و اهالی مطبوعات ندیده بودم
به سراغ ما بیایند و یادی از ما کنند.
توصیه شما به جوانانی که به حرفه سینما
عالقمندهستندچیست؟
به جوانهای عالقه مند به سینما توصیه
می کنم ،چون امروز سینما فرق کرده و
بجای نگاتیو ،دیجیتال شده باید دانشگاه
رفته باشند .در ضمن سینما باید شغل
دوم باشد .چون این حرفه ،حرفه عشق
است و عالقه و هنر پولی برای امثال ما در
کار نیست.
هر چه دل تنگت میخواهد بگو؟
عرضی ندارم ،فقــط ازخدای بزرگ می
خوام ریشه این ویروس لعنتی که اکثر
خانواده هارا بیچاره کرده است را از روی
زمین بردارد .بامید پیروزی ســینمای
همیشه سربلند ایران .برای کشور هستند،
به عنوان مرزبانان بدون مزد به حساب می ایند.
جایی که نه کالنتری هســت ،نه پاســگاه ،نه
دوربین هســت ،نــه دیده بان ولی عشــایر با
خانواده شان و دام شــان انجا حضور فیزیکی
دارند و باعث افزایش سطح امنیت می شوند.
از اینکه عمر و جوانی خود را در راه هنر
گذراندید راضی هستید؟
از اینکه عمرم را در سینما گذراندم راضی
نیستم .چون به من ثابت شد ،سینما باید
شغل دوم باشــد .درواقع اصالرضایت
ندارم.
بدترین و بهترین خاطره دورانی را که در
سینما داشتید ،بفرمایید؟
بدترین وبهتریــن خاطراتم این بود که
وقتی دارای زن و بچه شدم کم کم تلخی
ها را حس کــردم .دور از خانواده دو ماه
دوماه شهرستان میرفتیم و بعد کم پولی
و سختی کار شب روز ،سرما و گرما ....اما
شیرین ترینش وقتی فیلمی که کار کرده
بودیم اکران می شد ،خستگی از تن مان در
می امد و وقتی فیلم فروش میکرد بیشتر
خوشحال می شدیم.
توقع شما از مسئولین سینمایی چیست؟
چه انتظاری از خانه سینما که خانه امید
اهالی سینما است دارید؟
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
17 صفحه 17
راهکارهای کمکی طب سنتی برای درمان "ام اس"
به طور معمول ،افرادی که دارای طبع سردی
هستند بیشتر مستعد ابتالی به بیماری ام اس
خواهند بود؛ در اینجا با چند راهکار درمانی طب
سنتی برای ام اس اشنا می شویم .از دیدگاه طب
سنتی ،ام اس بیماری ای است که از سردی در
مغز و اعصاب بروز می کند و بیماری ای خودایمن
همچنین پیش رونده است و در بروز التهاب در
بدن انسان نقشی اساسی دارد و متاسفانه کم کم
تمام اندام های بدن را هم درگیر می کند .در واقع
ام اس زمانی ایجاد می شود که سیستم ایمنی
بدن علیه خودش دست به حمله می زند و باعث
می شود پوشش محافظ غالف میلین ،در اطراف
سیستم عصبی شکسته شود .بر اثر ام اس ،پالک،
اسکلروز یا زخمی به وجود می اید که از دیدگاه
طب سنتی این عارضه ،بر اثر غلبه سردی در
بدن به ویژه سودا بروز پیدا می کند بنابراین
بیماری ام اس در کشورهای سرد همچنین در
خانم ها به علت طبع سردی که دارند بیشتر
دیده می شود.
عوارض ام اس چیست؟
عفونت دستگاه ادراری ،ضعف مثانه ،بی اختیاری
ادرار و مدفوع ،اختالل در راه رفتن و تغییرات
خلقی و عاطفی مثل عصبانیت یا زودرنجی،
برخی از عوارض این بیماری است؛ مبتالیان به
ام اس اغلب به دوبینی یا تاری دید و مشکالت
ذهنی ،شنوایی و گفتاری نیز دچار می شوند.
چه عواملی در بروز ام اس موثرند؟
کمبود شدید ویتامین D3اغلب در بروز این
بیماری نقش دارد همچنین عواملی مثل ابتال
به یبوست یا خواب نامنظم ،کم خونی و مصرف
غذاهای خیلی سرد یا حتی خیلی گرم هم در
بروز بیماری ام اس بسیار مووثر هستند.
نکته ای که باید بدانیم این است که بیماری
ام اس می تواند زمینه ژنتیکی نیز داشته باشد
همچنین افرادی که حیوانات خانگی در منزل
نگه داری می کنند نیز در معرض ابتال به این
عارضه هستند.
عالئم بیماری ام اس
فرد دارای ا م اس همه عالئم یا نشانه های
عصب شناختی را دارد که رایج ترین این نشانه ها
مشکالت دستگاه عصبی خودگردان ،دیداری،
حرکتی و حسی است؛ عالئم خاص از طریق
محل های زخم در سیستم عصبی مشخص
می شوند و شامل کم بساوایی یا خواب رفتگی
مانند مور مور شدن ،اسپاسم ،ضعف عضالت،
واکنش های غیرارادی ،گرفتگی عضالت یا
ناتوانی در حرکت ،ناتوانی در هماهنگی و تعادل،
ناهماهنگی عضالت ،مشکل در صحبت کردن یا
دیسفازی ،مشکالت دیداری ،احساس خستگی،
درد شدید یا درد مزمن و مشکل در کنترل ادرار
و مدفوع است.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
پرهیزات ضروری برای مبتالیان ام اس
مصرف زیاد غذاهایی با طبع سرد مثل لبنیات
به ویژه پنیر و ماست ،ترشی ،سرکه ،تنقالت
مصنوعی ،غذاهای کنسروشده و رفتارهایی مثل
عصبانیت شدید و کم تحملی در ایجاد ام اس
تاثیری بسزا دارد.
راهکارهای درمانی ام اس
مبتالیان به این بیماری با رعایت رژیم غذایی
مناسب و افکار مثبت می توانند بیماری ام اس
خود را کنترل و همین طور از پیشرفت ان
جلوگیری کنند .متخصصان طب سنتی توصیه
می کنند افراد برای درمان بیماری ،صبح ها ارده
با شیره انگور میل کنند همچنین مصرف روزانه
5تا 7عدد خرما ،شربت عسل و شربت زنجبیل
برای بیماران مبتال به ام اس مفید خواهد بود.
به طور معمول ،افرادی که دارای طبع سردی
هستند بیشتر مستعد ابتالی به بیماری ام اس
خواهند بود و درمان این افراد با خوردن گرمی
حاصل می شود؛ وقتی که گرمی به بدن ان ها
وارد شد ،بهتر است در مرحله بعد ترکیبی از
سودازاها مانند سکنجبین را صبح و شب مصرف
کنند .برای درمان این دسته از افراد ،خوردن
گرمی ها ،روغن مالی مالج سر با روغن کنجد
یا سیاه دانه ،بادکش گرم کمر یک روز در میان،
ماساژ مداوم سر ،دو تا چهار ماه حجامت گرم و
حجامت عام پیشنهاد می شود.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
7 صفحه 7
گزارش
در نشست رونمایی از البوم «شب های هارپاک»مطرح شد
«هارپارک»راهگشایمشکالتاموزشیاست
سارا صادقی ،مراسم رونمایی از تازه ترین البوم پدرام امینی ابیانه بعدازظهرپانزدهم
اسفندماه در باغ فردوس موزه سینما برگزار شد.
در ابتدای این مراسم ،پدرام
امینی ازایده شکل گیری
البوم خود یاد کرد و گفت:
من تا کنون البوم های بسیاری با عناوین
مختلف منتشر کرده ام که مهم ترین انها
مجموعه های «اتش» بود .اما ایده شکل
گیری البوم تازه ام از انجا شروع شد که
بعد از 40سال متوجه شدم سبک ندارم،
نمی توانم تقلید کنم وکار گذشتگان را
تکرار کنم و مثل فالن خواننده مطرح شوم
برای همین البوم بی کالمی تولید کردم
که اگر کسی چند بار گوش کند قطعا به ان
اعتیاد پیدا میکند.
وی با بیان اینکه در اجرای قطعات این البوم
به موسیقی بزرگان پرداخته و نسبت به
انها و اصالتشان پایبند بوده است ،افزود:
البوم «شب های هارپاک شامل هشت
قطعه با عناوین Asturias version
on, cards Monti version on,
Roma, Romance, Malaguena,
cards Monti Version, Asturias Version two, The Flight
of Persian Bumblebeeاست.
جماعتمامردهپرستندوقتیکسیمی میرد
تازه محبوب می شود ومردم به دنبال البوم
وکارهایش می افتند مثل مرحوم «مرتضی
پاشایی» که بعد از مرگش تازه از محبوبیت
خاصی برخوردار شد .من در حیرتم برای این
جماعت مرده پرست!
8
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
امینی اظهار داشت :به دلیل مناسب
نبودن استودیوها و فضایی به دور از درک
درست از موسیقی مجبور شدم قطعات
این البوم را نه در یک استودیو بلکه در
سه استودیوی (پاپ ،بل و هوم استودیو)
مختلف ضبط کنم و در نهایت بهترین انها
انتخاب شده است.چرا که در همه استودیوها
سواد موسیقی عوامل کم بود و ترجیح دادم در
استودیویی کارها را ضبط کنم که صاحبانش
از حداقل سواد موسیقی برخوردارباشند.
این موسیقی دان در ادامه با اشاره به نام البوم
تازه اش که بر گرفته از روستای تاریخی
ابیانه است توضیح داد :هارپارک زیر گذری
3000ساله در روستای تاریخی ابیانه است،
به معنی زیر پله ونام یک سردار هم می باشد.
هارپاک اشاره دارد به سردارایرانی که جان
کورش کبیر را نجات داد و دو هزار و 500
اتشکده به نام او احداث شد و هم اکنون تنها
اتشکده ای که پابرجاست در ابیانه وجود
دارد و بقیه در گذر زمان از بین رفته اند.
استفاده از کلمه شب در این البوم استعاره
از خلوت و خلوص است .چون شب مظهر
را خلوتگهی برای خلق هنر می دانم.
وی تاکید کرد :البوم «شبهای هارپاک»
در پلتفرم فیزیکی و همچنین پلتفرم فایل
تولید شده که دربیب تیونز ،ای تیونز،
امازون،اسپاتیفای و کلیه پلتفرمهای دیگر
قابل دسترس است .همچنین کسانی که
مایل به تهیه این البوم و سایر محصوالت
پدرام امینی اند از قبیل کتاب ها،اتش
یک تا سه ،لذت گیتار ،سی صد نکته برای
خوانندگی و ...هستند ،می توانند در
تماس با ایسنتاگرام تقاضای خود را اعالم
کرده و فایل و یا نسخه فیزیکی را دریافت
کنند .این امر بدین جهت صورت گرفته
تا واسطه ها حذف شوند تا مستقیم از
دست تولید کنده به مصرف کننده برسد.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
امینی با بیان اینکه این البوم چهارمین
البوم مجاز وبیست و پنجمین البوم تولید و
اهنگسازی شده توسط وی است ،گفت :از
انجایی که به عنوان گیتاریست فوق سریع
از من انتظار می رفت که قطعات سرعتی
داشته باشم ،یکی از قطعات این البوم به نام
«پرواز زنبور عسل ایرانی» برگرفته از«پرواز
زنبور عسل» کورساکف است که از ان
سریعتر اجرا شده است و شاید تقلیدی است
از«طیران العصفور» عربی یا «Flight Of
»The Bumblebeeکه در البوم «اتش
»2توسط من اجرا شده است .به گونه ای
شبیه «پرواز زنبورعسل»کورساکف است
اما لهجه ایرانی دارد ،در گام مینورو با دیز
کردن نت چهارم صدای ایرانی می دهد.
از انجایی که از من انتظار قطعات سرعتی
می رفت ،اهنگ « »Malaguena
نیزبسیار سرعتی و super fast speed
اجرا شده است .در سایر قطعات بیشتر
به زیبایی توجه شده تا سرعت! همانطور
که می دانیم در کلیه هنرها تکنیک و
زیبایی مثل دو کفه ترازو هستند و هرقر
که تکنیک باالتر می رود ،زیبایی پایین
می اید.لذا در قطعاتی مثل Romaیا
Romanceاثری از ویسنته امیگو خیرول
یا Asturias version onنیازی به
سرعت نوازی نیست بلکه انتقال احساس
و انتقال اندیشه اهنگساز مهمتر است.
این قطعات سرعتی نیستند بلکه احساسی
هستند .از قطعات یاد شده Asturias
اثر ایزاک البنیز Roma ،اثرویسنته
امیگوCsárdás ،اثر مونتی اهنگساز
ایتالیایی متعلق به صد سال پیش است.
Asturiasبه دو گونه متفاوت همراه با
پرکاشن و بدون پرکاشن نواخته شده است
و همچنین Romaجزو کارهایی است
که به دو گونه متفاوت اجرا شده است. صفحه 8
غالمرضاگمرکی | دراین شماره به سراغ یعقوب راهواره یکی ازدستیار فیلمبرداران قدیمی سینما رفتیم
که خود امروزفیلمبردار فراموش شده وگوشه گیر سینماست .راهواره در سال 1343وارد سینما شد به بهانه
کم کاری اش در دنیای هنر با او به گفتگو نشستیم که میخوانید:
خودتان را کامل معرفی می کنید؟
یعقوب راهواره متولد ۱۳۳۰تبریزهستم .ده
سالم بود که بابرادرم رفتیم سینما وفیلم (فریاد
نیمه شب) زنده یاد ساموئل خاچیکیان رادیدم.
ازهمان ابتداء ازچهره زنده یاد فردین خوشم
امد واگر بگویم مهرش بدلم نشســت اغراق
نکردم .اسم فردین خدابیامرز درفیلم امیر بود
ومن اورا بیشتر باسم امیر میشناختم .تا اینکه
فیلم ( چشــمه اب حیات)برای بــار دوم در
تبریزاکران شد وحاال من ۱۳ساله شده بودم
که فیلم رادیدم .درایــن فیلم هم فردین بازی
میکرد .انجا متوجه شدم که اسم واقعی امیر،
محمد علی فردین است.
×چطور شد به سینما عالقمند شدید؟
عشق به فردین من را راهی سینما کرد13.سالم
بودکه از تبریز به تهران امدم .زنده یاد محسن
اراسته ازبستگان ما بودپیش خودم گفتم چون
محسن هم درفیلمها بازی میکند میتواند یه پل
ارتباطی باشد تا من به فردین برسم ،وهمینم
شد وقتی به اقا محســن گفتم میخواهم بروم
پیش فردین کارکنم وی بــی هیچ حرفی مرا
دفتر فردین در خیابون بلوار کشاورز برد .خیابون
هما بنام( فرودین فیلم) که متعلق به فردین بود.
راستش هنوز خوب بلد نبودم فارسی حرف بزنم
وخیلی دست وپا شکســته صحبت میکردم.
18
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ان روزوقتی رفتیم دفتر ایشان اقا محسن مرا
معرفی کردومن خیلی روراست به اقای فردین
گفتم عالقه من به شما منو از تبریز کشوندپیش
شما .اومدم هم شــمارو ببینم هم کار به من
بدهین .هرکاری باشه انجام میدم .اقای فردین
گفت :تواالن باید درس بخونی باسواد بشی .االن
زمان کارکردن شما نیس .منم باهمون لهجه
ترکی فارسی گفتم :اقا منو نا امید نکن .اومدم
کار کنم باشــما .فردین خندیدو به اقامحسن
گفت :باشه ازفردا بیاهمین جا بالخره یه کاری
میکنم .ومــن ازفردای انــروزدر دفتر فردین
مشغول بکار شــدم .همه کاری انجام میدادم
خدایی مرد خوبی بود .تــا اینکه فیلم دردفتر
ایشان فیلم(قصرزرین ) شــروع شد ومن که
رفته بودم در ســن ۱۴سالگی قاطی کارکنان
فنی شدم .البته با سفارش اقای فردین که منو
به فیلمبردار معرفی کرده بود .فیلمهای جنوب
شهر .سکه شانس ودنیای پر امید را کارکردم
ویواش یواش شــدم جزوعوامل کارگران فنی
واولین فیلمی که مســتقل کار کردم(عروس
پابرهنــه ) بودکه فیلمبــردارش اقای حمید
مجتهدی بود ودستیاراول فیلمبردار اقای شیر
مراد گودرزی .به این ترتیب من نزدیک به ۵۵
فیلم سینمایی با کارگردانان نامی سینمای ایران
بعنوان کارگر فنی و دستیار اول فیلمبردار کار
کردم .از امیر شروان .ناصر محمدی .رضاصفایی.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
شاپورغریب .علی صادقی .احمد بخشی دستیار
مرحوم علی حاتمی .امیر قویدل.منصور تهرانی.
ناصرمهدی پورو.....
×چه کسی مشوق شما به سینمابود.
خودم بدلیل عالقه ای که عرض کردم به زنده
یاد فردین درفیلم (فریاد نیمه شب ) پیداکردم.
× ازچه سالی وباچه سمتی وکدام فیلم
وارد سینما شدید؟
ازســال ۱۳۴۵درسن ۱۴ســالگی وبا فیلم(
قصرزرین).
× ا ز ا ینکــه عمــر و جو ا نــی
خودرادرراهنرگذراندید راضی هستید؟
راستش نه .هنر ،عشقی ســت که ادم بهش
عالقمند میشه .صاحب شهرت میشه امابنطر
من شغلی نیست که دردوران پیری بشه ازش
بهره مالی برد .البته این نظر شخصی منه.
× بدترین وبهترین خاطره دورانی راکه
درسینمابودید خیلی کوتاه بیان کنید....
بدترین خاطــره راازفیلم (مــردی که موش
شــد) دارم که بااقای علی صادقی فیلمبردار
کارمیکردم ،سر یک مسئله کوچیک باایشان
حرفم شدوبعد از ۱۵سال همکاری اقای علی صفحه 18
وی درباره اجرای این قطعات گفت :این
قطعات به روش فری استایل اجرا شده ،یعنی
کامال ازاد و با تلفیقی از فالمنکو ،کالسیک
و سبکهای دیگر و فقط با گیتار اجرا شده
اند .یعنی اگر نیاز به پرکاشن بوده ،توسط
تکنیک های خاص روی خود گیتار اجرا شده
است ،در مورد بیس و سازهای مور نیاز هم
همچنین از خود گیتار استفاده شده است.
تصویر و سبک و سیاق جلد گونه ای از
خشم و protesting musicیا همان
موسیقی اعتراضی را در دنیای پرتنش
امروزی القا می کند .یکی از مهمترین
اهداف این البوم اشنا کردن مردم و اشتی
دادن مردمی که عادت به موسیقی باکالم
دارند ،با موسیقی بون کالمی که بعدازچندبار
گوش کردن به ان عادت می کنند و از ان
بیشتر از موسیقی باکالم لذت می برند و
همچنین ارائه این مطلب است که موسیقی
بدون کالم محبوب تاریخ مصرف ندارد.
امینی با انتقاد از کپی رایت و دانلود های غیر
مجاز گفت :موسیقی وقتی افول پیدا می کند
که دانلودهای غیرمجاز وکپی رایت وجود
داشته باشد وقتی ما البوم کسی را دانلود می
کنیمیعنیدزدیمیکنیم.مردمنمیخواهند
برای البومی که عاشقش هستند پول دهند اما
برای چیزهای دیگر خوب پول خرج می کنند.
وی افزود:جماعت ما مرده پرستند وقتی
کسی می میرد تازه محبوب می شود ومردم
به دنبال البوم وکارهایش می افتند مثل
مرحوم «مرتضی پاشایی» که بعد از مرگش
تازه از محبوبیت خاصی برخوردار شد .من
در حیرتم برای این جماعت مرده پرست!
این خواننده خاطر نشان کرد :این البوم
را کار کردم چون سی سال در گیر
موسیقی بودم ،پارسال اتفاقی برایم افتاد
که فهمیدم باید البوم منتشر کنم .بعد از
سی خورده ای تدریس ومطالعه هر روزه ،به
معضالت اجتماعی فکر کردم راه حل دادم
این اثر هم راهگشای البوم اموزشی است.
وی با اشاره به مشکالت اموزشی گفت :مشکل
معضالت فرهنگی ما اموزش درست است،
معلمان ما هنوز در قدیم مانده اند ونمی خواهند
به روز شوند ،بسیاری از انها می خواهند
یاد دهند ولی چون مشکل تدریس دارند
نمی توانند به درستی اموزش دهند پس راز
جاودانگی تربیت شاگردان خوب است ،که
به نظرم از منتشر کردن البوم مهم تر است.
این موسیقی دادن در ادامه بابیان اینکه
خوشحالم که توانستم تدریس گیتار
را متحول کنم گفت :مجله ایده ال
نوشته بود مهم ترین لذت پدرام امینی
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
اموزش به کند ذهنان است من این کار
را دوست دارم ولی اینکه با صبر وحوصله
بتوانی کشف کنی مهم ترین کار است.
وی افزود:به صورت انالین به روستاهای
دور افتاده ایران گیتار اموزش می دهم مهم
ترین لذت من افزودن گیتاریستها به جامعه
است ،اگر روزی در هر خانه ای گیتار باشد
ما می توانیم تجسم خالق داشته باشیم.
این هنرمند در پاسخ به این سوال که ایا هزینه
ای که برای ساخت البوم کردید با فروش ان
جبران می شود گفت :یه شعر خوب باالی 20
میلیون است ،اجاره استدیو و انتشار البوم هم
هزینه های دیگری را در بر دارد با این وضعیت
ان کسی که در این حوزه امده وقتی البومش
با فروش کم مواجه شود چه کاری می تواند
کند ما نباید انتظار داشته باشیم مردم ما
برای چیزهای دیگر پول می دهند نه هنر!
امینی در پایان اظهار کرد :من از راه تدریس
زندگیم را می گذرانم پس به برگشت
هزینه خرج شده البومم فکر نمی کنم و به
اندازه ای هم که بخواهم برای فروش البوم
شنوندگان خاص خود را دارم و البومم را
می فروشم واین البوم در تمام پلت فرم
های خارجی مثل امازون وایرانی چون
«یوتویوب» خوب به فروش می رسد.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
9 صفحه 9
گنگرلورا که مثل من دســتیار فیلمبرداربود
جایگزیــن من کــرد ....وبهتریــن خاطره ام
درسینما،ســرفیلم(برفراز اسمانها بودکه بعد
ازصحنه ســوختگیری هواپیما که با موفقیت
دراسمان انجام شدبرای فردین که کارگردان
فیلم بود جشن گرفتن وخانم گلی زنگنه مدال
طال را به گردن فردیــن انداخت .دراون لحظه
ازشدت خوشحالی اشــک درچشمانم پر شد.
منظورم اشک شوق است.
× توصیه شمابه جوانان عالقمند به سینما
چیست؟
راســتش اگر من یکبار دیگر ازمــادر متولد
بشم هرگز بطرف ســینما نخواهم امد .چون
دراین مملکت سینما اخر وعاقبت نداره .اگر
من درهمان ۱۳سالگی کارگر مغازه ساندویچ
فروشــی بودم ویا دستفروشــی میکردم االن
صاحب یک مغازه ســاندویچ فروشی یا شغل
دیگری بودم .ولی االن چکاره ام ؟چی شــدم؟
سینماحرفه بی رحمی است به هیچ کس اعم از
بازیگر تا دیگر صنوف رحم نمیکند کافیست با
بسن بگذاری .میگن طرف پیر شده .فکرش کار
نمیکنه .چهره های قدیم میرن چهرهای جدید
میان .درحالیکه این چهره های قدیم هستن که
صاحب تجربه هستند اما خانه نشین شدند .من
االن سالهاست خانه نشین وبیکارم کی سراغ
منو میگیره بعد ازنیم قرن کار درســینما!!!؟
من کی هستم ازکجا امدم .به کجا رسید من
حساب کردم ازهر ده میلیون ایرانی یکنفرمیشه
سوپر استارازهر۵میلیون نفر یکنفر میشه نقش
مکمل .سینمای ما به بن بست رسیده .بخاطر
اینکه فیلمهایی که ساخته میشه مختص خود
ایرانهکمترکشوریفیلمایرانیمیبینهسینمای
ما سینماهند وهالیوود.که اگر بود شاید عاقبت
بخیر میشــد.فیلمهای قبل ازانقالب دراکثر
شهدستانها تا ۵بار اکران هم نمایش داده میشد.
االن فیلمها یکبار اکران هم بزور نمایش داده
میشن .به هرحال بامید روزی هستم که جوانان
مستعد ایران عزیز بدرخشند.
× کدام فیلمهایتان رابیشتر دوست دارید
وچه عاملی باعث بازدارنده شــما شده
است؟...
تمام فیلمهایی که کار کردم رادوســت دارم
عین بچه هایم هستند .از همه شوندخاطرات
خوب وبد دارم .من فیلم (برفرازاســمانها) را
بیشتر دوست دارم چون خاطرات خوبی با زنده
یاد فردین داشتم.او مردی مهربان .باگذشت.
لوطی ومردمدار بود .بعید میدانم فردین دیگری
پیداشود .یادمه زمانیکه یک پالن فیلم گرفتم
مرحوم فردیــن ده هزارتومن بمنوپاداش داد.
ده هزارتومن با دالری ۶تومن خیلی پول بود.
روحش شاد....
× توقعشما ازمسئولین سینمایی چیست
وچه انتظاری ازخانه سینما که خانه امید
اهالی سینماست دارید؟
از مدیریت خانه ســینماکه عضوانجا هستم
انتظار دارم خودشــان را جای مــا قرار دهند.
چون روزی هم همین اقایان مثل ماخانه نشین
خواهند شد .اگرمیز مدیریت قراربودبرای کسی
بماند ،پس امیرالمومنین (ع) میماند .درنتیجه
همه مثل هم هستیم .باید خانه سینما بفکرما
باشــندچون ما ازنوجوانی وقبــل ازاینکه این
اقایان بدنیا بیایند ما درهمین خانه سینما که
قبال(ایران) فیلم ومتعلق به مرحوم بیوکی بود
کار میکردیم .تصور کنید بعــد ازنیم قرن کار
ماهیانه دوملیون ودویست هزار تومن ازصندوق
تامین اجتماعی بماحقوق میدن که اجاره خونه
مون نمیشه شاید درست نباشه بگم من االن
۶ماهه گوشت قرمز نخوردم یعنی بنیه خرید
نداشتم .من هرگز با فرزندم جرات نمیکنم برم
مغازه میوه فروشی.چون اگه چیزی بخواد من
توان خریدش را ندارم .درحالــی که مدیران
بابیل پول پارو میکنند..بگذریم جناب گمرکی
عزیزاشک مارو درنیارحرف زیاد است وگوش
شنوا کم.......
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
×بابغض میپرســم بنظرتان چه تفاوتی
سینمای قبل از انقالب باسینمای بعداز
انقالب وجود دارد...؟
بنطرم سینمای قبل انقالب سینمای بدی نبود.
این رو بدلیل ساختار فیلمها نمیگم
منطورم رفاقتها .یکرنگی ها .مهربانی هاولوطی
گری هاست .سینمای بعدانقالب اوایل خوب
بود .برامــون بیمه تامین اجتماعی درســت
کردندولی از دهه ۸۰به بعدبمرور شرایط عوض
شد وپارتی بازیهابرای کار کردن سربفلک کشید
وشاید یکی از مواردی که االندبچه های قدیمی
بیکارهستند همین موردهست که افراد جدید
واردشدند وچون مارو نمیشناسندکار بهمون
نمیدند .قبل ازانقالب ما سندیکایوهنرمندان
توی خیابان سزاوار داشتیم که زیر نظراقایان
مهدی میثاقیه وحمیدقنبری اداره میشــد.
ولی االن خانه ســینما بهتر ازســندیکای ان
زمان است.
×هرچه دل تنگت میخواهد بگو..
حرفی ندارم .گفتنی هارو عــرض کردم .ارزو
دارم بپاس زحماتی که دردوران ۸ســال دفاع
مقدس من وهمکارانــم فیلم وعکس از جنگ
تحمیلی گرفتیم بهمان نسبت بدادمابرسند.
وبعدامیدوارم هرچــه زودتر این ویروس کرونا
دست ازسر مردم دنیابردارد ودراخرازشما که
بیشتراز من در سینما سابقه داریدو همچنین
کارکنان مجله خوب صدای خاک تشکر وقدر
دانی میکنم که باالخره بعداز نیم قرن زحمت
درجامعه هنری ،مجله ای پیداشــد تا ازســر
انساندوستی ومعرفت باعث بشه ما درددل کنیم
.موفق وسربلند باشید.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
19 صفحه 19
گفت وگو
ﻋﺮفان ﺣﺠازی:
یادﮔیری هﻨر موسیقی ﺻﺒوری میﻃلﺒﺪ
عر فا ن حجا ز ی
متولد ، 70نوازنده و
مد ر س سنتو ر و
لقب بداهه نوازی در سنتور این
مرزو بوم را دارد همچنین وی اجرا
صحنه ای و رسانه ای را در کارنامه
هنری خود به ثبت رسانده است.
این هنرمند جوان در گروه های
مختلف موسیقی همچون یاران
جان ،نوای هنگام و اوای دوست
حضو ر د ا شته و تو ا نسته به
موفقیت های بسزایی دست یابد
و درخصوص سنتور به عنوان یکی
از سازهای اصیل ایرانی صحبت
میکند.
چه شد به سمت سازهای اصیل
ناب ایرانی رفتید؟
رفتنم به سمت ساز موسیقی اصیل به
این دلیل بود که در خانواده ما پدرم
بسیار عاشق سازهای اصیل ایرانی
بود و این موضوع باعث اشتیاق من و
برادرانم در دوران کودکی در عرصه
موسیقی سنتی شد؛ برایمان دارای
ارزش و احترام است
در مورد ساز تخصی تان سنتور
برایمان بگویید وجایگاه این ساز
در موسیقی امروز کجاست؟
سازه تخصصی ام سنتور است که
سازی بسیار خوش نواز ،اصیل و جزء
کهن ترین سازهای ایرانی است و
نگهداری و کوک این ساز بسیارمهم
و حساس است همیشه ساز اصیل
ایرانی جایگاه خاص و ویژه خود را
حفظ کرده چراکه با تغییر سبک
نوازندگی و تکنیک همواره با زمان
پیش رفته و در موسیقی مدرن هم
پیشگام بوده است ومیتوان گفت حس
نوازنده در کنار تکنیک به زیبا تر شدن
موسیقی کمک میکند و در نهایت
باعث میشود تا شنونده از شنیدن اثر
لذت ببرد.
خانواده هنرمندی هستید که
برادرانتان در زمینه های مختلف
10
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
موسیقی فعالیت دارند از این
همکاری در کنار هم بگویید؟
هنر در خانواده ما مرهوم توجه و عالقه
وافر پدرم به موسیقی ایرانی است که
این موهبت به اینگونه نصیب ما شد
که هر کدام از برادرانم در یکی از ادوات
موسیقی به صورت تخصصی فعالیت
دارند همواره این بستر هم نوازی در
اجراهای گوناگون برایمان فراهم شده
و قابل ستایش انکه در اموزش اینکه
به صورت منسجم و همراه در کنار هم
قدم برداشته ایم.
ایا کم کاری هنرمندان موسیقی
سنتی باعث گرایش مخاطب به
سمت موسیقی های غیر فاخر
شده است؟
خیر چون موسیقی زبان مشترک همه
جوامع و نسل هاست وعالقه به سبک
بسیار سلیقه ای و ذاتی بوده وهمانطور
که گفتم با تغییر سبک و نگرشهای
جدید در تکنیک موسیقی سنتی
حفظ اصالت با موسیقی مدرن همگام
شده است.
چقدر اموزش درعصر حاضر
برگرفته از سبک اساتید بزرگ
در نوازندگی سنتور مانند فرامرز
پایور و پرویز مشکاتیان است؟
اشراف کامل به دستگاهها و ساز
توسط بزرگانی همچون زنده یاد
استاد ابوالحسن صبا ،فرامرز پایورو
پرویز مشکاتیان و دیگر اساتیدی که
در زمینه اموزش و رشد روزافزون
موسیقی تالش کردند ،از انها یاد
میکنم چراکه باعث شده نسل امروز
بتواند با اگاهی بیشتر ،عالیق خود را
در ساز پیدا و پیاده کند.
نوع صدایی که در این ساز وجود دارد
بسیار متنوع بوده با توجه به اینکه
کوک کردن ساز سنتور بسیار مشکل
است ،نظرتان چیست؟ این ساز به نوبه
خود اصالتی از ساز را نشان میدهد و از
قدیم همینطور بوده؛ که ساز به دلیل
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
کوک های مختلفی که داشته اکثر
نوازنده ها در اجرای برنامه ،دو الی
سه سنتور با خود به همراه داشته و
نخواهند با تغییر جابه جایی خرک،
وقت را هدر دهند و در همان لحظه
ساز را عوض میکردند.
عالقمندان موسیقی چگونه باید
بفهمند در زمینه نواختن چه
سازی استعداد دارند؟
عالقه مندان به موسیقی در زمینه
شناختن ساز خود باید استعداد
یابی شوند و از نزدیک صدای ساز
ها را بشنوند و ببینند؛ یک سری از
اموزشگاه ها و فروشگاه ها از طریق
کلیپ و فیلم و یا رسانه خارجی برای
دوستداران موسیقی ،از نزدیک انها را
با سازه های مختلفی همچون ویولن،
سنتور و کمانچه اشنا میکنند و این
عالقه و عاشق شدن به سازها بستگی
به گوش دادن بسیار زیاد به سازها
دارد و در انتخاب ساز مورد عالقه خود
زودتر به نتیجه میرسند.
اگر صحبتی برای دوستداران هنر
و کسانیکه میخواهند این اثر را
فرا گیرند برایمان بگویید
افرادی که پا به عرصه موسیقی
میگذارند باید همت بسیار واالیی
داشته باشند چرا که موسیقی نیازمند
تمرین زیاد و کار کردن مداوم است و
افرادی که وارد این عرصه میشوند
بایستی اندکی صبر پیشه کنند و
برخی افراد با با سوال اینکه؛ چه
موقعی میتوانیم ساز را اجرا کنیم ،در
این زمینه عجله دارند .موسیقی فقط
یک اهنگ اجرا کردن و یک ملودی
اجرا کردن بر روی ساز نیست بلکه
نیازمند تالش مستمر طی چندین
سال است که زحمات و سعی و
تالش هنرمند بر روی ملودی هاست.
همچنین یک هنرمند نیازمند تالش
مستمر ،وقت کافی و کسانکه در این
راه قدم برداشتند باید صبور باشند. صفحه 10
داستان
محمدامید :فیلمنامه نویس
ماجراهایزبلخان
امروز اخرین روز کار هستش و
زبل خان ...ببخشید ،جناب اقای
م .الف حقوق پایان سالش رو
دریافت میکنه ،اما امسال با سالهای گذشته
خیلی خیلی فرق میکنه ،چونکه ایشون
حقوقش رو تمام و کمال میتونه پس انداز کنه ...
چرا ؟ ...خب معلومه چون کروناست و به یمن
حضور این ویروس منحوس در جهان نه عیدی
هست نه نوروزی ،وقتی هم که نه عیدی باشه و
نه نوروزی پس نه خبری از مهون اومدن هست
و نه خبری از مهمونی رفتن ،پس از عیدی دادن
هم خبری نیست ،پس از اجیل و میوه هم
خبری نیست ،پس از مهمونیهای همراه با
زرشک پلوی مرغ سی هزارتومنی هم خبری
نیست ،ضمنا از مسافرت رفتن هم خبری نیست
و از همه مهمتر از خریدهای شب عید هم
خبری نیست ،چون به یمن حضور این ویروس
منحو س محد و د یتها یی بس سختگیر ا نه
حکمفرما خواهد شد بنابراین 13روز استراحت
مطلق انتظار زبل خان ...ببخشید جناب میم
الف رو میکشه ،استراحت مطلق مساویست با
خواب تا لنگ ظهر ،بدون نیاز به خانه تکانی ،
بدون نیاز به خروج از خانه به هر دلیلی ،چون
کرونا در کمینه ،بدون خرج کردن حتی یک
ریال از پولهای عزیز و دوست داشتنی ،بنابراین
عاشقتم کرونا جونم .
زبل خان با غرور فراوان به مبل تکیه داده و
پایش را بر روی پای دیگر انداخته و چای می
نوشد .
امسال بهترین سال زندگیمه عشقم
همسر که غرق در فضای مجازیست نیم نگاهی
به او می اندازد .
همسر :خدا رو شکر ...وقتی میبینم تو
خوشحالی ناخوداگاه منم خوشحال میشم
عشقم .
زبل خان :میبینی چه ارامشی در جهان حاکمه
؟ ...نه بازاری ،نه خریدی ...ارامش محض ...من
عاشق این نوع ارامشهام .
20
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
همسر :عشقم یه لباس دیدم میشه پول بدی
بخرمش ؟
زبل خان :لباس ؟ ...تو تو این کرونا رفتی از
خونه بیرون ؟
همسر :مگه از جونم سیر شدم عشقم .
زبل خان :پس چجوری لباس دیدی ؟
همسر :تو فضای مجازی .
زبل خان :کنسلش کن عشقم ....باالخره پولشو
که باید حقیقی پرداخت کنی .
همسر :حقیقی ولی تو فضای مجازی
زبل خان :باالخره پیک باید بیاره دم در تحویل
بده دیگه ...قطعا اون پیک ناقل کروناست .
همسر :با رعایت پروتوکلهای بهداشتی میارن .
زبل خان با خودش زمزمه میکند ،زیاد بحث
کنی دستت رو میشه پسر ...یه لباس دیگه ...
عوضش اونهمه پول بی زبون که میخواستی
بدی به اجیل پس انداز میشه ،عوضش عیدی
به وزیر جنگ ...ببخشید مادرزن جان و دوستان
و وابستگان و اشنایان ایشان حذف میشه ...شل
کن سر کیسه رو ولی بالفاصله سفتش کن .
همسر :داری ناسزا میگی ؟
زبل خان :نه عشقم ...داشتم خودمو متقاعد
میکردم که کرونا هیچ غلطی نمیتواند بکند
وقتی که پای عشقی عمیق در میان باشد .
همسر :خیلی عمیق .
به هر روی زبل خان بخش کوچکی از حقوق
را صرف عشق عمیقش به همسر جان نمود
تا شاید بتواند باقیمانده حقوق را در حساب
مبارکش محفوظ نماید
همسر :مرسی عشقم لباسم رسید ...قشنگه ؟
زبل خان :واااااای خیلی بهت میاد ...این تنها
سالیه که ارزو میکردم کاش مهمون میومد این
لباس زیبا رو تن زیباترین موجود عالم میدید .
همسر :میبینن دیگه .
زبل خان که ترسیده است با احتیاط می گوید
یعنی میخوای توصیه های اقای نمکی رو
نادیده بگیری ؟ حاال اقای نمکی هیچ ،میخوای
توصیه های خانوم میرسیدی رو نادیده بگیری
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
؟ میخوای تبدیل بشی به دشمن درجه یک
کادر درمان ؟
همسر :نه که نمیخوام .
زبل خان :اخه گفتی مهمون قراره بیاد
خونمون .
همسر :یعنی نمیخوای لباسمو ببینن ؟
زبل خان :حاال ناراحت نشو ...بزار مجازی ببینن
...تازه اینجوری میتونی یه کردنبند صد گرمی
هم دور گردنت فتوشاپ کنی بگی کادوی
همسری به مناسبت عید نوروز ...ای فک و
فامیلتو سکته میدی اونوقت .زنهایی که تو صف
طالق وامیستن ...مردایی که به خون من تشنه
میشن ...اخ که چه حالی میده .
همسر :عشقم پس با اجازت یه مقدارم اجیل
سفارش میدم که کنارم باشه نگن اینا هیچی
ندارن .
زبل خان :نمیشه با فتوشاپ اجیل درست کرد ؟
همسر :نه بابا تابلو میشه .
زبل خان :انگار چاره ای نیست ...باشه فقط یه
کم سفارش بده ها ...باشه ؟
همسر :باشه .
دیری دیری دی دیری دیری دی بومب ...اغاز
سال یکهزار و چهارصد هجری شمسی ...دیری
دیری دی دیری دیری دی بومب
همسر :عیدت مبارک باشه عشقم .
زبل خان :عید تو هم مبارک باشه عشقم ...
صد سال به این سالها ...میگم دم این کرونا
گرم ...نه ؟
همسر :چرا ؟
زبل خان :کلی عیدی رو تونستیم پس انداز
کنیم .
همسر :یعنی میگی به مامانم عیدی ندیم ؟
زبل خان :ناراحت نشو ...اگه دیدیمش بهش
عیدی میدیم .
همسر :چی ؟ با این کرونا ...نه کسی میاد
خونمون نه خونه کسی میریم .
زبل خان :احسنت ...خوشم میاد که عاقلی .
همسر :پس چی ؟ من به فکر سالمتی خانوادمم صفحه 20
ن
و
ر
و
ز
ه
ا
ی
ﺧا
ک
ی
ابوالفضل کیمیایی31 -شهریور 135۹بود که ارتش بعث عراق
با رویای تصرف سرزمین مادری مان در اندک زمانی از سه جبهه به
کشور حمله کرد .در نخستین روزهای این یورش ناجوانمردانه حدود
سی هزار کیلومتر مربع از خاک کشورمان به اشغال عراق درامد .با
فرمان حضرت امام(ره) جبهه دفاع در مقابل تجاوز اشکارای صدام
به سرزمین مادری ما شکل گرفت و تمام اقشار جامعه برای بیرون
راندن دشمن بعثی جان خود را در کف اخالص گذاشتند و بی درنگ
به سوی دشمن شتافتند .دفاع مقدس ۸سال به طول انجامید و
بسیاری از جوانان ،نوجوانان ،مردان ،زنان و حتی پیران جامعه در راه
دفاع از کشور به شهادت رسیدند .در طول این سالها زندگی همچنان
با امید ادامه داشت هشت نوروز بر دفاع مقدس گذشت و بودند پدران
و مادرانی که با ارزوی پیروزی سپاه اسالم بر سرسفرههای هفت سین
دعای تحویل سال را زمزمه میکردند .درجبهه دفاع مقدس زندگیها
اسمانی بود چیزی از جنس بودن برای دیگران و مردن برای دیگران
هیچ کس برای خود چیزی نمیخواست و هر چه بود بخشش بود و
احسان به هم نوع .زمانی که جنس نیاز انسان زمینی نباشد و هر انچه
هست و نیست برای رضای حق تعالی صرف شود ،انجا محل عروج
عاشقان است .همه امده بودند عاشقی کنند برای معشوق و حق تعالی
چه زیبا برگزید بسیاری از این عشاق را .جنگ بود و گلوله ،خون بود
و اتش ،دعا بود و ثنا برای سیر علی اﷲ .انان که فهمیدند چه کنند تا
رستگار شوند در دنیا و اخرت ،با پای دل و جان ،تن به قضای الهی
دادند و تن خاکی را سپر دین و ناموس کردند و عاشقانه جان دادند.
جان را به جانان دادند که خریدارش بود و تن خاکی را به دنیای فانی
سپردند و روح متعالی خود را به محضر خداوتد زمین و زمان رساندند.
این هشت سال ،هشت بهار با خود به همراه داشت .هشت سفره هفت
سین که سینهایش سجاده بود و سربند یازهرا(س) ،سرنیزه بود و
سیم خاردار ،سیمینوف بود و سیم چین ،ساعت بود که نشان میداد
زمان عروج رسیده و وداع یاران .هشت بهار در هشت سال دفاع مقدس
بر این سرزمین گذشت که با بهارش جوانههای دیگر ر ِوییدند تا خود
را فدای دین و سرزمین کنند .در این دوران که با راحتی خیال امدن
بهار را به یکدیگر تبریک میگوییم باید بدانیم که چه خونهایی برای
بهاری شدن این سرزمین بر خاک ریخته تا ما بمانیم و بهاران عمرمان
را بگذرانیم .ان روزهای خاکی مردان افالکی را اسمانی کرد و با خود
برد و ما جاماندیم با یک دنیا حسرت زمینی شدن .بهار را با یاد و خاطره
مردان دلیرسرزمینمان و انان که رفتند تا ما بمانیم عطر گل یاس زنیم
و از خداوند متعال بخواهیم ما را رهرو صدیق شهدا و امام(ره) قراردهد.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
11 صفحه 11
گفت وگو
تکثیر و تولید طوطی سانان عالقه ای ذاتی
و البته پر سود است
ابوالفضل کیمیایی| محیط زیست و حیات وحش یکی از عالقه مندی های جامعه بشری است .انسان ها ذاتا به زیبایی های
طبیعت عالفه خاصی دارند و از هر فرصتی برای رفتن به محیطهای جنگلی ،دشت و کوهستانها استفاده می کنند .یکی دیگر از
مواردی که در زندگی شهری و زندگی انسانها جای خود را باز کرده است نگهداری حیوانات خانگی است .نگهداری ان بخش از
حیوانات خانگی که با شرع و عرف جامعه اسالمی ما در تضاد است موضوع بحث ما نیست .یکی از انواع حیوانات خانگی پرنده ها و به
خصوص طوطی سانان هستند .طوطی سانان به جهت سخنگو بودن و تقلید گفتارهای انسان بسیار مورد توجه مردم قرار گرفته
است و بسیاری از هموطنان ما نیز عالقه به نگهداری یکی از انواع طوطی سانان هستند .طوطی ها به فراخور انواع مختلف نژادی
قیمتهای متفاوتی دارند اما یکی از انواع این طوطیسانان عروس هلندی است که هم شرایط نگهداری و تکثیر اسان تری دارد و از
قیمت مناسبتری نسبت به انواع طوطی سانان دیگر برخوردار است.عروس هلندی پرنده ای پر انرژی فعال و بسیار باهوش است که
به راحتی سخن گفتن را از محیط پیرامون خود فرا میگیرد .یکی از انواع کارافرینی ،تولید و تکثیر طوطی عروس هلندی است که با
اندکی تحقیق و تفحص و استفاده از تجربه کسانی که در این وادی فعالیت میکنند میتوان یک کسب وکار مفید راهاندازی کرد .یکی
از کسانی که تکثیر و تولید طوطیسانان را به عنوان شغل دوم و پر درامد برای خود انتخاب کرده مهیار زمانی است .وی متولد ۱۳۷۷
و تحصیل کرده دانشگاه ازاد اسالمی واحد ورامین است .زمانی ،در رشته زیست شناسی با گرایش گیاه شناسی در مقطع کارشناسی
تحصیل کرده ،وی پس از تحصیل در رشته زیست شناسی به حرفه دندانسازی روی اورد و به عنوان یک دندانساز فعالیت کاری
خود را اغاز کرده است.
12
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی صفحه 12
.
زبل خان :حاال یه سال عیدی ندیم طوری
نمیشه ..سال دیگه جبران میکنیم .
همسر :عشقم
زبل خان :جانم
همسر :مامانم .
زبل خان :مامانت چی ؟
همسر :شماره کارتشو گرفتم که عیدیشو براش
کارت به کارت کنیم .
زبل خان :ها ؟ ( با خودش زمزمه میکند ،یه
عیدی بهتر از ده تاست ،زیاد سخت نگیر ) .....
خب باشه .
همسر :تو بی نظیری عشقم ...این شماره کارت
مامانم ،این شاره کارت خواهرم ،عیدی بچه
های خواهرمم تو همین کارت خواهرم بریز
،اینم شماره کارت داداشم ،عیدیهای زن
داداشمو و بچه های داداشمو تو کارت داداشم
بریز .
زبل خان :مطمئنی این عیدیها سالم به دست
صاحباش میرسه ؟
همسر :زنگ میزنم پیگیری میکنم .
زبل خان :اره حتما زنگ بزن که خدای نکرده
اختالسی پولشویی چیزی این وسط اتفاق
نیفته .در ضمن سقف پرداختم پر میشه ها با
اینهمه اسم .
همسر :ممنون که انقد حواست جمعه عشقم
.ضمنا بخاطر کرونا سقف پرداختها رو تا ده
ملیون تومن باال بردن
زبل خان :خدا بگم چیکارت کنه کرونا .
همسر :عیدی اینا رو دادی تموم شد بگو
شماره کارت سیمین و ناهیدم بدم ،دوستهای
جدیدمن زشته بهشون عیدی ندم .
زبل خان با ناراحتی بسیار بخش دیگری از
حقوق عزیز را صرف واریز کردن عیدی برای
اقوام و در و همسایه میکند البته به صورت کامال
رعایت شده و مجازی ،اما در دلش خوشحال
است چون الاقل از گردش و مسافرت و تفریح
خبری نیست .
همسر :اینم یه چای تازه دم به همراه شیرینی
برای همسری عزیزم .
زبل خان :ممنونم عشقم ...دلم میخواد یه دل
سیر بخوابم .
همسر :بلیط کنسرت رزرو کردم ...نگو که
دوست نداری ها .
زبل خان :وااااای نه ...کنسرت ؟ اونم تو پیک
چهارم کرونا که از همه چی خطرناک تره ؟
همسر :تو در مورد من چی فکر کردی عشقم ؟
زبل خان :ایندفعه رو کوتاه نمیام ...تو اون
ازدحام جمعیت پروتکل مروتکل سرش گرده
...کرونا میگیریم میمیریم ها
همسر :زبونتو گاز بگیر ...مگه قراره از خونه بریم
بیرون که کرونا بگیریم ؟
زبل خان :خودت گفتی کنسرت رزرو کردی ؟
همسر :بله اما به صورت مجازی ...لطفا زودتر
پول بلیطها رو واریز کن تا تموم نشده .
زبل خان :باشه ...بزار ببینم ...یعنی چی ؟
میگه موجودی شما کافی نیست ...خداحافظ
حقوق عزیزم .
همسر :وای ابروم میره اگه این کنسرتو از
دست بدم .
زبل خان :چرا ؟
همسر :اخه با دوستهام قرار گذاشتیم در کنار
هم باشیم ...حاال چجوری بگم سه میلیون تومن
نداشتم بلیطها رو اوکی کنم .
زبل خان :مگه کنسرت مایکل جکسونه ؟ سه
میلیون تومن ؟
همسر :اخه فقط واسه خودمو خودت رزرو
نکردم که ،واسه سیمین و شوهرش ،نسرین و
دخترش و مامانش ،واسه محبوبه و نامزدش هم
رزرو کردم ...نخواستم غرور شوهرم بشکنه ...
کار بدی کردم ؟
زبل خان :نه عشقم ...اتفاقا سنگ تموم
گذاشتی .
همسر :پس بلیطها رو اوکی کن تا با تخمه
برگردم بریم واسه کنسرت
زبل خان اهی از عمق وجودش می کشد ،خدا
لعنتت کنه کرونا ...الو سالم محمودی جان
خوبی ؟ عیدت مبارک ...محمودی جان داری
یه مقدار پول برام کارت به کارت کنی ؟ ...دلم
خوش بود امسال تا قرون اخر حقوقمو پس انداز
میکنم ....نه بابا دلت خوشه ها ،نه تنها حقوقم
بلکه پس اندازمم خرج شد رفت ....تازه به
قرض کردنم افتادم ...ممنونم برام بزن که ابرو
حیثیتم نره ها .
صدای تلویزیون روی شماره صد است و گویی
کنسرت در داخل خانه در حال اجراست ،
همسر از طریق واتساپ با همه دوستانش تماس
تصویری برقرار کرده و همزمان با صدای نکره
خواننده همخوانی میکنند ،زبل خان بخاطر
پولهای بی زبانی که خرج این صدای نخراشیده
کرده خودخوری میکند و کوسنهای مبل را به
گوشهایش میچسباند تا شاید بتواند جلوی ورود
این صداهای کشنده به داخل گوشش را بگیرد
ولی زهی خیال باطل .
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
همسر :عشقم ...برای خودمون و دوستام پیتزا
سفارش دادم ( ...زبل خان از عصبانیت سرخ
شده است ) مجازی سفارش دادم به خدا ( ...
خون جلوی چشمان زبل خان را گرفته است
) دیدم گرون میشه گفتم بدون نوشابه باشه (
نفسهای زبل خان به شماره افتاده است ) به خدا
نمیخواستم مهمونشون کنم ...فقط ...فقط یه
تعارف زدم ...ولی قبول کردن .
زبل خان کنترل را برداشته و محکم به تلویزیون
می کوبد ،تلویزون شکسته و فضا ارام میشود .
زبل خان :اشغال عوضی لعنتی بیشعور حمال
به درد نخور کثافت
همسر :با منی ؟
زبل خان :نه
همسر :با خواننده ای ؟
زبل خان :نه
همسر :پس با کی ای ؟
زبل خان :با خودم ،نمیدونم چرا انقد ساده بودم
که نفهمیدم کرونا که هیچی بابای کرونا هم
بیاد نمیتونه جلوی خرج شدن پولهای نازنینم
توسط تو رو بگیره .
همسر :مگه به من پولی دادی ؟ ...خاک تو سر
زنی که دستش جلوی شوهرش دراز میشه ...تو
لیاقت منو نداری ...تو دادگاه میبینمت
زبل خان می ترسد :نرو عشقم ...االن کروناست
زمان خوبی برای رفتن به جاهای عمومی مثل
دادگاه نیست.
همسر :به صورت مجازی طالقمو ازت میگیرم
عشقم .
زبل خان دو دستی بر سر خودش می کوبد
چرا که نه تنها پولهای نازنینش را بلکه همسر
عزیزش را هم فعال از دست داده و باید پاچه
خواریهایی پایان ناپذیر را به کار بندد و چندین
قلم طال و جواهر برای پیشکشی ببرد تا شاید
مورد عفو و بخشش قرار بگیرد .بنابراین شماره
گیری میکند
زبل خان :الو محمودی جان ....کمی بعد ...الو
حسینی جان ...کمی بعد ...الو جناب رییس ...
کمی بعد ...الو خانوم گودرزی .....و تمام این
تماسها برای پول قرض کردن و خریدن هدایایی
نفیس برای همسر از دست رفته اش بود تا شاید
بتواند دوباره دل او را به دست بیاورد ،چرا که
زبل خان معتقد است پول علف هرز است و می
اید و میرود و نهایتا سال اتی را سخت کار کرده
و قرضهایش را پاس میکند اما دل شکسته ی
همسرش هرگز قابل جبران نخواهد بود ...
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
21 صفحه 21
او درباره چگونگی اغاز فعالیت خود در
زمینه تولید و تکثیر طوطی سانان گفت:
سال ۱۳۸۶بود که تصمیم گرفتم یک
جفت مرغ عشق بگیرم و از انها نگهداری
کنم .این جفت پرنده را در تراس منزلمان
نگهداری می کردم .رفته رفته عالقه ام
به این موجودات زیبا و دوستداشتنی
چندین برابر شد ان زمان بود که تصمیم
گرفتم به صورت علمی و اصولی وارد این
عالقه مندی ام شوم .تا هرچه کمتر دچار
ازمون و خطا شوم .به همین جهت به مدت
سه سال تحقیق و مطالعه کردم و به صورت
کامال تحقیقی و علمی پرورش و تولید
طوطیسانان را پی گرفتم و شاهد نتایج
بسیار خوبی شدم .سال ۱۳۹۰توانستم
نتایج خوب تحقیق و مطالعه خود را در
زمینه تولید و تکثیر مرغ عشق ها را ببینم.
تراس خانه ما مملو از پرندگانی شده بود
که دیگر نگهداری انها شرایط خاصی را
طلب می کرد در همان زمان بود که برای
اولین بار از فروش تولیدات پرنده نفع مالی
نصیبم شده بود لذا بر ان شدم تا تحقیق
بیشتری انجام دهم تا طوطی مناسبتری
را پرورش دهم که حداقل پس از تولید و
تکثیر سود مالی بیشتری را نصیبم کند این
بود که به طوطی عروس هلندی رسیدم و
تصمیم گرفتم عروس هلندی پرورش دهم
چرا که عروس هلندی خواهان بیشتری
داشت و سود حاصل از پرورش عروس
هلندی چندین برابر مرغ عشق بود .کار
پرورش و تولید طو طی سانان را باید به
صورت علمی و البته تجربی پی گرفت تا
روز به روز بر تجربه پرورش دهنده افزوده
شود .عروس هلندی طوطی ایی زیبا و
باهوش است که پس از اهلی شدن ارتباط
تنگاتنگی با صاحب خود برقرار می کند و
پس از فراگرفتن کلمات از محیط اطراف
خود شروع به شیرین زبانی میکند .این
پرنده بسیار عاطفی ،مهربان و حساس
است و همین مسئله سختی های نگهداری
این پرنده زیبا را اسان می کند .یکی از
توصیه های مهم برای کسانی که عالقهمند
به نگهداری از این پرنده ها هستند این
است که از افراد مطلع و اگاه و کسانی
که در این وادی تجربه کسب کرده اند
مشاوره و راهنمایی بگیرند .در این میان
نیز شاید بسیاری دیگر از افراد جامعه
به دنبال کار افرینی باشند که این کار
نیز میتواند در جهت کارافرینی اقدامی
بسیار موثر تلقی گردد .بحمداهلل اکنون
با یاری و همراهی پدرم توانستیم شرایط
استانداردی را از نظر سالن تکثیر ،قفس
و النه پرنده ها مهیا کنیم که بتوانند در
ایده ال ترین شرایط تکثیر شوند .می توان
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
پرورش و تکثیر طوطیسانان را به عنوان
یک کارافرینی پرسود تلقی کرد البته
در خانواده طوطیسانان به غیر از عروس
هلندی طوطی هایی مانند کاسکو ،کاکادو،
ملنگو ،ارا هستند که از قیمت های بسیار
باالیی برخوردار هستند و روزی تکثیرشان
در سالن های پرورش رویا بود که با سعی و
تالش و البته شرط مهم و اولیه این حرفه
عالقه واقعی به این مخلوقات زیبای
خداوند باعث شد تا این نوع طوطی های
گران قیمت نیز تکثیر و پرورش پیداکنند.
واضح است که فعالیت در تولید و تکثیر
این نوع از طوطیسانان سود سرشاری
را نصیب پرورش دهنده خواهد کرد .با
این نوع فعالیت ها جلوی قاچاق این نوع
پرندهگان نیز بسته شده است .عالقه
اولیه و عشق به طوطی ها پایه و اساس این
کار است و جال دهنده ان صبر و استقامت
دربرابر سختی های این کار دوستداشتنی
است .حرفه اصلی من دندانسازی است و
پرورش و تکثیر طوطیسانان حرفه دوم من
محسوب می شود که درامد بسیار خوبی
برایم دارداز همین جا باید از پدر و خانواده
ام تشکر و قدردانی کنم چراکه در تمام این
مراحل یار و همراه من بوده اند.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
13 صفحه 13
گزارش
عزیز
نویسنده :ولی اله نیسریان
سفره نانی که مادرش به او داده بود تا به مادر فریبرز
برساند خسته اش کرده بود .نمی دانست چندتا نان
داخل سفره است .این دست و ان دستش می کرد و
گاهی انها را روی شانه اش می انداخت .توی اتوبوس
راحت بود ،نانها را روی پایش گذاشته بود .بوی نان
تازه که مادرش پخته بود ،ادمهای توی اتوبوس را
حالی به حالی کرده بود .بچه ای اول چند بار به او نگاه
کرده بود و بعد به مادرش چیزهایی می گفت که
محمود انها را فهمیده بود .اما محمود کاری نمی
توانست بکند ،بخاطر ترس از مادرش .اگر توی راه به
هرکس که نگاهش می کرد لقمه نانی داده بود ،دیگر
نانی برای مادر فریبرز نمی ماند .اصال چرا مادرش بعد
از این همه سال که توی خانه نان می پخت حاال برای
مادر فریبرز نان فرستاده بود ؟ پدرش روی پشت بام
کاهگلی خانه با چوب اطاقک کوچکی درست کرده
بود و دران تنوری کار گذاشته بود و مادرش هفته ای
دوبار نان می پخت .چهار صبح خمیری را که از روز
قبل اماده کرده بود به پشت بام می اورد و نان می
پخت ،بوی نان که می پیچید ،محمود و عباس
برادرش را از خواب بیدار می کرد .خواهر و برادر
دیگرش که کوچکتر بودند خواب خواب بودند .پدر
هم که از قبل بلند شده بود در تدارک نان پختن به
همسرش کمک می کرد .مادر که جاگیر می شد ،پدر
مشغول نماز می شد بعد سپرتاسش را ( سپرتاس ،
تشکیل شده بود از سه ظرف دردار گرد و با جنس
استیل که کارگران شرکت نفت نهار خود را دران قرار
داده وبه سرکار می بردن .ظرف اول برنج ،ظرف دوم
خورشت و ظرف سوم مثال ماست یا ترشی یا سبزی
بود و سپس اهرمی دسته دار از باال سه ظرف را محکم
می کرد ) بر می داشت ،دوچرخه هرکولسش را سوار
می شد و با خیل کارگران شرکت نفت به پاالیشگاه
ابادان می رفت .محمود ،وقتی پدرش می خواست
برود سرکار می امد پائین و پدرش را بدرقه می کرد ،
پدر متوجه رفتن به کارش بود ولی گاهی زیر چشمی
محمود را هم نگاه می کرد .برای محمود ،پدر همه
چیز بود .مخصوصا وقتی عصرها می امد خانه و
همیشه توی خورجین دوچرخه اش خوردنی بود .
خیلی کم لبخند پدرش را دیده بود و می دانست
پدرش مهربان است و کم حرف .همه محل روی او
حساب می کردند .غرور مخصوص خودش را داشت و
22
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
محمود که چهارده سالش بود هیچوقت گریه پدرش
را ندیده بود .ته کوچه پدر و مادرش زندگی می کردند
که خیلی پیر بودند و همیشه مادر و یا پدر به انها سر
می زدند .توی کواترا ( منطقه سازمانی کارگر نشین
پاالیشگاه ) به پدر خانه سازمانی داده بودند ولی
بخاطر اینکه نزدیک پدر و مادرش باشد /قبول نکرده
بود .چند بار با پدرش رفته بود محله لین یک احمد
اباد و هر وقت با پدرش بیرون می رفت خیلی احساس
غرور می کرد .اما خانواده فریبرز با انها خیلی فرق
داشت ،انها در محله بریم ابادان زندگی می کردند که
منطقه رئیس و روسای شرکت نفت بود .پدر فریبرز
دکتر بود و مادرش دخترخاله مادر محمود بود .شاید
چند سال یکبار خانواده ها همدیگر را می دیدند ،انهم
برای عروسی یا توی خاکسون ( در ابادان به بهشت
زهرا می گفتند خاکسون ) یک بار هم محمود در سید
عباس ( زیارتگاهی در ابادان ) فریبرز و مادرش را
دیده بود .مادر فریبرز نذری داشت و محمود چند بار
سعی کرده بود فریبرز را ببرد و با بچه های دیگر با توپ
پالستیکی فوتبال بازی کنند ولی مادرش اجازه نمی
داد .فریبرز به بچه های بریم و بوارده می گفت بچه
سوسول .در منطقه بریم جلو ردیف خانه های رو به
خیاباناصلیمحوطهوسیعیچمنکاریبودوفضای
بازی و فوتبال برای بچه های انجا مهیا .محمود و
دوستانش که می خواستند با توپ پالستیکی ،
فوتبال بازی کنند یا توی کوچه بازی می کردند یا می
رفتند زمین خاکی های نزدیک محلشان که به انها
سبخی می گفتند ،اغلب بچه ها کفش برای فوتبال
بازی نداشتند و وقتی در اثر حادثه پای کسی در حین
بازی به سنگی می خورد و خون می امد ،یکی از بچه
ها روی زخم او ادار می کرد و یکی دیگر با پارچه ای که
توی همان زمین پیدا می کرد زخم او را می بست .از
ایستگاه اتوبوس تا خانه مادر فریبرز خیلی راه بود ،
شاید برای سفره نانی که همراهش بود راه برایش
طوالنی شده بود .محله در ساعت پنج بعدازظهر
چقدر خلوت بود .محمود کاغذی را که مادرش ادرس
را روی ان نوشته بود در دست گرفته بود و دنبال خانه
مادر فریبرز گشت .دو کارگر عرب داشتند با قیچی
های باغبانی ،شمشاد های حصار دور خانه ها را کوتاه
می کردند ،محمود را که دیدند سرشان بلند کردند و
به محمود نگاه کردند .یکی از انها پرسید :دنبال خانه
کسی می گردی؟ محمود رفت طرفشان و ادرس را
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
بطرف کارگرها گرفت .کارگر گفت ،خودت بخون .
محمود که خواند ،کارگر گفت سه ردیف جلوتر خانه
دکتره و بعد مشغول کارش شد .محمود که جلوتر
رفت محله از قبل هم خلوت تر شد .محمود به خلوتی
عادت نداشت کمی ترسید .صدای سگی او را
میخکوبکرد.ایستادوبهپشتسرشنگاهکرد.یکی
از کارگرها که نشسته بود و داشت سیگار می کشید او
را نگاه می کرد .گفت :نترس ،توی خونه زنجیره .یک
ردیف برو جلوتر .محمود به مسیرش ادامه داد .صدای
سگ بلندتر شد .محمود با خودش گفت :سگ زنجیر
را پاره نکنه ،بیاد بیرون .یاد پدرش افتاد و ارامش
گرفت .چند بار که با خانواده روز تعطیل برای تفریح
لب شط رفته بودند ،دیده بود که پدرش نه تنها از
سگها نمی ترسد بلکه به طرفشان می رفت و با انها
بازی می کرد .پدر به او گفته بود :حیوون اگه به فهمه
ازش می ترسی ،می دوه دنبالت و اگه اروم و خونسرد
باشی ،کاری باهات نداره .حرف پدر که یادش امد ،
ارامش گرفت و بدون شتاب و ترس به راهش ادامه داد
.به ادرس که رسید .برگشت برای کارگر عرب دست
تکان داد .کارگر هم دست تکان داد .خانه های بریم
یک حصار شمشادی داشتند و فضای سبز که
ساختمان اصلی را در بر می گرفت از باالی اندازه
شمشاد ها می شد فضای سبز و خانه را دید و در که با
لوله های اهنی درست شده بود و تسمه ای اهنی به
یک لوالی قابل باز کردن وصل بود .محمود خوب به
حیاط نگاه کرد و کسی را ندید .دوباره برگشت و به
کارگرهای عرب نگاه کرد ،انها مشغول کار بودند .
دوباره به یاد پدرش افتاد .و اینبار تسمه اهنی را بلند
کرد و وارد باغ شد و ارام به طرف در ساختمان رفت .
زنگ زد زن خدمتکار در را باز کرد و او را ورانداز کرد ،
محمود از بیرون توی خانه را دید به خودش گفت :
اصال چرا مادرم این نان ها را فرستاده .به زن خدمتکار
که مشکی پوشیده بود و مشخص بود خیلی گریه کره
گفت :با مادر فریبرز کار داره ،مادرش برای مادر
فریبرز نان فرستاده .خواست بگوید دلیلش را نمی
داند که چرا مادرش برای مادر فریبرز نان فرستاده ،
شاید کار دیگری از دستش بر نمی امده .محمود تازه
یادش امد که فریبرز را چند روز پیش در حالی که
داشته از سرویس مدرسه پیاده می شده ماشین زده و
فریبرز مرده .یاد نداشت که سرویس مدرسه داشته
باشه اول دبیرستان که رفت ،با چند تا از بچه های صفحه 22
کاست ﺧالی
نوشته غالمرضا گمرکی -دقیقا
خاطرم نست چه مدت از پیروزی
انقالب گذشته بود که یکی از اهالی
سینما تصمیم به ساختن یک فیلم
سینمایی گرفت! او را چندین بار
در دفتر مجله(فیلم و هنر) سابق،
دیده بودم که با چند تن از برو بچه
های مجله اشنا بود .یک روز وارد
دفتر مجله شد و یک راست به سراغ
من امد و گفت :فالنی ،شترسواری
دوالدوال نمیشه .تو چرا بمن نگفتی
جدا از کار سینما در مطبوعات هم
فعالیت می کنی؟! لبخندی زدم و
گفتم :این دیگه مشکل شماست
که اطالعاتت به روز نیست! حاال
امری هست در خدمتم .از داخل
کیف اش که روی شانه اش انداخته
بود و سنگینی می کرد یک جلد
سناریو(فیلمنامه) بمن داد و گفت:
دوس دارم اینو بخونی و نظر تو بمن
بگی ....فیلمنامه را ورق زدم و گفتم:
چشم ؛ می خونم ...دستشو روی
شانه ام گذاشت و گفت :میخوام
زود کلید بزنم .اگه امشب بخونی و
14
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
فردا نظرتو بهم بگی خیلی در حقم
لطف کردی .گفتم :سعی می کنم.
ادم سمجی بود .گفت :سعی رو
ولش کن ،من فردا همین موقع میام
نظرتو بپرسم .گفتم :اینجا؟! توی
این همه سرو صدا و رفت و امد مگه
میشه راجع به فیلمنامه حرف زد؟!
سرش را بعالمت تصدیق تکان داد
و گفت :پس بیا دفترم و بعد از جیب
اش کارت ویزیتش را بمن داد و
گفت :دفترم پایین تر از چهارراه
مهنا توی الله زاره .دورنیس .چه
ساعتی منتظرت باشم؟ گفتم
:ده خوبه .جوابداد :عالیه و بعد
خداحافظی کرد و رفت ...سرساعت
ده صبح فردا در دفتر ایشان که
خودش را تهیه کننده ،نویسنده،
فیلمبردارو کارگردان می دانست ،
حاضر شدم و بعد از چاق سالمتی ،
نکات و ایراداتی که راجع فیلمنامه
اش یادداشت کرده بودم بایشان
تذکر دادم .ابتدا جبهه گرفت و بعد
پذیرفت که درسته .بهش گفتم:
فالنی در حال حاضر کشور شلوغه
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
و ممکنه به مشکل برخوردکنی!
گفت :من باید این فیلم را بسازم.
از ریسک صددرصدشم نمی ترسم
چون چند نفر هستند که هزینه
فیلم رو میدن .گفتم :چه فرقی داره
باالخره اونام بندگان خدا هستنن.
ضررتلخه ...حاال متعلق بهرکه باشه.
گفت :نگران نباش ...چای دوم را
که منشی اورد از جا بلند شدم .
اعتراض کرد که :کجا؟ مگه می
زارم بری .نهار بخور و برو .گفتم:
کلی از کارهای مجله مونده باید
برم سرفیلمبرداری گزارش تهیه
کنم ...و دفترش را ترک کردم .یک
هفته بعد مرا بدفترش فراخواند و از
من خواست بعنوان مسئول روابط
عمومی با او همکاری کنم .نه من
حرف قرارداد زدم و نه او ...ان زمان
یک منشی رودربایستی خاصی بین
اهالی سینما وجود داشت که االن
اثاری از ان در سینمای فعلی کمتر
وجود دارد ...بعد از اینکه موافقت
شفایی مرا گرفت از داخل کیف تکه
کاغذی بمن داد و گفت :برای هفته صفحه 14
ا ینده این خبر را کار کن .یادداشت را
خواندم .او خبر فیلمبرداری فیلمش را
تنظیم کرده بود و من جواب دادم برای
هفته اینده در مجله چاپ خواهد شدو
بعد از او پرسیدم :نگفتی چه کسی
سرمایه فیلم رو می پردازه؟ بادی به
غب غب اندخت ودرحالیکه عکس
های دختران و پسران روی دیوار اتاق
محل کارش بطور زیبایی خودنمایی
می کرد گفت :اینا سرمایه گذاران
فیلم هستند ،برای نقش های اول
تا پنجم .خوشبختانه همشون عالی
هستن .فعال تا اینجای قضیه درست
عمل کردم....پرسیدم کارگردان کیه؟
گفت :خودم .سوال کردم فیملبردار
کیه؟ گفت :خودم ...گفتم مبارکه ولی
بعد نبود الاقل یه فیلمبردار حرفه ای
تر از خودت انتخاب می کردی .لبخند
زد و جوابداد :نیازی ندیدم .قصه فیلم
قشنگه.جواب میده .گفتم بازم مبارکه
بسالمتی کی کلید میزنی؟ گفت :از
فردا مدیرتهیه فیلم میره دنبال پیدا
کردن لوکیشن( ...قبل از انقالب حرفه
ای بنام مدیریت تولید) در سینما
نداشتیم .تنها مدیر تهیه بود که
موارد اجرائی کل فیلم را یک تنه می
چرخاند .ساختن یک فیلم سینمایی
خالصه میشه به تهیه کننده،
کارگردان با یک نفر دستیار فیلمبردار
با یک نفر دستیار یک نفر گریمور
برای گریم بازیگران زن و مرد یک نفر
کارگر فنی برای جابجایی (ارک های)
چدنی سنگین به اضافه دودستگاه
پیکان برای جابجایی بازیگران و
عوامل فیلم و یک دستگاه وانت برای
حمل وسایل فنی .عکس هم معموال
فیلمبردار یا دستیار او بعد از گرفتن
پالن ،می گرفت در مجموع بین هشت
تا ده نفر عوامل یک فیلم سینمایی را
تشکیل می دادند .مثل االن نبود که
سی -چهل نفر عوامل در یک پروژه
سینمایی حضور داشته باشند!!
خبر کتبی شروع فیلمبرداری توسط
مدیر تهیه در دفتر مجله بدستم
رسید .در خبر نوشته شده بود فیلم
سینمایی .....به کارگردانی ....با بازی
چهره های جدید در کرج کلید خورد.
در طول فیلمبرداری ،یک روز شال
و کاله کردم و طبق ادرسی که داده
بود برای گزارش پشت صحنه در محل
فیلمبرداری حاضر شدم .او خیلی
خوشحال شد و بعد از اتمام سکانس مرا
به بازیگران جدید و بقیه عوامل فیلم
معرفی کرد ...در طول یک ساعت که
انجا بودم دستیار کارگردان هر زمان
می گفت :دوربین ،حرکت .هیچ صدایی
از داخل جعبه کاست که نشانگر نگاتیو
در کاست باشد ،شنیده نمی شد و این
برایم سوال بود اما هرگز فضولی نکردم.
البته در ان زمان دو چیز وجود نداشت.
یکی صدابرداری سرصحنه(صدای
شاهد) که بد از مونتاژ ،فیلم در استودیو
صداگذاری میشد و بجای بازیگران
گویندگان(دوبلورها) حرف می زدند و
دوم (نگاتیو) بود که بعد از فیلمبرداری
نگاتیوها را در البراتوار ظهور می کردند
و روی (پزتیو) می کشیدند تا قابل
رویت شود که انرا(راش) می گفتند،
سپس کارگردان و فیلمبردار برای
اگاهی از نتیجه کارشان ،راشها را روی
پرده می دیدند .مثل االن نبود که با
گرفتن هر (پالن) قادر بدیدن ان باشند.
بهرحال فیلمبرداری با نگاتیو ،مشکالت
خاص خود را داشت 35(....روز) بعد
خبر اتمام فیلمبرداری درمجله فیلم
و هنر بچاپ رسید و بدنبال ان تهیه
کننده ناپدید شد! چند بار بدفترش
زنگ زدم اما کسی جواب نداد تا اینکه
یک روز راهی دفترش شدم .وقتی
به طبقه دوم رسیدم با کمال تعجب
چشمم به احضاریه دادسرا افتاد که به
تهیه کننده مهلت داده شده بود از تاریخ
ابالغ ظرف ده روز خودش را به دادسرا
معرفی نماید .در ان روزگار چون موبایل
وجود نداشت امکان پیدا کردن او میسر
نبود چون ادرس منزلش را هم نمی
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دانستم .. .حدود چند ماه بعد تصادفا
او را دیدم .اول شک کردم چون کاله
شاپو بسر و عینک دودی به چشم زده
بود .باتفاق رفتیم کافه نادری فعلی در
خیابان جمهوری؛ وقتی روی صندلی
نشستیم پرسیدم :کجایی ....فیلم ات
چی شد؟ لبخند زد و گفت :کدوم فیلم؟
نگاتیوی در کار نبود که فیلمی وجود
داشته باشه .یادم امد روزی که برای
گزارش پشت صحنه رفته بودم صدای
حرکت نگاتیو در جعبه کاست شنیده
نمیشد .یعنی کاست ،خالی از نگاتیو
بود .او ادامه داد :حدود نیم میلیون
تومنی که از چهره های جدید گرفته
بودم بدون اینکه یک حلقه نگاتیو
بخرم و داخل کاست دوربین بگذارم
،کلید دوربین را می زدم و بازیگران
نقش بازی می کردن .دردسرت ندم
از نظر بازیگران که پول گذاشته بودن
فیلمبرداری تموم شد و من بالفاصله
با همون پول یه قواره زمین در کرج
خریدم و دوازده دستگاه اپارتمان
دارم میسازم!!!! گفتم :ولی از دادسرا
احضاریه برات اومده .گفت :خبردارم
،اتفاقا رفتم دادسرا تعهد دادم پول
چهره ها را بهشون برگردونم ....منتظرم
یکی از اپارتمانها را بفروشم و پول
همشون رو پرداخت کنم .بعد سرش
را جلو اورد و ادامه داد :خواهشا این
موضوع بین خودمون بمونه .نمیخوام
جائی درز پیدا
کنه . . . . . .
جناب اقای محمدرضا فرجی
شایستگی شما بیش ازاین ماموریت هاست .با این
وجود برایتان سالمتی ارزو می کنم که بتوانید انچه
در چهار چوب این سمت میبایست انجام گیرد ،بدست
توانای شما مدیر باکفایت ،با تجریه و صادق
صورت پذیرد .موفقیت شمارا ازخداوند یکتا خواستارم.
ارادتمند:غالمرضاگمرکی
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
15 صفحه 15
محلکهدرهماندبیرستانبودندپیادهدستهجمعی
می رفتند دبیرستان و توی راه کلی شوخی می کردند
.دهانش خشک شده بود و اگر خانه خودشان بودند
همین االن با سرعت می دوید به طرف یخچال که تو
حیاط بود و اب می خورد .خانه اشان دو اطاق داشت
یک اشپزخانه کوچک .یک باغچه مستطیل شکل ته
حیاط بود .گل کاغذی توی باغچه گلهای صورتی
داشت .پدرش بدلیل اینکه جا نداشتند توی حیاط با
شیروانی،سایباندرستکردهبودویخچالراگذاشته
بودند توی حیاط ،یک روشوئی هم پدرش زیر سایبان
درست کرده بود .یاد پدرش که افتاد کیف کرد ،
پدرش خیلی کارها بلده .مادر فریبرز امد دم در ،
محمود را که دید نانها را از دستش گرفت .محمود
احساس سبکی عجیبی کرد .شده بود توی یک بازی
فوتبال وقتی به تیم حریف می باختند ،مجبور می
شدند هر کدام از بچه های برنده را روی شانه هایشان
سوار کنند و به انطرف زمین ببرند ولی اون بازی بود و
اخرش هم کلی خنده .اما حاال چی .محمود فکر کرد
مادر فریبرز که نانها را می گیره او را راهی خانه می کنه
ولی مادر فریبرز اورا بوسید ،دست محمود را گرفت و
او را داخل خانه برد .محمود فکر کرد خواب است .
بوسه مادر فریبرز و دستاهایش که اصال زبر نبودند و
بعد فضای خانه ،درست بود که خانه غمزده بود و
دختر کوچکی با تعجب او را نگاه می کرد ولی محمود
فکر کرد توی خانه ای است که توی فیلمها دیده .مادر
فریبرز،محمودرابرداطاقنشیمن،بهخدمتکارگفت
:برای اقا فریبرز نوشیدنی بیاور .فریبرز ایستاده بود ،
دلش می خواست در و دیوار اطاق را ببیند ،دلش می
خواست روی مبلها بشیند ،دلش می خواست برگردد
پیش دختر بچه و کنارش بشیند و کارتون تماشا کند
.یاد مادرش افتاد که گفته بود بازیگوشی نکن ،نان را
دادی سریع برگرد .تا هوا تاریک نشده برگرد .اما
محمود دلش نمی خواست برگردد ،نه برای همیشه ،
فقط همین اندازه که توی خانه مادر فریبرز روی مبل
بشیند و کارتون ببیند ،بچه های محل را یک روز
بیاوردوتویچمنحیاطفوتبالبازیکنندومطمئن
بود اگر پای یکی از بچه ها زخمی می شد اینجا پارچه
تمیز با دوا گلی فراهم بود که پای مصدوم را باند پیچی
کنند .خدمتکار امد و شربت را گذاشت روی میز .
محمود یک لحظه نگاهش کرد ،چند کوچه انطرف
تر کوچه انها خانمی بود که هر وقت می امد از محل
رد می شد همیشه لباس شیک می پوشید و خودش
را می گرفت .می گفتند توی خانه اعیان کلفت است .
محمود به شربت نگاه کرد و بعد متوجه مادر فریبرز
شد و جا خورد .مبهوت و در حالی که نمی دانست
چکار کند به در خروجی اطاق نگاه کرد ..کاش خانم
خدمتکار اینجا بود .چهره مادر فریبرز غرق اشک بود
،گریه اش بی صدا و اندوه بار بود و خیره شده بود به
فریبرز .دخترک امد توی اطاق نشیمن و کنار مادرش
نشست و او هم با نگاهی متعجب به محمود نگاه می
کرد .بعد به مادرش که به او توجهی نداشت نگاه کرد .
اقا محمود ،ماشااله چقدر قد کشیدی ؟ یکمی صبر
کن ،نشین من قد و قامتت را خوب ببینم .محمود
بیشتر دستپاچه شد و گلویش خشک تر ،دلش می
خواست لیوان شربت را که خیلی خوش رنگ بود یک
نفس سر بکشد .دخترک سر در گوش مادر گذاشت و
اهسته چیزی گفت .مادر از جا بلند شد و با یک شادی
غم انگیز گفت :رعنا جان ،چطور اقا محمود را نمی
شناسی ،پسر طلعت خانم دختر خاله من است .و
محمود را در اغوش گرفت .محمود سراپایش شروع
به لرزیدن کرد و یاد روزهائی افتاد که در هوای گرم
ابادان با دوستانش می رفت به نخلستان نزدیک خانه
اشان و در نهر شنا می کرد .خجالت کشید ولی ارام
توی نهر اب بی حرکت ماند .دخترک گفت طلعت
خانم کیه ؟ مادر فریبرز بی توجه به حرف دخترش به
محمود گفت :مادرت زحمت کشید نان برایمان
فرستاد ،وصف نان های خوشمزه اش را شنیده بودم .
چرا تا بحال از انها نخورده بودم .فریبرز با تو دوست بود
؟ مگر نه ؟ چرا گاهی نمی امدی اینجا با او بازی کنی ؟
به مادرت می گویم در اینده بیشتر تو را بفرستد پیش
ما .قول می دهی که بیشتر بیائی خانه ما ؟ محمود که
نمی دانست چه بگوید ارام نشست روی مبل و لیوان
شربت را که چند قطعه یخ داخل ان بود به طرف
دهانش برد .اول بوی خوش شربت به تنش نشست و
بعدمزهشربت.محمودباخودشگفتاگرامدمباکی
بازی کنم ؟ و از توی شیشه شفاف لیوان به خواهر
فریبرز نگاه کرد .با این دختر فیس فیسی .مادر
فریبرز ،محمود را برد اشپزخانه ،خدمتکار مشغول
کارش بود وقتی انها سر زده امدند اشپزخانه
خدمتکار خودش را جمع و جور کرد و گوش بفرمان
خانم خانه ایستاد .مادر فریبرز گفت :اکرم خانم شما
به کار خودت برس ،من از اقا محمود پذیرایی می کنم
.خدمتکار با تعجب رفت و مشغول شستن ظرفها شد
.صدای ورود یک ماشین به داخل باغ امد .دخترک
چند بار با تعجب و عصبانیت به مادرش نگاه کرد و از
اشپزخانه خارج شد .محمود با نگاهش دویدن دختر
را دید .مادر فریبرز داشت برای محمود داخل یک
بشقاب چینی بزرگ غذا می کشید ،محمود جان هم
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
برایت گوشت اب پز گذاشتم و هم ماهی ،فکر کنم
ماهی بیشتر دوست داری ،البته دست پخت مادرت
یک چیز دیگست ،اینو همه اهل فامیل می گن .
خدمتکار در حال ظرف شستن بود ،ارام اشک می
ریخت و نگاهش به خانم خانه بود ،محمود هم داشت
به میوه های توی عکس دیوار نگاه می کرد .یخچال
انهاتویاشپزخانهبودواشپزخانهازحیاطوشایدکل
خانه انها بزرگتر .دکتر امد توی اشپزخانه ،محمود
پدرش را که از سرکار می امد دیده بود ولی با همه
خستگی و کم حرفی ،حضورش هم بچه ها را
خوشحال می کرد و هم مادرش را .دوچرخه را در
داالن خانه می گذاشت ،ابی به سرو صورتش می زد ،
لباسش راعوض میکرد وبعد انگار اصلن سرکارنبوده
مادرش در حیاط خانه گلیم را دوال پهن می کرد و یک
پشتی برای مردش به دیوار تکیه می داد ،بعد هندوانه
خنک را از یخچال توی حیاط در می اورد و قاچ قاچ
توی سینی روحی بزرگی می گذاشت .شبنم دختر
کوچک خانواده جایش روی پای پدر بود و اولین تکه
هندوانه را پدر اول توی دهان کوچک او می گذاشت و
بدون اینکه کسی چیزی بگوید همه هندوانه می
خوردند .گاهی هم مادر کاهو شسته بود و با
سکنجبین توی همان سینی روحی می گذاشت .
دکتر امد طرف محمود که حاال ایستاده بود .دخترم
نگفتی اقا محمود امده .به به اقا محمود ،
خوشحالمان کردی ،صفا اوردی .مادر فریبرز به
یخچال تکیه داده بود و ارام اشک می ریخت .دکتر به
طرف همسرش رفت .هر چهار نفر روی صندلی های
دور میزاشپزخانه نشستند خانم خدمتکار مشغول
پذیرائی شد .محمود کمی غذا خوردو بعد گفت :
مادرم گفته شب نشده برگردم .دکتر تبسمی کرد و
گفت :نگران رفتن نباش یا با اژانس می ری یا خودم
می رسانمت .حاال باید البوم عکسهای فریبرز را
ببینیم .دوست داری ببینی ؟ فریبرز ارام سرش را
تکان داد .خانم خدمتکار رفت و البوم عکسهای
فریبرز را اورد .محمد خیلی وقتها و خیلی جاها گریه
زنها را دیده بود و تا بحال گریه یک مرد را ندیده بود .
دکتر و خانواده اش دور میز اشپزخانه البوم عکسهای
فریبرز را می دیدند .محمود گریه دکتر را دید .
محمود سرش را از روی البوم بلند کرد .دکتر ،مادر
فریبرز و دخترک ،سه تائی دستهایشان روی شانه
هم بود و بی صدا گریه می کردند .پدرش به او گفته
بود ،یک مرد باید خیلی غمش سنگین باشه ،گریه
کنه ..
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
23 صفحه 23
غالمرضاگمرکی | دراین شماره به سراغ شیرمرادگودرزی یکی ازدستیار فیلمبرداران قدیمی سینما رفتیم که خود
امروزفیلمبردار فراموش شده وگوشه گیر سینماست .گودرزی در سال ۱۳۴۴وارد سینما شد به بهانه کم کاری اش در دنیای هنر با او
به گفتگو نشستیم که میخوانید:
ســینما این صنعت پرزرق و برق ،تابلو بســیار زیبایی اســت که انگاری هــزاران اهن ربا بــرای جذب اکثر جوانــان در خود
جاســازی کرده اســت .بهمین دلیل بعد از پیروزی انقالب و بــا ورود جوانان مســتعد در صنوف مختلف پابه عرصه ســینما
نهادند و هنرهفتم را تســخیر کردند .متاســفانه ســینماگران با تجربه و فرهیخته که عمر و جوانی خویش را در این راه سپری
نمودند به مرور بیکار و با فاصله گرفتن از ســینما ،نامشــان ارام ارام بدســت فراموشــی ســپرده شــد اما اوازه و اثاری که از
خود بجا گذاشــتند همچنان برتارک ســینمای ملی ایران میدرخشــد و خواهد درخشــید .یکی از اهداف مهم مجله(صدای
خاک) معرفی هر چه بیشــتر عوامل زحمتکش پشــت دوربین فیلمها هســتند که زحمات اصلی به دوش این عزیزان اســت.
اما هرگز نام و یادشان در هیچ نشــریه ای منعکس نشده و اکثر دوســتان قلم زن بدنبال چهره های سرشــناس و استار سینما
بوده و هســتند غافل از اینکه تمامی زحمات یک پروژه ســینمایی بر دوش همین عوامل ناشــناخته پشــت دوربین اســت.
از این رو بر ان شــدیم از این شــماره گپ و گفتی با این فراموش شــدگان داشته باشــیم .باشد تا با ناگفته هایشــان در مورد
ســینما ،طعم شــیرین ازادی بیان را حس نمایند .لذا از این شــماره غالمرضا گمرکی تهیه کننده ســینما و خبرنگار قدیمی
مطبوعات که اخیرا همکاری خود را با این نشــریه اغاز نموده اســت ،هرماه با یک یا دو نفر از این عزیزان بــه گفتگو می پردازد.
سردبیر
خودتان را کامل معرفی کنید؟
شیر مراد گودرزی هســتم .به تاریخ
۱۳۲۹درشهرستان نهاوند بدنیا امدم.
در سال ۱۳۴۴از نهاوند به منزل عمویم که
راننده شرکت واحددرتهران بود امدم.
چون در نهاوند کار نبود ،من از مدرســه
فرار میکردم و از روستا به شهر میرفتم.
نهاوند یک سینمای تابستانی داشت که
سقف نداشت یعنی روباز بود .من عاشق
16
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ســینما بودم به همین دلیل تا کالس
۶ابتدایی درس خوندم و با معدل۱۴قبول
شدم .به عمویم گفتم من باید برم جایی
و کار ســینما انجام بدم .یک روز عصر
عمویم منو برد سینما سیلوانا میدان ژاله
سابق .فیلم(مادرهند) را نمایش میداد
پیرمردی بنام عوض علی سرایدار سینما
بود عمویم بهش گفت کاری برای شــیر
مراد در سینما هست؟ عوض علی گفت
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
پسر اقای مجتهدی بنام حمید مجتهدی
ازانگستان اومده و در سینما میامی میدان
فوزیه دفتر فیلمســازی باز کرده فردا
بیا ببرمت پیشش .من فردا رفتم پیش
عوض علی و ایشان منو برد نزد برادران
مجتهدی .چون سینما سیلوانا و میامی
واروپا متعلق به اقای جمال مجتهدی بود
مرا بعنوان کارگر فنی به اقای علی صادقی
فیلمبردار قدیمی که اون موقع دستیار صفحه 16
بررسی
فراز و فرود سینمای اجتماعی ایران
مسعود توکلی-منتقد و پژوهشگر
سینما
سینمای اجتماعی از مهم ترین ژانرهای سینمایی
است .سینمای ایران درگونه ی فیلم های اجتماعی
پس از انقالب ،دچار تحول و دگرگونی شد و توانست
نظرهای بسیاری را به سوی خود جلب کند .مهم ترین
کارگردانان سینمای ایران پس از انقالب را هنرمندانی
تشکیلمی دهندکهدرژانرسینمایاجتماعیفعالیت
می کنند .اگر بخواهیم بزرگان این ژانر را نام ببریم
دهها کارگردان را می توان برشمرد .اما به عنوان نمونه
می توان از مهرجویی ،کیمیایی ،تقوایی و کیارستمی
نام برد تا صدر عاملی ،بنی اعتماد و درخشنده و الوند
و عیاری و داودی و ژکان و جلیلی .البته و صد البته
جعفرپناهی و داود نژاد و شایقی و پوراحمد و صمدی و
فخیم زاده و امیر نادری و تهمینه میالنی را نیز می توان
در این گروه قرار داد .بسیاری از کارگردان های دیگر
هم در ژانر سینمای اجتماعی فعالیت می کنند که
نام بردن انها ما را از موضوع منحرف نمی کند اما
سخن را به دراز می کشاند .اما سینمای اجتماعی
ایران اکنون در کدام جایگاه قرار گرفته و دهه های
قبل چگونه مرتبه ای داشته است؟ اگر به اجمال دو
دهه ی سینمای پس از انقالب را بررسی کنیم در
می یابیم بهترین و مهمترین فیلم های سینمایی
دهه های 60و 70در همین ژانر ساخته شده اند.بدون
انکه بخواهیم وارد مصداق ها شویم و نامی از فیلم ها
بیاوریم کافی است به فیلم های کارگردانان مهمی
چون ،مهرجویی ،کیمیایی ،تقوایی ،کیارستمی ،بنی
اعتماد ،درخشنده،الوند،میالنی و ...که در این دو دهه
ساخته اند ،نظری بیفکنید .فیلم هایی خوش ساخت،
پر محتواو پر مخاطب .این فیلم ها چه ویژگی هایی
داشتند که در تاریخ سینمای ایران ماندگار شدند و
تکرار چنین اثاری را ارزویی دست نایافتنی در اکنون و
حال تلقی می کنیم!؟ واقعیت این است که این فیلم ها
24
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
از درون دغدغه ها و مشکالت جامعه برامدند اما ضمن
ان که استاندارد های ساخت فیلم خوب را رعایت
کردند ،به وقت و سرمایه تماشاگر احترام گذاشتند.
هم رضایت ان ها را جلب کردند و هم انان را به تفکر
و تعامل واداشتند .تماشاگر با معضل و مشکل جامعه
اش اشنایی بیشتری می یافت و تالش می کرد که
گره ای از مشکالت هم نوع اش بازکند.
این اثار تماشاگر و مخاطب را منفعل و نومید نمی کرد.
قصه ی جذاب ،بازی های روان و باور پذیر بازیگران،
شخصیت پردازی های مناسب و ...سبب می شد
تا تماشاگر ضمن لذت بردن از دیدن اثری هنری،
نقش فعال تری در جامعه بیابد .اگر از بی عدالتی ،
دروغ ،فریب کاری ،خیابت ،رفاقت ،حرص و طمع،
ثروت اندوزی و در این فیلم سخن می رود به اندازه
است و از پرداختن به جزئیات بی هوده و مالل اور
پرهیز می کند.
فیلمساز ژانر اجتماعی در این دو دهه افراط نمی کند
و جانب اعتدال نگه می دارد اما از دردهای جامعه می
گوید .هیچ گاه در این فیلم ها مانند امروز تالش نمی
شود که دردهای جامعه را سیاه تر و مجرد تر بازنمایی
کند! اگر از اعتیاد ،بزه کاری اجتماعی ( مانند سرقت،
تجاوز ،کاله برداری و،) ...فقر و بیماری های سخت ،
حقوقپایمالشدهیزنانو...سخنمیگوید،دوربین
های خود را بی مهابا در برابر هر اتفاق و حادثه ای نمی
گشاید! و تماشاگر خود را نااگاه و فاقد احساسات نمی
پندارد .به او اجازه می دهد بیندیشد و کنش گری او را
حساسترمیکند.چنیننگاهیفیلمسازرانشستهبر
قله عقالنیت و عقل کل نمی داند .به عبارتی فیلمساز
اجتماعی دهه های 60و70بیش از هر چیز دیگر بر
کارگردان بودن و هنر فیلمسازی اش تکیه می کند و
داعیه ی دیگری ندارد .از همین روست که تماشاگر
نیز تکلف و ادعایی در اثر هنری فیلمساز نمی بیند و از
فیلم او استقبال می کند.
اما گویی سینمای اجتماعی امروز ایران ،از هدف
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
خود منحرف شده است و ادعاهایی بیش از وظیفه
و ظرفیت خود مطرح می کند .سینمای اجتماعی
امروز دوربین خود را به هر جا می خواهد می برد و
جزیی ترین مسایل جامعه را ثبت می کند! گویی
هر چه تصاویر سیاه ترو تلخ تر و نومید کننده تر باشد،
هدف نهایی کارگردان تامین شده است .گاهی چنان
بیانیه ( مانیفست) خود را اعالم می کند که گویی
کارکرد تشکیالت و حزبی برای خود قایل است! به
ویژه فیلمسازان جوانی که به تازگی پا به عرصه سینما
گذاشته اند خود را در قامت مبارز اجتماعی و یا منجی
اجتماعی می بینند!چنان به جزئیات تباهی و سقوط
انسان وارد می شوند و چنان درماندگی و پژمردگی
اخالق انسان را به تصویر می کشند که گویی انان ،تنها
چشمبینایجامعهاند!ایننوجویانناموشهرتچنان
دردها و االم طاقت فرسای مردم جامعه را ان هم با
جزئیات و گستردگی تمام بر پرده ی بزرگ سینما
به تصویر می کشند که گویی ماموریت شان افزودن
بر دردهای مردمان این روزگار است! مردمانی که هر
روز خود یا اطرافیان خود را می بینند که با مشکالت
و دردهای بسیاری مواجه اندو کاری از دست شان بر
نمی اید! این فیلم ها دردی بر درهای مردمان جامعه
می افزایند و ان ها را سخت منفعل و نومید می کنند.
هر چه بر پرده می بینند سیاهی است و درد و رنج بی
پایان! سرنوشت محتوم انها همین است! هیچ کاری
از دست هیچ کس بر نمی اید! ...سینمای اجتماعی
امروز ایران پر مدعا ست و گره افکن ! گره گشا نیست.
کنشگرنیست.دراینسینماامیدوتالشگریجایی
ندارد .بر ان تقدیر گرایی ناشیانه ای حاکم است .بیشتر
این فیلم ها فالکت ،بدبختی ،ناتوانی و سرنوشت سیاه
و ناگوار جامعه ایرانی را به تصویر می کشد! سینمایی
برساخته است و دوام چندانی نخواهد یافت.دیری
نخواهدپاییدکهتماشاگرفهیمایرانیازانگذرخواهد
کرد.سینمای اجتماعی ایران به نگاهی تازه و کمینه
گرا نیازمند است. صفحه 24
پنجره
نویسنده:نفیسهمهدیپور
وقتی پنجره رو باز میکنم ،بوی
اشنایاوراحسمیکنم.
عطر زنانه اش وقتی با نت های موسیقی من
امیخته می شود ،تمام وجودم را به لرزه در می
اورد.
ضربان قلبم انقدر تند می زند که انگار قرار است
کسیبهاوچنگبزندوازسینهامبیرونبکشد.
حالهرروزمرااشفتهترازدیروزمیکند.
گاهی وقت ها بوی عطرش پیانو را هم به وجد می
اوردوبهترینموسیقیخودرامینوازد.
شاید او هم مثل من دچار این عشق پنهان شده
است.
وای وای ارمان ترا چه شده است؟ دیوانه شده ای
کهحتیبهپیانویخودحسادتمیکنی؟!
منکه تا به حال او را ندیده ام اما چگونه می شود
این حس انقدر قوی باشد که انگار سال هاست او
را دیده ام ،یا در کنارش زندگی کرده ام.
اما من برای به دست اوردنش میجنگم،انقدر
سازمیزنم،شایداوهممثلمنروزیگرفتاراین
حس ناشناخته شود.شایدروزی به دیدارم بیاید
و مرا از این دنیای تاریکی که در ان سال هاست
حبسشدهامنجاتدهد.
به عشق او هر روز بهترین لباس هایم را میپوشم
و عطر مردانه ام را می زنم وبار ها از کنار در خانه
اش می گذرم ،شاید لحظه ای با او رودر رو شوم و
حساورانسبتبهخودمبفهممودستانمراروی
صورتشبگذارموچشمانشوگونههایشرالمس
کنم.اماافسوسکه
روز ها و ماه ها را به این امید می ایم ولی خبری
ازاونیست.
مادر..
امروزبهدیدارشمیروموازاومیخواهمیااهنگ
نزندویاحداقلپنجرهاتاقشراببندد.
دیگرتحمل دیدن گریه ترا ندارم ،تا کی قصد
داری کنار پنجره بنشینی و به اهنگ هایش
گوش بدی واشک بریزی ...با تو هستم نرگس،
صداممیشنوی؟
نرگس...
هیس ...گوش کن مادر ،انگار این اهنگ ها
میخواهندچیزیرابهتوبگویند.
مادر...
بسکندخترتودیوانهشدی.
نرگس...
نه مادر نرو ..بگذار بنوازد،انگار او تنها کسی
هستکهحالمرامیداند.
نهنه...بروبگودیگراهنگنزند.
نمیخواهمخیانتکنم.
منبهاوقولدادمتاابدعاشقنواختناهنگهای
اوباشم(.همسرسابقش)
مادربگوازاینجابرود،بگوپنجرهاشرابازنکند.
اصال بگذار خودم می روم ،به او می گوییم پنجره
راببند،اصالازاینجابرود.
مادر...
اروم باش دخترم ..فرهاد دیگه زنده نیست .اون
پیشمانیست..
نرگس....
مامانکمکمکنلباسهایمرابپوشم.وقتیاماده
رفتنشدمپاهایمازحرکتایستادن،انگارقلبم
قبلازرفتنمیخواستچیزیرا بمنبگویید.
اماعقلمبهتکاپوافتادهبودتانگذاردقلبمدهانش
رابازکندوحرفشرابزند.
مرا چهشده است؟!!
چرا بین عقل و قلبم این همه جنگ بود ؟ چرا
نمیتونمپیششبرموبگویمدیگراهنگنزند.
لحظهایبهخودامدمدیدمکهبررویتختمدراز
کشیدم ،معلوم بود در این جنگ ،قلب پیروز
شدهاست.
این حس خیلی قوی تر از ان است که بخواهم با
ان پسر رو در رو شوم.
اما این بار تصمیم گرفتم برای همیشه پنجره
اتاقمرابازنکنم.
روزهادرپی هم گذشت و حال من هر روز بدتر از
دیروز وبدنمضعیفترمیشد.
انگارعقلمدیگرتوانجنگیدنباقلبمرانداشت.
ارمان...
هر روز به عشق او پنجره را باز میکنم و مثل
همیشهحرفهایعاشقانهامرابانتهایمبهساز
تبدیل میکنم .شاید او بفهمد در دل اشوب من
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
چه میگذرد.اما چرا او دیگر پنجره اتاقش را باز
نمی کند؟چرا دیگر مشامم بوی عطر زنانه اش
حسنمیکند؟!!
شاید حس بویایی من هم مثل حس بیناییم از
کار افتاده است .دیگر نمیتوانم بوی عطرش را
استشمامکنم...
وای چطور او میتواند انقدر بی رحم باشد.ومرا با
اینحالزارتنهاگذارد.
وای پسر چرا فکر کردی او میتواند عاشق یک
نابیناشود....
نه،منتسلیمنمیشوموبهدیدارشمیروم.بایدبه
اوبگویمچقدردوستشدارم.
اما هر بار تصمیم میگرفتم به دیدارش بروم ،
پشیمان میشدم و با خود فکر میکردم اگر او
بفهمد من نابینا هستم ایا حاضراست با من
ازدواج کند؟
درهمین افکار بودم که خودرا پشت درخانه اش
دیدم وزنگ را فشردم.
پسرمکاریداشتی؟
اشک در چشمانم جمع شد ،دل به دریا زدم و
گفتممناورامیخواهم.
چرادیگرپنجرهرابازنمیکند؟
نرگسرامیگویی؟
اسمشنرگسبود.چهاسمزیبایی.شایدبرایمن
خیلیزیبابود....
از این همه جسارت و بی ادبی خود خجالت
کشیدم،نهتوانبرگشتداشتمنهقادربهماندن
،کهبا
صدای مادرش بخود امدم :بیا داخل پسرم .وارد
خانهشدم.
وای بوی عطر همیشگی ،کل فضای خانه را پر
کردهبودومنبیشترازهمیشهمجنونشدم...
لحظهایباصدایشبخود امدمکهبارهاازمادرش
میپرسید،مامانکیبود؟
چه صدای دل انگیزی داشت ،اما چرا انقدر سوال
میپرسید؟نکنهاوهممثلمننابیناست؟
مادرش با صدای لرزان گفت :بیا تودخترم این
همان کسی است که مدت هاست بدنبالش
هستی.....
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
25 صفحه 25
اقای مجتهدی بود معرفی کرد .در همین
ایام فیلمی به کارگردانی خود اقای حمید
مجتهدی بنام(مومیائی) شروع شد و من
شدم مســئول برق و پای شارتل یعنی
جعبه سه فاز می نشستم و یادم دادن که با
کلید برق ،صحنه فیلمبرداری را خاموش
و روشــن کنم .فیلمبرداری که تمام می
شد باید کلیه وســائل را کول میکردم و
میگذاشــتم توی وانت و میرفتیم دفتر
ودوباره همین ماجرا فردا تکرار می شد.
شبها در استودیو می خوابیدم .خداوند
به اقای علی صادقــی و مرتضی حمزه
طول عمر باعزت بده انهــا کار دوربین
و نوررا بمن یاد دادنــد و من کم کم وارد
و اگاه شدم و تعداد چند فیلم که مدیر
فیلمبرداری ان ،مجتهدی بود از جمله
(مومیایی) (دروازه تقدیر) (ستاره هفت
اسمان) کارکردم .کارم فنی بود و چند
فیلم دیگر مثل (قصه دلها) (جاده زرین
سمر قند) که باعث شدند یواش یواش
بعد از ۳سال کلیه کارهای دوربین را یاد
بگیرم ،از جمله کاست زدن و سوار کردن
کاســت روی دوربین .فوکوس کردن و
جا زدن لنز وغیره ...یک روز دســتیار
مجتهدی بنام منوچهر فرزانه قهر کرد و
نیامد سرکار ،مجتهدی به من گفت بیا پای
دوربین .از ان روز بنده را به سمت دستیار
اول فیلمبردارقبول کردند.
چه کسی مشوق شما به سینما بود؟
مشوقم حمید مجتهدی و علی صادقی و
حاج عباس ثانی بودند.
از چه سالی و به چه سمتی و کدام فیلم
وارد سینما شدید؟
ازسال ۱۳۴۴واردسینما شدم و تا۱۳۹۹
فعالیت کردم تعداد ۸۹فیلم سینمایی
در کارنامه دارم و فیلمهایی که دوستشان
دارم زیاد هســتند .برایم فیلمها ،مثل
فرزندانم هستند چون برایشان زحمت
کشیدم.
باید بگویم از خانه سینما و وزارت فرهنگ
و ارشاد می خواهم که به افراد قدیم سینما
بیشتر رسیدگی شود ،از زمانی که اقای
منوچهر شاهســواری مدیرعامل خانه
سینما شدند بیشتربه درد دل ما می رسند
وازایشــان خواهش میکنم شرایطی را
فراهم کنند که وضع بیمه تکمیلی ازاین
اوضاع نابسامان بهتر شود.
به نظر شما چه تفاوتی بین سینمای قبل
از انقالب با سینمای بعد از انقالب وجود
دارد؟
متاسفانه ســینما در حال حاضر دست
نااهالن افتاده و هیچ کــدام کننده کار
نیســتند .انها که کار بلد هستند خانه
نشین شدند .به قول فردوسی بزرگ که
گفته :چو ناکس به ده کدخدایی کند.....
کشاورز باید گدایی کند....
باتشکر و قدردانی از شما که برای اولین بار
درتاریخ سینما به جای درددل با بزرگان
سینما یادی از عوامل پشت دوربین کردند
که تا حاال من چنین حرکت انسانی در بین
خبرنگاران و اهالی مطبوعات ندیده بودم
به سراغ ما بیایند و یادی از ما کنند.
توصیه شما به جوانانی که به حرفه سینما
عالقمندهستندچیست؟
به جوانهای عالقه مند به سینما توصیه
می کنم ،چون امروز سینما فرق کرده و
بجای نگاتیو ،دیجیتال شده باید دانشگاه
رفته باشند .در ضمن سینما باید شغل
دوم باشد .چون این حرفه ،حرفه عشق
است و عالقه و هنر پولی برای امثال ما در
کار نیست.
هر چه دل تنگت میخواهد بگو؟
عرضی ندارم ،فقــط ازخدای بزرگ می
خوام ریشه این ویروس لعنتی که اکثر
خانواده هارا بیچاره کرده است را از روی
زمین بردارد .بامید پیروزی ســینمای
همیشه سربلند ایران .برای کشور هستند،
به عنوان مرزبانان بدون مزد به حساب می ایند.
جایی که نه کالنتری هســت ،نه پاســگاه ،نه
دوربین هســت ،نــه دیده بان ولی عشــایر با
خانواده شان و دام شــان انجا حضور فیزیکی
دارند و باعث افزایش سطح امنیت می شوند.
از اینکه عمر و جوانی خود را در راه هنر
گذراندید راضی هستید؟
از اینکه عمرم را در سینما گذراندم راضی
نیستم .چون به من ثابت شد ،سینما باید
شغل دوم باشــد .درواقع اصالرضایت
ندارم.
بدترین و بهترین خاطره دورانی را که در
سینما داشتید ،بفرمایید؟
بدترین وبهتریــن خاطراتم این بود که
وقتی دارای زن و بچه شدم کم کم تلخی
ها را حس کــردم .دور از خانواده دو ماه
دوماه شهرستان میرفتیم و بعد کم پولی
و سختی کار شب روز ،سرما و گرما ....اما
شیرین ترینش وقتی فیلمی که کار کرده
بودیم اکران می شد ،خستگی از تن مان در
می امد و وقتی فیلم فروش میکرد بیشتر
خوشحال می شدیم.
توقع شما از مسئولین سینمایی چیست؟
چه انتظاری از خانه سینما که خانه امید
اهالی سینما است دارید؟
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
17 صفحه 17
؟؟؟؟؟؟
گزارش
همراه با رادیو سالمت در نوروز 1400
شبکه رادیویی سالمت ،در نوروز 1400برنامه های مختلف و متنوعی همچون «گل پامچال»« ،دو صفر بهار» و
«پالک »1400را از روی موج اف.ام ردیف 102مگاهرتز تقدیم شنوندگان صدای دانش ،نشاط و ارامش می کند.
*رقیه بقائی
«شهرام زین العابدینی» ،مدیر گروه سالمت
اجتماعی رادیو سالمت درباره برنامه سال
تحویل این شبکه گفت« :رادیو سالمت طبق
سنت سالهای گذشته برنامه ویژه ای برای سال
تحویل تدارک دیده که شامل بخش های متنوع
است تا ضمن شنیدن برنامه و دریافت اطالعات
مفید سالمت محور ،حال و هوای نوروزی را
برایشان به ارمغان بیاوریم».
وی ادامه داد« :برنامه سال تحویل امسال با نام
«گل پامچال» روز شنبه 30اسفند از ساعت 11
تا 14از رادیو سالمت پخش می شود .محوریت
برنامه نوروز ،جامعه شناسی سال نو ،روانشناسی
تغییر طبیعت ،ایجاد روحیه نشاط و سر زندگی
و هویت بخشی به جامعه ایرانی است .این برنامه
به تهیه کنندگی سارا شریفی و اجرای مسعود
خواجه وند و سیما رستگاران روانه انتن می
شود».
زین العابدینی افزود« :ویژه برنامه تحویل سال،
شامل قسمت هایی نمایشی است که سوسن
مقصودلو و علی میالنی بازیگران برنامه هستند
و گزارش های برنامه هم به عهده مرجان قندی
است .برنامه تحویل سال شامل بخش هایی با
عناوین تقویم سال نو ،شکوفه گیالس ،قرار،
قاصدک ،بهترین ها ،تب و تاب ،عید مبارکی،
اینه و شمعدون ،خدا قوت ،از راه دور ،لبخند
عید و ...است».
مدیر گروه سالمت اجتماعی رادیو سالمت
اظهارکرد« :در این برنامه با پزشک ،محیط
بان و دیگر مشاغل ارتباط گرفته می شود که
26
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
نوبت کاری هستند و در کنار خانواده برای
سال تحویل حضور ندارند .همچنین به موضوع
چگونگی صله رحم در روزهای کرونایی
پرداخته می شود».
پالک 1400روی موج سالمت
«مسعود حسنی» ،تهیه کننده برنامه «پالک
»1400گفت« :ویژه برنامه پالک 1400به
صورت نمایشی داستان زوجی را روایت می
کند که از شهرستان به تهران سفر می کنند تا
تعطیالت نوروز را ،در کنار اعضای خانوادهشان
که زوج دیگری هستند ،در خانه سپری کنند.
این دو زوج ،خواهر و برادری هستند که با اسامی
المانهای نوروزی همچون شکوفه (پرستار)،
بهار (معلم) ،نوروز (تهیه کننده رادیو) و فیروز
(مغازه دار) نام گذاری شده اند .این دو زوج ،در
روزهای نوروزی درگیر داستان های جالبی می
شوند که برای شنونده ها جذاب است».
وی ادامه داد « :در خالل برنامه ،بخش ها و ایتم
های مختلف و جذابی وجود دارد که به صورت
زنده و تولیدی اجرا می شود از جمله مسافرخونه
مش رحمت ،درمانگاه فروردین ،یه کاسه اجیل،
مشاعره ،هر خونه یک سینما،
چه خبر از کجا ،مسابقه تلفنی و زنده بر
خط ،بهترین های ،99سفرنامه ،لقمه
سالمت ،پیک بهار ،و رد پا».
حسنی اظهارداشت« :ویژه برنامه پالک 1400
کاری از گروه خانواده رادیو سالمت با هدف
ایجاد فضای صمیمی خانوادگی در قالب نمایش
و طنز و همچنین اطالع رسانی از 27اسفند ماه
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
از ساعت 17به مدت 120دقیقه از موج اف.ام
ردیف 102مگاهرتز تقدیم شنوندههای صدای
دانش ،نشاط و ارامش می شود».
دوصفر بهار را از رادیو سالمت بشنوید
«موسی نظری» تهیه کننده برنامه دوصفر بهار،
گفت« :دو صفر بهار برنامه ایست با محوریت
تغییر؛ چرا که همزمان با سال نو همه به دنبال
تغییر هستند این برنامه هم مخاطبان خود را
در زمینه تغییرات مثبت همراهی خواهد کرد.
دو صفر بهار از گروه سالمت روان رادیو سالمت
به روی انتن خواهد رفت و در ان بخش های
مختلفی شنیده خواهد شد از قبیل استودیو
قرنطینه ،نکات کارشناسی و پزشکی سالمت
محور ،خبرهای سالمت در سالی که گذشت،
تقدیر از کادر درمان ،اقای مزه ،کیفتون کوک».
وی با بیان اینکه من در ایجاد تغییر ناتوانم،
خودشناسی مقدمه تغییر ،انگیزه های تغییر
از جنله موضوعات این برنامه رادیویی است،
ادامه داد« :گویندگان این برنامه رضا شجاعی،
معصومه نوازنی و تینا هاشمی و تهیه کنندگان
موسی نظری و سولماز عطایی هستند .این
برنامه به نویسندگی «فاطمه اعتمادی» از
27اسفند تا 13فروردین ،از ساعت 10به
مدت 120دقیقه روی موج اف.ام ردیف 102
مگاهرتز می رود».
نظری اظهارکرد« :این برنامه با چاشنی طنز
کمک خواهد کرد همزمان با تغییر سال نو
مخاطبان نیز به راههای رسیدن به تغییرات
دلخواه ترغیب شوند». صفحه 26
غالمرضاگمرکی | دراین شماره به سراغ یعقوب راهواره یکی ازدستیار فیلمبرداران قدیمی سینما رفتیم
که خود امروزفیلمبردار فراموش شده وگوشه گیر سینماست .راهواره در سال 1343وارد سینما شد به بهانه
کم کاری اش در دنیای هنر با او به گفتگو نشستیم که میخوانید:
خودتان را کامل معرفی می کنید؟
یعقوب راهواره متولد ۱۳۳۰تبریزهستم .ده
سالم بود که بابرادرم رفتیم سینما وفیلم (فریاد
نیمه شب) زنده یاد ساموئل خاچیکیان رادیدم.
ازهمان ابتداء ازچهره زنده یاد فردین خوشم
امد واگر بگویم مهرش بدلم نشســت اغراق
نکردم .اسم فردین خدابیامرز درفیلم امیر بود
ومن اورا بیشتر باسم امیر میشناختم .تا اینکه
فیلم ( چشــمه اب حیات)برای بــار دوم در
تبریزاکران شد وحاال من ۱۳ساله شده بودم
که فیلم رادیدم .درایــن فیلم هم فردین بازی
میکرد .انجا متوجه شدم که اسم واقعی امیر،
محمد علی فردین است.
×چطور شد به سینما عالقمند شدید؟
عشق به فردین من را راهی سینما کرد13.سالم
بودکه از تبریز به تهران امدم .زنده یاد محسن
اراسته ازبستگان ما بودپیش خودم گفتم چون
محسن هم درفیلمها بازی میکند میتواند یه پل
ارتباطی باشد تا من به فردین برسم ،وهمینم
شد وقتی به اقا محســن گفتم میخواهم بروم
پیش فردین کارکنم وی بــی هیچ حرفی مرا
دفتر فردین در خیابون بلوار کشاورز برد .خیابون
هما بنام( فرودین فیلم) که متعلق به فردین بود.
راستش هنوز خوب بلد نبودم فارسی حرف بزنم
وخیلی دست وپا شکســته صحبت میکردم.
18
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ان روزوقتی رفتیم دفتر ایشان اقا محسن مرا
معرفی کردومن خیلی روراست به اقای فردین
گفتم عالقه من به شما منو از تبریز کشوندپیش
شما .اومدم هم شــمارو ببینم هم کار به من
بدهین .هرکاری باشه انجام میدم .اقای فردین
گفت :تواالن باید درس بخونی باسواد بشی .االن
زمان کارکردن شما نیس .منم باهمون لهجه
ترکی فارسی گفتم :اقا منو نا امید نکن .اومدم
کار کنم باشــما .فردین خندیدو به اقامحسن
گفت :باشه ازفردا بیاهمین جا بالخره یه کاری
میکنم .ومــن ازفردای انــروزدر دفتر فردین
مشغول بکار شــدم .همه کاری انجام میدادم
خدایی مرد خوبی بود .تــا اینکه فیلم دردفتر
ایشان فیلم(قصرزرین ) شــروع شد ومن که
رفته بودم در ســن ۱۴سالگی قاطی کارکنان
فنی شدم .البته با سفارش اقای فردین که منو
به فیلمبردار معرفی کرده بود .فیلمهای جنوب
شهر .سکه شانس ودنیای پر امید را کارکردم
ویواش یواش شــدم جزوعوامل کارگران فنی
واولین فیلمی که مســتقل کار کردم(عروس
پابرهنــه ) بودکه فیلمبــردارش اقای حمید
مجتهدی بود ودستیاراول فیلمبردار اقای شیر
مراد گودرزی .به این ترتیب من نزدیک به ۵۵
فیلم سینمایی با کارگردانان نامی سینمای ایران
بعنوان کارگر فنی و دستیار اول فیلمبردار کار
کردم .از امیر شروان .ناصر محمدی .رضاصفایی.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
شاپورغریب .علی صادقی .احمد بخشی دستیار
مرحوم علی حاتمی .امیر قویدل.منصور تهرانی.
ناصرمهدی پورو.....
×چه کسی مشوق شما به سینمابود.
خودم بدلیل عالقه ای که عرض کردم به زنده
یاد فردین درفیلم (فریاد نیمه شب ) پیداکردم.
× ازچه سالی وباچه سمتی وکدام فیلم
وارد سینما شدید؟
ازســال ۱۳۴۵درسن ۱۴ســالگی وبا فیلم(
قصرزرین).
× ا ز ا ینکــه عمــر و جو ا نــی
خودرادرراهنرگذراندید راضی هستید؟
راستش نه .هنر ،عشقی ســت که ادم بهش
عالقمند میشه .صاحب شهرت میشه امابنطر
من شغلی نیست که دردوران پیری بشه ازش
بهره مالی برد .البته این نظر شخصی منه.
× بدترین وبهترین خاطره دورانی راکه
درسینمابودید خیلی کوتاه بیان کنید....
بدترین خاطــره راازفیلم (مــردی که موش
شــد) دارم که بااقای علی صادقی فیلمبردار
کارمیکردم ،سر یک مسئله کوچیک باایشان
حرفم شدوبعد از ۱۵سال همکاری اقای علی صفحه 18
از رادیو سالمت بشنوید:
زیست رو ،اولین مسابقه تخصصی در حوزه محیط زیست
مسابقه رادیویی «زیست رو» ،سه شنبه هر هفته از ساعت 20به مدت ۳0دقیقه از موج اف .ام ردیف 102مگاهرتز تقدیم
شنونده های صدای دانش ،نشاط و ارامش می شود.
*رقیه بقائی
«فاطمه شهبازی» ،مشاور و طراح سوال این برنامه
رادیویی با اشاره به ضرورت داشتن برنامه رادیویی
در حوزه محیط زیست گفت« :با توجه به عالقمندی
شخصی به محیط زیست و با توجه به نتایج پایانامه
کارشناسی ارشد تصمیم به طراحی و پیشنهاد یک
مسابقه محیط زیستی در رادیو گرفتم .به نظرم
محیط زیست از جذاب ترین محورهای برنامه
سازی در رادیوست و ارتباط خوبی با مخاطب برقرار
می کند .بعد از سال ۹5و براساس نتایج پایانامه ی
کارشناسی ارشدم ،و ابراز عالقمندی جامعه اماری
به تولید برنامه های محیط زیستی با ساختار
مسابقه ،این ایده شکل گرفت».
وی با بیان اینکه مسابقه زیسترو پس از طرح ایده
ی اولیه و مشاوره و راهنمایی مدیر گروه سالمت
اجتماعی اقای شهرام زین العابدینی شکل گرفت،
ادامه داد« :در این برنامه فاطمه بی تقصیر ،تهیه
کننده و مسعود خواجه وند مجری هستند و من
فاطمه شهبازی ،سردبیر و طراح سئواالت مسابقه و
دکتر محمد فریدی ،دکتری محیط زیست و رئیس
اداره محیط زیست دماوند داور این مسابقه است».
شهبازی با بیان اینکه هدف زیسترو افزایش
اطالعات مخاطبان و دانش زیست محیطی
انهاست ،اظهارداشت« :شاید برای شما جالب
باشد که مسابقه زیسترو در رادیو سالمت اولین
مسابقه ایست که با حضور یک داور برگزار می شود
و این بدعت توسط مسابقه زیست محیطی رادیو
سالمت بنا نهاده شد .اولین مسابقه محیط زیستی
رادیو با حضور دو شرکت کننده برگزار می شود
شرکت کنندگان باید تحصیل کرده یا فعال حوزه
محیط زیست یا منابع طبیعی باشند زیرا سئواالت
تخصصی است .این مسابقه در سه مرحله و با بخش
هایی چون زیست بوم ،پازیست ،زیستمندان ،نقشه
خوان و دیده بان برگزار می شود ،در تمام مراحل و
بخش ها داور حضور داشته و امتیاز هربخش با رای
وی داده می شود».
رقابت سالم و پیچیده در زیست رو
در ادامه« ،فاطمه بی تقصیرفدافن» ،تهیه کننده
برنامه زیست رو گفت« :این برنامه با هدف افزایش
اطالعات واگاهی مخاطب نسبت به محیط زیست،
ایجاد تقویت و یا تغییر نوع نگرش افرادجامعه
نسبت به محیط زیست ،و ایجاد و یا تقویت رفتار
مثبت درباره محیط زیست ،و با کارکرد اطالع
رسانی ،اموزشی ،سرگرمی و تفریحی از گروه
سالمت اجتماعی روزهای سه شنبه ساعت 20
به روی انتن می رود .در این برنامه سعی کردیم
با طراحی ایتمهای مختلف شامل زیست بوم،
زیستمندان ،پازیست ،نقشه خوانی ،دیده بان ،که
با افکت های هیجانی و مربوط به محیط زیست
و موسیقی های خاصی که فضای مسابقه را در
موقعیتهای طراحی شده قرار می دهد ،برای شرکت
کننده ها محیط مورد نظر را تصویرسازی کنیم».
وی ادامه داد« :در مسابقه زیست رو ،زمان بسیار
مهم است مثال در بخش زیستمندان با پخش
بعضی از مستند حیات وحش در مدت یک دقیقه
از شرکت کننده ها می خواهیم گونه جانوری مورد
نظر را شناسایی کنند و شرکت کنندگان مسابقه
در ابتدای کار از بین موقعیتهای محیط زیستی از
جمله دریا ،کوه ،جنگل ،بیابان ،کویر و دشت نامی
برای خود انتخاب می کنند و تا پایان مسابقه از این
نام برای پاسخ گفتن استفاده می کنند .مسابقه
زیست رو اولین مسابقه رادیویی و تلویزیونی در
حوزه محیط زیست است و شرکت کننده ها حتما
باید اطالعات خوب محیط زیستی داشته باشند».
بی تقصیر با بیان اینکه این مسابقه با بخش های سه
گانه خود هر بار هیجان تازه ای به شرکت کننده
و مخاطب
می بخشد ،افزود« :داور مدام پاسخهای انها را
ارزیابی می کند و با توجه به نظر داور امتیازها
به شرکت کننده ها تعلق می گیرد ،انچه در این
مسابقه حائز اهمیت است یک رقابت سالم و
پیچیده برای رسیدن به هدفی جهانی است یعنی
توجه به محیط زیست ،حفظ محیط زیست و
دعوت از مخاطبان رادیو سالمت که از این لحظه
به بعد رفتارخداپسندانه ای با محیط زیست داشته
باشند».
وی تصریح کرد« :تعاملی که بین عوامل برنامه
برقرار شده است سرعت قابل توجه ای به ریتم کار
بخشیده ،تالش مسعود خواجه وند به عنوان مجری
مسابقه و طراحی سواالت فاطمه شهبازی مشاور
برنامه که دانش اموخته حوزه محیط زیست است
و همراهی داور مسابقه مهندس فریدی ،انگیزه ای
برای من ایجاد کرده تا با حوصله و دقت و خالقیت
بیشتری برای تولید این مسابقه وقت بگذارم.
مسابقه زیست رو حاصل تالش یک گروه حرفه
ای است با مدیریت دلسوزانه شهرام زین العابدینی
که پا به پای ما برای جذابیت هر چه بیشتر برنامه
همراهی می کند»..
گوینده ارتباط صمیمی با مخاطب
در ادامه« ،مسعود خواجه وند» ،مجری مسابقه،
مهمترین ویژگی در اجرای مسابقات رادیویی برای
یک گوینده را ارتباط صمیمانه با شرکت کنندگان
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دانست و گفت« :به خاطر شرایط برنامه خود به
خود مخاطب دچار استرس و ترس در پاسخ دهی
به سواالت می شود به همین دلیل اهمیت دارد که
گوینده و مجری مسابقه ،شرایطی را در اجرا برای
شنونده ایجاد کند که از نگرانی و ترس مخاطب
کاسته شود تا با ارامش بیشتری بتواند پاسخگو
باشد».
وی با بیان اینکه بحث انرژی در صدا و اجرا هم
در یک برنامه مسابقه حائز اهمیت است ،ادامه
داد« :فضای مسابقه باز بستگی به نوع و طراحی
مسابقه دارد ،و چون معموال مسابقه ها به صورت
تولیدی تهیه می شود .مهم است که گوینده انرژی
خود را طوری تقسیم کند که در همه برنامه هایی
که در یک افیش استودیویی ضبط می شود،
یکسان باشد که البته باز این موضوع نوع همکاری
مخاطب ارتباط بسیار زیادی دارد .نکته مهم دیگر
برای این نوع برنامه ها در اجرا این مساله است که
چون شرکت کننده خود را در یک فضای رقابتی
می بیند نباید به هیچ وجه لحظه ای احساس کند
که مجری و گوینده تفاوتی برای شرکت کننده ها
قائل می شود که صد البته این اتفاق به هیچ وجه
نباید بیفتد».
خواجه وند افزود« :اما از لحاظ تفاوت اجرا در رادیو
سالمت و دیگر شبکه ها ،مهمترین عامل و موضوع
بحث تخصصی بودن این شبکه است و چون اکثر
برنامه ها در این شبکه سالمت محور است این نکته
حائز اهمیت است که گوینده حتما باید در حوزه
سالمت مطالعات دقیق و کافی و به روز داشته باشد
البته باز به شرایط و فضای ان برنامه بسیار بستگی
دارد .به ویژه در مسابقات رادیویی .به طور مثال در
همین مسابقه زیست رو ،چون کامال یک مسابقه
تخصصی در حوزه محیط زیست و اولین مسابقه در
این حوزه در کل معاونت صداست بسیار مهم است
که مجری اطالعات کافی در زمینه محیط زیست را
کسب کرده باشد؛ چرا که قطعا مواقعی در اجرا پیش
می اید که نیاز به راهنمایی شرکت کننده است و در
این لحظه می تواند با توجه به اطالعاتی که در این
زمینه دارد راهنمایی درست و اصولی داشته باشد و
فضای بهتری را برای شنونده ایجاد کند».
وی اظهارداشت« :داشتن اطالعات تخصصی نسبت
به فضای ان برنامه یا مسابقه ،به روز بودن اطالعات،
تعامل صحیح و لحظه ای با تهیه کننده و مشاور
برنامه و ارتباط درست و صمیمانه با کارشناس
یا داور مسابقه ،استفاده بجا و درست از واژه ها از
دیگر معیارهای یک گوینده موفق در این سبک
از برنامه هاست».
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
27 صفحه 27
گنگرلورا که مثل من دســتیار فیلمبرداربود
جایگزیــن من کــرد ....وبهتریــن خاطره ام
درسینما،ســرفیلم(برفراز اسمانها بودکه بعد
ازصحنه ســوختگیری هواپیما که با موفقیت
دراسمان انجام شدبرای فردین که کارگردان
فیلم بود جشن گرفتن وخانم گلی زنگنه مدال
طال را به گردن فردیــن انداخت .دراون لحظه
ازشدت خوشحالی اشــک درچشمانم پر شد.
منظورم اشک شوق است.
× توصیه شمابه جوانان عالقمند به سینما
چیست؟
راســتش اگر من یکبار دیگر ازمــادر متولد
بشم هرگز بطرف ســینما نخواهم امد .چون
دراین مملکت سینما اخر وعاقبت نداره .اگر
من درهمان ۱۳سالگی کارگر مغازه ساندویچ
فروشــی بودم ویا دستفروشــی میکردم االن
صاحب یک مغازه ســاندویچ فروشی یا شغل
دیگری بودم .ولی االن چکاره ام ؟چی شــدم؟
سینماحرفه بی رحمی است به هیچ کس اعم از
بازیگر تا دیگر صنوف رحم نمیکند کافیست با
بسن بگذاری .میگن طرف پیر شده .فکرش کار
نمیکنه .چهره های قدیم میرن چهرهای جدید
میان .درحالیکه این چهره های قدیم هستن که
صاحب تجربه هستند اما خانه نشین شدند .من
االن سالهاست خانه نشین وبیکارم کی سراغ
منو میگیره بعد ازنیم قرن کار درســینما!!!؟
من کی هستم ازکجا امدم .به کجا رسید من
حساب کردم ازهر ده میلیون ایرانی یکنفرمیشه
سوپر استارازهر۵میلیون نفر یکنفر میشه نقش
مکمل .سینمای ما به بن بست رسیده .بخاطر
اینکه فیلمهایی که ساخته میشه مختص خود
ایرانهکمترکشوریفیلمایرانیمیبینهسینمای
ما سینماهند وهالیوود.که اگر بود شاید عاقبت
بخیر میشــد.فیلمهای قبل ازانقالب دراکثر
شهدستانها تا ۵بار اکران هم نمایش داده میشد.
االن فیلمها یکبار اکران هم بزور نمایش داده
میشن .به هرحال بامید روزی هستم که جوانان
مستعد ایران عزیز بدرخشند.
× کدام فیلمهایتان رابیشتر دوست دارید
وچه عاملی باعث بازدارنده شــما شده
است؟...
تمام فیلمهایی که کار کردم رادوســت دارم
عین بچه هایم هستند .از همه شوندخاطرات
خوب وبد دارم .من فیلم (برفرازاســمانها) را
بیشتر دوست دارم چون خاطرات خوبی با زنده
یاد فردین داشتم.او مردی مهربان .باگذشت.
لوطی ومردمدار بود .بعید میدانم فردین دیگری
پیداشود .یادمه زمانیکه یک پالن فیلم گرفتم
مرحوم فردیــن ده هزارتومن بمنوپاداش داد.
ده هزارتومن با دالری ۶تومن خیلی پول بود.
روحش شاد....
× توقعشما ازمسئولین سینمایی چیست
وچه انتظاری ازخانه سینما که خانه امید
اهالی سینماست دارید؟
از مدیریت خانه ســینماکه عضوانجا هستم
انتظار دارم خودشــان را جای مــا قرار دهند.
چون روزی هم همین اقایان مثل ماخانه نشین
خواهند شد .اگرمیز مدیریت قراربودبرای کسی
بماند ،پس امیرالمومنین (ع) میماند .درنتیجه
همه مثل هم هستیم .باید خانه سینما بفکرما
باشــندچون ما ازنوجوانی وقبــل ازاینکه این
اقایان بدنیا بیایند ما درهمین خانه سینما که
قبال(ایران) فیلم ومتعلق به مرحوم بیوکی بود
کار میکردیم .تصور کنید بعــد ازنیم قرن کار
ماهیانه دوملیون ودویست هزار تومن ازصندوق
تامین اجتماعی بماحقوق میدن که اجاره خونه
مون نمیشه شاید درست نباشه بگم من االن
۶ماهه گوشت قرمز نخوردم یعنی بنیه خرید
نداشتم .من هرگز با فرزندم جرات نمیکنم برم
مغازه میوه فروشی.چون اگه چیزی بخواد من
توان خریدش را ندارم .درحالــی که مدیران
بابیل پول پارو میکنند..بگذریم جناب گمرکی
عزیزاشک مارو درنیارحرف زیاد است وگوش
شنوا کم.......
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
×بابغض میپرســم بنظرتان چه تفاوتی
سینمای قبل از انقالب باسینمای بعداز
انقالب وجود دارد...؟
بنطرم سینمای قبل انقالب سینمای بدی نبود.
این رو بدلیل ساختار فیلمها نمیگم
منطورم رفاقتها .یکرنگی ها .مهربانی هاولوطی
گری هاست .سینمای بعدانقالب اوایل خوب
بود .برامــون بیمه تامین اجتماعی درســت
کردندولی از دهه ۸۰به بعدبمرور شرایط عوض
شد وپارتی بازیهابرای کار کردن سربفلک کشید
وشاید یکی از مواردی که االندبچه های قدیمی
بیکارهستند همین موردهست که افراد جدید
واردشدند وچون مارو نمیشناسندکار بهمون
نمیدند .قبل ازانقالب ما سندیکایوهنرمندان
توی خیابان سزاوار داشتیم که زیر نظراقایان
مهدی میثاقیه وحمیدقنبری اداره میشــد.
ولی االن خانه ســینما بهتر ازســندیکای ان
زمان است.
×هرچه دل تنگت میخواهد بگو..
حرفی ندارم .گفتنی هارو عــرض کردم .ارزو
دارم بپاس زحماتی که دردوران ۸ســال دفاع
مقدس من وهمکارانــم فیلم وعکس از جنگ
تحمیلی گرفتیم بهمان نسبت بدادمابرسند.
وبعدامیدوارم هرچــه زودتر این ویروس کرونا
دست ازسر مردم دنیابردارد ودراخرازشما که
بیشتراز من در سینما سابقه داریدو همچنین
کارکنان مجله خوب صدای خاک تشکر وقدر
دانی میکنم که باالخره بعداز نیم قرن زحمت
درجامعه هنری ،مجله ای پیداشــد تا ازســر
انساندوستی ومعرفت باعث بشه ما درددل کنیم
.موفق وسربلند باشید.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
19 صفحه 19
گزارش
3عامل افزایش داللی میوه
معرفی یک راهکار بــرای مقابله با داللی
مدیر عامــل اتحادیه باغبانی ایران به ســه عامــل افزایش داللی
در میوه اشــاره کرد و گفت :دولت باید اعتبــاری در بودجه برای
خرید و بســته بندی محصول کشــاورزان در نظــر بگیرد ضمن
اینکــه از اســتارت اپها برای عرضه مســتقیم اســتفاده شــود.
کمال یدالهــی مدیر عامل اتحادیــه باغبانی ایــران در گفت و گو
با خبرنگار اقتصادی خبرگــزاری فارس ،به چنــد عامل در ایجاد
داللی و واســطه گری در بخش کشــاورزی بویژه باغبانی اشــاره
کرد و گفت :تشکل های کشــاورزی باید توان و قدرت مالی داشته
باشــند تا محصوالت کشــاورزان را خریداری و پس از ســورت و
بســته بندی در بــازار عرضه کنند بدیــن منظور دولــت باید در
بودجــه اعتباری برای خرید توســط تشــکل ها در نظــر بگیرد.
وی بــا بیــان اینکــه دالالن از ضعــف نقدینگی و عــدم توانایی
کشــاورزان برای بســته بندی میوه ســوء اســتفاده می کنند،
افــزود :زمانی کــه محصول کشــاورز به صــورت فلــه وارد بازار
مــی شــود شــفافیتی در قیمــت و کیفیت وجــود نــدارد که
دالالن از ایــن شــکاف به خوبــی اســتفاده می کننــد و قیمت
محصــول را بــه بهانــه هــای مختلــف افزایــش مــی دهند.
*ساختار معیوب میدان مرکزی میوه جایی عامل جوالن
دالالن
مدیــر عامل اتحادیــه باغبانی ایران به ســاختار معیــوب میدان
میوه و تــره بار مرکزی هم به عنــوان عامل افزایش داللی اشــاره
کرد و گفت :سیســتم خرید و فــروش میوه در میادیــن میوه به
صورت حق العمل کاری اســت یعنــی محصول به هــر قیمتی
کم یا زیــاد فروخته شــود 10درصد بــه عنوان حــق العمل بر
می دارنــد در حالی کــه باید در همــان ابتدا محصول کشــاورز
را به صــورت قطعی خریــداری کننــد و این خود باعــث ایجاد
شــفافیت شــده و منفذی بــرای ورود دالالن ایجــاد نمی کند.
وی افزود :در ســایه عدم نظــارت بر میادین میــوه که تحت نظر
28
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
شــهرداری ها هســتند قبل از ورود به میــدان و در داخــل میدان
دالالن و واســطه ها جــوالن میدهنــد و میوه چندین دســت بین
انهــا می چرخد کــه باید ســاماندهی شــوند و کارکنــان میادین
لباس های متحدالشــکل بپوشــند تا از دالالن تمییز داده شــوند.
*سازمان تعاون روستایی در تمام مراحل تولید باید کنار
کشاورزباشد
یدالهی در پاســخ بــه اینکه ســازمان تعاون روســتایی بــه خرید
توافقــی محصوالتی که در بــازار عرضه می شــوند ورود می کند ایا
اقدام انها در کاهــش داللی موثر اســت؟ گفت :این ســازمان پس
از اینکــه قیمت در بــازار کاهش می یابــد ورود می کنــد که کافی
نیســت باید در تمام مراحل تولید در کنار کشــاورزان باشــد و مانع
از کاهش قیمت شــود ،امــا در طی این مدت واســطه هــا در کنار
کشــاورزان هســتند که تنها به ســود خودشــان عمل می کنند.
وی مشــکل ســازمان تعــاون روســتایی را کمبــود اعتبــار
و نبــودن امکانــات عنــوان کــرد و گفــت :دولــت بایــد اعتبار
الزم را در اختیــار قــرار دهــد و تعــاون روســتایی هــم با کمک
تشــکل هــا محصــوالت کشــاورزان را خریــداری کنــد.
*استفاده از استارت اپ ها برای کاهش داللی
مدیر عامل اتحادیه باغبانی ایران در پاســخ به اینکه کشــورها دیگر
از اســتارت اپ ها برای کاهش داللی و واســطه گری اســتفاده می
کنند چرا در کشــور ما اجرایی نمی شــود؟ گفت :به تازگی سازمان
تعاون روســتایی «روســتا بازار» راه اندازی کرده کــه در ان بخش
از محصوالت را تشــکل ها خریداری می کنند و از طریق اســتارت
اپ به صورت خرده فروشــی در اختیار متقاضیان قــرار می دهند.
وی گفــت :ایــن ســامانه قبــل از ســال نــو راه انــدازی مــی
شــود امــا نیــاز بــه حمایــت مالــی از ســوی دولت اســت که
مقادیــر بیشــتری از محصــوالت مــردم خریــداری شــود.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی صفحه 28
دستیابیبهبذرواکسنباکتریاییدرماهیاندریایی
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور-اهواز ،از دستیابی به بذر واکسن باکتریایی
در ماهیان دریایی خبر داد.
حسین هوشمند ،در گفت و گو با ایسنا ،با اشاره به
اینکه پرورش ماهی در قفس از برنامه های هدف
گذاری شده توسعه فعالیت ابزی پروری دریایی
به ویژه ماهیان دریایی در جنوب کشور است ،گفت:
در حال حاضر گونه های مختلفی از ماهیان دریایی
جهت پرورش در قفس در کشور معرفی شده اند
که از بین ان ها ماهی باس دریایی اسیایی به علت
ویژگی های بهتری که در شرایط پرورش دارد در
استان های جنوبی کشور در قفس و استخرهای
خاکی پرورش داده می شود.
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور-اهواز ،ضمن یاداوری گسترش سریع
صنعت ابزی پروری در سال های اخیر که باعث
افزایش وقوع بیمار ی های باکتریایی از قبل
شناخته شده و به وجود امدن شرایط مناسب
برای بروز بیماری های عفونی جدید شده است،
به گزارش های فراوان از بروز بیماری ها و تلفات
ناشی از ان ها و درنتیجه ایجاد خسارت اقتصادی در
ابزی پروری ماهیان دریایی به ویژه در سیستم قفس
اشاره و تاکید کرد که بیماری ها چالش بزرگ پیش
روی توسعه این صنعت است.
هوشمند از عدم امکان ضدعفونی اب به منظور
حذف عامل بیماری زا و حتی دارو درمانی در
سیستم پرورش ماهی در قفس ،به دالیل تاثیرات
زیست محیطی مخرب بر اکوسیستم و هزینه
باالی دارو را از مشکالت پیش رو دانست و افزود:
برای کنترل و پیشگیری از بیماری ها راهکارهای
مختلفی پیشنهاد شده که ایمنی در برابر بیماری
با استفاده از واکسن نتیجه مطلوب تری نسبت به
سایر روش ها دارد.
وی واکسیناسیون را به این دلیل که یک روش
مقرون به صرفه برای کنترل بیماری های مختلف
تهدید کننده سالمت ماهی است ،بخش مهمی از
ابزی پروری قلمداد کرد و ادامه داد :نکته قابل تامل
در واکسیناسیون ابزیان توسط واکسن های تجاری
موجود در بازار ،عدم کارایی مناسب انها است .زیرا
این واکسن ها در برابر سویه های رایج در مناطق
جغرافیایی و کشورهای خاصی ساخته شده اند و
ممکن است در برابر سویه های مناطق دیگر کارایی
مناسبی را نداشته باشند.
هوشمند ،شناسایی عوامل غالب بیماریزای هر
منطقه و ساخت واکسن از جدایه های بومی ان
را ضروری دانست و تصریح کرد :به دلیل تفاوت
اقلیمی و شرایط اکولوژیکی مناطق پرورش
ماهی باس دریایی اسیایی جنوب کشور با سایر
کشورها ،مطالعه عوامل بیماری زای خطرساز
و کاندید واکسن و تهیه بذر واکسن به منظور
مدیریت بهداشتی بهتر و پیش گیری (کنترل و
واکسیناسیون) اجتناب ناپذیر است.
وی معتقد است :به همین منظور پژوهشکده ابزی
پروری ابهای جنوب کشور-اهواز ،طرحی را تحت
عنوان امکان سنجی تولید انواع واکسن های کشته
باکتریایی ویبریوزیس – استرپتوکوکوزیس در
ماهی باس دریایی اسیایی پرورشی با همکاری
مرکز تحقیقات شیالتی ابهای دور و یک شرکت
بخش خصوصی در دست اجرا دارد.
به گفته هوشمند ،بذر واکسن های اتوژن دی واالن
و پلی واالن ویبریو استرپتوکوکوس در پژوهشکده
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
تهیه و کارایی واکسن های فرموله شده در سطح
ازمایشگاهی بررسی شده اند و نتایج بسیار خوبی
از انها به دست امده است .همچنین واکسن مونو
واالن اتوژن ویبریو هار ِوی فرموله شده و اماده
استفاده در سطح مزرعه در سایت یک شرکت
بخش خصوصی است.
هوشمند در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره
به براوردهای اقتصادی در این زمینه گفت :میزان
تولید ماهیان دریایی در نوار جنوبی کشور در حدود
۶۷۰۰تن است که بیشتر این پرورش ،مربوط به
ماهی باس دریایی اسیایی است .با توجه به این
میزان تولید و فعال شدن چندین مجموعه پرورش
بچه ماهی در سال اینده ،براورد می شود حدود ۱۰
میلیون بچه ماهی دریایی در کشور پرورش داده
شود که برای واکسینه کردن این جمعیت ،حداقل
به ۲۰میلیون دوز از هر نوع واکسن برای یک دوره
پرورش نیاز است.
وی ادامه داد :با توجه به اینکه هر لیتر واکسن
وارداتی حدود ۱۸۰دالر هزینه دارد ،در صورت
تهیه واکسن مورد نیاز کشور از طریق واردات ،مبلغ
باالیی برای کشور هزینه دربرخواهد داشت که در
صورت تهیه واکسن بومی این هزینه بسیار کمتر
بوده و از خروج ارز جلوگیری خواهد شد.
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور در خاتمه تاکید کرد :این موضوع عالوه بر
کاهش هزینه تولید واکسن برای کشور ،اشتغال
زایی نیز دارد و نکته حائز اهمیت این است که به
علت بومی بودن واکسن های تهیه شده ،کارایی
واکسن بومی بسیار باالتر از واکسن های وارداتی
خواهد بود.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
29 صفحه 29
داستان
محمدامید :فیلمنامه نویس
ماجراهایزبلخان
امروز اخرین روز کار هستش و
زبل خان ...ببخشید ،جناب اقای
م .الف حقوق پایان سالش رو
دریافت میکنه ،اما امسال با سالهای گذشته
خیلی خیلی فرق میکنه ،چونکه ایشون
حقوقش رو تمام و کمال میتونه پس انداز کنه ...
چرا ؟ ...خب معلومه چون کروناست و به یمن
حضور این ویروس منحوس در جهان نه عیدی
هست نه نوروزی ،وقتی هم که نه عیدی باشه و
نه نوروزی پس نه خبری از مهون اومدن هست
و نه خبری از مهمونی رفتن ،پس از عیدی دادن
هم خبری نیست ،پس از اجیل و میوه هم
خبری نیست ،پس از مهمونیهای همراه با
زرشک پلوی مرغ سی هزارتومنی هم خبری
نیست ،ضمنا از مسافرت رفتن هم خبری نیست
و از همه مهمتر از خریدهای شب عید هم
خبری نیست ،چون به یمن حضور این ویروس
منحو س محد و د یتها یی بس سختگیر ا نه
حکمفرما خواهد شد بنابراین 13روز استراحت
مطلق انتظار زبل خان ...ببخشید جناب میم
الف رو میکشه ،استراحت مطلق مساویست با
خواب تا لنگ ظهر ،بدون نیاز به خانه تکانی ،
بدون نیاز به خروج از خانه به هر دلیلی ،چون
کرونا در کمینه ،بدون خرج کردن حتی یک
ریال از پولهای عزیز و دوست داشتنی ،بنابراین
عاشقتم کرونا جونم .
زبل خان با غرور فراوان به مبل تکیه داده و
پایش را بر روی پای دیگر انداخته و چای می
نوشد .
امسال بهترین سال زندگیمه عشقم
همسر که غرق در فضای مجازیست نیم نگاهی
به او می اندازد .
همسر :خدا رو شکر ...وقتی میبینم تو
خوشحالی ناخوداگاه منم خوشحال میشم
عشقم .
زبل خان :میبینی چه ارامشی در جهان حاکمه
؟ ...نه بازاری ،نه خریدی ...ارامش محض ...من
عاشق این نوع ارامشهام .
20
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
همسر :عشقم یه لباس دیدم میشه پول بدی
بخرمش ؟
زبل خان :لباس ؟ ...تو تو این کرونا رفتی از
خونه بیرون ؟
همسر :مگه از جونم سیر شدم عشقم .
زبل خان :پس چجوری لباس دیدی ؟
همسر :تو فضای مجازی .
زبل خان :کنسلش کن عشقم ....باالخره پولشو
که باید حقیقی پرداخت کنی .
همسر :حقیقی ولی تو فضای مجازی
زبل خان :باالخره پیک باید بیاره دم در تحویل
بده دیگه ...قطعا اون پیک ناقل کروناست .
همسر :با رعایت پروتوکلهای بهداشتی میارن .
زبل خان با خودش زمزمه میکند ،زیاد بحث
کنی دستت رو میشه پسر ...یه لباس دیگه ...
عوضش اونهمه پول بی زبون که میخواستی
بدی به اجیل پس انداز میشه ،عوضش عیدی
به وزیر جنگ ...ببخشید مادرزن جان و دوستان
و وابستگان و اشنایان ایشان حذف میشه ...شل
کن سر کیسه رو ولی بالفاصله سفتش کن .
همسر :داری ناسزا میگی ؟
زبل خان :نه عشقم ...داشتم خودمو متقاعد
میکردم که کرونا هیچ غلطی نمیتواند بکند
وقتی که پای عشقی عمیق در میان باشد .
همسر :خیلی عمیق .
به هر روی زبل خان بخش کوچکی از حقوق
را صرف عشق عمیقش به همسر جان نمود
تا شاید بتواند باقیمانده حقوق را در حساب
مبارکش محفوظ نماید
همسر :مرسی عشقم لباسم رسید ...قشنگه ؟
زبل خان :واااااای خیلی بهت میاد ...این تنها
سالیه که ارزو میکردم کاش مهمون میومد این
لباس زیبا رو تن زیباترین موجود عالم میدید .
همسر :میبینن دیگه .
زبل خان که ترسیده است با احتیاط می گوید
یعنی میخوای توصیه های اقای نمکی رو
نادیده بگیری ؟ حاال اقای نمکی هیچ ،میخوای
توصیه های خانوم میرسیدی رو نادیده بگیری
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
؟ میخوای تبدیل بشی به دشمن درجه یک
کادر درمان ؟
همسر :نه که نمیخوام .
زبل خان :اخه گفتی مهمون قراره بیاد
خونمون .
همسر :یعنی نمیخوای لباسمو ببینن ؟
زبل خان :حاال ناراحت نشو ...بزار مجازی ببینن
...تازه اینجوری میتونی یه کردنبند صد گرمی
هم دور گردنت فتوشاپ کنی بگی کادوی
همسری به مناسبت عید نوروز ...ای فک و
فامیلتو سکته میدی اونوقت .زنهایی که تو صف
طالق وامیستن ...مردایی که به خون من تشنه
میشن ...اخ که چه حالی میده .
همسر :عشقم پس با اجازت یه مقدارم اجیل
سفارش میدم که کنارم باشه نگن اینا هیچی
ندارن .
زبل خان :نمیشه با فتوشاپ اجیل درست کرد ؟
همسر :نه بابا تابلو میشه .
زبل خان :انگار چاره ای نیست ...باشه فقط یه
کم سفارش بده ها ...باشه ؟
همسر :باشه .
دیری دیری دی دیری دیری دی بومب ...اغاز
سال یکهزار و چهارصد هجری شمسی ...دیری
دیری دی دیری دیری دی بومب
همسر :عیدت مبارک باشه عشقم .
زبل خان :عید تو هم مبارک باشه عشقم ...
صد سال به این سالها ...میگم دم این کرونا
گرم ...نه ؟
همسر :چرا ؟
زبل خان :کلی عیدی رو تونستیم پس انداز
کنیم .
همسر :یعنی میگی به مامانم عیدی ندیم ؟
زبل خان :ناراحت نشو ...اگه دیدیمش بهش
عیدی میدیم .
همسر :چی ؟ با این کرونا ...نه کسی میاد
خونمون نه خونه کسی میریم .
زبل خان :احسنت ...خوشم میاد که عاقلی .
همسر :پس چی ؟ من به فکر سالمتی خانوادمم صفحه 20
گزارش
کف حقوق کارگران نباید کمتر از ۵میلیون
حمید نجف در گفتگو با ایسنا ،در ارزیابی افزایش
حداقل دستمزد سال اینده کارگران ابراز عقیده کرد
و گفت :با توجه به اینکه کارشناسان افزایش حقوق
کارگران در دو مقطع را پیشنهاد دادند و کانون عالی
شوراهای اسالمی کار هم به اعتبار قول مساعد وزارت
کار که گفته بود در نیمه دوم سال دستمزدها ترمیم
می شود ،ترمیم حقوق کارگران در نیمه دوم سال را
درخواست کرد که البته این اتفاق نیفتاد ،معتقدم
طلب ۶ماهه را هم نمایندگان کارگری باید روی
حداقل دستمزد سال ۱۴۰۰ببرند و کف دستمزد
را باال ببرند .وی با بیان اینکه کف دستمزد کارگران
در سال اینده نباید کمتر از ۵میلیون تومان باشد،
گفت :اگر بتوانیم حداقل مزد را دو برابر کنیم و پایه
حقوق حداقل بگیران را باال بیاوریم ،قدرت معیشت
خانوارهای کارگری برای سال اینده را حفظ کرده ایم.
این کارشناس حوزه کار اقتصاد را یک زنجیره به هم
تنیده و پیوسته دانست و گفت :در بحث دستمزد باید
نگاهکلیداشتهباشیمونگوییمیککارفرماسودکرده
یکی سود نکرده است .بلکه طوری حقوق و دستمزد را
تعیین کنیم که کارگر و کارمند و بازنشسته ای که می
خواهد ان را خرج کند در همه بخشهای اقتصاد هزینه
کند و فقط بابت خورد و خوراک صرف نشود.
دستمزد باید طوری تعیین شود که اقتصاد
مملکتبچرخد
وی افزود :ما باید به موضوع دستمزد به گونه ای نگاه
کنیم که چرخه اقتصاد مملکت بچرخد .چون حقوق
30
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ناموت باشد
و دستمزد است که این چرخه را می گرداند؛ بنابر این
افزایش دستمزدها باید طوری باشد که اوال به کارمند
یا کارگر قدرت خرید بدهد دوم اینکه فرد بتواند با ان
کیف و کفش و لباس و سایر مایحتاج خود را هم بخرد و
تنهاصرفتهیهموادخوراکیوغذایینکند،یعنیهمه
صنوف و مشاغل از محل افزایش حقوق منتفع شوند
و امرار معاش کنند .وقتی هزینه ها باال است و مزد
کمتری برای نیروی کار در نظر بگیریم طبیعی است
که از هزینه های دیگر می زند .اگر امسال اصناف سود
نکردند یا بزاز و کفاش درامد نداشتند دلیلش فقط
کرونا نبود ،بلکه خرید پوشاک و پارچه اولویت مردم
نبود و بیشتر دغدغه خرید مرغ و تخم مرغ و روغن
و مواد غذایی را داشتند .نجف درباره افزایش حق
مسکن و بن خواربار کارگران نیز گفت :مزایای جانبی
مزد مخصوصا حق مسکن و بن خواربار باید افزایش
پیدا کند و به نقطه ای برسیم که دریافتی کارگر کمتر
از ۵میلیون تومان در سال اینده نشود .خوشبختانه
امسال اتفاق خوبی که افتاد این بود که حق مسکنی
که سالهای در فیش های حقوقی کارگران ۲۰هزار
تومان و ۴۰هزار تومان درج می شد و مایه شرمندگی
بود امسال به ۳۰۰هزار تومان افزایش یافت و اقدام
مثبت و ارزشمندی بود که با همراهی دولت رقم خورد
ولی ایا در شرایطی که کرایه خانه ها باالی یک میلیون
تومان رفته این رقم می تواند به جبران هزینه مسکن
و اجاره بهای کارگران کمک کند؟
کمک هزینه مسکن حق شارژ ساختمان است!
نجف تصریح کرد :ما نمی گوییم حق مسکن را افزایش
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دهند بلکه در یک روستای دورافتاده اجاره یک اتاق
۳۵متری را دراوریم یا نرخ اجاره یک خانه ۵۰متری
برای یک خانواده ۴نفره را در شهرهای دیگر بررسی
کنیم ،همان را مالک افزایش حق مسکن قرار بدهیم.
این مبلغی که به اسم کمک هزینه می پردازیم دیگر
کمک هزینه مسکن و اجاره بها نیست ،حق شارژ
ساختمان است .این کارشناس حوزه کار سال ۹۹را
شعب ابی طالب کارگران نامید و گفت :امسال حقیقتا
سال سختی برای خانوارهای کارگری بود .باز هم نمی
گوییم حقوق کارگران را اضافه کنند بلکه درخواست
ما این است که شورای عالی کار اگر نمی تواند دستمزد
واقعی برای کارگران تصویب کند و افزایش واقعی
حقوق کارگران را مدنظر ندارد ،همین وضعیت سخت
را برای کارگران در سال اینده حفظ کند .در حال
حاضر نگرانی فعاالن کارگری این است که سال اینده
وضعیت کارگران از چیزی که هست به مراتب سخت
تر شود که البته نشانه های حذف ارز ۴۲۰۰تومانی و
ازاد شدن قیمتها این را تقویت می کند لذا انتظار ما
این است که دولت و کارفرما به دستمزد کارگر نگاه
مثبت تری داشته باشند و قدرت معیشت کارگران را
برای سال اینده حفظ کنند .وی در پایان گفت :امسال
به خاطر کرونا و تعطیلی مدارس و دانشگاهها همه در
خانهماندندوطبعاهزینههایاموزش،تحصیل،خورد
و خوراکّ ،اب و برق و اینترنت هم افزایش یافت ،بنابر
این اگر می گوییم سال سختی بود از این جهت است
که خرج و مخارج و هزینه های بیشتری به خانوارهای
کارگری تحمیل شد. صفحه 30
.
زبل خان :حاال یه سال عیدی ندیم طوری
نمیشه ..سال دیگه جبران میکنیم .
همسر :عشقم
زبل خان :جانم
همسر :مامانم .
زبل خان :مامانت چی ؟
همسر :شماره کارتشو گرفتم که عیدیشو براش
کارت به کارت کنیم .
زبل خان :ها ؟ ( با خودش زمزمه میکند ،یه
عیدی بهتر از ده تاست ،زیاد سخت نگیر ) .....
خب باشه .
همسر :تو بی نظیری عشقم ...این شماره کارت
مامانم ،این شاره کارت خواهرم ،عیدی بچه
های خواهرمم تو همین کارت خواهرم بریز
،اینم شماره کارت داداشم ،عیدیهای زن
داداشمو و بچه های داداشمو تو کارت داداشم
بریز .
زبل خان :مطمئنی این عیدیها سالم به دست
صاحباش میرسه ؟
همسر :زنگ میزنم پیگیری میکنم .
زبل خان :اره حتما زنگ بزن که خدای نکرده
اختالسی پولشویی چیزی این وسط اتفاق
نیفته .در ضمن سقف پرداختم پر میشه ها با
اینهمه اسم .
همسر :ممنون که انقد حواست جمعه عشقم
.ضمنا بخاطر کرونا سقف پرداختها رو تا ده
ملیون تومن باال بردن
زبل خان :خدا بگم چیکارت کنه کرونا .
همسر :عیدی اینا رو دادی تموم شد بگو
شماره کارت سیمین و ناهیدم بدم ،دوستهای
جدیدمن زشته بهشون عیدی ندم .
زبل خان با ناراحتی بسیار بخش دیگری از
حقوق عزیز را صرف واریز کردن عیدی برای
اقوام و در و همسایه میکند البته به صورت کامال
رعایت شده و مجازی ،اما در دلش خوشحال
است چون الاقل از گردش و مسافرت و تفریح
خبری نیست .
همسر :اینم یه چای تازه دم به همراه شیرینی
برای همسری عزیزم .
زبل خان :ممنونم عشقم ...دلم میخواد یه دل
سیر بخوابم .
همسر :بلیط کنسرت رزرو کردم ...نگو که
دوست نداری ها .
زبل خان :وااااای نه ...کنسرت ؟ اونم تو پیک
چهارم کرونا که از همه چی خطرناک تره ؟
همسر :تو در مورد من چی فکر کردی عشقم ؟
زبل خان :ایندفعه رو کوتاه نمیام ...تو اون
ازدحام جمعیت پروتکل مروتکل سرش گرده
...کرونا میگیریم میمیریم ها
همسر :زبونتو گاز بگیر ...مگه قراره از خونه بریم
بیرون که کرونا بگیریم ؟
زبل خان :خودت گفتی کنسرت رزرو کردی ؟
همسر :بله اما به صورت مجازی ...لطفا زودتر
پول بلیطها رو واریز کن تا تموم نشده .
زبل خان :باشه ...بزار ببینم ...یعنی چی ؟
میگه موجودی شما کافی نیست ...خداحافظ
حقوق عزیزم .
همسر :وای ابروم میره اگه این کنسرتو از
دست بدم .
زبل خان :چرا ؟
همسر :اخه با دوستهام قرار گذاشتیم در کنار
هم باشیم ...حاال چجوری بگم سه میلیون تومن
نداشتم بلیطها رو اوکی کنم .
زبل خان :مگه کنسرت مایکل جکسونه ؟ سه
میلیون تومن ؟
همسر :اخه فقط واسه خودمو خودت رزرو
نکردم که ،واسه سیمین و شوهرش ،نسرین و
دخترش و مامانش ،واسه محبوبه و نامزدش هم
رزرو کردم ...نخواستم غرور شوهرم بشکنه ...
کار بدی کردم ؟
زبل خان :نه عشقم ...اتفاقا سنگ تموم
گذاشتی .
همسر :پس بلیطها رو اوکی کن تا با تخمه
برگردم بریم واسه کنسرت
زبل خان اهی از عمق وجودش می کشد ،خدا
لعنتت کنه کرونا ...الو سالم محمودی جان
خوبی ؟ عیدت مبارک ...محمودی جان داری
یه مقدار پول برام کارت به کارت کنی ؟ ...دلم
خوش بود امسال تا قرون اخر حقوقمو پس انداز
میکنم ....نه بابا دلت خوشه ها ،نه تنها حقوقم
بلکه پس اندازمم خرج شد رفت ....تازه به
قرض کردنم افتادم ...ممنونم برام بزن که ابرو
حیثیتم نره ها .
صدای تلویزیون روی شماره صد است و گویی
کنسرت در داخل خانه در حال اجراست ،
همسر از طریق واتساپ با همه دوستانش تماس
تصویری برقرار کرده و همزمان با صدای نکره
خواننده همخوانی میکنند ،زبل خان بخاطر
پولهای بی زبانی که خرج این صدای نخراشیده
کرده خودخوری میکند و کوسنهای مبل را به
گوشهایش میچسباند تا شاید بتواند جلوی ورود
این صداهای کشنده به داخل گوشش را بگیرد
ولی زهی خیال باطل .
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
همسر :عشقم ...برای خودمون و دوستام پیتزا
سفارش دادم ( ...زبل خان از عصبانیت سرخ
شده است ) مجازی سفارش دادم به خدا ( ...
خون جلوی چشمان زبل خان را گرفته است
) دیدم گرون میشه گفتم بدون نوشابه باشه (
نفسهای زبل خان به شماره افتاده است ) به خدا
نمیخواستم مهمونشون کنم ...فقط ...فقط یه
تعارف زدم ...ولی قبول کردن .
زبل خان کنترل را برداشته و محکم به تلویزیون
می کوبد ،تلویزون شکسته و فضا ارام میشود .
زبل خان :اشغال عوضی لعنتی بیشعور حمال
به درد نخور کثافت
همسر :با منی ؟
زبل خان :نه
همسر :با خواننده ای ؟
زبل خان :نه
همسر :پس با کی ای ؟
زبل خان :با خودم ،نمیدونم چرا انقد ساده بودم
که نفهمیدم کرونا که هیچی بابای کرونا هم
بیاد نمیتونه جلوی خرج شدن پولهای نازنینم
توسط تو رو بگیره .
همسر :مگه به من پولی دادی ؟ ...خاک تو سر
زنی که دستش جلوی شوهرش دراز میشه ...تو
لیاقت منو نداری ...تو دادگاه میبینمت
زبل خان می ترسد :نرو عشقم ...االن کروناست
زمان خوبی برای رفتن به جاهای عمومی مثل
دادگاه نیست.
همسر :به صورت مجازی طالقمو ازت میگیرم
عشقم .
زبل خان دو دستی بر سر خودش می کوبد
چرا که نه تنها پولهای نازنینش را بلکه همسر
عزیزش را هم فعال از دست داده و باید پاچه
خواریهایی پایان ناپذیر را به کار بندد و چندین
قلم طال و جواهر برای پیشکشی ببرد تا شاید
مورد عفو و بخشش قرار بگیرد .بنابراین شماره
گیری میکند
زبل خان :الو محمودی جان ....کمی بعد ...الو
حسینی جان ...کمی بعد ...الو جناب رییس ...
کمی بعد ...الو خانوم گودرزی .....و تمام این
تماسها برای پول قرض کردن و خریدن هدایایی
نفیس برای همسر از دست رفته اش بود تا شاید
بتواند دوباره دل او را به دست بیاورد ،چرا که
زبل خان معتقد است پول علف هرز است و می
اید و میرود و نهایتا سال اتی را سخت کار کرده
و قرضهایش را پاس میکند اما دل شکسته ی
همسرش هرگز قابل جبران نخواهد بود ...
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
21 صفحه 21
گزارش
عزیز
نویسنده :ولی اله نیسریان
سفره نانی که مادرش به او داده بود تا به مادر فریبرز
برساند خسته اش کرده بود .نمی دانست چندتا نان
داخل سفره است .این دست و ان دستش می کرد و
گاهی انها را روی شانه اش می انداخت .توی اتوبوس
راحت بود ،نانها را روی پایش گذاشته بود .بوی نان
تازه که مادرش پخته بود ،ادمهای توی اتوبوس را
حالی به حالی کرده بود .بچه ای اول چند بار به او نگاه
کرده بود و بعد به مادرش چیزهایی می گفت که
محمود انها را فهمیده بود .اما محمود کاری نمی
توانست بکند ،بخاطر ترس از مادرش .اگر توی راه به
هرکس که نگاهش می کرد لقمه نانی داده بود ،دیگر
نانی برای مادر فریبرز نمی ماند .اصال چرا مادرش بعد
از این همه سال که توی خانه نان می پخت حاال برای
مادر فریبرز نان فرستاده بود ؟ پدرش روی پشت بام
کاهگلی خانه با چوب اطاقک کوچکی درست کرده
بود و دران تنوری کار گذاشته بود و مادرش هفته ای
دوبار نان می پخت .چهار صبح خمیری را که از روز
قبل اماده کرده بود به پشت بام می اورد و نان می
پخت ،بوی نان که می پیچید ،محمود و عباس
برادرش را از خواب بیدار می کرد .خواهر و برادر
دیگرش که کوچکتر بودند خواب خواب بودند .پدر
هم که از قبل بلند شده بود در تدارک نان پختن به
همسرش کمک می کرد .مادر که جاگیر می شد ،پدر
مشغول نماز می شد بعد سپرتاسش را ( سپرتاس ،
تشکیل شده بود از سه ظرف دردار گرد و با جنس
استیل که کارگران شرکت نفت نهار خود را دران قرار
داده وبه سرکار می بردن .ظرف اول برنج ،ظرف دوم
خورشت و ظرف سوم مثال ماست یا ترشی یا سبزی
بود و سپس اهرمی دسته دار از باال سه ظرف را محکم
می کرد ) بر می داشت ،دوچرخه هرکولسش را سوار
می شد و با خیل کارگران شرکت نفت به پاالیشگاه
ابادان می رفت .محمود ،وقتی پدرش می خواست
برود سرکار می امد پائین و پدرش را بدرقه می کرد ،
پدر متوجه رفتن به کارش بود ولی گاهی زیر چشمی
محمود را هم نگاه می کرد .برای محمود ،پدر همه
چیز بود .مخصوصا وقتی عصرها می امد خانه و
همیشه توی خورجین دوچرخه اش خوردنی بود .
خیلی کم لبخند پدرش را دیده بود و می دانست
پدرش مهربان است و کم حرف .همه محل روی او
حساب می کردند .غرور مخصوص خودش را داشت و
22
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
محمود که چهارده سالش بود هیچوقت گریه پدرش
را ندیده بود .ته کوچه پدر و مادرش زندگی می کردند
که خیلی پیر بودند و همیشه مادر و یا پدر به انها سر
می زدند .توی کواترا ( منطقه سازمانی کارگر نشین
پاالیشگاه ) به پدر خانه سازمانی داده بودند ولی
بخاطر اینکه نزدیک پدر و مادرش باشد /قبول نکرده
بود .چند بار با پدرش رفته بود محله لین یک احمد
اباد و هر وقت با پدرش بیرون می رفت خیلی احساس
غرور می کرد .اما خانواده فریبرز با انها خیلی فرق
داشت ،انها در محله بریم ابادان زندگی می کردند که
منطقه رئیس و روسای شرکت نفت بود .پدر فریبرز
دکتر بود و مادرش دخترخاله مادر محمود بود .شاید
چند سال یکبار خانواده ها همدیگر را می دیدند ،انهم
برای عروسی یا توی خاکسون ( در ابادان به بهشت
زهرا می گفتند خاکسون ) یک بار هم محمود در سید
عباس ( زیارتگاهی در ابادان ) فریبرز و مادرش را
دیده بود .مادر فریبرز نذری داشت و محمود چند بار
سعی کرده بود فریبرز را ببرد و با بچه های دیگر با توپ
پالستیکی فوتبال بازی کنند ولی مادرش اجازه نمی
داد .فریبرز به بچه های بریم و بوارده می گفت بچه
سوسول .در منطقه بریم جلو ردیف خانه های رو به
خیاباناصلیمحوطهوسیعیچمنکاریبودوفضای
بازی و فوتبال برای بچه های انجا مهیا .محمود و
دوستانش که می خواستند با توپ پالستیکی ،
فوتبال بازی کنند یا توی کوچه بازی می کردند یا می
رفتند زمین خاکی های نزدیک محلشان که به انها
سبخی می گفتند ،اغلب بچه ها کفش برای فوتبال
بازی نداشتند و وقتی در اثر حادثه پای کسی در حین
بازی به سنگی می خورد و خون می امد ،یکی از بچه
ها روی زخم او ادار می کرد و یکی دیگر با پارچه ای که
توی همان زمین پیدا می کرد زخم او را می بست .از
ایستگاه اتوبوس تا خانه مادر فریبرز خیلی راه بود ،
شاید برای سفره نانی که همراهش بود راه برایش
طوالنی شده بود .محله در ساعت پنج بعدازظهر
چقدر خلوت بود .محمود کاغذی را که مادرش ادرس
را روی ان نوشته بود در دست گرفته بود و دنبال خانه
مادر فریبرز گشت .دو کارگر عرب داشتند با قیچی
های باغبانی ،شمشاد های حصار دور خانه ها را کوتاه
می کردند ،محمود را که دیدند سرشان بلند کردند و
به محمود نگاه کردند .یکی از انها پرسید :دنبال خانه
کسی می گردی؟ محمود رفت طرفشان و ادرس را
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
بطرف کارگرها گرفت .کارگر گفت ،خودت بخون .
محمود که خواند ،کارگر گفت سه ردیف جلوتر خانه
دکتره و بعد مشغول کارش شد .محمود که جلوتر
رفت محله از قبل هم خلوت تر شد .محمود به خلوتی
عادت نداشت کمی ترسید .صدای سگی او را
میخکوبکرد.ایستادوبهپشتسرشنگاهکرد.یکی
از کارگرها که نشسته بود و داشت سیگار می کشید او
را نگاه می کرد .گفت :نترس ،توی خونه زنجیره .یک
ردیف برو جلوتر .محمود به مسیرش ادامه داد .صدای
سگ بلندتر شد .محمود با خودش گفت :سگ زنجیر
را پاره نکنه ،بیاد بیرون .یاد پدرش افتاد و ارامش
گرفت .چند بار که با خانواده روز تعطیل برای تفریح
لب شط رفته بودند ،دیده بود که پدرش نه تنها از
سگها نمی ترسد بلکه به طرفشان می رفت و با انها
بازی می کرد .پدر به او گفته بود :حیوون اگه به فهمه
ازش می ترسی ،می دوه دنبالت و اگه اروم و خونسرد
باشی ،کاری باهات نداره .حرف پدر که یادش امد ،
ارامش گرفت و بدون شتاب و ترس به راهش ادامه داد
.به ادرس که رسید .برگشت برای کارگر عرب دست
تکان داد .کارگر هم دست تکان داد .خانه های بریم
یک حصار شمشادی داشتند و فضای سبز که
ساختمان اصلی را در بر می گرفت از باالی اندازه
شمشاد ها می شد فضای سبز و خانه را دید و در که با
لوله های اهنی درست شده بود و تسمه ای اهنی به
یک لوالی قابل باز کردن وصل بود .محمود خوب به
حیاط نگاه کرد و کسی را ندید .دوباره برگشت و به
کارگرهای عرب نگاه کرد ،انها مشغول کار بودند .
دوباره به یاد پدرش افتاد .و اینبار تسمه اهنی را بلند
کرد و وارد باغ شد و ارام به طرف در ساختمان رفت .
زنگ زد زن خدمتکار در را باز کرد و او را ورانداز کرد ،
محمود از بیرون توی خانه را دید به خودش گفت :
اصال چرا مادرم این نان ها را فرستاده .به زن خدمتکار
که مشکی پوشیده بود و مشخص بود خیلی گریه کره
گفت :با مادر فریبرز کار داره ،مادرش برای مادر
فریبرز نان فرستاده .خواست بگوید دلیلش را نمی
داند که چرا مادرش برای مادر فریبرز نان فرستاده ،
شاید کار دیگری از دستش بر نمی امده .محمود تازه
یادش امد که فریبرز را چند روز پیش در حالی که
داشته از سرویس مدرسه پیاده می شده ماشین زده و
فریبرز مرده .یاد نداشت که سرویس مدرسه داشته
باشه اول دبیرستان که رفت ،با چند تا از بچه های صفحه 22
صفحه 31
محلکهدرهماندبیرستانبودندپیادهدستهجمعی
می رفتند دبیرستان و توی راه کلی شوخی می کردند
.دهانش خشک شده بود و اگر خانه خودشان بودند
همین االن با سرعت می دوید به طرف یخچال که تو
حیاط بود و اب می خورد .خانه اشان دو اطاق داشت
یک اشپزخانه کوچک .یک باغچه مستطیل شکل ته
حیاط بود .گل کاغذی توی باغچه گلهای صورتی
داشت .پدرش بدلیل اینکه جا نداشتند توی حیاط با
شیروانی،سایباندرستکردهبودویخچالراگذاشته
بودند توی حیاط ،یک روشوئی هم پدرش زیر سایبان
درست کرده بود .یاد پدرش که افتاد کیف کرد ،
پدرش خیلی کارها بلده .مادر فریبرز امد دم در ،
محمود را که دید نانها را از دستش گرفت .محمود
احساس سبکی عجیبی کرد .شده بود توی یک بازی
فوتبال وقتی به تیم حریف می باختند ،مجبور می
شدند هر کدام از بچه های برنده را روی شانه هایشان
سوار کنند و به انطرف زمین ببرند ولی اون بازی بود و
اخرش هم کلی خنده .اما حاال چی .محمود فکر کرد
مادر فریبرز که نانها را می گیره او را راهی خانه می کنه
ولی مادر فریبرز اورا بوسید ،دست محمود را گرفت و
او را داخل خانه برد .محمود فکر کرد خواب است .
بوسه مادر فریبرز و دستاهایش که اصال زبر نبودند و
بعد فضای خانه ،درست بود که خانه غمزده بود و
دختر کوچکی با تعجب او را نگاه می کرد ولی محمود
فکر کرد توی خانه ای است که توی فیلمها دیده .مادر
فریبرز،محمودرابرداطاقنشیمن،بهخدمتکارگفت
:برای اقا فریبرز نوشیدنی بیاور .فریبرز ایستاده بود ،
دلش می خواست در و دیوار اطاق را ببیند ،دلش می
خواست روی مبلها بشیند ،دلش می خواست برگردد
پیش دختر بچه و کنارش بشیند و کارتون تماشا کند
.یاد مادرش افتاد که گفته بود بازیگوشی نکن ،نان را
دادی سریع برگرد .تا هوا تاریک نشده برگرد .اما
محمود دلش نمی خواست برگردد ،نه برای همیشه ،
فقط همین اندازه که توی خانه مادر فریبرز روی مبل
بشیند و کارتون ببیند ،بچه های محل را یک روز
بیاوردوتویچمنحیاطفوتبالبازیکنندومطمئن
بود اگر پای یکی از بچه ها زخمی می شد اینجا پارچه
تمیز با دوا گلی فراهم بود که پای مصدوم را باند پیچی
کنند .خدمتکار امد و شربت را گذاشت روی میز .
محمود یک لحظه نگاهش کرد ،چند کوچه انطرف
تر کوچه انها خانمی بود که هر وقت می امد از محل
رد می شد همیشه لباس شیک می پوشید و خودش
را می گرفت .می گفتند توی خانه اعیان کلفت است .
محمود به شربت نگاه کرد و بعد متوجه مادر فریبرز
شد و جا خورد .مبهوت و در حالی که نمی دانست
چکار کند به در خروجی اطاق نگاه کرد ..کاش خانم
خدمتکار اینجا بود .چهره مادر فریبرز غرق اشک بود
،گریه اش بی صدا و اندوه بار بود و خیره شده بود به
فریبرز .دخترک امد توی اطاق نشیمن و کنار مادرش
نشست و او هم با نگاهی متعجب به محمود نگاه می
کرد .بعد به مادرش که به او توجهی نداشت نگاه کرد .
اقا محمود ،ماشااله چقدر قد کشیدی ؟ یکمی صبر
کن ،نشین من قد و قامتت را خوب ببینم .محمود
بیشتر دستپاچه شد و گلویش خشک تر ،دلش می
خواست لیوان شربت را که خیلی خوش رنگ بود یک
نفس سر بکشد .دخترک سر در گوش مادر گذاشت و
اهسته چیزی گفت .مادر از جا بلند شد و با یک شادی
غم انگیز گفت :رعنا جان ،چطور اقا محمود را نمی
شناسی ،پسر طلعت خانم دختر خاله من است .و
محمود را در اغوش گرفت .محمود سراپایش شروع
به لرزیدن کرد و یاد روزهائی افتاد که در هوای گرم
ابادان با دوستانش می رفت به نخلستان نزدیک خانه
اشان و در نهر شنا می کرد .خجالت کشید ولی ارام
توی نهر اب بی حرکت ماند .دخترک گفت طلعت
خانم کیه ؟ مادر فریبرز بی توجه به حرف دخترش به
محمود گفت :مادرت زحمت کشید نان برایمان
فرستاد ،وصف نان های خوشمزه اش را شنیده بودم .
چرا تا بحال از انها نخورده بودم .فریبرز با تو دوست بود
؟ مگر نه ؟ چرا گاهی نمی امدی اینجا با او بازی کنی ؟
به مادرت می گویم در اینده بیشتر تو را بفرستد پیش
ما .قول می دهی که بیشتر بیائی خانه ما ؟ محمود که
نمی دانست چه بگوید ارام نشست روی مبل و لیوان
شربت را که چند قطعه یخ داخل ان بود به طرف
دهانش برد .اول بوی خوش شربت به تنش نشست و
بعدمزهشربت.محمودباخودشگفتاگرامدمباکی
بازی کنم ؟ و از توی شیشه شفاف لیوان به خواهر
فریبرز نگاه کرد .با این دختر فیس فیسی .مادر
فریبرز ،محمود را برد اشپزخانه ،خدمتکار مشغول
کارش بود وقتی انها سر زده امدند اشپزخانه
خدمتکار خودش را جمع و جور کرد و گوش بفرمان
خانم خانه ایستاد .مادر فریبرز گفت :اکرم خانم شما
به کار خودت برس ،من از اقا محمود پذیرایی می کنم
.خدمتکار با تعجب رفت و مشغول شستن ظرفها شد
.صدای ورود یک ماشین به داخل باغ امد .دخترک
چند بار با تعجب و عصبانیت به مادرش نگاه کرد و از
اشپزخانه خارج شد .محمود با نگاهش دویدن دختر
را دید .مادر فریبرز داشت برای محمود داخل یک
بشقاب چینی بزرگ غذا می کشید ،محمود جان هم
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
برایت گوشت اب پز گذاشتم و هم ماهی ،فکر کنم
ماهی بیشتر دوست داری ،البته دست پخت مادرت
یک چیز دیگست ،اینو همه اهل فامیل می گن .
خدمتکار در حال ظرف شستن بود ،ارام اشک می
ریخت و نگاهش به خانم خانه بود ،محمود هم داشت
به میوه های توی عکس دیوار نگاه می کرد .یخچال
انهاتویاشپزخانهبودواشپزخانهازحیاطوشایدکل
خانه انها بزرگتر .دکتر امد توی اشپزخانه ،محمود
پدرش را که از سرکار می امد دیده بود ولی با همه
خستگی و کم حرفی ،حضورش هم بچه ها را
خوشحال می کرد و هم مادرش را .دوچرخه را در
داالن خانه می گذاشت ،ابی به سرو صورتش می زد ،
لباسش راعوض میکرد وبعد انگار اصلن سرکارنبوده
مادرش در حیاط خانه گلیم را دوال پهن می کرد و یک
پشتی برای مردش به دیوار تکیه می داد ،بعد هندوانه
خنک را از یخچال توی حیاط در می اورد و قاچ قاچ
توی سینی روحی بزرگی می گذاشت .شبنم دختر
کوچک خانواده جایش روی پای پدر بود و اولین تکه
هندوانه را پدر اول توی دهان کوچک او می گذاشت و
بدون اینکه کسی چیزی بگوید همه هندوانه می
خوردند .گاهی هم مادر کاهو شسته بود و با
سکنجبین توی همان سینی روحی می گذاشت .
دکتر امد طرف محمود که حاال ایستاده بود .دخترم
نگفتی اقا محمود امده .به به اقا محمود ،
خوشحالمان کردی ،صفا اوردی .مادر فریبرز به
یخچال تکیه داده بود و ارام اشک می ریخت .دکتر به
طرف همسرش رفت .هر چهار نفر روی صندلی های
دور میزاشپزخانه نشستند خانم خدمتکار مشغول
پذیرائی شد .محمود کمی غذا خوردو بعد گفت :
مادرم گفته شب نشده برگردم .دکتر تبسمی کرد و
گفت :نگران رفتن نباش یا با اژانس می ری یا خودم
می رسانمت .حاال باید البوم عکسهای فریبرز را
ببینیم .دوست داری ببینی ؟ فریبرز ارام سرش را
تکان داد .خانم خدمتکار رفت و البوم عکسهای
فریبرز را اورد .محمد خیلی وقتها و خیلی جاها گریه
زنها را دیده بود و تا بحال گریه یک مرد را ندیده بود .
دکتر و خانواده اش دور میز اشپزخانه البوم عکسهای
فریبرز را می دیدند .محمود گریه دکتر را دید .
محمود سرش را از روی البوم بلند کرد .دکتر ،مادر
فریبرز و دخترک ،سه تائی دستهایشان روی شانه
هم بود و بی صدا گریه می کردند .پدرش به او گفته
بود ،یک مرد باید خیلی غمش سنگین باشه ،گریه
کنه ..
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
23 صفحه 23
صفحه 32
بررسی
فراز و فرود سینمای اجتماعی ایران
مسعود توکلی-منتقد و پژوهشگر
سینما
سینمای اجتماعی از مهم ترین ژانرهای سینمایی
است .سینمای ایران درگونه ی فیلم های اجتماعی
پس از انقالب ،دچار تحول و دگرگونی شد و توانست
نظرهای بسیاری را به سوی خود جلب کند .مهم ترین
کارگردانان سینمای ایران پس از انقالب را هنرمندانی
تشکیلمی دهندکهدرژانرسینمایاجتماعیفعالیت
می کنند .اگر بخواهیم بزرگان این ژانر را نام ببریم
دهها کارگردان را می توان برشمرد .اما به عنوان نمونه
می توان از مهرجویی ،کیمیایی ،تقوایی و کیارستمی
نام برد تا صدر عاملی ،بنی اعتماد و درخشنده و الوند
و عیاری و داودی و ژکان و جلیلی .البته و صد البته
جعفرپناهی و داود نژاد و شایقی و پوراحمد و صمدی و
فخیم زاده و امیر نادری و تهمینه میالنی را نیز می توان
در این گروه قرار داد .بسیاری از کارگردان های دیگر
هم در ژانر سینمای اجتماعی فعالیت می کنند که
نام بردن انها ما را از موضوع منحرف نمی کند اما
سخن را به دراز می کشاند .اما سینمای اجتماعی
ایران اکنون در کدام جایگاه قرار گرفته و دهه های
قبل چگونه مرتبه ای داشته است؟ اگر به اجمال دو
دهه ی سینمای پس از انقالب را بررسی کنیم در
می یابیم بهترین و مهمترین فیلم های سینمایی
دهه های 60و 70در همین ژانر ساخته شده اند.بدون
انکه بخواهیم وارد مصداق ها شویم و نامی از فیلم ها
بیاوریم کافی است به فیلم های کارگردانان مهمی
چون ،مهرجویی ،کیمیایی ،تقوایی ،کیارستمی ،بنی
اعتماد ،درخشنده،الوند،میالنی و ...که در این دو دهه
ساخته اند ،نظری بیفکنید .فیلم هایی خوش ساخت،
پر محتواو پر مخاطب .این فیلم ها چه ویژگی هایی
داشتند که در تاریخ سینمای ایران ماندگار شدند و
تکرار چنین اثاری را ارزویی دست نایافتنی در اکنون و
حال تلقی می کنیم!؟ واقعیت این است که این فیلم ها
24
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
از درون دغدغه ها و مشکالت جامعه برامدند اما ضمن
ان که استاندارد های ساخت فیلم خوب را رعایت
کردند ،به وقت و سرمایه تماشاگر احترام گذاشتند.
هم رضایت ان ها را جلب کردند و هم انان را به تفکر
و تعامل واداشتند .تماشاگر با معضل و مشکل جامعه
اش اشنایی بیشتری می یافت و تالش می کرد که
گره ای از مشکالت هم نوع اش بازکند.
این اثار تماشاگر و مخاطب را منفعل و نومید نمی کرد.
قصه ی جذاب ،بازی های روان و باور پذیر بازیگران،
شخصیت پردازی های مناسب و ...سبب می شد
تا تماشاگر ضمن لذت بردن از دیدن اثری هنری،
نقش فعال تری در جامعه بیابد .اگر از بی عدالتی ،
دروغ ،فریب کاری ،خیابت ،رفاقت ،حرص و طمع،
ثروت اندوزی و در این فیلم سخن می رود به اندازه
است و از پرداختن به جزئیات بی هوده و مالل اور
پرهیز می کند.
فیلمساز ژانر اجتماعی در این دو دهه افراط نمی کند
و جانب اعتدال نگه می دارد اما از دردهای جامعه می
گوید .هیچ گاه در این فیلم ها مانند امروز تالش نمی
شود که دردهای جامعه را سیاه تر و مجرد تر بازنمایی
کند! اگر از اعتیاد ،بزه کاری اجتماعی ( مانند سرقت،
تجاوز ،کاله برداری و،) ...فقر و بیماری های سخت ،
حقوقپایمالشدهیزنانو...سخنمیگوید،دوربین
های خود را بی مهابا در برابر هر اتفاق و حادثه ای نمی
گشاید! و تماشاگر خود را نااگاه و فاقد احساسات نمی
پندارد .به او اجازه می دهد بیندیشد و کنش گری او را
حساسترمیکند.چنیننگاهیفیلمسازرانشستهبر
قله عقالنیت و عقل کل نمی داند .به عبارتی فیلمساز
اجتماعی دهه های 60و70بیش از هر چیز دیگر بر
کارگردان بودن و هنر فیلمسازی اش تکیه می کند و
داعیه ی دیگری ندارد .از همین روست که تماشاگر
نیز تکلف و ادعایی در اثر هنری فیلمساز نمی بیند و از
فیلم او استقبال می کند.
اما گویی سینمای اجتماعی امروز ایران ،از هدف
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
خود منحرف شده است و ادعاهایی بیش از وظیفه
و ظرفیت خود مطرح می کند .سینمای اجتماعی
امروز دوربین خود را به هر جا می خواهد می برد و
جزیی ترین مسایل جامعه را ثبت می کند! گویی
هر چه تصاویر سیاه ترو تلخ تر و نومید کننده تر باشد،
هدف نهایی کارگردان تامین شده است .گاهی چنان
بیانیه ( مانیفست) خود را اعالم می کند که گویی
کارکرد تشکیالت و حزبی برای خود قایل است! به
ویژه فیلمسازان جوانی که به تازگی پا به عرصه سینما
گذاشته اند خود را در قامت مبارز اجتماعی و یا منجی
اجتماعی می بینند!چنان به جزئیات تباهی و سقوط
انسان وارد می شوند و چنان درماندگی و پژمردگی
اخالق انسان را به تصویر می کشند که گویی انان ،تنها
چشمبینایجامعهاند!ایننوجویانناموشهرتچنان
دردها و االم طاقت فرسای مردم جامعه را ان هم با
جزئیات و گستردگی تمام بر پرده ی بزرگ سینما
به تصویر می کشند که گویی ماموریت شان افزودن
بر دردهای مردمان این روزگار است! مردمانی که هر
روز خود یا اطرافیان خود را می بینند که با مشکالت
و دردهای بسیاری مواجه اندو کاری از دست شان بر
نمی اید! این فیلم ها دردی بر درهای مردمان جامعه
می افزایند و ان ها را سخت منفعل و نومید می کنند.
هر چه بر پرده می بینند سیاهی است و درد و رنج بی
پایان! سرنوشت محتوم انها همین است! هیچ کاری
از دست هیچ کس بر نمی اید! ...سینمای اجتماعی
امروز ایران پر مدعا ست و گره افکن ! گره گشا نیست.
کنشگرنیست.دراینسینماامیدوتالشگریجایی
ندارد .بر ان تقدیر گرایی ناشیانه ای حاکم است .بیشتر
این فیلم ها فالکت ،بدبختی ،ناتوانی و سرنوشت سیاه
و ناگوار جامعه ایرانی را به تصویر می کشد! سینمایی
برساخته است و دوام چندانی نخواهد یافت.دیری
نخواهدپاییدکهتماشاگرفهیمایرانیازانگذرخواهد
کرد.سینمای اجتماعی ایران به نگاهی تازه و کمینه
گرا نیازمند است. صفحه 24
پنجره
نویسنده:نفیسهمهدیپور
وقتی پنجره رو باز میکنم ،بوی
اشنایاوراحسمیکنم.
عطر زنانه اش وقتی با نت های موسیقی من
امیخته می شود ،تمام وجودم را به لرزه در می
اورد.
ضربان قلبم انقدر تند می زند که انگار قرار است
کسیبهاوچنگبزندوازسینهامبیرونبکشد.
حالهرروزمرااشفتهترازدیروزمیکند.
گاهی وقت ها بوی عطرش پیانو را هم به وجد می
اوردوبهترینموسیقیخودرامینوازد.
شاید او هم مثل من دچار این عشق پنهان شده
است.
وای وای ارمان ترا چه شده است؟ دیوانه شده ای
کهحتیبهپیانویخودحسادتمیکنی؟!
منکه تا به حال او را ندیده ام اما چگونه می شود
این حس انقدر قوی باشد که انگار سال هاست او
را دیده ام ،یا در کنارش زندگی کرده ام.
اما من برای به دست اوردنش میجنگم،انقدر
سازمیزنم،شایداوهممثلمنروزیگرفتاراین
حس ناشناخته شود.شایدروزی به دیدارم بیاید
و مرا از این دنیای تاریکی که در ان سال هاست
حبسشدهامنجاتدهد.
به عشق او هر روز بهترین لباس هایم را میپوشم
و عطر مردانه ام را می زنم وبار ها از کنار در خانه
اش می گذرم ،شاید لحظه ای با او رودر رو شوم و
حساورانسبتبهخودمبفهممودستانمراروی
صورتشبگذارموچشمانشوگونههایشرالمس
کنم.اماافسوسکه
روز ها و ماه ها را به این امید می ایم ولی خبری
ازاونیست.
مادر..
امروزبهدیدارشمیروموازاومیخواهمیااهنگ
نزندویاحداقلپنجرهاتاقشراببندد.
دیگرتحمل دیدن گریه ترا ندارم ،تا کی قصد
داری کنار پنجره بنشینی و به اهنگ هایش
گوش بدی واشک بریزی ...با تو هستم نرگس،
صداممیشنوی؟
نرگس...
هیس ...گوش کن مادر ،انگار این اهنگ ها
میخواهندچیزیرابهتوبگویند.
مادر...
بسکندخترتودیوانهشدی.
نرگس...
نه مادر نرو ..بگذار بنوازد،انگار او تنها کسی
هستکهحالمرامیداند.
نهنه...بروبگودیگراهنگنزند.
نمیخواهمخیانتکنم.
منبهاوقولدادمتاابدعاشقنواختناهنگهای
اوباشم(.همسرسابقش)
مادربگوازاینجابرود،بگوپنجرهاشرابازنکند.
اصال بگذار خودم می روم ،به او می گوییم پنجره
راببند،اصالازاینجابرود.
مادر...
اروم باش دخترم ..فرهاد دیگه زنده نیست .اون
پیشمانیست..
نرگس....
مامانکمکمکنلباسهایمرابپوشم.وقتیاماده
رفتنشدمپاهایمازحرکتایستادن،انگارقلبم
قبلازرفتنمیخواستچیزیرا بمنبگویید.
اماعقلمبهتکاپوافتادهبودتانگذاردقلبمدهانش
رابازکندوحرفشرابزند.
مرا چهشده است؟!!
چرا بین عقل و قلبم این همه جنگ بود ؟ چرا
نمیتونمپیششبرموبگویمدیگراهنگنزند.
لحظهایبهخودامدمدیدمکهبررویتختمدراز
کشیدم ،معلوم بود در این جنگ ،قلب پیروز
شدهاست.
این حس خیلی قوی تر از ان است که بخواهم با
ان پسر رو در رو شوم.
اما این بار تصمیم گرفتم برای همیشه پنجره
اتاقمرابازنکنم.
روزهادرپی هم گذشت و حال من هر روز بدتر از
دیروز وبدنمضعیفترمیشد.
انگارعقلمدیگرتوانجنگیدنباقلبمرانداشت.
ارمان...
هر روز به عشق او پنجره را باز میکنم و مثل
همیشهحرفهایعاشقانهامرابانتهایمبهساز
تبدیل میکنم .شاید او بفهمد در دل اشوب من
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
چه میگذرد.اما چرا او دیگر پنجره اتاقش را باز
نمی کند؟چرا دیگر مشامم بوی عطر زنانه اش
حسنمیکند؟!!
شاید حس بویایی من هم مثل حس بیناییم از
کار افتاده است .دیگر نمیتوانم بوی عطرش را
استشمامکنم...
وای چطور او میتواند انقدر بی رحم باشد.ومرا با
اینحالزارتنهاگذارد.
وای پسر چرا فکر کردی او میتواند عاشق یک
نابیناشود....
نه،منتسلیمنمیشوموبهدیدارشمیروم.بایدبه
اوبگویمچقدردوستشدارم.
اما هر بار تصمیم میگرفتم به دیدارش بروم ،
پشیمان میشدم و با خود فکر میکردم اگر او
بفهمد من نابینا هستم ایا حاضراست با من
ازدواج کند؟
درهمین افکار بودم که خودرا پشت درخانه اش
دیدم وزنگ را فشردم.
پسرمکاریداشتی؟
اشک در چشمانم جمع شد ،دل به دریا زدم و
گفتممناورامیخواهم.
چرادیگرپنجرهرابازنمیکند؟
نرگسرامیگویی؟
اسمشنرگسبود.چهاسمزیبایی.شایدبرایمن
خیلیزیبابود....
از این همه جسارت و بی ادبی خود خجالت
کشیدم،نهتوانبرگشتداشتمنهقادربهماندن
،کهبا
صدای مادرش بخود امدم :بیا داخل پسرم .وارد
خانهشدم.
وای بوی عطر همیشگی ،کل فضای خانه را پر
کردهبودومنبیشترازهمیشهمجنونشدم...
لحظهایباصدایشبخود امدمکهبارهاازمادرش
میپرسید،مامانکیبود؟
چه صدای دل انگیزی داشت ،اما چرا انقدر سوال
میپرسید؟نکنهاوهممثلمننابیناست؟
مادرش با صدای لرزان گفت :بیا تودخترم این
همان کسی است که مدت هاست بدنبالش
هستی.....
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
25 صفحه 25
؟؟؟؟؟؟
گزارش
همراه با رادیو سالمت در نوروز 1400
شبکه رادیویی سالمت ،در نوروز 1400برنامه های مختلف و متنوعی همچون «گل پامچال»« ،دو صفر بهار» و
«پالک »1400را از روی موج اف.ام ردیف 102مگاهرتز تقدیم شنوندگان صدای دانش ،نشاط و ارامش می کند.
*رقیه بقائی
«شهرام زین العابدینی» ،مدیر گروه سالمت
اجتماعی رادیو سالمت درباره برنامه سال
تحویل این شبکه گفت« :رادیو سالمت طبق
سنت سالهای گذشته برنامه ویژه ای برای سال
تحویل تدارک دیده که شامل بخش های متنوع
است تا ضمن شنیدن برنامه و دریافت اطالعات
مفید سالمت محور ،حال و هوای نوروزی را
برایشان به ارمغان بیاوریم».
وی ادامه داد« :برنامه سال تحویل امسال با نام
«گل پامچال» روز شنبه 30اسفند از ساعت 11
تا 14از رادیو سالمت پخش می شود .محوریت
برنامه نوروز ،جامعه شناسی سال نو ،روانشناسی
تغییر طبیعت ،ایجاد روحیه نشاط و سر زندگی
و هویت بخشی به جامعه ایرانی است .این برنامه
به تهیه کنندگی سارا شریفی و اجرای مسعود
خواجه وند و سیما رستگاران روانه انتن می
شود».
زین العابدینی افزود« :ویژه برنامه تحویل سال،
شامل قسمت هایی نمایشی است که سوسن
مقصودلو و علی میالنی بازیگران برنامه هستند
و گزارش های برنامه هم به عهده مرجان قندی
است .برنامه تحویل سال شامل بخش هایی با
عناوین تقویم سال نو ،شکوفه گیالس ،قرار،
قاصدک ،بهترین ها ،تب و تاب ،عید مبارکی،
اینه و شمعدون ،خدا قوت ،از راه دور ،لبخند
عید و ...است».
مدیر گروه سالمت اجتماعی رادیو سالمت
اظهارکرد« :در این برنامه با پزشک ،محیط
بان و دیگر مشاغل ارتباط گرفته می شود که
26
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
نوبت کاری هستند و در کنار خانواده برای
سال تحویل حضور ندارند .همچنین به موضوع
چگونگی صله رحم در روزهای کرونایی
پرداخته می شود».
پالک 1400روی موج سالمت
«مسعود حسنی» ،تهیه کننده برنامه «پالک
»1400گفت« :ویژه برنامه پالک 1400به
صورت نمایشی داستان زوجی را روایت می
کند که از شهرستان به تهران سفر می کنند تا
تعطیالت نوروز را ،در کنار اعضای خانوادهشان
که زوج دیگری هستند ،در خانه سپری کنند.
این دو زوج ،خواهر و برادری هستند که با اسامی
المانهای نوروزی همچون شکوفه (پرستار)،
بهار (معلم) ،نوروز (تهیه کننده رادیو) و فیروز
(مغازه دار) نام گذاری شده اند .این دو زوج ،در
روزهای نوروزی درگیر داستان های جالبی می
شوند که برای شنونده ها جذاب است».
وی ادامه داد « :در خالل برنامه ،بخش ها و ایتم
های مختلف و جذابی وجود دارد که به صورت
زنده و تولیدی اجرا می شود از جمله مسافرخونه
مش رحمت ،درمانگاه فروردین ،یه کاسه اجیل،
مشاعره ،هر خونه یک سینما،
چه خبر از کجا ،مسابقه تلفنی و زنده بر
خط ،بهترین های ،99سفرنامه ،لقمه
سالمت ،پیک بهار ،و رد پا».
حسنی اظهارداشت« :ویژه برنامه پالک 1400
کاری از گروه خانواده رادیو سالمت با هدف
ایجاد فضای صمیمی خانوادگی در قالب نمایش
و طنز و همچنین اطالع رسانی از 27اسفند ماه
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
از ساعت 17به مدت 120دقیقه از موج اف.ام
ردیف 102مگاهرتز تقدیم شنوندههای صدای
دانش ،نشاط و ارامش می شود».
دوصفر بهار را از رادیو سالمت بشنوید
«موسی نظری» تهیه کننده برنامه دوصفر بهار،
گفت« :دو صفر بهار برنامه ایست با محوریت
تغییر؛ چرا که همزمان با سال نو همه به دنبال
تغییر هستند این برنامه هم مخاطبان خود را
در زمینه تغییرات مثبت همراهی خواهد کرد.
دو صفر بهار از گروه سالمت روان رادیو سالمت
به روی انتن خواهد رفت و در ان بخش های
مختلفی شنیده خواهد شد از قبیل استودیو
قرنطینه ،نکات کارشناسی و پزشکی سالمت
محور ،خبرهای سالمت در سالی که گذشت،
تقدیر از کادر درمان ،اقای مزه ،کیفتون کوک».
وی با بیان اینکه من در ایجاد تغییر ناتوانم،
خودشناسی مقدمه تغییر ،انگیزه های تغییر
از جنله موضوعات این برنامه رادیویی است،
ادامه داد« :گویندگان این برنامه رضا شجاعی،
معصومه نوازنی و تینا هاشمی و تهیه کنندگان
موسی نظری و سولماز عطایی هستند .این
برنامه به نویسندگی «فاطمه اعتمادی» از
27اسفند تا 13فروردین ،از ساعت 10به
مدت 120دقیقه روی موج اف.ام ردیف 102
مگاهرتز می رود».
نظری اظهارکرد« :این برنامه با چاشنی طنز
کمک خواهد کرد همزمان با تغییر سال نو
مخاطبان نیز به راههای رسیدن به تغییرات
دلخواه ترغیب شوند». صفحه 26
از رادیو سالمت بشنوید:
زیست رو ،اولین مسابقه تخصصی در حوزه محیط زیست
مسابقه رادیویی «زیست رو» ،سه شنبه هر هفته از ساعت 20به مدت ۳0دقیقه از موج اف .ام ردیف 102مگاهرتز تقدیم
شنونده های صدای دانش ،نشاط و ارامش می شود.
*رقیه بقائی
«فاطمه شهبازی» ،مشاور و طراح سوال این برنامه
رادیویی با اشاره به ضرورت داشتن برنامه رادیویی
در حوزه محیط زیست گفت« :با توجه به عالقمندی
شخصی به محیط زیست و با توجه به نتایج پایانامه
کارشناسی ارشد تصمیم به طراحی و پیشنهاد یک
مسابقه محیط زیستی در رادیو گرفتم .به نظرم
محیط زیست از جذاب ترین محورهای برنامه
سازی در رادیوست و ارتباط خوبی با مخاطب برقرار
می کند .بعد از سال ۹5و براساس نتایج پایانامه ی
کارشناسی ارشدم ،و ابراز عالقمندی جامعه اماری
به تولید برنامه های محیط زیستی با ساختار
مسابقه ،این ایده شکل گرفت».
وی با بیان اینکه مسابقه زیسترو پس از طرح ایده
ی اولیه و مشاوره و راهنمایی مدیر گروه سالمت
اجتماعی اقای شهرام زین العابدینی شکل گرفت،
ادامه داد« :در این برنامه فاطمه بی تقصیر ،تهیه
کننده و مسعود خواجه وند مجری هستند و من
فاطمه شهبازی ،سردبیر و طراح سئواالت مسابقه و
دکتر محمد فریدی ،دکتری محیط زیست و رئیس
اداره محیط زیست دماوند داور این مسابقه است».
شهبازی با بیان اینکه هدف زیسترو افزایش
اطالعات مخاطبان و دانش زیست محیطی
انهاست ،اظهارداشت« :شاید برای شما جالب
باشد که مسابقه زیسترو در رادیو سالمت اولین
مسابقه ایست که با حضور یک داور برگزار می شود
و این بدعت توسط مسابقه زیست محیطی رادیو
سالمت بنا نهاده شد .اولین مسابقه محیط زیستی
رادیو با حضور دو شرکت کننده برگزار می شود
شرکت کنندگان باید تحصیل کرده یا فعال حوزه
محیط زیست یا منابع طبیعی باشند زیرا سئواالت
تخصصی است .این مسابقه در سه مرحله و با بخش
هایی چون زیست بوم ،پازیست ،زیستمندان ،نقشه
خوان و دیده بان برگزار می شود ،در تمام مراحل و
بخش ها داور حضور داشته و امتیاز هربخش با رای
وی داده می شود».
رقابت سالم و پیچیده در زیست رو
در ادامه« ،فاطمه بی تقصیرفدافن» ،تهیه کننده
برنامه زیست رو گفت« :این برنامه با هدف افزایش
اطالعات واگاهی مخاطب نسبت به محیط زیست،
ایجاد تقویت و یا تغییر نوع نگرش افرادجامعه
نسبت به محیط زیست ،و ایجاد و یا تقویت رفتار
مثبت درباره محیط زیست ،و با کارکرد اطالع
رسانی ،اموزشی ،سرگرمی و تفریحی از گروه
سالمت اجتماعی روزهای سه شنبه ساعت 20
به روی انتن می رود .در این برنامه سعی کردیم
با طراحی ایتمهای مختلف شامل زیست بوم،
زیستمندان ،پازیست ،نقشه خوانی ،دیده بان ،که
با افکت های هیجانی و مربوط به محیط زیست
و موسیقی های خاصی که فضای مسابقه را در
موقعیتهای طراحی شده قرار می دهد ،برای شرکت
کننده ها محیط مورد نظر را تصویرسازی کنیم».
وی ادامه داد« :در مسابقه زیست رو ،زمان بسیار
مهم است مثال در بخش زیستمندان با پخش
بعضی از مستند حیات وحش در مدت یک دقیقه
از شرکت کننده ها می خواهیم گونه جانوری مورد
نظر را شناسایی کنند و شرکت کنندگان مسابقه
در ابتدای کار از بین موقعیتهای محیط زیستی از
جمله دریا ،کوه ،جنگل ،بیابان ،کویر و دشت نامی
برای خود انتخاب می کنند و تا پایان مسابقه از این
نام برای پاسخ گفتن استفاده می کنند .مسابقه
زیست رو اولین مسابقه رادیویی و تلویزیونی در
حوزه محیط زیست است و شرکت کننده ها حتما
باید اطالعات خوب محیط زیستی داشته باشند».
بی تقصیر با بیان اینکه این مسابقه با بخش های سه
گانه خود هر بار هیجان تازه ای به شرکت کننده
و مخاطب
می بخشد ،افزود« :داور مدام پاسخهای انها را
ارزیابی می کند و با توجه به نظر داور امتیازها
به شرکت کننده ها تعلق می گیرد ،انچه در این
مسابقه حائز اهمیت است یک رقابت سالم و
پیچیده برای رسیدن به هدفی جهانی است یعنی
توجه به محیط زیست ،حفظ محیط زیست و
دعوت از مخاطبان رادیو سالمت که از این لحظه
به بعد رفتارخداپسندانه ای با محیط زیست داشته
باشند».
وی تصریح کرد« :تعاملی که بین عوامل برنامه
برقرار شده است سرعت قابل توجه ای به ریتم کار
بخشیده ،تالش مسعود خواجه وند به عنوان مجری
مسابقه و طراحی سواالت فاطمه شهبازی مشاور
برنامه که دانش اموخته حوزه محیط زیست است
و همراهی داور مسابقه مهندس فریدی ،انگیزه ای
برای من ایجاد کرده تا با حوصله و دقت و خالقیت
بیشتری برای تولید این مسابقه وقت بگذارم.
مسابقه زیست رو حاصل تالش یک گروه حرفه
ای است با مدیریت دلسوزانه شهرام زین العابدینی
که پا به پای ما برای جذابیت هر چه بیشتر برنامه
همراهی می کند»..
گوینده ارتباط صمیمی با مخاطب
در ادامه« ،مسعود خواجه وند» ،مجری مسابقه،
مهمترین ویژگی در اجرای مسابقات رادیویی برای
یک گوینده را ارتباط صمیمانه با شرکت کنندگان
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دانست و گفت« :به خاطر شرایط برنامه خود به
خود مخاطب دچار استرس و ترس در پاسخ دهی
به سواالت می شود به همین دلیل اهمیت دارد که
گوینده و مجری مسابقه ،شرایطی را در اجرا برای
شنونده ایجاد کند که از نگرانی و ترس مخاطب
کاسته شود تا با ارامش بیشتری بتواند پاسخگو
باشد».
وی با بیان اینکه بحث انرژی در صدا و اجرا هم
در یک برنامه مسابقه حائز اهمیت است ،ادامه
داد« :فضای مسابقه باز بستگی به نوع و طراحی
مسابقه دارد ،و چون معموال مسابقه ها به صورت
تولیدی تهیه می شود .مهم است که گوینده انرژی
خود را طوری تقسیم کند که در همه برنامه هایی
که در یک افیش استودیویی ضبط می شود،
یکسان باشد که البته باز این موضوع نوع همکاری
مخاطب ارتباط بسیار زیادی دارد .نکته مهم دیگر
برای این نوع برنامه ها در اجرا این مساله است که
چون شرکت کننده خود را در یک فضای رقابتی
می بیند نباید به هیچ وجه لحظه ای احساس کند
که مجری و گوینده تفاوتی برای شرکت کننده ها
قائل می شود که صد البته این اتفاق به هیچ وجه
نباید بیفتد».
خواجه وند افزود« :اما از لحاظ تفاوت اجرا در رادیو
سالمت و دیگر شبکه ها ،مهمترین عامل و موضوع
بحث تخصصی بودن این شبکه است و چون اکثر
برنامه ها در این شبکه سالمت محور است این نکته
حائز اهمیت است که گوینده حتما باید در حوزه
سالمت مطالعات دقیق و کافی و به روز داشته باشد
البته باز به شرایط و فضای ان برنامه بسیار بستگی
دارد .به ویژه در مسابقات رادیویی .به طور مثال در
همین مسابقه زیست رو ،چون کامال یک مسابقه
تخصصی در حوزه محیط زیست و اولین مسابقه در
این حوزه در کل معاونت صداست بسیار مهم است
که مجری اطالعات کافی در زمینه محیط زیست را
کسب کرده باشد؛ چرا که قطعا مواقعی در اجرا پیش
می اید که نیاز به راهنمایی شرکت کننده است و در
این لحظه می تواند با توجه به اطالعاتی که در این
زمینه دارد راهنمایی درست و اصولی داشته باشد و
فضای بهتری را برای شنونده ایجاد کند».
وی اظهارداشت« :داشتن اطالعات تخصصی نسبت
به فضای ان برنامه یا مسابقه ،به روز بودن اطالعات،
تعامل صحیح و لحظه ای با تهیه کننده و مشاور
برنامه و ارتباط درست و صمیمانه با کارشناس
یا داور مسابقه ،استفاده بجا و درست از واژه ها از
دیگر معیارهای یک گوینده موفق در این سبک
از برنامه هاست».
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
27 صفحه 27
غالمرضاگمرکی | دراین شماره به سراغ یعقوب راهواره یکی ازدستیار فیلمبرداران قدیمی سینما رفتیم
که خود امروزفیلمبردار فراموش شده وگوشه گیر سینماست .راهواره در سال 1343وارد سینما شد به بهانه
کم کاری اش در دنیای هنر با او به گفتگو نشستیم که میخوانید:
خودتان را کامل معرفی می کنید؟
یعقوب راهواره متولد ۱۳۳۰تبریزهستم .ده
سالم بود که بابرادرم رفتیم سینما وفیلم (فریاد
نیمه شب) زنده یاد ساموئل خاچیکیان رادیدم.
ازهمان ابتداء ازچهره زنده یاد فردین خوشم
امد واگر بگویم مهرش بدلم نشســت اغراق
نکردم .اسم فردین خدابیامرز درفیلم امیر بود
ومن اورا بیشتر باسم امیر میشناختم .تا اینکه
فیلم ( چشــمه اب حیات)برای بــار دوم در
تبریزاکران شد وحاال من ۱۳ساله شده بودم
که فیلم رادیدم .درایــن فیلم هم فردین بازی
میکرد .انجا متوجه شدم که اسم واقعی امیر،
محمد علی فردین است.
×چطور شد به سینما عالقمند شدید؟
عشق به فردین من را راهی سینما کرد13.سالم
بودکه از تبریز به تهران امدم .زنده یاد محسن
اراسته ازبستگان ما بودپیش خودم گفتم چون
محسن هم درفیلمها بازی میکند میتواند یه پل
ارتباطی باشد تا من به فردین برسم ،وهمینم
شد وقتی به اقا محســن گفتم میخواهم بروم
پیش فردین کارکنم وی بــی هیچ حرفی مرا
دفتر فردین در خیابون بلوار کشاورز برد .خیابون
هما بنام( فرودین فیلم) که متعلق به فردین بود.
راستش هنوز خوب بلد نبودم فارسی حرف بزنم
وخیلی دست وپا شکســته صحبت میکردم.
18
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ان روزوقتی رفتیم دفتر ایشان اقا محسن مرا
معرفی کردومن خیلی روراست به اقای فردین
گفتم عالقه من به شما منو از تبریز کشوندپیش
شما .اومدم هم شــمارو ببینم هم کار به من
بدهین .هرکاری باشه انجام میدم .اقای فردین
گفت :تواالن باید درس بخونی باسواد بشی .االن
زمان کارکردن شما نیس .منم باهمون لهجه
ترکی فارسی گفتم :اقا منو نا امید نکن .اومدم
کار کنم باشــما .فردین خندیدو به اقامحسن
گفت :باشه ازفردا بیاهمین جا بالخره یه کاری
میکنم .ومــن ازفردای انــروزدر دفتر فردین
مشغول بکار شــدم .همه کاری انجام میدادم
خدایی مرد خوبی بود .تــا اینکه فیلم دردفتر
ایشان فیلم(قصرزرین ) شــروع شد ومن که
رفته بودم در ســن ۱۴سالگی قاطی کارکنان
فنی شدم .البته با سفارش اقای فردین که منو
به فیلمبردار معرفی کرده بود .فیلمهای جنوب
شهر .سکه شانس ودنیای پر امید را کارکردم
ویواش یواش شــدم جزوعوامل کارگران فنی
واولین فیلمی که مســتقل کار کردم(عروس
پابرهنــه ) بودکه فیلمبــردارش اقای حمید
مجتهدی بود ودستیاراول فیلمبردار اقای شیر
مراد گودرزی .به این ترتیب من نزدیک به ۵۵
فیلم سینمایی با کارگردانان نامی سینمای ایران
بعنوان کارگر فنی و دستیار اول فیلمبردار کار
کردم .از امیر شروان .ناصر محمدی .رضاصفایی.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
شاپورغریب .علی صادقی .احمد بخشی دستیار
مرحوم علی حاتمی .امیر قویدل.منصور تهرانی.
ناصرمهدی پورو.....
×چه کسی مشوق شما به سینمابود.
خودم بدلیل عالقه ای که عرض کردم به زنده
یاد فردین درفیلم (فریاد نیمه شب ) پیداکردم.
× ازچه سالی وباچه سمتی وکدام فیلم
وارد سینما شدید؟
ازســال ۱۳۴۵درسن ۱۴ســالگی وبا فیلم(
قصرزرین).
× ا ز ا ینکــه عمــر و جو ا نــی
خودرادرراهنرگذراندید راضی هستید؟
راستش نه .هنر ،عشقی ســت که ادم بهش
عالقمند میشه .صاحب شهرت میشه امابنطر
من شغلی نیست که دردوران پیری بشه ازش
بهره مالی برد .البته این نظر شخصی منه.
× بدترین وبهترین خاطره دورانی راکه
درسینمابودید خیلی کوتاه بیان کنید....
بدترین خاطــره راازفیلم (مــردی که موش
شــد) دارم که بااقای علی صادقی فیلمبردار
کارمیکردم ،سر یک مسئله کوچیک باایشان
حرفم شدوبعد از ۱۵سال همکاری اقای علی صفحه 18
گزارش
3عامل افزایش داللی میوه
معرفی یک راهکار بــرای مقابله با داللی
مدیر عامــل اتحادیه باغبانی ایران به ســه عامــل افزایش داللی
در میوه اشــاره کرد و گفت :دولت باید اعتبــاری در بودجه برای
خرید و بســته بندی محصول کشــاورزان در نظــر بگیرد ضمن
اینکــه از اســتارت اپها برای عرضه مســتقیم اســتفاده شــود.
کمال یدالهــی مدیر عامل اتحادیــه باغبانی ایــران در گفت و گو
با خبرنگار اقتصادی خبرگــزاری فارس ،به چنــد عامل در ایجاد
داللی و واســطه گری در بخش کشــاورزی بویژه باغبانی اشــاره
کرد و گفت :تشکل های کشــاورزی باید توان و قدرت مالی داشته
باشــند تا محصوالت کشــاورزان را خریداری و پس از ســورت و
بســته بندی در بــازار عرضه کنند بدیــن منظور دولــت باید در
بودجــه اعتباری برای خرید توســط تشــکل ها در نظــر بگیرد.
وی بــا بیــان اینکــه دالالن از ضعــف نقدینگی و عــدم توانایی
کشــاورزان برای بســته بندی میوه ســوء اســتفاده می کنند،
افــزود :زمانی کــه محصول کشــاورز به صــورت فلــه وارد بازار
مــی شــود شــفافیتی در قیمــت و کیفیت وجــود نــدارد که
دالالن از ایــن شــکاف به خوبــی اســتفاده می کننــد و قیمت
محصــول را بــه بهانــه هــای مختلــف افزایــش مــی دهند.
*ساختار معیوب میدان مرکزی میوه جایی عامل جوالن
دالالن
مدیــر عامل اتحادیــه باغبانی ایران به ســاختار معیــوب میدان
میوه و تــره بار مرکزی هم به عنــوان عامل افزایش داللی اشــاره
کرد و گفت :سیســتم خرید و فــروش میوه در میادیــن میوه به
صورت حق العمل کاری اســت یعنــی محصول به هــر قیمتی
کم یا زیــاد فروخته شــود 10درصد بــه عنوان حــق العمل بر
می دارنــد در حالی کــه باید در همــان ابتدا محصول کشــاورز
را به صــورت قطعی خریــداری کننــد و این خود باعــث ایجاد
شــفافیت شــده و منفذی بــرای ورود دالالن ایجــاد نمی کند.
وی افزود :در ســایه عدم نظــارت بر میادین میــوه که تحت نظر
28
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
شــهرداری ها هســتند قبل از ورود به میــدان و در داخــل میدان
دالالن و واســطه ها جــوالن میدهنــد و میوه چندین دســت بین
انهــا می چرخد کــه باید ســاماندهی شــوند و کارکنــان میادین
لباس های متحدالشــکل بپوشــند تا از دالالن تمییز داده شــوند.
*سازمان تعاون روستایی در تمام مراحل تولید باید کنار
کشاورزباشد
یدالهی در پاســخ بــه اینکه ســازمان تعاون روســتایی بــه خرید
توافقــی محصوالتی که در بــازار عرضه می شــوند ورود می کند ایا
اقدام انها در کاهــش داللی موثر اســت؟ گفت :این ســازمان پس
از اینکــه قیمت در بــازار کاهش می یابــد ورود می کنــد که کافی
نیســت باید در تمام مراحل تولید در کنار کشــاورزان باشــد و مانع
از کاهش قیمت شــود ،امــا در طی این مدت واســطه هــا در کنار
کشــاورزان هســتند که تنها به ســود خودشــان عمل می کنند.
وی مشــکل ســازمان تعــاون روســتایی را کمبــود اعتبــار
و نبــودن امکانــات عنــوان کــرد و گفــت :دولــت بایــد اعتبار
الزم را در اختیــار قــرار دهــد و تعــاون روســتایی هــم با کمک
تشــکل هــا محصــوالت کشــاورزان را خریــداری کنــد.
*استفاده از استارت اپ ها برای کاهش داللی
مدیر عامل اتحادیه باغبانی ایران در پاســخ به اینکه کشــورها دیگر
از اســتارت اپ ها برای کاهش داللی و واســطه گری اســتفاده می
کنند چرا در کشــور ما اجرایی نمی شــود؟ گفت :به تازگی سازمان
تعاون روســتایی «روســتا بازار» راه اندازی کرده کــه در ان بخش
از محصوالت را تشــکل ها خریداری می کنند و از طریق اســتارت
اپ به صورت خرده فروشــی در اختیار متقاضیان قــرار می دهند.
وی گفــت :ایــن ســامانه قبــل از ســال نــو راه انــدازی مــی
شــود امــا نیــاز بــه حمایــت مالــی از ســوی دولت اســت که
مقادیــر بیشــتری از محصــوالت مــردم خریــداری شــود.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی صفحه 28
گنگرلورا که مثل من دســتیار فیلمبرداربود
جایگزیــن من کــرد ....وبهتریــن خاطره ام
درسینما،ســرفیلم(برفراز اسمانها بودکه بعد
ازصحنه ســوختگیری هواپیما که با موفقیت
دراسمان انجام شدبرای فردین که کارگردان
فیلم بود جشن گرفتن وخانم گلی زنگنه مدال
طال را به گردن فردیــن انداخت .دراون لحظه
ازشدت خوشحالی اشــک درچشمانم پر شد.
منظورم اشک شوق است.
× توصیه شمابه جوانان عالقمند به سینما
چیست؟
راســتش اگر من یکبار دیگر ازمــادر متولد
بشم هرگز بطرف ســینما نخواهم امد .چون
دراین مملکت سینما اخر وعاقبت نداره .اگر
من درهمان ۱۳سالگی کارگر مغازه ساندویچ
فروشــی بودم ویا دستفروشــی میکردم االن
صاحب یک مغازه ســاندویچ فروشی یا شغل
دیگری بودم .ولی االن چکاره ام ؟چی شــدم؟
سینماحرفه بی رحمی است به هیچ کس اعم از
بازیگر تا دیگر صنوف رحم نمیکند کافیست با
بسن بگذاری .میگن طرف پیر شده .فکرش کار
نمیکنه .چهره های قدیم میرن چهرهای جدید
میان .درحالیکه این چهره های قدیم هستن که
صاحب تجربه هستند اما خانه نشین شدند .من
االن سالهاست خانه نشین وبیکارم کی سراغ
منو میگیره بعد ازنیم قرن کار درســینما!!!؟
من کی هستم ازکجا امدم .به کجا رسید من
حساب کردم ازهر ده میلیون ایرانی یکنفرمیشه
سوپر استارازهر۵میلیون نفر یکنفر میشه نقش
مکمل .سینمای ما به بن بست رسیده .بخاطر
اینکه فیلمهایی که ساخته میشه مختص خود
ایرانهکمترکشوریفیلمایرانیمیبینهسینمای
ما سینماهند وهالیوود.که اگر بود شاید عاقبت
بخیر میشــد.فیلمهای قبل ازانقالب دراکثر
شهدستانها تا ۵بار اکران هم نمایش داده میشد.
االن فیلمها یکبار اکران هم بزور نمایش داده
میشن .به هرحال بامید روزی هستم که جوانان
مستعد ایران عزیز بدرخشند.
× کدام فیلمهایتان رابیشتر دوست دارید
وچه عاملی باعث بازدارنده شــما شده
است؟...
تمام فیلمهایی که کار کردم رادوســت دارم
عین بچه هایم هستند .از همه شوندخاطرات
خوب وبد دارم .من فیلم (برفرازاســمانها) را
بیشتر دوست دارم چون خاطرات خوبی با زنده
یاد فردین داشتم.او مردی مهربان .باگذشت.
لوطی ومردمدار بود .بعید میدانم فردین دیگری
پیداشود .یادمه زمانیکه یک پالن فیلم گرفتم
مرحوم فردیــن ده هزارتومن بمنوپاداش داد.
ده هزارتومن با دالری ۶تومن خیلی پول بود.
روحش شاد....
× توقعشما ازمسئولین سینمایی چیست
وچه انتظاری ازخانه سینما که خانه امید
اهالی سینماست دارید؟
از مدیریت خانه ســینماکه عضوانجا هستم
انتظار دارم خودشــان را جای مــا قرار دهند.
چون روزی هم همین اقایان مثل ماخانه نشین
خواهند شد .اگرمیز مدیریت قراربودبرای کسی
بماند ،پس امیرالمومنین (ع) میماند .درنتیجه
همه مثل هم هستیم .باید خانه سینما بفکرما
باشــندچون ما ازنوجوانی وقبــل ازاینکه این
اقایان بدنیا بیایند ما درهمین خانه سینما که
قبال(ایران) فیلم ومتعلق به مرحوم بیوکی بود
کار میکردیم .تصور کنید بعــد ازنیم قرن کار
ماهیانه دوملیون ودویست هزار تومن ازصندوق
تامین اجتماعی بماحقوق میدن که اجاره خونه
مون نمیشه شاید درست نباشه بگم من االن
۶ماهه گوشت قرمز نخوردم یعنی بنیه خرید
نداشتم .من هرگز با فرزندم جرات نمیکنم برم
مغازه میوه فروشی.چون اگه چیزی بخواد من
توان خریدش را ندارم .درحالــی که مدیران
بابیل پول پارو میکنند..بگذریم جناب گمرکی
عزیزاشک مارو درنیارحرف زیاد است وگوش
شنوا کم.......
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
×بابغض میپرســم بنظرتان چه تفاوتی
سینمای قبل از انقالب باسینمای بعداز
انقالب وجود دارد...؟
بنطرم سینمای قبل انقالب سینمای بدی نبود.
این رو بدلیل ساختار فیلمها نمیگم
منطورم رفاقتها .یکرنگی ها .مهربانی هاولوطی
گری هاست .سینمای بعدانقالب اوایل خوب
بود .برامــون بیمه تامین اجتماعی درســت
کردندولی از دهه ۸۰به بعدبمرور شرایط عوض
شد وپارتی بازیهابرای کار کردن سربفلک کشید
وشاید یکی از مواردی که االندبچه های قدیمی
بیکارهستند همین موردهست که افراد جدید
واردشدند وچون مارو نمیشناسندکار بهمون
نمیدند .قبل ازانقالب ما سندیکایوهنرمندان
توی خیابان سزاوار داشتیم که زیر نظراقایان
مهدی میثاقیه وحمیدقنبری اداره میشــد.
ولی االن خانه ســینما بهتر ازســندیکای ان
زمان است.
×هرچه دل تنگت میخواهد بگو..
حرفی ندارم .گفتنی هارو عــرض کردم .ارزو
دارم بپاس زحماتی که دردوران ۸ســال دفاع
مقدس من وهمکارانــم فیلم وعکس از جنگ
تحمیلی گرفتیم بهمان نسبت بدادمابرسند.
وبعدامیدوارم هرچــه زودتر این ویروس کرونا
دست ازسر مردم دنیابردارد ودراخرازشما که
بیشتراز من در سینما سابقه داریدو همچنین
کارکنان مجله خوب صدای خاک تشکر وقدر
دانی میکنم که باالخره بعداز نیم قرن زحمت
درجامعه هنری ،مجله ای پیداشــد تا ازســر
انساندوستی ومعرفت باعث بشه ما درددل کنیم
.موفق وسربلند باشید.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
19 صفحه 19
دستیابیبهبذرواکسنباکتریاییدرماهیاندریایی
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور-اهواز ،از دستیابی به بذر واکسن باکتریایی
در ماهیان دریایی خبر داد.
حسین هوشمند ،در گفت و گو با ایسنا ،با اشاره به
اینکه پرورش ماهی در قفس از برنامه های هدف
گذاری شده توسعه فعالیت ابزی پروری دریایی
به ویژه ماهیان دریایی در جنوب کشور است ،گفت:
در حال حاضر گونه های مختلفی از ماهیان دریایی
جهت پرورش در قفس در کشور معرفی شده اند
که از بین ان ها ماهی باس دریایی اسیایی به علت
ویژگی های بهتری که در شرایط پرورش دارد در
استان های جنوبی کشور در قفس و استخرهای
خاکی پرورش داده می شود.
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور-اهواز ،ضمن یاداوری گسترش سریع
صنعت ابزی پروری در سال های اخیر که باعث
افزایش وقوع بیمار ی های باکتریایی از قبل
شناخته شده و به وجود امدن شرایط مناسب
برای بروز بیماری های عفونی جدید شده است،
به گزارش های فراوان از بروز بیماری ها و تلفات
ناشی از ان ها و درنتیجه ایجاد خسارت اقتصادی در
ابزی پروری ماهیان دریایی به ویژه در سیستم قفس
اشاره و تاکید کرد که بیماری ها چالش بزرگ پیش
روی توسعه این صنعت است.
هوشمند از عدم امکان ضدعفونی اب به منظور
حذف عامل بیماری زا و حتی دارو درمانی در
سیستم پرورش ماهی در قفس ،به دالیل تاثیرات
زیست محیطی مخرب بر اکوسیستم و هزینه
باالی دارو را از مشکالت پیش رو دانست و افزود:
برای کنترل و پیشگیری از بیماری ها راهکارهای
مختلفی پیشنهاد شده که ایمنی در برابر بیماری
با استفاده از واکسن نتیجه مطلوب تری نسبت به
سایر روش ها دارد.
وی واکسیناسیون را به این دلیل که یک روش
مقرون به صرفه برای کنترل بیماری های مختلف
تهدید کننده سالمت ماهی است ،بخش مهمی از
ابزی پروری قلمداد کرد و ادامه داد :نکته قابل تامل
در واکسیناسیون ابزیان توسط واکسن های تجاری
موجود در بازار ،عدم کارایی مناسب انها است .زیرا
این واکسن ها در برابر سویه های رایج در مناطق
جغرافیایی و کشورهای خاصی ساخته شده اند و
ممکن است در برابر سویه های مناطق دیگر کارایی
مناسبی را نداشته باشند.
هوشمند ،شناسایی عوامل غالب بیماریزای هر
منطقه و ساخت واکسن از جدایه های بومی ان
را ضروری دانست و تصریح کرد :به دلیل تفاوت
اقلیمی و شرایط اکولوژیکی مناطق پرورش
ماهی باس دریایی اسیایی جنوب کشور با سایر
کشورها ،مطالعه عوامل بیماری زای خطرساز
و کاندید واکسن و تهیه بذر واکسن به منظور
مدیریت بهداشتی بهتر و پیش گیری (کنترل و
واکسیناسیون) اجتناب ناپذیر است.
وی معتقد است :به همین منظور پژوهشکده ابزی
پروری ابهای جنوب کشور-اهواز ،طرحی را تحت
عنوان امکان سنجی تولید انواع واکسن های کشته
باکتریایی ویبریوزیس – استرپتوکوکوزیس در
ماهی باس دریایی اسیایی پرورشی با همکاری
مرکز تحقیقات شیالتی ابهای دور و یک شرکت
بخش خصوصی در دست اجرا دارد.
به گفته هوشمند ،بذر واکسن های اتوژن دی واالن
و پلی واالن ویبریو استرپتوکوکوس در پژوهشکده
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
تهیه و کارایی واکسن های فرموله شده در سطح
ازمایشگاهی بررسی شده اند و نتایج بسیار خوبی
از انها به دست امده است .همچنین واکسن مونو
واالن اتوژن ویبریو هار ِوی فرموله شده و اماده
استفاده در سطح مزرعه در سایت یک شرکت
بخش خصوصی است.
هوشمند در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره
به براوردهای اقتصادی در این زمینه گفت :میزان
تولید ماهیان دریایی در نوار جنوبی کشور در حدود
۶۷۰۰تن است که بیشتر این پرورش ،مربوط به
ماهی باس دریایی اسیایی است .با توجه به این
میزان تولید و فعال شدن چندین مجموعه پرورش
بچه ماهی در سال اینده ،براورد می شود حدود ۱۰
میلیون بچه ماهی دریایی در کشور پرورش داده
شود که برای واکسینه کردن این جمعیت ،حداقل
به ۲۰میلیون دوز از هر نوع واکسن برای یک دوره
پرورش نیاز است.
وی ادامه داد :با توجه به اینکه هر لیتر واکسن
وارداتی حدود ۱۸۰دالر هزینه دارد ،در صورت
تهیه واکسن مورد نیاز کشور از طریق واردات ،مبلغ
باالیی برای کشور هزینه دربرخواهد داشت که در
صورت تهیه واکسن بومی این هزینه بسیار کمتر
بوده و از خروج ارز جلوگیری خواهد شد.
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور در خاتمه تاکید کرد :این موضوع عالوه بر
کاهش هزینه تولید واکسن برای کشور ،اشتغال
زایی نیز دارد و نکته حائز اهمیت این است که به
علت بومی بودن واکسن های تهیه شده ،کارایی
واکسن بومی بسیار باالتر از واکسن های وارداتی
خواهد بود.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
29 صفحه 29
داستان
محمدامید :فیلمنامه نویس
ماجراهایزبلخان
امروز اخرین روز کار هستش و
زبل خان ...ببخشید ،جناب اقای
م .الف حقوق پایان سالش رو
دریافت میکنه ،اما امسال با سالهای گذشته
خیلی خیلی فرق میکنه ،چونکه ایشون
حقوقش رو تمام و کمال میتونه پس انداز کنه ...
چرا ؟ ...خب معلومه چون کروناست و به یمن
حضور این ویروس منحوس در جهان نه عیدی
هست نه نوروزی ،وقتی هم که نه عیدی باشه و
نه نوروزی پس نه خبری از مهون اومدن هست
و نه خبری از مهمونی رفتن ،پس از عیدی دادن
هم خبری نیست ،پس از اجیل و میوه هم
خبری نیست ،پس از مهمونیهای همراه با
زرشک پلوی مرغ سی هزارتومنی هم خبری
نیست ،ضمنا از مسافرت رفتن هم خبری نیست
و از همه مهمتر از خریدهای شب عید هم
خبری نیست ،چون به یمن حضور این ویروس
منحو س محد و د یتها یی بس سختگیر ا نه
حکمفرما خواهد شد بنابراین 13روز استراحت
مطلق انتظار زبل خان ...ببخشید جناب میم
الف رو میکشه ،استراحت مطلق مساویست با
خواب تا لنگ ظهر ،بدون نیاز به خانه تکانی ،
بدون نیاز به خروج از خانه به هر دلیلی ،چون
کرونا در کمینه ،بدون خرج کردن حتی یک
ریال از پولهای عزیز و دوست داشتنی ،بنابراین
عاشقتم کرونا جونم .
زبل خان با غرور فراوان به مبل تکیه داده و
پایش را بر روی پای دیگر انداخته و چای می
نوشد .
امسال بهترین سال زندگیمه عشقم
همسر که غرق در فضای مجازیست نیم نگاهی
به او می اندازد .
همسر :خدا رو شکر ...وقتی میبینم تو
خوشحالی ناخوداگاه منم خوشحال میشم
عشقم .
زبل خان :میبینی چه ارامشی در جهان حاکمه
؟ ...نه بازاری ،نه خریدی ...ارامش محض ...من
عاشق این نوع ارامشهام .
20
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
همسر :عشقم یه لباس دیدم میشه پول بدی
بخرمش ؟
زبل خان :لباس ؟ ...تو تو این کرونا رفتی از
خونه بیرون ؟
همسر :مگه از جونم سیر شدم عشقم .
زبل خان :پس چجوری لباس دیدی ؟
همسر :تو فضای مجازی .
زبل خان :کنسلش کن عشقم ....باالخره پولشو
که باید حقیقی پرداخت کنی .
همسر :حقیقی ولی تو فضای مجازی
زبل خان :باالخره پیک باید بیاره دم در تحویل
بده دیگه ...قطعا اون پیک ناقل کروناست .
همسر :با رعایت پروتوکلهای بهداشتی میارن .
زبل خان با خودش زمزمه میکند ،زیاد بحث
کنی دستت رو میشه پسر ...یه لباس دیگه ...
عوضش اونهمه پول بی زبون که میخواستی
بدی به اجیل پس انداز میشه ،عوضش عیدی
به وزیر جنگ ...ببخشید مادرزن جان و دوستان
و وابستگان و اشنایان ایشان حذف میشه ...شل
کن سر کیسه رو ولی بالفاصله سفتش کن .
همسر :داری ناسزا میگی ؟
زبل خان :نه عشقم ...داشتم خودمو متقاعد
میکردم که کرونا هیچ غلطی نمیتواند بکند
وقتی که پای عشقی عمیق در میان باشد .
همسر :خیلی عمیق .
به هر روی زبل خان بخش کوچکی از حقوق
را صرف عشق عمیقش به همسر جان نمود
تا شاید بتواند باقیمانده حقوق را در حساب
مبارکش محفوظ نماید
همسر :مرسی عشقم لباسم رسید ...قشنگه ؟
زبل خان :واااااای خیلی بهت میاد ...این تنها
سالیه که ارزو میکردم کاش مهمون میومد این
لباس زیبا رو تن زیباترین موجود عالم میدید .
همسر :میبینن دیگه .
زبل خان که ترسیده است با احتیاط می گوید
یعنی میخوای توصیه های اقای نمکی رو
نادیده بگیری ؟ حاال اقای نمکی هیچ ،میخوای
توصیه های خانوم میرسیدی رو نادیده بگیری
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
؟ میخوای تبدیل بشی به دشمن درجه یک
کادر درمان ؟
همسر :نه که نمیخوام .
زبل خان :اخه گفتی مهمون قراره بیاد
خونمون .
همسر :یعنی نمیخوای لباسمو ببینن ؟
زبل خان :حاال ناراحت نشو ...بزار مجازی ببینن
...تازه اینجوری میتونی یه کردنبند صد گرمی
هم دور گردنت فتوشاپ کنی بگی کادوی
همسری به مناسبت عید نوروز ...ای فک و
فامیلتو سکته میدی اونوقت .زنهایی که تو صف
طالق وامیستن ...مردایی که به خون من تشنه
میشن ...اخ که چه حالی میده .
همسر :عشقم پس با اجازت یه مقدارم اجیل
سفارش میدم که کنارم باشه نگن اینا هیچی
ندارن .
زبل خان :نمیشه با فتوشاپ اجیل درست کرد ؟
همسر :نه بابا تابلو میشه .
زبل خان :انگار چاره ای نیست ...باشه فقط یه
کم سفارش بده ها ...باشه ؟
همسر :باشه .
دیری دیری دی دیری دیری دی بومب ...اغاز
سال یکهزار و چهارصد هجری شمسی ...دیری
دیری دی دیری دیری دی بومب
همسر :عیدت مبارک باشه عشقم .
زبل خان :عید تو هم مبارک باشه عشقم ...
صد سال به این سالها ...میگم دم این کرونا
گرم ...نه ؟
همسر :چرا ؟
زبل خان :کلی عیدی رو تونستیم پس انداز
کنیم .
همسر :یعنی میگی به مامانم عیدی ندیم ؟
زبل خان :ناراحت نشو ...اگه دیدیمش بهش
عیدی میدیم .
همسر :چی ؟ با این کرونا ...نه کسی میاد
خونمون نه خونه کسی میریم .
زبل خان :احسنت ...خوشم میاد که عاقلی .
همسر :پس چی ؟ من به فکر سالمتی خانوادمم صفحه 20
گزارش
کف حقوق کارگران نباید کمتر از ۵میلیون
حمید نجف در گفتگو با ایسنا ،در ارزیابی افزایش
حداقل دستمزد سال اینده کارگران ابراز عقیده کرد
و گفت :با توجه به اینکه کارشناسان افزایش حقوق
کارگران در دو مقطع را پیشنهاد دادند و کانون عالی
شوراهای اسالمی کار هم به اعتبار قول مساعد وزارت
کار که گفته بود در نیمه دوم سال دستمزدها ترمیم
می شود ،ترمیم حقوق کارگران در نیمه دوم سال را
درخواست کرد که البته این اتفاق نیفتاد ،معتقدم
طلب ۶ماهه را هم نمایندگان کارگری باید روی
حداقل دستمزد سال ۱۴۰۰ببرند و کف دستمزد
را باال ببرند .وی با بیان اینکه کف دستمزد کارگران
در سال اینده نباید کمتر از ۵میلیون تومان باشد،
گفت :اگر بتوانیم حداقل مزد را دو برابر کنیم و پایه
حقوق حداقل بگیران را باال بیاوریم ،قدرت معیشت
خانوارهای کارگری برای سال اینده را حفظ کرده ایم.
این کارشناس حوزه کار اقتصاد را یک زنجیره به هم
تنیده و پیوسته دانست و گفت :در بحث دستمزد باید
نگاهکلیداشتهباشیمونگوییمیککارفرماسودکرده
یکی سود نکرده است .بلکه طوری حقوق و دستمزد را
تعیین کنیم که کارگر و کارمند و بازنشسته ای که می
خواهد ان را خرج کند در همه بخشهای اقتصاد هزینه
کند و فقط بابت خورد و خوراک صرف نشود.
دستمزد باید طوری تعیین شود که اقتصاد
مملکتبچرخد
وی افزود :ما باید به موضوع دستمزد به گونه ای نگاه
کنیم که چرخه اقتصاد مملکت بچرخد .چون حقوق
30
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ناموت باشد
و دستمزد است که این چرخه را می گرداند؛ بنابر این
افزایش دستمزدها باید طوری باشد که اوال به کارمند
یا کارگر قدرت خرید بدهد دوم اینکه فرد بتواند با ان
کیف و کفش و لباس و سایر مایحتاج خود را هم بخرد و
تنهاصرفتهیهموادخوراکیوغذایینکند،یعنیهمه
صنوف و مشاغل از محل افزایش حقوق منتفع شوند
و امرار معاش کنند .وقتی هزینه ها باال است و مزد
کمتری برای نیروی کار در نظر بگیریم طبیعی است
که از هزینه های دیگر می زند .اگر امسال اصناف سود
نکردند یا بزاز و کفاش درامد نداشتند دلیلش فقط
کرونا نبود ،بلکه خرید پوشاک و پارچه اولویت مردم
نبود و بیشتر دغدغه خرید مرغ و تخم مرغ و روغن
و مواد غذایی را داشتند .نجف درباره افزایش حق
مسکن و بن خواربار کارگران نیز گفت :مزایای جانبی
مزد مخصوصا حق مسکن و بن خواربار باید افزایش
پیدا کند و به نقطه ای برسیم که دریافتی کارگر کمتر
از ۵میلیون تومان در سال اینده نشود .خوشبختانه
امسال اتفاق خوبی که افتاد این بود که حق مسکنی
که سالهای در فیش های حقوقی کارگران ۲۰هزار
تومان و ۴۰هزار تومان درج می شد و مایه شرمندگی
بود امسال به ۳۰۰هزار تومان افزایش یافت و اقدام
مثبت و ارزشمندی بود که با همراهی دولت رقم خورد
ولی ایا در شرایطی که کرایه خانه ها باالی یک میلیون
تومان رفته این رقم می تواند به جبران هزینه مسکن
و اجاره بهای کارگران کمک کند؟
کمک هزینه مسکن حق شارژ ساختمان است!
نجف تصریح کرد :ما نمی گوییم حق مسکن را افزایش
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دهند بلکه در یک روستای دورافتاده اجاره یک اتاق
۳۵متری را دراوریم یا نرخ اجاره یک خانه ۵۰متری
برای یک خانواده ۴نفره را در شهرهای دیگر بررسی
کنیم ،همان را مالک افزایش حق مسکن قرار بدهیم.
این مبلغی که به اسم کمک هزینه می پردازیم دیگر
کمک هزینه مسکن و اجاره بها نیست ،حق شارژ
ساختمان است .این کارشناس حوزه کار سال ۹۹را
شعب ابی طالب کارگران نامید و گفت :امسال حقیقتا
سال سختی برای خانوارهای کارگری بود .باز هم نمی
گوییم حقوق کارگران را اضافه کنند بلکه درخواست
ما این است که شورای عالی کار اگر نمی تواند دستمزد
واقعی برای کارگران تصویب کند و افزایش واقعی
حقوق کارگران را مدنظر ندارد ،همین وضعیت سخت
را برای کارگران در سال اینده حفظ کند .در حال
حاضر نگرانی فعاالن کارگری این است که سال اینده
وضعیت کارگران از چیزی که هست به مراتب سخت
تر شود که البته نشانه های حذف ارز ۴۲۰۰تومانی و
ازاد شدن قیمتها این را تقویت می کند لذا انتظار ما
این است که دولت و کارفرما به دستمزد کارگر نگاه
مثبت تری داشته باشند و قدرت معیشت کارگران را
برای سال اینده حفظ کنند .وی در پایان گفت :امسال
به خاطر کرونا و تعطیلی مدارس و دانشگاهها همه در
خانهماندندوطبعاهزینههایاموزش،تحصیل،خورد
و خوراکّ ،اب و برق و اینترنت هم افزایش یافت ،بنابر
این اگر می گوییم سال سختی بود از این جهت است
که خرج و مخارج و هزینه های بیشتری به خانوارهای
کارگری تحمیل شد. صفحه 30
.
زبل خان :حاال یه سال عیدی ندیم طوری
نمیشه ..سال دیگه جبران میکنیم .
همسر :عشقم
زبل خان :جانم
همسر :مامانم .
زبل خان :مامانت چی ؟
همسر :شماره کارتشو گرفتم که عیدیشو براش
کارت به کارت کنیم .
زبل خان :ها ؟ ( با خودش زمزمه میکند ،یه
عیدی بهتر از ده تاست ،زیاد سخت نگیر ) .....
خب باشه .
همسر :تو بی نظیری عشقم ...این شماره کارت
مامانم ،این شاره کارت خواهرم ،عیدی بچه
های خواهرمم تو همین کارت خواهرم بریز
،اینم شماره کارت داداشم ،عیدیهای زن
داداشمو و بچه های داداشمو تو کارت داداشم
بریز .
زبل خان :مطمئنی این عیدیها سالم به دست
صاحباش میرسه ؟
همسر :زنگ میزنم پیگیری میکنم .
زبل خان :اره حتما زنگ بزن که خدای نکرده
اختالسی پولشویی چیزی این وسط اتفاق
نیفته .در ضمن سقف پرداختم پر میشه ها با
اینهمه اسم .
همسر :ممنون که انقد حواست جمعه عشقم
.ضمنا بخاطر کرونا سقف پرداختها رو تا ده
ملیون تومن باال بردن
زبل خان :خدا بگم چیکارت کنه کرونا .
همسر :عیدی اینا رو دادی تموم شد بگو
شماره کارت سیمین و ناهیدم بدم ،دوستهای
جدیدمن زشته بهشون عیدی ندم .
زبل خان با ناراحتی بسیار بخش دیگری از
حقوق عزیز را صرف واریز کردن عیدی برای
اقوام و در و همسایه میکند البته به صورت کامال
رعایت شده و مجازی ،اما در دلش خوشحال
است چون الاقل از گردش و مسافرت و تفریح
خبری نیست .
همسر :اینم یه چای تازه دم به همراه شیرینی
برای همسری عزیزم .
زبل خان :ممنونم عشقم ...دلم میخواد یه دل
سیر بخوابم .
همسر :بلیط کنسرت رزرو کردم ...نگو که
دوست نداری ها .
زبل خان :وااااای نه ...کنسرت ؟ اونم تو پیک
چهارم کرونا که از همه چی خطرناک تره ؟
همسر :تو در مورد من چی فکر کردی عشقم ؟
زبل خان :ایندفعه رو کوتاه نمیام ...تو اون
ازدحام جمعیت پروتکل مروتکل سرش گرده
...کرونا میگیریم میمیریم ها
همسر :زبونتو گاز بگیر ...مگه قراره از خونه بریم
بیرون که کرونا بگیریم ؟
زبل خان :خودت گفتی کنسرت رزرو کردی ؟
همسر :بله اما به صورت مجازی ...لطفا زودتر
پول بلیطها رو واریز کن تا تموم نشده .
زبل خان :باشه ...بزار ببینم ...یعنی چی ؟
میگه موجودی شما کافی نیست ...خداحافظ
حقوق عزیزم .
همسر :وای ابروم میره اگه این کنسرتو از
دست بدم .
زبل خان :چرا ؟
همسر :اخه با دوستهام قرار گذاشتیم در کنار
هم باشیم ...حاال چجوری بگم سه میلیون تومن
نداشتم بلیطها رو اوکی کنم .
زبل خان :مگه کنسرت مایکل جکسونه ؟ سه
میلیون تومن ؟
همسر :اخه فقط واسه خودمو خودت رزرو
نکردم که ،واسه سیمین و شوهرش ،نسرین و
دخترش و مامانش ،واسه محبوبه و نامزدش هم
رزرو کردم ...نخواستم غرور شوهرم بشکنه ...
کار بدی کردم ؟
زبل خان :نه عشقم ...اتفاقا سنگ تموم
گذاشتی .
همسر :پس بلیطها رو اوکی کن تا با تخمه
برگردم بریم واسه کنسرت
زبل خان اهی از عمق وجودش می کشد ،خدا
لعنتت کنه کرونا ...الو سالم محمودی جان
خوبی ؟ عیدت مبارک ...محمودی جان داری
یه مقدار پول برام کارت به کارت کنی ؟ ...دلم
خوش بود امسال تا قرون اخر حقوقمو پس انداز
میکنم ....نه بابا دلت خوشه ها ،نه تنها حقوقم
بلکه پس اندازمم خرج شد رفت ....تازه به
قرض کردنم افتادم ...ممنونم برام بزن که ابرو
حیثیتم نره ها .
صدای تلویزیون روی شماره صد است و گویی
کنسرت در داخل خانه در حال اجراست ،
همسر از طریق واتساپ با همه دوستانش تماس
تصویری برقرار کرده و همزمان با صدای نکره
خواننده همخوانی میکنند ،زبل خان بخاطر
پولهای بی زبانی که خرج این صدای نخراشیده
کرده خودخوری میکند و کوسنهای مبل را به
گوشهایش میچسباند تا شاید بتواند جلوی ورود
این صداهای کشنده به داخل گوشش را بگیرد
ولی زهی خیال باطل .
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
همسر :عشقم ...برای خودمون و دوستام پیتزا
سفارش دادم ( ...زبل خان از عصبانیت سرخ
شده است ) مجازی سفارش دادم به خدا ( ...
خون جلوی چشمان زبل خان را گرفته است
) دیدم گرون میشه گفتم بدون نوشابه باشه (
نفسهای زبل خان به شماره افتاده است ) به خدا
نمیخواستم مهمونشون کنم ...فقط ...فقط یه
تعارف زدم ...ولی قبول کردن .
زبل خان کنترل را برداشته و محکم به تلویزیون
می کوبد ،تلویزون شکسته و فضا ارام میشود .
زبل خان :اشغال عوضی لعنتی بیشعور حمال
به درد نخور کثافت
همسر :با منی ؟
زبل خان :نه
همسر :با خواننده ای ؟
زبل خان :نه
همسر :پس با کی ای ؟
زبل خان :با خودم ،نمیدونم چرا انقد ساده بودم
که نفهمیدم کرونا که هیچی بابای کرونا هم
بیاد نمیتونه جلوی خرج شدن پولهای نازنینم
توسط تو رو بگیره .
همسر :مگه به من پولی دادی ؟ ...خاک تو سر
زنی که دستش جلوی شوهرش دراز میشه ...تو
لیاقت منو نداری ...تو دادگاه میبینمت
زبل خان می ترسد :نرو عشقم ...االن کروناست
زمان خوبی برای رفتن به جاهای عمومی مثل
دادگاه نیست.
همسر :به صورت مجازی طالقمو ازت میگیرم
عشقم .
زبل خان دو دستی بر سر خودش می کوبد
چرا که نه تنها پولهای نازنینش را بلکه همسر
عزیزش را هم فعال از دست داده و باید پاچه
خواریهایی پایان ناپذیر را به کار بندد و چندین
قلم طال و جواهر برای پیشکشی ببرد تا شاید
مورد عفو و بخشش قرار بگیرد .بنابراین شماره
گیری میکند
زبل خان :الو محمودی جان ....کمی بعد ...الو
حسینی جان ...کمی بعد ...الو جناب رییس ...
کمی بعد ...الو خانوم گودرزی .....و تمام این
تماسها برای پول قرض کردن و خریدن هدایایی
نفیس برای همسر از دست رفته اش بود تا شاید
بتواند دوباره دل او را به دست بیاورد ،چرا که
زبل خان معتقد است پول علف هرز است و می
اید و میرود و نهایتا سال اتی را سخت کار کرده
و قرضهایش را پاس میکند اما دل شکسته ی
همسرش هرگز قابل جبران نخواهد بود ...
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
21 صفحه 21
صفحه 31
گزارش
عزیز
نویسنده :ولی اله نیسریان
سفره نانی که مادرش به او داده بود تا به مادر فریبرز
برساند خسته اش کرده بود .نمی دانست چندتا نان
داخل سفره است .این دست و ان دستش می کرد و
گاهی انها را روی شانه اش می انداخت .توی اتوبوس
راحت بود ،نانها را روی پایش گذاشته بود .بوی نان
تازه که مادرش پخته بود ،ادمهای توی اتوبوس را
حالی به حالی کرده بود .بچه ای اول چند بار به او نگاه
کرده بود و بعد به مادرش چیزهایی می گفت که
محمود انها را فهمیده بود .اما محمود کاری نمی
توانست بکند ،بخاطر ترس از مادرش .اگر توی راه به
هرکس که نگاهش می کرد لقمه نانی داده بود ،دیگر
نانی برای مادر فریبرز نمی ماند .اصال چرا مادرش بعد
از این همه سال که توی خانه نان می پخت حاال برای
مادر فریبرز نان فرستاده بود ؟ پدرش روی پشت بام
کاهگلی خانه با چوب اطاقک کوچکی درست کرده
بود و دران تنوری کار گذاشته بود و مادرش هفته ای
دوبار نان می پخت .چهار صبح خمیری را که از روز
قبل اماده کرده بود به پشت بام می اورد و نان می
پخت ،بوی نان که می پیچید ،محمود و عباس
برادرش را از خواب بیدار می کرد .خواهر و برادر
دیگرش که کوچکتر بودند خواب خواب بودند .پدر
هم که از قبل بلند شده بود در تدارک نان پختن به
همسرش کمک می کرد .مادر که جاگیر می شد ،پدر
مشغول نماز می شد بعد سپرتاسش را ( سپرتاس ،
تشکیل شده بود از سه ظرف دردار گرد و با جنس
استیل که کارگران شرکت نفت نهار خود را دران قرار
داده وبه سرکار می بردن .ظرف اول برنج ،ظرف دوم
خورشت و ظرف سوم مثال ماست یا ترشی یا سبزی
بود و سپس اهرمی دسته دار از باال سه ظرف را محکم
می کرد ) بر می داشت ،دوچرخه هرکولسش را سوار
می شد و با خیل کارگران شرکت نفت به پاالیشگاه
ابادان می رفت .محمود ،وقتی پدرش می خواست
برود سرکار می امد پائین و پدرش را بدرقه می کرد ،
پدر متوجه رفتن به کارش بود ولی گاهی زیر چشمی
محمود را هم نگاه می کرد .برای محمود ،پدر همه
چیز بود .مخصوصا وقتی عصرها می امد خانه و
همیشه توی خورجین دوچرخه اش خوردنی بود .
خیلی کم لبخند پدرش را دیده بود و می دانست
پدرش مهربان است و کم حرف .همه محل روی او
حساب می کردند .غرور مخصوص خودش را داشت و
22
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
محمود که چهارده سالش بود هیچوقت گریه پدرش
را ندیده بود .ته کوچه پدر و مادرش زندگی می کردند
که خیلی پیر بودند و همیشه مادر و یا پدر به انها سر
می زدند .توی کواترا ( منطقه سازمانی کارگر نشین
پاالیشگاه ) به پدر خانه سازمانی داده بودند ولی
بخاطر اینکه نزدیک پدر و مادرش باشد /قبول نکرده
بود .چند بار با پدرش رفته بود محله لین یک احمد
اباد و هر وقت با پدرش بیرون می رفت خیلی احساس
غرور می کرد .اما خانواده فریبرز با انها خیلی فرق
داشت ،انها در محله بریم ابادان زندگی می کردند که
منطقه رئیس و روسای شرکت نفت بود .پدر فریبرز
دکتر بود و مادرش دخترخاله مادر محمود بود .شاید
چند سال یکبار خانواده ها همدیگر را می دیدند ،انهم
برای عروسی یا توی خاکسون ( در ابادان به بهشت
زهرا می گفتند خاکسون ) یک بار هم محمود در سید
عباس ( زیارتگاهی در ابادان ) فریبرز و مادرش را
دیده بود .مادر فریبرز نذری داشت و محمود چند بار
سعی کرده بود فریبرز را ببرد و با بچه های دیگر با توپ
پالستیکی فوتبال بازی کنند ولی مادرش اجازه نمی
داد .فریبرز به بچه های بریم و بوارده می گفت بچه
سوسول .در منطقه بریم جلو ردیف خانه های رو به
خیاباناصلیمحوطهوسیعیچمنکاریبودوفضای
بازی و فوتبال برای بچه های انجا مهیا .محمود و
دوستانش که می خواستند با توپ پالستیکی ،
فوتبال بازی کنند یا توی کوچه بازی می کردند یا می
رفتند زمین خاکی های نزدیک محلشان که به انها
سبخی می گفتند ،اغلب بچه ها کفش برای فوتبال
بازی نداشتند و وقتی در اثر حادثه پای کسی در حین
بازی به سنگی می خورد و خون می امد ،یکی از بچه
ها روی زخم او ادار می کرد و یکی دیگر با پارچه ای که
توی همان زمین پیدا می کرد زخم او را می بست .از
ایستگاه اتوبوس تا خانه مادر فریبرز خیلی راه بود ،
شاید برای سفره نانی که همراهش بود راه برایش
طوالنی شده بود .محله در ساعت پنج بعدازظهر
چقدر خلوت بود .محمود کاغذی را که مادرش ادرس
را روی ان نوشته بود در دست گرفته بود و دنبال خانه
مادر فریبرز گشت .دو کارگر عرب داشتند با قیچی
های باغبانی ،شمشاد های حصار دور خانه ها را کوتاه
می کردند ،محمود را که دیدند سرشان بلند کردند و
به محمود نگاه کردند .یکی از انها پرسید :دنبال خانه
کسی می گردی؟ محمود رفت طرفشان و ادرس را
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
بطرف کارگرها گرفت .کارگر گفت ،خودت بخون .
محمود که خواند ،کارگر گفت سه ردیف جلوتر خانه
دکتره و بعد مشغول کارش شد .محمود که جلوتر
رفت محله از قبل هم خلوت تر شد .محمود به خلوتی
عادت نداشت کمی ترسید .صدای سگی او را
میخکوبکرد.ایستادوبهپشتسرشنگاهکرد.یکی
از کارگرها که نشسته بود و داشت سیگار می کشید او
را نگاه می کرد .گفت :نترس ،توی خونه زنجیره .یک
ردیف برو جلوتر .محمود به مسیرش ادامه داد .صدای
سگ بلندتر شد .محمود با خودش گفت :سگ زنجیر
را پاره نکنه ،بیاد بیرون .یاد پدرش افتاد و ارامش
گرفت .چند بار که با خانواده روز تعطیل برای تفریح
لب شط رفته بودند ،دیده بود که پدرش نه تنها از
سگها نمی ترسد بلکه به طرفشان می رفت و با انها
بازی می کرد .پدر به او گفته بود :حیوون اگه به فهمه
ازش می ترسی ،می دوه دنبالت و اگه اروم و خونسرد
باشی ،کاری باهات نداره .حرف پدر که یادش امد ،
ارامش گرفت و بدون شتاب و ترس به راهش ادامه داد
.به ادرس که رسید .برگشت برای کارگر عرب دست
تکان داد .کارگر هم دست تکان داد .خانه های بریم
یک حصار شمشادی داشتند و فضای سبز که
ساختمان اصلی را در بر می گرفت از باالی اندازه
شمشاد ها می شد فضای سبز و خانه را دید و در که با
لوله های اهنی درست شده بود و تسمه ای اهنی به
یک لوالی قابل باز کردن وصل بود .محمود خوب به
حیاط نگاه کرد و کسی را ندید .دوباره برگشت و به
کارگرهای عرب نگاه کرد ،انها مشغول کار بودند .
دوباره به یاد پدرش افتاد .و اینبار تسمه اهنی را بلند
کرد و وارد باغ شد و ارام به طرف در ساختمان رفت .
زنگ زد زن خدمتکار در را باز کرد و او را ورانداز کرد ،
محمود از بیرون توی خانه را دید به خودش گفت :
اصال چرا مادرم این نان ها را فرستاده .به زن خدمتکار
که مشکی پوشیده بود و مشخص بود خیلی گریه کره
گفت :با مادر فریبرز کار داره ،مادرش برای مادر
فریبرز نان فرستاده .خواست بگوید دلیلش را نمی
داند که چرا مادرش برای مادر فریبرز نان فرستاده ،
شاید کار دیگری از دستش بر نمی امده .محمود تازه
یادش امد که فریبرز را چند روز پیش در حالی که
داشته از سرویس مدرسه پیاده می شده ماشین زده و
فریبرز مرده .یاد نداشت که سرویس مدرسه داشته
باشه اول دبیرستان که رفت ،با چند تا از بچه های صفحه 22
صفحه 32
محلکهدرهماندبیرستانبودندپیادهدستهجمعی
می رفتند دبیرستان و توی راه کلی شوخی می کردند
.دهانش خشک شده بود و اگر خانه خودشان بودند
همین االن با سرعت می دوید به طرف یخچال که تو
حیاط بود و اب می خورد .خانه اشان دو اطاق داشت
یک اشپزخانه کوچک .یک باغچه مستطیل شکل ته
حیاط بود .گل کاغذی توی باغچه گلهای صورتی
داشت .پدرش بدلیل اینکه جا نداشتند توی حیاط با
شیروانی،سایباندرستکردهبودویخچالراگذاشته
بودند توی حیاط ،یک روشوئی هم پدرش زیر سایبان
درست کرده بود .یاد پدرش که افتاد کیف کرد ،
پدرش خیلی کارها بلده .مادر فریبرز امد دم در ،
محمود را که دید نانها را از دستش گرفت .محمود
احساس سبکی عجیبی کرد .شده بود توی یک بازی
فوتبال وقتی به تیم حریف می باختند ،مجبور می
شدند هر کدام از بچه های برنده را روی شانه هایشان
سوار کنند و به انطرف زمین ببرند ولی اون بازی بود و
اخرش هم کلی خنده .اما حاال چی .محمود فکر کرد
مادر فریبرز که نانها را می گیره او را راهی خانه می کنه
ولی مادر فریبرز اورا بوسید ،دست محمود را گرفت و
او را داخل خانه برد .محمود فکر کرد خواب است .
بوسه مادر فریبرز و دستاهایش که اصال زبر نبودند و
بعد فضای خانه ،درست بود که خانه غمزده بود و
دختر کوچکی با تعجب او را نگاه می کرد ولی محمود
فکر کرد توی خانه ای است که توی فیلمها دیده .مادر
فریبرز،محمودرابرداطاقنشیمن،بهخدمتکارگفت
:برای اقا فریبرز نوشیدنی بیاور .فریبرز ایستاده بود ،
دلش می خواست در و دیوار اطاق را ببیند ،دلش می
خواست روی مبلها بشیند ،دلش می خواست برگردد
پیش دختر بچه و کنارش بشیند و کارتون تماشا کند
.یاد مادرش افتاد که گفته بود بازیگوشی نکن ،نان را
دادی سریع برگرد .تا هوا تاریک نشده برگرد .اما
محمود دلش نمی خواست برگردد ،نه برای همیشه ،
فقط همین اندازه که توی خانه مادر فریبرز روی مبل
بشیند و کارتون ببیند ،بچه های محل را یک روز
بیاوردوتویچمنحیاطفوتبالبازیکنندومطمئن
بود اگر پای یکی از بچه ها زخمی می شد اینجا پارچه
تمیز با دوا گلی فراهم بود که پای مصدوم را باند پیچی
کنند .خدمتکار امد و شربت را گذاشت روی میز .
محمود یک لحظه نگاهش کرد ،چند کوچه انطرف
تر کوچه انها خانمی بود که هر وقت می امد از محل
رد می شد همیشه لباس شیک می پوشید و خودش
را می گرفت .می گفتند توی خانه اعیان کلفت است .
محمود به شربت نگاه کرد و بعد متوجه مادر فریبرز
شد و جا خورد .مبهوت و در حالی که نمی دانست
چکار کند به در خروجی اطاق نگاه کرد ..کاش خانم
خدمتکار اینجا بود .چهره مادر فریبرز غرق اشک بود
،گریه اش بی صدا و اندوه بار بود و خیره شده بود به
فریبرز .دخترک امد توی اطاق نشیمن و کنار مادرش
نشست و او هم با نگاهی متعجب به محمود نگاه می
کرد .بعد به مادرش که به او توجهی نداشت نگاه کرد .
اقا محمود ،ماشااله چقدر قد کشیدی ؟ یکمی صبر
کن ،نشین من قد و قامتت را خوب ببینم .محمود
بیشتر دستپاچه شد و گلویش خشک تر ،دلش می
خواست لیوان شربت را که خیلی خوش رنگ بود یک
نفس سر بکشد .دخترک سر در گوش مادر گذاشت و
اهسته چیزی گفت .مادر از جا بلند شد و با یک شادی
غم انگیز گفت :رعنا جان ،چطور اقا محمود را نمی
شناسی ،پسر طلعت خانم دختر خاله من است .و
محمود را در اغوش گرفت .محمود سراپایش شروع
به لرزیدن کرد و یاد روزهائی افتاد که در هوای گرم
ابادان با دوستانش می رفت به نخلستان نزدیک خانه
اشان و در نهر شنا می کرد .خجالت کشید ولی ارام
توی نهر اب بی حرکت ماند .دخترک گفت طلعت
خانم کیه ؟ مادر فریبرز بی توجه به حرف دخترش به
محمود گفت :مادرت زحمت کشید نان برایمان
فرستاد ،وصف نان های خوشمزه اش را شنیده بودم .
چرا تا بحال از انها نخورده بودم .فریبرز با تو دوست بود
؟ مگر نه ؟ چرا گاهی نمی امدی اینجا با او بازی کنی ؟
به مادرت می گویم در اینده بیشتر تو را بفرستد پیش
ما .قول می دهی که بیشتر بیائی خانه ما ؟ محمود که
نمی دانست چه بگوید ارام نشست روی مبل و لیوان
شربت را که چند قطعه یخ داخل ان بود به طرف
دهانش برد .اول بوی خوش شربت به تنش نشست و
بعدمزهشربت.محمودباخودشگفتاگرامدمباکی
بازی کنم ؟ و از توی شیشه شفاف لیوان به خواهر
فریبرز نگاه کرد .با این دختر فیس فیسی .مادر
فریبرز ،محمود را برد اشپزخانه ،خدمتکار مشغول
کارش بود وقتی انها سر زده امدند اشپزخانه
خدمتکار خودش را جمع و جور کرد و گوش بفرمان
خانم خانه ایستاد .مادر فریبرز گفت :اکرم خانم شما
به کار خودت برس ،من از اقا محمود پذیرایی می کنم
.خدمتکار با تعجب رفت و مشغول شستن ظرفها شد
.صدای ورود یک ماشین به داخل باغ امد .دخترک
چند بار با تعجب و عصبانیت به مادرش نگاه کرد و از
اشپزخانه خارج شد .محمود با نگاهش دویدن دختر
را دید .مادر فریبرز داشت برای محمود داخل یک
بشقاب چینی بزرگ غذا می کشید ،محمود جان هم
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
برایت گوشت اب پز گذاشتم و هم ماهی ،فکر کنم
ماهی بیشتر دوست داری ،البته دست پخت مادرت
یک چیز دیگست ،اینو همه اهل فامیل می گن .
خدمتکار در حال ظرف شستن بود ،ارام اشک می
ریخت و نگاهش به خانم خانه بود ،محمود هم داشت
به میوه های توی عکس دیوار نگاه می کرد .یخچال
انهاتویاشپزخانهبودواشپزخانهازحیاطوشایدکل
خانه انها بزرگتر .دکتر امد توی اشپزخانه ،محمود
پدرش را که از سرکار می امد دیده بود ولی با همه
خستگی و کم حرفی ،حضورش هم بچه ها را
خوشحال می کرد و هم مادرش را .دوچرخه را در
داالن خانه می گذاشت ،ابی به سرو صورتش می زد ،
لباسش راعوض میکرد وبعد انگار اصلن سرکارنبوده
مادرش در حیاط خانه گلیم را دوال پهن می کرد و یک
پشتی برای مردش به دیوار تکیه می داد ،بعد هندوانه
خنک را از یخچال توی حیاط در می اورد و قاچ قاچ
توی سینی روحی بزرگی می گذاشت .شبنم دختر
کوچک خانواده جایش روی پای پدر بود و اولین تکه
هندوانه را پدر اول توی دهان کوچک او می گذاشت و
بدون اینکه کسی چیزی بگوید همه هندوانه می
خوردند .گاهی هم مادر کاهو شسته بود و با
سکنجبین توی همان سینی روحی می گذاشت .
دکتر امد طرف محمود که حاال ایستاده بود .دخترم
نگفتی اقا محمود امده .به به اقا محمود ،
خوشحالمان کردی ،صفا اوردی .مادر فریبرز به
یخچال تکیه داده بود و ارام اشک می ریخت .دکتر به
طرف همسرش رفت .هر چهار نفر روی صندلی های
دور میزاشپزخانه نشستند خانم خدمتکار مشغول
پذیرائی شد .محمود کمی غذا خوردو بعد گفت :
مادرم گفته شب نشده برگردم .دکتر تبسمی کرد و
گفت :نگران رفتن نباش یا با اژانس می ری یا خودم
می رسانمت .حاال باید البوم عکسهای فریبرز را
ببینیم .دوست داری ببینی ؟ فریبرز ارام سرش را
تکان داد .خانم خدمتکار رفت و البوم عکسهای
فریبرز را اورد .محمد خیلی وقتها و خیلی جاها گریه
زنها را دیده بود و تا بحال گریه یک مرد را ندیده بود .
دکتر و خانواده اش دور میز اشپزخانه البوم عکسهای
فریبرز را می دیدند .محمود گریه دکتر را دید .
محمود سرش را از روی البوم بلند کرد .دکتر ،مادر
فریبرز و دخترک ،سه تائی دستهایشان روی شانه
هم بود و بی صدا گریه می کردند .پدرش به او گفته
بود ،یک مرد باید خیلی غمش سنگین باشه ،گریه
کنه ..
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
23 صفحه 23
بررسی
فراز و فرود سینمای اجتماعی ایران
مسعود توکلی-منتقد و پژوهشگر
سینما
سینمای اجتماعی از مهم ترین ژانرهای سینمایی
است .سینمای ایران درگونه ی فیلم های اجتماعی
پس از انقالب ،دچار تحول و دگرگونی شد و توانست
نظرهای بسیاری را به سوی خود جلب کند .مهم ترین
کارگردانان سینمای ایران پس از انقالب را هنرمندانی
تشکیلمی دهندکهدرژانرسینمایاجتماعیفعالیت
می کنند .اگر بخواهیم بزرگان این ژانر را نام ببریم
دهها کارگردان را می توان برشمرد .اما به عنوان نمونه
می توان از مهرجویی ،کیمیایی ،تقوایی و کیارستمی
نام برد تا صدر عاملی ،بنی اعتماد و درخشنده و الوند
و عیاری و داودی و ژکان و جلیلی .البته و صد البته
جعفرپناهی و داود نژاد و شایقی و پوراحمد و صمدی و
فخیم زاده و امیر نادری و تهمینه میالنی را نیز می توان
در این گروه قرار داد .بسیاری از کارگردان های دیگر
هم در ژانر سینمای اجتماعی فعالیت می کنند که
نام بردن انها ما را از موضوع منحرف نمی کند اما
سخن را به دراز می کشاند .اما سینمای اجتماعی
ایران اکنون در کدام جایگاه قرار گرفته و دهه های
قبل چگونه مرتبه ای داشته است؟ اگر به اجمال دو
دهه ی سینمای پس از انقالب را بررسی کنیم در
می یابیم بهترین و مهمترین فیلم های سینمایی
دهه های 60و 70در همین ژانر ساخته شده اند.بدون
انکه بخواهیم وارد مصداق ها شویم و نامی از فیلم ها
بیاوریم کافی است به فیلم های کارگردانان مهمی
چون ،مهرجویی ،کیمیایی ،تقوایی ،کیارستمی ،بنی
اعتماد ،درخشنده،الوند،میالنی و ...که در این دو دهه
ساخته اند ،نظری بیفکنید .فیلم هایی خوش ساخت،
پر محتواو پر مخاطب .این فیلم ها چه ویژگی هایی
داشتند که در تاریخ سینمای ایران ماندگار شدند و
تکرار چنین اثاری را ارزویی دست نایافتنی در اکنون و
حال تلقی می کنیم!؟ واقعیت این است که این فیلم ها
24
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
از درون دغدغه ها و مشکالت جامعه برامدند اما ضمن
ان که استاندارد های ساخت فیلم خوب را رعایت
کردند ،به وقت و سرمایه تماشاگر احترام گذاشتند.
هم رضایت ان ها را جلب کردند و هم انان را به تفکر
و تعامل واداشتند .تماشاگر با معضل و مشکل جامعه
اش اشنایی بیشتری می یافت و تالش می کرد که
گره ای از مشکالت هم نوع اش بازکند.
این اثار تماشاگر و مخاطب را منفعل و نومید نمی کرد.
قصه ی جذاب ،بازی های روان و باور پذیر بازیگران،
شخصیت پردازی های مناسب و ...سبب می شد
تا تماشاگر ضمن لذت بردن از دیدن اثری هنری،
نقش فعال تری در جامعه بیابد .اگر از بی عدالتی ،
دروغ ،فریب کاری ،خیابت ،رفاقت ،حرص و طمع،
ثروت اندوزی و در این فیلم سخن می رود به اندازه
است و از پرداختن به جزئیات بی هوده و مالل اور
پرهیز می کند.
فیلمساز ژانر اجتماعی در این دو دهه افراط نمی کند
و جانب اعتدال نگه می دارد اما از دردهای جامعه می
گوید .هیچ گاه در این فیلم ها مانند امروز تالش نمی
شود که دردهای جامعه را سیاه تر و مجرد تر بازنمایی
کند! اگر از اعتیاد ،بزه کاری اجتماعی ( مانند سرقت،
تجاوز ،کاله برداری و،) ...فقر و بیماری های سخت ،
حقوقپایمالشدهیزنانو...سخنمیگوید،دوربین
های خود را بی مهابا در برابر هر اتفاق و حادثه ای نمی
گشاید! و تماشاگر خود را نااگاه و فاقد احساسات نمی
پندارد .به او اجازه می دهد بیندیشد و کنش گری او را
حساسترمیکند.چنیننگاهیفیلمسازرانشستهبر
قله عقالنیت و عقل کل نمی داند .به عبارتی فیلمساز
اجتماعی دهه های 60و70بیش از هر چیز دیگر بر
کارگردان بودن و هنر فیلمسازی اش تکیه می کند و
داعیه ی دیگری ندارد .از همین روست که تماشاگر
نیز تکلف و ادعایی در اثر هنری فیلمساز نمی بیند و از
فیلم او استقبال می کند.
اما گویی سینمای اجتماعی امروز ایران ،از هدف
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
خود منحرف شده است و ادعاهایی بیش از وظیفه
و ظرفیت خود مطرح می کند .سینمای اجتماعی
امروز دوربین خود را به هر جا می خواهد می برد و
جزیی ترین مسایل جامعه را ثبت می کند! گویی
هر چه تصاویر سیاه ترو تلخ تر و نومید کننده تر باشد،
هدف نهایی کارگردان تامین شده است .گاهی چنان
بیانیه ( مانیفست) خود را اعالم می کند که گویی
کارکرد تشکیالت و حزبی برای خود قایل است! به
ویژه فیلمسازان جوانی که به تازگی پا به عرصه سینما
گذاشته اند خود را در قامت مبارز اجتماعی و یا منجی
اجتماعی می بینند!چنان به جزئیات تباهی و سقوط
انسان وارد می شوند و چنان درماندگی و پژمردگی
اخالق انسان را به تصویر می کشند که گویی انان ،تنها
چشمبینایجامعهاند!ایننوجویانناموشهرتچنان
دردها و االم طاقت فرسای مردم جامعه را ان هم با
جزئیات و گستردگی تمام بر پرده ی بزرگ سینما
به تصویر می کشند که گویی ماموریت شان افزودن
بر دردهای مردمان این روزگار است! مردمانی که هر
روز خود یا اطرافیان خود را می بینند که با مشکالت
و دردهای بسیاری مواجه اندو کاری از دست شان بر
نمی اید! این فیلم ها دردی بر درهای مردمان جامعه
می افزایند و ان ها را سخت منفعل و نومید می کنند.
هر چه بر پرده می بینند سیاهی است و درد و رنج بی
پایان! سرنوشت محتوم انها همین است! هیچ کاری
از دست هیچ کس بر نمی اید! ...سینمای اجتماعی
امروز ایران پر مدعا ست و گره افکن ! گره گشا نیست.
کنشگرنیست.دراینسینماامیدوتالشگریجایی
ندارد .بر ان تقدیر گرایی ناشیانه ای حاکم است .بیشتر
این فیلم ها فالکت ،بدبختی ،ناتوانی و سرنوشت سیاه
و ناگوار جامعه ایرانی را به تصویر می کشد! سینمایی
برساخته است و دوام چندانی نخواهد یافت.دیری
نخواهدپاییدکهتماشاگرفهیمایرانیازانگذرخواهد
کرد.سینمای اجتماعی ایران به نگاهی تازه و کمینه
گرا نیازمند است. صفحه 24
پنجره
نویسنده:نفیسهمهدیپور
وقتی پنجره رو باز میکنم ،بوی
اشنایاوراحسمیکنم.
عطر زنانه اش وقتی با نت های موسیقی من
امیخته می شود ،تمام وجودم را به لرزه در می
اورد.
ضربان قلبم انقدر تند می زند که انگار قرار است
کسیبهاوچنگبزندوازسینهامبیرونبکشد.
حالهرروزمرااشفتهترازدیروزمیکند.
گاهی وقت ها بوی عطرش پیانو را هم به وجد می
اوردوبهترینموسیقیخودرامینوازد.
شاید او هم مثل من دچار این عشق پنهان شده
است.
وای وای ارمان ترا چه شده است؟ دیوانه شده ای
کهحتیبهپیانویخودحسادتمیکنی؟!
منکه تا به حال او را ندیده ام اما چگونه می شود
این حس انقدر قوی باشد که انگار سال هاست او
را دیده ام ،یا در کنارش زندگی کرده ام.
اما من برای به دست اوردنش میجنگم،انقدر
سازمیزنم،شایداوهممثلمنروزیگرفتاراین
حس ناشناخته شود.شایدروزی به دیدارم بیاید
و مرا از این دنیای تاریکی که در ان سال هاست
حبسشدهامنجاتدهد.
به عشق او هر روز بهترین لباس هایم را میپوشم
و عطر مردانه ام را می زنم وبار ها از کنار در خانه
اش می گذرم ،شاید لحظه ای با او رودر رو شوم و
حساورانسبتبهخودمبفهممودستانمراروی
صورتشبگذارموچشمانشوگونههایشرالمس
کنم.اماافسوسکه
روز ها و ماه ها را به این امید می ایم ولی خبری
ازاونیست.
مادر..
امروزبهدیدارشمیروموازاومیخواهمیااهنگ
نزندویاحداقلپنجرهاتاقشراببندد.
دیگرتحمل دیدن گریه ترا ندارم ،تا کی قصد
داری کنار پنجره بنشینی و به اهنگ هایش
گوش بدی واشک بریزی ...با تو هستم نرگس،
صداممیشنوی؟
نرگس...
هیس ...گوش کن مادر ،انگار این اهنگ ها
میخواهندچیزیرابهتوبگویند.
مادر...
بسکندخترتودیوانهشدی.
نرگس...
نه مادر نرو ..بگذار بنوازد،انگار او تنها کسی
هستکهحالمرامیداند.
نهنه...بروبگودیگراهنگنزند.
نمیخواهمخیانتکنم.
منبهاوقولدادمتاابدعاشقنواختناهنگهای
اوباشم(.همسرسابقش)
مادربگوازاینجابرود،بگوپنجرهاشرابازنکند.
اصال بگذار خودم می روم ،به او می گوییم پنجره
راببند،اصالازاینجابرود.
مادر...
اروم باش دخترم ..فرهاد دیگه زنده نیست .اون
پیشمانیست..
نرگس....
مامانکمکمکنلباسهایمرابپوشم.وقتیاماده
رفتنشدمپاهایمازحرکتایستادن،انگارقلبم
قبلازرفتنمیخواستچیزیرا بمنبگویید.
اماعقلمبهتکاپوافتادهبودتانگذاردقلبمدهانش
رابازکندوحرفشرابزند.
مرا چهشده است؟!!
چرا بین عقل و قلبم این همه جنگ بود ؟ چرا
نمیتونمپیششبرموبگویمدیگراهنگنزند.
لحظهایبهخودامدمدیدمکهبررویتختمدراز
کشیدم ،معلوم بود در این جنگ ،قلب پیروز
شدهاست.
این حس خیلی قوی تر از ان است که بخواهم با
ان پسر رو در رو شوم.
اما این بار تصمیم گرفتم برای همیشه پنجره
اتاقمرابازنکنم.
روزهادرپی هم گذشت و حال من هر روز بدتر از
دیروز وبدنمضعیفترمیشد.
انگارعقلمدیگرتوانجنگیدنباقلبمرانداشت.
ارمان...
هر روز به عشق او پنجره را باز میکنم و مثل
همیشهحرفهایعاشقانهامرابانتهایمبهساز
تبدیل میکنم .شاید او بفهمد در دل اشوب من
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
چه میگذرد.اما چرا او دیگر پنجره اتاقش را باز
نمی کند؟چرا دیگر مشامم بوی عطر زنانه اش
حسنمیکند؟!!
شاید حس بویایی من هم مثل حس بیناییم از
کار افتاده است .دیگر نمیتوانم بوی عطرش را
استشمامکنم...
وای چطور او میتواند انقدر بی رحم باشد.ومرا با
اینحالزارتنهاگذارد.
وای پسر چرا فکر کردی او میتواند عاشق یک
نابیناشود....
نه،منتسلیمنمیشوموبهدیدارشمیروم.بایدبه
اوبگویمچقدردوستشدارم.
اما هر بار تصمیم میگرفتم به دیدارش بروم ،
پشیمان میشدم و با خود فکر میکردم اگر او
بفهمد من نابینا هستم ایا حاضراست با من
ازدواج کند؟
درهمین افکار بودم که خودرا پشت درخانه اش
دیدم وزنگ را فشردم.
پسرمکاریداشتی؟
اشک در چشمانم جمع شد ،دل به دریا زدم و
گفتممناورامیخواهم.
چرادیگرپنجرهرابازنمیکند؟
نرگسرامیگویی؟
اسمشنرگسبود.چهاسمزیبایی.شایدبرایمن
خیلیزیبابود....
از این همه جسارت و بی ادبی خود خجالت
کشیدم،نهتوانبرگشتداشتمنهقادربهماندن
،کهبا
صدای مادرش بخود امدم :بیا داخل پسرم .وارد
خانهشدم.
وای بوی عطر همیشگی ،کل فضای خانه را پر
کردهبودومنبیشترازهمیشهمجنونشدم...
لحظهایباصدایشبخود امدمکهبارهاازمادرش
میپرسید،مامانکیبود؟
چه صدای دل انگیزی داشت ،اما چرا انقدر سوال
میپرسید؟نکنهاوهممثلمننابیناست؟
مادرش با صدای لرزان گفت :بیا تودخترم این
همان کسی است که مدت هاست بدنبالش
هستی.....
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
25 صفحه 25
؟؟؟؟؟؟
گزارش
همراه با رادیو سالمت در نوروز 1400
شبکه رادیویی سالمت ،در نوروز 1400برنامه های مختلف و متنوعی همچون «گل پامچال»« ،دو صفر بهار» و
«پالک »1400را از روی موج اف.ام ردیف 102مگاهرتز تقدیم شنوندگان صدای دانش ،نشاط و ارامش می کند.
*رقیه بقائی
«شهرام زین العابدینی» ،مدیر گروه سالمت
اجتماعی رادیو سالمت درباره برنامه سال
تحویل این شبکه گفت« :رادیو سالمت طبق
سنت سالهای گذشته برنامه ویژه ای برای سال
تحویل تدارک دیده که شامل بخش های متنوع
است تا ضمن شنیدن برنامه و دریافت اطالعات
مفید سالمت محور ،حال و هوای نوروزی را
برایشان به ارمغان بیاوریم».
وی ادامه داد« :برنامه سال تحویل امسال با نام
«گل پامچال» روز شنبه 30اسفند از ساعت 11
تا 14از رادیو سالمت پخش می شود .محوریت
برنامه نوروز ،جامعه شناسی سال نو ،روانشناسی
تغییر طبیعت ،ایجاد روحیه نشاط و سر زندگی
و هویت بخشی به جامعه ایرانی است .این برنامه
به تهیه کنندگی سارا شریفی و اجرای مسعود
خواجه وند و سیما رستگاران روانه انتن می
شود».
زین العابدینی افزود« :ویژه برنامه تحویل سال،
شامل قسمت هایی نمایشی است که سوسن
مقصودلو و علی میالنی بازیگران برنامه هستند
و گزارش های برنامه هم به عهده مرجان قندی
است .برنامه تحویل سال شامل بخش هایی با
عناوین تقویم سال نو ،شکوفه گیالس ،قرار،
قاصدک ،بهترین ها ،تب و تاب ،عید مبارکی،
اینه و شمعدون ،خدا قوت ،از راه دور ،لبخند
عید و ...است».
مدیر گروه سالمت اجتماعی رادیو سالمت
اظهارکرد« :در این برنامه با پزشک ،محیط
بان و دیگر مشاغل ارتباط گرفته می شود که
26
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
نوبت کاری هستند و در کنار خانواده برای
سال تحویل حضور ندارند .همچنین به موضوع
چگونگی صله رحم در روزهای کرونایی
پرداخته می شود».
پالک 1400روی موج سالمت
«مسعود حسنی» ،تهیه کننده برنامه «پالک
»1400گفت« :ویژه برنامه پالک 1400به
صورت نمایشی داستان زوجی را روایت می
کند که از شهرستان به تهران سفر می کنند تا
تعطیالت نوروز را ،در کنار اعضای خانوادهشان
که زوج دیگری هستند ،در خانه سپری کنند.
این دو زوج ،خواهر و برادری هستند که با اسامی
المانهای نوروزی همچون شکوفه (پرستار)،
بهار (معلم) ،نوروز (تهیه کننده رادیو) و فیروز
(مغازه دار) نام گذاری شده اند .این دو زوج ،در
روزهای نوروزی درگیر داستان های جالبی می
شوند که برای شنونده ها جذاب است».
وی ادامه داد « :در خالل برنامه ،بخش ها و ایتم
های مختلف و جذابی وجود دارد که به صورت
زنده و تولیدی اجرا می شود از جمله مسافرخونه
مش رحمت ،درمانگاه فروردین ،یه کاسه اجیل،
مشاعره ،هر خونه یک سینما،
چه خبر از کجا ،مسابقه تلفنی و زنده بر
خط ،بهترین های ،99سفرنامه ،لقمه
سالمت ،پیک بهار ،و رد پا».
حسنی اظهارداشت« :ویژه برنامه پالک 1400
کاری از گروه خانواده رادیو سالمت با هدف
ایجاد فضای صمیمی خانوادگی در قالب نمایش
و طنز و همچنین اطالع رسانی از 27اسفند ماه
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
از ساعت 17به مدت 120دقیقه از موج اف.ام
ردیف 102مگاهرتز تقدیم شنوندههای صدای
دانش ،نشاط و ارامش می شود».
دوصفر بهار را از رادیو سالمت بشنوید
«موسی نظری» تهیه کننده برنامه دوصفر بهار،
گفت« :دو صفر بهار برنامه ایست با محوریت
تغییر؛ چرا که همزمان با سال نو همه به دنبال
تغییر هستند این برنامه هم مخاطبان خود را
در زمینه تغییرات مثبت همراهی خواهد کرد.
دو صفر بهار از گروه سالمت روان رادیو سالمت
به روی انتن خواهد رفت و در ان بخش های
مختلفی شنیده خواهد شد از قبیل استودیو
قرنطینه ،نکات کارشناسی و پزشکی سالمت
محور ،خبرهای سالمت در سالی که گذشت،
تقدیر از کادر درمان ،اقای مزه ،کیفتون کوک».
وی با بیان اینکه من در ایجاد تغییر ناتوانم،
خودشناسی مقدمه تغییر ،انگیزه های تغییر
از جنله موضوعات این برنامه رادیویی است،
ادامه داد« :گویندگان این برنامه رضا شجاعی،
معصومه نوازنی و تینا هاشمی و تهیه کنندگان
موسی نظری و سولماز عطایی هستند .این
برنامه به نویسندگی «فاطمه اعتمادی» از
27اسفند تا 13فروردین ،از ساعت 10به
مدت 120دقیقه روی موج اف.ام ردیف 102
مگاهرتز می رود».
نظری اظهارکرد« :این برنامه با چاشنی طنز
کمک خواهد کرد همزمان با تغییر سال نو
مخاطبان نیز به راههای رسیدن به تغییرات
دلخواه ترغیب شوند». صفحه 26
از رادیو سالمت بشنوید:
زیست رو ،اولین مسابقه تخصصی در حوزه محیط زیست
مسابقه رادیویی «زیست رو» ،سه شنبه هر هفته از ساعت 20به مدت ۳0دقیقه از موج اف .ام ردیف 102مگاهرتز تقدیم
شنونده های صدای دانش ،نشاط و ارامش می شود.
*رقیه بقائی
«فاطمه شهبازی» ،مشاور و طراح سوال این برنامه
رادیویی با اشاره به ضرورت داشتن برنامه رادیویی
در حوزه محیط زیست گفت« :با توجه به عالقمندی
شخصی به محیط زیست و با توجه به نتایج پایانامه
کارشناسی ارشد تصمیم به طراحی و پیشنهاد یک
مسابقه محیط زیستی در رادیو گرفتم .به نظرم
محیط زیست از جذاب ترین محورهای برنامه
سازی در رادیوست و ارتباط خوبی با مخاطب برقرار
می کند .بعد از سال ۹5و براساس نتایج پایانامه ی
کارشناسی ارشدم ،و ابراز عالقمندی جامعه اماری
به تولید برنامه های محیط زیستی با ساختار
مسابقه ،این ایده شکل گرفت».
وی با بیان اینکه مسابقه زیسترو پس از طرح ایده
ی اولیه و مشاوره و راهنمایی مدیر گروه سالمت
اجتماعی اقای شهرام زین العابدینی شکل گرفت،
ادامه داد« :در این برنامه فاطمه بی تقصیر ،تهیه
کننده و مسعود خواجه وند مجری هستند و من
فاطمه شهبازی ،سردبیر و طراح سئواالت مسابقه و
دکتر محمد فریدی ،دکتری محیط زیست و رئیس
اداره محیط زیست دماوند داور این مسابقه است».
شهبازی با بیان اینکه هدف زیسترو افزایش
اطالعات مخاطبان و دانش زیست محیطی
انهاست ،اظهارداشت« :شاید برای شما جالب
باشد که مسابقه زیسترو در رادیو سالمت اولین
مسابقه ایست که با حضور یک داور برگزار می شود
و این بدعت توسط مسابقه زیست محیطی رادیو
سالمت بنا نهاده شد .اولین مسابقه محیط زیستی
رادیو با حضور دو شرکت کننده برگزار می شود
شرکت کنندگان باید تحصیل کرده یا فعال حوزه
محیط زیست یا منابع طبیعی باشند زیرا سئواالت
تخصصی است .این مسابقه در سه مرحله و با بخش
هایی چون زیست بوم ،پازیست ،زیستمندان ،نقشه
خوان و دیده بان برگزار می شود ،در تمام مراحل و
بخش ها داور حضور داشته و امتیاز هربخش با رای
وی داده می شود».
رقابت سالم و پیچیده در زیست رو
در ادامه« ،فاطمه بی تقصیرفدافن» ،تهیه کننده
برنامه زیست رو گفت« :این برنامه با هدف افزایش
اطالعات واگاهی مخاطب نسبت به محیط زیست،
ایجاد تقویت و یا تغییر نوع نگرش افرادجامعه
نسبت به محیط زیست ،و ایجاد و یا تقویت رفتار
مثبت درباره محیط زیست ،و با کارکرد اطالع
رسانی ،اموزشی ،سرگرمی و تفریحی از گروه
سالمت اجتماعی روزهای سه شنبه ساعت 20
به روی انتن می رود .در این برنامه سعی کردیم
با طراحی ایتمهای مختلف شامل زیست بوم،
زیستمندان ،پازیست ،نقشه خوانی ،دیده بان ،که
با افکت های هیجانی و مربوط به محیط زیست
و موسیقی های خاصی که فضای مسابقه را در
موقعیتهای طراحی شده قرار می دهد ،برای شرکت
کننده ها محیط مورد نظر را تصویرسازی کنیم».
وی ادامه داد« :در مسابقه زیست رو ،زمان بسیار
مهم است مثال در بخش زیستمندان با پخش
بعضی از مستند حیات وحش در مدت یک دقیقه
از شرکت کننده ها می خواهیم گونه جانوری مورد
نظر را شناسایی کنند و شرکت کنندگان مسابقه
در ابتدای کار از بین موقعیتهای محیط زیستی از
جمله دریا ،کوه ،جنگل ،بیابان ،کویر و دشت نامی
برای خود انتخاب می کنند و تا پایان مسابقه از این
نام برای پاسخ گفتن استفاده می کنند .مسابقه
زیست رو اولین مسابقه رادیویی و تلویزیونی در
حوزه محیط زیست است و شرکت کننده ها حتما
باید اطالعات خوب محیط زیستی داشته باشند».
بی تقصیر با بیان اینکه این مسابقه با بخش های سه
گانه خود هر بار هیجان تازه ای به شرکت کننده
و مخاطب
می بخشد ،افزود« :داور مدام پاسخهای انها را
ارزیابی می کند و با توجه به نظر داور امتیازها
به شرکت کننده ها تعلق می گیرد ،انچه در این
مسابقه حائز اهمیت است یک رقابت سالم و
پیچیده برای رسیدن به هدفی جهانی است یعنی
توجه به محیط زیست ،حفظ محیط زیست و
دعوت از مخاطبان رادیو سالمت که از این لحظه
به بعد رفتارخداپسندانه ای با محیط زیست داشته
باشند».
وی تصریح کرد« :تعاملی که بین عوامل برنامه
برقرار شده است سرعت قابل توجه ای به ریتم کار
بخشیده ،تالش مسعود خواجه وند به عنوان مجری
مسابقه و طراحی سواالت فاطمه شهبازی مشاور
برنامه که دانش اموخته حوزه محیط زیست است
و همراهی داور مسابقه مهندس فریدی ،انگیزه ای
برای من ایجاد کرده تا با حوصله و دقت و خالقیت
بیشتری برای تولید این مسابقه وقت بگذارم.
مسابقه زیست رو حاصل تالش یک گروه حرفه
ای است با مدیریت دلسوزانه شهرام زین العابدینی
که پا به پای ما برای جذابیت هر چه بیشتر برنامه
همراهی می کند»..
گوینده ارتباط صمیمی با مخاطب
در ادامه« ،مسعود خواجه وند» ،مجری مسابقه،
مهمترین ویژگی در اجرای مسابقات رادیویی برای
یک گوینده را ارتباط صمیمانه با شرکت کنندگان
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دانست و گفت« :به خاطر شرایط برنامه خود به
خود مخاطب دچار استرس و ترس در پاسخ دهی
به سواالت می شود به همین دلیل اهمیت دارد که
گوینده و مجری مسابقه ،شرایطی را در اجرا برای
شنونده ایجاد کند که از نگرانی و ترس مخاطب
کاسته شود تا با ارامش بیشتری بتواند پاسخگو
باشد».
وی با بیان اینکه بحث انرژی در صدا و اجرا هم
در یک برنامه مسابقه حائز اهمیت است ،ادامه
داد« :فضای مسابقه باز بستگی به نوع و طراحی
مسابقه دارد ،و چون معموال مسابقه ها به صورت
تولیدی تهیه می شود .مهم است که گوینده انرژی
خود را طوری تقسیم کند که در همه برنامه هایی
که در یک افیش استودیویی ضبط می شود،
یکسان باشد که البته باز این موضوع نوع همکاری
مخاطب ارتباط بسیار زیادی دارد .نکته مهم دیگر
برای این نوع برنامه ها در اجرا این مساله است که
چون شرکت کننده خود را در یک فضای رقابتی
می بیند نباید به هیچ وجه لحظه ای احساس کند
که مجری و گوینده تفاوتی برای شرکت کننده ها
قائل می شود که صد البته این اتفاق به هیچ وجه
نباید بیفتد».
خواجه وند افزود« :اما از لحاظ تفاوت اجرا در رادیو
سالمت و دیگر شبکه ها ،مهمترین عامل و موضوع
بحث تخصصی بودن این شبکه است و چون اکثر
برنامه ها در این شبکه سالمت محور است این نکته
حائز اهمیت است که گوینده حتما باید در حوزه
سالمت مطالعات دقیق و کافی و به روز داشته باشد
البته باز به شرایط و فضای ان برنامه بسیار بستگی
دارد .به ویژه در مسابقات رادیویی .به طور مثال در
همین مسابقه زیست رو ،چون کامال یک مسابقه
تخصصی در حوزه محیط زیست و اولین مسابقه در
این حوزه در کل معاونت صداست بسیار مهم است
که مجری اطالعات کافی در زمینه محیط زیست را
کسب کرده باشد؛ چرا که قطعا مواقعی در اجرا پیش
می اید که نیاز به راهنمایی شرکت کننده است و در
این لحظه می تواند با توجه به اطالعاتی که در این
زمینه دارد راهنمایی درست و اصولی داشته باشد و
فضای بهتری را برای شنونده ایجاد کند».
وی اظهارداشت« :داشتن اطالعات تخصصی نسبت
به فضای ان برنامه یا مسابقه ،به روز بودن اطالعات،
تعامل صحیح و لحظه ای با تهیه کننده و مشاور
برنامه و ارتباط درست و صمیمانه با کارشناس
یا داور مسابقه ،استفاده بجا و درست از واژه ها از
دیگر معیارهای یک گوینده موفق در این سبک
از برنامه هاست».
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
27 صفحه 27
گزارش
3عامل افزایش داللی میوه
معرفی یک راهکار بــرای مقابله با داللی
مدیر عامــل اتحادیه باغبانی ایران به ســه عامــل افزایش داللی
در میوه اشــاره کرد و گفت :دولت باید اعتبــاری در بودجه برای
خرید و بســته بندی محصول کشــاورزان در نظــر بگیرد ضمن
اینکــه از اســتارت اپها برای عرضه مســتقیم اســتفاده شــود.
کمال یدالهــی مدیر عامل اتحادیــه باغبانی ایــران در گفت و گو
با خبرنگار اقتصادی خبرگــزاری فارس ،به چنــد عامل در ایجاد
داللی و واســطه گری در بخش کشــاورزی بویژه باغبانی اشــاره
کرد و گفت :تشکل های کشــاورزی باید توان و قدرت مالی داشته
باشــند تا محصوالت کشــاورزان را خریداری و پس از ســورت و
بســته بندی در بــازار عرضه کنند بدیــن منظور دولــت باید در
بودجــه اعتباری برای خرید توســط تشــکل ها در نظــر بگیرد.
وی بــا بیــان اینکــه دالالن از ضعــف نقدینگی و عــدم توانایی
کشــاورزان برای بســته بندی میوه ســوء اســتفاده می کنند،
افــزود :زمانی کــه محصول کشــاورز به صــورت فلــه وارد بازار
مــی شــود شــفافیتی در قیمــت و کیفیت وجــود نــدارد که
دالالن از ایــن شــکاف به خوبــی اســتفاده می کننــد و قیمت
محصــول را بــه بهانــه هــای مختلــف افزایــش مــی دهند.
*ساختار معیوب میدان مرکزی میوه جایی عامل جوالن
دالالن
مدیــر عامل اتحادیــه باغبانی ایران به ســاختار معیــوب میدان
میوه و تــره بار مرکزی هم به عنــوان عامل افزایش داللی اشــاره
کرد و گفت :سیســتم خرید و فــروش میوه در میادیــن میوه به
صورت حق العمل کاری اســت یعنــی محصول به هــر قیمتی
کم یا زیــاد فروخته شــود 10درصد بــه عنوان حــق العمل بر
می دارنــد در حالی کــه باید در همــان ابتدا محصول کشــاورز
را به صــورت قطعی خریــداری کننــد و این خود باعــث ایجاد
شــفافیت شــده و منفذی بــرای ورود دالالن ایجــاد نمی کند.
وی افزود :در ســایه عدم نظــارت بر میادین میــوه که تحت نظر
28
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
شــهرداری ها هســتند قبل از ورود به میــدان و در داخــل میدان
دالالن و واســطه ها جــوالن میدهنــد و میوه چندین دســت بین
انهــا می چرخد کــه باید ســاماندهی شــوند و کارکنــان میادین
لباس های متحدالشــکل بپوشــند تا از دالالن تمییز داده شــوند.
*سازمان تعاون روستایی در تمام مراحل تولید باید کنار
کشاورزباشد
یدالهی در پاســخ بــه اینکه ســازمان تعاون روســتایی بــه خرید
توافقــی محصوالتی که در بــازار عرضه می شــوند ورود می کند ایا
اقدام انها در کاهــش داللی موثر اســت؟ گفت :این ســازمان پس
از اینکــه قیمت در بــازار کاهش می یابــد ورود می کنــد که کافی
نیســت باید در تمام مراحل تولید در کنار کشــاورزان باشــد و مانع
از کاهش قیمت شــود ،امــا در طی این مدت واســطه هــا در کنار
کشــاورزان هســتند که تنها به ســود خودشــان عمل می کنند.
وی مشــکل ســازمان تعــاون روســتایی را کمبــود اعتبــار
و نبــودن امکانــات عنــوان کــرد و گفــت :دولــت بایــد اعتبار
الزم را در اختیــار قــرار دهــد و تعــاون روســتایی هــم با کمک
تشــکل هــا محصــوالت کشــاورزان را خریــداری کنــد.
*استفاده از استارت اپ ها برای کاهش داللی
مدیر عامل اتحادیه باغبانی ایران در پاســخ به اینکه کشــورها دیگر
از اســتارت اپ ها برای کاهش داللی و واســطه گری اســتفاده می
کنند چرا در کشــور ما اجرایی نمی شــود؟ گفت :به تازگی سازمان
تعاون روســتایی «روســتا بازار» راه اندازی کرده کــه در ان بخش
از محصوالت را تشــکل ها خریداری می کنند و از طریق اســتارت
اپ به صورت خرده فروشــی در اختیار متقاضیان قــرار می دهند.
وی گفــت :ایــن ســامانه قبــل از ســال نــو راه انــدازی مــی
شــود امــا نیــاز بــه حمایــت مالــی از ســوی دولت اســت که
مقادیــر بیشــتری از محصــوالت مــردم خریــداری شــود.
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی صفحه 28
دستیابیبهبذرواکسنباکتریاییدرماهیاندریایی
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور-اهواز ،از دستیابی به بذر واکسن باکتریایی
در ماهیان دریایی خبر داد.
حسین هوشمند ،در گفت و گو با ایسنا ،با اشاره به
اینکه پرورش ماهی در قفس از برنامه های هدف
گذاری شده توسعه فعالیت ابزی پروری دریایی
به ویژه ماهیان دریایی در جنوب کشور است ،گفت:
در حال حاضر گونه های مختلفی از ماهیان دریایی
جهت پرورش در قفس در کشور معرفی شده اند
که از بین ان ها ماهی باس دریایی اسیایی به علت
ویژگی های بهتری که در شرایط پرورش دارد در
استان های جنوبی کشور در قفس و استخرهای
خاکی پرورش داده می شود.
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور-اهواز ،ضمن یاداوری گسترش سریع
صنعت ابزی پروری در سال های اخیر که باعث
افزایش وقوع بیمار ی های باکتریایی از قبل
شناخته شده و به وجود امدن شرایط مناسب
برای بروز بیماری های عفونی جدید شده است،
به گزارش های فراوان از بروز بیماری ها و تلفات
ناشی از ان ها و درنتیجه ایجاد خسارت اقتصادی در
ابزی پروری ماهیان دریایی به ویژه در سیستم قفس
اشاره و تاکید کرد که بیماری ها چالش بزرگ پیش
روی توسعه این صنعت است.
هوشمند از عدم امکان ضدعفونی اب به منظور
حذف عامل بیماری زا و حتی دارو درمانی در
سیستم پرورش ماهی در قفس ،به دالیل تاثیرات
زیست محیطی مخرب بر اکوسیستم و هزینه
باالی دارو را از مشکالت پیش رو دانست و افزود:
برای کنترل و پیشگیری از بیماری ها راهکارهای
مختلفی پیشنهاد شده که ایمنی در برابر بیماری
با استفاده از واکسن نتیجه مطلوب تری نسبت به
سایر روش ها دارد.
وی واکسیناسیون را به این دلیل که یک روش
مقرون به صرفه برای کنترل بیماری های مختلف
تهدید کننده سالمت ماهی است ،بخش مهمی از
ابزی پروری قلمداد کرد و ادامه داد :نکته قابل تامل
در واکسیناسیون ابزیان توسط واکسن های تجاری
موجود در بازار ،عدم کارایی مناسب انها است .زیرا
این واکسن ها در برابر سویه های رایج در مناطق
جغرافیایی و کشورهای خاصی ساخته شده اند و
ممکن است در برابر سویه های مناطق دیگر کارایی
مناسبی را نداشته باشند.
هوشمند ،شناسایی عوامل غالب بیماریزای هر
منطقه و ساخت واکسن از جدایه های بومی ان
را ضروری دانست و تصریح کرد :به دلیل تفاوت
اقلیمی و شرایط اکولوژیکی مناطق پرورش
ماهی باس دریایی اسیایی جنوب کشور با سایر
کشورها ،مطالعه عوامل بیماری زای خطرساز
و کاندید واکسن و تهیه بذر واکسن به منظور
مدیریت بهداشتی بهتر و پیش گیری (کنترل و
واکسیناسیون) اجتناب ناپذیر است.
وی معتقد است :به همین منظور پژوهشکده ابزی
پروری ابهای جنوب کشور-اهواز ،طرحی را تحت
عنوان امکان سنجی تولید انواع واکسن های کشته
باکتریایی ویبریوزیس – استرپتوکوکوزیس در
ماهی باس دریایی اسیایی پرورشی با همکاری
مرکز تحقیقات شیالتی ابهای دور و یک شرکت
بخش خصوصی در دست اجرا دارد.
به گفته هوشمند ،بذر واکسن های اتوژن دی واالن
و پلی واالن ویبریو استرپتوکوکوس در پژوهشکده
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
تهیه و کارایی واکسن های فرموله شده در سطح
ازمایشگاهی بررسی شده اند و نتایج بسیار خوبی
از انها به دست امده است .همچنین واکسن مونو
واالن اتوژن ویبریو هار ِوی فرموله شده و اماده
استفاده در سطح مزرعه در سایت یک شرکت
بخش خصوصی است.
هوشمند در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره
به براوردهای اقتصادی در این زمینه گفت :میزان
تولید ماهیان دریایی در نوار جنوبی کشور در حدود
۶۷۰۰تن است که بیشتر این پرورش ،مربوط به
ماهی باس دریایی اسیایی است .با توجه به این
میزان تولید و فعال شدن چندین مجموعه پرورش
بچه ماهی در سال اینده ،براورد می شود حدود ۱۰
میلیون بچه ماهی دریایی در کشور پرورش داده
شود که برای واکسینه کردن این جمعیت ،حداقل
به ۲۰میلیون دوز از هر نوع واکسن برای یک دوره
پرورش نیاز است.
وی ادامه داد :با توجه به اینکه هر لیتر واکسن
وارداتی حدود ۱۸۰دالر هزینه دارد ،در صورت
تهیه واکسن مورد نیاز کشور از طریق واردات ،مبلغ
باالیی برای کشور هزینه دربرخواهد داشت که در
صورت تهیه واکسن بومی این هزینه بسیار کمتر
بوده و از خروج ارز جلوگیری خواهد شد.
رئیس پژوهشکده ابزی پروری اب های جنوب
کشور در خاتمه تاکید کرد :این موضوع عالوه بر
کاهش هزینه تولید واکسن برای کشور ،اشتغال
زایی نیز دارد و نکته حائز اهمیت این است که به
علت بومی بودن واکسن های تهیه شده ،کارایی
واکسن بومی بسیار باالتر از واکسن های وارداتی
خواهد بود.
فروردین ماه1400
شماره بیست و ششم
29 صفحه 29
گزارش
کف حقوق کارگران نباید کمتر از ۵میلیون
حمید نجف در گفتگو با ایسنا ،در ارزیابی افزایش
حداقل دستمزد سال اینده کارگران ابراز عقیده کرد
و گفت :با توجه به اینکه کارشناسان افزایش حقوق
کارگران در دو مقطع را پیشنهاد دادند و کانون عالی
شوراهای اسالمی کار هم به اعتبار قول مساعد وزارت
کار که گفته بود در نیمه دوم سال دستمزدها ترمیم
می شود ،ترمیم حقوق کارگران در نیمه دوم سال را
درخواست کرد که البته این اتفاق نیفتاد ،معتقدم
طلب ۶ماهه را هم نمایندگان کارگری باید روی
حداقل دستمزد سال ۱۴۰۰ببرند و کف دستمزد
را باال ببرند .وی با بیان اینکه کف دستمزد کارگران
در سال اینده نباید کمتر از ۵میلیون تومان باشد،
گفت :اگر بتوانیم حداقل مزد را دو برابر کنیم و پایه
حقوق حداقل بگیران را باال بیاوریم ،قدرت معیشت
خانوارهای کارگری برای سال اینده را حفظ کرده ایم.
این کارشناس حوزه کار اقتصاد را یک زنجیره به هم
تنیده و پیوسته دانست و گفت :در بحث دستمزد باید
نگاهکلیداشتهباشیمونگوییمیککارفرماسودکرده
یکی سود نکرده است .بلکه طوری حقوق و دستمزد را
تعیین کنیم که کارگر و کارمند و بازنشسته ای که می
خواهد ان را خرج کند در همه بخشهای اقتصاد هزینه
کند و فقط بابت خورد و خوراک صرف نشود.
دستمزد باید طوری تعیین شود که اقتصاد
مملکتبچرخد
وی افزود :ما باید به موضوع دستمزد به گونه ای نگاه
کنیم که چرخه اقتصاد مملکت بچرخد .چون حقوق
30
شماره بیست و ششم
فروردین ماه1400
ناموت باشد
و دستمزد است که این چرخه را می گرداند؛ بنابر این
افزایش دستمزدها باید طوری باشد که اوال به کارمند
یا کارگر قدرت خرید بدهد دوم اینکه فرد بتواند با ان
کیف و کفش و لباس و سایر مایحتاج خود را هم بخرد و
تنهاصرفتهیهموادخوراکیوغذایینکند،یعنیهمه
صنوف و مشاغل از محل افزایش حقوق منتفع شوند
و امرار معاش کنند .وقتی هزینه ها باال است و مزد
کمتری برای نیروی کار در نظر بگیریم طبیعی است
که از هزینه های دیگر می زند .اگر امسال اصناف سود
نکردند یا بزاز و کفاش درامد نداشتند دلیلش فقط
کرونا نبود ،بلکه خرید پوشاک و پارچه اولویت مردم
نبود و بیشتر دغدغه خرید مرغ و تخم مرغ و روغن
و مواد غذایی را داشتند .نجف درباره افزایش حق
مسکن و بن خواربار کارگران نیز گفت :مزایای جانبی
مزد مخصوصا حق مسکن و بن خواربار باید افزایش
پیدا کند و به نقطه ای برسیم که دریافتی کارگر کمتر
از ۵میلیون تومان در سال اینده نشود .خوشبختانه
امسال اتفاق خوبی که افتاد این بود که حق مسکنی
که سالهای در فیش های حقوقی کارگران ۲۰هزار
تومان و ۴۰هزار تومان درج می شد و مایه شرمندگی
بود امسال به ۳۰۰هزار تومان افزایش یافت و اقدام
مثبت و ارزشمندی بود که با همراهی دولت رقم خورد
ولی ایا در شرایطی که کرایه خانه ها باالی یک میلیون
تومان رفته این رقم می تواند به جبران هزینه مسکن
و اجاره بهای کارگران کمک کند؟
کمک هزینه مسکن حق شارژ ساختمان است!
نجف تصریح کرد :ما نمی گوییم حق مسکن را افزایش
ماهنامه اقتصادی -اجتماعی
دهند بلکه در یک روستای دورافتاده اجاره یک اتاق
۳۵متری را دراوریم یا نرخ اجاره یک خانه ۵۰متری
برای یک خانواده ۴نفره را در شهرهای دیگر بررسی
کنیم ،همان را مالک افزایش حق مسکن قرار بدهیم.
این مبلغی که به اسم کمک هزینه می پردازیم دیگر
کمک هزینه مسکن و اجاره بها نیست ،حق شارژ
ساختمان است .این کارشناس حوزه کار سال ۹۹را
شعب ابی طالب کارگران نامید و گفت :امسال حقیقتا
سال سختی برای خانوارهای کارگری بود .باز هم نمی
گوییم حقوق کارگران را اضافه کنند بلکه درخواست
ما این است که شورای عالی کار اگر نمی تواند دستمزد
واقعی برای کارگران تصویب کند و افزایش واقعی
حقوق کارگران را مدنظر ندارد ،همین وضعیت سخت
را برای کارگران در سال اینده حفظ کند .در حال
حاضر نگرانی فعاالن کارگری این است که سال اینده
وضعیت کارگران از چیزی که هست به مراتب سخت
تر شود که البته نشانه های حذف ارز ۴۲۰۰تومانی و
ازاد شدن قیمتها این را تقویت می کند لذا انتظار ما
این است که دولت و کارفرما به دستمزد کارگر نگاه
مثبت تری داشته باشند و قدرت معیشت کارگران را
برای سال اینده حفظ کنند .وی در پایان گفت :امسال
به خاطر کرونا و تعطیلی مدارس و دانشگاهها همه در
خانهماندندوطبعاهزینههایاموزش،تحصیل،خورد
و خوراکّ ،اب و برق و اینترنت هم افزایش یافت ،بنابر
این اگر می گوییم سال سختی بود از این جهت است
که خرج و مخارج و هزینه های بیشتری به خانوارهای
کارگری تحمیل شد. صفحه 30
صفحه 31
صفحه 32