دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research شماره 2
دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research شماره 2
صفحه 1
صفحه 2
صفحه 3
دوفصلنامه انجمن علمی
«الشریعه االسالمیه»
ژپوهشاهی فقهی-حقو یق
سال دوم ،شماره دوم ،بهارو تابستان 1401
()2022 /1444
صاحب امتیاز :جامعه المصطفی العالمیه
دانشگاه مجازی المصطفی ،گروه علمی تربیتی فقه و معارف اسالمی با همکاری معاونت پژوهشی و تولید
مدیر مسئول :حجت االسالم دکتر سعید ارجمندفر
سردبیر :حجت االسالم امیر امینی
دبیر علمی :حجت االسالم فرهاد پورکیوان
مدیر اجرایی :حجت االسالم مجتبی عفتی
نشانی :قم ،خیابان ساحلی ،ساحلی جنو بی ،نرسیده به مصلی ،بین کوچه 6و4
صندوق پستی3713913554 :
تلفن و نمابر9825 32613875 – 982532114185 :
شمارگان :چاپ الکترونیکی
تعداد صفحات 304 :صفحه
Email: research@mou.ir صفحه 4
هیئت تح ری ریه:
حجت االسالم امیر امینی
مدیر گروه فقه و معارف اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی
حجت االسالم دکتر حسین الیوسف
مدرس گروه فقه و معارف اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی
حجت االسالم جواد سالمی
مدرس گروه فقه و معارف اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی
حجت االسالم فرهاد پورکیوان
مدرس گروه فقه و معارف اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی
حجت االسالم دکتر
سید حسین شفیعی دارابی
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی
العالمیه
حجت االسالم صادق اخوان (روشندل)
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی
العالمیه
حجت االسالم دکتر علی پاکپور
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی
العالمیه
حجت االسالم مجتبی عفتی
مدرس گروه فقه و معارف اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی
بر اساس مجوز:
اداره کل ساماندهی و پشتیبانی پژوهشی
معاونت پژوهشی جامعه المصطفی
العالمیه
(مورخ)1400/10/26 :
این نشریه در سطح نشریات علمی
(ویژه انجمن های علمی طالب و دانشجویان)
تعیین شد. صفحه 5
راهنمای نویسندگان مقاالت
.١مقاله باید شامل قسمتهای زیر باشد:
✓ عنوان ،چکیده ،واژگان کلیدی ،مقدمه ،بیان مسئله (سوال اصلی تحقیق) ،مبانی نظری پژوهش
(تبیین واژگان کلیدی) ،روش تحقیق ،بدنه اصلی مقاله ،نتیجهگیری ،فهرست منابع.
ً
.٢تنها مقالههایی قابل بررسی است که قبال منتشر نشده باشند و نو یسنده متعهد بهنشر ان در جای دیگر نباشد.
.٣مسئولیت محتوایی مقاله بهلحاظ علمی و حقوقی بر عهده نو یسنده مسئول است.
.٤حق رد یا قبول مقالهها برای نشریه محفوظ است.
.٥تایید نهایی مقاله برای چاپ بر اساس نظر داوران و تایید سردبیر نشریه است.
.٦حجم مقاله حداقل 8صفحه و حداکثر 30صفحه 250کلمهای خواهد بود.
.٧نقل و اقتباس از مقالههای نشریه با بیان منبع ان ،ازاد است.
.8جهت نوشتن مقاله از فونت 14و خط ” “IRLotusاستفاده شود.
.9فهرست منابع بهترتیب حروف الفبا و بهشرح زیر درج شود:
✓ کتاب :نام خانوادگی ،نام (سال نشر) .عنوان “Bold”.نام مترجم (در صورت ترجمه) .چاپ.
محل نشر :ناشر.
✓ مقاله :نام خانوادگی ،نام (سال نشر) .عنوان ” .“Boldنام نشریه (ایتالیک) .دوره انتشار.
شماره نشریه :شماره صفحات.
.10درج ارجاعات مربوط به منابع در متن بهصورت (نام مولف ،سال نشر :صفحه) اورده شود .دقت شود که
هیچ منبعی در پاورقی نباید درج گردد.
.11ارجاعات هر صفحه مانند معادل التین واژگان تخصصی ،شرح اصطالحات و توضیح ات جا نبی در
پ اورق ی همان صفحه درج شود.
.12نو یسنده الزم است بههمراه ارسال مقاله به نشانی نشریه علمی ،مشخصات تحصیلی و رتبه علمی خود را
ارسال نماید. صفحه 6
صفحه 7
فهرست مطالب
بخش فارسی
سخن سردبیر 9............................ .......................... ...............................................
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن با تا کید بر جان ،مال و ناموس11............................................
فرشته یوسفی ،امیر امینی
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده مطابق با دیدگاه فقه امامیه25.......................
علی احمد متقی (نوری) ،حامد خالقی والمدهی
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار در فقه اهل تشیع و اهل تسنن45....................... ......................
وحید الرحمن مدقق ،محمد شیبانی
پیجو یی مسئله حضانت با تا کید بر اجتماع و جدایی والدین از منظر فقه امامیه و قانون مدنی ایران65...
مریم رحیمی ،فرهاد پورکیوان
تحلیلی تطبیقی بر مسئله والیت زنان از منظر مذاهب فقهی83................................................
فاطمه مرتضی ،محمودرضا محمددوست
جایگاه و موضع قضاوت زنان از منظر ادله تشیع 95.............................................................
هدی ر یاض الحکیم ،مجتبی عفتی
تبیین مفهومی و ماهوی معدن از منظر فقهی -حقوقی و دیدگاه معدنشناسان109...........................
محمد خیرخواه ،جواد سالمی
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز با تا کید بر گستره فضای مجازی129.......................
زهرا شیردل ،محمدشتا بدرا
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی در نظام خانواده195......................
قاسم علیزاده (راشدی) ،محمودرضا محمددوست صفحه 8
القسم العربی
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع لدی ا لفقهاء وعلماء اصول الفقه االمامی193........................
جعفر معتوق فخر ،حسین الیوسف
الیات کسب العلم والمعرفه ودورها فی احراز علم الفقه237.......................... ........................
ابتهال الشرع ،حسین الیوسف
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره عند الشیعه 259...................................................................
لمیس سلوم ،حسین الیوسف
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه الخاصه والعامه 289.........................................................
االء رضا فرمان (ام المحمدین) ،ثامر حکیم الساعدی صفحه 9
سخن سردبیر
پژوهش ،تتبع و نوشتن ،میزان توان و اعتبار یک فرد ،دانشگاه ،منطقه ،جامعه و ملت را نشان می دهد تا جایی که
بخش عمدهای از تواناییها بر اساس انچه مکتوب میشود سنجنده شده و مالکهای ارزیابی روی ان اثار
مکتوب اعمال میگردد .بنابراین کسانی که در نوشتن قویتر هستند ،میتوانند از انچه دارند با در نظر گرفتن
زمان کمتر ،اثار بیشتری ارائه دهند و از این طریق ارزش و اعتبار خود را بیشتر و مهمتر نشان دهند .لذا بسیاری
از ایدهها ،طرحها و تواناییها و حتی واقعیتها و حقایق ،تنها به سبب ضعف در ارائه ،گم و بیاثر میشوند.
بر این اساس ،تولید نشریههای علمی بستر مناسبی جهت مکتوب ساختن اندیشههای دانشجو یان فراهم
میکند؛ چرا که به تصو یر کشیدن علم کار دشواری است که دانشجو باید در قدم اول با قلم زدن ،توان نگارش
خود را تقو یت کند تا در اینده ،نوشتهها و مقالهها و اثار علمی او ارتقا یافته و به تولید علم و دانش منجر شود .با
این توصیف ،نگاه به تولیدات دانشپژوهی ،نگاهی سطحی و به دور از شاخصههای مقاالت علمی نیست؛
همچنانکه این نگاه ،فراتر از تواناییهای علمی دانشپژوهان نیز نمیباشد.
انتظار میرود دانشپژوهان و استادان ناظر ایشان ،در گام اول با قلم زدن در عرصه دانش فقه و حقوق ،به
صورت روزافزون بر تواناییهای علمی و قلمی خود بیفزایند و در گامهای بعدی ،تولیدات فاخر علمی ارائه
نمایند تا رسیدن به روزی که یافتههای حاصل از مطالعات پژوهشی خود و یا جمعبندی یافتههای سایرین را در
قالب یک مطالعه مروری به موضوعی بدیع و موثر ،مبدل سازند .تحقق این هدف و تسریع در رسیدن به ان،
همت علماموزان فرهیخته را میطلبد.
شماره دوم دوفصلنامه «پژوهشهای فقهی – حقوقی» با تمرکز بر مباحث تخصصی فقه و حقوق ،مشتمل بر
سیزده مقاله است که به دو زبان فارسی و عربی منتشر شده و ماحصل تالش نو یسندگانی از هفت ملیت
(ایران ،افغانستان ،عراق ،سوریه ،لبنان ،بحرین و استرالیا) است که در راستای تبیین و ترویج مباحث اموزشی و پژوهشی
جامعه المصطفی
العالمیه در عرصه بین الملل میباشد.
در پایان ،الزم است از همکاری و همراهی معاونت محترم پژوهشی و تولید و زحمات استادان گرانقدر؛
به و یژه حجت االسالم پورکیوان ،حجت االسالم سالمی و حجت االسالم دکتر الیوسف که در راهاندازی و
تولید دوفصلنامه «پژوهشهای فقهی -حقوقی» تالش فراوان داشتند ،قدردانی و سپاسگزاری نمود. صفحه 10
صفحه 11
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن با تاکید بر جان ،مال و ناموس
فرشته یوسفی (افغانستان) ،١امیر امینی (ایران)٢
تاریخ دریافت1400/06/09 :
تاریخ پذیرش1401/01/26 :
چکیده
یکی از مسائلی که دین اسالم برای ان اهمیت زیادی قائل است ،مقوله حرمت مومن است؛
یعنی مومن دارای حقوق ،جایگاه و احترام است و کسی حق تعرض و بیحرمتی به ان ندارد.
از طرف دیگر ،انهایی که مرتکب بیحرمتی به شخصیت و حقوق انسان میشوند در دین
اسالم ،مورد سرزنش قرار داده شده و به عذابهای دردناکی وعده داده شدهاند .بنابراین مقاله
حاضر در پی یافتن پاسخی برای این پرسش بوده است که دیدگاه اسالم در رابطه با حرمت
مومن در جنبههای جان ،مال و ناموس انسانها چیست؟ با توجه به مدعای پژوهش که قائل
به ضریب باالی حرمت برای انسان در دین اسالم است و جان ،مال و ناموس مومن را محترم
میشمارد ،این مقاله تالش نمود با بیان ایات و روایات ،جایگاه و حرمت انسان را در دین
اسالم تبیین کند .در این مقاله که به روش توصیفی تدو ین شد ،این نتیجه حاصل گردید که
دین اسالم حرمت زیادی در تمامی ابعاد قائل شده و به کسی حق بیحرمتی نداده و حتی
کسانی که باعث بیحرمتی به مومنین میشوند را وعده عذاب بزرگی داده است.
واژگان کلیدی :حرمت مومن ،جان انسان ،مال انسان ،ناموس انسان
.١دانشجوی کارشناسی گروه فقه و اصول ،دانشکده معارف اسالمی و مطالعات زنان ،جامعه المصطفی
دانشگاه مجازی المصطفی
،قم ،ایران( manan.yousufy2021@gmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢عضو هیئت علمی گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
المصطفی
العالمیه،
،قم ،ایرانAmir.amini13244@jmail.com ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 12
/12پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مقدمه
حرمت در لغت به معنای حرام بودن است و در اصطالح ،حکم به ترک فعل به صورت الزامی را
حرمت میگو یند که ان نیز به سبب مفسدهای است که در چیزی وجود دارد .در این میان ،دین
اسالم سفارش فراوانی بر رعایت حرمت مومن کرده و مصادیق بسیاری داشته است؛ از جمله
حرمت مال ،ناموس و جان؛ در عین حال ،عده زیادی از انسانها به دالیل مختلفی از جمله
ناگاهی از جایگاه و عذابهای دنیوی و اخری به همدیگر بیحرمتی کرده و این عمل برای انان
به صورت عادت درامده است؛ لذا وظیفه سایرین ان است که در برابر این ناا گاهی ایستاده و به
مردم توجه دهد که انسان از جایگاه و حرمتی عمیق نزد خداوند برخوردار است و بیتوجهی به
دستورات خداوند و موضوعاتی که برای راحتی و سعادت انسان مطرح نموده است ،اسیبهای
دامنگیری برای انسان و جامعه اسالمی دارد.
در رابطه با همین موضوع ،مقاالت و اثار متنوعی به منظور باال بردن سطح ا گاهی مردم
نوشته و منتشر شده است که تالش میشود در این مقاله توصیفی ،در حد توان به بحث و
بررسی حرمت مومن در جان ،مال و ناموس ایشان پرداخته و اثبات نمود که دین اسالم جایگاه
و حرمت رفیعی حتی در کوچکترین مسائل نسبت به انسان قائل است.
گونهشناسی حرمت مومن
زمانی که از کلیدواژه حرمت سخن رانده میشود ،این حرمت و احترام گاهی دربرگیرنده اشیاء و
مکانهای مقدس است؛ برای مثال ،در دین اسالم ،قران کریم از حرمت واالیی برخوردار است
و احترام به ان واجب است و یا خانه خدا حرمت دارد و نباید به ان بیاحترامی کرد؛ همچنین
اماکن مقدسه که منصوب به اهل بیت
هستند ،از حرمت و یژهای برخوردارند و بیاحترامی
به ان حرام است.
گاهی نیز این حرمت مربوط به انسانها است؛ چرا که دین اسالم برای مقام و منزلت
انسانها اهمیت و احترام زیادی قائل است .از دیدگاه اسالمی جان انسان حرمت دارد ،ابروی صفحه 13
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن 13 ...
انسان محترم است و حتی در همان لحظهای که نطفه انسان منعقد و بسته میشود ،اسالم برای
ان حرمت و منزلت قائل است .این حرمت نه تنها در زمان حیات انسان ،بلکه بعد از مرگ را نیز
شامل میشود و کسی این حق را ندارد که بدون دلیل قبر میت را باز کند .همچنین در دین اسالم
مال و دارایی مومنین حرمت دارد و کسی حق غصب و تعدی به ان را ندارد .بر این اساس
حرمت ابعاد مختلفی دارد که بنا به بررسی مسئله این پژوهش ،تنها به سه مورد از مصادیق
حرمت؛ مشتمل بر جان ،مال و ناموس مومنین پرداخته میشود.
حرمت جان مومن
جان انسان از منظر قران کریم دارای اهمیت زیادی است .خداوند انسانها را خلیفه خود در
زمین میداند و او را به خود نسبت داده است؛ از این رو بیاحترامی و بیحرمتی به جان انسان،
بیحرمتی به خداوند است و گرفتن حق حیات و بیحرمتی به جان مومن از گناهان بزرگ و
نابخشودنی است که از قدیم االیام و زمانی که برای اولین بار قابیل برادرش هابیل را به قتل
رسانید ،دامنگیر بشریت شده و این مسئله تا به امروز ادامه دارد تا جایی که روزانه صدها انسان،
بیگناه و بدون دلیل کشته میشوند و موجبات بیحرمتی به انسانها را فراهم نموده است.
بیحرمتی به انسان و کشتن انها به قدری زشت شمرده شده که ان هنگام که فرشتگان
متوجه شدند که خداوند میخواهد انسان را خلق کند ،اعتراض کرده و عرضه داشتند:
ِّ
الدماء»...؛ (بقره ،ایه )30پروردگارا!
«قالوا ا تجعل فیها من یف ِسد فیها ویس ِفک ِ
میخواهی کسی را خلق کنی که باعث فساد و خونریزی در زمین میشود.
خداوند در پاسخ به فرشتگان ،انها را متوجه جنبههای مثبت ادمی نمود.
از طرف دیگر ،منظور از حرمت جان مومن ان است که اسیب رساندن به بدن مومن حرام
است و این حق برای هیچ انسانی وجود ندارد که به خود یا دیگران اسیب وارد کند؛ چه این
اسیبها حداقلی باشد ،مثل خراش و سیلی و کمبودی و یا این اسیبها حداکثری باشد ،مثل قتل. صفحه 14
/14پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
قران کریم هفتمین و یژگی بندگان مومن را چنین بیان میکند:
َّ َّ
َّ
َّ
«وال یقتلون النفس ال ِتی ح َّرم الله ِاال ِبالحق»؛ (فرقان ،ایه )68و کسی را که خدا
[خونش را] حرام کرده ،جز به حق نکشند.
در بعضی از ایات نیز مومنین را از کشتن نابحق دیگران منع کرده است و میفرماید:
ِّ ِّ
ِّ
ِّ
الله ا ِّال بالح ِّق ومن قتل مظل ً
وما فقد جعلنا ِلو ِل ِِّی ِه
م
ر
ح
ی
ت
ال
ِ
«وال تقتلوا النفس ِ
ِ ِ ِ
سلط ًانا فل یسرف فی القتل ا ِّنه کان منص ً
ورا»؛ (اسراء )33 ،و کسی را که خداوند
ِ ِ
ِ ِ
[کشتن وی را] حرام کرده ،نکشید جز به حق و هر کس به ستم کشته شود ،به وارث او
تسلطی دادهایم ،پس او نباید در [مکافات] قتل زیادهروی کند ،همانا او حمایت شده است.
طبق این ایه ،انسان مجاز به کشتن دیگری نیست؛ مگر زمانی که دلیلی موجه و متقن وجود
داشته باشد.
در منابع اهل سنت نیز از پیامبر اکرم
چنین نقل شده است:
خون هیچ مسلمانی که شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر اسالم میدهد ،حالل
نیست؛ مگر سه گروه :قاتل ،زانی محصن و ان کسی که دین خود را رها کند و از
جماعت مسلمین بیرون رود( .صحیح بخاری و صحیح مسلم ،به نقل از :سید قطب،
،1412ج)323 :5
همانطور که مشاهده میشود ،حضرت در این روایت ،به جز سه گروه کشتن بقیه را منع
کرده است.
به طور کلی ،قتل انسانها در تمامی ادیان و مکاتب زشت دانسته شده؛ اما در دین اسالم به
این قضیه به دلیل حرمتی که انسان دارد ،بیشتر توجه شده و کشتن یک فرد را همانند کشتن همه
انسانها میداند؛ همچنانکه نجات مومن از مرگ را همانند نجات همه مردم دانسته است.
قران کریم میفرماید: صفحه 15
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن 15 ...
َٰ
ِّ
« ِمن اجل ذ ِلک کتبنا عل َٰی ب ِنی ِاسرا ِئیل انه من قتل نف ًسا ِبغیر نف ٍس او فس ٍاد ِفی
ِ
ِّ
ِ ِّ
ِّ
ِّ
الر ِض فکانما قتل الناس ج ِمی ًعا ومن احیاها فکانما احیا الناس ج ِم ًیعا»؛
(مائده ،ایه )32بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون
حق و یا بیانکه فساد و فتنهای در زمین کرده ،بکشد مثل ان باشد که همه مردم را
کشته و هر کس نفسی را حیات بخشد ،مثل ان است که همه مردم را حیات بخشیده است.
با وجود این دستورات الهی و تا کید فراوان دین اسالم بر حرمت جان انسانها ،باز هم
کسانی هستند که از دستورات خداوند سرپیچی کرده و از روی عمد دست به قتل انسان های
بیگناه میزنند .چنین دستهای را خداوند مورد سرزنش قرار داده و وعده عذابهای دردناک به
انها داده است:
ِّ
ً
ً
ِّ
ً
«ومن یقتل مو ِمنا متع ِِّمدا فجزاوه جهنم خ ِالدا ِفیها وغ ِضب الله علی ِه ولعنه
ً
ِّ
واعد له عذ ًابا ع ِظ ًیما»؛ (نساء ،ایه )93هر که مومنی را عمدا بکشد ،سزایش برای
همیشه دوزخ است و خداوند بر او خشم گیرد و لعنتش کند و برای او عذابی بزرگ
مهیا کرده است.
بر اساس این ایه شریفه ،کسانی که از دستورات خدا سرپیچی کرده و مرتکب قتل میشوند،
جاودان در دوزخ باقی مانده و عذاب دردناکی انتظار انها را میکشد و این مجازات نه تنها در
اخرت ،بلکه در این دنیا نیز دامنگیر انسان میشود .خداوند کیفر دنیوی قاتل را قصاص تعیین
کرده و میفرماید:
ِّ
ٌ
اص حیاه یا او ِلی اللبا ِب لعلکم ت ِّتقون»؛ (بقره ،ایه )179ای
«ولکم ِفی ال ِقص ِ
خردمندان! شما را در قصاص زندگانی است ،باشد که پرهیزکار شو ید.
در بحث حرمت خون مومن ،انسانی که کمک به ادمکشی به صورت غیر مستقیم و دور
میکند نیز گناهکار و شریک جرم است؛ حتی اگر کمک او در حد یک کلمه باشد. صفحه 16
/16پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
نقل شده که سه نفر را به محضر امام علی
اورده و گفتند :یکی از این افراد شاهد قتل
بوده و دیگری شخص مقتول را محکم نگه داشته و سومی کسی است که قتل را انجام داده
است .حضرت چنین حکم کرد :نگهدارنده را زندانی کنید تا در زندان بمیرد ،قاتل را اعدام کنید
و چشم کسی که منظره را دیده و تماشا کرده و جلوگیری ننموده ،میل بکشید( .مجلسی،1403 ،
ج) 386 :14
در حدیث دیگری ،امام صادق
میفرماید:
در روز قیامت مردی را نزد مرد دیگر میاورند مرد اول ،مرد دوم را به خون رنگین میکند،
مرد دوم میگو ید :چرا مرا الوده به خون کردی؟ مرد اول جواب میدهد[ :تو فالن
روز ،فالن کلمه را در مورد من گفتی و ان موجب ریختن خون من شد] ،امروز باید
جوابگو باشی( .صدوق)634 :1406 ،
از این روایات مشخص میشود که اسالم چه حرمتی برای خون انسان قائل بوده که حتی
کسانی را که کوچکترین دخالتی در مرگ او دارند ،مجازات و شریک جرم میداند.
دین اسالم حتی برای جنینی که هنوز به دنیا نیامده و مراحل اولیه رشد را در رحم مادر سپری
میکند ،ارزش و حرمت قائل است و اجازه بیحرمتی و گرفتن حق حیات او را به کسی نمیدهد؛
مگر در مواردی که پزشک ،سالمتی مادر را در خطر ببیند؛ چرا که جنین نیز موجود زنده بوده و
اگر کسی حق حیاتش را از او سلب کند ،مرتکب گناه شده و باید دیه پرداخت کند.
خداوند در قران کریم میفرماید:
ً
ِّ
• «وال تقتلوا اوالدکم خشیه ِامل ٍق نحن نرزقهم و ِا ِّیاکم ِان قتلهم کان ِخطئا ک ِب ًیرا»؛
(اسراء ،ایه )31فرزندان خود را از فقر نکشید ،ما به شما رزق میدهیم.
ِّ
ً
ِّ
• «یا ا ِّیها الن ِب ِّی ِاذا جاءک المو ِمنات یب ِایعنک عل َٰی ان ال یشرکن ِبالل ِه شیئا وال
ِ
یسرقن وال یز ِنین وال یقتلن اوالده ِّن وال یا ِتین ِببهت ٍان یفت رینه بین ای ِد ِیه ِّن وارج ِل ِه ِّن
ِ
ِّ ِّ ِ ِّ ِّ
الله غف ٌ
ور ر ِح ٌیم»؛
وف فب ِایعه ِّن واستغ ِفر لهن الله ِان
ر
ع
م
ی
ف
ک
ین
ص
ع
ی
ِ
ٍ
وال ِ صفحه 17
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن 17 ...
(ممتحنه ،ایه )12ای پیامبر! چون زنان با ایمان نزد تو ایند که با تو بیعت کنند که
چیزی را با خدا شریک نسازند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و
تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایستهای مخالف
فرمان تو نکنند.
بنابراین ،دین اسالم نه تنها اجازه قتل دیگران را بدون دلیل نمیدهد؛ بلکه اجازه رساندن
کوچکترین اسیبی به دیگران ،مثل خراش و کبودی و زخم را نیز نمیدهد و اگر کسی مرتکب
شد ،باید جبران کرده و دیه پرداخت کند.
تمامی این تا کیدات نشان از جایگاه رفیع انسان از منظر پروردگار است و اینکه کسی حق
ندارد جان دیگری را بدون دلیل بگیرد و یا اسیبی به او وارد کند.
حرمت مال مومن
منظور از حرمت مال مومن ،مصونیت اموال او از تصرف و تعدی است .تصاحب و تجاوز به
اموال مردم نه تنها جایز نیست؛ بلکه شخص غاصب نسبت به کاری که کرده ،مسئول و ضامن
است و باید بهایش را پرداخته و جبران کند؛ لذا غصب و بیحرمتی به مال مردم از زشتترین
اعمال بوده که مانع سعادت شخص میشود.
خداوند در قران کریم میفرماید:
ِّ
ِّ
ً
اط ل ِا ال ا ن ت ک ون ِت ج اره
«یا ا ِّی ه ا ال ِذ ین ام نوا ال ت ا ک لوا ا موال ک م ب ی ن ک م ِب ال ب
ِ
ِ
ِّ ِّ
ً
اض ِم ن ک م وال ت ق ت لوا ا ن ف س ک م ِان الله کان ِبکم ر ِحیما»؛ (نساء ،ایه )29
ع ن تر ٍ
ای کسانی که ایمان اوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل نخورید ،مگر اینکه تجارتی
باشد که با رضایت شما انجام گیرد.
این ایه به صراحت تعدی و بیحرمتی به مال مردم را منع کرده و تنها زمانی اجازه استفاده از
ان را برای فرد مجاز میشمارد که صاحب ان رضایت داشته باشد .پیامبر اکرم
نیز حرمت صفحه 18
/18پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مال مومن را در ردیف احترام به خون انها قرار داده و همانطور که خون انسان حرمت و ارزش
دارد و کسی حق بیاحترامی به جان او را ندارد ،در مورد مال نیز به همان شدت تعرض به مال
مردم را منع کرده و به کسی اجازه چنین کاری را نمیدهد و میفرماید:
دم ِه»؛ (کلینی ،1407 ،ج ،268 :2باب سباب المومن)
مال
المسلم کحرم ِه ِ
«حرمه ِ
ِ
حرمت مال مسلمان همچون حرمت خون اوست.
همانطور که فرد اگر به جان ادمی تعدی کند ،مجازات می شود؛ تعدی به مال او نیز موجب
مجازات متعدی در دنیا میشود .خداوند میفرماید:
ِّ
ِّ
ً
«و ِّ
السا ِرق وال ِّس ِارقه فاقطعوا ای ِدیهما جز ًاء ِبما کسبا نکاال ِمن الل ِه والله ع ز ٌیز
ِ
ح ِک ٌیم»؛ (مائده ،ایه )38دست مرد و زن دزد را به سزای کاری که کردهاند ،به عنوان
یک مجازات الهی قطع کنید و خدا توانای حکیم است.
بیان این نکته الزم است که دین اسالم دامنه حرمت مال مومن را وسیعتر از ان میداند که به
ان تعدی نشود و بر این نظر است که اگر مال دیگری پیدا شد ،کسی حق تعدی به ان را ندارد و
نسبت به مال پیدا شده ،مسئولیت وجود دارد.
امام صادق
میفرماید:
بهترین کار انسان در این باره [لقطه] این است که از زمین برندارد و دست به ان نزند
(صدوق ،1405 ،ج)190 :3
در عین حال ،اگر ان مال را برداشت ،باید تمام تالشش را بکند که به مالک بازگرداند و در
صورتی که نتواند صاحبش را پیدا کند ،باید از طرف او مال پیدا شده را صدقه بدهد.
این تعدی به مال دیگران ،در بعضی مواقع از مصادیق بیحرمتی و تعدی به مال یتیم میشود
که از گناهان کبیره بوده و خداوند وعده اتش داده است: صفحه 19
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن 19 ...
ِّ ِّ
ِّ
« ِان ال ِذین ی اکلون اموال الیتام َٰی ظل ًما ِانما ی اکلون ِفی بط ِون ِهم ن ًارا وسیصلون
س ِع ًیرا»؛ (نساء ،ایه )9کسانی که اموال یتیمان را به ناحق تصرف میکنند ،در حقیقت
اتش خوردهاند و به زودی به اتش سوزانی میسوزند.
در جای دیگر ،پیامبر اکرم
میفرماید:
در شب معراج جمعی را دیدم که شکمهایشان از اتش پر بود و از عقب ایشان بیرون
میامد ،از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟ گفت :خورندگان مال یتیم به
ناحق( .حر عاملی ،1389 ،ج ،248 :17کتاب التجاره ،باب )70
ایات و روایاتی که در رابطه با مال یتیم است ،به صورت تکاندهندهای مطلب را بیان میکند
که کم و زیان بودن مال غصب شده چیزی از عذاب و اثرات ان کم نمیکند.
حرمت ناموس مومن
حرمت ناموس فقط در مسائل جنسی خالصه نمیشود؛ بلکه شامل شخصیت اجتماعی افراد
نیز میشود .دین اسالم بر این اعتقاد است که اشخاص احترام و حرمت دارند و کسی حق
ندارد حرمت و جایگاه اجتماعی سایر انسانها را از بین ببرد؛ لذا در اسالم انچه که موجب
بیحرمتی و ضایع شدن شخصیت اجتماعی انسان میشود ،حرام شمرده شده است که
میتوان موارد زیر را از مصادیق ان برشمرد:
.1غیبت :از سرمایههای بزرگ انسانی حیثیت ،ابرو و شخصیت اوست و کسی که
بخواهد این سرمایه را به خطر بیندازد ،مانند این است که جان او را به خطر انداخته که
این عمل حرام میباشد.
پیامبر اکرم
میفرماید :درهمی که انسان از ربا به دست میاورد،
گناهش نزد خداوند از 63زنا بزرگتر است و از هر ربا باالتر ،ابروی مسلمان
است( .فیض کاشانی ،1339 ،ج)253 :5 صفحه 20
/20پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
هر کس برای عیبجو یی و فاش کردن اسرار برادر دینیاش قدم بردارد،
اولین قدم او ورود به جهنم خواهد بود و خداوند اسرار و عیوب او را نزد همه
خالیق فاش و علنی خواهد ساخت( .تو یسرکانی ،1415 ،ج)241 :5
امام جعفر صادق
میفرماید :فاش کردن عیوب و رازهای یک مومن بر
دیگر مومنان حرام است( .کلینی ،1407 ،ج)63 :4
.2تهمت :یعنی کسی که عیبی را ندارد یا کاری را نکرده؛ اما متهم به انجام ان کار یا
داشتن ان صفت شود .تهمت زدن موجب میشود جایگاه ،شخصیت و حرمتی که
افراد در جامعه دارند از بین رفته و باعث بیابرو یی میشود.
ِّ
قران کریم میفرماید« :ومن یک ِسب ِاث ًما ف ِانما یک ِسبه عل َٰی نف ِس ِه وکان
ِّ
الله ع ِل ًیما ح ِکی ًما»؛ (نساء ،ایه )112هر که گناهی کند به خود زیان
رسانده و خدا دانا و کارش از روی حکمت است.
ِّ ِّ
ِّ ِّ
ِّ
ِّ
« ِان الله ید ِافع ع ِن ال ِذین امنوا ِان الله ال ی ِح ِّب کل خ ِّو ٍان کفور»؛
(حج ،ایه )38همانا خداوند از کسانی که ایمان اوردهاند دفاع میکند ،زیرا
خدا هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد.
پس کسی را که خداوند مدافع اوست ،چگونه انسان به خود جرئت میدهد که پردهاش را
بدرد و رازش را فاش کند یا عیبش را اشکار سازد و یا بیدلیل به او تهمت وارد نموده و ابروی او
را بریزد و به حیثیت او صدمه برساند.
.3مسخره کردن :یکی دیگر از عواملی که باعث بیحرمتی و تخریب شخصیت
اجتماعی افراد میشود ،مسخره کردن است که اشخاص به دلیل بیاعتبار کردن
دیگران یا با نشاط کردن مجلس و به خنده اوردن بقیه با تقلید راه رفتن ،سخن گفتن،
غذا خوردن ،اشاره و ...شخصیت و حرمت افراد را زیر سوال میبرند. صفحه 21
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن 21 ...
ِّ
قران کریم میفرماید« :یا ا ِّیها ال ِذین امنوا ال یسخر قو ٌم ِمن ق ٍوم عس َٰی ان
یکونوا خی ًرا ِمنهم وال ِنس ٌاء ِمن ِنس ٍاء عس َٰی ان یک ِّن خی ًرا ِمنه ِّن وال تل ِمزوا
اب ِبئس ِاالسم الفسوق بعد ِاْلیم ِان ومن لم
انفسکم َٰ وال تنابزوا ِّ ِباللق ِ
یتب فاول ِئک هم الظ ِالمون»؛ (حجر ،ایه )11ای کسانی که ایمان اوردهاید!
نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند ،شاید انها که مورد
استهزا واقع میشوند ،بهتر از مسخره کننده باشد.
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ ِّ
ات وال ِذین ال
«ال ِذین یل ِمزون المط ِو ِعین ِمن المو ِم ِنین ِفی الصدق ِ
ِّ
ِّ
الله منهم ولهم عذ ٌ
اب ا ِل ٌیم»؛
ی ِجدون ِاال جهدهم فیسخرون ِمنهم س ِخر
ِ
(تو به ،ایه )79کسانی که از صدقات مومنان اطاعت کار عیبجو یی میکنند
و انهایی را که دسترسی جز به مقدار [ناچیز] تواناییشان ندارند مسخره
مینمایند ،خدا انها را مسخره میکند و برای انان عذاب دردناکی است.
در نقطه مقابل ،خداوند کسانی را که از شخصیت و جایگاه برادر دینی خود دفاع میکنند،
مشمول رحمت خو یش قرار داده است .در روایتی از پیامبر رحمت
چنین امده است:
کسی که از حیثیت و ابروی برادر دینی خود دفاع کند ،برای او هفتاد هزار سپر از اتش
جهنم خواهد بود( .مجلسی ،1403 ،ج)253 :75
در روایت دیگری ،امام محمد باقر
میفرماید:
کسی که در نزد او یک مومنی خوار و محقر گردد و او بتواند یاری کند و یاری نکند،
خداوند او را در روز قیامت در برابر همه خالیق ،خوار خواهد نمود( .تو یسرکانی،
،1415ج)231 :5 صفحه 22
/22پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
نتیجهگیری
یافتههای این پژوهش را میتوان در گزارههای زیر و در قالب نتیجهگیری دهگانه به شرح زیر
بیان نمود:
• دین اسالم به تمامی ابعاد زندگی ،جایگاه و حرمت مومن ارزش زیادی داده است که
همه انسانها موظف هستند به انها احترام گذاشته و بیحرمتی نکنند.
• در اسالم جان مومن حرمت دارد و کسی حق گرفتن حق حیات از دیگری را ندارد.
• در اسالم تنها در مورد قصاص این حق را به مردم [حاکم شرع] داده است.
• جنین دارای حرمت بوده؛ چرا که او نیز موجودی زنده بوده و کسی حق بیحرمتی و
گرفتن حیات او را مگر در مورد بیان شده ندارد.
• کسانی که به قاتل کمک میکنند ،حتی به اندازه یک کلمه و این عمل باعث بیحرمتی
به مومنی شود ،از مصادیق شریک جرم است.
• خداوند کسانی که حرمت جان مردم را نگه نداشتند ،لعنت نموده و مجازات میکند.
• در اسالم کسی حق تعرض به مال مردم را ندارد؛ چرا که دارای حرمت است.
• کسی که به مال مردم صدمه وارد میکند ،موظف به جبران ان و طلب حاللیت است.
• شخصیت و جایگاه اجتماعی مومن دارای حرمت بوده و کسی حق بی ابرو کردن و
فاش کردن راز بقیه و مسخره مردن مومن را ندارد.
• کسانی که دستورات و نواهی خداوند را رعایت نکرده و مرتکب بیحرمتی به جان،
مال و ناموس مومن دیگری میشوند ،مرتکب عمل حرام شده و خداوند عذاب
خوار کنندهای برای انها مهیا کرده است. صفحه 23
پژوهشی بر مسئله حرمت مومن 23 ...
فهرست منابع
.١قران کریم.
.٢ابن بابو یه (صدوق) ،محمد بن علی ( .)١٤0٦ثواب العمال وعقاب العمال .قم :منشورات
دار الرضی.
.٣ابن بابو یه (صدوق) ،محمد بن علی ( .)١٤0٥من ال یحضره الفقیه .بیروت :دار االضواء.
.٤تو یسرکانی ،محمد نبی ( .)١٤١٥لئالی الخبار .قم :مکتبه العالمه.
.٥حر عاملی ،محمد بن حسن ( .)١٣89وسائل الشیعه .بیروت :دار احیاء التراث العربی
.٦سید قطب ،ابراهیم حسین ( .)١٤١٢فی ظلل القران .الطبعه السابعه عشر .بیروت :دار الشروق.
.٧فیض کاشانی ،مال محسن ( .)١٣٣9المحجه البیضاء فی تهذیب اْلحیاء .تهران :کتابفروشی صدوق.
.8کلینی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .بهتصحیح علی اکبر غفاری .تهران :دار الکتب االسالمیه.
.9مجلسی ،محمدباقر ( .)١٤0٣بحار النوار .بیروت :دار احیاء التراث العربی. صفحه 24
صفحه 25
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده مطابق با دیدگاه فقه امامیه
علی احمد متقی -نوری (افغانستان) ،١حامد خالقی والمدهی (ایران)٢
تاریخ دریافت1400/08/11 :
تاریخ پذیرش1400/12/03 :
چکیده
ازدواج یا همان پیوند زناشو یی میان زن و مرد از اموری است که در دین اسالم و از جانب ائمه
معصومین
تا کید شده است؛ لذا به گونهای گسترده در مباحث فقهی مطرح شده است.
یکی از فروعات مطرح شده در مورد این مسئله ،شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده
است که بحث راجع به ان بخاطر برگشت به مسئله حقوق و ازادی زن حائز اهمیت است .مقاله حاضر
با در نظر داشتن این مسئله ،به بررسی پاسخی برای این پرسش پرداخته است که ایا از نظر فقه امامیه،
اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده شرطیت دارد؟ به نظر میرسد ،دیدگاه فقه امامیه راجع به
این مسئله از نگاه تفصیل و از نظر عنوان اولی و ثانوی است .بر این اساس ،در این مقاله تالش شد با
ارائه نوعی نواوری در تقسیمات انواع اقوال راجع به مسئله پژوهش ،مخاطب را به گونهای شفاف
متوجه حکم نمود و برای نیل به این هدف از روش تحقیق کیفی از نوع توصیفی استفاده شد.
یافتههای پژوهش نشان داد که در ازدواج دختر باکره رشیده با توجه به عنوان اولی ،اذن ولی شرط
نیست؛ اما با توجه به شرایط عصر و عنوان ثانوی ،اذن ولی به عنوان شرط انضمامی شرط است.
واژگان کلیدی :ازدواج دختر باکره رشیده ،شرطیت اذن ولی ،فقه امامیه
.1دانشجوی کارشناسی گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه اسالمی ،جامعه المصطفی
العالمیه ،دانشگاه مجازی المصطفی
،
قم ،ایران ،و طلبه سطح سوم حوزه علمیه ،کابل ،افغانستان( a163n266@gmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢مدرس گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
المصطفی
،قم ،ایرانVelamdehi@iran.ir ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 26
/26پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مقدمه
ازدواج و نکاح که همان پیوند زناشو یی بین زن و مرد است؛ یکی از موضوعات مورد تا کید
اسالم است؛ به گونهای که پیامبر خاتم
ان را سنت خود معرفی نموده و سرباز زننده از ان را
شخص بیگانه از خود معرفی نموده است؛ لذا این مسئله از مبتالبهترین امور جاری در زندگی
همه انسانها است.
شرایط ،احکام و فروعات متعددی راجع به مسئله ازدواج مطرح است که محققین و
پژوهشگران از جهات گوناگون و عرصههای فقهی ،روانشناختی ،تاثیر اجتماعی و ...به بررسی
ان پرداختهاند که یکی از فروعات مطرح ان ،مسئله شرطیت یا عدم شرطیت اذن ولی در مورد
دختر باکره رشیده است که بخش عمده ازدواجها در این سن از زندگی صورت میگیرد و با
توجه به اختالف جوامع از حیث فرهنگ ،باور ،اعتقادات ،رنگ ان جامعه را به خود میگیرد.
علت اهمیت یافتن این مسئله از ان روست که برخی جوامع هستند که دختر در چنین سنی
اختیاری برای انتخاب ندارد و هر انچه پدر و مادر و اقارب راجع به او و ازدواجش تصمیم
گرفتند ،ناگز یر باید بپذیرد و حق انتخاب و اعتراض ندارد؛ نظیر انچه در مناطق گستردهای از
سرزمین افغانستان وجود دارد و همین مطلب ،امار فرار دختران در جامعه افغانستانی را به گونه
سرساماوری باال برده است .در نقطه مقابل این افراط ،رو یکرد دیگری وجود دارد که ازدواج را به
ً
یک مسئله شخصی تقلیل میدهد که صرفا حق انتخاب با دختر است و غیر از او کسی دیگر
حق ارائه نظر ندارد .این دو رو یکرد و رو یکرد سوم که متعلق به دین الهی است که رو یکردی
همه جانبه دارد ،امروزه با بحثی مهم ممزوج شده که حقوق زن نامیده میشود و عدم استقالل
انحصاری دختر را نقض حق او میدانند.
با توجه به این اهمیت ،ضروری است راجع به مسئله این تحقیق در سایه منابع فقهی،
پژوهشی صورت گیرد تا دانسته شود که ایا اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده شرطیت دارد؟
بر این اساس ،در پژوهش حاضر با ارائه دستهبندی متفاوت از پژوهشهای انجام شده و بیان
چند حکم مبتالبه سعی میشود در تبیین مسئله اقدام شود. صفحه 27
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج27/ ...
از حیث روششناسی نیز این پژوهش به روش توصیفی انجام شده است که تالش میشود
به اثبات نقش مشترک ولی و دختر باکره رشیده در ازدواج پرداخته شود؛ همچنین پیجو یی این
مطلب که والیت پدر و جد پدری در عرض هم قرار گرفته و ازدواج بدون اذن ولی توسط باکره،
ازدواج فضولی محسوب میشود؛ چرا که موقوف به اجازه ولی است.
مبانی نظری پژوهش
به منظور تبیین بهتر مسئله ،به بررسی چند کلیدواژه اصلی پژوهش پرداخته میشود:
•
«شرط» در لغت عبارت است از الزام و تعلیق چیزی به چیز دیگر (قرشی بنایی،
،1412ج )15 :4و در اصطالح فقهی عبارت است از «تعلیق شیء بشیء بحیث اذا
وجد االول وجد الثانی»؛ وا بستگی و تعلیق ی ک شیء به شیء دیگر به گونهای که
هر گاه اولی محقق گردد ،دومی نیز محقق میگردد( .عاملی )115 :1413 ،در این
مقاله ،مراد از شرطیت و شرط توقف احد االمرین به دیگری است؛ به گونهای که بدون
•
ان دیگری ،اولی صحیح نباشد.
«اذن» در لغت به معنای اجازه ،اراده ،اعالم ،اطاعت و علم به کار رفته است (قرشی
بنایی ،1412 ،ج )56 :1و در اصطالح فقهی عبارت است از اعالم رخصت در
چیزی( .سعدی )19 :1408 ،اذن پیش از تصرف و انجام کار است؛ اما اجازه به بعد
•
از تصرف و انجام کار اطالق میگردد( .هاشمی شاهرودی ،1395 ،ج)331 :1
«ولی» در لغت به معنای سرپرست و ادارهکننده امر است (قرشی بنایی،1412 ،
ج )247 :7و در اصطالح فقها نیز کسی است که متولی و عهدهدار امر انسان میگردد
و شئون انسان را اقامه میکند( .عبدالمنعم ،1419 ،ج )502 :3مراد از «ولی» در
پژوهش حاضر ،همان متولی و عهدهدار امر نکاح است. صفحه 28
/28پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
•
«ازدواج» در لغت به معنای زناشو یی است و در اصطالح عبارت است از همسر
گرفتن مرد یا زن که به سبب عقد ازدواج همراه با شرایط ان تحقق مییابد( .موسسه
دائره المعارف فقه اسالمی ،1387 ،ج)363 :1
•
«باکره» یا «بکر» در لغت به معنای دوشیزه است؛ اما در اصطالح فقها محل اختالف
است و چهار احتمال مطرح است :داشتن پرده دختری ،عدم زوال پرده دختری با
امیزش از راه مشروع یا نامشروع ،عدم زوال پرده دختری از طریق امیزش مشروع و زن
شوهرنکرده که مفهوم عرفی ان همان احتمال اول است( .موسسه دائره المعارف فقه
•
اسالمی ،1387 ،ج)52-53 :2
«رشیده» مونث رشید و در لغت به معنای صاحب رشد و عقل است (قرشی بنایی،
،1412ج )101 :3و در اصطالح فقه امامیه عبارت است از زنی که نسبت به مالش
مصلح باشد و مقید به محافظت از مالش باشد؛ به گونهای که مالش را بیجهت هدر
•
نمیدهد( .سعدی)148-149 :1408 ،
«فقه» در لغت به معنای فهم و علم است (عبدالمنعم ،1419 ،ج )49 :3و در
اصطالح فقها عبارت است از دانستن احکام شریعت از راه استدالل و برهان.
•
(گرجی)7 :1377 ،
«امامیه» برگرفته از کلیدواژه امام است که در لغت به معنای پیشوا و کسی است که از
گفتار او پیروی میشود (ابن منظور ،1375 ،ج )25 :12و «یاء» نسبت در اخر ان
اضافه شده است؛ به معنای منسوب به امام و چون وصف برای «فرقه» است ،مونث به
کار میرود؛ یعنی فرقه امامیه به معنای گروهی که منتسب به امام هستند و در
اصطالح ،امامیه عبارت است از کسانی که اعتقاد به امامت دوازده امام دارند. صفحه 29
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج29/ ...
•
«عنوان اولی» و «عنوان ثانوی»؛ به وصف ثابت برای ذات اشیاء و موضوعات،
صرفنظر از عوارض خارجی ،عنوان اولی میگو یند و در مقابل ،عنوان ثانوی عبارت
است از وصف ثابت برای موضوع به لحاظ عوارض خارج از ذات و طبیعت ان؛ از
قبیل اضطرار و عسر و حرج( .موسسه دائره المعارف فقه اسالمی ،1387 ،ج)501 :5
موافقین شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده
در خصوص شرطیت و عدم شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده ،اقوالی وجود دارد
که میتوان این اقوال را به دو دسته موافقین و مخالفین شرطیت اذن ولی تقسیم کرد که هر کدام
نیز دارای زیر مجموعههایی است که در این بخش به بررسی اقوال موافقین پرداخته میشود.
موافقین یا کسانی که اذن ولی را در ازدواج دختر باکره رشیده شرط میدانند ،چند دستهاند:
• والیت استقاللی انحصاری ولی؛ به گونهای که اذن یا اجازه دختر ،نقشی ندارد و شرط نیست.
• والیت غیر استقاللی و انضمامی ولی؛ به گونهای که هم اذن ولی و هم اذن دختر شرط باشد.
• شرطیت اذن ولی در ازدواج دائم.
• شرطیت اذن ولی در ازدواج موقت.
.1والیت استقللی انحصاری ولی
یکی از اقوال مطرح در این مساله ،والیت استقاللی انحصاری ولی در ازدواج دختر باکره رشیده
است ،به گونهای که اذن دختر طبق این قول در صحت ازدواج شرط نیست و اگر ولی ،دختر را به
عقد کسی دراورد؛ حتی اگر دختر اذن ندهد نیز این عقد صحیح است که مهمترین ادله این قول
عبارتاند از منابع زیر:
قال« :ال تستامر الجاریه اذا کانت بین ابو یها،
• روایه محمد بن مسلم عن احدهما
ّ
لیس لها مع االب امر» ،و قال« :یستامرها کل احد ما عدا االب»؛ (فاضل لنکرانی،
،1390ج)98 :22؛ از دختری که پدر و مادر دارد ،نمیتوان کسب تکلیف کرد؛ صفحه 30
/30پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
زیرا با وجود پدر ،اختیاری ندارد و فرمود :هر کس که بخواهد دختری را شوهر دهد،
باید از او اجازه بگیرد ،جز پدر.
این روایت در مورد دختر بالغه وارد شده است به قرینه «لیس لها مع االب امر»؛ چون دختر
صغیره چه مع االب و چه بدون اب اختیاری ندارد و از انجا که در این روایت امده است که
«لیس لها مع االب امر» ،معلوم میشود مراد دختر بالغه است؛ اما این بالغه اعم است از باکره و
غیر باکره ،رشیده و غیر رشیده و از انجا که در مورد غیر باکره ّ
(ثیب) ،اتفاق نظر است بر اینکه
او اختیار دارد ،پس روایت در مورد ان حمل بر استحباب میشود و وقتی در غیر باکره روایت
حمل بر استحباب شد ،به ناچار در مورد باکره نیز حمل بر استحباب میگردد؛ چرا که حمل
یک روایت هم بر وجوب و هم بر استحباب ،امکان ندارد.
• روایه حمید بن زیاد ،عن الحسن بن محمد بن سماعه ،عن جعفر بن سماعه ،عن ابان،
ّ
عن فضل بن عبدالملک ،عن ابی عبدالله قال« :ال ت َ
ستامر الجاریه التی بین ابو یها
َْ
ّ
اذا اراد ابوها ان ّ
یزوجها ،هو انظر لها ،و ّاما الث ّیب ،فانها تس َتاذن و ان کانت بین ابو یها
اذا ارادا ان ّیزجاها»؛ (کلینی ،1367 ،ج )394 :5هر گاه دختری که پدر و مادر دارد و
پدرش بخواهد او را شوهر بدهد ،نباید از دختر کسب تکلیف کند که پدرش به
سرنوشت او بیناتر است ،اما اگر زن بیوه باشد باید هنگام شوهر دادن از او کسب اجازه
نمایند ،هر چند تحت سرپرستی پدر و مادرش باشد.
این روایت موثقه داللت بر این دارد که باکره رشیده اختیاری ندارد (ر.ک :مجلسی،1363 ،
ج129 :29؛ مکارم شیرازی ،1424 ،ج)14 :2؛ هر چند در این روایت فقط «اب» بیان شده،
ولی میتوان گفت که مراد از ان پدر و جد پدری است؛ چنانچه در روایات نیز «اب» بر جد
پدری اطالق شده است .البته در این روایت به طور صریح دختر باکره رشیده بیان نشده و حکم
استقالل «اب» در امر ازدواج روی دختر غیر باکره رفته است که اعم است از دختر باکره بالغه رشیده صفحه 31
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج31/ ...
و دختر بالغه باکره غیر رشیده و دختر صغیره؛ ولی از انجا که دختر باکره رشیده نیز شامل
است ،پس روایت والیت استقاللی ولی در مورد ان را ثابت میکند.
• روایه ابراهیم بن میمون ،عن ابی عبدالله قال« :اذا کانت الجاریه بین ابو یها فلیس
تزوجت لم ّ
لها مع ابو یها امر و اذا کانت قد ّ
یزوجها اال برضا منها»؛ (فیض کاشانی،
،1406ج )409 :21دختری که پدر و مادر دارد ،با وجود پدر و مادر اختیاری ندارد؛
ً
اما اگر قبال ازدواج کرده باشد ،او را مگر با رضایت خودش تزو یج نمیتواند کرد.
ً
در این روایت صریحا بیان شده است که دختر اختیاری ندارد و از قرینه «لیس مع ابو یها امر»
دانسته میشود مراد ،دختر بالغه است؛ چون دختر صغیره چه با وجود ابو ین و چه بدون انها
اختیاری ندارد ،پس از اینکه این جمله را اورده است معلوم میشود که مراد از جاریه ،دختر
بالغه است که شامل باکره رشیده نیز میشود؛ ولی مشکل داللی روایت این است که ظهور دارد
در اینکه پدر و مادر هر دو بر چنین دختری والیت دارند ،در حالی که باالجماع نزد امامیه،
مادر والیتی ندارد .بنابراین معلوم میگردد که این روایت تنها اشاره به نکته اخالقی دارد که بهتر
است که امر ازدواج به دست پدر و مادر باشد و مکروه است که از پدر و مادر اطاعت نکند
(نجفی ،1981 ،ج )181 :29با این قرینه که در این روایت امده است «کانت الجاریه بین
ابو یها»؛ چون انها نسبت به مصلحت دختر خود داناتر هستند.
ّ
قال« :التنکح ذوات االباء من االبکار اال باذن
• روایه ابن ابی یعفور عن ابی عبدالله
ّ
ابائهن»؛ (حر عاملی ،1429 ،ج )277 :20دختران باکره را که پدر دارند ،مگر با اذن
پدران ایشان تزو یج نکنید.
این روایت در نفی استقالل دختر است؛ (شبیری زنجانی )3983 :1383 ،البته روایت در عین
اینکه والیت پدر را میرساند ،ولی دلیل بر استقالل پدر در امر ازدواج دختر نیست؛ چون
ممکن است که روایت دال بر تشریک اذن بین ولی و دختر باشد. صفحه 32
/32پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• روایه الحلبی ،عن ابی عبدالله
فی الجاریه ّ
یزوجها ابوها بغیر رضاء منها ،قال:
«لیس لها مع ابیها امر اذا انکحها جاز نکاحه و ان کانت کارهه»؛ (فاضل لنکرانی،
،1390ج )98-99 :22برای دختر با وجود پدرش ،اختیاری نیست و وقتی که پدرش
او را به نکاح کسی در اورد ،نکاح جایز است؛ هر چند دختر کراهت داشته باشد و
راضی نباشد.
در این روایت تصریح به این نشده که مراد از جاریه ،دختر بالغه است؛ ولی از اینکه در ان
سائل قید «بغیر رضاء منها» را اورده ،معلوم میشود که مراد از جاریه در این روایت دختر بالغه
اعم از باکره رشیده و غیر رشیده است و بالغه ّثیبه باالتفاق داخل در این روایت نیست؛ چون
باالتفاق کسی بر او والیت ندارد .این روایت با این پیشفرضها داللت تام بر استقالل
انحصاری پدر در امر نکاح دختر باکره رشیده دارد.
قال :سالته عن البکر اذا بلغت مبلغ النساء الها
• روایه الحلبی ،عن ابی عبدالله
مع ابیها امر؟ فقال« :لیس لها مع ابیها امر ما لم ّ
تثیب»؛ (حر عاملی،1429 ،
ج )271 :20با وجود پدر برای او اختیاری نیست تا اینکه ّثیب نشود.
اگر فقره «اذا بلغت مبلغ النساء» دال بر رشد گرفته شود ،روایت مختص به باکره رشیده خواهد
بود که داللت بر والیت استقاللی انحصاری مربوط به «اب» است که البته صادق بر جد پدری
نیز میباشد؛ ولی اگر این فقره دال بر رشد نباشد و غیر رشیده را نیز شامل شود ،روایت با عموم
خود باکره رشیده را شامل میشود و مدعا که استقالل انحصاری پدر است ،ثابت میگردد.
• روایه عبید بن زراره ،عن ابی عبدالله
ذلک اذا کانت بین ابو یها فاذا کانت ّثیبا فهی اولی بنفسها»؛ (فیض کاشانی،1406 ،
فی حدیث قال« :ال تستامر الجاریه فی
ج )436 :21در امر ازدواج از دختر در صورتی که پدر و مادر داشته باشد ،کسب
تکلیف نمیگردد؛ ولی اگر ثیب باشد ،دختر به نفس خود اولی است.
این روایت با عموم خود ،باکره رشیده را شامل میگردد و دال بر والیت استقاللی ولی است. صفحه 33
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج33/ ...
نتیجه انکه اینکه روایات در مجموع داللت دارند بر اینکه ولی اذن استقاللی در امر
ازدواج دختر باکره رشیده دارد؛ به گونهای که اذن دختر ،معتبر نیست.
.2والیت غیر استقللی و انضمامی ولی
طبق این قول ،ولی والیت استقاللی بر دختر باکره رشیده ندارد؛ بلکه والیت او انضمامی است
به گونهای که در صحت ازدواج ،هم اذن ولی و هم اذن دختر باکره رشیده شرط است و تا زمانی
که اذن هر دو نباشد ،نکاح واقع شده صحیح نیست که ادله ان به شرح زیر است:
فی تزو یج ابنته البن اخیه ،فقال« :افعل و
• استشار عبدالرحمن موسی بن جعفر
ً
ّ
یکون ذالک برضاها ،فان لها فی نفسها نصیبا» .قال :فاستشار خالد بن داود موسی بن
ّ
جعفر فی تزو یج ابنته علی بن جعفر فقال« :افعل و یکون ذلک برضاها فان لها فی
ًّ
نفسها حظا»( .طوسی ،1365 ،ج379 :7؛ مکارم شیرازی ،1424 ،ج)15 :2
این روایت موثق است و اعتبار ان مثل روایت صحیح است( .مجلسی ،1406 ،ج)280 :12
ّ
ّ
در این روایت بیان شده که برای دختر حظ و نصیب در امر ازدواج است که حظ و نصیب با
ً
تشریک اذن ولی و دختر میسازد و از طرفی ،مراد از دختر مسلما دختر صغیره نیست؛ چرا که
صغیره باالتفاق نصیب و بهرهای از اختیار در امر ازدواج ندارد ،لذا مراد از ان دختر بالغه است
که شامل باکره رشیده و غیر رشیده میگردد.
• صحیحه زراره و محمد بن مسلم از ابی جعفر
« :ال ینقض النکاح اال االب»؛
(طوسی ،1365 ،ج379 :7؛ شبیری زنجانی )3997 :1383 ،اگر دوشیزه ازدواج
کند ،غیر از پدر او کسی والیت ندارد که ازدواج او را باطل نماید.
طبق این روایت تنها کسی که میتواند ازدواج دختر را باطل کند« ،اب» است و از طرفی ،چون
طبق این روایت در صورت عدم ابطال عقد توسط «اب» ،عقد صحیح است؛ پس معلوم
میشود که دختر نیز سهمی در ازدواج دارد ،لذا مستفاد از روایت این است که اب و دختر با هم
در امر اذن ازدواج شریک هستند. صفحه 34
/34پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• اصالت االحتیاط؛ در ابواب نکاح اصل احتیاط است ،چون باب فروج و ولد است.
احتیاط اقتضا دارد که هم اذن ولی و هم اذن باکره رشیده شرط باشد؛ اما اصالت
االحتیاط در اینجا دلیل بوده و نمیتواند ،چون در مقابل ان اصل «عدم والیه احد
علی احد» داریم( .مکارم شیرازی ،1424 ،ج)15 :2
نتیجه اینکه مستفاد از مجموع ادله ،ولی و باکره رشیده با هم در امر ازدواج شریک هستند و
در صحت ازدواج باید اذن هر دو باشد.
.3شرطیت اذن ولی در ازدواج دائم
طبق این قول ،دختر باکره رشیده در ازدواج دائم استقاللی ندارد؛ بلکه اذن ولی شرط است.
نهایت دلیل این قول ،مکاتبه مهلب دالل است به شرح زیر( :ر.ک :نجفی ،1981 ،ج)180 :29
ّ
ّ
ّ
انه کتب اباالحسن ان امراه کانت معی فی الدار ثم انها ّزوجتنی نفسها واشهدت
ّ
ّ
الله ومالئکته علی ذلک ّثم ان اباها ّزوجها من رجل اخر ،فما تقول؟ فکتب« :التزو یج
الدائم ال یکون ّاال ب ّ
ولی وشاهدین و الیکون تزو یج متعه ببکر استر علی نفسک واکتم
ّ
رحمک الله»؛ (حر عاملی ،1429 ،ج )34 :21زنی با من در خانه بود و او خود را به
من تزو یج کرد و خدا و مالئکهاش را بر ان گواه و شاهد گرفت ،اما پدرش او را به
مردی دیگری تزو یج کرد .پس شما در این مورد چه میفرمایید؟ حضرت در جواب
نوشت :ازدواج دائم مگر به واسطه ولی و حضور دو شاهد انجام نمیشود و تزو یج
موقت و متعه باکره صحیح نیست ،بر خود مستور دار و پنهان کن .خدا به تو رحم کند.
در این مکاتبه ،تزو یج دائم بکر تنها توسط ولی دانسته شده است؛ ولی این روایت نمیتواند
دلیل بر شرطیت اذن ولی در ازداج دائم باشد؛ زیرا این روایت را عدهای حمل بر تقیه نمودهاند
(مجلسی ،1406 ،ج )40 :1و از طرفی در این روایت عالوه بر ولی ،وجود دو شاهد شرط
دانسته شده است؛ در حالی که حضور دو شاهد در هنگام عقد ،واجب نیست ،بلکه مستحب است. صفحه 35
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج35/ ...
نتیجه اینکه این قول در اثار فقهی مطرح شده است؛ ولی مستند معتبری ندارد و میتوان
مدعی شد بر خالف اجماع است( .نجفی ،1981 ،ج)180 :29
.4شرطیت اذن ولی در ازدواج موقت
این قول در مقابل قول قبلی قرار دارد که طبق ان اذن ولی در ازدواج موقت ،شرط است .صاحب
«جواهر» راجع به این قول چنین بیان نموده است:
ّ
لم نعرف قائله وال وجهه سوی دعوی ظهور ما دل علی اسقاط والیتهما فی
الدائم؛(نجفی ،1981 ،ج )180 :29قائل این قول و وجه این قول را نیافتم مگر ادعای
ظهور ادلهای که داللت بر اسقاط والیت پدر و جد پدری در ازدواج دائم میکنند.
این ادله بعد از انقسام نکاح به دائم و موقت ،ظهوری در اثبات والیت در مورد نکاح موقت
ندارند؛ همچنین روایاتی در منابع روایی وجود دارد که داللت بر استقالل دختر در خصوص
عقد موقت میکند( .فاضل لنکرانی ،1390 ،ج)101 :22
در صحیحه ابن مریم از امام صادق امده است:
ّ
«العذراء التی لها اب ال ّ
تزوج متعه اال باذن ابیها»؛(فاضل لنکرانی ،1390 ،ج:22
)101دختر باکرهای که پدر دارد ،متعه ازدواج نباید کند مگر به اذن پدرش.
در عین حال ،نهی در این روایت حمل بر کراهت میگردد به قرینه روایت ابن البختری .امام
صادق
در مورد مردی که باکرهای را به متعه تزو یج کرده است ،میفرماید:
«یکره للعیب علی اهلها»؛ به خاطر عیب بر اهل و خانواده باکره مکروه است.
از تعلیل در این روایت استفاده میگردد که مراد از کراهت در اینجا ،کراهت در مقابل
حرمت است؛ پس ازدواج موقت با دختر باکره طبق این روایت فقط مکروه است؛ لذا صحیحه
ابی مریم دلیل بر شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده نمیگردد .بنابراین ،این قول نیز
دلیل قابل استنادی ندارد. صفحه 36
/36پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
از مجموع ادله بیان شده از منظر موافقین ،دو دسته از اراء قابل اعتبار است؛ والیت
استقاللی انحصاری ولی و والیت غیر استقاللی و انضمامی ولی ،دو دسته دیگر نیز قابل اعتبار
و استناد نیست.
مخالفین شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده
مخالفین شرطیت اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده چند دسته زیر هستند که ادله ایشان
بررسی خواهد شد:
• اختیار استقاللی انحصاری دختر باکره رشیده
• عدم شرطیت اذن ولی در ازدواج دائم
• عدم شرطیت اذن ولی در ازدواج موقت
.1استقلل باکره رشیده
در این قول ،تنها اختیار امر ازدواج به دست باکره رشیده است و اذن و اجازه ولی نقشی ندارد و
دختر میتواند با عدم رضایت ولی با کسی که میخواهد ازدواج کند که ادله ان به شرح زیر است:
ِّ
ِّ
• ایاتی که درباره زن شوهرمرده است« :وال ِذین یتوفون ِمنکم ویذرون ازو ًاجا
یت ر ِّبصن ِبانف ِس ِه ِّن ا ربعه اشهر وعش ًرا ف ِاذا بلغن اجله ِّن فل جناح علیکم ِفیما
ٍ
ِّ
وف»؛ (بقره ،ایه )234و کسانی از شما که میمیرند و
فعلن ِفی انف ِس ِهن ِبالمعر ِ
همسرانی به جای میگذارند ،باید چهار ماه و ده روز عده نگهدارند و چون عده
سرامد ،در انچه به شایستگی درباره خود انجام دهند ،گناهی بر شما نیست.
همچنین ایه 240سوره بقره که راجع به زن شوهرمرده است و قریب به همین مضمون است که
اطالق این دو ایهّ ،ثیبه و باکره را میگیرد؛ (مکارم شیرازی ،1424 ،ج )12 :2چون ممکن است
که این زن مدخول بها نشده باشد یا اینکه مدخول بها از دبر باشد نه قبل ،البته در فرضی که
مدخول بها شدن از قبل را برای زوال بکارت ،شرط دانست. صفحه 37
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج37/ ...
ِّ
• ایات طالق که حق ازدواج زنان بعد از عده طالق را تجو یز میکنند « :و ِاذا طلقتم
ِّ
النساء فبلغن اجله ِّن فل تعضلوه ِّن ان ین ِکحن ازواجه ِّن»؛ (بقره ،ایه )232و
ِ
چون زنان را طالق دادید و عده انان سرامد ،انان را از ازدواج با شوهران [سابق ایشان]
منع نکنید.
این ایه نیز با اطالق خود ،باکره را میگیرد و در ان نکاح به خود زن نسبت داده شده است؛ لذا
از ان استقالل وی استفاده میگردد .استدالل به این ایات ،منوط به دو مقدمه است:
زنانی که از طرق غیر عادی مدخول بها باشند نیز عده دارند. منظور از باکره ،غیر مزوجه نباشد؛ بلکه منظور این باشد که حالت قبلی در او محفوظباشد( .مکارم شیرازی ،1424 ،ج)12 :2
در عین اینکه بر این قول استدالل به این ایات شده است ،ولی این استدالل تمام نیست؛
زیرا باید توجه داشت که در ایات 234و 240سوره بقره قیدی وجود دارد که با وجود ان بر
فرضی که ایه شامل باکره گردد ،استدالل به این ایات برای استقالل باکره رشیده درست نیست و
ان عبارت است از قید «بالمعروف» و «من معروف» که معنای ان این است که چنین شخصی
فقط میتواند ازدواجی که شناخته شده بوده و منکر نباشد ،انجام دهد و ازدواج باکره بدون اذن
ولی معلوم نیست که ازدواج معروف باشد( .شبیری زنجانی )3880 :1383 ،در ایه 232سوره
بقره نیز بر فرض شمول باکره ،نسبت دادن نکاح به خود وی ،منافاتی ندارد با اینکه اذن ولی نیز
شرط باشد.
• عن سعدان بن مسلم قال :قال ابو عبدالله
« :ال باس بتزو یج البکر اذا رضیت بغیر
اذن ابیها»؛ (حر عاملی ،1429 ،ج)285 :20؛ باکی به تزو یج باکره بدون اذن پدرش
نیست ،هر گاه راضی به ازدواج باشد.
راجع به سند این روایت بحث است؛ عدهای ان را معتبر میدانند؛ (بهبهانی ،1426 ،ج)563 :1
اما عدهای سند ان را ضعیف می دانند که ب نابر ضعف سند نیز این ضعف قابل جبران است صفحه 38
/38پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
به یکی از دو چیز :شهرت بین اصحاب و تضافر این احادیث (مکارم شیرازی ،1424 ،ج)12 :2
که طبق این روایت در ازدواج باکره ،اذن پدر شرط نیست.
• عن زراره ،عن ابی جعفر قال« :اذا کانت المراه مالکه امرها تبیع وتشتری وتعتق
وتشهد وتعطی من مالها ما شاءت ف ّان امرها جائز ّ
تزوج ان شاءت بغیر اذن ول ّیها وان
لم تکن کذلک فال یجوز تزویجها ّاال بامر ّ
ولیها»؛ (فیض کاشانی ،1406 ،ج)432 :21
اگر خانمی صاحب اختیار خود باشد که به خرید و فروش بپردازد و بردگان خود را ازاد
کند و گواه معامالت دیگران باشد و بذل و بخشش کند ،در مورد ازدواج نیز اراده او
نافذ است و بدون اجازه ولی میتواند ازدواج کند .اگر بانو یی در این حد صاحب
اختیار و صاحب رشد نباشد ،ازدواج بیاجازه ولی او نافذ نخواهد بود.
راجع به این روایت ،عدهای قائل به ضعف سند ان شدهاند و البته ضعف ان را قابل جبران
میدانند مثل روایت قبلی؛ (مکارم شیرازی ،1424 ،ج )13 :2اما عدهای قائل به اعتبار سند ان
هستند( .بهبهانی ،1426 ،ج )570 :1طبق این روایت ،دختر باکرهای که رشیده شده باشد و
استقالل مالی داشته باشد ،برای ازدواج نیاز به اذن ولی ندارد.
• محمد بن علی بن الحسین باسناده عن الفضیل بن یسار و محمد بن مسلم و زراره و
ّ
ّ
قال« :المراه التی قد ملکت نفسها غیر
برید بن معاو یه کلهم ،عن ابی جعفر
ّ
المولی علیها تزویجها بغیر ّ
ولی جایز»؛ (حر عاملی ،1429 ،ج)267 :20
السفیهه وال
زنی که از نظر مالی استقالل دارد ،یعنی رشیده است و سفیه نیست و در غیر نکاح
تحت الوالیه نیست .چنین زنی تزو یجش بدون اذن ولی ،جایز است.
این صحیحه« ،صحیحه الفضالء» است که سندی قوی دارد؛ چون چهار نفر از بزرگان روایت،
ّ
ان را روایت کردهاند( .مکارم شیرازی ،1424 ،ج )13 :2و در ان «غیر السفیه وال المولی علیها»
ّ
از اوصاف «المراه ّ
التی قد ملکت نفسها» است و مراد از «ملکت نفسها وال المولی علیها» صفحه 39
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج39/ ...
استقالل مالی است و المراه شامل باکره نیز میگردد و از «قد ملکت نفسها» ،رشیده بودن
استفاده میگردد؛ لذا در روایت تزو یج بدون اذن ولی ،جایز دانسته شده است.
• اصل عدم والیه احد علی احد؛ اصل استقالل است و اگر کسی مدعی عدم استقالل
شد باید دلیل بیاورد ،چرا که خالف اصل ،دلیل میخواهد.
َْ
یک راه برای استدالل به این دلیل وجود دارد و ان عبارت است از رجوع به عمومات «اوفوا
ْ
ود»( .مائده ،ایه )1طبق عموم این ایه ،هر عقدی که دختر باکره رشیده انعقاد کند ،الزم
ِبالعق ِ
الوفاء است؛ اما اگر ولی ،عقدی برای دختر باکره بست ،الزم الوفاء نیست؛ به عبارت دیگر
«اوفوا بالعقود» یعنی «اوفوا بعقودکم» .پس حریت انسان با عمومات «اوفوا بالعقود» درست
میشود( .مکارم شیرازی ،1424 ،ج)12 :2
• یکی از دالیل اقامه شده بر استقالل باکره رشیده ،اجماع است( .نراقی ،1419 ،ج)105 :16
در مجموع و با مراجعه به ادله ،این نتیجه حاصل میاید که یکی از اقوال مستند در مسئله ازدواج
باکره رشیده ،استقالل انحصاری باکره رشیده است؛ به گونهای که اذن ولی شرطیت ندارد.
.2عدم شرطیت اذن ولی در ازدواج دائم
طبق این قول ،برای صحت ازدواج موقت ،اذن ولی شرط است؛ اما در نکاح دائم ،باکره رشیده
میتواند بدون اذن ولی ،نکاح را واقع کند .نهایت دلیل بر این قول عبارت است از ادلهای که بر
استقالل انحصاری باکره رشیده در قول اول مخالفین بیان شد ،به این بیان که در این ادله نکاح و
ازدواج ،انصراف به ازدواج دائم دارد و شامل ازدواج موقت نمیگردد.
همچنین مفهوم صحیحه ابن مریم که در ان فقط در متعه اذن ولی شرط دانسته شد ،مفهوم
ان این است که در ازدواج دائم اذن ولی شرط نیست؛ ولی حق این است که هیچیک از اینها
دلیل بر این قول نیست؛اما انصراف ادله طبق دلیل اول به ازدواج دائم مورد قبول نیست ،چون در ان صفحه 40
/40پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ادله لفظ ازدواج به طور مطلق به کار رفته که شامل هر دو قسم دائم و موقت میگردد و دلیل بر
انصراف به ازدواج دائم نیست.
ً
از طرف دیگر ،استدالل به مفهوم صحیحه ابن مریم نیز تمام نیست؛ چون اوال استدالل به
ً
صحیحه در مورد ازدواج موقت ،تمام نیست و ثانیا ذکر شرطیت اذن ولی در ازدواج موقت در
این روایت منافات با شرطیت اذن ولی در ازدواج دائم ندارد؛ چون اثبات شیء نفی ما عدا
نمیکند که بیان شود چون اذن ولی در ازدواج موقت شرط است ،پس در ازدواج دائم شرط
نیست .پس این قول نیز تمام نیست .عالوه بر انچه بیان شد ،قائل این قول نیز معلوم نیست.
.3عدم شرطیت اذن ولی در ازدواج موقت
طبق این قول ،در ازدواج دائم باکره رشیده اذن ولی شرط است؛ اما در ازدواج موقت ،اذن ولی
شرط نیست .نهایت دلیل این تفصیل مکاتبه مهلب دالل بود که در ازدواج دائم ،باکره رشیده
اذن ولی را شرط میدانست و در ان ازدواج موقت با باکره ،باطل دانسته شده بود؛ لذا دلیل بر
عدم شرطیت اذن ولی در ازدواج موقت بنابر نظر مجوزین متعه باکره نمیشود.
اگر گفته شود از این روایت استفاده میگردد که فقط در ازدواج دائم باکره رشیده اذن ولی
شرط است؛ اما در ازدواج موقت بنابر جواز ان در مورد باکره ،شرط نیست ،احتمال استدالل
است؛ ولی مسلم است که این استداللی بالدلیل است .گذشته از اینکه راجع به روایت گفته
شد که حتی داللت بر وجوب شرطیت اذن ولی در ازدواج دائم نیز نمیکند .بنابراین ،این قول
نیز تمام نیست؛ چون دلیلی ندارد.
تعارض میان ادله و ضرورت رجوع به مرجحات
از مجموع اقوال موافقین و مخالفین شرطیت اذن ولی در ازدواج باکره رشیده ،سه قول استقالل
انحصاری باکره ،استقالل انحصاری ولی و تشریک ولی و باکره از اقوال معتبر و دارای دلیل
بودند؛ در عین حال ،میان ادله این اقوال تعارض وجود دارد و جمع داللی بین این سه دسته
دلیل نیز ممکن نیست که نشان میدهد باید سراغ مرجحات رفت. صفحه 41
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج41/ ...
در یک دستهبندی کلی ،الزم به طرح بحث عنوان اولی و ثانوی است به این شرح :شهرت و
مطابقت با کتاب بیشتر مو ید قول به استقالل انحصاری باکره مبنی بر عدم شرطیت اذن ولی
است( .مکارم شیرازی ،1424 ،ج )15 :2لذا با رفتن سراغ مرجحات ،به ناچار باید استقالل
انحصاری باکره را پذیرفت .البته این از نظر عنوان اولی است که باکره رشیده مستقل است و اذن
ولی شرط نیست.
در نقطه دیگر و از منظر عنوان ثانوی ،در صورتی قول به استقالل انحصاری باکره مبنی بر
عدم والیت ولی مدنظر قرار میگیرد که در زمان حاضر و با توجه به عناو ین ثانو یه ،این قول
لوازم و مشکالتی را در پی دارد؛ نظیر ذهاب البکاره ،به خطر افتادن اینده ازدواج دائم دختر ،به
طالق کشیده شدن ازدواج دائم بعد از ازدواج موقت و امثال ان در ازدواج موقت و فریب خوردن
دختر ،تصمیم بر اساس عشقهای کاذب و امثال ان در ازدواج دائم که حکم به این قول را
مشکل میکند؛ لذا برای جلوگیری از این لوازم و مشکالت متعدد باید قائل به تشریک شرطیت
اذن ولی و باکره در عرض هم شد( .همان)16 :
به خاطر توجه به عنوان ثانوی یا همان عوارض است که صاحب «جواهر» معتقد است:
مستحب است دختر استقالل به رای نکند و ممکن است در بعضی از شرایط حتی
استقالل به رای دختر به خاطر عوارض ،حرام باشد( .نجفی ،1981 ،ج)183 :29
همچنین امام خمینی م با توجه به عنوان ثانوی ،حکم به احتیاطی بودن تشریک نموده و
فرموده است :واالحوط االستئذان منهما؛ احوط اذن گرفتن از ولی و دختر باکره رشیده است.
(امام خمینی ،1363 ،ج)254 :2
در نتیجه با نظر به عنوان ثانوی ،شرطیت ضمنی اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده،
موجه است. صفحه 42
/42پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
طولی بودن یا عرضی بودن والیت پدر و جد پدری در صورت شرطیت اذن ولی
والیت پدر و جد پدری بر باکره رشیده نظیر والیت انها بر صغیر و صغیره است؛ بدین معنی که
والیت انها در عرض هم و مستقل از یکدیگر است و اینگونه نیست که والیت جد در طول
والیت پدر و منوط به ممات پدر باشد.
به تعبیر دیگر ،والیت جد ،والیت استقاللی است و در عرض والیت پدر قرار دارد؛ به این معنی
که با وجود پدر اگر او ازدواج نوه باکره خود را اجازه دهد ،نکاح واقع شده صحیح است و دلیل
ان روایاتی است که بیان نموده اگر بین والیت اب و جد تعارض شود ،جد مقدم است و
مفهومش این است که هر کدام از جد و پدر والیت مستقله دارند؛ چون تعارض فرع بر این
است که والیت هر دو در عرض هم ،مسلم باشد( .مکارم شیرازی ،1424 ،ج)27 :2
حکم عقد دختر باکره رشیده بدون اذن ولی در صورت شرطیت اذن ولی
از انجا که ضابطه عقد فضولی ،عقدی است که ماذون از جانب شارع یا از طرف کسی که اذن
عقد به دست اوست ،نباشد؛ (فاضل لنکرانی ،1390 ،ج )117 :22اگر باکره رشیده نکاح را
بدون اذن ولی منعقد کرد ،این نکاح فضولی خواهد بود؛ چون در ان اذن ولی که یکی از کسانی
ً
است که ضمنا و جزئا اذن ولی به دست اوست ،نیست و این نکاح فضولی صحیح است؛ البته
صحت ان توقیفیه است نه فعلیه؛ یعنی موقوف به اجازه ولی است و با اجازه ولی صحت فعلیه
پیدا میکند.
بیان این نکته الزم است که دلیل بر صحت نکاح فضولی ،شمول عموم ایه «اوفوا بالعقود» و
روایات دال بر صحت نکاح عبد بدون اذن موال بعد از اجازه موال در عقیب عقد نکاح است.
نتیجهگیری
با توجه به عنوان اولی ،اذن ولی در ازدواج دختر باکره رشیده شرط نیست و باکره رشیده میتواند
بدون اذن ولی ،نکاح موقت یا دائم را واقع کند؛ اما با نظر به عنوان ثانوی و اثرات سوء استقالل
انحصاری باکره رشیده در ام ر ازدواج ،اذن ولی در کنار ا ذن باکره رشیده شرطیت دارد؛ صفحه 43
کنکاش شرطیت اذن ولی در ازدواج43/ ...
به گونه ای که برای صحت نکاح ،اذن ولی و باکره رشیده هر دو نیاز است؛ به نحوی که اگر
دختر بدون اذن ولی و یا ولی بدون اذن دختر عقد نکاح را واقع کند ،عقد نکاح فضولی خواهد
بود و صحت فعلیه ان موقوف به اجازه دیگری است.
همچنین ،والیت پدر و جد پدری در عرض هم است و نه در طول هم و اگر دختر باکره
رشیده بدون اذن ولی در صورت شرطیت اذن ولی ،عقد نکاحی را منعقد کند ،نکاح فضولی
بوده و صحت ان متوقف به اجازه ولی است.
فهرست منابع
قرانک ریم.
.1ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)1375لسان العرب .بیروت :دار بیروت.
.2امام خمینی ،سید روح الله ( .)1363تح ریر الوسیله .قم :موسسه نشر اسالمی.
.3بهبهانی ،محمد باقر ( .)1426حاشیه الوافی .قم :موسسه العالمه البهبهانی.
.4حر عاملی ،محمد بن حسن ( .)1429تفصیل وسائل الشیعه .چاپ .3بیروت :موسسه ال البیت
الحیاء التراث.
.5سعدی ،ابو حبیب ( .)1408القاموس الفقهی لغه و اصطلحا .چاپ .2دمشق :دار الفکر.
.6شبیری زنجانی ،سید موسی ( .)1383کتاب نکاح :تق ریرات درس ایتالله شبیری زنجانی.
قم :موسسه پژوهشی رایپرداز.
.7طوسی ،محمد بن حسن ( .)1365تهذیب الحکام .تهران :دار الکتب االسالمیه.
.8عاملی ،یاسین عیسی ( .)1413اْلصطلحات الفقهیه فی الرسائل العملیه .بیروت :دار البالغه.
.9عبدالمنعم ،محمود عبدالرحمن ( .)1419معجم المصطلحات و اللفاظ الفقهیه .قاهره :دار الفضیله.
.10فاضل لنکرانی ،محمد ( .)1390تفصیل الش ریعه فی شرح تح ریر الوسیله لالمام الخمینی.
تهران :انتشارات موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی .
.11فیض کاشانی ،محمد بن شاه مرتضی ( .)1406الوافی .اصفهان :مکتبه االمام امیرالمومنین علی
.12قرشی بنایی ،علی اکبر ( .)1412قاموس قران .چاپ .6تهران :دار الکتب االسالمیه.
.13کلینی ،محمد بن یعقوب ( .)1367الکافی .چاپ .3تهران :دار الکتب االسالمیه.
العامه. صفحه 44
/44پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
.14گرجی ،ابوالقاسم ( .)1377تا ریخ فقه و فقهاء .تهران :انتشارات سمت.
.15مجلسی ،محمد باقر ( .)1363مراه العقول .تهران :دار الکتب االسالمیه.
.16مجلسی ،محمد باقر ( .)1406ملذ الخیار .قم :مکتبه ایه الله نجفی مرعشی.
.17مکارم شیرازی ،ناصر ( .)1424کتاب النکاح .قم :مدرسه االمام علی بن ابی طالب
.
.18موسسه دائره المعارف فقه اسالمی ( .)1387فرهنگ فقه فارسی .قم :موسسه دائره المعارف فقه اسالمی.
.19نجفی ،محمد حسن ( .)1981جواهر الکلم فی شرح شرایع اْلسلم .چاپ .7بیروت :دار احیاء
التراث العربی.
.20نراقی ،احمد بن محمد ( .)1419مستند الشیعه فی احکام الشریعه .مشهد :موسسه ال البیت
الحیاء التراث.
.21هاشمی شاهرودی ،سید محمود ( .)1395فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت
دایره المعارف فقه اسالمی.
.قم :موسسه صفحه 45
رویکردی تبیینی به نکاح مسیار در فقه اهل تشیع و اهل تسنن
وحید الرحمن مدقق (افغانستان) ،١محمد شیبانی (ایران)٢
تاریخ دریافت1400/05/29 :
تاریخ پذیرش1400/09/08 :
چکیده
ازدواج مسیار نوعی ازدواج است که در سالهای اخیر در میان اهل سنت در برخی از
کشورهای اسالمی به و یژه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و منطقه اسیای غربی رواج یافته
و مورد استقبال عدهای از زنان و مردان عرب واقع شده است .از انجا که اهل تسنن ازدواج
موقت را مشروع نمیدانند ،برای پاسخ به نیازهای برخی از مردان و زنان ازدواج مسیار را مطرح
نمودهاند .مسیار ،نوعی ازدواج دائم است که در ان شرط میشود ،زن حق نفقه و همخوابگی
نداشته و شوهر مختار است که هر وقت بخواهد نزد زن برود .زن نیز در زندگی خود ازاد بوده و
مرد نسبت به وی ریاست و مدیریتی ندارد .در این ازدواج تعادلی میان حقوق و تکالیف زوجین
نیست و زنان از بالتکلیفی بیشتری رنج میبرند .بر این اساس ،در مقاله حاضر که با روش
تحقیق کیفی از نوع مطالعات کتابخانهای و بررسی اسناد تنظیم شده است ،شرایط ازدواج
مسیار و ادله علمای موافق و مخالف اهل تسنن و اهل تشیع مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.
واژگان کلیدی :نکاح مسیار ،فقه اهل تشیع ،فقه اهل تسنن
.1دانشجوی کارشناسی ارشد گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
دانشگاه مجازی المصطفی
،قم ،ایران( wmadaqq73@gmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢مدرس گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
المصطفی
العالمیه،
،قم ،ایرانshybanim@gmail.com ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 46
/46پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مقدمه
ً
اخیرا در جوامع اهل سنت نوعی نکاح مسیار رواج یافته که هر چند نکاح دائم است؛ اما از
حیث نتیجه به نکاح متعه شبیه است و با شروطی که ضمن عقد صورت میگیرد ،حق نفقه،
ً
سکونت ،همخوابگی و احیانا حق مطالبه ارث به نحوی از انحا از زوجه سلب میشود و در
مقابل ،ازادی نسبی نصیب زوجه میشود.
رواج روز افزون این نکاح در میان اهل سنت ،انها را به بررسی مشروعیت ان وا داشته و
ً
چهار نظر متمایز از ایشان صادر شده است.؛اما غالبا قائل به صحت این نکاح و شروط ان
ً
ً
شدهاند و ظاهرا چارهای جز تجو یز ان نداشتهاند ،زیرا شیوع گستردهای بین مردم و خصوصا
جوانان داشته و استقبال بی نظیری از ان صورت گرفته است؛ به گونهای که برخی ان را از
ضرورتهای زمان حاضر به حساب اورده و با اکراه قائل به جواز شدهاند( .ابن سلیم)15 :1423 ،
در این پژوهش ،جهت روشن شدن زوایای مسئله و رابطه شناسی این نوع نکاح به بررسی
ماهیت ان و اقوال فقهای فریقین در خصوص ان و تمایزات و تشابهات انها پرداخته میشود.
مبانی نظری پژوهش
با توجه به طرح بحث این پژوهش ،در ابتدا الزم است با برخی واژگان کلیدی تحقیق اشنا شد
که در ادامه به بررسی این کلیدواژگان از حیث لغوی و اصطالحی پرداخته میشود.
فقه در لغت؛ در نگاه بدوی و مراجعه ابتدایی به کلمات و تعبیرات زیادی از اهل لغت ،به
نظر میرسد که کلیدواژه فقه به معنای مطلق فهم باشد؛ «الفقه ،فهم الشیء»( ،فیومی،
)479 :1928اما با تامل و نگاهی مجدد به عبارات لغو یانی که در مقام تعیین تفاوتهای
ظریف میان واژگان متشابه برامدهاند و «فروق اللغه» را تدو ین نمودهاند ،این نتیجه حاصل
میاید که فقه در لغت مطلق فهم نیست؛ بلکه موشکافی و ریزبینی و فهم دقیق را فقه گو یند.
(قدسی)1384 ، صفحه 47
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار47/ ...
فقه در اصطالح عبارت است از روشی که به وسیله ان احکام شرعی از ادله تفصیلی به دست
میایند .دالیل تفصیلی از نظر بیشتر علمای مسلمان عبارتند از قران ،سنت ،اجماع و عقل.
تسنن ،به معنای قبول سنت و طریقه کردن و پیروان سنت پیامبر اسالم
و خلفای
راشدین است و تشیع در لغت به معنای پیرو ،یار و گروه است و در اصطالح ،به کسانی
میگو یند که معتقدند بنابر احادیثی که از پیامبر اسالم
نقل شده ،امام علی
جانشین
بالفصل حضرت است .این رویکرد ،نقطه مقابل دیدگاهی است که قائل است پیامبر جانشینش
را تعیین نکرده بود و به دلیل اجماع مسلمانان در بیعت با خلیفه اول ،او جانشین حضرت است.
سنت در فقه شیعه شامل رفتار ،کردار ،افعال و سخنان پیامبر
و امامان معصوم
است؛ (شبخیز )1392 ،اما سنت در فقه اهل تسنن تنها شامل رفتار ،کردار ،افعال و سخنان
پیامبر
میباشد( .انوری ،1398 ،ج)279-282 :9
نکاح در لغت ،حقیقت در وطی است و مشهور ان است که در شرع ،حقیقت در عقد
است؛ لذا میتوان گفت نکاح عقدی است که متضمن اباحه وطی باشد و یا مورد ان تملیک
منفعت بضع است.
نکاح در اصطالح ،رابطهای حقوقی است که به وسیله عقد بین زن و مرد حاصل میگردد و
به انها حق میدهد که از یکدیگر تمتع جنسی ببرند.
مسیار کلمهای معجمی و لغتنامهای نیست؛ بلکه اصطالحی عامیانه است که در
کشورهای حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی به این ا سم مروج است و بنا بر تعریفی که
در مجمع فقهی مکه مکرمه از ان ارائه دادهاند ،ازدواجی است دائمی با همان ارکان و شرایطی
که نکاح دائمی دارد ،با این تفاوت که زن از برخی حقوق خود مانند نفقه ،مسکن و قسم
(نو بت شب) صرفنظر و گذشت میکند و ان را در اختیار شوهر میگذارد که هر وقت برای
او میسر شد ،به او سر بزند و گذشت از حقوق خود از نظر شرعی اشکالی ندارد؛ زیرا همچنانکه
برا ی شخص جایز است که از دیگری حقوق خود را مطالبه نماید ،برای او جایز است که از
حقوق خود نیز گذشت کند. صفحه 48
/48پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
درباره ریشه لغوی کلیدواژه مسیار ،تعاریف و نظریههای زیر مطرح است:
• مسیار ریشه لغوی ندارد؛ بلکه کلمهای عامیانهای است که در سرزمین نجد در
عربستان سعودی به معنای دیدار روزانه (الزیاره النهاریه) به کار میرود .وجه تسمیه
ً
این نوع ازدواج ان است که شوهر غالبا در دیدارهای روزانه به دیدن زوجه میاید ،شبیه
دیدار از همسایهها( .تمیمی)10 :1418 ،
• مسیار از سیر ،حرکت و عبور گرفته شده و اصطالح عامیانهای است برای موردی که
مرد در یکی از شهرهای مسیر گردش و ترددش برای تجارت یا کسب علم با خانمی
ازدواج می کند که در زمان تحصیل یا تجارت نزد زوجه باشد .این دیدگ اه را مرحوم
یوسف قرضاوی -عالم بزرگ اهل سنت و موسس اتحادیه جهانی علمای مسلمان-
پذیرفته و مینو یسد:
مسیار کلمهای است که در خلیج رواج یافته و شاید به معنای مرور به زوجه
یا سیر به وی میباشد و ازدواجی است که در ان زندگی دائمی و مبیت
نیست( .اشقر)161 :1420 ،
قرضاوی معتقد است« :متداول بین اهل الخلیج الزیاره السریعه او ّ
الزوار الذین ال
یطیلون المکوث عند المضیف»؛ یعنی دیدار کوتاه میهمانهایی که توقف انها در نزد
میزبان ،کوتاه است.
• مسیار صیغه مبالغه از سیر است (تمیمی )10 :1418 ،و سیر در لغت ،راه رفتن در
ً
ً
زمین است( :راغب اصفهانی« )247 :1362 ،سار القوم یسیرون سیرا او مسیرا»؛
زمانی که سیر امتداد و ادامه یابد در جهتی که متوجه ان هستند( .ابن منظور،1997 ،
ج )454 :6همچنین عرب میگو ید« :سار الکالم او المثل»؛ یعنی زمانی که کالم
شایع و پراکنده شود و «المثل الساری» ،یعنی مثالی که بین مردم شایع و رایج شده
است( .انیس و همکاران ،1972 ،ج )467 :1از دیدگاه این دسته ،مردی که کثیر السیر
است ،به وسیله مسیار توصیف میشود؛ مانند «رجل مسیار و سیار» .دلیل این که صفحه 49
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار49/ ...
مسیار برای نوعی ازدواج قرار داده شده ،این است که در ان التزامی به حقوق زوجیت
وجود ندارد و مرد در این ازدواج ،حالت مرد سیاری را دارد که خود را ملتزم به حقوقی
که ازدواج مقتضی ان است؛ مانند نفقه و مبیت نمیداند( .اشقر)161 :1420 ،
• مسیار کلمهای عربی است که به لهجه اهل بادیه باز میگردد و منظور از ان سیر به
سوی زوجه و خوشحال نمودن وی میباشد( .ابن سلیم)3 :1423 ،
مسیار از موضوعات جدید بوده و در کتابهای فقهی قدیمی چنین اصطالحی وجود ندارد؛
اما فقها و حقوقدانان معاصر ،ان را این گونه تعریف نمودهاند :ازدواجی است که در ان مرد و زن
عقد شرعی با تمام ارکان و شرایط میبندند و فقط زن از سکونت و نفقه صرفنظر میکند.
(تمیمی)10 :1418 ،
وهبه الزحیلی -فار غ التحصیل دانشگاه االزهر -مینو یسد:
مسیار ازدواجی است که با ایجاب و قبول ،شهادت شهود و حضور ولی ،بین مرد و زن
منعقد میشود؛ بنابراین زن از حقوق مادی مثل مسکن ،نفقه و فرزندانی که به دنیا
میاورد و برخی حقوق معنوی؛ مانند حق قسم و همخوابگی صرفنظر میکند .در
این ازدواج زن قبول میکند که مرد فقط گاهی به او سر بزند .این عقد طبق توافق
طرفین هم میتواند علنی و رسمی باشد که برای ان سند صادر شود و هم مخفی و
سری باشد .همچنین طرفین میتوانند توافق کنند .در این ازدواج نسب و ارث حفظ
میشود؛ اما زن در خروج از منزل ازاد است ،چون شرط نفقه وجود ندارد؛ زیرا
اطاعت زن در صورتی واجب است که شوهر نفقه بپردازد و اگر نفقه نباشد ،اطاعت
واجب نیست( .زحیلی)84 :1428 ،
ً
برخی به همین تعریف اضافه نمودهاند که غالبا ازدواج مسیار ازدواج دوم یا سوم است و
نوعی از تعدد زوجات محسوب میشود( .اشقر)163 :1420 ، صفحه 50
/50پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
شیخ عبدالله بن منیع -عضو هیئت کبار العلمای سعودی و قاضی مکه -مینو یسد:
مسیار ازدواجی است که همه ارکان و شرایط ازدواج در ان وجود دارد .این ازدواج با
ایجاب و قبول و با شرایط معروف که رضایت طرفین ،والیت ،شهادت و کفایت است،
صورت میگیرد و در ان مهریه مورد توافق وجود دارد و برای صحت ان باید موانع
ازدواج وجود نداشته باشد .بعد از انعقاد عقد تمامی حقوق مترتب بر عقد زوجیت از
جهت نسل ،ارث ،عده ،طالق و مباح بودن رابطه نزدیکی ،سکونت و نفقه ثابت
میشود؛ اما زوجین توافق میکنند که زوجه حق نفقه و مبیت -همخوابگی -ندارد و
شوهر اختیار دارد هر وقت بخواهد به دیدار همسر خود بیاید( .ر.ک :تمیمی)15 :1418 ،
مولوی عبدالحمید -عضو اتحادیه جهانی علمای مسلمان و مدیر شورای هماهنگی مدارس
اهل سنت سیستان و بلوچستان -در معرفی ازدواج مسیار چنین اورده است:
زنانی که مشکل مادی ،مسکن و نفقه ندارند؛ ولی به دلیل بیوه بودن کسی با انان
ازدواج نمیکند ،این زنان از حق نفقه ،مسکن و مبیت صرفنظر میکنند و شوهر
مختار است هر وقت میسر شد با وی مالقات کند و این ازدواج تمام شرایط و ارکان
عقد نکاح شرعی از قبیل گواه ،تعیین مهر و ثبوت نسب را دارد .در این ازدواج زوجین
توافق میکنند که زن در خانه والدین خود بماند و تقاضای مسکن ،نفقه و حق قسم از
ً
شوهر ننماید .غالبا این ازدواج از جانب مردی است که فقیر بوده یا ازدواج مجدد
ً
سبب مشکالت با همسر اول میشود .این عقد علنا با حضور گواهان با رضایت کامل
زوجین و حضور ّ
ولی زن و کلماتی که بر دوام نکاح داللت دارد ،انجام میشود.
(ر.ک :صادقی)1387 ، صفحه 51
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار51/ ...
برخی فقهای شیعه نیز در تعریف ازدواج مسیار ،چنین نوشتهاند:
ازدواج مسیار به حسب ظاهر ازدواج دائم با همه شرایط است؛ اما در ان حق نفقه،
قسم و ارث نیست ،یعنی شرط عدم مطالبه شده است و شرط عدم استحقاق زن
نیست( .مکارم شیرازی)21 :1424 ،
پیشینه نکاح مسیار
برخی ازدواج مسیار را پدیدهای جدید دانستهاند که ابتدا در منطقه تمیم عربستان سعودی ظهور
پیدا کرد و سپس در سایر مناطق و کشورها گسترش یافت و کسی که فکر اولیه این ازدواج را
مطرح نمود ،فهد الغنیم بوده است؛ (تمیمی )11 :1418 ،اما عدهای دیگر روش ازدواج مسیار را
دارای سابقه تاریخی دانسته و در این زمینه به برخی از متون فقهی استناد نمودهاند.
در همین ارتباط ،ابن قدامه در «مغنی» اورده است:
مردی که در ازدواج با زنی شرط نماید در هر هفته یک شب نزد وی باشد یا در ازدواج
دیگری شرط کند که در هر ماه 5یا 10درهم به زوجه نفقه بدهد یا شرط نماید
روزهای مشخصی از ماه به مالقات وی رود( .ابن قدامه :1404 ،ج)450 :7
در مقام مقایسه با مسیار برخی اظهار میدارند که فرقی میان انچه ابن قدامه اورده و انچه
در حال حاضر به نام عقد مسیار وجود دارد ،نیست؛ مگر در اسم که نام عقد مسیار جدید
است( .بریدی)2007 ،
تفاوت نکاح مسیار و متعه
تفاوتها میان نکاح مسیار در فقه اهل تسنن و متعه در فقه اهل تشیع را میتوان در موارد زیر
بیان نمود:
.1نکاح مسیار ،نکاح دائم و شرعی بوده با الفاظ «زوجتک» و «نکحتک» و بدون قید
وقت و زمان منعقد میشود؛ ولی نکاح متعه با لفظ « َمت ِع ْی ِن ْی» همراه با قید مدت و صفحه 52
/52پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
زمان مشخصی مانند «متعینی بنفسک الی مده کذا بکذا من المهر» به معنای مرا از
خود بهرهمند ساز تا فالن مدت به این مقدار از مهر ،منعقد میشود.
.2در نکاح مسیار مانند نکاح دائم ،میراث برای فرزندن از پدر و مادر ثابت میشود؛ اما
در نکاح موقت میراث برای زوجین و اوالد ثابت نمی شود.
.3جدایی از نکاح مسیار و نکاح دائم با طالق حاصل میشود؛ ولی در متعه بعد از
پایان مدت مشخص شده جدایی خود به خود و بدون طالق صورت میگیرد.
(کلینی 1405 ،ج43 :2؛ حر عاملی ،1403 ،ج)495 :14
.4در نکاح مسیار و نکاح دائم ،مرد در یک زمان نمیتواند بیشتر از چهار زن داشته باشد،
حتی اگر همه انها مسیاری باشند؛ اما در نکاح موقت ،مرد در یک وقت میتواند
بیشتر از چهار زن داشته باشد( .کلینی 1405 ،ج43 :2؛ حر عاملی ،1403 ،ج)446 :14
دالیل استقبال از ازدواج مسیار
عوامل زیادی در انتشار ازدواج مسیار نقش دارد .در یک نظرسنجی که نشریه «االسره»
عربستان سعودی انجام داده و در ان 363دختر شرکت داشتند ،نتایج زیر به دست امد:
• 52/9درصد رغبت مردان به ازدواج غیر دائم
• 46/62درصد بدون شوهر بودن زن یا طالق از شوهر اول یا نیاز به فرزند
• 24/53درصد عدم رغبت مردان به تحمل مسئولیت یا عدم قدرت انها بر تحمل مسئولیت
• 11/65درصد باال بودن و گرانی مهریه و باال بودن هزینههای ازدواج
• 9/81درصد رغبت مردان در تغییر و تنوع
• 4/29درصد مخالفت همسر اول با تعدد زوجات
• 3/68درصد طمع مرد در حقوق زوجه
• 1/84درصد رغبت دختران در عدم ارتباط کامل
• 1/22درصد عدم استقرار مرد در یک مکان به سبب اشتغال به کار( .اشقر)170 :1420 ، صفحه 53
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار53/ ...
به طور کلی ،کسانی که به این نوع ازدواج اقدام میکنند ،اهداف و انگیزههای مختلفی دارند
که بعضی از این اسباب مربوط به زنان و برخی مربوط به مردان است که در ادامه اشاره میشود:
در سالهای گذشته مردان رغبت بیشتری برای ازدواج مسیار داشتند؛ اما امروزه زنان خواهان
ازدواج مسیار هستند و شرایط ازدواج بر حسب نیاز زن تعیین میگردد ،مانند تامین محل
سکونت ،حساب بانکی ،ماشین و تعیین وقت برای حضور شوهر( .غامدی)2007 ،
با این وصف ،دالیل تمایل زنان به ازدواج مسیار عبارتند از:
.1نگاه اقتصادی به همسر؛ در ازدواج مسیار ،زن شرط میکند که شوهر به عنوان معامله
اقتصادی ،اجاره منزل وی را پرداخت نماید ،حتی اگر نکاح با طالق و ...پایان پذیرد،
عقد اجاره قطع نمیشود؛ لذا ازدواج مسیار برای او در مدت کوتاهی منعقد میشود و
هیچ نوع استقراری در ان نیست و این شرط سبب میگردد ،زن برای مدت طوالنی از
مسکن مناسب برخوردار شود.
.2عدم مسئولیت؛ ازدواج مسیار برای زنانی که وقت زیادی را به کار مشغولند یا زنانی
که نمیتوانند بین کار و پاسخ به نیازهای خانواده اعم از نیازهای شوهر و فرزندان
جمع نمایند ،این نوع ازدواج را بهتر و مناسبتتر میدانند؛ به همین دلیل برخی ان را
به عنوان جایگزین ازدواج عادی انتخاب مینمایند که در ان زوجه مسئولیتی ندارد،
مگر در ساعاتی که در خانه است .در چنین ازدواجی زن شرط مینماید که شوهر از
زمان ورود و خروج از منزل و مکانهای که میر ود سوال نکند و در روابط خود ازاد
باشد( .غامدی )2007 ،به همین سبب در عربستان سعودی بسیاری از زنان پزشک
ً
خواهان ازدواج مسیار با غیر سعودیها هستند؛ زیرا مردان سعودی معموال
نمیپذیرند که زن در ساعات طوالنی خارج از منزل باشد( .اشقر)167 :1420 ،
.3مادر شدن؛ عدهای از زنان به سبب داشتن سن باال و عدم رغبت ازدواج با انها ،تنها
به دلیل مادر شدن و اشباع عاطفه مادری خواهان ازدواج مسیار هستند؛ هر چند به عنوان
همسر دوم یا سوم باشند .ایشان در ازدوا ج مسیار وسیله ای ب رای تحقق هدف صفحه 54
/54پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مادر شدن مییابند و در ازدواج مسیار یک شرط طلب میکنند و ان حامله شدن و
فرزنداوری است و در این حال تمامی مسئولیت های تربیت ،تکالیف و هزینههای
اقتصادی طفل را خود بر عهده میگیرند( .اشقر168 :1420 ،؛ غامدی)2007 ،
.4ارضای غرائز؛ برخی از زنان که ازدواج معمولی پاسخگوی نیاز جنسی انان نبوده،
خواهان ازدواج مسیار هستند .برخی نو یسندگان نقش ارضای غریزه جنسی در انتشار
این ازدواج را مهم شمردهاند؛ زیرا غریزه جنسی از قویترین غرایز نفسانی انسان است
و انگیزه دعوت کننده به اشباع ان نیز خیلی قوی است( .اشقر)167 :1420 ،
از طرف دیگر ،دالیل تمایل مردان به ازدواج مسیار تابع این موارد است :بعضی مردان به دلیل
نیاز به تعدد ازدواج یا رغبت در معاشرت جنسی و عدم اکتفا به یک زن و عدم توانایی مالی
برای ازدواج مجدد و تامین هزینههای ان مانند مهر ،نفقه و تهیه محل سکونت ،خواهان
ازدواج مسیار هستند تا هم به نیاز خود پاسخ داده و هم متحمل هزینه زیاد نگردند .برخی
دیگر از مردان نیز هستند که توان مالی خو بی دارند؛ اما نمی خواهند اموال خود را در این راه
خرج کند ،لذا خوا هان ازدواج مسیار هستند.
گاهی این نوع ازدواج راهی برای استیالی مرد بر اموال یا بخشی از اموال زن است .زن
ثروتمند بخشی از اموال خود را در برابر چنین ازدواجی به شوهر میبخشد؛ زیرا بیم جدا شدن
شوهر را دارد .همچنین گاهی به دلیل ناراحت شدن همسر اول از ازدواج مجدد مرد یا نارضایتی
خو یشاوندان و فرزندان وی که ازدواج مجدد را نمیپسندند ،مرد خواهان ازدواج مسیار مخفی
است؛ مانند موردی که کار مرد در دو شهر است و در هر شهر خانه و خانوادهای تشکیل
میدهد( .همان)170 : صفحه 55
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار55/ ...
حکم ازدواج مسیار در فقه معاصر
.1دیدگاه علمای اهل تسنن
در مورد حکم ازدواج مسیار بین علمای معاصر اهل سنت اختالف نظر وجود دارد ،برخی ان را
جایز ،برخی حرام و برخی قائل به توقف شدهاند.
عدهای از علمای اهل سنت ازدواج مسیار را ازدواج صحیح و مشروع دانستهاند؛ اما در مورد
شرایط ان اختالف نظر دارند .برخی تمام شرایط ان را صحیح دانسته و عدهای اصل ازدواج را
صحیح و شرایط ضمن ان مانند شرط اسقاط حق نفقه و مبیت را باطل تلقی نموده و زوجه را
مستحق مطالبه انها دانستهاند( .اشقر)178 :1420 ،
عدهای نیز زوج را به ایفای تعهد و مسئولیت در برابر زوجه فراخوانده و ریاست و مدیریت
ً
برای زوج قائل شده که باید تا حد امکان مشکالت زندگی را مرتفع سازد .غالبا طرفداران این
نظریه ،این نوع ازدواج را نمیپسندند؛ به همین سبب در مورد حکم این ازدواج عبارت اباحه
همراه با کراهت را مطرح نمودهاند.
در ادامه به برخی ارای علمای اهل سنت در این خصوص ،اشاره میشود:
• شیخ قرضاوی :من از مروجین ازدواج مسیار نیستم و خطبه عقدی که برای ازدواج
مسیار باشد نمیخوانم .این ازدواج مباح است با کراهت؛ یعنی حاللی است که
مستحب نیست و بیم ان میرود که به دنبال چنین ازدواجی خسارت و ضررهایی
باشد( .ر.ک :همان)175 :
ً
• وهبه زحیلی :این ازدواج شرعا مرغوب فیه نیست؛ زیرا در این ازدواج مقاصد شرعی
یعنی سکون نفسی ،اشراف بر اهل و اوالد ،رعایت و حفاظت از خانواده به طور کامل
و تربیت کامل محقق نمیشود( .ر.ک :همان) صفحه 56
/56پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• خطیب مسجدالحرام :ممکن است ،ازدواج مسیار از برخی جهات ضررافرین
باشد؛ این ازدواج احصان را محقق میسازد ،ولی مایه سکون و ارامش نیست.
(ر.ک :تمیمی)15 :1418 ،
• شیخ عبدالله بن منیع :من نظر به منع ازدواج مسیار ندارم؛ هر چند کراهت دارد و ان را
موجب اهانت به زن و کرامت زن میدانم ،لکن حق با زن است و راضی شده و از حق
خود گذشته است( .اشقر)175 :1420 ،
در عین حال ،برخی نیز به جواز و صحت ازدواج مسیار تصریح نموده و اشارهای به کراهت
ان ننمودهاند و یا کراهت ان را وابسته به شرایط و اوضاع و احوال دانستهاند( .همان)176 :
طرفداران این نظریه در ازدواج مسیار به ادله زیر استناد نمودهاند:
ا .ارکان و شرایط ازدواج صحیح را دارا میباشد؛ زیرا دارای ایجاب و قبول ،شرایط
معروف ازدواج یعنی رضای طرفین ،والیت ،شهادت ،کفایت و مهر توافقی است.
برای صحت این ازدواج باید موانع شرعی منتفی شود؛ مثل انکه زن در عده نباشد،
بعد از محقق شدن ان برای طرفین نیز تمامی حقوق مترتب بر ازدواج از جهت نسل و
ارث ،عده ،طالق ،استباحه بضع ،مسکن ،نفقه و سایر حقوق و تکالیف ثابت
میشود ،فقط زوجین توافق میکنند که زوجه حق مبیت یا قسم نداشته باشد و شوهر
اختیار دارد که هر وقت خواست نزد زوجه بیاید( .شعراوی)138 :1422 ،
زحیلی در همین ارتباط مینو یسد :اصل در عقود شرعی از جمله ازدواج ،اباحه
است؛ پس هر عقدی که ارکان و شرایط شرعی را دارا باشد ،صحیح و مباح است،
مادامی که منجر به حرام نشود( .ر.ک :اشقر )176 :1420 ،این مطلب ،مهمترین
دلیل برای قائلین به اباحه و مشروعیت ازدواج مسیار است.
ب .در سنت امده ،سوده از همسران رسول خدا
روز خود را به عایشه بخشید .وجه
استدالل این است که بخشش سهم ت وسط سوده به عایشه و پذیرش حضرت صفحه 57
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار57/ ...
داللت می کند بر اینکه زوجه میتواند حقی را که شارع برایش قرار داده ،مانند نفقه
و مبیت ساقط کند.
ت .در این نوع ازدواج مصالح زیادی وجود دارد .این ازدواج غریزه فطری را پاسخ داده و
از فحشا جلوگیری میکند و در مواردی زن فرزنددار میشود و بدون شک از تعداد
زنان بیشوهر میکاهد.
ث .از انجا که انواع مشابه این ازدواج مانند ازدواج نهاریات و لیلیات در فقه وجود دارد،
پس ازدواج مسیار هم درست است( .اشقر)179 :1420 ،
در نقطه مقابل ،برخی به مناقشه ادله جواز ازدواج مسیار پرداخته و ان را رد نمودهاند که
دالیل ایشان به شرح زیر است:
• با وجود ارکان و شرایط ازدواج صحیح ،شرط اسقاط نفقه و مبیت صحیح نیست؛ زیرا
خداوند بر زوج واجب نموده که به زوجه انفاق نماید و در بین زوجات نسبت به نفقه
و مبیت عدالت را رعایت کند؛ چنان که بر زوجه هم اطاعت از زوج را واجب کرده
است .این موارد از اثار ازدواج صحیح بوده و چون خداوند ان را فرض و تشریع نموده
است ،افراد نمیتوانند برخالف ان شرط نموده و به نقیض ان ملتزم شوند؛ زیرا در این
صورت متناقض با حکم شرعی خواهد بود .ممکن است کسی ادعا کند از بین رفتن
نفقه و مبیت در ازدواج مسیار از باب اشتراط زوج بر زوجه نیست؛ بلکه زوجه از
حقوقش صرفنظر میکند .در پاسخ باید اظهار داشت که بسیاری از ازدواجهای
مسیار از باب اشتراط زوج بر زوجه است و بر فرض اینکه زن از حق خود صرفنظر
کند ،این کار مشروع نیست؛ چون حق نفقه و مبیت قابل اسقاط نیست.
• استدالل به حدیثی که مطابق با ان ،سوده سهم خود را به عایشه بخشید نیز نمیتواند
دلیلی بر مشروعیت ازدواج مسیار باشد؛ زیرا حق مبیت ملک سوده بوده و ملک خود
را بخشیده است و در عقد شرط اسقاط گنجانده نشده است. صفحه 58
/58پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• وجود مصالح زیاد برای ازدواج مسیار صحیح نیست؛ زیرا بیشترین اثری که در مورد
ً
مسیار بیان شده کاهش زنان بیشوهر و اشباع رغبت جنسی زنان است؛ اوال تعداد
زنانی که ثروتمند بوده و نیاز مالی نداشته باشند کم هستند و فقط مشکل تعداد اندکی
ً
از زنان حل میشود ،ثانیا مفاسد زیادی بر این ازدواج مترتب است.
• استدالل به وجود ازدواجهای شبیه مسیار یعنی نکاح نهاریات و لیلیات نیز صحیح
نیست ،این ازدواجها همانند ازدواج مسیار مورد اختالف علما بوده و بسیاری ان را
نپذیرفتهاند( .اشقر)184-195 :1420 ،
بر این اساس ،برخی علما قائل به حرمت مسیار شدهاند؛ همچنانکه عبدالغفار الشریف مینویسد:
ازدواج مسیار بدعت جدیدی است که انسانهای ضعیف النفس و کسانی که
میخواهند از مسئولیتهای خانواده رها شوند ان را پدید اوردهاند و از طریق این
ازدواج نیاز جنسی خود را تحت عنوان شرعی براورده سازند؛ بنابراین ازدواج مسیار
جایز نیست ،هر چند به صورت عقد شرعی باشد( .ر.ک :همان)195 :
به طور کلی ،نگاه تفصیلیتر قائلین به حرمت نکاح مسیار ،به دالیل زیر استناد شده است:
ا .عقد مسیار با مقاصد شرعی ازدواج تنافی دارد .هدف از ازدواج در اسالم ،تنها براورده
ساختن نیاز جنسی نیست؛ بلکه ازدواج سنت پیامبر
است و برای معانی و مقاصد
فردی ،اجتماعی و دینی تشریع شده است ،مانند مودت و رحمت ،سکون و ارامش،
حفظ نوع انسانی ،تعهد به صورت کامل و رعایت حقوق و تکالیف زوجین؛ اما
ازدواج مسیار هیچکدام از این مقاصد را محقق نمیسازد( .همان)181 :
ب .روش این ازدواج با نظام ازدواجی که شریعت اسالم اورده و میان مسلمانان مرسوم
بوده ،مخالف است و مسلمانان با چنین ازدواجی اشنا نیستند. صفحه 59
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار59/ ...
ت .برخی از شروط این ازدواج ،مخالف با مقتضای عقد است؛ مانند اشتراط اسقاط نفقه
و مبیت ،لذا عقد باطل میشود .زوجه از حق نفقه و مبیت میگذرد؛ ولی در بسیاری
از موارد نظرش عوض میشود ،به و یژه بعد از درک اسرار زندگی زناشو یی و ا گاهی به
ً
ً
حقوقی که شرعا و عرفا در ازدواج پیدا میکند.
ث .این نوع ازدواج راه ورود و مدخلی برای فساد و افساد خواهد بود؛ زیرا در ان مقدار
مهر ،ساده گرفته شده و زوج مسئولیت خانواده را به عهده نمیگیرد؛ لذا ازدواج و
طالق برای زوج اسان خواهد بود .ممکن است این ازدواج مخفی و بدون حضور ولی
باشد که همه این موارد باعث میشود ازدواج مسیار بازیچهای در دست هواپرستان شود.
ج .در صورتی که زن در این ازدواج دارای فرزند شود ،دوری از شوهر و ارتباط کم با وی
تاثیر منفی در تربیت و اخالق فرزند خواهد گذاشت.
این در حالی است که برخی علما در حکم این ازدواج توقف کردهاند؛ زیرا حکم مسئله
برای انان روشن نبوده و نیازمند تامل بیشتری هستند؛ از جمله ارای زیر:
• عمر بن سعود العید -استاد دانشکده اصول الدین در جامعه امام محمد بن سعود-
بعد از ذکر عیوب و اثار منفی ازدواج مسیار ،بعضی از ادله قائلین به جواز و نام برخی
از علما که قائل به توقف شدهاند را بیان نموده و در پایان خواهان بررسی دقیق و
تفصیلی مسئله شده است؛ چون این ازدواج دو وجه دارد :گاهی ناپسند و گاهی
پسندیده میباشد( .تمیمی)15 :1418 ،
• احسان بن عایش :سبب توقف برخی از علما در جواز این است که عدهای از مردم در
این ازدواج افراط نموده و دچار انحراف شدهاند و از جانب برخی افراد ضعیف النفس
مورد سوء استفاده واقع شده و موسساتی ایجاد شده که برای این نوع ازدواج قیمت
تعیین میکند و شکی نیست که این وضعیت باعث میشود در جواز ازدواج مسیار صفحه 60
/60پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
تردید شود و اثار منفی زیادی که این ازدواج دارد داللت میکند بر اینکه در ان
فسادی هست که منجر به این اثار میشود( .عتیبی)28 :1418 ،
.2دیدگاه علمای اهل تشیع
از علمای شیعه کسانی که در زمینه نکاح مسیار تحقیقی انجام داده و فتوا به جواز دادهاند ،بر این
نظر هستند که عقد ازدواج مسیار به دو صورت زیر ممکن است انجام شود که حکم در هر
صورت متفاوت خواهد بود:
ً
• گاهی زن در عقد نکاح چیزی را شرط نمیکند؛ ولی اخالقا متعهد میشود که چیزی
ً
از مرد نخواهد و اصال مسئله تنازل از حق در صیغه نکاح قرار نمیگیرد ،این بحثی
ً
ندارد و بسیاری هستند که در متن عقد ،شرطی قرار نمیدهند؛ ولی اخالقا متعهد
میشوند که چیزی مطالبه نکنند.
• تنازل از حق و گذشت از حقوق در متن عقد قرار میگیرد که دو حالت دارد:
oبه صورت شرط فعل؛ یعنی فعلی را شرط میکند به این بیان که بگو ید من با
َ
تو ازدواج میکنم و از تو نفقه و ق ْسم را طلب نمیکنم؛ این اشکالی ندارد
چون حق اوست ،ولی شرط میکند که مطالبه نکند .زن در مورد نکاح
مسیار متعهد شده که مطالبه نفقه و قسم نکند.
اتزوجک علی ان ال یکون لک ّ
oبه صورت شرط نتیجه؛ مرد میگو یدّ « :
حق
ِ
فی النفقه و القسم»؛ ازدواج میکنم به شرط این که حقی نداشته باشی .این
ِقسم قابل بحث و ایراد است که ایا این حق قابل اسقاط است یا نه؟ و اگر
شک شود که قابل اسقاط است یا نه ،اصل این است که غیر قابل اسقاط
است؛ لذا بعضی از متاخرین که نکاح مسیار را صحیح دانستهاند ،معتقدند
به صورت شرط نتیجه نباشد؛ بلکه به صورت شرط فعل باشد. صفحه 61
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار61/ ...
نتیجه انکه اگر بنای بر انجام نکاح مسیار است ،باید شرط را در متن عقد نیاورد و یا اگر
شرط را در متن عقد میاورند ،به صورت شرط فعل بیاورند نه به صورت شرط نتیجه؛ چون
مشکوک است .برای شرط فعل نیز بعضی شاهدی از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم»
اوردهاند که سوده بنت زمعه به عنوان یکی از همسران پیامبر
زمانی که پیر شده بود و به
حضرت عرض کرد من حق قسم خود را به عایشه بخشیدم؛ نشان میدهد که زن می تواند از
حق خود تنزل کند.
در ادامه به دیدگاه برخی علمای اهل تشیع در همین ارتباط ،اشاره میشود:
• ایت الله سیستانی :نکاح مسیار فینفسه بدون اشکال است و اگر زوجه از حقوقی
مانند حق نفقه و مسکن و عدالت در همخوابی صرفنظر کند ،اشکالی وجود ندارد؛
اما تراضی و توافق بر اسقاط ارث ،باطل است.
• ایت الله بهجت :به استناد اینکه اسقاط حقوقی نظیر نفقه و مسکن و مبیت به معنای
گذراندن شب از مصادیق اسقاط ما لم یجب است و منظور اسقاط حقی است که
هنوز به وجود نیامده است ،تراضی بر اسقاط این حقوق بی فایده است؛ چرا که با
چنین تراضی ،این حقوق ساقط نخواهد شد؛ اما چنانچه به صورت شرط فعل،
تراضی شود که علیرغم استحقاق زوجه به این حقوق ،او این حقوق را استیفا نکند،
نکاح و شرط صحیح خواهد بود.
• ایت الله مکارم شیرازی :مسیار در واقع شبیه نهاد ازدواج موقت در شیعه و فقه امامیه
است و صحیح است.
نتیجهگی ری
از مجموع انچه بیان شد ،این نتیجه کلی حاصل میاید که به دالیل مختلف حاکم بر جامعه،
ازدواج مسیار که بسیاری سازوکار ان را به ازدواج موقت شبیه میدانند ،صحیح بوده و این امر
در کشورهای اهل تسنن و به و یژه کشورهای عربی بسیار رایج است. صفحه 62
/62پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مسیار ازدواجی است که به صورت دائم منعقد میشود و زن از حق نفقه و همخوابگی خود
میگذرد و شوهر مختار است که هر زمان بخواهد نزد زن بیاید و زن نیز در امور خو یش ازاد
است.
از طرف دیگر ،امارهای موجود نشان دهنده روند رو به رشد و انتشار این نوع ازدواج در میان
اهل سنت است؛ هر چند برخی ان را تحریم کرده و برخی ان را مشروع میدانند ،ولی به استناد
ادله نکاح دائم و اطالقات ایات و روایات ،ازدواج مسیار قابل توجه است؛ چرا که نکاح جامعی
است و همه شرایط و خواندن صیغه عقد دائم بر ان مترتب شده و مهریه دارد .همچنین اگر
طرفین حضور شهود را الزم بدانند ،شهود نیز حاضر میشوند؛ پس تمام شرایط جمع است و
ازدواجی صحیح است؛ لذا دلیلی برای عدم صحت ازدواج مسیار وجود نخواهد داشت.
فهرست منابع
.1اشقر ،اسامه عمر سلیمان ( .)1420مستجدات فقهیه فی قضایا الزواج والطلق .اردن :در النفائس.
.2انوری ،محمد جواد ( .)1398اصول خمسه .منتشر شده در دائره المعارف بزرگ اسالمی.
تهران :مرکز دائره المعارف بزرگ اسالمی.
.3ان یس ابراهـــــیم .عطیه صوا لحی .محمد خلف احمد .عبدالحلی م منتصر ( .)1972
ا لمعجم الوسیط .چاپ .2بیروت :داراحیاء التراث العربی.
.4ابن سلـــیم ،عرفان ( .)1423نکاح المسیار واحکام النکحه المحرمه .بیروت :المکتبه العصریه.
.5ابن قدامه المقدسی ،عبدالله ( .)1404المغنی و الشرح الکبیر علی متن المقنع .بیروت :دار الفکر.
.6ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)1997لسان العرب .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.7بـریـدی ،عـبــدالله ( .)2007زواج الـمـسیار نمـط قـدیم فی التـا ریخ اْلسـلمی:
www.alwatan.com
.8تمیمی ،احمد ( .)1418نکاح المسیار .هلند :مجله االسره .شماره .46
.9حر عاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤0٣وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الش ریعه .تصحیح
عبدالرحیم ربانی شیرازی .تهران :منشورات المکتبه االسالمیه.
.10راغب اصفهانی ،ابوالقاسم ( .)1362مفردات الفاظ القران .تهران :المکتبه المرتضو یه. صفحه 63
رو یکردی تبیینی به نکاح مسیار63/ ...
.11زحیلی ،وهبه ( .)1428قضایا الفقه والفکر المعاصر .دمشق :دارالفکر.
.12شبخیز ،محمد رضا ( .)1392اصول فقه دانشگاهی .قم :نشر لقاء.
.13شعراوی ،محمد متولی ( .)1422احکام السره والبیت المسلم .بیروت ،المکتبه العصریه.
.14صادقی ،محمد ( .)1387اهل تسنن و ازدواج مسیار .مطالعات راهبردی زنان .شماره .68-45 :40
.15عتیبی ،احسان بن عایش ( .)1418احکام التعدد فی ضوء الکتاب والسنه .اردن :شرکه مطابع االرز.
.16غـامـدی ،فــاطـــمه ( .)2007نــساء یــطـلـبن زواج الـمسـیارwww.aliyadhjnp.com :
.17فیومی ،احمد ( .)1928المصباح المنیر .قم :دار الکتب العلمیه.
.18قدسی ،احمد ( .)1384واژهشناسی فقه در لغت ،قران و حدیث از نگاه ف ریقین .طلوع نور.
شماره .99-120 :13-14
.19کلینی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٥فروع الکافی .بیروت :دار االضواء.
.20مکارم شیرازی .ناصر ( .)1424کتاب النکاح .تهیه و تنظیم جمعی از فضال .قم :مدرسه االمام
علی بن ابی طالب
. صفحه 64
صفحه 65
پیجویی مسئله حضانت با تاکید بر اجتماع و جدایی والدین
از منظر فقه امامیه و قانون مدنی ایران
مریم رحیمی (ایران) ،1فرهاد پورکیوان (ایران)2
تاریخ دریافت1400/11/02 :
تاریخ پذیرش1401/02/24 :
چکیده
تر بیت نسل فردا از مسائل مهم زندگی بشر است و الزم است این امر از نظر قوانین اسالمی و
شریعت به دقت بررسی گردد و دعاوی در این خصوص به نحو درستی حل شود .گاهی
خانوادهها فرزندان را به کسی دیگر میسپارند و یا ناگزیر از یکدیگر جدا میشوند و سرپرستی
کودک به عهده یکی از والدین قرا ر میگیرد که شاید او نیز شرایط نگهداری را نداشته باشد.
با این توصیف ،مقاله پیش رو به بررسی این پرسش پرداخته است که از نظر فقهی چه کسی
عهدهدار حضانت کودک است و اگر شرایط برای او مهیا نبود ،چه میشود و ایا قانون نیز نظری
برابر ارائه میدهد؟ در جوامع اسالمی به نظر میرسد که والدین مشتاق به گرفتن حضانت
کودکان خود هستند؛ لذا مسئله حضانت و اولو یت هر یک از انها برای نگهداری و سرپرستی
فرزند مطرح شده و ابهاماتی نیز در پی دارد که این مقاله با روش تحقیق کیفی از نوع توصیفی -تحلیلی،
به بررسی حضانت از دیدگاههای مختلف پرداخته است .یافتههای تحقیق نشان میدهد مسئله
حضانت فرزند مختص والدین است و بعد به خانوادههای انان اعم از جد پدری و بعد از ان بر حسب
رسیدن ارث تعلق خواهد گرفت تا زمانی که دوران حضانت پایان پذیرد و و خود فرد اختیاردار
.١دانشجوی کارشناسی گروه فقه و معارف اسالمی ،جامعه المصطفی
المصطفی
،قم ،ایران( rahimi.maryam581@yahoo.com ،نو یسنده مسئول)
.٢مدرس گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،امعه المصطفی
المصطفی
العالمیه ،دانشگاه مجازی
،قم ،ایرانfarhadpourkivan91@gmail.com ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 66
/66پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
امور خو یش گردد .در این میان ،فقهای امامی دیدگاه متفاوتی در زمینه حضانت بیان میکنند؛
همچنانکه قوانین مدنی نیز حضانت را بر عهده والدین دانسته و در شرایطی تشخیص به دادگاه
واگذار می شود که این موارد در مقاله ،بررسی شده است.
واژگان کلیدی :حضانت والدین ،فقه امامیه ،قانون مدنی
مقدمه
با پیشرفت فناوری و رفتن جوامع به سمت نوخواهی و تغییرات ،اولو یت خانوادهها نیز تغییر
مییایند و با این تغییر ،شیوه زندگی به تدریج تحث تاثیر قرار گرفته و مشکالت ،دردسرها و
پیچیدگیهای جدیدی دامنگیر جامعه و خانوادهها میشود که این پیچیدگیها نسل به نسل
تغییر یافته و رنگ و بوی تازهای به خود میگیرند .اینجاست که نحوه مواجهه با مسائل زندگی و
مشکالت مربوط به ان باید به فرزندان به طور صحیح اموزش داده شود .کودکان ،مردان و زنان
اینده هستند و امید نسل حاضرند.
تربیت صحیح فرزند منجر به جامعهای سالم و متخلق به اخالق اسالمی میگردد و رسیدن
به این هدف ،منوط به اعمال سرپرستی صحیح است؛ البته تربیت تحت تاثیر مستقیم کسی
است که از کودک نگهداری میکند .در شریعت اسالمی که توسط امامان بسط یافتهاند ،امر
مهمی نادیده گرفته نشده و احکامی برای حفظ و بقای کودکان از زمان جنین بودن تا هنگام
جوانی و بلوغ تشریع شده است که یکی از این احکام ،حضانت است.
مفهوم حضانتی که در جامعه رواج دارد ،به معنای نگهداری و سرپرستی از طفل توسط پدر
و مادر است .گاهی والدین از این وظیفه سرباز میزنند و یا شرایط ان را ندارند .برای مثال؛
حداقل همه شاهد کودکان خیابانی بودهاند .تربیت صحیح از جمله حقوقی است که هر کودکی
دارد و خال ان باعث به وجود امدن مسائل جبرانناپذیری میگردد.
از طرف دیگر ،گاهی در اثر شرایطی والدین به ناگزیر جدا میشوند و یا فوت میکنند .در
چنین شرایطی موضوع سرپرستی کودک به چالش میافتد و ناگزیر به یافتن چارهای توسط صفحه 67
پی جو یی مسئله حضانت67/ ...
قانونگذار است .این مفهوم به لحاظ عرفی ،در جامعه با عنوان حق حضانت شناخته میشود؛
اما در قانون مدنی برای این امر ترتیب دیگری در نظر گرفته شده است .به این صورت که
حضانت فرزند ،حق و تکلیفی است که قانونگذار تعیین می کند.
ً
حق یا تکلیف بودن حضانت هر کدام نتایجی به بار میاورد که عمال حضانت کودکان را
تحت تاثیر قرار میدهد .گاهی نظرات ضد و نقیضی شنیده میشود که استناد به انها مشکل
است؛ بدینمنظور دانستن نظر فقهای اسالمی و همچنین قانون مدنی حاکم بر جامعه،
انکارناپذیر است .در تحقیقات انجام شده در زمینه حضانت ،تبیین حکم تکلیفی ان کمتر مورد
توجه قرار گرفته است ،در حالی که هم در اصل الزام و هم در انحصار سرپرستی کودک ،امکان
جابجایی حضانت با شرایط خاص و یا عسر و حرج جای بحث دارد.
با این توصیف ،در مقاله حاضر که با شیوه توصیفی -تحلیلی و با استفاده از روش کتابخانهای
تدوین شده ،سعی بر ان است که نظر فقهای امامیه و قانون مدنی در رابطه با این مسئله بررسی گردد
و به این نکته پرداخته میشود که در اصل ،حضانت به عهده والدین است و در نهایت به جد پدری
در شرایط خاص میرسد و در خصوص دعوای قانونگذار ،وظیفه رسیدگی به ان را خواهد داشت.
مبانی نظری پژوهش
َ
حضانت در لغت ،مصدر فعل ثالثی مجرد (حض َن یحضن) به معنی دایگی ،پرستاری ،تربیت
کردن ،پرورش دادن ،به دامن گرفتن کودک و سرپرستی صغیر امده است( .بستانی:1372 ،
840و102؛ حسینی دشتی ،1385 ،ج)574 :4
«الحضن» به معنی اغوش در میان کتف تا پهلو ،در کنار قرار دادن و زیر بال و پر گرفتن معنا
شده است( .الطریحی )532 :1408 ،همچنین به اغوش گرفتن فرزند توسط مادر و چسباندن
او به سینهاش اطالق میگردد که کنایه از نگهداری و تربیت روحی کودک است و به همین
دلیل ،به کسی که حضانت کودک را برعهده گرفته حاضنه میگو یند. صفحه 68
/68پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
در زبان عر بی به مهد کودک «الحضانه» گفته میشود؛ این در حالی است که که به عمل
پرندهای که روی تخمش خوابیده تا از ان جوجه براید نیز حضانت میگو یند( .معلوف،1973 ،
ج)139 :21
حضانت در اصطالح به معنای والیت بر طفل و مجنون به جهت تربیت و حفظ و نگهداری
و هر کاری است که به مصلحت او باشد( .الطریحی)1408 ،
شهید ثانی در تعریف حضانت چنین نوشته است:
• «الحضانه والیه علی الطفل والمجنون لفائده تربیته وما یتعلق بها من مصلحته من
حفظه وجعله فی سریره ورفعه وکحله ودهنه وتنظیفه وغسل خرقه و ثو به ونحو ذلک.
(شهید ثانی ،1413 ،ج) 581 :1
• حضانت با فتحه صحیح است و ان عبارت است از والیت و اقتداری که از جانب
شرع بر کودک و مجنون تشریع شده است ،به منظور تربیت نگهداری انها و هر چیز
دیگری که در رابطه با تربیت و نگهداری باشد؛ مانند گداشتن کودک در تختخواب
مخصوص او و براشتن ان ،سرمه کشیدن ،روغن مالیدن به بدن او ،شستشوی کهنه و
لباسش و یا تنظیف کردن او و این حضانت برای زنان سزاوارتر است تا مردان به علت
مهربانی زیاد زنان نسبت به فرزندان و به علت انکه اصل خلقت زنان برای این امور
امادهتر است تا مردان( .همان ،1415 ،ج)421 :8
سایر فقها نیز تعاریف مشابهی از این تعریف برای حضانت اوردهاند که به همین میزان
بسنده میشود؛ اما این مسئله در قانون مدنی فاقد تعریفی اختصاصی است .از نظر حقوقی،
حضانت عبارت است از اقتداری که قانون به منظور نگهداری و تربیت طفل به پدر و مادر انان
اعطا کرده است( .کاتوزیان ،1389 ،ج139 :2؛ امامی )187 :1375 صفحه 69
پی جو یی مسئله حضانت69/ ...
حضانت از دیدگاه فقهای امامیه
از نظر برخی فقها ،حضانت حق است و تکلیف نیست و قانونگذار اسالم ان را برای افراد مقرر
کرده تا در سایه ان کودک را تربیت و نگهداری کنند( .طباطبایی )522 : 1411 ،برخی دیگر بر
ً
جنبه صرفا تکلیفی و برخی بر حق و تکلیف بودن حضانت تا کید دارند .بنابراین حضانت قابل
اسقاط یا انتقال یا عوض طالق خلع نخواهد بود و مادری که وظیفه خود را در این زمینه انجام
میدهد ،نمیتواند اجرت بگیرد( .شهید ثانی ،1413 ،ج)581 :1
در اینکه حضانت از سنخ والیت ،همچون والیت پدر و جد پدری بر فرزند نابالغ است یا
حقی از حقوق ،ظاهر کلمات فقها مختلف است .بسیاری حضانت را به والیت بر نگهداری
کودک و انچه در ارتباط با مراقبت و تربیت او است؛ مانند بهداشت ،تغذیه ،اموزش و سایر
مصالح کودک در نظر میگیرند (حلی ،1421 ،ج )12 :4و برخی به حق نگهداری و تربیت
کودک (کاشف الغطاء ،1359 ،ج )5و بعضی دیگر به نگهداری و تربیت کودک تعریف
کردهاند( .لنکرانی ،556 :1421 ،قسم النکاح)
از این عنوان در باب نکاح و لقطه سخن گفتهاند؛ (هاشمی شاهرودی ،1395 ،ج)308 :3
قول نخست ،ظاهر کلمات کسانی است که حضانت را به والیت بر نگهداری و تربیت کودک
معنا کردهاند و بنابر این قول ،حضانت قابل اسقاط نخواهد بود .برخی نیز حضانت را از سنخ
حقوق برشمردهاند؛ اما در اینکه از حقوق قابل اسقاط است یا غیر قابل اسقاط ،اختالف
کردهاند .برخی برای مادر ،ان را حقی قابل اسقاط دانستهاند؛ اما قابل انتقال از راه ارث نیست.
برخی دیگر بر این نظر هستند که مراد از والیت در تعریف حضانت و مانند ان ،معنای اعم ان
بوده که قدرت بر تصرف است و با حق بودن حضانت منافات ندارد .بنابراین ،مراد کسانی که
حضانت را به والیت تعریف کردهاند با کسانی که ان را به حق تعریف نمودهاند ،یکی است.
از دالیل مربوط به حضانت ،چنین به دست میاید که در شرایط عادی ،حضانت کودک بر
والدین واجب کفایی است و میزان ان بستگی به شرایط و توان انها دارد. صفحه 70
/70پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
قران کریم میفرماید:
«والو ِالدات یرضعن اوالده ِّن حولین کاملین ِلمن اراد ان یت ِّم ِّ
الرضاعه وعلی
ِ ِ
ِ
ِ
ٌ ِّ
ِ ِّ
ٌ
ِّ
ِّ
ِّ
وف ال تکلف نفس ِاال وسعها ال تضار و ِالده
المول ِ
ود له ِرزقهن و ِکسوتهن ِبالمعر ِ
ٌ
ِبول ِدها وال مولود له ِبول ِدهِ»...؛ (بقره ،ایه )233و مادران بایستی دو سال کامل
فرزندان خود را شیر دهند ،البته ان کسی که خواهد فرزند را شیر تمام دهد و به عهده
صاحب فرزند است که خوراک و لباس مادر را به حد متعارف بدهد ،هیچ کس را
تکلیف جز به اندازه طاقت نکنند ،نه مادر باید در نگهبانی فرزند به زحمت و زیان افتد
و نه پدر بیش از حد متعارف برای کودک متضرر شود.
داود بن حصین از امام صادق
در باره معنای این ایه شریفه پرسید ،حضرت فرمود:
«مادام الولد فی الرضاع فهو بین االب وین بالسویه ،فاذا فطم فاالب احق به من
االم ،فاذ ا مات االب فاالم احق من العصبه»؛ (بر وجردی ،1380 ،ج، 26
باب ،513 :58ح )1تا زمانی که کودک در سن شیرخوارگی است ،به میزان برابر
تحت سرپرستی پدر و مادر است .هرگاه از شیر گرفته شود ،پدر سزاوارتر از مادر
نسبت به اوست و هرگاه پدر بمیرد ،مادر از سایر خو یشاوندان سزاوارتر است.
در جایی دیگر هنگامی که فضل بن ابی العباس از امام صادق
میپرسد :مرد سزاوارتر
است به نگهداری از فرزندش یا زن؟ حضرت میفرمایند:
َّ
َّ
«ال بل ا َّلرجل ف ِان قال ِت المراه ِلزو ِجها ال ِذی طلقها انا ار ِضع ِاب ِنی ِب ِمثل ما ت ِجد
ِ
ِ
ُّ
من تر ِضعه ف ِهی احق ِب ِه»؛ مرد محقتر است .اگر زن به شوهرش که او را طالق داده،
بگو ید من فرزندت را شیر میدهم به مزدی که دیگری او را شیر میدهد ،مادر به شیر
دادن فرزندش اولو یت دارد( .کلینی ،1407 ،ج)44 :6 صفحه 71
پی جو یی مسئله حضانت71/ ...
سایر فقها نیز در همین ارتباط به بررسی و ارائه نظر پرداختهاند که به چند نمونه اشاره میشود:
• محقق حلی :برای شیردهی به کودک ،شیر مادر از هر شیر دیگری برتر است؛ لذا مادر
در مدت شیردهی نسبت به کودک از هر کس دیگری محقتر است( .محقق حلی،
، 1389ج(345 :2
• شهید ثانی :حضانت والیت بر کودک و دیوانه است تا به این وسیله تربیت شوند.
(شهید ثانی ،1413 ،ج)140 :2
• سید احمد خوانساری :حضانت در کل والیت پدر و مادر با هم بر تربیت کودک
است .حضانت خود والیت نیست؛ بلکه والیت بر حضانت ثابت است .بنابراین اگر
مادر حضانت را بر عهده نگیرد ،این والیت از گردن پدر ساقط نمیگردد؛ همینطور
به عکس نیز ثابت است و اگر پدر و مادر هر دو حضانت کودک را به عهده نگیرند ،بر
حاکم واجب است این کار را انجام دهد .اگر چنانچه حاکم نیز این کار را انجام
ندهد ،بر عدول مومنین است که این مهم را بر عهده بگیرند( .خوانساری)1405 ،
بنابر مطالب بیان شده ،در صورت اشتراک والدین در زندگی ،هر دو با هم عهدهدار امر
حضانت هستند و هر یک وظایف خود را در قبال فرزند انجام میدهد؛ اما در صورت جدایی
اندو از یکدیگر و اختالف بر سر عهدهداری حضانت کودک ،بنابر قول مشهور و بلکه مطابق با
ادعای اجماعی ،در دو سال نخست زندگی فرزند که دوران به اصطالح شیرخوارگی است ،مادر
به حضانت کودک بر پدر اولو یت دارد و پس از ان ،اگر فرزند پسر باشد ،پدر اولو یت مییابد و
اگر دختر باشد ،تا هفت سالگی حضانت بر عهده مادر است و پس از ان ،پدر اولو یت دارد.
برخی ثبوت حق حضانت برای مادر در دو سال نخست را مشروط به شیر دادن کودک توسط
وی دانسته و گفتهاند اگر شیر دهنده غیر مادر باشد ،حق حضانت مادر ساقط است. صفحه 72
/72پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
در ادامه ،اولو یت مادر به حضانت دختر تا نه سال مدنظر است؛ البته تا زمانی که با مردی
دیگر ازدواج نکرده و به حضانت پسر تا هفت سال مدنظر است و به طور کلی ،اولو یت مادر
مطلقا نسبت به دختر و پسر تا زمانی است که ازدواج نکرده باشد که این از دیگر اقوال در مسئله است.
همچنین با مرگ هر یک از والدین ،حق حضانت به دیگری منتقل میشود؛ اما در اینکه با
فوت پدر و مادر حق حضانت به چه کسی منتقل میشود ،اقوال مختلف است که مهمترین انها
به شرح زیر است:
• انتقال حق حضانت به جد پدری و در صورت فقدان وی ،کسی بر کودک حق
حضانت نخواهد داشت .در این صورت اگر کودک مالی داشته باشد ،حاکم شرع با
مال طفل کسی را برای حضانت وی اجیر می کند و اگر مالی نداشته باشد ،حضانت
وی بر مومنان واجب کفایی خواهد بود.
• انتقال حق حضانت به جد پدری و در صورت نبودن وی ،به دیگر بستگان کودک بر
حسب مراتب ارث که در این صورت ،انکه در ارث بردن به کودک نزدیکتر است،
عهدهدار حضانت وی میگردد و در صورت تعدد و تساوی ،مانند دو خواهر ،میان
انان قرعه زده میشود.
• انتقال حق حضانت به نزدیکان کودک بر حسب مراتب ارث و در صورت تعدد انان و
تساوی در قرابت ،میان ایشان قرعه زده میشود .این قول به اکثر فقها بلکه در فرض
نبودن جد پدری ،به مشهور نسبت داده شده است.
• انتقال به جد پدری و با نبودن وی به وصی او یا وصی پدر کودک و در صورت نبودن
وصی ،به نزدیکان کودک بر حسب مراتب ارث منتقل منتقل میشود.
از طرف دیگر ،حضانت کننده نیز شرایطی اعم از ازاد و عاقل بودن دارد و در صورت
محکوم بودن کودک به مسلمانی ،مسلمان بودن مالک است و در مادر ،عالوه بر ان ازدواج
نکردن با مردی دیگر را شامل میشود. صفحه 73
پی جو یی مسئله حضانت73/ ...
بنابراین ،در صورت ازاد بودن یکی از والدین و برده بودن دیگری ،فرد ازاد اولی به حضانت
کودک است که این حکم در فرض عاقل بودن یکی و دیوانه بودن دیگری یا مسلمان بودن یکی و
کافر بودن دیگری نیز جاری است .در شرط بودن مثل عدالت ،مقیم بودن و مسافر نبودن و
سالمت از بیماری مسری خطرناک مانند جذام و پیسی نیز اختالف است.
بیان این نکته نیز الزم است که حضانت لقیط به معنای حضانت کودک پیدا شده است که بر عهده
یابنده اوست؛ مگر انکه ناتوان از ان باشد که در این صورت کودک را به حاکم شرع تحو یل
میدهند .همچنین در اینکه در فرض نخست که توانمند بودن است ،میتواند کودک را به قاضی
تحو یل دهد یا نه ،اختالف است.
مسله پایانی این بخش نیز تبیین پایان حضانت است؛ به این معنا که حق حضانت تا قبل از
بلوغ کودک و رشد عقلی وی ثابت است و با رسیدن وی به سن بلوغ با رشد عقلی ،والیت پدر و
مادر نسبت به او پایان مییابد و خود فرد اختیاردار امور خو یش میگردد( .هاشمی شاهرودی،
،1395ج)311 :3
حضانت از منظر قانون مدنی
مسئله حضانت و سرپرستی فرزندان از مباحث مهم و اساسی است که قانونگذار سهم بسزایی
در نحوه ایفای نقش والدین در این خصوص داشته است .هر چند در قانون مدنی ،تعریفی از
کلمه حضانت ارائه نشده؛ اما در فقه و در ارتباط با حضانت ،مصادیقی بیان شده که با توجه به انها
میتوان گفت که حضانت فرزندان چیست که والیت و سلطنت بر تربیت و متعلقات ان؛
همچون نگهداری کودک ،گذاردن او در بستر ،سرمه کشیدن ،پاکیزه کردن ،شستن لباسهای
کودک و مواردی از این دست ،مصادیقی از حضانت از نظر فقها به شمار میروند.
همانطور که بیان شد ،قانون مدنی تعریقی از حضانت ارئه نکرده است؛ اما حقوقدانان به
تعاریفی در این مورد پرداختهاند که به چند نمونه از این تعاریف اشاره میشود: صفحه 74
/74پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• اقتداری است که قانون به منظور نگهداری و تربیت اطفال به پدر ومادر اعطا کرده
است( .امامی ،1375 ،ج187 :5؛ کاتوزیان :1389 ،ج)139 :2
• عبارت است از والیت و سلطنت بر تربیت طفل و متعلقات ان از قبیل نگهداری
کودک( .اشتیانی)371 :1371 ،
• عبارت است از نگهداری مادی و معنوی طفل توسط کسانی که قانون مقرر داشته
است( .جعفری لنگرودی)1720 :1368 ،
مطابق با این تعاریف و با توجه به کاربرد کلیدواژه حضانت ،در برخی از مواد مربوط به باب
دوم کتاب هشتم قانون مدنی جمهوری اسالمی ایران ،معلوم میشود که حضانت از نظر قانون
ً
مدنی ایران عبارت است از نگهداری و تربیت اطفال؛ همچنانکه در قانون مدنی صراحتا در
مورد تکلیف یا حق بودن حضانت چنین نوشته است:
oنگهداری اطفال ،هم حق و هم تکلیف ابو ین است( .قانون مدنی ،ماده )1168
oبرای حضانت و نگهداری طفلی که ابو ین او جدا از یکدیگر زندگی میکنند ،مادر تا
سن هفت سالگی اولو یت دارد و پس از ان با پدر است( .همان ،اصالحیه ماده 1169
در مجمع تشخیص مصلحت نظام ،به تاریخ )1382/09/08
oبعد ازهفت سالگی در صورت حدوث اختالف ،حضانت طفل با رعایت مصلحت
کودک به تشخیص دادگاه میباشد( .همان ،تبصره ماده )1169
عالوه بر موارد درج شده ،تا ماده 1175قانون مدنی به این موضوع پرداخته شده است.
بنابراین و با توجه به این تبیین مسئله ،دو چهرهای بودن حضانت مبنی بر حق و تکلیف بودن ان
محرز میگردد.
بر این اساس ،اگر به پیروی از اصطالح مرسوم ،حضانت و سرپرستی را مطلقا حق
دانست ،مبرهن است که حق قابل انتقال است و فرد به راحتی میتواند قرارداد خصوصی در
مورد ان منعقد کند و یا اینکه حق خو یش را ساقط یا به دیگری انتقال بدهد؛ اما اگر حضانت را صفحه 75
پی جو یی مسئله حضانت75/ ...
مطلقا تکلیف و حکم قانونگذار تلقی نمود ،نظر به اینکه حکم عبارت است از اوامر و نواهی
قانونگذار که یا به طور مستقیم کاری را مباح یا واجب و ممنوع میدارد و یا اثار حقوقی
خاص بر اعمال اشخاص بار میکند( ،مومنی )1396 ،در ان صورت اولو یت والدین و اعمال
ان نسبت به دیگران مورد نظر قرار نخواهد گرفت؛ بلکه اولو یت در زمره احکام یا قوانین امری
قرار میگیرد.
در این میان ،با توجه به ماده 1168قانون مدنی نتایج تکلیف بودن حضانت و سرپرستی
عبارت است از بیاعتباری قرارداد راجع به واگذاری یا اسقاط ان و پرداخت وجه التزام از سوی
پدر و مادر حسب این ضابطه که مکلف در برابر دیگران بوده و مسئول اعمال طفل است و در
صورت استنکاف از انجام تکلیف ،میتوان مکلف را ملزم نمود.
این نکته در ماده 1172قانون مدنی نیز بیان شده است که هیچیک از ابو ین حق ندارند در
مدتی که حضانت طفل بر عهده اوست ،از نگهداری طفل امتناع کند و در صورت امتناع میتوان
او را ملزم نمود؛ (کاتوزیان ،1389 ،ج383 :2و )378البته باید مصلحت طفل نیز رعایت
شود ،چه اینکه شناسایی حق حضانت برای پدر و مادر مانع از ان است که دادگاه بتواند جز در
موارد مقرر در قانون ،انان را از این حق محروم سازد( .ر.ک :ماده 1175قانون مدنی)
همچنین پدر و مادر میتوانند اجرای حق خود را از دادگاه بخواهند و نمیتوانند در قبال
اجرای تکالیف خود بر حضانت ،دستمزد بگیرند؛ چون تکلیف انهاست.
از طرفی ،تا ان زمان که خانواده سیر طبیعی خود را طی میکند و فرزندان در کنار پدر و
مادر خو یش زندگی میکنند ،نگهداری طفل حق و تکلیف مشترک انان است و زوجین باید با
اشتراک مساعی و معاضدت همدیگر اقدام به حضانت طفل نماید.
ً
عقل نیز حکم میکند که برای استحکام و سالمت بنیاد خانواده و نهایتا جامعه ،پدر و مادر
به صورت مکمل در این خصوص عمل نمایند؛ زیرا فرزندی را که باهم به وجود اوردهاند ،به اشتراک
نیز باید تربیت کنند (ر.ک :ماده 1178قانون مدنی) و در امر حضانت همدیگر را یاری کنند؛ صفحه 76
/76پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
همچنانکه ماده 1104قانون مدنی اشاعه میدارد که زوجین باید در تشکیل مبانی خانواده و
تربیت اوالد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.
بنابراین الزم است والدین با اتخاذ روش واحد تربیتی مبادرت به حضانت نمایند و تنها در
فرض اختالف سلیقه در چگونگی مواظبت از کودک و تربیت او ،بایستی قانون برای رفع
اختالف چارهاندیشی کند.
مسئله دیگر ان است که در صورت فوت یکی از ابو ین ،مطابق ماده 1171قانون مدنی،
حضانت طفل با انکه زنده است خواهد بود؛ هرچند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین
کرده باشد .بنابراین در صورت فوت مادر ،حضانت با پدر است و در صورت فوت پدر،
حضانت با مادر است؛ هرچند که جد پدری در قید حیات باشد و یا طفل قیم داشته باشد.
در این زمینه ماده واحده قانونی مقرر داشته است:
حضانت فرزندان صغیر یا محجوری که پدرانشان به مقام واالی شهادت رسیده و یا
فوت شده باشند ،با مادران انان خواهد بود و هزینه متعارف زندگی این فرزندان
چنانچه از اموال خودشان باشد ،در اختیار ولی شرعی اعم از وصی یا جد پدری
است و اگر از طریق بودجه دولت یا بنیاد شهید پرداخت میشود ،در اختیار
مادرانشان قرار میگیرد؛ مگر انکه دادگاه صالح در موارد ادعای عدم صالحیت مادر
حکم به عدم صالحیت بکند( .قانون واگذاری حق حضانت و سرپرستی فرزندان
صغیر یا محجور به مادران انها)1364/05/06 ،
مسئله دیگر به این شرح است که قانون مدنی نسبت به حضانت و سرپرستی طفل در فرض
فوت والدین ساکت است؛ ولی نظر به راهحل فقها باید سرپرستی کودک را در این دوران ،حق
جد پدری دانست؛ زیرا او ولی قهری طفل و به عنوان پدر وی میباشد و به همین جهت ،بر
دیگران مقدم است و در صورت نبود جد پدری ،وصی پدر یا وصی جد پدری را سزاوارتر میدانند
و بعد از ایشان از خو یشاوندان طفل به ترتیب طبقات ارث اولو یت دارند و در صورت تعدد صفحه 77
پی جو یی مسئله حضانت77/ ...
اشخاص مشابه از حیث طبقه و درجه ،به قید قرعه یکی از انان تعیین میگردد و در صورت نبود
شخصی از خو یشان طفل ،حضانت به عهده حاکم و در اخرین مرحله به عنوان واجب کفایی
بر عهده همه مسلمین است که با اجرای یکی از انان از عهده سایرین ساقط است( .قرباننیا و
همکاران)1384 ،
در این میان ،فقهای اهل سنت نیز معتقدند که حضانت و سرپرستی برای کسی سزاوار است
که از لحاظ توان و اخالق مقدم باشد و اگر مساوی باشند ،شخص مسنتر مقدم است.
(الزحیلی) 724 :1417 ،
موارد سقوط حق حضانت
از جمله موارد و ضوابطی که منجر به سقوط حق حضانت طفل میشود ،میتوان به موارد زیر
اشاره نمود:
.1جنون؛ از عبارت مندرج در ماده 1170قانون مدنی که اگر مادر در مدتی که حضانت
طفل با اوست مبتال به جنون شود یا موارد مشابه شود ...میتوان دریافت که حق
حضانت تا زمانی است که هر یک از والدین سالم باشند و قدرت اعمال حق را داشته
باشند .بنابراین در صورت حدوث جنون یا هر عاملی که قادر به اعمال حق و
نگهداری اطفال نباشد ،این حق ساقط میشود و دیگری ان را به دست میاورد.
.2ازدواج مجدد؛ ازدواج مجدد مادر در حالت فوت پدر باعث اسقاط حق حضانت
مادر نمیگردد ،اما زمانی که بعد از طالق باشد و مادر ازدواج مجدد نماید ،مطابق
ماده 1170قانون مدنی حضانت مادر ساقط میشود و به پدر انتقال پیدا میکند.
.3کفر؛ این مورد در قانون مدنی تصریح نشده است؛ اما یکی از موارد سقوط حضانت
است ،برای مثال اگر مرد مسلمانی با زن یهودی ازدواج کند و بعد از بچه دار شدن از
هم جدا شوند ،حضانت با پدر است نه با مادر. صفحه 78
/78پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
.4انحطاط اخالقی و ناتوانی در نگهداری طفل؛ ماده 1173قانون مدنی مقرر داشته که
هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخالقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست،
صحت جسمانی و یا تربیت اخالقی طفل در معرض خطر باشد ،محکمه میتواند با
تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای مدعی العموم ،هر تصمیمی را
که برای حضانت طفل مقتضی بداند ،اتخاذ کند .با بررسی این ماده ،میتوان دو
فرضیه زیر را در این رابطه ارائه نمود:
oدر صورتی که به علت طالق یا علل دیگر ،ابو ین طفل در یک منزل زندگی
نکنند و در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخالقی کسی که طفل تحت
حضانت اوست ،صحت جسمانی یا تربیت اخالقی طفل در معرض خطر
باشد ،در این فرض دادگاه طفل را از او گرفته و به دیگری میسپارد؛ زیرا به
تصریح ماده 1168قانون مدنی ،حضانت طفل هم حق و هم تکلیف ابو ین
است؛ پس هرگاه در یکی از ابو ین که اولو یت دارد ،عللی موجود باشد که
نتواند از طفل نگهداری کند ،دیگری عهدهدار ان خواهد شد.
oدر صورتی که ابو ین طفل با هم زندگی میکنند و در اثر انحطاط اخالقی
انان صحت جسمانی و تربیت طفل در معرض خطر باشد؛ برای مثال ،مادر
طفل ولگرد و الابالی باشد و طفل را ازاد گذارد یا پدر او مردی عیاش باشد
که در مجالس و محافل ناشایست طفل را با خود همراه ببرد و دیگری هم
نتواند از این کار وی ممانعت کند ،دادگاه انچه را که به مصلحت طفل باشد
انجام میدهد؛ مانند سپردن طفل به دیگری ،تعیین سرپرست برای او یا
نظارت کسی برای نگهداری او. صفحه 79
پی جو یی مسئله حضانت79/ ...
نتیجهگیری
با توجه به مطالبی که بیان شد ،در این پژوهش به نتایج زیر میتوان اشاره نمود:
• تعبیر کسانی که حضانت را به والیت بر نگهداری و تربیت کودک معنا کردهاند ،با
کسانی که ان را به حق تعریف نمودهاند ،یکی است و در شرایط عادی ،حضانت
کودک بر والدین واجب کفایی است.
• تا زمانی که کودک در سن شیرخوارگی است ،به میزان برابر تحت سرپرستی پدر و
مادر است و هرگاه از شیر گرفته شود ،پدر سزاوارتر از مادر نسبت به اوست و هرگاه
•
پدر فوت کند ،مادر از سایر خو یشاوندان سزاوارتر است.
اگر پدر و مادر هر دو حضانت کودک را به عهده نگیرند ،بر حاکم واجب است این
کار را انجام دهد و اگر حاکم نیز این کار را انجام ندهد ،بر عدول مومنین است که این
مهم را بر عهده بگیرند.
• در صورت جدایی والدین در دو سال نخست زندگی فرزند ،مادر به حضانت کودک بر
پدر اولو یت دارد و پس از ان ،اگر فرزند پسر باشد ،پدر اولو یت مییابد و اگر دختر
باشد تا هفت سالگی ،مادر و پس از ان ،پدر اولو یت دارد.
• با فوت پدر و مادر ،حق حضانت به جد پدری و در صورت نبودن وی به دیگر
بستگان کودک بر حسب مراتب ارث میرسد.
• با رسیدن کودک به رشد عقلی ،والیت پدر و مادر نسبت به او پایان مییابد و خود فرد
اختیاردار امور خو یش میگردد.
• در قانون مدنی کاستیهایی در خصوص امر حضانت مشاهده میشود .با وجود این،
مواردی که در قانون است مطابق با نظر فقها بوده؛ ولی اجرای انها مسئله مهمی است
که باید مورد توجه دستگاه قضایی باشد. صفحه 80
/80پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• قانون مدنی نیز مانند نظر فقها ،به صراحت نگهداری اطفال را هم حق و هم تکلیف
ابو ین میداند و قابل واگذاری نمیداند.
• در صورت فوت یکی از ابو ین ،حضانت طفل با انکه زنده است خواهد بود؛ هرچند
متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد.
• جنون ،انحطاط اخالقی و ناتوانی در نگهداری باعث اسقاط حق حضانت میگردد.
• اگر مادر در صورت فوت پدر فرزند ازدواج مجدد کرده باشد ،حضانت همچنان بر
عهده اوست؛ ولی اگر از پدر فرزند جدا شده باشد و ازدواج مجدد کند ،حضانت
طفل از او ساقط میگردد.
فهرست منابع
.1قران کریم.
.2اشتیانی ،میرزا محمود ( .)1371کتاب النکاح .قم :انتشارات زهیر.
.3امامی سید حسن ( .)1375حقوق مدنی .تهران :کتابفروشی اسالمیه.
.4بروجردی ،سید حسین ( .)1380جامع احادیث الشیعه فی احکام الشریعه .تهران :مطبعه المساحه.
.5بستانی ،فواد افرم ( .)1372فرهنگ جدید ع ربی (منجد الطلب) .ترجمه محمد بندرریگی.
چاپ .9تهران :انتشارات اسالمی.
.6جعفری لنگرودی ،محمد جعفر ( .)1368ترمینولوژی حقوق .تهران :انتشارات گنج دانش.
.7حسینی دشتی ،سید مصطفی ( .)1385معارف و معاریف :دائره المعارف جامع اسلمی (.)1
تهران :انتشارات ارایه.
.8حلی ،حسن یوسف ( .)١٤٢١تح ریر الحکام الشرعیه علی مذهب اْلمامیه .قم موسسه
االمام الصادق
.
.9خوانساری ،سید احمد ( .)1405جامع المدارک فی شرح مختصر النافع .مصحح :علی اکبر غفاری.
چاپ .2قم ،موسسه اسماعیلیان.
.10الزحیلی ،وهبه ( .)1417الفقه اْلسلمی وادلته .دمشق :دار الفکر. صفحه 81
پی جو یی مسئله حضانت81/ ...
.11طباطبایی ،سید علی بن محمد ( .)1411ریاض المسائل فی التحقیق الحکام بالدالئل.
قم ،موسسه ال البیت
.
.12طریحی ،فخرالدین ( .)1408مجمع البحرین ومطلع النی رین .بهتحقیق سید احمد حسینی.
چاپ .2قم :دفتر نشر فرهنگ اسالمی.
.13عاملی (شهید ثانی) ،زین الدین بن علی ( .)1415الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه.
قم :دار العلم.
.14عاملی (شهید ثانی) ،زین الدین بن علی ( .)1413مسالک الفهام الی تنقیح شرائع اْلسلم.
قم :موسسه المعارف االسالمیه.
.15قانون مدنی ایران و اصلحیه ان.
.16قرباننیا ،ناصر .و همکاران ( .)1384با زپژوهی حقوق زن :بررسی قوانین مربوط به زنان در
جمهوری اسلمی ایران .تهران :نشر .روز نو.
.17کاتوزیان ،ناصر ( .)1389حقوق مدنی و خانواده .تهران :نشر انتشار.
.18کاشف الغطاء ،محمد حسین ( .)1359تح ریر المجله .نجف :المکتبه المرتضو یه.
.19لنکرانی ،محمد فاضل ( .)1421تفصیل الش ریعه فی شرح تح ریر الوسیله .مصحح:
حسین واثقی عبادلله سرشار ،سید عبدالحمید رضوی ورضاعلی مهدوی .قم :مرکز فقهی
ائمه اطهار
.
.20کلینی ،محمد بن یعقوب ( .)1407الکافی .تهران :دار الکتب االسالمیه.
.21ماده واحده قانون واگذاری حق حضانت و س رپرستی فرزندان صغیر یا محجور به
مادران انها (.)1364
.٢٢محقق حلی ،جعفر بن حسن ( .)١٣89شرائع اْلسلم فی مسائل الحلل والحرام.
تهران :انتشارات اعلمی.
.23معلوف ،لوئیس ( .)1973المنجد فی اللغه .بیروت :دار المشرق.
ِّ
.24مومنی ،سید مصطفی ( .)1396محشای قانون مدنی .تهران :انتشارات کتاب اوا.
.25هاشمی شاهرودی ،سید محمود ( .)1395فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت
قم :موسسه دائره المعارف فقه اسالمی.
. صفحه 82
صفحه 83
تحلیلی تطبیقی بر مسئله والیت زنان از منظر مذاهب فقهی
فاطمه مرتضی (لبنان) ،1دکتر محمودرضا محمددوست (ایران)2
تاریخ دریافت1400/10/07 :
تاریخ پذیرش1401/01/11 :
چکیده
با توجه به فراوانی جمعیت زنان مسلمان در جامعه ،جایگاه اجتماعی -سیاسی و نقشافرینی
موثر ایشان در مراکز گوناگون اموزشی ،پژوهشی و فرهنگی و نیز مسئله امامت ،رهبری و
مرجعیت زنان در فقه مذاهب پنجگانه اسالمی که نماینده تشریح دستورات شرع مقدس
است ،مورد توجه بوده است .جمعیت غالب فقهای مسلمان اتفاق نظر دارند که با استناد به
تفسیر ایات و روایات و و یژگیهای ذاتی زن؛ اعم از عقل و احساسات ،زن نمیتواند مناصب
والیی مانند امامت یا رهبری جامعه را تصدی نماید؛ هرچند در مذهب تشیع بر مشارکت
جدی زنان در امور اجتماعی و سیاسی جامعه تا کید شده است و به تالش ایشان برای رسیدن
به درجات باالی علمی و اجتهادی اهمیت زیادی داده شده است و حتی در شرایط معاصر و
با توجه به انعطافپذیری مذهب امامیه در زمینه فقهی و منطبق کردن ان با شرایط موجود،
به نظر میرسد زن از لحاظ فقهی و در فرض شرایط خاصی همچون اصلح بودن زن و یا
نبودن مردان واجد شرایط ،میتواند به رهبری یا امامت برسد .با این توصیف ،در مقاله حاضر
که از نوع تحقیقات کیفی با بررسی اسناد و مدارک است ،تالش شده به بررسی این مسئله و
حدود و ثغور والیت زنان پرداخته شود.
واژگان کلیدی :رهبری و امامت ،والیت زنان ،مذاهب فقهی
.١دانشجوی کارشناسی گروه فقه و اصول ،دانشکده معارف اسالمی و مطالعات زنان ،جامعه المصطفی
العالمیه ،دانشگاه مجازی المصطفی
،قم ،ایران( injineri_j@hotmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢مدرس گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
المصطفی
،قم ،ایرانMohammadddostmr@gmail.com ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 84
/84پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مقدمه
دیدگاههای عقیدتی هر کدام از مذاهب پنجگانه با هم در بعضی مواضع مشترکات و تفاوتهایی
دارند ،از این رو دیدگاههای فقهی میان این مذاهب نیز با هم تفاوتها و انطباقاتی خواهند
داشت؛ حتی دیدگاههای فقهی بین علمای یک مذهب و به خصوص مذهب تشیع نیز میتوانند
متفاوت باشند .موضوع حقوق زنان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ هر چند این موضوع در
برخی مذاهب دچار افراط و تفریط از لحاظ فقهی شده ،اما در مذهب تشیع ساختار حقوق زنان
بر قواعد محکم و دالیل شرعی و منطقی استوار بوده و متفاوت با سایر مذاهب ،از انعطافپذیری
بیشتری برای تطبیق شرع با پیشرفتهای حاصل با در نظر گرفتن مرور زمان برخوردار است.
در این میان ،موضوع امامت زن اعم از بحث قضاوت و مرجعیت و والی شدن از موضوعاتی
است که در بین مذاهب پنجگانه ،موضوع بررسی بوده و از موضوعات مهم جایگاه اجتماعی و
سیاسی زن در جامعه است؛ به خصوص در این روزها که جنبشهای متنوعی در کشورهای
اسالمی و جوامع غیر اسالمی برای تحقق مشارکت زنان در امور اجتماعی و سیاسی تالش میکنند.
بر این اساس موضوع اشاره شده ،همواره چالشبرانگیز بوده است؛ چرا که همیشه توسط
زنان به تبعیض برعلیه انان مرتبط میشود .در دل این موضوع اجتماعی -سیاسی نیز مسئله
تصدی زن به امامت و رهبری مطرح میشود و به بیان دیگر ،بودن زن در راس اداره امور است.
در همین ارتباط ،امام طحطاوی -مفتی مذهب حنفی -امامت و والیت را این چنین معنا میکند:
ریاست و سلطه عام و تام برای حفظ مصالح مردم در دین و دنیا و برای نهی از منکر
میباشد( .الطحطاوی ،2017 ،ج)81 :2
جایگاه رهبری و والیت زنان در فقه مذاهب اهل سنت
زن از حیث ذاتی و از لحاظ جسمی ،روحی و احساسی با مرد تفاوتهای بالقوهای دارد که این
ً
تفاوتها باعث شده بود قبل از اسالم ،عموما زن به عنوان برده و بدون هیچ اهمیتی شناخته
شود؛ ولی با پدید امدن دین اسالم ،جایگاه زن از لحاظ اجتماعی و سیاسی ارتقا پیدا کرد؛ صفحه 85
تحلیلی تطبیقی بر مسئله والیت زنان85/ ...
همچنانکه در مثال حضرت خدیجه
و حضرت زهرا
این مطلب قابل مالحظه است.
قرینه مسئله نیز از ان رو میباشد که برتری در اسالم فقط متعلق به تقوای انسان اعم از مرد یا زن
است؛ اما بحث در مورد اینکه زن در راس رهبری و امامت باشد ،اختالفی بوده و مذاهب
اسالمی دیدگاههای متفاوتی در این زمینه دارند.
بنابراین ،بحث این نیست که جایگاه اجتماعی و سیاسی زن در اسالم مورد خدشه و یا
تشکیک واقع شده است؛ چرا که مسئله برعکس است و این اسالم است که در ابتدا این
جایگاه را برای زنان مشرع و حفظ کرده است ،لذا بحث مورد نظر در خصوص امامت و
رهبری زنان است.
در عین حال ،این موضوع در کشورهای غربی کمرنگ شده و برخی زنان میتوانند باالترین
مقامهای حکومتی را به دست بیاورند؛ هر چند این ازادی و جایگاه ظاهری در خدمت جاهلیت
مدرن و مملو از فساد و انحرافات است ،ولی با این حال زن به هر کجا برسد ،ذات عاطفی و
احساسی او تغییر نمیکند و از این طریق مورد سوء استفاده قرار میگیرد؛ استفادههای نادرستی
اعم از تصمیمهای غلط ،جانبداری ،تصمیمهای لحظهای و احساساتی و...
در مذاهب اسالمی ،برخی علما با برداشت از ایات قرانی و برخی با استناد به روایات،
نظر خود را در همین ارتباط طرح کردهاند؛ البته بعضی فالسفه نیز از نظر عقالنی و توصیف
زن و امکانات ذاتی او موضوع را مطرح کرده و با در نظر گرفتن اولو یتبندی اجتماعی ،نظر
خود را در این باره اظهار داشتهاند که در ادامه ،نظر چهار مذهب اهل تسنن مطرح میشود؛
چرا که اجماع نظر همگانی در این موضوع دارند و این اجماع نظر نیز ناشی از مبانی فکری
مشترک در پایبندی علمای این مذاهب به ظاهر روایات و تفسیر ایات قرانی است .سپس نظر
فقهای مذهب امامیه که به اصطالح شیعه دوازده امامی هستند ،طرح میگردد که از تنوع
برخوردار است. صفحه 86
/86پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
در مذهب حنبلی ،عبدالله بن قدامه با استناد به اینکه در زمان پیامبر
و خلفا ،زنان هیچ
والیت یا مقام قضایی متولی نشدند ،معتقد است زن نمیتواند امام باشد؛ همچنانکه بر این
اعتقاد است:
لم یول النبی وال احد من خلفائه وال من بعدهم امراه ً
قضاء وال والیه بلد فیما بلغنا ولو
جاز ذلک لم یخل منه جمیع الزمان غالبا( .ابن قدامه ،1404 ،ج)380 :11
ابن جوزی نیز که از بزرگان مذهب حنبلی بوده ،معتقد است زن نمیتواند امام یا قاضی
باشد و همچنین نمیتواند عقد ازدواج را منعقد نماید:
َ
وفی الحدیث دلیل علی ان المراه ال ت لی االماره وال القضاء وال عقد النکاح.
(ابن جوزی ،1418 ،ج)325 :1
در مذهب شافعی ،ابن حجر عسقالنی به حدیثی از خلیفه اول استناد کرده که جایز نیست
زن متولی مقام قضایی باشد:
قال ابن التین :استدل بحدیث ابی بکره من قال :ال یجوز ان تولی المراه القضاء ،وهو
قول الجمهور( .ابن حجر عسقالنی)1379 ،
ایجی نیز از علمای این مذهب ،زنان را «ناقص العقل والدین» توصیف کرده است:
یجب ان یکون عدال لئال یجور عاقال َلیصلح للتصرفات بالغا لقصور عقل الصبی ذکرا
اذ النساء ناقصات عقل ودین حرا لئال یشغله خدمه السید ولئال یحتقر فیعصی فهذه
الصفات شروط باالجماع( .ایجی ،1325 ،ج)585 :3
همچنین ،عضدالدین عبدالرحمن دمشقی امامت برای کافران و زنان را جایز ندانسته است:
اتفق االئمه علی ان االمامه فرض وان االمامه ال تجوز المراه وال کافر.
(الدمشقی)283 :1407، صفحه 87
تحلیلی تطبیقی بر مسئله والیت زنان87/ ...
در مذهب مالکی ،محمد تقی الفاسی اظهار میدارد که شرط امامت و قاضی بودن این
است در جنسیت مرد است؛ چرا که پیامبر
در حدیثی فرمودند :هیچ گروهی اگر باالی سر
انها زن باشد ،رستگار نمیشوند:
واشترطت فیه -ای القضاء -الذکوره الن القضاء فرع عن االمامه العظمی ووالیه المراه
االمامه ممتنع لقوله« :لن یفلح قوم ولوا امرهم امراه فکذلک النائب عنه ال یکون
امراه»( .الفاسی)43 :1432 ،
در مذهب اشعری ،قرطبی در تفسیر خود از ایه شریفه «الرجال ق َّوامون علی النس ِاء ِبما
َّ
َّ
فضل الله بعضهم علی بع ٍض و ِبما انفقوا ِمن اموا ِل ِهم»( ،نساء ،ایه )34توضیح میدهد که
نفقه برای زنان واجب بوده؛ ولی مردان هستند که در غزوات شرکت کرده و متولی مقامهای
حکومتی شده که زنان این امکان را ندارند:
ً َّ
یقومون بالنفقه علیهن والذب عنهن وایضا فان فیهم الحکام واالمراء ومن یغزو ولیس
ذلک فی النساء( .قرطبی ،1384 ،ج)168 :5
بر این اساس ،قرطبی نیز یکی از شرایط امامت را مرد بودن دانسته و تا کید میکند:
السابع :ان یکون ذکرا سلیم االعضاء وهو الثامن ،واجمعوا علی ان المراه ال یجوز ان
تکون اماما( .همان ،ج)270 :1
همچنین فخر رازی که یکی از علمای این مذهب بوده ،به برتری مرد بر زن از لحاظ
توانمندیها و خرد واقف بوده و چنان توضیح میدهد که برتری مردان بر زنان از جهات زیادی
به دست میاید که بعضی از ان صفات حقیقی و بعضی دیگر احکام شرعی هستند؛ لذا در
مورد صفات حقیقیه فضایلی وجود دارد که حاصل ان به دو چیز برمیگردد :علم و قدرت و
شکی نیست که خرد و دانش مردان بیشتر و توانایی انان بر کارهای سخت کاملتر است؛ پس به
این دو سبب برتری مردان بر زنان ثابت شده است( .فخر رازی ،1421 ،ج)71 :10 صفحه 88
/88پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
بنابراین مذاهب چهارگانه اهل تسنن با اجماع ،رهبری و امامت زن را رد کردهاند .فقهای این
مذاهب با تکیه بر تفسیر برخی ایات الهی که یکی از انها در باال بیان شد و با تمسک به
روایات و نیز توصیف ذاتی زن اعم از ناقص العقل و عاطفی و احساساتی بودن او به این اجماع
رسیدهاند .برخی دیگر نیز با استدالل اینکه همه مذاهب اسالمی امامت زن برای مردان در نماز
را جایز نمیدانند و چون امامت و رهبری از امامت نماز جماعت باالتر بوده ،مسئله را برای زن
جایز ندانستهاند.
جایگاه رهبری و والیت زنان در فقه مذاهب اهل تشیع
در مذهب تشیع ،نظر فقها به خصوص میان فقهای معاصر ،انعطافپذیری و تفاوت بیشتری
مشاهده میشود .عالمه طباطبایی در شرح ایه 34سوره نساء توضیح میدهد که علت برتری در
مردان ،مخصوص خانواده و همسران نیست ،بلکه این حکم برای همه مردان در برابر همه زنان
است در تمامی اموری که زندگی این دو صنف به ان مرتبط است؛ مانند مسائل حکومتی،
قضاوت و مانند ان و به سبب برتری عقلی مردان ،مدیریت و رهبری به عهده انان است.
(طباطبایی ،1417 ،ج)343 :4
در مقابل ،ایت الله جواد املی مخالف چنین تفسیری بوده و بیان میدارد:
اوال «الرجال قوامون علی النساء» مربوط به زن در مقابل شوهر است ،نه زن در مقابل مرد؛
ً
ً
ثانیا این قیمومیت معیار فضیلت نیست ،بلکه وظیفه است؛ ثالثا قیم بودن زن و مرد در محور
ً
اصول خانوادگی است ،گاهی زن قیم مرد و گاهی مرد قیم زن است؛ رابعا اگر این ایه به نحو
عموم بر قیمومیت مردان بر زنان داللت کند ،تخصیص اکثر الزم میاید؛ زیرا در بسیاری از
موارد مردان بر زنان قیمومیت ندارند( .جوادی املی)393 :1378 ،
در این میان ،فقهای قدیم امامیه نظری موافق با مذاهب سنی داشتند .برای مثال؛ شیخ طوسی
در بیان شرط بودن جنسیت مرد برای قاضی ،چنین مطرح میکند: صفحه 89
تحلیلی تطبیقی بر مسئله والیت زنان89/ ...
قاضی باید از دو جهت کامل باشد :یکی در خلقت و دیگری در احکام .کمال در
خلقت این است که بینا باشد و کمال در احکام بدین معناست که بالغ و عاقل ،ازاد و
مرد باشد؛ پس زن به هیچوجه نمیتواند قاضی شود( .طوسی ،1407 ،ج)101 :8
بنابراین ه مه مذاهب اهل قبل ه واحده ،بدون هیچ استثنایی امامت زن را رد کردند.
(ابن حزم ،1416 ،ج)179 :4
َ ْ
که فرموده است« :ل ْن یفلح
استاد مطهری در رابطه با حدیث اهل تسنن از زبان پیامبر
قوم َولوا ْام َرهم امرا ًه» توضیح میدهد که این حدیث از نظر سند و داللت مورد خدشه قرار دارد
ً
و هر چه گشتیم ،معلوم شد که این حدیث اصال در کتب شیعه وجود ندارد؛ یعنی جزو روایات
شیعه نیست و در کتب اهل تسنن امده است ،راوی نیز مورد اعتماد نیست و علمای اصول
میگو یند روایت ثقه معتبر است( .مطهری)260 :1396 ،
هر چند علمای تشیع معاصر اعم از امام خمینی و امام خامنهای و ایات عظام ،خوئی و
سیستانی و دیگران بر اهمیت جایگاه اجتماعی و سیاسی زن و تالش او برای تحصیل درجههای
علمی و رشد تا کید داشتهاند؛ اما اذعان داشتهاند که زن نمیتواند در حالت عادی مرجع یا
قاضی القضات باشد و نظر کلی ایشان بر این منوال است که زن میتواند تا درجه اجتهاد برسد؛
ولی نمیتواند مرجع برای مقلدان باشد.
مقام معظم رهبری در این باره فرموده است:
ما برای زن ،ارزش واقعی انسانی قائلیم .ما میان زن و مرد تفاوتی قائل نیستیم.
معتقدیم زن و مرد هر دو انسانند و میدا ن ت ک امل ،پی ش رو یش ا ن باز است .
( امام خامنهای)1368 ،
بنابراین ،دین اسالم در سیر «من الخلق الی الحق» بر این فرض استوار است که در حرکت
به سوی خدا هیچ امتیازی میان زن و مرد وجود ندارد و در رسیدن به مقام والیت عظمی نیز
فرقی میان زن و مرد نیست و تنها تفاوتی که هست در سیر «من الحق الی الخلق» است؛ صفحه 90
/90پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
یعنی در مقام نبوت یا امامت و امارت و قضاوت که از مقامات اجرایی بین خلقند و خداوند مرد
را مناسبتر برای این مقامات دانسته است؛ وگرنه باطن نبوت که همان والیت است و همه
مقامات در ان نهفته است ،زن میتواند بدانجا راه یابد؛ لذا بر اساس عقیده شیعه ،فاطمه اطهر
از انبیای پیشین برتر دانسته شده است( .طاهری ،1418 ،ج)19 :3
تحلیل رویکرد فقه اسلمی به مسئله رهبری و والیت زنان
علمای معاصر تشیع سعی دارند عقبه فقهی مبنی بر حذف یا تحقیر جایگاه زن به صورت کلی
را تصحیح کرده و بر اهمیت مشارکت زن و به خصوص زنهای توانمند و متفکر و مجتهد در
امور اجتماعی و سیاسی تا کید نمایند؛ به شرط اینکه در راس امور والیتی یا قضایی نباشد،
هر چند ممکن است در اینده و با تغییر شرایط و امکانات ،والیت زنان با شرایطی محقق شود.
طرفداران این ایده به داستان ملکه سبا در قران کریم اشاره میکنند و توضیح میدهند چطور
با مجلس شورای خود که طرفدار جنگ بوده رفتار کرده و مسیر بهتری را اتخاذ کرده بود .با این
حال خیلی از علما این استدالل را مورد نقد قرار دادند .برای مثال؛ شیخ حافظ محمد انور -از
علمای اهل تسنن -در کتاب خود استناد به ایات الهی مانند ایه 24سوره نمل ،قوم سبا را قوم
کافر دانسته و تا کید کرده عملکرد و قوانین انها حجت بر مسلمین ایجاد نمیکند؛ همچنانکه
خروج عایشه در جنگ جمل و فرماندهی سپاه مقابل امیرالمومنین علی
از اجتهادات اشتباه
او بوده و از این کار تو به کرده بود .پس والیت تام که شامل همه رعیت اعم از مرد و زن می-
باشد ،بر زنان جایز نیست و فقط در والیتهای خاص شبیه وزارتهای مختص زنان یا حوزه-
های علمیه زنانه ،زنان امکان تصدی امورات را دارند( .انور)1999 ،
همانطور که در ارای باال مشخص است ،علت اصلی این موضوع به انوثت ذاتی زن برمیگردد
و در نتیجه ،این اراء و فقه مذاهب پنجگانه اسالمی به معنی انتقاص یا کم شمردن زن نیست؛
بلکه متناسب با خلقت و تکو ین زن اتخاذ شده است .برای مثال ،جهاد بر زنان واجب نیست؛
پس چطور میتوانند امام باشند. صفحه 91
تحلیلی تطبیقی بر مسئله والیت زنان91/ ...
از طرف دیگر اگر از لحاظ تکو ین و خلقت ،باالتر از زن از لحاظ و یژگیهای جسمانی
وجود نداشت ،زن برای تصدی امامت مشکلی نداشت؛ ولی با توجه به اینکه شرایط امامت
بیشتر متناسب با و یژگیهای مرد است ،تصدی امامت به مردان سپرده شده است.
بیان این نکته نیز الزم است که در مذاهب اسالمی فقهایی همچون محمد غزالی (ر.ک:
غزالی )٤9-٥٢ :٢00٧ ،و دیگران پیدا شدهاند که مخالف امامت زن نبودهاند .استدالل این
علما بر اساس ایات خالفت همچون «والمو ِمنون والمو ِمنات بعضهم او ِلیاء بع ٍض»
(تو به ،ایه )71و استناد به واقعه جمل و عملکرد عایشه و داستان ملکه سبا و تجارب تاریخی
بوده است؛ اما این استداللها نقض شده و طرفداران زیادی ندارند.
در مسئله امامت جماعت زن نیز با توجه به عفاف و حریم شخصی زنان و مردان ،نظر
مشهور میان علمای مذاهب فقهی اسالمی چنین است که امامت جماعت زن برای زن مجاز
است؛ هر چند برخی از فقهای اهل سنت جواز اقتدا را به معنای استحباب اقتدای زن به زن
دانسته ،برخی جواز اقتدا را همراه با کراهت تلقی نموده ،برخی بین نمازهای واجب و مستحب
تفصیل قائل شده و برخی نیز به عدم جواز اقتدا فتوا دادهاند.
همچنین اغلب فقهای معاصر امامیه از مجموع روایات شیعه درباره امامت جماعت زن
فقط برای زنان ،فتوا به جواز داده و تصریح نمودهاند :جایز است (امام خامنه ای،167 :1400 ،
مسئله )606و بلکه در صورت وجود شرایط برای زن و نبود مرد ،با توجه به روایات اهمیت نماز
جماعت و اثار ان و نیز روایات خاص درباره امامت زن برای زن ،گفتهاند :بهتر ان است که زنان
نماز را به جماعت امام زن بخوانند.
نتیجه گیری
در مذاهب چهارگانه اهل تسنن ،تصدی زن به امور سیاسی و اجتماعی از لحاظ فقهی با استناد
به روایات و تفسیرهای قرانی و خلقت ذاتی زن رد شده است؛ ولی در مذهب تشیع ،هر چند
علمای قدیم متفق القول با مذهب اهل تسنن بودند؛ ولی علمای معاصر این حرکت را تکمیل کرده و صفحه 92
/92پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ضمن تا کید بر اهمیت جایگاه اجتماعی -سیاسی زن ،بیان نمودهاند که به سختی میتوان جواز
رهبری و والیت بر جامعه اسالمی بر زنان را ثابت کرد ،چون اصل عدم والیت انسانی بر انسان
دیگر است؛ مگر اینکه دلیلی مبنی بر خارج شدن طیفی از این اصل وجود داشته باشد.
از طرف دیگر ،در اینکه گروهی از مردان با شرایط خاصی از تحت شمول این اصل خارج
شدهاند ،شکی نیست ولی در اینکه ایا زنانی که دارای ان شرایط باشند نیز از تحت این اصل
خارج شدهاند یا نه ،تردید وجود دارد و تا زمانی که یقین به خروج انان از تحت این اصل
حاصل نشود ،این اصل همچنان بر زنان حکومت دارد؛ پس با این فرض ،زن نمیتواند رهبر یا
مرجع و یا قاضی القضات باشد؛ مگر انکه به قوانینی دسترسی پیدا شود که انان را به طور یقین
از تحت این اصل خارج کند ،چنانکه برخی از مراجع تا کید نمودهاند در فرض شرایط خاصی
همچون اصلح بودن زن و یا نبودن مردان واجد شرایط ،زن میتواند به رهبری یا امامت برسد.
فهرست منابع
.1قران کریم.
.2انور ،حافظ محمد ( .)1999والیه المراه فی الفقه اْلسلمی .ر یاض :موسسه دار بلنسیه
للنشر والتوزیع.
.3ابن جوزی ،ابو الفرج عبدا ل رحمن ( .)1418کشف المشکل من حدیث الصحیحین.
ریاض :دار الوطن.
.4ابن حجر عسقالنی ،احمد بن علی ( .)1379فتح الباری شرح صحیح البخاری .المصحح:
محب الدین الخطیب .بیروت :دار المعرفه.
.5ابن حزم اندلسی ،علی ابن احمد ( .)١٤١٦الفصل فی الملل والهواء والنحل .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.6ابن قدامه المقدسی ،عبدالله ( .)1404المغنی و الشرح الکبیر علی متن المقنع .بیروت :دار الفکر.
.7امام خامنهای ،سید علی ( .)1400اجوبه اْلستفتائات .چاپ .13تهران :انتشارات انقالب اسالمی.
.8تارنمای امام خامنهای .به نشانیhttps://khamenei.ir :
.9ایجی ،میر سید شریف ( .)1325شرح المواقف .قم :منشورات الشریف الرضی.
.10جوادی املی ،عبدالله ( .)1378زن در اینه جلل و جمال .قم :دار الهدی. صفحه 93
تحلیلی تطبیقی بر مسئله والیت زنان93/ ...
.11الدمشقی العثمانی الشافعی ،محمد بن عبدالرحمن ( .)1407رحمه المه فی اختلف الئمه.
بیروت :دار الکتب العلمیه.
.12طاهری ،حبیب الله ( .)1418حقوق مدنی .چاپ .2قم :دفتر انتشارات اسالمی.
.13طباطبایی ،سید محمد حسین ( .)1417المیزان فی تفسیر القران .چاپ .5قم :دفتر انتشارات اسالمی.
.14الطحطاوی ،احمد بن محمد ( .)2017حاشیه الطحطاوی علی الدر المختار شرح تن ویر
البصار فی مذهب المام ابی حنیفه النعمان .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.15طوسی ،محمد بن حسن ( .)1407الخلف .قم :دفتر انتشارات اسالمی.
.16غزالی ،امام محمد ( .)٢00٧السنه النبویه بین اهل الفقه واهل الحدیث .قاهره :دار الشروق.
.17الفاسی ،محمد بن احمد ( .)1432اْلتقان واْلحکام شرح تحفه الحکام فی نکت العقود
والحکام .قاهره :دار الحدیث.
.18فخر رازی ،محمد بن عمر ( .)1421التفسیر الکبیر .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.19قرطبی ،شمس الدین ( .)1384الجامع لحکام القران (تفسیر القرطبی) .المحقق :احمد البردونی
و ابراهیم اطفیش .قاهره :دار الکتب المصریه.
.20مطهری ،مرتضی ( .)1396نظام حقوق زن در اسلم .تهران :انتشارات صدرا. صفحه 94
صفحه 95
جایگاه و موضع قضاوت زنان از منظر ادله تشیع
هدی ریاض الحکیم (عراق) ،١مجتبی عفتی (ایران)٢
تاریخ دریافت1400/04/13 :
تاریخ پذیرش1400/10/28 :
چکیده
صالحیت زنان برای تصدی پست قضاوت از جمله امور چالشبرانگیز در فقه اهل تسنن و اهل
تشیع است و همواره گروهی موافق و گروهی مخالف وجود دارند که هر یک برای اثبات ادعای
خود به دالیلی تمسک کردهاند .در همین راستا ،پژوهش حاضر به روش توصیفی -تحلیلی بوده
و رو یکرد پژوهشگر ،استفاده از متون فقهی و حقوقی موجود برای بررسی قضاوت زنان از منظر
ادله شیعه و فقهای فقه امامیه بوده و جمعاوری اطالعات نیز به روش اسنادی و کتابخانهای
انجام شده و برای انجام ان از منابع دست اول شامل تالیف فقهای مورد استناد و اسناد نوشتاری
و الکترونیکی استفاده شده است .یافتههای پژوهش نشان میدهد که عدم جواز قضاوت زنان از
مسلمات فقهی نیست و مسئلهای اختالفی است.
واژگان کلیدی :قضاوت ،قضاوت زنان ،ادله تشیع
مقدمه
کلیدواژه قضاوت از قضا گرفته شده است؛ هرچند در لغت عرب با این معنا استعمال نشده و
فارسیزبانان از ان معنای مصدری اراده کردهاند که حکم نمودن و داوری کردن معنا میدهد.
(معین ،1391 ،ج)2
.١دانشجو ی کارشناس ی گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه اسالم ی ،جامع ه ا لمصطفی
دانش گاه مجازی المصطفی
،قم ،ایران( hu.alhakim@gmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢مدرس گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
المصطفی
العا لمیه،
،قم ،ایرانMoGtaba_EFFATI@yahoo.com ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 96
/96پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
لفظ قضا در لغت ،معانی گوناگونی دارد؛ از جمله حکم ،امر ،الزام ،خلق ،فراغ و ادا کردن؛
اما در اصطالح ،هر یک از فقهای مکاتب فقهی ،واژه قضا را به گونهای خاص تعریف کردهاند و
حتی ممکن است فقیهان یک مکتب نیز در تعریف اصطالح قضا اندیشهای یکسان نداشته
باشند و تعاریف متفاوتی ارائه دهند( .شهید ثانی ،1418 ،ج)325 :13
برخی از فقهای امامی در تعریف قضا گفتهاند:
ان والیت و قدرت شرعی است که اختصاص به کسانی دارد که نسبت به جزئیات
قوانین شرعی ،اهلیت فتوی دارند و این والیت نسبت به اشخاص معینی است که
حقوقشان باید اثبات گردد( .الفاضل االبی ،1408 ،ج)492 :2
برخی قضاوت کردن را همان داوری نمودن و حکم کردن میدانند؛ البته از طرف کسی که
اهلیت ان را داشته باشد .فقهای حنفی گفتهاند که فصل خصومت میان طرفین و قطع منازعه
انها قضا نام دارد( .ابن عابدین ،1421 ،ج)352 :5
فقهای شافعی در تعریف قضاوت گفتهاند :فصل خصومت بین طرفین دعوی که توسط
حکم خدا صورت میگیرد( .شربینی خطیب ،ج)٣٧٢ :٤
مالکیه و حنبلیه نیز قضا را بیان حکم شرعی و الزام به ان معنا کردهاند( .حطاب ،ج)8٦ :٦
در این مقاله سعی شده عالوه بر شمردن شروط قاضی ،به بررسی دالیل مخالفان قضاوت
زنان و انتقاد انها نسبت به مسئله پرداخته شود .به طور کلی ،درباره قضاوت زنان اثاری به رشته
تحریر درامده است که به برخی از انها اشاره میشود:
• معرفت (« ،)١٣٧٦بررسی مسئله شایستگی زنان برای قضاوت»
• مهرپور (« ،)١٣٧٦بحثی پیرامون قضاوت زن»
• بهرامی خوشکار (« ،)١٣8١قضاوت و شهادت زنان در مکاتب فقهی»
• مومنی (« ،)١٣8٥ایه حلیه و قضاوت زن»
• زرگوشنسب (« ،)١٣8٦بررسی تطبیقی مسئله قضای زن از دیدگاه فقهای خاصه و عامه» صفحه 97
جایگاه و موضع قضاوت زنان97/ ...
شروط قضاوت
نخستین شرط ،بلوغ است که علما بر ان اتفاق نظر دارند و بر ان ادعای اجماع کردهاند؛ شرط
دوم عقل است که همه فقها ان را الزم و ضروری میدانند .ادلهای که قابلیت استناد برای این
شرط را داشته باشد ،سنت و اجماع است( .حر عاملی ،1403 ،ج)32 :1
سومین شرط ،باایمان بودن قاضی است که ادله ان کتاب ،سنت و اجماع است( .همان،
ج)101 :18
چهارمین شرط ،عدالت است که بیشتر فقها ان را متذکر شدهاند و ادله استنادی ان نیز سنت
و اجماع است( .همان ،ج)8 :18
پنجمین شرط ،طهارت مولد و حاللزاده بودن قاضی است که ادله ان اجماع است.
شرط ششم ،عالم و مجتهد بودن قاضی است و ادله استنادی ان کتاب ،سنت و اجماع
است( .همان ،ج ،18باب )1
همچنین توانایی کتابت ،حریت ،قوه بصر ،نطق و سمع داشتن از دیگر شرایط قاضی است
که ادله استنادی ان ،اجماع است؛ (همان ،ج )20-21 :18ذکورت نیز یکی دیگر از مهمترین
شروط قاضی است.
به طور کلی ،بیشتر فقها قائل به عدم جواز قضاوت زنان هستند و برای اثبات ان به ایات
قران ،روایات ،اصل ،اجماع و ادله دیگر استناد کردهاند.
در یک دستهبندی تجمیعی ،درباره قضاوت زنان سه رو یکرد مطرح شده است:
• عدم جواز قضاوت زنان به طور کلی
• جواز قضاوت زنان به طور عام
• جواز قضاوت زنان در اموری که شهادتشان پذیرفته است.
طرفداران رو یکرد اول به ایات و روایات و ادله دیگر استناد کردهاند؛ اما فقهای شیعه و سنی
بر ادله ایشان انتقاد کردهاند و برخی از فقها به رد عدم جواز قضاوت زنان پرداختهاند. صفحه 98
/98پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ادله مخالفان با جواز قضاوت زنان
.1ایات قران کریم
فقهایی که قائل به عدم جواز قضاوت زنان شدهاند ،برای اثبات نظریه خو یش به ایات،
روایات،اجماع ،اصل و برخی ادله دیگر استناد کردهاند که به دلیل زیاد بودن ادله ،تنها به ایات
قرانی اشاره میشود و سایر ادله به اجمال بیان میشوند.
ِّ
ِّ
یکی از ایات مورد استناد مخالفان قضاوت زنان ،ایه « ِّ
النس ِاء ِبما
الرجال قوامون علی ِ
ِ
ِّ
ِّ
فضل الله بعضهم عل َٰی بع ٍض» است (نساء ،ایه )34که مورد استناد شماری از فقها از جمله
ابن کثیر ،طبرسی ،گلپایگانی و عالمه طباطبایی قرار گرفته است( .ر.ک :این کثیر1403 ،؛
طبرسی1427 ،؛ گلپایگانی1405 ،؛ طباطبایی)1393 ،
این دسته معتقدند طبق این ایه شریفه ،سرپرستی زنان به مردان واگذار شده است و مردان به
لحاظ برتریهایی که در علم ،عقل و تدبیر امور دارند و الزمه قیمومیت و سلطه ایشان است،
بر زنان والیت و سلطه دارند و از انجا که قضاوت نوعی از والیت و سلطه است ،اگر مقام
قضاوت به زنان سپرده شود ،زنان بر مردان وال یت و قیمومت و سرپرستی خواهند داشت و این
مسئله با این ایه مغایر است.
در مقام پاسخ باید گفت که قوام به معنای والیت و حکومت و سلطه نیست؛ چه اینکه
برخی دانشمندان علم لغت ،واژه قوام را به معنی متکفل امر کسی شدن ،برطرف کردن حاجت
و کسی که محافظت و اصالح میکند نیز اوردهاند .پس واژه قوام معانی بسیاری دربر میگیرد و
فقط به معنای سلطه و قیمومیت نیست .از طرفی ،با تامل در این ایه دریافت میشود که دو علت
برای این حکم بیان شده است :نخست فضل و برتری و دوم نفقه.
بنابراین حکم ،معلول دو علت است و هر یک از دو علت به تنهایی موجب حکم نمیشود.
بیان این نکته نیز الزم است که قوام به معنی سرپرست است؛ یعنی کسی که مدیریت خانه بر
عهده اوست و مایحتاج ضروری خانواده را براورده میکند ،نه سلطه داشتن .با این وصف،
قانونگذار مرد را مکلف به براورده کردن حاجت زن نموده و قانون را طوری وضع و جعل کرده است صفحه 99
جایگاه و موضع قضاوت زنان99/ ...
که تحمل کارهای سخت زندگی بر دوش زن نباشد و مرد در نقش تکیهگاه و پناهگاه ،احتیاجات
زن را برطرف کند.
یکی دیگر از ایاتی که مخالفان قضاوت زنان به ان ارجاع دادهاند ،ایه «وقرن ِفی بیو ِتک ِّن»...
است( .احزاب ،ایه )33
در این خصوص ،سید قطب در حالی که خروج زن از خانه را تا حد ضرورت نفی نمیکند؛
اما ضرورتی درباره قاضی شدن زن نمیبینند و ایت الله گلپایگانی نیز این ایه را دلیل مخالفت با
قضاوت زنان قرار داده و معتقد است قضاوت زن مستلزم خروج وی از خانه ،اختالط با مردان و
بلند کردن صوت و مجادله با مردان است که مغایر با نص ایه و شرع مقدس اسالم است.
در نقطه مقابل ،موافقان حضور زنان در منصب قضاوت بر این باورند که با بررسی صدر ایه
شریفه مشخص میشود که این ایه فقط درباره زنان پیامبر
نازل شده است و مخاطب ایه،
تنها زنان حضرت به دلیل نسبت ایشان با حضرت است.
چنانکه در صدر ایه امده است ،همسران پیامبر
همچون زنان معمولی نیستند؛ اما
برخی مفسران حکم این ایه را به همه زنان تعمیم میدهند .برخی نیز معتقدند ادعای فقهای
ً
قائل به این نظر ان است که زنان مطلقا نمیتوانند عهدهدار منصب قضا شوند؛ اما اگر زنان در
میان زنان دیگر به قضاوت بنشینند ،محذوری نخواهند داشت؛ زیرا الزمه این فعل اختالط با
مردان نیست و مفسدهای در پی ندارد .همچنین فعل امری که در این ایه به کار رفته است ،به این
ً
معنا نیست که زنان اصال حق بیرون رفتن ندارند؛ بلکه به این امر اشاره دارد که در زندگی زنان،
اصل و اساس بر خانه و خانواده است و مکانهای دیگر غیر از خانه ،استثنا بر این اصل هستند.
سومین ایهای که مخالفان قضاوت زنان به ان استناد کردهاند ،ایه «و ِل ِّلرج ِال علی ِه ِّن
ِ
ٌ
درجه »...است( .بقره ،ایه )228
بر اساس ایه شریفه ،مخالفان قضاوت زنان معتقدند که مردان در مقایسه با زنان از مرتبتی
باالتر برخوردارند .الزمه قضاوت زنان این است که ایشان در مقام و مرتبتی باالتر از مردان قرار
گیرند که این امر با نص ایه شریفه و در نتیجه شرع مقدس اسالم مغایر است. صفحه 100
/100پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
سید قطب معتقد است این ایه درباره زنان مطلقه است و اینکه حق رجوع در طالق با مردان
است و مردان بر زنان برتری دا رند؛ به دلیل اینکه میتوانند پس از طالق رجوع کنند.
همچنین مرحوم طبرسی در تفسیر خود درباره این ایه مینو یسد :زنان بر عهده مردان حقوقی
دارند ،همانطور که مردان حقوقی بر عهده زنان دارند .در این ایه مسائلی بیان شده است که
درباره زندگی زناشو یی است و ایشان در پایان بیان میکند که مراد از برتری مردان بر زنان،
برتری ایشان در اموری مانند ارث است( .ر.ک :طبرسی )1427،
برخی دیگر معتقدند هر چند این ایه با مسائل خانوادگی ارتباط تنگاتنگی دارد و با توجه به
تفاسیر ،این مهم به دست میاید؛ اما با این همه بیان کننده نوعی برتری مردان بر زنان در بیرون
از خانه است .انان معتقدند اگر در خانواده با عقد نکاح این حقوق ثابت باشد ،در بیرون از
خانواده به اولو یت ثابت است؛ زیرا چگونه ممکن است زنی بر مردی بیگانه برتری و والیت یابد
تا بتوان حکم کرد که زنان میتوانند قضاوت کنند؛ بنابراین اصل لفظی داللت بر این میکند که
مردان بر زنان ،نوعی برتری دارند.
در پاسخ به این برداشت ،چنین بیان میشود :همانطور که سید قطب در اثر «فی ظالل
القران» اورده است ،این ایه ارتباطی به قضاوت زنان ندارد و مربوط به تعهدات میان زوجین
است و برتری و درجه مرد را در امر رجوع بعد از طالق بیان میکند و صدر ایه شریفه نیز درباره
احکامی مربوط به زنان مطلقه و طالق رجعی است که میفرماید حقوق زنان مطلقه همان
حقوق مردان است و مردان در طالق رجعی ،برتری و درجهای دارند و ان این است که حق
رجوع در عده طالق رجعی به مردان اختصاص دارد .همچنین لفظ «درجه» به صورت نکره در
سیاق اثبات بیان شده است و طبق قواعد زبان عربی ،داللتی بر عموم ندارد تا بتوان حکم را به
غیر از خانواده و تمامی امور و مناصب اجتماعی تسری داد و از ان عدم جواز قضاوت زنان را
مستفاد نمود( .ر.ک :سید قطب)1400 ،
ِّ
چهارمین ایهای که مخالفان قضاوت زنان به ان استناد کردهاند ،ایه «اومن ینشوا ِفی ٱل ِحلی ِه
ین» است( .زخرف ،ایه )18
وهو ِفی ٱل ِخص ِام غیر م ِب ٍ صفحه 101
جایگاه و موضع قضاوت زنان101/ ...
برداشتهایی که مخالفان قضاوت زنان از این ایه دارند و ان را اساس مخالفت خود قرار
ً
دادهاند ،این است که اوال زنان همواره شخصیت و کمال خود را در زیور و اراستن خود میبینند
ً
و ثانیا زنان دستخوش احساسات بوده و در گرداب حوادث و پیشامدهای ناگوار از احساسات
خو یش تبعیت نموده و مغلوب ان میشوند؛ بنابراین با توجه به این صفات ،زنان اهلیت این امر
را که متصدی امرمهم قضاوت شوند ،ندارند( .حسینی حائری)68 :1381 ،
ً
در پاسخ به این زاو یه دید ،چنین بیان میشود که اوال مفاد ایه ناظر به عقیده اعراب جاهلی
درباره زنان است و ارتباطی با بیان حقیقت زن در شرع مقدس اسالم ندارد ،همچنانکه خداوند
با استفاده از ذهنیات خود این اشخاص انان را خطاب قرار داده و این ذهنیت را نکوهش میکند؛
ً
ثانیا تابع احساسات بودن ،امری نسبی است و بسیار دیده شده که در شرایط یکسان ،مردان
بیشتر از زنان تابع احساسات شده و عنان عقل از دست دادهاند و برعکس ،زنان در همان شرایط
بسیار عاقالنه و به دور از احساسات رفتار کردهاند.
از این نمونهها در تاریخ اسالم فراوان است؛ مانند عملکرد ام سلمه در قضیه صلح حدیبیه،
ازاداندیشی اسیه همسر فرعون ،و یژگیهای بلقیس و اعمال و سخنان حضرت زینب
پس از
واقعه عاشورا که همگی نشان دهنده این است که کلی بودن این سخنان جای تامل دارد.
.2روایات اسلمی
عالوه بر ایات قرانی ،روایاتی نیز محل استناد مخالفان قضاوت زنان قرار گرفته است که به
برخی از این روایات اشاره میشود.
نخستین روایتی که مخالفان قضاوت زنان به ان استناد میکنند ،روایتی است که ابابکره از
نقل کرده است .در سبب صدور این حدیث اورده است که چون به حضرت خبر
رسول الله
ٌ ِّ
رسید که مردم ایران دختر کسری را به پادشاهی پذیرفتهاند ،فرمود« :لن یف ِلح قوم ولوا امرهم
ً
امراه»( .ابن حنبل ،1416 ،ج ،5ح)20462 صفحه 102
/102پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
از فقهای شیعه ،شیخ طوسی ،شهید ثانی ،طبرسی ،نجفی ،سید علی طباطبایی ،نراقی،
مالعلی کنی و سید بحر العلوم این حدیث را دلیل مخالفت خود با قضاوت زنان میدانند و
معتقدند این حدیث افاده نهی میکند و لفظ «امرهم» شامل تمامی امور مسلمانان میشود که
قضاوت نیز یکی از انان است.
بر این اساس ،زن از هر گونه والیت مانند حکومت و قضاوت نهی شده است؛ زیرا زنان
شایستگی و اهلیت والیت را ندارند و مردم نیز نباید والیتهایی مانند حکومت و قضاوت را به
زنان بسپارند؛ زیرا بر مردم واجب است که از هر چه که سبب فقدان فالح و رستگاری میشود،
پرهیز کنند.
روایت دیگری که مخالفان به ان استناد کردهاند ،حدیثی است با عنوان وصیت پیامبر اکرم
به امام علی که حضرت فرمودند:
ٌ
ٌ
ٌ
ٌ
ُّ
یض
«یا ع ِلی! لیس علی النس ِاء جمعه وال جماعه وال اذان وال ِاقامه وال ِعیاده م ِر ٍ
ٌ
وال اتباع جنازه وال هرول ٌه بین ا َّ
لصفا والمرو ِه وال ِاس ِتلم الحجر وال حلق وال تولی
ِ
ٍ
ِ
َّ
َّ
َّ
القض ِاء وال تستشار وال تذبح ِاال ِعند الضرور ِه وال تجهر ِبالتل ِبی ِه وال ت ِقیم ِعند قبر
ٍ
َّ
َّ
وال تسمع الخطبه وال تتولی ال َّتز ِویج وال تخرج ِمن بی ِت زو ِجها ِاال ِب ِاذ ِن ِه ف ِان
ً َّ
َّ
خرجت ِبغیر ِاذ ِن ِه لعنها الله وجبر ِئیل و ِمیک ِائیل وال تع ِطی ِمن بی ِت زو ِجها شیئا ِاال
ِ
ً
ٌ
اخط و ِان کان ظ ِالما لها»؛ (صدوق ،1362 ،ج)511 :3
ِب ِاذ ِن ِه وال ت ِبیت وزوجها علیها س ِ
یا علی! زنان را وظیفه نماز جمعه خواندن نیست و نه به نماز جماعت رفتن و نه اذان
گفتن و نه اقامه گفتن و نه عیادت بیمار و نه دنبال جنازه رفتن و نه در میان صفا و مروه
هروله کردن و نه حجر االسود را لمس نمودن یا بوسیدن و نه سر تراشیدن و نه منصب
قضاوت را متصدی شدن و نباید مورد مشورت قرار بگیرد و سر حیوانی را نباید ببرد،
مگر در حال ناچاری و لبیکهای احرام را نباید بلند بگو ید و نباید نزد قبری بایستد و
نباید خطبه را بشنود و نه کار ازدواج به دست گیرد و نباید از خانه شوهرش بیرون رود
مگر با اجازه شوهر و چنانچه بی اجازه شوهرش بیرون رفت ،خدا و جبرئیل و صفحه 103
جایگاه و موضع قضاوت زنان103/ ...
میکائیل او را لعنت خواهند کرد و نباید از خانه شوهرش چیزی به کسی بدهد مگر با
اجازه شوهر و شبی را سر ببالین نگذارد در حالی که شوهرش نسبت به او خشمگین
باشد ،اگر چه شوهر به او ستم کرده باشد.
فقها درباره این حدیث مواضع متفاوتی داشتهاند؛ دسته اول با توجه به «وال تولی القضاء» به
ممنوعیت قضاوت زنان رای دادهاند ،اما به این حدیث استناد نکردهاند .دسته دوم ضمن انکه به
ممنوعیت قضاوت زنان فتوی دادهاند ،این حدیث را جزو ادله خود قرار دادهاند و گروه سوم نیز
ضمن انکه قضاوت زنان را مطرح میکنند ،به ضعف دلیل از نظر سند و داللت اشاره میکنند.
چنانچه بیان شد ،برخی از روایات مرسله بوده و از لحاظ سند ضعیف بودند؛ برخی دیگر
از لحاظ داللت قاصر بودند یا ربطی به قضاوت نداشتهاند و یا اینکه داللت بر ممنوعیت
قضاوت زنان نداشتهاند ،لذا نمیتوان به وسیله شهرت سند انها را جبران کرد.
به طور کلی ،بسیاری از فقها داللت روایات بر عدم جواز قضاوت زن را مخدوش دانستهاند؛
همچنانکه نو یسنده «فقه القضاء» مینو یسد :همه این دالیل جای خدشه و بحث و نظر دارند.
(موسوی اردبیلی)83 :1381 ،
.3مسئله اجماع
اجماع یکی از منابع استنباط حکم شرعی به شمار میرود و به معنی اتفاق نظر فقهی بر احکام
شرعی است .فقهای اسالم اجماع را در ردیف سنت و عقل قرار دادهاند و به نظر میرسد مهمترین
و عمدهترین دلیل بر شرط ذکورت ،اجماع است؛ همچنانکه شیخ انصاری تنها دلیل را اجماع
دانسته و مقدس اردبیلی اجماع را ثابت ندانسته است.
اجماع از نظر فقهای امامیه با اجماع دانشمندان اهل سنت تفاوت جوهری و ماهوی دارد؛
از نظر فقهای شیعه ،اجماع به خودی خود دارای حجیت و اعتبار نیست و فقط زمانی یکی از
منابع استنباط حکم شرعی است که قول معصوم در میان مجمعین باشد و تعداد اجماع کنندگان
نیز تاثیری در حجیت اجماع ندارد. صفحه 104
/104پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
بر این اساس محقق حلی بیان میکند که اگر در میان گفتار صد نفر از فقها ،بیان معصوم
نباشد ،کالم فقها به هیچ وجه حجت نیست؛ اما اگر سخن دو فقیه به همراه قول معصوم باشد،
قول این دو نفر حجت است( .حلی ،1389 ،ج)31 :1
بررسی شرط ذکورت در قضاوت
در زمان فقدان معصوم ،برای جلوگیری از ایجاد هرج و مرج در جامعه باید قاضیان عالم و
عادلی باشند که در صورت لزوم به داوری میان مردم بپردازند و خصومت میان انها را حل و
فصل کنند .روایاتی نیز درباره ضرورت وجود قاضی وجود دارد؛ از جمله:
ً
َّ
ور ول ِکن انظروا ِالی رجل ِمنکم یعلم
ج
ال
ل
ه
ا
ی
ل
ا
ضا
حاکم بعضکم بع
ِ
« ِای اکم ان ی ِ
ِ
ٍ
ِ
ً
ً
اضیا فت ح اکموا ِا لی ِه»؛
ق
ه
ت
ل
ع
ج
د
ق
ی
ن
ا
ف
م
ک
ن
ی
ب
ه
و
ل
ع
ج
ا
ف
ا
ان
ای
ض
ق
ن
م
ئا
ِ
شی ِ
ِ
(طوسی ،1424 ،ج )245 :6مبادا فردی از شما از دیگری نزد حاکم جور شکایت کند،
بلکه ببینید چه کسی از خود شما با احکام و داوریهای ما اشناست ،او را میان خود داور
قرار دهید ،زیرا که من او را قاضی شما قرار دادهام ،پس برای داوری میان خود نزد او رو ید.
عبارت «انظروا الی رجل» و «اجعلوا بینکم رجال» در روایت دیگری از امام صادق
ً
ظاهرا و به عقیده برخی از فقها ،حکایت از این دارد که حضرت ،مردان را برای تصدی منصب
قضا برگزیده است و بانوان نمیتوانند متصدی منصب قضا شوند.
برخی فقها با استناد به این روایت ،مردان را نیز از اصل عدم جواز حکومت کسی بر دیگری،
با توجه به دالیل ارائه شده خارج کردهاند؛ اما درباره زنان مطلبی بیان نکردهاند و معتقدند دلیلی
وجود ندارد که از طریق ان زنان را از اصل خارج کرد؛ بنابراین اصل عدم حکومت و قضاوت
انان است.
در پاسخ به این قضیه ،محقق خو یی بیان نموده است که فضای صدور حدیث و مفاد ان
بیانگر این مطلب است که امام صادق
حکومت امو یان و عباسیان را نامشروع دانسته است
و درصدد نهی از رجوع به حاکمان جور بودهاند و در مقام بیان ان نبودهاند که در این روایات، صفحه 105
جایگاه و موضع قضاوت زنان105/ ...
کلیدواژه «رجل» ،قضاوت را برای مردان جعل و ان را از زنان سلب کنند؛ لذا لفظ هیچگونه
موضوعیتی ندارد و نمیتوان با استناد به ان قضاوت را در مردان محصور کرد.
واژه «رجل» در این روایات از باب غلبه بوده است و موضعیت ندارد و نمیتوان با استفاده از
این روایات حق قضاوت را در مردان محصور نمود( .خوئی ،1418 ،ج)187 :1
همچنین در مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق
نقل شده است که باید شخصی را
بیابند که احادیث معصومین را روایت نموده و در حرام و حالل نظر کند و به احکام ایشان اشنا
باشد و در این صورت به داوری او راضی شوند که او حاکم بر مردم است( .حر عاملی،1403 ،
ج)99 :18
این عبارت حضرت ،عام است و همانطور که قضاوت مردان را دربر میگیرد ،قضاوت زنان
ٌ
را نیز شامل میشود .افزون بر ان ،اطالق ایاتی از قران کریم از جمله ایه « ِرجال ال تل ِه ِیهم
ِّ
ٌ
ِتجاره وال بی ٌع عن ِذکر الل ِه» (نور ،ایه )37و ایات 135و 58سوره نساء و ایه 5سوره مائده نیز
ِ
بر این امر داللت دارد که قضاوت به جنسیت ربطی ندارد و جایی برای رجوع به اصل نیست.
با توجه به مجموع ادله بیان شده درباره قضاوت زنان ،این مطلب حاصل میاید که مسئله
جواز یا عدم جواز قضاو ت زنان یکی از پرمناقشهترین مسائلی است که فقهای اسالمی از
زمانهای گذشته تاکنون با ان رو به رو بودهاند و هنوز به نظر واحدی در این زمینه نرسیدهاند.
موارد جواز قضاوت زنان برای همجنس خود
با وجود شهرت عدم جواز قضاوت زن در اسالم در میان عالمان شیعه ،در مواردی از جمله
قاضی تحکیم ،قاضی ماذون (توکیل در قضا) ،مشاور قضایی ،عدهای از فقها قائل به جواز
عدول از شرط مرد بودن در قضاوت شدهاند.
مقصود از قاضی تحکیم کسی ا ست که از طرف معصوم به اذن عام منصوب نیست؛
ولی طرفین دعوا رضایت به قضاوت او دارند و بدون اجبار به حکم وی گردن می نهند.
(عمید زنجانی ،1377 ،ج)529 :3 صفحه 106
/106پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
درباره اینکه ایا زنان میتوانند به عنوان قاضی تحکیم به صدور حکم بپردازند؛ فقها قائل به
رو یکرد مثبتی هستند؛ چنانکه صاحب «جواهر» و شیخ انصاری شرط دیگری غیر از شرایط
عام قضا وت اعم از بلوغ ،عقل ،اسالم و ایمان را در قاضی تح کیم الزم نمی دانند
(ر.ک :انصاری )1389 ،و بر همین اساس شهید ثانی عدم شرط ذکوریت را در قاضی تحکیم
محتمل دانسته (شهید ثانی ،1412 ،ج )70 :3و موسوی اردبیلی نیز تصریح به عدم شرط مرد
بودن در قاضی تحکیم کرده است( .موسوی اردبیلی،1381 ،ج)127 :1
از دیگر موارد جواز قضاوت زن ،انتصاب زنان از جانب ولی فقیه به دلیل مصالح یا
ضرورت ها و یا از باب ترجیج اهم بر مهم است که قاضی ماذون نامیده میشود.
(موسوی سنگالخی)107 :1385 ،
بر اساس نظر برخی از فقها ،نایب امام معصوم و حتی خود معصوم میتواند بر اساس
اقتضائات ،کسی را برای منصب قضاوت نصب کند که فاقد برخی از شرا یط است.
(مقدس اردبیلی،1379 ،ج)22 :12
نتیجه گیری
امر قضاوت در دین اسالم اهمیت و یژهای دارد تا جایی که بیشتر فقها در اثار مکتوب خود ،بابی
جداگانه به ان اختصاص دادهاند .فقها برای قاضی شرایط گوناگونی در نظر گرفتهاند؛ از جمله
مرد بودن قاضی ،اما با بررسی در منابع فقهی موجود ،این نتیجه حاصل میاید که شرط ذکورت
قاضی در میان فقهای شیعه از مسائل اختالفی است و شیخ طوسی نخستین فقیه شیعی است که
ذکورت را شرط قضاوت دانسته است .فقهای دیگر با استناد به ایشان در شرط مذکور ،ادعای
اجماع کردهاند؛ هرچند ایشان از اجماع سخنی نگفته است .پس تحقق اجماع در این قضیه
منتفی است.
همچنین با بررسی ادله مخالفان قضاوت زنان اعم از ایات و روایات مالحظه میشود که
مستند قابل پذیرش قطعی در این باره وجود ندارد و عدم جواز قضاوت زنان از مسلمات فقهی نیست صفحه 107
جایگاه و موضع قضاوت زنان107/ ...
و مورد اختالف است .عالوه بر ان اینگونه متون ،نه تنها داللت بر عدم روا داشتن قضاوت برای
زنان نداشته ،بلکه چه بسا که از مدلول بعضی از انها رواداری قضاوت زنان به دست اید .پس
به نظر میرسد با توجه به اصل «اصاله الجواز» ،قضاوت زنان و صدور حکم از طریق ایشان در
موارد مجاز ،به رسمیت شناخته شود.
نتیجه انکه درباره جواز یا عدم جواز قضاوت زنان دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی قائل به جواز
بوده و برخی قائل به عدم جواز قضاوت زنان هستند که تالش شد به تبیینی از این دو دیدگاه
پرداخته شود.
فهرست منابع
.١قران ک ریم.
.٢انصاری ،مرتضی بن محمد امین ( .)١٣89قضاء و شهادات .چاپ .٤قم :مجمع الفکر االسالمی.
.٣ابن بابو یه (صدوق) ،محمد بن علی ( .)١٣٦٢الخصال .محقق :علی اکبر غفاری .قم :دفتر
انتشارات اسالمی.
.4ابن حنبل ،احمد بن محمد .)1416( .مسند اْلمام احمد بن حنبل .بیروت :موسسه الرساله.
.٥ابن عابدین ،محمد امین بن عمر ( .)1421رد المختار علی الدر المختار شرح التنویر البصار.
دمشق :دار الثقافه والتراث.
.٦ابن کثیر ،اسماعیل بن کثیر ( .)١٤0٣تفسیر القران العظیم .بیروت :دار الفکر.
.٧بهرامی خوشکار ،محمد ( .)١٣8١قضاوت و شهادت زنان در مکاتب فقهی .تهران :انتشارات
سرای قلم.
.8حسینی حائری ،سید کاظم ( .)١٣8١القضاء فی الفقه اْلسلمی .قم :مجمع الفکر االسالمی.
.9حر عاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤0٣وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الش ریعه .تصحیح:
عبدالرحیم ربانی شیرازی .تهران :منشورات المکتبه االسالمیه.
.١0خوئی ،سید ابوالقاسم ( .)١٤١8التنقیح فی شرح عروه الوثقی .قم :موسسه احیاء اثار االمام الخوئی.
.١١زرگوشنسب ،عبدالجبار ( .)١٣8٦بررسی تطبیقی مسئله قضای زن از دیدگاه فقهای خاصه و عامه.
پژوهشهای اعتقادی کالمی .شماره .١0٣-١١٦ :٥ صفحه 108
/108پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
.١٢سید قطب ،ابراهیم حسین ( .)١٤00فی ظلل القران .قاهره :دار الشروق.
.١٣شهید ثانی ،زین الدین علی ( .)١٤١٢الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه .قم :انتشارات
دفتر تبلیغات اسالمی.
.١٤شهید ثانی ،زین الدین علی ( .)١٤١8مسالک الفهام الی تنقیح شرایع اْلسلم .قم :موسسه
المعارف االسالمیه.
.١٥طباطبایی ،سید محمد حسین ( .)١٣9٣المیزان فی تفسیر القران .قم :دفتر انتشارات اسالمی.
.١٦طبرسی ،ابوالفضل بن حسن ( .)١٤٢٧مجمع البیان فی تفسیر القران .بیروت :دار المرتضی.
.١٧طوسی ،ابو جعفر ( .)١٤٢٤الخلف .به کوشش سید علی خراسانی و سید جواد شهرستانی.
قم :موسسه النشر االسالمیه.
.١8عمید زنجانی ،عباسعلی ( .)١٣٧٧فقه سیاسی .تهران :انتشارات امیرکبیر.
.١9الفاضل االبی ،زین الدین ابوعلی حسن ( .)١٤08کشف الرموز فی شرح المختصر النافع.
قم :موسسه النشر االسالمی.
.٢0گلپایگانی ،سید محمد رضا ( .)١٤0٥القضاء .تهران :نشر خیام.
.٢١محقق حلی ،جعفر بن حسن ( .)1389شرائع االسلم فی مسائل الحلل والحرام .تهران :انتشارات
موسسه کتابسرای اعلمی.
.٢٢معرفت ،محمد هادی ( .)١٣٧٦بررسی مسئله شایستگی زنان برای قضاوت .دادرسی.
شماره .١0-١٤ :٢
.٢٣معین ،محمد ( .)١٣9١فرهنگ فارسی .تهران :انتشارات امیرکبیر.
.٢٤مقدس اردبیلی ،احمد بن محمد ( .)١٣٧9مجمع الفائده والبرهان فی شرح ارشاد الذهان.
چاپ .٣قم :دفتر انتشارات اسالمی.
.٢٥مومنی ،عابدین ( .)١٣8٥ایه حلیه و قضاوت زن .مقاالت و بررسیها .شماره .١0٣-١٢٢ :9٢
.٢٦موسوی سنگالخی ،سید محمد یعقوب ( .)١٣8٥قضاوت زن از دیدگاه فقه شیعه .قم :انتشارات
مرکز جهانی علوم اسالمی.
.٢٧موسوی اردبیلی ،سید عبدالکریم ( .)١٣8١فقه القضاء .قم :موسسه النشر لجامعه المفید.
.٢8مهرپور،حسین ( .)١٣٧9مباحثی از حقوق زن .تهران :انتشارات اطالعات. صفحه 109
تبیین مفهومی و ماهوی معدن از منظر فقهی -حقوقی
و دیدگاه معدنشناسان
محمد خیرخواه (افغانستان) ،١جواد سالمی (ایران)2
تاریخ دریافت1400/11/24 :
تاریخ پذیرش1401/02/27 :
چکیده
هنگامی که سخن از معدن و کانی به میان میاید ،ناخود ا گاه تصو یر سنگهای قیمتی و
نیمهقیمتی در ذهن انسان نقش میبندد .فقها تعریف معدن را با توجه به اینکه از حقایق عرفیه
است ،از اهل لغت گرفتهاند و همان تعریف را تلقی به قبول کردهاند که معدن عبارت است از
مواد طبیعی موجود در زمین که به دلیل منفعت و مالیتی که دارد ،از زمین استخراج میشود.
قانون به صورت قاعده ،یا ترجمان رسمی و تدو ین یافته قواعد شریعت است و یا قوانین
موضوعهای است که با احکام شرع و موازین اسالمی مغایرتی ندارد .بر این اساس ،معدن به مثابه
محدودهای اطالق شده که شامل ذخیره معدنی است .با این حال و با اشاره به این دو تعریف و
ماهیت معادن در طبیعت ،افکار عمومی نسبت به معادن دچار سردرگمی خواهد شد که به منظور
روشن شدن موضوع الزم است انواع و اقسام معادن و مراحل عمر ان مورد بررسی قرار گیرد تا به وضوح،
معدن تعریف شده و افکار مثبتی راجع به ان در ذهن عموم طنین انداز شود که برای تبدیل شدن
کانسار که استعداد بالقوه موجود در طبیعت به معدن به مثابه استعداد بالفعل است ،باید فرایندی
طوالنی انجام گیرد .این پژوهش با روش تحقیق کیفی به بررسی این مسئله پرداخته است.
واژگان کلیدی :معدن ،معدنشناسان ،رو یکرد فقهی و حقوقی
.١دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی ،جامعه المصطفی
العالمیه ،دانشگاه مجازی المصطفی
،
قم ،ایران( m.kheyrkhah1367@gmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢مدرس گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
المصطفی
،قم ،ایرانjawadsalemi@yahoo.com ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 110
/110پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مقدمه
هرگاه واژگان معدن و کانی به زبان اورده میشود ،ذهنیت انسان را به سوی سنگهای قیمتی و
نیمهقیمتی برده و تصو یر ان را در ذهنها مجسم و متصور میسازد؛ اما کاربرد معادن بیشتر از
جواهرات است .از واژه معدن ،مفهومی که در جوامع امروزی در افکار طنین انداز میگردد،
عمومی بودن و سهیم بودن همه مردم در معدن است؛ به واسطه این مفهوم است که واژه معدن
به صورت یک بسته مورد استفاده قرار میگیرد و به عنوان ثروتهایی که متعلق به همه مردم
است ،تعریف میشود.
استفاده از این تعریف ذهنیت غلطی را نسبت به ماهیت اصلی معادن در نزد عموم و به تبع
ان نزد مدیران جامعه از جمله مجریان قوانین و مقررات عمومی ،در برخورد با مسائل و دعاوی
معدنی به وجود میاورد که اثار سوء این ذهنیت نادرست در هر گونه داوری ،از جمله داوری
نزد مردم محلی که معدن در ان محل قرار میگیرد ،باعث ایجاد گرایش منفی نسبت به
معدنکاری میشود؛ چون با این تعابیر از واژه معدن از دیر زمانی که مورد استفاده قرار گرفته،
هیچگاه مفهوم معدن زیر ذره بین قرار نگرفته و این واژه در حاشیه ذهن توده مردم ا گاه و به و یژه
مدیران جامعه قرار گرفته است.
بر این اساس ،الزم است واژه معدن از نظر حقوقی و قانونی تعریف شود و از انجایی که در
ً
کشورهای اسالمی و خصوصا جمهوری اسالمی ایران قوانین از فقه اسالمی تبعیت دارد،
میبایست این واژه نیز از لحاظ فقهی تعریف شده و مفهوم ان با ماهیت وجودی معادن بررسی
گردد؛ لذا در این مقاله سعی بر ان است که مفهوم واژه معدن از لحاظ فقهی و حقوقی مورد
بررسی قرار گیرد و با تعاریفی که زمینشناسان و مهندسین معدن از این واژه دارند ،به مراحل
حیات ان پرداخته شود تا ذهنیت مثبتی از مفهوم معدن ارائه گردد. صفحه 111
تبیین مفهومی و ماهوی معدن111/ ...
مبانی نظری کلیدواژه معدن
لغتپژوهان واژه معدن را از ریشه عدن دانسته و از لحاظ لغوی ان را مکان ،استقرار ،اصل و
ریشه معنا نمودهاند .تعاریفی که بر اساس معنای لغوی معدن از ان استنباط گردیده ،مکانهایی
هستند که دارای جواهرات و حاوی مواد پر ارزش میباشند؛ (صالحی مازندرانی و سالمی،
)199 :1398همچنین اسمی برای محل است و بر مکان و مرکز هر شیئی که اصل و ریشه و
ابتدای ان باشد و اهل ان در انجا به صورت دائمی ثابت و مستقر باشند ،اطالق میشود.
(صانعی و رحمانیفرد سبزواری)131 :1399 ،
با توجه به تعاریف لغتپژوهان درباره معدن ،میتوان به این مطلب اشاره کرد که کلیدواژه
معدن دارای معنای عام و خاص است؛ معنای عام ان محل اقامت یا اصل هر چیزی است ،زیرا
در تمام مواردی که کلمه معدن استعمال شده ،معنای اقامت همراه با ثبات و دوام وجود دارد.
معنای خاص ان نیز محل استخراج جواهر است و دلیل ان وضع این کلمه برای داللت بر محل
استخراج جواهر میباشد .البته معنای اخیر ،عمومیت و شمول معنای سابق را ندارد.
(جعفری)2 :1398 ،
از طرف دیگر ،معدن در اصطالح فقها با تعاریف مختلفی صورت گرفته که عالمه حلی،
ّ
شهید ثانی ،نجفی و نراقی از معدن اینگونه تعبیر نمودهاند که معدن اسم برای حال است و
بخشی از زمین که اجزا و مواد ان دارای و یژگیهای خاص و مفیدی است که به همین سبب،
ارزشمند و مورد رغبت مردم واقع شده است( .صانعی و رحمانیفرد سبزواری)131 :1399 ،
به نظر برخی از فقها معدن فقط بر مواد استخراج شده اطالق میشود« :ظاهر الفقهاء او
ّ
ّ
ّ
صریحهم ان المراد بالمعدن الحال ال المحل»؛ اما به نظر برخی دیگر ،هم بر محل و هم بر
مواد مستخرج ،اطالق معدن صحیح هست.
عالمه بحرانی مینو یسد :برخی فقها بر مواد مستخرج ،معدن گفتهاند و برخی دیگر بر
زمینی که دارای و یژگی مالی باشد و بتوان نفع قابل توجهی از ان برد نیز معدن اطالق کردهاند؛
(صالحی مازندرا نی و سالمی )199 :1398 ،اما ایشان معدن را اینگونه تعریف نمودهاند: صفحه 112
/112پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
هر چیزی که ماهیتش با ماهیت زمین ولو به خاطر یک خصوصیت زائد متفاوت شده باشد،
معدن است( .ر.ک :مدرسه فقهی امام باقر
)1396 ،
در عین حال ،برخی فقها در اصطالح نیز معدن را موافق معنای لغوی ان دانسته و بر مکانهایی
اطالق نمودهاند ک ه مرکز و حاوی مواد دا رای خصوصیت و ارزش اق تصادی باشد.
(صالحی مازندرانی و سالمی)199 :1398 ،
در میان فقهای اهل سنت نیز معدن تعاریفی دارد که میتوان چنین بیان نمود :معدن عبارت
است از انچه خداوند در زمین از طال و نقره یا غیر این دو مانند مس ،سرب و کبریت خلق
کرده است و اخراج انها از زمین نیازمند کار و تصفیه میباشد و یا عبارت است از انچه از
زمین به دست میاید ،از چیزهایی که خداوند متعال انها را خلق کرده و از غیر جنس زمین
است و فرقی نیز نمیکند که جامد یا مایع باشد( .کوخاییزاده و همکاران)125 :1397 ،
انچه باید در اینجا مد نظر قرار گیرد ،این است که معدن یک موضوع مخترع شرعی مثل
نماز و یا مستنبط شرعی مثل غناء نیست که برای تعریف ان الزم باشد به مجتهد رجوع کرد؛
بلکه یک موضوع عرفی است که در تعریف ان باید به عرف رجوع کرد ١و هر چه را عرف معدن
دانست ،باید احکام معدن را بر ان بار نمود و به همین جهت است که امام خمینی
ان را به عرف موکول نموده است( .ر.ک :مدرسه فقهی امام باقر
تعریف
)1396 ،
برای تبیین معنای عرفی معدن ،شاخصههایی که صادق بر وجود معدن میکند از کالم فقها
قابل استخراج است که این شاخصهها عبارتاند از :وجود در زمین ،منفعت و مالیت مواد
معدنی ،نقش تکون طبیعی در صدق معدن و خروج از حقیقت زمین.
.١موضوعات احکام بر سه قسم است :ا .موضوعات مخترعه :موضوعاتی که شارع انها را اختراع نموده است؛
مثل نماز .ب .موضوعات مستنبطه :موضوعاتی که شارع انها را اختراع نکرده ،اما در انها قیودی را کم و یا زیاد
نموده است و این قیود را مجتهد باید با رجوع به ادله استنباط نماید .ج .موضوعات عرفی :موضوعاتی که شارع
هیچ دخل و تصرفی در انها نکرده است؛ مثل اب که موضوع برای مطهر است. صفحه 113
تبیین مفهومی و ماهوی معدن113/ ...
بنابراین ،تعریف اصطالحی معدن عبارت است از مواد طبیعی موجود در زمین که به دلیل
منفعت و مالیتی که دارد ،از زمین استخراج میشود( .جعفری)7 :1398 ،
انواع و اقسام معادن از منظر فقهی
فقها برای معادن انواع و اقسامی را نام بردهاند که در این تقسیمبندی ،انواع معادن نظر به جنس
انها به معادن طال ،نقره ،سرب ،اهن ،مس ،زغال سنگ ،نفت ،گوگرد ،فیروزه ،نمک و انواع
دیگر فلزات یاد شده است؛ همچنین گچ ،اهکِ ،گل سرخ و انواع سنگها نیز به شرط انکه
عرف به انها معدن اطالق کند ،جزو معادن محسوب میشوند.
در بین فقهای اهل سنت ،معادن به صورت جامد و مایع تقسیمبندی شده و معادن جامد نیز
به دو دسته منطبع و غیر منطبع تقسیم میشوند .معادن جامد منطبع عبارت از ان معادنی هستند
که جوهر ان با حرارت و ذوب نمودن حاصل میشود؛ مانند طال ،نقره ،اهن ،مس ،سرب و
جیوه و معادن جامد غیر منطبع ان معادنی هستند که جوهر ان بدون حرارت و ذوب حاصل
میگردد؛ مانند گچ ،اهک ،سرمه ،یاقوت و نمک .در مقابل ،معادن غیر جامد مانند قیر و نفت
هستند که به صورت مایع و سیال در طبیعت یافت میشوند( .سعدی و اقا موسی طهرانی،
)28-29 :1395
به طور کلی ،فقها معادن را به دو دسته ظاهری و باطنی تقسیم نمودهاند و در تعریف معادن
ظاهری و باطنی نیز دو نظریه وجود دارد:
مطابق با نظریه اول ،محقق کرکی در تعریف معادن ظاهری بیان میدارد« :المراد بالمعادن
الظاهره ما یکون علی وجه االرض وال یتوقف الوصول الیها علی عمل»( .محقق کرکی)39 :1410 ،
مطابق این تعریف ،معدن ظاهری ان است که ماده معدنی روی زمین بوده و دستیابی به ان
نیازمند عمل اضافی و یا هز ینه نباشد.
عالمه حلی از معادن ظاهری تعریفی دیگر دارند« :والمراد بالظاهر ما یبدو جوهرها من غیر
ً
ً
عمل وانما السعی والعمل التحصیله اما سهال ومتعبا ،وال یفتقر الی اظهار ،کالملح والنفط صفحه 114
/114پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
والقار والمومیا والکبریت واحجار الرحی والبرمه والکحل والیاقوت ومقالع الطین واشباهها».
(حلی و حسینی عاملی ،1414 ،ج )403 :7مطابق این تعریف ،مراد از معدن ظاهری ان است
که جوهر ماده معدنی بدون انجام عمل اضافی ظاهر شود ،هر چند که سعی و عمل برای
تحصیل ماده معدنی ممکن است سخت و یا اسان باشد.
وفق این نظر فقهی ،مالک در تمییز معدن ظاهری ان است که دستیابی به این معادن نیاز به
کار جدیدی مانند پاالیش ناخالصیها و مانند ان نداشته باشد؛ بلکه جوهر معدنی ان به
صورت طبیعی اشکار باشد و برای نمونه نمک و نفت را مثال زدهاند ،مشابه این عقیده را
شهید ثانی نیز بیان کردهاند( .مرادی و رنجبر)71-72 :1395 ،
با توجه به این تعاریف از معادن ظاهری ،در خصوص معادن باطنی نیز چنین حاصل میاید
که در این نوع معادن ،ماده استخراج شده از معدن برای ابراز خصایص معدنی نیازمند فعل و
انفعاالتی باشد؛ مانند اهن و طال .این معدن با مواد دیگری امیخته است که به دست اوردن ان
نیازمند هزینهکرد و تالش فراوان است( .همان)72 :
از طرف دیگر و مطابق با نظریه دوم ،معادن ظاهری به معادنی اطالق میگردد که در
طبقات رو یین سطح زمین موقعیت دارند و به انها معادن سطح االرضی نیز گفته میشود و
معادن باطنی ان معادنی هستند که در اعماق زمین موقعیت دارند و به انها معادن تحت االرضی
نیز میگو یند.
طبق این تعریف ،صاحب «جواهر الکالم» در تمییز معادن باطنی از معادن ظاهری معتقد
است که اگر برخی از معادن نیاز به کنار زدن خاک اندکی برای ظاهر شدن داشته باشند که در
اثر سیل و مانند ان پوشانده شده است ،در حکم معدن ظاهری است؛ همچنانکه اگر برخی
معادن که ظاهری هستند ،مثل خروج خودجوش نفت از زمین در طبقات زیرین زمین باشند و
وصول بر ان و استخراج انها نیاز به حفر زمین داشته باشد ،این معادن در حکم معادن باطنی
هستند( .ر.ک :همان)71 : صفحه 115
تبیین مفهومی و ماهوی معدن115/ ...
مفهومشناسی معدن از منظر علم حقوق
در حقوق کنونی ایران ،هر چند به لحاظ ماهوی ،شریعت اسالمی مبنا و منبع مادی حقوق
است؛ ولی به لحاظ صوری و در منابع رسمی حقوق ،قانون به عنوان نخستین منبع اصلی است
که یا ترجمان رسمی و تدو ین یافته قواعد شریعت است و یا قوانین موضوعهای است که با
احکام شرع و موازین اسالمی مغایرتی ندارد .پس از قانون ،قواعد نامدون شریعت ،دومین منبع
اصلی و رسمی است که چون انها را باید در منابع معتبر اسالمی یا فتاوای معتبر جستجو کرد،
در متون قانونی با همین عنوان از ان یاد شده است .عرف ،رو یه قضایی و دکترین ،بیشتر به
عنوان منبع تفسیر و گاهی به عنوان منبع رسمی فرعی و تکمیلی پس از قانون و شریعت قرار
دارند( .دانشپژوه)168-169 :1389 ،
با بیان این موضوع ،جهت بررسی مفهوم معدن از لحاظ حقوقی باید به قانون معادن رجوع
کرد .در قانون معادن و در ماده اول ان به تعاریف بعضی اصطالحات پرداخته که برای تبیین
مفهوم معدن از لحاظ حقوقی ،طبق این ماده توجه به تعریف اصطالحات اعم از ماده معدنی،
منبع معدنی ،کانه ،ذخیره معدنی و معدن با اهمیت است .در این ماده ،اصطالحات بیان شده
چنین تعریف شده است:
• ماده معدنی (کانی) :هر ماده یا ترکیب طبیعی به صورت جامد ،گاز یا مایع و یا
محلول ایجاد شده در اب در اثر تحوالت زمینشناسی
• معدن :محدودهای شامل ذخیره معدنی
• منبع معدنی :تمرکز و یا انباشت طبیعی یک یا چند ماده معدنی در ز یر یا روی زمین و
یا محلول در اب
• کانه (کانسنگ) :مواد معدنی یا کانیهای موجود در کانسار همراه با ارزش اقتصادی
• ذخیره معدنی (کانسار) :منبع معدنی با بهرهبرداری به صرفه و سوداور صفحه 116
/116پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
با استفاده از این تعاریف ،میتوان معدن را اینگونه تعریف نمود که معدن شامل محدودهای
در زیر یا روی زمین است که در ان هر ماده یا ترکیب طبیعی که به صورت جامد ،گاز ،مایع یا
محلول در اب ،در اثر تحوالت زمینشناسی متمرکز گردیده باشد و دارای ارزش اقتصادی بوده و
بهرهبرداری از ان مقرون به صرفه باشد.
انواع و اقسام معادن از منظر قانون
طبق تعریف معدن در قانون ،میتوان انواع معادن را از لحاظ موقعیت به معادن سطح االرضی یا
ظاهری و معادن تحت االرضی یا باطنی تقسیم نمود .معادن ظاهری معادنی هستند که در روی
زمین قرار دارند و استخراج انها عملیات حفاری مخصوصی را الزم ندارد و معادن باطنی
معادنی هستند که به وسیله حفاری و عملیات مخصوص مانند کندن راهرو و چاه چنانکه
در معا دن نفط و ذغال سنگ و امثال ان ها است ،به مواد معد ن ی منظور دست یابند.
(امامی ،1401 ،ج)111 :1
از لحاظ حالت فیز یکی معادن نیز میتوان چهار نوع جامد ،گاز ،مایع و محلول در اب را به
عنوان اقسام معادن در نظر گرفت.
همچنین از لحاظ جنسیت ،معادن طبق قانون به چهار طبقه زیر تقسیمبندی شدهاند:
• طبقه اول :سنگ اهک ،سنگ گچ ،شن و ماسه ،خاک رس ،صدف دریایی ،پوکه معدنی،
نمک ابی و سنگی ،مارن ،سنگ الشه ساختمانی و نظایر انها.
• طبقه دوم :این طبقه به هشت زیر مجموعه دیگر تقسیم گردیده است:
.1اهن ،طال ،کرم ،قلع ،جیوه ،سرب ،روی ،مس ،تیتانیم ،انتیموان ،مولیبدن،
کبالت ،تنگستن ،کادمیوم و سایر فلزات.
.2نیتراتها ،فسفاتها ،بوراتها ،نمکهای قلیایی ،سولفاتها ،کربناتها،
کلروریتها به استثنای مواد یاد شده در طبقه یک و نظایر انها. صفحه 117
تبیین مفهومی و ماهوی معدن117/ ...
.3میکا ،گرافیت ،تالک ،کائولن ،نسوزها ،فلدسپات ،سنگ و ماسه سیلیسی ،پرلیت،
دیاتومیت ،زئولیت ،بوکسیت ،خاک سرخ ،خاک زرد ،خاکهای صنعتی و نظایر انها.
.4سنگها و کانیهای قیمتی و نیمهقیمتی مانند الماس ،زمرد ،یاقوت ،یشم،
فیروزه ،انواع عقیق و امثال انها.
.5انواع سنگهای تزئینی و نما.
.6انواع زغال سنگها و شیلها ،قیر طبیعی و سنگ اسفالت طبیعی.
.7مواد معدنی قابل استحصال از ابها و گازهای معدنی به استثنای گازها هیدروکربوری.
.8مواد معدنی موجود در فالت قاره.
• طبقه سوم :شامل کلیه هیدروکربنها به استثنای زغال سنگ مانند نفت خام ،گاز طبیعی،
پلمه سنگهای نفتی و ماسههای اغشته به نفت و امثال انها.
• طبقه چهارم :شامل تمامی مواد پرتوزا اعم از اولیه و ثانو یه.
نظر به ماده دوازدهم قانون معادن (مصوب ،)1377تقسیمبندی دیگری برای معادن در نظر
گرفته شده است .در این ماده ،معادن بزرگ با توجه به میزان ذخیره ،عیار میزان استخراج ،ارزش
ماده معدنی ،میزان سرمایهگذاری ،موقعیت جغرافیایی ،مالحظات سیاسی ،اجتماعی و
اقتصادی به پیشنهاد وزارت معادن و فلزات و تصو یب هیئت وزیران تشخیص داده میشود و
نحوه بهرهبرداری از ان توسط هیئت دولت تعیین میگردد .در مقابل اینطور استنباط میگردد که
معادن کوچک نیز وجود دارند که صالحیت اعطای جواز بهرهبرداری از اینگونه معادن بر عهده
وزارت معادن و فلزات خواهد بود.
مفهومشناسی معدن از منظر معدنشناسان
پوسته زمین منبع با اهمیت برای تمامی مواد معدنی مورد نیاز بشر است که اشنایی با اصول و
قوانین حاکم بر تشکیل ذخایر معدنی برای بهرهبرداری بهینه از این انباشتههای بیکران ،ضروری
است .زمینشناسان و متخصصین معدن برای استفاده انسان از منابع طبیعی و پوسته زمین، صفحه 118
/118پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
وظیفهای سنگین دارند و انتظار جامعه از انها ا گاهی از چگونگی تشکیل ،یافتن ذخایر و بهرهبرداری
با روشهای مناسب است.
زمینشناسی بر پایه مطالعه سنگها استوار است و سنگ ،رایجترین و اشناترین ماده از مواد
تشکیل دهنده زمین است .سنگ بستر سخت یا در سطح زمین نمایان است و یا زیر الیهای
نازک از خاک یا واریزه قرار گرفته است .سنگ سخت ،خاک و واریزهای که بر روی ان قرار
دارند ،همه از کانیها تشکیل یافتهاند.
در زمین ،بیش از 2000کانی شناخته شده وجود دارد که برخی از این کانیها تنها از یک
عنصر تشکیل شدهاند؛ مانند مس ،نقره ،طال ،جیوه و گوگرد .برخی از دیگر کانیها ،ترکیبات
ً
نسبتا سادهای از عناصر هستند .برای مثال کانی هالیت از دو عنصر سدیم و کلر به نسبت
مساوی تشکیل شده است .کانیهای دیگر ،ترکیب پیچیدهتری دارند( .لیت و همکاران)38 :1380 ،1
هر کانی دارای ترکیب شیمیایی و خواص فیزیکی مخصوص به خود است .با این وجود،
کانیهای سازنده الیههای بیرونی زمین ،بسیار محدود و انگشتشمارند و حدود 12کانی
هستند( .همان)7 :
با بیان این مطالب و با مطالعه و بررسی اثار زمینشناسان و متخصصین معدن ،از واژه
معدن تعریف جامع و کاربردی نشده است .در این اثار هرگاه نامی از واژه معدن برده شده ،به
تعریف کانی پرداختهاند که عبارت است از همه اجسامی که جامد ،طبیعی و یکنواخت بوده و
در تمامی قسمتهای خود خواص مشترکی نشان بدهند( .معتمد)86 :1386 ،
در جایی دیگر ،این واژه به عنصر یا ترکیب طبیعی غیر الی که دارای ساختمان داخلی منظم،
ترکیب شیمیایی و خواص فیزیکی مشخص باشد( ،مدنی ،1390 ،ج )4 :1تعریف شده است و
در ادامه نیز واژه دیگری که ان را کانسار مینامند ،مورد استفاده قرار گرفته است .کانسار به
بخشی از پوسته زمین اطالق میشود که تحت شرایط خاص زمینشناسی ،ماده معینی در ان
1. Leet et al صفحه 119
تبیین مفهومی و ماهوی معدن119/ ...
متمرکز شده که از نظر اقتصادی ارزش داشته باشد؛ نظیر مقدار ،کیفیت ،محل جغرافیایی و بازار
مصرف (یعقوبپور )1 :1383 ،و به طور خالصه ،تمرکز طبیعی مواد معدنی است که دارای
ارزش اقتصادی میباشد( .مدنی ،1390 ،ج)4 :1
برای اینکه بتوان مفهوم کانسار و معدن را از هم تفکیک نمود ،الزم است به موضوعی
پرداخته شود که به طور کلی موجودیت معدن به ان بستگی دارد .برای معدن چرخه حیات
تعیین نموده اند .از انجایی که معدن جزو منابع طبیعی تجدیدناپذیر است ،چرخه حیات
معدن مجموع فرایندهای مرتبط به هم را شامل میشود که بعد از ختم اخرین فرایند ،دیگر
معدنی وجود نخواهد داشت.
چرخه حیات معدن شامل پنج فرایند است که عبارتاند از پیجو یی ،١اکتشاف،٢
امادهسازی ،٣بهرهبرداری ٤و بازسازی ٥که در ادامه به صورت اجمالی ،معرفی میشوند:
))slideshare.net/umer_1/stages-in-life-of-mine
•
پیجو یی؛ از اولین اقدامات اکتشافی یک معدن محسوب میشود .در این مرحله
زمینشناسان و مهندسین معدن فعالیت خود را اغاز نموده و هدف انها از عملیات
پیجو یی ان است که با توجه به معیارها اعم از اب و هوایی ،سنی ،سنگشناسی،
ساختمانی و ژئوشیمیایی و نشانههای مختلف اعم از نشانههای محلی ،گیاهی و
همزاد با استفاده از روشهای مختلف پیجو یی ،موقعیت کانسار و وضعیت عمومی
ان را مشخص نمایند .این اولین مرحله از اکتشاف است که در صورت رضایتبخش
بودن نتایج حاصل ،اغاز عمر یک معدن خواهد بود( .رستگار)1399 ،
1. Prospecting
2. Exploration
3. Development
4. Exploitation
5. Reclamation صفحه 120
/120پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
•
اکتشاف؛ عملیات اکتشاف پس از یافتن کانسار شروع میشود و قبل از اماده کردن
طرح معدن ،انجام این عملیات ضروری است .هدف از عملیات اکتشاف ،بررسی و
شناسایی دقیق کانسار ،مطالعه ساختمان داخلی ان ،خصوصیات سنگهای مجاور و
تعیین اندازه ،شکل و ارزش کانسار به طور دقیق است؛ بنابراین طراحی معدن وقتی
مفهوم اجرایی پیدا میکند که توسط کارهای اکتشافی ،شکل کانسار و میزان ذخیره
معلوم شده باشد .در پایان مرحله اکتشاف ،کانسار؛ یعنی استعداد بالقوه موجود در
طبیعت برای اینکه نام معدن را به خود بگیرد و به استعداد بالفعل تبدیل گردد ،از
طریق مطالعات امکانسنجی تعیین میشود .این مطالعات یک قاعده و زیربنای
تعریف شده فنی ،زیستمحیطی و تجاری را برای تصمیم در خصوص سرمایهگذاری
ً
فراهم میکند .معموال این مطالعات هدف کار را به صورت صریح و روشن تعریف
میکنند و به عنوان خط پایه و مبنا به پیشرفت پروژه در فازهای بعدی کمک میکنند.
•
امادهسازی؛ پس از انکه در مرحله اکتشاف بررسیهای کمی و کیفی بر روی کانسار
انجام شد و کانسنگ به منظور استخراج مناسب تشخیص داده شد ،بایستی کانسنگ
برای استخراج در دسترس قرار گیرد .به تمامی اقدامات الزم برای رساندن یک معدن
به ظرفیت و تولید کامل و برنامهریزی شده ،امادهسازی گفته میشود .مراحلی که برای
امادهسازی معادن طی خواهد شد ،از قرار زیر است:
oقبول گزارش امکانسنجی
oتایید روش و طرح معدنکاری
oتهیه مقدمات تامین منابع مالی بر اساس براوردهای تایید شده هزینه گزارش امکانسنجی
oتعیین حقوق مربوط به سطح زمین و حقوق کانی در صورت نیاز
oجمعاوری مقررات و استانداردهای زیستمحیطی و اخذ مجوز بهرهبرداری
oایجاد و تامین راههای دسترسی سطحی ،حمل و نقل ،ارتباطات و نیروی برق
برای محل معدن صفحه 121
تبیین مفهومی و ماهوی معدن121/ ...
oطراحی و احداث کارخانههای سطحی؛ از جمله تمامی تسهیالت خدماتی،
پشتیبانی و دفاتر اداری
oاحداث کارخانه فراوری در صورت لزوم و تسهیالت حمل و نقل ماده معدنی
oایجاد و تامین تسهیالت انتقال باطله و انباشت ان
oانتخاب ماشین ا الت معدنکاری برای امادهسازی و بهرهبرداری همراه با
اموزش در صورت لزوم
oاحداث بازکنندههای اصلی دسترسی به ماده معدنی و بازکنندههای ثانو یه در
صورت لزوم
oاستخدام و اموزش نیروهای کارگری و تهیه خدمات پشتیبانی با توجه به
نیازهای اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی کارکنان
بعد از طی این مراحل ،با حفر بازکنندهها شامل چاه ،تونل و رمپ در روش زیرزمینی و
بهرهبرداری و احداث پله و راههای دسترسی در روش رو باز ،کانسار برای استخراج باز میشود و
همراه با ان معدنکاری به معنی خاص خود شروع میشود( .رستگار)1399 ،
• بهرهبرداری؛ در این مرحله از عمر معدن ،ماده معدنی به مقادیر کالن از زمین
استخراج شده و تا کید عمده بر روی تولید ١است .استخراج ماده معدنی که در مرحله
امادهسازی صورت میگیرد ،فقط به میزانی انجام میشود که اطمینان حاصل شود تا
وقتی تولید شروع شد ،بتواند در طول عمر معدن به طور پیوسته ادامه یابد .هدف
اصلی این مرحله ،تولید ماده معدنی در حد و اندازهای است که در محل ماده معدنی
تمام شود و یا در حدی باشد که استخراج ان مقرون به صرفه نباشد .تمامی مسائل
مربوط به بهرهبرداری ماده معدنی در مرحله قبل پیریزی شده و برای هر قطعه از
سنگ معدنی که استخراج میشود ،در مرحله امادهسازی برنامهریزی صورت میگیرد
1. Production صفحه 122
/122پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
و روش بهرهبرداری نیز مشخص میگردد تا با هزینه کم بتوان حجم بیشتری از معدن
استخراج نمود( .رستگار)1399 ،
• بازسازی؛ اخرین مرحله از عمر اغلب معادن ،بازسازی است .فرایندی که طی ان
معدن بسته شده و عملیات احیا و تجدید پوشش گیاهی و بازگرداندن ارزش زمین و
اب انجام میشود .مهندسان طراح معدن باید معدن را با در نظر گرفتن فرایند
بازسازی ،طراحی کنند تا هزینههای کلی معدنکاری به عالوه بازسازی کمینه شود.
ایده جدید در صنعت معدنکاری ،استفاده درازمدت و سازگار با محیط زیست از
ذخایر است.
در طراحی به منظور بازسازی هر نوع ماده معدنی ،باید مسائل بسیاری را در نظر گرفت.
نخستین مسئله ایمنی محل معدن است .عملیات برداشتن و انتقال ساختمانهای اداری،
ً
تجهیزات فراوری ،وسایل حمل و نقل ،خدمات عمومی و دیگر سازههای سطحی معموال باید
به پایان برسد ،انگاه شرکت معدنی ملزم است که همه چاهها و تونلها را که ممکن است
خطرات فیزیکی ایجاد کنند ،مسدود کرده ،دیوارهای بلند در صورت وجود باید تعدیل شود و
پرتگاهها و شیبهای خطرناک به نحوی درست گردند تا از صدمات و یا مرگ ناشی از ریزش و
لغزشها جلوگیری شود.
دومین مسئله اصلی که هنگام بازسازی معدن باید به ان توجه کرد ،بازگرداندن و ترمیم سطح
زمین ،کیفیت اب و مناطق تخلیه باطلههاست تا اینکه الودگی درازمدت اب ،فرسایش خاک،
تولید گرد و خاک و یا مسائل پوشش گیاهی روی ندهد .بازگرداندن گیاهان طبیعی بخش مهمی از
این فرایند است؛ چرا که گیاهان به پایداری سازههای خاکی و شکل طبیعی منطقه کمک میکنند.
اخرین نگرانی مهندس طراح معدن ،کاربری زمین پس از پایان استخراج است .بسیاری از
محلهای معادن قدیمی به پناهگاههای حیات وحش ،مراکز خرید ،محل مسابقات گلف،
فرودگاه ،دریاچه ،انبارهای زیرزمینی ،موزه ،هتل ،مناطق تخلیه باطلههای جامد و بسیاری
مصارف دیگر که میتوانند برای جامعه مفید باشند ،تبدیل شدهاند که با برنامهریزی معدن برای صفحه 123
تبیین مفهومی و ماهوی معدن123/ ...
عمران و ابادانی پس از ان ،برنامهریزان معدن میتوانند ارزش زمینهای استخراج شده را باال
ببرند و به کاربری ان کمک کنند.
اتمام موفقیتامیز بازسازی یک معدن ،عقیده عموم را نسبت به صنعت معدنکاری بهبود
میبخشد و باعث میشود اژانسهای کنترل کننده نسبت به شرکت معدنی ،حسن نیت داشته
باشند .نیل به این هدف زمانی به نتیجه خواهد رسید که طی یک برنامهریزی درست قبل از اغاز
نخستین حفاری ،عملیات بازسازی شروع شود و به موازات برداشت ماده معدنی ،حفظ محیط
زیست نیز مد نظر گرفته شود( .رستگار)1399 ،
انواع و اقسام معادن از منظر معدنشناسان
در تقسیمبندی معادن توسط مهندسین معدن ،معیارهایی که مد نظر است عبارتاند از:
منشا پیدایش ،عناصر تشکیل دهنده و روش های معدنکاری که در ادامه تبیین میشوند:
منشا پیدایش؛ سنگ که خود از چندین کانی تشکیل یافته ،قسمتهای جامد پوسته زمین را
تشکیل داده است .از لحاظ منشا پیدایش ،سنگها به سه دسته تقسیم میشوند :سنگهای
اذرین ،سنگهای رسو بی و سنگهای دگرگونی .از انجا که در اجزای تشکیل دهنده سنگها،
کانیهایی که ارزش اقتصادی دارند سهیم هستند ،به صورت رگههای معدنی در نقاط مختلف با
شرایط خاص زمینشناسی تشکیل میشوند و استفاده از ان به صورت سنگ معدن امکانپذیر
است و به دو نوع تقسیم میشوند:
تودههای معدنی رسو بی :در رگههای رسو بی ،تراکم بعضی مواد تخریبی یا شیمیایی
صورت میگیرد؛ مانند طال که در ابرفتها وجود دارند و نمکها ،در نتیجه انحالل و
انتشار در ابهای جاری و سرانجام رسوب در محیطی کوالبی یا دریاچهای تولید
معادن گچ ،نمک و اهن الیتیک را میکنند( .معتمد)191 :1386، صفحه 124
/124پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ً
تودههای معدنی از منشا درونی :این رگهها معموال از تغییر شکل مواد قسمتهای
عمیق زمین حاصل میگردند و گازهای کانیساز نیز در پیدایش این رگهها موثر واقع
میشوند؛ مانند پالتین ،کرومیت ،طال ،الماس ،کوارتز ،اورانیوم و قلع( .همان)191-192 :
• عناصر تشکیل دهنده؛ از لحاظ عناصر تشکیل دهنده ،معادن به سه گروه تقسیمبندی
میشوند :معادن فلزی مانند اهن ،روی ،طال ،نقره و جست؛ معادن غیر فلزی مانند
نمک ،سنگهای ساختمانی ،گوگرد و فسفر؛ معادن نفت ،گاز طبیعی و ذغال سنگ.
• روشهای معدنکاری؛ تقسیمبندی دیگری وجود دارد که به طور کلی معادن را به دو
دسته سطحی و زیرزمینی تقسیم نمودهاند که در این تقسیمبندی ،روشهای معدنکاری
به عنوان معیار اصلی در نظر گرفته شده است .روشهای معدنکاری بر مبنای
مشخصات کانسار ،محدودیتهای ایمنی ،فنی و عوامل اقتصادی انتخاب میشود.
شرایط زمینشناسی نظیر عمق و شکل کانسار ،مقاومت ماده معدنی و سنگهای
دیواره ،نقش اساسی در انتخاب روش معدنکاری دارند .در انتخاب روش ،روشی
انتخاب میشود که بیشترین انطباق را با مشخصات کانسار داشته باشد و در قالب
محدودیتهای ایمنی ،زیستمحیطی ،فناوری ،اقتصادی و تمامی عوامل وابسته
بیشترین سود را همراه داشته باشد.
به طور کلی ،عوامل موثر در انتخاب روشهای سطحی یا زیرزمینی برای استخراج کانسار
عبارتاند از :اندازه ،شکل و عمق کانسار ،شرایط سنگ ،بازدهی و ظرفیت ماشین ا الت،
سرمایه الزم و هزینههای عملیاتی ،درصد بازیابی کانسنگ و درامدها ،ایمنی حوادث ناشی از
کار و جنبههای زیستمحیطی.
نفت خام ،گاز طبیعی ،مایعات گاز طبیعی و مواد همراه قابل عرضه در بازار نیز از جمله
معادن زیر زمینی محسوب میگردند .روش استخراج این نوع مواد با دیگر کانیهایی که به
صورت جامد تشکیل شدهاند ،متفاوت است .این مواد به صورت سیال توسط لولههایی که صفحه 125
تبیین مفهومی و ماهوی معدن125/ ...
ارتباط دهنده مخزن تا سطح زمین هستند ،استخراج میشوند .این سیاالت در شرایط اولیه
مخزن ،به حالت تکفاز (نفت خام یا گاز طبیعی) و یا دوفاز (گاز میعانی) هستند که تحت دما
و فشار متغیر ممکن است که حالت ان نیز تغییر یابد .حالت این نوع معادن وجه تمایز ان با
دیگر معادن است.
نتیجهگیری
از مجموع یافتههای این پژوهش ،نتایج زیر حاصل میاید:
.1برای تعریف معدن ،چون مسئلهای نیست که برای روشن شدن ان به مجتهد رجوع
شود ،الزم است که به عرف رجوع کرد؛ عرفی که درباره معادن ابراز نظر میکنند و
نظرات ایشان قابل پذیرش است ،زمینشناسان و مهندسین معدن هستند.
.2بنا به تعاریفی که در اصطالح فقها از معدن شده است ،میان واژه معدن و معدنکاری
تفکیک صورت میگیرد .معدنکاری به فعالیتهایی که با غرض بهرهبرداری از معدن
انجام میگیرد ،گفته میشود.
.3خاک که از تخریب و فرسایش سنگهای پوسته زمین حاصل میگردد ،در خود
بعضی کانیهایی که دارای ارزش اقتصادی است را به همراه دارد .این ماده در نظر
عموم شاید چیز بیارزشی باشد؛ اما از نظر زمینشناسان و مهندسین معدن حائز
اهمیت است؛ چون در قسمت ابراز نظر راجع به معادن ،زمینشناسان و مهندسین
معدن میتوانند نظریات خود را ارائه نمایند ،همچنین الزم است ارزش این ماده نیز در
نظر گرفته شود و نظر به استفادههایی که از ان میشود ،از لحاظ قانونی نیز باید به ان
توجه صورت گیرد.
.4کانیهایی که دارای ارزش اقتصادی هستند ،به صورت همگن در نقاط مختلف زمین
از اثر فعالیتهای زمینشناسی تجمع نمودهاند که باعث ایجاد کانسارها میشوند.
هرگاه این کانسارها کشف ،شکل و موقعیت ان نظر به سطح زمین طراحی شده و راههای صفحه 126
/126پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
رسیدن به ان مورد ارزیابی قرار گیرد و از لحاظ اقتصادی استخراج ان مقرون به صرفه
و دارای منفعت باشد ،در ان صورت به ان معدن اطالق میگردد.
با این نتایج و برای اینکه از معدن و معدنکاری در ذهن عموم انگیزه مثبت ایجاد گردد،
پیشنهاد میشود از لحاظ حقوقی ،معادن مورد بررسی قرار گیرند؛ همانطور که برای معادن
نفت و گاز ،رشته جداگانهای در دانشگاهها با عنوان حقوق نفت و گاز ایجاد گردیده و تمامی
مسائل حقوقی نفت و گاز در این رشته مورد بررسی قرار میگیرد و حتی بعضی از دروس رشته
مهندسی نفت نیز در این رشته تدریس میشود ،مناسب است رشتهای با عنوان حقوق معادن که
تمامی انواع معدن را مورد بررسی قرار دهد ،ایجاد گردد و برای مراحل پنج گانه عمر یک معدن
و باید ها و نبایدهای ان از لحاظ حقوقی مورد بحث قرار گیرد.
هرگاه محصول معدن ،سنگ معدن معرفی شود ،از انجا که همین سنگ معدن دارای ذرات
و عناصر مفید و با ارزش دیگری نیز میباشد ،با جدا ساختن بخش فراوری از فعالیتهای
معدنکاری میتوان بخش صنعتی را در استفاده درست از محصول معدن که همان سنگ معدن
است ،وادار ساخت و کارخانههای صنعتی را که محصول ان تولید انواع مختلف کانیهای مفید
از سنگ معدن است ،ایجاد نمود و این امر باعث ارزش نهادن به امر مهندسی معدن و
معدنکاری خواهد بود.
فهرست منابع
.1امامی ،میر سید حسن ( .)1401حقوق مدنی .چاپ .40تهران :انتشارات اسالمیه.
.2جعفری ،شعبانعلی ( .)1398م اهیت و ملکیت معدن در فقه امامیه .مطالعات فقه امامیه.
دوره .98شماره ( 2شماره پیاپی .93-118 :)13
.3حلی ،حسن بن یوسف .والسید محمد جواد الحسینی العاملی ( .)1414مفتاح الکرامه فی شرح
قواعد العلمه .قم :مرکز النشر االسالمی.
.4دانشپژوه ،مصطفی ( .)1389مقدمه علم حقوق با رویکرد به حقوق ایران و اسلم .چاپ.2
تهران :انتشارات سمت. صفحه 127
تبیین مفهومی و ماهوی معدن127/ ...
.5رستگار ،علیرضا ( ،)1399مراحل عمر یک معدن-/of-a-mine :مراحل-عمر-یک-
معدنwww.mining-eng.ir
.6سعدی ،حسینعلی .و رضا اقا موسی طهرانی ( .)1397ضوابط بهرهبرداری از منابع طبیعی نفت و
گاز مبتنی بر فقه اسلمی و مقارن .مطالعات اقتصاد اسالمی .شماره .27-48 :21
.7صالحی ،مازندرانی .و جواد سالمی ( .)1398وضعیت فقهی حقوقی معادن واقع در اراضی شخصی.
مطالعات فقه و حقوق اسالمی .شماره .195-220 :21
.8صانعی ،مهدی .و علی رحمانیفرد سبزواری ،علی ( .)1399بررسی مالکیت دولت اسلمی بر
معادن .فقه دولت اسالمی .شماره .129-147 :1
.9قانون معادن کشور .مصوب .1377/2/27
.10کوخاییزاده ،کریم .نیازی ،قدرت الله .و احمد رضوانی مفرد( .)1397مالکیت معدن در فقه امامیه
با رویکردی به دیدگاه فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت .فقه مقارن .شماره .111-133 :12
.11
لیت ،لوئیس دان .کافمن ،مادوین .و شلدن جادسن ( .)1380زمینشناسی فیزیکی .ترجمه فرید مر.
چاپ .5شیراز :مرکز انتشارات دانشگاه شیراز.
.12
محقق کرکی ،علی بن حسین ( .)1410جامع المقاصد فی شرح القواعد .قم :موسسه ال البیت
.
( .)1396مالکیت معادن 29 .اردیبهشتhttp://www.fa.mfeb.ir :
.13
مدرسه فقهی امام باقر
.14
مدنی ،حسن ( .)1390مبانی اکتشاف مواد معدنی .تهران :نشر جهاد دانشگاهی.
.15
مرادی ،عبدالرحیم .و مسعود رضا رنجبر ( .)1395مالکیت منابع نفت و گاز درجا و بهرهبرداری
از ان در فقه اسلم .پژوهشهای فقه و حقوق اسالمی .شماره .69-88 :46
.16
معتمد ،احمد ( .)1386زمینشناسی عمومی .چاپ .7تهران :موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
.17
یعقوبپور ،عبدالمجید ( .)1383اصول زمینشناسی ذخایر معدنی .تهران :انتشارات دانشگاه
تربیت معلم.
18. https://www.slideshare.net/umer_1/stages-in-life-of-mine صفحه 128
صفحه 129
زمینههای نهادی ،معرفتی و ت ربیتی شوق به نماز با ت اکید بر گستره
فضای مجازی
زهرا شیردل (ایران) ،١دکتر محمدشتا بدرا (ایران)٢
تاریخ دریافت1400/09/01 :
تاریخ پذیرش1401/02/19 :
چکیده
نماز و اقامه ان که از ارکان دینی و ذیل فروعات عشره به شمار میرود ،جلوه گاهی از نیایش و
زیبایی شناسی است که به منزله ایجاد ارتباط خصوصی با خداوند بوده و وجوه عمومی ان
میتواند جامعه را به سرمنزل خیر هدایت کند که این مسیر ،بهره مند از زمینههای فراوان
نهادی ،معرفتشناختی و اخالقی -تربیتی است .از طرفی ،با بسط فضای مجازی و
شبکههای اجتماعی در عصر معاصر ،میتوان از ظرفیتهای ان در شوقاوری به مقوله نماز
استفاده نمود و به همین سبب ضر یب اهمیت نماز و اثار ان در هدایتدهی جوانان در بیانیه
گام دوم انقالب نیز اشاره شده است .از منظر قران کریم ،اقامه نماز به جلوگیری از منکرات و
فحشا منجر خواهد شد؛ لذا فلسفه نماز و درک ربط و نسبت ان در عالم ماده و معنا ،ریشه در
میل فطری انسانها دارد که با توجه به قدمت تاریخی ان در سایر ادیان توحیدی نیز قابل
ردیابی است .پژوهش حاضر با این درک از معنا ،تالش نمود با روش توصیفی و با بهرهگیری
از مطالعات پایه و مرور تحلیلی اسناد ،رو یکردی نهادی ،معرفتی و تربیتی به نماز ناظر به
مطالعات اینده داشته باشد؛ رو یکردی که به جهت نقش هو یت ساز جوانان و با استفاده از
ظرفیت های فضای مجازی و تا کید ان در بیا نیه گام دوم انقالب ،مطمح نظر بوده است.
نتایج پژوهش که زد ودن غفلت و حیرانی را ذیل شناخت مبدا و معاد به مثابه سرفصلی اساسی
.١مهندس نرم افزار و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی ،جامعه المصطفی
المصطفی
العالمیه ،دانشگاه مجازی
،قم ،ایران( nazaninzsh22@gmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢پژوهشگر جامعه المصطفی
العالمیه ،قم ،ایران shetabadra14@gmail.com صفحه 130
/130پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مدنظر قرار داده ،به ارائه 60راهکار معرفتی و اخالقی و تربیتی با توجه به نقشافرینی 12نهاد
زمینهساز منتهی شد.
واژگان کلیدی :شوق به نماز ،زمینههای نهادی ،زمینههای معرفتی و تربیتی ،فضای مجازی،
بیانیه گام دوم انقالب
مقدمه
نماز ١به واسطه ایجاد الفت بندگان با خدای متعال ،روشنیبخش و صفا دهنده به محفل
زندگی فردی و اجتماعی است و در روایات اسالمی و به نق ل از رسول مکرم اسالم
به «نور چشم» ایشان تعبیر شده است:
«حبب ال َّی من ا ُّلدنیا النساء والطیب وق َّره عینی فی ا َّ
لصل ِه»؛ (ابن حنبل ،ج)199 :3
ِ ِ
ِ ِ
من از دنیای شما به سه چیز عالقه دارم :زنان و بوی خوش و روشنایی چشم من در
نماز است.
به طور کلی ،نماز در دین اسالم دارای ضر یب اهمیت باالیی است و به فراوانی مورد
تا کید و تمجید قرار گرفته و وا جد فرهنگ و معارفی مستوفا است تا جایی که صدها مسئله
عبادی و فقهی در ان مستتر است؛ (ایت الله جوادی املی ،نقل به مضمون) نمازی که هم
روح و روان انسان را به صورت روزانه و علی الدوام صیقل میدهد و هم انسان را برای ورود
مدققانه و همراه با مراقبه برای حضور در فعالیت های عمومی و اجتماعی اماده میسازد و در
دستورات دین اسالم ،در پنج نو بت یومیه به میزان 17رکعت از طرف شارع مقدس وضع شده
و مملو از حکمت و فلسفههای حیاتبخش زندگی است.
1. Prayer صفحه 131
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز131/ ...
همچنین ،نماز فرصتی برای طراوت بخشیدن روح بوده و پلی برای نیل به اوج کمال مطلق
و زینتبخش شخصیت و منش مومنان است و یکی از اساسیترین ارکان حیات ،تمدن،
فرهنگ ،زندگی و تحرک جوامع انسانی به شمار میرود( .نصر و همکاران)64 :1387 ،
در عین حال ،سرچشمههای معنو یتزدا در جامعه اسالمی با استفاده از جذابیتهای
جنسی ارائه شده در فضای مجازی ١و شبکههای اجتماعی ،٢همواره تالش داشته و دارند که
جوانان را از سرمنشا هستی جدا کنند و یکی از مهمترین راهکارهای ایشان که ذیل نظام
شیطانی سلطهگر قرار میگیرد ،دور کردن جوانان از معنو یت و نماز است که نمونه عملی
بندگی و خضوع در برابر حقتعالی است و در سطح اجتماعی نیز با تشکیل صفوف نماز
جمعه و جماعت ،به ا گاهی و تالش در جهت حل مسائل مسلمین و ازادگان در داخل ،جهان اسالم
و بین الملل معاصر میانجامد؛ پس فرهنگ نماز در عین انکه عملی فرادی بوده و واجب
عینی است ،اثار و ثمرات اجتماعی ان نیز مدنظر است و بر همین قاعده ،تا کید تشدیدواری
بر برگزاری نماز جمعه و جماعات شده است.
بر این اساس ،اگر اقامه نماز ٣در جامعه به مثابه یک اصل حیاتبخش مورد توجه و امعان
نظام خانوادگی تا نظام اموزشی و نظام حکمرانی قرار بگیرد؛ همچنان که در قران کریم به
رسول اکرم
دستور داده شده با صبوری ورزیدن ،اهل و خانواده خود را به نماز امر کند که
حاکی از امر به معروفی مهم است:
ً
«وامر اهلک با ِّ
لصل ِه واصط ِبر علیها ال نسالک ِرزقا نحن ن رزقک والع ِاقبه
ِ
ِل ِّلتقوی»؛ (طه )132 ،تو اهل بیت خود را به نماز امر کن و خود نیز بر نماز صبور
باش ،ما از تو روزی نمیطلبیم ،بلکه ما به تو [و دیگران] روزی میدهیم و عاقبت
نیکو مخصوص پرهیزکاری و تقواست.
1. Cyberspace
2. Social Networks
3. Performing Prayers صفحه 132
/132پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
اهمیت مطلب ،نشان میدهد باید ضمن ریشه یابی علل و اسیب شناسی کم رغبت شدن
یا عدم انجام فریضه نماز میان جوانان ،تالش نمود با ِاعمال سیاستهای ایجا بی مبنی بر
تشو یق نظری و عملی جوانان به نماز و استفاده از ظرفیت های گسترده و مثبت فضای
مجازی ،فرصت بندگی و کمال یافتن را برای جوانان ج امعه ایجاد نمود که به نظر میرسد
رسالت نخستین با خانواده و سپس نظام اموزشی و فرهنگی و نظام حکمرانی همراه با
مدیریت فضای مجازی است؛ چرا که خانواده در خط مقدم اصالح و تربیت نفوس قرار
دارد ،همچنان که نماز و سایر شعائر دینی به عنوان معجزه ای دیگر از انقالب و نظام
اسالمی فعال و پیشرو در بیانیه گام دوم انقالب معرفی شده است( .امام خامنه ای ،بیانیه
گام دوم انقالب 22 ،بهمن )1397
با این توضیح و تبیین ،الزم بود به پیجوی این مسئله مهم از منظر خانواده ،فضای مجازی و
نظام اموزشی و فرهنگی و در مجموعه ان ذیل نظام حکمرانی پرداخته شود که در مقاله حاضر
با روش تحقیق توصیفی ١ضمن مطالعات کتابخانهای ٢و بررسی تحلیلی منابع و اسناد مرتبط
و تا حدودی فراتحلیل ،٣به بررسی راهکارهایی عملی جهت تشو یق به نماز پرداخته میشود؛
راهکارهایی که برامده از اموزههای دین مبین اسالم و عقالنیت متشرع است و در مواردی از
دل پژوهشهای میدانی حاصل شده است.
به نظر میرسد تمسک به این راهکارها با تا کید بر گسترههای فضای مجازی و سایر
راهکاره ای موجودی که در این پژوهش نیامده ،اما مهم و بسترساز است ،میتواند شوقاوری
به نماز را به و یژه میان جوانان ایجاد کند که هر چه این ش وق و رغبت به سمت عملی شدن
ً
گام بردارد و جوانان را به صفوف نماز و بندگی خدای متعال سوق دهد ،طبعا جامعه نیز در
مسیر نورانی شدن گام برخواهد داشت.
1. Descriptive Research Method
2. Library Studies
3. Meta-Analysis صفحه 133
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز133/ ...
مبانی نظری پژوهش
نماز و فرهنگ اقامه ان با توجه به رکن بودن ان در دین مبین ،از جمله بنیانهای مهمی است
که نقش قوامساز در جامعه ایفا میکند و از حیث فردی ،اجتماعی و تاریخی ،اثر وضعی
هدایت و خیر برای جامعه بشری را به دنبال دارد.
نماز از حی ث لغوی و اصطالحی به تعابیر مختلفی بیان شده است؛ از جمله انکه واژه
فارسی «نماز» از لفظ مندرج در زبان پهلوی «نماک» اخذ شده که این واژه از ریشه باستانی
«نم» به معنی خم شدن و تعظیم کردن معنا یافته است و به تدریج به معنی «صاله» یا عبادت
و یژه مسلمین اطالق گردیده است (خزائلی )1358 ،که البته این تعریف از حیث ریشهیابی
معنای فارسی ان است؛ چرا که معنای اصطالحی ان در طول تاریخ ادیان مطرح بوده است.
بیان تعریفی از متفکری غربی نیز جالب توجه است؛ ا گوست ساباتیه ١فیلسوف فرانسوی
مینو یسد :دین ،روح انسان را با نیرو یی نامرئی که مقدراتش را در اختیار دارد ،ارتباط میدهد و
نماز که این ارتباط را برقرار میسازد ،دین حق یعنی همان دینی است که به مرحله علم درامده
است .اگر دین با عمل زندهای که پیوند دهنده افریده به افریدگار و سوق دهنده روح به سوی
رستگاری باشد ،توام نگردد ،معنا و مفهومی نخواهد داشت( .به نقل از :راشدی)1385 ،
در یک تعریف تجمیعی و به طور خالصه ،معنا و مفهوم نماز که به بیان رسول الله
عمود دین است ٢،حاکی از سه وجه کلی است :خدمت و خدمتکاری و تعظیم ،پرستش و
ادای اطاعت حقتعالی و عرض نیاز به سوی خدای عالمیان و پاک و طاهر بودن که هر سه
در معنای نماز به کار رفته است( .قرائتی)1372 ،
از طرف دیگر ،در منطق قران کریم نماز به مثابه یک تکلیف و واجب دینی و به عنوان
عملی عبادی و مستمر بیان گردیده است؛ یعنی تا زمانی که انسان از نعمت حیات برخوردار
است و سن تکلیف را طی نموده ،موظف به اقامه ان با ط راحی انجام شده در دین مبین است؛
َّ « .٢
الصاله ِعماد الدین»؛ (متقی هندی :1409 ،ح )18889نماز ستون دین است.
ِ
1. Auguste Sabatier صفحه 134
/134پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
همچنان که امام حسین
در بحبوحه واقعه کربال در روز عاشورا ،نماز ظهر را به جماعت
اقامه نمود و حتی در ان لحظه خوف و خطر نیز بیتفاوت از نماز نبود و البته شب قبل ان نیز
برای استفاده از فرصت مناجات و نماز عشق با خدای متعال ،مهلتی برای تمدید یک روزه
جنگ گرفتند:
ِّ
ً
ِّ
ً
وبکم ف ِاذا اطماننتم
«ف ِاذا قضیتم الصله فاذکروا الله ِقیاما وقعودا وعلی جن ِ
ً
الصله ا ِّن ِّ
فاقیموا ِّ
الصله کانت علی المو ِم ِنین ِکت ًابا موقوتا»؛ (نساء)103 ،
ِ
ِ
پس انگاه که از نماز فراغت یافتید ،ایستاده یا نشسته یا بر پهلو خفته یاد خدا کنید،
سپس که ایمن شدید ،در این حال نماز به جای ارید که نماز برای اهل ایمان در
اوقات معین ،مقرر شده است.
این وظیفه و تکلیف در اصطالح فقهی ،قائم به شخص بوده و قابل انتقال به غیر نیست؛
لذا تا وقتی که انسان زنده است ،کسی دیگر نمیتواند به جای او نماز بگزارد.
در روایات صحیح و به نقل از امام محمد باقر
چنین امده که اولین سوالی که در روز
محاسبه الهی پرسیده میشود ،مربوط به نماز است که این مسئله نیز در تبیین اهمیت نماز و
ضرورت اقامه ان ،نقش معناداری دارد:
«ا َّن ا َّول ما یحاسب به العبد َّ
الصله ف ِان ق ِبلت ق ِبل ما ِسواها»؛ (کلینی،1407 ،
ِِ
ِ
ج )268 :3در قیامت اولین چیزی که از انسان محاسبه میشود ،نماز است که اگر
مورد قبول قرار گرفت ،دیگر اعمال نیک انسان نیز مورد پذیرش قرار خواهد گرفت.
همچنین اقامه نماز به دور شدن جامعه از فحشا و منکر به و یژه معاصی فراوان مشاهده
شده در فضای مجازی که امروزه مشهود است ،منجر خواهد شد:
ِّ
ِّ
«اتل ما اوحی الیک من الکتاب واقم ِّ
الصله ِان الصله تنهی ع ِن الفحش ِاء
ِ
ِ
ِ ِّ ِ ِ ِ
ِ ِّ
والمنکر ول ِذکر الل ِه اکبر والله یعلم ما تصنعون»؛ (عنکبوت[ )45 ،ای پیامبر]
ِ
انچه را که از کتاب بر تو وحی شد ،تالوت کن و نماز را به جای ار که همانا نماز است صفحه 135
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز135/ ...
که از هر کار زشت و منکر باز میدارد و همانا ذکر خدا بزرگتر است و خدا به هر چه
کنید ،ا گاه است.
البته نماز مورد اشاره ،نماز با حضور قلب و با معرفت به ارتباط و حضور در محضر
خداوند سبحان است و عالوه بر طهارت ظاهری که با وضو پس از حدث اصغر نمایان
میشود ،طهارت باطنی و درک معنایی نیز الزم است که خود نیاز به پژوهشی مستقل دارد؛
زیرا طهارت شرایط و عادات و ادابی دارد ،طهارت مکان و طهارت لباس میطلبد ،بعضی
شرطند ،بعضی واجب و بعضی مستحبی و بعضی ادب و دستور و سنت را دارد .این مجموعه
نماز را میسازد؛ چون جهان طبیعت جهان تاثیر و تاثر متقابل است و کسی که اهل فحشا و
منکر است ،توفیق خواندن نماز را ندارد .اینها یک تضاد متقابل دارند و ممکن نیست نماز
جلوی فحشا را بگیرد؛ ولی فحشا اثر منفی در مورد نماز نگذارد .همانطور که نمازگزار از
فحشا منزه است ،انسان فاحش یا بدعمل نیز توفیق انجام دادن نماز را ندارد .اگر نمازی
جلوی معصیت را میگیرد ،معصیت هم توفیق نماز گزاردن را سلب میکند یا نمیگذارد
انسان نماز بخواند یا اگر هم نماز بخواند فقط برای ادای تکلیف است .پس کسی که از نماز
لذت نبرد ،اهل نماز نیست( .جعفری و جوادی املی)12 ،1377 ،
پس مانعیت نماز از فحشا و منکر در معنای فلسفی ان ،نقش علیت تامه ندارد؛ بلکه به صورت
اقتضایی و با تامین شرایط و قواعد ان عمل میکند:
ً
اول مرتبه حضور قلب در باب عبادات ،حضور قلب در عبادات است اجماال و ان از
برای همه کس میسور است و ان ،چنان است که انسان به قلب خود بفهماند که باب
عبادات باب ثنای معبود است و مرتبه دوم از حضور قلب ،حضور قلب در عبادت
ً
است تفصیال و ان ،چنان است که قلب عابد در جمیع عبادت حاضر باشد و بداند
که حق را به چه توصیف میکند و چطور مناجات میکند( .امام خمینی)17-18 :1378 ، صفحه 136
/136پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
پس طهارت ،نماز صوری و صورت نماز ،طهارت صوری و صورت طهارت است با
اب مطلق که ّ
سر حیات است و صعید که منتهای تجلیات است پیش اصحاب
معرفت و طهارت اهل ایمان ،تطهیر ظاهر است از ارجاس معاصی و اطالق شهوت
و غضب و طهارت اهل باطن ،تنزیه از قذارات معنو یه و تطهیر از کثافات اخالق
ذمیمه است و طهارت اصحاب حقیقت ،تنزیه از خواطر و وساوس شیطانیه و تطهیر
از ارجاس افکار باطله و اراء ضاله مضله است و طهارت ارباب قلوب ،تنزیه از
تلو ینات و طهارت از تقلبات و تطهیر از احتجاب به علوم رسمیه و اصطالحات
است و طهارت اصحاب ّ
سر ،تنزیه از احتجاب از مشاهدات است و طهارت
اصحاب محبت و مجذو بین ،تنزیه از توجه به غیر و غیریت است و تطهیر از حجب
خلقیه است و طهارت اصحاب والیت ،تطهیر از رو یت مقامات و مدارج است و
تنزیه از اغراض و غایات است تا اخر مقام والیت که طهارت انها ،تنزیه از تعینات
ْ
تمکین تنزیه از
تجلیات اسمائیه و صفاتیه است و طهارت ارباب صحو بعد المحو و
تلو ین بعد التمکین است و تطهیر از غلبه تجلیات بعضی بر بعض که مقام رو یت
مظهریت احدیه الجمع است.
لذا از برای هر یک از نمازهایی که برای سالکین الی الله است ،طهارتی شرط است
خاص به ان که بدون ان طهارت ،ممکن نیست توصل به ان صالت( .امام خمینی،
)35-34 :1378
نمونه تام و کامل تحقق یافتن حضور قلب در نماز ،پیامبر اکرم
هستند؛ همچنان که امیرالمومنین علی
و اهل بیت ایشان
هنگامی که در جنگ صفین از ناحیه پا دچار
جراحت جنگی شدند ،اطرافیان گفتند جهت خارج کردن نیزه از پای حضرت ،صبر کنید که
به نماز وارد شود و از قضا هنگام ورود حضرت به نماز ،چنان کردند؛ اما حضرت از شدت
استغراق در دریای محبت الهی و وصال محبوب ،متوجه خروج تیر از پای خود نشده بودند. صفحه 137
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز137/ ...
(ر.ک :قمی )181 :1377 ،درک این معنا و یژه اهل سیر و سلوک است؛ اما به فرمایش
حضرت ،میتوان با تشبه به ایشان ،گام در مسیر بندگی قرار داد:
ِّ
ِّ
ونی ِبورع واج ِته ٍاد و ِعف ٍه وسداد»؛
«اال و ِانکم ال تق ِدرون علی ذ ِلک ول ِکن ا ِعین
ِ
ٍ
(نهج البالغه ،نامه )45شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید ،اما میتوانید به من
کمک کنید با تقوا و اجتهاد و تالش و پاکدامنی و درستی ورزیدن.
از طرفی ،با مرور بیش از 120ایهای که در قران کریم با تمرکز و تا کید بر مسئله نماز
طرح شده ،میتوان به اهمیت و شان باالی این عمل عبادی پی برد.
حضرت ابراهیم
از پیامبران اولوالعزم ،ان قدر در عمق منطق نماز در فرهنگ توحیدی
مستغرق شده بود که با دعا و تضرع از خدای متعال درخواست میکند او و فرزندانش را در
زمره اقامه کنندگان نماز قرار دهد:
«ر ِِّب اجعل ِنی م ِقیم ال ِّصل ِه و ِمن ذ ِّ ِر ِّی ِتی ر ِّبنا وتق ِّبل دع ِاء»؛ (ابراهیم)40 ،
پروردگارا! مرا و از ذریهام کسانی را از نمازگزاران قرار ده و بار الها! دعای مرا بپذیر.
و به طور کلی ،میل به پرستش در نهاد فطری انسان قرار داده شده؛ همچنان که قرینه این
مدعا حتی در میان اندیشههای غر بی نیز مشاهده میشود .این مطلب را ساموئل کوئینک
١
جامعهشناس چنین طرح میکند:
اساسا در جهان ،طایفهای یا جامعهای بدون نیایش ،معتقدات و اداب و رسوم وجود
ندارد .ما نتوانستیم از البالی اوراق تاریخی ،لوحهها ،کتیبهها و بقایای اثار تاریخی،
بشر را از قید مذهب و نیایش و پرستش ازاد ببینیم( .به نقل از :نجفی)1377 ،
1. Samuel Quinck صفحه 138
/138پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
بنیان و ریشههای پیدایش این میل فطری به عبادت در اندیشه اسالمی ،به کیفیت زیر
ترسیمگری شده است:
یکی از پایدارترین و قدیمیترین تجلیات روح ادمی و یکی از اصیلترین ابعاد
وجود ادمی ،حس نیایش و پرستش است .مطالعه اثار زندگی بشری نشان میدهد
هر زمان و هر جا که بشر وجود داشته باشد ،نیایش و پرستش هم وجود داشته است.
چیزی که هست ،شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است( .مطهری)1373 ،
نماز نیز با همین رو یکرد ارزیابی میشود که حاکی از میل درونی انسان به گفتگوی
اختصاصی با خالق جهان خلقتی است که تنها یاد و نام او میتواند به انسان ،ارامش و
سعادت حقیقی را عنایت کند:
َّ
َّ
َّ
«ال ِذین امنوا وتطم ِئ ُّن قلوبهم ِب ِذکر الل ِه اال ِب ِذکر الل ِه تطم ِئ ُّن القلوب»؛ (رعد)28 ،
ِ
ِ
همان کسانی که ایمان اوردهاند و دلهایشان به یاد خدا ارام میگیرد ،ا گاه باش که
با یاد خدا دلها ارامش مییابد.
در چنین وضعیتی ،نماز از کلیدهای مستقیم ذکر و یاد الهی است و میتواند زنجیره
منطقی نهادی ،معرفتشناختی ،اخالقی و تربیتی ١را تامین کند؛ لذا تبیین حکمتهای نماز
از عوامل مهم در شوقاوری به نماز و اقامه ان است ،چه اینکه وقتی استدالل به مثابه تبیین
نظری و عملی استخدام شود ،روح فطری جوان را بیشتر به سمت خود مایل میکند؛ همچنان که
گفته میشود حکمت نماز ان است که خدای یگانه را پرستش کرد ،از شرک و بتپرستی
دور شد و تنها در برابر خدای بزرگ به نیازمندی و کوچکی خود اعتراف نموده و بر گناهان
خو یش طلب عفو و بخشش نمود( .حاجیان)1375 ،
1. Institutional, Epistemological, Ethical and Educational Chain صفحه 139
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز139/ ...
بنابراین:
نماز و نیایش ارتباط صمیمانهای است میان انسان و خدا ،افریده و افریدگار ،تسلیبخش و
ارامشگر دلهای مضطرب و خسته و به ستوه امده و مایه صفای باطن و روشنیبخش
روان است .پیمان و انگیزه تحرک و بسیج و امادگی است .برنامهای است برای
بازیافتن و ا گاه ساختن خو یش و رابطه و استفاضهای مداوم است با سرچشمه و
پدیداورنده همه نیکیها یعنی خدا( .امام خامنهای)1374 ،
این نمایش بندگی و عبودیت ،همانطور که مستندات تاریخی و منابع دینی سایر ادیان
ً
تایید میکنند ،صرفا مختص دین اسالم نبوده و بلکه پیشتر ،سایر ادیان توحیدی نیز از ان
بهرهمند بودهاند؛ به طوری که در طول تاریخ حیات انسان ،هیچ شریعتی بدون نماز وجود
نداشته است ،هر چند در کیفیت برگ زاری نماز با یکدیگر اختالف دا شتهاند (رجبی)1386 ،
و حتی زرتشتیان ،صابئیان و بنا به نوعی تفسیر ،اعراب جاهلیت نیز قائل به نماز و نوعی
تعظیم بودهاند( .ر.ک :راشدی)1385 ،
بیان این نکته الزم است که مسئله ترو یج و ایجاد شوق و رغبت به نماز ،نیاز به فرهنگسازی
عملی در سنین پایینتر فرزندان در نظام خانواده و با استفاده از جذابیتهای فضای مجازی
در عصر معاصر است؛ به و یژه زمانی که خمیرمایه شخصیتی فرزندان در حال شکلگیری
است ،لذا هر چه اموزش عملی از سنین پایینتر و با مشاهده رفتار و سکنات والدین شروع
گردد ،از حیث روانشناسی پیریزی و استحکام ان در سنین باالتر ،نضج و اتقان بیشتری
خواهد یافت؛ لذا اموزش عملی نماز به سبک و سیاق بیان شده ،از عوامل مهم در شوقاوری
به اقامه ان به و یژه میان جوانان خواهد بود؛ چه اینکه از دوران کودکی با فرهنگ و اثار نماز
اشنا شده اند؛ البته منظومه دین را باید با هم دید ،همچنان که نمازگزار باید با مردم خوب
حرف بزند و اهل معاشرت صحیح و به اصطالح خوش اخالق باشد: صفحه 140
/140پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ِّ ِّ
ً
« و ِاذ اخذنا ِمیثاق ب ِنی ِاسر ِائیل ال تعبدون ِاال الله و ِبالوا ِلدی ِن ِاحسانا و ِذی
لصله واتوا ِّ
الق ربی والیتامی والمس اکین وقولوا ل ِّلناس حس ًنا واقیموا ا ِّ
الزکاه
ِ
ِ ِ
ِ ِ
ِّ ِّ
ً
ث ِّم تولیتم ِاال ق ِلیل ِمنکم وانتم معرضون»؛ (بقره )83 ،و هنگامی که از بنی اسرائیل
ِ
عهد گرفتیم که جز خدای را نپرستید و نیکی کنید درباره پدر و مادر و خو یشان و
یتیمان و فقیران ،و به زبان خوش با مردم تکلم کنید و نماز به پای دارید و زکات
بدهید ،پس شما عهد شکسته و روی گردانیدید جز چند نفری و شمایید که از حکم
خدا برگشتید.
بنابراین وقتی فرزند از دوران کودکی ،منش و رفتار والدین خود را مشاهده میکند ،نقش و
اثار وضعی نماز و سایر الهامات ان مثل خوش اخالقی ،مهربانی ،صبر ،پشتکار ،نظم،
مسئولیتپذیری ،امر به معروف و نهی از منکر و سایر حاالت را با اموزش عملی درک میکند؛
پس با رسیدن به سنین جوانی ،الگوهای اولیه خود را همواره به خاطر خواهد داشت.
از طرفی ،ضمن وظایف و رسالتهای والدین در قبال فرزندان ،تبیین بایدها و نبایدها یا
همان واجبات و محرمات است که الزم است ضمن راهنمایی گرفتن والدین از عالمان دینی و
نهادهای الگوساز فرهنگی در جامعه ،فرزندان خود را به سوی انجام وظایف راهبردی دین،
از جمله نماز به و یژه پس از رسیدن به سن تکلیف ،سوق داد که حتی پیشتر از ان نیز
سفارش شده است.
به عنوان مثال؛ پیامبر اکرم
میفرمایند:
ِّ
له اذا بلغوا سبع سنین واضربوهم علی تر ِکها اذا بلغوا
«م روا ِصبیانکم ِبالص ِ
ِ
ً
ِتسعا»؛ (نوری طبرسی ،1368 ،ج )160 :15فرزندان هفت ساله خود را به نماز
وادار کنید و نه سالگان را اگر ترک نماز نمود ،تادیب کنید.
مطلب دیگر ،ضرورت تشو یق و تحسین فرزندان به نماز است که هر چه این میل و شوق
در دوران کودکی به نحو مقتضی و صحیح بدون افراط و تفریطهای متداول صورت پذیرد، صفحه 141
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز141/ ...
میل و عالقه به سمت انجام اعمال و مناسک عبادی و واجبات ،رنگ و لعاب منطقی خود را
خواهد یا فت؛ اینکه کودک ببی ند به ازای انجام نما ز ،روزه ،صدقه و سایر شعائر دینی،
از جانب والدین و جامعه مورد پذیرش و تشو یق قرار میگیرد ،خاطره شیرین عمل عبادی در
ذهن او حکاکی شده و میل به تکرار ان افزون می شود که وقتی از دوران کودکی و به تدریج به
سنین جوانی رسید ،همان قوه عاقله او با تحلیل عقالیی ،مسیر پیش رفته را ارزیابی میکند و
او مشاهده میکند اموزش عملی مناسک دینی و اقامه نماز ،چگونه خمیرمایه شخصیتی و
معرفتی جوان را مستحکم ،تربیت نموده است.
به عنوان نمونه؛ پدربزرگ نو یسنده در قبال انجام عمل عبادی نماز به کودکان و نوجوانان،
مبلغی را تعیین نموده بود که همین عامل به مثابه محرکی برای میل به اقامه نماز شده بود و یا
مادر نو یسنده که از کالس سوم دبستان ،تر بیت فرزندش را به تربیت مسجد سپرد و همواره
ت ا کید بر اقامه نماز از سوی فرزندش داشت که وقتی اقامه نماز صورت پذیرفت و تربیت
معرفتی و معنوی مسجد به عنوان پشتوانه ان قرار گرفت و محیط تحصیل دین و علم برای
فرزند در خانواده مهیا شد ،راه و مسیر علم و معنو یت به صورت توامان برای فرزند شکل میگیرد
و این طریق تا سنین جوانی و پس از ان با تشکیل خانواده ،قو یم بودن خود را حفظ خواهد
نمود و به سبکی تربیتی در اثر وضعی ان برای نسلهای اینده منتقل خواهد شد؛ همچنان که
امروزه از ظرفیتهای گسترده فضای مجازی نیز میتوان برای ایجاد این شوقاوری به نماز
بهره برد.
.1سوال اصلی پژوهش
از مجموع تبیین بحث انجام شده و شاکله پژوهش ،این سوال راهبردی در پژوهش طرح
میشود که: صفحه 142
/142پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
به منظور شوقاوری ،ایجاد رغبت و تشو یق به مقوله نماز و میل ا گاهانه به اقامه ان،چه راهکارهایی از حیث نهادی و مبانی معرفتشناسی ،اخالقی و تر بیتی با توجه به
گستره فضای مجازی طرح میشود و قابلیت اجرایی شدن دارد؟
.2پیشینه پژوهش
در موضوع پژوهش که به مسئله نماز از حیث عمومی و تخصصی میپردازد ،با توجه به بافت
دینی و مذهبی جامعه و تکثر مراکز و نهادهای دینی و رشتههای حوزوی و دانشگاهی با تا کید بر نقش
حوزههای علمیه و وجود «ستاد اقامه نماز» به مدیریت طلبه موفقی مثل حجت االسالم قرائتی،
پژوهشهای تفصیلی و فراوانی انجام شده است که هر کدام در حد وسع علمی و توان
داشتهها و یافته های خود در مسیر تبیین و ترو یج فرهنگ نماز و اقامه ان در جامعه بودند که
ً
طبعا گرداوری این حجم از پژوهشها نیاز به پژوهشی فراتحلیلی از تحقیقات انجام شده دارد؛
اما حسب ارتباط مستقیم موضوع این پژوهش با تحقیقات ،به برخی عناو ین مهم اشاره میشود:
جابری ( )1398در کتاب «مهارتهای دعوت فرزندان به نماز» به این نتیجه رسیدهاست که مهمترین اقدام در تربیت فرزندان ،اشناسازی انان با نماز و در گام بعد
نهادینه سازی ان است که انان را در ب رابر اسیب های ا ج ت م اعی بیمه می کند ؛
ا م ا مهمتر از دعوت به نماز ،چگونگی دعوت به ان است.
اهنگر انزابی و همکاران ( )1398در مقاله «بررسی روشهای اثربخش خانوادهمحورو مدرسهمحور در جذب و ترغیب کودکان و نوجوانان به اقامه نماز» ،نشان میدهد
که شناخت روشهای صحیح جذب و ترغیب به اقامه نماز میتواند در افزایش
گرایش کودکان و نوجوانان به اقامه نماز نقش بسزایی ایفا نماید.
ابوالفتحی ( )1397در کتاب «به سوی نماز» به بررسی روشهای تشو یق و ترغیبکودکان و نوجوانان به نماز پرداخته و تا کید داشته که این روشها میتوانند فضایی
به سوی نماز ایجاد کنند. صفحه 143
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز143/ ...
قرائتی ( )1396در کتاب «شیوههای دعوت به نماز» ،ضمن بیان چگونگی ،بیان اصول،و یژگیها و گامهای دعوت به نماز ،به بیان اسیبها و موانع دعوت مانند اقدامات
نابهنگام و رفتارهاری نابجا پرداخته شده است.
فکری ( )1391در کتاب «شیوههای تشو یق نوجوانان و جوانان به نماز» در ده فصلبه بررسی مقوله نماز و عبادت و پیامدهای بیتوجهی به ان ،شیوههای تشو یق و نماز
شهیدان پرداخته است.
عقیقی ( )1391در مقاله «شیوههای تشو یق جوانان به نماز» به این نتیجه دست یافتهکه نماز یک کالس تربیتی است که با اموزش ان به جوانان میتوان در امر تربیت
ایشان و به تبع ان جامعه ،پیشرت بسزایی داشت.
به نظر می رسد نقطه اتکا و تمایز این پژوهش در قیاس با پژوهش های انج ام شده،
سه وجهی بودن راهکارهای مدنظر ان باشد که در ادامه بیان خواهد شد.
راهکارهای نهادی تشویق به نماز ذیل نهادهای دوازدهگانه
تمسک به اعمال عبادی با تمرکز بر نماز که مسئله اصلی این پژوهش است ،بنا به اقتضائات
زمانی و مکانی و سن مخاطبین نیاز به مشوقها و انگیزانندههایی دارد که به منظور تحکیم و
تعمیق عمل عبادی در میان قشر جوان جامعه ،نیاز است از دوران کودکی اقدام عملی و
اموزشی نمود؛ چرا که هر چه سن باالتر برود ،زمینه برای پذیرش اعمال عبادی و به طور کلی
قبول امر واقع ،سخت و صعب خواهد شد که ناشی از گستره قوه دراکه و تمییز است؛ یعنی با
افزایش سن ،فرد سالک خود را پختهتر و بلوغ یافتهتر می بیند؛ لذا به جای پذیرش تواصی
به و یژه از جانب والدین ،خود را صاحب فکر بکر میداند؛ پس مناسب است با شناخت
ریشهها ،فرایند تر بیتی و اخالقی را ذیل مبانی معرفتشناختی از دوران کودکی و به خصوص
محیط خانواده اغاز کرد. صفحه 144
/144پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
از طرفی ،نهادهای الگوساز از بهترین نمونه های عملی ترو یج فرهنگ نماز به منظور
ملکهسازی ان به و یژه در جوانان و نقش بیرونی انان در جامعه خواهد بود که در نمودار زیر
نمایش داده میشود:
نمودار :1نهادهای الگوساز در تشویق به عبادات و نماز صفحه 145
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز145/ ...
این نهادهای دوازدهگانه به همراه سایر نهادهای الگوساز ذیل نظام حکمرانی اسالمی،
زمینه را برای نورانی شدن جامعه فراهم کرده و میل و رغبت به اموزهها و مناسک و شعائر دینی
که نماز در صدر فهرست موضوعات کالن ان قرار دارد ،مهیا میسازد.
با توجه به اهمیت نهادهای الگوساز که از بهترین مشوقهای پایدار در ایجاد رغبت به
نماز به و یژه در میان جوانان به شمار میروند و در بیانیه گام دوم انقالب نیز با تا کید فراوانی
ارائه شده است ،در این بخش به تبیینی از نقش و کارکردهای این نهادها پرداخته میشود.
.1اهمیت نظام حکمرانی ١و نقش چترگستری که دارد ،از ان رو مورد نظر است که
قران کریم میفرماید:
الصله واتوا ا َّ
« َّالذین ان م َّک ِّناهم فی الرض اقاموا َّ
عروف
الم
ب
ا
و
ر
م
ا
و
کاه
لز
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
َّ
مور»؛ (حج )41 ،همان کسانی که هر گاه در زمین
ونهوا ع ِن المنک ِر و ِلل ِه ِ
عاقبه ال ِ
به انها قدرت بخشیدیم ،نماز را برپا میدارند و زکات میدهند و امر به معروف و
نهی از منکر میکنند و پایان همه کارها از ان خداست.
نظام حکمرانی در مقام ایجاد کننده زمینههای سوقدهی جامعه به سوی خیرات و نورانی
کردن جوانان به مثابه موتور محرکه و پیشران توسعه ،نقش مهمی دارد و قران مجید از وظایف
مهم ان را اقامه نماز در جامعه بیان فرموده است؛ لذا شیوههای تشو یق به نماز با اعمال
حاکمیت ،ارتباط وثیقی دارد که میتواند مطمح نظر سیاستگذاران و طراحان برنامههای کالن
فرهنگی قرار بگیرد و البته در راس مطالب ،اینکه حاکمان جامعه اسالمی نیز به مقوله نماز
اهمیت بدهند ،همچنان که امام خامنهای با قرائت زیبا و حضور در نماز جماعت و اقامه نماز
در اول وقت و خات مه دادن به جلسات با هر سطح اهمیتی به همین سبک رف تار میکنند.
در سطحی باالتر ،حتی ایت الله جوادی املی در کنار اقامه نمازهای واجب یومیه ،نماز شب را
به واسطه اثار و برکات ان در هدایت جامعه ،برای مسئوالن الزم میشمارند:
1. System of Governance صفحه 146
/146پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
اسالم به کسانی که در شرایط خاصی که احتمال خطایشان است ،دستور داده که
شبها نماز بخوانند .در نماز شب حداقل 40نفر را باید دعا کرد و اگر مسئولی این
ً
کار را بکند ،قطعا روز به فکر خدمت به 400نفر است( .جوادی املی)1388 ،
.2قران کریم با منطقی امری و همانطور که بیان شد ،به رسول اکرم
دستور به اقامه نماز
توسط و اهل بیتش میدهد که حاکی از اهمیت خانواده و به خصوص پدر با نقش
تکلیفی در اقامه نماز و انجام اعمال عبادی توسط اعضای خانواده دارد:
ً
«وامر اهلک ِبال ِّصل ِه واصط ِبر علیها ال نسالک ِرزقا نحن ن رزقک والع ِاقبه
ِل ِّلتقوی»؛ (طه )132 ،تو اهل بیت خود را به نماز و طاعت خدا امر کن و خود نیز
بر نماز و ذکر حق صبور باش ،ما از تو روزی نمیطلبیم ،بلکه ما به تو [و دیگران]
روزی میدهیم و عاقبت نیکو مخصوص پرهیزکاری و تقواست.
بر این اساس ،نهاد حیاتی و بنیانساز شکلدهی فرایند تربیتی -اخالقی ،خانواده ١است که
به مثابه کوچکترین نهاد اجتماعی با اثرگ ذاری باال ،قوام شخصیتی کودک را شکل میدهد.
خانواده از همان ابتدا با ایجاد محیط شاداب و مملو از نشاط و در نظر گرفتن فضای بازی و
تخلیه هیجانات و انرژیهای کودک ،زمینه را به شکلی هدایت میکند که فضای خانه در عین
نکات پیشین گفته ،فضای معنوی باشد؛ یعنی وقتی زمان اقامه نماز میرسد ،پدر و مادر
کارهای خود را متوقف نموده و نماز اول وقت را ادا میکنند که با تکرار و مشاهده این تکرار
توسط کودک و میل به تقلید که در نهاد کودک قرار دارد ،شوق به نماز در حاالت او نهادینه
میشود و این نهادیسازی تا دوران نوجوانی و جوانی و دوره استقالل فرد ادامه خواهد داشت
و چرخه میل به اعمال عبادی به همین سبک و سیاق تداوم خواهد داشت.
1. Family صفحه 147
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز147/ ...
.3پس از دوران کودکی ،وقتی زمان ورود به مدرسه ١فراهم میشود که کالسهای اول
دوره ابتدایی ،مربوط به زمان به سن تکلیف نرسیدن است ،مدرسه و به و یژه معلم
دارای نقشی حائز اهمیت در شوقاوری به نماز است؛ چرا که معلم به مثابه ادامه دهنده
شغل انبیا ،رسالت انسانسازی به عهده دارد و اگر با اقدام عملی خود به نماز،
شیرینی و لذتهای نماز را برای دانش اموزان بیان کند ،میل و رغبت به نماز بیشتر
خواهد شد تا جایی که حتی قبل از فرا رسیدن سن تکلیف ،میل به اقامه نماز از
جانب دانش اموزان در خانه و مدرسه و مسجد ،مضاعف میشود .این حالت وقتی
با فرا رسیدن جشن تکلیف که از ابتکارات سید بن طاوس بود و الزم است برای
پسرا ن نیز در مدارس به ه مان شکوه مدا رس دخ ترا نه برگ زا ر شود ،همراه گردد،
با خاطره خوش و جذابی برای دانش اموزان همراه خواهد بود؛ لذا در جوانی اقامه
نماز به مثابه یک تکلیف الزامی مورد توجه خواهد بود و ترک نخواهد شد .این مطلب
که از جانب رهبر انقالب کبیر اسالمی بیان شده ،حائز اهمیت است که حاکی از
عمق نفوذ و تاثیر مقام معلم و استاد است:
گاهی یک معلم ریاضی ،یک معلم فیزیک ،سر کالس یک کلمه ممکن
است بگو ید که از یک ساعت سخنرانی این حقیر تاثیرش در ان دانشاموز
بیشتر باشد( .امام خامنه ای ،بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان،
11اردیبهشت )1398
.4رسانه ٢و سینما ٣از دیگر نهادهای مهم الگوساز در شوقاوری به نماز است؛ وقتی
جوانی رفتار عملی بازیگر و کارگردان و سایر عوامل سینمایی را مشاهده میکند و
در حالی که انها را مقید به انجام اعمال عبادی و اقامه نماز میبیند ،با توجه به نقش
1. School
2. Media
3. Cinema صفحه 148
/148پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
الگوساز ایشان برای جوانان ،شوق به نماز به صورت خودکار ،تقو یت خواهد شد .نقش
رسانه با محوریت سازمان صدا و سیما نیز نقشی فراگیر و به تعبیر امام خمینی کبیر،
صدا و سیما به مثابه یک دانشگاه خواهد بود که با نمایشی جذاب و با استفاده از
فنون و روشهای هنری ،میتواند شوقاوری به نماز به و یژه در میان جوانان ایجاد کند:
صدا و سیما باید دانشگاهی عمومی برای هدایت و تربیت مردم باشد؛
یعنی دانشگاهی که در سطح کشور گسترده است و باید به اندازهای که
میشود ،از ان استفاده کرد( .امام خمینی ،نرم افزار ،ج)203 :5
.5در ادامه مطالب قبلی ،نقش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و رسانههای
خبری و مطبوعاتی ١در همین راستا ارزیابی میشود؛ به نحوی که میتوانند با ایجاد
زمینههای شوقاوری به نماز با استفاده از راهکارهایی مثل مخابره انجام اعمال
عبادی و شرکت فرهیختگان و بازیگران و الگوسازان در نمازهای جماعت ،طرح
مباحث انگیزشی و هنری در موضوع نماز و اعمال عبادی در شبکههای اجتماعی،
ایجاد گروهها و کانالها و تارنماهای هنری و فرهنگی در مسئله نماز و پاسخ به
شبهات در این خصوص و سایر راهکارهای مرتبط ،فضای مجازی را در خدمت
تشو یق جوانان و زمینهسازی عالقهمندی ایشان به نماز و سایر اعمال عبادی سوق
دا د که نتیجه ان در نو رانی کردن جامع ه مشاهده میشود؛ البته درک این مطالب
در صورتی است که نقش و اهمیت و جایگاه فضای مجازی را به درستی
بازشناخت؛ همچنان که این جمله منقول از راهبر انقالب کبیر اسالمی مشهور است که
ً
میفرمایند :اگر من امروز رهبر انقالب نبودم ،حتما رئیس فضای مجازی کشور
میشدم که این اهمیت فضای مجازی را نشان میدهد.
1. News and Press Media صفحه 149
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز149/ ...
.6مسجد خانه امن الهی است و مومنین برای ورود به این مکان مقدس ،شوق دارند.
امام حسین میفرمایند:
َّ
«اهل المس ِجد ز َّوار الل ِه و حق علی المزو ِر و ال ُّتحفه ِلز ِائره»؛ (دیلمی،1412 ،
ِ
ج )77 :1اهل م سجد زائران خدا هستند و بر صاحبخانه است که به زائرش
هدیه دهد .
بر این ا ساس ،مسجد و حسینیه ١از جمله نهادهای الگ وساز و مه می به شمار می روند که
به و یژه در خانواده های مذهبی با حضور والدین در نمازهای جمعه و جماعت و حضور در
مراسم اعیاد و عزای ال الله اهل بیت
میتوانند زمینهساز و احیاگر شعائر الهی و مناسک
عبادی باشند که از جمله مهمترین این اعمال ،اقامه نماز است؛ لذا ایجاد زمینههای ارتباطی
جوانان با مسجد و حسینیه که در ایام عزاداری مثل ماههای محرم و صفر اوج و نمایش بهتری
دارد ،از بهترین مکانها برای ایجاد شوقاوری به نماز و فرهنگسازی نماز اول وقت به
صورت جماعت باشد .به عنوا ن مثال؛ اقام ه نماز اول وقت و جما عت پیش از شروع
برنامههای مداحی یا روضه و طول نکشیدن برنامه ها به سبب ایجاد فرصت بیشتر برای
استراحت جهت بیدار شدن برای اقامه نماز صبح و تا کید و توجه منبریها و مداحان به
تشو یق عملی جوانان به نماز از جمله راهکارهای شوقاوری هستند.
.7دانشگاه ٢مکانی برای اموزش و پژوهش در مسائل علمی و محیطی برای باروری
عالمانه و نقادی و اثرگذاری بر روند تحوالت جامعه و تاریخ بشری است که هر چه
در این مکان و محیط بر مسئله علم اموزی و اموختن دقیق و عمیق ،تا کید بیشتری
شود ،اثار ان نیز افزون خواهد شد .دانشگاه نیز بسان مدرسه دارای نقشی مهم از حیث
تاثیر بر دانشجو یان است که این نقش به ویژه برای استادان دانشگاه حائز اهمیت است؛
1. Mosque and Hosseinieh
2. University صفحه 150
/150پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
چون میتوانند جوانان را با شوق و رغبت به سوی نماز سوق دهند و با حضور خود
در نمازهای جماعت دانشگاه و اقامه نماز در اول وقت و اجازه ندادن به تشکیل یا
ادامه یافتن کالس درسی در هنگام نماز ،به صورت عملی به عنوان مبلغی برای
ایجاد رغبت جوانان به نماز باشند .وقتی طرح بحث دانشگاه اسالمی بیان میشود و
اینکه محیط دانشگاه باید محیط اسالمی باشد ،محیطی برای رشد انسان طراز
اسالم؛ انسانی که الگو یش فاطمه زهرا
است( ،امام خامنهای ،دیدار با جمعی
از بانوان 25 ،اذر )1371عظمت مسئله نمودار میشود که حاکی از نقش زمینهساز
و راهبردی دانشگاه در شوقاوری جوانان به سوی نماز و سایر اعمال عبادی است.
.8حوزه علمیه ١به مثابه نهادی باالدستی و اصیل در زمینه مسائل دینی که رسالت
پیشتاز در تبلیغ دین و اموزههای اسالمی را به عهده دارد ،از مهمترین نهادهای
مسئول در زمینه ایجاد رغبت و شوقاوری به مسئله نماز به شمار میرود که به و یژه
با نقشافرینی استادان حوزه در کالسهای درس و اخالق اسالمی و ترو یج سبکهای
زندگی مراجع و فضالی ماضی و معاصر که در زندگی عملی خود مقید به انجام
اعمال عبادی و اقامه نماز با حضور قلب در اول وقت و به صورت جماعت بودند،
میتواند جامعه را به سوی خیر و جوانان را با شوقاوری به اقامه نماز ،راهبری
تدریجی نمایند.
یکی از نمونهها و الگوهای موفق و جذاب برای جوانان ،ایت الله بهجت است که با ان
حاالت عجیب به دیدار خدا و اقامه نماز میرفت که ب رای مدتی نیز در سیمای جمهوری
اسالمی ایران نمازهای ایشان پخش میشد و بنا به دالیلی موجه از ادامه پخش ان جلوگیری
به عمل امد؛ ولی همین حاالت و روحیات به مثابه یاداوری برای جوانانی بود که با این
پرسش از خود مواجه شوند مبنی بر علت وقوع این حاالت برای مرجعی که ارتباط عمیقی با
1. Seminary صفحه 151
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز151/ ...
ماورای حجابهای عالم خلقت دارد ،چیست؟ لذا تبیین نماز از منظر ایشان و سایر عالمان
همتراز از بهترین نمونههای شوقاوری ج وانان به مقوله نماز خواهد بود.
به عنوان نمونه؛ نقل است در جلسه امام با خبرنگاران کشورهای مختلف در پاریس که
مصادف با روز فرار شاه از ایران بود و میخواستند خبر بزرگترین حادثه سال را مخابره کنند،
امام چند دقیقه صحبت کردند و پس از انکه متوجه ظهر و ساعت اذان شدند ،بالفاصله
گفتند« :والسالم علیکم ورحمه الله و برکاته» ،برای اینکه نمازشان را اول وقت بخوانند.
(احمدپور پورترکمانی)1390 ،
.9همان طور که در مورد نقش مسجد و حسینیه بیان شد ،هیئتهای مذهبی ١و حتی
روضههای خانگی نیز نقش مهمی در ایجاد شوق و تشو یق به نماز دارا هستند که با
برگزاری برنامههای فرهنگی و هنری جذاب به و یژه در حاشیه برنامههای مناسبتی و
تدبیر کارهای زیربنایی در طول سال ،می توانند ضمن جذب جوانان به برنامههای
مذهبی در ایجاد رغبت به اقامه نماز نیز نقش افرین باشند؛ البته تحقق این مطلب
نیز در گرو یافتن ربط و نسبت وصف انقالبی بودن در هیئتهای مذهبی است:
هیئتها نمیتوانند سکوالر باشند؛ هیئت امام حسین سکوالر ما ندار یم...
اینکه ادم در یک مجلس روضه یا هیئت عزاداری مراقب باشد که نبادا
وارد مباحث اسالم سیاسی بشود ،این غلط است( .امام خامنهای ،دیدار با
اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسالم 20 ،ابان )1392
.10کانون پرورش فکری ،فرهنگی و هنری ٢که در سطح شهرهای مختلف وجود دارد و
تابع سیاستهای ترسیم شده شورای عالی انقالب فرهنگی ،وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی،
1. Religious Delegations
2. Institute for Intellectual, Cultural and Artistic Development صفحه 152
/152پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
وزارت اموزش و پرورش و نهادهای باالدستی حوزه فرهنگ عمومی ١کشور است،
از کانونهای مهم در ایجاد رغبت و تشو یق جوانان به مقوله نماز است که با تشکیل
مسابقات فرهنگی و هنری و ایجاد کارگروهها و انجمنهای مشارکتی میتوانند در این
حوزه نقش ایفا کنند.
مطلب مهم دیگر در این ارتباط ،نقش حوزه نشر و کتاب و نشریههای علمی و فرهنگی در
تبیین فلسفه نماز و کیفیت ان است که میتواند به صورت فعاالنه و با رو یکرد ایجابی از یکسو و
پاسخ به شبهات و خارج ساختن ذهن جوانان از شبهات و انگیزانندههای شیطانی نظام سلطه
که تالش در دور کردن جوانان از معنو یت دارد از سوی دیگر ،نقشی راهبردی به عهده داشته
باشند؛ همچنان که:
باید طراحی و نقشه دشمن را شناخته و برای مقابله با ان طراحی کالن و
مصونیتبخشی داشته باشیم که برنامههای اجرایی نیز در چارچوب این
طراحی کالن معنا پیدا خواهند کرد .تنها راه مقابله با طراحی دشمن،
استفاده صحیح و مناسب از ظرفیتها و افزایش روزافزون قدرت و اقتدار
کشور است( .ام ام خامنه ای ،دیدار با مسئوال ن و کارگ زا ران نظام ،
25خرداد )1395
.11باشگاه ورزشی ٢و ورزشکاران از دیگر الگ وسازان و اثرگذاران مطرح جامعه هستند
که نمایش تا کید و تقید ایشان به نمادهای دینی و شعائر مذهبی در ایجاد رغبت و
تشو یق جوانان به اعمال عبادی و نماز ،نقش مهمی دارد .وقتی ورزشکاری نقش
الگوسازی خود را به شرح بیان شده ایفا نماید و یا باشگاهی ورزشی در کنار
فعالیت های خود در حیطه ورزش تخصصی ،از سایر ظرفیتهای ورزش در حوزه
1. General Culture
2. Sport Club صفحه 153
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز153/ ...
ارتقای فرهنگ عمومی استفاده کند و جوانان را با تشو یق به سمت ورزش از ورود به
تفریحات اسیب زا و اعتیاد و اسیب های اجتما عی دور کن د و در عوض ،انان را
به سمت معنو یت سوق دهد ،میتوان گفت به خو بی متوجه کارکردهای خود در جامعه
پیرامونی شده است؛ به عنوان مثال:
این خیلی مهم است که شما [ورزشکاران] چهجوری عمل میکنید .ان
خانم جوانی که با چادر میرود روی سکوی قهرمانی ،نشان میدهد که در
مقابل هجمه های قابل رو یت و غیر قابل رو یت که به این چنین کاری
در دنیا از سوی مراکز ضد فرهنگ و ضد دین و ضد عصمت و پاکیزگی
صورت میگیرد ،مقاوم است ،این خانم یک شخصیتی از خود نشان میدهد؛
یعنی در واقع ملت خود را معرفی میکند( .امام خامنهای ،دیدار با
قهرمانان و ورزشکاران 1 ،بهمن )1393
.12امیرالمومنین علی در روایتی مشهور ،خطاب به کمیل بن زیاد نخعی میفرماید:
ُّ
َّ
«ال م و ِم ن ِمراه ال م و ِم ِن ِل ن ه ی ت ا َّم ل ه ف ی س د ف اق ت ه و ی ج ِم ل ح ال ت ه»؛
(ابن شعبه حرانی )173 :1404 ،مومن ایینه مومن است ،او را با دقت
مینگرد تا نیازش را برطرف سازد و حالش را بهبود بخشد.
سمن به مثابه سازمانهای مردمنهاد ١و گروه دوستی ٢نهادهای الگوساز دیگری هستند که
با توجه به هدف سمن که تشکیل اجتماعات مختص جوانان است و تحت راهبری و
نظارت وزارت کشور و وزارت ورزش و جوانان قرار دارد ،نشان از سوگیری صحیح این
وزارتخانه در شناخت مسئله است که نیاز به تدبیر و برنامهریزی دارد؛ لذا ایجاد سمنها
که به تکثر گروههای دوستی در سطح جامعه موجب میشود و سایر گروههای دوستی که
)1. Non-Governmental Organization (NGO
2. Friendship Group صفحه 154
/154پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
میان افراد شکل میگیرد ،میتواند با هدایت و سوقدهی به تشو یق جوانان به نماز منجر
شود و هر کدام از دوستان و اعضای سمن با مشاهده دوست خود در جهت رشد و
ارتقای همهجانبه او از حیث مادی و معنوی و پرورش فضایل اخالقی و تر بیتی ،نقش
پیشگام به ابتنای شعار «یک گام به جلو» داشته باشد؛ لذا میتوان با توجه به روایت بیان شده،
نقش ایینهوار بودن خود را در قبال دوست ایفا نمود و با تشو یق او به حضور در نماز
جما عت و اقامه نماز در اول وقت ،به مشوقی برای اقامه نماز تبدیل شد.
به نظر میرسد راهکارهای نهادی دوازدهگانه که بیان شد ،نقشی راهبردی در ایجاد رغبت
و تشو یق به نماز داشته با شد که البته مطلب حا ئز اهمیت ،نقش منظومهای نها دی است؛
به این معنا که الزم است مبانی معرف تی دینی از حیث تبیین فلسفه و حکمت نماز در کنار
زیباییهای ان به اقتضای تفکیک وظایف هر نهاد با هم و به صورت هماهنگ و یکپارچه
با مدیریت واحدی که از جانب حاکمیت صورت میپذیرد ،اجرا گردد تا موازیکاریها و
پراکندهکاریها به ایجاد حالت رخوت و کاهلی نسبت به اعمال عبادی و به و یژه نماز میان
جوانان منجر نشود.
راهکارهای تشویق به نماز
با توجه به مطالب بخش قبلی که راهکارهای نهادی دوازدهگانهای برای تشو یق به نماز ارائه
شد ،در این بخش به منظور رعایت اختصار و البته بیان تفکیکی راهکارهای نرم و فرهنگی،
تالش میشو د در قال ب جدول زیر ،ضمن ایجاد فضای حل و عقد ذیل مبانی معرفتی
(از حیث بنیانهای شناختی) و اخالقی (از حیث بنیانهای ارزشی) و تربیتی (از حیث بنیانهای
پرورشی و ترو یجی) ،مجموعهای از راهکارها با نگرههای موضوعی ارائه شود.
به واسطه مطالعات کتابخانهای ناظر به روششناسی تحقیق و به نوعی فراتحلیل انجام شده
و سایر اقتراحات ذهنی و مشاهدات ،به نظر میرسد تمسک به این راهکارها برای نظام
برنامهریزی مستقر در ستاد اقامه نماز و سایر طراحان و سیاستگذاران حوزه فرهنگ عمومی و صفحه 155
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز155/ ...
ارتقای معنو یت ذیل سبک زندگی اسالمی ١به و یژه سیاستگذاران مدیر یت فضای مجازی،
میتواند مثمر و مفید واقع شود.
بیان این نکته الزم است که در راهکارهای ارائه شده ،نمایش وجوه زیباییشناختی ان در فضای
مجازی مطمح نظر بوده که به سبب رعایت اختصار در جدول ،از بیان ان اجتناب شده است:
جدول :1راهکارهای تشویق به نماز
ردیف
رو یکرد معرفتشناختی
ردیف
1
ترسیم ارتباط خالق و مخلوق و مهیا بودن
1
تبیین ارتباط مفهومی نماز و شکرگزاری از
2
2
امکان انابه و بازگشت به خدا
در نظر گرفتن مشوق های مادی و معنوی به ازای
با نگرههای
4
اعتقادی
5
تبیین فطری بودن میل به عبادت و پرستش و نماز
عوامل برگزار کننده نماز در مدارس ،مساجد،
احصا و تفسیر ایات قران کریم در ارتباط با
3
در نظر گرفتن لباس و یژه اقامه نماز
4
تهیه سجاده و تسبیح شکیل
5
اموزش صحیح نماز با قرائت و تدبر
6
مقوله نماز
7
احصا و تفسیر روایات صحیح در ارتباط با نماز
7
8
تحکیم مبانی اعتقادی و اندیشهای
8
9
در نظر گرفتن مشوقهای مادی و معنوی برای
دانشگاهها و اماکن عمومی و اداری
تقبیح مایوس شدن از رحمت الهی
ایجاد ارتباط قلبی با اهل بیت
اقامه نماز در حضور جمع به منظور افزایش اعتماد
به نفس و بدون افراط و تفریط در اعطای هدایا
خداوند
3
رو یکرد اخالقی -تربیتی
نمایش مفهومی اصطالح عالم بیعمل و
مسلماننما و قرار ندادن انها به مثابه
تقید به اقامه نمازهای پنجگانه در اول وقت به و یژه
6
نماز صبح
بیان اثار وضعی و ثمرات اقامه نماز
بیان اثار وضعی و عواقب «تارک الصلوه» بودن
9
اقامه نماز اول وقت و جماعت در اردوهای
علمی ،زیارتی و سیاحتی
م عیار دین
10
تبیین واحد بودن سهگانه شریعت ،طریقت
و حقیقت
10
اقامه نماز اول وقت و جماعت در مدارس،
دانشگاهها و مراکز دولتی
1. Islamic Life Style صفحه 156
/156پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
توامانی ایمان و عمل صالح و وجوب نماز
11
(صفای دل با تعریف ایمان ،شرط الزم
11
اقامه نماز اول وقت و جماعت در منزل
است و نیازمند عمل صالح است)
12
تبیین مقوله حضور قلب در نماز
12
13
تبیین فلسفه نماز
13
تولید محصوالت علمی از قبیل کتاب و
14
نشریه در تبیین فلسفه نماز
15
تربیت مبلغان در تبیین استداللی نماز
16
17
تبیین معرفتی احکام نماز ناظر به رسالهها و
به تفکیک مراجع تقلید مقلدین
تبیین نقش روزی حالل والدین در رغبت
جوانان به نماز
رفع شبهات اعتقادی و کالمی پیرامون نماز
18
از جمله ضرورت قرائت نماز به زبان عربی
19
تدبیر کرسیهای نقد و نظر ناظر به موضوع نماز
20
میان روحانی و جوان در نظام خانواده
21
طرح مبلغ محله در اما کن عمومی
22
الهام از روشهای تبلیغ غیر زبانی و مستدل
23
٢
افزونسازی جلسات قرانی همراه با ترو یج
فرهنگ نماز
اقامه نماز در منزل
طول نکشیدن اقامه نماز و رعایت حال مامومین و
جوانان
تامین امکانات سخت افزاری و محیطی برای
14
اقامه نماز جماعت
15
به مسجد رفتن خانوادگی
16
ز ی باسازی و تنظیف مساجد و اماکن اقامه نماز
17
استفاده از فیلمهای اموزشی جذاب در موضوع نماز
18
نقل داستانهای جذاب و هنری در موضوع نماز
19
برنامهریزی اقامه نمازهای قضا به صورت تدریجی
١
طرح مبلغ خانواده و ارتباط «دوارگونه »
در نظر گرفتن مصال و محیطی مشخص برای
نمایش عملی نماز با استفاده از الگوهای عملی
20
دینی ،علمی ،هنری و ورزشی و...
21
برگزاری جشن تکلیف پسران با پوشش رسانهای
22
23
تولید محصوالت فرهنگی و هنری با موضوع نماز
تولید فیلم و استفاده از ظرفیتهای تئاتر در
نمایش جذابیتهای نماز
از شخصیت پیامبر اکرم
َ
َْ ْ َ
احک َم
که فرمود« :طبیب َد ّوار ِب ِطب ِه قد
.١به استناد توصیف امیرالمومنین علی
ْ
َمر ِاه َمه َواحمی َمو ِاس َمه»( .نهج البالغه ،خطبه )108
َ ْ
َ ً َّ
اس ِبغ ْی ِر ال ِس َن ِتک ْم
در
.٢به استناد کالم امام جعفر صادق
ضرورت تبیین تبلیغی غیر زبانی« :کونوا دعاه ِللن ِ
ْ
َ
َ
َ
َ
َّ
الص َ
هاد َو َّ
َ
ل َی َر ْوا م ْنکم ْال َو َر َع َو ْاال ْجت َ
اله َوالخ َیر فان ذ ِلک د ِاع َیه»( .کلینی ،1407 ،ج)78 :2
ِ
ِ
ِ صفحه 157
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز157/ ...
24
25
26
بسط نقش مساجد و هیئات مذهبی در
رغبت جوانان به نماز
ایجا د میل به پژوهش و تحقیق و تدبیر
مسابقات علمی مقالهنو یسی با موضوع نماز
تدبیر همایش ملی و بین المللی ساالنه با
موضوع نماز در ستاد اقامه نماز
استخدام فضای مجازی و شبکههای
27
اجتماعی به مثابه منبر تبلیغ فرهنگ نماز
28
نمایش جنبههای ز یباییشناختی اقامه نماز
29
تبیین ارتباط نماز و ورزش
30
١
تبیین مفهوم بیبرکت بودن کار و درس
هنگام ورود به وقت نماز و تعطیلی کالس و
24
25
26
27
28
نمایش هنری نماز در تولیدات رسانهای و فیلم و
سریال و تئاتر
گشادهرو یی و م ردمداری به مثا به ثمرات اهل
نماز بودن
خیرخواهی و مهربانی اهل نماز با تشو یق سایرین
به اقامه نماز
دور نگه داشتن جوان ان از همنشینی با افراد
«تارک الصلوه»
تحقیر نکردن افراد «تارک الصلوه» با زمینهسازی
دعوت به اقامه نماز
از بین بردن عوامل دافع ه جوانان به نماز با عامل
29
بودن و دوری از رذایل اخالقی و تربیتی
30
عدم اجبار جوانان در انجام مستحبات مربوط به نماز
جلسات هنگام نماز
البته راهکارهای بیشتری نیز میتوان ارائه داد؛ اما مس ئله اصلی در بررسی چنین
موضوعاتی مثل تش و یق جوانان به نماز ،عامل بودن افراد مرجع و الگوساز است که به زبان
شاعر شیرین سخن:
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گو یی
به عمل کار براید به سخندانی نیست
(سعدی شیرازی ،مواعظ ،قصیده )7
وقتی جوانی میبیند پدر و مادرش که او را دعوت به اقامه نماز میکنند؛ اما خود نماز
نمیخوانند یا در اقامه نماز کاهلی میورزند و به طور مثال ،اقامه نماز صبح را جدی نمیگیرند
و یا نماز میخوانند اما پرخاشگری میکنند ،دروغ میگو یند ،غیبت میکنند ،تهمت میزنند،
َّ َ
َ
ْ
َ ّ
.١به عنوان مثال؛ قران کریم میفرمایدَ « :یا َب ِنی َاد َم خذوا ِز َین َتک ْم ِع ْند کل َم ْس ِجد َوکلوا َواش َربوا َوال ت ْس ِرفوا ِانه ال
ِ
ْ
ی ِح ّب الم ْس ِر ِفی َن»( .اعراف) 31 ، صفحه 158
/158پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
حضور در فضای مجازی را به اقامه نماز در وقت معین ترجیح میدهند و یا سایر رذایل
اخالقی را دارند یا معلم مدرسه و استاد حوزه یا دانشگاهی که نماز میخواند و دعوت به نماز
میکند ،اما از وقت کالس درس دزدی میکند یا سیاستگذار و الگوسازی که ضمن دعوت به
نماز ،دلباخته دنیا و ثروتاندوزی است و سایر مسائل ،جوان دچار ابهام و حیرت میشود و
میبیند که افرادی دعوت به نماز میکنند که خود به ان عامل نیستند و یا در عین اقامه نماز،
ثمرات و حاالت نماز را در وضع زندگی خود ایجاد نکردهاند؛ لذا جوان در مشاهده این تضاد
و دوگانگی ،گرفتار بیهو یتی و تزلزل اعتقادی میشود.
حکایت نبی مکرم
مشهور است که طفلی بسیار خرما میخورد ،مادرش او را نزد
حضرت برد و عرض کرد به این طفل بفرمایید خرما نخورد .حضرت فرمود :امروز برو و فردا
باز ای .روز دیگر زن باز امد .حضرت کودک را فرمود :نخورد .زن گفت :یا رسول الله چرا
دیروز به او نفرمودید؟ حضرت فرمود :دیروز خودم خرما خورده بودم و حرفم در او تاثیر
نداشت( :ر.ک :ذوالفقاری)539 :1385 ،
تب
الوده
درمان
تب
چون
کند
رطب خورده منع رطب چون کند
(ملک الشعرای بهار ،مثنو یات ،شماره )62
بنابراین ،عامل بودن به احکام الهی مثل اقامه نماز و سریان دادن حاالت ان به سراسر
زندگی؛ به نحوی که فرد نمازخوان دارای شخصیتی معتدل ،ا گاه ،معتقد و مومن به مبانی
دینی و عالم باشد ،میتواند بهترین خصیصه برای تشو یق به نماز باشد که راهکارهای 60گانه
ارائه شده با تا کید و توجه به این عامل راهبردی درج شده است. صفحه 159
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز159/ ...
در نمودار زیر ،کلیت حاک بر مجموع راهکارهای ارائه شده که در پاسخ به سوال اصلی
پژوهش طراحی و احصا شده بود ،نمایش داده میشود:
نمودار :2الگوی راهکارهای تشویقی به نماز
نتیجهگی ری
نماز در دین اسالم به مثابه معیار و مالکی وحدتبخش ،قوامبخش نظم و انضباط دینی و
نوعی شکرگزاری مخلوق از خالق خو یش است که ضمن ایجاد و اتصال ارتباط خصوصی
به تسری فضایی معنوی و الهامبخش برای خود و دیگران در سطوح فردی ،خانوادگی،
اجتماعی و بسط ان در محیط بین المللی میانجامد و به همین منظور در بیانیه گام دوم
انقالب نیز از ان سخن گفته شده است؛ لذا هر چه بتوان جامعه را از این نعمت الهی به بهرهمندی صفحه 160
/160پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
بیشتری رسانید و از ثمرات پیدا و نهان ان بهرهمند شد ،با هزینه کمتری میتوان بساط جرم و
بزه و به تعبیر قران کریم ،فحشا و منکر را در جامعه از میان برداشت که حاکی از ماهیت
پیشگیرانه نماز در هدایت جامعه به سوی نوران یت دارد و خدای متعال اقامه ان را به عنوان
یکی از تکالیف اصلی حاکمان در روی زمین قرار داده است.
درک این معنا از ان رو اهمیت مضاعف مییابد که به یکهتازی فضای مجازی و قدرت
شبکههای اجتماعی اشاره کرد .در عصر حاضر ،فضای مجازی به مثابه شمشیری دو لبه است
که در صورت عدم استفاده درست از فرصتها و ظرفیتهای ان در سوقدهی مردم و جوانان
به خیرات از جمله اقامه نماز ،محیطی بسترساز برای شیوع فساد در اقسام ان علیه مردم و
اینده جامعه خواهد شد.
از طرف دیگر ،درک م عنا و مفهوم فرهنگ نماز و ضرورت اقامه ان در جامعه نیاز به
نهادینه سازی در میان طبقات مختلف جامعه با اعمال سیاستهای تشو یقی و انگیزانندههای
مادی و معنوی است که از جمله این اقشار اجتماعی ،جوانان هستند که الزم است بسان
سایر تحوالت و تطورات شخصیتی و اجتماعی ،مسیر تربیت و پرورش را از دوران کودکی
پی گرفت تا در سنین نوجوانی و به خصوص جوانی ،ثمره شاکلی شخصیتی در ان سن
اشکار شود.
بر این اساس و مطابق با این تبیین اهمیت و ض رورتی که در این پژوهش انجام شد،
در راستای پاسخ به سوال اصلی پژوهش که شناسایی راهکارهای ایجاد رغبت و تشو یق به نماز
به مثابه تکلیفی الهی و عملی عبادی بود ،ضمن تبیین ابعاد و بواطن مسئله با رو یکردی
معرفتی ناظر به اموزه های دین اسالم ،از دو منظر و زا و یه به بررسی و ارائه را هکارها
پرداخته شد .در ابتدا با تمرکز بر ضرورت شناسایی نهادهای الگوساز که تاثیر مهمی در
تشو یق به نماز میتوانند داشته باشند 12 ،نهاد شناسایی شد و ب ه ازای هر نهاد به تبیین مسئله
و ارائه راهکارهای مقتضی پرداخته شد و در بخش دوم به بیان فهرستی عبارت از 60راهبرد
شبه راهکار با رو یکرد معرفتشناختی و اخالقی -تر بیتی پرداخته شد. صفحه 161
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز161/ ...
یافتههای تحقیق در پاسخ به سوال اصلی که در مجموع به 12راهکار نهادی و 60راهکار
معرفتی و اخالقی -تربیتی منجر شد ،حاکی از ضرورت جدی گرفتن مقوله نماز و به و یژه
اقامه نماز و تسری دادن معنا و مفهوم و فرهنگ نماز به بدنه جامعه و فرهنگ عمومی است که
در وهله اول با ترو یج این مفهوم نزد سیاستگذاران و برنامهریزان کالن فرهنگ جامعه به و یژه
ستاد اقامه نماز و شورای عالی فضای مجازی و در وهلههای بعد و بنا به تقدم و تاخر و
اولو یت رتبی در سایر نهادها و مراکز اثرگذار در تبیین و ترو یج نماز و اقامه نماز ،به نظر
میرسد میتوان جامعه را از ثمرات این نعمت عظیم الهی بهرهمند ساخت.
مطلب مهمی که در این پژوهش ،تالش شد حول ان بررسی و تبیین موضوعی انجام شود،
ضرورت عامل بودن امران به معروف که نماز به عنوان معروفی بزرگ تلقی میشود و ناهی از
منکر بودن که «تارک صلوه» بودن به مثابه منکری قبیح است ،در نظر گرفته شود؛ چرا که
کسی میتواند دعوت به خیر کند و دعوتش اثر داشته باشد که خود او عامل به مسئله مورد
دعوت باشد و ثمرات و اثار ان در سبک زندگی و حاالت و سکنات فردی و اجتماعی او
نمایان باشد؛ لذا پدر و مادر ،معلم ،استاد ،مبلغ دینی و هر دعوت کننده به خیری که جوان را
به اقامه نماز تشو یق میکند ،خود باید بیش از دیگران عامل به فرهنگ و اثار فردی و اجتماعی
نماز باشد که راهکارهای این پژوهش نیز با همین رو یکرد در نظر گرفته شده است.
فهرست منابع
.1قران ک ریم.
.2نهج البلغه.
.3امام خمینی ،سید روح الله (ِّ .)1378
سر الصلوه (معراج السالکین وصله العارفین) .تهران:
انتشارات موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی .
.4امام خمینی ،سید روح الله ( .)1371صحیفه امام .نرمافزار .موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی .
.5امام خامنهای ،سید علی .)1374( .از ژرفای نماز .تهران :انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسالمی. صفحه 162
/162پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
.6امام
خامنهای،
سید
علی.
تارنمای
مقام
معظم
رهبری:
https://farsi.khamenei.ir/index.html
.7اهنگر انزابی ،احد .شیخی پورپاک ،سینا .شکوری ،فرید .اقایی ،علی .و اکبر کیهان.)1398( .
بررسی روشهای اث ربخش خانوادهمحور و مدرسهمحور در جذب و ترغیب کودکان و
نوجوانان به اقامه نماز .اولین همایش ملی مدرسه فردا .اردبیل .دانشگاه محقق اردبیلی.
.8احمدپور پورترکمانی ،علی .)1390( .نماز خوبان :داستانها و حکایاتی از دانشمندان و
فرزانگان .چاپ .3قم :انتشارات مشهور.
.9ابن حنبل ،احمد بن محمد .)1416( .مسند اْلمام احمد بن حنبل .بیروت :موسسه الرساله.
.10ابن شعبه حرانی ،ابومحمد حسن .)1404( .تحف العقول عن ال الرسول .بتصحیح والتعلیق
علی اکبر غفاری .الطبعه .3قم :موسسه النشر االسالمی.
.11ابوالفتحی ،غالمعلی .)1397( .به سوی نماز (روشهای تشویق و ترغیب کودکان و
نوجوانان به نماز) .قم :دار النشر اسالمی.
.12بهار (ملک الشعرا) ،محمد تقی .برنامه گنجور.
.13جابری ،محمد علی .)1398( .مهارتهای دعوت فرزندان به نماز .چاپ .5قم :دفتر نشر معارف.
.14جعفری ،محمدتقی .و عبدالله جوادی املی .)1377( .نماز و نمازگزاران .چاپ .4تهران :موسسه
فرهنگی انتشاراتی ستاد اقامه نماز.
.15جوادی املی ،عبدالله ( .)1388سخنرانی در دیدار شهرداران نواحی تهران.
.16حاجیان ،مظفر .)1375( .نماز حدیث عشق .اصفهان :انتشارات مانی.
.17خزائلی ،محمد .)1385( .احکام قران .تهران :انتشارات دنیای دانش.
.18دیلمی ،حسن بن ابی الحسن .)1412( .ارشاد القلوب الی الصواب المنجی من عمل به من
الیم العقاب .قم :منشورات الشریف الرضی.
.19ذوالفقاری ،حسن .)1385( .داستانهای امثال .چاپ .2تهران :انتشارات مازیار.
.20راشدی ،حسن .)1385( .نمازشناسی .تهران :موسسه فرهنگی انتشاراتی ستاد اقامه نماز.
.21رجبی ،امیر .)1386( .چرا نماز بخوانیم؟ تهران :موسسه فرهنگی انتشاراتی ستاد اقامه نماز.
.22سع دی شیرازی ،ابومحمد مشرف الدین .برنامه گنجور.
.23عقیقی ،مهدیه .)1391( .شیوههای تشویق جوانان به نماز .همایش منطقه ای نماز؛ از محراب
تا معراج .دانشگاه ازاد اسالمی .واحد بندر گز. صفحه 163
زمینههای نهادی ،معرفتی و تربیتی شوق به نماز163/ ...
.24فکری ،شهناز .)1391( .شیوههای تش ویق نوجوانان و جوانان به نماز .قم :انتشارات خادم الرضا.
.25قرائتی ،محسن .)1396( .شیوههای دعوت به نماز .چاپ .23تهران :موسسه فرهنگی انتشاراتی
ستاد اقامه نماز.
.26قرائتی ،محسن .)1372( .یکصد و چهارده نکته درباره نماز .تهران :موسسه فرهنگی انتشاراتی
ستاد اقامه نماز.
.27قمی ،شیخ عباس .)1377( .منتهی االمال .چاپ .9تهران :نشر مطبوعاتی حسینی.
.28کلینی ،محمد بن یعقوب ( .)1407الکافی .تهران :دار الکتب االسالمیه.
.29متقی هندی ،حسام الدین .)1409( .کنز العمال فی سنن القوال والفعال .بیروت :موسسه الرساله.
.30مطهری ،مرتضی .)1373( .تعلیم و تربیت در اسلم .تهران :انتشارات صدرا.
.31نجفی ،گودرز .)1377( .راز نیایش .تهران :انتشارات سازمان تبلیغات اسالمی.
.32نصر ،احمدرضا .معینپور ،حمیده .عریضی سامانی ،سید حمیدرضا .و زهره باقری.)1387( .
بررسی فراتحلیلی عوامل موثر بر جذب و شرکت دانش اموزان در نماز جماعت مدارس.
نواوریهای اموزشی .سال .7شماره.63-86 :26
.33نو ری طبرسی ،حسین بن محمد .)1368( .مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .قم :موسسه
ا ل البیت الحیاء التراث. صفحه 164
صفحه 165
رویکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجا زی
در نظام خانواده
قاسم علیزاده -راشدی (افغانستان) ،١دکتر محمودرضا محمددوست (ایران)٢
تاریخ دریافت1400/03/19 :
تاریخ پذیرش1400/10/14 :
چکیده
نظام خانواده که یکی از اساسی ترین ارکان جامعه است ،تکالیف فقهی ،تربیتی خاصی را برای
والدین نسبت به فرزندان و همچنین فرزندان نسبت به والدین تعریف کرده است ،فراگیری
ارتباطات مجازی ،ضمن تسریع و تسهیل در فرصت تبادالت فرهنگی ،اقتصادی ،سیاسی و
ً
اجتماعی ،مناسبات حقیقی اغلب جوامع مخصوصا اعضای خانوادهها را دچار چالشهای
جدیدی کرده است؛ به گونهای که گاهی نسل جدید در مواجهه با تهدیدات بیشمار این فضا
ً
بیدفاع ماندهاند .عمل به رهنمودهای دین مبین اسالم مخصوصا تقو یت ارزشهای اخالقی،
افزایش ا گاهی در عرصه فناوری اطالعات و ارتباطات و الزام نهادهای نظارتی بر حسن اجرای
قانون جامع االطراف سبب خواهد شد خانوادهها ضمن بهرهمندی از حداکثر مزیتهای موجود
در این عرصه زیربنایی ،در مقابل تهدیدهای موجود استقامت و پایداری نمایند .با توجه به
اهمیت این مسئله ،پژوهش حاضر که با روش تحقیق کیفی از نوع مطالعات توصیفی -تحلیلی
تنظیم شده ،با رو یکردی فقهی -تربیتی به بررسی و تبیین فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی
در نظام خانواده پرداخته است.
واژگان کلیدی :نظام خانواده ،رو یکرد فقهی -تربیتی ،فضای مجازی ،فرصتها و تهدیدها
.١دانشجوی کارشناسی گروه فقه و اصول ،دانشکده معارف اسالمی و مطالعات زنان ،جامعه المصطفی
العالمیه ،دانشگاه مجازی المصطفی
،قم ،ایران( wrghjtejjytj00@gmail.com ،نو یسنده مسئول)
.٢مدرس گروه فقه و اصول ،دانشکده فقه خانواده ،جامعه المصطفی
المصطفی
،قم ،ایرانMohammadddostmr@gmail.com ،
العالمیه ،دانشگاه مجازی صفحه 166
/166پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مقدمه
خانواده به مثابه اساسیترین و نخستین نهاد اجتماعی ،مانند رودخانه کوچکی است که با
پو یایی و بالندگی خود به اقیانوس جامعه حیات و بالندگی میبخشد .اعضای خانواده در قدم
اول با برقراری ارتباط با یکدیگر برای انجام کار و فعالیت مشترک ،زمینهسازی کرده و هدف
مشترکی را دنبال میکنند و در مرحله بعد ،این ارتباط با افراد خارج از مجموعه خانواده برای
تامین نیاز چرخه حیات جامعه صورت میپذیرد؛ ضمن انکه کارکرد واقعی این رکن مهم
اجتماع به درستی انجام نمیگیرد ،مگر انکه اعضای یک مجموعه با نوع تفاهم و درک متقابل
از یکدیگر با هم تعامل و تعاون داشته باشند؛ لذا خانواده به عنوان یک شریان حیاتی جامعه از
طریق گفتگو و برقراری ارتباط و تعامل کالمی میتواند پیوند عاطفی را میان اعضای خود حفظ
نماید و مهمترین کارکرد خود که همان تقو یت ارزشهای اجتماعی ،اعتقادی و انتقال ان به
نسل جدید -فرزندان -میباشد را از طرق مختلفی همانند ارتباط چهره به چهره و شفاهی به
شکل صحیح به سرانجام برساند.
بیان این نکته الزم است که تنها در جریان ارتباط شفاهی است که ارزشها ،نگرشها و
دیدگاهها و سایر عناصر تربیتی و فرهنگی در بین اعضای یک مجموعهای دست به دست میشود
که اگر این فرایند به صورت صحیح میان اعضای خانواده تفهیم و تبیین شود و با سازوکار
درست عملیاتی گردد ،نتیجه و بازخورد مثبت ان در سطور اجتماعی و در همه شاخصهای
حیاتی جامعه مشاهده خواهد شد.
از طرف دیگر ،بر کسی پوشیده نیست که در دنیای پرشتاب امروز ابزارهایی وجود دارد که
افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده و ان ها را از تعامل چهره به چهره بازمیدارد.
به تعبیر دیگر ،امروزه فضای زندگی انسانها به دو شکل حقیقی و مجازی تقسیم شده است و
البته ارتباطات چهره به چهره سنتی که در سطح وسیع اجتماع وجود داشته ،جای خود را به
ارتباط در فضای مجازی ازطریق تلفن همراه ،رایانه یا بقیه وسایل ارتباط جمعی داده است. صفحه 167
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی167/ ...
اگر این حجم از سرعت در تغییر روش زندگی انسانها به درستی مدیریت نشود ،انسانها
در زندگی فردی و اجتماعی با چالشها و دغدغههای فکری روانی و فرهنگی متفاوتی رو برو
خواهند بود؛ چرا که فضای مصنوعی رسانههای جمعی و فضای مجازی در زندگی امروزی،
جایگز ین ان ارتباط مستقیم و چهره به چهره همراه با صمیمیت و ارامش روانی شده و انگیزهای
برای دورهمیهای خانوادگی باقی نمیماند؛ بلکه به تدریج به ورطه فراموشی کشانده میشود.
قرینه مطلب ان است که در فضای تعاملی جدید ،اعضای خانواده به جای نگاه به چهره
همدیگر و صحبت مستقیم با یکدیگر ،سرگرم برقراری ارتباط و تبادل اطالعات از طریق
ابزارهای مجازی شدهاند که روی ان صفا و صمیمیت موجود در گذشته و میان افراد جامعه و به
خصوص خانوادهها تاثیر معناداری گذاشته است.
از انجا که مقوله فضای مجازی یک مسئله اجتماعی ،سازمانی و وابسته به نهاد حکمرانی
است ،مقوله فقه ،ظرفیت تبیین مولفهها و تجو یزهای ان را دارد و میتواند فرایند مدیریت ان را
شکل دهد؛ لذا سعی شده است در این پژوهش به ارزیابی تاثیرات مثبت و منفی استفاده از
فضای مجازی مرتبط با امور خانواده از منظر فقهی و حقوقی پرداخته و راههای پیشگیری از
مخاطرات احتمالی این فضا را مورد بررسی قرار داد.
جایگاه خانواده از منظر قران و روایات
خانواده به عنوان نهادی مقدس و بیبدیل ،نخستین و مهمترین پرورشگاه و اموزشگاه انسان
محسوب میشود و اساس یک جامعه سالم را خانوادههای سالم میسازد؛ به نحوی که هر فردی
در خانوادهای به دنیا میاید ،بزرگ میشود و تکامل مییابد .این خانواده سالم است که انسان
سالم پرورش میدهد .خانواده سالم ،خانوادهای است که به نیازهای همهجانبه اعضای خود در
گستره حیات توجه دارد و سعی میکند به انتظارها و نیازهای انان به شیوههای درست پاسخ
دهد .خانواده سالم ،خانوادهای است که در اندیشه پرورش انسانهای رشید است و انسانهای صفحه 168
/168پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
رشید کسانی هستند که به رشد همهجانبه نائل شدهاند .برای نائل شدن به رشد همهجانبه نیز
توجه به نیازهای همه جانبه و اموزش همهجانبه ضروری است.
زمانی که ناهنجاریهای رفتاری و عاطفی فرزندان مشاهده میشود ،الزم است شرایط رشد
کودک از ابتدای انعقاد نطفه ،دوران بارداری مادر و دوران شیرخوارگی تا زمان حاضر مورد
مطالعه قرار گیرد که این بررسی ،نشان میدهد اینگونه رفتارها در بیشتر موارد معلول هستند و
ً
علت به شمار نمیروند؛ یعنی معموال ریشه در دوران کودکی فرد دارد که در بستر خانواده و در
رابطه با مثلث پدر و مادر و فرزند و در قدم بعدی ،در مدرسه و در رابطه با معلمان و مربیان و
سپس در عرصه جامعه باید جستجو نمود.
بر این اساس ،ارتقای سطح ا گاهی مادران و پدران به عنوان یک راهبرد پیشگیری همواره
از اهمیت خاصی برخوردار بوده است .اموزش خانوادهها از این فکر نشئت میگیرد که
توانایی مادران و پدران در امر تعلیم و تربیت فرزندانشان در گرو دانایی انان در زمینه
دانشهای مختلف است.
در نظام تربیتی اسالم ،انتظارها ،تکالیف ،حقوق و وظایف انسانها دوجانبه و به طور
متقابل هستند؛ لذا همانطور که والدین نسبت به فرزندان وظایفی دارند ،فرزندان نیز نسبت به
والدین وظایفی دارند که عدم توجه و پاسخگو یی به انتظارهای طرفین ،مسائل و مشکالت
گوناگون ،ناامنیها و اشفتگیهای روانی و عاطفی به وجود خواهد اورد.
قران کریم انچنان به خانواده اهمیت میدهد که در چند مورد مراقبت از این نهاد ارزشمند
را سفارش میکند( .ر.ک :قرائتی ،1383 ،ج)35 :5
برای مثال؛ خداوند متعال در سوره تحریم ایه 6می فرماید:
َّ
ً
ِّ
«یا ا ُّیها ال ِذین امنوا قوا انفسکم واه ِلیکم نارا وقودها الناس وال ِحجاره علیها
ٌ
ٌ
لظ ش ٌ
داد الیعصون الله ما امرهم ویفعلون ما یومرون»؛ (تحریم ،ایه )6
لئکه ِغ
م ِ
ِ
ای کسانیکه ایمان اوردهاید! خود و خانواده خو یش را از اتشی که هیزم ان انسانها و
سنگهاست نگه دارید ،اتشی که فرشتگانی بر ان گمارده شده که خشن و سختگیرند صفحه 169
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی169/ ...
و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و انچه را فرمان داده شدهاند ،بهطور کامل
اجرا مینمایند.
درباره تفسیر این ایه از امام صادق
پرسیده شد که ایا این خطاب شامل حال منافقین نیز
میشود؟ حضرت فرمودند :شامل حال منافقین و گمراهان و هر ان کس میشود که به دعوت
ظاهری اعتراف کند( .حر عاملی ،1409 ،ج)133 :1
همچنین در تفسیر همین ایه فرمودند:
هنگامیکه این ایه نازل شد ،مردی از مسلمین در حالی که گریه میکرد ،نشست و
گفت :من از خودم عاجز هستم ،حال انکه خانواده من نیز به من سپرده شده است.
بنابراین ،صیانت از خانواده از طریق تعلیم و تربیت ،امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد
ً
محیطی پاک و عاری از الودگی قابل حصول است؛ چرا که مثال پدر به عنوان رئیس نهاد
خانواده ،همانطور که به غذای جسم و لباس مسکن اهل خانوادهاش اهمیت میدهد ،باید به
غذای روح اهل خانوادهاش نیز اهمیت دهد تا از خطرات احتمالی و ناهنجارهای اجتماعی در
امان باشد.
در همین ارتباط ،رسول خدا
فرمودند:
امر کردن انها به انچه به نفس خو یش امر میکنی و نهیکردن انها از انچه نفس
خو یش را از ان نهی میکنی ،برای تو کافی است( .همان)
از همین جهت است که امام سجاد
میفرمایند:
حق فرزندت بر تو این است که بدانی وجود او از توست و نیک و بدهای او در این دنیا
به تو ارتباط دارد .بدانی که در سرپرستی او مسئولی ،موظفی فرزندت را با اداب و
اخالق پسندیده پرورش دهی ،به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه کنی ،پدری
باشی که به مسئولیت خود ا گاه است و بدانی که اگر نسبت به فرزند خود نیکی کنی، صفحه 170
/170پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
در پیشگاه خداوند اجر و پاداش داری و اگر درباره او بدی کنی ،مستحق مجازات و
کیفر خواهی بود( .حر عاملی ،1409 ،ج)133 :1
در ماده 1104قانون مدنی نیز چنین امده است :زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و
تربیت اوالد به یکدیگر معاضدت نمایند.
بدینترتیب ،والدین وظیفه دارند در چهارچوب اموزههای دینی ،فرزندان خود را با معیارهای
دینی در عرصههای علمی ،مهارتی ،اجتماعی ،عاطفی و اخالقی تربیت کنند.
به طور کلی و همراه با متحول شدن جوامع ،مقوله تربیت نیز با الزامات و شرایط جدیدی
مواجه خواهد بود .در عصر حاضر ،فرزندان از ظرفیت تربیتی خانواده با مفهوم عام ان مشتمل
بر اقوام و بستگان محرومند و این نهاد اجتماعی به جزیره کوچکی بدل شده است که در این
زمینه نیز باید تا کیدات دین را متوجه قرار داد؛ از جمله اصل عملی صله رحم با حفظ شئون ان
و بهرهمندی از شیوهها ،الگوهای تربیت دینی و مذهبی.
از سوی دیگر ،مادر به عنوان پرورش دهنده شخصیت فکری و عاطفی فرزندان ،از نگاه
عاطفی با فرزندان نزدیکتر است نسبت به پدر؛ اما اقتضائات زندگی ماشینی امروزه از جمله
شرایط اشتغال زنان و دوری او از محیط خانه و فرزندان سبب شده است تا ارتباط والدین با
ً
فرزندان در حداقل ممکن صورت پذیرد و رشد فرزندان با حضور کمرنگ و بعضا غیبت والدین
شکل گیرد؛ لذا برخی نهادهای اجتماعی به تدریج متکفل وظایفی شدهاند که به عهده والدین
بوده است ،اما تکمیل کننده نقش پدر و مادر در زندگی فرزندان در زمان طفولیت نیست.
بر این اساس ،مشاهده میشود که در بعضی تعامالت اجتماعی و هنرهای زندگی ،فرزندانی
که از نبود پدر و خدمات درمانی در زمانی طفولیت رنج کشیدهاند ،نسبت به فرزند که از این
موهبت الهی بهرهمند بوده ،ضعیفتر بودهاند. صفحه 171
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی171/ ...
سکونی از امام صادق
و او از پدرانش نقل میکند که پیامبر خدا
فرمود:
بر پدر و مادر در صورتی که فرزندشان صالح باشد ،رعایت همان چیزی الزم است که
رعایت ان بر فرزند الزم است( .صدوق ،1405 ،ج)91 :1
از این رو ،همانگونه که عقوق والدین عبارت است از خشم اوردن ،شکستن دل و ازردن
خاطر ایشان به هر نوع که دل ایشان ازرده شود و ادمی را مستحق عذاب الهی و بالی غیر متناهی
گرداند -خواه به زدن باشد یا دشنام دادن یا صدا بلند کردن یا خیره نگریستن -این عاق میتواند
از جانب فرزندان نیز باشد.
فرصتهای فضای مجازی در نظام خانواده
پدیده نوظهور فضای مجازی ،مزایای مثبت بسیاری دارد که در این بخش به توصیف بخشی از
این فرصتها و مزایا پرداخته میشود.
فناوری اینترنت انچنان با زندگی روزمره انسانها عجین شده است که نمیتوان نقشافرینی
ان را در امر شکوفایی و پیشرفت جامعه در عرصههای فرهنگی ،اقتصادی و سیاسی نادیده
گرفت؛ ز یرا فناوری جهانی و به خصوص شبکههای اجتماعی ،افراد را به سوی رفاهطلبی و
مصرفگرایی افراطی سوق داده است که در ان میتوانند افراد را با اتخاذ نقشی فعال و خالق ،به
صورت فردی و یا جمعی در ساختن چیزی جدید سهیم سازد و نبوغ خالقیت ذاتی خود را به
منصه ظهور رسانده و در فرایند همافرینی در کارهای جمعی ،شرکت فعال و مفیدی داشته باشند
تا هرچه بیشتر به خودیابی و کشف استعدادهای درونی خو یشتن کمک نماید.
از طرفی ،کیفیت ازادیبخشی اینترنت ،کاربران اینترنتی را دعوت میکند به تفکر ،تجربه،
بازی ،فعالیتهای گروهی و ارتباط بپردازند .اینترنت همواره محیطی را خلق کرده است که
همگان میتوانند با تکیه بر تواناییها و استعدادهای خود دست به ابداع و خالقیت بزنند .از
میان رفتن محدودیت مکان ،زمان ،نبود کنترل و انتقاد ،ناشناس ماندن ،امکان خیالپردازی و صفحه 172
/172پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
تنوع گوناگ ون محیط های اینترنتی فرصت مناسبی را برای بروز خالقیت فراهم میکند.
(ابری)54 :1387 ،
ارتباط جهانی از جمله انتشار سریع و ازادانه اخبار و اطالعات ،افزایش قدرت تحلیل و
تقو یت روحیه انتقادی در زمینههای مختلف به برکت شبکههای اجتماعی بدون محدودیت و
سانسور را میتوان یک مزیت دیگر تلقی کرد .همچنین امکان درنوردیدن مرزهای جغرافیایی و
اشنایی با افراد توسط شبکههای اجتماعی و اشنایی با مهد تمدنها و فرهنگهای مختلف بشری
توسط همین بستر جهانی اینترنت فراهم شده است.
مطلب دیگر انکه وجود زبانهای مختلف در رسانههای اجتماعی ،امکان حضور تمام افراد
هر جامعهای را فراهم کرده است که انسان میتوانند از این طریق فرهنگ حاکم بر جامعه خود را
به دیگران معرفی نموده و در معرض دید عموم قرار دهد؛ همچنان که از مسیر ارتباطگیری با
دیگران و شکل دادن تشکلها و کارگروههای علمی و تحقیقاتی در تقو یت خرد جمعی و از
جریان سیال و پو یای قوه تفکر و ذهن کاربران حاضر در چنین محیطهایی میتوان نهایت
استفاده را برد.
بنابراین ،هر چه پیوند افراد و اعضا در شبکههای مجازی بیشتر باشد ،همراهی و تعامالت و
نزدیکی دیدگاهها و حرکت همسو و مشترک ،محتملتر خواهد شد.
یکی دیگر از مزایای شبکههای اجتماعی مجازی ،ارتباط مجازی مستمر با دوستان و
اشنایان است که باعث گستردهتر شدن دامنه ارتباطات و ایجاد علقه عاطفی و ارامش روانی
اعضای خانواده و جامعه است.
مقام معظم رهبری در تبیین فایده فضای مجازی و ضرورت مدیریت ان میفرمایند:
• اهمیت فضای مجازی به اندازه اهمیت انقالب اسالمی است ...وسیله خیلی خو بی
که از طریق رایانه در اختیار شما قرار میگیرد ،اینترنت است که به شبکه اطالعات
عظیم جهانی وصل میشو ید؛ البته بعضی افراد متاسفانه از اینترنت استفادههای بد
میکنند ،اما باید از معلومات و اطالعات ،استفادههای خوب بشود .گاهی شما صفحه 173
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی173/ ...
میخواهید درباره موضوعی مطالعه کنید ،اما میبینید هیچ منبعی در اختیار ندارید؛
ً
بعد وقتی به اینترنت مراجعه میکنید ،ناگهان میبینید مثال هزار مقاله در دنیا درباره
ً
این موضوع نادر نوشته شده است .البته ممکن است از این هزار مقاله ،مثال نهصد و
نود و پنج مقاله ،بیربط یا غلط باشد؛ اما باالخره پنج مقاله خوب گیر انسان میاید و
میتواند از انها به عنوان منبع استفاده کند .بنابراین اینترنت هم چیز الزمی است؛
البته متوقف به این است که انسان زبان هم بداند( .مقام معظم رهبری 8 ،بهمن )1380
• امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسانها است در همه دنیا و یک عدهای همه
کارهایشان را از طریق فضای مجازی پیش میبرند؛ قوت در این زمینه حیاتی است.
(همان 3 ،فروردین )1399
• مسئله مدیریت فضای مجازی جزو مسائل مهم ما است .این مسئله ،مسئله بلندمدت
هم نیست؛ بلکه مسئله کوتاهمدت و میانمدت و جزو مسائل نزدیک ما است که باید
به ان توجه شود .امثال اینها مسائل کلیدیای وجود دارد ...امروز فضای مجازی
فرصتی است برای امیدافرینی ،برای توصیه به صبر ،برای توصیه به حق ،برای
بصیرتافرینی ،برای توصیه به خسته نشدن ،تنبلی نکردن ،بیکار نماندن و مانند اینها.
(همان 22 ،تیر )1400
این اهمیت مسئله ،در عین حال حاکی از مطلب دیگری است و ان اینکه فرصتها و
مزیتهای موجود در فضای مجازی به طور اساسی مورد ارزیابی قرار نگرفته و چگونگی
استفاده صحیح از ان برای عموم جامعه ،به درستی و صحت تبیین و تشریح نشده است؛
چرا که فراهم بودن فضایی بین المللی جهت تبلیغ و اشاعه ارزشهای دینی ،اعتقادی و
فرهنگی ،یک وسیله فوقالعاده برای توسعه افکار و اندیشههای بشری محسوب میشود که در
بستر فضایی مجازی فراهم است؛ مشروط به انکه به شکل صحیح استفاده شود و افراد برای صفحه 174
/174پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ورود به دنیا ی مجازی اطالعات کافی در اختیار داشته باشند تا دچار مشکالت اعتقادی،
اجتماعی و اقتصادی نشوند.
با این مفروض ،الزم است ارتباطات سالم در فضای مجازی و لزوم هوشیاری جوانان و
خانوادهها نسبت به تهدیدات فضای مجازی در درجه نخست اولو یت قرار گیرد .همچنین
پیشگیری از اسیبهای اجتماعی و توجه والدین به رفتار فرزندان ،مسئله مهمی است و برای
جلوگیری از استحاله خانوادهها ،والدین باید تا حدودی به فناوریهای روز دنیا مسلط باشند و
ا گاه باشند که تغییر در رفتار فرزندان به معنای ایجاد تغییر در طرز فکر انهاست و هنگامی که
بنیان فکری و شخصیت انها به صورت ناصحیح شکل گیرد ،راه نفوذ شیادان به حریم
خصوصی افراد و محیط امن خانواده باز میشود؛ لذا چنانچه خانوادهها نسبت به شیوههای
جدید ارتباط فرزندان خود ا گاهی و شناخت کافی و الزم را داشته باشند ،از انجام بسیاری از
جرایم و ارتباطات پنهانی انان جلوگیری به عمل می اورند.
با توجه به اهمیت این مسئله ،مراجع تقلید بهرهگیری از فضای مجازی را تا زمانی که
مفسدهای نداشته باشد ،مجاز میدانند که به دو نمونه اشاره میشود:
• مقام معظم رهبری :اگر خالف قانون نبوده و مفسده ای نداشته باشد ،اشکال ندارد.
• ایت الله شبیری زنجانی :در صورتی که تایید و کمک ظالم در ظلم کردن نباشد و
موجب تضعیف اسالم یا تقو یت کفر نباشد و موجب تضعیف اسالم یا تقو یت کفر یا
تقو یت
کفار
در
جنگ
با
مسلمانان
نشود،
اشکال
()https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/21/2481794
ندارد.
• ایت الله سیستانی :اگر مستلزم حرامی شود ،مانند اینکه ترو یج برای شرکتی باشد که
کار او حرام است ،جایز نیست.
• ایات عظام نوری همدانی ،مکارم شیرازی ،صافی گلپایگانی :اگر شخص علم و یقین
داشته باشد که ورود و عضو شدن او سبب رشد دشمنان اسالم مانند صهیونیسم و
اسرائیل می شود ،جایز نیست( .اسالم کوئست ،کد )fa17760 صفحه 175
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی175/ ...
تهدیدهای فضای مجازی در نظام خانواده
از زمانی که اینترنت وارد فضای خانواده شده تا به امروز ،بهرغم تمام محاسن و مزایای گفته
شده ،نگرانیهایی از طرف متولیان نهاد خانواده و به خصوص والدین نسبت به اعضای کم سن
و سال خانواده که فاقد اموزش و مهارت الزم نسبت به مواجهه در برابر چالشهای فضای
مجازی هستند ،مشاهده میشود؛ مسئلهای که در بسیاری از جوامع موضوعیت داشته و محدود
به جامعه و یا اقلیتی خاص نیست؛ چرا که به دلیل پیچیدگیهای خاصی که فضای مجازی دارد
و از طرفی نداشتن ا گاهی الزم نسبت به این پدیده ،بسیاری از والدین فرصت ،امکان و یا توان
کافی برای شناخت دقیق از این فضا و کاربردهای ان را به دست نیاوردهاند.
در نتیجه ،همین عدم شناخت مناسب والدین با این فضای نامرئی و فاقد هر گونه شفافیت
الزم و از طرفی استفاده روزمره نوجوانان و جوانان و حتی کودکان از این فضا باعث شده است
که یک فضای محرمانه و خصوصی در داخل خانه برای فرزندان ایجاد شود و انها بدون دغدغه
ً
و بدون احساس وجود ناظر بیرونی به تارنماهای مختلف در این فضا دسترسی یافته و بعضا به
دلیل و یژگیهای سنی و شخصیتی و حسی کنجکاوی که در وجود نسل جوان و نوجوان وجود
ً
دارد ،بعضا متاثر از فضاهای ناسالم موجود در این تارنماها گردند و در نتیجه رفتارهای ناسالم و
حتی انزوا و گوشهگیری افراد مشاهده شود.
در مطالعهای که محمدنژاد انجام داده است ،به این نکته اشاره شده است که نوجوانان به طور
ویژهای درمعرض خطر هستند؛ چون بدون ناظر ،برخط ١میشوند و در بحثهایی که احتمال دوستی
و مسئله جنسی است ،بدون رعایت مالحظاتی شرکت میکنند و این یک معضل است اگر در کنترل
قرار نگیرد و برای ان راه چارهای اندیشیده نشود ،شاید امنیت حیات اجتماعی و سالمت و صالبت
کانون گرم خانوادهها مورد تحدید قرار گیرد؛ چراکه یکی از چالشهای اساسی فراروی متولیان
امر فرهنگ اجتماع ،نحوه برخورد با پدیده هنجارشکنی در جامعه است( .محمدنژاد )1386 ،
1. Online صفحه 176
/176پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
به طور کلی ،ورود اینترنت همراه با ارزشهای غربی ،چالشهای جدیدی را در کشورهای
دارای ارزش های انسانی اجتماعی و اخالقی مبتنی بر ایدئولوژی دینی به وجود اورده است و
از انجا که برخی محتو یات موجود در این فضا مغایر با فرهنگ و ارزشهای دینی و مذهبی
است ،ضرورت اسیبشناسی ،یک اصل اساسی است؛ چرا که اینترنت میتواند اسیبهای
زیادی به همراه داشته باشد.
برای مثال؛ ورود اینترنت در حوزه خانواده موجب تغییر نظام ارزشی و اخالقی خانوادهها
میشود و از جهات اجتماعی و کارهای جمعی نیز افراد را از یکدیگر دور مینماید .افراد به
جای اینکه به دیدار یکدیگر بروند و با همدیگر تعامل تعامل چهره به چهره داشته باشند ،از
طریق چت کردن و پست الکترونیکی با هم تعامل مینمایند که باعث ازهمگسیختگی اجتماعی
در یک مجموعه همانند نهاد خانواده میشود که ارزش ان به کارهای جمعی است.
یکی از بزرگترین مسائلی که جوامع امروزی به سبب شیوع استفاده از اینترنت به ان مبتال
میباشند؛ تزو یج الابالیگری و فساد جنسی در بستر اینترنت و به تبع ان تضعیف بنیاد خانواده
است .از انجایی که مشکالت خانوادهها به صورت نابهنجاریهای اجتماعی بروز میکند ،باید
در این باره از طرف نهادهای ذیصالح چارهجو یی شود؛ چرا که خانواده و سالمت ان در یک
جامعه پو یا از اهمیت فوق العادهای برخوردار است .در این میان مسئولیتهایی نیز متوجه
خانوادهها است؛ نظیر تشو یق و ترغیب فرزندان به اموختن مهارتهای زندگی اجتماعی جوانان
تا بتوانند به خصوص برای زندگیهای مشترک اماده شوند و سعی نمایند روابط خود را با پیرامون
در حد متعارف و قابل قبولی تنظیم نمایند.
صرفنظر از امار و ارقام باال و روزافزونی که در مسائلی مانند باال رفتن سن ازدواج ،طالق،
فرار از منزل ،فحشا و سایر مسایل خانوادگی وجود دارد ،سرد شدن ارتباطات عاطفی و
نارضایتیها از زندگی خانوادگی نیز مسئله مهم دیگری است که باعث ناکامیها و شکستهای
بزرگی در زندگی جوانان شده است که اینها نشان از مشکالت عمیقی در سطح خانواده دارد؛
مشکالتی که باید ریشهیابی و درمان ان را در فضای مجازی رها شده جستجو نمود .البته در این مورد، صفحه 177
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی177/ ...
خانواده باید محبت و صمیمیت خود را حفظ کند تا فرزند حس نکند پدر و مادرش نقش پلیسی
خشن در خانه دارند.
مقام معظم رهبری در همین ارتباط میفرمایند:
• دشمنان از فضای مجازی حداکثر استفاده را میکنند .متاسفانه در فضای مجازی
کشور ما ان رعایتهای الزم با وجود ان همه تا کیدی که داشتهام ،صورت نمیگیرد و
ً
در یک جهاتی واقعا «ول» است .باید کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد.
• همه دنیا و همه کشورهای دنیا روی فضای مجازی خودشان دارند اعمال مدیریت
میکنند؛ اما ما افتخار میکنیم به اینکه فضای مجازی را «ول» کردیم .این افتخار ندارد.
این به هیچ وجه افتخار ندارد؛ فضای مجازی را باید مدیریت کرد .باید از این امکان مردم
استفاده کنند .فضای مجازی بالشک برای مردم وسیله ازادی است و خیلی هم خوب
است؛ اما نباید این وسیله را در اختیار دشمن گذاشت که بتواند علیه کشور و ملت توطئه
کند .دشمنان دارند از این فضا استفاده میکنند( .مقام معظم رهبری ،اول فروردین )1400
• وقتی که ما میدانیم کسانی از بیرون دارند فضای مجازی را که ما هم دستاندرکارش
هستیم و مبتالبه ما است ،هدایت میکنند و مدیریت میکنند ،ما نمیتوانیم بیکار
بنشینیم در مقابل او؛ ما نمیتوانیم مردممان را که با فضای مجازی ارتباط دارند،
بیپناه رها کنیم در اختیار ان مدیری که دارد پشتپرده ،فضای مجازی را اداره میکند.
(همان 2 ،شهریور )1399
ایشان در رابطه با تهدیدهای فضای مجازی بر خانوادهها نیز چنین فرمودند:
انس بچهها با فضای مجازی ،محسناتی دارد ،عیو بی هم دارد .یکی از عیو بش منزوی
شدن بچهها در خانه است ،وقتی که با این تبلت و مانند اینها اشنا شدند ،میروند
سرگرم ان کار میشوند و از محیط خانه و خانواده در واقع به تدریج دور میشوند .باید
به اینها توجه کنید و مراقبت کنید( .همان 11 ،شهریور )1399 صفحه 178
/178پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
وظایف والدین در برابر تهدیدهای فضای مجازی
هر چند عدم حضور فیزیکی والدین در محیط خانواده یکی از چالشهای اساسی در راه تربیت
ً
فرزندان تلقی شده است؛ اما به نظر میرسد فضای مجازی ماهیتا منکر این چالش باشد .جهان
در فضای مجازی ،جهان وصل است و عدم حضور در ان اختیاری است؛ همچنان که برای
برقراری ارتباط محدودیتی نیست ،حتی بیش از گذشته زمینه ارتباط همه اعضای خانواده فراهم
است .زمان و مکان ،دیگر به عنوان محدودیت بر سر راه ارتباط مطرح نیستند و تنوع روشهای
ارتباطی به صورت فردی و گروهی در فضای مجازی وجود دارد.
با این اوصاف ،ارتباط والدین با فرزندان از یک سو به دلیل تغییرات به وجود امده در سبک
زندگی طی دهههای اخیر با شیب تندی رو به کاهش گذارده است و از سوی دیگر ،ظرفیتهای
مهار نشده موجود در فضای مجازی ،فرصت با هم بودن و ارتباط چهره به چهره را از هر دو
طرف میگیرد .همچنین حریم خانواده با هجوم همهجانبه فرهنگهای معارض درنوردیده شده
و والدین نقشی اساسی در حفظ امنیت کودکان در برابر اسیبها و تهدیدات فضای مجازی
برعهده ندارند؛ به و یژه اینکه با گسترش و یروس کرونا و محددیتهای عدم حضور در اجتماع،
دسترسی کودکان به فضای مجازی بیش از پیش اجتنابناپذیر شده است و به تبع این موضوع
وظایف نظارتی والدین به گواهی کارشناسان این حوزه ،چندجانبه باید باشد.
وندی گرولنیک ١در کتاب «روانشناسی کنترل خانوادگی» این مفهوم نظارت را تازه نمیداند
و معتقد است این مفهوم در طول 50سال گذشته مطالعه و بررسی شده است( .وندی
گرولنیک)1391 ،
عدهای از محققان از این مسئله به عنوان کنترل روانی در برابر انحصارطلبی روانی یاد
کردهاند .برخی نیز دستهبندی دیگری از این نوع کنترل دارند و به ان لقب تکنیکهای مبتنی بر
اعمال قدرت میدهند)Hoffman, 1970( .
1. Wendy Grolnick صفحه 179
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی179/ ...
گرولنیک بر اساس تجربیات خود از زندگی به عنوان یک مادر و تالیف کتاب بیان شده،
سه نتیجه کلی زیر را برای کنترل والدین بر میشمرد:
• کنترل والدین میتواند زیرکانه باشد :بدین معنی که بسیاری از رو یکردهای تخصصی
تربیتی را به کار گیرد.
• کنترل والدین بیشتر روشهایی را به کار میگیرد که در ان فرزندان چندان به حساب نمیایند.
• حفظ استقالل و اختیار فرزندان یک چالش است؛ حتی اگر والدین متعهد به رعایت ان شوند.
از طرف دیگر ،دسترسی اسان و همگانی به شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام ،تلگرام،
واتساپ و ...منجر به این شده که خانوادهها از هم دور شوند و حتی ممکن است خانوادهها به
صورت صوری و ظاهری دور هم جمع شوند؛ اما در همان جمع نیز افراد خانواده هر کدام
توجهشان به گوشی یا تبلتهای خود باشد.
برای جلوگیری از اسیبهای استفاده از فضای مجازی باید خانوادهها ،دانشاموزان را به
شرکت در فعالیتهای اجتماعی تشو یق کنند .تقو یت رفتارهای اجتماعی ،وضع قوانین قاطع،
برخورد با مجرمان جرایم اینترنتی و اجرایی کردن این قوانین ،اشنا کردن خانوادهها درباره
اسیبها و نحوه استفاده از فضای مجازی ،استفاده از هنرمندان و ورزشکاران در اعالم اسیبهای
استفاده از اینگونه فضاها ،اختصاص بخشی از کتابهای درسی برای اشنایی با فناوریهای
جدید و خطرات بالقوه ان از جمله راهکارهای موثر برای ا گاهیدهی به دانشاموزان و اطالع
انها از خطرات و اسیبهای استفاده از دنیای مجازی است.
عدم ا گاهی والدین نسبت به تهدیدهای این فضا ،امکان نظارت و کنترل را منتفی میکند؛
در غیر این صورت و با توجه به اینکه صحبت از صیانت از فرزندان در برابر افراد غریبه مشابه
انچه در جهان واقعی انجام میگیرد ،بیمعنی است ،والدین در تربیت فرزندان نقشی انفعالی
به عهده خواهند داشت. صفحه 180
/180پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مراجع تقلید در پاسخ سوالی مبنی بر رابطه گسترده زن با دیگران در فضای مجازی و نیاز به
اجازه شوهر فرمودهاند:
• ایت الله خامنه ای :اگر مستلزم تصرف در اموال شوهر نباشد ،اجازه الزم نیست؛ ولی
ً
توجه داشته باشید ارتباط با نامحرم که غالبا مستلزم مفسده و یا خوف ارتکاب گناه در
ان میباشد ،جایز نیست.
• ایت الله سیستانی :هر گونه ارتباط با نامحرم جایز نیست.
• ایت الله صافی گلپایگانی :به طور کلی اینگونه روابط حتی اگر شوهر هم اجازه دهد،
جایز نمیباشد( .اسالم کوئست ،کد )fa17760
وظایف حاکمیت در برابر تهدیدهای فضای مجازی
حوزه علوم فناوری و از جمله فناوری حوزه سایبری با سرعتی باال در حال پیشرفت است .با
توجه به ورود غیر قابل تصور این فناوری به حوزه زندگی فردی و اجتماعی انسانها ،نگرانیهای
امنیتی ایجاد کرده است که نیازمند به فراهم اوردن مقررات و تعریف الگوی صحیح استفاده از
این فناوری هست .ورود بدون ا گاهی و به دور از مالحظات ایمنی به این فضای نامرئی
خسارات جبرانناپذیری به وجود میاورد که نمونههای متعدد ان درزندگی روزمره مردم قابل
مشاهده است.
فضای مجازی از و یژگی بدون مرز بودن برخوردار است و کاربران بسیاری به لطف فناوری
اطالعات و ارتباطات در سراسر جهان و همچنین به دلیل جذابیتهای متنوع ان فضا ،ساعتهای
زیادی از وقت خود را در ان سپری نموده و یا به نوعی از طریق این فضا کسب درامد میکنند.
این حجم از کاربران با سالیق ،افکار و ایدئولوژیهای متفاوت ،باعث میشود که واقعیتی به نام
جرم در بستر این فضا گسترش یابد .این درحالی است که درصد زیادی از کاربران این فضا را
اعضای خانواده تشکیل میدهند؛ از این رو نقش دستگاههای حکومتی پررنگ به نظر رسیده و صفحه 181
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی181/ ...
نهادهای نظارتی به نمایندگی از حکومت باید برای صیانت از حقوق عامه و پیشگیری از وقوع
جرم به ایفای نقش پرداخته و نظارت الزم را اعمال کنند.
گرامشی ١نظریهپرداز مارکسیست ٢در این فکر بود که اگر قدرت دستگاه حاکم بر اثر انتشار
ا گاهی در میان طبقه قدرتپذیر (مارکس )٣و رهبری رهبران ارگانیک (لنین )٤در هم میریزد،
چرا جامعه ان روز انگلیس که بستر مناسب بروز یک انقالب بود ،چنین دگرگونی را مشاهده
نکرد .گرامشی در جستجوی پاسخ به این سوال به بحث هژمونی تسلط فرهنگی پرداخت.
(گرامشی)95 :1387 ،
او عقیده داشت که قدرت دستگاه حاکم از دو کانال در میان جامعه اعمال میشود :دستگاه
قهریه و جامعه مدنی .کانال اول شامل تمام ابزارهای فیزیکی و اشکاری است که دولت یا
دستگاه حاکم از انها برای اعمال قدرت در جامعه استفاده میکند .برای مثال؛ نیروی پلیس و
فرایند جریمه کردن افراد به واسطه تخلفهای اجتماعی از جمله ابزارهای دستگاه قهریه هستند.
در دسته دوم این کانالها ابزارهای فرهنگی قرار میگیرند که وابستگی اشکاری به دولت و
حکومت ندارند و به شکل نهادهای مدنی ،بازنمایی کننده قدرت هستند( .گرامشی)1383 ،
امروزه با افزایش میل به اشتیاق استفاده از رایانه و اینترنت و بهرهمندی از مزایای و سرگرمیهای
متنوع ان در میان افراد جامعه ،مشاهده میشود که ارتکاب جرایم از فضای فیزیکی به فضای
مجازی منتقل شده است که این مسئله یکی از دغدغههای هزاره سوم میالدی است .بنابراین
نقش پلیس سایبری و اهمیت ان به عنوان نهاد برقرار کننده نظم و امنیت اجتماعی و مسئول
پیشگیری و کشف جرایم در بستر فضای مجازی ،مشهود به نظر میرسد( .ر.ک :باستانی)1386 ،
هر چند حقوقدانان قوانین ائین دادرسی ،کیفر را به منظور حفظ نظم جامعه و پیشگیری از
وقوع جرم پررنگ میدانند؛ (اخوندی )64 :1380 ،اما وظیفه پلیس را تنها کشف و تعقیب نمیدانند
1. Gramsci
2. Marxism
3. Marx
4. Lenin صفحه 182
/182پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
و از انجا که پلیس همواره جلوتر از زمان حرکت میکند ،باید امادگیهای الزم برای رو یارو یی
با ناامنیهای احتمالی اینده را داشته باشد؛ لذا باتوجه به این نقش حساس ،میتوان پلیس
سایبری را از مهمترین عوامل پیشگیری از وقوع جرم در فضای مجازی دانست.
تعامل و همکاری میان پلیس و نهادهای نظارتی دیگر مثل قوه قضائیه را میتوان در جهت
نیل به اجرایی ساختن فرایند پیشگیری از جرایم به و یژه جرایم سایبری موثر دانست .رو یکرد
حقوقی به جرائم اینترنتی میتواند بخشی از این انحرافات را کنترل کند؛ از طریق اموزش به
کاربران برای تشخیص اطالعات محرمانه از اطالعات نامحرمانه و اینکه بدانند کدام اطالعات
را نباید در شبکههای اجتماعی قرار دهند ،زیرا شبکه های مجازی تعاملی و دوسو یه هستند و
همان اندازه که ما به اطالعات دیگران دسترسی داریم ،دیگران نیز میتوانند به اطالعات ما
دسترسی داشته باشند و این مشکل قابل حل است( .جاللی)9 :1379 ،
بر این اساس ،ارائه اموزش همگانی و شناسایی راههای نفوذ برای خانوادهها و سازمانهایی
که احتمال میرود در معرض جرایم سایبری قرار بگیرند ،یکی دیگر از شیوههای پیشگیری از
این جرایم است که توسط پلیس انجام میشود و این مسئله نیز به برنامهریزی و مدیریت در
استقرار نیاز دارد که از تکالیف قطعی حکومت محسوب میشود.
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند:
ما نمیتوانیم مردممان را که با فضای مجازی ارتباط دارند ،بیپناه رها کنیم در اختیار
ان مدیری که دارد پشت پرده ،فضای مجازی را اداره میکند .عوامل مسلط بینالمللی
در این زمینهها از لحاظ خبردهی ،خبررسانی ،تحلیل دادهها و امثال گوناگون به شدت
فعال هستند :هزاران کار دارد روی فضای مجازی انجام میگیرد( .مقام معظم رهبری،
2شهریور )1399 صفحه 183
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی183/ ...
اهمیت اگاهیبخشی در پیشگیری از اسیبهای فضای مجازی
مسئله تحصیل و معرفتاندوزی به جهت استفاده بهینه از فناوریهای روز دنیا برای افراد
خانواده یک مسئله حیاتی است؛ به خصوص ا گاهیبخشی الزم برای کودکان و نوجوانان از
محسنات و معایب فناوری اینترنت است .از همه مهمتر ،فراهم نمودن زمینه تربیت فرزندان در
یک محیط حقیقی به دور از امکانات و فناوری است که در زمینه به کار گرفته میشود؛ مثل
رباتها و وسایل الکترونیکی در یک محیط ارام و عاطفی به دور از هر گونه تنشزایی که از
وظایف ذاتی والدین میباشد ،چون یکی از نیازهای اساسی کودکان و نوجوانان در زمان
طفولیت ،برقراری ارتباط صحیح میان پدر و مادر و روابط سالم انان با فرزندان است که اولین و
مهمترین زمینه رشد و پرورش اخالقی نونهاالن است.
تربیت سالم فرزندان در یک خانواده بستگی کامل به سالمتی ان خانواده دارد و سالمتی
خانواده مستلزم ارتباط سالم میان اعضای خانواده است .ارتباط یا روابط عبارت است از فرایند
مبادله اطالعات و احساسات .مبادله امری طرفینی و دوجانبه است؛ پس ارتباط جریان متقابل
ارتباط سالم و صحیح است که طرفین در امر مبادله اطالعات و احساسات در فضای مناسب
مشارکت کرده و با یکدیگر همکاری داشته و در این ارتباط ،هر دو احساس ارزشمندی کنند.
روانشناسان معتقدند که کودکان و نوجوانان به موازات نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی به ویژه
در سنین نخستین ،نیازمند ارتباطات عاطفی و پذیرش از جانب دیگران به خصوص خانواده
هستند که براورده کردن این نیازها ،موجب بسترسازی ارامش و تعادل روانی و دستیابی به برخی
از بالندگیهای روانی است.
ارامش روانی ،امنیت خاطر ،اعتماد به نفس ،اعتماد به والدین ،الگوگیری در مهرورزی به دیگران
و پیشگیری از انحرافات ،نمونهای از این امتیازات است .به نظر برخی روانشناسان ،مهرورزی و
محبت نمودن به کودکان ،نه تنها موجب تندرستی میشود؛ بلکه بهترین پل ارتباطی برای تربیت
کودکان و نوجوانان در ساحتهای گوناگون تربیت اخالقی ،دینی ،سیاسی ،عاطفی ،فیزیکی و
اموزشی است .در عین حال ،مشاهده میشود که این مسئله مهم ارتباط مستقیم با روح وروان صفحه 184
/184پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ً
فرزندان از نگاه عاطفی دارد که با حضور کمرنگ و بعضا غیبت والدین به دلیل مشغله کاری به
نهادهای اجتماعی تربیتی مثل مهد کودکها و مدارس سپرده شده است.
انچه که مشهود است اینکه نهادها با تمام امکاناتی که در اختیار دارند ،به هیچ وجه
تکمیل کننده نقش بیبدیل پدر و مادر در زندگی فرزندان در زمان غیبت والدین نیستند؛ لذا
مشاهده میشود که در بعضی تعامالت اجتماعی و هنرهای زندگی فرزندان که از نبود پدر و
مادر در زمان طفولیت رنج کشیدهاند و یا حتی در زمان جوانی ،نسبت به فرزندی که از این
موهبت الهی بهرهمند بودند ،ضعیفتر است.
از طرف دیگر ،مدارس نقش مهمی در تربیت انسان از راه اموزش علوم و اشنا نمودن با
مسائل فرهنگی و اجتماعی دارند؛ چرا که مقوله تعلیم و تربیت مجزای از تا کیدات اموزههای
دین اسالم نیست.
امام سجاد
اموزش و پرورش دینی را از جمله بایستگیها و حقوق فرزندان بر والدین
میدانند و احساس بیمسئولیتی و اقدام ننمودن بر ان را ناصواب تلقی میکنند:
ِّ ِّ
ِّ
عما ولیته به من حسن الدب والدالله علی ر ِّبه والمعونه له علی
«وانک مسئول
ِّ
طاعته فاعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی اْلحسان الیه معاقب علی
اْلسائه الیه»؛ (حر عاملی ،1409،ج )175 :15و تو در برابر کسانی که عهدهدار
سرپرستی انان هستی ،در پیشگاه خداوند مسئولی که انان را به درستی ادب کنی و به
خداوند رهنمونشان باشی و راه اطاعت از خداوند را به انان نشان دهی .پس به هوش
باش که در اموزش و پرورش انان سخت بکوشی و بدانی که بر اموزش و پرورش
درست انان پاداش و بر گمراه ساختنشان کیفر خواهی شد.
مسئله دیگر ،ضرورت توجه به زمانشناسی در فرایند اموزش و پرورش است .امام علی
در رابطه با کندی و سستی نمودن در اغاز اموزش کودک و نوجوان میفرماید: صفحه 185
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی185/ ...
َّ
« ِانما قلب الحد ِث کالر ِض الخ ِالی ِه ما ال ِقی ِفیها ِمن شی ٍء ق ِبلته فبادرتک ِبالد ِب
قبل ان یقسو قلبک ویشت ِغل ل ُّبک»؛ (نهج البالغه ،نامه )31همانا دل نوجوان و
جوان همانند یک دشت ناکشته و دست نخورده است ،هر چه در ان بپاشی به اسانی پا
میگیرد و رشد میکند .پس من هنگامی به ادب و پرورش تو پرداختم که هنوز دلت
سخت و دشوار نشده بود و ذهنت درگیر افکار وخیال بافیها نشده بود.
امام صادق
نیز در همین ارتباط میفرمایند:
یث قبل ان یس ِبقکم ِالی ِهم المر ِجئه»؛(حر عاملی،1409،
«ب ِادروا اوالدکم ِبالح ِد ِ
ج )196 :15به نوجوانان و جوانان خود سخنان و گفتههای ما را بیاموزید ،پیش از انکه
مرجئه در این کار بر شما پیش بگیرند.
گروه مرجئه در این روایت ،و یژگی ندارد و نمونهای از گروههایی است که ممکن است در هر
زمان بر سر راه دین و باور جوانان بنشینند و انان را گمراه سازند.
نتیجه انکه والدین در تجهیز اعتقادی و دینمدار ساختن فرزندان خود ،در پیشگاه خداوند
مسئول هستند؛ اما موضوع مهم این است که هر کدام از انها در حوزه مقتضی ،کارایی الزم را
دارد و باید مورد استفاده قرار گیرد.
راهکارهای پیشگیری از اسیبهای فضای مجازی
با توجه به مطالب بیان شده ،راهکارهای پیشنهادی برای جلوگیری از اسیبهای فضای مجازی
را میتوان در سرفصلهای زیر بیان نمود:
• ایجاد فضای صمیمی در خانواده
• ایجاد رابطه مطمئن میان والدین و فرزندان
• نکشاندن روابط فضای مجازی به فضای واقعی
• پرهیز از و بگردیهای بیهدف صفحه 186
/186پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• مطرح نکردن اسرار خانوادگی و مشکالت زندگی خود در فضای مجازی
• عدم انتشار اطالعات شخصی و خانوادگی در فضای مجازی
نتیجهگیری
اجتماع انسانی متشکل از حقوق و وظایف افراد در قبال یکدیگر است که با رعایت انها
بسیاری از مشکالت جامعه حل شده و افراد در جهت صلح و ارامش حرکت میکنند .فضای
مجازی در کنار فرصتها و ظرفیتهای بیبدیل در زمینهسازی رشد و پیشرفت همهجانبه
جامعه ،در عرصههای مختلف علوم و خدمات و بهبود زندگی مردم ،دارای تهدیدها و نقاط
ضعف فراوانی میباشد و بر همین مبناست که رهبر انقالب اسالمی ضمن انکه میفرمایند
ً
اینترنت از نعمات الهی است و یقینا باید از نعمات الهی به بهترین نحو ممکن بهره برد ،تا کید
دارند فضای مجازی گردابی است که بسیاری را غرق کرده است( .ر.ک :مقام معظم رهبری،
26اذر )1381
بنابراین حالکه فناوریهای موجود در حوزه رسانه با سرعتی باال در حال پیشرفت است،
بکارگیری این فناوریها با توجه به اثار مختلف ان مانند اثار اجتماعی و فردی که ایجاد میکنند،
نیازمند فراهم اوردن امادگ ی است که ورود ناا گاهانه به این فضا خسارات جبرا نناپذیری
به وجود میاورد و نمونههای متعدد ان در زندگی روزمره مردم قابل مشاهده است.
از طرف دیگر ،ایجاد همزمانی میان پیشرفت در فناوری و قابلیت بکارگیری محصوالت ان
نیازمند برنامهریزی و مدیریت در استقرار است که از تکالیف قطعی حکومت محسوب می-
شود؛ اما در عین حال ،وظیفه شرعی و قانونی والدین نسبت به حفاظت و تربیت فرزندان
ً
ً
مسئولیتهایی را مستقیما و مستقال متوجه انان میکند که کسب علم و ا گاهی نسبت به
کاربردها و قابلیتهای فضای مجازی اولین گام الزم در انجام وظایف تربیتی محسوب میشود.
با توجه به اینکه اعمال نظارت و کنترل بر محیط ناشناخته ناممکن است ،اموختن و به روز شدن
و به روز ماندن از شرایط ضروری برای موفقیت والدین در تربیت فرزندان است. صفحه 187
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی187/ ...
مطلب دیگر ،خدمات ارا ئه شده در فضای مجازی است که امکان کنترل و نظا رت را
تا حدود زیادی برای والدین تضمین میکند و این امکان وجود دارد تا والدین از هر کلیدی که
روی رایانه زده میشود ،مطلع شوند و نشانیهایی که فرزندان به انجا مراجعه میکنند ،رو یت
شوند و هر انچه را که روی صفحه نمایشگر رایانه فرزندشان ظاهر میشود ،به طور همزمان
مشاهده کنند و امکان دسترسی انها را به نشانیهای خاص محدود نمایند ،مدت زمان ارتباط
انها را مدیریت کنند و از انان در برابر تهدیدهای این فضا محافظت نموده و در مجموع،
محیطی امن و مطمئن برای رشد و تعالی بیشتر فرزندانشان فراهم کنند.
فهرست منابع
.1قران کریم.
.2نهج البلغه.
.3ٱخوندی ،محمد ( .)1380ائین دادرسی کیفری .چاپ .9تهران :انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی.
.4ابری ،انسیه ( .)1387فضای مجازی عرصه ظهور خالقیت .اولین کنفرانس ملی خالقیتشناسی
مهندسی و مدیریت نواوری ایران .تهران :پژوهشکده علوم خالقیتشناسی ،نواوری و حل مسئله
ابداعی .TRIZ
.٥ابن بابو یه (صدوق) ،محمد بن علی ( .)١٤0٥من ال یحضره الفقیه .بیروت :دار االضواء.
.6باستانی ،برومند ( .)1386جرایم کامپیوتری و اینترنتی؛ جلوههای ن وین از بزهکاری.
تهران :انتشارات بهنامی.
.7تارنمای اسلم کوئستhttps://www.islamquest.net/fa :
.8تارنمای مقام معظم رهبری .به نشانیhttps://farsi.khamenei.ir :
.9جاللی ،علی اکبر ( .)1379اسیبشناسی فناوری اطلعات درخانواده .تهران :پژوهشکده خانواده.
.10حر عاملی ،محمد بن حسن ( .)1409تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الش ریعه.
قم :موسسه ال البیت الحیاء التراث.
.11قانون مدنی ایران .مصوب .18/02/1307
.12قرائتی ،محسن ( .)1383تفسیر نور .چاپ .11تهران :مرکز فرهنگی درسهایی از قران. صفحه 188
/188پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
.13گرامشی ،انتونیو فرانچسکو ( .)1387شه ریار جدید .ترجمه عطاءا ...نوریان .تهران :نشر دنیای نو.
.14گرامشی ،انتونیو فرانچسکو ) .)1383دولت و جامعه مدنی .ترجمه عباس میالنی .تهران :انتشارات اختران.
.15گرولنیک ،وندی ( .)1391روانشناسی تاثیر کنترل والدین و نتیجه معکوس ان بر کودک .ترجمه
معصومه اسمعیلی و زهره شیرافکن .تهران :موسسه چاپ و انتشارات بعثت.
.16محمدنژاد ،علی .)1386(،بزهکاری در فضای مجازی .تهران :انتشارات همشهری.
17. Hoffman, Stanley (1970). International Organization and the International
System. International Organization. Vol. 24 (No. 3): 389-413.
18. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/21/2481794 صفحه 189
مجله علمیه -نصف سنو یه
اللجنه العلمیه للشریعه االسالمیه
ح
ل
ق
البحوث الفقهیه -ا و هقی
السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
صاحب اْلمتیاز :جامعه المصطفی العالمیه
جامعه المصطفی
المفتوحه ،اللجنه العلمیه للشریعه االسالمیه بالتعاون مع عماده البحوث العلمیه
المشرف العام :الدکتور الشیخ .سعید ارجمندفر
رئیس التح ریر :الشیخ .امیر امینی
السکرتیر العلمی :الشیخ .فرهاد بورکیوان
المدیر التنفیذی :الشیخ .مجتبی عفتی
العنوان :قم ،شارع ساحلی جنو بی ،غربی مصلی القدس ،مابین الزقاقین 4-6
ص.ب3713913554 :
الهاتف /الفکس982532613875 – 982532114185 :
نوع الطبع :چاپ الکترونیکی
عدد الصفحات 304 :ص
Email: research@mou.ir صفحه 190
اداره التخطیط والدعم البحث
معاونیه البحوث ف جامعه المصطف
العالمیه
تم بتاری خ ()1443/06/13
رفع رتبه هذه المجله اىل مستوى المجالت العلمیه
(الخاصه بالتشکیالت العلمیه للحوزویی
والجامعیی) صفحه 191
شروط کتاهب المقال
.1یجب ان یتضمن المقال ما یلی:
✓ العنوان ،والملخص ،والکلمات المفتاحیه ،والمقدمه ،والعرض ،والنتیجه ،وقائمه المصادر.
ً
.2تخضع المقاالت المستلمه للتحکیم العلمی شریطه ان لم تنشر سابقا ،و یتعین علی الکاتب التعهد بعدم
قیامه بارسال مقاله الی موسسات اخری.
.٣یتحمل «الکاتب المراسل» ( )Corresponding Authorمسوولیه صحه المعلومات الوارده فی
المقال من الناحیتین العلمیه والحقوقیه.
.٤تحتف ظ المجله لنفسها بحق رفض المقاالت او قبولها.
.5ال یتم القبول النهائی لطبع المقال فی المجله ،اال بعد موافقه هیئه التحکیم وهیئه التحریر علیه.
.6یجب عدم تجاوز حجم المقال 8صفحات کحد ادنی ،و ٣0صفحه کحد اقصی ،وکل صفحه عباره عن
٢٥0کلمه.
.7یجوز النقل واال قتباس من المقاالت المنشوره االخری شرط ذکر المصدر.
.8یستخدم نوع الخط ( )IRLotusوحجم الخط ( ) ١٤فی طباعه المقال بالعربیه.
.9یتضمن قائمه المصا در المرتبه وفق الحروف االبجدیه ما یلی:
✓ فیما یتعلق بالکتاب :لقب واسم الکاتب (تاریخ النشر) .عنوان الکتاب (بخط غامق).
اسم المترجم او المصحح (ان کان) .الطبعه .مکان النشر :اسم الناشر.
✓ فیما یتعلق بالمقاله :لقب واسم الکاتب ( تاریخ النشر ) .عنوان المقاله (بخط غامق) .
اسم المجله (بخط ایتالیک) .الدوره .العدد :مجموع صفحات المقاله.
.10تندرج التوثیقات المرجعیه فی النص االصلی علی النحو ا التی (اسم المولف ،تاریخ النشر :الصفحه).
.11تندرج التوثیقات التوضیحیه فی هامش الصفحه نفسها ،ککتابه المفرده بالالتینیه ،وشرح المصطلحات
و ...غیرها.
ً
.12علی کاتب المقال ارسال مقاله مزودا بالمعلومات التالیه :االسم واللقب ،والمستوی العلمی ،والبرید االلکترونی. صفحه 192
صفحه 193
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع لدی الفقهاء وعلماء اصول الفقه اْلمامی
جعفر معتوق فخر (بحرین) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
استلم1443/05/11 :
قبول1443/09/02 :
الملخص
یتناول هذا البحث او المقال تعریف مصطلح البیع لدی الفقهاء وعلماء اصول الفقه االمامی،
ّ
ّ
حیث اختالف التعاریف؛ رغم انهم یتفقون علی المعنی اللغوی العرفی لهذا المصطلح ،ولکن
ّ
ّ
ّ
لعل ّ
مرد ذلک
یبدو ان هناک افهام متغایره للمصطلح ،بحیث یختلف تعریف کل فقیه عن االخر،
الی اختالفهم فی فهم االعتبارات الناجمه عن ماهیه البیع وحقیقته التی ت ّ
ودی بالطبع الی
مبتنیات ّ
فقهیه قد تکون متغایره فیما بینهم .یهدف الی اثاره الفکر والذهن تجاه تعریف البیع فی
ّ
ً
ّ
االصطالح اللغوی والفقهی کذلک؛ لعل ذلک یفتح افاقا اخری لدی الفقهاء وعلماء االصول
والمخت ّصین والباحثین فی الوصول الی تعریف جامع ومانع للبیع .وقد اعتمد الباحث ،المنهج
ً
الوصفی التحلیلی ،واالستداللی االستنباطی ایضا ،حیث بدا بتجمیع ما اوردته المصادر
ّ
عامه ،وکتب الفقه االمامی بشکل ّ
لعربیه والفقه ّ
والمراجعّ ،
اللغه ا ّ
خاص ،اضافه
وامهات کتب
ّ
ّ
الفقهیه واالقتصاد ّیه ،اضافه الی ابحاث الخارج فی الفقه لبیع
الی بعض البحوث والدراسات
الفقهاء .کما حاول الباحث االبحار فی الموضوع والغوص فی حقائقه ودقائقه ،ووضع مجموعه
ّ
من االهداف؛ للوصول الی نتائج قد تکون مرضیه او علی اقل التقادیر فاتحه لدراسه مثل هذا
الموضوع من قبل الباحثین والم ّ
ختصین من الفقهاء والعلماء المخلصین .وقد اشتمل هذا
ّ
البحث تعریف البیع فی اللغه وفی االصطالحی الفقهی االمامی ،مع بیان لبعض المفاهیم
ّ
المتعلقه بهذا المصطلح؛ ث ّم مقارنه هذه التعاریف بعضها مع البعض االخر؛ للوقوف علی موارد االتفاق
.١طالب البکالوریوس قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
جامعه المصطفی
العالمیه،
المفتوحه ،قم ،ایران( jaff.66@hotmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 194
/194البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
ّ
العلمیه
واالختالف فیها ،حتی نصل الی تعریف یکاد یکون جامعا ومانعا للبیع ،تارکین المناقشه
ّ ً
ً
وهال له .و بعد
الهلها من الفقهاء وعلماء االصول ،فصاحب هذا البحث لیس اهال لذلک وال م
عناء من البحث والمقارنه والتحلیل واالستنباط واالستدالل ّ
توصل البحث الی النتیجه االتیه،
ً
ّ
وهی :ان اختالف عبارات الفقهاء والعلماء فی تعریف البیع ،لیس ناجما عن اختالفهم فی بیان
ّ
الح ّد ال ّشارح للحقیقه والماهیه ،و ّانما ّ
بالنظر الی اسبابه وغایاته واحکامه ،وذات حقیقته متعدده
ّ
الجهات وال ّ
حیثیات ،متکثره المناشئ واالعتبارات .االمر الذی یستوجب سبر غور هذا التعریف
ّ
ً ً
ومعرفه مناشئه واعتباراته اللغو یه والشرع ّیه ایضا وفقا للروایات واالحادیث الشریف.
الکلمات المفتاحیه :البیع ،اصول الفقه االمامی ،الفهم اللغوی ،الفهم الفقهی
المقدمـه
ّ
ّ
التجاریه الشائعه بین
اساسیات الحیاه بین الناس ،والبیع من ضمن المعامالت
تعتبر التجاره من
ّالناس ،وهو احد الوسائل التی یمکن من خاللها تحقیق هدف ّ
السماء؛ ّ
مما له االثر البالغ فی
ّ
حیاه ّالناس ،ومدی سعادتهم وشقاوتهم .لذلک ،فالبیع به مکاسب محلله تعین االنسان علی
قضاء حوائجه دون الحاجه الی سوال الناس ،واخری ّ
محرمه تبعد االنسان المسلم عن الله
تعالی وتسقطه فی مهاوی المعصیه والرذیله.
وقد ثبتت مشروعیه البیع فی الکتاب وال ّ
سنه والعقل واالجماع ،وهو جائز لحاجه الناس الیه،
فقال تعالی:
َّ
َّ
• «واحل الله البیع وح َّرم الربا»( .البقره ،االیه )275
َّ
َّ
ً
اطل ِاال ان تکون ِتجاره عن
• «یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال ت اکلوا اموالکم بینکم ِبالب
ِ
ِ
َّ َّ
اض ِمنکم وال تقتلوا انفسکم ِان الله کان ِبکم ر ِح ًیما»( .النساء ،االیه )10
تر ٍ
َّ
َّ
َّ
ُّ
ود ا ِحلت لکم ب ِهیمه النع ِام ِاال ما یتل َٰی علیکم غیر
• «یا ایها ال ِذین امنوا اوفوا ِبالعق ِ
َّ َّ
م ِحلی ال َّصی ِد وانتم حر ٌم ِان الله یحکم ما ی رید»( .المائده ،االیه )1
ِ صفحه 195
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع195/ ...
:
کما ورد فی «الوسائل» عن االمام جعفر بن محمد الصادق
َّ
ُّ
«من اراد ِّ
التجاره فلیتفقهفی ِد ِین ِه ِلیعلم بذلک ما ی ِحل له ِم ِّما یحرم عل ِیه ومن لم
ُّ
یت ِّفقه فی دینه ث ِّم ا ِّتجر ت َّ
هات»( .الحر العاملی ،1414 ،ج)382 :17
ب
الش
ط
ور
ِ ِِ
ِ
وعن م ّ
حمد بن یعقوب عن عده من اصحابنا ،عن احمد بن محمد ،عن عثمان بن عیسی،
عن ابی الجارود ،وعن االصبغ بن نباته قال :سمعت امیر المومنین یقول علی المنبر:
َّ
«یا معشر ُّ
الت َّج ِار! ال ِفقه ث َّم المتجر ال ِفقه ث َّم المتجر ال ِفقه ث َّم المتجر والل ِه للربا ِفی
َّ
َّ
َّ
َّ
اجر
یب النم ِل علی الصفا شوبوا ایمانکم ِبالصد ِق الت ِ
ه ِذهِ الم ِه اخفی ِمن د َِّب ِ
َّ
َّ
َّ
ف ٌ
اجر ِفی الن ِار ِاال من اخذ الحق و اعطی الحق»( .نفس المصدر)381 :
اجر و الف ِ
ِ
ّ
ّ
لذا ،فاننا سنشرع فی بحثنا هذا ،بالتمهید له ،مع بیان مفهومی المصطلح والفهم اللغوی؛
ّ
لندخل الی بیان مصطلح البیع فی اللغه واالصطالح الفقهی االمامی ،وتحلیله.
التمهید
ً ً
ً
یقوم الفقه االسالمی علی فهم المصطلحات الفق ّهیه فهما دقیقا وشامال ،وال یمکننا فهم القران
ّ
ّ
اال من خالل الرجوع الی ال ّلغه الع ّ
ربیه وفهم
والسنه ،وما ورد فیهما من مفاهیم ومصطلحات
ّ
ً
ً
ً
وشامالّ ،
فثمه فرق بین المعنی اللغوی ،والمعنی
معانیها ومدالیلها وفهمها فهما دقیقا
االصطالحیّ ،
فاالول ،یطلق علی المعنی الذی استعملته العرب للکلمه ،والثانی ،یقصد به
المعنی الذی اصطلح اهل ٍّ
فن ّ
معین علی اعطائه لتلک الکلمه.
ّ
فتاره تکون معانی هذه المصطلحات هی نفسها المعانی اللغو یه التی وضعت لها بمدلولها
ّ
الل ّ
معنی اخر ،فیهجر المعنی ا ّللغوی ّ
غوی الی ً
االول و یبقی
المطابقی ،وتاره اخری ینتقل معناها
ّ
ً
المعنی الثانی لها ،فیکون مصطلحا الهل هذا العلم او ذاک .فالصاله فی اللغه تعنی «الدعاء ،البرکه»،
وج اء فی المصطلحات :عباره عن ارکان مخصوصه ،واذکار معلومه ،بشرائط مخصوصه، صفحه 196
/196البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ّ
فی اوقات مقدره( ،مرکز المعجم الفقهی )1769 :1421 ،واصطالحا :العباده المعروفه.
وفی االصطالح الفقهی ،هی العباده المعروفه ،والمخصوصه بهیئات ّ
معینه.
ّ
اللغهّ ،اتفق اهلها علی وضع ً
معنی لها ،فما وضع من اجله
فهذه مصطلحات لها معان فی
ّ
ّ
ً
طبقا لمدلوله المطابقی فهو المراد منه فی اللغهّ ،
واما فی الشرع و یف المصطلح الفقهی،
ّ
فبعضها قد انتقل من معناه اللغوی الی معناه المخصوص ،وهیئته الم ّعینه ،فه ِجر المعنی
اللغوی ،و بقی المعنی االصطالحی ،کالصاله ،والبعض االخر منها انطبق المعنی الفقهی علی
ّ
معناها اللغوی ،کالبیع ،وغیره.
ّ
ینصب تعریفهم للمصطلحات ا ّ
ّ
لفقهیه
ومن هنا ،فان الفقهاء وعلماء اصول الفقه ،کذلک،
ّ
ّ
الل ّ
غوی لهذه
علی معرفه دالله االلفاظ من حیث المعانی اللغو ّیه الموضوعه لها ،ومستوی الفهم
المعانی ینعکس علی فهم المعانی لهذه المصطلحات ،کمصطلح البیع .فالفقیه او االصو ّ
لی
ّ
ّ
یحتاج الی الفهم اللغو ّی العمیق والدقیق من خالل قدرتهما علی معرفه معانی الکلمات
ً
ً
ّ
ّ
مجازیه؛ للخروج بتعریف جامع
الحقیقیه وال
المفرده ،وفهمها فهما دقیقا ،ومعرفه دالالتها
ومانع ،وشامل ودقیق.
ّ
وعند النظر الی تعاریف الفقهاء وعلماء اصول الفقه فی تعریف مصطلح البیع ،نجد ان
تعبیراتهم مختلفه ،ومعظم هذه التعاریف غیر جامعه وغیر مانعه؛ وفی هذا البحث یحاول
ّ
بکل تواضع -الی طرح اشک ّ
الیه تعریف مصطلح البیع لدی فقهاء وعلماء
الباحث و یسعی-
ً
ّ
اصول الفقه االمامی ،من خالل استقصاء تعریف البیع ،لغه واصطالحا .وال بد من طرح تساول
ّ
ً
رئیس ّ
سهم فی بیان اختالف تعریف
ی
شیئا
تضیف
ها
لعل
تتفرع عنه مجموعه من التساوالت؛
ِ
ّ
البیع لدی الفقهاء وعلماء االصول ،وهذه التساوالت تاخذ بعین االعتبار مستوی الفهم اللغوی
ّ
کل من ّفسر ّ
وعرف هذا المصطلح.
لدی
ً
ً
ّ
ّ
ولکی نصل الی مفهوم شامل ودقیق للبیع ،ال بد من االجابه عن تساول یشکل محورا اساسیا
ّ
فی الدراسه ،وهو :ما تاثیر مستوی الفهم اللغوی فی تعریف مصطلح البیع لدی فقهاء االمامیه؟
من خالل االجابه علی االسئله الف ّ
رعیه لهذا السوال: صفحه 197
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع197/ ...
ّ
ّ
• هل ان تعریفات البیع لدی الفقهاء وعلماء اصول الفقه تختلف عن المفهوم اللغوی للبیع؟
• وما هی المناشئ واالعتبارات التی ّادت الی اختالف الفقهاء فی تعریف البیع؟
ّ
• وهل اختالف الفقهاء فی تعریف البیع ینبئ عن مستوی الفهم اللغوی لدی الفقهاء
لهذا المصطلح؟
مرجوه ّ
• وما هی الفائده العلمیه وال ّثمره ال ّ
جراء هذا االختالف؟
البیع فی اللغه
ورد فی لسان العرب:
َ
َ
ْ
َ َ ْ َ َْ ً
ً
ّ
البیع ضد الشراء وا َلب ْیع الشراء ایضا وهو من االضداد و ِب ْعت الشیء شریته ابیعه بیعا
ْ
ً
ً
َومبیعا وهو شاذ وقیاسه َمباعا واالْب ِتیاع االشتراء( .ابن منظور ،1419 ،ج)194 :1
وقال الراغب االصفهانی ومثله فی «تاج العروس»:
ّ
ّ
الشراء والبیع متالزمان؛ فالمشتری دافع الثمن واخذ الم َّثمن ،والبائع دا ِفع المث َّمن
ً
ّ
ٍّ
بناض وسلعهّ ،
فاما اذا کان یبیع ِسلعه
واخذ الثمن ،هذا اذا کانت المبایعه والمشاراه
َ
بسلعه َص َّح ان ی َت َص َّو َر کل واحد منهما م َ
شت ًریا و بائ ًعا ،ومن هذا َ
جه صا َر لفظ َالبیع
الو
ِ
ِ
ِ
ِ ِ
ِ
ِ
َ
َ
َ
َ
واحد ِمنهما فی مو ِضع االخ ِر( .الراغب االصفهانی)86 :1424 ،
والشر ِاء یستعمل کل ِ
ِ
وفی «المصباح المنیر»:
َْ
َ
ْ
َ َ َ َ َ
َ ْ ْ َْ َ َ َْ َ
َ
َواال ْصل ِفی ال َب ْیع م َبادله َمال ِب َمالِ ،لقو ِل ِهم بیع ر ِابح و بیع خا ِسر ،وذ ِلک ح ِقیقه ِفی
َْ
َ َّ ّ
َ
اال ْع َیانَِ ،لک َّنه ا ْطل َق َع َلی ْال َع ْقد َم َج ًازا؛ َال َّنه َس َبب َّ
الت ْ
الت َمل ِکَ ،وق ْوله ْم
یک و
ل
م
َو ْص ِف
ِ
ِ
ِ
ِ ِ
ِ ِ
ْ َ َ َ َ َ
َ
َ َ
َ ْ
ْ َ
َ ْ َ
َص َّح ال َب ْیع ا ْو َبطل َون ْحوه ا ْی ِصیغه ال َب ْیع ،ل ِک ْن ل َّما ح ِذف المضاف َوا ِقی َم المضاف ال ْی ِه
َ َ َ َ َ َّ ْ َ ْ ْ َ ْ َ ْ ِ َّ ْ
التذ ِک ِیر( .الفیومی)27 :1987 ،
مقامه وهو مذکر اس ِند ال ِفعل الی ِه ِبلف ِظ صفحه 198
/198البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وفی «مختار الصحاح»:
ً
ً
ً
ً
باع الشیء یبیعه بیعا ومبیعا شراه ،وهو شاذ ،وقیاسه مباعا ،و باعه ایضا اشتراه ،فهو من
االضداد( .الرازی)53 :1986 ،
ً
َ َ
َ
واحد ِمنهما فی
وورد فی «الموسوعه الفقهیه الکو یتیه» :البیع لغهِ :ضد الشر ِاء ،ویستعمل کل ِ
َ
َموضع اال َخر( ،وزاره االوقاف والشئون االسالمیه ،1407 ،ج )5 :9فهو م َ
الم
ک
فی
اد
االضد
ن
ِ
ِ
ِ
ِ
َ ِ ِ
َ َ
رب ،والمراد به ا َلبیع ِعند ا کث ِرهم ...کما ورد فی «معجم لغه الفقهاء» :البیع؛ مصدر باع،
الع ِ
ّ
اعطی الشیء بثمن ،جمعه بیوع وهو مبادله مال بمال علی سبیل التملیک عن تراض ،ورکناه
االیجاب والقبول( .رواس وصادق)83 :1408 ،
ّ
ّ
من خالل التعریفات اللغو یه السابقه للبیع ،نالحظ عده امور ،منها:
ّ
ّ
ّ
• االمر ّ
المتضاده ،ای من
االول :ان البیع والشراء من االلفاظ المشترکه بین المعانی
ّ ّ
َ
ّ
المفردات الداله علی م َعن َیین متبایـــ َـنــین ،فیطلق علی کل من المتعاقدین ،انه بائع
ّ
ومشتر ،یقالِ :بعت الشیء ،بمعنی بعته ای اخرجته عن ملکی ،و بمعنی اشتریته ای
ّ
ّ
ادخلته فی ملکی ،انما لکثره االستعمال صـــــار المعنی المتعارف علیه ان البیع ،هو
ّ
ّ
االعــطـاء بثـمـن ،ای اعطاء الم َّثمن واخذ الثمن ،والشراء هو االخذ بثمن ،ای اعطاء
ِّ
ّ
الثمن واخذ َّ
المثمن .قال تعالی« :احل الله البیع»( .البقره ،االیه )275فمطلق البیع
ّ
حالل ،ویقصد به البیع والشراء ،وقوله تعالی« :وشروه ِبثم ٍن بخ ٍس»( ،یوسف ،االیه )20
ّ
ای باعوه ،غیر انه اذا اطلق البائع فالمتبادر الی الذهن باذل السلعه ،و اذا اطلق
المشتری فالمتبادر دافع الثمن.
ّ
ّ
ّ
• االمر الثانی :ان البیع فی اللغه ،یعنی مبادله مال بمال علی نحو التملیک؛ الن البیع هو
ّ
ً ّ
المبادله الما ّلیه ،واطلق علی العقد مجازا؛ النه سبب التملیک والتملک ،وقولهم ص ّح
البیع او بطل و نحوه ،ای صیغه البیع ،لکن لما حذف المضاف واقیم المضاف الیه
ّ
ذکر ،اسند الفعل الیه بلفظ ّ
التذکیر( .مامقانی ،1323 ،ج)168 :2
مقامه و هو م صفحه 199
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع199/ ...
ْ
ّ
الملک ِبعوض ،بمعنی تملیک
• االمر الثالث :ان البیع من فعل البائع ،وهو اخراج ذات ِ
ْ
ّ
الملک ،بمعنی ادخال
ن
م
ت
الذا
اج
ر
اخ
و
وه
ری،
المشت
فعل
من
اء
ر
لش
الغیر للمال ،وا
ِ ِ
الذات فی الملک.
ً
تع ریف البیع اصطلحا
ّ
االمامیه بشان تعریف البیع فی االصطالح الفقهی ،ولتقدیم تعریف جامع
اختلفت عبارات فقهاء
ّ
ً
ومانع للبیع ،ال ب ّد لنا من ّ
التعرف علی تعاریف الفقهاء للبیعّ ،ثم نقارن بینها ونحللها ،وفقا
ّ
میه ّ
لالصول العل ّ
المتبعه .وقبل ان نعرض تعاریف الفقهاء للبیع ،یقول المحقق االملی ،فی تقریر
بحث الخارج لالستاذ الغروی النائینی علی کتاب «المکاسب» للشیخ االنصاری:
ّ
ّ
کلها تعاریف تقریبیه ال ّ
معرفات
اعلم انهم ذکروا فی تعریف البیع عبائر مختلفه
حقیقیه؛ لعدم اشتمال البیع علی الجنس والفصل کسائر المهیات المحدوده بالحدود.
(االملی ،1413 ،ج)84 :1
وقال زین الدین فی الفصل الثانی من کتاب البیع:
ّ
وقد جری داب الفقهاء والمحققین منهم علی الخصوص علی اطاله الکالم فی ذلک،
فیذکرون ا ّلتعریف وما یرد علیه من وجوه االشکال ،وما یندفع به ذلک ،و یحاولون
جهدهم ان یکون التعریف یجمع جمیع افراد المعامله ،و یمنع عن دخول ما لیس منها،
ّ
و یهون االمر ّان ّ
التعاریف التی تذکر للبیع او لغیره من المعامالت ،انما هی من قبیل
ّ
حقیقیه؛
شرح االسم ،فیراد منها بیان المع َّرف علی وجه االجمال ،ولیست تعاریف
فیبتنی االمر فیها علی التدقیق( .زین الدین ،1413 ،ج ،34 :4المساله )56
ّ
ومن هنا نقول ،ان البیع له مفهوم عرفی ،ولیس فیه تاسیس من الشارع ،ولذا ،التزم علماء
اصول الفقه ،وکذلک فقهاء االمام ّیه بالمفهوم العرفی للبیع ،وع ّرفوه بتعریفات ،قد تکون غیر جامعه صفحه 200
/200البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
الفراد البیع ،وغیر مانعه عن دخول االغیار؛ االمر ،الذی حدا بنا للوقوف علی هذه التعریفات؛
لیصل المخ ّ
تصون من الفقهاء الی تعریف جامع ومانع للبیع.
مصطلحات تتعلق بالبیع
قبل ان نعرض تعاریف فقهاء االما ّمیه للبیع ،ن ّبین بعض المفاهیم المتصله بهذه التعاریف؛
ّ
لتتضح بعد ذلک التعاریف ،کما یلی:
االنشاءّ
ً
االنشاء فی اللغهِ :االبداع واالبتداء ،وکل من ابتدا شیئا فقد انشاه ،فهو احداث حال بعد حال من
ً
ً
غیر احتذاء علی مثال ،ومنه یقال :نشا الغالم وهو ناشئ :اذا نما وزاد شیئا فشیئا ،واالسم النشوء،
ثم نقل الی ایقاع لفظ لمعنی یقارنه فی الوجود( ،العسکری )134 :1412 ،وفی «معجم لغه الفقهاء»،
ّ
هو :ایجاد الشیء بعد ان لم یکن ،و انشاء العقد او البیت :ایجاده( .رواس وصادق)68 :1408 ،
ً
حا ،منها :ایجاد الشیء الذی یکون مسبوق ًا ّ
بماده
وقد وردت تعریفات کثیره لالنشاء اصطال
ً
ّ
ّ
ومده ،وایضا هنا بیان للفرق بینه و بین الخبر ،والمقصود بالماده هو اللفظ المستعمل فی ذلک،
ّ
ّ ّ
ّاما المده فهی الالزمه الیجاد المطلوب( ،عمیم االحسان )37 :1424 ،اال ان اقرب التعریفات
ّ
ّ
لبیان صفه االنشاء من تعریف ماهیته فی بحثنا ،هو :الکالم الذی یتوقف تحقق مدلوله علی
ّ
والذم ،وامر
النطق به ،کاالمر والنهی والدعاء واالستفهام ،و انشاء العقود ،و انشاء المدح
َ
التکو ین ،والق َسم ،ونحو ذلک( ،المیدانی ،1996 ،ج )223 :1فاالنشاء ،هو الکالم الذی لیس
لنسبته خارج تطابقه هذه النسبه او ال تطابقه ،والکالم االنشائی هو الذی ال واقع له فی الخارج،
ّ
وال احتمال فیه للمطابقه والالمطابقه.
ً
ّ
اذا ،هناک تناسب بین المعنی اللغوی والمعنی االصطالحی لالنشاء؛ الن المعنی
االصطالحی لالنشاء :هو الطلب ،والطلب هنا بالمعنی االعم لیشمل اقسام االنشاء کالنداء
ً
والتمنی وغیرهما ،فالنداء مثال طلب المنادی ،والتمنی طلب فی معناه ،و ان کان مستحیل
ً
ّ ّ
الوقوع ،اال انه طلب فی الظاهر الحداث شیء لم یکن؛ النک ابتکرته من غیر ان یکون موجودا صفحه 201
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع201/ ...
ً
قبل ذلک فی الخارج ،فقولنا :فی باب االمر :قم ،بمعنی طلب القیام الذی لم یکن موجودا من
ّ
المامور ،وکذا فی سائر اقسام االنشاء ،و یکون االنشاء من غیر احتذاء علی مثال؛ النه لو کان
ً
علی مثال لما صلح ان یکون احداثا وابتداء ،والصبح اعاده ولیس انشاء.
ّ
ً ّ
فاالنشاء ،بمعناه اللغوی واالصطالحی وقع موضوعا لعده من االحکام الشرعیه ،منها ،انشاء
ّ
العقود واالیقاعات ،وال اشکال فی ان العقود واالیقاعات ،مثل البیع والطالق من االمور االنشائیه
ّ
ّ
ّ
ّ
التی البد من تحققها باالنشاء ،و اال فال تحقق لها( ،النجفی ،1981 ،ج244-252 :22؛
ّ
ّ
انشائیات ،وکذا االیقاعات( ،الیزدی الطباطبائی،
االنصاری ،1410 ،ج )117 :3والعقود کلها
،1430ج )453 :5و یقصد باالنشاء فی العقود ،کعقد البیع ،هو ایجاد االیجاب والقبول،
ّ
والمشهور لدی الفقهاء ان االنشاء ینحصر بفعل الماضی ،فال یقع باالمر وال بالمضارع؛
ّ
الن االمر استدعاء ،وقصد االنشاء بالمستقبل خالف المتعارف.
سید الخوئیّ ،
بینما یری جماعه من الفقهاء ،کاالمام الخمینی وکذلک ال ّ
صحه االنشاء
ً
ّ
ّ
ّ
باالمر ایضا؛ وذلک الن دالله کل من االفعال حتی الفعل الماضی علی االنشاء انما تکون
ّ
ً
بالقرائن الحالیه او المقالیه؛ اذ الفعل الماضی لیس صریحا فی االنشاء ،و اال لما جاز استعماله
ً
ً
ّ
ّ
فی االخبار ،مع انه کثیرا ما یستعمل فی االخبار ایضا؛ اذ افاده الفعل الماضی لالنشاء انما تکون
ً
بالقرینه ،وال مانع من افاده االمر والمضارع لالنشاء بالقرینه ایضا.
ّ
و یقول الف ّیاض فی کتابه «محاضرات فی اصول الفقه» :ان ما هو المشهور من ان االنشاء
ّ
ّ
ً
ّ
ایجاد المعنی باللفظ ال اساس له اصال .والوجه فی ذلک :ما ذکرناه هناک ،وملخصه :ان المراد
ّ ّ
ّ
بایجاد المعنی باللفظ لیس االیجاد التکو ینی بالضروره ،فان اللفظ غیر واقع فی سلسله علل
ّ
ّ
ّ
الخاصه ،واللفظ لیس من جملتها .وکذا
الموجودات التکو ینیه ،بداهه انها توجد باسبابها وعللها
ّ
لیس المراد منه االیجاد االعتباری ،فان االعتبار خفیف المونه فیوجد فی نفس المعتبر بمجرد
ّ
ّ
اعتباره ،سواء ا کان هناک لفظ تکلم به المعتبر ام لم یکن ،فال یتوقف وجوده االعتباری علی
ّ
ً
بدا .اذا ال یرجع االنشاء بهذا المعنی الی ّ
محصل( .الفیاض ،1974 ،ج)66 :3
اللفظ ا صفحه 202
/202البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ًاذا ،االنشاءات لیست موجده للمعنیّ ،
ولکنها تحکی عن حاله موجوده فی ّالنفس فعال،
حیث ّان هذه الحاله ال تحکی عن ثبوت نسبه ّ
قضیتها مع امکان ان یکون حکایه عن شیء اخر،
ّ
النفسانیه ،وهذه االراده لیس سنخها الحکایه عن ثبوت نسبه
مثال هیئه اضرب اماره علی االراده
الضرب الی المخاطب فی الخارج کالتحریم فی قولنا :ضربت ،بل سنخها العل ّیه واالقتضاء
ّ ّ
لحصول هذه النسبه ،ضروره ّان االراده اال ّ
عله ّ
تامه لحصول الفعل
مریه مع انقیاد العبد وتمکنه
ّ
فی الخارج ،نعم یکون حکایه عن ثبوت المنفعه فی الضرب مثال ،فلو کان المتکلم بصیغه االمر
ً
غیر مرید للفعل کانت الصیغه مهمله غیر مستعمله فی معنی اصال( .االراکی ،1415 ،ج)17 :1
ّ
ّ
وعلیه ،فان تعریف الشیخ االعظم للبیع بانه :انشاء تملیک مال ِبعوض ،یقصد باالنشاء هنا،
ّ
وجود اراده نفسانیه لدی البائع او لدی المشتری ،وهو ثبوت نسبه البیع الی البائع ،ونسبه الشراء
الی المشتری فی الخارج ،حیث ّان اراده البائع االمر ّیه للبیع و اراده المشتری لل ّشیخ ّ
الفیاض
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه لحصول ّ
العلیه واالقتضاء لحصول الفعل فی الخارج،
للشراء مع انقیادهما وتمکنهما
ّ
والشراء فی ّ
عملیه البیع.
وحایه عن ثبوت البیع
ونکتفی بنقل ما افاده الشیخ االیروانی فی بحثه الخارج:
ّ
ّ
َّ
یکفی فی تحقق البیع کل لفظ یدل علیه .والوجه فی ذلک :هو ان الدلیل قد دل علی
َ
َ
امضاء البیع « َا َح َّل الله ال َب ْیع» ،او العقد « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» ،او التجاره « ِتج َاره ع ْن
ِ
ً
ّ
َ
ت َراض» ،وحینئذ کل لفظ یدل علی البیع عرفا فسوف یصدق عنوان البیع فیشمله
« َا َح َّل الله َالب ْیع» ،و یصدق انذاک عنوان العقد فیشمله « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» ،وهکذا یشمله
ِ
َّ َ َّ َ َ َ َ َ
ْ
عنوان التجاره عن تراض فیشمله « ِاال ان تکون ِتج َاره ع ْن ت َراض ِمنکم» ،فاذن کل منها
یدل علی البیع من دون تخصیص بلفظ دون اخر .ومنه ّیتضح النظر فیما حکی عن
ّ
ّ
بعض :من انه ال یکفی انشاء البیع بااللفاظ المجازیه ،قال العالمه فی التذکره :الرابع
من شروط الصیغه التصریح فال یقع بالکنایه مع النیه مثل ادخلته فی ملکک او جعلته
ً
ّ
لک او خذه ّمنی بکذا او صلطتک علیه بکذا عمال باصاله بقاء الملک ،والن المخاطب
ال یدری بم خوطب( .االیروانی)1339 ، صفحه 203
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع203/ ...
ً
ً
ّثم یقول الشیخ :والتعلیق علیه واضح :فنحن نقول یکفی کل ما یدل علیه عرفا ،فاذا فهم عرفا
من التعبیر انشاء البیع فیشمله « َا َح َّل الله َالب ْیع» او « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» وال تصل النو به الی اصاله
ِ
ّ
بقاء الملک ،وهکذا ال تصل النو به الی الوجه الثانی الذی ذکره وهو« ،والن المخاطب ال یدری
ً
ّ
ّ
َّ
َّ
بم خوطب» ،فان العالمه قد فرض ان عنوان البیع ال یفهم عرفا ،فاذن هذا خارج عن محل
ً
ّ
الکالم ،انما محل الکالم فیما اذا کان کنایه ولو بعیده او مجاز ولو بعیدا ولکن یفهم منه البیع
ّ
فهنا ال موجب للتوقف فانه سوف یشمله االطالق وال تصل النو به الی الوجهین اللذین ذکرهما.
َّ
وقال فی «مفتاح الکرامه» :قالوا فی ابواب متفرقه کالسلم والنکاح وغیرهما ان العقود الالزمه
ال تثبت بالمجازات ...وکذا ال تنعقد بشیء من الکنایات ،ونقل فی موضع اخر عن «جامع
ّ
المجوزه
المقاصد» :الجمع بین کلماتهم بحمل کلمات المانعه علی المجاز البعید والکلمات
علی المجاز القریب ،واستحسن الشیخ االعظم ذلک فی «المکاسب» .ونحن نقول :انه حتی لو
َ
ً
َ َ َّ
کان المجاز بعیدا فمادام یفهم منه البیع فحینئذ یشمله اطالق «احل الله ال َب ْیع» او «ا ْوفوا
ً
بالعق ْ
ود» او ما شاکل ذلک ،و اذا لم یفهم حتی ولو کان المجاوز قریبا فال یکفی ذلک ،فاالولی ان
ِ
نجعل المدار علی الفهم العرفی للبیع( .االیروانی)1339 ،
ّ
فان جمیع التعریفات السابقه للبیع هی ان ّ
شائیه ،بقصد االراده النفسانیه ،وحاکیه
ومن هنا،
ّ
ً
عن البیع لدی الطرفین ،و اال لم یصبح بیعا ،عند انتفاء هذه االراده.
االنتقالّ
ّ ّ
التحول ّ
ّ
الحسی ،ای تحول الشیء من مکان الی مکان
من معانی مصطلح (االنتقال) فی اللغه:
ََ َْ َْ ً ََ
ْ
اخر ،فقد ورد فی لسان العرب :ا َّلنقل تحو یل الشیء من موضع ِالی موضع نقله ینقله نقال فانتقل
َ َّ َ ً َ
وا َّلت َنقل التحول ونقله ت ْن ِقیال ِاذا ا کثر نقله( ،ابن منظور ،1419 ،ج )345 :6وجاء فی «معجم لغه الفقهاء»:
االنتقال :ال ّ
تحول من مکانه الی مکان( ،رواس وصادق )67 :1408 ،وفی «معجم الفاظ الفقه
ّ
الجعفری» :االنتقال :التنقل ،واالنتقال من وضع الی وضع اخر فی نفس الموضع ،ای المکان، صفحه 204
/204البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
و ان ّتم من موضع الی موضع اخر ،ای من مکان الی مکان اخر ،فهو نقل او انتقال( .فتح الله،
71 :1438و )158
ّ
ّ
التحول
المنی ،و یراد به:
وقد ورد هذا المصطلح فی کتب کثیره من الفقه ،کباب خروج
ّ
للمنی من مکانه الی مکان اخر ،وفی باب الحیض ،و یراد بهّ :
ّ
تحول المراه التی ال
الحسی
ّ
ّ
ّ
ّ
تحیض من عدتها باالشهر الی عدتها بالحیض ،وفی باب عده المطلقه ،و یراد به :تح ّول المراه
ّ َّ
ّ
ّ
تحول الد ْین
من عده الطالق الی عده الوفاه ،وکذلک فی باب البیوع من کتاب البیع ،و یراد به:
ّ
الثابت فی ّ
ّ
الفقهیه» :اذا تعذر االصل یصار
الذمه الی ّذمه شخص اخر .کما ورد فی «القواعد
َ
َ
الی البدل( ،الزحیلی ،2006 ،ج )518 :1ای وجب االنتقال الی البدل.
ّالنقلّ
ّ
عده معان لغو ّیه لمفهوم ال ّن ْقل ،وما یه ّمنا من ً
معنی ،هو المعنی اللغوی الفقهی ،ففی
وردت
َ
ْ
َ
ْ
«لسان العرب»َّ :
فانتقل ،و َّ
"النقل ،تحو یل الشیء من موضع الی موضعَ ،نقله َی ْنقل َنق ًال َ
الت َنقل:
ِ
التحول( ،ابن منظور ،1419 ،ج )345 :14وفی «معجم اللغه العربیه المعاصره»:
انتقلت الملک َّیهّ ،
تغیرت ّ
وتحولت( ،احمد مختار عمر )2274 :1429 ،ورد فی «معجم لغه الفقهاء»:
ْ
ّ
ّالنقل ،بفتح فسکون ،مصدر نقل ،تحو یل الشیء من موضع الخر( ،رواس وصادق)369 :1408 ،
ّ
ْ
اذن ،النقل فی اللغه یعنی االنتقال ،ای التح ّول من موضع الی موضع او من مکان الی اخر.
ّ
ولذا ،نقل القرافی فی الفصل الثانی :فی ّ
تصرفات المکلفین فی االعیان فی کتابه «شرح
ّ
تنقیح الفصول» ،ان :النقل یقسم الی ما هو بعوض فی االعیان ،کالبیع والقرض ،او فی المنافع
کاالجاره ،و یندرج تحتها المساقاه والقراض والمزارعه والجعاله ،و الی ما هو بغیر عوض،
کالهدایا والوصایا والعمری والهبات والصدقات والکفارات والزکوات والغنیمه والمسروق من
اموال الکفار( .القرافی ،1424 ،ج)155 :1 صفحه 205
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع205/ ...
ْ
-الملک والتملیک
َ
ْ
ّ
ّ
جاء فی «المعجم الوسیط» :الملک ،ما ی َملک و یتص ّرف فیه ،یذکر و یونث .والجمع :امالک.
ْ
والملک :التملیک( ،انیس واخرون )886 :1425 ،وفی «المعجم المفصل فی النحو العربی»:
ْ
الملک :مصدر ملک الشیء :صار بحوزته( ،بابستی )1057 :1413 ،وفی «مختار الصحاح»:
َّ
َ ْ ً َ َ
َّ َ ْ َ ْ ْ َ َ
َّ َ َّ َ ً
َملکه الش ْی َء ت ْم ِلیکاَ ،ج َعله ِملکا له .یقالَ :ملکه ال َمال َوالملک فه َو م َملک( .الرازی)264 :1986 ،
َ ْ ً َ
َ
َ َّ َ َّ
وورد فی «موسوعه الفقه الکو یتیه»َّ :
الت ْم ِلیک َم ْصدر َملکه الش ْی َء ِاذا َج َعله ِملکا لهَ ،و ِف ْعله
َ
ْ َ
َ ََ
َ َ َّ
َ ْ
َ َ
َ
َ
ْ
الثال ِثی َ(ملک)َ ،و َملک الش ْی َء :اح َت َواه ،ق ِاد ًرا علی اال ْس ِت ْبد ِاد ِب ِهَ ،وال َیخرج ْاس ِت ْع َمال الفق َه ِاء ِل َهذا
َ َّ َّ َ َ َ ْ َ
َ ْ َ
ال َّل ْفظ َعن ا ْل َم ْع َنی الل َغویَ ...و َی ْخ َتلف َّ
الت ْم ِلیک ِا َزاله َونقل ِالی َم ِالک
الت ْم ِلیک عن ِاال ْسق ِاط ِفی ان
ِ
ِ
ِ َ َّ ْ ْ َ َ َ ِ َ َ َ ْ َ َ ْ ً َ َ َ َّ َ ْ َ ِ َ
َ
ِفی ِحین ان ِاالسقاط ِازاله ولیس نقال کما انه لیس ِالی م ِالک( ،وزاره االوقاف والشئون االسالمیه،
ِ
َّ َ
َ
ََ
،1407ج )273 :12وجاء فی «معجم الغنی» :ت ْم ِلیک [ملک]( ،مصدرَ :ملک)َ :وعده ِب َت ْم ِل ِیک ِه
ْ ً َ
َ َ
ا ْمال کهَ :ج ْع َلها ِملکا له( ،ابو العزم )2013 ،وورد فی «معجم لغه الفقهاء» :التملیک ،مصدر
َ
ّ
ّ
بالتصرف فیه( ،رواس وصادق )110 :1408 ،وفی
ملک ،وهی ،جعل الشیء الخر ،یحوزه و ینفرد
ً
«التعریفات الفقهیه» :التملیک :هو جعل الرجل مالکا وهو علی اربعه انحاء :االول :تملیک
ال َعین بالعوض ،وهو البیع ،الثانی :تملیک َ
العین بال ِعوض ،وهی الهبه ،والثالث :تملیک المنفعه
ِ
بالعوض ،وهی االجاره ،والرابع :تملیک المنفعه بال ِعوض وهی العاریه( .عمیم االحسان،
ِ
)62 :1424
ًْ
َ َّ َ َ
ّ
ْ ً
ً
اذ ًا ،التملیک ،هو ْ
جعل الشیء ِملکا لغیره ،یقال :ملـکه الشیء تملیکا اذا جـعـله ِملــکا
ّ
ّ ّ
َ َ
ّ
بالتصرفَ ،وملک الشَـیء :استحقه واحتواه وکان
الحیازه وال ّت ّفرد
لـــه ،والتملک :االستحقاق و ِ
ً
َ ّ ً ّ َ
قادرًا علی ّ
التصرف فیه ،وس ّمی االستحقاق ت َملکا؛ الن ید مالکه فیه قو ّیه صحیحه .واصطالحا،
ْ
ّ
ّ
الشیء الی غیره؛ لیح َوزه و ینفرد ّ
الشیءْ ،
بالت ّ
وجعله
صرف فیه .فتمکین االنسان من حیازه
هو نقل
ً
ً
ً ّ
یکا .و ینقسم ّ
قادرًا علی ان ّ
التملیک-
یتصرف فی المملوک من مال ،ونحوه تص ّرفا مطلقا ،یعد تمل
ّ
ّ
ٍّ
کما ورد فی «موسوعه الفقه الکو یتیه» -الی قسمینّ :
االول :تملیک یتعلق بمحل محقق،
ّ
کتملیک االعیان کالدور واالرضین ،وغیرها ،وقد یکون ِبعوض کالبیع ،وقد یکون بال عوض صفحه 206
/206البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ٍّ ّ
ّ
کالهبه و ّ
الصدقه؛ والثانی :تملیک یتعلق بمحل مقدر کتملیک منفعه البیت دون عینه واصله ،فان
ّ
ّ
ّ
منافعه مقدره تعلق بها تملیک مقدر ،وتملیک المنافع قد یکون ِبعوض کاالجاره ،وقد یکون بال
عوض ک ّ
العاریه( .وزاره االوقاف والشئون االسالمیه ،1407 ،ج)273 :12
ِ
ْ
ّ
ّ
ّ
ّ
الملک الشرعی فانه اما ان یثبت
واالجاره والعاریه ،لیسا من البیع کما هو معلوم .فاذا ثبت ِ
ْ
ّ
ً
ّ ً
ّ
مو ّبدا ما لم یطرا علیه انتقال عن طریق اسباب ّالنقل الشرعی کالعقود ،و اما ان یثبت موقتا
ْ
کملک المنافع فی االجاره.
ِ
-ال َعین
جاء فی «المعجم المفصل فی النحو العربی»َ :
العین لغه :عین الشیء :ذاته ونفسه( ،بابستی،
ّ
َ
)721 :1413وفی «معجم لغه الفقهاء»َ :
العین :عین الشیء :ذاته ،ای :نفسه ،ومنه الدرهم عینه،
ای :ذاته( ،رواس وصادق ،)245 :1408 ،کما جاء فی «معجم مصطلحات اصول الفقه»:
ّ
َ
َ
العین :الذات( ،سانو )305 :1420 ،وقد ورد مصطلح (ع ْین) فی الفقه فی موارد عده ،منها :فی
ّ
کتاب البیوعّ ،
والزکاه ،والمواریث عند الکالم علی االخوه االعیان ،و یراد بهم :االخوه االشقاء من
ّ
االب ّ
واالم .وفی کتاب الجهاد ،والجنایات ،والدیات .و یراد به :الحسد .کما یطلق فی اصول
الفقه ،بــاب :االحکام ّ
کلیفیه عند الکــالم علی َفرض َ
الت ّ
الع ْین ،و یراد به :ما فرض علی
ِ
َ
َ
االشخاص باعیانهم ال یسقط عنهم بقیام الغیر ،و یقابله :ف ْرض الکفایه.
ّ
َّ
َ
اللغوی َ
وما ّ
للعین :ع ْین الش ْی ِء نفسه ،یقال :اخذت مالی
یهمنا فی هذا البحث،هو المفهوم
بعینه .فاذا اطلق َ
العین فی البیع ،فیقصد به المتاع او َ
المبیع ذاته .ومن هنا ،اشترط الفقهاء ان
ّ
ً
ّ
ینا ،و یراد َ
الشیخ ّ
محمد امین زین الدین فی «کلمه التقوی»:
بالعین کما یقول
یکون المبیع ع
ً
ویراد َ
بالعین التی ذکرناها شرطا فی المبیع ما یقابل المنفعه کسکنی الدار و اجارتها،
ورکوب السیاره او السفینه وامتالک منفعتهما مده معینه ،وما یقابل العمل کخیاطه الثوب،
وبناء المنزل ،وکتابه الکتاب ،وما یقابل الحق کحق الخیار ،واالختصاص والتحجیر ،فال
ً
یصح بیع هذه االشیاء واشباهها النها لیست اعیانا( .زین الدین ،1413 ،ج)57 :4 صفحه 207
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع207/ ...
الع َوض
ِ
الع َوض ،بکسر ففتح من عاض ،جمعها اعواض ،الخلف والبدل،
جاء فی «معجم لغه الفقهاء»ِ :
ّ
ّ
الشیء یدفع علی جهه المثامنه بعقد ،وهو ّ
عام فی النقود وغیرهاّ ،اما الثمن فهو
وهو بمعنی
ََ
ّ
خاص بالنقود( ،رواس وصادق ،)244 :1408 ،وفی «لسان العرب» :ا ِلع َوض ،البدل ،قال ابن
َ
َ
َْ
سیده و بینهما ف ْرق ال یلیق ذکره فی هذا المکان والجمع اعواض عاضه منه و به( .ابن منظور،
،1419ج)3170 :4
ّ
الع َوض والبدل ،فیقول:
و یوضح العسکری فی کتابه «الفروق اللغو یه» ،الفرق بین ِ
ْ
ّ
ّ
ال ِع َوض َما ْتعقب به الشیء علی جهه المثامنه ،وتقول هذا الد ْر َهم عوض من خاتمک،
َو َه َذا الد َینار عوض من َث ْو بکَ ،وا ْلبدل ،ما یقام مقامه و یوقع موقعه علی جهه ّ
التعاقب
ّ ّ
ً ّ
ّ
دون المثامنه ،اال تری انک تقول لمن اساء من احسن الیه ،انه بدل ْنع َمته کفرا ،النه اقام
ّ
عوضه کفرًا ،ال ّن معنی المثامنه ال ّ
الشکر ،فال تقول ّ
یصح فی ذلک ،و یجوز
الکفر مقام
ْ
ان یقال ال ِع َوض هو البدل الذی ینتفع به ،و اذا لم یجعل علی الوجه الذی ینتفع به لم
َ ً
ّ
ً
ی َّ
سم ِعوضا ،والبدل ،هو الشیء الموضوع مکان غیره لی ْن َتفع ِب ِه ا ّوال .وقد یکون البدل
َ َ
ّ
الخلف من الشی( .العسکری ،1412 ،ج)380 :4
وع ّرف الشیخ زین الدین ،العوضین ،فی الفصل الرابع ،شروط العوضین ،فیقول:
العوضان هما الشیئان اللذان یقع التبدیل بینهما فی عقد البیع ،فینتقل کل واحد منهما
ً
بعد تمامیه البیع الی موضع االخر و یکون بدال عنه ،احدهما ما ینقله البائع الی
ً
المشتری بالعوض ،وهو المبیع ،والثانی ما یدفعه المشتری بدال عن المبیع ،وهو
ّ
الثمن( .زین الدین ،1413 ،ج ،57 :4المساله )115
ّ
ً
ً
ً
ً
الع َوض ،هو الشیء الموضوع مکان غیره ،فهو ّاما نقدا او عینا ،وال یکون منفعه وال عمال؛
اذاِ ،
ّ
الع َوض ،هو ّالنفع
الن ذلک من االجاره ،ولیس من البیع .وقال العالمه الحلی فی «مناهج الیقین»ِ : صفحه 208
/208البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ستحق الخالی من التعظیم واالجالل( ،الحلی )258 :1416 ،وبذلک یخرج ّالنفع غیر الم ّ
الم ّ
ستحق،
وکذلک یخرج الثواب الذی هو ّالنفع المقترن بالتعظیم واالجالل.
عقد البیعّ
ّ ّ
اللغهّ ،
الربط والشد ،ففی «تاج العروس»:
العقد فی
ََّ
ََّ
َ
َ
ْ
َ
َ
ً
َ َّ
َ
َ َ َ ْ َ َْ َ َ ْ َ َْ
َ َّ َ
االشتق ِاق :ان
عقد الحبل والبیع والعهد یع ِقده عقدا فانعقد :شده .والذی صرح به ا ِئمه ِ
َ ْ ً َ َ ً َ َّ
َ َّ َ
َ ََ َ
ْ
َ َ َْ َ
الحل عقده َی ْع ِقده عقدا وت ْعقادا وعقده وقد ان َعقد وت َعقد ثم استعمل
العق ِد ن ِقیض
اصل
ْ
عتقاد
فی
ود من البیوعا ِت والعقود وغیرها ،ثم استع ِمل فی التصمیم واال ِ
انواع العق ِ
َ ِ
الجازم( .الحسینی الز بیدی ،1984 ،ج)115 :5
وجاء فی «معجم لغه الفقهاء»:
َ
ْ
ٌّ
َ
ال َعقد :بفتح فسکون ،مصدر عقد ،جمعها عقود ،العهد ،اتفاق بین طرفین یلتزم فیه کل
ّ
منهما تنفیذ ما ّتم االتفاق علیه ،وال بد من ایجاب وقبول( .رواس وصادق)238 :1408 ،
ّ
فالعهد بین المتعاقدین واالتفاق بینهما ،بحیث یلتزم کل منهما تنفیذ ما ّتم االتفاق علیه ،هو
ّ
ّ
الفقهیه ،وقد یکون
العقد ،وال ینعقد اال باالیجاب والقبول علی تفصیل ذکره الفقهاء فی کتبهم
ً
ً
ّ
العقد مکتو با او شفهیا ،والمکتوب اولی وافضل .ومن هنا ،فان العقد ،هو عباره عن ارتباط
ْ
ّ
االیجاب ّ
الصادر من احد المتعاقدین بقبول االخر ،او ما یقوم مقامهما بمثله علی وجه یترتب
ِ
َ
ّ
َ
علیه حکم شرعی .وقد ورد هذا المفهوم فی الفقه فی مواطن ک ِثیره ،منها :کتاب النکاح،
ّ
والشرکه ،والوقف ،والوکاله ،والوص ّیه ،والجهاد ،و َغ ْیر ذلک من ا َالْ
واب.
ب
ِ
ِ
ّ
ّ
ّ
ّ
ّ
ومن هناّ ،
عرف المحقق الحلی العقد ،بانه :هو اللفظ الدال علی نقل الملک ،من مالک الی
اخر ،بعوض معلوم( ،الحلی ،1408 ،ج )267 :2وجاء فی «مسالک االفهام» فی تعریف العقد:
ّ
ّ
ّ
هو اللفظ الدال علی نقل ملک ،من مالک الی اخر ،بعوض معلوم ،ولک ّن المحقق لکتاب
«المسالک» یقول :و یمکن حمل عباره المصنف علی ما یوافق النافع بجعل االضافه فی قوله صفحه 209
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع209/ ...
ّ
ّ
عقد البیع بیانیه ،والالم فی قوله العقد للعهد الذکری فیکون العقد عباره عن البیع وهو اللفظ
ّ
ّ
الدال ...الخ ،ثم اللفظ فی التعریف بمنزله الجنس البعید للبیع ،اذ جنسه القریب -علی هذا
التقدیر -نفس االیجاب والقبول المقیدین بما یخرج غیره من العقود.
و باقی التعریف بمنزله الخاصه المرکبه ،یخرج بها غیره من العقود الدال لفظها علی اباحه
ّ
منفعه ،او تسلط علی تصرف ،او نقل الملک بغیر عوض ،کالهبه والودیعه والعاریه والمضاربه
والوکاله والوصیه وغیرها من العقود التی ال تجمع ما ذکر من المحترزات .ودخل فی اطالق
ً
الملک ما کان ملکا للعاقد ولغیره ،فدخل بیع الوکیل والولی .وخرج بقید المعلوم ،الهبه
المشترطه فیها مطلق الثواب ،وهبه االدنی لالعلی( .الشهید الثانی ،1429 ،ج)144-145 :3
المالجاء فی «لسان العرب» :المال فی االصل الملک من الذهب والفضه ،ثم اطلق علی کل ما
ّ
ملک من االعیان( ،ابن منظور )4300 :1419 ،وورد فی «المعجم الوسیط»َ :
المال،
یقتنی و یت
َ
َ
َ
َ
َ
کل ما یملکه الفرد او تملکه الجماعه من متاع ،او عروض تجاره ،اوعقار او نقود ،او حیوان.
َ
والجمع :ا ْموال .وفی «التنزیل العزیز»« :واتی المال علی حب ِه ذ ِوی الق ربی»( ،البقره ،االیه )177
وقد اطلق فی الجاهلیه علی ِاالبل ،و یقال :رجل مال :ذو مال( ،انیس واخرون)892 :1425 ،
وفی «الرائد» ،ما :ما یملک من االشیاء ،کالمواشی ،والنقود ،ونحوها( ،مسعود)678 :1425 ،
وفی «معجم لغه الفقهاء» :المال :اسم لجمیع ما یملکه االنسان ،واصله :ما یمیل الیه الطبع
و یمکن ا ّدخارهّ ،
کالنقد وما یمکم ان یقوم مقامه ...والمال المتقوم :المال الذی یمکن االنتفاع
ّ
به ،وه و کل ما یمکن االنتفاع به ّ
الش رع االنتفاع به ،ای کل ما ی َّ
قوم بما ل .
مم ا اباح
( رواس وصادق)299 :1408 ،
ّ
ّ
ّ
اذن ،المال ،هو کل ما یملکه االنسان من الذهب والفضه ،وما یقابلها من اموال نقدیه فی
عصرنا الحاضر ،وغیرها من المتاع والعروض. صفحه 210
/210البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
-الثمن
ّ
ً
الثمن وهو ما یبذله المشتری من ِعوض للحصول علی المبیع ،وما تراضی علیه المتبایعان مقابال
ّ
ّ
للمبیع .جاء فی «معجم لغه الفقهاء» :الثمن ،قیمه الشیء وسعره الذی ّتم التراضی علیه ،فهو
عم من ال قیمه التی هی السع ر الحقیقی ا لذی ّ
ا ّ
یقو مه بها المقو مون ،جمع ها اثمان ،
ّ
َّ َ
الع َوض الذی ْیوخذ علی
( رواس وصادق )117 :1408 ،وفی «المعجم الوسیط» :الثمنِ ،
ً
التراضی فی مقابله المبیع ،نقدا کان او سلعه ...وکل ما یحصل عوضا عن شیء فهو ثمنه،
ً
ّ
َّ
(انیس واخرون )101 :1425 ،وفی «التعریفات الفقهیه» :الث َمن ،ما یکون بدال للمبیع ،و یتعلق
ّ
ّ
ّ
الثمن الم ّ
سمی :هو الذی یس ّمیه و یع ّینه العاقدان وقت البیع
بالذمه وهو حال او مو َّجل ...و
ً
ً
مطابقا لقیمته الحقیقیه ،او ً
ناقصا عنها او زائدا علیها ،والقیمه :هی الثمن
بالتراضی ،سواء کان
ّ
ْ
الحقیقی ،والمث َمن :هو الذی یباع بالثمن( .عمیم االحسان)66 :1424 ،
ّ
الثمن ،قیمه الشیء وسعره الذی ّتم التراضی علیه ،فهو ا ّ
عم من
وفی «معجم لغه الفقهاء»:
ً
القیمه التی هی ّ
یقومه بها ّ
قیقی الذی ّ
السعر الح ّ
المقومون ،الجمع :اثمان ،وهو ایضا ما یکون
ّ
ّ
بدال عن البیع و یتعلق بالذمه( ،رواس وصادق ،)134 :1408 ،و ّ
العسکری بین الثمن
یفرق
ً َ ً
ّ
َ
والع َوض ،یکون من ذلک ومن غیره،
والعوض ،فیقول :الثمن یستعمل فی ما کان عینا او ورقاِ ،
ِ
ْ
ً َ ً
ّ
َ
ّ
َ
تقول اعطیت ثمن السلعه عینا او ورقا ،واعطیت ِعوضها من ذلک او من ال ِعوض ،و اذا قیل الثمن
العین والورق فهو ّ
من غیر َ
ّ
العسکری بین القیمه
التشبیه( ،العسکری ،1412 ،ج )8 :4کما ی ّفرق
ً
ّ
والثمن ،فیقولَ :
القیمه هی المساویه لمقدار المثمن من غیر نقصان وال زیاده ،والثمن قد یکون بخسا،
ّ
ً
ً
ّ
ّ
ّ
وقد یکون وفقا وزائدا ،والملک ال یدل علی الثمن ،فکل ما له ثمن مملوک ،ولیس کل مملوک له
ً
ً
ــاتی ثمــنــا ق ِـلـیـــــل»( ،البقره ،االیه )41
ثمن ،وقال الله تعالی« :وال تشـــتروا ِبــای ِ
فادخل الباء فی االیات ،وقال فی سوره یوسف« :وشروه ِبثم ٍن بخ ٍس»( ،یوسف ،االیه )20
ّ
فادخل الباء فی الثمن.
ْ
قال الفراء هذا ال ّن العروض کلها انت م ّ
خیر فی ادخال الباء فیها ِان شئت قلت اشتریت
ْ
ً
ً
ّ
بالثوب کساء ،و ان شئت قلت اشتریت بالکساء ثو باّ ،ایهما جعلته ثمنا لصاحبه جاز ،فاذا جئت صفحه 211
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع211/ ...
ّ
َّ
ّ
ّ
الی الدر ِاهم والدنانیر وضعت الباء فی الثمن؛ الن الدر ِاهم َابد ثمن( ،العسکری ،1412 ،ج)8 :4
ً
ّ
و یمکن ان یکون الثمن اعیانا قیمیه کالحیوان والثیاب ونحوهما ،کما لو بیعت کمیه من السکر
ً
ّ
الی اجل بشیء من القیمیات ،فالسکر مبیع والعین القیمیه ثمن ،و یکون البیع سلما ،النه بیع
ّ
ّ
موجل بمعجل( .الزحیلی ،1418 ،ج)3370 :5
َ
ْ
المثمن والمث َّمنبضم المیم االولی وتسکین الثاء وفتح المیم الثانیه ،فتکون الم ْث َم ْن ،او ّ
تقرا هذه الکلمه ّاما ّ
بضم
َ
المیم االولی وفتح الثاء وتشدید المیم بالفتح الثانیه ،فتکون المث َّم ْن ،فقد ورد فی «معجم لغه
ْ
ّ
المثمنّ ،
بضم المیم االولی وفتح المیم الثانیه المشدده :ما عین ثمنه من االشیاء ،اذ
الفقهاء»:
ّ
فی کل بیع ثمن ومثمن ،وهو السلعه(،رواس وصادق )305 :1408 ،وفی «التعریفات الفقهیه»:
َ
المث َّمن ،الذی یباع بالثمن( .عمیم االحسان)194 :1424 ،
تعریف البیع لدی الفقهاء المتقدمین القدماء
ّ
ًّ
ّ
َ
ّ
عرف کال من الشیخ الطوسی فی «مبسوطه» ،وابن ادریس فی «سرائره» ،البیع ،بانه :انتقال عین
ّ
مملوکه من شخص الی غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی( ،الطوسی ،1412 ،ج76 :2؛
ابن ادریس ،1412 ،ج )240 :2ووافقهم الشهید الثانی فی «التعریف»( .الشهید الثانی،
،1410ج)221-222 :32
ّ
ّ
وعرفه ابن حمزه ،کما فی کتاب «مختلف الشیعه» للعالمه الحلی ،بانه :عقد علی انتقال
ّ
ّ
َ
عین مملوکه او ما فی حکمها من شخص الی غیره ِبعوض مقدر علی وجه التراضیّ ،ثم یعلق
ّ
العالمه الحلی علی هذا التعریف ،فیقول :لنا :انه المتبادر الی الفهم عند االطالق ،فیکون حقیقه
ّ
فیه( ،الحلی ،1435 ،جّ )51 :5
وعرفه العالمه الحلی ،بانه :انتقال عین مملوکه من شخص الی
ّ
غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی( ،الحلی ،1374 ،ج ) 447 :2وکذا ،جاء فی «نهایه االحکام»،
للعالمه الحلی( .راجع :الحلی ،1410 ،ج)447 :2 صفحه 212
/212البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ّ
ولم تقع عینی علی تعریف للبیع للمحقق الحلی ،و انما شرع فی التعریف بعقد البیع ،فی
ّ
«شرائع االسالم» ،ومن خالل تعریفه عقد البیع ،یظهر ان البیع عنده هو :نقل الملک من مالک
الی اخر بعوض معلوم( .راجع :الحلی ،1408 ،ج)7 :2
تع ریف البیع لدی الفقهاء المتاخ رین
ّ
ّ
الشهید ّ
ّ
االول البیع ،بانه االیجاب والقبول من الکاملین ،الداالن علی نقل العین بعوض
عرف
ّ
ّ
ّ
الشهید االول ،1414 ،جّ )191 :3
وعرفه المحقق الکرکی ،علی انه :نقل
مقدر مع التراضی( ،
ْ
ّ
َ
الملک من مالک الی اخر بصیغه مخصوصه ،و َیعتبر ان انتقال العین اثر من اثار البیع ،والبیع
ً
ً
فعل من مقوله الفعل ،فکیف یکون انفعاال انتقاال( ،الکرکی ،1429 ،جّ )55 :4اما الشهید
ّ
ّ
الثانی ،فانه یظهر من تعریفه لعقد البیع ان البیع هو :نقل الملک من مالک الی اخر بعوض
معلوم( .الشهید الثانی ،1429 ،ج)144 :3
تعریف البیع لدی الفقهاء متاخ ری المتاخ رین
ً
وقال الشیخ االنصاری معرفا البیع :انشاء تملیک عین بمال( ،االنصاری ،1410 ،ج)9 :6
و بتعبیر اخر :تملیک َعین بعوض( ،االیروانی ،1420 ،ج )14 :2و ّ
عرفه الشیخ ا ل کاشف الغطاء،
فی «وجیزه االحکام» بقوله :واقرب ما یکون الی حقیقته ،التعریف المشهور من انه مبادله مال
بمال ،او تملیک عین بمال فهو مختص بنقل االعیان دون المنافع فانها اجاره ودون الحقوق فانه
ّ
ّ
ّ
محصله ،کالکلی فی
صلح ،والعین اما موجوده کهذا الکتاب او معدومه متجدده کالثمره او
ً
ً
ّ
الذمه قیمیا او مثلیا( .ال کاشف الغطاء ،1366 ،ج)2 :3
وعند البحث عن تعریف البیع فی کتاب «الحدائق الناضره» ،لم یعثر الکاتب علی تعریف
ّ
ّ
ّ
له للبیع ،و انما شممنا رائحه التعریف عندما قال :قال فی الشرائع :وال ینعقد -ای البیع -اال بلفظ
ّ
ّ
ّ
الماضیّ ...ثم علق فی هامش التوثیق اسفل الصفحه بقوله :قالوا :ال بد من صیغه الماضی؛ النه
صریح فی اراده نقل الم ْلک( ،البحرانی ،1413 ،ج )348 :18وقد یفهم من کالمه ّانه ی ّ
عرف
ْ
ّ
البیع ،بانه :اراده نقل الملک. صفحه 213
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع213/ ...
و یری المیرزا النائینی ا ّن البیع ،عباره عن :مبادله مال بمال( ،االملی ،1413 ،جّ )6 :1
ولکنه،
فسر مفهوم البیع ،فیقولّ :
واما ایه « َا َح ّل الله َالب ْیع» فقد عرفت ابتناء المنع عن الت ّ
ی ّ
مسک بها؛
َّ ً
ّ ّ ّ
مفسرا بها فی اللغه ،اال ان مبادله المال بالمال،
علی کون البیع مبادله مال بمال ،وهو و ان کان
لیست مذکوره فی ّ
نص شرعی ،والظاهر من معناه العرفی هو مبادله شیئ بشیئ ومعاوضه طرف
ّ
اضافه بطرف اضافه ...الی ان یقولّ :ثم ان حقیقه المعامله -ای معامله البیع -عباره عن تبدیل
ّ
احد طرفی االضافه بازاء احد طرفی االضافه من اضافه اخری فی مقابل االرث ،فانه تبدیل
المالکین ،ای باب المعامله تبدیل المملوکین( .النجفی الخوانساری ،1413 ،ج)15-16 :1
تعریف البیع لدی الفقهاء المعاص رین
ّ ّ
ّ
ّ
واما الفقهاء المعاصرین ،فقد ّ
عرف الخوئی البیع ،علی انه :نقل المال بعوض ،ثم یوضح ذلک،
ّ
فیقول :بما ان العوض مال ،ال لخصوصیه فیه ،واالشتراء هو اعطاء الثمن بازاء ما للمشتری غرض
ّ
ً
ّ
الثمن ّ
لکن
فیه بخصوصه فی شخص المعامله ،فمن یبیع السکر مثال ،یرید حفظ مالیه ماله فی
ً
ً
ّ
ّ
المشتری انما یطلب السکر لحاجته فیه ،فاذا کان الغرض لکال المتعاملین امرا واحدا ،کمبادله
کتاب بکتاب -مثال -لم یکن هذا بیعا ،بل هو معامله مستقله( ،الخوئی ،1424 ،ج )13 :2ونقل
عنه فی «مصباح الفقاهه» ّان البیع هو :تملیک َعین بمال( ،التوحیدی ،1378 ،ج )67 :2و ّ
عرفه
ّ
َ
االمام الخمینی ،بانه :تملیک عین بعوض( .االمام الخمینی ،1421 ،ج)25 :1
ّ
ً
ّ
ّ
لخصوصیه فیه
و یری الشیخ الفیاض ،ان البیع غالبا هو :نقل المال بعوض بما هو مال ال
ّ
بح ّده الشخصی ،بل لحفظ مالیه فیه( ،الفیاض ،1378 ،جّ )119 :2اما ّ
السید السیستانی فانه،
ّ ّ
ّ
ّ
ّ
بالعوض ،فیقول:
عرف البیع ،بانه :نقل المال الی الغیر بعوض ،ثم یوضح السید ما یقصده ِ
ً ََ ً
والمقصود بالعوض هو المال الذی یجعل بدال وخلفا عن االخر ،والغالب فیه فی هذه االزمنه ان
والمعو ّ
ّ
َّ
ّ
یکون من النقود ،فالبیع ّ
المعوض هو البائع و باذل
ضیه ،و باذل
العوضیه
متقوم بقصد
العوض هوالمشتری( .السیستانی ،1434 ،ج)21 :2 صفحه 214
/214البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
تحلیل تعریفات الفقهاء للبیع
ّ
عندما نقوم بتحلیل هذه التعاریف ،ونقارب بینها ،نجد ان هناک مشترکات فی المفاهیم داخله فی
ّ
تعریفات الفقهاء ،واخری کل منهم یختلف فیها عن االخر ،فالبعض یاخذ به ،والبعض االخر ال
ّ
یقول به ،ونسجل هنا بعض مالحظات:
ًّ
ّ
• االولی :نالحظ ان مفهوم «مبادله» قال به کال من :المیرزا النائینی ،والشیخ ال کاشف الغطاء،
وهما ینحوان منحی صاحب «المصباح المنیر» فی تعریفه للبیع.
ّ
• الثانیه :نالحظ ان مفاهیم «عقد» الذی اورده ابن حمزه فی تعریفه للبیع ،و «االیجاب
والقبول» الذی اورده الشهید االول فی تعریفه للبیع ،و «صیغه مخصوصه» الذی اورده
ّ
المحقق الکرکی فی تعریفه للبیع ،ک ّلها ّ
تخص عقد البیع.
ّ
ًّ
ّ
• الثالثه :نالحظ ان مفهومی «نقل» و«انتقال» اوردها کال من :الشیخ الطوسی ،ابن ادریس،
ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید االو ل ،الش هید الثانی،
المحقق الکرکی ،الشیخ البحرانی ،السید السیستانی ،محمد اسحاق الفیاض،
والسید الخوئی ،فی تعریفهم للبیع.
ْ
ًّ
ّ
• الرابعه :نالحظ ان مفاهیم «الملک» و«تملیک» و«مملوکه» اوردها کال من :الشیخ الطوسی،
ابن ادریس ،ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید الثانی ،المحقق الکرکی،
الشیخ االنصاری ،الشیخ البحرانی ،فی تعریفهم للبیع.
ًّ
• الخامسه :نالحظ ا ّن مفهومی « َع ین» و« َ
الع ین» اوردها کال من :الشیخ الطوسی،
ابن ادریس ،ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید ّ
االول ،الشهید الثانی،
الشیخ االنصاری ،السید الخوئی ،االمام الخمینی ،فی تعریفهم للبیع.
ـــوض» و«بالع َ
• السـادســه :نــالحــــــظ ّان مـفــهــومــی «ع َ
ـــوض» اوردهــــا
ِ
ِ
ًّ
کــال مــــن :الشــــیخ الطــوسی ،ابــن ادریس ،ابن حمزه ،العالمه الحلی،
المحقق الحلی ،الهید االول ،الشهید الثانی ،الشیخ االنصاری ،فی تعبیر اخر نسب الیه، صفحه 215
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع215/ ...
السید الخوئی ،االمام الخمینی ،محمد اسحاق الفیاض ،والسید السیستانی ،فی
تعریفهم للبیع.
ًّ
ّ
• السابعه :نالحظ ان مفهومی «المال» و«مال» فالما ل االولی ،اوردها کال من:
المیرزا النائینی ،السید الخوئی ،محمد اسحاق الفیاض ،السید السیستانی ،والمال
ًّ
الثانیه ،اوردها کال من :السید الخوئی کما نقل عنه فی «مصباح الفقاهه» ،المیرزا النائینی،
والشیخ االنصاری ،فی تعریفهم للبیع.
انواع نقل وانتقال العین فی تعریف البیع
ّ
من خالل عرض تعریفات الفقهاء للبیع ،وتحلیلها ،نصل الی ان هناک انواع من النقل َ
للعین
و انشاء التملیک فی البیع:
ّ ً
ًّ
َ
بالعوض :والقائلون بهذا ال ّنوع من ّالنقل ،کال من :الشیخ الطوسی ،ابن ادریس،
اوال :نقل العین ِ
ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید ّ
االول ،الشهید الثانی ،الشیخ االنصاری-
کما نقل االیروانی فی کتابه «دروس تمهیدیه فی الفقه االستداللی» فی تعریفه للبیع -المیرزا النائینی،
الشیخ ا ل کاشف الغطاء ،الشیخ البحرانی ،السید الخوئی ،االمام الخمینی ،السید السیستانی،
ومحمد اسحاق الفیاض.
ًّ
ثانی ًا :نقل َ
العین بالصیغه :والقائلون بهذا ا ّلنوع من ّالنقل ،کال من :المحقق الکرکی ،وابن حمزه.
ًّ
ثالث ًا :انشاء تملیک َ
العین :والقائلون بهذا ّالنوع من ّالنقل ،کال من :الشیخ االنصاری ،وقد
یکون هناک غیره.
جهات مشترکه فی تعریف البیع
ّ
ّ
ّ
بعد ان حللنا ّعینه من تعاریف فقهاء االمام ّیه للبیع ،فاننا سنورد بعض جهات؛ نجد انها تلتقی
وتشترک فیها جمیع التعاریف السابقه للبیع ،کما یلی: صفحه 216
/216البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
-اوال :البیع لیس له حقیقه شرعیه
ّ
المتدینون بالشریعه و ّ
ّ
االئمه
المتشرعه،
ال خالف فی ثبوت الحقیقه المتشرعیه -یراد من
ّ
ّ
فان االلفاظ الشرعیه قد نقلت من معانیها اللغو یه الی معانیها الشرعیه فی
فبعد زمن النبی
ً
ّ
ذلک الزمن بال خالف ،و انما وقع الخالف فی الحقیقه الشرعیه ،فمنهم من اثبتها مطلقا ،ومنهم
ً
من نفاها مطلقا ،ومنهم من اثبتها فی العبادات دون المعامالت ،ومنه من اثبتها فی خصوص
-
الفاظ العبادات التی هی کثیره االستعمال ،کالصاله ،ونحوها.
الشرعیه لدی االص ّ
ّ
ولیین ،هی عباره عن وضع االلفاظ المستعمله فی العبادات
والحقیقه
ّ
ّ ً
والمعامالت لمعان جدیده غیر معانیها اللغو یه االصل من قبل الشارع االقدس ،متمثال
ّ
کمصطلح الصاله ،فهی لفظ منقول من معناه اللغوی بمعنی الدعاء ،الی معناه
بالنبی
ّ
الشرعی ،وهو الهیئات واالقوال واالفعال المخصوصه بها ،وهکذا .والثبات الحقیقه الشرعیه ،ال بد
ّ
ّ
والتعینی ،فالوضع التعیینی ،هو مـا وضـع بید
من التع ّرف علی الوضع اللغوی بقسمیه ،التعیینی،
ً
ّ
لفظا مقابل معنی ،والوضع ّ
التعینی ،هو ما ینشا من کثره استعمال لفظ
الواضع ،حیث انه یضـــع
فی معنی ّ
معین.
ّ
ّ
وقد ّتبنی الشارع االقدس نفس المفهوم اللغوی للبیع واجراه فی االصطالح الفقهی ،فان
ّ
الشارع ّتبنی نفس التعریف اللغوی العرفی له ،وبنفس مدلوله المطابقی وااللتزامی ،فلم یات
ّ
ّ
ّ
بمعنی جدید له ،و انما اخذ بنفس المعنی اللغوی واستعمله فی الشارع .ولذا قال الشیخ االعظم
فی «مکاسبه» :ث ّم الظاهرّ :ان لفظ البیع لیس له حقیقه شرعیه و ال ّ
متشرعیه ،بل هو باق علی معناه
ّ
العرفی( ،االنصاری ،1410 ،ج )10 :3ای ان المرجع هو ،معناه العرفی او الذی یفهمه العرف.
ّ
ّ
ّ
متشرعیه للبیع،
شرعیه وال
بینما یوضح السید الحسینی المیالنی معنی عدم وجود حقیقه
ّ
ّ
بقوله :اقول :معنی ّان لفظ البیع لیس له حقیقه ّ
متشرعیه ...هو ان المعنی المستعمل
شرعیه وال
ّ
اللفظ فی الکتاب ّ
والسنه وکلمات االصحاب هو نفس المعنی الذی یقصده اهل العرف.
فیه
ّ
لکن المحقق الطباطبائی قال :یمکن دعوی ان خصوص الفقهاء اصطلحوا فیه معن ًی اخر،
ّ
ّ
وهو العقد المرکب من االیجاب والقبول ،ولذا نسب الی المشهور تعریفه بالعقد ،بل عن العالمه صفحه 217
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع217/ ...
ّ
دعوی االجماع علیه ،وعنه فی المختلف ان المتبادر منه ذلک ،و یبعد ذلک منه بالنسبه الی
ّ
ّ
العرف العام ،اذ من المعلوم ان المتبادر منه فیه لیس اال النقل المخصوص ،فدعواه االجماع
ّ
الفقهیه حیث یقولون:
والتبادر کاشفه عن کون مراده ذلک بالنسبه الی مصطلح الفقهاء فی کتبهم
کتاب البیع ،فی مقابل کتاب ّ
الصلح وغیره من العقود ...نظیر ما ا ّدعاه فی الجواهر من االجماع
ً
علی ان النکاح بمعنی العقد ،علی خالف سائر المشتقات منه ،وهو ایضا ممنوع بالنسبه الی
ّ
العرف العام ،و ان کان ظاهر صاحب الجواهر ذلک ،بل القدر المسلم منه کونه حقیقه فی العقد
ّ
فی خصوص مصطلح الفقهاء ...فاورد علیه ّ
سیدنا االستاذ :بان هذه الدعوی -وکذا دعوی
ّ
صاحب «الجواهر» فی لفظ النکاح -ممنوعه ،فان اراده العقد من البیع والنکاح فی بعض
ّ
االحیان ،ال یدل علی النقل واالصطالح ،بل ظاهر بعض عباراتهم عدم اراده غیر المعنی العرفی،
والقول بمخالفتهم حینئذ لالصطالح فیها ،کما تری( .الحسینی المیالنی ،1431 ،ج)86 :1
ّ
و یقــــول االیروانی فی «تعلیقه علی عباره الشیخ االعظم فی مکاسبه» :اما حقیقه الـبـیــع،
ً
ففی تحدیدها خالف بالرغم من بداهتها اجماال وعدم ثبوت حقیقه شرعیه او متشرعیه له،
(االیروانی ،1420 ،ج )13 :2وکذلک ،یقول ال کاشف الغطاء فی «الفردوس االعلی» :وحیث
ّ
ّ
ّ
ان البیع باعتبار اسبابه وغایاته واحکامه وذات حقیقته متعدده الجهات والحیثیات ،متکثر
ّ
المتشرعه حقیقه ّ
ّ
خاصه ،بل هو باق علی
االعتبارات ،ولیس له علی التحقیق عند الشرع وال
ّ
حقیقته العرف ّیه ،لذلک اختلفت عبارات اللغو یین والفقهاء فی التعبیر عنه بمرادفه وشرح اسمه،
ّ ّ
واالشاره الی بعض ّ
خواصه ،ولم یکن مرادهم بیان الحد الشارح للحقیقه والماهیه( .ال کاشف الغطاء،
)144 :1426
ً
ً
ً
ثانیا :انشاء البیع عرفا وشرعاّ
ً ّ
ّ
ان االنشاء ،بمعناه اللغوی واالصطالحی وقع موضوعا لعده من االحکام الشرعیه ،منها ،انشاء
ّ
العقود واالیقاعات ،وال اشکال فی ان العقود واالیقاعات ،مثل البیع والطالق من االمور االنشائیه
ّ
ّ
ّ
ّ
التی البد من تحققها باالنشاء ،و اال فال تحقق لها( ،النجفی ،1981 ،ج244-252 :22؛ صفحه 218
/218البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
االنصاری ،1410 ،ج )117 :3فالعقود کلها انشائ ّیات وکذا االیقاعات( .الیزدی الطباطبائی،
،1430ج)453 :5
و یقصد باالنشاء فی العقود ،کعقد البیع ،هو ایجاد االیجاب والقبول ،والمشهور لدی
ّ
ّ
الفقهاء ان االنشاء ینحصر بفعل الماضی ،فال یقع باالمر وال بالمضارع؛ الن االمر استدعاء،
وقصد االنشاء بالمستقبل خالف المتعارف.
ً
ّ
بینما یری جماعه من الفقهاء ،کاالمام الخمینی وال ّ
سید الخوئی صحه االنشاء باالمر ایضا؛
ّ
ّ
ّ
وذلک الن دالله کل من االفعال حتی الفعل الماضی علی االنشاء انما تکون بالقرائن الحالیه او
ّ
ً
ّ
المقالیه؛ اذ الفعل الماضی لیس صریحا فی االنشاء ،و اال لما جاز استعماله فی االخبار ،مع انه
ً
ً
ّ
کثیرا ما یستعمل فی االخبار ایضا؛ اذ افاده الفعل الماضی لالنشاء انما تکون بالقرینه ،وال مانع
ً
من افاده االمر والمضارع لالنشاء بالقرینه ایضا.
یقول الشیخ الفیاض فی کتابه «محاضرات فی اصول الفقه»:
ّ
ً
ّ
ان ما هو المشهور من ان االنشاء ایجاد المعنی باللفظ ال اساس له اصال .والوجه فی
ّ
ّ
ّ
ذلک :ما ذکرناه هناک ،وملخصه :ان المراد بایجاد المعنی باللفظ لیس االیجاد
ّ ّ
التکو ینی بالضروره ،فان اللفظ غیر واقع فی سلسله علل الموجودات التکو ینیه ،بداهه
ّ
ّ
ّ
الخاصه ،واللفظ لیس من جملتها .وکذا لیس المراد منه
انها توجد باسبابها وعللها
ّ
االیجاد االعتباری ،فان االعتبار خفیف المونه فیوجد فی نفس المعتبر بمجرد اعتباره،
ّ
ّ
سواء ا کان هناک لفظ تکلم به المعتبر ام لم یکن ،فال یتوقف وجوده االعتباری علی
ّ
ً
اللفظ ابدا .اذا ال یرجع االنشاء بهذا المعنی الی مح ّصل( .الفیاض ،1974 ،ج)66 :3
ً
علما با ّن االنشاءات لیست موجده للمعنیّ ،
ولکنها تحکی عن حاله موجوده فی ّالنفس
ً
فعال ،حیث " ّان هذه الحاله ال تحکی عن ثبوت نسبه ّ
قضیتها مع امکان ان یکون حکایه عن شیء
ّ
نفسانیه ،وهذه االراده لیس سنخها الحکایه عن ثبوت
اخر ،مثال هیئه اضرب اماره علی االراده ال
نسبه الضرب الی المخاطب فی الخارج کالتحریم فی قولنا :ضربت ،بل سنخها ا ّ
لعلیه صفحه 219
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع219/ ...
ّ
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه
االمریه مع انقیاد العبد وتمکنه
واالقتضاء لحصول هذه النسبه ،ضروره ان االراده
لحصول الفعل فی الخارج ،نعم یکون حکایه عن ثبوت المنفعه فی الضرب مثال ،فلو کان
ّ
ً
المتکلم بصیغه االمر غیر مرید للفعل کانت الصیغه مهمله غیر مستعمله فی معنی اصال.
(االراکی ،1415 ،ج)17 :1
ّ
ّ
ّ
وعلیه ،فان تعریف الشیخ االعظم للبیع بانه :انشاء تملیک مال ِبعوض ،یقصد به االنشاء هنا،
ّ
وجود اراده نفسانیه لدی البائع او لدی المشتری ،وهو ثبوت نسبه البیع الی البائع ،ونسبه الشراء
ّ
ّ
االمریه للبیع و اراده المشتری للشیخ الفیاض
الی المشتری فی الخارج ،حیث ان اراده البائع
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه لحصول ا ّ
لعلیه واالقتضاء لحصول الفعل فی الخارج،
للشراء مع انقیادهما وتمکنهما
ّ
والشراء فی ّ
عملیه البیع.
وحکایه عن ثبوت البیع
یقول االمام الخمینی:
ّ
ّ
ان االنشاء غیر البیع ،فان حقیقته نفس التبدیل ال انشاوه ،وکذا ال یعتبر فیه التملیک،
ً
ً
ً
ً
ّ
المعوض عینا -فقد یکون ثمنا وقد یکون عینا -و یقول ایضا:
وکذا ال یعتبر ان یکون
ً
ّ
کما ان االنشاء ،ای االستعمال االیجادی لالیجاب والقبول ،لیس بیعا ،وکذا االثر
ّ
ّ
ً
الحاصل اعتبارا عقیب انشاء التملیک والتملک ،بل هو عباره عن التملیک والتملک ،او
ّ
التبدیل والتبدل ،وسیاتی الفرق بینهما وما هو الحق فی المقام( .االمام الخمینی،
،1421ج)66 :1
ّ
تمهیدیه فی الفقه االستداللی»:
و یقول الشیخ االیروانی فی کتابه «دروس
ّ
وکل هذه التعاریف نائیه عن السداد مشترکه فی عدم قبولها لالنشاء ،مع :ان البیع من
المعانی االنشائیه ،فان االیجاب والقبول کیف ینشئان! وکذا االنشاء الذی هو تعریف
ّ
المصنف -اشاره الی تعریف الشیخ االعظم -کیف ینشا؟ وکذا النقل بالصیغه
المخصوصه ،باعتبار تقییده بالصیغه المخصوصه ،کیف ینشا! و ان کان نفس النقل صفحه 220
/220البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
قابال لالنشاء ،وکذا االنتقال الخارجی اثر لالنشاء ولیس هو ّ
مما ینشا؟ هذا ،مضافا
ّ
ّ
الخاصه المتوجهه الی کل تعریف( .االیروانی ،1420 ،ج)73 :2
الی :االشکاالت
ّ
ّ
انشائیه ،بقصد االراده النفسانیه للبائع
ومن هنا ،فان جمیع التعریفات السابقه للبیع هی
ّ
ً
ّ
لنفسانیه للبیع.
والمشتری ،و اال لم یصبح بیعا ،عند انتفاء هذه االراده ا
ّ
ً
ثالثا :البیع من مقوله المعنی او اللفظّ
ّ
اختلف الفقهاء فی البیع ،هل هو من مقوله اللفظ او من مقوله المعنی ،فمنهم من قال بان البیع
ّ
ّ
ّ
ّ
من مقوله اللفظ ،ومنهم من قال بانه من مقوله المعنی ،وکل له فی ذلک ادلته واستدالالته.
یقول ّ
السید ّ
محمد صادق الروحانی:
ّ ّ
ّ
واورد علیه صاحب «الجواهر» -ای علی الشیخ االنصاری -بان اللفظ من مقوله
ّ
الکیف ،والبیع فعل والمقوالت العشر متباینات ال یصدق بعضها علی بعض .وفیه :ان
ّ
البیع فعل عرف ّی ال مقولی ،کالتکلم الذی هو من مقوله الکیف .واورد علیه فی
ّ
ّ
ّ
ّ
المکاسب بان البیع من مقوله المعنی دون اللفظ ،و اال لم یعقل انشائه باللفظ ،ومراده
ّ
بذلک :ان البیع -بحسب المرتکز العرفی -هو النقل والتملیک الخارجی ال الوجود
ّ
ّ
ً
ً
اللفظی لالنشاء ،و اال لما کان معنی النشائه ،بل کان اظهاره اخبارا ال انشاءا ،وظاهر
ّ
التعریف المذکور بقرینه توصیف االیجاب والقبول بالدالله اراده الوجود اللفظی
منهما( .الروحانی ،1429 ،ج)271 :22
ولذا ،یقول االمام الخمینی:
ّ
ً
ّ
الظاهر ان البیع من مقوله المعنی ال اللفظ ،فلیس االیجاب والقبول مطلقا او
ً
ً
ً
المستعمالن استعماال ایجادیا ،او الموثران عرفا او شرعا ،بیعــا عـرفــا ولغه و ان
ً
اطـلــق علـیهــمــا احــــیــانــــا ،فیقال :بــیــــع صحیح او فاسد فانهما یطلقان صفحه 221
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع221/ ...
علی االسباب ،واما المسببات فال تتصف بهما ،بل یدور امرها بین الوجود والعدم.
(االمام الخمینی ،1421 ،ج)11-12 :1
ً
ّ
ّ
والمملوکیه
للمالکیه
رابعا :البیع نقل وانتقال
ّ
ّ
ّ
تتضمن مفهوم النقل واالنتقال ،وهو یعنی فی اللغه،
نالحظ ان معظم التعاریف التی اوردناها
ّ
التحول من مکان الی مکان اخر ،ومن شخص الی اخر ،ومن موضع الی موضع اخر ،و یراد به
ّ ً
ً
ً
حول ّ
عاده الت ّ
حوال معنو یا ،ورد فی «موسوعه الفقه االسالمی» :اصطالحا؛
الحسی ،وقد یکون ت
التحول ّ
ّ
استعمل الفقهاء ،االنتقال فی ا کثر من معنی ،منهاّ :
والتحول المعنوی ،والتح ّول
الحسی،
ّ
والتحول فی حاالت الشخص من حاله الی
فی االحکام ،ومن مصادیقه الطهاره باالنتقال،
ّ
الملکیه ،و ّ
ّ
التحول فی االستحقاق من
والتحول فی ال ّنیه فی العبادات ،والتح ّول فی
اخری،
شخص الی شخص اخر( .موسسه دائره معارف الفقه االسالمی ،1431 ،ج)11 :18
تحول هذه َ
اذ ًا ،النقل واالنتقال َ
للعین او المال -علی بعض التعاریف -هو ّ
العین او هذا
المال من شخص الی اخر او من جهه الی اخری ّاما علی وجه الحقیقه و ّاما علی وجه االعتبار،
العین او المال -الذی هو عباره عن الم ْلک او َ
فالبائع ینقل َ
العین المملوکه او المال المملوک-
من ّذمته الی ّذمه المشتری.
وال خالف فی ا ّن النقل واالنتقال یکون فی الملک ّیه ،ول ّ
کن الفقهاء اختلفوا فی ماهیه النقل
ّ
ّ
للملکیه؛ نظرا الختالفهم فی ماهیه البیع ،وهل ان االیجاب والقبول موجبین الیجاد
واالنتقال
ّ
ّ
المل ّ
کیه ووجودها ام غیر موجبتین لذلک؟ وهل ان االسباب المملکه -بحسب المعروف -هی
ً
ّ
اعتباریه؟ وما هی ماهیه التملیک؟ وهل هی تبادل االضافات ای
اسباب حقیقه ام هی اسباب
ّ
ّ
ّ
محققه؟ وهل ّان انتقال ّ
السله
اعطاء اضافه بعوض؟ ام انها تبدیل اضافه محققه باضافه اخری
ّ
ّ
الی البائع او المشتری ،والثمن الی احدهما موقوف علی انشاء التملیک والتملک فی اعتبار
ّ
ّ
العقالء ام هو موقوف علی شیء اخر؟ وهل ان ان البیع وصیغته سبب الملکیه ،ام انهما موضوع
ّ
حکم العقالء ،فال یعقل الحکم بالمالکیه والالمالکیه بالنسبه الی شئ واحد فی زمان واحد؟ صفحه 222
/222البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ولذا ،نقل عن السید الخوئی فی «مصباح الفقاهه» انه قال :ما حکی عن الفاضل النراقی فی
ّ
ً
ً ً
ّ
عوائده .و ملخصه :ان البیع عباره عن نقل المالک ملکه الی غیره نقال فعلیا .سواء ا کان مالکا له
ً
ً
ّ
بالفعل ،ام کان مالکا له فی المستقبل کما اذا قال :بعتک ّمنا من الحنطه بکذا مع ان الحنطه لم
ّ
توجد االن لدیه ،فیکون معناه انی نقلت الیک ال ّ
من الذی ساملکه من الحنطه بعد مده .و اذن
ً ّ ّ
فالنقل و ان کان فعلیا ،اال انه لیس بعرض لکی یحتاج الی موضوع وما هو عرض -وهو الملک-
لیس بفعلی حتی یناقش فیه بعدم وجود الموضوع له ،و ّ
یتوجه علیه:
ّ
ّ
• ان البیع لیس عباره عن نقل الملک .و سیاتی .وال ان الملک من االعراض المصطلحه.
ً
وقد تقدمت االشاره الیه وسنتعرض له تفصیال.
ّ
• ان نقل الملک بنفسه لیس من العناو ین االستقاللیه ،و انما هو بلحاظ االضافه او
ّ
ّ
المکان .ومن البین الذی ال ریب فیه انه اذا استحالت اضافه الملکیه الی المعدوم فان
النقل الحاصل بلحاظ تلک الملکیه اولی باالستحاله( .التوحیدی ،1378 ،ج)19 :2
َ
ً
خامسا :البیع مبادله بین مالینحیث ا ّن جمیع التعاریف ت ّتفق علی ّان البیع هو المبادله ا ّ
لمالیه ،سواء مبادله مال بمال ،او مبادله
ً
َ
َ
ّ
ولکن الفقهاء ایضا اختلفوا فی ماهیه التبادل ،هل هو التبادل فی
عین بمال ،او عین بعوض.
ْ
ّ
الزمانیه ،واالضافه المکانیه ،وغیرها ،وذلک بتبدیل
االضافات ،کاالضافه الملکیه ،واالضافه
ّ
ّ
ّ
ّ
لمملوکیه باضافه اخری ،وحل االضافه القائمه بالسلعه ،وجعلها قائمه بالثمن ،وهو
المالکیه وا
ّ
واجدیتها؟ ام ّان االضافه بتمامها تتب ّدل باضافه اخری؟ وهل ّان ا ّلسلطنه هی المل ّ
کیه ،ای
من اثار
السلطنه والملکیه واحده؟ وهل ّان ّ
ّان ّ
قالئیه للملکیه؟ وهل ا ّن ّ
السلطنه من االحکام الع ّ
ماهیه
ً
ً ّ
البیع متقومه بکون المبیع اصال ،والثمن بدال؟ وهکذا. صفحه 223
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع223/ ...
یقول االمام الخمینی:
ّ ّ
فالحق :ان البیع مبادله مال بمال ،ولیس عباره عن تملیک ال َعین بالعوض ،فالملکیه
جده اعتباریه ،لها نحو تحقق فی االعتبار ،وبها تتبدل االموالّ ،
واما هی بنفسها فلیست
ّ
قابله للتبدیل؛ النه لیس للمالک ملکیه علی الملکیه( .االمام الخمینی ،1421 ،ج)20 :1
ً
سادسا :البیع هو تبدیل بین االضافاتال خالف فی ا ّن البیع هو مبادله فی الم ّ
لکیه ،ولک ّن الفقهاء اختلفوا فی کون هذه الملک ّیه هل هی
ِ
ّ
ّ
ّ
اعتباریه؟ وما هو نوع انتقال الملکیه؟ وما نوع تبدیلها باالضافه؟ ولذا ،فان المراد من
حقیقیه او
البیع هو تبدیل بین االضافات ،وهو اعطاء اضافه ِبعوض ،والزم انتقالها من البائع الی المشتری
ً
ً
استقاللها وجودا واعتبارا بال طرف( .نفس المصدر)25 :
یقول السید الشاهرودی:
وفی البیع تکون المبادله بین مالین فی االضافه علی ما هو ظاهر المبادله بین مالین
بعنوان المالیه .و اذا کان نظر صاحب «المصباح» فی اعتبار المال فی تعریف البیع الی
ّ
ذلک فقد اجاد ،وال وجه للقول بکون المبادله فی الملکیه ،فان البیع قد یکون تبدیال فی
ّ
غیر الملکیه ،کما اذا بیع سهم سبیل الله من الزکاه لیصرف ثمنه فی تعمیر المساجد او
ّ
ّ
ً
ً
ّ
القناطر ،فان سهم سبیل الله لیس ملکا الحد وال لجهه ،وسبیل الله یکون مصرفا له ال
ً
مالکا .فال تبدیل فی الملکیه( .الحسینی الشاهرودی ،1409 ،ج)15 :2
ولذا ،یقول السید الخوئی:
والتحقیق ان مفهوم البیع فی الجمله من المفاهیم البدیهیه االرتکازیه التی یعرفها کل
احد ،وهو التبدیل بین شیئین فی جهه االضافه ،ایه اضافه کانت ،ای سواء ا کانت اضافه
ملکیه ،ام کانت اضافه مالیه ،ام اضافه حقیقیه ،ام غیرها من انحاء االضافات ،وال
ً
تختص هذه االضافه ،باالضافه الملکیه وال باالضافه المالیه ،و یقول ایضا :و اذن فال
وجه لذکر کلمه المبادله فی تعریف البیع ،کما صنعه صاحب «المصباح» وتلقاه صفحه 224
/224البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
جماعه بالقبول ،بل ال بد من تبدیل لفظ المبادله فی تعریف البیع بکلمه التبدیل ،فان
التبدیل هو الذی یتحقق بفعل البائع ،و یقول کذلک :تبدیل شئ بعوض فی جهه
االضافه ،وال یفرق فی تحقق هذا المفهوم بین ان یکون کال العوضین عینا ،او کالهما
منفعه ،او احدهما عینا واالخر منفعه ،ولکنا قد ذکرنا فیما سبق ان المتبادر من
االستعماالت العرفیه عدم صدق البیع علی تملیک المنفعه ،بل یعتبر فی تحقق مفهومه
ان یکون المبیع عینا ،واما العوض فلم یدل دلیل علی اعتبار کونه من االعیان ،فیبقی
تحت مفهوم البیع وهو تبدیل شئ بشئ فی جهه االضافه ،فتشمله العمومات الداله
علی صحه العقود( .التوحیدی ،1378 ،ج)23،27،36 :2
َ
ً
سابعا :البیع معاوضه بین ِعوضین او مالینّ
البیع هو عباره عن معاوضه بین مالین؛ الن المعاوضه المحضه عند الفقهاء ،هی المبادله بین
ّ
ِعوضین ،التی یقصد فیها المال من الجانبین .حیث ان البیع عباره عن مبادله عوضین بین طرفین
ّ
والتملک .وفی االزمان السابقه کانت المعاوضه بین َ
العینین متعارفه وشائعه فیما
بقصد التملیک
ّ
وخاصه اهل البوادی والقری ،وال زالت هی مستم ّره فی کثیر من معامالت البیع الی یومنا
بینهم،
ّ
ّ
الملکیه ،و یخرج المعاوضه
هذا .کما ان البیع هو معامله انشائیه بین طرفین بنحو المعاوضه فی
ّ
بین التملیکین ،کما هو الحال فی الهبه ّ
فانها تملیک بعوض تملیک .وال ّ
تتم المعاوضه
المعوضه،
ّ
ً
ً
فی البیع اال من خالل عقد بین طرفین ،البائع والمشتری ،سواء کان هذا العقد مکتو با او شفو یا
ً ّ
ّ
ً
شرعاّ ،
واما
کما هو الشائع والمتعارف بین ال ّناس ،وال تکون -ایضا -اال بین مالین محلین
ّ
ّ
المحرمه ،کاالعیان الجنسه ،وغیرها ،وفی المعامالت الفاسده ،فانه ال
المعاوضات فی االموال
ً
تجوز ،بل تحرم شرعا.
ّ
ّ
ّ
و بالجمله ،ان البیع فی ضمنه واساسه عقد معاوضه؛ حیث ان ماهیه العقد ،لیست اال القرار
ّ
ّ
بین الطرفین فی امر ّما ،فهو عقد معاوضه بالنسبه الی البائع؛ النه یاخذ الثمن فی مقابل اعطاء
ّ
ّ
المبیع ،و بالنسبه الی المشتری؛ النه یاخذ المبیع فی مقابل اعطاء الثمن. صفحه 225
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع225/ ...
ّ
ولذا ،ف ّان عقد المعاوضه هو عباره عقد ّ
یتم فیه بذل الثمن من قبل المشتری ،و بذل السلعه
ً
ّ
من قبل البائع بحسب ما اتفقا علیه ،فیصبح کل طرف من الطرفین ملزما بما اتفق علیه .وفیه
ّ
ّ
تفصیل فراجع .وهل یشترط فی تحقق اصل البیع والشراء تنظیم وثیقه البیع ،وتسجیل سند
رسمی؟ ام ال؟
یجیب االمام الخامنئی:
ّ
ّ
ال یشترط فی تحقق اصل البیع والشراء تنظیم وثیقه البیع ،وال تسجیل ال ّسند الرسمی،
ّ
والشراء من المالک او من وکیله او ّ
ولیه علی
بل المیزان وقوع النقل واالنتقال بالبیع
ً
ً
ّ
النحو الصحیح شرعا ،و ان لم تسجل بشان ذلک وثیقه اصال ...وال یکفی مج ّرد قصد
ّ
البیع او تنظیم الوثیقه العادیه بشانه لتحققه وانتقال ملک المبیع الی المشتری ،وما لم
ً
تقع المعامله بالنحو الصحیح شرعا ،فال وجه اللزام المالک بتنظیم الوثیقه الرسمیه
باسم المشتری ومطالبته بتسلیم السلعه الیه( .االمام الخامنئی ،1420 ،ج،135-136 :2
المساله.)406-407 :
ً
ّ
مختص باالعیان
ثامنا :البیعفیخت ّص البیع باالعیان ،دون المنافع واالعمال ،فال خالف بین الفقهاء فی اعتبار کون المبیع
ً
عینا -الموجود فی الخارج هو َ
ّ
المعینه موجوده بتبعها -فال یع ّم المنافع
العین ،وابعاضها
والحقوق؛ باعتبار صدوق العنوان العرفی للبیع کما هو شائع منذ االزمان الغابره؛ التفاق
ّ
ّ
االصحاب لتحصیل معناه العرفی ،النهم بصدد بیان التفاوت بین البیع واالجاره الموثرین،
یتم بیع المنفعه او العمل او الحق ،و ّانما ّ
(االمام الخمینی ،1421 ،ج )31 :1فال ّ
یتم اجارتها،
فهی من االجاره ولیست من البیع .فالبیع لدی العقالء والعرف یکون فی موارد بیع االعیان.
یقول ال کاشف الغطاء فی «وجیزه االحکام» :واقرب ما یکون الی حقیقته -ای البیع-
ّ
التعریف المشهور من انه مبادله مال بمال ،او تملیک عین بمال ،فهو مختص بنقل االعیان دون
ّ
ّ
المنافع ،فانها اجاره ودون الحقوق فانه صلح ،وا َلعین ّاما موجوده کهذا الکتاب او معدومه صفحه 226
/226البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
ّ
ّ
ّ
محصله کالکلی فی الذمه قیمیا او مثلیا ،وال یترتب علیه اثره وهو االنتقال
متجدده کالثمره او
ً َّ
والتملیک شرعا اال بشروط فی ارکانه وهی ثالثه :الصیغه ،والثمن ،والمثمن ،وشروط فی طرفیه،
ً
وهما البائع والمشتری( ،ال کاشف الغطاء ،1366 ،ج )2 :3کما یقول -ایضا -فی کتابه
ّ
«الفردوس االعلی» :واالصل فی تملیک االعیان بالعوض هو البیع ،کما ان االصل فی تملیک
المنافع بالعوض هو االجاره( .ال کاشف الغطاء)144 :1426 ،
ً
ّ
بینما یری بعض االعاظم ،کالسید االمام الخمینی ان :بیع المنافع والحقوق بیع عرفا ولغه
ولو فرض بطالنه( ،االمام الخمینی ،1421 ،ج )32 :1وما یصطلح علیه فی عصرنا الحاضر
ً
ً
ّ
عینا؛ ول ّ
کن هذا البیع
«السرقفلی» ،وغیره من الحقوق والمنافع ،فیمکن عده بیعا و ان لم یکن
ً
ً
هو بیع اع ّ
تباری ،ولیس بیعا حقیقیا .ولذا ،یقول :و یو ّید ما ذکرناه :من عدم اعتبار کون المبیع عینا
ً
فی نظر العقالء ،عدم االشکال فی عدم اعتبار کون العوض عینا ،وعدم الخالف فیه ،وال شبهه
ّ
فی صدق عنوان البیع علیه ،واحتمال االلحاق شرعا مقطوع الفساد .ووجه التایید :ان العوض
ّ
والمعوض یختلفان باالعتبار حسب انشاء البیع ،واما بحسب الواقع فکل من المثمن والثمن
ً
عوض عن االخر ،فماهیه البیع هی المبادله بینهما ،وجعل کل منهما عوضا عن االخر ،و بدال
ّ
ّ
عن صاحبه ،فالعین بدل الثمن وعوضه ،والثمن بدل ال َعین وعوضها ،فکما ال یعتبر فی العوض-
ً
بمعنی الثمن -کونه عینا ،کذلک فی العوض االخر الذی هو مبیع؛ لعدم الفرق بینهما من جهه
ّ
والمعوضیه ،ومن وقوع التبادل علیهما( .نفس المصدر)35 :
العوضیه
ً
تاسعا :البیع بصیغه مخصوصهکذلک ّ
یتم البیع بصیغه مخصوصه ،سواء کانت هذه الصیغه مکتو به او غیر مکتو به ،لفظیه او
ّ
بالعربیه او بغیرها ،ماضو یه او غیر ماضو یه ،وهکذا،
غیر لفظیه ،کاالشاره ،وغیرها ،وسواء کانت
ً
ّ
فالبیع یکون صحیحا علی کل المبانی للفقهاء.
ّ
و یقصد بالصیغه المخصوصه ،صیغه عقد البیع ،حیث ان العقد یحتاج الی ایجاب وقبول،
ّ
ّ
وقد یستغنی با الیجاب عن القبول ،کما اذا وک ل المشتری او البائع صاحبه فی البیع والشراء صفحه 227
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع227/ ...
ً
ّ
ّ
او وکال ثالثا فیقول« :بعت هذا بهذا» ،فان االقوی عدم االحتیاج حینئذ الی القبول .واالقوی عدم
ّ
ّ
ّ
ّ
بکل لغه ولو مع امکان ال ّ
عربی .کما انه الیعتبر فیه الصراحه ،بل یقع بکل
العربیه ،بل یقع
اعتبار
ّ
ّ
لفظ دال علی المقصود عند اهل المحاوره ،کـ «بعت» و«ملکت» ونحوهما فی االیجاب،
و«قبلت» و«اشتریت» و«ابتعت» ونحو ذلک فی القبول .والظاهر عدم اعتبار الماضو ّیه -فیجوز
بالمضارع -و ان کان احوط .وال یعتبر فیه عدم ا ّللحن من حیث ّ
الماده والهیئه واالعراب اذا کان
ًّ
ً
ً
ّ
داال علی المقصود عند ابناء المحـــاوره وعد ملحــونـــــا مـــنه ،ال کـــالمــــا اخـــــر
ذکر فی هــــذا المــقام ،کما اذا قال« :بعت» بفتح الباء او بکسر العین وسکون التاء ،واولی
ّ
المحرفه ،کالمتداوله بین اهل ّ
ّ
السواد ومن ضاهاهم( .االملی ،1413 ،ج)5 :1
بذلک اللغات
بینما یقول الشیخ البحرانی:
ً
بل کاد یکون اجماعا هو اشتراط الصیغه الخاصه فی البیع کغیره من العقود ،فال یکفی
التقابض من غیر تلک الصیغه ،و ان حصل من االلفاظ واالمارات ما یدل علی
اراده البیع ،سواء کان فی الخطیر والحقیر( .البحرانی ،1413 ،ج)303 :18
ّ
اذن ،نالحظ ان هناک خالف بین الفقهاء فی وجوب الصیغه المخصوصه من عدمها ،فیراجع
ّ
ً
فی محله ،ولها شروطا م ّعینه ،کالتطابق والموااله ،والتنجیز ،وغیرها ،ولکن مقصودنا من هذه
ّ
ّ
ّ
تتضمن وجود هذه الصیغه ،سواء کانت صیغه قولیه ،او صیغه
النقطه ان تعاریف الفقهاء کلها
فع ّلیه ،او کانت بالعربیه او بغیرها.
ً
عاشرا :احراز رضا المتعاقدین فی البیعّ ّ
ّ
یتم اال من خالل رضا الطرفین او المتعاقدین،
حیث ّیتضح من خالل تعاریف البیع ،ان البیع ال
َّ
ّ
وقد ّاتفق الفقهاء علی ّان ّ
الرضا اساس العقود ،قال الله تعالی« :یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال ت اکلوا
َّ
ً
اطل ِاال ان تکون ِتجاره عن ترا ٍض منکم»( ،النساء ،االیه )29وقال
اموالکم بینکم ِبالب ِ
ِ
ّ
ّ
یتفرقن ب ّیعان اال عن رضا»( ،السیوطی ،1432 ،ج)144 :2
الرسول االکرم « :یا اهل البقیع ال
وقالّ « :انما البیع عن تراض»( ،نفس المصدر) ّ
والرضا ،هو عباره عن سرور القلب وطیب صفحه 228
/228البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ًّ
ّ
ضد ّ
السخط والکراهه ،بان یقصد کال المتعاقدین ،کالبائع والمشتری الفعل دون ان
ا ّلنفس ،وهو
یشو به اکراه.
ً
ولذلک ،اشترط الفقهاء واوجبوا شروطا یجب توافرها فی البائع والمشتری ،منها :قصد البیع،
َ
وان یکون ک ًّال منهما م َ
مجبورین وال مک َرهین؛ م ّما یعنی رضا الطرفین بمعامله
ختارین ،غیر
ً
شخصا ّما علی بیع داره وما اشبه ،بحیث ی ّ
البیع ،ا ّال فی حاالت ّ
ودی
خاصه ،کان یجبر الظالم
ً
الی الحاق الضرر فی نفسه وفی عیاله وما ّیتصل به ،فقد یکون البیع صحیحا حینئذ.
وقد ّفرق الفقهاء فی المعامالت بین المکره والمضطر الذی نشا اضطراره من الضروره
والحاجه الشدیده ،فحکموا ببطالن معامالت المکره دون المضطر ،ولذلک فهم حینما اشترطوا
االختیار فی العقود واالیقاعات اخرجوا به «المکره» فقط فحکموا ببطالن عقوده و ایقاعاته ولم
یذکروا المضطر ،وذلک واضح ،الن فی ابطال معامالت المکره منه علیه ،بخالف المضطر الذی
اضطر لبیع داره للمعالجه مثال ،فان فی ابطال بیعه ضررا علیه ،وهو خالف االمتنان ،بینما ورد
حدیث الرفع ونحوه مورد االمتنان علی االمه ،ولذلک ال یجری فی مورد یکون جریانه فیه خالفا
لالمتنان ،کما فی المضطر الی بیع داره ،نعم یجری فی المضطر الی ا کل مال الغیر النقاذ نفسه
من الهالک( .االنصاری ،1415 ،ج)443 :3
ّ
ومن هنا ،ال ّ
یصح البیع اال اذا اجاز المالک او الوکیل او الولی او الماذون بالبیع لمن یبیع
ّ
غیرهم ،کا ّ
لصدیق او الجار او القریب او ما شاکل ذلک ،و اال فالبیع باطل ،ولو ّتم بیع المال
ّ
المغصوب ثم رضی المالک بعد ذلک ببیع ماله ،حینئذ صح البیع .ومع تخلف شروط ا ِلعوضین
ً
ّ
ّ
التصرف مع رضا الطرفین به حتی علی تقدیر البطالن ،کما هو
یقع البیع باطال ،بید انه ال یحرم
المتداول بین عوام الناس( .االیروانی ،1420 ،ج)24 :2
ْ
ّ
نالحظ ان تعریفات الفقهاء للبیع ،تشیر الی نقل وانتقال ال ِملک من احد طرفی البیع الی
َ
االخر علی نحو التملیک ،وهذا االنتقال والتملیک ا ّما ان یکون ِبعوض ،ای نقل عین ِبعوض،
ّ
َ
ّ
الملک او المالک ّیه من
و اما ان یکون بالصیغه ،ای نقل عین بالصیغه .فاذا قلنا ان البیع هو انتقال ِ
ً
ّ
ّ
العوض ،فقد یکون التعریف ناقصا ،وغیر جامع ،حیث ان
طرف الی اخر ،ولکنه بالصیغه ولیس ب ِ صفحه 229
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع229/ ...
ّ
ّ
الصیغه قد ال تکفی فی انتقال المال ّ
کیه من طرف الی طرف اخر ،و انما ال بد من حصول ِعوض
ّ
علی هذا النقل؛ کی یکون البیع بعوض ،ولیس بالصیغه .اقول ،اذا کان تعریف البیع علی انه
ً
ً
ً
َ
انتقال عین بالصیغه ،هل ینطبق علیه عنوان صدق البیع عرفا؟ ام ال ینطبق ذلک؟ هذا ّاوال ،وثانیا،
ّ
ّ
ً
ممضی من الشارع باطالق ادله االمضاء؟ ام غیر ممضی؟ وعلیه
هل یکون هذا النوع من البیع
ّ
ٌّ
جری النقاش بین الفقهاء ،وکل منهم ادلی بدلوه ،والقی بادلته علی ّ
صحه ما یراه و یعتقده .ونفس
ّ
َ
َ
هذه االسئله تجری علی تعریف البیع علی انه انتقال عین ِبعوض ،او انشاء تملیک عین.
ّ
فیتضح من خالل هذه الجهات التی اوردناها حول تعاریف الفقهاء للبیع،النتیجه االتیه،
ّ ّ
کل هذه الجهات والتساوالت ،واالشکال ّیه التی ت ّ
کونها قد ناقشها و یناقشها الفقهاء فی
وهی :ان
ّ
وعمدوها بادلتهم الشر ّعیه وا ّ
ابحاثهم الخارج ،وافرغوا علیها اشکاالتهم وتفریعاتهاّ ،
لعقلیه،
ً
ً
ً
تحقیقا ،الی ان یصلوا الی قناعه ّ
معینه تجاه ماهیه المبادله بین
وف ّرعوها تفریعا ،و اشکاال ،و
ّ
المختصین من الفقهاء.
المالین وحقیقه البیع؛ للوصول الی تعریف جامع مانع له من قبل
التعریف المختار
ّ
ومن هنا ،فان البیع فی ماهیته وحقیقته ،انشاء تملیک ،باراده نفسانیه ال فی الخارج ،وهو نقل
ّ
ّ
ّ
ّ
اعتباریه ولیست
المملوکیه بتبدیل االضافات؛ الن الملکیه هنا
المالکیه او
وانتقال للملکیه او
ً
ّ
حقیق ّیه ،کما ان البیع مبادله بین مال ومال او بین مال و ِعوض ،وهذه المبادله ایضا تکون فی االضافات،
وتکون فی االعیان بال خالف ،ولکن وقع الخالف فی المنفعه والعمل والحقوق ،فراجع.
ّ
اللطیف وحسن التوفیق االلهی ا ّننی وقعت علی کتاب ال کاشف الغطاء ،ی ّ
سمی
ومن
«الفردوس االعلی» ،فقرات فیه فوقعت عینی علی بعض فقرات فی بیان حقیقه البیع والملک
ّ
والملکیه ،واری من المناسب نقلها واالفاده منها ،وقد اوجز الشیخ واوفی ،فیقول :لذلک
ّ
اختلفت عبارات اللغو یین والفقهاء فی التعبیر عنه بمرادفه وشرح اسمه واالشاره الی بعض
ّ
خوا ّصه ،ولم یکن مرادهم بیان الحد الشارح للحقیقه والماهیه. صفحه 230
/230البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ
ّ
ّ
فبالنظر الی ما یحصل به من تبادل المالین ،قیل انه مبادله مال بمال ،و بالنظر الی ما یترتب علیه
ّ ّ
ّ
ّ
ّ
من النقل واالنتقال ،قیل انه نقل العین وانتقالها بعوض ،وبالنظر الی انه ال یتحقق اال باللفظ
ّ
ّ
ً
ّ
ّ
ّ
الخاص ،قیل انه هو اللفظ الدال علی النقل ،و بلحاظ لزوم القبول فی تحققه خارجا ،قیل انه
ّ
ّ
االیجاب والقبول الداالن علی النقل ،وبلحاظ لزوم قصد االنشاء فی حصوله ،قیل انه انشاء تملیک
ّ
ّ
َ
اللوازم ،و ان کان الز ًما ا ًّ
عماّ ،
فعبر به،
العین بمال ،وهکذا کل نظر الی جهه من الجهات والزم من
ّ
ّ
والکل و ان اصابوا بالنظر الی الجهه التی اشاروا الیها ،ولکن حیث ان جمیع تلک الجهات و ان
ّ
کل وجه ،وال ّ
یتمیز البیع به عن
اشارت الی الحقیقه من وجه ،ولکنها ال تفی بتمام الحقیقه من
اخوته من العقود المملکه ،کاالجاره والصلح والهبه ّ
المعوضه والقرض ،لذلک ،کثر النقض واالبرام
ً
فی تلک التعاریف ،وبیان الخلل فی تلک العبارات؛ نظرا لکون حقیقه البیع ومفهومه ال یرادف
مفهوم المبادله ،وال یساوی مفهوم النقل واالنتقال والتملیک وال انشاء التملیک.
ً
ً
ّ
و یشهد لذلک االتفاق ظاهرا علی انه لو قال بادلت او نقلت او ملکت ال یکون بیعا ،فمفهوم
ً
ً
البیع اذا مغایر لکل تلک المفاهیم ،مضافا الی صدق ا کثر تلک العبارات علی غیر البیع من عقود
المعاوضات کالصلح والهبه المعوضه وغیرها ،ولم نجد فی کلماتهم علی کثرتها من ّعبر عن
ذات حقیقه البیع وجوهر معناه الذی یمتاز به عن کافه ما یشارکه فی النقل والتملیک من عقود
ّ
ّ
المعاوضات ،کما یشیر فی موضع اخر من کتابه :الی ان ا ِلعوض لیس هو مطلق المال ،و انما
ّ ّ
الما ّ
ّ
کل واحد من الفقهاء نظر الی مرتبه ّ
فعبر بما
المـقـومـه له فیقول :و بهـذا تعـرف ان
لـیه
ّ
ّ
الخاصه الکامنه فیها
العوض لیس هو مطلق المال ،بل مالیتها
یناسبها ،وفاتهم االشاره الی ان ِ
ّ
ّ
ّ
استرد
المقومه لها ،التی تعتبر فی العرف قیمه لها ،فکان صاحب السلعه اذا اخذ قیمتها قد
َ
سلعته ،ولکن من حیث مالیتها ،و باذل المال قد اس ّ
ترده ،ولکن فی ضمن عین تلک السلعه.
ً
وهذا المعنی ارتکازی فی النفوس ،موجود فی اذهان المتبایعن اجماال ،ومغفول عنه
ّ
ً
ّ
تفصیال ،ولذا ،لو ت ّبین الغبن والزیاده والنقیصه فی الثمن او المثمن کان للمغبون الفسخ؛ النه لم
ً
دا علیها ،فلم یصل الیه فی َ
الیه َ
یصل الیه تمام م ّ
العین تمام ما دفع من
العین ،او دفع المشتری زائ
المال( .ال کاشف الغطاء)147 :1426 ، صفحه 231
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع231/ ...
ّ
وفی الختام ،وصل بنا البحث الی ان اختالف عبارات تعریف البیع ،قد تکون ناشئه عن
ّ
قصور فی الفهم اللغوی لبعض المفاهیم المتصله بمصطلح البیع لدی بعض الفقهاء ،و بالتالی
ّ
ستختلف تعابیرهم فی تعریف البیع ،و ّاما ان تکون لیست ناشئه عن قصور فی الفهم اللغوی
لبعض المفاهیم ،بل هی ناشئه عن درجه فهم ماهیه البیع وحقیقته ،من جهه ،ومن جهه اخری،
فهم االعتبارات فی نقل وانتقال الملک ّیه او المالکیه او المملوکیه من طرف الی اخر ،او اختالفهم
فی انتقال الملکیه الحقیقیه او االعتباریه ،او فی نقل َ
العین بالنظر الی تبدیل االضافات او الی
ّ
ّ
شیء اخر ،وهکذا ،فان هناک اعتبارات کثیره یراها الفقهاء ونحن لسنا فی مورد البت والمناقشه،
فلسنا باهلها.
ّ
وفقهیه کثیره
ونتیجه لهذا االختالف فی اعتبارات مناشئ للبیع قد توجد هناک ثمرات علمیه
یراها الفقهاء ونحن ال نعلم بها.
الفائده العلمیه والفقهیه لتعریف البیع
ّ
واما الفائده العلمیه والجدوی من الخوض فی بحث تعریف البیع ،فقد یقول قائل :ما هی القیمه
علمیه وا ّ
وما هی الجدوی ال ّ
لفقهیه من البحث فی تعریف البیع؟ الیس هذا مضیعه للوقت وهدر
للطاقات ،وصرفها دون جدوی ونفع؟
ّ
وقد اشار الی هذا المعنی الشیخ االیروانی فی بحثه الخارج ،عندما تحدث عن شروط
العقد ،فی الفصل ّ
االول من کتاب «المکاسب» لالنصاری ،فقال :ال نری ضروره الی صرف
ً
ّ
الوقت فی تحدید البیع ،فمثال یقول الشیخ االعظم فی «المکاسب» علی ما نقلنا عنه انه عباره
عن انشاء تملیک عین بمال ،و یاتی الغیر فیقول ّ
یرد علی هذا التعریف اشکال ّ
فیعرفه بتعریف
ً
اخر ...وهکذا ،فنحن ال نری نفعا له بعد ما ک ّنا نحمل صوره ارتکازیه عن معنی البیع ،ومن
َّ
الواضح ان المعانی االرتکازیه تحدیدها قد یواجه مثل هذه المشکالت ،واالنسب االنشغال فی
َّ
قضیه اخری فان هذا ال باس به وهی ان ذلک المعنی االرتکازی هل ینطبق فی هذا المورد او ال. صفحه 232
/232البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
و یمثل لذلک بموردین؛ لیثبت حدود المعنی االرتکازی سعه وشموال لمعظم المسائل
ّ
الفقهیه فی البیع ،وان المعنی االرتکازی یشمل هذه الحاله او تلک الحاله ،ففی هذه الموارد
ّ
یستحق ان یقع فیه البحث والنزاع ،ولذلک ،یقولّ :اما ان نشغل وقتنا فی تعریف البیع بشکل کلی
ً
ثم نقول هو ینتقض طردا وغیر ذلک فال حاجه الیه( .راجع :االیروانی)1339 ،
بینما یـقـول حائــــــری:
ّ
ّ
ّ
بغض النظر عن القیمه العلم ّیه للتدقیقات االنفه الذکر ،فـان فکــره ان لفـظـه البیع ال
ّ
ّ
ّ
وتشریعیه ،وال جرم ّانها محتفظه بمفهومها العرفی ،و ّ
بمجرد
شرعیه
تتضمن حقیقه
ّ
ً
ّ
ادله ّ
صحه البیع و الزامیته ،فضال عن انها تنهی النقاش
الصدق العرفی للبیع ،ستشملها
ساسیه فی المالءمه بین القوانین والمجتمع ،ال ّ
حول المصطلحات ،هی خطوه ا ّ
سیما
ّ
للشک ب ّ
صحتها و بالز ّ
فی الحاالت التی ّ
امیه عقد
تتعرض فیها الصور الحدیثه للبیع،
البیع ،کبیع العماره قبل بنائها ،او التوصیه بصناعه الطائرات والسفن ،وشرائها.
(حائری ،مقاله فی البیع)3 :
ّ
ً
ّ
اذا ،هناک رای یری ان صرف الوقت فی تعریف البیع ال طائل منه ،اال فی الموارد التی
یشملها المعنی االرتکازی العرفی للبیع .ومع ذلک ،اقول :من الناحیه العلم ّیه -ومن وجهه
نظری القاصر -اری ضروره الخوض فی تعریف البیع؛ ما دام هناک اختالف فی عبارات الفقهاء،
ً ًّ
ّ
وردا من قبل الفقهاء ،رغم
وال یوجد تعریف للبیع جامع ومانع ،فکل التعاریف نجد ان فیها اخذا
ّ ّ
بداهه حقیقه البیع ،ووجود المعنی االرتکازی العرفی له ،اال انه من المناسب البحث فی تعریفه،
مع بیان حقیقته وماهیته ،واعتباراته الفقهیه ،والثمرات العلمیه والعملیه من ذلک.
ّ
ّ
اضافه الی المستجدات الحدیثه فی البیع والشراء ،وما یرافقها من حاالت وموارد ،فهی
ّ
ّ
ّ
تحتاج الی البت فیها ،والدقه فی االعتبارات والفهم اللغوی والفقهی الصحیح والسلیم قدر
االمکان. صفحه 233
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع233/ ...
الخاتمه
ّ
وصلنا الی خاتمه البحث ،الذی یتعلق بتعریف البیع لدی فقهاء االمامیه منذ القرن الرابع
الهجری الی القرن الرابع عشر الهجری ،حاولت قدر المستطاع تحلیل هذه التعاریف؛ للوصول
الی مواطن االشتراک وموارد االختالف فی عبارات تعریف البیع لدی الفقهاء ،لنصل الی
ً
ً
التعریف الذی قد یکون جامعا ومانعا فی نفس الوقت.
جمه وکثیره ،حیث یجب علینا الفحص ّ
علم ًا ب ّانه قد واجهتنا صعو بات ّ
الجید للموضوع،
ّ
والقراءات المتانیه لمختلف الفقهاء ،منذ عصر ما بعد السفراء االربعه ،وخاصه فی القرن الرابع
الهجری الی القرن الرابع عشر الهجری ،ونحن ال زلنا فی بدایه الطریق فی علوم الفقه والشریعه،
جرد محاوله ّ
ولکن هی م ّ
علمیه ابتغی بها الوصول الی جدوائیه البحث العلمیه من عدمها ،وهل
هناک فائده علمیه للبحث فی ذلک ام ال؟
وقد ابحرت فی الموضوع بعمق ،وحاولت وضع مجموعه من االهداف تخص البحث،
ّ
وتمکنت من الوصول لنتائج قد تکون مرضیه.
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢ا ل کاشف الغطاء ،محمد حسین (.)١٤٢٦الفردوس العلی .تعلیقات :السید محمد علی
القاضی الطباطبائی ،قم :دار انوار الهدی.
.٣ال کاشف الغطاء ،محمد حسین ( .)١٣٦٦وجیزه الحکام .النجف االشرف :موسسه کاشف الغطاء العامه.
.٤االملی ،محمد تقی ( .)١٤١٣کتاب المکا سب والبیع :تق ریرات بحث المیرزا النائینی.
الطبعه الثانیه .قمّ :
موسسه ال ّنشر االسالمی.
.٥احمد مختار عمر ( .)١٤٢9اللغه العربیه المعاصر .القاهره :عالم الکتب.
.٦االراکی ،محمد علی ( .)١٤١٥اصول الفقه .قم :موسسه فی طریق الحق.
.٧االنصاری ،مرتضی ( .)١٤١0المکاسب .المحقق :السید محمد کالنتر .الطبعه الرابعه.
بیروت :موسسه النور للمطبوعات. صفحه 234
/234البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.8االنصاری ،محمد علی ( .)١٤١٥الموسوعه الفقهیه المیسره .قم :مجمع الفکر االسالمی.
.9انیس ،ابراهیم .منتصر ،عبد الحلیم .الصوالحی ،عطیه .ومحمد خلف الله احمد (.)١٤٢٥
المعجم الوسیط .الطبعه الرابعه .القاهره :مکتبه الشروق الدولیه.
.١0ابن ادریس الحلی ،محمد بن حسن ( .)١٤١٢السرائر الحاوی لتح ریر الفتاوی .تصحیح وتعلیق:
السید محمد تقی الکشفی .الطبعه الثانیه .بیروت :دار الکتاب االسالمی.
.١١ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)١٤١9لسان العرب .الطبعه الثالثه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.١٢االمام الخامنئی ،السید علی ( .)١٤٢0اجوبه اْلستفتاءات .بیروت :الدار االسالمیه.
.١٣االمام الخمینی ،السید روح الله ( .)١٤٢١کتاب البیع .قم :موسسه تنظیم ونشر اثار االمام الخمینی.
.١٤االیروانی ،محمد باقر ( :)١٣٣9بحث الفقهhttp://eshia.ir/feqh :
.١٥االیروانی ،محمد باقر ( .)١٤٢0دروس تمهیدیه فی الفقه اْلستداللی .الطبعه الثانیه .قم :موسسه الفقه.
.١٦ابو العزم ،عبدالغنی ( .)٢0١٣معجم الغنی الزاهر .الرباط :موسسه الغنی للنشر.
.١٧بابستی ،عزیزه فوال ( .)١٤١٣المعجم المفصل فی النحو العربی .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.١8البحرانی ،یوسف ال عصفور ( .)١٤١٣الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره .تحقیق وتعلیق:
محمد تقی االیروانی .الطبعه الثالثه .بیروت :دار االضواء.
.١9التوحیدی ،محمد علی ( .)١٣٧8مصباح الفقاهه فی المعاملت :تقریرات بحث السید الخوئی.
النجف االشرف :المطبعه الحیدریه.
.٢0حائری ،مسعود .مقاله فی البیعhttps://dalalabbas.files.wordpress.com :
.٢١الحسینی الز بیدی ،محمد بن محمد ( .)١98٤تاج العروس من جواهر القاموس .الطبعه الثانیه.
الکو یت :مطبعه حکومه الکو یت.
.٢٢الحسینی الشاهرودی ،السید علی ( .)١٤09محاضرات فی الفقه الجعفری :تق ریرات لبحث
السید الخوئی .قم :دار الکتاب االسالمی.
.٢٣الحسینی المیالنی ،السید علی ( .)١٤٣١کتاب البیع .قم :مرکز الحقائق االسالمیه.
.٢٤الحر العاملی ،محمد بن الحسن ( .)١٤١٤وسائل الشیعه .الطبعه الثانیه .قم :موسسه ال البیت البیت
.٢٥الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٣٧٤تذکره الفقهاء .قم :موسسه ال البیت
..
.
.٢٦الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤08شرائع اْلسلم فی مسائل الحلل والحرام .المحقق:
عبدالحسین محمد علی بقال .الطبعه الثانیه .قم :موسسه اسماعیلیان. صفحه 235
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع235/ ...
.٢٧الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤٣٥مختلف الشیعه .الطبعه الثالثه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٢8الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤١٦مناهج الیقین فی اصول الدین .المحقق :محمد رضا
االنصاری القمی .الطبعه الثانیه .قم :مطبعه ماران.
.٢9الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤١0نهایه اْلحکام فی شرح الحکام .المحقق :السید مهدی الرجائی.
الطبعه الثانیه .قم :موسسه اسماعیلیان.
.٣0الخوئی ،السید ابو القاسم ( .)١٤٢٤منهاج الصالحین .الطبعه الثانیه والثالثون .لندن :موسسه
الخوئی االسالمیه.
.٣١الرازی ،محمد بن ابی بکر ( .)١98٦مختار الصحاح .الطبعه الثانیه .بیروت :مکتبه لبنان.
.٣٢الراغب االصفهانی ،حسین بن محمد ( .)١٤٢٤مفردات غ ریب القران .الطبعه الثالثه .المحقق:
صفوان عدنان داوودی .قم :منشورات ذوی القربی.
.٣٣رواس ،محمد وحامد صادق ( .)١٤08معجم لغه الفقهاء .الطبعه الثانیه .بیروت :دار النفائس.
.٣٤الروحانی ،السید محمد صادق ( .)١٤٢9فقه الصادق
.الطبعه الرابعه .قم :منشورات االجتهاد.
.٣٥الزحیلی ،وهبه مصطفی ( .)١٤١8الفقه اْلسلمی وادلته .الطبعه الرابعه .دمشق :دار الفکر.
.٣٦الزحیلی ،محمد مصطفی ( .)٢00٦القواعد الفقهیه وتطبیقاتها فی المذاهب الربعه.
دمشق :دار الفکر.
.٣٧زین الدین ،محمد امین ( .)١٤١٣کلمه التقوی .الطبعه الثانیه .قم :مطبعه مهر.
.٣8سانو ،قطب مصطفی ( .)١٤٢0معجم مصطلحات اصول الفقه .تقدیم ومراجعه :محمد رواس قلعجی.
بیروت :دار الفکر المعاصر.
.٣9السیستانی ،السید علی ( .)١٤٣٤منهاج الصالحین .الطبعه التاسعه عشر .بیروت :دار المورخ العربی.
.٤0السیوطی ،جالل الدین ( .)١٤٣٢الدر المنثور .الطبعه الثانیه .بیروت :دار الفکر.
.٤١الشهید االول ،محمد بن مکی ( )١٤١٤الدروس .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٢الشهی د الثانی ،زین الدین بن علی ( .) ١٤١0الروض ه البهی ه فی شرح الل معه ال دمشقی ه .
قم :منشورات جامعه النجف الدینیه.
.٤٣الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢9م سالک الفهام فی تنقیح شرائع اْلسلم.
الطبعه الرابعه ،قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٤الطوسی ،محمد بن حسن ( .)١٤١٢المبسوط فی فقه اْلمامیه .المصحح :السید محمد تقی الکشفی.
الطبعه الثانیه .بیروت :دار الکتاب االسالمی. صفحه 236
/236البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.٤٥العسکری ،حسن بن عبدالله ( .)١٤١٢مجمع الفروق اللغویه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٦عمیم االحسان ،محمد ( .)١٤٢٤ع ریفات الفقهیه .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.٤٧فتح الله ،احمد ( .)١٤٣8معجم الفاظ الفقه الجعف ری .اعداد :احسان المظفر .الطبعه الثانیه.
بیروت :دار المرتضی.
.٤8الفیاض ،محمد اسحاق ( .)١9٧٤محاضرات فی اصول الفقه :تق ریرات لبحث السید الخوئی.
ّ
النجف االشرف :مطبعه االداب.
.٤9الفیاض ،محمد اسحاق ( .)١٣٧8منهاج الصالحین .قم :مکتب ایه الله العظمی الفیاض.
.٥0الفیومی ،احمد بن محمد ( .)١98٧المصباح المنیر فی غ ریب الشرح الکبیر .الطبعه الثانیه.
بیروت :مکتبه لبنان.
.٥١القرافی ،شهاب الدین احمد ( .)١٤٢٤شرح تنقیح الفصول فی اختصار المحصول فی الصول.
الطبعه الثانیه .بیروت :دار الفکر.
.٥٢الکرکی ،علی بن حسین ( .)١٤٢9جامع المقاصد فی شرح القواعد .قم :موسسه المعارف االسالمیه.
.٥٣مامقانی ،محمد حسن ( .)١٣٢٣غایه االمال فی شرح المکاسب والبیع .قم :مجمع الذخائر االسالمیه.
.٥٤مرکز المعجم الفقهی ( .)١٤٢١المصطلحات :الطبعه الثالثه .قم :مکتبه الکترونیه:
http://shiaonlinelibrary.com
.٥٥مسعود ،جبران ( .)١٤٢٥الرائد .الطبعه السابعه .القاهره :دار العلم للمالیین.
ً
.٥٦موسسه دائره معارف الفقه االسالمی ( .)١٤٣١موسوعه الفقه اْلسلمی طبقا لمذهب اهل البیت
.
قم :نشر موسسه دائره معارف الفقه االسالمی.
.٥٧المیدانی ،عبدالرحمن جنبکه ( .)١99٦البلغه العربیه :اسسها وعلومها وفنونها .دمشق :دار القلم.
.٥8النجفی ،محمد حسن ( .)١98١جواهر الکلم فی شرح شرائع اْلسلم .المحقق :علی االخوندی.
الطبعه السابعه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.٥9النجفی الخوانساری ،موسی ( .)١٤١٣منیه الطالب فی شرح المکاسب :تق ریرات بحث
المیرزا النائینی .الطبعه الثانیه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٦0وزاره االوقاف وا لشئون االسالمیه ( .)١٤0٧الموسوعه الفق هیه الکویتیه .الطبعه الثانیه.
الکو یت :ذات السالسل.
.٦١الیزدی الطباطبائی ،السید محمد کاظم ( .)١٤٣0العروه الوثقی .اعداد وتخریج :احسان المظفر.
قم :دار التفسیر. صفحه 237
الیات کسب العلم والمعرفه ودورها فی احراز علم الفقه
ابتهال الشرع (استرالیا) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
استلم1442/12/06 :
قبول1443/03/19 :
الملخص
نحن نعلم مد اهمیه العلم والمعرفه فی حیاتنا الیومیه السیما هذه االیام مع تطور العلم
والتکنولوجیا ،ولقد حثت جمیع االدیان السماو یه علی العلم السیما الدین االسالمی الحنیف،
و یکتسب الشیء اهمیته من مدی اهتمام الشریعه به ،و بالتالی فان للعلم والمعرفه دورا کبیرا
واهمیه عظمی فی الشریعه االسالمیه ،ونحن فی هذا البحث سوف نستعرض بعض الیات
ً
المعرفه ودورها فی اکتساب علم الفقه ،ونبدا بتعریف مفرده علم ومفرده معرفه لغه والفرق
بینهما ،و بما اننا مامورین بطلب العلم کما جاء علی لسان الرسول « :طلب ال ِعل ِم ف ریض ٌه
ِّ
ِ ً
علی کل مس ِل ٍم ومس ِلمه»( ،المحدث النوری ،1408 ،ج )249 :17فسوف نذکر تقسیما
ِ
ّ
للعلم جاء فی کتب المنطق لمعرفه ای قسم مامورین بطلبه .وسوف یتبین معنا ان ا کثر االسباب
التی تشجع المومن علی طلب شیء والسعی لتحصیله هو عند ربط هذا الشیء بالسماء ،لذلک
کان من المناسب ذکر بعض االیات واالحادیث الحاثه علی طلب العلم ،ومن ثم محاوله
ً
االجابه علی سوال کثیرا ما یطرح وهو هل هناک تفاوت بین الناس فی القدره علی تلقی العلوم؟
ً
ً
ً
ومن ثم نذکر تعریفا لعلم الفقه لغه واصطالحا ودور هذه االلیات فی اکتساب هذا العلم.
الکلمات المفتاحیه :العلم والمعرفه ،الیات کسب العلم ،علم الفقه
.١طالبه البکالوریوس قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامع ه المصطفی
جامعه المصطفی
العالمیه ،
المفتوحه ،قم ،ایران( ibtihal.sharaa@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 238
/238البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
المقدمه
ً
قال الله عز وجل علی لسان موسی « :وقل ِّر ِب ِزدنی ِعلما»؛ (طه ،االیه )114بما اننا
نعیش فی عالم الحاکمه فیه هی التکنولوجیا علی العقول واالیدی ولها الحصه اال کبر من وقتنا،
کتب هذا البحث للتذکیر ببعض االلیات االخری التی من خاللها نکتسب العلم والمعرفه ومن
ضمنها التکنولوجیا.
فی عصرنا الحاضر قد تکون اغلب االلیات قد تقلص دورها لالسف فی تلقی العلوم وقد
تکون هذه الطرق لها ایجابیات علی الفرد وشخصیته وال تقتصر علی مجرد تلقی معلومات فقط
کحضور الندوات فهو تواصل اجتماعی وعلمی و یعزز العالقات بین االفراد.
لقد حثت االدیان والشرائع السماو یه علی طلب العلم والتعلم ومن اهم اسباب ارسال الرسل
واالنبیاء هو لیخرجوا الناس من الظلمات الی النور فالجهل ظالم والعلم نور .وقد تطورت
ً
وسائل ایصال المعلومه ایا کانت الی الناس عبر مر العصور وقد یکون طرح السوال هو االساس
فی الوصول الی المعلومات والخروج من الجهل.
فذکر القران الکریم سوال المالئکه لله عز وجل عن سبب خلق ادم وقد اعطی الله جل جالله
الفرصه لهم لیطرحوا هکذا سوال لکی یستمعوا الجواب من العالم بمکنونات الصدور.
ِّ
الدماء»...؛
قال الله عز وجل علی لسان المالئکه« :قالوا اتجعل ِفیها من یف ِسد ِفیها ویس ِفک ِ
(البقره ،االیه )30یقول العالمه الطباطبائی فی «تفسیر المیزان» ان کالم المالئکه هنا هو لمعرفه
واستیضاح مااشکل علیهم من امر هذا الخلیفه ولیس من باب االعتراض؛ (الطباطبائی،1997 ،
ج )115 :1فکان الجواب منه تعالی« :قال ِانی اعلم ما ال تعلمون»( .البقره ،االیه )30
َّ
فعل َم الله عز وجل ادم االسماء کلها اما حقیقه هذه االسماء فهناک اراء مختلفه بخصوصها،
ً ً
یقول العالمه الطباطبائی :ایداع هذا العلم فی االنسان بحیث یظهر منه اثاره تدریجیا دائما ولو
اهتدی الی السبیل امکنه ان یخ رجه من القوه الی الفعل( :الطباطبائی ،1997 ،ج)16 :1
َٰ
َٰ
«ث َّم عرضهم علی ٱلمل ِئک ِه فقال ا ِنبـئ ِونی ِباسم ِاء هوال ِء ِان کنتم َٰص ِد ِقین»( .البقره ،االیه )31 صفحه 239
ا لیات کسب العلم والمعرفه239/ ...
وهکذا یحکی لنا القران قصه بدء الخلیقه بین سوال وجواب وعند کل اجابه هناک اخراج من
الظلمات الی النور.
هناک وسائل والیات لکسب العلم والمعرفه تطورت بتطور التکنولوجیا فقد بذل هذا
الخلیفه االرضی الجهد لتطو یر هذه االلیات لیفتح امامه ابواب المستقبل الملیئه بالعلوم
النافعه المعنو یه والمادیه.
تعریف کلمتی علم و معرفه
َ
العلم فی اللغه مصدرها (ع ِل َم) وا ِلعلم ادراک الشیء بحقیقته والیقین ونور یقذفه الله فی قلب من
ِ
العلم علی مجموع مسائل واصول کلیه تجمعها جهه
یحب (ادراک الکلی والمرکب) و یطلق ِ
واحده( .انیس واخرون)624 :1425 ،
اما فی اللغه االنجلیز یه فیطلق علی کلمه ِعلم« ،ساینس» ١وتعرف فی «قاموس ا کسفورد»
علی انها «ناولج» .٢و یقصد بهذا التعریف ان العلم حسب اللغه االنجلیز یه هو معرفه بنیه
ً
وسلوک العالم المادی والطبیعی بناءا علی الحقائق التی استطیع اثباتها عن طریق التجربه.
َ َ
اما کلمه المعرفه فی اللغه فان مصدرها هو (ع ِرف) وعرف الشیء ای بان له .المعرفه
ً
اصطالحا :ادراک الشیء علی ماهو علیه ،وهی مسبوقه بجهل بخالف العلم ،ولذلک یسمی
الحق تعالی بالعالم دون العارف( .الجرجانی)185 :2004 ،
اما فی اللغه االنجلیزیه فیطلق علی کلمه معرفه وتعرف فی «قاموس ا کسفورد» علی انها
«درک» .٣ومن خالل ترجمتها الی اللغه العربیه یتضح ان تعریفها فی اللغه االنجلیزیه هو االتی:
المعلومات ،الفهم والمهارات التی تستطیع ان تکتسبها من خالل التعلم
1. Science
2. knowledge about the structure and behaviour of the natural and physical
world, based on facts that you can prove for example by experiment.
3. The information, understanding and skills that you gain through education
it experience. صفحه 240
/240البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
یتضح ان هناک تشابه فی اللغتین من حیث تعریف هاتین الکلمتین وان کان هناک اختالف
کبیر فی حصر کلمه العلم باالمور الحسیه بحسب اللغه االنجلیزیه .وهذا التشابه هو تعریف
العلم بانه شیء تستطیع اثباته فهو موجود اصال وعبر عنه بکلمه «براو» ١وکذلک تعریف المعرفه
بانه شیء مکتسب وعبر عنه بکلمه« ٢جین».
هذا فیما یخص تعریف الکلمتین لکن لربما یطرح سوال ماهو الفرق بین معنیهما ،و ان کان
کلیهما ادراک فماهی حدود کال االدراکین؟
الفرق بین کلمتی علم ومعرفه
ان کلمه ِعلم ومصداقها الخارجی -العلوم بکافه انواعها -هی علوم وجدت مع بدایه الخلیقه
لیستفید منها االنسان فی تدبیر شوونه الدنیو یه واالخرو یه .ان االنسان و بما اعطاه الباری عز
ً
ً
وجل من العقل استطاع ان یطور هذه العلوم وخصوصا العلوم الطبیعیه و یجعلها طوع امره نوعا ما.
ً
ان خیر دلیل علی اهمیه هذه العلوم فی حیاه االنسان هو ذکرها فی القران الکریم فلناخذ مثال
علم االحیاء فقد ذکر القران حقیقه مهمه وهی کیفیه تکون الحنین فی بطن امه وقوله عز وجل:
ً
ً
ِّ
«ث ِّم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه ِعظ ًاما فکسونا
ِّ
ً
ال ِعظام لح ًما ث ِّم انشاناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخ ِال ِقین»( .المومنون ،االیه )14
اما ماذکر عن علم الفلک فهناک من االیات الکثیر قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
«خلق ِّ
ات والرض ِبالح ِق یک ِّ ِور اللیل علی النه ِار ویک ِّ ِور النهار علی اللیل
السماو
ِ
ِ
ِّ ِّ
ِّ
ٌِّ
وسخر الشمس والقمر ۖ کل یجری ِلجل مس ًِّمی اال هو الع زیز الغفار»( .الزمر ،االیه )5
ِ
ِ
ٍ
1. Prove
2. Gain صفحه 241
ا لیات کسب العلم والمعرفه241/ ...
ان هذه االیات توکد وجود هذه العلوم قبل االنسان لکن االنسان بما وهبه الله له من العقل
استطاع ان یکتشفها .فالعلم مخلوق قبل االنسان اما المعرفه فـ«هی ادراک مسبوق بجهل».
(ابن سینا)359 :1992 ،
اما من ناحیه حدود االدراکین فیجب ان نعی معنی االدراک .ادراک الشیء هو ان تکون حقیقته
درک( ،انیس واخرون )624 :1425 ،وحدود ادراک العلم هو ادراک الکلی
متمثله عند الم ِ
والمرکب والمعرفه هی ادراک الجزئی والبسیط( .البستانی)594 :1998 ،
اما الفرق بینهما فی اللغه االنجلیزیه فهو َب ّین من التعریف فالعلم هو شیء تثبته بالتجربه اما
المعرفه فهو شیء تکتسبه من الخبره.
اقسام العلم
بعدما اوردنا تعریف العلم االصطالحی وهو ادراک الشیء بحقیقته نتعرض الی تقسیمه بحسب
ماورد علی لسان اهل المنطق فقد قسم الی علم حضوری و اخر حصولی.
والعلم الحضوری :هو حضور المعلوم لدی العالم بوجوده الخارجی فال توجد واسطه بین
العالم والمعلوم( .طالب)62 :2010 ،
ومثل للعلم الحضوری بهذا المثال البسیط وهو ادراکنا لذواتنا فهی حاضره لدینا بوجودها
العینی فال نغفل عنها .وقد عبر عنه فی «المنطق» المظفر:
فان الواحد یجد من نفسه انه یعلم بنفسه وشوونها و یدرکها حق االدراک ،ولکن ال
بانتقاء صورها ،انما الشیء الموجود وهو حاضر بذاته( .المظفر)12 :1968 ،
ان ا کمل واتم مثال للعلم الحضوری هو علم الخالق بمخلوقاته وحضورها بذواتها لدیه فال
تکون هناک واسطه بین العالم والمعلوم.
ان الله عز وجل خص من عباده االنبیاء واالئمه
بحضور المعلوم لدیهم بدون واسطه
حتی تکون کل اقوالهم،حرکاتهم وسکناتهم حجه علی الناس فال یقع اللبس .االمام یری الواقع صفحه 242
/242البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
کما هو بل ان الواقع متحقق فی وجوده ،فعندما یشعر االمام بواقع ما فی وجوده کشعور بوجوده
ً
هو فال احتمال لوجود الخطا فی علمه ابدا( .الحسینی الطهرانی ،المحاضره )25
اما القسم الثانی من العلم هو العلم الحصولی وهو حضور صوره المعلوم لدی العالم.
(المظفر)12 :1968 ،
ذکر کمال اسماعیل فی مراتب المعرفه وهرم الوجود عند مال صدرا ان العلم الحصولی
تحصل ادراکاته للنفس بحسب المرتبه الخاصه بها ،فهی ادراکات حسیه عبر القوی الحسیه
و ادراکات خیالیه عبر القوی الخیالیه و ادراکات عقلیه عبر القوی العقلیه( .لز یق)219 :2014 ،
ً
اذا هناک واسطه بین العالم والمعلوم لتتشکل صوره عن المعلوم لدی العالم فال یحضر بذاته
وهذا هو حال اغلب الناس فی اکتساب العلم والمعرفه.
ذکرت ان هناک فروق بین العلمین وهو واضح من تعریفهما وهی کالتالی:
• العلم الحضوری یحدث بدون واسطه بین العالم والمعلوم بخالف الحصولی.
• ان المعلوم بالعلم الحصولی وجوده العلمی غیر وجوده العینی بخالف الحضوری.
• الحصولی ینقسم الی التصور والتصدیق وهذا ما ال یوجد فی الحضوری.
(المظفر )12 :1968 ،وذلک الن ال وجود لواسطه التصور فی الحضوری.
الحث علی طلب العلم
حث الدین االسالمی علی طلب العلم وهناک العدید من االیات والروایات ما یوکد هذا
المطلب و انه االساس الذی یعین االنسان فی الخروج من الظلمات الی النور ونذکر هنا جمله
من االیات اولها اول مانزل من القران.
ِّ
ِّ
ِّ
قال تعالی« :اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق»( ،العلق ،االیه )1الی قوله تعالی «ال ِذی علم
ِّ
ِبالقل ِم * علم ِاْلنسان ما لم یعلم»( ،العلق ،االیات )4-5وهنا فعل امر بالقراءه .ان المعنی
االول لکلمه (اقرا) هی االمر بتلقی ما یوحیه الیه ملک الوحی من کتاب الله عز وجل.
(الطباطبائی ،1997 ،ج)323 :20 صفحه 243
ا لیات کسب العلم والمعرفه243/ ...
اما قوله تعالی الذی علم بالقلم کانه تذکیر للرسول
انه هو من علم االنسان ان یخط
بالقلم الحروف لتکون الوسیله االساسیه لتلقی العلوم ،کانه قیل :اقرا کتاب ربک الذی یوحیه
الیک وال تخف والحال ان ربک االکرم الذی علم االنسان القراءه بواسطه القلم الذی یخط به
فهو قادر علی ان یعلمک قراءه کتابه وانت امی وقد امرک بالقراءه ولو لم یقدرک علیها لم یامرک
بها( .الطباطبائی ،1997 ،ج)224 :20
قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
اب».
«قل هل یست ِوی ال ِذین یعلمون وال ِذین ال یعلمون ِانما یتذکر اولو اللب ِ
(الزمر ،االیه )9
ان اشرف العلوم هو العلم بالله تعالی وغیره من العلوم اذا لم یتخذها االنسان کطریق
للوصول لله سبحانه فتکون کالعدم ونفعها فی الحیاه الدنیا فقط :ان العلم بالله هو الذی ینتفع به
االنسان بحقیقه معنی الکلمه وبعدمه فانه یضره( .الطباطبائی ،1997 ،ج )243 :17انما یتذکر
اولوا االلباب ای ذوو العقول النیره یعوون هذا القول.
قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
ات والله ِبما تعملون خ ِب ٌیر».
«یرف ِع الله ال ِذین امنوا ِمنکم وال ِذین اوتوا ال ِعلم درج ٍ
(المجادله ،االیه )11
یقول العالمه الطباطبائی :ال ریب فی ان الزم رفعه تعالی درجه عبد من عباده مزید قربه منه
تعالی ،فکیف والرفع درجات ولیس درجه ومن هم هوالء الذین سیرفع درجاتهم درجات؟ ان
المقصود بالذین سیرفع الله درجاتهم من الذین اوتوا العلم هم المومنون العلماء ولیس ای احد
من المومنین وال ای احد من العلماء( .الطباطبائی ،1997 ،ج)88 :18 صفحه 244
/244البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
اما الروایات التی حثت علی طلب العلم و بذل الوسع لتحصیله فهی االتی:
• قال رسول الله « :تع َّلموا العلم فا َّن تع ُّلمه حسن ٌه ومدارسته تسب ٌ
یح والبحث عنه
ِ
ِ ٌِ
ٌ َّ
ِجه ٌاد وتع ِلیمه من ال یعلمه صدقه وبذله ِله ِل ِه ق ربه ِلنه مع ِالم الحل ِل والحر ِام
ٌ
ٌ
َّ
ٌ
اح ٌب ِفی الوحد ِه ود ِلیل
وس ِالک ِبط ِال ِب ِه س ِبیل الجن ِه وهو ا ِنیس ِفی الوحش ِه وص ِ
َّ
ً
َّ
َّ
علی ا َّلس َّر ِاء والض َّر ِاء و ِسل ٌح علی العد ِاء و زی ٌن ِلْل ِخل ِء یرفع الله ِب ِه اقواما
ً
یجعلهم ِفی الخیر ا ِئ َّمه یقتدی ِب ِهم ترمق اعمالهم وتقتبس اثارهم وترغب
َّ ِ
َّ
المل ِئکه ِفی خل ِت ِهم یمسحونهم ِفی صل ِت ِهم ِباج ِنح ِت ِهم ویستغ ِفر لهم کل شی ٍء
َّ
وب ونور
ل
ق
ل
ا
اه
ی
ح
م
ل
ع
ل
ا
ن
ور وهو َّامها و ِسباع البر وانعامها ِل
ح َّتی ِحیتان البح
ِ
ِ
ِ
َّ
َّ
البص ِار ِمن العمی وق َّوه البد ِان ِمن الضع ِف ینزل الله ح ِامله من ِازل الخی ِار
ِ
َّ
ُّ
ویمنحه مج ِالس البر ِار ِفی الدنیا واال ِخر ِه ِبال ِعل ِم یطاع الله ویعبد و ِبال ِعل ِم یعرف
َّ
الله ویوخذ یو َّحد و ِبال ِعل ِم توصل الرحام و ِب ِه یعرف الحلل والحرام وال ِعلم ِامام
َّ
العمل والعمل ت ِابعه یل ِهمه الله ا ُّلسعداء ویحرمه الش ِقیاء»( .الحسینی الشیرازی،
ِ
ِ
)79 :1419
ِّ
وم ِن فالت ِقفها ولو ِمن افواهِ المشرکین».
الحکمه ضاله الم
ِ
• قال االمام علی ِ « :
ِ
(نفس المصدر)
التفاوت فی تلقی العلوم بین الناس
کل انسان خلقه الله عز وجل له استعداد فی تلقی نوع من العلوم ا کثر من علم اخر او قل هو
انجذاب واهتمام من قبل هذا الشخص لهذا العلم المحدد لکن هل یوجد انسان عاقل ال یملک
ای موهبه ،اهتمام او فهم الی نوع من العلوم؟ وهذا مما ال یرضاه عقل ای انسان یومن بعداله
الله عز وجل فکل انسان لدیه تکلیف واکثر ما یعین االنسان علی اداء تکلیفه هو استعماله للنداء
الفطری بالتوحید وهذا فی حد ذاته اشرف العل وم واتمها واعالها مرتبه .ان ایداع هذا العلم صفحه 245
ا لیات کسب العلم والمعرفه245/ ...
فی االنسان حتی توصله لکماله المرجو وحتی تکون الحجه البالغه لله عز وجل یوم القیامه فال
یحتج احد بخلق االعذار لکفره وجحوده.
فاذا استمع االنسان لنداء فطرته بالشکل الذی یرضاه له الله فقد اودع اشرف العلوم فی نفسه.
اما العلوم االخری فالناس متفاوتون فی تلقیها لکن فی االغلب االعم ال یخلو انسان من امتالک
موهبه او اهتمام فی احد هذه العلوم ولکن قد ال یبذل الوسع فی ا کتشافها وتطو یرها.
ان اراء علماء النفس متفاوته بین قائل ان الوراثه توثر فی الذکاء وقائل بعدمها وهناک مقاییس
عالمیه للذکاء تعتمد فی اغلبها علی قیاس الذکاء حسب استجابه االنسان للعلوم الطبیعیه.
یذکر عبد الستار ابراهیم فی کتابه «االنسان وعلم النفس» ان مانعرفه علی وجه الیقین
بالنسبه لذکاء االنسان ان اثراء البیئه وتنشیط العقل وتدریب التفکیر تزید الذکاء حوالی عشرین
درجه فالی هذا الهدف یجب ان نتجه ونحسم المتغیرات االخری الشائکه( .ابراهیم)256 :1978 ،
طرق کسب العلم والمعرفه
بعدما ذکرنا اهمیه العلم والمعرفه فی حیاه االنسان نذکر اهم الطرق التی من خاللها نکتسب
هذه العلوم:
.١کتاب الله حبل ممدود من السماء الی االرض وعترتی اهل بیتی
( ،الصدر،
)220 :2008یذکر القران الکریم الذی هو حبل ممدود من السماء بعض الطرق
لکسب العلم:
ً
َّ
oقال تعالی« :هو ال ِذی بعث ِفی المیین رسوال ِمنهم یتلو علی ِهم ای ِات ِه
ین».
ویزک ِیهم ویعلمهم ال ِکتاب وال ِحکمه و ِان کانوا ِمن قبل ل ِفی ضل ٍل م ِب ٍ
(الجمعه ،االیه )2ذکر العالمه الطباطبائی فی کتابه «المیزان» :تالوته علیهم ایاته
وتزکیته وتعلیمه لهم الکتاب والحکمه لنزوله بلغتهم وهو اول مراحل دعوته ولذا
لما استقرت الدعوه بعض االستقرار اخذ
یدعو الیهود والنصاری والمجوس
وکاتب العظماء والملوک( .الطباطبائی ،1997 ،ج)264 :19 صفحه 246
/246البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
فکان الرسول المعلم االول واالفضل واالتم لکسب العلم لقد ذکرت االیه
الشریفه العلوم االلهیه التی انزلها الله علی قلب رسوله لکی یعلمها للناس .ان
صاحب تفسیر «المیزان» یذکر تفسیر لهذه االیات والعلوم التی تحتو یها باسلوب
ً
وهذا نص ما ذکره العالمه
راقی ومبدع یجعل القلب ینبض شوقا لرسول الله
الطباطبائی ،وقوله« :ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه» ،التزکیه تفعیل من الزکاه بمعنی
النمو الصالح الذی یالزم الخیر والبرکه فتزکیته لهم تنمیته لهم نماء صالحا
بتعو یدهم االخالق الفاضله واالعمال الصالحه فیکملون بذلک فی انسانیتهم
فیستقیم حالهم فی دنیاهم واخرتهم یعیشون سعداء و یموتون سعداء.
وتعلیم الکتاب بیان الفاظ ایاته وتفسیر ما اشکل من ذلک ،و یقابله تعلیم الحکمه
وهی المعارف الحقیقیه التی یتضمنها القران ،والتعبیر عن القران تاره باالیات
وتاره بالکتاب للدالله علی انه بکل من هذه العناو ین نعمه یمتن بها ،کما قیل وقد
قدم التزکیه ههنا علی تعلیم الکتاب والحکمه بخالف ما فی دعوه ابراهیم
الن هذه االیه تصف تربیته
لمومنی امته ،والتزکیه مقدمه فی مقام التربیه علی
تعلیم العلوم الحقه والمعارف الحقیقیه واما ما فی دعوه ابراهیم
فانها دعاء
وسوال ان یتحقق فی ذریته هذه الزکاه والعلم بالکتاب والحکمه ،والعلوم
والمعارف اقدم مرتبه وارفع درجه فی مرحله التحقق واالتصاف من الزکاه الراجعه
الی االعمال واالخالق( .الطباطبائی ،1997 ،ج)265 :14
َّ
ً ُّ
وحی ِالی ِهم فاسالوا اهل الذکر ِان
oقال تعالی« :وما ارسلنا قبلک ِاال ِرجاال ن
ِ
ِ
فی قوله
کنتم ال تعلمون»( .االنبیاء ،االیه )7عن زراره عن ابی جعفر
«فاسالوا اهل الذکران کنتم ال تعلمون» من المعنیون بذلک قال ابی جعفر
:
نحن قلت :فانتم المسولون قال :نعم قلت :ونحن السائلون؟ قال :نعم قلت :فعلینا
ان نسالکم؟ قال :نعم قلت :فعلیکم ان تجیبونا قال :ال ذاک الینا ان شئنا فعلنا و ان
شئنا ترکنا ثم قال « :هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب ». صفحه 247
ا لیات کسب العلم والمعرفه247/ ...
(ا لطباطبائی ،1997 ،ج )256 :14وهذا هو المنبع الثانی بعد رسول الله
فهم خلفاء الله ورسوله فاالجدر اخذ العلوم من خلفاء الله.
ِّ
ِّ
ِّ
ً
oقال تعالی« :قال له موسی هل ات ِبعک علی ان تع ِلم ِن ِم ِّما ع ِلمت رشدا».
یسال رجل صالح ان یعلمه فاالنبیاء ال
(الکهف ،االیه )66وهنا النبی
یستنکفون السوال ان کان الجواب سیصل الیهم لکن لیس من ای احد فهو
الخضر
الذی اکتسب علمه من العلیم الخبیر .فطرح السوال هو الطریق
االمثل لکسب العلوم.
.٢مجالسه العلماء :قال لقمان البنه جالس العلماء وزاحمهم برکبتیک فان الله ینیر
القلوب بنور الحکمه کما یحیی االرض بوابل السماء (الحسینی الشیرازی)80 :1419 ،
ً
علی االنسان الذی یتوق لطلب العلم ان یسعی جاهدا لحضور مجالس العلماء ان
ً
ً
کانت المجالس عینیه او افتراضیه و ان کانت االخیره اکثر سهوله وانتشارا مع تطور
التکنولوجیا فان لمجالسه العلماء واستماع حدیثهم النفع الکثیر.
.٣الکتابه :قال رجل من االنصار لرسول الله
:انی السمع الحدیث وال احفظه فقال
استعن بیمینک ای اکتبه( .نفس المصدر )81 :ان للکتابه الدور اال کبر فی حفظ العلم
ومن ثم اکتسابه بالقراءه فلوال القلم لضیع االنسان الکثیر من العلوم قال تعالی «الذی
ً
علم بالقلم * علم االنسان مالم یعلم» .قال االمام علی « :من یشتری علما
ً
بدرهم فقام الحارث العور فاشتری صحفا بدرهم فکان یکتب فیها فقال علیه
السلم یااهل الکوفه غلبکم نصف رجل»( .نفس المصدر)82 :
ِّ
.٤القراءه :قال تعالی« :اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق»( .العلق ،االیه )1القراءه
َّ
ً
ّ
ّ ّ
الصله بین لغه الکالم،
اصطالحا هی عباره عن عملیه یتم من خاللها التعرف علی ِ
والرموز الکت ّ
ابیه؛ حیث َّان لغه الکالم َّ
تتکون من االلفاظ التی ت ِّعبر عن المعانی صفحه 248
/248البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
عملیه م َّرکبه یستخدم المرء فیها العدید من ح ّ
المختلفه ،وهی ّ
واسه اه ّمها البصر،
ِ
َّ
تتطلب ّ
عملیه القراءه الخبره ،والذکاء ،وقدره القارئ علی التفاعل مع النص
وعاده ما
ّ
االساسیه والعامه التی یشتمل علیها،
المقروء ،من خالل استخدامه الفکار النص
َّ
َ
ّ
ّ
َّ
تتضمن فک الرموز التی من شانها ان توصل القارئ الی
معرفیه
عملیه
والقراءه
المعنی المراد منها )https://makleh.com( .ان القراءه هی الصله بین مصدر
العلم والمتلقی فلوال وجود اللغات لکان من المستحیل التواصل بین مصادر العلم
والمتلقین ولبقی العلم یدور فی مکان مغلق او یضمر فی صدور اصحاب العلم
الحضوری لکن الخالق علم بالقلم و بذلک تطور العلم فالیوم و بفضل الله توجد لغه
للتواصل حتی مع الصم والبکم.
.٥المدارس والحلقات الدراسیه :وقد تکون هذه المدارس اکادیمیه فتعنی بتدریس العلوم
الطبیعیه او مدارس دینیه فتختص بتدریس العلوم الدینیه الشرعیه والعرفانیه وحتی
الطبیعیه منها .لکن هناک شح فی المدارس الدینیه التی تعنی بتدریس االسالم
المحمدی االصیل المتمثل بخط الرسول واهل بیته
.ان المومنین مکلفون بایصال
هذه العلوم للناس بشتی الوسائل حتی لو تطلب االمر اجتماعات عائلیه تتدارس
ً
وتذکرفیها علوم اهل البیت وهذا کثیرا مایحدث فی بالد المهجر لکن یجب تکثیف
هکذا فعالیات.
.٦الدراسه االفتراضیه :وهی تلقی المعلومات عن طریق االجهزه االلکترونیه الموصله
بالشبکه العنکبوتیه .وللباحث الخیار فی اختیار الطریق لکسب المعلومه فقد یکون
کتاب ،صور ،صوت او حتی العاب وهذا مایستفاد منه االطفال .فی وقتنا الحاضر فان
تطور التکنولوجیا جعل من هکذا نوع من الدراسه منتشر بشکل کبیر فی انحاء العالم
ً
وکثیرا مایعتمد علیه النه فی متناول االیدی و یستخدم فی ای وقت وای مکان. صفحه 249
ا لیات کسب العلم والمعرفه249/ ...
.٧االستماع :تلقی المعلومه من خالل االستماع الی االخرین لکن وحده یکفی ام یجب
االنصات واالصغاء ومالفرق بین الکلمات؟
ِّ
ِّ
ِّ
oقال تعالی« :ومثل ال ِذین کفروا کمثل ال ِذی ین ِعق ِبما ال یسمع ِاال دع ًاء و ِند ًاء
ِ
ص ٌِّم بک ٌم عم ٌی فهم ال یع ِقلون»( .البقره ،االیه )171روی عن ابی جعفر :
«ان مثل الذین کفروا فی دعائک ایاهم کمثل الذی ینعق ای الناعق فی
دعائه .المنعوق من البهائم التی ال تفهم کاْلبل والبقر النها ال تعقل مایقال
لها بل تسمع الصوت»( .الطوسی ،1957 ،ج )77 :2وهکذا استماع فهو ال
ینفع بشیء.
ِّ
ٌ
oقال تعالی« :افتطمعون ان یو ِمنوا لکم وقد کان ف ریق ِمنهم یسمعون کلم الل ِه
ِ
ّ
ث ِّم یح ِّرفونه ِمن بع ِد ما عقلوه وهم یعلمون»( .البقره ،االیه )75فسمعوا کالم الله
ِ
فلم یمتثلوا امره ،وحرفوا القول فی اخبارهم لقومهم حتی رجعوا الیهم وهم
یعلمون انهم قد حرفوا .وهذا اقوی التاو یلین ،النه تعالی اخبر عنهم بانهم
ّ
ّ ّ
ّ
یسمعون کالم الله والذین سمعوا کالم الله .بال واسطه هم الذین کانوا مع موسی.
(الطوسی ،1957 ،ج )313 :1وهکذا سماع هو مع فهم لکن ال یستوجب االیمان
واالعتقاد بما قد سمع وهکذا استماع قد یضر صاحبه ان کان یسمع الحق
و یرفضه او یسمع المعلومه العلمیه الحقه و یعاند بخطئها وال یومن بها.
ِّ
oقال تعالی« :و ِاذا ق رئ القران فاست ِمعوا له وان ِصتوا لعلکم ترحمون».
ِ
ّ
(االعراف ،االیه )204امر الله تعالی المکلفین بانه اذا قرئ القران ان یسمعوا له و
یصغوا الیه لیفهموا معانیه و یعتبروا بمواعظه و ان ینصتوا لتالوته و یتدبروه و ال
یلغوا فیه لیرحمهم بذلک ربهم ،و باعتبارهم به واتعاضهم بمواعظه( ،الطوسی،
،1957ج )67 :5وهذا هو االنصات الذی یاتی مع فائده لمتلقی العلوم الحقه. صفحه 250
/250البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
هذه بعض االلیات لکسب العلم والمعرفه وغیرها الکثیر کحضور المحاضرات والندوات
العلمیه وتبادل الحدیث مع من له مرتبه علمیه قد تکون نفس مستوی الشخص المتلقی
فیتذاکرون العلوم و ینشطون الذاکره او حتی مشاهده برامج تلفزیونیه مفیده.
ان العلم والمعرفه من االمور التی حث علیها الدین االسالمی لیخرج الناس من ظلمات
الجهل الی نور العلم وافضل العلوم واشرفها هو معرفه الله سبحانه وال یقذف هذا النور فی قلب
من کان لکن فی قلب شخص مخلص لله عز وجل و یرجو القرب منه تعالی .هناک عده طرق
لکسب العلوم ا لدینیه والعرفانیه والطبیعیه تبدا من الق ران وا ل سنه الشریفه وتنتهی بعلوم
التی هی مبینه لکتاب الله وسنه رسوله.
اهل البیت
ً
ومع تطور التکنولوجیا تطورت طرق کسب العلم والمعرفه وعلی االنسان ان یسعی جاهدا
لیختار الطریق المناسبه لتلقی العلوم المختلفه.
ً
ً
تعریف علم الفقه لغه واصطلحا
َ
ً
ً
َ
َ
َ
َ
الفقه لغه :یقول ابن االثیر ...یقال :ف ِقه الرجل -بالکسرَ -یفقه ِفقها :اذا ف ِهم وع ِلم ،وفقه-
ً
َ ً
بالضمَ -یفقه :اذا صار فقیها عا ِلما( .ابن اثیر)714 :1421 ،
َ ََ
العلم بالشیء والفهم له ،وغل َب علی ِعلم
اما فی «لسان العرب» ،فعرف الفقه علی انهِ :
َ
َ
َّ
َ َ
العلم ،کما غلب النجم علی الث ّریا( .ابن منظور،
ادت ِه وشرفه وفضله علی سائر انواع ِ
الدین ِل ِس ِ
)3450 :1419
ً
الفقه اصطالحا :اشتهر بین الفقهاء تعریف لعلم الفقه علی انه العلم باالحکام الشرعیه
الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه وهذا ماذکره الشیخ المشکینی فی کتابه «مصطلحات الفقه» لکنه
یشکل علی المشهور و یقول االولی تعریفه التالی ...قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی
االحکام الفرعیه الدینیه وموضوعاتها المستنبطه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1 صفحه 251
ا لیات کسب العلم والمعرفه251/ ...
ً
اذا فی هذا التعریف فان الفقیه تقام لدیه الحجه الماخوذه من المصادر الرئیسیه وهی الکتاب
ً
والسنه والعقل علی الحکم الشرعی .و یذکر الشیخ المشکینی شیئا من التفصیل عن هذا العلم
والمصطلحات التی قد ترد فیه فنذکر هنا بعضها.
الفقیه :هو من قامت عنده الحجه علی االحکام الشرعیه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1
المجتهد :هو من تحمل الجهد فی اقامه الحجه التفصیلیه( .نفس المصدر)
االحکام :االحکام الراجعه الی الدین االعم منها التکلیفیه والوضعیه( .نفس المصدر
ان للحکم الشرعی تعریفین یذکرهما االصولیین قد یکون من المناسب ذکرهما فالمشهور
ً
مباشره او غیر مباشره
یعرف الحکم الشرعی علی انه خطاب الله عز وجل المتعلق بفعل المکلف
غیر ان السید الشهید الصدر (قد) قال فی «الحلقه االولی» ما نصه :وعلی هذا الضوء یکون من
الخطا تعریف الحکم الشرعی بالصیغه المشهوره بین قدماء االصولیین اذ یعرفونه بانه الخطاب
الشرعی المتعلق بافعال المکلفین فان الخطاب کاشف عن الحکم والحکم هو مدلول الخطاب،
ً
اضف الی ذلک ان الحکم الشرعی ال یتعلق بافعال المکلفین دائما ،بل قد یتعلق بذواتهم او
باشیاء اخری ترتبط بهم.
الحث علی التفقه فی الدین فی القران والسنه
حثنا الله سبحانه وتعالی فی کتابه الکریم علی العلم والتفقه لما لهما من دور اساس فی بلوره
ادراک االنسان وشخصیته وبالتالی الوصول الی کماله المنشود ونعرض بعض هذه االیات الشریفه:
ِّ
ِّ
• «اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق * خلق ِاْلنسان ِمن عل ٍق * اقرا و ر ِّبک ا لکرم * ال ِذی
ِّ
ِّ
علم ِبالقل ِم * علم ِاْلنسان ما لم یعلم»( .العلق ،االیات )1-5
َّ
َّ
• «یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ِاذا ِقیل لکم تف َّسحوا ِفی المج ِال ِس فافسحوا یفسح الله لکم
ِ
َّ
َّ َّ
ات
و ِاذا ِقیل انشزوا فانشزوا یرف ِع الله ال ِذین امنوا ِمنکم وال ِذین اوتوا ال ِعلم درج ٍ
َّ
والله ِبما تعملون خ ِب ٌیر»( .المجادله ،االیه )10 صفحه 252
/252البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
ُّ
• «فتعالی الله الم ِلک الحق وال تعجل ِبالقرا ِن ِمن قبل ان یقض َٰی ِالیک وحیه وقل
ِ
َّرب ِزد ِنی ِعل ًما»( .طه ،االیه )114
َّ ً
ٌ َّ
• «وما کان المو ِمنون ِلین ِفروا کافه ۚ فلوال نفر ِمن کل ِفرق ٍه ِمنهم ط ِائفه ِلیتفقهوا ِفی
َّ
الد ِین و ِلین ِذروا قومهم ِاذا رجعوا ِالی ِهم لعلهم یحذرون»( .التو به ،االیه )122
البحث علی طلب العلم والتفقه فی احادیث الرسول
ان رسول الله واهل بیته
واهل البیت
هم فقهاء عصرهم وعصر غیرهم الی یوم القیامه ولقد حثوا االمه
علی طلب العلم والتفقه والخروج من ظلمات الجهل التی تفتک باالنسان وتخرجه من رحمه الله.
فالجهل الد اعداء االنسان فاالنسان الجاهل یقتل رقی نفسه ورقی کل انسان یسمع له ومن
احادیثهم فی هذا الصدد نذکر منها:
• عن رسول الله
« :یوزن مداد العلماء ودماء الشهداء یوم القیامه فل یفضل
احدهما علی االخر ،ولغدوه فی طلب العلم افضل من مائه غزوه ،وال یخرج
احد فی طلب العلم اال وملک موکل به یبشره بالجنه ،ومن مات ومیراثه المحابر
واالقلم دخل الجنه»( .الحسینی الشیرازی)79 :1419 ،
ً
• وعنه« :فضل الع ِال ِم علی الع ِاب ِد کفض ِلی علی ادناکم رجل»( .نفس المصدر)
ِّ
ِّ
ِّ
الد ِین والهمه رشده»( .الریشهری،2004 ،
• وعنه« :اذا اراد الله بع ٍبد خیرا فقهه فی ِ
ج)3248 :3
• االمام علی « :اذا فقهت فتفقه فی دین الله»( .نفس المصدر)
َّ
َّ َّ
العباد ِه
مام
ت
و
ه
صیر
الب
فتاح
م
قه
الف
ن
فی
هوا
ق
• االمام الکاظم « :تف
ِ
ِ
دین الل ِه ف ِا ِ ِ
ِ
و َّ
ُّ
َّ
قیه علی
السبب الی الم
ناز ِل الرفیع ِه والرت ِب الجلیل ِه فی الد ِین والدنیا وفضل الف ِ
ِ
َّ
َّ
َّ
الکواک ِب ومن لم یتفقه فی ِد ِین ِه لم یرض الله له
مس علی
الش
العاب ِد کفضل
ِ
ِ
ِ
ِ
ً
عمل»( .نفس المصدر) صفحه 253
ا لیات کسب العلم والمعرفه253/ ...
هذه جمله من االحادیث الشریفه من اهل بیت
والذین خصهم الله سبحانه وتعالی
بعلمه وحکمته وهم االسوه التی یجب ان یتاسی بهم المومن الموالی.
دور الیات کسب العلم والمعرفه فی اکتساب علم الفقه
کتاب اللهکتاب الله القران العزیز وهو المصدر االول فی استنباط الحکم الشرعی وهذا لیس فیه خالف
ً
ً
ً
بین المسلمین کافه ،قال الله تعالی« :ون َّزلنا علیک ال ِکتاب ِتبیانا ِلکل شی ٍء وهدی ورحمه
وبش ری ِللمس ِل ِمین»( ،النحل ،االیه )89وهذا المصدر االول للتشریع یذکر بان هناک مصدر
َّ
ثانی یجب علی المسلمین الرجوع الیه اال وهو الرسول واهل بیته ،قال تعالی« :ه َو ال ِذی
ْ
ً
ََ
َ
ْ َ َ ْ ْ َ ْ َ
اب َوال ِحک َمه َو ِان کانوا ِم ْن
َب َعث ِفی االمی َین َرسوال ِم ْنه ْم َی ْتلو عل ْی ِه ْم َای ِات ِه َو ی َزک ِیه ْم َو ی َعلمهم ال ِکت
َّ
َْ َ
َ َ
ً
ً ُّ
وحی ِالی ِهم
قبل ل ِفی ضالل م ِبین»( .الجمعه ،االیه )2وایضا« :وما ارسلنا قبلک ِاال ِرجاال ن ِ
فاسالوا اهل الذکر ِان کنتم ال تعلمون»( .االنبیاء ،االیه )7وعن زراره عن الی جعفر فی
ِ
قوله «فاسالوا اهل الذکر ان کنتم ال تعلمون» من المعنیون بذلک قال ابی جعفر :نحن قلت:
فانتم المسولون قال :نعم قلت :ونحن السائلون؟ قال :نعم( ...الطباطبائی ،1997 ،ج)256 :14
الی اخر الروایه.
-مجالسه العلماء
ً
وقد تکون هذه االلیه اال کثر رواجا بعد الغیبه الصغری ولجوء الناس الی السفراء االربعه لالمام
والذین کانوا فی بغداد و بعد انتهاء عصر الغیبه الصغری بموت السفیر الرابع و بدء الغیبه الکبری
استمرت المدارس العلمیه فی بغداد الی منتصف القرن الخامس الهجری وبعد فتنه حدثت فیها
ادت الی اضطرار الشیخ الطوسی الی االنتقال النجف وتاسیس حوزه هناک.
( )https://ar.wikishia.net/viewوقد کانت طریقه تلقی العلوم والفقه فی هذه الحوزات
ً
علی شکل حلقات ودروس یعطیها االستاذ لطالبه وجها لوجه. صفحه 254
/254البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
المدارس اال کادیمیهً
تطورت طریقه تلقی علم الفقه عبر الزمن خصوصا بعد انتصار الثوره االسالمیه فی ایران بقیاده
االمام الخمینی (قد) فاصبحت ال تقتصر علی الحوزات المعروفه لکن انتشرت بشکل واسع فی
البالد االسالمیه علی شکل دورات ومدارس وحتی جامعات .وقد سهل هذا التطور فی تلقی
هذا العلم للکثیر من المومنین الدین یرون ضروره التفقه فی دینهم لمستوی مقبول حتی ینیر هذا
العلم طریقهم وطریق اجیال محاطه بکثیر من الظالم والجهل والقیم التی تناقض القیم
االسالمیه الرفیعه.
الدراسه االفتراضیهً
ومع الطفره الهائله فی مجال التکنولوجیا وخصوصا بوجود االنترنت تحتم علی المومنین کافه
ً
وخصوصا اهل العلم منهم تحمل مسولیه مجاراه هذه الطفره والتطور العلمی لیضعوا بین ایدی
الناس عن طریق اجهزه الحاسوب واالجهزه الذکیه برامج تتیح للناس اکتساب هذا العلم .وقد
تکون الدوله االسالمیه االیرانیه سباقه فی هذا الموضوع ولحقت بها بعض الدول االسالمیه.
وخیر دلیل علی امکانیه التفقه فی الدین من خالل الدراسه االفتراضیه هو وجود جامعه کجامعه
المصطفی العالمیه فی قم وغیرها الکثیر .ان طل
ً
العلم والتفقه فی الدین یجب ان یکون من اولو یات االنسان المومن وخصوصا نعیش فی
زمن یتجه فیه العالم الی االنحطاط والتخلی عن ابسط مقومات االنسانیه والجهل یحیط بنا
و بابنائنا .ان دول اخذت علی عاتقه قتل االنسان وکل القیم االنسانیه فلم تکتفی هذه الدول وقوی
ً
ً
الطغیان بقتله جسدیا وتجو یعه و اخراجه من وطنه وارضه بل تحاول ان تقتله معنو یا وتقتل کل
االجیال القادمه بهذه الطریقه.
ان دورنا تحمل المسولیه والدفاع عن قیمنا وانسانیتنا وکل شیء غالی وهذا ال یتحقق اال بنور
یضیء درو بنا والمتمثل بمعرفه الله حق معرفته عن طریق التفقه فی الدین والتزام اوامر الله، صفحه 255
ا لیات کسب العلم والمعرفه255/ ...
َّ َّ
َّ
َّ
یقول الله تعالی« :وال ِذین جاهدوا ِفینا لنه ِدینهم سبلنا و ِان الله لمع المح ِس ِنین».
(العنکبوت ،االیه )69
یقول السید الطباطبائی فی تفسیر هذه االیه مانصه التالی :اذ فرق بین ان یجاهد العبد فی
سبیل الله ،و بین ان یجاهد فی الله ،فالمجاهد فی االول یرید سالمه السبیل ودفع العوائق عنه
بخالف المجاهد فی الثانی فانه انما یرید وجه الله فیمده الله سبحانه بالهدایه الی سبیل دون
سبیل بحسب استعداده الخاص به ،وکذا یمده الله تعالی بالهدایه الی السبیل بعد السبیل حتی
یختصه بنفسه جلت عظمته( .الطباطبائی ،1997 ،ج)35 :1
الخاتمه
ت ّبین ال هنا:
َ َ
العلم علی
والعلم ادراک الشیء بحقیقته ،و یطلق ِ
• ال ِعلم فی اللغه مصدرها (ع ِلم) ِ
مجموع مسائل واصول کلیه تجمعها جهه واحده.
ً
• المعرفه اصطالحا :ادراک الشیء علی ماهو علیه ،وهی مسبوقه بجهل بخالف العلم.
• الفرق بین العلم والعرفه ان العلم مخلوق قبل االنسان اما المعرفه فهی ادراک مسبوق
بجهل .اما من ناحیه حدود االدراکین فیجب ان نعی معنی االدراک .فادراک الشیء هو
ان تکون حقیقته متمثله عند المد ِرک ،وحدود ادراک العلم هو ادراک الکلی والمرکب
والمعرفه هی ادراک الجزئی والبسیط.
• العلم ینقسم الی حضوری وحصولی ،والحصولی ینقسم الی تصور وتصدیق.
• حث الدین علی العلم من خالل االیات القرانیه واالحادیث الشریفه.
• هناک تفاوت فی تلقی العلوم بین الناس ،وذلک یرجع الی عده اسباب.
• من طرق والیات کسب العلم والمعرفه :کتاب الله ،مجالسه العلماء ،الکتابه ،القراءه ،
المدارس والحلقات الدراسیه ،الدراسه االفتراضیه ،وغیر ذلک. صفحه 256
/256البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• الفقه اصطالحا هو قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی االحکام الفرعیه الدینیه
وموضوعاتها المستنبطه.
• ان الیات کسب المعرفه الدینیه والفقهیه متقاربه جدا مع االلیات العامه لکسب العلم،
غایه االمر ان هناک اختالفا فی التفاصیل المتعلقه بنوع العلم والمعرفه.
• االیات القرنیه والروایات تحث علی التفقه فی الدین ال سیما التفقه فی االمور محل االبتالء.
• ان اللیات العلم والمعرفه دورا کبیرا فی اکتساب العلوم الشرعیه السیما التفقه فی
الدین والمسائل محل االبتالء.
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢انیس ،ابراهیم .منتصر ،عبد الحلیم .الصوالحی ،عطیه .ومحمد خلف الله احمد (.)١٤٢٥
المعجم الوسیط .الطبعه الرابعه .القاهره :مکتبه الشروق الدولیه.
.٣ابراهیم ،عبد الستار ( .)١9٧8اْلنسان وعلم النفس .الکو یت :المجلس الوطنی للثقافه والفنون واالداب.
.٤ابن اثیر ،محمد ( .)١٤٢١النهایه فی غ ریب الحدیث والثر .ریاض :دار ابن الجوزی.
.٥ابن سینا ،ابی علی ( .)١99٢اْلشارات والتنبیهات .بیروت :موسسه النعمان.
.٦ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)١٤١9لسان العرب .الطبعه الثالثه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.٧البستانی ،بطرس ( .)١998محیط المحیط قاموس مطول للغه العربیه .بیروت :مکتبه لبنان ناشرون.
.8الجرجانی ،علی بن محمد ( .)٢00٤معجم التع ریفات .المحقق :محمد صدیق المنشاوی.
القاهره :دار الفضیله.
.9الح س ینی الشیرا زی ،محمد ( .)١٤١9تذکره الخبار ف ی تلخیص ربیع البرار .بیروت :مرکز
الرسول االعظم
.١0الحسینی
.
الطهرانی،
محمد.
شرح حدیث عنوان
البصری.
المحاضره :٢٥
https://madrasatalwahy.org/Document/Speech/group/25
.١١الصدر ،محمد مهدی ( .)٢008اخلق اهل البیت
.الطبعه الرابعه .قم :دار الکتاب االسالمی. صفحه 257
ا لیات کسب العلم والمعرفه257/ ...
.١٢طالب ،میثاق ( .)٢0١0شرح نهایه الحکمه العقل والعاقل والمعقول :ابحاث الیه الله العلمه
السید کمال الحیدری .قم :دار فراقد.
.١٣الطباطبائی ،السید محمد حسین ( .)١99٧المیزان فی تفسیر القران .بیروت :موسسه االعلمی للمطبوعات.
.١٤الطوسی ،محمد بن حسن ( .)١9٥٧التبیان فی تفسیر القران .النجف االشرف :،مکتبه االمین.
.١٥لزیق ،کمال اسماعیل ( .)٢0١٤مراتب المعرفه وهرم الوجود عند مل صدرا :دراسه مقارنه.
بیروت :مرکز الحضاره لتنمیه الفکر االسالمی.
.١٦المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.١٧المحمدی الریشهری ،محمد ( .)٢00٤میزان الحکمه .بیروت :دار الحدیث.
.١8المشکینی ،علی ( .)١٣٧٧مصطلحات الفقه .قم :نشر الهادی.
.١9المظفر ،محمد رضا ( )١9٦8المنطق .الطبعه الثالثه .النجف االشرف :مطبعه النعمان.
20. https://ar.wikishia.net/view
21. https://makleh.com صفحه 258
صفحه 259
تدوین الحدیث ومنع اندثاره عند الشیعه
لمیس سلوم (سوریه) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
قبول1443/07/09 :
استلم1443/03/29 :
الملخص
بحثی بعنوان تدو ین الحدیث عند الشیعهّ ،ابین فیه دور الشیعه فی تدو ین الحدیث ومنع اندثاره،
وهو یتالف من ثالثه مباحث؛ فی المبحث االول ّابین فیه الکلیات والمفاهیم واالبحاث
التصوریه المتعلقه بالعنوان ،وفی المبحث الثانی ّابین المقصود من العنوان ومحل البحث ،وفی
المبحث الثالث ّابین دور الشیعه االمامیه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره ،و ّ
یتبین معنا بعد ذلک
ان الهل البیت
بشکل خاص -من خالل متابعتهم الحثیثه وتشجیعهم علی کتابه الحدیث
وکتبهم وصحفهم التی کتبوها وتناقلولها خلفا عن سلف -وللشیعه بشکل عام فی زمن الحضور
وزمن الغیبه -السیما من خالل االصول االربعمائه والکتب االربعه -دورا ّ
مهما واساسیا فی
تدو ین وحفظ الحدیث االمر الذی ادی الی منع اندراسه ،والوقوف فی وجه االسرائیلیات ووضع
الحدیث .ونبنی علی ذلک البدیه السعی لحفظ الحدیث کما کان دیدن اسالفنا.
الکلمات المفتاحیه :تدو ین الحدیث ،الشیعه ،االمامیه
المقدمه
ّ
من الحقائق المسلمه عند االمامیه ان الس َّنه النبو یه الشریفه لم تکن مهمله تذروها الریاح ،و انما
وذلک کما کان حظ القران الکریم .فقد کان له
حظیت باهتمام بالغ علی عهد رسول الله
ک َّتابه َّ
المعینون باالسم والصفه السیما االمام امیر المومنین
وعرفوا بعنوان واضح وسمه شاخصه
.١خریجه مرحله البکالوریوس قسم الفقه والمعارف االسالمیه ،جامعه المصطفی
العالمیه ،حوزه الشهیده
ام یاسر ،قم ،ایران( Amly1603@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 260
/260البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
(کتاب الوحی) .وفی عددهم ودورهم جالت اقالم المورخین .کانت مهمتهم تقیید االیات
االمر الذی
الکریمه بعد نزولها باشراف متواصل وتوجیه متاخم وعنایه الصقه من النبی
َّ
الربانیه المن َّزله ،کذلک السنه النبو یه
ساهم فی حفظه لالمه المرحومه علی طبق حقیقته
الشریفه؛ وسوف یاتی بیان ذلک فی محله.
بخالف اهل السنه فقد ساد عندهم -واعتمادا علی روایات یعتبرها علماء الس َّنه صحیحه -ان
ّ
صاحب الرساله نهی عن تدو ین احادیثه ،بل شدد علی ذلک ،وفی ضوئها وعلی هدیها یعلل
البعض من علماء الجمهور عدم تدو ین الس َّنه المطهره.
اختلط بین الوحی الذی یتلی بالوحی الذی ال
بقولهم« :ان المنع انما کان خشیه
ٍ
یتلی»( .الخولی)17 :1983 ،
ِّ
ِّ
انه قال« :ال تکتبوا ع ِنی ومن کتب ع ِنی
وقد روی ابو سعید الخدری عن رسول الله
غیر القر ِان فلیمحه»( .ابن حنبل ،1419 ،ج)21 :3
وفی بحثنا هذا نرید ان نبین الدور الذی قام به الشیعه لحفظ الحدیث ومنع اندثاره ،وان
النعمه التی نعیش فیها وهذا الکم الکبیر من االحادیث التی یستفید منها الفقهاء فی استنباطاتهم
ومن خاللها تم حفظ الدین والشریعه ،انما من برکات هذا الدور وتدو ین الحدیث.
بیان مفردات العنوان
-الحدیث لغه واصطالحا
الحدیث لغه :جاء فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء اصل واحد ،وهو کون الشیء لم یک ْن.
ّ
یقال حد َث امر َب ْعد ان لم یکن .والرجل َ
الح َدث :الطری ّ
السن .والحدیث ِم ْن هذا؛ النه کالم
ْ
َ
َ
َ
ْ
یحدث منه الشیء بعد الشیء .ورجل حدث :ح َسن الحدیث .ورجل ِحدث نساءِ ،اذا کان
َّ
َ َ ََ
ّ
کخط َیبی ،یراد به الحدیث( .ابن فارس ،1404 ،ماده :حدث)
یتحدث ِالیهن .و یقال هذه ِحدیثی حسنهِ ،
َّ
َْ
َ َ
َ َ
والحدثان :من احدا ِث الد ْه ِر ِش ْبه
الحدث
وقال فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء :حدث:
َ
ّ َ
ْ ًَ
ً
االب َداء ،والف ْعلْ :اح َد َثَ .
ایضاْ :
والحد ْیث َم ْعروفَ ،ح َّدث ی َحدثَ .
وصار فالن احد ْوثه:
هو
و
.
ه
ل
ِ
الن ِاز ِ
ِ
ِ صفحه 261
/168پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
رشید کسانی هستند که به رشد همهجانبه نائل شدهاند .برای نائل شدن به رشد همهجانبه نیز
توجه به نیازهای همه جانبه و اموزش همهجانبه ضروری است.
زمانی که ناهنجاریهای رفتاری و عاطفی فرزندان مشاهده میشود ،الزم است شرایط رشد
کودک از ابتدای انعقاد نطفه ،دوران بارداری مادر و دوران شیرخوارگی تا زمان حاضر مورد
مطالعه قرار گیرد که این بررسی ،نشان میدهد اینگونه رفتارها در بیشتر موارد معلول هستند و
ً
علت به شمار نمیروند؛ یعنی معموال ریشه در دوران کودکی فرد دارد که در بستر خانواده و در
رابطه با مثلث پدر و مادر و فرزند و در قدم بعدی ،در مدرسه و در رابطه با معلمان و مربیان و
سپس در عرصه جامعه باید جستجو نمود.
بر این اساس ،ارتقای سطح ا گاهی مادران و پدران به عنوان یک راهبرد پیشگیری همواره
از اهمیت خاصی برخوردار بوده است .اموزش خانوادهها از این فکر نشئت میگیرد که
توانایی مادران و پدران در امر تعلیم و تربیت فرزندانشان در گرو دانایی انان در زمینه
دانشهای مختلف است.
در نظام تربیتی اسالم ،انتظارها ،تکالیف ،حقوق و وظایف انسانها دوجانبه و به طور
متقابل هستند؛ لذا همانطور که والدین نسبت به فرزندان وظایفی دارند ،فرزندان نیز نسبت به
والدین وظایفی دارند که عدم توجه و پاسخگو یی به انتظارهای طرفین ،مسائل و مشکالت
گوناگون ،ناامنیها و اشفتگیهای روانی و عاطفی به وجود خواهد اورد.
قران کریم انچنان به خانواده اهمیت میدهد که در چند مورد مراقبت از این نهاد ارزشمند
را سفارش میکند( .ر.ک :قرائتی ،1383 ،ج)35 :5
برای مثال؛ خداوند متعال در سوره تحریم ایه 6می فرماید:
َّ
ً
ِّ
«یا ا ُّیها ال ِذین امنوا قوا انفسکم واه ِلیکم نارا وقودها الناس وال ِحجاره علیها
ٌ
ٌ
لظ ش ٌ
داد الیعصون الله ما امرهم ویفعلون ما یومرون»؛ (تحریم ،ایه )6
لئکه ِغ
م ِ
ِ
ای کسانیکه ایمان اوردهاید! خود و خانواده خو یش را از اتشی که هیزم ان انسانها و
سنگهاست نگه دارید ،اتشی که فرشتگانی بر ان گمارده شده که خشن و سختگیرند صفحه 169
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره261/ ...
َ
َْ
َ
ََ
َ
اال َحاد ْی َثَ .
وحد ْیثَ :جید الس َی ِاق لها.
،
دیث
االحا
ثیر
ک
:
ث
د
وح
ث
د
ح
ل
ج
ور
ا کثروا فیه
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َّ َ ٰ ْ
َ َ
ری ا َّلرا َی فیکون کما را ٰی.
الح ِد ْیث .ومحدث :ی
وحد ْیث :ی َز ین
ِ
َ
َّ
ْ
ً
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
ْ
َ
َ
وشاب حدثَّ ،
ٌّ
وشابه
والح ِد ْیث من االشی ِاء :المحدث .وحدث الش ْیء .وا ْستحدثت ْامرا.
َّ
َْ
َََ
َ ْ َ
ْ
ْ َ
ََْ ْ
َ ْ
َْ
الفق ِه ون ْح ِوه
حدثه ،وقوم حدثان .والحدثان :مصدر الش ْی ِء الح ِدی ِث .واالح ِادیث من ِ
َ ْ َ َ َّ
ََ ْ
َ َ
َم ْعروفه.واحدث الش ْی َءْ :ابدعه ،و ْاس َت ْحدثهِ :مثله( .ابن عباد ،1414 ،ماده :حدث)
الحدیث اصطالحا :مقصودنا من الحدیث فی بحثنا المصدر الثانی من مصادر التشریع بعد
الکتاب الکریم ،وهو ّ
و بعباره اخری مقصودنا من
السنه و بالتحدید سنه النبی محمد
الحدیث حدیث النبی
الذی منع الخلیفه االول والثانی من تدو ینه بعد حیاته بمبررات واهیه
ال اساس لها من الصحه.
الشیعه لغه واصطالحاَ
َ
َْ ًَ
َ َ
َ
الشیعه لغه :جاء فی «الصحاح» :شاع الخبر ی ِشیع شیعوعه ،ای ذاع .وسهم مشاع وسهم ش ِائع،
َ
ََ َ
ای غیر مقسوم .وسهم شاع ایضا ،کما یقال َسائر الشیء و َساره .واشاع الخبر ،ای اذاعه فهو رجل
ً
ً
حیاکم اهّٰلل و َا َش َاعکم ا َ
م ْش َیاع ،ای مذیاع .وقولهمَّ :
لسالم ،ای جعله اهّٰلل صاحبا لکم و تابعا.
ِ
ِ
َّ
َ َ
وشاعکم السالم ،کما تقول علیکم السالم .وهذا انما یقوله الرجل الصحابه اذا اراد ان یفارقهم.
َ
ً َ
َ
َّ ْ
المقدار؛ یقال :اقام فالن شهرا او ش ْی َعه .وقولهم :اتیک غدا او ش ْی َعه ،ای بعده .وش َّی ْعته
والشیعِ :
َ
عند رحیله .والم َش َّ
وش َیعه الرجل :اتباعه و انصاره .یقال :ش َای َعه ،کما یقال َوااله من
.
شجاع
ال
:
ع
ی
ِ
ِ
ََ
َ
َ
َّ
َ
ْ
َ
َّ
َّ
الولی .والمش ِایع ایضا :الالحق .وشیعته بالنار ،ای احرقته .وتشیع الرجل ،ای ادعی دعوی الشیع ِه.
َوت َشا َی َع القوم ،من الشی َعه .و کل قوم امرهم واحد یتبع بعضهم ر َ
ای بعض فهم ِش َیع .وقوله تعالی:
ِ
َ َْ
َ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ،ای بامثالهم من الشیع الماضیه( .الجوهری ،1410 ،ماده :شیع)
َ ِ
وفی «کتاب العین» :والش َیعه؛ قوم َی َتش َّیعون ،ای :یهوون اهواء قوم و یتابعونهم .و ِش َیعه
الرجل :اصحابه واتباعه .وکل قوم اجتمعوا علی امر فهم ِش َیعه واصنافهمِ :ش َیع .قال الله تعالی: صفحه 262
/262البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ
َ َْ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ای :بامثالهم من الش َیع الماضیه .وش َّی ْعت فالنا اذا خرجت معه
ِ
لتودعه وتبلغه منزله( .الفراهیدی؛ ،1410ماده :شیع وشوع)
وقال الراغب فی «مفرداته» :الش َیاع؛ االنتشار ّ
والتقو یه .یقال :شاع الخبر ،ای :کثر وقوی،
َ
وش َاع القوم :انتشروا وکثروا ،و َش َّی ْعت ال ّنار بالحطبّ :قو یتها ،والشی َعه :من ّ
یتقوی بهم االنسان
َْ
ّ
َ
َ
وش َیع واش َیاع( .الراغب االصفهانی،
و ینتشرون عنه ،ومنه قیل للشجاع :م ِشیع ،یقالِ :شیعه ِ
،1412ماده :شیع)
ً
اذا التشیع لغه هو االتباع والمواله ،والشیعه هم االتباع والموالون .و بهذا المعنی جاء فی
َّ
القران الکریم قوله تعالی« :و ِان ِمن ِشیع ِت ِه ِْلب َٰر ِاهیم»( ،الصافات ،االیه )83وقوله تعالی:
َٰ َٰ
َٰ َٰ
ً
«هذا ِمن ِشیع ِت ِه وهذا ِمن عدوهِ»( ،القصص ،االیه )15وقوله تعالی« :وجعل اهل َٰها ِشیعا»،
(القصص ،االیه )4وقوله تعالیِ « :فی ِشیع ال َّو ِلین»( ،الحجر ،االیه )10وقوله تعالی« :ولقد
ِ
َٰ
اهلکنا اش َٰیاعکم»( .القمر ،االیه )15
الشیعه اصطالحا :یطلق اسم الشیعه علی اتباع االمام علی بن ابی طالب
بامامته بعد النبی
والذین یقولون
بال فصل.
قال الشیخ المفید:
• فاما اذا ادخل فیه عالمه التعریف -ای الشیعه -فهو علی التخصیص ال محاله التباع
امیر المومنین
علی سبیل الوالء واالعتقاد بامامته بعد الرسول
بال فصل،
ونفی االمامه عمن تقدمه فی مقام الخالفه ،وجعله فی االعتقاد متبوعا لهم غیر تابع
الحد منهم علی وجه االقتداء ،والذی یدل علی ذلک عرف الکافه ومعهودهم منه فی
االطالق ومعرفه کل مخاطب منه مراد المخاطب فی تعیین هذه الفرقه دون غیرها من
سواها ممن یدعی استحقاقه من مخالفیها( ...المفید)3 :1371 ،
• کما یستحق اسم التشیع و یغلب علیه من دان بامامه امیر المومنین
علی حسب ما
قدمناه و ان ضم الی ذلک االعتقاد ما ینکره کثیر من الشیعه و یاباه( .نفس المصدر)6 : صفحه 263
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی169/ ...
و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و انچه را فرمان داده شدهاند ،بهطور کامل
اجرا مینمایند.
درباره تفسیر این ایه از امام صادق
پرسیده شد که ایا این خطاب شامل حال منافقین نیز
میشود؟ حضرت فرمودند :شامل حال منافقین و گمراهان و هر ان کس میشود که به دعوت
ظاهری اعتراف کند( .حر عاملی ،1409 ،ج)133 :1
همچنین در تفسیر همین ایه فرمودند:
هنگامیکه این ایه نازل شد ،مردی از مسلمین در حالی که گریه میکرد ،نشست و
گفت :من از خودم عاجز هستم ،حال انکه خانواده من نیز به من سپرده شده است.
بنابراین ،صیانت از خانواده از طریق تعلیم و تربیت ،امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد
ً
محیطی پاک و عاری از الودگی قابل حصول است؛ چرا که مثال پدر به عنوان رئیس نهاد
خانواده ،همانطور که به غذای جسم و لباس مسکن اهل خانوادهاش اهمیت میدهد ،باید به
غذای روح اهل خانوادهاش نیز اهمیت دهد تا از خطرات احتمالی و ناهنجارهای اجتماعی در
امان باشد.
در همین ارتباط ،رسول خدا
فرمودند:
امر کردن انها به انچه به نفس خو یش امر میکنی و نهیکردن انها از انچه نفس
خو یش را از ان نهی میکنی ،برای تو کافی است( .همان)
از همین جهت است که امام سجاد
میفرمایند:
حق فرزندت بر تو این است که بدانی وجود او از توست و نیک و بدهای او در این دنیا
به تو ارتباط دارد .بدانی که در سرپرستی او مسئولی ،موظفی فرزندت را با اداب و
اخالق پسندیده پرورش دهی ،به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه کنی ،پدری
باشی که به مسئولیت خود ا گاه است و بدانی که اگر نسبت به فرزند خود نیکی کنی، صفحه 170
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره263/ ...
وقال النو بختی ،وهو من اعالم القرن الثالث الهجری :قبض رسول الله
االول سنه عشر من الهجره وهو ابن ثالث وستین سنه ،وکانت نبوته
فی شهر ربیع
ثالثا وعشرین سنه ،وامه
امنه بنت وهب ...فافترقت االمه ثالث فرق (فرقه منها) سمیت الشیعه ،وهم شیعه علی بن ابی طالب
واتبعوه ولم یرجعوا الی غیره .ومنهم افترقت صنوف الشیعه کلها( ...النو بختی)32-33 :2012 ،
وکذلک سعد بن عبد الله االشعری القمی مع اختالف یسیر( .االشعری القمی)2-3 :1360 ،
لکن الشیعه علی فرق کما اشارت االقوال اعاله ،ومن هذه الفرق :االمامیه االثنا عشریه،
والزیدیه ،والکیسانیه ،والمغیریه ،والمحمدیه ،والناووسیه ،واالسماعیلیه ،والسمطیه ،والفطحیه،
والواقفیه ،و ...لالطالع علی هذه الفرق مفصال الرجوع الی« :اوائل المقاالت»« ،فرق الشیعه»،
«المقاالت والفرق» ،ومصادر سابقه .و بالتالی مفهوم الشیعه عام یشمل کل هذه الفرق ،وهنا
البد من تحدید نطاق البحث ،وانه طبقا الی سیاسه وفکر سیاسی سوف یتم تقییم الدوله المدنیه؟
فی الجواب عن هذا التساول نقول :ان تقییم الدوله المدنیه سوف یکون طبقا للفکر السیاسی
الشیعی االمامی االثنی عشری حصرا ،بل سوف تضیق الدائره ا کثر لیکون البحث فی الفکر
السیاسی القائل بوالیه الفقیه المطلقه من الشیعه االمامیه کما سوف یتبین.
وهنا ال باس بتعریف االمامیه تعریفا مفهومیا لیتبین االصطالح والمقصود به :ان اصطالح
ََ
االمامیه او االثنی عشریه هو علم علی من دان بوجوب االمامه ووجودها فی کل زمان ،واوجب
النص الجلی والعصمه والکمال لکل امام ،ثم حصر االمامه فی ولد الحسین بن علی علیهما
ََ
السالم وساقها فیهم ...وصار هذا االسم فی عرف المتکلمین وغیرهم من الفقهاء والعامه علما
علی من ذکرناه( .المفید)7 :1371 ،
المقصود من الشیعه فی بحثنا :نقصد من الشیعه اصطالحا فی بحثنا هذا فرقه منهم ،وهی
االمامیه االثنی عشریه ،وهم الذین یعتقدون بامامه اثنی عشر اماما نص علیهم رسول الله
بوحی من الله سبحانه وتعالی ،وکلهم من بنی هاشم ،ثم کل امام کان ینص علی االمام الذی
بعده ،من هنا کانت تسمیه اتباعهم بـ«االمامیه االثنی عشریه» ،او «االمامیه» نسبه لالمام امیر المومنین
علی بن ابی طالب
باعتبار ان هذا المذهب یرتکز علی امامته
بعد رسول الله
بال فصل، صفحه 264
/170پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
در پیشگاه خداوند اجر و پاداش داری و اگر درباره او بدی کنی ،مستحق مجازات و
کیفر خواهی بود( .حر عاملی ،1409 ،ج)133 :1
در ماده 1104قانون مدنی نیز چنین امده است :زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و
تربیت اوالد به یکدیگر معاضدت نمایند.
بدینترتیب ،والدین وظیفه دارند در چهارچوب اموزههای دینی ،فرزندان خود را با معیارهای
دینی در عرصههای علمی ،مهارتی ،اجتماعی ،عاطفی و اخالقی تربیت کنند.
به طور کلی و همراه با متحول شدن جوامع ،مقوله تربیت نیز با الزامات و شرایط جدیدی
مواجه خواهد بود .در عصر حاضر ،فرزندان از ظرفیت تربیتی خانواده با مفهوم عام ان مشتمل
بر اقوام و بستگان محرومند و این نهاد اجتماعی به جزیره کوچکی بدل شده است که در این
زمینه نیز باید تا کیدات دین را متوجه قرار داد؛ از جمله اصل عملی صله رحم با حفظ شئون ان
و بهرهمندی از شیوهها ،الگوهای تربیت دینی و مذهبی.
از سوی دیگر ،مادر به عنوان پرورش دهنده شخصیت فکری و عاطفی فرزندان ،از نگاه
عاطفی با فرزندان نزدیکتر است نسبت به پدر؛ اما اقتضائات زندگی ماشینی امروزه از جمله
شرایط اشتغال زنان و دوری او از محیط خانه و فرزندان سبب شده است تا ارتباط والدین با
ً
فرزندان در حداقل ممکن صورت پذیرد و رشد فرزندان با حضور کمرنگ و بعضا غیبت والدین
شکل گیرد؛ لذا برخی نهادهای اجتماعی به تدریج متکفل وظایفی شدهاند که به عهده والدین
بوده است ،اما تکمیل کننده نقش پدر و مادر در زندگی فرزندان در زمان طفولیت نیست.
بر این اساس ،مشاهده میشود که در بعضی تعامالت اجتماعی و هنرهای زندگی ،فرزندانی
که از نبود پدر و خدمات درمانی در زمانی طفولیت رنج کشیدهاند ،نسبت به فرزند که از این
موهبت الهی بهرهمند بوده ،ضعیفتر بودهاند. صفحه 171
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی171/ ...
سکونی از امام صادق
و او از پدرانش نقل میکند که پیامبر خدا
فرمود:
بر پدر و مادر در صورتی که فرزندشان صالح باشد ،رعایت همان چیزی الزم است که
رعایت ان بر فرزند الزم است( .صدوق ،1405 ،ج)91 :1
از این رو ،همانگونه که عقوق والدین عبارت است از خشم اوردن ،شکستن دل و ازردن
خاطر ایشان به هر نوع که دل ایشان ازرده شود و ادمی را مستحق عذاب الهی و بالی غیر متناهی
گرداند -خواه به زدن باشد یا دشنام دادن یا صدا بلند کردن یا خیره نگریستن -این عاق میتواند
از جانب فرزندان نیز باشد.
فرصتهای فضای مجازی در نظام خانواده
پدیده نوظهور فضای مجازی ،مزایای مثبت بسیاری دارد که در این بخش به توصیف بخشی از
این فرصتها و مزایا پرداخته میشود.
فناوری اینترنت انچنان با زندگی روزمره انسانها عجین شده است که نمیتوان نقشافرینی
ان را در امر شکوفایی و پیشرفت جامعه در عرصههای فرهنگی ،اقتصادی و سیاسی نادیده
گرفت؛ ز یرا فناوری جهانی و به خصوص شبکههای اجتماعی ،افراد را به سوی رفاهطلبی و
مصرفگرایی افراطی سوق داده است که در ان میتوانند افراد را با اتخاذ نقشی فعال و خالق ،به
صورت فردی و یا جمعی در ساختن چیزی جدید سهیم سازد و نبوغ خالقیت ذاتی خود را به
منصه ظهور رسانده و در فرایند همافرینی در کارهای جمعی ،شرکت فعال و مفیدی داشته باشند
تا هرچه بیشتر به خودیابی و کشف استعدادهای درونی خو یشتن کمک نماید.
از طرفی ،کیفیت ازادیبخشی اینترنت ،کاربران اینترنتی را دعوت میکند به تفکر ،تجربه،
بازی ،فعالیتهای گروهی و ارتباط بپردازند .اینترنت همواره محیطی را خلق کرده است که
همگان میتوانند با تکیه بر تواناییها و استعدادهای خود دست به ابداع و خالقیت بزنند .از
میان رفتن محدودیت مکان ،زمان ،نبود کنترل و انتقاد ،ناشناس ماندن ،امکان خیالپردازی و صفحه 172
/264البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
او «مذهب اهل البیت
النبی
» الن اهل البیت
وعلی وفاطمه والحسن و الحسین
هم المقصودون فی ایه التطهیر ،وهم
او «مذهب التشیع» الن معتنقیه قد شایعوا
علیا و ذریته و تابعوهم( ،کاشف الغطاء )99 :1399 ،وهنا من المناسب ان نذکر بعض
الروایات فی عدد االئمه
من طرق اهل السنه:
• روی البخاری عن جابر بن سمره ،قال :سمعت النبی یقول «یکون اثنا عشر امیرا»،
فقال کلمه لم اسمعها .فقال ابی انه قال «کلهم من قریش»( .البخاری ،1407 ،ج:6
،2640ح 6796؛ الترمذی ،1395 ،ج ،201 :4ح 2223؛ ابن حجر العسقالنی،
،1417ج)53 :1
ْ
َّ
َ َ
ْ َ
ً َ َ
َ
َ
وسا ِع ْند ع ْب ِدالل ِه ْبن َم ْسعودَ ،وه َو یق ِرئ َنا الق ْران،
• عن الش ْع ِبی ،ع ْن َم ْسروق ،قال :ک َّنا جل
ِ
ْ
َ َ
َ َ َ َ ْ َّ ْ َ َ ْ َ َ ْ ْ َ َ
َ َِ
َف َق َال َله َ
الله ک ْم ت ْم ِلک َه ِذ ِه اال َّمه ِم ْن خ ِلیفه؟
ول
س
ر
م
ت
ل
ا
س
ل
ه
،
ن
م
ح
الر
د
ب
ع
ا
ب
ا
ا
ی
:
ل
ج
ر
ِ
ِ
ِ
َف َق َال َع ْبداللهَ :ما َس َا َلنی َع ْن َها َا َحد م ْنذ َقد ْمت ْالع َر َاق َق ْب َل َک ،ث َّم َق َالَ :ن َع ْمَ ،و َل َق ْد َس َا ْلناَ
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َ َ َ َ ْ َ َ َ َ َ َّ َ َ َ ْ َ َ
الله فقال« :اثنا عشر ک ِعد ِه نقب ِاء ب ِنی ِاسر ِائیل»( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،398 :1ح )3780
رسول ِ
• عن عامر بن سعد بن ابی وقاص قال کتبت الی جابر بن سمره مع غالمی نافع ان
اخبرنی بشیء سمعته من رسول الله قال فکتب لی :سمعت رسول الله یوم جمعه عشیه
رجم االسلمی یقول« :ال یزال الدین قائما حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثنا عشر
خلیفه کلهم من قریش»( .القشیری النیسابوری ،2010 ،ج ،1453 :3ح )1822
بعدما تقدم من بیان المفاهیم والمصطلحات الوارده فی العنوان نخلص الی هذه النتیجه فی
بیان المفهوم التصوری للبحث؛ وهی ان کالمنا یقع فی تدو ین الحدیث النبوی الشریف عند
المدرستین الحدیثیتین والفقهیتین الهل السنه والجماعه والشیعه االمامیه االثنی عشریه سواء
ً
نهیا او اباحه ،ادله واثارا. صفحه 265
/172پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
تنوع گوناگ ون محیط های اینترنتی فرصت مناسبی را برای بروز خالقیت فراهم میکند.
(ابری)54 :1387 ،
ارتباط جهانی از جمله انتشار سریع و ازادانه اخبار و اطالعات ،افزایش قدرت تحلیل و
تقو یت روحیه انتقادی در زمینههای مختلف به برکت شبکههای اجتماعی بدون محدودیت و
سانسور را میتوان یک مزیت دیگر تلقی کرد .همچنین امکان درنوردیدن مرزهای جغرافیایی و
اشنایی با افراد توسط شبکههای اجتماعی و اشنایی با مهد تمدنها و فرهنگهای مختلف بشری
توسط همین بستر جهانی اینترنت فراهم شده است.
مطلب دیگر انکه وجود زبانهای مختلف در رسانههای اجتماعی ،امکان حضور تمام افراد
هر جامعهای را فراهم کرده است که انسان میتوانند از این طریق فرهنگ حاکم بر جامعه خود را
به دیگران معرفی نموده و در معرض دید عموم قرار دهد؛ همچنان که از مسیر ارتباطگیری با
دیگران و شکل دادن تشکلها و کارگروههای علمی و تحقیقاتی در تقو یت خرد جمعی و از
جریان سیال و پو یای قوه تفکر و ذهن کاربران حاضر در چنین محیطهایی میتوان نهایت
استفاده را برد.
بنابراین ،هر چه پیوند افراد و اعضا در شبکههای مجازی بیشتر باشد ،همراهی و تعامالت و
نزدیکی دیدگاهها و حرکت همسو و مشترک ،محتملتر خواهد شد.
یکی دیگر از مزایای شبکههای اجتماعی مجازی ،ارتباط مجازی مستمر با دوستان و
اشنایان است که باعث گستردهتر شدن دامنه ارتباطات و ایجاد علقه عاطفی و ارامش روانی
اعضای خانواده و جامعه است.
مقام معظم رهبری در تبیین فایده فضای مجازی و ضرورت مدیریت ان میفرمایند:
• اهمیت فضای مجازی به اندازه اهمیت انقالب اسالمی است ...وسیله خیلی خو بی
که از طریق رایانه در اختیار شما قرار میگیرد ،اینترنت است که به شبکه اطالعات
عظیم جهانی وصل میشو ید؛ البته بعضی افراد متاسفانه از اینترنت استفادههای بد
میکنند ،اما باید از معلومات و اطالعات ،استفادههای خوب بشود .گاهی شما صفحه 173
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره265/ ...
دور الشیعه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
من المسلم به اهتمام الشیعه بتدو ین الحدیث واالعتماد علیه من زمن االئمه
الی زماننا
هذا ،و اذا اردنا تسلیط الضوء کل هذه الحقبه الزمنیه وعلی االمور التی ساهمت فی حفظ
الحدیث من االندثار فیمکن القول بان هناک ثالثه امور لعبت دورا هاما فی ذلک؛ اهل البیت
واالصول االربعمائه ،والکتب الحدیثیه االخری السیما الکتب االربعه .من هنا نرید ان نقسم هذا
البحث الی ثالثه ادوار:
.1دور اهل البیت
لقد تواتر ان اهل البیت
فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
اباحوا تدو ین الحدیث وشجعوا علیه؛ بل هم ساهموا فی تدو ینه
ایضا؛ ومن المناسب هنا ان نمر علی دور المعصومین
دور االمام علیلقد کتب االمام علی
الله
عن رسول الله
بعد النبی
فی ذلک وبشکل مختصر:
ّ
صحیفه طولها سبعون ذراعا بخطه و امالء رسول
( ،العاملی ،1370 ،ج )330 :1وقد کانت الصحیفه عند االئمه
من بعده
یتوارثونها ،و یحرصون علی حفظها؛ فقد ورد عن االمام الحسن عند احتجاجه علی معاو یه
َ َ
َ
َ
َّ َ
َّ ْ ْ
َ
ََ ْ
فی الخالفهَ :و ِان ال ِعل َم ِف َینا َون ْحن ا ْهله َوه َو ِع ْندنا َمجموع کله ِب َحذ ِافی ِر ِه َو ِانه ال َی ْحدث ش ْیء ِالی
َّ
َّ َ َ ْ َ َ َ ْ
ْ َ ْ
َ َ
َْ َ
َ ْ ْ َ َ َ َّ َ ْ
َو ِبخط ع ِل ٍّی
ول الل ِه
یوِم ال ِقیام ِه حتی ارش الخد ِش ِاال وهو ِعندنا مکتوب ِب ِامال ِء رس ِ
ِب َی ِد ِه( .الطبرسی ،1403 ،ج)287 :2
ثم انتقل هذا الکتاب الی االمام الحسین
ثم الصادق
،ثم علی بن الحسین
،ثم الباقر
،
،وهکذا( .الصفار)164 :1404 ،
وقد ورد کثیرا عنهم فی االثار ان لدیهم الصحیفه الجامعه التی هی امالء رسول الله
وخط علی
( .نفس المصدر)
َ َ َ َ َ َ َّ
ْ
ومما ورد ان رسول الله امر علیا بالتدوین ،وقال له :اکت ْب َما ا ْم ِلی عل ْیک قال َیا ن ِب َّی الل ِه
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ
َ ََ َ َ
ََ
ََ
ََ َ
ََ
َ َْ َ
َوتخاف عل َّی الن ْس َیان فقال ل ْست اخاف عل ْیک الن ْس َیان َوقد َدع ْوت الل َه لک ان َی ْحفظک َوال صفحه 266
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی173/ ...
میخواهید درباره موضوعی مطالعه کنید ،اما میبینید هیچ منبعی در اختیار ندارید؛
ً
بعد وقتی به اینترنت مراجعه میکنید ،ناگهان میبینید مثال هزار مقاله در دنیا درباره
ً
این موضوع نادر نوشته شده است .البته ممکن است از این هزار مقاله ،مثال نهصد و
نود و پنج مقاله ،بیربط یا غلط باشد؛ اما باالخره پنج مقاله خوب گیر انسان میاید و
میتواند از انها به عنوان منبع استفاده کند .بنابراین اینترنت هم چیز الزمی است؛
البته متوقف به این است که انسان زبان هم بداند( .مقام معظم رهبری 8 ،بهمن )1380
• امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسانها است در همه دنیا و یک عدهای همه
کارهایشان را از طریق فضای مجازی پیش میبرند؛ قوت در این زمینه حیاتی است.
(همان 3 ،فروردین )1399
• مسئله مدیریت فضای مجازی جزو مسائل مهم ما است .این مسئله ،مسئله بلندمدت
هم نیست؛ بلکه مسئله کوتاهمدت و میانمدت و جزو مسائل نزدیک ما است که باید
به ان توجه شود .امثال اینها مسائل کلیدیای وجود دارد ...امروز فضای مجازی
فرصتی است برای امیدافرینی ،برای توصیه به صبر ،برای توصیه به حق ،برای
بصیرتافرینی ،برای توصیه به خسته نشدن ،تنبلی نکردن ،بیکار نماندن و مانند اینها.
(همان 22 ،تیر )1400
این اهمیت مسئله ،در عین حال حاکی از مطلب دیگری است و ان اینکه فرصتها و
مزیتهای موجود در فضای مجازی به طور اساسی مورد ارزیابی قرار نگرفته و چگونگی
استفاده صحیح از ان برای عموم جامعه ،به درستی و صحت تبیین و تشریح نشده است؛
چرا که فراهم بودن فضایی بین المللی جهت تبلیغ و اشاعه ارزشهای دینی ،اعتقادی و
فرهنگی ،یک وسیله فوقالعاده برای توسعه افکار و اندیشههای بشری محسوب میشود که در
بستر فضایی مجازی فراهم است؛ مشروط به انکه به شکل صحیح استفاده شود و افراد برای صفحه 174
/266البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ َ َ ْ َ
َ َ
َ َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
ْ
َ
ی ْن ِس َیک َول ِکن اکت ْب ِلش َرک ِائک قال فقلت َو َم ْن ش َرک ِائی َیا ن ِب َّی الل ِه؟ قال اال ِئ َّمه ِم ْن ول ِدک ِب ِه ْم
ْ َ َّ ِ ْ َ ْ َ
تسقی ام ِتی الغیث( .الصدوق ،1386 ،ج)208 :1
وغیرها الکثیر من الروایات الوارده فی الباب ،وهذا ان دل علی شیء انما یدل علی مدی
اهتمام النبی
بحفظ الشریعه االسالمیه عن طریق التدو ین بالخصوص.
ولم ینحصر دور االمام علی
فی تدو ین وحفظ الحدیث فی هذا الکتاب ،فقد ورد ان له
کتبا اخری مثل «المحکم والمتشابه فی القران»( ،الطهرانی ،1403 ،ج )154 :20و«ناسخ
القران ومنسوخه» ،وذکر البعض ان لالمام ستین نوعا من انواع علوم القران.
قال العالمه شرف الدین:
ان علیا جمع القران مرتبا علی حسب النزول ،واشار الی عامه وخاصه ،ومطلقه
ومقیده ،ومحکمه ومتشابهه ،وناسخه ومنسوخه ،وعزائمه ورخصه ،وسننه وادابهّ ،
ونبه
علی اسباب النزول فی ایاته البینات .املی ستین نوعا من انواع علوم القران ،وذکر لکل
نوع مثاال یخصه( .راجع :الحسینی)140 :1411 ،
وفی «اعیان الشیعه» ان علیا نوع القران الی ستین نوعا .ثم ذکر تلک االنواع و امثلتها من
کتاب اهّٰلل کما وردت عن علی
( .العاملی ،1370 ،ج)321 :1
وکیف ال یکون له دور فی تدو ین الحدیث وحفظه وهو القائل« :قیدوا العلم ،قیدوا العلم»،
(الخطیب البغدادی )89 :1974 ،وکیف ال یکون کذلک وقد کان ابن عمه النبی االکرم
یشجع علی الکتابه ایضا؟ وهو الذی کان یتبعه اتباع الفصیل المه.
یقول لکاتبه:
کان علی
ّ
«اطل جلفه فلمک واسمنها ،وایمن قطتک ،واسمعنی طنین النون ،و ّ
حور الحاء،
ّ
ّ
واسمن الصادّ ،
وعرج العین ،واشقق الکاف ،وعظم الفاء ،ورتل الالم ،واسلس الباء والتاء، صفحه 267
/174پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ورود به دنیا ی مجازی اطالعات کافی در اختیار داشته باشند تا دچار مشکالت اعتقادی،
اجتماعی و اقتصادی نشوند.
با این مفروض ،الزم است ارتباطات سالم در فضای مجازی و لزوم هوشیاری جوانان و
خانوادهها نسبت به تهدیدات فضای مجازی در درجه نخست اولو یت قرار گیرد .همچنین
پیشگیری از اسیبهای اجتماعی و توجه والدین به رفتار فرزندان ،مسئله مهمی است و برای
جلوگیری از استحاله خانوادهها ،والدین باید تا حدودی به فناوریهای روز دنیا مسلط باشند و
ا گاه باشند که تغییر در رفتار فرزندان به معنای ایجاد تغییر در طرز فکر انهاست و هنگامی که
بنیان فکری و شخصیت انها به صورت ناصحیح شکل گیرد ،راه نفوذ شیادان به حریم
خصوصی افراد و محیط امن خانواده باز میشود؛ لذا چنانچه خانوادهها نسبت به شیوههای
جدید ارتباط فرزندان خود ا گاهی و شناخت کافی و الزم را داشته باشند ،از انجام بسیاری از
جرایم و ارتباطات پنهانی انان جلوگیری به عمل می اورند.
با توجه به اهمیت این مسئله ،مراجع تقلید بهرهگیری از فضای مجازی را تا زمانی که
مفسدهای نداشته باشد ،مجاز میدانند که به دو نمونه اشاره میشود:
• مقام معظم رهبری :اگر خالف قانون نبوده و مفسده ای نداشته باشد ،اشکال ندارد.
• ایت الله شبیری زنجانی :در صورتی که تایید و کمک ظالم در ظلم کردن نباشد و
موجب تضعیف اسالم یا تقو یت کفر نباشد و موجب تضعیف اسالم یا تقو یت کفر یا
تقو یت
کفار
در
جنگ
با
مسلمانان
نشود،
اشکال
()https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/21/2481794
ندارد.
• ایت الله سیستانی :اگر مستلزم حرامی شود ،مانند اینکه ترو یج برای شرکتی باشد که
کار او حرام است ،جایز نیست.
• ایات عظام نوری همدانی ،مکارم شیرازی ،صافی گلپایگانی :اگر شخص علم و یقین
داشته باشد که ورود و عضو شدن او سبب رشد دشمنان اسالم مانند صهیونیسم و
اسرائیل می شود ،جایز نیست( .اسالم کوئست ،کد )fa17760 صفحه 175
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره267/ ...
ّ
واقم الزای وعل ذنبها ،واجعل قلمک خلف اذنک یکون اذکر لک»( .المتقی الهندی،
،1409ج ،313 :10ح )29564
دور فاطمه الزهراءدور فاطمه الزهراء
فی تدو ین الحدیث وحفظه ال یقل شانا عن دور امیر المومنین
روی من الفریقین ان عند فاطمه
وقد
کتاب اخذته عن ابیها.
اما ما روی من طریق اهل السنه:
• فقد قال القا سم بن الفضل ،قال لنا محمد بن علی :کتب ا ّ
لی عمر بن عبد العزیز:
ان انسخ وصیه فاطمه ،فکانفی وصیتها الستر الذی یزعم الناس انها احدثته ،وان
رسول الله دخل علیها فلما راه رجع( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،283 :6ح )26464
• ونقل الخرائطی عن مجاهد قوله :دل ا ّبی بن کعب علی فاطمه ابنه محمد ،فاخرت
الیه کربه فیها کتابَ « :من کان یومن بالله والیو االخر فلیحسن الی جاره».
(الخرائطی ،43 :1419 ،رقم )317
واما ما روی من طریق الشیعه:
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ َّ
َ َ
oفقد روی الصدوق فی «علل الشرائع» :ع ْن فض ْیل ْبن سک َرَه قال َدخلت علی اِبی ع ْب ِد الل ِه
ِ
ََ َ َ َ ْ ََ ْ
َ َ ْ ْ َْ ِ َْ َ ْ َ َ َ ْ َْ
َ
اب
ت
ک
ی
ف
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ل
ا
ق
ال
ت
ل
ق
ف
ل
ب
ق
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ء
ی
ش
ی
ا
ی
ف
ی
ر
د
ِ
ِ
ِ
فقال یا فضیل ات ِ
ِ
ْ َ ْ َ
ََ
َ َ
َّ َ َ َ ْ
َ
َ
فل ْی َس م ِلک ی ْم ِلک ِاالو هو مکتوب ِباس ِم ِه و اس ِم ا ِبیه( .الصدوق،1386 ،
ف ِاط َمه
ج)207 :1
oوهذا الکتاب هو ما اطلق علیه فی بعض الروایات بمصحف فاطمه ،وما ادراک ما
:
مصحف فاطمه! فقد روی الکلینی فی «الکافی» عن ابی عبد الله الصادق
َّ َ َ َ
َ َ ْ
َ َ
َ َ َ
ْ
قال قلت َو َما
َو َما ید ِری ِه ْم َما م ْص َحف فا ِط َمه
َو ِان ِع ْندنا لم ْص َحف ف ِاط َمه صفحه 268
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی175/ ...
تهدیدهای فضای مجازی در نظام خانواده
از زمانی که اینترنت وارد فضای خانواده شده تا به امروز ،بهرغم تمام محاسن و مزایای گفته
شده ،نگرانیهایی از طرف متولیان نهاد خانواده و به خصوص والدین نسبت به اعضای کم سن
و سال خانواده که فاقد اموزش و مهارت الزم نسبت به مواجهه در برابر چالشهای فضای
مجازی هستند ،مشاهده میشود؛ مسئلهای که در بسیاری از جوامع موضوعیت داشته و محدود
به جامعه و یا اقلیتی خاص نیست؛ چرا که به دلیل پیچیدگیهای خاصی که فضای مجازی دارد
و از طرفی نداشتن ا گاهی الزم نسبت به این پدیده ،بسیاری از والدین فرصت ،امکان و یا توان
کافی برای شناخت دقیق از این فضا و کاربردهای ان را به دست نیاوردهاند.
در نتیجه ،همین عدم شناخت مناسب والدین با این فضای نامرئی و فاقد هر گونه شفافیت
الزم و از طرفی استفاده روزمره نوجوانان و جوانان و حتی کودکان از این فضا باعث شده است
که یک فضای محرمانه و خصوصی در داخل خانه برای فرزندان ایجاد شود و انها بدون دغدغه
ً
و بدون احساس وجود ناظر بیرونی به تارنماهای مختلف در این فضا دسترسی یافته و بعضا به
دلیل و یژگیهای سنی و شخصیتی و حسی کنجکاوی که در وجود نسل جوان و نوجوان وجود
ً
دارد ،بعضا متاثر از فضاهای ناسالم موجود در این تارنماها گردند و در نتیجه رفتارهای ناسالم و
حتی انزوا و گوشهگیری افراد مشاهده شود.
در مطالعهای که محمدنژاد انجام داده است ،به این نکته اشاره شده است که نوجوانان به طور
ویژهای درمعرض خطر هستند؛ چون بدون ناظر ،برخط ١میشوند و در بحثهایی که احتمال دوستی
و مسئله جنسی است ،بدون رعایت مالحظاتی شرکت میکنند و این یک معضل است اگر در کنترل
قرار نگیرد و برای ان راه چارهای اندیشیده نشود ،شاید امنیت حیات اجتماعی و سالمت و صالبت
کانون گرم خانوادهها مورد تحدید قرار گیرد؛ چراکه یکی از چالشهای اساسی فراروی متولیان
امر فرهنگ اجتماع ،نحوه برخورد با پدیده هنجارشکنی در جامعه است( .محمدنژاد )1386 ،
1. Online صفحه 176
/268البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ََ َ
َّ
َ َ
َ َ
ْ
قال م ْص َحف ِف ِیه ِمثل ق ْر ِانک ْم َهذا ثالث َم َّرات َوالل ِه َما ِف ِیه ِم ْن
م ْص َحف ف ِاط َمه
َ َّ ْ ْ
َ َ ْ
َ
ق ْر ِانک ْم ح ْرف َو ِاحد قال قلت َهذا َوالل ِه ال ِعلم( .الکلینی ،1407 ،ج ،239 :1ح )1
َ َ
ینظر الیه و یاخذ منه؛ حیث روی الکلینی :ع ْن ح َّم ِاد ْبن
oوکان االمام الصادق
ِ
ْ َ َ َ َ َ ْ َ َ َ ْ َّ
الز َناد َقه فی َس َنه َث َمان َوع ْشر َین َومائهَ
َیقول َت ْظ َهر َّ
عثمان قال س ِمعت ابا عب ِد الل ِه
ِ
ِ ِ
ِ
ِ ِ
ْ َ َ ََ
َ َ َ ََ
َوذ ِلک انی نظ ْرت ِفی مصح ِف ف ِاطمه ( .نفس المصدر ،240 :ح )2
ْ ْ
َ َ َ
َ َّ
ف ِان ِف ِیه
oوروی ایضا عن ابی عبد الله الصادق َ :ولیخ ِرجوا م ْص َحف ف ِاط َمه
َْ
َّ
َ
َ َ َ
َّ
َّ َّ َ
ِان الل َه ع َّز َو َجل َیقول فاتوا ِب ِک ٰتاب ِم ْن
َو َم َعه ِسالح َرسو ِل الل ِه
َو ِص َّیه ف ِاط َمه
ٰ َ َٰ
َ
ْ ْ
ق ْبل ٰهذا ا ْو اث َاره ِم ْن ِعلم ِان ک ْنت ْم ٰص ِاد ِق َین( .نفس المصدر ،241 :ح)4
ِ
الی غیر ذلک من الروایات الکثیره التی توکد علی وجود مصحف فاطمه .
.٣دور االمام الحسن بن علی المجتبی
ذکرنا سابقا ان صحیفه علی
المجتبی
تناقلها االئمه بعده ،و بالتالی اول من انتقلت الیه هو الحسن
فقد احتفظ بها ،ونقل عنها علوم النبی المصطفی
.
قال عبد الرحمن بن ابی لیلی :سالت الحسن بن علی عن قول علی فی الخیار ،فدعا بربعه،
فاخرج منها صحیفه صفراء مکتوب فیها قول علی فی الخیار( .ابن حنبل ،1407 ،ج)346 :1
وهذا الکالم یدل علی امرین:
• وجود خالف بین الصحابه فی الخیار مما دعا ابن ابی لیلی ان یساله عن قول علی
فیه.
• اشتهار اصاله فقه علی بین المسلمین مما دعا ابن ابی لیلی الی ان یطلب قول االمام علی
من االمام الحسن
اعقادا منه بوجود کتاب علی عنده( .الشهرستانی)443 :1430 ،
و یروی العامه بطرقهم ان الحسن بن علی ا کد کثیرا علی اهمیه نشر العلم االصیل وضروره
تحمل اهل البیت اوالدهم لمسوولیه حفظ الشریعه عبر التدوین والتحدیث؛ فعن شرحبیل بن سعد
قال :دعا الحسن بن علی بنیه و بنی اخیه ،وقال« :یا ب ّ
نی و بنی اخی! انکم صغار قوم یوشک ان صفحه 269
/176پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
به طور کلی ،ورود اینترنت همراه با ارزشهای غربی ،چالشهای جدیدی را در کشورهای
دارای ارزش های انسانی اجتماعی و اخالقی مبتنی بر ایدئولوژی دینی به وجود اورده است و
از انجا که برخی محتو یات موجود در این فضا مغایر با فرهنگ و ارزشهای دینی و مذهبی
است ،ضرورت اسیبشناسی ،یک اصل اساسی است؛ چرا که اینترنت میتواند اسیبهای
زیادی به همراه داشته باشد.
برای مثال؛ ورود اینترنت در حوزه خانواده موجب تغییر نظام ارزشی و اخالقی خانوادهها
میشود و از جهات اجتماعی و کارهای جمعی نیز افراد را از یکدیگر دور مینماید .افراد به
جای اینکه به دیدار یکدیگر بروند و با همدیگر تعامل تعامل چهره به چهره داشته باشند ،از
طریق چت کردن و پست الکترونیکی با هم تعامل مینمایند که باعث ازهمگسیختگی اجتماعی
در یک مجموعه همانند نهاد خانواده میشود که ارزش ان به کارهای جمعی است.
یکی از بزرگترین مسائلی که جوامع امروزی به سبب شیوع استفاده از اینترنت به ان مبتال
میباشند؛ تزو یج الابالیگری و فساد جنسی در بستر اینترنت و به تبع ان تضعیف بنیاد خانواده
است .از انجایی که مشکالت خانوادهها به صورت نابهنجاریهای اجتماعی بروز میکند ،باید
در این باره از طرف نهادهای ذیصالح چارهجو یی شود؛ چرا که خانواده و سالمت ان در یک
جامعه پو یا از اهمیت فوق العادهای برخوردار است .در این میان مسئولیتهایی نیز متوجه
خانوادهها است؛ نظیر تشو یق و ترغیب فرزندان به اموختن مهارتهای زندگی اجتماعی جوانان
تا بتوانند به خصوص برای زندگیهای مشترک اماده شوند و سعی نمایند روابط خود را با پیرامون
در حد متعارف و قابل قبولی تنظیم نمایند.
صرفنظر از امار و ارقام باال و روزافزونی که در مسائلی مانند باال رفتن سن ازدواج ،طالق،
فرار از منزل ،فحشا و سایر مسایل خانوادگی وجود دارد ،سرد شدن ارتباطات عاطفی و
نارضایتیها از زندگی خانوادگی نیز مسئله مهم دیگری است که باعث ناکامیها و شکستهای
بزرگی در زندگی جوانان شده است که اینها نشان از مشکالت عمیقی در سطح خانواده دارد؛
مشکالتی که باید ریشهیابی و درمان ان را در فضای مجازی رها شده جستجو نمود .البته در این مورد، صفحه 177
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره269/ ...
تکونوا کبار اخرین ،فتعلموا العلم ،فمن لم یستطع منکم ان یرو یه فلیکتبه ولیضعه فی بیته».
(الدارمی ،1412 ،ج ،140 :1ح )511
وعن ابی عمرو العالء ،قال :سئل الحسن بن علی عن الرجل یکون له ثمانون سنه یکتب
الحدیث؟ قال :انه یحسن ان یعیش( .الخطیب البغدادی)69 :1971 ،
دور االمام الحسین بن علی الشهید.
وهکذا انتقلت صحیفه االمام علی الی حوزه االمام الحسین بعد اخیه االمام الحسن
ْ
ً َ َ َّ
َ َ ََ َ
َّ
روی الکلینی عن ابی جعفر ِ « :ان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری
ً َ
ْ
َََ َ
َ َ َ ْ
ً ْ ً
َ َ َ
فا ِط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َو کان ع ِلی ْبن الح َس ْین
َّ ِ
َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َِّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
َّ
مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت فا ِطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار و الل ِه
ِ
ِ
َ
َ َ ْ
ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
َ َ
َ
َ َ
وروی ایضا فی مکان اخر :ع ْن ا ِبی َج ْعفر قال:
َ َ َ ْ
ْ
َ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ
َ
« ِان الح َس ْی َن ْب َن ع ِل ٍّی ل َّما حض َره ال ِذی حض َره َدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین
َّ ِ
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ً
ً ْ ً
َ
َ َ َ
فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال َی َر ْون ِاال
َ
ِ َّ َ َ ْ
ْ
َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا َیا
انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
ِ
ِ
َ ْ
َ َ ْ
َّ
َ
َ َ ْ
َّ َ َ َ َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما َی ْح َتاج ِال ْی ِه ولد َاد َم
ِز َیاد قال قلت َما ِفی ذ ِلک ال ِک َت
ِ
ْ
َ َ َّ
َ َ ْ َْ
َّ َ َ ْ َ ْ
ْ
َ َ
َّ َّ
ود ح َّتی ِان ِف ِیه ا ْرش الخد ِش».
م ْنذ خل َق الله َاد َم ِالی ان تف َنی الدن َیا َوالل ِه ِان ِفی ِه الحد
(نفس المصدر ،304 :ح)1
من هاتین الروایتین وغیرهما نستظهر ما یلی:
• ان الکتاب کان فی حوزه الحسین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام علی بن الحسین زین العابدین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام الباقر صفحه 270
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی177/ ...
خانواده باید محبت و صمیمیت خود را حفظ کند تا فرزند حس نکند پدر و مادرش نقش پلیسی
خشن در خانه دارند.
مقام معظم رهبری در همین ارتباط میفرمایند:
• دشمنان از فضای مجازی حداکثر استفاده را میکنند .متاسفانه در فضای مجازی
کشور ما ان رعایتهای الزم با وجود ان همه تا کیدی که داشتهام ،صورت نمیگیرد و
ً
در یک جهاتی واقعا «ول» است .باید کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد.
• همه دنیا و همه کشورهای دنیا روی فضای مجازی خودشان دارند اعمال مدیریت
میکنند؛ اما ما افتخار میکنیم به اینکه فضای مجازی را «ول» کردیم .این افتخار ندارد.
این به هیچ وجه افتخار ندارد؛ فضای مجازی را باید مدیریت کرد .باید از این امکان مردم
استفاده کنند .فضای مجازی بالشک برای مردم وسیله ازادی است و خیلی هم خوب
است؛ اما نباید این وسیله را در اختیار دشمن گذاشت که بتواند علیه کشور و ملت توطئه
کند .دشمنان دارند از این فضا استفاده میکنند( .مقام معظم رهبری ،اول فروردین )1400
• وقتی که ما میدانیم کسانی از بیرون دارند فضای مجازی را که ما هم دستاندرکارش
هستیم و مبتالبه ما است ،هدایت میکنند و مدیریت میکنند ،ما نمیتوانیم بیکار
بنشینیم در مقابل او؛ ما نمیتوانیم مردممان را که با فضای مجازی ارتباط دارند،
بیپناه رها کنیم در اختیار ان مدیری که دارد پشتپرده ،فضای مجازی را اداره میکند.
(همان 2 ،شهریور )1399
ایشان در رابطه با تهدیدهای فضای مجازی بر خانوادهها نیز چنین فرمودند:
انس بچهها با فضای مجازی ،محسناتی دارد ،عیو بی هم دارد .یکی از عیو بش منزوی
شدن بچهها در خانه است ،وقتی که با این تبلت و مانند اینها اشنا شدند ،میروند
سرگرم ان کار میشوند و از محیط خانه و خانواده در واقع به تدریج دور میشوند .باید
به اینها توجه کنید و مراقبت کنید( .همان 11 ،شهریور )1399 صفحه 178
/270البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ان هذا الکتاب هو نفسه کتاب امیر المومنین
النه یحمل نفس المواصفات التی یحملها
ذلک الکتاب کما یظهر من وصف االمام له بحسب الروایه.
وورد ایضا عن ابی عبد الله
ان الکتب کانت عند علی
الکتب ام سلمه ،فلما مضی ّ
علی کانت عند الحسن
الحسین
فلما سار الی العراق استودع
فلما مضی الحسن کانت عند
فلما مضی الحسین کانت عند علی بن الحسین
ثم کانت عند ابی( .الصفار،
)326 :1404
کما ان االمام الحسین شجع علی الکتابه للتوثیق والحفظ من التحریف ،ومما یدل علی
َ
َ َ َ
ََ
َ ْ
َ َّ َّ َ َ ْ
َْ َ
ذلک قوله :قال ا َّما َب ْعد ف ِان الط ِاغ َیه قد َص َن َع ِب َنا َو ِب ِش َیع ِت َنا َما قد ع ِل ْمت ْم َو َرا ْیت ْم َوش ِهدت ْم َو َبلغک ْم
ْ ََ
َ َ
َ ْ َ ََ َ َ ْ َ ْ َ ْ َ
َ َ
َو ِانی ا ِرید ان ا ْسالک ْم ع ْن اش َی َاء ف ِان َصدقت ف َصدق ِونی َو ِان کذ ْبت فکذب ِونی ْاس َمعوا َمقال ِتی
َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ َ َ
َواکتموا ق ْو ِلی ث َّم ْار ِجعوا ِالی ا ْم َص ِارک ْم َوق َبا ِئ ِلک ْم َم ْن ا ِم ْنتموه َو َو ِثقت ْم ِب ِه ف ْادعوه ْم ِالی َما ت ْعلمون
ْ
َ ْ
َ ََ َْ َ
ف ِانی اخاف ان َی ْند ِر َس َهذا ال َحق َو َیذ َهب»( .الطبرسی ،1403 ،ج)269 :2
َ ْ
َّ
َّ
َ َ
َ َ َْ َ َ
َ َ
وجاء ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان قالَ :سالت ا َبا ع ْب ِد الل ِه عن الم ْح ِ ِرم َیموت ک ْیف ی ْص َنع ِب ِه
ِ
ِ
َ َْ
ْ
ْ
َ
َ
َ َ َّ َ َ َّ َ ْ َ َّ ْ
َوه َو
َمات ِباالْب َو ِاء َم َع الح َس ْین ْبن ع ِل ٍّی
الرح َمن ْب َن ال َح َسن ْبن ع ِل ٍّی
فحدث ِنی ان عبد
ِ َ ْ َّ ْ ِ ِ ْ َ َّ َ َ ْ َّ ْ َ ْ َ َ َ َ َ ِ َ ِ َ َ َ َ َْ
م ْحرم َو َم َع ا ْلح َس ْ
اس وعبد الل ِه بن جعفر فصنع ِب ِه کما صنع ِبالمی ِت
ب
ع
ل
ا
ن
ب
ه
ل
ل
ا
د
ب
ع
ن
ی
ِ
ِ
َ َّ ِ
َ ِ
ًَ َ َ َ َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
َّ
ْ
ٍّ
اب ع ِلی ( .الطوسی ،1407 ،ج ،383 :5ح )1337
وغطی وجهه ولم ی ِمسه ِطیبا قال وذ ِلک ِفی ِکت ِ
وهذه الروایه تدل علی ان االمام الحسین استند فی تصرفه علی کتاب امیر المومنین .
دور االمام علی بن الحسین زین العابدیناالمام زین العابدین
ممن انتقلت الیه صحیفه وکتاب علی
واعتمد علیه ،واحتفظ به
لالمام بعده ،ومما یشهد علی ذلک ما رویناه سابقا عن الکافی؛ حیث جاء فیه :عن ابی جعفر
: صفحه 271
/178پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
وظایف والدین در برابر تهدیدهای فضای مجازی
هر چند عدم حضور فیزیکی والدین در محیط خانواده یکی از چالشهای اساسی در راه تربیت
ً
فرزندان تلقی شده است؛ اما به نظر میرسد فضای مجازی ماهیتا منکر این چالش باشد .جهان
در فضای مجازی ،جهان وصل است و عدم حضور در ان اختیاری است؛ همچنان که برای
برقراری ارتباط محدودیتی نیست ،حتی بیش از گذشته زمینه ارتباط همه اعضای خانواده فراهم
است .زمان و مکان ،دیگر به عنوان محدودیت بر سر راه ارتباط مطرح نیستند و تنوع روشهای
ارتباطی به صورت فردی و گروهی در فضای مجازی وجود دارد.
با این اوصاف ،ارتباط والدین با فرزندان از یک سو به دلیل تغییرات به وجود امده در سبک
زندگی طی دهههای اخیر با شیب تندی رو به کاهش گذارده است و از سوی دیگر ،ظرفیتهای
مهار نشده موجود در فضای مجازی ،فرصت با هم بودن و ارتباط چهره به چهره را از هر دو
طرف میگیرد .همچنین حریم خانواده با هجوم همهجانبه فرهنگهای معارض درنوردیده شده
و والدین نقشی اساسی در حفظ امنیت کودکان در برابر اسیبها و تهدیدات فضای مجازی
برعهده ندارند؛ به و یژه اینکه با گسترش و یروس کرونا و محددیتهای عدم حضور در اجتماع،
دسترسی کودکان به فضای مجازی بیش از پیش اجتنابناپذیر شده است و به تبع این موضوع
وظایف نظارتی والدین به گواهی کارشناسان این حوزه ،چندجانبه باید باشد.
وندی گرولنیک ١در کتاب «روانشناسی کنترل خانوادگی» این مفهوم نظارت را تازه نمیداند
و معتقد است این مفهوم در طول 50سال گذشته مطالعه و بررسی شده است( .وندی
گرولنیک)1391 ،
عدهای از محققان از این مسئله به عنوان کنترل روانی در برابر انحصارطلبی روانی یاد
کردهاند .برخی نیز دستهبندی دیگری از این نوع کنترل دارند و به ان لقب تکنیکهای مبتنی بر
اعمال قدرت میدهند)Hoffman, 1970( .
1. Wendy Grolnick صفحه 179
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی179/ ...
گرولنیک بر اساس تجربیات خود از زندگی به عنوان یک مادر و تالیف کتاب بیان شده،
سه نتیجه کلی زیر را برای کنترل والدین بر میشمرد:
• کنترل والدین میتواند زیرکانه باشد :بدین معنی که بسیاری از رو یکردهای تخصصی
تربیتی را به کار گیرد.
• کنترل والدین بیشتر روشهایی را به کار میگیرد که در ان فرزندان چندان به حساب نمیایند.
• حفظ استقالل و اختیار فرزندان یک چالش است؛ حتی اگر والدین متعهد به رعایت ان شوند.
از طرف دیگر ،دسترسی اسان و همگانی به شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام ،تلگرام،
واتساپ و ...منجر به این شده که خانوادهها از هم دور شوند و حتی ممکن است خانوادهها به
صورت صوری و ظاهری دور هم جمع شوند؛ اما در همان جمع نیز افراد خانواده هر کدام
توجهشان به گوشی یا تبلتهای خود باشد.
برای جلوگیری از اسیبهای استفاده از فضای مجازی باید خانوادهها ،دانشاموزان را به
شرکت در فعالیتهای اجتماعی تشو یق کنند .تقو یت رفتارهای اجتماعی ،وضع قوانین قاطع،
برخورد با مجرمان جرایم اینترنتی و اجرایی کردن این قوانین ،اشنا کردن خانوادهها درباره
اسیبها و نحوه استفاده از فضای مجازی ،استفاده از هنرمندان و ورزشکاران در اعالم اسیبهای
استفاده از اینگونه فضاها ،اختصاص بخشی از کتابهای درسی برای اشنایی با فناوریهای
جدید و خطرات بالقوه ان از جمله راهکارهای موثر برای ا گاهیدهی به دانشاموزان و اطالع
انها از خطرات و اسیبهای استفاده از دنیای مجازی است.
عدم ا گاهی والدین نسبت به تهدیدهای این فضا ،امکان نظارت و کنترل را منتفی میکند؛
در غیر این صورت و با توجه به اینکه صحبت از صیانت از فرزندان در برابر افراد غریبه مشابه
انچه در جهان واقعی انجام میگیرد ،بیمعنی است ،والدین در تربیت فرزندان نقشی انفعالی
به عهده خواهند داشت. صفحه 180
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره271/ ...
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َْ ً
ونا َال َی َر ْو َن ا َّال َا َّنه ل َما به َف َد َف َع ْت َفاط َمه ْالک َت َ
َو َوص َّی ًه َظاه َرًه َو َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب
ط
ب
م
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
ِِ
ِ
ِ
َْ
َ َ ْ ْ َ ْ َّ َ َ َ َّ َِ َ ْ
َ
َ
ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک ال ِکتاب ِالینا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الح َسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال
َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َّ ِ َ َ َ َّ َ َ
َ َ ْ َ َّ ِ َ َّ
َ
یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک
َِ
َّ
َّ ِ َ َ َ َ
ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َق َال ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ ِ َ َ ِ ِ
ْ
ْ َْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِفی ِه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش( .نفس المصدر ،304 :ح )1
وروی الکلینی بسنده عن الباقر :
ْ
َ
َل َی ْنظر فی الک َ
« َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب ِم ْن کت ِب ع ِل ٍّی
ت
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
ْ
َ
َو َیقول من ی ِطیق هذا؟» (نفس المصدر ،130-131 :ح )100
وروی ایضا بسنده عن االمام الصادق :
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ َ َ ْ ْ َْ َ ََ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی ف َنظ َر ِفی ِه قال َم ْن ی ِطیق َهذا؟ َم ْن ی ِطیق ذا؟
«کان ع ِلی بن الحسین ِاذا اخذ ِکت
ِ
َ َ
قال ث َّم َی ْع َمل ِب ِه»( .نفس المصدر ،163 :ح )172
َ ْ
َْ َ
ف َیض ِرب ِب ِه اال ْرض
ان ما اثر عن االمام زین العابدین
لیس بالقلیل وغیر قابل لالنکار؛ مثل «رساله الحقوق»،
و«الصحیفه السجادیه» ،وهذان االثران هما من اعظم ما ورد عن االئمه االطهار
لما
یحتو یان من المعانی والقیم العالیه.
وهنا قد یقال ان ما ورد فیهما ربما لم یکن من کتابه االمام نفسه ،فیاتی الجواب من ابی حمزه
َ ْ
ْ
ََ
ًَ
َ
ََ َ
َو ک َت ْبت َما ِف َیها ث َّم
الثمالی عندما قال :ق َرات َص ِحیفه ِف َیها کالم ز ْهد ِم ْن کالِم ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َ ْ
ََ َ َ
ََ َ
ات ْیت ع ِل َّی ْب َن الح َس ْین ف َع َرضت َما ِف َیها عل ْی ِه ف َع َرفه َو َص َّح َحه( .نفس المصدر ،ج ،15 :8ح )2
ِ صفحه 272
/180پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
مراجع تقلید در پاسخ سوالی مبنی بر رابطه گسترده زن با دیگران در فضای مجازی و نیاز به
اجازه شوهر فرمودهاند:
• ایت الله خامنه ای :اگر مستلزم تصرف در اموال شوهر نباشد ،اجازه الزم نیست؛ ولی
ً
توجه داشته باشید ارتباط با نامحرم که غالبا مستلزم مفسده و یا خوف ارتکاب گناه در
ان میباشد ،جایز نیست.
• ایت الله سیستانی :هر گونه ارتباط با نامحرم جایز نیست.
• ایت الله صافی گلپایگانی :به طور کلی اینگونه روابط حتی اگر شوهر هم اجازه دهد،
جایز نمیباشد( .اسالم کوئست ،کد )fa17760
وظایف حاکمیت در برابر تهدیدهای فضای مجازی
حوزه علوم فناوری و از جمله فناوری حوزه سایبری با سرعتی باال در حال پیشرفت است .با
توجه به ورود غیر قابل تصور این فناوری به حوزه زندگی فردی و اجتماعی انسانها ،نگرانیهای
امنیتی ایجاد کرده است که نیازمند به فراهم اوردن مقررات و تعریف الگوی صحیح استفاده از
این فناوری هست .ورود بدون ا گاهی و به دور از مالحظات ایمنی به این فضای نامرئی
خسارات جبرانناپذیری به وجود میاورد که نمونههای متعدد ان درزندگی روزمره مردم قابل
مشاهده است.
فضای مجازی از و یژگی بدون مرز بودن برخوردار است و کاربران بسیاری به لطف فناوری
اطالعات و ارتباطات در سراسر جهان و همچنین به دلیل جذابیتهای متنوع ان فضا ،ساعتهای
زیادی از وقت خود را در ان سپری نموده و یا به نوعی از طریق این فضا کسب درامد میکنند.
این حجم از کاربران با سالیق ،افکار و ایدئولوژیهای متفاوت ،باعث میشود که واقعیتی به نام
جرم در بستر این فضا گسترش یابد .این درحالی است که درصد زیادی از کاربران این فضا را
اعضای خانواده تشکیل میدهند؛ از این رو نقش دستگاههای حکومتی پررنگ به نظر رسیده و صفحه 181
/272البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وهذه الروایه انما تدل علی ان الصحیفه کانت مکتو به یعنی ان االصحاب کانوا یکتبون عن
االمام ،وان ابی حمزه ایضا کان یکتب ،وان االمام عندما صحح ما فیها فهذا یعنی تقریره وتاییده
لما ورد فیها وللکتابه ایضا ،وتصحیحه لها بمثابه کتابته لها.
طبعا هذا بغض النظر ان الکالم الذی ورد فیها هو کل الصحیفه او جزء منها ،بل یمکن
القول بانه جزء منها الن الصحیفه لم تقتصر علی الزهد او حتی لم یکن من الصحیفه نفسها.
فبکل االحوال یکفی ذلک شاهدا علی کتابه االمام وتاییده للکتابه.
اضف الی ذلک اننا نجد بالوجدان ان مدونات االمام زین العابدین
ال سیما فی الدعاء
والحقوق حیرت االلباب وجذبت القلوب التائهه ،وقد اصبحت الیوم مناره یقتدی بها ،و یستند
الیها ،وتقام االبحاث العدیده حولها.
دور االمام محمد بن علی الباقرایضا هنا نقول ان کتب علی
بعد االمام زین العابدین
انتقلت الی االمام الباقر
:
بدلیل ما نقلناه عن الکلینی فی روایته عن ابی جعفر الباقر
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َ َ َّ ً َ َ ً َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ
اب ِالی
وو ِصیه ظا ِهره وکان ع ِلی بن الحسین مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َ
َّ َ َ ِ ْ
ْ
َ
ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َص َار َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الحسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
َم ْبطونا َم َعه ْم
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َّ
َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه
ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َّ
َِ
َّ ِ َ َ َ َ
َذل َک ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َقا َل ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ َ ِ َ ْ ِ ِ
ْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِف ِیه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش»( .نفس المصدر ،304 :ح )1 صفحه 273
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی181/ ...
نهادهای نظارتی به نمایندگی از حکومت باید برای صیانت از حقوق عامه و پیشگیری از وقوع
جرم به ایفای نقش پرداخته و نظارت الزم را اعمال کنند.
گرامشی ١نظریهپرداز مارکسیست ٢در این فکر بود که اگر قدرت دستگاه حاکم بر اثر انتشار
ا گاهی در میان طبقه قدرتپذیر (مارکس )٣و رهبری رهبران ارگانیک (لنین )٤در هم میریزد،
چرا جامعه ان روز انگلیس که بستر مناسب بروز یک انقالب بود ،چنین دگرگونی را مشاهده
نکرد .گرامشی در جستجوی پاسخ به این سوال به بحث هژمونی تسلط فرهنگی پرداخت.
(گرامشی)95 :1387 ،
او عقیده داشت که قدرت دستگاه حاکم از دو کانال در میان جامعه اعمال میشود :دستگاه
قهریه و جامعه مدنی .کانال اول شامل تمام ابزارهای فیزیکی و اشکاری است که دولت یا
دستگاه حاکم از انها برای اعمال قدرت در جامعه استفاده میکند .برای مثال؛ نیروی پلیس و
فرایند جریمه کردن افراد به واسطه تخلفهای اجتماعی از جمله ابزارهای دستگاه قهریه هستند.
در دسته دوم این کانالها ابزارهای فرهنگی قرار میگیرند که وابستگی اشکاری به دولت و
حکومت ندارند و به شکل نهادهای مدنی ،بازنمایی کننده قدرت هستند( .گرامشی)1383 ،
امروزه با افزایش میل به اشتیاق استفاده از رایانه و اینترنت و بهرهمندی از مزایای و سرگرمیهای
متنوع ان در میان افراد جامعه ،مشاهده میشود که ارتکاب جرایم از فضای فیزیکی به فضای
مجازی منتقل شده است که این مسئله یکی از دغدغههای هزاره سوم میالدی است .بنابراین
نقش پلیس سایبری و اهمیت ان به عنوان نهاد برقرار کننده نظم و امنیت اجتماعی و مسئول
پیشگیری و کشف جرایم در بستر فضای مجازی ،مشهود به نظر میرسد( .ر.ک :باستانی)1386 ،
هر چند حقوقدانان قوانین ائین دادرسی ،کیفر را به منظور حفظ نظم جامعه و پیشگیری از
وقوع جرم پررنگ میدانند؛ (اخوندی )64 :1380 ،اما وظیفه پلیس را تنها کشف و تعقیب نمیدانند
1. Gramsci
2. Marxism
3. Marx
4. Lenin صفحه 182
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره273/ ...
حیث ّ
یصرح االمام الباقر
ان هذا الکتاب انتقل الیه واصبح فی حوزته.
اضف الی ذلک ان الفتره الزمنیه التی کان یعیش فیها االمام الباقر
تمیزت بانفراج
السیاسی ،کونها جاءت فی مرحله انتقالیه بین السلطه االمو یه والسلطه العباسیه ،فکان من
الطبیعی ان یغتنم االمام الفرصه لتربیه جیل من الفقهاء والمحدثین اصحاب نظریه التدو ین.
یقول السید الشهرستانی عن هذه الفتره:
oکان من الطببیعی ان یکون القسط االوفر ومکان الصداره لکتاب علی و باقی مدونات
اهل البیت
،باعتبارها اهم واقدم واوثق المصادر المدونه فی العلوم االسالمیه،
النها کتبت علی عهد الرسول و بامر منه( .الشهرستانی)449 :1430 ،
oالنکته االهم ان عصر االمامین -الباقر والصادق
-کان عصر النشاط العلمی
وکثره العلماء والمتصدین للفتیا والنظر ،فقد روی انه کان فی وقت واحد اربعه ا الف
ٌّ
ّ
راو کل یقول :حدثنی جعفر بن محمد ،وذلک فی زمن تاصیل المذاهب ،فکان االمام
یری ضروره تفنید الرای االخر وترجیح کفه المیزان لصالح نهج التع ّبد المحض؛
َ
الک ّ
والذی ال یختلف فی
تبی المتبقی من عهد الرسول
وذلک بابراز المستمسک
وثاقته مسلمان( .نفس المصدر)450 :
مما یدل علی ذلک ما رواه النجاشی عن عذافر الصیرفی :قال :کنت مع الحکم بن عتیبه عند
ابی جعفر
فجعل یساله و کان ابو جعفر له مکرما ،فاختلفا فی شیء ،فقال ابو جعفر
بنی قم فاخرج کتاب علی
المساله ،فقال ابو جعفر
یا
فاخرج کتابا مدروجا عظیما ،ففتحه وجعل ینظر حتی اخرج
هذا خط علی ع و امالء رسول الله
واقبل علی الحکم ،وقال یا
ابا محمد اذهب انت وسلمه و ابوالمقدام حیث شئتم یمینا وشماال ،فو الله ال تجدون العلم اوثق
منه عند قوم کان ینزل علیهم جبرئیل ( .النجاشی ،360 :1407 ،ح )966
َ َ ََ َ
َ َ ً َ َ َّ َ َ َ َّ
َ
َ
وروی الحر العاملی ع ْن م َح َّم ِد ْبن م ْس ِلم قال :نش َر ابو َج ْعفر ص ِحیفه -فاول ما تلق ِانی
ِ
َ
ٌّ ْ
َ َ ْ
ْ َ َ َّ ْ َ
ََ َ ْ َ
ِف َیهاْ -ابن اخ َو َجد ال َمال َب ْی َنه َما ِن ْصف ِان ،فقلت ج ِعلت ِفداک ِان القض َاه ِع ْندنا ،ال َیقضون ِال ْبن
ِ صفحه 274
/182پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
و از انجا که پلیس همواره جلوتر از زمان حرکت میکند ،باید امادگیهای الزم برای رو یارو یی
با ناامنیهای احتمالی اینده را داشته باشد؛ لذا باتوجه به این نقش حساس ،میتوان پلیس
سایبری را از مهمترین عوامل پیشگیری از وقوع جرم در فضای مجازی دانست.
تعامل و همکاری میان پلیس و نهادهای نظارتی دیگر مثل قوه قضائیه را میتوان در جهت
نیل به اجرایی ساختن فرایند پیشگیری از جرایم به و یژه جرایم سایبری موثر دانست .رو یکرد
حقوقی به جرائم اینترنتی میتواند بخشی از این انحرافات را کنترل کند؛ از طریق اموزش به
کاربران برای تشخیص اطالعات محرمانه از اطالعات نامحرمانه و اینکه بدانند کدام اطالعات
را نباید در شبکههای اجتماعی قرار دهند ،زیرا شبکه های مجازی تعاملی و دوسو یه هستند و
همان اندازه که ما به اطالعات دیگران دسترسی داریم ،دیگران نیز میتوانند به اطالعات ما
دسترسی داشته باشند و این مشکل قابل حل است( .جاللی)9 :1379 ،
بر این اساس ،ارائه اموزش همگانی و شناسایی راههای نفوذ برای خانوادهها و سازمانهایی
که احتمال میرود در معرض جرایم سایبری قرار بگیرند ،یکی دیگر از شیوههای پیشگیری از
این جرایم است که توسط پلیس انجام میشود و این مسئله نیز به برنامهریزی و مدیریت در
استقرار نیاز دارد که از تکالیف قطعی حکومت محسوب میشود.
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند:
ما نمیتوانیم مردممان را که با فضای مجازی ارتباط دارند ،بیپناه رها کنیم در اختیار
ان مدیری که دارد پشت پرده ،فضای مجازی را اداره میکند .عوامل مسلط بینالمللی
در این زمینهها از لحاظ خبردهی ،خبررسانی ،تحلیل دادهها و امثال گوناگون به شدت
فعال هستند :هزاران کار دارد روی فضای مجازی انجام میگیرد( .مقام معظم رهبری،
2شهریور )1399 صفحه 183
/274البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ْ َ
َ ْ َ َ َ َّ َ َ ْ َ َ َ َ
ْ َ
اب ِب خ ط ع ِل ٍّی
االخ َم َع ال ج د ِب ش ی ء ،ف ق ال ِا ن ه ذ ا ال ِک ت
ِ
(الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،160 :5ح )1
َ َ َ ََ َ
َ َ َ َ
َ َ
َ
وفی حدیث اخر یرو یه الکلینی ع ْن ع َم َر ْبن اذ ْی َنه قال :ک ْنت ش ِاهد ْابن ا ِبی ل ْیلی فقضی ِفی
ِ
ِ
َ
َ َ َ َ َ
َ َ
َ
َ َّ َ
َ
َ
ْ ْ ًَ َ
َرجل َج َعل ِل َب ْعض ق َر َاب ِت ِه غله َد ِار ِه َول ْم ی َوقت َوقتا ف َمات ال َّرجل ف َحض َر َو َرثته ْاب َن ا ِبی ل ْیلی َوحض َر
ََ َ َ
َ َ َ َّ
َ ِ َ َّ
الدار َف َق َال ْابن َابی َل ْی َلی َا َری َا ْن َا َد َع َها َع َلی َما َت َر َک َها َ
احب َها فقال له م َح َّمد
ص
ه
ل
ل
ع
ج
ی
ذ
ال
قرابته
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
َ
ْ
َ
َ
َْ َ َ
َ
َّ
َ َ َ
َّ َ
ْبن م ْس ِلم الثق ِفی ا َما ِان ع ِل َّی ْب َن ا ِبی ط ِالب قد قضی ِفی َهذا ال َم ْس ِج ِد ِب ِخال ِف َما قض ْیت
َ
َ
َ َ َ ْ
َ
ْ َ َ َ
ََ َ
َ
َ َ
َیقول قضی ا ِمیر الم ْو ِم ِن َین ع ِلی ْبن ا ِبی
فقال َو َما ِعلمک قال َس ِم ْعت ا َبا َج ْعفر م َح َّمد ْب َن ع ِل ٍّی
َ َ َ َ َ
ََ َ
َ َ َ َ َ َ
َطالب ب َرد ْال َحب َ ْ َ ْ َ َ
یث فقال ا ْبن ا ِبی ل ْیلی َهذا ِع ْندک ِفی ِک َتاب قال ن َع ْم قال
ِ
یس و ِانف ِاذ الموا ِر ِ
ِ َ َِ َ ِ
َ
َ َ ْ
ْ َ َّ
َ
َ
َ َ
ْ
َ
ْ
َ
َ
ْ
َ
ْ
ْ
َ
ْ
َّ
َف َا ْرسل وائتنی به قال له محمد بن مسلم علی ان ال تنظ َ
یث قال
د
ح
ال
ک
ل
ذ
ی
ف
ال
ا
اب
ت
ک
ال
ی
ف
ر
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ ِ ِ ِ
ِ
ِ
ِِ ِ
َ َ َ َ َ َ َ َِ َ ْ َ َ َ ْ َ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َّ
ْ
َ
َّ
َ
اب فرد ق ِضیته( .الکلینی ،1407 ،ج:7
لک ذاک قال فاراه الح ِدیث عن ا ِبی جعفر
ِفی ال ِکت ِ
،34-35ح )27
َّ
َو ا ْم َال ِء َ
ول الل ِه
س
ر
ِ
ِ
.
وهنا امور هامه ثالثه نستنتجها من مضمون الحدیث:
• یتضح فی هذا النص ان ابن ابی لیلی کان رجال یحب الوقوف علی کتاب علی ،فانه
علم ان قول محمد بن مسلم بذاته لیس بحجه ،وکما انه فقیه فان ابن ابی لیلی ایضا
ٍّ
فقیه ،ولکل رابه ،فلذلک قال له :ما علمک بذلک؟
• بعد ان یجیبه محمد بن مسلم بان ذلک قول محمد الباقر
ال یکتفی بذلک بل
یطلب منه ان یری ذلک فی کتاب ،وذلک لعلمه باهمیه الدونات اوال ،والنه کان قد
سمع -قطعا -بکتاب علی
فاحب ان یتا کد من ذلک الکتاب وان یراه.
• ان محمد بن مسلم یشترط علی ابن ابی لیلی ان ال یری اال موضع النزاع؛ وذلک حرصا
من اصحاب اهل البیت
علی ان ال یقع الکتاب او الکثیر من مطالبه ومرو یاته فی
ایاد غیر امینه؛ فیخلطوا مطالبه باجتهاداتهم وارائهم ،ومن ثم ینسبون ما قالواه الی کتاب
علی وبذلک تضیع علی الناس المرویات االصیله منه( .الشهرستانی ،452 :1430 ،بتصرف) صفحه 275
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی183/ ...
اهمیت اگاهیبخشی در پیشگیری از اسیبهای فضای مجازی
مسئله تحصیل و معرفتاندوزی به جهت استفاده بهینه از فناوریهای روز دنیا برای افراد
خانواده یک مسئله حیاتی است؛ به خصوص ا گاهیبخشی الزم برای کودکان و نوجوانان از
محسنات و معایب فناوری اینترنت است .از همه مهمتر ،فراهم نمودن زمینه تربیت فرزندان در
یک محیط حقیقی به دور از امکانات و فناوری است که در زمینه به کار گرفته میشود؛ مثل
رباتها و وسایل الکترونیکی در یک محیط ارام و عاطفی به دور از هر گونه تنشزایی که از
وظایف ذاتی والدین میباشد ،چون یکی از نیازهای اساسی کودکان و نوجوانان در زمان
طفولیت ،برقراری ارتباط صحیح میان پدر و مادر و روابط سالم انان با فرزندان است که اولین و
مهمترین زمینه رشد و پرورش اخالقی نونهاالن است.
تربیت سالم فرزندان در یک خانواده بستگی کامل به سالمتی ان خانواده دارد و سالمتی
خانواده مستلزم ارتباط سالم میان اعضای خانواده است .ارتباط یا روابط عبارت است از فرایند
مبادله اطالعات و احساسات .مبادله امری طرفینی و دوجانبه است؛ پس ارتباط جریان متقابل
ارتباط سالم و صحیح است که طرفین در امر مبادله اطالعات و احساسات در فضای مناسب
مشارکت کرده و با یکدیگر همکاری داشته و در این ارتباط ،هر دو احساس ارزشمندی کنند.
روانشناسان معتقدند که کودکان و نوجوانان به موازات نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی به ویژه
در سنین نخستین ،نیازمند ارتباطات عاطفی و پذیرش از جانب دیگران به خصوص خانواده
هستند که براورده کردن این نیازها ،موجب بسترسازی ارامش و تعادل روانی و دستیابی به برخی
از بالندگیهای روانی است.
ارامش روانی ،امنیت خاطر ،اعتماد به نفس ،اعتماد به والدین ،الگوگیری در مهرورزی به دیگران
و پیشگیری از انحرافات ،نمونهای از این امتیازات است .به نظر برخی روانشناسان ،مهرورزی و
محبت نمودن به کودکان ،نه تنها موجب تندرستی میشود؛ بلکه بهترین پل ارتباطی برای تربیت
کودکان و نوجوانان در ساحتهای گوناگون تربیت اخالقی ،دینی ،سیاسی ،عاطفی ،فیزیکی و
اموزشی است .در عین حال ،مشاهده میشود که این مسئله مهم ارتباط مستقیم با روح وروان صفحه 184
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره275/ ...
وفی السیاق نفسه وللدالله علی الظروف المحیطه فی ذلک الزمان وتعدد المذاهب ،خاطب
ْ
َ َّ َ
َ َ َ َّ َ
اک َو َا ْص َح َ
اب ْالق َ
اس ِفی الدین ،ف ِانه ْم ت َرکوا ِعل َم َما وکلوا
ی
االمام الباقر زراره قائال :یا زراره ِای
ِ
َ َّ ِ
َّ َِ
َ
َ َ َ َّ َ َ ْ
َ َ َ َّ َ ْ َ ْ َ َ َ َ ْ َ
ون َعلی الله َع َّز َو َجل َوکانی ب َّ
الرجل ِم ْنه ْم ی َن َادی
ب
ذ
ک
ی
و
ار
ب
خ
اال
ون
ل
و
ا
ت
ی
،
وه
ف
ک
د
ِب ِه وتکلفوا ما ق
ِ
ِ
َ َ ِْ َ ِ
ْ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ِم ْن َب ْین َید ْی ِه ،فی ِجیب من خلفه و ینادی ِمن خل ِف ِه فی ِجیب من ب ْین یدی ِه قد تاهوا وتح َّیروا ِفی
َْ ِ
ْ
ض َوالدین( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،59 :23ح )43
االر ِ
ِ
دور االمام جعفر بن محمد الصادقکذلک کما فی باقی االئمه
قبله انتقل الیه کتاب االمام علی
بعد ابیه االمام الباقر
ولو لم یدل علیه ای دلیل یکفی ان نقول و بالدلیل العقلی بان االئمه الذین کانوا اقرب الی زمن
االمام علی
االئمه
انتقل الیهم الکتاب وصار فی حوزتهم فبطریق اولی ان یصبح فی حوزه باقی
الذین هم ابعد عن زمن االمام علی
ومنهم االمام الصادق
کما انه یاتی
معنا ما یشیر الی الکتاب فی بعض الرو یات.
وعصر االمام الصادق
زمن االمام الصادق
لم یختلف عن عصر االمام الباقر
بل ربما کانت الظروف فی
مواتیه ا کثر لنشر العلوم وتعلیم تالمتذته ونشرهم فی اصقاع االرض،
وقد تقدم منا االشاره الی ان نحو اربعه ا الف محدث وراو کانوا یقولون :حدثنی جعفر بن
محمد الصادق
.
َ َ
َ َ َ ْ َ َ َّ
ومما رواه الطوسی فی «الدالله» علی کتاب علی :ع ْن ا ِبی َب ِصیر قالَ :سالت اَبا ع ْب ِد الل ِه
َ ْ
َْ
َ َ
ََ َ
َ ْ
َ
ََ ْ َ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی فقلت ِک َتاب ع ِل ٍّی ل ْم َیدر ْس
ع ْن ش ْیء ِم َن الف َر ِائض فقال ِلی ا ال اخ ِرج لک ِکت
ِ
ََ ْ َ َ َ َ َ َ َ َ
َ َ َ ََ َ
َ َْ َ
َ َ َ َ َ َ َ َّ َّ َ َ َ
َ
ٍّ
فقال یا ابا محمد ِان ِکتاب ع ِلی ال یند ِرس فاخرجه ف ِاذا ِکتاب ج ِلیل ف ِاذا ِف ِیه رجل مات وترک
َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
َ
ع َّمه َوخاله قال ِلل َعم الثلث ِان َو ِللخ ِال الثلث( .الطوسی ،1407 ،ج ،324 :9ح )1
و هذه الروایه لیست داله علی ان کتاب علی فی حوزه االمام الصادق وان االمام
الصادق
کان ینظر فیه و یفتی علی طبقه فحسب؛ بل فی ذلک دالله علی حقبه صعبه راسخه
فی ذاکره ابی بصیر -الذی کان من المقربین الی االئمه
ویروی عنهم -نتیجه منع االول صفحه 276
/184پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
ً
فرزندان از نگاه عاطفی دارد که با حضور کمرنگ و بعضا غیبت والدین به دلیل مشغله کاری به
نهادهای اجتماعی تربیتی مثل مهد کودکها و مدارس سپرده شده است.
انچه که مشهود است اینکه نهادها با تمام امکاناتی که در اختیار دارند ،به هیچ وجه
تکمیل کننده نقش بیبدیل پدر و مادر در زندگی فرزندان در زمان غیبت والدین نیستند؛ لذا
مشاهده میشود که در بعضی تعامالت اجتماعی و هنرهای زندگی فرزندان که از نبود پدر و
مادر در زمان طفولیت رنج کشیدهاند و یا حتی در زمان جوانی ،نسبت به فرزندی که از این
موهبت الهی بهرهمند بودند ،ضعیفتر است.
از طرف دیگر ،مدارس نقش مهمی در تربیت انسان از راه اموزش علوم و اشنا نمودن با
مسائل فرهنگی و اجتماعی دارند؛ چرا که مقوله تعلیم و تربیت مجزای از تا کیدات اموزههای
دین اسالم نیست.
امام سجاد
اموزش و پرورش دینی را از جمله بایستگیها و حقوق فرزندان بر والدین
میدانند و احساس بیمسئولیتی و اقدام ننمودن بر ان را ناصواب تلقی میکنند:
ِّ ِّ
ِّ
عما ولیته به من حسن الدب والدالله علی ر ِّبه والمعونه له علی
«وانک مسئول
ِّ
طاعته فاعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی اْلحسان الیه معاقب علی
اْلسائه الیه»؛ (حر عاملی ،1409،ج )175 :15و تو در برابر کسانی که عهدهدار
سرپرستی انان هستی ،در پیشگاه خداوند مسئولی که انان را به درستی ادب کنی و به
خداوند رهنمونشان باشی و راه اطاعت از خداوند را به انان نشان دهی .پس به هوش
باش که در اموزش و پرورش انان سخت بکوشی و بدانی که بر اموزش و پرورش
درست انان پاداش و بر گمراه ساختنشان کیفر خواهی شد.
مسئله دیگر ،ضرورت توجه به زمانشناسی در فرایند اموزش و پرورش است .امام علی
در رابطه با کندی و سستی نمودن در اغاز اموزش کودک و نوجوان میفرماید: صفحه 185
/276البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ْ
ل ْم َیدر ْس
َ
والثانی لتدو ین الحدیث و احراقهما للمدونات ،اذ یظهر من سوالهِ :ک َتاب ع ِل ٍّی
ْ
بتعجب -ومقصوده من « َیدر ْس» اتلف واندثر -انه کان یعتقد ان کتاب علی قد تم اتالفه
فی تلک الحقبه المشوومه.
اضف الی ذلک االشاره الی السریه التامه التی کانت تحیط بهذا الکتاب الی درجه ان
المقربین الی االئمه امثال ابی بصیر لم یکونوا علی علم به ،لشده الخوف من ان یقع فی اید
ظالمه فتقوم باتالفه.
هذا وقد شجع االمام الصادق علی الکتابه واهتم بها الی درجه انه قیل عنه بانه صحفی
ََ ْ َ َ َ ْ
َ
َ
َ
وافتخر بتلک النسبه وقال :ا َّما ِفی ق ْو ِل ِه ِانی َرجل صح ِف ٌّی فقد َصدق ق َرات صحف َابا ِئی ِا ْب َر ِاه َیم
َوم َ
وسی( .الصدوق ،1386 ،ج)89 :1
َ
َ
َ َ َ َ
َ ْ َ
ََ
وروی الحر العاملی باسناده عن الفض ْیل ْبن َی َسار قال :قال ِلی ابو َج ْعفر َ :یا فض ْیل ِع ْندنا
ِ ِ
ً ََِ
َ
َ
َ
َ
َس ْبعون ِذ َراعاَ ،ما علی االرض ِم ْن ش ْیء َی ْح َتاج الیه اال َوه َو ِف ِیه ،ح َّتی ارش
ِک َتاب ع ِلی
ََ
َ َّ
ْ َ ْ
الخد ِش ،ث َّم خط ِب َی ِد ِه علی ابهامه( .الحر العاملی ،1418 ،ج ،1الباب ،504 :7ح )49
َ ْ
َْ ََ َ
َّ
َّ
َ
َ
َ َ
َوقد ذک َر له وقیعه و ِلد ال َح َسن
و باسناده ایضا ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان ،ع ْن ابی ع ْب ِد الل ِه
ِ
َّ
َّ
َ َ ْ َ ْ ََ َ
ََ
َ َ
َ
َوخط ع ِلی
َوذک َر الجف ِر فقالَ « :والل ِه ان ِع ْندنا لجلدین َما ع َّز َو ضان ،امالء َرسول الل ِه
ْ َ ْ
َ
َ
ِب َی ِد ِه َوان ِفی َها ِلج ِمیع َما َی ْح َتاج الیه َّالنا ِس ح َّتی ارش الخد ِش»( .نفس المصدر :ح )50
ِ
َ ْ َ
َ َ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َّ
ّ
َ
وفی تشجیعه علی الکتابه یروی المحدث النوری عن اِبی ب ِصیر قال :دخلت علی اِبی عب ِد الل ِه
ََ
َ َ
ْ
َ ْ
َ
َ َ َ َ َ
ََ َ َ َ َ َ َ
فقال َدخل عل َّی اناس ِم ْن ا ْهل ال َب ْص َر ِه ف َسالو ِنی ع ْن اح ِادیث َوک َتبو َها ف َما َی ْم َنعک ْم ِم َن ال ِک َتا ِب اما
َّ َ َ َ
َ َّ َ ْ ِ ْ َ
َ
َ
ِانک ْم ل ْن ت ْحفظوا حتی تکتبوا الخبر( .المحدث النوری ،1408 ،ج ،17الباب ،286 :8ح )5
فی تدو ین الحدیث ،وحفظه وصیانته
الی هنا نکتفی بهذا المقدار من بیان دور االئمه
من االندراس والتحریف ،و یکفی فی ذلک ما اثبتناه سابقا لیثبت نفس النهج لباقی االئمه
لکونهم معصومین ولکونهم ال ینطقون عن الهوی ان هم اال حفظه للشریعه من التحریف وتبع
للرساله المحمدیه االصیله کما یثبت ذلک الدلیل العقلی والدلیل الشرعی والروایات واالثار صفحه 277
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی185/ ...
َّ
« ِانما قلب الحد ِث کالر ِض الخ ِالی ِه ما ال ِقی ِفیها ِمن شی ٍء ق ِبلته فبادرتک ِبالد ِب
قبل ان یقسو قلبک ویشت ِغل ل ُّبک»؛ (نهج البالغه ،نامه )31همانا دل نوجوان و
جوان همانند یک دشت ناکشته و دست نخورده است ،هر چه در ان بپاشی به اسانی پا
میگیرد و رشد میکند .پس من هنگامی به ادب و پرورش تو پرداختم که هنوز دلت
سخت و دشوار نشده بود و ذهنت درگیر افکار وخیال بافیها نشده بود.
امام صادق
نیز در همین ارتباط میفرمایند:
یث قبل ان یس ِبقکم ِالی ِهم المر ِجئه»؛(حر عاملی،1409،
«ب ِادروا اوالدکم ِبالح ِد ِ
ج )196 :15به نوجوانان و جوانان خود سخنان و گفتههای ما را بیاموزید ،پیش از انکه
مرجئه در این کار بر شما پیش بگیرند.
گروه مرجئه در این روایت ،و یژگی ندارد و نمونهای از گروههایی است که ممکن است در هر
زمان بر سر راه دین و باور جوانان بنشینند و انان را گمراه سازند.
نتیجه انکه والدین در تجهیز اعتقادی و دینمدار ساختن فرزندان خود ،در پیشگاه خداوند
مسئول هستند؛ اما موضوع مهم این است که هر کدام از انها در حوزه مقتضی ،کارایی الزم را
دارد و باید مورد استفاده قرار گیرد.
راهکارهای پیشگیری از اسیبهای فضای مجازی
با توجه به مطالب بیان شده ،راهکارهای پیشنهادی برای جلوگیری از اسیبهای فضای مجازی
را میتوان در سرفصلهای زیر بیان نمود:
• ایجاد فضای صمیمی در خانواده
• ایجاد رابطه مطمئن میان والدین و فرزندان
• نکشاندن روابط فضای مجازی به فضای واقعی
• پرهیز از و بگردیهای بیهدف صفحه 186
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره277/ ...
التی ذکرناها سابقا ان هی اال غیض من فیض .کما اننا نترک التوسع فی ذلک الی رساله اخری
حیث ال تتحمله هذه الرساله.
عبر العصور السالفه والظروف المحیطه بکل امام یوصلنا
علما ان استقراء سیره االئمه
الی نتیجه مفادها ان الخط البیانی الظهار کتب علی
وتشجیع االئمه
علی الکتابه
وتدو ین الحدیث ،وتربیه المحدثین والفقهاء کان یشهد تصاعدا تاره وتنازال تاره اخری ،وذلک
بحسب الظروف التی کانت تحیط بهم ،والتضییق الذی کان یحصل من قبل الحکام والخلفاء علیهم.
.2دور شیعه اهل البیت
والصول الربعمائه
من السائرین علی نهج ائمتهم ،وعندما یکون االئمه
من الطبیعی ان یکون شیعه اهل البیت
هم اول من ّدون الحدیث وحفظوه من الضیاع وتنقاقلوا هذه الکتب فیما بینهم ،فانه من الطبیعی ایضا ان
یکون شیعتهم السیما المقربون منهم هم السباقین الی کتابه الحدیث وتدوینه ،و یشهد بذلک البعید قبل
القریب ،والعدو قبل الصدیق؛ حیث قال البعض :وعلی کل حال فان ذلک ال یخلو من دالله علی ان
النزوع الی تدوین الفقه کان اسرع الی الشیعه؛ الن اعتقادهم العصمه فی ائمتهم ،او ما یشبه العصمه
کان حریا ان یسوقهم الی الحث علی تدوین اقضیتهم وفتاواهم( .حیدر ،1425 ،ج)497 :3
التعریف باالصول االربعمائهاالصول جمع اصل ،واالصل یصدق علی بعض کتب الحدیث خاصه( .المحقق الحلی،
،1412ج ،19 :1الهامش)
وعن الفیض الکاشانی:
ّ
االصل اصطالحا عند محدثی الشیعه عباره عن مجموعه االحادیث التی سمعها
ّ
المولف من المعصوم مباشره او ّ
ممن سمعها عنه ،وال یستند فی کتابتها الی ّای کتاب
او مقالّ .اما الکتاب فی ّ
ضم ما سمع من المعصوم مباشره وکذلک ما اخذ من الکتب االخری،
و ّیتفق مع االستدالل واالستنباط الشرعی العقلی( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج ،1ص)16 صفحه 278
/186پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
• مطرح نکردن اسرار خانوادگی و مشکالت زندگی خود در فضای مجازی
• عدم انتشار اطالعات شخصی و خانوادگی در فضای مجازی
نتیجهگیری
اجتماع انسانی متشکل از حقوق و وظایف افراد در قبال یکدیگر است که با رعایت انها
بسیاری از مشکالت جامعه حل شده و افراد در جهت صلح و ارامش حرکت میکنند .فضای
مجازی در کنار فرصتها و ظرفیتهای بیبدیل در زمینهسازی رشد و پیشرفت همهجانبه
جامعه ،در عرصههای مختلف علوم و خدمات و بهبود زندگی مردم ،دارای تهدیدها و نقاط
ضعف فراوانی میباشد و بر همین مبناست که رهبر انقالب اسالمی ضمن انکه میفرمایند
ً
اینترنت از نعمات الهی است و یقینا باید از نعمات الهی به بهترین نحو ممکن بهره برد ،تا کید
دارند فضای مجازی گردابی است که بسیاری را غرق کرده است( .ر.ک :مقام معظم رهبری،
26اذر )1381
بنابراین حالکه فناوریهای موجود در حوزه رسانه با سرعتی باال در حال پیشرفت است،
بکارگیری این فناوریها با توجه به اثار مختلف ان مانند اثار اجتماعی و فردی که ایجاد میکنند،
نیازمند فراهم اوردن امادگ ی است که ورود ناا گاهانه به این فضا خسارات جبرا نناپذیری
به وجود میاورد و نمونههای متعدد ان در زندگی روزمره مردم قابل مشاهده است.
از طرف دیگر ،ایجاد همزمانی میان پیشرفت در فناوری و قابلیت بکارگیری محصوالت ان
نیازمند برنامهریزی و مدیریت در استقرار است که از تکالیف قطعی حکومت محسوب می-
شود؛ اما در عین حال ،وظیفه شرعی و قانونی والدین نسبت به حفاظت و تربیت فرزندان
ً
ً
مسئولیتهایی را مستقیما و مستقال متوجه انان میکند که کسب علم و ا گاهی نسبت به
کاربردها و قابلیتهای فضای مجازی اولین گام الزم در انجام وظایف تربیتی محسوب میشود.
با توجه به اینکه اعمال نظارت و کنترل بر محیط ناشناخته ناممکن است ،اموختن و به روز شدن
و به روز ماندن از شرایط ضروری برای موفقیت والدین در تربیت فرزندان است. صفحه 187
/278البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وقیل :عباره عن نسخه او کتاب -و لو صغیر -یحتوی علی مجموعه من روایات بعض الرواه
عن االمام سواء مع الواسطه او بدونها ،فکان من سیره االذکیاء من خیار االصحاب االهتمام
بحفظ الحدیث وجمعه وکتابته ودراسته ونشرهّ ،
فربما کان لبعضهم العشرات من هذه االصول
التی تعتبر ّ
ماده علمهم و مقدار معرفتهم.
فاصول الروایه کانت علی قسمین :قسم منها بشکل التصنیف والتنظیم بین الروایات مع
ّ
مقدار من الشرح والبیان والتوضیح ،واخر بشکل جمع ابتدائی غیر منظم .و فی االع ّم االغلب
کان للقسم ّ
االول اسم خا ّص ،و یطلق علی الثانی :الکتاب او النسخه او االص او «الروایه،
و یضاف الی اسم جامعه او الی راو یه االخیر ایضا باعتبار روایته له ،فکانت هی -فی الحقیقه-
دفاترهم الشخصیه فی روایه الحدیث ،وکانوا یعرضونها علی التالمیذ او اقرانهم الراغبین فی
روایه تلک االحادیث عنهم ،وکانت متعدده غالبا ،وفی احیان کثیره کان التالمیذ ینتقون بعضا
منها لیدرجوه فی دفاترهم ّثم ینقلون هذا المنتخب الی االخرین من تالمذتهم ،سواء بصوره
ّ
ّ
مستقله و باسم الراوی الماخوذ منه او بصوره غیر مستقله؛ وذلک بتفریق احادیثه فی االصل او
التصنیف الذی ینسب الیه؛ کاخبار ابن ابی عمیر او کتاب جعفر بن شریح ،کما فی هذه المجموعه.
واالشاره الی االصل الماخوذ منه کانت بواسطه ذکر اسم صاحبه فی صدر السند ،و بهذا الشکل
ّ
تغیرت وانمحت الصوره االولی لعمده تلک االصول( .جمع من العلماء)12-13 :1405 ،
واالصول االربعم ا ئه هی ا ربعم ائه کتاب ا لفت فی جوابات اال مام الصادق
.
( نفس المصدر ،الهامش)
وقیل :هی عباره عن اربعمائه کتاب کان قدماء المحدثین قد جمعوا فیها ما وصل الیهم من
احادیث ائمتنا( .العاملی)6 :1390 ،
ومهما کان مصدر االصول هذه سواء کان االمام الصادق
ّ
فان المسلم به ان َمن قام بتدو ینها وجمعها هم شیعه االئمه
ام هی مجموعه عن عده ائمه،
من الصحابه والمقربین الیهم. صفحه 279
رو یکردی فقهی -تربیتی به فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی187/ ...
مطلب دیگر ،خدمات ارا ئه شده در فضای مجازی است که امکان کنترل و نظا رت را
تا حدود زیادی برای والدین تضمین میکند و این امکان وجود دارد تا والدین از هر کلیدی که
روی رایانه زده میشود ،مطلع شوند و نشانیهایی که فرزندان به انجا مراجعه میکنند ،رو یت
شوند و هر انچه را که روی صفحه نمایشگر رایانه فرزندشان ظاهر میشود ،به طور همزمان
مشاهده کنند و امکان دسترسی انها را به نشانیهای خاص محدود نمایند ،مدت زمان ارتباط
انها را مدیریت کنند و از انان در برابر تهدیدهای این فضا محافظت نموده و در مجموع،
محیطی امن و مطمئن برای رشد و تعالی بیشتر فرزندانشان فراهم کنند.
فهرست منابع
.1قران کریم.
.2نهج البلغه.
.3ٱخوندی ،محمد ( .)1380ائین دادرسی کیفری .چاپ .9تهران :انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی.
.4ابری ،انسیه ( .)1387فضای مجازی عرصه ظهور خالقیت .اولین کنفرانس ملی خالقیتشناسی
مهندسی و مدیریت نواوری ایران .تهران :پژوهشکده علوم خالقیتشناسی ،نواوری و حل مسئله
ابداعی .TRIZ
.٥ابن بابو یه (صدوق) ،محمد بن علی ( .)١٤0٥من ال یحضره الفقیه .بیروت :دار االضواء.
.6باستانی ،برومند ( .)1386جرایم کامپیوتری و اینترنتی؛ جلوههای ن وین از بزهکاری.
تهران :انتشارات بهنامی.
.7تارنمای اسلم کوئستhttps://www.islamquest.net/fa :
.8تارنمای مقام معظم رهبری .به نشانیhttps://farsi.khamenei.ir :
.9جاللی ،علی اکبر ( .)1379اسیبشناسی فناوری اطلعات درخانواده .تهران :پژوهشکده خانواده.
.10حر عاملی ،محمد بن حسن ( .)1409تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الش ریعه.
قم :موسسه ال البیت الحیاء التراث.
.11قانون مدنی ایران .مصوب .18/02/1307
.12قرائتی ،محسن ( .)1383تفسیر نور .چاپ .11تهران :مرکز فرهنگی درسهایی از قران. صفحه 188
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره279/ ...
االصول االربعمائه فی کلمات العلماءقال الشهید االول فی «الذکری»:
کتب من اجو به مسائله اربعمائه ّ
مصنف
ان ابا عبد اهّٰلل جعفر بن محمد الصادق
الربعمائه ّ
مصنف ،و ّدون من رجاله المعروفین اربعه ا الف رجل من اهل العراق
والحجاز وخراسان والشام( .العاملی ،1419 ،ج)59 :1
وقال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه»:
مصنف الربعمائه ّ
ستقر ّان المتق ّدمین علی اربعمائه ّ
مصنف ّ
قد کان ا ّ
سموها اصوال ّثم
تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ،
وعن االستر ابادی:
ّ
وقد کان جمع قدماء محدثینا ما وصل الیهم من احادیث ا ّئمتنا
ّ
ّ
ّ
تسمی «االصول» ّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها ،تقلیال
ّ
ّ
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار ،فالفوا کتبا مضبوطه مهذبه مشتمله علی
االسانید ّ
کالکافی ،وکتاب من ال یحضره الفقیه،
المتصله باصحاب العصمه
فی اربعمائه کتاب
والتهذیب و االستبصار ،ومدینه العلم والخصال واالمالی عیون االخبار و غیرها.
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
یظهر من کالم الشهید الثانی وغیره ان هذه االصول اندرست واختفت واضمحلت ،و یذکر
الشیخ البهائی ان ذلک بسبب حکام الجور والضالل؛ حیث یقول :لما طالت االزمنه بینهم و بین
ّ
ّ
ّ
الصدر السالف ،وال الحال الی اندراس بعض کتب االصول المعتمده لتسلط حکام الجور
وال ّضالل ،والخوف من اظهارها وانتساخها ،و ّ
انضم الی ذلک اجتماع ما وصل الیهم من کتب
االصول فی االصول المشهوره فی هذا ا ّلزمان ،فالتبست االحادیث الماخوذه من االصول
المتکرره فی کتب االصول بغیر ا ّ
ّ
لمتکرره،
المعتمده بالماخوذه من غیر المعتمده ،واشتبهت صفحه 280
/188پژوهشهای فقهی -حقوقی ،سال ،2شماره ،2بهار و تابستان 1401
.13گرامشی ،انتونیو فرانچسکو ( .)1387شه ریار جدید .ترجمه عطاءا ...نوریان .تهران :نشر دنیای نو.
.14گرامشی ،انتونیو فرانچسکو ) .)1383دولت و جامعه مدنی .ترجمه عباس میالنی .تهران :انتشارات اختران.
.15گرولنیک ،وندی ( .)1391روانشناسی تاثیر کنترل والدین و نتیجه معکوس ان بر کودک .ترجمه
معصومه اسمعیلی و زهره شیرافکن .تهران :موسسه چاپ و انتشارات بعثت.
.16محمدنژاد ،علی .)1386(،بزهکاری در فضای مجازی .تهران :انتشارات همشهری.
17. Hoffman, Stanley (1970). International Organization and the International
System. International Organization. Vol. 24 (No. 3): 389-413.
18. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/21/2481794 صفحه 189
مجله علمیه -نصف سنو یه
اللجنه العلمیه للشریعه االسالمیه
ح
ل
ق
البحوث الفقهیه -ا و هقی
السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
صاحب اْلمتیاز :جامعه المصطفی العالمیه
جامعه المصطفی
المفتوحه ،اللجنه العلمیه للشریعه االسالمیه بالتعاون مع عماده البحوث العلمیه
المشرف العام :الدکتور الشیخ .سعید ارجمندفر
رئیس التح ریر :الشیخ .امیر امینی
السکرتیر العلمی :الشیخ .فرهاد بورکیوان
المدیر التنفیذی :الشیخ .مجتبی عفتی
العنوان :قم ،شارع ساحلی جنو بی ،غربی مصلی القدس ،مابین الزقاقین 4-6
ص.ب3713913554 :
الهاتف /الفکس982532613875 – 982532114185 :
نوع الطبع :چاپ الکترونیکی
عدد الصفحات 304 :ص
Email: research@mou.ir صفحه 190
/280البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ّ
وخفی علیهم قدس الله ارواحهم کثیر من تلک االمور التی کانت سبب وثوق القدماء بکثیر من
االحادیث ،ولم یمکنهم الجری علی اثرهم فی ّ
تمیز ما یعتمد علیه ّ
مما ال یرکن الیه ،فاحتاجوا
الی قانون یتم ّیز به االحادیث المعتبره عن غیرها ،والموثوق بها ّ
عما سواها( .العاملی)30-31 :1414 ،
ّ
کما یذکر الفیض الکاشانی انه اختلف فی اصل هذه االصول؛ فیقول :ان تاریخ تالیف
ّ
الکتب المعروفه باالصول غیر مع ّین بشکل واضح فی کتب الرجال ،کما انه لیس واضحا تاریخ
ّ
ّ
ّ
وفاه مص ّنفیها ومولفیها ،علی اننا نعلم اجماال بان هذه االصول لم تکتب قبل امیر المومنین
ّ
ّ
و بعد االمام الحسن العسکری .لهذا یعتقد البعض ان زمن ایجاد هذه االصول یمتد بین
ّ
حتی االمام العسکری .
عصر االمام علی
ّ
ّ
اثبت ابن شهراشوب ان االمامیه کتبت اربعمائه اصل من عهد امیر المومنین حتی عصر
ّ
ابی ّ
محمد العسکری و یری بعض من علماء الشیعه ان هذه االصول کتبت فی زمن االمام
ّ
محمد الباقر واالمام الصادق
ّ
ّ
ّ
ا ّما الشهید ّ
االول والمحقق الحلی وجماعه من ا کابر الشیعه فیعتقدون ان هذه االصول
ّ
االربعمائه ّ
صنفها اربعمائه من تالمیذ االمام الصادق الفوها من اجو بتهعلی مسائلهم.
وهکذا ی ّ
تبین ّان هذه االصول االربعمائه کتبها اصحاب ّ
وانصارهم وتالمیذهم،
االئمه
وهی قاعده واساس کتب الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه ،ول ّما کانت اصوال وعددها
واالمام الکاظم
.
اربعمائه عرفت باالصول االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی
و«رجال النجاشی» و«معالم العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و «کشف االستار».
ّ
ّ
کان لالصول االربعمائه منزله مرموقه لدی علماء الشیعه و فقهائهم ومحدثیهم بحیث ان
ّ
ّ ّ ّ
اهمیته ،اال ان هذا ال یعنی ان عدم وجود الحدیث
ورود الحدیث فی احدها دلیل علی اعتباره و
ّ
فیها دلیل علی عدم اعتباره واه ّ
میته ،الن الکثیر من االحادیث ورد فی کتب الحدیث االخری
ّ
ّ
ح ّتی بلغ عدد هذه المولفات ٦٦00بین کتاب ورساله.
التی الفها اصحاب االئ ّمه
(الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16-17 :1 صفحه 281
اداره التخطیط والدعم البحث
معاونیه البحوث ف جامعه المصطف
العالمیه
تم بتاری خ ()1443/06/13
رفع رتبه هذه المجله اىل مستوى المجالت العلمیه
(الخاصه بالتشکیالت العلمیه للحوزویی
والجامعیی) صفحه 191
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره281/ ...
-دور الشیعه فی تدو ین االصول االربعمائه
ّ
یقول االستر ابادی :قد روی راو واحد و هو ابان بن تغلب عن امام واحد ،اعنی :االمام ابا عبد الله
جعفر بن مح ّمد الصادق ثالثین الف حدیث کما ذکره علماء الرجال و قد کان جمع قدماء
ّ
فی اربعمائه کتاب ّ
حد ثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
تسمی «االصول».
ائمتنا
م
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
ّ
ّ
و یقول الشیخ البهائی :فقد بلغنا عن مشایخنا انه قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا
ّ
حدیثا بادروا الی اثباته فی اصولهم لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او
سمعوا من احد االئمه
ّ
ّ
ّ
کله بتمادی ّ
االیام وتوالی الشهور واالعوام ،والله اعلم بحقائق االمور( .العاملی)63 :1414 ،
وعن المحقق الداماد:
قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا سمعوا عن احد االئمه
حدیثا بادروا
الی اث باته فی اصولهم؛ لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او کله بتمادی االیام.
(المحقق الداماد)98 :1405 ،
ّ ّ
یتبین ان هذه
و یوکد الفیض الکاشانی دور الشیعه فی تدو ین هذه االصول قائال :وهکذا
االصول االربعمائه کتبها اصحاب ا ّ
وانصارهم وتالمیذهم ،وهی قاعده واساس کتب
الئمه
الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه .و ّلما کانت اصوال وعددها اربعمائه عرفت باالصول
االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی و«رجال النجاشی» و«معالم
العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و«کشف االستار»( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16 :1
و یکفی فی تثبیت دور الشیعه فی تدو ین الحدیث وروایته عن االئمه
االندثار کتب الرجال التی دونت اسماء اصحاب االئمه
وحفظه من
والتابعین وکل من روی ودون
عنهم؛ مثل کتاب الرجال لعبد الله بن جبله ،ومشیخه الحسن بن محبوب ،والرجال للحسن بن
ّ
فضال ،والرجال علی بن الحسن ،والرجال لمحمد بن خالد البرقی ،والرجال الحمد بن محمد
بن خالد ،والرجال الحمد العقیقی ،ورجال النجاشی ،وغیرهم. صفحه 282
شروط کتاهب المقال
.1یجب ان یتضمن المقال ما یلی:
✓ العنوان ،والملخص ،والکلمات المفتاحیه ،والمقدمه ،والعرض ،والنتیجه ،وقائمه المصادر.
ً
.2تخضع المقاالت المستلمه للتحکیم العلمی شریطه ان لم تنشر سابقا ،و یتعین علی الکاتب التعهد بعدم
قیامه بارسال مقاله الی موسسات اخری.
.٣یتحمل «الکاتب المراسل» ( )Corresponding Authorمسوولیه صحه المعلومات الوارده فی
المقال من الناحیتین العلمیه والحقوقیه.
.٤تحتف ظ المجله لنفسها بحق رفض المقاالت او قبولها.
.5ال یتم القبول النهائی لطبع المقال فی المجله ،اال بعد موافقه هیئه التحکیم وهیئه التحریر علیه.
.6یجب عدم تجاوز حجم المقال 8صفحات کحد ادنی ،و ٣0صفحه کحد اقصی ،وکل صفحه عباره عن
٢٥0کلمه.
.7یجوز النقل واال قتباس من المقاالت المنشوره االخری شرط ذکر المصدر.
.8یستخدم نوع الخط ( )IRLotusوحجم الخط ( ) ١٤فی طباعه المقال بالعربیه.
.9یتضمن قائمه المصا در المرتبه وفق الحروف االبجدیه ما یلی:
✓ فیما یتعلق بالکتاب :لقب واسم الکاتب (تاریخ النشر) .عنوان الکتاب (بخط غامق).
اسم المترجم او المصحح (ان کان) .الطبعه .مکان النشر :اسم الناشر.
✓ فیما یتعلق بالمقاله :لقب واسم الکاتب ( تاریخ النشر ) .عنوان المقاله (بخط غامق) .
اسم المجله (بخط ایتالیک) .الدوره .العدد :مجموع صفحات المقاله.
.10تندرج التوثیقات المرجعیه فی النص االصلی علی النحو ا التی (اسم المولف ،تاریخ النشر :الصفحه).
.11تندرج التوثیقات التوضیحیه فی هامش الصفحه نفسها ،ککتابه المفرده بالالتینیه ،وشرح المصطلحات
و ...غیرها.
ً
.12علی کاتب المقال ارسال مقاله مزودا بالمعلومات التالیه :االسم واللقب ،والمستوی العلمی ،والبرید االلکترونی. صفحه 192
/282البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.3دور الشیعه والکتب الربعه (الصول الربعه) فی زمن الغیبه الکبری
التعریف بالکتب االربعهاالصول االربعه االول« -الکافی» و«االستبصار» و«التهذیب» و«من ال یحضره الفقیه»-
ّ
هی ال تی علیها المدار فی هذه االعصار:
ّ
ّ
ّ
ّاما «الکافی» و هو تالیف الکلینی الفه فی مده عشرین سنه و توفی ببغداد سنه ثمانین او تسع
ّ
عده جماعه من علماء ا ّ
لعامه کابن االثیر فی کتاب «جامع االصول
وعشرین وثلثمائه ولجالله شانه
ّ
ّ
الثالثه بعد ما ذکر ّان ّ
ّ
سیدنا و امامنا ابا الحسن
االمامیه» علی راس الماه
من المجددین لمذهب
ّ
ّ
ّ
ّ
علی بن موسی ّالرضا و علی ابائه الطاهرین هو المجدد لذلک المذهب علی راس المائه الثانیه.
ّ
واما کتاب «من ال یحضره الفقیه» فهو تالیف رئیس المحدثین ابی جعفر ّ
محمد بن ّ
علی بن
ّ
ّ
بابو یه ّ
توفی ّ
بالر ّی سنه احدی وثمانین وثالثمائه.
القمی وله مولفات اخری سواه یقارب ثالثمائه کتاب
ّ
الطائفه ابی جعفر م ّ
حمد بن الحسن
وا ّما «التهذیب» و «االستبصار» فهما من تالیفات شیخ
ّ
وسی وله تالیفات اخری سواهما فی ال ّتفسیر واالصول والفروع وغیرها تو ّفی ّ
ا ّلط ّ
طیب الله
مضجعه سنه ّ
ستین واربعمائه بالمشهد المقدس الغروی.
ّ
ّ
فهوالء المحمدون الثالثه هم ا ّئمه اصحاب الحدیث من متاخری علماء الفرقه ّالناجیه
ّ
االمامیه( .العاملی)7 :1390 ،
-الکتب االربعه فی کلمات العلماء
ّ
ّ
المتقدمین علی اربعمائه ّ
مصنف
قال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه» :قد کان است ّقر ان
ّ
الربعمائه ّ
مصنف ّ
سموها اصوال ث ّم تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول ولخصها
جماعه فی کتب ّ
خاصه تقریبا علی المتناول واحسن ما جمع منها« :الکافی» ،و«التهذیب»،
و«االستبصار» ،و«من ال یحضره الفقیه»( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ، صفحه 283
صفحه 193
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره283/ ...
و یقول الشیخ البهائی:
وکان قد جمع قدماء مح ّدثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
ائمتنا
ّ
ّ
ّ
یسمی االصول َّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها تقلیال
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار فا ّلفوا کتبا مبسوطه ّ
مبو به واصوال مضبوطه
ّ
مهذبه مشتمله علی االسانید الم ّتصله باصحاب العصمه کالکافی وکتاب من ال
فی اربعمائه کتاب
یحضره الفقیه والتهذیب واالستبصار ومدینه العلم والخصال واالمالی وعیون االخبار
ّ
الرضا و غیره( .العاملی)6-7 :1390 ،
وجاء فی «فقه الرضا» :ولوصل منه -ولو القلیل -الی المحمدین الثالثه ،مصنفی الکتب
االربعه المشتمله علی ا کثر ما ورد عنهم فی االحکام( .االمام الرضا
)25 :1406 ،
وجاء فی مقدمه «الهدایه عند الحدیث» عن الصدوق ومولفه «من ال یحضره الفقیه»:
والتعو یل علی کتبه خصوصا کتاب «من ال یحضره الفقیه» فانه احد الکتب االربعه التی هی فی
االشتهار و االعتبار کالشمس فی رابعه النهار ،واحادیثه معدوده فی «الصحاح» من غیر خالف.
(الصدوق ،217 :1418 ،المقدمه)
وورد فی مقدمه «الخالف» عند حدیثه عن کتاب «االستبصار»:االستبصار ،وهو احد الکتب
االربعه المعول علیها فی استنباط االحکام الشرعیه عند فقهاء الطائفه ،واحادیثها ٥٥١١حدیثا.
(الطوسی ،الخالف ،1407 ،ج)14 :1
وعن مقدمه «نکت الخالف» للمحقق الحلی :و لهذه الناحیه فان لشیخ الطائفه علی الشیعه
حقا ال ینکر وفضال ال یستر ،علی ان جمعا من علماء الشیعه القدماء عملوا ما عمله ،فان
الشیخین الکلینی والصدوق الفا «الکافی» و«من ال یحضره الفقیه» اللذین هما من الکتب
االربعه ایضا ،وکذا غیرهما من االقطاب ،و انا ال ننکر فضلهم بل نشکرهم علی حسن صنیعهم
ونقدر مجهودهم ،ونسال الله لهم االجر الثواب الجزیل( .المحقق الحلی ،1412 ،ج)21 :1 صفحه 284
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع لدی الفقهاء وعلماء اصول الفقه اْلمامی
جعفر معتوق فخر (بحرین) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
استلم1443/05/11 :
قبول1443/09/02 :
الملخص
یتناول هذا البحث او المقال تعریف مصطلح البیع لدی الفقهاء وعلماء اصول الفقه االمامی،
ّ
ّ
حیث اختالف التعاریف؛ رغم انهم یتفقون علی المعنی اللغوی العرفی لهذا المصطلح ،ولکن
ّ
ّ
ّ
لعل ّ
مرد ذلک
یبدو ان هناک افهام متغایره للمصطلح ،بحیث یختلف تعریف کل فقیه عن االخر،
الی اختالفهم فی فهم االعتبارات الناجمه عن ماهیه البیع وحقیقته التی ت ّ
ودی بالطبع الی
مبتنیات ّ
فقهیه قد تکون متغایره فیما بینهم .یهدف الی اثاره الفکر والذهن تجاه تعریف البیع فی
ّ
ً
ّ
االصطالح اللغوی والفقهی کذلک؛ لعل ذلک یفتح افاقا اخری لدی الفقهاء وعلماء االصول
والمخت ّصین والباحثین فی الوصول الی تعریف جامع ومانع للبیع .وقد اعتمد الباحث ،المنهج
ً
الوصفی التحلیلی ،واالستداللی االستنباطی ایضا ،حیث بدا بتجمیع ما اوردته المصادر
ّ
عامه ،وکتب الفقه االمامی بشکل ّ
لعربیه والفقه ّ
والمراجعّ ،
اللغه ا ّ
خاص ،اضافه
وامهات کتب
ّ
ّ
الفقهیه واالقتصاد ّیه ،اضافه الی ابحاث الخارج فی الفقه لبیع
الی بعض البحوث والدراسات
الفقهاء .کما حاول الباحث االبحار فی الموضوع والغوص فی حقائقه ودقائقه ،ووضع مجموعه
ّ
من االهداف؛ للوصول الی نتائج قد تکون مرضیه او علی اقل التقادیر فاتحه لدراسه مثل هذا
الموضوع من قبل الباحثین والم ّ
ختصین من الفقهاء والعلماء المخلصین .وقد اشتمل هذا
ّ
البحث تعریف البیع فی اللغه وفی االصطالحی الفقهی االمامی ،مع بیان لبعض المفاهیم
ّ
المتعلقه بهذا المصطلح؛ ث ّم مقارنه هذه التعاریف بعضها مع البعض االخر؛ للوقوف علی موارد االتفاق
.١طالب البکالوریوس قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
جامعه المصطفی
العالمیه،
المفتوحه ،قم ،ایران( jaff.66@hotmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 194
/284البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وعن االستر ابادی :یکفی اصحاب الکتب االربعه ان یکون الداعی لجمعها خوفا من اندراس
الحدیث وضیاعه ،ولم یمکنهم عند ذلک تمییز الصحیح والضعیف بالیقین ،فجمعوا منها ما
حسن ّ
واحالوا فی العمل به
الظن لهم به ولم یعلموا کذبه مخالفته قطعا لمذهب اهل البیت
ّ
علی ما یتحق ق من حال روا ته کما فعله الشیخ فی احکامه و فتاواه ،غیره ای ضا کذلک.
(االستر ابادی)113 :1426 ،
وقیل :احادیث الکتب االربعه ،اعنی« ،الکافی» ،و«الفقیه» ،و«التهذیب» ،و«االستبصار»؛
ماخ وذه من اصول وکتب معتمده ّ
معول ع لیها ،کان مدار العمل علیها عند الشیعه.
(الفاضل التونی)278 :1415 ،
اتضح مما سبق ان االصول االربعه هذه ماخوذه من االصول االربعمائه ،وقد تم من خاللها
حفظ وجمع اهم ما فی هذه االصول ،وتبو یبها بشکل یسهل علی المطالع مراجعتها ،ومن هنا
یتضح دور هذه الکتب االربعه فی حفظ تراث االئمه
من الضیاع واالندراس ،هذه الکتب
التی تعتبر المرجع للفقهاء والعلماء واهل النظر والرای والمحققین ،کما ان هناک مصنفات
اخری للشیعه فی الروایات؛ مثل «وسائل الشیعه» ،و«مستدرک الوسائل» ،و«بحار االنوار»،
و«مدینه العلم» ،و«الخصال» ،و«االمالی» ،و«عیون اخبار الرضا»« ،علل الشرائع»« ،معانی االخبار»،
و«عوالی الئالی العزیزیه» ،و«المصباح» ،و«الوافی» ،و«مراه العقول» ،و«جامع احادیث الشیعه» ،وغیرها.
الخاتمه
الی هنا تبین مایلی:
• ان الهل البیت
دروا فی تدو ین الحدیث وحفظه ومنعه من االندثار واالندراس،
وکان تصرف کل امام فی ذلک بتناسب مع الظروف السیاسیه المحیطه .وقد ظهر هذا
الدور جلیا فی زمن االمامین الهمامین الباقر والصادق
و باختصار نقول ان الخط
البیانی لدورهم تاره یکون تصاعدیا واخری تنازلیا طبقا للظروف المحیطه وما
یشخصونه من المصلحه. صفحه 285
/194البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
ّ
العلمیه
واالختالف فیها ،حتی نصل الی تعریف یکاد یکون جامعا ومانعا للبیع ،تارکین المناقشه
ّ ً
ً
وهال له .و بعد
الهلها من الفقهاء وعلماء االصول ،فصاحب هذا البحث لیس اهال لذلک وال م
عناء من البحث والمقارنه والتحلیل واالستنباط واالستدالل ّ
توصل البحث الی النتیجه االتیه،
ً
ّ
وهی :ان اختالف عبارات الفقهاء والعلماء فی تعریف البیع ،لیس ناجما عن اختالفهم فی بیان
ّ
الح ّد ال ّشارح للحقیقه والماهیه ،و ّانما ّ
بالنظر الی اسبابه وغایاته واحکامه ،وذات حقیقته متعدده
ّ
الجهات وال ّ
حیثیات ،متکثره المناشئ واالعتبارات .االمر الذی یستوجب سبر غور هذا التعریف
ّ
ً ً
ومعرفه مناشئه واعتباراته اللغو یه والشرع ّیه ایضا وفقا للروایات واالحادیث الشریف.
الکلمات المفتاحیه :البیع ،اصول الفقه االمامی ،الفهم اللغوی ،الفهم الفقهی
المقدمـه
ّ
ّ
التجاریه الشائعه بین
اساسیات الحیاه بین الناس ،والبیع من ضمن المعامالت
تعتبر التجاره من
ّالناس ،وهو احد الوسائل التی یمکن من خاللها تحقیق هدف ّ
السماء؛ ّ
مما له االثر البالغ فی
ّ
حیاه ّالناس ،ومدی سعادتهم وشقاوتهم .لذلک ،فالبیع به مکاسب محلله تعین االنسان علی
قضاء حوائجه دون الحاجه الی سوال الناس ،واخری ّ
محرمه تبعد االنسان المسلم عن الله
تعالی وتسقطه فی مهاوی المعصیه والرذیله.
وقد ثبتت مشروعیه البیع فی الکتاب وال ّ
سنه والعقل واالجماع ،وهو جائز لحاجه الناس الیه،
فقال تعالی:
َّ
َّ
• «واحل الله البیع وح َّرم الربا»( .البقره ،االیه )275
َّ
َّ
ً
اطل ِاال ان تکون ِتجاره عن
• «یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال ت اکلوا اموالکم بینکم ِبالب
ِ
ِ
َّ َّ
اض ِمنکم وال تقتلوا انفسکم ِان الله کان ِبکم ر ِح ًیما»( .النساء ،االیه )10
تر ٍ
َّ
َّ
َّ
ُّ
ود ا ِحلت لکم ب ِهیمه النع ِام ِاال ما یتل َٰی علیکم غیر
• «یا ایها ال ِذین امنوا اوفوا ِبالعق ِ
َّ َّ
م ِحلی ال َّصی ِد وانتم حر ٌم ِان الله یحکم ما ی رید»( .المائده ،االیه )1
ِ صفحه 195
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره285/ ...
• ان لالمام علی
االئمه
• ان لفاطمه
کتابا ثمینا وکبیرا وطو یال فیه کل شیء حتی ارش الخدش ،تناقله
واحدا تلو االخر ،واظهروه واعتمدوا علیه عندما تقتضی الحاجه.
صحیفه محفوظه فی حوزه االئمه
کما ان لکل امام کتبا خاصه به
اثبتت بعض االثار ذلک.
• ان للشیعه فی زمن الحضور ال سیما اصحاب االئمه
دروا واضحا وصریحا وال یخفی
فی حفظ وتدوین الحدیث ولهم کتب واصول کثیره من اهمها ما سمی باالصول االربعمائه.
• ان للشیعه فی زمن الغیبه الکبری دورا ال یقل اهمیه عن دورهم فی زمن الحضور فی
حفظ وتدو ین الحدیث ،و یتجلی ذلک فی کتب واصول دونها العلماء ،واهمها الکتب
او االصول االربعه التی اعتمدت فی جمع االحادیث فیها علی ظاهر ما ورد فی االصول
السابقه علیها السیما االصول االربعمائمه.
• ان لالصول او الکتب االربعه دورا کبیرا فی حفظ اهم ما ورد فی االصول االربعمائه.
• بعد کل ما تقدم نستطیع القول بضرس قاطع ان الدور االساس فی حفط الحدیث
وتدو ینه یعود الی الشیعه االمامیه ،ولوال ان ّ
من الله علینا بهذه النعمه بواسطه
االئمه
واصحابهم وورثتهم من العلماء لکان التراث النبوی
والدین فی منحی
ومنعطف اخر ،لکانت العواقب وخیمه ا کثر مما نحن علیه الیوم.
• البد من االعتراف بان لمنع تدو ین الحدیث اثار سلبیه مازلنا نعیش توابعها الی الیوم،
ومن اهمها؛ فقدان الکثیر من االحادیث النبو یه
الحدیث واالسرائیلیات ،وعزل ا ل البیت
الصحیحه ،وانتشار ظاهره وضع
و ابعادهم عن حقوقهم ،وظهور ظاهره
االجتهاد بالرای والقیاس ،واختالف اراء المسلمین ،وتحریف الدین.
العبر والسیر علی نهج االئمه
• من کل ما تقدم یجب اخذ ِ
واصحابهم والعمل بکل
ما اوتینا من قوه لحفظ هذا التراث من ای عاصفه ترید الحاق الضرر به ،ومن جهه
اخری یجب العمل علی محو او الحد من االثار التی ترتبت علی منع تدو ین والتقلیل منها. صفحه 286
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع195/ ...
:
کما ورد فی «الوسائل» عن االمام جعفر بن محمد الصادق
َّ
ُّ
«من اراد ِّ
التجاره فلیتفقهفی ِد ِین ِه ِلیعلم بذلک ما ی ِحل له ِم ِّما یحرم عل ِیه ومن لم
ُّ
یت ِّفقه فی دینه ث ِّم ا ِّتجر ت َّ
هات»( .الحر العاملی ،1414 ،ج)382 :17
ب
الش
ط
ور
ِ ِِ
ِ
وعن م ّ
حمد بن یعقوب عن عده من اصحابنا ،عن احمد بن محمد ،عن عثمان بن عیسی،
عن ابی الجارود ،وعن االصبغ بن نباته قال :سمعت امیر المومنین یقول علی المنبر:
َّ
«یا معشر ُّ
الت َّج ِار! ال ِفقه ث َّم المتجر ال ِفقه ث َّم المتجر ال ِفقه ث َّم المتجر والل ِه للربا ِفی
َّ
َّ
َّ
َّ
اجر
یب النم ِل علی الصفا شوبوا ایمانکم ِبالصد ِق الت ِ
ه ِذهِ الم ِه اخفی ِمن د َِّب ِ
َّ
َّ
َّ
ف ٌ
اجر ِفی الن ِار ِاال من اخذ الحق و اعطی الحق»( .نفس المصدر)381 :
اجر و الف ِ
ِ
ّ
ّ
لذا ،فاننا سنشرع فی بحثنا هذا ،بالتمهید له ،مع بیان مفهومی المصطلح والفهم اللغوی؛
ّ
لندخل الی بیان مصطلح البیع فی اللغه واالصطالح الفقهی االمامی ،وتحلیله.
التمهید
ً ً
ً
یقوم الفقه االسالمی علی فهم المصطلحات الفق ّهیه فهما دقیقا وشامال ،وال یمکننا فهم القران
ّ
ّ
اال من خالل الرجوع الی ال ّلغه الع ّ
ربیه وفهم
والسنه ،وما ورد فیهما من مفاهیم ومصطلحات
ّ
ً
ً
ً
وشامالّ ،
فثمه فرق بین المعنی اللغوی ،والمعنی
معانیها ومدالیلها وفهمها فهما دقیقا
االصطالحیّ ،
فاالول ،یطلق علی المعنی الذی استعملته العرب للکلمه ،والثانی ،یقصد به
المعنی الذی اصطلح اهل ٍّ
فن ّ
معین علی اعطائه لتلک الکلمه.
ّ
فتاره تکون معانی هذه المصطلحات هی نفسها المعانی اللغو یه التی وضعت لها بمدلولها
ّ
الل ّ
معنی اخر ،فیهجر المعنی ا ّللغوی ّ
غوی الی ً
االول و یبقی
المطابقی ،وتاره اخری ینتقل معناها
ّ
ً
المعنی الثانی لها ،فیکون مصطلحا الهل هذا العلم او ذاک .فالصاله فی اللغه تعنی «الدعاء ،البرکه»،
وج اء فی المصطلحات :عباره عن ارکان مخصوصه ،واذکار معلومه ،بشرائط مخصوصه، صفحه 196
/286البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
قائمه المصادر
.١ابن حجر العسقالنی ،احمد بن محمد ( .)١٤١٧الصواعق المحرقه .بیروت :موسسه الرساله.
.٢ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤١9مسند احمد بن حنبل .المحقق :ابو المعاطی النوری.
بیروت :عالم الکتب.
.٣ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤08العلل ومعرفه الرجال .المحقق :وصی الله محمد عباس.
بیروت ،المکتب االسالمی.
.٤ابن عباد ،اسماعیل ( .)١٤١٤المحیط فی اللغه .المحقق :محمد حسن ال یاسین .بیروت :عالم الکتاب.
.٥اب ن فارس ،احمد ( .) ١٤0٤معجم مقاییس ا للغ ه .الم حقق :عب د السالم محم د هارون.
قم :مکتب التبلیغ االسالمی.
.٦االسترابادی ،محمد امین ( .)١٤٢٦الفوائد المدنیه وبذیله الشواهد المکیه .المحقق :رحمت الله
رحمتی اراکی .الطبعه الثانیه .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٧االشعری القمی .سعد بن عبد الله ( .)١٣٦0المقاالت والفرق .الطبعه الثانیه .طهران :مرکز
النشر العلمی والثقافی.
.8الراغب االصفهانی ،حسین بن محمد ( .)١٤١٢مفردات الفاظ القران .المحقق :صفوان حسین
داودی .بیروت :دار العلم.
.9البخاری ،محمد بن اسماعیل ( .)١٤0٧صحیح البخاری .الطبعه الثالثه .بیروت :دار ابن کثیر.
.١0العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٣90الوجیزه فی علم الدرایه .المحقق :مرتضی احمدیان،
قم :مکتبه بصیرتی.
.١١العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٤١٤مشرق الشمسین واکسیر السعادتین .الطبعه الثانیه.
مشهد :مجمع البحوث االسالمیه.
.١٢الترمذی ،محمد بن عیسی ( .)١٣9٥سنن الترمذی .تحقیق وتعلیق :محمد احمد شاکر ومحمد فواد
عبدالباقی و ابراهیم عطوه عوض .الطبعه الثانیه .القاهره :شرکه مکتبه ومطبعه مصطفی البابی الحلبی.
.١٣جمع من العلماء ( .)١٤0٥الصول السته عشر من الصول الولیه فی الروایات و احادیث
اهل البیت
.قم :دار الشبستری للمطبوعات. صفحه 287
/196البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ّ
فی اوقات مقدره( ،مرکز المعجم الفقهی )1769 :1421 ،واصطالحا :العباده المعروفه.
وفی االصطالح الفقهی ،هی العباده المعروفه ،والمخصوصه بهیئات ّ
معینه.
ّ
اللغهّ ،اتفق اهلها علی وضع ً
معنی لها ،فما وضع من اجله
فهذه مصطلحات لها معان فی
ّ
ّ
ً
طبقا لمدلوله المطابقی فهو المراد منه فی اللغهّ ،
واما فی الشرع و یف المصطلح الفقهی،
ّ
فبعضها قد انتقل من معناه اللغوی الی معناه المخصوص ،وهیئته الم ّعینه ،فه ِجر المعنی
اللغوی ،و بقی المعنی االصطالحی ،کالصاله ،والبعض االخر منها انطبق المعنی الفقهی علی
ّ
معناها اللغوی ،کالبیع ،وغیره.
ّ
ینصب تعریفهم للمصطلحات ا ّ
ّ
لفقهیه
ومن هنا ،فان الفقهاء وعلماء اصول الفقه ،کذلک،
ّ
ّ
الل ّ
غوی لهذه
علی معرفه دالله االلفاظ من حیث المعانی اللغو ّیه الموضوعه لها ،ومستوی الفهم
المعانی ینعکس علی فهم المعانی لهذه المصطلحات ،کمصطلح البیع .فالفقیه او االصو ّ
لی
ّ
ّ
یحتاج الی الفهم اللغو ّی العمیق والدقیق من خالل قدرتهما علی معرفه معانی الکلمات
ً
ً
ّ
ّ
مجازیه؛ للخروج بتعریف جامع
الحقیقیه وال
المفرده ،وفهمها فهما دقیقا ،ومعرفه دالالتها
ومانع ،وشامل ودقیق.
ّ
وعند النظر الی تعاریف الفقهاء وعلماء اصول الفقه فی تعریف مصطلح البیع ،نجد ان
تعبیراتهم مختلفه ،ومعظم هذه التعاریف غیر جامعه وغیر مانعه؛ وفی هذا البحث یحاول
ّ
بکل تواضع -الی طرح اشک ّ
الیه تعریف مصطلح البیع لدی فقهاء وعلماء
الباحث و یسعی-
ً
ّ
اصول الفقه االمامی ،من خالل استقصاء تعریف البیع ،لغه واصطالحا .وال بد من طرح تساول
ّ
ً
رئیس ّ
سهم فی بیان اختالف تعریف
ی
شیئا
تضیف
ها
لعل
تتفرع عنه مجموعه من التساوالت؛
ِ
ّ
البیع لدی الفقهاء وعلماء االصول ،وهذه التساوالت تاخذ بعین االعتبار مستوی الفهم اللغوی
ّ
کل من ّفسر ّ
وعرف هذا المصطلح.
لدی
ً
ً
ّ
ّ
ولکی نصل الی مفهوم شامل ودقیق للبیع ،ال بد من االجابه عن تساول یشکل محورا اساسیا
ّ
فی الدراسه ،وهو :ما تاثیر مستوی الفهم اللغوی فی تعریف مصطلح البیع لدی فقهاء االمامیه؟
من خالل االجابه علی االسئله الف ّ
رعیه لهذا السوال: صفحه 197
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره287/ ...
.١٤الجوهری ،اسماعیل بن حماد ( .)١٤١0الصحاح؛ تاج اللغه وصحاح العربیه .بیروت :دار العلم للمالیین.
.١٥الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤١8الفصول المهمه فی اصول الئمه
محمد بن الحسین القائنی .قم :موسسه المعارف االسالمیه لالمام الرضا
.المحقق:
.
.١٦الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤09وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.١٧الحسینی ،هاشم معروف ( .)١٤١١تاریخ الفقه الجعفری .تقدیم :محمد جواد مغنیه .قم :دار الکتاب االسالمی.
.١8حیدر ،اسد ( .)١٤٢٥اْلمام الصادق
والمذاهب الربعه .بیروت :دار الکتاب االسالمی.
.١9الخرائطی ،ابو بکر محمد بن جعفر ( .)١٤١9مکارم الخلق ومعالیها ومحمود طرائقها.
القاهره :دار االفاق العربیه.
.٢0الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧٤تقیید العلم .المحقق :یونس العش .الطبعه الثانیه.
بیروت :دار احیاء السنه النبو یه.
.٢١الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧١شرف اصحاب الحدیث ونصیحه اهل الحدیث.
المحقق :محمد سعید خطیب اوغلی .انقره :جامعه انقره.
.٢٢الخولی ،محمد عبد العز یز ( .)١98٣مفتاح السنه .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.٢٣الدارمی ،عبدالله بن عبدالرحمن ( .)١٤١٢سنن الدارمی .المحقق :حسین سلیم الدارانی.
السعودیه :دار المغنی.
.٢٤االمام الرضا
،علی بن موسی ( .)١٤0٦فقه الرضا
.مشهد :موسسه ال البیت
.
.٢٥الشهرستانی ،السید علی ( .)١٤٣0منع تدوین الحدیث؛ قراءه فی منهجه الفکر واصول
مدرستی الحدیث عند المسلمین .الطبعه الرابعه .قم :موسسه الرافد.
.٢٦الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.٢٧الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤١8الهدایه فی الصول والفروع .قم :موسسه االمام الهادی
.
.٢8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٣8٦علل الشرائع .قم :مکتبه داوری.
.٢9الصفار ،محمد بن الحسن ( .)١٤0٤بصائر الدرجات .طهران :موسسه االعلمی.
.٣0الطبرسی ،احمد بن علی ( .)١٤0٣اْلحتجاج .مشهد :نشر مرتضی.
.٣١الطهرانی ،اغا بزرگ ( .)1403الذ ریعه الی تصانیف الشیعه .الطبعه الثالثه .بیروت :دار االضواء.
.٣٢الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧الخلف .قم :مکتب النشر االسالمی. صفحه 288
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع197/ ...
ّ
ّ
• هل ان تعریفات البیع لدی الفقهاء وعلماء اصول الفقه تختلف عن المفهوم اللغوی للبیع؟
• وما هی المناشئ واالعتبارات التی ّادت الی اختالف الفقهاء فی تعریف البیع؟
ّ
• وهل اختالف الفقهاء فی تعریف البیع ینبئ عن مستوی الفهم اللغوی لدی الفقهاء
لهذا المصطلح؟
مرجوه ّ
• وما هی الفائده العلمیه وال ّثمره ال ّ
جراء هذا االختالف؟
البیع فی اللغه
ورد فی لسان العرب:
َ
َ
ْ
َ َ ْ َ َْ ً
ً
ّ
البیع ضد الشراء وا َلب ْیع الشراء ایضا وهو من االضداد و ِب ْعت الشیء شریته ابیعه بیعا
ْ
ً
ً
َومبیعا وهو شاذ وقیاسه َمباعا واالْب ِتیاع االشتراء( .ابن منظور ،1419 ،ج)194 :1
وقال الراغب االصفهانی ومثله فی «تاج العروس»:
ّ
ّ
الشراء والبیع متالزمان؛ فالمشتری دافع الثمن واخذ الم َّثمن ،والبائع دا ِفع المث َّمن
ً
ّ
ٍّ
بناض وسلعهّ ،
فاما اذا کان یبیع ِسلعه
واخذ الثمن ،هذا اذا کانت المبایعه والمشاراه
َ
بسلعه َص َّح ان ی َت َص َّو َر کل واحد منهما م َ
شت ًریا و بائ ًعا ،ومن هذا َ
جه صا َر لفظ َالبیع
الو
ِ
ِ
ِ
ِ ِ
ِ
ِ
َ
َ
َ
َ
واحد ِمنهما فی مو ِضع االخ ِر( .الراغب االصفهانی)86 :1424 ،
والشر ِاء یستعمل کل ِ
ِ
وفی «المصباح المنیر»:
َْ
َ
ْ
َ َ َ َ َ
َ ْ ْ َْ َ َ َْ َ
َ
َواال ْصل ِفی ال َب ْیع م َبادله َمال ِب َمالِ ،لقو ِل ِهم بیع ر ِابح و بیع خا ِسر ،وذ ِلک ح ِقیقه ِفی
َْ
َ َّ ّ
َ
اال ْع َیانَِ ،لک َّنه ا ْطل َق َع َلی ْال َع ْقد َم َج ًازا؛ َال َّنه َس َبب َّ
الت ْ
الت َمل ِکَ ،وق ْوله ْم
یک و
ل
م
َو ْص ِف
ِ
ِ
ِ
ِ ِ
ِ ِ
ْ َ َ َ َ َ
َ
َ َ
َ ْ
ْ َ
َ ْ َ
َص َّح ال َب ْیع ا ْو َبطل َون ْحوه ا ْی ِصیغه ال َب ْیع ،ل ِک ْن ل َّما ح ِذف المضاف َوا ِقی َم المضاف ال ْی ِه
َ َ َ َ َ َّ ْ َ ْ ْ َ ْ َ ْ ِ َّ ْ
التذ ِک ِیر( .الفیومی)27 :1987 ،
مقامه وهو مذکر اس ِند ال ِفعل الی ِه ِبلف ِظ صفحه 198
/288البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.٣٣الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧تهذیب الحکام .الطبعه الرابعه .طهران :دار الکتب االسالمیه.
.٣٤العاملی ،محسن االمین ( .)١٣٧0اعیان الشیعه .الطبعه الثالثه .دمشق :مطبعه این زیدان.
.٣٥العاملی ،محمد بن مکی ( .)١٤١9ذکری الشیعه فی احکام الش ریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.٣٦ال فاضل التونی ،عبد الله بن محمد ( .) ١٤١٥اْلجتهاد والتقلید (الواف یه فی الصول) .
ق م :مجمع الفکر االسالمی.
.٣٧الفراهیدی ،خلیل بن احمد ( .)١٤١0کتاب العین .الطبعه الثانیه .قم :دار هجره للنشر.
.٣8الفیض الکاشانی ،محمد محسن بن شاه مرتضی ( .)١٤٢٥الشافی فی العقائد والخلق والحکام.
طهران :دار نشر اللوح المحفوظ.
.٣9کاشف الغطاء ،علی بن محمد رضا ( .)١٣99ادوار الفقه واطواره .بیروت :دار الزهراء.
.٤0الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.٤١المتقی الهندی ،عالء الدین ( .)١٤09کنز العمال .المحقق :بکری حیانی وصفوت السقا.
بیروت :موسسه الرساله.
.٤٢المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.٤٣المحقق الحلی ،نجم الدین جعفر ( .)١٤١٢النهایه ونکتها .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٤المحقق الداماد ،محمد باقر ( .)١٤0٥الرواشح السماویه فی شرح الحادیث اْلمامیه .قم :مکتبه
السید المرعشی النجفی.
.٤٥المفید ،محمد بن النعمان ( .)١٣٧١اوائل المقاالت فی المذاهب والمختارات .المحقق:
عباسقلی واعظ چرندابی .الطبعه الثانیه .تبریز :مطبعه رضائی.
.٤٦النجاشی ،ابو الحسن احمد بن علی ( .)١٤0٧رجال النجاشی .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٧النو بختی ،الحسن بن موسی ( .)٢0١٢فرق الشیعه .بیروت :منشورات الرضا.
.٤8القشیری النیسابوری ،مسلم بن الحجاج ( .)٢0١0صحیح مسلم .المحقق :محمد عبد فواد عبدالباقی.
بیروت :دار احیاء التراث العربی. صفحه 289
/198البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وفی «مختار الصحاح»:
ً
ً
ً
ً
باع الشیء یبیعه بیعا ومبیعا شراه ،وهو شاذ ،وقیاسه مباعا ،و باعه ایضا اشتراه ،فهو من
االضداد( .الرازی)53 :1986 ،
ً
َ َ
َ
واحد ِمنهما فی
وورد فی «الموسوعه الفقهیه الکو یتیه» :البیع لغهِ :ضد الشر ِاء ،ویستعمل کل ِ
َ
َموضع اال َخر( ،وزاره االوقاف والشئون االسالمیه ،1407 ،ج )5 :9فهو م َ
الم
ک
فی
اد
االضد
ن
ِ
ِ
ِ
ِ
َ ِ ِ
َ َ
رب ،والمراد به ا َلبیع ِعند ا کث ِرهم ...کما ورد فی «معجم لغه الفقهاء» :البیع؛ مصدر باع،
الع ِ
ّ
اعطی الشیء بثمن ،جمعه بیوع وهو مبادله مال بمال علی سبیل التملیک عن تراض ،ورکناه
االیجاب والقبول( .رواس وصادق)83 :1408 ،
ّ
ّ
من خالل التعریفات اللغو یه السابقه للبیع ،نالحظ عده امور ،منها:
ّ
ّ
ّ
• االمر ّ
المتضاده ،ای من
االول :ان البیع والشراء من االلفاظ المشترکه بین المعانی
ّ ّ
َ
ّ
المفردات الداله علی م َعن َیین متبایـــ َـنــین ،فیطلق علی کل من المتعاقدین ،انه بائع
ّ
ومشتر ،یقالِ :بعت الشیء ،بمعنی بعته ای اخرجته عن ملکی ،و بمعنی اشتریته ای
ّ
ّ
ادخلته فی ملکی ،انما لکثره االستعمال صـــــار المعنی المتعارف علیه ان البیع ،هو
ّ
ّ
االعــطـاء بثـمـن ،ای اعطاء الم َّثمن واخذ الثمن ،والشراء هو االخذ بثمن ،ای اعطاء
ِّ
ّ
الثمن واخذ َّ
المثمن .قال تعالی« :احل الله البیع»( .البقره ،االیه )275فمطلق البیع
ّ
حالل ،ویقصد به البیع والشراء ،وقوله تعالی« :وشروه ِبثم ٍن بخ ٍس»( ،یوسف ،االیه )20
ّ
ای باعوه ،غیر انه اذا اطلق البائع فالمتبادر الی الذهن باذل السلعه ،و اذا اطلق
المشتری فالمتبادر دافع الثمن.
ّ
ّ
ّ
• االمر الثانی :ان البیع فی اللغه ،یعنی مبادله مال بمال علی نحو التملیک؛ الن البیع هو
ّ
ً ّ
المبادله الما ّلیه ،واطلق علی العقد مجازا؛ النه سبب التملیک والتملک ،وقولهم ص ّح
البیع او بطل و نحوه ،ای صیغه البیع ،لکن لما حذف المضاف واقیم المضاف الیه
ّ
ذکر ،اسند الفعل الیه بلفظ ّ
التذکیر( .مامقانی ،1323 ،ج)168 :2
مقامه و هو م صفحه 199
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه الخاصه والعامه
االء رضا فرمان -ام المحمدین (عراق) ،١ثامر حکیم الساعدی (عراق)٢
استلم1443/01/25 :
قبول1443/06/01 :
الملخص
کنا بصدد تقدیم ورقه بحثیه اخترنا لها عنوان الوالیه الخاصه والوالیه العامه ،الننا اردنا التعرف
علی هذا المصطلح الذی عشناه واقعا فی العقود الثالثه االخیره ،فاردنا االطالع عن کثب علی
االسانید التی اعتمدتها النظریه االسالمیه فی العصر الحدیث المتطور ،عصر التکنلوجیا
والفضاء ،وهل یمکن ان یتماشی االسالم مع العصر مهما بلغ من تطور؟ وهل یمکن ان تکون
هذه النظریه ملبیه لحاجه المجتمع رغم انها نابعه من دین جاء قبل الف واربعمئه سنه؟ وما فائده
هذه النظریه ومردوداتها علی االمه؟ ومن این استمدت شرعیتها؟ حیث خلصنا الی نتائج من
هذا البحث :بان والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه ،وال بدیتها لضمان
حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه کونها نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،وایضا
ینبغی استمرارها زمن غیبه االمام
النها بتنصیبه و باشرافه ،وستکون ممهده لزمن الظهور.
الکلمات المفتاحیه :والیه الفقیه الخاصه ،والیه الفقیه العامه ،التوقیعات
المقدمه
ان اسئله کثیره قد ترد علی الذهن بخصوص موضوعنا ،وان کنا ال نتمکن من االلمام باالجابه
علی کافتها ،سنقتصر علی ما یتمخض عنه فکرنا القاصر ،بالبحث عن تمامیه السند الرجالی
.١طالبه الماجستیر قسم الفقه واالصول ،کلیه فقه االسره ،جامعه المصطفی
العالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایران( mhmdon3@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،حوزه العلمیه ،النجف االشرف ،العراق،
Thdsrd@gmail.com صفحه 290
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع199/ ...
ْ
ّ
الملک ِبعوض ،بمعنی تملیک
• االمر الثالث :ان البیع من فعل البائع ،وهو اخراج ذات ِ
ْ
ّ
الملک ،بمعنی ادخال
ن
م
ت
الذا
اج
ر
اخ
و
وه
ری،
المشت
فعل
من
اء
ر
لش
الغیر للمال ،وا
ِ ِ
الذات فی الملک.
ً
تع ریف البیع اصطلحا
ّ
االمامیه بشان تعریف البیع فی االصطالح الفقهی ،ولتقدیم تعریف جامع
اختلفت عبارات فقهاء
ّ
ً
ومانع للبیع ،ال ب ّد لنا من ّ
التعرف علی تعاریف الفقهاء للبیعّ ،ثم نقارن بینها ونحللها ،وفقا
ّ
میه ّ
لالصول العل ّ
المتبعه .وقبل ان نعرض تعاریف الفقهاء للبیع ،یقول المحقق االملی ،فی تقریر
بحث الخارج لالستاذ الغروی النائینی علی کتاب «المکاسب» للشیخ االنصاری:
ّ
ّ
کلها تعاریف تقریبیه ال ّ
معرفات
اعلم انهم ذکروا فی تعریف البیع عبائر مختلفه
حقیقیه؛ لعدم اشتمال البیع علی الجنس والفصل کسائر المهیات المحدوده بالحدود.
(االملی ،1413 ،ج)84 :1
وقال زین الدین فی الفصل الثانی من کتاب البیع:
ّ
وقد جری داب الفقهاء والمحققین منهم علی الخصوص علی اطاله الکالم فی ذلک،
فیذکرون ا ّلتعریف وما یرد علیه من وجوه االشکال ،وما یندفع به ذلک ،و یحاولون
جهدهم ان یکون التعریف یجمع جمیع افراد المعامله ،و یمنع عن دخول ما لیس منها،
ّ
و یهون االمر ّان ّ
التعاریف التی تذکر للبیع او لغیره من المعامالت ،انما هی من قبیل
ّ
حقیقیه؛
شرح االسم ،فیراد منها بیان المع َّرف علی وجه االجمال ،ولیست تعاریف
فیبتنی االمر فیها علی التدقیق( .زین الدین ،1413 ،ج ،34 :4المساله )56
ّ
ومن هنا نقول ،ان البیع له مفهوم عرفی ،ولیس فیه تاسیس من الشارع ،ولذا ،التزم علماء
اصول الفقه ،وکذلک فقهاء االمام ّیه بالمفهوم العرفی للبیع ،وع ّرفوه بتعریفات ،قد تکون غیر جامعه صفحه 200
/290البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وتمامیه الدالله الروائیه ،لیتم بالجمع بینهما ،الخروج بنور الدلیل من بطون الکتب ،لیضیء
حیاه البشریه ،مستمدا قوته من قوه ذلک االسالم الحنیف الذی جاء به المصطفی
.
فسیعرض البحث فی ثالثه مطالب ،االول منها فی الوالیه الخاصه وادلتها ،والثانی فی الوالیه
العامه وادلتها ،والثالث فی التنقیح بین االدله ،وسیسبق المطالب تعریف لمعنی الوالیه لیکون
کمدخل لها ،وسینتهی البحث بالخاتمه ،المتمثله بالنتائج فی صالحیه هذه النظریه سواء والیه
الفقه العامه او الخاصه لقیاده المجتمع المسلم فی العصر الحدیث بل عصر التکنلوجیا
المتفاقمه ،وایضا التوصیات التی یوصی الباحث بها ،متوسمین اراء ثله من علماءنا االبرار الذین
هم عماد نظریه والیه الفقیه ،راجین من امام العصر
ان یتفضل علینا بان یرفع عملنا القلیل
الی الباری جل وعال ،لعله یتقبله منا ،لننال رضاه فیکون شافعا لنا لنیل رضاه عز وجل.
مدخل البحث
ّ
َّ
ّ
ما الوالیه؟ من المعانی اللغو َّیه للـ (الوالیه) ،التصدی المر ما والتصرف فیه .فالشخص الذی
ّ
یتصدی المر ما تکون له والیه علیه ،و یعد ّ
ولیه ومواله.
ّ
َّ
المولی علیه -و ادارتها ،تشیر الی ّان ّ
الولی والمولی اولی من
فبالتصدی لشوون فرد اخر-
ّ
لولی یسلب من االخرین ّ
ّ
التصدی ،وعلی اساس وجود والیه هذا ا ّ
حق
التصرف و
االخرین بهذا
ّ
التصدی والتص ّرف فی شوون ذلک الفرد .فنستطیع ان نعرف الوالیه :بالوظیفه الهامه ،المتمثله
بالحکومه و اداره البالد وتنفیذ االحکام ضمن اطار الشرع المقدس.
وعلیه :هی لیست امتیاز لمن یتوالها ،فال تجعل له مقاما وشانا غیر عادی او ترفعه عن
مستوی االنسان العادی ،وانما هی مسوولیه عظیمه امام الباری عز وجل النها وظیفه خطیره.
فالولی الفقیه انما یتحد مع النبی االکرم
واالئمه االطهار
فی الوظیفه والدور الذی
یقوم به تجاه المجتمع ،من رعایه واداره شوون وواجبات وحتی تفاصیل دقیقه کل ما له عالقه
بالمجتمع وافراده. صفحه 291
/200البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
الفراد البیع ،وغیر مانعه عن دخول االغیار؛ االمر ،الذی حدا بنا للوقوف علی هذه التعریفات؛
لیصل المخ ّ
تصون من الفقهاء الی تعریف جامع ومانع للبیع.
مصطلحات تتعلق بالبیع
قبل ان نعرض تعاریف فقهاء االما ّمیه للبیع ،ن ّبین بعض المفاهیم المتصله بهذه التعاریف؛
ّ
لتتضح بعد ذلک التعاریف ،کما یلی:
االنشاءّ
ً
االنشاء فی اللغهِ :االبداع واالبتداء ،وکل من ابتدا شیئا فقد انشاه ،فهو احداث حال بعد حال من
ً
ً
غیر احتذاء علی مثال ،ومنه یقال :نشا الغالم وهو ناشئ :اذا نما وزاد شیئا فشیئا ،واالسم النشوء،
ثم نقل الی ایقاع لفظ لمعنی یقارنه فی الوجود( ،العسکری )134 :1412 ،وفی «معجم لغه الفقهاء»،
ّ
هو :ایجاد الشیء بعد ان لم یکن ،و انشاء العقد او البیت :ایجاده( .رواس وصادق)68 :1408 ،
ً
حا ،منها :ایجاد الشیء الذی یکون مسبوق ًا ّ
بماده
وقد وردت تعریفات کثیره لالنشاء اصطال
ً
ّ
ّ
ومده ،وایضا هنا بیان للفرق بینه و بین الخبر ،والمقصود بالماده هو اللفظ المستعمل فی ذلک،
ّ
ّ ّ
ّاما المده فهی الالزمه الیجاد المطلوب( ،عمیم االحسان )37 :1424 ،اال ان اقرب التعریفات
ّ
ّ
لبیان صفه االنشاء من تعریف ماهیته فی بحثنا ،هو :الکالم الذی یتوقف تحقق مدلوله علی
ّ
والذم ،وامر
النطق به ،کاالمر والنهی والدعاء واالستفهام ،و انشاء العقود ،و انشاء المدح
َ
التکو ین ،والق َسم ،ونحو ذلک( ،المیدانی ،1996 ،ج )223 :1فاالنشاء ،هو الکالم الذی لیس
لنسبته خارج تطابقه هذه النسبه او ال تطابقه ،والکالم االنشائی هو الذی ال واقع له فی الخارج،
ّ
وال احتمال فیه للمطابقه والالمطابقه.
ً
ّ
اذا ،هناک تناسب بین المعنی اللغوی والمعنی االصطالحی لالنشاء؛ الن المعنی
االصطالحی لالنشاء :هو الطلب ،والطلب هنا بالمعنی االعم لیشمل اقسام االنشاء کالنداء
ً
والتمنی وغیرهما ،فالنداء مثال طلب المنادی ،والتمنی طلب فی معناه ،و ان کان مستحیل
ً
ّ ّ
الوقوع ،اال انه طلب فی الظاهر الحداث شیء لم یکن؛ النک ابتکرته من غیر ان یکون موجودا صفحه 201
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه291/...
فان مقام النبی
واالنبیاء یختلف عن مقام الولی الفقیه ،کل ما هنالک اتحادهم فی
الوظیفه ،فمقامهم العصمه المثبته عندنا باصل الشرع ،بینما مقام الولی الفقیه هو انه انسان عادی
اال انه تولی وظیفه مهمه مماثله لوظیفتهم.
وهذا ما یقوله االمام الخمینی :
ّ
و اذا فرضنا ّ
ّقیما علی الصغار فان مهمتهما فی هذا المجال ال
او االمام
النبی
ً
ً
کیفا عن ّای فرد ع ّ
ادی اخر اذا ع ّین للقیمومه علی نفس اولئک
تختلف ک ّما وال
الصغار .وکذلک قیمومتهما علی اال ّمه باسرها من الناحیه العمل ّیه ال تختلف عن
ّ ً
قیمومه ّای فقیه عالم عادل فی زمن الغیبه و اذا فرض فقیه عادل متمکنا من اقامه
ّ
وعلی
الحدود ،فهل یقیمها علی غیر الوجه الذی کانت تقام علیه ّایام الرسول
یجلد الزانی غیر المحصن ا کثر من
عهد االمام امیر المومنین هل کان النبی
ً
مائه جلده؟ وهل علی الفقیه ان ینقص منها مقدارا ،کی یثبت تفاوت بینه و بین
ً
ّ ّ ً
ّ
ً
ً
ًّ
ّ
نبیا کان ام اماما ام فقیها عادال -لیس اال منفدا المر الله
النبی ؟ کال! الن الحاکم-
وحکمه( .راجع :الواعظی)66-67 :2012 ،
فمن هنا جاء االختالف بین العلماء فی حدود هذه الوالیه ودائره صالحیات الولی ،فکانت
الوالیه اما خاصه واما عامه ،بعد االجماع علی الوالیه للفقیه ،فنجد البعض منهم یری ان
اهل بیت
یتفردون بالوالیه العامه دون الولی الفقیه الذی لیس له اال الخاصه ،بینما الفریق
االخر منهم الیری فارقا بین النبی
واالئمه االطهار
والولی الفقیه فی الوظیفه وان
اختلفوا فی المرتبه والمقام .وسنتعرض فی بحثنا ،الدله کال الوالیتین ،ومن ثم متستدلین علی
العامه بادله الخاصه.
الوالیه الخاصه وادلتها
الوالیه الخاصه ،تعنی الوالیه فی االمور الحسبیه( ،نفس المصدر )161 :هی االمور التی
الیرضی الشارع بترکها و اهمالها تحت ای ظروف ،وهی عند الفقهاء والیه القضاء واقامه الحدود صفحه 292
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع201/ ...
ً
قبل ذلک فی الخارج ،فقولنا :فی باب االمر :قم ،بمعنی طلب القیام الذی لم یکن موجودا من
ّ
المامور ،وکذا فی سائر اقسام االنشاء ،و یکون االنشاء من غیر احتذاء علی مثال؛ النه لو کان
ً
علی مثال لما صلح ان یکون احداثا وابتداء ،والصبح اعاده ولیس انشاء.
ّ
ً ّ
فاالنشاء ،بمعناه اللغوی واالصطالحی وقع موضوعا لعده من االحکام الشرعیه ،منها ،انشاء
ّ
العقود واالیقاعات ،وال اشکال فی ان العقود واالیقاعات ،مثل البیع والطالق من االمور االنشائیه
ّ
ّ
ّ
ّ
التی البد من تحققها باالنشاء ،و اال فال تحقق لها( ،النجفی ،1981 ،ج244-252 :22؛
ّ
ّ
انشائیات ،وکذا االیقاعات( ،الیزدی الطباطبائی،
االنصاری ،1410 ،ج )117 :3والعقود کلها
،1430ج )453 :5و یقصد باالنشاء فی العقود ،کعقد البیع ،هو ایجاد االیجاب والقبول،
ّ
والمشهور لدی الفقهاء ان االنشاء ینحصر بفعل الماضی ،فال یقع باالمر وال بالمضارع؛
ّ
الن االمر استدعاء ،وقصد االنشاء بالمستقبل خالف المتعارف.
سید الخوئیّ ،
بینما یری جماعه من الفقهاء ،کاالمام الخمینی وکذلک ال ّ
صحه االنشاء
ً
ّ
ّ
ّ
باالمر ایضا؛ وذلک الن دالله کل من االفعال حتی الفعل الماضی علی االنشاء انما تکون
ّ
ً
بالقرائن الحالیه او المقالیه؛ اذ الفعل الماضی لیس صریحا فی االنشاء ،و اال لما جاز استعماله
ً
ً
ّ
ّ
فی االخبار ،مع انه کثیرا ما یستعمل فی االخبار ایضا؛ اذ افاده الفعل الماضی لالنشاء انما تکون
ً
بالقرینه ،وال مانع من افاده االمر والمضارع لالنشاء بالقرینه ایضا.
ّ
و یقول الف ّیاض فی کتابه «محاضرات فی اصول الفقه» :ان ما هو المشهور من ان االنشاء
ّ
ّ
ً
ّ
ایجاد المعنی باللفظ ال اساس له اصال .والوجه فی ذلک :ما ذکرناه هناک ،وملخصه :ان المراد
ّ ّ
ّ
بایجاد المعنی باللفظ لیس االیجاد التکو ینی بالضروره ،فان اللفظ غیر واقع فی سلسله علل
ّ
ّ
ّ
الخاصه ،واللفظ لیس من جملتها .وکذا
الموجودات التکو ینیه ،بداهه انها توجد باسبابها وعللها
ّ
لیس المراد منه االیجاد االعتباری ،فان االعتبار خفیف المونه فیوجد فی نفس المعتبر بمجرد
ّ
ّ
اعتباره ،سواء ا کان هناک لفظ تکلم به المعتبر ام لم یکن ،فال یتوقف وجوده االعتباری علی
ّ
ً
بدا .اذا ال یرجع االنشاء بهذا المعنی الی ّ
محصل( .الفیاض ،1974 ،ج)66 :3
اللفظ ا صفحه 202
/292البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وحفظ االوقاف ومال الغائب والقاصر والتصرف بسهم االمام فی الخمس( ،مرکز نون للتالیف
والترجمه )40 :2012 ،والقیمومه علی الصغیر والمجنون والسفیه والممتنع والمریض والمغمی
علیه والمیت الذی ال ولی له( ،الجزائری المروج )90 :2007 ،وکل ما یقع فی دائره والیه
المعصوم وال تقام اال باذنه ،ولکن الذی ثبت هو ان الشریعه المقدسه واالئمه المعصومین
ال یرضون بترکها فی عصر الغیبه وتضییعها .وان ثبوت التصرف للفقیه عند فریق من العلماء
القائلین بالوالیه الخاصه فی هذه االمور من باب القدر المتیقن ،المقدار المقطوع ارادته
للمتکلم( .محمد صنقور علی)371 :2011 ،
ادله الوالیه العامه
التی ستکون ضمن فرعین الروائی والعقلی ،وسنتطرق فی الروائی الهم روایتین فی االستدالل
علی والیه الفقیه العامه:
.1الدلیل الروائی
َّ
ان الروایات من اه ّم االدله علی والیه الفقیه ّ
العامه ،ومورد ّ
تمسک الفقهاء والمعتقدین بوالیه
الفقیه .سنتناول بالبحث اثنین من ّ
اهم الروایات :التوقیع ومقبوله عمر بن حنظله.
توقیع امام العصرالتوقیع ،فی اللغه ،یعنی وضع عالمه علی رساله ،و یطلق التوقیع علی خط الملوک والسالطین
ّ
َّ
ال سیما تلک التی تشرفت بالصدور من
علی امر او کتاب واشتهرت کتب المعصومین
ّ
الناحیه المقدسه المام الزمان ،وابلغت من طریق احد النواب االربعه ،اشتهرت فی کتب التاریخ
والحدیث بالتوقیعات( .راجع :الواعظی)188 :2012 ،
نص التوقیع :حدثنا محمد بن محمد بن عصام الکلینی عنه قال حدثنا محمد بن یعقوب
الکلینی عن اسحاق بن یعقوب قال :سالت محمد بن عثمان العمری ان یوصل لی کتابا قد
سالت فیه عن مسائل اشکلت علی فوردت فی التوقیع بخط موالنا صاحب الزمان
. صفحه 293
/202البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ًاذا ،االنشاءات لیست موجده للمعنیّ ،
ولکنها تحکی عن حاله موجوده فی ّالنفس فعال،
حیث ّان هذه الحاله ال تحکی عن ثبوت نسبه ّ
قضیتها مع امکان ان یکون حکایه عن شیء اخر،
ّ
النفسانیه ،وهذه االراده لیس سنخها الحکایه عن ثبوت نسبه
مثال هیئه اضرب اماره علی االراده
الضرب الی المخاطب فی الخارج کالتحریم فی قولنا :ضربت ،بل سنخها العل ّیه واالقتضاء
ّ ّ
لحصول هذه النسبه ،ضروره ّان االراده اال ّ
عله ّ
تامه لحصول الفعل
مریه مع انقیاد العبد وتمکنه
ّ
فی الخارج ،نعم یکون حکایه عن ثبوت المنفعه فی الضرب مثال ،فلو کان المتکلم بصیغه االمر
ً
غیر مرید للفعل کانت الصیغه مهمله غیر مستعمله فی معنی اصال( .االراکی ،1415 ،ج)17 :1
ّ
ّ
وعلیه ،فان تعریف الشیخ االعظم للبیع بانه :انشاء تملیک مال ِبعوض ،یقصد باالنشاء هنا،
ّ
وجود اراده نفسانیه لدی البائع او لدی المشتری ،وهو ثبوت نسبه البیع الی البائع ،ونسبه الشراء
الی المشتری فی الخارج ،حیث ّان اراده البائع االمر ّیه للبیع و اراده المشتری لل ّشیخ ّ
الفیاض
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه لحصول ّ
العلیه واالقتضاء لحصول الفعل فی الخارج،
للشراء مع انقیادهما وتمکنهما
ّ
والشراء فی ّ
عملیه البیع.
وحایه عن ثبوت البیع
ونکتفی بنقل ما افاده الشیخ االیروانی فی بحثه الخارج:
ّ
ّ
َّ
یکفی فی تحقق البیع کل لفظ یدل علیه .والوجه فی ذلک :هو ان الدلیل قد دل علی
َ
َ
امضاء البیع « َا َح َّل الله ال َب ْیع» ،او العقد « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» ،او التجاره « ِتج َاره ع ْن
ِ
ً
ّ
َ
ت َراض» ،وحینئذ کل لفظ یدل علی البیع عرفا فسوف یصدق عنوان البیع فیشمله
« َا َح َّل الله َالب ْیع» ،و یصدق انذاک عنوان العقد فیشمله « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» ،وهکذا یشمله
ِ
َّ َ َّ َ َ َ َ َ
ْ
عنوان التجاره عن تراض فیشمله « ِاال ان تکون ِتج َاره ع ْن ت َراض ِمنکم» ،فاذن کل منها
یدل علی البیع من دون تخصیص بلفظ دون اخر .ومنه ّیتضح النظر فیما حکی عن
ّ
ّ
بعض :من انه ال یکفی انشاء البیع بااللفاظ المجازیه ،قال العالمه فی التذکره :الرابع
من شروط الصیغه التصریح فال یقع بالکنایه مع النیه مثل ادخلته فی ملکک او جعلته
ً
ّ
لک او خذه ّمنی بکذا او صلطتک علیه بکذا عمال باصاله بقاء الملک ،والن المخاطب
ال یدری بم خوطب( .االیروانی)1339 ، صفحه 203
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه293/...
اما ما سالت عنه ارشدک الله وثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا و بنی عمنا ،فاعلم انه
لیس بین الله عزوجل و بین احد قرابه ومن انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح ،اما سبیل
عمی جعفر وولده فسبیل اخوه یوسف ،اما الفقاع فشربه حرام ،وال باس بالشلماب ،واما اموالکم
فال نقبلها اال لتطهروا فمن شاء فلیصل ومن شاء فلیقطع ،فما اتانی الله خیر مما اتاکم ،واما
ظهور الفرج فانه الی الله تعالی ذکره وکذب الوقاتون ،واما قول من زعم ان الحسین لم یقتل
فکفر وتکذیب وضالل ،واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم
وانا حجه الله علیهم.
واما محمد بن عثمان العمری وعن ابیه من قبل فانه ثقتی وکتابه کتابی ،واما محمد بن علی
بن مهزیار االهوازی فسیصلح الله له قلبه و یزیل عنه شکه واما ما وصلتنا به فال قبول عندنا اال
لما طاب وطهر وثمن المغنیه حرام واما محمد بن شاذان بن نعیم فهو رجل من شیعتنا اهل البیت
واما ابو الخطاب محمد بن ابی زینب االجدع فملعون واصحابه ملعونون فال تجالس اهل
مقالتهم فانی منهم بریء وابائی منهم براء واما المتلبسون باموالنا فمن استحل منها شیئا فا کله
فانما یا کل النیران واما الخمس فقد ابیح لشیعتنا وجعلوا منه فی حل الی وقت ظهور امرنا
لتطیب والدتهم وال تخبث واما ندامه قوم قد شکوا فی دین الله عزوجل علی ما وصلونا به فقد
اقلنا من استقال وال حاجه فی صله الشاکین واما عله ما وقع من الغیبه فان الله عز وجل یقول:
َّ
«یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال تسئلوا عن اشیاء ِان تبد لکم تسوکم»( ،المائده ،االیه )101انه لم
یکن الحد من ابائی اال وقد وقعت فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه و انی اخرج حین اخرج وال بیعه
الحد من الطواغیت فی عنقی واما وجه االنتفاع بی فی غیبتی فکاالنتفاع بالشمس اذا غیبتها عن
االبصار السحاب و انی المان الهل االرض کما ان النجوم امان الهل السماء فاغلقوا باب
السوال عما ال یعنیکم وال تتکلفوا علم ما قد کفیتم واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک
فرجکم والسالم علیک یا اسحاق بن یعقوب وعلی من اتبع الهدی( .الصدوق ،1405 ،ج،2
باب)483 :45 صفحه 294
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع203/ ...
ً
ً
ّثم یقول الشیخ :والتعلیق علیه واضح :فنحن نقول یکفی کل ما یدل علیه عرفا ،فاذا فهم عرفا
من التعبیر انشاء البیع فیشمله « َا َح َّل الله َالب ْیع» او « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» وال تصل النو به الی اصاله
ِ
ّ
بقاء الملک ،وهکذا ال تصل النو به الی الوجه الثانی الذی ذکره وهو« ،والن المخاطب ال یدری
ً
ّ
ّ
َّ
َّ
بم خوطب» ،فان العالمه قد فرض ان عنوان البیع ال یفهم عرفا ،فاذن هذا خارج عن محل
ً
ّ
الکالم ،انما محل الکالم فیما اذا کان کنایه ولو بعیده او مجاز ولو بعیدا ولکن یفهم منه البیع
ّ
فهنا ال موجب للتوقف فانه سوف یشمله االطالق وال تصل النو به الی الوجهین اللذین ذکرهما.
َّ
وقال فی «مفتاح الکرامه» :قالوا فی ابواب متفرقه کالسلم والنکاح وغیرهما ان العقود الالزمه
ال تثبت بالمجازات ...وکذا ال تنعقد بشیء من الکنایات ،ونقل فی موضع اخر عن «جامع
ّ
المجوزه
المقاصد» :الجمع بین کلماتهم بحمل کلمات المانعه علی المجاز البعید والکلمات
علی المجاز القریب ،واستحسن الشیخ االعظم ذلک فی «المکاسب» .ونحن نقول :انه حتی لو
َ
ً
َ َ َّ
کان المجاز بعیدا فمادام یفهم منه البیع فحینئذ یشمله اطالق «احل الله ال َب ْیع» او «ا ْوفوا
ً
بالعق ْ
ود» او ما شاکل ذلک ،و اذا لم یفهم حتی ولو کان المجاوز قریبا فال یکفی ذلک ،فاالولی ان
ِ
نجعل المدار علی الفهم العرفی للبیع( .االیروانی)1339 ،
ّ
فان جمیع التعریفات السابقه للبیع هی ان ّ
شائیه ،بقصد االراده النفسانیه ،وحاکیه
ومن هنا،
ّ
ً
عن البیع لدی الطرفین ،و اال لم یصبح بیعا ،عند انتفاء هذه االراده.
االنتقالّ
ّ ّ
التحول ّ
ّ
الحسی ،ای تحول الشیء من مکان الی مکان
من معانی مصطلح (االنتقال) فی اللغه:
ََ َْ َْ ً ََ
ْ
اخر ،فقد ورد فی لسان العرب :ا َّلنقل تحو یل الشیء من موضع ِالی موضع نقله ینقله نقال فانتقل
َ َّ َ ً َ
وا َّلت َنقل التحول ونقله ت ْن ِقیال ِاذا ا کثر نقله( ،ابن منظور ،1419 ،ج )345 :6وجاء فی «معجم لغه الفقهاء»:
االنتقال :ال ّ
تحول من مکانه الی مکان( ،رواس وصادق )67 :1408 ،وفی «معجم الفاظ الفقه
ّ
الجعفری» :االنتقال :التنقل ،واالنتقال من وضع الی وضع اخر فی نفس الموضع ،ای المکان، صفحه 204
/294البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ولالستدالل بالروایه علی والیه الفقیه ،البد من احراز تمامیه جهتین فیها ،االولی السند
واالخری الدالله.
اما من جهه السند ،سنبحث فی وثاقته ،بالبحث عن وثاقه سلسله رجاله ،بالنظر فی احوالهم،
و یطلب ذلک فی کتب الرجالین ،وکما یاتی:
• محمد بن محمد بن عصام الکلینی :من مشایخ الصدوق ،فی «العیون» و«التوحید»
و«الفقیه» ،ترضی علیه فی المشیخه( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)206 :2
• محمد بن یعقوب الکلینی :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی
الحدیث واثبتهم ،قاله النجاشی ،عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
• اسحاق بن یعقوب :روی عن محمد بن عثمان العمری فی «کمال الدین» و«غیبه»
الطوسی .قال فی «قاموس الرجال» :هو اخو الکلینی( .نفس المصدر)112 :
• محمد بن عثمان العمری :هو محمد بن عثمان بن سعید العمری ،وصفه به الشیخ
ووصفه العالمه باالسدی ایضا ،یکنی ابا جعفر وکیل صاحب الزمان
احد السفراء
زمن الغیبه -ثقه -الروایات متظافره فی جاللته وعظمته ووثاقته ،منها ما رواه الکلینی
بسند صحیح من قوله :العمری عثمان بن سعید وابنه ثقتان ...روی عن الصاحب
طریق الصدوق الیه صحیح( .نفس المصدر)549 :
لو تاملنا سند الحدیث المروی ،لوجدنا رجاله ثقات ،اال ان اسحاق بن یعقوب لم یرد بحقه
توثیق خاص فی کتب الرجالیین ،ولکن نقول :ان ثقه کالکلینی ان کان ال یحرز وثاقه الشخص
فکیف ینقل عنه روایته و یعتمدها کدلیل علی امر مهم جدا وهو توقیع االمام ،اضف الی ان
ّ
الکلینی قد ّ
صرح مع کبار االعالم الشیخ الصدوق والشیخ الطوسی ،بان اسحاق بن یعقوب
ّ
صادق فی دعواه بصدور التوقیع الشریف .ولو کان لهوالء االعالم قدح فی وثاقته لما ا َّیدوه قط
فی دعواه هذه ،ولما بادروا الی نقل روایته. صفحه 295
/204البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
و ان ّتم من موضع الی موضع اخر ،ای من مکان الی مکان اخر ،فهو نقل او انتقال( .فتح الله،
71 :1438و )158
ّ
ّ
التحول
المنی ،و یراد به:
وقد ورد هذا المصطلح فی کتب کثیره من الفقه ،کباب خروج
ّ
للمنی من مکانه الی مکان اخر ،وفی باب الحیض ،و یراد بهّ :
ّ
تحول المراه التی ال
الحسی
ّ
ّ
ّ
ّ
تحیض من عدتها باالشهر الی عدتها بالحیض ،وفی باب عده المطلقه ،و یراد به :تح ّول المراه
ّ َّ
ّ
ّ
تحول الد ْین
من عده الطالق الی عده الوفاه ،وکذلک فی باب البیوع من کتاب البیع ،و یراد به:
ّ
الثابت فی ّ
ّ
الفقهیه» :اذا تعذر االصل یصار
الذمه الی ّذمه شخص اخر .کما ورد فی «القواعد
َ
َ
الی البدل( ،الزحیلی ،2006 ،ج )518 :1ای وجب االنتقال الی البدل.
ّالنقلّ
ّ
عده معان لغو ّیه لمفهوم ال ّن ْقل ،وما یه ّمنا من ً
معنی ،هو المعنی اللغوی الفقهی ،ففی
وردت
َ
ْ
َ
ْ
«لسان العرب»َّ :
فانتقل ،و َّ
"النقل ،تحو یل الشیء من موضع الی موضعَ ،نقله َی ْنقل َنق ًال َ
الت َنقل:
ِ
التحول( ،ابن منظور ،1419 ،ج )345 :14وفی «معجم اللغه العربیه المعاصره»:
انتقلت الملک َّیهّ ،
تغیرت ّ
وتحولت( ،احمد مختار عمر )2274 :1429 ،ورد فی «معجم لغه الفقهاء»:
ْ
ّ
ّالنقل ،بفتح فسکون ،مصدر نقل ،تحو یل الشیء من موضع الخر( ،رواس وصادق)369 :1408 ،
ّ
ْ
اذن ،النقل فی اللغه یعنی االنتقال ،ای التح ّول من موضع الی موضع او من مکان الی اخر.
ّ
ولذا ،نقل القرافی فی الفصل الثانی :فی ّ
تصرفات المکلفین فی االعیان فی کتابه «شرح
ّ
تنقیح الفصول» ،ان :النقل یقسم الی ما هو بعوض فی االعیان ،کالبیع والقرض ،او فی المنافع
کاالجاره ،و یندرج تحتها المساقاه والقراض والمزارعه والجعاله ،و الی ما هو بغیر عوض،
کالهدایا والوصایا والعمری والهبات والصدقات والکفارات والزکوات والغنیمه والمسروق من
اموال الکفار( .القرافی ،1424 ،ج)155 :1 صفحه 205
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه295/...
وایضا نجد ان االمام فی ذیل التوقیع یسلم بشخصه علی اسحاق بن یعقوب فیقول :السالم
علیک یا اسحاق بن یعقوب( .الصدوق ،1405 ،ج ،2باب)483 :45
اال یدل ذلک علی علو شانه ،وکذلک نص التوقیع فیه من االمور التی ال یوتمن علیها اال
الثقه ،فان لم یکن اهال لها فکیف ان االمام یحمله هکذا امور ،فمع هذه القرائن الیبقی شک فی
وثاقه اسحاق بن یعقوب ،و بذلک یکون سند الروایه تام و یمکنا االخذ بها ،و لکن بعد البحث فی
ِّ
واقعه فار ِجعوا
وادث ال ِ
تمامیه داللتها :ومحل الشاهد فی الروایه -التوقیع -العباره« :واما الح ِ
ِّ
ِّ
واه حدی ِثنا ف ِانهم ح ِّجتی علیکم وانا ح ِّجه الل ِه علی ِهم» ،فاسحاق بن یعقوب
فیها ِالی ر ِ
استفسر من االمام بعض االستفارات ،وقد رد علیها ،مع اشارته الی قاعده کلیه یخاطب بها سائر
شیعته فی زمن غیبته ،وهی:
ارجاعهم الی مرجع یرجعون الیه فی حل ما یعترضهم من وقائع واحداث وفی کل النواحی،
الن االمام هنا اطلق فی روایته ولم یحدد مثال فی والیه الصغیر او فی والیه المیت او فی القاصر
او الغائب ،انما کالمه مطلق -الحوادث الواقعه -وهو فی بیان المقام والمورد قابل للتقیید اال انه
لم یقید النه اراد االطالق ،مطلق الحوادث والوقائع ترجعون فیها الی من نص فی الروایه:
«رواه حدیثنا» ای الفقهاء ،قد نصبهم علی الشیعه بالنص «فهم حجتی علیکم» ،کما انه حجه
علیهم «وانا حجه الله علیهم» ،فبالنظر الی مدی قوه وجه التشبیه الذی صرح به االمام فیما بینه
و بین الفقهاء ،نستطیع ان نستدل بها علی الوالیه العامه للفقیه ،فان الوظیفه التی یقوم بها من
یتولی عامه امور الشیعه النه حجه الله علیهم ،ال بد ان یتوالها من له نفس الوالیه العامه لیکون
حجه ایضا علی الناس وهم العلماء.
اذن فالرجوع الی الفقهاء فی مختلف االمور ولیس فقط الفتوی ،فان لم تکن لهم الوالیه
العامه فکیف یامر االمام بالرجوع الیهم ،النه ان کان یرید الرجوع الیهم فی الفتوی فقط لذکر
ذلک اال انه لم یقید النه اراد قصد العموم ،فالروایه واضحه الدالله علی الوالیه العامه للفقیه،
وانما یعتبرها العلماء من اقوی ادلتها ،واعتمدوها اکثرهم فی االستدالل علی المورد. صفحه 296
/296البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
النتیجه :بتمام الروایه دالله وسندا ،نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر علی موردنا وهو الواله
العامه للفقیه.
مقبوله عمر بن حنظلهوسمیت بالمقبوله ،لعمل االصحاب بهذه الروایه وقبولهم لها .وهذا ما وجدنا اشار الیه ضمن
تا کید الشهید الثانی علی وثاقه عمر بن حنظله ،فقد وصف هذه الروایه بانها مورد قبول
َ
االصحاب ،فقال :والمقبول کحدیث ع َمر بن ح ْنظله فی حال المتخاصمین من اصحابنا ،وامر
َ
َ
ّ
ّ
َ
احکامهم ...و انما َسموه بالمقبول؛ الن
المتخاصمین بالرجوع الی رجل راوی لحدیثهم ،وعرف
فی طریقه م ّ
حمد بن عیسی ،وداود بن الحصین ،وهما ضعیفان( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
فمن الفقهاء المستدلین بروایه ابن حنظله علی الوالیه العامه للفقیه ،الشیخ االنصاری
وصاحب الجواهر والمحقق النراقی والمحقق الکرکی وغیرهم کثیرین.
نص المقبوله :محمد بن یعقوب ،عن محمد بن یحیی ،عن محمد بن الحسین ،عن محمد
بن عیسی ،عن صفوان بن یحیی ،عن داود بن الحصین ،عن عمر بن حنظله ،قال :سالت
اب ا عبدالله عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعه فی دین او میراث ،فتحاکما الی السلطان
ّ
ّ
و الی القضاه ،ایحل ذلک؟ قال :من تحاکم الیهم ،فی ح ّق او باطل ،فانما تحاکم الی الطاغوت،
ًّ ً
ً
َّ
ّ
ّ
وما یحکم له فانما یاخذ سحتا و ان کان حقا ثابتا له ،النه اخذه بحکم الطاغوت ،وما امر الله ان
َ َ ََ َ َ ْ َ
َْ
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
وت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه».
یکفر به ،قال الله تعالی« :ی ِریدون ان یتحاکموا ِالی الطاغ ِ
(النساء ،االیه )60قلت :فکیف یصنعان؟ قال :ینظران من کان منکم َّ
ممن قد روی حدیثنا ،ونظر
ً
ً ّ
فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما ،فانی قد جعلته علیکم حاکما ،فاذا حکم
ّ
ّ
والراد علینا َّ
خف بحکم الله ،وعلینا ر َّدَّ ،
الراد علی الله ،وهو علی
بحکمنا فلم یقبل منه ،فانما است
ّ
حد الشرک بالله( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،136-137 :27ح )1
نبحث فی المقبوله من جهتین ،االولی فی السند والثانیه فی الدالله :اما االولی فی السند،
فال بد فی البحث عن وثاقه رجال السند فی الکتب الرجالیه حتی نحکم باالخذ بالمقبوله: صفحه 297
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع205/ ...
ْ
-الملک والتملیک
َ
ْ
ّ
ّ
جاء فی «المعجم الوسیط» :الملک ،ما ی َملک و یتص ّرف فیه ،یذکر و یونث .والجمع :امالک.
ْ
والملک :التملیک( ،انیس واخرون )886 :1425 ،وفی «المعجم المفصل فی النحو العربی»:
ْ
الملک :مصدر ملک الشیء :صار بحوزته( ،بابستی )1057 :1413 ،وفی «مختار الصحاح»:
َّ
َ ْ ً َ َ
َّ َ ْ َ ْ ْ َ َ
َّ َ َّ َ ً
َملکه الش ْی َء ت ْم ِلیکاَ ،ج َعله ِملکا له .یقالَ :ملکه ال َمال َوالملک فه َو م َملک( .الرازی)264 :1986 ،
َ ْ ً َ
َ
َ َّ َ َّ
وورد فی «موسوعه الفقه الکو یتیه»َّ :
الت ْم ِلیک َم ْصدر َملکه الش ْی َء ِاذا َج َعله ِملکا لهَ ،و ِف ْعله
َ
ْ َ
َ ََ
َ َ َّ
َ ْ
َ َ
َ
َ
ْ
الثال ِثی َ(ملک)َ ،و َملک الش ْی َء :اح َت َواه ،ق ِاد ًرا علی اال ْس ِت ْبد ِاد ِب ِهَ ،وال َیخرج ْاس ِت ْع َمال الفق َه ِاء ِل َهذا
َ َّ َّ َ َ َ ْ َ
َ ْ َ
ال َّل ْفظ َعن ا ْل َم ْع َنی الل َغویَ ...و َی ْخ َتلف َّ
الت ْم ِلیک ِا َزاله َونقل ِالی َم ِالک
الت ْم ِلیک عن ِاال ْسق ِاط ِفی ان
ِ
ِ
ِ َ َّ ْ ْ َ َ َ ِ َ َ َ ْ َ َ ْ ً َ َ َ َّ َ ْ َ ِ َ
َ
ِفی ِحین ان ِاالسقاط ِازاله ولیس نقال کما انه لیس ِالی م ِالک( ،وزاره االوقاف والشئون االسالمیه،
ِ
َّ َ
َ
ََ
،1407ج )273 :12وجاء فی «معجم الغنی» :ت ْم ِلیک [ملک]( ،مصدرَ :ملک)َ :وعده ِب َت ْم ِل ِیک ِه
ْ ً َ
َ َ
ا ْمال کهَ :ج ْع َلها ِملکا له( ،ابو العزم )2013 ،وورد فی «معجم لغه الفقهاء» :التملیک ،مصدر
َ
ّ
ّ
بالتصرف فیه( ،رواس وصادق )110 :1408 ،وفی
ملک ،وهی ،جعل الشیء الخر ،یحوزه و ینفرد
ً
«التعریفات الفقهیه» :التملیک :هو جعل الرجل مالکا وهو علی اربعه انحاء :االول :تملیک
ال َعین بالعوض ،وهو البیع ،الثانی :تملیک َ
العین بال ِعوض ،وهی الهبه ،والثالث :تملیک المنفعه
ِ
بالعوض ،وهی االجاره ،والرابع :تملیک المنفعه بال ِعوض وهی العاریه( .عمیم االحسان،
ِ
)62 :1424
ًْ
َ َّ َ َ
ّ
ْ ً
ً
اذ ًا ،التملیک ،هو ْ
جعل الشیء ِملکا لغیره ،یقال :ملـکه الشیء تملیکا اذا جـعـله ِملــکا
ّ
ّ ّ
َ َ
ّ
بالتصرفَ ،وملک الشَـیء :استحقه واحتواه وکان
الحیازه وال ّت ّفرد
لـــه ،والتملک :االستحقاق و ِ
ً
َ ّ ً ّ َ
قادرًا علی ّ
التصرف فیه ،وس ّمی االستحقاق ت َملکا؛ الن ید مالکه فیه قو ّیه صحیحه .واصطالحا،
ْ
ّ
ّ
الشیء الی غیره؛ لیح َوزه و ینفرد ّ
الشیءْ ،
بالت ّ
وجعله
صرف فیه .فتمکین االنسان من حیازه
هو نقل
ً
ً
ً ّ
یکا .و ینقسم ّ
قادرًا علی ان ّ
التملیک-
یتصرف فی المملوک من مال ،ونحوه تص ّرفا مطلقا ،یعد تمل
ّ
ّ
ٍّ
کما ورد فی «موسوعه الفقه الکو یتیه» -الی قسمینّ :
االول :تملیک یتعلق بمحل محقق،
ّ
کتملیک االعیان کالدور واالرضین ،وغیرها ،وقد یکون ِبعوض کالبیع ،وقد یکون بال عوض صفحه 206
/206البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ٍّ ّ
ّ
کالهبه و ّ
الصدقه؛ والثانی :تملیک یتعلق بمحل مقدر کتملیک منفعه البیت دون عینه واصله ،فان
ّ
ّ
ّ
منافعه مقدره تعلق بها تملیک مقدر ،وتملیک المنافع قد یکون ِبعوض کاالجاره ،وقد یکون بال
عوض ک ّ
العاریه( .وزاره االوقاف والشئون االسالمیه ،1407 ،ج)273 :12
ِ
ْ
ّ
ّ
ّ
ّ
الملک الشرعی فانه اما ان یثبت
واالجاره والعاریه ،لیسا من البیع کما هو معلوم .فاذا ثبت ِ
ْ
ّ
ً
ّ ً
ّ
مو ّبدا ما لم یطرا علیه انتقال عن طریق اسباب ّالنقل الشرعی کالعقود ،و اما ان یثبت موقتا
ْ
کملک المنافع فی االجاره.
ِ
-ال َعین
جاء فی «المعجم المفصل فی النحو العربی»َ :
العین لغه :عین الشیء :ذاته ونفسه( ،بابستی،
ّ
َ
)721 :1413وفی «معجم لغه الفقهاء»َ :
العین :عین الشیء :ذاته ،ای :نفسه ،ومنه الدرهم عینه،
ای :ذاته( ،رواس وصادق ،)245 :1408 ،کما جاء فی «معجم مصطلحات اصول الفقه»:
ّ
َ
َ
العین :الذات( ،سانو )305 :1420 ،وقد ورد مصطلح (ع ْین) فی الفقه فی موارد عده ،منها :فی
ّ
کتاب البیوعّ ،
والزکاه ،والمواریث عند الکالم علی االخوه االعیان ،و یراد بهم :االخوه االشقاء من
ّ
االب ّ
واالم .وفی کتاب الجهاد ،والجنایات ،والدیات .و یراد به :الحسد .کما یطلق فی اصول
الفقه ،بــاب :االحکام ّ
کلیفیه عند الکــالم علی َفرض َ
الت ّ
الع ْین ،و یراد به :ما فرض علی
ِ
َ
َ
االشخاص باعیانهم ال یسقط عنهم بقیام الغیر ،و یقابله :ف ْرض الکفایه.
ّ
َّ
َ
اللغوی َ
وما ّ
للعین :ع ْین الش ْی ِء نفسه ،یقال :اخذت مالی
یهمنا فی هذا البحث،هو المفهوم
بعینه .فاذا اطلق َ
العین فی البیع ،فیقصد به المتاع او َ
المبیع ذاته .ومن هنا ،اشترط الفقهاء ان
ّ
ً
ّ
ینا ،و یراد َ
الشیخ ّ
محمد امین زین الدین فی «کلمه التقوی»:
بالعین کما یقول
یکون المبیع ع
ً
ویراد َ
بالعین التی ذکرناها شرطا فی المبیع ما یقابل المنفعه کسکنی الدار و اجارتها،
ورکوب السیاره او السفینه وامتالک منفعتهما مده معینه ،وما یقابل العمل کخیاطه الثوب،
وبناء المنزل ،وکتابه الکتاب ،وما یقابل الحق کحق الخیار ،واالختصاص والتحجیر ،فال
ً
یصح بیع هذه االشیاء واشباهها النها لیست اعیانا( .زین الدین ،1413 ،ج)57 :4 صفحه 207
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه297/...
• محمد بن یعقوب :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی الحدیث
واثبتهم ،قاله النجاشی عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
ّ
محمد بن یحی :وهو مشترک بین محمد بن یحیی ابو جعفر العطار و محمد بن یحیی
•
الخزاز وکالهما ثقه اال انه الظاهر انه محمد بن یحیی ابو جعفر العطار ،لالتحاد فی
ال راوی وا ل م رو ی عنه ،ب ین م ورد روایتنا هنا و بین ال م ذک ورین فی الت وثی ق .
( نفس المصدر)588 :
• محمد بن الحسین :ابو جعفر الزیات الهمدانی ،جلیل من اصحابنا ،عظیم القدر ،کثیر
-
الروایه ،ثقه ،عین ،قاله النجاشی -من اصحاب الجواد والهادی و العسکری
روی فی «کامل الزیارات»( .نفس المصدر)518 :
ّ
محمد بن عیسی :مشترک بین محمد بن عیسی بن سعد ومحمد بن عیسی بن عبی
•
واالول شیخ القمیین و وجههم والثانی ثقه جلیل( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)189 :2
• صفوان بن یحیی :ابو محمد البجلی بیاع السابری -ثقه ثقه عین -من اصحاب
الکاظم
ثقه( .الجواهری)287 :1424 ،
• داود بن الحصین :االسدی من اصحاب الصادق والکاظم
-واقفی -ثقه.
(نفس المصدر)215 :
• عمر بن حنظله :ابو صخر ،العجلی البکری الکوفی ،من رجال الباقر والصادق
.
مجهول الحال اعتمادا علی قول الخوئی قد( ،راجع :نفس المصدر )425 :وقد قال جماعه
بوثاقته( ،راجع :ترابی والرهائی ،1419 ،ج )646 :1منهم الشهید الثانی ،وذلک لروایه یزید بن
خلیفه فی «الکافی» مدحه (الکلینی ،1407 ،ج ،257 :3ح )1علی بن ابراهیم ،عن محمد بن
ّ
عیسی ،عن یونس ،عن یزید بن خلیفه ،قال :قلت البی عبد الله :ان عمر بن حنظله اتانا
ً
عنک بوقت .فقال ابو عبد الله :اذا ال یکذب علینا ،وتلقی المشهور بالقبول ،وروایه االجالء صفحه 298
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع207/ ...
الع َوض
ِ
الع َوض ،بکسر ففتح من عاض ،جمعها اعواض ،الخلف والبدل،
جاء فی «معجم لغه الفقهاء»ِ :
ّ
ّ
الشیء یدفع علی جهه المثامنه بعقد ،وهو ّ
عام فی النقود وغیرهاّ ،اما الثمن فهو
وهو بمعنی
ََ
ّ
خاص بالنقود( ،رواس وصادق ،)244 :1408 ،وفی «لسان العرب» :ا ِلع َوض ،البدل ،قال ابن
َ
َ
َْ
سیده و بینهما ف ْرق ال یلیق ذکره فی هذا المکان والجمع اعواض عاضه منه و به( .ابن منظور،
،1419ج)3170 :4
ّ
الع َوض والبدل ،فیقول:
و یوضح العسکری فی کتابه «الفروق اللغو یه» ،الفرق بین ِ
ْ
ّ
ّ
ال ِع َوض َما ْتعقب به الشیء علی جهه المثامنه ،وتقول هذا الد ْر َهم عوض من خاتمک،
َو َه َذا الد َینار عوض من َث ْو بکَ ،وا ْلبدل ،ما یقام مقامه و یوقع موقعه علی جهه ّ
التعاقب
ّ ّ
ً ّ
ّ
دون المثامنه ،اال تری انک تقول لمن اساء من احسن الیه ،انه بدل ْنع َمته کفرا ،النه اقام
ّ
عوضه کفرًا ،ال ّن معنی المثامنه ال ّ
الشکر ،فال تقول ّ
یصح فی ذلک ،و یجوز
الکفر مقام
ْ
ان یقال ال ِع َوض هو البدل الذی ینتفع به ،و اذا لم یجعل علی الوجه الذی ینتفع به لم
َ ً
ّ
ً
ی َّ
سم ِعوضا ،والبدل ،هو الشیء الموضوع مکان غیره لی ْن َتفع ِب ِه ا ّوال .وقد یکون البدل
َ َ
ّ
الخلف من الشی( .العسکری ،1412 ،ج)380 :4
وع ّرف الشیخ زین الدین ،العوضین ،فی الفصل الرابع ،شروط العوضین ،فیقول:
العوضان هما الشیئان اللذان یقع التبدیل بینهما فی عقد البیع ،فینتقل کل واحد منهما
ً
بعد تمامیه البیع الی موضع االخر و یکون بدال عنه ،احدهما ما ینقله البائع الی
ً
المشتری بالعوض ،وهو المبیع ،والثانی ما یدفعه المشتری بدال عن المبیع ،وهو
ّ
الثمن( .زین الدین ،1413 ،ج ،57 :4المساله )115
ّ
ً
ً
ً
ً
الع َوض ،هو الشیء الموضوع مکان غیره ،فهو ّاما نقدا او عینا ،وال یکون منفعه وال عمال؛
اذاِ ،
ّ
الع َوض ،هو ّالنفع
الن ذلک من االجاره ،ولیس من البیع .وقال العالمه الحلی فی «مناهج الیقین»ِ : صفحه 208
/298البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
کزراره وعبد الله بن مسکان وصفوان بن یحی وعبد الله بن بکیر ،فنقل کبار مشایخ ال ّروایه عن
شخص اماره علی وثاقته .وکذلک نستطیع االعتماد علی ما قاله الشهید الثانی بخصوص توثیقه:
ّ َّ
وع َمر بن َح ْنظله لم َّ
ینص االصحاب فیه بجرح وال تعدیل ،لکن امره عندی َس ْهل؛ النی حققت
َ
ٍّ
ْ
توثیقه من محل اخر ،و ان کانوا قد اهملوه( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
ّ
ّ
والنتیجه :الیوجد اشکال فی سند هذه الروایه ،الن جمیع رواه هذا الحدیث موثقون سوی
َّ
عمر بن حنظله .والمشکله الوحیده تتمثل فی عدم وجود توثیق مباشر لعمر بن حنظله فی کتب
ّ
الرجال .وقد تم معالجتها الی هنا نکون انتهینا من البحث فی الجهه االولی للروایه ،اما االن
سنعمل علی البحث فی :الجهه الثانیه للروایه ،وهی داللتها.
وجهت الثانیه فی الدالله ،بعد سوال االمام بحکم الرجوع الی القاضی والسلطان عند
َ َ
َ ْ َ
التنازع والتخاصم ،نجده قد نهی عن ذلک بدلیل قوله تعالی« :ی ِریدون ان َی َت َحاکموا ِالی
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
الطاغو ِت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه»( ،النساء ،االیه )60اال انه اعطی حال لعمر بن حنظله
للمتنازعین ،بالرجوع الی الحاکم المنصب من قبل االمام بقوله« :انی قد جعلته علیکم
حاکما» ،والبد ان تتوفر فیه شروط ایضا نص علیها االمام بقوله« :ینظران من کان منکم ممن قد
روی حدیثنا ،ونظر فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما».
وهذه الصفات روایه الحدیث ومعرفه الحالل والحرام ومعرفه االحکام ال تکون اال لفقیه
الشیعه وتوهله ان یکون حاکم علیهم والحاکم لیس فقط یقضی فی النزاعات والخصومات وانما
هو اعم من ذلک ،فان احد مهام الحاکم هی القضاء ،فان الحاکم نجده یتولی سائر امور الرعیه
االداریه واالجتماعیه والقضائیه وکل مایتعلق بهم ،لذلک نجد ان االمام ،جعله حاکما ،ولم یقل
قاضیا ،ردا علی سوال السائل فقد کان بخصوص القضاء ،ای ان الفقیه الذی یتصف بالصفات
التی حددتها لکم یاشیعه «من کان منکم» ،فله ان یکون علیکم حاکما ولیس فقط قاضیا
و یمنکم الرجوع الیه فی خصوماتکم النه سیکون فقیها ومتمکن من القضاء فیها.
:
وقد استنبط الشیخ االنصاری ،فی کتاب «القضاء والشهادات» ،من کالم االمام
ّ
ً ّ
«انی قد جعلته علیکم حاکما» ،ان والیه الفقیه هی فی االمور العا َّمه ،وال تختص بالقضاء صفحه 299
/208البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ستحق الخالی من التعظیم واالجالل( ،الحلی )258 :1416 ،وبذلک یخرج ّالنفع غیر الم ّ
الم ّ
ستحق،
وکذلک یخرج الثواب الذی هو ّالنفع المقترن بالتعظیم واالجالل.
عقد البیعّ
ّ ّ
اللغهّ ،
الربط والشد ،ففی «تاج العروس»:
العقد فی
ََّ
ََّ
َ
َ
ْ
َ
َ
ً
َ َّ
َ
َ َ َ ْ َ َْ َ َ ْ َ َْ
َ َّ َ
االشتق ِاق :ان
عقد الحبل والبیع والعهد یع ِقده عقدا فانعقد :شده .والذی صرح به ا ِئمه ِ
َ ْ ً َ َ ً َ َّ
َ َّ َ
َ ََ َ
ْ
َ َ َْ َ
الحل عقده َی ْع ِقده عقدا وت ْعقادا وعقده وقد ان َعقد وت َعقد ثم استعمل
العق ِد ن ِقیض
اصل
ْ
عتقاد
فی
ود من البیوعا ِت والعقود وغیرها ،ثم استع ِمل فی التصمیم واال ِ
انواع العق ِ
َ ِ
الجازم( .الحسینی الز بیدی ،1984 ،ج)115 :5
وجاء فی «معجم لغه الفقهاء»:
َ
ْ
ٌّ
َ
ال َعقد :بفتح فسکون ،مصدر عقد ،جمعها عقود ،العهد ،اتفاق بین طرفین یلتزم فیه کل
ّ
منهما تنفیذ ما ّتم االتفاق علیه ،وال بد من ایجاب وقبول( .رواس وصادق)238 :1408 ،
ّ
فالعهد بین المتعاقدین واالتفاق بینهما ،بحیث یلتزم کل منهما تنفیذ ما ّتم االتفاق علیه ،هو
ّ
ّ
الفقهیه ،وقد یکون
العقد ،وال ینعقد اال باالیجاب والقبول علی تفصیل ذکره الفقهاء فی کتبهم
ً
ً
ّ
العقد مکتو با او شفهیا ،والمکتوب اولی وافضل .ومن هنا ،فان العقد ،هو عباره عن ارتباط
ْ
ّ
االیجاب ّ
الصادر من احد المتعاقدین بقبول االخر ،او ما یقوم مقامهما بمثله علی وجه یترتب
ِ
َ
ّ
َ
علیه حکم شرعی .وقد ورد هذا المفهوم فی الفقه فی مواطن ک ِثیره ،منها :کتاب النکاح،
ّ
والشرکه ،والوقف ،والوکاله ،والوص ّیه ،والجهاد ،و َغ ْیر ذلک من ا َالْ
واب.
ب
ِ
ِ
ّ
ّ
ّ
ّ
ّ
ومن هناّ ،
عرف المحقق الحلی العقد ،بانه :هو اللفظ الدال علی نقل الملک ،من مالک الی
اخر ،بعوض معلوم( ،الحلی ،1408 ،ج )267 :2وجاء فی «مسالک االفهام» فی تعریف العقد:
ّ
ّ
ّ
هو اللفظ الدال علی نقل ملک ،من مالک الی اخر ،بعوض معلوم ،ولک ّن المحقق لکتاب
«المسالک» یقول :و یمکن حمل عباره المصنف علی ما یوافق النافع بجعل االضافه فی قوله صفحه 209
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه299/...
ً
ّ
ّ ّ
سیما ان سیاق العباره یقتضی ان یقول االمام« :انی قد جعلته علیکم حکما»،
فی المنازعات ،ال
وعدوله عن «حکم» الی «حاکم» یفید بعدم اقتصار دائره نفوذ احکام الفقیه العادل علی القضاء
ّ
ّ ّ
َّ
َّ
کل ّی ّ
بان احکامه نافذه فی االمور َّ
عام لالمام،
العامه ،ای ان کل امر جز ّئی او
فی الدعاوی ،و
ّ
ّ
ً
ّ
َّ
والسلطان ّ
حق التسلط علیه والتدخل فیه ،فان الحاکم المنصوب ،من قبله ،له ایضا ذلک التسلط
وتلک الوالیه :ثم ّان الظاهر ،من الروایات المتقدمه ،نفوذ حکم الفقیه فی جمیع خصو َّ
صیات
َّ
ً
ّ
الش َّ
رعیه وفی موضوعاتها الخا ّصه ،بالنسبه الی ترتب االحکام علیها ،الن المتبادر عرفا
االحکام
ّ
ً
من لفظ «الحاکم» هو المتسلط علی االطالق ،فهو نظیر قول السلطان الهل بلده« :جعلت فالنا
ً
حاکما علیکم».
ّ
ّ ً
ً
حیث یفهم منه تسلطه علی ال َّر َّعیه فی جمیع ما له دخل فی اوامر السلطان جزئیا او کلیا.
ّ
و یو یده العدول عن لفظ «الحکم» الی «الحاکم» ،مع ان االنسب فی السیاق ،حیث قال:
ً
ّ
فارضوا به حکما ،ان یقول« :فانی قد جعلته علیکم حکما»( .االنصاری)48-49 :1415 ،
و باتضاح دالله هذه الروایه ،اضافه الی تمامها سندا نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر ثان
علی الوالیه العامه للفقیه.
.٢الدلیل العقلی
لو امعنا النظر لوجدنا ان الباری جل وعال لم یجعل ارضه خالیه من حجه ابدا فمن بزوغ فجر
االسالم الی یوم الدین یوجد معصوم ،بدا من نبیه محمد
وصوال الی ابنهم الحجه بن الحسن
ومن بعده امیر المومنین علی
و بغیبته الکبری من الغیر معقول بقاء امر المسلمین
بدون مدبر ومولی ،لذا نجد ان من المنطق والعقل والذی اتبعه النبی
فی صدر الرساله
تعین خلف لرعایه امر االمه ،کذلک هذا ما فعله ابنه الحجه ابن الحسن
بان ینصب نائب له
فی غیبته الکبری ،کما فعل ذلک فی غیبته الصغری ،وهذا النائب هو الولی الفقیه العام ،الذی
یتولی امور االمه وشوونها ،حفاظا علی مصالحها ونظامها. صفحه 300
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع209/ ...
ّ
ّ
عقد البیع بیانیه ،والالم فی قوله العقد للعهد الذکری فیکون العقد عباره عن البیع وهو اللفظ
ّ
ّ
الدال ...الخ ،ثم اللفظ فی التعریف بمنزله الجنس البعید للبیع ،اذ جنسه القریب -علی هذا
التقدیر -نفس االیجاب والقبول المقیدین بما یخرج غیره من العقود.
و باقی التعریف بمنزله الخاصه المرکبه ،یخرج بها غیره من العقود الدال لفظها علی اباحه
ّ
منفعه ،او تسلط علی تصرف ،او نقل الملک بغیر عوض ،کالهبه والودیعه والعاریه والمضاربه
والوکاله والوصیه وغیرها من العقود التی ال تجمع ما ذکر من المحترزات .ودخل فی اطالق
ً
الملک ما کان ملکا للعاقد ولغیره ،فدخل بیع الوکیل والولی .وخرج بقید المعلوم ،الهبه
المشترطه فیها مطلق الثواب ،وهبه االدنی لالعلی( .الشهید الثانی ،1429 ،ج)144-145 :3
المالجاء فی «لسان العرب» :المال فی االصل الملک من الذهب والفضه ،ثم اطلق علی کل ما
ّ
ملک من االعیان( ،ابن منظور )4300 :1419 ،وورد فی «المعجم الوسیط»َ :
المال،
یقتنی و یت
َ
َ
َ
َ
َ
کل ما یملکه الفرد او تملکه الجماعه من متاع ،او عروض تجاره ،اوعقار او نقود ،او حیوان.
َ
والجمع :ا ْموال .وفی «التنزیل العزیز»« :واتی المال علی حب ِه ذ ِوی الق ربی»( ،البقره ،االیه )177
وقد اطلق فی الجاهلیه علی ِاالبل ،و یقال :رجل مال :ذو مال( ،انیس واخرون)892 :1425 ،
وفی «الرائد» ،ما :ما یملک من االشیاء ،کالمواشی ،والنقود ،ونحوها( ،مسعود)678 :1425 ،
وفی «معجم لغه الفقهاء» :المال :اسم لجمیع ما یملکه االنسان ،واصله :ما یمیل الیه الطبع
و یمکن ا ّدخارهّ ،
کالنقد وما یمکم ان یقوم مقامه ...والمال المتقوم :المال الذی یمکن االنتفاع
ّ
به ،وه و کل ما یمکن االنتفاع به ّ
الش رع االنتفاع به ،ای کل ما ی َّ
قوم بما ل .
مم ا اباح
( رواس وصادق)299 :1408 ،
ّ
ّ
ّ
اذن ،المال ،هو کل ما یملکه االنسان من الذهب والفضه ،وما یقابلها من اموال نقدیه فی
عصرنا الحاضر ،وغیرها من المتاع والعروض. صفحه 210
/300البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وان قلت ان الولی الفقیه غیر االمام المعصوم ،قلت ان الشئ افضل من عدمه ،فان عدم
وجود االمام المعصوم یجر من الفوضی فی امور االمه و الو یالت التی یمکن تفادیها بوجود نائبه.
فان الحیاه لیست فقط فتاوی شرعیه منفصله عن الواقع حتی نبقی نحتاج الفقیه حینها ،وانما
لضمان الحیاه االجتماعیه المنظمه لالمه المنسجمه مع الشریعه فی زمن یخلو من المعصوم ال بد
ومن الضروری وجود الولی الفقیه العام ،النه عالم بالشریعه والمجتمع وکیفیه التنقیح بینها
للوصول الی جاده االمان .فلیس المجتهد الجامع للشرائط مرجعا للفتیا فقط ،بل له الوالیه
العامه ،فیرجع الیه فی الحکم ،والفصل ،والقضاء ،وذلک من مختصاته ال یجوز الحد ان یتوالها
دونه اال باذنه ،کما الیجوز اقامه الحدود والتعز یرات اال بامره وحکمه.
وهذه المنزله او الرئاسه اعطاها االمام للمجتهد الجامع للشرائط لیکون نائبا عنه فی حال
الغیبه ،ولذلک یسمی نائب االمام( .المظفر)12 :2012 ،
َّ
وهذا ما نجده واضحا فی کلمات ایه الله جوادی املی بهذا الشکل:
ّ
ً ًّ
ّ
ان حیاه االنسان االجتماعیه وکماله الفردی والمعنوی تتطلب ،من جانب قانونا الهیا
ً
مصونا ومحفوظ ًا من الضعف َّ
والنقص والخطا
فی االبعاد الفردیه واالجتماعیه،
والنسیان ،وتحتاج ،من جانب اخر ،الی حکومه دینیه وحاکم عالم وعادل لتحقق
و اجراء ذلک القانون الکامل .والحیاه االنسانیه ال تتحقق ،فی بعدها الفردی
واالجتماعی ،بدونهما او باحدهما ،وفقدانهما فی البعد االجتماعی یوجب الهرج
والمرج وفساد المجتمع الذی ال ّ
یقره ّای شخص عاقل.
وهذا البرهان الذی هو دلیل عقلی ،وال یختص بارض وزمن مع َّینین ،یشمل زمان
ً
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
النبوه ،فانه یشمل ایضا ،ما بعد نبوه الرسول
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه االمام
الخاتم
المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه( .راجع :الواعظی)214 :2012 ، صفحه 301
/210البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
-الثمن
ّ
ً
الثمن وهو ما یبذله المشتری من ِعوض للحصول علی المبیع ،وما تراضی علیه المتبایعان مقابال
ّ
ّ
للمبیع .جاء فی «معجم لغه الفقهاء» :الثمن ،قیمه الشیء وسعره الذی ّتم التراضی علیه ،فهو
عم من ال قیمه التی هی السع ر الحقیقی ا لذی ّ
ا ّ
یقو مه بها المقو مون ،جمع ها اثمان ،
ّ
َّ َ
الع َوض الذی ْیوخذ علی
( رواس وصادق )117 :1408 ،وفی «المعجم الوسیط» :الثمنِ ،
ً
التراضی فی مقابله المبیع ،نقدا کان او سلعه ...وکل ما یحصل عوضا عن شیء فهو ثمنه،
ً
ّ
َّ
(انیس واخرون )101 :1425 ،وفی «التعریفات الفقهیه» :الث َمن ،ما یکون بدال للمبیع ،و یتعلق
ّ
ّ
ّ
الثمن الم ّ
سمی :هو الذی یس ّمیه و یع ّینه العاقدان وقت البیع
بالذمه وهو حال او مو َّجل ...و
ً
ً
مطابقا لقیمته الحقیقیه ،او ً
ناقصا عنها او زائدا علیها ،والقیمه :هی الثمن
بالتراضی ،سواء کان
ّ
ْ
الحقیقی ،والمث َمن :هو الذی یباع بالثمن( .عمیم االحسان)66 :1424 ،
ّ
الثمن ،قیمه الشیء وسعره الذی ّتم التراضی علیه ،فهو ا ّ
عم من
وفی «معجم لغه الفقهاء»:
ً
القیمه التی هی ّ
یقومه بها ّ
قیقی الذی ّ
السعر الح ّ
المقومون ،الجمع :اثمان ،وهو ایضا ما یکون
ّ
ّ
بدال عن البیع و یتعلق بالذمه( ،رواس وصادق ،)134 :1408 ،و ّ
العسکری بین الثمن
یفرق
ً َ ً
ّ
َ
والع َوض ،یکون من ذلک ومن غیره،
والعوض ،فیقول :الثمن یستعمل فی ما کان عینا او ورقاِ ،
ِ
ْ
ً َ ً
ّ
َ
ّ
َ
تقول اعطیت ثمن السلعه عینا او ورقا ،واعطیت ِعوضها من ذلک او من ال ِعوض ،و اذا قیل الثمن
العین والورق فهو ّ
من غیر َ
ّ
العسکری بین القیمه
التشبیه( ،العسکری ،1412 ،ج )8 :4کما ی ّفرق
ً
ّ
والثمن ،فیقولَ :
القیمه هی المساویه لمقدار المثمن من غیر نقصان وال زیاده ،والثمن قد یکون بخسا،
ّ
ً
ً
ّ
ّ
ّ
وقد یکون وفقا وزائدا ،والملک ال یدل علی الثمن ،فکل ما له ثمن مملوک ،ولیس کل مملوک له
ً
ً
ــاتی ثمــنــا ق ِـلـیـــــل»( ،البقره ،االیه )41
ثمن ،وقال الله تعالی« :وال تشـــتروا ِبــای ِ
فادخل الباء فی االیات ،وقال فی سوره یوسف« :وشروه ِبثم ٍن بخ ٍس»( ،یوسف ،االیه )20
ّ
فادخل الباء فی الثمن.
ْ
قال الفراء هذا ال ّن العروض کلها انت م ّ
خیر فی ادخال الباء فیها ِان شئت قلت اشتریت
ْ
ً
ً
ّ
بالثوب کساء ،و ان شئت قلت اشتریت بالکساء ثو باّ ،ایهما جعلته ثمنا لصاحبه جاز ،فاذا جئت صفحه 211
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه301/...
اْلستدالل علی الوالیه العامه بادله الوالیه الخاصه
یوجد اجماع بین الفقهاء علی والیه الفقیه الخاصه ،بینما الخالف یقع بینهم فی والیه الفقیه
العامه ،وقد استدلوا اصحاب الوالیه الخاصه باالمور الحسبیه باالخذ بالقدر المتیقن منها.
لذلک یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی العامه ،بتوسیع دائره شمول االمور
الحسبیه وعدم اال کتفاء بالقدر المتیقن منها ،وانما لو تاملنا تعریفها ودققنا فیه اکثر لوجدناه
یشمل امور اخری من باب االولو یه ،فالمقصود من االمور الحسبیه هی ما ال ترتضی الشریعه
المقدسه ترکه فی عصر الغیبه لما له عالقه وثیقه بافراد المجتمع وتنظیم حیاتهم ،فالصغیر الذی
ال ولی له اب او جد او وصی من قبلهما هل تبقی اموره معلقه الی بلوغه لیتولی امر نفسه،
فکذلک امور المجتمع المرتبطه بحفظ نظام المسلمین ،والدفاع عن ثغورهم وصیانتها،
والتصرف باالموال العامه والنفوس کالجهاد ،لو امعنا النظر لوجدناها تبلغ من االهمیه ان تترک
دون تولی ،او من باب االولی عدم ترکها دون تولی ،او نقول :ان امر الصغیر ال تفضل الشریعه
ترکها دون ولی فکیف با المور المهمه التی تشمل کل افراد المجتمع.
الخاتمه
فی الخاتمه نتناول النتائج والتوصیات ،وکما یاتی؛ تکمن النتائج فی:
• یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی الوالیه العامه.
• والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه.
• الوالیه العامه البد منها لضمان حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه.
• ناتج الدلیل العقلی ،ال یختص بارض وزمن َّ
معینین ،فکما انه یشمل زمان
ً
َّ
ایضا ،ما بعد ّ
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
نبوه
النبوه ،فانه یشمل
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه
الرسول الخاتم
االمام المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه.
• الوالیه العامه ،نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،النها نابعه من دین معاصر للحیاه. صفحه 302
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع211/ ...
ّ
َّ
ّ
ّ
الی الدر ِاهم والدنانیر وضعت الباء فی الثمن؛ الن الدر ِاهم َابد ثمن( ،العسکری ،1412 ،ج)8 :4
ً
ّ
و یمکن ان یکون الثمن اعیانا قیمیه کالحیوان والثیاب ونحوهما ،کما لو بیعت کمیه من السکر
ً
ّ
الی اجل بشیء من القیمیات ،فالسکر مبیع والعین القیمیه ثمن ،و یکون البیع سلما ،النه بیع
ّ
ّ
موجل بمعجل( .الزحیلی ،1418 ،ج)3370 :5
َ
ْ
المثمن والمث َّمنبضم المیم االولی وتسکین الثاء وفتح المیم الثانیه ،فتکون الم ْث َم ْن ،او ّ
تقرا هذه الکلمه ّاما ّ
بضم
َ
المیم االولی وفتح الثاء وتشدید المیم بالفتح الثانیه ،فتکون المث َّم ْن ،فقد ورد فی «معجم لغه
ْ
ّ
المثمنّ ،
بضم المیم االولی وفتح المیم الثانیه المشدده :ما عین ثمنه من االشیاء ،اذ
الفقهاء»:
ّ
فی کل بیع ثمن ومثمن ،وهو السلعه(،رواس وصادق )305 :1408 ،وفی «التعریفات الفقهیه»:
َ
المث َّمن ،الذی یباع بالثمن( .عمیم االحسان)194 :1424 ،
تعریف البیع لدی الفقهاء المتقدمین القدماء
ّ
ًّ
ّ
َ
ّ
عرف کال من الشیخ الطوسی فی «مبسوطه» ،وابن ادریس فی «سرائره» ،البیع ،بانه :انتقال عین
ّ
مملوکه من شخص الی غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی( ،الطوسی ،1412 ،ج76 :2؛
ابن ادریس ،1412 ،ج )240 :2ووافقهم الشهید الثانی فی «التعریف»( .الشهید الثانی،
،1410ج)221-222 :32
ّ
ّ
وعرفه ابن حمزه ،کما فی کتاب «مختلف الشیعه» للعالمه الحلی ،بانه :عقد علی انتقال
ّ
ّ
َ
عین مملوکه او ما فی حکمها من شخص الی غیره ِبعوض مقدر علی وجه التراضیّ ،ثم یعلق
ّ
العالمه الحلی علی هذا التعریف ،فیقول :لنا :انه المتبادر الی الفهم عند االطالق ،فیکون حقیقه
ّ
فیه( ،الحلی ،1435 ،جّ )51 :5
وعرفه العالمه الحلی ،بانه :انتقال عین مملوکه من شخص الی
ّ
غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی( ،الحلی ،1374 ،ج ) 447 :2وکذا ،جاء فی «نهایه االحکام»،
للعالمه الحلی( .راجع :الحلی ،1410 ،ج)447 :2 صفحه 212
/302البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• والیه الفقیه العامه ،مستمره باستمرار زمن غیبه االمام ،النها بتنصیبه و باشرافه.
• والیه الفقیه العامه ،ممهده لزمن الظهور.
• والیه الفقیه العامه ،حل ناجع لزمن کثر فیه السیاسین الوصولیین الالهادفین.
یمکننا ان نقول بان توصیاتنا من هذا البحث:
oمن المفید ان تکون نظریه والیه الفقیه العامه کمنهج دراسی معتمد فی جامعه الزهراء
لما للمراه الحوزو یه الواعیه من تاثیر ایجابی علی االسره بشکل خاص ،والمجتمع
بشکل عام.
oالترو یج اکثر لهذه النظریه ،لحاجه مجتمعنا الماسه لها ،فی زمن کثرت فیه الهفوات
من الحکام ،وزاد المتسلقین علی ظهور العامه للوصول الی السلطه الجل المصالح
الشخصیه ،تارکین مصالح العامه تحت ارجلهم.
oاستغالل المنبر الحسینی فی نشر الوعی بهذه النظریه االلهیه.
oمحاوله التمهید لتطبیق هذه النظریه.
oبعد نشر الوعی الشعبی بالنظریه محاوله توعیه الشعب بالطلب من العلماء بتنفیذها،
الجل االمه ورعایه حقوقها ومصالحها المهتوکه.
oالتفکیر الجدی فی الوصول الی تطبیق النظر یه ،للمساهمه فی التمهید لظهور دوله
الحق الحقه المرتقبه ،تحت رایه الحجه ابن الحسن
. صفحه 303
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه303/...
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢االنصاری ،مرتضی ( .)١٤١٥القضاء والشهادات .قم :الموتمر العالمی بمناسبه الذکری المئو یه
الثانیه لمیالد الشیخ االنصاری.
.٣ترابی علی اکبر .و یحیی الرهائی ( .)١٤١9الموسوعه الرجالیه المیسره او معجم رجال
الوسائل .تحت اشراف :ایه الله جعفر السبحانی .قم :موسسه االمام الصادق
.
.٤الجزائری المروج ،السید محمد جعفر ( .)٢00٧هدی الطالب الی المکاسب .بیروت :موسسه
التاریخ العربی.
.٥الجواهری ،محمد ( .)١٤٢٤المفید من معجم رجال الحدیث .الطبعه الثانیه .قم :منشورات
مکتبه المحالتی.
.٦الحر العاملی ،محمد بن الحسن ( .)١٤09وسائل الشیعه .قم :موسسه ا ل البیت
.
.٧الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤0٥کمال الدین وتمام النعمه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.9الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.١0محمد صنقور علی ( .)٢0١١المعجم االصولی .بیروت :موسسه التاریخ العربی.
.١١مرکز نون للتالیف والترجمه ( .)٢0١٢دروس فی والیه الفقیه .بیروت :جمعیه المعارف
االسالمیه الثقافیه.
.١٢المظفر محمد رضا ( .)٢0١٢عقائد اْلمامیه .بغداد :موسسه ام ابیها.
.١٣الواعظی احمد ( .)٢0١٢الحکومه اْلسلمیه .بیروت :جمعه المعارف االسالمیه الثقافیه. صفحه 304
/212البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ّ
ولم تقع عینی علی تعریف للبیع للمحقق الحلی ،و انما شرع فی التعریف بعقد البیع ،فی
ّ
«شرائع االسالم» ،ومن خالل تعریفه عقد البیع ،یظهر ان البیع عنده هو :نقل الملک من مالک
الی اخر بعوض معلوم( .راجع :الحلی ،1408 ،ج)7 :2
تع ریف البیع لدی الفقهاء المتاخ رین
ّ
ّ
الشهید ّ
ّ
االول البیع ،بانه االیجاب والقبول من الکاملین ،الداالن علی نقل العین بعوض
عرف
ّ
ّ
ّ
الشهید االول ،1414 ،جّ )191 :3
وعرفه المحقق الکرکی ،علی انه :نقل
مقدر مع التراضی( ،
ْ
ّ
َ
الملک من مالک الی اخر بصیغه مخصوصه ،و َیعتبر ان انتقال العین اثر من اثار البیع ،والبیع
ً
ً
فعل من مقوله الفعل ،فکیف یکون انفعاال انتقاال( ،الکرکی ،1429 ،جّ )55 :4اما الشهید
ّ
ّ
الثانی ،فانه یظهر من تعریفه لعقد البیع ان البیع هو :نقل الملک من مالک الی اخر بعوض
معلوم( .الشهید الثانی ،1429 ،ج)144 :3
تعریف البیع لدی الفقهاء متاخ ری المتاخ رین
ً
وقال الشیخ االنصاری معرفا البیع :انشاء تملیک عین بمال( ،االنصاری ،1410 ،ج)9 :6
و بتعبیر اخر :تملیک َعین بعوض( ،االیروانی ،1420 ،ج )14 :2و ّ
عرفه الشیخ ا ل کاشف الغطاء،
فی «وجیزه االحکام» بقوله :واقرب ما یکون الی حقیقته ،التعریف المشهور من انه مبادله مال
بمال ،او تملیک عین بمال فهو مختص بنقل االعیان دون المنافع فانها اجاره ودون الحقوق فانه
ّ
ّ
ّ
محصله ،کالکلی فی
صلح ،والعین اما موجوده کهذا الکتاب او معدومه متجدده کالثمره او
ً
ً
ّ
الذمه قیمیا او مثلیا( .ال کاشف الغطاء ،1366 ،ج)2 :3
وعند البحث عن تعریف البیع فی کتاب «الحدائق الناضره» ،لم یعثر الکاتب علی تعریف
ّ
ّ
ّ
له للبیع ،و انما شممنا رائحه التعریف عندما قال :قال فی الشرائع :وال ینعقد -ای البیع -اال بلفظ
ّ
ّ
ّ
الماضیّ ...ثم علق فی هامش التوثیق اسفل الصفحه بقوله :قالوا :ال بد من صیغه الماضی؛ النه
صریح فی اراده نقل الم ْلک( ،البحرانی ،1413 ،ج )348 :18وقد یفهم من کالمه ّانه ی ّ
عرف
ْ
ّ
البیع ،بانه :اراده نقل الملک. صفحه 213
صفحه 305
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع213/ ...
و یری المیرزا النائینی ا ّن البیع ،عباره عن :مبادله مال بمال( ،االملی ،1413 ،جّ )6 :1
ولکنه،
فسر مفهوم البیع ،فیقولّ :
واما ایه « َا َح ّل الله َالب ْیع» فقد عرفت ابتناء المنع عن الت ّ
ی ّ
مسک بها؛
َّ ً
ّ ّ ّ
مفسرا بها فی اللغه ،اال ان مبادله المال بالمال،
علی کون البیع مبادله مال بمال ،وهو و ان کان
لیست مذکوره فی ّ
نص شرعی ،والظاهر من معناه العرفی هو مبادله شیئ بشیئ ومعاوضه طرف
ّ
اضافه بطرف اضافه ...الی ان یقولّ :ثم ان حقیقه المعامله -ای معامله البیع -عباره عن تبدیل
ّ
احد طرفی االضافه بازاء احد طرفی االضافه من اضافه اخری فی مقابل االرث ،فانه تبدیل
المالکین ،ای باب المعامله تبدیل المملوکین( .النجفی الخوانساری ،1413 ،ج)15-16 :1
تعریف البیع لدی الفقهاء المعاص رین
ّ ّ
ّ
ّ
واما الفقهاء المعاصرین ،فقد ّ
عرف الخوئی البیع ،علی انه :نقل المال بعوض ،ثم یوضح ذلک،
ّ
فیقول :بما ان العوض مال ،ال لخصوصیه فیه ،واالشتراء هو اعطاء الثمن بازاء ما للمشتری غرض
ّ
ً
ّ
الثمن ّ
لکن
فیه بخصوصه فی شخص المعامله ،فمن یبیع السکر مثال ،یرید حفظ مالیه ماله فی
ً
ً
ّ
ّ
المشتری انما یطلب السکر لحاجته فیه ،فاذا کان الغرض لکال المتعاملین امرا واحدا ،کمبادله
کتاب بکتاب -مثال -لم یکن هذا بیعا ،بل هو معامله مستقله( ،الخوئی ،1424 ،ج )13 :2ونقل
عنه فی «مصباح الفقاهه» ّان البیع هو :تملیک َعین بمال( ،التوحیدی ،1378 ،ج )67 :2و ّ
عرفه
ّ
َ
االمام الخمینی ،بانه :تملیک عین بعوض( .االمام الخمینی ،1421 ،ج)25 :1
ّ
ً
ّ
ّ
لخصوصیه فیه
و یری الشیخ الفیاض ،ان البیع غالبا هو :نقل المال بعوض بما هو مال ال
ّ
بح ّده الشخصی ،بل لحفظ مالیه فیه( ،الفیاض ،1378 ،جّ )119 :2اما ّ
السید السیستانی فانه،
ّ ّ
ّ
ّ
ّ
بالعوض ،فیقول:
عرف البیع ،بانه :نقل المال الی الغیر بعوض ،ثم یوضح السید ما یقصده ِ
ً ََ ً
والمقصود بالعوض هو المال الذی یجعل بدال وخلفا عن االخر ،والغالب فیه فی هذه االزمنه ان
والمعو ّ
ّ
َّ
ّ
یکون من النقود ،فالبیع ّ
المعوض هو البائع و باذل
ضیه ،و باذل
العوضیه
متقوم بقصد
العوض هوالمشتری( .السیستانی ،1434 ،ج)21 :2 صفحه 214
/214البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
تحلیل تعریفات الفقهاء للبیع
ّ
عندما نقوم بتحلیل هذه التعاریف ،ونقارب بینها ،نجد ان هناک مشترکات فی المفاهیم داخله فی
ّ
تعریفات الفقهاء ،واخری کل منهم یختلف فیها عن االخر ،فالبعض یاخذ به ،والبعض االخر ال
ّ
یقول به ،ونسجل هنا بعض مالحظات:
ًّ
ّ
• االولی :نالحظ ان مفهوم «مبادله» قال به کال من :المیرزا النائینی ،والشیخ ال کاشف الغطاء،
وهما ینحوان منحی صاحب «المصباح المنیر» فی تعریفه للبیع.
ّ
• الثانیه :نالحظ ان مفاهیم «عقد» الذی اورده ابن حمزه فی تعریفه للبیع ،و «االیجاب
والقبول» الذی اورده الشهید االول فی تعریفه للبیع ،و «صیغه مخصوصه» الذی اورده
ّ
المحقق الکرکی فی تعریفه للبیع ،ک ّلها ّ
تخص عقد البیع.
ّ
ًّ
ّ
• الثالثه :نالحظ ان مفهومی «نقل» و«انتقال» اوردها کال من :الشیخ الطوسی ،ابن ادریس،
ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید االو ل ،الش هید الثانی،
المحقق الکرکی ،الشیخ البحرانی ،السید السیستانی ،محمد اسحاق الفیاض،
والسید الخوئی ،فی تعریفهم للبیع.
ْ
ًّ
ّ
• الرابعه :نالحظ ان مفاهیم «الملک» و«تملیک» و«مملوکه» اوردها کال من :الشیخ الطوسی،
ابن ادریس ،ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید الثانی ،المحقق الکرکی،
الشیخ االنصاری ،الشیخ البحرانی ،فی تعریفهم للبیع.
ًّ
• الخامسه :نالحظ ا ّن مفهومی « َع ین» و« َ
الع ین» اوردها کال من :الشیخ الطوسی،
ابن ادریس ،ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید ّ
االول ،الشهید الثانی،
الشیخ االنصاری ،السید الخوئی ،االمام الخمینی ،فی تعریفهم للبیع.
ـــوض» و«بالع َ
• السـادســه :نــالحــــــظ ّان مـفــهــومــی «ع َ
ـــوض» اوردهــــا
ِ
ِ
ًّ
کــال مــــن :الشــــیخ الطــوسی ،ابــن ادریس ،ابن حمزه ،العالمه الحلی،
المحقق الحلی ،الهید االول ،الشهید الثانی ،الشیخ االنصاری ،فی تعبیر اخر نسب الیه، صفحه 215
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع215/ ...
السید الخوئی ،االمام الخمینی ،محمد اسحاق الفیاض ،والسید السیستانی ،فی
تعریفهم للبیع.
ًّ
ّ
• السابعه :نالحظ ان مفهومی «المال» و«مال» فالما ل االولی ،اوردها کال من:
المیرزا النائینی ،السید الخوئی ،محمد اسحاق الفیاض ،السید السیستانی ،والمال
ًّ
الثانیه ،اوردها کال من :السید الخوئی کما نقل عنه فی «مصباح الفقاهه» ،المیرزا النائینی،
والشیخ االنصاری ،فی تعریفهم للبیع.
انواع نقل وانتقال العین فی تعریف البیع
ّ
من خالل عرض تعریفات الفقهاء للبیع ،وتحلیلها ،نصل الی ان هناک انواع من النقل َ
للعین
و انشاء التملیک فی البیع:
ّ ً
ًّ
َ
بالعوض :والقائلون بهذا ال ّنوع من ّالنقل ،کال من :الشیخ الطوسی ،ابن ادریس،
اوال :نقل العین ِ
ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید ّ
االول ،الشهید الثانی ،الشیخ االنصاری-
کما نقل االیروانی فی کتابه «دروس تمهیدیه فی الفقه االستداللی» فی تعریفه للبیع -المیرزا النائینی،
الشیخ ا ل کاشف الغطاء ،الشیخ البحرانی ،السید الخوئی ،االمام الخمینی ،السید السیستانی،
ومحمد اسحاق الفیاض.
ًّ
ثانی ًا :نقل َ
العین بالصیغه :والقائلون بهذا ا ّلنوع من ّالنقل ،کال من :المحقق الکرکی ،وابن حمزه.
ًّ
ثالث ًا :انشاء تملیک َ
العین :والقائلون بهذا ّالنوع من ّالنقل ،کال من :الشیخ االنصاری ،وقد
یکون هناک غیره.
جهات مشترکه فی تعریف البیع
ّ
ّ
ّ
بعد ان حللنا ّعینه من تعاریف فقهاء االمام ّیه للبیع ،فاننا سنورد بعض جهات؛ نجد انها تلتقی
وتشترک فیها جمیع التعاریف السابقه للبیع ،کما یلی: صفحه 216
/216البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
-اوال :البیع لیس له حقیقه شرعیه
ّ
المتدینون بالشریعه و ّ
ّ
االئمه
المتشرعه،
ال خالف فی ثبوت الحقیقه المتشرعیه -یراد من
ّ
ّ
فان االلفاظ الشرعیه قد نقلت من معانیها اللغو یه الی معانیها الشرعیه فی
فبعد زمن النبی
ً
ّ
ذلک الزمن بال خالف ،و انما وقع الخالف فی الحقیقه الشرعیه ،فمنهم من اثبتها مطلقا ،ومنهم
ً
من نفاها مطلقا ،ومنهم من اثبتها فی العبادات دون المعامالت ،ومنه من اثبتها فی خصوص
-
الفاظ العبادات التی هی کثیره االستعمال ،کالصاله ،ونحوها.
الشرعیه لدی االص ّ
ّ
ولیین ،هی عباره عن وضع االلفاظ المستعمله فی العبادات
والحقیقه
ّ
ّ ً
والمعامالت لمعان جدیده غیر معانیها اللغو یه االصل من قبل الشارع االقدس ،متمثال
ّ
کمصطلح الصاله ،فهی لفظ منقول من معناه اللغوی بمعنی الدعاء ،الی معناه
بالنبی
ّ
الشرعی ،وهو الهیئات واالقوال واالفعال المخصوصه بها ،وهکذا .والثبات الحقیقه الشرعیه ،ال بد
ّ
ّ
والتعینی ،فالوضع التعیینی ،هو مـا وضـع بید
من التع ّرف علی الوضع اللغوی بقسمیه ،التعیینی،
ً
ّ
لفظا مقابل معنی ،والوضع ّ
التعینی ،هو ما ینشا من کثره استعمال لفظ
الواضع ،حیث انه یضـــع
فی معنی ّ
معین.
ّ
ّ
وقد ّتبنی الشارع االقدس نفس المفهوم اللغوی للبیع واجراه فی االصطالح الفقهی ،فان
ّ
الشارع ّتبنی نفس التعریف اللغوی العرفی له ،وبنفس مدلوله المطابقی وااللتزامی ،فلم یات
ّ
ّ
ّ
بمعنی جدید له ،و انما اخذ بنفس المعنی اللغوی واستعمله فی الشارع .ولذا قال الشیخ االعظم
فی «مکاسبه» :ث ّم الظاهرّ :ان لفظ البیع لیس له حقیقه شرعیه و ال ّ
متشرعیه ،بل هو باق علی معناه
ّ
العرفی( ،االنصاری ،1410 ،ج )10 :3ای ان المرجع هو ،معناه العرفی او الذی یفهمه العرف.
ّ
ّ
ّ
متشرعیه للبیع،
شرعیه وال
بینما یوضح السید الحسینی المیالنی معنی عدم وجود حقیقه
ّ
ّ
بقوله :اقول :معنی ّان لفظ البیع لیس له حقیقه ّ
متشرعیه ...هو ان المعنی المستعمل
شرعیه وال
ّ
اللفظ فی الکتاب ّ
والسنه وکلمات االصحاب هو نفس المعنی الذی یقصده اهل العرف.
فیه
ّ
لکن المحقق الطباطبائی قال :یمکن دعوی ان خصوص الفقهاء اصطلحوا فیه معن ًی اخر،
ّ
ّ
وهو العقد المرکب من االیجاب والقبول ،ولذا نسب الی المشهور تعریفه بالعقد ،بل عن العالمه صفحه 217
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع217/ ...
ّ
دعوی االجماع علیه ،وعنه فی المختلف ان المتبادر منه ذلک ،و یبعد ذلک منه بالنسبه الی
ّ
ّ
العرف العام ،اذ من المعلوم ان المتبادر منه فیه لیس اال النقل المخصوص ،فدعواه االجماع
ّ
الفقهیه حیث یقولون:
والتبادر کاشفه عن کون مراده ذلک بالنسبه الی مصطلح الفقهاء فی کتبهم
کتاب البیع ،فی مقابل کتاب ّ
الصلح وغیره من العقود ...نظیر ما ا ّدعاه فی الجواهر من االجماع
ً
علی ان النکاح بمعنی العقد ،علی خالف سائر المشتقات منه ،وهو ایضا ممنوع بالنسبه الی
ّ
العرف العام ،و ان کان ظاهر صاحب الجواهر ذلک ،بل القدر المسلم منه کونه حقیقه فی العقد
ّ
فی خصوص مصطلح الفقهاء ...فاورد علیه ّ
سیدنا االستاذ :بان هذه الدعوی -وکذا دعوی
ّ
صاحب «الجواهر» فی لفظ النکاح -ممنوعه ،فان اراده العقد من البیع والنکاح فی بعض
ّ
االحیان ،ال یدل علی النقل واالصطالح ،بل ظاهر بعض عباراتهم عدم اراده غیر المعنی العرفی،
والقول بمخالفتهم حینئذ لالصطالح فیها ،کما تری( .الحسینی المیالنی ،1431 ،ج)86 :1
ّ
و یقــــول االیروانی فی «تعلیقه علی عباره الشیخ االعظم فی مکاسبه» :اما حقیقه الـبـیــع،
ً
ففی تحدیدها خالف بالرغم من بداهتها اجماال وعدم ثبوت حقیقه شرعیه او متشرعیه له،
(االیروانی ،1420 ،ج )13 :2وکذلک ،یقول ال کاشف الغطاء فی «الفردوس االعلی» :وحیث
ّ
ّ
ّ
ان البیع باعتبار اسبابه وغایاته واحکامه وذات حقیقته متعدده الجهات والحیثیات ،متکثر
ّ
المتشرعه حقیقه ّ
ّ
خاصه ،بل هو باق علی
االعتبارات ،ولیس له علی التحقیق عند الشرع وال
ّ
حقیقته العرف ّیه ،لذلک اختلفت عبارات اللغو یین والفقهاء فی التعبیر عنه بمرادفه وشرح اسمه،
ّ ّ
واالشاره الی بعض ّ
خواصه ،ولم یکن مرادهم بیان الحد الشارح للحقیقه والماهیه( .ال کاشف الغطاء،
)144 :1426
ً
ً
ً
ثانیا :انشاء البیع عرفا وشرعاّ
ً ّ
ّ
ان االنشاء ،بمعناه اللغوی واالصطالحی وقع موضوعا لعده من االحکام الشرعیه ،منها ،انشاء
ّ
العقود واالیقاعات ،وال اشکال فی ان العقود واالیقاعات ،مثل البیع والطالق من االمور االنشائیه
ّ
ّ
ّ
ّ
التی البد من تحققها باالنشاء ،و اال فال تحقق لها( ،النجفی ،1981 ،ج244-252 :22؛ صفحه 218
/218البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
االنصاری ،1410 ،ج )117 :3فالعقود کلها انشائ ّیات وکذا االیقاعات( .الیزدی الطباطبائی،
،1430ج)453 :5
و یقصد باالنشاء فی العقود ،کعقد البیع ،هو ایجاد االیجاب والقبول ،والمشهور لدی
ّ
ّ
الفقهاء ان االنشاء ینحصر بفعل الماضی ،فال یقع باالمر وال بالمضارع؛ الن االمر استدعاء،
وقصد االنشاء بالمستقبل خالف المتعارف.
ً
ّ
بینما یری جماعه من الفقهاء ،کاالمام الخمینی وال ّ
سید الخوئی صحه االنشاء باالمر ایضا؛
ّ
ّ
ّ
وذلک الن دالله کل من االفعال حتی الفعل الماضی علی االنشاء انما تکون بالقرائن الحالیه او
ّ
ً
ّ
المقالیه؛ اذ الفعل الماضی لیس صریحا فی االنشاء ،و اال لما جاز استعماله فی االخبار ،مع انه
ً
ً
ّ
کثیرا ما یستعمل فی االخبار ایضا؛ اذ افاده الفعل الماضی لالنشاء انما تکون بالقرینه ،وال مانع
ً
من افاده االمر والمضارع لالنشاء بالقرینه ایضا.
یقول الشیخ الفیاض فی کتابه «محاضرات فی اصول الفقه»:
ّ
ً
ّ
ان ما هو المشهور من ان االنشاء ایجاد المعنی باللفظ ال اساس له اصال .والوجه فی
ّ
ّ
ّ
ذلک :ما ذکرناه هناک ،وملخصه :ان المراد بایجاد المعنی باللفظ لیس االیجاد
ّ ّ
التکو ینی بالضروره ،فان اللفظ غیر واقع فی سلسله علل الموجودات التکو ینیه ،بداهه
ّ
ّ
ّ
الخاصه ،واللفظ لیس من جملتها .وکذا لیس المراد منه
انها توجد باسبابها وعللها
ّ
االیجاد االعتباری ،فان االعتبار خفیف المونه فیوجد فی نفس المعتبر بمجرد اعتباره،
ّ
ّ
سواء ا کان هناک لفظ تکلم به المعتبر ام لم یکن ،فال یتوقف وجوده االعتباری علی
ّ
ً
اللفظ ابدا .اذا ال یرجع االنشاء بهذا المعنی الی مح ّصل( .الفیاض ،1974 ،ج)66 :3
ً
علما با ّن االنشاءات لیست موجده للمعنیّ ،
ولکنها تحکی عن حاله موجوده فی ّالنفس
ً
فعال ،حیث " ّان هذه الحاله ال تحکی عن ثبوت نسبه ّ
قضیتها مع امکان ان یکون حکایه عن شیء
ّ
نفسانیه ،وهذه االراده لیس سنخها الحکایه عن ثبوت
اخر ،مثال هیئه اضرب اماره علی االراده ال
نسبه الضرب الی المخاطب فی الخارج کالتحریم فی قولنا :ضربت ،بل سنخها ا ّ
لعلیه صفحه 219
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع219/ ...
ّ
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه
االمریه مع انقیاد العبد وتمکنه
واالقتضاء لحصول هذه النسبه ،ضروره ان االراده
لحصول الفعل فی الخارج ،نعم یکون حکایه عن ثبوت المنفعه فی الضرب مثال ،فلو کان
ّ
ً
المتکلم بصیغه االمر غیر مرید للفعل کانت الصیغه مهمله غیر مستعمله فی معنی اصال.
(االراکی ،1415 ،ج)17 :1
ّ
ّ
ّ
وعلیه ،فان تعریف الشیخ االعظم للبیع بانه :انشاء تملیک مال ِبعوض ،یقصد به االنشاء هنا،
ّ
وجود اراده نفسانیه لدی البائع او لدی المشتری ،وهو ثبوت نسبه البیع الی البائع ،ونسبه الشراء
ّ
ّ
االمریه للبیع و اراده المشتری للشیخ الفیاض
الی المشتری فی الخارج ،حیث ان اراده البائع
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه لحصول ا ّ
لعلیه واالقتضاء لحصول الفعل فی الخارج،
للشراء مع انقیادهما وتمکنهما
ّ
والشراء فی ّ
عملیه البیع.
وحکایه عن ثبوت البیع
یقول االمام الخمینی:
ّ
ّ
ان االنشاء غیر البیع ،فان حقیقته نفس التبدیل ال انشاوه ،وکذا ال یعتبر فیه التملیک،
ً
ً
ً
ً
ّ
المعوض عینا -فقد یکون ثمنا وقد یکون عینا -و یقول ایضا:
وکذا ال یعتبر ان یکون
ً
ّ
کما ان االنشاء ،ای االستعمال االیجادی لالیجاب والقبول ،لیس بیعا ،وکذا االثر
ّ
ّ
ً
الحاصل اعتبارا عقیب انشاء التملیک والتملک ،بل هو عباره عن التملیک والتملک ،او
ّ
التبدیل والتبدل ،وسیاتی الفرق بینهما وما هو الحق فی المقام( .االمام الخمینی،
،1421ج)66 :1
ّ
تمهیدیه فی الفقه االستداللی»:
و یقول الشیخ االیروانی فی کتابه «دروس
ّ
وکل هذه التعاریف نائیه عن السداد مشترکه فی عدم قبولها لالنشاء ،مع :ان البیع من
المعانی االنشائیه ،فان االیجاب والقبول کیف ینشئان! وکذا االنشاء الذی هو تعریف
ّ
المصنف -اشاره الی تعریف الشیخ االعظم -کیف ینشا؟ وکذا النقل بالصیغه
المخصوصه ،باعتبار تقییده بالصیغه المخصوصه ،کیف ینشا! و ان کان نفس النقل صفحه 220
/220البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
قابال لالنشاء ،وکذا االنتقال الخارجی اثر لالنشاء ولیس هو ّ
مما ینشا؟ هذا ،مضافا
ّ
ّ
الخاصه المتوجهه الی کل تعریف( .االیروانی ،1420 ،ج)73 :2
الی :االشکاالت
ّ
ّ
انشائیه ،بقصد االراده النفسانیه للبائع
ومن هنا ،فان جمیع التعریفات السابقه للبیع هی
ّ
ً
ّ
لنفسانیه للبیع.
والمشتری ،و اال لم یصبح بیعا ،عند انتفاء هذه االراده ا
ّ
ً
ثالثا :البیع من مقوله المعنی او اللفظّ
ّ
اختلف الفقهاء فی البیع ،هل هو من مقوله اللفظ او من مقوله المعنی ،فمنهم من قال بان البیع
ّ
ّ
ّ
ّ
من مقوله اللفظ ،ومنهم من قال بانه من مقوله المعنی ،وکل له فی ذلک ادلته واستدالالته.
یقول ّ
السید ّ
محمد صادق الروحانی:
ّ ّ
ّ
واورد علیه صاحب «الجواهر» -ای علی الشیخ االنصاری -بان اللفظ من مقوله
ّ
الکیف ،والبیع فعل والمقوالت العشر متباینات ال یصدق بعضها علی بعض .وفیه :ان
ّ
البیع فعل عرف ّی ال مقولی ،کالتکلم الذی هو من مقوله الکیف .واورد علیه فی
ّ
ّ
ّ
ّ
المکاسب بان البیع من مقوله المعنی دون اللفظ ،و اال لم یعقل انشائه باللفظ ،ومراده
ّ
بذلک :ان البیع -بحسب المرتکز العرفی -هو النقل والتملیک الخارجی ال الوجود
ّ
ّ
ً
ً
اللفظی لالنشاء ،و اال لما کان معنی النشائه ،بل کان اظهاره اخبارا ال انشاءا ،وظاهر
ّ
التعریف المذکور بقرینه توصیف االیجاب والقبول بالدالله اراده الوجود اللفظی
منهما( .الروحانی ،1429 ،ج)271 :22
ولذا ،یقول االمام الخمینی:
ّ
ً
ّ
الظاهر ان البیع من مقوله المعنی ال اللفظ ،فلیس االیجاب والقبول مطلقا او
ً
ً
ً
المستعمالن استعماال ایجادیا ،او الموثران عرفا او شرعا ،بیعــا عـرفــا ولغه و ان
ً
اطـلــق علـیهــمــا احــــیــانــــا ،فیقال :بــیــــع صحیح او فاسد فانهما یطلقان صفحه 221
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع221/ ...
علی االسباب ،واما المسببات فال تتصف بهما ،بل یدور امرها بین الوجود والعدم.
(االمام الخمینی ،1421 ،ج)11-12 :1
ً
ّ
ّ
والمملوکیه
للمالکیه
رابعا :البیع نقل وانتقال
ّ
ّ
ّ
تتضمن مفهوم النقل واالنتقال ،وهو یعنی فی اللغه،
نالحظ ان معظم التعاریف التی اوردناها
ّ
التحول من مکان الی مکان اخر ،ومن شخص الی اخر ،ومن موضع الی موضع اخر ،و یراد به
ّ ً
ً
ً
حول ّ
عاده الت ّ
حوال معنو یا ،ورد فی «موسوعه الفقه االسالمی» :اصطالحا؛
الحسی ،وقد یکون ت
التحول ّ
ّ
استعمل الفقهاء ،االنتقال فی ا کثر من معنی ،منهاّ :
والتحول المعنوی ،والتح ّول
الحسی،
ّ
والتحول فی حاالت الشخص من حاله الی
فی االحکام ،ومن مصادیقه الطهاره باالنتقال،
ّ
الملکیه ،و ّ
ّ
التحول فی االستحقاق من
والتحول فی ال ّنیه فی العبادات ،والتح ّول فی
اخری،
شخص الی شخص اخر( .موسسه دائره معارف الفقه االسالمی ،1431 ،ج)11 :18
تحول هذه َ
اذ ًا ،النقل واالنتقال َ
للعین او المال -علی بعض التعاریف -هو ّ
العین او هذا
المال من شخص الی اخر او من جهه الی اخری ّاما علی وجه الحقیقه و ّاما علی وجه االعتبار،
العین او المال -الذی هو عباره عن الم ْلک او َ
فالبائع ینقل َ
العین المملوکه او المال المملوک-
من ّذمته الی ّذمه المشتری.
وال خالف فی ا ّن النقل واالنتقال یکون فی الملک ّیه ،ول ّ
کن الفقهاء اختلفوا فی ماهیه النقل
ّ
ّ
للملکیه؛ نظرا الختالفهم فی ماهیه البیع ،وهل ان االیجاب والقبول موجبین الیجاد
واالنتقال
ّ
ّ
المل ّ
کیه ووجودها ام غیر موجبتین لذلک؟ وهل ان االسباب المملکه -بحسب المعروف -هی
ً
ّ
اعتباریه؟ وما هی ماهیه التملیک؟ وهل هی تبادل االضافات ای
اسباب حقیقه ام هی اسباب
ّ
ّ
ّ
محققه؟ وهل ّان انتقال ّ
السله
اعطاء اضافه بعوض؟ ام انها تبدیل اضافه محققه باضافه اخری
ّ
ّ
الی البائع او المشتری ،والثمن الی احدهما موقوف علی انشاء التملیک والتملک فی اعتبار
ّ
ّ
العقالء ام هو موقوف علی شیء اخر؟ وهل ان ان البیع وصیغته سبب الملکیه ،ام انهما موضوع
ّ
حکم العقالء ،فال یعقل الحکم بالمالکیه والالمالکیه بالنسبه الی شئ واحد فی زمان واحد؟ صفحه 222
/222البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ولذا ،نقل عن السید الخوئی فی «مصباح الفقاهه» انه قال :ما حکی عن الفاضل النراقی فی
ّ
ً
ً ً
ّ
عوائده .و ملخصه :ان البیع عباره عن نقل المالک ملکه الی غیره نقال فعلیا .سواء ا کان مالکا له
ً
ً
ّ
بالفعل ،ام کان مالکا له فی المستقبل کما اذا قال :بعتک ّمنا من الحنطه بکذا مع ان الحنطه لم
ّ
توجد االن لدیه ،فیکون معناه انی نقلت الیک ال ّ
من الذی ساملکه من الحنطه بعد مده .و اذن
ً ّ ّ
فالنقل و ان کان فعلیا ،اال انه لیس بعرض لکی یحتاج الی موضوع وما هو عرض -وهو الملک-
لیس بفعلی حتی یناقش فیه بعدم وجود الموضوع له ،و ّ
یتوجه علیه:
ّ
ّ
• ان البیع لیس عباره عن نقل الملک .و سیاتی .وال ان الملک من االعراض المصطلحه.
ً
وقد تقدمت االشاره الیه وسنتعرض له تفصیال.
ّ
• ان نقل الملک بنفسه لیس من العناو ین االستقاللیه ،و انما هو بلحاظ االضافه او
ّ
ّ
المکان .ومن البین الذی ال ریب فیه انه اذا استحالت اضافه الملکیه الی المعدوم فان
النقل الحاصل بلحاظ تلک الملکیه اولی باالستحاله( .التوحیدی ،1378 ،ج)19 :2
َ
ً
خامسا :البیع مبادله بین مالینحیث ا ّن جمیع التعاریف ت ّتفق علی ّان البیع هو المبادله ا ّ
لمالیه ،سواء مبادله مال بمال ،او مبادله
ً
َ
َ
ّ
ولکن الفقهاء ایضا اختلفوا فی ماهیه التبادل ،هل هو التبادل فی
عین بمال ،او عین بعوض.
ْ
ّ
الزمانیه ،واالضافه المکانیه ،وغیرها ،وذلک بتبدیل
االضافات ،کاالضافه الملکیه ،واالضافه
ّ
ّ
ّ
ّ
لمملوکیه باضافه اخری ،وحل االضافه القائمه بالسلعه ،وجعلها قائمه بالثمن ،وهو
المالکیه وا
ّ
واجدیتها؟ ام ّان االضافه بتمامها تتب ّدل باضافه اخری؟ وهل ّان ا ّلسلطنه هی المل ّ
کیه ،ای
من اثار
السلطنه والملکیه واحده؟ وهل ّان ّ
ّان ّ
قالئیه للملکیه؟ وهل ا ّن ّ
السلطنه من االحکام الع ّ
ماهیه
ً
ً ّ
البیع متقومه بکون المبیع اصال ،والثمن بدال؟ وهکذا. صفحه 223
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع223/ ...
یقول االمام الخمینی:
ّ ّ
فالحق :ان البیع مبادله مال بمال ،ولیس عباره عن تملیک ال َعین بالعوض ،فالملکیه
جده اعتباریه ،لها نحو تحقق فی االعتبار ،وبها تتبدل االموالّ ،
واما هی بنفسها فلیست
ّ
قابله للتبدیل؛ النه لیس للمالک ملکیه علی الملکیه( .االمام الخمینی ،1421 ،ج)20 :1
ً
سادسا :البیع هو تبدیل بین االضافاتال خالف فی ا ّن البیع هو مبادله فی الم ّ
لکیه ،ولک ّن الفقهاء اختلفوا فی کون هذه الملک ّیه هل هی
ِ
ّ
ّ
ّ
اعتباریه؟ وما هو نوع انتقال الملکیه؟ وما نوع تبدیلها باالضافه؟ ولذا ،فان المراد من
حقیقیه او
البیع هو تبدیل بین االضافات ،وهو اعطاء اضافه ِبعوض ،والزم انتقالها من البائع الی المشتری
ً
ً
استقاللها وجودا واعتبارا بال طرف( .نفس المصدر)25 :
یقول السید الشاهرودی:
وفی البیع تکون المبادله بین مالین فی االضافه علی ما هو ظاهر المبادله بین مالین
بعنوان المالیه .و اذا کان نظر صاحب «المصباح» فی اعتبار المال فی تعریف البیع الی
ّ
ذلک فقد اجاد ،وال وجه للقول بکون المبادله فی الملکیه ،فان البیع قد یکون تبدیال فی
ّ
غیر الملکیه ،کما اذا بیع سهم سبیل الله من الزکاه لیصرف ثمنه فی تعمیر المساجد او
ّ
ّ
ً
ً
ّ
القناطر ،فان سهم سبیل الله لیس ملکا الحد وال لجهه ،وسبیل الله یکون مصرفا له ال
ً
مالکا .فال تبدیل فی الملکیه( .الحسینی الشاهرودی ،1409 ،ج)15 :2
ولذا ،یقول السید الخوئی:
والتحقیق ان مفهوم البیع فی الجمله من المفاهیم البدیهیه االرتکازیه التی یعرفها کل
احد ،وهو التبدیل بین شیئین فی جهه االضافه ،ایه اضافه کانت ،ای سواء ا کانت اضافه
ملکیه ،ام کانت اضافه مالیه ،ام اضافه حقیقیه ،ام غیرها من انحاء االضافات ،وال
ً
تختص هذه االضافه ،باالضافه الملکیه وال باالضافه المالیه ،و یقول ایضا :و اذن فال
وجه لذکر کلمه المبادله فی تعریف البیع ،کما صنعه صاحب «المصباح» وتلقاه صفحه 224
/224البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
جماعه بالقبول ،بل ال بد من تبدیل لفظ المبادله فی تعریف البیع بکلمه التبدیل ،فان
التبدیل هو الذی یتحقق بفعل البائع ،و یقول کذلک :تبدیل شئ بعوض فی جهه
االضافه ،وال یفرق فی تحقق هذا المفهوم بین ان یکون کال العوضین عینا ،او کالهما
منفعه ،او احدهما عینا واالخر منفعه ،ولکنا قد ذکرنا فیما سبق ان المتبادر من
االستعماالت العرفیه عدم صدق البیع علی تملیک المنفعه ،بل یعتبر فی تحقق مفهومه
ان یکون المبیع عینا ،واما العوض فلم یدل دلیل علی اعتبار کونه من االعیان ،فیبقی
تحت مفهوم البیع وهو تبدیل شئ بشئ فی جهه االضافه ،فتشمله العمومات الداله
علی صحه العقود( .التوحیدی ،1378 ،ج)23،27،36 :2
َ
ً
سابعا :البیع معاوضه بین ِعوضین او مالینّ
البیع هو عباره عن معاوضه بین مالین؛ الن المعاوضه المحضه عند الفقهاء ،هی المبادله بین
ّ
ِعوضین ،التی یقصد فیها المال من الجانبین .حیث ان البیع عباره عن مبادله عوضین بین طرفین
ّ
والتملک .وفی االزمان السابقه کانت المعاوضه بین َ
العینین متعارفه وشائعه فیما
بقصد التملیک
ّ
وخاصه اهل البوادی والقری ،وال زالت هی مستم ّره فی کثیر من معامالت البیع الی یومنا
بینهم،
ّ
ّ
الملکیه ،و یخرج المعاوضه
هذا .کما ان البیع هو معامله انشائیه بین طرفین بنحو المعاوضه فی
ّ
بین التملیکین ،کما هو الحال فی الهبه ّ
فانها تملیک بعوض تملیک .وال ّ
تتم المعاوضه
المعوضه،
ّ
ً
ً
فی البیع اال من خالل عقد بین طرفین ،البائع والمشتری ،سواء کان هذا العقد مکتو با او شفو یا
ً ّ
ّ
ً
شرعاّ ،
واما
کما هو الشائع والمتعارف بین ال ّناس ،وال تکون -ایضا -اال بین مالین محلین
ّ
ّ
المحرمه ،کاالعیان الجنسه ،وغیرها ،وفی المعامالت الفاسده ،فانه ال
المعاوضات فی االموال
ً
تجوز ،بل تحرم شرعا.
ّ
ّ
ّ
و بالجمله ،ان البیع فی ضمنه واساسه عقد معاوضه؛ حیث ان ماهیه العقد ،لیست اال القرار
ّ
ّ
بین الطرفین فی امر ّما ،فهو عقد معاوضه بالنسبه الی البائع؛ النه یاخذ الثمن فی مقابل اعطاء
ّ
ّ
المبیع ،و بالنسبه الی المشتری؛ النه یاخذ المبیع فی مقابل اعطاء الثمن. صفحه 225
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع225/ ...
ّ
ولذا ،ف ّان عقد المعاوضه هو عباره عقد ّ
یتم فیه بذل الثمن من قبل المشتری ،و بذل السلعه
ً
ّ
من قبل البائع بحسب ما اتفقا علیه ،فیصبح کل طرف من الطرفین ملزما بما اتفق علیه .وفیه
ّ
ّ
تفصیل فراجع .وهل یشترط فی تحقق اصل البیع والشراء تنظیم وثیقه البیع ،وتسجیل سند
رسمی؟ ام ال؟
یجیب االمام الخامنئی:
ّ
ّ
ال یشترط فی تحقق اصل البیع والشراء تنظیم وثیقه البیع ،وال تسجیل ال ّسند الرسمی،
ّ
والشراء من المالک او من وکیله او ّ
ولیه علی
بل المیزان وقوع النقل واالنتقال بالبیع
ً
ً
ّ
النحو الصحیح شرعا ،و ان لم تسجل بشان ذلک وثیقه اصال ...وال یکفی مج ّرد قصد
ّ
البیع او تنظیم الوثیقه العادیه بشانه لتحققه وانتقال ملک المبیع الی المشتری ،وما لم
ً
تقع المعامله بالنحو الصحیح شرعا ،فال وجه اللزام المالک بتنظیم الوثیقه الرسمیه
باسم المشتری ومطالبته بتسلیم السلعه الیه( .االمام الخامنئی ،1420 ،ج،135-136 :2
المساله.)406-407 :
ً
ّ
مختص باالعیان
ثامنا :البیعفیخت ّص البیع باالعیان ،دون المنافع واالعمال ،فال خالف بین الفقهاء فی اعتبار کون المبیع
ً
عینا -الموجود فی الخارج هو َ
ّ
المعینه موجوده بتبعها -فال یع ّم المنافع
العین ،وابعاضها
والحقوق؛ باعتبار صدوق العنوان العرفی للبیع کما هو شائع منذ االزمان الغابره؛ التفاق
ّ
ّ
االصحاب لتحصیل معناه العرفی ،النهم بصدد بیان التفاوت بین البیع واالجاره الموثرین،
یتم بیع المنفعه او العمل او الحق ،و ّانما ّ
(االمام الخمینی ،1421 ،ج )31 :1فال ّ
یتم اجارتها،
فهی من االجاره ولیست من البیع .فالبیع لدی العقالء والعرف یکون فی موارد بیع االعیان.
یقول ال کاشف الغطاء فی «وجیزه االحکام» :واقرب ما یکون الی حقیقته -ای البیع-
ّ
التعریف المشهور من انه مبادله مال بمال ،او تملیک عین بمال ،فهو مختص بنقل االعیان دون
ّ
ّ
المنافع ،فانها اجاره ودون الحقوق فانه صلح ،وا َلعین ّاما موجوده کهذا الکتاب او معدومه صفحه 226
/226البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
ّ
ّ
ّ
محصله کالکلی فی الذمه قیمیا او مثلیا ،وال یترتب علیه اثره وهو االنتقال
متجدده کالثمره او
ً َّ
والتملیک شرعا اال بشروط فی ارکانه وهی ثالثه :الصیغه ،والثمن ،والمثمن ،وشروط فی طرفیه،
ً
وهما البائع والمشتری( ،ال کاشف الغطاء ،1366 ،ج )2 :3کما یقول -ایضا -فی کتابه
ّ
«الفردوس االعلی» :واالصل فی تملیک االعیان بالعوض هو البیع ،کما ان االصل فی تملیک
المنافع بالعوض هو االجاره( .ال کاشف الغطاء)144 :1426 ،
ً
ّ
بینما یری بعض االعاظم ،کالسید االمام الخمینی ان :بیع المنافع والحقوق بیع عرفا ولغه
ولو فرض بطالنه( ،االمام الخمینی ،1421 ،ج )32 :1وما یصطلح علیه فی عصرنا الحاضر
ً
ً
ّ
عینا؛ ول ّ
کن هذا البیع
«السرقفلی» ،وغیره من الحقوق والمنافع ،فیمکن عده بیعا و ان لم یکن
ً
ً
هو بیع اع ّ
تباری ،ولیس بیعا حقیقیا .ولذا ،یقول :و یو ّید ما ذکرناه :من عدم اعتبار کون المبیع عینا
ً
فی نظر العقالء ،عدم االشکال فی عدم اعتبار کون العوض عینا ،وعدم الخالف فیه ،وال شبهه
ّ
فی صدق عنوان البیع علیه ،واحتمال االلحاق شرعا مقطوع الفساد .ووجه التایید :ان العوض
ّ
والمعوض یختلفان باالعتبار حسب انشاء البیع ،واما بحسب الواقع فکل من المثمن والثمن
ً
عوض عن االخر ،فماهیه البیع هی المبادله بینهما ،وجعل کل منهما عوضا عن االخر ،و بدال
ّ
ّ
عن صاحبه ،فالعین بدل الثمن وعوضه ،والثمن بدل ال َعین وعوضها ،فکما ال یعتبر فی العوض-
ً
بمعنی الثمن -کونه عینا ،کذلک فی العوض االخر الذی هو مبیع؛ لعدم الفرق بینهما من جهه
ّ
والمعوضیه ،ومن وقوع التبادل علیهما( .نفس المصدر)35 :
العوضیه
ً
تاسعا :البیع بصیغه مخصوصهکذلک ّ
یتم البیع بصیغه مخصوصه ،سواء کانت هذه الصیغه مکتو به او غیر مکتو به ،لفظیه او
ّ
بالعربیه او بغیرها ،ماضو یه او غیر ماضو یه ،وهکذا،
غیر لفظیه ،کاالشاره ،وغیرها ،وسواء کانت
ً
ّ
فالبیع یکون صحیحا علی کل المبانی للفقهاء.
ّ
و یقصد بالصیغه المخصوصه ،صیغه عقد البیع ،حیث ان العقد یحتاج الی ایجاب وقبول،
ّ
ّ
وقد یستغنی با الیجاب عن القبول ،کما اذا وک ل المشتری او البائع صاحبه فی البیع والشراء صفحه 227
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع227/ ...
ً
ّ
ّ
او وکال ثالثا فیقول« :بعت هذا بهذا» ،فان االقوی عدم االحتیاج حینئذ الی القبول .واالقوی عدم
ّ
ّ
ّ
ّ
بکل لغه ولو مع امکان ال ّ
عربی .کما انه الیعتبر فیه الصراحه ،بل یقع بکل
العربیه ،بل یقع
اعتبار
ّ
ّ
لفظ دال علی المقصود عند اهل المحاوره ،کـ «بعت» و«ملکت» ونحوهما فی االیجاب،
و«قبلت» و«اشتریت» و«ابتعت» ونحو ذلک فی القبول .والظاهر عدم اعتبار الماضو ّیه -فیجوز
بالمضارع -و ان کان احوط .وال یعتبر فیه عدم ا ّللحن من حیث ّ
الماده والهیئه واالعراب اذا کان
ًّ
ً
ً
ّ
داال علی المقصود عند ابناء المحـــاوره وعد ملحــونـــــا مـــنه ،ال کـــالمــــا اخـــــر
ذکر فی هــــذا المــقام ،کما اذا قال« :بعت» بفتح الباء او بکسر العین وسکون التاء ،واولی
ّ
المحرفه ،کالمتداوله بین اهل ّ
ّ
السواد ومن ضاهاهم( .االملی ،1413 ،ج)5 :1
بذلک اللغات
بینما یقول الشیخ البحرانی:
ً
بل کاد یکون اجماعا هو اشتراط الصیغه الخاصه فی البیع کغیره من العقود ،فال یکفی
التقابض من غیر تلک الصیغه ،و ان حصل من االلفاظ واالمارات ما یدل علی
اراده البیع ،سواء کان فی الخطیر والحقیر( .البحرانی ،1413 ،ج)303 :18
ّ
اذن ،نالحظ ان هناک خالف بین الفقهاء فی وجوب الصیغه المخصوصه من عدمها ،فیراجع
ّ
ً
فی محله ،ولها شروطا م ّعینه ،کالتطابق والموااله ،والتنجیز ،وغیرها ،ولکن مقصودنا من هذه
ّ
ّ
ّ
تتضمن وجود هذه الصیغه ،سواء کانت صیغه قولیه ،او صیغه
النقطه ان تعاریف الفقهاء کلها
فع ّلیه ،او کانت بالعربیه او بغیرها.
ً
عاشرا :احراز رضا المتعاقدین فی البیعّ ّ
ّ
یتم اال من خالل رضا الطرفین او المتعاقدین،
حیث ّیتضح من خالل تعاریف البیع ،ان البیع ال
َّ
ّ
وقد ّاتفق الفقهاء علی ّان ّ
الرضا اساس العقود ،قال الله تعالی« :یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال ت اکلوا
َّ
ً
اطل ِاال ان تکون ِتجاره عن ترا ٍض منکم»( ،النساء ،االیه )29وقال
اموالکم بینکم ِبالب ِ
ِ
ّ
ّ
یتفرقن ب ّیعان اال عن رضا»( ،السیوطی ،1432 ،ج)144 :2
الرسول االکرم « :یا اهل البقیع ال
وقالّ « :انما البیع عن تراض»( ،نفس المصدر) ّ
والرضا ،هو عباره عن سرور القلب وطیب صفحه 228
/228البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ًّ
ّ
ضد ّ
السخط والکراهه ،بان یقصد کال المتعاقدین ،کالبائع والمشتری الفعل دون ان
ا ّلنفس ،وهو
یشو به اکراه.
ً
ولذلک ،اشترط الفقهاء واوجبوا شروطا یجب توافرها فی البائع والمشتری ،منها :قصد البیع،
َ
وان یکون ک ًّال منهما م َ
مجبورین وال مک َرهین؛ م ّما یعنی رضا الطرفین بمعامله
ختارین ،غیر
ً
شخصا ّما علی بیع داره وما اشبه ،بحیث ی ّ
البیع ،ا ّال فی حاالت ّ
ودی
خاصه ،کان یجبر الظالم
ً
الی الحاق الضرر فی نفسه وفی عیاله وما ّیتصل به ،فقد یکون البیع صحیحا حینئذ.
وقد ّفرق الفقهاء فی المعامالت بین المکره والمضطر الذی نشا اضطراره من الضروره
والحاجه الشدیده ،فحکموا ببطالن معامالت المکره دون المضطر ،ولذلک فهم حینما اشترطوا
االختیار فی العقود واالیقاعات اخرجوا به «المکره» فقط فحکموا ببطالن عقوده و ایقاعاته ولم
یذکروا المضطر ،وذلک واضح ،الن فی ابطال معامالت المکره منه علیه ،بخالف المضطر الذی
اضطر لبیع داره للمعالجه مثال ،فان فی ابطال بیعه ضررا علیه ،وهو خالف االمتنان ،بینما ورد
حدیث الرفع ونحوه مورد االمتنان علی االمه ،ولذلک ال یجری فی مورد یکون جریانه فیه خالفا
لالمتنان ،کما فی المضطر الی بیع داره ،نعم یجری فی المضطر الی ا کل مال الغیر النقاذ نفسه
من الهالک( .االنصاری ،1415 ،ج)443 :3
ّ
ومن هنا ،ال ّ
یصح البیع اال اذا اجاز المالک او الوکیل او الولی او الماذون بالبیع لمن یبیع
ّ
غیرهم ،کا ّ
لصدیق او الجار او القریب او ما شاکل ذلک ،و اال فالبیع باطل ،ولو ّتم بیع المال
ّ
المغصوب ثم رضی المالک بعد ذلک ببیع ماله ،حینئذ صح البیع .ومع تخلف شروط ا ِلعوضین
ً
ّ
ّ
التصرف مع رضا الطرفین به حتی علی تقدیر البطالن ،کما هو
یقع البیع باطال ،بید انه ال یحرم
المتداول بین عوام الناس( .االیروانی ،1420 ،ج)24 :2
ْ
ّ
نالحظ ان تعریفات الفقهاء للبیع ،تشیر الی نقل وانتقال ال ِملک من احد طرفی البیع الی
َ
االخر علی نحو التملیک ،وهذا االنتقال والتملیک ا ّما ان یکون ِبعوض ،ای نقل عین ِبعوض،
ّ
َ
ّ
الملک او المالک ّیه من
و اما ان یکون بالصیغه ،ای نقل عین بالصیغه .فاذا قلنا ان البیع هو انتقال ِ
ً
ّ
ّ
العوض ،فقد یکون التعریف ناقصا ،وغیر جامع ،حیث ان
طرف الی اخر ،ولکنه بالصیغه ولیس ب ِ صفحه 229
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع229/ ...
ّ
ّ
الصیغه قد ال تکفی فی انتقال المال ّ
کیه من طرف الی طرف اخر ،و انما ال بد من حصول ِعوض
ّ
علی هذا النقل؛ کی یکون البیع بعوض ،ولیس بالصیغه .اقول ،اذا کان تعریف البیع علی انه
ً
ً
ً
َ
انتقال عین بالصیغه ،هل ینطبق علیه عنوان صدق البیع عرفا؟ ام ال ینطبق ذلک؟ هذا ّاوال ،وثانیا،
ّ
ّ
ً
ممضی من الشارع باطالق ادله االمضاء؟ ام غیر ممضی؟ وعلیه
هل یکون هذا النوع من البیع
ّ
ٌّ
جری النقاش بین الفقهاء ،وکل منهم ادلی بدلوه ،والقی بادلته علی ّ
صحه ما یراه و یعتقده .ونفس
ّ
َ
َ
هذه االسئله تجری علی تعریف البیع علی انه انتقال عین ِبعوض ،او انشاء تملیک عین.
ّ
فیتضح من خالل هذه الجهات التی اوردناها حول تعاریف الفقهاء للبیع،النتیجه االتیه،
ّ ّ
کل هذه الجهات والتساوالت ،واالشکال ّیه التی ت ّ
کونها قد ناقشها و یناقشها الفقهاء فی
وهی :ان
ّ
وعمدوها بادلتهم الشر ّعیه وا ّ
ابحاثهم الخارج ،وافرغوا علیها اشکاالتهم وتفریعاتهاّ ،
لعقلیه،
ً
ً
ً
تحقیقا ،الی ان یصلوا الی قناعه ّ
معینه تجاه ماهیه المبادله بین
وف ّرعوها تفریعا ،و اشکاال ،و
ّ
المختصین من الفقهاء.
المالین وحقیقه البیع؛ للوصول الی تعریف جامع مانع له من قبل
التعریف المختار
ّ
ومن هنا ،فان البیع فی ماهیته وحقیقته ،انشاء تملیک ،باراده نفسانیه ال فی الخارج ،وهو نقل
ّ
ّ
ّ
ّ
اعتباریه ولیست
المملوکیه بتبدیل االضافات؛ الن الملکیه هنا
المالکیه او
وانتقال للملکیه او
ً
ّ
حقیق ّیه ،کما ان البیع مبادله بین مال ومال او بین مال و ِعوض ،وهذه المبادله ایضا تکون فی االضافات،
وتکون فی االعیان بال خالف ،ولکن وقع الخالف فی المنفعه والعمل والحقوق ،فراجع.
ّ
اللطیف وحسن التوفیق االلهی ا ّننی وقعت علی کتاب ال کاشف الغطاء ،ی ّ
سمی
ومن
«الفردوس االعلی» ،فقرات فیه فوقعت عینی علی بعض فقرات فی بیان حقیقه البیع والملک
ّ
والملکیه ،واری من المناسب نقلها واالفاده منها ،وقد اوجز الشیخ واوفی ،فیقول :لذلک
ّ
اختلفت عبارات اللغو یین والفقهاء فی التعبیر عنه بمرادفه وشرح اسمه واالشاره الی بعض
ّ
خوا ّصه ،ولم یکن مرادهم بیان الحد الشارح للحقیقه والماهیه. صفحه 230
/230البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ
ّ
ّ
فبالنظر الی ما یحصل به من تبادل المالین ،قیل انه مبادله مال بمال ،و بالنظر الی ما یترتب علیه
ّ ّ
ّ
ّ
ّ
من النقل واالنتقال ،قیل انه نقل العین وانتقالها بعوض ،وبالنظر الی انه ال یتحقق اال باللفظ
ّ
ّ
ً
ّ
ّ
ّ
الخاص ،قیل انه هو اللفظ الدال علی النقل ،و بلحاظ لزوم القبول فی تحققه خارجا ،قیل انه
ّ
ّ
االیجاب والقبول الداالن علی النقل ،وبلحاظ لزوم قصد االنشاء فی حصوله ،قیل انه انشاء تملیک
ّ
ّ
َ
اللوازم ،و ان کان الز ًما ا ًّ
عماّ ،
فعبر به،
العین بمال ،وهکذا کل نظر الی جهه من الجهات والزم من
ّ
ّ
والکل و ان اصابوا بالنظر الی الجهه التی اشاروا الیها ،ولکن حیث ان جمیع تلک الجهات و ان
ّ
کل وجه ،وال ّ
یتمیز البیع به عن
اشارت الی الحقیقه من وجه ،ولکنها ال تفی بتمام الحقیقه من
اخوته من العقود المملکه ،کاالجاره والصلح والهبه ّ
المعوضه والقرض ،لذلک ،کثر النقض واالبرام
ً
فی تلک التعاریف ،وبیان الخلل فی تلک العبارات؛ نظرا لکون حقیقه البیع ومفهومه ال یرادف
مفهوم المبادله ،وال یساوی مفهوم النقل واالنتقال والتملیک وال انشاء التملیک.
ً
ً
ّ
و یشهد لذلک االتفاق ظاهرا علی انه لو قال بادلت او نقلت او ملکت ال یکون بیعا ،فمفهوم
ً
ً
البیع اذا مغایر لکل تلک المفاهیم ،مضافا الی صدق ا کثر تلک العبارات علی غیر البیع من عقود
المعاوضات کالصلح والهبه المعوضه وغیرها ،ولم نجد فی کلماتهم علی کثرتها من ّعبر عن
ذات حقیقه البیع وجوهر معناه الذی یمتاز به عن کافه ما یشارکه فی النقل والتملیک من عقود
ّ
ّ
المعاوضات ،کما یشیر فی موضع اخر من کتابه :الی ان ا ِلعوض لیس هو مطلق المال ،و انما
ّ ّ
الما ّ
ّ
کل واحد من الفقهاء نظر الی مرتبه ّ
فعبر بما
المـقـومـه له فیقول :و بهـذا تعـرف ان
لـیه
ّ
ّ
الخاصه الکامنه فیها
العوض لیس هو مطلق المال ،بل مالیتها
یناسبها ،وفاتهم االشاره الی ان ِ
ّ
ّ
ّ
استرد
المقومه لها ،التی تعتبر فی العرف قیمه لها ،فکان صاحب السلعه اذا اخذ قیمتها قد
َ
سلعته ،ولکن من حیث مالیتها ،و باذل المال قد اس ّ
ترده ،ولکن فی ضمن عین تلک السلعه.
ً
وهذا المعنی ارتکازی فی النفوس ،موجود فی اذهان المتبایعن اجماال ،ومغفول عنه
ّ
ً
ّ
تفصیال ،ولذا ،لو ت ّبین الغبن والزیاده والنقیصه فی الثمن او المثمن کان للمغبون الفسخ؛ النه لم
ً
دا علیها ،فلم یصل الیه فی َ
الیه َ
یصل الیه تمام م ّ
العین تمام ما دفع من
العین ،او دفع المشتری زائ
المال( .ال کاشف الغطاء)147 :1426 ، صفحه 231
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع231/ ...
ّ
وفی الختام ،وصل بنا البحث الی ان اختالف عبارات تعریف البیع ،قد تکون ناشئه عن
ّ
قصور فی الفهم اللغوی لبعض المفاهیم المتصله بمصطلح البیع لدی بعض الفقهاء ،و بالتالی
ّ
ستختلف تعابیرهم فی تعریف البیع ،و ّاما ان تکون لیست ناشئه عن قصور فی الفهم اللغوی
لبعض المفاهیم ،بل هی ناشئه عن درجه فهم ماهیه البیع وحقیقته ،من جهه ،ومن جهه اخری،
فهم االعتبارات فی نقل وانتقال الملک ّیه او المالکیه او المملوکیه من طرف الی اخر ،او اختالفهم
فی انتقال الملکیه الحقیقیه او االعتباریه ،او فی نقل َ
العین بالنظر الی تبدیل االضافات او الی
ّ
ّ
شیء اخر ،وهکذا ،فان هناک اعتبارات کثیره یراها الفقهاء ونحن لسنا فی مورد البت والمناقشه،
فلسنا باهلها.
ّ
وفقهیه کثیره
ونتیجه لهذا االختالف فی اعتبارات مناشئ للبیع قد توجد هناک ثمرات علمیه
یراها الفقهاء ونحن ال نعلم بها.
الفائده العلمیه والفقهیه لتعریف البیع
ّ
واما الفائده العلمیه والجدوی من الخوض فی بحث تعریف البیع ،فقد یقول قائل :ما هی القیمه
علمیه وا ّ
وما هی الجدوی ال ّ
لفقهیه من البحث فی تعریف البیع؟ الیس هذا مضیعه للوقت وهدر
للطاقات ،وصرفها دون جدوی ونفع؟
ّ
وقد اشار الی هذا المعنی الشیخ االیروانی فی بحثه الخارج ،عندما تحدث عن شروط
العقد ،فی الفصل ّ
االول من کتاب «المکاسب» لالنصاری ،فقال :ال نری ضروره الی صرف
ً
ّ
الوقت فی تحدید البیع ،فمثال یقول الشیخ االعظم فی «المکاسب» علی ما نقلنا عنه انه عباره
عن انشاء تملیک عین بمال ،و یاتی الغیر فیقول ّ
یرد علی هذا التعریف اشکال ّ
فیعرفه بتعریف
ً
اخر ...وهکذا ،فنحن ال نری نفعا له بعد ما ک ّنا نحمل صوره ارتکازیه عن معنی البیع ،ومن
َّ
الواضح ان المعانی االرتکازیه تحدیدها قد یواجه مثل هذه المشکالت ،واالنسب االنشغال فی
َّ
قضیه اخری فان هذا ال باس به وهی ان ذلک المعنی االرتکازی هل ینطبق فی هذا المورد او ال. صفحه 232
/232البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
و یمثل لذلک بموردین؛ لیثبت حدود المعنی االرتکازی سعه وشموال لمعظم المسائل
ّ
الفقهیه فی البیع ،وان المعنی االرتکازی یشمل هذه الحاله او تلک الحاله ،ففی هذه الموارد
ّ
یستحق ان یقع فیه البحث والنزاع ،ولذلک ،یقولّ :اما ان نشغل وقتنا فی تعریف البیع بشکل کلی
ً
ثم نقول هو ینتقض طردا وغیر ذلک فال حاجه الیه( .راجع :االیروانی)1339 ،
بینما یـقـول حائــــــری:
ّ
ّ
ّ
بغض النظر عن القیمه العلم ّیه للتدقیقات االنفه الذکر ،فـان فکــره ان لفـظـه البیع ال
ّ
ّ
ّ
وتشریعیه ،وال جرم ّانها محتفظه بمفهومها العرفی ،و ّ
بمجرد
شرعیه
تتضمن حقیقه
ّ
ً
ّ
ادله ّ
صحه البیع و الزامیته ،فضال عن انها تنهی النقاش
الصدق العرفی للبیع ،ستشملها
ساسیه فی المالءمه بین القوانین والمجتمع ،ال ّ
حول المصطلحات ،هی خطوه ا ّ
سیما
ّ
للشک ب ّ
صحتها و بالز ّ
فی الحاالت التی ّ
امیه عقد
تتعرض فیها الصور الحدیثه للبیع،
البیع ،کبیع العماره قبل بنائها ،او التوصیه بصناعه الطائرات والسفن ،وشرائها.
(حائری ،مقاله فی البیع)3 :
ّ
ً
ّ
اذا ،هناک رای یری ان صرف الوقت فی تعریف البیع ال طائل منه ،اال فی الموارد التی
یشملها المعنی االرتکازی العرفی للبیع .ومع ذلک ،اقول :من الناحیه العلم ّیه -ومن وجهه
نظری القاصر -اری ضروره الخوض فی تعریف البیع؛ ما دام هناک اختالف فی عبارات الفقهاء،
ً ًّ
ّ
وردا من قبل الفقهاء ،رغم
وال یوجد تعریف للبیع جامع ومانع ،فکل التعاریف نجد ان فیها اخذا
ّ ّ
بداهه حقیقه البیع ،ووجود المعنی االرتکازی العرفی له ،اال انه من المناسب البحث فی تعریفه،
مع بیان حقیقته وماهیته ،واعتباراته الفقهیه ،والثمرات العلمیه والعملیه من ذلک.
ّ
ّ
اضافه الی المستجدات الحدیثه فی البیع والشراء ،وما یرافقها من حاالت وموارد ،فهی
ّ
ّ
ّ
تحتاج الی البت فیها ،والدقه فی االعتبارات والفهم اللغوی والفقهی الصحیح والسلیم قدر
االمکان. صفحه 233
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع233/ ...
الخاتمه
ّ
وصلنا الی خاتمه البحث ،الذی یتعلق بتعریف البیع لدی فقهاء االمامیه منذ القرن الرابع
الهجری الی القرن الرابع عشر الهجری ،حاولت قدر المستطاع تحلیل هذه التعاریف؛ للوصول
الی مواطن االشتراک وموارد االختالف فی عبارات تعریف البیع لدی الفقهاء ،لنصل الی
ً
ً
التعریف الذی قد یکون جامعا ومانعا فی نفس الوقت.
جمه وکثیره ،حیث یجب علینا الفحص ّ
علم ًا ب ّانه قد واجهتنا صعو بات ّ
الجید للموضوع،
ّ
والقراءات المتانیه لمختلف الفقهاء ،منذ عصر ما بعد السفراء االربعه ،وخاصه فی القرن الرابع
الهجری الی القرن الرابع عشر الهجری ،ونحن ال زلنا فی بدایه الطریق فی علوم الفقه والشریعه،
جرد محاوله ّ
ولکن هی م ّ
علمیه ابتغی بها الوصول الی جدوائیه البحث العلمیه من عدمها ،وهل
هناک فائده علمیه للبحث فی ذلک ام ال؟
وقد ابحرت فی الموضوع بعمق ،وحاولت وضع مجموعه من االهداف تخص البحث،
ّ
وتمکنت من الوصول لنتائج قد تکون مرضیه.
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢ا ل کاشف الغطاء ،محمد حسین (.)١٤٢٦الفردوس العلی .تعلیقات :السید محمد علی
القاضی الطباطبائی ،قم :دار انوار الهدی.
.٣ال کاشف الغطاء ،محمد حسین ( .)١٣٦٦وجیزه الحکام .النجف االشرف :موسسه کاشف الغطاء العامه.
.٤االملی ،محمد تقی ( .)١٤١٣کتاب المکا سب والبیع :تق ریرات بحث المیرزا النائینی.
الطبعه الثانیه .قمّ :
موسسه ال ّنشر االسالمی.
.٥احمد مختار عمر ( .)١٤٢9اللغه العربیه المعاصر .القاهره :عالم الکتب.
.٦االراکی ،محمد علی ( .)١٤١٥اصول الفقه .قم :موسسه فی طریق الحق.
.٧االنصاری ،مرتضی ( .)١٤١0المکاسب .المحقق :السید محمد کالنتر .الطبعه الرابعه.
بیروت :موسسه النور للمطبوعات. صفحه 234
/234البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.8االنصاری ،محمد علی ( .)١٤١٥الموسوعه الفقهیه المیسره .قم :مجمع الفکر االسالمی.
.9انیس ،ابراهیم .منتصر ،عبد الحلیم .الصوالحی ،عطیه .ومحمد خلف الله احمد (.)١٤٢٥
المعجم الوسیط .الطبعه الرابعه .القاهره :مکتبه الشروق الدولیه.
.١0ابن ادریس الحلی ،محمد بن حسن ( .)١٤١٢السرائر الحاوی لتح ریر الفتاوی .تصحیح وتعلیق:
السید محمد تقی الکشفی .الطبعه الثانیه .بیروت :دار الکتاب االسالمی.
.١١ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)١٤١9لسان العرب .الطبعه الثالثه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.١٢االمام الخامنئی ،السید علی ( .)١٤٢0اجوبه اْلستفتاءات .بیروت :الدار االسالمیه.
.١٣االمام الخمینی ،السید روح الله ( .)١٤٢١کتاب البیع .قم :موسسه تنظیم ونشر اثار االمام الخمینی.
.١٤االیروانی ،محمد باقر ( :)١٣٣9بحث الفقهhttp://eshia.ir/feqh :
.١٥االیروانی ،محمد باقر ( .)١٤٢0دروس تمهیدیه فی الفقه اْلستداللی .الطبعه الثانیه .قم :موسسه الفقه.
.١٦ابو العزم ،عبدالغنی ( .)٢0١٣معجم الغنی الزاهر .الرباط :موسسه الغنی للنشر.
.١٧بابستی ،عزیزه فوال ( .)١٤١٣المعجم المفصل فی النحو العربی .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.١8البحرانی ،یوسف ال عصفور ( .)١٤١٣الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره .تحقیق وتعلیق:
محمد تقی االیروانی .الطبعه الثالثه .بیروت :دار االضواء.
.١9التوحیدی ،محمد علی ( .)١٣٧8مصباح الفقاهه فی المعاملت :تقریرات بحث السید الخوئی.
النجف االشرف :المطبعه الحیدریه.
.٢0حائری ،مسعود .مقاله فی البیعhttps://dalalabbas.files.wordpress.com :
.٢١الحسینی الز بیدی ،محمد بن محمد ( .)١98٤تاج العروس من جواهر القاموس .الطبعه الثانیه.
الکو یت :مطبعه حکومه الکو یت.
.٢٢الحسینی الشاهرودی ،السید علی ( .)١٤09محاضرات فی الفقه الجعفری :تق ریرات لبحث
السید الخوئی .قم :دار الکتاب االسالمی.
.٢٣الحسینی المیالنی ،السید علی ( .)١٤٣١کتاب البیع .قم :مرکز الحقائق االسالمیه.
.٢٤الحر العاملی ،محمد بن الحسن ( .)١٤١٤وسائل الشیعه .الطبعه الثانیه .قم :موسسه ال البیت البیت
.٢٥الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٣٧٤تذکره الفقهاء .قم :موسسه ال البیت
..
.
.٢٦الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤08شرائع اْلسلم فی مسائل الحلل والحرام .المحقق:
عبدالحسین محمد علی بقال .الطبعه الثانیه .قم :موسسه اسماعیلیان. صفحه 235
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع235/ ...
.٢٧الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤٣٥مختلف الشیعه .الطبعه الثالثه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٢8الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤١٦مناهج الیقین فی اصول الدین .المحقق :محمد رضا
االنصاری القمی .الطبعه الثانیه .قم :مطبعه ماران.
.٢9الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤١0نهایه اْلحکام فی شرح الحکام .المحقق :السید مهدی الرجائی.
الطبعه الثانیه .قم :موسسه اسماعیلیان.
.٣0الخوئی ،السید ابو القاسم ( .)١٤٢٤منهاج الصالحین .الطبعه الثانیه والثالثون .لندن :موسسه
الخوئی االسالمیه.
.٣١الرازی ،محمد بن ابی بکر ( .)١98٦مختار الصحاح .الطبعه الثانیه .بیروت :مکتبه لبنان.
.٣٢الراغب االصفهانی ،حسین بن محمد ( .)١٤٢٤مفردات غ ریب القران .الطبعه الثالثه .المحقق:
صفوان عدنان داوودی .قم :منشورات ذوی القربی.
.٣٣رواس ،محمد وحامد صادق ( .)١٤08معجم لغه الفقهاء .الطبعه الثانیه .بیروت :دار النفائس.
.٣٤الروحانی ،السید محمد صادق ( .)١٤٢9فقه الصادق
.الطبعه الرابعه .قم :منشورات االجتهاد.
.٣٥الزحیلی ،وهبه مصطفی ( .)١٤١8الفقه اْلسلمی وادلته .الطبعه الرابعه .دمشق :دار الفکر.
.٣٦الزحیلی ،محمد مصطفی ( .)٢00٦القواعد الفقهیه وتطبیقاتها فی المذاهب الربعه.
دمشق :دار الفکر.
.٣٧زین الدین ،محمد امین ( .)١٤١٣کلمه التقوی .الطبعه الثانیه .قم :مطبعه مهر.
.٣8سانو ،قطب مصطفی ( .)١٤٢0معجم مصطلحات اصول الفقه .تقدیم ومراجعه :محمد رواس قلعجی.
بیروت :دار الفکر المعاصر.
.٣9السیستانی ،السید علی ( .)١٤٣٤منهاج الصالحین .الطبعه التاسعه عشر .بیروت :دار المورخ العربی.
.٤0السیوطی ،جالل الدین ( .)١٤٣٢الدر المنثور .الطبعه الثانیه .بیروت :دار الفکر.
.٤١الشهید االول ،محمد بن مکی ( )١٤١٤الدروس .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٢الشهی د الثانی ،زین الدین بن علی ( .) ١٤١0الروض ه البهی ه فی شرح الل معه ال دمشقی ه .
قم :منشورات جامعه النجف الدینیه.
.٤٣الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢9م سالک الفهام فی تنقیح شرائع اْلسلم.
الطبعه الرابعه ،قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٤الطوسی ،محمد بن حسن ( .)١٤١٢المبسوط فی فقه اْلمامیه .المصحح :السید محمد تقی الکشفی.
الطبعه الثانیه .بیروت :دار الکتاب االسالمی. صفحه 236
/236البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.٤٥العسکری ،حسن بن عبدالله ( .)١٤١٢مجمع الفروق اللغویه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٦عمیم االحسان ،محمد ( .)١٤٢٤ع ریفات الفقهیه .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.٤٧فتح الله ،احمد ( .)١٤٣8معجم الفاظ الفقه الجعف ری .اعداد :احسان المظفر .الطبعه الثانیه.
بیروت :دار المرتضی.
.٤8الفیاض ،محمد اسحاق ( .)١9٧٤محاضرات فی اصول الفقه :تق ریرات لبحث السید الخوئی.
ّ
النجف االشرف :مطبعه االداب.
.٤9الفیاض ،محمد اسحاق ( .)١٣٧8منهاج الصالحین .قم :مکتب ایه الله العظمی الفیاض.
.٥0الفیومی ،احمد بن محمد ( .)١98٧المصباح المنیر فی غ ریب الشرح الکبیر .الطبعه الثانیه.
بیروت :مکتبه لبنان.
.٥١القرافی ،شهاب الدین احمد ( .)١٤٢٤شرح تنقیح الفصول فی اختصار المحصول فی الصول.
الطبعه الثانیه .بیروت :دار الفکر.
.٥٢الکرکی ،علی بن حسین ( .)١٤٢9جامع المقاصد فی شرح القواعد .قم :موسسه المعارف االسالمیه.
.٥٣مامقانی ،محمد حسن ( .)١٣٢٣غایه االمال فی شرح المکاسب والبیع .قم :مجمع الذخائر االسالمیه.
.٥٤مرکز المعجم الفقهی ( .)١٤٢١المصطلحات :الطبعه الثالثه .قم :مکتبه الکترونیه:
http://shiaonlinelibrary.com
.٥٥مسعود ،جبران ( .)١٤٢٥الرائد .الطبعه السابعه .القاهره :دار العلم للمالیین.
ً
.٥٦موسسه دائره معارف الفقه االسالمی ( .)١٤٣١موسوعه الفقه اْلسلمی طبقا لمذهب اهل البیت
.
قم :نشر موسسه دائره معارف الفقه االسالمی.
.٥٧المیدانی ،عبدالرحمن جنبکه ( .)١99٦البلغه العربیه :اسسها وعلومها وفنونها .دمشق :دار القلم.
.٥8النجفی ،محمد حسن ( .)١98١جواهر الکلم فی شرح شرائع اْلسلم .المحقق :علی االخوندی.
الطبعه السابعه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.٥9النجفی الخوانساری ،موسی ( .)١٤١٣منیه الطالب فی شرح المکاسب :تق ریرات بحث
المیرزا النائینی .الطبعه الثانیه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٦0وزاره االوقاف وا لشئون االسالمیه ( .)١٤0٧الموسوعه الفق هیه الکویتیه .الطبعه الثانیه.
الکو یت :ذات السالسل.
.٦١الیزدی الطباطبائی ،السید محمد کاظم ( .)١٤٣0العروه الوثقی .اعداد وتخریج :احسان المظفر.
قم :دار التفسیر. صفحه 237
الیات کسب العلم والمعرفه ودورها فی احراز علم الفقه
ابتهال الشرع (استرالیا) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
استلم1442/12/06 :
قبول1443/03/19 :
الملخص
نحن نعلم مد اهمیه العلم والمعرفه فی حیاتنا الیومیه السیما هذه االیام مع تطور العلم
والتکنولوجیا ،ولقد حثت جمیع االدیان السماو یه علی العلم السیما الدین االسالمی الحنیف،
و یکتسب الشیء اهمیته من مدی اهتمام الشریعه به ،و بالتالی فان للعلم والمعرفه دورا کبیرا
واهمیه عظمی فی الشریعه االسالمیه ،ونحن فی هذا البحث سوف نستعرض بعض الیات
ً
المعرفه ودورها فی اکتساب علم الفقه ،ونبدا بتعریف مفرده علم ومفرده معرفه لغه والفرق
بینهما ،و بما اننا مامورین بطلب العلم کما جاء علی لسان الرسول « :طلب ال ِعل ِم ف ریض ٌه
ِّ
ِ ً
علی کل مس ِل ٍم ومس ِلمه»( ،المحدث النوری ،1408 ،ج )249 :17فسوف نذکر تقسیما
ِ
ّ
للعلم جاء فی کتب المنطق لمعرفه ای قسم مامورین بطلبه .وسوف یتبین معنا ان ا کثر االسباب
التی تشجع المومن علی طلب شیء والسعی لتحصیله هو عند ربط هذا الشیء بالسماء ،لذلک
کان من المناسب ذکر بعض االیات واالحادیث الحاثه علی طلب العلم ،ومن ثم محاوله
ً
االجابه علی سوال کثیرا ما یطرح وهو هل هناک تفاوت بین الناس فی القدره علی تلقی العلوم؟
ً
ً
ً
ومن ثم نذکر تعریفا لعلم الفقه لغه واصطالحا ودور هذه االلیات فی اکتساب هذا العلم.
الکلمات المفتاحیه :العلم والمعرفه ،الیات کسب العلم ،علم الفقه
.١طالبه البکالوریوس قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامع ه المصطفی
جامعه المصطفی
العالمیه ،
المفتوحه ،قم ،ایران( ibtihal.sharaa@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 238
/238البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
المقدمه
ً
قال الله عز وجل علی لسان موسی « :وقل ِّر ِب ِزدنی ِعلما»؛ (طه ،االیه )114بما اننا
نعیش فی عالم الحاکمه فیه هی التکنولوجیا علی العقول واالیدی ولها الحصه اال کبر من وقتنا،
کتب هذا البحث للتذکیر ببعض االلیات االخری التی من خاللها نکتسب العلم والمعرفه ومن
ضمنها التکنولوجیا.
فی عصرنا الحاضر قد تکون اغلب االلیات قد تقلص دورها لالسف فی تلقی العلوم وقد
تکون هذه الطرق لها ایجابیات علی الفرد وشخصیته وال تقتصر علی مجرد تلقی معلومات فقط
کحضور الندوات فهو تواصل اجتماعی وعلمی و یعزز العالقات بین االفراد.
لقد حثت االدیان والشرائع السماو یه علی طلب العلم والتعلم ومن اهم اسباب ارسال الرسل
واالنبیاء هو لیخرجوا الناس من الظلمات الی النور فالجهل ظالم والعلم نور .وقد تطورت
ً
وسائل ایصال المعلومه ایا کانت الی الناس عبر مر العصور وقد یکون طرح السوال هو االساس
فی الوصول الی المعلومات والخروج من الجهل.
فذکر القران الکریم سوال المالئکه لله عز وجل عن سبب خلق ادم وقد اعطی الله جل جالله
الفرصه لهم لیطرحوا هکذا سوال لکی یستمعوا الجواب من العالم بمکنونات الصدور.
ِّ
الدماء»...؛
قال الله عز وجل علی لسان المالئکه« :قالوا اتجعل ِفیها من یف ِسد ِفیها ویس ِفک ِ
(البقره ،االیه )30یقول العالمه الطباطبائی فی «تفسیر المیزان» ان کالم المالئکه هنا هو لمعرفه
واستیضاح مااشکل علیهم من امر هذا الخلیفه ولیس من باب االعتراض؛ (الطباطبائی،1997 ،
ج )115 :1فکان الجواب منه تعالی« :قال ِانی اعلم ما ال تعلمون»( .البقره ،االیه )30
َّ
فعل َم الله عز وجل ادم االسماء کلها اما حقیقه هذه االسماء فهناک اراء مختلفه بخصوصها،
ً ً
یقول العالمه الطباطبائی :ایداع هذا العلم فی االنسان بحیث یظهر منه اثاره تدریجیا دائما ولو
اهتدی الی السبیل امکنه ان یخ رجه من القوه الی الفعل( :الطباطبائی ،1997 ،ج)16 :1
َٰ
َٰ
«ث َّم عرضهم علی ٱلمل ِئک ِه فقال ا ِنبـئ ِونی ِباسم ِاء هوال ِء ِان کنتم َٰص ِد ِقین»( .البقره ،االیه )31 صفحه 239
ا لیات کسب العلم والمعرفه239/ ...
وهکذا یحکی لنا القران قصه بدء الخلیقه بین سوال وجواب وعند کل اجابه هناک اخراج من
الظلمات الی النور.
هناک وسائل والیات لکسب العلم والمعرفه تطورت بتطور التکنولوجیا فقد بذل هذا
الخلیفه االرضی الجهد لتطو یر هذه االلیات لیفتح امامه ابواب المستقبل الملیئه بالعلوم
النافعه المعنو یه والمادیه.
تعریف کلمتی علم و معرفه
َ
العلم فی اللغه مصدرها (ع ِل َم) وا ِلعلم ادراک الشیء بحقیقته والیقین ونور یقذفه الله فی قلب من
ِ
العلم علی مجموع مسائل واصول کلیه تجمعها جهه
یحب (ادراک الکلی والمرکب) و یطلق ِ
واحده( .انیس واخرون)624 :1425 ،
اما فی اللغه االنجلیز یه فیطلق علی کلمه ِعلم« ،ساینس» ١وتعرف فی «قاموس ا کسفورد»
علی انها «ناولج» .٢و یقصد بهذا التعریف ان العلم حسب اللغه االنجلیز یه هو معرفه بنیه
ً
وسلوک العالم المادی والطبیعی بناءا علی الحقائق التی استطیع اثباتها عن طریق التجربه.
َ َ
اما کلمه المعرفه فی اللغه فان مصدرها هو (ع ِرف) وعرف الشیء ای بان له .المعرفه
ً
اصطالحا :ادراک الشیء علی ماهو علیه ،وهی مسبوقه بجهل بخالف العلم ،ولذلک یسمی
الحق تعالی بالعالم دون العارف( .الجرجانی)185 :2004 ،
اما فی اللغه االنجلیزیه فیطلق علی کلمه معرفه وتعرف فی «قاموس ا کسفورد» علی انها
«درک» .٣ومن خالل ترجمتها الی اللغه العربیه یتضح ان تعریفها فی اللغه االنجلیزیه هو االتی:
المعلومات ،الفهم والمهارات التی تستطیع ان تکتسبها من خالل التعلم
1. Science
2. knowledge about the structure and behaviour of the natural and physical
world, based on facts that you can prove for example by experiment.
3. The information, understanding and skills that you gain through education
it experience. صفحه 240
/240البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
یتضح ان هناک تشابه فی اللغتین من حیث تعریف هاتین الکلمتین وان کان هناک اختالف
کبیر فی حصر کلمه العلم باالمور الحسیه بحسب اللغه االنجلیزیه .وهذا التشابه هو تعریف
العلم بانه شیء تستطیع اثباته فهو موجود اصال وعبر عنه بکلمه «براو» ١وکذلک تعریف المعرفه
بانه شیء مکتسب وعبر عنه بکلمه« ٢جین».
هذا فیما یخص تعریف الکلمتین لکن لربما یطرح سوال ماهو الفرق بین معنیهما ،و ان کان
کلیهما ادراک فماهی حدود کال االدراکین؟
الفرق بین کلمتی علم ومعرفه
ان کلمه ِعلم ومصداقها الخارجی -العلوم بکافه انواعها -هی علوم وجدت مع بدایه الخلیقه
لیستفید منها االنسان فی تدبیر شوونه الدنیو یه واالخرو یه .ان االنسان و بما اعطاه الباری عز
ً
ً
وجل من العقل استطاع ان یطور هذه العلوم وخصوصا العلوم الطبیعیه و یجعلها طوع امره نوعا ما.
ً
ان خیر دلیل علی اهمیه هذه العلوم فی حیاه االنسان هو ذکرها فی القران الکریم فلناخذ مثال
علم االحیاء فقد ذکر القران حقیقه مهمه وهی کیفیه تکون الحنین فی بطن امه وقوله عز وجل:
ً
ً
ِّ
«ث ِّم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه ِعظ ًاما فکسونا
ِّ
ً
ال ِعظام لح ًما ث ِّم انشاناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخ ِال ِقین»( .المومنون ،االیه )14
اما ماذکر عن علم الفلک فهناک من االیات الکثیر قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
«خلق ِّ
ات والرض ِبالح ِق یک ِّ ِور اللیل علی النه ِار ویک ِّ ِور النهار علی اللیل
السماو
ِ
ِ
ِّ ِّ
ِّ
ٌِّ
وسخر الشمس والقمر ۖ کل یجری ِلجل مس ًِّمی اال هو الع زیز الغفار»( .الزمر ،االیه )5
ِ
ِ
ٍ
1. Prove
2. Gain صفحه 241
ا لیات کسب العلم والمعرفه241/ ...
ان هذه االیات توکد وجود هذه العلوم قبل االنسان لکن االنسان بما وهبه الله له من العقل
استطاع ان یکتشفها .فالعلم مخلوق قبل االنسان اما المعرفه فـ«هی ادراک مسبوق بجهل».
(ابن سینا)359 :1992 ،
اما من ناحیه حدود االدراکین فیجب ان نعی معنی االدراک .ادراک الشیء هو ان تکون حقیقته
درک( ،انیس واخرون )624 :1425 ،وحدود ادراک العلم هو ادراک الکلی
متمثله عند الم ِ
والمرکب والمعرفه هی ادراک الجزئی والبسیط( .البستانی)594 :1998 ،
اما الفرق بینهما فی اللغه االنجلیزیه فهو َب ّین من التعریف فالعلم هو شیء تثبته بالتجربه اما
المعرفه فهو شیء تکتسبه من الخبره.
اقسام العلم
بعدما اوردنا تعریف العلم االصطالحی وهو ادراک الشیء بحقیقته نتعرض الی تقسیمه بحسب
ماورد علی لسان اهل المنطق فقد قسم الی علم حضوری و اخر حصولی.
والعلم الحضوری :هو حضور المعلوم لدی العالم بوجوده الخارجی فال توجد واسطه بین
العالم والمعلوم( .طالب)62 :2010 ،
ومثل للعلم الحضوری بهذا المثال البسیط وهو ادراکنا لذواتنا فهی حاضره لدینا بوجودها
العینی فال نغفل عنها .وقد عبر عنه فی «المنطق» المظفر:
فان الواحد یجد من نفسه انه یعلم بنفسه وشوونها و یدرکها حق االدراک ،ولکن ال
بانتقاء صورها ،انما الشیء الموجود وهو حاضر بذاته( .المظفر)12 :1968 ،
ان ا کمل واتم مثال للعلم الحضوری هو علم الخالق بمخلوقاته وحضورها بذواتها لدیه فال
تکون هناک واسطه بین العالم والمعلوم.
ان الله عز وجل خص من عباده االنبیاء واالئمه
بحضور المعلوم لدیهم بدون واسطه
حتی تکون کل اقوالهم،حرکاتهم وسکناتهم حجه علی الناس فال یقع اللبس .االمام یری الواقع صفحه 242
/242البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
کما هو بل ان الواقع متحقق فی وجوده ،فعندما یشعر االمام بواقع ما فی وجوده کشعور بوجوده
ً
هو فال احتمال لوجود الخطا فی علمه ابدا( .الحسینی الطهرانی ،المحاضره )25
اما القسم الثانی من العلم هو العلم الحصولی وهو حضور صوره المعلوم لدی العالم.
(المظفر)12 :1968 ،
ذکر کمال اسماعیل فی مراتب المعرفه وهرم الوجود عند مال صدرا ان العلم الحصولی
تحصل ادراکاته للنفس بحسب المرتبه الخاصه بها ،فهی ادراکات حسیه عبر القوی الحسیه
و ادراکات خیالیه عبر القوی الخیالیه و ادراکات عقلیه عبر القوی العقلیه( .لز یق)219 :2014 ،
ً
اذا هناک واسطه بین العالم والمعلوم لتتشکل صوره عن المعلوم لدی العالم فال یحضر بذاته
وهذا هو حال اغلب الناس فی اکتساب العلم والمعرفه.
ذکرت ان هناک فروق بین العلمین وهو واضح من تعریفهما وهی کالتالی:
• العلم الحضوری یحدث بدون واسطه بین العالم والمعلوم بخالف الحصولی.
• ان المعلوم بالعلم الحصولی وجوده العلمی غیر وجوده العینی بخالف الحضوری.
• الحصولی ینقسم الی التصور والتصدیق وهذا ما ال یوجد فی الحضوری.
(المظفر )12 :1968 ،وذلک الن ال وجود لواسطه التصور فی الحضوری.
الحث علی طلب العلم
حث الدین االسالمی علی طلب العلم وهناک العدید من االیات والروایات ما یوکد هذا
المطلب و انه االساس الذی یعین االنسان فی الخروج من الظلمات الی النور ونذکر هنا جمله
من االیات اولها اول مانزل من القران.
ِّ
ِّ
ِّ
قال تعالی« :اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق»( ،العلق ،االیه )1الی قوله تعالی «ال ِذی علم
ِّ
ِبالقل ِم * علم ِاْلنسان ما لم یعلم»( ،العلق ،االیات )4-5وهنا فعل امر بالقراءه .ان المعنی
االول لکلمه (اقرا) هی االمر بتلقی ما یوحیه الیه ملک الوحی من کتاب الله عز وجل.
(الطباطبائی ،1997 ،ج)323 :20 صفحه 243
ا لیات کسب العلم والمعرفه243/ ...
اما قوله تعالی الذی علم بالقلم کانه تذکیر للرسول
انه هو من علم االنسان ان یخط
بالقلم الحروف لتکون الوسیله االساسیه لتلقی العلوم ،کانه قیل :اقرا کتاب ربک الذی یوحیه
الیک وال تخف والحال ان ربک االکرم الذی علم االنسان القراءه بواسطه القلم الذی یخط به
فهو قادر علی ان یعلمک قراءه کتابه وانت امی وقد امرک بالقراءه ولو لم یقدرک علیها لم یامرک
بها( .الطباطبائی ،1997 ،ج)224 :20
قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
اب».
«قل هل یست ِوی ال ِذین یعلمون وال ِذین ال یعلمون ِانما یتذکر اولو اللب ِ
(الزمر ،االیه )9
ان اشرف العلوم هو العلم بالله تعالی وغیره من العلوم اذا لم یتخذها االنسان کطریق
للوصول لله سبحانه فتکون کالعدم ونفعها فی الحیاه الدنیا فقط :ان العلم بالله هو الذی ینتفع به
االنسان بحقیقه معنی الکلمه وبعدمه فانه یضره( .الطباطبائی ،1997 ،ج )243 :17انما یتذکر
اولوا االلباب ای ذوو العقول النیره یعوون هذا القول.
قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
ات والله ِبما تعملون خ ِب ٌیر».
«یرف ِع الله ال ِذین امنوا ِمنکم وال ِذین اوتوا ال ِعلم درج ٍ
(المجادله ،االیه )11
یقول العالمه الطباطبائی :ال ریب فی ان الزم رفعه تعالی درجه عبد من عباده مزید قربه منه
تعالی ،فکیف والرفع درجات ولیس درجه ومن هم هوالء الذین سیرفع درجاتهم درجات؟ ان
المقصود بالذین سیرفع الله درجاتهم من الذین اوتوا العلم هم المومنون العلماء ولیس ای احد
من المومنین وال ای احد من العلماء( .الطباطبائی ،1997 ،ج)88 :18 صفحه 244
/244البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
اما الروایات التی حثت علی طلب العلم و بذل الوسع لتحصیله فهی االتی:
• قال رسول الله « :تع َّلموا العلم فا َّن تع ُّلمه حسن ٌه ومدارسته تسب ٌ
یح والبحث عنه
ِ
ِ ٌِ
ٌ َّ
ِجه ٌاد وتع ِلیمه من ال یعلمه صدقه وبذله ِله ِل ِه ق ربه ِلنه مع ِالم الحل ِل والحر ِام
ٌ
ٌ
َّ
ٌ
اح ٌب ِفی الوحد ِه ود ِلیل
وس ِالک ِبط ِال ِب ِه س ِبیل الجن ِه وهو ا ِنیس ِفی الوحش ِه وص ِ
َّ
ً
َّ
َّ
علی ا َّلس َّر ِاء والض َّر ِاء و ِسل ٌح علی العد ِاء و زی ٌن ِلْل ِخل ِء یرفع الله ِب ِه اقواما
ً
یجعلهم ِفی الخیر ا ِئ َّمه یقتدی ِب ِهم ترمق اعمالهم وتقتبس اثارهم وترغب
َّ ِ
َّ
المل ِئکه ِفی خل ِت ِهم یمسحونهم ِفی صل ِت ِهم ِباج ِنح ِت ِهم ویستغ ِفر لهم کل شی ٍء
َّ
وب ونور
ل
ق
ل
ا
اه
ی
ح
م
ل
ع
ل
ا
ن
ور وهو َّامها و ِسباع البر وانعامها ِل
ح َّتی ِحیتان البح
ِ
ِ
ِ
َّ
َّ
البص ِار ِمن العمی وق َّوه البد ِان ِمن الضع ِف ینزل الله ح ِامله من ِازل الخی ِار
ِ
َّ
ُّ
ویمنحه مج ِالس البر ِار ِفی الدنیا واال ِخر ِه ِبال ِعل ِم یطاع الله ویعبد و ِبال ِعل ِم یعرف
َّ
الله ویوخذ یو َّحد و ِبال ِعل ِم توصل الرحام و ِب ِه یعرف الحلل والحرام وال ِعلم ِامام
َّ
العمل والعمل ت ِابعه یل ِهمه الله ا ُّلسعداء ویحرمه الش ِقیاء»( .الحسینی الشیرازی،
ِ
ِ
)79 :1419
ِّ
وم ِن فالت ِقفها ولو ِمن افواهِ المشرکین».
الحکمه ضاله الم
ِ
• قال االمام علی ِ « :
ِ
(نفس المصدر)
التفاوت فی تلقی العلوم بین الناس
کل انسان خلقه الله عز وجل له استعداد فی تلقی نوع من العلوم ا کثر من علم اخر او قل هو
انجذاب واهتمام من قبل هذا الشخص لهذا العلم المحدد لکن هل یوجد انسان عاقل ال یملک
ای موهبه ،اهتمام او فهم الی نوع من العلوم؟ وهذا مما ال یرضاه عقل ای انسان یومن بعداله
الله عز وجل فکل انسان لدیه تکلیف واکثر ما یعین االنسان علی اداء تکلیفه هو استعماله للنداء
الفطری بالتوحید وهذا فی حد ذاته اشرف العل وم واتمها واعالها مرتبه .ان ایداع هذا العلم صفحه 245
ا لیات کسب العلم والمعرفه245/ ...
فی االنسان حتی توصله لکماله المرجو وحتی تکون الحجه البالغه لله عز وجل یوم القیامه فال
یحتج احد بخلق االعذار لکفره وجحوده.
فاذا استمع االنسان لنداء فطرته بالشکل الذی یرضاه له الله فقد اودع اشرف العلوم فی نفسه.
اما العلوم االخری فالناس متفاوتون فی تلقیها لکن فی االغلب االعم ال یخلو انسان من امتالک
موهبه او اهتمام فی احد هذه العلوم ولکن قد ال یبذل الوسع فی ا کتشافها وتطو یرها.
ان اراء علماء النفس متفاوته بین قائل ان الوراثه توثر فی الذکاء وقائل بعدمها وهناک مقاییس
عالمیه للذکاء تعتمد فی اغلبها علی قیاس الذکاء حسب استجابه االنسان للعلوم الطبیعیه.
یذکر عبد الستار ابراهیم فی کتابه «االنسان وعلم النفس» ان مانعرفه علی وجه الیقین
بالنسبه لذکاء االنسان ان اثراء البیئه وتنشیط العقل وتدریب التفکیر تزید الذکاء حوالی عشرین
درجه فالی هذا الهدف یجب ان نتجه ونحسم المتغیرات االخری الشائکه( .ابراهیم)256 :1978 ،
طرق کسب العلم والمعرفه
بعدما ذکرنا اهمیه العلم والمعرفه فی حیاه االنسان نذکر اهم الطرق التی من خاللها نکتسب
هذه العلوم:
.١کتاب الله حبل ممدود من السماء الی االرض وعترتی اهل بیتی
( ،الصدر،
)220 :2008یذکر القران الکریم الذی هو حبل ممدود من السماء بعض الطرق
لکسب العلم:
ً
َّ
oقال تعالی« :هو ال ِذی بعث ِفی المیین رسوال ِمنهم یتلو علی ِهم ای ِات ِه
ین».
ویزک ِیهم ویعلمهم ال ِکتاب وال ِحکمه و ِان کانوا ِمن قبل ل ِفی ضل ٍل م ِب ٍ
(الجمعه ،االیه )2ذکر العالمه الطباطبائی فی کتابه «المیزان» :تالوته علیهم ایاته
وتزکیته وتعلیمه لهم الکتاب والحکمه لنزوله بلغتهم وهو اول مراحل دعوته ولذا
لما استقرت الدعوه بعض االستقرار اخذ
یدعو الیهود والنصاری والمجوس
وکاتب العظماء والملوک( .الطباطبائی ،1997 ،ج)264 :19 صفحه 246
/246البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
فکان الرسول المعلم االول واالفضل واالتم لکسب العلم لقد ذکرت االیه
الشریفه العلوم االلهیه التی انزلها الله علی قلب رسوله لکی یعلمها للناس .ان
صاحب تفسیر «المیزان» یذکر تفسیر لهذه االیات والعلوم التی تحتو یها باسلوب
ً
وهذا نص ما ذکره العالمه
راقی ومبدع یجعل القلب ینبض شوقا لرسول الله
الطباطبائی ،وقوله« :ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه» ،التزکیه تفعیل من الزکاه بمعنی
النمو الصالح الذی یالزم الخیر والبرکه فتزکیته لهم تنمیته لهم نماء صالحا
بتعو یدهم االخالق الفاضله واالعمال الصالحه فیکملون بذلک فی انسانیتهم
فیستقیم حالهم فی دنیاهم واخرتهم یعیشون سعداء و یموتون سعداء.
وتعلیم الکتاب بیان الفاظ ایاته وتفسیر ما اشکل من ذلک ،و یقابله تعلیم الحکمه
وهی المعارف الحقیقیه التی یتضمنها القران ،والتعبیر عن القران تاره باالیات
وتاره بالکتاب للدالله علی انه بکل من هذه العناو ین نعمه یمتن بها ،کما قیل وقد
قدم التزکیه ههنا علی تعلیم الکتاب والحکمه بخالف ما فی دعوه ابراهیم
الن هذه االیه تصف تربیته
لمومنی امته ،والتزکیه مقدمه فی مقام التربیه علی
تعلیم العلوم الحقه والمعارف الحقیقیه واما ما فی دعوه ابراهیم
فانها دعاء
وسوال ان یتحقق فی ذریته هذه الزکاه والعلم بالکتاب والحکمه ،والعلوم
والمعارف اقدم مرتبه وارفع درجه فی مرحله التحقق واالتصاف من الزکاه الراجعه
الی االعمال واالخالق( .الطباطبائی ،1997 ،ج)265 :14
َّ
ً ُّ
وحی ِالی ِهم فاسالوا اهل الذکر ِان
oقال تعالی« :وما ارسلنا قبلک ِاال ِرجاال ن
ِ
ِ
فی قوله
کنتم ال تعلمون»( .االنبیاء ،االیه )7عن زراره عن ابی جعفر
«فاسالوا اهل الذکران کنتم ال تعلمون» من المعنیون بذلک قال ابی جعفر
:
نحن قلت :فانتم المسولون قال :نعم قلت :ونحن السائلون؟ قال :نعم قلت :فعلینا
ان نسالکم؟ قال :نعم قلت :فعلیکم ان تجیبونا قال :ال ذاک الینا ان شئنا فعلنا و ان
شئنا ترکنا ثم قال « :هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب ». صفحه 247
ا لیات کسب العلم والمعرفه247/ ...
(ا لطباطبائی ،1997 ،ج )256 :14وهذا هو المنبع الثانی بعد رسول الله
فهم خلفاء الله ورسوله فاالجدر اخذ العلوم من خلفاء الله.
ِّ
ِّ
ِّ
ً
oقال تعالی« :قال له موسی هل ات ِبعک علی ان تع ِلم ِن ِم ِّما ع ِلمت رشدا».
یسال رجل صالح ان یعلمه فاالنبیاء ال
(الکهف ،االیه )66وهنا النبی
یستنکفون السوال ان کان الجواب سیصل الیهم لکن لیس من ای احد فهو
الخضر
الذی اکتسب علمه من العلیم الخبیر .فطرح السوال هو الطریق
االمثل لکسب العلوم.
.٢مجالسه العلماء :قال لقمان البنه جالس العلماء وزاحمهم برکبتیک فان الله ینیر
القلوب بنور الحکمه کما یحیی االرض بوابل السماء (الحسینی الشیرازی)80 :1419 ،
ً
علی االنسان الذی یتوق لطلب العلم ان یسعی جاهدا لحضور مجالس العلماء ان
ً
ً
کانت المجالس عینیه او افتراضیه و ان کانت االخیره اکثر سهوله وانتشارا مع تطور
التکنولوجیا فان لمجالسه العلماء واستماع حدیثهم النفع الکثیر.
.٣الکتابه :قال رجل من االنصار لرسول الله
:انی السمع الحدیث وال احفظه فقال
استعن بیمینک ای اکتبه( .نفس المصدر )81 :ان للکتابه الدور اال کبر فی حفظ العلم
ومن ثم اکتسابه بالقراءه فلوال القلم لضیع االنسان الکثیر من العلوم قال تعالی «الذی
ً
علم بالقلم * علم االنسان مالم یعلم» .قال االمام علی « :من یشتری علما
ً
بدرهم فقام الحارث العور فاشتری صحفا بدرهم فکان یکتب فیها فقال علیه
السلم یااهل الکوفه غلبکم نصف رجل»( .نفس المصدر)82 :
ِّ
.٤القراءه :قال تعالی« :اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق»( .العلق ،االیه )1القراءه
َّ
ً
ّ
ّ ّ
الصله بین لغه الکالم،
اصطالحا هی عباره عن عملیه یتم من خاللها التعرف علی ِ
والرموز الکت ّ
ابیه؛ حیث َّان لغه الکالم َّ
تتکون من االلفاظ التی ت ِّعبر عن المعانی صفحه 248
/248البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
عملیه م َّرکبه یستخدم المرء فیها العدید من ح ّ
المختلفه ،وهی ّ
واسه اه ّمها البصر،
ِ
َّ
تتطلب ّ
عملیه القراءه الخبره ،والذکاء ،وقدره القارئ علی التفاعل مع النص
وعاده ما
ّ
االساسیه والعامه التی یشتمل علیها،
المقروء ،من خالل استخدامه الفکار النص
َّ
َ
ّ
ّ
َّ
تتضمن فک الرموز التی من شانها ان توصل القارئ الی
معرفیه
عملیه
والقراءه
المعنی المراد منها )https://makleh.com( .ان القراءه هی الصله بین مصدر
العلم والمتلقی فلوال وجود اللغات لکان من المستحیل التواصل بین مصادر العلم
والمتلقین ولبقی العلم یدور فی مکان مغلق او یضمر فی صدور اصحاب العلم
الحضوری لکن الخالق علم بالقلم و بذلک تطور العلم فالیوم و بفضل الله توجد لغه
للتواصل حتی مع الصم والبکم.
.٥المدارس والحلقات الدراسیه :وقد تکون هذه المدارس اکادیمیه فتعنی بتدریس العلوم
الطبیعیه او مدارس دینیه فتختص بتدریس العلوم الدینیه الشرعیه والعرفانیه وحتی
الطبیعیه منها .لکن هناک شح فی المدارس الدینیه التی تعنی بتدریس االسالم
المحمدی االصیل المتمثل بخط الرسول واهل بیته
.ان المومنین مکلفون بایصال
هذه العلوم للناس بشتی الوسائل حتی لو تطلب االمر اجتماعات عائلیه تتدارس
ً
وتذکرفیها علوم اهل البیت وهذا کثیرا مایحدث فی بالد المهجر لکن یجب تکثیف
هکذا فعالیات.
.٦الدراسه االفتراضیه :وهی تلقی المعلومات عن طریق االجهزه االلکترونیه الموصله
بالشبکه العنکبوتیه .وللباحث الخیار فی اختیار الطریق لکسب المعلومه فقد یکون
کتاب ،صور ،صوت او حتی العاب وهذا مایستفاد منه االطفال .فی وقتنا الحاضر فان
تطور التکنولوجیا جعل من هکذا نوع من الدراسه منتشر بشکل کبیر فی انحاء العالم
ً
وکثیرا مایعتمد علیه النه فی متناول االیدی و یستخدم فی ای وقت وای مکان. صفحه 249
ا لیات کسب العلم والمعرفه249/ ...
.٧االستماع :تلقی المعلومه من خالل االستماع الی االخرین لکن وحده یکفی ام یجب
االنصات واالصغاء ومالفرق بین الکلمات؟
ِّ
ِّ
ِّ
oقال تعالی« :ومثل ال ِذین کفروا کمثل ال ِذی ین ِعق ِبما ال یسمع ِاال دع ًاء و ِند ًاء
ِ
ص ٌِّم بک ٌم عم ٌی فهم ال یع ِقلون»( .البقره ،االیه )171روی عن ابی جعفر :
«ان مثل الذین کفروا فی دعائک ایاهم کمثل الذی ینعق ای الناعق فی
دعائه .المنعوق من البهائم التی ال تفهم کاْلبل والبقر النها ال تعقل مایقال
لها بل تسمع الصوت»( .الطوسی ،1957 ،ج )77 :2وهکذا استماع فهو ال
ینفع بشیء.
ِّ
ٌ
oقال تعالی« :افتطمعون ان یو ِمنوا لکم وقد کان ف ریق ِمنهم یسمعون کلم الل ِه
ِ
ّ
ث ِّم یح ِّرفونه ِمن بع ِد ما عقلوه وهم یعلمون»( .البقره ،االیه )75فسمعوا کالم الله
ِ
فلم یمتثلوا امره ،وحرفوا القول فی اخبارهم لقومهم حتی رجعوا الیهم وهم
یعلمون انهم قد حرفوا .وهذا اقوی التاو یلین ،النه تعالی اخبر عنهم بانهم
ّ
ّ ّ
ّ
یسمعون کالم الله والذین سمعوا کالم الله .بال واسطه هم الذین کانوا مع موسی.
(الطوسی ،1957 ،ج )313 :1وهکذا سماع هو مع فهم لکن ال یستوجب االیمان
واالعتقاد بما قد سمع وهکذا استماع قد یضر صاحبه ان کان یسمع الحق
و یرفضه او یسمع المعلومه العلمیه الحقه و یعاند بخطئها وال یومن بها.
ِّ
oقال تعالی« :و ِاذا ق رئ القران فاست ِمعوا له وان ِصتوا لعلکم ترحمون».
ِ
ّ
(االعراف ،االیه )204امر الله تعالی المکلفین بانه اذا قرئ القران ان یسمعوا له و
یصغوا الیه لیفهموا معانیه و یعتبروا بمواعظه و ان ینصتوا لتالوته و یتدبروه و ال
یلغوا فیه لیرحمهم بذلک ربهم ،و باعتبارهم به واتعاضهم بمواعظه( ،الطوسی،
،1957ج )67 :5وهذا هو االنصات الذی یاتی مع فائده لمتلقی العلوم الحقه. صفحه 250
/250البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
هذه بعض االلیات لکسب العلم والمعرفه وغیرها الکثیر کحضور المحاضرات والندوات
العلمیه وتبادل الحدیث مع من له مرتبه علمیه قد تکون نفس مستوی الشخص المتلقی
فیتذاکرون العلوم و ینشطون الذاکره او حتی مشاهده برامج تلفزیونیه مفیده.
ان العلم والمعرفه من االمور التی حث علیها الدین االسالمی لیخرج الناس من ظلمات
الجهل الی نور العلم وافضل العلوم واشرفها هو معرفه الله سبحانه وال یقذف هذا النور فی قلب
من کان لکن فی قلب شخص مخلص لله عز وجل و یرجو القرب منه تعالی .هناک عده طرق
لکسب العلوم ا لدینیه والعرفانیه والطبیعیه تبدا من الق ران وا ل سنه الشریفه وتنتهی بعلوم
التی هی مبینه لکتاب الله وسنه رسوله.
اهل البیت
ً
ومع تطور التکنولوجیا تطورت طرق کسب العلم والمعرفه وعلی االنسان ان یسعی جاهدا
لیختار الطریق المناسبه لتلقی العلوم المختلفه.
ً
ً
تعریف علم الفقه لغه واصطلحا
َ
ً
ً
َ
َ
َ
َ
الفقه لغه :یقول ابن االثیر ...یقال :ف ِقه الرجل -بالکسرَ -یفقه ِفقها :اذا ف ِهم وع ِلم ،وفقه-
ً
َ ً
بالضمَ -یفقه :اذا صار فقیها عا ِلما( .ابن اثیر)714 :1421 ،
َ ََ
العلم بالشیء والفهم له ،وغل َب علی ِعلم
اما فی «لسان العرب» ،فعرف الفقه علی انهِ :
َ
َ
َّ
َ َ
العلم ،کما غلب النجم علی الث ّریا( .ابن منظور،
ادت ِه وشرفه وفضله علی سائر انواع ِ
الدین ِل ِس ِ
)3450 :1419
ً
الفقه اصطالحا :اشتهر بین الفقهاء تعریف لعلم الفقه علی انه العلم باالحکام الشرعیه
الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه وهذا ماذکره الشیخ المشکینی فی کتابه «مصطلحات الفقه» لکنه
یشکل علی المشهور و یقول االولی تعریفه التالی ...قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی
االحکام الفرعیه الدینیه وموضوعاتها المستنبطه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1 صفحه 251
ا لیات کسب العلم والمعرفه251/ ...
ً
اذا فی هذا التعریف فان الفقیه تقام لدیه الحجه الماخوذه من المصادر الرئیسیه وهی الکتاب
ً
والسنه والعقل علی الحکم الشرعی .و یذکر الشیخ المشکینی شیئا من التفصیل عن هذا العلم
والمصطلحات التی قد ترد فیه فنذکر هنا بعضها.
الفقیه :هو من قامت عنده الحجه علی االحکام الشرعیه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1
المجتهد :هو من تحمل الجهد فی اقامه الحجه التفصیلیه( .نفس المصدر)
االحکام :االحکام الراجعه الی الدین االعم منها التکلیفیه والوضعیه( .نفس المصدر
ان للحکم الشرعی تعریفین یذکرهما االصولیین قد یکون من المناسب ذکرهما فالمشهور
ً
مباشره او غیر مباشره
یعرف الحکم الشرعی علی انه خطاب الله عز وجل المتعلق بفعل المکلف
غیر ان السید الشهید الصدر (قد) قال فی «الحلقه االولی» ما نصه :وعلی هذا الضوء یکون من
الخطا تعریف الحکم الشرعی بالصیغه المشهوره بین قدماء االصولیین اذ یعرفونه بانه الخطاب
الشرعی المتعلق بافعال المکلفین فان الخطاب کاشف عن الحکم والحکم هو مدلول الخطاب،
ً
اضف الی ذلک ان الحکم الشرعی ال یتعلق بافعال المکلفین دائما ،بل قد یتعلق بذواتهم او
باشیاء اخری ترتبط بهم.
الحث علی التفقه فی الدین فی القران والسنه
حثنا الله سبحانه وتعالی فی کتابه الکریم علی العلم والتفقه لما لهما من دور اساس فی بلوره
ادراک االنسان وشخصیته وبالتالی الوصول الی کماله المنشود ونعرض بعض هذه االیات الشریفه:
ِّ
ِّ
• «اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق * خلق ِاْلنسان ِمن عل ٍق * اقرا و ر ِّبک ا لکرم * ال ِذی
ِّ
ِّ
علم ِبالقل ِم * علم ِاْلنسان ما لم یعلم»( .العلق ،االیات )1-5
َّ
َّ
• «یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ِاذا ِقیل لکم تف َّسحوا ِفی المج ِال ِس فافسحوا یفسح الله لکم
ِ
َّ
َّ َّ
ات
و ِاذا ِقیل انشزوا فانشزوا یرف ِع الله ال ِذین امنوا ِمنکم وال ِذین اوتوا ال ِعلم درج ٍ
َّ
والله ِبما تعملون خ ِب ٌیر»( .المجادله ،االیه )10 صفحه 252
/252البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
ُّ
• «فتعالی الله الم ِلک الحق وال تعجل ِبالقرا ِن ِمن قبل ان یقض َٰی ِالیک وحیه وقل
ِ
َّرب ِزد ِنی ِعل ًما»( .طه ،االیه )114
َّ ً
ٌ َّ
• «وما کان المو ِمنون ِلین ِفروا کافه ۚ فلوال نفر ِمن کل ِفرق ٍه ِمنهم ط ِائفه ِلیتفقهوا ِفی
َّ
الد ِین و ِلین ِذروا قومهم ِاذا رجعوا ِالی ِهم لعلهم یحذرون»( .التو به ،االیه )122
البحث علی طلب العلم والتفقه فی احادیث الرسول
ان رسول الله واهل بیته
واهل البیت
هم فقهاء عصرهم وعصر غیرهم الی یوم القیامه ولقد حثوا االمه
علی طلب العلم والتفقه والخروج من ظلمات الجهل التی تفتک باالنسان وتخرجه من رحمه الله.
فالجهل الد اعداء االنسان فاالنسان الجاهل یقتل رقی نفسه ورقی کل انسان یسمع له ومن
احادیثهم فی هذا الصدد نذکر منها:
• عن رسول الله
« :یوزن مداد العلماء ودماء الشهداء یوم القیامه فل یفضل
احدهما علی االخر ،ولغدوه فی طلب العلم افضل من مائه غزوه ،وال یخرج
احد فی طلب العلم اال وملک موکل به یبشره بالجنه ،ومن مات ومیراثه المحابر
واالقلم دخل الجنه»( .الحسینی الشیرازی)79 :1419 ،
ً
• وعنه« :فضل الع ِال ِم علی الع ِاب ِد کفض ِلی علی ادناکم رجل»( .نفس المصدر)
ِّ
ِّ
ِّ
الد ِین والهمه رشده»( .الریشهری،2004 ،
• وعنه« :اذا اراد الله بع ٍبد خیرا فقهه فی ِ
ج)3248 :3
• االمام علی « :اذا فقهت فتفقه فی دین الله»( .نفس المصدر)
َّ
َّ َّ
العباد ِه
مام
ت
و
ه
صیر
الب
فتاح
م
قه
الف
ن
فی
هوا
ق
• االمام الکاظم « :تف
ِ
ِ
دین الل ِه ف ِا ِ ِ
ِ
و َّ
ُّ
َّ
قیه علی
السبب الی الم
ناز ِل الرفیع ِه والرت ِب الجلیل ِه فی الد ِین والدنیا وفضل الف ِ
ِ
َّ
َّ
َّ
الکواک ِب ومن لم یتفقه فی ِد ِین ِه لم یرض الله له
مس علی
الش
العاب ِد کفضل
ِ
ِ
ِ
ِ
ً
عمل»( .نفس المصدر) صفحه 253
ا لیات کسب العلم والمعرفه253/ ...
هذه جمله من االحادیث الشریفه من اهل بیت
والذین خصهم الله سبحانه وتعالی
بعلمه وحکمته وهم االسوه التی یجب ان یتاسی بهم المومن الموالی.
دور الیات کسب العلم والمعرفه فی اکتساب علم الفقه
کتاب اللهکتاب الله القران العزیز وهو المصدر االول فی استنباط الحکم الشرعی وهذا لیس فیه خالف
ً
ً
ً
بین المسلمین کافه ،قال الله تعالی« :ون َّزلنا علیک ال ِکتاب ِتبیانا ِلکل شی ٍء وهدی ورحمه
وبش ری ِللمس ِل ِمین»( ،النحل ،االیه )89وهذا المصدر االول للتشریع یذکر بان هناک مصدر
َّ
ثانی یجب علی المسلمین الرجوع الیه اال وهو الرسول واهل بیته ،قال تعالی« :ه َو ال ِذی
ْ
ً
ََ
َ
ْ َ َ ْ ْ َ ْ َ
اب َوال ِحک َمه َو ِان کانوا ِم ْن
َب َعث ِفی االمی َین َرسوال ِم ْنه ْم َی ْتلو عل ْی ِه ْم َای ِات ِه َو ی َزک ِیه ْم َو ی َعلمهم ال ِکت
َّ
َْ َ
َ َ
ً
ً ُّ
وحی ِالی ِهم
قبل ل ِفی ضالل م ِبین»( .الجمعه ،االیه )2وایضا« :وما ارسلنا قبلک ِاال ِرجاال ن ِ
فاسالوا اهل الذکر ِان کنتم ال تعلمون»( .االنبیاء ،االیه )7وعن زراره عن الی جعفر فی
ِ
قوله «فاسالوا اهل الذکر ان کنتم ال تعلمون» من المعنیون بذلک قال ابی جعفر :نحن قلت:
فانتم المسولون قال :نعم قلت :ونحن السائلون؟ قال :نعم( ...الطباطبائی ،1997 ،ج)256 :14
الی اخر الروایه.
-مجالسه العلماء
ً
وقد تکون هذه االلیه اال کثر رواجا بعد الغیبه الصغری ولجوء الناس الی السفراء االربعه لالمام
والذین کانوا فی بغداد و بعد انتهاء عصر الغیبه الصغری بموت السفیر الرابع و بدء الغیبه الکبری
استمرت المدارس العلمیه فی بغداد الی منتصف القرن الخامس الهجری وبعد فتنه حدثت فیها
ادت الی اضطرار الشیخ الطوسی الی االنتقال النجف وتاسیس حوزه هناک.
( )https://ar.wikishia.net/viewوقد کانت طریقه تلقی العلوم والفقه فی هذه الحوزات
ً
علی شکل حلقات ودروس یعطیها االستاذ لطالبه وجها لوجه. صفحه 254
/254البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
المدارس اال کادیمیهً
تطورت طریقه تلقی علم الفقه عبر الزمن خصوصا بعد انتصار الثوره االسالمیه فی ایران بقیاده
االمام الخمینی (قد) فاصبحت ال تقتصر علی الحوزات المعروفه لکن انتشرت بشکل واسع فی
البالد االسالمیه علی شکل دورات ومدارس وحتی جامعات .وقد سهل هذا التطور فی تلقی
هذا العلم للکثیر من المومنین الدین یرون ضروره التفقه فی دینهم لمستوی مقبول حتی ینیر هذا
العلم طریقهم وطریق اجیال محاطه بکثیر من الظالم والجهل والقیم التی تناقض القیم
االسالمیه الرفیعه.
الدراسه االفتراضیهً
ومع الطفره الهائله فی مجال التکنولوجیا وخصوصا بوجود االنترنت تحتم علی المومنین کافه
ً
وخصوصا اهل العلم منهم تحمل مسولیه مجاراه هذه الطفره والتطور العلمی لیضعوا بین ایدی
الناس عن طریق اجهزه الحاسوب واالجهزه الذکیه برامج تتیح للناس اکتساب هذا العلم .وقد
تکون الدوله االسالمیه االیرانیه سباقه فی هذا الموضوع ولحقت بها بعض الدول االسالمیه.
وخیر دلیل علی امکانیه التفقه فی الدین من خالل الدراسه االفتراضیه هو وجود جامعه کجامعه
المصطفی العالمیه فی قم وغیرها الکثیر .ان طل
ً
العلم والتفقه فی الدین یجب ان یکون من اولو یات االنسان المومن وخصوصا نعیش فی
زمن یتجه فیه العالم الی االنحطاط والتخلی عن ابسط مقومات االنسانیه والجهل یحیط بنا
و بابنائنا .ان دول اخذت علی عاتقه قتل االنسان وکل القیم االنسانیه فلم تکتفی هذه الدول وقوی
ً
ً
الطغیان بقتله جسدیا وتجو یعه و اخراجه من وطنه وارضه بل تحاول ان تقتله معنو یا وتقتل کل
االجیال القادمه بهذه الطریقه.
ان دورنا تحمل المسولیه والدفاع عن قیمنا وانسانیتنا وکل شیء غالی وهذا ال یتحقق اال بنور
یضیء درو بنا والمتمثل بمعرفه الله حق معرفته عن طریق التفقه فی الدین والتزام اوامر الله، صفحه 255
ا لیات کسب العلم والمعرفه255/ ...
َّ َّ
َّ
َّ
یقول الله تعالی« :وال ِذین جاهدوا ِفینا لنه ِدینهم سبلنا و ِان الله لمع المح ِس ِنین».
(العنکبوت ،االیه )69
یقول السید الطباطبائی فی تفسیر هذه االیه مانصه التالی :اذ فرق بین ان یجاهد العبد فی
سبیل الله ،و بین ان یجاهد فی الله ،فالمجاهد فی االول یرید سالمه السبیل ودفع العوائق عنه
بخالف المجاهد فی الثانی فانه انما یرید وجه الله فیمده الله سبحانه بالهدایه الی سبیل دون
سبیل بحسب استعداده الخاص به ،وکذا یمده الله تعالی بالهدایه الی السبیل بعد السبیل حتی
یختصه بنفسه جلت عظمته( .الطباطبائی ،1997 ،ج)35 :1
الخاتمه
ت ّبین ال هنا:
َ َ
العلم علی
والعلم ادراک الشیء بحقیقته ،و یطلق ِ
• ال ِعلم فی اللغه مصدرها (ع ِلم) ِ
مجموع مسائل واصول کلیه تجمعها جهه واحده.
ً
• المعرفه اصطالحا :ادراک الشیء علی ماهو علیه ،وهی مسبوقه بجهل بخالف العلم.
• الفرق بین العلم والعرفه ان العلم مخلوق قبل االنسان اما المعرفه فهی ادراک مسبوق
بجهل .اما من ناحیه حدود االدراکین فیجب ان نعی معنی االدراک .فادراک الشیء هو
ان تکون حقیقته متمثله عند المد ِرک ،وحدود ادراک العلم هو ادراک الکلی والمرکب
والمعرفه هی ادراک الجزئی والبسیط.
• العلم ینقسم الی حضوری وحصولی ،والحصولی ینقسم الی تصور وتصدیق.
• حث الدین علی العلم من خالل االیات القرانیه واالحادیث الشریفه.
• هناک تفاوت فی تلقی العلوم بین الناس ،وذلک یرجع الی عده اسباب.
• من طرق والیات کسب العلم والمعرفه :کتاب الله ،مجالسه العلماء ،الکتابه ،القراءه ،
المدارس والحلقات الدراسیه ،الدراسه االفتراضیه ،وغیر ذلک. صفحه 256
/256البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• الفقه اصطالحا هو قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی االحکام الفرعیه الدینیه
وموضوعاتها المستنبطه.
• ان الیات کسب المعرفه الدینیه والفقهیه متقاربه جدا مع االلیات العامه لکسب العلم،
غایه االمر ان هناک اختالفا فی التفاصیل المتعلقه بنوع العلم والمعرفه.
• االیات القرنیه والروایات تحث علی التفقه فی الدین ال سیما التفقه فی االمور محل االبتالء.
• ان اللیات العلم والمعرفه دورا کبیرا فی اکتساب العلوم الشرعیه السیما التفقه فی
الدین والمسائل محل االبتالء.
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢انیس ،ابراهیم .منتصر ،عبد الحلیم .الصوالحی ،عطیه .ومحمد خلف الله احمد (.)١٤٢٥
المعجم الوسیط .الطبعه الرابعه .القاهره :مکتبه الشروق الدولیه.
.٣ابراهیم ،عبد الستار ( .)١9٧8اْلنسان وعلم النفس .الکو یت :المجلس الوطنی للثقافه والفنون واالداب.
.٤ابن اثیر ،محمد ( .)١٤٢١النهایه فی غ ریب الحدیث والثر .ریاض :دار ابن الجوزی.
.٥ابن سینا ،ابی علی ( .)١99٢اْلشارات والتنبیهات .بیروت :موسسه النعمان.
.٦ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)١٤١9لسان العرب .الطبعه الثالثه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.٧البستانی ،بطرس ( .)١998محیط المحیط قاموس مطول للغه العربیه .بیروت :مکتبه لبنان ناشرون.
.8الجرجانی ،علی بن محمد ( .)٢00٤معجم التع ریفات .المحقق :محمد صدیق المنشاوی.
القاهره :دار الفضیله.
.9الح س ینی الشیرا زی ،محمد ( .)١٤١9تذکره الخبار ف ی تلخیص ربیع البرار .بیروت :مرکز
الرسول االعظم
.١0الحسینی
.
الطهرانی،
محمد.
شرح حدیث عنوان
البصری.
المحاضره :٢٥
https://madrasatalwahy.org/Document/Speech/group/25
.١١الصدر ،محمد مهدی ( .)٢008اخلق اهل البیت
.الطبعه الرابعه .قم :دار الکتاب االسالمی. صفحه 257
ا لیات کسب العلم والمعرفه257/ ...
.١٢طالب ،میثاق ( .)٢0١0شرح نهایه الحکمه العقل والعاقل والمعقول :ابحاث الیه الله العلمه
السید کمال الحیدری .قم :دار فراقد.
.١٣الطباطبائی ،السید محمد حسین ( .)١99٧المیزان فی تفسیر القران .بیروت :موسسه االعلمی للمطبوعات.
.١٤الطوسی ،محمد بن حسن ( .)١9٥٧التبیان فی تفسیر القران .النجف االشرف :،مکتبه االمین.
.١٥لزیق ،کمال اسماعیل ( .)٢0١٤مراتب المعرفه وهرم الوجود عند مل صدرا :دراسه مقارنه.
بیروت :مرکز الحضاره لتنمیه الفکر االسالمی.
.١٦المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.١٧المحمدی الریشهری ،محمد ( .)٢00٤میزان الحکمه .بیروت :دار الحدیث.
.١8المشکینی ،علی ( .)١٣٧٧مصطلحات الفقه .قم :نشر الهادی.
.١9المظفر ،محمد رضا ( )١9٦8المنطق .الطبعه الثالثه .النجف االشرف :مطبعه النعمان.
20. https://ar.wikishia.net/view
21. https://makleh.com صفحه 258
صفحه 259
تدوین الحدیث ومنع اندثاره عند الشیعه
لمیس سلوم (سوریه) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
قبول1443/07/09 :
استلم1443/03/29 :
الملخص
بحثی بعنوان تدو ین الحدیث عند الشیعهّ ،ابین فیه دور الشیعه فی تدو ین الحدیث ومنع اندثاره،
وهو یتالف من ثالثه مباحث؛ فی المبحث االول ّابین فیه الکلیات والمفاهیم واالبحاث
التصوریه المتعلقه بالعنوان ،وفی المبحث الثانی ّابین المقصود من العنوان ومحل البحث ،وفی
المبحث الثالث ّابین دور الشیعه االمامیه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره ،و ّ
یتبین معنا بعد ذلک
ان الهل البیت
بشکل خاص -من خالل متابعتهم الحثیثه وتشجیعهم علی کتابه الحدیث
وکتبهم وصحفهم التی کتبوها وتناقلولها خلفا عن سلف -وللشیعه بشکل عام فی زمن الحضور
وزمن الغیبه -السیما من خالل االصول االربعمائه والکتب االربعه -دورا ّ
مهما واساسیا فی
تدو ین وحفظ الحدیث االمر الذی ادی الی منع اندراسه ،والوقوف فی وجه االسرائیلیات ووضع
الحدیث .ونبنی علی ذلک البدیه السعی لحفظ الحدیث کما کان دیدن اسالفنا.
الکلمات المفتاحیه :تدو ین الحدیث ،الشیعه ،االمامیه
المقدمه
ّ
من الحقائق المسلمه عند االمامیه ان الس َّنه النبو یه الشریفه لم تکن مهمله تذروها الریاح ،و انما
وذلک کما کان حظ القران الکریم .فقد کان له
حظیت باهتمام بالغ علی عهد رسول الله
ک َّتابه َّ
المعینون باالسم والصفه السیما االمام امیر المومنین
وعرفوا بعنوان واضح وسمه شاخصه
.١خریجه مرحله البکالوریوس قسم الفقه والمعارف االسالمیه ،جامعه المصطفی
العالمیه ،حوزه الشهیده
ام یاسر ،قم ،ایران( Amly1603@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 260
/260البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
(کتاب الوحی) .وفی عددهم ودورهم جالت اقالم المورخین .کانت مهمتهم تقیید االیات
االمر الذی
الکریمه بعد نزولها باشراف متواصل وتوجیه متاخم وعنایه الصقه من النبی
َّ
الربانیه المن َّزله ،کذلک السنه النبو یه
ساهم فی حفظه لالمه المرحومه علی طبق حقیقته
الشریفه؛ وسوف یاتی بیان ذلک فی محله.
بخالف اهل السنه فقد ساد عندهم -واعتمادا علی روایات یعتبرها علماء الس َّنه صحیحه -ان
ّ
صاحب الرساله نهی عن تدو ین احادیثه ،بل شدد علی ذلک ،وفی ضوئها وعلی هدیها یعلل
البعض من علماء الجمهور عدم تدو ین الس َّنه المطهره.
اختلط بین الوحی الذی یتلی بالوحی الذی ال
بقولهم« :ان المنع انما کان خشیه
ٍ
یتلی»( .الخولی)17 :1983 ،
ِّ
ِّ
انه قال« :ال تکتبوا ع ِنی ومن کتب ع ِنی
وقد روی ابو سعید الخدری عن رسول الله
غیر القر ِان فلیمحه»( .ابن حنبل ،1419 ،ج)21 :3
وفی بحثنا هذا نرید ان نبین الدور الذی قام به الشیعه لحفظ الحدیث ومنع اندثاره ،وان
النعمه التی نعیش فیها وهذا الکم الکبیر من االحادیث التی یستفید منها الفقهاء فی استنباطاتهم
ومن خاللها تم حفظ الدین والشریعه ،انما من برکات هذا الدور وتدو ین الحدیث.
بیان مفردات العنوان
-الحدیث لغه واصطالحا
الحدیث لغه :جاء فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء اصل واحد ،وهو کون الشیء لم یک ْن.
ّ
یقال حد َث امر َب ْعد ان لم یکن .والرجل َ
الح َدث :الطری ّ
السن .والحدیث ِم ْن هذا؛ النه کالم
ْ
َ
َ
َ
ْ
یحدث منه الشیء بعد الشیء .ورجل حدث :ح َسن الحدیث .ورجل ِحدث نساءِ ،اذا کان
َّ
َ َ ََ
ّ
کخط َیبی ،یراد به الحدیث( .ابن فارس ،1404 ،ماده :حدث)
یتحدث ِالیهن .و یقال هذه ِحدیثی حسنهِ ،
َّ
َْ
َ َ
َ َ
والحدثان :من احدا ِث الد ْه ِر ِش ْبه
الحدث
وقال فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء :حدث:
َ
ّ َ
ْ ًَ
ً
االب َداء ،والف ْعلْ :اح َد َثَ .
ایضاْ :
والحد ْیث َم ْعروفَ ،ح َّدث ی َحدثَ .
وصار فالن احد ْوثه:
هو
و
.
ه
ل
ِ
الن ِاز ِ
ِ
ِ صفحه 261
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره261/ ...
َ
َْ
َ
ََ
َ
اال َحاد ْی َثَ .
وحد ْیثَ :جید الس َی ِاق لها.
،
دیث
االحا
ثیر
ک
:
ث
د
وح
ث
د
ح
ل
ج
ور
ا کثروا فیه
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َّ َ ٰ ْ
َ َ
ری ا َّلرا َی فیکون کما را ٰی.
الح ِد ْیث .ومحدث :ی
وحد ْیث :ی َز ین
ِ
َ
َّ
ْ
ً
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
ْ
َ
َ
وشاب حدثَّ ،
ٌّ
وشابه
والح ِد ْیث من االشی ِاء :المحدث .وحدث الش ْیء .وا ْستحدثت ْامرا.
َّ
َْ
َََ
َ ْ َ
ْ
ْ َ
ََْ ْ
َ ْ
َْ
الفق ِه ون ْح ِوه
حدثه ،وقوم حدثان .والحدثان :مصدر الش ْی ِء الح ِدی ِث .واالح ِادیث من ِ
َ ْ َ َ َّ
ََ ْ
َ َ
َم ْعروفه.واحدث الش ْی َءْ :ابدعه ،و ْاس َت ْحدثهِ :مثله( .ابن عباد ،1414 ،ماده :حدث)
الحدیث اصطالحا :مقصودنا من الحدیث فی بحثنا المصدر الثانی من مصادر التشریع بعد
الکتاب الکریم ،وهو ّ
و بعباره اخری مقصودنا من
السنه و بالتحدید سنه النبی محمد
الحدیث حدیث النبی
الذی منع الخلیفه االول والثانی من تدو ینه بعد حیاته بمبررات واهیه
ال اساس لها من الصحه.
الشیعه لغه واصطالحاَ
َ
َْ ًَ
َ َ
َ
الشیعه لغه :جاء فی «الصحاح» :شاع الخبر ی ِشیع شیعوعه ،ای ذاع .وسهم مشاع وسهم ش ِائع،
َ
ََ َ
ای غیر مقسوم .وسهم شاع ایضا ،کما یقال َسائر الشیء و َساره .واشاع الخبر ،ای اذاعه فهو رجل
ً
ً
حیاکم اهّٰلل و َا َش َاعکم ا َ
م ْش َیاع ،ای مذیاع .وقولهمَّ :
لسالم ،ای جعله اهّٰلل صاحبا لکم و تابعا.
ِ
ِ
َّ
َ َ
وشاعکم السالم ،کما تقول علیکم السالم .وهذا انما یقوله الرجل الصحابه اذا اراد ان یفارقهم.
َ
ً َ
َ
َّ ْ
المقدار؛ یقال :اقام فالن شهرا او ش ْی َعه .وقولهم :اتیک غدا او ش ْی َعه ،ای بعده .وش َّی ْعته
والشیعِ :
َ
عند رحیله .والم َش َّ
وش َیعه الرجل :اتباعه و انصاره .یقال :ش َای َعه ،کما یقال َوااله من
.
شجاع
ال
:
ع
ی
ِ
ِ
ََ
َ
َ
َّ
َ
ْ
َ
َّ
َّ
الولی .والمش ِایع ایضا :الالحق .وشیعته بالنار ،ای احرقته .وتشیع الرجل ،ای ادعی دعوی الشیع ِه.
َوت َشا َی َع القوم ،من الشی َعه .و کل قوم امرهم واحد یتبع بعضهم ر َ
ای بعض فهم ِش َیع .وقوله تعالی:
ِ
َ َْ
َ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ،ای بامثالهم من الشیع الماضیه( .الجوهری ،1410 ،ماده :شیع)
َ ِ
وفی «کتاب العین» :والش َیعه؛ قوم َی َتش َّیعون ،ای :یهوون اهواء قوم و یتابعونهم .و ِش َیعه
الرجل :اصحابه واتباعه .وکل قوم اجتمعوا علی امر فهم ِش َیعه واصنافهمِ :ش َیع .قال الله تعالی: صفحه 262
/262البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ
َ َْ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ای :بامثالهم من الش َیع الماضیه .وش َّی ْعت فالنا اذا خرجت معه
ِ
لتودعه وتبلغه منزله( .الفراهیدی؛ ،1410ماده :شیع وشوع)
وقال الراغب فی «مفرداته» :الش َیاع؛ االنتشار ّ
والتقو یه .یقال :شاع الخبر ،ای :کثر وقوی،
َ
وش َاع القوم :انتشروا وکثروا ،و َش َّی ْعت ال ّنار بالحطبّ :قو یتها ،والشی َعه :من ّ
یتقوی بهم االنسان
َْ
ّ
َ
َ
وش َیع واش َیاع( .الراغب االصفهانی،
و ینتشرون عنه ،ومنه قیل للشجاع :م ِشیع ،یقالِ :شیعه ِ
،1412ماده :شیع)
ً
اذا التشیع لغه هو االتباع والمواله ،والشیعه هم االتباع والموالون .و بهذا المعنی جاء فی
َّ
القران الکریم قوله تعالی« :و ِان ِمن ِشیع ِت ِه ِْلب َٰر ِاهیم»( ،الصافات ،االیه )83وقوله تعالی:
َٰ َٰ
َٰ َٰ
ً
«هذا ِمن ِشیع ِت ِه وهذا ِمن عدوهِ»( ،القصص ،االیه )15وقوله تعالی« :وجعل اهل َٰها ِشیعا»،
(القصص ،االیه )4وقوله تعالیِ « :فی ِشیع ال َّو ِلین»( ،الحجر ،االیه )10وقوله تعالی« :ولقد
ِ
َٰ
اهلکنا اش َٰیاعکم»( .القمر ،االیه )15
الشیعه اصطالحا :یطلق اسم الشیعه علی اتباع االمام علی بن ابی طالب
بامامته بعد النبی
والذین یقولون
بال فصل.
قال الشیخ المفید:
• فاما اذا ادخل فیه عالمه التعریف -ای الشیعه -فهو علی التخصیص ال محاله التباع
امیر المومنین
علی سبیل الوالء واالعتقاد بامامته بعد الرسول
بال فصل،
ونفی االمامه عمن تقدمه فی مقام الخالفه ،وجعله فی االعتقاد متبوعا لهم غیر تابع
الحد منهم علی وجه االقتداء ،والذی یدل علی ذلک عرف الکافه ومعهودهم منه فی
االطالق ومعرفه کل مخاطب منه مراد المخاطب فی تعیین هذه الفرقه دون غیرها من
سواها ممن یدعی استحقاقه من مخالفیها( ...المفید)3 :1371 ،
• کما یستحق اسم التشیع و یغلب علیه من دان بامامه امیر المومنین
علی حسب ما
قدمناه و ان ضم الی ذلک االعتقاد ما ینکره کثیر من الشیعه و یاباه( .نفس المصدر)6 : صفحه 263
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره263/ ...
وقال النو بختی ،وهو من اعالم القرن الثالث الهجری :قبض رسول الله
االول سنه عشر من الهجره وهو ابن ثالث وستین سنه ،وکانت نبوته
فی شهر ربیع
ثالثا وعشرین سنه ،وامه
امنه بنت وهب ...فافترقت االمه ثالث فرق (فرقه منها) سمیت الشیعه ،وهم شیعه علی بن ابی طالب
واتبعوه ولم یرجعوا الی غیره .ومنهم افترقت صنوف الشیعه کلها( ...النو بختی)32-33 :2012 ،
وکذلک سعد بن عبد الله االشعری القمی مع اختالف یسیر( .االشعری القمی)2-3 :1360 ،
لکن الشیعه علی فرق کما اشارت االقوال اعاله ،ومن هذه الفرق :االمامیه االثنا عشریه،
والزیدیه ،والکیسانیه ،والمغیریه ،والمحمدیه ،والناووسیه ،واالسماعیلیه ،والسمطیه ،والفطحیه،
والواقفیه ،و ...لالطالع علی هذه الفرق مفصال الرجوع الی« :اوائل المقاالت»« ،فرق الشیعه»،
«المقاالت والفرق» ،ومصادر سابقه .و بالتالی مفهوم الشیعه عام یشمل کل هذه الفرق ،وهنا
البد من تحدید نطاق البحث ،وانه طبقا الی سیاسه وفکر سیاسی سوف یتم تقییم الدوله المدنیه؟
فی الجواب عن هذا التساول نقول :ان تقییم الدوله المدنیه سوف یکون طبقا للفکر السیاسی
الشیعی االمامی االثنی عشری حصرا ،بل سوف تضیق الدائره ا کثر لیکون البحث فی الفکر
السیاسی القائل بوالیه الفقیه المطلقه من الشیعه االمامیه کما سوف یتبین.
وهنا ال باس بتعریف االمامیه تعریفا مفهومیا لیتبین االصطالح والمقصود به :ان اصطالح
ََ
االمامیه او االثنی عشریه هو علم علی من دان بوجوب االمامه ووجودها فی کل زمان ،واوجب
النص الجلی والعصمه والکمال لکل امام ،ثم حصر االمامه فی ولد الحسین بن علی علیهما
ََ
السالم وساقها فیهم ...وصار هذا االسم فی عرف المتکلمین وغیرهم من الفقهاء والعامه علما
علی من ذکرناه( .المفید)7 :1371 ،
المقصود من الشیعه فی بحثنا :نقصد من الشیعه اصطالحا فی بحثنا هذا فرقه منهم ،وهی
االمامیه االثنی عشریه ،وهم الذین یعتقدون بامامه اثنی عشر اماما نص علیهم رسول الله
بوحی من الله سبحانه وتعالی ،وکلهم من بنی هاشم ،ثم کل امام کان ینص علی االمام الذی
بعده ،من هنا کانت تسمیه اتباعهم بـ«االمامیه االثنی عشریه» ،او «االمامیه» نسبه لالمام امیر المومنین
علی بن ابی طالب
باعتبار ان هذا المذهب یرتکز علی امامته
بعد رسول الله
بال فصل، صفحه 264
/264البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
او «مذهب اهل البیت
النبی
» الن اهل البیت
وعلی وفاطمه والحسن و الحسین
هم المقصودون فی ایه التطهیر ،وهم
او «مذهب التشیع» الن معتنقیه قد شایعوا
علیا و ذریته و تابعوهم( ،کاشف الغطاء )99 :1399 ،وهنا من المناسب ان نذکر بعض
الروایات فی عدد االئمه
من طرق اهل السنه:
• روی البخاری عن جابر بن سمره ،قال :سمعت النبی یقول «یکون اثنا عشر امیرا»،
فقال کلمه لم اسمعها .فقال ابی انه قال «کلهم من قریش»( .البخاری ،1407 ،ج:6
،2640ح 6796؛ الترمذی ،1395 ،ج ،201 :4ح 2223؛ ابن حجر العسقالنی،
،1417ج)53 :1
ْ
َّ
َ َ
ْ َ
ً َ َ
َ
َ
وسا ِع ْند ع ْب ِدالل ِه ْبن َم ْسعودَ ،وه َو یق ِرئ َنا الق ْران،
• عن الش ْع ِبی ،ع ْن َم ْسروق ،قال :ک َّنا جل
ِ
ْ
َ َ
َ َ َ َ ْ َّ ْ َ َ ْ َ َ ْ ْ َ َ
َ َِ
َف َق َال َله َ
الله ک ْم ت ْم ِلک َه ِذ ِه اال َّمه ِم ْن خ ِلیفه؟
ول
س
ر
م
ت
ل
ا
س
ل
ه
،
ن
م
ح
الر
د
ب
ع
ا
ب
ا
ا
ی
:
ل
ج
ر
ِ
ِ
ِ
َف َق َال َع ْبداللهَ :ما َس َا َلنی َع ْن َها َا َحد م ْنذ َقد ْمت ْالع َر َاق َق ْب َل َک ،ث َّم َق َالَ :ن َع ْمَ ،و َل َق ْد َس َا ْلناَ
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َ َ َ َ ْ َ َ َ َ َ َّ َ َ َ ْ َ َ
الله فقال« :اثنا عشر ک ِعد ِه نقب ِاء ب ِنی ِاسر ِائیل»( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،398 :1ح )3780
رسول ِ
• عن عامر بن سعد بن ابی وقاص قال کتبت الی جابر بن سمره مع غالمی نافع ان
اخبرنی بشیء سمعته من رسول الله قال فکتب لی :سمعت رسول الله یوم جمعه عشیه
رجم االسلمی یقول« :ال یزال الدین قائما حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثنا عشر
خلیفه کلهم من قریش»( .القشیری النیسابوری ،2010 ،ج ،1453 :3ح )1822
بعدما تقدم من بیان المفاهیم والمصطلحات الوارده فی العنوان نخلص الی هذه النتیجه فی
بیان المفهوم التصوری للبحث؛ وهی ان کالمنا یقع فی تدو ین الحدیث النبوی الشریف عند
المدرستین الحدیثیتین والفقهیتین الهل السنه والجماعه والشیعه االمامیه االثنی عشریه سواء
ً
نهیا او اباحه ،ادله واثارا. صفحه 265
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره265/ ...
دور الشیعه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
من المسلم به اهتمام الشیعه بتدو ین الحدیث واالعتماد علیه من زمن االئمه
الی زماننا
هذا ،و اذا اردنا تسلیط الضوء کل هذه الحقبه الزمنیه وعلی االمور التی ساهمت فی حفظ
الحدیث من االندثار فیمکن القول بان هناک ثالثه امور لعبت دورا هاما فی ذلک؛ اهل البیت
واالصول االربعمائه ،والکتب الحدیثیه االخری السیما الکتب االربعه .من هنا نرید ان نقسم هذا
البحث الی ثالثه ادوار:
.1دور اهل البیت
لقد تواتر ان اهل البیت
فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
اباحوا تدو ین الحدیث وشجعوا علیه؛ بل هم ساهموا فی تدو ینه
ایضا؛ ومن المناسب هنا ان نمر علی دور المعصومین
دور االمام علیلقد کتب االمام علی
الله
عن رسول الله
بعد النبی
فی ذلک وبشکل مختصر:
ّ
صحیفه طولها سبعون ذراعا بخطه و امالء رسول
( ،العاملی ،1370 ،ج )330 :1وقد کانت الصحیفه عند االئمه
من بعده
یتوارثونها ،و یحرصون علی حفظها؛ فقد ورد عن االمام الحسن عند احتجاجه علی معاو یه
َ َ
َ
َ
َّ َ
َّ ْ ْ
َ
ََ ْ
فی الخالفهَ :و ِان ال ِعل َم ِف َینا َون ْحن ا ْهله َوه َو ِع ْندنا َمجموع کله ِب َحذ ِافی ِر ِه َو ِانه ال َی ْحدث ش ْیء ِالی
َّ
َّ َ َ ْ َ َ َ ْ
ْ َ ْ
َ َ
َْ َ
َ ْ ْ َ َ َ َّ َ ْ
َو ِبخط ع ِل ٍّی
ول الل ِه
یوِم ال ِقیام ِه حتی ارش الخد ِش ِاال وهو ِعندنا مکتوب ِب ِامال ِء رس ِ
ِب َی ِد ِه( .الطبرسی ،1403 ،ج)287 :2
ثم انتقل هذا الکتاب الی االمام الحسین
ثم الصادق
،ثم علی بن الحسین
،ثم الباقر
،
،وهکذا( .الصفار)164 :1404 ،
وقد ورد کثیرا عنهم فی االثار ان لدیهم الصحیفه الجامعه التی هی امالء رسول الله
وخط علی
( .نفس المصدر)
َ َ َ َ َ َ َّ
ْ
ومما ورد ان رسول الله امر علیا بالتدوین ،وقال له :اکت ْب َما ا ْم ِلی عل ْیک قال َیا ن ِب َّی الل ِه
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ
َ ََ َ َ
ََ
ََ
ََ َ
ََ
َ َْ َ
َوتخاف عل َّی الن ْس َیان فقال ل ْست اخاف عل ْیک الن ْس َیان َوقد َدع ْوت الل َه لک ان َی ْحفظک َوال صفحه 266
/266البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ َ َ ْ َ
َ َ
َ َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
ْ
َ
ی ْن ِس َیک َول ِکن اکت ْب ِلش َرک ِائک قال فقلت َو َم ْن ش َرک ِائی َیا ن ِب َّی الل ِه؟ قال اال ِئ َّمه ِم ْن ول ِدک ِب ِه ْم
ْ َ َّ ِ ْ َ ْ َ
تسقی ام ِتی الغیث( .الصدوق ،1386 ،ج)208 :1
وغیرها الکثیر من الروایات الوارده فی الباب ،وهذا ان دل علی شیء انما یدل علی مدی
اهتمام النبی
بحفظ الشریعه االسالمیه عن طریق التدو ین بالخصوص.
ولم ینحصر دور االمام علی
فی تدو ین وحفظ الحدیث فی هذا الکتاب ،فقد ورد ان له
کتبا اخری مثل «المحکم والمتشابه فی القران»( ،الطهرانی ،1403 ،ج )154 :20و«ناسخ
القران ومنسوخه» ،وذکر البعض ان لالمام ستین نوعا من انواع علوم القران.
قال العالمه شرف الدین:
ان علیا جمع القران مرتبا علی حسب النزول ،واشار الی عامه وخاصه ،ومطلقه
ومقیده ،ومحکمه ومتشابهه ،وناسخه ومنسوخه ،وعزائمه ورخصه ،وسننه وادابهّ ،
ونبه
علی اسباب النزول فی ایاته البینات .املی ستین نوعا من انواع علوم القران ،وذکر لکل
نوع مثاال یخصه( .راجع :الحسینی)140 :1411 ،
وفی «اعیان الشیعه» ان علیا نوع القران الی ستین نوعا .ثم ذکر تلک االنواع و امثلتها من
کتاب اهّٰلل کما وردت عن علی
( .العاملی ،1370 ،ج)321 :1
وکیف ال یکون له دور فی تدو ین الحدیث وحفظه وهو القائل« :قیدوا العلم ،قیدوا العلم»،
(الخطیب البغدادی )89 :1974 ،وکیف ال یکون کذلک وقد کان ابن عمه النبی االکرم
یشجع علی الکتابه ایضا؟ وهو الذی کان یتبعه اتباع الفصیل المه.
یقول لکاتبه:
کان علی
ّ
«اطل جلفه فلمک واسمنها ،وایمن قطتک ،واسمعنی طنین النون ،و ّ
حور الحاء،
ّ
ّ
واسمن الصادّ ،
وعرج العین ،واشقق الکاف ،وعظم الفاء ،ورتل الالم ،واسلس الباء والتاء، صفحه 267
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره267/ ...
ّ
واقم الزای وعل ذنبها ،واجعل قلمک خلف اذنک یکون اذکر لک»( .المتقی الهندی،
،1409ج ،313 :10ح )29564
دور فاطمه الزهراءدور فاطمه الزهراء
فی تدو ین الحدیث وحفظه ال یقل شانا عن دور امیر المومنین
روی من الفریقین ان عند فاطمه
وقد
کتاب اخذته عن ابیها.
اما ما روی من طریق اهل السنه:
• فقد قال القا سم بن الفضل ،قال لنا محمد بن علی :کتب ا ّ
لی عمر بن عبد العزیز:
ان انسخ وصیه فاطمه ،فکانفی وصیتها الستر الذی یزعم الناس انها احدثته ،وان
رسول الله دخل علیها فلما راه رجع( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،283 :6ح )26464
• ونقل الخرائطی عن مجاهد قوله :دل ا ّبی بن کعب علی فاطمه ابنه محمد ،فاخرت
الیه کربه فیها کتابَ « :من کان یومن بالله والیو االخر فلیحسن الی جاره».
(الخرائطی ،43 :1419 ،رقم )317
واما ما روی من طریق الشیعه:
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ َّ
َ َ
oفقد روی الصدوق فی «علل الشرائع» :ع ْن فض ْیل ْبن سک َرَه قال َدخلت علی اِبی ع ْب ِد الل ِه
ِ
ََ َ َ َ ْ ََ ْ
َ َ ْ ْ َْ ِ َْ َ ْ َ َ َ ْ َْ
َ
اب
ت
ک
ی
ف
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ل
ا
ق
ال
ت
ل
ق
ف
ل
ب
ق
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ء
ی
ش
ی
ا
ی
ف
ی
ر
د
ِ
ِ
ِ
فقال یا فضیل ات ِ
ِ
ْ َ ْ َ
ََ
َ َ
َّ َ َ َ ْ
َ
َ
فل ْی َس م ِلک ی ْم ِلک ِاالو هو مکتوب ِباس ِم ِه و اس ِم ا ِبیه( .الصدوق،1386 ،
ف ِاط َمه
ج)207 :1
oوهذا الکتاب هو ما اطلق علیه فی بعض الروایات بمصحف فاطمه ،وما ادراک ما
:
مصحف فاطمه! فقد روی الکلینی فی «الکافی» عن ابی عبد الله الصادق
َّ َ َ َ
َ َ ْ
َ َ
َ َ َ
ْ
قال قلت َو َما
َو َما ید ِری ِه ْم َما م ْص َحف فا ِط َمه
َو ِان ِع ْندنا لم ْص َحف ف ِاط َمه صفحه 268
/268البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ََ َ
َّ
َ َ
َ َ
ْ
قال م ْص َحف ِف ِیه ِمثل ق ْر ِانک ْم َهذا ثالث َم َّرات َوالل ِه َما ِف ِیه ِم ْن
م ْص َحف ف ِاط َمه
َ َّ ْ ْ
َ َ ْ
َ
ق ْر ِانک ْم ح ْرف َو ِاحد قال قلت َهذا َوالل ِه ال ِعلم( .الکلینی ،1407 ،ج ،239 :1ح )1
َ َ
ینظر الیه و یاخذ منه؛ حیث روی الکلینی :ع ْن ح َّم ِاد ْبن
oوکان االمام الصادق
ِ
ْ َ َ َ َ َ ْ َ َ َ ْ َّ
الز َناد َقه فی َس َنه َث َمان َوع ْشر َین َومائهَ
َیقول َت ْظ َهر َّ
عثمان قال س ِمعت ابا عب ِد الل ِه
ِ
ِ ِ
ِ
ِ ِ
ْ َ َ ََ
َ َ َ ََ
َوذ ِلک انی نظ ْرت ِفی مصح ِف ف ِاطمه ( .نفس المصدر ،240 :ح )2
ْ ْ
َ َ َ
َ َّ
ف ِان ِف ِیه
oوروی ایضا عن ابی عبد الله الصادق َ :ولیخ ِرجوا م ْص َحف ف ِاط َمه
َْ
َّ
َ
َ َ َ
َّ
َّ َّ َ
ِان الل َه ع َّز َو َجل َیقول فاتوا ِب ِک ٰتاب ِم ْن
َو َم َعه ِسالح َرسو ِل الل ِه
َو ِص َّیه ف ِاط َمه
ٰ َ َٰ
َ
ْ ْ
ق ْبل ٰهذا ا ْو اث َاره ِم ْن ِعلم ِان ک ْنت ْم ٰص ِاد ِق َین( .نفس المصدر ،241 :ح)4
ِ
الی غیر ذلک من الروایات الکثیره التی توکد علی وجود مصحف فاطمه .
.٣دور االمام الحسن بن علی المجتبی
ذکرنا سابقا ان صحیفه علی
المجتبی
تناقلها االئمه بعده ،و بالتالی اول من انتقلت الیه هو الحسن
فقد احتفظ بها ،ونقل عنها علوم النبی المصطفی
.
قال عبد الرحمن بن ابی لیلی :سالت الحسن بن علی عن قول علی فی الخیار ،فدعا بربعه،
فاخرج منها صحیفه صفراء مکتوب فیها قول علی فی الخیار( .ابن حنبل ،1407 ،ج)346 :1
وهذا الکالم یدل علی امرین:
• وجود خالف بین الصحابه فی الخیار مما دعا ابن ابی لیلی ان یساله عن قول علی
فیه.
• اشتهار اصاله فقه علی بین المسلمین مما دعا ابن ابی لیلی الی ان یطلب قول االمام علی
من االمام الحسن
اعقادا منه بوجود کتاب علی عنده( .الشهرستانی)443 :1430 ،
و یروی العامه بطرقهم ان الحسن بن علی ا کد کثیرا علی اهمیه نشر العلم االصیل وضروره
تحمل اهل البیت اوالدهم لمسوولیه حفظ الشریعه عبر التدوین والتحدیث؛ فعن شرحبیل بن سعد
قال :دعا الحسن بن علی بنیه و بنی اخیه ،وقال« :یا ب ّ
نی و بنی اخی! انکم صغار قوم یوشک ان صفحه 269
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره269/ ...
تکونوا کبار اخرین ،فتعلموا العلم ،فمن لم یستطع منکم ان یرو یه فلیکتبه ولیضعه فی بیته».
(الدارمی ،1412 ،ج ،140 :1ح )511
وعن ابی عمرو العالء ،قال :سئل الحسن بن علی عن الرجل یکون له ثمانون سنه یکتب
الحدیث؟ قال :انه یحسن ان یعیش( .الخطیب البغدادی)69 :1971 ،
دور االمام الحسین بن علی الشهید.
وهکذا انتقلت صحیفه االمام علی الی حوزه االمام الحسین بعد اخیه االمام الحسن
ْ
ً َ َ َّ
َ َ ََ َ
َّ
روی الکلینی عن ابی جعفر ِ « :ان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری
ً َ
ْ
َََ َ
َ َ َ ْ
ً ْ ً
َ َ َ
فا ِط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َو کان ع ِلی ْبن الح َس ْین
َّ ِ
َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َِّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
َّ
مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت فا ِطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار و الل ِه
ِ
ِ
َ
َ َ ْ
ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
َ َ
َ
َ َ
وروی ایضا فی مکان اخر :ع ْن ا ِبی َج ْعفر قال:
َ َ َ ْ
ْ
َ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ
َ
« ِان الح َس ْی َن ْب َن ع ِل ٍّی ل َّما حض َره ال ِذی حض َره َدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین
َّ ِ
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ً
ً ْ ً
َ
َ َ َ
فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال َی َر ْون ِاال
َ
ِ َّ َ َ ْ
ْ
َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا َیا
انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
ِ
ِ
َ ْ
َ َ ْ
َّ
َ
َ َ ْ
َّ َ َ َ َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما َی ْح َتاج ِال ْی ِه ولد َاد َم
ِز َیاد قال قلت َما ِفی ذ ِلک ال ِک َت
ِ
ْ
َ َ َّ
َ َ ْ َْ
َّ َ َ ْ َ ْ
ْ
َ َ
َّ َّ
ود ح َّتی ِان ِف ِیه ا ْرش الخد ِش».
م ْنذ خل َق الله َاد َم ِالی ان تف َنی الدن َیا َوالل ِه ِان ِفی ِه الحد
(نفس المصدر ،304 :ح)1
من هاتین الروایتین وغیرهما نستظهر ما یلی:
• ان الکتاب کان فی حوزه الحسین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام علی بن الحسین زین العابدین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام الباقر صفحه 270
/270البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ان هذا الکتاب هو نفسه کتاب امیر المومنین
النه یحمل نفس المواصفات التی یحملها
ذلک الکتاب کما یظهر من وصف االمام له بحسب الروایه.
وورد ایضا عن ابی عبد الله
ان الکتب کانت عند علی
الکتب ام سلمه ،فلما مضی ّ
علی کانت عند الحسن
الحسین
فلما سار الی العراق استودع
فلما مضی الحسن کانت عند
فلما مضی الحسین کانت عند علی بن الحسین
ثم کانت عند ابی( .الصفار،
)326 :1404
کما ان االمام الحسین شجع علی الکتابه للتوثیق والحفظ من التحریف ،ومما یدل علی
َ
َ َ َ
ََ
َ ْ
َ َّ َّ َ َ ْ
َْ َ
ذلک قوله :قال ا َّما َب ْعد ف ِان الط ِاغ َیه قد َص َن َع ِب َنا َو ِب ِش َیع ِت َنا َما قد ع ِل ْمت ْم َو َرا ْیت ْم َوش ِهدت ْم َو َبلغک ْم
ْ ََ
َ َ
َ ْ َ ََ َ َ ْ َ ْ َ ْ َ
َ َ
َو ِانی ا ِرید ان ا ْسالک ْم ع ْن اش َی َاء ف ِان َصدقت ف َصدق ِونی َو ِان کذ ْبت فکذب ِونی ْاس َمعوا َمقال ِتی
َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ َ َ
َواکتموا ق ْو ِلی ث َّم ْار ِجعوا ِالی ا ْم َص ِارک ْم َوق َبا ِئ ِلک ْم َم ْن ا ِم ْنتموه َو َو ِثقت ْم ِب ِه ف ْادعوه ْم ِالی َما ت ْعلمون
ْ
َ ْ
َ ََ َْ َ
ف ِانی اخاف ان َی ْند ِر َس َهذا ال َحق َو َیذ َهب»( .الطبرسی ،1403 ،ج)269 :2
َ ْ
َّ
َّ
َ َ
َ َ َْ َ َ
َ َ
وجاء ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان قالَ :سالت ا َبا ع ْب ِد الل ِه عن الم ْح ِ ِرم َیموت ک ْیف ی ْص َنع ِب ِه
ِ
ِ
َ َْ
ْ
ْ
َ
َ
َ َ َّ َ َ َّ َ ْ َ َّ ْ
َوه َو
َمات ِباالْب َو ِاء َم َع الح َس ْین ْبن ع ِل ٍّی
الرح َمن ْب َن ال َح َسن ْبن ع ِل ٍّی
فحدث ِنی ان عبد
ِ َ ْ َّ ْ ِ ِ ْ َ َّ َ َ ْ َّ ْ َ ْ َ َ َ َ َ ِ َ ِ َ َ َ َ َْ
م ْحرم َو َم َع ا ْلح َس ْ
اس وعبد الل ِه بن جعفر فصنع ِب ِه کما صنع ِبالمی ِت
ب
ع
ل
ا
ن
ب
ه
ل
ل
ا
د
ب
ع
ن
ی
ِ
ِ
َ َّ ِ
َ ِ
ًَ َ َ َ َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
َّ
ْ
ٍّ
اب ع ِلی ( .الطوسی ،1407 ،ج ،383 :5ح )1337
وغطی وجهه ولم ی ِمسه ِطیبا قال وذ ِلک ِفی ِکت ِ
وهذه الروایه تدل علی ان االمام الحسین استند فی تصرفه علی کتاب امیر المومنین .
دور االمام علی بن الحسین زین العابدیناالمام زین العابدین
ممن انتقلت الیه صحیفه وکتاب علی
واعتمد علیه ،واحتفظ به
لالمام بعده ،ومما یشهد علی ذلک ما رویناه سابقا عن الکافی؛ حیث جاء فیه :عن ابی جعفر
: صفحه 271
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره271/ ...
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َْ ً
ونا َال َی َر ْو َن ا َّال َا َّنه ل َما به َف َد َف َع ْت َفاط َمه ْالک َت َ
َو َوص َّی ًه َظاه َرًه َو َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب
ط
ب
م
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
ِِ
ِ
ِ
َْ
َ َ ْ ْ َ ْ َّ َ َ َ َّ َِ َ ْ
َ
َ
ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک ال ِکتاب ِالینا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الح َسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال
َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َّ ِ َ َ َ َّ َ َ
َ َ ْ َ َّ ِ َ َّ
َ
یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک
َِ
َّ
َّ ِ َ َ َ َ
ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َق َال ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ ِ َ َ ِ ِ
ْ
ْ َْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِفی ِه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش( .نفس المصدر ،304 :ح )1
وروی الکلینی بسنده عن الباقر :
ْ
َ
َل َی ْنظر فی الک َ
« َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب ِم ْن کت ِب ع ِل ٍّی
ت
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
ْ
َ
َو َیقول من ی ِطیق هذا؟» (نفس المصدر ،130-131 :ح )100
وروی ایضا بسنده عن االمام الصادق :
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ َ َ ْ ْ َْ َ ََ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی ف َنظ َر ِفی ِه قال َم ْن ی ِطیق َهذا؟ َم ْن ی ِطیق ذا؟
«کان ع ِلی بن الحسین ِاذا اخذ ِکت
ِ
َ َ
قال ث َّم َی ْع َمل ِب ِه»( .نفس المصدر ،163 :ح )172
َ ْ
َْ َ
ف َیض ِرب ِب ِه اال ْرض
ان ما اثر عن االمام زین العابدین
لیس بالقلیل وغیر قابل لالنکار؛ مثل «رساله الحقوق»،
و«الصحیفه السجادیه» ،وهذان االثران هما من اعظم ما ورد عن االئمه االطهار
لما
یحتو یان من المعانی والقیم العالیه.
وهنا قد یقال ان ما ورد فیهما ربما لم یکن من کتابه االمام نفسه ،فیاتی الجواب من ابی حمزه
َ ْ
ْ
ََ
ًَ
َ
ََ َ
َو ک َت ْبت َما ِف َیها ث َّم
الثمالی عندما قال :ق َرات َص ِحیفه ِف َیها کالم ز ْهد ِم ْن کالِم ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َ ْ
ََ َ َ
ََ َ
ات ْیت ع ِل َّی ْب َن الح َس ْین ف َع َرضت َما ِف َیها عل ْی ِه ف َع َرفه َو َص َّح َحه( .نفس المصدر ،ج ،15 :8ح )2
ِ صفحه 272
/272البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وهذه الروایه انما تدل علی ان الصحیفه کانت مکتو به یعنی ان االصحاب کانوا یکتبون عن
االمام ،وان ابی حمزه ایضا کان یکتب ،وان االمام عندما صحح ما فیها فهذا یعنی تقریره وتاییده
لما ورد فیها وللکتابه ایضا ،وتصحیحه لها بمثابه کتابته لها.
طبعا هذا بغض النظر ان الکالم الذی ورد فیها هو کل الصحیفه او جزء منها ،بل یمکن
القول بانه جزء منها الن الصحیفه لم تقتصر علی الزهد او حتی لم یکن من الصحیفه نفسها.
فبکل االحوال یکفی ذلک شاهدا علی کتابه االمام وتاییده للکتابه.
اضف الی ذلک اننا نجد بالوجدان ان مدونات االمام زین العابدین
ال سیما فی الدعاء
والحقوق حیرت االلباب وجذبت القلوب التائهه ،وقد اصبحت الیوم مناره یقتدی بها ،و یستند
الیها ،وتقام االبحاث العدیده حولها.
دور االمام محمد بن علی الباقرایضا هنا نقول ان کتب علی
بعد االمام زین العابدین
انتقلت الی االمام الباقر
:
بدلیل ما نقلناه عن الکلینی فی روایته عن ابی جعفر الباقر
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َ َ َّ ً َ َ ً َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ
اب ِالی
وو ِصیه ظا ِهره وکان ع ِلی بن الحسین مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َ
َّ َ َ ِ ْ
ْ
َ
ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َص َار َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الحسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
َم ْبطونا َم َعه ْم
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َّ
َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه
ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َّ
َِ
َّ ِ َ َ َ َ
َذل َک ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َقا َل ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ َ ِ َ ْ ِ ِ
ْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِف ِیه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش»( .نفس المصدر ،304 :ح )1 صفحه 273
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره273/ ...
حیث ّ
یصرح االمام الباقر
ان هذا الکتاب انتقل الیه واصبح فی حوزته.
اضف الی ذلک ان الفتره الزمنیه التی کان یعیش فیها االمام الباقر
تمیزت بانفراج
السیاسی ،کونها جاءت فی مرحله انتقالیه بین السلطه االمو یه والسلطه العباسیه ،فکان من
الطبیعی ان یغتنم االمام الفرصه لتربیه جیل من الفقهاء والمحدثین اصحاب نظریه التدو ین.
یقول السید الشهرستانی عن هذه الفتره:
oکان من الطببیعی ان یکون القسط االوفر ومکان الصداره لکتاب علی و باقی مدونات
اهل البیت
،باعتبارها اهم واقدم واوثق المصادر المدونه فی العلوم االسالمیه،
النها کتبت علی عهد الرسول و بامر منه( .الشهرستانی)449 :1430 ،
oالنکته االهم ان عصر االمامین -الباقر والصادق
-کان عصر النشاط العلمی
وکثره العلماء والمتصدین للفتیا والنظر ،فقد روی انه کان فی وقت واحد اربعه ا الف
ٌّ
ّ
راو کل یقول :حدثنی جعفر بن محمد ،وذلک فی زمن تاصیل المذاهب ،فکان االمام
یری ضروره تفنید الرای االخر وترجیح کفه المیزان لصالح نهج التع ّبد المحض؛
َ
الک ّ
والذی ال یختلف فی
تبی المتبقی من عهد الرسول
وذلک بابراز المستمسک
وثاقته مسلمان( .نفس المصدر)450 :
مما یدل علی ذلک ما رواه النجاشی عن عذافر الصیرفی :قال :کنت مع الحکم بن عتیبه عند
ابی جعفر
فجعل یساله و کان ابو جعفر له مکرما ،فاختلفا فی شیء ،فقال ابو جعفر
بنی قم فاخرج کتاب علی
المساله ،فقال ابو جعفر
یا
فاخرج کتابا مدروجا عظیما ،ففتحه وجعل ینظر حتی اخرج
هذا خط علی ع و امالء رسول الله
واقبل علی الحکم ،وقال یا
ابا محمد اذهب انت وسلمه و ابوالمقدام حیث شئتم یمینا وشماال ،فو الله ال تجدون العلم اوثق
منه عند قوم کان ینزل علیهم جبرئیل ( .النجاشی ،360 :1407 ،ح )966
َ َ ََ َ
َ َ ً َ َ َّ َ َ َ َّ
َ
َ
وروی الحر العاملی ع ْن م َح َّم ِد ْبن م ْس ِلم قال :نش َر ابو َج ْعفر ص ِحیفه -فاول ما تلق ِانی
ِ
َ
ٌّ ْ
َ َ ْ
ْ َ َ َّ ْ َ
ََ َ ْ َ
ِف َیهاْ -ابن اخ َو َجد ال َمال َب ْی َنه َما ِن ْصف ِان ،فقلت ج ِعلت ِفداک ِان القض َاه ِع ْندنا ،ال َیقضون ِال ْبن
ِ صفحه 274
/274البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ْ َ
َ ْ َ َ َ َّ َ َ ْ َ َ َ َ
ْ َ
اب ِب خ ط ع ِل ٍّی
االخ َم َع ال ج د ِب ش ی ء ،ف ق ال ِا ن ه ذ ا ال ِک ت
ِ
(الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،160 :5ح )1
َ َ َ ََ َ
َ َ َ َ
َ َ
َ
وفی حدیث اخر یرو یه الکلینی ع ْن ع َم َر ْبن اذ ْی َنه قال :ک ْنت ش ِاهد ْابن ا ِبی ل ْیلی فقضی ِفی
ِ
ِ
َ
َ َ َ َ َ
َ َ
َ
َ َّ َ
َ
َ
ْ ْ ًَ َ
َرجل َج َعل ِل َب ْعض ق َر َاب ِت ِه غله َد ِار ِه َول ْم ی َوقت َوقتا ف َمات ال َّرجل ف َحض َر َو َرثته ْاب َن ا ِبی ل ْیلی َوحض َر
ََ َ َ
َ َ َ َّ
َ ِ َ َّ
الدار َف َق َال ْابن َابی َل ْی َلی َا َری َا ْن َا َد َع َها َع َلی َما َت َر َک َها َ
احب َها فقال له م َح َّمد
ص
ه
ل
ل
ع
ج
ی
ذ
ال
قرابته
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
َ
ْ
َ
َ
َْ َ َ
َ
َّ
َ َ َ
َّ َ
ْبن م ْس ِلم الثق ِفی ا َما ِان ع ِل َّی ْب َن ا ِبی ط ِالب قد قضی ِفی َهذا ال َم ْس ِج ِد ِب ِخال ِف َما قض ْیت
َ
َ
َ َ َ ْ
َ
ْ َ َ َ
ََ َ
َ
َ َ
َیقول قضی ا ِمیر الم ْو ِم ِن َین ع ِلی ْبن ا ِبی
فقال َو َما ِعلمک قال َس ِم ْعت ا َبا َج ْعفر م َح َّمد ْب َن ع ِل ٍّی
َ َ َ َ َ
ََ َ
َ َ َ َ َ َ
َطالب ب َرد ْال َحب َ ْ َ ْ َ َ
یث فقال ا ْبن ا ِبی ل ْیلی َهذا ِع ْندک ِفی ِک َتاب قال ن َع ْم قال
ِ
یس و ِانف ِاذ الموا ِر ِ
ِ َ َِ َ ِ
َ
َ َ ْ
ْ َ َّ
َ
َ
َ َ
ْ
َ
ْ
َ
َ
ْ
َ
ْ
ْ
َ
ْ
َّ
َف َا ْرسل وائتنی به قال له محمد بن مسلم علی ان ال تنظ َ
یث قال
د
ح
ال
ک
ل
ذ
ی
ف
ال
ا
اب
ت
ک
ال
ی
ف
ر
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ ِ ِ ِ
ِ
ِ
ِِ ِ
َ َ َ َ َ َ َ َِ َ ْ َ َ َ ْ َ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َّ
ْ
َ
َّ
َ
اب فرد ق ِضیته( .الکلینی ،1407 ،ج:7
لک ذاک قال فاراه الح ِدیث عن ا ِبی جعفر
ِفی ال ِکت ِ
،34-35ح )27
َّ
َو ا ْم َال ِء َ
ول الل ِه
س
ر
ِ
ِ
.
وهنا امور هامه ثالثه نستنتجها من مضمون الحدیث:
• یتضح فی هذا النص ان ابن ابی لیلی کان رجال یحب الوقوف علی کتاب علی ،فانه
علم ان قول محمد بن مسلم بذاته لیس بحجه ،وکما انه فقیه فان ابن ابی لیلی ایضا
ٍّ
فقیه ،ولکل رابه ،فلذلک قال له :ما علمک بذلک؟
• بعد ان یجیبه محمد بن مسلم بان ذلک قول محمد الباقر
ال یکتفی بذلک بل
یطلب منه ان یری ذلک فی کتاب ،وذلک لعلمه باهمیه الدونات اوال ،والنه کان قد
سمع -قطعا -بکتاب علی
فاحب ان یتا کد من ذلک الکتاب وان یراه.
• ان محمد بن مسلم یشترط علی ابن ابی لیلی ان ال یری اال موضع النزاع؛ وذلک حرصا
من اصحاب اهل البیت
علی ان ال یقع الکتاب او الکثیر من مطالبه ومرو یاته فی
ایاد غیر امینه؛ فیخلطوا مطالبه باجتهاداتهم وارائهم ،ومن ثم ینسبون ما قالواه الی کتاب
علی وبذلک تضیع علی الناس المرویات االصیله منه( .الشهرستانی ،452 :1430 ،بتصرف) صفحه 275
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره275/ ...
وفی السیاق نفسه وللدالله علی الظروف المحیطه فی ذلک الزمان وتعدد المذاهب ،خاطب
ْ
َ َّ َ
َ َ َ َّ َ
اک َو َا ْص َح َ
اب ْالق َ
اس ِفی الدین ،ف ِانه ْم ت َرکوا ِعل َم َما وکلوا
ی
االمام الباقر زراره قائال :یا زراره ِای
ِ
َ َّ ِ
َّ َِ
َ
َ َ َ َّ َ َ ْ
َ َ َ َّ َ ْ َ ْ َ َ َ َ ْ َ
ون َعلی الله َع َّز َو َجل َوکانی ب َّ
الرجل ِم ْنه ْم ی َن َادی
ب
ذ
ک
ی
و
ار
ب
خ
اال
ون
ل
و
ا
ت
ی
،
وه
ف
ک
د
ِب ِه وتکلفوا ما ق
ِ
ِ
َ َ ِْ َ ِ
ْ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ِم ْن َب ْین َید ْی ِه ،فی ِجیب من خلفه و ینادی ِمن خل ِف ِه فی ِجیب من ب ْین یدی ِه قد تاهوا وتح َّیروا ِفی
َْ ِ
ْ
ض َوالدین( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،59 :23ح )43
االر ِ
ِ
دور االمام جعفر بن محمد الصادقکذلک کما فی باقی االئمه
قبله انتقل الیه کتاب االمام علی
بعد ابیه االمام الباقر
ولو لم یدل علیه ای دلیل یکفی ان نقول و بالدلیل العقلی بان االئمه الذین کانوا اقرب الی زمن
االمام علی
االئمه
انتقل الیهم الکتاب وصار فی حوزتهم فبطریق اولی ان یصبح فی حوزه باقی
الذین هم ابعد عن زمن االمام علی
ومنهم االمام الصادق
کما انه یاتی
معنا ما یشیر الی الکتاب فی بعض الرو یات.
وعصر االمام الصادق
زمن االمام الصادق
لم یختلف عن عصر االمام الباقر
بل ربما کانت الظروف فی
مواتیه ا کثر لنشر العلوم وتعلیم تالمتذته ونشرهم فی اصقاع االرض،
وقد تقدم منا االشاره الی ان نحو اربعه ا الف محدث وراو کانوا یقولون :حدثنی جعفر بن
محمد الصادق
.
َ َ
َ َ َ ْ َ َ َّ
ومما رواه الطوسی فی «الدالله» علی کتاب علی :ع ْن ا ِبی َب ِصیر قالَ :سالت اَبا ع ْب ِد الل ِه
َ ْ
َْ
َ َ
ََ َ
َ ْ
َ
ََ ْ َ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی فقلت ِک َتاب ع ِل ٍّی ل ْم َیدر ْس
ع ْن ش ْیء ِم َن الف َر ِائض فقال ِلی ا ال اخ ِرج لک ِکت
ِ
ََ ْ َ َ َ َ َ َ َ َ
َ َ َ ََ َ
َ َْ َ
َ َ َ َ َ َ َ َّ َّ َ َ َ
َ
ٍّ
فقال یا ابا محمد ِان ِکتاب ع ِلی ال یند ِرس فاخرجه ف ِاذا ِکتاب ج ِلیل ف ِاذا ِف ِیه رجل مات وترک
َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
َ
ع َّمه َوخاله قال ِلل َعم الثلث ِان َو ِللخ ِال الثلث( .الطوسی ،1407 ،ج ،324 :9ح )1
و هذه الروایه لیست داله علی ان کتاب علی فی حوزه االمام الصادق وان االمام
الصادق
کان ینظر فیه و یفتی علی طبقه فحسب؛ بل فی ذلک دالله علی حقبه صعبه راسخه
فی ذاکره ابی بصیر -الذی کان من المقربین الی االئمه
ویروی عنهم -نتیجه منع االول صفحه 276
/276البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ْ
ل ْم َیدر ْس
َ
والثانی لتدو ین الحدیث و احراقهما للمدونات ،اذ یظهر من سوالهِ :ک َتاب ع ِل ٍّی
ْ
بتعجب -ومقصوده من « َیدر ْس» اتلف واندثر -انه کان یعتقد ان کتاب علی قد تم اتالفه
فی تلک الحقبه المشوومه.
اضف الی ذلک االشاره الی السریه التامه التی کانت تحیط بهذا الکتاب الی درجه ان
المقربین الی االئمه امثال ابی بصیر لم یکونوا علی علم به ،لشده الخوف من ان یقع فی اید
ظالمه فتقوم باتالفه.
هذا وقد شجع االمام الصادق علی الکتابه واهتم بها الی درجه انه قیل عنه بانه صحفی
ََ ْ َ َ َ ْ
َ
َ
َ
وافتخر بتلک النسبه وقال :ا َّما ِفی ق ْو ِل ِه ِانی َرجل صح ِف ٌّی فقد َصدق ق َرات صحف َابا ِئی ِا ْب َر ِاه َیم
َوم َ
وسی( .الصدوق ،1386 ،ج)89 :1
َ
َ
َ َ َ َ
َ ْ َ
ََ
وروی الحر العاملی باسناده عن الفض ْیل ْبن َی َسار قال :قال ِلی ابو َج ْعفر َ :یا فض ْیل ِع ْندنا
ِ ِ
ً ََِ
َ
َ
َ
َ
َس ْبعون ِذ َراعاَ ،ما علی االرض ِم ْن ش ْیء َی ْح َتاج الیه اال َوه َو ِف ِیه ،ح َّتی ارش
ِک َتاب ع ِلی
ََ
َ َّ
ْ َ ْ
الخد ِش ،ث َّم خط ِب َی ِد ِه علی ابهامه( .الحر العاملی ،1418 ،ج ،1الباب ،504 :7ح )49
َ ْ
َْ ََ َ
َّ
َّ
َ
َ
َ َ
َوقد ذک َر له وقیعه و ِلد ال َح َسن
و باسناده ایضا ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان ،ع ْن ابی ع ْب ِد الل ِه
ِ
َّ
َّ
َ َ ْ َ ْ ََ َ
ََ
َ َ
َ
َوخط ع ِلی
َوذک َر الجف ِر فقالَ « :والل ِه ان ِع ْندنا لجلدین َما ع َّز َو ضان ،امالء َرسول الل ِه
ْ َ ْ
َ
َ
ِب َی ِد ِه َوان ِفی َها ِلج ِمیع َما َی ْح َتاج الیه َّالنا ِس ح َّتی ارش الخد ِش»( .نفس المصدر :ح )50
ِ
َ ْ َ
َ َ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َّ
ّ
َ
وفی تشجیعه علی الکتابه یروی المحدث النوری عن اِبی ب ِصیر قال :دخلت علی اِبی عب ِد الل ِه
ََ
َ َ
ْ
َ ْ
َ
َ َ َ َ َ
ََ َ َ َ َ َ َ
فقال َدخل عل َّی اناس ِم ْن ا ْهل ال َب ْص َر ِه ف َسالو ِنی ع ْن اح ِادیث َوک َتبو َها ف َما َی ْم َنعک ْم ِم َن ال ِک َتا ِب اما
َّ َ َ َ
َ َّ َ ْ ِ ْ َ
َ
َ
ِانک ْم ل ْن ت ْحفظوا حتی تکتبوا الخبر( .المحدث النوری ،1408 ،ج ،17الباب ،286 :8ح )5
فی تدو ین الحدیث ،وحفظه وصیانته
الی هنا نکتفی بهذا المقدار من بیان دور االئمه
من االندراس والتحریف ،و یکفی فی ذلک ما اثبتناه سابقا لیثبت نفس النهج لباقی االئمه
لکونهم معصومین ولکونهم ال ینطقون عن الهوی ان هم اال حفظه للشریعه من التحریف وتبع
للرساله المحمدیه االصیله کما یثبت ذلک الدلیل العقلی والدلیل الشرعی والروایات واالثار صفحه 277
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره277/ ...
التی ذکرناها سابقا ان هی اال غیض من فیض .کما اننا نترک التوسع فی ذلک الی رساله اخری
حیث ال تتحمله هذه الرساله.
عبر العصور السالفه والظروف المحیطه بکل امام یوصلنا
علما ان استقراء سیره االئمه
الی نتیجه مفادها ان الخط البیانی الظهار کتب علی
وتشجیع االئمه
علی الکتابه
وتدو ین الحدیث ،وتربیه المحدثین والفقهاء کان یشهد تصاعدا تاره وتنازال تاره اخری ،وذلک
بحسب الظروف التی کانت تحیط بهم ،والتضییق الذی کان یحصل من قبل الحکام والخلفاء علیهم.
.2دور شیعه اهل البیت
والصول الربعمائه
من السائرین علی نهج ائمتهم ،وعندما یکون االئمه
من الطبیعی ان یکون شیعه اهل البیت
هم اول من ّدون الحدیث وحفظوه من الضیاع وتنقاقلوا هذه الکتب فیما بینهم ،فانه من الطبیعی ایضا ان
یکون شیعتهم السیما المقربون منهم هم السباقین الی کتابه الحدیث وتدوینه ،و یشهد بذلک البعید قبل
القریب ،والعدو قبل الصدیق؛ حیث قال البعض :وعلی کل حال فان ذلک ال یخلو من دالله علی ان
النزوع الی تدوین الفقه کان اسرع الی الشیعه؛ الن اعتقادهم العصمه فی ائمتهم ،او ما یشبه العصمه
کان حریا ان یسوقهم الی الحث علی تدوین اقضیتهم وفتاواهم( .حیدر ،1425 ،ج)497 :3
التعریف باالصول االربعمائهاالصول جمع اصل ،واالصل یصدق علی بعض کتب الحدیث خاصه( .المحقق الحلی،
،1412ج ،19 :1الهامش)
وعن الفیض الکاشانی:
ّ
االصل اصطالحا عند محدثی الشیعه عباره عن مجموعه االحادیث التی سمعها
ّ
المولف من المعصوم مباشره او ّ
ممن سمعها عنه ،وال یستند فی کتابتها الی ّای کتاب
او مقالّ .اما الکتاب فی ّ
ضم ما سمع من المعصوم مباشره وکذلک ما اخذ من الکتب االخری،
و ّیتفق مع االستدالل واالستنباط الشرعی العقلی( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج ،1ص)16 صفحه 278
/278البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وقیل :عباره عن نسخه او کتاب -و لو صغیر -یحتوی علی مجموعه من روایات بعض الرواه
عن االمام سواء مع الواسطه او بدونها ،فکان من سیره االذکیاء من خیار االصحاب االهتمام
بحفظ الحدیث وجمعه وکتابته ودراسته ونشرهّ ،
فربما کان لبعضهم العشرات من هذه االصول
التی تعتبر ّ
ماده علمهم و مقدار معرفتهم.
فاصول الروایه کانت علی قسمین :قسم منها بشکل التصنیف والتنظیم بین الروایات مع
ّ
مقدار من الشرح والبیان والتوضیح ،واخر بشکل جمع ابتدائی غیر منظم .و فی االع ّم االغلب
کان للقسم ّ
االول اسم خا ّص ،و یطلق علی الثانی :الکتاب او النسخه او االص او «الروایه،
و یضاف الی اسم جامعه او الی راو یه االخیر ایضا باعتبار روایته له ،فکانت هی -فی الحقیقه-
دفاترهم الشخصیه فی روایه الحدیث ،وکانوا یعرضونها علی التالمیذ او اقرانهم الراغبین فی
روایه تلک االحادیث عنهم ،وکانت متعدده غالبا ،وفی احیان کثیره کان التالمیذ ینتقون بعضا
منها لیدرجوه فی دفاترهم ّثم ینقلون هذا المنتخب الی االخرین من تالمذتهم ،سواء بصوره
ّ
ّ
مستقله و باسم الراوی الماخوذ منه او بصوره غیر مستقله؛ وذلک بتفریق احادیثه فی االصل او
التصنیف الذی ینسب الیه؛ کاخبار ابن ابی عمیر او کتاب جعفر بن شریح ،کما فی هذه المجموعه.
واالشاره الی االصل الماخوذ منه کانت بواسطه ذکر اسم صاحبه فی صدر السند ،و بهذا الشکل
ّ
تغیرت وانمحت الصوره االولی لعمده تلک االصول( .جمع من العلماء)12-13 :1405 ،
واالصول االربعم ا ئه هی ا ربعم ائه کتاب ا لفت فی جوابات اال مام الصادق
.
( نفس المصدر ،الهامش)
وقیل :هی عباره عن اربعمائه کتاب کان قدماء المحدثین قد جمعوا فیها ما وصل الیهم من
احادیث ائمتنا( .العاملی)6 :1390 ،
ومهما کان مصدر االصول هذه سواء کان االمام الصادق
ّ
فان المسلم به ان َمن قام بتدو ینها وجمعها هم شیعه االئمه
ام هی مجموعه عن عده ائمه،
من الصحابه والمقربین الیهم. صفحه 279
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره279/ ...
االصول االربعمائه فی کلمات العلماءقال الشهید االول فی «الذکری»:
کتب من اجو به مسائله اربعمائه ّ
مصنف
ان ابا عبد اهّٰلل جعفر بن محمد الصادق
الربعمائه ّ
مصنف ،و ّدون من رجاله المعروفین اربعه ا الف رجل من اهل العراق
والحجاز وخراسان والشام( .العاملی ،1419 ،ج)59 :1
وقال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه»:
مصنف الربعمائه ّ
ستقر ّان المتق ّدمین علی اربعمائه ّ
مصنف ّ
قد کان ا ّ
سموها اصوال ّثم
تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ،
وعن االستر ابادی:
ّ
وقد کان جمع قدماء محدثینا ما وصل الیهم من احادیث ا ّئمتنا
ّ
ّ
ّ
تسمی «االصول» ّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها ،تقلیال
ّ
ّ
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار ،فالفوا کتبا مضبوطه مهذبه مشتمله علی
االسانید ّ
کالکافی ،وکتاب من ال یحضره الفقیه،
المتصله باصحاب العصمه
فی اربعمائه کتاب
والتهذیب و االستبصار ،ومدینه العلم والخصال واالمالی عیون االخبار و غیرها.
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
یظهر من کالم الشهید الثانی وغیره ان هذه االصول اندرست واختفت واضمحلت ،و یذکر
الشیخ البهائی ان ذلک بسبب حکام الجور والضالل؛ حیث یقول :لما طالت االزمنه بینهم و بین
ّ
ّ
ّ
الصدر السالف ،وال الحال الی اندراس بعض کتب االصول المعتمده لتسلط حکام الجور
وال ّضالل ،والخوف من اظهارها وانتساخها ،و ّ
انضم الی ذلک اجتماع ما وصل الیهم من کتب
االصول فی االصول المشهوره فی هذا ا ّلزمان ،فالتبست االحادیث الماخوذه من االصول
المتکرره فی کتب االصول بغیر ا ّ
ّ
لمتکرره،
المعتمده بالماخوذه من غیر المعتمده ،واشتبهت صفحه 280
/280البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ّ
وخفی علیهم قدس الله ارواحهم کثیر من تلک االمور التی کانت سبب وثوق القدماء بکثیر من
االحادیث ،ولم یمکنهم الجری علی اثرهم فی ّ
تمیز ما یعتمد علیه ّ
مما ال یرکن الیه ،فاحتاجوا
الی قانون یتم ّیز به االحادیث المعتبره عن غیرها ،والموثوق بها ّ
عما سواها( .العاملی)30-31 :1414 ،
ّ
کما یذکر الفیض الکاشانی انه اختلف فی اصل هذه االصول؛ فیقول :ان تاریخ تالیف
ّ
الکتب المعروفه باالصول غیر مع ّین بشکل واضح فی کتب الرجال ،کما انه لیس واضحا تاریخ
ّ
ّ
ّ
وفاه مص ّنفیها ومولفیها ،علی اننا نعلم اجماال بان هذه االصول لم تکتب قبل امیر المومنین
ّ
ّ
و بعد االمام الحسن العسکری .لهذا یعتقد البعض ان زمن ایجاد هذه االصول یمتد بین
ّ
حتی االمام العسکری .
عصر االمام علی
ّ
ّ
اثبت ابن شهراشوب ان االمامیه کتبت اربعمائه اصل من عهد امیر المومنین حتی عصر
ّ
ابی ّ
محمد العسکری و یری بعض من علماء الشیعه ان هذه االصول کتبت فی زمن االمام
ّ
محمد الباقر واالمام الصادق
ّ
ّ
ّ
ا ّما الشهید ّ
االول والمحقق الحلی وجماعه من ا کابر الشیعه فیعتقدون ان هذه االصول
ّ
االربعمائه ّ
صنفها اربعمائه من تالمیذ االمام الصادق الفوها من اجو بتهعلی مسائلهم.
وهکذا ی ّ
تبین ّان هذه االصول االربعمائه کتبها اصحاب ّ
وانصارهم وتالمیذهم،
االئمه
وهی قاعده واساس کتب الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه ،ول ّما کانت اصوال وعددها
واالمام الکاظم
.
اربعمائه عرفت باالصول االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی
و«رجال النجاشی» و«معالم العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و «کشف االستار».
ّ
ّ
کان لالصول االربعمائه منزله مرموقه لدی علماء الشیعه و فقهائهم ومحدثیهم بحیث ان
ّ
ّ ّ ّ
اهمیته ،اال ان هذا ال یعنی ان عدم وجود الحدیث
ورود الحدیث فی احدها دلیل علی اعتباره و
ّ
فیها دلیل علی عدم اعتباره واه ّ
میته ،الن الکثیر من االحادیث ورد فی کتب الحدیث االخری
ّ
ّ
ح ّتی بلغ عدد هذه المولفات ٦٦00بین کتاب ورساله.
التی الفها اصحاب االئ ّمه
(الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16-17 :1 صفحه 281
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره281/ ...
-دور الشیعه فی تدو ین االصول االربعمائه
ّ
یقول االستر ابادی :قد روی راو واحد و هو ابان بن تغلب عن امام واحد ،اعنی :االمام ابا عبد الله
جعفر بن مح ّمد الصادق ثالثین الف حدیث کما ذکره علماء الرجال و قد کان جمع قدماء
ّ
فی اربعمائه کتاب ّ
حد ثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
تسمی «االصول».
ائمتنا
م
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
ّ
ّ
و یقول الشیخ البهائی :فقد بلغنا عن مشایخنا انه قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا
ّ
حدیثا بادروا الی اثباته فی اصولهم لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او
سمعوا من احد االئمه
ّ
ّ
ّ
کله بتمادی ّ
االیام وتوالی الشهور واالعوام ،والله اعلم بحقائق االمور( .العاملی)63 :1414 ،
وعن المحقق الداماد:
قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا سمعوا عن احد االئمه
حدیثا بادروا
الی اث باته فی اصولهم؛ لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او کله بتمادی االیام.
(المحقق الداماد)98 :1405 ،
ّ ّ
یتبین ان هذه
و یوکد الفیض الکاشانی دور الشیعه فی تدو ین هذه االصول قائال :وهکذا
االصول االربعمائه کتبها اصحاب ا ّ
وانصارهم وتالمیذهم ،وهی قاعده واساس کتب
الئمه
الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه .و ّلما کانت اصوال وعددها اربعمائه عرفت باالصول
االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی و«رجال النجاشی» و«معالم
العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و«کشف االستار»( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16 :1
و یکفی فی تثبیت دور الشیعه فی تدو ین الحدیث وروایته عن االئمه
االندثار کتب الرجال التی دونت اسماء اصحاب االئمه
وحفظه من
والتابعین وکل من روی ودون
عنهم؛ مثل کتاب الرجال لعبد الله بن جبله ،ومشیخه الحسن بن محبوب ،والرجال للحسن بن
ّ
فضال ،والرجال علی بن الحسن ،والرجال لمحمد بن خالد البرقی ،والرجال الحمد بن محمد
بن خالد ،والرجال الحمد العقیقی ،ورجال النجاشی ،وغیرهم. صفحه 282
/282البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.3دور الشیعه والکتب الربعه (الصول الربعه) فی زمن الغیبه الکبری
التعریف بالکتب االربعهاالصول االربعه االول« -الکافی» و«االستبصار» و«التهذیب» و«من ال یحضره الفقیه»-
ّ
هی ال تی علیها المدار فی هذه االعصار:
ّ
ّ
ّ
ّاما «الکافی» و هو تالیف الکلینی الفه فی مده عشرین سنه و توفی ببغداد سنه ثمانین او تسع
ّ
عده جماعه من علماء ا ّ
لعامه کابن االثیر فی کتاب «جامع االصول
وعشرین وثلثمائه ولجالله شانه
ّ
ّ
الثالثه بعد ما ذکر ّان ّ
ّ
سیدنا و امامنا ابا الحسن
االمامیه» علی راس الماه
من المجددین لمذهب
ّ
ّ
ّ
ّ
علی بن موسی ّالرضا و علی ابائه الطاهرین هو المجدد لذلک المذهب علی راس المائه الثانیه.
ّ
واما کتاب «من ال یحضره الفقیه» فهو تالیف رئیس المحدثین ابی جعفر ّ
محمد بن ّ
علی بن
ّ
ّ
بابو یه ّ
توفی ّ
بالر ّی سنه احدی وثمانین وثالثمائه.
القمی وله مولفات اخری سواه یقارب ثالثمائه کتاب
ّ
الطائفه ابی جعفر م ّ
حمد بن الحسن
وا ّما «التهذیب» و «االستبصار» فهما من تالیفات شیخ
ّ
وسی وله تالیفات اخری سواهما فی ال ّتفسیر واالصول والفروع وغیرها تو ّفی ّ
ا ّلط ّ
طیب الله
مضجعه سنه ّ
ستین واربعمائه بالمشهد المقدس الغروی.
ّ
ّ
فهوالء المحمدون الثالثه هم ا ّئمه اصحاب الحدیث من متاخری علماء الفرقه ّالناجیه
ّ
االمامیه( .العاملی)7 :1390 ،
-الکتب االربعه فی کلمات العلماء
ّ
ّ
المتقدمین علی اربعمائه ّ
مصنف
قال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه» :قد کان است ّقر ان
ّ
الربعمائه ّ
مصنف ّ
سموها اصوال ث ّم تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول ولخصها
جماعه فی کتب ّ
خاصه تقریبا علی المتناول واحسن ما جمع منها« :الکافی» ،و«التهذیب»،
و«االستبصار» ،و«من ال یحضره الفقیه»( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ، صفحه 283
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره283/ ...
و یقول الشیخ البهائی:
وکان قد جمع قدماء مح ّدثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
ائمتنا
ّ
ّ
ّ
یسمی االصول َّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها تقلیال
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار فا ّلفوا کتبا مبسوطه ّ
مبو به واصوال مضبوطه
ّ
مهذبه مشتمله علی االسانید الم ّتصله باصحاب العصمه کالکافی وکتاب من ال
فی اربعمائه کتاب
یحضره الفقیه والتهذیب واالستبصار ومدینه العلم والخصال واالمالی وعیون االخبار
ّ
الرضا و غیره( .العاملی)6-7 :1390 ،
وجاء فی «فقه الرضا» :ولوصل منه -ولو القلیل -الی المحمدین الثالثه ،مصنفی الکتب
االربعه المشتمله علی ا کثر ما ورد عنهم فی االحکام( .االمام الرضا
)25 :1406 ،
وجاء فی مقدمه «الهدایه عند الحدیث» عن الصدوق ومولفه «من ال یحضره الفقیه»:
والتعو یل علی کتبه خصوصا کتاب «من ال یحضره الفقیه» فانه احد الکتب االربعه التی هی فی
االشتهار و االعتبار کالشمس فی رابعه النهار ،واحادیثه معدوده فی «الصحاح» من غیر خالف.
(الصدوق ،217 :1418 ،المقدمه)
وورد فی مقدمه «الخالف» عند حدیثه عن کتاب «االستبصار»:االستبصار ،وهو احد الکتب
االربعه المعول علیها فی استنباط االحکام الشرعیه عند فقهاء الطائفه ،واحادیثها ٥٥١١حدیثا.
(الطوسی ،الخالف ،1407 ،ج)14 :1
وعن مقدمه «نکت الخالف» للمحقق الحلی :و لهذه الناحیه فان لشیخ الطائفه علی الشیعه
حقا ال ینکر وفضال ال یستر ،علی ان جمعا من علماء الشیعه القدماء عملوا ما عمله ،فان
الشیخین الکلینی والصدوق الفا «الکافی» و«من ال یحضره الفقیه» اللذین هما من الکتب
االربعه ایضا ،وکذا غیرهما من االقطاب ،و انا ال ننکر فضلهم بل نشکرهم علی حسن صنیعهم
ونقدر مجهودهم ،ونسال الله لهم االجر الثواب الجزیل( .المحقق الحلی ،1412 ،ج)21 :1 صفحه 284
/284البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وعن االستر ابادی :یکفی اصحاب الکتب االربعه ان یکون الداعی لجمعها خوفا من اندراس
الحدیث وضیاعه ،ولم یمکنهم عند ذلک تمییز الصحیح والضعیف بالیقین ،فجمعوا منها ما
حسن ّ
واحالوا فی العمل به
الظن لهم به ولم یعلموا کذبه مخالفته قطعا لمذهب اهل البیت
ّ
علی ما یتحق ق من حال روا ته کما فعله الشیخ فی احکامه و فتاواه ،غیره ای ضا کذلک.
(االستر ابادی)113 :1426 ،
وقیل :احادیث الکتب االربعه ،اعنی« ،الکافی» ،و«الفقیه» ،و«التهذیب» ،و«االستبصار»؛
ماخ وذه من اصول وکتب معتمده ّ
معول ع لیها ،کان مدار العمل علیها عند الشیعه.
(الفاضل التونی)278 :1415 ،
اتضح مما سبق ان االصول االربعه هذه ماخوذه من االصول االربعمائه ،وقد تم من خاللها
حفظ وجمع اهم ما فی هذه االصول ،وتبو یبها بشکل یسهل علی المطالع مراجعتها ،ومن هنا
یتضح دور هذه الکتب االربعه فی حفظ تراث االئمه
من الضیاع واالندراس ،هذه الکتب
التی تعتبر المرجع للفقهاء والعلماء واهل النظر والرای والمحققین ،کما ان هناک مصنفات
اخری للشیعه فی الروایات؛ مثل «وسائل الشیعه» ،و«مستدرک الوسائل» ،و«بحار االنوار»،
و«مدینه العلم» ،و«الخصال» ،و«االمالی» ،و«عیون اخبار الرضا»« ،علل الشرائع»« ،معانی االخبار»،
و«عوالی الئالی العزیزیه» ،و«المصباح» ،و«الوافی» ،و«مراه العقول» ،و«جامع احادیث الشیعه» ،وغیرها.
الخاتمه
الی هنا تبین مایلی:
• ان الهل البیت
دروا فی تدو ین الحدیث وحفظه ومنعه من االندثار واالندراس،
وکان تصرف کل امام فی ذلک بتناسب مع الظروف السیاسیه المحیطه .وقد ظهر هذا
الدور جلیا فی زمن االمامین الهمامین الباقر والصادق
و باختصار نقول ان الخط
البیانی لدورهم تاره یکون تصاعدیا واخری تنازلیا طبقا للظروف المحیطه وما
یشخصونه من المصلحه. صفحه 285
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره285/ ...
• ان لالمام علی
االئمه
• ان لفاطمه
کتابا ثمینا وکبیرا وطو یال فیه کل شیء حتی ارش الخدش ،تناقله
واحدا تلو االخر ،واظهروه واعتمدوا علیه عندما تقتضی الحاجه.
صحیفه محفوظه فی حوزه االئمه
کما ان لکل امام کتبا خاصه به
اثبتت بعض االثار ذلک.
• ان للشیعه فی زمن الحضور ال سیما اصحاب االئمه
دروا واضحا وصریحا وال یخفی
فی حفظ وتدوین الحدیث ولهم کتب واصول کثیره من اهمها ما سمی باالصول االربعمائه.
• ان للشیعه فی زمن الغیبه الکبری دورا ال یقل اهمیه عن دورهم فی زمن الحضور فی
حفظ وتدو ین الحدیث ،و یتجلی ذلک فی کتب واصول دونها العلماء ،واهمها الکتب
او االصول االربعه التی اعتمدت فی جمع االحادیث فیها علی ظاهر ما ورد فی االصول
السابقه علیها السیما االصول االربعمائمه.
• ان لالصول او الکتب االربعه دورا کبیرا فی حفظ اهم ما ورد فی االصول االربعمائه.
• بعد کل ما تقدم نستطیع القول بضرس قاطع ان الدور االساس فی حفط الحدیث
وتدو ینه یعود الی الشیعه االمامیه ،ولوال ان ّ
من الله علینا بهذه النعمه بواسطه
االئمه
واصحابهم وورثتهم من العلماء لکان التراث النبوی
والدین فی منحی
ومنعطف اخر ،لکانت العواقب وخیمه ا کثر مما نحن علیه الیوم.
• البد من االعتراف بان لمنع تدو ین الحدیث اثار سلبیه مازلنا نعیش توابعها الی الیوم،
ومن اهمها؛ فقدان الکثیر من االحادیث النبو یه
الحدیث واالسرائیلیات ،وعزل ا ل البیت
الصحیحه ،وانتشار ظاهره وضع
و ابعادهم عن حقوقهم ،وظهور ظاهره
االجتهاد بالرای والقیاس ،واختالف اراء المسلمین ،وتحریف الدین.
العبر والسیر علی نهج االئمه
• من کل ما تقدم یجب اخذ ِ
واصحابهم والعمل بکل
ما اوتینا من قوه لحفظ هذا التراث من ای عاصفه ترید الحاق الضرر به ،ومن جهه
اخری یجب العمل علی محو او الحد من االثار التی ترتبت علی منع تدو ین والتقلیل منها. صفحه 286
/286البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
قائمه المصادر
.١ابن حجر العسقالنی ،احمد بن محمد ( .)١٤١٧الصواعق المحرقه .بیروت :موسسه الرساله.
.٢ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤١9مسند احمد بن حنبل .المحقق :ابو المعاطی النوری.
بیروت :عالم الکتب.
.٣ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤08العلل ومعرفه الرجال .المحقق :وصی الله محمد عباس.
بیروت ،المکتب االسالمی.
.٤ابن عباد ،اسماعیل ( .)١٤١٤المحیط فی اللغه .المحقق :محمد حسن ال یاسین .بیروت :عالم الکتاب.
.٥اب ن فارس ،احمد ( .) ١٤0٤معجم مقاییس ا للغ ه .الم حقق :عب د السالم محم د هارون.
قم :مکتب التبلیغ االسالمی.
.٦االسترابادی ،محمد امین ( .)١٤٢٦الفوائد المدنیه وبذیله الشواهد المکیه .المحقق :رحمت الله
رحمتی اراکی .الطبعه الثانیه .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٧االشعری القمی .سعد بن عبد الله ( .)١٣٦0المقاالت والفرق .الطبعه الثانیه .طهران :مرکز
النشر العلمی والثقافی.
.8الراغب االصفهانی ،حسین بن محمد ( .)١٤١٢مفردات الفاظ القران .المحقق :صفوان حسین
داودی .بیروت :دار العلم.
.9البخاری ،محمد بن اسماعیل ( .)١٤0٧صحیح البخاری .الطبعه الثالثه .بیروت :دار ابن کثیر.
.١0العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٣90الوجیزه فی علم الدرایه .المحقق :مرتضی احمدیان،
قم :مکتبه بصیرتی.
.١١العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٤١٤مشرق الشمسین واکسیر السعادتین .الطبعه الثانیه.
مشهد :مجمع البحوث االسالمیه.
.١٢الترمذی ،محمد بن عیسی ( .)١٣9٥سنن الترمذی .تحقیق وتعلیق :محمد احمد شاکر ومحمد فواد
عبدالباقی و ابراهیم عطوه عوض .الطبعه الثانیه .القاهره :شرکه مکتبه ومطبعه مصطفی البابی الحلبی.
.١٣جمع من العلماء ( .)١٤0٥الصول السته عشر من الصول الولیه فی الروایات و احادیث
اهل البیت
.قم :دار الشبستری للمطبوعات. صفحه 287
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره287/ ...
.١٤الجوهری ،اسماعیل بن حماد ( .)١٤١0الصحاح؛ تاج اللغه وصحاح العربیه .بیروت :دار العلم للمالیین.
.١٥الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤١8الفصول المهمه فی اصول الئمه
محمد بن الحسین القائنی .قم :موسسه المعارف االسالمیه لالمام الرضا
.المحقق:
.
.١٦الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤09وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.١٧الحسینی ،هاشم معروف ( .)١٤١١تاریخ الفقه الجعفری .تقدیم :محمد جواد مغنیه .قم :دار الکتاب االسالمی.
.١8حیدر ،اسد ( .)١٤٢٥اْلمام الصادق
والمذاهب الربعه .بیروت :دار الکتاب االسالمی.
.١9الخرائطی ،ابو بکر محمد بن جعفر ( .)١٤١9مکارم الخلق ومعالیها ومحمود طرائقها.
القاهره :دار االفاق العربیه.
.٢0الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧٤تقیید العلم .المحقق :یونس العش .الطبعه الثانیه.
بیروت :دار احیاء السنه النبو یه.
.٢١الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧١شرف اصحاب الحدیث ونصیحه اهل الحدیث.
المحقق :محمد سعید خطیب اوغلی .انقره :جامعه انقره.
.٢٢الخولی ،محمد عبد العز یز ( .)١98٣مفتاح السنه .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.٢٣الدارمی ،عبدالله بن عبدالرحمن ( .)١٤١٢سنن الدارمی .المحقق :حسین سلیم الدارانی.
السعودیه :دار المغنی.
.٢٤االمام الرضا
،علی بن موسی ( .)١٤0٦فقه الرضا
.مشهد :موسسه ال البیت
.
.٢٥الشهرستانی ،السید علی ( .)١٤٣0منع تدوین الحدیث؛ قراءه فی منهجه الفکر واصول
مدرستی الحدیث عند المسلمین .الطبعه الرابعه .قم :موسسه الرافد.
.٢٦الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.٢٧الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤١8الهدایه فی الصول والفروع .قم :موسسه االمام الهادی
.
.٢8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٣8٦علل الشرائع .قم :مکتبه داوری.
.٢9الصفار ،محمد بن الحسن ( .)١٤0٤بصائر الدرجات .طهران :موسسه االعلمی.
.٣0الطبرسی ،احمد بن علی ( .)١٤0٣اْلحتجاج .مشهد :نشر مرتضی.
.٣١الطهرانی ،اغا بزرگ ( .)1403الذ ریعه الی تصانیف الشیعه .الطبعه الثالثه .بیروت :دار االضواء.
.٣٢الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧الخلف .قم :مکتب النشر االسالمی. صفحه 288
/288البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.٣٣الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧تهذیب الحکام .الطبعه الرابعه .طهران :دار الکتب االسالمیه.
.٣٤العاملی ،محسن االمین ( .)١٣٧0اعیان الشیعه .الطبعه الثالثه .دمشق :مطبعه این زیدان.
.٣٥العاملی ،محمد بن مکی ( .)١٤١9ذکری الشیعه فی احکام الش ریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.٣٦ال فاضل التونی ،عبد الله بن محمد ( .) ١٤١٥اْلجتهاد والتقلید (الواف یه فی الصول) .
ق م :مجمع الفکر االسالمی.
.٣٧الفراهیدی ،خلیل بن احمد ( .)١٤١0کتاب العین .الطبعه الثانیه .قم :دار هجره للنشر.
.٣8الفیض الکاشانی ،محمد محسن بن شاه مرتضی ( .)١٤٢٥الشافی فی العقائد والخلق والحکام.
طهران :دار نشر اللوح المحفوظ.
.٣9کاشف الغطاء ،علی بن محمد رضا ( .)١٣99ادوار الفقه واطواره .بیروت :دار الزهراء.
.٤0الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.٤١المتقی الهندی ،عالء الدین ( .)١٤09کنز العمال .المحقق :بکری حیانی وصفوت السقا.
بیروت :موسسه الرساله.
.٤٢المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.٤٣المحقق الحلی ،نجم الدین جعفر ( .)١٤١٢النهایه ونکتها .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٤المحقق الداماد ،محمد باقر ( .)١٤0٥الرواشح السماویه فی شرح الحادیث اْلمامیه .قم :مکتبه
السید المرعشی النجفی.
.٤٥المفید ،محمد بن النعمان ( .)١٣٧١اوائل المقاالت فی المذاهب والمختارات .المحقق:
عباسقلی واعظ چرندابی .الطبعه الثانیه .تبریز :مطبعه رضائی.
.٤٦النجاشی ،ابو الحسن احمد بن علی ( .)١٤0٧رجال النجاشی .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٧النو بختی ،الحسن بن موسی ( .)٢0١٢فرق الشیعه .بیروت :منشورات الرضا.
.٤8القشیری النیسابوری ،مسلم بن الحجاج ( .)٢0١0صحیح مسلم .المحقق :محمد عبد فواد عبدالباقی.
بیروت :دار احیاء التراث العربی. صفحه 289
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه الخاصه والعامه
االء رضا فرمان -ام المحمدین (عراق) ،١ثامر حکیم الساعدی (عراق)٢
استلم1443/01/25 :
قبول1443/06/01 :
الملخص
کنا بصدد تقدیم ورقه بحثیه اخترنا لها عنوان الوالیه الخاصه والوالیه العامه ،الننا اردنا التعرف
علی هذا المصطلح الذی عشناه واقعا فی العقود الثالثه االخیره ،فاردنا االطالع عن کثب علی
االسانید التی اعتمدتها النظریه االسالمیه فی العصر الحدیث المتطور ،عصر التکنلوجیا
والفضاء ،وهل یمکن ان یتماشی االسالم مع العصر مهما بلغ من تطور؟ وهل یمکن ان تکون
هذه النظریه ملبیه لحاجه المجتمع رغم انها نابعه من دین جاء قبل الف واربعمئه سنه؟ وما فائده
هذه النظریه ومردوداتها علی االمه؟ ومن این استمدت شرعیتها؟ حیث خلصنا الی نتائج من
هذا البحث :بان والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه ،وال بدیتها لضمان
حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه کونها نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،وایضا
ینبغی استمرارها زمن غیبه االمام
النها بتنصیبه و باشرافه ،وستکون ممهده لزمن الظهور.
الکلمات المفتاحیه :والیه الفقیه الخاصه ،والیه الفقیه العامه ،التوقیعات
المقدمه
ان اسئله کثیره قد ترد علی الذهن بخصوص موضوعنا ،وان کنا ال نتمکن من االلمام باالجابه
علی کافتها ،سنقتصر علی ما یتمخض عنه فکرنا القاصر ،بالبحث عن تمامیه السند الرجالی
.١طالبه الماجستیر قسم الفقه واالصول ،کلیه فقه االسره ،جامعه المصطفی
العالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایران( mhmdon3@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،حوزه العلمیه ،النجف االشرف ،العراق،
Thdsrd@gmail.com صفحه 290
/290البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وتمامیه الدالله الروائیه ،لیتم بالجمع بینهما ،الخروج بنور الدلیل من بطون الکتب ،لیضیء
حیاه البشریه ،مستمدا قوته من قوه ذلک االسالم الحنیف الذی جاء به المصطفی
.
فسیعرض البحث فی ثالثه مطالب ،االول منها فی الوالیه الخاصه وادلتها ،والثانی فی الوالیه
العامه وادلتها ،والثالث فی التنقیح بین االدله ،وسیسبق المطالب تعریف لمعنی الوالیه لیکون
کمدخل لها ،وسینتهی البحث بالخاتمه ،المتمثله بالنتائج فی صالحیه هذه النظریه سواء والیه
الفقه العامه او الخاصه لقیاده المجتمع المسلم فی العصر الحدیث بل عصر التکنلوجیا
المتفاقمه ،وایضا التوصیات التی یوصی الباحث بها ،متوسمین اراء ثله من علماءنا االبرار الذین
هم عماد نظریه والیه الفقیه ،راجین من امام العصر
ان یتفضل علینا بان یرفع عملنا القلیل
الی الباری جل وعال ،لعله یتقبله منا ،لننال رضاه فیکون شافعا لنا لنیل رضاه عز وجل.
مدخل البحث
ّ
َّ
ّ
ما الوالیه؟ من المعانی اللغو َّیه للـ (الوالیه) ،التصدی المر ما والتصرف فیه .فالشخص الذی
ّ
یتصدی المر ما تکون له والیه علیه ،و یعد ّ
ولیه ومواله.
ّ
َّ
المولی علیه -و ادارتها ،تشیر الی ّان ّ
الولی والمولی اولی من
فبالتصدی لشوون فرد اخر-
ّ
لولی یسلب من االخرین ّ
ّ
التصدی ،وعلی اساس وجود والیه هذا ا ّ
حق
التصرف و
االخرین بهذا
ّ
التصدی والتص ّرف فی شوون ذلک الفرد .فنستطیع ان نعرف الوالیه :بالوظیفه الهامه ،المتمثله
بالحکومه و اداره البالد وتنفیذ االحکام ضمن اطار الشرع المقدس.
وعلیه :هی لیست امتیاز لمن یتوالها ،فال تجعل له مقاما وشانا غیر عادی او ترفعه عن
مستوی االنسان العادی ،وانما هی مسوولیه عظیمه امام الباری عز وجل النها وظیفه خطیره.
فالولی الفقیه انما یتحد مع النبی االکرم
واالئمه االطهار
فی الوظیفه والدور الذی
یقوم به تجاه المجتمع ،من رعایه واداره شوون وواجبات وحتی تفاصیل دقیقه کل ما له عالقه
بالمجتمع وافراده. صفحه 291
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه291/...
فان مقام النبی
واالنبیاء یختلف عن مقام الولی الفقیه ،کل ما هنالک اتحادهم فی
الوظیفه ،فمقامهم العصمه المثبته عندنا باصل الشرع ،بینما مقام الولی الفقیه هو انه انسان عادی
اال انه تولی وظیفه مهمه مماثله لوظیفتهم.
وهذا ما یقوله االمام الخمینی :
ّ
و اذا فرضنا ّ
ّقیما علی الصغار فان مهمتهما فی هذا المجال ال
او االمام
النبی
ً
ً
کیفا عن ّای فرد ع ّ
ادی اخر اذا ع ّین للقیمومه علی نفس اولئک
تختلف ک ّما وال
الصغار .وکذلک قیمومتهما علی اال ّمه باسرها من الناحیه العمل ّیه ال تختلف عن
ّ ً
قیمومه ّای فقیه عالم عادل فی زمن الغیبه و اذا فرض فقیه عادل متمکنا من اقامه
ّ
وعلی
الحدود ،فهل یقیمها علی غیر الوجه الذی کانت تقام علیه ّایام الرسول
یجلد الزانی غیر المحصن ا کثر من
عهد االمام امیر المومنین هل کان النبی
ً
مائه جلده؟ وهل علی الفقیه ان ینقص منها مقدارا ،کی یثبت تفاوت بینه و بین
ً
ّ ّ ً
ّ
ً
ً
ًّ
ّ
نبیا کان ام اماما ام فقیها عادال -لیس اال منفدا المر الله
النبی ؟ کال! الن الحاکم-
وحکمه( .راجع :الواعظی)66-67 :2012 ،
فمن هنا جاء االختالف بین العلماء فی حدود هذه الوالیه ودائره صالحیات الولی ،فکانت
الوالیه اما خاصه واما عامه ،بعد االجماع علی الوالیه للفقیه ،فنجد البعض منهم یری ان
اهل بیت
یتفردون بالوالیه العامه دون الولی الفقیه الذی لیس له اال الخاصه ،بینما الفریق
االخر منهم الیری فارقا بین النبی
واالئمه االطهار
والولی الفقیه فی الوظیفه وان
اختلفوا فی المرتبه والمقام .وسنتعرض فی بحثنا ،الدله کال الوالیتین ،ومن ثم متستدلین علی
العامه بادله الخاصه.
الوالیه الخاصه وادلتها
الوالیه الخاصه ،تعنی الوالیه فی االمور الحسبیه( ،نفس المصدر )161 :هی االمور التی
الیرضی الشارع بترکها و اهمالها تحت ای ظروف ،وهی عند الفقهاء والیه القضاء واقامه الحدود صفحه 292
/292البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وحفظ االوقاف ومال الغائب والقاصر والتصرف بسهم االمام فی الخمس( ،مرکز نون للتالیف
والترجمه )40 :2012 ،والقیمومه علی الصغیر والمجنون والسفیه والممتنع والمریض والمغمی
علیه والمیت الذی ال ولی له( ،الجزائری المروج )90 :2007 ،وکل ما یقع فی دائره والیه
المعصوم وال تقام اال باذنه ،ولکن الذی ثبت هو ان الشریعه المقدسه واالئمه المعصومین
ال یرضون بترکها فی عصر الغیبه وتضییعها .وان ثبوت التصرف للفقیه عند فریق من العلماء
القائلین بالوالیه الخاصه فی هذه االمور من باب القدر المتیقن ،المقدار المقطوع ارادته
للمتکلم( .محمد صنقور علی)371 :2011 ،
ادله الوالیه العامه
التی ستکون ضمن فرعین الروائی والعقلی ،وسنتطرق فی الروائی الهم روایتین فی االستدالل
علی والیه الفقیه العامه:
.1الدلیل الروائی
َّ
ان الروایات من اه ّم االدله علی والیه الفقیه ّ
العامه ،ومورد ّ
تمسک الفقهاء والمعتقدین بوالیه
الفقیه .سنتناول بالبحث اثنین من ّ
اهم الروایات :التوقیع ومقبوله عمر بن حنظله.
توقیع امام العصرالتوقیع ،فی اللغه ،یعنی وضع عالمه علی رساله ،و یطلق التوقیع علی خط الملوک والسالطین
ّ
َّ
ال سیما تلک التی تشرفت بالصدور من
علی امر او کتاب واشتهرت کتب المعصومین
ّ
الناحیه المقدسه المام الزمان ،وابلغت من طریق احد النواب االربعه ،اشتهرت فی کتب التاریخ
والحدیث بالتوقیعات( .راجع :الواعظی)188 :2012 ،
نص التوقیع :حدثنا محمد بن محمد بن عصام الکلینی عنه قال حدثنا محمد بن یعقوب
الکلینی عن اسحاق بن یعقوب قال :سالت محمد بن عثمان العمری ان یوصل لی کتابا قد
سالت فیه عن مسائل اشکلت علی فوردت فی التوقیع بخط موالنا صاحب الزمان
. صفحه 293
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه293/...
اما ما سالت عنه ارشدک الله وثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا و بنی عمنا ،فاعلم انه
لیس بین الله عزوجل و بین احد قرابه ومن انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح ،اما سبیل
عمی جعفر وولده فسبیل اخوه یوسف ،اما الفقاع فشربه حرام ،وال باس بالشلماب ،واما اموالکم
فال نقبلها اال لتطهروا فمن شاء فلیصل ومن شاء فلیقطع ،فما اتانی الله خیر مما اتاکم ،واما
ظهور الفرج فانه الی الله تعالی ذکره وکذب الوقاتون ،واما قول من زعم ان الحسین لم یقتل
فکفر وتکذیب وضالل ،واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم
وانا حجه الله علیهم.
واما محمد بن عثمان العمری وعن ابیه من قبل فانه ثقتی وکتابه کتابی ،واما محمد بن علی
بن مهزیار االهوازی فسیصلح الله له قلبه و یزیل عنه شکه واما ما وصلتنا به فال قبول عندنا اال
لما طاب وطهر وثمن المغنیه حرام واما محمد بن شاذان بن نعیم فهو رجل من شیعتنا اهل البیت
واما ابو الخطاب محمد بن ابی زینب االجدع فملعون واصحابه ملعونون فال تجالس اهل
مقالتهم فانی منهم بریء وابائی منهم براء واما المتلبسون باموالنا فمن استحل منها شیئا فا کله
فانما یا کل النیران واما الخمس فقد ابیح لشیعتنا وجعلوا منه فی حل الی وقت ظهور امرنا
لتطیب والدتهم وال تخبث واما ندامه قوم قد شکوا فی دین الله عزوجل علی ما وصلونا به فقد
اقلنا من استقال وال حاجه فی صله الشاکین واما عله ما وقع من الغیبه فان الله عز وجل یقول:
َّ
«یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال تسئلوا عن اشیاء ِان تبد لکم تسوکم»( ،المائده ،االیه )101انه لم
یکن الحد من ابائی اال وقد وقعت فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه و انی اخرج حین اخرج وال بیعه
الحد من الطواغیت فی عنقی واما وجه االنتفاع بی فی غیبتی فکاالنتفاع بالشمس اذا غیبتها عن
االبصار السحاب و انی المان الهل االرض کما ان النجوم امان الهل السماء فاغلقوا باب
السوال عما ال یعنیکم وال تتکلفوا علم ما قد کفیتم واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک
فرجکم والسالم علیک یا اسحاق بن یعقوب وعلی من اتبع الهدی( .الصدوق ،1405 ،ج،2
باب)483 :45 صفحه 294
/294البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ولالستدالل بالروایه علی والیه الفقیه ،البد من احراز تمامیه جهتین فیها ،االولی السند
واالخری الدالله.
اما من جهه السند ،سنبحث فی وثاقته ،بالبحث عن وثاقه سلسله رجاله ،بالنظر فی احوالهم،
و یطلب ذلک فی کتب الرجالین ،وکما یاتی:
• محمد بن محمد بن عصام الکلینی :من مشایخ الصدوق ،فی «العیون» و«التوحید»
و«الفقیه» ،ترضی علیه فی المشیخه( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)206 :2
• محمد بن یعقوب الکلینی :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی
الحدیث واثبتهم ،قاله النجاشی ،عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
• اسحاق بن یعقوب :روی عن محمد بن عثمان العمری فی «کمال الدین» و«غیبه»
الطوسی .قال فی «قاموس الرجال» :هو اخو الکلینی( .نفس المصدر)112 :
• محمد بن عثمان العمری :هو محمد بن عثمان بن سعید العمری ،وصفه به الشیخ
ووصفه العالمه باالسدی ایضا ،یکنی ابا جعفر وکیل صاحب الزمان
احد السفراء
زمن الغیبه -ثقه -الروایات متظافره فی جاللته وعظمته ووثاقته ،منها ما رواه الکلینی
بسند صحیح من قوله :العمری عثمان بن سعید وابنه ثقتان ...روی عن الصاحب
طریق الصدوق الیه صحیح( .نفس المصدر)549 :
لو تاملنا سند الحدیث المروی ،لوجدنا رجاله ثقات ،اال ان اسحاق بن یعقوب لم یرد بحقه
توثیق خاص فی کتب الرجالیین ،ولکن نقول :ان ثقه کالکلینی ان کان ال یحرز وثاقه الشخص
فکیف ینقل عنه روایته و یعتمدها کدلیل علی امر مهم جدا وهو توقیع االمام ،اضف الی ان
ّ
الکلینی قد ّ
صرح مع کبار االعالم الشیخ الصدوق والشیخ الطوسی ،بان اسحاق بن یعقوب
ّ
صادق فی دعواه بصدور التوقیع الشریف .ولو کان لهوالء االعالم قدح فی وثاقته لما ا َّیدوه قط
فی دعواه هذه ،ولما بادروا الی نقل روایته. صفحه 295
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه295/...
وایضا نجد ان االمام فی ذیل التوقیع یسلم بشخصه علی اسحاق بن یعقوب فیقول :السالم
علیک یا اسحاق بن یعقوب( .الصدوق ،1405 ،ج ،2باب)483 :45
اال یدل ذلک علی علو شانه ،وکذلک نص التوقیع فیه من االمور التی ال یوتمن علیها اال
الثقه ،فان لم یکن اهال لها فکیف ان االمام یحمله هکذا امور ،فمع هذه القرائن الیبقی شک فی
وثاقه اسحاق بن یعقوب ،و بذلک یکون سند الروایه تام و یمکنا االخذ بها ،و لکن بعد البحث فی
ِّ
واقعه فار ِجعوا
وادث ال ِ
تمامیه داللتها :ومحل الشاهد فی الروایه -التوقیع -العباره« :واما الح ِ
ِّ
ِّ
واه حدی ِثنا ف ِانهم ح ِّجتی علیکم وانا ح ِّجه الل ِه علی ِهم» ،فاسحاق بن یعقوب
فیها ِالی ر ِ
استفسر من االمام بعض االستفارات ،وقد رد علیها ،مع اشارته الی قاعده کلیه یخاطب بها سائر
شیعته فی زمن غیبته ،وهی:
ارجاعهم الی مرجع یرجعون الیه فی حل ما یعترضهم من وقائع واحداث وفی کل النواحی،
الن االمام هنا اطلق فی روایته ولم یحدد مثال فی والیه الصغیر او فی والیه المیت او فی القاصر
او الغائب ،انما کالمه مطلق -الحوادث الواقعه -وهو فی بیان المقام والمورد قابل للتقیید اال انه
لم یقید النه اراد االطالق ،مطلق الحوادث والوقائع ترجعون فیها الی من نص فی الروایه:
«رواه حدیثنا» ای الفقهاء ،قد نصبهم علی الشیعه بالنص «فهم حجتی علیکم» ،کما انه حجه
علیهم «وانا حجه الله علیهم» ،فبالنظر الی مدی قوه وجه التشبیه الذی صرح به االمام فیما بینه
و بین الفقهاء ،نستطیع ان نستدل بها علی الوالیه العامه للفقیه ،فان الوظیفه التی یقوم بها من
یتولی عامه امور الشیعه النه حجه الله علیهم ،ال بد ان یتوالها من له نفس الوالیه العامه لیکون
حجه ایضا علی الناس وهم العلماء.
اذن فالرجوع الی الفقهاء فی مختلف االمور ولیس فقط الفتوی ،فان لم تکن لهم الوالیه
العامه فکیف یامر االمام بالرجوع الیهم ،النه ان کان یرید الرجوع الیهم فی الفتوی فقط لذکر
ذلک اال انه لم یقید النه اراد قصد العموم ،فالروایه واضحه الدالله علی الوالیه العامه للفقیه،
وانما یعتبرها العلماء من اقوی ادلتها ،واعتمدوها اکثرهم فی االستدالل علی المورد. صفحه 296
/296البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
النتیجه :بتمام الروایه دالله وسندا ،نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر علی موردنا وهو الواله
العامه للفقیه.
مقبوله عمر بن حنظلهوسمیت بالمقبوله ،لعمل االصحاب بهذه الروایه وقبولهم لها .وهذا ما وجدنا اشار الیه ضمن
تا کید الشهید الثانی علی وثاقه عمر بن حنظله ،فقد وصف هذه الروایه بانها مورد قبول
َ
االصحاب ،فقال :والمقبول کحدیث ع َمر بن ح ْنظله فی حال المتخاصمین من اصحابنا ،وامر
َ
َ
ّ
ّ
َ
احکامهم ...و انما َسموه بالمقبول؛ الن
المتخاصمین بالرجوع الی رجل راوی لحدیثهم ،وعرف
فی طریقه م ّ
حمد بن عیسی ،وداود بن الحصین ،وهما ضعیفان( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
فمن الفقهاء المستدلین بروایه ابن حنظله علی الوالیه العامه للفقیه ،الشیخ االنصاری
وصاحب الجواهر والمحقق النراقی والمحقق الکرکی وغیرهم کثیرین.
نص المقبوله :محمد بن یعقوب ،عن محمد بن یحیی ،عن محمد بن الحسین ،عن محمد
بن عیسی ،عن صفوان بن یحیی ،عن داود بن الحصین ،عن عمر بن حنظله ،قال :سالت
اب ا عبدالله عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعه فی دین او میراث ،فتحاکما الی السلطان
ّ
ّ
و الی القضاه ،ایحل ذلک؟ قال :من تحاکم الیهم ،فی ح ّق او باطل ،فانما تحاکم الی الطاغوت،
ًّ ً
ً
َّ
ّ
ّ
وما یحکم له فانما یاخذ سحتا و ان کان حقا ثابتا له ،النه اخذه بحکم الطاغوت ،وما امر الله ان
َ َ ََ َ َ ْ َ
َْ
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
وت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه».
یکفر به ،قال الله تعالی« :ی ِریدون ان یتحاکموا ِالی الطاغ ِ
(النساء ،االیه )60قلت :فکیف یصنعان؟ قال :ینظران من کان منکم َّ
ممن قد روی حدیثنا ،ونظر
ً
ً ّ
فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما ،فانی قد جعلته علیکم حاکما ،فاذا حکم
ّ
ّ
والراد علینا َّ
خف بحکم الله ،وعلینا ر َّدَّ ،
الراد علی الله ،وهو علی
بحکمنا فلم یقبل منه ،فانما است
ّ
حد الشرک بالله( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،136-137 :27ح )1
نبحث فی المقبوله من جهتین ،االولی فی السند والثانیه فی الدالله :اما االولی فی السند،
فال بد فی البحث عن وثاقه رجال السند فی الکتب الرجالیه حتی نحکم باالخذ بالمقبوله: صفحه 297
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه297/...
• محمد بن یعقوب :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی الحدیث
واثبتهم ،قاله النجاشی عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
ّ
محمد بن یحی :وهو مشترک بین محمد بن یحیی ابو جعفر العطار و محمد بن یحیی
•
الخزاز وکالهما ثقه اال انه الظاهر انه محمد بن یحیی ابو جعفر العطار ،لالتحاد فی
ال راوی وا ل م رو ی عنه ،ب ین م ورد روایتنا هنا و بین ال م ذک ورین فی الت وثی ق .
( نفس المصدر)588 :
• محمد بن الحسین :ابو جعفر الزیات الهمدانی ،جلیل من اصحابنا ،عظیم القدر ،کثیر
-
الروایه ،ثقه ،عین ،قاله النجاشی -من اصحاب الجواد والهادی و العسکری
روی فی «کامل الزیارات»( .نفس المصدر)518 :
ّ
محمد بن عیسی :مشترک بین محمد بن عیسی بن سعد ومحمد بن عیسی بن عبی
•
واالول شیخ القمیین و وجههم والثانی ثقه جلیل( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)189 :2
• صفوان بن یحیی :ابو محمد البجلی بیاع السابری -ثقه ثقه عین -من اصحاب
الکاظم
ثقه( .الجواهری)287 :1424 ،
• داود بن الحصین :االسدی من اصحاب الصادق والکاظم
-واقفی -ثقه.
(نفس المصدر)215 :
• عمر بن حنظله :ابو صخر ،العجلی البکری الکوفی ،من رجال الباقر والصادق
.
مجهول الحال اعتمادا علی قول الخوئی قد( ،راجع :نفس المصدر )425 :وقد قال جماعه
بوثاقته( ،راجع :ترابی والرهائی ،1419 ،ج )646 :1منهم الشهید الثانی ،وذلک لروایه یزید بن
خلیفه فی «الکافی» مدحه (الکلینی ،1407 ،ج ،257 :3ح )1علی بن ابراهیم ،عن محمد بن
ّ
عیسی ،عن یونس ،عن یزید بن خلیفه ،قال :قلت البی عبد الله :ان عمر بن حنظله اتانا
ً
عنک بوقت .فقال ابو عبد الله :اذا ال یکذب علینا ،وتلقی المشهور بالقبول ،وروایه االجالء صفحه 298
/298البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
کزراره وعبد الله بن مسکان وصفوان بن یحی وعبد الله بن بکیر ،فنقل کبار مشایخ ال ّروایه عن
شخص اماره علی وثاقته .وکذلک نستطیع االعتماد علی ما قاله الشهید الثانی بخصوص توثیقه:
ّ َّ
وع َمر بن َح ْنظله لم َّ
ینص االصحاب فیه بجرح وال تعدیل ،لکن امره عندی َس ْهل؛ النی حققت
َ
ٍّ
ْ
توثیقه من محل اخر ،و ان کانوا قد اهملوه( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
ّ
ّ
والنتیجه :الیوجد اشکال فی سند هذه الروایه ،الن جمیع رواه هذا الحدیث موثقون سوی
َّ
عمر بن حنظله .والمشکله الوحیده تتمثل فی عدم وجود توثیق مباشر لعمر بن حنظله فی کتب
ّ
الرجال .وقد تم معالجتها الی هنا نکون انتهینا من البحث فی الجهه االولی للروایه ،اما االن
سنعمل علی البحث فی :الجهه الثانیه للروایه ،وهی داللتها.
وجهت الثانیه فی الدالله ،بعد سوال االمام بحکم الرجوع الی القاضی والسلطان عند
َ َ
َ ْ َ
التنازع والتخاصم ،نجده قد نهی عن ذلک بدلیل قوله تعالی« :ی ِریدون ان َی َت َحاکموا ِالی
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
الطاغو ِت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه»( ،النساء ،االیه )60اال انه اعطی حال لعمر بن حنظله
للمتنازعین ،بالرجوع الی الحاکم المنصب من قبل االمام بقوله« :انی قد جعلته علیکم
حاکما» ،والبد ان تتوفر فیه شروط ایضا نص علیها االمام بقوله« :ینظران من کان منکم ممن قد
روی حدیثنا ،ونظر فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما».
وهذه الصفات روایه الحدیث ومعرفه الحالل والحرام ومعرفه االحکام ال تکون اال لفقیه
الشیعه وتوهله ان یکون حاکم علیهم والحاکم لیس فقط یقضی فی النزاعات والخصومات وانما
هو اعم من ذلک ،فان احد مهام الحاکم هی القضاء ،فان الحاکم نجده یتولی سائر امور الرعیه
االداریه واالجتماعیه والقضائیه وکل مایتعلق بهم ،لذلک نجد ان االمام ،جعله حاکما ،ولم یقل
قاضیا ،ردا علی سوال السائل فقد کان بخصوص القضاء ،ای ان الفقیه الذی یتصف بالصفات
التی حددتها لکم یاشیعه «من کان منکم» ،فله ان یکون علیکم حاکما ولیس فقط قاضیا
و یمنکم الرجوع الیه فی خصوماتکم النه سیکون فقیها ومتمکن من القضاء فیها.
:
وقد استنبط الشیخ االنصاری ،فی کتاب «القضاء والشهادات» ،من کالم االمام
ّ
ً ّ
«انی قد جعلته علیکم حاکما» ،ان والیه الفقیه هی فی االمور العا َّمه ،وال تختص بالقضاء صفحه 299
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه299/...
ً
ّ
ّ ّ
سیما ان سیاق العباره یقتضی ان یقول االمام« :انی قد جعلته علیکم حکما»،
فی المنازعات ،ال
وعدوله عن «حکم» الی «حاکم» یفید بعدم اقتصار دائره نفوذ احکام الفقیه العادل علی القضاء
ّ
ّ ّ
َّ
َّ
کل ّی ّ
بان احکامه نافذه فی االمور َّ
عام لالمام،
العامه ،ای ان کل امر جز ّئی او
فی الدعاوی ،و
ّ
ّ
ً
ّ
َّ
والسلطان ّ
حق التسلط علیه والتدخل فیه ،فان الحاکم المنصوب ،من قبله ،له ایضا ذلک التسلط
وتلک الوالیه :ثم ّان الظاهر ،من الروایات المتقدمه ،نفوذ حکم الفقیه فی جمیع خصو َّ
صیات
َّ
ً
ّ
الش َّ
رعیه وفی موضوعاتها الخا ّصه ،بالنسبه الی ترتب االحکام علیها ،الن المتبادر عرفا
االحکام
ّ
ً
من لفظ «الحاکم» هو المتسلط علی االطالق ،فهو نظیر قول السلطان الهل بلده« :جعلت فالنا
ً
حاکما علیکم».
ّ
ّ ً
ً
حیث یفهم منه تسلطه علی ال َّر َّعیه فی جمیع ما له دخل فی اوامر السلطان جزئیا او کلیا.
ّ
و یو یده العدول عن لفظ «الحکم» الی «الحاکم» ،مع ان االنسب فی السیاق ،حیث قال:
ً
ّ
فارضوا به حکما ،ان یقول« :فانی قد جعلته علیکم حکما»( .االنصاری)48-49 :1415 ،
و باتضاح دالله هذه الروایه ،اضافه الی تمامها سندا نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر ثان
علی الوالیه العامه للفقیه.
.٢الدلیل العقلی
لو امعنا النظر لوجدنا ان الباری جل وعال لم یجعل ارضه خالیه من حجه ابدا فمن بزوغ فجر
االسالم الی یوم الدین یوجد معصوم ،بدا من نبیه محمد
وصوال الی ابنهم الحجه بن الحسن
ومن بعده امیر المومنین علی
و بغیبته الکبری من الغیر معقول بقاء امر المسلمین
بدون مدبر ومولی ،لذا نجد ان من المنطق والعقل والذی اتبعه النبی
فی صدر الرساله
تعین خلف لرعایه امر االمه ،کذلک هذا ما فعله ابنه الحجه ابن الحسن
بان ینصب نائب له
فی غیبته الکبری ،کما فعل ذلک فی غیبته الصغری ،وهذا النائب هو الولی الفقیه العام ،الذی
یتولی امور االمه وشوونها ،حفاظا علی مصالحها ونظامها. صفحه 300
/300البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وان قلت ان الولی الفقیه غیر االمام المعصوم ،قلت ان الشئ افضل من عدمه ،فان عدم
وجود االمام المعصوم یجر من الفوضی فی امور االمه و الو یالت التی یمکن تفادیها بوجود نائبه.
فان الحیاه لیست فقط فتاوی شرعیه منفصله عن الواقع حتی نبقی نحتاج الفقیه حینها ،وانما
لضمان الحیاه االجتماعیه المنظمه لالمه المنسجمه مع الشریعه فی زمن یخلو من المعصوم ال بد
ومن الضروری وجود الولی الفقیه العام ،النه عالم بالشریعه والمجتمع وکیفیه التنقیح بینها
للوصول الی جاده االمان .فلیس المجتهد الجامع للشرائط مرجعا للفتیا فقط ،بل له الوالیه
العامه ،فیرجع الیه فی الحکم ،والفصل ،والقضاء ،وذلک من مختصاته ال یجوز الحد ان یتوالها
دونه اال باذنه ،کما الیجوز اقامه الحدود والتعز یرات اال بامره وحکمه.
وهذه المنزله او الرئاسه اعطاها االمام للمجتهد الجامع للشرائط لیکون نائبا عنه فی حال
الغیبه ،ولذلک یسمی نائب االمام( .المظفر)12 :2012 ،
َّ
وهذا ما نجده واضحا فی کلمات ایه الله جوادی املی بهذا الشکل:
ّ
ً ًّ
ّ
ان حیاه االنسان االجتماعیه وکماله الفردی والمعنوی تتطلب ،من جانب قانونا الهیا
ً
مصونا ومحفوظ ًا من الضعف َّ
والنقص والخطا
فی االبعاد الفردیه واالجتماعیه،
والنسیان ،وتحتاج ،من جانب اخر ،الی حکومه دینیه وحاکم عالم وعادل لتحقق
و اجراء ذلک القانون الکامل .والحیاه االنسانیه ال تتحقق ،فی بعدها الفردی
واالجتماعی ،بدونهما او باحدهما ،وفقدانهما فی البعد االجتماعی یوجب الهرج
والمرج وفساد المجتمع الذی ال ّ
یقره ّای شخص عاقل.
وهذا البرهان الذی هو دلیل عقلی ،وال یختص بارض وزمن مع َّینین ،یشمل زمان
ً
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
النبوه ،فانه یشمل ایضا ،ما بعد نبوه الرسول
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه االمام
الخاتم
المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه( .راجع :الواعظی)214 :2012 ، صفحه 301
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه301/...
اْلستدالل علی الوالیه العامه بادله الوالیه الخاصه
یوجد اجماع بین الفقهاء علی والیه الفقیه الخاصه ،بینما الخالف یقع بینهم فی والیه الفقیه
العامه ،وقد استدلوا اصحاب الوالیه الخاصه باالمور الحسبیه باالخذ بالقدر المتیقن منها.
لذلک یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی العامه ،بتوسیع دائره شمول االمور
الحسبیه وعدم اال کتفاء بالقدر المتیقن منها ،وانما لو تاملنا تعریفها ودققنا فیه اکثر لوجدناه
یشمل امور اخری من باب االولو یه ،فالمقصود من االمور الحسبیه هی ما ال ترتضی الشریعه
المقدسه ترکه فی عصر الغیبه لما له عالقه وثیقه بافراد المجتمع وتنظیم حیاتهم ،فالصغیر الذی
ال ولی له اب او جد او وصی من قبلهما هل تبقی اموره معلقه الی بلوغه لیتولی امر نفسه،
فکذلک امور المجتمع المرتبطه بحفظ نظام المسلمین ،والدفاع عن ثغورهم وصیانتها،
والتصرف باالموال العامه والنفوس کالجهاد ،لو امعنا النظر لوجدناها تبلغ من االهمیه ان تترک
دون تولی ،او من باب االولی عدم ترکها دون تولی ،او نقول :ان امر الصغیر ال تفضل الشریعه
ترکها دون ولی فکیف با المور المهمه التی تشمل کل افراد المجتمع.
الخاتمه
فی الخاتمه نتناول النتائج والتوصیات ،وکما یاتی؛ تکمن النتائج فی:
• یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی الوالیه العامه.
• والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه.
• الوالیه العامه البد منها لضمان حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه.
• ناتج الدلیل العقلی ،ال یختص بارض وزمن َّ
معینین ،فکما انه یشمل زمان
ً
َّ
ایضا ،ما بعد ّ
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
نبوه
النبوه ،فانه یشمل
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه
الرسول الخاتم
االمام المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه.
• الوالیه العامه ،نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،النها نابعه من دین معاصر للحیاه. صفحه 302
/302البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• والیه الفقیه العامه ،مستمره باستمرار زمن غیبه االمام ،النها بتنصیبه و باشرافه.
• والیه الفقیه العامه ،ممهده لزمن الظهور.
• والیه الفقیه العامه ،حل ناجع لزمن کثر فیه السیاسین الوصولیین الالهادفین.
یمکننا ان نقول بان توصیاتنا من هذا البحث:
oمن المفید ان تکون نظریه والیه الفقیه العامه کمنهج دراسی معتمد فی جامعه الزهراء
لما للمراه الحوزو یه الواعیه من تاثیر ایجابی علی االسره بشکل خاص ،والمجتمع
بشکل عام.
oالترو یج اکثر لهذه النظریه ،لحاجه مجتمعنا الماسه لها ،فی زمن کثرت فیه الهفوات
من الحکام ،وزاد المتسلقین علی ظهور العامه للوصول الی السلطه الجل المصالح
الشخصیه ،تارکین مصالح العامه تحت ارجلهم.
oاستغالل المنبر الحسینی فی نشر الوعی بهذه النظریه االلهیه.
oمحاوله التمهید لتطبیق هذه النظریه.
oبعد نشر الوعی الشعبی بالنظریه محاوله توعیه الشعب بالطلب من العلماء بتنفیذها،
الجل االمه ورعایه حقوقها ومصالحها المهتوکه.
oالتفکیر الجدی فی الوصول الی تطبیق النظر یه ،للمساهمه فی التمهید لظهور دوله
الحق الحقه المرتقبه ،تحت رایه الحجه ابن الحسن
. صفحه 303
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه303/...
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢االنصاری ،مرتضی ( .)١٤١٥القضاء والشهادات .قم :الموتمر العالمی بمناسبه الذکری المئو یه
الثانیه لمیالد الشیخ االنصاری.
.٣ترابی علی اکبر .و یحیی الرهائی ( .)١٤١9الموسوعه الرجالیه المیسره او معجم رجال
الوسائل .تحت اشراف :ایه الله جعفر السبحانی .قم :موسسه االمام الصادق
.
.٤الجزائری المروج ،السید محمد جعفر ( .)٢00٧هدی الطالب الی المکاسب .بیروت :موسسه
التاریخ العربی.
.٥الجواهری ،محمد ( .)١٤٢٤المفید من معجم رجال الحدیث .الطبعه الثانیه .قم :منشورات
مکتبه المحالتی.
.٦الحر العاملی ،محمد بن الحسن ( .)١٤09وسائل الشیعه .قم :موسسه ا ل البیت
.
.٧الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤0٥کمال الدین وتمام النعمه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.9الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.١0محمد صنقور علی ( .)٢0١١المعجم االصولی .بیروت :موسسه التاریخ العربی.
.١١مرکز نون للتالیف والترجمه ( .)٢0١٢دروس فی والیه الفقیه .بیروت :جمعیه المعارف
االسالمیه الثقافیه.
.١٢المظفر محمد رضا ( .)٢0١٢عقائد اْلمامیه .بغداد :موسسه ام ابیها.
.١٣الواعظی احمد ( .)٢0١٢الحکومه اْلسلمیه .بیروت :جمعه المعارف االسالمیه الثقافیه. صفحه 304
صفحه 305
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع201/ ...
ً
قبل ذلک فی الخارج ،فقولنا :فی باب االمر :قم ،بمعنی طلب القیام الذی لم یکن موجودا من
ّ
المامور ،وکذا فی سائر اقسام االنشاء ،و یکون االنشاء من غیر احتذاء علی مثال؛ النه لو کان
ً
علی مثال لما صلح ان یکون احداثا وابتداء ،والصبح اعاده ولیس انشاء.
ّ
ً ّ
فاالنشاء ،بمعناه اللغوی واالصطالحی وقع موضوعا لعده من االحکام الشرعیه ،منها ،انشاء
ّ
العقود واالیقاعات ،وال اشکال فی ان العقود واالیقاعات ،مثل البیع والطالق من االمور االنشائیه
ّ
ّ
ّ
ّ
التی البد من تحققها باالنشاء ،و اال فال تحقق لها( ،النجفی ،1981 ،ج244-252 :22؛
ّ
ّ
انشائیات ،وکذا االیقاعات( ،الیزدی الطباطبائی،
االنصاری ،1410 ،ج )117 :3والعقود کلها
،1430ج )453 :5و یقصد باالنشاء فی العقود ،کعقد البیع ،هو ایجاد االیجاب والقبول،
ّ
والمشهور لدی الفقهاء ان االنشاء ینحصر بفعل الماضی ،فال یقع باالمر وال بالمضارع؛
ّ
الن االمر استدعاء ،وقصد االنشاء بالمستقبل خالف المتعارف.
سید الخوئیّ ،
بینما یری جماعه من الفقهاء ،کاالمام الخمینی وکذلک ال ّ
صحه االنشاء
ً
ّ
ّ
ّ
باالمر ایضا؛ وذلک الن دالله کل من االفعال حتی الفعل الماضی علی االنشاء انما تکون
ّ
ً
بالقرائن الحالیه او المقالیه؛ اذ الفعل الماضی لیس صریحا فی االنشاء ،و اال لما جاز استعماله
ً
ً
ّ
ّ
فی االخبار ،مع انه کثیرا ما یستعمل فی االخبار ایضا؛ اذ افاده الفعل الماضی لالنشاء انما تکون
ً
بالقرینه ،وال مانع من افاده االمر والمضارع لالنشاء بالقرینه ایضا.
ّ
و یقول الف ّیاض فی کتابه «محاضرات فی اصول الفقه» :ان ما هو المشهور من ان االنشاء
ّ
ّ
ً
ّ
ایجاد المعنی باللفظ ال اساس له اصال .والوجه فی ذلک :ما ذکرناه هناک ،وملخصه :ان المراد
ّ ّ
ّ
بایجاد المعنی باللفظ لیس االیجاد التکو ینی بالضروره ،فان اللفظ غیر واقع فی سلسله علل
ّ
ّ
ّ
الخاصه ،واللفظ لیس من جملتها .وکذا
الموجودات التکو ینیه ،بداهه انها توجد باسبابها وعللها
ّ
لیس المراد منه االیجاد االعتباری ،فان االعتبار خفیف المونه فیوجد فی نفس المعتبر بمجرد
ّ
ّ
اعتباره ،سواء ا کان هناک لفظ تکلم به المعتبر ام لم یکن ،فال یتوقف وجوده االعتباری علی
ّ
ً
بدا .اذا ال یرجع االنشاء بهذا المعنی الی ّ
محصل( .الفیاض ،1974 ،ج)66 :3
اللفظ ا صفحه 202
/202البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ًاذا ،االنشاءات لیست موجده للمعنیّ ،
ولکنها تحکی عن حاله موجوده فی ّالنفس فعال،
حیث ّان هذه الحاله ال تحکی عن ثبوت نسبه ّ
قضیتها مع امکان ان یکون حکایه عن شیء اخر،
ّ
النفسانیه ،وهذه االراده لیس سنخها الحکایه عن ثبوت نسبه
مثال هیئه اضرب اماره علی االراده
الضرب الی المخاطب فی الخارج کالتحریم فی قولنا :ضربت ،بل سنخها العل ّیه واالقتضاء
ّ ّ
لحصول هذه النسبه ،ضروره ّان االراده اال ّ
عله ّ
تامه لحصول الفعل
مریه مع انقیاد العبد وتمکنه
ّ
فی الخارج ،نعم یکون حکایه عن ثبوت المنفعه فی الضرب مثال ،فلو کان المتکلم بصیغه االمر
ً
غیر مرید للفعل کانت الصیغه مهمله غیر مستعمله فی معنی اصال( .االراکی ،1415 ،ج)17 :1
ّ
ّ
وعلیه ،فان تعریف الشیخ االعظم للبیع بانه :انشاء تملیک مال ِبعوض ،یقصد باالنشاء هنا،
ّ
وجود اراده نفسانیه لدی البائع او لدی المشتری ،وهو ثبوت نسبه البیع الی البائع ،ونسبه الشراء
الی المشتری فی الخارج ،حیث ّان اراده البائع االمر ّیه للبیع و اراده المشتری لل ّشیخ ّ
الفیاض
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه لحصول ّ
العلیه واالقتضاء لحصول الفعل فی الخارج،
للشراء مع انقیادهما وتمکنهما
ّ
والشراء فی ّ
عملیه البیع.
وحایه عن ثبوت البیع
ونکتفی بنقل ما افاده الشیخ االیروانی فی بحثه الخارج:
ّ
ّ
َّ
یکفی فی تحقق البیع کل لفظ یدل علیه .والوجه فی ذلک :هو ان الدلیل قد دل علی
َ
َ
امضاء البیع « َا َح َّل الله ال َب ْیع» ،او العقد « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» ،او التجاره « ِتج َاره ع ْن
ِ
ً
ّ
َ
ت َراض» ،وحینئذ کل لفظ یدل علی البیع عرفا فسوف یصدق عنوان البیع فیشمله
« َا َح َّل الله َالب ْیع» ،و یصدق انذاک عنوان العقد فیشمله « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» ،وهکذا یشمله
ِ
َّ َ َّ َ َ َ َ َ
ْ
عنوان التجاره عن تراض فیشمله « ِاال ان تکون ِتج َاره ع ْن ت َراض ِمنکم» ،فاذن کل منها
یدل علی البیع من دون تخصیص بلفظ دون اخر .ومنه ّیتضح النظر فیما حکی عن
ّ
ّ
بعض :من انه ال یکفی انشاء البیع بااللفاظ المجازیه ،قال العالمه فی التذکره :الرابع
من شروط الصیغه التصریح فال یقع بالکنایه مع النیه مثل ادخلته فی ملکک او جعلته
ً
ّ
لک او خذه ّمنی بکذا او صلطتک علیه بکذا عمال باصاله بقاء الملک ،والن المخاطب
ال یدری بم خوطب( .االیروانی)1339 ، صفحه 203
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع203/ ...
ً
ً
ّثم یقول الشیخ :والتعلیق علیه واضح :فنحن نقول یکفی کل ما یدل علیه عرفا ،فاذا فهم عرفا
من التعبیر انشاء البیع فیشمله « َا َح َّل الله َالب ْیع» او « َا ْوفوا بالعق ْ
ود» وال تصل النو به الی اصاله
ِ
ّ
بقاء الملک ،وهکذا ال تصل النو به الی الوجه الثانی الذی ذکره وهو« ،والن المخاطب ال یدری
ً
ّ
ّ
َّ
َّ
بم خوطب» ،فان العالمه قد فرض ان عنوان البیع ال یفهم عرفا ،فاذن هذا خارج عن محل
ً
ّ
الکالم ،انما محل الکالم فیما اذا کان کنایه ولو بعیده او مجاز ولو بعیدا ولکن یفهم منه البیع
ّ
فهنا ال موجب للتوقف فانه سوف یشمله االطالق وال تصل النو به الی الوجهین اللذین ذکرهما.
َّ
وقال فی «مفتاح الکرامه» :قالوا فی ابواب متفرقه کالسلم والنکاح وغیرهما ان العقود الالزمه
ال تثبت بالمجازات ...وکذا ال تنعقد بشیء من الکنایات ،ونقل فی موضع اخر عن «جامع
ّ
المجوزه
المقاصد» :الجمع بین کلماتهم بحمل کلمات المانعه علی المجاز البعید والکلمات
علی المجاز القریب ،واستحسن الشیخ االعظم ذلک فی «المکاسب» .ونحن نقول :انه حتی لو
َ
ً
َ َ َّ
کان المجاز بعیدا فمادام یفهم منه البیع فحینئذ یشمله اطالق «احل الله ال َب ْیع» او «ا ْوفوا
ً
بالعق ْ
ود» او ما شاکل ذلک ،و اذا لم یفهم حتی ولو کان المجاوز قریبا فال یکفی ذلک ،فاالولی ان
ِ
نجعل المدار علی الفهم العرفی للبیع( .االیروانی)1339 ،
ّ
فان جمیع التعریفات السابقه للبیع هی ان ّ
شائیه ،بقصد االراده النفسانیه ،وحاکیه
ومن هنا،
ّ
ً
عن البیع لدی الطرفین ،و اال لم یصبح بیعا ،عند انتفاء هذه االراده.
االنتقالّ
ّ ّ
التحول ّ
ّ
الحسی ،ای تحول الشیء من مکان الی مکان
من معانی مصطلح (االنتقال) فی اللغه:
ََ َْ َْ ً ََ
ْ
اخر ،فقد ورد فی لسان العرب :ا َّلنقل تحو یل الشیء من موضع ِالی موضع نقله ینقله نقال فانتقل
َ َّ َ ً َ
وا َّلت َنقل التحول ونقله ت ْن ِقیال ِاذا ا کثر نقله( ،ابن منظور ،1419 ،ج )345 :6وجاء فی «معجم لغه الفقهاء»:
االنتقال :ال ّ
تحول من مکانه الی مکان( ،رواس وصادق )67 :1408 ،وفی «معجم الفاظ الفقه
ّ
الجعفری» :االنتقال :التنقل ،واالنتقال من وضع الی وضع اخر فی نفس الموضع ،ای المکان، صفحه 204
/204البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
و ان ّتم من موضع الی موضع اخر ،ای من مکان الی مکان اخر ،فهو نقل او انتقال( .فتح الله،
71 :1438و )158
ّ
ّ
التحول
المنی ،و یراد به:
وقد ورد هذا المصطلح فی کتب کثیره من الفقه ،کباب خروج
ّ
للمنی من مکانه الی مکان اخر ،وفی باب الحیض ،و یراد بهّ :
ّ
تحول المراه التی ال
الحسی
ّ
ّ
ّ
ّ
تحیض من عدتها باالشهر الی عدتها بالحیض ،وفی باب عده المطلقه ،و یراد به :تح ّول المراه
ّ َّ
ّ
ّ
تحول الد ْین
من عده الطالق الی عده الوفاه ،وکذلک فی باب البیوع من کتاب البیع ،و یراد به:
ّ
الثابت فی ّ
ّ
الفقهیه» :اذا تعذر االصل یصار
الذمه الی ّذمه شخص اخر .کما ورد فی «القواعد
َ
َ
الی البدل( ،الزحیلی ،2006 ،ج )518 :1ای وجب االنتقال الی البدل.
ّالنقلّ
ّ
عده معان لغو ّیه لمفهوم ال ّن ْقل ،وما یه ّمنا من ً
معنی ،هو المعنی اللغوی الفقهی ،ففی
وردت
َ
ْ
َ
ْ
«لسان العرب»َّ :
فانتقل ،و َّ
"النقل ،تحو یل الشیء من موضع الی موضعَ ،نقله َی ْنقل َنق ًال َ
الت َنقل:
ِ
التحول( ،ابن منظور ،1419 ،ج )345 :14وفی «معجم اللغه العربیه المعاصره»:
انتقلت الملک َّیهّ ،
تغیرت ّ
وتحولت( ،احمد مختار عمر )2274 :1429 ،ورد فی «معجم لغه الفقهاء»:
ْ
ّ
ّالنقل ،بفتح فسکون ،مصدر نقل ،تحو یل الشیء من موضع الخر( ،رواس وصادق)369 :1408 ،
ّ
ْ
اذن ،النقل فی اللغه یعنی االنتقال ،ای التح ّول من موضع الی موضع او من مکان الی اخر.
ّ
ولذا ،نقل القرافی فی الفصل الثانی :فی ّ
تصرفات المکلفین فی االعیان فی کتابه «شرح
ّ
تنقیح الفصول» ،ان :النقل یقسم الی ما هو بعوض فی االعیان ،کالبیع والقرض ،او فی المنافع
کاالجاره ،و یندرج تحتها المساقاه والقراض والمزارعه والجعاله ،و الی ما هو بغیر عوض،
کالهدایا والوصایا والعمری والهبات والصدقات والکفارات والزکوات والغنیمه والمسروق من
اموال الکفار( .القرافی ،1424 ،ج)155 :1 صفحه 205
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع205/ ...
ْ
-الملک والتملیک
َ
ْ
ّ
ّ
جاء فی «المعجم الوسیط» :الملک ،ما ی َملک و یتص ّرف فیه ،یذکر و یونث .والجمع :امالک.
ْ
والملک :التملیک( ،انیس واخرون )886 :1425 ،وفی «المعجم المفصل فی النحو العربی»:
ْ
الملک :مصدر ملک الشیء :صار بحوزته( ،بابستی )1057 :1413 ،وفی «مختار الصحاح»:
َّ
َ ْ ً َ َ
َّ َ ْ َ ْ ْ َ َ
َّ َ َّ َ ً
َملکه الش ْی َء ت ْم ِلیکاَ ،ج َعله ِملکا له .یقالَ :ملکه ال َمال َوالملک فه َو م َملک( .الرازی)264 :1986 ،
َ ْ ً َ
َ
َ َّ َ َّ
وورد فی «موسوعه الفقه الکو یتیه»َّ :
الت ْم ِلیک َم ْصدر َملکه الش ْی َء ِاذا َج َعله ِملکا لهَ ،و ِف ْعله
َ
ْ َ
َ ََ
َ َ َّ
َ ْ
َ َ
َ
َ
ْ
الثال ِثی َ(ملک)َ ،و َملک الش ْی َء :اح َت َواه ،ق ِاد ًرا علی اال ْس ِت ْبد ِاد ِب ِهَ ،وال َیخرج ْاس ِت ْع َمال الفق َه ِاء ِل َهذا
َ َّ َّ َ َ َ ْ َ
َ ْ َ
ال َّل ْفظ َعن ا ْل َم ْع َنی الل َغویَ ...و َی ْخ َتلف َّ
الت ْم ِلیک ِا َزاله َونقل ِالی َم ِالک
الت ْم ِلیک عن ِاال ْسق ِاط ِفی ان
ِ
ِ
ِ َ َّ ْ ْ َ َ َ ِ َ َ َ ْ َ َ ْ ً َ َ َ َّ َ ْ َ ِ َ
َ
ِفی ِحین ان ِاالسقاط ِازاله ولیس نقال کما انه لیس ِالی م ِالک( ،وزاره االوقاف والشئون االسالمیه،
ِ
َّ َ
َ
ََ
،1407ج )273 :12وجاء فی «معجم الغنی» :ت ْم ِلیک [ملک]( ،مصدرَ :ملک)َ :وعده ِب َت ْم ِل ِیک ِه
ْ ً َ
َ َ
ا ْمال کهَ :ج ْع َلها ِملکا له( ،ابو العزم )2013 ،وورد فی «معجم لغه الفقهاء» :التملیک ،مصدر
َ
ّ
ّ
بالتصرف فیه( ،رواس وصادق )110 :1408 ،وفی
ملک ،وهی ،جعل الشیء الخر ،یحوزه و ینفرد
ً
«التعریفات الفقهیه» :التملیک :هو جعل الرجل مالکا وهو علی اربعه انحاء :االول :تملیک
ال َعین بالعوض ،وهو البیع ،الثانی :تملیک َ
العین بال ِعوض ،وهی الهبه ،والثالث :تملیک المنفعه
ِ
بالعوض ،وهی االجاره ،والرابع :تملیک المنفعه بال ِعوض وهی العاریه( .عمیم االحسان،
ِ
)62 :1424
ًْ
َ َّ َ َ
ّ
ْ ً
ً
اذ ًا ،التملیک ،هو ْ
جعل الشیء ِملکا لغیره ،یقال :ملـکه الشیء تملیکا اذا جـعـله ِملــکا
ّ
ّ ّ
َ َ
ّ
بالتصرفَ ،وملک الشَـیء :استحقه واحتواه وکان
الحیازه وال ّت ّفرد
لـــه ،والتملک :االستحقاق و ِ
ً
َ ّ ً ّ َ
قادرًا علی ّ
التصرف فیه ،وس ّمی االستحقاق ت َملکا؛ الن ید مالکه فیه قو ّیه صحیحه .واصطالحا،
ْ
ّ
ّ
الشیء الی غیره؛ لیح َوزه و ینفرد ّ
الشیءْ ،
بالت ّ
وجعله
صرف فیه .فتمکین االنسان من حیازه
هو نقل
ً
ً
ً ّ
یکا .و ینقسم ّ
قادرًا علی ان ّ
التملیک-
یتصرف فی المملوک من مال ،ونحوه تص ّرفا مطلقا ،یعد تمل
ّ
ّ
ٍّ
کما ورد فی «موسوعه الفقه الکو یتیه» -الی قسمینّ :
االول :تملیک یتعلق بمحل محقق،
ّ
کتملیک االعیان کالدور واالرضین ،وغیرها ،وقد یکون ِبعوض کالبیع ،وقد یکون بال عوض صفحه 206
/206البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ٍّ ّ
ّ
کالهبه و ّ
الصدقه؛ والثانی :تملیک یتعلق بمحل مقدر کتملیک منفعه البیت دون عینه واصله ،فان
ّ
ّ
ّ
منافعه مقدره تعلق بها تملیک مقدر ،وتملیک المنافع قد یکون ِبعوض کاالجاره ،وقد یکون بال
عوض ک ّ
العاریه( .وزاره االوقاف والشئون االسالمیه ،1407 ،ج)273 :12
ِ
ْ
ّ
ّ
ّ
ّ
الملک الشرعی فانه اما ان یثبت
واالجاره والعاریه ،لیسا من البیع کما هو معلوم .فاذا ثبت ِ
ْ
ّ
ً
ّ ً
ّ
مو ّبدا ما لم یطرا علیه انتقال عن طریق اسباب ّالنقل الشرعی کالعقود ،و اما ان یثبت موقتا
ْ
کملک المنافع فی االجاره.
ِ
-ال َعین
جاء فی «المعجم المفصل فی النحو العربی»َ :
العین لغه :عین الشیء :ذاته ونفسه( ،بابستی،
ّ
َ
)721 :1413وفی «معجم لغه الفقهاء»َ :
العین :عین الشیء :ذاته ،ای :نفسه ،ومنه الدرهم عینه،
ای :ذاته( ،رواس وصادق ،)245 :1408 ،کما جاء فی «معجم مصطلحات اصول الفقه»:
ّ
َ
َ
العین :الذات( ،سانو )305 :1420 ،وقد ورد مصطلح (ع ْین) فی الفقه فی موارد عده ،منها :فی
ّ
کتاب البیوعّ ،
والزکاه ،والمواریث عند الکالم علی االخوه االعیان ،و یراد بهم :االخوه االشقاء من
ّ
االب ّ
واالم .وفی کتاب الجهاد ،والجنایات ،والدیات .و یراد به :الحسد .کما یطلق فی اصول
الفقه ،بــاب :االحکام ّ
کلیفیه عند الکــالم علی َفرض َ
الت ّ
الع ْین ،و یراد به :ما فرض علی
ِ
َ
َ
االشخاص باعیانهم ال یسقط عنهم بقیام الغیر ،و یقابله :ف ْرض الکفایه.
ّ
َّ
َ
اللغوی َ
وما ّ
للعین :ع ْین الش ْی ِء نفسه ،یقال :اخذت مالی
یهمنا فی هذا البحث،هو المفهوم
بعینه .فاذا اطلق َ
العین فی البیع ،فیقصد به المتاع او َ
المبیع ذاته .ومن هنا ،اشترط الفقهاء ان
ّ
ً
ّ
ینا ،و یراد َ
الشیخ ّ
محمد امین زین الدین فی «کلمه التقوی»:
بالعین کما یقول
یکون المبیع ع
ً
ویراد َ
بالعین التی ذکرناها شرطا فی المبیع ما یقابل المنفعه کسکنی الدار و اجارتها،
ورکوب السیاره او السفینه وامتالک منفعتهما مده معینه ،وما یقابل العمل کخیاطه الثوب،
وبناء المنزل ،وکتابه الکتاب ،وما یقابل الحق کحق الخیار ،واالختصاص والتحجیر ،فال
ً
یصح بیع هذه االشیاء واشباهها النها لیست اعیانا( .زین الدین ،1413 ،ج)57 :4 صفحه 207
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع207/ ...
الع َوض
ِ
الع َوض ،بکسر ففتح من عاض ،جمعها اعواض ،الخلف والبدل،
جاء فی «معجم لغه الفقهاء»ِ :
ّ
ّ
الشیء یدفع علی جهه المثامنه بعقد ،وهو ّ
عام فی النقود وغیرهاّ ،اما الثمن فهو
وهو بمعنی
ََ
ّ
خاص بالنقود( ،رواس وصادق ،)244 :1408 ،وفی «لسان العرب» :ا ِلع َوض ،البدل ،قال ابن
َ
َ
َْ
سیده و بینهما ف ْرق ال یلیق ذکره فی هذا المکان والجمع اعواض عاضه منه و به( .ابن منظور،
،1419ج)3170 :4
ّ
الع َوض والبدل ،فیقول:
و یوضح العسکری فی کتابه «الفروق اللغو یه» ،الفرق بین ِ
ْ
ّ
ّ
ال ِع َوض َما ْتعقب به الشیء علی جهه المثامنه ،وتقول هذا الد ْر َهم عوض من خاتمک،
َو َه َذا الد َینار عوض من َث ْو بکَ ،وا ْلبدل ،ما یقام مقامه و یوقع موقعه علی جهه ّ
التعاقب
ّ ّ
ً ّ
ّ
دون المثامنه ،اال تری انک تقول لمن اساء من احسن الیه ،انه بدل ْنع َمته کفرا ،النه اقام
ّ
عوضه کفرًا ،ال ّن معنی المثامنه ال ّ
الشکر ،فال تقول ّ
یصح فی ذلک ،و یجوز
الکفر مقام
ْ
ان یقال ال ِع َوض هو البدل الذی ینتفع به ،و اذا لم یجعل علی الوجه الذی ینتفع به لم
َ ً
ّ
ً
ی َّ
سم ِعوضا ،والبدل ،هو الشیء الموضوع مکان غیره لی ْن َتفع ِب ِه ا ّوال .وقد یکون البدل
َ َ
ّ
الخلف من الشی( .العسکری ،1412 ،ج)380 :4
وع ّرف الشیخ زین الدین ،العوضین ،فی الفصل الرابع ،شروط العوضین ،فیقول:
العوضان هما الشیئان اللذان یقع التبدیل بینهما فی عقد البیع ،فینتقل کل واحد منهما
ً
بعد تمامیه البیع الی موضع االخر و یکون بدال عنه ،احدهما ما ینقله البائع الی
ً
المشتری بالعوض ،وهو المبیع ،والثانی ما یدفعه المشتری بدال عن المبیع ،وهو
ّ
الثمن( .زین الدین ،1413 ،ج ،57 :4المساله )115
ّ
ً
ً
ً
ً
الع َوض ،هو الشیء الموضوع مکان غیره ،فهو ّاما نقدا او عینا ،وال یکون منفعه وال عمال؛
اذاِ ،
ّ
الع َوض ،هو ّالنفع
الن ذلک من االجاره ،ولیس من البیع .وقال العالمه الحلی فی «مناهج الیقین»ِ : صفحه 208
/208البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ستحق الخالی من التعظیم واالجالل( ،الحلی )258 :1416 ،وبذلک یخرج ّالنفع غیر الم ّ
الم ّ
ستحق،
وکذلک یخرج الثواب الذی هو ّالنفع المقترن بالتعظیم واالجالل.
عقد البیعّ
ّ ّ
اللغهّ ،
الربط والشد ،ففی «تاج العروس»:
العقد فی
ََّ
ََّ
َ
َ
ْ
َ
َ
ً
َ َّ
َ
َ َ َ ْ َ َْ َ َ ْ َ َْ
َ َّ َ
االشتق ِاق :ان
عقد الحبل والبیع والعهد یع ِقده عقدا فانعقد :شده .والذی صرح به ا ِئمه ِ
َ ْ ً َ َ ً َ َّ
َ َّ َ
َ ََ َ
ْ
َ َ َْ َ
الحل عقده َی ْع ِقده عقدا وت ْعقادا وعقده وقد ان َعقد وت َعقد ثم استعمل
العق ِد ن ِقیض
اصل
ْ
عتقاد
فی
ود من البیوعا ِت والعقود وغیرها ،ثم استع ِمل فی التصمیم واال ِ
انواع العق ِ
َ ِ
الجازم( .الحسینی الز بیدی ،1984 ،ج)115 :5
وجاء فی «معجم لغه الفقهاء»:
َ
ْ
ٌّ
َ
ال َعقد :بفتح فسکون ،مصدر عقد ،جمعها عقود ،العهد ،اتفاق بین طرفین یلتزم فیه کل
ّ
منهما تنفیذ ما ّتم االتفاق علیه ،وال بد من ایجاب وقبول( .رواس وصادق)238 :1408 ،
ّ
فالعهد بین المتعاقدین واالتفاق بینهما ،بحیث یلتزم کل منهما تنفیذ ما ّتم االتفاق علیه ،هو
ّ
ّ
الفقهیه ،وقد یکون
العقد ،وال ینعقد اال باالیجاب والقبول علی تفصیل ذکره الفقهاء فی کتبهم
ً
ً
ّ
العقد مکتو با او شفهیا ،والمکتوب اولی وافضل .ومن هنا ،فان العقد ،هو عباره عن ارتباط
ْ
ّ
االیجاب ّ
الصادر من احد المتعاقدین بقبول االخر ،او ما یقوم مقامهما بمثله علی وجه یترتب
ِ
َ
ّ
َ
علیه حکم شرعی .وقد ورد هذا المفهوم فی الفقه فی مواطن ک ِثیره ،منها :کتاب النکاح،
ّ
والشرکه ،والوقف ،والوکاله ،والوص ّیه ،والجهاد ،و َغ ْیر ذلک من ا َالْ
واب.
ب
ِ
ِ
ّ
ّ
ّ
ّ
ّ
ومن هناّ ،
عرف المحقق الحلی العقد ،بانه :هو اللفظ الدال علی نقل الملک ،من مالک الی
اخر ،بعوض معلوم( ،الحلی ،1408 ،ج )267 :2وجاء فی «مسالک االفهام» فی تعریف العقد:
ّ
ّ
ّ
هو اللفظ الدال علی نقل ملک ،من مالک الی اخر ،بعوض معلوم ،ولک ّن المحقق لکتاب
«المسالک» یقول :و یمکن حمل عباره المصنف علی ما یوافق النافع بجعل االضافه فی قوله صفحه 209
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع209/ ...
ّ
ّ
عقد البیع بیانیه ،والالم فی قوله العقد للعهد الذکری فیکون العقد عباره عن البیع وهو اللفظ
ّ
ّ
الدال ...الخ ،ثم اللفظ فی التعریف بمنزله الجنس البعید للبیع ،اذ جنسه القریب -علی هذا
التقدیر -نفس االیجاب والقبول المقیدین بما یخرج غیره من العقود.
و باقی التعریف بمنزله الخاصه المرکبه ،یخرج بها غیره من العقود الدال لفظها علی اباحه
ّ
منفعه ،او تسلط علی تصرف ،او نقل الملک بغیر عوض ،کالهبه والودیعه والعاریه والمضاربه
والوکاله والوصیه وغیرها من العقود التی ال تجمع ما ذکر من المحترزات .ودخل فی اطالق
ً
الملک ما کان ملکا للعاقد ولغیره ،فدخل بیع الوکیل والولی .وخرج بقید المعلوم ،الهبه
المشترطه فیها مطلق الثواب ،وهبه االدنی لالعلی( .الشهید الثانی ،1429 ،ج)144-145 :3
المالجاء فی «لسان العرب» :المال فی االصل الملک من الذهب والفضه ،ثم اطلق علی کل ما
ّ
ملک من االعیان( ،ابن منظور )4300 :1419 ،وورد فی «المعجم الوسیط»َ :
المال،
یقتنی و یت
َ
َ
َ
َ
َ
کل ما یملکه الفرد او تملکه الجماعه من متاع ،او عروض تجاره ،اوعقار او نقود ،او حیوان.
َ
والجمع :ا ْموال .وفی «التنزیل العزیز»« :واتی المال علی حب ِه ذ ِوی الق ربی»( ،البقره ،االیه )177
وقد اطلق فی الجاهلیه علی ِاالبل ،و یقال :رجل مال :ذو مال( ،انیس واخرون)892 :1425 ،
وفی «الرائد» ،ما :ما یملک من االشیاء ،کالمواشی ،والنقود ،ونحوها( ،مسعود)678 :1425 ،
وفی «معجم لغه الفقهاء» :المال :اسم لجمیع ما یملکه االنسان ،واصله :ما یمیل الیه الطبع
و یمکن ا ّدخارهّ ،
کالنقد وما یمکم ان یقوم مقامه ...والمال المتقوم :المال الذی یمکن االنتفاع
ّ
به ،وه و کل ما یمکن االنتفاع به ّ
الش رع االنتفاع به ،ای کل ما ی َّ
قوم بما ل .
مم ا اباح
( رواس وصادق)299 :1408 ،
ّ
ّ
ّ
اذن ،المال ،هو کل ما یملکه االنسان من الذهب والفضه ،وما یقابلها من اموال نقدیه فی
عصرنا الحاضر ،وغیرها من المتاع والعروض. صفحه 210
/210البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
-الثمن
ّ
ً
الثمن وهو ما یبذله المشتری من ِعوض للحصول علی المبیع ،وما تراضی علیه المتبایعان مقابال
ّ
ّ
للمبیع .جاء فی «معجم لغه الفقهاء» :الثمن ،قیمه الشیء وسعره الذی ّتم التراضی علیه ،فهو
عم من ال قیمه التی هی السع ر الحقیقی ا لذی ّ
ا ّ
یقو مه بها المقو مون ،جمع ها اثمان ،
ّ
َّ َ
الع َوض الذی ْیوخذ علی
( رواس وصادق )117 :1408 ،وفی «المعجم الوسیط» :الثمنِ ،
ً
التراضی فی مقابله المبیع ،نقدا کان او سلعه ...وکل ما یحصل عوضا عن شیء فهو ثمنه،
ً
ّ
َّ
(انیس واخرون )101 :1425 ،وفی «التعریفات الفقهیه» :الث َمن ،ما یکون بدال للمبیع ،و یتعلق
ّ
ّ
ّ
الثمن الم ّ
سمی :هو الذی یس ّمیه و یع ّینه العاقدان وقت البیع
بالذمه وهو حال او مو َّجل ...و
ً
ً
مطابقا لقیمته الحقیقیه ،او ً
ناقصا عنها او زائدا علیها ،والقیمه :هی الثمن
بالتراضی ،سواء کان
ّ
ْ
الحقیقی ،والمث َمن :هو الذی یباع بالثمن( .عمیم االحسان)66 :1424 ،
ّ
الثمن ،قیمه الشیء وسعره الذی ّتم التراضی علیه ،فهو ا ّ
عم من
وفی «معجم لغه الفقهاء»:
ً
القیمه التی هی ّ
یقومه بها ّ
قیقی الذی ّ
السعر الح ّ
المقومون ،الجمع :اثمان ،وهو ایضا ما یکون
ّ
ّ
بدال عن البیع و یتعلق بالذمه( ،رواس وصادق ،)134 :1408 ،و ّ
العسکری بین الثمن
یفرق
ً َ ً
ّ
َ
والع َوض ،یکون من ذلک ومن غیره،
والعوض ،فیقول :الثمن یستعمل فی ما کان عینا او ورقاِ ،
ِ
ْ
ً َ ً
ّ
َ
ّ
َ
تقول اعطیت ثمن السلعه عینا او ورقا ،واعطیت ِعوضها من ذلک او من ال ِعوض ،و اذا قیل الثمن
العین والورق فهو ّ
من غیر َ
ّ
العسکری بین القیمه
التشبیه( ،العسکری ،1412 ،ج )8 :4کما ی ّفرق
ً
ّ
والثمن ،فیقولَ :
القیمه هی المساویه لمقدار المثمن من غیر نقصان وال زیاده ،والثمن قد یکون بخسا،
ّ
ً
ً
ّ
ّ
ّ
وقد یکون وفقا وزائدا ،والملک ال یدل علی الثمن ،فکل ما له ثمن مملوک ،ولیس کل مملوک له
ً
ً
ــاتی ثمــنــا ق ِـلـیـــــل»( ،البقره ،االیه )41
ثمن ،وقال الله تعالی« :وال تشـــتروا ِبــای ِ
فادخل الباء فی االیات ،وقال فی سوره یوسف« :وشروه ِبثم ٍن بخ ٍس»( ،یوسف ،االیه )20
ّ
فادخل الباء فی الثمن.
ْ
قال الفراء هذا ال ّن العروض کلها انت م ّ
خیر فی ادخال الباء فیها ِان شئت قلت اشتریت
ْ
ً
ً
ّ
بالثوب کساء ،و ان شئت قلت اشتریت بالکساء ثو باّ ،ایهما جعلته ثمنا لصاحبه جاز ،فاذا جئت صفحه 211
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع211/ ...
ّ
َّ
ّ
ّ
الی الدر ِاهم والدنانیر وضعت الباء فی الثمن؛ الن الدر ِاهم َابد ثمن( ،العسکری ،1412 ،ج)8 :4
ً
ّ
و یمکن ان یکون الثمن اعیانا قیمیه کالحیوان والثیاب ونحوهما ،کما لو بیعت کمیه من السکر
ً
ّ
الی اجل بشیء من القیمیات ،فالسکر مبیع والعین القیمیه ثمن ،و یکون البیع سلما ،النه بیع
ّ
ّ
موجل بمعجل( .الزحیلی ،1418 ،ج)3370 :5
َ
ْ
المثمن والمث َّمنبضم المیم االولی وتسکین الثاء وفتح المیم الثانیه ،فتکون الم ْث َم ْن ،او ّ
تقرا هذه الکلمه ّاما ّ
بضم
َ
المیم االولی وفتح الثاء وتشدید المیم بالفتح الثانیه ،فتکون المث َّم ْن ،فقد ورد فی «معجم لغه
ْ
ّ
المثمنّ ،
بضم المیم االولی وفتح المیم الثانیه المشدده :ما عین ثمنه من االشیاء ،اذ
الفقهاء»:
ّ
فی کل بیع ثمن ومثمن ،وهو السلعه(،رواس وصادق )305 :1408 ،وفی «التعریفات الفقهیه»:
َ
المث َّمن ،الذی یباع بالثمن( .عمیم االحسان)194 :1424 ،
تعریف البیع لدی الفقهاء المتقدمین القدماء
ّ
ًّ
ّ
َ
ّ
عرف کال من الشیخ الطوسی فی «مبسوطه» ،وابن ادریس فی «سرائره» ،البیع ،بانه :انتقال عین
ّ
مملوکه من شخص الی غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی( ،الطوسی ،1412 ،ج76 :2؛
ابن ادریس ،1412 ،ج )240 :2ووافقهم الشهید الثانی فی «التعریف»( .الشهید الثانی،
،1410ج)221-222 :32
ّ
ّ
وعرفه ابن حمزه ،کما فی کتاب «مختلف الشیعه» للعالمه الحلی ،بانه :عقد علی انتقال
ّ
ّ
َ
عین مملوکه او ما فی حکمها من شخص الی غیره ِبعوض مقدر علی وجه التراضیّ ،ثم یعلق
ّ
العالمه الحلی علی هذا التعریف ،فیقول :لنا :انه المتبادر الی الفهم عند االطالق ،فیکون حقیقه
ّ
فیه( ،الحلی ،1435 ،جّ )51 :5
وعرفه العالمه الحلی ،بانه :انتقال عین مملوکه من شخص الی
ّ
غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی( ،الحلی ،1374 ،ج ) 447 :2وکذا ،جاء فی «نهایه االحکام»،
للعالمه الحلی( .راجع :الحلی ،1410 ،ج)447 :2 صفحه 212
/212البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ّ
ولم تقع عینی علی تعریف للبیع للمحقق الحلی ،و انما شرع فی التعریف بعقد البیع ،فی
ّ
«شرائع االسالم» ،ومن خالل تعریفه عقد البیع ،یظهر ان البیع عنده هو :نقل الملک من مالک
الی اخر بعوض معلوم( .راجع :الحلی ،1408 ،ج)7 :2
تع ریف البیع لدی الفقهاء المتاخ رین
ّ
ّ
الشهید ّ
ّ
االول البیع ،بانه االیجاب والقبول من الکاملین ،الداالن علی نقل العین بعوض
عرف
ّ
ّ
ّ
الشهید االول ،1414 ،جّ )191 :3
وعرفه المحقق الکرکی ،علی انه :نقل
مقدر مع التراضی( ،
ْ
ّ
َ
الملک من مالک الی اخر بصیغه مخصوصه ،و َیعتبر ان انتقال العین اثر من اثار البیع ،والبیع
ً
ً
فعل من مقوله الفعل ،فکیف یکون انفعاال انتقاال( ،الکرکی ،1429 ،جّ )55 :4اما الشهید
ّ
ّ
الثانی ،فانه یظهر من تعریفه لعقد البیع ان البیع هو :نقل الملک من مالک الی اخر بعوض
معلوم( .الشهید الثانی ،1429 ،ج)144 :3
تعریف البیع لدی الفقهاء متاخ ری المتاخ رین
ً
وقال الشیخ االنصاری معرفا البیع :انشاء تملیک عین بمال( ،االنصاری ،1410 ،ج)9 :6
و بتعبیر اخر :تملیک َعین بعوض( ،االیروانی ،1420 ،ج )14 :2و ّ
عرفه الشیخ ا ل کاشف الغطاء،
فی «وجیزه االحکام» بقوله :واقرب ما یکون الی حقیقته ،التعریف المشهور من انه مبادله مال
بمال ،او تملیک عین بمال فهو مختص بنقل االعیان دون المنافع فانها اجاره ودون الحقوق فانه
ّ
ّ
ّ
محصله ،کالکلی فی
صلح ،والعین اما موجوده کهذا الکتاب او معدومه متجدده کالثمره او
ً
ً
ّ
الذمه قیمیا او مثلیا( .ال کاشف الغطاء ،1366 ،ج)2 :3
وعند البحث عن تعریف البیع فی کتاب «الحدائق الناضره» ،لم یعثر الکاتب علی تعریف
ّ
ّ
ّ
له للبیع ،و انما شممنا رائحه التعریف عندما قال :قال فی الشرائع :وال ینعقد -ای البیع -اال بلفظ
ّ
ّ
ّ
الماضیّ ...ثم علق فی هامش التوثیق اسفل الصفحه بقوله :قالوا :ال بد من صیغه الماضی؛ النه
صریح فی اراده نقل الم ْلک( ،البحرانی ،1413 ،ج )348 :18وقد یفهم من کالمه ّانه ی ّ
عرف
ْ
ّ
البیع ،بانه :اراده نقل الملک. صفحه 213
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع213/ ...
و یری المیرزا النائینی ا ّن البیع ،عباره عن :مبادله مال بمال( ،االملی ،1413 ،جّ )6 :1
ولکنه،
فسر مفهوم البیع ،فیقولّ :
واما ایه « َا َح ّل الله َالب ْیع» فقد عرفت ابتناء المنع عن الت ّ
ی ّ
مسک بها؛
َّ ً
ّ ّ ّ
مفسرا بها فی اللغه ،اال ان مبادله المال بالمال،
علی کون البیع مبادله مال بمال ،وهو و ان کان
لیست مذکوره فی ّ
نص شرعی ،والظاهر من معناه العرفی هو مبادله شیئ بشیئ ومعاوضه طرف
ّ
اضافه بطرف اضافه ...الی ان یقولّ :ثم ان حقیقه المعامله -ای معامله البیع -عباره عن تبدیل
ّ
احد طرفی االضافه بازاء احد طرفی االضافه من اضافه اخری فی مقابل االرث ،فانه تبدیل
المالکین ،ای باب المعامله تبدیل المملوکین( .النجفی الخوانساری ،1413 ،ج)15-16 :1
تعریف البیع لدی الفقهاء المعاص رین
ّ ّ
ّ
ّ
واما الفقهاء المعاصرین ،فقد ّ
عرف الخوئی البیع ،علی انه :نقل المال بعوض ،ثم یوضح ذلک،
ّ
فیقول :بما ان العوض مال ،ال لخصوصیه فیه ،واالشتراء هو اعطاء الثمن بازاء ما للمشتری غرض
ّ
ً
ّ
الثمن ّ
لکن
فیه بخصوصه فی شخص المعامله ،فمن یبیع السکر مثال ،یرید حفظ مالیه ماله فی
ً
ً
ّ
ّ
المشتری انما یطلب السکر لحاجته فیه ،فاذا کان الغرض لکال المتعاملین امرا واحدا ،کمبادله
کتاب بکتاب -مثال -لم یکن هذا بیعا ،بل هو معامله مستقله( ،الخوئی ،1424 ،ج )13 :2ونقل
عنه فی «مصباح الفقاهه» ّان البیع هو :تملیک َعین بمال( ،التوحیدی ،1378 ،ج )67 :2و ّ
عرفه
ّ
َ
االمام الخمینی ،بانه :تملیک عین بعوض( .االمام الخمینی ،1421 ،ج)25 :1
ّ
ً
ّ
ّ
لخصوصیه فیه
و یری الشیخ الفیاض ،ان البیع غالبا هو :نقل المال بعوض بما هو مال ال
ّ
بح ّده الشخصی ،بل لحفظ مالیه فیه( ،الفیاض ،1378 ،جّ )119 :2اما ّ
السید السیستانی فانه،
ّ ّ
ّ
ّ
ّ
بالعوض ،فیقول:
عرف البیع ،بانه :نقل المال الی الغیر بعوض ،ثم یوضح السید ما یقصده ِ
ً ََ ً
والمقصود بالعوض هو المال الذی یجعل بدال وخلفا عن االخر ،والغالب فیه فی هذه االزمنه ان
والمعو ّ
ّ
َّ
ّ
یکون من النقود ،فالبیع ّ
المعوض هو البائع و باذل
ضیه ،و باذل
العوضیه
متقوم بقصد
العوض هوالمشتری( .السیستانی ،1434 ،ج)21 :2 صفحه 214
/214البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
تحلیل تعریفات الفقهاء للبیع
ّ
عندما نقوم بتحلیل هذه التعاریف ،ونقارب بینها ،نجد ان هناک مشترکات فی المفاهیم داخله فی
ّ
تعریفات الفقهاء ،واخری کل منهم یختلف فیها عن االخر ،فالبعض یاخذ به ،والبعض االخر ال
ّ
یقول به ،ونسجل هنا بعض مالحظات:
ًّ
ّ
• االولی :نالحظ ان مفهوم «مبادله» قال به کال من :المیرزا النائینی ،والشیخ ال کاشف الغطاء،
وهما ینحوان منحی صاحب «المصباح المنیر» فی تعریفه للبیع.
ّ
• الثانیه :نالحظ ان مفاهیم «عقد» الذی اورده ابن حمزه فی تعریفه للبیع ،و «االیجاب
والقبول» الذی اورده الشهید االول فی تعریفه للبیع ،و «صیغه مخصوصه» الذی اورده
ّ
المحقق الکرکی فی تعریفه للبیع ،ک ّلها ّ
تخص عقد البیع.
ّ
ًّ
ّ
• الثالثه :نالحظ ان مفهومی «نقل» و«انتقال» اوردها کال من :الشیخ الطوسی ،ابن ادریس،
ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید االو ل ،الش هید الثانی،
المحقق الکرکی ،الشیخ البحرانی ،السید السیستانی ،محمد اسحاق الفیاض،
والسید الخوئی ،فی تعریفهم للبیع.
ْ
ًّ
ّ
• الرابعه :نالحظ ان مفاهیم «الملک» و«تملیک» و«مملوکه» اوردها کال من :الشیخ الطوسی،
ابن ادریس ،ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید الثانی ،المحقق الکرکی،
الشیخ االنصاری ،الشیخ البحرانی ،فی تعریفهم للبیع.
ًّ
• الخامسه :نالحظ ا ّن مفهومی « َع ین» و« َ
الع ین» اوردها کال من :الشیخ الطوسی،
ابن ادریس ،ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید ّ
االول ،الشهید الثانی،
الشیخ االنصاری ،السید الخوئی ،االمام الخمینی ،فی تعریفهم للبیع.
ـــوض» و«بالع َ
• السـادســه :نــالحــــــظ ّان مـفــهــومــی «ع َ
ـــوض» اوردهــــا
ِ
ِ
ًّ
کــال مــــن :الشــــیخ الطــوسی ،ابــن ادریس ،ابن حمزه ،العالمه الحلی،
المحقق الحلی ،الهید االول ،الشهید الثانی ،الشیخ االنصاری ،فی تعبیر اخر نسب الیه، صفحه 215
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع215/ ...
السید الخوئی ،االمام الخمینی ،محمد اسحاق الفیاض ،والسید السیستانی ،فی
تعریفهم للبیع.
ًّ
ّ
• السابعه :نالحظ ان مفهومی «المال» و«مال» فالما ل االولی ،اوردها کال من:
المیرزا النائینی ،السید الخوئی ،محمد اسحاق الفیاض ،السید السیستانی ،والمال
ًّ
الثانیه ،اوردها کال من :السید الخوئی کما نقل عنه فی «مصباح الفقاهه» ،المیرزا النائینی،
والشیخ االنصاری ،فی تعریفهم للبیع.
انواع نقل وانتقال العین فی تعریف البیع
ّ
من خالل عرض تعریفات الفقهاء للبیع ،وتحلیلها ،نصل الی ان هناک انواع من النقل َ
للعین
و انشاء التملیک فی البیع:
ّ ً
ًّ
َ
بالعوض :والقائلون بهذا ال ّنوع من ّالنقل ،کال من :الشیخ الطوسی ،ابن ادریس،
اوال :نقل العین ِ
ابن حمزه ،المحقق الحلی ،العالمه الحلی ،الشهید ّ
االول ،الشهید الثانی ،الشیخ االنصاری-
کما نقل االیروانی فی کتابه «دروس تمهیدیه فی الفقه االستداللی» فی تعریفه للبیع -المیرزا النائینی،
الشیخ ا ل کاشف الغطاء ،الشیخ البحرانی ،السید الخوئی ،االمام الخمینی ،السید السیستانی،
ومحمد اسحاق الفیاض.
ًّ
ثانی ًا :نقل َ
العین بالصیغه :والقائلون بهذا ا ّلنوع من ّالنقل ،کال من :المحقق الکرکی ،وابن حمزه.
ًّ
ثالث ًا :انشاء تملیک َ
العین :والقائلون بهذا ّالنوع من ّالنقل ،کال من :الشیخ االنصاری ،وقد
یکون هناک غیره.
جهات مشترکه فی تعریف البیع
ّ
ّ
ّ
بعد ان حللنا ّعینه من تعاریف فقهاء االمام ّیه للبیع ،فاننا سنورد بعض جهات؛ نجد انها تلتقی
وتشترک فیها جمیع التعاریف السابقه للبیع ،کما یلی: صفحه 216
/216البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
-اوال :البیع لیس له حقیقه شرعیه
ّ
المتدینون بالشریعه و ّ
ّ
االئمه
المتشرعه،
ال خالف فی ثبوت الحقیقه المتشرعیه -یراد من
ّ
ّ
فان االلفاظ الشرعیه قد نقلت من معانیها اللغو یه الی معانیها الشرعیه فی
فبعد زمن النبی
ً
ّ
ذلک الزمن بال خالف ،و انما وقع الخالف فی الحقیقه الشرعیه ،فمنهم من اثبتها مطلقا ،ومنهم
ً
من نفاها مطلقا ،ومنهم من اثبتها فی العبادات دون المعامالت ،ومنه من اثبتها فی خصوص
-
الفاظ العبادات التی هی کثیره االستعمال ،کالصاله ،ونحوها.
الشرعیه لدی االص ّ
ّ
ولیین ،هی عباره عن وضع االلفاظ المستعمله فی العبادات
والحقیقه
ّ
ّ ً
والمعامالت لمعان جدیده غیر معانیها اللغو یه االصل من قبل الشارع االقدس ،متمثال
ّ
کمصطلح الصاله ،فهی لفظ منقول من معناه اللغوی بمعنی الدعاء ،الی معناه
بالنبی
ّ
الشرعی ،وهو الهیئات واالقوال واالفعال المخصوصه بها ،وهکذا .والثبات الحقیقه الشرعیه ،ال بد
ّ
ّ
والتعینی ،فالوضع التعیینی ،هو مـا وضـع بید
من التع ّرف علی الوضع اللغوی بقسمیه ،التعیینی،
ً
ّ
لفظا مقابل معنی ،والوضع ّ
التعینی ،هو ما ینشا من کثره استعمال لفظ
الواضع ،حیث انه یضـــع
فی معنی ّ
معین.
ّ
ّ
وقد ّتبنی الشارع االقدس نفس المفهوم اللغوی للبیع واجراه فی االصطالح الفقهی ،فان
ّ
الشارع ّتبنی نفس التعریف اللغوی العرفی له ،وبنفس مدلوله المطابقی وااللتزامی ،فلم یات
ّ
ّ
ّ
بمعنی جدید له ،و انما اخذ بنفس المعنی اللغوی واستعمله فی الشارع .ولذا قال الشیخ االعظم
فی «مکاسبه» :ث ّم الظاهرّ :ان لفظ البیع لیس له حقیقه شرعیه و ال ّ
متشرعیه ،بل هو باق علی معناه
ّ
العرفی( ،االنصاری ،1410 ،ج )10 :3ای ان المرجع هو ،معناه العرفی او الذی یفهمه العرف.
ّ
ّ
ّ
متشرعیه للبیع،
شرعیه وال
بینما یوضح السید الحسینی المیالنی معنی عدم وجود حقیقه
ّ
ّ
بقوله :اقول :معنی ّان لفظ البیع لیس له حقیقه ّ
متشرعیه ...هو ان المعنی المستعمل
شرعیه وال
ّ
اللفظ فی الکتاب ّ
والسنه وکلمات االصحاب هو نفس المعنی الذی یقصده اهل العرف.
فیه
ّ
لکن المحقق الطباطبائی قال :یمکن دعوی ان خصوص الفقهاء اصطلحوا فیه معن ًی اخر،
ّ
ّ
وهو العقد المرکب من االیجاب والقبول ،ولذا نسب الی المشهور تعریفه بالعقد ،بل عن العالمه صفحه 217
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع217/ ...
ّ
دعوی االجماع علیه ،وعنه فی المختلف ان المتبادر منه ذلک ،و یبعد ذلک منه بالنسبه الی
ّ
ّ
العرف العام ،اذ من المعلوم ان المتبادر منه فیه لیس اال النقل المخصوص ،فدعواه االجماع
ّ
الفقهیه حیث یقولون:
والتبادر کاشفه عن کون مراده ذلک بالنسبه الی مصطلح الفقهاء فی کتبهم
کتاب البیع ،فی مقابل کتاب ّ
الصلح وغیره من العقود ...نظیر ما ا ّدعاه فی الجواهر من االجماع
ً
علی ان النکاح بمعنی العقد ،علی خالف سائر المشتقات منه ،وهو ایضا ممنوع بالنسبه الی
ّ
العرف العام ،و ان کان ظاهر صاحب الجواهر ذلک ،بل القدر المسلم منه کونه حقیقه فی العقد
ّ
فی خصوص مصطلح الفقهاء ...فاورد علیه ّ
سیدنا االستاذ :بان هذه الدعوی -وکذا دعوی
ّ
صاحب «الجواهر» فی لفظ النکاح -ممنوعه ،فان اراده العقد من البیع والنکاح فی بعض
ّ
االحیان ،ال یدل علی النقل واالصطالح ،بل ظاهر بعض عباراتهم عدم اراده غیر المعنی العرفی،
والقول بمخالفتهم حینئذ لالصطالح فیها ،کما تری( .الحسینی المیالنی ،1431 ،ج)86 :1
ّ
و یقــــول االیروانی فی «تعلیقه علی عباره الشیخ االعظم فی مکاسبه» :اما حقیقه الـبـیــع،
ً
ففی تحدیدها خالف بالرغم من بداهتها اجماال وعدم ثبوت حقیقه شرعیه او متشرعیه له،
(االیروانی ،1420 ،ج )13 :2وکذلک ،یقول ال کاشف الغطاء فی «الفردوس االعلی» :وحیث
ّ
ّ
ّ
ان البیع باعتبار اسبابه وغایاته واحکامه وذات حقیقته متعدده الجهات والحیثیات ،متکثر
ّ
المتشرعه حقیقه ّ
ّ
خاصه ،بل هو باق علی
االعتبارات ،ولیس له علی التحقیق عند الشرع وال
ّ
حقیقته العرف ّیه ،لذلک اختلفت عبارات اللغو یین والفقهاء فی التعبیر عنه بمرادفه وشرح اسمه،
ّ ّ
واالشاره الی بعض ّ
خواصه ،ولم یکن مرادهم بیان الحد الشارح للحقیقه والماهیه( .ال کاشف الغطاء،
)144 :1426
ً
ً
ً
ثانیا :انشاء البیع عرفا وشرعاّ
ً ّ
ّ
ان االنشاء ،بمعناه اللغوی واالصطالحی وقع موضوعا لعده من االحکام الشرعیه ،منها ،انشاء
ّ
العقود واالیقاعات ،وال اشکال فی ان العقود واالیقاعات ،مثل البیع والطالق من االمور االنشائیه
ّ
ّ
ّ
ّ
التی البد من تحققها باالنشاء ،و اال فال تحقق لها( ،النجفی ،1981 ،ج244-252 :22؛ صفحه 218
/218البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
االنصاری ،1410 ،ج )117 :3فالعقود کلها انشائ ّیات وکذا االیقاعات( .الیزدی الطباطبائی،
،1430ج)453 :5
و یقصد باالنشاء فی العقود ،کعقد البیع ،هو ایجاد االیجاب والقبول ،والمشهور لدی
ّ
ّ
الفقهاء ان االنشاء ینحصر بفعل الماضی ،فال یقع باالمر وال بالمضارع؛ الن االمر استدعاء،
وقصد االنشاء بالمستقبل خالف المتعارف.
ً
ّ
بینما یری جماعه من الفقهاء ،کاالمام الخمینی وال ّ
سید الخوئی صحه االنشاء باالمر ایضا؛
ّ
ّ
ّ
وذلک الن دالله کل من االفعال حتی الفعل الماضی علی االنشاء انما تکون بالقرائن الحالیه او
ّ
ً
ّ
المقالیه؛ اذ الفعل الماضی لیس صریحا فی االنشاء ،و اال لما جاز استعماله فی االخبار ،مع انه
ً
ً
ّ
کثیرا ما یستعمل فی االخبار ایضا؛ اذ افاده الفعل الماضی لالنشاء انما تکون بالقرینه ،وال مانع
ً
من افاده االمر والمضارع لالنشاء بالقرینه ایضا.
یقول الشیخ الفیاض فی کتابه «محاضرات فی اصول الفقه»:
ّ
ً
ّ
ان ما هو المشهور من ان االنشاء ایجاد المعنی باللفظ ال اساس له اصال .والوجه فی
ّ
ّ
ّ
ذلک :ما ذکرناه هناک ،وملخصه :ان المراد بایجاد المعنی باللفظ لیس االیجاد
ّ ّ
التکو ینی بالضروره ،فان اللفظ غیر واقع فی سلسله علل الموجودات التکو ینیه ،بداهه
ّ
ّ
ّ
الخاصه ،واللفظ لیس من جملتها .وکذا لیس المراد منه
انها توجد باسبابها وعللها
ّ
االیجاد االعتباری ،فان االعتبار خفیف المونه فیوجد فی نفس المعتبر بمجرد اعتباره،
ّ
ّ
سواء ا کان هناک لفظ تکلم به المعتبر ام لم یکن ،فال یتوقف وجوده االعتباری علی
ّ
ً
اللفظ ابدا .اذا ال یرجع االنشاء بهذا المعنی الی مح ّصل( .الفیاض ،1974 ،ج)66 :3
ً
علما با ّن االنشاءات لیست موجده للمعنیّ ،
ولکنها تحکی عن حاله موجوده فی ّالنفس
ً
فعال ،حیث " ّان هذه الحاله ال تحکی عن ثبوت نسبه ّ
قضیتها مع امکان ان یکون حکایه عن شیء
ّ
نفسانیه ،وهذه االراده لیس سنخها الحکایه عن ثبوت
اخر ،مثال هیئه اضرب اماره علی االراده ال
نسبه الضرب الی المخاطب فی الخارج کالتحریم فی قولنا :ضربت ،بل سنخها ا ّ
لعلیه صفحه 219
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع219/ ...
ّ
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه
االمریه مع انقیاد العبد وتمکنه
واالقتضاء لحصول هذه النسبه ،ضروره ان االراده
لحصول الفعل فی الخارج ،نعم یکون حکایه عن ثبوت المنفعه فی الضرب مثال ،فلو کان
ّ
ً
المتکلم بصیغه االمر غیر مرید للفعل کانت الصیغه مهمله غیر مستعمله فی معنی اصال.
(االراکی ،1415 ،ج)17 :1
ّ
ّ
ّ
وعلیه ،فان تعریف الشیخ االعظم للبیع بانه :انشاء تملیک مال ِبعوض ،یقصد به االنشاء هنا،
ّ
وجود اراده نفسانیه لدی البائع او لدی المشتری ،وهو ثبوت نسبه البیع الی البائع ،ونسبه الشراء
ّ
ّ
االمریه للبیع و اراده المشتری للشیخ الفیاض
الی المشتری فی الخارج ،حیث ان اراده البائع
ّ
ّ
ّ
عله ّ
تامه لحصول ا ّ
لعلیه واالقتضاء لحصول الفعل فی الخارج،
للشراء مع انقیادهما وتمکنهما
ّ
والشراء فی ّ
عملیه البیع.
وحکایه عن ثبوت البیع
یقول االمام الخمینی:
ّ
ّ
ان االنشاء غیر البیع ،فان حقیقته نفس التبدیل ال انشاوه ،وکذا ال یعتبر فیه التملیک،
ً
ً
ً
ً
ّ
المعوض عینا -فقد یکون ثمنا وقد یکون عینا -و یقول ایضا:
وکذا ال یعتبر ان یکون
ً
ّ
کما ان االنشاء ،ای االستعمال االیجادی لالیجاب والقبول ،لیس بیعا ،وکذا االثر
ّ
ّ
ً
الحاصل اعتبارا عقیب انشاء التملیک والتملک ،بل هو عباره عن التملیک والتملک ،او
ّ
التبدیل والتبدل ،وسیاتی الفرق بینهما وما هو الحق فی المقام( .االمام الخمینی،
،1421ج)66 :1
ّ
تمهیدیه فی الفقه االستداللی»:
و یقول الشیخ االیروانی فی کتابه «دروس
ّ
وکل هذه التعاریف نائیه عن السداد مشترکه فی عدم قبولها لالنشاء ،مع :ان البیع من
المعانی االنشائیه ،فان االیجاب والقبول کیف ینشئان! وکذا االنشاء الذی هو تعریف
ّ
المصنف -اشاره الی تعریف الشیخ االعظم -کیف ینشا؟ وکذا النقل بالصیغه
المخصوصه ،باعتبار تقییده بالصیغه المخصوصه ،کیف ینشا! و ان کان نفس النقل صفحه 220
/220البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
قابال لالنشاء ،وکذا االنتقال الخارجی اثر لالنشاء ولیس هو ّ
مما ینشا؟ هذا ،مضافا
ّ
ّ
الخاصه المتوجهه الی کل تعریف( .االیروانی ،1420 ،ج)73 :2
الی :االشکاالت
ّ
ّ
انشائیه ،بقصد االراده النفسانیه للبائع
ومن هنا ،فان جمیع التعریفات السابقه للبیع هی
ّ
ً
ّ
لنفسانیه للبیع.
والمشتری ،و اال لم یصبح بیعا ،عند انتفاء هذه االراده ا
ّ
ً
ثالثا :البیع من مقوله المعنی او اللفظّ
ّ
اختلف الفقهاء فی البیع ،هل هو من مقوله اللفظ او من مقوله المعنی ،فمنهم من قال بان البیع
ّ
ّ
ّ
ّ
من مقوله اللفظ ،ومنهم من قال بانه من مقوله المعنی ،وکل له فی ذلک ادلته واستدالالته.
یقول ّ
السید ّ
محمد صادق الروحانی:
ّ ّ
ّ
واورد علیه صاحب «الجواهر» -ای علی الشیخ االنصاری -بان اللفظ من مقوله
ّ
الکیف ،والبیع فعل والمقوالت العشر متباینات ال یصدق بعضها علی بعض .وفیه :ان
ّ
البیع فعل عرف ّی ال مقولی ،کالتکلم الذی هو من مقوله الکیف .واورد علیه فی
ّ
ّ
ّ
ّ
المکاسب بان البیع من مقوله المعنی دون اللفظ ،و اال لم یعقل انشائه باللفظ ،ومراده
ّ
بذلک :ان البیع -بحسب المرتکز العرفی -هو النقل والتملیک الخارجی ال الوجود
ّ
ّ
ً
ً
اللفظی لالنشاء ،و اال لما کان معنی النشائه ،بل کان اظهاره اخبارا ال انشاءا ،وظاهر
ّ
التعریف المذکور بقرینه توصیف االیجاب والقبول بالدالله اراده الوجود اللفظی
منهما( .الروحانی ،1429 ،ج)271 :22
ولذا ،یقول االمام الخمینی:
ّ
ً
ّ
الظاهر ان البیع من مقوله المعنی ال اللفظ ،فلیس االیجاب والقبول مطلقا او
ً
ً
ً
المستعمالن استعماال ایجادیا ،او الموثران عرفا او شرعا ،بیعــا عـرفــا ولغه و ان
ً
اطـلــق علـیهــمــا احــــیــانــــا ،فیقال :بــیــــع صحیح او فاسد فانهما یطلقان صفحه 221
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع221/ ...
علی االسباب ،واما المسببات فال تتصف بهما ،بل یدور امرها بین الوجود والعدم.
(االمام الخمینی ،1421 ،ج)11-12 :1
ً
ّ
ّ
والمملوکیه
للمالکیه
رابعا :البیع نقل وانتقال
ّ
ّ
ّ
تتضمن مفهوم النقل واالنتقال ،وهو یعنی فی اللغه،
نالحظ ان معظم التعاریف التی اوردناها
ّ
التحول من مکان الی مکان اخر ،ومن شخص الی اخر ،ومن موضع الی موضع اخر ،و یراد به
ّ ً
ً
ً
حول ّ
عاده الت ّ
حوال معنو یا ،ورد فی «موسوعه الفقه االسالمی» :اصطالحا؛
الحسی ،وقد یکون ت
التحول ّ
ّ
استعمل الفقهاء ،االنتقال فی ا کثر من معنی ،منهاّ :
والتحول المعنوی ،والتح ّول
الحسی،
ّ
والتحول فی حاالت الشخص من حاله الی
فی االحکام ،ومن مصادیقه الطهاره باالنتقال،
ّ
الملکیه ،و ّ
ّ
التحول فی االستحقاق من
والتحول فی ال ّنیه فی العبادات ،والتح ّول فی
اخری،
شخص الی شخص اخر( .موسسه دائره معارف الفقه االسالمی ،1431 ،ج)11 :18
تحول هذه َ
اذ ًا ،النقل واالنتقال َ
للعین او المال -علی بعض التعاریف -هو ّ
العین او هذا
المال من شخص الی اخر او من جهه الی اخری ّاما علی وجه الحقیقه و ّاما علی وجه االعتبار،
العین او المال -الذی هو عباره عن الم ْلک او َ
فالبائع ینقل َ
العین المملوکه او المال المملوک-
من ّذمته الی ّذمه المشتری.
وال خالف فی ا ّن النقل واالنتقال یکون فی الملک ّیه ،ول ّ
کن الفقهاء اختلفوا فی ماهیه النقل
ّ
ّ
للملکیه؛ نظرا الختالفهم فی ماهیه البیع ،وهل ان االیجاب والقبول موجبین الیجاد
واالنتقال
ّ
ّ
المل ّ
کیه ووجودها ام غیر موجبتین لذلک؟ وهل ان االسباب المملکه -بحسب المعروف -هی
ً
ّ
اعتباریه؟ وما هی ماهیه التملیک؟ وهل هی تبادل االضافات ای
اسباب حقیقه ام هی اسباب
ّ
ّ
ّ
محققه؟ وهل ّان انتقال ّ
السله
اعطاء اضافه بعوض؟ ام انها تبدیل اضافه محققه باضافه اخری
ّ
ّ
الی البائع او المشتری ،والثمن الی احدهما موقوف علی انشاء التملیک والتملک فی اعتبار
ّ
ّ
العقالء ام هو موقوف علی شیء اخر؟ وهل ان ان البیع وصیغته سبب الملکیه ،ام انهما موضوع
ّ
حکم العقالء ،فال یعقل الحکم بالمالکیه والالمالکیه بالنسبه الی شئ واحد فی زمان واحد؟ صفحه 222
/222البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ولذا ،نقل عن السید الخوئی فی «مصباح الفقاهه» انه قال :ما حکی عن الفاضل النراقی فی
ّ
ً
ً ً
ّ
عوائده .و ملخصه :ان البیع عباره عن نقل المالک ملکه الی غیره نقال فعلیا .سواء ا کان مالکا له
ً
ً
ّ
بالفعل ،ام کان مالکا له فی المستقبل کما اذا قال :بعتک ّمنا من الحنطه بکذا مع ان الحنطه لم
ّ
توجد االن لدیه ،فیکون معناه انی نقلت الیک ال ّ
من الذی ساملکه من الحنطه بعد مده .و اذن
ً ّ ّ
فالنقل و ان کان فعلیا ،اال انه لیس بعرض لکی یحتاج الی موضوع وما هو عرض -وهو الملک-
لیس بفعلی حتی یناقش فیه بعدم وجود الموضوع له ،و ّ
یتوجه علیه:
ّ
ّ
• ان البیع لیس عباره عن نقل الملک .و سیاتی .وال ان الملک من االعراض المصطلحه.
ً
وقد تقدمت االشاره الیه وسنتعرض له تفصیال.
ّ
• ان نقل الملک بنفسه لیس من العناو ین االستقاللیه ،و انما هو بلحاظ االضافه او
ّ
ّ
المکان .ومن البین الذی ال ریب فیه انه اذا استحالت اضافه الملکیه الی المعدوم فان
النقل الحاصل بلحاظ تلک الملکیه اولی باالستحاله( .التوحیدی ،1378 ،ج)19 :2
َ
ً
خامسا :البیع مبادله بین مالینحیث ا ّن جمیع التعاریف ت ّتفق علی ّان البیع هو المبادله ا ّ
لمالیه ،سواء مبادله مال بمال ،او مبادله
ً
َ
َ
ّ
ولکن الفقهاء ایضا اختلفوا فی ماهیه التبادل ،هل هو التبادل فی
عین بمال ،او عین بعوض.
ْ
ّ
الزمانیه ،واالضافه المکانیه ،وغیرها ،وذلک بتبدیل
االضافات ،کاالضافه الملکیه ،واالضافه
ّ
ّ
ّ
ّ
لمملوکیه باضافه اخری ،وحل االضافه القائمه بالسلعه ،وجعلها قائمه بالثمن ،وهو
المالکیه وا
ّ
واجدیتها؟ ام ّان االضافه بتمامها تتب ّدل باضافه اخری؟ وهل ّان ا ّلسلطنه هی المل ّ
کیه ،ای
من اثار
السلطنه والملکیه واحده؟ وهل ّان ّ
ّان ّ
قالئیه للملکیه؟ وهل ا ّن ّ
السلطنه من االحکام الع ّ
ماهیه
ً
ً ّ
البیع متقومه بکون المبیع اصال ،والثمن بدال؟ وهکذا. صفحه 223
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع223/ ...
یقول االمام الخمینی:
ّ ّ
فالحق :ان البیع مبادله مال بمال ،ولیس عباره عن تملیک ال َعین بالعوض ،فالملکیه
جده اعتباریه ،لها نحو تحقق فی االعتبار ،وبها تتبدل االموالّ ،
واما هی بنفسها فلیست
ّ
قابله للتبدیل؛ النه لیس للمالک ملکیه علی الملکیه( .االمام الخمینی ،1421 ،ج)20 :1
ً
سادسا :البیع هو تبدیل بین االضافاتال خالف فی ا ّن البیع هو مبادله فی الم ّ
لکیه ،ولک ّن الفقهاء اختلفوا فی کون هذه الملک ّیه هل هی
ِ
ّ
ّ
ّ
اعتباریه؟ وما هو نوع انتقال الملکیه؟ وما نوع تبدیلها باالضافه؟ ولذا ،فان المراد من
حقیقیه او
البیع هو تبدیل بین االضافات ،وهو اعطاء اضافه ِبعوض ،والزم انتقالها من البائع الی المشتری
ً
ً
استقاللها وجودا واعتبارا بال طرف( .نفس المصدر)25 :
یقول السید الشاهرودی:
وفی البیع تکون المبادله بین مالین فی االضافه علی ما هو ظاهر المبادله بین مالین
بعنوان المالیه .و اذا کان نظر صاحب «المصباح» فی اعتبار المال فی تعریف البیع الی
ّ
ذلک فقد اجاد ،وال وجه للقول بکون المبادله فی الملکیه ،فان البیع قد یکون تبدیال فی
ّ
غیر الملکیه ،کما اذا بیع سهم سبیل الله من الزکاه لیصرف ثمنه فی تعمیر المساجد او
ّ
ّ
ً
ً
ّ
القناطر ،فان سهم سبیل الله لیس ملکا الحد وال لجهه ،وسبیل الله یکون مصرفا له ال
ً
مالکا .فال تبدیل فی الملکیه( .الحسینی الشاهرودی ،1409 ،ج)15 :2
ولذا ،یقول السید الخوئی:
والتحقیق ان مفهوم البیع فی الجمله من المفاهیم البدیهیه االرتکازیه التی یعرفها کل
احد ،وهو التبدیل بین شیئین فی جهه االضافه ،ایه اضافه کانت ،ای سواء ا کانت اضافه
ملکیه ،ام کانت اضافه مالیه ،ام اضافه حقیقیه ،ام غیرها من انحاء االضافات ،وال
ً
تختص هذه االضافه ،باالضافه الملکیه وال باالضافه المالیه ،و یقول ایضا :و اذن فال
وجه لذکر کلمه المبادله فی تعریف البیع ،کما صنعه صاحب «المصباح» وتلقاه صفحه 224
/224البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
جماعه بالقبول ،بل ال بد من تبدیل لفظ المبادله فی تعریف البیع بکلمه التبدیل ،فان
التبدیل هو الذی یتحقق بفعل البائع ،و یقول کذلک :تبدیل شئ بعوض فی جهه
االضافه ،وال یفرق فی تحقق هذا المفهوم بین ان یکون کال العوضین عینا ،او کالهما
منفعه ،او احدهما عینا واالخر منفعه ،ولکنا قد ذکرنا فیما سبق ان المتبادر من
االستعماالت العرفیه عدم صدق البیع علی تملیک المنفعه ،بل یعتبر فی تحقق مفهومه
ان یکون المبیع عینا ،واما العوض فلم یدل دلیل علی اعتبار کونه من االعیان ،فیبقی
تحت مفهوم البیع وهو تبدیل شئ بشئ فی جهه االضافه ،فتشمله العمومات الداله
علی صحه العقود( .التوحیدی ،1378 ،ج)23،27،36 :2
َ
ً
سابعا :البیع معاوضه بین ِعوضین او مالینّ
البیع هو عباره عن معاوضه بین مالین؛ الن المعاوضه المحضه عند الفقهاء ،هی المبادله بین
ّ
ِعوضین ،التی یقصد فیها المال من الجانبین .حیث ان البیع عباره عن مبادله عوضین بین طرفین
ّ
والتملک .وفی االزمان السابقه کانت المعاوضه بین َ
العینین متعارفه وشائعه فیما
بقصد التملیک
ّ
وخاصه اهل البوادی والقری ،وال زالت هی مستم ّره فی کثیر من معامالت البیع الی یومنا
بینهم،
ّ
ّ
الملکیه ،و یخرج المعاوضه
هذا .کما ان البیع هو معامله انشائیه بین طرفین بنحو المعاوضه فی
ّ
بین التملیکین ،کما هو الحال فی الهبه ّ
فانها تملیک بعوض تملیک .وال ّ
تتم المعاوضه
المعوضه،
ّ
ً
ً
فی البیع اال من خالل عقد بین طرفین ،البائع والمشتری ،سواء کان هذا العقد مکتو با او شفو یا
ً ّ
ّ
ً
شرعاّ ،
واما
کما هو الشائع والمتعارف بین ال ّناس ،وال تکون -ایضا -اال بین مالین محلین
ّ
ّ
المحرمه ،کاالعیان الجنسه ،وغیرها ،وفی المعامالت الفاسده ،فانه ال
المعاوضات فی االموال
ً
تجوز ،بل تحرم شرعا.
ّ
ّ
ّ
و بالجمله ،ان البیع فی ضمنه واساسه عقد معاوضه؛ حیث ان ماهیه العقد ،لیست اال القرار
ّ
ّ
بین الطرفین فی امر ّما ،فهو عقد معاوضه بالنسبه الی البائع؛ النه یاخذ الثمن فی مقابل اعطاء
ّ
ّ
المبیع ،و بالنسبه الی المشتری؛ النه یاخذ المبیع فی مقابل اعطاء الثمن. صفحه 225
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع225/ ...
ّ
ولذا ،ف ّان عقد المعاوضه هو عباره عقد ّ
یتم فیه بذل الثمن من قبل المشتری ،و بذل السلعه
ً
ّ
من قبل البائع بحسب ما اتفقا علیه ،فیصبح کل طرف من الطرفین ملزما بما اتفق علیه .وفیه
ّ
ّ
تفصیل فراجع .وهل یشترط فی تحقق اصل البیع والشراء تنظیم وثیقه البیع ،وتسجیل سند
رسمی؟ ام ال؟
یجیب االمام الخامنئی:
ّ
ّ
ال یشترط فی تحقق اصل البیع والشراء تنظیم وثیقه البیع ،وال تسجیل ال ّسند الرسمی،
ّ
والشراء من المالک او من وکیله او ّ
ولیه علی
بل المیزان وقوع النقل واالنتقال بالبیع
ً
ً
ّ
النحو الصحیح شرعا ،و ان لم تسجل بشان ذلک وثیقه اصال ...وال یکفی مج ّرد قصد
ّ
البیع او تنظیم الوثیقه العادیه بشانه لتحققه وانتقال ملک المبیع الی المشتری ،وما لم
ً
تقع المعامله بالنحو الصحیح شرعا ،فال وجه اللزام المالک بتنظیم الوثیقه الرسمیه
باسم المشتری ومطالبته بتسلیم السلعه الیه( .االمام الخامنئی ،1420 ،ج،135-136 :2
المساله.)406-407 :
ً
ّ
مختص باالعیان
ثامنا :البیعفیخت ّص البیع باالعیان ،دون المنافع واالعمال ،فال خالف بین الفقهاء فی اعتبار کون المبیع
ً
عینا -الموجود فی الخارج هو َ
ّ
المعینه موجوده بتبعها -فال یع ّم المنافع
العین ،وابعاضها
والحقوق؛ باعتبار صدوق العنوان العرفی للبیع کما هو شائع منذ االزمان الغابره؛ التفاق
ّ
ّ
االصحاب لتحصیل معناه العرفی ،النهم بصدد بیان التفاوت بین البیع واالجاره الموثرین،
یتم بیع المنفعه او العمل او الحق ،و ّانما ّ
(االمام الخمینی ،1421 ،ج )31 :1فال ّ
یتم اجارتها،
فهی من االجاره ولیست من البیع .فالبیع لدی العقالء والعرف یکون فی موارد بیع االعیان.
یقول ال کاشف الغطاء فی «وجیزه االحکام» :واقرب ما یکون الی حقیقته -ای البیع-
ّ
التعریف المشهور من انه مبادله مال بمال ،او تملیک عین بمال ،فهو مختص بنقل االعیان دون
ّ
ّ
المنافع ،فانها اجاره ودون الحقوق فانه صلح ،وا َلعین ّاما موجوده کهذا الکتاب او معدومه صفحه 226
/226البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
ً
ّ
ّ
ّ
محصله کالکلی فی الذمه قیمیا او مثلیا ،وال یترتب علیه اثره وهو االنتقال
متجدده کالثمره او
ً َّ
والتملیک شرعا اال بشروط فی ارکانه وهی ثالثه :الصیغه ،والثمن ،والمثمن ،وشروط فی طرفیه،
ً
وهما البائع والمشتری( ،ال کاشف الغطاء ،1366 ،ج )2 :3کما یقول -ایضا -فی کتابه
ّ
«الفردوس االعلی» :واالصل فی تملیک االعیان بالعوض هو البیع ،کما ان االصل فی تملیک
المنافع بالعوض هو االجاره( .ال کاشف الغطاء)144 :1426 ،
ً
ّ
بینما یری بعض االعاظم ،کالسید االمام الخمینی ان :بیع المنافع والحقوق بیع عرفا ولغه
ولو فرض بطالنه( ،االمام الخمینی ،1421 ،ج )32 :1وما یصطلح علیه فی عصرنا الحاضر
ً
ً
ّ
عینا؛ ول ّ
کن هذا البیع
«السرقفلی» ،وغیره من الحقوق والمنافع ،فیمکن عده بیعا و ان لم یکن
ً
ً
هو بیع اع ّ
تباری ،ولیس بیعا حقیقیا .ولذا ،یقول :و یو ّید ما ذکرناه :من عدم اعتبار کون المبیع عینا
ً
فی نظر العقالء ،عدم االشکال فی عدم اعتبار کون العوض عینا ،وعدم الخالف فیه ،وال شبهه
ّ
فی صدق عنوان البیع علیه ،واحتمال االلحاق شرعا مقطوع الفساد .ووجه التایید :ان العوض
ّ
والمعوض یختلفان باالعتبار حسب انشاء البیع ،واما بحسب الواقع فکل من المثمن والثمن
ً
عوض عن االخر ،فماهیه البیع هی المبادله بینهما ،وجعل کل منهما عوضا عن االخر ،و بدال
ّ
ّ
عن صاحبه ،فالعین بدل الثمن وعوضه ،والثمن بدل ال َعین وعوضها ،فکما ال یعتبر فی العوض-
ً
بمعنی الثمن -کونه عینا ،کذلک فی العوض االخر الذی هو مبیع؛ لعدم الفرق بینهما من جهه
ّ
والمعوضیه ،ومن وقوع التبادل علیهما( .نفس المصدر)35 :
العوضیه
ً
تاسعا :البیع بصیغه مخصوصهکذلک ّ
یتم البیع بصیغه مخصوصه ،سواء کانت هذه الصیغه مکتو به او غیر مکتو به ،لفظیه او
ّ
بالعربیه او بغیرها ،ماضو یه او غیر ماضو یه ،وهکذا،
غیر لفظیه ،کاالشاره ،وغیرها ،وسواء کانت
ً
ّ
فالبیع یکون صحیحا علی کل المبانی للفقهاء.
ّ
و یقصد بالصیغه المخصوصه ،صیغه عقد البیع ،حیث ان العقد یحتاج الی ایجاب وقبول،
ّ
ّ
وقد یستغنی با الیجاب عن القبول ،کما اذا وک ل المشتری او البائع صاحبه فی البیع والشراء صفحه 227
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع227/ ...
ً
ّ
ّ
او وکال ثالثا فیقول« :بعت هذا بهذا» ،فان االقوی عدم االحتیاج حینئذ الی القبول .واالقوی عدم
ّ
ّ
ّ
ّ
بکل لغه ولو مع امکان ال ّ
عربی .کما انه الیعتبر فیه الصراحه ،بل یقع بکل
العربیه ،بل یقع
اعتبار
ّ
ّ
لفظ دال علی المقصود عند اهل المحاوره ،کـ «بعت» و«ملکت» ونحوهما فی االیجاب،
و«قبلت» و«اشتریت» و«ابتعت» ونحو ذلک فی القبول .والظاهر عدم اعتبار الماضو ّیه -فیجوز
بالمضارع -و ان کان احوط .وال یعتبر فیه عدم ا ّللحن من حیث ّ
الماده والهیئه واالعراب اذا کان
ًّ
ً
ً
ّ
داال علی المقصود عند ابناء المحـــاوره وعد ملحــونـــــا مـــنه ،ال کـــالمــــا اخـــــر
ذکر فی هــــذا المــقام ،کما اذا قال« :بعت» بفتح الباء او بکسر العین وسکون التاء ،واولی
ّ
المحرفه ،کالمتداوله بین اهل ّ
ّ
السواد ومن ضاهاهم( .االملی ،1413 ،ج)5 :1
بذلک اللغات
بینما یقول الشیخ البحرانی:
ً
بل کاد یکون اجماعا هو اشتراط الصیغه الخاصه فی البیع کغیره من العقود ،فال یکفی
التقابض من غیر تلک الصیغه ،و ان حصل من االلفاظ واالمارات ما یدل علی
اراده البیع ،سواء کان فی الخطیر والحقیر( .البحرانی ،1413 ،ج)303 :18
ّ
اذن ،نالحظ ان هناک خالف بین الفقهاء فی وجوب الصیغه المخصوصه من عدمها ،فیراجع
ّ
ً
فی محله ،ولها شروطا م ّعینه ،کالتطابق والموااله ،والتنجیز ،وغیرها ،ولکن مقصودنا من هذه
ّ
ّ
ّ
تتضمن وجود هذه الصیغه ،سواء کانت صیغه قولیه ،او صیغه
النقطه ان تعاریف الفقهاء کلها
فع ّلیه ،او کانت بالعربیه او بغیرها.
ً
عاشرا :احراز رضا المتعاقدین فی البیعّ ّ
ّ
یتم اال من خالل رضا الطرفین او المتعاقدین،
حیث ّیتضح من خالل تعاریف البیع ،ان البیع ال
َّ
ّ
وقد ّاتفق الفقهاء علی ّان ّ
الرضا اساس العقود ،قال الله تعالی« :یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال ت اکلوا
َّ
ً
اطل ِاال ان تکون ِتجاره عن ترا ٍض منکم»( ،النساء ،االیه )29وقال
اموالکم بینکم ِبالب ِ
ِ
ّ
ّ
یتفرقن ب ّیعان اال عن رضا»( ،السیوطی ،1432 ،ج)144 :2
الرسول االکرم « :یا اهل البقیع ال
وقالّ « :انما البیع عن تراض»( ،نفس المصدر) ّ
والرضا ،هو عباره عن سرور القلب وطیب صفحه 228
/228البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ًّ
ّ
ضد ّ
السخط والکراهه ،بان یقصد کال المتعاقدین ،کالبائع والمشتری الفعل دون ان
ا ّلنفس ،وهو
یشو به اکراه.
ً
ولذلک ،اشترط الفقهاء واوجبوا شروطا یجب توافرها فی البائع والمشتری ،منها :قصد البیع،
َ
وان یکون ک ًّال منهما م َ
مجبورین وال مک َرهین؛ م ّما یعنی رضا الطرفین بمعامله
ختارین ،غیر
ً
شخصا ّما علی بیع داره وما اشبه ،بحیث ی ّ
البیع ،ا ّال فی حاالت ّ
ودی
خاصه ،کان یجبر الظالم
ً
الی الحاق الضرر فی نفسه وفی عیاله وما ّیتصل به ،فقد یکون البیع صحیحا حینئذ.
وقد ّفرق الفقهاء فی المعامالت بین المکره والمضطر الذی نشا اضطراره من الضروره
والحاجه الشدیده ،فحکموا ببطالن معامالت المکره دون المضطر ،ولذلک فهم حینما اشترطوا
االختیار فی العقود واالیقاعات اخرجوا به «المکره» فقط فحکموا ببطالن عقوده و ایقاعاته ولم
یذکروا المضطر ،وذلک واضح ،الن فی ابطال معامالت المکره منه علیه ،بخالف المضطر الذی
اضطر لبیع داره للمعالجه مثال ،فان فی ابطال بیعه ضررا علیه ،وهو خالف االمتنان ،بینما ورد
حدیث الرفع ونحوه مورد االمتنان علی االمه ،ولذلک ال یجری فی مورد یکون جریانه فیه خالفا
لالمتنان ،کما فی المضطر الی بیع داره ،نعم یجری فی المضطر الی ا کل مال الغیر النقاذ نفسه
من الهالک( .االنصاری ،1415 ،ج)443 :3
ّ
ومن هنا ،ال ّ
یصح البیع اال اذا اجاز المالک او الوکیل او الولی او الماذون بالبیع لمن یبیع
ّ
غیرهم ،کا ّ
لصدیق او الجار او القریب او ما شاکل ذلک ،و اال فالبیع باطل ،ولو ّتم بیع المال
ّ
المغصوب ثم رضی المالک بعد ذلک ببیع ماله ،حینئذ صح البیع .ومع تخلف شروط ا ِلعوضین
ً
ّ
ّ
التصرف مع رضا الطرفین به حتی علی تقدیر البطالن ،کما هو
یقع البیع باطال ،بید انه ال یحرم
المتداول بین عوام الناس( .االیروانی ،1420 ،ج)24 :2
ْ
ّ
نالحظ ان تعریفات الفقهاء للبیع ،تشیر الی نقل وانتقال ال ِملک من احد طرفی البیع الی
َ
االخر علی نحو التملیک ،وهذا االنتقال والتملیک ا ّما ان یکون ِبعوض ،ای نقل عین ِبعوض،
ّ
َ
ّ
الملک او المالک ّیه من
و اما ان یکون بالصیغه ،ای نقل عین بالصیغه .فاذا قلنا ان البیع هو انتقال ِ
ً
ّ
ّ
العوض ،فقد یکون التعریف ناقصا ،وغیر جامع ،حیث ان
طرف الی اخر ،ولکنه بالصیغه ولیس ب ِ صفحه 229
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع229/ ...
ّ
ّ
الصیغه قد ال تکفی فی انتقال المال ّ
کیه من طرف الی طرف اخر ،و انما ال بد من حصول ِعوض
ّ
علی هذا النقل؛ کی یکون البیع بعوض ،ولیس بالصیغه .اقول ،اذا کان تعریف البیع علی انه
ً
ً
ً
َ
انتقال عین بالصیغه ،هل ینطبق علیه عنوان صدق البیع عرفا؟ ام ال ینطبق ذلک؟ هذا ّاوال ،وثانیا،
ّ
ّ
ً
ممضی من الشارع باطالق ادله االمضاء؟ ام غیر ممضی؟ وعلیه
هل یکون هذا النوع من البیع
ّ
ٌّ
جری النقاش بین الفقهاء ،وکل منهم ادلی بدلوه ،والقی بادلته علی ّ
صحه ما یراه و یعتقده .ونفس
ّ
َ
َ
هذه االسئله تجری علی تعریف البیع علی انه انتقال عین ِبعوض ،او انشاء تملیک عین.
ّ
فیتضح من خالل هذه الجهات التی اوردناها حول تعاریف الفقهاء للبیع،النتیجه االتیه،
ّ ّ
کل هذه الجهات والتساوالت ،واالشکال ّیه التی ت ّ
کونها قد ناقشها و یناقشها الفقهاء فی
وهی :ان
ّ
وعمدوها بادلتهم الشر ّعیه وا ّ
ابحاثهم الخارج ،وافرغوا علیها اشکاالتهم وتفریعاتهاّ ،
لعقلیه،
ً
ً
ً
تحقیقا ،الی ان یصلوا الی قناعه ّ
معینه تجاه ماهیه المبادله بین
وف ّرعوها تفریعا ،و اشکاال ،و
ّ
المختصین من الفقهاء.
المالین وحقیقه البیع؛ للوصول الی تعریف جامع مانع له من قبل
التعریف المختار
ّ
ومن هنا ،فان البیع فی ماهیته وحقیقته ،انشاء تملیک ،باراده نفسانیه ال فی الخارج ،وهو نقل
ّ
ّ
ّ
ّ
اعتباریه ولیست
المملوکیه بتبدیل االضافات؛ الن الملکیه هنا
المالکیه او
وانتقال للملکیه او
ً
ّ
حقیق ّیه ،کما ان البیع مبادله بین مال ومال او بین مال و ِعوض ،وهذه المبادله ایضا تکون فی االضافات،
وتکون فی االعیان بال خالف ،ولکن وقع الخالف فی المنفعه والعمل والحقوق ،فراجع.
ّ
اللطیف وحسن التوفیق االلهی ا ّننی وقعت علی کتاب ال کاشف الغطاء ،ی ّ
سمی
ومن
«الفردوس االعلی» ،فقرات فیه فوقعت عینی علی بعض فقرات فی بیان حقیقه البیع والملک
ّ
والملکیه ،واری من المناسب نقلها واالفاده منها ،وقد اوجز الشیخ واوفی ،فیقول :لذلک
ّ
اختلفت عبارات اللغو یین والفقهاء فی التعبیر عنه بمرادفه وشرح اسمه واالشاره الی بعض
ّ
خوا ّصه ،ولم یکن مرادهم بیان الحد الشارح للحقیقه والماهیه. صفحه 230
/230البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ
ّ
ّ
فبالنظر الی ما یحصل به من تبادل المالین ،قیل انه مبادله مال بمال ،و بالنظر الی ما یترتب علیه
ّ ّ
ّ
ّ
ّ
من النقل واالنتقال ،قیل انه نقل العین وانتقالها بعوض ،وبالنظر الی انه ال یتحقق اال باللفظ
ّ
ّ
ً
ّ
ّ
ّ
الخاص ،قیل انه هو اللفظ الدال علی النقل ،و بلحاظ لزوم القبول فی تحققه خارجا ،قیل انه
ّ
ّ
االیجاب والقبول الداالن علی النقل ،وبلحاظ لزوم قصد االنشاء فی حصوله ،قیل انه انشاء تملیک
ّ
ّ
َ
اللوازم ،و ان کان الز ًما ا ًّ
عماّ ،
فعبر به،
العین بمال ،وهکذا کل نظر الی جهه من الجهات والزم من
ّ
ّ
والکل و ان اصابوا بالنظر الی الجهه التی اشاروا الیها ،ولکن حیث ان جمیع تلک الجهات و ان
ّ
کل وجه ،وال ّ
یتمیز البیع به عن
اشارت الی الحقیقه من وجه ،ولکنها ال تفی بتمام الحقیقه من
اخوته من العقود المملکه ،کاالجاره والصلح والهبه ّ
المعوضه والقرض ،لذلک ،کثر النقض واالبرام
ً
فی تلک التعاریف ،وبیان الخلل فی تلک العبارات؛ نظرا لکون حقیقه البیع ومفهومه ال یرادف
مفهوم المبادله ،وال یساوی مفهوم النقل واالنتقال والتملیک وال انشاء التملیک.
ً
ً
ّ
و یشهد لذلک االتفاق ظاهرا علی انه لو قال بادلت او نقلت او ملکت ال یکون بیعا ،فمفهوم
ً
ً
البیع اذا مغایر لکل تلک المفاهیم ،مضافا الی صدق ا کثر تلک العبارات علی غیر البیع من عقود
المعاوضات کالصلح والهبه المعوضه وغیرها ،ولم نجد فی کلماتهم علی کثرتها من ّعبر عن
ذات حقیقه البیع وجوهر معناه الذی یمتاز به عن کافه ما یشارکه فی النقل والتملیک من عقود
ّ
ّ
المعاوضات ،کما یشیر فی موضع اخر من کتابه :الی ان ا ِلعوض لیس هو مطلق المال ،و انما
ّ ّ
الما ّ
ّ
کل واحد من الفقهاء نظر الی مرتبه ّ
فعبر بما
المـقـومـه له فیقول :و بهـذا تعـرف ان
لـیه
ّ
ّ
الخاصه الکامنه فیها
العوض لیس هو مطلق المال ،بل مالیتها
یناسبها ،وفاتهم االشاره الی ان ِ
ّ
ّ
ّ
استرد
المقومه لها ،التی تعتبر فی العرف قیمه لها ،فکان صاحب السلعه اذا اخذ قیمتها قد
َ
سلعته ،ولکن من حیث مالیتها ،و باذل المال قد اس ّ
ترده ،ولکن فی ضمن عین تلک السلعه.
ً
وهذا المعنی ارتکازی فی النفوس ،موجود فی اذهان المتبایعن اجماال ،ومغفول عنه
ّ
ً
ّ
تفصیال ،ولذا ،لو ت ّبین الغبن والزیاده والنقیصه فی الثمن او المثمن کان للمغبون الفسخ؛ النه لم
ً
دا علیها ،فلم یصل الیه فی َ
الیه َ
یصل الیه تمام م ّ
العین تمام ما دفع من
العین ،او دفع المشتری زائ
المال( .ال کاشف الغطاء)147 :1426 ، صفحه 231
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع231/ ...
ّ
وفی الختام ،وصل بنا البحث الی ان اختالف عبارات تعریف البیع ،قد تکون ناشئه عن
ّ
قصور فی الفهم اللغوی لبعض المفاهیم المتصله بمصطلح البیع لدی بعض الفقهاء ،و بالتالی
ّ
ستختلف تعابیرهم فی تعریف البیع ،و ّاما ان تکون لیست ناشئه عن قصور فی الفهم اللغوی
لبعض المفاهیم ،بل هی ناشئه عن درجه فهم ماهیه البیع وحقیقته ،من جهه ،ومن جهه اخری،
فهم االعتبارات فی نقل وانتقال الملک ّیه او المالکیه او المملوکیه من طرف الی اخر ،او اختالفهم
فی انتقال الملکیه الحقیقیه او االعتباریه ،او فی نقل َ
العین بالنظر الی تبدیل االضافات او الی
ّ
ّ
شیء اخر ،وهکذا ،فان هناک اعتبارات کثیره یراها الفقهاء ونحن لسنا فی مورد البت والمناقشه،
فلسنا باهلها.
ّ
وفقهیه کثیره
ونتیجه لهذا االختالف فی اعتبارات مناشئ للبیع قد توجد هناک ثمرات علمیه
یراها الفقهاء ونحن ال نعلم بها.
الفائده العلمیه والفقهیه لتعریف البیع
ّ
واما الفائده العلمیه والجدوی من الخوض فی بحث تعریف البیع ،فقد یقول قائل :ما هی القیمه
علمیه وا ّ
وما هی الجدوی ال ّ
لفقهیه من البحث فی تعریف البیع؟ الیس هذا مضیعه للوقت وهدر
للطاقات ،وصرفها دون جدوی ونفع؟
ّ
وقد اشار الی هذا المعنی الشیخ االیروانی فی بحثه الخارج ،عندما تحدث عن شروط
العقد ،فی الفصل ّ
االول من کتاب «المکاسب» لالنصاری ،فقال :ال نری ضروره الی صرف
ً
ّ
الوقت فی تحدید البیع ،فمثال یقول الشیخ االعظم فی «المکاسب» علی ما نقلنا عنه انه عباره
عن انشاء تملیک عین بمال ،و یاتی الغیر فیقول ّ
یرد علی هذا التعریف اشکال ّ
فیعرفه بتعریف
ً
اخر ...وهکذا ،فنحن ال نری نفعا له بعد ما ک ّنا نحمل صوره ارتکازیه عن معنی البیع ،ومن
َّ
الواضح ان المعانی االرتکازیه تحدیدها قد یواجه مثل هذه المشکالت ،واالنسب االنشغال فی
َّ
قضیه اخری فان هذا ال باس به وهی ان ذلک المعنی االرتکازی هل ینطبق فی هذا المورد او ال. صفحه 232
/232البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ً
و یمثل لذلک بموردین؛ لیثبت حدود المعنی االرتکازی سعه وشموال لمعظم المسائل
ّ
الفقهیه فی البیع ،وان المعنی االرتکازی یشمل هذه الحاله او تلک الحاله ،ففی هذه الموارد
ّ
یستحق ان یقع فیه البحث والنزاع ،ولذلک ،یقولّ :اما ان نشغل وقتنا فی تعریف البیع بشکل کلی
ً
ثم نقول هو ینتقض طردا وغیر ذلک فال حاجه الیه( .راجع :االیروانی)1339 ،
بینما یـقـول حائــــــری:
ّ
ّ
ّ
بغض النظر عن القیمه العلم ّیه للتدقیقات االنفه الذکر ،فـان فکــره ان لفـظـه البیع ال
ّ
ّ
ّ
وتشریعیه ،وال جرم ّانها محتفظه بمفهومها العرفی ،و ّ
بمجرد
شرعیه
تتضمن حقیقه
ّ
ً
ّ
ادله ّ
صحه البیع و الزامیته ،فضال عن انها تنهی النقاش
الصدق العرفی للبیع ،ستشملها
ساسیه فی المالءمه بین القوانین والمجتمع ،ال ّ
حول المصطلحات ،هی خطوه ا ّ
سیما
ّ
للشک ب ّ
صحتها و بالز ّ
فی الحاالت التی ّ
امیه عقد
تتعرض فیها الصور الحدیثه للبیع،
البیع ،کبیع العماره قبل بنائها ،او التوصیه بصناعه الطائرات والسفن ،وشرائها.
(حائری ،مقاله فی البیع)3 :
ّ
ً
ّ
اذا ،هناک رای یری ان صرف الوقت فی تعریف البیع ال طائل منه ،اال فی الموارد التی
یشملها المعنی االرتکازی العرفی للبیع .ومع ذلک ،اقول :من الناحیه العلم ّیه -ومن وجهه
نظری القاصر -اری ضروره الخوض فی تعریف البیع؛ ما دام هناک اختالف فی عبارات الفقهاء،
ً ًّ
ّ
وردا من قبل الفقهاء ،رغم
وال یوجد تعریف للبیع جامع ومانع ،فکل التعاریف نجد ان فیها اخذا
ّ ّ
بداهه حقیقه البیع ،ووجود المعنی االرتکازی العرفی له ،اال انه من المناسب البحث فی تعریفه،
مع بیان حقیقته وماهیته ،واعتباراته الفقهیه ،والثمرات العلمیه والعملیه من ذلک.
ّ
ّ
اضافه الی المستجدات الحدیثه فی البیع والشراء ،وما یرافقها من حاالت وموارد ،فهی
ّ
ّ
ّ
تحتاج الی البت فیها ،والدقه فی االعتبارات والفهم اللغوی والفقهی الصحیح والسلیم قدر
االمکان. صفحه 233
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع233/ ...
الخاتمه
ّ
وصلنا الی خاتمه البحث ،الذی یتعلق بتعریف البیع لدی فقهاء االمامیه منذ القرن الرابع
الهجری الی القرن الرابع عشر الهجری ،حاولت قدر المستطاع تحلیل هذه التعاریف؛ للوصول
الی مواطن االشتراک وموارد االختالف فی عبارات تعریف البیع لدی الفقهاء ،لنصل الی
ً
ً
التعریف الذی قد یکون جامعا ومانعا فی نفس الوقت.
جمه وکثیره ،حیث یجب علینا الفحص ّ
علم ًا ب ّانه قد واجهتنا صعو بات ّ
الجید للموضوع،
ّ
والقراءات المتانیه لمختلف الفقهاء ،منذ عصر ما بعد السفراء االربعه ،وخاصه فی القرن الرابع
الهجری الی القرن الرابع عشر الهجری ،ونحن ال زلنا فی بدایه الطریق فی علوم الفقه والشریعه،
جرد محاوله ّ
ولکن هی م ّ
علمیه ابتغی بها الوصول الی جدوائیه البحث العلمیه من عدمها ،وهل
هناک فائده علمیه للبحث فی ذلک ام ال؟
وقد ابحرت فی الموضوع بعمق ،وحاولت وضع مجموعه من االهداف تخص البحث،
ّ
وتمکنت من الوصول لنتائج قد تکون مرضیه.
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢ا ل کاشف الغطاء ،محمد حسین (.)١٤٢٦الفردوس العلی .تعلیقات :السید محمد علی
القاضی الطباطبائی ،قم :دار انوار الهدی.
.٣ال کاشف الغطاء ،محمد حسین ( .)١٣٦٦وجیزه الحکام .النجف االشرف :موسسه کاشف الغطاء العامه.
.٤االملی ،محمد تقی ( .)١٤١٣کتاب المکا سب والبیع :تق ریرات بحث المیرزا النائینی.
الطبعه الثانیه .قمّ :
موسسه ال ّنشر االسالمی.
.٥احمد مختار عمر ( .)١٤٢9اللغه العربیه المعاصر .القاهره :عالم الکتب.
.٦االراکی ،محمد علی ( .)١٤١٥اصول الفقه .قم :موسسه فی طریق الحق.
.٧االنصاری ،مرتضی ( .)١٤١0المکاسب .المحقق :السید محمد کالنتر .الطبعه الرابعه.
بیروت :موسسه النور للمطبوعات. صفحه 234
/234البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.8االنصاری ،محمد علی ( .)١٤١٥الموسوعه الفقهیه المیسره .قم :مجمع الفکر االسالمی.
.9انیس ،ابراهیم .منتصر ،عبد الحلیم .الصوالحی ،عطیه .ومحمد خلف الله احمد (.)١٤٢٥
المعجم الوسیط .الطبعه الرابعه .القاهره :مکتبه الشروق الدولیه.
.١0ابن ادریس الحلی ،محمد بن حسن ( .)١٤١٢السرائر الحاوی لتح ریر الفتاوی .تصحیح وتعلیق:
السید محمد تقی الکشفی .الطبعه الثانیه .بیروت :دار الکتاب االسالمی.
.١١ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)١٤١9لسان العرب .الطبعه الثالثه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.١٢االمام الخامنئی ،السید علی ( .)١٤٢0اجوبه اْلستفتاءات .بیروت :الدار االسالمیه.
.١٣االمام الخمینی ،السید روح الله ( .)١٤٢١کتاب البیع .قم :موسسه تنظیم ونشر اثار االمام الخمینی.
.١٤االیروانی ،محمد باقر ( :)١٣٣9بحث الفقهhttp://eshia.ir/feqh :
.١٥االیروانی ،محمد باقر ( .)١٤٢0دروس تمهیدیه فی الفقه اْلستداللی .الطبعه الثانیه .قم :موسسه الفقه.
.١٦ابو العزم ،عبدالغنی ( .)٢0١٣معجم الغنی الزاهر .الرباط :موسسه الغنی للنشر.
.١٧بابستی ،عزیزه فوال ( .)١٤١٣المعجم المفصل فی النحو العربی .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.١8البحرانی ،یوسف ال عصفور ( .)١٤١٣الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره .تحقیق وتعلیق:
محمد تقی االیروانی .الطبعه الثالثه .بیروت :دار االضواء.
.١9التوحیدی ،محمد علی ( .)١٣٧8مصباح الفقاهه فی المعاملت :تقریرات بحث السید الخوئی.
النجف االشرف :المطبعه الحیدریه.
.٢0حائری ،مسعود .مقاله فی البیعhttps://dalalabbas.files.wordpress.com :
.٢١الحسینی الز بیدی ،محمد بن محمد ( .)١98٤تاج العروس من جواهر القاموس .الطبعه الثانیه.
الکو یت :مطبعه حکومه الکو یت.
.٢٢الحسینی الشاهرودی ،السید علی ( .)١٤09محاضرات فی الفقه الجعفری :تق ریرات لبحث
السید الخوئی .قم :دار الکتاب االسالمی.
.٢٣الحسینی المیالنی ،السید علی ( .)١٤٣١کتاب البیع .قم :مرکز الحقائق االسالمیه.
.٢٤الحر العاملی ،محمد بن الحسن ( .)١٤١٤وسائل الشیعه .الطبعه الثانیه .قم :موسسه ال البیت البیت
.٢٥الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٣٧٤تذکره الفقهاء .قم :موسسه ال البیت
..
.
.٢٦الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤08شرائع اْلسلم فی مسائل الحلل والحرام .المحقق:
عبدالحسین محمد علی بقال .الطبعه الثانیه .قم :موسسه اسماعیلیان. صفحه 235
الفهم اللغوی والفقهی لمصطلح البیع235/ ...
.٢٧الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤٣٥مختلف الشیعه .الطبعه الثالثه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٢8الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤١٦مناهج الیقین فی اصول الدین .المحقق :محمد رضا
االنصاری القمی .الطبعه الثانیه .قم :مطبعه ماران.
.٢9الحلی ،حسن بن یوسف ( .)١٤١0نهایه اْلحکام فی شرح الحکام .المحقق :السید مهدی الرجائی.
الطبعه الثانیه .قم :موسسه اسماعیلیان.
.٣0الخوئی ،السید ابو القاسم ( .)١٤٢٤منهاج الصالحین .الطبعه الثانیه والثالثون .لندن :موسسه
الخوئی االسالمیه.
.٣١الرازی ،محمد بن ابی بکر ( .)١98٦مختار الصحاح .الطبعه الثانیه .بیروت :مکتبه لبنان.
.٣٢الراغب االصفهانی ،حسین بن محمد ( .)١٤٢٤مفردات غ ریب القران .الطبعه الثالثه .المحقق:
صفوان عدنان داوودی .قم :منشورات ذوی القربی.
.٣٣رواس ،محمد وحامد صادق ( .)١٤08معجم لغه الفقهاء .الطبعه الثانیه .بیروت :دار النفائس.
.٣٤الروحانی ،السید محمد صادق ( .)١٤٢9فقه الصادق
.الطبعه الرابعه .قم :منشورات االجتهاد.
.٣٥الزحیلی ،وهبه مصطفی ( .)١٤١8الفقه اْلسلمی وادلته .الطبعه الرابعه .دمشق :دار الفکر.
.٣٦الزحیلی ،محمد مصطفی ( .)٢00٦القواعد الفقهیه وتطبیقاتها فی المذاهب الربعه.
دمشق :دار الفکر.
.٣٧زین الدین ،محمد امین ( .)١٤١٣کلمه التقوی .الطبعه الثانیه .قم :مطبعه مهر.
.٣8سانو ،قطب مصطفی ( .)١٤٢0معجم مصطلحات اصول الفقه .تقدیم ومراجعه :محمد رواس قلعجی.
بیروت :دار الفکر المعاصر.
.٣9السیستانی ،السید علی ( .)١٤٣٤منهاج الصالحین .الطبعه التاسعه عشر .بیروت :دار المورخ العربی.
.٤0السیوطی ،جالل الدین ( .)١٤٣٢الدر المنثور .الطبعه الثانیه .بیروت :دار الفکر.
.٤١الشهید االول ،محمد بن مکی ( )١٤١٤الدروس .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٢الشهی د الثانی ،زین الدین بن علی ( .) ١٤١0الروض ه البهی ه فی شرح الل معه ال دمشقی ه .
قم :منشورات جامعه النجف الدینیه.
.٤٣الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢9م سالک الفهام فی تنقیح شرائع اْلسلم.
الطبعه الرابعه ،قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٤الطوسی ،محمد بن حسن ( .)١٤١٢المبسوط فی فقه اْلمامیه .المصحح :السید محمد تقی الکشفی.
الطبعه الثانیه .بیروت :دار الکتاب االسالمی. صفحه 236
/236البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.٤٥العسکری ،حسن بن عبدالله ( .)١٤١٢مجمع الفروق اللغویه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٤٦عمیم االحسان ،محمد ( .)١٤٢٤ع ریفات الفقهیه .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.٤٧فتح الله ،احمد ( .)١٤٣8معجم الفاظ الفقه الجعف ری .اعداد :احسان المظفر .الطبعه الثانیه.
بیروت :دار المرتضی.
.٤8الفیاض ،محمد اسحاق ( .)١9٧٤محاضرات فی اصول الفقه :تق ریرات لبحث السید الخوئی.
ّ
النجف االشرف :مطبعه االداب.
.٤9الفیاض ،محمد اسحاق ( .)١٣٧8منهاج الصالحین .قم :مکتب ایه الله العظمی الفیاض.
.٥0الفیومی ،احمد بن محمد ( .)١98٧المصباح المنیر فی غ ریب الشرح الکبیر .الطبعه الثانیه.
بیروت :مکتبه لبنان.
.٥١القرافی ،شهاب الدین احمد ( .)١٤٢٤شرح تنقیح الفصول فی اختصار المحصول فی الصول.
الطبعه الثانیه .بیروت :دار الفکر.
.٥٢الکرکی ،علی بن حسین ( .)١٤٢9جامع المقاصد فی شرح القواعد .قم :موسسه المعارف االسالمیه.
.٥٣مامقانی ،محمد حسن ( .)١٣٢٣غایه االمال فی شرح المکاسب والبیع .قم :مجمع الذخائر االسالمیه.
.٥٤مرکز المعجم الفقهی ( .)١٤٢١المصطلحات :الطبعه الثالثه .قم :مکتبه الکترونیه:
http://shiaonlinelibrary.com
.٥٥مسعود ،جبران ( .)١٤٢٥الرائد .الطبعه السابعه .القاهره :دار العلم للمالیین.
ً
.٥٦موسسه دائره معارف الفقه االسالمی ( .)١٤٣١موسوعه الفقه اْلسلمی طبقا لمذهب اهل البیت
.
قم :نشر موسسه دائره معارف الفقه االسالمی.
.٥٧المیدانی ،عبدالرحمن جنبکه ( .)١99٦البلغه العربیه :اسسها وعلومها وفنونها .دمشق :دار القلم.
.٥8النجفی ،محمد حسن ( .)١98١جواهر الکلم فی شرح شرائع اْلسلم .المحقق :علی االخوندی.
الطبعه السابعه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.٥9النجفی الخوانساری ،موسی ( .)١٤١٣منیه الطالب فی شرح المکاسب :تق ریرات بحث
المیرزا النائینی .الطبعه الثانیه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.٦0وزاره االوقاف وا لشئون االسالمیه ( .)١٤0٧الموسوعه الفق هیه الکویتیه .الطبعه الثانیه.
الکو یت :ذات السالسل.
.٦١الیزدی الطباطبائی ،السید محمد کاظم ( .)١٤٣0العروه الوثقی .اعداد وتخریج :احسان المظفر.
قم :دار التفسیر. صفحه 237
الیات کسب العلم والمعرفه ودورها فی احراز علم الفقه
ابتهال الشرع (استرالیا) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
استلم1442/12/06 :
قبول1443/03/19 :
الملخص
نحن نعلم مد اهمیه العلم والمعرفه فی حیاتنا الیومیه السیما هذه االیام مع تطور العلم
والتکنولوجیا ،ولقد حثت جمیع االدیان السماو یه علی العلم السیما الدین االسالمی الحنیف،
و یکتسب الشیء اهمیته من مدی اهتمام الشریعه به ،و بالتالی فان للعلم والمعرفه دورا کبیرا
واهمیه عظمی فی الشریعه االسالمیه ،ونحن فی هذا البحث سوف نستعرض بعض الیات
ً
المعرفه ودورها فی اکتساب علم الفقه ،ونبدا بتعریف مفرده علم ومفرده معرفه لغه والفرق
بینهما ،و بما اننا مامورین بطلب العلم کما جاء علی لسان الرسول « :طلب ال ِعل ِم ف ریض ٌه
ِّ
ِ ً
علی کل مس ِل ٍم ومس ِلمه»( ،المحدث النوری ،1408 ،ج )249 :17فسوف نذکر تقسیما
ِ
ّ
للعلم جاء فی کتب المنطق لمعرفه ای قسم مامورین بطلبه .وسوف یتبین معنا ان ا کثر االسباب
التی تشجع المومن علی طلب شیء والسعی لتحصیله هو عند ربط هذا الشیء بالسماء ،لذلک
کان من المناسب ذکر بعض االیات واالحادیث الحاثه علی طلب العلم ،ومن ثم محاوله
ً
االجابه علی سوال کثیرا ما یطرح وهو هل هناک تفاوت بین الناس فی القدره علی تلقی العلوم؟
ً
ً
ً
ومن ثم نذکر تعریفا لعلم الفقه لغه واصطالحا ودور هذه االلیات فی اکتساب هذا العلم.
الکلمات المفتاحیه :العلم والمعرفه ،الیات کسب العلم ،علم الفقه
.١طالبه البکالوریوس قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامع ه المصطفی
جامعه المصطفی
العالمیه ،
المفتوحه ،قم ،ایران( ibtihal.sharaa@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 238
/238البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
المقدمه
ً
قال الله عز وجل علی لسان موسی « :وقل ِّر ِب ِزدنی ِعلما»؛ (طه ،االیه )114بما اننا
نعیش فی عالم الحاکمه فیه هی التکنولوجیا علی العقول واالیدی ولها الحصه اال کبر من وقتنا،
کتب هذا البحث للتذکیر ببعض االلیات االخری التی من خاللها نکتسب العلم والمعرفه ومن
ضمنها التکنولوجیا.
فی عصرنا الحاضر قد تکون اغلب االلیات قد تقلص دورها لالسف فی تلقی العلوم وقد
تکون هذه الطرق لها ایجابیات علی الفرد وشخصیته وال تقتصر علی مجرد تلقی معلومات فقط
کحضور الندوات فهو تواصل اجتماعی وعلمی و یعزز العالقات بین االفراد.
لقد حثت االدیان والشرائع السماو یه علی طلب العلم والتعلم ومن اهم اسباب ارسال الرسل
واالنبیاء هو لیخرجوا الناس من الظلمات الی النور فالجهل ظالم والعلم نور .وقد تطورت
ً
وسائل ایصال المعلومه ایا کانت الی الناس عبر مر العصور وقد یکون طرح السوال هو االساس
فی الوصول الی المعلومات والخروج من الجهل.
فذکر القران الکریم سوال المالئکه لله عز وجل عن سبب خلق ادم وقد اعطی الله جل جالله
الفرصه لهم لیطرحوا هکذا سوال لکی یستمعوا الجواب من العالم بمکنونات الصدور.
ِّ
الدماء»...؛
قال الله عز وجل علی لسان المالئکه« :قالوا اتجعل ِفیها من یف ِسد ِفیها ویس ِفک ِ
(البقره ،االیه )30یقول العالمه الطباطبائی فی «تفسیر المیزان» ان کالم المالئکه هنا هو لمعرفه
واستیضاح مااشکل علیهم من امر هذا الخلیفه ولیس من باب االعتراض؛ (الطباطبائی،1997 ،
ج )115 :1فکان الجواب منه تعالی« :قال ِانی اعلم ما ال تعلمون»( .البقره ،االیه )30
َّ
فعل َم الله عز وجل ادم االسماء کلها اما حقیقه هذه االسماء فهناک اراء مختلفه بخصوصها،
ً ً
یقول العالمه الطباطبائی :ایداع هذا العلم فی االنسان بحیث یظهر منه اثاره تدریجیا دائما ولو
اهتدی الی السبیل امکنه ان یخ رجه من القوه الی الفعل( :الطباطبائی ،1997 ،ج)16 :1
َٰ
َٰ
«ث َّم عرضهم علی ٱلمل ِئک ِه فقال ا ِنبـئ ِونی ِباسم ِاء هوال ِء ِان کنتم َٰص ِد ِقین»( .البقره ،االیه )31 صفحه 239
ا لیات کسب العلم والمعرفه239/ ...
وهکذا یحکی لنا القران قصه بدء الخلیقه بین سوال وجواب وعند کل اجابه هناک اخراج من
الظلمات الی النور.
هناک وسائل والیات لکسب العلم والمعرفه تطورت بتطور التکنولوجیا فقد بذل هذا
الخلیفه االرضی الجهد لتطو یر هذه االلیات لیفتح امامه ابواب المستقبل الملیئه بالعلوم
النافعه المعنو یه والمادیه.
تعریف کلمتی علم و معرفه
َ
العلم فی اللغه مصدرها (ع ِل َم) وا ِلعلم ادراک الشیء بحقیقته والیقین ونور یقذفه الله فی قلب من
ِ
العلم علی مجموع مسائل واصول کلیه تجمعها جهه
یحب (ادراک الکلی والمرکب) و یطلق ِ
واحده( .انیس واخرون)624 :1425 ،
اما فی اللغه االنجلیز یه فیطلق علی کلمه ِعلم« ،ساینس» ١وتعرف فی «قاموس ا کسفورد»
علی انها «ناولج» .٢و یقصد بهذا التعریف ان العلم حسب اللغه االنجلیز یه هو معرفه بنیه
ً
وسلوک العالم المادی والطبیعی بناءا علی الحقائق التی استطیع اثباتها عن طریق التجربه.
َ َ
اما کلمه المعرفه فی اللغه فان مصدرها هو (ع ِرف) وعرف الشیء ای بان له .المعرفه
ً
اصطالحا :ادراک الشیء علی ماهو علیه ،وهی مسبوقه بجهل بخالف العلم ،ولذلک یسمی
الحق تعالی بالعالم دون العارف( .الجرجانی)185 :2004 ،
اما فی اللغه االنجلیزیه فیطلق علی کلمه معرفه وتعرف فی «قاموس ا کسفورد» علی انها
«درک» .٣ومن خالل ترجمتها الی اللغه العربیه یتضح ان تعریفها فی اللغه االنجلیزیه هو االتی:
المعلومات ،الفهم والمهارات التی تستطیع ان تکتسبها من خالل التعلم
1. Science
2. knowledge about the structure and behaviour of the natural and physical
world, based on facts that you can prove for example by experiment.
3. The information, understanding and skills that you gain through education
it experience. صفحه 240
/240البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
یتضح ان هناک تشابه فی اللغتین من حیث تعریف هاتین الکلمتین وان کان هناک اختالف
کبیر فی حصر کلمه العلم باالمور الحسیه بحسب اللغه االنجلیزیه .وهذا التشابه هو تعریف
العلم بانه شیء تستطیع اثباته فهو موجود اصال وعبر عنه بکلمه «براو» ١وکذلک تعریف المعرفه
بانه شیء مکتسب وعبر عنه بکلمه« ٢جین».
هذا فیما یخص تعریف الکلمتین لکن لربما یطرح سوال ماهو الفرق بین معنیهما ،و ان کان
کلیهما ادراک فماهی حدود کال االدراکین؟
الفرق بین کلمتی علم ومعرفه
ان کلمه ِعلم ومصداقها الخارجی -العلوم بکافه انواعها -هی علوم وجدت مع بدایه الخلیقه
لیستفید منها االنسان فی تدبیر شوونه الدنیو یه واالخرو یه .ان االنسان و بما اعطاه الباری عز
ً
ً
وجل من العقل استطاع ان یطور هذه العلوم وخصوصا العلوم الطبیعیه و یجعلها طوع امره نوعا ما.
ً
ان خیر دلیل علی اهمیه هذه العلوم فی حیاه االنسان هو ذکرها فی القران الکریم فلناخذ مثال
علم االحیاء فقد ذکر القران حقیقه مهمه وهی کیفیه تکون الحنین فی بطن امه وقوله عز وجل:
ً
ً
ِّ
«ث ِّم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه ِعظ ًاما فکسونا
ِّ
ً
ال ِعظام لح ًما ث ِّم انشاناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخ ِال ِقین»( .المومنون ،االیه )14
اما ماذکر عن علم الفلک فهناک من االیات الکثیر قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
«خلق ِّ
ات والرض ِبالح ِق یک ِّ ِور اللیل علی النه ِار ویک ِّ ِور النهار علی اللیل
السماو
ِ
ِ
ِّ ِّ
ِّ
ٌِّ
وسخر الشمس والقمر ۖ کل یجری ِلجل مس ًِّمی اال هو الع زیز الغفار»( .الزمر ،االیه )5
ِ
ِ
ٍ
1. Prove
2. Gain صفحه 241
ا لیات کسب العلم والمعرفه241/ ...
ان هذه االیات توکد وجود هذه العلوم قبل االنسان لکن االنسان بما وهبه الله له من العقل
استطاع ان یکتشفها .فالعلم مخلوق قبل االنسان اما المعرفه فـ«هی ادراک مسبوق بجهل».
(ابن سینا)359 :1992 ،
اما من ناحیه حدود االدراکین فیجب ان نعی معنی االدراک .ادراک الشیء هو ان تکون حقیقته
درک( ،انیس واخرون )624 :1425 ،وحدود ادراک العلم هو ادراک الکلی
متمثله عند الم ِ
والمرکب والمعرفه هی ادراک الجزئی والبسیط( .البستانی)594 :1998 ،
اما الفرق بینهما فی اللغه االنجلیزیه فهو َب ّین من التعریف فالعلم هو شیء تثبته بالتجربه اما
المعرفه فهو شیء تکتسبه من الخبره.
اقسام العلم
بعدما اوردنا تعریف العلم االصطالحی وهو ادراک الشیء بحقیقته نتعرض الی تقسیمه بحسب
ماورد علی لسان اهل المنطق فقد قسم الی علم حضوری و اخر حصولی.
والعلم الحضوری :هو حضور المعلوم لدی العالم بوجوده الخارجی فال توجد واسطه بین
العالم والمعلوم( .طالب)62 :2010 ،
ومثل للعلم الحضوری بهذا المثال البسیط وهو ادراکنا لذواتنا فهی حاضره لدینا بوجودها
العینی فال نغفل عنها .وقد عبر عنه فی «المنطق» المظفر:
فان الواحد یجد من نفسه انه یعلم بنفسه وشوونها و یدرکها حق االدراک ،ولکن ال
بانتقاء صورها ،انما الشیء الموجود وهو حاضر بذاته( .المظفر)12 :1968 ،
ان ا کمل واتم مثال للعلم الحضوری هو علم الخالق بمخلوقاته وحضورها بذواتها لدیه فال
تکون هناک واسطه بین العالم والمعلوم.
ان الله عز وجل خص من عباده االنبیاء واالئمه
بحضور المعلوم لدیهم بدون واسطه
حتی تکون کل اقوالهم،حرکاتهم وسکناتهم حجه علی الناس فال یقع اللبس .االمام یری الواقع صفحه 242
/242البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
کما هو بل ان الواقع متحقق فی وجوده ،فعندما یشعر االمام بواقع ما فی وجوده کشعور بوجوده
ً
هو فال احتمال لوجود الخطا فی علمه ابدا( .الحسینی الطهرانی ،المحاضره )25
اما القسم الثانی من العلم هو العلم الحصولی وهو حضور صوره المعلوم لدی العالم.
(المظفر)12 :1968 ،
ذکر کمال اسماعیل فی مراتب المعرفه وهرم الوجود عند مال صدرا ان العلم الحصولی
تحصل ادراکاته للنفس بحسب المرتبه الخاصه بها ،فهی ادراکات حسیه عبر القوی الحسیه
و ادراکات خیالیه عبر القوی الخیالیه و ادراکات عقلیه عبر القوی العقلیه( .لز یق)219 :2014 ،
ً
اذا هناک واسطه بین العالم والمعلوم لتتشکل صوره عن المعلوم لدی العالم فال یحضر بذاته
وهذا هو حال اغلب الناس فی اکتساب العلم والمعرفه.
ذکرت ان هناک فروق بین العلمین وهو واضح من تعریفهما وهی کالتالی:
• العلم الحضوری یحدث بدون واسطه بین العالم والمعلوم بخالف الحصولی.
• ان المعلوم بالعلم الحصولی وجوده العلمی غیر وجوده العینی بخالف الحضوری.
• الحصولی ینقسم الی التصور والتصدیق وهذا ما ال یوجد فی الحضوری.
(المظفر )12 :1968 ،وذلک الن ال وجود لواسطه التصور فی الحضوری.
الحث علی طلب العلم
حث الدین االسالمی علی طلب العلم وهناک العدید من االیات والروایات ما یوکد هذا
المطلب و انه االساس الذی یعین االنسان فی الخروج من الظلمات الی النور ونذکر هنا جمله
من االیات اولها اول مانزل من القران.
ِّ
ِّ
ِّ
قال تعالی« :اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق»( ،العلق ،االیه )1الی قوله تعالی «ال ِذی علم
ِّ
ِبالقل ِم * علم ِاْلنسان ما لم یعلم»( ،العلق ،االیات )4-5وهنا فعل امر بالقراءه .ان المعنی
االول لکلمه (اقرا) هی االمر بتلقی ما یوحیه الیه ملک الوحی من کتاب الله عز وجل.
(الطباطبائی ،1997 ،ج)323 :20 صفحه 243
ا لیات کسب العلم والمعرفه243/ ...
اما قوله تعالی الذی علم بالقلم کانه تذکیر للرسول
انه هو من علم االنسان ان یخط
بالقلم الحروف لتکون الوسیله االساسیه لتلقی العلوم ،کانه قیل :اقرا کتاب ربک الذی یوحیه
الیک وال تخف والحال ان ربک االکرم الذی علم االنسان القراءه بواسطه القلم الذی یخط به
فهو قادر علی ان یعلمک قراءه کتابه وانت امی وقد امرک بالقراءه ولو لم یقدرک علیها لم یامرک
بها( .الطباطبائی ،1997 ،ج)224 :20
قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
اب».
«قل هل یست ِوی ال ِذین یعلمون وال ِذین ال یعلمون ِانما یتذکر اولو اللب ِ
(الزمر ،االیه )9
ان اشرف العلوم هو العلم بالله تعالی وغیره من العلوم اذا لم یتخذها االنسان کطریق
للوصول لله سبحانه فتکون کالعدم ونفعها فی الحیاه الدنیا فقط :ان العلم بالله هو الذی ینتفع به
االنسان بحقیقه معنی الکلمه وبعدمه فانه یضره( .الطباطبائی ،1997 ،ج )243 :17انما یتذکر
اولوا االلباب ای ذوو العقول النیره یعوون هذا القول.
قال تعالی:
ِّ
ِّ
ِّ
ِّ
ات والله ِبما تعملون خ ِب ٌیر».
«یرف ِع الله ال ِذین امنوا ِمنکم وال ِذین اوتوا ال ِعلم درج ٍ
(المجادله ،االیه )11
یقول العالمه الطباطبائی :ال ریب فی ان الزم رفعه تعالی درجه عبد من عباده مزید قربه منه
تعالی ،فکیف والرفع درجات ولیس درجه ومن هم هوالء الذین سیرفع درجاتهم درجات؟ ان
المقصود بالذین سیرفع الله درجاتهم من الذین اوتوا العلم هم المومنون العلماء ولیس ای احد
من المومنین وال ای احد من العلماء( .الطباطبائی ،1997 ،ج)88 :18 صفحه 244
/244البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
اما الروایات التی حثت علی طلب العلم و بذل الوسع لتحصیله فهی االتی:
• قال رسول الله « :تع َّلموا العلم فا َّن تع ُّلمه حسن ٌه ومدارسته تسب ٌ
یح والبحث عنه
ِ
ِ ٌِ
ٌ َّ
ِجه ٌاد وتع ِلیمه من ال یعلمه صدقه وبذله ِله ِل ِه ق ربه ِلنه مع ِالم الحل ِل والحر ِام
ٌ
ٌ
َّ
ٌ
اح ٌب ِفی الوحد ِه ود ِلیل
وس ِالک ِبط ِال ِب ِه س ِبیل الجن ِه وهو ا ِنیس ِفی الوحش ِه وص ِ
َّ
ً
َّ
َّ
علی ا َّلس َّر ِاء والض َّر ِاء و ِسل ٌح علی العد ِاء و زی ٌن ِلْل ِخل ِء یرفع الله ِب ِه اقواما
ً
یجعلهم ِفی الخیر ا ِئ َّمه یقتدی ِب ِهم ترمق اعمالهم وتقتبس اثارهم وترغب
َّ ِ
َّ
المل ِئکه ِفی خل ِت ِهم یمسحونهم ِفی صل ِت ِهم ِباج ِنح ِت ِهم ویستغ ِفر لهم کل شی ٍء
َّ
وب ونور
ل
ق
ل
ا
اه
ی
ح
م
ل
ع
ل
ا
ن
ور وهو َّامها و ِسباع البر وانعامها ِل
ح َّتی ِحیتان البح
ِ
ِ
ِ
َّ
َّ
البص ِار ِمن العمی وق َّوه البد ِان ِمن الضع ِف ینزل الله ح ِامله من ِازل الخی ِار
ِ
َّ
ُّ
ویمنحه مج ِالس البر ِار ِفی الدنیا واال ِخر ِه ِبال ِعل ِم یطاع الله ویعبد و ِبال ِعل ِم یعرف
َّ
الله ویوخذ یو َّحد و ِبال ِعل ِم توصل الرحام و ِب ِه یعرف الحلل والحرام وال ِعلم ِامام
َّ
العمل والعمل ت ِابعه یل ِهمه الله ا ُّلسعداء ویحرمه الش ِقیاء»( .الحسینی الشیرازی،
ِ
ِ
)79 :1419
ِّ
وم ِن فالت ِقفها ولو ِمن افواهِ المشرکین».
الحکمه ضاله الم
ِ
• قال االمام علی ِ « :
ِ
(نفس المصدر)
التفاوت فی تلقی العلوم بین الناس
کل انسان خلقه الله عز وجل له استعداد فی تلقی نوع من العلوم ا کثر من علم اخر او قل هو
انجذاب واهتمام من قبل هذا الشخص لهذا العلم المحدد لکن هل یوجد انسان عاقل ال یملک
ای موهبه ،اهتمام او فهم الی نوع من العلوم؟ وهذا مما ال یرضاه عقل ای انسان یومن بعداله
الله عز وجل فکل انسان لدیه تکلیف واکثر ما یعین االنسان علی اداء تکلیفه هو استعماله للنداء
الفطری بالتوحید وهذا فی حد ذاته اشرف العل وم واتمها واعالها مرتبه .ان ایداع هذا العلم صفحه 245
ا لیات کسب العلم والمعرفه245/ ...
فی االنسان حتی توصله لکماله المرجو وحتی تکون الحجه البالغه لله عز وجل یوم القیامه فال
یحتج احد بخلق االعذار لکفره وجحوده.
فاذا استمع االنسان لنداء فطرته بالشکل الذی یرضاه له الله فقد اودع اشرف العلوم فی نفسه.
اما العلوم االخری فالناس متفاوتون فی تلقیها لکن فی االغلب االعم ال یخلو انسان من امتالک
موهبه او اهتمام فی احد هذه العلوم ولکن قد ال یبذل الوسع فی ا کتشافها وتطو یرها.
ان اراء علماء النفس متفاوته بین قائل ان الوراثه توثر فی الذکاء وقائل بعدمها وهناک مقاییس
عالمیه للذکاء تعتمد فی اغلبها علی قیاس الذکاء حسب استجابه االنسان للعلوم الطبیعیه.
یذکر عبد الستار ابراهیم فی کتابه «االنسان وعلم النفس» ان مانعرفه علی وجه الیقین
بالنسبه لذکاء االنسان ان اثراء البیئه وتنشیط العقل وتدریب التفکیر تزید الذکاء حوالی عشرین
درجه فالی هذا الهدف یجب ان نتجه ونحسم المتغیرات االخری الشائکه( .ابراهیم)256 :1978 ،
طرق کسب العلم والمعرفه
بعدما ذکرنا اهمیه العلم والمعرفه فی حیاه االنسان نذکر اهم الطرق التی من خاللها نکتسب
هذه العلوم:
.١کتاب الله حبل ممدود من السماء الی االرض وعترتی اهل بیتی
( ،الصدر،
)220 :2008یذکر القران الکریم الذی هو حبل ممدود من السماء بعض الطرق
لکسب العلم:
ً
َّ
oقال تعالی« :هو ال ِذی بعث ِفی المیین رسوال ِمنهم یتلو علی ِهم ای ِات ِه
ین».
ویزک ِیهم ویعلمهم ال ِکتاب وال ِحکمه و ِان کانوا ِمن قبل ل ِفی ضل ٍل م ِب ٍ
(الجمعه ،االیه )2ذکر العالمه الطباطبائی فی کتابه «المیزان» :تالوته علیهم ایاته
وتزکیته وتعلیمه لهم الکتاب والحکمه لنزوله بلغتهم وهو اول مراحل دعوته ولذا
لما استقرت الدعوه بعض االستقرار اخذ
یدعو الیهود والنصاری والمجوس
وکاتب العظماء والملوک( .الطباطبائی ،1997 ،ج)264 :19 صفحه 246
/246البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
فکان الرسول المعلم االول واالفضل واالتم لکسب العلم لقد ذکرت االیه
الشریفه العلوم االلهیه التی انزلها الله علی قلب رسوله لکی یعلمها للناس .ان
صاحب تفسیر «المیزان» یذکر تفسیر لهذه االیات والعلوم التی تحتو یها باسلوب
ً
وهذا نص ما ذکره العالمه
راقی ومبدع یجعل القلب ینبض شوقا لرسول الله
الطباطبائی ،وقوله« :ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه» ،التزکیه تفعیل من الزکاه بمعنی
النمو الصالح الذی یالزم الخیر والبرکه فتزکیته لهم تنمیته لهم نماء صالحا
بتعو یدهم االخالق الفاضله واالعمال الصالحه فیکملون بذلک فی انسانیتهم
فیستقیم حالهم فی دنیاهم واخرتهم یعیشون سعداء و یموتون سعداء.
وتعلیم الکتاب بیان الفاظ ایاته وتفسیر ما اشکل من ذلک ،و یقابله تعلیم الحکمه
وهی المعارف الحقیقیه التی یتضمنها القران ،والتعبیر عن القران تاره باالیات
وتاره بالکتاب للدالله علی انه بکل من هذه العناو ین نعمه یمتن بها ،کما قیل وقد
قدم التزکیه ههنا علی تعلیم الکتاب والحکمه بخالف ما فی دعوه ابراهیم
الن هذه االیه تصف تربیته
لمومنی امته ،والتزکیه مقدمه فی مقام التربیه علی
تعلیم العلوم الحقه والمعارف الحقیقیه واما ما فی دعوه ابراهیم
فانها دعاء
وسوال ان یتحقق فی ذریته هذه الزکاه والعلم بالکتاب والحکمه ،والعلوم
والمعارف اقدم مرتبه وارفع درجه فی مرحله التحقق واالتصاف من الزکاه الراجعه
الی االعمال واالخالق( .الطباطبائی ،1997 ،ج)265 :14
َّ
ً ُّ
وحی ِالی ِهم فاسالوا اهل الذکر ِان
oقال تعالی« :وما ارسلنا قبلک ِاال ِرجاال ن
ِ
ِ
فی قوله
کنتم ال تعلمون»( .االنبیاء ،االیه )7عن زراره عن ابی جعفر
«فاسالوا اهل الذکران کنتم ال تعلمون» من المعنیون بذلک قال ابی جعفر
:
نحن قلت :فانتم المسولون قال :نعم قلت :ونحن السائلون؟ قال :نعم قلت :فعلینا
ان نسالکم؟ قال :نعم قلت :فعلیکم ان تجیبونا قال :ال ذاک الینا ان شئنا فعلنا و ان
شئنا ترکنا ثم قال « :هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب ». صفحه 247
ا لیات کسب العلم والمعرفه247/ ...
(ا لطباطبائی ،1997 ،ج )256 :14وهذا هو المنبع الثانی بعد رسول الله
فهم خلفاء الله ورسوله فاالجدر اخذ العلوم من خلفاء الله.
ِّ
ِّ
ِّ
ً
oقال تعالی« :قال له موسی هل ات ِبعک علی ان تع ِلم ِن ِم ِّما ع ِلمت رشدا».
یسال رجل صالح ان یعلمه فاالنبیاء ال
(الکهف ،االیه )66وهنا النبی
یستنکفون السوال ان کان الجواب سیصل الیهم لکن لیس من ای احد فهو
الخضر
الذی اکتسب علمه من العلیم الخبیر .فطرح السوال هو الطریق
االمثل لکسب العلوم.
.٢مجالسه العلماء :قال لقمان البنه جالس العلماء وزاحمهم برکبتیک فان الله ینیر
القلوب بنور الحکمه کما یحیی االرض بوابل السماء (الحسینی الشیرازی)80 :1419 ،
ً
علی االنسان الذی یتوق لطلب العلم ان یسعی جاهدا لحضور مجالس العلماء ان
ً
ً
کانت المجالس عینیه او افتراضیه و ان کانت االخیره اکثر سهوله وانتشارا مع تطور
التکنولوجیا فان لمجالسه العلماء واستماع حدیثهم النفع الکثیر.
.٣الکتابه :قال رجل من االنصار لرسول الله
:انی السمع الحدیث وال احفظه فقال
استعن بیمینک ای اکتبه( .نفس المصدر )81 :ان للکتابه الدور اال کبر فی حفظ العلم
ومن ثم اکتسابه بالقراءه فلوال القلم لضیع االنسان الکثیر من العلوم قال تعالی «الذی
ً
علم بالقلم * علم االنسان مالم یعلم» .قال االمام علی « :من یشتری علما
ً
بدرهم فقام الحارث العور فاشتری صحفا بدرهم فکان یکتب فیها فقال علیه
السلم یااهل الکوفه غلبکم نصف رجل»( .نفس المصدر)82 :
ِّ
.٤القراءه :قال تعالی« :اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق»( .العلق ،االیه )1القراءه
َّ
ً
ّ
ّ ّ
الصله بین لغه الکالم،
اصطالحا هی عباره عن عملیه یتم من خاللها التعرف علی ِ
والرموز الکت ّ
ابیه؛ حیث َّان لغه الکالم َّ
تتکون من االلفاظ التی ت ِّعبر عن المعانی صفحه 248
/248البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
عملیه م َّرکبه یستخدم المرء فیها العدید من ح ّ
المختلفه ،وهی ّ
واسه اه ّمها البصر،
ِ
َّ
تتطلب ّ
عملیه القراءه الخبره ،والذکاء ،وقدره القارئ علی التفاعل مع النص
وعاده ما
ّ
االساسیه والعامه التی یشتمل علیها،
المقروء ،من خالل استخدامه الفکار النص
َّ
َ
ّ
ّ
َّ
تتضمن فک الرموز التی من شانها ان توصل القارئ الی
معرفیه
عملیه
والقراءه
المعنی المراد منها )https://makleh.com( .ان القراءه هی الصله بین مصدر
العلم والمتلقی فلوال وجود اللغات لکان من المستحیل التواصل بین مصادر العلم
والمتلقین ولبقی العلم یدور فی مکان مغلق او یضمر فی صدور اصحاب العلم
الحضوری لکن الخالق علم بالقلم و بذلک تطور العلم فالیوم و بفضل الله توجد لغه
للتواصل حتی مع الصم والبکم.
.٥المدارس والحلقات الدراسیه :وقد تکون هذه المدارس اکادیمیه فتعنی بتدریس العلوم
الطبیعیه او مدارس دینیه فتختص بتدریس العلوم الدینیه الشرعیه والعرفانیه وحتی
الطبیعیه منها .لکن هناک شح فی المدارس الدینیه التی تعنی بتدریس االسالم
المحمدی االصیل المتمثل بخط الرسول واهل بیته
.ان المومنین مکلفون بایصال
هذه العلوم للناس بشتی الوسائل حتی لو تطلب االمر اجتماعات عائلیه تتدارس
ً
وتذکرفیها علوم اهل البیت وهذا کثیرا مایحدث فی بالد المهجر لکن یجب تکثیف
هکذا فعالیات.
.٦الدراسه االفتراضیه :وهی تلقی المعلومات عن طریق االجهزه االلکترونیه الموصله
بالشبکه العنکبوتیه .وللباحث الخیار فی اختیار الطریق لکسب المعلومه فقد یکون
کتاب ،صور ،صوت او حتی العاب وهذا مایستفاد منه االطفال .فی وقتنا الحاضر فان
تطور التکنولوجیا جعل من هکذا نوع من الدراسه منتشر بشکل کبیر فی انحاء العالم
ً
وکثیرا مایعتمد علیه النه فی متناول االیدی و یستخدم فی ای وقت وای مکان. صفحه 249
ا لیات کسب العلم والمعرفه249/ ...
.٧االستماع :تلقی المعلومه من خالل االستماع الی االخرین لکن وحده یکفی ام یجب
االنصات واالصغاء ومالفرق بین الکلمات؟
ِّ
ِّ
ِّ
oقال تعالی« :ومثل ال ِذین کفروا کمثل ال ِذی ین ِعق ِبما ال یسمع ِاال دع ًاء و ِند ًاء
ِ
ص ٌِّم بک ٌم عم ٌی فهم ال یع ِقلون»( .البقره ،االیه )171روی عن ابی جعفر :
«ان مثل الذین کفروا فی دعائک ایاهم کمثل الذی ینعق ای الناعق فی
دعائه .المنعوق من البهائم التی ال تفهم کاْلبل والبقر النها ال تعقل مایقال
لها بل تسمع الصوت»( .الطوسی ،1957 ،ج )77 :2وهکذا استماع فهو ال
ینفع بشیء.
ِّ
ٌ
oقال تعالی« :افتطمعون ان یو ِمنوا لکم وقد کان ف ریق ِمنهم یسمعون کلم الل ِه
ِ
ّ
ث ِّم یح ِّرفونه ِمن بع ِد ما عقلوه وهم یعلمون»( .البقره ،االیه )75فسمعوا کالم الله
ِ
فلم یمتثلوا امره ،وحرفوا القول فی اخبارهم لقومهم حتی رجعوا الیهم وهم
یعلمون انهم قد حرفوا .وهذا اقوی التاو یلین ،النه تعالی اخبر عنهم بانهم
ّ
ّ ّ
ّ
یسمعون کالم الله والذین سمعوا کالم الله .بال واسطه هم الذین کانوا مع موسی.
(الطوسی ،1957 ،ج )313 :1وهکذا سماع هو مع فهم لکن ال یستوجب االیمان
واالعتقاد بما قد سمع وهکذا استماع قد یضر صاحبه ان کان یسمع الحق
و یرفضه او یسمع المعلومه العلمیه الحقه و یعاند بخطئها وال یومن بها.
ِّ
oقال تعالی« :و ِاذا ق رئ القران فاست ِمعوا له وان ِصتوا لعلکم ترحمون».
ِ
ّ
(االعراف ،االیه )204امر الله تعالی المکلفین بانه اذا قرئ القران ان یسمعوا له و
یصغوا الیه لیفهموا معانیه و یعتبروا بمواعظه و ان ینصتوا لتالوته و یتدبروه و ال
یلغوا فیه لیرحمهم بذلک ربهم ،و باعتبارهم به واتعاضهم بمواعظه( ،الطوسی،
،1957ج )67 :5وهذا هو االنصات الذی یاتی مع فائده لمتلقی العلوم الحقه. صفحه 250
/250البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
هذه بعض االلیات لکسب العلم والمعرفه وغیرها الکثیر کحضور المحاضرات والندوات
العلمیه وتبادل الحدیث مع من له مرتبه علمیه قد تکون نفس مستوی الشخص المتلقی
فیتذاکرون العلوم و ینشطون الذاکره او حتی مشاهده برامج تلفزیونیه مفیده.
ان العلم والمعرفه من االمور التی حث علیها الدین االسالمی لیخرج الناس من ظلمات
الجهل الی نور العلم وافضل العلوم واشرفها هو معرفه الله سبحانه وال یقذف هذا النور فی قلب
من کان لکن فی قلب شخص مخلص لله عز وجل و یرجو القرب منه تعالی .هناک عده طرق
لکسب العلوم ا لدینیه والعرفانیه والطبیعیه تبدا من الق ران وا ل سنه الشریفه وتنتهی بعلوم
التی هی مبینه لکتاب الله وسنه رسوله.
اهل البیت
ً
ومع تطور التکنولوجیا تطورت طرق کسب العلم والمعرفه وعلی االنسان ان یسعی جاهدا
لیختار الطریق المناسبه لتلقی العلوم المختلفه.
ً
ً
تعریف علم الفقه لغه واصطلحا
َ
ً
ً
َ
َ
َ
َ
الفقه لغه :یقول ابن االثیر ...یقال :ف ِقه الرجل -بالکسرَ -یفقه ِفقها :اذا ف ِهم وع ِلم ،وفقه-
ً
َ ً
بالضمَ -یفقه :اذا صار فقیها عا ِلما( .ابن اثیر)714 :1421 ،
َ ََ
العلم بالشیء والفهم له ،وغل َب علی ِعلم
اما فی «لسان العرب» ،فعرف الفقه علی انهِ :
َ
َ
َّ
َ َ
العلم ،کما غلب النجم علی الث ّریا( .ابن منظور،
ادت ِه وشرفه وفضله علی سائر انواع ِ
الدین ِل ِس ِ
)3450 :1419
ً
الفقه اصطالحا :اشتهر بین الفقهاء تعریف لعلم الفقه علی انه العلم باالحکام الشرعیه
الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه وهذا ماذکره الشیخ المشکینی فی کتابه «مصطلحات الفقه» لکنه
یشکل علی المشهور و یقول االولی تعریفه التالی ...قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی
االحکام الفرعیه الدینیه وموضوعاتها المستنبطه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1 صفحه 251
ا لیات کسب العلم والمعرفه251/ ...
ً
اذا فی هذا التعریف فان الفقیه تقام لدیه الحجه الماخوذه من المصادر الرئیسیه وهی الکتاب
ً
والسنه والعقل علی الحکم الشرعی .و یذکر الشیخ المشکینی شیئا من التفصیل عن هذا العلم
والمصطلحات التی قد ترد فیه فنذکر هنا بعضها.
الفقیه :هو من قامت عنده الحجه علی االحکام الشرعیه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1
المجتهد :هو من تحمل الجهد فی اقامه الحجه التفصیلیه( .نفس المصدر)
االحکام :االحکام الراجعه الی الدین االعم منها التکلیفیه والوضعیه( .نفس المصدر
ان للحکم الشرعی تعریفین یذکرهما االصولیین قد یکون من المناسب ذکرهما فالمشهور
ً
مباشره او غیر مباشره
یعرف الحکم الشرعی علی انه خطاب الله عز وجل المتعلق بفعل المکلف
غیر ان السید الشهید الصدر (قد) قال فی «الحلقه االولی» ما نصه :وعلی هذا الضوء یکون من
الخطا تعریف الحکم الشرعی بالصیغه المشهوره بین قدماء االصولیین اذ یعرفونه بانه الخطاب
الشرعی المتعلق بافعال المکلفین فان الخطاب کاشف عن الحکم والحکم هو مدلول الخطاب،
ً
اضف الی ذلک ان الحکم الشرعی ال یتعلق بافعال المکلفین دائما ،بل قد یتعلق بذواتهم او
باشیاء اخری ترتبط بهم.
الحث علی التفقه فی الدین فی القران والسنه
حثنا الله سبحانه وتعالی فی کتابه الکریم علی العلم والتفقه لما لهما من دور اساس فی بلوره
ادراک االنسان وشخصیته وبالتالی الوصول الی کماله المنشود ونعرض بعض هذه االیات الشریفه:
ِّ
ِّ
• «اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق * خلق ِاْلنسان ِمن عل ٍق * اقرا و ر ِّبک ا لکرم * ال ِذی
ِّ
ِّ
علم ِبالقل ِم * علم ِاْلنسان ما لم یعلم»( .العلق ،االیات )1-5
َّ
َّ
• «یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ِاذا ِقیل لکم تف َّسحوا ِفی المج ِال ِس فافسحوا یفسح الله لکم
ِ
َّ
َّ َّ
ات
و ِاذا ِقیل انشزوا فانشزوا یرف ِع الله ال ِذین امنوا ِمنکم وال ِذین اوتوا ال ِعلم درج ٍ
َّ
والله ِبما تعملون خ ِب ٌیر»( .المجادله ،االیه )10 صفحه 252
/252البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
ُّ
• «فتعالی الله الم ِلک الحق وال تعجل ِبالقرا ِن ِمن قبل ان یقض َٰی ِالیک وحیه وقل
ِ
َّرب ِزد ِنی ِعل ًما»( .طه ،االیه )114
َّ ً
ٌ َّ
• «وما کان المو ِمنون ِلین ِفروا کافه ۚ فلوال نفر ِمن کل ِفرق ٍه ِمنهم ط ِائفه ِلیتفقهوا ِفی
َّ
الد ِین و ِلین ِذروا قومهم ِاذا رجعوا ِالی ِهم لعلهم یحذرون»( .التو به ،االیه )122
البحث علی طلب العلم والتفقه فی احادیث الرسول
ان رسول الله واهل بیته
واهل البیت
هم فقهاء عصرهم وعصر غیرهم الی یوم القیامه ولقد حثوا االمه
علی طلب العلم والتفقه والخروج من ظلمات الجهل التی تفتک باالنسان وتخرجه من رحمه الله.
فالجهل الد اعداء االنسان فاالنسان الجاهل یقتل رقی نفسه ورقی کل انسان یسمع له ومن
احادیثهم فی هذا الصدد نذکر منها:
• عن رسول الله
« :یوزن مداد العلماء ودماء الشهداء یوم القیامه فل یفضل
احدهما علی االخر ،ولغدوه فی طلب العلم افضل من مائه غزوه ،وال یخرج
احد فی طلب العلم اال وملک موکل به یبشره بالجنه ،ومن مات ومیراثه المحابر
واالقلم دخل الجنه»( .الحسینی الشیرازی)79 :1419 ،
ً
• وعنه« :فضل الع ِال ِم علی الع ِاب ِد کفض ِلی علی ادناکم رجل»( .نفس المصدر)
ِّ
ِّ
ِّ
الد ِین والهمه رشده»( .الریشهری،2004 ،
• وعنه« :اذا اراد الله بع ٍبد خیرا فقهه فی ِ
ج)3248 :3
• االمام علی « :اذا فقهت فتفقه فی دین الله»( .نفس المصدر)
َّ
َّ َّ
العباد ِه
مام
ت
و
ه
صیر
الب
فتاح
م
قه
الف
ن
فی
هوا
ق
• االمام الکاظم « :تف
ِ
ِ
دین الل ِه ف ِا ِ ِ
ِ
و َّ
ُّ
َّ
قیه علی
السبب الی الم
ناز ِل الرفیع ِه والرت ِب الجلیل ِه فی الد ِین والدنیا وفضل الف ِ
ِ
َّ
َّ
َّ
الکواک ِب ومن لم یتفقه فی ِد ِین ِه لم یرض الله له
مس علی
الش
العاب ِد کفضل
ِ
ِ
ِ
ِ
ً
عمل»( .نفس المصدر) صفحه 253
ا لیات کسب العلم والمعرفه253/ ...
هذه جمله من االحادیث الشریفه من اهل بیت
والذین خصهم الله سبحانه وتعالی
بعلمه وحکمته وهم االسوه التی یجب ان یتاسی بهم المومن الموالی.
دور الیات کسب العلم والمعرفه فی اکتساب علم الفقه
کتاب اللهکتاب الله القران العزیز وهو المصدر االول فی استنباط الحکم الشرعی وهذا لیس فیه خالف
ً
ً
ً
بین المسلمین کافه ،قال الله تعالی« :ون َّزلنا علیک ال ِکتاب ِتبیانا ِلکل شی ٍء وهدی ورحمه
وبش ری ِللمس ِل ِمین»( ،النحل ،االیه )89وهذا المصدر االول للتشریع یذکر بان هناک مصدر
َّ
ثانی یجب علی المسلمین الرجوع الیه اال وهو الرسول واهل بیته ،قال تعالی« :ه َو ال ِذی
ْ
ً
ََ
َ
ْ َ َ ْ ْ َ ْ َ
اب َوال ِحک َمه َو ِان کانوا ِم ْن
َب َعث ِفی االمی َین َرسوال ِم ْنه ْم َی ْتلو عل ْی ِه ْم َای ِات ِه َو ی َزک ِیه ْم َو ی َعلمهم ال ِکت
َّ
َْ َ
َ َ
ً
ً ُّ
وحی ِالی ِهم
قبل ل ِفی ضالل م ِبین»( .الجمعه ،االیه )2وایضا« :وما ارسلنا قبلک ِاال ِرجاال ن ِ
فاسالوا اهل الذکر ِان کنتم ال تعلمون»( .االنبیاء ،االیه )7وعن زراره عن الی جعفر فی
ِ
قوله «فاسالوا اهل الذکر ان کنتم ال تعلمون» من المعنیون بذلک قال ابی جعفر :نحن قلت:
فانتم المسولون قال :نعم قلت :ونحن السائلون؟ قال :نعم( ...الطباطبائی ،1997 ،ج)256 :14
الی اخر الروایه.
-مجالسه العلماء
ً
وقد تکون هذه االلیه اال کثر رواجا بعد الغیبه الصغری ولجوء الناس الی السفراء االربعه لالمام
والذین کانوا فی بغداد و بعد انتهاء عصر الغیبه الصغری بموت السفیر الرابع و بدء الغیبه الکبری
استمرت المدارس العلمیه فی بغداد الی منتصف القرن الخامس الهجری وبعد فتنه حدثت فیها
ادت الی اضطرار الشیخ الطوسی الی االنتقال النجف وتاسیس حوزه هناک.
( )https://ar.wikishia.net/viewوقد کانت طریقه تلقی العلوم والفقه فی هذه الحوزات
ً
علی شکل حلقات ودروس یعطیها االستاذ لطالبه وجها لوجه. صفحه 254
/254البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
المدارس اال کادیمیهً
تطورت طریقه تلقی علم الفقه عبر الزمن خصوصا بعد انتصار الثوره االسالمیه فی ایران بقیاده
االمام الخمینی (قد) فاصبحت ال تقتصر علی الحوزات المعروفه لکن انتشرت بشکل واسع فی
البالد االسالمیه علی شکل دورات ومدارس وحتی جامعات .وقد سهل هذا التطور فی تلقی
هذا العلم للکثیر من المومنین الدین یرون ضروره التفقه فی دینهم لمستوی مقبول حتی ینیر هذا
العلم طریقهم وطریق اجیال محاطه بکثیر من الظالم والجهل والقیم التی تناقض القیم
االسالمیه الرفیعه.
الدراسه االفتراضیهً
ومع الطفره الهائله فی مجال التکنولوجیا وخصوصا بوجود االنترنت تحتم علی المومنین کافه
ً
وخصوصا اهل العلم منهم تحمل مسولیه مجاراه هذه الطفره والتطور العلمی لیضعوا بین ایدی
الناس عن طریق اجهزه الحاسوب واالجهزه الذکیه برامج تتیح للناس اکتساب هذا العلم .وقد
تکون الدوله االسالمیه االیرانیه سباقه فی هذا الموضوع ولحقت بها بعض الدول االسالمیه.
وخیر دلیل علی امکانیه التفقه فی الدین من خالل الدراسه االفتراضیه هو وجود جامعه کجامعه
المصطفی العالمیه فی قم وغیرها الکثیر .ان طل
ً
العلم والتفقه فی الدین یجب ان یکون من اولو یات االنسان المومن وخصوصا نعیش فی
زمن یتجه فیه العالم الی االنحطاط والتخلی عن ابسط مقومات االنسانیه والجهل یحیط بنا
و بابنائنا .ان دول اخذت علی عاتقه قتل االنسان وکل القیم االنسانیه فلم تکتفی هذه الدول وقوی
ً
ً
الطغیان بقتله جسدیا وتجو یعه و اخراجه من وطنه وارضه بل تحاول ان تقتله معنو یا وتقتل کل
االجیال القادمه بهذه الطریقه.
ان دورنا تحمل المسولیه والدفاع عن قیمنا وانسانیتنا وکل شیء غالی وهذا ال یتحقق اال بنور
یضیء درو بنا والمتمثل بمعرفه الله حق معرفته عن طریق التفقه فی الدین والتزام اوامر الله، صفحه 255
ا لیات کسب العلم والمعرفه255/ ...
َّ َّ
َّ
َّ
یقول الله تعالی« :وال ِذین جاهدوا ِفینا لنه ِدینهم سبلنا و ِان الله لمع المح ِس ِنین».
(العنکبوت ،االیه )69
یقول السید الطباطبائی فی تفسیر هذه االیه مانصه التالی :اذ فرق بین ان یجاهد العبد فی
سبیل الله ،و بین ان یجاهد فی الله ،فالمجاهد فی االول یرید سالمه السبیل ودفع العوائق عنه
بخالف المجاهد فی الثانی فانه انما یرید وجه الله فیمده الله سبحانه بالهدایه الی سبیل دون
سبیل بحسب استعداده الخاص به ،وکذا یمده الله تعالی بالهدایه الی السبیل بعد السبیل حتی
یختصه بنفسه جلت عظمته( .الطباطبائی ،1997 ،ج)35 :1
الخاتمه
ت ّبین ال هنا:
َ َ
العلم علی
والعلم ادراک الشیء بحقیقته ،و یطلق ِ
• ال ِعلم فی اللغه مصدرها (ع ِلم) ِ
مجموع مسائل واصول کلیه تجمعها جهه واحده.
ً
• المعرفه اصطالحا :ادراک الشیء علی ماهو علیه ،وهی مسبوقه بجهل بخالف العلم.
• الفرق بین العلم والعرفه ان العلم مخلوق قبل االنسان اما المعرفه فهی ادراک مسبوق
بجهل .اما من ناحیه حدود االدراکین فیجب ان نعی معنی االدراک .فادراک الشیء هو
ان تکون حقیقته متمثله عند المد ِرک ،وحدود ادراک العلم هو ادراک الکلی والمرکب
والمعرفه هی ادراک الجزئی والبسیط.
• العلم ینقسم الی حضوری وحصولی ،والحصولی ینقسم الی تصور وتصدیق.
• حث الدین علی العلم من خالل االیات القرانیه واالحادیث الشریفه.
• هناک تفاوت فی تلقی العلوم بین الناس ،وذلک یرجع الی عده اسباب.
• من طرق والیات کسب العلم والمعرفه :کتاب الله ،مجالسه العلماء ،الکتابه ،القراءه ،
المدارس والحلقات الدراسیه ،الدراسه االفتراضیه ،وغیر ذلک. صفحه 256
/256البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• الفقه اصطالحا هو قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی االحکام الفرعیه الدینیه
وموضوعاتها المستنبطه.
• ان الیات کسب المعرفه الدینیه والفقهیه متقاربه جدا مع االلیات العامه لکسب العلم،
غایه االمر ان هناک اختالفا فی التفاصیل المتعلقه بنوع العلم والمعرفه.
• االیات القرنیه والروایات تحث علی التفقه فی الدین ال سیما التفقه فی االمور محل االبتالء.
• ان اللیات العلم والمعرفه دورا کبیرا فی اکتساب العلوم الشرعیه السیما التفقه فی
الدین والمسائل محل االبتالء.
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢انیس ،ابراهیم .منتصر ،عبد الحلیم .الصوالحی ،عطیه .ومحمد خلف الله احمد (.)١٤٢٥
المعجم الوسیط .الطبعه الرابعه .القاهره :مکتبه الشروق الدولیه.
.٣ابراهیم ،عبد الستار ( .)١9٧8اْلنسان وعلم النفس .الکو یت :المجلس الوطنی للثقافه والفنون واالداب.
.٤ابن اثیر ،محمد ( .)١٤٢١النهایه فی غ ریب الحدیث والثر .ریاض :دار ابن الجوزی.
.٥ابن سینا ،ابی علی ( .)١99٢اْلشارات والتنبیهات .بیروت :موسسه النعمان.
.٦ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)١٤١9لسان العرب .الطبعه الثالثه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.٧البستانی ،بطرس ( .)١998محیط المحیط قاموس مطول للغه العربیه .بیروت :مکتبه لبنان ناشرون.
.8الجرجانی ،علی بن محمد ( .)٢00٤معجم التع ریفات .المحقق :محمد صدیق المنشاوی.
القاهره :دار الفضیله.
.9الح س ینی الشیرا زی ،محمد ( .)١٤١9تذکره الخبار ف ی تلخیص ربیع البرار .بیروت :مرکز
الرسول االعظم
.١0الحسینی
.
الطهرانی،
محمد.
شرح حدیث عنوان
البصری.
المحاضره :٢٥
https://madrasatalwahy.org/Document/Speech/group/25
.١١الصدر ،محمد مهدی ( .)٢008اخلق اهل البیت
.الطبعه الرابعه .قم :دار الکتاب االسالمی. صفحه 257
ا لیات کسب العلم والمعرفه257/ ...
.١٢طالب ،میثاق ( .)٢0١0شرح نهایه الحکمه العقل والعاقل والمعقول :ابحاث الیه الله العلمه
السید کمال الحیدری .قم :دار فراقد.
.١٣الطباطبائی ،السید محمد حسین ( .)١99٧المیزان فی تفسیر القران .بیروت :موسسه االعلمی للمطبوعات.
.١٤الطوسی ،محمد بن حسن ( .)١9٥٧التبیان فی تفسیر القران .النجف االشرف :،مکتبه االمین.
.١٥لزیق ،کمال اسماعیل ( .)٢0١٤مراتب المعرفه وهرم الوجود عند مل صدرا :دراسه مقارنه.
بیروت :مرکز الحضاره لتنمیه الفکر االسالمی.
.١٦المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.١٧المحمدی الریشهری ،محمد ( .)٢00٤میزان الحکمه .بیروت :دار الحدیث.
.١8المشکینی ،علی ( .)١٣٧٧مصطلحات الفقه .قم :نشر الهادی.
.١9المظفر ،محمد رضا ( )١9٦8المنطق .الطبعه الثالثه .النجف االشرف :مطبعه النعمان.
20. https://ar.wikishia.net/view
21. https://makleh.com صفحه 258
صفحه 259
تدوین الحدیث ومنع اندثاره عند الشیعه
لمیس سلوم (سوریه) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
قبول1443/07/09 :
استلم1443/03/29 :
الملخص
بحثی بعنوان تدو ین الحدیث عند الشیعهّ ،ابین فیه دور الشیعه فی تدو ین الحدیث ومنع اندثاره،
وهو یتالف من ثالثه مباحث؛ فی المبحث االول ّابین فیه الکلیات والمفاهیم واالبحاث
التصوریه المتعلقه بالعنوان ،وفی المبحث الثانی ّابین المقصود من العنوان ومحل البحث ،وفی
المبحث الثالث ّابین دور الشیعه االمامیه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره ،و ّ
یتبین معنا بعد ذلک
ان الهل البیت
بشکل خاص -من خالل متابعتهم الحثیثه وتشجیعهم علی کتابه الحدیث
وکتبهم وصحفهم التی کتبوها وتناقلولها خلفا عن سلف -وللشیعه بشکل عام فی زمن الحضور
وزمن الغیبه -السیما من خالل االصول االربعمائه والکتب االربعه -دورا ّ
مهما واساسیا فی
تدو ین وحفظ الحدیث االمر الذی ادی الی منع اندراسه ،والوقوف فی وجه االسرائیلیات ووضع
الحدیث .ونبنی علی ذلک البدیه السعی لحفظ الحدیث کما کان دیدن اسالفنا.
الکلمات المفتاحیه :تدو ین الحدیث ،الشیعه ،االمامیه
المقدمه
ّ
من الحقائق المسلمه عند االمامیه ان الس َّنه النبو یه الشریفه لم تکن مهمله تذروها الریاح ،و انما
وذلک کما کان حظ القران الکریم .فقد کان له
حظیت باهتمام بالغ علی عهد رسول الله
ک َّتابه َّ
المعینون باالسم والصفه السیما االمام امیر المومنین
وعرفوا بعنوان واضح وسمه شاخصه
.١خریجه مرحله البکالوریوس قسم الفقه والمعارف االسالمیه ،جامعه المصطفی
العالمیه ،حوزه الشهیده
ام یاسر ،قم ،ایران( Amly1603@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 260
/260البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
(کتاب الوحی) .وفی عددهم ودورهم جالت اقالم المورخین .کانت مهمتهم تقیید االیات
االمر الذی
الکریمه بعد نزولها باشراف متواصل وتوجیه متاخم وعنایه الصقه من النبی
َّ
الربانیه المن َّزله ،کذلک السنه النبو یه
ساهم فی حفظه لالمه المرحومه علی طبق حقیقته
الشریفه؛ وسوف یاتی بیان ذلک فی محله.
بخالف اهل السنه فقد ساد عندهم -واعتمادا علی روایات یعتبرها علماء الس َّنه صحیحه -ان
ّ
صاحب الرساله نهی عن تدو ین احادیثه ،بل شدد علی ذلک ،وفی ضوئها وعلی هدیها یعلل
البعض من علماء الجمهور عدم تدو ین الس َّنه المطهره.
اختلط بین الوحی الذی یتلی بالوحی الذی ال
بقولهم« :ان المنع انما کان خشیه
ٍ
یتلی»( .الخولی)17 :1983 ،
ِّ
ِّ
انه قال« :ال تکتبوا ع ِنی ومن کتب ع ِنی
وقد روی ابو سعید الخدری عن رسول الله
غیر القر ِان فلیمحه»( .ابن حنبل ،1419 ،ج)21 :3
وفی بحثنا هذا نرید ان نبین الدور الذی قام به الشیعه لحفظ الحدیث ومنع اندثاره ،وان
النعمه التی نعیش فیها وهذا الکم الکبیر من االحادیث التی یستفید منها الفقهاء فی استنباطاتهم
ومن خاللها تم حفظ الدین والشریعه ،انما من برکات هذا الدور وتدو ین الحدیث.
بیان مفردات العنوان
-الحدیث لغه واصطالحا
الحدیث لغه :جاء فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء اصل واحد ،وهو کون الشیء لم یک ْن.
ّ
یقال حد َث امر َب ْعد ان لم یکن .والرجل َ
الح َدث :الطری ّ
السن .والحدیث ِم ْن هذا؛ النه کالم
ْ
َ
َ
َ
ْ
یحدث منه الشیء بعد الشیء .ورجل حدث :ح َسن الحدیث .ورجل ِحدث نساءِ ،اذا کان
َّ
َ َ ََ
ّ
کخط َیبی ،یراد به الحدیث( .ابن فارس ،1404 ،ماده :حدث)
یتحدث ِالیهن .و یقال هذه ِحدیثی حسنهِ ،
َّ
َْ
َ َ
َ َ
والحدثان :من احدا ِث الد ْه ِر ِش ْبه
الحدث
وقال فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء :حدث:
َ
ّ َ
ْ ًَ
ً
االب َداء ،والف ْعلْ :اح َد َثَ .
ایضاْ :
والحد ْیث َم ْعروفَ ،ح َّدث ی َحدثَ .
وصار فالن احد ْوثه:
هو
و
.
ه
ل
ِ
الن ِاز ِ
ِ
ِ صفحه 261
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره261/ ...
َ
َْ
َ
ََ
َ
اال َحاد ْی َثَ .
وحد ْیثَ :جید الس َی ِاق لها.
،
دیث
االحا
ثیر
ک
:
ث
د
وح
ث
د
ح
ل
ج
ور
ا کثروا فیه
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َّ َ ٰ ْ
َ َ
ری ا َّلرا َی فیکون کما را ٰی.
الح ِد ْیث .ومحدث :ی
وحد ْیث :ی َز ین
ِ
َ
َّ
ْ
ً
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
ْ
َ
َ
وشاب حدثَّ ،
ٌّ
وشابه
والح ِد ْیث من االشی ِاء :المحدث .وحدث الش ْیء .وا ْستحدثت ْامرا.
َّ
َْ
َََ
َ ْ َ
ْ
ْ َ
ََْ ْ
َ ْ
َْ
الفق ِه ون ْح ِوه
حدثه ،وقوم حدثان .والحدثان :مصدر الش ْی ِء الح ِدی ِث .واالح ِادیث من ِ
َ ْ َ َ َّ
ََ ْ
َ َ
َم ْعروفه.واحدث الش ْی َءْ :ابدعه ،و ْاس َت ْحدثهِ :مثله( .ابن عباد ،1414 ،ماده :حدث)
الحدیث اصطالحا :مقصودنا من الحدیث فی بحثنا المصدر الثانی من مصادر التشریع بعد
الکتاب الکریم ،وهو ّ
و بعباره اخری مقصودنا من
السنه و بالتحدید سنه النبی محمد
الحدیث حدیث النبی
الذی منع الخلیفه االول والثانی من تدو ینه بعد حیاته بمبررات واهیه
ال اساس لها من الصحه.
الشیعه لغه واصطالحاَ
َ
َْ ًَ
َ َ
َ
الشیعه لغه :جاء فی «الصحاح» :شاع الخبر ی ِشیع شیعوعه ،ای ذاع .وسهم مشاع وسهم ش ِائع،
َ
ََ َ
ای غیر مقسوم .وسهم شاع ایضا ،کما یقال َسائر الشیء و َساره .واشاع الخبر ،ای اذاعه فهو رجل
ً
ً
حیاکم اهّٰلل و َا َش َاعکم ا َ
م ْش َیاع ،ای مذیاع .وقولهمَّ :
لسالم ،ای جعله اهّٰلل صاحبا لکم و تابعا.
ِ
ِ
َّ
َ َ
وشاعکم السالم ،کما تقول علیکم السالم .وهذا انما یقوله الرجل الصحابه اذا اراد ان یفارقهم.
َ
ً َ
َ
َّ ْ
المقدار؛ یقال :اقام فالن شهرا او ش ْی َعه .وقولهم :اتیک غدا او ش ْی َعه ،ای بعده .وش َّی ْعته
والشیعِ :
َ
عند رحیله .والم َش َّ
وش َیعه الرجل :اتباعه و انصاره .یقال :ش َای َعه ،کما یقال َوااله من
.
شجاع
ال
:
ع
ی
ِ
ِ
ََ
َ
َ
َّ
َ
ْ
َ
َّ
َّ
الولی .والمش ِایع ایضا :الالحق .وشیعته بالنار ،ای احرقته .وتشیع الرجل ،ای ادعی دعوی الشیع ِه.
َوت َشا َی َع القوم ،من الشی َعه .و کل قوم امرهم واحد یتبع بعضهم ر َ
ای بعض فهم ِش َیع .وقوله تعالی:
ِ
َ َْ
َ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ،ای بامثالهم من الشیع الماضیه( .الجوهری ،1410 ،ماده :شیع)
َ ِ
وفی «کتاب العین» :والش َیعه؛ قوم َی َتش َّیعون ،ای :یهوون اهواء قوم و یتابعونهم .و ِش َیعه
الرجل :اصحابه واتباعه .وکل قوم اجتمعوا علی امر فهم ِش َیعه واصنافهمِ :ش َیع .قال الله تعالی: صفحه 262
/262البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ
َ َْ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ای :بامثالهم من الش َیع الماضیه .وش َّی ْعت فالنا اذا خرجت معه
ِ
لتودعه وتبلغه منزله( .الفراهیدی؛ ،1410ماده :شیع وشوع)
وقال الراغب فی «مفرداته» :الش َیاع؛ االنتشار ّ
والتقو یه .یقال :شاع الخبر ،ای :کثر وقوی،
َ
وش َاع القوم :انتشروا وکثروا ،و َش َّی ْعت ال ّنار بالحطبّ :قو یتها ،والشی َعه :من ّ
یتقوی بهم االنسان
َْ
ّ
َ
َ
وش َیع واش َیاع( .الراغب االصفهانی،
و ینتشرون عنه ،ومنه قیل للشجاع :م ِشیع ،یقالِ :شیعه ِ
،1412ماده :شیع)
ً
اذا التشیع لغه هو االتباع والمواله ،والشیعه هم االتباع والموالون .و بهذا المعنی جاء فی
َّ
القران الکریم قوله تعالی« :و ِان ِمن ِشیع ِت ِه ِْلب َٰر ِاهیم»( ،الصافات ،االیه )83وقوله تعالی:
َٰ َٰ
َٰ َٰ
ً
«هذا ِمن ِشیع ِت ِه وهذا ِمن عدوهِ»( ،القصص ،االیه )15وقوله تعالی« :وجعل اهل َٰها ِشیعا»،
(القصص ،االیه )4وقوله تعالیِ « :فی ِشیع ال َّو ِلین»( ،الحجر ،االیه )10وقوله تعالی« :ولقد
ِ
َٰ
اهلکنا اش َٰیاعکم»( .القمر ،االیه )15
الشیعه اصطالحا :یطلق اسم الشیعه علی اتباع االمام علی بن ابی طالب
بامامته بعد النبی
والذین یقولون
بال فصل.
قال الشیخ المفید:
• فاما اذا ادخل فیه عالمه التعریف -ای الشیعه -فهو علی التخصیص ال محاله التباع
امیر المومنین
علی سبیل الوالء واالعتقاد بامامته بعد الرسول
بال فصل،
ونفی االمامه عمن تقدمه فی مقام الخالفه ،وجعله فی االعتقاد متبوعا لهم غیر تابع
الحد منهم علی وجه االقتداء ،والذی یدل علی ذلک عرف الکافه ومعهودهم منه فی
االطالق ومعرفه کل مخاطب منه مراد المخاطب فی تعیین هذه الفرقه دون غیرها من
سواها ممن یدعی استحقاقه من مخالفیها( ...المفید)3 :1371 ،
• کما یستحق اسم التشیع و یغلب علیه من دان بامامه امیر المومنین
علی حسب ما
قدمناه و ان ضم الی ذلک االعتقاد ما ینکره کثیر من الشیعه و یاباه( .نفس المصدر)6 : صفحه 263
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره263/ ...
وقال النو بختی ،وهو من اعالم القرن الثالث الهجری :قبض رسول الله
االول سنه عشر من الهجره وهو ابن ثالث وستین سنه ،وکانت نبوته
فی شهر ربیع
ثالثا وعشرین سنه ،وامه
امنه بنت وهب ...فافترقت االمه ثالث فرق (فرقه منها) سمیت الشیعه ،وهم شیعه علی بن ابی طالب
واتبعوه ولم یرجعوا الی غیره .ومنهم افترقت صنوف الشیعه کلها( ...النو بختی)32-33 :2012 ،
وکذلک سعد بن عبد الله االشعری القمی مع اختالف یسیر( .االشعری القمی)2-3 :1360 ،
لکن الشیعه علی فرق کما اشارت االقوال اعاله ،ومن هذه الفرق :االمامیه االثنا عشریه،
والزیدیه ،والکیسانیه ،والمغیریه ،والمحمدیه ،والناووسیه ،واالسماعیلیه ،والسمطیه ،والفطحیه،
والواقفیه ،و ...لالطالع علی هذه الفرق مفصال الرجوع الی« :اوائل المقاالت»« ،فرق الشیعه»،
«المقاالت والفرق» ،ومصادر سابقه .و بالتالی مفهوم الشیعه عام یشمل کل هذه الفرق ،وهنا
البد من تحدید نطاق البحث ،وانه طبقا الی سیاسه وفکر سیاسی سوف یتم تقییم الدوله المدنیه؟
فی الجواب عن هذا التساول نقول :ان تقییم الدوله المدنیه سوف یکون طبقا للفکر السیاسی
الشیعی االمامی االثنی عشری حصرا ،بل سوف تضیق الدائره ا کثر لیکون البحث فی الفکر
السیاسی القائل بوالیه الفقیه المطلقه من الشیعه االمامیه کما سوف یتبین.
وهنا ال باس بتعریف االمامیه تعریفا مفهومیا لیتبین االصطالح والمقصود به :ان اصطالح
ََ
االمامیه او االثنی عشریه هو علم علی من دان بوجوب االمامه ووجودها فی کل زمان ،واوجب
النص الجلی والعصمه والکمال لکل امام ،ثم حصر االمامه فی ولد الحسین بن علی علیهما
ََ
السالم وساقها فیهم ...وصار هذا االسم فی عرف المتکلمین وغیرهم من الفقهاء والعامه علما
علی من ذکرناه( .المفید)7 :1371 ،
المقصود من الشیعه فی بحثنا :نقصد من الشیعه اصطالحا فی بحثنا هذا فرقه منهم ،وهی
االمامیه االثنی عشریه ،وهم الذین یعتقدون بامامه اثنی عشر اماما نص علیهم رسول الله
بوحی من الله سبحانه وتعالی ،وکلهم من بنی هاشم ،ثم کل امام کان ینص علی االمام الذی
بعده ،من هنا کانت تسمیه اتباعهم بـ«االمامیه االثنی عشریه» ،او «االمامیه» نسبه لالمام امیر المومنین
علی بن ابی طالب
باعتبار ان هذا المذهب یرتکز علی امامته
بعد رسول الله
بال فصل، صفحه 264
/264البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
او «مذهب اهل البیت
النبی
» الن اهل البیت
وعلی وفاطمه والحسن و الحسین
هم المقصودون فی ایه التطهیر ،وهم
او «مذهب التشیع» الن معتنقیه قد شایعوا
علیا و ذریته و تابعوهم( ،کاشف الغطاء )99 :1399 ،وهنا من المناسب ان نذکر بعض
الروایات فی عدد االئمه
من طرق اهل السنه:
• روی البخاری عن جابر بن سمره ،قال :سمعت النبی یقول «یکون اثنا عشر امیرا»،
فقال کلمه لم اسمعها .فقال ابی انه قال «کلهم من قریش»( .البخاری ،1407 ،ج:6
،2640ح 6796؛ الترمذی ،1395 ،ج ،201 :4ح 2223؛ ابن حجر العسقالنی،
،1417ج)53 :1
ْ
َّ
َ َ
ْ َ
ً َ َ
َ
َ
وسا ِع ْند ع ْب ِدالل ِه ْبن َم ْسعودَ ،وه َو یق ِرئ َنا الق ْران،
• عن الش ْع ِبی ،ع ْن َم ْسروق ،قال :ک َّنا جل
ِ
ْ
َ َ
َ َ َ َ ْ َّ ْ َ َ ْ َ َ ْ ْ َ َ
َ َِ
َف َق َال َله َ
الله ک ْم ت ْم ِلک َه ِذ ِه اال َّمه ِم ْن خ ِلیفه؟
ول
س
ر
م
ت
ل
ا
س
ل
ه
،
ن
م
ح
الر
د
ب
ع
ا
ب
ا
ا
ی
:
ل
ج
ر
ِ
ِ
ِ
َف َق َال َع ْبداللهَ :ما َس َا َلنی َع ْن َها َا َحد م ْنذ َقد ْمت ْالع َر َاق َق ْب َل َک ،ث َّم َق َالَ :ن َع ْمَ ،و َل َق ْد َس َا ْلناَ
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َ َ َ َ ْ َ َ َ َ َ َّ َ َ َ ْ َ َ
الله فقال« :اثنا عشر ک ِعد ِه نقب ِاء ب ِنی ِاسر ِائیل»( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،398 :1ح )3780
رسول ِ
• عن عامر بن سعد بن ابی وقاص قال کتبت الی جابر بن سمره مع غالمی نافع ان
اخبرنی بشیء سمعته من رسول الله قال فکتب لی :سمعت رسول الله یوم جمعه عشیه
رجم االسلمی یقول« :ال یزال الدین قائما حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثنا عشر
خلیفه کلهم من قریش»( .القشیری النیسابوری ،2010 ،ج ،1453 :3ح )1822
بعدما تقدم من بیان المفاهیم والمصطلحات الوارده فی العنوان نخلص الی هذه النتیجه فی
بیان المفهوم التصوری للبحث؛ وهی ان کالمنا یقع فی تدو ین الحدیث النبوی الشریف عند
المدرستین الحدیثیتین والفقهیتین الهل السنه والجماعه والشیعه االمامیه االثنی عشریه سواء
ً
نهیا او اباحه ،ادله واثارا. صفحه 265
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره265/ ...
دور الشیعه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
من المسلم به اهتمام الشیعه بتدو ین الحدیث واالعتماد علیه من زمن االئمه
الی زماننا
هذا ،و اذا اردنا تسلیط الضوء کل هذه الحقبه الزمنیه وعلی االمور التی ساهمت فی حفظ
الحدیث من االندثار فیمکن القول بان هناک ثالثه امور لعبت دورا هاما فی ذلک؛ اهل البیت
واالصول االربعمائه ،والکتب الحدیثیه االخری السیما الکتب االربعه .من هنا نرید ان نقسم هذا
البحث الی ثالثه ادوار:
.1دور اهل البیت
لقد تواتر ان اهل البیت
فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
اباحوا تدو ین الحدیث وشجعوا علیه؛ بل هم ساهموا فی تدو ینه
ایضا؛ ومن المناسب هنا ان نمر علی دور المعصومین
دور االمام علیلقد کتب االمام علی
الله
عن رسول الله
بعد النبی
فی ذلک وبشکل مختصر:
ّ
صحیفه طولها سبعون ذراعا بخطه و امالء رسول
( ،العاملی ،1370 ،ج )330 :1وقد کانت الصحیفه عند االئمه
من بعده
یتوارثونها ،و یحرصون علی حفظها؛ فقد ورد عن االمام الحسن عند احتجاجه علی معاو یه
َ َ
َ
َ
َّ َ
َّ ْ ْ
َ
ََ ْ
فی الخالفهَ :و ِان ال ِعل َم ِف َینا َون ْحن ا ْهله َوه َو ِع ْندنا َمجموع کله ِب َحذ ِافی ِر ِه َو ِانه ال َی ْحدث ش ْیء ِالی
َّ
َّ َ َ ْ َ َ َ ْ
ْ َ ْ
َ َ
َْ َ
َ ْ ْ َ َ َ َّ َ ْ
َو ِبخط ع ِل ٍّی
ول الل ِه
یوِم ال ِقیام ِه حتی ارش الخد ِش ِاال وهو ِعندنا مکتوب ِب ِامال ِء رس ِ
ِب َی ِد ِه( .الطبرسی ،1403 ،ج)287 :2
ثم انتقل هذا الکتاب الی االمام الحسین
ثم الصادق
،ثم علی بن الحسین
،ثم الباقر
،
،وهکذا( .الصفار)164 :1404 ،
وقد ورد کثیرا عنهم فی االثار ان لدیهم الصحیفه الجامعه التی هی امالء رسول الله
وخط علی
( .نفس المصدر)
َ َ َ َ َ َ َّ
ْ
ومما ورد ان رسول الله امر علیا بالتدوین ،وقال له :اکت ْب َما ا ْم ِلی عل ْیک قال َیا ن ِب َّی الل ِه
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ
َ ََ َ َ
ََ
ََ
ََ َ
ََ
َ َْ َ
َوتخاف عل َّی الن ْس َیان فقال ل ْست اخاف عل ْیک الن ْس َیان َوقد َدع ْوت الل َه لک ان َی ْحفظک َوال صفحه 266
/266البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ َ َ ْ َ
َ َ
َ َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
ْ
َ
ی ْن ِس َیک َول ِکن اکت ْب ِلش َرک ِائک قال فقلت َو َم ْن ش َرک ِائی َیا ن ِب َّی الل ِه؟ قال اال ِئ َّمه ِم ْن ول ِدک ِب ِه ْم
ْ َ َّ ِ ْ َ ْ َ
تسقی ام ِتی الغیث( .الصدوق ،1386 ،ج)208 :1
وغیرها الکثیر من الروایات الوارده فی الباب ،وهذا ان دل علی شیء انما یدل علی مدی
اهتمام النبی
بحفظ الشریعه االسالمیه عن طریق التدو ین بالخصوص.
ولم ینحصر دور االمام علی
فی تدو ین وحفظ الحدیث فی هذا الکتاب ،فقد ورد ان له
کتبا اخری مثل «المحکم والمتشابه فی القران»( ،الطهرانی ،1403 ،ج )154 :20و«ناسخ
القران ومنسوخه» ،وذکر البعض ان لالمام ستین نوعا من انواع علوم القران.
قال العالمه شرف الدین:
ان علیا جمع القران مرتبا علی حسب النزول ،واشار الی عامه وخاصه ،ومطلقه
ومقیده ،ومحکمه ومتشابهه ،وناسخه ومنسوخه ،وعزائمه ورخصه ،وسننه وادابهّ ،
ونبه
علی اسباب النزول فی ایاته البینات .املی ستین نوعا من انواع علوم القران ،وذکر لکل
نوع مثاال یخصه( .راجع :الحسینی)140 :1411 ،
وفی «اعیان الشیعه» ان علیا نوع القران الی ستین نوعا .ثم ذکر تلک االنواع و امثلتها من
کتاب اهّٰلل کما وردت عن علی
( .العاملی ،1370 ،ج)321 :1
وکیف ال یکون له دور فی تدو ین الحدیث وحفظه وهو القائل« :قیدوا العلم ،قیدوا العلم»،
(الخطیب البغدادی )89 :1974 ،وکیف ال یکون کذلک وقد کان ابن عمه النبی االکرم
یشجع علی الکتابه ایضا؟ وهو الذی کان یتبعه اتباع الفصیل المه.
یقول لکاتبه:
کان علی
ّ
«اطل جلفه فلمک واسمنها ،وایمن قطتک ،واسمعنی طنین النون ،و ّ
حور الحاء،
ّ
ّ
واسمن الصادّ ،
وعرج العین ،واشقق الکاف ،وعظم الفاء ،ورتل الالم ،واسلس الباء والتاء، صفحه 267
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره267/ ...
ّ
واقم الزای وعل ذنبها ،واجعل قلمک خلف اذنک یکون اذکر لک»( .المتقی الهندی،
،1409ج ،313 :10ح )29564
دور فاطمه الزهراءدور فاطمه الزهراء
فی تدو ین الحدیث وحفظه ال یقل شانا عن دور امیر المومنین
روی من الفریقین ان عند فاطمه
وقد
کتاب اخذته عن ابیها.
اما ما روی من طریق اهل السنه:
• فقد قال القا سم بن الفضل ،قال لنا محمد بن علی :کتب ا ّ
لی عمر بن عبد العزیز:
ان انسخ وصیه فاطمه ،فکانفی وصیتها الستر الذی یزعم الناس انها احدثته ،وان
رسول الله دخل علیها فلما راه رجع( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،283 :6ح )26464
• ونقل الخرائطی عن مجاهد قوله :دل ا ّبی بن کعب علی فاطمه ابنه محمد ،فاخرت
الیه کربه فیها کتابَ « :من کان یومن بالله والیو االخر فلیحسن الی جاره».
(الخرائطی ،43 :1419 ،رقم )317
واما ما روی من طریق الشیعه:
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ َّ
َ َ
oفقد روی الصدوق فی «علل الشرائع» :ع ْن فض ْیل ْبن سک َرَه قال َدخلت علی اِبی ع ْب ِد الل ِه
ِ
ََ َ َ َ ْ ََ ْ
َ َ ْ ْ َْ ِ َْ َ ْ َ َ َ ْ َْ
َ
اب
ت
ک
ی
ف
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ل
ا
ق
ال
ت
ل
ق
ف
ل
ب
ق
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ء
ی
ش
ی
ا
ی
ف
ی
ر
د
ِ
ِ
ِ
فقال یا فضیل ات ِ
ِ
ْ َ ْ َ
ََ
َ َ
َّ َ َ َ ْ
َ
َ
فل ْی َس م ِلک ی ْم ِلک ِاالو هو مکتوب ِباس ِم ِه و اس ِم ا ِبیه( .الصدوق،1386 ،
ف ِاط َمه
ج)207 :1
oوهذا الکتاب هو ما اطلق علیه فی بعض الروایات بمصحف فاطمه ،وما ادراک ما
:
مصحف فاطمه! فقد روی الکلینی فی «الکافی» عن ابی عبد الله الصادق
َّ َ َ َ
َ َ ْ
َ َ
َ َ َ
ْ
قال قلت َو َما
َو َما ید ِری ِه ْم َما م ْص َحف فا ِط َمه
َو ِان ِع ْندنا لم ْص َحف ف ِاط َمه صفحه 268
/268البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ََ َ
َّ
َ َ
َ َ
ْ
قال م ْص َحف ِف ِیه ِمثل ق ْر ِانک ْم َهذا ثالث َم َّرات َوالل ِه َما ِف ِیه ِم ْن
م ْص َحف ف ِاط َمه
َ َّ ْ ْ
َ َ ْ
َ
ق ْر ِانک ْم ح ْرف َو ِاحد قال قلت َهذا َوالل ِه ال ِعلم( .الکلینی ،1407 ،ج ،239 :1ح )1
َ َ
ینظر الیه و یاخذ منه؛ حیث روی الکلینی :ع ْن ح َّم ِاد ْبن
oوکان االمام الصادق
ِ
ْ َ َ َ َ َ ْ َ َ َ ْ َّ
الز َناد َقه فی َس َنه َث َمان َوع ْشر َین َومائهَ
َیقول َت ْظ َهر َّ
عثمان قال س ِمعت ابا عب ِد الل ِه
ِ
ِ ِ
ِ
ِ ِ
ْ َ َ ََ
َ َ َ ََ
َوذ ِلک انی نظ ْرت ِفی مصح ِف ف ِاطمه ( .نفس المصدر ،240 :ح )2
ْ ْ
َ َ َ
َ َّ
ف ِان ِف ِیه
oوروی ایضا عن ابی عبد الله الصادق َ :ولیخ ِرجوا م ْص َحف ف ِاط َمه
َْ
َّ
َ
َ َ َ
َّ
َّ َّ َ
ِان الل َه ع َّز َو َجل َیقول فاتوا ِب ِک ٰتاب ِم ْن
َو َم َعه ِسالح َرسو ِل الل ِه
َو ِص َّیه ف ِاط َمه
ٰ َ َٰ
َ
ْ ْ
ق ْبل ٰهذا ا ْو اث َاره ِم ْن ِعلم ِان ک ْنت ْم ٰص ِاد ِق َین( .نفس المصدر ،241 :ح)4
ِ
الی غیر ذلک من الروایات الکثیره التی توکد علی وجود مصحف فاطمه .
.٣دور االمام الحسن بن علی المجتبی
ذکرنا سابقا ان صحیفه علی
المجتبی
تناقلها االئمه بعده ،و بالتالی اول من انتقلت الیه هو الحسن
فقد احتفظ بها ،ونقل عنها علوم النبی المصطفی
.
قال عبد الرحمن بن ابی لیلی :سالت الحسن بن علی عن قول علی فی الخیار ،فدعا بربعه،
فاخرج منها صحیفه صفراء مکتوب فیها قول علی فی الخیار( .ابن حنبل ،1407 ،ج)346 :1
وهذا الکالم یدل علی امرین:
• وجود خالف بین الصحابه فی الخیار مما دعا ابن ابی لیلی ان یساله عن قول علی
فیه.
• اشتهار اصاله فقه علی بین المسلمین مما دعا ابن ابی لیلی الی ان یطلب قول االمام علی
من االمام الحسن
اعقادا منه بوجود کتاب علی عنده( .الشهرستانی)443 :1430 ،
و یروی العامه بطرقهم ان الحسن بن علی ا کد کثیرا علی اهمیه نشر العلم االصیل وضروره
تحمل اهل البیت اوالدهم لمسوولیه حفظ الشریعه عبر التدوین والتحدیث؛ فعن شرحبیل بن سعد
قال :دعا الحسن بن علی بنیه و بنی اخیه ،وقال« :یا ب ّ
نی و بنی اخی! انکم صغار قوم یوشک ان صفحه 269
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره269/ ...
تکونوا کبار اخرین ،فتعلموا العلم ،فمن لم یستطع منکم ان یرو یه فلیکتبه ولیضعه فی بیته».
(الدارمی ،1412 ،ج ،140 :1ح )511
وعن ابی عمرو العالء ،قال :سئل الحسن بن علی عن الرجل یکون له ثمانون سنه یکتب
الحدیث؟ قال :انه یحسن ان یعیش( .الخطیب البغدادی)69 :1971 ،
دور االمام الحسین بن علی الشهید.
وهکذا انتقلت صحیفه االمام علی الی حوزه االمام الحسین بعد اخیه االمام الحسن
ْ
ً َ َ َّ
َ َ ََ َ
َّ
روی الکلینی عن ابی جعفر ِ « :ان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری
ً َ
ْ
َََ َ
َ َ َ ْ
ً ْ ً
َ َ َ
فا ِط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َو کان ع ِلی ْبن الح َس ْین
َّ ِ
َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َِّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
َّ
مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت فا ِطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار و الل ِه
ِ
ِ
َ
َ َ ْ
ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
َ َ
َ
َ َ
وروی ایضا فی مکان اخر :ع ْن ا ِبی َج ْعفر قال:
َ َ َ ْ
ْ
َ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ
َ
« ِان الح َس ْی َن ْب َن ع ِل ٍّی ل َّما حض َره ال ِذی حض َره َدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین
َّ ِ
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ً
ً ْ ً
َ
َ َ َ
فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال َی َر ْون ِاال
َ
ِ َّ َ َ ْ
ْ
َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا َیا
انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
ِ
ِ
َ ْ
َ َ ْ
َّ
َ
َ َ ْ
َّ َ َ َ َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما َی ْح َتاج ِال ْی ِه ولد َاد َم
ِز َیاد قال قلت َما ِفی ذ ِلک ال ِک َت
ِ
ْ
َ َ َّ
َ َ ْ َْ
َّ َ َ ْ َ ْ
ْ
َ َ
َّ َّ
ود ح َّتی ِان ِف ِیه ا ْرش الخد ِش».
م ْنذ خل َق الله َاد َم ِالی ان تف َنی الدن َیا َوالل ِه ِان ِفی ِه الحد
(نفس المصدر ،304 :ح)1
من هاتین الروایتین وغیرهما نستظهر ما یلی:
• ان الکتاب کان فی حوزه الحسین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام علی بن الحسین زین العابدین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام الباقر صفحه 270
/270البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ان هذا الکتاب هو نفسه کتاب امیر المومنین
النه یحمل نفس المواصفات التی یحملها
ذلک الکتاب کما یظهر من وصف االمام له بحسب الروایه.
وورد ایضا عن ابی عبد الله
ان الکتب کانت عند علی
الکتب ام سلمه ،فلما مضی ّ
علی کانت عند الحسن
الحسین
فلما سار الی العراق استودع
فلما مضی الحسن کانت عند
فلما مضی الحسین کانت عند علی بن الحسین
ثم کانت عند ابی( .الصفار،
)326 :1404
کما ان االمام الحسین شجع علی الکتابه للتوثیق والحفظ من التحریف ،ومما یدل علی
َ
َ َ َ
ََ
َ ْ
َ َّ َّ َ َ ْ
َْ َ
ذلک قوله :قال ا َّما َب ْعد ف ِان الط ِاغ َیه قد َص َن َع ِب َنا َو ِب ِش َیع ِت َنا َما قد ع ِل ْمت ْم َو َرا ْیت ْم َوش ِهدت ْم َو َبلغک ْم
ْ ََ
َ َ
َ ْ َ ََ َ َ ْ َ ْ َ ْ َ
َ َ
َو ِانی ا ِرید ان ا ْسالک ْم ع ْن اش َی َاء ف ِان َصدقت ف َصدق ِونی َو ِان کذ ْبت فکذب ِونی ْاس َمعوا َمقال ِتی
َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ َ َ
َواکتموا ق ْو ِلی ث َّم ْار ِجعوا ِالی ا ْم َص ِارک ْم َوق َبا ِئ ِلک ْم َم ْن ا ِم ْنتموه َو َو ِثقت ْم ِب ِه ف ْادعوه ْم ِالی َما ت ْعلمون
ْ
َ ْ
َ ََ َْ َ
ف ِانی اخاف ان َی ْند ِر َس َهذا ال َحق َو َیذ َهب»( .الطبرسی ،1403 ،ج)269 :2
َ ْ
َّ
َّ
َ َ
َ َ َْ َ َ
َ َ
وجاء ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان قالَ :سالت ا َبا ع ْب ِد الل ِه عن الم ْح ِ ِرم َیموت ک ْیف ی ْص َنع ِب ِه
ِ
ِ
َ َْ
ْ
ْ
َ
َ
َ َ َّ َ َ َّ َ ْ َ َّ ْ
َوه َو
َمات ِباالْب َو ِاء َم َع الح َس ْین ْبن ع ِل ٍّی
الرح َمن ْب َن ال َح َسن ْبن ع ِل ٍّی
فحدث ِنی ان عبد
ِ َ ْ َّ ْ ِ ِ ْ َ َّ َ َ ْ َّ ْ َ ْ َ َ َ َ َ ِ َ ِ َ َ َ َ َْ
م ْحرم َو َم َع ا ْلح َس ْ
اس وعبد الل ِه بن جعفر فصنع ِب ِه کما صنع ِبالمی ِت
ب
ع
ل
ا
ن
ب
ه
ل
ل
ا
د
ب
ع
ن
ی
ِ
ِ
َ َّ ِ
َ ِ
ًَ َ َ َ َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
َّ
ْ
ٍّ
اب ع ِلی ( .الطوسی ،1407 ،ج ،383 :5ح )1337
وغطی وجهه ولم ی ِمسه ِطیبا قال وذ ِلک ِفی ِکت ِ
وهذه الروایه تدل علی ان االمام الحسین استند فی تصرفه علی کتاب امیر المومنین .
دور االمام علی بن الحسین زین العابدیناالمام زین العابدین
ممن انتقلت الیه صحیفه وکتاب علی
واعتمد علیه ،واحتفظ به
لالمام بعده ،ومما یشهد علی ذلک ما رویناه سابقا عن الکافی؛ حیث جاء فیه :عن ابی جعفر
: صفحه 271
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره271/ ...
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َْ ً
ونا َال َی َر ْو َن ا َّال َا َّنه ل َما به َف َد َف َع ْت َفاط َمه ْالک َت َ
َو َوص َّی ًه َظاه َرًه َو َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب
ط
ب
م
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
ِِ
ِ
ِ
َْ
َ َ ْ ْ َ ْ َّ َ َ َ َّ َِ َ ْ
َ
َ
ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک ال ِکتاب ِالینا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الح َسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال
َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َّ ِ َ َ َ َّ َ َ
َ َ ْ َ َّ ِ َ َّ
َ
یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک
َِ
َّ
َّ ِ َ َ َ َ
ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َق َال ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ ِ َ َ ِ ِ
ْ
ْ َْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِفی ِه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش( .نفس المصدر ،304 :ح )1
وروی الکلینی بسنده عن الباقر :
ْ
َ
َل َی ْنظر فی الک َ
« َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب ِم ْن کت ِب ع ِل ٍّی
ت
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
ْ
َ
َو َیقول من ی ِطیق هذا؟» (نفس المصدر ،130-131 :ح )100
وروی ایضا بسنده عن االمام الصادق :
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ َ َ ْ ْ َْ َ ََ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی ف َنظ َر ِفی ِه قال َم ْن ی ِطیق َهذا؟ َم ْن ی ِطیق ذا؟
«کان ع ِلی بن الحسین ِاذا اخذ ِکت
ِ
َ َ
قال ث َّم َی ْع َمل ِب ِه»( .نفس المصدر ،163 :ح )172
َ ْ
َْ َ
ف َیض ِرب ِب ِه اال ْرض
ان ما اثر عن االمام زین العابدین
لیس بالقلیل وغیر قابل لالنکار؛ مثل «رساله الحقوق»،
و«الصحیفه السجادیه» ،وهذان االثران هما من اعظم ما ورد عن االئمه االطهار
لما
یحتو یان من المعانی والقیم العالیه.
وهنا قد یقال ان ما ورد فیهما ربما لم یکن من کتابه االمام نفسه ،فیاتی الجواب من ابی حمزه
َ ْ
ْ
ََ
ًَ
َ
ََ َ
َو ک َت ْبت َما ِف َیها ث َّم
الثمالی عندما قال :ق َرات َص ِحیفه ِف َیها کالم ز ْهد ِم ْن کالِم ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َ ْ
ََ َ َ
ََ َ
ات ْیت ع ِل َّی ْب َن الح َس ْین ف َع َرضت َما ِف َیها عل ْی ِه ف َع َرفه َو َص َّح َحه( .نفس المصدر ،ج ،15 :8ح )2
ِ صفحه 272
/272البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وهذه الروایه انما تدل علی ان الصحیفه کانت مکتو به یعنی ان االصحاب کانوا یکتبون عن
االمام ،وان ابی حمزه ایضا کان یکتب ،وان االمام عندما صحح ما فیها فهذا یعنی تقریره وتاییده
لما ورد فیها وللکتابه ایضا ،وتصحیحه لها بمثابه کتابته لها.
طبعا هذا بغض النظر ان الکالم الذی ورد فیها هو کل الصحیفه او جزء منها ،بل یمکن
القول بانه جزء منها الن الصحیفه لم تقتصر علی الزهد او حتی لم یکن من الصحیفه نفسها.
فبکل االحوال یکفی ذلک شاهدا علی کتابه االمام وتاییده للکتابه.
اضف الی ذلک اننا نجد بالوجدان ان مدونات االمام زین العابدین
ال سیما فی الدعاء
والحقوق حیرت االلباب وجذبت القلوب التائهه ،وقد اصبحت الیوم مناره یقتدی بها ،و یستند
الیها ،وتقام االبحاث العدیده حولها.
دور االمام محمد بن علی الباقرایضا هنا نقول ان کتب علی
بعد االمام زین العابدین
انتقلت الی االمام الباقر
:
بدلیل ما نقلناه عن الکلینی فی روایته عن ابی جعفر الباقر
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َ َ َّ ً َ َ ً َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ
اب ِالی
وو ِصیه ظا ِهره وکان ع ِلی بن الحسین مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َ
َّ َ َ ِ ْ
ْ
َ
ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َص َار َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الحسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
َم ْبطونا َم َعه ْم
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َّ
َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه
ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َّ
َِ
َّ ِ َ َ َ َ
َذل َک ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َقا َل ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ َ ِ َ ْ ِ ِ
ْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِف ِیه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش»( .نفس المصدر ،304 :ح )1 صفحه 273
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره273/ ...
حیث ّ
یصرح االمام الباقر
ان هذا الکتاب انتقل الیه واصبح فی حوزته.
اضف الی ذلک ان الفتره الزمنیه التی کان یعیش فیها االمام الباقر
تمیزت بانفراج
السیاسی ،کونها جاءت فی مرحله انتقالیه بین السلطه االمو یه والسلطه العباسیه ،فکان من
الطبیعی ان یغتنم االمام الفرصه لتربیه جیل من الفقهاء والمحدثین اصحاب نظریه التدو ین.
یقول السید الشهرستانی عن هذه الفتره:
oکان من الطببیعی ان یکون القسط االوفر ومکان الصداره لکتاب علی و باقی مدونات
اهل البیت
،باعتبارها اهم واقدم واوثق المصادر المدونه فی العلوم االسالمیه،
النها کتبت علی عهد الرسول و بامر منه( .الشهرستانی)449 :1430 ،
oالنکته االهم ان عصر االمامین -الباقر والصادق
-کان عصر النشاط العلمی
وکثره العلماء والمتصدین للفتیا والنظر ،فقد روی انه کان فی وقت واحد اربعه ا الف
ٌّ
ّ
راو کل یقول :حدثنی جعفر بن محمد ،وذلک فی زمن تاصیل المذاهب ،فکان االمام
یری ضروره تفنید الرای االخر وترجیح کفه المیزان لصالح نهج التع ّبد المحض؛
َ
الک ّ
والذی ال یختلف فی
تبی المتبقی من عهد الرسول
وذلک بابراز المستمسک
وثاقته مسلمان( .نفس المصدر)450 :
مما یدل علی ذلک ما رواه النجاشی عن عذافر الصیرفی :قال :کنت مع الحکم بن عتیبه عند
ابی جعفر
فجعل یساله و کان ابو جعفر له مکرما ،فاختلفا فی شیء ،فقال ابو جعفر
بنی قم فاخرج کتاب علی
المساله ،فقال ابو جعفر
یا
فاخرج کتابا مدروجا عظیما ،ففتحه وجعل ینظر حتی اخرج
هذا خط علی ع و امالء رسول الله
واقبل علی الحکم ،وقال یا
ابا محمد اذهب انت وسلمه و ابوالمقدام حیث شئتم یمینا وشماال ،فو الله ال تجدون العلم اوثق
منه عند قوم کان ینزل علیهم جبرئیل ( .النجاشی ،360 :1407 ،ح )966
َ َ ََ َ
َ َ ً َ َ َّ َ َ َ َّ
َ
َ
وروی الحر العاملی ع ْن م َح َّم ِد ْبن م ْس ِلم قال :نش َر ابو َج ْعفر ص ِحیفه -فاول ما تلق ِانی
ِ
َ
ٌّ ْ
َ َ ْ
ْ َ َ َّ ْ َ
ََ َ ْ َ
ِف َیهاْ -ابن اخ َو َجد ال َمال َب ْی َنه َما ِن ْصف ِان ،فقلت ج ِعلت ِفداک ِان القض َاه ِع ْندنا ،ال َیقضون ِال ْبن
ِ صفحه 274
/274البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ْ َ
َ ْ َ َ َ َّ َ َ ْ َ َ َ َ
ْ َ
اب ِب خ ط ع ِل ٍّی
االخ َم َع ال ج د ِب ش ی ء ،ف ق ال ِا ن ه ذ ا ال ِک ت
ِ
(الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،160 :5ح )1
َ َ َ ََ َ
َ َ َ َ
َ َ
َ
وفی حدیث اخر یرو یه الکلینی ع ْن ع َم َر ْبن اذ ْی َنه قال :ک ْنت ش ِاهد ْابن ا ِبی ل ْیلی فقضی ِفی
ِ
ِ
َ
َ َ َ َ َ
َ َ
َ
َ َّ َ
َ
َ
ْ ْ ًَ َ
َرجل َج َعل ِل َب ْعض ق َر َاب ِت ِه غله َد ِار ِه َول ْم ی َوقت َوقتا ف َمات ال َّرجل ف َحض َر َو َرثته ْاب َن ا ِبی ل ْیلی َوحض َر
ََ َ َ
َ َ َ َّ
َ ِ َ َّ
الدار َف َق َال ْابن َابی َل ْی َلی َا َری َا ْن َا َد َع َها َع َلی َما َت َر َک َها َ
احب َها فقال له م َح َّمد
ص
ه
ل
ل
ع
ج
ی
ذ
ال
قرابته
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
َ
ْ
َ
َ
َْ َ َ
َ
َّ
َ َ َ
َّ َ
ْبن م ْس ِلم الثق ِفی ا َما ِان ع ِل َّی ْب َن ا ِبی ط ِالب قد قضی ِفی َهذا ال َم ْس ِج ِد ِب ِخال ِف َما قض ْیت
َ
َ
َ َ َ ْ
َ
ْ َ َ َ
ََ َ
َ
َ َ
َیقول قضی ا ِمیر الم ْو ِم ِن َین ع ِلی ْبن ا ِبی
فقال َو َما ِعلمک قال َس ِم ْعت ا َبا َج ْعفر م َح َّمد ْب َن ع ِل ٍّی
َ َ َ َ َ
ََ َ
َ َ َ َ َ َ
َطالب ب َرد ْال َحب َ ْ َ ْ َ َ
یث فقال ا ْبن ا ِبی ل ْیلی َهذا ِع ْندک ِفی ِک َتاب قال ن َع ْم قال
ِ
یس و ِانف ِاذ الموا ِر ِ
ِ َ َِ َ ِ
َ
َ َ ْ
ْ َ َّ
َ
َ
َ َ
ْ
َ
ْ
َ
َ
ْ
َ
ْ
ْ
َ
ْ
َّ
َف َا ْرسل وائتنی به قال له محمد بن مسلم علی ان ال تنظ َ
یث قال
د
ح
ال
ک
ل
ذ
ی
ف
ال
ا
اب
ت
ک
ال
ی
ف
ر
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ ِ ِ ِ
ِ
ِ
ِِ ِ
َ َ َ َ َ َ َ َِ َ ْ َ َ َ ْ َ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َّ
ْ
َ
َّ
َ
اب فرد ق ِضیته( .الکلینی ،1407 ،ج:7
لک ذاک قال فاراه الح ِدیث عن ا ِبی جعفر
ِفی ال ِکت ِ
،34-35ح )27
َّ
َو ا ْم َال ِء َ
ول الل ِه
س
ر
ِ
ِ
.
وهنا امور هامه ثالثه نستنتجها من مضمون الحدیث:
• یتضح فی هذا النص ان ابن ابی لیلی کان رجال یحب الوقوف علی کتاب علی ،فانه
علم ان قول محمد بن مسلم بذاته لیس بحجه ،وکما انه فقیه فان ابن ابی لیلی ایضا
ٍّ
فقیه ،ولکل رابه ،فلذلک قال له :ما علمک بذلک؟
• بعد ان یجیبه محمد بن مسلم بان ذلک قول محمد الباقر
ال یکتفی بذلک بل
یطلب منه ان یری ذلک فی کتاب ،وذلک لعلمه باهمیه الدونات اوال ،والنه کان قد
سمع -قطعا -بکتاب علی
فاحب ان یتا کد من ذلک الکتاب وان یراه.
• ان محمد بن مسلم یشترط علی ابن ابی لیلی ان ال یری اال موضع النزاع؛ وذلک حرصا
من اصحاب اهل البیت
علی ان ال یقع الکتاب او الکثیر من مطالبه ومرو یاته فی
ایاد غیر امینه؛ فیخلطوا مطالبه باجتهاداتهم وارائهم ،ومن ثم ینسبون ما قالواه الی کتاب
علی وبذلک تضیع علی الناس المرویات االصیله منه( .الشهرستانی ،452 :1430 ،بتصرف) صفحه 275
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره275/ ...
وفی السیاق نفسه وللدالله علی الظروف المحیطه فی ذلک الزمان وتعدد المذاهب ،خاطب
ْ
َ َّ َ
َ َ َ َّ َ
اک َو َا ْص َح َ
اب ْالق َ
اس ِفی الدین ،ف ِانه ْم ت َرکوا ِعل َم َما وکلوا
ی
االمام الباقر زراره قائال :یا زراره ِای
ِ
َ َّ ِ
َّ َِ
َ
َ َ َ َّ َ َ ْ
َ َ َ َّ َ ْ َ ْ َ َ َ َ ْ َ
ون َعلی الله َع َّز َو َجل َوکانی ب َّ
الرجل ِم ْنه ْم ی َن َادی
ب
ذ
ک
ی
و
ار
ب
خ
اال
ون
ل
و
ا
ت
ی
،
وه
ف
ک
د
ِب ِه وتکلفوا ما ق
ِ
ِ
َ َ ِْ َ ِ
ْ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ِم ْن َب ْین َید ْی ِه ،فی ِجیب من خلفه و ینادی ِمن خل ِف ِه فی ِجیب من ب ْین یدی ِه قد تاهوا وتح َّیروا ِفی
َْ ِ
ْ
ض َوالدین( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،59 :23ح )43
االر ِ
ِ
دور االمام جعفر بن محمد الصادقکذلک کما فی باقی االئمه
قبله انتقل الیه کتاب االمام علی
بعد ابیه االمام الباقر
ولو لم یدل علیه ای دلیل یکفی ان نقول و بالدلیل العقلی بان االئمه الذین کانوا اقرب الی زمن
االمام علی
االئمه
انتقل الیهم الکتاب وصار فی حوزتهم فبطریق اولی ان یصبح فی حوزه باقی
الذین هم ابعد عن زمن االمام علی
ومنهم االمام الصادق
کما انه یاتی
معنا ما یشیر الی الکتاب فی بعض الرو یات.
وعصر االمام الصادق
زمن االمام الصادق
لم یختلف عن عصر االمام الباقر
بل ربما کانت الظروف فی
مواتیه ا کثر لنشر العلوم وتعلیم تالمتذته ونشرهم فی اصقاع االرض،
وقد تقدم منا االشاره الی ان نحو اربعه ا الف محدث وراو کانوا یقولون :حدثنی جعفر بن
محمد الصادق
.
َ َ
َ َ َ ْ َ َ َّ
ومما رواه الطوسی فی «الدالله» علی کتاب علی :ع ْن ا ِبی َب ِصیر قالَ :سالت اَبا ع ْب ِد الل ِه
َ ْ
َْ
َ َ
ََ َ
َ ْ
َ
ََ ْ َ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی فقلت ِک َتاب ع ِل ٍّی ل ْم َیدر ْس
ع ْن ش ْیء ِم َن الف َر ِائض فقال ِلی ا ال اخ ِرج لک ِکت
ِ
ََ ْ َ َ َ َ َ َ َ َ
َ َ َ ََ َ
َ َْ َ
َ َ َ َ َ َ َ َّ َّ َ َ َ
َ
ٍّ
فقال یا ابا محمد ِان ِکتاب ع ِلی ال یند ِرس فاخرجه ف ِاذا ِکتاب ج ِلیل ف ِاذا ِف ِیه رجل مات وترک
َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
َ
ع َّمه َوخاله قال ِلل َعم الثلث ِان َو ِللخ ِال الثلث( .الطوسی ،1407 ،ج ،324 :9ح )1
و هذه الروایه لیست داله علی ان کتاب علی فی حوزه االمام الصادق وان االمام
الصادق
کان ینظر فیه و یفتی علی طبقه فحسب؛ بل فی ذلک دالله علی حقبه صعبه راسخه
فی ذاکره ابی بصیر -الذی کان من المقربین الی االئمه
ویروی عنهم -نتیجه منع االول صفحه 276
/276البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ْ
ل ْم َیدر ْس
َ
والثانی لتدو ین الحدیث و احراقهما للمدونات ،اذ یظهر من سوالهِ :ک َتاب ع ِل ٍّی
ْ
بتعجب -ومقصوده من « َیدر ْس» اتلف واندثر -انه کان یعتقد ان کتاب علی قد تم اتالفه
فی تلک الحقبه المشوومه.
اضف الی ذلک االشاره الی السریه التامه التی کانت تحیط بهذا الکتاب الی درجه ان
المقربین الی االئمه امثال ابی بصیر لم یکونوا علی علم به ،لشده الخوف من ان یقع فی اید
ظالمه فتقوم باتالفه.
هذا وقد شجع االمام الصادق علی الکتابه واهتم بها الی درجه انه قیل عنه بانه صحفی
ََ ْ َ َ َ ْ
َ
َ
َ
وافتخر بتلک النسبه وقال :ا َّما ِفی ق ْو ِل ِه ِانی َرجل صح ِف ٌّی فقد َصدق ق َرات صحف َابا ِئی ِا ْب َر ِاه َیم
َوم َ
وسی( .الصدوق ،1386 ،ج)89 :1
َ
َ
َ َ َ َ
َ ْ َ
ََ
وروی الحر العاملی باسناده عن الفض ْیل ْبن َی َسار قال :قال ِلی ابو َج ْعفر َ :یا فض ْیل ِع ْندنا
ِ ِ
ً ََِ
َ
َ
َ
َ
َس ْبعون ِذ َراعاَ ،ما علی االرض ِم ْن ش ْیء َی ْح َتاج الیه اال َوه َو ِف ِیه ،ح َّتی ارش
ِک َتاب ع ِلی
ََ
َ َّ
ْ َ ْ
الخد ِش ،ث َّم خط ِب َی ِد ِه علی ابهامه( .الحر العاملی ،1418 ،ج ،1الباب ،504 :7ح )49
َ ْ
َْ ََ َ
َّ
َّ
َ
َ
َ َ
َوقد ذک َر له وقیعه و ِلد ال َح َسن
و باسناده ایضا ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان ،ع ْن ابی ع ْب ِد الل ِه
ِ
َّ
َّ
َ َ ْ َ ْ ََ َ
ََ
َ َ
َ
َوخط ع ِلی
َوذک َر الجف ِر فقالَ « :والل ِه ان ِع ْندنا لجلدین َما ع َّز َو ضان ،امالء َرسول الل ِه
ْ َ ْ
َ
َ
ِب َی ِد ِه َوان ِفی َها ِلج ِمیع َما َی ْح َتاج الیه َّالنا ِس ح َّتی ارش الخد ِش»( .نفس المصدر :ح )50
ِ
َ ْ َ
َ َ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َّ
ّ
َ
وفی تشجیعه علی الکتابه یروی المحدث النوری عن اِبی ب ِصیر قال :دخلت علی اِبی عب ِد الل ِه
ََ
َ َ
ْ
َ ْ
َ
َ َ َ َ َ
ََ َ َ َ َ َ َ
فقال َدخل عل َّی اناس ِم ْن ا ْهل ال َب ْص َر ِه ف َسالو ِنی ع ْن اح ِادیث َوک َتبو َها ف َما َی ْم َنعک ْم ِم َن ال ِک َتا ِب اما
َّ َ َ َ
َ َّ َ ْ ِ ْ َ
َ
َ
ِانک ْم ل ْن ت ْحفظوا حتی تکتبوا الخبر( .المحدث النوری ،1408 ،ج ،17الباب ،286 :8ح )5
فی تدو ین الحدیث ،وحفظه وصیانته
الی هنا نکتفی بهذا المقدار من بیان دور االئمه
من االندراس والتحریف ،و یکفی فی ذلک ما اثبتناه سابقا لیثبت نفس النهج لباقی االئمه
لکونهم معصومین ولکونهم ال ینطقون عن الهوی ان هم اال حفظه للشریعه من التحریف وتبع
للرساله المحمدیه االصیله کما یثبت ذلک الدلیل العقلی والدلیل الشرعی والروایات واالثار صفحه 277
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره277/ ...
التی ذکرناها سابقا ان هی اال غیض من فیض .کما اننا نترک التوسع فی ذلک الی رساله اخری
حیث ال تتحمله هذه الرساله.
عبر العصور السالفه والظروف المحیطه بکل امام یوصلنا
علما ان استقراء سیره االئمه
الی نتیجه مفادها ان الخط البیانی الظهار کتب علی
وتشجیع االئمه
علی الکتابه
وتدو ین الحدیث ،وتربیه المحدثین والفقهاء کان یشهد تصاعدا تاره وتنازال تاره اخری ،وذلک
بحسب الظروف التی کانت تحیط بهم ،والتضییق الذی کان یحصل من قبل الحکام والخلفاء علیهم.
.2دور شیعه اهل البیت
والصول الربعمائه
من السائرین علی نهج ائمتهم ،وعندما یکون االئمه
من الطبیعی ان یکون شیعه اهل البیت
هم اول من ّدون الحدیث وحفظوه من الضیاع وتنقاقلوا هذه الکتب فیما بینهم ،فانه من الطبیعی ایضا ان
یکون شیعتهم السیما المقربون منهم هم السباقین الی کتابه الحدیث وتدوینه ،و یشهد بذلک البعید قبل
القریب ،والعدو قبل الصدیق؛ حیث قال البعض :وعلی کل حال فان ذلک ال یخلو من دالله علی ان
النزوع الی تدوین الفقه کان اسرع الی الشیعه؛ الن اعتقادهم العصمه فی ائمتهم ،او ما یشبه العصمه
کان حریا ان یسوقهم الی الحث علی تدوین اقضیتهم وفتاواهم( .حیدر ،1425 ،ج)497 :3
التعریف باالصول االربعمائهاالصول جمع اصل ،واالصل یصدق علی بعض کتب الحدیث خاصه( .المحقق الحلی،
،1412ج ،19 :1الهامش)
وعن الفیض الکاشانی:
ّ
االصل اصطالحا عند محدثی الشیعه عباره عن مجموعه االحادیث التی سمعها
ّ
المولف من المعصوم مباشره او ّ
ممن سمعها عنه ،وال یستند فی کتابتها الی ّای کتاب
او مقالّ .اما الکتاب فی ّ
ضم ما سمع من المعصوم مباشره وکذلک ما اخذ من الکتب االخری،
و ّیتفق مع االستدالل واالستنباط الشرعی العقلی( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج ،1ص)16 صفحه 278
/278البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وقیل :عباره عن نسخه او کتاب -و لو صغیر -یحتوی علی مجموعه من روایات بعض الرواه
عن االمام سواء مع الواسطه او بدونها ،فکان من سیره االذکیاء من خیار االصحاب االهتمام
بحفظ الحدیث وجمعه وکتابته ودراسته ونشرهّ ،
فربما کان لبعضهم العشرات من هذه االصول
التی تعتبر ّ
ماده علمهم و مقدار معرفتهم.
فاصول الروایه کانت علی قسمین :قسم منها بشکل التصنیف والتنظیم بین الروایات مع
ّ
مقدار من الشرح والبیان والتوضیح ،واخر بشکل جمع ابتدائی غیر منظم .و فی االع ّم االغلب
کان للقسم ّ
االول اسم خا ّص ،و یطلق علی الثانی :الکتاب او النسخه او االص او «الروایه،
و یضاف الی اسم جامعه او الی راو یه االخیر ایضا باعتبار روایته له ،فکانت هی -فی الحقیقه-
دفاترهم الشخصیه فی روایه الحدیث ،وکانوا یعرضونها علی التالمیذ او اقرانهم الراغبین فی
روایه تلک االحادیث عنهم ،وکانت متعدده غالبا ،وفی احیان کثیره کان التالمیذ ینتقون بعضا
منها لیدرجوه فی دفاترهم ّثم ینقلون هذا المنتخب الی االخرین من تالمذتهم ،سواء بصوره
ّ
ّ
مستقله و باسم الراوی الماخوذ منه او بصوره غیر مستقله؛ وذلک بتفریق احادیثه فی االصل او
التصنیف الذی ینسب الیه؛ کاخبار ابن ابی عمیر او کتاب جعفر بن شریح ،کما فی هذه المجموعه.
واالشاره الی االصل الماخوذ منه کانت بواسطه ذکر اسم صاحبه فی صدر السند ،و بهذا الشکل
ّ
تغیرت وانمحت الصوره االولی لعمده تلک االصول( .جمع من العلماء)12-13 :1405 ،
واالصول االربعم ا ئه هی ا ربعم ائه کتاب ا لفت فی جوابات اال مام الصادق
.
( نفس المصدر ،الهامش)
وقیل :هی عباره عن اربعمائه کتاب کان قدماء المحدثین قد جمعوا فیها ما وصل الیهم من
احادیث ائمتنا( .العاملی)6 :1390 ،
ومهما کان مصدر االصول هذه سواء کان االمام الصادق
ّ
فان المسلم به ان َمن قام بتدو ینها وجمعها هم شیعه االئمه
ام هی مجموعه عن عده ائمه،
من الصحابه والمقربین الیهم. صفحه 279
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره279/ ...
االصول االربعمائه فی کلمات العلماءقال الشهید االول فی «الذکری»:
کتب من اجو به مسائله اربعمائه ّ
مصنف
ان ابا عبد اهّٰلل جعفر بن محمد الصادق
الربعمائه ّ
مصنف ،و ّدون من رجاله المعروفین اربعه ا الف رجل من اهل العراق
والحجاز وخراسان والشام( .العاملی ،1419 ،ج)59 :1
وقال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه»:
مصنف الربعمائه ّ
ستقر ّان المتق ّدمین علی اربعمائه ّ
مصنف ّ
قد کان ا ّ
سموها اصوال ّثم
تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ،
وعن االستر ابادی:
ّ
وقد کان جمع قدماء محدثینا ما وصل الیهم من احادیث ا ّئمتنا
ّ
ّ
ّ
تسمی «االصول» ّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها ،تقلیال
ّ
ّ
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار ،فالفوا کتبا مضبوطه مهذبه مشتمله علی
االسانید ّ
کالکافی ،وکتاب من ال یحضره الفقیه،
المتصله باصحاب العصمه
فی اربعمائه کتاب
والتهذیب و االستبصار ،ومدینه العلم والخصال واالمالی عیون االخبار و غیرها.
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
یظهر من کالم الشهید الثانی وغیره ان هذه االصول اندرست واختفت واضمحلت ،و یذکر
الشیخ البهائی ان ذلک بسبب حکام الجور والضالل؛ حیث یقول :لما طالت االزمنه بینهم و بین
ّ
ّ
ّ
الصدر السالف ،وال الحال الی اندراس بعض کتب االصول المعتمده لتسلط حکام الجور
وال ّضالل ،والخوف من اظهارها وانتساخها ،و ّ
انضم الی ذلک اجتماع ما وصل الیهم من کتب
االصول فی االصول المشهوره فی هذا ا ّلزمان ،فالتبست االحادیث الماخوذه من االصول
المتکرره فی کتب االصول بغیر ا ّ
ّ
لمتکرره،
المعتمده بالماخوذه من غیر المعتمده ،واشتبهت صفحه 280
/280البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ّ
وخفی علیهم قدس الله ارواحهم کثیر من تلک االمور التی کانت سبب وثوق القدماء بکثیر من
االحادیث ،ولم یمکنهم الجری علی اثرهم فی ّ
تمیز ما یعتمد علیه ّ
مما ال یرکن الیه ،فاحتاجوا
الی قانون یتم ّیز به االحادیث المعتبره عن غیرها ،والموثوق بها ّ
عما سواها( .العاملی)30-31 :1414 ،
ّ
کما یذکر الفیض الکاشانی انه اختلف فی اصل هذه االصول؛ فیقول :ان تاریخ تالیف
ّ
الکتب المعروفه باالصول غیر مع ّین بشکل واضح فی کتب الرجال ،کما انه لیس واضحا تاریخ
ّ
ّ
ّ
وفاه مص ّنفیها ومولفیها ،علی اننا نعلم اجماال بان هذه االصول لم تکتب قبل امیر المومنین
ّ
ّ
و بعد االمام الحسن العسکری .لهذا یعتقد البعض ان زمن ایجاد هذه االصول یمتد بین
ّ
حتی االمام العسکری .
عصر االمام علی
ّ
ّ
اثبت ابن شهراشوب ان االمامیه کتبت اربعمائه اصل من عهد امیر المومنین حتی عصر
ّ
ابی ّ
محمد العسکری و یری بعض من علماء الشیعه ان هذه االصول کتبت فی زمن االمام
ّ
محمد الباقر واالمام الصادق
ّ
ّ
ّ
ا ّما الشهید ّ
االول والمحقق الحلی وجماعه من ا کابر الشیعه فیعتقدون ان هذه االصول
ّ
االربعمائه ّ
صنفها اربعمائه من تالمیذ االمام الصادق الفوها من اجو بتهعلی مسائلهم.
وهکذا ی ّ
تبین ّان هذه االصول االربعمائه کتبها اصحاب ّ
وانصارهم وتالمیذهم،
االئمه
وهی قاعده واساس کتب الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه ،ول ّما کانت اصوال وعددها
واالمام الکاظم
.
اربعمائه عرفت باالصول االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی
و«رجال النجاشی» و«معالم العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و «کشف االستار».
ّ
ّ
کان لالصول االربعمائه منزله مرموقه لدی علماء الشیعه و فقهائهم ومحدثیهم بحیث ان
ّ
ّ ّ ّ
اهمیته ،اال ان هذا ال یعنی ان عدم وجود الحدیث
ورود الحدیث فی احدها دلیل علی اعتباره و
ّ
فیها دلیل علی عدم اعتباره واه ّ
میته ،الن الکثیر من االحادیث ورد فی کتب الحدیث االخری
ّ
ّ
ح ّتی بلغ عدد هذه المولفات ٦٦00بین کتاب ورساله.
التی الفها اصحاب االئ ّمه
(الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16-17 :1 صفحه 281
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره281/ ...
-دور الشیعه فی تدو ین االصول االربعمائه
ّ
یقول االستر ابادی :قد روی راو واحد و هو ابان بن تغلب عن امام واحد ،اعنی :االمام ابا عبد الله
جعفر بن مح ّمد الصادق ثالثین الف حدیث کما ذکره علماء الرجال و قد کان جمع قدماء
ّ
فی اربعمائه کتاب ّ
حد ثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
تسمی «االصول».
ائمتنا
م
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
ّ
ّ
و یقول الشیخ البهائی :فقد بلغنا عن مشایخنا انه قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا
ّ
حدیثا بادروا الی اثباته فی اصولهم لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او
سمعوا من احد االئمه
ّ
ّ
ّ
کله بتمادی ّ
االیام وتوالی الشهور واالعوام ،والله اعلم بحقائق االمور( .العاملی)63 :1414 ،
وعن المحقق الداماد:
قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا سمعوا عن احد االئمه
حدیثا بادروا
الی اث باته فی اصولهم؛ لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او کله بتمادی االیام.
(المحقق الداماد)98 :1405 ،
ّ ّ
یتبین ان هذه
و یوکد الفیض الکاشانی دور الشیعه فی تدو ین هذه االصول قائال :وهکذا
االصول االربعمائه کتبها اصحاب ا ّ
وانصارهم وتالمیذهم ،وهی قاعده واساس کتب
الئمه
الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه .و ّلما کانت اصوال وعددها اربعمائه عرفت باالصول
االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی و«رجال النجاشی» و«معالم
العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و«کشف االستار»( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16 :1
و یکفی فی تثبیت دور الشیعه فی تدو ین الحدیث وروایته عن االئمه
االندثار کتب الرجال التی دونت اسماء اصحاب االئمه
وحفظه من
والتابعین وکل من روی ودون
عنهم؛ مثل کتاب الرجال لعبد الله بن جبله ،ومشیخه الحسن بن محبوب ،والرجال للحسن بن
ّ
فضال ،والرجال علی بن الحسن ،والرجال لمحمد بن خالد البرقی ،والرجال الحمد بن محمد
بن خالد ،والرجال الحمد العقیقی ،ورجال النجاشی ،وغیرهم. صفحه 282
/282البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.3دور الشیعه والکتب الربعه (الصول الربعه) فی زمن الغیبه الکبری
التعریف بالکتب االربعهاالصول االربعه االول« -الکافی» و«االستبصار» و«التهذیب» و«من ال یحضره الفقیه»-
ّ
هی ال تی علیها المدار فی هذه االعصار:
ّ
ّ
ّ
ّاما «الکافی» و هو تالیف الکلینی الفه فی مده عشرین سنه و توفی ببغداد سنه ثمانین او تسع
ّ
عده جماعه من علماء ا ّ
لعامه کابن االثیر فی کتاب «جامع االصول
وعشرین وثلثمائه ولجالله شانه
ّ
ّ
الثالثه بعد ما ذکر ّان ّ
ّ
سیدنا و امامنا ابا الحسن
االمامیه» علی راس الماه
من المجددین لمذهب
ّ
ّ
ّ
ّ
علی بن موسی ّالرضا و علی ابائه الطاهرین هو المجدد لذلک المذهب علی راس المائه الثانیه.
ّ
واما کتاب «من ال یحضره الفقیه» فهو تالیف رئیس المحدثین ابی جعفر ّ
محمد بن ّ
علی بن
ّ
ّ
بابو یه ّ
توفی ّ
بالر ّی سنه احدی وثمانین وثالثمائه.
القمی وله مولفات اخری سواه یقارب ثالثمائه کتاب
ّ
الطائفه ابی جعفر م ّ
حمد بن الحسن
وا ّما «التهذیب» و «االستبصار» فهما من تالیفات شیخ
ّ
وسی وله تالیفات اخری سواهما فی ال ّتفسیر واالصول والفروع وغیرها تو ّفی ّ
ا ّلط ّ
طیب الله
مضجعه سنه ّ
ستین واربعمائه بالمشهد المقدس الغروی.
ّ
ّ
فهوالء المحمدون الثالثه هم ا ّئمه اصحاب الحدیث من متاخری علماء الفرقه ّالناجیه
ّ
االمامیه( .العاملی)7 :1390 ،
-الکتب االربعه فی کلمات العلماء
ّ
ّ
المتقدمین علی اربعمائه ّ
مصنف
قال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه» :قد کان است ّقر ان
ّ
الربعمائه ّ
مصنف ّ
سموها اصوال ث ّم تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول ولخصها
جماعه فی کتب ّ
خاصه تقریبا علی المتناول واحسن ما جمع منها« :الکافی» ،و«التهذیب»،
و«االستبصار» ،و«من ال یحضره الفقیه»( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ، صفحه 283
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره283/ ...
و یقول الشیخ البهائی:
وکان قد جمع قدماء مح ّدثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
ائمتنا
ّ
ّ
ّ
یسمی االصول َّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها تقلیال
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار فا ّلفوا کتبا مبسوطه ّ
مبو به واصوال مضبوطه
ّ
مهذبه مشتمله علی االسانید الم ّتصله باصحاب العصمه کالکافی وکتاب من ال
فی اربعمائه کتاب
یحضره الفقیه والتهذیب واالستبصار ومدینه العلم والخصال واالمالی وعیون االخبار
ّ
الرضا و غیره( .العاملی)6-7 :1390 ،
وجاء فی «فقه الرضا» :ولوصل منه -ولو القلیل -الی المحمدین الثالثه ،مصنفی الکتب
االربعه المشتمله علی ا کثر ما ورد عنهم فی االحکام( .االمام الرضا
)25 :1406 ،
وجاء فی مقدمه «الهدایه عند الحدیث» عن الصدوق ومولفه «من ال یحضره الفقیه»:
والتعو یل علی کتبه خصوصا کتاب «من ال یحضره الفقیه» فانه احد الکتب االربعه التی هی فی
االشتهار و االعتبار کالشمس فی رابعه النهار ،واحادیثه معدوده فی «الصحاح» من غیر خالف.
(الصدوق ،217 :1418 ،المقدمه)
وورد فی مقدمه «الخالف» عند حدیثه عن کتاب «االستبصار»:االستبصار ،وهو احد الکتب
االربعه المعول علیها فی استنباط االحکام الشرعیه عند فقهاء الطائفه ،واحادیثها ٥٥١١حدیثا.
(الطوسی ،الخالف ،1407 ،ج)14 :1
وعن مقدمه «نکت الخالف» للمحقق الحلی :و لهذه الناحیه فان لشیخ الطائفه علی الشیعه
حقا ال ینکر وفضال ال یستر ،علی ان جمعا من علماء الشیعه القدماء عملوا ما عمله ،فان
الشیخین الکلینی والصدوق الفا «الکافی» و«من ال یحضره الفقیه» اللذین هما من الکتب
االربعه ایضا ،وکذا غیرهما من االقطاب ،و انا ال ننکر فضلهم بل نشکرهم علی حسن صنیعهم
ونقدر مجهودهم ،ونسال الله لهم االجر الثواب الجزیل( .المحقق الحلی ،1412 ،ج)21 :1 صفحه 284
/284البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وعن االستر ابادی :یکفی اصحاب الکتب االربعه ان یکون الداعی لجمعها خوفا من اندراس
الحدیث وضیاعه ،ولم یمکنهم عند ذلک تمییز الصحیح والضعیف بالیقین ،فجمعوا منها ما
حسن ّ
واحالوا فی العمل به
الظن لهم به ولم یعلموا کذبه مخالفته قطعا لمذهب اهل البیت
ّ
علی ما یتحق ق من حال روا ته کما فعله الشیخ فی احکامه و فتاواه ،غیره ای ضا کذلک.
(االستر ابادی)113 :1426 ،
وقیل :احادیث الکتب االربعه ،اعنی« ،الکافی» ،و«الفقیه» ،و«التهذیب» ،و«االستبصار»؛
ماخ وذه من اصول وکتب معتمده ّ
معول ع لیها ،کان مدار العمل علیها عند الشیعه.
(الفاضل التونی)278 :1415 ،
اتضح مما سبق ان االصول االربعه هذه ماخوذه من االصول االربعمائه ،وقد تم من خاللها
حفظ وجمع اهم ما فی هذه االصول ،وتبو یبها بشکل یسهل علی المطالع مراجعتها ،ومن هنا
یتضح دور هذه الکتب االربعه فی حفظ تراث االئمه
من الضیاع واالندراس ،هذه الکتب
التی تعتبر المرجع للفقهاء والعلماء واهل النظر والرای والمحققین ،کما ان هناک مصنفات
اخری للشیعه فی الروایات؛ مثل «وسائل الشیعه» ،و«مستدرک الوسائل» ،و«بحار االنوار»،
و«مدینه العلم» ،و«الخصال» ،و«االمالی» ،و«عیون اخبار الرضا»« ،علل الشرائع»« ،معانی االخبار»،
و«عوالی الئالی العزیزیه» ،و«المصباح» ،و«الوافی» ،و«مراه العقول» ،و«جامع احادیث الشیعه» ،وغیرها.
الخاتمه
الی هنا تبین مایلی:
• ان الهل البیت
دروا فی تدو ین الحدیث وحفظه ومنعه من االندثار واالندراس،
وکان تصرف کل امام فی ذلک بتناسب مع الظروف السیاسیه المحیطه .وقد ظهر هذا
الدور جلیا فی زمن االمامین الهمامین الباقر والصادق
و باختصار نقول ان الخط
البیانی لدورهم تاره یکون تصاعدیا واخری تنازلیا طبقا للظروف المحیطه وما
یشخصونه من المصلحه. صفحه 285
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره285/ ...
• ان لالمام علی
االئمه
• ان لفاطمه
کتابا ثمینا وکبیرا وطو یال فیه کل شیء حتی ارش الخدش ،تناقله
واحدا تلو االخر ،واظهروه واعتمدوا علیه عندما تقتضی الحاجه.
صحیفه محفوظه فی حوزه االئمه
کما ان لکل امام کتبا خاصه به
اثبتت بعض االثار ذلک.
• ان للشیعه فی زمن الحضور ال سیما اصحاب االئمه
دروا واضحا وصریحا وال یخفی
فی حفظ وتدوین الحدیث ولهم کتب واصول کثیره من اهمها ما سمی باالصول االربعمائه.
• ان للشیعه فی زمن الغیبه الکبری دورا ال یقل اهمیه عن دورهم فی زمن الحضور فی
حفظ وتدو ین الحدیث ،و یتجلی ذلک فی کتب واصول دونها العلماء ،واهمها الکتب
او االصول االربعه التی اعتمدت فی جمع االحادیث فیها علی ظاهر ما ورد فی االصول
السابقه علیها السیما االصول االربعمائمه.
• ان لالصول او الکتب االربعه دورا کبیرا فی حفظ اهم ما ورد فی االصول االربعمائه.
• بعد کل ما تقدم نستطیع القول بضرس قاطع ان الدور االساس فی حفط الحدیث
وتدو ینه یعود الی الشیعه االمامیه ،ولوال ان ّ
من الله علینا بهذه النعمه بواسطه
االئمه
واصحابهم وورثتهم من العلماء لکان التراث النبوی
والدین فی منحی
ومنعطف اخر ،لکانت العواقب وخیمه ا کثر مما نحن علیه الیوم.
• البد من االعتراف بان لمنع تدو ین الحدیث اثار سلبیه مازلنا نعیش توابعها الی الیوم،
ومن اهمها؛ فقدان الکثیر من االحادیث النبو یه
الحدیث واالسرائیلیات ،وعزل ا ل البیت
الصحیحه ،وانتشار ظاهره وضع
و ابعادهم عن حقوقهم ،وظهور ظاهره
االجتهاد بالرای والقیاس ،واختالف اراء المسلمین ،وتحریف الدین.
العبر والسیر علی نهج االئمه
• من کل ما تقدم یجب اخذ ِ
واصحابهم والعمل بکل
ما اوتینا من قوه لحفظ هذا التراث من ای عاصفه ترید الحاق الضرر به ،ومن جهه
اخری یجب العمل علی محو او الحد من االثار التی ترتبت علی منع تدو ین والتقلیل منها. صفحه 286
/286البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
قائمه المصادر
.١ابن حجر العسقالنی ،احمد بن محمد ( .)١٤١٧الصواعق المحرقه .بیروت :موسسه الرساله.
.٢ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤١9مسند احمد بن حنبل .المحقق :ابو المعاطی النوری.
بیروت :عالم الکتب.
.٣ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤08العلل ومعرفه الرجال .المحقق :وصی الله محمد عباس.
بیروت ،المکتب االسالمی.
.٤ابن عباد ،اسماعیل ( .)١٤١٤المحیط فی اللغه .المحقق :محمد حسن ال یاسین .بیروت :عالم الکتاب.
.٥اب ن فارس ،احمد ( .) ١٤0٤معجم مقاییس ا للغ ه .الم حقق :عب د السالم محم د هارون.
قم :مکتب التبلیغ االسالمی.
.٦االسترابادی ،محمد امین ( .)١٤٢٦الفوائد المدنیه وبذیله الشواهد المکیه .المحقق :رحمت الله
رحمتی اراکی .الطبعه الثانیه .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٧االشعری القمی .سعد بن عبد الله ( .)١٣٦0المقاالت والفرق .الطبعه الثانیه .طهران :مرکز
النشر العلمی والثقافی.
.8الراغب االصفهانی ،حسین بن محمد ( .)١٤١٢مفردات الفاظ القران .المحقق :صفوان حسین
داودی .بیروت :دار العلم.
.9البخاری ،محمد بن اسماعیل ( .)١٤0٧صحیح البخاری .الطبعه الثالثه .بیروت :دار ابن کثیر.
.١0العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٣90الوجیزه فی علم الدرایه .المحقق :مرتضی احمدیان،
قم :مکتبه بصیرتی.
.١١العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٤١٤مشرق الشمسین واکسیر السعادتین .الطبعه الثانیه.
مشهد :مجمع البحوث االسالمیه.
.١٢الترمذی ،محمد بن عیسی ( .)١٣9٥سنن الترمذی .تحقیق وتعلیق :محمد احمد شاکر ومحمد فواد
عبدالباقی و ابراهیم عطوه عوض .الطبعه الثانیه .القاهره :شرکه مکتبه ومطبعه مصطفی البابی الحلبی.
.١٣جمع من العلماء ( .)١٤0٥الصول السته عشر من الصول الولیه فی الروایات و احادیث
اهل البیت
.قم :دار الشبستری للمطبوعات. صفحه 287
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره287/ ...
.١٤الجوهری ،اسماعیل بن حماد ( .)١٤١0الصحاح؛ تاج اللغه وصحاح العربیه .بیروت :دار العلم للمالیین.
.١٥الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤١8الفصول المهمه فی اصول الئمه
محمد بن الحسین القائنی .قم :موسسه المعارف االسالمیه لالمام الرضا
.المحقق:
.
.١٦الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤09وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.١٧الحسینی ،هاشم معروف ( .)١٤١١تاریخ الفقه الجعفری .تقدیم :محمد جواد مغنیه .قم :دار الکتاب االسالمی.
.١8حیدر ،اسد ( .)١٤٢٥اْلمام الصادق
والمذاهب الربعه .بیروت :دار الکتاب االسالمی.
.١9الخرائطی ،ابو بکر محمد بن جعفر ( .)١٤١9مکارم الخلق ومعالیها ومحمود طرائقها.
القاهره :دار االفاق العربیه.
.٢0الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧٤تقیید العلم .المحقق :یونس العش .الطبعه الثانیه.
بیروت :دار احیاء السنه النبو یه.
.٢١الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧١شرف اصحاب الحدیث ونصیحه اهل الحدیث.
المحقق :محمد سعید خطیب اوغلی .انقره :جامعه انقره.
.٢٢الخولی ،محمد عبد العز یز ( .)١98٣مفتاح السنه .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.٢٣الدارمی ،عبدالله بن عبدالرحمن ( .)١٤١٢سنن الدارمی .المحقق :حسین سلیم الدارانی.
السعودیه :دار المغنی.
.٢٤االمام الرضا
،علی بن موسی ( .)١٤0٦فقه الرضا
.مشهد :موسسه ال البیت
.
.٢٥الشهرستانی ،السید علی ( .)١٤٣0منع تدوین الحدیث؛ قراءه فی منهجه الفکر واصول
مدرستی الحدیث عند المسلمین .الطبعه الرابعه .قم :موسسه الرافد.
.٢٦الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.٢٧الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤١8الهدایه فی الصول والفروع .قم :موسسه االمام الهادی
.
.٢8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٣8٦علل الشرائع .قم :مکتبه داوری.
.٢9الصفار ،محمد بن الحسن ( .)١٤0٤بصائر الدرجات .طهران :موسسه االعلمی.
.٣0الطبرسی ،احمد بن علی ( .)١٤0٣اْلحتجاج .مشهد :نشر مرتضی.
.٣١الطهرانی ،اغا بزرگ ( .)1403الذ ریعه الی تصانیف الشیعه .الطبعه الثالثه .بیروت :دار االضواء.
.٣٢الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧الخلف .قم :مکتب النشر االسالمی. صفحه 288
/288البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.٣٣الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧تهذیب الحکام .الطبعه الرابعه .طهران :دار الکتب االسالمیه.
.٣٤العاملی ،محسن االمین ( .)١٣٧0اعیان الشیعه .الطبعه الثالثه .دمشق :مطبعه این زیدان.
.٣٥العاملی ،محمد بن مکی ( .)١٤١9ذکری الشیعه فی احکام الش ریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.٣٦ال فاضل التونی ،عبد الله بن محمد ( .) ١٤١٥اْلجتهاد والتقلید (الواف یه فی الصول) .
ق م :مجمع الفکر االسالمی.
.٣٧الفراهیدی ،خلیل بن احمد ( .)١٤١0کتاب العین .الطبعه الثانیه .قم :دار هجره للنشر.
.٣8الفیض الکاشانی ،محمد محسن بن شاه مرتضی ( .)١٤٢٥الشافی فی العقائد والخلق والحکام.
طهران :دار نشر اللوح المحفوظ.
.٣9کاشف الغطاء ،علی بن محمد رضا ( .)١٣99ادوار الفقه واطواره .بیروت :دار الزهراء.
.٤0الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.٤١المتقی الهندی ،عالء الدین ( .)١٤09کنز العمال .المحقق :بکری حیانی وصفوت السقا.
بیروت :موسسه الرساله.
.٤٢المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.٤٣المحقق الحلی ،نجم الدین جعفر ( .)١٤١٢النهایه ونکتها .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٤المحقق الداماد ،محمد باقر ( .)١٤0٥الرواشح السماویه فی شرح الحادیث اْلمامیه .قم :مکتبه
السید المرعشی النجفی.
.٤٥المفید ،محمد بن النعمان ( .)١٣٧١اوائل المقاالت فی المذاهب والمختارات .المحقق:
عباسقلی واعظ چرندابی .الطبعه الثانیه .تبریز :مطبعه رضائی.
.٤٦النجاشی ،ابو الحسن احمد بن علی ( .)١٤0٧رجال النجاشی .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٧النو بختی ،الحسن بن موسی ( .)٢0١٢فرق الشیعه .بیروت :منشورات الرضا.
.٤8القشیری النیسابوری ،مسلم بن الحجاج ( .)٢0١0صحیح مسلم .المحقق :محمد عبد فواد عبدالباقی.
بیروت :دار احیاء التراث العربی. صفحه 289
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه الخاصه والعامه
االء رضا فرمان -ام المحمدین (عراق) ،١ثامر حکیم الساعدی (عراق)٢
استلم1443/01/25 :
قبول1443/06/01 :
الملخص
کنا بصدد تقدیم ورقه بحثیه اخترنا لها عنوان الوالیه الخاصه والوالیه العامه ،الننا اردنا التعرف
علی هذا المصطلح الذی عشناه واقعا فی العقود الثالثه االخیره ،فاردنا االطالع عن کثب علی
االسانید التی اعتمدتها النظریه االسالمیه فی العصر الحدیث المتطور ،عصر التکنلوجیا
والفضاء ،وهل یمکن ان یتماشی االسالم مع العصر مهما بلغ من تطور؟ وهل یمکن ان تکون
هذه النظریه ملبیه لحاجه المجتمع رغم انها نابعه من دین جاء قبل الف واربعمئه سنه؟ وما فائده
هذه النظریه ومردوداتها علی االمه؟ ومن این استمدت شرعیتها؟ حیث خلصنا الی نتائج من
هذا البحث :بان والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه ،وال بدیتها لضمان
حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه کونها نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،وایضا
ینبغی استمرارها زمن غیبه االمام
النها بتنصیبه و باشرافه ،وستکون ممهده لزمن الظهور.
الکلمات المفتاحیه :والیه الفقیه الخاصه ،والیه الفقیه العامه ،التوقیعات
المقدمه
ان اسئله کثیره قد ترد علی الذهن بخصوص موضوعنا ،وان کنا ال نتمکن من االلمام باالجابه
علی کافتها ،سنقتصر علی ما یتمخض عنه فکرنا القاصر ،بالبحث عن تمامیه السند الرجالی
.١طالبه الماجستیر قسم الفقه واالصول ،کلیه فقه االسره ،جامعه المصطفی
العالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایران( mhmdon3@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،حوزه العلمیه ،النجف االشرف ،العراق،
Thdsrd@gmail.com صفحه 290
/290البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وتمامیه الدالله الروائیه ،لیتم بالجمع بینهما ،الخروج بنور الدلیل من بطون الکتب ،لیضیء
حیاه البشریه ،مستمدا قوته من قوه ذلک االسالم الحنیف الذی جاء به المصطفی
.
فسیعرض البحث فی ثالثه مطالب ،االول منها فی الوالیه الخاصه وادلتها ،والثانی فی الوالیه
العامه وادلتها ،والثالث فی التنقیح بین االدله ،وسیسبق المطالب تعریف لمعنی الوالیه لیکون
کمدخل لها ،وسینتهی البحث بالخاتمه ،المتمثله بالنتائج فی صالحیه هذه النظریه سواء والیه
الفقه العامه او الخاصه لقیاده المجتمع المسلم فی العصر الحدیث بل عصر التکنلوجیا
المتفاقمه ،وایضا التوصیات التی یوصی الباحث بها ،متوسمین اراء ثله من علماءنا االبرار الذین
هم عماد نظریه والیه الفقیه ،راجین من امام العصر
ان یتفضل علینا بان یرفع عملنا القلیل
الی الباری جل وعال ،لعله یتقبله منا ،لننال رضاه فیکون شافعا لنا لنیل رضاه عز وجل.
مدخل البحث
ّ
َّ
ّ
ما الوالیه؟ من المعانی اللغو َّیه للـ (الوالیه) ،التصدی المر ما والتصرف فیه .فالشخص الذی
ّ
یتصدی المر ما تکون له والیه علیه ،و یعد ّ
ولیه ومواله.
ّ
َّ
المولی علیه -و ادارتها ،تشیر الی ّان ّ
الولی والمولی اولی من
فبالتصدی لشوون فرد اخر-
ّ
لولی یسلب من االخرین ّ
ّ
التصدی ،وعلی اساس وجود والیه هذا ا ّ
حق
التصرف و
االخرین بهذا
ّ
التصدی والتص ّرف فی شوون ذلک الفرد .فنستطیع ان نعرف الوالیه :بالوظیفه الهامه ،المتمثله
بالحکومه و اداره البالد وتنفیذ االحکام ضمن اطار الشرع المقدس.
وعلیه :هی لیست امتیاز لمن یتوالها ،فال تجعل له مقاما وشانا غیر عادی او ترفعه عن
مستوی االنسان العادی ،وانما هی مسوولیه عظیمه امام الباری عز وجل النها وظیفه خطیره.
فالولی الفقیه انما یتحد مع النبی االکرم
واالئمه االطهار
فی الوظیفه والدور الذی
یقوم به تجاه المجتمع ،من رعایه واداره شوون وواجبات وحتی تفاصیل دقیقه کل ما له عالقه
بالمجتمع وافراده. صفحه 291
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه291/...
فان مقام النبی
واالنبیاء یختلف عن مقام الولی الفقیه ،کل ما هنالک اتحادهم فی
الوظیفه ،فمقامهم العصمه المثبته عندنا باصل الشرع ،بینما مقام الولی الفقیه هو انه انسان عادی
اال انه تولی وظیفه مهمه مماثله لوظیفتهم.
وهذا ما یقوله االمام الخمینی :
ّ
و اذا فرضنا ّ
ّقیما علی الصغار فان مهمتهما فی هذا المجال ال
او االمام
النبی
ً
ً
کیفا عن ّای فرد ع ّ
ادی اخر اذا ع ّین للقیمومه علی نفس اولئک
تختلف ک ّما وال
الصغار .وکذلک قیمومتهما علی اال ّمه باسرها من الناحیه العمل ّیه ال تختلف عن
ّ ً
قیمومه ّای فقیه عالم عادل فی زمن الغیبه و اذا فرض فقیه عادل متمکنا من اقامه
ّ
وعلی
الحدود ،فهل یقیمها علی غیر الوجه الذی کانت تقام علیه ّایام الرسول
یجلد الزانی غیر المحصن ا کثر من
عهد االمام امیر المومنین هل کان النبی
ً
مائه جلده؟ وهل علی الفقیه ان ینقص منها مقدارا ،کی یثبت تفاوت بینه و بین
ً
ّ ّ ً
ّ
ً
ً
ًّ
ّ
نبیا کان ام اماما ام فقیها عادال -لیس اال منفدا المر الله
النبی ؟ کال! الن الحاکم-
وحکمه( .راجع :الواعظی)66-67 :2012 ،
فمن هنا جاء االختالف بین العلماء فی حدود هذه الوالیه ودائره صالحیات الولی ،فکانت
الوالیه اما خاصه واما عامه ،بعد االجماع علی الوالیه للفقیه ،فنجد البعض منهم یری ان
اهل بیت
یتفردون بالوالیه العامه دون الولی الفقیه الذی لیس له اال الخاصه ،بینما الفریق
االخر منهم الیری فارقا بین النبی
واالئمه االطهار
والولی الفقیه فی الوظیفه وان
اختلفوا فی المرتبه والمقام .وسنتعرض فی بحثنا ،الدله کال الوالیتین ،ومن ثم متستدلین علی
العامه بادله الخاصه.
الوالیه الخاصه وادلتها
الوالیه الخاصه ،تعنی الوالیه فی االمور الحسبیه( ،نفس المصدر )161 :هی االمور التی
الیرضی الشارع بترکها و اهمالها تحت ای ظروف ،وهی عند الفقهاء والیه القضاء واقامه الحدود صفحه 292
/292البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وحفظ االوقاف ومال الغائب والقاصر والتصرف بسهم االمام فی الخمس( ،مرکز نون للتالیف
والترجمه )40 :2012 ،والقیمومه علی الصغیر والمجنون والسفیه والممتنع والمریض والمغمی
علیه والمیت الذی ال ولی له( ،الجزائری المروج )90 :2007 ،وکل ما یقع فی دائره والیه
المعصوم وال تقام اال باذنه ،ولکن الذی ثبت هو ان الشریعه المقدسه واالئمه المعصومین
ال یرضون بترکها فی عصر الغیبه وتضییعها .وان ثبوت التصرف للفقیه عند فریق من العلماء
القائلین بالوالیه الخاصه فی هذه االمور من باب القدر المتیقن ،المقدار المقطوع ارادته
للمتکلم( .محمد صنقور علی)371 :2011 ،
ادله الوالیه العامه
التی ستکون ضمن فرعین الروائی والعقلی ،وسنتطرق فی الروائی الهم روایتین فی االستدالل
علی والیه الفقیه العامه:
.1الدلیل الروائی
َّ
ان الروایات من اه ّم االدله علی والیه الفقیه ّ
العامه ،ومورد ّ
تمسک الفقهاء والمعتقدین بوالیه
الفقیه .سنتناول بالبحث اثنین من ّ
اهم الروایات :التوقیع ومقبوله عمر بن حنظله.
توقیع امام العصرالتوقیع ،فی اللغه ،یعنی وضع عالمه علی رساله ،و یطلق التوقیع علی خط الملوک والسالطین
ّ
َّ
ال سیما تلک التی تشرفت بالصدور من
علی امر او کتاب واشتهرت کتب المعصومین
ّ
الناحیه المقدسه المام الزمان ،وابلغت من طریق احد النواب االربعه ،اشتهرت فی کتب التاریخ
والحدیث بالتوقیعات( .راجع :الواعظی)188 :2012 ،
نص التوقیع :حدثنا محمد بن محمد بن عصام الکلینی عنه قال حدثنا محمد بن یعقوب
الکلینی عن اسحاق بن یعقوب قال :سالت محمد بن عثمان العمری ان یوصل لی کتابا قد
سالت فیه عن مسائل اشکلت علی فوردت فی التوقیع بخط موالنا صاحب الزمان
. صفحه 293
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه293/...
اما ما سالت عنه ارشدک الله وثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا و بنی عمنا ،فاعلم انه
لیس بین الله عزوجل و بین احد قرابه ومن انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح ،اما سبیل
عمی جعفر وولده فسبیل اخوه یوسف ،اما الفقاع فشربه حرام ،وال باس بالشلماب ،واما اموالکم
فال نقبلها اال لتطهروا فمن شاء فلیصل ومن شاء فلیقطع ،فما اتانی الله خیر مما اتاکم ،واما
ظهور الفرج فانه الی الله تعالی ذکره وکذب الوقاتون ،واما قول من زعم ان الحسین لم یقتل
فکفر وتکذیب وضالل ،واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم
وانا حجه الله علیهم.
واما محمد بن عثمان العمری وعن ابیه من قبل فانه ثقتی وکتابه کتابی ،واما محمد بن علی
بن مهزیار االهوازی فسیصلح الله له قلبه و یزیل عنه شکه واما ما وصلتنا به فال قبول عندنا اال
لما طاب وطهر وثمن المغنیه حرام واما محمد بن شاذان بن نعیم فهو رجل من شیعتنا اهل البیت
واما ابو الخطاب محمد بن ابی زینب االجدع فملعون واصحابه ملعونون فال تجالس اهل
مقالتهم فانی منهم بریء وابائی منهم براء واما المتلبسون باموالنا فمن استحل منها شیئا فا کله
فانما یا کل النیران واما الخمس فقد ابیح لشیعتنا وجعلوا منه فی حل الی وقت ظهور امرنا
لتطیب والدتهم وال تخبث واما ندامه قوم قد شکوا فی دین الله عزوجل علی ما وصلونا به فقد
اقلنا من استقال وال حاجه فی صله الشاکین واما عله ما وقع من الغیبه فان الله عز وجل یقول:
َّ
«یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال تسئلوا عن اشیاء ِان تبد لکم تسوکم»( ،المائده ،االیه )101انه لم
یکن الحد من ابائی اال وقد وقعت فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه و انی اخرج حین اخرج وال بیعه
الحد من الطواغیت فی عنقی واما وجه االنتفاع بی فی غیبتی فکاالنتفاع بالشمس اذا غیبتها عن
االبصار السحاب و انی المان الهل االرض کما ان النجوم امان الهل السماء فاغلقوا باب
السوال عما ال یعنیکم وال تتکلفوا علم ما قد کفیتم واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک
فرجکم والسالم علیک یا اسحاق بن یعقوب وعلی من اتبع الهدی( .الصدوق ،1405 ،ج،2
باب)483 :45 صفحه 294
/294البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ولالستدالل بالروایه علی والیه الفقیه ،البد من احراز تمامیه جهتین فیها ،االولی السند
واالخری الدالله.
اما من جهه السند ،سنبحث فی وثاقته ،بالبحث عن وثاقه سلسله رجاله ،بالنظر فی احوالهم،
و یطلب ذلک فی کتب الرجالین ،وکما یاتی:
• محمد بن محمد بن عصام الکلینی :من مشایخ الصدوق ،فی «العیون» و«التوحید»
و«الفقیه» ،ترضی علیه فی المشیخه( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)206 :2
• محمد بن یعقوب الکلینی :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی
الحدیث واثبتهم ،قاله النجاشی ،عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
• اسحاق بن یعقوب :روی عن محمد بن عثمان العمری فی «کمال الدین» و«غیبه»
الطوسی .قال فی «قاموس الرجال» :هو اخو الکلینی( .نفس المصدر)112 :
• محمد بن عثمان العمری :هو محمد بن عثمان بن سعید العمری ،وصفه به الشیخ
ووصفه العالمه باالسدی ایضا ،یکنی ابا جعفر وکیل صاحب الزمان
احد السفراء
زمن الغیبه -ثقه -الروایات متظافره فی جاللته وعظمته ووثاقته ،منها ما رواه الکلینی
بسند صحیح من قوله :العمری عثمان بن سعید وابنه ثقتان ...روی عن الصاحب
طریق الصدوق الیه صحیح( .نفس المصدر)549 :
لو تاملنا سند الحدیث المروی ،لوجدنا رجاله ثقات ،اال ان اسحاق بن یعقوب لم یرد بحقه
توثیق خاص فی کتب الرجالیین ،ولکن نقول :ان ثقه کالکلینی ان کان ال یحرز وثاقه الشخص
فکیف ینقل عنه روایته و یعتمدها کدلیل علی امر مهم جدا وهو توقیع االمام ،اضف الی ان
ّ
الکلینی قد ّ
صرح مع کبار االعالم الشیخ الصدوق والشیخ الطوسی ،بان اسحاق بن یعقوب
ّ
صادق فی دعواه بصدور التوقیع الشریف .ولو کان لهوالء االعالم قدح فی وثاقته لما ا َّیدوه قط
فی دعواه هذه ،ولما بادروا الی نقل روایته. صفحه 295
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه295/...
وایضا نجد ان االمام فی ذیل التوقیع یسلم بشخصه علی اسحاق بن یعقوب فیقول :السالم
علیک یا اسحاق بن یعقوب( .الصدوق ،1405 ،ج ،2باب)483 :45
اال یدل ذلک علی علو شانه ،وکذلک نص التوقیع فیه من االمور التی ال یوتمن علیها اال
الثقه ،فان لم یکن اهال لها فکیف ان االمام یحمله هکذا امور ،فمع هذه القرائن الیبقی شک فی
وثاقه اسحاق بن یعقوب ،و بذلک یکون سند الروایه تام و یمکنا االخذ بها ،و لکن بعد البحث فی
ِّ
واقعه فار ِجعوا
وادث ال ِ
تمامیه داللتها :ومحل الشاهد فی الروایه -التوقیع -العباره« :واما الح ِ
ِّ
ِّ
واه حدی ِثنا ف ِانهم ح ِّجتی علیکم وانا ح ِّجه الل ِه علی ِهم» ،فاسحاق بن یعقوب
فیها ِالی ر ِ
استفسر من االمام بعض االستفارات ،وقد رد علیها ،مع اشارته الی قاعده کلیه یخاطب بها سائر
شیعته فی زمن غیبته ،وهی:
ارجاعهم الی مرجع یرجعون الیه فی حل ما یعترضهم من وقائع واحداث وفی کل النواحی،
الن االمام هنا اطلق فی روایته ولم یحدد مثال فی والیه الصغیر او فی والیه المیت او فی القاصر
او الغائب ،انما کالمه مطلق -الحوادث الواقعه -وهو فی بیان المقام والمورد قابل للتقیید اال انه
لم یقید النه اراد االطالق ،مطلق الحوادث والوقائع ترجعون فیها الی من نص فی الروایه:
«رواه حدیثنا» ای الفقهاء ،قد نصبهم علی الشیعه بالنص «فهم حجتی علیکم» ،کما انه حجه
علیهم «وانا حجه الله علیهم» ،فبالنظر الی مدی قوه وجه التشبیه الذی صرح به االمام فیما بینه
و بین الفقهاء ،نستطیع ان نستدل بها علی الوالیه العامه للفقیه ،فان الوظیفه التی یقوم بها من
یتولی عامه امور الشیعه النه حجه الله علیهم ،ال بد ان یتوالها من له نفس الوالیه العامه لیکون
حجه ایضا علی الناس وهم العلماء.
اذن فالرجوع الی الفقهاء فی مختلف االمور ولیس فقط الفتوی ،فان لم تکن لهم الوالیه
العامه فکیف یامر االمام بالرجوع الیهم ،النه ان کان یرید الرجوع الیهم فی الفتوی فقط لذکر
ذلک اال انه لم یقید النه اراد قصد العموم ،فالروایه واضحه الدالله علی الوالیه العامه للفقیه،
وانما یعتبرها العلماء من اقوی ادلتها ،واعتمدوها اکثرهم فی االستدالل علی المورد. صفحه 296
/296البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
النتیجه :بتمام الروایه دالله وسندا ،نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر علی موردنا وهو الواله
العامه للفقیه.
مقبوله عمر بن حنظلهوسمیت بالمقبوله ،لعمل االصحاب بهذه الروایه وقبولهم لها .وهذا ما وجدنا اشار الیه ضمن
تا کید الشهید الثانی علی وثاقه عمر بن حنظله ،فقد وصف هذه الروایه بانها مورد قبول
َ
االصحاب ،فقال :والمقبول کحدیث ع َمر بن ح ْنظله فی حال المتخاصمین من اصحابنا ،وامر
َ
َ
ّ
ّ
َ
احکامهم ...و انما َسموه بالمقبول؛ الن
المتخاصمین بالرجوع الی رجل راوی لحدیثهم ،وعرف
فی طریقه م ّ
حمد بن عیسی ،وداود بن الحصین ،وهما ضعیفان( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
فمن الفقهاء المستدلین بروایه ابن حنظله علی الوالیه العامه للفقیه ،الشیخ االنصاری
وصاحب الجواهر والمحقق النراقی والمحقق الکرکی وغیرهم کثیرین.
نص المقبوله :محمد بن یعقوب ،عن محمد بن یحیی ،عن محمد بن الحسین ،عن محمد
بن عیسی ،عن صفوان بن یحیی ،عن داود بن الحصین ،عن عمر بن حنظله ،قال :سالت
اب ا عبدالله عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعه فی دین او میراث ،فتحاکما الی السلطان
ّ
ّ
و الی القضاه ،ایحل ذلک؟ قال :من تحاکم الیهم ،فی ح ّق او باطل ،فانما تحاکم الی الطاغوت،
ًّ ً
ً
َّ
ّ
ّ
وما یحکم له فانما یاخذ سحتا و ان کان حقا ثابتا له ،النه اخذه بحکم الطاغوت ،وما امر الله ان
َ َ ََ َ َ ْ َ
َْ
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
وت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه».
یکفر به ،قال الله تعالی« :ی ِریدون ان یتحاکموا ِالی الطاغ ِ
(النساء ،االیه )60قلت :فکیف یصنعان؟ قال :ینظران من کان منکم َّ
ممن قد روی حدیثنا ،ونظر
ً
ً ّ
فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما ،فانی قد جعلته علیکم حاکما ،فاذا حکم
ّ
ّ
والراد علینا َّ
خف بحکم الله ،وعلینا ر َّدَّ ،
الراد علی الله ،وهو علی
بحکمنا فلم یقبل منه ،فانما است
ّ
حد الشرک بالله( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،136-137 :27ح )1
نبحث فی المقبوله من جهتین ،االولی فی السند والثانیه فی الدالله :اما االولی فی السند،
فال بد فی البحث عن وثاقه رجال السند فی الکتب الرجالیه حتی نحکم باالخذ بالمقبوله: صفحه 297
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه297/...
• محمد بن یعقوب :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی الحدیث
واثبتهم ،قاله النجاشی عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
ّ
محمد بن یحی :وهو مشترک بین محمد بن یحیی ابو جعفر العطار و محمد بن یحیی
•
الخزاز وکالهما ثقه اال انه الظاهر انه محمد بن یحیی ابو جعفر العطار ،لالتحاد فی
ال راوی وا ل م رو ی عنه ،ب ین م ورد روایتنا هنا و بین ال م ذک ورین فی الت وثی ق .
( نفس المصدر)588 :
• محمد بن الحسین :ابو جعفر الزیات الهمدانی ،جلیل من اصحابنا ،عظیم القدر ،کثیر
-
الروایه ،ثقه ،عین ،قاله النجاشی -من اصحاب الجواد والهادی و العسکری
روی فی «کامل الزیارات»( .نفس المصدر)518 :
ّ
محمد بن عیسی :مشترک بین محمد بن عیسی بن سعد ومحمد بن عیسی بن عبی
•
واالول شیخ القمیین و وجههم والثانی ثقه جلیل( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)189 :2
• صفوان بن یحیی :ابو محمد البجلی بیاع السابری -ثقه ثقه عین -من اصحاب
الکاظم
ثقه( .الجواهری)287 :1424 ،
• داود بن الحصین :االسدی من اصحاب الصادق والکاظم
-واقفی -ثقه.
(نفس المصدر)215 :
• عمر بن حنظله :ابو صخر ،العجلی البکری الکوفی ،من رجال الباقر والصادق
.
مجهول الحال اعتمادا علی قول الخوئی قد( ،راجع :نفس المصدر )425 :وقد قال جماعه
بوثاقته( ،راجع :ترابی والرهائی ،1419 ،ج )646 :1منهم الشهید الثانی ،وذلک لروایه یزید بن
خلیفه فی «الکافی» مدحه (الکلینی ،1407 ،ج ،257 :3ح )1علی بن ابراهیم ،عن محمد بن
ّ
عیسی ،عن یونس ،عن یزید بن خلیفه ،قال :قلت البی عبد الله :ان عمر بن حنظله اتانا
ً
عنک بوقت .فقال ابو عبد الله :اذا ال یکذب علینا ،وتلقی المشهور بالقبول ،وروایه االجالء صفحه 298
/298البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
کزراره وعبد الله بن مسکان وصفوان بن یحی وعبد الله بن بکیر ،فنقل کبار مشایخ ال ّروایه عن
شخص اماره علی وثاقته .وکذلک نستطیع االعتماد علی ما قاله الشهید الثانی بخصوص توثیقه:
ّ َّ
وع َمر بن َح ْنظله لم َّ
ینص االصحاب فیه بجرح وال تعدیل ،لکن امره عندی َس ْهل؛ النی حققت
َ
ٍّ
ْ
توثیقه من محل اخر ،و ان کانوا قد اهملوه( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
ّ
ّ
والنتیجه :الیوجد اشکال فی سند هذه الروایه ،الن جمیع رواه هذا الحدیث موثقون سوی
َّ
عمر بن حنظله .والمشکله الوحیده تتمثل فی عدم وجود توثیق مباشر لعمر بن حنظله فی کتب
ّ
الرجال .وقد تم معالجتها الی هنا نکون انتهینا من البحث فی الجهه االولی للروایه ،اما االن
سنعمل علی البحث فی :الجهه الثانیه للروایه ،وهی داللتها.
وجهت الثانیه فی الدالله ،بعد سوال االمام بحکم الرجوع الی القاضی والسلطان عند
َ َ
َ ْ َ
التنازع والتخاصم ،نجده قد نهی عن ذلک بدلیل قوله تعالی« :ی ِریدون ان َی َت َحاکموا ِالی
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
الطاغو ِت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه»( ،النساء ،االیه )60اال انه اعطی حال لعمر بن حنظله
للمتنازعین ،بالرجوع الی الحاکم المنصب من قبل االمام بقوله« :انی قد جعلته علیکم
حاکما» ،والبد ان تتوفر فیه شروط ایضا نص علیها االمام بقوله« :ینظران من کان منکم ممن قد
روی حدیثنا ،ونظر فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما».
وهذه الصفات روایه الحدیث ومعرفه الحالل والحرام ومعرفه االحکام ال تکون اال لفقیه
الشیعه وتوهله ان یکون حاکم علیهم والحاکم لیس فقط یقضی فی النزاعات والخصومات وانما
هو اعم من ذلک ،فان احد مهام الحاکم هی القضاء ،فان الحاکم نجده یتولی سائر امور الرعیه
االداریه واالجتماعیه والقضائیه وکل مایتعلق بهم ،لذلک نجد ان االمام ،جعله حاکما ،ولم یقل
قاضیا ،ردا علی سوال السائل فقد کان بخصوص القضاء ،ای ان الفقیه الذی یتصف بالصفات
التی حددتها لکم یاشیعه «من کان منکم» ،فله ان یکون علیکم حاکما ولیس فقط قاضیا
و یمنکم الرجوع الیه فی خصوماتکم النه سیکون فقیها ومتمکن من القضاء فیها.
:
وقد استنبط الشیخ االنصاری ،فی کتاب «القضاء والشهادات» ،من کالم االمام
ّ
ً ّ
«انی قد جعلته علیکم حاکما» ،ان والیه الفقیه هی فی االمور العا َّمه ،وال تختص بالقضاء صفحه 299
/250البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
هذه بعض االلیات لکسب العلم والمعرفه وغیرها الکثیر کحضور المحاضرات والندوات
العلمیه وتبادل الحدیث مع من له مرتبه علمیه قد تکون نفس مستوی الشخص المتلقی
فیتذاکرون العلوم و ینشطون الذاکره او حتی مشاهده برامج تلفزیونیه مفیده.
ان العلم والمعرفه من االمور التی حث علیها الدین االسالمی لیخرج الناس من ظلمات
الجهل الی نور العلم وافضل العلوم واشرفها هو معرفه الله سبحانه وال یقذف هذا النور فی قلب
من کان لکن فی قلب شخص مخلص لله عز وجل و یرجو القرب منه تعالی .هناک عده طرق
لکسب العلوم ا لدینیه والعرفانیه والطبیعیه تبدا من الق ران وا ل سنه الشریفه وتنتهی بعلوم
التی هی مبینه لکتاب الله وسنه رسوله.
اهل البیت
ً
ومع تطور التکنولوجیا تطورت طرق کسب العلم والمعرفه وعلی االنسان ان یسعی جاهدا
لیختار الطریق المناسبه لتلقی العلوم المختلفه.
ً
ً
تعریف علم الفقه لغه واصطلحا
َ
ً
ً
َ
َ
َ
َ
الفقه لغه :یقول ابن االثیر ...یقال :ف ِقه الرجل -بالکسرَ -یفقه ِفقها :اذا ف ِهم وع ِلم ،وفقه-
ً
َ ً
بالضمَ -یفقه :اذا صار فقیها عا ِلما( .ابن اثیر)714 :1421 ،
َ ََ
العلم بالشیء والفهم له ،وغل َب علی ِعلم
اما فی «لسان العرب» ،فعرف الفقه علی انهِ :
َ
َ
َّ
َ َ
العلم ،کما غلب النجم علی الث ّریا( .ابن منظور،
ادت ِه وشرفه وفضله علی سائر انواع ِ
الدین ِل ِس ِ
)3450 :1419
ً
الفقه اصطالحا :اشتهر بین الفقهاء تعریف لعلم الفقه علی انه العلم باالحکام الشرعیه
الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه وهذا ماذکره الشیخ المشکینی فی کتابه «مصطلحات الفقه» لکنه
یشکل علی المشهور و یقول االولی تعریفه التالی ...قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی
االحکام الفرعیه الدینیه وموضوعاتها المستنبطه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1 صفحه 251
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه299/...
ً
ّ
ّ ّ
سیما ان سیاق العباره یقتضی ان یقول االمام« :انی قد جعلته علیکم حکما»،
فی المنازعات ،ال
وعدوله عن «حکم» الی «حاکم» یفید بعدم اقتصار دائره نفوذ احکام الفقیه العادل علی القضاء
ّ
ّ ّ
َّ
َّ
کل ّی ّ
بان احکامه نافذه فی االمور َّ
عام لالمام،
العامه ،ای ان کل امر جز ّئی او
فی الدعاوی ،و
ّ
ّ
ً
ّ
َّ
والسلطان ّ
حق التسلط علیه والتدخل فیه ،فان الحاکم المنصوب ،من قبله ،له ایضا ذلک التسلط
وتلک الوالیه :ثم ّان الظاهر ،من الروایات المتقدمه ،نفوذ حکم الفقیه فی جمیع خصو َّ
صیات
َّ
ً
ّ
الش َّ
رعیه وفی موضوعاتها الخا ّصه ،بالنسبه الی ترتب االحکام علیها ،الن المتبادر عرفا
االحکام
ّ
ً
من لفظ «الحاکم» هو المتسلط علی االطالق ،فهو نظیر قول السلطان الهل بلده« :جعلت فالنا
ً
حاکما علیکم».
ّ
ّ ً
ً
حیث یفهم منه تسلطه علی ال َّر َّعیه فی جمیع ما له دخل فی اوامر السلطان جزئیا او کلیا.
ّ
و یو یده العدول عن لفظ «الحکم» الی «الحاکم» ،مع ان االنسب فی السیاق ،حیث قال:
ً
ّ
فارضوا به حکما ،ان یقول« :فانی قد جعلته علیکم حکما»( .االنصاری)48-49 :1415 ،
و باتضاح دالله هذه الروایه ،اضافه الی تمامها سندا نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر ثان
علی الوالیه العامه للفقیه.
.٢الدلیل العقلی
لو امعنا النظر لوجدنا ان الباری جل وعال لم یجعل ارضه خالیه من حجه ابدا فمن بزوغ فجر
االسالم الی یوم الدین یوجد معصوم ،بدا من نبیه محمد
وصوال الی ابنهم الحجه بن الحسن
ومن بعده امیر المومنین علی
و بغیبته الکبری من الغیر معقول بقاء امر المسلمین
بدون مدبر ومولی ،لذا نجد ان من المنطق والعقل والذی اتبعه النبی
فی صدر الرساله
تعین خلف لرعایه امر االمه ،کذلک هذا ما فعله ابنه الحجه ابن الحسن
بان ینصب نائب له
فی غیبته الکبری ،کما فعل ذلک فی غیبته الصغری ،وهذا النائب هو الولی الفقیه العام ،الذی
یتولی امور االمه وشوونها ،حفاظا علی مصالحها ونظامها. صفحه 300
ا لیات کسب العلم والمعرفه251/ ...
ً
اذا فی هذا التعریف فان الفقیه تقام لدیه الحجه الماخوذه من المصادر الرئیسیه وهی الکتاب
ً
والسنه والعقل علی الحکم الشرعی .و یذکر الشیخ المشکینی شیئا من التفصیل عن هذا العلم
والمصطلحات التی قد ترد فیه فنذکر هنا بعضها.
الفقیه :هو من قامت عنده الحجه علی االحکام الشرعیه( .المشکینی ،1377 ،ج)403 :1
المجتهد :هو من تحمل الجهد فی اقامه الحجه التفصیلیه( .نفس المصدر)
االحکام :االحکام الراجعه الی الدین االعم منها التکلیفیه والوضعیه( .نفس المصدر
ان للحکم الشرعی تعریفین یذکرهما االصولیین قد یکون من المناسب ذکرهما فالمشهور
ً
مباشره او غیر مباشره
یعرف الحکم الشرعی علی انه خطاب الله عز وجل المتعلق بفعل المکلف
غیر ان السید الشهید الصدر (قد) قال فی «الحلقه االولی» ما نصه :وعلی هذا الضوء یکون من
الخطا تعریف الحکم الشرعی بالصیغه المشهوره بین قدماء االصولیین اذ یعرفونه بانه الخطاب
الشرعی المتعلق بافعال المکلفین فان الخطاب کاشف عن الحکم والحکم هو مدلول الخطاب،
ً
اضف الی ذلک ان الحکم الشرعی ال یتعلق بافعال المکلفین دائما ،بل قد یتعلق بذواتهم او
باشیاء اخری ترتبط بهم.
الحث علی التفقه فی الدین فی القران والسنه
حثنا الله سبحانه وتعالی فی کتابه الکریم علی العلم والتفقه لما لهما من دور اساس فی بلوره
ادراک االنسان وشخصیته وبالتالی الوصول الی کماله المنشود ونعرض بعض هذه االیات الشریفه:
ِّ
ِّ
• «اقرا ِباس ِم ر ِِّبک ال ِذی خلق * خلق ِاْلنسان ِمن عل ٍق * اقرا و ر ِّبک ا لکرم * ال ِذی
ِّ
ِّ
علم ِبالقل ِم * علم ِاْلنسان ما لم یعلم»( .العلق ،االیات )1-5
َّ
َّ
• «یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ِاذا ِقیل لکم تف َّسحوا ِفی المج ِال ِس فافسحوا یفسح الله لکم
ِ
َّ
َّ َّ
ات
و ِاذا ِقیل انشزوا فانشزوا یرف ِع الله ال ِذین امنوا ِمنکم وال ِذین اوتوا ال ِعلم درج ٍ
َّ
والله ِبما تعملون خ ِب ٌیر»( .المجادله ،االیه )10 صفحه 252
/300البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وان قلت ان الولی الفقیه غیر االمام المعصوم ،قلت ان الشئ افضل من عدمه ،فان عدم
وجود االمام المعصوم یجر من الفوضی فی امور االمه و الو یالت التی یمکن تفادیها بوجود نائبه.
فان الحیاه لیست فقط فتاوی شرعیه منفصله عن الواقع حتی نبقی نحتاج الفقیه حینها ،وانما
لضمان الحیاه االجتماعیه المنظمه لالمه المنسجمه مع الشریعه فی زمن یخلو من المعصوم ال بد
ومن الضروری وجود الولی الفقیه العام ،النه عالم بالشریعه والمجتمع وکیفیه التنقیح بینها
للوصول الی جاده االمان .فلیس المجتهد الجامع للشرائط مرجعا للفتیا فقط ،بل له الوالیه
العامه ،فیرجع الیه فی الحکم ،والفصل ،والقضاء ،وذلک من مختصاته ال یجوز الحد ان یتوالها
دونه اال باذنه ،کما الیجوز اقامه الحدود والتعز یرات اال بامره وحکمه.
وهذه المنزله او الرئاسه اعطاها االمام للمجتهد الجامع للشرائط لیکون نائبا عنه فی حال
الغیبه ،ولذلک یسمی نائب االمام( .المظفر)12 :2012 ،
َّ
وهذا ما نجده واضحا فی کلمات ایه الله جوادی املی بهذا الشکل:
ّ
ً ًّ
ّ
ان حیاه االنسان االجتماعیه وکماله الفردی والمعنوی تتطلب ،من جانب قانونا الهیا
ً
مصونا ومحفوظ ًا من الضعف َّ
والنقص والخطا
فی االبعاد الفردیه واالجتماعیه،
والنسیان ،وتحتاج ،من جانب اخر ،الی حکومه دینیه وحاکم عالم وعادل لتحقق
و اجراء ذلک القانون الکامل .والحیاه االنسانیه ال تتحقق ،فی بعدها الفردی
واالجتماعی ،بدونهما او باحدهما ،وفقدانهما فی البعد االجتماعی یوجب الهرج
والمرج وفساد المجتمع الذی ال ّ
یقره ّای شخص عاقل.
وهذا البرهان الذی هو دلیل عقلی ،وال یختص بارض وزمن مع َّینین ،یشمل زمان
ً
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
النبوه ،فانه یشمل ایضا ،ما بعد نبوه الرسول
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه االمام
الخاتم
المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه( .راجع :الواعظی)214 :2012 ، صفحه 301
/252البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
ُّ
• «فتعالی الله الم ِلک الحق وال تعجل ِبالقرا ِن ِمن قبل ان یقض َٰی ِالیک وحیه وقل
ِ
َّرب ِزد ِنی ِعل ًما»( .طه ،االیه )114
َّ ً
ٌ َّ
• «وما کان المو ِمنون ِلین ِفروا کافه ۚ فلوال نفر ِمن کل ِفرق ٍه ِمنهم ط ِائفه ِلیتفقهوا ِفی
َّ
الد ِین و ِلین ِذروا قومهم ِاذا رجعوا ِالی ِهم لعلهم یحذرون»( .التو به ،االیه )122
البحث علی طلب العلم والتفقه فی احادیث الرسول
ان رسول الله واهل بیته
واهل البیت
هم فقهاء عصرهم وعصر غیرهم الی یوم القیامه ولقد حثوا االمه
علی طلب العلم والتفقه والخروج من ظلمات الجهل التی تفتک باالنسان وتخرجه من رحمه الله.
فالجهل الد اعداء االنسان فاالنسان الجاهل یقتل رقی نفسه ورقی کل انسان یسمع له ومن
احادیثهم فی هذا الصدد نذکر منها:
• عن رسول الله
« :یوزن مداد العلماء ودماء الشهداء یوم القیامه فل یفضل
احدهما علی االخر ،ولغدوه فی طلب العلم افضل من مائه غزوه ،وال یخرج
احد فی طلب العلم اال وملک موکل به یبشره بالجنه ،ومن مات ومیراثه المحابر
واالقلم دخل الجنه»( .الحسینی الشیرازی)79 :1419 ،
ً
• وعنه« :فضل الع ِال ِم علی الع ِاب ِد کفض ِلی علی ادناکم رجل»( .نفس المصدر)
ِّ
ِّ
ِّ
الد ِین والهمه رشده»( .الریشهری،2004 ،
• وعنه« :اذا اراد الله بع ٍبد خیرا فقهه فی ِ
ج)3248 :3
• االمام علی « :اذا فقهت فتفقه فی دین الله»( .نفس المصدر)
َّ
َّ َّ
العباد ِه
مام
ت
و
ه
صیر
الب
فتاح
م
قه
الف
ن
فی
هوا
ق
• االمام الکاظم « :تف
ِ
ِ
دین الل ِه ف ِا ِ ِ
ِ
و َّ
ُّ
َّ
قیه علی
السبب الی الم
ناز ِل الرفیع ِه والرت ِب الجلیل ِه فی الد ِین والدنیا وفضل الف ِ
ِ
َّ
َّ
َّ
الکواک ِب ومن لم یتفقه فی ِد ِین ِه لم یرض الله له
مس علی
الش
العاب ِد کفضل
ِ
ِ
ِ
ِ
ً
عمل»( .نفس المصدر) صفحه 253
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه301/...
اْلستدالل علی الوالیه العامه بادله الوالیه الخاصه
یوجد اجماع بین الفقهاء علی والیه الفقیه الخاصه ،بینما الخالف یقع بینهم فی والیه الفقیه
العامه ،وقد استدلوا اصحاب الوالیه الخاصه باالمور الحسبیه باالخذ بالقدر المتیقن منها.
لذلک یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی العامه ،بتوسیع دائره شمول االمور
الحسبیه وعدم اال کتفاء بالقدر المتیقن منها ،وانما لو تاملنا تعریفها ودققنا فیه اکثر لوجدناه
یشمل امور اخری من باب االولو یه ،فالمقصود من االمور الحسبیه هی ما ال ترتضی الشریعه
المقدسه ترکه فی عصر الغیبه لما له عالقه وثیقه بافراد المجتمع وتنظیم حیاتهم ،فالصغیر الذی
ال ولی له اب او جد او وصی من قبلهما هل تبقی اموره معلقه الی بلوغه لیتولی امر نفسه،
فکذلک امور المجتمع المرتبطه بحفظ نظام المسلمین ،والدفاع عن ثغورهم وصیانتها،
والتصرف باالموال العامه والنفوس کالجهاد ،لو امعنا النظر لوجدناها تبلغ من االهمیه ان تترک
دون تولی ،او من باب االولی عدم ترکها دون تولی ،او نقول :ان امر الصغیر ال تفضل الشریعه
ترکها دون ولی فکیف با المور المهمه التی تشمل کل افراد المجتمع.
الخاتمه
فی الخاتمه نتناول النتائج والتوصیات ،وکما یاتی؛ تکمن النتائج فی:
• یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی الوالیه العامه.
• والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه.
• الوالیه العامه البد منها لضمان حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه.
• ناتج الدلیل العقلی ،ال یختص بارض وزمن َّ
معینین ،فکما انه یشمل زمان
ً
َّ
ایضا ،ما بعد ّ
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
نبوه
النبوه ،فانه یشمل
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه
الرسول الخاتم
االمام المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه.
• الوالیه العامه ،نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،النها نابعه من دین معاصر للحیاه. صفحه 302
/302البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• والیه الفقیه العامه ،مستمره باستمرار زمن غیبه االمام ،النها بتنصیبه و باشرافه.
• والیه الفقیه العامه ،ممهده لزمن الظهور.
• والیه الفقیه العامه ،حل ناجع لزمن کثر فیه السیاسین الوصولیین الالهادفین.
یمکننا ان نقول بان توصیاتنا من هذا البحث:
oمن المفید ان تکون نظریه والیه الفقیه العامه کمنهج دراسی معتمد فی جامعه الزهراء
لما للمراه الحوزو یه الواعیه من تاثیر ایجابی علی االسره بشکل خاص ،والمجتمع
بشکل عام.
oالترو یج اکثر لهذه النظریه ،لحاجه مجتمعنا الماسه لها ،فی زمن کثرت فیه الهفوات
من الحکام ،وزاد المتسلقین علی ظهور العامه للوصول الی السلطه الجل المصالح
الشخصیه ،تارکین مصالح العامه تحت ارجلهم.
oاستغالل المنبر الحسینی فی نشر الوعی بهذه النظریه االلهیه.
oمحاوله التمهید لتطبیق هذه النظریه.
oبعد نشر الوعی الشعبی بالنظریه محاوله توعیه الشعب بالطلب من العلماء بتنفیذها،
الجل االمه ورعایه حقوقها ومصالحها المهتوکه.
oالتفکیر الجدی فی الوصول الی تطبیق النظر یه ،للمساهمه فی التمهید لظهور دوله
الحق الحقه المرتقبه ،تحت رایه الحجه ابن الحسن
. صفحه 303
ا لیات کسب العلم والمعرفه253/ ...
هذه جمله من االحادیث الشریفه من اهل بیت
والذین خصهم الله سبحانه وتعالی
بعلمه وحکمته وهم االسوه التی یجب ان یتاسی بهم المومن الموالی.
دور الیات کسب العلم والمعرفه فی اکتساب علم الفقه
کتاب اللهکتاب الله القران العزیز وهو المصدر االول فی استنباط الحکم الشرعی وهذا لیس فیه خالف
ً
ً
ً
بین المسلمین کافه ،قال الله تعالی« :ون َّزلنا علیک ال ِکتاب ِتبیانا ِلکل شی ٍء وهدی ورحمه
وبش ری ِللمس ِل ِمین»( ،النحل ،االیه )89وهذا المصدر االول للتشریع یذکر بان هناک مصدر
َّ
ثانی یجب علی المسلمین الرجوع الیه اال وهو الرسول واهل بیته ،قال تعالی« :ه َو ال ِذی
ْ
ً
ََ
َ
ْ َ َ ْ ْ َ ْ َ
اب َوال ِحک َمه َو ِان کانوا ِم ْن
َب َعث ِفی االمی َین َرسوال ِم ْنه ْم َی ْتلو عل ْی ِه ْم َای ِات ِه َو ی َزک ِیه ْم َو ی َعلمهم ال ِکت
َّ
َْ َ
َ َ
ً
ً ُّ
وحی ِالی ِهم
قبل ل ِفی ضالل م ِبین»( .الجمعه ،االیه )2وایضا« :وما ارسلنا قبلک ِاال ِرجاال ن ِ
فاسالوا اهل الذکر ِان کنتم ال تعلمون»( .االنبیاء ،االیه )7وعن زراره عن الی جعفر فی
ِ
قوله «فاسالوا اهل الذکر ان کنتم ال تعلمون» من المعنیون بذلک قال ابی جعفر :نحن قلت:
فانتم المسولون قال :نعم قلت :ونحن السائلون؟ قال :نعم( ...الطباطبائی ،1997 ،ج)256 :14
الی اخر الروایه.
-مجالسه العلماء
ً
وقد تکون هذه االلیه اال کثر رواجا بعد الغیبه الصغری ولجوء الناس الی السفراء االربعه لالمام
والذین کانوا فی بغداد و بعد انتهاء عصر الغیبه الصغری بموت السفیر الرابع و بدء الغیبه الکبری
استمرت المدارس العلمیه فی بغداد الی منتصف القرن الخامس الهجری وبعد فتنه حدثت فیها
ادت الی اضطرار الشیخ الطوسی الی االنتقال النجف وتاسیس حوزه هناک.
( )https://ar.wikishia.net/viewوقد کانت طریقه تلقی العلوم والفقه فی هذه الحوزات
ً
علی شکل حلقات ودروس یعطیها االستاذ لطالبه وجها لوجه. صفحه 254
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه303/...
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢االنصاری ،مرتضی ( .)١٤١٥القضاء والشهادات .قم :الموتمر العالمی بمناسبه الذکری المئو یه
الثانیه لمیالد الشیخ االنصاری.
.٣ترابی علی اکبر .و یحیی الرهائی ( .)١٤١9الموسوعه الرجالیه المیسره او معجم رجال
الوسائل .تحت اشراف :ایه الله جعفر السبحانی .قم :موسسه االمام الصادق
.
.٤الجزائری المروج ،السید محمد جعفر ( .)٢00٧هدی الطالب الی المکاسب .بیروت :موسسه
التاریخ العربی.
.٥الجواهری ،محمد ( .)١٤٢٤المفید من معجم رجال الحدیث .الطبعه الثانیه .قم :منشورات
مکتبه المحالتی.
.٦الحر العاملی ،محمد بن الحسن ( .)١٤09وسائل الشیعه .قم :موسسه ا ل البیت
.
.٧الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤0٥کمال الدین وتمام النعمه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.9الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.١0محمد صنقور علی ( .)٢0١١المعجم االصولی .بیروت :موسسه التاریخ العربی.
.١١مرکز نون للتالیف والترجمه ( .)٢0١٢دروس فی والیه الفقیه .بیروت :جمعیه المعارف
االسالمیه الثقافیه.
.١٢المظفر محمد رضا ( .)٢0١٢عقائد اْلمامیه .بغداد :موسسه ام ابیها.
.١٣الواعظی احمد ( .)٢0١٢الحکومه اْلسلمیه .بیروت :جمعه المعارف االسالمیه الثقافیه. صفحه 304
/254البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
المدارس اال کادیمیهً
تطورت طریقه تلقی علم الفقه عبر الزمن خصوصا بعد انتصار الثوره االسالمیه فی ایران بقیاده
االمام الخمینی (قد) فاصبحت ال تقتصر علی الحوزات المعروفه لکن انتشرت بشکل واسع فی
البالد االسالمیه علی شکل دورات ومدارس وحتی جامعات .وقد سهل هذا التطور فی تلقی
هذا العلم للکثیر من المومنین الدین یرون ضروره التفقه فی دینهم لمستوی مقبول حتی ینیر هذا
العلم طریقهم وطریق اجیال محاطه بکثیر من الظالم والجهل والقیم التی تناقض القیم
االسالمیه الرفیعه.
الدراسه االفتراضیهً
ومع الطفره الهائله فی مجال التکنولوجیا وخصوصا بوجود االنترنت تحتم علی المومنین کافه
ً
وخصوصا اهل العلم منهم تحمل مسولیه مجاراه هذه الطفره والتطور العلمی لیضعوا بین ایدی
الناس عن طریق اجهزه الحاسوب واالجهزه الذکیه برامج تتیح للناس اکتساب هذا العلم .وقد
تکون الدوله االسالمیه االیرانیه سباقه فی هذا الموضوع ولحقت بها بعض الدول االسالمیه.
وخیر دلیل علی امکانیه التفقه فی الدین من خالل الدراسه االفتراضیه هو وجود جامعه کجامعه
المصطفی العالمیه فی قم وغیرها الکثیر .ان طل
ً
العلم والتفقه فی الدین یجب ان یکون من اولو یات االنسان المومن وخصوصا نعیش فی
زمن یتجه فیه العالم الی االنحطاط والتخلی عن ابسط مقومات االنسانیه والجهل یحیط بنا
و بابنائنا .ان دول اخذت علی عاتقه قتل االنسان وکل القیم االنسانیه فلم تکتفی هذه الدول وقوی
ً
ً
الطغیان بقتله جسدیا وتجو یعه و اخراجه من وطنه وارضه بل تحاول ان تقتله معنو یا وتقتل کل
االجیال القادمه بهذه الطریقه.
ان دورنا تحمل المسولیه والدفاع عن قیمنا وانسانیتنا وکل شیء غالی وهذا ال یتحقق اال بنور
یضیء درو بنا والمتمثل بمعرفه الله حق معرفته عن طریق التفقه فی الدین والتزام اوامر الله، صفحه 255
صفحه 305
ا لیات کسب العلم والمعرفه255/ ...
َّ َّ
َّ
َّ
یقول الله تعالی« :وال ِذین جاهدوا ِفینا لنه ِدینهم سبلنا و ِان الله لمع المح ِس ِنین».
(العنکبوت ،االیه )69
یقول السید الطباطبائی فی تفسیر هذه االیه مانصه التالی :اذ فرق بین ان یجاهد العبد فی
سبیل الله ،و بین ان یجاهد فی الله ،فالمجاهد فی االول یرید سالمه السبیل ودفع العوائق عنه
بخالف المجاهد فی الثانی فانه انما یرید وجه الله فیمده الله سبحانه بالهدایه الی سبیل دون
سبیل بحسب استعداده الخاص به ،وکذا یمده الله تعالی بالهدایه الی السبیل بعد السبیل حتی
یختصه بنفسه جلت عظمته( .الطباطبائی ،1997 ،ج)35 :1
الخاتمه
ت ّبین ال هنا:
َ َ
العلم علی
والعلم ادراک الشیء بحقیقته ،و یطلق ِ
• ال ِعلم فی اللغه مصدرها (ع ِلم) ِ
مجموع مسائل واصول کلیه تجمعها جهه واحده.
ً
• المعرفه اصطالحا :ادراک الشیء علی ماهو علیه ،وهی مسبوقه بجهل بخالف العلم.
• الفرق بین العلم والعرفه ان العلم مخلوق قبل االنسان اما المعرفه فهی ادراک مسبوق
بجهل .اما من ناحیه حدود االدراکین فیجب ان نعی معنی االدراک .فادراک الشیء هو
ان تکون حقیقته متمثله عند المد ِرک ،وحدود ادراک العلم هو ادراک الکلی والمرکب
والمعرفه هی ادراک الجزئی والبسیط.
• العلم ینقسم الی حضوری وحصولی ،والحصولی ینقسم الی تصور وتصدیق.
• حث الدین علی العلم من خالل االیات القرانیه واالحادیث الشریفه.
• هناک تفاوت فی تلقی العلوم بین الناس ،وذلک یرجع الی عده اسباب.
• من طرق والیات کسب العلم والمعرفه :کتاب الله ،مجالسه العلماء ،الکتابه ،القراءه ،
المدارس والحلقات الدراسیه ،الدراسه االفتراضیه ،وغیر ذلک. صفحه 256
/256البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• الفقه اصطالحا هو قیام الحجه التفصیلیه عند الشخص علی االحکام الفرعیه الدینیه
وموضوعاتها المستنبطه.
• ان الیات کسب المعرفه الدینیه والفقهیه متقاربه جدا مع االلیات العامه لکسب العلم،
غایه االمر ان هناک اختالفا فی التفاصیل المتعلقه بنوع العلم والمعرفه.
• االیات القرنیه والروایات تحث علی التفقه فی الدین ال سیما التفقه فی االمور محل االبتالء.
• ان اللیات العلم والمعرفه دورا کبیرا فی اکتساب العلوم الشرعیه السیما التفقه فی
الدین والمسائل محل االبتالء.
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢انیس ،ابراهیم .منتصر ،عبد الحلیم .الصوالحی ،عطیه .ومحمد خلف الله احمد (.)١٤٢٥
المعجم الوسیط .الطبعه الرابعه .القاهره :مکتبه الشروق الدولیه.
.٣ابراهیم ،عبد الستار ( .)١9٧8اْلنسان وعلم النفس .الکو یت :المجلس الوطنی للثقافه والفنون واالداب.
.٤ابن اثیر ،محمد ( .)١٤٢١النهایه فی غ ریب الحدیث والثر .ریاض :دار ابن الجوزی.
.٥ابن سینا ،ابی علی ( .)١99٢اْلشارات والتنبیهات .بیروت :موسسه النعمان.
.٦ابن منظور ،محمد بن مکرم ( .)١٤١9لسان العرب .الطبعه الثالثه .بیروت :دار احیاء التراث العربی.
.٧البستانی ،بطرس ( .)١998محیط المحیط قاموس مطول للغه العربیه .بیروت :مکتبه لبنان ناشرون.
.8الجرجانی ،علی بن محمد ( .)٢00٤معجم التع ریفات .المحقق :محمد صدیق المنشاوی.
القاهره :دار الفضیله.
.9الح س ینی الشیرا زی ،محمد ( .)١٤١9تذکره الخبار ف ی تلخیص ربیع البرار .بیروت :مرکز
الرسول االعظم
.١0الحسینی
.
الطهرانی،
محمد.
شرح حدیث عنوان
البصری.
المحاضره :٢٥
https://madrasatalwahy.org/Document/Speech/group/25
.١١الصدر ،محمد مهدی ( .)٢008اخلق اهل البیت
.الطبعه الرابعه .قم :دار الکتاب االسالمی. صفحه 257
ا لیات کسب العلم والمعرفه257/ ...
.١٢طالب ،میثاق ( .)٢0١0شرح نهایه الحکمه العقل والعاقل والمعقول :ابحاث الیه الله العلمه
السید کمال الحیدری .قم :دار فراقد.
.١٣الطباطبائی ،السید محمد حسین ( .)١99٧المیزان فی تفسیر القران .بیروت :موسسه االعلمی للمطبوعات.
.١٤الطوسی ،محمد بن حسن ( .)١9٥٧التبیان فی تفسیر القران .النجف االشرف :،مکتبه االمین.
.١٥لزیق ،کمال اسماعیل ( .)٢0١٤مراتب المعرفه وهرم الوجود عند مل صدرا :دراسه مقارنه.
بیروت :مرکز الحضاره لتنمیه الفکر االسالمی.
.١٦المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.١٧المحمدی الریشهری ،محمد ( .)٢00٤میزان الحکمه .بیروت :دار الحدیث.
.١8المشکینی ،علی ( .)١٣٧٧مصطلحات الفقه .قم :نشر الهادی.
.١9المظفر ،محمد رضا ( )١9٦8المنطق .الطبعه الثالثه .النجف االشرف :مطبعه النعمان.
20. https://ar.wikishia.net/view
21. https://makleh.com صفحه 258
صفحه 259
تدوین الحدیث ومنع اندثاره عند الشیعه
لمیس سلوم (سوریه) ،١الدکتور حسین الیوسف (سوریه)٢
قبول1443/07/09 :
استلم1443/03/29 :
الملخص
بحثی بعنوان تدو ین الحدیث عند الشیعهّ ،ابین فیه دور الشیعه فی تدو ین الحدیث ومنع اندثاره،
وهو یتالف من ثالثه مباحث؛ فی المبحث االول ّابین فیه الکلیات والمفاهیم واالبحاث
التصوریه المتعلقه بالعنوان ،وفی المبحث الثانی ّابین المقصود من العنوان ومحل البحث ،وفی
المبحث الثالث ّابین دور الشیعه االمامیه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره ،و ّ
یتبین معنا بعد ذلک
ان الهل البیت
بشکل خاص -من خالل متابعتهم الحثیثه وتشجیعهم علی کتابه الحدیث
وکتبهم وصحفهم التی کتبوها وتناقلولها خلفا عن سلف -وللشیعه بشکل عام فی زمن الحضور
وزمن الغیبه -السیما من خالل االصول االربعمائه والکتب االربعه -دورا ّ
مهما واساسیا فی
تدو ین وحفظ الحدیث االمر الذی ادی الی منع اندراسه ،والوقوف فی وجه االسرائیلیات ووضع
الحدیث .ونبنی علی ذلک البدیه السعی لحفظ الحدیث کما کان دیدن اسالفنا.
الکلمات المفتاحیه :تدو ین الحدیث ،الشیعه ،االمامیه
المقدمه
ّ
من الحقائق المسلمه عند االمامیه ان الس َّنه النبو یه الشریفه لم تکن مهمله تذروها الریاح ،و انما
وذلک کما کان حظ القران الکریم .فقد کان له
حظیت باهتمام بالغ علی عهد رسول الله
ک َّتابه َّ
المعینون باالسم والصفه السیما االمام امیر المومنین
وعرفوا بعنوان واضح وسمه شاخصه
.١خریجه مرحله البکالوریوس قسم الفقه والمعارف االسالمیه ،جامعه المصطفی
العالمیه ،حوزه الشهیده
ام یاسر ،قم ،ایران( Amly1603@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایرانh.alyousef@mou.ir ،
العالمیه ،جامعه المصطفی صفحه 260
/260البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ
(کتاب الوحی) .وفی عددهم ودورهم جالت اقالم المورخین .کانت مهمتهم تقیید االیات
االمر الذی
الکریمه بعد نزولها باشراف متواصل وتوجیه متاخم وعنایه الصقه من النبی
َّ
الربانیه المن َّزله ،کذلک السنه النبو یه
ساهم فی حفظه لالمه المرحومه علی طبق حقیقته
الشریفه؛ وسوف یاتی بیان ذلک فی محله.
بخالف اهل السنه فقد ساد عندهم -واعتمادا علی روایات یعتبرها علماء الس َّنه صحیحه -ان
ّ
صاحب الرساله نهی عن تدو ین احادیثه ،بل شدد علی ذلک ،وفی ضوئها وعلی هدیها یعلل
البعض من علماء الجمهور عدم تدو ین الس َّنه المطهره.
اختلط بین الوحی الذی یتلی بالوحی الذی ال
بقولهم« :ان المنع انما کان خشیه
ٍ
یتلی»( .الخولی)17 :1983 ،
ِّ
ِّ
انه قال« :ال تکتبوا ع ِنی ومن کتب ع ِنی
وقد روی ابو سعید الخدری عن رسول الله
غیر القر ِان فلیمحه»( .ابن حنبل ،1419 ،ج)21 :3
وفی بحثنا هذا نرید ان نبین الدور الذی قام به الشیعه لحفظ الحدیث ومنع اندثاره ،وان
النعمه التی نعیش فیها وهذا الکم الکبیر من االحادیث التی یستفید منها الفقهاء فی استنباطاتهم
ومن خاللها تم حفظ الدین والشریعه ،انما من برکات هذا الدور وتدو ین الحدیث.
بیان مفردات العنوان
-الحدیث لغه واصطالحا
الحدیث لغه :جاء فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء اصل واحد ،وهو کون الشیء لم یک ْن.
ّ
یقال حد َث امر َب ْعد ان لم یکن .والرجل َ
الح َدث :الطری ّ
السن .والحدیث ِم ْن هذا؛ النه کالم
ْ
َ
َ
َ
ْ
یحدث منه الشیء بعد الشیء .ورجل حدث :ح َسن الحدیث .ورجل ِحدث نساءِ ،اذا کان
َّ
َ َ ََ
ّ
کخط َیبی ،یراد به الحدیث( .ابن فارس ،1404 ،ماده :حدث)
یتحدث ِالیهن .و یقال هذه ِحدیثی حسنهِ ،
َّ
َْ
َ َ
َ َ
والحدثان :من احدا ِث الد ْه ِر ِش ْبه
الحدث
وقال فی «المحیط» :الحاء و الدال و الثاء :حدث:
َ
ّ َ
ْ ًَ
ً
االب َداء ،والف ْعلْ :اح َد َثَ .
ایضاْ :
والحد ْیث َم ْعروفَ ،ح َّدث ی َحدثَ .
وصار فالن احد ْوثه:
هو
و
.
ه
ل
ِ
الن ِاز ِ
ِ
ِ صفحه 261
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره261/ ...
َ
َْ
َ
ََ
َ
اال َحاد ْی َثَ .
وحد ْیثَ :جید الس َی ِاق لها.
،
دیث
االحا
ثیر
ک
:
ث
د
وح
ث
د
ح
ل
ج
ور
ا کثروا فیه
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َّ َ ٰ ْ
َ َ
ری ا َّلرا َی فیکون کما را ٰی.
الح ِد ْیث .ومحدث :ی
وحد ْیث :ی َز ین
ِ
َ
َّ
ْ
ً
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
ْ
َ
َ
وشاب حدثَّ ،
ٌّ
وشابه
والح ِد ْیث من االشی ِاء :المحدث .وحدث الش ْیء .وا ْستحدثت ْامرا.
َّ
َْ
َََ
َ ْ َ
ْ
ْ َ
ََْ ْ
َ ْ
َْ
الفق ِه ون ْح ِوه
حدثه ،وقوم حدثان .والحدثان :مصدر الش ْی ِء الح ِدی ِث .واالح ِادیث من ِ
َ ْ َ َ َّ
ََ ْ
َ َ
َم ْعروفه.واحدث الش ْی َءْ :ابدعه ،و ْاس َت ْحدثهِ :مثله( .ابن عباد ،1414 ،ماده :حدث)
الحدیث اصطالحا :مقصودنا من الحدیث فی بحثنا المصدر الثانی من مصادر التشریع بعد
الکتاب الکریم ،وهو ّ
و بعباره اخری مقصودنا من
السنه و بالتحدید سنه النبی محمد
الحدیث حدیث النبی
الذی منع الخلیفه االول والثانی من تدو ینه بعد حیاته بمبررات واهیه
ال اساس لها من الصحه.
الشیعه لغه واصطالحاَ
َ
َْ ًَ
َ َ
َ
الشیعه لغه :جاء فی «الصحاح» :شاع الخبر ی ِشیع شیعوعه ،ای ذاع .وسهم مشاع وسهم ش ِائع،
َ
ََ َ
ای غیر مقسوم .وسهم شاع ایضا ،کما یقال َسائر الشیء و َساره .واشاع الخبر ،ای اذاعه فهو رجل
ً
ً
حیاکم اهّٰلل و َا َش َاعکم ا َ
م ْش َیاع ،ای مذیاع .وقولهمَّ :
لسالم ،ای جعله اهّٰلل صاحبا لکم و تابعا.
ِ
ِ
َّ
َ َ
وشاعکم السالم ،کما تقول علیکم السالم .وهذا انما یقوله الرجل الصحابه اذا اراد ان یفارقهم.
َ
ً َ
َ
َّ ْ
المقدار؛ یقال :اقام فالن شهرا او ش ْی َعه .وقولهم :اتیک غدا او ش ْی َعه ،ای بعده .وش َّی ْعته
والشیعِ :
َ
عند رحیله .والم َش َّ
وش َیعه الرجل :اتباعه و انصاره .یقال :ش َای َعه ،کما یقال َوااله من
.
شجاع
ال
:
ع
ی
ِ
ِ
ََ
َ
َ
َّ
َ
ْ
َ
َّ
َّ
الولی .والمش ِایع ایضا :الالحق .وشیعته بالنار ،ای احرقته .وتشیع الرجل ،ای ادعی دعوی الشیع ِه.
َوت َشا َی َع القوم ،من الشی َعه .و کل قوم امرهم واحد یتبع بعضهم ر َ
ای بعض فهم ِش َیع .وقوله تعالی:
ِ
َ َْ
َ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ،ای بامثالهم من الشیع الماضیه( .الجوهری ،1410 ،ماده :شیع)
َ ِ
وفی «کتاب العین» :والش َیعه؛ قوم َی َتش َّیعون ،ای :یهوون اهواء قوم و یتابعونهم .و ِش َیعه
الرجل :اصحابه واتباعه .وکل قوم اجتمعوا علی امر فهم ِش َیعه واصنافهمِ :ش َیع .قال الله تعالی: صفحه 262
/262البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ
َ َْ
َ
َ
ک ٰما ف ِعل ِباش ٰی ِاع ِه ْم ِم ْن ق ْبل ای :بامثالهم من الش َیع الماضیه .وش َّی ْعت فالنا اذا خرجت معه
ِ
لتودعه وتبلغه منزله( .الفراهیدی؛ ،1410ماده :شیع وشوع)
وقال الراغب فی «مفرداته» :الش َیاع؛ االنتشار ّ
والتقو یه .یقال :شاع الخبر ،ای :کثر وقوی،
َ
وش َاع القوم :انتشروا وکثروا ،و َش َّی ْعت ال ّنار بالحطبّ :قو یتها ،والشی َعه :من ّ
یتقوی بهم االنسان
َْ
ّ
َ
َ
وش َیع واش َیاع( .الراغب االصفهانی،
و ینتشرون عنه ،ومنه قیل للشجاع :م ِشیع ،یقالِ :شیعه ِ
،1412ماده :شیع)
ً
اذا التشیع لغه هو االتباع والمواله ،والشیعه هم االتباع والموالون .و بهذا المعنی جاء فی
َّ
القران الکریم قوله تعالی« :و ِان ِمن ِشیع ِت ِه ِْلب َٰر ِاهیم»( ،الصافات ،االیه )83وقوله تعالی:
َٰ َٰ
َٰ َٰ
ً
«هذا ِمن ِشیع ِت ِه وهذا ِمن عدوهِ»( ،القصص ،االیه )15وقوله تعالی« :وجعل اهل َٰها ِشیعا»،
(القصص ،االیه )4وقوله تعالیِ « :فی ِشیع ال َّو ِلین»( ،الحجر ،االیه )10وقوله تعالی« :ولقد
ِ
َٰ
اهلکنا اش َٰیاعکم»( .القمر ،االیه )15
الشیعه اصطالحا :یطلق اسم الشیعه علی اتباع االمام علی بن ابی طالب
بامامته بعد النبی
والذین یقولون
بال فصل.
قال الشیخ المفید:
• فاما اذا ادخل فیه عالمه التعریف -ای الشیعه -فهو علی التخصیص ال محاله التباع
امیر المومنین
علی سبیل الوالء واالعتقاد بامامته بعد الرسول
بال فصل،
ونفی االمامه عمن تقدمه فی مقام الخالفه ،وجعله فی االعتقاد متبوعا لهم غیر تابع
الحد منهم علی وجه االقتداء ،والذی یدل علی ذلک عرف الکافه ومعهودهم منه فی
االطالق ومعرفه کل مخاطب منه مراد المخاطب فی تعیین هذه الفرقه دون غیرها من
سواها ممن یدعی استحقاقه من مخالفیها( ...المفید)3 :1371 ،
• کما یستحق اسم التشیع و یغلب علیه من دان بامامه امیر المومنین
علی حسب ما
قدمناه و ان ضم الی ذلک االعتقاد ما ینکره کثیر من الشیعه و یاباه( .نفس المصدر)6 : صفحه 263
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره263/ ...
وقال النو بختی ،وهو من اعالم القرن الثالث الهجری :قبض رسول الله
االول سنه عشر من الهجره وهو ابن ثالث وستین سنه ،وکانت نبوته
فی شهر ربیع
ثالثا وعشرین سنه ،وامه
امنه بنت وهب ...فافترقت االمه ثالث فرق (فرقه منها) سمیت الشیعه ،وهم شیعه علی بن ابی طالب
واتبعوه ولم یرجعوا الی غیره .ومنهم افترقت صنوف الشیعه کلها( ...النو بختی)32-33 :2012 ،
وکذلک سعد بن عبد الله االشعری القمی مع اختالف یسیر( .االشعری القمی)2-3 :1360 ،
لکن الشیعه علی فرق کما اشارت االقوال اعاله ،ومن هذه الفرق :االمامیه االثنا عشریه،
والزیدیه ،والکیسانیه ،والمغیریه ،والمحمدیه ،والناووسیه ،واالسماعیلیه ،والسمطیه ،والفطحیه،
والواقفیه ،و ...لالطالع علی هذه الفرق مفصال الرجوع الی« :اوائل المقاالت»« ،فرق الشیعه»،
«المقاالت والفرق» ،ومصادر سابقه .و بالتالی مفهوم الشیعه عام یشمل کل هذه الفرق ،وهنا
البد من تحدید نطاق البحث ،وانه طبقا الی سیاسه وفکر سیاسی سوف یتم تقییم الدوله المدنیه؟
فی الجواب عن هذا التساول نقول :ان تقییم الدوله المدنیه سوف یکون طبقا للفکر السیاسی
الشیعی االمامی االثنی عشری حصرا ،بل سوف تضیق الدائره ا کثر لیکون البحث فی الفکر
السیاسی القائل بوالیه الفقیه المطلقه من الشیعه االمامیه کما سوف یتبین.
وهنا ال باس بتعریف االمامیه تعریفا مفهومیا لیتبین االصطالح والمقصود به :ان اصطالح
ََ
االمامیه او االثنی عشریه هو علم علی من دان بوجوب االمامه ووجودها فی کل زمان ،واوجب
النص الجلی والعصمه والکمال لکل امام ،ثم حصر االمامه فی ولد الحسین بن علی علیهما
ََ
السالم وساقها فیهم ...وصار هذا االسم فی عرف المتکلمین وغیرهم من الفقهاء والعامه علما
علی من ذکرناه( .المفید)7 :1371 ،
المقصود من الشیعه فی بحثنا :نقصد من الشیعه اصطالحا فی بحثنا هذا فرقه منهم ،وهی
االمامیه االثنی عشریه ،وهم الذین یعتقدون بامامه اثنی عشر اماما نص علیهم رسول الله
بوحی من الله سبحانه وتعالی ،وکلهم من بنی هاشم ،ثم کل امام کان ینص علی االمام الذی
بعده ،من هنا کانت تسمیه اتباعهم بـ«االمامیه االثنی عشریه» ،او «االمامیه» نسبه لالمام امیر المومنین
علی بن ابی طالب
باعتبار ان هذا المذهب یرتکز علی امامته
بعد رسول الله
بال فصل، صفحه 264
/264البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
او «مذهب اهل البیت
النبی
» الن اهل البیت
وعلی وفاطمه والحسن و الحسین
هم المقصودون فی ایه التطهیر ،وهم
او «مذهب التشیع» الن معتنقیه قد شایعوا
علیا و ذریته و تابعوهم( ،کاشف الغطاء )99 :1399 ،وهنا من المناسب ان نذکر بعض
الروایات فی عدد االئمه
من طرق اهل السنه:
• روی البخاری عن جابر بن سمره ،قال :سمعت النبی یقول «یکون اثنا عشر امیرا»،
فقال کلمه لم اسمعها .فقال ابی انه قال «کلهم من قریش»( .البخاری ،1407 ،ج:6
،2640ح 6796؛ الترمذی ،1395 ،ج ،201 :4ح 2223؛ ابن حجر العسقالنی،
،1417ج)53 :1
ْ
َّ
َ َ
ْ َ
ً َ َ
َ
َ
وسا ِع ْند ع ْب ِدالل ِه ْبن َم ْسعودَ ،وه َو یق ِرئ َنا الق ْران،
• عن الش ْع ِبی ،ع ْن َم ْسروق ،قال :ک َّنا جل
ِ
ْ
َ َ
َ َ َ َ ْ َّ ْ َ َ ْ َ َ ْ ْ َ َ
َ َِ
َف َق َال َله َ
الله ک ْم ت ْم ِلک َه ِذ ِه اال َّمه ِم ْن خ ِلیفه؟
ول
س
ر
م
ت
ل
ا
س
ل
ه
،
ن
م
ح
الر
د
ب
ع
ا
ب
ا
ا
ی
:
ل
ج
ر
ِ
ِ
ِ
َف َق َال َع ْبداللهَ :ما َس َا َلنی َع ْن َها َا َحد م ْنذ َقد ْمت ْالع َر َاق َق ْب َل َک ،ث َّم َق َالَ :ن َع ْمَ ،و َل َق ْد َس َا ْلناَ
ِ
ِ
ِ
ِ
َ َ َ َ َ ْ َ َ َ َ َ َّ َ َ َ ْ َ َ
الله فقال« :اثنا عشر ک ِعد ِه نقب ِاء ب ِنی ِاسر ِائیل»( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،398 :1ح )3780
رسول ِ
• عن عامر بن سعد بن ابی وقاص قال کتبت الی جابر بن سمره مع غالمی نافع ان
اخبرنی بشیء سمعته من رسول الله قال فکتب لی :سمعت رسول الله یوم جمعه عشیه
رجم االسلمی یقول« :ال یزال الدین قائما حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثنا عشر
خلیفه کلهم من قریش»( .القشیری النیسابوری ،2010 ،ج ،1453 :3ح )1822
بعدما تقدم من بیان المفاهیم والمصطلحات الوارده فی العنوان نخلص الی هذه النتیجه فی
بیان المفهوم التصوری للبحث؛ وهی ان کالمنا یقع فی تدو ین الحدیث النبوی الشریف عند
المدرستین الحدیثیتین والفقهیتین الهل السنه والجماعه والشیعه االمامیه االثنی عشریه سواء
ً
نهیا او اباحه ،ادله واثارا. صفحه 265
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره265/ ...
دور الشیعه فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
من المسلم به اهتمام الشیعه بتدو ین الحدیث واالعتماد علیه من زمن االئمه
الی زماننا
هذا ،و اذا اردنا تسلیط الضوء کل هذه الحقبه الزمنیه وعلی االمور التی ساهمت فی حفظ
الحدیث من االندثار فیمکن القول بان هناک ثالثه امور لعبت دورا هاما فی ذلک؛ اهل البیت
واالصول االربعمائه ،والکتب الحدیثیه االخری السیما الکتب االربعه .من هنا نرید ان نقسم هذا
البحث الی ثالثه ادوار:
.1دور اهل البیت
لقد تواتر ان اهل البیت
فی حفظ الحدیث ومنع اندثاره
اباحوا تدو ین الحدیث وشجعوا علیه؛ بل هم ساهموا فی تدو ینه
ایضا؛ ومن المناسب هنا ان نمر علی دور المعصومین
دور االمام علیلقد کتب االمام علی
الله
عن رسول الله
بعد النبی
فی ذلک وبشکل مختصر:
ّ
صحیفه طولها سبعون ذراعا بخطه و امالء رسول
( ،العاملی ،1370 ،ج )330 :1وقد کانت الصحیفه عند االئمه
من بعده
یتوارثونها ،و یحرصون علی حفظها؛ فقد ورد عن االمام الحسن عند احتجاجه علی معاو یه
َ َ
َ
َ
َّ َ
َّ ْ ْ
َ
ََ ْ
فی الخالفهَ :و ِان ال ِعل َم ِف َینا َون ْحن ا ْهله َوه َو ِع ْندنا َمجموع کله ِب َحذ ِافی ِر ِه َو ِانه ال َی ْحدث ش ْیء ِالی
َّ
َّ َ َ ْ َ َ َ ْ
ْ َ ْ
َ َ
َْ َ
َ ْ ْ َ َ َ َّ َ ْ
َو ِبخط ع ِل ٍّی
ول الل ِه
یوِم ال ِقیام ِه حتی ارش الخد ِش ِاال وهو ِعندنا مکتوب ِب ِامال ِء رس ِ
ِب َی ِد ِه( .الطبرسی ،1403 ،ج)287 :2
ثم انتقل هذا الکتاب الی االمام الحسین
ثم الصادق
،ثم علی بن الحسین
،ثم الباقر
،
،وهکذا( .الصفار)164 :1404 ،
وقد ورد کثیرا عنهم فی االثار ان لدیهم الصحیفه الجامعه التی هی امالء رسول الله
وخط علی
( .نفس المصدر)
َ َ َ َ َ َ َّ
ْ
ومما ورد ان رسول الله امر علیا بالتدوین ،وقال له :اکت ْب َما ا ْم ِلی عل ْیک قال َیا ن ِب َّی الل ِه
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ
َ ََ َ َ
ََ
ََ
ََ َ
ََ
َ َْ َ
َوتخاف عل َّی الن ْس َیان فقال ل ْست اخاف عل ْیک الن ْس َیان َوقد َدع ْوت الل َه لک ان َی ْحفظک َوال صفحه 266
/266البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َّ َ َ ْ َ
َ َ
َ َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
ْ
َ
ی ْن ِس َیک َول ِکن اکت ْب ِلش َرک ِائک قال فقلت َو َم ْن ش َرک ِائی َیا ن ِب َّی الل ِه؟ قال اال ِئ َّمه ِم ْن ول ِدک ِب ِه ْم
ْ َ َّ ِ ْ َ ْ َ
تسقی ام ِتی الغیث( .الصدوق ،1386 ،ج)208 :1
وغیرها الکثیر من الروایات الوارده فی الباب ،وهذا ان دل علی شیء انما یدل علی مدی
اهتمام النبی
بحفظ الشریعه االسالمیه عن طریق التدو ین بالخصوص.
ولم ینحصر دور االمام علی
فی تدو ین وحفظ الحدیث فی هذا الکتاب ،فقد ورد ان له
کتبا اخری مثل «المحکم والمتشابه فی القران»( ،الطهرانی ،1403 ،ج )154 :20و«ناسخ
القران ومنسوخه» ،وذکر البعض ان لالمام ستین نوعا من انواع علوم القران.
قال العالمه شرف الدین:
ان علیا جمع القران مرتبا علی حسب النزول ،واشار الی عامه وخاصه ،ومطلقه
ومقیده ،ومحکمه ومتشابهه ،وناسخه ومنسوخه ،وعزائمه ورخصه ،وسننه وادابهّ ،
ونبه
علی اسباب النزول فی ایاته البینات .املی ستین نوعا من انواع علوم القران ،وذکر لکل
نوع مثاال یخصه( .راجع :الحسینی)140 :1411 ،
وفی «اعیان الشیعه» ان علیا نوع القران الی ستین نوعا .ثم ذکر تلک االنواع و امثلتها من
کتاب اهّٰلل کما وردت عن علی
( .العاملی ،1370 ،ج)321 :1
وکیف ال یکون له دور فی تدو ین الحدیث وحفظه وهو القائل« :قیدوا العلم ،قیدوا العلم»،
(الخطیب البغدادی )89 :1974 ،وکیف ال یکون کذلک وقد کان ابن عمه النبی االکرم
یشجع علی الکتابه ایضا؟ وهو الذی کان یتبعه اتباع الفصیل المه.
یقول لکاتبه:
کان علی
ّ
«اطل جلفه فلمک واسمنها ،وایمن قطتک ،واسمعنی طنین النون ،و ّ
حور الحاء،
ّ
ّ
واسمن الصادّ ،
وعرج العین ،واشقق الکاف ،وعظم الفاء ،ورتل الالم ،واسلس الباء والتاء، صفحه 267
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره267/ ...
ّ
واقم الزای وعل ذنبها ،واجعل قلمک خلف اذنک یکون اذکر لک»( .المتقی الهندی،
،1409ج ،313 :10ح )29564
دور فاطمه الزهراءدور فاطمه الزهراء
فی تدو ین الحدیث وحفظه ال یقل شانا عن دور امیر المومنین
روی من الفریقین ان عند فاطمه
وقد
کتاب اخذته عن ابیها.
اما ما روی من طریق اهل السنه:
• فقد قال القا سم بن الفضل ،قال لنا محمد بن علی :کتب ا ّ
لی عمر بن عبد العزیز:
ان انسخ وصیه فاطمه ،فکانفی وصیتها الستر الذی یزعم الناس انها احدثته ،وان
رسول الله دخل علیها فلما راه رجع( .ابن حنبل ،1419 ،ج ،283 :6ح )26464
• ونقل الخرائطی عن مجاهد قوله :دل ا ّبی بن کعب علی فاطمه ابنه محمد ،فاخرت
الیه کربه فیها کتابَ « :من کان یومن بالله والیو االخر فلیحسن الی جاره».
(الخرائطی ،43 :1419 ،رقم )317
واما ما روی من طریق الشیعه:
َّ َ َ َ ْ َ َ َ َ َّ
َ َ
oفقد روی الصدوق فی «علل الشرائع» :ع ْن فض ْیل ْبن سک َرَه قال َدخلت علی اِبی ع ْب ِد الل ِه
ِ
ََ َ َ َ ْ ََ ْ
َ َ ْ ْ َْ ِ َْ َ ْ َ َ َ ْ َْ
َ
اب
ت
ک
ی
ف
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ل
ا
ق
ال
ت
ل
ق
ف
ل
ب
ق
ر
ظ
ن
ا
ت
ن
ک
ء
ی
ش
ی
ا
ی
ف
ی
ر
د
ِ
ِ
ِ
فقال یا فضیل ات ِ
ِ
ْ َ ْ َ
ََ
َ َ
َّ َ َ َ ْ
َ
َ
فل ْی َس م ِلک ی ْم ِلک ِاالو هو مکتوب ِباس ِم ِه و اس ِم ا ِبیه( .الصدوق،1386 ،
ف ِاط َمه
ج)207 :1
oوهذا الکتاب هو ما اطلق علیه فی بعض الروایات بمصحف فاطمه ،وما ادراک ما
:
مصحف فاطمه! فقد روی الکلینی فی «الکافی» عن ابی عبد الله الصادق
َّ َ َ َ
َ َ ْ
َ َ
َ َ َ
ْ
قال قلت َو َما
َو َما ید ِری ِه ْم َما م ْص َحف فا ِط َمه
َو ِان ِع ْندنا لم ْص َحف ف ِاط َمه صفحه 268
/268البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ََ َ
َّ
َ َ
َ َ
ْ
قال م ْص َحف ِف ِیه ِمثل ق ْر ِانک ْم َهذا ثالث َم َّرات َوالل ِه َما ِف ِیه ِم ْن
م ْص َحف ف ِاط َمه
َ َّ ْ ْ
َ َ ْ
َ
ق ْر ِانک ْم ح ْرف َو ِاحد قال قلت َهذا َوالل ِه ال ِعلم( .الکلینی ،1407 ،ج ،239 :1ح )1
َ َ
ینظر الیه و یاخذ منه؛ حیث روی الکلینی :ع ْن ح َّم ِاد ْبن
oوکان االمام الصادق
ِ
ْ َ َ َ َ َ ْ َ َ َ ْ َّ
الز َناد َقه فی َس َنه َث َمان َوع ْشر َین َومائهَ
َیقول َت ْظ َهر َّ
عثمان قال س ِمعت ابا عب ِد الل ِه
ِ
ِ ِ
ِ
ِ ِ
ْ َ َ ََ
َ َ َ ََ
َوذ ِلک انی نظ ْرت ِفی مصح ِف ف ِاطمه ( .نفس المصدر ،240 :ح )2
ْ ْ
َ َ َ
َ َّ
ف ِان ِف ِیه
oوروی ایضا عن ابی عبد الله الصادق َ :ولیخ ِرجوا م ْص َحف ف ِاط َمه
َْ
َّ
َ
َ َ َ
َّ
َّ َّ َ
ِان الل َه ع َّز َو َجل َیقول فاتوا ِب ِک ٰتاب ِم ْن
َو َم َعه ِسالح َرسو ِل الل ِه
َو ِص َّیه ف ِاط َمه
ٰ َ َٰ
َ
ْ ْ
ق ْبل ٰهذا ا ْو اث َاره ِم ْن ِعلم ِان ک ْنت ْم ٰص ِاد ِق َین( .نفس المصدر ،241 :ح)4
ِ
الی غیر ذلک من الروایات الکثیره التی توکد علی وجود مصحف فاطمه .
.٣دور االمام الحسن بن علی المجتبی
ذکرنا سابقا ان صحیفه علی
المجتبی
تناقلها االئمه بعده ،و بالتالی اول من انتقلت الیه هو الحسن
فقد احتفظ بها ،ونقل عنها علوم النبی المصطفی
.
قال عبد الرحمن بن ابی لیلی :سالت الحسن بن علی عن قول علی فی الخیار ،فدعا بربعه،
فاخرج منها صحیفه صفراء مکتوب فیها قول علی فی الخیار( .ابن حنبل ،1407 ،ج)346 :1
وهذا الکالم یدل علی امرین:
• وجود خالف بین الصحابه فی الخیار مما دعا ابن ابی لیلی ان یساله عن قول علی
فیه.
• اشتهار اصاله فقه علی بین المسلمین مما دعا ابن ابی لیلی الی ان یطلب قول االمام علی
من االمام الحسن
اعقادا منه بوجود کتاب علی عنده( .الشهرستانی)443 :1430 ،
و یروی العامه بطرقهم ان الحسن بن علی ا کد کثیرا علی اهمیه نشر العلم االصیل وضروره
تحمل اهل البیت اوالدهم لمسوولیه حفظ الشریعه عبر التدوین والتحدیث؛ فعن شرحبیل بن سعد
قال :دعا الحسن بن علی بنیه و بنی اخیه ،وقال« :یا ب ّ
نی و بنی اخی! انکم صغار قوم یوشک ان صفحه 269
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره269/ ...
تکونوا کبار اخرین ،فتعلموا العلم ،فمن لم یستطع منکم ان یرو یه فلیکتبه ولیضعه فی بیته».
(الدارمی ،1412 ،ج ،140 :1ح )511
وعن ابی عمرو العالء ،قال :سئل الحسن بن علی عن الرجل یکون له ثمانون سنه یکتب
الحدیث؟ قال :انه یحسن ان یعیش( .الخطیب البغدادی)69 :1971 ،
دور االمام الحسین بن علی الشهید.
وهکذا انتقلت صحیفه االمام علی الی حوزه االمام الحسین بعد اخیه االمام الحسن
ْ
ً َ َ َّ
َ َ ََ َ
َّ
روی الکلینی عن ابی جعفر ِ « :ان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری
ً َ
ْ
َََ َ
َ َ َ ْ
ً ْ ً
َ َ َ
فا ِط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َو کان ع ِلی ْبن الح َس ْین
َّ ِ
َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َِّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
َّ
مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت فا ِطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار و الل ِه
ِ
ِ
َ
َ َ ْ
ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
َ َ
َ
َ َ
وروی ایضا فی مکان اخر :ع ْن ا ِبی َج ْعفر قال:
َ َ َ ْ
ْ
َ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ
َ
« ِان الح َس ْی َن ْب َن ع ِل ٍّی ل َّما حض َره ال ِذی حض َره َدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین
َّ ِ
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ً
ً ْ ً
َ
َ َ َ
فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال َی َر ْون ِاال
َ
ِ َّ َ َ ْ
ْ
َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا َیا
انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
ِ
ِ
َ ْ
َ َ ْ
َّ
َ
َ َ ْ
َّ َ َ َ َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما َی ْح َتاج ِال ْی ِه ولد َاد َم
ِز َیاد قال قلت َما ِفی ذ ِلک ال ِک َت
ِ
ْ
َ َ َّ
َ َ ْ َْ
َّ َ َ ْ َ ْ
ْ
َ َ
َّ َّ
ود ح َّتی ِان ِف ِیه ا ْرش الخد ِش».
م ْنذ خل َق الله َاد َم ِالی ان تف َنی الدن َیا َوالل ِه ِان ِفی ِه الحد
(نفس المصدر ،304 :ح)1
من هاتین الروایتین وغیرهما نستظهر ما یلی:
• ان الکتاب کان فی حوزه الحسین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام علی بن الحسین زین العابدین
• ان الکتاب نفسه انتقل منه الی حوزه االمام الباقر صفحه 270
/270البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ان هذا الکتاب هو نفسه کتاب امیر المومنین
النه یحمل نفس المواصفات التی یحملها
ذلک الکتاب کما یظهر من وصف االمام له بحسب الروایه.
وورد ایضا عن ابی عبد الله
ان الکتب کانت عند علی
الکتب ام سلمه ،فلما مضی ّ
علی کانت عند الحسن
الحسین
فلما سار الی العراق استودع
فلما مضی الحسن کانت عند
فلما مضی الحسین کانت عند علی بن الحسین
ثم کانت عند ابی( .الصفار،
)326 :1404
کما ان االمام الحسین شجع علی الکتابه للتوثیق والحفظ من التحریف ،ومما یدل علی
َ
َ َ َ
ََ
َ ْ
َ َّ َّ َ َ ْ
َْ َ
ذلک قوله :قال ا َّما َب ْعد ف ِان الط ِاغ َیه قد َص َن َع ِب َنا َو ِب ِش َیع ِت َنا َما قد ع ِل ْمت ْم َو َرا ْیت ْم َوش ِهدت ْم َو َبلغک ْم
ْ ََ
َ َ
َ ْ َ ََ َ َ ْ َ ْ َ ْ َ
َ َ
َو ِانی ا ِرید ان ا ْسالک ْم ع ْن اش َی َاء ف ِان َصدقت ف َصدق ِونی َو ِان کذ ْبت فکذب ِونی ْاس َمعوا َمقال ِتی
َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ َ َ
َواکتموا ق ْو ِلی ث َّم ْار ِجعوا ِالی ا ْم َص ِارک ْم َوق َبا ِئ ِلک ْم َم ْن ا ِم ْنتموه َو َو ِثقت ْم ِب ِه ف ْادعوه ْم ِالی َما ت ْعلمون
ْ
َ ْ
َ ََ َْ َ
ف ِانی اخاف ان َی ْند ِر َس َهذا ال َحق َو َیذ َهب»( .الطبرسی ،1403 ،ج)269 :2
َ ْ
َّ
َّ
َ َ
َ َ َْ َ َ
َ َ
وجاء ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان قالَ :سالت ا َبا ع ْب ِد الل ِه عن الم ْح ِ ِرم َیموت ک ْیف ی ْص َنع ِب ِه
ِ
ِ
َ َْ
ْ
ْ
َ
َ
َ َ َّ َ َ َّ َ ْ َ َّ ْ
َوه َو
َمات ِباالْب َو ِاء َم َع الح َس ْین ْبن ع ِل ٍّی
الرح َمن ْب َن ال َح َسن ْبن ع ِل ٍّی
فحدث ِنی ان عبد
ِ َ ْ َّ ْ ِ ِ ْ َ َّ َ َ ْ َّ ْ َ ْ َ َ َ َ َ ِ َ ِ َ َ َ َ َْ
م ْحرم َو َم َع ا ْلح َس ْ
اس وعبد الل ِه بن جعفر فصنع ِب ِه کما صنع ِبالمی ِت
ب
ع
ل
ا
ن
ب
ه
ل
ل
ا
د
ب
ع
ن
ی
ِ
ِ
َ َّ ِ
َ ِ
ًَ َ َ َ َ
َ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
َّ
ْ
ٍّ
اب ع ِلی ( .الطوسی ،1407 ،ج ،383 :5ح )1337
وغطی وجهه ولم ی ِمسه ِطیبا قال وذ ِلک ِفی ِکت ِ
وهذه الروایه تدل علی ان االمام الحسین استند فی تصرفه علی کتاب امیر المومنین .
دور االمام علی بن الحسین زین العابدیناالمام زین العابدین
ممن انتقلت الیه صحیفه وکتاب علی
واعتمد علیه ،واحتفظ به
لالمام بعده ،ومما یشهد علی ذلک ما رویناه سابقا عن الکافی؛ حیث جاء فیه :عن ابی جعفر
: صفحه 271
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره271/ ...
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َْ ً
ونا َال َی َر ْو َن ا َّال َا َّنه ل َما به َف َد َف َع ْت َفاط َمه ْالک َت َ
َو َوص َّی ًه َظاه َرًه َو َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب
ط
ب
م
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
ِِ
ِ
ِ
َْ
َ َ ْ ْ َ ْ َّ َ َ َ َّ َِ َ ْ
َ
َ
ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک ال ِکتاب ِالینا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الح َسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین َم ْبطونا َم َعه ْم ال
َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َّ ِ َ َ َ َّ َ َ
َ َ ْ َ َّ ِ َ َّ
َ
یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکتاب ِالی ع ِلی بن الحسین ثم صار والل ِه ذ ِلک
َِ
َّ
َّ ِ َ َ َ َ
ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َق َال ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ ِ َ َ ِ ِ
ْ
ْ َْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِفی ِه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش( .نفس المصدر ،304 :ح )1
وروی الکلینی بسنده عن الباقر :
ْ
َ
َل َی ْنظر فی الک َ
« َک َان َعلی ْبن ْالح َس ْ
اب ِم ْن کت ِب ع ِل ٍّی
ت
ن
ی
ِ
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
ْ
َ
َو َیقول من ی ِطیق هذا؟» (نفس المصدر ،130-131 :ح )100
وروی ایضا بسنده عن االمام الصادق :
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ َ َ ْ ْ َْ َ ََ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی ف َنظ َر ِفی ِه قال َم ْن ی ِطیق َهذا؟ َم ْن ی ِطیق ذا؟
«کان ع ِلی بن الحسین ِاذا اخذ ِکت
ِ
َ َ
قال ث َّم َی ْع َمل ِب ِه»( .نفس المصدر ،163 :ح )172
َ ْ
َْ َ
ف َیض ِرب ِب ِه اال ْرض
ان ما اثر عن االمام زین العابدین
لیس بالقلیل وغیر قابل لالنکار؛ مثل «رساله الحقوق»،
و«الصحیفه السجادیه» ،وهذان االثران هما من اعظم ما ورد عن االئمه االطهار
لما
یحتو یان من المعانی والقیم العالیه.
وهنا قد یقال ان ما ورد فیهما ربما لم یکن من کتابه االمام نفسه ،فیاتی الجواب من ابی حمزه
َ ْ
ْ
ََ
ًَ
َ
ََ َ
َو ک َت ْبت َما ِف َیها ث َّم
الثمالی عندما قال :ق َرات َص ِحیفه ِف َیها کالم ز ْهد ِم ْن کالِم ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َ ْ
ََ َ َ
ََ َ
ات ْیت ع ِل َّی ْب َن الح َس ْین ف َع َرضت َما ِف َیها عل ْی ِه ف َع َرفه َو َص َّح َحه( .نفس المصدر ،ج ،15 :8ح )2
ِ صفحه 272
/272البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وهذه الروایه انما تدل علی ان الصحیفه کانت مکتو به یعنی ان االصحاب کانوا یکتبون عن
االمام ،وان ابی حمزه ایضا کان یکتب ،وان االمام عندما صحح ما فیها فهذا یعنی تقریره وتاییده
لما ورد فیها وللکتابه ایضا ،وتصحیحه لها بمثابه کتابته لها.
طبعا هذا بغض النظر ان الکالم الذی ورد فیها هو کل الصحیفه او جزء منها ،بل یمکن
القول بانه جزء منها الن الصحیفه لم تقتصر علی الزهد او حتی لم یکن من الصحیفه نفسها.
فبکل االحوال یکفی ذلک شاهدا علی کتابه االمام وتاییده للکتابه.
اضف الی ذلک اننا نجد بالوجدان ان مدونات االمام زین العابدین
ال سیما فی الدعاء
والحقوق حیرت االلباب وجذبت القلوب التائهه ،وقد اصبحت الیوم مناره یقتدی بها ،و یستند
الیها ،وتقام االبحاث العدیده حولها.
دور االمام محمد بن علی الباقرایضا هنا نقول ان کتب علی
بعد االمام زین العابدین
انتقلت الی االمام الباقر
:
بدلیل ما نقلناه عن الکلینی فی روایته عن ابی جعفر الباقر
ََ َ َ
َ َ َ ْ
ْ
ً َ َ َّ
ً ْ ً
َ َ ََ َ
َّ
• «ِان ح َس ْینا حض َره ال ِذی حض َره فدعا ْاب َن َته الک ْب َری ف ِاط َمه ِب ْنت الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا
ِ
َ َ َّ ً َ َ ً َ َ َ َ ْ ْ َ ْ َ ْ ً َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ
اب ِالی
وو ِصیه ظا ِهره وکان ع ِلی بن الحسین مبطونا ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َ
َّ َ َ ِ ْ
ْ
َ
ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َص َار َوالل ِه ذ ِلک ال ِک َتاب ِال ْی َنا»( .الکلینی ،1407 ،ج ،290 :1ح )6
ِ
ِ
َ َّ َ َ َ َّ
َّ ْ
َ َ َ َ َ ََْ ْ َْ َ َ َ ْ َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
لما حضره ال ِذی حضره دعا ابنته الکبری ف ِاطمه ِبنت
• « ِان الحسین بن ع ِل ٍّی
ً َ
ْ
ََ َ َ
ْ
ً
ً ْ ً
َ َ َ
َم ْبطونا َم َعه ْم
الح َس ْین فدف َع ِال ْی َها ِک َتابا َملفوفا َو َو ِص َّیه ظ ِاه َر ًه َوکان ع ِلی ْبن الح َس ْین
ِ
ِ
ْ
َّ
َ َ َ ْ َ َّ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ َ
اب ِالی ع ِلی ْبن الح َس ْین ث َّم َصا َر َوالل ِه
ال یرون ِاال انه ِلما ِب ِه فدفعت ف ِاطمه ال ِکت
َّ
َِ
َّ ِ َ َ َ َ
َذل َک ْالک َتابا َل ْی َنا َیا ز َیاد َقا َل ق ْلت َما فی َذل َک ْالک َ
اب َج َعل ِن َی الله ِفداک قال ِف ِیه َوالل ِه َما
ت
ِ
ِ ِ
ِ
َ َّ ِ َ ِ َ ْ ِ ِ
ْ
َ ْ َ َْ ْ َ َ ْ َ
ْ َ
َ َ َّ َّ
ْ َ َ َّ َّ
َ
َ
َ
َ
یحتاج ِالی ِه ولد ادم منذ خلق الله ادم ِالی ان تفنی الدنیا والل ِه ِان ِف ِیه الحدود حتی ِان
َ َ ْ َ ْ
ِف ِیه ا ْرش الخد ِش»( .نفس المصدر ،304 :ح )1 صفحه 273
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره273/ ...
حیث ّ
یصرح االمام الباقر
ان هذا الکتاب انتقل الیه واصبح فی حوزته.
اضف الی ذلک ان الفتره الزمنیه التی کان یعیش فیها االمام الباقر
تمیزت بانفراج
السیاسی ،کونها جاءت فی مرحله انتقالیه بین السلطه االمو یه والسلطه العباسیه ،فکان من
الطبیعی ان یغتنم االمام الفرصه لتربیه جیل من الفقهاء والمحدثین اصحاب نظریه التدو ین.
یقول السید الشهرستانی عن هذه الفتره:
oکان من الطببیعی ان یکون القسط االوفر ومکان الصداره لکتاب علی و باقی مدونات
اهل البیت
،باعتبارها اهم واقدم واوثق المصادر المدونه فی العلوم االسالمیه،
النها کتبت علی عهد الرسول و بامر منه( .الشهرستانی)449 :1430 ،
oالنکته االهم ان عصر االمامین -الباقر والصادق
-کان عصر النشاط العلمی
وکثره العلماء والمتصدین للفتیا والنظر ،فقد روی انه کان فی وقت واحد اربعه ا الف
ٌّ
ّ
راو کل یقول :حدثنی جعفر بن محمد ،وذلک فی زمن تاصیل المذاهب ،فکان االمام
یری ضروره تفنید الرای االخر وترجیح کفه المیزان لصالح نهج التع ّبد المحض؛
َ
الک ّ
والذی ال یختلف فی
تبی المتبقی من عهد الرسول
وذلک بابراز المستمسک
وثاقته مسلمان( .نفس المصدر)450 :
مما یدل علی ذلک ما رواه النجاشی عن عذافر الصیرفی :قال :کنت مع الحکم بن عتیبه عند
ابی جعفر
فجعل یساله و کان ابو جعفر له مکرما ،فاختلفا فی شیء ،فقال ابو جعفر
بنی قم فاخرج کتاب علی
المساله ،فقال ابو جعفر
یا
فاخرج کتابا مدروجا عظیما ،ففتحه وجعل ینظر حتی اخرج
هذا خط علی ع و امالء رسول الله
واقبل علی الحکم ،وقال یا
ابا محمد اذهب انت وسلمه و ابوالمقدام حیث شئتم یمینا وشماال ،فو الله ال تجدون العلم اوثق
منه عند قوم کان ینزل علیهم جبرئیل ( .النجاشی ،360 :1407 ،ح )966
َ َ ََ َ
َ َ ً َ َ َّ َ َ َ َّ
َ
َ
وروی الحر العاملی ع ْن م َح َّم ِد ْبن م ْس ِلم قال :نش َر ابو َج ْعفر ص ِحیفه -فاول ما تلق ِانی
ِ
َ
ٌّ ْ
َ َ ْ
ْ َ َ َّ ْ َ
ََ َ ْ َ
ِف َیهاْ -ابن اخ َو َجد ال َمال َب ْی َنه َما ِن ْصف ِان ،فقلت ج ِعلت ِفداک ِان القض َاه ِع ْندنا ،ال َیقضون ِال ْبن
ِ صفحه 274
/274البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ْ َ
َ ْ َ َ َ َّ َ َ ْ َ َ َ َ
ْ َ
اب ِب خ ط ع ِل ٍّی
االخ َم َع ال ج د ِب ش ی ء ،ف ق ال ِا ن ه ذ ا ال ِک ت
ِ
(الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،160 :5ح )1
َ َ َ ََ َ
َ َ َ َ
َ َ
َ
وفی حدیث اخر یرو یه الکلینی ع ْن ع َم َر ْبن اذ ْی َنه قال :ک ْنت ش ِاهد ْابن ا ِبی ل ْیلی فقضی ِفی
ِ
ِ
َ
َ َ َ َ َ
َ َ
َ
َ َّ َ
َ
َ
ْ ْ ًَ َ
َرجل َج َعل ِل َب ْعض ق َر َاب ِت ِه غله َد ِار ِه َول ْم ی َوقت َوقتا ف َمات ال َّرجل ف َحض َر َو َرثته ْاب َن ا ِبی ل ْیلی َوحض َر
ََ َ َ
َ َ َ َّ
َ ِ َ َّ
الدار َف َق َال ْابن َابی َل ْی َلی َا َری َا ْن َا َد َع َها َع َلی َما َت َر َک َها َ
احب َها فقال له م َح َّمد
ص
ه
ل
ل
ع
ج
ی
ذ
ال
قرابته
ِ
ِ
ِ
َ ِ
َ
َ
ْ
َ
َ
َْ َ َ
َ
َّ
َ َ َ
َّ َ
ْبن م ْس ِلم الثق ِفی ا َما ِان ع ِل َّی ْب َن ا ِبی ط ِالب قد قضی ِفی َهذا ال َم ْس ِج ِد ِب ِخال ِف َما قض ْیت
َ
َ
َ َ َ ْ
َ
ْ َ َ َ
ََ َ
َ
َ َ
َیقول قضی ا ِمیر الم ْو ِم ِن َین ع ِلی ْبن ا ِبی
فقال َو َما ِعلمک قال َس ِم ْعت ا َبا َج ْعفر م َح َّمد ْب َن ع ِل ٍّی
َ َ َ َ َ
ََ َ
َ َ َ َ َ َ
َطالب ب َرد ْال َحب َ ْ َ ْ َ َ
یث فقال ا ْبن ا ِبی ل ْیلی َهذا ِع ْندک ِفی ِک َتاب قال ن َع ْم قال
ِ
یس و ِانف ِاذ الموا ِر ِ
ِ َ َِ َ ِ
َ
َ َ ْ
ْ َ َّ
َ
َ
َ َ
ْ
َ
ْ
َ
َ
ْ
َ
ْ
ْ
َ
ْ
َّ
َف َا ْرسل وائتنی به قال له محمد بن مسلم علی ان ال تنظ َ
یث قال
د
ح
ال
ک
ل
ذ
ی
ف
ال
ا
اب
ت
ک
ال
ی
ف
ر
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ ِ ِ ِ
ِ
ِ
ِِ ِ
َ َ َ َ َ َ َ َِ َ ْ َ َ َ ْ َ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َّ
ْ
َ
َّ
َ
اب فرد ق ِضیته( .الکلینی ،1407 ،ج:7
لک ذاک قال فاراه الح ِدیث عن ا ِبی جعفر
ِفی ال ِکت ِ
،34-35ح )27
َّ
َو ا ْم َال ِء َ
ول الل ِه
س
ر
ِ
ِ
.
وهنا امور هامه ثالثه نستنتجها من مضمون الحدیث:
• یتضح فی هذا النص ان ابن ابی لیلی کان رجال یحب الوقوف علی کتاب علی ،فانه
علم ان قول محمد بن مسلم بذاته لیس بحجه ،وکما انه فقیه فان ابن ابی لیلی ایضا
ٍّ
فقیه ،ولکل رابه ،فلذلک قال له :ما علمک بذلک؟
• بعد ان یجیبه محمد بن مسلم بان ذلک قول محمد الباقر
ال یکتفی بذلک بل
یطلب منه ان یری ذلک فی کتاب ،وذلک لعلمه باهمیه الدونات اوال ،والنه کان قد
سمع -قطعا -بکتاب علی
فاحب ان یتا کد من ذلک الکتاب وان یراه.
• ان محمد بن مسلم یشترط علی ابن ابی لیلی ان ال یری اال موضع النزاع؛ وذلک حرصا
من اصحاب اهل البیت
علی ان ال یقع الکتاب او الکثیر من مطالبه ومرو یاته فی
ایاد غیر امینه؛ فیخلطوا مطالبه باجتهاداتهم وارائهم ،ومن ثم ینسبون ما قالواه الی کتاب
علی وبذلک تضیع علی الناس المرویات االصیله منه( .الشهرستانی ،452 :1430 ،بتصرف) صفحه 275
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره275/ ...
وفی السیاق نفسه وللدالله علی الظروف المحیطه فی ذلک الزمان وتعدد المذاهب ،خاطب
ْ
َ َّ َ
َ َ َ َّ َ
اک َو َا ْص َح َ
اب ْالق َ
اس ِفی الدین ،ف ِانه ْم ت َرکوا ِعل َم َما وکلوا
ی
االمام الباقر زراره قائال :یا زراره ِای
ِ
َ َّ ِ
َّ َِ
َ
َ َ َ َّ َ َ ْ
َ َ َ َّ َ ْ َ ْ َ َ َ َ ْ َ
ون َعلی الله َع َّز َو َجل َوکانی ب َّ
الرجل ِم ْنه ْم ی َن َادی
ب
ذ
ک
ی
و
ار
ب
خ
اال
ون
ل
و
ا
ت
ی
،
وه
ف
ک
د
ِب ِه وتکلفوا ما ق
ِ
ِ
َ َ ِْ َ ِ
ْ
ْ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
َ
ْ
َ
َ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ْ
َ
ِم ْن َب ْین َید ْی ِه ،فی ِجیب من خلفه و ینادی ِمن خل ِف ِه فی ِجیب من ب ْین یدی ِه قد تاهوا وتح َّیروا ِفی
َْ ِ
ْ
ض َوالدین( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،26الباب ،59 :23ح )43
االر ِ
ِ
دور االمام جعفر بن محمد الصادقکذلک کما فی باقی االئمه
قبله انتقل الیه کتاب االمام علی
بعد ابیه االمام الباقر
ولو لم یدل علیه ای دلیل یکفی ان نقول و بالدلیل العقلی بان االئمه الذین کانوا اقرب الی زمن
االمام علی
االئمه
انتقل الیهم الکتاب وصار فی حوزتهم فبطریق اولی ان یصبح فی حوزه باقی
الذین هم ابعد عن زمن االمام علی
ومنهم االمام الصادق
کما انه یاتی
معنا ما یشیر الی الکتاب فی بعض الرو یات.
وعصر االمام الصادق
زمن االمام الصادق
لم یختلف عن عصر االمام الباقر
بل ربما کانت الظروف فی
مواتیه ا کثر لنشر العلوم وتعلیم تالمتذته ونشرهم فی اصقاع االرض،
وقد تقدم منا االشاره الی ان نحو اربعه ا الف محدث وراو کانوا یقولون :حدثنی جعفر بن
محمد الصادق
.
َ َ
َ َ َ ْ َ َ َّ
ومما رواه الطوسی فی «الدالله» علی کتاب علی :ع ْن ا ِبی َب ِصیر قالَ :سالت اَبا ع ْب ِد الل ِه
َ ْ
َْ
َ َ
ََ َ
َ ْ
َ
ََ ْ َ َ َ َ َ
اب ع ِل ٍّی فقلت ِک َتاب ع ِل ٍّی ل ْم َیدر ْس
ع ْن ش ْیء ِم َن الف َر ِائض فقال ِلی ا ال اخ ِرج لک ِکت
ِ
ََ ْ َ َ َ َ َ َ َ َ
َ َ َ ََ َ
َ َْ َ
َ َ َ َ َ َ َ َّ َّ َ َ َ
َ
ٍّ
فقال یا ابا محمد ِان ِکتاب ع ِلی ال یند ِرس فاخرجه ف ِاذا ِکتاب ج ِلیل ف ِاذا ِف ِیه رجل مات وترک
َ َ َ َ ْ
ْ َ
َ
َ
ع َّمه َوخاله قال ِلل َعم الثلث ِان َو ِللخ ِال الثلث( .الطوسی ،1407 ،ج ،324 :9ح )1
و هذه الروایه لیست داله علی ان کتاب علی فی حوزه االمام الصادق وان االمام
الصادق
کان ینظر فیه و یفتی علی طبقه فحسب؛ بل فی ذلک دالله علی حقبه صعبه راسخه
فی ذاکره ابی بصیر -الذی کان من المقربین الی االئمه
ویروی عنهم -نتیجه منع االول صفحه 276
/276البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
َ ْ
ل ْم َیدر ْس
َ
والثانی لتدو ین الحدیث و احراقهما للمدونات ،اذ یظهر من سوالهِ :ک َتاب ع ِل ٍّی
ْ
بتعجب -ومقصوده من « َیدر ْس» اتلف واندثر -انه کان یعتقد ان کتاب علی قد تم اتالفه
فی تلک الحقبه المشوومه.
اضف الی ذلک االشاره الی السریه التامه التی کانت تحیط بهذا الکتاب الی درجه ان
المقربین الی االئمه امثال ابی بصیر لم یکونوا علی علم به ،لشده الخوف من ان یقع فی اید
ظالمه فتقوم باتالفه.
هذا وقد شجع االمام الصادق علی الکتابه واهتم بها الی درجه انه قیل عنه بانه صحفی
ََ ْ َ َ َ ْ
َ
َ
َ
وافتخر بتلک النسبه وقال :ا َّما ِفی ق ْو ِل ِه ِانی َرجل صح ِف ٌّی فقد َصدق ق َرات صحف َابا ِئی ِا ْب َر ِاه َیم
َوم َ
وسی( .الصدوق ،1386 ،ج)89 :1
َ
َ
َ َ َ َ
َ ْ َ
ََ
وروی الحر العاملی باسناده عن الفض ْیل ْبن َی َسار قال :قال ِلی ابو َج ْعفر َ :یا فض ْیل ِع ْندنا
ِ ِ
ً ََِ
َ
َ
َ
َ
َس ْبعون ِذ َراعاَ ،ما علی االرض ِم ْن ش ْیء َی ْح َتاج الیه اال َوه َو ِف ِیه ،ح َّتی ارش
ِک َتاب ع ِلی
ََ
َ َّ
ْ َ ْ
الخد ِش ،ث َّم خط ِب َی ِد ِه علی ابهامه( .الحر العاملی ،1418 ،ج ،1الباب ،504 :7ح )49
َ ْ
َْ ََ َ
َّ
َّ
َ
َ
َ َ
َوقد ذک َر له وقیعه و ِلد ال َح َسن
و باسناده ایضا ع ْن ع ْب ِد الل ِه ْبن ِس َنان ،ع ْن ابی ع ْب ِد الل ِه
ِ
َّ
َّ
َ َ ْ َ ْ ََ َ
ََ
َ َ
َ
َوخط ع ِلی
َوذک َر الجف ِر فقالَ « :والل ِه ان ِع ْندنا لجلدین َما ع َّز َو ضان ،امالء َرسول الل ِه
ْ َ ْ
َ
َ
ِب َی ِد ِه َوان ِفی َها ِلج ِمیع َما َی ْح َتاج الیه َّالنا ِس ح َّتی ارش الخد ِش»( .نفس المصدر :ح )50
ِ
َ ْ َ
َ َ َ َ ْ َ َ َ َ ْ َّ
ّ
َ
وفی تشجیعه علی الکتابه یروی المحدث النوری عن اِبی ب ِصیر قال :دخلت علی اِبی عب ِد الل ِه
ََ
َ َ
ْ
َ ْ
َ
َ َ َ َ َ
ََ َ َ َ َ َ َ
فقال َدخل عل َّی اناس ِم ْن ا ْهل ال َب ْص َر ِه ف َسالو ِنی ع ْن اح ِادیث َوک َتبو َها ف َما َی ْم َنعک ْم ِم َن ال ِک َتا ِب اما
َّ َ َ َ
َ َّ َ ْ ِ ْ َ
َ
َ
ِانک ْم ل ْن ت ْحفظوا حتی تکتبوا الخبر( .المحدث النوری ،1408 ،ج ،17الباب ،286 :8ح )5
فی تدو ین الحدیث ،وحفظه وصیانته
الی هنا نکتفی بهذا المقدار من بیان دور االئمه
من االندراس والتحریف ،و یکفی فی ذلک ما اثبتناه سابقا لیثبت نفس النهج لباقی االئمه
لکونهم معصومین ولکونهم ال ینطقون عن الهوی ان هم اال حفظه للشریعه من التحریف وتبع
للرساله المحمدیه االصیله کما یثبت ذلک الدلیل العقلی والدلیل الشرعی والروایات واالثار صفحه 277
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره277/ ...
التی ذکرناها سابقا ان هی اال غیض من فیض .کما اننا نترک التوسع فی ذلک الی رساله اخری
حیث ال تتحمله هذه الرساله.
عبر العصور السالفه والظروف المحیطه بکل امام یوصلنا
علما ان استقراء سیره االئمه
الی نتیجه مفادها ان الخط البیانی الظهار کتب علی
وتشجیع االئمه
علی الکتابه
وتدو ین الحدیث ،وتربیه المحدثین والفقهاء کان یشهد تصاعدا تاره وتنازال تاره اخری ،وذلک
بحسب الظروف التی کانت تحیط بهم ،والتضییق الذی کان یحصل من قبل الحکام والخلفاء علیهم.
.2دور شیعه اهل البیت
والصول الربعمائه
من السائرین علی نهج ائمتهم ،وعندما یکون االئمه
من الطبیعی ان یکون شیعه اهل البیت
هم اول من ّدون الحدیث وحفظوه من الضیاع وتنقاقلوا هذه الکتب فیما بینهم ،فانه من الطبیعی ایضا ان
یکون شیعتهم السیما المقربون منهم هم السباقین الی کتابه الحدیث وتدوینه ،و یشهد بذلک البعید قبل
القریب ،والعدو قبل الصدیق؛ حیث قال البعض :وعلی کل حال فان ذلک ال یخلو من دالله علی ان
النزوع الی تدوین الفقه کان اسرع الی الشیعه؛ الن اعتقادهم العصمه فی ائمتهم ،او ما یشبه العصمه
کان حریا ان یسوقهم الی الحث علی تدوین اقضیتهم وفتاواهم( .حیدر ،1425 ،ج)497 :3
التعریف باالصول االربعمائهاالصول جمع اصل ،واالصل یصدق علی بعض کتب الحدیث خاصه( .المحقق الحلی،
،1412ج ،19 :1الهامش)
وعن الفیض الکاشانی:
ّ
االصل اصطالحا عند محدثی الشیعه عباره عن مجموعه االحادیث التی سمعها
ّ
المولف من المعصوم مباشره او ّ
ممن سمعها عنه ،وال یستند فی کتابتها الی ّای کتاب
او مقالّ .اما الکتاب فی ّ
ضم ما سمع من المعصوم مباشره وکذلک ما اخذ من الکتب االخری،
و ّیتفق مع االستدالل واالستنباط الشرعی العقلی( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج ،1ص)16 صفحه 278
/278البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وقیل :عباره عن نسخه او کتاب -و لو صغیر -یحتوی علی مجموعه من روایات بعض الرواه
عن االمام سواء مع الواسطه او بدونها ،فکان من سیره االذکیاء من خیار االصحاب االهتمام
بحفظ الحدیث وجمعه وکتابته ودراسته ونشرهّ ،
فربما کان لبعضهم العشرات من هذه االصول
التی تعتبر ّ
ماده علمهم و مقدار معرفتهم.
فاصول الروایه کانت علی قسمین :قسم منها بشکل التصنیف والتنظیم بین الروایات مع
ّ
مقدار من الشرح والبیان والتوضیح ،واخر بشکل جمع ابتدائی غیر منظم .و فی االع ّم االغلب
کان للقسم ّ
االول اسم خا ّص ،و یطلق علی الثانی :الکتاب او النسخه او االص او «الروایه،
و یضاف الی اسم جامعه او الی راو یه االخیر ایضا باعتبار روایته له ،فکانت هی -فی الحقیقه-
دفاترهم الشخصیه فی روایه الحدیث ،وکانوا یعرضونها علی التالمیذ او اقرانهم الراغبین فی
روایه تلک االحادیث عنهم ،وکانت متعدده غالبا ،وفی احیان کثیره کان التالمیذ ینتقون بعضا
منها لیدرجوه فی دفاترهم ّثم ینقلون هذا المنتخب الی االخرین من تالمذتهم ،سواء بصوره
ّ
ّ
مستقله و باسم الراوی الماخوذ منه او بصوره غیر مستقله؛ وذلک بتفریق احادیثه فی االصل او
التصنیف الذی ینسب الیه؛ کاخبار ابن ابی عمیر او کتاب جعفر بن شریح ،کما فی هذه المجموعه.
واالشاره الی االصل الماخوذ منه کانت بواسطه ذکر اسم صاحبه فی صدر السند ،و بهذا الشکل
ّ
تغیرت وانمحت الصوره االولی لعمده تلک االصول( .جمع من العلماء)12-13 :1405 ،
واالصول االربعم ا ئه هی ا ربعم ائه کتاب ا لفت فی جوابات اال مام الصادق
.
( نفس المصدر ،الهامش)
وقیل :هی عباره عن اربعمائه کتاب کان قدماء المحدثین قد جمعوا فیها ما وصل الیهم من
احادیث ائمتنا( .العاملی)6 :1390 ،
ومهما کان مصدر االصول هذه سواء کان االمام الصادق
ّ
فان المسلم به ان َمن قام بتدو ینها وجمعها هم شیعه االئمه
ام هی مجموعه عن عده ائمه،
من الصحابه والمقربین الیهم. صفحه 279
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره279/ ...
االصول االربعمائه فی کلمات العلماءقال الشهید االول فی «الذکری»:
کتب من اجو به مسائله اربعمائه ّ
مصنف
ان ابا عبد اهّٰلل جعفر بن محمد الصادق
الربعمائه ّ
مصنف ،و ّدون من رجاله المعروفین اربعه ا الف رجل من اهل العراق
والحجاز وخراسان والشام( .العاملی ،1419 ،ج)59 :1
وقال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه»:
مصنف الربعمائه ّ
ستقر ّان المتق ّدمین علی اربعمائه ّ
مصنف ّ
قد کان ا ّ
سموها اصوال ّثم
تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ،
وعن االستر ابادی:
ّ
وقد کان جمع قدماء محدثینا ما وصل الیهم من احادیث ا ّئمتنا
ّ
ّ
ّ
تسمی «االصول» ّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها ،تقلیال
ّ
ّ
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار ،فالفوا کتبا مضبوطه مهذبه مشتمله علی
االسانید ّ
کالکافی ،وکتاب من ال یحضره الفقیه،
المتصله باصحاب العصمه
فی اربعمائه کتاب
والتهذیب و االستبصار ،ومدینه العلم والخصال واالمالی عیون االخبار و غیرها.
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
یظهر من کالم الشهید الثانی وغیره ان هذه االصول اندرست واختفت واضمحلت ،و یذکر
الشیخ البهائی ان ذلک بسبب حکام الجور والضالل؛ حیث یقول :لما طالت االزمنه بینهم و بین
ّ
ّ
ّ
الصدر السالف ،وال الحال الی اندراس بعض کتب االصول المعتمده لتسلط حکام الجور
وال ّضالل ،والخوف من اظهارها وانتساخها ،و ّ
انضم الی ذلک اجتماع ما وصل الیهم من کتب
االصول فی االصول المشهوره فی هذا ا ّلزمان ،فالتبست االحادیث الماخوذه من االصول
المتکرره فی کتب االصول بغیر ا ّ
ّ
لمتکرره،
المعتمده بالماخوذه من غیر المعتمده ،واشتبهت صفحه 280
/280البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ّ
ّ
ّ
وخفی علیهم قدس الله ارواحهم کثیر من تلک االمور التی کانت سبب وثوق القدماء بکثیر من
االحادیث ،ولم یمکنهم الجری علی اثرهم فی ّ
تمیز ما یعتمد علیه ّ
مما ال یرکن الیه ،فاحتاجوا
الی قانون یتم ّیز به االحادیث المعتبره عن غیرها ،والموثوق بها ّ
عما سواها( .العاملی)30-31 :1414 ،
ّ
کما یذکر الفیض الکاشانی انه اختلف فی اصل هذه االصول؛ فیقول :ان تاریخ تالیف
ّ
الکتب المعروفه باالصول غیر مع ّین بشکل واضح فی کتب الرجال ،کما انه لیس واضحا تاریخ
ّ
ّ
ّ
وفاه مص ّنفیها ومولفیها ،علی اننا نعلم اجماال بان هذه االصول لم تکتب قبل امیر المومنین
ّ
ّ
و بعد االمام الحسن العسکری .لهذا یعتقد البعض ان زمن ایجاد هذه االصول یمتد بین
ّ
حتی االمام العسکری .
عصر االمام علی
ّ
ّ
اثبت ابن شهراشوب ان االمامیه کتبت اربعمائه اصل من عهد امیر المومنین حتی عصر
ّ
ابی ّ
محمد العسکری و یری بعض من علماء الشیعه ان هذه االصول کتبت فی زمن االمام
ّ
محمد الباقر واالمام الصادق
ّ
ّ
ّ
ا ّما الشهید ّ
االول والمحقق الحلی وجماعه من ا کابر الشیعه فیعتقدون ان هذه االصول
ّ
االربعمائه ّ
صنفها اربعمائه من تالمیذ االمام الصادق الفوها من اجو بتهعلی مسائلهم.
وهکذا ی ّ
تبین ّان هذه االصول االربعمائه کتبها اصحاب ّ
وانصارهم وتالمیذهم،
االئمه
وهی قاعده واساس کتب الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه ،ول ّما کانت اصوال وعددها
واالمام الکاظم
.
اربعمائه عرفت باالصول االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی
و«رجال النجاشی» و«معالم العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و «کشف االستار».
ّ
ّ
کان لالصول االربعمائه منزله مرموقه لدی علماء الشیعه و فقهائهم ومحدثیهم بحیث ان
ّ
ّ ّ ّ
اهمیته ،اال ان هذا ال یعنی ان عدم وجود الحدیث
ورود الحدیث فی احدها دلیل علی اعتباره و
ّ
فیها دلیل علی عدم اعتباره واه ّ
میته ،الن الکثیر من االحادیث ورد فی کتب الحدیث االخری
ّ
ّ
ح ّتی بلغ عدد هذه المولفات ٦٦00بین کتاب ورساله.
التی الفها اصحاب االئ ّمه
(الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16-17 :1 صفحه 281
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره281/ ...
-دور الشیعه فی تدو ین االصول االربعمائه
ّ
یقول االستر ابادی :قد روی راو واحد و هو ابان بن تغلب عن امام واحد ،اعنی :االمام ابا عبد الله
جعفر بن مح ّمد الصادق ثالثین الف حدیث کما ذکره علماء الرجال و قد کان جمع قدماء
ّ
فی اربعمائه کتاب ّ
حد ثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
تسمی «االصول».
ائمتنا
م
(االستر ابادی)130-139 :1426 ،
ّ
ّ
و یقول الشیخ البهائی :فقد بلغنا عن مشایخنا انه قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا
ّ
حدیثا بادروا الی اثباته فی اصولهم لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او
سمعوا من احد االئمه
ّ
ّ
ّ
کله بتمادی ّ
االیام وتوالی الشهور واالعوام ،والله اعلم بحقائق االمور( .العاملی)63 :1414 ،
وعن المحقق الداماد:
قد کان من داب اصحاب االصول انهم اذا سمعوا عن احد االئمه
حدیثا بادروا
الی اث باته فی اصولهم؛ لئال یعرض لهم نسیان لبعضه او کله بتمادی االیام.
(المحقق الداماد)98 :1405 ،
ّ ّ
یتبین ان هذه
و یوکد الفیض الکاشانی دور الشیعه فی تدو ین هذه االصول قائال :وهکذا
االصول االربعمائه کتبها اصحاب ا ّ
وانصارهم وتالمیذهم ،وهی قاعده واساس کتب
الئمه
الحدیث والفقه والتفسیر والکالم الشیعیه .و ّلما کانت اصوال وعددها اربعمائه عرفت باالصول
االربعمائه .وقد ورد فهرست لها فی «فهرست» الشیخ الطوسی و«رجال النجاشی» و«معالم
العلماء» و«الذریعه» القا بزرک الطهرانی و«کشف االستار»( .الفیض الکاشانی ،1425 ،ج)16 :1
و یکفی فی تثبیت دور الشیعه فی تدو ین الحدیث وروایته عن االئمه
االندثار کتب الرجال التی دونت اسماء اصحاب االئمه
وحفظه من
والتابعین وکل من روی ودون
عنهم؛ مثل کتاب الرجال لعبد الله بن جبله ،ومشیخه الحسن بن محبوب ،والرجال للحسن بن
ّ
فضال ،والرجال علی بن الحسن ،والرجال لمحمد بن خالد البرقی ،والرجال الحمد بن محمد
بن خالد ،والرجال الحمد العقیقی ،ورجال النجاشی ،وغیرهم. صفحه 282
/282البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.3دور الشیعه والکتب الربعه (الصول الربعه) فی زمن الغیبه الکبری
التعریف بالکتب االربعهاالصول االربعه االول« -الکافی» و«االستبصار» و«التهذیب» و«من ال یحضره الفقیه»-
ّ
هی ال تی علیها المدار فی هذه االعصار:
ّ
ّ
ّ
ّاما «الکافی» و هو تالیف الکلینی الفه فی مده عشرین سنه و توفی ببغداد سنه ثمانین او تسع
ّ
عده جماعه من علماء ا ّ
لعامه کابن االثیر فی کتاب «جامع االصول
وعشرین وثلثمائه ولجالله شانه
ّ
ّ
الثالثه بعد ما ذکر ّان ّ
ّ
سیدنا و امامنا ابا الحسن
االمامیه» علی راس الماه
من المجددین لمذهب
ّ
ّ
ّ
ّ
علی بن موسی ّالرضا و علی ابائه الطاهرین هو المجدد لذلک المذهب علی راس المائه الثانیه.
ّ
واما کتاب «من ال یحضره الفقیه» فهو تالیف رئیس المحدثین ابی جعفر ّ
محمد بن ّ
علی بن
ّ
ّ
بابو یه ّ
توفی ّ
بالر ّی سنه احدی وثمانین وثالثمائه.
القمی وله مولفات اخری سواه یقارب ثالثمائه کتاب
ّ
الطائفه ابی جعفر م ّ
حمد بن الحسن
وا ّما «التهذیب» و «االستبصار» فهما من تالیفات شیخ
ّ
وسی وله تالیفات اخری سواهما فی ال ّتفسیر واالصول والفروع وغیرها تو ّفی ّ
ا ّلط ّ
طیب الله
مضجعه سنه ّ
ستین واربعمائه بالمشهد المقدس الغروی.
ّ
ّ
فهوالء المحمدون الثالثه هم ا ّئمه اصحاب الحدیث من متاخری علماء الفرقه ّالناجیه
ّ
االمامیه( .العاملی)7 :1390 ،
-الکتب االربعه فی کلمات العلماء
ّ
ّ
المتقدمین علی اربعمائه ّ
مصنف
قال الشهید الثانی فی «شرح الدرایه» :قد کان است ّقر ان
ّ
الربعمائه ّ
مصنف ّ
سموها اصوال ث ّم تداعت الحال الی ذهاب معظم تلک االصول ولخصها
جماعه فی کتب ّ
خاصه تقریبا علی المتناول واحسن ما جمع منها« :الکافی» ،و«التهذیب»،
و«االستبصار» ،و«من ال یحضره الفقیه»( .الشهید الثانی)73-74 :1421 ، صفحه 283
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره283/ ...
و یقول الشیخ البهائی:
وکان قد جمع قدماء مح ّدثینا ما وصل الیهم من احادیث ّ
ائمتنا
ّ
ّ
ّ
یسمی االصول َّثم تصدی جماعه من المتاخرین لجمع تلک الکتب وترتیبها تقلیال
لالنتشار وتسهیال علی طالبی تلک االخبار فا ّلفوا کتبا مبسوطه ّ
مبو به واصوال مضبوطه
ّ
مهذبه مشتمله علی االسانید الم ّتصله باصحاب العصمه کالکافی وکتاب من ال
فی اربعمائه کتاب
یحضره الفقیه والتهذیب واالستبصار ومدینه العلم والخصال واالمالی وعیون االخبار
ّ
الرضا و غیره( .العاملی)6-7 :1390 ،
وجاء فی «فقه الرضا» :ولوصل منه -ولو القلیل -الی المحمدین الثالثه ،مصنفی الکتب
االربعه المشتمله علی ا کثر ما ورد عنهم فی االحکام( .االمام الرضا
)25 :1406 ،
وجاء فی مقدمه «الهدایه عند الحدیث» عن الصدوق ومولفه «من ال یحضره الفقیه»:
والتعو یل علی کتبه خصوصا کتاب «من ال یحضره الفقیه» فانه احد الکتب االربعه التی هی فی
االشتهار و االعتبار کالشمس فی رابعه النهار ،واحادیثه معدوده فی «الصحاح» من غیر خالف.
(الصدوق ،217 :1418 ،المقدمه)
وورد فی مقدمه «الخالف» عند حدیثه عن کتاب «االستبصار»:االستبصار ،وهو احد الکتب
االربعه المعول علیها فی استنباط االحکام الشرعیه عند فقهاء الطائفه ،واحادیثها ٥٥١١حدیثا.
(الطوسی ،الخالف ،1407 ،ج)14 :1
وعن مقدمه «نکت الخالف» للمحقق الحلی :و لهذه الناحیه فان لشیخ الطائفه علی الشیعه
حقا ال ینکر وفضال ال یستر ،علی ان جمعا من علماء الشیعه القدماء عملوا ما عمله ،فان
الشیخین الکلینی والصدوق الفا «الکافی» و«من ال یحضره الفقیه» اللذین هما من الکتب
االربعه ایضا ،وکذا غیرهما من االقطاب ،و انا ال ننکر فضلهم بل نشکرهم علی حسن صنیعهم
ونقدر مجهودهم ،ونسال الله لهم االجر الثواب الجزیل( .المحقق الحلی ،1412 ،ج)21 :1 صفحه 284
/284البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وعن االستر ابادی :یکفی اصحاب الکتب االربعه ان یکون الداعی لجمعها خوفا من اندراس
الحدیث وضیاعه ،ولم یمکنهم عند ذلک تمییز الصحیح والضعیف بالیقین ،فجمعوا منها ما
حسن ّ
واحالوا فی العمل به
الظن لهم به ولم یعلموا کذبه مخالفته قطعا لمذهب اهل البیت
ّ
علی ما یتحق ق من حال روا ته کما فعله الشیخ فی احکامه و فتاواه ،غیره ای ضا کذلک.
(االستر ابادی)113 :1426 ،
وقیل :احادیث الکتب االربعه ،اعنی« ،الکافی» ،و«الفقیه» ،و«التهذیب» ،و«االستبصار»؛
ماخ وذه من اصول وکتب معتمده ّ
معول ع لیها ،کان مدار العمل علیها عند الشیعه.
(الفاضل التونی)278 :1415 ،
اتضح مما سبق ان االصول االربعه هذه ماخوذه من االصول االربعمائه ،وقد تم من خاللها
حفظ وجمع اهم ما فی هذه االصول ،وتبو یبها بشکل یسهل علی المطالع مراجعتها ،ومن هنا
یتضح دور هذه الکتب االربعه فی حفظ تراث االئمه
من الضیاع واالندراس ،هذه الکتب
التی تعتبر المرجع للفقهاء والعلماء واهل النظر والرای والمحققین ،کما ان هناک مصنفات
اخری للشیعه فی الروایات؛ مثل «وسائل الشیعه» ،و«مستدرک الوسائل» ،و«بحار االنوار»،
و«مدینه العلم» ،و«الخصال» ،و«االمالی» ،و«عیون اخبار الرضا»« ،علل الشرائع»« ،معانی االخبار»،
و«عوالی الئالی العزیزیه» ،و«المصباح» ،و«الوافی» ،و«مراه العقول» ،و«جامع احادیث الشیعه» ،وغیرها.
الخاتمه
الی هنا تبین مایلی:
• ان الهل البیت
دروا فی تدو ین الحدیث وحفظه ومنعه من االندثار واالندراس،
وکان تصرف کل امام فی ذلک بتناسب مع الظروف السیاسیه المحیطه .وقد ظهر هذا
الدور جلیا فی زمن االمامین الهمامین الباقر والصادق
و باختصار نقول ان الخط
البیانی لدورهم تاره یکون تصاعدیا واخری تنازلیا طبقا للظروف المحیطه وما
یشخصونه من المصلحه. صفحه 285
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره285/ ...
• ان لالمام علی
االئمه
• ان لفاطمه
کتابا ثمینا وکبیرا وطو یال فیه کل شیء حتی ارش الخدش ،تناقله
واحدا تلو االخر ،واظهروه واعتمدوا علیه عندما تقتضی الحاجه.
صحیفه محفوظه فی حوزه االئمه
کما ان لکل امام کتبا خاصه به
اثبتت بعض االثار ذلک.
• ان للشیعه فی زمن الحضور ال سیما اصحاب االئمه
دروا واضحا وصریحا وال یخفی
فی حفظ وتدوین الحدیث ولهم کتب واصول کثیره من اهمها ما سمی باالصول االربعمائه.
• ان للشیعه فی زمن الغیبه الکبری دورا ال یقل اهمیه عن دورهم فی زمن الحضور فی
حفظ وتدو ین الحدیث ،و یتجلی ذلک فی کتب واصول دونها العلماء ،واهمها الکتب
او االصول االربعه التی اعتمدت فی جمع االحادیث فیها علی ظاهر ما ورد فی االصول
السابقه علیها السیما االصول االربعمائمه.
• ان لالصول او الکتب االربعه دورا کبیرا فی حفظ اهم ما ورد فی االصول االربعمائه.
• بعد کل ما تقدم نستطیع القول بضرس قاطع ان الدور االساس فی حفط الحدیث
وتدو ینه یعود الی الشیعه االمامیه ،ولوال ان ّ
من الله علینا بهذه النعمه بواسطه
االئمه
واصحابهم وورثتهم من العلماء لکان التراث النبوی
والدین فی منحی
ومنعطف اخر ،لکانت العواقب وخیمه ا کثر مما نحن علیه الیوم.
• البد من االعتراف بان لمنع تدو ین الحدیث اثار سلبیه مازلنا نعیش توابعها الی الیوم،
ومن اهمها؛ فقدان الکثیر من االحادیث النبو یه
الحدیث واالسرائیلیات ،وعزل ا ل البیت
الصحیحه ،وانتشار ظاهره وضع
و ابعادهم عن حقوقهم ،وظهور ظاهره
االجتهاد بالرای والقیاس ،واختالف اراء المسلمین ،وتحریف الدین.
العبر والسیر علی نهج االئمه
• من کل ما تقدم یجب اخذ ِ
واصحابهم والعمل بکل
ما اوتینا من قوه لحفظ هذا التراث من ای عاصفه ترید الحاق الضرر به ،ومن جهه
اخری یجب العمل علی محو او الحد من االثار التی ترتبت علی منع تدو ین والتقلیل منها. صفحه 286
/286البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
قائمه المصادر
.١ابن حجر العسقالنی ،احمد بن محمد ( .)١٤١٧الصواعق المحرقه .بیروت :موسسه الرساله.
.٢ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤١9مسند احمد بن حنبل .المحقق :ابو المعاطی النوری.
بیروت :عالم الکتب.
.٣ابن حنبل ،احمد بن محمد ( .)١٤08العلل ومعرفه الرجال .المحقق :وصی الله محمد عباس.
بیروت ،المکتب االسالمی.
.٤ابن عباد ،اسماعیل ( .)١٤١٤المحیط فی اللغه .المحقق :محمد حسن ال یاسین .بیروت :عالم الکتاب.
.٥اب ن فارس ،احمد ( .) ١٤0٤معجم مقاییس ا للغ ه .الم حقق :عب د السالم محم د هارون.
قم :مکتب التبلیغ االسالمی.
.٦االسترابادی ،محمد امین ( .)١٤٢٦الفوائد المدنیه وبذیله الشواهد المکیه .المحقق :رحمت الله
رحمتی اراکی .الطبعه الثانیه .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٧االشعری القمی .سعد بن عبد الله ( .)١٣٦0المقاالت والفرق .الطبعه الثانیه .طهران :مرکز
النشر العلمی والثقافی.
.8الراغب االصفهانی ،حسین بن محمد ( .)١٤١٢مفردات الفاظ القران .المحقق :صفوان حسین
داودی .بیروت :دار العلم.
.9البخاری ،محمد بن اسماعیل ( .)١٤0٧صحیح البخاری .الطبعه الثالثه .بیروت :دار ابن کثیر.
.١0العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٣90الوجیزه فی علم الدرایه .المحقق :مرتضی احمدیان،
قم :مکتبه بصیرتی.
.١١العاملی ،محمد بن حسین ( .)١٤١٤مشرق الشمسین واکسیر السعادتین .الطبعه الثانیه.
مشهد :مجمع البحوث االسالمیه.
.١٢الترمذی ،محمد بن عیسی ( .)١٣9٥سنن الترمذی .تحقیق وتعلیق :محمد احمد شاکر ومحمد فواد
عبدالباقی و ابراهیم عطوه عوض .الطبعه الثانیه .القاهره :شرکه مکتبه ومطبعه مصطفی البابی الحلبی.
.١٣جمع من العلماء ( .)١٤0٥الصول السته عشر من الصول الولیه فی الروایات و احادیث
اهل البیت
.قم :دار الشبستری للمطبوعات. صفحه 287
تدو ین الحدیث ومنع اندثاره287/ ...
.١٤الجوهری ،اسماعیل بن حماد ( .)١٤١0الصحاح؛ تاج اللغه وصحاح العربیه .بیروت :دار العلم للمالیین.
.١٥الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤١8الفصول المهمه فی اصول الئمه
محمد بن الحسین القائنی .قم :موسسه المعارف االسالمیه لالمام الرضا
.المحقق:
.
.١٦الحر العاملی ،محمد بن حسن ( .)١٤09وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.١٧الحسینی ،هاشم معروف ( .)١٤١١تاریخ الفقه الجعفری .تقدیم :محمد جواد مغنیه .قم :دار الکتاب االسالمی.
.١8حیدر ،اسد ( .)١٤٢٥اْلمام الصادق
والمذاهب الربعه .بیروت :دار الکتاب االسالمی.
.١9الخرائطی ،ابو بکر محمد بن جعفر ( .)١٤١9مکارم الخلق ومعالیها ومحمود طرائقها.
القاهره :دار االفاق العربیه.
.٢0الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧٤تقیید العلم .المحقق :یونس العش .الطبعه الثانیه.
بیروت :دار احیاء السنه النبو یه.
.٢١الخطیب البغدادی ،ابو بکر احمد بن علی ( .)١9٧١شرف اصحاب الحدیث ونصیحه اهل الحدیث.
المحقق :محمد سعید خطیب اوغلی .انقره :جامعه انقره.
.٢٢الخولی ،محمد عبد العز یز ( .)١98٣مفتاح السنه .بیروت :دار الکتب العلمیه.
.٢٣الدارمی ،عبدالله بن عبدالرحمن ( .)١٤١٢سنن الدارمی .المحقق :حسین سلیم الدارانی.
السعودیه :دار المغنی.
.٢٤االمام الرضا
،علی بن موسی ( .)١٤0٦فقه الرضا
.مشهد :موسسه ال البیت
.
.٢٥الشهرستانی ،السید علی ( .)١٤٣0منع تدوین الحدیث؛ قراءه فی منهجه الفکر واصول
مدرستی الحدیث عند المسلمین .الطبعه الرابعه .قم :موسسه الرافد.
.٢٦الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.٢٧الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤١8الهدایه فی الصول والفروع .قم :موسسه االمام الهادی
.
.٢8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٣8٦علل الشرائع .قم :مکتبه داوری.
.٢9الصفار ،محمد بن الحسن ( .)١٤0٤بصائر الدرجات .طهران :موسسه االعلمی.
.٣0الطبرسی ،احمد بن علی ( .)١٤0٣اْلحتجاج .مشهد :نشر مرتضی.
.٣١الطهرانی ،اغا بزرگ ( .)1403الذ ریعه الی تصانیف الشیعه .الطبعه الثالثه .بیروت :دار االضواء.
.٣٢الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧الخلف .قم :مکتب النشر االسالمی. صفحه 288
/288البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
.٣٣الطوسی ،ابو جعفر محمد بن حسن ( .)١٤0٧تهذیب الحکام .الطبعه الرابعه .طهران :دار الکتب االسالمیه.
.٣٤العاملی ،محسن االمین ( .)١٣٧0اعیان الشیعه .الطبعه الثالثه .دمشق :مطبعه این زیدان.
.٣٥العاملی ،محمد بن مکی ( .)١٤١9ذکری الشیعه فی احکام الش ریعه .قم :موسسه ال البیت
.
.٣٦ال فاضل التونی ،عبد الله بن محمد ( .) ١٤١٥اْلجتهاد والتقلید (الواف یه فی الصول) .
ق م :مجمع الفکر االسالمی.
.٣٧الفراهیدی ،خلیل بن احمد ( .)١٤١0کتاب العین .الطبعه الثانیه .قم :دار هجره للنشر.
.٣8الفیض الکاشانی ،محمد محسن بن شاه مرتضی ( .)١٤٢٥الشافی فی العقائد والخلق والحکام.
طهران :دار نشر اللوح المحفوظ.
.٣9کاشف الغطاء ،علی بن محمد رضا ( .)١٣99ادوار الفقه واطواره .بیروت :دار الزهراء.
.٤0الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.٤١المتقی الهندی ،عالء الدین ( .)١٤09کنز العمال .المحقق :بکری حیانی وصفوت السقا.
بیروت :موسسه الرساله.
.٤٢المحدث النوری ،میرزا حسین ( .)١٤08مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل .بیروت :موسسه
ال البیت
.
.٤٣المحقق الحلی ،نجم الدین جعفر ( .)١٤١٢النهایه ونکتها .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٤المحقق الداماد ،محمد باقر ( .)١٤0٥الرواشح السماویه فی شرح الحادیث اْلمامیه .قم :مکتبه
السید المرعشی النجفی.
.٤٥المفید ،محمد بن النعمان ( .)١٣٧١اوائل المقاالت فی المذاهب والمختارات .المحقق:
عباسقلی واعظ چرندابی .الطبعه الثانیه .تبریز :مطبعه رضائی.
.٤٦النجاشی ،ابو الحسن احمد بن علی ( .)١٤0٧رجال النجاشی .قم :مکتب النشر االسالمی.
.٤٧النو بختی ،الحسن بن موسی ( .)٢0١٢فرق الشیعه .بیروت :منشورات الرضا.
.٤8القشیری النیسابوری ،مسلم بن الحجاج ( .)٢0١0صحیح مسلم .المحقق :محمد عبد فواد عبدالباقی.
بیروت :دار احیاء التراث العربی. صفحه 289
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه الخاصه والعامه
االء رضا فرمان -ام المحمدین (عراق) ،١ثامر حکیم الساعدی (عراق)٢
استلم1443/01/25 :
قبول1443/06/01 :
الملخص
کنا بصدد تقدیم ورقه بحثیه اخترنا لها عنوان الوالیه الخاصه والوالیه العامه ،الننا اردنا التعرف
علی هذا المصطلح الذی عشناه واقعا فی العقود الثالثه االخیره ،فاردنا االطالع عن کثب علی
االسانید التی اعتمدتها النظریه االسالمیه فی العصر الحدیث المتطور ،عصر التکنلوجیا
والفضاء ،وهل یمکن ان یتماشی االسالم مع العصر مهما بلغ من تطور؟ وهل یمکن ان تکون
هذه النظریه ملبیه لحاجه المجتمع رغم انها نابعه من دین جاء قبل الف واربعمئه سنه؟ وما فائده
هذه النظریه ومردوداتها علی االمه؟ ومن این استمدت شرعیتها؟ حیث خلصنا الی نتائج من
هذا البحث :بان والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه ،وال بدیتها لضمان
حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه کونها نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،وایضا
ینبغی استمرارها زمن غیبه االمام
النها بتنصیبه و باشرافه ،وستکون ممهده لزمن الظهور.
الکلمات المفتاحیه :والیه الفقیه الخاصه ،والیه الفقیه العامه ،التوقیعات
المقدمه
ان اسئله کثیره قد ترد علی الذهن بخصوص موضوعنا ،وان کنا ال نتمکن من االلمام باالجابه
علی کافتها ،سنقتصر علی ما یتمخض عنه فکرنا القاصر ،بالبحث عن تمامیه السند الرجالی
.١طالبه الماجستیر قسم الفقه واالصول ،کلیه فقه االسره ،جامعه المصطفی
العالمیه ،جامعه المصطفی
المفتوحه ،قم ،ایران( mhmdon3@gmail.com ،الکاتب المراسل)
.٢االستاذ قسم الفقه واالصول ،کلیه الشریعه االسالمیه ،حوزه العلمیه ،النجف االشرف ،العراق،
Thdsrd@gmail.com صفحه 290
/290البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وتمامیه الدالله الروائیه ،لیتم بالجمع بینهما ،الخروج بنور الدلیل من بطون الکتب ،لیضیء
حیاه البشریه ،مستمدا قوته من قوه ذلک االسالم الحنیف الذی جاء به المصطفی
.
فسیعرض البحث فی ثالثه مطالب ،االول منها فی الوالیه الخاصه وادلتها ،والثانی فی الوالیه
العامه وادلتها ،والثالث فی التنقیح بین االدله ،وسیسبق المطالب تعریف لمعنی الوالیه لیکون
کمدخل لها ،وسینتهی البحث بالخاتمه ،المتمثله بالنتائج فی صالحیه هذه النظریه سواء والیه
الفقه العامه او الخاصه لقیاده المجتمع المسلم فی العصر الحدیث بل عصر التکنلوجیا
المتفاقمه ،وایضا التوصیات التی یوصی الباحث بها ،متوسمین اراء ثله من علماءنا االبرار الذین
هم عماد نظریه والیه الفقیه ،راجین من امام العصر
ان یتفضل علینا بان یرفع عملنا القلیل
الی الباری جل وعال ،لعله یتقبله منا ،لننال رضاه فیکون شافعا لنا لنیل رضاه عز وجل.
مدخل البحث
ّ
َّ
ّ
ما الوالیه؟ من المعانی اللغو َّیه للـ (الوالیه) ،التصدی المر ما والتصرف فیه .فالشخص الذی
ّ
یتصدی المر ما تکون له والیه علیه ،و یعد ّ
ولیه ومواله.
ّ
َّ
المولی علیه -و ادارتها ،تشیر الی ّان ّ
الولی والمولی اولی من
فبالتصدی لشوون فرد اخر-
ّ
لولی یسلب من االخرین ّ
ّ
التصدی ،وعلی اساس وجود والیه هذا ا ّ
حق
التصرف و
االخرین بهذا
ّ
التصدی والتص ّرف فی شوون ذلک الفرد .فنستطیع ان نعرف الوالیه :بالوظیفه الهامه ،المتمثله
بالحکومه و اداره البالد وتنفیذ االحکام ضمن اطار الشرع المقدس.
وعلیه :هی لیست امتیاز لمن یتوالها ،فال تجعل له مقاما وشانا غیر عادی او ترفعه عن
مستوی االنسان العادی ،وانما هی مسوولیه عظیمه امام الباری عز وجل النها وظیفه خطیره.
فالولی الفقیه انما یتحد مع النبی االکرم
واالئمه االطهار
فی الوظیفه والدور الذی
یقوم به تجاه المجتمع ،من رعایه واداره شوون وواجبات وحتی تفاصیل دقیقه کل ما له عالقه
بالمجتمع وافراده. صفحه 291
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه291/...
فان مقام النبی
واالنبیاء یختلف عن مقام الولی الفقیه ،کل ما هنالک اتحادهم فی
الوظیفه ،فمقامهم العصمه المثبته عندنا باصل الشرع ،بینما مقام الولی الفقیه هو انه انسان عادی
اال انه تولی وظیفه مهمه مماثله لوظیفتهم.
وهذا ما یقوله االمام الخمینی :
ّ
و اذا فرضنا ّ
ّقیما علی الصغار فان مهمتهما فی هذا المجال ال
او االمام
النبی
ً
ً
کیفا عن ّای فرد ع ّ
ادی اخر اذا ع ّین للقیمومه علی نفس اولئک
تختلف ک ّما وال
الصغار .وکذلک قیمومتهما علی اال ّمه باسرها من الناحیه العمل ّیه ال تختلف عن
ّ ً
قیمومه ّای فقیه عالم عادل فی زمن الغیبه و اذا فرض فقیه عادل متمکنا من اقامه
ّ
وعلی
الحدود ،فهل یقیمها علی غیر الوجه الذی کانت تقام علیه ّایام الرسول
یجلد الزانی غیر المحصن ا کثر من
عهد االمام امیر المومنین هل کان النبی
ً
مائه جلده؟ وهل علی الفقیه ان ینقص منها مقدارا ،کی یثبت تفاوت بینه و بین
ً
ّ ّ ً
ّ
ً
ً
ًّ
ّ
نبیا کان ام اماما ام فقیها عادال -لیس اال منفدا المر الله
النبی ؟ کال! الن الحاکم-
وحکمه( .راجع :الواعظی)66-67 :2012 ،
فمن هنا جاء االختالف بین العلماء فی حدود هذه الوالیه ودائره صالحیات الولی ،فکانت
الوالیه اما خاصه واما عامه ،بعد االجماع علی الوالیه للفقیه ،فنجد البعض منهم یری ان
اهل بیت
یتفردون بالوالیه العامه دون الولی الفقیه الذی لیس له اال الخاصه ،بینما الفریق
االخر منهم الیری فارقا بین النبی
واالئمه االطهار
والولی الفقیه فی الوظیفه وان
اختلفوا فی المرتبه والمقام .وسنتعرض فی بحثنا ،الدله کال الوالیتین ،ومن ثم متستدلین علی
العامه بادله الخاصه.
الوالیه الخاصه وادلتها
الوالیه الخاصه ،تعنی الوالیه فی االمور الحسبیه( ،نفس المصدر )161 :هی االمور التی
الیرضی الشارع بترکها و اهمالها تحت ای ظروف ،وهی عند الفقهاء والیه القضاء واقامه الحدود صفحه 292
/292البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وحفظ االوقاف ومال الغائب والقاصر والتصرف بسهم االمام فی الخمس( ،مرکز نون للتالیف
والترجمه )40 :2012 ،والقیمومه علی الصغیر والمجنون والسفیه والممتنع والمریض والمغمی
علیه والمیت الذی ال ولی له( ،الجزائری المروج )90 :2007 ،وکل ما یقع فی دائره والیه
المعصوم وال تقام اال باذنه ،ولکن الذی ثبت هو ان الشریعه المقدسه واالئمه المعصومین
ال یرضون بترکها فی عصر الغیبه وتضییعها .وان ثبوت التصرف للفقیه عند فریق من العلماء
القائلین بالوالیه الخاصه فی هذه االمور من باب القدر المتیقن ،المقدار المقطوع ارادته
للمتکلم( .محمد صنقور علی)371 :2011 ،
ادله الوالیه العامه
التی ستکون ضمن فرعین الروائی والعقلی ،وسنتطرق فی الروائی الهم روایتین فی االستدالل
علی والیه الفقیه العامه:
.1الدلیل الروائی
َّ
ان الروایات من اه ّم االدله علی والیه الفقیه ّ
العامه ،ومورد ّ
تمسک الفقهاء والمعتقدین بوالیه
الفقیه .سنتناول بالبحث اثنین من ّ
اهم الروایات :التوقیع ومقبوله عمر بن حنظله.
توقیع امام العصرالتوقیع ،فی اللغه ،یعنی وضع عالمه علی رساله ،و یطلق التوقیع علی خط الملوک والسالطین
ّ
َّ
ال سیما تلک التی تشرفت بالصدور من
علی امر او کتاب واشتهرت کتب المعصومین
ّ
الناحیه المقدسه المام الزمان ،وابلغت من طریق احد النواب االربعه ،اشتهرت فی کتب التاریخ
والحدیث بالتوقیعات( .راجع :الواعظی)188 :2012 ،
نص التوقیع :حدثنا محمد بن محمد بن عصام الکلینی عنه قال حدثنا محمد بن یعقوب
الکلینی عن اسحاق بن یعقوب قال :سالت محمد بن عثمان العمری ان یوصل لی کتابا قد
سالت فیه عن مسائل اشکلت علی فوردت فی التوقیع بخط موالنا صاحب الزمان
. صفحه 293
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه293/...
اما ما سالت عنه ارشدک الله وثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا و بنی عمنا ،فاعلم انه
لیس بین الله عزوجل و بین احد قرابه ومن انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح ،اما سبیل
عمی جعفر وولده فسبیل اخوه یوسف ،اما الفقاع فشربه حرام ،وال باس بالشلماب ،واما اموالکم
فال نقبلها اال لتطهروا فمن شاء فلیصل ومن شاء فلیقطع ،فما اتانی الله خیر مما اتاکم ،واما
ظهور الفرج فانه الی الله تعالی ذکره وکذب الوقاتون ،واما قول من زعم ان الحسین لم یقتل
فکفر وتکذیب وضالل ،واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم
وانا حجه الله علیهم.
واما محمد بن عثمان العمری وعن ابیه من قبل فانه ثقتی وکتابه کتابی ،واما محمد بن علی
بن مهزیار االهوازی فسیصلح الله له قلبه و یزیل عنه شکه واما ما وصلتنا به فال قبول عندنا اال
لما طاب وطهر وثمن المغنیه حرام واما محمد بن شاذان بن نعیم فهو رجل من شیعتنا اهل البیت
واما ابو الخطاب محمد بن ابی زینب االجدع فملعون واصحابه ملعونون فال تجالس اهل
مقالتهم فانی منهم بریء وابائی منهم براء واما المتلبسون باموالنا فمن استحل منها شیئا فا کله
فانما یا کل النیران واما الخمس فقد ابیح لشیعتنا وجعلوا منه فی حل الی وقت ظهور امرنا
لتطیب والدتهم وال تخبث واما ندامه قوم قد شکوا فی دین الله عزوجل علی ما وصلونا به فقد
اقلنا من استقال وال حاجه فی صله الشاکین واما عله ما وقع من الغیبه فان الله عز وجل یقول:
َّ
«یا ا ُّیها ال ِذین امنوا ال تسئلوا عن اشیاء ِان تبد لکم تسوکم»( ،المائده ،االیه )101انه لم
یکن الحد من ابائی اال وقد وقعت فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه و انی اخرج حین اخرج وال بیعه
الحد من الطواغیت فی عنقی واما وجه االنتفاع بی فی غیبتی فکاالنتفاع بالشمس اذا غیبتها عن
االبصار السحاب و انی المان الهل االرض کما ان النجوم امان الهل السماء فاغلقوا باب
السوال عما ال یعنیکم وال تتکلفوا علم ما قد کفیتم واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک
فرجکم والسالم علیک یا اسحاق بن یعقوب وعلی من اتبع الهدی( .الصدوق ،1405 ،ج،2
باب)483 :45 صفحه 294
/294البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
ولالستدالل بالروایه علی والیه الفقیه ،البد من احراز تمامیه جهتین فیها ،االولی السند
واالخری الدالله.
اما من جهه السند ،سنبحث فی وثاقته ،بالبحث عن وثاقه سلسله رجاله ،بالنظر فی احوالهم،
و یطلب ذلک فی کتب الرجالین ،وکما یاتی:
• محمد بن محمد بن عصام الکلینی :من مشایخ الصدوق ،فی «العیون» و«التوحید»
و«الفقیه» ،ترضی علیه فی المشیخه( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)206 :2
• محمد بن یعقوب الکلینی :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی
الحدیث واثبتهم ،قاله النجاشی ،عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
• اسحاق بن یعقوب :روی عن محمد بن عثمان العمری فی «کمال الدین» و«غیبه»
الطوسی .قال فی «قاموس الرجال» :هو اخو الکلینی( .نفس المصدر)112 :
• محمد بن عثمان العمری :هو محمد بن عثمان بن سعید العمری ،وصفه به الشیخ
ووصفه العالمه باالسدی ایضا ،یکنی ابا جعفر وکیل صاحب الزمان
احد السفراء
زمن الغیبه -ثقه -الروایات متظافره فی جاللته وعظمته ووثاقته ،منها ما رواه الکلینی
بسند صحیح من قوله :العمری عثمان بن سعید وابنه ثقتان ...روی عن الصاحب
طریق الصدوق الیه صحیح( .نفس المصدر)549 :
لو تاملنا سند الحدیث المروی ،لوجدنا رجاله ثقات ،اال ان اسحاق بن یعقوب لم یرد بحقه
توثیق خاص فی کتب الرجالیین ،ولکن نقول :ان ثقه کالکلینی ان کان ال یحرز وثاقه الشخص
فکیف ینقل عنه روایته و یعتمدها کدلیل علی امر مهم جدا وهو توقیع االمام ،اضف الی ان
ّ
الکلینی قد ّ
صرح مع کبار االعالم الشیخ الصدوق والشیخ الطوسی ،بان اسحاق بن یعقوب
ّ
صادق فی دعواه بصدور التوقیع الشریف .ولو کان لهوالء االعالم قدح فی وثاقته لما ا َّیدوه قط
فی دعواه هذه ،ولما بادروا الی نقل روایته. صفحه 295
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه295/...
وایضا نجد ان االمام فی ذیل التوقیع یسلم بشخصه علی اسحاق بن یعقوب فیقول :السالم
علیک یا اسحاق بن یعقوب( .الصدوق ،1405 ،ج ،2باب)483 :45
اال یدل ذلک علی علو شانه ،وکذلک نص التوقیع فیه من االمور التی ال یوتمن علیها اال
الثقه ،فان لم یکن اهال لها فکیف ان االمام یحمله هکذا امور ،فمع هذه القرائن الیبقی شک فی
وثاقه اسحاق بن یعقوب ،و بذلک یکون سند الروایه تام و یمکنا االخذ بها ،و لکن بعد البحث فی
ِّ
واقعه فار ِجعوا
وادث ال ِ
تمامیه داللتها :ومحل الشاهد فی الروایه -التوقیع -العباره« :واما الح ِ
ِّ
ِّ
واه حدی ِثنا ف ِانهم ح ِّجتی علیکم وانا ح ِّجه الل ِه علی ِهم» ،فاسحاق بن یعقوب
فیها ِالی ر ِ
استفسر من االمام بعض االستفارات ،وقد رد علیها ،مع اشارته الی قاعده کلیه یخاطب بها سائر
شیعته فی زمن غیبته ،وهی:
ارجاعهم الی مرجع یرجعون الیه فی حل ما یعترضهم من وقائع واحداث وفی کل النواحی،
الن االمام هنا اطلق فی روایته ولم یحدد مثال فی والیه الصغیر او فی والیه المیت او فی القاصر
او الغائب ،انما کالمه مطلق -الحوادث الواقعه -وهو فی بیان المقام والمورد قابل للتقیید اال انه
لم یقید النه اراد االطالق ،مطلق الحوادث والوقائع ترجعون فیها الی من نص فی الروایه:
«رواه حدیثنا» ای الفقهاء ،قد نصبهم علی الشیعه بالنص «فهم حجتی علیکم» ،کما انه حجه
علیهم «وانا حجه الله علیهم» ،فبالنظر الی مدی قوه وجه التشبیه الذی صرح به االمام فیما بینه
و بین الفقهاء ،نستطیع ان نستدل بها علی الوالیه العامه للفقیه ،فان الوظیفه التی یقوم بها من
یتولی عامه امور الشیعه النه حجه الله علیهم ،ال بد ان یتوالها من له نفس الوالیه العامه لیکون
حجه ایضا علی الناس وهم العلماء.
اذن فالرجوع الی الفقهاء فی مختلف االمور ولیس فقط الفتوی ،فان لم تکن لهم الوالیه
العامه فکیف یامر االمام بالرجوع الیهم ،النه ان کان یرید الرجوع الیهم فی الفتوی فقط لذکر
ذلک اال انه لم یقید النه اراد قصد العموم ،فالروایه واضحه الدالله علی الوالیه العامه للفقیه،
وانما یعتبرها العلماء من اقوی ادلتها ،واعتمدوها اکثرهم فی االستدالل علی المورد. صفحه 296
/296البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
النتیجه :بتمام الروایه دالله وسندا ،نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر علی موردنا وهو الواله
العامه للفقیه.
مقبوله عمر بن حنظلهوسمیت بالمقبوله ،لعمل االصحاب بهذه الروایه وقبولهم لها .وهذا ما وجدنا اشار الیه ضمن
تا کید الشهید الثانی علی وثاقه عمر بن حنظله ،فقد وصف هذه الروایه بانها مورد قبول
َ
االصحاب ،فقال :والمقبول کحدیث ع َمر بن ح ْنظله فی حال المتخاصمین من اصحابنا ،وامر
َ
َ
ّ
ّ
َ
احکامهم ...و انما َسموه بالمقبول؛ الن
المتخاصمین بالرجوع الی رجل راوی لحدیثهم ،وعرف
فی طریقه م ّ
حمد بن عیسی ،وداود بن الحصین ،وهما ضعیفان( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
فمن الفقهاء المستدلین بروایه ابن حنظله علی الوالیه العامه للفقیه ،الشیخ االنصاری
وصاحب الجواهر والمحقق النراقی والمحقق الکرکی وغیرهم کثیرین.
نص المقبوله :محمد بن یعقوب ،عن محمد بن یحیی ،عن محمد بن الحسین ،عن محمد
بن عیسی ،عن صفوان بن یحیی ،عن داود بن الحصین ،عن عمر بن حنظله ،قال :سالت
اب ا عبدالله عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعه فی دین او میراث ،فتحاکما الی السلطان
ّ
ّ
و الی القضاه ،ایحل ذلک؟ قال :من تحاکم الیهم ،فی ح ّق او باطل ،فانما تحاکم الی الطاغوت،
ًّ ً
ً
َّ
ّ
ّ
وما یحکم له فانما یاخذ سحتا و ان کان حقا ثابتا له ،النه اخذه بحکم الطاغوت ،وما امر الله ان
َ َ ََ َ َ ْ َ
َْ
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
وت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه».
یکفر به ،قال الله تعالی« :ی ِریدون ان یتحاکموا ِالی الطاغ ِ
(النساء ،االیه )60قلت :فکیف یصنعان؟ قال :ینظران من کان منکم َّ
ممن قد روی حدیثنا ،ونظر
ً
ً ّ
فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما ،فانی قد جعلته علیکم حاکما ،فاذا حکم
ّ
ّ
والراد علینا َّ
خف بحکم الله ،وعلینا ر َّدَّ ،
الراد علی الله ،وهو علی
بحکمنا فلم یقبل منه ،فانما است
ّ
حد الشرک بالله( .الحر العاملی ،1409 ،ج ،136-137 :27ح )1
نبحث فی المقبوله من جهتین ،االولی فی السند والثانیه فی الدالله :اما االولی فی السند،
فال بد فی البحث عن وثاقه رجال السند فی الکتب الرجالیه حتی نحکم باالخذ بالمقبوله: صفحه 297
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه297/...
• محمد بن یعقوب :بن اسحاق ابو جعفر الکلینی ،ثقه بل اوثق الناس فی الحدیث
واثبتهم ،قاله النجاشی عارف باالخبار ،له کتب کثیره ،منها کتابه «الکافی».
(الجواهری)591 :1424 ،
ّ
محمد بن یحی :وهو مشترک بین محمد بن یحیی ابو جعفر العطار و محمد بن یحیی
•
الخزاز وکالهما ثقه اال انه الظاهر انه محمد بن یحیی ابو جعفر العطار ،لالتحاد فی
ال راوی وا ل م رو ی عنه ،ب ین م ورد روایتنا هنا و بین ال م ذک ورین فی الت وثی ق .
( نفس المصدر)588 :
• محمد بن الحسین :ابو جعفر الزیات الهمدانی ،جلیل من اصحابنا ،عظیم القدر ،کثیر
-
الروایه ،ثقه ،عین ،قاله النجاشی -من اصحاب الجواد والهادی و العسکری
روی فی «کامل الزیارات»( .نفس المصدر)518 :
ّ
محمد بن عیسی :مشترک بین محمد بن عیسی بن سعد ومحمد بن عیسی بن عبی
•
واالول شیخ القمیین و وجههم والثانی ثقه جلیل( .ترابی والرهائی ،1419 ،ج)189 :2
• صفوان بن یحیی :ابو محمد البجلی بیاع السابری -ثقه ثقه عین -من اصحاب
الکاظم
ثقه( .الجواهری)287 :1424 ،
• داود بن الحصین :االسدی من اصحاب الصادق والکاظم
-واقفی -ثقه.
(نفس المصدر)215 :
• عمر بن حنظله :ابو صخر ،العجلی البکری الکوفی ،من رجال الباقر والصادق
.
مجهول الحال اعتمادا علی قول الخوئی قد( ،راجع :نفس المصدر )425 :وقد قال جماعه
بوثاقته( ،راجع :ترابی والرهائی ،1419 ،ج )646 :1منهم الشهید الثانی ،وذلک لروایه یزید بن
خلیفه فی «الکافی» مدحه (الکلینی ،1407 ،ج ،257 :3ح )1علی بن ابراهیم ،عن محمد بن
ّ
عیسی ،عن یونس ،عن یزید بن خلیفه ،قال :قلت البی عبد الله :ان عمر بن حنظله اتانا
ً
عنک بوقت .فقال ابو عبد الله :اذا ال یکذب علینا ،وتلقی المشهور بالقبول ،وروایه االجالء صفحه 298
/298البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
کزراره وعبد الله بن مسکان وصفوان بن یحی وعبد الله بن بکیر ،فنقل کبار مشایخ ال ّروایه عن
شخص اماره علی وثاقته .وکذلک نستطیع االعتماد علی ما قاله الشهید الثانی بخصوص توثیقه:
ّ َّ
وع َمر بن َح ْنظله لم َّ
ینص االصحاب فیه بجرح وال تعدیل ،لکن امره عندی َس ْهل؛ النی حققت
َ
ٍّ
ْ
توثیقه من محل اخر ،و ان کانوا قد اهملوه( .الشهید الثانی)192 :1421 ،
ّ
ّ
والنتیجه :الیوجد اشکال فی سند هذه الروایه ،الن جمیع رواه هذا الحدیث موثقون سوی
َّ
عمر بن حنظله .والمشکله الوحیده تتمثل فی عدم وجود توثیق مباشر لعمر بن حنظله فی کتب
ّ
الرجال .وقد تم معالجتها الی هنا نکون انتهینا من البحث فی الجهه االولی للروایه ،اما االن
سنعمل علی البحث فی :الجهه الثانیه للروایه ،وهی داللتها.
وجهت الثانیه فی الدالله ،بعد سوال االمام بحکم الرجوع الی القاضی والسلطان عند
َ َ
َ ْ َ
التنازع والتخاصم ،نجده قد نهی عن ذلک بدلیل قوله تعالی« :ی ِریدون ان َی َت َحاکموا ِالی
ْ َ ْ ْ
َّ
َْ
الطاغو ِت َوقد ا ِمروا ان َیکفروا ِب ِه»( ،النساء ،االیه )60اال انه اعطی حال لعمر بن حنظله
للمتنازعین ،بالرجوع الی الحاکم المنصب من قبل االمام بقوله« :انی قد جعلته علیکم
حاکما» ،والبد ان تتوفر فیه شروط ایضا نص علیها االمام بقوله« :ینظران من کان منکم ممن قد
روی حدیثنا ،ونظر فی حاللنا وحرامنا ،وعرف احکامنا ،فلیرضوا به حکما».
وهذه الصفات روایه الحدیث ومعرفه الحالل والحرام ومعرفه االحکام ال تکون اال لفقیه
الشیعه وتوهله ان یکون حاکم علیهم والحاکم لیس فقط یقضی فی النزاعات والخصومات وانما
هو اعم من ذلک ،فان احد مهام الحاکم هی القضاء ،فان الحاکم نجده یتولی سائر امور الرعیه
االداریه واالجتماعیه والقضائیه وکل مایتعلق بهم ،لذلک نجد ان االمام ،جعله حاکما ،ولم یقل
قاضیا ،ردا علی سوال السائل فقد کان بخصوص القضاء ،ای ان الفقیه الذی یتصف بالصفات
التی حددتها لکم یاشیعه «من کان منکم» ،فله ان یکون علیکم حاکما ولیس فقط قاضیا
و یمنکم الرجوع الیه فی خصوماتکم النه سیکون فقیها ومتمکن من القضاء فیها.
:
وقد استنبط الشیخ االنصاری ،فی کتاب «القضاء والشهادات» ،من کالم االمام
ّ
ً ّ
«انی قد جعلته علیکم حاکما» ،ان والیه الفقیه هی فی االمور العا َّمه ،وال تختص بالقضاء صفحه 299
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه299/...
ً
ّ
ّ ّ
سیما ان سیاق العباره یقتضی ان یقول االمام« :انی قد جعلته علیکم حکما»،
فی المنازعات ،ال
وعدوله عن «حکم» الی «حاکم» یفید بعدم اقتصار دائره نفوذ احکام الفقیه العادل علی القضاء
ّ
ّ ّ
َّ
َّ
کل ّی ّ
بان احکامه نافذه فی االمور َّ
عام لالمام،
العامه ،ای ان کل امر جز ّئی او
فی الدعاوی ،و
ّ
ّ
ً
ّ
َّ
والسلطان ّ
حق التسلط علیه والتدخل فیه ،فان الحاکم المنصوب ،من قبله ،له ایضا ذلک التسلط
وتلک الوالیه :ثم ّان الظاهر ،من الروایات المتقدمه ،نفوذ حکم الفقیه فی جمیع خصو َّ
صیات
َّ
ً
ّ
الش َّ
رعیه وفی موضوعاتها الخا ّصه ،بالنسبه الی ترتب االحکام علیها ،الن المتبادر عرفا
االحکام
ّ
ً
من لفظ «الحاکم» هو المتسلط علی االطالق ،فهو نظیر قول السلطان الهل بلده« :جعلت فالنا
ً
حاکما علیکم».
ّ
ّ ً
ً
حیث یفهم منه تسلطه علی ال َّر َّعیه فی جمیع ما له دخل فی اوامر السلطان جزئیا او کلیا.
ّ
و یو یده العدول عن لفظ «الحکم» الی «الحاکم» ،مع ان االنسب فی السیاق ،حیث قال:
ً
ّ
فارضوا به حکما ،ان یقول« :فانی قد جعلته علیکم حکما»( .االنصاری)48-49 :1415 ،
و باتضاح دالله هذه الروایه ،اضافه الی تمامها سندا نکون قد حصلنا علی دلیل معتبر ثان
علی الوالیه العامه للفقیه.
.٢الدلیل العقلی
لو امعنا النظر لوجدنا ان الباری جل وعال لم یجعل ارضه خالیه من حجه ابدا فمن بزوغ فجر
االسالم الی یوم الدین یوجد معصوم ،بدا من نبیه محمد
وصوال الی ابنهم الحجه بن الحسن
ومن بعده امیر المومنین علی
و بغیبته الکبری من الغیر معقول بقاء امر المسلمین
بدون مدبر ومولی ،لذا نجد ان من المنطق والعقل والذی اتبعه النبی
فی صدر الرساله
تعین خلف لرعایه امر االمه ،کذلک هذا ما فعله ابنه الحجه ابن الحسن
بان ینصب نائب له
فی غیبته الکبری ،کما فعل ذلک فی غیبته الصغری ،وهذا النائب هو الولی الفقیه العام ،الذی
یتولی امور االمه وشوونها ،حفاظا علی مصالحها ونظامها. صفحه 300
/300البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
وان قلت ان الولی الفقیه غیر االمام المعصوم ،قلت ان الشئ افضل من عدمه ،فان عدم
وجود االمام المعصوم یجر من الفوضی فی امور االمه و الو یالت التی یمکن تفادیها بوجود نائبه.
فان الحیاه لیست فقط فتاوی شرعیه منفصله عن الواقع حتی نبقی نحتاج الفقیه حینها ،وانما
لضمان الحیاه االجتماعیه المنظمه لالمه المنسجمه مع الشریعه فی زمن یخلو من المعصوم ال بد
ومن الضروری وجود الولی الفقیه العام ،النه عالم بالشریعه والمجتمع وکیفیه التنقیح بینها
للوصول الی جاده االمان .فلیس المجتهد الجامع للشرائط مرجعا للفتیا فقط ،بل له الوالیه
العامه ،فیرجع الیه فی الحکم ،والفصل ،والقضاء ،وذلک من مختصاته ال یجوز الحد ان یتوالها
دونه اال باذنه ،کما الیجوز اقامه الحدود والتعز یرات اال بامره وحکمه.
وهذه المنزله او الرئاسه اعطاها االمام للمجتهد الجامع للشرائط لیکون نائبا عنه فی حال
الغیبه ،ولذلک یسمی نائب االمام( .المظفر)12 :2012 ،
َّ
وهذا ما نجده واضحا فی کلمات ایه الله جوادی املی بهذا الشکل:
ّ
ً ًّ
ّ
ان حیاه االنسان االجتماعیه وکماله الفردی والمعنوی تتطلب ،من جانب قانونا الهیا
ً
مصونا ومحفوظ ًا من الضعف َّ
والنقص والخطا
فی االبعاد الفردیه واالجتماعیه،
والنسیان ،وتحتاج ،من جانب اخر ،الی حکومه دینیه وحاکم عالم وعادل لتحقق
و اجراء ذلک القانون الکامل .والحیاه االنسانیه ال تتحقق ،فی بعدها الفردی
واالجتماعی ،بدونهما او باحدهما ،وفقدانهما فی البعد االجتماعی یوجب الهرج
والمرج وفساد المجتمع الذی ال ّ
یقره ّای شخص عاقل.
وهذا البرهان الذی هو دلیل عقلی ،وال یختص بارض وزمن مع َّینین ،یشمل زمان
ً
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
النبوه ،فانه یشمل ایضا ،ما بعد نبوه الرسول
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه االمام
الخاتم
المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه( .راجع :الواعظی)214 :2012 ، صفحه 301
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه301/...
اْلستدالل علی الوالیه العامه بادله الوالیه الخاصه
یوجد اجماع بین الفقهاء علی والیه الفقیه الخاصه ،بینما الخالف یقع بینهم فی والیه الفقیه
العامه ،وقد استدلوا اصحاب الوالیه الخاصه باالمور الحسبیه باالخذ بالقدر المتیقن منها.
لذلک یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی العامه ،بتوسیع دائره شمول االمور
الحسبیه وعدم اال کتفاء بالقدر المتیقن منها ،وانما لو تاملنا تعریفها ودققنا فیه اکثر لوجدناه
یشمل امور اخری من باب االولو یه ،فالمقصود من االمور الحسبیه هی ما ال ترتضی الشریعه
المقدسه ترکه فی عصر الغیبه لما له عالقه وثیقه بافراد المجتمع وتنظیم حیاتهم ،فالصغیر الذی
ال ولی له اب او جد او وصی من قبلهما هل تبقی اموره معلقه الی بلوغه لیتولی امر نفسه،
فکذلک امور المجتمع المرتبطه بحفظ نظام المسلمین ،والدفاع عن ثغورهم وصیانتها،
والتصرف باالموال العامه والنفوس کالجهاد ،لو امعنا النظر لوجدناها تبلغ من االهمیه ان تترک
دون تولی ،او من باب االولی عدم ترکها دون تولی ،او نقول :ان امر الصغیر ال تفضل الشریعه
ترکها دون ولی فکیف با المور المهمه التی تشمل کل افراد المجتمع.
الخاتمه
فی الخاتمه نتناول النتائج والتوصیات ،وکما یاتی؛ تکمن النتائج فی:
• یمکن االستدالل بادله الوالیه الخاصه علی الوالیه العامه.
• والیه الفقیه العامه ،مستمده شرعیتها من ادله نقلیه وعقلیه.
• الوالیه العامه البد منها لضمان حیاه اجتماعیه منسجمه مع الشریعه.
• ناتج الدلیل العقلی ،ال یختص بارض وزمن َّ
معینین ،فکما انه یشمل زمان
ً
َّ
ایضا ،ما بعد ّ
االنبیاء .ولما کانت نتیجته ضروره ّ
نبوه
النبوه ،فانه یشمل
َّ
ما یعنی انه یفضی الی ضروره االمامه ،وکذلک الی عصر غیبه
الرسول الخاتم
االمام المعصوم وحاصله ضروره والیه الفقیه.
• الوالیه العامه ،نظریه معاصره للحیاه ،وملبیه لمتطلباتها ،النها نابعه من دین معاصر للحیاه. صفحه 302
/302البحوث الفقهیه -الحقوقیه ،السنه الثانیه ،العدد الثانی ،الربیع والصیف 1444
• والیه الفقیه العامه ،مستمره باستمرار زمن غیبه االمام ،النها بتنصیبه و باشرافه.
• والیه الفقیه العامه ،ممهده لزمن الظهور.
• والیه الفقیه العامه ،حل ناجع لزمن کثر فیه السیاسین الوصولیین الالهادفین.
یمکننا ان نقول بان توصیاتنا من هذا البحث:
oمن المفید ان تکون نظریه والیه الفقیه العامه کمنهج دراسی معتمد فی جامعه الزهراء
لما للمراه الحوزو یه الواعیه من تاثیر ایجابی علی االسره بشکل خاص ،والمجتمع
بشکل عام.
oالترو یج اکثر لهذه النظریه ،لحاجه مجتمعنا الماسه لها ،فی زمن کثرت فیه الهفوات
من الحکام ،وزاد المتسلقین علی ظهور العامه للوصول الی السلطه الجل المصالح
الشخصیه ،تارکین مصالح العامه تحت ارجلهم.
oاستغالل المنبر الحسینی فی نشر الوعی بهذه النظریه االلهیه.
oمحاوله التمهید لتطبیق هذه النظریه.
oبعد نشر الوعی الشعبی بالنظریه محاوله توعیه الشعب بالطلب من العلماء بتنفیذها،
الجل االمه ورعایه حقوقها ومصالحها المهتوکه.
oالتفکیر الجدی فی الوصول الی تطبیق النظر یه ،للمساهمه فی التمهید لظهور دوله
الحق الحقه المرتقبه ،تحت رایه الحجه ابن الحسن
. صفحه 303
ادله ونتائج فی مسئله والیه الفقیه303/...
قائمه المصادر
.١القران الک ریم.
.٢االنصاری ،مرتضی ( .)١٤١٥القضاء والشهادات .قم :الموتمر العالمی بمناسبه الذکری المئو یه
الثانیه لمیالد الشیخ االنصاری.
.٣ترابی علی اکبر .و یحیی الرهائی ( .)١٤١9الموسوعه الرجالیه المیسره او معجم رجال
الوسائل .تحت اشراف :ایه الله جعفر السبحانی .قم :موسسه االمام الصادق
.
.٤الجزائری المروج ،السید محمد جعفر ( .)٢00٧هدی الطالب الی المکاسب .بیروت :موسسه
التاریخ العربی.
.٥الجواهری ،محمد ( .)١٤٢٤المفید من معجم رجال الحدیث .الطبعه الثانیه .قم :منشورات
مکتبه المحالتی.
.٦الحر العاملی ،محمد بن الحسن ( .)١٤09وسائل الشیعه .قم :موسسه ا ل البیت
.
.٧الشهید الثانی ،زین الدین بن علی ( .)١٤٢١شرح البدایه فی علم الدرایه .قم :منشورات مکتبه المحالتی.
.8الصدوق ،محمد بن علی ( .)١٤0٥کمال الدین وتمام النعمه .قم :موسسه النشر االسالمی.
.9الکلین ی ،محمد بن یعقوب ( .)١٤0٧الکافی .المحقق :علی ا کبر غفاری .الطبعه الرابعه.
طهرا ن :دار الکتب االسالمیه.
.١0محمد صنقور علی ( .)٢0١١المعجم االصولی .بیروت :موسسه التاریخ العربی.
.١١مرکز نون للتالیف والترجمه ( .)٢0١٢دروس فی والیه الفقیه .بیروت :جمعیه المعارف
االسالمیه الثقافیه.
.١٢المظفر محمد رضا ( .)٢0١٢عقائد اْلمامیه .بغداد :موسسه ام ابیها.
.١٣الواعظی احمد ( .)٢0١٢الحکومه اْلسلمیه .بیروت :جمعه المعارف االسالمیه الثقافیه. صفحه 304
صفحه 305