دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research شماره 1 - مگ لند
0

دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research شماره 1

دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research شماره 1

دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research شماره 1

صفحه 1 صفحه 2 صفحه 3 صفحه 4 ‫دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی‬ ‫انجمن علمی الشریعه االسالمیه‬ ‫ژپوهشاهی فقهی‪ -‬حقویق‬ ‫سال اول‪ ،‬شماره اول‪ ،‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪1400‬‬ ‫(شعبان ‪ ،1443‬مارس ‪)2022‬‬ ‫صاحب امتیاز‪ :‬جامعه المصطفی العالمیه‬ ‫دانشگاه مجازی المصطفی ‪ ،‬گروه علمی تربیتی فقه اسالمی با همکاری معاونت پژوهشی و تولید‬ ‫مدیر مسئول‪ :‬حجت االسالم دکتر سعید ارجمندفر‬ ‫سردبیر‪ :‬حجت االسالم امیر امینی‬ ‫دبیر علمی‪ :‬فرهاد پورکیوان‬ ‫دبیر تخصصی فقه‪ :‬حسین الیوسف‬ ‫دبیر تخصصی حقوق‪ :‬جواد سالمی‬ ‫مدیر اجرایی‪ :‬سید رضا البطاط‬ ‫نشانی‪ :‬قم‪ ،‬خیابان ساحلی جنو بی‪ ،‬نرسیده به مصلی‪ ،‬بین کوچه ‪6‬و‪4‬‬ ‫صندوق پستی‪3713913554 :‬‬ ‫تلفن و نمابر‪32613875 – 32114185 :‬‬ ‫شمارگان‪ :‬چاپ الکترونیکی‬ ‫تعداد صفحات‪213 :‬‬ ‫‪Web:www.mou.ir‬‬ ‫‪Email:FIQH@MOU.IR‬‬ صفحه 5 ‫هیئت تح ری ریه‪:‬‬ ‫امیر امینی‬ ‫مدیر گروه فقه اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫صادق اخوان (روشندل)‬ ‫عضو هیئت علمی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫حسین الیوسف‬ ‫استاد همکار فقه اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫جواد سالمی‬ ‫استاد همکار فقه اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫فرهاد پورکیوان‬ ‫استاد همکار فقه اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫سید حسین شفیعی دارابی‬ ‫عضو هیئت علمی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫علی پاکپور‬ ‫عضو هیئت علمی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫بر اساس مجوز‪:‬‬ ‫اداره کل سا ماندهی و پشتیبانی پژوهشی‬ ‫معاونت پژوهشی جامعه المصطفی العالمیه‬ ‫(مورخ‪)1400/10/26 :‬‬ ‫این نشریه در سطح نشریات علمی‪ -‬دانشپژوهی‬ ‫(ویژه انجمن های علمی طالب و دانشجویان)‬ ‫تعیین شد‪.‬‬ صفحه 6 ‫راهنمای نویسندگان مقاالت‬ ‫‪ .1‬مقاله باید شامل قسمتهای زیر باشد‪:‬‬ ‫✓ عنوان‪ ،‬چکیده‪ ،‬واژگان کلیدی‪ ،‬مقدمه‪ ،‬بیان مسئله (سوال اصلی تحقیق)‪ ،‬مبانی نظری پژوهش‬ ‫(تبیین واژگان کلیدی)‪ ،‬روش تحقیق‪ ،‬بدنه اصلی مقاله‪ ،‬نتیجهگی ری‪ ،‬فهرست منابع‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ .2‬تنها مقالههایی قابل بررسی است که قبال منتشر نشده باشند و نو یسنده متعهد بهنشر ان در جای دیگر نباشد‪.‬‬ ‫‪ .3‬مسئولیت محتوایی مقاله بهلحاظ علمی و حقوقی بر عهده نو یسنده مسئول است‪.‬‬ ‫‪ .4‬حق رد یا قبول مقالهها برای نشریه محفوظ است‪.‬‬ ‫‪ .5‬تایید نهایی مقاله برای چاپ بر اساس نظر داوران و تایید سردبیر نشریه است‪.‬‬ ‫‪ .6‬حجم مقاله حداقل ‪ 7‬صفحه و حداکثر ‪ 30‬صفحه ‪ 250‬کلمهای خواهد بود‪.‬‬ ‫‪ .7‬نقل و اقتباس از مقالههای نشریه با بیان منبع ان‪ ،‬ازاد است‪.‬‬ ‫‪ .8‬جهت نوشتن مقاله از فونت ‪ 14‬و خط ”‪ “IRLotus‬استفاده شود‪.‬‬ ‫‪ .9‬فهرست منابع بهترتیب حروف الفبا و بهشرح زیر درج شود‪:‬‬ ‫✓ کتاب‪ :‬نام خانوادگی‪ ،‬نام (سال نشر)‪ .‬عنوان ‪ “Bold”.‬نام مترجم (در صورت ترجمه)‪ .‬چاپ‪ .‬محل‬ ‫نشر‪ :‬ناشر‪.‬‬ ‫✓ مقاله‪ :‬نام خانوادگی‪ ،‬نام (سال نشر)‪ .‬عنوان ”‪ .“Bold‬نام نشریه‪ .‬دوره انتشار‪ .‬شماره نشریه‪ :‬شماره‬ ‫صفحات‪.‬‬ ‫‪ .10‬درج ارجاعات مربوط به منابع در متن بهصورت (نام مولف‪ ،‬سال نشر‪ :‬صفحه) اورده شود‪ .‬دقت شود که هیچ منبعی‬ ‫در پاورقی نباید درج گردد‪.‬‬ ‫‪ . 11‬ارجاعات هر صفحه مانند معادل التین واژگان تخصصی‪ ،‬شرح اصطالحات و توضیحات جانبی در پاورقی‬ ‫همان صفحه درج شود‪.‬‬ ‫‪ .12‬نو یسنده الزم است بههمراه ارسال مقاله به نشانی نشریه علمی‪ ،‬مشخصات تحصیلی و رتبه علمی خود را ارسال نماید‪:‬‬ ‫درج نشانی رایانامه (ایمیل) نشریه‬ ‫‪ .13‬پس از چاپ مقاله‪ ،‬دبیرخانه نشریه موظف است یک نسخه از نشریه الکترونیکی را برای نو یسنده‪ /‬نو یسندگان‬ ‫ارسال نماید‪.‬‬ صفحه 7 صفحه 8 ‫فهرست مطالب‬ ‫سخن سردبیر ‪9 ....................................... ............................................................‬‬ ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪11.......................................................................................‬‬ ‫علی احمد متقی (نوری)‬ ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معروف و نهی از منکر و اسیب های ترک ان در مذهب امامیه‪27...................................‬‬ ‫فرشته یوسفی ‪،‬حامد خالقی والمدهی‬ ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی ‪45......................................................................................................‬‬ ‫مهران ابراهیمی ‪ ،‬محمد شیبانی‬ ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات ‪65.......................................................................................‬‬ ‫قاسم علیزاده (راشدی)‬ ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن ‪85..........................................................................................‬‬ ‫وحیدالرحمن" مدقق"‬ ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در زندگی خانوادگی در فقه شیعه ‪113...................................................‬‬ ‫زهرا اسدی قلعه نی ‪،‬مجتبی عفتی‬ ‫شغل زن از منظر اسالم و قوانین جمهوری اسالمی افغانستان و ایران ‪127 ...........................................................‬‬ ‫کامله حیدری‪ ،‬جواد سالمی‬ ‫اهلیه الصبی الممیز ‪149 ......................................................................................................................‬‬ ‫سید شاکر الحیدری‬ صفحه 9 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکویت بین الفقه االسالمی والقانون الوضعی‪159 .......................................................‬‬ ‫عبدالرضا الصالح‬ ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق‪171...............................................................................................................‬‬ ‫احمد المنصوری‬ ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی ‪185 ...............................................................................................‬‬ ‫ابراهیم نمر العبد المیر‪،‬مجید النیسی‬ صفحه 10 ‫سخن سردبیر‬ ‫ً‬ ‫نگارش به ما‪ ،‬میزان توان‪ ،‬و اعتبار یک فرد‪ ،‬دانشگاه‪ ،‬منطقه‪ ،‬جامعه و کشور را نشان می دهد‪ ،‬تقریبا تمام توانایی‬ ‫ها بر اساس انچه مکتوب می شود سنجنده می شود‪ ،‬و مالک های ارزیابی روی اثار مکتوب اعمال می شود‪.‬‬ ‫کسانی که در نوشتن قوی تر هستند از انچه دارند می توانند در زمان کمتری اثار بیشتری ارایه بدهند و از این‬ ‫طریق ارزش و اعتبار خود را بیشتر و مهم تر نشان دهند‪ .‬بسیاری از ایده ها‪ ،‬طرح ها و توانایی ها و حتی واقعیت‬ ‫ها و حقایق فقط به خاطر ضعف در ارایه گم و بی اثر می شوند‪.‬‬ ‫به همین سبب تولید نشریات دانشجو یی بستر مناسبی را جهت مکتوب ساختن اندیشه های دانشجو یان فراهم‬ ‫می کند؛ چرا که به تصو یر کشیدن علم کار دشواری است که دانشجو باید در قدم اول‪ ،‬با قلم زدن‪ ،‬توان‬ ‫نگارش خود را تقو یت کند تا در اینده نوشته ها و مقاالت او ارتقا یافته و به تولید علم و دانش منجر شود‪.‬‬ ‫بر این اساس‪ ،‬نگاه ما به این تولیدات نه نگاهی سطحی و به دور از شاخصه های مقاالت علمی است و نه‬ ‫نگاهی فراتر از توانایی های علمی انان است‪.‬‬ ‫همه امید ما این است که دانشجو یان عزیز در گام اول با قلم زدن در عرصه دانش فقه و حقوق ‪ ،‬روز به روز بر‬ ‫توانایی های علمی و قلمی خود بیفزایند‪ ،‬و در گام های بعد شاهد تولیدات فاخر علمی باشیم‪ ،‬و روزی را نظاره‬ ‫کنیم که دانشجو یان گرامی یافته های نو ین حاصل از یک مطالعه پژوهشی خود را و یا جمع بندی یافته های‬ ‫سایرین را در قالب یک مطالعه مروری به موضوعی جدید تبدیل ساخته اند‪.‬‬ ‫قطعا رسیدن سریع به این ارزو به همت ان علم اموزان فرهیخته بستگی دارد‪ ،‬و امیدواریم هر روز مقاالت و‬ ‫نوشته های انان را در نشریه فقه و حقوق گروه علمی – تربیتی فقه و معارف اسالمی مشاهده کنیم‪.‬‬ ‫در پایان بر خود الزم می دانم از معاونت محترم پژوهش‪ ،‬و زحمات اساتید معظم حجج اسالم اقایان فرهاد‬ ‫پورکیوان‪ ،‬حسین الیوسف و جواد سالمی در راه اندازی و تولید این فصلنامه قدردانی نمایم‪.‬‬ ‫والسالم‬ ‫امیر امینی‬ صفحه 11 صفحه 12 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‬ ‫نویسنده‪ :‬علی احمد متقی (نوری)‬ ‫‪1‬‬ ‫استاد راهنما‪ :‬حجه االسالم امیر امینی‬ ‫دریافت مقاله‪1400/11/29 : :‬‬ ‫‪2‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫«غناء» از مفاهیم مبهمی است که تعریف مشخصی برای ان نشده است‪ ،‬لذا حکم ان همواره از‬ ‫امور مورد اختالف در فقه امامیه و بقیه گروههای فقهی بوده است‪ .‬یکی از جنبههای مهم مورد‬ ‫بحث ان‪ ،‬حکم استماع ان است که نسبت به بقیهی جنبههای ان (اجرای ان) در عصر حاضر‪،‬‬ ‫امری است شایع‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬مقالهی حاضر به این پرسش پرداخته است که از نظر فقه امامیه حکم استماع غناء‬ ‫چیست؟ که به نظر‪ ،‬دیدگاه فقه امامیه راجع به استماع غناء تفصیل است و در غنای لهوی مضل‬ ‫حکم به حرمت میکند‪ ،‬اما در بقیهی موارد حکم به حلیت‪.‬‬ ‫مقالهی حاضر کوشیده است تا با ارائهی تقسیماتی راجع به غناء در سایهی فقه غنی امامیه‪،‬‬ ‫شناخت عمیقتر و شفافتری راجع به حکم استماع غناء در فقه امامیه بوجود اورد‪ .‬و نیل به این‬ ‫هدف‪ ،‬به شیوهی توصیفی دنبال شده است‪.‬‬ ‫یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که استماع غنای لهوی مضل‪ ،‬حرام و استماع غنای لهوی غیر‬ ‫مضل و غیر لهوی حالل است‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬حکم‪ ،‬استماع‪ ،‬سماع‪ ،‬غناء‪ ،‬مضل‪ ،‬فقه و امامیه‬ ‫‪ .۱‬طلبه سطح سوم حوزه در مدرسه عالی مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهمالسالم)ـ کابل (حوزه علمیه کابل) و دانشجوی کارشناسی فقه‬ ‫اسالمی‪ ،‬گروه فقه اسالمی‪ ،‬دانشکده فقه اسالمی‪ ،‬دانشگاه مجازی المصطفی‪،‬‬ ‫‪a163n266@gmail.com‬‬ ‫‪ .2‬مدیر گروه فقه و معارف اسالمی دانشگاه مجازی المصطفی(ص)‬ صفحه 13 ‫‪ /12‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ّ‬ ‫مقدمه‬ ‫غناء که معنای عام ان عبارت است از صوت نیکو و زیبا؛ راجع به ان و استماع و گوش دادن به‬ ‫ان‪ ،‬سخنان زیادی از جانب گروههای فقهی اسالمی گفته شده است و در فقه امامیه نیز از همان‬ ‫دیرباز در بین فقهاء مورد توجه بوده است و با ان هم استماع غناء از اموری شایع در بین جوامع‬ ‫امروزی است که در نتیجهی تکرار‪ ،‬وجههی عمومی و صورت عادت اجتماعی را به خود گرفته‬ ‫است‪ ،‬به قسمی که بین اقسام ان فرق گذاشته نمیشود‪ .‬و اکثریت میپندارند که شرع حکم به‬ ‫حرمت استماع غناء نکرده است‪.‬‬ ‫لذا الزم است که راجع به حکم ان در سایهی منابع فقهی‪ ،‬تحقیق و پژوهش صورت گیرد‪ ،‬تا‬ ‫دانسته شود که حکم استماع غناء در فقه امامیه چیست؟ و ایا نیاز به تفکیک بین اقسام ان است‬ ‫یا خیر؟‬ ‫در مورد غناء در همهی کتابهای فقهی علماء‪ ،‬مبحثی موجود است و اولین رسالهی مستقل در‬ ‫باب غناء توسط محقق سبزواری نوشته شد و بعد از ایشان کتابهای متعددی راجع به غناء به‬ ‫رشتهی تحریر در امده است‪ ،‬و مسالهی استماع غناء در ضمن انها بررسی شده است‪ ،‬ولی‬ ‫بررسی مستقلی راجع به ان کمتر شده است‪ ،‬که برای استفادهی عموم نبوده است لذا پژوهش‬ ‫حاضر برای استفادهی عموم مردم به گونهی مختصر صورت گرفته است تا در بیدار نمودن‬ ‫جامعه اسالمی نسبت به این مهم‪ ،‬نقشی ایفا شود‪.‬‬ ‫در پژوهش حاضر که به روش توصیفی صورت گرفته است‪ ،‬در صدد هستیم تا اثبات کنیم که‬ ‫استماع غنای لهوی مضل حرام و اجتناب از ان واجب است و استماع اقسام دیگر غناء حرام‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫و این را با رجوع به منابع روایی و تفسیری نظیر وسائل الشیعهی مرحوم حر عاملی و تفسیر‬ ‫نمونهی ایت الله العظمی مکارم شیرازی و امثال ان بررسی خواهیم نمود‪.‬‬ صفحه 14 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪13 /‬‬ ‫مبانی نظری پژوهش‬ ‫حکم‪ :‬حکم در لغت به معنای قضاوت کردن‪ ،‬بازداشتن‪ ،‬فرمان دادن‪ ،‬دانش و حکمت است‬ ‫(کتاب العین‪ ،‬ج‪ ، ۳‬ص‪( )۶۶‬معجم مقائیس اللغه‪ ،‬ج‪ ،۲‬ص‪.)۹۱‬‬ ‫و در اصطالح فقهی‪ ،‬حکم عبارت است از قانونی که برای تنظیم زندگی انسانها وضع کرده‬ ‫است (دروس فی علم االصول‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪.)۶۳‬‬ ‫استماع‪ :‬استماع عبارت است از شنیدن از روی اختیار و اراده (لغات در تفسیر نمونه‪ ،‬ص‪.)۴۳‬‬ ‫سماع‪ :‬سماع عبارت است از شنیدن غیر اختیاری‪.‬‬ ‫فرق استماع و سماع این است که استماع همراه با قصد و اختیار و اراده محقق میگردد‪ ،‬اما در‬ ‫سماع قصد و اختیار نیست و به مجرد امدن اراده و قصد در شنیدن‪ ،‬از سماع بودن خارج‬ ‫میگردد و تبدیل به استماع میگردد‪.‬‬ ‫غناء‪ :‬لغو یان در معنای غناء اختالف فراوانی دارند‪ ،‬عدهای ان را به معنای صدا دانسته اند‬ ‫(معجم مقائیس اللغه‪ ،‬ج‪ ،۴‬ص‪ )۳۹۷‬و برخی گفته اند که غناء به معنای بلند کردن و در پی هم‬ ‫امدن صدا است (لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،۱۵‬ص‪.)۱۳۶‬‬ ‫و معانی دیگری هم بیان شده است‪ .‬و همهی معانی‪ ،‬نشاندهندهی این است که غناء از مقولهی‬ ‫اواز است‪.‬‬ ‫کلمات فقهاء هم در تعریف غناء متفاوت است؛ یک دیدگاه این است که غناء عبارت است از‬ ‫صوت زیبا و نیکو و دیدگاه دیگری که مشهور است این است که غناء یعنی‪« :‬مد الصوت‬ ‫المشتمل علی الترجیع المطرب» (مکاسب‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ )۲۹۵‬و همچنین دیدگاههای فراوانی دیگری‪.‬‬ ‫ممکن است که با وجود این اختالفات‪ ،‬برای غناء دو معنی قایل شو یم‪« :‬معنای عام» و «معنای‬ ‫خاص» که معنای خاص همان صداهای تحریک کنندهی شهوات و متناسب با مجالس فسق و‬ ‫فجور است و معنای عام هرگونه صوت زیبا است (موسیقی از دیدگاه قران و حدیث‪ ،‬ص‪)۸۸‬‬ صفحه 15 ‫‪ /14‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اما ان معنایی که پژوهش حاضر‪ ،‬مبتنی بر ان است همان تعریف عام و معنای عام غناء (یعنی‬ ‫مطلق صوت زیبا و حسن) است‪.‬‬ ‫و غناء به معنای عام به سه دسته تقسیم میشود‪ .۱ :‬غنای لهوی مضل؛ ‪ .۲‬غنای لهوی غیر‬ ‫مضل؛ ‪ .۳‬غنای غیر لهوی‬ ‫ّ‬ ‫مضل‪ :‬مضل اسم فاعل از باب افعال است به معنای گمراه کننده‪ ،‬بیراه کننده‪.‬‬ ‫فقه‪ :‬فقه در لغت به معنای دانستن و فهمیدن است(معجم مقائیس اللغه‪ ،‬ج‪ ،۴‬ص‪ .)۲۸۹‬و در‬ ‫اصطالح فقیهان‪ ،‬فقه‪ ،‬دانستن احکام شریعت است از راه استدالل و برهان(تاریخ فقه و فقهاء‪،‬‬ ‫ص‪.)۷‬‬ ‫امامیه‪ :‬کلمهی «امامیه» بر گرفته است از «امام» که در لغت به معنای پیشوا و کسی است که از‬ ‫گفتار او پیروی میشود (لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،۱۲‬ص‪ )۲۵‬و یاء نسبت در اخر ا» اضافه شده است؛‬ ‫به معنای منسوب به امام‪ .‬و چون وصف برای «فرقه» است مونث به کار میرود؛ یعنی فرقهی‬ ‫امامیه به معنای گروهی منتسب به امام‪.‬و در اصطالح‪ ،‬امامیه عبارت است از کسانی که اعتقاد‬ ‫به امامت دوازده امام (علیهم السالم) دارد‪.‬‬ ‫مالزمهی عقلی بین حرمت غناء و حرمت استماع ان‬ ‫قدر متیقن از تعاریف غناء این است که غناء از مقولهی صوت است‪ ،‬و وقتی از مقولهی صوت‬ ‫بود در این صورت حرمت غناء بدون حرمت استماع از نظر عقل معنا ندارد‪.‬‬ ‫لذا از نگاه عقل مالزمه است بین حرمت غناء و حرمت استماع ان‪.‬‬ ‫تبیین حکم فقهی استماع غنای لهوی مضل از منظر فقه امامیه‬ ‫غناء در مجموع سه قسم است که یکی از اقسام ان‪ ،‬غنای لهوی مضل میباشد؛ حاال سوال این‬ ‫است که به نظر فقه امامیه‪ ،‬حکم استماع غنای لهوی مضل و گمراهکننده که همراه با مفسده و‬ ‫عنوان حرام دیگری باشد‪ ،‬چیست؟‬ صفحه 16 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪15 /‬‬ ‫قدر متیقن از موارد حرمت غناء‪ ،‬حرمت استماع و شنیدن غنای لهوی مضل است و اختالفی در‬ ‫حرمت ان نیست‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫ادلهی حرمت استماع غنای لهوی مضل‪:‬‬ ‫‪ )۱‬ایات‪ :‬در قرانکریم ایهی که به صراحت حرمت غناء و حرمت استماع غنای لهوی مضل را‬ ‫بیان کند‪ ،‬وجود ندارد؛ اما با تفسیر برخی از کلمات در قران به غناء در کالم ائمهی‬ ‫معصومین(علیهمالسالم) و کالم مفسران‪ ،‬حرمت غناء ثابت میگردد که قدر متقین از ان حرمت‬ ‫غنای لهوی مضل است‪ .‬و در گام بعدی‪ ،‬حرمت شنیدن غنای لهوی مضل از طریق مالزمهی‬ ‫عقلی ثابت میگردد؛ زیرا مفسدهی غناء چیزی جز تاثیر منفی که بر شنوندگان میگذارد‪،‬‬ ‫نیست‪ .‬که ایاتی که داللت بر حرمت استماع غنای لهوی مضل دارند‪ ،‬عبارتند از‪ :‬ایهی ششم‬ ‫ّ‬ ‫سورهی لقمان‪« :‬و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و‬ ‫ً‬ ‫یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین» بنابر تفسیر «لهو الحدیث» به غناء و شمول ان نسبت‬ ‫به غناء در کالم ائمهی معصومین(علیهمالسالم) (تفسیر نمونه‪ ،‬ج‪،۱۷‬ص‪ ۳۰‬و ‪( )۳۱‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج‪،۱۷‬‬ ‫ص‪۲۵‬و ‪ )۲۶‬و گستردگی معنای «لهو الحدیث» و شمول ان نسبت به غناء در کالم علمای‬ ‫تفسیر (ترجمه تفسیر مجمع البیان‪ ،‬ج‪ ،۲۲-۲۱‬ص‪ )۲۰۰‬و تعبیر به «لهو الحدیث» به جای «حدیث‬ ‫اللهو» در ایه (از انجا که در ایه تعبیر به لهو الحدیث بکار رفته است نه حدیث اللهو‪ ،‬فهمیده‬ ‫میشود که انچه مالک است لهو و بیهودگی است و سخن و حدیث‪ ،‬مالکیت ندارد و صرف‬ ‫وسیلهی رسیدن به لهو و بیهودگی مذموم در ایه است‪( ).‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج‪ ،۱۷‬ص‪ ،)۲۶‬و به کمک‬ ‫جملهی «لیضل عن سبیل الله»( این جمله در مقام تعلیل بوده و داللت بر این دارد که حرمت‬ ‫منحصرا در صورتی است که همراه با غناء و لهو الحدیث‪ ،‬مفسدهی اضالل باشد‪ ،).‬به‬ ‫ضمیمهی مالزمهی عقلیه (بین حرمت غناء و حرمت استماع ان)؛ و ایهی سیام سورهی حج‪:‬‬ ‫«و اجتنبوا قول ّ‬ ‫الزور» که بنابر عمومیت مفهوم «قول زور» و مصداقیت غناء برای ان طبق کالم‬ صفحه 17 ‫‪ /16‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مفسران (ترجمه تفسیر مجمع البیان‪ ،‬ج‪ ،۱۸-۱۷‬ص‪ )۲۶۸‬و تفسیر ان به غناء در کالم ائمهی‬ ‫معصومین‬ ‫(علیهم السالم)‬ ‫در این ایهی مبارکه (تفسیر نمونه‪ ،‬ج‪ ،۱۴‬ص‪( )۱۰۶‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪،۱۷‬‬ ‫ص‪ )۳۰۳‬و از انجا که «قول زور» نمیتواند شامل همهی اقسام غناء شود و قرینهی هم که بتواند‬ ‫شمول ان به همهی افراد غناء را ثابت نماید در مفاد ایه وجود ندارد (قول زور شامل همهی اقسام‬ ‫غناء شده نمیتواند زیرا که‪ :‬اوال در صورتی میتوان به ایهی مذکور بر حرمت همهی اقسام غناء‬ ‫استدالل نمود که غناء در ذات خود مصداق زور و دور کنندهی از حق باشد‪ ،‬در حالی که عقال‬ ‫برخی از اقسام غناء یقینا باطل و زور نیست و باطل شمردن تعبدی همهی اقسام غناء هم ثابت‬ ‫ً‬ ‫نشده است‪ .‬و ثانیا از ان جا که ادلهی شرعیه ملقای به عرف است و مفهوم غناء هم کامال واضح‬ ‫و اشکار نیست‪ ،‬لذا غناء در کالم ائمهی معصومین(علیهم السالم) حمل بر معنای متعارف در زمان‬ ‫ائمه (ع) میگردد که غنای متعارف در ان زمان‪ ،‬غنای لهوی مضل بوده است‪ ).‬پس فقط شمول‬ ‫ان نسبت به قسم لهوی مضل ان متیقن است و بنابر مالزمهی عقلیه بین حرمت غنای لهوی‬ ‫مضل و حرمت استماع ان داللت بر حرمت استماع غنای لهوی مضل دارد‪ .‬و همچنین ایهی‬ ‫ً‬ ‫‪ ۷۲‬سورهی فرقان‪« :‬و الذین ال یشهدون الزور و اذا ّمروا باللغو ّمروا کراما» با در نظر داشت‬ ‫ایهی ‪ ۳۰‬سورهی حج و نکات بیانشده در ضمن ان برای اثبات حرمت استماع غنای لهو مضل‪.‬‬ ‫‪ )۲‬روایات‪ :‬روایاتی که از انها حرمت استماع غنای لهوی مضل استفاده میگردد عبارت اند‬ ‫از‪ :‬روایت حسنهی ابن مسلم‪« :‬قال‪ :‬سمعت ابا جعفر (ع) یقول‪ :‬الغناء ّ‬ ‫مما وعدالله علیه‬ ‫النار و تال هذا االیه {و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم‬ ‫و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین}» (حدود الشریعه‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ )۵۱۰‬بنابر قرینه بودن ایهی‬ ‫شریفه برای غنای لهوی مضل و حمل غناء در کالم امام باقر(علیهمالسالم) بر غنای متعارف در ان‬ ‫زمان و مطلق بودن غناء که شامل شنیدن و استماع ان هم میگردد‪ .‬و روایت علی بن جعفر از‬ ‫برادرش حضرت امام موسی کاظم (ع) ‪« :‬قال سالته عن الرجل ّ‬ ‫یتعمد الغناء یجلس الیه؟‬ صفحه 18 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪17 /‬‬ ‫قال‪ :‬ال» (وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،۱۷‬ص‪ )۳۱۲‬که ظهور در حرمت استماع غناء دارد و حمل بر استماع‬ ‫غنای لهوی مضل میگردد‪ .‬و روایت طاطری از امام صادقعلیهالسالم) که امام علیهالسالم فرمودند‪:‬‬ ‫ّ‬ ‫«استماعهن (ای الجواری المغنیات) نفاق» (حدود الشریعه‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪( )۳۷۲‬وسائل الشیعه‪،‬‬ ‫ج‪ ،۱۷‬ص‪ )۱۲۴‬که عرفا از ان حرمت استماع غناء فهمیده میشود و حمل بر حرمت استماع‬ ‫غنای لهوی مضل میگردد‪ .‬و روایت امیر المومنین علی(علیهمالسالم) از پیامبر گرامی اسالم‬ ‫(صلی الله‬ ‫علیه و اله و سلم) که فرمودند‪« :‬صوتان ملعونان یبغضهما الله‪ :‬اعوال عند مصیبه و صوت عند‬ ‫نعمه‪ ،‬یعنی النوح و الغناء» (مستدرک الوسائل‪ ،‬ج‪ ،۱۳‬ص‪ )۹۳‬که بنابر حمل غناء بر غنای لهوی‬ ‫مضل به قرینهی بقیهی ادله و تالزم بین حرمت غناء و حرمت استماع ان‪ ،‬داللت بر حرمت‬ ‫استماع غنای لهوی مضل دارد‪.‬‬ ‫‪ )۳‬کالم مراجع‪ :‬از کالم اکثریت مراجع هم حرمت استماع و شنیدن غنای لهوی مضل‬ ‫استفاده میگردد؛ از جمله ایات عظام سیستانی‪ ،‬مکارم‪ ،‬فیاض و مقام معظم رهبری‪.‬‬ ‫ایتالله العظمی مکارم شیرازی‬ ‫(دام عزه)‬ ‫میفرمایند‪« :‬کلیه صداها و اهنگهایی که مناسب‬ ‫مجالس لهو و فساد است حرام و غیر ان حالل است و تشخیص ان با مراجعه به اهل عرف‬ ‫خواهد بود‪( ».‬رسالهی توضیح المسائل ایت الله مکارم‪ ،‬ص‪)۴۹۲‬‬ ‫ایتالله العظمی فیاض(دام عزه) میفرمایند‪« :‬غناء حرام است و ان عبارت است از صدایی که به‬ ‫کیفیت و لهجه مخصوص مجالس لهو ادا شود‪( ». ...،‬رسالهی توضیح المسایل ایتا‪ ...‬العظمی‬ ‫فیاض‪ ،‬ص ‪ )۳۱۴ -۳۱۳‬که از انجا که مراد ما غنا به معنای عام (مطلق صوت خوش) است و‬ ‫ایشان غناء را بر معنای خاص تفسیر کرده است لذا مستفاد از کالم ایشان هم حرمت استماع در‬ ‫صورت لهوی مضل بودن است بنابر تفسیر ما از غناء‪.‬‬ ‫مقام معظم رهبری(دام عزه) میفرمایند‪« :‬غناء که عبارت است از اوازخوانی‪ ،‬در صورتی که لهوی‬ ‫مضل باشد حرام و در غیر این صورت‪ ،‬حالل است‪( ».‬رسالهی منتخب االحکام‪ ،‬ص‪)۳۳۹‬‬ صفحه 19 ‫‪ /18‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بعد میفرمایند که «استماع غنای محرم جایز نیست‪ ،‬هرچند مستمع در خود مجلس حضور‬ ‫نداشته باشد‪( ».‬رسالهی منتخب االحکام‪ ،‬ص‪)۳۴۱‬‬ ‫خالصه اینکه مستفاد از کالم اکثر مراجع این است که شنیدن غنای لهوی مضل حرام است‪.‬‬ ‫‪ )۴‬اجماع‪ :‬برخی از علماء نظیر شیخ اعظم انصاری(ره) ادعای اجماع بر حرمت غناء نموده اند‬ ‫(مکاسب‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪ .)۲۸۵‬و از انجا که اجماع دلیل لبی (دلیلی که از نوع الفاظ نیست‪ ).‬است و‬ ‫دلیل لبی حمل بر قدر متیقن میگردد (مصباح االصول‪ ،‬ج ‪ ،۳‬ص‪ )۳۶۴‬و قدر متیقن غناء‪ ،‬غنای‬ ‫لهوی مضل است؛ پس مستفاد از اجماع حرمت استماع غنای لهوی مضل است نه بیش از ان‪.‬‬ ‫نتیجه اینکه استماع غنای لهوی مضل حرام است‪.‬‬ ‫تبیین حکم فقهی استماع غنای لهوی غیر مضل از منظر فقه امامیه‬ ‫نوع دیگر غناء‪ ،‬غنائی است که با اینکه داخل در مصادیق لهو است اما اضالل و گمراه کردن و‬ ‫مفسدهی دیگری را در پی ندارد‪ ،‬حاال این پرسش مطرح است که در فقه امامیه گوش دادن و‬ ‫شنیدن چنین غنایی چه حکمی دارد؟‬ ‫با وجود اختالف فراوان در مورد حکم استماع غناء که عدهای قایل به حرمت مطلق و عدهای‬ ‫قایل به تفصیل شده اند‪ ،‬ولی مستفاد از ادله این است که استماع غنای لهوی غیر مضل حرام‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫ادلهی دال بر عدم حرمت استماع غنای لهوی غیر مضل‪:‬‬ ‫‪ )۱‬ایات‪ :‬مستفاد از ایاتی که بنابر تفسیر ائمهی معصومین(علیهمالسالم) و مفسران بزرگ جهان‬ ‫اسالم راجع به غناء وارد شده بود و متضمن بیان حکم غناء بودند‪ ،‬فقط حرمت غنای لهوی بود‬ ‫که مضل و گمراهکننده بود و بالمالزمهی عقلیه داللت بر حرمت استماع غنای لهوی مضل‬ ‫مینمودند‪ ،‬اما حرمت غنای لهوی غیر مضل را نمیتوانستند ثابت کنند؛ زیرا ایهی مبارکهی‬ صفحه 20 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪19 /‬‬ ‫ّ‬ ‫ششم سورهی لقمان (و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم‬ ‫ً‬ ‫و یتخذها هزوا لهم عذاب مهین) با قرینهی جملهی (لیضل عن سبیل الله) فقط حرمت‬ ‫غنای لهوی مضل را ثابت مینماید‪ .‬و ادعای اینکه به مجرد دخول غناء تحت عنوان لهو‪ ،‬برای‬ ‫اثبات حرمت ان و حرمت استماع ان کافی است اگر چه مضل نباشد؛ چون لهو و استماع ان‬ ‫حرام است‪ ،‬درست نیست چونکه مستفاد از ادلهی که در مورد لهو وارد شده است از جمله‬ ‫همین ایهی مبارکهی ‪ ۶‬سورهی لقمان این است که لهو و استماع ان به طور مطلق حرام نیست‪،‬‬ ‫بلکه حرمت ان و حرمت استماع ان منوط به تحقق قید اضالل است‪ .‬پس حرمت استماع غنای‬ ‫لهوی غیر مضل اثبات نمیگردد‪ .‬و در مورد ایهی ‪ ۳۰‬سورهی حج (و اجتنبوا قول الزور) هم‬ ‫که بیان شد که قول زور شامل همهی اقسام غناء نمیگردد و به طور قطع فقط شامل غنای لهوی‬ ‫مضل میگردد؛ که مو ید ما این است که در کالم امام صادق(علیهالسالم) قول زور تفسیر به غناء‬ ‫شده است (وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،۱۷‬ص‪ )۳۰۳‬و از انجا که غناء حمل بر معنای متعارف و معهود در‬ ‫ان زمان میگردد و غنای متعارف در ان زمان غنای لهوی مضل بود‪ .‬لذا حرمت استماع غنای‬ ‫لهوی غیر مضل از ان استفاده نمیگردد‪ .‬و همچنین در مورد ایهی ‪ ۷۲‬سورهی فرقان (و الذین‬ ‫الیشهدون الزور) که حمل بر غنای لهوی مضل میگردد و حرمت استماع غنای لهوی غیر‬ ‫مضل را نمیتواند اثبات کند‪.‬‬ ‫و از انجا که ایات قران نمیتواند حرمت استماع غنای لهوی غیر مضل را اثبات کند‪ ،‬بنابر اصل‬ ‫اولی حلیت حکم به حلیت ان میگردد‪ .‬والله اعلم‪.‬‬ ‫‪ )۲‬روایات‪ :‬مستفاد از روایات دال بر حرمت استماع غناء بنابر قرینه بودن عبارات روایات و یا‬ ‫حمل لفظ غناء در انها بر غنای لهوی مضل ‪ ،‬حرمت استماع غنای لهوی مضل است و شامل‬ ‫استماع غنای لهوی غیر مضل نمیگردد؛ و همچنین از روایات دیگری هم عدم حرمت استماع‬ ‫غنای لهوی غیر مضل استفاده میگردد؛ نظیر روایت ابی بصیر از امام صادق(علیهالسالم) «اجر‬ صفحه 21 ‫‪ /20‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ّ‬ ‫المغنیه التی تزف العرائس لیس به باس و لیست بالتی یدخل علیها الرجال» (وسائل الشیعه‪،‬‬ ‫ج‪ ،۱۷‬ص‪ )۱۲۱‬که مستفاد از این روایت این است که غنای زن اواز خوان در مجلس عروسی‬ ‫حرام نیست و اال اگر حرام میبود که اجرت گرفتن در مقابل عمل حرام‪ ،‬حرام است ولی این‬ ‫جواز مقید و مشروط به عدم دخول مردان در جمع زنان شده است که مستفاد از این قید این‬ ‫است که حرمت فقط در صورت وجود مفسده است و اال حرمتی نیست‪ .‬و بالمالزمه استماع‬ ‫غنای لهوی غیر مضل و بدون مفسده اشکالی ندارد‪.‬‬ ‫در نتیجه مستفاد از ادله این است که استماع غنای لهوی غیر مضل حرام نیست‪ ،‬اگر چه میتوان‬ ‫کراهت ان را اثبات کرد‪.‬‬ ‫تبیین حکم فقهی استماع غنای غیر لهوی از منظر فقه امامیه‬ ‫قسم سوم از اقسام غناء‪ ،‬غنای غیر لهوی است که عبارت است از غنایی که نه لهو است و نه‬ ‫مضل‪ .‬به نظر فقه امامیه حکم استماع این قسم از غناء چیست؟‬ ‫قدر متیقن از موارد حلیت استماع غناء‪ ،‬استماع غنای غیر لهوی است و در حالل بودن ان بحثی‬ ‫نیست و حتی عدهی که به طور مطلق قایل به حرمت شنیدن غناء میشوند‪ ،‬غناء را طوری‬ ‫تعریف میکنند که شامل این مورد (صدای خوش و صدای زیبا) نمیگردد‪ ،‬و این قسم را‬ ‫تخصصا از حکم غناء خارج میدانند‪ .‬اما از ان جا که بحث ما در مورد حکم استماع غناء به‬ ‫معنای عام است لذا این قسم هم داخل در اقسام غناء خواهد بود و استماع ان حالل است‪.‬‬ صفحه 22 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪21 /‬‬ ‫ّ‬ ‫ادلهی دال بر حلیت استماع غنای غیر لهوی‪:‬‬ ‫‪ )۱‬ایات‪ :‬مستفاد از ایات که داللت بر حرمت استماع غناء میکند این است که این حرمت‬ ‫اختصاص به استماع غنای لهوی مضل دارد و ان را میتوان از قیدی که در ایهی شش سورهی‬ ‫لقمان امده است (لهو الحدیث) فهمید‪ .‬لذا از قران حرمت استماع غنایی که حتی داخل در‬ ‫مصادیق لهو نیست‪ ،‬استفاده نمیگردد‪.‬‬ ‫‪ )۲‬روایات‪ :‬مستفاد از برخی روایت این است که غنای غیر لهوی حرام نیست‪ ،‬و وقتی خود‬ ‫غنای غیر لهوی حرام نبود استماع ان هم حرام نخواهد بود‪.‬به طور نمونه‪ :‬روایت «عنه (عن‬ ‫ّ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫ّ‬ ‫رسولالله)‪ :‬انه صلی الله علیه و اله نهی عن الغناء و عن شراء المغنیات و قال ان‬ ‫الغناء اال فی النیاحه اذا لم تقل باطال و فی حداء َّ‬ ‫َ‬ ‫الز ْمل‬ ‫اجوره ّن من السحت و لم ُیجوز‬ ‫و فی االعراس اذا لم یسمعها الرجال االجانب و لم ّ‬ ‫تغن بباطل‪( ».‬مستدرک الوسائل‪ ،‬ج‪،۱۳‬‬ ‫ص‪ )۲۱۵‬که در ان غناء در عزاداری که از اقسام غنای غیر لهوی است جایز دانسته شده تا زمانی‬ ‫که همراه با باطل و مفسدهی دیگری نباشد‪ ،‬و بالمالزمه بر جواز استماع غنای غیر لهوی داللت‬ ‫دارد‪ .‬و همچنین روایتهای که داللت دارند بر اینکه قران را باید با صوت حسن خواند مثل این‬ ‫ّ‬ ‫روایت که رسول اکرم (ص) فرمودند‪ّ :‬‬ ‫«حسنوا القران باصواتکم فان الصوت الحسن یزید‬ ‫ً‬ ‫القران حسنا» (وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،۶‬ص‪ )۲۱۲‬و صوت حسن هم غنای به معنای لغوی است و‬ ‫قرائت قران با صوت حسن هم از اقسام غنای غیر لهوی میگردد که حرام نیست و استماع ان‬ ‫مشکلی نخواهد داشت‪.‬‬ ‫‪ )۳‬اقوال علماء‪ :‬مستفاد از کالم علماء این است که استماع غنای غیر لهوی حرام نیست‪ ،‬زیرا‬ ‫حد اقل اکثر انها در مورد حرمت قید لهوی بودن و متناسب با مجالس لهو و لعب را میاورند‬ ‫(توضیح المسائل ایت الله مکارم‪ ،‬ص‪( )۴۹۲‬استفتائات ایت الله سیستانی‪ ،‬ص‪( )۳۱۴ -۳۱۳‬رساله توضیح‬ ‫المسایل ایتا‪ ...‬العظمی فیاض‪ ،‬ص ‪( )۳۱۴ -۳۱۳‬رسالهی منتخب االحکام‪ ،‬ص‪ )۳۳۹‬و کسانی که این‬ صفحه 23 ‫‪ /22‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫قید را برای حرمت نمیاورند هم مراد شان از غناء‪ ،‬غناء به معنای عام (صدای نیکو و زیبا)‬ ‫نیست‪ ،‬بلکه مراد شان غنای لهوی مضل و یا هم مراد عدهای غنای لهوی غیر مضل است‪.‬‬ ‫نتیجه اینکه استماع غنای غیر لهوی جایز است‪.‬‬ ‫تبیین حکم فقهی سماع غناء از منظر فقه امامیه‬ ‫سماع بر خالف استماع که گوش فرادادن برای شنیدن است‪ ،‬عبارت است از شنیدن با گوش‬ ‫بدون قصد گوش دادن و به گونهی غیر اختیاری‪ ،‬مثال شنیدن غناء در هنگام عبور از بازار و‬ ‫شنیدن غناء در جلسهی که او به قصد شنیدن غناء به ان جا نرفته است و در انجا هم قصد گوش‬ ‫دادن و شنیدن ندارد‪ .‬حاال سوال مطرح است که حکم سماع غناء از دیدگاه فقه امامیه چیست؟‬ ‫با توجه به عدم حرمت استماع غنای لهوی غیر مضل و غنای غیر لهوی مضل‪ ،‬سماع و شنیدن‬ ‫غیر اختیاری ان به طریق اولی حرام نیست‪.‬‬ ‫اما راجع به سماع غنای لهوی مضل باید گفت که با وجود حرمت استماع غنای لهوی مضل‪،‬‬ ‫سماع غنای لهوی مضل حرام نیست‪.‬‬ ‫ادلهی عدم حرمت سماع غناء‪:‬‬ ‫‪ )۱‬یکی از شرایط عامهی تکلیف اختیار است‪ ،‬لذا در صورت عدم اختیار و اراده تکلیفی نیست‬ ‫و در مورد سماع غنای لهوی مضل از انجا که سماع یک عمل غیر اختیاری است و در صورت‬ ‫تعلق قصد تبدیل به استماع میگردد‪ ،‬لذا تعلق تکلیف حرمت امکان پذیر نیست‪.‬‬ ‫‪ )۲‬ظهور روایات وارده در حرمت غناء در حرمت استماع غناء (حدود الشریعه‪ ،‬ج‪،۱‬‬ ‫ص‪.)۳۷۲‬‬ صفحه 24 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪23 /‬‬ ‫‪ )۳‬اقوال علماء‪ :‬بررسی کلمات علماء راجع به حکم شنیدن موسیقی بدون اختیار‪ ،‬نشانگر‬ ‫این است که علماء سماع غناء و موسیقی را حرام نمیدانند (انسان‪ ،‬غنا‪ ،‬موسیقی‪ ،‬ص‪ ۱۳۱‬و‬ ‫‪۱۳۷-۱۳۸‬و ‪۱۰۱‬و ‪۱۵۳‬و ‪.)۱۴۶-۱۴۵‬‬ ‫نتیجه اینکه شنیدن غیر اختیاری غناء اشکالی ندارد‪.‬‬ ‫تبیین حکم فقهی استماع غنای به کار رفته در تالوت قرانکریم‬ ‫از مصادیق غناء جایی است که تغنی به قران شود و قرانکریم با غناء و صدای حسن و نیکو‬ ‫تالوت گردد‪ ،‬حاال این پرسش مطرح است که از دیدگاه فقه امامیه حکم استماع این غناء‬ ‫چیست؟‬ ‫راجع به استماع غنای به کار رفته در قرانکریم هم باید قایل به تفصیل شد؛ زیرا که در قرانکریم‬ ‫دو قسم غناء متصور است‪ :‬غنای مناسب با مجالس لهو و لعب و فساد و غنای غیر لهوی(مجرد‬ ‫صورت حسن)‬ ‫اگر غنای بکار رفته در تالوت قرانکریم‪ ،‬غنای متناسب با مجالس لهو و لعب و فساد بود‪،‬‬ ‫استماع ان حرام است به دلیل ادلهی بیان شده در حرمت استماع غنای لهوی مضل‪.‬‬ ‫اما اگر غنای به کار رفته در تالوت قرانکریم‪ ،‬غنای غیر لهوی و مجرد صوت زیبا و حسن بود‪،‬‬ ‫استماع ان حرام نخواهد بود ز یرا که دلیل بر حرمت ان نداریم و اصل اولی در هرچیز حرمت‬ ‫است عالوه بر اینکه از ادلهی که تا کید بر این دارند که قران را با صوت حسن و نیکو بخوانید‬ ‫داللت بر حلیت استماع ان دارد و معنای غنای غیر لهوی همین صوت حسن و نیکوی مستفاد‬ ‫ً‬ ‫ّ‬ ‫از روایات است‪ .‬مثل ایهی شریفهی «و رتل القران ترتیال»(مزمل‪ )۴/‬و روایت ابی بصیر از امام‬ ‫ّ‬ ‫باقر(علیهالسالم) که فرمودند‪« :‬و ّ‬ ‫رجع بالقران صوتک فان الله تعالی یحب الصوت الحسن‬ ‫یرجع به ترجیعا»‪( .‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،۶‬ص‪)۲۱۱‬‬ صفحه 25 ‫‪ /24‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫نتیجه اینکه استماع و گوشدادن به صدای زیبای تالوت قران تا زمانی که متناسب با مجالس‬ ‫لهو و لعب و فساد نباشد اشکالی ندارد‪.‬‬ ‫نتیجهگیری‬ ‫نتیجهی پژوهش حاضر این شد که‪:‬‬ ‫‪ .۱‬استماع غنای لهوی مضل حرام است‪.‬‬ ‫‪ .۲‬استماع غنای لهوی غیر مضل حرام نیست‪.‬‬ ‫‪ .۳‬استماع غنای غیر لهوی حرام نیست‪.‬‬ ‫‪ .۴‬سماع غناء اشکالی ندارد‪.‬‬ ‫‪ .۵‬استماع غنای به کار رفته در تالوت قرانکریم در صورتی که از قسم غنای متناسب با مجالس‬ ‫لهو لعب و فساد باشد حرام است‪ ،‬اما اگر غیر از ان باشد جایز است‪.‬‬ صفحه 26 ‫تبیین حکم فقهی استماع غناء از منظر فقه امامیه‪25 /‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .۱‬قرانکریم‬ ‫‪ .۲‬ابن اثیر‪ ،‬مبارک بن محمد (‪ ۱۳۶۷‬ش)‪ .‬النهایه فی غریب الحدیث و الثر‪ .‬قم‪ :‬موسسه مطبوعاتی‬ ‫اسماعیلیان‪.‬‬ ‫‪ .۳‬ابن فارس‪ ،‬احمد بن فارس (‪ ۱۳۵۸‬ش)‪ .‬معجم مقائیس اللغه‪ .‬بیروت‪ :‬دارالفکر‪.‬‬ ‫‪ .۴‬ابن منظور‪ ،‬محمد بن مکرم (‪ ۱۳۷۵‬ش)‪ .‬لسان العرب‪ .‬بیروت‪ :‬دار بیروت‪.‬‬ ‫‪ .۵‬امامی‪ ،‬محمد جعفر (‪ ۱۳۸۷‬ش)‪ .‬لغات در تفسیر نمونه‪ .‬قم‪ :‬امام علی بن ابی طالب (ع)‪.‬‬ ‫‪ .۶‬انصاری‪ ،‬مرتضی (‪ ۱۴۴۱‬ق)‪ .‬مکاسب‪ .‬بیست و هشتم‪ .‬قم‪ :‬مجمع الفکر االسالمی‪.‬‬ ‫‪ .۷‬بیستونی‪ ،‬محمد (‪ ۱۳۸۵‬ش)‪ .‬موسیقی از دیدگاه قران و حدیث‪ .‬قم‪ :‬بیان جوان‪.‬‬ ‫‪ .۸‬حر عاملی‪ ،‬محمد بن حسن (‪ ۱۳۷۰‬ش)‪ .‬وسائل الشیعه‪ .‬سوم‪ .‬بیروت‪ :‬موسسه ال البیت (ع) الحیاء‬ ‫التراث‪.‬‬ ‫‪ .۹‬خامنه ای‪ ،‬سید علی (‪ ۱۳۹۷‬ش)‪ .‬رسالهی منتخب الحکام‪ .‬سوم‪ .‬کابل‪ :‬صبح امید‪.‬‬ ‫‪ ۱۳۸۸( .۱۰‬ش)‪ .‬اجو به االستفتاءات‪ .‬احمد رضا حسینی‪ .‬پنجاه و یکم‪ .‬تهران‪ :‬شرکت چاپ و نشر بینالملل‪.‬‬ ‫‪ .۱۱‬سیفی‪ ،‬علی اصغر‪ .‬مقاله بررسی مفهوم و حکم غنا از منظر فقه اسالمی‪ .‬سایت دارالثقلین‪.‬‬ ‫‪ .۱۲‬شرفخانی خو یی‪ ،‬احمد‪ .‬انسان‪ ،‬غنا و موسیقی‪ .‬قم‪ :‬انتشارات مشهور‪.‬‬ ‫‪ .۱۳‬صدر‪ ،‬سید محمد باقر (‪ ۱۳۸۷‬ش)‪ .‬دروس فی علم الصول‪ .‬قم‪ :‬دارالصدر‪.‬‬ ‫‪ .۱۴‬طباطبایی‪ ،‬سید محمد حسین (‪ ۱۳۸۳‬ش)‪ .‬ترجمه تفسیر المیزان‪ .‬سید محمد باقر موسوی همدانی‪.‬‬ ‫نوزدهم‪ .‬قم‪ :‬دفتر انتشارات اسالمی‪.‬‬ ‫‪ .۱۵‬طبرسی‪ ،‬فضل بن حسن (‪ ۱۳۸۳‬ش)‪ .‬ترجمه تفسیر مجمع البیان‪ .‬علی کرمی‪ .‬اول‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات‬ ‫فراهانی‪.‬‬ ‫‪ .۱۶‬فراهیدی‪ ،‬خلیل بن احمد (‪ ۱۳۶۷‬ش)‪ .‬کتاب العین‪ .‬اول‪ .‬بیروت‪ :‬موسسه العلمی للمطبوعات‪.‬‬ ‫‪ .۱۷‬فیاض‪ ،‬محمد اسحاق (‪ ۱۳۸۰‬ش)‪ .‬رسالهی توضیح المسائل‪ .‬قم‪ :‬مجلسی‪.‬‬ ‫‪ .۱۸‬گرجی‪ ،‬ابوالقاسم (‪ ۱۳۷۷‬ش)‪ .‬تاریخ فقه و فقهاء‪ .‬تهران‪ :‬سازمان مطالعه و تدو ین کتب علوم اسالمی‬ ‫دانشگاهها (سمت)‪.‬‬ صفحه 27 ‫‪ /26‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ .۱۹‬محسنی‪ ،‬محمد اصف (‪ ۱۳۸۷‬ش)‪ .‬حدود الشریعه‪ .‬اول‪ .‬قم‪ :‬موسسه بوستان کتاب‪.‬‬ ‫‪ .۲۰‬مکارم شیرازی‪ ،‬ناصر (‪ ۱۳۸۴‬ش)‪ .‬تفسیر نمونه‪ .‬بیست و سوم‪ .‬تهران‪ :‬دار الکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ ۱۳۸۸( .۲۱‬ش)‪ .‬رسالهی توضیح المسائل‪ .‬تهران‪ :‬پیام عدالت‪.‬‬ ‫‪ .۲۲‬نوری طبرسی‪ ،‬حسین (‪ ۱۴۰۸‬ق)‪ .‬مستدرک الوسائل‪ .‬اول‪ .‬قم‪ :‬موسسه ال البیت (ع) الحیاء التراث‪.‬‬ ‫‪ .۲۳‬واعظ حسینی‪ ،‬سید محمد (‪۱۴۱۷‬ق)‪ .‬مصباح الصول‪ .‬پنجم‪ .‬قم‪ :‬مکتبه الداوری‪.‬‬ صفحه 28 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معروف و نهی از منکر و اسیب های ترک ان در‬ ‫مذهب امامیه‬ ‫نویسنده ‪ :‬فرشته یوسفی‬ ‫‪1‬‬ ‫استاد راهنما ‪ :‬حامد خالقی والمدهی ‪2‬‬ ‫د ریافت مقاله‪1400/11/29 :‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده ‪:‬‬ ‫امر به معروف و نهی از منکر جزء فروع دین اسالم بوده و به هرانجه که باعث رشد و کمال در‬ ‫مردم شود معروف و به هر انچه که باعث انحطاط فرد و جامعه گردد منکر نامیده میشود ‪.‬در‬ ‫اسالم فرقه ها و مذاهب مختلفی وجود دارد که از لحاظ اعتقادی با هم اختالف دارند و همین‬ ‫مساله سبب شده تا مسلمانان به پیروی از مذاهب مختلفی بپردازند مذهب امامیه { شیعه ‪/‬‬ ‫دوازده امامی ‪ /‬تشیع } از جمله این فرقه ها بوده که در این فرقه امر به معروف و نهی از منکر دو‬ ‫رکن مهم احکام و فرایض الهی شمرده شده که پیروان این مذهب همواره از سوی خداوند ‪،‬‬ ‫پیامبر و امامان معصوم تشو یق به اقامه این فریضه الهی شده اند و برای اقامه این دو فریضه به‬ ‫روش درست شرایط و مراتبی را هم ذکر کرده اند ‪ .‬بنابراین در این مقاله به این سوال پرداخته‬ ‫میشود که جایگاه ‪ ،‬شرایط ‪ ،‬مراتب امر به معروف و نهی از منکر در مذهب امامیه چیست ؟ و‬ ‫چه فوایدی را در پی دارد ؟ انچه به نظر میرسد امر به معروف و نهی از منکر دارای شرایط ‪،‬‬ ‫مراتب و فوایدی هست که اقامه ان باعث پیشرفت جامعه میشود ‪ .‬مقاله می کوشد تا با عرضه‬ ‫ایات و روایات دقیق شرایط ‪ ،‬مراتب و فواید امر به معروف و نهی از منکرو اسیب های ترک ان‬ ‫‪ . 1‬دانشجوی کارشناسی فقه اسالمی‪ ،‬گروه فقه اسالمی‪ ،‬دانشگاه مجازی المصطفی ‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪.‬‬ ‫‪ .2‬استاد کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه مجازی المصطفی ‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪.‬‬ صفحه 29 ‫‪ /28‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫را بیان کرده تا شناخت بیشتری با امر به معروف و نهی از منکر حاصل گردد‪ .‬نتیجه این مقاله‬ ‫توصیفی این شد که امر به معروف و نهی از منکر دارای فواید وجایگاه مهمی در مذهب امامیه‬ ‫داشته همچنان مراتب امر به معروف و نهی از منکر شامل { قلبی ‪ /‬زبانی ‪ /‬عملی } بوده و‬ ‫شرایط ان شامل { علم و معرفت‪ /‬احتمال تاثیر ‪ /‬نبودن ضرر ‪ /‬ادامه و اصرار متخلف} میباشد ‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی ‪:‬معروف ‪ ،‬منکر ‪ ،‬امر به معروف نهی از منکر ‪ ،‬مذهب امامیه‬ ‫مقدمه ‪:‬‬ ‫امر به معروف و نهی از منکر یعنی مردم را به کار نیک واداشتن و از کار زشت بازداشتن میباشد‬ ‫که در همه ای مذاهب از جمله مذهب امامیه به امر به معروف و نهی از منکر تاکید شده و‬ ‫شرایط ‪،‬مراتب ‪ ،‬انواع و اقسامی برای ان قایل شده اند ‪.‬امر به معروف و نهی از منکر یکی از‬ ‫مهمترین راه برای رشد و گسترش خو بی ها و جلوگیری از گسترش زشتی ها در فقه امامیه‬ ‫میباشد در این رابطه ملحدین با شعار های ازادی و اینکه هیچ کس حق دخالت در زندگی و‬ ‫عقاید دیگران را ندارد تا حدودی مانع اجرای این دو فریضه شده اند که متاسفانه عده ای از مردم‬ ‫نا اگاه فواید و اثار این فریضه را درک نکرده حضور و دستورات خداوند را فراموش کرده و به‬ ‫دنبال شعار های ملحدین ‪ ،‬امور مادی و هوس های خو یش حرکت میکنند و مانع پیشرفت و‬ ‫سعادت جامعه اسالمی میشوند ‪.‬‬ ‫اینجا وظیفه امران به معروف و ناهیان از منکر اینست که در برابر ملحدین و مردم نااگاه تمام قد‬ ‫ایستاده و مانع تباهی و فساد شوند چرا که سرنوشت اعضای جامعه به همدیگر وابسته است و‬ ‫زمانی میتوان سالم ماند و سالم زندگی کرد که جامعه ای سالم و بدور از زشتی داشته باشیم‬ ‫اینجاست که به اهمیت امر به معروف ونهی از منکر پی میبریم که ضامن سالمتی و سعادت‬ ‫جامعه اسالمی میباشد از انجایی که امر به معروف و نهی از منکر نقش سازنده ای برای جامعه‬ ‫اسالمی دارد امران و ناهیان ان نیز باید واجب الشرایط بوده تا بتوانند این امر مهم را به درستی‬ ‫عملی کنند حاال جای این سوال اصلی است که جایگاه ‪ ،‬شرایط ‪ ،‬فواید و اسیب های امر به‬ صفحه 30 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪29 / ...‬‬ ‫معروف و نهی از منکر در فرقه امامیه چیست ؟ مقاالت زیادی در رابطه با شرایط ‪ ،‬جایگاه و‬ ‫فواید این دو فریضه نوشته شده است که ما نیز می خواهیم در این تحقیق توصیفی شرایط ‪،‬‬ ‫جایگاه و فواید امر به معروف ونهی از منکر را در مذهب امامیه با استفاده از ایات قران کریم و‬ ‫احادیث اثبات کنیم ‪.‬‬ ‫معنای امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫هر دینی یک تعداد باید ها و نباید ها را به مردم در قالب احکام و ممنوعات تعیین کرده اند و از‬ ‫پیروانشان میخواهند که از احکام تعیین شده پیروی و از ممنوعات دوری گزینند و در همان‬ ‫چهارچو بی که تعیین شده حرکت کنند ‪ .‬اسالم نیز مانند سایر ادیان یک تعداد باید ها [معروف‬ ‫] و نباید ها [منکر ] را تعیین کرده اند و از مسلمانان خواسته شده تا نسبت به این باید ها و نباید‬ ‫ها همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر بکنند ‪.‬‬ ‫معروف در لغت به معنای شناخته شده ‪ ،‬مشهور ‪ ،‬و نیکی بوده و در اصطالح یعنی هر کاری که‬ ‫با عقل و شریعت نیکو شناخته شده باشد ‪.‬‬ ‫منکر در لغت به معنای کار یا رفتار ناپسند ‪ ،‬بد ‪ ،‬ناشایست بوده و در اصطالح یعنی هر کاری‬ ‫که عقل و خرد سالم زشتی انرا حکم کند ‪.‬‬ ‫در احکام دین تمامی واجبات و مستحبات معروف و به تمامی محرمات و مکروهات منکر گفته‬ ‫میشود که توصیه به این کارهای واجب و مستحب امر به معروف ومانع شدن و نهی کردن از‬ ‫محرمات و مکروهات نهی از منکر تعریف شده است ‪ .‬به عبارت دیگر امر به معروف و نهی از‬ ‫منکر یعنی توصیه و نهی از سوی فرد مسلمان و متعهد به دیگران برای انجام دادن انچه که در‬ ‫اسالم خوب در تظر گ رفته شده و نهی و ممانعت ان فرد برای انجام ندادن انچه که از نظر اسالم‬ ‫و عقل بد در نظر گرفته شده است ‪.‬‬ ‫در قران کریم و احادیث اهل بیت ایات و روایات زیادی در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫داریم که در اینجا چند نمونه از این ایات و روایات را یاداور میشو یم ‪:‬‬ صفحه 31 ‫‪ /30‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫خداوند در قران کریم میفرمایند‪ :‬و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگر اند که به کارهای‬ ‫پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و نماز را بر پا میکنند و زکات میدهند و از‬ ‫خدا و پیامبرانش فرمان میبرند انانند که خداوند به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که‬ ‫خداوند توانا و حکیم است ‪( .‬تو به ‪ )71 /‬در جای دیگر میفرمایند ‪ :‬و باید از میان شما گروهی‬ ‫باشند دعوتگر به خیر که به نیکی فرمان دهند و از ناشایستی [بدی ]باز دارند و اینان رستکارانند‪.‬‬ ‫(ال عمران ‪ ) 104 /‬در ادامه همین سوره میفرمایند ‪ :‬به خدا و روزی باز پسین ایمان میاورند و به‬ ‫نیکی فرمان میدهند و از ناشایستی باز میدارند و به نیکوکاری میشتابند و اینان از شایسته گانند ‪.‬‬ ‫( ال عمران ‪) 114 /‬‬ ‫همچنین امام علی ع میفرمایند ‪ :‬تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به‬ ‫معروف و نهی از منکر چون اب دهان است در برابر دریای پهناور ‪( .‬نهج البالغه ‪ /‬حکمت ‪) 374‬‬ ‫در حدیثی دیگر از حضرت محمد ص امده که میفرمایند ‪ :‬خداوند مومن ناتوانی که دین ندارد‬ ‫دوست نمیدارد ‪ .‬سوال شد ‪ :‬مومن ناتوان بی دین چه کسی هست ؟ فرمودنند ‪ :‬انکه نهی از‬ ‫منکر نمیکند (الکافی ‪ /‬ج ‪ / 5‬ص ‪ ) 59‬همچنین امیرالمومنین امام علی ع میفرمایند‪ :‬خداوند مردم‬ ‫گذشته را لعن نکرد و از رحمت خود دور نساخت مگر به جهت انکه امر به معروف و نهی از‬ ‫منکر را ترک کردنند از اینرو خداوند سفیهان را به واسطه گناهانشان و دانایان را به واسطه ترک‬ ‫نهی از منکر لعن کرد ‪( .‬نهج البالغه ‪ /‬خطبه ‪) 192‬‬ ‫طبق این ایات و روایات و تعاریفی که ذکر شده معلوم میشود که امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫جزء فرایض مهم دین اسالم بوده و مسلمانان در مقابل عمل و رفتار یکدیگر متعهد هستند و‬ ‫همواره باید تالش کنند تا هر انچه باعث تضعیف جامعه و مردم میشود را از بین ببرند ‪.‬‬ صفحه 32 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪31 / ...‬‬ ‫جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در قران و روایات‬ ‫از احادیث و روایات به دست امده از معصومین و ایات قران کریم مشخص میشود که امر به‬ ‫معروف و نهی از منکر در دین اسالم جایگاه بلند و ارزشمندی یرخوردار می باشد و به صراحت‬ ‫در این زمینه تاکید دارد که با انجام این دو فریضه انسان میتواند سعادت دنیا و اخرت خود را‬ ‫تامین کند ‪.‬‬ ‫امام علی ع میفرمایند ‪ :‬تمام کار های نیک وجهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از‬ ‫منکر چون قطره ای ست در برابر دریای پهناور (نهج البالغه ‪ /‬حکمت ‪) 371‬امام علی ع در این‬ ‫حدیث برتری امر به معروف و نهی از منکر را بلندتر از جهاد و سایر عبادات و نیکی میداند‪ .‬در‬ ‫حدیثی دیگر پیامبر امر به امر به معروف و نهی از منکر را جانشین خداوند در زمین معرفی‬ ‫میکند و چنین میفرماید ‪ :‬کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خدا در زمین و‬ ‫جانشین پیامبر و کتاب اوست ‪ ( .‬مستدرک الوسایل ‪ /‬ج ‪ / 12‬ص ‪) 75‬‬ ‫ایات بیشماری داللت بر جایگاه این دو فریضه داشته خداوند در قران کریم میفرماید ‪ :‬مردم‬ ‫مومن از مردان و زنان ‪،‬بعضی از انها اولیای بعضی دیگرند ؛امر به معروف ونهی از منکر میکنند‬ ‫و نماز را برپا میدارند و زکات میدهند ‪ ،‬خدا و رسول او را اطاعت میکنند و انها کسانی هستند‬ ‫که خداوند بر انها رحمت خواهد فرستاد به درستی که خداوند عزیز و حکیم است ‪ ( .‬تو به ‪)71 /‬‬ ‫از این ایات و روایات به خو بی جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در دین اسالم مشخص‬ ‫شده و اصرار بر انجام ان بیانگر اهمیت و فواید ان میباشد ‪.‬‬ ‫امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی یا واجب کفایی‬ ‫واجب عینی از واجبات دین بوده که همه ای مکلفان مجبور به انجام ان هستند و به دلیل اینکه‬ ‫دیگران انجام داده تکلیف از وی ساقط نمیشود ‪ .‬مانند ‪ :‬نماز های روزانه ‪،‬روزه ‪ ،‬حج ‪ .....‬در‬ ‫این نوع واجبات فرد نمیتواند بگو ید چون دیگران نماز بر پا داشته اند پس انجام دادن ان برای من‬ ‫واجب نیست ‪ .‬واجب کفایی در مقابل واجب عینی قرار دارد که اگر توسط بعضی از مکلفان‬ صفحه 33 ‫‪ /32‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫انجام شد نیازی نیست تا بقیه اقدام به انجام ان کنند ‪ .‬مانند ‪ :‬امر به معروف و نهی از منکر ‪،‬‬ ‫جهاد ‪....‬‬ ‫عالمان بزرگ اسالم مخصوصا فرقه امامیه دلیل اینکه در واجبات کفایی با انجام دادن بعضی از‬ ‫مکلفان تکلیف از عهده دیگران برداشته شده میشود را چنین بیان کرده اند ‪ :‬واجبات کفایی‬ ‫مربوط به مصالح عمومی جامعه بوده و انجام شدن عمل اهمیت دارد نه اینکه چه کسی ان را‬ ‫انجام دهد ‪.‬‬ ‫در قران کریم نیز ایات وجود دارد که بیانگر کفایی بودن امر به معروف و نهی از منکر هست‬ ‫چنانچه خداوند میفرماید ‪ :‬و باید در میان شما گروهی باشند که به نیکی فرمان دهند و از کار‬ ‫ناشایسته باز دارند و هم انان رستگارانند ‪ ( .‬ال عمران ‪ ) 104 /‬اینجا مراد از[کم] در ایه امت محمد‬ ‫ص میباشند و مراد از [منکم] یعنی جماعتی و بعضی از امت که امر به معروف و نهی ازمنکر‬ ‫مینمایند از این جهت ایه داللت بر وجوب کفایی دارد ‪.‬‬ ‫ایت الله مکارم شیرازی نیز در رابطه با کفایی بودن امر به معروف میفرمایند ‪ :‬معتقدیم امر به‬ ‫معروف و نهی از منکر واجب کفایی است بعدا اشاره به سوره مبارکه (ال عمران ‪ ) 104 /‬میکنند و‬ ‫در ادامه میفرمایند ‪ :‬طبیعت بعضی از امور به گونه ای است که اگر برخی قیام کردند از دیگران‬ ‫ساقط میشود و به عقیده ما امر به معروف و نهی ازمنکر از جمله همین امور هستند ‪.‬‬ ‫به طور خالصه امر به معروف و نهی از منکر در فرقه امامیه واجب کفایی بوده که با انجام دادن‬ ‫گروهی از مردم نیازی برای انجام دادن سایر مکلفان نیست که علمای بزرگ فرقه امامیه از جمله‬ ‫ایت الله مکارم شیرازی کفایی بودن این امر را مطرح میکنند ‪.‬‬ صفحه 34 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪33 / ...‬‬ ‫شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫در بین فقیهان و عالمان فرقه امامیه امر به معروف و نهی از منکر چند شرط دارد که بدون‬ ‫داشتن این شرایط فرد نمی تواند امر به معروف و نهی از منکر کند ‪.‬‬ ‫• شناختن معروف و منکر‬ ‫• احتمال تاثیر‬ ‫• اصرار بر ادامه منکر و ترک معروف‬ ‫• موجب مفسده نبودن اجرای ان‬ ‫الف ) شناختن معروف و منکر ‪ :‬این شرط الزمه اجرای این فریضه هست تا بتوانیم درست‬ ‫عمل کنیم اما متاسفانه مشکل اصلی ما اینست که فهم و شناخت نا درستی از این دو مفهوم‬ ‫داریم ‪،‬به جای اینکه پیرو پیامبر ‪ ،‬جانشینان و تابع قران باشیم خودمان بر اساس دریافت های‬ ‫خو یش عمل کرده و گاه منکر را معروف و گاه معروف را منکر درمی یابیم ؛ که این نتیجه دوری‬ ‫از سنت پیامبر بوده و حاصل این نادانی و عدم شناخت باعث انحطاط اخالقی در جامعه‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫بر اساس احادیثی داشتن علم ‪ ،‬اگاهی و شناخت معروف و منکر شرط اقامه این دو امر بزرگ‬ ‫دانسته شده است ‪ .‬امام صادق ع میفرماید ‪ :‬تنها کسی میتواند امر به معروف و نهی از منکر کند‬ ‫یا نهی از منکر نماید که دارای سه صفت باشد به انچه امر میکند و انچه نهی میکند اگاه باشد‬ ‫عادالنه امر کند و نهی نماید با مهربانی امر و نهی کند ‪( .‬تحت العقول ‪ /‬ص ‪ ) 358‬همچنین امران‬ ‫به امر به معروف و نهی از منکر با کسانی که بدون شناخت حالل را حرام و حرام را حالل کرده و‬ ‫راه پیامبر را طی نمیکردند برخورد کرده اند مثال ‪ :‬زمانی که امام علی ع حسن بصری را دید که‬ ‫مردم را پند و اندرز میکند از او پرسید ‪ :‬ستون دین چیست ؟ حسن بصری در پاسخ گفت ‪ :‬ورع‬ ‫[دوری کردن از گناه ‪ /‬دوری کردن از شبهات از ترس ارتکاب محرمات ] امام دو باره پرسید ‪:‬‬ ‫افت ان چیست ؟ حسن بصری پاسخ داد ‪ :‬طمع [ زیاده خواهی ‪ /‬حرص ] ان گاه حضرت به او‬ صفحه 35 ‫‪ /34‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اجازه سخن گفتن با مردم را داد ‪ ( .‬معالم القربه فی احکام الحسبته ص ‪ ) 271‬این عمل امام از این‬ ‫جهت بود که بشتر افراد به نام دین چیزهای را حالل و چیز های را حرام میکردنند امام انان را از‬ ‫اینکار منع میکرد و در این داستان چون امام یقیین پیدا کرد که حسن بصری از خود چیزی‬ ‫نمیگو ید و تابع پیامبر و سخنان اوست او را تایید کرده و اجازه دادند که کارش را ادامه بدهد ‪.‬‬ ‫ب ) احتمال تاثیر ‪ :‬یکی دیگر از شرط های وجوب امر به معروف و احتمال تاثیر میباشد ‪،‬که‬ ‫اگر امر به امر به معروف و نهی ازمنکر یقین کند که این صحبت ونهی بر عاصی تاثیر خواهد‬ ‫گذاشت باید برای اقامه امر به معروف اقدام کند اما اگر یقین کند که این امر و نهی تاثیر نخواهد‬ ‫داشت در این صورت امر به معروف و نهی از منکر بر وی واجب نخواهد بود ‪ .‬امر به معروف‬ ‫سعی میکند معروف ها جای منکرات را در جامعه بگیرد از این رو باید عقالنی و با در نظر‬ ‫گرفتن شرایط و امادگی خود و طرف مقابل و اینکه ایا برای فرد میتیواند تاثیر داشته باشد یا نه‬ ‫طوری عمل کند نتیجه خو بی را در پی داشته باشد پس بی شک تاثیر یکی از شرایط امر به‬ ‫معروف و نهی از منکر میباشد ‪.‬‬ ‫ج ) اصرار بر ادامه منکر و ترک معروف ‪ :‬از جمله شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫این است که عاصی بر گناه و منکر خود تکرار داشته باشد و اصرار بر ترک و دوری از واجبات‬ ‫دارد یعنی وقتی عاصی معصیتی را مرتکب شد قصد تکرار ان گناه و منکر را برای بار دوم و سوم‬ ‫‪ ....‬دارد که در این صورت امر به معروف و نهی از منکر واجب میشود ؛اما اگر فرد بعد از یکبار‬ ‫معصیت کردن قصد ادامه ان را نداشته اینجا دیگر الزم نیست امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫شود ‪.‬‬ ‫د) درمسیر اجرای امر به معروف و نهی از منکر مفسده ای نباشد ‪ :‬از شرط مهم دیگر این است‬ ‫که اقدام به این دو فریضه باعث مفسده [ بدی ‪ /‬تباهی ‪ /‬سبب فساد ] دیگری نشود ‪ ،‬یعتی اگر‬ ‫امر ی ناهی بداند یا گمان کند که اگر اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کند باعث ضرر و‬ ‫زیان جانی ‪ ،‬مالی‪ ،‬حیثیتی و یا ابرو یی به خود شخص یا نزدیکان و سایر مومنان وارد خواهد‬ ‫شد وجوب این فریضه از وی ساقط میشود اما اگر این ضرر یه مال خود فرد بوده و این ضرر به‬ صفحه 36 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪35 / ...‬‬ ‫حدی نیست که دچار سختی و شدت شود میتواند این اسیب را تحمل کرده و به انجام فریضه‬ ‫اقدام کند ‪.‬‬ ‫مراتب و درجات امر به معروف و نهی از منکر در احادیث به طور کلی وارد شده امام علی ع در‬ ‫حدیثی این سه مرحله را بیان نموده و میفرماید ‪ :‬کسی که منکر و فساد را با هیچ یک از قلب ‪،‬‬ ‫دست و زبان انکار نکند او مرده ای میان زندگان است ‪ ( .‬میزان الحکمه ‪ /‬ج ‪ / 6‬ص ‪ ) 276‬همچنین‬ ‫پیامبر میفرماید ‪ :‬هر کس از شما ناشایسته ای ببیند باید به دست خو یش مانع ان شود و اگر‬ ‫نتواند به زبان و اگر نتواند به دل مانع شود که حداقل ایمان همین است ‪ ( .‬نهج الفصاحه ‪ /‬ص ‪768‬‬ ‫) بر اساس این روایات امر به معروف و نهی از منکر شامل سه مرتبه میشود‪.‬‬ ‫• قلب‬ ‫• لسانی‬ ‫• دست‬ ‫الف ) مرتبه قلب ‪ :‬منظور از مرتبه قلبی این است که به کارهای خوب و زشت از نظر حالت‬ ‫درونی و احساس قلبی بی تفاوت نباشیم ؛ مثال از کارهای خو بی همچون ‪ :‬عبادت ‪ ،‬ایثار ‪،‬‬ ‫عدل ‪.....‬خوشمان بیاید و این اعمال و صفات و دارندگان انها را دوست بداریم و برعکس از‬ ‫اموری مانند ‪ :‬دروغ ‪ ،‬تقلب ‪ ،‬بی نمازی ‪.....‬بدمان بیاید و دارندگان این صفات را دوست‬ ‫نداشته باشیم ‪ .‬اگر شخصی ‪ ،‬قلبا از منکر انزجار داشته باشد نسبت به گنهکار اخم میکند یا‬ ‫چهره در هم میکشد یعنی ناراحتی و دلخوری خود را با حرکتی کمتر از مرحله دوم [لسانی ]‬ ‫بروز میدهد ‪.‬‬ ‫امام علی ع میفرماید ‪ :‬ان که ببیند ستمی انجام میدهند یا مردم را منکری میخوانند و او به دل‬ ‫خود ان را نپسندد ‪ ،‬سالم مانده و گناه نورزیده ‪( .‬نهج البالغه ‪ /‬قصار ‪) 373‬‬ ‫ب ) مرتبه لسانی ‪ :‬این مرتبه باالتر از مرحله زبانی میباشد و به معنای ان است که با زبان و‬ ‫گفتار طرفدار خو بی ها و از بدی ها و منکرات انزجار شود ‪.‬‬ صفحه 37 ‫‪ /36‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مقام معظم رهبری ایت الله خامنه ای ‪ :‬گفتن گناه ‪ ،‬به گنهکار با زبان خوش و با لحن مناسب و‬ ‫درجایی هم با زبان تند در مواردی که مفسده به وجود نیاید گناه را در جامعه کم خواهد کرد ‪.‬‬ ‫تجربه کنید ‪ ،‬منکری را که دیدید ‪ ،‬با زبان تذکر دهید ‪ .‬اصال الزم نیست زبان گزنده باشد ‪ ،‬یک‬ ‫کلمه بگو یید ‪ :‬اقا ! خانم ! این منکر است ‪ .‬نفر دوم بگو ید ‪ ،‬نفر سوم بگو ید و‪ .....‬دیگر چه‬ ‫کسی میتواند منکر را ادامه دهد ؟ (سخنرانی مقام معظم رهبری ‪) 71/7/29 ,‬‬ ‫ج) مرتبه عملی ‪ :‬در این مرحله انسان باید با عمل در راه گسترش خو بی ها تالش کند و‬ ‫بصورت عملی یعنی با زور و مشت ‪....‬جلوی گسترش مفاسد و منکرات را د رجامعه بگیرد که‬ ‫این مرحله مربوط به حکومت اسالمی میباشد تا دچار هرج و مرج نشود ‪.‬‬ ‫مقام معظم رهبری میفرماید ‪ :‬بسط ید حکومت اسالمی بر مکلفین واجب است که به امر و‬ ‫نهی زبانی اکتفا کنند و در صورت نیاز با استفاده از زور ‪ ،‬مساله را به مسولین و یژه این امور در‬ ‫قوای انتظامی و قضایی ارجاع دهند ‪( .‬اجو به اال ستفتایات ‪ /‬ص ‪ ,338‬س ‪)1090‬‬ ‫بر اساس انچه گفته شد امر به معروف و نهی ازمنکر در فرقه امامیه داری چهار شرط و سه مرتبه‬ ‫هست که باید در مورد انها اگاهی پیدا کرده و طبق دستور داده شده عمل کرده و در صورت نبود‬ ‫این شروط امر به معروف و نهی از منکر الزم نیست ‪.‬‬ ‫بهترین امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫بهترین امر به معروف و نهی ازمنکر اینست که انسان ابتدا از خودش شروع کند و خودش را با‬ ‫استفاده از اطالعات الزم به جای برساند که بتواند دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کند‬ ‫چنین کسی میتواند این فریضه را به طور احسنت عملی کند ‪.‬‬ ‫امام علی ع میفرماید ‪ :‬ای مردم ! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم مگر انکه‬ ‫پیش از این خود عمل کرده ام‪ ،‬و از معصیتی شما را باز نمیدارم جز ان که پیش از ان ‪ ،‬ترک گفته‬ ‫ام ‪( .‬نهج البالغه ‪ /‬خطبه ‪ / 175‬ص ‪) 250‬‬ صفحه 38 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪37 / ...‬‬ ‫فواید امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫هر کاری که در راه خدا انجام شود ‪ ،‬یقینا دارای پاداش و اجر و همچنین فواید زیادی هست ‪.‬‬ ‫بنابراین امر به معروف و نهی ازمنکر نبز دارای فواید زیادی است که چند نکته از ان را ذکر‬ ‫میکنیم ‪:‬‬ ‫‪ .1‬عدم مرگ ناگهانی ‪ :‬علت مرگ ناگهانی گناهانی هست که انسان ها انجام میدهند ‪ .‬و‬ ‫یکی از و یژگی های امر به معروف و نهی از منکر این است که از مرگ ناگهانی و زود‬ ‫رس جلوگیری میکند ‪.‬‬ ‫امام علی ع میفرماید ‪ :‬بدانید که امر به معروف و نهی از منکر مرگ را نزدیک نمیکند ‪.‬‬ ‫(زاهد کیست ؟ وظیفه اش چیست ؟ ‪ /‬ترجمه الزهد ‪ /‬ص ‪) 250‬‬ ‫‪ .2‬عدم تسلط بدخواهان ‪ :‬یکی دیگر از فواید امر به معروف و نهی از منکر این است که‬ ‫دشمنان و بدخواهان نمیت وانند بر شخصی که امر به معروف و نهی از منکر کرده غالب‬ ‫و چیره شوند ‪.‬‬ ‫امام باقر ع میفرماید ‪ :‬هر گاه امر به معروف و نهی از منکر نکنند و پیروی از نیکان‬ ‫خاندان من ننمایند خدا بدان را بر انها مسلط میکند و نیکان انها دعا کنند برای انها‬ ‫اجابت نشود ‪( .‬اصول کافی ‪ /‬ج ‪ / 5‬ص ‪) 375‬‬ ‫‪ .3‬از نشانه های مومن و صالحان هست ‪ :‬یکی از و یژگی های امر به معروف و نهی از‬ ‫منکر این است که در افراد مومن وجود دارد و از نشانه های افراد مومن و با خدا است‪.‬‬ ‫امام با قر ع میفرماید ‪ :‬همانا امر به معروف ونهی از منکر را انبیای الهی و شیوه‬ ‫صالحان است ‪ .‬وظیفه ی بزرگی است که به برکت ان سایر واجبات برپا ‪،‬راه های امن‬ ‫‪ ،‬کسب و تجارت حالل ‪ ،‬ظلم و تجاوز دفع ‪ ،‬زمین اباد ‪ ،‬اعاده حق برگردن متجاوز‬ ‫گذارده و همه ای کار ها سامان می پذیرد ‪( .‬وسایل الشیعه ‪ /‬ج ‪ / 16‬ص ‪) 119‬‬ ‫‪ .4‬عدم قطع شدن روزی ‪ :‬قطع نشدن روزی یکی دیگر از فواید امر به معروف و نهی از‬ ‫منکر میباشد ‪.‬‬ صفحه 39 ‫‪ /38‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫امام علی ع مفرماید ‪ :‬بدانید که امر به معروف و نهی از منکر مرگ را نزدیک نمی کند‬ ‫و رزق را قطع نمی گرداند ‪( .‬زاهد کیست ؟ وظیفه اش چیست ؟ ‪ /‬ص ‪) 250‬‬ ‫‪ .5‬به خاک خوردن بینی فاسق ‪ :‬اقامه این دو امر سبب شکست افراد فاسق شده ئ افراد‬ ‫مومن را بین سایر افراد سربلند میگرداند ‪.‬‬ ‫امام علی ع میفرماید ‪ :‬هر کس امر به معروف کند کمر مومن را محکم میکند و هر‬ ‫کس نهی از منکر کند بینی فاسق را به خاک میمالد ‪ ( .‬همان ‪) 260 /‬‬ ‫‪ .6‬شریک شدن در ثواب کار انجام شده ‪ :‬از جمله فواید این دو امر این است که اگر‬ ‫انسانی کسی را به کار نیکی امر کند با انجام دهنده ان کار در ثواب شریک میشود ‪.‬‬ ‫پیامبر ص میفرماید ‪ :‬هر کس امر به معروف ونهی از منکر کند و یا به خیری راهنمایی‬ ‫کند و یا به ان اشاره کند در ثواب ان شر یک است و هر کس به چیزی بد فرمان دهد یا‬ ‫به ان راهنمایی کند و یا اشاره کند در گناه ان شریک است ‪( .‬الخصال ‪ /‬ترجمه جعفری ‪ /‬ج‬ ‫‪ / 1‬ص ‪) 211‬‬ ‫اسیب های ترک امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫‪ .1‬دوری از رحمت الهی ‪ :‬انانی که از امر به معروف و نهی از منکر فاصله گرفته اند‬ ‫رحمت الهی مشمول حال انها نشده و ملعون هستند ‪.‬‬ ‫خداوند در قران کریم میفرماید ‪ :‬از بنی اسرایل انان که کافر شدند بر زبان داوود و‬ ‫عیسی بن مریم لعن و نفرین شدند این بدان جهت بود که گناه میکردنند و تجاوز می‬ ‫نمودنند انها از منکراتی گه انجام می دادند یکدیگر را نهی نمیکردند چه بد کاری پیشه‬ ‫ساخته بودنند ‪ ( .‬مایده ‪ ) 78 - 79 /‬امام علی ع ‪ :‬خداوند مردم گذشته را لعن نکرد و از‬ ‫رحمت خود دور نساخت مگر به جهت ان کدام امر به معروف و نهی از منکر را ترک‬ ‫کردند ‪( .‬نهج البالغه ‪ /‬ص ‪) 299‬‬ ‫‪ .2‬عدم استجابت دعا ‪ :‬وقتی مردم به این دو امر مهم بی توجهی کند دیگر دعاهایشان‬ ‫مستجاب نخواهد شد ‪.‬‬ صفحه 40 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪39 / ...‬‬ ‫امام علی ع میفرماید ‪ :‬امر به معروف و نهی از منکر را ترک نگو یید و اگر ان را ترک‬ ‫گفتید دعا میکنید ولی دعایتان به اجابت نمیرسد ‪( .‬نهج البالغه ‪ /‬ص ‪) 422‬‬ ‫‪ .3‬شریک گناه ‪ :‬زمانی که فرد شاهد عمل منکر و زشتی باشد در حالی که میتواند جلوی‬ ‫این عمل زشت را بگیرد اما بی تفاوتی کند در گناه ان کناهکار شریک میباشد ‪.‬‬ ‫امام علی ع اشاره به داستان قوم ثمود و پی نمودن ناقه صالح میفرماید ‪ :‬ناقه ثمود را‬ ‫فقط یک نفر پی کرد ولی عذاب الهی همه را فرا گرفت چون همه بدین عمل راضی‬ ‫بودند ‪( .‬همان ‪ /‬ص ‪) 319‬‬ ‫‪ .4‬دشمنی با خداوند ‪ :‬گناه و ترک امر به معروف و نهی از منکر از جمله معصیت های‬ ‫هست که حکم دشمنی و مبارزه با خداوند را دارد ‪.‬‬ ‫امام صادق ع میفرماید ‪ :‬هر گاه کسی منکری را مشاهده کند و انرا انکار ننماید در‬ ‫حالی که قدرت بر انکار دارد ‪ ،‬در حقیقت دوست دارد که معصیت خدا شود و کسی‬ ‫که دوست داشته باشد که معصیت خدا شود اشکارا به دشمنی خدا برخواسته ‪ ( .‬مدینه‬ ‫فاضله در پر تو امر به معروف و نهی از منکر ‪ /‬ص ‪) 39‬‬ ‫‪ .5‬دگرگونی ارزش ها ‪ :‬ار خطرناک ترین اثار ترک امر به معروف و نهی از منکر نابودی و‬ ‫دگرگونی ارزش های اسالمی است ‪.‬‬ ‫پیامبر خطاب به اصحاب اش میفرماید ‪ :‬حالتان چون خواهد بود ان گاه که معروف را‬ ‫منکر بدانید و منکر را معروف؟‬ ‫روشن است وقتی به تدریج اوامر و نواهی الهی به فراموشی سپرده شود ‪ .‬نسل به‬ ‫نسلی نیست که بداند معروف چیست و منکر چیست ؟ و سرانجام ان ‪ ،‬ایجاد تحریف‬ ‫و انحراف در ارزش ها است ‪ ( .‬به سوی فردای بهتر ‪ /‬ص ‪) 106‬‬ ‫بر اساس این مواردی که ذکر شد امر به معروف ونهی از منکر دارای فواید زیادی هست که‬ ‫انجام این فریضه سبب پیشرفت های مادی و معنوی جامعه اسالمی شده و رضایت خداوند را‬ صفحه 41 ‫‪ /40‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫به دنبال دارد و عدم توجه به امر به معروف و نهی از منکر باعث فرو پاشی‪ ،‬فقر و ذلت جامعه و‬ ‫مسلمانان میگردد و نارضایتی خداوند را به دنبال دارد ‪.‬‬ ‫بهترین امر امر به معروف و نهی ازمنکر‬ ‫در طول تاریخ افراد زیادی بودنند که بهترین و نمونه ترین امران امر به معروف و نهی از منکر‬ ‫بودنند و این دو فریضه را با در نظر گرفتن تمام شرایط مراتب به خو بی انجام دادند یکی از ان‬ ‫امران امر به معروف و نهی از منکر سوده دختر عماره بن االسک مباشد که برای شکایت از ابسر‬ ‫بن ابی ارطاه به دربار معاو یه رفت و از بی توجهی به حقوق مردم و خواستار عزل او به شکوه و‬ ‫گالیه و امر به معروف و نهی از منکر پرداخت ‪.‬او در برابر معاو یه چنین گفت ‪ :‬کسی که‬ ‫مسولیت اداره جامعه را بر عهده گرفته در دستگاه عدل خداوند مسول است و نباید موجب ستم‬ ‫به خلق شود و حق خدا را ضایع گرداند ‪ .‬سپس به معاو یه هشدار میدهد ‪ :‬اگر او را عزل نکردی‬ ‫‪ ،‬ممکن است بر تو بشوریم و قیام کنیم ‪ .‬معاو یه از این سخن بسیار اشفته شده و او را تهدید کرد‬ ‫‪ .‬این بانوی شجاع در این هنگام دو بیت شعر سرود که نه تنها معاو یه را از تهدید علیه او‬ ‫بازداشت ‪ ،‬بلکه او را به موضع انفعال کشاند ‪.‬‬ ‫معنای شعر ‪ :‬درود بر خدا و پیکر پاکی که در قبر جای گرفته و قبر با در بر گرفتن او گو یی عدل‬ ‫را در خود جای داده است ‪ .‬سوگند یاد کرد که حق فروشی نکند ‪ .‬او در جای خود حق و ایمان را‬ ‫هماهنگ و قرین و همتای هم ساخت ‪.‬‬ ‫معاو یه در عین تعجب از او پرسید ‪ :‬منظور تو از این اشعار کیست ؟ او گفت ‪ :‬علی بن ابی‬ ‫طالب ‪ .‬او گفت ‪ :‬من مشابه همین صحنه در زمان خالفت علی ع پیش امده و من به نشانه‬ ‫شکایت به محکمه او وارد شدم و او را در منزلش در حال نماز یافتم ‪ .‬او پس از پایان نماز با یک‬ ‫نگاه همراه با رافت به من فرمود ‪ :‬ایا کاری داری ؟ عرض کردم ‪ :‬اری ‪ .‬کارگزار شما در مسایل‬ ‫مالی قسط و عدل را رعایت نمی کند و بر ما ستم روا میدارد ‪ .‬او وقتی از صدق گزارش من یقین‬ صفحه 42 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪41 / ...‬‬ ‫حاصل کرد ‪ ،‬عالوه بر انکه به درگاه پروردگار تضرع نمود ‪ ،‬قطعه پوستی را اورد و در ان فرمان‬ ‫عزل کارگزار خو یش صادر نمود ‪ ( .‬مجلسی ‪ /‬ج ‪ / 7‬ص ‪) 324‬‬ ‫این داستان بیانگر شجاعت زنی هست که در برابر ظالم ترین فرد ایستاده و امر به معروف و نهی‬ ‫از منکر کرده و عدالت امام علی ع را مثال میزند ‪.‬‬ صفحه 43 ‫‪ /42‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫‪ .1‬امر به معروف و نهی از منکر از جمله فرایض و ارکان مهم اسالم می باشد ‪.‬‬ ‫‪ .2‬در اسالم مذاهب زیادی وجود دارد که بیشترین تاکید به اقامه امر به معروف و نهی از‬ ‫منکر در مذهب امامیه شده است‪.‬‬ ‫‪ .3‬مسلمانان در برابر عمل و رفتار همدیگر متعهد بوده و باید برای اصالح خود و افراد‬ ‫جامعه تالش کنند ‪.‬‬ ‫‪ .4‬ایات و روایات بیشماری در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر داریم که جایگاه و‬ ‫اهمیت ان را بیان میکند ‪.‬‬ ‫‪ .5‬در فرقه امامیه امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی بوده و با انجام دادن گروهی‬ ‫از مردم دیگر نیاز به اقامه ان از سوی سایر افراد جامعه نیست ‪.‬‬ ‫‪ .6‬شرایط امر به معروف و نهی از منکر در مذهب امامیه شامل شناختن معروف و منکر ‪،‬‬ ‫احتمال تاثیر‪ ،‬اصرار بر ادامه منکر و ترک معروف ‪ ،‬موجب مفسده نبودن اجرای ان‬ ‫میباشد ‪.‬‬ ‫‪ .7‬مراتب امر به معروف و نهی از منکر در مذهب امامیه شامل قلبی ‪ ،‬لسانی و عملی‬ ‫میباشد ‪.‬‬ ‫‪ .8‬بهترین امر به معروف و نهی از منکران است که از خود فرد شروع شده باشد ‪.‬‬ ‫‪ .9‬اقامه امر به معروف و نهی از منکر باعث عدم مرگ ناگهانی ‪ ،‬عدم تسلط بد خواهان ‪،‬‬ ‫عدم قطع روزی ‪ ......‬میشود ‪.‬‬ ‫‪ .10‬ترک امر به معروف و نهی از منکر باعث دوری از رحمت الهی ‪ ،‬عدم استجابت دعا ‪،‬‬ ‫دشمنی با خدا ‪ .......‬میشود ‪.‬‬ ‫‪ .11‬در طول تاریخ زنان و مردانی بودن که بی باکانه بدون در نظر گرفتن پست و مقام‬ ‫عاصی تمام قد ایستاده و امر به معروف و نهی از منکر کرده اند ‪.‬‬ صفحه 44 ‫جایگاه‪ ،‬شرایط و فواید امر به معر وف و نهی از منکر‪43 / ...‬‬ ‫فهرست منابع ‪:‬‬ ‫‪ .1‬قران کریم‬ ‫‪ .2‬نهج البالغه‬ ‫‪ .3‬مطهری ‪،‬مرتضی ‪،‬ده گفتار ‪ ،‬صدرا ‪ ،‬قم ‪ ، 1394 ،‬چاپ چهل و چهارم‬ ‫‪ .4‬میرخانی ‪ ،‬عزت السادات ‪ ،‬تاریخ تحول حقوق زن در اسالم جلد اول ‪ ،‬انتشارات دانشگاه امام‬ ‫صادق ع ‪1 ، 1398 ،‬‬ ‫‪ .5‬مهسا خدایی ‪ ،‬شیوه های نو ین و کاربردی در امر به معروف ونهی از منکر ‪ ،‬تابستان ‪1398‬‬ ‫‪ .6‬سید اسماعیل حسینی اجداد و سیده اکرم رخشنده نیا ‪ ،‬امر به معروف و نهی از منکر از منظر دین و‬ ‫شرایط اقامه ان ‪ ،‬شماره دوم ‪1391 ،‬‬ ‫‪ .7‬سیده معصومه خدایی ‪ ،‬سعیده رضایی ‪ ،‬امر به معروف و نهی از منکر از منظر فقه و حقوق و بررسی‬ ‫جایگاه دولت و ملت ‪ ،‬شماره دوم ‪1392 ،‬‬ صفحه 45 صفحه 46 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‬ ‫نویسنده‪ :‬مهران ابراهیمی‬ ‫‪1‬‬ ‫استاد راهنما‪ :‬محمد شیبانی‬ ‫د ریافت مقاله‪1400/11/29 :‬‬ ‫‪2‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫با اینکه علم پزشکی پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای مختلف داشته و اقدامات زیادی در‬ ‫بهبود سالمتی و حفظ جان بیماران انجام میگیرد ولی با این وجود خطاهای پزشکی هم در ان‬ ‫کم نیستند که در موارد زیادی منجر به خسارت جسمی و مالی بیماران میشود و این ضررهای‬ ‫جسمی و مالی موجب ضمان است و هر چند برای رفع ضمان مخصوصا ضمان قهری در‬ ‫پزشکی تحقیقاتی انجام شده اما به خاطر اهمیت و ابتالی موضوع نیاز به تحقیق بیشتر و‬ ‫و یژهتری دارد که ایا پزشک نسبت به خطاهایی که منجر به ضرر بر بیمار میشود ضامن است؟‬ ‫این مقاله متمرکز بر بررسی تحلیلی ‪ -‬توصیفی سه دلیل احسان‪ ،‬رضایت بیمار و اخذ برائت‪ ،‬از‬ ‫ادلۀ رفع ضمان قهری در پزشکی بر اساس نظر فقهاست و یافتههای این پژوهش نشان میدهد‬ ‫با توجه به این سه دلیل‪ ،‬در صورتی که یکی از این موارد حاصل شود‪ ،‬پزشک به خاطر خطاهای‬ ‫پزشکی‪ ،‬ضامن نیست‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬مسئولیت‪ ،‬احسان‪ ،‬رضایت‪ ،‬برائت‬ ‫‪ . 1‬دانشجوی کارشناسی فقه اسالمی‪ ،‬گروه فقه اسالمی‪ ،‬دانشگاه مجازی المصطفی ‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪.‬‬ ‫‪. 2‬مدرس جامعه المصطفی‪ ،‬دانش اموخته سطح ‪ 4‬حوزه علمیۀ قم‪.‬‬ صفحه 47 ‫‪ /46‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ -1‬مقدمه‬ ‫یکی از نیازهای طبیعی جامعه از ابتدا‪ ،‬نیاز به طبیب و طبابت است‪ ،‬با توجه به این که اصل‬ ‫طبابت واجب کفایی است و نیز پو یایی جامعه به سالمت روح و جسم افراد ان وابسته است‪ ،‬از‬ ‫طرفی با وجود پیشرفتهای علمی و عملی در امر درمان‪ ،‬گاها اتفاق میافتد که پزشک در‬ ‫معالجه بیمار دچار خطا و لغزش ذهنی یا عملی گردیده و از انجا که اسالم به هیچ کس اجازه‬ ‫نداده به دیگری زیان برساند و وارد کننده ضرر و زیان را در هر حال مسئول جبران خسارت وارد‬ ‫شده دانسته است‪ ،‬لذا این سوال مطرح است که طبیب تا چه میزان مسئول است؟ در نتیجه‬ ‫پرداختن به این موضوع از نظر فقهی که اصل را بر مسئولیت طبیب قرار دادهاند و معتقد به عدم‬ ‫مسئولیت در موارد ضروری درمان میباشند‪ ،‬از اهمیت و ضرورت زیادی برخوردار میباشد‪.‬‬ ‫در این مقاله بر ان هستیم تا ضمن بررسی متون فقهی نشان دهیم که چگونه میتوان برای‬ ‫جلوگیری از ایجاد مسئولیت مدنی و سقوط ضمان قهری برای کسی که شرایط ضمان وی فراهم‬ ‫است‪ ،‬به قواعد و اصولی که از انها به مسقطات ضمان قهری یاد میشود‪ ،‬استناد کرد‪.‬‬ ‫روش تحقیق در این پژوهش به صورت تحلیلی توصیفی با تکیه بر نظرات فقهای امامیه می‪-‬‬ ‫باشد و با مراجعه به منابع موجود و گرداوری اطالعات‪ ،‬سعی شده است با تحلیل دیدگاههای‬ ‫مختلف و انطباق ان با هدف‪ ،‬موضوع پژوهش مورد بحث و بررسی قرار گیرد‪.‬‬ ‫‪ -2‬مبانی نظری پژوهش‬ ‫‪ -1-2‬مسئولیت (مفهوم لغوی)‬ ‫واژه مسئولیت مصدر جعلی از «مسئول» به معنی ضمانت‪ ،‬ضمان‪ ،‬تعهد‪ ،‬مواخذه‪ ،‬موظف‬ ‫بودن به انجام کاری‪ ،‬متعهد بودن امده(دهخدا‪ 1377 ،‬ش‪ ،‬ج ‪ ،44‬ص ‪).448‬‬ ‫فقها واژه ضمان را در برابر مسئولیت که هم شامل مسئولیت مدنی و هم مسئولیت کیفری است‪،‬‬ ‫به کار میبرند‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬کلمه مسئولیت لفظ عامی است که بر هر کس که امکان سوال از‬ صفحه 48 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪47 /‬‬ ‫او در زمینه علم پزشکی و دیگر علوم مختلف وجود داشته باشد‪ ،‬انصراف دارد‪ (.‬ال شیخ مبارک‪،‬‬ ‫‪ 1388‬ش‪ ،‬ص ‪)23‬‬ ‫‪ -2-2‬مسئولیت (مفهوم اصطالحی)‬ ‫مسئولیت در اصطالح فقهای اسالمی به معنی تعهد شخص بر رفع ضرری که به دیگری وارد‬ ‫کرده امده است؛ خواه این ضرر ناشی از تقصیر شخص باشد یا ناشی از فعالیت او و خواه بر‬ ‫نفس انسان باشد یا مال او‪ .‬بر این مبنا مسئولیت معادل واژه ضمان است که فقها ان را در مفهوم‬ ‫مسئولیت مدنی و مسئولیت کیفری به کار بردهاند‪ (.‬جعفری لنگرودی‪ 1383 ،‬ش‪ ،‬ص ‪ )۶۴۲‬از‬ ‫مسئولیت پزشکی در اثار فقها‪ ،‬به عنوان ضمان طبیب یاد میشود‪.‬‬ ‫‪ -2-1‬ضمان‬ ‫ضمان در معنای ثبوت اعتباری چیزی در ذمه کسی به حکم شارع است‪ (.‬گرجی‪ 1369 ،‬ش‪ ،‬ج ‪،2‬‬ ‫ص ‪)257‬‬ ‫در فقه اسالمی از دو نوع ضمان بحث شده است‪ :‬ضمان قراردادی و ضمان قهری‪:‬‬ ‫ضمان قراردادی‪ ،‬ضمانی است که به دلیل وجود یک قرارداد ایجاد میگردد و عواقب تخلف از‬ ‫ان بر عهده متخلف قرار میگیرد‪.‬‬ ‫ضمان قهری‪ ،‬مسئولیتهایی است که به موجب الزام قانونگذار و نه اراده انسان بر عهده او‬ ‫گذاشته شده است‪ .‬نظیر ضمانی که به سبب ایراد خسارت عمدی یا غیرعمدی بر دیگری بر‬ ‫عهده شخص وارد کننده خسارت قرار میگیرد‪.‬‬ صفحه 49 ‫‪ /48‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ -3-1‬اذن‬ ‫اعالم رضای مالک یا رضای کسی است که قانون برای او اثری قائل شده است برای انجام دادن‬ ‫یک عمل حقوقی‪ .‬اذن همیشه به فعلی تعلق میگیرد که هنوز واقع نشده است و رضایت بعد از‬ ‫صدور یک فعل را اجازه گو یند‪ .‬در اذن قصد انشاء وجود ندارد؛ یعنی اذندهنده هیچ چیزی از‬ ‫نظر حقوقی به وجود اعتباری موجود نمیکند‪ ،‬بلکه فقط رفع مانع قانونی میکند؛ مثال اقدام‬ ‫جراح در باز کردن شکم جهت معالجه‪ ،‬بدون اذن بیمار مجاز نیست و در حکم حرج عمومی‬ ‫محسوب میشود و ممنوع است؛ ولی اذن بیمار موجب میشود پزشک بتواند اقدام به عمل‬ ‫نماید‪.‬‬ ‫‪ -4-1‬رضایت‬ ‫رضایت در لغت به معنی اجازه‪ ،‬رخصت‪ ،‬خشنودی‪ ،‬تسلیم شدن موافقت و خرسندی ﺁمده‬ ‫است‪ (.‬معین‪ 1371 ،‬ش‪ ،‬ص ‪ )1659‬و رضایت بیمار یا مجنیعلیه یعنی تمایل قلبی و موافقت‬ ‫مجنیعلیه به این که تعرضی بر خالف قانون علیه حقوق و ﺁزادیهای او انجام گیرد‪ (.‬اردبیلی‪،‬‬ ‫‪ 1379‬ش‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪)188‬‬ ‫به طور کلی بدون رضایت بیمار یا نمایندگان قانونی او‪ ،‬هیچ پزشکی حق تصرف در جسم و‬ ‫روان بیمار را ندارد‪ ،‬مگر در موارد استثنایی فوری که امکان اخذ رضایت نباشد‪ .‬بنابراین‪ ،‬مفهوم‬ ‫رضایت در بعد کلی ﺁن در تاریخ حقوق باسابقه است و در تمامی نظامهای حقوقی از قدیم‪-‬‬ ‫االیام‪ ،‬اصل ضرورت رضایت در اعمال پزشکی مطرح بوده است‪ (.‬عباسی‪ 1382 ،‬ش‪ ،‬ج ‪)8‬‬ ‫‪ -5-1‬برائت‬ ‫در تعریف فقهی برائت ﺁمده است‪« :‬ابراء عبارت است از اسقاط ذمه غیر‪ ،‬خواه ذمه مالی باشد‬ ‫یا غیرمالی؛ مانند حق قصاص»‪ (.‬ناصر کاتوزیان‪ 1370 ،‬ش‪ ،‬ص ‪ )353‬بنابراین‪ ،‬میتوان گفت که‬ ‫ابراء طبیب ﺁن است که بیمار یا اولیای قانونی وی قبل از درمان‪ ،‬ذمه طبیب را نسبت به‬ ‫پیامدهای احتمالی عمل جراحی و طبی مبری سازند‪.‬‬ صفحه 50 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪49 /‬‬ ‫در متون فقهی یکی از مصادیق برای قاعده تبری‪ ،‬تبری پزشک بیان شده است که پزشک می‪-‬‬ ‫تواند پیش از ﺁغاز اقدامات درمانی‪ ،‬از بیمار خود نسبت به نتیجه حاصل از ﺁن برائت بگیرد‪.‬‬ ‫خالی بودن ذمه شخص معین را از تعهد‪ ،‬برائت گو یند‪ .‬خواه اصال ذمه شخص در مقابل‬ ‫شخص معین دیگری‪ ،‬از اول مشغول نبوده باشد‪ ،‬یا مشغول بوده و فارغ شده باشد؛ به عبارت‬ ‫دیگر‪ ،‬اذن مربوط به رضایت برای عمل است و برائت مربوط به نتیجه عمل میباشد‪.‬‬ ‫‪ -3‬بررسی ادلۀ عدم ضمان قهری پزشک (مسقطات ضمان قهری)‬ ‫قواعد و اصولی که از انها به مسقطات ضمان قهری یاد میشود سه مورد هستند که به بررسی‬ ‫انها میپردازیم‪:‬‬ ‫‪ -3-1‬احسان‬ ‫از جمله مسقطات ضمان قهری‪ ،‬احسان میباشد؛ یعنی هرگاه کسی به انگیزه خدمت و احسان‬ ‫به دیگران باعث ضرر دیدن او شود‪ ،‬عمل این شخص تعهدﺁور نیست‪.‬‬ ‫‪ -3-1-1‬مستندات قاعده احسان‬ ‫برای اثبات حجیت احسان در رفع مسئولیت احسانکننده به دو دلیل نقلی و عقلی استناد شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ -3-1-1-1‬دلیل نقلی‬ ‫خداوند در ایۀ ‪ 91‬سورۀ تو به عدم مسئولیت احسانکنندگان (محسنین) را چنین توضیح میدهد‪:‬‬ ‫ا َ َ ََ ْ َ َ ََ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫َ َ‬ ‫ا َ َ‬ ‫ا َ‬ ‫«ل ْی َس علی الض َعفاء َوال علی ال َم ْرضی َوال علی الذ َین ال َیجدون َما ای ْنفقون ح َر ٌج اذا ن َص احوا لله‬ ‫ََ ْ‬ ‫َ َا‬ ‫َو َر اسوله َما علی ال ام ْحسن َین م ْن َسبیل َوالل اه غف ٌور َرح ٌیم»؛ یعنی‪ :‬بر ناتوانان و بیماران و ﺁنان که‬ ‫ٍ‬ ‫توان مالی برای انفاق ندارند‪ ،‬حرجی نیست ﺁنگاه که برای خدا و رسول او نیکو بیندیشند‪ .‬بر‬ ‫افراد نیکوکار هیچ سبیلی نیست و خداوند ﺁمرزنده مهربان است‪.‬‬ صفحه 51 ‫‪ /50‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بر اساس ظاهر ﺁیه افرادی که به علت ناتوانی جسمی نمیتوانند در جنگ شرکت کنند یا به دلیل‬ ‫ناتوانی مالی‪ ،‬قادر به کمک مالی به جنگجو یان نیستند‪ ،‬در جهان ﺁخرت مواخذه نمی‪-‬‬ ‫شوند(طبرسی‪ 1408 ،‬ق‪ ،‬ج‪ ،3‬ص ‪ .)91‬فقها بر این باورند که گرچه مراد از «سبیل» در این ﺁیه کیفر‬ ‫َ ََ ْ‬ ‫«ما علی ال ام ْحسن َین م ْن َسبیل»‬ ‫اخروی است‪(،‬ابن منظور‪ 1405 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪ )162‬ولی عبارت‬ ‫ٍ‬ ‫اطالق داشته‪ (،‬مراغهای‪ 1418 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ )474‬بیانگر این قاعده کلی است که هرگاه شخصی به‬ ‫انگیزه خدمت و احسان‪ ،‬باعث ضرر دیدن فرد دیگری شود‪ ،‬مورد مواخذه قرار نمیگیرد و‬ ‫مواخذه همچنان که میتواند ناظر به حکم تکلیفی باشد‪ ،‬میتواند ناظر به حکم وضعی نیز‬ ‫باشد و ضامن نبودن محسن همان عدم مواخذه وضعی و عدم ضمان (مسئولیت) اوست‪ (.‬محقق‬ ‫داماد‪ 1386 ،‬ش‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪).266‬‬ ‫‪ -3-1-1-2‬دلیل عقلی‬ ‫عقل‪ ،‬مواخذه شخص نیکوکار را نسبت به احسانی که انجام داده‪ ،‬ناروا (قبیح) میداند؛ زیرا کار‬ ‫خوب شخص نیکوکار مصداق نعمت است و احسان کننده (محسن)‪ ،‬نعمتدهنده (منعم)‬ ‫محسوب میشود و سپاس از منعم هم امری پسندیده نزد خردمندان است؛ همچنانکه ناسپاسی‬ ‫از او (کفران نعمت) نزد ﺁنان‪ ،‬کاری زشت و ناپسند (قبیح) است و تردیدی نیست که ضامن‬ ‫دانستن شخص نیکوکار‪ ،‬از ﺁشکارترین نمونههای ناسپاسی از اوست‪.‬‬ ‫‪ -3-1-2‬ارکان احسان‬ ‫برای تحقق احسان حداقل وجود دو رکن ضروری است‪:‬‬ ‫‪ -3-1-2-1‬سود رساندن به دیگری‬ ‫تردیدی نیست که سود رساندن به دیگران‪ ،‬شرط تحقق احسان است؛ اما ﺁیا افزون بر این مفهوم‬ ‫ایجابی‪ ،‬با جلوگیری از ﺁسیب دیدن دیگران نیز که مفهومی است سلبی‪ ،‬احسان تحقق مییابد؟‬ ‫هر چند برخی با استناد به تبادر بر این باورند که احسان تنها با عنصر سود رسانی تحقق می‪-‬‬ صفحه 52 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪51 /‬‬ ‫یابد‪ (،‬طوسی‪ 1431 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص ‪279‬؛ طبرسی‪ 1408 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص ‪ ) .920‬اما عمومیت احسان‪ ،‬دفع‬ ‫ضرر را نیز دربر میگیرد؛ چه این که عدم ضمان در فرض احسان‪ ،‬حکمی است عقلی و‬ ‫استثناپذیر که تمام مصادیق عرفی احسان را فرا میگیرد‪ (.‬موسوی بجنوردی‪ 1389 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص‬ ‫‪).130‬‬ ‫بر این اساس‪ ،‬پاره کردن لباس بیمار توسط پزشک در اقدامات درمانی اورژانسی‪ ،‬هر چند از‬ ‫مصادیق دفع ضرر هست‪ ،‬اما احسان به حساب ﺁمده و هیچگونه مسئولیتی متوجه افراد نخواهد‬ ‫بود‪ .‬ولی محسن نمیتواند به استناد قاعده احسان هز ینههایی را که برای جلب منفعت یا دفع‬ ‫ضرر از دیگران متحمل میشود از انان مطالبه کند؛ زیرا این قاعده از مسقطات ضمان است‪ ،‬نه‬ ‫از موجبات ضمان‪.‬‬ ‫‪ -3-2-1-2‬داشتن انگیزه احسان‬ ‫هر چند برخی بر این باورند که انگیزه تاثیری در رفع مسئولیت محسن ندارد؛( موسوی بجنوردی‪،‬‬ ‫‪ 1389‬ق‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪ ).12‬اما به نظر میرسد تنها سود رساندن به دیگران یا دور کردن ضرر از ﺁنها‬ ‫در تحقق احسان کافی نبوده‪ ،‬میبایست فاعل این کارها را با انگیزه احسان انجام دهد‪(.‬‬ ‫مراغهای‪ 1418،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪)478‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬هرگاه کسی در مقابل گرفتن دستمزد کاری برای جلب منفعت و یا دفع ضرر از دیگری‬ ‫انجام دهد و عمل او موجب ضرر و زیان ﺁن شخص شود‪ ،‬ضامن خواهد بود‪ .‬به این ترتیب‪،‬‬ ‫اثبات عدم مسئولیت پزشکان به کمک قاعده احسان هنگامی ممکن است که پزشک اقدامات‬ ‫درمانی خود را بدون دستمزد و به قصد احسان انجام داده و بدون این که در وظیفه خود کوتاهی‬ ‫کرده باشد‪ ،‬سبب ﺁسیب دیدن بیمار گردد؛ نظیر اقدامات درمانی پزشک‪ ،‬سرنشین هواپیما یا‬ ‫قطار برای نجات جان یکی از مسافران‪.‬‬ صفحه 53 ‫‪ /52‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ -3-2‬اذن (اجازه‪ ،‬رضایت)‬ ‫‪ -3-2-1‬رضایت بیمار و ابراء طبیب‬ ‫تئوری رضایت بر این نکته داللت دارد که هر فرد عاقل و بالغی حق دارد در مورد درمان یا روش‬ ‫درمانی که برایش توصیه شده یا ضرورت دارد‪ ،‬تصمیم بگیرد‪ .‬در واقع هر انسان بالغ و عاقل و‬ ‫واجد اهلیتی باید نسبت به هر گونه روش درمانی که برای او در نظر گرفتهاند‪ ،‬از قبل ﺁگاه و‬ ‫راضی باشد و بدیهی است که بدون کسب رضایت او چنین عملی ضرب و جرح و جرم‬ ‫محسوب میگردد‪ .‬به عالوه‪ ،‬وقتی قرار باشد بدن بیحرکت و بیدفاع بیمار‪ ،‬ولو برای مدتی‬ ‫کوتاه در اختیار طبیب قرار گیرد‪ ،‬کامال ضروری است که شخص بیمار با این امر موافق بوده و به‬ ‫ﺁن رضایت داشته باشد‪ .‬به همین علت هم قانونگذار‪ ،‬تصریحا به اخذ رضایت از بیمار یا‬ ‫اولیای قانونی وی در اعمال جراحی و طبی اشاره نموده و وجود چنین رضایتی را در کلیه اعمال‬ ‫جراحی و طبی‪ ،‬به جز در موارد ضروری و فوری الزم دانسته است‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬رضایت بیمار یکی از موجبات اساسی سقوط مسئولیت پزشکی است‪ ،‬لیکن با توجه به‬ ‫این که در نظام حقوقی ما به تبعیت از فقه امامیه‪ ،‬تعهد به نتیجه در اعمال جراحی و طبی مبین‬ ‫ماهیت تعهد پزشک و مبنای نظری مسئولیت پزشکی است‪ ،‬اخذ رضایت از بیمار مشروعیت‬ ‫اعمال پزشکی و رعایت مواز ین فنی و علمی و نظامات دولتی پایان راه و از علل تامه سقوط‬ ‫مسئولیت پزشکی نیست؛ زیرا فقهای امامیه که نظرات و فتاوی ﺁنان مبنای قانونگذاری ایران قرار‬ ‫گرفته با جمع بودن شرایط الزم در صورتی که به بیمار صدمه و ﺁسیبی وارد شود‪ ،‬باز هم پزشک‬ ‫را مسئول جبران خسارات جانی و مالی وارده به بیمار میدانند و معتقدند که پزشک ضامن‬ ‫جبران خسارت وارده میباشد؛ حتی اگر مرتکب تقصیری هم نشده باشد‪ ،‬مگر این که قبل از‬ ‫شروع درمان از بیمار یا اولیای او برائت حاصل نموده باشد‪.‬‬ ‫دلیل این امر را باید در این نکته جستجو کرد که وقتی پزشک دست به عمل جراحی میزند‪ ،‬در‬ ‫واقع فضای خطرﺁفرینی ایجاد میکند که ممکن است در نتیجه اقدامات او صدمه و ﺁسیبی به‬ صفحه 54 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪53 /‬‬ ‫بیمار وارد گردد و از ﺁن جهت که هیچ ضرری نمیبایست جبران ناشده باقی بماند‪ ،‬بنابراین‬ ‫تعهد پزشک معالج تعهد به نتیجه است‪.‬‬ ‫از این رو‪ ،‬برای عدم مسئولیت پزشک‪ ،‬عالوه بر وجود اذن در معالجه و عدم تعدی و و تفریط‪،‬‬ ‫اخذ برائت نیز ضرورت دارد‪.‬‬ ‫‪ -3-2-2‬رضایت از دیدگاه فقها‬ ‫فقهای اسالمی ماذون نبودن پزشک در انجام اعمال پزشکی را موجب مسئولیت وی شناخته و‬ ‫حسب مورد وی را مسئول جبران خسارت وارده یا پرداخت دیه میدانند‪ .‬بهترین دلیل برای‬ ‫مشروع بودن عمل پزشک این است که او به علت داشتن درجه دکتری عمل کرده است‪.‬‬ ‫ماذون نبودن پزشک در انجام امور پزشکی از دیدگاه فقهای امامیه موجب مسئولیت پزشک‬ ‫میگردد و در این صورت پزشک معالج حسب مورد مکلف به پرداخت دیه یا جبران خسارت‬ ‫وارده است‪.‬‬ ‫با توجه به ﺁرای فقهای امامیه‪ ،‬میتوان گفت که در فقه امامیه‪ ،‬قول مشهور بر این است که طبیب‬ ‫ضامن زیانهایی است که در نتیجه معالجه و درمان به بیمار وارد میشود؛ هر چند که احتیاط‬ ‫الزم را مبذول داشته و معالجه و درمان به اذن بیمار انجام شده باشد‪(.‬عاملی‪ 1423 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،10‬ص‬ ‫‪110‬؛ نجفی‪ 1394،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،42‬ص ‪46‬؛ خمینی‪ 1385 ،‬ش‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪503‬؛ خو یی‪ 1428 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص‬ ‫‪)221‬‬ ‫‪ -3-2-3‬ماهیت حقوقی اذن‬ ‫در توصیف ماهیت حقوقی اذن‪ ،‬دو دیدگاه مختلف وجود دارد‪:‬‬ ‫الف) از ﺁنجا که اذندهنده با اذن خود چیزی را انشا نمیکند‪ ،‬اذن بیرون از چارچوب عقد و‬ ‫ایقاع قرار گرفته و همانند اقرار و شهادت‪ ،‬عملی ارادی برای ابراز رضایت خو یش است که‬ ‫قانونگذار برای ﺁن ﺁثاری درنظر گرفته است‪(.‬محقق داماد‪ 1387 ،‬ش‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪)391‬‬ صفحه 55 ‫‪ /54‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ب) برخی بر این باورند که چون اذندهنده با اذن خود اباحه و جواز را انشا میکند‪ ،‬اذن از نظر‬ ‫حقوقی در گروه ایقاعات قرار میگیرد‪(.‬طباطبایی یزدی‪ 1417 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪785‬؛ خوانساری‪1405 ،‬‬ ‫ق‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪)476‬‬ ‫‪ -3-2-4‬انواع رضایت‬ ‫بر اساس ﺁنچه در متون فقهی ﺁمده است‪ ،‬اذن به لحاظ چگونگی ابراز‪ ،‬همچنین به اعتبار اذن‪-‬‬ ‫دهنده‪ ،‬اقسام گوناگونی پیدا میکند‪.‬‬ ‫‪ -3-2-4-1‬اذن به لحاظ چگونگی ابراز‬ ‫اذن به این لحاظ به سه نوع تقسیم میشود‪:‬‬ ‫اذن صریح (اذن قولی)‪ :‬اذنی است که اذندهنده با گفتار صریح‪ ،‬رضایت خو یش را اعالم می‪-‬‬ ‫کند‪.‬‬ ‫اذن فحوا‪ :‬اذنی است که رضایت اذندهنده به صورت ضمنی (اولو یت) از اذن او به دست می‪-‬‬ ‫ﺁید؛ مانند‪ ،‬اذن به جراحی که به طور ضمنی اذن به بیهوشی هم هست‪.‬‬ ‫شاهد حال‪ :‬منظور اذنی است که از شواهد و قرائن‪ ،‬همچنین اوضاع و احوال به دست میﺁید‪.‬‬ ‫مانند ﺁشامیدن از ﺁب چشمههای اختصاصی که مانعی از دسترسی افراد به ﺁنها وجود ندارد و‬ ‫نیز تکیه دادن به دیوار دیگران‪ (.‬حلی‪ 1410،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪).218‬‬ ‫‪ -3-2-4-2‬اذن به اعتبار اذندهنده‬ ‫اذن به این اعتبار به دو نوع تقسیم میشود‪« :‬اذن مالکی» به اذنی گفته میشود که از سوی‬ ‫مالک یا قائم مقام قانونی او (ولی‪ ،‬قیم‪ ،‬وصی) صادر میشود‪« .‬اذن شرعی»‪ ،‬اذنی است که‬ ‫توسط قانونگذار (شارع) صادر شده است؛ مانند اذن پزشک برای انجام اقدامات پزشکی در‬ ‫شرایط اورژانسی‪.‬‬ صفحه 56 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪55 /‬‬ ‫‪ -3-2-4-3‬اذن و رفع مسئولیت‬ ‫بدون شک اثر اذن اگر واجد شرایط صحت باشد‪ ،‬جواز (اباحه) تصرف در مورد اذن است‪ ،‬اعم‬ ‫از این که از اموال باشد یا از نفوس‪ .‬اما ﺁیا از اذن در تصرف‪ ،‬موجب رفع مسئولیت و سقوط‬ ‫ضمان نیز میشود؟ در مقام پاسخ باید میان اذن معوض و اذن بدون عوض تفاوت گذاشت‪.‬‬ ‫‪ -3-2-4-3‬اذن بدون عوض‬ ‫هرگاه اذندهنده در برابر ابراز رضایت خود چیزی از ماذون درخواست نکند‪ ،‬این اذن بدون‬ ‫عوض نامیده میشود‪ .‬فقها اتفاق نظر دارند که در اذن بدون عوض چنان چه ماذون مرتکب‬ ‫کوتاهی نشده باشد‪ ،‬ضامن خسارتی که به اذندهنده وارد میسازد‪ ،‬نیست‪ .‬بر این اساس‪ ،‬اگر‬ ‫بیمار از پزشک درخواست درمان کند و پزشک هم بدون دستمزد‪ ،‬اقدام به درمان وی کند و در‬ ‫خالل درمان‪ ،‬بدون این که کوتاهی کرده باشد‪ ،‬بیمار ﺁسیب یا خسارت ببیند‪ ،‬مسئولیتی متوجه‬ ‫او نبوده و ضامن نیست‪.‬‬ ‫‪ -3-2-4-4‬اذن با عوض‬ ‫هرگاه اذن دهنده در برابر اذن خود به ماذون‪ ،‬از وی درخواست عوض کند‪ ،‬در این که اذن وی‪،‬‬ ‫افزون بر جواز تصرف‪ ،‬سبب سقوط ضمان ماذون نیز شود‪ ،‬میان فقهای شیعه و برخی از فقهای‬ ‫سنی اختالف نظر است‪ .‬فقهای شیعه معتقدند در اذن با عوض یا با انتظار عوض‪ ،‬مسئولیت‬ ‫ماذون به حال خود باقی است‪ .‬به همین جهت هنگامی که فروشنده به خریدار اجازه میدهد‬ ‫برای خرید کاال ﺁن را وارسی میکند (مقبوض بالسوم)‪ ،‬اگر ﺁن کاال در دست وی خسارت ببیند‪،‬‬ ‫خریدار ضامن است‪.‬‬ صفحه 57 ‫‪ /56‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ -3-3‬اخذ برائت (ابراء طبیب)‬ ‫‪ -3-3-1‬مبانی برائت‬ ‫مهمترین پرسش در بررسی فقهی حقوقی قاعده تبری‪ ،‬این است که چرا با گرفتن برائت‪،‬‬ ‫مسئولیت ساقط میشود؟ حق بیمار در درخواست خسارت از پزشک معالج نیز متوقف بر‬ ‫انجام عملیات درمانی و عروض فوت یا نقص عضو در بیمار است‪ .‬بنابراین چگونه میشود‬ ‫پیش از ﺁن که حقی برای شخصی ثابت شود‪ ،‬بتواند ﺁن حق را از خود سلب کند؟‬ ‫در متون فقهی‪ ،‬قاعده تبری و این که اخذ برائت پیش از داد و ستد‪ ،‬موجب سقوط خیار عیب‬ ‫است‪ ،‬مسلم دانسته شده(طوسی‪ 1351 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪38‬؛ حلی‪ 1427 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ )525‬و مستند ﺁن‬ ‫مفهوم روایاتی است که داللت دارد بر این که حق خیار خریدار‪ ،‬منوط به عدم تبری فروشنده‬ ‫است؛( حر عاملی‪ 1416 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،12‬صص ‪ 362‬و ‪ )350-349‬افزون بر این که حق خیار عیب‪ ،‬مبتنی‬ ‫بر اصل سالمت در معامله است و با تبری فروشنده جایی برای جریان این اصل باقی نمیماند‪(.‬‬ ‫انصاری‪ 1420،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص ‪)320‬‬ ‫اما در مورد اقدامات درمانی با استناد به قاعده شروط و اصل نیاز عمومی بشر‪ ،‬میتوان‬ ‫مشروعیت قاعده تبری را پذیرفت‪.‬‬ ‫قاعده تبری از مصادیق نظریه عمومی شروط است‪ .‬در تمام مواردی که شخص برای خود پیش‬ ‫بینی مسئولیت میکند میتواند با استناد به شرط عقالیی عدم مسئولیت‪ ،‬خود را از مسئولیت‬ ‫برهاند‪ .‬همچنین مشروطیت قاعده تبری از جمله نیازهای عمومی بشر است؛ زیرا در غیر این‬ ‫صورت‪ ،‬پزشکان از انجام اقدامات درمانی سرباز خواهند زد‪ ،‬با این که درمان بیماران از نظر‬ ‫قانونگذار‪ ،‬کاری پسندیده و ضروری است‪(.‬حسینی عاملی‪ 1430 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،21‬ص ‪)11‬‬ ‫فقهای امامیه طبیب را در صورتی که قبل از معالجه و درمان بیمار ابراء شود‪ ،‬مبری از مسئولیت‬ ‫شناخته و او را به واسطه خسارتی که در نتیجه معالجهاش وارد شده‪ ،‬ضامن نمیدانند‪.‬‬ صفحه 58 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪57 /‬‬ ‫این موضوع که عمدتا در مباحث مربوط به دیات که بخشی از حقوق جزای اسالمی است‪ ،‬مورد‬ ‫مطالعه قرار میگیرد‪ ،‬بر این مبنا استوار است که اگر طبیب یا ختان و یا حجام در جریان معالجه‬ ‫و مداوای بیمار سبب اتالف یا خسارتی گردند‪ ،‬ضامن بوده و محکوم به پرداخت دیه میباشند‪.‬‬ ‫فقهای امامیه به منظور رفع مسئولیت طبیب و سقوط ضمان وی تمهیداتی اندیشیدهاند که ابراء‬ ‫طبیب قبل از معالجه از جمله ﺁنها است‪ .‬از میان فقهای امامیه درباره تاثیر برائت در سقوط‬ ‫ضمان طبیب دو نظریه مطرح شده است که میتوان ﺁن را تحت دو عنوان «نظریه اسقاط حق‬ ‫قبل از ثبوت» و «نظریه مشهور فقهای امامیه» مورد مطالعه قرار داد‪.‬‬ ‫‪ -3-3-2‬نظریه مشهور فقهای امامیه‬ ‫مشهور فقهای امامیه بر این عقیدهاند که ابراء طبیب موجب سقوط ضمان وی میگردد‪ .‬ﺁنها به‬ ‫روایت سکونی استناد میکنند که امام صادق (ع) به نقل از امیرالمومنین علی (ع) فرمودهاند‪:‬‬ ‫َ َ َ َْ ْ ا ْ‬ ‫َا َا َ‬ ‫َ ََ‬ ‫«م ْن تطب َب ا ْو ت َب ْیط َر‪ ،‬فل َیثخذ ال َب َرائه م ْن َولیه‪َ ،‬و اال فه َو له ضام ٌن»؛( حر عاملی‪ 1416 ،‬ق‪ ،‬ج ‪،19‬‬ ‫باب ‪ ،24‬حدیث ‪ ).1‬یعنی کسی که طبابت یا بیطاری مینماید‪ ،‬باید از ولی بیمار برائت بگیرد و اال‬ ‫ضامن است‪ .‬شهید اول در این باره معتقد است قول نزدیکتر به صواب عدم ضمان طبیب‬ ‫است‪ ،‬اگر ذمه او قبل از درمان ابراء شده باشد‪ (.‬عاملی (شهید اول)‪ 1378 ،‬ش‪ ،‬ص ‪).297‬‬ ‫شیخ محمد حسن نجفی ( نجفی‪ 1394 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،42‬ص ‪ )46‬ﺁیتالله خو یی ( خو یی‪ 1428 ،‬ق‪ ،‬ج ‪،2‬‬ ‫ص ‪ )222‬و امام خمینی (موسوی خمینی‪ 1385 ،‬ش‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ )504‬ابراء قبل از درمان طبیب را‬ ‫موجب صحت عمل وی و از موجبات سقوط ضمان دانستهاند‪ ،‬بنابراین‪ ،‬ابراء طبیب به عنوان‬ ‫عامل توجیهکننده سقوط ضمان‪:‬‬ ‫اوال‪ ،‬مبتنی است بر خبر سکونی از ابی عبدالله (ع) به نقل از امیر المومنین علی (ع) که مبنای‬ ‫قول مشهور فقها قرار گرفته است‪.‬‬ ‫ثانیا‪ ،‬ابراء طبیب شرطی است که ضمن قرارداد استفاده از خدمت طبیب مطرح میشود‪ ،‬به‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ا‬ ‫مقتضای قاعده «ال ام ْوم انون ع ْند ش اروطه ْم» که طبیب در ضمن قرارداد ارائه خدمت خو یش تبری‬ صفحه 59 ‫‪ /58‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫از مسئولیت را شرط مینماید و بیمار به موجب این شرط متعهد میشود که در صورت وقوع‬ ‫حادثهای در حین عمل خسارتی از طبیب مطالبه ننماید‪ (.‬نجفی‪ 1394 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،43‬ص ‪)47‬‬ ‫ثالثا‪ ،‬نیاز و احتیاج مردم به طبیب و خودداری از اطبا از معالجه‪ ،‬در صورت مطالبه خسارت‪،‬‬ ‫ضرورتی است که توجیهکننده لزوم تشریح ابراء طبیب است؛ زیرا «اگر امکان ابراء طبیب وجود‬ ‫نداشته باشد‪ ،‬هیچ طبیبی از ترس ضمان و مسئولیت بعدی‪ ،‬کسی را معالجه نخواهد کرد»‪(.‬‬ ‫نجفی‪ 1394 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،43‬ص ‪)47‬‬ ‫باید افزود که بعضی از متاخرین مسئولیت مطلق پزشک را محدود به موارد مباشرت او در‬ ‫اتالف کردهاند و فرضی را که بیمار پیشنهاد پزشک را با اعتماد به حذاقت او از روی عقل و‬ ‫اختیار میپذیرد‪ ،‬در قلمرو این ضمان نمیدانند‪ ،‬بر تایید نظر خود به اخباری که درمان را به‬ ‫احتمال سالمت مباح میداند‪ ،‬استناد کردهاند‪.‬‬ ‫به هر حال به پیروی از نظر مشهور‪ ،‬چنانچه صاحبان مشاغل پزشکی با اطالع و مهارت کافی و‬ ‫اخذ برائت اقدام به درمان بیمار نمایند‪ ،‬مشروط به عدم سهلانگاری و قصور در انجام وظیفه‪،‬‬ ‫در برابر خطرات احتمالی ضامن محسوب نمیشوند‪ (.‬مرتضی عاملی‪ 1362 ،‬ش‪ ،‬ص ‪)94‬‬ ‫‪ -3-3-3‬ماهیت برائت‬ ‫بنابر نظر مشهور فقهای امامیه‪ ،‬ابراء طبیب مبنای سقوط ضمان است و منظور از ضمان‪ ،‬مطلق‬ ‫ضمان اعم از کیفری و مدنی نیست‪ ،‬بلکه منظور ضمان مالی و مدنی است؛ زیرا برائت مانع‬ ‫تحقق جرم یا مجازات مجرم نمیباشد‪ .‬بیماری که طبیب معالج خود را از مسئولیت مبری می‪-‬‬ ‫نماید‪ ،‬در حقیقت پزشک را از نتایج زیانبار عملش که ناشی از طبیعت اعمال و اقدامات‬ ‫پزشکی است‪ ،‬مبری مینماید‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬در ماهیت حقوقی برائت باید گفت که در واقع برائت یکی از مصداقهای شرط عدم‬ ‫مسئ ولیت است و تا زمانی نافذ خواهد بود که پزشک در انجام اعمال خود مرتکب تقصیر نشده‬ ‫باشد‪ (.‬کاتوزیان‪ 1370 ،‬ش‪ ،‬ص ‪)354‬‬ صفحه 60 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪59 /‬‬ ‫شرط اساسی رفع مسئولیت کیفری پزشک مشروط و مقید است به‪:‬‬ ‫• مشروعیت عمل جراحی یا طبی‬ ‫• رعایت موازین فنی و علمی و نظامات دولتی‬ ‫• رضایت بیمار‬ ‫در صورتی که هر یک از شرایط فوق محقق نباشد‪ ،‬بدیهی است که نمیتوان پزشک را از‬ ‫مسئولیت کیفری مبری دانست؛ زیرا این اصول کلی بر همه اعمال و اقدامات پزشکی حاکمیت‬ ‫دارد و شرط برائت نیز تا زمانی موثر و نافذ است که پزشک در انجام اعمال خود مرتکب تقصیر‬ ‫و خطایی نشده باشد و تنها در این صورت است که برائت قبل از درمان رافع مسئولیت مدنی‬ ‫طبیب میباشد‪.‬‬ ‫از ﺁنچه درباره مفهوم شرط برائت در فقه گفته شده‪ ،‬این نتیجه بدست میﺁید که شرط برائت از‬ ‫نظر ماهیت و ﺁثار یکی از مصادیق شرط عدم مسئولیت در حقوق است‪ (.‬جعفری لنگرودی‪1369 ،‬‬ ‫ش‪ ،‬ص ‪)323‬‬ ‫شرط برائت به معنی معاف شدن از ضمان ناشی از احتمال خطر است و باعث میشود تا طبیب‬ ‫را از اثبات احتیاط به وسیله خود و انتساب خطر به عامل خارجی معاف کند‪ .‬با وجود چنین‬ ‫شرطی بیمار یا بازماندگان او باید بیمباالتی و عمد پزشک را مطابق قواعد عمومی ثابت کنند و‬ ‫گرنه طرفی از دعوی خسارت نمیبندند‪ .‬ولی اثر شرط برائت از این فراتر نمیرود و به و یژه در‬ ‫مورد تقصیرهای سنگین و عمد اثری ندارد‪.‬‬ صفحه 61 ‫‪ /60‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ -3-3-4‬شرایط برائت‬ ‫ابراء طبیب توسط بیمار همانند رضایت یکی از اعمال حقوقی است که باید دارای همان شرایط‬ ‫و اوصافی باشد که قانونگذار برای رضایت برشمرده است‪.‬‬ ‫بنابراین برائت در صورتی از ارزش و اعتبار قانونی برخوردار است که واجد شرایط ذیل باشد‪:‬‬ ‫• ابراء کننده دارای اهلیت قانونی باشد‪.‬‬ ‫• برائت ﺁگاهانه و ﺁزادانه باشد‪.‬‬ ‫• برائت قبل از عمل جراحی و طبی ابراز شود‪.‬‬ ‫‪ -3-3-4-1‬اهلیت ابراءکننده‬ ‫ابراءکننده باید همانند رضایتدهنده اهلیت قانونی داشته باشد؛ یعنی بالغ و عاقل و رشید باشد‪.‬‬ ‫سن بلوغ طبق ماده ‪ 1210‬قانون مدنی در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام‬ ‫قمری میباشد‪ .‬و عاقل به کسی گفته میشود که توانایی درک صحیح قضایا و قدرت تنظیم و‬ ‫تعدیل رفتار و کردار خود را داشته باشد‪.‬‬ ‫رشد مکمل دو شرط یاد شده میباشد‪ .‬رشید به کسی گفته میشود که دارای قدرت کافی برای‬ ‫اداره امور مالی خود باشد‪ .‬به کسی که رشد نکرده‪ ،‬سفیه میگو یند و محجور عنوانی است که به‬ ‫طور مطلق به هر یک از صغار مجانین و افراد غیر رشید گفته میشود‪.‬‬ ‫‪ -3-3-5‬چگونگی برائت‬ ‫برائت باید ﺁگاهانه و ﺁزادانه باشد‪ .‬برائتی ﺁگاهانه تلقی میشود که در پی ارائه یک رشته اطالعات‬ ‫دقیق علمی راجع به معالجه و درمان و در نتیجه علم و ﺁگاهی از کم و کیف معالجه و پیامدهای‬ ‫ﺁن حاصل شده باشد‪ .‬بنابراین برائتی که از روی ناﺁگاهی و توﺃم با اطالعات ناقص یا اشتباهی‬ ‫اخذ شده باشد‪ ،‬فاقد اعتبار قانونی است‪.‬‬ صفحه 62 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪61 /‬‬ ‫همچنین برائت باید ﺁزادانه باشد؛ یعنی بیمار با میل و اراده و طیبخاطر‪ ،‬داوطلبانه پزشک‬ ‫معالج را نسبت به پیامدهای ناگوار اعمال جراحی و طبی مخاطرات ﺁن ابراء نماید‪ .‬در نتیجه‬ ‫برائتی که تحت تاثیر اکراه و اجبار و فریب و نیرنگ و‪ ...‬حاصل شده باشد‪ ،‬هیچگونه اثر قانونی‬ ‫بر ﺁن مترتب نیست‪.‬‬ ‫‪ -3-3-6‬زمان برائت‬ ‫برائت از بیمار باید قبل از عمل جراحی و طبی حاصل شود‪ .‬سوالی که در این جا مطرح می‪-‬‬ ‫شود‪ ،‬این است که چگونه ممکن است حقی که هنوز ایجاد نشده ﺁن را ساقط کرد؟‬ ‫مرحوم صاحب جواهر در توجیه نظر مشهور فقها‪« ،‬برائت را مانعی در تحقق حق میداند‪ ،‬نه‬ ‫اسقاط حق قبل از ثبوت ﺁن‪ .‬بنابراین اشکالی در این فرض باقی نمیماند‪ .‬عالوه بر این که در‬ ‫تایید سقوط ضمان میتوان برائت را به عنوان یک شرط در عقد اجاره طبیب در نظر گرفت؛ یعنی‬ ‫شرط ضمن عقد الزم که در این صورت برائت شرطی است از قبیل شرط سقوط خیار حیوان و‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ا‬ ‫مجلس و مانند اینها که تحت عنوان «ال ام ْوم انون ع ْند ش اروطه ْم» قرار گرفته و الزم الوفا می‪-‬‬ ‫باشد»‪ (.‬نجفی‪ 1394 ،‬ق‪ ،‬ج ‪ ،42‬ص ‪)47‬‬ ‫‪ -3-3-7‬استثنائات رضایت و برائت‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ َْ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫در اندیشه فقهای اسالمی بر پایه ﺁیه شریفه ‪ 115‬سورۀ نحل «ف َمن اضط َر غ ْی َر َ‬ ‫عاد فال اثم‬ ‫باغ و ال ٍ‬ ‫َ ا‬ ‫ْ َ ا َ ْ َ ْ َ َ ا َ ْ ا ٍَ َ ا ا َ َ‬ ‫ََ َ َ َا‬ ‫عل ْیه ان الل َه غف ٌور َرح ٌیم» و روایت ا«رف َع ع ْن امتی تسعه اشیاء الخطا و النسیان و ما ا کرهوا علیه‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ ا‬ ‫ا َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َو َما ال ی ْعل امون َو َما ال یطیقون َو َما اضط ُّروا الیه» و همچنین قاعده فقهی «الضرورات تبیح‬ ‫المحظورات»( شیخ صدوق‪ 1389 ،‬ش‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ )417‬ارتکاب جرم در حال ضرورت و عمل‬ ‫پزشک در نتیجه اضطرار موجه شناخته شده است‪.‬‬ صفحه 63 ‫‪ /62‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بنابراین اضطرار و ضرورت از استثنائات وارده بر اصل رضایت و برائت بیمار در انجام اعمال‬ ‫جراحی و طبی محسوب میشود و پزشک معالج در صورت اقتضای قطعی حالت ضرورت و‬ ‫اضطرار مسئول عواقب متعارف اقدامات خود نیست‪.‬‬ ‫نتیجهگیری‬ ‫‪ -1‬هرگاه کسی در مقابل گرفتن دستمزد کاری برای جلب منفعت و یا دفع ضرر از دیگری‬ ‫انجام دهد و عمل او موجب ضرر و زیان ﺁن شخص شود‪ ،‬ضامن خواهد بود‪.‬‬ ‫‪ -2‬اثبات عدم مسئولیت پزشکان به کمک قاعده احسان هنگامی ممکن است که پزشک‬ ‫اقدامات درمانی خود را بدون دستمزد و به قصد احسان انجام داده و بدون این که در‬ ‫وظیفه خود کوتاهی کرده باشد‪ ،‬سبب ﺁسیب دیدن بیمار گردد‪.‬‬ ‫‪ -3‬در اذن بدون عوض چنان چه ماذون مرتکب کوتاهی نشده باشد‪ ،‬ضامن خسارتی که‬ ‫به اذندهنده وارد میسازد‪ ،‬نیست‪.‬‬ ‫‪ -4‬هرگاه اذن دهنده در برابر اذن خود به ماذون‪ ،‬از وی درخواست عوض کند‪ ،‬در این‬ ‫صورت فقهای شیعه معتقدند در اذن با عوض یا با انتظار عوض‪ ،‬مسئولیت ماذون به‬ ‫حال خود باقی است‪.‬‬ ‫‪ -5‬شرط برائت به معنی معاف شدن از ضمان ناشی از احتمال خطر است و باعث می‪-‬‬ ‫شود تا طبیب را از اثبات احتیاط به وسیله خود و انتساب خطر به عامل خارجی معاف‬ ‫کند در صورتی که ابراء کننده دارای اهلیت قانونی باشد و برائت ﺁگاهانه و ﺁزادانه باشد‬ ‫و نیز برائت قبل از عمل جراحی و طبی ابراز شود‪.‬‬ صفحه 64 ‫مسقطات ضمان قهری در پزشکی‪63 /‬‬ ‫فهرست منابع و ماخذ‬ ‫‪ .1‬قران کریم‪.‬‬ ‫‪ .2‬الشیخ مبارک‪ ،‬قیس بن محمد‪ ،‬حقوق و مسئولیت پزشکی در ایین اسالم‪ ،‬ترجمه محمود‬ ‫عباسی‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات حقوقی‪ ۱۳۸۸ ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .3‬ابن منظور‪ ،‬محمد بن مکرم‪ ،‬لسانالعرب‪ ،‬قم‪ ،‬ادب الحوزه‪ ۱۴۰5 ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .4‬اردبیلی‪ ،‬محمدعلی‪ ،‬حقوق جزای عمومی‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر میزان‪ 1379 ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .5‬انصاری‪ ،‬شیخ مرتضی‪ ،‬کتابالمکاسب‪ ،‬قم‪ ،‬مجمع الفکر االسالمی‪14۲۰ ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .6‬جبلیعاملی‪ ،‬زین الدین بن علی (شهیدثانی)‪ ،‬مسالک االفهام فی شرح شرایع االسالم‪ ،‬قم‪،‬‬ ‫موسسه المعارف االسالمیه‪ ۱۴۲۳ ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ .7‬جعفری لنگرودی‪ ،‬محمد جعفر‪ ،‬حقوق تعهدات‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات دانشگاه تهران‪۱۳۶۹ ،‬‬ ‫ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .8‬جعفری لنگرودی‪ ،‬محمدجعفر‪ ،‬ترمینولوژی حقوق‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات گنج دانش‪۱۳۸۳ ،‬‬ ‫ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .9‬حرعاملی‪ ،‬محمد بن حسن‪ .‬وسائلالشیعه‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه ال البیت‪ ۱۴۱۶ ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .10‬حسینیعاملی‪ ،‬سید محمدجواد‪ ،‬مفتاح الکرامه فی شرح قواعدالعالمه‪ ،‬قم‪ ،‬جامعه مدرسین‬ ‫حوزه علمیه قم‪ ،‬دفتر انتشارات اسالمی ‪ ۱۴۳۰ ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .11‬حلی‪ ،‬حسن بن یوسف بن مطهر‪ ،‬تذکرهالفقها‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء التراث‪1427 ،‬‬ ‫ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .12‬حلی‪ ،‬محمد بن ادریس‪ ،‬السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه النشر االسالمی‪۱۴۱۰ ،‬‬ ‫ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .13‬خوانساری‪ ،‬سید احمد بن یوسف‪ ،‬جامع المدارک فی شرح مختصر النافع‪ ،‬تحقیق علی اکبر‬ ‫غفاری‪ ،‬تهران‪ ،‬مکتبه الصدوق‪ ۱۴۰۵ ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .14‬دهخدا‪ ،‬علی اکبر‪ ،‬لغتنامه فارسی‪ ،‬تهران‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬موسسه انتشارات و چاپ روزنه‪،‬‬ ‫‪ ۱۳۷۷‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .15‬صدوققمی‪ ،‬محمد بن علی بن بابو یه‪ ،‬الخصال‪ ،‬قم‪ ،‬نسیم کوثر‪ ۱۳۸۹ ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ صفحه 65 ‫‪ /64‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ .16‬طباطبایی یزدی‪ ،‬سیدمحمدکاظم‪ ،‬العروهالوثقی‪ ،‬قم‪ ،‬جامعه مدرسین‪1417 ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .17‬طبرسی‪ ،‬فضل بن حسن‪ ،‬مجمع البیان فی تفسیر القران‪ ،‬بیروت‪ ،‬دارالمعرفه‪ 1408 ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .18‬طوسی‪ ،‬ابو جعفر محمد بن حسن‪ ،‬التبیان فی تفسیر القران‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء‬ ‫التراث‪ 1431 ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .19‬طوسی‪ ،‬ابو جعفر محمد بن حسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه‪ ،‬تهران‪ ،‬مکتبه المرتضو یه‪،‬‬ ‫‪1۳51‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .20‬عاملی‪ ،‬محمد بن جمال الدین مکی (شهید اول)‪ ،‬اللمعهالدمشقیه‪ ،‬بیجا‪ ،‬دارالفکر‪1378 ،‬‬ ‫ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .21‬عباسی‪ ،‬محمود‪ ،‬نقش رضایت در پژوهشهای علوم پزشکی‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات حقوقی‪۱۳۸۲ ،‬‬ ‫ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .22‬کاتوزیان‪ ،‬ناصر‪ ،‬ایقاع‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر یلدا‪ ۱۳۷۰ ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .23‬گرجی‪ ،‬ابوالقاسم‪ ،‬مقاالت حقوقی‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات دانشگاه تهران‪ ۱۳۶۹ ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .24‬محققحلی‪ ،‬نجمالدین جعفربن حسن‪ ،‬شرائعاالسالم فی مسائلالحالل والحرام‪ ،‬قم‪ ،‬الفقاهه‪،‬‬ ‫‪۱۴۲۷‬ق‪.‬‬ ‫‪ .25‬محققداماد‪ ،‬سید مصطفی‪ ،‬اذن در‪ :‬دایره المعارف بزرگ اسالمی‪ ،‬ج ‪ ،۷‬زیر نظر کاظم موسوی‬ ‫بجنوردی‪ ،‬تهران‪ ،‬مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسالمی‪ ۱۳۸۷ ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .26‬محققداماد‪ ،‬سید مصطفی‪ ،‬قواعد فقه‪ ،‬تهران‪ ،‬مرکز نشر علوم اسالمی‪ 1386 ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .27‬مراغهای‪ ،‬میرعبد الفتاح بن علی‪ ،‬العناو ین‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه النشر االسالمی‪1418 ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .28‬مرتضیعاملی‪ ،‬جعفر‪ ،‬اﻵداب الطیبه فی االسالم‪ ،‬قم‪ ،‬جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‪۱۳۶۲ ،‬‬ ‫ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .29‬معین‪ ،‬محمد‪ ،‬فرهنگ فارسی‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات امیرکبیر‪ ۱۳۷۱ ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .30‬موسویبجنوردی‪ ،‬میرزاحسن‪ ،‬القواعدالفقهیه‪ ،‬نجف‪ ،‬مطبعهاﻵداب‪1۳8۹ ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .31‬موسویخمینی‪ ،‬روح الله‪ ،‬تحریرالوسیله‪ ،‬تهران‪ ،‬موسسه نشر اثار امام خمینی‪ 1385 ،‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .32‬موسویخو یی‪ ،‬ابوالقاسم‪ ،‬مبانی تکمله المنهاج‪ ،‬نجف‪ ،‬موسسه احیاء اثار االمام الخو یی‪،‬‬ ‫‪ ۱۴۲۸‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .33‬نجفی‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم فی شرح شرایع االسالم‪ ،‬تهران‪ ،‬دارالکتب االسالمیه‪ 13۹4 ،‬ه‪.‬ق‪.‬‬ صفحه 66 ‫نبایدهای فقهی رسانه با ت اکید بر ایات وروایات‬ ‫نویسنده ‪ :‬قاسم علیزاده (راشدی)‬ ‫‪1‬‬ ‫استاد راهنما‪ :‬حجه االسالم دکتر محمود رضا محمددوست‬ ‫د ریافت مقاله‪1400/11/29 :‬‬ ‫‪2‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫رسانه امروزه به یک ابزار قدرتمند و تحولافرین در سطح جهانی تبدیل شده است‪ ،‬که با‬ ‫پیشرفت تکنولوژی و به کارگیری فناوری های نو ین دراین زمینه باعث سهولت های زیادی در‬ ‫امر ارتقاء بخشی سطح معلومات علمی سیاسی اجتماعی فرهنگی اقتصادی جامعه بشری شده‬ ‫است وتاثیرگذاری این موضوع درعرصه زندگی انسانها بیشتر خود نمایی میکند که شاید‬ ‫بدیلی برایش قابل تصور نیست‪ .‬اما این شاهکار زاییده ذهن بشر با تمام محسنات و ظواهر‬ ‫جذابی که دارد‪ ،‬زوایای نامطلوب و پنهانی هم دارد که باید کشف نموده ومدیریت کرد تا از همه‬ ‫لحاظ در خدمت کمال و شکوفایی عقلی بشر و ابزار برای پیشرفت جامعه درعرصه های‬ ‫مختلف باشد‪ .‬از این رو دین اسالم که کامل ترین دین الهی است‪ ،‬خود را پاسخگوی هر‬ ‫موضوع نوظهوری در زندگی بشر می داند و فقهای مسلمان در برابر ظرفیت و فرصت استثنائی‬ ‫رسانه با استفاده از قران و روایات به استنباط احکام مکلفین پرداخته و کارامدی رسانه را در‬ ‫چهار چوب عمل به دستورات شرع مقدس اسالم دانسته اند‪ ،‬که از رهگذر عمل به ان‪ ،‬سعادت‬ ‫و کمال ارزشهای اخالقی و فرهنگی جامعه بشریت تضمین خواهد گردید‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬فقه رسانه‪ ،‬اخالق رسانه‪ ،‬شایعات‪ ،‬تحریف‪ ،‬تبیین‬ ‫‪ . 1‬دانشجوی کارشناسی فقه اسالمی‪ ،‬گروه فقه اسالمی‪ ،‬دانشگاه مجازی المصطفی ‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪.‬‬ ‫‪. 2‬مدرس دانشگاه مجازی المصطفی(ص)‬ صفحه 67 ‫‪ /66‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مقدمه‬ ‫موجودیت رسانه به سالهای اولیه حیات بشر نسبت داده میشود‪ ،‬چون که بشر یک‬ ‫موجوداجتماعی است و در زندگی جمعی‪ ،‬همواره نیاز به تبادل نظر و اطالعات برای رفع نیازها‬ ‫وجود دارد‪ .‬از این رو در زمان های گذشته‪ ،‬انسانهایی همچون جارچی که خبر را به دیگران‬ ‫میرساندند و یا مبلغانی که پیام دین را به مردم اموزش میدادند‪ ،‬حکم رسانه را داشته و رسانه‬ ‫ً‬ ‫ان زمان عموما به صورت شنیداری بوده‪ ،‬اخبار پیامها و… به وسیله افراد به یکدیگر منتقل می‬ ‫شده‪ ،‬وعاظ نیز به عنوان نوعی رسانه جمعی عمل میکردند‪ .‬امروزه رسانه به یکی از کلیدیترین‬ ‫ابزار زندگی بشر تبدیل شده است‪ ،‬که با در دست داشتن این وسیله بسیاری از ارزوهای دور از‬ ‫دسترس‪ ،‬به واقعیت تبدیل شده و زندگی در کناران لذتبخشتر شدهاست‪ .‬انسانها با ابزارا الت‬ ‫مختلف رسانه مانند روزنامه‪ ،‬رادیو‪ ،‬تلو یز یون و اینترنت؛ در کوتاه ترین زمان به راحتی یک‬ ‫مطلبی را در باالترین سطح جهانی منتقل می کنند‪ ،‬اما در کنار لذتها و پیشرفتهایی که این‬ ‫وسیله برای بشر به ارمغان اورده است‪ ،‬مسائل و مشکالت حتی خطراتی هم بهوجود اورده که‬ ‫بابرنامه ریزی صحیح و درنظرگرفتن راهکارهایی برای مدیریت رسانه میتوان هم از مشکالت‬ ‫جلوگیری کرده و هم مسائل مختلف را لحاظ کرد‪ ،‬تا کمترین نوع اسیب و بیشترین بهره ممکن‬ ‫به دست اید‪ .‬از انجایی که دین اسالم به عنوان دین کامل برای همه ابعاد زندگی بشر برنامه دارد‬ ‫و قران به عنوان کتاب راهنمای زندگی بشر است‪ ،‬پس میتوان بابهرهگیری از رهنمودهای ایات‬ ‫قران و روایات معصومین علیهمالسالم‪ ،‬نگرانی های که در این حوزه وجود دارد را به نفع‬ ‫ارزشهای دینی و فرهنگی اصیل جامعه مدیریت کرد‪.‬‬ صفحه 68 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪67 /‬‬ ‫تعریف رسانه‬ ‫‪.1‬در(لغـــت) اســـم ابـــزار ازمصدررســـانیدن و بـــه معنـــای وســـیله رســـانیدن اســـت‬ ‫(دهخد‪:1377‬امیرتیموری ‪)10:1377‬‬ ‫‪.2‬در(اصطالح) وسیله ای برای نقل و انتقال اطالعات ایده ها و افکار افراد یا جامعه و واسطه‬ ‫عینی ‪ ،‬عملی در فرایند ارتباطات است وسایلی مانند روزنامه ‪،‬مجالت‪ ،‬تلوزیون‪ ،‬ماهواره‬ ‫اینترنت مصادیق این تعریف است بعبارت دیگر؛ وسیله ای است‪ :‬که با کمک ان فرستنده معنا و‬ ‫مفهوم خود را (پیام) را به گیرنده منتقل میکند (امیرتیموری‪)10:1377 ،‬‬ ‫رسانه در زبان فارسی یک واژه جدید است و به شکل وسیعی در نوشته ها و گفتارهایی روزمره به‬ ‫کار می رود وهر کسی تعریف خاص خودش را از این موضوع دارد اما در کل برای یک تعریف‬ ‫جامع شاید به توان به فهرست ذیل ازتعریف رسانه اتکاء کرد‪ 1.‬تلو یزیون ‪.۲‬فیلم ‪.۳‬رادیو‬ ‫‪.۴‬روزنامه ‪.۵‬اینترنت‬ ‫پس رسانه یعنی هر نوع ابزار ارتباطی انبوه مانند‪ :‬رادیو‪ ،‬تلو یزیون‪ ،‬روزنامه‪ ،‬مجله‪ ...‬اما این‬ ‫تعریف های متنوع شاید شما را به نتیجه مطلوب که از رسانه در ذهن دارید نرساند ولی فراموش‬ ‫نکنید که سه مولفه اساسی در تعریف یک رسانه وجود دارد که تقریبا مورد نظر همگان است‬ ‫‪ .1‬اطالعات و محتوا (پیام )‬ ‫‪ .۲‬مخاطب (گیرنده پیام)‬ ‫‪ .3‬بستر برای شکل گیری ارتباط ابزار رسانه‪.‬‬ ‫یک رسانه زنده پو یا و پاسخگو دارای وظایف تعریف شده و مشخصی است که درکنار اطالع‬ ‫رسانی در حوزه اخبار و تحوالت علمی سیاسی اجتماعی فرهنگی که دارد و اینها از وظایف‬ ‫طبیعی یک رسانه است اما وظیفه اساسی و کلیدی دیگر را هم دارد که ان زنده نگاه داشتن و‬ ‫ارتقاء بخشی سعادت و کمال و شکوفا کردن ارزشهای دینی اخالقی فرهنگی یک جامعه است‬ ‫که با استفاده از رهنمودهای ایات قران کریم و روایت معصومین علیهم السالم این مهم امکان‬ صفحه 69 ‫‪ /68‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫پذیراست تابتواند نقشی یک هادی مصلح وتاثیر گذار در جامعه باشد این از وظایف کلیدی‬ ‫یک رسانه مفید وجامع است‪.‬‬ ‫حرمت نشراکاذیب درحوزه رسانه‬ ‫یکی ازاحکام عام رسانه پرهیز از نشر اکاذیب و دروغ پردازی شایعه پراکنان است‪.‬‬ ‫‪ .1‬تعریــف دروغ در (لغــت) بــه معنــای ســخن نادرســت خــالف حقیقت‪،‬واقعیــت‬ ‫است (راغب اصفهانی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪.)772‬‬ ‫‪ .2‬دروغ در (اصطالح‪ )،‬همان اظهار امر خالف واقع و سخن بر خالف حقیقت را دروغ‬ ‫گو یند که یکی از بزرگترین و بدترین صفات انسان دروغ گفتن است (امین‪:1376 ،‬‬ ‫‪ )۶۷‬با توجه به بررسی کلمه دروغ ازنگاه لغت و اصطالح و قباحت‪،‬پستی این موضوع‬ ‫از نگاه عقل وجدان بشری در عرصه های مختلف و از سوی دیگر نیازهای نو پیدا ‪،‬‬ ‫روز افزون بشر به حوزه رسانه در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی که متاثر از‬ ‫قدرت گرفتن تکنولوژی و اثر بخشی غیر قابل انکار ان در زندگی امروزی بشر از‬ ‫جمله در حوزه واتباطات هستیم‪ .‬لذا نیازمند یک عنصرکارامد پو یا‪ ،‬منسجم نظامگرا‪،‬‬ ‫پاسخگو و جستجوگر مسائل اصلی‪ ،‬جامعه بشری هستیم که ایندهنگر و مطلع از‬ ‫نیازهای حال و اینده بشر باشد وهم بتواند در این زمینه نظام سازی و فرهنگی سازی‬ ‫کند‪ ،‬تا باشناخت کامل از نیاز مندی های جامعه بشری احکام و دستورات دین که نیاز‬ ‫بشر در زمینه مختلف است‪ ،‬ازجمله در حوزه رسانه باقاطعیت و قدرت تمام استخراج‬ ‫و استنباط کند از جمله حکم حرمت اکاذیب دربستر رسانه‪ ،‬این مهم فقط از عهده‬ ‫قانون فقه؛ یعنی دستورات دینی مبین اسالم به عنوان دین اکمل امکان پذیراست‪.‬‬ صفحه 70 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪69 /‬‬ ‫حرمت نشر اکاذیب از نگاه قران‬ ‫خداوند متعال درقران کریم در موارد زیادی به حرمت دروغ و پیامدهای شوم انها هشدار داده‬ ‫است (حجرات‪۶،‬؛ برازش‪:1394،‬ج‪ ،14‬ص‪.)514‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ َا ْ َ ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫جاءک ْم فاس ٌق ب َن َب ٍا ف َت َبینوا ان تصی ابوا ق ْوما بجهال ٍه فتصبحوا علی ما فعلت ْم‬ ‫(یا ای َها الذین امنوا ان‬ ‫ناد َ‬ ‫مین) ‪ :‬ای کسانی که ایمان اوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما اورد‪ ،‬درباره ان‬ ‫تحقیق کنید مبادا در صورت عمل کردن بدون تحقیق‪ ،‬به گروهی از روی نادانی اسیب برسانید و‬ ‫از کرده خود پشیمان شو ید‪ .‬ونیز حکمی را در مورد تمام منافقان و مخالفان انبیا و شایعه پراکنان‬ ‫اخباردروغ بیان فرموده است‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ْ َ َ َا ْ َ َ ْ ا‬ ‫ا‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ َ ْ ََْ ْ ا ا َ‬ ‫ون َو ال َ‬ ‫ذین فی قلو به ْم َم َرض َو ال ام ْرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم ال‬ ‫(لئن لم ینته المنافق‬ ‫َ ً َ ْ ا َ ََْ ا ا ا ا َ ا ا َْ ً ا َ‬ ‫َ َ َ ْ ْ َْ ا‬ ‫َ َ‬ ‫ایجاو ارونک فیها اال قلیال ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیال سنه الله فی الذین خلوا من قبل‬ ‫َ ً‬ ‫َ َ َ‬ ‫َو ل ْن تجد ل اسنه الله ت ْبدیال‬ ‫اگر منافقان و بیمار دالن و انها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه منتشر میکنند‬ ‫دست از کار خود برندارند‪ ،‬تو را بر ضد انان میشورانیم سپس جز مدت کوتاهی نمیتوانند در‬ ‫کنار تو در این شهر بمانند و از همه جا طرد میشوند و هر جا یافته شوند دستگیر خواهند شد و‬ ‫به سختی به قتل خواهندرسید(احزاب‪۶۱،‬و‪۶۰‬؛ مکارم شیرازی‪)1383 ،‬و نیز خداوند متعال‬ ‫َا ا َ َ َْ َ ا َ‬ ‫میفرماید یا َا ُّی َها الذ َ ا‬ ‫ین ا ََمنوا ل َم تقولون َما ال تفعلون (صف‪2،‬؛ مکارم شیرازی‪1383،‬؛ ج‪ ،9‬ص‪)601‬‬ ‫َ ْ‬ ‫َ‬ ‫و نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگو یید و انجام ندهید‪ .‬وهم چنین‪ :‬ک اب َر َمق ًتا عند الله‬ ‫َ َا ا‬ ‫َ َْ ا َ‬ ‫ان تقولوا َما ال تف َعلون (صف‪3،‬؛ مکارم شیرازی‪ :1383،‬ج‪ ،9‬ص‪ )601‬ای کسانی که ایمان اوردهاید‪،‬‬ ‫چرا چیزی میگو یید که انجام نمیدهید‪.‬‬ ‫با توجه به این دو ایه معلوم میشود که دروغ در نزد خدای متعال ناپسند شمرده شده است و‬ ‫موجب دوری انسان از خدا میشود که این خود عذابی روحی بزرگ برای انسان که از رحمت‬ ‫واسعه الهی بی بهره باشد و عالوه بر ان مشمول عذاب اخرت هم شود و نیز خداوند متعال‬ ‫َ َْ ا ا ََا ْ َ َ ٌ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫اب الی ٌم (نحل‪104 ،‬؛ مکارم‬ ‫میفرماید‪ :‬ان الذی َن ال ای ْوم انون ب َایات الله ال یهدیهم الله ولهم عذ‬ صفحه 71 ‫‪ /70‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫شیرازی‪ :1383 ،‬ج‪ ،4‬ص‪ .)584‬تنها کسانی دروغ پردازی میکنند که به ایات خدا ایمان ندارند و‬ ‫انان خود دروغگو یانند‪.‬‬ ‫حرمت دروغ ازنگاه روایات‬ ‫اخبار وارده در زشتی گناه دروغ و شدت عقو بت و مفاسدکه مترتب بران میباشد‪ ،‬به طوری که‬ ‫از ان در بعضی از رو یت به گناه کبیره تعبیر شده است‪ .‬دراین قسمت به برخی از روایات اشاره‬ ‫میشود‪ .‬ازپیامبر اکرم صلوات الله علیه نقل شده ‪« :‬مومن هرگاه بدون عذر دروغی بگو ید هفتاد‬ ‫هزار ملک او را لعنت میکنند و بوی بدی از قلبش بیرون میاید که تا به عرش میرسد و‬ ‫خداوند به سبب این دروغ‪ ،‬گناه هفتاد زنا که کمترین ان زنا بامادراست رابرای‬ ‫اومینو یسد(مجلسی‪ :1403 ،‬ج‪ ،۶۹‬ص‪.)۲۶۳‬‬ ‫روایت است مردی از رسول خدا صلوات الله علیه پرسید چه عملی سبب دخول در اتش است؟‬ ‫حضرت فرمود‪ :‬دروغ زیرا دروغ سبب فجور و فجور سبب کفر و کفر سبب دخول در اتش است‬ ‫(نوری‪ :1408 ،‬ج‪ ،۹‬ص‪ )۸9‬در روایت دیگری امده است که دروغ سبب گرفتن صورت انسانی‬ ‫ازدروغگواست یعنی صورت برزخیاش انسان نیست رسول خدا صلوات الله علیه به حضرت‬ ‫زهرا سالم الله علیها فرمودند در شب معراج زنی را دیدم که سرش مانند خوک و بدنش مانند‬ ‫بدن االغ بود که سبب ان فتنه انگیزی ودروغ بود (دستغیب‪:1398،‬ج‪ ،۱‬ص‪ .)۲۹۵‬در روایتی دیگر‬ ‫امده است‪ :‬پیامبر اکرم صلوات الله علیه ریشه دروغ را در کمبودها و پستیهای انسان از لحاظ‬ ‫روحی فرموده است‪ :‬دروغگو یی از پستی روح ریشه میگیرد (مشکینی‪.)۲۹۱ :1396 ،‬‬ صفحه 72 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪71 /‬‬ ‫حکم فقهی دروغ‬ ‫در برخی روایات دروغ از گناهان کبیره شمرده شده است‪ .‬از این رو شهید ثانی ان را از گناهان‬ ‫کبیره دانسته که سبب میشود ادمی از عدالت خارج شود (شهید ثانی‪ :۱۳۹۸ ،‬ج‪ ،۳‬ص‪ )۱29‬با این‬ ‫حال شیخ انصاری با استناد به روایات دیگری احتمال داده که دروغ گفتن در صورتی از گناهان‬ ‫کبیره است که مفسده داشته باشد (شیخ انصاری‪ :1415،‬ج‪ ،۲‬ص‪ )۱۳‬باتوجه به ان چه که از این‬ ‫ایات قران و روایات و نظر فقهاء استفاده می شود؛ فعل دروغ گناه کبیره است و فرد دروغگو به‬ ‫شدت از سوی خداوند مورد نکوهش قرار گرفته است که به طور فهرست وار اشاره میشود‪:‬‬ ‫‪ .1‬خداوند به تحقیق در مورد اخبار دروغ تاکید کرده است‪.‬‬ ‫‪ .2‬خداوند به منافقان که دست به انتشار اکاذیب وشایعات میزدند‪ ،‬در صورت تکرار کار‬ ‫شان به گرفتن جان انها تهدید کرده است‪.‬‬ ‫‪ .3‬انسان کاذب به ریاکاری متهم شده است‪ ،‬که به انچه ادعا دارد عمل نمی کند‪.‬‬ ‫‪ .4‬افراد دروغ گو را بیایمان معرفی کرده و هیچ فرد بیایمان مسلمان تلقی نمیگردد‪.‬‬ ‫‪ .5‬به طور کلی نتیجه تمام این ایات قران و روایات‪ ،‬به پستی دروغ و عواقب اسفناک ان‬ ‫که باعث محرو یت فرد از رحمت خدا و مورد غصب خدا قرار می گیرد و هم چنین‬ ‫اوصاف زشت که خداوند و پیامبرش با ان دروغگو یان راتوصیف نموده است و همچنین‬ ‫فتوای فقهای همگی بیانگر حرمت دروغ‪ ،‬به خصوص درحوزه رسانه است‪.‬‬ صفحه 73 ‫‪ /72‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫پرهیز از غیبت در رسانه‬ ‫یکی از وظایف اساسی رسانه پرهیز از غیبت‪ ،‬تهمت و افترای به اشخاص حقیقی‪ ،‬حقوقی است‬ ‫که باید مورد توجه عوامل رسانه قرار بگیرد‪ .‬تا ان رسالت و شخصیت دراماتیک خود را که همان‬ ‫اصلی بی طرفی وعدم غرض ورزی نسبت به هر موضوعی است حفظ کرده باشد‪ .‬لذا خداوند‬ ‫متعال کسانی را که منافقانه خبری دورغ را به هدف غرض ورزی و ضربه زدن به دیگران منتشر‬ ‫میکنند‪ ،‬مورد نکوهش قرار داده است‪:‬‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ٌ‬ ‫ْ‬ ‫ْ َ ْاا ا َ ْاْ ا َ‬ ‫بین‪ ...‬ا ْذ َت َلق ْو َنها‬ ‫ْ‬ ‫ون َو ْال امومنات بانفسه ْم خ ْی ًرا َو قالوا هذا افک ام ٌ‬ ‫ل ْو ال اذ سمعتموه ظن المومن‬ ‫َ ٌ َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ ا‬ ‫َْ ا َا ا َ َْ ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ظیم َو ل ْو ال اذ‬ ‫بالس َنتک ْم َو تقولون بافواهک ْم ما ل ْی َس لک ْم به عل ٌم َو ت ْح َس ابون اه َهی ًنا َو اه َو ع ْند الله ع‬ ‫اْ‬ ‫ْ‬ ‫ا ا َ َْ َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫اْ ٌ‬ ‫ظیم‪َ .‬یع اظ اک ام الل اه َا ْن َت اع ا‬ ‫تان َع ٌ‬ ‫ودوا لمثله‬ ‫َسم ْع ات ام اوه قل ات ْم ما َیکون لنا ان ن َتکل َم بهذا اس ْبحانک هذا به‬ ‫َا َب ًدا ا ْن اک ْن ات ْم ام ْوم َ‬ ‫نین (نور‪12 ،‬و ‪13‬؛ قرائتی‪ :1383 ،‬ج‪ ،6‬ص‪)154‬‬ ‫به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر میگرفتید و با دهان خود سخنی‬ ‫میگفتید که به ان یقین نداشتید و ان را کوچک میپنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است‬ ‫چرا هنگامی که ان را شنیدید نگفتید ما حق نداریم که به این سخن تکلم کنیم خداوندا منزهی‬ ‫از این بهتان بزرگی است خداوند شما را اندرز میدهد که هرگز چنین کاری را تکرار نکنید اگر‬ ‫ایمان دارید‪.‬‬ ‫اگر چه در اسالم غیبت و بدگو یی از مومنان حرام شمرده شده است اما فرد ظالم و ستمگر از‬ ‫این قاعده مستثنا است و میتوان در همان زمینهای که قصد ستمگری را داشته او را مورد نقد قرار‬ ‫داده و دسیسه های شوم او را برای همگان افشار کنند‪ .‬قران کریم در این زمینه در جای دیگری‬ ‫َْ‬ ‫َ ْ ا َ َ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫کان الل اه َس ً‬ ‫میعا َع ً‬ ‫لیما (نساء‪148 ،‬؛‬ ‫میفرماید‪ :‬ال ایحب الل اه الج ْه َر بالسوء م َن الق ْول اال من ظلم و‬ ‫قرائتی‪ :1383،‬ج‪ ،2‬ص‪« )78‬خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدیها را اظهار کند‪ ،‬مگر‬ ‫ان کسی که مورد ستم واقع شده باشد‪ .‬خدواند شنوا وداناست نتیجه کالم مشخص میشود که‬ ‫غیبت مضموم گوی از صفات ناپسند است که باید در حوزه رسانه ازان پرهیز شود اما اگر این‬ ‫عمل یعنی عیب گو یی سبب ا گاه بخشی عمومی جامعه افراد سود جو شود که از عدم ا گاهی‬ صفحه 74 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪73 /‬‬ ‫و یا اعتماد مردم سوء استفاده نموده بر سرنوشت انها مسلط شود نظیری افراد که در انتخابات‬ ‫های مختلف بدون صالحیت الزم کاندید یک پست اجرای میشود و بواسطه افشاگری رسانه‬ ‫باعث شناخت مردم از ان کاندید می شود اشکال ندارد و یا اگر انتقادی سبب افشای دسیسه‬ ‫وتوطئه ‪،‬خدعه ها از طرف افراد ظالم و دشمن شود نه تنها که موردی تایید است بلکه از‬ ‫وظایف اصلی رسانه هم به حساب می اید‬ ‫پرهیز از استهزاء در حوزه رسانه‬ ‫یکی از وظایف رسانه پرهیز از تمسخر و استهزا است‪ .‬متاسفانه کسانی در جامعه هستند که با‬ ‫تمسخر دیگران به دنبال یک اسم و رسم برای خود هستند گاهی در قالب طنز و یا تقلید صدا و‬ ‫رفتار دیگران را در محافل مختلف گرفته مورد تمسخر قرار داده مجلس داری میکنند‪ ،‬افراد را‬ ‫می خندانند و از این طریق مستمعین خود را راضی میسازند و این درحالی است که در قران‬ ‫کریم از این عمل شدیدا نهی شده و ان را به عنوان ظلم و ستم بر دیگران مورد تو بیخ و تهدید‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫قرار داده است و امر به تو به میکند و میفرماید ‪« :‬یا ُّای َها الذی َن َام انوا ال َی ْسخ ْر ق ْو ٌم م ْن ق ْوٍم عسی‬ ‫ْان َی اک اونوا َخ ْیرا م ْن اهم َو ال نسا ٌء م ْن نساء َعسی ْان َی اکن َخ ْیرا م ْن اهن َو ال َت ْلم ازوا ْان اف َس اک ْم َو ال َت َ‬ ‫ناب ازوا‬ ‫ٍ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ ْا ا َ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫ا َ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫االس ام الف اسوق بعد االیمان و من ل ْم یتب فاولئک ه ام الظالمون (حجرات‪11 ،‬؛‬ ‫بااللقاب ب ْئ َس‬ ‫قرائتی‪ :1383 ،‬ج‪،9‬ص ‪ )185‬ای کسانی که ایمان اوردهاید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را‬ ‫استهزاء کنند‪ ،‬شاید انها که مورد استهزاء واقع میشوند بهتر از مسخرهکنندگان باشند‪ .‬و همچنین‬ ‫زنان یکدیگر را مسخره نکنند‪ ،‬زیرا ممکن است زنان مسخره شده از انها که مسخره میکنند بهتر‬ ‫باشند‪ .‬و مبادا از یکدیگر عیبجو یی کنید و زنهار از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند‬ ‫یاد کنید که پس از ایماناوردن نامی که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس‬ ‫که از این رفتار تو به نکند ستمگر و ظالم است‪.‬‬ ‫بنابراین با توجه به اینکه استهزا از مصادیق ظلم و منکر شمرده شده و در ایات متعددی قران از‬ ‫استهزای مومنان نهی شدهاند و به مرتکبان این عمل وعده عذاب الهی داده شده است برمیاید‬ صفحه 75 ‫‪ /74‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫که استهزا ابتدا عملی حرام است که خداوند ان را قبیح و ناپسند دانسته و استهزاگران را مجرم‬ ‫شمرده است‪.‬‬ ‫پرهیز از تملق و چاپلوسی در حوزه رسانه‬ ‫یکی از بالیایی که روابط اجتماعی شهروندان را در عرصه اجتماعی مورد تهدید قرار می دهد‬ ‫تملق و چاپلوسی است که متاسفانه باب میل بسیاری از افرادی خودشیفته قرار می گیرد که تشنه‬ ‫شنیدن ان هستند چاپلوسی که ما از ان سخن می گو ییم اغلب نسبت به کسانی صورت می‬ ‫پذیرد که از توانمندی اقتصادی سیاسی اجتماعی یا اداری بهره مند هستند و متاسفانه در چنین‬ ‫محیط هایی است که چاپلوسی بیشتر متداول است‪ .‬این موضوع به صورت های اشکار و پنهان‬ ‫ً‬ ‫هم صورت می گیرد‪ .‬مثال گاهی با دادن القاب و عناو ین جعلی‪ ،‬غیر واقعی و ستودن نابجا و‬ ‫غلط افراد یا مقایسه کردن افراد ضعیف وناالیق با افراد باالدست که از شان و منزلت حقیقی‬ ‫برخورد دار هستند صورت میگیرد‪ .‬بها دادن به این موضوع برای یک رسانه ٱفت است‪ .‬در نتیجه‬ ‫رواج ان در جامعه اثار زیان باری دارد‪ .‬ازامیرمومنان امام علی(ع) روایت شده است که فرمود‪:‬‬ ‫الثناء با کثر من االستحقاق ملق و التقصیر عن االستحقاق عی او حسد (نهج البالغه‪ ،‬حکمت‬ ‫‪ )339‬ستودن دیگری بیش از انچه شایسته ان نیست‪ ،‬چاپلوسی است و کمتر از انچه سزاواراست‬ ‫الی َ‬ ‫ناتوانی یا حسد ورزیدن است و در نامه به مالک اشتر می فرماید ‪ :‬ثم ارضهم علی ان ا‬ ‫طروک و‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ال ایبجحوک بباطل لم تفعله فان کثره االطراء تحدث الزهو و تدنی من العزه (نهج البالغه‪ ،‬نامه ‪)53‬‬ ‫و انان را وادار و بیاموز که بسیار تو را نستایند و از اینکه باطلی را به جا نیاورده ای‪ ،‬تو را شاد‬ ‫نگردانند تا تو را به خود متوجه سازند زیرا ستایش بسیار انسان را خودپسند ساخته و سرکشی به‬ ‫بار می اورد‪ .‬بر این اساس تملق و ستودن بیش از استحقاق فرد عالوه بر اینکه دروغ به شمار می‬ ‫رود‪ ،‬دارای اثار تخریبی در شخصیت انسان است‪ .‬چنان که در بیان امیرمومنان(ع) امده است‪.‬‬ ‫مرحوم شیخ انصاری یکی از محرمات را مدح و ستایش افرادی می داند که یا قابل ستایش‬ ‫نیستند و یا اینکه استحقاق مذمت دارند و دلیل ان را عالوه بر قبح عقلی‪ ،‬به این ایه شریفه استناد‬ صفحه 76 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪75 /‬‬ ‫َ َا‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫ََ‬ ‫ا‬ ‫میکند ( َوال ت ْرکنوا الی ال َ‬ ‫ذین ظل اموا فت َمسک ام الن اار) ذکر می کند (حرعاملی‪ :1416 ،‬ج‪ 11‬ص‪،582‬‬ ‫باب ‪ 27‬من ابواب فعل المعروف)‪.‬‬ ‫بنابراین صداقت پایبندی به اصولی که تامین کننده منافع واقعی مردم است جای خود را به‬ ‫تحسین مبالغه امیز و در نهایت به چاپلوس می دهد البته شیوه و شکل چاپلوسی متنوع و متعدد‬ ‫است ممکن است به صورت های اشکار و پنهان صورت بگیردچاپلوسی و سایر افات اخالقی‬ ‫در هر مجموعه ای که باشد نشان گر ناسالم بودن روابط و مناسبات و هنجارهای حاکم بر ان‬ ‫جامعه است چنین فضاهایی در جامعه زمانی شکل می گیرد که منزلت و نقش ها ان گونه که‬ ‫شایسته افراد است توزیع نشده و در واقع شایسته ساالری به معنی واقعی ان وجود نداشته و باید‬ ‫در حوزه رسانه به عنوان بیان کننده مشکالت و بر جسته کننده حقایق به جداز این موضوع پرهیز‬ ‫شود‪.‬‬ ‫پرهیز از اشاعه هر نوع فحشا در حوزه رسانه‬ ‫اشاعه (در لغت) به معنای فاش کردن‪ ،‬رواج دادن گسترش دادن و تقو یت نمودن (راغب اصفهانی‬ ‫‪ :۱۳۸۳‬ج‪ ،۲‬ص‪.)۳۶۲‬‬ ‫در (اصطالح) به هرگونه گفتار و کرداری که موجب ترو یج و یا کمک به انتشار گناهان کبیره در‬ ‫بین مومنین شود هر چند که در برخی موارد قصد انتشار در کار نبوده اما نتیجهای که میدهد‬ ‫همان باشد (مکارم شیرازی‪ :۱۳۷۴ ،‬ج‪ ،۱۴‬ص‪.)۴۰۷‬‬ ‫از نگاه قران کریم‪ ،‬نه تنها برای اشاعه کنندگان فحشاء‪ ،‬که حتی کسانی که در دل این عمل را‬ ‫َ‬ ‫دوست دارند و لو اینکه اقدامی نکردهاند‪ ،‬وعده عذاب دردناک در دنیا و اخرت داده است‪ .‬ان‬ ‫َ َ َا َا ْ َ َ ٌ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ ا َ‬ ‫َْ َ ا‬ ‫َ َ َ‬ ‫اْ‬ ‫الله ی ْعل ام‬ ‫اب ال ٌیم فی الدنیا َواﻵْخره‪ ،‬و‬ ‫الذ َین یح ابون ان تش َیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذ‬ ‫َ َ َ َ َ‬ ‫َوا انت ْم ال ت ْعل امون همانا برای کسانی که دوست دارند گناه در میان کسانی که ایمان اوردهاند رواج‬ ‫یابد‪ ،‬عذابی دردناک در دنیا واخرت هست (نور‪19 ،‬؛ مکارم شیرازی‪ :1374 ،‬ج‪ ،6‬ص‪ .)159‬از نگاه‬ ‫روایت در حدیثی از امام رضا(ع) و به نقل از پیامبر(ص) امده‪ ،‬هر که بر مومن تهمت بزند‪ ،‬و یا‬ صفحه 77 ‫‪ /76‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫چیزی را که در او نیست به وی نسبت دهد‪ ،‬در روز رستاخیز خداوند او را بر تلی از اتش بر پا‬ ‫نگه دارد تا از عهده انچه گفته بر اید (عاملی‪ :۱۳۶۰‬ج‪ ،۶‬ص‪)۳۱۳‬‬ ‫در فقه اشاعۀ فحشا حرام و از گناهان کبیره شمرده شده (نجفی ‪ :۱۴۱۷‬ج‪ ،۱۳‬ص‪ .)۳۱۵‬ازنگاه‬ ‫حقوق جزایی طبق ماده ‪ ۷۴۲‬قانون جرایم رایانهای‪ ،‬هرکس به وسیله سامانههای رایانهای یا‬ ‫مخابراتی یا حاملهای داده محتو یات مستهجن را منتشر‪ ،‬توزیع یا معامله کند یا به قصد‬ ‫تجارت یا افساد تولید یا ذخیره یا نگهداری کند‪ ،‬به حبس از نود و یک روز تا دو سال یا جزای‬ ‫نقدی از پنج میلیون ریال تا چهل میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد‪ .‬و نیز در‬ ‫مواردی اگر قاضی‪ ،‬فرد اشاعه دهنده را مفسد فیاالرض تشخیص دهد‪ ،‬به مجازات اعدام‬ ‫محکوم میکند (پایگاه اطالع رسانی مصادیق مجرمانه‪ ،‬ماده ‪ ۷۴۲‬جرایم رایانهای)‪.‬‬ ‫و نیز بر اساس بند الف ماده ‪ ،۷۴۳‬در صورتی که فردی به منظور دستیابی افراد به محتو یات‬ ‫مستهجن‪ ،‬انها را تحریک یا ترغیب یا تهدید یا تطمیع کند یا فریب دهد یا شیوه دستیابی به‬ ‫انها را تسهیل کند یا اموزش دهد به مجازات حبس از ‪ ۹۱‬روز تا یک سال و جزای نقدی محکوم‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫بنابراین هرگونه گفتار و کرداری و اعمال دیگری که موجب ترویج و یا کمک به انتشار گناهان‬ ‫کبیره در بین مومنان بخصوص در حوزه رسانه شود‪ .‬قران کریم این عمل را به شدت نکوهش‬ ‫کرده و برای ان وعده عذابی دردناک در دنیا و اخرت داده است در روایات هم اشاعه کننده‬ ‫فحشاء همچون انجام دهنده ان معرفی شده و ایستادن بر تلی از اتش و بیرون شدن از والیت‬ ‫الهی دانسته شده در فقه و حقوق نیزتاکید شده تجسس در زندگی دیگران و افشای جرم انان اگر‬ ‫گفتناش مصلحتی نداشته باشد از مصادیق اشاعه فحشا محسوب میشوند و چنین کاری بدون‬ ‫مجوز شرعی حرام و مرتکب ان مستحق عقو بت است طبق ماده ‪ ۷۴۲‬قانون جرایم رایانهای‬ ‫اجزای نقدی تاحبس ومفسد فی االرض که حکم اعدام است تاکید شده است‪.‬‬ صفحه 78 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪77 /‬‬ ‫پرهیز از نقض حریم خصوصی افراد در حوزه رسانه‬ ‫حفظ حریم خصوصی افراد از مهمترین مصادیق حقوق بشر محسوب میشود که در بسیاری از‬ ‫اسناد بینالمللی به غیر قابل تعرض بودن بهان تصریح شده است‪ .‬الزم به یاداوری است که این‬ ‫موضوع ممکن است در جوامع مختلف تعاریف متفاوت داشته باشد‪ ،‬ولی درکل هر انچه‬ ‫جزای احوال شخصیه یک فرد باشد ازمصادیق حریم خصوصی است‪ .‬این موضوع نه تنها مورد‬ ‫توجه کنوانسیون های حقوق بشری است بلکه از نگاه قران و روایات معصومین علیهمالسالم‬ ‫هم بسیار مورد تاکید قرار گرفته و بر حفظ ان سفارش فراوان شده است‪.‬‬ ‫یکی از مصادیق نقض حریم خصوصی اشکارکردن رازهای دیگران است‪ .‬لذا دین اسالم به‬ ‫پنهان داشتن راز دیگران سفارش کرده و افشای ان راخیانت میشمارند‪ .‬در حقیقت همان طوری‬ ‫که شرع مقدس اسالم دیدن برخی از اجزای بدن انسان را حرام دانسته و باید از دید دیگران‬ ‫پنهان بماند افشای راز دیگران را نیز حرام می دانند‪ .‬لذا عبد الله بن سنان در روایتی از امام‬ ‫صادق علیه السالم نقل میکند‪.‬‬ ‫« َعن ْابن َم ْح ابوب َعن ْابن س َنان َع ْن َابی َع ْبدالله(ع) َق َال‪ :‬اق ْل ات َل اه َع ْو َر اه ْال ام ْومن َع َلی ْال ام ْومن َح َرامٌ‬ ‫ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫ََ َ ََ ْ اْ ا َ ْ ا ْ َْ َ َ َْ َ ا َ َ ْ ا َ ْ َ ا َ ا َ َ َ ا‬ ‫فقال نعم قلت یعنی سفلیه قال لیس هو حیث تذهب انما هو اذاعه سره (مجلسی‪ :1403 ،‬ج‪،72‬‬ ‫ص‪.)214‬‬ ‫ترجمه‪ :‬به امام صادق علیه السالم عرض کردم‪ :‬عورت مومن بر مومن حرام است؟ فرمود اری‬ ‫عرض کردم مقصود شما تنها دو عضو پائین تنه اوست‪ ،‬فرمود نه اینگونه نیست بلکه افزون بر ان‬ ‫عورت مومن فاش کردن سر اوست‪.‬‬ ‫بنابراین امام صادق (ع) دراین حدیث رازهای هر فردی را حریم خصوصی او محسوب کرده و از‬ ‫افشای ان نهی میکند‪ .‬ونیزامام صادق(ع) تاکید می نماید‪ :‬کسی که هرچه را از مومنی ببیند و‬ ‫بشنود‪ ،‬نباید بدون تحقیق نقل کند و اگر این کار را بکند مصداق این ایه است‪.‬‬ ‫َ َ َا َا ْ َ ٌ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ َ ا‬ ‫َ َْ َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫ذاب الـ ٌیم فـی الـ دنیا َو اﻵْخـ َره َو‬ ‫ان الذ َین ایح ابون ان تش َیع الفاحشـه فـی الـذین امنـوا لهـم عـ‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ ْ ا َ ََ ا‬ ‫َْ‬ ‫ْ‬ ‫اللــ اه َی ْعلــ ام َو انــ ات ْم ال ت ْعل امــون َو لــ ْو ال فضــل اللــه علــ ْیک ْم َو َرح َم اتــ اه َو ان اللــ َه َر اوف َرحــ ٌیم‬ صفحه 79 ‫‪ /78‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫(نــور‪19،‬؛ قرائتــی‪) :1383،‬ترجمــه‪ :‬همانــا ب ـرای کســانی کــه دوســت دارنــد زشــتیها در میــان‬ ‫اهلایمان شــایع گــردد‪ ،‬در دنیـ ا واخــرت عــذاب دردنــاکی اســت‪ ،‬و خداونــد میدانــد و شــما‬ ‫نمیدانیــد‪ .‬و اگــر فضــل و رحمـ ت الهــی بــر شــما نبــود و ایــن کــه خداونــد رئـ وف ومهربــان‬ ‫است(شما را سخت کیفر میداد)‪.‬‬ ‫لزوم انعکاس نارسایی ها و مشکالت جامعه در رسانه‬ ‫در مقابل پرهیزهای فوق‪ ،‬یکی از رسالت های مهم رسانه و نظام رسانهای تحت هر عنوان که‬ ‫باشد؛ انعکاس مشکالت جامعه برای اطالع افکارعمومی و دست اندرکاران و متولیان امر به‬ ‫جهت رفع ان مشکل است لذا در منابع دینی به این موضوع پرداخته شده است‪ .‬از ان جمله‬ ‫وسایل الشیعه در این زمینه فصل های متعددی را گشوده است؛ همانند «باب استحباب السعی‬ ‫فی قضاء حوائج المۆمن قضیت اولم تقض؛ مستحب بودن تالش برای براوردن نیازهای مومن‪،‬‬ ‫چه انجام بپذیرد چه انجام نپذیرد» (حرعاملی‪ :1416 ،‬ج‪ ،11‬ص ‪ ،۲۷۶‬باب‪ ،29‬حدیث‪ .)8‬و باب‬ ‫استحباب تفریج کرب المومن‪ .‬مستحب بودن رفع مشکالت مومنان» که در هر باب یازده‬ ‫حدیث را ذکر کرده است‪ .‬در یکی از احادیث امده است که پیامبر(ص) فرمود‪ :‬من اغاث اخاه‬ ‫المسلم حتی یخرجه من هم و کربه و ورطه کتب الله له عشر حسنات و رفع له عشر درجات و‬ ‫اعطاه ثواب عشر نسمات و دفع عنه عشر نقمات و اعد له یوم القیامه عشر شفاعات؛ هر کس‬ ‫برادر مسلمان خو یش را فریاد رسی کند تا او را از غم و اندوه و سختی نجات دهد‪ ،‬خداوند برای‬ ‫او ده حسنه می نو یسد و او را ده درجه باال می برد و به او ثواب ازاد کردن ده بنده می دهد و از او‬ ‫ده سختی و بال رفع می کند و برای او در روز قیامت ده شفاعت فراهم می سازد (همان‪ :‬باب‪ 27‬از‬ ‫ابواب فعل المعروف) در حدیثی دیگر از امام علی(ع) نقل می کند که فرمود‪« :‬من کفارات الذنوب‬ ‫العظام اغاثه الملهوف و التنفیس عن المکروب» (نهجالبالغه‪ ،‬حکمت ‪)۲۳‬؛ از کفاره گناهان‬ ‫بزرگ‪ ،‬فریادرسی برای انسان های اندوهگین و غم زده و رفع مشکل از کسانی است که در‬ ‫سختی قرار گرفته اند در نتیجه امروزه برای همگان روشن است که گام اول برای پاسخ گو یی به‬ صفحه 80 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪79 /‬‬ ‫ندای مظلومیت افراد گرفتار‪ ،‬انعکاس صحیح و درست مشکالت انان در رسانه است اگر امروز‬ ‫شاهد ظلم ونابرابری های در سطح جهان وروا داشتن ظلم برمظلومین عالم از طرف مستکبرین‬ ‫هستیم در حقیقت این رسانه ها هستند که به وظایف انسان و رسالتی بی طرفی خود عمل‬ ‫نمیکنند حوادث متعددی بحقوق مظلومین را به صورت درست در معرض دید جهانیان قرار‬ ‫نمی دهند‪ ،‬در نتیجه شاهد این همه تبعیض ونابرابری در جهان هستیم‪.‬‬ ‫جهاد تبیین‬ ‫راهبردیترین روش پیشبرد اسالم تبیین و روشنگری است‪ ،‬زیرا مهمترین روش جذب اسالم؛‬ ‫تبیین است‪ ،‬تبیین یعنی رفع ابهامات‪ ،‬نشان دادن تحریفات و بازکردن گرههای ذهنی جامعه‪.‬‬ ‫جهاد تبیین یعنی در جنگ روایت ها؛ فرصت ندهیم روایت دشمن بر افکار عمومی غلبه پیدا‬ ‫کند‪ ،‬تا ذهنیات‪ ،‬باورها و ایمانها را تضعیف و تخریب کند‪ .‬در این میان دو چیز نیازمند تبیین‬ ‫فوری است که دشمن همین دو قسمت را هدف قرار داده است‪ :‬مبانی اسالم و کارنامه اسالم‪.‬‬ ‫فوریت و قطعیت جهاد تبیین نه تنها یک ضرورت حتمی بلکه یک نیاز منطقی در این برهه از‬ ‫زمان است که با در دست گرفتن ابتکار عمل درحوزه رسانه و پیوست های رسانهای داشتن همه‬ ‫اقدامات الزم و مهمی در خنثی کردن تهاجم فرهنگی‪،‬سیاسی‪،‬اقتصادی دشمنان درهمه زمینه‬ ‫ها‪ ،‬مخصوصا درحوزه رسانه است‪.‬‬ ‫با توجه به مفاهیم دیکتاتوری دشمن و استفاده از سلطه فرهنگی اقتصادی ونظامی برای‬ ‫پیشبرداهداف تنها محدود به فضای سیاسی نیست‪ ،‬بلکه درحوزه فرهنگ و رسانه هم همین گونه‬ ‫است‪ .‬برخی مراکز قدرت و ثروت نه تنها با استفاده از ابزار رسانه‪ ،‬این قدرت و ثروت خود را‬ ‫حفظ و تقو یت میکنند‪ ،‬که حتی در حوزه رسانه هم اجازه ورود واقعی به سایر نگاه ها و‬ ‫تفکرات مخصوصا برای ملت های که از امکانات کمتری برخوردار می باشند را نمیدهند‪.‬‬ ‫این درحالی است که صدها هزار شاید هم میلیون شبکه تصو یری و صوتی و اینترنتی به زبان‬ ‫کشورهای مختلف اسالمی از طرف نظام سلطه با بودجه هنگفتی حمایت میشود‪ .‬چنان که‬ صفحه 81 ‫‪ /80‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫هیچ شهروند رسمی فارسی زبان و عرب زبانی‪ ....‬مدیریت میشود‪ .‬دلیل این سرمایه گذاری و‬ ‫تمرکز فعالیت و حمایت جدی چیست؟ روشن است که وجه اشتراک این فعالیت گسترده این‬ ‫رسانهها‪ ،‬اهداف و منافعی است که ازسوی گردانندگان انها تعیین میشود و درحوزه های‬ ‫مختلف سیاسی‪ ،‬اقتصادی وفرهنگی مسیری که مطلوب حامیان انهاست را هموار میکند تا‬ ‫مانع شوند ازظهور تمدن و فرهنگ متعالی الهام بخش اسالم عزیز‪ .‬نه تنها در بین ملتهایی که‬ ‫خواستگاه این دین است بلکه با هر ابزار مانع تسری این فرهنگ الهام بخش بین سایر ملل‬ ‫میشوند‪.‬‬ ‫امروزه انبوه شبکههای مجازی هم که در سالهای اخیر از سوی کاربرانی در همه کشورها‬ ‫مشغول فعالیت شدهاند در کنار اقدامات متعدد غیر رسانه ای مثل تحریم های اقتصادی که‬ ‫برعلیه بعضی از کشورهای اسالمی مثل جمهوری اسالمی ایران که در خط مقدم مخالفت با‬ ‫سیاست های نظام سلطه است‪ ،‬مبانی انقالب را تحریف کرده و وارونه جلوه میدهند و‬ ‫ضعفهای مدیریتی سالیان گذشته را به پای مبانی انقالب و اسالم میگذارند‪ .‬لذا میبینیم که‬ ‫این شبکه های اجتماعی دربست در خدمت سیاست های دشمنان این کشورها قراردارد و به‬ ‫دنبال خرابکاری های گسترده کمککار دیکتاتوری رسانهای برای نظام سلطه به حساب میایند‪.‬‬ ‫این کاربران سفارشی ومدیریت شده خواسته یا ناخواسته در مسیری حرکت میکنند که سایر‬ ‫پروژههای تهاجمی علیه مردم کشور های که نظام ازادیخواه دارند تکمیل کنند برنامه های‬ ‫دیکتاتوری نظامی استبداد است تا ان فشارهای نظامی اقتصادی فرهنگی واجتماعی اعمال شده‬ ‫به ثمر نشیند‪.‬‬ ‫به هر حال دشمن یعنی نظام سلطه خوب میداند مجموعه تهاجمها علیه این کشورها (ایران و‬ ‫‪ )...‬بدون رسانه راه به جایی نمیبرد‪ .‬به عنوان مثال نقش تخریبی وجهه دینی اسالم از طریق‬ ‫اقدام رسانهای داعش در ایجاد رعب وحشت عمومی‪ ،‬توسعه گستره نفوذی اقدامات تخریبی‬ ‫این گروهک نفوذی دشمن خو‪ ،‬بیانگر این موضوع است‪ .‬چرا که این مسیر به طور همزمان از‬ ‫سوی غالب رسانه های اصلی جهان سلطه پوشش داده میشود و سرخط خبرها قرار میگیرد چه‬ صفحه 82 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪81 /‬‬ ‫نتیجه و اثری در پی دارد؟ دلیل ان این است که دشمنان اسالم عزیز میدانند مجموعه تهاجمها‬ ‫علیه یک تمدن رفیع و پو یا بدون بهکارگرفتن رسانه و اغوای افکار عمومی راه به جایی نخواهد‬ ‫برد‪ ، .‬از این رو باید این مبانی تبیین شود و روشن شود که هرجا دستاوردی داشته اند مسلمانان‬ ‫به واسطه عمل کردن به مبانی اسالم بوده و هرجا ضعف و کاستی وجود داشته‪ ،‬نتیجه‬ ‫رو یگردانی از این مبانی و اهداف بوده است‪.‬‬ ‫راه کار های الزم برای مقابله با تهاجم همه جانبه دشمن‬ ‫الزم به یاداوری است کشور های که صاحب تکنولوژی روزامد نیستند و امکانات را که در‬ ‫حوزه رسانه دارند تا حد زیادی وارداتی است لذا درحوزه رسانه داری چالش های مختلف‬ ‫هستند به خصوص با پیشرفت فناوری های ارتباطی که همگام با تحول مفاهیم جهانی رسانه‬ ‫است‪ .‬این عدم قدرت الزم و چاالکی و فقدان ابزار فنون قدرتمند رسانه ای کامال هو یداست‪.‬‬ ‫این در حالی است که درکشور های که از فرهنگ وتفکردینی ومفاهیمی چون تبلیغ و تبیین‬ ‫برخوردار هستند که درحقیقت مبتنی بر فعال سازی حجت باطنی انسان وقوه عاقله بشر وتدقیق‬ ‫الهامات معرفتی وکمال فطری انسان هااست نبایدچنین کمبود های وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫اما رسانه های مدرن نظام سلطه با امکانات بروز که دراختیار دارد و باجذابیت های بصری‬ ‫وهنری که می سازند پرده بر روی واقعیت ها می افکنند ان ارزش های اخالقی‪،‬فطری بشر را‬ ‫نادیده گرفته سعی برانکارش دارند دیکتاتوری رسانه ای که امروزه در جهان از طرف نظام سلطه‬ ‫وجود دارد حاصل همین رو یکرد صاحبان قول رسانه ای است‬ ‫این رو یکرد باعث می شودکشورهای که تکنولوژی حوزه ارتباطات شان وارداتی هستند در‬ ‫مقابل رسانه های سلطه تا حدودی مغفول مانده وان راهبرد اندیشه حجت باطنی بشر و الهامات‬ ‫معرفتی دین مبین اسالم را درست نتوانند برای اقناع افکار جامعه بخصوص نسل جوان تفهم‬ ‫وتبیین کنند درنتیجه موتاسفانه میبینیم که ماحصل ودست اورد ها چندان قابل قبول نیست اما‬ ‫زیربنای تبیین شاخصه های دارد که به ان اشاره خواهیم کرد‪.‬‬ صفحه 83 ‫‪ /82‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪.1‬پرداختن نخبگان فکری و خواص جامعه به شناخت دقیق از نیازهای جبهه خودی برای مقابله‬ ‫َ َا ْ َ‬ ‫متناسب با برنامه دشمن به تعبیر امیرالمومنین امام علی علیه السالم میفرماید‪ :‬لْبق َرن ال َباطل‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ اْ‬ ‫حتی اخر َج ال َحق م ْن خاص َرته» ‪ -‬حق را از درون باطل کشف واستخراج نموده و این معرفت را‬ ‫به جامعه منتقل کنید (نهج ابالغه‪ ،‬خطبه ‪ .)۱۳۳‬لذا از وظایف رسانه است که در این فرایند‬ ‫نقش واسطه گیرانه ای میان نخبگان وجامعه ایفا نموده و پیام انها را به مردم منتقل نموده‬ ‫و بازخورد واقعی رادریافت کنند‪.‬‬ ‫‪.2‬از مهم ترین الزامات عمل رسانه ای در(جهاد تبیین) اتخاذ رو یکرد افندی و تهاجمی نسبت‬ ‫به برنامه های دشمن است چرا که با رو یکردی دفاعی در مقابل حرکت موج دوم تهاجم دشمن‬ ‫نمی توان دوام اورد و از الزمه راز بقا این است که در مقابل دشمن مهاجم باید رو یکرد تهاجمی‬ ‫اتخاذ نمود تا ضریب خسارت را به حداقل رسانید‬ ‫‪ .3‬جهاد تبیین در حوزه رسانه زمانی اثر بخش تر خواهد بود که در موقعیت های وسیعی از تمام‬ ‫امکانات و ظرفیتهای فکری فرهنگی‪ ،‬معنوی هنری جامعه استفاده شود تا در یک تهاجم‬ ‫ترکیبی درمقابل حجم انبوه دروغ پراکنی امپراطوری رسانهای مقابله نموده و از حقایق و دستاورد‬ ‫های دینی اجتماعی فرهنگی جامعه صیانت شود‪ .‬ان وقت هست که اثر بخشی جهاد تبیین را بر‬ ‫افکار عمومی مهم جلوه داد و دو چندان سازد‪ .‬پس باید این مبانی تبیین شود و روشن شود که‬ ‫هرجا مسلمانان دستاوردی داشته اند‪ ،‬به واسطه عمل کردن به مبانی اسالم بوده و هرجا ضعف و‬ ‫کاستی وجود داشته‪ ،‬نتیجه رو یگردانی از این مبانی و اهداف بوده است‪.‬‬ صفحه 84 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪83 /‬‬ ‫نتیجه گی ری‬ ‫رسانه از مسائل مبتالبه‪ ،‬مهم و موثر بر افکار و اندیشه انسانها است‪ .‬امروزه رسانه به عنوان یــک‬ ‫نیاز اولیه و از ضروریات زندگی بشر قرار گرفته است‪ .‬استفاده از این ابزار با فواید و محسناتی که‬ ‫دارد‪ ،‬بــا تهدیــد و خطراتــی هـ م همـراه اســت‪ ،‬کــه باشــناخت موضــوعی و زوایــای پنهـ ان ان‪،‬‬ ‫برنامهریزی صحیح و دقیق برای استفاده درســت ان مــیتــوان از بیشـ ترین فوایــد بهــره بــرد و از‬ ‫کمترین خطرات احتمالی زیان دید‪ .‬شاید مطلب کلی که بتوان درباره رسانه عنوان کرد در چنــد‬ ‫جمله خالصه شود‪:‬‬ ‫‪.۱‬حرمت نشر اکاذیب وشایعات بی اساس در رسانه از نگاه قران و فقه با استناد به منابع ایات و روایات‬ ‫‪.۲‬پرهیزاز تهمت‪،‬غیبت‪،‬استهزای افرادحقیقی و حقوقی در بستر رسانه و رعایت اخالق رسانه ای‬ ‫‪ .۳‬رعایت اصلی بی طرفی در مناقشات و رعایت حقوق کلیه افراد جامعه به دور از جانب داری‬ ‫‪ .۴‬دست اندرکاران حوزه رسانه باید مراقب باشند‪ ،‬در نقل اقوال ونشر اخبار به حریم خصوصی‬ ‫اشخاص تعدی نشود و عیوب افراد خصوصا مومنین‪ ،‬نقل و یا برجسته نشود‪ ،‬چراکه این موضوع‬ ‫ازمصادیق غیبت و اشاعه فحشاء به حساب می اید و حرام اســت‪ .‬و همچنــین بـرای دیگـران در‬ ‫جامعه این موضوع از طریق بستر رسانه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر تذکر داده شود‪ ،‬تا‬ ‫به عنوان رسانه به وظیفه شرعی و اخالقی خود عمل کرده باشد‪.‬‬ ‫‪.5‬انعکاس به جا و به موقعی از نارسایی هــا و مشــکالت جامعــه و پلــی ارتبــاطی بــین مــردم و‬ ‫مسولین امر در حل مسائل و معضالت اقتصادی فرهنگی سیاسی اجتماعی جامعه‪.‬‬ ‫‪.6‬جهاد تبیین از ضروریات امروزه ملتهایی است که مورد تهاجمی نظام سلطه در عرصه های‬ ‫مختلف قرار گرفته اند‪ ،‬چرا که فقط این مقاومت‪ ،‬ایستادگی و از طرفی هــم تبیــین و بــاز گــوئی‬ ‫ارزشهای ملی و فرهنگی اخالقی یک جامعه است که میتواند به حیات ان جامعه تضمینی الزم‬ ‫را بدهد‪ .‬این مهم از طریق سیاست گذاری های درست متوالیان امر و به کارگری تمام ظرفیتها‬ ‫موجود و استعداد های بالفعل و نخبگان هرحوزه ای بخصوص نسل جوان ممکن می باشد‪.‬‬ صفحه 85 ‫‪ /84‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬قران کریم‬ ‫‪ .2‬نهج البالغه‪1414( .‬ق)‪ .‬محقق‪ :‬صبحی صالح‪ .‬قم‪ :‬انتشارات هجرت‪.‬‬ ‫‪ .3‬امین‪ ،‬محمد‪ .)1376( .‬افات زبان‪ ،‬تهران‪ :‬طیب‪.‬‬ ‫‪ .4‬انصاری‪ ،‬مرتضی‪1415( .‬ق)‪ .‬المکاسب‪ ،‬نجف‪ :‬مجمع الفکر االسالمی‪.‬‬ ‫‪ .5‬برازش‪ ،‬علیرضا‪ .)1394( .‬تفسیر اهل بیت‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫‪ .6‬پایگاه اطالع رسانی مصادیق مجرمانه جرایم رایانهای‬ ‫‪ .7‬حرعاملی‪ ،‬محمد بن حسن‪ .)1416( .‬تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه ‪ .‬قم‪ :‬الالبیت‪.‬‬ ‫‪ .8‬دستغیب‪ ،‬عبدالحسین‪ .)1388( .‬گناهان کبیره‪ ،‬قم‪ :‬دفتر انتشارات اسالمی‪.‬‬ ‫‪ .9‬دهخدا‪ ،‬علیاکبر (‪ .)1377‬لغت نامه ‪ ،‬زیر نظر‪ :‬محمد معین و سید جعفر شهیدی‪ ،‬تهران‪ :‬موسسه‬ ‫انتشارات و چاپ دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫‪ .10‬راغب الصفهانی‪ ،‬حسین بن محمد‪( .‬بیتا)‪ .‬المفردات فی غریب القران‪ ،‬المحقق‪ :‬صفوان عدنان‬ ‫الداودی‪ ،‬بیروت‪ :‬دار القلم‪ ،‬الدار الشامیه‪.‬‬ ‫‪ .11‬شهید ثانی‪ ،‬الروضه البهیه‪1398( ،‬ق)‪ .‬تحقیق‪ :‬السید محمد کالنتر‪ ،‬بیجا‪.‬‬ ‫‪ .12‬عاملی‪ ،‬ابراهیم‪ .)1360( .‬تفسیر عاملی‪ ،‬تهران‪ :‬صدوق‪.‬‬ ‫‪ .13‬قرائتی‪ ،‬محسن‪ .)1383( .‬تفسیر نور‪ ،‬تهران‪ :‬مرکز فرهنگی درسهایی از قران‪.‬‬ ‫‪ .14‬کلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪1407( .‬ق)‪ .‬الکافی ‪ .‬تهران‪ :‬دارالکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ .15‬مجلسی‪ ،‬محمدباقر‪1403( .‬ق)‪ .‬بحارالنوار الجامعه اخبارالئمه الطهار (مصحح‪ :‬محمدباقر‬ ‫محمودی و دیگران)‪ .‬بیروت‪ :‬داراحیاء التراث العربی‪.‬‬ ‫‪ .16‬مشکینی‪ ،‬علی‪ .)1396( .‬نصایح‪ ،‬مترجم‪ ،‬احمد جنتی‪ ،‬قم‪ :‬الهادی‪.‬‬ ‫‪ .17‬مکارم شیرازی‪ ،‬ناصر‪ .)1386( .‬تفسیر نمونه‪ ،‬تهران‪ :‬دارالکتب اسالمیه‪.‬‬ ‫‪ .18‬نجفی‪ ،‬محمدحسن‪1404( .‬ق)‪ .‬جواهر الکالم فی شرح شرائع االسالم‪ ،‬بیروت‪ :‬دار احیاء التراث العربی‪،‬‬ ‫چاپ هفتم‪.‬‬ ‫‪ .19‬نوری‪ ،‬میرزاحسین‪1408( .‬ق)‪ .‬مستدرک الوسائل‪ ،‬بیروت‪ :‬موسسه ال البیت الحیاء التراث‪ ،‬چاپ‬ ‫اول‪.‬‬ صفحه 86 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‬ ‫نویسند‪ :‬وحیدالرحمن" مدقق"‬ ‫دریافت مقاله‪1400/10/25 :‬‬ ‫‪1‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/11/ 26 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫مهریه درفقه اهل تسنن به پنج قسم مهرالمسمی‪ ،‬مهرالمثل‪ ،‬مهرمتعه‪ ،‬مهرموجل ومهرمعجل‬ ‫تقسیم می شود‪ .‬اما درفقه اهل تشیع به سه قسم مهرالمسمی‪،‬مهرالمثل و متعه‪ :‬مهرالمسمی‬ ‫مهری است که در عقد ازدواج تعیین میشود یا بعد از عقید) در صورت نبودن مهرالمسمی در‬ ‫عقد ( به وسیله زوجین تعیین می گردد‪ .‬مهرالمثل‪ ،‬مهری است که برای تعیین ان مراجعه می‬ ‫شود ‪.‬در موارد زیر مهرالمثل واجب می شود‪1.‬در عقد صحیح‪ ،‬مهر تعیین نشده باشد ‪ 2.‬در‬ ‫عقد‪ ،‬به امثال و همانندهای زن عدم مهر شرط شده باشد‪ 3،‬مهر تعیین شده در عقد فاسد باشد‪،‬‬ ‫در صورتی که امیزش به شبهه شده باشد ‪.‬انچه به عنوان مهر تعیین می شود باید شرایط زیر را‬ ‫داشته باشد‪:‬مالیت داشتن‪ ،‬پاک بودن مهر و صحت انتفاع از ان‪ ،‬مغصوب نبودن‪ ،‬مجهول نبودن ‪.‬‬ ‫مهر ممکن است به سیبب عقید صیحیح واجب شود و ممکن است با امیزش در نتیجه نکاح‬ ‫صحیح یا فاسد یا شبهه واجب شود ‪.‬در پنج مورد مهر تا کید شده و احتمیال سقوط از بین می‬ ‫رود‪:‬امیزش‪ ،‬خلوت صحیح) امیزش حکمی(‪ ،‬فوت یکی از زوجین‪ ،‬رجوع در عده‪ ،‬ازاله‬ ‫بکارت ‪.‬در موارد زیر در صورتی که جیدایی بین زوجین قبل از امیزش) حقیقی یا حکمی (واقع‬ ‫شود کل مهر ساقط می گردد ‪:‬سبب جدایی زوجه باشد‪ ،‬سبب جدایی ولی زوجیه باشید ‪ ،‬فسخ‬ ‫توسط زوج قبل از امیزش‪ ،‬بخشش کل مهر به زوج‪ ،‬ابراء ذمه زوج نسبت به مهر ‪.‬در دو حالت‬ ‫زیر مهر تنصیف می گردد ‪:‬طالق قبل از امیزش‪ ،‬جدایی به سبب زوج قبل از امیزش‪.‬‬ ‫‪ . 1‬دانشـــجوی کارشناســـی ارشـــد فقـــه خـــانواده ‪ ،‬گـــ روه فقـــه اســـالمی‪ ،‬دانشـــگاه مجـــازی المصـــطفی ‪ ،‬قـــم‪ ،‬ایـــران‬ ‫‪wmadaqq73@gamil.com‬‬ صفحه 87 ‫‪ /86‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫نظام حقوقی اسالم بنا بر فقه مذاهب پنجگانه ان) شیعه‪ ،‬شافیعه‪ ،‬حنابله‪ ،‬حنفیه‪ ،‬مالیکه) امتیاز‬ ‫های مالی و یژه را برای زوجه درنظر گرفته است که در مقایسه با نظام های حقوقی غربی تقریبا‬ ‫منحصر به فرد می باشد از جمله امتیازهای مهریه است‪.‬‬ ‫واژه گان کلیدی‪ :‬مهر‪ ،‬اقسام‪ ،‬فقه تشیع‪ ،‬تسنن‪ ،‬المسمی‪ ،‬المثل‪ ،‬السنه‪ ،‬متعه‪.‬‬ ‫مقدمه‬ ‫برای مهریه تعاریف مختفلی بیان کرده شده است که برخی مهر را مالی دانسته اند که درعقد‬ ‫نکاح درمقابل استمتاع از زوجه به وی پرداخته می شود‪ ،‬همچنان در امیزش به شبهه یا نکاح‬ ‫فاسد نیز مهر پرداخته میشود‪( .‬الجزیری‪.)261،‬‬ ‫برخی دیگر مهر را هدیه الزم دانسته اند نه عوض در مقابل استمتاع ( ابوزهره‪ .‬برخی مهر را مال‬ ‫دانسته اند که زوجه با عقد یا امیزش حقیقی مستحق میگردد‪( .‬بدران‪ ،)181‬برطبق این تعریف‬ ‫مهر حقی است برای زوج در برابری زوج پرداخت مهر به زوجه واجب است‬ ‫از جمله رسومات رایج در جامعه ما تعین میزان مهریه توسط اولیای دختر باهم فکری خانواده‬ ‫پسر است‪ ،‬ودر چانه زنی های موجود درین میان دختر و پسر از اظهار نظر موثرمحروم اند‪ ،‬اما‬ ‫ان گونه که عنوان شد دین مقدس اسالم خط بطالنی برای این رسم کشیده وتعین مهریه را‬ ‫منحصرا به رای ورضایت کامل دختر منوط دانسته است‪ ،‬هرچند که تحت والیت ولی خود‬ ‫باشد از حیث حقوقی نیز تعین مهریه توسط خانوده و بدون جلب رضایت طرفین عقد‪ ،‬فضولی‬ ‫و غیر نافذ محسوب می شود که ثبوت ان به رضایت ایشان بستگی دارد ونظر خانواده ها دراین‬ ‫موضوع منشا اثرنیست‪ ،‬چراکه اولیای عقد زوج وزوجه هستند وارده ایشان برای صحت عقد‬ ‫الزم است‪.‬‬ ‫دراین که شایسته است میزان مهریه زیاد باشد تردید نیست‪ .‬سفارش به سبک گرفتن مهریه‬ ‫دردین اسالم را می توان از ایات زیر استنباط کرد‪ :‬پیامبر(ص) می فرمایند‪ :‬افضل النساء امتی‬ صفحه 88 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪87 /‬‬ ‫اصبحهن وجها واقلهن مهرا‪ .‬بهترین زنان امت من زیباترین وکم ترین مهرترین ان‬ ‫هاست‪.‬صدوق‪ ،‬فرمودند‪َ :‬خ ٌیر َ‬ ‫الصداق َایسره‪ :‬بهترین مهریه سبک ترین ان است( المتقی‬ ‫الهندی‪1409،‬ق‪،‬ج ‪ .)16:320‬حضرت علی (ض) می فرمایند‪ :‬التغالو بمهورالنساء فتکون‬ ‫عداوه‪ :‬برای زنان مهریه های سنگین قرارندهید که این ایجاد عداوت می کند‪( .‬حرعلی‪ ،‬ج‪)11:15‬‬ ‫‪.‬‬ ‫امام صادق (ع) فرمودند‪ :‬اما شوم المراه فکشره مهرها و عقوق زوجها‪ .‬شومی و نا‬ ‫خجستگی زن زیاد بودن مهریه او ونافرمانی از شوهرش می باشد (الصدوق ‪،1372‬ج‪.)152:1‬‬ ‫روش تحقیق‪:‬‬ ‫نوع تحقیق تلفیقی از نقلی وعقلی است‪ ،‬به عبارت دیگر در این تحقیق‪ ،‬جستجو وتحصیل‬ ‫انشاء استفاده از روش عقالنی‪ ،‬استدالل‪ ،‬تفسیر واستنباط از متون فقهی صورت گرفته است‪.‬‬ ‫مبانی نظری پژوهشی (تبین واژه گان کلیدی)‪ :‬بررسی اقسام مهر در فقه‪ ،‬تشیع‪ ،‬فقه‪ ،‬اهل‬ ‫تسنن‪.‬‬ ‫فقه ‪ :‬دانش به احکام شرعی فرعی از ادله تفصیلی است‬ ‫وسیله ان احکام شرعی را از ادلهٔ‬ ‫تعریف معروف‪ :‬فقه در اصطالح عبارت است از‪:‬روشی که به ٔ‬ ‫تفصیلی به دست میاوریم‪« .‬دالیل تفصیلی» از نظر بیشتر علمای مسلمان عبارتند از‪ :‬قران‪،‬‬ ‫سنت‪ ،‬اجماع و عقل‪.‬‬ صفحه 89 ‫‪ /88‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اقسام احکام شرعی‬ ‫‪ .1‬احکام اصلی‪ :‬باورهایی که یک فرد مسلمان از طریق استدالل عقلی انها را بدست‬ ‫میاورد‪ .‬این باورها را مسلمانان در دانش عقائد بررسی میکنند‪.‬‬ ‫ٔ‬ ‫عمده ان نحوه انجام مناسک دینی و مناسبات اجتماعی است و‬ ‫‪ .2‬احکام فرعی‪ :‬بخش‬ ‫بخش دیگر ان که احکام فقهی نام دارد به هر کاری یکی از پنج حکم فقهی را نسبت‬ ‫میدهد؛ که مسلمانان ان را در دانش فقه بررسی میکنند‪ .‬برای بدست اوردن احکام‬ ‫(اعم از اصلی و فرعی) بهکارگیری علوم مختلفی الزم است‪ ،‬که از انها به عنوان‬ ‫مقدمات اجتهاد نام میبرند‪ (.‬جواد املی؛ عبدالله(‪)1385‬دین شناسی‪ ،‬قم‪ ،‬اسراء‪).‬‬ ‫سنت‪ :‬سنت در فقه شیع شامل رفتار‪ ،‬کردار‪ ،‬افعال‪.‬و سخنان پیامبر(ص) و امام مان معصوم‬ ‫می باشد‪ (.‬محمد رضا‪ ،‬اصول فقه دانشگاهی‪ ،‬نشر لقاء‪ ،‬قم ‪ -‬ایران‪ ،‬اول‪ 1392 ،‬ه ش)‪.‬‬ ‫اما سنت در فقه اهل تسنن تنها شامل رفتار‪ ،‬کردار‪ ،‬افعال وسخنان پیامبر (ص) میباشد‪ (.‬انوری‪،‬‬ ‫محمد جواد‪« ،‬اصول خمسه»‪ ،‬در دائره المعارف بزرگ اسالمی‪ ،‬ج‪ ،۹‬ص‪ ۲۷۹‬تا ‪.)۲۸۲‬‬ ‫مهر‪َ :‬مهریه یا به شکل کهنتر ان‪ ،‬کابین به مالی گفته میشود که مرد در هنگام وقوع عقد‬ ‫نکاح اسالمی به زن خود میپردازد یا مکلف به پرداخت ان میشود‪َ .‬مهریه واژهی عربی و کابین‬ ‫واژهای فارسی است‪ .‬که مهربه اقسام مختلیف تقسم که در جریان مباحث به ان می پردازیم‪.‬‬ ‫( ساختار اجتماعی – حقوقی َمهریه ‪ ۳۰.‬نوامبر ‪(.۲۰۱۵‬‬ ‫تعریف مهریه‪:‬‬ ‫‪ ) -1‬مهریه درلغت‪:‬‬ ‫مهر به فتح میمم واژه عربی است که معادل ان درزبانی فارسی به معنی کابین امده است‪،‬‬ ‫مهراست که درمتون اسالم به صداق‪ ،‬نحله‪ ،‬اجر وغیره موارد اطالق شده است‪ ،‬مالی است که‬ ‫مرد قبل از عقد نکاح ان را باید به زن بدهد یا توافق هردو بعد از عقد نکاح مهریه را به زن‬ ‫تسلیم نماید‪ .‬یعنی رضایت زوجین مطرح است باالخصوص زوجه‪( .‬صفایی ح‪ ،‬امامی ع‪.‬ع قانون‬ ‫خانواده مختصرتهران ناشر میزان ‪ ،2014‬حقوق خانواده‪ .‬تهران ‪ :‬ناشر سهامی ‪.)2014‬‬ صفحه 90 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪89 /‬‬ ‫یمهر« َ‬ ‫یا به عباره دیگر مهر واژه ای عربی و مصدراست‪«،‬مهر»ٌ‪ «،‬ا‬ ‫مهر از لحاظ لغوی به معنای‬ ‫عوض ‪ 1‬به کار رفته است(بطرس البستانی‪ ،‬محیط المحیط قاموس مطول للفه العربیه‪ ،‬به نقل از پوالدی‪،‬‬ ‫‪ 1381‬ص‪ )28‬برای مهریه کلمات مترادف فراوانی ذکر شده است که از ان جمله صداق ‪ ،2‬نحله‪،‬‬ ‫فریضه‪ ،‬اجر‪ ،‬صدقه و ‪...‬است ‪.‬در قران کریم واژه مهر به کار نرفته‪ ،‬بلکه مترادف های ان‬ ‫استعمال گردیده می گو یند ‪(.‬محقق داماد‪ ، 1382 ،‬ص ‪ 223‬و پوالدی‪ ،‬همان‪ ،‬ص « کابین » است ‪.‬در‬ ‫فارسی به مهر‪.)28‬‬ ‫‪ )1-1‬مهریه در اصطالح‪:‬‬ ‫در یک تعریف کلی‪َ ،‬مهر یا صداق عبارت از مالی است که به واسطه ازدواج‪ ،‬مرد به زن می‬ ‫پردازد) سعدی‪ 1011 ،‬ه‪ ،‬ج ‪ ( 901 ،1‬و مطابق تعریفی جامع تر‪ ،‬مهر حق مالی است که در عقد‬ ‫ازدواج صحیح یا دخول به شبهه یا بعد از عقد فاسد‪ ،‬قانون گذار مرد را مکلف به )‪.‬پرداخت ان‬ ‫به زن کرده است‪ ( .‬شبلی‪،1977‬ص ‪ ،339‬دارلکتب االسالمیه‪ ،‬ص‪).265.‬‬ ‫یابـــه عبـــاره دیگرمهرعبـــارت از مـــالی اســـت کـــه مـــرد بـــه هنگـــام عقـــد ازدواج‪،‬‬ ‫برعهــده مــی گیــرد‪ .‬مهریــه حــق زن اســت واو مــی توانــد بالفاصــله پــس از عقــد ان‬ ‫را از شــوهرش مطالبــه کنــد‪ .‬چــون ایــن حــق پــس از فــوت زن بــه ورثــه او مــی رســد‬ ‫وانـــان مـــی تواننـــد ان را از مـــرد قـــبض کننـــد‪ .‬تعـــین نشـــدن مهرقبـــل از ازدواج موقـــت‬ ‫بــه (فتــوای بیشــترمراجع ) باعــث باطــل شــدن ان مــی شــود‪ .‬قــران کــریم بــه مــردان‬ ‫توصــیه مــی کنــد کــه مهریــه زنــان را بــ ا رضــایت کامــل پرداخــت کننــد وحــق ندارنــد‬ ‫درصـــورت نـــا رضـــابودن زن را ازار دهنـ ـ د تـــا از مهریـــه خـــود صـــرف نظـ ـ ر کنـــد یـــا‬ ‫بخشی ان را نه گیرد‪.‬‬ ‫براساســی فلســفه اولیــه مهریــه‪ ،‬نــوع هدیــه‪ ،‬نحلــه‪ ،‬پیشــ کش‪ ،‬اعطــای بــدون عــوض‬ ‫واز روی صـــداقت (صـــداق) بـــه صـــورت نقـــدی بـــا تاکیـــد بـــر معـــادل وو یژگـــی‬ ‫معنوی وفرامادی ان بوده است‪.‬‬ صفحه 91 ‫‪ /90‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫قـــران کـــریم مهـــر زن را {صـــداق} نامیـــده اســـت‪ ،‬زیراکـــه پرداخـــ ت مهریـــه نشـــان‬ ‫صدق ادعای مرد درعشق عالقه به خانمش است‪.‬‬ ‫واژه نحله به گفته راغبت اصفهانی از{ نحل} گرفته شده به معنی زنبوری عسل است‪ .‬چون‬ ‫زنبور عسل بدون توقعی عسل خودرا می بخشد‪ ،‬واژه نحله داللت دارد که فلسفه مهریه‪،‬‬ ‫تقدیمی‪ ،‬پیش کشی عطیه وهدیه است‪ .‬براساس برخی منابع فقه اسالمی مانند جواهر الکالم‪،‬‬ ‫مهریه که زوج به زوجه می پردازد‪ ،‬در حقیقت عوض حق بهره بردن از بضع [ا الت زنانگی ]‬ ‫است دراسالم حق مهریه متعلق به خودی زن است نه والدینش یا هرشخصی دیگری (‬ ‫تفسیرنمونه(جلد ‪ )3‬دارلکتب االسالمیه‪ ،‬ص‪.)265.‬‬ ‫‪ )2-1‬فقهای امامیه‪ :‬مستند به برخی روایات وارده مهر را هر ان چیزی میدانند که زوجین بر‬ ‫ان توافق کنند اعم از اینکه زیاده باشد یاکم ‪ )،‬طوسی‪1407 ،1364،1400 ،‬و‪ 1387‬نجفی‪ : 1374 ،‬ج‬ ‫‪ ، 31‬ص ‪ ،(3‬زیرا خداوند صداق را واجب کرده است‪ ،‬بدون انکه برای ان حداقل یا )‪.‬حداکثری‬ ‫قرار دهد‪ .‬مفید‪ : 1413 ،‬ص ‪.)20‬‬ ‫‪ )2‬اقسام مهریه در فقه اهل تشیع قرار ذیل می باشد‪:‬‬ ‫مهریه به انواع مهرالمسمی‪ ،‬مهرالمثل و مهرالمتعه تقسیم شده است و شق چهارمی وجود‬ ‫ندارد؛ ان چه برخی نو یسندگان) ابراهیم قزو ینی‪ ،1390 ،‬ص ‪ 196‬؛ جعفرزاده‪ ، 1390 ،‬ص‪)214‬تحت‬ ‫ً‬ ‫عنوان مهرالسنه اورده اند‪ ،‬در واقع نوع مستقل و خاصی از مهریه نیست و ماهیتا همان مهرالمسمی‬ ‫است‪(.‬محقق داماد‪1393.‬ص ا‪) .273‬‬ ‫‪ )1-2‬مهرالمسمی‪ :‬مهر المسمی مهر است که زوجین قبل از انعقاد عقد نسبت به مقدار‬ ‫ومیزان ان توافق نموده وان را در عقد ذکر می کنند‪ ،‬یا پس از عقد بر روی مقدار معینی توفق می‬ ‫کنند‪ .‬مهر باید بین زوجین تا حدی که رفع جهالت دوطرف شود معین ومشخص باشد نه این‬ ‫که یک چیزی مبهم و گنگ باشد‪ (.‬بررسی تطبیقی حقوق خانواد‪،‬ه تهران‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬ج‪،1‬ص)‪.‬‬ ‫به عباره دیگر مهرالمسمی مهری است که در عقد نکاح‪ ،‬نوع و مقدار ان معین شده و یا تعیین‬ ‫ان به عهده شخص ثالثی نهاده شده باشد ‪.‬مهرالمسمی نیز همانند مهرالمتعه از اثار عقد نکاح‬ صفحه 92 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪91 /‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫می باشد و نو یسندگان نیز عمدتا ان را ذیل اثار مالی نکاح مطالعه کرده اند ‪.‬طبیعتا عقد وقتی‬ ‫می تواند تولید اثر کند که از نظر حقوقی صحیح واقع شده باشد؛ در حالی که شرط اولیه قاعده‬ ‫ً‬ ‫مانحن فیه این است که زن‪ ،‬تن به زنا دهد و اساسا فرض قاعده‪ ،‬مربوط به نکاح صحیح بین‬ ‫طرفین نیست؛ لذا مهرالمسمی نیز خروج موضوعی از قاعده دارد‪ .‬بر این اساس‪ ،‬اگرچه ممکن‬ ‫ً‬ ‫است دو نفر برای فعلی که حقیقتا زنا تلقی می شود‪ ،‬بر مال مشخص و معینی تراضی کنند و‬ ‫حتی بین خودشان بر ان عنوان مهریه نیز قرار دهند‪ ،‬ولی با کشف بطالن نکاح و تحقق زنا‪،‬‬ ‫قرارداد تبعی مهر نیز باطل می شود و برای زانیه مهری نیست‪) .‬حقوق مدنی خانواد‪ ،‬چاپ دوم ‪،‬‬ ‫‪ ، 1935‬ص ‪.)196‬‬ ‫‪ )2-2‬شرایط مهرالمسمی‪ -1 :‬دارای ارزش مالی واقتصادی باشد‪ -2‬مشخص ومعلوم‬ ‫باشد‪ -3‬قابل تملک و نقل وانتقال باشد‪ -4‬دارای منفعت عقالیی ومشروع باشد‪ -5‬معین‬ ‫وتصریح شده باشد‪ -6‬زوج قدرت تسلیم مهریه را داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ )3-2‬ب‪ :‬مهرالمثل‬ ‫مهرالمثل عبارت از مقدار مالی است که به عنوان مهر برای امثال و اقران زن در نکاح معین‬ ‫می شود و به طور کلی در تعیین مهرالمثل ان چه مورد رغبت و تمایل در ازدواج زن است‬ ‫ملحوظ می شود (امامی‪ ، 1375 ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪ (. 419‬برخالف مهرالمتعه و مهرالمسمی‪ ،‬موجبات‬ ‫پرداخت مهرالمثل )محدود به نکاح صحیح نیست ‪.‬مواردی وجود دارد که بدون ان که نکاحی‬ ‫صحیح بین زن و مرد باشد‪ ،‬مرد مکلف به دادن مالی تحت عنوان مهرالمثل به زن است ‪.‬به‬ ‫عبارتی دیگر مهرالمثل قبل از ان که اثر عقد باشد‪ ،‬عوض وطی است)جعفری لنگرودی‪،‬‬ ‫‪ ،1382‬ص ‪)562‬بدین ترتیب ظهور واژه مهر در قاعده به معنای مهرالمثل قوت می گیرد؛ زیرا‬ ‫اگر شرط اصلی اعمال قاعده یعنی رضایت زن به نزدیکی با مرد‪ ،‬منتفی باشد و یا اگر زن از‬ ‫فساد نکاح ا گاهی نداشته باشد‪ ،‬وی مستحق مهرالمثل است ‪ (.‬شیخ السالمی‪ ،‬بررسی فقهی و‬ ‫حقوقی حقوق خانواده ‪ ،1382 ،‬ص ‪.(562‬‬ صفحه 93 ‫‪ /92‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ )4-2‬ج‪ :‬مهرالمتعه‪:‬‬ ‫مهرالمتعه مهری است که در نکاح مفوضه البضع‪ ،‬زوج به زوجه مطلقه اش که با وی نزدیکی‬ ‫نکرده است‪ ،‬می پردازد) جعفری لنگرودی‪ ، 1394 ،‬ص ‪ (. 702‬ماده ‪ 1093‬قانون مدنی در این‬ ‫خصوص بیان می دارد هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی زن خود را‬ ‫طالق ده ‪ ،‬زن مستحق مهرالمتعه است‪ .‬برای تعیین مقدارتعیین مهر مهرالمتعه‪ ،‬به اوضاع و‬ ‫احوال مرد از حیث میزان متمول بودن وی نگاه می شود‪( .‬ترمینولوژی حقوق‪ ،‬چاپ بیست و‬ ‫هفتم‪،1394،.‬ص‪.)702‬‬ ‫‪ )3‬مهریه – َمهر واژه ای عربی و معادل ان در فارسی کابین است‪.‬‬ ‫در تعریف مهریه می توان گفت‪ :‬مهریه عبارت از مالی است که شوهر برای نکاح به زن‬ ‫تملیک می کند؛ منتها مالکیت زن بر مهر‪ ،‬هنگام عقد‪ ،‬به نصف ان متزلزل خواهد بود و در‬ ‫صورتی استقرار پیدا خواهد کرد و زوج ملزم به پرداخت تمام ان خواهد گردید که نزدیکی‬ ‫حاصل شده و یا شرایط دیگری محقق شده باشد‪.‬‬ ‫‪ )1-3‬اقسام مهریه به گزارش پایگاه خبری داورگاه‪:‬‬ ‫مهریه ‪ ۵‬نوع می باشد‪ -۱ :‬مهرالمسمی؛ ‪ -۲‬مهرالمثل؛ ‪ -۳‬مهرالسنه؛ ‪ -۴‬مهرالمتعه؛ ‪ -۵‬مهر‬ ‫الموفضه‪.‬‬ ‫‪ )1-3‬مهرالمسمی‪:‬‬ ‫عبارت است از مال معینی که با عنوان مهر با توافق زوجین و یا به وسیله شخص ثالثی که از‬ ‫طرف انها انتخاب شده است‪ ،‬تعیین می شود‪ .‬این مال ممکن است به یکی از صور عین معین‪،‬‬ ‫منفعت عمل و یا حق باشد‪.‬‬ ‫‪ )2-3‬مهرالمثل‬ ‫مهر امثال و اقران زوجه را مهرالمثل می گو یند‪ .‬غیر از مواردی که در عقد نکاح مهری ذکر‬ ‫نمی شود و نزدیکی رخ نمی دهد‪ ،‬در موارد زیر نیز زن حق مطالبه مهرالمثل را خواهد داشت‪:‬‬ صفحه 94 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪93 /‬‬ ‫اول‪ :‬مهری که در عقد ذکر شده‪ ،‬مجهول بوده و یا مالیت نداشته باشد‪.‬‬ ‫دوم‪ :‬عدم مهر شرط شده باشد و قبل از تراضی بر مهر معین بین زن و شوهر نزدیکی واقع شود‪.‬‬ ‫سوم‪ :‬زن به فساد نکاح جاهل بوده و نزدیکی واقع شده باشد‪.‬‬ ‫‪ )3-3‬مهرالمتعه‪:‬‬ ‫متعه در لغت یعنی بهره مند شدن و لذت بردن؛ و اصطالحا در صورت وقوع طالق قبل از‬ ‫نزدیکی و قبل از تعیین مهر‪ ،‬زن مستحق مهرالمتعه خواهد بود‪ .‬پس سه شرط برای تعلق‬ ‫مهرالمتعه به زن الزم است‪:‬‬ ‫اول‪ :‬در عقد مهری ذکر نشده باشد و بعدا زوجین ان را تعیین نکرده باشند؛‬ ‫دوم‪ :‬نزدیکی و مقاربت واقع نشده باشد؛‬ ‫سوم‪ :‬جدایی از طریق طالق باشد‪ ،‬نه به واسطه فسخ یا مرگ یا لعان‪ ،‬که در این صورت نه مهر و‬ ‫نه متعه به زن تعلق نمی گیرد‪.‬‬ ‫‪ )4-3‬مهرالسنه‪:‬‬ ‫مهرالسنه عبارت از مهری است که رسول خدا (ص) ان را مهر جمیع زوجات خود فرمودند‪.‬‬ ‫مقدار مهرالسنه به نظر جمیع فقها درهم بوده‪ ،‬که معدل ‪ ۵/۲۶۲‬مثقال پول نقره مسکوک (هر‬ ‫مثقال ‪ ۲۴‬نخود) است‪ .‬در واقع مهرالسنه از اقسام مهرالمسمی است ولی چون در ادبیات‬ ‫حقوقدانان بدین شکل تفکیک شده است‪ ،‬این عنوان به صورت مستقل امده است‪.‬‬ ‫‪ )5-3‬تف ویض مهر‪:‬‬ ‫در نکاح مفوضه المهر عقد صحیح است‪ ،‬در حالی که مقدار مهر به واسطه تفو یض‪( ،‬اجازه‬ ‫تعیین مقدار مهر) به یکی از زوجین و یا شخص ثالث واگذار می شود‪ ،‬به زنی که بدین صورت‬ ‫عقد می شود‪ ،‬مفوضه المهر گو یند‪ (.‬اختصاصی داورگاه ‪ -‬برگرفته از کتاب مطالبات زوجه و‬ ‫روش وصول ان)‪.‬‬ صفحه 95 ‫‪ /94‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ )4‬اقسام مهر در فقه اهل تسنن‪:‬‬ ‫‪ )4- 1‬مهرالمسمی‪ :‬عبارت ازمهری است که اندازه و مقدار ان با رصایت کامل طرفین ( زوج‬ ‫وزوجه) و یا نماینده گان قانونی ایشان در هنگام انعقاد ازدواج و یا احیانا بعد از تعین وتحدید‬ ‫شده باشد‪.‬‬ ‫طو یکه از تعریف فوق برمی اید مهرمسمی در دوحالت مطرح بحث قرارگرفته است‪ :‬یکی از‬ ‫این حاالت‪ ،‬زمانی صورت میگرد که طرفین بارضایت کامل اندازه ان را درهنگام عقد ازدواج‬ ‫تعین ومشخص کرده باشد‪ .‬دومی زمانی مطرح بحث قرار میگرد که زوجه اختیار تعین مهررا به‬ ‫زوج یا شخص سوم واگذار نموده باشد‪ ،‬که در این حالت زوج بعد از انعقاد عقد وقبل از‬ ‫مباشرت جنسی مکلف می گردد تا اندازه ومقدار ان را معین ومشخص سازد‪.‬‬ ‫باید خاطر نشان ساخت که مهر مسمی توسط طرفین ازدواج قابل تزید وتنقیص نیز می‬ ‫باشد‪(.‬سوره نساءایه ‪( .)24‬خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ج‪،2‬ص ‪ ،23‬شیخ السالمی‪ ،272-270،232،‬حقوق‬ ‫فامیل‪،‬ج‪.2‬ص ‪.)44-41-33‬‬ ‫‪ )2-4‬مهرالمثل‪:‬‬ ‫مهرالمثل یعنی مهریهای که زن استحقاق دریافت ان را پیدا میکند و مانند مهریه زنی است که‬ ‫بهنگام عقد از نظر سن و زیبائی و مال و عقل و دین و دوشیزگی و عدم ان و شهر و سرزمین و‬ ‫ً‬ ‫داشتن فرزند و نداشتن فرزند و امثال ان درست مثل او است چون عادتا ارزش مهریه و مقداران‬ ‫با توجه بدین صفات تعیین میگردد و این صفات در مقدار مهریه موثرند‪ .‬انچه که در مهرالمثل‬ ‫از نظر خو یشاوندانش معتبر است انستکه مانند خواهرش و عمهاش و دختران عمو یش باشد‪.‬‬ ‫احمد گفته است در مهرالمثل خو یشاوندان «عصبه» و «ذویاالرحام» معتبرند‪ ،‬اگر از‬ ‫خو یشاوندانش زنی نباشد که متصف بصفات او باشد برای تعیین مهرالمثل زن بیگانهای از‬ ‫خانواده همانند خانواده پدرش در نظرگرفته میشود‪( .‬خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ج‪،2‬ص ‪ ،23‬شیخ‬ ‫السالمی‪ ،272-270،232،‬حقوق فامیل‪،‬ج‪.2‬ص ‪.)44-41-33‬‬ صفحه 96 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪95 /‬‬ ‫‪ )3-4‬مهرالمتعه‪:‬‬ ‫متعه یک اصطالح عربی بوده‪ ،‬از نگاه لغوی به ان چیزی اطالق می شود که ازا نفع اندک برده‬ ‫شود ودوامدار نباشد‪.‬‬ ‫انگاه اصطالحی متعه عبارت ازان چیزی است که برای زن بعد از طالق داده شده وشامل لباس‬ ‫ومانند ان می باشد‪ .‬اصطالح متعه برای زنان به خاطری اختصاص یا فته است که وی از متعه‬ ‫نفع می برد‪ ،‬برای زوجه درصورت واجب شناخته می شود که تفریق میان زوجین قبل زا‬ ‫مباشرت جنسی وخلوت صورت گرفته باشد مشروط براین که مهر در عقد ازدواج به صورت‬ ‫صحیح و با رعایت شرایط صحت ان مسما نشده باشد‪( .‬خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ج‪،2‬ص ‪ ،23‬شیخ‬ ‫السالمی‪ ،272-270،232،‬حقوق فامیل‪،‬ج‪،2‬ص ‪.)44-41-33‬‬ ‫‪ )4-4‬مهریه نقدی و مه ریه نسیهای(مهر معجل وموجل)‬ ‫مهرمعجل‪ :‬مهری است که به توری کامل و یک باره گی دریافت می شود‪(.‬فقه‬ ‫السنه‪،‬ج‪،1‬ص‪.)1257‬‬ ‫مهرموجل‪ :‬مهریه دوامدار عبارت از مهر است که زوج ظرف مدت معینی پرداخت نماید‪.‬‬ ‫الشیخ‪ (،‬فقه السنه‪،‬ج‪،1‬ص‪.)1257‬‬ ‫مهریه را میتوان بصورت نقدی یا نسیهای قرار داد یا اینکه بعضی از ان نقد و بعضی دیگر‬ ‫وعدهدار باشد‪ ،‬همانگونه که عرف و عادت مردم محل است‪ ،‬رفتارمی شود ‪.‬‬ ‫پرداخت قسمتی از مهریه بصورت نقدی مستحب و پسندیده است‪ .‬چون از ابن عباس روایت‬ ‫شده استکه پیامبرص علی ابن ابی طالب را پیش از انکه چیزی به فاطمه پرداخت کند از زفاف‬ ‫با او‪ ،‬منع نمود‪ .‬علیگفت‪ :‬چیزی ندارم حضرت محمد فرمود پس زره «حطمی» شماکجا‬ ‫است؟ علی ان را به فاطمه داد‪ .‬بروایت ابوداود و نسائی و حاکم که ان را «صحیح» دانسته‬ ‫است‪ .‬ابوداود و ابن ماجه از عایشه روایتکردهاندکهگفت‪« :‬پیامبرص به من امرکرد که زنی را به‬ ‫نزد شوهرش ببرم‪ ،‬قبل ازانکه چیزی را به وی بدهد»‪ .‬از این حدیث برمیایدکه شوهر پیش از‬ صفحه 97 ‫‪ /96‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫انکه چیزی از مهریه را به همسرش بدهد میتواند با وی همبستر گردد‪ ،‬و حدیث ابن عباس‬ ‫میرساندکه مستحب است پیش از انکه با وی همبسترگردد‪ ،‬مبلغی از مهریه را پرداخت کند‪.‬‬ ‫اوزاعیگفته است‪ :‬مردم میپسندیدند‪،‬که پیش از انکه شوهر بر زن وارد شود‪ ،‬چیزی را به وی‬ ‫بدهد‪ .‬زهریگفته‪ :‬بما رسیده استکه سنت انست پیش ازانکه به نزد زن برود نفقه یا لباسی را به‬ ‫وی تقدیم کند و عمل مسلمانان بر این رو یه بوده است‪.‬‬ ‫صاحب محلی این رای را مورد بررسی و مناقشه قرار داده و گفته است‪:‬‬ ‫«هیچکس از مسلمین در این امر مخالفتی ندارد که از زمان اجرای صیغه عقد نکاح‪ ،‬زن همسر‬ ‫مرد میشود و هر دو برای همدیگر حالل هستند‪ ،‬هرکس مانع نزدیکی مرد به زن شود‪ ،‬تا اینکه‬ ‫مهریه یا غیران را میپردازد‪ ،‬اومانع وصلت بین زن و مرد شده است بدون اینکه دلیلی ازکتاب‬ ‫خدا یا سنت رسول خدا داشته باشد‪ .‬ولی حقیقت انست که نباید هیچکدام از حق خود محروم‬ ‫و ممنوع شوند‪ ،‬پس مرد حق نزدیکی را دارد‪ ،‬خواه زن بخواهد یا نخواهد و زن حقگرفتن مهریه‬ ‫خود را دارد‪ ،‬مرد بخواهد یا نخواهد»‪ .‬پیامبرص این سخن را پذیرفته است‪« :‬اعط کل ذی حق‬ ‫حقه» «حق هرکس را به وی بدهید» ‪ )،‬فقه السنه‪،‬ج‪،1‬ص‪.)1257‬‬ ‫‪ )5‬مقدار مهر در فقه اهل تشیع‪:‬‬ ‫در فقه اهل تشیع دو نظر در خصوص مقدار مهریه موجود است‪:‬‬ ‫الف ‪ :‬برخی بر این عقیده اند که میزان مهر نباید بیشتر از مهرالسنه یعنی پانصد دینار باشد ‪.‬‬ ‫ایشان در توجیه ادعای خود ضمن استناد به روایت مفضل از امام جعفر صادق ‪ 7‬که میگو یند از‬ ‫حضرت در مورد مقدار مهریه ی زن که نباید سنت محمدی ‪ ۵۰۰‬درهم است ‪ » :‬از ان تجاوز‬ ‫گردد سوال کردم ‪.‬ایشان فرمودند‬ ‫پس کسی که بیشتر از ان مهریه تعیین کند‪ ،‬به سنت پیامبر بازگشت داده میشود )حر عاملی‬ ‫‪ :۱۴۱۰‬ج ‪ ، ۱۳‬ص ‪ (۱۱۰‬و ملزم به پرداخت بیش از ‪ ۵۰۰‬درهم نیست استدالل می کنند چون‬ ‫سنت حضرت رسول خدا بر این بوده که مهریه ی زنان خود را ‪ ۵۰۰‬درهم قرار دهد و با توجه به‬ صفحه 98 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪97 /‬‬ ‫اینکه مهر هم تابع احکام شرع است‪ ،‬پس در صورتی که مهریه بیشتر از انچه گفتیم تعیین شود‪،‬‬ ‫چون اجماعی بر اینکه مازاد جزء مهریه تلقی شود وجود ندارد و دلیل شرعی دیگری نیز در این ‪:‬‬ ‫خصوص نیست‪ ،‬نفی زیاد از ‪ ۵۰۰‬درهم واجب میشود (سید مرتضی ‪: ۱۹۹4‬ص‪)۱۲۴‬‬ ‫ب ‪ :‬برخالف این نظر که اقلیتی از فقهای امامیه به ان قائل اند‪ ،‬اکثر فقهای؛ شیعه عقیده دارند‬ ‫که برای مهریه حداکثری وجود ندارد(نجفی ‪ : ۱۴۱۴‬ج ‪ ، ۳۱‬ص ‪ ۱۴‬جبعی عاملی ‪ : ۱۳۷۰‬ج ‪ ،۵‬ص‬ ‫‪ .)۴۸۹‬دالیل ایشان برای اثبات این ادعا بدین شرح است‪ :‬اول قران‪ ،‬ایه ی بیستم سوره ی نساء‬ ‫ً‬ ‫می فرماید؛ «و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و اتیتم قنطارا فال تاخذوا منه شیئا ‪.‬اتاخذونه‬ ‫ً ً‬ ‫ً‬ ‫بهتانا و اثما مبینا»‬ ‫اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر اختیار کنید و مال بسیاری مهر او کرده اید‪ ،‬نباید‬ ‫چیزی از مهر او را پس بگیرید ‪.‬ایا با تهمت زدن به زن مهر منظور از قنطار مال عظیم است «‪ .‬او‬ ‫را م یگیرید؟ و این گناهی اشکار است و اینکه خداوند فرموده است که مهریه ی زنانتان را اگر‬ ‫بسیار زیاد هم باشد بپردازید‪ ،‬داللت بر ان دارد که برای تعیین مهریه حد و مرزی وجود ندارد‪.‬‬ ‫چرا که اگر غیر از این بود‪ ،‬خداوند پرداخت مهریه را تا حد معین واجب می فرمود و بدین‬ ‫صراحت مرد را از باز پس گیری مهریه ای که تعیین کرده صرف نظر از میزان ان منع نمی فرمود‪.‬‬ ‫دوم‪ :‬روایات‪ ،‬در کتاب شریف وسائل الشیعه روایات متعددی موجود است که حکایت از عدم‬ ‫تحدید مهر می کند‪ .‬به عنوان نمونه ذیال به دو روایت اشاره می شود‪:‬‬ ‫روایت منقول از امام صادق بانی در مورد میزان مهریه‪« :‬ما تراضیا علیه من قلیل او کثیر فهو‬ ‫مهر»؛ «مهریه عبارت از ان چیزی است که بر ان تراضی شود کم باشد یا زیاد‪( .‬حرعاملی ‪،۱۴۱۰‬‬ ‫ج‪ ،۱۳‬ص ‪.)۲۳۸‬‬ ‫روایت منقول از امام رضا عائال‪« :‬لو ان رجال تزوج امراه و جعل مهرها عشرین الف و جعل‬ ‫البیها عشره الفی کان المهر جائز و الذی سماه لبیها فاسد»؛ «اگر مردی با زنی ازدواج کند و‬ ‫مهریه ی وی را بیست هزار سکه قرار دهد و برای پدرش ده هزار‪ ،‬مهر زن صحیح بوده و انچه‬ ‫برای پدر قرار داده شده‬ صفحه 99 ‫‪ /98‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فاسد است)‪.‬‬ ‫قائلین به این نظر‪ ،‬استدالل فقهای دسته ی اول را رد کرده و اظهار می دارند روایت استنادی‬ ‫ایشان در غایت ضعف سند بوده و به دلیل احکام عجیب موجود در ان مورد توجه هیچ فقیهی‬ ‫قرار نگرفته است (نجفی ‪ ،۱۴۱۴‬ج ‪ ،۳۱‬ص‪)۱۴‬‬ ‫علی رغم اعتقاد اکثریت فقها بر محدود نبودن مهر ایشان به استناد احادیثی از معصومین ‪ ،‬از‬ ‫جمله روایتی از امام باقر علی که فرمود‪:‬‬ ‫«من برکه المراه قلت مهرها و من شومها کثرت مهرها»؛ «از برکت زن کمی مهر او و از شومی‬ ‫وی کثرت مهر اوست»‬ ‫همچنین روایتی از حضرت رسول ص که فرمود‪:‬‬ ‫افضل نساء امتی جیادا اقلهن مهر»؛ «بهترین زنان امت من زنانی هستند که کمترین مهر را‬ ‫دارند»‪،‬‬ ‫قائل به کراهت مهر زیاد و استحباب مهر کم هستند و تا کید می کنند بهتر است زنان با اتکاء به‬ ‫سنت حضرت رسول در تعیین مهریه سخت گیری نکنند‪ .‬اما در هر حال در فقه امامیه میزان‬ ‫مهریه با محدودیت همراه نیست و طرفین می توانند هر میزان مهری که بخواهند برای زن تعیین‬ ‫کنند‪(.‬شریعه االسالمیه و القانون قاهره‪ ،‬مکتبه الزهریه‪ ،‬ج ‪ ۳‬و ‪ ،۵‬بررسی تطبیقی حقوق خانواد‪،‬ه تهران‬ ‫دانشگاه تهران‪ ،‬ج ‪).۱‬‬ ‫‪ )1-5‬یافته های پژوهش‪:‬‬ ‫درفقه امامیه دونظر در خصوص مقدار مهریه جود دارد‪:‬‬ ‫‪ .1‬مهر السنه؛ برخی معتقد اند که نه باید مقدار مهریه بیشتر ار مهرالسنه یعنی همان‬ ‫‪ 500‬درهم باشد‪.‬‬ ‫‪ .2‬مهریه توافقی‪ ،‬اکثری فقهای شیعه عقیده دارند که برای مهریه حدی اکثری وجود‬ ‫ندارد‪ ،‬بلکه هر قدر طرفین توافق کنند‪ ،‬ان را میتوان مقدار مهریه قرارداد‪ .‬ایات قران‬ صفحه 100 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪99 /‬‬ ‫کریم وروایات درمورد جواز مهریه توافقی‪ ،‬مو یده این مطلب است‪ (.‬نقد و بررسی مهریه‬ ‫درالحیه حمایت از خانواد» نشریه مطالعات راهبری زنان‪ ،‬تهران‪ ،‬فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی‬ ‫زنان شماره ‪ ،48‬سال دوازدهم‪ ،‬تابستان ‪.)1389‬‬ ‫‪ )6‬مقدار مهر در فقه اهل سنت‪:‬‬ ‫ایات قران‪:‬‬ ‫برخالف اینکه اقلیت فقهای شیعه به محدودیت مهریه قائل اند‪ ،‬در کلیه مذاهب اهل سنت‬ ‫فقها بر فقدان حداکثری مهریه متف قالقول اند ‪.‬همه فقهای اهل سنت معتقدند‪ ،‬نه تنها هیچ‬ ‫دلیلی نه در قران و نه در سنت بر محدودیت میزان مهریه وجود ندارد؛ بلکه دالیلی موجود است‬ ‫که به زوجین اختیار میدهد میزان مهریه را با تراضی به هر مقدار که مایل اند تعیین کنند (النوری ‪.‬‬ ‫‪ : ۲۰۰۲‬ج ‪ ، ۲۰‬ص ‪ ۲۰‬؛ زحیلی ‪ : ۲۰۰۰‬ج ‪ ،۳‬ص ‪).۱۲۳‬‬ ‫دلیل قرانی ایشان همان ایه ی ‪ ۲۰‬سوره ی مبارکه ی نساء است که اکثریت فقهای شیعه به ان‬ ‫استناد کرده اند و دلیل نامبردگان از سنت نیز روایتی از خلیفه ی دوم است که ایشان با دیدن‬ ‫زیاده روی مردم در تعیین میزان مهریه تصمیم گرفت میزان مهریه را مشخص و مقرر کند که‬ ‫هیچ کس حق تجاوز از این میزان را نداشته باشد تا اینکه امکان ازدواج اسان فراهم شود‪.‬‬ ‫هنگامی که مردم را به این امر دعوت کرد‪ ،‬زنی وی را مخاطب قرار داده و اظهار کرد‪« :‬تو در‬ ‫حالی که خداوند که می فرماید‪« :‬و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و اتیتم قنطارا فال تاخذوا‬ ‫منه شیئا‪ ،‬اتاخذونه بهتانا و اثما مبینا» را تالوت می کنی‪ ،‬چنین حکمی را صادر کنی عمر با‬ ‫شنیدن این استدالل گفت‪« :‬عمر خطا کرد و این زن درست می گو ید» (بدران‪ :‬ج ‪ ،۱‬ص‪۱۸۵‬؛‬ ‫ابوزهره‪ :‬ص ‪۱۸۹‬؛ ابراهیم بک و واصل ‪ :۲۰۰۳‬ج ‪ ،۳‬ص ‪| .)۱۵۱‬‬ ‫ب ا این اوصاف فقهای اهل سنت نیز مانند فقهای شیعه به استناد روایاتی از حضرت رسول وی‬ ‫که فرمودند‪« :‬بهترین مهریه‪ ،‬کم ترین ان است» یا «با برکت ترین نکاح‪ ،‬کم مهر ترین ان است‪،‬‬ ‫بر استحباب کم بودن مهریه تا کید کرده و مهریه ی زیاد را مکروه می شمارند (ابوزهره ‪:‬ص ‪.)۱۸۹‬‬ صفحه 101 ‫‪ /100‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مهریه و کابین از نظر شرع حد معینی ندارد‪ ،‬و هر چیزی که بتواند بهای کاال قرار گیرد خواه‬ ‫عین و ذات اشیاء یا منفعت باشد می تواند مهریه و کابین واقع شود ‪.‬چون صحیحین (مسلم و‬ ‫بخاری) امده است که پیامبر به مردی که می خواست ازدواج کند چیزی برای مهریه قرار دادن‬ ‫طلب کن حتی اگر یک انگشتر اهنی باشد ; » گفت ان زن را به عقد نکاح وازدواج تو دراوردم‬ ‫برن که « سرانجام به ان مرد گفت و در ان دلیل است برای « مهریه اش ان باشد که مقدار قرانی‬ ‫که می دانی به وی یاد دهی مبالغه در اندکی مهریه‪ ،‬و این که منفعت نیز می تواند مهریه واقع‬ ‫شود‪.‬‬ ‫و در حدیث عامر بن ربیعه امده است که زنی از بنی فزاره ازدواج کرد و مهریه اش ‪ » :‬یک جفت‬ ‫کفش سرپایی بود به وی گفت ‪:‬ای زن !راضی می شوی که یک‪ ،‬جفت کفش به تو بدهد‪ ،‬یعنی‬ ‫راضی هستی که زن وی بشوی و او یک جفت کفش به تو بدهد؟ ان زن گفت ‪ :‬اری ‪.‬پیامبر ان را‬ ‫جائز دانست و حکم را تنفیذ کرد به )روایت ابن ماجه و ترمذی که گفته ‪:‬حسن است‪).‬‬ ‫‪ )7‬مقتضای اطالق وعمومیات ایات در مورد مقدار مهریه‪:‬‬ ‫مقتضای اطالق و عمومات ایات درباره مقدار مهریه چیست؟ درباره مقدار مهریه ‪ ،‬ایات اطالق‬ ‫دار ند‪ .‬در ایات به طور مطلق امده است ‪ :‬مهریه زنان را بپردازید و حد و قیدی ذکر نشده است‪.‬‬ ‫چه بسا از اطالق استفاده شود‪ :‬با تعیین نکردن مقدار مهریه اراده دو طرف را در تعیین مقدا از‬ ‫جمله ایه ی ‪ 4‬سوره نساء داریم ‪:‬‬ ‫َْ َ ا ا‬ ‫َ ا َ َ‬ ‫اَ‬ ‫ا‬ ‫ًَ َ ْ‬ ‫« َواتوا الن َس َاء َصدقاته َن ن ْحله ۚ فان ط ْب َن لک ْم ع ْن ش ْی ٍء م ْن اه نف ًسا فکل اوه َهن ًیئا َمر ًیئا»‪ «،‬و مهر زنان‬ ‫را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یا عطیه‪ )،‬به انان بپردازید! (ولی) اگر انها چیزی از ان را با‬ ‫رضایت خاطر به شما ببخشند‪ ،‬حالل و گوارا مصرف کنید»!‬ ‫این ایه در مقام بیان وجوب پرداخت مهریه نسبت به تعیین مقدار و بیان کم یا زیادی ان اطالق‬ ‫دارد ‪.‬‬ صفحه 102 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪101 /‬‬ ‫در مقام استفاده و استنباط حکم شرعی از اطالق‪ ،‬باید دیگر ایات و روایات را مالحظه کرد که‬ ‫قیدی وارد شده است اطالق را محدود کند یا نه؟ اگر چنین دلیلی بدست امد اطالق تقیید می‬ ‫گردد؛ وگرنه اطالق قابل استناد می شود و به نبودن اندازه معین برای مهریه حکم می شود‪.‬‬ ‫راجع به تعیین مقدار مهریه‪ ،‬نه تنها در ایات دیگر قیدی وارد نشده است؛ بلکه بعضی ایات به‬ ‫نحوی بر محدود نبودن ان داللت میکند‪ ،‬از جمله‪ :‬ایه ی ‪ 20‬و ‪ 21‬سوره نساء داریم‪:‬‬ ‫ا‬ ‫َ ََ َْ ا ا‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ ا‬ ‫َْ‬ ‫ً‬ ‫َ ََْ ا َ‬ ‫َ َ‬ ‫« َو ان ا َر ْدت ام ْاست ْبدال َز ْوج َمکان َز ْوج َوات ْی ات ْم احد ااه َن ق ْنط ًارا فال تاخذوا م ْن اه ش ْی ًئا ۚ اتاخذون اه اب ْه َتانا‬ ‫ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫ْ‬ ‫َو اث ًما امب ًینا»؛« و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید‪ ،‬و مال‬ ‫فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداختهاید‪ ،‬چیزی از ان را پس نگیرید! ایا برای بازپس گرفتن مهر‬ ‫انان‪ ،‬به تهمت و گناه اشکار متوسل میشو ید؟»!‬ ‫َ َْ َ َْ ا ا َا َ َ ْ َْ َ ٰ َ ْ ا ا ْ َ ٰ َ ْ َ َ َ ْ َ ْ ا ْ َ ً َ ً‬ ‫«وکیف تاخذونه وقد افضی بعضکم الی بعض واخذن منکم میثاقا غلیظا»؛« و چگونه ان را باز‬ ‫ٍ‬ ‫پس میگیرید‪ ،‬در حالی که شما با یکدیگر تماس و امیزش کامل داشتهاید؟ و (از این گذشته‪)،‬‬ ‫انها (هنگام ازدواج‪ )،‬از شما پیمان محکمی گرفتهاند!»‬ ‫‪ )8‬میزان مهریه دختران پیامبر(ص) وهمسران ایشان‬ ‫درمنابع امده که پیامبر(ص) چهار دختربنام های زینب‪ ،‬رقیه‪ ،‬ام گلسوم وفاطمه زهرا (ع) داشته‬ ‫اند که دراین قسمت مقدار ومیزان مهریه انها را مورد بررسی قرارمیدهیم‪ (.‬مجمع البیان ج ‪ ،4‬ص‬ ‫‪،578‬سبل الهدی‪ ،‬ج ‪ ،9‬ص ‪.)291‬‬ ‫در کل تمام مهریه دختران پیامبر(ص) به یک مقدارمعین بوده است‪ ،‬ازهمین رو به بررسی مهریه‬ ‫حضرت فاطمه (ع) می پردازیم ‪ .‬حضرت فاطمه داری خواستگارهای زیادی دربین صحابه‬ ‫بود‪ ،‬ولی پیامبر(ص) درخواست ازدواج ان ها را رد می کرد ودخترش فاطمه را به عقد نکاح‬ ‫حضرت علی در اورد‪ .‬دربین خواستگارا افرادی همچون عبدالرحمن بن عوف وعثمان بن عفان‪،‬‬ ‫خواتسگار فاطمه بودند که مهریه های بسیارباالی را پیشنهاد می کردند‪.‬‬ صفحه 103 ‫‪ /102‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫از انس بن مالک روایت شده‪ ،‬عبدالرحمن به خاطری ازدواج با حضرت فاطمه حاضربود ‪100‬‬ ‫شتر سیاموی که همگی انها محملی ازجنس پارچه های مصری به همراه داشت به عنوان مهریه‬ ‫پیشکش کند ولی پیامبر(ص) از انها روی گرداند‪ ،‬و منتظر ماند تا انکه حضرت علی قدم پیش‬ ‫نهاد با انکه فقیربود‪ ،‬پیامبر(ص) پس از مشورت با دخترش در خواست اورا پذیرفت‪.‬‬ ‫درخصوص میزان مهریه حضرت فاطمه دربین مورخان اختالف است‪ ،‬زیرا برخی گفته اندا که‬ ‫فقط زرهی بوده که حضرت علی در استانه برپایی مراسم به فرمان پیامبر(ص) ان را فروخت‬ ‫و بهایش را نزد ایشان بورد پیامبر(ص) نیز باان پول برای دخترش جهزیه وسایر وسایل تهه کرد‪.‬‬ ‫برخی دیگر عالوه بر زرهی به چیزها ی دیگر اشاره نموده اند‪ ،‬و برخی مبلغ مهریه حضرت‬ ‫فاطمه را به سکه نقره رایج ان زمان بیان داشته اند‪.‬‬ ‫‪ )1-9‬نوع میزان مهریه حضرت فاطمه در منابع شیعه‪:‬‬ ‫‪ -1‬کلینی (‪ 328‬ق) به اسنا مختیلف‪ ،‬ازقول امام باقر وامام صادق (ص) نقل کرده‪ :‬مهریه‬ ‫حضرت فاطمه لباس یمنی کهنه وزرهی بود وفروش خانه اوپوست میشی که انرات می‬ ‫انداختند و به روی ان می خوابیدند‪.‬‬ ‫‪ -2‬شیخ طوسی(‪ 460‬ق ) با واسطه حضرت علی نقل می کند که مهریه حضرت فاطمه‬ ‫زرهی حطمیه بوده است‪.‬‬ ‫‪ -3‬برخی گزارشها مهریه ان حضرت را یک زرهی حطمیه به مبلغ سی درهم میدانند‬ ‫وشاهد مثال ایشان فرمایش امام صادق (ع) است که می فرمایند‪ :‬پیامبر(ص) حضرت‬ ‫فاطمه را به یک زرهی حطمیه که ارزش ان به سی درهم میرسد تزو یج نمود‪.‬‬ ‫‪ -4‬درگزارش ازدواج امام جواد (ع) با دختری مامون امده است که امام‪ ،‬ام لفضل دختری‬ ‫عبدالله المامون را به عقدی خود دراورد‪ ،‬فرموده است که ام لفضل را با مهریه جده ام‬ ‫فاطمه (ع) دختری پیامبر(ص) که ‪ 500‬درهم بود‪ ،‬به عقدی خود در می اورم‪ (.‬مناقب ال‬ ‫ابی طالب‪ ، ،‬ج ‪،3‬ص ‪ :345‬ابن جوزی‪ ،‬تذکره الخاص‪ ،‬ص ‪ ، ،306‬کشف الغمه‪ ،‬ج ‪،1‬ص ‪، :355‬‬ ‫بهارالنوار‪ ،‬ج ‪ ،43‬ص ‪).127‬‬ صفحه 104 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪103 /‬‬ ‫‪ )2-9‬میزان مهریه حضرت فاطمه در منابع اهل سنت‪:‬‬ ‫منابع حدیثی اهل تسنن‪ ،‬میزان مهریه حضرت فاطمه را مختلیف بیان نموده اند‪:‬‬ ‫‪ -1‬ابن سعد ( ‪230‬ق) اقوال متفاوت را در این رابطه ذکر می نمایند‪ :‬از عبید الله بن‬ ‫موسی‪ ،‬از اسرایل‪ ،‬از جابر‪ ،‬از محمد بن علی باقر (ع) روایت نموده که کابین حضرت‬ ‫فاطمه بردی کهنه وپوست دباغی شده گوشفندی بوده است وهمچنان از قولی سفیان‬ ‫بن عیینه از عمرو‪ ،‬از عکرمه نقل کرده که حضرت علی با یک زرهی اهنی استین کوتا‪،‬‬ ‫حضرت فاطمه را به عقد خود دراورده است‪ .‬ابن حجر (‪852‬ق) این حدیث را مرسل‬ ‫اماه صحیح السناد دانسته است‪.‬‬ ‫ابن سعد به نقل از وکیع بن جراح از منذر بن ثعلبه از علباء بن احمر یشکرنقل کرده که حضرت‬ ‫علی حضرت فاطمه را به همسری گرفت « بعیر» شتری خودی را به ‪ 480‬درهم فروخت و‬ ‫باالفاصله در ادامه به نقل از محمد بن فضل از یحیا بن سعد و از محمد بن ابراهم روایت می‬ ‫کنند‪ ،‬که گفته است« کابین دختران وهمسران حضرت ختمی مرتبط همواره ‪ 500‬درهم معال‬ ‫‪ 12/5‬اوقیه بوده است»‪.‬‬ ‫‪ -2‬عده ای معتقد اند که مهریه حضرت فاطمه فقط همان زرهی حطمیه بوده است‪.‬‬ ‫‪ -3‬برخی نیز مهریه ان حضرت را برد کهنه میدانند « وزرهی حطمیه میدانند»‪.‬‬ ‫‪ -4‬بیهقی(‪458‬ق‪ )،‬مهریه ایشان را زرهی اهنی‪ ،‬وسبو یی گرد( جره دوار) می باشد‪.‬‬ ‫‪ -5‬سیوطی‪911 (،‬ق) می گو ید که حضرت علی به عمری پیامبر(ص) زرهی خود را به‬ ‫‪ 12‬اوقیه فروخت وان را مهریه حضرت فاطمه قرار داد‪ (.‬هراوقیه ‪ 40‬درهم بوده ومجموعه‬ ‫ان ‪ 480‬درهم میشود‪ .‬صحیح‪ ،‬ج ‪،9‬ص ‪ :49‬تبرانی‪ ،‬المعجم الکبیر‪،‬ج ‪،22‬ص‪ ،409‬سنن‪،‬‬ ‫ج‪،1‬ص‪،490‬السنن‬ ‫االصابه‪،‬ج‪،4‬ص‪.)365‬‬ ‫الکبیری‪،‬ج‪،8‬ص‪21‬؛‬ ‫مناقب‪،‬ص‪،335‬‬ ‫اسدالغابه‪،‬‬ ‫ج‪،4‬ص‪،377‬‬ صفحه 105 ‫‪ /104‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ )3-9‬تحلیل مه ریه حضرت فاطمه(ع)‪:‬‬ ‫حضرت علی برای تامین مهریه همسرشان وسیله را فروخت ولی معلوم نبوده چی چیزرا به‬ ‫چی قیمت فروخت نظرواحد وجود ندارد‪ ،‬نوع ومیزان مهریه حضرت فاطمه در منابع اهل تشیع‬ ‫واهل تسنن متفاوت بیان شده‪ .‬ولی با جرت گفته میتوانیم که مقدار مهریه حضرت فاطمه از‬ ‫‪ 500‬درهم باالترنبوده است‪ .‬حال ممکن است ‪ 500‬درهم نقره یا زره یا نقره وچیزی یگری هم‬ ‫بوده است‪ .‬هرچند ظاهرا در بهای ان اختالف وجود دارد‪ ،‬اما این اختالف قیمت قابل توجیه می‬ ‫باشد ولی صرف از نظربرخی اختالفات‪ ،‬اکثری انان معتقد به ‪500‬درهم معادل ‪ 262‬مثقال‬ ‫صیرفی نقره خالص می باشد‪) .‬مذهب اااللکام فی بیان الحالل الحرام‪ ،‬نجف‪ ،‬مطبعه االداب‪،‬‬ ‫چاپ‪29،1396‬ق)‪.‬‬ ‫‪ )10‬تعیین میزان مهریه بالخصوص در جانب کثرت ان‪ ،‬منوط به تراضی دوطرف در‬ ‫اسالم‪:‬‬ ‫‪ )1-10‬میزان مهر با قید یاد شده از دیدگاه فقها‪:‬‬ ‫ازجمله مباحث مهم در مهریه میزان ومقدار ان در حقوق اسالمی است به طوری کلی درمیان‬ ‫فقها‪،‬دو دید گاه دراین زمینه وجود دارد‪:‬‬ ‫الف‪ :‬کسانی که در طرف زیادت‪ ،‬میزان خاص برای مهر تعین نکرده اند‪ ،‬اما درجانب قلت‬ ‫وکمی‪ ،‬کمیت خاص همانند ده درهم‪ ،‬سه درهم یا ربع دینار‪ ،‬برای مهرتعین کرده اند‪ .‬این دیدگاه‬ ‫مختص برخی فرق عامعه است ودر میان امامیه قائل ندارد(الفقه علی المذاهب االربعه‪،‬ج‪،4‬ص‪.93‬‬ ‫المذاهب االربعه‪،‬ج‪،3‬ص ‪.)409‬‬ ‫ب‪ :‬درمقابل عده دیگری‪ ،‬پایبندی به مقدارمهرخاص را ( مقدار مهر ٌ‬ ‫السنه ‪ 500‬درهم) در‬ ‫جانب زیاد ت الزامی دانسته اند‪ ،‬ولی در جانب قلت وکمی حدی برای ان قائل نیستند‬ ‫وهرچیزی که مالیات داشته باشد شاید مهر قرارداده شود (النتصارفی انفرادات االمامیه‪،‬قم‪،‬‬ ‫النشراالسالمی‪،‬ج‪.)140،5‬‬ صفحه 106 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪105 /‬‬ ‫ٌ‬ ‫• درمقابل قول اول مشهور فقها به چنین الزامی قایل نیستند وتعین مهرالسنه را صرفا‬ ‫عملی استحبابی میدانند وتلقی کرده اند ( العا ملی‪،166:1421،‬النجفی‪،1374 ،‬ج‬ ‫‪.13:31‬الطوسی‪ )،1387،‬دراصطالح فقهی به مقدار مهری که پیامبر(ص) برای همسران‬ ‫ودختران خو یش تعین فرمودند وکمیت ان به شهادت روایات متعدد‪ 500 ،‬درهم بوده‬ ‫است { مهرالسنه} می گو یند‪ .‬روایات در این مورد زیاد است که به چند نمونه اشاره‬ ‫می شود‪ :‬امام صادق (ع) به نقل از پدرش امام باقر(ع) دراین زمینه می فرمایند‪ :‬ما‬ ‫زوج رسول الله (ص) شیا سایر من نساء علی اکثر من اثنتی عشره اوقیهء ونش‬ ‫واالوقیه ا ربعون والنش عشرون درهما}‪ .‬رسول الله (ص) هیچ یک از دختران و‬ ‫زنان خود را به مهریه بیش دوازده اوقیه و یک نش تزوج نکردند‪ ،‬مقدار اوفیه چهل‬ ‫ومقدار نش بیست درهم در مجموع ‪ 500‬درهم است‪( .‬حرعاملی‪،1367 ،‬ج ‪( 48:21‬‬ ‫راجع به اندازه مهر در فقه نظریه مشهور این است که تعیین مقدار مهر منوط به تراضی‬ ‫طرفین است و مقید به حد و قیدی جز اراده طرفین نیست ‪ .‬میزان مهر از حیث حد اقل‬ ‫هیچ محدودیتی ندارد و تنها الزم است ان چه که مهر قر ار داده می شود مالیت داشته‬ ‫باشد و شرعا بتواند به ملکیت مسلمان دراید و در جانب زیادی هم نامحدود است‪.‬‬ ‫‪ )2-10‬الف‪ :‬استحباب تقلیل مهریه‪:‬‬ ‫گفته شد مقدار مهر به تراضی دو طرف بستگی دارد ‪ .‬البته ممکن است تراضی برمهریه های‬ ‫سنگین بر انگیزه های معقول و خرد پسند استوار نباشد ‪ .‬بدیهی است اگر مهر سنگین شود‬ ‫رغبت جوانان به ازدواج کم م ىشود و این امر باعث کثرت مفاسد است ‪.‬عقل حکم می کند‬ ‫مهر کم باشد‪ ،‬هزینه های ازدواج سبک گردد و تشریفات از میان رود تا جوانان به سهولت‬ ‫بتوانند ازدواج کنند و گناه کم شود ‪.‬از این رو بحث استحباب تقلیل مهریه به میان م یاید‪ .‬در‬ ‫کالم فقهاء این مطلب بدون اختالف نظرامده است‪ ،( .‬مسالک االفهام ‪،‬ج‪،8‬ص‪ )99‬وروایات‬ ‫فراوانی بر این مطلب داللت دارند‪.‬‬ صفحه 107 ‫‪ /106‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫محمد بن مسلم‪ :‬از ابی عبد الله علیهالسالم فرمود‪ «:‬من برکه المراه خفه مونتها (وتیسیر ولدها)‬ ‫(وتیسر ولدها)‪ ،‬ومن شومها شده مونتها وتعسیر ولدها (والدتها)‪».‬؛« از برکت زن سبک بودن‬ ‫مونه و اسان زائیدن اوست و شومی اش زیادی مخارج و سختزائی اوست‪» .‬‬ ‫در این روایت از برکت زن سبکی مونه و خرج اوست تنها مهر مطرح نیست بلکه تعبیر امده‬ ‫است که مفهوم عامی دارد و یکی از مهمترین مونه های زن مهر اوست‪ .‬عمل پیامبر در تقلیل‬ ‫مهر زنان خود و دخترانش دلیل بر استحباب است و این که از نظر شریعت مقدس اسالم؛ قلت‬ ‫مهر امری مطلوب است‪.‬‬ ‫‪ )3-10‬ارزیابی روایات معارض‪:‬‬ ‫صاحب وسایل گفته است‪ :‬از محمد بن الحسن شیخ طوسی در کتاب المسبوط ان طور که‬ ‫نقل شده انه روی ان عمر تزوج ام کلثوم بنت علی«علیه السالم» فاصدقها اربعین الف درهم‪.‬‬ ‫این روایت می گو ید ‪:‬خلیفه دوم‪ ،‬ام کلثوم دختر علی«علیه السالم» را خواستگاری کرد و چهل‬ ‫هزار درهم مهر قرار داد و در روایت ندارد که علی«علیه السالم» نپذیرفت ‪(.‬ح ‪ ،2‬باب ‪9‬از‬ ‫ابواب مهمور)‬ ‫جواب‪ :‬این روایت از نظر سند مرسله است عالوه بر این در مور د ازدواج ام کلثوم با عمر اصل‬ ‫مسئله محل بحث است‪ .‬همین مضمون در روایت زیر هم امده است‪.‬‬ ‫ابی القاسم بن قولو یه از عیسی بن عبدالله الهاشمی ‪:‬خطب عمر بن الخطاب و ذلک قبل ان‬ ‫یتزوج ام کلثوم بیومین و قال ‪:‬یا ایها الناس التغالوا بصدقات النساءفانه لو کان الفضل فیها لکان‬ ‫رسول الله (صلی الله علیه واله) یفعله ‪....‬ثمنزل عن المنبر فما اقام اال یومین او ثالثه حتی‬ ‫ً‬ ‫ارسل فی صداق بنت علیباربعین الفا ‪(.‬وسائل ح ‪ 5‬باب ‪ 9‬از ابواب مهور‪) .‬‬ ‫در این روایت خلیفه دوم می گو ید ‪:‬در مهر زنان غلو نکنید اگر این کار فضیلت داشت رسو ل‬ ‫الله( صلی الله علیه واله ) چنین می کرد ‪.‬دو سه روز بعد وی صداق دختر علی«علیه السالم»‬ ‫را چهل هزار درهم مهر قرار داد در این روایت نیامده که علی«علیه السالم» نپذیرفت‪.‬‬ صفحه 108 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪107 /‬‬ ‫این روایت که از دو جهت ارسال دارد و سند معتبری ندارد و نمی توان به ان اعتماد کرد‪ .‬یکی‬ ‫ای نکه ‪:‬ابن قولو یه از رجال امام صادق «علیه السالم» و وفات امام صادق «علیه السالم» در‬ ‫نقل کند چون زمان این دو به« عیسی بن عبدالله » سال ‪ 148‬است ‪.‬پس ابن قولو یه نمیتواند از[‬ ‫عیسی بن عبدالله] نقل کند چون زمان این دو بهی خورد‪ ،‬پس مرسله است گرچه درظاهر مسند‬ ‫ً‬ ‫است ‪.‬و دیگر این که ‪ ،‬عیسی بن عبدالله در زمان عمر نبوده است و قطعا از کسی شنیده است‬ ‫پس ارسال دیگر هم در اینجاست ‪.‬عالوه بر این اصل چنین ازدواجی مشکوک است‪ ،‬و بعضی از‬ ‫بزرگان این داستان را ساختگی می دانند‪.‬‬ ‫‪ -2‬شیخ طوسی در مبسوط گفته است ‪:‬و تزوج الحسن) علیه السالم) امراه فاصدقها ماه جاریه‬ ‫مع کل جاریه الف درهم) ‪.‬ح ‪ ،3‬باب‪ 9‬از ابواب مهور ‪(.‬این روایت هم سند ندارد و می گو ید‪:‬‬ ‫حضرت حسن )علیه السالم) زنی را تزو یج کرد و صد کنیز و همراه هر کنیز هزار درهم مهر ان‬ ‫زن قرار داد‪ .‬در مورد این روایت تصور این است که این مسائلی که به حضرت حسن (علیه‬ ‫السالم)نسبت می دهند مجعوالت زمان معاو یه است که برای خراب کردن چهره حضرت‬ ‫ً‬ ‫حسن (علیه السالم)چنین نسبتهایی به ان حضرت می دهند‪ ،‬مثال میگو یند کثیر الزواج بوده اند‬ ‫ً‬ ‫و یا کثیرا طالق می دادند‪.‬‬ ‫‪ )8-10‬جمع بین دو دسته روایت‪:‬‬ ‫برفرض اعتبار این روایات با روایات مهرالسنه تعارض داشته باشد‪ ،‬می توان بین دو طائفه از‬ ‫روایات جمع نمود‪:‬‬ ‫هم جمع داللی و هم اعمال مرجحات متصور است ‪.‬اما جمع داللی به این بیان که اینها برای‬ ‫این است که بفهمانند این کار حرام نیست و برای اثبات جواز است ‪.‬و اما اعمال مرجحات هم‬ ‫به این است ‪ :‬روایات مهرالسنه مشهور و دسته دیگر شاذ و نادر است وان دسته شاذ‪ ،‬کنار‬ ‫گذاشته می شود‪.‬‬ صفحه 109 ‫‪ /108‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫نکته‪ :‬ممکن است مهریه را اوال مهرالسنه و ثانیا پانصد سکه بهار ازادی قرار دهند‪ ،‬در این‬ ‫صورت به مستحب عمل شده؟ روشن است که نه‪ ،‬چرا که باید کل مهریه پانصد درهم باشد نه‬ ‫قسمتی از ان‪.‬‬ ‫اشکال‪ :‬در مهریه مربوط به حضرت جواد (علیه السالم)چنین چیزی دیده می شود‪ .‬چرا که‬ ‫حضرت مهرالسنه را بعالوه یک چیز اضافی مهر قرار دادند ‪.‬‬ ‫(این حدیث در وسائل نیامده ‪ ،‬ولی در من الیحضره الفقیه امده است‪ ،‬صدوق‪ ،‬من ال یحضره‬ ‫الفقیه‪ ،‬ج ‪ ،3‬ح ‪)4339‬‬ ‫پاسخ‪ :‬امام در اینجا مهریه را فقط مهرالسنه و اضافه را نحله و بخشش قرار داد وجزی مهره نبوده‬ ‫است‪ .‬بعضی فقیهان متذکر این نکته شده اند ‪:‬اگر در صورت اراده زاید بر مهر السنه احتیاط‬ ‫شود و صداق را مهر السنه و زاید بر ان را نحله «بخشش» قرار ده‪ ،‬خوب است چراکه به امام‬ ‫جواد علیه السالم (تاسی شده است ‪ (.‬ایشان با دختر مامون چنین کردند و فرمودند ‪ :‬ان چه به‬ ‫عنوان صداق ب ل کردم همان است که رسول الله «صلی الله علیه واله» برای همسران خود‬ ‫دادند یعنی(بیهقی‪ ،‬ج‪ ،7‬زنان نامدار‪ ،‬ج ‪3‬؛ ص ‪)136‬‬ ‫از انچه نقل شد معلوم می شود‪:‬‬ ‫‪ -1‬مستحبات است‪ ،‬مهر کم باشد‬ ‫‪ -2‬زیادی مهر مکروه است‬ ‫‪ -3‬سختگیری در مهر‪ ،‬منجر به کینه در دل می شود‪.‬‬ ‫‪ -4‬از وجوه شومی زن‪ ،‬کثرت مهر اوست‬ ‫‪ -5‬از مبارکی زن‪ ،‬کمی مهر اوست‪.‬‬ صفحه 110 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪109 /‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫بــا بررســی و اســتدالل در ایــات قــران و نظریــه هــای علمــای اهــل تشــیع وتســنن بــه ایــن‬ ‫نتیجــه مــ ی رســیم کــه اقســام مهریــه‪ ،‬در فقــ ه تشــیع بــه ســه نــوع مهــر مســمی‪ ،‬مهرمثــل‬ ‫ومهرمتعــه امــا درفقــه اهــل تســنن بــه پــنج نــوع مهرمســمی‪ ،‬مهرمثــل‪ ،‬مهرمتعــه‪،‬مهر معجــل‬ ‫ومهرموجــل تقســم شــده انــد‪ .‬میــزان مهریــه درشــرع مقــدس اســالم تعــین وتقــدیر نشــده‬ ‫وتعــین ان در اختیــار زن ومــرد اســت‪ ،‬پــس هــر اقــدام در زمینــه تعــین ســقف بـرای مهریــه از‬ ‫حیث کمی وزیادی از این منظــر مخــدوش خواهــد بــود چــون در دیــن مقـ دس اســالم مقــدار‬ ‫مهریه معین نشد ه است وتاکید برمعین بودنش نیست‪.‬‬ ‫میزان مهریه در شرع مقدس اسالم تعیین و تقدیر الزامی نشده و از نظر کثرت اندازه ای ندارد‪.‬‬ ‫قرار دادن مال فراوان به عنوان مهریه به زن مجاز است معیار در تعیین مقدار صداق با لحاظ‬ ‫عرف‪ ،‬تراضی دو طرف است‪ .‬ترغیب به وضع مهریه های پایین به عنوان یک اصل مسلم مورد‬ ‫عنایت اسالم بوده است مقدار مستحب مهر پانصد درهم از باب ذکر مصداق و متعارف زمان‬ ‫است‪ .‬برای میزان استحباب سقفی معین نمی باشد‪.‬‬ صفحه 111 ‫‪ /110‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫منابع‪:‬‬ ‫‪ -1‬قران کریم‬ ‫‪ -2‬ناصرمکارم شیرازی ‪ ،‬تفسیرنمونه(جلد ‪ )3‬دارلکتب االسالمیه‪ ،‬ص‪.265.‬‬ ‫‪ -3‬محقق داماد‪ ،‬سیدمصطفی‪ ،‬بررسی فقهی حقوق خانواده ) ‪ ، (1393‬تهران‪ ،‬مرکز نشر علوم اسالمی‪،‬‬ ‫چاپ هفدهم‪.‬‬ ‫‪ -4‬گرجی‪ ،‬ابوالقاسم و همکاران‪ . ۱۳۸۴ ،‬بررسی تطبیقی حقوق خانواد‪،‬ه تهران‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬ج ‪.۱‬‬ ‫‪ -5‬یوسف زاده‪ ،‬مرتضی‪ ،‬حقوق مدنی خانواده )‪ ،(1335‬تهران‪ ،‬شرکت سهامی انتشار‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬ ‫‪ -6‬محقق داماد‪ ،‬سیدمصطفی‪ ،‬بررسی فقهی حقوق خانواده ) ‪ ، (1393‬تهران‪ ،‬مرکز نشر علوم‬ ‫‪ -7‬اسالمی‪ ،‬چاپ هفدهم‪.‬‬ ‫‪ -8‬جعفری لنگرودی‪ ،‬محمدجعفر‪ ،‬ترمینولوژی حقوق ) ‪ ، (1994‬تهران‪ ،‬گنج دانش‪ ،‬چاپ بیست و‬ ‫هفتم‪.‬‬ ‫‪ -9‬عدالتخواه عبدالقادر‪،‬حقوق فامیل جلد دوم‪ ،‬چاپ سوم‪،1396 ،‬هـ ش‪ ،‬کابل‪ -‬چهارهی دهن باغ‪.‬‬ ‫(انتشارات بین المللی سروی سعادت)‪.‬‬ ‫‪ -10‬سابق سید ‪ ،‬فقه السنه‪ .‬مترجم ‪:‬دکتر ابراهیمی محمود ابراهیمی فق سنه سنندج شهریور ‪. 1386‬‬ ‫‪ -11‬مولوی طاهری حفیظ الله و مولوی موحدی غالم احمد خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ص ‪.23‬‬ ‫‪ -12‬بوزهره‪ ،‬محمد‪ . ۱۹۸۵ ،‬الحوال الشخصی‪،‬ه قاهره‪ ،‬العاده ‪,‬ج‪.‬‬ ‫‪ -13‬جاللی سید «مهدی نقد و بررسی مهریه درالحیه حمایت از خانواد» نشریه مطالعات راهبری زنان‪،‬‬ ‫تهران‪ ،‬فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان شماره ‪ ،48‬سال دوازدهم‪ ،‬تابستان ‪.1389‬‬ ‫‪ -14‬سیدمرتضی‪ ،‬ابوالقاسم‪ . ۱۴۱۰ ،‬االنتصار بیروت‪ ،‬دار احیاء التراث العربی ‪.‬‬ ‫‪ -15‬محقق حلی شرایع االسالم‪ ،‬منشورات االعلمی‪ ،‬تهران‪ 1389 ،‬هـ ش‪.‬‬ ‫‪ -16‬نجفی‪ ،‬شیخ محمد حسن جواهرالکالم فی شرح شرایع االسالم‪ ،‬دارا حیاء التراث العربی‪ ،‬ط‪،7.‬‬ ‫بیروط لبنان‪.‬‬ ‫‪ -17‬بحرانی‪ ،‬یوس««ف بن احمد‪ ،‬الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه نشر اسالمی‪،‬‬ ‫بیتا‪،‬‬ ‫‪ -18‬الهدایه‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه امام هادی( ع)‪ ،‬چاپ اول‪ 1418 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -19‬ابن زهره‪ ،‬حمزه بن علی‪ ،‬غنیه النزوع الی علمی االصول و الفروع‪ ،‬قم‪ ،‬امام صادق( ع)‪ ،‬چاپ اول‪،‬‬ ‫‪ 1417‬ق‪.‬‬ صفحه 112 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪111 /‬‬ ‫‪ -20‬مسالک الفهام الی تنقیح ش رائع االسالم‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه معارف اسالمی‪ ،‬چاپ اول‪،‬‬ ‫‪ -21‬الهدایه‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه امام هادی( ع)‪ ،‬چاپ اول‪ 1418 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -22‬ابن بابو یه‪ ،‬علی‪ ،‬الفقه المنسوب لالمام الرضا( ع)‪ ،‬مشهد‪ ،‬الموتمر العالمی لالمام الرضا( ع)‪،‬‬ ‫چاپ اول‪،‬‬ ‫‪ -23‬طباطبائی حکیم‪ ،‬محمد سعید‪ ،‬حواریات فقهیه‪ ،‬محمد سعید حکیم‪ ،‬بیجا‪ ،‬چاپ اول‪ 1416 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -24‬طباطبائی کربالئی‪ ،‬علی بن محمد علی‪ ،‬ریاضالمسائل فی بیان االحکام الشرع بالدالئل‪ ،‬قم‪،‬‬ ‫‪ -25‬طبرسی‪ ،‬مجمع البیان ج ‪ ،4‬ص ‪ .578‬سل الهدی‪ ،‬ج ‪ ،9‬ص ‪.)291‬‬ ‫‪ -26‬ار بلی‪ ،‬علی بن عسی‪ ،‬کفش الغمه فی معرفه اال امیه‪ ،‬قم‪ ،‬دارالمعرفه‪ ،‬بی تا‪.‬‬ ‫‪ -27‬ابــن هبــان‪ ،‬صــحیح‪ ،‬ج ‪،9‬ص ‪ :49‬تبرانــی‪ ،‬المعجــم الکبیــر‪،‬ج ‪،22‬ص‪ ،409‬ابــوداود‪ ،‬ســنن‪،‬‬ ‫ج‪،1‬ص‪ 490‬طوســــی‪ ،‬المــــالی‪،‬ج‪،1‬صــــر؛خوارزمی‪ ،‬مناقــــب‪،‬ص‪335‬؛ ابــــن حجــــر‪،‬‬ ‫االصابه‪،‬ج‪،4‬ص‪.365‬‬ ‫‪ -28‬جرد‪[.‬ج] (ع ص‪ ،‬ا) جامه کهنه فرسوده( منتهی ارب)‪.‬‬ ‫‪ -29‬بیقی‪ ،‬السنن الکبیری‪،‬ج‪،8‬ص‪21‬؛ ابن اثیر‪ ،‬اسدالغابه‪ ،‬ج‪،4‬ص‪.377‬‬ ‫‪ -30‬سبزواری‪ ،‬عبداالعلی مذهب اااللکام فی بیان الحالل الحرام‪ ،‬نجف‪ ،‬مطبعه االداب‪،‬‬ ‫چاپ‪29،1396‬ق‬ ‫‪ -31‬النجفی‪ ،‬الشیخ محمد حسن ‪،‬جواهر الکالم فی شرح شرائع االسالم ‪ ،‬تحقیق ‪ :‬محمود القوجانی‪،‬‬ ‫ً‬ ‫الناشر ‪:‬دار احیاء التراث العربی‪ ،‬ثالثه و اربعون مجلدا ‪ ،‬بیــروت‪.‬‬ ‫‪ -32‬الکلینی الرازی‪ ،‬ثقه االسالم ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق ‪ ،‬الکافی ‪ ،‬صححه و علق علیه‬ ‫‪ -33‬علی اکبر الغفاری‪ ،‬و نهض بمشروعه ‪:‬الشیخ محمد اﻵخوندی‪ ،‬الناشر ‪:‬دار الکتب االسالمیه‪،‬‬ ‫طهران‪ ،‬ثمانیه مجلدات‪.‬‬ ‫‪ -34‬الشهید الثانی‪ ،‬زین الد ین بن علی العاملی ‪ ،‬مسالک االفهام الی تنقیح شرائع االسالم ‪ ،‬تحقیق و‬ ‫ً‬ ‫نشر ‪:‬موسسه المعارف االسالمیه‪ ،‬خمسه عشر مجدا ‪ ،‬قم ‪ ،‬الطبعه االولی ‪ 1416‬ق‪.‬‬ ‫‪ -35‬بی نا‪ ،‬سنن بیهقی‪ ،‬ج‪ ،7‬بی جا‪ ،‬بی تا‬ صفحه 113 صفحه 114 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در زندگی خانوادگی در فقه شیعه‬ ‫نویسنده‪ :‬زهرا اسدی قلعه نی‬ ‫استاد‪ :‬مجتبی عفتی‬ ‫د ریافت مقاله‪1400/11/29 :‬‬ ‫‪1‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫خانواده ابتدایی ترین اجتماع و سنگ بنای جوامع بزرگ انسانی است‪ .‬از این رو کیفیت رابطه‬ ‫اعضای خانواده نقش کلیدی در سعادت و شقاوت جامعه خواهد داشت‪ .‬و از انجا که هر گروه‬ ‫هدفمند برای جلوگیری از تشتت و از هم گسیختگی نیاز به مدیری دارد‪ ،‬بیگمان نهاد خانواده با‬ ‫مسوولیت مهمی که بر عهده دارد از این قاعده مستثناء نیست و نیاز به مدیر در خانواده هم‬ ‫وجود دارد در این تحقیق ما با روش توصیفی به ادله قوامیت و مدیریت مرد در خانواده اشاره‬ ‫کرده و نشان می دهیم از نگاه فقه شیعه مرد مدیر خانواده است‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬قوامیت ‪ -‬فقه شیعه – قوامیت مرد‪ -‬زن‪ -‬زندگی خانوادگی‬ ‫مقدمه‬ ‫خانواده ابتدایی ترین اجتماع و اصیل ترین نهاد جامعه بشری و سنگ بنای جوامع بزرگ انسانی‬ ‫است‪ .‬از این رو کیفیت رابطه اعضای خانواده نقش کلیدی در سعادت و شقاوت جامعه خواهد‬ ‫داشت‪ .‬از انجا که هر گروه هدفمندی برای جلوگیری از تشتت و از هم گسیختگی نیاز به مدیری‬ ‫کاردان و الیق دارد‪ ،‬بیگمان نهاد خانواده با مسوولیت مهمی که بر عهده دارد از این قاعده‬ ‫مستثناء نیست و زوجین که تشکیل دهندگان اولیه این اجتماع کوچک اند‪ ،‬بیشترین وظیفه را بر‬ ‫عهده دارند‪ .‬وقتی برای نهادهای مالی و صنعتی کوچک‪ ،‬که به مراتب از درجه اهمیت کمتر و‬ ‫‪mogtaba_effati@yahoo.com -1‬‬ صفحه 115 ‫‪ /114‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫پایینتری نسبت به نهاد خانواده برخوردارند‪ ،‬مدیرانی گماشته میشوند که عالوه بر استعدادهای‬ ‫ذاتی و مدیریت و سرپرستی‪ ،‬تخصص علمی و سابقه عملی در رشته مربوطه را دارند‪ ،‬رعایت‬ ‫این مهم در نهاد خانواده که به تولید و رشد انسان میپردازد سزاوارتر است‪.‬‬ ‫خانواده مانند هر گروه و اجتماع دیگری‪ ،‬برای ادامه مسیر و رسیدن به اهداف خود‪ ،‬نیازمند مدیر‬ ‫و رهبری است که بتواند وحدت رای و انسجام این اجتماع کوچک و بسیار مهم و اساسی را‬ ‫حفظ و مسئولیت ان را بپذیرد‪ .‬بدیهی است هیچ اجتماعی با پراکندگی اراء و وجود اختالف‬ ‫نظرهای فراوان‪ ،‬بدون داشتن راهبر به سر منزل نخواهد رسید‪ ،‬خانواده نیز از این امر مستثنا‬ ‫نیست‪ .‬قران کریم به عنوان نسخه نجات و کمال بشر‪ ،‬به زیبایی بایدها و نبایدهای اساسی سیر‬ ‫به سوی کمال را پیش بینی و برای انها برنامه ارائه کرده است‪ .‬در این موضوع نیز خداوند با توجه‬ ‫به اهمیت و حساسیت امر خانواده به عنوان هسته اجتماع بشری‪ ،‬راهکارهای اصولی را ارائه داده‬ ‫و فقه شیعه برگرفته از مکتب اهل بیت (ع) به تبیین ان پرداخته است‪ .‬نجات و حفظ بنیان‬ ‫مقدس خانواده در دوران معاصر‪ ،‬نیازمند اشنایی به تعالیم وحیانی و اموزه های مکتب اهل بیت‬ ‫است که در این نوشتار به روش توصیفی به ان خواهیم پرداخت که مردان در خانواده بر زنان‬ ‫قوامیت دارند‬ ‫معنای واژه قوامیت‬ ‫از انجا که تبیین این واژه در این نوشتار اهمیت زیادی دارد و ریشه هر برداشتی از ایه شریفه به‬ ‫این واژه بازمی گردد‪ ،‬ابتدا به بررسی معنای لغوی ان نزد اهل لغت و سپس به بررسی معنای‬ ‫اصطالحی ان از دیدگاه های مختلف خواهیم پرداخت‪.‬‬ ‫معنای لغوی "قوام"‬ ‫کلمه ی " قوام " از ریشه ی " قوم " صیغه مبالغه و جمع لفظ " قائم " می باشد‪ .‬ابن منظور واژه‬ ‫قوام را به معنای محافظت و اصالح می داند (این منظور‪،‬چاپ اول) راغب اصفهانی در مفرات‬ صفحه 116 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪115 /….‬‬ ‫می گو ید‪ ،‬نام چیزی است که سبب ثبات چیز دیگری شود‪ ،‬مانند عماد و سناد که نام وسیله‬ ‫پایداری و استحکاماند (راغب‪،‬چاپ اول‪،‬ص ‪)417‬‬ ‫ابن فارس از لغو یان متقدم که در معجم مقاییس اللغه ریشهیابی دقیق کلمات را بیان میکند‬ ‫مینو یسد‪:‬‬ ‫«قاف»‪«،‬واو» «میم» دو ریشه معنایی دارد یکی به معنای جماعتی از مردم و دیگری به معنای‬ ‫انتصاب یا عزم‪ .‬برای معنای دوم مثال میزند به «قام بهذا المر» یعنی عهده دار این کار شد‪.‬‬ ‫(ابن فارس‪،‬چاپ اول‪،‬ج‪ 5‬ص ‪)34‬‬ ‫در مجمع البحرین امده است‪:‬‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ َ َ‬ ‫«الر َجال قو اامون علی الن َساء؛‬ ‫یعنی بــه عهــده مــردان اســت کــه بــه قیمومیـ ت و سرپرســتی و تــدبیر امــور زنــان قیــام کننــد‪».‬‬ ‫(طریحی ‪،‬چاپ سوم)‬ ‫اقرب الموارد َقوام را به معنای قوی علی القیام بالمر (توان برپاداشتن امری) اورده است که‬ ‫َ‬ ‫جمع ان واژه "قوامون" است (شرتونی ‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪).1054‬‬ ‫لسان العرب قیام را به ایستادن (ضدنشستن) معنا می کند و متذکر می شود که مشتقات قیام در‬ ‫معانی مختلفی به کاررفته است; مانند وقوف و ثبات‪ ،‬ادامه دادن (مانند ایه «یقیمون الصاله»)‪،‬‬ ‫تعدیل و تساوی در امور‪ ،‬رعایت عدالت (مانندایه «وکان بین ذلک قواما»)‪ .‬خوش اندام(رجل‬ ‫قو یم و قوام) ‪ ،‬خوش رفتاری‪ ،‬نظام و شالوده چیزی(قوام االمور) و در ایه «الرجال قوامون علی‬ ‫النساء» ان را به معنی محافظت واصالح می داند‬ صفحه 117 ‫‪ /116‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ .1‬معنای اصطالحی "قوام"‬ ‫معنای اصطالحی "قوام" را می توان از دیدگاههای مختلفی همچون تفسیری‪ ،‬فقهی و سایر‬ ‫اندیشمندان مورد بررسی قرار داد که در ذیل به انها اشاره میکنیم‪:‬‬ ‫معنای اصطالحی قوام از دیدگاه مفسران‪:‬‬‫در تفسیر کبیر امده است‪:‬‬ ‫"القوام؛ اسم لمن یکون مبالغا فی القیام بالمر‪ ،‬یقال‪ :‬هذا قیم المراه و قوامها للذی یقوم بامرها‬ ‫و یهتم بحفظها؛‬ ‫"قوام" اسم است برای کسی که اقدامش نسبت به یک امر‪ ،‬پرتکرار است‪ .‬به کسی که عهده دار‬ ‫امور زن است و اهتمام در حفظ و سرپرستی امور او دارد گفته میشود این (مرد) قیم و قوام زن‬ ‫است"(فخر زاری‪،‬ج‪ 10‬ص ‪)70‬‬ ‫در دیگر تفاسیر نیز معانی مختلف و گاه نزدیک به هم بیان شده که برخی عبارتند از‪:‬‬ ‫طبرسی در مجمع البیان‪:‬‬ ‫«مردان سرپرست و در تدبیر زندگی و تربیت و تعلیم مسلط بر زنان هستند‪».‬‬ ‫(طبرسی‪ ،‬چاپ اول ‪،‬ج‪ 5‬ص ‪)135‬‬ ‫عالمه طباطابی در تفسیر المیزان‪:‬‬ ‫«کلمه (قیم) به معنای ان کسی است که مسئول قیام به امر شخصی دیگر است‪ ،‬و‬ ‫کلمه (قوام) و نیز (قیام) مبالغه در همین قیام است» (طباطبایی ‪،‬ج‪ 4‬ص‪)543‬‬ ‫کاشانی در منهج الصادقین معنای قوام را قائم به امور در امور معاش همانند قیام حاکمان بر‬ ‫رعیت می دانند (کاشانی ‪،‬چاپ اول)‬ ‫طبرســـی قـــوام را بـــه معنـــای سرپرســـت و در تـــدبیر زنـــدگی و تربیـــت و تعلـــیم مســـلط‬ ‫بر زنان (طبرسی ‪،‬ج‪ 5‬ص‪)135‬‬ ‫و تفســـیر جوامـــع الجـــامع سرپرســـت و خـــدمتگزار ترجمـــه کـــرده اســـت‪( .‬طبرســـی‬ ‫‪،‬چاپ اول‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪)591‬‬ صفحه 118 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪117 /….‬‬ ‫زمخشری از مفسرین اهل سنت در الکشاف در ترجمه قوام اورده‪:‬‬ ‫«امرین ناهین‪ ،‬کما یقوم الواله علی الرعایا" یعنی‪ :‬امر و نهی کننده همانند‬ ‫امر و نهی حاکمان بر رعیت‪( ».‬زمخشری ‪،‬چاپ سوم)‬ ‫‪ .2‬معنای اصطالحی قوام از دیدگاه فقها‬ ‫در کتاب های فقهی ماهیت قوامیت با واژه هایی مانند سلطنت‪ ،‬والیت‪ ،‬سیاست و تدبیر‬ ‫همچون تدبیر والیان نسبت به مردم‪ ،‬تبیین شده است‪.‬‬ ‫در فقه شیعه منظور از ریاست‪ ،‬تصمیم گیری نهائی در امور خانواده و مراعات مصالح ان است‬ ‫مانند انتخاب محل سکونت‪ ،‬انتخاب شغل زن و نظایر ان که از اختیارات شوهر هستند که‬ ‫برخی را قانون نیز مشخص کرده و مواردی را که قانون مشخص نکرده مطابق عرف و عادت و‬ ‫رو یه عقالئی مشخص و اعمال میشود‪( .‬محقق داماد‪ ،‬ص‪)288‬‬ ‫شیخ طوسی در المبسوط می گو ید‪:‬‬ ‫«القوام علی الغیر هو المتکفل بامره من نفقه و کسوه و غیر ذل؛‬ ‫قوام بر دیگری کسی است که عهدهدار امور او است از جمله مخارج زندگی‪ ،‬پوشاک‪ ،‬و غیر ان‪.‬‬ ‫(طوسی ابوجعفر‪،‬چاپ سوم‪،‬ج‪6‬ص‪)2‬‬ ‫شیخ در جای دیگری از مبسوط در معنای ایه الرجال قوامون علی النساء میفرمایند‪:‬‬ ‫«انهم قوامون بحقوق النساء التی لهن علی الزواج‪ .‬؛‬ ‫یعنی مردان عهدهدار حقوقی از زنان هستند که با ازدواج بر عهدهشان امده است‪( ».‬طوسی‬ ‫ابوجعفر‪،‬چاپ سوم‪،‬ج‪4‬ص‪)324‬‬ ‫فخرالمحققین در ایضاح الفوائد معنی قوام را اولی به امور زن می داند؛‬ ‫معنی القوام علی الشخص الذی هو اولی بامره‪(.‬فخرالمحققین ‪،‬چاپ اول)‬ صفحه 119 ‫‪ /118‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫معنای اصطالحی قوام از دیدگاه اندیشمندان‪:‬‬ ‫عالمه محمدتقی جعفری چهار فرض برای سرپرستی خانواده بیان می نماید‪ .‬زن و مرد هر دو‬ ‫سرپرستی را بر عهده گیرند؛ سرپرستی خانواده به عهده زن باشد؛ حالت پدرساالری و چهارم‪:‬‬ ‫نظام شورایی برای اداره خانواده با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد‪ .‬ایشان در این ارتباط چنین‬ ‫گفته است‪:‬‬ ‫«این حالت (چهارم) برای اداره منطقی خانواده‪ ،‬شرط الزم و فوق العاده با اهمیت است؛ حتی‬ ‫در خانواده هایی که فرزندان انان نیز رشد یافته و از معلومات و تجارب مفید برخوردار شده اند؛‬ ‫به شرط ان که طرفین شورا با کمال تقوا و عدالت و بی طرفی رفتار کنند و از تمایالت شخصی‬ ‫در اداره خانواده دست بردارند‪ .‬مسلم است که کارایی تصمیم های اخذ شده در شورا در نتیجه‬ ‫گیری محض خالصه نمی شود‪ ،‬بلکه بایستی این نتیجه به مرحله اجرا در اید‪ .‬این عامل اجرا در‬ ‫ایدئولوژی اسالم‪ ،‬مرد معتدل است که با کلمه سرپرست مسئول که معنی (قوام) است‪ ،‬تعبیر‬ ‫شده است‪(.».‬جعفری محمدتقی‪،‬ص‪)267‬‬ ‫در نظری مشابه ایتالله جوادی املی قوامیت را مسئولیت اجرایی و محدود به حوزه خانواده می‬ ‫داند(جوادی املی‪،‬چاپ دوم ‪،‬ص‪ )391‬در سو یی دیگر ایتالله مصباح که اسالم را مدافع‬ ‫جدی نظام پدر سرپرستی قلمداد می نماید پدر را در خانواده پدرساالر نان اور‪ ،‬مدیر و فرد‬ ‫مقتدر خانواده و مادر را مسئول گرم نگاهداشتن کانون خانوادگی می داند‪ .‬ایت الله محمد‬ ‫حسین فضل الله قوامیت را سازماندهی و مدیریت خانواده معنا می نماید‪ .‬در نظر ایشان و یژگی‬ ‫های جسمی و روحی مرد و مسئولیت او در تامین هزینه همسر سبب شده است که این والیت‬ ‫از ان مرد باشد‪(”.‬دهقان مجید‪ ،‬ش ‪)38‬‬ صفحه 120 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪119 /….‬‬ ‫‪-4-2-1‬جمعبندی معانی لغوی و اصطالحی‪:‬‬ ‫با ذکر چند نکته به جمع بندی مطالب مذکور در معنای لغوی و اصطالحی "قوام" اشاره‬ ‫میکنیم‪:‬‬ ‫نکته اول‪ :‬با توجه به وجه مشترک بین معانی لغوی و محوریت کالم ابن فارس متوفای ‪315‬ه از‬ ‫لغو یان متقدم و نزدیک عصر نص‪ ،‬که اهتمام به ریشهیابی و تبیین معنای اصلی لغات دارد‬ ‫میتوان گفت‪ :‬قوامیت مردان بر زنان‪ ،‬نوعی انتصاب و واگذار کردن مسوولیت به مرد است‪.‬‬ ‫طبیعتا هر منصب یا مسوولیتی در ارتباط بین انسانها دو طرف دارد که عنوان مسوول یک طرف‬ ‫را از حیث اعتبار مورد نظر باالتر از سایرین قرار میدهد‪.‬‬ ‫نکته دوم‪ :‬سایر جزئیاتی که در کالم عالمان لغت و اصطالحات تفسیری و فقهی اشاره شد مانند‬ ‫محافظت‪ ،‬اصالح و سرپرستی از توابع و اثار خانوادگی و اجتماعی همین اعتبار و منصب برای‬ ‫مرد است‪.‬‬ ‫نکته سوم‪ :‬قوامیت فرع بر دو نکته مذکور در ایه است‪:‬‬ ‫الف‪" :‬بما فضل الله بعضهم علی بعض" برتری مردان بر زنان‬ ‫ب‪" :‬و بما انفقوا" پرداخت هزینه معاش زنان‪.‬‬ ‫لذا در ایه‪ ،‬قوامیت تابع این دو نکته شمرده شده نه اینکه اصل قوامیت باشد و برتری و نفقه تابع‬ ‫ان باشند‪ .‬پس منشا قوامیت دو نکته است یکی امر تکو ینی و دیگری اعتباری‪.‬‬ ‫نکته چهارم‪ :‬در تحلیل این واژه نباید از اولو یت و سلطهای که در معنای واژه قوام اشراب شده‬ ‫غافل شد لذا تشبیه و تقلیل جایگاه قوامیت مرد به صرف مدیریت اجرایی یک شورا صحیح‬ ‫نخواهد بود زیرا سرپرست یک شورا حق تصمیمگیری مستقل و جدای از نظر هیئت امناء یا‬ ‫اساس نامه شرکت ندارد‪ ،‬در حالی که مرد در بعض امور مستقال حق اعمال نظر دارد مانند حق‬ ‫مسکن و حق تکثیر نسل‪.‬‬ صفحه 121 ‫‪ /120‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫با توجه به این نکات به این نتیجه میرسیم که بهترین تعبیر از واژه قوام‪ ،‬و بهترین معادل فارسی‬ ‫برای ان واژه سرپرست خواهد بود‪ .‬البته در شریعت اسالم اگر چه به موجب تعلیمات اسالمی‬ ‫هر یک از زن و مرد حقوقی نسبت به یکدیگر دارند و هیچ یک اجازه تجاوز به حقوق دیگری را‬ ‫ندارد و نمیتواند از انجام وظایف و تکالیف خود خودداری نماید‪ ،‬یا از حدود اختیارات خو یش‬ ‫تعدی کند؛ در عین حال برای حفظ نظام خانواده که خود یک جامعه کوچک است‪ ،‬رئیس و‬ ‫سرپرست معین گردیده‪.‬‬ ‫دالیل قوامیت‬ ‫محکمترین سند قوامیت مردان بر زنان ایه ‪ 34‬سوره نساء است‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ ََ‬ ‫ا َ َ ََ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ‬ ‫«الر َجال قو اامون علی الن َساء ب َما فضل الل اه َب ْعض اه ْم علی َب ْعض َو ب َما انفقوا م ْن ا ْم َوالهم‪».‬‬ ‫ٍ‬ ‫خداوند مردان را بر زنان ریاست و سرپرستی داده است‪ ،‬به واسطه ان برتری که خدا بعضیشان‬ ‫را بر بعض دیگر داده‪ ،‬و نیز به واسطه ان که مردان از مال خود نفقه میدهند‪.‬‬ ‫قبــل از بررســی ایــن ایــه و معــانی و برداشــت هــای مختلفــی کــه از ان صـ ورت گرفته‪،‬بیشــتر‬ ‫مفسران شیعه معتقدند ایــه ‪ 34‬ســوره نســاء بــر برتــری و ســیطره نــوع مــردان بـ ر زنــان داللـ ت‬ ‫ََ‬ ‫دارد‪ .‬قــران کــریم در ایــه شــریفه َ«و للرجــال عل ـیهن درجـ ه‪(».‬بقره ‪ )228‬نیــز بــه موضــوع‬ ‫سرپرستی مردان بر زنان اشاره دارد‪.‬‬ ‫در تفسیر المیزان امده است‪ :‬مردان قائم بر زنانند و علت این امر دو چیز است‪:‬‬ ‫یکی زیادت هایی است که خدای تعالی به مردان داده‪ ،‬به حسب طاقتی که بر اعمال دشوار و‬ ‫امثال ان دارند و دیگر به خاطر مهریه ای است که مردان به زنان می دهند‪ ،‬و نفقه ای که همواره‬ ‫به انان می پردازند‪.‬‬ ‫ایشان در ادامه تاکید می کنند‪ :‬قیومیت مرد بر زنش به این نیست که سلب ازادی از اراده زن و‬ ‫تصرفاتش در انچه مالک ان است بکند‪ ،‬و معنای قیمومت مرد این نیست که استقالل زن را در‬ ‫حفظ حقوق فردی و اجتماعی او‪ ،‬و دفاع از منافعش سلب کند‪ ،‬پس زن همچنان استقالل و‬ صفحه 122 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪121 /….‬‬ ‫ازادی خود را دارد‪ ،‬هم می تواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند‪ ،‬و هم می تواند از‬ ‫ان دفاع نماید و هم می تواند برای رسیدن به این هدف هایش به مقدماتی که او را به اهدافش‬ ‫می رساند‪ ،‬متوسل شود‪ .‬بلکه معنای قیمومت مرد این است که مرد به خاطر اینکه هزینه زندگی‬ ‫زن را از مال خودش می پردازد تا از او استمتاع ببرد‪ ،‬پس بر او نیز الزم است در تمامی انچه‬ ‫مر بوط به استمتاع و همخوابگی مرد می شود او را اطاعت کند‪ ،‬و نیز ناموس او را در غیاب او‬ ‫حفظ کند‪ ،‬و وقتی غایب است مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد‪ ،‬و ان بیگانه را از زیبائی های‬ ‫جسم خود که مخصوص شوهر است‪ ،‬تمتع ندهد و نیز در اموالی که شوهرش در طرف ازدواج‬ ‫و اشتراک در زندگی خانوادگی به دست او سپرده و او را مسلط بر ان ساخته‪ ،‬خیانت‬ ‫نکند‪(.‬طباطبایی محمد حسین ‪،‬ج‪ 4‬ص‪)546‬‬ ‫مفسران دیگر نیز مانند شیخ طوسی در تفسیر تبیان (طوسی ‪ ،‬ج‪ 3‬ص‪ )189‬و شیخ طبرسی در‬ ‫مجمع البیان(طبرسی‪ ،‬ج‪ 3‬ص ‪ )69‬با استناد به همین ایه‪ ،‬به ریاست مرد بر زن قائلند‪.‬‬ ‫برخی نیز مانند ایت الله جوادی املی‪ ،‬قوامیت مرد را نه از باب فضیلت‪ ،‬بلکه از باب وظیفه‬ ‫دانسته اند‪.‬‬ ‫در اصول بنیادی تقرب و تکامل‪ ،‬بین زن و مرد فرقی نیست‪ .‬برای مثال وقتی که زن در مقابل مرد‬ ‫ا‬ ‫و مرد در مقابل زن به عنوان دو صنف مطرح است‪ ،‬هرگز مرد قوام و قیم زن نیست‪( .‬الرجال‬ ‫َ َ ََ‬ ‫قو اامون علی النساء)‪ ،‬مربوط به انجایی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن‬ ‫باشد‪ ،...‬عالوه بر انکه قوام بودن‪ ،‬نشانه کمال و تقرب الی الله نیست‪ ...‬این مدیریت‪ ،‬فخر‬ ‫معنوی نیست؛ بلکه یک کار اجرایی است‪ .‬این چنین نیست که ان کس که رئیس یا مسئول و قیم‬ ‫و قوام شد‪ ،‬به خدا نزدیک تر باشد؛ بلکه ان فقط یک مسئولیت اجرایی است‪ ...‬و چون مسئول‬ ‫تامین هز ینه‪ ،‬مرد است‪ ،‬سرپرستی داخل منزل هم با مرد است؛ اما چنین نیست که از این‬ ‫سرپرستی بخواهد مز یتی هم به دست اورد و بگو ید من چون سرپرستم‪ ،‬پس افضل هستم‪ .‬روح‬ ‫قیوم و قوام بودن‪ ،‬وظیفه است و این چنین نیست که قران به زن بگو ید تو تحت فرمان مرد‬ ‫هستی؛ بلکه به مرد می گو ید تو سرپرستی زن و منزل را بر عهده بگیر‪.‬‬ صفحه 123 ‫‪ /122‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ایشان در ادامه بحث می فرماید‪:‬‬ ‫ا َ َ ََ‬ ‫هرگز (الرجال قو اامون علی النساء) نیامده است فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگو ید تو‬ ‫فرمانروا هستی و هر چه می خواهی‪ ،‬بکن؛ چون اگر مرد از محل کار بیرون بیاید و به منزل‬ ‫نرود‪ ،‬قوام و فرمانروا و مدیر نیست‪ .‬بنابراین اگر اسالم‪ ،‬این دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر‬ ‫می کند‪ ،‬به زن دستور تمکین می دهد و به مرد دستور سرپرستی می دهد؛ تنها بیان وظیفه است‬ ‫و هیچ یک نه معیار فضیلت است نه موجب نقص‪(.‬جوادی املی‪ ،1393،‬ص ‪).367‬‬ ‫فخرالمحققین میگو ید‪:‬‬ ‫ا َ ا َ ََ‬ ‫«ان کل زوج له علی زوجته تسلط و سبیل‪ .....‬فلقوله تعالی الرجال قوامون علی النساء»؛ هر‬ ‫ا َ َ ََ‬ ‫مردی بر همسر خود سلطه و ریاست دارد‪ ،‬چون خداوند فرموده «الر َجال قو اامون علی‬ ‫الن َساء‪(».‬فخرالمحققین ‪ ،‬ج‪ ،3‬ص ‪)103‬‬ ‫محقق کرکی نیز به همین علت تبعیت زن از مرد را واجب میداند (محقق کرکی‪1408،‬ق‪ ،‬ص ‪)199‬‬ ‫در تفسیر شریف الهیجی چنین امده است‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫بما فضل الل اه بسبب زیادتی که داده است خدای تعالی بعضه ْم بعضی ایشان را که مردانند علی‬ ‫َب ْعض بر بعضی دیگر که زنانند بقوت بدن و کمال عقل و حسن تدبیر و اختصاص نبوت و‬ ‫ٍ‬ ‫امامت و والیت و اقامت شعائر اسالم و جهاد و زیادتی نصیب در میراث و این فضل موهبتی‬ ‫َ‬ ‫ََْ ا‬ ‫است َو بما انفقوا و بسبب انفاق و بخششی که مردان بر زنان میکنند م ْن ا ْمواله ْم از مالهای‬ ‫خودشان و این فضل کسبی است (اشکوری‪ ،‬چاپ‪ :‬اول‪ 1373 ،‬ه‪.‬ش‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪)469‬‬ ‫استاد محمدتقی جعفری نیز برای اداره خانواده‪ ،‬چهار صورت را ارائه می کند‪ :‬زن و مرد با هم‬ ‫سرپرستی را به عهده گیرند؛ سرپرستی خانواده به عهده زن باشد؛ حالت پدرساالری؛ نظام‬ ‫شورایی برای اداره خانواده با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد‪ .‬وی در ادامه با اشاره به حالت‬ ‫چهارم می گو ید‪:‬‬ ‫«این حالت برای اداره منطقی خانواده‪ ،‬شرط الزم و فوق العاده با اهمیت است‪ ،‬به شرط انکه‬ ‫طرفین شورا‪ ،‬حتی در خانواده هایی که فرزندان انان نیز رشد یافته و از معلومات و تجارب مفید‬ صفحه 124 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪123 /….‬‬ ‫برخوردار شده اند؛ اعضای شورا با کمال تقوا و عدالت و بی طرفی از تمایالت شخصی در اداره‬ ‫خانواده دست به کار شوند‪ .‬مسلم است که کار اجرای تصمیم های اخذ شده در شورا‪ ،‬در نتیجه‬ ‫گیری محض خالصه نمی شود؛ بلکه بایستی این نتیجه به مرحله اجرا در اید‪ .‬این عامل اجرا در‬ ‫ایدئولوژی اسالم‪ ،‬مرد معتدل است که با کلمه سرپرست و مسئول که معنای "قوام" است؛ تعبیر‬ ‫شده است(جعفری محمد تقی‪ ،‬ص ‪)267‬‬ صفحه 125 ‫‪ /124‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫ان گونه که مالحظه می شود‪ ،‬خانواده نیز مانند هر مجموعه هدفمند دیگری‪ ،‬برای برقراری نظم‬ ‫و رسیدن به اهداف مورد نظر‪ ،‬نیازمند مسئولی با کفایت و دارای حسن تدبیر است؛ زیرا ضعف‬ ‫در تدبیر امور و بی توجهی و بی کفایتی مسئول‪ ،‬موجب سقوط و نابودی ان مجموعه می شود‪.‬‬ ‫در جوامع انسانی‪ ،‬سازمانی که همه اعضای ان از نظر مسئولیت در یک رتبه باشند‪ ،‬دیده نمی‬ ‫شود‪ .‬خانواده نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی از این امر مستثنا نیست؛ بلکه از ان جهت که‬ ‫خانواده حریم امن انسان ها و محل ارتباط خاص عاطفی و اخالقی و تربیتی است و مانند‬ ‫اجتماعات بزرگ انسانی‪ ،‬با مسائل مختلفی همچون اقتصاد‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬نزاع و خصومت و‪...‬‬ ‫رو به رو است‪ ،‬ریاست پذیری ان نیز از اهمیت و ظرافت خاصی برخوردار است که دالیل‬ ‫شرعی ان نیز در اثار اندیشمندان شیعه مورد بررسی قرار گرفت‪.‬‬ صفحه 126 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪125 /….‬‬ ‫منابع و ماخذ‬ ‫‪ .1‬قران کریم‬ ‫‪ .2‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،11‬چاپ اول‪ ،‬داراالحیاء التراث العربی‪،‬‬ ‫‪ .3‬راغب اصفهانی‪ ،‬المفردات فی غریب القران‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬دفتر نشر کتاب‪1404 ،‬ق‬ ‫‪ .4‬ابن فارس‪ ،‬احمد بن فارس‪ ،‬معجم مقاییس اللغه‪6 ،‬جلد‪ ،‬مکتب االعالم االسالمی ‪ -‬قم‪،‬‬ ‫چاپ‪ :‬اول‪1404 ،‬‬ ‫‪ .5‬طریحی‪ ،‬فخر الدین بن محمد‪ ،‬مجمع البحرین‪6 ،‬جلد‪ ،‬مرتضوی ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ‪ :‬سوم‪،‬‬ ‫‪ 1375‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .6‬شرتونی سعید‪ ،‬اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد‪ ،‬مکتبه ایت الله العظمی المرعشی‬ ‫النجفی (ره‬ ‫‪ .7‬لسان العرب‬ ‫‪ .8‬فخر رازی‪ ،‬محمد بن عمر‪ ،‬التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)‪ ،‬بیروت‪-‬لبنان‪ ،‬دار احیاء التراث‬ ‫العربی‬ ‫‪ .9‬طبرسی‪ ،‬فضل بن حسن‪ ،‬ترجمه تفسیر مجمع البیان‪27 ،‬جلد‪ ،‬فراهانی ‪ -‬ایران ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ ‪،1‬‬ ‫‪ .10‬طباطبایی‪ ،‬محمد حسین ‪ ،‬ترجمه المیزان‪،‬‬ ‫‪ .11‬کاشانی‪ ،‬فتحالله بن شکرالله‪ ،‬تفسیر خالصه منهج الصادقین‪ :‬مسمی به خالصه المنهج‪،‬‬ ‫‪6‬جلد‪ ،‬اسالمیه ‪ -‬ایران ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ‪ 1363 ،1 :‬ه‪.‬ش‬ ‫‪ .12‬طبرسی‪ ،‬فضل بن حسن‪ ،‬ترجمه تفسیر جوامع الجامع‪6 ،‬جلد‪ ،‬استان قدس رضوی‪ ،‬بنیاد‬ ‫پژوهشهای اسالمی ‪ -‬ایران ‪ -‬مشهد مقدس‪ ،‬چاپ‪ 1375 ،1 :‬ه‪.‬ش‬ ‫‪ .13‬زمخشری‪ ،‬محمود بن عمر‪ ،‬الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون القاو یل فی وجوه‬ ‫التاو یل‪4 ،‬جلد‪ ،‬دار الکتاب العربی ‪ -‬لبنان ‪ -‬بیروت‪ ،‬چاپ‪ 1407 ،3 :‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .14‬مصطفی محقق داماد‪ ،‬بررسی فقهی حقوق خانواده‬ ‫‪ .15‬طوسی‪ ،‬ابو جعفر‪ ،‬محمد بن حسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه‪ 8 ،‬جلد‪ ،‬المکتبه المرتضو یه‬ ‫الحیاء اﻵثار الجعفریه‪ ،‬تهران ‪ -‬ایران‪ ،‬سوم‪ 1387 ،‬ه ق‪،‬‬ ‫‪ .16‬حلی‪ ،‬فخر المحققین‪ ،‬محمد بن حسن بن یوسف‪ ،‬ایضاح الفوائد فی شرح مشکالت القواعد‪،‬‬ ‫‪ 4‬جلد‪ ،‬موسسه اسماعیلیان‪ ،‬قم ‪ -‬ایران‪ ،‬اول‪ 1387 ،‬ه ق‪.‬‬ صفحه 127 ‫‪ /126‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ .17‬جعفری‪ ،‬محمدتقی (‪ ،)1361‬ترجمه و تفسیر نهج البالغه‪ ،‬تهران‪ :‬دفتر نشر فرهنگ اسالمی‪،‬‬ ‫ص ‪ 267‬و ‪268‬‬ ‫‪ .18‬جوادی املی‪ ،‬عبدالله؛ زن در اینه جمال و جالل؛ چاپ‪ ،2‬قم‪ :‬نشر اسراء‪ ،1376 ،‬ص ‪.391‬‬ ‫‪ .19‬دهقان مجید‪ ،‬دوماهنامه علمی فرهنگی و اجتماعی حوراء‪ ،‬شماره ‪.1389/38‬‬ ‫‪ .20‬التبیان فی تفسیر القران‪ ،‬دار احیاء التراث العربی‪ ،‬بیروت‪ ،‬بی تا‬ ‫‪ .21‬محقق کرکی‪ ،‬جامع المقاصد‪ ،‬ج‪ ،13‬چاپ اول‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه ال البیت‪1408 ،‬ق‬ ‫‪ .22‬اشکوری‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬تفسیر شریف الهیجی‪4 ،‬جلد‪ ،‬دفتر نشر داد ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ‪ :‬اول‪،‬‬ ‫‪ 1373‬ه‪.‬ش‬ صفحه 128 ‫شغل زن از منظر اسالم و قوانین جمهوری اسالمی افغانستان و ایران‬ ‫نویسنده مسئول‪ :‬کامله حیدری‬ ‫‪1‬‬ ‫استاد راهنما‪ :‬دکتر جواد سالمی‬ ‫‪2‬‬ ‫د ریافت مقاله‪1400/11/29 :‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫شغل زن در دیدگاه دین مقدس اسالم و قوانین کشورهای جمهوری اسالمی افغانستان و ایران که‬ ‫قوانین اش برگرفته از معارف دین مقدس اسالم که برگرفته از کتاب‪ ،‬سنت‪ ،‬اجتماع و عقل است‬ ‫می باشد و مغایرت با اموزه ها و شریعت ناب ان ندارد‪ ،‬مورد بررسی قرار گرفته است‪ .‬در قوانین‬ ‫اسالم؛ هیچ نوع ممانعت در مورد اصل اشتغال زنان نشده است؛ برعالوه نظر به خصوصیات و‬ ‫و یژه گی های خاص ی که زنان دارند‪ ،‬دولت ها امتیازات و سهولت های الزم را برای زنان در‬ ‫ارگانهای دولتی و خصوصی و مزاکر کارگری باید ایجاد کنند‪ .‬با وجود اینکه قانون به زنان اجازه‬ ‫داشتن شغل مناسب را داده است اما در موارد خاصی که با حقوق زوجیت و خانواده تنافی‬ ‫داشته باشد از داشتن برخی از داشتن برخی مشاغل محدود گردیده اند‪ ،‬و شوهر می تواند‬ ‫همسرش را در شرایطی از برخی مشاغل باز دارد‪.‬‬ ‫‪. 1‬دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه مجازی المصطفی(ص)‬ ‫‪. 2‬مدرس و مدیر دوره خصوصی و فقه االسره دانشگاه مجازی المصطفی(ص)‬ صفحه 129 ‫‪ /128‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مقدمه‬ ‫زن در طول تاریخ بشریت دوشادوش مردان کارهای را عهده دار بوده است از انجای که تاریخ‬ ‫می گو ید‪ ،‬سنگ بنای تمدن توسط زن گذاشته شده است‪ .‬در ادوار مختلف زنان شغل های‬ ‫مختلفی را انجام داده که گاها از صحنه کنار زده شده اند‪ .‬بعد از انقالب کبیر فرانسه زنان دو باره‬ ‫وارد بازار کار شده و سهم خو یش را در پیشرفت جامعه و تمدن ایفا کرده است‪ .‬در جوامع‬ ‫اسالمی زنان جایگاه محترمی را به خود اختصاص داده است که حضرت رسول الله (ص) در‬ ‫زمان رسالت اش برای زنان حقوق قایل شدن و زنان در ان زمان به مشاغل مختلف در بخش‬ ‫های اقتصادی‪ ،‬علمی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و سیاسی مشغول بوده اند‪ .‬قوانین ناب اسالم که نگاه‬ ‫مساوی به انسان ها دارد‪ ،‬در بخش داشتن شغل ممانعتی نکرده است؛ همچنان قوانین‬ ‫کشورهای جمهوری اسال می افغانستان و جمهوری اسالمی ایران نیز برای زنان در بخش داشتن‬ ‫شغل قوانینی را تصو یب کرده اند‪ ،‬که زنان می توانند نظر به شرایط محیطی‪ ،‬جسمی و روحی که‬ ‫دارند در جامعه مشغول به کار شوند و دولت ها امتیازات خاصی را برای زنان قایل شده است‪.‬‬ ‫بخش اول‪ :‬مفهوم اشتغال و اشتغال زنان از منظر اسالم‬ ‫مبحث اول‪ :‬مفهوم اشتغال‬ ‫اشتغال مصدر افتعال‪ ،‬به معنی مشغول شدن‪ ،‬به چیزی پرداختن‪ ،‬به کار پرداختن و به کار سرگرم‬ ‫بودن است‪ .‬همچنین توجه قلبی به کسی یا کاری را اشتغال گو یند‪(.‬خوش خبر‪ ،‬محمود‪ ،‬اشتغال‬ ‫زنان از دیدگاه فقیهان اهل سنت‪ ،‬تهران‪ ،‬فروغ وحدت‪ ).1390 ،‬شغل عبارت است از مجموعه ی اعمال‬ ‫و فعالیت های که هر فرد در زندگی به منظور تامین یک رشته اهداف مادی و معنوی بطور مداوم‬ ‫در پیش می گیرد‪ .‬همانگونه که مالحظه می شود این تعریف عالوه بر این که شامل شغل های‬ ‫غیر دولتی شده‪ ،‬شامل شغل های دولتی نیز می شود؛ زیرا شغل دولتی نیز مجموعه ی از اعمال‬ ‫و رفتارهایی به شمار می رود که از طرف دولت به عهده افراد شاغل واگذار می شود‪ .‬در صحنه‬ ‫های سیاسی و اجتماعی‪ ،‬به جای شغل بیشتر از کلمه « اشتغال» که باب افتعال شغل بوده در‬ صفحه 130 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪129 /...‬‬ ‫لغت به معنای «مشغول شدن و به کار پرداختن» است‪ ،‬استفاده می شود‪ .‬عده ی اندیشمندان‬ ‫ً‬ ‫اشتغال را «به فعالیتی که شخص مرتبا برای دریافت پول انجام می دهند»‪ ،‬تعریف کرده اند‪.‬‬ ‫عده ای دیگر گفته اند‪ :‬اشتغال عبارت است حضور مشخص افراد در ساعت مقرر و با حقوق‬ ‫مشخص در چارچوب نقش ها و شرح وظایف خاص برای دستیابی به حقوق و دستمزد مورد‬ ‫نظر؛ یا در تعریف ان گفته اند‪ « :‬اشتغال‪ ،‬کار و فعالیتی است متشکل از اعمال قوه ی فکری یا‬ ‫دستی که در برابر ان مزد‪ ،‬حقوق‪ ،‬معاش یا حق الزحمه گرفته می شود‪(.‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪،‬‬ ‫اشتغال زنان‪ :‬مبانی‪ ،‬انگیزه ها‪ ،‬پیامدها و راهکارها‪ ،‬قم‪ ،‬نشر المصطفی(ص)‪ ).1390 ،‬در این تعاریف هیچ‬ ‫نوع اشاره ای به اینکه چه کسی کاری را انجام میدهد (مرد‪ ،‬زن و کودک) اشاره ای نشده است و‬ ‫همچنان در موردی اینکه در چه حاالت روحی و روانی اشخاص و در چه زمینه ای می توانند‬ ‫کاری را انجام دهند‪ ،‬نیز حرفی به میان نیامده است‪ .‬در مورد کار کودکان در اعالمیه جهانی‬ ‫حقوق کودک امده است که ( اصل ‪ :9‬کودک باید در برابر هر گونه غفلت‪ ،‬ظلم‪ ،‬شقاوت و‬ ‫استثمار حمایت شود‪ .‬کودک نباید به هیچ شکلی وسیله مبادله قرار گیرد‪ .‬کودک نباید قبل از‬ ‫رسیدن به حداقل سن مناسب به استخدام دراید و نباید به هیچ وجه امکان و اجازه استخدام‬ ‫کودک در کارهایی داده شود که بسالمت و یا اموزش وی لطمه زده شود و یا باعث اختالل رشد‬ ‫بدنی‪ ،‬فکری و یا اخالقی وی گردد‪ .‬همچنان در مورد اینکه که ها میتوانند چه کارهای را انجام‬ ‫دهند‪ ،‬در اعالمیه اسالمی حقوق بشر مصوب ‪ 12‬محرم ‪1411‬ق مطابق ‪ 5‬اگوست ‪1990‬م که‬ ‫در اجالس وزرای امور خارجه سازمان کنفرانس اسالمی در قاهره برگذار شد‪ ،‬چنین امده است؛‬ ‫( ماده ‪ :13‬کار حقی است که باید دولت و جامعه برای هر کسی که قادر به انجام ان است‪،‬‬ ‫تضمین کند‪ .‬هر انسان ازادی حق انتخاب کار شایسته را دارد به گونه یی که هم مصلحت‬ ‫خودش و هم مصلحت جامعه براورده شود‪ .‬هر کارگری حق دارد از امنیت و سالمت و دیگر‬ ‫تامینات اجتماعی برخوردار باشد و نباید او را به کاری که توانش را ندارد وا داشت یا او را به‬ ‫کاری اکراه نمود یا از او بهره کشی کرد یا به او زیان رساند و هرکارگری بدون فرق میان مرد و زن‬ ‫حق دارد که مزد عادالنه در مقابل کاری که ارائه می کند به زودی دریافت نماید و نیز حق‬ صفحه 131 ‫‪ /130‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫استفاده از مرخصی ها و پاداش ها و ترفیعات استحقاقی را دارد و در عین حال موظف است که‬ ‫در کار خود اخالص و درستکاری داشته باشد و اگر کارگران با کار فرمایان اختالف پیدا کردند‪،‬‬ ‫دولت موظف است برای حل این اختالف و از بین بردن ظلم و اعاده حق و پایبندی به عدل‬ ‫بدون اینکه به زیان طرفی عدول کند‪ ،‬دخالت نماید‪ (.‬مجموعه اعالمیه های حقوق بشری به انضمام‬ ‫اصول پاریس و قطعنامه ‪ ،1325‬کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان‪ ،‬کابل‪ )1394 ،‬از این اعالمیه‬ ‫بدست می اید که کودکان نباید کار انجام بدهند‪ .‬حاال که در همه جوامع شاهد وجود کودکان‬ ‫کار هستیم که برای بدست اوردن مخارج زندگی دست به کارهای شاقه می زنند و از درس و‬ ‫تعلیم باز می مانند‪ .‬و در مورد اینکه ایا مرد میتواند شغلی داشته باشد یا زن‪ ،‬هر دو بدون استثنا‬ ‫میتوانند کارهای شای سته و مورد پسند جامعه را انجام دهند و عادالنه مزد بدست بیاورند‪ .‬و فرد‬ ‫بر اساس توانایی که دارد موظف به انجام کاری شود و هیچ کس حق ندارد از دیگری بیگاری یا‬ ‫بیشتر از توان اش کار بکشد‪.‬‬ ‫اهمیت اشتغال‬ ‫شغل و اشتغال از بعد فردی و اجتماعی اهمیت بسیاری دارد‪ .‬قضاوت های که در مورد افراد از‬ ‫ً‬ ‫بعد اجتماعی می شود‪ ،‬عمدتا بر اساس شغل انهاست؛ که اگر خوب بود قضاوت ها نیز خوب‬ ‫خواهد بود‪ ،‬و اگر بد بود‪ ،‬قضاوت ها نیز بد خواهد بود‪ .‬بسیاری از تعامالت و داد ستدهایی که‬ ‫در جامعه صورت می گیرد‪ ،‬بیشتر بر اساس شغل افراد صورت می گیرد‪ .‬افراد فاقد شغل‪ ،‬از نظر‬ ‫اجتماعی اعتبار نداشته و معموال اعضای جامعه با او داد و ستد متعارفی ندارند‪ .‬از نظر اسالم‬ ‫نیز مساله شغل از جایگاه بس رفیعی برخوردار است‪ .‬رسول خدا (ص) داشتن شغل را یک امر‬ ‫واجب برای زن و مرد دانسته و می فرماید «کسب حالل فریضه ای واجب بر هر مرد و زن‬ ‫مسلمان است‪ ».‬در سیره ی رسول خدا (ص) امده است که هرگاه ان حضرت فرد بیکار و بی‬ ‫حرفه ای را می دید سخت مورد سرزنش قرار داده و می فرمود‪ :‬از چشم من افتاد‪ .‬یعنی‪ ،‬افراد‬ ‫بیکار از دیدگاه رسول خدا (ص) هیچ ارزشی ندارند‪.‬‬ صفحه 132 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪131 /...‬‬ ‫از نظر دین مقدس اسالم‪ ،‬زن مانند مرد از روح کامل انسانی و اراده و اختیار برخوردار است که‬ ‫باید از ان در مسیر تکامل‪ ،‬که هدف خلقت است‪ ،‬استفاده نماید‪ .‬در این راستا خداوند از هر‬ ‫یک مطابق استعداد‪ ،‬توانایی‪ ،‬غرائز و ساختمان و یژه ی بدنی که دارند خواسته است تا وظیفه ی‬ ‫خو یش را انجام داده و محصول ان را برداشت کنند‪« .‬برای مردان از انچه (به اختیار) کسب‬ ‫کرده اند بهره ای است و برای زنان (نیز) از انچه به (اختیار) کسب کرده اند بهره ای است‪».‬‬ ‫بدیهی است‪ ،‬همانگونه که هر یک از اعضای جامعه به تنهایی کامل نیستند و در زندگی‬ ‫اجتماعی نیازمند همکاری با یکدیگر هستند‪ ،‬زن و مرد نیز این گونه هستند‪ .‬یعنی‪ ،‬هر کدام‬ ‫برای کاری افریده شده و در مجموع مکمل یکدیگر هستند‪ .‬کارهایی که از مرد ساخته نیست‪،‬‬ ‫زن به او کمک کند و در کارهایی که از زن ساخته نیست‪ ،‬مرد به حمایت او برخیزد‪ .‬به فرموده‬ ‫قرانکریم «زنان برای مردان لباس هستند و مردان برای زنان لباس هستند‪ ».‬برخی اندیشمندان‬ ‫در باره ی جایگاه زن می گو ید‪ « :‬خدا زن و مرد را افریده است تا باهم زندگی را بسازند و در‬ ‫طول زندگی با یکدیگر کامل شوند‪ .‬تا زن و مرد و مرد و زن را یاری دهد و هر دو یکدیگر را‬ ‫کمک و کامل کنند‪ .‬یعنی‪ ،‬نقش ان دو را از یکدیگر جدا نساخته است‪ .‬رسول خدا (ص) در این‬ ‫مورد می فرماید‪ « :‬همه شما کار کنید و کوشش نمایید‪ ،‬اما متوجه باشید که هر کس برای کاری‬ ‫که افریده شده است الیق تر است و ان را به سهولت و اسانی انجام می دهد‪ )۴(».‬در جوامع‬ ‫امروزه نیاز مبرم به داشتن شغل در مرد و زن احساس می شود و مایه اسایش و ارامش انسان ها‬ ‫وابسته به این است که چه شغلی را در جامعه به عهده دارد‪ .‬داشتن شغل بر عالوه رفع نیاز های‬ ‫اقتصادی باعث جایگاه اجتماعی و سالمت جسمی و روانی نیز می شود‪ .‬داشتن شغل باعث‬ ‫ارامش خاطر افراد و پیشرفت جوامع می گردد‪.‬‬ صفحه 133 ‫‪ /132‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫پیشینه اشتغال زنان‬ ‫در طول تاریخ ‪ ،‬نگاه های متضاد و در بسیاری موارد غیر متعارف و نامناسب به یک از انواع بشر‬ ‫مشاهده می شود‪ .‬این نگاه باعث شده است تا به رغم بعثت انبیا و نقش افرینی انسان های‬ ‫بزرگی که از نظر جنسیت مونث بوده اند و ستایش خداوند از ایشان در کتب دینی‪ ,‬تفکر غالب‬ ‫ملهم از تعصبات جاهلی باشد‪ .‬در دین اسالم همه انسان ها با هم برابر شمرده شده اند و‬ ‫فضیلت انان تنها در تقوا‪ ،‬علم و دانش و جهاد است (سوره زمر‪ ،‬ایه ‪۹‬؛ سوره مجادله‪ ،‬ایه‪۱۱‬؛ سوره‬ ‫نساء‪ ،‬ایه ‪۹۵‬؛ سوره محمد‪ ،‬ایه ‪ ،۳۱‬سوره حجرات‪ ،‬ایه ‪.)۱۳‬‬ ‫بر همین اساس‪ ،‬این مسئله که زن در تامین معیشت خانواده تکلیفی ندارد‪ ،‬باعث شده است به‬ ‫تدریج صالحیت های او با تردید مواجه شود و در برخی موارد‪ ،‬انتصاب به برخی مشاغل‬ ‫خاص‪ ،‬و یژه مردان باشد؛ در حالی که اندیشمندان عقل گرا از این تفکر انتقاد کرده اند‪(.‬روشن‪،‬‬ ‫محمد‪ ،‬پیشینه تاریخی اشتغال زنان و جایگاه اشتغال انان در فقه)‬ ‫از انجای که در این تحقیق در مورد شغل زن از منظر اسالم می خــواهیم توجــه کنــیم‪ ،‬پــس در‬ ‫مورد شغل زن در دین مبین اسالم می پردازیم‪ .‬با عصر ظهور اسالم کرامت انسانی زن احیا شد‬ ‫و زن در کنار مرد به عنوان نیمی از پیکره حیات بشری مطرح گردید‪ .‬اسالم دختر کشی را ممنوع‬ ‫کرد و به جامعه اموخت که به دختران احترام بگذارند‪ .‬زنــان صــدر اســالم در امــور اجتمــاعی‪،‬‬ ‫سیاسی و فرهنگی و کارهای دیگر مشارکت داشتند‪ .‬قرانکریم کسب و تــالش اقتصــادی زنـ ان و‬ ‫مردان را تائید کرده و مالکیت انان را بر ان مترقب ساخته است‪« :‬بــرای مــردان از انچــه کســبت‬ ‫کرده اند بهره ای است و برای زنان نیز از انچه کسب کرده بهره ای است‪ ».‬اشتغال زنان در عصر‬ ‫پیامبر اعظم (ص) به شکلی وسیع به چشم می خورد و در تمامی شغل های رایج ان زمان زنــان‬ ‫حضور داشتند‪« .‬زینب» دختر جحش به صنایع دستی اشتغال داست؛ زنی به نام زینب پزشــک‬ ‫قبیله بنی داوود بود و م ریضان را درمان می کرد‪ .‬زنانی بسیار به امر شــبانی و دامــداری اشــتغال‬ ‫داشــتند ماننــد ســالمه و ام هــانی و زنــان چــون قیلــه مـ ادر بنــی نمــار بــه تجــارت اشــتغال‬ صفحه 134 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪133 /...‬‬ ‫داشتند‪(.‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬مجموعه مقاالت همــایش منطقــه ای زن در نظــام‬ ‫اسالم دانشگاه ازاد اسالمی واحد استارا (بررسی اشتغال زنان از دیدگاه اسالم و غرب)‬ ‫‪1‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬اسالم و اشتغال زنان‬ ‫در محتــوای کلــی حقــوق انســان در اســالم مسـ ئله ای تحــت عنــوان «حقــوق جنسـ یتی زن»‬ ‫مطــرح شــده کــه در تمــامی قــوانین اقتصــادی‪ ،‬جزایــی‪ ،‬عبــادی‪ ،‬سیاســی و اجتمــاعی بــه‬ ‫منظــور حقــظ تــوازن اجتمــاعی و اجــرای عــدالت ســ اری و جــاری اســت و امتیــازات و‬ ‫تســهیالت اشــتغال زنــان الهــام گرفتــه از قــانون الهــی اســت‪ .‬در ادامــه امــده اســت کــه در‬ ‫برنامــه ریـ زی عــدالت اجتمــاعی اعــم از زن و مــرد نبایــد ظلــم و تبعــیض وارد شــود‪ .‬اگــر‬ ‫نگــرش بــه زن‪ ،‬نگرشــی خــاص باشــد و باعــث شــود کــه زن از جایگــاه اصــلی انســانی خــود‬ ‫خــارج شــود ‪ ،‬بــه تبــع ان مــرد هــم نمــی توانــد در جایگــاه انســانی خــود قـرار گیــرد‪ .‬یکــی از‬ ‫نقــش هــ ای مهــم زن‪ ،‬نقــش همســری و دیگــری نقــش مــادری اســت‪ .‬در نگــرش اســ الم‬ ‫همیشه انسان و هــدایت او مــد نظـ ر بــوده بــدون اینکــه زن یــا مــرد بــه تنهــایی مالحظــه شــده‬ ‫باشد‪ .‬از این رو در طرح مباحث جدیــد مربــوط بــه زنــان نبایــد حالــت انفعــالی برخــورد کــرد‬ ‫بلکــه بایــد بــا اســتفاده از مبــانی و محکمــه اســالمی ســعی کنــیم بــه حــل معضــالت و‬ ‫مشــکالت بپــردازیم‪ .‬از دیــدگاه اســالم‪ ،‬تفــاوت هــای زن و مــرد متناســب اســت نــه نقــض و‬ ‫کمال‪ ،‬قــانون خلقــت خواســته اســت بــا ایــن تفــاوت هــا تناســب بیشــتری بــین زن و مــرد کــه‬ ‫بطور قطع برای زنــدگی مشــترک ســاخته شــده انــد و مجــرد زیســتن انحـراف از قــانون خلقــت‬ ‫است‪ ،‬به وجود اورد‪ (.‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬همان)‬ ‫در اسالم با انکه زن مجبور نیست کار کند و از این راه مخارج خانواده اش را تامین کند چون‬ ‫تامین نفقه از جانب مرد است و نفقه دادن زن از جانب مرد از نظر شرع واجب است؛ ولی زن‬ صفحه 135 ‫‪ /134‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫میتواند در عرصه های مختلف شاغل شود‪ .‬در قران کریم برای زنان همانند مردان‪ ،‬حق کسب و‬ ‫فعالیت اقتصادی قایل است‪ .‬مردان را نصیبی است از انچه به دست می اورند و زنان را نصیبی‪.‬‬ ‫در این ایه اشتغال و مشروعیت فعالیت اقتصادی زنان را به اثبات می رساند و انان را مالک‬ ‫دست رنج خود می داند‪ .‬در عصری که جوامع بشری برای زن هیچ گونه حقوق اقتصادی و‬ ‫اشتغال قایل نبودند و حتی زن از حقوق اولیه انسانی محروم بود‪ ،‬اسالم برای زن حقوق مالی و‬ ‫اقتصادی قایل بود‪ .‬یکی از حقوق دانان در این خصوص می نو یسد‪ :‬استقاللی که زن در اموال‬ ‫خود دارد و فقه شیعه از ابتدا ان را شناخته است‪ .‬در یونان‪ ،‬روم و ژرمن تا چندی پیش هم در‬ ‫حقوق اکثر کشورها وجود نداشته است‪ .‬اشتغال زنان در عصر پیامبر اعظم(ص) به شکلی‬ ‫گسترده به چشم می خورد و در تمامی شغل های رایج ان زمان زنان حضور داشتند‪ .‬زنان در این‬ ‫دوره به مشاغلی از قبیل پزشکی‪ ،‬تجارت و صنایع دستی اشتغال داشتند‪ .‬مطلب عمده در‬ ‫فرهنگ اشتغال زنان از نگاه اسالم‪ ،‬حفظ جایگاه و منزلت زن است و این امر باید اشتغال زنان‬ ‫لحاظ گردد‪ .‬در تفکر اسالمی حفظ و گسترش نهاد خانواده بر پایه و یژگی های فطری و طبیعی‬ ‫زن و م رد اولو یت و اهمیت خاصی دارد و در کنار ان بر امکان اشتغال و استقالل مالی زنان‬ ‫تاکید شده است‪ .‬اسالم اشتغال زا برای زن هدف نمیداند بلکه ان را در خدمت خانواده و رفاه و‬ ‫اسایش ان می پذیرد و اشتغال را به عنوان یکی از راه های افزایش قابلیت و شکوفایی استعداد‬ ‫زنان و در جهت تعالی و کمال انان می پذیرد‪( .‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬همان)‬ ‫الف) اشتغال زن از منظر قران‬ ‫‪ .۱‬دالیل منع مطلق اشتغال زنان‬ ‫عــ ده ای بــ ا اســتفاده از ایــن دســته ایــات و روایــات اشــتغال زنــان در خــارج از منــزل‬ ‫ْ‬ ‫را کــال ممنــوع مــی داننــد‪ .‬ایــن عــده بــا توجــه بــه تفــاوت هــای فیزیولــوژیکی زن بــا‬ ‫مــرد‪ ،‬زنــان را موجــود ضــعیف دانســته و انهــا را از هــر نــوع اشــتغال منــع کــرده انــد‪.‬‬ ‫ایـــن دیـــدگاه طرفـــداران زیـــادی در طـــول تـــاریخ داشــ ته و ا ـمـ روز نیـــز طرفـــدارانی دارد‬ صفحه 136 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪135 /...‬‬ ‫و گـــروه هـــای مانند«القاعـــده» و «طالبـــان» از ان جملـــه مـــی باشـــند‪ .‬انـــان بـــرای‬ ‫اثبــات ادعــای شــان بــه ایــات و روایــاتی تمســک جســته انــد کــه برخــی از انــان در‬ ‫ذیل مورد بررسی قرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪ -۱.۱‬قران کریم‬ ‫در برخی ایات به زنان امر شده است که در خانه بمانند‪« :‬در خانه های تان قرار گیرید و مانند‬ ‫روزگار جاهلیت قدیم زینت های خود را اشکار مکنید» در برخی ایات دیگر امده است که‬ ‫م واجهه با زنان جایز نیست‪ .‬خداوند می فرماید‪« :‬چون از زنان (پیامبر) چیزی خواستید‪ ،‬از‬ ‫پشت پرده از انان بخواهید‪ .‬این برای دلهای شما و دلهای انان پاکیزه تر است‪ ».‬این ایه صراحت‬ ‫دارد بر این که مواجهه مستقیم با زنان پیامبر (ص) جایز نیست‪ .‬با استفاده از مفهوم اولو یت می‬ ‫توان گفت که مواجهه مردان با زنان دیگر به طریق اولی جایز نیست؛ زیرا زنان پیامبر حکم مادر‬ ‫مومنین را دارند و مردان نامحرم از انها بصورت و یژه حیا می کنند‪ .‬وقتی مواجهه در این مورد‬ ‫جایز نباشد‪ ،‬در موارد دیگر‪ ،‬که مردان این احساس را ندارند‪ ،‬به طریق اولی جایز نیست‪ .‬با‬ ‫وجود این اشتغال زنان که الزمه ان مواجهه با مردان است‪ ،‬جایز نمی باشد‪.‬‬ ‫‪ -۲.۱‬روایات‬ ‫این گروه از برخی روایات نیز عدم جواز اشتغال زنان در بیرون از منزل را استفاده کرده اند‪ .‬به‬ ‫تعدادی از این روایات در ذیل اشاره می شود‪:‬‬ ‫▪ زنان عورتند‪ ،‬انها را در خانه ها نگهدارید‪.‬‬ ‫▪ فاطمــه(س) مــی فرمایــد‪« :‬بــرای زنــان بهتــر ایــن اســت کــه مــردان را نبیننــد‬ ‫و مردان هم انها را نبینند‪».‬‬ ‫▪ حضرت زهرا(س) در پاسخ به سوال پدرش‪ ،‬رسول خدا(ص) که فرمود‪ :‬کدام لحظه‬ ‫زن به خدا نزدیکتر است‪ ،‬فرمود‪ « :‬لحظه ای که زن در پستوی خانه می ماند و به‬ ‫شوهر داری و تربیت فرزندان می پردازد‪».‬‬ صفحه 137 ‫‪ /136‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫▪ حضرت امام صادق(ع) فرمود‪ :‬رسول خدا (ص) کارهای داخل منزل را به حضرت‬ ‫فاطمه (س) و کارهای بیرون را به حضرت علی(ع) سپرد‪.‬‬ ‫▪ حضرت زهرا (س) بعد از تقسیم کارها توسط رسول خدا (ص) فرمود‪ :‬خدا می داند‬ ‫که چه اندازه خوشحال شدم!؛ زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان‬ ‫است بازداشت‪.‬‬ ‫صاحب عروه نیز در این مورد می فرماید‪« :‬حبس زن در خانه مستحب بوده و خروج‬ ‫او از منزل بدون ضرورت جواز نداشته و ورود مرد بیگانه بر وی حرام می باشد‪».‬‬ ‫این ایات و روایات بر ماندن زن در خانه و عدم مواجهه او با مردان تا کید کرده که به‬ ‫طور التزامی بر عدم جواز اشتغال زنان در بیرون از منزل داللت دارند؛ زیرا الزمه‬ ‫اشتغال این است که زن از منزل خارج شده و در محل کارش با مردان بیگانه به‬ ‫صورت مداوم مواجه باشد‪(.‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪ ،‬پیشین‪)۱۳۹۰ ،‬‬ ‫‪ .۲‬دالیل جواز اشتغال زنان در اسالم‬ ‫ً‬ ‫عده ای دیگر با استفاده از ایات و روایات اشتغال زنان را عموما جایز می دانند‪ .‬براساس این‬ ‫دیدگاه حضور زنان را در تمامی عرصه های اقتصادی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬تولیدی و خدماتی‬ ‫تایید و اشتغال به هر نوع کاری را بدون هیچ محدودیتی مجاز می دانند‪ .‬در زیر ادله این دیدگاه‬ ‫مورد بررسی قرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪ -۱.۲‬قران کریم‬ ‫از برخی ایات جواز بی قید و شرط اشتغال زنان استفاده می شود‪ .‬از جمله‪:‬‬ ‫▪ «برای مردان از انچه ( به اختیار) کسب کرده اند بهره ای است و برای زنان(نیز) از‬ ‫انچه (به اختیار) کسب کرده اند بهره ای است‪ ».‬این ایه به صراحت بر حلیت کسب‬ ‫دال لت می کند‪ .‬اما به طور مالزمه از ان جواز اکتساب و اشتغال را نیز می توان‬ ‫ً‬ ‫استفاده کرد؛ زیرا عمدتا از طریق اکتساب و اشتغال می توان مال را کسب نمود‪.‬‬ صفحه 138 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪137 /...‬‬ ‫▪ «و چون نماز گزارده شد در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جو یا شو ید و‬ ‫خدا را بسیار یاد کنید‪ ،‬باشد که شما رستگار گردید‪ ».‬با دو مقدمه می توان جواز‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫اشتغال زنان را از این ایه استنباط نمود‪ :‬اول این که خطاب َ«و ْاب َتغوا من فضل الله» به‬ ‫معنای طلب روزی و کسب و تجارت امده است‪ .‬دوم اینکه این خطاب عام است‪،‬‬ ‫شامل مرد و زن هردو می شود‪.‬‬ ‫▪ «پس اگر زنان (پس از فوت همسرانشان) از خانه او بیرون رفتند نسبت به هر کار‬ ‫شایسته ی که در باره خودشان کنند با کی بر شما نیست‪ ».‬داللت این ایه بر جواز‬ ‫اشتغال زنان صراحت دارد‪.‬‬ ‫‪ -۲.۲‬روایات‬ ‫▪ رسول خدا (ص) می فرماید‪« :‬طلب روزی حالل بر هر مرد و زن واجب است‪».‬‬ ‫داللت این حدیث بر جواز اشتغال زن و مرد صراحت دارد‪.‬‬ ‫▪ رســول خــدا (ص) بــه زنــان جــوان اجــازه دادنــد تــا در مراســم عیــد فطــر‬ ‫و قربـــان (از منـــازل خـــود) خـــارج شـــوند و بـــرای تهیـــه روزی‪ ،‬بســـاط‬ ‫بگسترانند‪(.‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪ ،‬پیشین‪)۱۳۹۰ ،‬‬ ‫گفتمان اسالمی‬ ‫اسالم اصول مشخصی را برای شخصیت زن ترسیم نموده است که حقوق اجتماعی‪،‬‬ ‫اقتصادی ‪ ،‬سیاسی و فرهنگی زن بر پایه انها تعریف می شود‪ .‬در گفتمان اسالمی اشتغال‬ ‫زنان‪ ،‬که دال «کسب حیات طیبه» در جایگاه دال مرکزی قرار گرفته است‪ ،‬نشانه هایی چون‬ ‫«حق اشتغال زنان» ‪« ،‬اصل استقالل مالی زن و مرد»‪« ،‬عفاف و حجاب»‪« ،‬اولو یت و‬ ‫ارزشمندی حضور زنان در امور خانواده» و «تساوی حقوق زن و مرد و عدم شباهت حقوق‬ ‫انها» از جمله دالهای شناوری هستند که با استناد به دال مرکزی در مورد اشتغال زنان‪،‬‬ صفحه 139 ‫‪ /138‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫معنادار می شوند‪ .‬با استناد با ایات مختلف قران از جمله ایات ‪ ۳۲‬و ‪ ۷‬سوره نساء و قاعده‬ ‫تسلیط فقهای شیعه‪ ،‬اصل استقالل مالی و اقتصادی زن در اسالم محترم شمرده شده است‪.‬‬ ‫همچنین به استناد به تفاسیر ایات ‪ ۲۳‬و ‪ ۲۵‬سوره قصص و ایه ‪ ۲۳۴‬سوره بقره‪ ،‬جواز اشتغال‬ ‫زنان را می توان استنباط و استخراج نمود‪ .‬به عبارت صریح تر در گفتمان اسالمی نسبت به‬ ‫اشتغال زنان دید منفی وجود ندارد و کار و تالش اقتصادی در خانه یا در بیرون از خانه برای‬ ‫زن ممنوع نشده است‪ .‬اما در این میان شروطی وجود دارد‪:‬‬ ‫الف‪ :‬حق اشتغال زن‪ ،‬نباید سبب از هم پاشیدن خانواده یا کنار گذاشتن وظیفه پرورش نسل‬ ‫سالم شود‪ .‬بنابر این‪ ،‬در مواقع تزاحم بین کار و ازدواج‪ ،‬یا کار و رسیدگی به وظایف همسری‬ ‫و پرورش کودک ‪ ،‬و عدم امکان جمع بین انها‪ ،‬خانواده مهمتر است و بر اساس اصل تقدم‬ ‫اهم بر مهم‪ ،‬در امور متزاحم باید اشتغال زن فدای حفظ خانواده شود‪.‬‬ ‫ب‪ :‬حضور اجتماعی زن از جمله اشتغال بیرون از خانه مشروط به حفظ اصل عفاف و‬ ‫حجاب و در نظر گرفتن شرایط جسمی و روحی زن است‪(.‬عبدالوهابی‪ ،‬معصومه – روشنایی‪،‬‬ ‫علی ـ احمدی‪ ،‬امیدعلی‪ -‬جمالی اشتیانی‪ ،‬حسین‪ -‬بررسی چالش های اشتغال زنان بر اساس دیدگاه‬ ‫اسالم و لیبرالیسم‪ ،‬فصلنامه مطالعات سیاسی‪ ،‬دانشگاه ازاد اسالمی‪)۱۳۹۸ ،‬‬ ‫بخش دوم‪ :‬اشتغال زنان از منظر قوانین جمهوری اسالمی افغانستان‬ ‫در قوانین افغانستان در مورد شغل‪ ،‬ازادی در انتخاب شغل مواردی در قانون اساسی و قانون‬ ‫مدنی ذکر گردیده است که در اینجا به چندی از ان اشاره می شود‪.‬‬ ‫شغل در حقوق اساسی جمهوری اسالمی افغانستان‬ ‫با تاسی به ماده ی ‪ ۴۸‬قانون اساسی و به منظور تنظیم و توضیح امور مربوط به وجایب‪ ،‬حقوق‪،‬‬ ‫امتیا زات و تامینات اجتماعی کارکنان‪ « ،‬قانون کار» وضع و تصو یب گردیده است‪( .‬قانون‬ ‫اساسی افغانستان‪ ،‬مبحث پنجم‪ :‬حقوق اقتصادی و اجتماعی(قانون کار))‪.‬‬ صفحه 140 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪139 /...‬‬ ‫حق کار‪ :‬زندگی افراد و رشد و ترقی اقتصادی و نیل به وحدت و یکپارچگی اجتماعی و‬ ‫مشارکت فعاالنه در جامعه‪ ،‬بستگی به میزان کار انان دارد‪ .‬کار‪ ،‬هم یک حق اقتصادی است‪،‬‬ ‫هم یک حق اجتماعی و نقش موثر و حیاتی در تامین امنیت و ثبات و عدالت اجتماعی دارد‪.‬‬ ‫در ماده ‪ ۴۸‬حقوق اساسی ج‪.‬ا‪.‬ا امده است‪« :‬کار حق هر افغان است‪ .‬تعیین ساعات کار‪،‬‬ ‫رخصتی با مزد‪ ،‬حقوق کار و کارگر و سایر امور مربوط به ان توسط قانون تنظیم می گردد‪.‬‬ ‫انتخاب شغل و حرفه‪ ،‬در حدود احکام قانون‪ ،‬ازاد می باشد‪(».‬همان‪ ،‬مبحث پنجم‪ :‬حقوق‬ ‫اقتصادی و اجتماعی (دوم‪ :‬حق کار کردن)‪ ،‬ماده ‪).۴۸‬‬ ‫حق دریافت مزد مساوی برای کار مساوی‪ :‬در باره ی سه حق دوم‪ ،‬سوم‪ ،‬و چهارم در ماده ‪۲۳‬‬ ‫اعالمیه جهانی حقوق بشر امده است‪ .۱ :‬هرکس حق دارد کار کند‪ ،‬کار خود را ازادانه انتخاب‬ ‫نماید‪ ،‬شرایط منصفانه و رضایت بخش برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد‬ ‫حمایت قرار گیرد‪ .۲ .‬همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی‪ ،‬اجرت‬ ‫مساوی دریافت دارند‪ .۳ .‬هر کس که کار می کند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذی حق می‬ ‫شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شوون انسانی تامین کند و ان را در صورت لزوم با هر‬ ‫نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی‪ ،‬تکمیل کند‪ .۴ .‬هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع‬ ‫خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهند و در اتحادیه ها نیز شرکت کند‪ (.‬همان‪ ،‬مبحث پنجم‪:‬‬ ‫حقوق اقتصادی و اجتماعی ( چهارم‪ :‬حق دریافت مزد مساوی برای کار مساوی)‪ ،‬ماده ‪۲۳‬‬ ‫اعالمیه جهانی حقوق بشر)‬ ‫در مــاده ‪ ۶‬میثــ اق بــین المللــی حقــوق اقتصــادی‪ ،‬اجتمــاعی و فرهنگــی امــده اســت‪:‬‬ ‫«کشورهای طرف این میثــاق حــق کــار کــردن را کــه شــامل حــق هــر کــس اســت بــه ایــن کــه‬ ‫فرصت یابد به وسیله ی کاری که ازادانــه انتخــاب یــا قبــول مــی نمایــد معــاش خــود را تــامین‬ ‫کنــد‪ ،‬بــه رســمیت مــی شناسـ ند و ادامــات مقتضــی ب ـرای حفـ ظ ایــن حـ ق معمــول خواهنـ د‬ ‫داشت‪(.‬اعالمیه حقوق بشر‪ ،‬ماده ‪)۶‬‬ صفحه 141 ‫‪ /140‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫همچنان در مــاده ‪ ۷‬ایــن میثــاق امــده اســت‪« :‬مــزد منصــفانه و اجــرت مســاوی بــرای کــار بــا‬ ‫ارزش مساوی بدون هیچ نوع تمایز بــه ویــژه ایــن کــه زنــان تضــمین داشــته باشــند کــه شـرایط‬ ‫کار انان پایین تر از شرایط مــورد اســتفاده مــردان نباشــد و بــرای کــار مسـ اوی ـم زد مســاوی بــا‬ ‫مردان دریافت دارند‪ (».‬همان‪ ،‬ماده ‪)۷‬‬ ‫قانون کار جمهوری اسالمی افغانستان‬ ‫به تاسی به ماده ی ‪ ۴۸‬قانون اساسی‪ ،‬این قانون در ‪ ۱۴‬فصل و ‪ ۱۵۳‬ماده در تاریخ ‪۸۷/۶/۱۰‬‬ ‫وضع و تصو یب و نشر گردید‪،‬که در مورد موضوعات‪ :‬استخدام و قرارداد کار‪ ،‬وقت کار‪ ،‬حق‬ ‫استراحت و رخصتی ها‪ ،‬مزد‪ ،‬اموزش مسلکی‪ ،‬فنی و حرفه ای و انکشاف مهارت های کارکنان‪،‬‬ ‫معیارها و قواعد رهنمودی کار‪ ،‬انضباط کار‪ ،‬مسوولیت مالی کارکنان‪ ،‬تامین شرایط صحی و‬ ‫ایمنی کار‪ ،‬کار زنان و نوجوانان‪ ،‬اختالفات ناشی از کار‪ ،‬تامینات اجتماعی و احکام متفرقه‬ ‫دیگر‪ ،‬بحث گردیده است‪ (.‬قانون اساسی افغانستان‪ ،‬قانون کار افغانستان)‬ ‫احکام قانون کار افغانستان در مورد زنان‬ ‫ماده دوم‪ :‬هدف (تامین حقوق مساوی کار و حمایه از حقوق کارکنان‪( ).‬حقوق کار افغانستان (ماده‬ ‫دوم) ‪ ،‬کابل)‬ ‫ماده هشتم‪ :‬حق کار با مزد (‪ -۲‬کارکنان در جمهوری اسالمی افغانستان دارای حق مساوی کار‬ ‫با مزد مساوی می باشند‪ .‬حق کار بامزد و دفاع از حق کار توسط اسناد تقنینی تنظیم می گردد‪).‬‬ ‫(ماده هشتم‪ ،‬همان)‬ ‫ماده نهم‪ :‬عدم تبعیض در استخدام (‪ -1‬در استخدام به کار‪ ،‬تادیه مزد و امتیازات‪ ،‬انتخاب‬ ‫شغل‪ ،‬حرفه‪ ،‬مهارت و تخصص‪ ،‬حق تحصیل و تامینات اجتماعی هر نوع تبعیض ممنوع‬ ‫است‪ -۲ .‬زنان در ساحه کار مستحق امتیازات معین دوران حاملگی و والدت و سایر مواردیکه‬ ‫در این قانون و اسناد تقنینی مربوط تثبیت گردیده‪ ،‬می باشد‪( .‬ماده نهم‪ ،‬همان)‬ ‫ماده سی و یکم‪ :‬موارد تقلیل وقت کار‬ صفحه 142 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪141 /...‬‬ ‫بند سه این ماده بیان می دارد که ساعت کار برای زنان حامله در هفته به ‪ ۳۵‬ساعت تقلیل می‬ ‫یابد‪( .‬ماده سی و یک‪ ،‬همان)‬ ‫‪1‬‬ ‫ماده پنجاه و چهارم‪ :‬رخصتی والدی‬ ‫کارکن زن مستحق ‪ ۹۰‬روز رخصتی والدی با مزد میباشد که یک ثلث ان قبل از والدت و دو‬ ‫ثلث ان بعد از والدت قابل اجرا است‪ .‬در صورتیکه والدت غیر طبیعی یا دوگانگی و یا بیشتر از‬ ‫ان مدت ‪ ۱۵‬روز رخصتی بیشتر به وی داده می شود‪.‬‬ ‫مزد و سایر حقوق مندرج فقره (‪ )۱‬این ماده به اساس تصدیق شفاخانه اجرا می گردد‪ .‬کارکن زن‬ ‫مکلف است با اختتام رخصتی مندرج فقره یک این ماده در خالل پنج روز به اداره مراجعه‬ ‫نماید‪ ،‬در غیر ان تارک وظیفه شناخته شده‪ ،‬از امتیازات مندرج فقره دو این ماده مستفید شده‬ ‫نمی تواند‪(.‬ماده پنجاه و چهار‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیستم‪ :‬موارد عدم استخدام زنان و نوجوانان‬ ‫استخدام زنان و نوجوانان به کارهای فیزیکی ثقیل‪ ،‬مضر صحت و زیر زمینی جواز ندارد‪( .‬ماده‬ ‫یکصدو بیست‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیست و یکم‪ :‬عدم توظیف زنان و نوجوانان به کار شبانه‬ ‫اداره نمیتواند زن و نوجوان را به اجرای کار شبانه توظیف نماید‪ .‬توظیف زنان و مادران دارای‬ ‫طفل شیرخوار‪ ،‬در شفاخانه ها‪ ،‬کلینک های صحی و در صورت موافقه او در وظایف و کارهای‬ ‫که ضرورت مبرم محسوس باشد‪ ،‬بطور نو بتی و طبق جدول از این حکم مستثنی است‪( .‬ماده‬ ‫یکصدو بیست و یک‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیست و چهار ‪ :‬عدم توظیف زنان و نوجوانان به اضافه کاری‬ ‫برای مادران دارای طفل شیر خوار بر عالوه وقفه صرف غذا‪ ،‬وقت اضافی که کمتر از ‪ ۳۰‬دقیقه‬ ‫نباشد‪ ،‬بعد از هر سه ساعت بخاطر شیردادن طفل در اطاق کودک محل کار‪ ،‬داده می شود‪.‬‬ ‫(ماده یکصدو بیست و دو‪ ،‬همان)‬ صفحه 143 ‫‪ /142‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ماده یکصدو بیست و پنجم‪ :‬عدم امتناع از پذیرش زن‬ ‫امتناع از پذیرش زن به کار یا تقلیل مزد به دالیل حاملگی یا شیردادن طفل ممنوع می باشد‪.‬‬ ‫(ماده یکصدو بیست و پنج‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیست و ششم‪ :‬ایجاد کودکستانها‪ ،‬اداره مکلف است جهت مواظبت و مراقبت‬ ‫اطفال کارکنان مربوط‪ ،‬در محوطه اداره شیرخوارگاه و کودکستان ایجاد نماید‪( .‬ماده یکصدو بیست‬ ‫و شش‪ ،‬همان)‬ ‫قانون منع خشونت علیه زنان‬ ‫ماده سی و ششم‪ :‬شخصی که زن را به کار اجباری وادار نماید‪ ،‬عالوه بر جبران خساره‪ ،‬حسب‬ ‫احوال به حبس قصیر که از شش ماه بیشتر نباشد‪ ،‬محکوم می گردد‪( .‬خبرگزاری بانوان افغانستان ‪،‬‬ ‫متن کامل قانون منع خشونت علیه زنان (ماده سی و ششم) ‪)۱۴۰۰ ،‬‬ ‫بخش سوم‪ :‬اشتغال زنان از منظر قوانین جمهوری اسالمی ایران‬ ‫قوانین جمهوری اسالمی ایران که برگرفته از فقه و شریعت اسالمی است‪ ،‬در قانون اساسی‪،‬‬ ‫قانون مدنی و قانون کار در مورد شغل زن امده است که کوشش می شود همه انها ذکر گردد‪.‬‬ ‫شغل در حقوق اساسی جمهوری اسالمی ایران‬ ‫در قوانین مربوط به اشتغال زنان در جمهوری اسالمی ایران‪ ،‬نه تنها تبعیض به مفهوم اجحاف‬ ‫قانونی به زن وجود ندارد‪ ،‬بلکه مجموعه ای از تسهیالت و امتیازات همچون کار نیمه وقت‪،‬‬ ‫مهد کودک‪ ،‬مرخصی زایمان‪ ،‬باز نشستگی زود رس و ‪ ...‬برای استحکام خانواده مقرر شده‬ ‫است‪( .‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬پیشین)‬ ‫بر اساس بند ‪ ۳‬اصل ‪ ۴۳‬قانون اساسی؛ دولت موظف است شرایط و امکانات کار را برای همه‬ ‫( اعم از زن و مرد) به منظور رسیدن به اشتغال کامل فراهم سازد و وسایل کار را در اختیار همه‬ ‫کسانی که قادر به کار اند ولی وسایل کار ندارند قرار دهد‪.‬‬ صفحه 144 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪143 /...‬‬ ‫اصل بیست و یکم قانون اساسی ‪ :‬دولت موظف است حقوق زن را در تمامی جهات با رعایت‬ ‫موازین اسالمی تضمین کند و امور زیر را انجام دهد‪:‬‬ ‫‪ .۱‬ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او‪.‬‬ ‫‪ .۲‬حمایــت از مــادران بــه ویــژه در دوران بــارداری و حضــانت فرزنــد و حمایــت از کودکــان‬ ‫بی سرپرست‪.‬‬ ‫‪ .۳‬ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده‪.‬‬ ‫‪ .۴‬ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بی سرپرست‪.‬‬ ‫‪ .۵‬اعطای قیومیت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه انها در صورت نبودن ولی شرعی‪.‬‬ ‫قانون اساسی جمهوری اسالمی ایران با انکه برای خانواده و بقای ان بیشترین اولو یت و اهمیت‬ ‫را قائل است‪ ،‬زن را در صحنه های اقتصادی‪ ،‬اجتماعی و سیاسی همپای مردان می داند‪ .‬در‬ ‫مقدمه قانون اساسی امده است‪ ( :‬زن در ضمن باز یافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری در‬ ‫پرورش انسانهای مکتبی‪ ،‬پیش اهنگ و هم رزم مردان در میدان های فعالیت است و در نتیجه‬ ‫پذیرای مسولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسالمی برخوردار از ارزش و کرامتی واالتر خواهد بود‪.‬‬ ‫(عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬پیشین)‬ ‫محدودیت های جنسیتی در اشتغال زنان‬ ‫قانون برای اشتغال ز ن به طور خاص محدودیت هایی پیش بینی کرده است که در این خصوص‬ ‫می توان به مواردی مانند ممنوعیت قضاوت‪ ،‬محدودیت اشتغال در نیروهای مسلح و‬ ‫محدودیت های ناشی از زوجیت اشاره کرد‪ .‬پس از پیروزی اسالمی و تاکید قانون اساسی بر‬ ‫لزوم انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین اسالمی در خصوص بی اعتباری قوانین مغایر با‬ ‫شرع‪ ،‬قوانین موجود بازبینی شد‪ .‬البته الزم به ذکر است که مقررات مربوط به استخدام قضات‬ ‫دادگستری در ‪ ۱۴‬اردبهشت سال ‪ ۱۳۶۱‬اصالح شده و بر اساس ان «قضات از میان مردان واجد‬ ‫شرایط انتخاب می شوند‪ »...‬که به همین دلیل باید گفت صالحیت قضاوت زنان را نفی می‬ صفحه 145 ‫‪ /144‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫کند؛ البته مطابق قوانین کنونی‪ ،‬زنان نیز می توانند در پست های مشاوره و قاضی تحقیق مشغول‬ ‫به کار شوند و ممنوعیت فقط مربوط به تصدی دادگاه و صدور حکم به معنای خاص است‪ .‬بر‬ ‫اساس قوانین موجود‪ ،‬زنان می توانند در نیروهای مسلح به امور درمانی‪ ،‬بهداشتی‪ ،‬اداری و‬ ‫امور غیرنظامی شاغل باشند‪ .‬در مازه ‪ ۳۲‬قانون ارتش جمهوری اسالمی ایران امده است که‬ ‫«ارتش می تواند فقط برای مشاغل درمانی و بهداشتی زنان را استخدام کند‪».‬‬ ‫ماده بیست قانون مقررات استخدامی سپاه پاسداران انقالب اسالمی‪« :‬سپاه می تواند زنان را با‬ ‫حفظ موازین اسالمی در مشاغل مورد نیاز به صورت پرسنل انتظامی یا کارمند استخدام کند‪».‬‬ ‫(حق اشتغال زنان در قوانین و مقررات (‪)https://www.vekalatonline.ir/articles‬‬ ‫شغل زن در حقوق مدنی جمهوری اسالمی ایران‬ ‫ماده یکهزار و یکصدو هفده‪ :‬شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح‬ ‫خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد‪ ،‬منع کند‪( .‬قانون مدنی ایران‪ ،‬ماده ‪)۱۱۱۷‬‬ ‫قانون حمایت خانواده‬ ‫ماده هجده‪ :‬شوهر می تواند با تایید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح‬ ‫خانوادگی یا حیثیت خود با زن باشد منع کند‪ .‬زن نیز می تواند از دادگاه چنین تقاضایی را نماید‪.‬‬ ‫دادگاه در صورتی که اختالفی در امر معیشت خانواده ایجاد نشود مرد را از اشتغال به شغل‬ ‫مذکور منع می کند‪ (.‬دادگران حامی‪ ،‬اشتغال زن بعد از عقد نکاح‪ ،‬شماره ‪)۱۳۹۹ ،۲۶۸۴‬‬ صفحه 146 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪145 /...‬‬ ‫قانون کار جمهوری اسالمی ایران‬ ‫فصل اول‬ ‫ماده اول‪ :‬کلیه کارفرمایان‪ ،‬کارگران‪ ،‬کارگاهها و موسسات تولیدی‪ ،‬صنعتی‪ ،‬خدماتی و‬ ‫کشاورزی مکلف به تبعیت از این قانون می باشند‪(.‬ماده اول‪ ،‬قانون کار جمهوری اسالمی‬ ‫ایران)‬ ‫‪1‬‬ ‫ماده ششم‪ :‬بر اساس بند چهارم اصل چهل و سوم و بند شش اصل دوم و اصول نوزدهم‪ ،‬بیستم‬ ‫و بیست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسالمی ایران‪ ،‬اجبار افراد به کار معین و بهره کشی از‬ ‫دیگری ممنوع و مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ‪،‬‬ ‫نژاد‪ ،‬زنان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود و همه افراد اعم از زن و مرد یکسان در حمایت‬ ‫قانون قرار دارند و هر کس حق دارد شغلی را که به ان مایل است و مخالف اسالم و مصالح‬ ‫عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند‪(.‬ماده ششم‪ ،‬همان)‬ ‫ماده سی و هشتم‪ :‬برای انجام کار مساوی که در شرایط مساوی در یک کارگاه انجام می گیرد‬ ‫باید به زن و مرد مزد مساوی پرداخت شود‪ .‬تبعیض در تعیین میزان مزد براساس سن‪ ،‬جنس‪،‬‬ ‫نژاد و قومیت و اعتقادات سیاسی و مذهبی ممنوع است‪ (.‬ماده سی و هشت‪ ،‬همان)‬ ‫ماده هفتاد و سه‪ :‬کلیه کارگران (مرد و زن) در موارد ذیل حق برخورداری از سه روز مرخصی با‬ ‫استفاده از مزد را دارند‪ :‬الف) ازدواج دائم ب) فوت همسر‪ ،‬پدر‪ ،‬مادر و فرزندان‪ (.‬ماده هفتاد و‬ ‫سه‪ ،‬همان)‬ صفحه 147 ‫‪ /146‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫شرایط کار زنان در قانون کار جمهوری اسالم ایران‬ ‫ماده هفتاد و پنج‪ :‬انجام کارهای خطرناک‪ ،‬سخت و زیان اور و نیز حمل بار بیشتر از حد مجاز‬ ‫با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکی‪ ،‬برای کارگران زن ممنوع است‪(.‬ماده هفتاد و پنج‪،‬‬ ‫‪1‬‬ ‫همان)‬ ‫ً‬ ‫ماده هفتاد و شش‪ :‬مرخصی بارداری و زایمان کارگران زن جمعا ‪ ۹۰‬روز است‪ .‬حتی االمکان‬ ‫‪ ۴۵‬روز از این مرخصی باید پس از زایمان مورد استفاده قرار گیرد‪ .‬برای زایمان توامان ‪ ۱۴‬روز از‬ ‫این مرخصی اضافه می شود‪.‬‬ ‫تبصره ‪ :۱‬پس از پایان مرخصی زایمان‪ ،‬کارگر زن به کار سابق خود باز می گردد و این مدت با‬ ‫تایید سازمان تامین اجتماعی جزء سوابق خدمت وی محسوب می شود‪.‬‬ ‫تبصره ‪ :۲‬حقوق ایام مرخصی زایمان طبق مقررات قانون تامین اجتماعی پرداخت خواهد شد‪(.‬‬ ‫ماده هفتاد و شش‪ ،‬همان‪).‬‬ ‫ماده هفتادو هفت‪ :‬در مواردی که به تشخیص پزشک سازمان تامین اجتماعی‪ ،‬نوع کار برای‬ ‫برای کارگر باردار خطرناک یا سخت تشخیص داده شود‪ ،‬کارفرما تا پایان دوره بارداری وی‪،‬‬ ‫بدون کسر حق السعی کار مناسبتر و سبکتری به او ارجاع می نماید‪ (.‬ماده هفتاد و هفت‪ ،‬همان)‬ ‫ماده هفتاد و هشت‪ :‬در کارهایی که دارای کارگر زن هستند کارفرما مکلف است به مادران شیر‬ ‫ده تا پایان دو سالگی کودک پس از هر سه ساعت نیم ساعت فرصت شیردادن بدهد‪ .‬این‬ ‫فرصت جزء ساعات کار انان محسوب می شود و همچنین کارفرما مکلف است متناسب با‬ ‫تعداد کودکان و با در نظر گرفتن گروه سنی انها مراکز مربوط به نگهداری کودکان ( از قبیل‬ ‫شیرخوارگاه‪ ،‬مهدکودک و ‪ ) ...‬را ایجاد نماید‪( .‬ماده هفتاد و هشت‪ ،‬همان)‬ صفحه 148 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪147 /...‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫زن و مرد با هم کامل اند و بدون هم تکامل نمی یابند‪ .‬همینطور هر کدام نیم از پیکر جامعه را‬ ‫تشکیل می دهند که جامعه در صورت نبود یکی از این دو نمیتواند استمرار یابد‪ .‬در ادوار‬ ‫مختلف زن و مرد کنار هم زیسته اند و کار کرده اند تا جهان در شرایط و عصر کنونی که همراه با‬ ‫تکنولوژی و پیشرفت های چشم گیر که صورت گرفته‪ ،‬رسیده است‪ .‬زنان مانند مردان کار کرده‬ ‫اند و دارای مشاغل مختلف بوده اند ولی در گذر حکومت های مختلف نقش های مختلفی را‬ ‫انجام داده است‪ .‬که گاها در صحنه بوده اند و گاها از صحنه رانده شده اند‪ .‬بعد از ظهور اسالم‬ ‫جایگاه و نقش زنان در دیار اعراب و مناطق مختلف دیگر تغییر کرده و برای زنان حقوق و‬ ‫امتیازاتی را قائل شده اند‪ .‬دین مقدس اسالم به زنان اجازه داشتن شغل را داده است و زنان‬ ‫میتوانند در بخش های مختلف در جامعه شغل ایفا کنند و حق الزحمه دریافت کنند‪ ،‬کشورهای‬ ‫جمهوری اسالمی ایران و افغانستان از انجای که قوانین اش برگرفته از فقه اسالمی است‪ ،‬برای‬ ‫زنان جایگاه و منزلت قایل است و در مورد شغل زن در قوانین این دو کشور موارد مشخصی ذکر‬ ‫گردیده است‪ .‬کشور جمهوری اسالمی افغانستان در قانون اساسی‪ ،‬قانون کار و قانون منع‬ ‫خشونت عیله زنان در مورد اشتغال‪ ،‬زن را حق داده است که میتواند با امتیازات خوب در جامعه‬ ‫وظیفه اجرا کنند و در پیشرفت جامعه نقش داشته باشند‪ .‬دولت جمهوری اسالمی ایران همچنان‬ ‫در قانون اساسی‪ ،‬قانون کار و قانون مدنی مواردی را در مورد داشتن شغل زنان ذکر کرده اند‪ ،‬و‬ ‫برای داشتن شغل به زنان حق قایل شده است‪ .‬در قانون کار هر دو کشور شرایط و امتیازاتی را‬ ‫برای زنان در هنگام کار ذکر کرده اند که این نوع ارج گذاشتن به مقام زن میباشد‪.‬‬ صفحه 149 ‫‪ /148‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬خوش خبر‪ ،‬محمود‪ ،‬اشتغال زنان از دیدگاه فقیهان اهل سنت‪ ،‬تهران‪ ،‬فروغ وحدت‪.1390 ،‬‬ ‫‪ .2‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪ ،‬اشتغال زنان‪ :‬مبانی‪ ،‬انگیزه ها‪ ،‬پیامدها و راهکارها‪ ،‬قم‪ ،‬نشر المصطفی(ص)‪،‬‬ ‫‪.1390‬‬ ‫‪ .3‬مجموعه اعالمیه های حقوق بشری به انضمام اصول پاریس و قطعنامه ‪ ،1325‬کمیسیون مستقل‬ ‫حقوق بشر افغانستان‪ ،‬کابل‪.1394 ،‬‬ ‫‪ .4‬روشن‪ ،‬محمد‪ ،‬پیشینه تاریخی اشتغال زنان و جایگاه اشتغال انان در فقه‪.‬‬ ‫‪ .5‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬مجموعه مقاالت همایش منطقه ای زن در نظام اسالم دانشگاه‬ ‫ازاد اسالمی واحد استارا (بررسی اشتغال زنان از دیدگاه اسالم و غرب)‪.‬‬ ‫‪ .6‬عبدالوهابی‪ ،‬معصومه – روشنایی‪ ،‬علی ـ احمدی‪ ،‬امیدعلی‪ -‬جمالی اشتیانی‪ ،‬حسین‪ -‬بررسی‬ ‫چالش های اشتغال زنان بر اساس دیدگاه اسالم و لیبرالیسم‪ ،‬فصلنامه مطالعات سیاسی‪ ،‬دانشگاه‬ ‫ازاد اسالمی‪.۱۳۹۸ ،‬‬ ‫‪ .7‬قانون اساسی افغانستان‪ ،‬مبحث پنجم‪ :‬حقوق اقتصادی و اجتماعی(قانون کار)‪.‬‬ ‫‪ .8‬اعالمیه حقوق بشر‪ ،‬ماده ‪.۶‬‬ ‫‪ .9‬قانون اساسی افغانستان‪ ،‬قانون کار افغانستان‪.‬‬ ‫‪ .10‬خبرگزاری بانوان افغانستان ‪ ،‬متن کامل قانون منع خشونت علیه زنان (ماده سی و ششم) ‪.۱۴۰۰ ،‬‬ ‫‪ .11‬حق اشتغال زنان در قوانین و مقررات (‪)https://www.vekalatonline.ir/articles‬‬ ‫‪ .12‬قانون مدنی ایران‪ ،‬ماده ‪.۱۱۱۷‬‬ ‫‪ .13‬دادگران حامی‪ ،‬اشتغال زن بعد از عقد نکاح‪ ،‬شماره ‪.۱۳۹۹ ،۲۶۸۴‬‬ ‫‪ .14‬ماده اول‪ ،‬قانون کار جمهوری اسالمی ایران‪.‬‬ صفحه 150 ‫ّ‬ ‫الممیز‬ ‫اهلیه الصب ّی‬ ‫الکاتب‪ :‬سید شاکر الحیدری‬ ‫ملخص المقال‬ ‫اغلب المواضیع تکتسب اهمیتها من اهتمام المشرع االسالمی بها‪ ,‬وهذا الموضوع اهتمت به‬ ‫و بینته الشریعه االسالمیه کثیرا‪ ,‬فالهلیه لالنسان بمثابه استعداد االرض للزراعه لکی تعطی بعد‬ ‫ذلک ثمارها فکم تحتاج من الجهد لتقبل الزرع وتنبت جذوره‪ ,‬وتسقیه بالماء لکی یثمر‪ ,‬کذلک‬ ‫االهلیه لالنسان تحتاج استعداد منه لکی یحمل هذه االمانه التی خلق من اجلها‪.‬‬ ‫وهذا المقال تناول موضوع االهلیه بشئ من االیجاز وکما یلی‪:‬‬ ‫ معنی الکلمات المفتاحیه للمقال‬‫ اهلیه الصبی الممیز‬‫ معنی الصبی الممیز لغتا واصطالحا‬‫ معنی االهلیه لغتا واصطالحا‬‫ اقسام االهلیه ( اهلیه الصبی للعبادات – اهلیه الصبی للمعامالت )‬‫ ناقصی االهلیه‬‫ اصناف ناقصی االهلیه‬‫فی الختام ذکرنا بعض النقاط التی وقفنا علیها اثناء کتابه المقال‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬االهلیه‪ ،‬الممیز‪ ،‬الصبی الممیز‪ ،‬سن التمییز‪ ،‬غیر الممیز‪.‬‬ صفحه 151 ‫‪ /150‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المقدمه‬ ‫ان االهلیه من الموضوعات المهمه فی الشریعه االسالمیه ‪ ,‬اذ علیها تدور صالحیه االنسان‬ ‫لوجوب الحقوق الشرعیه له او علیه ‪ ,‬وهی مبنیه علی االمانه التی کلف االنسان بحملها لقوله‬ ‫تعالی ( انا عرضنا االمانه علی السموات واالرض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها‬ ‫وحملها االنسان انه کان ظلوما جهوال) (االحزاب االیه ‪ )72‬وهی مدار التکلیف الشرعی المبنی‬ ‫علی العقل‪ ,‬وهی مالزمه لالنسان من یوم وجوده فی الحیاه حقیقه (وهبه الزحیلی ‪ ,‬ص‪ )164‬او‬ ‫حکما فال یستغنی عنها ابدا‪ .‬فهی ثابته لکل انسان باعتباره انسان من یوم کونه جنینا الی الموت‬ ‫فی جمیع اطوار حیاته‪.‬‬ ‫ففی هذا المقال احاول تسلیط الضوء علی مساله االهلیه‪ ,‬التی تختص بالصبی الممیز وهو فرد‬ ‫یساهم مع االخرین فی بناء االسره‪ ،‬ولقد تناول الفقه االسالمی هذه المساله بالکثیر من‬ ‫التفاصیل‪ ،‬واکد علیها القران الکریم والسنه النبو یه‪ ،‬لبیان حساسیه هذه المساله‪ ,‬فهی ترتبط‬ ‫بمرحله من مراحل حیاه االنسان تکون خطیره جدا بالتعامل معها‪ ,‬خصوصا مع وجود کل‬ ‫التحدیات والغزو الثقاف ی الذی یستهدف هذه الشریحه من الشباب بهذا العمر الذی تکتمل به‬ ‫اهلیه الصبی و یصبح یمیز بین االمور‪.‬‬ ‫فقد بینا معنی االهلیه‪ ,‬وذکرنا اقسامها‪ ,‬واصناف ناقصی االهلیه‪ ,‬ثم وقفنا علی بعض النتائج‪.‬‬ صفحه 152 ‫اهلیه الصبی الممیز‪151 /‬‬ ‫اهلیه الصبی الممیز‬ ‫لغرض الحدیث عن االهلیه البد من ذکر تعریف الصبی الممیز لغتا واصطالحا ثم نعرف‬ ‫االهلیه ونتحدث عنها بقدر تعلقها المهم بموضوع الصبی الممیز‪.‬‬ ‫الصبی فی اللغه‬ ‫ٌ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫(الصب ُّی) الغال ام بین (الصبا) و(الصباء) اذا فتحت مددت و اذا کسرت قصرت‪ .‬والجاریه (صبیه)‬ ‫وال ا‬ ‫جمع (الصبایا) مثل مطیه ومطایا (الرازی‪ ،‬ص‪.)20‬‬ ‫الصبی الممیز اصطالحا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫والمراد بالصبی الممیز فقهیا هو ان یصیر له وعی و ادراک یفهم به الخطاب الشرعی اجماال ‪،‬‬ ‫ف ایدرک معانی العبادات والمعامالت و یفهم نتائج هذه المعامالت فی تبادل الحقوق وااللتزامات‬ ‫ولو بصوره سطحیه مجمله ‪ .‬ولیس لمبدا هذه المرحله سن معینه ‪ .‬وتبدا هذه المرحله من حین‬ ‫القدره علی التمییز الی ظهور عالمات البلوغ ‪ .‬فیعرف فرق البیع عن الشراء‪ ،‬و یفهم تعادل القیم‬ ‫وتفاوتها‪ .‬ولهذا فالطفل فی مرحله الطفوله وقبل ان یصل الی هذا الوعی والتمییز یعتبر غیر ممیز‬ ‫حتی و ان کان له ادراک وتمییز فی کثیر من االمور الطبیعیه‪ .‬ولیس لمبدا هذه المرحله سن معینه‬ ‫من عمر االنسان او عالمه طبیعیه فیه‪ ،‬فهی تختلف باختالف شخصیه الطفل وموهالته العقلیه‬ ‫والجسدیه والبیئیه‪ ،‬فان کل تلک العوامل موثره فی سرعه الوصول الی هذه المرحله ‪.‬‬ ‫وفی هذه المرحله یکتمل فیها لالنسان نموه البدنی والعقلی ‪ ,‬فتثبت له اهلیه االداء الکامله ‪,‬‬ ‫فیصیر اهال لداء الواجبات وتحمل التبعات ‪ ,‬و یطالب باداء کافه الحقوق المالیه وغیر المالیه ‪,‬‬ ‫سواء اکانت من حقوق الله ام من حقوق العباد ‪.‬‬ صفحه 153 ‫‪ /152‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الصبی قسمان ممیز وغیر ممیز‬ ‫الصغیر غیر الممیز‪ :‬هو الذی ال یفهم البیع والشراء‪ ،‬ای ال یعلم ان البیع سالبا للملک والشراء‬ ‫جالبا له‪ ،‬وال یمیز الغش الفاحش الظاهر من الغش الیسیر (الموسوعه الفقهیه الکو یتیه ج‪ 14‬ص‪.)32‬‬ ‫والطفل الذی یمیز بین تلک االشیاء یقال له صبی ممیز (الرازی‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪.).173‬‬ ‫االهلیه‬ ‫االهلیه فی اللغه‬ ‫االهلیه اصلها الثالثی (اهل) وهی تدور حول المعانی التالیه ‪:‬‬ ‫االستحقاق‪ :‬یقال فالن اهل لکذا‪ ,‬ای انه یستوجب ذلک االمر و یستحقه(سعدی‪ ،‬ص‪ ,)207‬قال‬ ‫َ ا ْ‬ ‫َ ْ ا َ َْ َ‬ ‫َ ا ْ ْ‬ ‫{و َما َیذک ارون اال ان َیش َاء الل اه اه َو ا ْهل التق َوی َوا ْهل ال َمغف َره } ای ان الله هو المستحق‪,‬‬ ‫تعالی‬ ‫الن یتقی والجدیر لغفران الذنوب (مجله العلوم االسالمیه ‪ 2015/‬ص‪.)538‬‬ ‫الصالحیه‪ :‬فاهلیه االنسان للشئ صالحیته لصدور ذلک الشئ عنه وطلبه منه (ابن منظور (‪,)28/11‬‬ ‫الفیروز ابادی (‪.))1189/1‬‬ ‫الهلیه‪ :‬مصدر صناعی ل(اهل)‪ ،‬بمعنی الصالحیه‪ ،‬و یقال‪ :‬فالن اهل لکذا‪ ،‬ای خلیق به (انیس‬ ‫‪,)32/1:‬الزبیدی (‪.))45/28‬‬ ‫ً‬ ‫االهلیه اصطالحا‬ ‫ترد کلمه الهلیه فی الفقه بنفس معناها اللغوی‪ ،‬و بما ان معناها الصالحیه فهی ال ترد اال مضافه‬ ‫الی کلمه او جمله لکی یکون معناها الصالحیه لذلک الشیء‪ ،‬فیقال‪ :‬له اهلیه التکلیف ‪ ،‬او لیس‬ ‫له اهلیه التکلیف‪ ،‬و یقصد بذلک صالحیه االنسان او عدم صالحیته لتوجه الخطاب الشرعی‬ ‫الیه‪ ،‬وکذا یقال‪ :‬اهلیه التصرف بمعنی صالحیه االنسان للقیام بعمل ما وصدوره عنه علی الوجه‬ ‫ً‬ ‫المعتبر شرعا‪ ،‬وهکذا (المفردات‪ .97 :‬المعجم الوسیط ‪.)32 :1‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ثم ان هناک اصطالحا خاصا لالهلیه یستعمل فی بعض المولفات االصولیه والکتب ذات طابع‬ ‫الفقه الوضعی‪ ،‬وهو‪:‬‬ صفحه 154 ‫اهلیه الصبی الممیز‪153 /‬‬ ‫اهلیه الوجوب‪ ،‬و یقصدون بها صالحیه االنسان لثبوت الحقوق الشرعیه له وعلیه‪ ،‬وقد یعبر عنها‬ ‫بصالحیته لاللزام وااللتزام‪.‬‬ ‫واهلیه الداء‪ ،‬و یقصدون به صالحیه الشخص الستعمال ذلک الحق وممارسته والقیام به بنفسه‬ ‫ً‬ ‫وقسموا کال منهما الی کامله وناقصه (الموسوعه الفقهیه ‪ ،‬ج‪ /19‬ص‪.)150‬‬ ‫اقسام االهلیه‬ ‫وقــد بحــث الفقهــاء اهلیــه الصــبی الممیـز فــی اقوالــه وافعالــه؛ فانهــا تــاره تکــون مــن اصــول‬ ‫الدین واخری مــن فروعــه‪ ،‬ومــا یکــون مــن فــروع الــدین تــاره ال یحتــاج الــی القصــد واخــری‬ ‫یحتــاج الیــه‪ ،‬ومــا یحتــاج الــی القصــد تـ ً‬ ‫ـاره یکــون فــی العبــادات واخــری فــی المعــامالت‬ ‫(التنقیح فی شرح المکاسب ج‪ ,34‬ص‪.)297‬‬ ‫اهلیته للعبادات‬ ‫المشهور بین الفقهاء ان عبادات الصبی شرعیه ولیست تمرینیه‪ ،‬و بیان ذلک‪ :‬ان العبادات اما‬ ‫واجبه او مستحب‪.‬‬ ‫العبادات المستحبه‬ ‫وال شک فی صحه العبادات المستحبه الصادره من الصبی الممیز؛ لشمول ادلتها له کشمولها‬ ‫للبالغین‪ .‬واما حدیث رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم فال حکومه له علی ادله المستحبات؛ اذ‬ ‫المتبادر منه لیس اال القلم الذی یصح بالنسبه الیه اطالق اسم الرفع‪ ،‬ولیس هو اال القلم الذی‬ ‫یوقعه فی الکلفه‪ ،‬ال القلم الذی ینفعه‪ ،‬فلو ورد‪ :‬ان من صلی رکعتین فله کذا وکذا من الجر‪ ،‬او‬ ‫من صام یوم کذا وجبت له الجنه‪ ،‬ال یصدق علی تخصیصه بما عدا الصبی انه رفع عنه هذا‬ ‫القلم‪ ،‬بل یصدق علیه انه لم یوضع له (مصباح الفقاهه ج‪ 14‬ص‪.)360‬‬ صفحه 155 ‫‪ /154‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫العبادات الواجبه‬ ‫واما العبادات الواجبه؛ فان ادلتها شامله للصبی الممیز اال ان حدیث رفع القلم حاکم علیها؛‬ ‫ً‬ ‫بمعنی انه یفهم منه اجماال عدم تنجیزها علیه؛ وذلک ان المراد من رفع القلم عنه هو‪ :‬اما قلم‬ ‫المواخذه ؛ بمعنی ان ما یصدر منه من مخالفه الحکام الشرعیه من ترک الواجبات وفعل‬ ‫ً‬ ‫المحرمات ال یکتب علیه‪ ،‬ومقتضی ذلک کونه مشموال لدله التکالیف‪ ،‬ولکنه ال یواخذ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫بمخالفتها‪ ،‬فهو غیر ملزم بها شرعا‪ ،‬بل یجوز له مخالفتها‪ ،‬فتکون الواجبات مستحبه فی حقه؛ او‬ ‫ان المراد برفع القلم‪ :‬قلم التکالیف التی یترتب علی مخالفتها المواخذه‪ ،‬فمعنی رفع القلم عنه‪:‬‬ ‫انه خصصت التکالیف بما عداه‪ ،‬ولم یوضع علی الصبی‪ ،‬و اطالق الرفع علیه بلحاظ ما فیها من‬ ‫ً‬ ‫شانیه الوضع علی الجمیع‪ ،‬فعلی هذا یکون الصبی خارجا عن موضوع ادله التکالیف‪.‬‬ ‫ولکن یدل علی مشروعیتها له‪ ،‬واستحباب قیامه بوظیفتها طائفتان من الروایات‪:‬‬ ‫‪ .1‬الطائفه االولی‬ ‫ما دل علی المر بامر الصبیان بالصاله والصوم؛ بتقریب ان المر بــالمر امــر بالفعــل‬ ‫حقیقه؛ اذ الغرض منه لیس اال تحقق ذلک الفعل فی الخــارج‪ ،‬فیکــون المــر بــالمر‬ ‫ً‬ ‫طریقا الیه‪ .‬ومن تلک الروایات ما عن الحلبی عن ابی عبد الله عن ابیه علیهما الســالم‬ ‫قال‪« :‬انا نامر صبیاننا بالصاله اذا کانوا بنی خمس سنین‪ ،‬فمروا صــبیانکم بالصــاله اذا‬ ‫کانوا بنی سبع سنین‪( »...‬الوسائل ج‪4‬ص‪ ,19‬ب‪.)3‬‬ ‫‪ .2‬والطائفه الثانیه‬ ‫هی الروایات الداله علی تکلیف الصبیان بالصاله والصوم والحج بغیر عنوان المر‬ ‫بالمر بها‪ ،‬فتدل علی مشروعیه عباداته‪ .‬نعم‪ ،‬قامت القرینه الخارجیه علی عدم اراده‬ ‫الوجوب منها‪ ،‬والقرینه هی الدله الداله علی رفع التکلیف عن الصبی حتی یحتلم‬ ‫(مصباح الفقاهه ج‪ ،3‬ص‪ .)242‬ومن روایات هذه الطائفه ما رواه اسحاق بن عمار عن ابی‬ ‫عبد الله علیه السالم قال‪« :‬اذا اتی علی الصبی ست سنین وجب علیه الصاله‪ ،‬و اذا‬ ‫اطاق الصوم وجب علیه الصیام» (الوسائل ‪/‬ج‪ 4‬ص‪.)19‬‬ صفحه 156 ‫اهلیه الصبی الممیز‪155 /‬‬ ‫اهلیته للمعامالت‬ ‫الهلیه (فی المعامالت)‪ ،‬بحث الفقهاء فی اهلیه الصبی الممیز للمعامالت بمعناها الخص؛‬ ‫ای العقود و االیقاعات‪ ،‬و بحثهم ً‬ ‫تاره فی اهلیته الیقاعها لنفسه؛ بان یبیع او یشتری او یستاجر‬ ‫لنفسه‪ ،‬واخری فی اهلیته الیقاعها نیابه عن الغیر‪ ،‬وفی کلتا الحالتین ً‬ ‫تاره یصدر عنه ذلک بدون‬ ‫اذن الولی‪ ،‬واخری مع اذنه‪.‬‬ ‫ناقصی االهلیه‬ ‫جاء االسالم لنصره االنسان فی االرض‪ ,‬و یثبت ذلک من خالل تعالیم االسالم السمحه‪ ,‬فاحکام‬ ‫الشرع ال تخاطب اال کاملی االهلیه‪ ,‬فلم تخاطب عدیمی او ناقصی االهلیه او من تعرض لهم‬ ‫عوارض تحد من قدرتهم علی التزام احکام الشرع‪ ,‬فان تشریع االحکام یتوقف علی صالحیه‬ ‫االنسان لوجوب الحقوق له او علیه‪.‬‬ ‫النقص فی اللغه‪ :‬هو الخسران فی الحظ‪ ,‬نقص ینقص نقصا ونقصانا‪ ,‬وهو الضعف‪ ,‬یقال اصابه‬ ‫نقص فی عقله او دینه‪ ,‬والنقصان‪ :‬المقدار الذاهب من المنقوص (مجله فقه اهل بیت علیهم السالم‬ ‫ج ‪ 63‬ص‪.)2341‬‬ ‫اصناف ناقصی االهلیه‬ ‫یتضح الحدیث عن اصناف ناقصی االهلیه بالحدیث عن االسباب التی تنقض االهلیه‪ ,‬حیث انه‬ ‫متی توافر احد العنصرین من نقص للتمییز‪ ,‬او فساد للتدبیر او کلیهما‪ ,‬فقد تعرض االنسان‬ ‫لنقص االهلیه‪.‬‬ ‫ولبیان االصناف البد من بیان االسباب التی تودی الی نقص االهلیه وهی‪:‬‬ ‫الصغر فی السن‪ :‬و یتعلق به الصبی الممیز‪ ,‬فاذا قلنا بانه مشمول بالجعل باعتباره ممیز اما غیر‬ ‫الممیز فهو غیر مشمول یقیانا فیکون غیر موهل‪.‬‬ ‫االمراض الموثره فی العقل‪ :‬و یتعلق به السفیه المحجور‪ ,‬والمعتوه ذو لعته (الفیروزی اباد ‪)17/8‬‬ ‫الخفیف‪ ,‬والمجنون ((ابن نجیم (‪ ))268/3‬ذو الجنون المتقطع غیر التام (الجزئی)‪.‬‬ صفحه 157 ‫‪ /156‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اسباب اخری‪ :‬و یتعلق بها المرض النفسی‪ ,‬والمدین (المدیونیه)‪ ,‬وضعیف التمییز‪ ,‬والصم‬ ‫والبکم‪.‬‬ ‫النتائج‬ ‫ا‬ ‫ان یصل الطفل الی مرحله عمریه تصبح لدیه ملکه التمییز بنحو اجمالی بین الحسن والقبیح‬ ‫والضار والنافع فی الحیاه‪ .‬ومما ال شک فیه ان متعلقات الحسن والقبح تختلف مجاالتها‬ ‫وساحاتها‪ ،‬فقد تتعلق بامور جنسیه واخری سیاسیه وثالثه اجتماعیه ورابعه مالیه وخامسه‬ ‫عبادیه‪ ...‬الخ‪ ،‬وعلیه سیختلف التمییز بلحاظ المتعلق‪ ،‬کما سیتفاوت التمییز فی الطفل نفسه‬ ‫بین شیء واخر‪ ،‬وکذلک ال مر سیختلف التمییز بین طفل واخر‪ ،‬و بین منطقه واخری‪ ...‬الخ‪،‬‬ ‫و یکون مرجع تحدید ان هذا الطفل ممیز فی هذا المجال او ذاک هو النظره العرفیه االجتماعیه‬ ‫التی یعیش و یتحرک الطفل داخل محیطها‪.‬‬ ‫ ان االسالم بین االهتمام بمرحله الطفوله وخطوره التعامل معها منذ االلف السنین ‪,‬‬‫بینما نجد الیوم النظریات الحدیثه تنادی بذلک‪.‬‬ ‫‪-‬‬ ‫اهلیه الصبی الممیز لقبول االسالم منه ‪ .‬وقد وقع الخالف فیه علی قولین‪( ,‬یطول‬ ‫المقام بنا لذکر تفاصیل القولین) ‪.‬‬ ‫ اهلیته للعبادات‪ .‬والمشهور ان عباداته شرعیه مستحبه کانت او واجبه‪ ،‬ولیست تمرینیه‬‫ اهلیته للمعامالت‪ .‬وتفصیل ذلک‪:‬‬‫ا ـ معاملته لنفسه بدون اذن الولی‪ ،‬والمشهور عدم استقالل الصبی الممیز بالتصرفات‬ ‫المالیه‪.‬‬ ‫ب ـ معاملته لنفسه مع اذن الولی‪ ،‬وفیه خالف علی قولین‪.‬‬ ‫ً‬ ‫جـ ـ معاملته نیابه عن غیره‪ ،‬وتصح تصرفاته فی غیر ماله اذا کان وکیال عن غیره فی عقد‬ ‫او ایقاع ‪.‬‬ صفحه 158 ‫اهلیه الصبی الممیز‪157 /‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم‬ ‫‪ -2‬وهبه الزحیلی ‪ ,‬اصول الفقه االسالمی‪ ،‬دار الفکر‪ ،‬الطبعه االولی‪ 1406 ،‬هـ‬ ‫‪ -3‬الرازی‪ ،‬محمد بن ابی بکر بن عبد القادر‪ ،‬المختار الصحاح‪ ،‬مطبعه بوالق المصریه عام ‪1865‬م‬ ‫‪ -4‬الموسوعه الفقهیه الکو یتیه‪ ،‬الطبعه الثانیه‪ ،‬دارالسالسل – الکو یت‪ 1427 ،‬هـ‬ ‫‪ -5‬سعدی ابو حبیب‪ ،‬القاموس الفقهی‪ ،‬ناشر‪ :‬دار الفکر‪ ،‬محل نشر‪ :‬دمشق‪ ،‬چاپ‪ :‬دوم‪1408 ،‬ق‬ ‫‪ -6‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬الناشر‪ :‬دار صادر – بیروت‪ ،‬الطبعه‪ :‬الثالثه ‪ 1414 -‬هـ‬ ‫‪ -7‬الفیروز ابادی‪ ،‬القاموس المحیط‪ ،‬دار الکتب العلمیه‪ ،‬منشورات محمد علی بیضون‪ ،‬سال نشر‬ ‫‪1415‬ق ‪ 1995‬م‬ ‫‪ -8‬ابراهیم مصطفی‪ ،‬المعجم الوسیط‪ ،‬الناشر‪ :‬دار الدعوه‪ ،‬بی تا‪.‬‬ ‫‪ -9‬الزبیدی‪ ،‬تاج العروس‪ ،‬الناشر ‪ :‬دار الفکر‪ ،‬بی تا‪.‬‬ ‫‪ -10‬السید الخوئی‪ ،‬التنقیح فی شرح المکاسب‪ ،‬موسسه الخوئی االسالمیه‪1413-1317 ،‬هـ‬ ‫‪ -11‬السید الخوئی‪ ،‬مصباح الفقاهه ‪ ،‬نشر‪ :‬قم ‪ :‬موسسه احیاءاثاراالمام الخوئی‪1403 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -12‬حر عاملی‪ ،‬الوسائل‪ ،‬نشر‪ :‬قم ‪ :‬موسسه ال البیت علیهم السالم الحیاء التراث ‪1412 ،‬هـ‬ ‫‪ -13‬مجله فقه اهل بیت علیهم السالم ‪ -‬عربی المولف ‪ :‬موسسه دائره المعارف فقه اسالمی الجزء ‪63 :‬‬ ‫صفحه ‪251 :‬‬ صفحه 159 صفحه 160 ‫الوقف الجعف ری فی دوله الکویت بین الفقه االسالمی والقانون الوضعی‬ ‫الکاتب‪ :‬عبدالرضا الصالح‬ ‫استالم المقال‪ 1400/11/29 :‬قبول المقال‪1400/7/12 :‬‬ ‫ملخص المقال‬ ‫للصدقه فی المذهب الجعفری فضل عظیم‪ ،‬واستحبابها ثابت بالنصوص الشرعیه‪ ،‬ومن ابرز‬ ‫مصادیقها الصدقه الجاریه المعبر عنها بـ [الوقف]‪.‬‬ ‫وقد تطرقت الروایات الشریفه الی اهمیه ومندو بیه الوقف فی المذهب الجعفری‪ ،‬کما تعرض‬ ‫العلماء والفقهاء الی مفهوم الوقف‪ ،‬وشرائطه‪ ،‬واقسامه‪ ،‬واحکامه بالتفصیل‪.‬‬ ‫ومن المفترض عند التخطیط القتراح قانون ینظم الوقف الجعفری من الناحیه االداریه والفنیه؛‬ ‫ً‬ ‫ا َ‬ ‫ان تراعی عده ضوابط لیکون القانون مطابقا لحکام الفقه الجعفری‪.‬‬ ‫ا‬ ‫وفی عام ‪ 2002‬م طرح مشروع لتنظیم الوقف الجعفری فی دوله الکو یت‪ ،‬وقد تبع ذلک انشاء‬ ‫امانه عامه لالوقاف الجعفریه تتبع المانه العامه للوقف بوزاره الوقاف والشوون االسالمیه‪.‬‬ ‫اال ان المشروع انطوی علی العدید من العیوب‪ ،‬ولوحظت علیه ماخذ کثیره‪ ،‬واشتمل علی‬ ‫مخالفات شرعیه‪ ،‬فصدرت فتوی خطیه من سماحه المرجع الدینی العلی ایه الله العظمی‬ ‫السید علی الحسینی السیستانی [دام ظله] بعدم جواز تمکین وزاره الوقاف من الوقاف‬ ‫ً‬ ‫الجعفریه لنه ال والیه لهم علیها شرعا‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬الوقف‪ ،‬الوقف الجعفری؛ الکو یت؛ دولهالکو یت‪ ،‬الصدقه الجاریه‬ صفحه 161 ‫‪ /160‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المقدمه‬ ‫تواترت النصوص الشریفه فی فضل الصدقه وفی الحث علیها والترغیب فیها واستحبابها‬ ‫ً‬ ‫شرعا‪ ،‬فقد روی ان بها ایدفع البالء و یستنزل الرزق و ایقضی الدین‪ ،‬وانها تخلف البرکه وتزید فی‬ ‫المال والعمر‪ ،‬وانها دواء المریض‪ ،‬ومن ابرز مصادیق الصدقه التی ندب الیها الشرع؛ الصدقه‬ ‫الجاریه المعبر عنها بـ(الوقف)‪ ،‬والذی ایعد من العبادات التوقیفیه التی یتقرب بها المکلف الی‬ ‫الله عز وجل‪ ،‬فقد نقل عن ابی عبدالله [ع] انه قال‪( :‬اذا مات ابن ادم انقطع عمله اال من ثالث‪:‬‬ ‫ا‬ ‫صدقه جاریه‪ ،‬او علم ینتفع به من بعده‪ ،‬او ولد صالح یدعو له)( نجم الدین ابو القاسم جعفر بن الحسن‪:‬‬ ‫ا‬ ‫المعتبر فی شرح المختصر‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪ ، ) 341‬حیث فسرت الصدقه الجاریه بالوقف‪.‬‬ ‫ولو تاملنا المصادر االسالمیه وتمعنا فیها لراینا ان مشروعیه الوقف من المور الثابته التی ال‬ ‫خالف علیها بین فقهاء المسلمین کافه‪ ،‬فهو من الحکام التی شرعها الدین االسالمی الحنیف‬ ‫لغایات واهداف سامیه تعود بالنفع والفائده علی جمیع افراد المجتمع‪ ،‬مما اضطر فقهاء‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫خصوصا فقهاء المذهب الجعفری ‪ -‬لن یفردوا له ًبابا مستقال فی الفقه‪،‬‬ ‫المذاهب االسالمیه ‪-‬‬ ‫لکثره واستفاضه الخبار الوارده فی بیانه وفی توضیح احکامه‪.‬‬ ‫وسوف نبحث فی هذه الدراسه المقتضبه عده محاور للوقف فی المذهب الجعفری‪ ،‬حیث‬ ‫سنعرض بعض الروایات المتعلقه به‪ ،‬ثم نتحدث عن مفهومه وشرائطه واقسامه واهم احکامه‪ ،‬ثم‬ ‫َ‬ ‫نتناول اهم الضوابط التی من الالزم ان تراعی عند اعداد وصیاغه مشروع قانون للوقف الجعفری‬ ‫ً‬ ‫واخیرا نبین اهم مواطن الخلل فی المشروع الحالی للوقف الجعفری الذی نشر فی‬ ‫وتنظیمه‪،‬‬ ‫الصحف الکو یتیه والمعمول به ً‬ ‫حالیا فی دوله الکو یت‪.‬‬ صفحه 162 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪161 /‬‬ ‫ً‬ ‫اوال‪ :‬الوقف فی روایات المذهب الجعفری‬ ‫ا‬ ‫توجد العدید من الروایات التی تبرز اهمیه الوقف فی المذهب الجعفری‪ ،‬وتعتبره من المور‬ ‫ا‬ ‫المندو به‪ ،‬وترتب علیه الثواب الجزیل والجر العظیم‪ ،‬وفیما یلی نقتصر علی ثالث روایات فقط‬ ‫تج ًنبا لالطاله ً‬ ‫وطلبا لالختصار‪:‬‬ ‫‪ -1‬عن النبی الکرم ﷺقال‪(:‬حبس الصل وسبل الثمره)‬ ‫(ابن ابی جمهور محمد بن علی بن ابراهیم‬ ‫الحسائی‪ :‬عوالی اللئالی العزیزیه فی الحادیث الدینیه‪ ،‬ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه سید الشهداء‪1403 ،‬هـ‪1983 ،‬م‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.) 260‬‬ ‫‪ -2‬عن ابی عبدالله [ع] قال‪( :‬لیس یتبع الرجل بعد موته من الجر اال ثالث خصال‪ :‬صدقه‬ ‫اجراها فی حیاته فهی تجری بعد موته‪ ،‬وسنه هدی سنها فهی ایعمل بها بعد موته‪ ،‬او ولد صالح‬ ‫یدعو له)‬ ‫( محمد بن الحسن الحر العاملی‪ :‬وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه‪ ،‬ط‪ ،2‬بیروت‪ ،‬موسسه ال‬ ‫البیت الحیاء التراث‪1424 ،‬هـ‪2003 ،‬م‪ ،‬ج‪ 19‬ص‪.)171‬‬ ‫‪ -3‬قال شیخ الطائفه الطوسی [ره]‪( :‬وکتب محمد بن الحسن الصفار الی ابی محمد علیه‬ ‫السالم فی الوقوف وما روی فیها‪ ،‬فوقع علیه السالم‪ :‬الوقـوف بحسب ما یوقفها اهلها ان شاء‬ ‫الله)‬ ‫( ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی‪ :‬تهذیب الحکام‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار الضواء‪1406 ،‬هـ‪1985 ،‬م‪ ،‬ج‪9‬‬ ‫ص‪ 129‬و‪.)130‬‬ ‫الی غیر تلک الروایات التی تبین مشروعیه الوقف ومعناه واستحبابه وشروطه‪ ،‬وتوضح اهمیته‬ ‫فی نظر الدین االسالمی بشکل عام والمذهب الجعفری بشکل خاص‪.‬‬ صفحه 163 ‫‪ /162‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫ثانیا‪ :‬مفهوم الوقف وشرائطه واقسامه واهم احکامه‬ ‫للوقف فی المذهب الجعفری مفهوم وشرائط واقسام واحکام‪ ،‬ال باس ان نتناولها عبر النقاط‬ ‫التالیه‪:‬‬ ‫ا‪ -‬مفهوم الوقف‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫الوقف لغه هو‪( :‬دوام القیام‪ ،‬یقال وقف یقف وقفا ووقوفا دام‬ ‫ً‬ ‫قائما)( علی المشکینی‪ :‬مصطلحات‬ ‫الفقه‪ ،‬ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه الهادی‪1419 ،‬هـ‪ ،‬ص‪ ،)566‬اما فی االصطالح الشرعی فقد عرف فقهاء المذهب‬ ‫الجعفری الوقف بتعریفات متعدده‪ ،‬منها‪ :‬انه عباره عن‪( :‬تحبیس الصل و اطالق المنفعه)( زین‬ ‫الدین الجبعی العاملی‪ :‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪ ،‬ج‪ 3‬ص‪ ، )129‬او‪( :‬تحبیس‬ ‫الصل وتسبیل الثمره)(‬ ‫ابو القاسم الموسوی الخوئی‪ :‬منهاج الصالحین‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار المجتبی‪1412 ،‬هـ‪ ،‬ج‪2‬‬ ‫ص‪ ، )231‬ومعنی "تحبیس الصل" المنع عن االرث ومنع التصرف فی العین الموقوفه بالبیع او‬ ‫الهبه او الرهن او االجاره او االعاره وما الی ذلک‪ ،‬اما "اطالق المنفعه" او "تسبیل الثمره" فهو‬ ‫صرفها علی الجهه التی عینها الواقف من دون عوض‪.‬‬ ‫فحقیقه الوقف هو‪ :‬اخراج العین عن الملکیه‪ ،‬و انشاء حبسها‪ ،‬و ایقافها عن المبادالت‬ ‫واالنتقاالت‪ ،‬وجعل منفعتها لشخاص او جهات او عناو ین محدده‪ .‬و بعباره اخری فان حقیقه‬ ‫ً‬ ‫الوقف‪( :‬عباره عن انشاء ایقاف العین عن النقل واالنتقال بعد اخراجها عن الملکیه ایقافا‬ ‫اعتباریا‪ ،‬وتملیک المنفعه لالشخاص او العناو ین او الجهات)(‬ ‫علی المشکینی‪ :‬مصطلحات الفقه‪،‬‬ ‫ص‪.)567‬‬ ‫ب‪ -‬شرائطه‬ ‫توجد هناک شرائط تتعلق بالوقف‪ ،‬وهناک شرائط اخری تخص الواقف‪ ،‬والعین الموقوفه‪،‬‬ ‫والموقوف علیه‪ ،‬وفیما یلی بیانها ‪ -‬بحسب ما هو مشهور بین فقهاء المذهب الجعفری‪:‬‬ صفحه 164 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪163 /‬‬ ‫‪ -1‬شرائط الوقف‬ ‫ قبض الموقوف علیه او وکیله او ولیه‪.‬‬‫ االستمرار والدوام‪ ،‬فال یصح توقیته بمده‪.‬‬‫ التنجیز‪ ،‬ای عدم تعلیقه علی امر او شرط‪.‬‬‫ اخراج الواقف نفسه عن الوقف‪.‬‬‫‪ -2‬شرائط الواقف‬ ‫ البلوغ‪ ،‬فال یصح وقف الصبی و ان بلغ ً‬‫عشرا او اذن فیه الولی‪.‬‬ ‫ العقل‪ ،‬فال یصح وقف المجنون‪.‬‬‫َ‬ ‫المکره‪.‬‬ ‫ االختیار‪ ،‬فال یصح وقف‬‫ القصد‪ ،‬فال یصح وقف الغافل والساهی‪.‬‬‫‪ -‬عدم الحجر‪ ،‬فال یصح وقف المحجور علیه لسفه او فلس‪.‬‬ ‫‪ -3‬شرائط العین الموقوفه‬ ‫ ان تکون ً‬‫عینا خارجیه‪ ،‬فال یصح وقف الدین وال وقف المنفعه غیر العینیه‪.‬‬ ‫ ان تکون مملوکه او ما بحکمها‪ ،‬فال یصح وقف الحر والمباحات الصلیه قبل حیازتها‪.‬‬‫ ان ال تکون متعلقه لحق الغیر بحیث یمنع من التصرف الناقل او ما بحکمه فیهــا‪ ،‬فــال یصــح‬‫وقف العین المرهونه قبل فکها‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ -‬ان تکون قابله لالنتفاع بها مده معتدا بهــا مــع بقائهــا‪ ،‬فــال یصــح وقـ ف الطعمــه والخضــر‬ ‫والفواکه وال وقف الورد والریحان‪.‬‬ ‫ ان تکون لها منفعه محلله مقصوده‪ ،‬فــال یصــح وقــف ا الت اللهــو المحــرم وا الت القمـ ار‬‫والصلبان‪ ،‬وال وقف الدابه لحمل الخمر او الدکان لحرزها او بیعها‪.‬‬ صفحه 165 ‫‪ /164‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ -4‬شرائط الموقوف علیه‬ ‫ التعیین‪ ،‬فال یصح وقف المردد بین شیئین او اشیاء‪.‬‬‫ وجوده حال الوقف‪ ،‬فال یصح الوقف علی المعدوم‪.‬‬‫ ان ال یکون من الجهات المحرمه وما فیه اعانه علی المعصیه‪ ،‬کفعل الزنا وشرب الخمر‬‫ونشر کتب الضالل وشراء ا الت اللهو المحرم‪.‬‬ ‫ج‪ -‬اقسامه‬ ‫الوقف فی المذهب الجعفری یتقوم باحد القسمین التالیین‪:‬‬ ‫‪ -1‬الواقف والعین الموقوفه‪ ،‬کوقف المساجد‪ ،‬وحقیقته التحریر وفک الملک‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ -2‬الواقف والعین الموقوفه والموقوف علیه‪ ،‬وحقیقته تملیک العین الموقوفه للموقوف علیه ملکا‬ ‫غیر طلق‪.‬‬ ‫کما ینقسم الوقف باعتبار الموقوف علیه الی ثالثه اقسام‪:‬‬ ‫‪ -1‬الوقف علی الجهات الخاصه او العامه‪ ،‬کالوقف علی المساجد والحسینیات‪.‬‬ ‫‪ -2‬الوقف علی العناو ین الکلیه العامه‪ ،‬کالوقف علی الفقراء والعلماء‪.‬‬ ‫‪ -3‬الوقف علی العیان الخاصه‪ ،‬کالوقف علی الذریه‪.‬‬ ‫د‪ -‬اهم احکامه‬ ‫اتفق فقهاء المذهب الجعفری فی ا کثر مسائل الوقف‪ ،‬وفیما یلی ننقل رای اثنین من اولئک‬ ‫الفقهاء‪:‬‬ ‫قال االمام روح الله الموسوی الخمینی [ره]‪( :‬یجوز للواقف ان یجعل تولیه الوقف ونظارته‬ ‫لنفسه ‪ ..‬وکذا یجوز جعلها‬ ‫للغیر)( روح الله الموسوی الخمینی‪ :‬تحریر الوسیله‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪،‬‬ ‫‪1401‬هـ‪1981 ،‬م‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪( ، )82‬یجوز للواقف ان یجعل ً‬ ‫ناظرا علی المتولی‪ ،‬فان احرز ان المقصود‬ ‫مجرد اطالعه علی اعماله لجل االستیثاق فهو مستقل فی تصرفاته وال یعتبر اذن الناظر فی‬ صفحه 166 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪165 /‬‬ ‫صحتها ونفوذها‪ ،‬و انما الالزم علیه اطالعه‪ ،‬و ان کان المقصود اعمال نظره وتصو یبه لم یجز له‬ ‫التصرف اال باذنه وتصو یبه‪ ،‬ولو لم یحرز مراده فالالزم مراعاه المرین)( نفس المصدر‪ :‬ج‪ 2‬ص‪، )84‬‬ ‫ً‬ ‫اصال ففی الوقاف العامه یکون الحاکم او المنصوب من قبله ً‬ ‫(لو لم یعین الواقف ً‬ ‫متولیا‬ ‫متولیا‬ ‫علی القوی‪ ،‬وکذا فی الخاصه فیما یرجع الی مصلحه الوقف ‪ ( )..‬نفس المصدر‪ :‬ج‪ 2‬ص‪.)84‬‬ ‫وقال السید ابو القاسم الموسوی الخوئی [ره]‪( :‬یجوز للواقف جعل الوالیه علی العین الموقوفه‬ ‫ً‬ ‫لنفسه ولغیره ‪ ..‬کما یجوز له ایضا جعل الناظر علی الولی بمعنی المشرف علیه او بمعنی ان‬ ‫یکون المرجع فی النظر والرای ‪ ..‬نعم اذا خان الولی ضم الیه الحاکم الشرعی من یمنعه عن‬ ‫الخیانه فان لم یمکن ذلک عزله) ( ابو القاسم الموسوی الخوئی‪ :‬منهاج الصالحین‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪( .)237‬اذا لم‬ ‫یجعل الواقف ولیا علی الوقف کانت الوالیه علیه للحاکم الشرعی‪ .‬نعم اذا کان الوقف علی نحو‬ ‫التملیک وکان خاصا کانت الوالیه علیه للموقوف علیه ‪ ..‬و اذا لم یکن الوقف خاصا او کان ولم‬ ‫یکن علی نحو التملیک بان کان علی نحو الصرف وغیره من النواع فالوالیه للحاکم الشرعی) (‬ ‫نفس المصدر‪ :‬ج‪ 2‬ص‪.)238‬‬ ‫ً‬ ‫ثالثا‪ :‬الضوابط التی تجب مراعاتها عند اعداد قانون للوقف الجعفری‬ ‫امر ر ٌ‬ ‫ان التخطیط القتراح مشروع قانون لتنظیم الوقاف الجعفریه اداریا وفنیا ٌ‬ ‫اجح ال یختلف‬ ‫َ‬ ‫فیه احد‪ ،‬اال ان المشروع ال بد من ان تراعی فیه عده ضوابط تضفی علیه الشرعیه‪ ،‬نذکر منها‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫عنصری العداله والکفاءه فی المتصدین لهذا المشروع‪ ،‬وتزکیتهم من‬ ‫‪ -1‬الضابطه االولی‪ :‬توفر‬ ‫قبل مراجع التقلید المعروفین‪ ،‬وعدم معرفتهم بفسق سابق‪ ،‬لن معرفتهم بذلک سیکون لها‬ ‫مردودان سلبیان‪ ،‬الول‪ :‬هو سقوط محلهم ومنزلتهم اجتماعیا‪ ،‬واﻵخر‪ :‬هو االساءه الی المذهب‬ ‫و الی سمعته وهیبته وکرامته‪.‬‬ ‫‪ -2‬الضابطه الثانیه‪ :‬التانی والتریث فی اعداد وصیاغه المشروع‪ ،‬واالستعانه بالمختصین من‬ ‫علماء الفقه والقانون‪ ،‬لدراسته دراسه شرعیه وقانونیه‪ ،‬وعدم االستعجال فی اقراره‪.‬‬ صفحه 167 ‫‪ /166‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫َ‬ ‫المعترف حوزو یا بفقاهتهم واجتهادهم المطلق‬ ‫‪ -3‬الضابطه الثالثه‪ :‬الرجوع الی مراجع التقلید‬ ‫ومرجعیتهم الدینیه من اجل اعتماد هذا المشروع‪ ،‬والتا کد من تطابقه مع الحکام الفقهیه‬ ‫الجعفریه‪.‬‬ ‫‪ -4‬الضابطه الرابعه‪ :‬وضع تشریع یضمن فی المستقبل استقاللیه الوقف الجعفری‪ ،‬وعدم‬ ‫تبعیته للحکومه ووزاره الوقاف‪ ،‬وذلک حتی تکون المرجعیه الدینیه هی التی تدیر کافه المور‬ ‫المتعلقه بالوقف الجعفری‪.‬‬ ‫َ‬ ‫هذه هی اهم الضوابط التی یلزم ان تراعی عند اعداد مشروع قانون لتنظیم الوقف الجعفری‪.‬‬ ‫ً‬ ‫رابعا‪ :‬الثغرات والخلل فی مشروع الوقف الجعفری الحالی‬ ‫انطوی مشروع الوقف الجعفری الحالی ‪ -‬المنشور فی الصحف والمعمول به فی دوله‬ ‫الکو یت ‪ -‬علی الکثیر من العیوب‪ ،‬وتوجد علیه ماخذ عدیده‪ ،‬کما احتوی علی بعض‬ ‫المخالفات الشرعیه‪ ،‬وفیما یلی نعرض اهم الثغرات ومواضع الخلل فیه‪:‬‬ ‫‪ -1‬ورد فی مقدمه المشروع(المنشور فی صحیفه الوطن الکو یتیه بتاریخ ‪ 7‬ینایر ‪2002‬م) انه ستکون هناک‬ ‫(زیارات لمجموعه من مراجع التقلید ووکالئهم لشرح مواد المشروع واالستئناس بارائهم‬ ‫الشرعیه)‪ ،‬وال شک ان هناک ف ًرقا ً‬ ‫کبیرا جدا بین االستئناس باراء مراجع التقلید و بین الخذ‬ ‫بفتاواهم والعمل علی طبقها‪ ،‬وهذا ان دل علی شیء فانما یدل علی ان المشروع غیر قابل‬ ‫َ‬ ‫للتنقیح والزیاده والتعدیل فی نظر واضعیه‪ ،‬وذلک لن رای مرجع التقلید ایستانس به ‪ -‬فی نظر‬ ‫واضعی المشروع ‪ -‬وال ایشترط ان یوخذ به و ایعمل علی طبقه‪ ،‬ولهذا نجد ان المشروع قد اعد‬ ‫ً‬ ‫ونشر فی الصحف کامال قبل ان ایعرض علی مراجع التقلید‪ ،‬وورد فی مقدمته ان الزیارات التی‬ ‫ستتم لمراجع التقلید غرضها (االستئناس بارائهم الشرعیه) ال الخذ بارائهم الشرعیه والعمل‬ ‫علی طبقها‪.‬‬ ‫‪ -2‬نصت الماده الرابعه من‬ ‫‪2002‬م‬ ‫المشروع(المعدل فی صحیفه الرای الکو یتیه والمنشور فیها بتاریخ ‪ 11‬فبرایر‬ ‫) علی ان من اختصاصات المانه العامه لالوقاف الجعفریه (اداره واستثمار اموال‬ صفحه 168 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪167 /‬‬ ‫الوقاف الجعفریه التی لم یشترط الواقف التولیه علیها لحد او لجهه معینه او انقطع فیها شرط‬ ‫التولیه ‪ ..‬والوصایا والثالث الجعفر یه التی لم تحدد الوصایه علیها او توفی الموصی ولم یعین‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫متولیا بعده او فقد الوصی شرطا من شروط اهلیه التصرف ‪ ،)..‬وهذه الماده تخالف بصراحه‬ ‫احکام الفقه الجعفری‪ ،‬فان الوقاف التی لم َینصب لها الواقف ً‬ ‫متولیا او انقطع فیها شرط التولیه‬ ‫ً‬ ‫ً َ‬ ‫متولیا او ن َصب ولکن الوصی فقد شرطا من شروط اهلیه‬ ‫والوصایا التی لم َینصب لها الموصی‬ ‫التصرف ایرجع فیها الی الحاکم الشرعی ‪ -‬وهو الفقیه الجامع للشرائط ‪ -‬لنها ستکون حینئذ‬ ‫من اختصاصاته ال من اختصاصات غیره‪ ،‬فال یجوز ان یتصدی لها احد اال باجازه منه‪ .‬ومن‬ ‫الغریب ان یقید المشروع کل ما تقدم بانه (وفق احکام الفقه الجعفری ورای الفقهاء)‪ ،‬فی حین‬ ‫ان جمیع فقهاء المذهب الجعفری متفقون علی خالف ذلک وعدم جوازه‪.‬‬ ‫‪ -3‬وصفت الماده السابعه (مجلس شوون الوقاف الجعفریه) بانه (السلطه العلیا المشرفه علی‬ ‫شوون الوقاف الجعفریه واقتراح السیاسه العامه لها)‪ ،‬مع ان جمیع اتباع المذهب الجعفری‬ ‫ً‬ ‫اعتقادا ال یشو به ای تردد بان السلطه العلیا فی ذلک هی المرجعیه الدینیه التی تعتبر‬ ‫یعتقدون‬ ‫امتد ًادا لالمامه‪ ،‬والحکمه فی کل ذلک ان الرجوع الی الفقیه الجامع للشرائط هو رجوع الی‬ ‫االمام المعصوم [ع]‪ ،‬وهذه من المور الراسخه التی ال خالف علیها فی المذهب الجعفری‪.‬‬ ‫‪ -4‬جاء فی المادتین السادسه والعاشره ان (مجلس شوون الوقاف الجعفریه) یراسه وزیر‬ ‫الوقاف والشوون االسالمیه‪ ،‬وان المین العام ونائبه والعضاء السته یرشحهم وزیر الوقاف‪،‬‬ ‫وهذا یعنی ان العاملین فی هذا المجلس سیتم اختیارهم من قبل الحکومه ووزاره الوقاف‪ ،‬بل‬ ‫ستکون الحکومه هی صاحبه الحق فی ذلک‪ ،‬و بذلک لن یکون للمرجعیه الدینیه دور وال حق فی‬ ‫التدخل‪ ،‬مع الخذ فی االعتبار ان المجلس من وظائفه ‪ -‬کما ورد فی الماده السادسه من‬ ‫المشروع ‪( -‬اقتراح التشریعات الخاصه بالوقف الجعفری ‪ ،)..‬ای ان العضاء الذین سیختارهم‬ ‫الوزیر والحکومه سیکون لهم حق اقتراح التشریعات المتعلقه بالوقف الجعفری‪ ،‬وعلیه لن یکون‬ ‫هناک ضمان الستقاللیه الوقف الجعفری‪.‬‬ صفحه 169 ‫‪ /168‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫‪ -5‬اورد واضعو المشروع ً‬ ‫قیودا فی ا کثر المواد مثل‪( :‬وفق الفقه الجعفری) او‪( :‬وفقا لحکام‬ ‫الفقه الجعفری ورای الفقهاء) او‪( :‬فی حدود الضوابط الشرعیه)‪ ،‬وهذه القیود اتعد ً‬ ‫لغوا وال فائده‬ ‫منها‪ ،‬حیث ان المشروع تضمن الکثیر من المخالفات التی تمنع من مطابقه مواده لحکام الفقه‬ ‫ً‬ ‫الجعفری‪ ،‬فوضع هذه القیود وامثالها یشکل تناقضا واض ًحا‪ ،‬بل تمو ًیها بان المشروع اشترط‬ ‫ً‬ ‫ضمن مواده ان یکون ما احتواه موافقا لرای الفقهاء‪ .‬هذا من جهه‪ ،‬ومن جهه اخری فان اطالق‬ ‫لفظه (الفقهاء) من دون تعیین وتحدید ٌ‬ ‫امر غیر صحیح‪ ،‬وذلک لن احکام الوقف یجب ان توخذ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫المعترف بفقاهتهم ال کل من ایدعی انه فقیه‪ ،‬کما ولنا ان نطرح سواال وهو‪ :‬ما االجراء‬ ‫من الفقهاء‬ ‫الذی ا‬ ‫سیتخذ فی حاله اختالف فقهاء المذهب الجعفری فی بعض احکام الوقف‪ ،‬فهل س ایجری‬ ‫اعضاء المجلس قرعه؟! ام سیتجهون الی طریقه التصو یت و یاخذون برای الغلبیه؟! ام ستتحکم‬ ‫اهواوهم ومیولهم فی اختیار الرای الموافق لمزاجهم ومذاقهم الشخصی؟!‬ ‫‪ -6‬ورد فی الماده التاسعه انه (تصدر القرارات باغلبیه اصوات الحاضرین)‪ ،‬ولکن الماده لم‬ ‫تتطرق الی احتمال التساوی فی التصو یت الذی تعارف فی مثله علی ترجیح رای الجانب الذی‬ ‫فیه الرئیس ‪ -‬ای وزیر الوقاف ‪ ،-‬ولست ادری هل ان التشریعات الخاصه بالوقف الجعفری‬ ‫یصح فیها االختالف لتفتقر الی التصو یت؟ وهل ان المذهب الجعفری منح اعضاء مجلس‬ ‫شوون الوقاف الجعفریه الحق فی اقتراح تشریعات تتعلق بالوقف؟ بل هل یجوز لحد ان‬ ‫یتصدی للتشریعات المتعلقه بالوقف الجعفری غیر الفقیه الجامع للشرائط؟ وهل وصل بنا‬ ‫المر الی هذا المستوی حتی نجعل َ‬ ‫ً‬ ‫شخصا من خارج‬ ‫الحکم عند التساوی فی عدد الصوات‬ ‫المذهب الجعفری؟! وهل هناک تغییب لدور ورای المرجعیه الدینیه ا کبر واعظم من هذا‬ ‫التغییب؟!‬ ‫َ‬ ‫المقترح وافتوا بعدم جوازه‪ ،‬وابرز هذه الفتاوی هی فتوی‬ ‫‪ -7‬خالف مراجع التقلید هذا المشروع‬ ‫سماحه المرجع الدینی العلی االمام السید علی الحسینی السیستانی [دام ظله]‪ ،‬حیث اسئل‬ ‫سماحته عن ان هناک محاوله لتمکین وزاره الوقاف من الوقاف الجعفریه وجعلها تحت‬ ‫ً‬ ‫تصرفها‪ ،‬فاجاب [دام ظله] بان ذلک‪( :‬ال یجوز لنه ال والیه لهم علیها شرعا)( استفتاء خطی للمرجع‬ صفحه 170 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪169 /‬‬ ‫الدینی العلی االمام السید علی الحسینی السیستانی) ‪ ،‬وهذه الفتوی تنطبق ً‬ ‫تماما علی المشروع الحالی‪،‬‬ ‫فاننا لو رجعنا الی الماده الولی من المشروع لوجدنا انها تنص علی اﻵتی‪( :‬تنشا امانه عامه‬ ‫لالوقاف الجعفریه تتبع وزاره الوقاف ‪ ،)..‬کما ان الماده السادسه صریحه فی ان وزیر الوقاف‬ ‫هو رئیس مجلس شوون الوقاف الجعفریه وانه هو الذی یرشح جمیع اعضاء المجلس و یتم‬ ‫اختیارهم بقرار من مجلس الوزراء‪ ،‬بل ان الماده التاسعه تنص علی ان القرارات تصدر باغلبیه‬ ‫اصوات الحاضرین ‪ -‬ومنهم الوزیر ً‬ ‫طبعا الذی عاده یکون هو صاحب الرای المرجح فی حاله‬ ‫تساوی الصوات ‪ ،-‬ومن جمله المور التی سیجری فیها التصو یت هی التشریعات المقترحه‬ ‫الخاصه بالوقف الجعفری ‪ -‬کما توکد علی ذلک الماده السابعه من المشروع ‪.-‬‬ ‫فالمستفاد من مواد المشروع اذن خمسه امور‪ ،‬وهی‪:‬‬ ‫• ان المانه العامه لالوقاف الجعفریه تابعه لوزاره الوقاف والشوون االسالمیه‪.‬‬ ‫• ان وزیر الوقاف والشوون االسالمیه هو رئیس مجلس شوون الوقاف الجعفریه‪.‬‬ ‫• ان وزیر الوقاف هو الذی یرشح جمیع اعضاء مجلس شوون الوقاف الجعفریه‪.‬‬ ‫• انه بقرار من مجلس الوزراء یتم اختیار العضاء الذین رشحهم وزیر الوقاف‪.‬‬ ‫• ان المجلس من وظائفه وصالحیاته اقتراح التشریعات الخاصه بالوقف الجعفری‪.‬‬ ‫و بناء علی ذلک؛ نستطیع ان نقول بان فتوی سماحه المرجع الدینی العلی االمام السید علی‬ ‫الحسینی السیستانی [دام ظله] تعارض المشروع وال تجیزه‪ ،‬الحتوائه علی مخالفات صریحه‬ ‫لحکام الوقف عند المذهب الجعفری الذی لدیه خصوصیه فی التعامل مع هذه المسائل‪،‬‬ ‫وهکذا شان بقیه الفتاوی الصادره من مراجع التقلید اﻵخرین‪.‬‬ ‫والحمد لله رب العالمین‪ ،‬وصلی الله علی خیر خلقه محمد واله الطیبین الطاهرین الهداه‬ ‫المهدیین‪.‬‬ صفحه 171 ‫‪ /170‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ .1‬ابن ابی جمهور محمد بن علی بن ابراهیم الحسائی‪ ،‬عوالی اللئالی العزیزیه فی الحادیث الدینیه‪،‬‬ ‫ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه سید الشهداء‪1403 ،‬هـ‪1983 ،‬م‪.‬‬ ‫‪ .2‬ابو القاسم الموسوی الخوئی‪ ،‬منهاج الصالحین‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار المجتبی‪1412 ،‬هـ‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.231‬‬ ‫‪ .3‬ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی‪ ،‬تهذیب الحکام‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار الضواء‪1406 ،‬هـ‪1985 ،‬م‪.‬‬ ‫‪ .4‬روح الله الموسوی الخمینی‪ ،‬تحریر الوسیله‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪1401 ،‬هـ‪1981 ،‬م‪.‬‬ ‫‪ .5‬زین الدین الجبعی العاملی‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪.‬‬ ‫‪ .6‬علی المشکینی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه الهادی‪1419 ،‬هـ‪.‬‬ ‫‪ .7‬نجم الدین ابو القاسم جعفر بن الحسن‪ ،‬المعتبر فی شرح المختصر‪ ،‬ناشر موسسه سید الشهداء ع‪،‬‬ ‫محل نشر‪ ،‬چاپ‪ :‬اول‪ ،‬تاریخ انتشار‪1407 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ .8‬محمد بن الحسن الحر العاملی‪ ،‬وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه‪ ،‬ط‪ ،2‬بیروت‪ ،‬موسسه‬ ‫ال البیت الحیاء التراث‪1424 ،‬هـ‪2003 ،‬م‪.‬‬ صفحه 172 ‫نبایدهای فقهی رسانه با تا کید بر ایات وروایات‪83 /‬‬ ‫نتیجه گی ری‬ ‫رسانه از مسائل مبتالبه‪ ،‬مهم و موثر بر افکار و اندیشه انسانها است‪ .‬امروزه رسانه به عنوان یــک‬ ‫نیاز اولیه و از ضروریات زندگی بشر قرار گرفته است‪ .‬استفاده از این ابزار با فواید و محسناتی که‬ ‫دارد‪ ،‬بــا تهدیــد و خطراتــی هـ م همـراه اســت‪ ،‬کــه باشــناخت موضــوعی و زوایــای پنهـ ان ان‪،‬‬ ‫برنامهریزی صحیح و دقیق برای استفاده درســت ان مــیتــوان از بیشـ ترین فوایــد بهــره بــرد و از‬ ‫کمترین خطرات احتمالی زیان دید‪ .‬شاید مطلب کلی که بتوان درباره رسانه عنوان کرد در چنــد‬ ‫جمله خالصه شود‪:‬‬ ‫‪.۱‬حرمت نشر اکاذیب وشایعات بی اساس در رسانه از نگاه قران و فقه با استناد به منابع ایات و روایات‬ ‫‪.۲‬پرهیزاز تهمت‪،‬غیبت‪،‬استهزای افرادحقیقی و حقوقی در بستر رسانه و رعایت اخالق رسانه ای‬ ‫‪ .۳‬رعایت اصلی بی طرفی در مناقشات و رعایت حقوق کلیه افراد جامعه به دور از جانب داری‬ ‫‪ .۴‬دست اندرکاران حوزه رسانه باید مراقب باشند‪ ،‬در نقل اقوال ونشر اخبار به حریم خصوصی‬ ‫اشخاص تعدی نشود و عیوب افراد خصوصا مومنین‪ ،‬نقل و یا برجسته نشود‪ ،‬چراکه این موضوع‬ ‫ازمصادیق غیبت و اشاعه فحشاء به حساب می اید و حرام اســت‪ .‬و همچنــین بـرای دیگـران در‬ ‫جامعه این موضوع از طریق بستر رسانه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر تذکر داده شود‪ ،‬تا‬ ‫به عنوان رسانه به وظیفه شرعی و اخالقی خود عمل کرده باشد‪.‬‬ ‫‪.5‬انعکاس به جا و به موقعی از نارسایی هــا و مشــکالت جامعــه و پلــی ارتبــاطی بــین مــردم و‬ ‫مسولین امر در حل مسائل و معضالت اقتصادی فرهنگی سیاسی اجتماعی جامعه‪.‬‬ ‫‪.6‬جهاد تبیین از ضروریات امروزه ملتهایی است که مورد تهاجمی نظام سلطه در عرصه های‬ ‫مختلف قرار گرفته اند‪ ،‬چرا که فقط این مقاومت‪ ،‬ایستادگی و از طرفی هــم تبیــین و بــاز گــوئی‬ ‫ارزشهای ملی و فرهنگی اخالقی یک جامعه است که میتواند به حیات ان جامعه تضمینی الزم‬ ‫را بدهد‪ .‬این مهم از طریق سیاست گذاری های درست متوالیان امر و به کارگری تمام ظرفیتها‬ ‫موجود و استعداد های بالفعل و نخبگان هرحوزه ای بخصوص نسل جوان ممکن می باشد‪.‬‬ صفحه 85 ‫ُ‬ ‫المشاکل االس ریه والطالق‬ ‫الکاتب‪ :‬احمد المنصوری‬ ‫استالم المقال‪ 1400/11/29 :‬قبول المقال‪1400/7/12 :‬‬ ‫الملخص‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫لقد کان الفقه وال یزال منارا للسالکین وطریقا للنجاه ورضا للخالق العظیم من خالل اتباع‬ ‫المقدسه المتمثله بکتابه ا‬ ‫توجیهاته ا‬ ‫المقدس القران الکریم وسنه نبیه الکریم (ص)‪ ،‬وجهدنا فی‬ ‫هذا البحث علی ذکر العوامل والموانع التی تمنع من ثبات اصره التقارب والتواد بین افراد‬ ‫ا‬ ‫السره‪ ،‬هذه السباب هی وقود النار فی دمارها وسقوطها فی فوهه االنحالل والدمار‪.‬‬ ‫ومن خالل اتباع المنهج الوصفی التحلیلی وجدنا ان کل هذه المشاکل التی تصیب السره‬ ‫ا ً‬ ‫والتی تنعکس بضاللها علی المجتمع کال‪ ،‬سببها هو االبتعاد عن جاده الشریعه المقدسه‪ ،‬وعلیه‬ ‫ً ً‬ ‫فان کنا نرید الخذ بید السره ا‬ ‫المتمثله بافرادها سواء کانوا ابا واما وذریتهما‪ ،‬او اقارب من عم او‬ ‫ا ً‬ ‫خال‪ ،‬او کل من یجتمع تحت سقف صله َ‬ ‫الرحم القریب‪ ،‬او لنقل السره المتعارف علیها عرفا بـ‬ ‫(العائله)‪.‬‬ ‫ا‬ ‫قسم البحث الی ثالث فصول وکل فصل یحوی علی عده مباحث فمطالب‪ ،‬بداناه فی الفصل‬ ‫الول بذکر المفردات والمفاهیم العامه‪ ،‬ثم الولوج الی تاریخ السره بشکل عام واصل نشاتها‪،‬‬ ‫ثم فی الفصل الثانی ضیقنا البحث بما یخص السره المسلمه ومکانتها فی االسالم واالهداف‬ ‫المتوخاه من وجودها‪ ،‬والسس التی تقومها وتوثر فی دیمومتها‪ ،‬من خالل ذکر المشاکل‬ ‫االجتماعیه الموجوده و المستقراه‪ ،‬وتجاوزها من خالل عالج لتلک المشاکل‪ ،‬وخصصنا الفصل‬ ‫ً‬ ‫الثالث والخیر لحصیله تلک المشاکل التی ال یمکن حلها اال به‪ ،‬اال وهو (الطالق) وقد ذکرنا‬ صفحه 173 ‫‪ /84‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬قران کریم‬ ‫‪ .2‬نهج البالغه‪1414( .‬ق)‪ .‬محقق‪ :‬صبحی صالح‪ .‬قم‪ :‬انتشارات هجرت‪.‬‬ ‫‪ .3‬امین‪ ،‬محمد‪ .)1376( .‬افات زبان‪ ،‬تهران‪ :‬طیب‪.‬‬ ‫‪ .4‬انصاری‪ ،‬مرتضی‪1415( .‬ق)‪ .‬المکاسب‪ ،‬نجف‪ :‬مجمع الفکر االسالمی‪.‬‬ ‫‪ .5‬برازش‪ ،‬علیرضا‪ .)1394( .‬تفسیر اهل بیت‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫‪ .6‬پایگاه اطالع رسانی مصادیق مجرمانه جرایم رایانهای‬ ‫‪ .7‬حرعاملی‪ ،‬محمد بن حسن‪ .)1416( .‬تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه ‪ .‬قم‪ :‬الالبیت‪.‬‬ ‫‪ .8‬دستغیب‪ ،‬عبدالحسین‪ .)1388( .‬گناهان کبیره‪ ،‬قم‪ :‬دفتر انتشارات اسالمی‪.‬‬ ‫‪ .9‬دهخدا‪ ،‬علیاکبر (‪ .)1377‬لغت نامه ‪ ،‬زیر نظر‪ :‬محمد معین و سید جعفر شهیدی‪ ،‬تهران‪ :‬موسسه‬ ‫انتشارات و چاپ دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫‪ .10‬راغب الصفهانی‪ ،‬حسین بن محمد‪( .‬بیتا)‪ .‬المفردات فی غریب القران‪ ،‬المحقق‪ :‬صفوان عدنان‬ ‫الداودی‪ ،‬بیروت‪ :‬دار القلم‪ ،‬الدار الشامیه‪.‬‬ ‫‪ .11‬شهید ثانی‪ ،‬الروضه البهیه‪1398( ،‬ق)‪ .‬تحقیق‪ :‬السید محمد کالنتر‪ ،‬بیجا‪.‬‬ ‫‪ .12‬عاملی‪ ،‬ابراهیم‪ .)1360( .‬تفسیر عاملی‪ ،‬تهران‪ :‬صدوق‪.‬‬ ‫‪ .13‬قرائتی‪ ،‬محسن‪ .)1383( .‬تفسیر نور‪ ،‬تهران‪ :‬مرکز فرهنگی درسهایی از قران‪.‬‬ ‫‪ .14‬کلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪1407( .‬ق)‪ .‬الکافی ‪ .‬تهران‪ :‬دارالکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ .15‬مجلسی‪ ،‬محمدباقر‪1403( .‬ق)‪ .‬بحارالنوار الجامعه اخبارالئمه الطهار (مصحح‪ :‬محمدباقر‬ ‫محمودی و دیگران)‪ .‬بیروت‪ :‬داراحیاء التراث العربی‪.‬‬ ‫‪ .16‬مشکینی‪ ،‬علی‪ .)1396( .‬نصایح‪ ،‬مترجم‪ ،‬احمد جنتی‪ ،‬قم‪ :‬الهادی‪.‬‬ ‫‪ .17‬مکارم شیرازی‪ ،‬ناصر‪ .)1386( .‬تفسیر نمونه‪ ،‬تهران‪ :‬دارالکتب اسالمیه‪.‬‬ ‫‪ .18‬نجفی‪ ،‬محمدحسن‪1404( .‬ق)‪ .‬جواهر الکالم فی شرح شرائع االسالم‪ ،‬بیروت‪ :‬دار احیاء التراث العربی‪،‬‬ ‫چاپ هفتم‪.‬‬ ‫‪ .19‬نوری‪ ،‬میرزاحسین‪1408( .‬ق)‪ .‬مستدرک الوسائل‪ ،‬بیروت‪ :‬موسسه ال البیت الحیاء التراث‪ ،‬چاپ‬ ‫اول‪.‬‬ صفحه 86 ‫‪ /172‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الکثیر من السباب التی تنتهی بالزوج والزوجه الی الطالق مع ذکر الحلول التی من شانها انقاذ‬ ‫السره من هذا المر الطارئ‪.‬‬ ‫فی الخیر ذکرنا خاتمه للبحث‪ ،‬فی ان الغایه المتوخاه من وجود السره‪ ،‬هو اعمار هذه الرض‬ ‫وازدهارها من خالل وجود اسره کریمه مصانه من الزالزل والمشاکل باتباع ما حدده الشارع‬ ‫الحکیم ضمن تشریعاته السماو یه المقننه‪ ،‬المتمثله بکتابه الکریم وسنه نبیه العظیم (ص)‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬السره‪ ،‬المقوض‪ ،‬المقوی‪ ،‬العلقه الزوجیه‪ ،‬العامل‪ ،‬المانع‪ ،‬التودد‪،‬‬ ‫الواصر‪.‬‬ ‫المقدمه‬ ‫ً ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫الحمد لله الذی انزل علی عبده القران وجعله للعالمین نذیرا‪ ،‬وداعیا الی الله وسراجا منیرا‪،‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫والصاله والسالم علی من اصطفاه شاهدا ومبشرا ونذیرا‪ ،‬وعلی اله الذین اذهب الله عنهم‬ ‫ً‬ ‫الرجس وطهرهم تطهیرا‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫بدا الله خلق االنسان حین خلقه فردا‪ ،‬ثم زوجا‪ -‬ذکرا وانثی‪ ،-‬فاسره‪ .‬تکاثرت هذه السره ونمت‬ ‫ً‬ ‫ً َ َ ُّ َ َّ‬ ‫اس ا َّنا َخ َل ْق َن ُاک ْم م ْن َذ َکر َو ُا ْن َثی َو َج َع ْل َن ُاک ْم ُش ُع ً‬ ‫الن ُ‬ ‫وبا‬ ‫حتی کانت شعو با وقبائال‪{ ،‬یا ایها‬ ‫ٍ‬ ‫ُ‬ ‫َ َ‬ ‫َوق َبائل ل َت َع َارفوا‪. }..‬‬ ‫ا‬ ‫وکان البد لتلک الشعوب والقبائل من دستور ایسیر امورها‪ ،‬و یدیر شوونها‪ ،‬فوضع لها سبحانه‬ ‫طریق ال عوج فیه‪ ،‬وشریعه االسالم باعتبارها التشریع‬ ‫وتعالی القوانین والدساتیر‪ ،‬لکی تسیر فی ٍ‬ ‫الخاتم لما سبقها من شرائع‪ ،‬جاءت بالنظام القو یم ومن جملتها‪ ،‬تلک الحکام التی تمحورت‬ ‫حول الطالق‪ ،‬ان هذا الحق المشروع الذی جوزه الشارع المقدس هو انجع حل لکال الطرفین‬ ‫ٍ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫(الزوج والزوجه)‪ ،‬الذی لم یکن امرا طارئا جدیدا علی الدین االسالمی‪ ،‬فقد کان معروفا قبل‬ صفحه 174 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‬ ‫نویسند‪ :‬وحیدالرحمن" مدقق"‬ ‫دریافت مقاله‪1400/10/25 :‬‬ ‫‪1‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/11/ 26 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫مهریه درفقه اهل تسنن به پنج قسم مهرالمسمی‪ ،‬مهرالمثل‪ ،‬مهرمتعه‪ ،‬مهرموجل ومهرمعجل‬ ‫تقسیم می شود‪ .‬اما درفقه اهل تشیع به سه قسم مهرالمسمی‪،‬مهرالمثل و متعه‪ :‬مهرالمسمی‬ ‫مهری است که در عقد ازدواج تعیین میشود یا بعد از عقید) در صورت نبودن مهرالمسمی در‬ ‫عقد ( به وسیله زوجین تعیین می گردد‪ .‬مهرالمثل‪ ،‬مهری است که برای تعیین ان مراجعه می‬ ‫شود ‪.‬در موارد زیر مهرالمثل واجب می شود‪1.‬در عقد صحیح‪ ،‬مهر تعیین نشده باشد ‪ 2.‬در‬ ‫عقد‪ ،‬به امثال و همانندهای زن عدم مهر شرط شده باشد‪ 3،‬مهر تعیین شده در عقد فاسد باشد‪،‬‬ ‫در صورتی که امیزش به شبهه شده باشد ‪.‬انچه به عنوان مهر تعیین می شود باید شرایط زیر را‬ ‫داشته باشد‪:‬مالیت داشتن‪ ،‬پاک بودن مهر و صحت انتفاع از ان‪ ،‬مغصوب نبودن‪ ،‬مجهول نبودن ‪.‬‬ ‫مهر ممکن است به سیبب عقید صیحیح واجب شود و ممکن است با امیزش در نتیجه نکاح‬ ‫صحیح یا فاسد یا شبهه واجب شود ‪.‬در پنج مورد مهر تا کید شده و احتمیال سقوط از بین می‬ ‫رود‪:‬امیزش‪ ،‬خلوت صحیح) امیزش حکمی(‪ ،‬فوت یکی از زوجین‪ ،‬رجوع در عده‪ ،‬ازاله‬ ‫بکارت ‪.‬در موارد زیر در صورتی که جیدایی بین زوجین قبل از امیزش) حقیقی یا حکمی (واقع‬ ‫شود کل مهر ساقط می گردد ‪:‬سبب جدایی زوجه باشد‪ ،‬سبب جدایی ولی زوجیه باشید ‪ ،‬فسخ‬ ‫توسط زوج قبل از امیزش‪ ،‬بخشش کل مهر به زوج‪ ،‬ابراء ذمه زوج نسبت به مهر ‪.‬در دو حالت‬ ‫زیر مهر تنصیف می گردد ‪:‬طالق قبل از امیزش‪ ،‬جدایی به سبب زوج قبل از امیزش‪.‬‬ ‫‪ . 1‬دانشـــجوی کارشناســـی ارشـــد فقـــه خـــانواده ‪ ،‬گـــ روه فقـــه اســـالمی‪ ،‬دانشـــگاه مجـــازی المصـــطفی ‪ ،‬قـــم‪ ،‬ایـــران‬ ‫‪wmadaqq73@gamil.com‬‬ صفحه 87 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪173 /‬‬ ‫االسالم‪ ،‬وجاء االسالم لتا کید هذا المر وسنه باحکام دقیقه تشتمل علی العداله واالنصاف‬ ‫والمساواه‪.‬‬ ‫ان مشروعیه الطــالق ثابتــه فــی الکتــاب والســنه‪ ،‬ومــع ثبوتــه کحــق لکــن هنــاک اشــارات فــی‬ ‫جمله من الخبــار علــی مبغوضــیته منهــا قولــه (ص)‪( :‬تزوجــوا وال تطلقــوا فــان الطــالق یهتــز‬ ‫منه العرش)( الطبرسی‪ ،‬الحسن بن فضل‪ ،‬مکارم االخالق‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪.)197‬‬ ‫والبد من تحقق شروط الطالق حتی یتم االیقاع الصحیح له ومجملها (الول‪ -‬ا‬ ‫المطلق(الزوج)‪:‬‬ ‫ا ََ‬ ‫المطلقه‬ ‫یشترط فی الزوج الذی یصح منه الطالق (البلوغ ‪-‬العقل‪ -‬الختیار‪ -‬القصد) الثانی‪-‬‬ ‫ا ََ‬ ‫ً ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫المطلقه‪ (:‬ان تکون زوجه‪ -‬ان یکون العقد دائما ‪ -‬ان تکون طاهره من‬ ‫(الزوجه)‪ :‬یشترط فی‬ ‫ْ‬ ‫الحیض والنفاس‪ -‬ان تکون مستبراه‪ -‬تعیین المطلقه) الثالث‪ :‬الصیغه‪ :‬یشترط لجل ازاله عقد‬ ‫ْ‬ ‫النکاح ان یکون بصیغه ‪ :‬انت طالق‪ ،‬او فالنه او ای شکل من اللفاظ الداله علی تعیین المطلقه‪.‬‬ ‫الرابع‪ -‬االشهاد‪ :‬والبد من حضور شاهدین‪ ،‬یسمعان ایقاع الطالق‪.‬‬ ‫ا‬ ‫مسببات الطالق‪ :‬هنالک اسباب کثیره تودی الی انحالل اواصر السره وتنتهی بالطالق‪ ،‬هذه‬ ‫ا‬ ‫مور عده‪ ،‬فهی‬ ‫السباب لو استقرانها فی‬ ‫مجتمعاتنا العربیه واالسالمیه لوجدنا اانها تشترک با ٍ‬ ‫ا‬ ‫مشاکل منها ما تحدث داخل السره‪ ،‬تخص الزوجه والزوج‪ ،‬واخری خارجها تتعلق بالبناء‬ ‫والقارب او الجیران ربما‪ ،‬واخری عامه مشترکه‪ .‬من هذه المشاکل‪( :‬سوء االختیار‪ ،‬عدم التکافو‬ ‫بین الزوجین‪ ، ،‬النفقه والیسار‪ ،‬عوامل صحیه‪ ،‬عوامل اجتماعیه‪ ،‬الدور السری‪ ،‬المحیط‬ ‫االجتماعی‪ ،‬االکراه فی الزواج‪ ،‬فارق السن‪ ،‬والده البنات دون الذکور)‬ صفحه 175 ‫‪ /86‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫نظام حقوقی اسالم بنا بر فقه مذاهب پنجگانه ان) شیعه‪ ،‬شافیعه‪ ،‬حنابله‪ ،‬حنفیه‪ ،‬مالیکه) امتیاز‬ ‫های مالی و یژه را برای زوجه درنظر گرفته است که در مقایسه با نظام های حقوقی غربی تقریبا‬ ‫منحصر به فرد می باشد از جمله امتیازهای مهریه است‪.‬‬ ‫واژه گان کلیدی‪ :‬مهر‪ ،‬اقسام‪ ،‬فقه تشیع‪ ،‬تسنن‪ ،‬المسمی‪ ،‬المثل‪ ،‬السنه‪ ،‬متعه‪.‬‬ ‫مقدمه‬ ‫برای مهریه تعاریف مختفلی بیان کرده شده است که برخی مهر را مالی دانسته اند که درعقد‬ ‫نکاح درمقابل استمتاع از زوجه به وی پرداخته می شود‪ ،‬همچنان در امیزش به شبهه یا نکاح‬ ‫فاسد نیز مهر پرداخته میشود‪( .‬الجزیری‪.)261،‬‬ ‫برخی دیگر مهر را هدیه الزم دانسته اند نه عوض در مقابل استمتاع ( ابوزهره‪ .‬برخی مهر را مال‬ ‫دانسته اند که زوجه با عقد یا امیزش حقیقی مستحق میگردد‪( .‬بدران‪ ،)181‬برطبق این تعریف‬ ‫مهر حقی است برای زوج در برابری زوج پرداخت مهر به زوجه واجب است‬ ‫از جمله رسومات رایج در جامعه ما تعین میزان مهریه توسط اولیای دختر باهم فکری خانواده‬ ‫پسر است‪ ،‬ودر چانه زنی های موجود درین میان دختر و پسر از اظهار نظر موثرمحروم اند‪ ،‬اما‬ ‫ان گونه که عنوان شد دین مقدس اسالم خط بطالنی برای این رسم کشیده وتعین مهریه را‬ ‫منحصرا به رای ورضایت کامل دختر منوط دانسته است‪ ،‬هرچند که تحت والیت ولی خود‬ ‫باشد از حیث حقوقی نیز تعین مهریه توسط خانوده و بدون جلب رضایت طرفین عقد‪ ،‬فضولی‬ ‫و غیر نافذ محسوب می شود که ثبوت ان به رضایت ایشان بستگی دارد ونظر خانواده ها دراین‬ ‫موضوع منشا اثرنیست‪ ،‬چراکه اولیای عقد زوج وزوجه هستند وارده ایشان برای صحت عقد‬ ‫الزم است‪.‬‬ ‫دراین که شایسته است میزان مهریه زیاد باشد تردید نیست‪ .‬سفارش به سبک گرفتن مهریه‬ ‫دردین اسالم را می توان از ایات زیر استنباط کرد‪ :‬پیامبر(ص) می فرمایند‪ :‬افضل النساء امتی‬ صفحه 88 ‫‪ /174‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫اوال‪ -‬سوء االختیار‬ ‫ان التسرع فی اختیار الشریک المناسب وعدم دراسه هذا المر بجدیه والرکون الی رغبات‬ ‫النفس‪ ،‬یودی الی حدوث الکثیر من المشاکل بین الزوج والزوجه فیما بعد‪ ،‬ولربما تستمر‬ ‫ا‬ ‫معهما حتی بعد بناء السره‪ .‬وسوء االختیار تاره یکون من جانب الزوج‪ ،‬ای تسرع الزوج فی‬ ‫ا‬ ‫اختیار الزوجه‪ ،‬واخری من جانب الزوجه‪ ،‬ای تسرع الزوجه فی اختیار الزوج‪.‬‬ ‫الزوجه‬ ‫ان اختیار الزوجه التی تتصف بالصفات السیئه التی تنشا لربما من سبب وراثی او بیئی او نفسی‪،‬‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫توثر بشکل مباشر علی سعاده السره‪ ،‬فلو تقصینا بعضا من هذه الصفات لوجدناها صفات مقیته‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫تودی الی انهیار العالقه الزوجیه والسریه‪ ،‬والشواهد القرانیه تبین لنا بعضا من تلک الصفات‪،‬‬ ‫بامر الهی‪ ،‬لکنهم مکلفون‬ ‫فنالحظ ان بعض زوجات النبیاء‪ ،‬و بالرغم من هذا االختیار ٍ‬ ‫ومامورون بما یفعلون لحکمه منه جل وعلی‪ ،‬یتصفن بصفات سیئه کما فی امراه النبی لوط (ع)‬ ‫ُ َ َ ً َّ َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫ین کف ُروا‬ ‫وما فعلته به‪ ،‬وکذا امراه النبی نوح (ع)‪ ،‬یقول سبحانه وتعالی‪{ :‬ض َر َب الله مثال للذ‬ ‫ََْ َ ُ َ ََْ َ ُ‬ ‫َ َ َ ُ ََ ْ‬ ‫َ َ َ َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫وط کان َتا ت ْحت ع ْبد ْین م ْن ع َبادنا َصال َح ْین فخان َتاه َما فل ْم ُیغن َیا‬ ‫ل‬ ‫امرات ن‬ ‫وح وامرات ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫َ ْ ً َ َ ْ ُ َ َّ َ َ َ َّ‬ ‫َْ‬ ‫الداخل َ‬ ‫ین}( التحریم‪)10 :‬‬ ‫عن ُه َما م َن الله شیئا وقیل ادخال النار مع‬ ‫یقول الشیخ الطبرسی فی تفسیر هذه اﻵیه‪ :‬قال ابن عباس‪ :‬کانت امراه نوح کافره‪ ،‬تقول للناس‪.‬‬ ‫انه مجنون‪ ،‬و اذا امن بنوح ا حد اخبرت الجبابره من قوم نوح به‪ .‬وکانت امراه لوط تدل علی‬ ‫اضیافه‪ ،‬فکان ذلک خیانتهما‪.‬‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ونذکر هنا جمله من الصفات السیئه التی تتصف بها بعض النساء والتی یمکن ان تکون عامال‬ ‫ا‬ ‫فی تحطیم اسره با کملها‪:‬‬ صفحه 176 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪87 /‬‬ ‫اصبحهن وجها واقلهن مهرا‪ .‬بهترین زنان امت من زیباترین وکم ترین مهرترین ان‬ ‫هاست‪.‬صدوق‪ ،‬فرمودند‪َ :‬خ ٌیر َ‬ ‫الصداق َایسره‪ :‬بهترین مهریه سبک ترین ان است( المتقی‬ ‫الهندی‪1409،‬ق‪،‬ج ‪ .)16:320‬حضرت علی (ض) می فرمایند‪ :‬التغالو بمهورالنساء فتکون‬ ‫عداوه‪ :‬برای زنان مهریه های سنگین قرارندهید که این ایجاد عداوت می کند‪( .‬حرعلی‪ ،‬ج‪)11:15‬‬ ‫‪.‬‬ ‫امام صادق (ع) فرمودند‪ :‬اما شوم المراه فکشره مهرها و عقوق زوجها‪ .‬شومی و نا‬ ‫خجستگی زن زیاد بودن مهریه او ونافرمانی از شوهرش می باشد (الصدوق ‪،1372‬ج‪.)152:1‬‬ ‫روش تحقیق‪:‬‬ ‫نوع تحقیق تلفیقی از نقلی وعقلی است‪ ،‬به عبارت دیگر در این تحقیق‪ ،‬جستجو وتحصیل‬ ‫انشاء استفاده از روش عقالنی‪ ،‬استدالل‪ ،‬تفسیر واستنباط از متون فقهی صورت گرفته است‪.‬‬ ‫مبانی نظری پژوهشی (تبین واژه گان کلیدی)‪ :‬بررسی اقسام مهر در فقه‪ ،‬تشیع‪ ،‬فقه‪ ،‬اهل‬ ‫تسنن‪.‬‬ ‫فقه ‪ :‬دانش به احکام شرعی فرعی از ادله تفصیلی است‬ ‫وسیله ان احکام شرعی را از ادلهٔ‬ ‫تعریف معروف‪ :‬فقه در اصطالح عبارت است از‪:‬روشی که به ٔ‬ ‫تفصیلی به دست میاوریم‪« .‬دالیل تفصیلی» از نظر بیشتر علمای مسلمان عبارتند از‪ :‬قران‪،‬‬ ‫سنت‪ ،‬اجماع و عقل‪.‬‬ صفحه 89 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪175 /‬‬ ‫ا‪-‬اللجاجه‬ ‫‪1‬‬ ‫بعض الزوجات لهن قابلیه الجدال واللجاجه علی اتفه السباب وردعن رسول الله (ص) قال‪:‬‬ ‫((شرار نسائکم المقفره الدنسه اللجوجه العاصیه‪ ،‬الذلیله فی قومها‪ ،‬العزیزه فی نفسها‪ ،‬الحصان‬ ‫علی زوجها‪ ،‬الهلوک علی غیره)) (الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،20‬ص‪ .)34‬وعن‬ ‫ابی ع بد الله (ع) قال‪ :‬کان من دعاء رسول الله (ص)‪( :‬اعوذ بک من امراه تشیبنی قبل مشیبی)(‬ ‫الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،20‬ص‪ .)34‬فترک هذه الصفه اسلم لجل‬ ‫ا‬ ‫سالمه کیان السره والحفاظ علیها من االنحدار الی هوه المشاکل وعدم االرتیاح‪.‬‬ ‫ب‪-‬خضراء الدمن‬ ‫‪2‬‬ ‫حذر المشرع الحکیم (جل جالله) بالتزو یج من المراه الجمیله التی فی منبت سوء بقوله (ص)‪:‬‬ ‫(ایها الناس ایاکم وخضراء الدمن‪ ،‬قیل‪ :‬یا رسول الله وما خضراء الدمن؟ قال‪ :‬المراه الحسناء‬ ‫فی منبت السوء)( الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬ج‪ ،5‬ص‪ ،332‬حدیث‪.)113361 :‬‬ ‫ت‪-‬الحمقاء‬ ‫والحمق قله العقل(الرازی‪ ،‬محمد بن ابی بکر‪ ،‬مختار الصحاح‪ ،‬ص‪ ، )154‬وقد نهی الشارع بالتزو یج‬ ‫من الحمقاء‬ ‫ْ‬ ‫ََ َ ا َ‬ ‫اجه الق ْول‪ :‬االل َح ااح‪ ،‬الع َن ااد‪ ،‬المعجم الغنی‬ ‫‪" .1‬لج‬ ‫‪ .2‬الدمن جمع دمنه وهی ما تدمنه االبل والغنم بابوالها وابعارها ای تلبده فی مرابضها فربما نبت فیها النبات الحسن النضیر‬ صفحه 177 ‫‪ /88‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اقسام احکام شرعی‬ ‫‪ .1‬احکام اصلی‪ :‬باورهایی که یک فرد مسلمان از طریق استدالل عقلی انها را بدست‬ ‫میاورد‪ .‬این باورها را مسلمانان در دانش عقائد بررسی میکنند‪.‬‬ ‫ٔ‬ ‫عمده ان نحوه انجام مناسک دینی و مناسبات اجتماعی است و‬ ‫‪ .2‬احکام فرعی‪ :‬بخش‬ ‫بخش دیگر ان که احکام فقهی نام دارد به هر کاری یکی از پنج حکم فقهی را نسبت‬ ‫میدهد؛ که مسلمانان ان را در دانش فقه بررسی میکنند‪ .‬برای بدست اوردن احکام‬ ‫(اعم از اصلی و فرعی) بهکارگیری علوم مختلفی الزم است‪ ،‬که از انها به عنوان‬ ‫مقدمات اجتهاد نام میبرند‪ (.‬جواد املی؛ عبدالله(‪)1385‬دین شناسی‪ ،‬قم‪ ،‬اسراء‪).‬‬ ‫سنت‪ :‬سنت در فقه شیع شامل رفتار‪ ،‬کردار‪ ،‬افعال‪.‬و سخنان پیامبر(ص) و امام مان معصوم‬ ‫می باشد‪ (.‬محمد رضا‪ ،‬اصول فقه دانشگاهی‪ ،‬نشر لقاء‪ ،‬قم ‪ -‬ایران‪ ،‬اول‪ 1392 ،‬ه ش)‪.‬‬ ‫اما سنت در فقه اهل تسنن تنها شامل رفتار‪ ،‬کردار‪ ،‬افعال وسخنان پیامبر (ص) میباشد‪ (.‬انوری‪،‬‬ ‫محمد جواد‪« ،‬اصول خمسه»‪ ،‬در دائره المعارف بزرگ اسالمی‪ ،‬ج‪ ،۹‬ص‪ ۲۷۹‬تا ‪.)۲۸۲‬‬ ‫مهر‪َ :‬مهریه یا به شکل کهنتر ان‪ ،‬کابین به مالی گفته میشود که مرد در هنگام وقوع عقد‬ ‫نکاح اسالمی به زن خود میپردازد یا مکلف به پرداخت ان میشود‪َ .‬مهریه واژهی عربی و کابین‬ ‫واژهای فارسی است‪ .‬که مهربه اقسام مختلیف تقسم که در جریان مباحث به ان می پردازیم‪.‬‬ ‫( ساختار اجتماعی – حقوقی َمهریه ‪ ۳۰.‬نوامبر ‪(.۲۰۱۵‬‬ ‫تعریف مهریه‪:‬‬ ‫‪ ) -1‬مهریه درلغت‪:‬‬ ‫مهر به فتح میمم واژه عربی است که معادل ان درزبانی فارسی به معنی کابین امده است‪،‬‬ ‫مهراست که درمتون اسالم به صداق‪ ،‬نحله‪ ،‬اجر وغیره موارد اطالق شده است‪ ،‬مالی است که‬ ‫مرد قبل از عقد نکاح ان را باید به زن بدهد یا توافق هردو بعد از عقد نکاح مهریه را به زن‬ ‫تسلیم نماید‪ .‬یعنی رضایت زوجین مطرح است باالخصوص زوجه‪( .‬صفایی ح‪ ،‬امامی ع‪.‬ع قانون‬ ‫خانواده مختصرتهران ناشر میزان ‪ ،2014‬حقوق خانواده‪ .‬تهران ‪ :‬ناشر سهامی ‪.)2014‬‬ صفحه 90 ‫‪ /176‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ث‪-‬المجنونه‬ ‫ا‬ ‫ونفس المر بالنسبه للمجنونه‪ ،‬فلعدم ادراکها المور‪ ،‬والکثیر من الفقهاء الجالء ذکروا فی‬ ‫مولفاتهم بکراهیه تزو یج المجنونه منهم الشیخ الطوسی فی النهایه‪(.‬الطوسی‪ ،‬ابو جعفر‪ ،‬النهایه‪،‬‬ ‫ص‪)464‬‬ ‫ج‪-‬الناصبیه‬ ‫اما الناصبیه وهی المعلنه بعداوه اهل البیت (ع)( الکرکی‪ ،‬علی بن الحسین‪ ،‬جامع المقاصد‪ ،‬ج ‪،12‬‬ ‫ص ‪ .)135‬فذکر اجل علمائنا االعالم بعدم التزو یج بیها لما فی نفسها من حقد وکراهیه ﻵل البیت‬ ‫(ع) واتباعهم‪ ،‬فال یومن شرها والکید لمحبی محمد وال محمد (ص)‪.‬‬ ‫ح‪-‬الغیره المفرطه‬ ‫الغیره امر فطری فی االنسان‪ ،‬ولکن لو تعدی الحدود الی مرحله االفراط او التفریط لصبح‬ ‫مرض وعاله علی صاحبه‪ ،‬سواء کان الرجل ام المراه‪.‬‬ ‫خ‪-‬شرار النساء‬ ‫ما ذکرناه من صفات سیئه یمکن اجمالها بـ(شرار النساء)‪ ،‬ای الالتی ال َ‬ ‫یومن شرهن‪ ،‬وکیدهن‪،‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫فالحذر منهن واجب عقال وشرعا‪ .‬وقد نهی النبی (ص) عن الزواج بهکذا نساء قال رسول‬ ‫الرحمه (ص)‪ :‬؟(شرار نسائکم‪ ،‬المقفره الدنسه اللجوجه العاصیه‪ ،‬الذلیله فی قومها‪ ،‬العزیزه‬ ‫فی نفسها‪ ،‬الحصان علی زوجها‪ ،‬الهلوک علی غیره) ( الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬الفصول‬ ‫المهمه‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪)397‬‬ صفحه 178 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪89 /‬‬ ‫یمهر« َ‬ ‫یا به عباره دیگر مهر واژه ای عربی و مصدراست‪«،‬مهر»ٌ‪ «،‬ا‬ ‫مهر از لحاظ لغوی به معنای‬ ‫عوض ‪ 1‬به کار رفته است(بطرس البستانی‪ ،‬محیط المحیط قاموس مطول للفه العربیه‪ ،‬به نقل از پوالدی‪،‬‬ ‫‪ 1381‬ص‪ )28‬برای مهریه کلمات مترادف فراوانی ذکر شده است که از ان جمله صداق ‪ ،2‬نحله‪،‬‬ ‫فریضه‪ ،‬اجر‪ ،‬صدقه و ‪...‬است ‪.‬در قران کریم واژه مهر به کار نرفته‪ ،‬بلکه مترادف های ان‬ ‫استعمال گردیده می گو یند ‪(.‬محقق داماد‪ ، 1382 ،‬ص ‪ 223‬و پوالدی‪ ،‬همان‪ ،‬ص « کابین » است ‪.‬در‬ ‫فارسی به مهر‪.)28‬‬ ‫‪ )1-1‬مهریه در اصطالح‪:‬‬ ‫در یک تعریف کلی‪َ ،‬مهر یا صداق عبارت از مالی است که به واسطه ازدواج‪ ،‬مرد به زن می‬ ‫پردازد) سعدی‪ 1011 ،‬ه‪ ،‬ج ‪ ( 901 ،1‬و مطابق تعریفی جامع تر‪ ،‬مهر حق مالی است که در عقد‬ ‫ازدواج صحیح یا دخول به شبهه یا بعد از عقد فاسد‪ ،‬قانون گذار مرد را مکلف به )‪.‬پرداخت ان‬ ‫به زن کرده است‪ ( .‬شبلی‪،1977‬ص ‪ ،339‬دارلکتب االسالمیه‪ ،‬ص‪).265.‬‬ ‫یابـــه عبـــاره دیگرمهرعبـــارت از مـــالی اســـت کـــه مـــرد بـــه هنگـــام عقـــد ازدواج‪،‬‬ ‫برعهــده مــی گیــرد‪ .‬مهریــه حــق زن اســت واو مــی توانــد بالفاصــله پــس از عقــد ان‬ ‫را از شــوهرش مطالبــه کنــد‪ .‬چــون ایــن حــق پــس از فــوت زن بــه ورثــه او مــی رســد‬ ‫وانـــان مـــی تواننـــد ان را از مـــرد قـــبض کننـــد‪ .‬تعـــین نشـــدن مهرقبـــل از ازدواج موقـــت‬ ‫بــه (فتــوای بیشــترمراجع ) باعــث باطــل شــدن ان مــی شــود‪ .‬قــران کــریم بــه مــردان‬ ‫توصــیه مــی کنــد کــه مهریــه زنــان را بــ ا رضــایت کامــل پرداخــت کننــد وحــق ندارنــد‬ ‫درصـــورت نـــا رضـــابودن زن را ازار دهنـ ـ د تـــا از مهریـــه خـــود صـــرف نظـ ـ ر کنـــد یـــا‬ ‫بخشی ان را نه گیرد‪.‬‬ ‫براساســی فلســفه اولیــه مهریــه‪ ،‬نــوع هدیــه‪ ،‬نحلــه‪ ،‬پیشــ کش‪ ،‬اعطــای بــدون عــوض‬ ‫واز روی صـــداقت (صـــداق) بـــه صـــورت نقـــدی بـــا تاکیـــد بـــر معـــادل وو یژگـــی‬ ‫معنوی وفرامادی ان بوده است‪.‬‬ صفحه 91 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪177 /‬‬ ‫د‪-‬المهمله‬ ‫فالمراه الحاضره الغائبه‪ ،‬التی ال تهتم بشوون البیت‪ ،‬وال تمنحهم عطف الزوجه وحنان الم‪،‬‬ ‫بخالف الزوجه الصالحه التی تهتم بامور منزلها وتهتم بزوجها واطفالها‪.‬‬ ‫ذ‪ -‬العقور‬ ‫ْ‬ ‫هذه المراه و ان کان المر لیس بیدها‪ ،‬لنه قد یکون بسبب وراثی او طارئ‪ ،‬لکن الزواج من‬ ‫المراه العقور قد یودی الی حدوث المشاکل والنفره بین الزوجین‪ ،‬تنتهی بالطالق فی بعض‬ ‫الحیان‪.‬‬ ‫الزوج‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫کما ان الزوجه التی تتصف بصفات سیئه تکون سببا فی هدم کیان السره‪ ،‬کذلک الزوج الذی‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫یتصف بصفات سیئه یکون ایضا عامال فی هدم السره‪.‬‬ ‫ا‪ -‬سوء الخلق‬ ‫هذه الصفه الذمیمه تنشا من الطفوله وتنمو مع الشاب وتکبر‪ ،‬وتصبح عاده‪ ،‬مالم یضع لها حد‬ ‫فحسن الخلق هی الصفه الفضل لمن یتصف بها‪ ،‬فهی ترفعه الی درجات علیا‪ ،‬بل ان صاحبها‬ ‫ً َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫یکون بدرجه من صام وقام‪ ،‬وصاحبها من ا کمل المومنین ایمانا ع ْن ابی َج ْعف ٍر الباقر (ع) قال‪:‬‬ ‫ََْ َ ْاْ َ َ ً َ ْ اا اا ً‬ ‫یمانا اح َسنه ْم خلقا) ( الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪،12‬‬ ‫(ان ا کمل المومنین ا‬ ‫ص‪.)157‬‬ ‫ََ ْ َ‬ ‫َ َ َ َ ْ ا‬ ‫َ َ‬ ‫ال ْع َمال بسنده َع ْن ام َ‬ ‫وسی ْبن ا ْب َراه َیم َرف َع اه الی َر اسول الله (ص) قال‪ :‬قالت ا ُّم‬ ‫ـ جاء فی ثواب‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ا ا َ َ ََ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ ْ اَ‬ ‫َ َ َ َْ َ‬ ‫ا ا‬ ‫َسل َمه‪ :‬بابی انت وامی ال َم ْرا اه َیکون ل َها َز ْو َجان ف َی اموتان ف َیدخالن الجنه ل َم ْن تکون؟ قال‪ :‬فقال‬ صفحه 179 ‫‪ /90‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫قـــران کـــریم مهـــر زن را {صـــداق} نامیـــده اســـت‪ ،‬زیراکـــه پرداخـــ ت مهریـــه نشـــان‬ ‫صدق ادعای مرد درعشق عالقه به خانمش است‪.‬‬ ‫واژه نحله به گفته راغبت اصفهانی از{ نحل} گرفته شده به معنی زنبوری عسل است‪ .‬چون‬ ‫زنبور عسل بدون توقعی عسل خودرا می بخشد‪ ،‬واژه نحله داللت دارد که فلسفه مهریه‪،‬‬ ‫تقدیمی‪ ،‬پیش کشی عطیه وهدیه است‪ .‬براساس برخی منابع فقه اسالمی مانند جواهر الکالم‪،‬‬ ‫مهریه که زوج به زوجه می پردازد‪ ،‬در حقیقت عوض حق بهره بردن از بضع [ا الت زنانگی ]‬ ‫است دراسالم حق مهریه متعلق به خودی زن است نه والدینش یا هرشخصی دیگری (‬ ‫تفسیرنمونه(جلد ‪ )3‬دارلکتب االسالمیه‪ ،‬ص‪.)265.‬‬ ‫‪ )2-1‬فقهای امامیه‪ :‬مستند به برخی روایات وارده مهر را هر ان چیزی میدانند که زوجین بر‬ ‫ان توافق کنند اعم از اینکه زیاده باشد یاکم ‪ )،‬طوسی‪1407 ،1364،1400 ،‬و‪ 1387‬نجفی‪ : 1374 ،‬ج‬ ‫‪ ، 31‬ص ‪ ،(3‬زیرا خداوند صداق را واجب کرده است‪ ،‬بدون انکه برای ان حداقل یا )‪.‬حداکثری‬ ‫قرار دهد‪ .‬مفید‪ : 1413 ،‬ص ‪.)20‬‬ ‫‪ )2‬اقسام مهریه در فقه اهل تشیع قرار ذیل می باشد‪:‬‬ ‫مهریه به انواع مهرالمسمی‪ ،‬مهرالمثل و مهرالمتعه تقسیم شده است و شق چهارمی وجود‬ ‫ندارد؛ ان چه برخی نو یسندگان) ابراهیم قزو ینی‪ ،1390 ،‬ص ‪ 196‬؛ جعفرزاده‪ ، 1390 ،‬ص‪)214‬تحت‬ ‫ً‬ ‫عنوان مهرالسنه اورده اند‪ ،‬در واقع نوع مستقل و خاصی از مهریه نیست و ماهیتا همان مهرالمسمی‬ ‫است‪(.‬محقق داماد‪1393.‬ص ا‪) .273‬‬ ‫‪ )1-2‬مهرالمسمی‪ :‬مهر المسمی مهر است که زوجین قبل از انعقاد عقد نسبت به مقدار‬ ‫ومیزان ان توافق نموده وان را در عقد ذکر می کنند‪ ،‬یا پس از عقد بر روی مقدار معینی توفق می‬ ‫کنند‪ .‬مهر باید بین زوجین تا حدی که رفع جهالت دوطرف شود معین ومشخص باشد نه این‬ ‫که یک چیزی مبهم و گنگ باشد‪ (.‬بررسی تطبیقی حقوق خانواد‪،‬ه تهران‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬ج‪،1‬ص)‪.‬‬ ‫به عباره دیگر مهرالمسمی مهری است که در عقد نکاح‪ ،‬نوع و مقدار ان معین شده و یا تعیین‬ ‫ان به عهده شخص ثالثی نهاده شده باشد ‪.‬مهرالمسمی نیز همانند مهرالمتعه از اثار عقد نکاح‬ صفحه 92 ‫‪ /178‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫َ‬ ‫ْ ا ا َ‬ ‫َ‬ ‫اا ً َ‬ ‫ا َ َ ا‬ ‫ا َ َ ََ َ ْ‬ ‫(ص)‪َ :‬یا ام َسل َمه تخی ار اح َس َن اه َما خلقا وخ ْی َر اه َما ل ْهله‪َ ،‬یا ام َسل َمه ان ح ْس َن الخلق ذ َه َب بخ ْیر‬ ‫ُّ ْ‬ ‫الدن َیا واﻵْخ َره‪( .‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،12‬ص‪)155‬‬ ‫ب‪ -‬شارب الخمر‬ ‫شارب الخمر ال یحتمله الناس‪ ،‬لفقدانه عقله اثناء تناوله المنکر‪ ،‬فیتصرف بما یخالف الفطره‬ ‫االجتماعیه الصحیحه‪ .‬هکذا رجل یکره تزو یجه کما ورد عن علمائنا االعالم‪ :‬ذکر صاحب‬ ‫اللمعه‪ :‬یکره تزو یج الفاسق وخصوصا شارب الخمر (الشهید الول‪ ،‬اللمعه الدمشقیه‪ ،‬ص‪ .)167‬عن‬ ‫ابی عبد الله (ع) قال‪ :‬قال رسول الله (ص)‪ :‬شارب الخمر ال یزوج اذا خطب (نفس المصدر‬ ‫السابق)‪ .‬و یکره تزو یج الفاسق وتتا کد الکراهه فی شارب الخمر (الخوئی‪ ،‬ابو القاسم‪ ،‬منهاج‬ ‫الصالحین‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪.)271‬‬ ‫ت‪ -‬االنفعالی‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫وهذا یعود الی نوعیه مزاج السره‪ ،‬فلکل اسره نفسیه مزاجیه وطبع راجع الی عوامل عده یشترک‬ ‫ا‬ ‫کل فرد من افراد السره فی تکو ینها‪ ،‬فمنها الوراثیه ومنها عوامل خارجیه او داخلیه‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ومما ینتج من االنفعاالت النفسیه والغضب‪ ،‬سوء الخلق‪ ،‬فسوء الخلق صفه توذی صاحبها قبل‬ ‫ْ‬ ‫ان توذی اﻵخرین‬ صفحه 180 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪91 /‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫می باشد و نو یسندگان نیز عمدتا ان را ذیل اثار مالی نکاح مطالعه کرده اند ‪.‬طبیعتا عقد وقتی‬ ‫می تواند تولید اثر کند که از نظر حقوقی صحیح واقع شده باشد؛ در حالی که شرط اولیه قاعده‬ ‫ً‬ ‫مانحن فیه این است که زن‪ ،‬تن به زنا دهد و اساسا فرض قاعده‪ ،‬مربوط به نکاح صحیح بین‬ ‫طرفین نیست؛ لذا مهرالمسمی نیز خروج موضوعی از قاعده دارد‪ .‬بر این اساس‪ ،‬اگرچه ممکن‬ ‫ً‬ ‫است دو نفر برای فعلی که حقیقتا زنا تلقی می شود‪ ،‬بر مال مشخص و معینی تراضی کنند و‬ ‫حتی بین خودشان بر ان عنوان مهریه نیز قرار دهند‪ ،‬ولی با کشف بطالن نکاح و تحقق زنا‪،‬‬ ‫قرارداد تبعی مهر نیز باطل می شود و برای زانیه مهری نیست‪) .‬حقوق مدنی خانواد‪ ،‬چاپ دوم ‪،‬‬ ‫‪ ، 1935‬ص ‪.)196‬‬ ‫‪ )2-2‬شرایط مهرالمسمی‪ -1 :‬دارای ارزش مالی واقتصادی باشد‪ -2‬مشخص ومعلوم‬ ‫باشد‪ -3‬قابل تملک و نقل وانتقال باشد‪ -4‬دارای منفعت عقالیی ومشروع باشد‪ -5‬معین‬ ‫وتصریح شده باشد‪ -6‬زوج قدرت تسلیم مهریه را داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ )3-2‬ب‪ :‬مهرالمثل‬ ‫مهرالمثل عبارت از مقدار مالی است که به عنوان مهر برای امثال و اقران زن در نکاح معین‬ ‫می شود و به طور کلی در تعیین مهرالمثل ان چه مورد رغبت و تمایل در ازدواج زن است‬ ‫ملحوظ می شود (امامی‪ ، 1375 ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪ (. 419‬برخالف مهرالمتعه و مهرالمسمی‪ ،‬موجبات‬ ‫پرداخت مهرالمثل )محدود به نکاح صحیح نیست ‪.‬مواردی وجود دارد که بدون ان که نکاحی‬ ‫صحیح بین زن و مرد باشد‪ ،‬مرد مکلف به دادن مالی تحت عنوان مهرالمثل به زن است ‪.‬به‬ ‫عبارتی دیگر مهرالمثل قبل از ان که اثر عقد باشد‪ ،‬عوض وطی است)جعفری لنگرودی‪،‬‬ ‫‪ ،1382‬ص ‪)562‬بدین ترتیب ظهور واژه مهر در قاعده به معنای مهرالمثل قوت می گیرد؛ زیرا‬ ‫اگر شرط اصلی اعمال قاعده یعنی رضایت زن به نزدیکی با مرد‪ ،‬منتفی باشد و یا اگر زن از‬ ‫فساد نکاح ا گاهی نداشته باشد‪ ،‬وی مستحق مهرالمثل است ‪ (.‬شیخ السالمی‪ ،‬بررسی فقهی و‬ ‫حقوقی حقوق خانواده ‪ ،1382 ،‬ص ‪.(562‬‬ صفحه 93 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪179 /‬‬ ‫ث‪ -‬الزوج المهمل‬ ‫ً‬ ‫فالزوج الذی ینهمک اجل وقته بالعمل‪ ،‬یخرج صباحا و یرجع الی البیت فی المساء‪ ،‬ال یری‬ ‫ا‬ ‫اوالده و یرشدهم‪ ،‬او یعرف مشاکلهم ومتطلباتهم‪ ،‬وال ایحسس الزوجه بدورها السری‪ ،‬فوجوده‬ ‫ا‬ ‫کعدمه‪ ،‬وهذا المر لربما سیسبب فی ظهور سلبیات جمه داخل السره‪ ،‬وعند تراکم هذه‬ ‫ً‬ ‫السلبیات فمن الصعو به السیطره علیها مستقبال‪ ،‬مما یودی الی تفکک الروابط السریه‪ ،‬و ینتهی‬ ‫ا‬ ‫بهم المطاف الی خسران السره‪.‬‬ ‫ً‬ ‫ثانیا‪ :‬عدم التکافو بین الزوجین‬ ‫ا کد الشارع بتکافو الزوجین من النواحی االیمانیه وهذا هو شرط معتبر فی صحه النکاح‪،‬‬ ‫باالضافه الی النفقه‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬ج ‪ ،19‬ص ‪)386‬‬ ‫ً‬ ‫ثالثا‪ -‬النفقه والیسار‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫بسبب تدهور الوضع المالی لالسره‪ ،‬الذی یکون بسبب عوامل داخلیه او خارجیه عده‪ ،‬سببا فی‬ ‫انهیار السره‪.‬‬ ‫ً‬ ‫رابعا‪ -‬عوامل ّصحیه‬ ‫ربما ال یتحمل بعض الزواج البعض اﻵخر لو کان فی احدهما عله مزمنه تعرض علیهما اثناء‬ ‫حیاتهما الزوجیه‪ ،‬او لسباب قد تکون سابقه للعله‪ ،‬لعدم الصبر علی ذلک‪ ،‬واالنسان لو کان‬ ‫ا‬ ‫َ َ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ُّ‬ ‫َ َ َ‬ ‫مومنا لکان صبورا علی النوائب التی تحل به او باحد افراد اسرته‪ .‬ع ْن ابی ع ْبد الله (ع) قال‪:‬‬ ‫(الصبر من االیمان بمنزله الراس من الجسد فاذا ذهب الراس ذهب الجسد کذلک اذا ذهب‬ ‫الصبر ذهب االیمان)‪ (.‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ ،89‬حدیث‪)105591 :‬‬ صفحه 181 ‫‪ /180‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫خامسا‪ -‬عوامل اجتماعیه‬ ‫ربما بسبب عالقه الزوجین بالوالدین او عالقتهم باقاربهما‪ ،‬تحدث تدخالت ربما تکون فیها‬ ‫زرع لفتنه بینهما تنعکس علی تصرف الزوجین بطریقه او اخری‪ ،‬مما یودی الی احداث شرخ‬ ‫بینهما یودی الی انهیار تلک العالقه‪ .‬فان التاثیر َ‬ ‫السلبی لالقارب ایسبب المشاکل‪ ،‬سواء من‬ ‫ا‬ ‫خالل تدخلهم بشوون افراد السره او من خالل تحریض طرف علی اﻵخر ‪.‬‬ ‫ً‬ ‫سادسا‪ -‬الدور االسری‬ ‫ا‬ ‫وذلک بسبب عدم وضوح دور کل فرد داخل السره‪ ،‬وتعدد الدوار وتصارعها‪ ،‬مما یودی الی‬ ‫ا‬ ‫وجود خالف داخل السره‪ .‬والحقیقه ان کل فرد من افراد السره له دور فی داخل هذا البناء‪،‬‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫و بشکل هرمی‪ ،‬بدا من رب السره وهو الب‪ ،‬ثم الم‪ ،‬فالبناء‪.‬‬ ‫ً‬ ‫سابعا‪ -‬المحیط االجتماعی‬ ‫التغیرات االجتماعیه التی تطرا علی المجتمعات‪ ،‬تتغیر بحسب الزمان والمکان فتاثر بالفرد‬ ‫و یتاثر بها‪.‬‬ ‫ً‬ ‫ثامنا‪ -‬االکراه فی الزواج‬ ‫ا‬ ‫دابت بعض السر علی تزو یج بناتهم علی نحو التسلط واالکراه‪ ،‬ومع عدم رضا البنت ایعتبر هذا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫العقد باطال وال صحه له فالبنت البالغه الرشیده لو تزوجت رغما عنها ودون رضاها‪ ،‬فالعقد‬ ‫ْ‬ ‫باطل کما سلف‪ ،‬و ان رضت فعاقبته نشوء الکراهیه فی نفسها تجاه زوجها او ولی امرها تظهر‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫اثارها عاجال ام اجال‪ ،‬مما یودی الی حدوث مشاکل ربما تنتهی الی الطالق‪.‬‬ صفحه 182 ‫‪ /92‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ )4-2‬ج‪ :‬مهرالمتعه‪:‬‬ ‫مهرالمتعه مهری است که در نکاح مفوضه البضع‪ ،‬زوج به زوجه مطلقه اش که با وی نزدیکی‬ ‫نکرده است‪ ،‬می پردازد) جعفری لنگرودی‪ ، 1394 ،‬ص ‪ (. 702‬ماده ‪ 1093‬قانون مدنی در این‬ ‫خصوص بیان می دارد هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی زن خود را‬ ‫طالق ده ‪ ،‬زن مستحق مهرالمتعه است‪ .‬برای تعیین مقدارتعیین مهر مهرالمتعه‪ ،‬به اوضاع و‬ ‫احوال مرد از حیث میزان متمول بودن وی نگاه می شود‪( .‬ترمینولوژی حقوق‪ ،‬چاپ بیست و‬ ‫هفتم‪،1394،.‬ص‪.)702‬‬ ‫‪ )3‬مهریه – َمهر واژه ای عربی و معادل ان در فارسی کابین است‪.‬‬ ‫در تعریف مهریه می توان گفت‪ :‬مهریه عبارت از مالی است که شوهر برای نکاح به زن‬ ‫تملیک می کند؛ منتها مالکیت زن بر مهر‪ ،‬هنگام عقد‪ ،‬به نصف ان متزلزل خواهد بود و در‬ ‫صورتی استقرار پیدا خواهد کرد و زوج ملزم به پرداخت تمام ان خواهد گردید که نزدیکی‬ ‫حاصل شده و یا شرایط دیگری محقق شده باشد‪.‬‬ ‫‪ )1-3‬اقسام مهریه به گزارش پایگاه خبری داورگاه‪:‬‬ ‫مهریه ‪ ۵‬نوع می باشد‪ -۱ :‬مهرالمسمی؛ ‪ -۲‬مهرالمثل؛ ‪ -۳‬مهرالسنه؛ ‪ -۴‬مهرالمتعه؛ ‪ -۵‬مهر‬ ‫الموفضه‪.‬‬ ‫‪ )1-3‬مهرالمسمی‪:‬‬ ‫عبارت است از مال معینی که با عنوان مهر با توافق زوجین و یا به وسیله شخص ثالثی که از‬ ‫طرف انها انتخاب شده است‪ ،‬تعیین می شود‪ .‬این مال ممکن است به یکی از صور عین معین‪،‬‬ ‫منفعت عمل و یا حق باشد‪.‬‬ ‫‪ )2-3‬مهرالمثل‬ ‫مهر امثال و اقران زوجه را مهرالمثل می گو یند‪ .‬غیر از مواردی که در عقد نکاح مهری ذکر‬ ‫نمی شود و نزدیکی رخ نمی دهد‪ ،‬در موارد زیر نیز زن حق مطالبه مهرالمثل را خواهد داشت‪:‬‬ صفحه 94 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪181 /‬‬ ‫ً‬ ‫تاسعا‪ -‬فارق السن‬ ‫ا ً‬ ‫ال شک ان التفاوت فی العمر یکون سببا فی التفاوت فی الفکار والطباع‪ ،‬وهذا التعلم واکتساب‬ ‫ا‬ ‫الطباع یکون علی مراحل زمنیه متوالیه‪ ،‬وعلیه فزواج رجل وامراه بین عمریهما فارق کبیر یودی‬ ‫الی فجوه سببها عدم فهم کل منهما اﻵخر‪ ،‬فیحدث شرخ اجتماعی یودی الی حدوث مشاکل‬ ‫ا‬ ‫اسریه قد تنتهی بالطالق واالنفصال‪.‬‬ ‫ً‬ ‫عاشرا‪ -‬والده البنات دون الذکور‬ ‫طالما اعتبرت والده البنات عند بعض الشعوب‪ ،‬منقصه وعار للرجل‪ ،‬حتی انهم کانوا یئدون‬ ‫ً‬ ‫البنت‪ ،‬ای یقتلوها دفنا فی التراب وهی حیه‪.‬‬ صفحه 183 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪93 /‬‬ ‫اول‪ :‬مهری که در عقد ذکر شده‪ ،‬مجهول بوده و یا مالیت نداشته باشد‪.‬‬ ‫دوم‪ :‬عدم مهر شرط شده باشد و قبل از تراضی بر مهر معین بین زن و شوهر نزدیکی واقع شود‪.‬‬ ‫سوم‪ :‬زن به فساد نکاح جاهل بوده و نزدیکی واقع شده باشد‪.‬‬ ‫‪ )3-3‬مهرالمتعه‪:‬‬ ‫متعه در لغت یعنی بهره مند شدن و لذت بردن؛ و اصطالحا در صورت وقوع طالق قبل از‬ ‫نزدیکی و قبل از تعیین مهر‪ ،‬زن مستحق مهرالمتعه خواهد بود‪ .‬پس سه شرط برای تعلق‬ ‫مهرالمتعه به زن الزم است‪:‬‬ ‫اول‪ :‬در عقد مهری ذکر نشده باشد و بعدا زوجین ان را تعیین نکرده باشند؛‬ ‫دوم‪ :‬نزدیکی و مقاربت واقع نشده باشد؛‬ ‫سوم‪ :‬جدایی از طریق طالق باشد‪ ،‬نه به واسطه فسخ یا مرگ یا لعان‪ ،‬که در این صورت نه مهر و‬ ‫نه متعه به زن تعلق نمی گیرد‪.‬‬ ‫‪ )4-3‬مهرالسنه‪:‬‬ ‫مهرالسنه عبارت از مهری است که رسول خدا (ص) ان را مهر جمیع زوجات خود فرمودند‪.‬‬ ‫مقدار مهرالسنه به نظر جمیع فقها درهم بوده‪ ،‬که معدل ‪ ۵/۲۶۲‬مثقال پول نقره مسکوک (هر‬ ‫مثقال ‪ ۲۴‬نخود) است‪ .‬در واقع مهرالسنه از اقسام مهرالمسمی است ولی چون در ادبیات‬ ‫حقوقدانان بدین شکل تفکیک شده است‪ ،‬این عنوان به صورت مستقل امده است‪.‬‬ ‫‪ )5-3‬تف ویض مهر‪:‬‬ ‫در نکاح مفوضه المهر عقد صحیح است‪ ،‬در حالی که مقدار مهر به واسطه تفو یض‪( ،‬اجازه‬ ‫تعیین مقدار مهر) به یکی از زوجین و یا شخص ثالث واگذار می شود‪ ،‬به زنی که بدین صورت‬ ‫عقد می شود‪ ،‬مفوضه المهر گو یند‪ (.‬اختصاصی داورگاه ‪ -‬برگرفته از کتاب مطالبات زوجه و‬ ‫روش وصول ان)‪.‬‬ صفحه 95 ‫‪ /182‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الخاتمه‬ ‫ا‬ ‫من خالل تلک الرحله الوجیزه فی هذا العالم المصغر‪ ،‬عالم السره‪ ،‬تبین ان الفرد الذی هو‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫عضوا فیها قد یتصرف جهال منه بما اراده الشارع المقدس‪ ،‬او یسیر وفقا لمنهج او فلسفه بشریه‬ ‫ٍ‬ ‫لیس لها نصیب اال الخسران فی الدنیا واﻵخره‪ ،‬مما قد یسوء لمکانتها العالیه التی جعلها الله‬ ‫ا‬ ‫سبحانه وتعالی لها‪ ،‬فیوول المر کله الی مشاکل و ارهاصات تنتهی الی دمار الفرد فالسره‬ ‫فالمجتمع‪ ،‬لذا جاءت التوجیهات السماو یه باتباع المنهج الحق‪ ،‬المنهج الذی ال یاتیه الباطل‬ ‫ً‬ ‫من بین یدیه وال من خلفه‪ ،‬منهج االسالم الحنیف‪ ،‬الذی لم یترک واقعه اال وجعل لها حکما‪،‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫سواء کان نصا او استنباطا‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ومن خالل عرضنا لجمله من تلک المشاکل التی تمس واقع السره االجتماعی والتی تودی الی‬ ‫ْ‬ ‫الطالق‪ ،‬تبین ان اسبابها تکمن فی الفرد نفسه‪ ،‬هذا الفرد الذی یرید ان ایمنهج حیاته ضمن قانون‬ ‫بشری‪ ،‬ناقص محتاج‪ ،‬عن طریق اتباعه فلسفات تحاول ابراز الطابع المادی فی ایدیولوجیاتها‪،‬‬ ‫ً‬ ‫اما شریعتنا السماو یه الکامله بکمال مشرعها‪ ،‬حاولت ابراز الجانب الروحی متعالیا عن المادی‪،‬‬ ‫من خالل عرض حلول اجتماعیه هی الطریق المثل فی سعاده البشریه‪ ،‬وقد ذکرنا فی طیات‬ ‫بحثنا المتواضع تلک الحلول مدعومه باﻵیات والروایات‪.‬‬ صفحه 184 ‫‪ /94‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ )4‬اقسام مهر در فقه اهل تسنن‪:‬‬ ‫‪ )4- 1‬مهرالمسمی‪ :‬عبارت ازمهری است که اندازه و مقدار ان با رصایت کامل طرفین ( زوج‬ ‫وزوجه) و یا نماینده گان قانونی ایشان در هنگام انعقاد ازدواج و یا احیانا بعد از تعین وتحدید‬ ‫شده باشد‪.‬‬ ‫طو یکه از تعریف فوق برمی اید مهرمسمی در دوحالت مطرح بحث قرارگرفته است‪ :‬یکی از‬ ‫این حاالت‪ ،‬زمانی صورت میگرد که طرفین بارضایت کامل اندازه ان را درهنگام عقد ازدواج‬ ‫تعین ومشخص کرده باشد‪ .‬دومی زمانی مطرح بحث قرار میگرد که زوجه اختیار تعین مهررا به‬ ‫زوج یا شخص سوم واگذار نموده باشد‪ ،‬که در این حالت زوج بعد از انعقاد عقد وقبل از‬ ‫مباشرت جنسی مکلف می گردد تا اندازه ومقدار ان را معین ومشخص سازد‪.‬‬ ‫باید خاطر نشان ساخت که مهر مسمی توسط طرفین ازدواج قابل تزید وتنقیص نیز می‬ ‫باشد‪(.‬سوره نساءایه ‪( .)24‬خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ج‪،2‬ص ‪ ،23‬شیخ السالمی‪ ،272-270،232،‬حقوق‬ ‫فامیل‪،‬ج‪.2‬ص ‪.)44-41-33‬‬ ‫‪ )2-4‬مهرالمثل‪:‬‬ ‫مهرالمثل یعنی مهریهای که زن استحقاق دریافت ان را پیدا میکند و مانند مهریه زنی است که‬ ‫بهنگام عقد از نظر سن و زیبائی و مال و عقل و دین و دوشیزگی و عدم ان و شهر و سرزمین و‬ ‫ً‬ ‫داشتن فرزند و نداشتن فرزند و امثال ان درست مثل او است چون عادتا ارزش مهریه و مقداران‬ ‫با توجه بدین صفات تعیین میگردد و این صفات در مقدار مهریه موثرند‪ .‬انچه که در مهرالمثل‬ ‫از نظر خو یشاوندانش معتبر است انستکه مانند خواهرش و عمهاش و دختران عمو یش باشد‪.‬‬ ‫احمد گفته است در مهرالمثل خو یشاوندان «عصبه» و «ذویاالرحام» معتبرند‪ ،‬اگر از‬ ‫خو یشاوندانش زنی نباشد که متصف بصفات او باشد برای تعیین مهرالمثل زن بیگانهای از‬ ‫خانواده همانند خانواده پدرش در نظرگرفته میشود‪( .‬خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ج‪،2‬ص ‪ ،23‬شیخ‬ ‫السالمی‪ ،272-270،232،‬حقوق فامیل‪،‬ج‪.2‬ص ‪.)44-41-33‬‬ صفحه 96 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪95 /‬‬ ‫‪ )3-4‬مهرالمتعه‪:‬‬ ‫متعه یک اصطالح عربی بوده‪ ،‬از نگاه لغوی به ان چیزی اطالق می شود که ازا نفع اندک برده‬ ‫شود ودوامدار نباشد‪.‬‬ ‫انگاه اصطالحی متعه عبارت ازان چیزی است که برای زن بعد از طالق داده شده وشامل لباس‬ ‫ومانند ان می باشد‪ .‬اصطالح متعه برای زنان به خاطری اختصاص یا فته است که وی از متعه‬ ‫نفع می برد‪ ،‬برای زوجه درصورت واجب شناخته می شود که تفریق میان زوجین قبل زا‬ ‫مباشرت جنسی وخلوت صورت گرفته باشد مشروط براین که مهر در عقد ازدواج به صورت‬ ‫صحیح و با رعایت شرایط صحت ان مسما نشده باشد‪( .‬خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ج‪،2‬ص ‪ ،23‬شیخ‬ ‫السالمی‪ ،272-270،232،‬حقوق فامیل‪،‬ج‪،2‬ص ‪.)44-41-33‬‬ ‫‪ )4-4‬مهریه نقدی و مه ریه نسیهای(مهر معجل وموجل)‬ ‫مهرمعجل‪ :‬مهری است که به توری کامل و یک باره گی دریافت می شود‪(.‬فقه‬ ‫السنه‪،‬ج‪،1‬ص‪.)1257‬‬ ‫مهرموجل‪ :‬مهریه دوامدار عبارت از مهر است که زوج ظرف مدت معینی پرداخت نماید‪.‬‬ ‫الشیخ‪ (،‬فقه السنه‪،‬ج‪،1‬ص‪.)1257‬‬ ‫مهریه را میتوان بصورت نقدی یا نسیهای قرار داد یا اینکه بعضی از ان نقد و بعضی دیگر‬ ‫وعدهدار باشد‪ ،‬همانگونه که عرف و عادت مردم محل است‪ ،‬رفتارمی شود ‪.‬‬ ‫پرداخت قسمتی از مهریه بصورت نقدی مستحب و پسندیده است‪ .‬چون از ابن عباس روایت‬ ‫شده استکه پیامبرص علی ابن ابی طالب را پیش از انکه چیزی به فاطمه پرداخت کند از زفاف‬ ‫با او‪ ،‬منع نمود‪ .‬علیگفت‪ :‬چیزی ندارم حضرت محمد فرمود پس زره «حطمی» شماکجا‬ ‫است؟ علی ان را به فاطمه داد‪ .‬بروایت ابوداود و نسائی و حاکم که ان را «صحیح» دانسته‬ ‫است‪ .‬ابوداود و ابن ماجه از عایشه روایتکردهاندکهگفت‪« :‬پیامبرص به من امرکرد که زنی را به‬ ‫نزد شوهرش ببرم‪ ،‬قبل ازانکه چیزی را به وی بدهد»‪ .‬از این حدیث برمیایدکه شوهر پیش از‬ صفحه 97 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪183 /‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم‬ ‫‪ -2‬االمام زین العابدین‪ ،‬رساله الحقوق‪ ،‬تحقیق السید حسن القبانجی‪ ،‬موسسه العلمی للمطبوعات ‪.‬‬ ‫‪ -3‬ابن منظور‪ ،‬محمد بن مکرم‪ ،‬لسان العرب دار المعارف القاهره‪.‬‬ ‫‪ -4‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬تفصیل وسائل الشیعه‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء التراث‪.‬‬ ‫‪ -5‬الحرانی‪ ،‬الحسن ابن شعبه‪ ،‬تحف العقول ط‪ ،7‬موسسه العلمی ‪-‬بیروت ‪.‬‬ ‫‪ -6‬الخوئی‪ ،‬ابو القاسم‪ ،‬منهاج الصالحین ‪.‬‬ ‫‪ -7‬الرازی‪ ،‬محمد بن ابی بکر‪ ،‬مختار الصحاح‪ ،‬دار الکتاب العربی ‪.‬‬ ‫‪ -8‬الراوندی‪ ،‬ضیاء الدین‪ ،‬النوادر‪ ،‬تحقیق سعید رضا علی عسکری ط‪ ،1‬الناشر دار الحدیث‪1377 ،‬‬ ‫قم ‪.‬‬ ‫‪ -9‬الزبیدی‪ ،‬محمد‪ ،‬تاج العروس من جواهر القاموس‪ ،‬طبعه الکو یت‪ ،‬دار الهدایه‪.‬‬ ‫‪ -10‬الصدوق‪ ،‬بن بابو یه القمی المالی‪ ،‬تحقیق قسم الدراسات االسالمیه – موسسه البعثه ‪.‬‬ ‫‪ -11‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان فی تفسیر القران‪ ،‬منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه‬ ‫فی قم المقدسه‪.‬‬ ‫‪ -12‬الطبرسی‪ ،‬الحسن بن فضل‪ ،‬مکارم الخالق‪ ،‬ط‪1392 ,6‬هـ ‪1972 -‬م ‪.‬‬ ‫‪ -13‬الطبرسی‪ ،‬حسین النوری‪ ،‬مستدرک الوسائل‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء التراث ‪-‬بیروت‪.‬‬ ‫‪ -14‬الطوسی‪ ،‬ابو جعفر‪ ،‬تهذیب الحکام‪ ،‬دار الکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ -15‬العاملی‪ ،‬زین الدین بن علی‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه‪ ،‬منشورات جامعه النجف‬ ‫الدینیه‪.‬‬ ‫‪ -16‬الکرکی‪ ،‬حسن بن علی‪ ،‬اطائب الکلم فی بیان صله الرحم‪ ،‬من مخطوطات مکتبه ایه الله المرعشی العامه‪.‬‬ ‫‪ -17‬الکرکی‪ ،‬علی بن الحسین‪ ،‬جامع المقاصد‪ ،‬تحقیق موسسه ال البیت الحیاء التراث‪.‬‬ ‫‪ -18‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬دار الکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ -19‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬ط‪ ،1‬دار التراث‪ ،‬الدار االسالمیه‪ -‬بیروت‪.‬‬ ‫‪ -20‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬مراه العقول فی شرح اخبار ال الرسول ‪.‬‬ ‫‪ -21‬النراقی‪ ،‬محمد مهدی‪ ،‬جامع السعادات‪ ،‬ط‪ ،1‬موسسه العلمی للمطبوعات‪.‬‬ ‫‪ -22‬نهج البالغه‪ ،‬شرح محمد عبده‪ ،‬ج‪ ،4‬دار المعرفه للطباعه والنشر‪ ،‬بیروت‪ -‬لبنان‬ صفحه 185 صفحه 186 ‫‪ /96‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫انکه چیزی از مهریه را به همسرش بدهد میتواند با وی همبستر گردد‪ ،‬و حدیث ابن عباس‬ ‫میرساندکه مستحب است پیش از انکه با وی همبسترگردد‪ ،‬مبلغی از مهریه را پرداخت کند‪.‬‬ ‫اوزاعیگفته است‪ :‬مردم میپسندیدند‪،‬که پیش از انکه شوهر بر زن وارد شود‪ ،‬چیزی را به وی‬ ‫بدهد‪ .‬زهریگفته‪ :‬بما رسیده استکه سنت انست پیش ازانکه به نزد زن برود نفقه یا لباسی را به‬ ‫وی تقدیم کند و عمل مسلمانان بر این رو یه بوده است‪.‬‬ ‫صاحب محلی این رای را مورد بررسی و مناقشه قرار داده و گفته است‪:‬‬ ‫«هیچکس از مسلمین در این امر مخالفتی ندارد که از زمان اجرای صیغه عقد نکاح‪ ،‬زن همسر‬ ‫مرد میشود و هر دو برای همدیگر حالل هستند‪ ،‬هرکس مانع نزدیکی مرد به زن شود‪ ،‬تا اینکه‬ ‫مهریه یا غیران را میپردازد‪ ،‬اومانع وصلت بین زن و مرد شده است بدون اینکه دلیلی ازکتاب‬ ‫خدا یا سنت رسول خدا داشته باشد‪ .‬ولی حقیقت انست که نباید هیچکدام از حق خود محروم‬ ‫و ممنوع شوند‪ ،‬پس مرد حق نزدیکی را دارد‪ ،‬خواه زن بخواهد یا نخواهد و زن حقگرفتن مهریه‬ ‫خود را دارد‪ ،‬مرد بخواهد یا نخواهد»‪ .‬پیامبرص این سخن را پذیرفته است‪« :‬اعط کل ذی حق‬ ‫حقه» «حق هرکس را به وی بدهید» ‪ )،‬فقه السنه‪،‬ج‪،1‬ص‪.)1257‬‬ ‫‪ )5‬مقدار مهر در فقه اهل تشیع‪:‬‬ ‫در فقه اهل تشیع دو نظر در خصوص مقدار مهریه موجود است‪:‬‬ ‫الف ‪ :‬برخی بر این عقیده اند که میزان مهر نباید بیشتر از مهرالسنه یعنی پانصد دینار باشد ‪.‬‬ ‫ایشان در توجیه ادعای خود ضمن استناد به روایت مفضل از امام جعفر صادق ‪ 7‬که میگو یند از‬ ‫حضرت در مورد مقدار مهریه ی زن که نباید سنت محمدی ‪ ۵۰۰‬درهم است ‪ » :‬از ان تجاوز‬ ‫گردد سوال کردم ‪.‬ایشان فرمودند‬ ‫پس کسی که بیشتر از ان مهریه تعیین کند‪ ،‬به سنت پیامبر بازگشت داده میشود )حر عاملی‬ ‫‪ :۱۴۱۰‬ج ‪ ، ۱۳‬ص ‪ (۱۱۰‬و ملزم به پرداخت بیش از ‪ ۵۰۰‬درهم نیست استدالل می کنند چون‬ ‫سنت حضرت رسول خدا بر این بوده که مهریه ی زنان خود را ‪ ۵۰۰‬درهم قرار دهد و با توجه به‬ صفحه 98 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‬ ‫الکاتب‪ :‬ابراهیم نمر العبد المیر‬ ‫االستاذ المشرف‪ :‬د‪ .‬الشیخ مجید النیسی‬ ‫استالم المقال‪ 1400/11/29 :‬قبول المقال‪1400/7/12 :‬‬ ‫خالصه المقال‬ ‫تناولت فی هذا المقال جانبا مهما من جوانب فقه االسره ‪ ،‬موضوع النکاح‪ ،‬وعلی وجه‬ ‫الخصوص مقدماته وهی الخطبه‪ ،‬ودراسه احکامها فی الفقه االمامی‪ ،‬فعلی من یرید الزواج ان‬ ‫یکون علی بینه من االحکام الشرعیه المتعلقه بالخطبه ‪ ،‬ومنها االختالط واطاله فتره الخطو به‬ ‫ومراعات احکام الخلوه والنظر والکالم‪ ،‬وما یتعلق بها من احکام واختیار الزوج والزوجه و‬ ‫العدول عن الخطبه وما یترتب علیه من احکام واسترجاع المهر والهدایا‪ ،‬ومشروعیه الخطبه‬ ‫فی الشریعه االسالمیه والسنه المطهره ‪ ،‬والحکم تشریعها‪ ،‬فکتبت حول الموضوع فی مقدمه‬ ‫وثالثه فصول‪ :‬فی کل فصل ثالثه مباحث‪.‬‬ ‫المقدمه‪ :‬تناولت فیها التعریف بالبحث واهمیته واهدافه واالشکالیه المطروحه ثم الخطه‬ ‫المنهجیه‪.‬‬ ‫المبحث االول‪ :‬النکاح وفضله والحث علیه ‪ ،‬تعریف الخطبه‪ ،‬المبحث الثالث‪ ،‬الخطبه فی‬ ‫الشریعه االسالمیه‪.‬‬ ‫المبحث الثانی‪:‬معاییر اختیار الزوجین ‪،‬ومقدمات الخطبه وادابها ‪،‬ومواطن الحرمه والکراهه‬ ‫فیها ‪ ،‬صفات اختیار الزوجه والزوج‪ ،‬مقدمات الخطبه وادابها‪ ،‬مواطن التحریم والکراهه فی‬ ‫الخطبه‪.‬‬ صفحه 187 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪97 /‬‬ ‫اینکه مهر هم تابع احکام شرع است‪ ،‬پس در صورتی که مهریه بیشتر از انچه گفتیم تعیین شود‪،‬‬ ‫چون اجماعی بر اینکه مازاد جزء مهریه تلقی شود وجود ندارد و دلیل شرعی دیگری نیز در این ‪:‬‬ ‫خصوص نیست‪ ،‬نفی زیاد از ‪ ۵۰۰‬درهم واجب میشود (سید مرتضی ‪: ۱۹۹4‬ص‪)۱۲۴‬‬ ‫ب ‪ :‬برخالف این نظر که اقلیتی از فقهای امامیه به ان قائل اند‪ ،‬اکثر فقهای؛ شیعه عقیده دارند‬ ‫که برای مهریه حداکثری وجود ندارد(نجفی ‪ : ۱۴۱۴‬ج ‪ ، ۳۱‬ص ‪ ۱۴‬جبعی عاملی ‪ : ۱۳۷۰‬ج ‪ ،۵‬ص‬ ‫‪ .)۴۸۹‬دالیل ایشان برای اثبات این ادعا بدین شرح است‪ :‬اول قران‪ ،‬ایه ی بیستم سوره ی نساء‬ ‫ً‬ ‫می فرماید؛ «و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و اتیتم قنطارا فال تاخذوا منه شیئا ‪.‬اتاخذونه‬ ‫ً ً‬ ‫ً‬ ‫بهتانا و اثما مبینا»‬ ‫اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر اختیار کنید و مال بسیاری مهر او کرده اید‪ ،‬نباید‬ ‫چیزی از مهر او را پس بگیرید ‪.‬ایا با تهمت زدن به زن مهر منظور از قنطار مال عظیم است «‪ .‬او‬ ‫را م یگیرید؟ و این گناهی اشکار است و اینکه خداوند فرموده است که مهریه ی زنانتان را اگر‬ ‫بسیار زیاد هم باشد بپردازید‪ ،‬داللت بر ان دارد که برای تعیین مهریه حد و مرزی وجود ندارد‪.‬‬ ‫چرا که اگر غیر از این بود‪ ،‬خداوند پرداخت مهریه را تا حد معین واجب می فرمود و بدین‬ ‫صراحت مرد را از باز پس گیری مهریه ای که تعیین کرده صرف نظر از میزان ان منع نمی فرمود‪.‬‬ ‫دوم‪ :‬روایات‪ ،‬در کتاب شریف وسائل الشیعه روایات متعددی موجود است که حکایت از عدم‬ ‫تحدید مهر می کند‪ .‬به عنوان نمونه ذیال به دو روایت اشاره می شود‪:‬‬ ‫روایت منقول از امام صادق بانی در مورد میزان مهریه‪« :‬ما تراضیا علیه من قلیل او کثیر فهو‬ ‫مهر»؛ «مهریه عبارت از ان چیزی است که بر ان تراضی شود کم باشد یا زیاد‪( .‬حرعاملی ‪،۱۴۱۰‬‬ ‫ج‪ ،۱۳‬ص ‪.)۲۳۸‬‬ ‫روایت منقول از امام رضا عائال‪« :‬لو ان رجال تزوج امراه و جعل مهرها عشرین الف و جعل‬ ‫البیها عشره الفی کان المهر جائز و الذی سماه لبیها فاسد»؛ «اگر مردی با زنی ازدواج کند و‬ ‫مهریه ی وی را بیست هزار سکه قرار دهد و برای پدرش ده هزار‪ ،‬مهر زن صحیح بوده و انچه‬ ‫برای پدر قرار داده شده‬ صفحه 99 ‫‪ /98‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فاسد است)‪.‬‬ ‫قائلین به این نظر‪ ،‬استدالل فقهای دسته ی اول را رد کرده و اظهار می دارند روایت استنادی‬ ‫ایشان در غایت ضعف سند بوده و به دلیل احکام عجیب موجود در ان مورد توجه هیچ فقیهی‬ ‫قرار نگرفته است (نجفی ‪ ،۱۴۱۴‬ج ‪ ،۳۱‬ص‪)۱۴‬‬ ‫علی رغم اعتقاد اکثریت فقها بر محدود نبودن مهر ایشان به استناد احادیثی از معصومین ‪ ،‬از‬ ‫جمله روایتی از امام باقر علی که فرمود‪:‬‬ ‫«من برکه المراه قلت مهرها و من شومها کثرت مهرها»؛ «از برکت زن کمی مهر او و از شومی‬ ‫وی کثرت مهر اوست»‬ ‫همچنین روایتی از حضرت رسول ص که فرمود‪:‬‬ ‫افضل نساء امتی جیادا اقلهن مهر»؛ «بهترین زنان امت من زنانی هستند که کمترین مهر را‬ ‫دارند»‪،‬‬ ‫قائل به کراهت مهر زیاد و استحباب مهر کم هستند و تا کید می کنند بهتر است زنان با اتکاء به‬ ‫سنت حضرت رسول در تعیین مهریه سخت گیری نکنند‪ .‬اما در هر حال در فقه امامیه میزان‬ ‫مهریه با محدودیت همراه نیست و طرفین می توانند هر میزان مهری که بخواهند برای زن تعیین‬ ‫کنند‪(.‬شریعه االسالمیه و القانون قاهره‪ ،‬مکتبه الزهریه‪ ،‬ج ‪ ۳‬و ‪ ،۵‬بررسی تطبیقی حقوق خانواد‪،‬ه تهران‬ ‫دانشگاه تهران‪ ،‬ج ‪).۱‬‬ ‫‪ )1-5‬یافته های پژوهش‪:‬‬ ‫درفقه امامیه دونظر در خصوص مقدار مهریه جود دارد‪:‬‬ ‫‪ .1‬مهر السنه؛ برخی معتقد اند که نه باید مقدار مهریه بیشتر ار مهرالسنه یعنی همان‬ ‫‪ 500‬درهم باشد‪.‬‬ ‫‪ .2‬مهریه توافقی‪ ،‬اکثری فقهای شیعه عقیده دارند که برای مهریه حدی اکثری وجود‬ ‫ندارد‪ ،‬بلکه هر قدر طرفین توافق کنند‪ ،‬ان را میتوان مقدار مهریه قرارداد‪ .‬ایات قران‬ صفحه 100 ‫‪ /186‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫وفی المبحث الثالث‪ :‬احکام النظر فی الخطبه ‪،‬والعدول عنها ‪،‬وححکم الوالیه علی البنت ‪،‬‬ ‫النظر فی الخطبه والحکمه منه والخلوه‪ ،‬العدول عن الخطبه واحکامه واسترداد الهدایا والمهر‪،‬‬ ‫اولیاء العقد فی النکاح‪ .‬باالضافه الی نتائج المقال‪ ،‬وفهرست المصادر‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬احکام الخطبه‪ ،‬الخطبه‪ ،‬الفقه االمامی‪ ،‬خطبه النکاح‪ ،‬احکام الخلوه‪.‬‬ ‫المقدمه‬ ‫نظرا لهمیه النکاح باعتباره یدخل فی صمیم حیاه الفرد والمجتمع اولته الشریعه االسالمیه‬ ‫اهمیه فائقه بالنکاح وجعلت له مکانه متمیزه‪ ،‬وجمیع ما یتعلق به‪ ،‬لنه الوسیله الوحیده لتکو ین‬ ‫ا‬ ‫تکو ین السره‪ ،‬التی تعتبر نوات المجتمع الذی یتاثر بها سلبا او ایجابا ‪ ،‬والزواج سنه من سنن‬ ‫االنبیاء والمرسلین قال‪( :‬النکاح سنتی) (النجفی الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ ،‬ج‪ 29‬ص‪ )12‬وهو‬ ‫َْ ََ‬ ‫کذلک سنه کونیه ال غنی لالنسان عنه‪ ،‬الن فیه تسکن النفوس قال تعالی‪َ ( :‬وم ْن َایاته ان خل َق‬ ‫َ‬ ‫َ ا ْ ْ َ ا ا ْ َْ َ ً َ ْ اا َْ َ َ َ َ َ ََْ ا ْ َ َ ً َ َ ْ َ ً‬ ‫َ َ َ‬ ‫ات لق ْ ٍوم‬ ‫لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک ﻵی ٍ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َی َتفک ارون)(الروم ‪ ، )21:‬وتتوالی الجیال‪ ،‬ولما لعقد الزواج من اثار تترتب علیه کثبوت النسب‬ ‫وااللفه والمعونه زاده عنایه الشرع به فجعل له مقدمات منها الخطبه حیث نظمها و بین احکامها‬ ‫حتی یکون الخاطب علی بینه من الطرف االخر وحتی تتحقق السعاده بحسن العشره ودوام‬ ‫العالقه‪ .‬فکل مسلم مقبل علی الزواج یمر بالخطبه اوال فهی المقدمه المهمه التی من خاللها‬ ‫یتحدد مصیر الزواج‪ ،‬نظرا لهمیه النکاح باعتباره یدخل فی صمیم حیاه الفرد والمجتمع اولته‬ ‫الشریعه االسالمیه اهمیه فائقه بالنکاح وجعلت له مکانه متمیزه‪ ،‬وجمیع ما یتعلق به‪ ،‬لنه‬ ‫ا‬ ‫الوسیله الوحیده لتکو ین تکو ین السره‪ ،‬التی تعتبر نوات المجتمع الذی یتاثر بها سلبا او ایجابا ‪،‬‬ ‫والزواج سنه من سنن االنبیاء والمرسلین قال‪( :‬النکاح سنتی) (الجواهری ‪ ،‬محمد حسن ‪ ،‬جواهر الکالم‬ ‫‪ ،‬ج ‪ ، 29‬ص ‪ ) 12‬وهو کذلک سنه کونیه ال غنی لالنسان عنه‪ ،‬الن فیه تسکن النفوس قال تعالی‪:‬‬ ‫َا ا َ‬ ‫ً ا َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ ً‬ ‫َ ا‬ ‫َْ ََ َ ا‬ ‫( َوم ْن َایاته ان خل َق لک ْم م ْن انفسک ْم ا ْز َواجا ل َت ْسک انوا ال ْی َها َو َج َعل َب ْی َنک ْم َم َود ًه َو َرح َمه ان فی ذلک‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ات لق ْ ٍوم َی َتفک ارون) (الروم ‪ ، )21 :‬وتتوالی الجیال‪ ،‬ولما لعقد الزواج من اثار تترتب علیه‬ ‫ﻵی ٍ‬ صفحه 188 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪99 /‬‬ ‫کریم وروایات درمورد جواز مهریه توافقی‪ ،‬مو یده این مطلب است‪ (.‬نقد و بررسی مهریه‬ ‫درالحیه حمایت از خانواد» نشریه مطالعات راهبری زنان‪ ،‬تهران‪ ،‬فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی‬ ‫زنان شماره ‪ ،48‬سال دوازدهم‪ ،‬تابستان ‪.)1389‬‬ ‫‪ )6‬مقدار مهر در فقه اهل سنت‪:‬‬ ‫ایات قران‪:‬‬ ‫برخالف اینکه اقلیت فقهای شیعه به محدودیت مهریه قائل اند‪ ،‬در کلیه مذاهب اهل سنت‬ ‫فقها بر فقدان حداکثری مهریه متف قالقول اند ‪.‬همه فقهای اهل سنت معتقدند‪ ،‬نه تنها هیچ‬ ‫دلیلی نه در قران و نه در سنت بر محدودیت میزان مهریه وجود ندارد؛ بلکه دالیلی موجود است‬ ‫که به زوجین اختیار میدهد میزان مهریه را با تراضی به هر مقدار که مایل اند تعیین کنند (النوری ‪.‬‬ ‫‪ : ۲۰۰۲‬ج ‪ ، ۲۰‬ص ‪ ۲۰‬؛ زحیلی ‪ : ۲۰۰۰‬ج ‪ ،۳‬ص ‪).۱۲۳‬‬ ‫دلیل قرانی ایشان همان ایه ی ‪ ۲۰‬سوره ی مبارکه ی نساء است که اکثریت فقهای شیعه به ان‬ ‫استناد کرده اند و دلیل نامبردگان از سنت نیز روایتی از خلیفه ی دوم است که ایشان با دیدن‬ ‫زیاده روی مردم در تعیین میزان مهریه تصمیم گرفت میزان مهریه را مشخص و مقرر کند که‬ ‫هیچ کس حق تجاوز از این میزان را نداشته باشد تا اینکه امکان ازدواج اسان فراهم شود‪.‬‬ ‫هنگامی که مردم را به این امر دعوت کرد‪ ،‬زنی وی را مخاطب قرار داده و اظهار کرد‪« :‬تو در‬ ‫حالی که خداوند که می فرماید‪« :‬و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و اتیتم قنطارا فال تاخذوا‬ ‫منه شیئا‪ ،‬اتاخذونه بهتانا و اثما مبینا» را تالوت می کنی‪ ،‬چنین حکمی را صادر کنی عمر با‬ ‫شنیدن این استدالل گفت‪« :‬عمر خطا کرد و این زن درست می گو ید» (بدران‪ :‬ج ‪ ،۱‬ص‪۱۸۵‬؛‬ ‫ابوزهره‪ :‬ص ‪۱۸۹‬؛ ابراهیم بک و واصل ‪ :۲۰۰۳‬ج ‪ ،۳‬ص ‪| .)۱۵۱‬‬ ‫ب ا این اوصاف فقهای اهل سنت نیز مانند فقهای شیعه به استناد روایاتی از حضرت رسول وی‬ ‫که فرمودند‪« :‬بهترین مهریه‪ ،‬کم ترین ان است» یا «با برکت ترین نکاح‪ ،‬کم مهر ترین ان است‪،‬‬ ‫بر استحباب کم بودن مهریه تا کید کرده و مهریه ی زیاد را مکروه می شمارند (ابوزهره ‪:‬ص ‪.)۱۸۹‬‬ صفحه 101 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪187 /‬‬ ‫کثبوت النسب وااللفه والمعونه زاده عنایه الشرع به فجعل له مقدمات منها الخطبه حیث نظمها‬ ‫و بین احکامها حتی یکون الخاطب علی بینه من الطرف االخر وحتی تتحقق السعاده بحسن‬ ‫العشره ودوام العالقه‪ .‬فکل مسلم مقبل علی الزواج یمر بالخطبه اوال فهی المقدمه المهمه التی‬ ‫من خاللها یتحدد مصیر الزواج‪،‬‬ ‫‪ .1‬هذا الموضوع من المواضیع التی تهم کل فرد من افراد المجتمع سواء من جهه‬ ‫الوالدین او من جهه البناء کونه اساسی فی تکو ین االسره‪ ،‬والتی اوالها الشرع اهتماما‬ ‫واسعا‪.‬‬ ‫‪ .2‬اهمیه معرفه االحکام الشرعیه المترتبه علی الخطبه‪.‬‬ ‫‪ .3‬موضوع الخطبه والزواج اخذ فی هذا العصر مغااله کثیره من حیث متطلبات الزواج‬ ‫والمهور العالیه والقضایا الجانبیه التی ال داعی لها خرجت من اطار الشرع فی بعض‬ ‫الحیان‪ .‬ونتیجه لهذه المخالفات کثر االعراض عن الزواج‪ ،‬وکثرت العنوسه والمشاکل‬ ‫االجتماعیه والخالقیه وانعکست علی المجتمع‪.‬‬ ‫‪ .4‬التا کید علی معالجه العراقیل التی تکون فی طریق الزواج والتی من شانها تودی الی‬ ‫عزوف الشباب عن الزواج مما تودی الی اشاعه الفساد ونشر الرذیله فی المجتمع‬ ‫وفتح ابواب غیر شرعیه فی المجتمع تودی الی انهیار القیم الخالقیه‪ ،‬واالمراض‬ ‫النفسیه‪.‬‬ ‫‪ .5‬وضع ما قررته الشریعه فی هذا الموضوع‪ ،‬وحثت علی تذلیله من الصعو بات التی‬ ‫تواجه الزواج لیتمکن الجمیع من تحصین انفسهم و اکمال دینهم والمحافظه علی‬ ‫العفه والخالق الکریمه‪ ،‬حیث قال النبی’ ‪( :‬من تزوج فقد احرز نصف دینه فالیتق الله‬ ‫فی النصف اﻵخر(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬الجزء‪ 20 :‬صفحه ‪ ،)8‬وقال (خیر‬ ‫ً‬ ‫نسائکم اقلهن مهورا ومن شئم المراه غالء مهرها وشده مودتها (المحسنی‪ ،‬محمد اصف _‬ ‫معجم الحادیث المعتبره الجزء‪ 8 :‬صفحه‪ ،)196 :‬وجعلت الشریعه المیزان هوان یکون مرضی‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫الدین واالخالق ‪ ،‬اذا جاءکم من ترضون دینه وخلقه فزوجوه و ام لم تفعلوا تکن فتنه‬ صفحه 189 ‫‪ /100‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مهریه و کابین از نظر شرع حد معینی ندارد‪ ،‬و هر چیزی که بتواند بهای کاال قرار گیرد خواه‬ ‫عین و ذات اشیاء یا منفعت باشد می تواند مهریه و کابین واقع شود ‪.‬چون صحیحین (مسلم و‬ ‫بخاری) امده است که پیامبر به مردی که می خواست ازدواج کند چیزی برای مهریه قرار دادن‬ ‫طلب کن حتی اگر یک انگشتر اهنی باشد ; » گفت ان زن را به عقد نکاح وازدواج تو دراوردم‬ ‫برن که « سرانجام به ان مرد گفت و در ان دلیل است برای « مهریه اش ان باشد که مقدار قرانی‬ ‫که می دانی به وی یاد دهی مبالغه در اندکی مهریه‪ ،‬و این که منفعت نیز می تواند مهریه واقع‬ ‫شود‪.‬‬ ‫و در حدیث عامر بن ربیعه امده است که زنی از بنی فزاره ازدواج کرد و مهریه اش ‪ » :‬یک جفت‬ ‫کفش سرپایی بود به وی گفت ‪:‬ای زن !راضی می شوی که یک‪ ،‬جفت کفش به تو بدهد‪ ،‬یعنی‬ ‫راضی هستی که زن وی بشوی و او یک جفت کفش به تو بدهد؟ ان زن گفت ‪ :‬اری ‪.‬پیامبر ان را‬ ‫جائز دانست و حکم را تنفیذ کرد به )روایت ابن ماجه و ترمذی که گفته ‪:‬حسن است‪).‬‬ ‫‪ )7‬مقتضای اطالق وعمومیات ایات در مورد مقدار مهریه‪:‬‬ ‫مقتضای اطالق و عمومات ایات درباره مقدار مهریه چیست؟ درباره مقدار مهریه ‪ ،‬ایات اطالق‬ ‫دار ند‪ .‬در ایات به طور مطلق امده است ‪ :‬مهریه زنان را بپردازید و حد و قیدی ذکر نشده است‪.‬‬ ‫چه بسا از اطالق استفاده شود‪ :‬با تعیین نکردن مقدار مهریه اراده دو طرف را در تعیین مقدا از‬ ‫جمله ایه ی ‪ 4‬سوره نساء داریم ‪:‬‬ ‫َْ َ ا ا‬ ‫َ ا َ َ‬ ‫اَ‬ ‫ا‬ ‫ًَ َ ْ‬ ‫« َواتوا الن َس َاء َصدقاته َن ن ْحله ۚ فان ط ْب َن لک ْم ع ْن ش ْی ٍء م ْن اه نف ًسا فکل اوه َهن ًیئا َمر ًیئا»‪ «،‬و مهر زنان‬ ‫را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یا عطیه‪ )،‬به انان بپردازید! (ولی) اگر انها چیزی از ان را با‬ ‫رضایت خاطر به شما ببخشند‪ ،‬حالل و گوارا مصرف کنید»!‬ ‫این ایه در مقام بیان وجوب پرداخت مهریه نسبت به تعیین مقدار و بیان کم یا زیادی ان اطالق‬ ‫دارد ‪.‬‬ صفحه 102 ‫‪ /188‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً ْ‬ ‫وفسادا کبیرا (الحلی‪ ،‬محمد بن الحسن بن یوسف‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ :‬الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )23 :‬ولذلک‬ ‫قوله‪( :‬خیر نسائکم من العزیزه عند اهلها الذلیله مع زوجها )‪.‬‬ ‫‪ .6‬محاربه العادات الفاسده والعراف الباطله فی المجتمع والحد منها‪ ،‬وایجاد حلول‬ ‫شرعیه لها‪.‬‬ ‫‪ .7‬الخطبه هی المقدمه للنکاح‪ ،‬ولها اثر فی علی مصیر العالقه بین الزوجین اذا کان‬ ‫االختیار غیر سلیم‪ ،‬لذا یجب معرفه االحکام التی تخصها‪ ،‬ومستجداتها‪ ،‬وما هی اثر‬ ‫المخالفات التی قد تطرا‪ ،‬واثار العدول عنها‪.‬‬ ‫‪ .8‬رفع الغرر‪ ،‬وکشف العیوب‪ ،‬والتدلیس‪.‬‬ ‫المبحث االول‪ :‬النکاح فی الکتاب والسنه‬ ‫اوال‪ :‬النکاح فی القران ‪ :‬حث القران علی الزواج لیکون الطریق النظیفه للعالقه الجنسیه ولقوی‬ ‫غریزه عند البشر ‪ ،‬النهم یملکون نفس الغرائز ونفس الحاجات ‪،‬فبواسطه الزواج یتحصن‬ ‫االنسان من الوقوع فی الرذیله واالنحراف ‪ ،‬وهنا تکمن اهمیه الزواج ‪ ،‬حیث قال تعالی ‪-:‬‬ ‫َ‬ ‫ُ ُ‬ ‫{ َوانک ُحوا االیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا۟ فقراء یغنه ُم الله من‬ ‫َ‬ ‫فضل ولله واس ٌع علیم}( النور‪)32 :‬‬ ‫نکاح لغه‪ :‬هو الوطیء کما علیه المشهور من اهل اللغه(الطباطبائی‪ ،‬علی ‪ ،‬ریاض المسائل ‪،‬الجزء ‪10 :‬‬ ‫صفحه ‪ )35 :‬وقد یقال للعقد‪ .‬ثم استعیر للجماع ثم للعقد الن اسما الجماع کلها کنایات‬ ‫الستقباحهم ذکره کاستقباح تعاطیه‪ .‬والظاهر ان النکاح فی اللغه علی معان منها التزو یج بمعنی‬ ‫العقد ایجاد العلقه االعتباریه‪ .‬اما فی الفقه والشرع‪ :‬عباره عن علقه خاصه اعتباریه قابله للجعل‬ ‫واالنشاء بلفظ وشبهه (المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ص‪ .)546‬فالیم مفرده تطلق علی غیر‬ ‫المتزوج امراه کانت او رجل رقا کان اوحرا‪ ،‬والمراد بالصالحین الصالحون للتزو یج ال‬ ‫الصالحون فی العمال‪ (.‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،15‬ص‪ )113‬وعلیه یجب توفیر‬ ‫الوسائل والمستلزمات للزواج ‪ ،‬وتذلیل المصاعب ‪ ،‬وانها مسوولیه اجتماعیه واذا تدبرنا اﻵیه‬ صفحه 190 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪189 /‬‬ ‫عرفنا ان عجله الحیاه ال تدور بدون الزواج ‪ ،‬واکبر العقبات امام الزواج هی خشیه العیله عن‬ ‫االمام الصادق × قال ‪:‬من ترک الزواج مخافه العیله فقد اساء الظن‬ ‫بالله (المامقانی‪ ،‬عبد الله‪ ،‬مراه‬ ‫الکمال الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )66 :‬وقال تعالی { ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم }(‬ ‫النور ‪ )32:‬و بلغ من حث االسالم علی الزواج قول الصادق × قال ‪ :‬رکعتان یصلیها متزوج افضل‬ ‫من سبعین رکعه یصلیها اعزب(البروجردی‪ ،‬حسین ‪ -‬جامع احادیث الشیعه‪ :‬الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ )20 :‬و اذا لم‬ ‫یوفق للزواج علیه ان یستعف ویصبر و یتحصن بالیمان وال یکون سببا لنشر الفساد فی الرض‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا َ َ ً َ ْ‬ ‫قال تعالی{ َول َی ْس َت ْعفف الذ َین ال َیجدون نکاحا حتی ایغن َی اه ام الل اه م ْن فضله}( النور‪)33 :‬‬ ‫حقیقه النکاح واحکامه‬ ‫‪.1‬ان النکاح راجح بذاته مقتضی طبعه‪ ،‬مع مالحظه الغرض من خلق االنسان‪ ،‬فان الله اراد بقاء‬ ‫نسل االنسان‪ ،‬وال یتحقق ذلک اال بالزواج والتنا سل‪ ،.‬وقد ورد حث فی نصوص خاصه وعامه‪،‬‬ ‫علی لزوم االهتمام بامر الزواج لکل بالغ عاقل‪ ،‬لمصالح فردیه واجتماعیه فی ذلک‪ ،‬ومفاسد‬ ‫کبیره فی ترکه‪ ،‬لذا روعی فیه بعض التسهیالت‪ ،‬کجواز تزو یج الولی الصغیر والصغیره من حین‬ ‫تولدهما من مماثل فی السن‪ ،‬لمصالح فی ذلک لعل منها ان یمنعهما ذلک من الوقوع فی‬ ‫العصیان او فی اوائل بلوغهما وقبل الزواج منهما(المشکینی‪ ،‬علی ‪ -‬مصطلحات الفقه‪ ،‬النکاح‪ ،‬ص‪.)24‬‬ ‫‪ .2‬عقده موکد بالنسبه الی سائر العقود‪ ،‬حیث ال تجری فیه المعاطاه و یشترط فیه شروط خاصه‪،‬‬ ‫وال یجری فیه الفسخ واغلب الخیارات الجاریه فی غیره اال نادرا وال تجوز فیه االقاله‪.‬‬ ‫‪ .3‬یحرم النکاح والزواج بین الرجل والمراه لسباب خاصه‪ ،‬یوجب بعضها الحرمه الدائمه‬ ‫و بعضها الموقته‪ ،‬او المشروطه‪ ،‬وهی عباره عن النسب‪ ،‬والرضاع والمصاهره‪ ،‬والوطء‪ ،‬وتزو یج‬ ‫المعتده‪ ،‬وذات البعل‪ ،‬واستیفاء العدد والمطلقه تسعا ‪ ،‬والتزو یج حال االحرام واللعان بین‬ ‫الزوجین‪ ،‬والکفر(المشکینی‪ ،‬علی مصطلحات الفقه‪ ،‬النکاح‪ ،‬ص‪. )247‬‬ ‫حثت السنه المطهره علی الزواج‪ ،‬وتذلیل العقبات التی تواجهه‪ ،‬من خالل فعل النبی ’ او قوله‪،‬‬ ‫او تقریره‪ ،‬و بینت السبل الصحیحه التی من شانها ان تجعل الزواج ناجحا ومثمر‪ ،‬تنتج عنه اسره‬ صفحه 191 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪101 /‬‬ ‫در مقام استفاده و استنباط حکم شرعی از اطالق‪ ،‬باید دیگر ایات و روایات را مالحظه کرد که‬ ‫قیدی وارد شده است اطالق را محدود کند یا نه؟ اگر چنین دلیلی بدست امد اطالق تقیید می‬ ‫گردد؛ وگرنه اطالق قابل استناد می شود و به نبودن اندازه معین برای مهریه حکم می شود‪.‬‬ ‫راجع به تعیین مقدار مهریه‪ ،‬نه تنها در ایات دیگر قیدی وارد نشده است؛ بلکه بعضی ایات به‬ ‫نحوی بر محدود نبودن ان داللت میکند‪ ،‬از جمله‪ :‬ایه ی ‪ 20‬و ‪ 21‬سوره نساء داریم‪:‬‬ ‫ا‬ ‫َ ََ َْ ا ا‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ ا‬ ‫َْ‬ ‫ً‬ ‫َ ََْ ا َ‬ ‫َ َ‬ ‫« َو ان ا َر ْدت ام ْاست ْبدال َز ْوج َمکان َز ْوج َوات ْی ات ْم احد ااه َن ق ْنط ًارا فال تاخذوا م ْن اه ش ْی ًئا ۚ اتاخذون اه اب ْه َتانا‬ ‫ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫ْ‬ ‫َو اث ًما امب ًینا»؛« و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید‪ ،‬و مال‬ ‫فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداختهاید‪ ،‬چیزی از ان را پس نگیرید! ایا برای بازپس گرفتن مهر‬ ‫انان‪ ،‬به تهمت و گناه اشکار متوسل میشو ید؟»!‬ ‫َ َْ َ َْ ا ا َا َ َ ْ َْ َ ٰ َ ْ ا ا ْ َ ٰ َ ْ َ َ َ ْ َ ْ ا ْ َ ً َ ً‬ ‫«وکیف تاخذونه وقد افضی بعضکم الی بعض واخذن منکم میثاقا غلیظا»؛« و چگونه ان را باز‬ ‫ٍ‬ ‫پس میگیرید‪ ،‬در حالی که شما با یکدیگر تماس و امیزش کامل داشتهاید؟ و (از این گذشته‪)،‬‬ ‫انها (هنگام ازدواج‪ )،‬از شما پیمان محکمی گرفتهاند!»‬ ‫‪ )8‬میزان مهریه دختران پیامبر(ص) وهمسران ایشان‬ ‫درمنابع امده که پیامبر(ص) چهار دختربنام های زینب‪ ،‬رقیه‪ ،‬ام گلسوم وفاطمه زهرا (ع) داشته‬ ‫اند که دراین قسمت مقدار ومیزان مهریه انها را مورد بررسی قرارمیدهیم‪ (.‬مجمع البیان ج ‪ ،4‬ص‬ ‫‪،578‬سبل الهدی‪ ،‬ج ‪ ،9‬ص ‪.)291‬‬ ‫در کل تمام مهریه دختران پیامبر(ص) به یک مقدارمعین بوده است‪ ،‬ازهمین رو به بررسی مهریه‬ ‫حضرت فاطمه (ع) می پردازیم ‪ .‬حضرت فاطمه داری خواستگارهای زیادی دربین صحابه‬ ‫بود‪ ،‬ولی پیامبر(ص) درخواست ازدواج ان ها را رد می کرد ودخترش فاطمه را به عقد نکاح‬ ‫حضرت علی در اورد‪ .‬دربین خواستگارا افرادی همچون عبدالرحمن بن عوف وعثمان بن عفان‪،‬‬ ‫خواتسگار فاطمه بودند که مهریه های بسیارباالی را پیشنهاد می کردند‪.‬‬ صفحه 103 ‫‪ /190‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫تبتنی علی السعاده والوئام والمحبه‪ .‬قال ’‬ ‫(النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی لیس منی)(البر‬ ‫وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج ‪ 20‬ص ‪ ).15‬وعن امیر المومنین علی قوله‪( :‬افضل الشفاعات‬ ‫ان تشفع بین اثنین فی نکاح حتی یجمع الله بینهما بین اثنین فی نکاح حتی یجمع الله شملهما)‬ ‫ْ‬ ‫(البر وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج ‪ 20‬ص ‪ ،).15‬وقوله‪( :‬تناکحوا تکاثروا) (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪،‬‬ ‫بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،24‬ص ‪ ،).220‬وان الشریعه وضعت للتزو یج معیار هو الخلق والدین (اذا جاءکم‬ ‫من ترضون دینه وخلقه فزوجوه وان لم تفعلوا تکن فتنه فی الرض وفساد کبیر) ( الحلی‪ ،‬محمد بن‬ ‫َ ََ ْ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫حسن بن یوسف ‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪ .)23‬ع ْن ابی ع ْبد الله × قال‪َ ( :‬م ْن ت َرک الت ْزو َیج َمخافه ال َع ْیله‬ ‫ََ ْ َ‬ ‫فقد ا َس َاء الظن بالله) (الصدوق‪ ،‬محمد بن علی بن بابو یه‪ ،‬من ال یحضره الفقیه الجزء‪ 3 :‬صفحه‪ .).385 :‬وقوله‬ ‫ْ‬ ‫×‪( :‬ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله) ( النور‪ ) 32 :‬وعد جمیل بالغنی وسعه الرزق وقد ا کده‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ ََ‬ ‫َ َ َ‬ ‫بقوله‪( :‬والله واسع علیم) والرزق یتبع صالحیه المرزوق َن ابی َبص ٍیر ع ْن ابی ع ْبد الله ^ قال‪ :‬اتی‬ ‫ََ‬ ‫َ ٌّ َ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫ال ْن َصار َف َش َکا ا َل ْیه ْال َح َ‬ ‫اج َه‪َ ،‬ف َق َال َل اه‪َ :‬ت َزو ْج َف َق َال الش ُّ‬ ‫اب‪ :‬انی ل ْس َت ْحیی ان‬ ‫َر اسول الله شاب من‬ ‫َا َ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫ً‬ ‫َ َ َ‬ ‫ً َ‬ ‫ٌ‬ ‫ْ َْ‬ ‫ود الی َر اسول الله ’ فلحق اه َر اجل م َن الن َصار فقال‪ :‬ان لی ب ْنتا َوس َیمه ف َزو َج َها ای ااه قال‪ :‬ف َوس َع‬ ‫اع‬ ‫َ‬ ‫َ َ ْ َ َ َ َ َ ْ ا ْ َْ‬ ‫َ‬ ‫ََ ْ ََا ََ َ َ ا ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ُّ‬ ‫الله عل ْیه فاتی الشاب النبی ’ فاخبره‪ ،‬فقال رسول الله‪ :‬یا معشر الشباب علیکم بالباه (المجلسی‪،‬‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫محمد باقر‪ ،‬مراه العقول فی شرح اخبار ال الرسول‪ ،‬ج‪ 20‬ص‪ .)19 ،‬قال‪ :‬ا ابو ع ْبد الله‪َ ×:‬رک َع َتان ای َصلیه َما‬ ‫ْ ََ ا َْ َ ا ْ َ َ ْ َ ً ا َ َ ْ َْ َ ا‬ ‫ال امتزوج افضل من س ْبعین َرکعه یصلیها العزب (الصدوق‪ ،‬محمد بن علی بابو یه‪ ،‬ثواب االعمال وعقاب‬ ‫ََ‬ ‫ا‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ َ َ‬ ‫االعمال‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ .).699‬ع ْن ابی ع ْبد الله قال َر اسول الله َصلی الل اه عل ْیه واله‪َ :‬م ْن ت َزو َج اح َر َز ن ْصف‬ ‫ََ َ َ ََ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ََ َ ْ َ َ‬ ‫ٌ َ َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫دینه ع ْن ابی ع ْبد الله× قال‪َ :‬ج َاء َر اجل الی ابی ع ْبد الله× فقال‪َ :‬هل لک م ْن َز ْو َج ٍه؟ فقال‪ :‬ال فقال‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ٌ ا َ َ َ ْ‬ ‫ُّ َ َ ً َ ْ‬ ‫ُّ ْ‬ ‫ابی‪َ :‬وما اح ُّب ان ل َی الدن َیا َوما فی َها و انی بت ل ْیله ول ْی َست لی َز ْو َجه‪ ،‬ثم قال‪ :‬ل َرک َع َتان ای َصلیه َما‬ ‫ا ٌ ا ََ ٌ َْ َ ا ْ ا َ ْ َ َ َا ا َ َ ا َ ا ا َ َ‬ ‫َرجل متزوج افضل من َرجل اعزب یقوم ل ْیله و یصوم نه َار اه (البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه ا‪:‬‬ ‫ٍ‬ ‫الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ ).19 :‬هذه الفوائد التی یجنیها کل من الزوج والزوجه‪ ،‬وهل هناک دین او شریعه‬ ‫اولت هذا المشروع هذه الهمیه غیر االسالم ‪.‬‬ صفحه 192 ‫‪ /102‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫از انس بن مالک روایت شده‪ ،‬عبدالرحمن به خاطری ازدواج با حضرت فاطمه حاضربود ‪100‬‬ ‫شتر سیاموی که همگی انها محملی ازجنس پارچه های مصری به همراه داشت به عنوان مهریه‬ ‫پیشکش کند ولی پیامبر(ص) از انها روی گرداند‪ ،‬و منتظر ماند تا انکه حضرت علی قدم پیش‬ ‫نهاد با انکه فقیربود‪ ،‬پیامبر(ص) پس از مشورت با دخترش در خواست اورا پذیرفت‪.‬‬ ‫درخصوص میزان مهریه حضرت فاطمه دربین مورخان اختالف است‪ ،‬زیرا برخی گفته اندا که‬ ‫فقط زرهی بوده که حضرت علی در استانه برپایی مراسم به فرمان پیامبر(ص) ان را فروخت‬ ‫و بهایش را نزد ایشان بورد پیامبر(ص) نیز باان پول برای دخترش جهزیه وسایر وسایل تهه کرد‪.‬‬ ‫برخی دیگر عالوه بر زرهی به چیزها ی دیگر اشاره نموده اند‪ ،‬و برخی مبلغ مهریه حضرت‬ ‫فاطمه را به سکه نقره رایج ان زمان بیان داشته اند‪.‬‬ ‫‪ )1-9‬نوع میزان مهریه حضرت فاطمه در منابع شیعه‪:‬‬ ‫‪ -1‬کلینی (‪ 328‬ق) به اسنا مختیلف‪ ،‬ازقول امام باقر وامام صادق (ص) نقل کرده‪ :‬مهریه‬ ‫حضرت فاطمه لباس یمنی کهنه وزرهی بود وفروش خانه اوپوست میشی که انرات می‬ ‫انداختند و به روی ان می خوابیدند‪.‬‬ ‫‪ -2‬شیخ طوسی(‪ 460‬ق ) با واسطه حضرت علی نقل می کند که مهریه حضرت فاطمه‬ ‫زرهی حطمیه بوده است‪.‬‬ ‫‪ -3‬برخی گزارشها مهریه ان حضرت را یک زرهی حطمیه به مبلغ سی درهم میدانند‬ ‫وشاهد مثال ایشان فرمایش امام صادق (ع) است که می فرمایند‪ :‬پیامبر(ص) حضرت‬ ‫فاطمه را به یک زرهی حطمیه که ارزش ان به سی درهم میرسد تزو یج نمود‪.‬‬ ‫‪ -4‬درگزارش ازدواج امام جواد (ع) با دختری مامون امده است که امام‪ ،‬ام لفضل دختری‬ ‫عبدالله المامون را به عقدی خود دراورد‪ ،‬فرموده است که ام لفضل را با مهریه جده ام‬ ‫فاطمه (ع) دختری پیامبر(ص) که ‪ 500‬درهم بود‪ ،‬به عقدی خود در می اورم‪ (.‬مناقب ال‬ ‫ابی طالب‪ ، ،‬ج ‪،3‬ص ‪ :345‬ابن جوزی‪ ،‬تذکره الخاص‪ ،‬ص ‪ ، ،306‬کشف الغمه‪ ،‬ج ‪،1‬ص ‪، :355‬‬ ‫بهارالنوار‪ ،‬ج ‪ ،43‬ص ‪).127‬‬ صفحه 104 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪191 /‬‬ ‫تعریف الخطبه‬ ‫فی اللغه‪ :‬الخطبه بالضم تختص بالموعظه والکالم المخطوب به‪ ،‬و بالکسر خطبه النساء وهی‬ ‫من الرجل واالختطاب من المراه یقال خطب المراه الی القوم اذا تکلم ان یتزوج منهم‪ ،‬فهو‬ ‫خاطب‪ ،‬والخطبه بالضم فعله بمعنی مفعول کنسخه بمعنی منسوخ والجمع‬ ‫خطب(الطریحی‬ ‫النجفی‪ -‬فخر الدین‪ ،‬مجمع البحرین‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪.).663‬وخطب یدها ‪ :‬طلبها للزواج ‪ ،‬وخطبها الی اهلها‬ ‫طلبها منهم للزواج خطب فالنه طلبها للزواج ‪ ،‬وخطب کلمه للعرب تتزوج بها فی الجاهلیه‬ ‫یقول الرجل ‪:‬خطب یقال له نکح والخطب المراه المخطو به ‪ ،‬والخطب الرجل الذی یخطب‬ ‫المراه((ابراهیم مصطفی ‪ /‬احمد الزیات ‪ /‬حامد عبد القادر ‪ /‬محمد النجار)‪ ،‬المعجم الوسیط‪.).‬الخطبه بالضم‬ ‫مصدر یخطب من باب قتل اذا وعظ‪ ،‬والمخاطبه والتخاطب المراجعه فی الکالم ومنه الخطبه‬ ‫بالضم الوعظه و بالکسر خطبه النساء وهی من الرجل‪ ،‬وقد اشتهر استعمال الخطبه بالکسر فی‬ ‫الدعوه الی الزواج‪.‬‬ ‫فی الشرع‪ :‬احدهما المقاوله االبتدائیه الشامله علی تعریف طرفی العقد بذکر السماء‬ ‫وااللقاب و بیان الشغل والمهنه والقبیله ومحل السکنی‪ ،‬فیما اذا لم یکونوا مسبوقین بالمعرفه‪ ،‬ثم‬ ‫بیان ان الرجل الفالنی یخطب المراه الفالنیه‪ ،‬وتعیین المهر وما قد یذکر من الشروط‪ ،‬و بعد‬ ‫استکمال االجراءات المطلو به ‪ ،‬و یتم الرضا من الطرفین یصیر االمر الی الخطبه التی تقترن‬ ‫بالعقد ‪ ،‬مع مقارنته بحمد الله والثناء علیه والصاله علی النبی واله وما یناسب ذلک من ذکر‬ ‫بعض اﻵیات والروایات‪ ،‬واما الحکم فالظاهر ال اشکال فی حسن جمیع المور المذکوره من‬ ‫الخطبه (بالکسر) و استحبابها کونها من مقدمات الواجب او المستحب مشتمال علی حمد الله‬ ‫والثناء علیه والقراءه والدعاء‪ ( .‬المشکینی‪ -‬علی ‪ -‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ص‪).226‬‬ صفحه 193 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪103 /‬‬ ‫‪ )2-9‬میزان مهریه حضرت فاطمه در منابع اهل سنت‪:‬‬ ‫منابع حدیثی اهل تسنن‪ ،‬میزان مهریه حضرت فاطمه را مختلیف بیان نموده اند‪:‬‬ ‫‪ -1‬ابن سعد ( ‪230‬ق) اقوال متفاوت را در این رابطه ذکر می نمایند‪ :‬از عبید الله بن‬ ‫موسی‪ ،‬از اسرایل‪ ،‬از جابر‪ ،‬از محمد بن علی باقر (ع) روایت نموده که کابین حضرت‬ ‫فاطمه بردی کهنه وپوست دباغی شده گوشفندی بوده است وهمچنان از قولی سفیان‬ ‫بن عیینه از عمرو‪ ،‬از عکرمه نقل کرده که حضرت علی با یک زرهی اهنی استین کوتا‪،‬‬ ‫حضرت فاطمه را به عقد خود دراورده است‪ .‬ابن حجر (‪852‬ق) این حدیث را مرسل‬ ‫اماه صحیح السناد دانسته است‪.‬‬ ‫ابن سعد به نقل از وکیع بن جراح از منذر بن ثعلبه از علباء بن احمر یشکرنقل کرده که حضرت‬ ‫علی حضرت فاطمه را به همسری گرفت « بعیر» شتری خودی را به ‪ 480‬درهم فروخت و‬ ‫باالفاصله در ادامه به نقل از محمد بن فضل از یحیا بن سعد و از محمد بن ابراهم روایت می‬ ‫کنند‪ ،‬که گفته است« کابین دختران وهمسران حضرت ختمی مرتبط همواره ‪ 500‬درهم معال‬ ‫‪ 12/5‬اوقیه بوده است»‪.‬‬ ‫‪ -2‬عده ای معتقد اند که مهریه حضرت فاطمه فقط همان زرهی حطمیه بوده است‪.‬‬ ‫‪ -3‬برخی نیز مهریه ان حضرت را برد کهنه میدانند « وزرهی حطمیه میدانند»‪.‬‬ ‫‪ -4‬بیهقی(‪458‬ق‪ )،‬مهریه ایشان را زرهی اهنی‪ ،‬وسبو یی گرد( جره دوار) می باشد‪.‬‬ ‫‪ -5‬سیوطی‪911 (،‬ق) می گو ید که حضرت علی به عمری پیامبر(ص) زرهی خود را به‬ ‫‪ 12‬اوقیه فروخت وان را مهریه حضرت فاطمه قرار داد‪ (.‬هراوقیه ‪ 40‬درهم بوده ومجموعه‬ ‫ان ‪ 480‬درهم میشود‪ .‬صحیح‪ ،‬ج ‪،9‬ص ‪ :49‬تبرانی‪ ،‬المعجم الکبیر‪،‬ج ‪،22‬ص‪ ،409‬سنن‪،‬‬ ‫ج‪،1‬ص‪،490‬السنن‬ ‫االصابه‪،‬ج‪،4‬ص‪.)365‬‬ ‫الکبیری‪،‬ج‪،8‬ص‪21‬؛‬ ‫مناقب‪،‬ص‪،335‬‬ ‫اسدالغابه‪،‬‬ ‫ج‪،4‬ص‪،377‬‬ صفحه 105 ‫‪ /192‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الخطبه فی الشریعه االسالمیه‬ ‫اوال‪ :‬الخطبه فی القران والسنه‪:‬‬ ‫الرغبه الجنسیه البد ان تثمر فی سبیل الفرد ‪ ،‬واال فهی تضر وال تنفع‪ ،‬والسبیل الصالح هو‬ ‫الزواج‪ ،‬والزواج یبدا باالختبارلمعرفه الصفات المطلو به فی کال من الزوجین وفی عملیه‬ ‫االختبار یتدخل الشیطان سلبا‪ ،‬و یدع الطرفین الی الفاحشه والمسلم علیه ان یصبر و یتقی ربه فی‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ ا‬ ‫هذه المرحله الحرجه وال یخرج عن حدود الشریعه‪ .‬قال تعالی ( َوال اج َن َاح عل ْیک ْم فی َما عرض ات ْم‬ ‫به م ْن خ ْط َبه الن َساء َا ْو َا ْک َن ْن ات ْم فی َا ْن افس اک ْم َعل َم الل اه َان اک ْم َس َت ْذ اک ار َون اهن َو َلک ْن َال ات َواع اد ا‬ ‫وهن سرا اال‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا) ( البقره‪ ).235 :‬هذه اﻵیه تبیح للرجال ان یخطبوا النساء اللواتی فی عده‬ ‫الوفاه لکن تعریضا ال تصریح بل بالکنایه ‪،‬والتعریض ضد التصریح ومعناه ان تضمر کالمک کی‬ ‫یصلح للدالله علی المقصود وعلی غیر المقصود اال ان اشعاره بجانب المقصود اتم وارجح‪،‬‬ ‫والخطبه اصلها من الخطب وهو المر والشان خطب فالن فالنه ای سالها امرا وشانا فی نفسها‪،‬‬ ‫وکذا فی الخطبه والخطاب فان فی کل منهما شانا‪ .‬ثم النساء علی ثالثه اقسام‪:‬‬ ‫احدها‪ :‬ان تجوز خطبتها تعریضا وتصریحا وهی الخالیه عن الزوج والعده اال اذا کان قد خطبها‬ ‫اخر واجیب الیه‪ ،‬وعلیه یحمل قوله ’‬ ‫«ال یخطب احدکم علی خطبه اخیه (الحلی‪ ،‬الحسن بن یوسف‬ ‫بن المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء‪ ،‬الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )570 :‬فان وجد صریح االباء او لم یوجد صریح االجابه وال‬ ‫صریح الرد فالصح انه یجوز خطبتها لن السکوت ال یدل علی الرضا خالفا لمالک‪.‬‬ ‫وثانیها‪ :‬ما ال یجوز خطبتها تعریضا وال تصریحا وهی منکوحه الغیر‪ ،‬لن خطبتها ربما صارت‬ ‫سببا لتشو یش المر علی زوجها‪ ،‬والمتناع المراه عن اداء حقوق الزوج اذا وجدت راغبا فیها‪،‬‬ ‫وکذا الرجعیه فانها فی حکم المنکوحه بدلیل انه یصح طالقها وظهارها ولعانها وتعتد منه عده‬ ‫الوفاه و یتوارثان‪.‬‬ ‫وثالثها‪ :‬ما یفصل بین التعریض والتصریح وهی المعتده غیر الرجعیه سواء کانت معتده عن‬ ‫وفاه‪ ،‬او عن طلقات ثالث‪ ،‬او عن طلقه بائنه کالمختلعه‪ ،‬او عن فسخ‪ .‬وسبب التحریم انها‬ صفحه 194 ‫‪ /104‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ )3-9‬تحلیل مه ریه حضرت فاطمه(ع)‪:‬‬ ‫حضرت علی برای تامین مهریه همسرشان وسیله را فروخت ولی معلوم نبوده چی چیزرا به‬ ‫چی قیمت فروخت نظرواحد وجود ندارد‪ ،‬نوع ومیزان مهریه حضرت فاطمه در منابع اهل تشیع‬ ‫واهل تسنن متفاوت بیان شده‪ .‬ولی با جرت گفته میتوانیم که مقدار مهریه حضرت فاطمه از‬ ‫‪ 500‬درهم باالترنبوده است‪ .‬حال ممکن است ‪ 500‬درهم نقره یا زره یا نقره وچیزی یگری هم‬ ‫بوده است‪ .‬هرچند ظاهرا در بهای ان اختالف وجود دارد‪ ،‬اما این اختالف قیمت قابل توجیه می‬ ‫باشد ولی صرف از نظربرخی اختالفات‪ ،‬اکثری انان معتقد به ‪500‬درهم معادل ‪ 262‬مثقال‬ ‫صیرفی نقره خالص می باشد‪) .‬مذهب اااللکام فی بیان الحالل الحرام‪ ،‬نجف‪ ،‬مطبعه االداب‪،‬‬ ‫چاپ‪29،1396‬ق)‪.‬‬ ‫‪ )10‬تعیین میزان مهریه بالخصوص در جانب کثرت ان‪ ،‬منوط به تراضی دوطرف در‬ ‫اسالم‪:‬‬ ‫‪ )1-10‬میزان مهر با قید یاد شده از دیدگاه فقها‪:‬‬ ‫ازجمله مباحث مهم در مهریه میزان ومقدار ان در حقوق اسالمی است به طوری کلی درمیان‬ ‫فقها‪،‬دو دید گاه دراین زمینه وجود دارد‪:‬‬ ‫الف‪ :‬کسانی که در طرف زیادت‪ ،‬میزان خاص برای مهر تعین نکرده اند‪ ،‬اما درجانب قلت‬ ‫وکمی‪ ،‬کمیت خاص همانند ده درهم‪ ،‬سه درهم یا ربع دینار‪ ،‬برای مهرتعین کرده اند‪ .‬این دیدگاه‬ ‫مختص برخی فرق عامعه است ودر میان امامیه قائل ندارد(الفقه علی المذاهب االربعه‪،‬ج‪،4‬ص‪.93‬‬ ‫المذاهب االربعه‪،‬ج‪،3‬ص ‪.)409‬‬ ‫ب‪ :‬درمقابل عده دیگری‪ ،‬پایبندی به مقدارمهرخاص را ( مقدار مهر ٌ‬ ‫السنه ‪ 500‬درهم) در‬ ‫جانب زیاد ت الزامی دانسته اند‪ ،‬ولی در جانب قلت وکمی حدی برای ان قائل نیستند‬ ‫وهرچیزی که مالیات داشته باشد شاید مهر قرارداده شود (النتصارفی انفرادات االمامیه‪،‬قم‪،‬‬ ‫النشراالسالمی‪،‬ج‪.)140،5‬‬ صفحه 106 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪193 /‬‬ ‫مستوحشه بالطالق فربما کذبت فی انقضاء العده بالقراء مسارعه الی مکافاه الزوج‪ .‬واما‬ ‫المعتده عن وفاه فظاهر اﻵیه یدل علی انها فی حقها لنها ذکرت عقیب ایه عده المتوفی عنها‬ ‫زوجها‪ ،‬ثم انه خص التعریض بعدم الجناح فوجب ان یکون التصریح بخالفه‪ ،‬ثم المعنی یوکد‬ ‫ذلک وهو ان التصریح ال یحتمل غیر النکاح‪ ،‬فالغالب ان یحملها الحرص علی النکاح علی‬ ‫االخبار عن انقضاء العده قبل اوانها بخالف التعریض فانه یحتمل غیر ذلک فال یدعوها الی‬ ‫الکذب‪ .‬وعد اخرون من الفاظ التعریض ان یقول لها‪« :‬انک لجمیله» او «صالحه» و «من‬ ‫غرضی ان اتزوج» و«عسی الله ان ییسر لی امراه صالحه» ونحو ذلک من الکالم الموهم انه‬ ‫یرید نکاحها حتی تحبس نفسها علیه ان رغبت فیه‪ (.‬البحرانی‪ ،‬یوسف‪ ،‬الحدائق الناضره فی احکام العتره‬ ‫َْ‬ ‫الطاهره‪ ،‬ج ‪ 24‬ص‪ )90‬والتصریح ان یقول‪ :‬انی ارید ان انکحک او اتزوجک او اخطبک‪(.‬ا ک َن ْن ات ْم فی‬ ‫َْا ا‬ ‫انفسک ْم) او سترتم واضمرتم فی قلو بکم فلم تذکروه بالسنتکم‪ ،‬ال معرضین وال مصرحین‪ .‬اباح‬ ‫التعریض فی الحال اوال ثم اباح ان یعقد قلبه علی انه سیصرح بذلک بعد انقضاء العده‪ ،‬ثم ذکر‬ ‫َ ا‬ ‫ْ ا َ‬ ‫َ‬ ‫الوجه الذی لجله اباح التعریض فقال‪(:‬عل َم الل اه انک ْم َس َتذک ارون اه َن) لن شهوه النفس اذا‬ ‫حصلت فی باب النکاح لم یکد المرء یصبر عن النطق بما ینبئ عن ذلک فاسقط الله تعالی عنه‬ ‫الحرج‪ .‬ثم قال‪ :‬ولک ْن ای فاذکروهن ولکن ال اتواع اد ا‬ ‫وهن سرا والسر وقع کنایه عن النکاح الذی‬ ‫هو الوطء لنه مما یسر‪ .‬ثم عبر به عن النکاح الذی هو العقد لنه سبب فیه کما فعل بالنکاح‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫(اال ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا)( البقره‪ )235 :‬وهو ان تعرضوا وال تصرحوا‪ .‬والمعنی ال تواعدوهن‬ ‫مواعده سریه اال مواعده االحسان الیها واالهتمام بمصالحها حتی یصیر ذکر هذه الشیاء موکدا‬ ‫لذلک التعریض‪ .‬فالمواعده المنهی عنها اما ان تکون المواعده فی السر بالنکاح فیکون منعا من‬ ‫التصریح‪ ،‬و اما المواعده بذکر الجماع ال تواعدوهن بشیء یوصف بکونه سرا اال بان تقولوا قوال‬ ‫َ‬ ‫اْ َ‬ ‫معروفا وهو التعریض‪( .‬وال ت ْعز اموا عقد َه النکاح) ( القره‪ ).237 :‬من عزم المر وعزم علیه‪ .‬والعزم‬ ‫عقد القلب علی فعل من الفعال معناه وال تعزموا عقد عقده النکاح‪ ،‬او ال تعزموا عقده النکاح‬ ‫ان تعقدوها‪ ،‬و اذا نهی عن العزم فعن نفس الفعل اولی‪ .‬وقیل‪ :‬معنی العزم القطع ای ال تحققوا‬ ‫ذلک وال توجبوه ومنه وقیل‪ :‬ال تعزموا علیهن ان یعقدن النکاح مثل عزمت علیک ان تفعل کذا‪.‬‬ صفحه 195 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪105 /‬‬ ‫ٌ‬ ‫• درمقابل قول اول مشهور فقها به چنین الزامی قایل نیستند وتعین مهرالسنه را صرفا‬ ‫عملی استحبابی میدانند وتلقی کرده اند ( العا ملی‪،166:1421،‬النجفی‪،1374 ،‬ج‬ ‫‪.13:31‬الطوسی‪ )،1387،‬دراصطالح فقهی به مقدار مهری که پیامبر(ص) برای همسران‬ ‫ودختران خو یش تعین فرمودند وکمیت ان به شهادت روایات متعدد‪ 500 ،‬درهم بوده‬ ‫است { مهرالسنه} می گو یند‪ .‬روایات در این مورد زیاد است که به چند نمونه اشاره‬ ‫می شود‪ :‬امام صادق (ع) به نقل از پدرش امام باقر(ع) دراین زمینه می فرمایند‪ :‬ما‬ ‫زوج رسول الله (ص) شیا سایر من نساء علی اکثر من اثنتی عشره اوقیهء ونش‬ ‫واالوقیه ا ربعون والنش عشرون درهما}‪ .‬رسول الله (ص) هیچ یک از دختران و‬ ‫زنان خود را به مهریه بیش دوازده اوقیه و یک نش تزوج نکردند‪ ،‬مقدار اوفیه چهل‬ ‫ومقدار نش بیست درهم در مجموع ‪ 500‬درهم است‪( .‬حرعاملی‪،1367 ،‬ج ‪( 48:21‬‬ ‫راجع به اندازه مهر در فقه نظریه مشهور این است که تعیین مقدار مهر منوط به تراضی‬ ‫طرفین است و مقید به حد و قیدی جز اراده طرفین نیست ‪ .‬میزان مهر از حیث حد اقل‬ ‫هیچ محدودیتی ندارد و تنها الزم است ان چه که مهر قر ار داده می شود مالیت داشته‬ ‫باشد و شرعا بتواند به ملکیت مسلمان دراید و در جانب زیادی هم نامحدود است‪.‬‬ ‫‪ )2-10‬الف‪ :‬استحباب تقلیل مهریه‪:‬‬ ‫گفته شد مقدار مهر به تراضی دو طرف بستگی دارد ‪ .‬البته ممکن است تراضی برمهریه های‬ ‫سنگین بر انگیزه های معقول و خرد پسند استوار نباشد ‪ .‬بدیهی است اگر مهر سنگین شود‬ ‫رغبت جوانان به ازدواج کم م ىشود و این امر باعث کثرت مفاسد است ‪.‬عقل حکم می کند‬ ‫مهر کم باشد‪ ،‬هزینه های ازدواج سبک گردد و تشریفات از میان رود تا جوانان به سهولت‬ ‫بتوانند ازدواج کنند و گناه کم شود ‪.‬از این رو بحث استحباب تقلیل مهریه به میان م یاید‪ .‬در‬ ‫کالم فقهاء این مطلب بدون اختالف نظرامده است‪ ،( .‬مسالک االفهام ‪،‬ج‪،8‬ص‪ )99‬وروایات‬ ‫فراوانی بر این مطلب داللت دارند‪.‬‬ صفحه 107 ‫‪ /194‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اَ‬ ‫َ‬ ‫واصل العقد الشد والعهود ولنکحه تسمی عقودا تشبیها بالحبل الموثق بالعقد (حتی َی ْبلغ‬ ‫ْ ا َ َ‬ ‫تاب ا َجل اه) ( النساء‪ ).24 :‬المراد منه المکتوب ای تبلغ العده المفروضه اخرها وانقضت‪ ،‬و ان‬ ‫الک‬ ‫لم یکن البدل مذکورا فان لم یحصل الدخول فحکمها فی هذه اﻵیه وهو ان ال مهر لها و یجب‬ ‫لها المتعه‪ ،‬و ان حصل الدخول فحکمها غیر مذکور فی هذه اﻵیات اال انهم اتفقوا علی ان‬ ‫الواجب فیها مهر المثل قیاسا علی الموطوءه بالشبهه‪ ،‬بل اولی لوجود النکاح الصحیح‪ .‬وقد‬ ‫ْا َ ا ا ا‬ ‫َ‬ ‫وهن ا اجو َر اه َن) ( النساء ‪ ) 24 :‬فالخطبه‬ ‫یستنبط حکمها من قوله تعالی‪( :‬ف َما ْاس َت ْم َت ْع ات ْم به منهن فات‬ ‫ٌ‬ ‫ضروره دینیه واجتماعیه‪ ،‬لکی یتعرف کل من الزوجین باعتبار ما سیکون علی اخالق وتصرفات‬ ‫اﻵخر بشکل امفصل‪ ،‬تبیح للرجال ان یعرضوا لخطبه النساء اللواتی فی عده الوفاه‪ ،‬لکن‬ ‫بالکنایه‪ ،‬واالضمار بالنفس‪ ،‬وهذا الحکم من اجل الحفاظ علی حریم الزواج السابق‪ ،‬وکذلک‬ ‫ال یحرم الرمله حقها فی تعیین مصیرها من جهه اخری‪ ،‬وهذا الحکم یرعی العداله وکذلک‬ ‫حفظ احترام الطرفین‪ .‬من الطبیعی ان تفکر المراه فی مصیرها بعد وفاه زوجها‪ ،‬وکذلک یفکر‬ ‫بعض الرجال بالزواج بالمتوفی عنها زوجها‪ ،‬حتی فی العده لکن بصوره التعریض و التعریض‪:‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫هو المیل بالکالم الی جانب لیفهم المخاطب امرا مقصودا للمتکلم ال یرید التصریح به‪ ،‬من‬ ‫العرض بمعنی الجانب‪ ،‬فهو خالف‬ ‫التصریح(الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان فی تفسیر القران‪،‬‬ ‫ج‪2‬ص‪ ) 242‬وعباره (عرضتم) من ماده (التعریض) والتی تعنی کما یقول الراغب فی المفردات‬ ‫(الراغب ‪ ،‬الحسین بن محمد ‪ ،‬المفردات فی غریب القران‪ ) 277:‬الحدیث الذی یحتمل معنیین الصدق‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫والکذب‪ ،‬او الظاهر والباطن(الطبرسی ‪ ،‬الفضل بن الحسن‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪َ ( ) 2:120 ،‬ولک ْن ال‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫ا ا ا‬ ‫ت َواعدوهن سرا) ( البقره‪ )235 :‬عن الصادق انه قال‪ :‬ال تصرحوا لهن النکاح والتزو یج(الحر العاملی‪،‬‬ ‫محمد بن الحسن‪ ،‬الوسائل ‪.)499 :20‬‬ صفحه 196 ‫‪ /106‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫محمد بن مسلم‪ :‬از ابی عبد الله علیهالسالم فرمود‪ «:‬من برکه المراه خفه مونتها (وتیسیر ولدها)‬ ‫(وتیسر ولدها)‪ ،‬ومن شومها شده مونتها وتعسیر ولدها (والدتها)‪».‬؛« از برکت زن سبک بودن‬ ‫مونه و اسان زائیدن اوست و شومی اش زیادی مخارج و سختزائی اوست‪» .‬‬ ‫در این روایت از برکت زن سبکی مونه و خرج اوست تنها مهر مطرح نیست بلکه تعبیر امده‬ ‫است که مفهوم عامی دارد و یکی از مهمترین مونه های زن مهر اوست‪ .‬عمل پیامبر در تقلیل‬ ‫مهر زنان خود و دخترانش دلیل بر استحباب است و این که از نظر شریعت مقدس اسالم؛ قلت‬ ‫مهر امری مطلوب است‪.‬‬ ‫‪ )3-10‬ارزیابی روایات معارض‪:‬‬ ‫صاحب وسایل گفته است‪ :‬از محمد بن الحسن شیخ طوسی در کتاب المسبوط ان طور که‬ ‫نقل شده انه روی ان عمر تزوج ام کلثوم بنت علی«علیه السالم» فاصدقها اربعین الف درهم‪.‬‬ ‫این روایت می گو ید ‪:‬خلیفه دوم‪ ،‬ام کلثوم دختر علی«علیه السالم» را خواستگاری کرد و چهل‬ ‫هزار درهم مهر قرار داد و در روایت ندارد که علی«علیه السالم» نپذیرفت ‪(.‬ح ‪ ،2‬باب ‪9‬از‬ ‫ابواب مهمور)‬ ‫جواب‪ :‬این روایت از نظر سند مرسله است عالوه بر این در مور د ازدواج ام کلثوم با عمر اصل‬ ‫مسئله محل بحث است‪ .‬همین مضمون در روایت زیر هم امده است‪.‬‬ ‫ابی القاسم بن قولو یه از عیسی بن عبدالله الهاشمی ‪:‬خطب عمر بن الخطاب و ذلک قبل ان‬ ‫یتزوج ام کلثوم بیومین و قال ‪:‬یا ایها الناس التغالوا بصدقات النساءفانه لو کان الفضل فیها لکان‬ ‫رسول الله (صلی الله علیه واله) یفعله ‪....‬ثمنزل عن المنبر فما اقام اال یومین او ثالثه حتی‬ ‫ً‬ ‫ارسل فی صداق بنت علیباربعین الفا ‪(.‬وسائل ح ‪ 5‬باب ‪ 9‬از ابواب مهور‪) .‬‬ ‫در این روایت خلیفه دوم می گو ید ‪:‬در مهر زنان غلو نکنید اگر این کار فضیلت داشت رسو ل‬ ‫الله( صلی الله علیه واله ) چنین می کرد ‪.‬دو سه روز بعد وی صداق دختر علی«علیه السالم»‬ ‫را چهل هزار درهم مهر قرار داد در این روایت نیامده که علی«علیه السالم» نپذیرفت‪.‬‬ صفحه 108 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪195 /‬‬ ‫ثانیا‪ :‬مشروعیه الخطبه‪:‬‬ ‫الخطبه مشروعه ومستحسنه قبل الزواج ‪ ،‬لما فیها من التروی فی االختیار ‪،‬وهی مشروعه بالدله‬ ‫من القران والسنه ‪.‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َْا‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْا‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫‪ .1‬من القران‪َ ( :‬وال جناح عل ْیک ْم ف َیمـا عرضـت ْم بـه مـن خط َبـه الن َسـاء او ا کننـت ْم فـی انفسـکم)‬ ‫( البقره‪) 235 :‬‬ ‫‪ .2‬ما ورد عن النبی ’ فی خطبته لخدیجه (رض)‪ ،‬وخطبه االمام علی من فاطمه ^ وخطبه االمام‬ ‫الرضا وخطبت االمام الجواد ^ ‪.‬وخطب الصحابه ‪ ،‬عن ابی عبد الله × فی حدیث ان جماعه‬ ‫قالوا لمیر المومنین × ‪ :‬انا نرید ان نزوج فالنا فالنه ونحن نرید ان تخطب‪ (،‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن‬ ‫الحسن‪ ،‬الوسائل‪ ،‬الجزء‪ 14 :‬صفحه‪ )66 :‬وقوله × من حمد فقد خطب (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار النوار ‪-‬‬ ‫الجزء‪ 16 :‬صفحه‪).4 :‬‬ ‫ثالثا‪ :‬الخطبه فی الخطبه‬ ‫یستحب فی الخطبه ‪ :‬ان یقوم الزوج او ولیه بخطبه امام الحضور یبتدا بها بتمجید الله تعالی‬ ‫والثناء علیه و یصلی علی النبی وعلی اله و یذکر بعض اﻵیات المناسبه للمقام واالحادیث‬ ‫المالئمه ‪ ،‬ولکن ورد عنه (من حمد فقد خطب) ( الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ :‬ج‪ 5‬ص‪.)361‬‬ ‫المبحث الثانی‪ :‬اختیار صفات الزوج والزوجه‬ ‫اوال‪ :‬اختیار الزوجه‬ ‫ا کد االسالم علی الرجل ان ال یتساهل فی اختیاره لزوجته ‪ ،‬ولخطوره سوء االختیار علی حیاته‬ ‫االجتماعیه ‪ ،‬وامره بالمشوره فی ذلک لهل الخیر والخبره السیما الوالدان واوصی الوالدین‬ ‫بالمساعده باختیار الزوجه الصالحه المتدینه لوالدهم‪ ،‬بل عد ذلک من حقوق البناء علی‬ ‫االباء‪ ،‬قال × اختاروا لنطفکم ( النجفی الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ :‬الجزء‪ 29 :‬صفحه‪ )37 :‬کما‬ ‫واکد علی اختیار الزوج الصالح المتدین للمراه‪{ ،‬هن لباس لکم وانتم لباس لهن}( البقره‪.)187 :‬‬ صفحه 197 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪107 /‬‬ ‫این روایت که از دو جهت ارسال دارد و سند معتبری ندارد و نمی توان به ان اعتماد کرد‪ .‬یکی‬ ‫ای نکه ‪:‬ابن قولو یه از رجال امام صادق «علیه السالم» و وفات امام صادق «علیه السالم» در‬ ‫نقل کند چون زمان این دو به« عیسی بن عبدالله » سال ‪ 148‬است ‪.‬پس ابن قولو یه نمیتواند از[‬ ‫عیسی بن عبدالله] نقل کند چون زمان این دو بهی خورد‪ ،‬پس مرسله است گرچه درظاهر مسند‬ ‫ً‬ ‫است ‪.‬و دیگر این که ‪ ،‬عیسی بن عبدالله در زمان عمر نبوده است و قطعا از کسی شنیده است‬ ‫پس ارسال دیگر هم در اینجاست ‪.‬عالوه بر این اصل چنین ازدواجی مشکوک است‪ ،‬و بعضی از‬ ‫بزرگان این داستان را ساختگی می دانند‪.‬‬ ‫‪ -2‬شیخ طوسی در مبسوط گفته است ‪:‬و تزوج الحسن) علیه السالم) امراه فاصدقها ماه جاریه‬ ‫مع کل جاریه الف درهم) ‪.‬ح ‪ ،3‬باب‪ 9‬از ابواب مهور ‪(.‬این روایت هم سند ندارد و می گو ید‪:‬‬ ‫حضرت حسن )علیه السالم) زنی را تزو یج کرد و صد کنیز و همراه هر کنیز هزار درهم مهر ان‬ ‫زن قرار داد‪ .‬در مورد این روایت تصور این است که این مسائلی که به حضرت حسن (علیه‬ ‫السالم)نسبت می دهند مجعوالت زمان معاو یه است که برای خراب کردن چهره حضرت‬ ‫ً‬ ‫حسن (علیه السالم)چنین نسبتهایی به ان حضرت می دهند‪ ،‬مثال میگو یند کثیر الزواج بوده اند‬ ‫ً‬ ‫و یا کثیرا طالق می دادند‪.‬‬ ‫‪ )8-10‬جمع بین دو دسته روایت‪:‬‬ ‫برفرض اعتبار این روایات با روایات مهرالسنه تعارض داشته باشد‪ ،‬می توان بین دو طائفه از‬ ‫روایات جمع نمود‪:‬‬ ‫هم جمع داللی و هم اعمال مرجحات متصور است ‪.‬اما جمع داللی به این بیان که اینها برای‬ ‫این است که بفهمانند این کار حرام نیست و برای اثبات جواز است ‪.‬و اما اعمال مرجحات هم‬ ‫به این است ‪ :‬روایات مهرالسنه مشهور و دسته دیگر شاذ و نادر است وان دسته شاذ‪ ،‬کنار‬ ‫گذاشته می شود‪.‬‬ صفحه 109 ‫‪ /196‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فعن ابراهیم الکرخی قال‪ :‬قلت لبی عبد الله‪ ×:‬ان صاحبتی هلکت رحمها الله‪ ،‬وکانت لی‬ ‫موافقه‪ ،‬وقد هممت ان اتزوج‪ ،‬فقال لی‪ :‬انظر این تضع نفسک‪ ،‬ومن تشرکه فی مالک وتطلعه‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫علی دینک وسرک‪ ،‬فان کنت فاعال فبکرا تنسب الی الخیر وحسن الخلق(الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪،‬‬ ‫الکافی ص‪ 199‬ح‪ .)1‬وقال‪ :‬من سعاده المرء الزوجه‬ ‫الصالحه(الشیرازی مکارم‪ ،‬ناصر‪ ،‬موسوعه الفقه‬ ‫االسالمی المقارن‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.)295‬‬ ‫االختیار علی اساس الدین‪ :‬قال‪ :‬من تزوج فقد احرز‬ ‫الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،20‬ص ‪،)8‬وعلیک‬ ‫نصف دینه(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث‬ ‫بذات الدین تربت یداک(العاملی محمد حسن‪ ،‬وسائل الشیعه ط االسالمیه‪،‬‬ ‫ج‪ 14‬ص‪)30‬‬ ‫‪ .1‬کریمه الصل ‪ ،‬لم تکن متولده من ابو ین تنالهم االلسن ‪ ،‬او متصفین بصفات سیئه ‪.‬‬ ‫‪.2‬‬ ‫ان تکون بکرا ‪،‬لقواه ’ تزوجوا بکرا ولودا ‪،‬فانهن اطیب افواها ‪،‬وانتق ارحاما ‪ (.‬حر العاملی‬ ‫‪،‬محمد الحسن‪،‬‬ ‫هدایه المه الی احکام الئمه ‪ -‬منتخب المسائل ‪،‬الجزء ‪ 7 :‬صفحه ‪)103 :‬‬ ‫‪ .3‬ان تکون ممن ال تنال االلسن ابائها وامهاتها‪.‬‬ ‫‪.4‬‬ ‫غیر متولده من زنا او حیض‪.‬النه یوثر فی الولد (المجلسی ‪ ،‬محمد باقر ‪ ،‬بحار االنوار ‪ ،‬جزء‬ ‫‪، 104‬ص ‪ )6 ،‬سئل ع عن المراه الفاجره یتزوجها المسلم ؟قال ‪ :‬نعم ولکن اذا فعلها‬ ‫فالیحصن بابه مخافه الولد‪.‬‬ ‫‪ .5‬العفه والمانه ‪:‬لقوله ’ تسره اذا نظر الیها وتطیعه اذا امرها ‪ ،‬وتحفظه فی ماله وعرضه اذا‬ ‫غاب عنها ‪ (.‬الکلینی ‪،‬محمد بن یعقوب ‪ ،‬لفروع من الکافی ‪،‬الجزء ‪ 5 :‬صفحه ‪).327 :‬‬ ‫‪ .6‬ان تکون ولود ‪ :‬لقوله ’ تزوجوا الودود الولود ‪.‬‬ ‫‪ .7‬سلیمه من المراض والعاهات‪.‬‬ ‫‪ .8‬انت تکون جمیله‪ ،‬مربوعه(نفس المصدر ‪،‬صفحه ‪ )335‬ذات شعر ‪ .‬تسره اذا نظر الیها‪.‬‬ ‫‪ .9‬البلوغ‬ ‫‪.10‬‬ ‫التوافق المذهبی‪.‬ان الزوجه تاخذ من دین زوجها(کاشف الغطاء ‪ ،‬حسن ‪ ،‬انوار الفقاهه (کتاب‬ ‫النکاح)‪ ،‬الجزء ‪ 1 :‬صفحه ‪.)130 :‬‬ صفحه 198 ‫‪ /108‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫نکته‪ :‬ممکن است مهریه را اوال مهرالسنه و ثانیا پانصد سکه بهار ازادی قرار دهند‪ ،‬در این‬ ‫صورت به مستحب عمل شده؟ روشن است که نه‪ ،‬چرا که باید کل مهریه پانصد درهم باشد نه‬ ‫قسمتی از ان‪.‬‬ ‫اشکال‪ :‬در مهریه مربوط به حضرت جواد (علیه السالم)چنین چیزی دیده می شود‪ .‬چرا که‬ ‫حضرت مهرالسنه را بعالوه یک چیز اضافی مهر قرار دادند ‪.‬‬ ‫(این حدیث در وسائل نیامده ‪ ،‬ولی در من الیحضره الفقیه امده است‪ ،‬صدوق‪ ،‬من ال یحضره‬ ‫الفقیه‪ ،‬ج ‪ ،3‬ح ‪)4339‬‬ ‫پاسخ‪ :‬امام در اینجا مهریه را فقط مهرالسنه و اضافه را نحله و بخشش قرار داد وجزی مهره نبوده‬ ‫است‪ .‬بعضی فقیهان متذکر این نکته شده اند ‪:‬اگر در صورت اراده زاید بر مهر السنه احتیاط‬ ‫شود و صداق را مهر السنه و زاید بر ان را نحله «بخشش» قرار ده‪ ،‬خوب است چراکه به امام‬ ‫جواد علیه السالم (تاسی شده است ‪ (.‬ایشان با دختر مامون چنین کردند و فرمودند ‪ :‬ان چه به‬ ‫عنوان صداق ب ل کردم همان است که رسول الله «صلی الله علیه واله» برای همسران خود‬ ‫دادند یعنی(بیهقی‪ ،‬ج‪ ،7‬زنان نامدار‪ ،‬ج ‪3‬؛ ص ‪)136‬‬ ‫از انچه نقل شد معلوم می شود‪:‬‬ ‫‪ -1‬مستحبات است‪ ،‬مهر کم باشد‬ ‫‪ -2‬زیادی مهر مکروه است‬ ‫‪ -3‬سختگیری در مهر‪ ،‬منجر به کینه در دل می شود‪.‬‬ ‫‪ -4‬از وجوه شومی زن‪ ،‬کثرت مهر اوست‬ ‫‪ -5‬از مبارکی زن‪ ،‬کمی مهر اوست‪.‬‬ صفحه 110 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪197 /‬‬ ‫‪ .11‬ان ال تکون محرمه علیه لسبب او نسب‪.‬‬ ‫‪ .12‬الحریه ‪ ،‬ای التکون امه او مملوکه ‪.‬‬ ‫‪ .13‬یستحب ان تکون سمراء عیناء عجزاء مربوعه‬ ‫ثانیا‪ :‬صفات الزوج‬ ‫یجب علی االباء ان یختاروا لبناتهم الزواج الصالحین الذین یتحملون المانه‪ ،‬و یقدر المراه‬ ‫و یحترمها‪ ،‬قال ’ خیرکم‬ ‫خیرکم لهله‪ ،‬وانا خیرکم لهلی(الحر العاملی‪ ،‬وسائل الشیعه ‪ -‬ط االسالمیه‪:‬‬ ‫الجزء‪ 14 :‬صفحه‪)122 :‬‬ ‫وجاء رجل الی االمام الحسن یستشیره فی زواج ابنته‪ ،‬ازوجها رجل تقی اذا احب الزوجه‬ ‫اکرمها وان ابغضها ال یظلمها(الطبرسی‪ ،‬رضی الدین‪ ،‬مکارم االخالق ‪ -‬ج‪ 1‬ص‪)204‬‬ ‫یشترط فیه االسالم وان ال یکون محرما علیها تحریما مو بدا او موقت‬ ‫‪ .1‬ان یکون امینا‪ ،‬وعفیفا‪ ،‬وذو غیره‬ ‫‪ .2‬ان یکون کفوا ‪،‬ان یکون مومنا وذو یسار ‪.‬‬ ‫‪ .3‬السالمه من العیوب واالمراض‬ ‫‪ .4‬ان یکون مستطیعا للباءه ‪.‬قوله ’ من ایتطاع منکم الباءه فالیتزوج‪.‬‬ ‫‪ .5‬یستحب ان یکون حامال لشیء من کتاب الله‪ ،‬رفیقا بالنساء‪.‬خیرکم خیرکم الهله ‪ ،‬وانا‬ ‫خیرکم الهی ‪.‬‬ ‫‪ .6‬ان یکون مرضی الدین والخلق ‪ ،‬اذا جاءکم دینه وخلقه‬ ‫فزوجوه ‪ (.‬الرازی‪ ،‬فخر الدین ‪:‬‬ ‫تفسیر الرازی ‪ ،‬الجزء ‪ 23 :‬صفحه ‪)211 :‬‬ ‫‪ .7‬التوافق المذهبی‪ ،‬الن المراه تاخذ من دین زوجها‪ ،‬او یجبرها علیه‬ ‫‪ .8‬صـــالحا للنکـــاح لقولـــه تعـــالی‪{ :‬وانکحـــوا االیـــامی مـــنکم والصـــالحین مـــن‬ ‫عبادکم}( النور‪)32 :‬‬ صفحه 199 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪109 /‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫بــا بررســی و اســتدالل در ایــات قــران و نظریــه هــای علمــای اهــل تشــیع وتســنن بــه ایــن‬ ‫نتیجــه مــ ی رســیم کــه اقســام مهریــه‪ ،‬در فقــ ه تشــیع بــه ســه نــوع مهــر مســمی‪ ،‬مهرمثــل‬ ‫ومهرمتعــه امــا درفقــه اهــل تســنن بــه پــنج نــوع مهرمســمی‪ ،‬مهرمثــل‪ ،‬مهرمتعــه‪،‬مهر معجــل‬ ‫ومهرموجــل تقســم شــده انــد‪ .‬میــزان مهریــه درشــرع مقــدس اســالم تعــین وتقــدیر نشــده‬ ‫وتعــین ان در اختیــار زن ومــرد اســت‪ ،‬پــس هــر اقــدام در زمینــه تعــین ســقف بـرای مهریــه از‬ ‫حیث کمی وزیادی از این منظــر مخــدوش خواهــد بــود چــون در دیــن مقـ دس اســالم مقــدار‬ ‫مهریه معین نشد ه است وتاکید برمعین بودنش نیست‪.‬‬ ‫میزان مهریه در شرع مقدس اسالم تعیین و تقدیر الزامی نشده و از نظر کثرت اندازه ای ندارد‪.‬‬ ‫قرار دادن مال فراوان به عنوان مهریه به زن مجاز است معیار در تعیین مقدار صداق با لحاظ‬ ‫عرف‪ ،‬تراضی دو طرف است‪ .‬ترغیب به وضع مهریه های پایین به عنوان یک اصل مسلم مورد‬ ‫عنایت اسالم بوده است مقدار مستحب مهر پانصد درهم از باب ذکر مصداق و متعارف زمان‬ ‫است‪ .‬برای میزان استحباب سقفی معین نمی باشد‪.‬‬ صفحه 111 ‫‪ /198‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مقدمات الخطبه وادابها‬ ‫االداب التی یستحب اتباعها قبل الزواج‪:‬‬ ‫ان االنسان له قدره محدوده‪ ،‬لیس له احاطه بغائبات المور ومستقبلها فاذا عزم الشاب علی‬ ‫التقدم لفتاه فعلیه استخاره الله تعالی ثم یستشیر من له الخبره‪ ،‬فعن جابر & کان النبی ’ یعلمنا‬ ‫االستخاره فی االمو کالسوره من القران (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار النوار‪ ،‬الجزء‪ 88 :‬صفحه‪)265 ،‬‬ ‫و یصلی العبد رکعتی االستخاره فی ای وقت شاء و یسلم و یدعو‪ ،‬وکذلک علی الفتاه‪.‬‬ ‫اوال‪ :‬االستخاره وصاله رکعتین‪:‬‬ ‫ماهی االستخاره فی االصطالح‬ ‫االستخاره اسم بمعنی طلب الخیر لسانا بقول او دعاء او قلبا بالتوجه الی الله والرجاء عند‬ ‫االقدام علی عمل ال یعلم حاله‪ ،‬من سفر او تجاره او زواج او غیرها ‪ ،‬ففی اخبار هذا العنوان (‬ ‫)( المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات‬ ‫فصل رکعتین واستخر الله فوالله ما استخار مسلم اال خار له البیه‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ َ َ َ ا ا ْ َ ْ َ َ ْ َ ا َ َ ا ْ ا اَ‬ ‫َ َ َ َ َ َ‬ ‫الفقه‪ ،‬ص ‪ )65‬عن ‪ :‬ابی َبصی ٍر قال‪ :‬قال‪ :‬ا ابو ع ْبد الله × ‪ :‬اذا تزوج احدکم کیف یصنع قال قلت له‬ ‫َ‬ ‫َ َ َْ‬ ‫ْ ا َ َ َ َ َ َ‬ ‫ا ا‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫ا ا َْ‬ ‫َما ا ْدری اجعلت فداک قال فاذا َهم بذلک فل ای َصل َرک َع َت ْین َو َی ْح َمد الل َه َو َیقول الل اهم انی ارید ان‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫َ ً َ َْ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ‬ ‫ََ‬ ‫ات َزو َج الل اهم فاقد ْر لی م َن الن َساء اعف اهن ف ْرجا َو احفظ اهن لی فی نفس َها َو فی َمالی َو ا ْو َس َع اهن‬ ‫َْ ََ ً َ ً َ ْ َاا َ َ ً َ ً‬ ‫ْ ً َ َْ َ ا َ ًَ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ َ َ‬ ‫رزقا و اعظ َمهن ب َرکه و اقد ْر لی منها ولدا طیبا تجعله خلفا صالحا فی ح َیاتی و بعد م ْوتی(البر‬ ‫وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج‪ 7‬ص‪.)286‬‬ ‫ثم علیه ان یحسن االختیار‪ ،‬و یسال الثقات عن المراه وعن اهلها بدقه‪ ،‬ومن اداب الخطبه ان‬ ‫یکون الرجل هو الخاطب والمراه مخطو به‪ ،‬و یجب ان یکون ذو نیه صادقه علی النکاح‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬لعقد النکاح‪ :‬خطبتان مسنونتان‪ :‬خطبه تسبق العقد‪ ،‬وخطبه تتخلل العقد‪ .‬فالتی تتقدم‬ ‫العقد هی الخطبه المعتاده‪ ،‬وهی مسنونه غیر واجبه‪ ،‬وکذلک یستحب ذکر الله عند کل امر یطلبه‬ صفحه 200 ‫‪ /110‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫منابع‪:‬‬ ‫‪ -1‬قران کریم‬ ‫‪ -2‬ناصرمکارم شیرازی ‪ ،‬تفسیرنمونه(جلد ‪ )3‬دارلکتب االسالمیه‪ ،‬ص‪.265.‬‬ ‫‪ -3‬محقق داماد‪ ،‬سیدمصطفی‪ ،‬بررسی فقهی حقوق خانواده ) ‪ ، (1393‬تهران‪ ،‬مرکز نشر علوم اسالمی‪،‬‬ ‫چاپ هفدهم‪.‬‬ ‫‪ -4‬گرجی‪ ،‬ابوالقاسم و همکاران‪ . ۱۳۸۴ ،‬بررسی تطبیقی حقوق خانواد‪،‬ه تهران‪ ،‬دانشگاه تهران‪ ،‬ج ‪.۱‬‬ ‫‪ -5‬یوسف زاده‪ ،‬مرتضی‪ ،‬حقوق مدنی خانواده )‪ ،(1335‬تهران‪ ،‬شرکت سهامی انتشار‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬ ‫‪ -6‬محقق داماد‪ ،‬سیدمصطفی‪ ،‬بررسی فقهی حقوق خانواده ) ‪ ، (1393‬تهران‪ ،‬مرکز نشر علوم‬ ‫‪ -7‬اسالمی‪ ،‬چاپ هفدهم‪.‬‬ ‫‪ -8‬جعفری لنگرودی‪ ،‬محمدجعفر‪ ،‬ترمینولوژی حقوق ) ‪ ، (1994‬تهران‪ ،‬گنج دانش‪ ،‬چاپ بیست و‬ ‫هفتم‪.‬‬ ‫‪ -9‬عدالتخواه عبدالقادر‪،‬حقوق فامیل جلد دوم‪ ،‬چاپ سوم‪،1396 ،‬هـ ش‪ ،‬کابل‪ -‬چهارهی دهن باغ‪.‬‬ ‫(انتشارات بین المللی سروی سعادت)‪.‬‬ ‫‪ -10‬سابق سید ‪ ،‬فقه السنه‪ .‬مترجم ‪:‬دکتر ابراهیمی محمود ابراهیمی فق سنه سنندج شهریور ‪. 1386‬‬ ‫‪ -11‬مولوی طاهری حفیظ الله و مولوی موحدی غالم احمد خالصه مسایل فقه حنفی‪،‬ص ‪.23‬‬ ‫‪ -12‬بوزهره‪ ،‬محمد‪ . ۱۹۸۵ ،‬الحوال الشخصی‪،‬ه قاهره‪ ،‬العاده ‪,‬ج‪.‬‬ ‫‪ -13‬جاللی سید «مهدی نقد و بررسی مهریه درالحیه حمایت از خانواد» نشریه مطالعات راهبری زنان‪،‬‬ ‫تهران‪ ،‬فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان شماره ‪ ،48‬سال دوازدهم‪ ،‬تابستان ‪.1389‬‬ ‫‪ -14‬سیدمرتضی‪ ،‬ابوالقاسم‪ . ۱۴۱۰ ،‬االنتصار بیروت‪ ،‬دار احیاء التراث العربی ‪.‬‬ ‫‪ -15‬محقق حلی شرایع االسالم‪ ،‬منشورات االعلمی‪ ،‬تهران‪ 1389 ،‬هـ ش‪.‬‬ ‫‪ -16‬نجفی‪ ،‬شیخ محمد حسن جواهرالکالم فی شرح شرایع االسالم‪ ،‬دارا حیاء التراث العربی‪ ،‬ط‪،7.‬‬ ‫بیروط لبنان‪.‬‬ ‫‪ -17‬بحرانی‪ ،‬یوس««ف بن احمد‪ ،‬الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه نشر اسالمی‪،‬‬ ‫بیتا‪،‬‬ ‫‪ -18‬الهدایه‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه امام هادی( ع)‪ ،‬چاپ اول‪ 1418 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -19‬ابن زهره‪ ،‬حمزه بن علی‪ ،‬غنیه النزوع الی علمی االصول و الفروع‪ ،‬قم‪ ،‬امام صادق( ع)‪ ،‬چاپ اول‪،‬‬ ‫‪ 1417‬ق‪.‬‬ صفحه 112 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪199 /‬‬ ‫والخطبه المسنونه ما رواها ابن مسعود عن النبی ’‪ :‬الحمد لله‪ ،‬نحمده ونستعینه ونستغفره ونعوذ‬ ‫بالله من شرور انفسنا‪ ،‬ومن سیئات اعمالنا‪ ،‬من یهدی الله فال مضل له‪ ،‬ومن یظلل الله فال‬ ‫هادی له‪ ،‬واشهد ان ال اله اال الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله‪ ،‬واتقوا الله الذی تساءلون به‬ ‫والرحام ان الله کان علیکم رقیبا‪ ،‬اتقوا الله حق تقاته وال تموتن اال وانتم مسلمون‪ ،‬اتقوا الله‬ ‫وقولوا قوال سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنو بکم ومن یطع الله ورسوله فقد فاز فوزا‬ ‫عظیما‪.‬واختصر ذلک فقیل " المحمود الله‪ ،‬والمصطفی رسول الله‪ ،‬وخیر ما عمل کتاب الله‬ ‫"‪.‬واما التی تتخلل العقد فیقول الولی‪ :‬بسم الله والحمد لله وصلی الله علی محمد ورسول الله‬ ‫اوصیکم بتقوی الله زوجتک فالنه‪ ،‬و یقول الزوج‪ :‬بسم الله والحمد لله وصلی الله علی رسوله‬ ‫اوصیکم بتقوی الله قبلت هذا النکاح‪.،‬و یستحب ان یدعی لالنسان اذا تزوج فیقال‪ :‬بارک الله‬ ‫لک و بارک علیک وجمع بینکما فی خیر‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬الجزء‪ 38 :‬صفحه‪).174 :‬‬ ‫وقال‘ من حمد فقد خطب ‪.‬‬ ‫ثالثا‪ :‬والخطبه من مستحبات العقد وتکون الخطبه قبل العقد وهی بمعنی طلب التزو یج ‪ ,‬هی‬ ‫بالواقع نوع احترام للمراه التی یرید نکاحها ‪,‬وتقییم وتعظیم لها والخطبه مشروعه ومستحسنه لما‬ ‫اشتهر استعمالها فی الدعوه الی الزواج فی الشرع وهی ومستحبه‪ ،‬فی الفقه لما فیها من التروی‬ ‫والتبین مما ینتج عنه قدر ا کبر من االنسجام والتفاهم بین الزوجین‪ ،‬لقد کانت الخطبه تعارفت‬ ‫علیه القبائل والمم علی مر الزمان ‪ ،‬منذ اول التاریخ وان کانت احکامها وشروطها تختلف‬ ‫باختالف وعادات المم‪ ،‬وهی الفتره الزمنیه التی تسبق عقد الزواج ‪ ،‬وهی فی معجم‬ ‫الرائد(المعجم الرائد‪ :‬ص‪ )338‬وهی اتفاق مبدئی علیه ‪ ،‬ووعد بالزواج ‪ ،‬وتعتبر الخطوه الولی من‬ ‫خطوات الزواج(حقوق االسره المقارن‪ ،‬الخطبه فی االقوام والمم‪ ،‬جامعه المصطفی المفتوحه‪ ،‬الدرس ‪ .)8‬وقد‬ ‫شرعها الله تعالی لتحقیق التعارف بین الطرفین لتجنب الخداع والتدلیس‪ ،‬فیستطیع کال‬ ‫الخاطبین التعرف علی االخر و یتعرف علی فکره وطبائعه‪.‬‬ صفحه 201 ‫بررسی اقسام مهریه در فقه تشیع واهل تسنن‪111 /‬‬ ‫‪ -20‬مسالک الفهام الی تنقیح ش رائع االسالم‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه معارف اسالمی‪ ،‬چاپ اول‪،‬‬ ‫‪ -21‬الهدایه‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه امام هادی( ع)‪ ،‬چاپ اول‪ 1418 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -22‬ابن بابو یه‪ ،‬علی‪ ،‬الفقه المنسوب لالمام الرضا( ع)‪ ،‬مشهد‪ ،‬الموتمر العالمی لالمام الرضا( ع)‪،‬‬ ‫چاپ اول‪،‬‬ ‫‪ -23‬طباطبائی حکیم‪ ،‬محمد سعید‪ ،‬حواریات فقهیه‪ ،‬محمد سعید حکیم‪ ،‬بیجا‪ ،‬چاپ اول‪ 1416 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -24‬طباطبائی کربالئی‪ ،‬علی بن محمد علی‪ ،‬ریاضالمسائل فی بیان االحکام الشرع بالدالئل‪ ،‬قم‪،‬‬ ‫‪ -25‬طبرسی‪ ،‬مجمع البیان ج ‪ ،4‬ص ‪ .578‬سل الهدی‪ ،‬ج ‪ ،9‬ص ‪.)291‬‬ ‫‪ -26‬ار بلی‪ ،‬علی بن عسی‪ ،‬کفش الغمه فی معرفه اال امیه‪ ،‬قم‪ ،‬دارالمعرفه‪ ،‬بی تا‪.‬‬ ‫‪ -27‬ابــن هبــان‪ ،‬صــحیح‪ ،‬ج ‪،9‬ص ‪ :49‬تبرانــی‪ ،‬المعجــم الکبیــر‪،‬ج ‪،22‬ص‪ ،409‬ابــوداود‪ ،‬ســنن‪،‬‬ ‫ج‪،1‬ص‪ 490‬طوســــی‪ ،‬المــــالی‪،‬ج‪،1‬صــــر؛خوارزمی‪ ،‬مناقــــب‪،‬ص‪335‬؛ ابــــن حجــــر‪،‬‬ ‫االصابه‪،‬ج‪،4‬ص‪.365‬‬ ‫‪ -28‬جرد‪[.‬ج] (ع ص‪ ،‬ا) جامه کهنه فرسوده( منتهی ارب)‪.‬‬ ‫‪ -29‬بیقی‪ ،‬السنن الکبیری‪،‬ج‪،8‬ص‪21‬؛ ابن اثیر‪ ،‬اسدالغابه‪ ،‬ج‪،4‬ص‪.377‬‬ ‫‪ -30‬سبزواری‪ ،‬عبداالعلی مذهب اااللکام فی بیان الحالل الحرام‪ ،‬نجف‪ ،‬مطبعه االداب‪،‬‬ ‫چاپ‪29،1396‬ق‬ ‫‪ -31‬النجفی‪ ،‬الشیخ محمد حسن ‪،‬جواهر الکالم فی شرح شرائع االسالم ‪ ،‬تحقیق ‪ :‬محمود القوجانی‪،‬‬ ‫ً‬ ‫الناشر ‪:‬دار احیاء التراث العربی‪ ،‬ثالثه و اربعون مجلدا ‪ ،‬بیــروت‪.‬‬ ‫‪ -32‬الکلینی الرازی‪ ،‬ثقه االسالم ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق ‪ ،‬الکافی ‪ ،‬صححه و علق علیه‬ ‫‪ -33‬علی اکبر الغفاری‪ ،‬و نهض بمشروعه ‪:‬الشیخ محمد اﻵخوندی‪ ،‬الناشر ‪:‬دار الکتب االسالمیه‪،‬‬ ‫طهران‪ ،‬ثمانیه مجلدات‪.‬‬ ‫‪ -34‬الشهید الثانی‪ ،‬زین الد ین بن علی العاملی ‪ ،‬مسالک االفهام الی تنقیح شرائع االسالم ‪ ،‬تحقیق و‬ ‫ً‬ ‫نشر ‪:‬موسسه المعارف االسالمیه‪ ،‬خمسه عشر مجدا ‪ ،‬قم ‪ ،‬الطبعه االولی ‪ 1416‬ق‪.‬‬ ‫‪ -35‬بی نا‪ ،‬سنن بیهقی‪ ،‬ج‪ ،7‬بی جا‪ ،‬بی تا‬ صفحه 113 ‫‪ /200‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مواطن التحریم والکراهه فی الخطبه‬ ‫اوال‪ :‬المحرمات‪:‬‬ ‫المحرمات من النساء فی النکاح (جمعتها اﻵیه ادناه)‪ ،‬الذی من طریق اولی عدم جواز‬ ‫خطبتهن‪ ،‬الن الخطبه مقدمه من مقدمات الزواج‪ ،‬وهی‪- :‬‬ ‫‪ .1‬ما یکون بسبب الوالده‪ ،‬او ما یعبر عنه باالرتباط النسبی‪.‬‬ ‫‪ .2‬ما یکون بسبب الزواج‪ ،‬و یعبر عنه باالرتباط السببی‪.‬‬ ‫‪ .3‬بسبب الرضاع‪ ،‬والذی یعبر عنه باالرتباط الرضاعی‪.‬‬ ‫ا َ ْ‬ ‫وهذه الصناف یحرم التعرض لهن بالخطبه‪ ،‬والیحل الزواج بهن‪ ،‬لقوله {حرمت‬ ‫ا َْ‬ ‫ا ْ اْ‬ ‫َ َ اا‬ ‫اا ََ اا َ اا‬ ‫ََ ا ا اا‬ ‫عل ْیک ْم ام َهاتک ْم َو َب َناتک ْم َواخ َواتک ْم َوعماتک ْم َوخاالتک ْم َو َب َنات الخ َو َب َنات الخت‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫َ َ ا ََ اا‬ ‫ا اا‬ ‫َ َ ا ا‬ ‫َوام َهاتک ام الالتی ا ْرض ْع َنک ْم َواخ َواتک ْم م َن الرضاعه َوام َهات ن َسائک ْم َو َر َبائ ابک ام الالتی‬ ‫َ ْ َ َا ا َْ‬ ‫َْ‬ ‫ََ‬ ‫ََ ا‬ ‫ا‬ ‫ا ا ا‬ ‫فی حجورک ْم م ْن ن َسائک ام الالتی َدخل ات ْم بهن فان ل ْم تکونوا َدخل ات ْم بهن فال اج َن َاح عل ْیک ْم‬ ‫ْ اْ‬ ‫ََ ا َ ا‬ ‫َْ َ َ‬ ‫َ َ ا َْ َْ‬ ‫َوحالئل ا ْب َنائک ام الذ َین م ْن ا ْصالبک ْم َوان تج َم اعوا َب ْی َن الخ َت ْین اال َما قد َسلف ان الل َه‬ ‫َ َ َا‬ ‫کان غف ًورا َرح ًیما}( النساء‪ )23 :‬وهذا التشریع تناول المحارم من النساء علی الرجال ‪،‬‬ ‫بما کان من هذا التشریع تخطیط لنظام االسره من اجل ایجاد مساحه واسعه للعالقات‬ ‫االنسانیه بین الرجال والنساء‪.‬‬ ‫‪ .4‬والتعریض لخطبه المعتده ‪:‬وهی التی لم تنقض عدتها بعد مفارقه زوجها‪ ،‬سواء‬ ‫بالطالق‪ ،‬او بالوفاه‪ ،‬وقد حرم االسالم مصارحتها بالرغبه فی خطبتها خالل العده‪ ،‬او‬ ‫قد تکون حامل من زوجها الول وهی لتعلم فتکون خطبتها ال فائده منها‪ ،‬قال تعالی‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫{والمطلقات یتربصن بانفسهن ثالثه قروء}( البقره‪َ { )228 :‬والالئی َیئ ْس َن م َن ال َمحیض‬ ‫َ‬ ‫َ ا‬ ‫َ َ ا ََ َا َْ‬ ‫ا‬ ‫ْ ا َ ا َْْ‬ ‫م ْن ن َسائک ْم ان ْارت ْب ات ْم فعدت اهن ثالثه اش اه ٍر َوالالئی ل ْم َیحض َن َواوالت الح َمال ا َجل اهن‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َْ َ‬ ‫َ ا‬ ‫ان َیض ْع َن ح ْمل اهن (الطالق‪ )4 :‬وقال تعالی ‪َ { :‬والذ َین ای َت َوف ْون م ْنک ْم َو َیذ ارون ا ْز َو ًاجا‬ صفحه 202 صفحه 114 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪201 /‬‬ ‫ً َ‬ ‫ً َ ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ ا‬ ‫َوصیه ل ْز َواجه ْم َم َتاعا الی ال َح ْول غ ْی َر اخ َراج فان خ َر ْج َن فال اج َن َاح عل ْیک ْم فی َما ف َعل َن‬ ‫ٍ‬ ‫َْا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ َْا‬ ‫وف َوالل اه عز ٌیز حک ٌیم}( البقره‪. )240 :‬‬ ‫فی انفسهن من معر ٍ‬ ‫‪ .5‬والکفار غیر الکتابیین‪ ،‬والنواصب‪ ،‬والزانیه المعانه والتی ال تتوب‪ ،‬وخطبه المراه علی‬ ‫ََ ٌ‬ ‫ٌ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫عمتها او خالتها‪ ،‬قال تعالی‪َ { :‬وال ت ْنک احوا ال امشرکات حتی ای ْومن َول َمه ام ْوم َنه خ ْی ٌر م ْن‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ َ َْ َ ا َ ا‬ ‫َ ٌ‬ ‫َ‬ ‫امشرک ٍه َول ْو اعج َب ْتک ْم َوال ت ْنک احوا ال امشرک َین حتی ای ْوم انوا َول َع ْبد ام ْوم ٌن خ ْی ٌر م ْن امشر ٍک َول ْو‬ ‫َْ َ ا ا َ َ ْ ا َ َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫ْ ا َ ْ َ‬ ‫اعج َبک ْم اولئک َیدعون الی النار َوالل اه َیدعو الی الجنه َوال َمغف َره باذنه َو ای َبی ان َایاته للناس‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫ل َعل اه ْم َی َتذک ارون}( البقره‪)221 :‬‬ ‫مواطن الکراهه فی الخطبه‬ ‫یکره نکاح ست وعشرین امراه‪ :‬العجوز‪ ،‬والحسناء فی منبت السوء‪ ،‬والعقیم‪ ،‬والکردیه‪،‬‬ ‫والسوداء اال النو بیه‪ ،‬والمه اال مع عدم وجود الطول و یکره ایضا نکاح سیئه الخلق‪ ،‬والسلیطه‪،‬‬ ‫ومن لیست بعفیفه‪ ،‬والصخابه‪ ،‬والوالیه‪ ،‬والخراجه‪ ،‬والمتبرجه‪ ،‬والحقود‪ ،‬والمستضعفه من اهل‬ ‫الخالف‪ ،‬والتی لیست بسدیده الرای‪ ،‬والتی لیست بقانعه‪ ،‬والذلیله فی اهلها العزیزه مع بعلها‪،‬‬ ‫و بنت امراه کانت زوجه ابیه اذا رزقت البنت بعد مفارقه ابیه لمها‪ ،‬والتی قبلته وربته و بنت التی‬ ‫قبلته‪ ،‬والتی زنی بامها او بنتها(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬الجزء‪ 38 :‬صفحه‪ )410 :‬والوعد من‬ ‫احد الطرفین لالخر‪ ،‬یعد احدهما صاحبه بالزواج و یسکت االخر اما المواعده من الطرفین حرام‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫{ َو َلک ْن َال ات َواع اد ا‬ ‫وهن سرا اال ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا}( البقره‪ .)235 :‬یکره الزواج دواما ومتعه من‬ ‫علیها(الحر العاملی‪ ،‬محمد حسن‪،‬‬ ‫المراه الزانیه ای مشهوره بالزنا ولو بقرینه الحال‪ ،‬وان لم یثبت‬ ‫َ َْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫وسائل الشیعه االسالمیه‪ ،‬ج‪ 14‬ص ‪{ )0‬الزانی ال َی ْنک اح االزائیه ا ْو امشرکه َوالزان َیه ال َینکحها اال ز ٍان او‬ ‫ْ ٌ ا َ َ ََ ْ‬ ‫امشرک َوحر َم ذلک علی ال ام ْومن َین}( النور‪ ).3 :‬خطبه المحرمه بحج و بعمره وقت االحرام لقوله‪:‬‬ ‫المحرم ال ینکح وال ینکح وال یخطب(المحسنی‪ ،‬محمد اصف‪ ،‬معجم الحادیث المعتبره‪ -‬ج‪ 6‬ص ‪).278‬‬ ‫یکره للرجل التزو یج بامراه بعد عدتها ان صرح لها بالخطبه فیها(الحلی‪ -‬نجم الدین جعفر بن الحسن‬ صفحه 203 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در زندگی خانوادگی در فقه شیعه‬ ‫نویسنده‪ :‬زهرا اسدی قلعه نی‬ ‫استاد‪ :‬مجتبی عفتی‬ ‫د ریافت مقاله‪1400/11/29 :‬‬ ‫‪1‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫خانواده ابتدایی ترین اجتماع و سنگ بنای جوامع بزرگ انسانی است‪ .‬از این رو کیفیت رابطه‬ ‫اعضای خانواده نقش کلیدی در سعادت و شقاوت جامعه خواهد داشت‪ .‬و از انجا که هر گروه‬ ‫هدفمند برای جلوگیری از تشتت و از هم گسیختگی نیاز به مدیری دارد‪ ،‬بیگمان نهاد خانواده با‬ ‫مسوولیت مهمی که بر عهده دارد از این قاعده مستثناء نیست و نیاز به مدیر در خانواده هم‬ ‫وجود دارد در این تحقیق ما با روش توصیفی به ادله قوامیت و مدیریت مرد در خانواده اشاره‬ ‫کرده و نشان می دهیم از نگاه فقه شیعه مرد مدیر خانواده است‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬قوامیت ‪ -‬فقه شیعه – قوامیت مرد‪ -‬زن‪ -‬زندگی خانوادگی‬ ‫مقدمه‬ ‫خانواده ابتدایی ترین اجتماع و اصیل ترین نهاد جامعه بشری و سنگ بنای جوامع بزرگ انسانی‬ ‫است‪ .‬از این رو کیفیت رابطه اعضای خانواده نقش کلیدی در سعادت و شقاوت جامعه خواهد‬ ‫داشت‪ .‬از انجا که هر گروه هدفمندی برای جلوگیری از تشتت و از هم گسیختگی نیاز به مدیری‬ ‫کاردان و الیق دارد‪ ،‬بیگمان نهاد خانواده با مسوولیت مهمی که بر عهده دارد از این قاعده‬ ‫مستثناء نیست و زوجین که تشکیل دهندگان اولیه این اجتماع کوچک اند‪ ،‬بیشترین وظیفه را بر‬ ‫عهده دارند‪ .‬وقتی برای نهادهای مالی و صنعتی کوچک‪ ،‬که به مراتب از درجه اهمیت کمتر و‬ ‫‪mogtaba_effati@yahoo.com -1‬‬ صفحه 115 ‫‪ /202‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بن یحیی بن سعید‪ ،‬شرائع االسالم ‪ -‬ج‪ 2‬ص‪.).526‬یکره تزو یج الفاسق و یتا کد‬ ‫فی شارب الخمر(نفس‬ ‫المصدر)و یکره التزو یج بالمریضه والعاقر ‪.‬‬ ‫المبحث الثالث‪ :‬النظر فی الخطبه‪ ،‬حکمه‪ ،‬والحکمه منه‬ ‫اوال‪ :‬احکام النظر‪:‬‬ ‫النظر الی الجنس اﻵخر من قبل احد الجنسین تترتب علیه اثار عملیه عدیده‪ ،‬ومواقف سلوکیه‬ ‫متباینه‪ ،‬قد تودی الی اثاره الشهوه والوقوع فی الفتنه ‪ ،‬وقد وضع الدین االسالمی ضوابط لعالقه‬ ‫الرجل والمراه وخاصه الجنبیه ‪ ،‬درئا للفتنه وصیانه للقلوب والنفوس من اثار النظر المحرم‬ ‫َ ا َْ‬ ‫اا ا‬ ‫َ‬ ‫وهن َم َت ًاعا َف ْاس َا ال ا‬ ‫وعواقبه ‪ ،‬قال تعالی‪َ { :‬و ا َذا َس َا ْل ات ام ا‬ ‫وهن م ْن َو َ‬ ‫اب ذلک ْم اط َه ار لقلو بک ْم‬ ‫ج‬ ‫ح‬ ‫اء‬ ‫ر‬ ‫ٍ‬ ‫َو اق الو بهن}( الحزاب‪َ { )53 :‬و اق ْل ل ْل ام ْوم َنات َی ْغ اض ْض َن م ْن َا ْب َصارهن َو َی ْح َف ْظ َن اف ار َ‬ ‫وج اهن َوَال ای ْبدینَ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ا‬ ‫ْ ْ‬ ‫ز َین َت اهن اال َما ظ َه َر م ْن َها َول َیضر ْب َن بخ امرهن علی اج ایو بهن َوال ای ْبد َین ز َین َت اهن اال ل اب اعولتهن ا ْو َابائهن‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫ا ْو َاباء اب اعولتهن ا ْو ا ْب َنائهن ا ْو ا ْب َناء اب اعولتهن ا ْو اخ َوانهن ا ْو َبنی اخ َوانهن ا ْو َبنی اخ َواتهن ا ْو ن َسائهن‬ ‫َ‬ ‫َ ا‬ ‫َ َ ْ َ ا َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا ْو َما َملکت ا ْی َمان اهن او التابع َین غ ْیر اولی اال ْر َبه م َن الر َجال او الطفل الذ َین ل ْم َیظ َه اروا علی‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ع ْو َرات الن َساء َوال َیضر ْب َن با ْر اجلهن ل ای ْعل َم َما ایخف َین م ْن ز َینتهن َوتو ابوا الی الله َجم ًیعا ا ُّی َه‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ا اْ‬ ‫َ‬ ‫ال ام ْوم انون ل َعلک ْم تفل احون} (النور‪ )31 :‬عن الصادق علیه السالم‪ :‬کل ایه فی القران فی ذکر الفروج‬ ‫فهی من الزنا اال هذه اﻵیه فانها من النظر(الکاشانی ‪ ،‬محسن ‪ ،‬تفسیر الصافی‪ ،‬ج‪ )429 ،3‬وقال االمام‬ ‫فتنه»‪ (.‬الری‬ ‫جعفر الصادق× ‪« :‬النظره بعد النظره تزرع فی القلب الشهوه‪ ،‬وکفی بها لصاحبها‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫شهری‪ ،‬محمدی‪ ،‬میزان الحکمه‪ :‬الجزء‪ 4 :‬صفحه‪ )3292 :‬فی ر َوا َیه ابی الج اارود ع ْن ابی َج ْعف ٍر ×‪ :‬فی ق ْوله‪:‬‬ ‫َ ََ ْ َ َ َ ا َ ْ ا ْ ا َ ْ َ َا َ َ ا ْ َ‬ ‫اب الکف َو الس َو اار‪،‬‬ ‫« َو ال ای ْبد َین ز َین َت اهن اال ما ظهر منها» فهی الثیاب و الکحل و الخاتم و خض‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ا ََ ٌ‬ ‫ٌ ْ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ٌ‬ ‫ٌ‬ ‫ََ ْ َ َ َ‬ ‫َو الز َینه ثالث‪ :‬ز َینه للناس َو ز َینه لل َم ْح َرم َو ز َینه للز ْوج‪ ،‬فاما ز َینه الناس فقد ذک ْرن ااه‪َ ،‬و اما ز َینه‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ ا‬ ‫َ ْ َ ْ َ ا‬ ‫ٌ‬ ‫ْ َ َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ال َم ْح َرم ف َم ْوض اع القال َده ف َما ف ْوق َها َو الد ْمل اج َو َما ادون اه َو الخلخال َو َما ا ْسفل م ْن اه َو اما ز َینه للز ْوج‬ ‫َ ْ َ ا ا ُّ‬ ‫فالج َسد کل اه(القمی‪ :‬علی بن ابراهیم‪ ،‬تفسیر‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ )101‬والنظر یودی فی اغلب الحیان الی الوقوع‬ صفحه 204 ‫‪ /114‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫پایینتری نسبت به نهاد خانواده برخوردارند‪ ،‬مدیرانی گماشته میشوند که عالوه بر استعدادهای‬ ‫ذاتی و مدیریت و سرپرستی‪ ،‬تخصص علمی و سابقه عملی در رشته مربوطه را دارند‪ ،‬رعایت‬ ‫این مهم در نهاد خانواده که به تولید و رشد انسان میپردازد سزاوارتر است‪.‬‬ ‫خانواده مانند هر گروه و اجتماع دیگری‪ ،‬برای ادامه مسیر و رسیدن به اهداف خود‪ ،‬نیازمند مدیر‬ ‫و رهبری است که بتواند وحدت رای و انسجام این اجتماع کوچک و بسیار مهم و اساسی را‬ ‫حفظ و مسئولیت ان را بپذیرد‪ .‬بدیهی است هیچ اجتماعی با پراکندگی اراء و وجود اختالف‬ ‫نظرهای فراوان‪ ،‬بدون داشتن راهبر به سر منزل نخواهد رسید‪ ،‬خانواده نیز از این امر مستثنا‬ ‫نیست‪ .‬قران کریم به عنوان نسخه نجات و کمال بشر‪ ،‬به زیبایی بایدها و نبایدهای اساسی سیر‬ ‫به سوی کمال را پیش بینی و برای انها برنامه ارائه کرده است‪ .‬در این موضوع نیز خداوند با توجه‬ ‫به اهمیت و حساسیت امر خانواده به عنوان هسته اجتماع بشری‪ ،‬راهکارهای اصولی را ارائه داده‬ ‫و فقه شیعه برگرفته از مکتب اهل بیت (ع) به تبیین ان پرداخته است‪ .‬نجات و حفظ بنیان‬ ‫مقدس خانواده در دوران معاصر‪ ،‬نیازمند اشنایی به تعالیم وحیانی و اموزه های مکتب اهل بیت‬ ‫است که در این نوشتار به روش توصیفی به ان خواهیم پرداخت که مردان در خانواده بر زنان‬ ‫قوامیت دارند‬ ‫معنای واژه قوامیت‬ ‫از انجا که تبیین این واژه در این نوشتار اهمیت زیادی دارد و ریشه هر برداشتی از ایه شریفه به‬ ‫این واژه بازمی گردد‪ ،‬ابتدا به بررسی معنای لغوی ان نزد اهل لغت و سپس به بررسی معنای‬ ‫اصطالحی ان از دیدگاه های مختلف خواهیم پرداخت‪.‬‬ ‫معنای لغوی "قوام"‬ ‫کلمه ی " قوام " از ریشه ی " قوم " صیغه مبالغه و جمع لفظ " قائم " می باشد‪ .‬ابن منظور واژه‬ ‫قوام را به معنای محافظت و اصالح می داند (این منظور‪،‬چاپ اول) راغب اصفهانی در مفرات‬ صفحه 116 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪203 /‬‬ ‫فی شباک ابلیس فتعقب صاحبها الندامه والحسره‪ ،‬قال االمام جعفر الصادق×‪« :‬النظره سهم من‬ ‫سهام ابلیس مسموم‪ ،‬وکم من نظره اورثت حسره‬ ‫الجزء‪ 20 :‬صفحه‪:‬‬ ‫طو یله»‪ (.‬البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‬ ‫‪ )277‬والنظر قد یکون مقصودا و بشهوه فیکون احدی مقدمات الزنا‪ ،‬قال‬ ‫االمامان محمد الباقر وجعفر الصادق‪«× :‬ما من احد اال وهو یصیب حظا من الزنا‪ ،‬فزنا العینین‬ ‫النظر‪ ،‬وزنا الفم القبله‪ ،‬وزنا الیدین اللمس‪ ،‬صدق الفرج ذلک ام کذب»‪ .‬ولجل الحفاظ علی‬ ‫المجتمع من االنحراف واالبتذال والسقوط دعا االسالم المومنین والمومنات الی غض البصر‬ ‫ا‬ ‫نین َی اغ ُّضوا من ا َ‬ ‫وتجنب النظر الی الجنس اﻵخر ‪ ،‬قال تعالی‪ ( :‬اق ْل للموم َ‬ ‫بصارهم و َیحفظوا‬ ‫ْ ا ْ‬ ‫ا‬ ‫اف ار َ‬ ‫وجهم َوقل للمومنات َیغضض َن من ابصارهن و َیحفظن)( النور‪ )30 :‬وفی هذه اﻵیه امر الله‬ ‫تعالی الجنسین بغض البصر وامر المراه بالحجاب بتغطیه راسها ورقبتها‪ ،‬وحفظ مواضع الزینه‬ ‫ا‬ ‫اال ما ظهر منها کالوجه والکفین لنظر الجائز هو النظره االولی‪ ،‬قال رسول الله ‪( :‬ال تتبع النظره‬ ‫النظره)( الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن ‪ ،‬وسائل الشیعه‪ -‬ج ‪ 14‬ص‪ ،)140‬فلیس لک اال اول نظره"‪.‬‬ ‫ا‬ ‫والجمع بین الدله فی جواز النظر وحرمته یقید بجواز النظره االولی غیر المقصوده وغیر‬ ‫المتعمده‪ .‬ومعاوده النظر حرام (وال ینظر الرجل الی المراه الجنبیه اال مره من غیر معاوده)‬ ‫فالمراه فی فتره الخطو به تعتبر اجنبیه علی الخطیب لذا یراعی فیها الحدود الشرعیه‪ ،‬وقد‬ ‫استثنی منها النظر الی المراه التی یرید الزواج بها‪ ،‬وال ینظر الرجل الی الجنبیه اصال اال‬ ‫لضروره‪ ،‬و یجوز ان ینظر الی وجهها وکفیها علی کراهیه فیه مره وال یجوز معاوده النظر وکذا‬ ‫الحکم فی المراه‪ ،‬و یجوز عند الضروره کما اذا اراد الشهاده علیها‪ ،‬و یقتصر الناظر منها علی ما‬ ‫یضطر الی االطالع علیه کالطبیب اذا احتاجت المراه الیه للعالج ولو الی العوره دفعا‬ ‫للضرر(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ -‬الینابیع الفقهیه‪ -‬جزء‪ 19 :‬صفحه‪ .)469 :‬العمی کالبصیر فی حرمه نظر‬ ‫المراه الیه(الحکیم‪ ،‬محسن‪ ،‬مستمسک العروه الوثقی‪ ،‬الجزء‪ 14 :‬صفحه‪ )12 :‬و یجوز ان ینظر الی وجه امراه‬ ‫یرید نکاحها و ان لم یستاذنها و یختص الجواز بوجهها وکفیها‪ ،‬وله ان یکرر النظر الیها وان‬ ‫ینظرها قائمه وماشیه‪ ،‬وروی جواز ان ینظر الی شعرها ومحاسنها وجسدها من فوق‬ ‫الثیاب(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬جزء‪ 19 :‬صفحه‪ ،)469 :‬وذلک الن المتعه مشترکه بین بین‬ صفحه 205 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪115 /….‬‬ ‫می گو ید‪ ،‬نام چیزی است که سبب ثبات چیز دیگری شود‪ ،‬مانند عماد و سناد که نام وسیله‬ ‫پایداری و استحکاماند (راغب‪،‬چاپ اول‪،‬ص ‪)417‬‬ ‫ابن فارس از لغو یان متقدم که در معجم مقاییس اللغه ریشهیابی دقیق کلمات را بیان میکند‬ ‫مینو یسد‪:‬‬ ‫«قاف»‪«،‬واو» «میم» دو ریشه معنایی دارد یکی به معنای جماعتی از مردم و دیگری به معنای‬ ‫انتصاب یا عزم‪ .‬برای معنای دوم مثال میزند به «قام بهذا المر» یعنی عهده دار این کار شد‪.‬‬ ‫(ابن فارس‪،‬چاپ اول‪،‬ج‪ 5‬ص ‪)34‬‬ ‫در مجمع البحرین امده است‪:‬‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ َ َ‬ ‫«الر َجال قو اامون علی الن َساء؛‬ ‫یعنی بــه عهــده مــردان اســت کــه بــه قیمومیـ ت و سرپرســتی و تــدبیر امــور زنــان قیــام کننــد‪».‬‬ ‫(طریحی ‪،‬چاپ سوم)‬ ‫اقرب الموارد َقوام را به معنای قوی علی القیام بالمر (توان برپاداشتن امری) اورده است که‬ ‫َ‬ ‫جمع ان واژه "قوامون" است (شرتونی ‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪).1054‬‬ ‫لسان العرب قیام را به ایستادن (ضدنشستن) معنا می کند و متذکر می شود که مشتقات قیام در‬ ‫معانی مختلفی به کاررفته است; مانند وقوف و ثبات‪ ،‬ادامه دادن (مانند ایه «یقیمون الصاله»)‪،‬‬ ‫تعدیل و تساوی در امور‪ ،‬رعایت عدالت (مانندایه «وکان بین ذلک قواما»)‪ .‬خوش اندام(رجل‬ ‫قو یم و قوام) ‪ ،‬خوش رفتاری‪ ،‬نظام و شالوده چیزی(قوام االمور) و در ایه «الرجال قوامون علی‬ ‫النساء» ان را به معنی محافظت واصالح می داند‬ صفحه 117 ‫‪ /204‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الرجل والمراءه‪ ،‬ثم من اهم المور التی یتم االستمتاع بها البدن‪ ،‬وما هو علیه من الشکل‬ ‫والصفات التی ینشدها الناس‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬الحکمه من النظر‬ ‫ان ینظر کل طرف لالخر بصوره مباشره و یطلع الطرفان کال علی مالمح االخر و یقرر ما یریده‬ ‫و یرضی به رضا ذاتی عن قناعه لیرتفع الغرر والغش ‪ ،‬اما الدلیل علی مشروعیه النظر حدیث‬ ‫جابر بن عبد الله رض عن النبی (عن جابر ان النبی صلی الله علیه واله قال اذا خطب احدکم‬ ‫المراه فان استطاع ان ینظر الی ما یدعوه الی نکاحها فلیفعل قال فخطبت جار یه فکنت اتخبا لها‬ ‫حتی رایت منها ما دعانی الی نکاحها فتزوجتها)( الحلی‪ ،‬حسن بن یوسف‪ ،‬تذکره الفقهاء ج‪ 2 :‬ص‪)572 :‬‬ ‫‪ ،‬ومن طریق الخاصه روایه عبد الله بن سنان عن الصادق قلت له الرجل یریدان یتزوج المراه‬ ‫فینظر الی شعرها قال نعم انما یریدان یشتریها باغلی الثمن(السبزواری عبد العلی‪ ،‬مهذب الحکام فی‬ ‫ببان الحالل والحرام‪ :‬الجزء‪ 24 :‬صفحه‪ )33 :‬االطمئنان الی خلوا المراه من العیوب التی قد تنفر الرجل‬ ‫منها‪ ،‬وتبغضه فیها‪ .‬وتا کیدا للرغبه فی االقدام علی الخطبه‪ ،‬وقطع ای تردد یحتمل فی نفسه‬ ‫و یکون علی بینه من امره لقوله اذا خطب احدکم المراه فان استطاع ان ینظر الی ما یدعوه الی‬ ‫نکاحها فلیفعل قال‪ :‬اذا القی الله فی قلب المرء خطبه امراه ‪،‬فالباس ان ینظر الیها(الکاشانی‪ ،‬المال‬ ‫محسن‪ ،‬المحجه البیضاء‪ :‬الجزء‪ 3 :‬صفحه‪ )89 :‬وعلیه یجوز النظر الی وجه المراه التی یرید نکاحها‬ ‫ومعصمیها وشعرها ومحاسنها قاعده وقائمه وان یتاملها بدون تلذذ‪.‬‬ ‫وعنه‪ :‬فی جوابه عن سوال النظر الرجل الی المراه یرید تزو یجها فینظر الی شعرها ومحاسنها؟‬ ‫قال ال باس بذلک اذا لم یکن تلذذ(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ :‬الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ )33:‬کان‬ ‫اعمی‪ ،‬واال یکون بریبه وال تلذذ‪ ،‬ولحوط ان یبعث الیها امراه لتنظر الیها ثم تخبر بما راه منها‪،‬‬ ‫کما فعل ابو الحسن علیه السالم‪.‬‬ صفحه 206 ‫‪ /116‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ .1‬معنای اصطالحی "قوام"‬ ‫معنای اصطالحی "قوام" را می توان از دیدگاههای مختلفی همچون تفسیری‪ ،‬فقهی و سایر‬ ‫اندیشمندان مورد بررسی قرار داد که در ذیل به انها اشاره میکنیم‪:‬‬ ‫معنای اصطالحی قوام از دیدگاه مفسران‪:‬‬‫در تفسیر کبیر امده است‪:‬‬ ‫"القوام؛ اسم لمن یکون مبالغا فی القیام بالمر‪ ،‬یقال‪ :‬هذا قیم المراه و قوامها للذی یقوم بامرها‬ ‫و یهتم بحفظها؛‬ ‫"قوام" اسم است برای کسی که اقدامش نسبت به یک امر‪ ،‬پرتکرار است‪ .‬به کسی که عهده دار‬ ‫امور زن است و اهتمام در حفظ و سرپرستی امور او دارد گفته میشود این (مرد) قیم و قوام زن‬ ‫است"(فخر زاری‪،‬ج‪ 10‬ص ‪)70‬‬ ‫در دیگر تفاسیر نیز معانی مختلف و گاه نزدیک به هم بیان شده که برخی عبارتند از‪:‬‬ ‫طبرسی در مجمع البیان‪:‬‬ ‫«مردان سرپرست و در تدبیر زندگی و تربیت و تعلیم مسلط بر زنان هستند‪».‬‬ ‫(طبرسی‪ ،‬چاپ اول ‪،‬ج‪ 5‬ص ‪)135‬‬ ‫عالمه طباطابی در تفسیر المیزان‪:‬‬ ‫«کلمه (قیم) به معنای ان کسی است که مسئول قیام به امر شخصی دیگر است‪ ،‬و‬ ‫کلمه (قوام) و نیز (قیام) مبالغه در همین قیام است» (طباطبایی ‪،‬ج‪ 4‬ص‪)543‬‬ ‫کاشانی در منهج الصادقین معنای قوام را قائم به امور در امور معاش همانند قیام حاکمان بر‬ ‫رعیت می دانند (کاشانی ‪،‬چاپ اول)‬ ‫طبرســـی قـــوام را بـــه معنـــای سرپرســـت و در تـــدبیر زنـــدگی و تربیـــت و تعلـــیم مســـلط‬ ‫بر زنان (طبرسی ‪،‬ج‪ 5‬ص‪)135‬‬ ‫و تفســـیر جوامـــع الجـــامع سرپرســـت و خـــدمتگزار ترجمـــه کـــرده اســـت‪( .‬طبرســـی‬ ‫‪،‬چاپ اول‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪)591‬‬ صفحه 118 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪205 /‬‬ ‫العدول عن الخطبه واحکامه‬ ‫الخطبه مجرد طلب الرجل الزواج بالمراه‪ ،‬فاذا وافقت المراه او اهلها فکانهم وعدوه‬ ‫باتمام الزواج وکان الخاطب وعدهم ایضا بالزواج وهذا الوعد قد یتحقق او ال یتحقق فال‬ ‫یحصل الزواج‪.‬‬ ‫اوال تعریف العدول‪:‬‬ ‫لغه‪ :‬عدل عن الشیء یعدل عدال ‪ ،‬وعدل الیه عدوال ‪ :‬رجع ومال ‪،‬وعدل عن الطریق مال عنه(ابن‬ ‫منظور‪ ،‬جمال الدین‪ ،‬لسان العرب ‪.)2841.،32،‬والعدول عن الخطبه یعنی‪ :‬تراجع احد الخطیبین نهائیا‬ ‫عن مشروع الزواج بالخطیب االخر والتوقف عن متابعه االجراءات المودیه الی اتمام العقد‬ ‫بینهما‪.‬‬ ‫اصطالحا‪ :‬عرفه فقهاء الجعفریه(الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه ص‪ )6.7‬بانه‬ ‫العدول من المعین الی الفضل‪ ،‬کالعدول من االفراد الی القفران‪ ،‬او هو العدول الی الفضل‬ ‫لمن علیه الدنی‪ .‬وعرف العدول عن الخطبه من‬ ‫المعاصر(العاملی‪ ،‬زین الدین‪ ،‬الروضه البهیه‬ ‫ج‪,2‬ص‪ )527‬یبانه تراجع طرفی الخطبه او احدهما بعد تمامها وحصول االیجاب والقبول فیها وانه‬ ‫التحلل من الوعد‪ ،‬الذی بین الطرفین بابرام عقد الزواج فی المستقبل باعتبار حق الخاطب‬ ‫والمخطو به فی الخطبه المقرر له قانونا وشرعا و یکون له الرجوع دون بیان السباب فی العدول‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬جواز العدول عن الخطبه شرعا‬ ‫اتفق علماء الحنفیه والشافعیه والحنابله والجعفریه(مجله کلیه العلوم والقانون والسیاسه‪ ،‬العدول عن الخطبه‬ ‫واثره فی استرداد الهدایا والمهر (دراسه مقارنه بین الشریعه والقانون) م‪.‬د‪ .‬نشوان زکی سلیمان\محمد خلیل عبد‬ ‫الکریم\جامعه الموصل \ کلیه الحقوق) علی اجازه العدول عن الخطبه باعتبارها وعد غیر ملزم وان‬ ‫العدول عنها حقا لکل من الطرفین‪ ،‬باعتبار ان الخطبه اتفاق رضائی ومقدمه من مقدمات الزواج‬ ‫وان القول بخالف ذلک یجعل من الخطبه عقد ملزم وان الزواج عالقه شخصیه ال سبیل لقامتها‬ صفحه 207 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪117 /….‬‬ ‫زمخشری از مفسرین اهل سنت در الکشاف در ترجمه قوام اورده‪:‬‬ ‫«امرین ناهین‪ ،‬کما یقوم الواله علی الرعایا" یعنی‪ :‬امر و نهی کننده همانند‬ ‫امر و نهی حاکمان بر رعیت‪( ».‬زمخشری ‪،‬چاپ سوم)‬ ‫‪ .2‬معنای اصطالحی قوام از دیدگاه فقها‬ ‫در کتاب های فقهی ماهیت قوامیت با واژه هایی مانند سلطنت‪ ،‬والیت‪ ،‬سیاست و تدبیر‬ ‫همچون تدبیر والیان نسبت به مردم‪ ،‬تبیین شده است‪.‬‬ ‫در فقه شیعه منظور از ریاست‪ ،‬تصمیم گیری نهائی در امور خانواده و مراعات مصالح ان است‬ ‫مانند انتخاب محل سکونت‪ ،‬انتخاب شغل زن و نظایر ان که از اختیارات شوهر هستند که‬ ‫برخی را قانون نیز مشخص کرده و مواردی را که قانون مشخص نکرده مطابق عرف و عادت و‬ ‫رو یه عقالئی مشخص و اعمال میشود‪( .‬محقق داماد‪ ،‬ص‪)288‬‬ ‫شیخ طوسی در المبسوط می گو ید‪:‬‬ ‫«القوام علی الغیر هو المتکفل بامره من نفقه و کسوه و غیر ذل؛‬ ‫قوام بر دیگری کسی است که عهدهدار امور او است از جمله مخارج زندگی‪ ،‬پوشاک‪ ،‬و غیر ان‪.‬‬ ‫(طوسی ابوجعفر‪،‬چاپ سوم‪،‬ج‪6‬ص‪)2‬‬ ‫شیخ در جای دیگری از مبسوط در معنای ایه الرجال قوامون علی النساء میفرمایند‪:‬‬ ‫«انهم قوامون بحقوق النساء التی لهن علی الزواج‪ .‬؛‬ ‫یعنی مردان عهدهدار حقوقی از زنان هستند که با ازدواج بر عهدهشان امده است‪( ».‬طوسی‬ ‫ابوجعفر‪،‬چاپ سوم‪،‬ج‪4‬ص‪)324‬‬ ‫فخرالمحققین در ایضاح الفوائد معنی قوام را اولی به امور زن می داند؛‬ ‫معنی القوام علی الشخص الذی هو اولی بامره‪(.‬فخرالمحققین ‪،‬چاپ اول)‬ صفحه 119 ‫‪ /206‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بدو رضا اطرافها انفسهم وحریه الزواج من الحریات العامه لکل انسان‪ ,‬لذلک یرون ان لکل من‬ ‫طرفی الخطبه العدول عنها سواء هناک مبرر لو بدون مبرر‪.‬‬ ‫ثالثا‪ :‬حکم المهر عند العدول فی الخطبه‬ ‫اجمع الفقهاء علی ان الخطبه اذا انتهت بالعدول قبل العقد وکان الخاطب قد ادی المهر کامال‬ ‫او جزء منه الی المخطو به لولیها بعلمها‪ ،‬یکون له باسترداد عین مال ما اداه اذا کان قائما لبدل‬ ‫مثله او قیمته لذا هلک او استهلک‪ ،‬والسبب هو ان المراه تستحق نصف المهر بالعقد والنصف‬ ‫االخر بالدخول‪ .‬او عنما یعقد علیها بالزواج‪ ،‬وال فرق فی ذلک بین الخاطب والمخطو به لعدم‬ ‫تعلق حق المخطو به به‪ .‬لنها لم تعد زوجه‪ ،‬والخطبه وعد بالزواج‪ ،‬فحکم المهر عندها فی هذه‬ ‫الحاله یعتبر ودیعه وحکمه حکم الودیعه لذا یجب علیها رده‪.‬‬ ‫الماده ‪ :1‬ان الزواج اسم للعقد الذی ینشا عنه العالقه الزوجیه الخاصه بین الرجل والمراه‪.‬‬ ‫الماده ‪ :2‬خطبه الرجل للمراه المجرده من العقد ال تلزمها بالزواج منه‪ ،‬ومثلها العد به‪ ،‬وقبض‬ ‫المهر‪ ،‬وقبول مقداره‪ ،‬وتبادل الهدایا‪.‬‬ ‫الماده ‪ 3‬ا‪ :‬اذا عدل احد الطرفین عن الرغبه فی الزواج فللخاطب ان یسترد المهر الذی اداه او‬ ‫قیمته یوم تلفه ان تعذر رد عینه‪.‬‬ ‫الماده ‪3‬ب‪ :‬اذا اشترت المخطو به بمقدار مهرها او بعضه جهاز او تصرفت فیه علی نحو الهبه‬ ‫والصدقه والتبرع ثم عد لحدهما عن الرغبه فی الزواج فعلیها رد المهر بحاله الفعلی ان کان‬ ‫نقدا فنقد او کان عین فعینی او المرجوع منهما اال ان یتصالحا علی غیر ذلک‪ .‬والصلح سید‬ ‫االحکام‪.‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ا‪ :‬اذا عدلت المخطو به او الخاطب نفسه عن الرغبه فی الزواج تسترد الهدایا المعلقه‬ ‫والمقیده باستخدامها فی مراسیم الزواج والحیاه الزوجیه‪.‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ب‪ :‬اما اذا کانت غیر مقیده بمراسم الزواج والحیاه الزوجیه بل منجزه ال تسترد مع‬ ‫تصرف المخطو به الموهوب لها فی العین الموهو به تصرفا ناقال او متلفا‪.‬‬ صفحه 208 ‫‪ /118‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫معنای اصطالحی قوام از دیدگاه اندیشمندان‪:‬‬ ‫عالمه محمدتقی جعفری چهار فرض برای سرپرستی خانواده بیان می نماید‪ .‬زن و مرد هر دو‬ ‫سرپرستی را بر عهده گیرند؛ سرپرستی خانواده به عهده زن باشد؛ حالت پدرساالری و چهارم‪:‬‬ ‫نظام شورایی برای اداره خانواده با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد‪ .‬ایشان در این ارتباط چنین‬ ‫گفته است‪:‬‬ ‫«این حالت (چهارم) برای اداره منطقی خانواده‪ ،‬شرط الزم و فوق العاده با اهمیت است؛ حتی‬ ‫در خانواده هایی که فرزندان انان نیز رشد یافته و از معلومات و تجارب مفید برخوردار شده اند؛‬ ‫به شرط ان که طرفین شورا با کمال تقوا و عدالت و بی طرفی رفتار کنند و از تمایالت شخصی‬ ‫در اداره خانواده دست بردارند‪ .‬مسلم است که کارایی تصمیم های اخذ شده در شورا در نتیجه‬ ‫گیری محض خالصه نمی شود‪ ،‬بلکه بایستی این نتیجه به مرحله اجرا در اید‪ .‬این عامل اجرا در‬ ‫ایدئولوژی اسالم‪ ،‬مرد معتدل است که با کلمه سرپرست مسئول که معنی (قوام) است‪ ،‬تعبیر‬ ‫شده است‪(.».‬جعفری محمدتقی‪،‬ص‪)267‬‬ ‫در نظری مشابه ایتالله جوادی املی قوامیت را مسئولیت اجرایی و محدود به حوزه خانواده می‬ ‫داند(جوادی املی‪،‬چاپ دوم ‪،‬ص‪ )391‬در سو یی دیگر ایتالله مصباح که اسالم را مدافع‬ ‫جدی نظام پدر سرپرستی قلمداد می نماید پدر را در خانواده پدرساالر نان اور‪ ،‬مدیر و فرد‬ ‫مقتدر خانواده و مادر را مسئول گرم نگاهداشتن کانون خانوادگی می داند‪ .‬ایت الله محمد‬ ‫حسین فضل الله قوامیت را سازماندهی و مدیریت خانواده معنا می نماید‪ .‬در نظر ایشان و یژگی‬ ‫های جسمی و روحی مرد و مسئولیت او در تامین هزینه همسر سبب شده است که این والیت‬ ‫از ان مرد باشد‪(”.‬دهقان مجید‪ ،‬ش ‪)38‬‬ صفحه 120 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪207 /‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ج‪ :‬یستثنی من البند السابق ما‬ ‫اذا کان بین الخاطب والمخطو به صله قرابه(ال عصفور‪،‬‬ ‫محسن ‪ ،‬احکام الحوال الشخصیه ‪-‬علی ضوء الفقه الجعفری‪ ،‬ص‪( ،)2‬ای تکون الهدیه الزمه)‪.‬‬ ‫اولیاء العقد‬ ‫تعببن الوالیه فی الزواج‪:‬‬ ‫ال والیه فی عقد النکاح لغیر الب والجد لالب و ان عال والمولی والوصی والحاکم‪ .‬وهل‬ ‫یشترط فی والیه الجد بقاء الب قیل نعم مصیرا الی روایه ال تخلو من ضعف والوجه انه ال‬ ‫یشترط‪ {.‬فانکحوهن باذن اهلهن}( النساء ‪ )25 :‬وقال ’النکاح اال بولی(الحلی‪ ،‬الحسن بن یوسف بن‬ ‫المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء ‪ -‬ط القدیمه‪ ،‬الجزء ‪ 2 :‬صفحه ‪).599 :‬‬ ‫وتثبت والیه الب والجد لالب علی الصغیره و ان ذهبت بکارتها بوطء او غیره وال خیار لها بعد‬ ‫بلوغها علی اشهر الروایتین وکذا لو زوج الب او الجد الولد الصغیر لزمه العقد وال خیار له مع‬ ‫بلوغه ورشده علی الشهر‪.‬‬ ‫وهل یثبت والیتهما علی البکر الرشیده فیه روایات اظهرها سقوط الوالیه عنها وثبوت الوالیه‬ ‫لنفسها فی الدائم والمنقطع‪.‬ولو زوجها احدهما لم یمض عقده اال برضاها ومن الصحاب من‬ ‫اذن لها فی الدائم دون المنقطع ومنهم من عکس ومنهم من اسقط امرها معهما فیهما وفیه روایه‬ ‫اخری داله علی شرکتهما فی الوالیه حتی ال یجوز لهما ان ینفردا عنها بالعقد‪.‬ال یجوز للصغیره‬ ‫العقد علی نفسها اال باذن الب والجد(الحلی‪ ،‬یحیی بن سعید‪ ،‬شرائع االسالم فی مسائل الحالل والحرام‪،‬‬ ‫الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ ، )220 :‬وال یجوز للبالغه البکر غیر الرشیده ان تجری العقد اال باذنهما‪ ،‬فان‬ ‫عقدت بغیر اذنهما خالفت ا‬ ‫السنه‪ ،‬وکان العقد موقوفا علی امضائهما‪ .‬قال االمام الصادق ×‪« :‬ال‬ ‫تزوج ذوات اﻵباء من البکار اال باذن ابائهن»‪ (.‬الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬تهذیب االحکام ‪)379 :7‬‬ ‫فلالب والجد والیه علی الصغیره والبالغه غیر الرشیده‪ ،‬فهما اعرف منها وقد ترجح والیه الجد‬ ‫علی والیه الب‪ ،‬و ان سبق الب الی العقد لم یکن للجد اعتراض علیه‪ .‬و اذا سبق احدهما الی‬ ‫العقد لم یکن لالخر فسخه‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ :‬الجزء‪ 18 :‬صفحه‪ )62 :‬وتسقط الوالیه‬ صفحه 209 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪119 /….‬‬ ‫‪-4-2-1‬جمعبندی معانی لغوی و اصطالحی‪:‬‬ ‫با ذکر چند نکته به جمع بندی مطالب مذکور در معنای لغوی و اصطالحی "قوام" اشاره‬ ‫میکنیم‪:‬‬ ‫نکته اول‪ :‬با توجه به وجه مشترک بین معانی لغوی و محوریت کالم ابن فارس متوفای ‪315‬ه از‬ ‫لغو یان متقدم و نزدیک عصر نص‪ ،‬که اهتمام به ریشهیابی و تبیین معنای اصلی لغات دارد‬ ‫میتوان گفت‪ :‬قوامیت مردان بر زنان‪ ،‬نوعی انتصاب و واگذار کردن مسوولیت به مرد است‪.‬‬ ‫طبیعتا هر منصب یا مسوولیتی در ارتباط بین انسانها دو طرف دارد که عنوان مسوول یک طرف‬ ‫را از حیث اعتبار مورد نظر باالتر از سایرین قرار میدهد‪.‬‬ ‫نکته دوم‪ :‬سایر جزئیاتی که در کالم عالمان لغت و اصطالحات تفسیری و فقهی اشاره شد مانند‬ ‫محافظت‪ ،‬اصالح و سرپرستی از توابع و اثار خانوادگی و اجتماعی همین اعتبار و منصب برای‬ ‫مرد است‪.‬‬ ‫نکته سوم‪ :‬قوامیت فرع بر دو نکته مذکور در ایه است‪:‬‬ ‫الف‪" :‬بما فضل الله بعضهم علی بعض" برتری مردان بر زنان‬ ‫ب‪" :‬و بما انفقوا" پرداخت هزینه معاش زنان‪.‬‬ ‫لذا در ایه‪ ،‬قوامیت تابع این دو نکته شمرده شده نه اینکه اصل قوامیت باشد و برتری و نفقه تابع‬ ‫ان باشند‪ .‬پس منشا قوامیت دو نکته است یکی امر تکو ینی و دیگری اعتباری‪.‬‬ ‫نکته چهارم‪ :‬در تحلیل این واژه نباید از اولو یت و سلطهای که در معنای واژه قوام اشراب شده‬ ‫غافل شد لذا تشبیه و تقلیل جایگاه قوامیت مرد به صرف مدیریت اجرایی یک شورا صحیح‬ ‫نخواهد بود زیرا سرپرست یک شورا حق تصمیمگیری مستقل و جدای از نظر هیئت امناء یا‬ ‫اساس نامه شرکت ندارد‪ ،‬در حالی که مرد در بعض امور مستقال حق اعمال نظر دارد مانند حق‬ ‫مسکن و حق تکثیر نسل‪.‬‬ صفحه 121 ‫‪ /208‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فی حاله منعهما البنت البالغه الرشیده من الزواج بالکفاء‪ ،‬فلها الحق ان تجری العقد بغیر اذن‬ ‫منهما‪ ،‬ولم یکن لهما وتسقط الوالیه فی حاله منعهم البنت البالغه الرشیده من الزواج بالکفاء‪،‬‬ ‫فلها الحق ان تجری العقد بغیر اذن منهما‪ ،‬ولم یکن لهما‪ ،‬الفسخ‪ .‬وال والیه لحد علی غیر‬ ‫الباکر‪ ،‬ولکن یستحب لها ان تعقد باذنهما‪ ،‬واستشاره الب او الجد وطلب اذنهما من القضایا‬ ‫المحببه لدی الشریعه ولدی العرف لن الزواج هو تعمیق للعالقات االجتماعیه بینا لزوج‬ ‫والزوجه وارحامهما‪ ،‬فلیس من الحصافه ان تتزوج المراه دون اذن من ابیها او جدها او کلیهما‪،‬‬ ‫ا‬ ‫وکذا الحال فی الرجل‪ .‬سئل االمام الصادق‪ × :‬عن زواج غیر الباکر‪ (،‬الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال‬ ‫یحضره الفقیه ج ‪ :3‬ص ‪ )397‬فقال‪ :‬هی املک بنفسها‪ ،‬تولی امرها من شاءت اذا کان کفوا بعد ان‬ ‫تکون قد نکحت زوجا قبل ذلک‪ ،‬و یجوز للباکر العقد علی نفسها فی حاله غیبه ولیها‬ ‫عنها(الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال یحضره الفقیه‪ ، )397 :3 ،‬والغیبه هنا هی الغیبه الطو یله التی ینقطع‬ ‫بها االتصال بین البنت وابیها او جدها بحیث ال تستطیع االستئذان‪ ،‬ومثال ذلک‪ ،‬سفر الولی الی‬ ‫خارج البالد‪ ،‬او فقده‪ ،‬فلیس من العقل ان تنتظر الفتاه ولیها المجهول الحال فتره زمنیه تضر‬ ‫بحالها وهی بحاجه الی الزواج‪.‬‬ صفحه 210 ‫‪ /120‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫با توجه به این نکات به این نتیجه میرسیم که بهترین تعبیر از واژه قوام‪ ،‬و بهترین معادل فارسی‬ ‫برای ان واژه سرپرست خواهد بود‪ .‬البته در شریعت اسالم اگر چه به موجب تعلیمات اسالمی‬ ‫هر یک از زن و مرد حقوقی نسبت به یکدیگر دارند و هیچ یک اجازه تجاوز به حقوق دیگری را‬ ‫ندارد و نمیتواند از انجام وظایف و تکالیف خود خودداری نماید‪ ،‬یا از حدود اختیارات خو یش‬ ‫تعدی کند؛ در عین حال برای حفظ نظام خانواده که خود یک جامعه کوچک است‪ ،‬رئیس و‬ ‫سرپرست معین گردیده‪.‬‬ ‫دالیل قوامیت‬ ‫محکمترین سند قوامیت مردان بر زنان ایه ‪ 34‬سوره نساء است‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ ََ‬ ‫ا َ َ ََ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ‬ ‫«الر َجال قو اامون علی الن َساء ب َما فضل الل اه َب ْعض اه ْم علی َب ْعض َو ب َما انفقوا م ْن ا ْم َوالهم‪».‬‬ ‫ٍ‬ ‫خداوند مردان را بر زنان ریاست و سرپرستی داده است‪ ،‬به واسطه ان برتری که خدا بعضیشان‬ ‫را بر بعض دیگر داده‪ ،‬و نیز به واسطه ان که مردان از مال خود نفقه میدهند‪.‬‬ ‫قبــل از بررســی ایــن ایــه و معــانی و برداشــت هــای مختلفــی کــه از ان صـ ورت گرفته‪،‬بیشــتر‬ ‫مفسران شیعه معتقدند ایــه ‪ 34‬ســوره نســاء بــر برتــری و ســیطره نــوع مــردان بـ ر زنــان داللـ ت‬ ‫ََ‬ ‫دارد‪ .‬قــران کــریم در ایــه شــریفه َ«و للرجــال عل ـیهن درجـ ه‪(».‬بقره ‪ )228‬نیــز بــه موضــوع‬ ‫سرپرستی مردان بر زنان اشاره دارد‪.‬‬ ‫در تفسیر المیزان امده است‪ :‬مردان قائم بر زنانند و علت این امر دو چیز است‪:‬‬ ‫یکی زیادت هایی است که خدای تعالی به مردان داده‪ ،‬به حسب طاقتی که بر اعمال دشوار و‬ ‫امثال ان دارند و دیگر به خاطر مهریه ای است که مردان به زنان می دهند‪ ،‬و نفقه ای که همواره‬ ‫به انان می پردازند‪.‬‬ ‫ایشان در ادامه تاکید می کنند‪ :‬قیومیت مرد بر زنش به این نیست که سلب ازادی از اراده زن و‬ ‫تصرفاتش در انچه مالک ان است بکند‪ ،‬و معنای قیمومت مرد این نیست که استقالل زن را در‬ ‫حفظ حقوق فردی و اجتماعی او‪ ،‬و دفاع از منافعش سلب کند‪ ،‬پس زن همچنان استقالل و‬ صفحه 122 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪209 /‬‬ ‫الخاتمه والنتائج‬ ‫‪ .1‬الخطبه مشروعه فی الفقه ومستحسنه‪ ،‬لما تتیح من التروی والتبین مما یودی الی توفیر‬ ‫قدر ا کبر من االنسجام والتفاهم بین الزوجین‪ ،‬واطالع احدهما علی االخر قبل‬ ‫الزواج‪ .‬وهی مشروعه کتابا وسنه‪.‬‬ ‫‪ .2‬اختیار الزوجه الصالحه یکون علی اساس الدین بالدرجه االولی‪ ،‬والجمال والحسب‪.‬‬ ‫‪ .3‬علی الولی ان ال یزوج کریمته اال لذی الدین واالخالق‪ ،‬حتی یحسن معاشرتها‪ ،‬فانه‬ ‫ان احبها ا کرمها وان ابغضها لم یظلمها‪.‬‬ ‫‪ .4‬ال تجوز خطبه المراه اال ان تکون خالیه من الموانع الشرعیه التی تمنع زواجه منها‬ ‫والثانی اال تکون مخطو به لرجل غیره اال ان یترک خطبته‪.‬‬ ‫‪ .5‬یکره الزواج من امراه زانیه او متولده من زنا‪ ،‬او فی نسبها من یعاب علیه لقوله اختاروا‬ ‫لنطفکم فان العرق دساس‬ ‫‪ .6‬للرجل جواز النظر الی من یرید خطبتها‪ ،‬ولکن ضمن الحدود التی حددها الشرع‬ ‫کذلک یجوز للمراه ان تنظر الی الرجل بنفس الضوابط حتی یرتفع الغرر‪.‬‬ ‫‪ .7‬الخطبه وعد بالزواج‪ ،‬والتعامل مع المخطو به کالتعامل مع االجنبیه‪.‬‬ ‫‪ .8‬وال یجوز الخروج مع الخطیب وال الخلوه معه اال بمحرم‪.‬‬ ‫‪ .9‬من اداب الخطبه ومقدماتها صاله رکعتین والدعاء بالماثور‪.‬‬ ‫‪ .10‬ال یجوز اکراه البنت علی الزواج‪ ،‬ولیکون ذلک اال عن رضا منها‪.‬‬ ‫‪ .11‬ال نکاح للبنت الباکر اال بولی‪ ،‬والولی هنا االب او الجد لالب‪ ،‬وال والیه لالب علی‬ ‫الشیب‪.‬‬ ‫‪ .12‬یجوز العدول عن الخطبه قبل العقد والیلتم علی الخطیب شیء لنه مجرد وعد‪.‬‬ ‫‪ .13‬العدول بعد اجراء العقد الشرعی یعتبر طالق‪ ،‬وحکمه حکم الطالق قبل الدخول‬ ‫‪ .14‬سماع صوت المراه الجنبیه جائز من قبل الرجال ولکن من غیر تلذذ ومع الحجاب‪،‬‬ ‫وقد دلت السیره علی جوازه‪ ،‬فرسول الله ’ ـ کما هو متواتر ـ کان یسمع صوت النساء‪،‬‬ صفحه 211 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪121 /….‬‬ ‫ازادی خود را دارد‪ ،‬هم می تواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند‪ ،‬و هم می تواند از‬ ‫ان دفاع نماید و هم می تواند برای رسیدن به این هدف هایش به مقدماتی که او را به اهدافش‬ ‫می رساند‪ ،‬متوسل شود‪ .‬بلکه معنای قیمومت مرد این است که مرد به خاطر اینکه هزینه زندگی‬ ‫زن را از مال خودش می پردازد تا از او استمتاع ببرد‪ ،‬پس بر او نیز الزم است در تمامی انچه‬ ‫مر بوط به استمتاع و همخوابگی مرد می شود او را اطاعت کند‪ ،‬و نیز ناموس او را در غیاب او‬ ‫حفظ کند‪ ،‬و وقتی غایب است مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد‪ ،‬و ان بیگانه را از زیبائی های‬ ‫جسم خود که مخصوص شوهر است‪ ،‬تمتع ندهد و نیز در اموالی که شوهرش در طرف ازدواج‬ ‫و اشتراک در زندگی خانوادگی به دست او سپرده و او را مسلط بر ان ساخته‪ ،‬خیانت‬ ‫نکند‪(.‬طباطبایی محمد حسین ‪،‬ج‪ 4‬ص‪)546‬‬ ‫مفسران دیگر نیز مانند شیخ طوسی در تفسیر تبیان (طوسی ‪ ،‬ج‪ 3‬ص‪ )189‬و شیخ طبرسی در‬ ‫مجمع البیان(طبرسی‪ ،‬ج‪ 3‬ص ‪ )69‬با استناد به همین ایه‪ ،‬به ریاست مرد بر زن قائلند‪.‬‬ ‫برخی نیز مانند ایت الله جوادی املی‪ ،‬قوامیت مرد را نه از باب فضیلت‪ ،‬بلکه از باب وظیفه‬ ‫دانسته اند‪.‬‬ ‫در اصول بنیادی تقرب و تکامل‪ ،‬بین زن و مرد فرقی نیست‪ .‬برای مثال وقتی که زن در مقابل مرد‬ ‫ا‬ ‫و مرد در مقابل زن به عنوان دو صنف مطرح است‪ ،‬هرگز مرد قوام و قیم زن نیست‪( .‬الرجال‬ ‫َ َ ََ‬ ‫قو اامون علی النساء)‪ ،‬مربوط به انجایی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن‬ ‫باشد‪ ،...‬عالوه بر انکه قوام بودن‪ ،‬نشانه کمال و تقرب الی الله نیست‪ ...‬این مدیریت‪ ،‬فخر‬ ‫معنوی نیست؛ بلکه یک کار اجرایی است‪ .‬این چنین نیست که ان کس که رئیس یا مسئول و قیم‬ ‫و قوام شد‪ ،‬به خدا نزدیک تر باشد؛ بلکه ان فقط یک مسئولیت اجرایی است‪ ...‬و چون مسئول‬ ‫تامین هز ینه‪ ،‬مرد است‪ ،‬سرپرستی داخل منزل هم با مرد است؛ اما چنین نیست که از این‬ ‫سرپرستی بخواهد مز یتی هم به دست اورد و بگو ید من چون سرپرستم‪ ،‬پس افضل هستم‪ .‬روح‬ ‫قیوم و قوام بودن‪ ،‬وظیفه است و این چنین نیست که قران به زن بگو ید تو تحت فرمان مرد‬ ‫هستی؛ بلکه به مرد می گو ید تو سرپرستی زن و منزل را بر عهده بگیر‪.‬‬ صفحه 123 ‫‪ /210‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫وکن یسالنه عن شوون الدین‪ ،‬وقد اشتهر ان الزهراء ÷ خطبتها فی المسجد النبوی‬ ‫الشریف ومعارضتها لبی بکر وعمر فی خصوص الخالفه‪ ،‬وفدک‪.‬‬ ‫‪ .15‬و یکره السالم علی الشابه وسماع صوتها‪ .‬ال باس بسماع صوت الجنبیه‪ ،‬ما لم یکن‬ ‫تلذذ وال ریبه‪ ،‬من غیر فرق بین العمی والبصیر‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ .16‬یحرم مصافحه المراه الجنبیه مباشره‪ ،‬و یجوز من وراء الثیاب بان یکون عازال بین‬ ‫الیدین بشرط اال یغمز کفها‪ ،‬فان غمز الکف من المحرمات‪ ،‬قال االمام الصادق‪× :‬‬ ‫«ال یحل للرجل ان یصافح المراه اال امراه یحرم علیه ان یتزوجها‪ :‬اخت او بنت او‬ ‫ا‬ ‫ُّ‬ ‫عمه او خاله او ابنه اخت او نحوها‪ ،‬فاما المراه التی یحل له ان یتزوجها فال یصافحها‬ ‫اال من وراء الثوب وال یغمز کفها"‪ .‬فالمصافحه حرام بین الرجل والمراه‪ ،‬و یمکن‬ ‫لالنسان الذی یعیش فی اوساط االختالط او فی مجتمعات غیر اسالمیه ان یصافح من‬ ‫وراء الثیاب دفعا للحرج الذی یوجهه‪ ،‬کما فعل النبی ’ عند مبایعه النساء‪.‬‬ ‫ُّ‬ ‫‪ .17‬حرم االسالم االختالء بالمراه الجنبیه التی یحل له ان یتزوجها‪ ،‬قال رسول الله‪« ’:‬ال‬ ‫یخلون رجل بامراه‪ ،‬فان ثالثهما الشیطان"‪ .‬والمحرم من السماع هو السماع الموجب‬ ‫للذه والفتنه‪ .‬ولذا حرم االسالم علی المراه ترقیق القول وتلیین الکالم بالصوره التی‬ ‫معان مثیره‪ ،‬فال بد ان‬ ‫تثیر الرجال‪ ،‬او یکون الکالم بنفسه مودیا لالثاره الحتوائه علی ٍ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫یکون الکالم مستقیما بریئا من الریبه موافقا للدین‪ .‬قال تعالی‪ :‬فال تخضع َن بالقول‬ ‫َ َ ٌ ا َ َ ً‬ ‫َف َی َ‬ ‫وال م ا‬ ‫عروفا‪.‬‬ ‫طم َع الذی فی قلبه مرض وقلن ق‬ ‫‪ .18‬وقال االمام جعفر الصادق ×‪« :‬فیما اخذ رسول الله البیعه علی النساء ‪ ...‬وال یقعدن‬ ‫خال من الناس فی موضع‬ ‫مع الرجال فی الخالء‪ .‬واالختالء یعنی االنفراد فی مکان ٍ‬ ‫واحد ال یصله احد مع عدم المن من الفساد‪ ،‬لن االختالء یودی الشهوه وتیسیر‬ ‫مقدمات االنحراف‪ ،‬وقد اعتاد البعض علی ترک الخ مع الزوجه او ابن الخ مع زوجه‬ ‫ا‬ ‫العم او ما شابه ذلک‪ ،‬وهو من االمور التی حرمتها الشریعه اال فی حاالت الضروره‬ ‫القصوی‪.‬‬ صفحه 212 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪211 /‬‬ ‫‪ .19‬عدم جواز الخلوه بالجنبیه‪ ،‬وهی کثیره‪ ،‬وفی بعضها التعلیل بان ثالثهما الشیطان‪.‬‬ ‫وتقریب االستدالل بها انها تدل علی حرمه الخلوه من جهه ان الشیطان فی تلک‬ ‫الحاله ثالثهما و یهیج القوه الشهو یه‪،‬‬ ‫‪ .20‬اوجب االسالم االستئذان فی حاله دخول الرجل علی المراه‪ ،‬قال االمام الصادق×‪:‬‬ ‫«نهی رسول الله ان یدخل الرجال علی النساء اال باذنهن»‪ .‬وفی روایه (ان یدخل‬ ‫داخل علی النساء اال باذن اولیائهن)‪ .‬فاالستئذان واجب‪ ،‬وهو حق شخصی للمراه من‬ ‫ا‬ ‫جهه‪ ،‬وهو یحول عن الوقوع فیما هو حرام علی الرجال من جهه اخری‪ ،‬فطلب االذن‬ ‫یتیح للمراه الفرصه الرتداء حجابها‪ ،‬و بذلک یتجنب الرجل النظره المحرمه‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪ .21‬ال سلطه للخاطب علی مخطو بته‪ ،‬حیث ان الخطبه مجرد وعد ال یترتب علیه اثر من‬ ‫الناحیه الشرعیه‪ ،‬وانه یعد اجنبیا علیها وتترتب علیه احکام التعامل مع الجنبیه‪ ،‬من‬ ‫حیث الحجا والتحدث والنظر والخلوه والخروج‪.‬‬ ‫‪ .22‬یجوز العدول عن الخطبه لنها وعد ال یترتب علیه اثر‪.‬‬ صفحه 213 ‫‪ /122‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ایشان در ادامه بحث می فرماید‪:‬‬ ‫ا َ َ ََ‬ ‫هرگز (الرجال قو اامون علی النساء) نیامده است فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگو ید تو‬ ‫فرمانروا هستی و هر چه می خواهی‪ ،‬بکن؛ چون اگر مرد از محل کار بیرون بیاید و به منزل‬ ‫نرود‪ ،‬قوام و فرمانروا و مدیر نیست‪ .‬بنابراین اگر اسالم‪ ،‬این دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر‬ ‫می کند‪ ،‬به زن دستور تمکین می دهد و به مرد دستور سرپرستی می دهد؛ تنها بیان وظیفه است‬ ‫و هیچ یک نه معیار فضیلت است نه موجب نقص‪(.‬جوادی املی‪ ،1393،‬ص ‪).367‬‬ ‫فخرالمحققین میگو ید‪:‬‬ ‫ا َ ا َ ََ‬ ‫«ان کل زوج له علی زوجته تسلط و سبیل‪ .....‬فلقوله تعالی الرجال قوامون علی النساء»؛ هر‬ ‫ا َ َ ََ‬ ‫مردی بر همسر خود سلطه و ریاست دارد‪ ،‬چون خداوند فرموده «الر َجال قو اامون علی‬ ‫الن َساء‪(».‬فخرالمحققین ‪ ،‬ج‪ ،3‬ص ‪)103‬‬ ‫محقق کرکی نیز به همین علت تبعیت زن از مرد را واجب میداند (محقق کرکی‪1408،‬ق‪ ،‬ص ‪)199‬‬ ‫در تفسیر شریف الهیجی چنین امده است‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫بما فضل الل اه بسبب زیادتی که داده است خدای تعالی بعضه ْم بعضی ایشان را که مردانند علی‬ ‫َب ْعض بر بعضی دیگر که زنانند بقوت بدن و کمال عقل و حسن تدبیر و اختصاص نبوت و‬ ‫ٍ‬ ‫امامت و والیت و اقامت شعائر اسالم و جهاد و زیادتی نصیب در میراث و این فضل موهبتی‬ ‫َ‬ ‫ََْ ا‬ ‫است َو بما انفقوا و بسبب انفاق و بخششی که مردان بر زنان میکنند م ْن ا ْمواله ْم از مالهای‬ ‫خودشان و این فضل کسبی است (اشکوری‪ ،‬چاپ‪ :‬اول‪ 1373 ،‬ه‪.‬ش‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪)469‬‬ ‫استاد محمدتقی جعفری نیز برای اداره خانواده‪ ،‬چهار صورت را ارائه می کند‪ :‬زن و مرد با هم‬ ‫سرپرستی را به عهده گیرند؛ سرپرستی خانواده به عهده زن باشد؛ حالت پدرساالری؛ نظام‬ ‫شورایی برای اداره خانواده با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد‪ .‬وی در ادامه با اشاره به حالت‬ ‫چهارم می گو ید‪:‬‬ ‫«این حالت برای اداره منطقی خانواده‪ ،‬شرط الزم و فوق العاده با اهمیت است‪ ،‬به شرط انکه‬ ‫طرفین شورا‪ ،‬حتی در خانواده هایی که فرزندان انان نیز رشد یافته و از معلومات و تجارب مفید‬ صفحه 124 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪123 /….‬‬ ‫برخوردار شده اند؛ اعضای شورا با کمال تقوا و عدالت و بی طرفی از تمایالت شخصی در اداره‬ ‫خانواده دست به کار شوند‪ .‬مسلم است که کار اجرای تصمیم های اخذ شده در شورا‪ ،‬در نتیجه‬ ‫گیری محض خالصه نمی شود؛ بلکه بایستی این نتیجه به مرحله اجرا در اید‪ .‬این عامل اجرا در‬ ‫ایدئولوژی اسالم‪ ،‬مرد معتدل است که با کلمه سرپرست و مسئول که معنای "قوام" است؛ تعبیر‬ ‫شده است(جعفری محمد تقی‪ ،‬ص ‪)267‬‬ صفحه 125 ‫‪ /212‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم ‪.‬‬ ‫‪ -2‬ال عصفور‪ ،‬محسن‪ ،‬احکام الحوال الشخصیه علی فقه االمامیه‪.‬‬ ‫‪ -3‬البحرانی‪ ،‬یوسف بن احمد‪ ،‬الحدائق الناضره‪ ،‬موسسه النشر االسالمی التابعه لجماعه المدرسین‪.‬‬ ‫قم‪.‬‬ ‫‪ -4‬البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬قم تاریخ الطبع‪ 1373 :‬ه ش ‪ 1415 -‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -5‬بن منظور‪ ،‬جمال الدین‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬دار احیاء التراث العربی‪ ،‬موسسه التاریخ العربی‪ ،‬ط الثانیه‪،‬‬ ‫بیروت‪ ،‬لبنان‪.‬‬ ‫‪ -6‬الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ ،‬فی شرح شرائع االسالم‪ ،‬دار احیاء التراث‪ ،‬بیروت ‪-7‬‬ ‫‪.1362‬‬ ‫‪ -7‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه دار احیاء التراث‪ ،‬بیروت‪ 1410-1382،‬م‪.‬‬ ‫‪ -8‬الحلی ‪ ،‬الحسن بن یوسف ‪،‬موسسه ال البیت ع الحیاء التراث ‪،‬قم ‪ 1414،‬ه ‪. 1372-‬‬ ‫‪ -9‬الحلی‪ ،‬الحسن بن المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء‪ ،‬الطبعه‪ :‬الولی‪ ،1414 :‬قم‪ :‬موسسه ال البیت ^ الحیاء‬ ‫التراث‪.‬‬ ‫‪ -10‬الحلی‪ ،‬جعفر بن الحسن بن یحیی‪ ،‬شرائع االسالم‪ ،‬انتشارات استقالل‪ ،‬ط السادسه‪ 1383-‬ش‪.‬‬ ‫‪ -11‬الحلی‪ ،‬محمد بن الحسن بن یوسف بن المطهر‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ ،‬ط‪ 1387 ،1‬ه‪.‬‬ ‫‪ -12‬الراغب‪ ،‬الحسین بن محمد‪ ،‬المفردات فی غریب القران دار القلم‪ ،‬بیروت‪ -‬ط‪ -‬الولی ‪1412‬ه‬ ‫‪ -13‬الری شهری‪ ،‬محمدی‪ ،‬میزان الحکمه‪ ،‬ط الولی‪ ،‬دار الحدیث‪1422 ،‬ه – ‪ 2001‬م‪.‬‬ ‫‪ -14‬السبزواری‪ ،‬عبد العلی‪ ،‬مهذب االحکام‪ ،‬فی بیان الحالل والحرام‪ ،‬دار التفسیر‪.‬‬ ‫‪ -15‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬اخالق القران‪ ،‬ط ‪ 1428 -3‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -16‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬االمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل ‪ ،‬مدرسه االمام علی (ع)‪ ،‬قم ‪ 1379‬ه‪.‬‬ ‫ش_ ط‬ ‫‪ -17‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬موسوعه الفقه االسالمی المقارن‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.295‬‬ ‫‪ -18‬الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال یحضره الفقیه انتشارات جامعه المدرسین ط_‪2‬قم‪ 1413 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -19‬الطباطبائی ‪ ،‬علی ‪،‬ریاض المسائل ‪.‬‬ ‫‪ -20‬الطباطبائی الحکیم‪ ،‬محسن‪ ،‬مستمسک العروه الوثقی‪ ،‬دار احیاء التراث العربی _ ‪ 1391‬ه‪.‬‬ ‫‪ -21‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان‪ ،‬منشورات اسماعیلیان‪ ،‬المطبعه اسماعیلیان‪.‬‬ صفحه 214 ‫‪ /124‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫ان گونه که مالحظه می شود‪ ،‬خانواده نیز مانند هر مجموعه هدفمند دیگری‪ ،‬برای برقراری نظم‬ ‫و رسیدن به اهداف مورد نظر‪ ،‬نیازمند مسئولی با کفایت و دارای حسن تدبیر است؛ زیرا ضعف‬ ‫در تدبیر امور و بی توجهی و بی کفایتی مسئول‪ ،‬موجب سقوط و نابودی ان مجموعه می شود‪.‬‬ ‫در جوامع انسانی‪ ،‬سازمانی که همه اعضای ان از نظر مسئولیت در یک رتبه باشند‪ ،‬دیده نمی‬ ‫شود‪ .‬خانواده نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی از این امر مستثنا نیست؛ بلکه از ان جهت که‬ ‫خانواده حریم امن انسان ها و محل ارتباط خاص عاطفی و اخالقی و تربیتی است و مانند‬ ‫اجتماعات بزرگ انسانی‪ ،‬با مسائل مختلفی همچون اقتصاد‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬نزاع و خصومت و‪...‬‬ ‫رو به رو است‪ ،‬ریاست پذیری ان نیز از اهمیت و ظرافت خاصی برخوردار است که دالیل‬ ‫شرعی ان نیز در اثار اندیشمندان شیعه مورد بررسی قرار گرفت‪.‬‬ صفحه 126 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪213 /‬‬ ‫‪ -22‬الطبرسی‪ ،‬الحسن بن الفضل‪ ،‬مکارم االخالق‪ ،‬موسسه االعلمی للمطبوعات‪ ،‬غیر مصححه‪.‬‬ ‫‪ -23‬الطبرسی‪ ،‬الفضل بن الحسن‪ ،‬مجمع البیان‪ ،‬ط‪ / 1‬موسسه االعلمی للمطبوعات‪ ،‬بیروت ‪-19995‬‬ ‫‪.1415‬‬ ‫‪ -24‬الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه‪ ،‬طهران ط‪-‬الثالثه ‪ 1387‬ق‪.‬‬ ‫‪ -25‬العاملی‪ ،‬زین الدین‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه ط‪ ،‬الولی والثانیه‪.1398-1386 ،‬‬ ‫‪ -26‬العاملی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬الزبده الفقهیه‪ ،‬دار الفقه للطباعه والنشر‪ ،‬الطبعه الرابعه‪1427 -‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -27‬العطیه ‪،‬مروان ‪ ،‬معجم المعانی عربی‪ ،‬نسخه الکترونیه علی االنترنت‪.‬‬ ‫‪ -28‬القمی‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬ثواب االعمال‪ ،‬دار الشریف الرضی‪ ،‬ط الثانیه‪.1406-‬‬ ‫‪ -29‬الکاشانی‪ ،‬فتح الله‪ ،‬زبده التفاسیر‪ ،‬موسسه دار المعارف االسالمیه‪ ،‬غیر مصححه‪.‬‬ ‫‪ -30‬الکاشانی‪ ،‬محمد بن مرتضی‪ ،‬المحجه البیضاء‪ ،‬منشورات موسسه االعلمی; الطبعه‪ :‬الثانیه ‪.1983‬‬ ‫‪ -31‬کاشف الغطاء ‪ ،‬حسن ‪ ،‬انوار الفقاهه ‪.‬‬ ‫‪ -32‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬دار الحدیث‪ ،1387 ،‬محل نشر‪ ،‬قم‪ 1387 ،‬ش‪ ،‬ط اولی غیر‬ ‫مصححه‪.‬‬ ‫‪ -33‬لطریحی‪ ،‬فخر الدین‪ ،‬مجمع البحر ین‪ ،‬موسسه التاریخ العربی‪ ،‬الطبعه الولی ‪ 1428،‬ه – ‪ 2007‬م‪.‬‬ ‫‪ -34‬المامقانی‪ ،‬عبد الله‪ ،‬مراه الکمال‪ ،‬دار االمیره ; الطبعه‪ :‬االولی ‪.2005‬‬ ‫‪ -35‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار االنوار‪ ،‬بیروت‪ 1403 ،‬ه‪ ،‬موسسه الوفاء‪.‬‬ ‫‪ -36‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬مراه العقول‪ ،‬دار الکتب االسالمیه ‪ -‬ط الثانیه‪ 1404 ،‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -37‬محسنی‪ ،‬محمد اصف‪ ،‬الناشر ادیان‪ ،‬قم –ایران‪ ،‬ط‪ ،‬اولی‪ 1434 ،‬ه‪ .‬ق‪.‬‬ ‫‪ -38‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬دار التراث‪ ،‬الدار االسالمیه‪ ،‬بیروت ‪ 1434- 1410-‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -39‬المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ - .‬انتشارات الهادی‪ ،‬ط‪ -‬الثالثه‪.‬‬ ‫‪ -40‬مغنیه‪ ،‬محمد جواد‪ ،‬الفقه علی المذاهب الخمسه‪ ،‬بیروت ‪.1984‬‬ ‫‪ -41‬النراقی‪ ،‬المولی احمد‪ ،‬مستند الشیعه‪ ،‬موسسه ال البیت علیهم السالم الحیاء التراث ـ قم‪ ،‬غیر‬ ‫مصححه‪.‬‬ ‫‪ -42‬نشوان زکی نسلیمان\محمد خلیل عبد الکریم‪ ،‬مجله کلیه العلوم والقانون والسیاسه‪ ،‬العدول عن‬ ‫الخطبه واثره فی استرداد الهدایا والمهر (دراسه مقارنه بین الشریعه والقانون)‪ ،‬جامعه الموصل‪ ،‬کلیه‬ ‫الحقوق‪.‬‬ صفحه 215 ‫بررسی توصیفی ادله قوامیت مردان بر زنان در ‪125 /….‬‬ ‫منابع و ماخذ‬ ‫‪ .1‬قران کریم‬ ‫‪ .2‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،11‬چاپ اول‪ ،‬داراالحیاء التراث العربی‪،‬‬ ‫‪ .3‬راغب اصفهانی‪ ،‬المفردات فی غریب القران‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬دفتر نشر کتاب‪1404 ،‬ق‬ ‫‪ .4‬ابن فارس‪ ،‬احمد بن فارس‪ ،‬معجم مقاییس اللغه‪6 ،‬جلد‪ ،‬مکتب االعالم االسالمی ‪ -‬قم‪،‬‬ ‫چاپ‪ :‬اول‪1404 ،‬‬ ‫‪ .5‬طریحی‪ ،‬فخر الدین بن محمد‪ ،‬مجمع البحرین‪6 ،‬جلد‪ ،‬مرتضوی ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ‪ :‬سوم‪،‬‬ ‫‪ 1375‬ه‪.‬ش‪.‬‬ ‫‪ .6‬شرتونی سعید‪ ،‬اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد‪ ،‬مکتبه ایت الله العظمی المرعشی‬ ‫النجفی (ره‬ ‫‪ .7‬لسان العرب‬ ‫‪ .8‬فخر رازی‪ ،‬محمد بن عمر‪ ،‬التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)‪ ،‬بیروت‪-‬لبنان‪ ،‬دار احیاء التراث‬ ‫العربی‬ ‫‪ .9‬طبرسی‪ ،‬فضل بن حسن‪ ،‬ترجمه تفسیر مجمع البیان‪27 ،‬جلد‪ ،‬فراهانی ‪ -‬ایران ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ ‪،1‬‬ ‫‪ .10‬طباطبایی‪ ،‬محمد حسین ‪ ،‬ترجمه المیزان‪،‬‬ ‫‪ .11‬کاشانی‪ ،‬فتحالله بن شکرالله‪ ،‬تفسیر خالصه منهج الصادقین‪ :‬مسمی به خالصه المنهج‪،‬‬ ‫‪6‬جلد‪ ،‬اسالمیه ‪ -‬ایران ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ‪ 1363 ،1 :‬ه‪.‬ش‬ ‫‪ .12‬طبرسی‪ ،‬فضل بن حسن‪ ،‬ترجمه تفسیر جوامع الجامع‪6 ،‬جلد‪ ،‬استان قدس رضوی‪ ،‬بنیاد‬ ‫پژوهشهای اسالمی ‪ -‬ایران ‪ -‬مشهد مقدس‪ ،‬چاپ‪ 1375 ،1 :‬ه‪.‬ش‬ ‫‪ .13‬زمخشری‪ ،‬محمود بن عمر‪ ،‬الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون القاو یل فی وجوه‬ ‫التاو یل‪4 ،‬جلد‪ ،‬دار الکتاب العربی ‪ -‬لبنان ‪ -‬بیروت‪ ،‬چاپ‪ 1407 ،3 :‬ه‪.‬ق‪.‬‬ ‫‪ .14‬مصطفی محقق داماد‪ ،‬بررسی فقهی حقوق خانواده‬ ‫‪ .15‬طوسی‪ ،‬ابو جعفر‪ ،‬محمد بن حسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه‪ 8 ،‬جلد‪ ،‬المکتبه المرتضو یه‬ ‫الحیاء اﻵثار الجعفریه‪ ،‬تهران ‪ -‬ایران‪ ،‬سوم‪ 1387 ،‬ه ق‪،‬‬ ‫‪ .16‬حلی‪ ،‬فخر المحققین‪ ،‬محمد بن حسن بن یوسف‪ ،‬ایضاح الفوائد فی شرح مشکالت القواعد‪،‬‬ ‫‪ 4‬جلد‪ ،‬موسسه اسماعیلیان‪ ،‬قم ‪ -‬ایران‪ ،‬اول‪ 1387 ،‬ه ق‪.‬‬ صفحه 127 ‫‪ /126‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ .17‬جعفری‪ ،‬محمدتقی (‪ ،)1361‬ترجمه و تفسیر نهج البالغه‪ ،‬تهران‪ :‬دفتر نشر فرهنگ اسالمی‪،‬‬ ‫ص ‪ 267‬و ‪268‬‬ ‫‪ .18‬جوادی املی‪ ،‬عبدالله؛ زن در اینه جمال و جالل؛ چاپ‪ ،2‬قم‪ :‬نشر اسراء‪ ،1376 ،‬ص ‪.391‬‬ ‫‪ .19‬دهقان مجید‪ ،‬دوماهنامه علمی فرهنگی و اجتماعی حوراء‪ ،‬شماره ‪.1389/38‬‬ ‫‪ .20‬التبیان فی تفسیر القران‪ ،‬دار احیاء التراث العربی‪ ،‬بیروت‪ ،‬بی تا‬ ‫‪ .21‬محقق کرکی‪ ،‬جامع المقاصد‪ ،‬ج‪ ،13‬چاپ اول‪ ،‬قم‪ ،‬موسسه ال البیت‪1408 ،‬ق‬ ‫‪ .22‬اشکوری‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬تفسیر شریف الهیجی‪4 ،‬جلد‪ ،‬دفتر نشر داد ‪ -‬تهران‪ ،‬چاپ‪ :‬اول‪،‬‬ ‫‪ 1373‬ه‪.‬ش‬ صفحه 128 ‫شغل زن از منظر اسالم و قوانین جمهوری اسالمی افغانستان و ایران‬ ‫نویسنده مسئول‪ :‬کامله حیدری‬ ‫‪1‬‬ ‫استاد راهنما‪ :‬دکتر جواد سالمی‬ ‫‪2‬‬ ‫د ریافت مقاله‪1400/11/29 :‬‬ ‫پذیرش مقاله‪1400/12/07 :‬‬ ‫چکیده‬ ‫شغل زن در دیدگاه دین مقدس اسالم و قوانین کشورهای جمهوری اسالمی افغانستان و ایران که‬ ‫قوانین اش برگرفته از معارف دین مقدس اسالم که برگرفته از کتاب‪ ،‬سنت‪ ،‬اجتماع و عقل است‬ ‫می باشد و مغایرت با اموزه ها و شریعت ناب ان ندارد‪ ،‬مورد بررسی قرار گرفته است‪ .‬در قوانین‬ ‫اسالم؛ هیچ نوع ممانعت در مورد اصل اشتغال زنان نشده است؛ برعالوه نظر به خصوصیات و‬ ‫و یژه گی های خاص ی که زنان دارند‪ ،‬دولت ها امتیازات و سهولت های الزم را برای زنان در‬ ‫ارگانهای دولتی و خصوصی و مزاکر کارگری باید ایجاد کنند‪ .‬با وجود اینکه قانون به زنان اجازه‬ ‫داشتن شغل مناسب را داده است اما در موارد خاصی که با حقوق زوجیت و خانواده تنافی‬ ‫داشته باشد از داشتن برخی از داشتن برخی مشاغل محدود گردیده اند‪ ،‬و شوهر می تواند‬ ‫همسرش را در شرایطی از برخی مشاغل باز دارد‪.‬‬ ‫‪. 1‬دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه مجازی المصطفی(ص)‬ ‫‪. 2‬مدرس و مدیر دوره خصوصی و فقه االسره دانشگاه مجازی المصطفی(ص)‬ صفحه 129 ‫‪ /128‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مقدمه‬ ‫زن در طول تاریخ بشریت دوشادوش مردان کارهای را عهده دار بوده است از انجای که تاریخ‬ ‫می گو ید‪ ،‬سنگ بنای تمدن توسط زن گذاشته شده است‪ .‬در ادوار مختلف زنان شغل های‬ ‫مختلفی را انجام داده که گاها از صحنه کنار زده شده اند‪ .‬بعد از انقالب کبیر فرانسه زنان دو باره‬ ‫وارد بازار کار شده و سهم خو یش را در پیشرفت جامعه و تمدن ایفا کرده است‪ .‬در جوامع‬ ‫اسالمی زنان جایگاه محترمی را به خود اختصاص داده است که حضرت رسول الله (ص) در‬ ‫زمان رسالت اش برای زنان حقوق قایل شدن و زنان در ان زمان به مشاغل مختلف در بخش‬ ‫های اقتصادی‪ ،‬علمی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و سیاسی مشغول بوده اند‪ .‬قوانین ناب اسالم که نگاه‬ ‫مساوی به انسان ها دارد‪ ،‬در بخش داشتن شغل ممانعتی نکرده است؛ همچنان قوانین‬ ‫کشورهای جمهوری اسال می افغانستان و جمهوری اسالمی ایران نیز برای زنان در بخش داشتن‬ ‫شغل قوانینی را تصو یب کرده اند‪ ،‬که زنان می توانند نظر به شرایط محیطی‪ ،‬جسمی و روحی که‬ ‫دارند در جامعه مشغول به کار شوند و دولت ها امتیازات خاصی را برای زنان قایل شده است‪.‬‬ ‫بخش اول‪ :‬مفهوم اشتغال و اشتغال زنان از منظر اسالم‬ ‫مبحث اول‪ :‬مفهوم اشتغال‬ ‫اشتغال مصدر افتعال‪ ،‬به معنی مشغول شدن‪ ،‬به چیزی پرداختن‪ ،‬به کار پرداختن و به کار سرگرم‬ ‫بودن است‪ .‬همچنین توجه قلبی به کسی یا کاری را اشتغال گو یند‪(.‬خوش خبر‪ ،‬محمود‪ ،‬اشتغال‬ ‫زنان از دیدگاه فقیهان اهل سنت‪ ،‬تهران‪ ،‬فروغ وحدت‪ ).1390 ،‬شغل عبارت است از مجموعه ی اعمال‬ ‫و فعالیت های که هر فرد در زندگی به منظور تامین یک رشته اهداف مادی و معنوی بطور مداوم‬ ‫در پیش می گیرد‪ .‬همانگونه که مالحظه می شود این تعریف عالوه بر این که شامل شغل های‬ ‫غیر دولتی شده‪ ،‬شامل شغل های دولتی نیز می شود؛ زیرا شغل دولتی نیز مجموعه ی از اعمال‬ ‫و رفتارهایی به شمار می رود که از طرف دولت به عهده افراد شاغل واگذار می شود‪ .‬در صحنه‬ ‫های سیاسی و اجتماعی‪ ،‬به جای شغل بیشتر از کلمه « اشتغال» که باب افتعال شغل بوده در‬ صفحه 130 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪129 /...‬‬ ‫لغت به معنای «مشغول شدن و به کار پرداختن» است‪ ،‬استفاده می شود‪ .‬عده ی اندیشمندان‬ ‫ً‬ ‫اشتغال را «به فعالیتی که شخص مرتبا برای دریافت پول انجام می دهند»‪ ،‬تعریف کرده اند‪.‬‬ ‫عده ای دیگر گفته اند‪ :‬اشتغال عبارت است حضور مشخص افراد در ساعت مقرر و با حقوق‬ ‫مشخص در چارچوب نقش ها و شرح وظایف خاص برای دستیابی به حقوق و دستمزد مورد‬ ‫نظر؛ یا در تعریف ان گفته اند‪ « :‬اشتغال‪ ،‬کار و فعالیتی است متشکل از اعمال قوه ی فکری یا‬ ‫دستی که در برابر ان مزد‪ ،‬حقوق‪ ،‬معاش یا حق الزحمه گرفته می شود‪(.‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪،‬‬ ‫اشتغال زنان‪ :‬مبانی‪ ،‬انگیزه ها‪ ،‬پیامدها و راهکارها‪ ،‬قم‪ ،‬نشر المصطفی(ص)‪ ).1390 ،‬در این تعاریف هیچ‬ ‫نوع اشاره ای به اینکه چه کسی کاری را انجام میدهد (مرد‪ ،‬زن و کودک) اشاره ای نشده است و‬ ‫همچنان در موردی اینکه در چه حاالت روحی و روانی اشخاص و در چه زمینه ای می توانند‬ ‫کاری را انجام دهند‪ ،‬نیز حرفی به میان نیامده است‪ .‬در مورد کار کودکان در اعالمیه جهانی‬ ‫حقوق کودک امده است که ( اصل ‪ :9‬کودک باید در برابر هر گونه غفلت‪ ،‬ظلم‪ ،‬شقاوت و‬ ‫استثمار حمایت شود‪ .‬کودک نباید به هیچ شکلی وسیله مبادله قرار گیرد‪ .‬کودک نباید قبل از‬ ‫رسیدن به حداقل سن مناسب به استخدام دراید و نباید به هیچ وجه امکان و اجازه استخدام‬ ‫کودک در کارهایی داده شود که بسالمت و یا اموزش وی لطمه زده شود و یا باعث اختالل رشد‬ ‫بدنی‪ ،‬فکری و یا اخالقی وی گردد‪ .‬همچنان در مورد اینکه که ها میتوانند چه کارهای را انجام‬ ‫دهند‪ ،‬در اعالمیه اسالمی حقوق بشر مصوب ‪ 12‬محرم ‪1411‬ق مطابق ‪ 5‬اگوست ‪1990‬م که‬ ‫در اجالس وزرای امور خارجه سازمان کنفرانس اسالمی در قاهره برگذار شد‪ ،‬چنین امده است؛‬ ‫( ماده ‪ :13‬کار حقی است که باید دولت و جامعه برای هر کسی که قادر به انجام ان است‪،‬‬ ‫تضمین کند‪ .‬هر انسان ازادی حق انتخاب کار شایسته را دارد به گونه یی که هم مصلحت‬ ‫خودش و هم مصلحت جامعه براورده شود‪ .‬هر کارگری حق دارد از امنیت و سالمت و دیگر‬ ‫تامینات اجتماعی برخوردار باشد و نباید او را به کاری که توانش را ندارد وا داشت یا او را به‬ ‫کاری اکراه نمود یا از او بهره کشی کرد یا به او زیان رساند و هرکارگری بدون فرق میان مرد و زن‬ ‫حق دارد که مزد عادالنه در مقابل کاری که ارائه می کند به زودی دریافت نماید و نیز حق‬ صفحه 131 ‫‪ /130‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫استفاده از مرخصی ها و پاداش ها و ترفیعات استحقاقی را دارد و در عین حال موظف است که‬ ‫در کار خود اخالص و درستکاری داشته باشد و اگر کارگران با کار فرمایان اختالف پیدا کردند‪،‬‬ ‫دولت موظف است برای حل این اختالف و از بین بردن ظلم و اعاده حق و پایبندی به عدل‬ ‫بدون اینکه به زیان طرفی عدول کند‪ ،‬دخالت نماید‪ (.‬مجموعه اعالمیه های حقوق بشری به انضمام‬ ‫اصول پاریس و قطعنامه ‪ ،1325‬کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان‪ ،‬کابل‪ )1394 ،‬از این اعالمیه‬ ‫بدست می اید که کودکان نباید کار انجام بدهند‪ .‬حاال که در همه جوامع شاهد وجود کودکان‬ ‫کار هستیم که برای بدست اوردن مخارج زندگی دست به کارهای شاقه می زنند و از درس و‬ ‫تعلیم باز می مانند‪ .‬و در مورد اینکه ایا مرد میتواند شغلی داشته باشد یا زن‪ ،‬هر دو بدون استثنا‬ ‫میتوانند کارهای شای سته و مورد پسند جامعه را انجام دهند و عادالنه مزد بدست بیاورند‪ .‬و فرد‬ ‫بر اساس توانایی که دارد موظف به انجام کاری شود و هیچ کس حق ندارد از دیگری بیگاری یا‬ ‫بیشتر از توان اش کار بکشد‪.‬‬ ‫اهمیت اشتغال‬ ‫شغل و اشتغال از بعد فردی و اجتماعی اهمیت بسیاری دارد‪ .‬قضاوت های که در مورد افراد از‬ ‫ً‬ ‫بعد اجتماعی می شود‪ ،‬عمدتا بر اساس شغل انهاست؛ که اگر خوب بود قضاوت ها نیز خوب‬ ‫خواهد بود‪ ،‬و اگر بد بود‪ ،‬قضاوت ها نیز بد خواهد بود‪ .‬بسیاری از تعامالت و داد ستدهایی که‬ ‫در جامعه صورت می گیرد‪ ،‬بیشتر بر اساس شغل افراد صورت می گیرد‪ .‬افراد فاقد شغل‪ ،‬از نظر‬ ‫اجتماعی اعتبار نداشته و معموال اعضای جامعه با او داد و ستد متعارفی ندارند‪ .‬از نظر اسالم‬ ‫نیز مساله شغل از جایگاه بس رفیعی برخوردار است‪ .‬رسول خدا (ص) داشتن شغل را یک امر‬ ‫واجب برای زن و مرد دانسته و می فرماید «کسب حالل فریضه ای واجب بر هر مرد و زن‬ ‫مسلمان است‪ ».‬در سیره ی رسول خدا (ص) امده است که هرگاه ان حضرت فرد بیکار و بی‬ ‫حرفه ای را می دید سخت مورد سرزنش قرار داده و می فرمود‪ :‬از چشم من افتاد‪ .‬یعنی‪ ،‬افراد‬ ‫بیکار از دیدگاه رسول خدا (ص) هیچ ارزشی ندارند‪.‬‬ صفحه 132 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪131 /...‬‬ ‫از نظر دین مقدس اسالم‪ ،‬زن مانند مرد از روح کامل انسانی و اراده و اختیار برخوردار است که‬ ‫باید از ان در مسیر تکامل‪ ،‬که هدف خلقت است‪ ،‬استفاده نماید‪ .‬در این راستا خداوند از هر‬ ‫یک مطابق استعداد‪ ،‬توانایی‪ ،‬غرائز و ساختمان و یژه ی بدنی که دارند خواسته است تا وظیفه ی‬ ‫خو یش را انجام داده و محصول ان را برداشت کنند‪« .‬برای مردان از انچه (به اختیار) کسب‬ ‫کرده اند بهره ای است و برای زنان (نیز) از انچه به (اختیار) کسب کرده اند بهره ای است‪».‬‬ ‫بدیهی است‪ ،‬همانگونه که هر یک از اعضای جامعه به تنهایی کامل نیستند و در زندگی‬ ‫اجتماعی نیازمند همکاری با یکدیگر هستند‪ ،‬زن و مرد نیز این گونه هستند‪ .‬یعنی‪ ،‬هر کدام‬ ‫برای کاری افریده شده و در مجموع مکمل یکدیگر هستند‪ .‬کارهایی که از مرد ساخته نیست‪،‬‬ ‫زن به او کمک کند و در کارهایی که از زن ساخته نیست‪ ،‬مرد به حمایت او برخیزد‪ .‬به فرموده‬ ‫قرانکریم «زنان برای مردان لباس هستند و مردان برای زنان لباس هستند‪ ».‬برخی اندیشمندان‬ ‫در باره ی جایگاه زن می گو ید‪ « :‬خدا زن و مرد را افریده است تا باهم زندگی را بسازند و در‬ ‫طول زندگی با یکدیگر کامل شوند‪ .‬تا زن و مرد و مرد و زن را یاری دهد و هر دو یکدیگر را‬ ‫کمک و کامل کنند‪ .‬یعنی‪ ،‬نقش ان دو را از یکدیگر جدا نساخته است‪ .‬رسول خدا (ص) در این‬ ‫مورد می فرماید‪ « :‬همه شما کار کنید و کوشش نمایید‪ ،‬اما متوجه باشید که هر کس برای کاری‬ ‫که افریده شده است الیق تر است و ان را به سهولت و اسانی انجام می دهد‪ )۴(».‬در جوامع‬ ‫امروزه نیاز مبرم به داشتن شغل در مرد و زن احساس می شود و مایه اسایش و ارامش انسان ها‬ ‫وابسته به این است که چه شغلی را در جامعه به عهده دارد‪ .‬داشتن شغل بر عالوه رفع نیاز های‬ ‫اقتصادی باعث جایگاه اجتماعی و سالمت جسمی و روانی نیز می شود‪ .‬داشتن شغل باعث‬ ‫ارامش خاطر افراد و پیشرفت جوامع می گردد‪.‬‬ صفحه 133 ‫‪ /132‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫پیشینه اشتغال زنان‬ ‫در طول تاریخ ‪ ،‬نگاه های متضاد و در بسیاری موارد غیر متعارف و نامناسب به یک از انواع بشر‬ ‫مشاهده می شود‪ .‬این نگاه باعث شده است تا به رغم بعثت انبیا و نقش افرینی انسان های‬ ‫بزرگی که از نظر جنسیت مونث بوده اند و ستایش خداوند از ایشان در کتب دینی‪ ,‬تفکر غالب‬ ‫ملهم از تعصبات جاهلی باشد‪ .‬در دین اسالم همه انسان ها با هم برابر شمرده شده اند و‬ ‫فضیلت انان تنها در تقوا‪ ،‬علم و دانش و جهاد است (سوره زمر‪ ،‬ایه ‪۹‬؛ سوره مجادله‪ ،‬ایه‪۱۱‬؛ سوره‬ ‫نساء‪ ،‬ایه ‪۹۵‬؛ سوره محمد‪ ،‬ایه ‪ ،۳۱‬سوره حجرات‪ ،‬ایه ‪.)۱۳‬‬ ‫بر همین اساس‪ ،‬این مسئله که زن در تامین معیشت خانواده تکلیفی ندارد‪ ،‬باعث شده است به‬ ‫تدریج صالحیت های او با تردید مواجه شود و در برخی موارد‪ ،‬انتصاب به برخی مشاغل‬ ‫خاص‪ ،‬و یژه مردان باشد؛ در حالی که اندیشمندان عقل گرا از این تفکر انتقاد کرده اند‪(.‬روشن‪،‬‬ ‫محمد‪ ،‬پیشینه تاریخی اشتغال زنان و جایگاه اشتغال انان در فقه)‬ ‫از انجای که در این تحقیق در مورد شغل زن از منظر اسالم می خــواهیم توجــه کنــیم‪ ،‬پــس در‬ ‫مورد شغل زن در دین مبین اسالم می پردازیم‪ .‬با عصر ظهور اسالم کرامت انسانی زن احیا شد‬ ‫و زن در کنار مرد به عنوان نیمی از پیکره حیات بشری مطرح گردید‪ .‬اسالم دختر کشی را ممنوع‬ ‫کرد و به جامعه اموخت که به دختران احترام بگذارند‪ .‬زنــان صــدر اســالم در امــور اجتمــاعی‪،‬‬ ‫سیاسی و فرهنگی و کارهای دیگر مشارکت داشتند‪ .‬قرانکریم کسب و تــالش اقتصــادی زنـ ان و‬ ‫مردان را تائید کرده و مالکیت انان را بر ان مترقب ساخته است‪« :‬بــرای مــردان از انچــه کســبت‬ ‫کرده اند بهره ای است و برای زنان نیز از انچه کسب کرده بهره ای است‪ ».‬اشتغال زنان در عصر‬ ‫پیامبر اعظم (ص) به شکلی وسیع به چشم می خورد و در تمامی شغل های رایج ان زمان زنــان‬ ‫حضور داشتند‪« .‬زینب» دختر جحش به صنایع دستی اشتغال داست؛ زنی به نام زینب پزشــک‬ ‫قبیله بنی داوود بود و م ریضان را درمان می کرد‪ .‬زنانی بسیار به امر شــبانی و دامــداری اشــتغال‬ ‫داشــتند ماننــد ســالمه و ام هــانی و زنــان چــون قیلــه مـ ادر بنــی نمــار بــه تجــارت اشــتغال‬ صفحه 134 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪133 /...‬‬ ‫داشتند‪(.‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬مجموعه مقاالت همــایش منطقــه ای زن در نظــام‬ ‫اسالم دانشگاه ازاد اسالمی واحد استارا (بررسی اشتغال زنان از دیدگاه اسالم و غرب)‬ ‫‪1‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬اسالم و اشتغال زنان‬ ‫در محتــوای کلــی حقــوق انســان در اســالم مسـ ئله ای تحــت عنــوان «حقــوق جنسـ یتی زن»‬ ‫مطــرح شــده کــه در تمــامی قــوانین اقتصــادی‪ ،‬جزایــی‪ ،‬عبــادی‪ ،‬سیاســی و اجتمــاعی بــه‬ ‫منظــور حقــظ تــوازن اجتمــاعی و اجــرای عــدالت ســ اری و جــاری اســت و امتیــازات و‬ ‫تســهیالت اشــتغال زنــان الهــام گرفتــه از قــانون الهــی اســت‪ .‬در ادامــه امــده اســت کــه در‬ ‫برنامــه ریـ زی عــدالت اجتمــاعی اعــم از زن و مــرد نبایــد ظلــم و تبعــیض وارد شــود‪ .‬اگــر‬ ‫نگــرش بــه زن‪ ،‬نگرشــی خــاص باشــد و باعــث شــود کــه زن از جایگــاه اصــلی انســانی خــود‬ ‫خــارج شــود ‪ ،‬بــه تبــع ان مــرد هــم نمــی توانــد در جایگــاه انســانی خــود قـرار گیــرد‪ .‬یکــی از‬ ‫نقــش هــ ای مهــم زن‪ ،‬نقــش همســری و دیگــری نقــش مــادری اســت‪ .‬در نگــرش اســ الم‬ ‫همیشه انسان و هــدایت او مــد نظـ ر بــوده بــدون اینکــه زن یــا مــرد بــه تنهــایی مالحظــه شــده‬ ‫باشد‪ .‬از این رو در طرح مباحث جدیــد مربــوط بــه زنــان نبایــد حالــت انفعــالی برخــورد کــرد‬ ‫بلکــه بایــد بــا اســتفاده از مبــانی و محکمــه اســالمی ســعی کنــیم بــه حــل معضــالت و‬ ‫مشــکالت بپــردازیم‪ .‬از دیــدگاه اســالم‪ ،‬تفــاوت هــای زن و مــرد متناســب اســت نــه نقــض و‬ ‫کمال‪ ،‬قــانون خلقــت خواســته اســت بــا ایــن تفــاوت هــا تناســب بیشــتری بــین زن و مــرد کــه‬ ‫بطور قطع برای زنــدگی مشــترک ســاخته شــده انــد و مجــرد زیســتن انحـراف از قــانون خلقــت‬ ‫است‪ ،‬به وجود اورد‪ (.‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬همان)‬ ‫در اسالم با انکه زن مجبور نیست کار کند و از این راه مخارج خانواده اش را تامین کند چون‬ ‫تامین نفقه از جانب مرد است و نفقه دادن زن از جانب مرد از نظر شرع واجب است؛ ولی زن‬ صفحه 135 ‫‪ /134‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫میتواند در عرصه های مختلف شاغل شود‪ .‬در قران کریم برای زنان همانند مردان‪ ،‬حق کسب و‬ ‫فعالیت اقتصادی قایل است‪ .‬مردان را نصیبی است از انچه به دست می اورند و زنان را نصیبی‪.‬‬ ‫در این ایه اشتغال و مشروعیت فعالیت اقتصادی زنان را به اثبات می رساند و انان را مالک‬ ‫دست رنج خود می داند‪ .‬در عصری که جوامع بشری برای زن هیچ گونه حقوق اقتصادی و‬ ‫اشتغال قایل نبودند و حتی زن از حقوق اولیه انسانی محروم بود‪ ،‬اسالم برای زن حقوق مالی و‬ ‫اقتصادی قایل بود‪ .‬یکی از حقوق دانان در این خصوص می نو یسد‪ :‬استقاللی که زن در اموال‬ ‫خود دارد و فقه شیعه از ابتدا ان را شناخته است‪ .‬در یونان‪ ،‬روم و ژرمن تا چندی پیش هم در‬ ‫حقوق اکثر کشورها وجود نداشته است‪ .‬اشتغال زنان در عصر پیامبر اعظم(ص) به شکلی‬ ‫گسترده به چشم می خورد و در تمامی شغل های رایج ان زمان زنان حضور داشتند‪ .‬زنان در این‬ ‫دوره به مشاغلی از قبیل پزشکی‪ ،‬تجارت و صنایع دستی اشتغال داشتند‪ .‬مطلب عمده در‬ ‫فرهنگ اشتغال زنان از نگاه اسالم‪ ،‬حفظ جایگاه و منزلت زن است و این امر باید اشتغال زنان‬ ‫لحاظ گردد‪ .‬در تفکر اسالمی حفظ و گسترش نهاد خانواده بر پایه و یژگی های فطری و طبیعی‬ ‫زن و م رد اولو یت و اهمیت خاصی دارد و در کنار ان بر امکان اشتغال و استقالل مالی زنان‬ ‫تاکید شده است‪ .‬اسالم اشتغال زا برای زن هدف نمیداند بلکه ان را در خدمت خانواده و رفاه و‬ ‫اسایش ان می پذیرد و اشتغال را به عنوان یکی از راه های افزایش قابلیت و شکوفایی استعداد‬ ‫زنان و در جهت تعالی و کمال انان می پذیرد‪( .‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬همان)‬ ‫الف) اشتغال زن از منظر قران‬ ‫‪ .۱‬دالیل منع مطلق اشتغال زنان‬ ‫عــ ده ای بــ ا اســتفاده از ایــن دســته ایــات و روایــات اشــتغال زنــان در خــارج از منــزل‬ ‫ْ‬ ‫را کــال ممنــوع مــی داننــد‪ .‬ایــن عــده بــا توجــه بــه تفــاوت هــای فیزیولــوژیکی زن بــا‬ ‫مــرد‪ ،‬زنــان را موجــود ضــعیف دانســته و انهــا را از هــر نــوع اشــتغال منــع کــرده انــد‪.‬‬ ‫ایـــن دیـــدگاه طرفـــداران زیـــادی در طـــول تـــاریخ داشــ ته و ا ـمـ روز نیـــز طرفـــدارانی دارد‬ صفحه 136 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪135 /...‬‬ ‫و گـــروه هـــای مانند«القاعـــده» و «طالبـــان» از ان جملـــه مـــی باشـــند‪ .‬انـــان بـــرای‬ ‫اثبــات ادعــای شــان بــه ایــات و روایــاتی تمســک جســته انــد کــه برخــی از انــان در‬ ‫ذیل مورد بررسی قرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪ -۱.۱‬قران کریم‬ ‫در برخی ایات به زنان امر شده است که در خانه بمانند‪« :‬در خانه های تان قرار گیرید و مانند‬ ‫روزگار جاهلیت قدیم زینت های خود را اشکار مکنید» در برخی ایات دیگر امده است که‬ ‫م واجهه با زنان جایز نیست‪ .‬خداوند می فرماید‪« :‬چون از زنان (پیامبر) چیزی خواستید‪ ،‬از‬ ‫پشت پرده از انان بخواهید‪ .‬این برای دلهای شما و دلهای انان پاکیزه تر است‪ ».‬این ایه صراحت‬ ‫دارد بر این که مواجهه مستقیم با زنان پیامبر (ص) جایز نیست‪ .‬با استفاده از مفهوم اولو یت می‬ ‫توان گفت که مواجهه مردان با زنان دیگر به طریق اولی جایز نیست؛ زیرا زنان پیامبر حکم مادر‬ ‫مومنین را دارند و مردان نامحرم از انها بصورت و یژه حیا می کنند‪ .‬وقتی مواجهه در این مورد‬ ‫جایز نباشد‪ ،‬در موارد دیگر‪ ،‬که مردان این احساس را ندارند‪ ،‬به طریق اولی جایز نیست‪ .‬با‬ ‫وجود این اشتغال زنان که الزمه ان مواجهه با مردان است‪ ،‬جایز نمی باشد‪.‬‬ ‫‪ -۲.۱‬روایات‬ ‫این گروه از برخی روایات نیز عدم جواز اشتغال زنان در بیرون از منزل را استفاده کرده اند‪ .‬به‬ ‫تعدادی از این روایات در ذیل اشاره می شود‪:‬‬ ‫▪ زنان عورتند‪ ،‬انها را در خانه ها نگهدارید‪.‬‬ ‫▪ فاطمــه(س) مــی فرمایــد‪« :‬بــرای زنــان بهتــر ایــن اســت کــه مــردان را نبیننــد‬ ‫و مردان هم انها را نبینند‪».‬‬ ‫▪ حضرت زهرا(س) در پاسخ به سوال پدرش‪ ،‬رسول خدا(ص) که فرمود‪ :‬کدام لحظه‬ ‫زن به خدا نزدیکتر است‪ ،‬فرمود‪ « :‬لحظه ای که زن در پستوی خانه می ماند و به‬ ‫شوهر داری و تربیت فرزندان می پردازد‪».‬‬ صفحه 137 ‫‪ /136‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫▪ حضرت امام صادق(ع) فرمود‪ :‬رسول خدا (ص) کارهای داخل منزل را به حضرت‬ ‫فاطمه (س) و کارهای بیرون را به حضرت علی(ع) سپرد‪.‬‬ ‫▪ حضرت زهرا (س) بعد از تقسیم کارها توسط رسول خدا (ص) فرمود‪ :‬خدا می داند‬ ‫که چه اندازه خوشحال شدم!؛ زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان‬ ‫است بازداشت‪.‬‬ ‫صاحب عروه نیز در این مورد می فرماید‪« :‬حبس زن در خانه مستحب بوده و خروج‬ ‫او از منزل بدون ضرورت جواز نداشته و ورود مرد بیگانه بر وی حرام می باشد‪».‬‬ ‫این ایات و روایات بر ماندن زن در خانه و عدم مواجهه او با مردان تا کید کرده که به‬ ‫طور التزامی بر عدم جواز اشتغال زنان در بیرون از منزل داللت دارند؛ زیرا الزمه‬ ‫اشتغال این است که زن از منزل خارج شده و در محل کارش با مردان بیگانه به‬ ‫صورت مداوم مواجه باشد‪(.‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪ ،‬پیشین‪)۱۳۹۰ ،‬‬ ‫‪ .۲‬دالیل جواز اشتغال زنان در اسالم‬ ‫ً‬ ‫عده ای دیگر با استفاده از ایات و روایات اشتغال زنان را عموما جایز می دانند‪ .‬براساس این‬ ‫دیدگاه حضور زنان را در تمامی عرصه های اقتصادی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬تولیدی و خدماتی‬ ‫تایید و اشتغال به هر نوع کاری را بدون هیچ محدودیتی مجاز می دانند‪ .‬در زیر ادله این دیدگاه‬ ‫مورد بررسی قرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪ -۱.۲‬قران کریم‬ ‫از برخی ایات جواز بی قید و شرط اشتغال زنان استفاده می شود‪ .‬از جمله‪:‬‬ ‫▪ «برای مردان از انچه ( به اختیار) کسب کرده اند بهره ای است و برای زنان(نیز) از‬ ‫انچه (به اختیار) کسب کرده اند بهره ای است‪ ».‬این ایه به صراحت بر حلیت کسب‬ ‫دال لت می کند‪ .‬اما به طور مالزمه از ان جواز اکتساب و اشتغال را نیز می توان‬ ‫ً‬ ‫استفاده کرد؛ زیرا عمدتا از طریق اکتساب و اشتغال می توان مال را کسب نمود‪.‬‬ صفحه 138 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪137 /...‬‬ ‫▪ «و چون نماز گزارده شد در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جو یا شو ید و‬ ‫خدا را بسیار یاد کنید‪ ،‬باشد که شما رستگار گردید‪ ».‬با دو مقدمه می توان جواز‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫اشتغال زنان را از این ایه استنباط نمود‪ :‬اول این که خطاب َ«و ْاب َتغوا من فضل الله» به‬ ‫معنای طلب روزی و کسب و تجارت امده است‪ .‬دوم اینکه این خطاب عام است‪،‬‬ ‫شامل مرد و زن هردو می شود‪.‬‬ ‫▪ «پس اگر زنان (پس از فوت همسرانشان) از خانه او بیرون رفتند نسبت به هر کار‬ ‫شایسته ی که در باره خودشان کنند با کی بر شما نیست‪ ».‬داللت این ایه بر جواز‬ ‫اشتغال زنان صراحت دارد‪.‬‬ ‫‪ -۲.۲‬روایات‬ ‫▪ رسول خدا (ص) می فرماید‪« :‬طلب روزی حالل بر هر مرد و زن واجب است‪».‬‬ ‫داللت این حدیث بر جواز اشتغال زن و مرد صراحت دارد‪.‬‬ ‫▪ رســول خــدا (ص) بــه زنــان جــوان اجــازه دادنــد تــا در مراســم عیــد فطــر‬ ‫و قربـــان (از منـــازل خـــود) خـــارج شـــوند و بـــرای تهیـــه روزی‪ ،‬بســـاط‬ ‫بگسترانند‪(.‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪ ،‬پیشین‪)۱۳۹۰ ،‬‬ ‫گفتمان اسالمی‬ ‫اسالم اصول مشخصی را برای شخصیت زن ترسیم نموده است که حقوق اجتماعی‪،‬‬ ‫اقتصادی ‪ ،‬سیاسی و فرهنگی زن بر پایه انها تعریف می شود‪ .‬در گفتمان اسالمی اشتغال‬ ‫زنان‪ ،‬که دال «کسب حیات طیبه» در جایگاه دال مرکزی قرار گرفته است‪ ،‬نشانه هایی چون‬ ‫«حق اشتغال زنان» ‪« ،‬اصل استقالل مالی زن و مرد»‪« ،‬عفاف و حجاب»‪« ،‬اولو یت و‬ ‫ارزشمندی حضور زنان در امور خانواده» و «تساوی حقوق زن و مرد و عدم شباهت حقوق‬ ‫انها» از جمله دالهای شناوری هستند که با استناد به دال مرکزی در مورد اشتغال زنان‪،‬‬ صفحه 139 ‫‪ /138‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫معنادار می شوند‪ .‬با استناد با ایات مختلف قران از جمله ایات ‪ ۳۲‬و ‪ ۷‬سوره نساء و قاعده‬ ‫تسلیط فقهای شیعه‪ ،‬اصل استقالل مالی و اقتصادی زن در اسالم محترم شمرده شده است‪.‬‬ ‫همچنین به استناد به تفاسیر ایات ‪ ۲۳‬و ‪ ۲۵‬سوره قصص و ایه ‪ ۲۳۴‬سوره بقره‪ ،‬جواز اشتغال‬ ‫زنان را می توان استنباط و استخراج نمود‪ .‬به عبارت صریح تر در گفتمان اسالمی نسبت به‬ ‫اشتغال زنان دید منفی وجود ندارد و کار و تالش اقتصادی در خانه یا در بیرون از خانه برای‬ ‫زن ممنوع نشده است‪ .‬اما در این میان شروطی وجود دارد‪:‬‬ ‫الف‪ :‬حق اشتغال زن‪ ،‬نباید سبب از هم پاشیدن خانواده یا کنار گذاشتن وظیفه پرورش نسل‬ ‫سالم شود‪ .‬بنابر این‪ ،‬در مواقع تزاحم بین کار و ازدواج‪ ،‬یا کار و رسیدگی به وظایف همسری‬ ‫و پرورش کودک ‪ ،‬و عدم امکان جمع بین انها‪ ،‬خانواده مهمتر است و بر اساس اصل تقدم‬ ‫اهم بر مهم‪ ،‬در امور متزاحم باید اشتغال زن فدای حفظ خانواده شود‪.‬‬ ‫ب‪ :‬حضور اجتماعی زن از جمله اشتغال بیرون از خانه مشروط به حفظ اصل عفاف و‬ ‫حجاب و در نظر گرفتن شرایط جسمی و روحی زن است‪(.‬عبدالوهابی‪ ،‬معصومه – روشنایی‪،‬‬ ‫علی ـ احمدی‪ ،‬امیدعلی‪ -‬جمالی اشتیانی‪ ،‬حسین‪ -‬بررسی چالش های اشتغال زنان بر اساس دیدگاه‬ ‫اسالم و لیبرالیسم‪ ،‬فصلنامه مطالعات سیاسی‪ ،‬دانشگاه ازاد اسالمی‪)۱۳۹۸ ،‬‬ ‫بخش دوم‪ :‬اشتغال زنان از منظر قوانین جمهوری اسالمی افغانستان‬ ‫در قوانین افغانستان در مورد شغل‪ ،‬ازادی در انتخاب شغل مواردی در قانون اساسی و قانون‬ ‫مدنی ذکر گردیده است که در اینجا به چندی از ان اشاره می شود‪.‬‬ ‫شغل در حقوق اساسی جمهوری اسالمی افغانستان‬ ‫با تاسی به ماده ی ‪ ۴۸‬قانون اساسی و به منظور تنظیم و توضیح امور مربوط به وجایب‪ ،‬حقوق‪،‬‬ ‫امتیا زات و تامینات اجتماعی کارکنان‪ « ،‬قانون کار» وضع و تصو یب گردیده است‪( .‬قانون‬ ‫اساسی افغانستان‪ ،‬مبحث پنجم‪ :‬حقوق اقتصادی و اجتماعی(قانون کار))‪.‬‬ صفحه 140 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪139 /...‬‬ ‫حق کار‪ :‬زندگی افراد و رشد و ترقی اقتصادی و نیل به وحدت و یکپارچگی اجتماعی و‬ ‫مشارکت فعاالنه در جامعه‪ ،‬بستگی به میزان کار انان دارد‪ .‬کار‪ ،‬هم یک حق اقتصادی است‪،‬‬ ‫هم یک حق اجتماعی و نقش موثر و حیاتی در تامین امنیت و ثبات و عدالت اجتماعی دارد‪.‬‬ ‫در ماده ‪ ۴۸‬حقوق اساسی ج‪.‬ا‪.‬ا امده است‪« :‬کار حق هر افغان است‪ .‬تعیین ساعات کار‪،‬‬ ‫رخصتی با مزد‪ ،‬حقوق کار و کارگر و سایر امور مربوط به ان توسط قانون تنظیم می گردد‪.‬‬ ‫انتخاب شغل و حرفه‪ ،‬در حدود احکام قانون‪ ،‬ازاد می باشد‪(».‬همان‪ ،‬مبحث پنجم‪ :‬حقوق‬ ‫اقتصادی و اجتماعی (دوم‪ :‬حق کار کردن)‪ ،‬ماده ‪).۴۸‬‬ ‫حق دریافت مزد مساوی برای کار مساوی‪ :‬در باره ی سه حق دوم‪ ،‬سوم‪ ،‬و چهارم در ماده ‪۲۳‬‬ ‫اعالمیه جهانی حقوق بشر امده است‪ .۱ :‬هرکس حق دارد کار کند‪ ،‬کار خود را ازادانه انتخاب‬ ‫نماید‪ ،‬شرایط منصفانه و رضایت بخش برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد‬ ‫حمایت قرار گیرد‪ .۲ .‬همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی‪ ،‬اجرت‬ ‫مساوی دریافت دارند‪ .۳ .‬هر کس که کار می کند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذی حق می‬ ‫شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شوون انسانی تامین کند و ان را در صورت لزوم با هر‬ ‫نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی‪ ،‬تکمیل کند‪ .۴ .‬هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع‬ ‫خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهند و در اتحادیه ها نیز شرکت کند‪ (.‬همان‪ ،‬مبحث پنجم‪:‬‬ ‫حقوق اقتصادی و اجتماعی ( چهارم‪ :‬حق دریافت مزد مساوی برای کار مساوی)‪ ،‬ماده ‪۲۳‬‬ ‫اعالمیه جهانی حقوق بشر)‬ ‫در مــاده ‪ ۶‬میثــ اق بــین المللــی حقــوق اقتصــادی‪ ،‬اجتمــاعی و فرهنگــی امــده اســت‪:‬‬ ‫«کشورهای طرف این میثــاق حــق کــار کــردن را کــه شــامل حــق هــر کــس اســت بــه ایــن کــه‬ ‫فرصت یابد به وسیله ی کاری که ازادانــه انتخــاب یــا قبــول مــی نمایــد معــاش خــود را تــامین‬ ‫کنــد‪ ،‬بــه رســمیت مــی شناسـ ند و ادامــات مقتضــی ب ـرای حفـ ظ ایــن حـ ق معمــول خواهنـ د‬ ‫داشت‪(.‬اعالمیه حقوق بشر‪ ،‬ماده ‪)۶‬‬ صفحه 141 ‫‪ /140‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫همچنان در مــاده ‪ ۷‬ایــن میثــاق امــده اســت‪« :‬مــزد منصــفانه و اجــرت مســاوی بــرای کــار بــا‬ ‫ارزش مساوی بدون هیچ نوع تمایز بــه ویــژه ایــن کــه زنــان تضــمین داشــته باشــند کــه شـرایط‬ ‫کار انان پایین تر از شرایط مــورد اســتفاده مــردان نباشــد و بــرای کــار مسـ اوی ـم زد مســاوی بــا‬ ‫مردان دریافت دارند‪ (».‬همان‪ ،‬ماده ‪)۷‬‬ ‫قانون کار جمهوری اسالمی افغانستان‬ ‫به تاسی به ماده ی ‪ ۴۸‬قانون اساسی‪ ،‬این قانون در ‪ ۱۴‬فصل و ‪ ۱۵۳‬ماده در تاریخ ‪۸۷/۶/۱۰‬‬ ‫وضع و تصو یب و نشر گردید‪،‬که در مورد موضوعات‪ :‬استخدام و قرارداد کار‪ ،‬وقت کار‪ ،‬حق‬ ‫استراحت و رخصتی ها‪ ،‬مزد‪ ،‬اموزش مسلکی‪ ،‬فنی و حرفه ای و انکشاف مهارت های کارکنان‪،‬‬ ‫معیارها و قواعد رهنمودی کار‪ ،‬انضباط کار‪ ،‬مسوولیت مالی کارکنان‪ ،‬تامین شرایط صحی و‬ ‫ایمنی کار‪ ،‬کار زنان و نوجوانان‪ ،‬اختالفات ناشی از کار‪ ،‬تامینات اجتماعی و احکام متفرقه‬ ‫دیگر‪ ،‬بحث گردیده است‪ (.‬قانون اساسی افغانستان‪ ،‬قانون کار افغانستان)‬ ‫احکام قانون کار افغانستان در مورد زنان‬ ‫ماده دوم‪ :‬هدف (تامین حقوق مساوی کار و حمایه از حقوق کارکنان‪( ).‬حقوق کار افغانستان (ماده‬ ‫دوم) ‪ ،‬کابل)‬ ‫ماده هشتم‪ :‬حق کار با مزد (‪ -۲‬کارکنان در جمهوری اسالمی افغانستان دارای حق مساوی کار‬ ‫با مزد مساوی می باشند‪ .‬حق کار بامزد و دفاع از حق کار توسط اسناد تقنینی تنظیم می گردد‪).‬‬ ‫(ماده هشتم‪ ،‬همان)‬ ‫ماده نهم‪ :‬عدم تبعیض در استخدام (‪ -1‬در استخدام به کار‪ ،‬تادیه مزد و امتیازات‪ ،‬انتخاب‬ ‫شغل‪ ،‬حرفه‪ ،‬مهارت و تخصص‪ ،‬حق تحصیل و تامینات اجتماعی هر نوع تبعیض ممنوع‬ ‫است‪ -۲ .‬زنان در ساحه کار مستحق امتیازات معین دوران حاملگی و والدت و سایر مواردیکه‬ ‫در این قانون و اسناد تقنینی مربوط تثبیت گردیده‪ ،‬می باشد‪( .‬ماده نهم‪ ،‬همان)‬ ‫ماده سی و یکم‪ :‬موارد تقلیل وقت کار‬ صفحه 142 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪141 /...‬‬ ‫بند سه این ماده بیان می دارد که ساعت کار برای زنان حامله در هفته به ‪ ۳۵‬ساعت تقلیل می‬ ‫یابد‪( .‬ماده سی و یک‪ ،‬همان)‬ ‫‪1‬‬ ‫ماده پنجاه و چهارم‪ :‬رخصتی والدی‬ ‫کارکن زن مستحق ‪ ۹۰‬روز رخصتی والدی با مزد میباشد که یک ثلث ان قبل از والدت و دو‬ ‫ثلث ان بعد از والدت قابل اجرا است‪ .‬در صورتیکه والدت غیر طبیعی یا دوگانگی و یا بیشتر از‬ ‫ان مدت ‪ ۱۵‬روز رخصتی بیشتر به وی داده می شود‪.‬‬ ‫مزد و سایر حقوق مندرج فقره (‪ )۱‬این ماده به اساس تصدیق شفاخانه اجرا می گردد‪ .‬کارکن زن‬ ‫مکلف است با اختتام رخصتی مندرج فقره یک این ماده در خالل پنج روز به اداره مراجعه‬ ‫نماید‪ ،‬در غیر ان تارک وظیفه شناخته شده‪ ،‬از امتیازات مندرج فقره دو این ماده مستفید شده‬ ‫نمی تواند‪(.‬ماده پنجاه و چهار‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیستم‪ :‬موارد عدم استخدام زنان و نوجوانان‬ ‫استخدام زنان و نوجوانان به کارهای فیزیکی ثقیل‪ ،‬مضر صحت و زیر زمینی جواز ندارد‪( .‬ماده‬ ‫یکصدو بیست‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیست و یکم‪ :‬عدم توظیف زنان و نوجوانان به کار شبانه‬ ‫اداره نمیتواند زن و نوجوان را به اجرای کار شبانه توظیف نماید‪ .‬توظیف زنان و مادران دارای‬ ‫طفل شیرخوار‪ ،‬در شفاخانه ها‪ ،‬کلینک های صحی و در صورت موافقه او در وظایف و کارهای‬ ‫که ضرورت مبرم محسوس باشد‪ ،‬بطور نو بتی و طبق جدول از این حکم مستثنی است‪( .‬ماده‬ ‫یکصدو بیست و یک‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیست و چهار ‪ :‬عدم توظیف زنان و نوجوانان به اضافه کاری‬ ‫برای مادران دارای طفل شیر خوار بر عالوه وقفه صرف غذا‪ ،‬وقت اضافی که کمتر از ‪ ۳۰‬دقیقه‬ ‫نباشد‪ ،‬بعد از هر سه ساعت بخاطر شیردادن طفل در اطاق کودک محل کار‪ ،‬داده می شود‪.‬‬ ‫(ماده یکصدو بیست و دو‪ ،‬همان)‬ صفحه 143 ‫‪ /142‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ماده یکصدو بیست و پنجم‪ :‬عدم امتناع از پذیرش زن‬ ‫امتناع از پذیرش زن به کار یا تقلیل مزد به دالیل حاملگی یا شیردادن طفل ممنوع می باشد‪.‬‬ ‫(ماده یکصدو بیست و پنج‪ ،‬همان)‬ ‫ماده یکصدو بیست و ششم‪ :‬ایجاد کودکستانها‪ ،‬اداره مکلف است جهت مواظبت و مراقبت‬ ‫اطفال کارکنان مربوط‪ ،‬در محوطه اداره شیرخوارگاه و کودکستان ایجاد نماید‪( .‬ماده یکصدو بیست‬ ‫و شش‪ ،‬همان)‬ ‫قانون منع خشونت علیه زنان‬ ‫ماده سی و ششم‪ :‬شخصی که زن را به کار اجباری وادار نماید‪ ،‬عالوه بر جبران خساره‪ ،‬حسب‬ ‫احوال به حبس قصیر که از شش ماه بیشتر نباشد‪ ،‬محکوم می گردد‪( .‬خبرگزاری بانوان افغانستان ‪،‬‬ ‫متن کامل قانون منع خشونت علیه زنان (ماده سی و ششم) ‪)۱۴۰۰ ،‬‬ ‫بخش سوم‪ :‬اشتغال زنان از منظر قوانین جمهوری اسالمی ایران‬ ‫قوانین جمهوری اسالمی ایران که برگرفته از فقه و شریعت اسالمی است‪ ،‬در قانون اساسی‪،‬‬ ‫قانون مدنی و قانون کار در مورد شغل زن امده است که کوشش می شود همه انها ذکر گردد‪.‬‬ ‫شغل در حقوق اساسی جمهوری اسالمی ایران‬ ‫در قوانین مربوط به اشتغال زنان در جمهوری اسالمی ایران‪ ،‬نه تنها تبعیض به مفهوم اجحاف‬ ‫قانونی به زن وجود ندارد‪ ،‬بلکه مجموعه ای از تسهیالت و امتیازات همچون کار نیمه وقت‪،‬‬ ‫مهد کودک‪ ،‬مرخصی زایمان‪ ،‬باز نشستگی زود رس و ‪ ...‬برای استحکام خانواده مقرر شده‬ ‫است‪( .‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬پیشین)‬ ‫بر اساس بند ‪ ۳‬اصل ‪ ۴۳‬قانون اساسی؛ دولت موظف است شرایط و امکانات کار را برای همه‬ ‫( اعم از زن و مرد) به منظور رسیدن به اشتغال کامل فراهم سازد و وسایل کار را در اختیار همه‬ ‫کسانی که قادر به کار اند ولی وسایل کار ندارند قرار دهد‪.‬‬ صفحه 144 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪143 /...‬‬ ‫اصل بیست و یکم قانون اساسی ‪ :‬دولت موظف است حقوق زن را در تمامی جهات با رعایت‬ ‫موازین اسالمی تضمین کند و امور زیر را انجام دهد‪:‬‬ ‫‪ .۱‬ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او‪.‬‬ ‫‪ .۲‬حمایــت از مــادران بــه ویــژه در دوران بــارداری و حضــانت فرزنــد و حمایــت از کودکــان‬ ‫بی سرپرست‪.‬‬ ‫‪ .۳‬ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده‪.‬‬ ‫‪ .۴‬ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بی سرپرست‪.‬‬ ‫‪ .۵‬اعطای قیومیت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه انها در صورت نبودن ولی شرعی‪.‬‬ ‫قانون اساسی جمهوری اسالمی ایران با انکه برای خانواده و بقای ان بیشترین اولو یت و اهمیت‬ ‫را قائل است‪ ،‬زن را در صحنه های اقتصادی‪ ،‬اجتماعی و سیاسی همپای مردان می داند‪ .‬در‬ ‫مقدمه قانون اساسی امده است‪ ( :‬زن در ضمن باز یافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری در‬ ‫پرورش انسانهای مکتبی‪ ،‬پیش اهنگ و هم رزم مردان در میدان های فعالیت است و در نتیجه‬ ‫پذیرای مسولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسالمی برخوردار از ارزش و کرامتی واالتر خواهد بود‪.‬‬ ‫(عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬پیشین)‬ ‫محدودیت های جنسیتی در اشتغال زنان‬ ‫قانون برای اشتغال ز ن به طور خاص محدودیت هایی پیش بینی کرده است که در این خصوص‬ ‫می توان به مواردی مانند ممنوعیت قضاوت‪ ،‬محدودیت اشتغال در نیروهای مسلح و‬ ‫محدودیت های ناشی از زوجیت اشاره کرد‪ .‬پس از پیروزی اسالمی و تاکید قانون اساسی بر‬ ‫لزوم انطباق کلیه قوانین و مقررات با موازین اسالمی در خصوص بی اعتباری قوانین مغایر با‬ ‫شرع‪ ،‬قوانین موجود بازبینی شد‪ .‬البته الزم به ذکر است که مقررات مربوط به استخدام قضات‬ ‫دادگستری در ‪ ۱۴‬اردبهشت سال ‪ ۱۳۶۱‬اصالح شده و بر اساس ان «قضات از میان مردان واجد‬ ‫شرایط انتخاب می شوند‪ »...‬که به همین دلیل باید گفت صالحیت قضاوت زنان را نفی می‬ صفحه 145 ‫‪ /144‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫کند؛ البته مطابق قوانین کنونی‪ ،‬زنان نیز می توانند در پست های مشاوره و قاضی تحقیق مشغول‬ ‫به کار شوند و ممنوعیت فقط مربوط به تصدی دادگاه و صدور حکم به معنای خاص است‪ .‬بر‬ ‫اساس قوانین موجود‪ ،‬زنان می توانند در نیروهای مسلح به امور درمانی‪ ،‬بهداشتی‪ ،‬اداری و‬ ‫امور غیرنظامی شاغل باشند‪ .‬در مازه ‪ ۳۲‬قانون ارتش جمهوری اسالمی ایران امده است که‬ ‫«ارتش می تواند فقط برای مشاغل درمانی و بهداشتی زنان را استخدام کند‪».‬‬ ‫ماده بیست قانون مقررات استخدامی سپاه پاسداران انقالب اسالمی‪« :‬سپاه می تواند زنان را با‬ ‫حفظ موازین اسالمی در مشاغل مورد نیاز به صورت پرسنل انتظامی یا کارمند استخدام کند‪».‬‬ ‫(حق اشتغال زنان در قوانین و مقررات (‪)https://www.vekalatonline.ir/articles‬‬ ‫شغل زن در حقوق مدنی جمهوری اسالمی ایران‬ ‫ماده یکهزار و یکصدو هفده‪ :‬شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح‬ ‫خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد‪ ،‬منع کند‪( .‬قانون مدنی ایران‪ ،‬ماده ‪)۱۱۱۷‬‬ ‫قانون حمایت خانواده‬ ‫ماده هجده‪ :‬شوهر می تواند با تایید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح‬ ‫خانوادگی یا حیثیت خود با زن باشد منع کند‪ .‬زن نیز می تواند از دادگاه چنین تقاضایی را نماید‪.‬‬ ‫دادگاه در صورتی که اختالفی در امر معیشت خانواده ایجاد نشود مرد را از اشتغال به شغل‬ ‫مذکور منع می کند‪ (.‬دادگران حامی‪ ،‬اشتغال زن بعد از عقد نکاح‪ ،‬شماره ‪)۱۳۹۹ ،۲۶۸۴‬‬ صفحه 146 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪145 /...‬‬ ‫قانون کار جمهوری اسالمی ایران‬ ‫فصل اول‬ ‫ماده اول‪ :‬کلیه کارفرمایان‪ ،‬کارگران‪ ،‬کارگاهها و موسسات تولیدی‪ ،‬صنعتی‪ ،‬خدماتی و‬ ‫کشاورزی مکلف به تبعیت از این قانون می باشند‪(.‬ماده اول‪ ،‬قانون کار جمهوری اسالمی‬ ‫ایران)‬ ‫‪1‬‬ ‫ماده ششم‪ :‬بر اساس بند چهارم اصل چهل و سوم و بند شش اصل دوم و اصول نوزدهم‪ ،‬بیستم‬ ‫و بیست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسالمی ایران‪ ،‬اجبار افراد به کار معین و بهره کشی از‬ ‫دیگری ممنوع و مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ‪،‬‬ ‫نژاد‪ ،‬زنان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود و همه افراد اعم از زن و مرد یکسان در حمایت‬ ‫قانون قرار دارند و هر کس حق دارد شغلی را که به ان مایل است و مخالف اسالم و مصالح‬ ‫عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند‪(.‬ماده ششم‪ ،‬همان)‬ ‫ماده سی و هشتم‪ :‬برای انجام کار مساوی که در شرایط مساوی در یک کارگاه انجام می گیرد‬ ‫باید به زن و مرد مزد مساوی پرداخت شود‪ .‬تبعیض در تعیین میزان مزد براساس سن‪ ،‬جنس‪،‬‬ ‫نژاد و قومیت و اعتقادات سیاسی و مذهبی ممنوع است‪ (.‬ماده سی و هشت‪ ،‬همان)‬ ‫ماده هفتاد و سه‪ :‬کلیه کارگران (مرد و زن) در موارد ذیل حق برخورداری از سه روز مرخصی با‬ ‫استفاده از مزد را دارند‪ :‬الف) ازدواج دائم ب) فوت همسر‪ ،‬پدر‪ ،‬مادر و فرزندان‪ (.‬ماده هفتاد و‬ ‫سه‪ ،‬همان)‬ صفحه 147 ‫‪ /146‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫شرایط کار زنان در قانون کار جمهوری اسالم ایران‬ ‫ماده هفتاد و پنج‪ :‬انجام کارهای خطرناک‪ ،‬سخت و زیان اور و نیز حمل بار بیشتر از حد مجاز‬ ‫با دست و بدون استفاده از وسایل مکانیکی‪ ،‬برای کارگران زن ممنوع است‪(.‬ماده هفتاد و پنج‪،‬‬ ‫‪1‬‬ ‫همان)‬ ‫ً‬ ‫ماده هفتاد و شش‪ :‬مرخصی بارداری و زایمان کارگران زن جمعا ‪ ۹۰‬روز است‪ .‬حتی االمکان‬ ‫‪ ۴۵‬روز از این مرخصی باید پس از زایمان مورد استفاده قرار گیرد‪ .‬برای زایمان توامان ‪ ۱۴‬روز از‬ ‫این مرخصی اضافه می شود‪.‬‬ ‫تبصره ‪ :۱‬پس از پایان مرخصی زایمان‪ ،‬کارگر زن به کار سابق خود باز می گردد و این مدت با‬ ‫تایید سازمان تامین اجتماعی جزء سوابق خدمت وی محسوب می شود‪.‬‬ ‫تبصره ‪ :۲‬حقوق ایام مرخصی زایمان طبق مقررات قانون تامین اجتماعی پرداخت خواهد شد‪(.‬‬ ‫ماده هفتاد و شش‪ ،‬همان‪).‬‬ ‫ماده هفتادو هفت‪ :‬در مواردی که به تشخیص پزشک سازمان تامین اجتماعی‪ ،‬نوع کار برای‬ ‫برای کارگر باردار خطرناک یا سخت تشخیص داده شود‪ ،‬کارفرما تا پایان دوره بارداری وی‪،‬‬ ‫بدون کسر حق السعی کار مناسبتر و سبکتری به او ارجاع می نماید‪ (.‬ماده هفتاد و هفت‪ ،‬همان)‬ ‫ماده هفتاد و هشت‪ :‬در کارهایی که دارای کارگر زن هستند کارفرما مکلف است به مادران شیر‬ ‫ده تا پایان دو سالگی کودک پس از هر سه ساعت نیم ساعت فرصت شیردادن بدهد‪ .‬این‬ ‫فرصت جزء ساعات کار انان محسوب می شود و همچنین کارفرما مکلف است متناسب با‬ ‫تعداد کودکان و با در نظر گرفتن گروه سنی انها مراکز مربوط به نگهداری کودکان ( از قبیل‬ ‫شیرخوارگاه‪ ،‬مهدکودک و ‪ ) ...‬را ایجاد نماید‪( .‬ماده هفتاد و هشت‪ ،‬همان)‬ صفحه 148 ‫شغل زن از منظر اسالم و ‪147 /...‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫زن و مرد با هم کامل اند و بدون هم تکامل نمی یابند‪ .‬همینطور هر کدام نیم از پیکر جامعه را‬ ‫تشکیل می دهند که جامعه در صورت نبود یکی از این دو نمیتواند استمرار یابد‪ .‬در ادوار‬ ‫مختلف زن و مرد کنار هم زیسته اند و کار کرده اند تا جهان در شرایط و عصر کنونی که همراه با‬ ‫تکنولوژی و پیشرفت های چشم گیر که صورت گرفته‪ ،‬رسیده است‪ .‬زنان مانند مردان کار کرده‬ ‫اند و دارای مشاغل مختلف بوده اند ولی در گذر حکومت های مختلف نقش های مختلفی را‬ ‫انجام داده است‪ .‬که گاها در صحنه بوده اند و گاها از صحنه رانده شده اند‪ .‬بعد از ظهور اسالم‬ ‫جایگاه و نقش زنان در دیار اعراب و مناطق مختلف دیگر تغییر کرده و برای زنان حقوق و‬ ‫امتیازاتی را قائل شده اند‪ .‬دین مقدس اسالم به زنان اجازه داشتن شغل را داده است و زنان‬ ‫میتوانند در بخش های مختلف در جامعه شغل ایفا کنند و حق الزحمه دریافت کنند‪ ،‬کشورهای‬ ‫جمهوری اسالمی ایران و افغانستان از انجای که قوانین اش برگرفته از فقه اسالمی است‪ ،‬برای‬ ‫زنان جایگاه و منزلت قایل است و در مورد شغل زن در قوانین این دو کشور موارد مشخصی ذکر‬ ‫گردیده است‪ .‬کشور جمهوری اسالمی افغانستان در قانون اساسی‪ ،‬قانون کار و قانون منع‬ ‫خشونت عیله زنان در مورد اشتغال‪ ،‬زن را حق داده است که میتواند با امتیازات خوب در جامعه‬ ‫وظیفه اجرا کنند و در پیشرفت جامعه نقش داشته باشند‪ .‬دولت جمهوری اسالمی ایران همچنان‬ ‫در قانون اساسی‪ ،‬قانون کار و قانون مدنی مواردی را در مورد داشتن شغل زنان ذکر کرده اند‪ ،‬و‬ ‫برای داشتن شغل به زنان حق قایل شده است‪ .‬در قانون کار هر دو کشور شرایط و امتیازاتی را‬ ‫برای زنان در هنگام کار ذکر کرده اند که این نوع ارج گذاشتن به مقام زن میباشد‪.‬‬ صفحه 149 ‫‪ /148‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬خوش خبر‪ ،‬محمود‪ ،‬اشتغال زنان از دیدگاه فقیهان اهل سنت‪ ،‬تهران‪ ،‬فروغ وحدت‪.1390 ،‬‬ ‫‪ .2‬واثق غزنوی‪ ،‬قادر علی‪ ،‬اشتغال زنان‪ :‬مبانی‪ ،‬انگیزه ها‪ ،‬پیامدها و راهکارها‪ ،‬قم‪ ،‬نشر المصطفی(ص)‪،‬‬ ‫‪.1390‬‬ ‫‪ .3‬مجموعه اعالمیه های حقوق بشری به انضمام اصول پاریس و قطعنامه ‪ ،1325‬کمیسیون مستقل‬ ‫حقوق بشر افغانستان‪ ،‬کابل‪.1394 ،‬‬ ‫‪ .4‬روشن‪ ،‬محمد‪ ،‬پیشینه تاریخی اشتغال زنان و جایگاه اشتغال انان در فقه‪.‬‬ ‫‪ .5‬عاطفی‪ ،‬قربانعلی و زراعی‪ ،‬پرو یز‪ ،‬مجموعه مقاالت همایش منطقه ای زن در نظام اسالم دانشگاه‬ ‫ازاد اسالمی واحد استارا (بررسی اشتغال زنان از دیدگاه اسالم و غرب)‪.‬‬ ‫‪ .6‬عبدالوهابی‪ ،‬معصومه – روشنایی‪ ،‬علی ـ احمدی‪ ،‬امیدعلی‪ -‬جمالی اشتیانی‪ ،‬حسین‪ -‬بررسی‬ ‫چالش های اشتغال زنان بر اساس دیدگاه اسالم و لیبرالیسم‪ ،‬فصلنامه مطالعات سیاسی‪ ،‬دانشگاه‬ ‫ازاد اسالمی‪.۱۳۹۸ ،‬‬ ‫‪ .7‬قانون اساسی افغانستان‪ ،‬مبحث پنجم‪ :‬حقوق اقتصادی و اجتماعی(قانون کار)‪.‬‬ ‫‪ .8‬اعالمیه حقوق بشر‪ ،‬ماده ‪.۶‬‬ ‫‪ .9‬قانون اساسی افغانستان‪ ،‬قانون کار افغانستان‪.‬‬ ‫‪ .10‬خبرگزاری بانوان افغانستان ‪ ،‬متن کامل قانون منع خشونت علیه زنان (ماده سی و ششم) ‪.۱۴۰۰ ،‬‬ ‫‪ .11‬حق اشتغال زنان در قوانین و مقررات (‪)https://www.vekalatonline.ir/articles‬‬ ‫‪ .12‬قانون مدنی ایران‪ ،‬ماده ‪.۱۱۱۷‬‬ ‫‪ .13‬دادگران حامی‪ ،‬اشتغال زن بعد از عقد نکاح‪ ،‬شماره ‪.۱۳۹۹ ،۲۶۸۴‬‬ ‫‪ .14‬ماده اول‪ ،‬قانون کار جمهوری اسالمی ایران‪.‬‬ صفحه 150 ‫ّ‬ ‫الممیز‬ ‫اهلیه الصب ّی‬ ‫الکاتب‪ :‬سید شاکر الحیدری‬ ‫ملخص المقال‬ ‫اغلب المواضیع تکتسب اهمیتها من اهتمام المشرع االسالمی بها‪ ,‬وهذا الموضوع اهتمت به‬ ‫و بینته الشریعه االسالمیه کثیرا‪ ,‬فالهلیه لالنسان بمثابه استعداد االرض للزراعه لکی تعطی بعد‬ ‫ذلک ثمارها فکم تحتاج من الجهد لتقبل الزرع وتنبت جذوره‪ ,‬وتسقیه بالماء لکی یثمر‪ ,‬کذلک‬ ‫االهلیه لالنسان تحتاج استعداد منه لکی یحمل هذه االمانه التی خلق من اجلها‪.‬‬ ‫وهذا المقال تناول موضوع االهلیه بشئ من االیجاز وکما یلی‪:‬‬ ‫ معنی الکلمات المفتاحیه للمقال‬‫ اهلیه الصبی الممیز‬‫ معنی الصبی الممیز لغتا واصطالحا‬‫ معنی االهلیه لغتا واصطالحا‬‫ اقسام االهلیه ( اهلیه الصبی للعبادات – اهلیه الصبی للمعامالت )‬‫ ناقصی االهلیه‬‫ اصناف ناقصی االهلیه‬‫فی الختام ذکرنا بعض النقاط التی وقفنا علیها اثناء کتابه المقال‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬االهلیه‪ ،‬الممیز‪ ،‬الصبی الممیز‪ ،‬سن التمییز‪ ،‬غیر الممیز‪.‬‬ صفحه 151 ‫‪ /150‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المقدمه‬ ‫ان االهلیه من الموضوعات المهمه فی الشریعه االسالمیه ‪ ,‬اذ علیها تدور صالحیه االنسان‬ ‫لوجوب الحقوق الشرعیه له او علیه ‪ ,‬وهی مبنیه علی االمانه التی کلف االنسان بحملها لقوله‬ ‫تعالی ( انا عرضنا االمانه علی السموات واالرض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها‬ ‫وحملها االنسان انه کان ظلوما جهوال) (االحزاب االیه ‪ )72‬وهی مدار التکلیف الشرعی المبنی‬ ‫علی العقل‪ ,‬وهی مالزمه لالنسان من یوم وجوده فی الحیاه حقیقه (وهبه الزحیلی ‪ ,‬ص‪ )164‬او‬ ‫حکما فال یستغنی عنها ابدا‪ .‬فهی ثابته لکل انسان باعتباره انسان من یوم کونه جنینا الی الموت‬ ‫فی جمیع اطوار حیاته‪.‬‬ ‫ففی هذا المقال احاول تسلیط الضوء علی مساله االهلیه‪ ,‬التی تختص بالصبی الممیز وهو فرد‬ ‫یساهم مع االخرین فی بناء االسره‪ ،‬ولقد تناول الفقه االسالمی هذه المساله بالکثیر من‬ ‫التفاصیل‪ ،‬واکد علیها القران الکریم والسنه النبو یه‪ ،‬لبیان حساسیه هذه المساله‪ ,‬فهی ترتبط‬ ‫بمرحله من مراحل حیاه االنسان تکون خطیره جدا بالتعامل معها‪ ,‬خصوصا مع وجود کل‬ ‫التحدیات والغزو الثقاف ی الذی یستهدف هذه الشریحه من الشباب بهذا العمر الذی تکتمل به‬ ‫اهلیه الصبی و یصبح یمیز بین االمور‪.‬‬ ‫فقد بینا معنی االهلیه‪ ,‬وذکرنا اقسامها‪ ,‬واصناف ناقصی االهلیه‪ ,‬ثم وقفنا علی بعض النتائج‪.‬‬ صفحه 152 ‫اهلیه الصبی الممیز‪151 /‬‬ ‫اهلیه الصبی الممیز‬ ‫لغرض الحدیث عن االهلیه البد من ذکر تعریف الصبی الممیز لغتا واصطالحا ثم نعرف‬ ‫االهلیه ونتحدث عنها بقدر تعلقها المهم بموضوع الصبی الممیز‪.‬‬ ‫الصبی فی اللغه‬ ‫ٌ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫(الصب ُّی) الغال ام بین (الصبا) و(الصباء) اذا فتحت مددت و اذا کسرت قصرت‪ .‬والجاریه (صبیه)‬ ‫وال ا‬ ‫جمع (الصبایا) مثل مطیه ومطایا (الرازی‪ ،‬ص‪.)20‬‬ ‫الصبی الممیز اصطالحا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫والمراد بالصبی الممیز فقهیا هو ان یصیر له وعی و ادراک یفهم به الخطاب الشرعی اجماال ‪،‬‬ ‫ف ایدرک معانی العبادات والمعامالت و یفهم نتائج هذه المعامالت فی تبادل الحقوق وااللتزامات‬ ‫ولو بصوره سطحیه مجمله ‪ .‬ولیس لمبدا هذه المرحله سن معینه ‪ .‬وتبدا هذه المرحله من حین‬ ‫القدره علی التمییز الی ظهور عالمات البلوغ ‪ .‬فیعرف فرق البیع عن الشراء‪ ،‬و یفهم تعادل القیم‬ ‫وتفاوتها‪ .‬ولهذا فالطفل فی مرحله الطفوله وقبل ان یصل الی هذا الوعی والتمییز یعتبر غیر ممیز‬ ‫حتی و ان کان له ادراک وتمییز فی کثیر من االمور الطبیعیه‪ .‬ولیس لمبدا هذه المرحله سن معینه‬ ‫من عمر االنسان او عالمه طبیعیه فیه‪ ،‬فهی تختلف باختالف شخصیه الطفل وموهالته العقلیه‬ ‫والجسدیه والبیئیه‪ ،‬فان کل تلک العوامل موثره فی سرعه الوصول الی هذه المرحله ‪.‬‬ ‫وفی هذه المرحله یکتمل فیها لالنسان نموه البدنی والعقلی ‪ ,‬فتثبت له اهلیه االداء الکامله ‪,‬‬ ‫فیصیر اهال لداء الواجبات وتحمل التبعات ‪ ,‬و یطالب باداء کافه الحقوق المالیه وغیر المالیه ‪,‬‬ ‫سواء اکانت من حقوق الله ام من حقوق العباد ‪.‬‬ صفحه 153 ‫‪ /152‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الصبی قسمان ممیز وغیر ممیز‬ ‫الصغیر غیر الممیز‪ :‬هو الذی ال یفهم البیع والشراء‪ ،‬ای ال یعلم ان البیع سالبا للملک والشراء‬ ‫جالبا له‪ ،‬وال یمیز الغش الفاحش الظاهر من الغش الیسیر (الموسوعه الفقهیه الکو یتیه ج‪ 14‬ص‪.)32‬‬ ‫والطفل الذی یمیز بین تلک االشیاء یقال له صبی ممیز (الرازی‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪.).173‬‬ ‫االهلیه‬ ‫االهلیه فی اللغه‬ ‫االهلیه اصلها الثالثی (اهل) وهی تدور حول المعانی التالیه ‪:‬‬ ‫االستحقاق‪ :‬یقال فالن اهل لکذا‪ ,‬ای انه یستوجب ذلک االمر و یستحقه(سعدی‪ ،‬ص‪ ,)207‬قال‬ ‫َ ا ْ‬ ‫َ ْ ا َ َْ َ‬ ‫َ ا ْ ْ‬ ‫{و َما َیذک ارون اال ان َیش َاء الل اه اه َو ا ْهل التق َوی َوا ْهل ال َمغف َره } ای ان الله هو المستحق‪,‬‬ ‫تعالی‬ ‫الن یتقی والجدیر لغفران الذنوب (مجله العلوم االسالمیه ‪ 2015/‬ص‪.)538‬‬ ‫الصالحیه‪ :‬فاهلیه االنسان للشئ صالحیته لصدور ذلک الشئ عنه وطلبه منه (ابن منظور (‪,)28/11‬‬ ‫الفیروز ابادی (‪.))1189/1‬‬ ‫الهلیه‪ :‬مصدر صناعی ل(اهل)‪ ،‬بمعنی الصالحیه‪ ،‬و یقال‪ :‬فالن اهل لکذا‪ ،‬ای خلیق به (انیس‬ ‫‪,)32/1:‬الزبیدی (‪.))45/28‬‬ ‫ً‬ ‫االهلیه اصطالحا‬ ‫ترد کلمه الهلیه فی الفقه بنفس معناها اللغوی‪ ،‬و بما ان معناها الصالحیه فهی ال ترد اال مضافه‬ ‫الی کلمه او جمله لکی یکون معناها الصالحیه لذلک الشیء‪ ،‬فیقال‪ :‬له اهلیه التکلیف ‪ ،‬او لیس‬ ‫له اهلیه التکلیف‪ ،‬و یقصد بذلک صالحیه االنسان او عدم صالحیته لتوجه الخطاب الشرعی‬ ‫الیه‪ ،‬وکذا یقال‪ :‬اهلیه التصرف بمعنی صالحیه االنسان للقیام بعمل ما وصدوره عنه علی الوجه‬ ‫ً‬ ‫المعتبر شرعا‪ ،‬وهکذا (المفردات‪ .97 :‬المعجم الوسیط ‪.)32 :1‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ثم ان هناک اصطالحا خاصا لالهلیه یستعمل فی بعض المولفات االصولیه والکتب ذات طابع‬ ‫الفقه الوضعی‪ ،‬وهو‪:‬‬ صفحه 154 ‫اهلیه الصبی الممیز‪153 /‬‬ ‫اهلیه الوجوب‪ ،‬و یقصدون بها صالحیه االنسان لثبوت الحقوق الشرعیه له وعلیه‪ ،‬وقد یعبر عنها‬ ‫بصالحیته لاللزام وااللتزام‪.‬‬ ‫واهلیه الداء‪ ،‬و یقصدون به صالحیه الشخص الستعمال ذلک الحق وممارسته والقیام به بنفسه‬ ‫ً‬ ‫وقسموا کال منهما الی کامله وناقصه (الموسوعه الفقهیه ‪ ،‬ج‪ /19‬ص‪.)150‬‬ ‫اقسام االهلیه‬ ‫وقــد بحــث الفقهــاء اهلیــه الصــبی الممیـز فــی اقوالــه وافعالــه؛ فانهــا تــاره تکــون مــن اصــول‬ ‫الدین واخری مــن فروعــه‪ ،‬ومــا یکــون مــن فــروع الــدین تــاره ال یحتــاج الــی القصــد واخــری‬ ‫یحتــاج الیــه‪ ،‬ومــا یحتــاج الــی القصــد تـ ً‬ ‫ـاره یکــون فــی العبــادات واخــری فــی المعــامالت‬ ‫(التنقیح فی شرح المکاسب ج‪ ,34‬ص‪.)297‬‬ ‫اهلیته للعبادات‬ ‫المشهور بین الفقهاء ان عبادات الصبی شرعیه ولیست تمرینیه‪ ،‬و بیان ذلک‪ :‬ان العبادات اما‬ ‫واجبه او مستحب‪.‬‬ ‫العبادات المستحبه‬ ‫وال شک فی صحه العبادات المستحبه الصادره من الصبی الممیز؛ لشمول ادلتها له کشمولها‬ ‫للبالغین‪ .‬واما حدیث رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم فال حکومه له علی ادله المستحبات؛ اذ‬ ‫المتبادر منه لیس اال القلم الذی یصح بالنسبه الیه اطالق اسم الرفع‪ ،‬ولیس هو اال القلم الذی‬ ‫یوقعه فی الکلفه‪ ،‬ال القلم الذی ینفعه‪ ،‬فلو ورد‪ :‬ان من صلی رکعتین فله کذا وکذا من الجر‪ ،‬او‬ ‫من صام یوم کذا وجبت له الجنه‪ ،‬ال یصدق علی تخصیصه بما عدا الصبی انه رفع عنه هذا‬ ‫القلم‪ ،‬بل یصدق علیه انه لم یوضع له (مصباح الفقاهه ج‪ 14‬ص‪.)360‬‬ صفحه 155 ‫‪ /154‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫العبادات الواجبه‬ ‫واما العبادات الواجبه؛ فان ادلتها شامله للصبی الممیز اال ان حدیث رفع القلم حاکم علیها؛‬ ‫ً‬ ‫بمعنی انه یفهم منه اجماال عدم تنجیزها علیه؛ وذلک ان المراد من رفع القلم عنه هو‪ :‬اما قلم‬ ‫المواخذه ؛ بمعنی ان ما یصدر منه من مخالفه الحکام الشرعیه من ترک الواجبات وفعل‬ ‫ً‬ ‫المحرمات ال یکتب علیه‪ ،‬ومقتضی ذلک کونه مشموال لدله التکالیف‪ ،‬ولکنه ال یواخذ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫بمخالفتها‪ ،‬فهو غیر ملزم بها شرعا‪ ،‬بل یجوز له مخالفتها‪ ،‬فتکون الواجبات مستحبه فی حقه؛ او‬ ‫ان المراد برفع القلم‪ :‬قلم التکالیف التی یترتب علی مخالفتها المواخذه‪ ،‬فمعنی رفع القلم عنه‪:‬‬ ‫انه خصصت التکالیف بما عداه‪ ،‬ولم یوضع علی الصبی‪ ،‬و اطالق الرفع علیه بلحاظ ما فیها من‬ ‫ً‬ ‫شانیه الوضع علی الجمیع‪ ،‬فعلی هذا یکون الصبی خارجا عن موضوع ادله التکالیف‪.‬‬ ‫ولکن یدل علی مشروعیتها له‪ ،‬واستحباب قیامه بوظیفتها طائفتان من الروایات‪:‬‬ ‫‪ .1‬الطائفه االولی‬ ‫ما دل علی المر بامر الصبیان بالصاله والصوم؛ بتقریب ان المر بــالمر امــر بالفعــل‬ ‫حقیقه؛ اذ الغرض منه لیس اال تحقق ذلک الفعل فی الخــارج‪ ،‬فیکــون المــر بــالمر‬ ‫ً‬ ‫طریقا الیه‪ .‬ومن تلک الروایات ما عن الحلبی عن ابی عبد الله عن ابیه علیهما الســالم‬ ‫قال‪« :‬انا نامر صبیاننا بالصاله اذا کانوا بنی خمس سنین‪ ،‬فمروا صــبیانکم بالصــاله اذا‬ ‫کانوا بنی سبع سنین‪( »...‬الوسائل ج‪4‬ص‪ ,19‬ب‪.)3‬‬ ‫‪ .2‬والطائفه الثانیه‬ ‫هی الروایات الداله علی تکلیف الصبیان بالصاله والصوم والحج بغیر عنوان المر‬ ‫بالمر بها‪ ،‬فتدل علی مشروعیه عباداته‪ .‬نعم‪ ،‬قامت القرینه الخارجیه علی عدم اراده‬ ‫الوجوب منها‪ ،‬والقرینه هی الدله الداله علی رفع التکلیف عن الصبی حتی یحتلم‬ ‫(مصباح الفقاهه ج‪ ،3‬ص‪ .)242‬ومن روایات هذه الطائفه ما رواه اسحاق بن عمار عن ابی‬ ‫عبد الله علیه السالم قال‪« :‬اذا اتی علی الصبی ست سنین وجب علیه الصاله‪ ،‬و اذا‬ ‫اطاق الصوم وجب علیه الصیام» (الوسائل ‪/‬ج‪ 4‬ص‪.)19‬‬ صفحه 156 ‫اهلیه الصبی الممیز‪155 /‬‬ ‫اهلیته للمعامالت‬ ‫الهلیه (فی المعامالت)‪ ،‬بحث الفقهاء فی اهلیه الصبی الممیز للمعامالت بمعناها الخص؛‬ ‫ای العقود و االیقاعات‪ ،‬و بحثهم ً‬ ‫تاره فی اهلیته الیقاعها لنفسه؛ بان یبیع او یشتری او یستاجر‬ ‫لنفسه‪ ،‬واخری فی اهلیته الیقاعها نیابه عن الغیر‪ ،‬وفی کلتا الحالتین ً‬ ‫تاره یصدر عنه ذلک بدون‬ ‫اذن الولی‪ ،‬واخری مع اذنه‪.‬‬ ‫ناقصی االهلیه‬ ‫جاء االسالم لنصره االنسان فی االرض‪ ,‬و یثبت ذلک من خالل تعالیم االسالم السمحه‪ ,‬فاحکام‬ ‫الشرع ال تخاطب اال کاملی االهلیه‪ ,‬فلم تخاطب عدیمی او ناقصی االهلیه او من تعرض لهم‬ ‫عوارض تحد من قدرتهم علی التزام احکام الشرع‪ ,‬فان تشریع االحکام یتوقف علی صالحیه‬ ‫االنسان لوجوب الحقوق له او علیه‪.‬‬ ‫النقص فی اللغه‪ :‬هو الخسران فی الحظ‪ ,‬نقص ینقص نقصا ونقصانا‪ ,‬وهو الضعف‪ ,‬یقال اصابه‬ ‫نقص فی عقله او دینه‪ ,‬والنقصان‪ :‬المقدار الذاهب من المنقوص (مجله فقه اهل بیت علیهم السالم‬ ‫ج ‪ 63‬ص‪.)2341‬‬ ‫اصناف ناقصی االهلیه‬ ‫یتضح الحدیث عن اصناف ناقصی االهلیه بالحدیث عن االسباب التی تنقض االهلیه‪ ,‬حیث انه‬ ‫متی توافر احد العنصرین من نقص للتمییز‪ ,‬او فساد للتدبیر او کلیهما‪ ,‬فقد تعرض االنسان‬ ‫لنقص االهلیه‪.‬‬ ‫ولبیان االصناف البد من بیان االسباب التی تودی الی نقص االهلیه وهی‪:‬‬ ‫الصغر فی السن‪ :‬و یتعلق به الصبی الممیز‪ ,‬فاذا قلنا بانه مشمول بالجعل باعتباره ممیز اما غیر‬ ‫الممیز فهو غیر مشمول یقیانا فیکون غیر موهل‪.‬‬ ‫االمراض الموثره فی العقل‪ :‬و یتعلق به السفیه المحجور‪ ,‬والمعتوه ذو لعته (الفیروزی اباد ‪)17/8‬‬ ‫الخفیف‪ ,‬والمجنون ((ابن نجیم (‪ ))268/3‬ذو الجنون المتقطع غیر التام (الجزئی)‪.‬‬ صفحه 157 ‫‪ /156‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اسباب اخری‪ :‬و یتعلق بها المرض النفسی‪ ,‬والمدین (المدیونیه)‪ ,‬وضعیف التمییز‪ ,‬والصم‬ ‫والبکم‪.‬‬ ‫النتائج‬ ‫ا‬ ‫ان یصل الطفل الی مرحله عمریه تصبح لدیه ملکه التمییز بنحو اجمالی بین الحسن والقبیح‬ ‫والضار والنافع فی الحیاه‪ .‬ومما ال شک فیه ان متعلقات الحسن والقبح تختلف مجاالتها‬ ‫وساحاتها‪ ،‬فقد تتعلق بامور جنسیه واخری سیاسیه وثالثه اجتماعیه ورابعه مالیه وخامسه‬ ‫عبادیه‪ ...‬الخ‪ ،‬وعلیه سیختلف التمییز بلحاظ المتعلق‪ ،‬کما سیتفاوت التمییز فی الطفل نفسه‬ ‫بین شیء واخر‪ ،‬وکذلک ال مر سیختلف التمییز بین طفل واخر‪ ،‬و بین منطقه واخری‪ ...‬الخ‪،‬‬ ‫و یکون مرجع تحدید ان هذا الطفل ممیز فی هذا المجال او ذاک هو النظره العرفیه االجتماعیه‬ ‫التی یعیش و یتحرک الطفل داخل محیطها‪.‬‬ ‫ ان االسالم بین االهتمام بمرحله الطفوله وخطوره التعامل معها منذ االلف السنین ‪,‬‬‫بینما نجد الیوم النظریات الحدیثه تنادی بذلک‪.‬‬ ‫‪-‬‬ ‫اهلیه الصبی الممیز لقبول االسالم منه ‪ .‬وقد وقع الخالف فیه علی قولین‪( ,‬یطول‬ ‫المقام بنا لذکر تفاصیل القولین) ‪.‬‬ ‫ اهلیته للعبادات‪ .‬والمشهور ان عباداته شرعیه مستحبه کانت او واجبه‪ ،‬ولیست تمرینیه‬‫ اهلیته للمعامالت‪ .‬وتفصیل ذلک‪:‬‬‫ا ـ معاملته لنفسه بدون اذن الولی‪ ،‬والمشهور عدم استقالل الصبی الممیز بالتصرفات‬ ‫المالیه‪.‬‬ ‫ب ـ معاملته لنفسه مع اذن الولی‪ ،‬وفیه خالف علی قولین‪.‬‬ ‫ً‬ ‫جـ ـ معاملته نیابه عن غیره‪ ،‬وتصح تصرفاته فی غیر ماله اذا کان وکیال عن غیره فی عقد‬ ‫او ایقاع ‪.‬‬ صفحه 158 ‫اهلیه الصبی الممیز‪157 /‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم‬ ‫‪ -2‬وهبه الزحیلی ‪ ,‬اصول الفقه االسالمی‪ ،‬دار الفکر‪ ،‬الطبعه االولی‪ 1406 ،‬هـ‬ ‫‪ -3‬الرازی‪ ،‬محمد بن ابی بکر بن عبد القادر‪ ،‬المختار الصحاح‪ ،‬مطبعه بوالق المصریه عام ‪1865‬م‬ ‫‪ -4‬الموسوعه الفقهیه الکو یتیه‪ ،‬الطبعه الثانیه‪ ،‬دارالسالسل – الکو یت‪ 1427 ،‬هـ‬ ‫‪ -5‬سعدی ابو حبیب‪ ،‬القاموس الفقهی‪ ،‬ناشر‪ :‬دار الفکر‪ ،‬محل نشر‪ :‬دمشق‪ ،‬چاپ‪ :‬دوم‪1408 ،‬ق‬ ‫‪ -6‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬الناشر‪ :‬دار صادر – بیروت‪ ،‬الطبعه‪ :‬الثالثه ‪ 1414 -‬هـ‬ ‫‪ -7‬الفیروز ابادی‪ ،‬القاموس المحیط‪ ،‬دار الکتب العلمیه‪ ،‬منشورات محمد علی بیضون‪ ،‬سال نشر‬ ‫‪1415‬ق ‪ 1995‬م‬ ‫‪ -8‬ابراهیم مصطفی‪ ،‬المعجم الوسیط‪ ،‬الناشر‪ :‬دار الدعوه‪ ،‬بی تا‪.‬‬ ‫‪ -9‬الزبیدی‪ ،‬تاج العروس‪ ،‬الناشر ‪ :‬دار الفکر‪ ،‬بی تا‪.‬‬ ‫‪ -10‬السید الخوئی‪ ،‬التنقیح فی شرح المکاسب‪ ،‬موسسه الخوئی االسالمیه‪1413-1317 ،‬هـ‬ ‫‪ -11‬السید الخوئی‪ ،‬مصباح الفقاهه ‪ ،‬نشر‪ :‬قم ‪ :‬موسسه احیاءاثاراالمام الخوئی‪1403 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -12‬حر عاملی‪ ،‬الوسائل‪ ،‬نشر‪ :‬قم ‪ :‬موسسه ال البیت علیهم السالم الحیاء التراث ‪1412 ،‬هـ‬ ‫‪ -13‬مجله فقه اهل بیت علیهم السالم ‪ -‬عربی المولف ‪ :‬موسسه دائره المعارف فقه اسالمی الجزء ‪63 :‬‬ ‫صفحه ‪251 :‬‬ صفحه 159 صفحه 160 ‫الوقف الجعف ری فی دوله الکویت بین الفقه االسالمی والقانون الوضعی‬ ‫الکاتب‪ :‬عبدالرضا الصالح‬ ‫استالم المقال‪ 1400/11/29 :‬قبول المقال‪1400/7/12 :‬‬ ‫ملخص المقال‬ ‫للصدقه فی المذهب الجعفری فضل عظیم‪ ،‬واستحبابها ثابت بالنصوص الشرعیه‪ ،‬ومن ابرز‬ ‫مصادیقها الصدقه الجاریه المعبر عنها بـ [الوقف]‪.‬‬ ‫وقد تطرقت الروایات الشریفه الی اهمیه ومندو بیه الوقف فی المذهب الجعفری‪ ،‬کما تعرض‬ ‫العلماء والفقهاء الی مفهوم الوقف‪ ،‬وشرائطه‪ ،‬واقسامه‪ ،‬واحکامه بالتفصیل‪.‬‬ ‫ومن المفترض عند التخطیط القتراح قانون ینظم الوقف الجعفری من الناحیه االداریه والفنیه؛‬ ‫ً‬ ‫ا َ‬ ‫ان تراعی عده ضوابط لیکون القانون مطابقا لحکام الفقه الجعفری‪.‬‬ ‫ا‬ ‫وفی عام ‪ 2002‬م طرح مشروع لتنظیم الوقف الجعفری فی دوله الکو یت‪ ،‬وقد تبع ذلک انشاء‬ ‫امانه عامه لالوقاف الجعفریه تتبع المانه العامه للوقف بوزاره الوقاف والشوون االسالمیه‪.‬‬ ‫اال ان المشروع انطوی علی العدید من العیوب‪ ،‬ولوحظت علیه ماخذ کثیره‪ ،‬واشتمل علی‬ ‫مخالفات شرعیه‪ ،‬فصدرت فتوی خطیه من سماحه المرجع الدینی العلی ایه الله العظمی‬ ‫السید علی الحسینی السیستانی [دام ظله] بعدم جواز تمکین وزاره الوقاف من الوقاف‬ ‫ً‬ ‫الجعفریه لنه ال والیه لهم علیها شرعا‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬الوقف‪ ،‬الوقف الجعفری؛ الکو یت؛ دولهالکو یت‪ ،‬الصدقه الجاریه‬ صفحه 161 ‫‪ /160‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المقدمه‬ ‫تواترت النصوص الشریفه فی فضل الصدقه وفی الحث علیها والترغیب فیها واستحبابها‬ ‫ً‬ ‫شرعا‪ ،‬فقد روی ان بها ایدفع البالء و یستنزل الرزق و ایقضی الدین‪ ،‬وانها تخلف البرکه وتزید فی‬ ‫المال والعمر‪ ،‬وانها دواء المریض‪ ،‬ومن ابرز مصادیق الصدقه التی ندب الیها الشرع؛ الصدقه‬ ‫الجاریه المعبر عنها بـ(الوقف)‪ ،‬والذی ایعد من العبادات التوقیفیه التی یتقرب بها المکلف الی‬ ‫الله عز وجل‪ ،‬فقد نقل عن ابی عبدالله [ع] انه قال‪( :‬اذا مات ابن ادم انقطع عمله اال من ثالث‪:‬‬ ‫ا‬ ‫صدقه جاریه‪ ،‬او علم ینتفع به من بعده‪ ،‬او ولد صالح یدعو له)( نجم الدین ابو القاسم جعفر بن الحسن‪:‬‬ ‫ا‬ ‫المعتبر فی شرح المختصر‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪ ، ) 341‬حیث فسرت الصدقه الجاریه بالوقف‪.‬‬ ‫ولو تاملنا المصادر االسالمیه وتمعنا فیها لراینا ان مشروعیه الوقف من المور الثابته التی ال‬ ‫خالف علیها بین فقهاء المسلمین کافه‪ ،‬فهو من الحکام التی شرعها الدین االسالمی الحنیف‬ ‫لغایات واهداف سامیه تعود بالنفع والفائده علی جمیع افراد المجتمع‪ ،‬مما اضطر فقهاء‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫خصوصا فقهاء المذهب الجعفری ‪ -‬لن یفردوا له ًبابا مستقال فی الفقه‪،‬‬ ‫المذاهب االسالمیه ‪-‬‬ ‫لکثره واستفاضه الخبار الوارده فی بیانه وفی توضیح احکامه‪.‬‬ ‫وسوف نبحث فی هذه الدراسه المقتضبه عده محاور للوقف فی المذهب الجعفری‪ ،‬حیث‬ ‫سنعرض بعض الروایات المتعلقه به‪ ،‬ثم نتحدث عن مفهومه وشرائطه واقسامه واهم احکامه‪ ،‬ثم‬ ‫َ‬ ‫نتناول اهم الضوابط التی من الالزم ان تراعی عند اعداد وصیاغه مشروع قانون للوقف الجعفری‬ ‫ً‬ ‫واخیرا نبین اهم مواطن الخلل فی المشروع الحالی للوقف الجعفری الذی نشر فی‬ ‫وتنظیمه‪،‬‬ ‫الصحف الکو یتیه والمعمول به ً‬ ‫حالیا فی دوله الکو یت‪.‬‬ صفحه 162 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪161 /‬‬ ‫ً‬ ‫اوال‪ :‬الوقف فی روایات المذهب الجعفری‬ ‫ا‬ ‫توجد العدید من الروایات التی تبرز اهمیه الوقف فی المذهب الجعفری‪ ،‬وتعتبره من المور‬ ‫ا‬ ‫المندو به‪ ،‬وترتب علیه الثواب الجزیل والجر العظیم‪ ،‬وفیما یلی نقتصر علی ثالث روایات فقط‬ ‫تج ًنبا لالطاله ً‬ ‫وطلبا لالختصار‪:‬‬ ‫‪ -1‬عن النبی الکرم ﷺقال‪(:‬حبس الصل وسبل الثمره)‬ ‫(ابن ابی جمهور محمد بن علی بن ابراهیم‬ ‫الحسائی‪ :‬عوالی اللئالی العزیزیه فی الحادیث الدینیه‪ ،‬ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه سید الشهداء‪1403 ،‬هـ‪1983 ،‬م‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.) 260‬‬ ‫‪ -2‬عن ابی عبدالله [ع] قال‪( :‬لیس یتبع الرجل بعد موته من الجر اال ثالث خصال‪ :‬صدقه‬ ‫اجراها فی حیاته فهی تجری بعد موته‪ ،‬وسنه هدی سنها فهی ایعمل بها بعد موته‪ ،‬او ولد صالح‬ ‫یدعو له)‬ ‫( محمد بن الحسن الحر العاملی‪ :‬وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه‪ ،‬ط‪ ،2‬بیروت‪ ،‬موسسه ال‬ ‫البیت الحیاء التراث‪1424 ،‬هـ‪2003 ،‬م‪ ،‬ج‪ 19‬ص‪.)171‬‬ ‫‪ -3‬قال شیخ الطائفه الطوسی [ره]‪( :‬وکتب محمد بن الحسن الصفار الی ابی محمد علیه‬ ‫السالم فی الوقوف وما روی فیها‪ ،‬فوقع علیه السالم‪ :‬الوقـوف بحسب ما یوقفها اهلها ان شاء‬ ‫الله)‬ ‫( ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی‪ :‬تهذیب الحکام‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار الضواء‪1406 ،‬هـ‪1985 ،‬م‪ ،‬ج‪9‬‬ ‫ص‪ 129‬و‪.)130‬‬ ‫الی غیر تلک الروایات التی تبین مشروعیه الوقف ومعناه واستحبابه وشروطه‪ ،‬وتوضح اهمیته‬ ‫فی نظر الدین االسالمی بشکل عام والمذهب الجعفری بشکل خاص‪.‬‬ صفحه 163 ‫‪ /162‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫ثانیا‪ :‬مفهوم الوقف وشرائطه واقسامه واهم احکامه‬ ‫للوقف فی المذهب الجعفری مفهوم وشرائط واقسام واحکام‪ ،‬ال باس ان نتناولها عبر النقاط‬ ‫التالیه‪:‬‬ ‫ا‪ -‬مفهوم الوقف‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫الوقف لغه هو‪( :‬دوام القیام‪ ،‬یقال وقف یقف وقفا ووقوفا دام‬ ‫ً‬ ‫قائما)( علی المشکینی‪ :‬مصطلحات‬ ‫الفقه‪ ،‬ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه الهادی‪1419 ،‬هـ‪ ،‬ص‪ ،)566‬اما فی االصطالح الشرعی فقد عرف فقهاء المذهب‬ ‫الجعفری الوقف بتعریفات متعدده‪ ،‬منها‪ :‬انه عباره عن‪( :‬تحبیس الصل و اطالق المنفعه)( زین‬ ‫الدین الجبعی العاملی‪ :‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪ ،‬ج‪ 3‬ص‪ ، )129‬او‪( :‬تحبیس‬ ‫الصل وتسبیل الثمره)(‬ ‫ابو القاسم الموسوی الخوئی‪ :‬منهاج الصالحین‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار المجتبی‪1412 ،‬هـ‪ ،‬ج‪2‬‬ ‫ص‪ ، )231‬ومعنی "تحبیس الصل" المنع عن االرث ومنع التصرف فی العین الموقوفه بالبیع او‬ ‫الهبه او الرهن او االجاره او االعاره وما الی ذلک‪ ،‬اما "اطالق المنفعه" او "تسبیل الثمره" فهو‬ ‫صرفها علی الجهه التی عینها الواقف من دون عوض‪.‬‬ ‫فحقیقه الوقف هو‪ :‬اخراج العین عن الملکیه‪ ،‬و انشاء حبسها‪ ،‬و ایقافها عن المبادالت‬ ‫واالنتقاالت‪ ،‬وجعل منفعتها لشخاص او جهات او عناو ین محدده‪ .‬و بعباره اخری فان حقیقه‬ ‫ً‬ ‫الوقف‪( :‬عباره عن انشاء ایقاف العین عن النقل واالنتقال بعد اخراجها عن الملکیه ایقافا‬ ‫اعتباریا‪ ،‬وتملیک المنفعه لالشخاص او العناو ین او الجهات)(‬ ‫علی المشکینی‪ :‬مصطلحات الفقه‪،‬‬ ‫ص‪.)567‬‬ ‫ب‪ -‬شرائطه‬ ‫توجد هناک شرائط تتعلق بالوقف‪ ،‬وهناک شرائط اخری تخص الواقف‪ ،‬والعین الموقوفه‪،‬‬ ‫والموقوف علیه‪ ،‬وفیما یلی بیانها ‪ -‬بحسب ما هو مشهور بین فقهاء المذهب الجعفری‪:‬‬ صفحه 164 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪163 /‬‬ ‫‪ -1‬شرائط الوقف‬ ‫ قبض الموقوف علیه او وکیله او ولیه‪.‬‬‫ االستمرار والدوام‪ ،‬فال یصح توقیته بمده‪.‬‬‫ التنجیز‪ ،‬ای عدم تعلیقه علی امر او شرط‪.‬‬‫ اخراج الواقف نفسه عن الوقف‪.‬‬‫‪ -2‬شرائط الواقف‬ ‫ البلوغ‪ ،‬فال یصح وقف الصبی و ان بلغ ً‬‫عشرا او اذن فیه الولی‪.‬‬ ‫ العقل‪ ،‬فال یصح وقف المجنون‪.‬‬‫َ‬ ‫المکره‪.‬‬ ‫ االختیار‪ ،‬فال یصح وقف‬‫ القصد‪ ،‬فال یصح وقف الغافل والساهی‪.‬‬‫‪ -‬عدم الحجر‪ ،‬فال یصح وقف المحجور علیه لسفه او فلس‪.‬‬ ‫‪ -3‬شرائط العین الموقوفه‬ ‫ ان تکون ً‬‫عینا خارجیه‪ ،‬فال یصح وقف الدین وال وقف المنفعه غیر العینیه‪.‬‬ ‫ ان تکون مملوکه او ما بحکمها‪ ،‬فال یصح وقف الحر والمباحات الصلیه قبل حیازتها‪.‬‬‫ ان ال تکون متعلقه لحق الغیر بحیث یمنع من التصرف الناقل او ما بحکمه فیهــا‪ ،‬فــال یصــح‬‫وقف العین المرهونه قبل فکها‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ -‬ان تکون قابله لالنتفاع بها مده معتدا بهــا مــع بقائهــا‪ ،‬فــال یصــح وقـ ف الطعمــه والخضــر‬ ‫والفواکه وال وقف الورد والریحان‪.‬‬ ‫ ان تکون لها منفعه محلله مقصوده‪ ،‬فــال یصــح وقــف ا الت اللهــو المحــرم وا الت القمـ ار‬‫والصلبان‪ ،‬وال وقف الدابه لحمل الخمر او الدکان لحرزها او بیعها‪.‬‬ صفحه 165 ‫‪ /164‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫‪ -4‬شرائط الموقوف علیه‬ ‫ التعیین‪ ،‬فال یصح وقف المردد بین شیئین او اشیاء‪.‬‬‫ وجوده حال الوقف‪ ،‬فال یصح الوقف علی المعدوم‪.‬‬‫ ان ال یکون من الجهات المحرمه وما فیه اعانه علی المعصیه‪ ،‬کفعل الزنا وشرب الخمر‬‫ونشر کتب الضالل وشراء ا الت اللهو المحرم‪.‬‬ ‫ج‪ -‬اقسامه‬ ‫الوقف فی المذهب الجعفری یتقوم باحد القسمین التالیین‪:‬‬ ‫‪ -1‬الواقف والعین الموقوفه‪ ،‬کوقف المساجد‪ ،‬وحقیقته التحریر وفک الملک‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ -2‬الواقف والعین الموقوفه والموقوف علیه‪ ،‬وحقیقته تملیک العین الموقوفه للموقوف علیه ملکا‬ ‫غیر طلق‪.‬‬ ‫کما ینقسم الوقف باعتبار الموقوف علیه الی ثالثه اقسام‪:‬‬ ‫‪ -1‬الوقف علی الجهات الخاصه او العامه‪ ،‬کالوقف علی المساجد والحسینیات‪.‬‬ ‫‪ -2‬الوقف علی العناو ین الکلیه العامه‪ ،‬کالوقف علی الفقراء والعلماء‪.‬‬ ‫‪ -3‬الوقف علی العیان الخاصه‪ ،‬کالوقف علی الذریه‪.‬‬ ‫د‪ -‬اهم احکامه‬ ‫اتفق فقهاء المذهب الجعفری فی ا کثر مسائل الوقف‪ ،‬وفیما یلی ننقل رای اثنین من اولئک‬ ‫الفقهاء‪:‬‬ ‫قال االمام روح الله الموسوی الخمینی [ره]‪( :‬یجوز للواقف ان یجعل تولیه الوقف ونظارته‬ ‫لنفسه ‪ ..‬وکذا یجوز جعلها‬ ‫للغیر)( روح الله الموسوی الخمینی‪ :‬تحریر الوسیله‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪،‬‬ ‫‪1401‬هـ‪1981 ،‬م‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪( ، )82‬یجوز للواقف ان یجعل ً‬ ‫ناظرا علی المتولی‪ ،‬فان احرز ان المقصود‬ ‫مجرد اطالعه علی اعماله لجل االستیثاق فهو مستقل فی تصرفاته وال یعتبر اذن الناظر فی‬ صفحه 166 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪165 /‬‬ ‫صحتها ونفوذها‪ ،‬و انما الالزم علیه اطالعه‪ ،‬و ان کان المقصود اعمال نظره وتصو یبه لم یجز له‬ ‫التصرف اال باذنه وتصو یبه‪ ،‬ولو لم یحرز مراده فالالزم مراعاه المرین)( نفس المصدر‪ :‬ج‪ 2‬ص‪، )84‬‬ ‫ً‬ ‫اصال ففی الوقاف العامه یکون الحاکم او المنصوب من قبله ً‬ ‫(لو لم یعین الواقف ً‬ ‫متولیا‬ ‫متولیا‬ ‫علی القوی‪ ،‬وکذا فی الخاصه فیما یرجع الی مصلحه الوقف ‪ ( )..‬نفس المصدر‪ :‬ج‪ 2‬ص‪.)84‬‬ ‫وقال السید ابو القاسم الموسوی الخوئی [ره]‪( :‬یجوز للواقف جعل الوالیه علی العین الموقوفه‬ ‫ً‬ ‫لنفسه ولغیره ‪ ..‬کما یجوز له ایضا جعل الناظر علی الولی بمعنی المشرف علیه او بمعنی ان‬ ‫یکون المرجع فی النظر والرای ‪ ..‬نعم اذا خان الولی ضم الیه الحاکم الشرعی من یمنعه عن‬ ‫الخیانه فان لم یمکن ذلک عزله) ( ابو القاسم الموسوی الخوئی‪ :‬منهاج الصالحین‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪( .)237‬اذا لم‬ ‫یجعل الواقف ولیا علی الوقف کانت الوالیه علیه للحاکم الشرعی‪ .‬نعم اذا کان الوقف علی نحو‬ ‫التملیک وکان خاصا کانت الوالیه علیه للموقوف علیه ‪ ..‬و اذا لم یکن الوقف خاصا او کان ولم‬ ‫یکن علی نحو التملیک بان کان علی نحو الصرف وغیره من النواع فالوالیه للحاکم الشرعی) (‬ ‫نفس المصدر‪ :‬ج‪ 2‬ص‪.)238‬‬ ‫ً‬ ‫ثالثا‪ :‬الضوابط التی تجب مراعاتها عند اعداد قانون للوقف الجعفری‬ ‫امر ر ٌ‬ ‫ان التخطیط القتراح مشروع قانون لتنظیم الوقاف الجعفریه اداریا وفنیا ٌ‬ ‫اجح ال یختلف‬ ‫َ‬ ‫فیه احد‪ ،‬اال ان المشروع ال بد من ان تراعی فیه عده ضوابط تضفی علیه الشرعیه‪ ،‬نذکر منها‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫عنصری العداله والکفاءه فی المتصدین لهذا المشروع‪ ،‬وتزکیتهم من‬ ‫‪ -1‬الضابطه االولی‪ :‬توفر‬ ‫قبل مراجع التقلید المعروفین‪ ،‬وعدم معرفتهم بفسق سابق‪ ،‬لن معرفتهم بذلک سیکون لها‬ ‫مردودان سلبیان‪ ،‬الول‪ :‬هو سقوط محلهم ومنزلتهم اجتماعیا‪ ،‬واﻵخر‪ :‬هو االساءه الی المذهب‬ ‫و الی سمعته وهیبته وکرامته‪.‬‬ ‫‪ -2‬الضابطه الثانیه‪ :‬التانی والتریث فی اعداد وصیاغه المشروع‪ ،‬واالستعانه بالمختصین من‬ ‫علماء الفقه والقانون‪ ،‬لدراسته دراسه شرعیه وقانونیه‪ ،‬وعدم االستعجال فی اقراره‪.‬‬ صفحه 167 ‫‪ /166‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫َ‬ ‫المعترف حوزو یا بفقاهتهم واجتهادهم المطلق‬ ‫‪ -3‬الضابطه الثالثه‪ :‬الرجوع الی مراجع التقلید‬ ‫ومرجعیتهم الدینیه من اجل اعتماد هذا المشروع‪ ،‬والتا کد من تطابقه مع الحکام الفقهیه‬ ‫الجعفریه‪.‬‬ ‫‪ -4‬الضابطه الرابعه‪ :‬وضع تشریع یضمن فی المستقبل استقاللیه الوقف الجعفری‪ ،‬وعدم‬ ‫تبعیته للحکومه ووزاره الوقاف‪ ،‬وذلک حتی تکون المرجعیه الدینیه هی التی تدیر کافه المور‬ ‫المتعلقه بالوقف الجعفری‪.‬‬ ‫َ‬ ‫هذه هی اهم الضوابط التی یلزم ان تراعی عند اعداد مشروع قانون لتنظیم الوقف الجعفری‪.‬‬ ‫ً‬ ‫رابعا‪ :‬الثغرات والخلل فی مشروع الوقف الجعفری الحالی‬ ‫انطوی مشروع الوقف الجعفری الحالی ‪ -‬المنشور فی الصحف والمعمول به فی دوله‬ ‫الکو یت ‪ -‬علی الکثیر من العیوب‪ ،‬وتوجد علیه ماخذ عدیده‪ ،‬کما احتوی علی بعض‬ ‫المخالفات الشرعیه‪ ،‬وفیما یلی نعرض اهم الثغرات ومواضع الخلل فیه‪:‬‬ ‫‪ -1‬ورد فی مقدمه المشروع(المنشور فی صحیفه الوطن الکو یتیه بتاریخ ‪ 7‬ینایر ‪2002‬م) انه ستکون هناک‬ ‫(زیارات لمجموعه من مراجع التقلید ووکالئهم لشرح مواد المشروع واالستئناس بارائهم‬ ‫الشرعیه)‪ ،‬وال شک ان هناک ف ًرقا ً‬ ‫کبیرا جدا بین االستئناس باراء مراجع التقلید و بین الخذ‬ ‫بفتاواهم والعمل علی طبقها‪ ،‬وهذا ان دل علی شیء فانما یدل علی ان المشروع غیر قابل‬ ‫َ‬ ‫للتنقیح والزیاده والتعدیل فی نظر واضعیه‪ ،‬وذلک لن رای مرجع التقلید ایستانس به ‪ -‬فی نظر‬ ‫واضعی المشروع ‪ -‬وال ایشترط ان یوخذ به و ایعمل علی طبقه‪ ،‬ولهذا نجد ان المشروع قد اعد‬ ‫ً‬ ‫ونشر فی الصحف کامال قبل ان ایعرض علی مراجع التقلید‪ ،‬وورد فی مقدمته ان الزیارات التی‬ ‫ستتم لمراجع التقلید غرضها (االستئناس بارائهم الشرعیه) ال الخذ بارائهم الشرعیه والعمل‬ ‫علی طبقها‪.‬‬ ‫‪ -2‬نصت الماده الرابعه من‬ ‫‪2002‬م‬ ‫المشروع(المعدل فی صحیفه الرای الکو یتیه والمنشور فیها بتاریخ ‪ 11‬فبرایر‬ ‫) علی ان من اختصاصات المانه العامه لالوقاف الجعفریه (اداره واستثمار اموال‬ صفحه 168 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪167 /‬‬ ‫الوقاف الجعفریه التی لم یشترط الواقف التولیه علیها لحد او لجهه معینه او انقطع فیها شرط‬ ‫التولیه ‪ ..‬والوصایا والثالث الجعفر یه التی لم تحدد الوصایه علیها او توفی الموصی ولم یعین‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫متولیا بعده او فقد الوصی شرطا من شروط اهلیه التصرف ‪ ،)..‬وهذه الماده تخالف بصراحه‬ ‫احکام الفقه الجعفری‪ ،‬فان الوقاف التی لم َینصب لها الواقف ً‬ ‫متولیا او انقطع فیها شرط التولیه‬ ‫ً‬ ‫ً َ‬ ‫متولیا او ن َصب ولکن الوصی فقد شرطا من شروط اهلیه‬ ‫والوصایا التی لم َینصب لها الموصی‬ ‫التصرف ایرجع فیها الی الحاکم الشرعی ‪ -‬وهو الفقیه الجامع للشرائط ‪ -‬لنها ستکون حینئذ‬ ‫من اختصاصاته ال من اختصاصات غیره‪ ،‬فال یجوز ان یتصدی لها احد اال باجازه منه‪ .‬ومن‬ ‫الغریب ان یقید المشروع کل ما تقدم بانه (وفق احکام الفقه الجعفری ورای الفقهاء)‪ ،‬فی حین‬ ‫ان جمیع فقهاء المذهب الجعفری متفقون علی خالف ذلک وعدم جوازه‪.‬‬ ‫‪ -3‬وصفت الماده السابعه (مجلس شوون الوقاف الجعفریه) بانه (السلطه العلیا المشرفه علی‬ ‫شوون الوقاف الجعفریه واقتراح السیاسه العامه لها)‪ ،‬مع ان جمیع اتباع المذهب الجعفری‬ ‫ً‬ ‫اعتقادا ال یشو به ای تردد بان السلطه العلیا فی ذلک هی المرجعیه الدینیه التی تعتبر‬ ‫یعتقدون‬ ‫امتد ًادا لالمامه‪ ،‬والحکمه فی کل ذلک ان الرجوع الی الفقیه الجامع للشرائط هو رجوع الی‬ ‫االمام المعصوم [ع]‪ ،‬وهذه من المور الراسخه التی ال خالف علیها فی المذهب الجعفری‪.‬‬ ‫‪ -4‬جاء فی المادتین السادسه والعاشره ان (مجلس شوون الوقاف الجعفریه) یراسه وزیر‬ ‫الوقاف والشوون االسالمیه‪ ،‬وان المین العام ونائبه والعضاء السته یرشحهم وزیر الوقاف‪،‬‬ ‫وهذا یعنی ان العاملین فی هذا المجلس سیتم اختیارهم من قبل الحکومه ووزاره الوقاف‪ ،‬بل‬ ‫ستکون الحکومه هی صاحبه الحق فی ذلک‪ ،‬و بذلک لن یکون للمرجعیه الدینیه دور وال حق فی‬ ‫التدخل‪ ،‬مع الخذ فی االعتبار ان المجلس من وظائفه ‪ -‬کما ورد فی الماده السادسه من‬ ‫المشروع ‪( -‬اقتراح التشریعات الخاصه بالوقف الجعفری ‪ ،)..‬ای ان العضاء الذین سیختارهم‬ ‫الوزیر والحکومه سیکون لهم حق اقتراح التشریعات المتعلقه بالوقف الجعفری‪ ،‬وعلیه لن یکون‬ ‫هناک ضمان الستقاللیه الوقف الجعفری‪.‬‬ صفحه 169 ‫‪ /168‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫‪ -5‬اورد واضعو المشروع ً‬ ‫قیودا فی ا کثر المواد مثل‪( :‬وفق الفقه الجعفری) او‪( :‬وفقا لحکام‬ ‫الفقه الجعفری ورای الفقهاء) او‪( :‬فی حدود الضوابط الشرعیه)‪ ،‬وهذه القیود اتعد ً‬ ‫لغوا وال فائده‬ ‫منها‪ ،‬حیث ان المشروع تضمن الکثیر من المخالفات التی تمنع من مطابقه مواده لحکام الفقه‬ ‫ً‬ ‫الجعفری‪ ،‬فوضع هذه القیود وامثالها یشکل تناقضا واض ًحا‪ ،‬بل تمو ًیها بان المشروع اشترط‬ ‫ً‬ ‫ضمن مواده ان یکون ما احتواه موافقا لرای الفقهاء‪ .‬هذا من جهه‪ ،‬ومن جهه اخری فان اطالق‬ ‫لفظه (الفقهاء) من دون تعیین وتحدید ٌ‬ ‫امر غیر صحیح‪ ،‬وذلک لن احکام الوقف یجب ان توخذ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫المعترف بفقاهتهم ال کل من ایدعی انه فقیه‪ ،‬کما ولنا ان نطرح سواال وهو‪ :‬ما االجراء‬ ‫من الفقهاء‬ ‫الذی ا‬ ‫سیتخذ فی حاله اختالف فقهاء المذهب الجعفری فی بعض احکام الوقف‪ ،‬فهل س ایجری‬ ‫اعضاء المجلس قرعه؟! ام سیتجهون الی طریقه التصو یت و یاخذون برای الغلبیه؟! ام ستتحکم‬ ‫اهواوهم ومیولهم فی اختیار الرای الموافق لمزاجهم ومذاقهم الشخصی؟!‬ ‫‪ -6‬ورد فی الماده التاسعه انه (تصدر القرارات باغلبیه اصوات الحاضرین)‪ ،‬ولکن الماده لم‬ ‫تتطرق الی احتمال التساوی فی التصو یت الذی تعارف فی مثله علی ترجیح رای الجانب الذی‬ ‫فیه الرئیس ‪ -‬ای وزیر الوقاف ‪ ،-‬ولست ادری هل ان التشریعات الخاصه بالوقف الجعفری‬ ‫یصح فیها االختالف لتفتقر الی التصو یت؟ وهل ان المذهب الجعفری منح اعضاء مجلس‬ ‫شوون الوقاف الجعفریه الحق فی اقتراح تشریعات تتعلق بالوقف؟ بل هل یجوز لحد ان‬ ‫یتصدی للتشریعات المتعلقه بالوقف الجعفری غیر الفقیه الجامع للشرائط؟ وهل وصل بنا‬ ‫المر الی هذا المستوی حتی نجعل َ‬ ‫ً‬ ‫شخصا من خارج‬ ‫الحکم عند التساوی فی عدد الصوات‬ ‫المذهب الجعفری؟! وهل هناک تغییب لدور ورای المرجعیه الدینیه ا کبر واعظم من هذا‬ ‫التغییب؟!‬ ‫َ‬ ‫المقترح وافتوا بعدم جوازه‪ ،‬وابرز هذه الفتاوی هی فتوی‬ ‫‪ -7‬خالف مراجع التقلید هذا المشروع‬ ‫سماحه المرجع الدینی العلی االمام السید علی الحسینی السیستانی [دام ظله]‪ ،‬حیث اسئل‬ ‫سماحته عن ان هناک محاوله لتمکین وزاره الوقاف من الوقاف الجعفریه وجعلها تحت‬ ‫ً‬ ‫تصرفها‪ ،‬فاجاب [دام ظله] بان ذلک‪( :‬ال یجوز لنه ال والیه لهم علیها شرعا)( استفتاء خطی للمرجع‬ صفحه 170 ‫الوقف الجعفری فی دوله الکو یت ‪169 /‬‬ ‫الدینی العلی االمام السید علی الحسینی السیستانی) ‪ ،‬وهذه الفتوی تنطبق ً‬ ‫تماما علی المشروع الحالی‪،‬‬ ‫فاننا لو رجعنا الی الماده الولی من المشروع لوجدنا انها تنص علی اﻵتی‪( :‬تنشا امانه عامه‬ ‫لالوقاف الجعفریه تتبع وزاره الوقاف ‪ ،)..‬کما ان الماده السادسه صریحه فی ان وزیر الوقاف‬ ‫هو رئیس مجلس شوون الوقاف الجعفریه وانه هو الذی یرشح جمیع اعضاء المجلس و یتم‬ ‫اختیارهم بقرار من مجلس الوزراء‪ ،‬بل ان الماده التاسعه تنص علی ان القرارات تصدر باغلبیه‬ ‫اصوات الحاضرین ‪ -‬ومنهم الوزیر ً‬ ‫طبعا الذی عاده یکون هو صاحب الرای المرجح فی حاله‬ ‫تساوی الصوات ‪ ،-‬ومن جمله المور التی سیجری فیها التصو یت هی التشریعات المقترحه‬ ‫الخاصه بالوقف الجعفری ‪ -‬کما توکد علی ذلک الماده السابعه من المشروع ‪.-‬‬ ‫فالمستفاد من مواد المشروع اذن خمسه امور‪ ،‬وهی‪:‬‬ ‫• ان المانه العامه لالوقاف الجعفریه تابعه لوزاره الوقاف والشوون االسالمیه‪.‬‬ ‫• ان وزیر الوقاف والشوون االسالمیه هو رئیس مجلس شوون الوقاف الجعفریه‪.‬‬ ‫• ان وزیر الوقاف هو الذی یرشح جمیع اعضاء مجلس شوون الوقاف الجعفریه‪.‬‬ ‫• انه بقرار من مجلس الوزراء یتم اختیار العضاء الذین رشحهم وزیر الوقاف‪.‬‬ ‫• ان المجلس من وظائفه وصالحیاته اقتراح التشریعات الخاصه بالوقف الجعفری‪.‬‬ ‫و بناء علی ذلک؛ نستطیع ان نقول بان فتوی سماحه المرجع الدینی العلی االمام السید علی‬ ‫الحسینی السیستانی [دام ظله] تعارض المشروع وال تجیزه‪ ،‬الحتوائه علی مخالفات صریحه‬ ‫لحکام الوقف عند المذهب الجعفری الذی لدیه خصوصیه فی التعامل مع هذه المسائل‪،‬‬ ‫وهکذا شان بقیه الفتاوی الصادره من مراجع التقلید اﻵخرین‪.‬‬ ‫والحمد لله رب العالمین‪ ،‬وصلی الله علی خیر خلقه محمد واله الطیبین الطاهرین الهداه‬ ‫المهدیین‪.‬‬ صفحه 171 ‫‪ /170‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ .1‬ابن ابی جمهور محمد بن علی بن ابراهیم الحسائی‪ ،‬عوالی اللئالی العزیزیه فی الحادیث الدینیه‪،‬‬ ‫ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه سید الشهداء‪1403 ،‬هـ‪1983 ،‬م‪.‬‬ ‫‪ .2‬ابو القاسم الموسوی الخوئی‪ ،‬منهاج الصالحین‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار المجتبی‪1412 ،‬هـ‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.231‬‬ ‫‪ .3‬ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی‪ ،‬تهذیب الحکام‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار الضواء‪1406 ،‬هـ‪1985 ،‬م‪.‬‬ ‫‪ .4‬روح الله الموسوی الخمینی‪ ،‬تحریر الوسیله‪ ،‬ط‪ ،3‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪1401 ،‬هـ‪1981 ،‬م‪.‬‬ ‫‪ .5‬زین الدین الجبعی العاملی‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه‪ ،‬بیروت‪ ،‬دار التعارف‪.‬‬ ‫‪ .6‬علی المشکینی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ط‪ ،1‬قم‪ ،‬مطبعه الهادی‪1419 ،‬هـ‪.‬‬ ‫‪ .7‬نجم الدین ابو القاسم جعفر بن الحسن‪ ،‬المعتبر فی شرح المختصر‪ ،‬ناشر موسسه سید الشهداء ع‪،‬‬ ‫محل نشر‪ ،‬چاپ‪ :‬اول‪ ،‬تاریخ انتشار‪1407 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ .8‬محمد بن الحسن الحر العاملی‪ ،‬وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه‪ ،‬ط‪ ،2‬بیروت‪ ،‬موسسه‬ ‫ال البیت الحیاء التراث‪1424 ،‬هـ‪2003 ،‬م‪.‬‬ صفحه 172 ‫ُ‬ ‫المشاکل االس ریه والطالق‬ ‫الکاتب‪ :‬احمد المنصوری‬ ‫استالم المقال‪ 1400/11/29 :‬قبول المقال‪1400/7/12 :‬‬ ‫الملخص‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫لقد کان الفقه وال یزال منارا للسالکین وطریقا للنجاه ورضا للخالق العظیم من خالل اتباع‬ ‫المقدسه المتمثله بکتابه ا‬ ‫توجیهاته ا‬ ‫المقدس القران الکریم وسنه نبیه الکریم (ص)‪ ،‬وجهدنا فی‬ ‫هذا البحث علی ذکر العوامل والموانع التی تمنع من ثبات اصره التقارب والتواد بین افراد‬ ‫ا‬ ‫السره‪ ،‬هذه السباب هی وقود النار فی دمارها وسقوطها فی فوهه االنحالل والدمار‪.‬‬ ‫ومن خالل اتباع المنهج الوصفی التحلیلی وجدنا ان کل هذه المشاکل التی تصیب السره‬ ‫ا ً‬ ‫والتی تنعکس بضاللها علی المجتمع کال‪ ،‬سببها هو االبتعاد عن جاده الشریعه المقدسه‪ ،‬وعلیه‬ ‫ً ً‬ ‫فان کنا نرید الخذ بید السره ا‬ ‫المتمثله بافرادها سواء کانوا ابا واما وذریتهما‪ ،‬او اقارب من عم او‬ ‫ا ً‬ ‫خال‪ ،‬او کل من یجتمع تحت سقف صله َ‬ ‫الرحم القریب‪ ،‬او لنقل السره المتعارف علیها عرفا بـ‬ ‫(العائله)‪.‬‬ ‫ا‬ ‫قسم البحث الی ثالث فصول وکل فصل یحوی علی عده مباحث فمطالب‪ ،‬بداناه فی الفصل‬ ‫الول بذکر المفردات والمفاهیم العامه‪ ،‬ثم الولوج الی تاریخ السره بشکل عام واصل نشاتها‪،‬‬ ‫ثم فی الفصل الثانی ضیقنا البحث بما یخص السره المسلمه ومکانتها فی االسالم واالهداف‬ ‫المتوخاه من وجودها‪ ،‬والسس التی تقومها وتوثر فی دیمومتها‪ ،‬من خالل ذکر المشاکل‬ ‫االجتماعیه الموجوده و المستقراه‪ ،‬وتجاوزها من خالل عالج لتلک المشاکل‪ ،‬وخصصنا الفصل‬ ‫ً‬ ‫الثالث والخیر لحصیله تلک المشاکل التی ال یمکن حلها اال به‪ ،‬اال وهو (الطالق) وقد ذکرنا‬ صفحه 173 ‫‪ /172‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الکثیر من السباب التی تنتهی بالزوج والزوجه الی الطالق مع ذکر الحلول التی من شانها انقاذ‬ ‫السره من هذا المر الطارئ‪.‬‬ ‫فی الخیر ذکرنا خاتمه للبحث‪ ،‬فی ان الغایه المتوخاه من وجود السره‪ ،‬هو اعمار هذه الرض‬ ‫وازدهارها من خالل وجود اسره کریمه مصانه من الزالزل والمشاکل باتباع ما حدده الشارع‬ ‫الحکیم ضمن تشریعاته السماو یه المقننه‪ ،‬المتمثله بکتابه الکریم وسنه نبیه العظیم (ص)‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬السره‪ ،‬المقوض‪ ،‬المقوی‪ ،‬العلقه الزوجیه‪ ،‬العامل‪ ،‬المانع‪ ،‬التودد‪،‬‬ ‫الواصر‪.‬‬ ‫المقدمه‬ ‫ً ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫الحمد لله الذی انزل علی عبده القران وجعله للعالمین نذیرا‪ ،‬وداعیا الی الله وسراجا منیرا‪،‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫والصاله والسالم علی من اصطفاه شاهدا ومبشرا ونذیرا‪ ،‬وعلی اله الذین اذهب الله عنهم‬ ‫ً‬ ‫الرجس وطهرهم تطهیرا‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫بدا الله خلق االنسان حین خلقه فردا‪ ،‬ثم زوجا‪ -‬ذکرا وانثی‪ ،-‬فاسره‪ .‬تکاثرت هذه السره ونمت‬ ‫ً‬ ‫ً َ َ ُّ َ َّ‬ ‫اس ا َّنا َخ َل ْق َن ُاک ْم م ْن َذ َکر َو ُا ْن َثی َو َج َع ْل َن ُاک ْم ُش ُع ً‬ ‫الن ُ‬ ‫وبا‬ ‫حتی کانت شعو با وقبائال‪{ ،‬یا ایها‬ ‫ٍ‬ ‫ُ‬ ‫َ َ‬ ‫َوق َبائل ل َت َع َارفوا‪. }..‬‬ ‫ا‬ ‫وکان البد لتلک الشعوب والقبائل من دستور ایسیر امورها‪ ،‬و یدیر شوونها‪ ،‬فوضع لها سبحانه‬ ‫طریق ال عوج فیه‪ ،‬وشریعه االسالم باعتبارها التشریع‬ ‫وتعالی القوانین والدساتیر‪ ،‬لکی تسیر فی ٍ‬ ‫الخاتم لما سبقها من شرائع‪ ،‬جاءت بالنظام القو یم ومن جملتها‪ ،‬تلک الحکام التی تمحورت‬ ‫حول الطالق‪ ،‬ان هذا الحق المشروع الذی جوزه الشارع المقدس هو انجع حل لکال الطرفین‬ ‫ٍ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫(الزوج والزوجه)‪ ،‬الذی لم یکن امرا طارئا جدیدا علی الدین االسالمی‪ ،‬فقد کان معروفا قبل‬ صفحه 174 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪173 /‬‬ ‫االسالم‪ ،‬وجاء االسالم لتا کید هذا المر وسنه باحکام دقیقه تشتمل علی العداله واالنصاف‬ ‫والمساواه‪.‬‬ ‫ان مشروعیه الطــالق ثابتــه فــی الکتــاب والســنه‪ ،‬ومــع ثبوتــه کحــق لکــن هنــاک اشــارات فــی‬ ‫جمله من الخبــار علــی مبغوضــیته منهــا قولــه (ص)‪( :‬تزوجــوا وال تطلقــوا فــان الطــالق یهتــز‬ ‫منه العرش)( الطبرسی‪ ،‬الحسن بن فضل‪ ،‬مکارم االخالق‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪.)197‬‬ ‫والبد من تحقق شروط الطالق حتی یتم االیقاع الصحیح له ومجملها (الول‪ -‬ا‬ ‫المطلق(الزوج)‪:‬‬ ‫ا ََ‬ ‫المطلقه‬ ‫یشترط فی الزوج الذی یصح منه الطالق (البلوغ ‪-‬العقل‪ -‬الختیار‪ -‬القصد) الثانی‪-‬‬ ‫ا ََ‬ ‫ً ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫المطلقه‪ (:‬ان تکون زوجه‪ -‬ان یکون العقد دائما ‪ -‬ان تکون طاهره من‬ ‫(الزوجه)‪ :‬یشترط فی‬ ‫ْ‬ ‫الحیض والنفاس‪ -‬ان تکون مستبراه‪ -‬تعیین المطلقه) الثالث‪ :‬الصیغه‪ :‬یشترط لجل ازاله عقد‬ ‫ْ‬ ‫النکاح ان یکون بصیغه ‪ :‬انت طالق‪ ،‬او فالنه او ای شکل من اللفاظ الداله علی تعیین المطلقه‪.‬‬ ‫الرابع‪ -‬االشهاد‪ :‬والبد من حضور شاهدین‪ ،‬یسمعان ایقاع الطالق‪.‬‬ ‫ا‬ ‫مسببات الطالق‪ :‬هنالک اسباب کثیره تودی الی انحالل اواصر السره وتنتهی بالطالق‪ ،‬هذه‬ ‫ا‬ ‫مور عده‪ ،‬فهی‬ ‫السباب لو استقرانها فی‬ ‫مجتمعاتنا العربیه واالسالمیه لوجدنا اانها تشترک با ٍ‬ ‫ا‬ ‫مشاکل منها ما تحدث داخل السره‪ ،‬تخص الزوجه والزوج‪ ،‬واخری خارجها تتعلق بالبناء‬ ‫والقارب او الجیران ربما‪ ،‬واخری عامه مشترکه‪ .‬من هذه المشاکل‪( :‬سوء االختیار‪ ،‬عدم التکافو‬ ‫بین الزوجین‪ ، ،‬النفقه والیسار‪ ،‬عوامل صحیه‪ ،‬عوامل اجتماعیه‪ ،‬الدور السری‪ ،‬المحیط‬ ‫االجتماعی‪ ،‬االکراه فی الزواج‪ ،‬فارق السن‪ ،‬والده البنات دون الذکور)‬ صفحه 175 ‫‪ /174‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫اوال‪ -‬سوء االختیار‬ ‫ان التسرع فی اختیار الشریک المناسب وعدم دراسه هذا المر بجدیه والرکون الی رغبات‬ ‫النفس‪ ،‬یودی الی حدوث الکثیر من المشاکل بین الزوج والزوجه فیما بعد‪ ،‬ولربما تستمر‬ ‫ا‬ ‫معهما حتی بعد بناء السره‪ .‬وسوء االختیار تاره یکون من جانب الزوج‪ ،‬ای تسرع الزوج فی‬ ‫ا‬ ‫اختیار الزوجه‪ ،‬واخری من جانب الزوجه‪ ،‬ای تسرع الزوجه فی اختیار الزوج‪.‬‬ ‫الزوجه‬ ‫ان اختیار الزوجه التی تتصف بالصفات السیئه التی تنشا لربما من سبب وراثی او بیئی او نفسی‪،‬‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫توثر بشکل مباشر علی سعاده السره‪ ،‬فلو تقصینا بعضا من هذه الصفات لوجدناها صفات مقیته‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫تودی الی انهیار العالقه الزوجیه والسریه‪ ،‬والشواهد القرانیه تبین لنا بعضا من تلک الصفات‪،‬‬ ‫بامر الهی‪ ،‬لکنهم مکلفون‬ ‫فنالحظ ان بعض زوجات النبیاء‪ ،‬و بالرغم من هذا االختیار ٍ‬ ‫ومامورون بما یفعلون لحکمه منه جل وعلی‪ ،‬یتصفن بصفات سیئه کما فی امراه النبی لوط (ع)‬ ‫ُ َ َ ً َّ َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫ین کف ُروا‬ ‫وما فعلته به‪ ،‬وکذا امراه النبی نوح (ع)‪ ،‬یقول سبحانه وتعالی‪{ :‬ض َر َب الله مثال للذ‬ ‫ََْ َ ُ َ ََْ َ ُ‬ ‫َ َ َ ُ ََ ْ‬ ‫َ َ َ َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫وط کان َتا ت ْحت ع ْبد ْین م ْن ع َبادنا َصال َح ْین فخان َتاه َما فل ْم ُیغن َیا‬ ‫ل‬ ‫امرات ن‬ ‫وح وامرات ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫َ ْ ً َ َ ْ ُ َ َّ َ َ َ َّ‬ ‫َْ‬ ‫الداخل َ‬ ‫ین}( التحریم‪)10 :‬‬ ‫عن ُه َما م َن الله شیئا وقیل ادخال النار مع‬ ‫یقول الشیخ الطبرسی فی تفسیر هذه اﻵیه‪ :‬قال ابن عباس‪ :‬کانت امراه نوح کافره‪ ،‬تقول للناس‪.‬‬ ‫انه مجنون‪ ،‬و اذا امن بنوح ا حد اخبرت الجبابره من قوم نوح به‪ .‬وکانت امراه لوط تدل علی‬ ‫اضیافه‪ ،‬فکان ذلک خیانتهما‪.‬‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ونذکر هنا جمله من الصفات السیئه التی تتصف بها بعض النساء والتی یمکن ان تکون عامال‬ ‫ا‬ ‫فی تحطیم اسره با کملها‪:‬‬ صفحه 176 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪175 /‬‬ ‫ا‪-‬اللجاجه‬ ‫‪1‬‬ ‫بعض الزوجات لهن قابلیه الجدال واللجاجه علی اتفه السباب وردعن رسول الله (ص) قال‪:‬‬ ‫((شرار نسائکم المقفره الدنسه اللجوجه العاصیه‪ ،‬الذلیله فی قومها‪ ،‬العزیزه فی نفسها‪ ،‬الحصان‬ ‫علی زوجها‪ ،‬الهلوک علی غیره)) (الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،20‬ص‪ .)34‬وعن‬ ‫ابی ع بد الله (ع) قال‪ :‬کان من دعاء رسول الله (ص)‪( :‬اعوذ بک من امراه تشیبنی قبل مشیبی)(‬ ‫الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،20‬ص‪ .)34‬فترک هذه الصفه اسلم لجل‬ ‫ا‬ ‫سالمه کیان السره والحفاظ علیها من االنحدار الی هوه المشاکل وعدم االرتیاح‪.‬‬ ‫ب‪-‬خضراء الدمن‬ ‫‪2‬‬ ‫حذر المشرع الحکیم (جل جالله) بالتزو یج من المراه الجمیله التی فی منبت سوء بقوله (ص)‪:‬‬ ‫(ایها الناس ایاکم وخضراء الدمن‪ ،‬قیل‪ :‬یا رسول الله وما خضراء الدمن؟ قال‪ :‬المراه الحسناء‬ ‫فی منبت السوء)( الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬ج‪ ،5‬ص‪ ،332‬حدیث‪.)113361 :‬‬ ‫ت‪-‬الحمقاء‬ ‫والحمق قله العقل(الرازی‪ ،‬محمد بن ابی بکر‪ ،‬مختار الصحاح‪ ،‬ص‪ ، )154‬وقد نهی الشارع بالتزو یج‬ ‫من الحمقاء‬ ‫ْ‬ ‫ََ َ ا َ‬ ‫اجه الق ْول‪ :‬االل َح ااح‪ ،‬الع َن ااد‪ ،‬المعجم الغنی‬ ‫‪" .1‬لج‬ ‫‪ .2‬الدمن جمع دمنه وهی ما تدمنه االبل والغنم بابوالها وابعارها ای تلبده فی مرابضها فربما نبت فیها النبات الحسن النضیر‬ صفحه 177 ‫‪ /176‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ث‪-‬المجنونه‬ ‫ا‬ ‫ونفس المر بالنسبه للمجنونه‪ ،‬فلعدم ادراکها المور‪ ،‬والکثیر من الفقهاء الجالء ذکروا فی‬ ‫مولفاتهم بکراهیه تزو یج المجنونه منهم الشیخ الطوسی فی النهایه‪(.‬الطوسی‪ ،‬ابو جعفر‪ ،‬النهایه‪،‬‬ ‫ص‪)464‬‬ ‫ج‪-‬الناصبیه‬ ‫اما الناصبیه وهی المعلنه بعداوه اهل البیت (ع)( الکرکی‪ ،‬علی بن الحسین‪ ،‬جامع المقاصد‪ ،‬ج ‪،12‬‬ ‫ص ‪ .)135‬فذکر اجل علمائنا االعالم بعدم التزو یج بیها لما فی نفسها من حقد وکراهیه ﻵل البیت‬ ‫(ع) واتباعهم‪ ،‬فال یومن شرها والکید لمحبی محمد وال محمد (ص)‪.‬‬ ‫ح‪-‬الغیره المفرطه‬ ‫الغیره امر فطری فی االنسان‪ ،‬ولکن لو تعدی الحدود الی مرحله االفراط او التفریط لصبح‬ ‫مرض وعاله علی صاحبه‪ ،‬سواء کان الرجل ام المراه‪.‬‬ ‫خ‪-‬شرار النساء‬ ‫ما ذکرناه من صفات سیئه یمکن اجمالها بـ(شرار النساء)‪ ،‬ای الالتی ال َ‬ ‫یومن شرهن‪ ،‬وکیدهن‪،‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫فالحذر منهن واجب عقال وشرعا‪ .‬وقد نهی النبی (ص) عن الزواج بهکذا نساء قال رسول‬ ‫الرحمه (ص)‪ :‬؟(شرار نسائکم‪ ،‬المقفره الدنسه اللجوجه العاصیه‪ ،‬الذلیله فی قومها‪ ،‬العزیزه‬ ‫فی نفسها‪ ،‬الحصان علی زوجها‪ ،‬الهلوک علی غیره) ( الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬الفصول‬ ‫المهمه‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪)397‬‬ صفحه 178 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪177 /‬‬ ‫د‪-‬المهمله‬ ‫فالمراه الحاضره الغائبه‪ ،‬التی ال تهتم بشوون البیت‪ ،‬وال تمنحهم عطف الزوجه وحنان الم‪،‬‬ ‫بخالف الزوجه الصالحه التی تهتم بامور منزلها وتهتم بزوجها واطفالها‪.‬‬ ‫ذ‪ -‬العقور‬ ‫ْ‬ ‫هذه المراه و ان کان المر لیس بیدها‪ ،‬لنه قد یکون بسبب وراثی او طارئ‪ ،‬لکن الزواج من‬ ‫المراه العقور قد یودی الی حدوث المشاکل والنفره بین الزوجین‪ ،‬تنتهی بالطالق فی بعض‬ ‫الحیان‪.‬‬ ‫الزوج‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫کما ان الزوجه التی تتصف بصفات سیئه تکون سببا فی هدم کیان السره‪ ،‬کذلک الزوج الذی‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫یتصف بصفات سیئه یکون ایضا عامال فی هدم السره‪.‬‬ ‫ا‪ -‬سوء الخلق‬ ‫هذه الصفه الذمیمه تنشا من الطفوله وتنمو مع الشاب وتکبر‪ ،‬وتصبح عاده‪ ،‬مالم یضع لها حد‬ ‫فحسن الخلق هی الصفه الفضل لمن یتصف بها‪ ،‬فهی ترفعه الی درجات علیا‪ ،‬بل ان صاحبها‬ ‫ً َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫یکون بدرجه من صام وقام‪ ،‬وصاحبها من ا کمل المومنین ایمانا ع ْن ابی َج ْعف ٍر الباقر (ع) قال‪:‬‬ ‫ََْ َ ْاْ َ َ ً َ ْ اا اا ً‬ ‫یمانا اح َسنه ْم خلقا) ( الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪،12‬‬ ‫(ان ا کمل المومنین ا‬ ‫ص‪.)157‬‬ ‫ََ ْ َ‬ ‫َ َ َ َ ْ ا‬ ‫َ َ‬ ‫ال ْع َمال بسنده َع ْن ام َ‬ ‫وسی ْبن ا ْب َراه َیم َرف َع اه الی َر اسول الله (ص) قال‪ :‬قالت ا ُّم‬ ‫ـ جاء فی ثواب‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ا ا َ َ ََ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ ْ اَ‬ ‫َ َ َ َْ َ‬ ‫ا ا‬ ‫َسل َمه‪ :‬بابی انت وامی ال َم ْرا اه َیکون ل َها َز ْو َجان ف َی اموتان ف َیدخالن الجنه ل َم ْن تکون؟ قال‪ :‬فقال‬ صفحه 179 ‫‪ /178‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫َ‬ ‫ْ ا ا َ‬ ‫َ‬ ‫اا ً َ‬ ‫ا َ َ ا‬ ‫ا َ َ ََ َ ْ‬ ‫(ص)‪َ :‬یا ام َسل َمه تخی ار اح َس َن اه َما خلقا وخ ْی َر اه َما ل ْهله‪َ ،‬یا ام َسل َمه ان ح ْس َن الخلق ذ َه َب بخ ْیر‬ ‫ُّ ْ‬ ‫الدن َیا واﻵْخ َره‪( .‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج‪ ،12‬ص‪)155‬‬ ‫ب‪ -‬شارب الخمر‬ ‫شارب الخمر ال یحتمله الناس‪ ،‬لفقدانه عقله اثناء تناوله المنکر‪ ،‬فیتصرف بما یخالف الفطره‬ ‫االجتماعیه الصحیحه‪ .‬هکذا رجل یکره تزو یجه کما ورد عن علمائنا االعالم‪ :‬ذکر صاحب‬ ‫اللمعه‪ :‬یکره تزو یج الفاسق وخصوصا شارب الخمر (الشهید الول‪ ،‬اللمعه الدمشقیه‪ ،‬ص‪ .)167‬عن‬ ‫ابی عبد الله (ع) قال‪ :‬قال رسول الله (ص)‪ :‬شارب الخمر ال یزوج اذا خطب (نفس المصدر‬ ‫السابق)‪ .‬و یکره تزو یج الفاسق وتتا کد الکراهه فی شارب الخمر (الخوئی‪ ،‬ابو القاسم‪ ،‬منهاج‬ ‫الصالحین‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪.)271‬‬ ‫ت‪ -‬االنفعالی‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫وهذا یعود الی نوعیه مزاج السره‪ ،‬فلکل اسره نفسیه مزاجیه وطبع راجع الی عوامل عده یشترک‬ ‫ا‬ ‫کل فرد من افراد السره فی تکو ینها‪ ،‬فمنها الوراثیه ومنها عوامل خارجیه او داخلیه‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ومما ینتج من االنفعاالت النفسیه والغضب‪ ،‬سوء الخلق‪ ،‬فسوء الخلق صفه توذی صاحبها قبل‬ ‫ْ‬ ‫ان توذی اﻵخرین‬ صفحه 180 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪179 /‬‬ ‫ث‪ -‬الزوج المهمل‬ ‫ً‬ ‫فالزوج الذی ینهمک اجل وقته بالعمل‪ ،‬یخرج صباحا و یرجع الی البیت فی المساء‪ ،‬ال یری‬ ‫ا‬ ‫اوالده و یرشدهم‪ ،‬او یعرف مشاکلهم ومتطلباتهم‪ ،‬وال ایحسس الزوجه بدورها السری‪ ،‬فوجوده‬ ‫ا‬ ‫کعدمه‪ ،‬وهذا المر لربما سیسبب فی ظهور سلبیات جمه داخل السره‪ ،‬وعند تراکم هذه‬ ‫ً‬ ‫السلبیات فمن الصعو به السیطره علیها مستقبال‪ ،‬مما یودی الی تفکک الروابط السریه‪ ،‬و ینتهی‬ ‫ا‬ ‫بهم المطاف الی خسران السره‪.‬‬ ‫ً‬ ‫ثانیا‪ :‬عدم التکافو بین الزوجین‬ ‫ا کد الشارع بتکافو الزوجین من النواحی االیمانیه وهذا هو شرط معتبر فی صحه النکاح‪،‬‬ ‫باالضافه الی النفقه‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬ج ‪ ،19‬ص ‪)386‬‬ ‫ً‬ ‫ثالثا‪ -‬النفقه والیسار‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫بسبب تدهور الوضع المالی لالسره‪ ،‬الذی یکون بسبب عوامل داخلیه او خارجیه عده‪ ،‬سببا فی‬ ‫انهیار السره‪.‬‬ ‫ً‬ ‫رابعا‪ -‬عوامل ّصحیه‬ ‫ربما ال یتحمل بعض الزواج البعض اﻵخر لو کان فی احدهما عله مزمنه تعرض علیهما اثناء‬ ‫حیاتهما الزوجیه‪ ،‬او لسباب قد تکون سابقه للعله‪ ،‬لعدم الصبر علی ذلک‪ ،‬واالنسان لو کان‬ ‫ا‬ ‫َ َ‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ُّ‬ ‫َ َ َ‬ ‫مومنا لکان صبورا علی النوائب التی تحل به او باحد افراد اسرته‪ .‬ع ْن ابی ع ْبد الله (ع) قال‪:‬‬ ‫(الصبر من االیمان بمنزله الراس من الجسد فاذا ذهب الراس ذهب الجسد کذلک اذا ذهب‬ ‫الصبر ذهب االیمان)‪ (.‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ ،89‬حدیث‪)105591 :‬‬ صفحه 181 ‫‪ /180‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً‬ ‫خامسا‪ -‬عوامل اجتماعیه‬ ‫ربما بسبب عالقه الزوجین بالوالدین او عالقتهم باقاربهما‪ ،‬تحدث تدخالت ربما تکون فیها‬ ‫زرع لفتنه بینهما تنعکس علی تصرف الزوجین بطریقه او اخری‪ ،‬مما یودی الی احداث شرخ‬ ‫بینهما یودی الی انهیار تلک العالقه‪ .‬فان التاثیر َ‬ ‫السلبی لالقارب ایسبب المشاکل‪ ،‬سواء من‬ ‫ا‬ ‫خالل تدخلهم بشوون افراد السره او من خالل تحریض طرف علی اﻵخر ‪.‬‬ ‫ً‬ ‫سادسا‪ -‬الدور االسری‬ ‫ا‬ ‫وذلک بسبب عدم وضوح دور کل فرد داخل السره‪ ،‬وتعدد الدوار وتصارعها‪ ،‬مما یودی الی‬ ‫ا‬ ‫وجود خالف داخل السره‪ .‬والحقیقه ان کل فرد من افراد السره له دور فی داخل هذا البناء‪،‬‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫و بشکل هرمی‪ ،‬بدا من رب السره وهو الب‪ ،‬ثم الم‪ ،‬فالبناء‪.‬‬ ‫ً‬ ‫سابعا‪ -‬المحیط االجتماعی‬ ‫التغیرات االجتماعیه التی تطرا علی المجتمعات‪ ،‬تتغیر بحسب الزمان والمکان فتاثر بالفرد‬ ‫و یتاثر بها‪.‬‬ ‫ً‬ ‫ثامنا‪ -‬االکراه فی الزواج‬ ‫ا‬ ‫دابت بعض السر علی تزو یج بناتهم علی نحو التسلط واالکراه‪ ،‬ومع عدم رضا البنت ایعتبر هذا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫العقد باطال وال صحه له فالبنت البالغه الرشیده لو تزوجت رغما عنها ودون رضاها‪ ،‬فالعقد‬ ‫ْ‬ ‫باطل کما سلف‪ ،‬و ان رضت فعاقبته نشوء الکراهیه فی نفسها تجاه زوجها او ولی امرها تظهر‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫اثارها عاجال ام اجال‪ ،‬مما یودی الی حدوث مشاکل ربما تنتهی الی الطالق‪.‬‬ صفحه 182 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪181 /‬‬ ‫ً‬ ‫تاسعا‪ -‬فارق السن‬ ‫ا ً‬ ‫ال شک ان التفاوت فی العمر یکون سببا فی التفاوت فی الفکار والطباع‪ ،‬وهذا التعلم واکتساب‬ ‫ا‬ ‫الطباع یکون علی مراحل زمنیه متوالیه‪ ،‬وعلیه فزواج رجل وامراه بین عمریهما فارق کبیر یودی‬ ‫الی فجوه سببها عدم فهم کل منهما اﻵخر‪ ،‬فیحدث شرخ اجتماعی یودی الی حدوث مشاکل‬ ‫ا‬ ‫اسریه قد تنتهی بالطالق واالنفصال‪.‬‬ ‫ً‬ ‫عاشرا‪ -‬والده البنات دون الذکور‬ ‫طالما اعتبرت والده البنات عند بعض الشعوب‪ ،‬منقصه وعار للرجل‪ ،‬حتی انهم کانوا یئدون‬ ‫ً‬ ‫البنت‪ ،‬ای یقتلوها دفنا فی التراب وهی حیه‪.‬‬ صفحه 183 ‫‪ /182‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الخاتمه‬ ‫ا‬ ‫من خالل تلک الرحله الوجیزه فی هذا العالم المصغر‪ ،‬عالم السره‪ ،‬تبین ان الفرد الذی هو‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫عضوا فیها قد یتصرف جهال منه بما اراده الشارع المقدس‪ ،‬او یسیر وفقا لمنهج او فلسفه بشریه‬ ‫ٍ‬ ‫لیس لها نصیب اال الخسران فی الدنیا واﻵخره‪ ،‬مما قد یسوء لمکانتها العالیه التی جعلها الله‬ ‫ا‬ ‫سبحانه وتعالی لها‪ ،‬فیوول المر کله الی مشاکل و ارهاصات تنتهی الی دمار الفرد فالسره‬ ‫فالمجتمع‪ ،‬لذا جاءت التوجیهات السماو یه باتباع المنهج الحق‪ ،‬المنهج الذی ال یاتیه الباطل‬ ‫ً‬ ‫من بین یدیه وال من خلفه‪ ،‬منهج االسالم الحنیف‪ ،‬الذی لم یترک واقعه اال وجعل لها حکما‪،‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫سواء کان نصا او استنباطا‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ومن خالل عرضنا لجمله من تلک المشاکل التی تمس واقع السره االجتماعی والتی تودی الی‬ ‫ْ‬ ‫الطالق‪ ،‬تبین ان اسبابها تکمن فی الفرد نفسه‪ ،‬هذا الفرد الذی یرید ان ایمنهج حیاته ضمن قانون‬ ‫بشری‪ ،‬ناقص محتاج‪ ،‬عن طریق اتباعه فلسفات تحاول ابراز الطابع المادی فی ایدیولوجیاتها‪،‬‬ ‫ً‬ ‫اما شریعتنا السماو یه الکامله بکمال مشرعها‪ ،‬حاولت ابراز الجانب الروحی متعالیا عن المادی‪،‬‬ ‫من خالل عرض حلول اجتماعیه هی الطریق المثل فی سعاده البشریه‪ ،‬وقد ذکرنا فی طیات‬ ‫بحثنا المتواضع تلک الحلول مدعومه باﻵیات والروایات‪.‬‬ صفحه 184 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪183 /‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم‬ ‫‪ -2‬االمام زین العابدین‪ ،‬رساله الحقوق‪ ،‬تحقیق السید حسن القبانجی‪ ،‬موسسه العلمی للمطبوعات ‪.‬‬ ‫‪ -3‬ابن منظور‪ ،‬محمد بن مکرم‪ ،‬لسان العرب دار المعارف القاهره‪.‬‬ ‫‪ -4‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬تفصیل وسائل الشیعه‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء التراث‪.‬‬ ‫‪ -5‬الحرانی‪ ،‬الحسن ابن شعبه‪ ،‬تحف العقول ط‪ ،7‬موسسه العلمی ‪-‬بیروت ‪.‬‬ ‫‪ -6‬الخوئی‪ ،‬ابو القاسم‪ ،‬منهاج الصالحین ‪.‬‬ ‫‪ -7‬الرازی‪ ،‬محمد بن ابی بکر‪ ،‬مختار الصحاح‪ ،‬دار الکتاب العربی ‪.‬‬ ‫‪ -8‬الراوندی‪ ،‬ضیاء الدین‪ ،‬النوادر‪ ،‬تحقیق سعید رضا علی عسکری ط‪ ،1‬الناشر دار الحدیث‪1377 ،‬‬ ‫قم ‪.‬‬ ‫‪ -9‬الزبیدی‪ ،‬محمد‪ ،‬تاج العروس من جواهر القاموس‪ ،‬طبعه الکو یت‪ ،‬دار الهدایه‪.‬‬ ‫‪ -10‬الصدوق‪ ،‬بن بابو یه القمی المالی‪ ،‬تحقیق قسم الدراسات االسالمیه – موسسه البعثه ‪.‬‬ ‫‪ -11‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان فی تفسیر القران‪ ،‬منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه‬ ‫فی قم المقدسه‪.‬‬ ‫‪ -12‬الطبرسی‪ ،‬الحسن بن فضل‪ ،‬مکارم الخالق‪ ،‬ط‪1392 ,6‬هـ ‪1972 -‬م ‪.‬‬ ‫‪ -13‬الطبرسی‪ ،‬حسین النوری‪ ،‬مستدرک الوسائل‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء التراث ‪-‬بیروت‪.‬‬ ‫‪ -14‬الطوسی‪ ،‬ابو جعفر‪ ،‬تهذیب الحکام‪ ،‬دار الکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ -15‬العاملی‪ ،‬زین الدین بن علی‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه‪ ،‬منشورات جامعه النجف‬ ‫الدینیه‪.‬‬ ‫‪ -16‬الکرکی‪ ،‬حسن بن علی‪ ،‬اطائب الکلم فی بیان صله الرحم‪ ،‬من مخطوطات مکتبه ایه الله المرعشی العامه‪.‬‬ ‫‪ -17‬الکرکی‪ ،‬علی بن الحسین‪ ،‬جامع المقاصد‪ ،‬تحقیق موسسه ال البیت الحیاء التراث‪.‬‬ ‫‪ -18‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬دار الکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ -19‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬ط‪ ،1‬دار التراث‪ ،‬الدار االسالمیه‪ -‬بیروت‪.‬‬ ‫‪ -20‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬مراه العقول فی شرح اخبار ال الرسول ‪.‬‬ ‫‪ -21‬النراقی‪ ،‬محمد مهدی‪ ،‬جامع السعادات‪ ،‬ط‪ ،1‬موسسه العلمی للمطبوعات‪.‬‬ ‫‪ -22‬نهج البالغه‪ ،‬شرح محمد عبده‪ ،‬ج‪ ،4‬دار المعرفه للطباعه والنشر‪ ،‬بیروت‪ -‬لبنان‬ صفحه 185 صفحه 186 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‬ ‫الکاتب‪ :‬ابراهیم نمر العبد المیر‬ ‫االستاذ المشرف‪ :‬د‪ .‬الشیخ مجید النیسی‬ ‫استالم المقال‪ 1400/11/29 :‬قبول المقال‪1400/7/12 :‬‬ ‫خالصه المقال‬ ‫تناولت فی هذا المقال جانبا مهما من جوانب فقه االسره ‪ ،‬موضوع النکاح‪ ،‬وعلی وجه‬ ‫الخصوص مقدماته وهی الخطبه‪ ،‬ودراسه احکامها فی الفقه االمامی‪ ،‬فعلی من یرید الزواج ان‬ ‫یکون علی بینه من االحکام الشرعیه المتعلقه بالخطبه ‪ ،‬ومنها االختالط واطاله فتره الخطو به‬ ‫ومراعات احکام الخلوه والنظر والکالم‪ ،‬وما یتعلق بها من احکام واختیار الزوج والزوجه و‬ ‫العدول عن الخطبه وما یترتب علیه من احکام واسترجاع المهر والهدایا‪ ،‬ومشروعیه الخطبه‬ ‫فی الشریعه االسالمیه والسنه المطهره ‪ ،‬والحکم تشریعها‪ ،‬فکتبت حول الموضوع فی مقدمه‬ ‫وثالثه فصول‪ :‬فی کل فصل ثالثه مباحث‪.‬‬ ‫المقدمه‪ :‬تناولت فیها التعریف بالبحث واهمیته واهدافه واالشکالیه المطروحه ثم الخطه‬ ‫المنهجیه‪.‬‬ ‫المبحث االول‪ :‬النکاح وفضله والحث علیه ‪ ،‬تعریف الخطبه‪ ،‬المبحث الثالث‪ ،‬الخطبه فی‬ ‫الشریعه االسالمیه‪.‬‬ ‫المبحث الثانی‪:‬معاییر اختیار الزوجین ‪،‬ومقدمات الخطبه وادابها ‪،‬ومواطن الحرمه والکراهه‬ ‫فیها ‪ ،‬صفات اختیار الزوجه والزوج‪ ،‬مقدمات الخطبه وادابها‪ ،‬مواطن التحریم والکراهه فی‬ ‫الخطبه‪.‬‬ صفحه 187 ‫‪ /186‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫وفی المبحث الثالث‪ :‬احکام النظر فی الخطبه ‪،‬والعدول عنها ‪،‬وححکم الوالیه علی البنت ‪،‬‬ ‫النظر فی الخطبه والحکمه منه والخلوه‪ ،‬العدول عن الخطبه واحکامه واسترداد الهدایا والمهر‪،‬‬ ‫اولیاء العقد فی النکاح‪ .‬باالضافه الی نتائج المقال‪ ،‬وفهرست المصادر‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬احکام الخطبه‪ ،‬الخطبه‪ ،‬الفقه االمامی‪ ،‬خطبه النکاح‪ ،‬احکام الخلوه‪.‬‬ ‫المقدمه‬ ‫نظرا لهمیه النکاح باعتباره یدخل فی صمیم حیاه الفرد والمجتمع اولته الشریعه االسالمیه‬ ‫اهمیه فائقه بالنکاح وجعلت له مکانه متمیزه‪ ،‬وجمیع ما یتعلق به‪ ،‬لنه الوسیله الوحیده لتکو ین‬ ‫ا‬ ‫تکو ین السره‪ ،‬التی تعتبر نوات المجتمع الذی یتاثر بها سلبا او ایجابا ‪ ،‬والزواج سنه من سنن‬ ‫االنبیاء والمرسلین قال‪( :‬النکاح سنتی) (النجفی الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ ،‬ج‪ 29‬ص‪ )12‬وهو‬ ‫َْ ََ‬ ‫کذلک سنه کونیه ال غنی لالنسان عنه‪ ،‬الن فیه تسکن النفوس قال تعالی‪َ ( :‬وم ْن َایاته ان خل َق‬ ‫َ‬ ‫َ ا ْ ْ َ ا ا ْ َْ َ ً َ ْ اا َْ َ َ َ َ َ ََْ ا ْ َ َ ً َ َ ْ َ ً‬ ‫َ َ َ‬ ‫ات لق ْ ٍوم‬ ‫لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک ﻵی ٍ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َی َتفک ارون)(الروم ‪ ، )21:‬وتتوالی الجیال‪ ،‬ولما لعقد الزواج من اثار تترتب علیه کثبوت النسب‬ ‫وااللفه والمعونه زاده عنایه الشرع به فجعل له مقدمات منها الخطبه حیث نظمها و بین احکامها‬ ‫حتی یکون الخاطب علی بینه من الطرف االخر وحتی تتحقق السعاده بحسن العشره ودوام‬ ‫العالقه‪ .‬فکل مسلم مقبل علی الزواج یمر بالخطبه اوال فهی المقدمه المهمه التی من خاللها‬ ‫یتحدد مصیر الزواج‪ ،‬نظرا لهمیه النکاح باعتباره یدخل فی صمیم حیاه الفرد والمجتمع اولته‬ ‫الشریعه االسالمیه اهمیه فائقه بالنکاح وجعلت له مکانه متمیزه‪ ،‬وجمیع ما یتعلق به‪ ،‬لنه‬ ‫ا‬ ‫الوسیله الوحیده لتکو ین تکو ین السره‪ ،‬التی تعتبر نوات المجتمع الذی یتاثر بها سلبا او ایجابا ‪،‬‬ ‫والزواج سنه من سنن االنبیاء والمرسلین قال‪( :‬النکاح سنتی) (الجواهری ‪ ،‬محمد حسن ‪ ،‬جواهر الکالم‬ ‫‪ ،‬ج ‪ ، 29‬ص ‪ ) 12‬وهو کذلک سنه کونیه ال غنی لالنسان عنه‪ ،‬الن فیه تسکن النفوس قال تعالی‪:‬‬ ‫َا ا َ‬ ‫ً ا َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ ً‬ ‫َ ا‬ ‫َْ ََ َ ا‬ ‫( َوم ْن َایاته ان خل َق لک ْم م ْن انفسک ْم ا ْز َواجا ل َت ْسک انوا ال ْی َها َو َج َعل َب ْی َنک ْم َم َود ًه َو َرح َمه ان فی ذلک‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ات لق ْ ٍوم َی َتفک ارون) (الروم ‪ ، )21 :‬وتتوالی الجیال‪ ،‬ولما لعقد الزواج من اثار تترتب علیه‬ ‫ﻵی ٍ‬ صفحه 188 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪187 /‬‬ ‫کثبوت النسب وااللفه والمعونه زاده عنایه الشرع به فجعل له مقدمات منها الخطبه حیث نظمها‬ ‫و بین احکامها حتی یکون الخاطب علی بینه من الطرف االخر وحتی تتحقق السعاده بحسن‬ ‫العشره ودوام العالقه‪ .‬فکل مسلم مقبل علی الزواج یمر بالخطبه اوال فهی المقدمه المهمه التی‬ ‫من خاللها یتحدد مصیر الزواج‪،‬‬ ‫‪ .1‬هذا الموضوع من المواضیع التی تهم کل فرد من افراد المجتمع سواء من جهه‬ ‫الوالدین او من جهه البناء کونه اساسی فی تکو ین االسره‪ ،‬والتی اوالها الشرع اهتماما‬ ‫واسعا‪.‬‬ ‫‪ .2‬اهمیه معرفه االحکام الشرعیه المترتبه علی الخطبه‪.‬‬ ‫‪ .3‬موضوع الخطبه والزواج اخذ فی هذا العصر مغااله کثیره من حیث متطلبات الزواج‬ ‫والمهور العالیه والقضایا الجانبیه التی ال داعی لها خرجت من اطار الشرع فی بعض‬ ‫الحیان‪ .‬ونتیجه لهذه المخالفات کثر االعراض عن الزواج‪ ،‬وکثرت العنوسه والمشاکل‬ ‫االجتماعیه والخالقیه وانعکست علی المجتمع‪.‬‬ ‫‪ .4‬التا کید علی معالجه العراقیل التی تکون فی طریق الزواج والتی من شانها تودی الی‬ ‫عزوف الشباب عن الزواج مما تودی الی اشاعه الفساد ونشر الرذیله فی المجتمع‬ ‫وفتح ابواب غیر شرعیه فی المجتمع تودی الی انهیار القیم الخالقیه‪ ،‬واالمراض‬ ‫النفسیه‪.‬‬ ‫‪ .5‬وضع ما قررته الشریعه فی هذا الموضوع‪ ،‬وحثت علی تذلیله من الصعو بات التی‬ ‫تواجه الزواج لیتمکن الجمیع من تحصین انفسهم و اکمال دینهم والمحافظه علی‬ ‫العفه والخالق الکریمه‪ ،‬حیث قال النبی’ ‪( :‬من تزوج فقد احرز نصف دینه فالیتق الله‬ ‫فی النصف اﻵخر(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬الجزء‪ 20 :‬صفحه ‪ ،)8‬وقال (خیر‬ ‫ً‬ ‫نسائکم اقلهن مهورا ومن شئم المراه غالء مهرها وشده مودتها (المحسنی‪ ،‬محمد اصف _‬ ‫معجم الحادیث المعتبره الجزء‪ 8 :‬صفحه‪ ،)196 :‬وجعلت الشریعه المیزان هوان یکون مرضی‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫الدین واالخالق ‪ ،‬اذا جاءکم من ترضون دینه وخلقه فزوجوه و ام لم تفعلوا تکن فتنه‬ صفحه 189 ‫‪ /188‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً ْ‬ ‫وفسادا کبیرا (الحلی‪ ،‬محمد بن الحسن بن یوسف‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ :‬الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )23 :‬ولذلک‬ ‫قوله‪( :‬خیر نسائکم من العزیزه عند اهلها الذلیله مع زوجها )‪.‬‬ ‫‪ .6‬محاربه العادات الفاسده والعراف الباطله فی المجتمع والحد منها‪ ،‬وایجاد حلول‬ ‫شرعیه لها‪.‬‬ ‫‪ .7‬الخطبه هی المقدمه للنکاح‪ ،‬ولها اثر فی علی مصیر العالقه بین الزوجین اذا کان‬ ‫االختیار غیر سلیم‪ ،‬لذا یجب معرفه االحکام التی تخصها‪ ،‬ومستجداتها‪ ،‬وما هی اثر‬ ‫المخالفات التی قد تطرا‪ ،‬واثار العدول عنها‪.‬‬ ‫‪ .8‬رفع الغرر‪ ،‬وکشف العیوب‪ ،‬والتدلیس‪.‬‬ ‫المبحث االول‪ :‬النکاح فی الکتاب والسنه‬ ‫اوال‪ :‬النکاح فی القران ‪ :‬حث القران علی الزواج لیکون الطریق النظیفه للعالقه الجنسیه ولقوی‬ ‫غریزه عند البشر ‪ ،‬النهم یملکون نفس الغرائز ونفس الحاجات ‪،‬فبواسطه الزواج یتحصن‬ ‫االنسان من الوقوع فی الرذیله واالنحراف ‪ ،‬وهنا تکمن اهمیه الزواج ‪ ،‬حیث قال تعالی ‪-:‬‬ ‫َ‬ ‫ُ ُ‬ ‫{ َوانک ُحوا االیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا۟ فقراء یغنه ُم الله من‬ ‫َ‬ ‫فضل ولله واس ٌع علیم}( النور‪)32 :‬‬ ‫نکاح لغه‪ :‬هو الوطیء کما علیه المشهور من اهل اللغه(الطباطبائی‪ ،‬علی ‪ ،‬ریاض المسائل ‪،‬الجزء ‪10 :‬‬ ‫صفحه ‪ )35 :‬وقد یقال للعقد‪ .‬ثم استعیر للجماع ثم للعقد الن اسما الجماع کلها کنایات‬ ‫الستقباحهم ذکره کاستقباح تعاطیه‪ .‬والظاهر ان النکاح فی اللغه علی معان منها التزو یج بمعنی‬ ‫العقد ایجاد العلقه االعتباریه‪ .‬اما فی الفقه والشرع‪ :‬عباره عن علقه خاصه اعتباریه قابله للجعل‬ ‫واالنشاء بلفظ وشبهه (المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ص‪ .)546‬فالیم مفرده تطلق علی غیر‬ ‫المتزوج امراه کانت او رجل رقا کان اوحرا‪ ،‬والمراد بالصالحین الصالحون للتزو یج ال‬ ‫الصالحون فی العمال‪ (.‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،15‬ص‪ )113‬وعلیه یجب توفیر‬ ‫الوسائل والمستلزمات للزواج ‪ ،‬وتذلیل المصاعب ‪ ،‬وانها مسوولیه اجتماعیه واذا تدبرنا اﻵیه‬ صفحه 190 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪189 /‬‬ ‫عرفنا ان عجله الحیاه ال تدور بدون الزواج ‪ ،‬واکبر العقبات امام الزواج هی خشیه العیله عن‬ ‫االمام الصادق × قال ‪:‬من ترک الزواج مخافه العیله فقد اساء الظن‬ ‫بالله (المامقانی‪ ،‬عبد الله‪ ،‬مراه‬ ‫الکمال الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )66 :‬وقال تعالی { ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم }(‬ ‫النور ‪ )32:‬و بلغ من حث االسالم علی الزواج قول الصادق × قال ‪ :‬رکعتان یصلیها متزوج افضل‬ ‫من سبعین رکعه یصلیها اعزب(البروجردی‪ ،‬حسین ‪ -‬جامع احادیث الشیعه‪ :‬الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ )20 :‬و اذا لم‬ ‫یوفق للزواج علیه ان یستعف ویصبر و یتحصن بالیمان وال یکون سببا لنشر الفساد فی الرض‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا َ َ ً َ ْ‬ ‫قال تعالی{ َول َی ْس َت ْعفف الذ َین ال َیجدون نکاحا حتی ایغن َی اه ام الل اه م ْن فضله}( النور‪)33 :‬‬ ‫حقیقه النکاح واحکامه‬ ‫‪.1‬ان النکاح راجح بذاته مقتضی طبعه‪ ،‬مع مالحظه الغرض من خلق االنسان‪ ،‬فان الله اراد بقاء‬ ‫نسل االنسان‪ ،‬وال یتحقق ذلک اال بالزواج والتنا سل‪ ،.‬وقد ورد حث فی نصوص خاصه وعامه‪،‬‬ ‫علی لزوم االهتمام بامر الزواج لکل بالغ عاقل‪ ،‬لمصالح فردیه واجتماعیه فی ذلک‪ ،‬ومفاسد‬ ‫کبیره فی ترکه‪ ،‬لذا روعی فیه بعض التسهیالت‪ ،‬کجواز تزو یج الولی الصغیر والصغیره من حین‬ ‫تولدهما من مماثل فی السن‪ ،‬لمصالح فی ذلک لعل منها ان یمنعهما ذلک من الوقوع فی‬ ‫العصیان او فی اوائل بلوغهما وقبل الزواج منهما(المشکینی‪ ،‬علی ‪ -‬مصطلحات الفقه‪ ،‬النکاح‪ ،‬ص‪.)24‬‬ ‫‪ .2‬عقده موکد بالنسبه الی سائر العقود‪ ،‬حیث ال تجری فیه المعاطاه و یشترط فیه شروط خاصه‪،‬‬ ‫وال یجری فیه الفسخ واغلب الخیارات الجاریه فی غیره اال نادرا وال تجوز فیه االقاله‪.‬‬ ‫‪ .3‬یحرم النکاح والزواج بین الرجل والمراه لسباب خاصه‪ ،‬یوجب بعضها الحرمه الدائمه‬ ‫و بعضها الموقته‪ ،‬او المشروطه‪ ،‬وهی عباره عن النسب‪ ،‬والرضاع والمصاهره‪ ،‬والوطء‪ ،‬وتزو یج‬ ‫المعتده‪ ،‬وذات البعل‪ ،‬واستیفاء العدد والمطلقه تسعا ‪ ،‬والتزو یج حال االحرام واللعان بین‬ ‫الزوجین‪ ،‬والکفر(المشکینی‪ ،‬علی مصطلحات الفقه‪ ،‬النکاح‪ ،‬ص‪. )247‬‬ ‫حثت السنه المطهره علی الزواج‪ ،‬وتذلیل العقبات التی تواجهه‪ ،‬من خالل فعل النبی ’ او قوله‪،‬‬ ‫او تقریره‪ ،‬و بینت السبل الصحیحه التی من شانها ان تجعل الزواج ناجحا ومثمر‪ ،‬تنتج عنه اسره‬ صفحه 191 ‫‪ /190‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫تبتنی علی السعاده والوئام والمحبه‪ .‬قال ’‬ ‫(النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی لیس منی)(البر‬ ‫وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج ‪ 20‬ص ‪ ).15‬وعن امیر المومنین علی قوله‪( :‬افضل الشفاعات‬ ‫ان تشفع بین اثنین فی نکاح حتی یجمع الله بینهما بین اثنین فی نکاح حتی یجمع الله شملهما)‬ ‫ْ‬ ‫(البر وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج ‪ 20‬ص ‪ ،).15‬وقوله‪( :‬تناکحوا تکاثروا) (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪،‬‬ ‫بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،24‬ص ‪ ،).220‬وان الشریعه وضعت للتزو یج معیار هو الخلق والدین (اذا جاءکم‬ ‫من ترضون دینه وخلقه فزوجوه وان لم تفعلوا تکن فتنه فی الرض وفساد کبیر) ( الحلی‪ ،‬محمد بن‬ ‫َ ََ ْ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫حسن بن یوسف ‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪ .)23‬ع ْن ابی ع ْبد الله × قال‪َ ( :‬م ْن ت َرک الت ْزو َیج َمخافه ال َع ْیله‬ ‫ََ ْ َ‬ ‫فقد ا َس َاء الظن بالله) (الصدوق‪ ،‬محمد بن علی بن بابو یه‪ ،‬من ال یحضره الفقیه الجزء‪ 3 :‬صفحه‪ .).385 :‬وقوله‬ ‫ْ‬ ‫×‪( :‬ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله) ( النور‪ ) 32 :‬وعد جمیل بالغنی وسعه الرزق وقد ا کده‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ ََ‬ ‫َ َ َ‬ ‫بقوله‪( :‬والله واسع علیم) والرزق یتبع صالحیه المرزوق َن ابی َبص ٍیر ع ْن ابی ع ْبد الله ^ قال‪ :‬اتی‬ ‫ََ‬ ‫َ ٌّ َ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫ال ْن َصار َف َش َکا ا َل ْیه ْال َح َ‬ ‫اج َه‪َ ،‬ف َق َال َل اه‪َ :‬ت َزو ْج َف َق َال الش ُّ‬ ‫اب‪ :‬انی ل ْس َت ْحیی ان‬ ‫َر اسول الله شاب من‬ ‫َا َ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫ً‬ ‫َ َ َ‬ ‫ً َ‬ ‫ٌ‬ ‫ْ َْ‬ ‫ود الی َر اسول الله ’ فلحق اه َر اجل م َن الن َصار فقال‪ :‬ان لی ب ْنتا َوس َیمه ف َزو َج َها ای ااه قال‪ :‬ف َوس َع‬ ‫اع‬ ‫َ‬ ‫َ َ ْ َ َ َ َ َ ْ ا ْ َْ‬ ‫َ‬ ‫ََ ْ ََا ََ َ َ ا ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ُّ‬ ‫الله عل ْیه فاتی الشاب النبی ’ فاخبره‪ ،‬فقال رسول الله‪ :‬یا معشر الشباب علیکم بالباه (المجلسی‪،‬‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫محمد باقر‪ ،‬مراه العقول فی شرح اخبار ال الرسول‪ ،‬ج‪ 20‬ص‪ .)19 ،‬قال‪ :‬ا ابو ع ْبد الله‪َ ×:‬رک َع َتان ای َصلیه َما‬ ‫ْ ََ ا َْ َ ا ْ َ َ ْ َ ً ا َ َ ْ َْ َ ا‬ ‫ال امتزوج افضل من س ْبعین َرکعه یصلیها العزب (الصدوق‪ ،‬محمد بن علی بابو یه‪ ،‬ثواب االعمال وعقاب‬ ‫ََ‬ ‫ا‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ َ َ‬ ‫االعمال‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ .).699‬ع ْن ابی ع ْبد الله قال َر اسول الله َصلی الل اه عل ْیه واله‪َ :‬م ْن ت َزو َج اح َر َز ن ْصف‬ ‫ََ َ َ ََ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ََ َ ْ َ َ‬ ‫ٌ َ َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫دینه ع ْن ابی ع ْبد الله× قال‪َ :‬ج َاء َر اجل الی ابی ع ْبد الله× فقال‪َ :‬هل لک م ْن َز ْو َج ٍه؟ فقال‪ :‬ال فقال‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ٌ ا َ َ َ ْ‬ ‫ُّ َ َ ً َ ْ‬ ‫ُّ ْ‬ ‫ابی‪َ :‬وما اح ُّب ان ل َی الدن َیا َوما فی َها و انی بت ل ْیله ول ْی َست لی َز ْو َجه‪ ،‬ثم قال‪ :‬ل َرک َع َتان ای َصلیه َما‬ ‫ا ٌ ا ََ ٌ َْ َ ا ْ ا َ ْ َ َ َا ا َ َ ا َ ا ا َ َ‬ ‫َرجل متزوج افضل من َرجل اعزب یقوم ل ْیله و یصوم نه َار اه (البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه ا‪:‬‬ ‫ٍ‬ ‫الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ ).19 :‬هذه الفوائد التی یجنیها کل من الزوج والزوجه‪ ،‬وهل هناک دین او شریعه‬ ‫اولت هذا المشروع هذه الهمیه غیر االسالم ‪.‬‬ صفحه 192 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪191 /‬‬ ‫تعریف الخطبه‬ ‫فی اللغه‪ :‬الخطبه بالضم تختص بالموعظه والکالم المخطوب به‪ ،‬و بالکسر خطبه النساء وهی‬ ‫من الرجل واالختطاب من المراه یقال خطب المراه الی القوم اذا تکلم ان یتزوج منهم‪ ،‬فهو‬ ‫خاطب‪ ،‬والخطبه بالضم فعله بمعنی مفعول کنسخه بمعنی منسوخ والجمع‬ ‫خطب(الطریحی‬ ‫النجفی‪ -‬فخر الدین‪ ،‬مجمع البحرین‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪.).663‬وخطب یدها ‪ :‬طلبها للزواج ‪ ،‬وخطبها الی اهلها‬ ‫طلبها منهم للزواج خطب فالنه طلبها للزواج ‪ ،‬وخطب کلمه للعرب تتزوج بها فی الجاهلیه‬ ‫یقول الرجل ‪:‬خطب یقال له نکح والخطب المراه المخطو به ‪ ،‬والخطب الرجل الذی یخطب‬ ‫المراه((ابراهیم مصطفی ‪ /‬احمد الزیات ‪ /‬حامد عبد القادر ‪ /‬محمد النجار)‪ ،‬المعجم الوسیط‪.).‬الخطبه بالضم‬ ‫مصدر یخطب من باب قتل اذا وعظ‪ ،‬والمخاطبه والتخاطب المراجعه فی الکالم ومنه الخطبه‬ ‫بالضم الوعظه و بالکسر خطبه النساء وهی من الرجل‪ ،‬وقد اشتهر استعمال الخطبه بالکسر فی‬ ‫الدعوه الی الزواج‪.‬‬ ‫فی الشرع‪ :‬احدهما المقاوله االبتدائیه الشامله علی تعریف طرفی العقد بذکر السماء‬ ‫وااللقاب و بیان الشغل والمهنه والقبیله ومحل السکنی‪ ،‬فیما اذا لم یکونوا مسبوقین بالمعرفه‪ ،‬ثم‬ ‫بیان ان الرجل الفالنی یخطب المراه الفالنیه‪ ،‬وتعیین المهر وما قد یذکر من الشروط‪ ،‬و بعد‬ ‫استکمال االجراءات المطلو به ‪ ،‬و یتم الرضا من الطرفین یصیر االمر الی الخطبه التی تقترن‬ ‫بالعقد ‪ ،‬مع مقارنته بحمد الله والثناء علیه والصاله علی النبی واله وما یناسب ذلک من ذکر‬ ‫بعض اﻵیات والروایات‪ ،‬واما الحکم فالظاهر ال اشکال فی حسن جمیع المور المذکوره من‬ ‫الخطبه (بالکسر) و استحبابها کونها من مقدمات الواجب او المستحب مشتمال علی حمد الله‬ ‫والثناء علیه والقراءه والدعاء‪ ( .‬المشکینی‪ -‬علی ‪ -‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ص‪).226‬‬ صفحه 193 ‫‪ /192‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الخطبه فی الشریعه االسالمیه‬ ‫اوال‪ :‬الخطبه فی القران والسنه‪:‬‬ ‫الرغبه الجنسیه البد ان تثمر فی سبیل الفرد ‪ ،‬واال فهی تضر وال تنفع‪ ،‬والسبیل الصالح هو‬ ‫الزواج‪ ،‬والزواج یبدا باالختبارلمعرفه الصفات المطلو به فی کال من الزوجین وفی عملیه‬ ‫االختبار یتدخل الشیطان سلبا‪ ،‬و یدع الطرفین الی الفاحشه والمسلم علیه ان یصبر و یتقی ربه فی‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ ا‬ ‫هذه المرحله الحرجه وال یخرج عن حدود الشریعه‪ .‬قال تعالی ( َوال اج َن َاح عل ْیک ْم فی َما عرض ات ْم‬ ‫به م ْن خ ْط َبه الن َساء َا ْو َا ْک َن ْن ات ْم فی َا ْن افس اک ْم َعل َم الل اه َان اک ْم َس َت ْذ اک ار َون اهن َو َلک ْن َال ات َواع اد ا‬ ‫وهن سرا اال‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا) ( البقره‪ ).235 :‬هذه اﻵیه تبیح للرجال ان یخطبوا النساء اللواتی فی عده‬ ‫الوفاه لکن تعریضا ال تصریح بل بالکنایه ‪،‬والتعریض ضد التصریح ومعناه ان تضمر کالمک کی‬ ‫یصلح للدالله علی المقصود وعلی غیر المقصود اال ان اشعاره بجانب المقصود اتم وارجح‪،‬‬ ‫والخطبه اصلها من الخطب وهو المر والشان خطب فالن فالنه ای سالها امرا وشانا فی نفسها‪،‬‬ ‫وکذا فی الخطبه والخطاب فان فی کل منهما شانا‪ .‬ثم النساء علی ثالثه اقسام‪:‬‬ ‫احدها‪ :‬ان تجوز خطبتها تعریضا وتصریحا وهی الخالیه عن الزوج والعده اال اذا کان قد خطبها‬ ‫اخر واجیب الیه‪ ،‬وعلیه یحمل قوله ’‬ ‫«ال یخطب احدکم علی خطبه اخیه (الحلی‪ ،‬الحسن بن یوسف‬ ‫بن المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء‪ ،‬الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )570 :‬فان وجد صریح االباء او لم یوجد صریح االجابه وال‬ ‫صریح الرد فالصح انه یجوز خطبتها لن السکوت ال یدل علی الرضا خالفا لمالک‪.‬‬ ‫وثانیها‪ :‬ما ال یجوز خطبتها تعریضا وال تصریحا وهی منکوحه الغیر‪ ،‬لن خطبتها ربما صارت‬ ‫سببا لتشو یش المر علی زوجها‪ ،‬والمتناع المراه عن اداء حقوق الزوج اذا وجدت راغبا فیها‪،‬‬ ‫وکذا الرجعیه فانها فی حکم المنکوحه بدلیل انه یصح طالقها وظهارها ولعانها وتعتد منه عده‬ ‫الوفاه و یتوارثان‪.‬‬ ‫وثالثها‪ :‬ما یفصل بین التعریض والتصریح وهی المعتده غیر الرجعیه سواء کانت معتده عن‬ ‫وفاه‪ ،‬او عن طلقات ثالث‪ ،‬او عن طلقه بائنه کالمختلعه‪ ،‬او عن فسخ‪ .‬وسبب التحریم انها‬ صفحه 194 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪193 /‬‬ ‫مستوحشه بالطالق فربما کذبت فی انقضاء العده بالقراء مسارعه الی مکافاه الزوج‪ .‬واما‬ ‫المعتده عن وفاه فظاهر اﻵیه یدل علی انها فی حقها لنها ذکرت عقیب ایه عده المتوفی عنها‬ ‫زوجها‪ ،‬ثم انه خص التعریض بعدم الجناح فوجب ان یکون التصریح بخالفه‪ ،‬ثم المعنی یوکد‬ ‫ذلک وهو ان التصریح ال یحتمل غیر النکاح‪ ،‬فالغالب ان یحملها الحرص علی النکاح علی‬ ‫االخبار عن انقضاء العده قبل اوانها بخالف التعریض فانه یحتمل غیر ذلک فال یدعوها الی‬ ‫الکذب‪ .‬وعد اخرون من الفاظ التعریض ان یقول لها‪« :‬انک لجمیله» او «صالحه» و «من‬ ‫غرضی ان اتزوج» و«عسی الله ان ییسر لی امراه صالحه» ونحو ذلک من الکالم الموهم انه‬ ‫یرید نکاحها حتی تحبس نفسها علیه ان رغبت فیه‪ (.‬البحرانی‪ ،‬یوسف‪ ،‬الحدائق الناضره فی احکام العتره‬ ‫َْ‬ ‫الطاهره‪ ،‬ج ‪ 24‬ص‪ )90‬والتصریح ان یقول‪ :‬انی ارید ان انکحک او اتزوجک او اخطبک‪(.‬ا ک َن ْن ات ْم فی‬ ‫َْا ا‬ ‫انفسک ْم) او سترتم واضمرتم فی قلو بکم فلم تذکروه بالسنتکم‪ ،‬ال معرضین وال مصرحین‪ .‬اباح‬ ‫التعریض فی الحال اوال ثم اباح ان یعقد قلبه علی انه سیصرح بذلک بعد انقضاء العده‪ ،‬ثم ذکر‬ ‫َ ا‬ ‫ْ ا َ‬ ‫َ‬ ‫الوجه الذی لجله اباح التعریض فقال‪(:‬عل َم الل اه انک ْم َس َتذک ارون اه َن) لن شهوه النفس اذا‬ ‫حصلت فی باب النکاح لم یکد المرء یصبر عن النطق بما ینبئ عن ذلک فاسقط الله تعالی عنه‬ ‫الحرج‪ .‬ثم قال‪ :‬ولک ْن ای فاذکروهن ولکن ال اتواع اد ا‬ ‫وهن سرا والسر وقع کنایه عن النکاح الذی‬ ‫هو الوطء لنه مما یسر‪ .‬ثم عبر به عن النکاح الذی هو العقد لنه سبب فیه کما فعل بالنکاح‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫(اال ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا)( البقره‪ )235 :‬وهو ان تعرضوا وال تصرحوا‪ .‬والمعنی ال تواعدوهن‬ ‫مواعده سریه اال مواعده االحسان الیها واالهتمام بمصالحها حتی یصیر ذکر هذه الشیاء موکدا‬ ‫لذلک التعریض‪ .‬فالمواعده المنهی عنها اما ان تکون المواعده فی السر بالنکاح فیکون منعا من‬ ‫التصریح‪ ،‬و اما المواعده بذکر الجماع ال تواعدوهن بشیء یوصف بکونه سرا اال بان تقولوا قوال‬ ‫َ‬ ‫اْ َ‬ ‫معروفا وهو التعریض‪( .‬وال ت ْعز اموا عقد َه النکاح) ( القره‪ ).237 :‬من عزم المر وعزم علیه‪ .‬والعزم‬ ‫عقد القلب علی فعل من الفعال معناه وال تعزموا عقد عقده النکاح‪ ،‬او ال تعزموا عقده النکاح‬ ‫ان تعقدوها‪ ،‬و اذا نهی عن العزم فعن نفس الفعل اولی‪ .‬وقیل‪ :‬معنی العزم القطع ای ال تحققوا‬ ‫ذلک وال توجبوه ومنه وقیل‪ :‬ال تعزموا علیهن ان یعقدن النکاح مثل عزمت علیک ان تفعل کذا‪.‬‬ صفحه 195 ‫‪ /194‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اَ‬ ‫َ‬ ‫واصل العقد الشد والعهود ولنکحه تسمی عقودا تشبیها بالحبل الموثق بالعقد (حتی َی ْبلغ‬ ‫ْ ا َ َ‬ ‫تاب ا َجل اه) ( النساء‪ ).24 :‬المراد منه المکتوب ای تبلغ العده المفروضه اخرها وانقضت‪ ،‬و ان‬ ‫الک‬ ‫لم یکن البدل مذکورا فان لم یحصل الدخول فحکمها فی هذه اﻵیه وهو ان ال مهر لها و یجب‬ ‫لها المتعه‪ ،‬و ان حصل الدخول فحکمها غیر مذکور فی هذه اﻵیات اال انهم اتفقوا علی ان‬ ‫الواجب فیها مهر المثل قیاسا علی الموطوءه بالشبهه‪ ،‬بل اولی لوجود النکاح الصحیح‪ .‬وقد‬ ‫ْا َ ا ا ا‬ ‫َ‬ ‫وهن ا اجو َر اه َن) ( النساء ‪ ) 24 :‬فالخطبه‬ ‫یستنبط حکمها من قوله تعالی‪( :‬ف َما ْاس َت ْم َت ْع ات ْم به منهن فات‬ ‫ٌ‬ ‫ضروره دینیه واجتماعیه‪ ،‬لکی یتعرف کل من الزوجین باعتبار ما سیکون علی اخالق وتصرفات‬ ‫اﻵخر بشکل امفصل‪ ،‬تبیح للرجال ان یعرضوا لخطبه النساء اللواتی فی عده الوفاه‪ ،‬لکن‬ ‫بالکنایه‪ ،‬واالضمار بالنفس‪ ،‬وهذا الحکم من اجل الحفاظ علی حریم الزواج السابق‪ ،‬وکذلک‬ ‫ال یحرم الرمله حقها فی تعیین مصیرها من جهه اخری‪ ،‬وهذا الحکم یرعی العداله وکذلک‬ ‫حفظ احترام الطرفین‪ .‬من الطبیعی ان تفکر المراه فی مصیرها بعد وفاه زوجها‪ ،‬وکذلک یفکر‬ ‫بعض الرجال بالزواج بالمتوفی عنها زوجها‪ ،‬حتی فی العده لکن بصوره التعریض و التعریض‪:‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫هو المیل بالکالم الی جانب لیفهم المخاطب امرا مقصودا للمتکلم ال یرید التصریح به‪ ،‬من‬ ‫العرض بمعنی الجانب‪ ،‬فهو خالف‬ ‫التصریح(الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان فی تفسیر القران‪،‬‬ ‫ج‪2‬ص‪ ) 242‬وعباره (عرضتم) من ماده (التعریض) والتی تعنی کما یقول الراغب فی المفردات‬ ‫(الراغب ‪ ،‬الحسین بن محمد ‪ ،‬المفردات فی غریب القران‪ ) 277:‬الحدیث الذی یحتمل معنیین الصدق‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫والکذب‪ ،‬او الظاهر والباطن(الطبرسی ‪ ،‬الفضل بن الحسن‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪َ ( ) 2:120 ،‬ولک ْن ال‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫ا ا ا‬ ‫ت َواعدوهن سرا) ( البقره‪ )235 :‬عن الصادق انه قال‪ :‬ال تصرحوا لهن النکاح والتزو یج(الحر العاملی‪،‬‬ ‫محمد بن الحسن‪ ،‬الوسائل ‪.)499 :20‬‬ صفحه 196 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪195 /‬‬ ‫ثانیا‪ :‬مشروعیه الخطبه‪:‬‬ ‫الخطبه مشروعه ومستحسنه قبل الزواج ‪ ،‬لما فیها من التروی فی االختیار ‪،‬وهی مشروعه بالدله‬ ‫من القران والسنه ‪.‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َْا‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْا‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫‪ .1‬من القران‪َ ( :‬وال جناح عل ْیک ْم ف َیمـا عرضـت ْم بـه مـن خط َبـه الن َسـاء او ا کننـت ْم فـی انفسـکم)‬ ‫( البقره‪) 235 :‬‬ ‫‪ .2‬ما ورد عن النبی ’ فی خطبته لخدیجه (رض)‪ ،‬وخطبه االمام علی من فاطمه ^ وخطبه االمام‬ ‫الرضا وخطبت االمام الجواد ^ ‪.‬وخطب الصحابه ‪ ،‬عن ابی عبد الله × فی حدیث ان جماعه‬ ‫قالوا لمیر المومنین × ‪ :‬انا نرید ان نزوج فالنا فالنه ونحن نرید ان تخطب‪ (،‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن‬ ‫الحسن‪ ،‬الوسائل‪ ،‬الجزء‪ 14 :‬صفحه‪ )66 :‬وقوله × من حمد فقد خطب (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار النوار ‪-‬‬ ‫الجزء‪ 16 :‬صفحه‪).4 :‬‬ ‫ثالثا‪ :‬الخطبه فی الخطبه‬ ‫یستحب فی الخطبه ‪ :‬ان یقوم الزوج او ولیه بخطبه امام الحضور یبتدا بها بتمجید الله تعالی‬ ‫والثناء علیه و یصلی علی النبی وعلی اله و یذکر بعض اﻵیات المناسبه للمقام واالحادیث‬ ‫المالئمه ‪ ،‬ولکن ورد عنه (من حمد فقد خطب) ( الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ :‬ج‪ 5‬ص‪.)361‬‬ ‫المبحث الثانی‪ :‬اختیار صفات الزوج والزوجه‬ ‫اوال‪ :‬اختیار الزوجه‬ ‫ا کد االسالم علی الرجل ان ال یتساهل فی اختیاره لزوجته ‪ ،‬ولخطوره سوء االختیار علی حیاته‬ ‫االجتماعیه ‪ ،‬وامره بالمشوره فی ذلک لهل الخیر والخبره السیما الوالدان واوصی الوالدین‬ ‫بالمساعده باختیار الزوجه الصالحه المتدینه لوالدهم‪ ،‬بل عد ذلک من حقوق البناء علی‬ ‫االباء‪ ،‬قال × اختاروا لنطفکم ( النجفی الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ :‬الجزء‪ 29 :‬صفحه‪ )37 :‬کما‬ ‫واکد علی اختیار الزوج الصالح المتدین للمراه‪{ ،‬هن لباس لکم وانتم لباس لهن}( البقره‪.)187 :‬‬ صفحه 197 ‫‪ /196‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فعن ابراهیم الکرخی قال‪ :‬قلت لبی عبد الله‪ ×:‬ان صاحبتی هلکت رحمها الله‪ ،‬وکانت لی‬ ‫موافقه‪ ،‬وقد هممت ان اتزوج‪ ،‬فقال لی‪ :‬انظر این تضع نفسک‪ ،‬ومن تشرکه فی مالک وتطلعه‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫علی دینک وسرک‪ ،‬فان کنت فاعال فبکرا تنسب الی الخیر وحسن الخلق(الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪،‬‬ ‫الکافی ص‪ 199‬ح‪ .)1‬وقال‪ :‬من سعاده المرء الزوجه‬ ‫الصالحه(الشیرازی مکارم‪ ،‬ناصر‪ ،‬موسوعه الفقه‬ ‫االسالمی المقارن‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.)295‬‬ ‫االختیار علی اساس الدین‪ :‬قال‪ :‬من تزوج فقد احرز‬ ‫الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،20‬ص ‪،)8‬وعلیک‬ ‫نصف دینه(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث‬ ‫بذات الدین تربت یداک(العاملی محمد حسن‪ ،‬وسائل الشیعه ط االسالمیه‪،‬‬ ‫ج‪ 14‬ص‪)30‬‬ ‫‪ .1‬کریمه الصل ‪ ،‬لم تکن متولده من ابو ین تنالهم االلسن ‪ ،‬او متصفین بصفات سیئه ‪.‬‬ ‫‪.2‬‬ ‫ان تکون بکرا ‪،‬لقواه ’ تزوجوا بکرا ولودا ‪،‬فانهن اطیب افواها ‪،‬وانتق ارحاما ‪ (.‬حر العاملی‬ ‫‪،‬محمد الحسن‪،‬‬ ‫هدایه المه الی احکام الئمه ‪ -‬منتخب المسائل ‪،‬الجزء ‪ 7 :‬صفحه ‪)103 :‬‬ ‫‪ .3‬ان تکون ممن ال تنال االلسن ابائها وامهاتها‪.‬‬ ‫‪.4‬‬ ‫غیر متولده من زنا او حیض‪.‬النه یوثر فی الولد (المجلسی ‪ ،‬محمد باقر ‪ ،‬بحار االنوار ‪ ،‬جزء‬ ‫‪، 104‬ص ‪ )6 ،‬سئل ع عن المراه الفاجره یتزوجها المسلم ؟قال ‪ :‬نعم ولکن اذا فعلها‬ ‫فالیحصن بابه مخافه الولد‪.‬‬ ‫‪ .5‬العفه والمانه ‪:‬لقوله ’ تسره اذا نظر الیها وتطیعه اذا امرها ‪ ،‬وتحفظه فی ماله وعرضه اذا‬ ‫غاب عنها ‪ (.‬الکلینی ‪،‬محمد بن یعقوب ‪ ،‬لفروع من الکافی ‪،‬الجزء ‪ 5 :‬صفحه ‪).327 :‬‬ ‫‪ .6‬ان تکون ولود ‪ :‬لقوله ’ تزوجوا الودود الولود ‪.‬‬ ‫‪ .7‬سلیمه من المراض والعاهات‪.‬‬ ‫‪ .8‬انت تکون جمیله‪ ،‬مربوعه(نفس المصدر ‪،‬صفحه ‪ )335‬ذات شعر ‪ .‬تسره اذا نظر الیها‪.‬‬ ‫‪ .9‬البلوغ‬ ‫‪.10‬‬ ‫التوافق المذهبی‪.‬ان الزوجه تاخذ من دین زوجها(کاشف الغطاء ‪ ،‬حسن ‪ ،‬انوار الفقاهه (کتاب‬ ‫النکاح)‪ ،‬الجزء ‪ 1 :‬صفحه ‪.)130 :‬‬ صفحه 198 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪197 /‬‬ ‫‪ .11‬ان ال تکون محرمه علیه لسبب او نسب‪.‬‬ ‫‪ .12‬الحریه ‪ ،‬ای التکون امه او مملوکه ‪.‬‬ ‫‪ .13‬یستحب ان تکون سمراء عیناء عجزاء مربوعه‬ ‫ثانیا‪ :‬صفات الزوج‬ ‫یجب علی االباء ان یختاروا لبناتهم الزواج الصالحین الذین یتحملون المانه‪ ،‬و یقدر المراه‬ ‫و یحترمها‪ ،‬قال ’ خیرکم‬ ‫خیرکم لهله‪ ،‬وانا خیرکم لهلی(الحر العاملی‪ ،‬وسائل الشیعه ‪ -‬ط االسالمیه‪:‬‬ ‫الجزء‪ 14 :‬صفحه‪)122 :‬‬ ‫وجاء رجل الی االمام الحسن یستشیره فی زواج ابنته‪ ،‬ازوجها رجل تقی اذا احب الزوجه‬ ‫اکرمها وان ابغضها ال یظلمها(الطبرسی‪ ،‬رضی الدین‪ ،‬مکارم االخالق ‪ -‬ج‪ 1‬ص‪)204‬‬ ‫یشترط فیه االسالم وان ال یکون محرما علیها تحریما مو بدا او موقت‬ ‫‪ .1‬ان یکون امینا‪ ،‬وعفیفا‪ ،‬وذو غیره‬ ‫‪ .2‬ان یکون کفوا ‪،‬ان یکون مومنا وذو یسار ‪.‬‬ ‫‪ .3‬السالمه من العیوب واالمراض‬ ‫‪ .4‬ان یکون مستطیعا للباءه ‪.‬قوله ’ من ایتطاع منکم الباءه فالیتزوج‪.‬‬ ‫‪ .5‬یستحب ان یکون حامال لشیء من کتاب الله‪ ،‬رفیقا بالنساء‪.‬خیرکم خیرکم الهله ‪ ،‬وانا‬ ‫خیرکم الهی ‪.‬‬ ‫‪ .6‬ان یکون مرضی الدین والخلق ‪ ،‬اذا جاءکم دینه وخلقه‬ ‫فزوجوه ‪ (.‬الرازی‪ ،‬فخر الدین ‪:‬‬ ‫تفسیر الرازی ‪ ،‬الجزء ‪ 23 :‬صفحه ‪)211 :‬‬ ‫‪ .7‬التوافق المذهبی‪ ،‬الن المراه تاخذ من دین زوجها‪ ،‬او یجبرها علیه‬ ‫‪ .8‬صـــالحا للنکـــاح لقولـــه تعـــالی‪{ :‬وانکحـــوا االیـــامی مـــنکم والصـــالحین مـــن‬ ‫عبادکم}( النور‪)32 :‬‬ صفحه 199 ‫‪ /198‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مقدمات الخطبه وادابها‬ ‫االداب التی یستحب اتباعها قبل الزواج‪:‬‬ ‫ان االنسان له قدره محدوده‪ ،‬لیس له احاطه بغائبات المور ومستقبلها فاذا عزم الشاب علی‬ ‫التقدم لفتاه فعلیه استخاره الله تعالی ثم یستشیر من له الخبره‪ ،‬فعن جابر & کان النبی ’ یعلمنا‬ ‫االستخاره فی االمو کالسوره من القران (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار النوار‪ ،‬الجزء‪ 88 :‬صفحه‪)265 ،‬‬ ‫و یصلی العبد رکعتی االستخاره فی ای وقت شاء و یسلم و یدعو‪ ،‬وکذلک علی الفتاه‪.‬‬ ‫اوال‪ :‬االستخاره وصاله رکعتین‪:‬‬ ‫ماهی االستخاره فی االصطالح‬ ‫االستخاره اسم بمعنی طلب الخیر لسانا بقول او دعاء او قلبا بالتوجه الی الله والرجاء عند‬ ‫االقدام علی عمل ال یعلم حاله‪ ،‬من سفر او تجاره او زواج او غیرها ‪ ،‬ففی اخبار هذا العنوان (‬ ‫)( المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات‬ ‫فصل رکعتین واستخر الله فوالله ما استخار مسلم اال خار له البیه‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ َ َ َ ا ا ْ َ ْ َ َ ْ َ ا َ َ ا ْ ا اَ‬ ‫َ َ َ َ َ َ‬ ‫الفقه‪ ،‬ص ‪ )65‬عن ‪ :‬ابی َبصی ٍر قال‪ :‬قال‪ :‬ا ابو ع ْبد الله × ‪ :‬اذا تزوج احدکم کیف یصنع قال قلت له‬ ‫َ‬ ‫َ َ َْ‬ ‫ْ ا َ َ َ َ َ َ‬ ‫ا ا‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫ا ا َْ‬ ‫َما ا ْدری اجعلت فداک قال فاذا َهم بذلک فل ای َصل َرک َع َت ْین َو َی ْح َمد الل َه َو َیقول الل اهم انی ارید ان‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫َ ً َ َْ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ‬ ‫ََ‬ ‫ات َزو َج الل اهم فاقد ْر لی م َن الن َساء اعف اهن ف ْرجا َو احفظ اهن لی فی نفس َها َو فی َمالی َو ا ْو َس َع اهن‬ ‫َْ ََ ً َ ً َ ْ َاا َ َ ً َ ً‬ ‫ْ ً َ َْ َ ا َ ًَ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ َ َ‬ ‫رزقا و اعظ َمهن ب َرکه و اقد ْر لی منها ولدا طیبا تجعله خلفا صالحا فی ح َیاتی و بعد م ْوتی(البر‬ ‫وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج‪ 7‬ص‪.)286‬‬ ‫ثم علیه ان یحسن االختیار‪ ،‬و یسال الثقات عن المراه وعن اهلها بدقه‪ ،‬ومن اداب الخطبه ان‬ ‫یکون الرجل هو الخاطب والمراه مخطو به‪ ،‬و یجب ان یکون ذو نیه صادقه علی النکاح‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬لعقد النکاح‪ :‬خطبتان مسنونتان‪ :‬خطبه تسبق العقد‪ ،‬وخطبه تتخلل العقد‪ .‬فالتی تتقدم‬ ‫العقد هی الخطبه المعتاده‪ ،‬وهی مسنونه غیر واجبه‪ ،‬وکذلک یستحب ذکر الله عند کل امر یطلبه‬ صفحه 200 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪199 /‬‬ ‫والخطبه المسنونه ما رواها ابن مسعود عن النبی ’‪ :‬الحمد لله‪ ،‬نحمده ونستعینه ونستغفره ونعوذ‬ ‫بالله من شرور انفسنا‪ ،‬ومن سیئات اعمالنا‪ ،‬من یهدی الله فال مضل له‪ ،‬ومن یظلل الله فال‬ ‫هادی له‪ ،‬واشهد ان ال اله اال الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله‪ ،‬واتقوا الله الذی تساءلون به‬ ‫والرحام ان الله کان علیکم رقیبا‪ ،‬اتقوا الله حق تقاته وال تموتن اال وانتم مسلمون‪ ،‬اتقوا الله‬ ‫وقولوا قوال سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنو بکم ومن یطع الله ورسوله فقد فاز فوزا‬ ‫عظیما‪.‬واختصر ذلک فقیل " المحمود الله‪ ،‬والمصطفی رسول الله‪ ،‬وخیر ما عمل کتاب الله‬ ‫"‪.‬واما التی تتخلل العقد فیقول الولی‪ :‬بسم الله والحمد لله وصلی الله علی محمد ورسول الله‬ ‫اوصیکم بتقوی الله زوجتک فالنه‪ ،‬و یقول الزوج‪ :‬بسم الله والحمد لله وصلی الله علی رسوله‬ ‫اوصیکم بتقوی الله قبلت هذا النکاح‪.،‬و یستحب ان یدعی لالنسان اذا تزوج فیقال‪ :‬بارک الله‬ ‫لک و بارک علیک وجمع بینکما فی خیر‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬الجزء‪ 38 :‬صفحه‪).174 :‬‬ ‫وقال‘ من حمد فقد خطب ‪.‬‬ ‫ثالثا‪ :‬والخطبه من مستحبات العقد وتکون الخطبه قبل العقد وهی بمعنی طلب التزو یج ‪ ,‬هی‬ ‫بالواقع نوع احترام للمراه التی یرید نکاحها ‪,‬وتقییم وتعظیم لها والخطبه مشروعه ومستحسنه لما‬ ‫اشتهر استعمالها فی الدعوه الی الزواج فی الشرع وهی ومستحبه‪ ،‬فی الفقه لما فیها من التروی‬ ‫والتبین مما ینتج عنه قدر ا کبر من االنسجام والتفاهم بین الزوجین‪ ،‬لقد کانت الخطبه تعارفت‬ ‫علیه القبائل والمم علی مر الزمان ‪ ،‬منذ اول التاریخ وان کانت احکامها وشروطها تختلف‬ ‫باختالف وعادات المم‪ ،‬وهی الفتره الزمنیه التی تسبق عقد الزواج ‪ ،‬وهی فی معجم‬ ‫الرائد(المعجم الرائد‪ :‬ص‪ )338‬وهی اتفاق مبدئی علیه ‪ ،‬ووعد بالزواج ‪ ،‬وتعتبر الخطوه الولی من‬ ‫خطوات الزواج(حقوق االسره المقارن‪ ،‬الخطبه فی االقوام والمم‪ ،‬جامعه المصطفی المفتوحه‪ ،‬الدرس ‪ .)8‬وقد‬ ‫شرعها الله تعالی لتحقیق التعارف بین الطرفین لتجنب الخداع والتدلیس‪ ،‬فیستطیع کال‬ ‫الخاطبین التعرف علی االخر و یتعرف علی فکره وطبائعه‪.‬‬ صفحه 201 ‫‪ /200‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مواطن التحریم والکراهه فی الخطبه‬ ‫اوال‪ :‬المحرمات‪:‬‬ ‫المحرمات من النساء فی النکاح (جمعتها اﻵیه ادناه)‪ ،‬الذی من طریق اولی عدم جواز‬ ‫خطبتهن‪ ،‬الن الخطبه مقدمه من مقدمات الزواج‪ ،‬وهی‪- :‬‬ ‫‪ .1‬ما یکون بسبب الوالده‪ ،‬او ما یعبر عنه باالرتباط النسبی‪.‬‬ ‫‪ .2‬ما یکون بسبب الزواج‪ ،‬و یعبر عنه باالرتباط السببی‪.‬‬ ‫‪ .3‬بسبب الرضاع‪ ،‬والذی یعبر عنه باالرتباط الرضاعی‪.‬‬ ‫ا َ ْ‬ ‫وهذه الصناف یحرم التعرض لهن بالخطبه‪ ،‬والیحل الزواج بهن‪ ،‬لقوله {حرمت‬ ‫ا َْ‬ ‫ا ْ اْ‬ ‫َ َ اا‬ ‫اا ََ اا َ اا‬ ‫ََ ا ا اا‬ ‫عل ْیک ْم ام َهاتک ْم َو َب َناتک ْم َواخ َواتک ْم َوعماتک ْم َوخاالتک ْم َو َب َنات الخ َو َب َنات الخت‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫َ َ ا ََ اا‬ ‫ا اا‬ ‫َ َ ا ا‬ ‫َوام َهاتک ام الالتی ا ْرض ْع َنک ْم َواخ َواتک ْم م َن الرضاعه َوام َهات ن َسائک ْم َو َر َبائ ابک ام الالتی‬ ‫َ ْ َ َا ا َْ‬ ‫َْ‬ ‫ََ‬ ‫ََ ا‬ ‫ا‬ ‫ا ا ا‬ ‫فی حجورک ْم م ْن ن َسائک ام الالتی َدخل ات ْم بهن فان ل ْم تکونوا َدخل ات ْم بهن فال اج َن َاح عل ْیک ْم‬ ‫ْ اْ‬ ‫ََ ا َ ا‬ ‫َْ َ َ‬ ‫َ َ ا َْ َْ‬ ‫َوحالئل ا ْب َنائک ام الذ َین م ْن ا ْصالبک ْم َوان تج َم اعوا َب ْی َن الخ َت ْین اال َما قد َسلف ان الل َه‬ ‫َ َ َا‬ ‫کان غف ًورا َرح ًیما}( النساء‪ )23 :‬وهذا التشریع تناول المحارم من النساء علی الرجال ‪،‬‬ ‫بما کان من هذا التشریع تخطیط لنظام االسره من اجل ایجاد مساحه واسعه للعالقات‬ ‫االنسانیه بین الرجال والنساء‪.‬‬ ‫‪ .4‬والتعریض لخطبه المعتده ‪:‬وهی التی لم تنقض عدتها بعد مفارقه زوجها‪ ،‬سواء‬ ‫بالطالق‪ ،‬او بالوفاه‪ ،‬وقد حرم االسالم مصارحتها بالرغبه فی خطبتها خالل العده‪ ،‬او‬ ‫قد تکون حامل من زوجها الول وهی لتعلم فتکون خطبتها ال فائده منها‪ ،‬قال تعالی‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫{والمطلقات یتربصن بانفسهن ثالثه قروء}( البقره‪َ { )228 :‬والالئی َیئ ْس َن م َن ال َمحیض‬ ‫َ‬ ‫َ ا‬ ‫َ َ ا ََ َا َْ‬ ‫ا‬ ‫ْ ا َ ا َْْ‬ ‫م ْن ن َسائک ْم ان ْارت ْب ات ْم فعدت اهن ثالثه اش اه ٍر َوالالئی ل ْم َیحض َن َواوالت الح َمال ا َجل اهن‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َْ َ‬ ‫َ ا‬ ‫ان َیض ْع َن ح ْمل اهن (الطالق‪ )4 :‬وقال تعالی ‪َ { :‬والذ َین ای َت َوف ْون م ْنک ْم َو َیذ ارون ا ْز َو ًاجا‬ صفحه 202 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪201 /‬‬ ‫ً َ‬ ‫ً َ ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ ا‬ ‫َوصیه ل ْز َواجه ْم َم َتاعا الی ال َح ْول غ ْی َر اخ َراج فان خ َر ْج َن فال اج َن َاح عل ْیک ْم فی َما ف َعل َن‬ ‫ٍ‬ ‫َْا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ َْا‬ ‫وف َوالل اه عز ٌیز حک ٌیم}( البقره‪. )240 :‬‬ ‫فی انفسهن من معر ٍ‬ ‫‪ .5‬والکفار غیر الکتابیین‪ ،‬والنواصب‪ ،‬والزانیه المعانه والتی ال تتوب‪ ،‬وخطبه المراه علی‬ ‫ََ ٌ‬ ‫ٌ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫عمتها او خالتها‪ ،‬قال تعالی‪َ { :‬وال ت ْنک احوا ال امشرکات حتی ای ْومن َول َمه ام ْوم َنه خ ْی ٌر م ْن‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ َ َْ َ ا َ ا‬ ‫َ ٌ‬ ‫َ‬ ‫امشرک ٍه َول ْو اعج َب ْتک ْم َوال ت ْنک احوا ال امشرک َین حتی ای ْوم انوا َول َع ْبد ام ْوم ٌن خ ْی ٌر م ْن امشر ٍک َول ْو‬ ‫َْ َ ا ا َ َ ْ ا َ َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫ْ ا َ ْ َ‬ ‫اعج َبک ْم اولئک َیدعون الی النار َوالل اه َیدعو الی الجنه َوال َمغف َره باذنه َو ای َبی ان َایاته للناس‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫ل َعل اه ْم َی َتذک ارون}( البقره‪)221 :‬‬ ‫مواطن الکراهه فی الخطبه‬ ‫یکره نکاح ست وعشرین امراه‪ :‬العجوز‪ ،‬والحسناء فی منبت السوء‪ ،‬والعقیم‪ ،‬والکردیه‪،‬‬ ‫والسوداء اال النو بیه‪ ،‬والمه اال مع عدم وجود الطول و یکره ایضا نکاح سیئه الخلق‪ ،‬والسلیطه‪،‬‬ ‫ومن لیست بعفیفه‪ ،‬والصخابه‪ ،‬والوالیه‪ ،‬والخراجه‪ ،‬والمتبرجه‪ ،‬والحقود‪ ،‬والمستضعفه من اهل‬ ‫الخالف‪ ،‬والتی لیست بسدیده الرای‪ ،‬والتی لیست بقانعه‪ ،‬والذلیله فی اهلها العزیزه مع بعلها‪،‬‬ ‫و بنت امراه کانت زوجه ابیه اذا رزقت البنت بعد مفارقه ابیه لمها‪ ،‬والتی قبلته وربته و بنت التی‬ ‫قبلته‪ ،‬والتی زنی بامها او بنتها(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬الجزء‪ 38 :‬صفحه‪ )410 :‬والوعد من‬ ‫احد الطرفین لالخر‪ ،‬یعد احدهما صاحبه بالزواج و یسکت االخر اما المواعده من الطرفین حرام‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫{ َو َلک ْن َال ات َواع اد ا‬ ‫وهن سرا اال ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا}( البقره‪ .)235 :‬یکره الزواج دواما ومتعه من‬ ‫علیها(الحر العاملی‪ ،‬محمد حسن‪،‬‬ ‫المراه الزانیه ای مشهوره بالزنا ولو بقرینه الحال‪ ،‬وان لم یثبت‬ ‫َ َْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫وسائل الشیعه االسالمیه‪ ،‬ج‪ 14‬ص ‪{ )0‬الزانی ال َی ْنک اح االزائیه ا ْو امشرکه َوالزان َیه ال َینکحها اال ز ٍان او‬ ‫ْ ٌ ا َ َ ََ ْ‬ ‫امشرک َوحر َم ذلک علی ال ام ْومن َین}( النور‪ ).3 :‬خطبه المحرمه بحج و بعمره وقت االحرام لقوله‪:‬‬ ‫المحرم ال ینکح وال ینکح وال یخطب(المحسنی‪ ،‬محمد اصف‪ ،‬معجم الحادیث المعتبره‪ -‬ج‪ 6‬ص ‪).278‬‬ ‫یکره للرجل التزو یج بامراه بعد عدتها ان صرح لها بالخطبه فیها(الحلی‪ -‬نجم الدین جعفر بن الحسن‬ صفحه 203 ‫‪ /202‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بن یحیی بن سعید‪ ،‬شرائع االسالم ‪ -‬ج‪ 2‬ص‪.).526‬یکره تزو یج الفاسق و یتا کد‬ ‫فی شارب الخمر(نفس‬ ‫المصدر)و یکره التزو یج بالمریضه والعاقر ‪.‬‬ ‫المبحث الثالث‪ :‬النظر فی الخطبه‪ ،‬حکمه‪ ،‬والحکمه منه‬ ‫اوال‪ :‬احکام النظر‪:‬‬ ‫النظر الی الجنس اﻵخر من قبل احد الجنسین تترتب علیه اثار عملیه عدیده‪ ،‬ومواقف سلوکیه‬ ‫متباینه‪ ،‬قد تودی الی اثاره الشهوه والوقوع فی الفتنه ‪ ،‬وقد وضع الدین االسالمی ضوابط لعالقه‬ ‫الرجل والمراه وخاصه الجنبیه ‪ ،‬درئا للفتنه وصیانه للقلوب والنفوس من اثار النظر المحرم‬ ‫َ ا َْ‬ ‫اا ا‬ ‫َ‬ ‫وهن َم َت ًاعا َف ْاس َا ال ا‬ ‫وعواقبه ‪ ،‬قال تعالی‪َ { :‬و ا َذا َس َا ْل ات ام ا‬ ‫وهن م ْن َو َ‬ ‫اب ذلک ْم اط َه ار لقلو بک ْم‬ ‫ج‬ ‫ح‬ ‫اء‬ ‫ر‬ ‫ٍ‬ ‫َو اق الو بهن}( الحزاب‪َ { )53 :‬و اق ْل ل ْل ام ْوم َنات َی ْغ اض ْض َن م ْن َا ْب َصارهن َو َی ْح َف ْظ َن اف ار َ‬ ‫وج اهن َوَال ای ْبدینَ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ا‬ ‫ْ ْ‬ ‫ز َین َت اهن اال َما ظ َه َر م ْن َها َول َیضر ْب َن بخ امرهن علی اج ایو بهن َوال ای ْبد َین ز َین َت اهن اال ل اب اعولتهن ا ْو َابائهن‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫ا ْو َاباء اب اعولتهن ا ْو ا ْب َنائهن ا ْو ا ْب َناء اب اعولتهن ا ْو اخ َوانهن ا ْو َبنی اخ َوانهن ا ْو َبنی اخ َواتهن ا ْو ن َسائهن‬ ‫َ‬ ‫َ ا‬ ‫َ َ ْ َ ا َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا ْو َما َملکت ا ْی َمان اهن او التابع َین غ ْیر اولی اال ْر َبه م َن الر َجال او الطفل الذ َین ل ْم َیظ َه اروا علی‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ع ْو َرات الن َساء َوال َیضر ْب َن با ْر اجلهن ل ای ْعل َم َما ایخف َین م ْن ز َینتهن َوتو ابوا الی الله َجم ًیعا ا ُّی َه‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ا اْ‬ ‫َ‬ ‫ال ام ْوم انون ل َعلک ْم تفل احون} (النور‪ )31 :‬عن الصادق علیه السالم‪ :‬کل ایه فی القران فی ذکر الفروج‬ ‫فهی من الزنا اال هذه اﻵیه فانها من النظر(الکاشانی ‪ ،‬محسن ‪ ،‬تفسیر الصافی‪ ،‬ج‪ )429 ،3‬وقال االمام‬ ‫فتنه»‪ (.‬الری‬ ‫جعفر الصادق× ‪« :‬النظره بعد النظره تزرع فی القلب الشهوه‪ ،‬وکفی بها لصاحبها‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫شهری‪ ،‬محمدی‪ ،‬میزان الحکمه‪ :‬الجزء‪ 4 :‬صفحه‪ )3292 :‬فی ر َوا َیه ابی الج اارود ع ْن ابی َج ْعف ٍر ×‪ :‬فی ق ْوله‪:‬‬ ‫َ ََ ْ َ َ َ ا َ ْ ا ْ ا َ ْ َ َا َ َ ا ْ َ‬ ‫اب الکف َو الس َو اار‪،‬‬ ‫« َو ال ای ْبد َین ز َین َت اهن اال ما ظهر منها» فهی الثیاب و الکحل و الخاتم و خض‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ا ََ ٌ‬ ‫ٌ ْ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ٌ‬ ‫ٌ‬ ‫ََ ْ َ َ َ‬ ‫َو الز َینه ثالث‪ :‬ز َینه للناس َو ز َینه لل َم ْح َرم َو ز َینه للز ْوج‪ ،‬فاما ز َینه الناس فقد ذک ْرن ااه‪َ ،‬و اما ز َینه‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ ا‬ ‫َ ْ َ ْ َ ا‬ ‫ٌ‬ ‫ْ َ َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ال َم ْح َرم ف َم ْوض اع القال َده ف َما ف ْوق َها َو الد ْمل اج َو َما ادون اه َو الخلخال َو َما ا ْسفل م ْن اه َو اما ز َینه للز ْوج‬ ‫َ ْ َ ا ا ُّ‬ ‫فالج َسد کل اه(القمی‪ :‬علی بن ابراهیم‪ ،‬تفسیر‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ )101‬والنظر یودی فی اغلب الحیان الی الوقوع‬ صفحه 204 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪203 /‬‬ ‫فی شباک ابلیس فتعقب صاحبها الندامه والحسره‪ ،‬قال االمام جعفر الصادق×‪« :‬النظره سهم من‬ ‫سهام ابلیس مسموم‪ ،‬وکم من نظره اورثت حسره‬ ‫الجزء‪ 20 :‬صفحه‪:‬‬ ‫طو یله»‪ (.‬البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‬ ‫‪ )277‬والنظر قد یکون مقصودا و بشهوه فیکون احدی مقدمات الزنا‪ ،‬قال‬ ‫االمامان محمد الباقر وجعفر الصادق‪«× :‬ما من احد اال وهو یصیب حظا من الزنا‪ ،‬فزنا العینین‬ ‫النظر‪ ،‬وزنا الفم القبله‪ ،‬وزنا الیدین اللمس‪ ،‬صدق الفرج ذلک ام کذب»‪ .‬ولجل الحفاظ علی‬ ‫المجتمع من االنحراف واالبتذال والسقوط دعا االسالم المومنین والمومنات الی غض البصر‬ ‫ا‬ ‫نین َی اغ ُّضوا من ا َ‬ ‫وتجنب النظر الی الجنس اﻵخر ‪ ،‬قال تعالی‪ ( :‬اق ْل للموم َ‬ ‫بصارهم و َیحفظوا‬ ‫ْ ا ْ‬ ‫ا‬ ‫اف ار َ‬ ‫وجهم َوقل للمومنات َیغضض َن من ابصارهن و َیحفظن)( النور‪ )30 :‬وفی هذه اﻵیه امر الله‬ ‫تعالی الجنسین بغض البصر وامر المراه بالحجاب بتغطیه راسها ورقبتها‪ ،‬وحفظ مواضع الزینه‬ ‫ا‬ ‫اال ما ظهر منها کالوجه والکفین لنظر الجائز هو النظره االولی‪ ،‬قال رسول الله ‪( :‬ال تتبع النظره‬ ‫النظره)( الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن ‪ ،‬وسائل الشیعه‪ -‬ج ‪ 14‬ص‪ ،)140‬فلیس لک اال اول نظره"‪.‬‬ ‫ا‬ ‫والجمع بین الدله فی جواز النظر وحرمته یقید بجواز النظره االولی غیر المقصوده وغیر‬ ‫المتعمده‪ .‬ومعاوده النظر حرام (وال ینظر الرجل الی المراه الجنبیه اال مره من غیر معاوده)‬ ‫فالمراه فی فتره الخطو به تعتبر اجنبیه علی الخطیب لذا یراعی فیها الحدود الشرعیه‪ ،‬وقد‬ ‫استثنی منها النظر الی المراه التی یرید الزواج بها‪ ،‬وال ینظر الرجل الی الجنبیه اصال اال‬ ‫لضروره‪ ،‬و یجوز ان ینظر الی وجهها وکفیها علی کراهیه فیه مره وال یجوز معاوده النظر وکذا‬ ‫الحکم فی المراه‪ ،‬و یجوز عند الضروره کما اذا اراد الشهاده علیها‪ ،‬و یقتصر الناظر منها علی ما‬ ‫یضطر الی االطالع علیه کالطبیب اذا احتاجت المراه الیه للعالج ولو الی العوره دفعا‬ ‫للضرر(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ -‬الینابیع الفقهیه‪ -‬جزء‪ 19 :‬صفحه‪ .)469 :‬العمی کالبصیر فی حرمه نظر‬ ‫المراه الیه(الحکیم‪ ،‬محسن‪ ،‬مستمسک العروه الوثقی‪ ،‬الجزء‪ 14 :‬صفحه‪ )12 :‬و یجوز ان ینظر الی وجه امراه‬ ‫یرید نکاحها و ان لم یستاذنها و یختص الجواز بوجهها وکفیها‪ ،‬وله ان یکرر النظر الیها وان‬ ‫ینظرها قائمه وماشیه‪ ،‬وروی جواز ان ینظر الی شعرها ومحاسنها وجسدها من فوق‬ ‫الثیاب(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬جزء‪ 19 :‬صفحه‪ ،)469 :‬وذلک الن المتعه مشترکه بین بین‬ صفحه 205 ‫‪ /204‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الرجل والمراءه‪ ،‬ثم من اهم المور التی یتم االستمتاع بها البدن‪ ،‬وما هو علیه من الشکل‬ ‫والصفات التی ینشدها الناس‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬الحکمه من النظر‬ ‫ان ینظر کل طرف لالخر بصوره مباشره و یطلع الطرفان کال علی مالمح االخر و یقرر ما یریده‬ ‫و یرضی به رضا ذاتی عن قناعه لیرتفع الغرر والغش ‪ ،‬اما الدلیل علی مشروعیه النظر حدیث‬ ‫جابر بن عبد الله رض عن النبی (عن جابر ان النبی صلی الله علیه واله قال اذا خطب احدکم‬ ‫المراه فان استطاع ان ینظر الی ما یدعوه الی نکاحها فلیفعل قال فخطبت جار یه فکنت اتخبا لها‬ ‫حتی رایت منها ما دعانی الی نکاحها فتزوجتها)( الحلی‪ ،‬حسن بن یوسف‪ ،‬تذکره الفقهاء ج‪ 2 :‬ص‪)572 :‬‬ ‫‪ ،‬ومن طریق الخاصه روایه عبد الله بن سنان عن الصادق قلت له الرجل یریدان یتزوج المراه‬ ‫فینظر الی شعرها قال نعم انما یریدان یشتریها باغلی الثمن(السبزواری عبد العلی‪ ،‬مهذب الحکام فی‬ ‫ببان الحالل والحرام‪ :‬الجزء‪ 24 :‬صفحه‪ )33 :‬االطمئنان الی خلوا المراه من العیوب التی قد تنفر الرجل‬ ‫منها‪ ،‬وتبغضه فیها‪ .‬وتا کیدا للرغبه فی االقدام علی الخطبه‪ ،‬وقطع ای تردد یحتمل فی نفسه‬ ‫و یکون علی بینه من امره لقوله اذا خطب احدکم المراه فان استطاع ان ینظر الی ما یدعوه الی‬ ‫نکاحها فلیفعل قال‪ :‬اذا القی الله فی قلب المرء خطبه امراه ‪،‬فالباس ان ینظر الیها(الکاشانی‪ ،‬المال‬ ‫محسن‪ ،‬المحجه البیضاء‪ :‬الجزء‪ 3 :‬صفحه‪ )89 :‬وعلیه یجوز النظر الی وجه المراه التی یرید نکاحها‬ ‫ومعصمیها وشعرها ومحاسنها قاعده وقائمه وان یتاملها بدون تلذذ‪.‬‬ ‫وعنه‪ :‬فی جوابه عن سوال النظر الرجل الی المراه یرید تزو یجها فینظر الی شعرها ومحاسنها؟‬ ‫قال ال باس بذلک اذا لم یکن تلذذ(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ :‬الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ )33:‬کان‬ ‫اعمی‪ ،‬واال یکون بریبه وال تلذذ‪ ،‬ولحوط ان یبعث الیها امراه لتنظر الیها ثم تخبر بما راه منها‪،‬‬ ‫کما فعل ابو الحسن علیه السالم‪.‬‬ صفحه 206 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪205 /‬‬ ‫العدول عن الخطبه واحکامه‬ ‫الخطبه مجرد طلب الرجل الزواج بالمراه‪ ،‬فاذا وافقت المراه او اهلها فکانهم وعدوه‬ ‫باتمام الزواج وکان الخاطب وعدهم ایضا بالزواج وهذا الوعد قد یتحقق او ال یتحقق فال‬ ‫یحصل الزواج‪.‬‬ ‫اوال تعریف العدول‪:‬‬ ‫لغه‪ :‬عدل عن الشیء یعدل عدال ‪ ،‬وعدل الیه عدوال ‪ :‬رجع ومال ‪،‬وعدل عن الطریق مال عنه(ابن‬ ‫منظور‪ ،‬جمال الدین‪ ،‬لسان العرب ‪.)2841.،32،‬والعدول عن الخطبه یعنی‪ :‬تراجع احد الخطیبین نهائیا‬ ‫عن مشروع الزواج بالخطیب االخر والتوقف عن متابعه االجراءات المودیه الی اتمام العقد‬ ‫بینهما‪.‬‬ ‫اصطالحا‪ :‬عرفه فقهاء الجعفریه(الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه ص‪ )6.7‬بانه‬ ‫العدول من المعین الی الفضل‪ ،‬کالعدول من االفراد الی القفران‪ ،‬او هو العدول الی الفضل‬ ‫لمن علیه الدنی‪ .‬وعرف العدول عن الخطبه من‬ ‫المعاصر(العاملی‪ ،‬زین الدین‪ ،‬الروضه البهیه‬ ‫ج‪,2‬ص‪ )527‬یبانه تراجع طرفی الخطبه او احدهما بعد تمامها وحصول االیجاب والقبول فیها وانه‬ ‫التحلل من الوعد‪ ،‬الذی بین الطرفین بابرام عقد الزواج فی المستقبل باعتبار حق الخاطب‬ ‫والمخطو به فی الخطبه المقرر له قانونا وشرعا و یکون له الرجوع دون بیان السباب فی العدول‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬جواز العدول عن الخطبه شرعا‬ ‫اتفق علماء الحنفیه والشافعیه والحنابله والجعفریه(مجله کلیه العلوم والقانون والسیاسه‪ ،‬العدول عن الخطبه‬ ‫واثره فی استرداد الهدایا والمهر (دراسه مقارنه بین الشریعه والقانون) م‪.‬د‪ .‬نشوان زکی سلیمان\محمد خلیل عبد‬ ‫الکریم\جامعه الموصل \ کلیه الحقوق) علی اجازه العدول عن الخطبه باعتبارها وعد غیر ملزم وان‬ ‫العدول عنها حقا لکل من الطرفین‪ ،‬باعتبار ان الخطبه اتفاق رضائی ومقدمه من مقدمات الزواج‬ ‫وان القول بخالف ذلک یجعل من الخطبه عقد ملزم وان الزواج عالقه شخصیه ال سبیل لقامتها‬ صفحه 207 ‫‪ /206‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بدو رضا اطرافها انفسهم وحریه الزواج من الحریات العامه لکل انسان‪ ,‬لذلک یرون ان لکل من‬ ‫طرفی الخطبه العدول عنها سواء هناک مبرر لو بدون مبرر‪.‬‬ ‫ثالثا‪ :‬حکم المهر عند العدول فی الخطبه‬ ‫اجمع الفقهاء علی ان الخطبه اذا انتهت بالعدول قبل العقد وکان الخاطب قد ادی المهر کامال‬ ‫او جزء منه الی المخطو به لولیها بعلمها‪ ،‬یکون له باسترداد عین مال ما اداه اذا کان قائما لبدل‬ ‫مثله او قیمته لذا هلک او استهلک‪ ،‬والسبب هو ان المراه تستحق نصف المهر بالعقد والنصف‬ ‫االخر بالدخول‪ .‬او عنما یعقد علیها بالزواج‪ ،‬وال فرق فی ذلک بین الخاطب والمخطو به لعدم‬ ‫تعلق حق المخطو به به‪ .‬لنها لم تعد زوجه‪ ،‬والخطبه وعد بالزواج‪ ،‬فحکم المهر عندها فی هذه‬ ‫الحاله یعتبر ودیعه وحکمه حکم الودیعه لذا یجب علیها رده‪.‬‬ ‫الماده ‪ :1‬ان الزواج اسم للعقد الذی ینشا عنه العالقه الزوجیه الخاصه بین الرجل والمراه‪.‬‬ ‫الماده ‪ :2‬خطبه الرجل للمراه المجرده من العقد ال تلزمها بالزواج منه‪ ،‬ومثلها العد به‪ ،‬وقبض‬ ‫المهر‪ ،‬وقبول مقداره‪ ،‬وتبادل الهدایا‪.‬‬ ‫الماده ‪ 3‬ا‪ :‬اذا عدل احد الطرفین عن الرغبه فی الزواج فللخاطب ان یسترد المهر الذی اداه او‬ ‫قیمته یوم تلفه ان تعذر رد عینه‪.‬‬ ‫الماده ‪3‬ب‪ :‬اذا اشترت المخطو به بمقدار مهرها او بعضه جهاز او تصرفت فیه علی نحو الهبه‬ ‫والصدقه والتبرع ثم عد لحدهما عن الرغبه فی الزواج فعلیها رد المهر بحاله الفعلی ان کان‬ ‫نقدا فنقد او کان عین فعینی او المرجوع منهما اال ان یتصالحا علی غیر ذلک‪ .‬والصلح سید‬ ‫االحکام‪.‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ا‪ :‬اذا عدلت المخطو به او الخاطب نفسه عن الرغبه فی الزواج تسترد الهدایا المعلقه‬ ‫والمقیده باستخدامها فی مراسیم الزواج والحیاه الزوجیه‪.‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ب‪ :‬اما اذا کانت غیر مقیده بمراسم الزواج والحیاه الزوجیه بل منجزه ال تسترد مع‬ ‫تصرف المخطو به الموهوب لها فی العین الموهو به تصرفا ناقال او متلفا‪.‬‬ صفحه 208 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪207 /‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ج‪ :‬یستثنی من البند السابق ما‬ ‫اذا کان بین الخاطب والمخطو به صله قرابه(ال عصفور‪،‬‬ ‫محسن ‪ ،‬احکام الحوال الشخصیه ‪-‬علی ضوء الفقه الجعفری‪ ،‬ص‪( ،)2‬ای تکون الهدیه الزمه)‪.‬‬ ‫اولیاء العقد‬ ‫تعببن الوالیه فی الزواج‪:‬‬ ‫ال والیه فی عقد النکاح لغیر الب والجد لالب و ان عال والمولی والوصی والحاکم‪ .‬وهل‬ ‫یشترط فی والیه الجد بقاء الب قیل نعم مصیرا الی روایه ال تخلو من ضعف والوجه انه ال‬ ‫یشترط‪ {.‬فانکحوهن باذن اهلهن}( النساء ‪ )25 :‬وقال ’النکاح اال بولی(الحلی‪ ،‬الحسن بن یوسف بن‬ ‫المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء ‪ -‬ط القدیمه‪ ،‬الجزء ‪ 2 :‬صفحه ‪).599 :‬‬ ‫وتثبت والیه الب والجد لالب علی الصغیره و ان ذهبت بکارتها بوطء او غیره وال خیار لها بعد‬ ‫بلوغها علی اشهر الروایتین وکذا لو زوج الب او الجد الولد الصغیر لزمه العقد وال خیار له مع‬ ‫بلوغه ورشده علی الشهر‪.‬‬ ‫وهل یثبت والیتهما علی البکر الرشیده فیه روایات اظهرها سقوط الوالیه عنها وثبوت الوالیه‬ ‫لنفسها فی الدائم والمنقطع‪.‬ولو زوجها احدهما لم یمض عقده اال برضاها ومن الصحاب من‬ ‫اذن لها فی الدائم دون المنقطع ومنهم من عکس ومنهم من اسقط امرها معهما فیهما وفیه روایه‬ ‫اخری داله علی شرکتهما فی الوالیه حتی ال یجوز لهما ان ینفردا عنها بالعقد‪.‬ال یجوز للصغیره‬ ‫العقد علی نفسها اال باذن الب والجد(الحلی‪ ،‬یحیی بن سعید‪ ،‬شرائع االسالم فی مسائل الحالل والحرام‪،‬‬ ‫الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ ، )220 :‬وال یجوز للبالغه البکر غیر الرشیده ان تجری العقد اال باذنهما‪ ،‬فان‬ ‫عقدت بغیر اذنهما خالفت ا‬ ‫السنه‪ ،‬وکان العقد موقوفا علی امضائهما‪ .‬قال االمام الصادق ×‪« :‬ال‬ ‫تزوج ذوات اﻵباء من البکار اال باذن ابائهن»‪ (.‬الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬تهذیب االحکام ‪)379 :7‬‬ ‫فلالب والجد والیه علی الصغیره والبالغه غیر الرشیده‪ ،‬فهما اعرف منها وقد ترجح والیه الجد‬ ‫علی والیه الب‪ ،‬و ان سبق الب الی العقد لم یکن للجد اعتراض علیه‪ .‬و اذا سبق احدهما الی‬ ‫العقد لم یکن لالخر فسخه‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ :‬الجزء‪ 18 :‬صفحه‪ )62 :‬وتسقط الوالیه‬ صفحه 209 ‫‪ /208‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فی حاله منعهما البنت البالغه الرشیده من الزواج بالکفاء‪ ،‬فلها الحق ان تجری العقد بغیر اذن‬ ‫منهما‪ ،‬ولم یکن لهما وتسقط الوالیه فی حاله منعهم البنت البالغه الرشیده من الزواج بالکفاء‪،‬‬ ‫فلها الحق ان تجری العقد بغیر اذن منهما‪ ،‬ولم یکن لهما‪ ،‬الفسخ‪ .‬وال والیه لحد علی غیر‬ ‫الباکر‪ ،‬ولکن یستحب لها ان تعقد باذنهما‪ ،‬واستشاره الب او الجد وطلب اذنهما من القضایا‬ ‫المحببه لدی الشریعه ولدی العرف لن الزواج هو تعمیق للعالقات االجتماعیه بینا لزوج‬ ‫والزوجه وارحامهما‪ ،‬فلیس من الحصافه ان تتزوج المراه دون اذن من ابیها او جدها او کلیهما‪،‬‬ ‫ا‬ ‫وکذا الحال فی الرجل‪ .‬سئل االمام الصادق‪ × :‬عن زواج غیر الباکر‪ (،‬الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال‬ ‫یحضره الفقیه ج ‪ :3‬ص ‪ )397‬فقال‪ :‬هی املک بنفسها‪ ،‬تولی امرها من شاءت اذا کان کفوا بعد ان‬ ‫تکون قد نکحت زوجا قبل ذلک‪ ،‬و یجوز للباکر العقد علی نفسها فی حاله غیبه ولیها‬ ‫عنها(الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال یحضره الفقیه‪ ، )397 :3 ،‬والغیبه هنا هی الغیبه الطو یله التی ینقطع‬ ‫بها االتصال بین البنت وابیها او جدها بحیث ال تستطیع االستئذان‪ ،‬ومثال ذلک‪ ،‬سفر الولی الی‬ ‫خارج البالد‪ ،‬او فقده‪ ،‬فلیس من العقل ان تنتظر الفتاه ولیها المجهول الحال فتره زمنیه تضر‬ ‫بحالها وهی بحاجه الی الزواج‪.‬‬ صفحه 210 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪209 /‬‬ ‫الخاتمه والنتائج‬ ‫‪ .1‬الخطبه مشروعه فی الفقه ومستحسنه‪ ،‬لما تتیح من التروی والتبین مما یودی الی توفیر‬ ‫قدر ا کبر من االنسجام والتفاهم بین الزوجین‪ ،‬واطالع احدهما علی االخر قبل‬ ‫الزواج‪ .‬وهی مشروعه کتابا وسنه‪.‬‬ ‫‪ .2‬اختیار الزوجه الصالحه یکون علی اساس الدین بالدرجه االولی‪ ،‬والجمال والحسب‪.‬‬ ‫‪ .3‬علی الولی ان ال یزوج کریمته اال لذی الدین واالخالق‪ ،‬حتی یحسن معاشرتها‪ ،‬فانه‬ ‫ان احبها ا کرمها وان ابغضها لم یظلمها‪.‬‬ ‫‪ .4‬ال تجوز خطبه المراه اال ان تکون خالیه من الموانع الشرعیه التی تمنع زواجه منها‬ ‫والثانی اال تکون مخطو به لرجل غیره اال ان یترک خطبته‪.‬‬ ‫‪ .5‬یکره الزواج من امراه زانیه او متولده من زنا‪ ،‬او فی نسبها من یعاب علیه لقوله اختاروا‬ ‫لنطفکم فان العرق دساس‬ ‫‪ .6‬للرجل جواز النظر الی من یرید خطبتها‪ ،‬ولکن ضمن الحدود التی حددها الشرع‬ ‫کذلک یجوز للمراه ان تنظر الی الرجل بنفس الضوابط حتی یرتفع الغرر‪.‬‬ ‫‪ .7‬الخطبه وعد بالزواج‪ ،‬والتعامل مع المخطو به کالتعامل مع االجنبیه‪.‬‬ ‫‪ .8‬وال یجوز الخروج مع الخطیب وال الخلوه معه اال بمحرم‪.‬‬ ‫‪ .9‬من اداب الخطبه ومقدماتها صاله رکعتین والدعاء بالماثور‪.‬‬ ‫‪ .10‬ال یجوز اکراه البنت علی الزواج‪ ،‬ولیکون ذلک اال عن رضا منها‪.‬‬ ‫‪ .11‬ال نکاح للبنت الباکر اال بولی‪ ،‬والولی هنا االب او الجد لالب‪ ،‬وال والیه لالب علی‬ ‫الشیب‪.‬‬ ‫‪ .12‬یجوز العدول عن الخطبه قبل العقد والیلتم علی الخطیب شیء لنه مجرد وعد‪.‬‬ ‫‪ .13‬العدول بعد اجراء العقد الشرعی یعتبر طالق‪ ،‬وحکمه حکم الطالق قبل الدخول‬ ‫‪ .14‬سماع صوت المراه الجنبیه جائز من قبل الرجال ولکن من غیر تلذذ ومع الحجاب‪،‬‬ ‫وقد دلت السیره علی جوازه‪ ،‬فرسول الله ’ ـ کما هو متواتر ـ کان یسمع صوت النساء‪،‬‬ صفحه 211 ‫‪ /210‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫وکن یسالنه عن شوون الدین‪ ،‬وقد اشتهر ان الزهراء ÷ خطبتها فی المسجد النبوی‬ ‫الشریف ومعارضتها لبی بکر وعمر فی خصوص الخالفه‪ ،‬وفدک‪.‬‬ ‫‪ .15‬و یکره السالم علی الشابه وسماع صوتها‪ .‬ال باس بسماع صوت الجنبیه‪ ،‬ما لم یکن‬ ‫تلذذ وال ریبه‪ ،‬من غیر فرق بین العمی والبصیر‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ .16‬یحرم مصافحه المراه الجنبیه مباشره‪ ،‬و یجوز من وراء الثیاب بان یکون عازال بین‬ ‫الیدین بشرط اال یغمز کفها‪ ،‬فان غمز الکف من المحرمات‪ ،‬قال االمام الصادق‪× :‬‬ ‫«ال یحل للرجل ان یصافح المراه اال امراه یحرم علیه ان یتزوجها‪ :‬اخت او بنت او‬ ‫ا‬ ‫ُّ‬ ‫عمه او خاله او ابنه اخت او نحوها‪ ،‬فاما المراه التی یحل له ان یتزوجها فال یصافحها‬ ‫اال من وراء الثوب وال یغمز کفها"‪ .‬فالمصافحه حرام بین الرجل والمراه‪ ،‬و یمکن‬ ‫لالنسان الذی یعیش فی اوساط االختالط او فی مجتمعات غیر اسالمیه ان یصافح من‬ ‫وراء الثیاب دفعا للحرج الذی یوجهه‪ ،‬کما فعل النبی ’ عند مبایعه النساء‪.‬‬ ‫ُّ‬ ‫‪ .17‬حرم االسالم االختالء بالمراه الجنبیه التی یحل له ان یتزوجها‪ ،‬قال رسول الله‪« ’:‬ال‬ ‫یخلون رجل بامراه‪ ،‬فان ثالثهما الشیطان"‪ .‬والمحرم من السماع هو السماع الموجب‬ ‫للذه والفتنه‪ .‬ولذا حرم االسالم علی المراه ترقیق القول وتلیین الکالم بالصوره التی‬ ‫معان مثیره‪ ،‬فال بد ان‬ ‫تثیر الرجال‪ ،‬او یکون الکالم بنفسه مودیا لالثاره الحتوائه علی ٍ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫یکون الکالم مستقیما بریئا من الریبه موافقا للدین‪ .‬قال تعالی‪ :‬فال تخضع َن بالقول‬ ‫َ َ ٌ ا َ َ ً‬ ‫َف َی َ‬ ‫وال م ا‬ ‫عروفا‪.‬‬ ‫طم َع الذی فی قلبه مرض وقلن ق‬ ‫‪ .18‬وقال االمام جعفر الصادق ×‪« :‬فیما اخذ رسول الله البیعه علی النساء ‪ ...‬وال یقعدن‬ ‫خال من الناس فی موضع‬ ‫مع الرجال فی الخالء‪ .‬واالختالء یعنی االنفراد فی مکان ٍ‬ ‫واحد ال یصله احد مع عدم المن من الفساد‪ ،‬لن االختالء یودی الشهوه وتیسیر‬ ‫مقدمات االنحراف‪ ،‬وقد اعتاد البعض علی ترک الخ مع الزوجه او ابن الخ مع زوجه‬ ‫ا‬ ‫العم او ما شابه ذلک‪ ،‬وهو من االمور التی حرمتها الشریعه اال فی حاالت الضروره‬ ‫القصوی‪.‬‬ صفحه 212 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪211 /‬‬ ‫‪ .19‬عدم جواز الخلوه بالجنبیه‪ ،‬وهی کثیره‪ ،‬وفی بعضها التعلیل بان ثالثهما الشیطان‪.‬‬ ‫وتقریب االستدالل بها انها تدل علی حرمه الخلوه من جهه ان الشیطان فی تلک‬ ‫الحاله ثالثهما و یهیج القوه الشهو یه‪،‬‬ ‫‪ .20‬اوجب االسالم االستئذان فی حاله دخول الرجل علی المراه‪ ،‬قال االمام الصادق×‪:‬‬ ‫«نهی رسول الله ان یدخل الرجال علی النساء اال باذنهن»‪ .‬وفی روایه (ان یدخل‬ ‫داخل علی النساء اال باذن اولیائهن)‪ .‬فاالستئذان واجب‪ ،‬وهو حق شخصی للمراه من‬ ‫ا‬ ‫جهه‪ ،‬وهو یحول عن الوقوع فیما هو حرام علی الرجال من جهه اخری‪ ،‬فطلب االذن‬ ‫یتیح للمراه الفرصه الرتداء حجابها‪ ،‬و بذلک یتجنب الرجل النظره المحرمه‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪ .21‬ال سلطه للخاطب علی مخطو بته‪ ،‬حیث ان الخطبه مجرد وعد ال یترتب علیه اثر من‬ ‫الناحیه الشرعیه‪ ،‬وانه یعد اجنبیا علیها وتترتب علیه احکام التعامل مع الجنبیه‪ ،‬من‬ ‫حیث الحجا والتحدث والنظر والخلوه والخروج‪.‬‬ ‫‪ .22‬یجوز العدول عن الخطبه لنها وعد ال یترتب علیه اثر‪.‬‬ صفحه 213 ‫‪ /212‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم ‪.‬‬ ‫‪ -2‬ال عصفور‪ ،‬محسن‪ ،‬احکام الحوال الشخصیه علی فقه االمامیه‪.‬‬ ‫‪ -3‬البحرانی‪ ،‬یوسف بن احمد‪ ،‬الحدائق الناضره‪ ،‬موسسه النشر االسالمی التابعه لجماعه المدرسین‪.‬‬ ‫قم‪.‬‬ ‫‪ -4‬البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬قم تاریخ الطبع‪ 1373 :‬ه ش ‪ 1415 -‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -5‬بن منظور‪ ،‬جمال الدین‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬دار احیاء التراث العربی‪ ،‬موسسه التاریخ العربی‪ ،‬ط الثانیه‪،‬‬ ‫بیروت‪ ،‬لبنان‪.‬‬ ‫‪ -6‬الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ ،‬فی شرح شرائع االسالم‪ ،‬دار احیاء التراث‪ ،‬بیروت ‪-7‬‬ ‫‪.1362‬‬ ‫‪ -7‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه دار احیاء التراث‪ ،‬بیروت‪ 1410-1382،‬م‪.‬‬ ‫‪ -8‬الحلی ‪ ،‬الحسن بن یوسف ‪،‬موسسه ال البیت ع الحیاء التراث ‪،‬قم ‪ 1414،‬ه ‪. 1372-‬‬ ‫‪ -9‬الحلی‪ ،‬الحسن بن المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء‪ ،‬الطبعه‪ :‬الولی‪ ،1414 :‬قم‪ :‬موسسه ال البیت ^ الحیاء‬ ‫التراث‪.‬‬ ‫‪ -10‬الحلی‪ ،‬جعفر بن الحسن بن یحیی‪ ،‬شرائع االسالم‪ ،‬انتشارات استقالل‪ ،‬ط السادسه‪ 1383-‬ش‪.‬‬ ‫‪ -11‬الحلی‪ ،‬محمد بن الحسن بن یوسف بن المطهر‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ ،‬ط‪ 1387 ،1‬ه‪.‬‬ ‫‪ -12‬الراغب‪ ،‬الحسین بن محمد‪ ،‬المفردات فی غریب القران دار القلم‪ ،‬بیروت‪ -‬ط‪ -‬الولی ‪1412‬ه‬ ‫‪ -13‬الری شهری‪ ،‬محمدی‪ ،‬میزان الحکمه‪ ،‬ط الولی‪ ،‬دار الحدیث‪1422 ،‬ه – ‪ 2001‬م‪.‬‬ ‫‪ -14‬السبزواری‪ ،‬عبد العلی‪ ،‬مهذب االحکام‪ ،‬فی بیان الحالل والحرام‪ ،‬دار التفسیر‪.‬‬ ‫‪ -15‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬اخالق القران‪ ،‬ط ‪ 1428 -3‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -16‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬االمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل ‪ ،‬مدرسه االمام علی (ع)‪ ،‬قم ‪ 1379‬ه‪.‬‬ ‫ش_ ط‬ ‫‪ -17‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬موسوعه الفقه االسالمی المقارن‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.295‬‬ ‫‪ -18‬الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال یحضره الفقیه انتشارات جامعه المدرسین ط_‪2‬قم‪ 1413 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -19‬الطباطبائی ‪ ،‬علی ‪،‬ریاض المسائل ‪.‬‬ ‫‪ -20‬الطباطبائی الحکیم‪ ،‬محسن‪ ،‬مستمسک العروه الوثقی‪ ،‬دار احیاء التراث العربی _ ‪ 1391‬ه‪.‬‬ ‫‪ -21‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان‪ ،‬منشورات اسماعیلیان‪ ،‬المطبعه اسماعیلیان‪.‬‬ صفحه 214 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪213 /‬‬ ‫‪ -22‬الطبرسی‪ ،‬الحسن بن الفضل‪ ،‬مکارم االخالق‪ ،‬موسسه االعلمی للمطبوعات‪ ،‬غیر مصححه‪.‬‬ ‫‪ -23‬الطبرسی‪ ،‬الفضل بن الحسن‪ ،‬مجمع البیان‪ ،‬ط‪ / 1‬موسسه االعلمی للمطبوعات‪ ،‬بیروت ‪-19995‬‬ ‫‪.1415‬‬ ‫‪ -24‬الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه‪ ،‬طهران ط‪-‬الثالثه ‪ 1387‬ق‪.‬‬ ‫‪ -25‬العاملی‪ ،‬زین الدین‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه ط‪ ،‬الولی والثانیه‪.1398-1386 ،‬‬ ‫‪ -26‬العاملی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬الزبده الفقهیه‪ ،‬دار الفقه للطباعه والنشر‪ ،‬الطبعه الرابعه‪1427 -‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -27‬العطیه ‪،‬مروان ‪ ،‬معجم المعانی عربی‪ ،‬نسخه الکترونیه علی االنترنت‪.‬‬ ‫‪ -28‬القمی‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬ثواب االعمال‪ ،‬دار الشریف الرضی‪ ،‬ط الثانیه‪.1406-‬‬ ‫‪ -29‬الکاشانی‪ ،‬فتح الله‪ ،‬زبده التفاسیر‪ ،‬موسسه دار المعارف االسالمیه‪ ،‬غیر مصححه‪.‬‬ ‫‪ -30‬الکاشانی‪ ،‬محمد بن مرتضی‪ ،‬المحجه البیضاء‪ ،‬منشورات موسسه االعلمی; الطبعه‪ :‬الثانیه ‪.1983‬‬ ‫‪ -31‬کاشف الغطاء ‪ ،‬حسن ‪ ،‬انوار الفقاهه ‪.‬‬ ‫‪ -32‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬دار الحدیث‪ ،1387 ،‬محل نشر‪ ،‬قم‪ 1387 ،‬ش‪ ،‬ط اولی غیر‬ ‫مصححه‪.‬‬ ‫‪ -33‬لطریحی‪ ،‬فخر الدین‪ ،‬مجمع البحر ین‪ ،‬موسسه التاریخ العربی‪ ،‬الطبعه الولی ‪ 1428،‬ه – ‪ 2007‬م‪.‬‬ ‫‪ -34‬المامقانی‪ ،‬عبد الله‪ ،‬مراه الکمال‪ ،‬دار االمیره ; الطبعه‪ :‬االولی ‪.2005‬‬ ‫‪ -35‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار االنوار‪ ،‬بیروت‪ 1403 ،‬ه‪ ،‬موسسه الوفاء‪.‬‬ ‫‪ -36‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬مراه العقول‪ ،‬دار الکتب االسالمیه ‪ -‬ط الثانیه‪ 1404 ،‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -37‬محسنی‪ ،‬محمد اصف‪ ،‬الناشر ادیان‪ ،‬قم –ایران‪ ،‬ط‪ ،‬اولی‪ 1434 ،‬ه‪ .‬ق‪.‬‬ ‫‪ -38‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬دار التراث‪ ،‬الدار االسالمیه‪ ،‬بیروت ‪ 1434- 1410-‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -39‬المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ - .‬انتشارات الهادی‪ ،‬ط‪ -‬الثالثه‪.‬‬ ‫‪ -40‬مغنیه‪ ،‬محمد جواد‪ ،‬الفقه علی المذاهب الخمسه‪ ،‬بیروت ‪.1984‬‬ ‫‪ -41‬النراقی‪ ،‬المولی احمد‪ ،‬مستند الشیعه‪ ،‬موسسه ال البیت علیهم السالم الحیاء التراث ـ قم‪ ،‬غیر‬ ‫مصححه‪.‬‬ ‫‪ -42‬نشوان زکی نسلیمان\محمد خلیل عبد الکریم‪ ،‬مجله کلیه العلوم والقانون والسیاسه‪ ،‬العدول عن‬ ‫الخطبه واثره فی استرداد الهدایا والمهر (دراسه مقارنه بین الشریعه والقانون)‪ ،‬جامعه الموصل‪ ،‬کلیه‬ ‫الحقوق‪.‬‬ صفحه 215 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪181 /‬‬ ‫ً‬ ‫تاسعا‪ -‬فارق السن‬ ‫ا ً‬ ‫ال شک ان التفاوت فی العمر یکون سببا فی التفاوت فی الفکار والطباع‪ ،‬وهذا التعلم واکتساب‬ ‫ا‬ ‫الطباع یکون علی مراحل زمنیه متوالیه‪ ،‬وعلیه فزواج رجل وامراه بین عمریهما فارق کبیر یودی‬ ‫الی فجوه سببها عدم فهم کل منهما اﻵخر‪ ،‬فیحدث شرخ اجتماعی یودی الی حدوث مشاکل‬ ‫ا‬ ‫اسریه قد تنتهی بالطالق واالنفصال‪.‬‬ ‫ً‬ ‫عاشرا‪ -‬والده البنات دون الذکور‬ ‫طالما اعتبرت والده البنات عند بعض الشعوب‪ ،‬منقصه وعار للرجل‪ ،‬حتی انهم کانوا یئدون‬ ‫ً‬ ‫البنت‪ ،‬ای یقتلوها دفنا فی التراب وهی حیه‪.‬‬ صفحه 183 ‫‪ /182‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الخاتمه‬ ‫ا‬ ‫من خالل تلک الرحله الوجیزه فی هذا العالم المصغر‪ ،‬عالم السره‪ ،‬تبین ان الفرد الذی هو‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫عضوا فیها قد یتصرف جهال منه بما اراده الشارع المقدس‪ ،‬او یسیر وفقا لمنهج او فلسفه بشریه‬ ‫ٍ‬ ‫لیس لها نصیب اال الخسران فی الدنیا واﻵخره‪ ،‬مما قد یسوء لمکانتها العالیه التی جعلها الله‬ ‫ا‬ ‫سبحانه وتعالی لها‪ ،‬فیوول المر کله الی مشاکل و ارهاصات تنتهی الی دمار الفرد فالسره‬ ‫فالمجتمع‪ ،‬لذا جاءت التوجیهات السماو یه باتباع المنهج الحق‪ ،‬المنهج الذی ال یاتیه الباطل‬ ‫ً‬ ‫من بین یدیه وال من خلفه‪ ،‬منهج االسالم الحنیف‪ ،‬الذی لم یترک واقعه اال وجعل لها حکما‪،‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫سواء کان نصا او استنباطا‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ومن خالل عرضنا لجمله من تلک المشاکل التی تمس واقع السره االجتماعی والتی تودی الی‬ ‫ْ‬ ‫الطالق‪ ،‬تبین ان اسبابها تکمن فی الفرد نفسه‪ ،‬هذا الفرد الذی یرید ان ایمنهج حیاته ضمن قانون‬ ‫بشری‪ ،‬ناقص محتاج‪ ،‬عن طریق اتباعه فلسفات تحاول ابراز الطابع المادی فی ایدیولوجیاتها‪،‬‬ ‫ً‬ ‫اما شریعتنا السماو یه الکامله بکمال مشرعها‪ ،‬حاولت ابراز الجانب الروحی متعالیا عن المادی‪،‬‬ ‫من خالل عرض حلول اجتماعیه هی الطریق المثل فی سعاده البشریه‪ ،‬وقد ذکرنا فی طیات‬ ‫بحثنا المتواضع تلک الحلول مدعومه باﻵیات والروایات‪.‬‬ صفحه 184 ‫ا‬ ‫المشاکل السریه والطالق ‪183 /‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم‬ ‫‪ -2‬االمام زین العابدین‪ ،‬رساله الحقوق‪ ،‬تحقیق السید حسن القبانجی‪ ،‬موسسه العلمی للمطبوعات ‪.‬‬ ‫‪ -3‬ابن منظور‪ ،‬محمد بن مکرم‪ ،‬لسان العرب دار المعارف القاهره‪.‬‬ ‫‪ -4‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬تفصیل وسائل الشیعه‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء التراث‪.‬‬ ‫‪ -5‬الحرانی‪ ،‬الحسن ابن شعبه‪ ،‬تحف العقول ط‪ ،7‬موسسه العلمی ‪-‬بیروت ‪.‬‬ ‫‪ -6‬الخوئی‪ ،‬ابو القاسم‪ ،‬منهاج الصالحین ‪.‬‬ ‫‪ -7‬الرازی‪ ،‬محمد بن ابی بکر‪ ،‬مختار الصحاح‪ ،‬دار الکتاب العربی ‪.‬‬ ‫‪ -8‬الراوندی‪ ،‬ضیاء الدین‪ ،‬النوادر‪ ،‬تحقیق سعید رضا علی عسکری ط‪ ،1‬الناشر دار الحدیث‪1377 ،‬‬ ‫قم ‪.‬‬ ‫‪ -9‬الزبیدی‪ ،‬محمد‪ ،‬تاج العروس من جواهر القاموس‪ ،‬طبعه الکو یت‪ ،‬دار الهدایه‪.‬‬ ‫‪ -10‬الصدوق‪ ،‬بن بابو یه القمی المالی‪ ،‬تحقیق قسم الدراسات االسالمیه – موسسه البعثه ‪.‬‬ ‫‪ -11‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان فی تفسیر القران‪ ،‬منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه‬ ‫فی قم المقدسه‪.‬‬ ‫‪ -12‬الطبرسی‪ ،‬الحسن بن فضل‪ ،‬مکارم الخالق‪ ،‬ط‪1392 ,6‬هـ ‪1972 -‬م ‪.‬‬ ‫‪ -13‬الطبرسی‪ ،‬حسین النوری‪ ،‬مستدرک الوسائل‪ ،‬موسسه ال البیت الحیاء التراث ‪-‬بیروت‪.‬‬ ‫‪ -14‬الطوسی‪ ،‬ابو جعفر‪ ،‬تهذیب الحکام‪ ،‬دار الکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ -15‬العاملی‪ ،‬زین الدین بن علی‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه‪ ،‬منشورات جامعه النجف‬ ‫الدینیه‪.‬‬ ‫‪ -16‬الکرکی‪ ،‬حسن بن علی‪ ،‬اطائب الکلم فی بیان صله الرحم‪ ،‬من مخطوطات مکتبه ایه الله المرعشی العامه‪.‬‬ ‫‪ -17‬الکرکی‪ ،‬علی بن الحسین‪ ،‬جامع المقاصد‪ ،‬تحقیق موسسه ال البیت الحیاء التراث‪.‬‬ ‫‪ -18‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬دار الکتب االسالمیه‪.‬‬ ‫‪ -19‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬ط‪ ،1‬دار التراث‪ ،‬الدار االسالمیه‪ -‬بیروت‪.‬‬ ‫‪ -20‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬مراه العقول فی شرح اخبار ال الرسول ‪.‬‬ ‫‪ -21‬النراقی‪ ،‬محمد مهدی‪ ،‬جامع السعادات‪ ،‬ط‪ ،1‬موسسه العلمی للمطبوعات‪.‬‬ ‫‪ -22‬نهج البالغه‪ ،‬شرح محمد عبده‪ ،‬ج‪ ،4‬دار المعرفه للطباعه والنشر‪ ،‬بیروت‪ -‬لبنان‬ صفحه 185 صفحه 186 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‬ ‫الکاتب‪ :‬ابراهیم نمر العبد المیر‬ ‫االستاذ المشرف‪ :‬د‪ .‬الشیخ مجید النیسی‬ ‫استالم المقال‪ 1400/11/29 :‬قبول المقال‪1400/7/12 :‬‬ ‫خالصه المقال‬ ‫تناولت فی هذا المقال جانبا مهما من جوانب فقه االسره ‪ ،‬موضوع النکاح‪ ،‬وعلی وجه‬ ‫الخصوص مقدماته وهی الخطبه‪ ،‬ودراسه احکامها فی الفقه االمامی‪ ،‬فعلی من یرید الزواج ان‬ ‫یکون علی بینه من االحکام الشرعیه المتعلقه بالخطبه ‪ ،‬ومنها االختالط واطاله فتره الخطو به‬ ‫ومراعات احکام الخلوه والنظر والکالم‪ ،‬وما یتعلق بها من احکام واختیار الزوج والزوجه و‬ ‫العدول عن الخطبه وما یترتب علیه من احکام واسترجاع المهر والهدایا‪ ،‬ومشروعیه الخطبه‬ ‫فی الشریعه االسالمیه والسنه المطهره ‪ ،‬والحکم تشریعها‪ ،‬فکتبت حول الموضوع فی مقدمه‬ ‫وثالثه فصول‪ :‬فی کل فصل ثالثه مباحث‪.‬‬ ‫المقدمه‪ :‬تناولت فیها التعریف بالبحث واهمیته واهدافه واالشکالیه المطروحه ثم الخطه‬ ‫المنهجیه‪.‬‬ ‫المبحث االول‪ :‬النکاح وفضله والحث علیه ‪ ،‬تعریف الخطبه‪ ،‬المبحث الثالث‪ ،‬الخطبه فی‬ ‫الشریعه االسالمیه‪.‬‬ ‫المبحث الثانی‪:‬معاییر اختیار الزوجین ‪،‬ومقدمات الخطبه وادابها ‪،‬ومواطن الحرمه والکراهه‬ ‫فیها ‪ ،‬صفات اختیار الزوجه والزوج‪ ،‬مقدمات الخطبه وادابها‪ ،‬مواطن التحریم والکراهه فی‬ ‫الخطبه‪.‬‬ صفحه 187 ‫‪ /186‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫وفی المبحث الثالث‪ :‬احکام النظر فی الخطبه ‪،‬والعدول عنها ‪،‬وححکم الوالیه علی البنت ‪،‬‬ ‫النظر فی الخطبه والحکمه منه والخلوه‪ ،‬العدول عن الخطبه واحکامه واسترداد الهدایا والمهر‪،‬‬ ‫اولیاء العقد فی النکاح‪ .‬باالضافه الی نتائج المقال‪ ،‬وفهرست المصادر‪.‬‬ ‫الکلمات المفتاحیه‪ :‬احکام الخطبه‪ ،‬الخطبه‪ ،‬الفقه االمامی‪ ،‬خطبه النکاح‪ ،‬احکام الخلوه‪.‬‬ ‫المقدمه‬ ‫نظرا لهمیه النکاح باعتباره یدخل فی صمیم حیاه الفرد والمجتمع اولته الشریعه االسالمیه‬ ‫اهمیه فائقه بالنکاح وجعلت له مکانه متمیزه‪ ،‬وجمیع ما یتعلق به‪ ،‬لنه الوسیله الوحیده لتکو ین‬ ‫ا‬ ‫تکو ین السره‪ ،‬التی تعتبر نوات المجتمع الذی یتاثر بها سلبا او ایجابا ‪ ،‬والزواج سنه من سنن‬ ‫االنبیاء والمرسلین قال‪( :‬النکاح سنتی) (النجفی الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ ،‬ج‪ 29‬ص‪ )12‬وهو‬ ‫َْ ََ‬ ‫کذلک سنه کونیه ال غنی لالنسان عنه‪ ،‬الن فیه تسکن النفوس قال تعالی‪َ ( :‬وم ْن َایاته ان خل َق‬ ‫َ‬ ‫َ ا ْ ْ َ ا ا ْ َْ َ ً َ ْ اا َْ َ َ َ َ َ ََْ ا ْ َ َ ً َ َ ْ َ ً‬ ‫َ َ َ‬ ‫ات لق ْ ٍوم‬ ‫لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه ان فی ذلک ﻵی ٍ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َی َتفک ارون)(الروم ‪ ، )21:‬وتتوالی الجیال‪ ،‬ولما لعقد الزواج من اثار تترتب علیه کثبوت النسب‬ ‫وااللفه والمعونه زاده عنایه الشرع به فجعل له مقدمات منها الخطبه حیث نظمها و بین احکامها‬ ‫حتی یکون الخاطب علی بینه من الطرف االخر وحتی تتحقق السعاده بحسن العشره ودوام‬ ‫العالقه‪ .‬فکل مسلم مقبل علی الزواج یمر بالخطبه اوال فهی المقدمه المهمه التی من خاللها‬ ‫یتحدد مصیر الزواج‪ ،‬نظرا لهمیه النکاح باعتباره یدخل فی صمیم حیاه الفرد والمجتمع اولته‬ ‫الشریعه االسالمیه اهمیه فائقه بالنکاح وجعلت له مکانه متمیزه‪ ،‬وجمیع ما یتعلق به‪ ،‬لنه‬ ‫ا‬ ‫الوسیله الوحیده لتکو ین تکو ین السره‪ ،‬التی تعتبر نوات المجتمع الذی یتاثر بها سلبا او ایجابا ‪،‬‬ ‫والزواج سنه من سنن االنبیاء والمرسلین قال‪( :‬النکاح سنتی) (الجواهری ‪ ،‬محمد حسن ‪ ،‬جواهر الکالم‬ ‫‪ ،‬ج ‪ ، 29‬ص ‪ ) 12‬وهو کذلک سنه کونیه ال غنی لالنسان عنه‪ ،‬الن فیه تسکن النفوس قال تعالی‪:‬‬ ‫َا ا َ‬ ‫ً ا َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ ً‬ ‫َ ا‬ ‫َْ ََ َ ا‬ ‫( َوم ْن َایاته ان خل َق لک ْم م ْن انفسک ْم ا ْز َواجا ل َت ْسک انوا ال ْی َها َو َج َعل َب ْی َنک ْم َم َود ًه َو َرح َمه ان فی ذلک‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ات لق ْ ٍوم َی َتفک ارون) (الروم ‪ ، )21 :‬وتتوالی الجیال‪ ،‬ولما لعقد الزواج من اثار تترتب علیه‬ ‫ﻵی ٍ‬ صفحه 188 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪187 /‬‬ ‫کثبوت النسب وااللفه والمعونه زاده عنایه الشرع به فجعل له مقدمات منها الخطبه حیث نظمها‬ ‫و بین احکامها حتی یکون الخاطب علی بینه من الطرف االخر وحتی تتحقق السعاده بحسن‬ ‫العشره ودوام العالقه‪ .‬فکل مسلم مقبل علی الزواج یمر بالخطبه اوال فهی المقدمه المهمه التی‬ ‫من خاللها یتحدد مصیر الزواج‪،‬‬ ‫‪ .1‬هذا الموضوع من المواضیع التی تهم کل فرد من افراد المجتمع سواء من جهه‬ ‫الوالدین او من جهه البناء کونه اساسی فی تکو ین االسره‪ ،‬والتی اوالها الشرع اهتماما‬ ‫واسعا‪.‬‬ ‫‪ .2‬اهمیه معرفه االحکام الشرعیه المترتبه علی الخطبه‪.‬‬ ‫‪ .3‬موضوع الخطبه والزواج اخذ فی هذا العصر مغااله کثیره من حیث متطلبات الزواج‬ ‫والمهور العالیه والقضایا الجانبیه التی ال داعی لها خرجت من اطار الشرع فی بعض‬ ‫الحیان‪ .‬ونتیجه لهذه المخالفات کثر االعراض عن الزواج‪ ،‬وکثرت العنوسه والمشاکل‬ ‫االجتماعیه والخالقیه وانعکست علی المجتمع‪.‬‬ ‫‪ .4‬التا کید علی معالجه العراقیل التی تکون فی طریق الزواج والتی من شانها تودی الی‬ ‫عزوف الشباب عن الزواج مما تودی الی اشاعه الفساد ونشر الرذیله فی المجتمع‬ ‫وفتح ابواب غیر شرعیه فی المجتمع تودی الی انهیار القیم الخالقیه‪ ،‬واالمراض‬ ‫النفسیه‪.‬‬ ‫‪ .5‬وضع ما قررته الشریعه فی هذا الموضوع‪ ،‬وحثت علی تذلیله من الصعو بات التی‬ ‫تواجه الزواج لیتمکن الجمیع من تحصین انفسهم و اکمال دینهم والمحافظه علی‬ ‫العفه والخالق الکریمه‪ ،‬حیث قال النبی’ ‪( :‬من تزوج فقد احرز نصف دینه فالیتق الله‬ ‫فی النصف اﻵخر(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬الجزء‪ 20 :‬صفحه ‪ ،)8‬وقال (خیر‬ ‫ً‬ ‫نسائکم اقلهن مهورا ومن شئم المراه غالء مهرها وشده مودتها (المحسنی‪ ،‬محمد اصف _‬ ‫معجم الحادیث المعتبره الجزء‪ 8 :‬صفحه‪ ،)196 :‬وجعلت الشریعه المیزان هوان یکون مرضی‬ ‫ً‬ ‫ْ‬ ‫الدین واالخالق ‪ ،‬اذا جاءکم من ترضون دینه وخلقه فزوجوه و ام لم تفعلوا تکن فتنه‬ صفحه 189 ‫‪ /188‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫ً ْ‬ ‫وفسادا کبیرا (الحلی‪ ،‬محمد بن الحسن بن یوسف‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ :‬الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )23 :‬ولذلک‬ ‫قوله‪( :‬خیر نسائکم من العزیزه عند اهلها الذلیله مع زوجها )‪.‬‬ ‫‪ .6‬محاربه العادات الفاسده والعراف الباطله فی المجتمع والحد منها‪ ،‬وایجاد حلول‬ ‫شرعیه لها‪.‬‬ ‫‪ .7‬الخطبه هی المقدمه للنکاح‪ ،‬ولها اثر فی علی مصیر العالقه بین الزوجین اذا کان‬ ‫االختیار غیر سلیم‪ ،‬لذا یجب معرفه االحکام التی تخصها‪ ،‬ومستجداتها‪ ،‬وما هی اثر‬ ‫المخالفات التی قد تطرا‪ ،‬واثار العدول عنها‪.‬‬ ‫‪ .8‬رفع الغرر‪ ،‬وکشف العیوب‪ ،‬والتدلیس‪.‬‬ ‫المبحث االول‪ :‬النکاح فی الکتاب والسنه‬ ‫اوال‪ :‬النکاح فی القران ‪ :‬حث القران علی الزواج لیکون الطریق النظیفه للعالقه الجنسیه ولقوی‬ ‫غریزه عند البشر ‪ ،‬النهم یملکون نفس الغرائز ونفس الحاجات ‪،‬فبواسطه الزواج یتحصن‬ ‫االنسان من الوقوع فی الرذیله واالنحراف ‪ ،‬وهنا تکمن اهمیه الزواج ‪ ،‬حیث قال تعالی ‪-:‬‬ ‫َ‬ ‫ُ ُ‬ ‫{ َوانک ُحوا االیامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا۟ فقراء یغنه ُم الله من‬ ‫َ‬ ‫فضل ولله واس ٌع علیم}( النور‪)32 :‬‬ ‫نکاح لغه‪ :‬هو الوطیء کما علیه المشهور من اهل اللغه(الطباطبائی‪ ،‬علی ‪ ،‬ریاض المسائل ‪،‬الجزء ‪10 :‬‬ ‫صفحه ‪ )35 :‬وقد یقال للعقد‪ .‬ثم استعیر للجماع ثم للعقد الن اسما الجماع کلها کنایات‬ ‫الستقباحهم ذکره کاستقباح تعاطیه‪ .‬والظاهر ان النکاح فی اللغه علی معان منها التزو یج بمعنی‬ ‫العقد ایجاد العلقه االعتباریه‪ .‬اما فی الفقه والشرع‪ :‬عباره عن علقه خاصه اعتباریه قابله للجعل‬ ‫واالنشاء بلفظ وشبهه (المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ص‪ .)546‬فالیم مفرده تطلق علی غیر‬ ‫المتزوج امراه کانت او رجل رقا کان اوحرا‪ ،‬والمراد بالصالحین الصالحون للتزو یج ال‬ ‫الصالحون فی العمال‪ (.‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،15‬ص‪ )113‬وعلیه یجب توفیر‬ ‫الوسائل والمستلزمات للزواج ‪ ،‬وتذلیل المصاعب ‪ ،‬وانها مسوولیه اجتماعیه واذا تدبرنا اﻵیه‬ صفحه 190 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪189 /‬‬ ‫عرفنا ان عجله الحیاه ال تدور بدون الزواج ‪ ،‬واکبر العقبات امام الزواج هی خشیه العیله عن‬ ‫االمام الصادق × قال ‪:‬من ترک الزواج مخافه العیله فقد اساء الظن‬ ‫بالله (المامقانی‪ ،‬عبد الله‪ ،‬مراه‬ ‫الکمال الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )66 :‬وقال تعالی { ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم }(‬ ‫النور ‪ )32:‬و بلغ من حث االسالم علی الزواج قول الصادق × قال ‪ :‬رکعتان یصلیها متزوج افضل‬ ‫من سبعین رکعه یصلیها اعزب(البروجردی‪ ،‬حسین ‪ -‬جامع احادیث الشیعه‪ :‬الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ )20 :‬و اذا لم‬ ‫یوفق للزواج علیه ان یستعف ویصبر و یتحصن بالیمان وال یکون سببا لنشر الفساد فی الرض‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا َ َ ً َ ْ‬ ‫قال تعالی{ َول َی ْس َت ْعفف الذ َین ال َیجدون نکاحا حتی ایغن َی اه ام الل اه م ْن فضله}( النور‪)33 :‬‬ ‫حقیقه النکاح واحکامه‬ ‫‪.1‬ان النکاح راجح بذاته مقتضی طبعه‪ ،‬مع مالحظه الغرض من خلق االنسان‪ ،‬فان الله اراد بقاء‬ ‫نسل االنسان‪ ،‬وال یتحقق ذلک اال بالزواج والتنا سل‪ ،.‬وقد ورد حث فی نصوص خاصه وعامه‪،‬‬ ‫علی لزوم االهتمام بامر الزواج لکل بالغ عاقل‪ ،‬لمصالح فردیه واجتماعیه فی ذلک‪ ،‬ومفاسد‬ ‫کبیره فی ترکه‪ ،‬لذا روعی فیه بعض التسهیالت‪ ،‬کجواز تزو یج الولی الصغیر والصغیره من حین‬ ‫تولدهما من مماثل فی السن‪ ،‬لمصالح فی ذلک لعل منها ان یمنعهما ذلک من الوقوع فی‬ ‫العصیان او فی اوائل بلوغهما وقبل الزواج منهما(المشکینی‪ ،‬علی ‪ -‬مصطلحات الفقه‪ ،‬النکاح‪ ،‬ص‪.)24‬‬ ‫‪ .2‬عقده موکد بالنسبه الی سائر العقود‪ ،‬حیث ال تجری فیه المعاطاه و یشترط فیه شروط خاصه‪،‬‬ ‫وال یجری فیه الفسخ واغلب الخیارات الجاریه فی غیره اال نادرا وال تجوز فیه االقاله‪.‬‬ ‫‪ .3‬یحرم النکاح والزواج بین الرجل والمراه لسباب خاصه‪ ،‬یوجب بعضها الحرمه الدائمه‬ ‫و بعضها الموقته‪ ،‬او المشروطه‪ ،‬وهی عباره عن النسب‪ ،‬والرضاع والمصاهره‪ ،‬والوطء‪ ،‬وتزو یج‬ ‫المعتده‪ ،‬وذات البعل‪ ،‬واستیفاء العدد والمطلقه تسعا ‪ ،‬والتزو یج حال االحرام واللعان بین‬ ‫الزوجین‪ ،‬والکفر(المشکینی‪ ،‬علی مصطلحات الفقه‪ ،‬النکاح‪ ،‬ص‪. )247‬‬ ‫حثت السنه المطهره علی الزواج‪ ،‬وتذلیل العقبات التی تواجهه‪ ،‬من خالل فعل النبی ’ او قوله‪،‬‬ ‫او تقریره‪ ،‬و بینت السبل الصحیحه التی من شانها ان تجعل الزواج ناجحا ومثمر‪ ،‬تنتج عنه اسره‬ صفحه 191 ‫‪ /190‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫تبتنی علی السعاده والوئام والمحبه‪ .‬قال ’‬ ‫(النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی لیس منی)(البر‬ ‫وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج ‪ 20‬ص ‪ ).15‬وعن امیر المومنین علی قوله‪( :‬افضل الشفاعات‬ ‫ان تشفع بین اثنین فی نکاح حتی یجمع الله بینهما بین اثنین فی نکاح حتی یجمع الله شملهما)‬ ‫ْ‬ ‫(البر وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج ‪ 20‬ص ‪ ،).15‬وقوله‪( :‬تناکحوا تکاثروا) (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪،‬‬ ‫بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،24‬ص ‪ ،).220‬وان الشریعه وضعت للتزو یج معیار هو الخلق والدین (اذا جاءکم‬ ‫من ترضون دینه وخلقه فزوجوه وان لم تفعلوا تکن فتنه فی الرض وفساد کبیر) ( الحلی‪ ،‬محمد بن‬ ‫َ ََ ْ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫حسن بن یوسف ‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪ .)23‬ع ْن ابی ع ْبد الله × قال‪َ ( :‬م ْن ت َرک الت ْزو َیج َمخافه ال َع ْیله‬ ‫ََ ْ َ‬ ‫فقد ا َس َاء الظن بالله) (الصدوق‪ ،‬محمد بن علی بن بابو یه‪ ،‬من ال یحضره الفقیه الجزء‪ 3 :‬صفحه‪ .).385 :‬وقوله‬ ‫ْ‬ ‫×‪( :‬ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله) ( النور‪ ) 32 :‬وعد جمیل بالغنی وسعه الرزق وقد ا کده‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ ََ‬ ‫َ َ َ‬ ‫بقوله‪( :‬والله واسع علیم) والرزق یتبع صالحیه المرزوق َن ابی َبص ٍیر ع ْن ابی ع ْبد الله ^ قال‪ :‬اتی‬ ‫ََ‬ ‫َ ٌّ َ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫ال ْن َصار َف َش َکا ا َل ْیه ْال َح َ‬ ‫اج َه‪َ ،‬ف َق َال َل اه‪َ :‬ت َزو ْج َف َق َال الش ُّ‬ ‫اب‪ :‬انی ل ْس َت ْحیی ان‬ ‫َر اسول الله شاب من‬ ‫َا َ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫ً‬ ‫َ َ َ‬ ‫ً َ‬ ‫ٌ‬ ‫ْ َْ‬ ‫ود الی َر اسول الله ’ فلحق اه َر اجل م َن الن َصار فقال‪ :‬ان لی ب ْنتا َوس َیمه ف َزو َج َها ای ااه قال‪ :‬ف َوس َع‬ ‫اع‬ ‫َ‬ ‫َ َ ْ َ َ َ َ َ ْ ا ْ َْ‬ ‫َ‬ ‫ََ ْ ََا ََ َ َ ا ا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ُّ‬ ‫الله عل ْیه فاتی الشاب النبی ’ فاخبره‪ ،‬فقال رسول الله‪ :‬یا معشر الشباب علیکم بالباه (المجلسی‪،‬‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫محمد باقر‪ ،‬مراه العقول فی شرح اخبار ال الرسول‪ ،‬ج‪ 20‬ص‪ .)19 ،‬قال‪ :‬ا ابو ع ْبد الله‪َ ×:‬رک َع َتان ای َصلیه َما‬ ‫ْ ََ ا َْ َ ا ْ َ َ ْ َ ً ا َ َ ْ َْ َ ا‬ ‫ال امتزوج افضل من س ْبعین َرکعه یصلیها العزب (الصدوق‪ ،‬محمد بن علی بابو یه‪ ،‬ثواب االعمال وعقاب‬ ‫ََ‬ ‫ا‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ َ َ‬ ‫االعمال‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ .).699‬ع ْن ابی ع ْبد الله قال َر اسول الله َصلی الل اه عل ْیه واله‪َ :‬م ْن ت َزو َج اح َر َز ن ْصف‬ ‫ََ َ َ ََ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ََ َ ْ َ َ‬ ‫ٌ َ َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫دینه ع ْن ابی ع ْبد الله× قال‪َ :‬ج َاء َر اجل الی ابی ع ْبد الله× فقال‪َ :‬هل لک م ْن َز ْو َج ٍه؟ فقال‪ :‬ال فقال‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ٌ ا َ َ َ ْ‬ ‫ُّ َ َ ً َ ْ‬ ‫ُّ ْ‬ ‫ابی‪َ :‬وما اح ُّب ان ل َی الدن َیا َوما فی َها و انی بت ل ْیله ول ْی َست لی َز ْو َجه‪ ،‬ثم قال‪ :‬ل َرک َع َتان ای َصلیه َما‬ ‫ا ٌ ا ََ ٌ َْ َ ا ْ ا َ ْ َ َ َا ا َ َ ا َ ا ا َ َ‬ ‫َرجل متزوج افضل من َرجل اعزب یقوم ل ْیله و یصوم نه َار اه (البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه ا‪:‬‬ ‫ٍ‬ ‫الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ ).19 :‬هذه الفوائد التی یجنیها کل من الزوج والزوجه‪ ،‬وهل هناک دین او شریعه‬ ‫اولت هذا المشروع هذه الهمیه غیر االسالم ‪.‬‬ صفحه 192 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪191 /‬‬ ‫تعریف الخطبه‬ ‫فی اللغه‪ :‬الخطبه بالضم تختص بالموعظه والکالم المخطوب به‪ ،‬و بالکسر خطبه النساء وهی‬ ‫من الرجل واالختطاب من المراه یقال خطب المراه الی القوم اذا تکلم ان یتزوج منهم‪ ،‬فهو‬ ‫خاطب‪ ،‬والخطبه بالضم فعله بمعنی مفعول کنسخه بمعنی منسوخ والجمع‬ ‫خطب(الطریحی‬ ‫النجفی‪ -‬فخر الدین‪ ،‬مجمع البحرین‪ ،‬ج‪ 1‬ص‪.).663‬وخطب یدها ‪ :‬طلبها للزواج ‪ ،‬وخطبها الی اهلها‬ ‫طلبها منهم للزواج خطب فالنه طلبها للزواج ‪ ،‬وخطب کلمه للعرب تتزوج بها فی الجاهلیه‬ ‫یقول الرجل ‪:‬خطب یقال له نکح والخطب المراه المخطو به ‪ ،‬والخطب الرجل الذی یخطب‬ ‫المراه((ابراهیم مصطفی ‪ /‬احمد الزیات ‪ /‬حامد عبد القادر ‪ /‬محمد النجار)‪ ،‬المعجم الوسیط‪.).‬الخطبه بالضم‬ ‫مصدر یخطب من باب قتل اذا وعظ‪ ،‬والمخاطبه والتخاطب المراجعه فی الکالم ومنه الخطبه‬ ‫بالضم الوعظه و بالکسر خطبه النساء وهی من الرجل‪ ،‬وقد اشتهر استعمال الخطبه بالکسر فی‬ ‫الدعوه الی الزواج‪.‬‬ ‫فی الشرع‪ :‬احدهما المقاوله االبتدائیه الشامله علی تعریف طرفی العقد بذکر السماء‬ ‫وااللقاب و بیان الشغل والمهنه والقبیله ومحل السکنی‪ ،‬فیما اذا لم یکونوا مسبوقین بالمعرفه‪ ،‬ثم‬ ‫بیان ان الرجل الفالنی یخطب المراه الفالنیه‪ ،‬وتعیین المهر وما قد یذکر من الشروط‪ ،‬و بعد‬ ‫استکمال االجراءات المطلو به ‪ ،‬و یتم الرضا من الطرفین یصیر االمر الی الخطبه التی تقترن‬ ‫بالعقد ‪ ،‬مع مقارنته بحمد الله والثناء علیه والصاله علی النبی واله وما یناسب ذلک من ذکر‬ ‫بعض اﻵیات والروایات‪ ،‬واما الحکم فالظاهر ال اشکال فی حسن جمیع المور المذکوره من‬ ‫الخطبه (بالکسر) و استحبابها کونها من مقدمات الواجب او المستحب مشتمال علی حمد الله‬ ‫والثناء علیه والقراءه والدعاء‪ ( .‬المشکینی‪ -‬علی ‪ -‬مصطلحات الفقه‪ ،‬ص‪).226‬‬ صفحه 193 ‫‪ /192‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الخطبه فی الشریعه االسالمیه‬ ‫اوال‪ :‬الخطبه فی القران والسنه‪:‬‬ ‫الرغبه الجنسیه البد ان تثمر فی سبیل الفرد ‪ ،‬واال فهی تضر وال تنفع‪ ،‬والسبیل الصالح هو‬ ‫الزواج‪ ،‬والزواج یبدا باالختبارلمعرفه الصفات المطلو به فی کال من الزوجین وفی عملیه‬ ‫االختبار یتدخل الشیطان سلبا‪ ،‬و یدع الطرفین الی الفاحشه والمسلم علیه ان یصبر و یتقی ربه فی‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ ا‬ ‫هذه المرحله الحرجه وال یخرج عن حدود الشریعه‪ .‬قال تعالی ( َوال اج َن َاح عل ْیک ْم فی َما عرض ات ْم‬ ‫به م ْن خ ْط َبه الن َساء َا ْو َا ْک َن ْن ات ْم فی َا ْن افس اک ْم َعل َم الل اه َان اک ْم َس َت ْذ اک ار َون اهن َو َلک ْن َال ات َواع اد ا‬ ‫وهن سرا اال‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا) ( البقره‪ ).235 :‬هذه اﻵیه تبیح للرجال ان یخطبوا النساء اللواتی فی عده‬ ‫الوفاه لکن تعریضا ال تصریح بل بالکنایه ‪،‬والتعریض ضد التصریح ومعناه ان تضمر کالمک کی‬ ‫یصلح للدالله علی المقصود وعلی غیر المقصود اال ان اشعاره بجانب المقصود اتم وارجح‪،‬‬ ‫والخطبه اصلها من الخطب وهو المر والشان خطب فالن فالنه ای سالها امرا وشانا فی نفسها‪،‬‬ ‫وکذا فی الخطبه والخطاب فان فی کل منهما شانا‪ .‬ثم النساء علی ثالثه اقسام‪:‬‬ ‫احدها‪ :‬ان تجوز خطبتها تعریضا وتصریحا وهی الخالیه عن الزوج والعده اال اذا کان قد خطبها‬ ‫اخر واجیب الیه‪ ،‬وعلیه یحمل قوله ’‬ ‫«ال یخطب احدکم علی خطبه اخیه (الحلی‪ ،‬الحسن بن یوسف‬ ‫بن المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء‪ ،‬الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ )570 :‬فان وجد صریح االباء او لم یوجد صریح االجابه وال‬ ‫صریح الرد فالصح انه یجوز خطبتها لن السکوت ال یدل علی الرضا خالفا لمالک‪.‬‬ ‫وثانیها‪ :‬ما ال یجوز خطبتها تعریضا وال تصریحا وهی منکوحه الغیر‪ ،‬لن خطبتها ربما صارت‬ ‫سببا لتشو یش المر علی زوجها‪ ،‬والمتناع المراه عن اداء حقوق الزوج اذا وجدت راغبا فیها‪،‬‬ ‫وکذا الرجعیه فانها فی حکم المنکوحه بدلیل انه یصح طالقها وظهارها ولعانها وتعتد منه عده‬ ‫الوفاه و یتوارثان‪.‬‬ ‫وثالثها‪ :‬ما یفصل بین التعریض والتصریح وهی المعتده غیر الرجعیه سواء کانت معتده عن‬ ‫وفاه‪ ،‬او عن طلقات ثالث‪ ،‬او عن طلقه بائنه کالمختلعه‪ ،‬او عن فسخ‪ .‬وسبب التحریم انها‬ صفحه 194 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪193 /‬‬ ‫مستوحشه بالطالق فربما کذبت فی انقضاء العده بالقراء مسارعه الی مکافاه الزوج‪ .‬واما‬ ‫المعتده عن وفاه فظاهر اﻵیه یدل علی انها فی حقها لنها ذکرت عقیب ایه عده المتوفی عنها‬ ‫زوجها‪ ،‬ثم انه خص التعریض بعدم الجناح فوجب ان یکون التصریح بخالفه‪ ،‬ثم المعنی یوکد‬ ‫ذلک وهو ان التصریح ال یحتمل غیر النکاح‪ ،‬فالغالب ان یحملها الحرص علی النکاح علی‬ ‫االخبار عن انقضاء العده قبل اوانها بخالف التعریض فانه یحتمل غیر ذلک فال یدعوها الی‬ ‫الکذب‪ .‬وعد اخرون من الفاظ التعریض ان یقول لها‪« :‬انک لجمیله» او «صالحه» و «من‬ ‫غرضی ان اتزوج» و«عسی الله ان ییسر لی امراه صالحه» ونحو ذلک من الکالم الموهم انه‬ ‫یرید نکاحها حتی تحبس نفسها علیه ان رغبت فیه‪ (.‬البحرانی‪ ،‬یوسف‪ ،‬الحدائق الناضره فی احکام العتره‬ ‫َْ‬ ‫الطاهره‪ ،‬ج ‪ 24‬ص‪ )90‬والتصریح ان یقول‪ :‬انی ارید ان انکحک او اتزوجک او اخطبک‪(.‬ا ک َن ْن ات ْم فی‬ ‫َْا ا‬ ‫انفسک ْم) او سترتم واضمرتم فی قلو بکم فلم تذکروه بالسنتکم‪ ،‬ال معرضین وال مصرحین‪ .‬اباح‬ ‫التعریض فی الحال اوال ثم اباح ان یعقد قلبه علی انه سیصرح بذلک بعد انقضاء العده‪ ،‬ثم ذکر‬ ‫َ ا‬ ‫ْ ا َ‬ ‫َ‬ ‫الوجه الذی لجله اباح التعریض فقال‪(:‬عل َم الل اه انک ْم َس َتذک ارون اه َن) لن شهوه النفس اذا‬ ‫حصلت فی باب النکاح لم یکد المرء یصبر عن النطق بما ینبئ عن ذلک فاسقط الله تعالی عنه‬ ‫الحرج‪ .‬ثم قال‪ :‬ولک ْن ای فاذکروهن ولکن ال اتواع اد ا‬ ‫وهن سرا والسر وقع کنایه عن النکاح الذی‬ ‫هو الوطء لنه مما یسر‪ .‬ثم عبر به عن النکاح الذی هو العقد لنه سبب فیه کما فعل بالنکاح‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫(اال ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا)( البقره‪ )235 :‬وهو ان تعرضوا وال تصرحوا‪ .‬والمعنی ال تواعدوهن‬ ‫مواعده سریه اال مواعده االحسان الیها واالهتمام بمصالحها حتی یصیر ذکر هذه الشیاء موکدا‬ ‫لذلک التعریض‪ .‬فالمواعده المنهی عنها اما ان تکون المواعده فی السر بالنکاح فیکون منعا من‬ ‫التصریح‪ ،‬و اما المواعده بذکر الجماع ال تواعدوهن بشیء یوصف بکونه سرا اال بان تقولوا قوال‬ ‫َ‬ ‫اْ َ‬ ‫معروفا وهو التعریض‪( .‬وال ت ْعز اموا عقد َه النکاح) ( القره‪ ).237 :‬من عزم المر وعزم علیه‪ .‬والعزم‬ ‫عقد القلب علی فعل من الفعال معناه وال تعزموا عقد عقده النکاح‪ ،‬او ال تعزموا عقده النکاح‬ ‫ان تعقدوها‪ ،‬و اذا نهی عن العزم فعن نفس الفعل اولی‪ .‬وقیل‪ :‬معنی العزم القطع ای ال تحققوا‬ ‫ذلک وال توجبوه ومنه وقیل‪ :‬ال تعزموا علیهن ان یعقدن النکاح مثل عزمت علیک ان تفعل کذا‪.‬‬ صفحه 195 ‫‪ /194‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫اَ‬ ‫َ‬ ‫واصل العقد الشد والعهود ولنکحه تسمی عقودا تشبیها بالحبل الموثق بالعقد (حتی َی ْبلغ‬ ‫ْ ا َ َ‬ ‫تاب ا َجل اه) ( النساء‪ ).24 :‬المراد منه المکتوب ای تبلغ العده المفروضه اخرها وانقضت‪ ،‬و ان‬ ‫الک‬ ‫لم یکن البدل مذکورا فان لم یحصل الدخول فحکمها فی هذه اﻵیه وهو ان ال مهر لها و یجب‬ ‫لها المتعه‪ ،‬و ان حصل الدخول فحکمها غیر مذکور فی هذه اﻵیات اال انهم اتفقوا علی ان‬ ‫الواجب فیها مهر المثل قیاسا علی الموطوءه بالشبهه‪ ،‬بل اولی لوجود النکاح الصحیح‪ .‬وقد‬ ‫ْا َ ا ا ا‬ ‫َ‬ ‫وهن ا اجو َر اه َن) ( النساء ‪ ) 24 :‬فالخطبه‬ ‫یستنبط حکمها من قوله تعالی‪( :‬ف َما ْاس َت ْم َت ْع ات ْم به منهن فات‬ ‫ٌ‬ ‫ضروره دینیه واجتماعیه‪ ،‬لکی یتعرف کل من الزوجین باعتبار ما سیکون علی اخالق وتصرفات‬ ‫اﻵخر بشکل امفصل‪ ،‬تبیح للرجال ان یعرضوا لخطبه النساء اللواتی فی عده الوفاه‪ ،‬لکن‬ ‫بالکنایه‪ ،‬واالضمار بالنفس‪ ،‬وهذا الحکم من اجل الحفاظ علی حریم الزواج السابق‪ ،‬وکذلک‬ ‫ال یحرم الرمله حقها فی تعیین مصیرها من جهه اخری‪ ،‬وهذا الحکم یرعی العداله وکذلک‬ ‫حفظ احترام الطرفین‪ .‬من الطبیعی ان تفکر المراه فی مصیرها بعد وفاه زوجها‪ ،‬وکذلک یفکر‬ ‫بعض الرجال بالزواج بالمتوفی عنها زوجها‪ ،‬حتی فی العده لکن بصوره التعریض و التعریض‪:‬‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫هو المیل بالکالم الی جانب لیفهم المخاطب امرا مقصودا للمتکلم ال یرید التصریح به‪ ،‬من‬ ‫العرض بمعنی الجانب‪ ،‬فهو خالف‬ ‫التصریح(الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان فی تفسیر القران‪،‬‬ ‫ج‪2‬ص‪ ) 242‬وعباره (عرضتم) من ماده (التعریض) والتی تعنی کما یقول الراغب فی المفردات‬ ‫(الراغب ‪ ،‬الحسین بن محمد ‪ ،‬المفردات فی غریب القران‪ ) 277:‬الحدیث الذی یحتمل معنیین الصدق‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫والکذب‪ ،‬او الظاهر والباطن(الطبرسی ‪ ،‬الفضل بن الحسن‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪َ ( ) 2:120 ،‬ولک ْن ال‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫ا ا ا‬ ‫ت َواعدوهن سرا) ( البقره‪ )235 :‬عن الصادق انه قال‪ :‬ال تصرحوا لهن النکاح والتزو یج(الحر العاملی‪،‬‬ ‫محمد بن الحسن‪ ،‬الوسائل ‪.)499 :20‬‬ صفحه 196 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪195 /‬‬ ‫ثانیا‪ :‬مشروعیه الخطبه‪:‬‬ ‫الخطبه مشروعه ومستحسنه قبل الزواج ‪ ،‬لما فیها من التروی فی االختیار ‪،‬وهی مشروعه بالدله‬ ‫من القران والسنه ‪.‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َْا‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْا‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫‪ .1‬من القران‪َ ( :‬وال جناح عل ْیک ْم ف َیمـا عرضـت ْم بـه مـن خط َبـه الن َسـاء او ا کننـت ْم فـی انفسـکم)‬ ‫( البقره‪) 235 :‬‬ ‫‪ .2‬ما ورد عن النبی ’ فی خطبته لخدیجه (رض)‪ ،‬وخطبه االمام علی من فاطمه ^ وخطبه االمام‬ ‫الرضا وخطبت االمام الجواد ^ ‪.‬وخطب الصحابه ‪ ،‬عن ابی عبد الله × فی حدیث ان جماعه‬ ‫قالوا لمیر المومنین × ‪ :‬انا نرید ان نزوج فالنا فالنه ونحن نرید ان تخطب‪ (،‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن‬ ‫الحسن‪ ،‬الوسائل‪ ،‬الجزء‪ 14 :‬صفحه‪ )66 :‬وقوله × من حمد فقد خطب (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار النوار ‪-‬‬ ‫الجزء‪ 16 :‬صفحه‪).4 :‬‬ ‫ثالثا‪ :‬الخطبه فی الخطبه‬ ‫یستحب فی الخطبه ‪ :‬ان یقوم الزوج او ولیه بخطبه امام الحضور یبتدا بها بتمجید الله تعالی‬ ‫والثناء علیه و یصلی علی النبی وعلی اله و یذکر بعض اﻵیات المناسبه للمقام واالحادیث‬ ‫المالئمه ‪ ،‬ولکن ورد عنه (من حمد فقد خطب) ( الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ :‬ج‪ 5‬ص‪.)361‬‬ ‫المبحث الثانی‪ :‬اختیار صفات الزوج والزوجه‬ ‫اوال‪ :‬اختیار الزوجه‬ ‫ا کد االسالم علی الرجل ان ال یتساهل فی اختیاره لزوجته ‪ ،‬ولخطوره سوء االختیار علی حیاته‬ ‫االجتماعیه ‪ ،‬وامره بالمشوره فی ذلک لهل الخیر والخبره السیما الوالدان واوصی الوالدین‬ ‫بالمساعده باختیار الزوجه الصالحه المتدینه لوالدهم‪ ،‬بل عد ذلک من حقوق البناء علی‬ ‫االباء‪ ،‬قال × اختاروا لنطفکم ( النجفی الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ :‬الجزء‪ 29 :‬صفحه‪ )37 :‬کما‬ ‫واکد علی اختیار الزوج الصالح المتدین للمراه‪{ ،‬هن لباس لکم وانتم لباس لهن}( البقره‪.)187 :‬‬ صفحه 197 ‫‪ /196‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فعن ابراهیم الکرخی قال‪ :‬قلت لبی عبد الله‪ ×:‬ان صاحبتی هلکت رحمها الله‪ ،‬وکانت لی‬ ‫موافقه‪ ،‬وقد هممت ان اتزوج‪ ،‬فقال لی‪ :‬انظر این تضع نفسک‪ ،‬ومن تشرکه فی مالک وتطلعه‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫علی دینک وسرک‪ ،‬فان کنت فاعال فبکرا تنسب الی الخیر وحسن الخلق(الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪،‬‬ ‫الکافی ص‪ 199‬ح‪ .)1‬وقال‪ :‬من سعاده المرء الزوجه‬ ‫الصالحه(الشیرازی مکارم‪ ،‬ناصر‪ ،‬موسوعه الفقه‬ ‫االسالمی المقارن‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.)295‬‬ ‫االختیار علی اساس الدین‪ :‬قال‪ :‬من تزوج فقد احرز‬ ‫الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،20‬ص ‪،)8‬وعلیک‬ ‫نصف دینه(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث‬ ‫بذات الدین تربت یداک(العاملی محمد حسن‪ ،‬وسائل الشیعه ط االسالمیه‪،‬‬ ‫ج‪ 14‬ص‪)30‬‬ ‫‪ .1‬کریمه الصل ‪ ،‬لم تکن متولده من ابو ین تنالهم االلسن ‪ ،‬او متصفین بصفات سیئه ‪.‬‬ ‫‪.2‬‬ ‫ان تکون بکرا ‪،‬لقواه ’ تزوجوا بکرا ولودا ‪،‬فانهن اطیب افواها ‪،‬وانتق ارحاما ‪ (.‬حر العاملی‬ ‫‪،‬محمد الحسن‪،‬‬ ‫هدایه المه الی احکام الئمه ‪ -‬منتخب المسائل ‪،‬الجزء ‪ 7 :‬صفحه ‪)103 :‬‬ ‫‪ .3‬ان تکون ممن ال تنال االلسن ابائها وامهاتها‪.‬‬ ‫‪.4‬‬ ‫غیر متولده من زنا او حیض‪.‬النه یوثر فی الولد (المجلسی ‪ ،‬محمد باقر ‪ ،‬بحار االنوار ‪ ،‬جزء‬ ‫‪، 104‬ص ‪ )6 ،‬سئل ع عن المراه الفاجره یتزوجها المسلم ؟قال ‪ :‬نعم ولکن اذا فعلها‬ ‫فالیحصن بابه مخافه الولد‪.‬‬ ‫‪ .5‬العفه والمانه ‪:‬لقوله ’ تسره اذا نظر الیها وتطیعه اذا امرها ‪ ،‬وتحفظه فی ماله وعرضه اذا‬ ‫غاب عنها ‪ (.‬الکلینی ‪،‬محمد بن یعقوب ‪ ،‬لفروع من الکافی ‪،‬الجزء ‪ 5 :‬صفحه ‪).327 :‬‬ ‫‪ .6‬ان تکون ولود ‪ :‬لقوله ’ تزوجوا الودود الولود ‪.‬‬ ‫‪ .7‬سلیمه من المراض والعاهات‪.‬‬ ‫‪ .8‬انت تکون جمیله‪ ،‬مربوعه(نفس المصدر ‪،‬صفحه ‪ )335‬ذات شعر ‪ .‬تسره اذا نظر الیها‪.‬‬ ‫‪ .9‬البلوغ‬ ‫‪.10‬‬ ‫التوافق المذهبی‪.‬ان الزوجه تاخذ من دین زوجها(کاشف الغطاء ‪ ،‬حسن ‪ ،‬انوار الفقاهه (کتاب‬ ‫النکاح)‪ ،‬الجزء ‪ 1 :‬صفحه ‪.)130 :‬‬ صفحه 198 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪197 /‬‬ ‫‪ .11‬ان ال تکون محرمه علیه لسبب او نسب‪.‬‬ ‫‪ .12‬الحریه ‪ ،‬ای التکون امه او مملوکه ‪.‬‬ ‫‪ .13‬یستحب ان تکون سمراء عیناء عجزاء مربوعه‬ ‫ثانیا‪ :‬صفات الزوج‬ ‫یجب علی االباء ان یختاروا لبناتهم الزواج الصالحین الذین یتحملون المانه‪ ،‬و یقدر المراه‬ ‫و یحترمها‪ ،‬قال ’ خیرکم‬ ‫خیرکم لهله‪ ،‬وانا خیرکم لهلی(الحر العاملی‪ ،‬وسائل الشیعه ‪ -‬ط االسالمیه‪:‬‬ ‫الجزء‪ 14 :‬صفحه‪)122 :‬‬ ‫وجاء رجل الی االمام الحسن یستشیره فی زواج ابنته‪ ،‬ازوجها رجل تقی اذا احب الزوجه‬ ‫اکرمها وان ابغضها ال یظلمها(الطبرسی‪ ،‬رضی الدین‪ ،‬مکارم االخالق ‪ -‬ج‪ 1‬ص‪)204‬‬ ‫یشترط فیه االسالم وان ال یکون محرما علیها تحریما مو بدا او موقت‬ ‫‪ .1‬ان یکون امینا‪ ،‬وعفیفا‪ ،‬وذو غیره‬ ‫‪ .2‬ان یکون کفوا ‪،‬ان یکون مومنا وذو یسار ‪.‬‬ ‫‪ .3‬السالمه من العیوب واالمراض‬ ‫‪ .4‬ان یکون مستطیعا للباءه ‪.‬قوله ’ من ایتطاع منکم الباءه فالیتزوج‪.‬‬ ‫‪ .5‬یستحب ان یکون حامال لشیء من کتاب الله‪ ،‬رفیقا بالنساء‪.‬خیرکم خیرکم الهله ‪ ،‬وانا‬ ‫خیرکم الهی ‪.‬‬ ‫‪ .6‬ان یکون مرضی الدین والخلق ‪ ،‬اذا جاءکم دینه وخلقه‬ ‫فزوجوه ‪ (.‬الرازی‪ ،‬فخر الدین ‪:‬‬ ‫تفسیر الرازی ‪ ،‬الجزء ‪ 23 :‬صفحه ‪)211 :‬‬ ‫‪ .7‬التوافق المذهبی‪ ،‬الن المراه تاخذ من دین زوجها‪ ،‬او یجبرها علیه‬ ‫‪ .8‬صـــالحا للنکـــاح لقولـــه تعـــالی‪{ :‬وانکحـــوا االیـــامی مـــنکم والصـــالحین مـــن‬ ‫عبادکم}( النور‪)32 :‬‬ صفحه 199 ‫‪ /198‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مقدمات الخطبه وادابها‬ ‫االداب التی یستحب اتباعها قبل الزواج‪:‬‬ ‫ان االنسان له قدره محدوده‪ ،‬لیس له احاطه بغائبات المور ومستقبلها فاذا عزم الشاب علی‬ ‫التقدم لفتاه فعلیه استخاره الله تعالی ثم یستشیر من له الخبره‪ ،‬فعن جابر & کان النبی ’ یعلمنا‬ ‫االستخاره فی االمو کالسوره من القران (المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار النوار‪ ،‬الجزء‪ 88 :‬صفحه‪)265 ،‬‬ ‫و یصلی العبد رکعتی االستخاره فی ای وقت شاء و یسلم و یدعو‪ ،‬وکذلک علی الفتاه‪.‬‬ ‫اوال‪ :‬االستخاره وصاله رکعتین‪:‬‬ ‫ماهی االستخاره فی االصطالح‬ ‫االستخاره اسم بمعنی طلب الخیر لسانا بقول او دعاء او قلبا بالتوجه الی الله والرجاء عند‬ ‫االقدام علی عمل ال یعلم حاله‪ ،‬من سفر او تجاره او زواج او غیرها ‪ ،‬ففی اخبار هذا العنوان (‬ ‫)( المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات‬ ‫فصل رکعتین واستخر الله فوالله ما استخار مسلم اال خار له البیه‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ َ َ َ ا ا ْ َ ْ َ َ ْ َ ا َ َ ا ْ ا اَ‬ ‫َ َ َ َ َ َ‬ ‫الفقه‪ ،‬ص ‪ )65‬عن ‪ :‬ابی َبصی ٍر قال‪ :‬قال‪ :‬ا ابو ع ْبد الله × ‪ :‬اذا تزوج احدکم کیف یصنع قال قلت له‬ ‫َ‬ ‫َ َ َْ‬ ‫ْ ا َ َ َ َ َ َ‬ ‫ا ا‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫ا ا َْ‬ ‫َما ا ْدری اجعلت فداک قال فاذا َهم بذلک فل ای َصل َرک َع َت ْین َو َی ْح َمد الل َه َو َیقول الل اهم انی ارید ان‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫َ ً َ َْ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ‬ ‫ََ‬ ‫ات َزو َج الل اهم فاقد ْر لی م َن الن َساء اعف اهن ف ْرجا َو احفظ اهن لی فی نفس َها َو فی َمالی َو ا ْو َس َع اهن‬ ‫َْ ََ ً َ ً َ ْ َاا َ َ ً َ ً‬ ‫ْ ً َ َْ َ ا َ ًَ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ َ َ‬ ‫رزقا و اعظ َمهن ب َرکه و اقد ْر لی منها ولدا طیبا تجعله خلفا صالحا فی ح َیاتی و بعد م ْوتی(البر‬ ‫وجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬ج‪ 7‬ص‪.)286‬‬ ‫ثم علیه ان یحسن االختیار‪ ،‬و یسال الثقات عن المراه وعن اهلها بدقه‪ ،‬ومن اداب الخطبه ان‬ ‫یکون الرجل هو الخاطب والمراه مخطو به‪ ،‬و یجب ان یکون ذو نیه صادقه علی النکاح‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬لعقد النکاح‪ :‬خطبتان مسنونتان‪ :‬خطبه تسبق العقد‪ ،‬وخطبه تتخلل العقد‪ .‬فالتی تتقدم‬ ‫العقد هی الخطبه المعتاده‪ ،‬وهی مسنونه غیر واجبه‪ ،‬وکذلک یستحب ذکر الله عند کل امر یطلبه‬ صفحه 200 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪199 /‬‬ ‫والخطبه المسنونه ما رواها ابن مسعود عن النبی ’‪ :‬الحمد لله‪ ،‬نحمده ونستعینه ونستغفره ونعوذ‬ ‫بالله من شرور انفسنا‪ ،‬ومن سیئات اعمالنا‪ ،‬من یهدی الله فال مضل له‪ ،‬ومن یظلل الله فال‬ ‫هادی له‪ ،‬واشهد ان ال اله اال الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله‪ ،‬واتقوا الله الذی تساءلون به‬ ‫والرحام ان الله کان علیکم رقیبا‪ ،‬اتقوا الله حق تقاته وال تموتن اال وانتم مسلمون‪ ،‬اتقوا الله‬ ‫وقولوا قوال سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنو بکم ومن یطع الله ورسوله فقد فاز فوزا‬ ‫عظیما‪.‬واختصر ذلک فقیل " المحمود الله‪ ،‬والمصطفی رسول الله‪ ،‬وخیر ما عمل کتاب الله‬ ‫"‪.‬واما التی تتخلل العقد فیقول الولی‪ :‬بسم الله والحمد لله وصلی الله علی محمد ورسول الله‬ ‫اوصیکم بتقوی الله زوجتک فالنه‪ ،‬و یقول الزوج‪ :‬بسم الله والحمد لله وصلی الله علی رسوله‬ ‫اوصیکم بتقوی الله قبلت هذا النکاح‪.،‬و یستحب ان یدعی لالنسان اذا تزوج فیقال‪ :‬بارک الله‬ ‫لک و بارک علیک وجمع بینکما فی خیر‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬الجزء‪ 38 :‬صفحه‪).174 :‬‬ ‫وقال‘ من حمد فقد خطب ‪.‬‬ ‫ثالثا‪ :‬والخطبه من مستحبات العقد وتکون الخطبه قبل العقد وهی بمعنی طلب التزو یج ‪ ,‬هی‬ ‫بالواقع نوع احترام للمراه التی یرید نکاحها ‪,‬وتقییم وتعظیم لها والخطبه مشروعه ومستحسنه لما‬ ‫اشتهر استعمالها فی الدعوه الی الزواج فی الشرع وهی ومستحبه‪ ،‬فی الفقه لما فیها من التروی‬ ‫والتبین مما ینتج عنه قدر ا کبر من االنسجام والتفاهم بین الزوجین‪ ،‬لقد کانت الخطبه تعارفت‬ ‫علیه القبائل والمم علی مر الزمان ‪ ،‬منذ اول التاریخ وان کانت احکامها وشروطها تختلف‬ ‫باختالف وعادات المم‪ ،‬وهی الفتره الزمنیه التی تسبق عقد الزواج ‪ ،‬وهی فی معجم‬ ‫الرائد(المعجم الرائد‪ :‬ص‪ )338‬وهی اتفاق مبدئی علیه ‪ ،‬ووعد بالزواج ‪ ،‬وتعتبر الخطوه الولی من‬ ‫خطوات الزواج(حقوق االسره المقارن‪ ،‬الخطبه فی االقوام والمم‪ ،‬جامعه المصطفی المفتوحه‪ ،‬الدرس ‪ .)8‬وقد‬ ‫شرعها الله تعالی لتحقیق التعارف بین الطرفین لتجنب الخداع والتدلیس‪ ،‬فیستطیع کال‬ ‫الخاطبین التعرف علی االخر و یتعرف علی فکره وطبائعه‪.‬‬ صفحه 201 ‫‪ /200‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫مواطن التحریم والکراهه فی الخطبه‬ ‫اوال‪ :‬المحرمات‪:‬‬ ‫المحرمات من النساء فی النکاح (جمعتها اﻵیه ادناه)‪ ،‬الذی من طریق اولی عدم جواز‬ ‫خطبتهن‪ ،‬الن الخطبه مقدمه من مقدمات الزواج‪ ،‬وهی‪- :‬‬ ‫‪ .1‬ما یکون بسبب الوالده‪ ،‬او ما یعبر عنه باالرتباط النسبی‪.‬‬ ‫‪ .2‬ما یکون بسبب الزواج‪ ،‬و یعبر عنه باالرتباط السببی‪.‬‬ ‫‪ .3‬بسبب الرضاع‪ ،‬والذی یعبر عنه باالرتباط الرضاعی‪.‬‬ ‫ا َ ْ‬ ‫وهذه الصناف یحرم التعرض لهن بالخطبه‪ ،‬والیحل الزواج بهن‪ ،‬لقوله {حرمت‬ ‫ا َْ‬ ‫ا ْ اْ‬ ‫َ َ اا‬ ‫اا ََ اا َ اا‬ ‫ََ ا ا اا‬ ‫عل ْیک ْم ام َهاتک ْم َو َب َناتک ْم َواخ َواتک ْم َوعماتک ْم َوخاالتک ْم َو َب َنات الخ َو َب َنات الخت‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫َ َ ا ََ اا‬ ‫ا اا‬ ‫َ َ ا ا‬ ‫َوام َهاتک ام الالتی ا ْرض ْع َنک ْم َواخ َواتک ْم م َن الرضاعه َوام َهات ن َسائک ْم َو َر َبائ ابک ام الالتی‬ ‫َ ْ َ َا ا َْ‬ ‫َْ‬ ‫ََ‬ ‫ََ ا‬ ‫ا‬ ‫ا ا ا‬ ‫فی حجورک ْم م ْن ن َسائک ام الالتی َدخل ات ْم بهن فان ل ْم تکونوا َدخل ات ْم بهن فال اج َن َاح عل ْیک ْم‬ ‫ْ اْ‬ ‫ََ ا َ ا‬ ‫َْ َ َ‬ ‫َ َ ا َْ َْ‬ ‫َوحالئل ا ْب َنائک ام الذ َین م ْن ا ْصالبک ْم َوان تج َم اعوا َب ْی َن الخ َت ْین اال َما قد َسلف ان الل َه‬ ‫َ َ َا‬ ‫کان غف ًورا َرح ًیما}( النساء‪ )23 :‬وهذا التشریع تناول المحارم من النساء علی الرجال ‪،‬‬ ‫بما کان من هذا التشریع تخطیط لنظام االسره من اجل ایجاد مساحه واسعه للعالقات‬ ‫االنسانیه بین الرجال والنساء‪.‬‬ ‫‪ .4‬والتعریض لخطبه المعتده ‪:‬وهی التی لم تنقض عدتها بعد مفارقه زوجها‪ ،‬سواء‬ ‫بالطالق‪ ،‬او بالوفاه‪ ،‬وقد حرم االسالم مصارحتها بالرغبه فی خطبتها خالل العده‪ ،‬او‬ ‫قد تکون حامل من زوجها الول وهی لتعلم فتکون خطبتها ال فائده منها‪ ،‬قال تعالی‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫{والمطلقات یتربصن بانفسهن ثالثه قروء}( البقره‪َ { )228 :‬والالئی َیئ ْس َن م َن ال َمحیض‬ ‫َ‬ ‫َ ا‬ ‫َ َ ا ََ َا َْ‬ ‫ا‬ ‫ْ ا َ ا َْْ‬ ‫م ْن ن َسائک ْم ان ْارت ْب ات ْم فعدت اهن ثالثه اش اه ٍر َوالالئی ل ْم َیحض َن َواوالت الح َمال ا َجل اهن‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َْ َ‬ ‫َ ا‬ ‫ان َیض ْع َن ح ْمل اهن (الطالق‪ )4 :‬وقال تعالی ‪َ { :‬والذ َین ای َت َوف ْون م ْنک ْم َو َیذ ارون ا ْز َو ًاجا‬ صفحه 202 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪201 /‬‬ ‫ً َ‬ ‫ً َ ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ََ ا‬ ‫َوصیه ل ْز َواجه ْم َم َتاعا الی ال َح ْول غ ْی َر اخ َراج فان خ َر ْج َن فال اج َن َاح عل ْیک ْم فی َما ف َعل َن‬ ‫ٍ‬ ‫َْا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ َْا‬ ‫وف َوالل اه عز ٌیز حک ٌیم}( البقره‪. )240 :‬‬ ‫فی انفسهن من معر ٍ‬ ‫‪ .5‬والکفار غیر الکتابیین‪ ،‬والنواصب‪ ،‬والزانیه المعانه والتی ال تتوب‪ ،‬وخطبه المراه علی‬ ‫ََ ٌ‬ ‫ٌ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫عمتها او خالتها‪ ،‬قال تعالی‪َ { :‬وال ت ْنک احوا ال امشرکات حتی ای ْومن َول َمه ام ْوم َنه خ ْی ٌر م ْن‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ َ َْ َ ا َ ا‬ ‫َ ٌ‬ ‫َ‬ ‫امشرک ٍه َول ْو اعج َب ْتک ْم َوال ت ْنک احوا ال امشرک َین حتی ای ْوم انوا َول َع ْبد ام ْوم ٌن خ ْی ٌر م ْن امشر ٍک َول ْو‬ ‫َْ َ ا ا َ َ ْ ا َ َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫ْ ا َ ْ َ‬ ‫اعج َبک ْم اولئک َیدعون الی النار َوالل اه َیدعو الی الجنه َوال َمغف َره باذنه َو ای َبی ان َایاته للناس‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫ل َعل اه ْم َی َتذک ارون}( البقره‪)221 :‬‬ ‫مواطن الکراهه فی الخطبه‬ ‫یکره نکاح ست وعشرین امراه‪ :‬العجوز‪ ،‬والحسناء فی منبت السوء‪ ،‬والعقیم‪ ،‬والکردیه‪،‬‬ ‫والسوداء اال النو بیه‪ ،‬والمه اال مع عدم وجود الطول و یکره ایضا نکاح سیئه الخلق‪ ،‬والسلیطه‪،‬‬ ‫ومن لیست بعفیفه‪ ،‬والصخابه‪ ،‬والوالیه‪ ،‬والخراجه‪ ،‬والمتبرجه‪ ،‬والحقود‪ ،‬والمستضعفه من اهل‬ ‫الخالف‪ ،‬والتی لیست بسدیده الرای‪ ،‬والتی لیست بقانعه‪ ،‬والذلیله فی اهلها العزیزه مع بعلها‪،‬‬ ‫و بنت امراه کانت زوجه ابیه اذا رزقت البنت بعد مفارقه ابیه لمها‪ ،‬والتی قبلته وربته و بنت التی‬ ‫قبلته‪ ،‬والتی زنی بامها او بنتها(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬الجزء‪ 38 :‬صفحه‪ )410 :‬والوعد من‬ ‫احد الطرفین لالخر‪ ،‬یعد احدهما صاحبه بالزواج و یسکت االخر اما المواعده من الطرفین حرام‬ ‫َ ْ َا ا َ ً‬ ‫ً‬ ‫{ َو َلک ْن َال ات َواع اد ا‬ ‫وهن سرا اال ان تقولوا ق ْوال َم ْع اروفا}( البقره‪ .)235 :‬یکره الزواج دواما ومتعه من‬ ‫علیها(الحر العاملی‪ ،‬محمد حسن‪،‬‬ ‫المراه الزانیه ای مشهوره بالزنا ولو بقرینه الحال‪ ،‬وان لم یثبت‬ ‫َ َْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫وسائل الشیعه االسالمیه‪ ،‬ج‪ 14‬ص ‪{ )0‬الزانی ال َی ْنک اح االزائیه ا ْو امشرکه َوالزان َیه ال َینکحها اال ز ٍان او‬ ‫ْ ٌ ا َ َ ََ ْ‬ ‫امشرک َوحر َم ذلک علی ال ام ْومن َین}( النور‪ ).3 :‬خطبه المحرمه بحج و بعمره وقت االحرام لقوله‪:‬‬ ‫المحرم ال ینکح وال ینکح وال یخطب(المحسنی‪ ،‬محمد اصف‪ ،‬معجم الحادیث المعتبره‪ -‬ج‪ 6‬ص ‪).278‬‬ ‫یکره للرجل التزو یج بامراه بعد عدتها ان صرح لها بالخطبه فیها(الحلی‪ -‬نجم الدین جعفر بن الحسن‬ صفحه 203 ‫‪ /202‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بن یحیی بن سعید‪ ،‬شرائع االسالم ‪ -‬ج‪ 2‬ص‪.).526‬یکره تزو یج الفاسق و یتا کد‬ ‫فی شارب الخمر(نفس‬ ‫المصدر)و یکره التزو یج بالمریضه والعاقر ‪.‬‬ ‫المبحث الثالث‪ :‬النظر فی الخطبه‪ ،‬حکمه‪ ،‬والحکمه منه‬ ‫اوال‪ :‬احکام النظر‪:‬‬ ‫النظر الی الجنس اﻵخر من قبل احد الجنسین تترتب علیه اثار عملیه عدیده‪ ،‬ومواقف سلوکیه‬ ‫متباینه‪ ،‬قد تودی الی اثاره الشهوه والوقوع فی الفتنه ‪ ،‬وقد وضع الدین االسالمی ضوابط لعالقه‬ ‫الرجل والمراه وخاصه الجنبیه ‪ ،‬درئا للفتنه وصیانه للقلوب والنفوس من اثار النظر المحرم‬ ‫َ ا َْ‬ ‫اا ا‬ ‫َ‬ ‫وهن َم َت ًاعا َف ْاس َا ال ا‬ ‫وعواقبه ‪ ،‬قال تعالی‪َ { :‬و ا َذا َس َا ْل ات ام ا‬ ‫وهن م ْن َو َ‬ ‫اب ذلک ْم اط َه ار لقلو بک ْم‬ ‫ج‬ ‫ح‬ ‫اء‬ ‫ر‬ ‫ٍ‬ ‫َو اق الو بهن}( الحزاب‪َ { )53 :‬و اق ْل ل ْل ام ْوم َنات َی ْغ اض ْض َن م ْن َا ْب َصارهن َو َی ْح َف ْظ َن اف ار َ‬ ‫وج اهن َوَال ای ْبدینَ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ا‬ ‫ْ ْ‬ ‫ز َین َت اهن اال َما ظ َه َر م ْن َها َول َیضر ْب َن بخ امرهن علی اج ایو بهن َوال ای ْبد َین ز َین َت اهن اال ل اب اعولتهن ا ْو َابائهن‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫ا ْو َاباء اب اعولتهن ا ْو ا ْب َنائهن ا ْو ا ْب َناء اب اعولتهن ا ْو اخ َوانهن ا ْو َبنی اخ َوانهن ا ْو َبنی اخ َواتهن ا ْو ن َسائهن‬ ‫َ‬ ‫َ ا‬ ‫َ َ ْ َ ا َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ََ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا ْو َما َملکت ا ْی َمان اهن او التابع َین غ ْیر اولی اال ْر َبه م َن الر َجال او الطفل الذ َین ل ْم َیظ َه اروا علی‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ع ْو َرات الن َساء َوال َیضر ْب َن با ْر اجلهن ل ای ْعل َم َما ایخف َین م ْن ز َینتهن َوتو ابوا الی الله َجم ًیعا ا ُّی َه‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ا اْ‬ ‫َ‬ ‫ال ام ْوم انون ل َعلک ْم تفل احون} (النور‪ )31 :‬عن الصادق علیه السالم‪ :‬کل ایه فی القران فی ذکر الفروج‬ ‫فهی من الزنا اال هذه اﻵیه فانها من النظر(الکاشانی ‪ ،‬محسن ‪ ،‬تفسیر الصافی‪ ،‬ج‪ )429 ،3‬وقال االمام‬ ‫فتنه»‪ (.‬الری‬ ‫جعفر الصادق× ‪« :‬النظره بعد النظره تزرع فی القلب الشهوه‪ ،‬وکفی بها لصاحبها‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫شهری‪ ،‬محمدی‪ ،‬میزان الحکمه‪ :‬الجزء‪ 4 :‬صفحه‪ )3292 :‬فی ر َوا َیه ابی الج اارود ع ْن ابی َج ْعف ٍر ×‪ :‬فی ق ْوله‪:‬‬ ‫َ ََ ْ َ َ َ ا َ ْ ا ْ ا َ ْ َ َا َ َ ا ْ َ‬ ‫اب الکف َو الس َو اار‪،‬‬ ‫« َو ال ای ْبد َین ز َین َت اهن اال ما ظهر منها» فهی الثیاب و الکحل و الخاتم و خض‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ا ََ ٌ‬ ‫ٌ ْ‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ٌ‬ ‫ٌ‬ ‫ََ ْ َ َ َ‬ ‫َو الز َینه ثالث‪ :‬ز َینه للناس َو ز َینه لل َم ْح َرم َو ز َینه للز ْوج‪ ،‬فاما ز َینه الناس فقد ذک ْرن ااه‪َ ،‬و اما ز َینه‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ ا‬ ‫َ ْ َ ْ َ ا‬ ‫ٌ‬ ‫ْ َ َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ال َم ْح َرم ف َم ْوض اع القال َده ف َما ف ْوق َها َو الد ْمل اج َو َما ادون اه َو الخلخال َو َما ا ْسفل م ْن اه َو اما ز َینه للز ْوج‬ ‫َ ْ َ ا ا ُّ‬ ‫فالج َسد کل اه(القمی‪ :‬علی بن ابراهیم‪ ،‬تفسیر‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ )101‬والنظر یودی فی اغلب الحیان الی الوقوع‬ صفحه 204 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪203 /‬‬ ‫فی شباک ابلیس فتعقب صاحبها الندامه والحسره‪ ،‬قال االمام جعفر الصادق×‪« :‬النظره سهم من‬ ‫سهام ابلیس مسموم‪ ،‬وکم من نظره اورثت حسره‬ ‫الجزء‪ 20 :‬صفحه‪:‬‬ ‫طو یله»‪ (.‬البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‬ ‫‪ )277‬والنظر قد یکون مقصودا و بشهوه فیکون احدی مقدمات الزنا‪ ،‬قال‬ ‫االمامان محمد الباقر وجعفر الصادق‪«× :‬ما من احد اال وهو یصیب حظا من الزنا‪ ،‬فزنا العینین‬ ‫النظر‪ ،‬وزنا الفم القبله‪ ،‬وزنا الیدین اللمس‪ ،‬صدق الفرج ذلک ام کذب»‪ .‬ولجل الحفاظ علی‬ ‫المجتمع من االنحراف واالبتذال والسقوط دعا االسالم المومنین والمومنات الی غض البصر‬ ‫ا‬ ‫نین َی اغ ُّضوا من ا َ‬ ‫وتجنب النظر الی الجنس اﻵخر ‪ ،‬قال تعالی‪ ( :‬اق ْل للموم َ‬ ‫بصارهم و َیحفظوا‬ ‫ْ ا ْ‬ ‫ا‬ ‫اف ار َ‬ ‫وجهم َوقل للمومنات َیغضض َن من ابصارهن و َیحفظن)( النور‪ )30 :‬وفی هذه اﻵیه امر الله‬ ‫تعالی الجنسین بغض البصر وامر المراه بالحجاب بتغطیه راسها ورقبتها‪ ،‬وحفظ مواضع الزینه‬ ‫ا‬ ‫اال ما ظهر منها کالوجه والکفین لنظر الجائز هو النظره االولی‪ ،‬قال رسول الله ‪( :‬ال تتبع النظره‬ ‫النظره)( الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن ‪ ،‬وسائل الشیعه‪ -‬ج ‪ 14‬ص‪ ،)140‬فلیس لک اال اول نظره"‪.‬‬ ‫ا‬ ‫والجمع بین الدله فی جواز النظر وحرمته یقید بجواز النظره االولی غیر المقصوده وغیر‬ ‫المتعمده‪ .‬ومعاوده النظر حرام (وال ینظر الرجل الی المراه الجنبیه اال مره من غیر معاوده)‬ ‫فالمراه فی فتره الخطو به تعتبر اجنبیه علی الخطیب لذا یراعی فیها الحدود الشرعیه‪ ،‬وقد‬ ‫استثنی منها النظر الی المراه التی یرید الزواج بها‪ ،‬وال ینظر الرجل الی الجنبیه اصال اال‬ ‫لضروره‪ ،‬و یجوز ان ینظر الی وجهها وکفیها علی کراهیه فیه مره وال یجوز معاوده النظر وکذا‬ ‫الحکم فی المراه‪ ،‬و یجوز عند الضروره کما اذا اراد الشهاده علیها‪ ،‬و یقتصر الناظر منها علی ما‬ ‫یضطر الی االطالع علیه کالطبیب اذا احتاجت المراه الیه للعالج ولو الی العوره دفعا‬ ‫للضرر(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ -‬الینابیع الفقهیه‪ -‬جزء‪ 19 :‬صفحه‪ .)469 :‬العمی کالبصیر فی حرمه نظر‬ ‫المراه الیه(الحکیم‪ ،‬محسن‪ ،‬مستمسک العروه الوثقی‪ ،‬الجزء‪ 14 :‬صفحه‪ )12 :‬و یجوز ان ینظر الی وجه امراه‬ ‫یرید نکاحها و ان لم یستاذنها و یختص الجواز بوجهها وکفیها‪ ،‬وله ان یکرر النظر الیها وان‬ ‫ینظرها قائمه وماشیه‪ ،‬وروی جواز ان ینظر الی شعرها ومحاسنها وجسدها من فوق‬ ‫الثیاب(مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬جزء‪ 19 :‬صفحه‪ ،)469 :‬وذلک الن المتعه مشترکه بین بین‬ صفحه 205 ‫‪ /204‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫الرجل والمراءه‪ ،‬ثم من اهم المور التی یتم االستمتاع بها البدن‪ ،‬وما هو علیه من الشکل‬ ‫والصفات التی ینشدها الناس‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬الحکمه من النظر‬ ‫ان ینظر کل طرف لالخر بصوره مباشره و یطلع الطرفان کال علی مالمح االخر و یقرر ما یریده‬ ‫و یرضی به رضا ذاتی عن قناعه لیرتفع الغرر والغش ‪ ،‬اما الدلیل علی مشروعیه النظر حدیث‬ ‫جابر بن عبد الله رض عن النبی (عن جابر ان النبی صلی الله علیه واله قال اذا خطب احدکم‬ ‫المراه فان استطاع ان ینظر الی ما یدعوه الی نکاحها فلیفعل قال فخطبت جار یه فکنت اتخبا لها‬ ‫حتی رایت منها ما دعانی الی نکاحها فتزوجتها)( الحلی‪ ،‬حسن بن یوسف‪ ،‬تذکره الفقهاء ج‪ 2 :‬ص‪)572 :‬‬ ‫‪ ،‬ومن طریق الخاصه روایه عبد الله بن سنان عن الصادق قلت له الرجل یریدان یتزوج المراه‬ ‫فینظر الی شعرها قال نعم انما یریدان یشتریها باغلی الثمن(السبزواری عبد العلی‪ ،‬مهذب الحکام فی‬ ‫ببان الحالل والحرام‪ :‬الجزء‪ 24 :‬صفحه‪ )33 :‬االطمئنان الی خلوا المراه من العیوب التی قد تنفر الرجل‬ ‫منها‪ ،‬وتبغضه فیها‪ .‬وتا کیدا للرغبه فی االقدام علی الخطبه‪ ،‬وقطع ای تردد یحتمل فی نفسه‬ ‫و یکون علی بینه من امره لقوله اذا خطب احدکم المراه فان استطاع ان ینظر الی ما یدعوه الی‬ ‫نکاحها فلیفعل قال‪ :‬اذا القی الله فی قلب المرء خطبه امراه ‪،‬فالباس ان ینظر الیها(الکاشانی‪ ،‬المال‬ ‫محسن‪ ،‬المحجه البیضاء‪ :‬الجزء‪ 3 :‬صفحه‪ )89 :‬وعلیه یجوز النظر الی وجه المراه التی یرید نکاحها‬ ‫ومعصمیها وشعرها ومحاسنها قاعده وقائمه وان یتاملها بدون تلذذ‪.‬‬ ‫وعنه‪ :‬فی جوابه عن سوال النظر الرجل الی المراه یرید تزو یجها فینظر الی شعرها ومحاسنها؟‬ ‫قال ال باس بذلک اذا لم یکن تلذذ(البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ :‬الجزء‪ 20 :‬صفحه‪ )33:‬کان‬ ‫اعمی‪ ،‬واال یکون بریبه وال تلذذ‪ ،‬ولحوط ان یبعث الیها امراه لتنظر الیها ثم تخبر بما راه منها‪،‬‬ ‫کما فعل ابو الحسن علیه السالم‪.‬‬ صفحه 206 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪205 /‬‬ ‫العدول عن الخطبه واحکامه‬ ‫الخطبه مجرد طلب الرجل الزواج بالمراه‪ ،‬فاذا وافقت المراه او اهلها فکانهم وعدوه‬ ‫باتمام الزواج وکان الخاطب وعدهم ایضا بالزواج وهذا الوعد قد یتحقق او ال یتحقق فال‬ ‫یحصل الزواج‪.‬‬ ‫اوال تعریف العدول‪:‬‬ ‫لغه‪ :‬عدل عن الشیء یعدل عدال ‪ ،‬وعدل الیه عدوال ‪ :‬رجع ومال ‪،‬وعدل عن الطریق مال عنه(ابن‬ ‫منظور‪ ،‬جمال الدین‪ ،‬لسان العرب ‪.)2841.،32،‬والعدول عن الخطبه یعنی‪ :‬تراجع احد الخطیبین نهائیا‬ ‫عن مشروع الزواج بالخطیب االخر والتوقف عن متابعه االجراءات المودیه الی اتمام العقد‬ ‫بینهما‪.‬‬ ‫اصطالحا‪ :‬عرفه فقهاء الجعفریه(الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه ص‪ )6.7‬بانه‬ ‫العدول من المعین الی الفضل‪ ،‬کالعدول من االفراد الی القفران‪ ،‬او هو العدول الی الفضل‬ ‫لمن علیه الدنی‪ .‬وعرف العدول عن الخطبه من‬ ‫المعاصر(العاملی‪ ،‬زین الدین‪ ،‬الروضه البهیه‬ ‫ج‪,2‬ص‪ )527‬یبانه تراجع طرفی الخطبه او احدهما بعد تمامها وحصول االیجاب والقبول فیها وانه‬ ‫التحلل من الوعد‪ ،‬الذی بین الطرفین بابرام عقد الزواج فی المستقبل باعتبار حق الخاطب‬ ‫والمخطو به فی الخطبه المقرر له قانونا وشرعا و یکون له الرجوع دون بیان السباب فی العدول‪.‬‬ ‫ثانیا‪ :‬جواز العدول عن الخطبه شرعا‬ ‫اتفق علماء الحنفیه والشافعیه والحنابله والجعفریه(مجله کلیه العلوم والقانون والسیاسه‪ ،‬العدول عن الخطبه‬ ‫واثره فی استرداد الهدایا والمهر (دراسه مقارنه بین الشریعه والقانون) م‪.‬د‪ .‬نشوان زکی سلیمان\محمد خلیل عبد‬ ‫الکریم\جامعه الموصل \ کلیه الحقوق) علی اجازه العدول عن الخطبه باعتبارها وعد غیر ملزم وان‬ ‫العدول عنها حقا لکل من الطرفین‪ ،‬باعتبار ان الخطبه اتفاق رضائی ومقدمه من مقدمات الزواج‬ ‫وان القول بخالف ذلک یجعل من الخطبه عقد ملزم وان الزواج عالقه شخصیه ال سبیل لقامتها‬ صفحه 207 ‫‪ /206‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫بدو رضا اطرافها انفسهم وحریه الزواج من الحریات العامه لکل انسان‪ ,‬لذلک یرون ان لکل من‬ ‫طرفی الخطبه العدول عنها سواء هناک مبرر لو بدون مبرر‪.‬‬ ‫ثالثا‪ :‬حکم المهر عند العدول فی الخطبه‬ ‫اجمع الفقهاء علی ان الخطبه اذا انتهت بالعدول قبل العقد وکان الخاطب قد ادی المهر کامال‬ ‫او جزء منه الی المخطو به لولیها بعلمها‪ ،‬یکون له باسترداد عین مال ما اداه اذا کان قائما لبدل‬ ‫مثله او قیمته لذا هلک او استهلک‪ ،‬والسبب هو ان المراه تستحق نصف المهر بالعقد والنصف‬ ‫االخر بالدخول‪ .‬او عنما یعقد علیها بالزواج‪ ،‬وال فرق فی ذلک بین الخاطب والمخطو به لعدم‬ ‫تعلق حق المخطو به به‪ .‬لنها لم تعد زوجه‪ ،‬والخطبه وعد بالزواج‪ ،‬فحکم المهر عندها فی هذه‬ ‫الحاله یعتبر ودیعه وحکمه حکم الودیعه لذا یجب علیها رده‪.‬‬ ‫الماده ‪ :1‬ان الزواج اسم للعقد الذی ینشا عنه العالقه الزوجیه الخاصه بین الرجل والمراه‪.‬‬ ‫الماده ‪ :2‬خطبه الرجل للمراه المجرده من العقد ال تلزمها بالزواج منه‪ ،‬ومثلها العد به‪ ،‬وقبض‬ ‫المهر‪ ،‬وقبول مقداره‪ ،‬وتبادل الهدایا‪.‬‬ ‫الماده ‪ 3‬ا‪ :‬اذا عدل احد الطرفین عن الرغبه فی الزواج فللخاطب ان یسترد المهر الذی اداه او‬ ‫قیمته یوم تلفه ان تعذر رد عینه‪.‬‬ ‫الماده ‪3‬ب‪ :‬اذا اشترت المخطو به بمقدار مهرها او بعضه جهاز او تصرفت فیه علی نحو الهبه‬ ‫والصدقه والتبرع ثم عد لحدهما عن الرغبه فی الزواج فعلیها رد المهر بحاله الفعلی ان کان‬ ‫نقدا فنقد او کان عین فعینی او المرجوع منهما اال ان یتصالحا علی غیر ذلک‪ .‬والصلح سید‬ ‫االحکام‪.‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ا‪ :‬اذا عدلت المخطو به او الخاطب نفسه عن الرغبه فی الزواج تسترد الهدایا المعلقه‬ ‫والمقیده باستخدامها فی مراسیم الزواج والحیاه الزوجیه‪.‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ب‪ :‬اما اذا کانت غیر مقیده بمراسم الزواج والحیاه الزوجیه بل منجزه ال تسترد مع‬ ‫تصرف المخطو به الموهوب لها فی العین الموهو به تصرفا ناقال او متلفا‪.‬‬ صفحه 208 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪207 /‬‬ ‫الماده ‪ 4‬ج‪ :‬یستثنی من البند السابق ما‬ ‫اذا کان بین الخاطب والمخطو به صله قرابه(ال عصفور‪،‬‬ ‫محسن ‪ ،‬احکام الحوال الشخصیه ‪-‬علی ضوء الفقه الجعفری‪ ،‬ص‪( ،)2‬ای تکون الهدیه الزمه)‪.‬‬ ‫اولیاء العقد‬ ‫تعببن الوالیه فی الزواج‪:‬‬ ‫ال والیه فی عقد النکاح لغیر الب والجد لالب و ان عال والمولی والوصی والحاکم‪ .‬وهل‬ ‫یشترط فی والیه الجد بقاء الب قیل نعم مصیرا الی روایه ال تخلو من ضعف والوجه انه ال‬ ‫یشترط‪ {.‬فانکحوهن باذن اهلهن}( النساء ‪ )25 :‬وقال ’النکاح اال بولی(الحلی‪ ،‬الحسن بن یوسف بن‬ ‫المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء ‪ -‬ط القدیمه‪ ،‬الجزء ‪ 2 :‬صفحه ‪).599 :‬‬ ‫وتثبت والیه الب والجد لالب علی الصغیره و ان ذهبت بکارتها بوطء او غیره وال خیار لها بعد‬ ‫بلوغها علی اشهر الروایتین وکذا لو زوج الب او الجد الولد الصغیر لزمه العقد وال خیار له مع‬ ‫بلوغه ورشده علی الشهر‪.‬‬ ‫وهل یثبت والیتهما علی البکر الرشیده فیه روایات اظهرها سقوط الوالیه عنها وثبوت الوالیه‬ ‫لنفسها فی الدائم والمنقطع‪.‬ولو زوجها احدهما لم یمض عقده اال برضاها ومن الصحاب من‬ ‫اذن لها فی الدائم دون المنقطع ومنهم من عکس ومنهم من اسقط امرها معهما فیهما وفیه روایه‬ ‫اخری داله علی شرکتهما فی الوالیه حتی ال یجوز لهما ان ینفردا عنها بالعقد‪.‬ال یجوز للصغیره‬ ‫العقد علی نفسها اال باذن الب والجد(الحلی‪ ،‬یحیی بن سعید‪ ،‬شرائع االسالم فی مسائل الحالل والحرام‪،‬‬ ‫الجزء‪ 2 :‬صفحه‪ ، )220 :‬وال یجوز للبالغه البکر غیر الرشیده ان تجری العقد اال باذنهما‪ ،‬فان‬ ‫عقدت بغیر اذنهما خالفت ا‬ ‫السنه‪ ،‬وکان العقد موقوفا علی امضائهما‪ .‬قال االمام الصادق ×‪« :‬ال‬ ‫تزوج ذوات اﻵباء من البکار اال باذن ابائهن»‪ (.‬الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬تهذیب االحکام ‪)379 :7‬‬ ‫فلالب والجد والیه علی الصغیره والبالغه غیر الرشیده‪ ،‬فهما اعرف منها وقد ترجح والیه الجد‬ ‫علی والیه الب‪ ،‬و ان سبق الب الی العقد لم یکن للجد اعتراض علیه‪ .‬و اذا سبق احدهما الی‬ ‫العقد لم یکن لالخر فسخه‪ (.‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ :‬الجزء‪ 18 :‬صفحه‪ )62 :‬وتسقط الوالیه‬ صفحه 209 ‫‪ /208‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫فی حاله منعهما البنت البالغه الرشیده من الزواج بالکفاء‪ ،‬فلها الحق ان تجری العقد بغیر اذن‬ ‫منهما‪ ،‬ولم یکن لهما وتسقط الوالیه فی حاله منعهم البنت البالغه الرشیده من الزواج بالکفاء‪،‬‬ ‫فلها الحق ان تجری العقد بغیر اذن منهما‪ ،‬ولم یکن لهما‪ ،‬الفسخ‪ .‬وال والیه لحد علی غیر‬ ‫الباکر‪ ،‬ولکن یستحب لها ان تعقد باذنهما‪ ،‬واستشاره الب او الجد وطلب اذنهما من القضایا‬ ‫المحببه لدی الشریعه ولدی العرف لن الزواج هو تعمیق للعالقات االجتماعیه بینا لزوج‬ ‫والزوجه وارحامهما‪ ،‬فلیس من الحصافه ان تتزوج المراه دون اذن من ابیها او جدها او کلیهما‪،‬‬ ‫ا‬ ‫وکذا الحال فی الرجل‪ .‬سئل االمام الصادق‪ × :‬عن زواج غیر الباکر‪ (،‬الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال‬ ‫یحضره الفقیه ج ‪ :3‬ص ‪ )397‬فقال‪ :‬هی املک بنفسها‪ ،‬تولی امرها من شاءت اذا کان کفوا بعد ان‬ ‫تکون قد نکحت زوجا قبل ذلک‪ ،‬و یجوز للباکر العقد علی نفسها فی حاله غیبه ولیها‬ ‫عنها(الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال یحضره الفقیه‪ ، )397 :3 ،‬والغیبه هنا هی الغیبه الطو یله التی ینقطع‬ ‫بها االتصال بین البنت وابیها او جدها بحیث ال تستطیع االستئذان‪ ،‬ومثال ذلک‪ ،‬سفر الولی الی‬ ‫خارج البالد‪ ،‬او فقده‪ ،‬فلیس من العقل ان تنتظر الفتاه ولیها المجهول الحال فتره زمنیه تضر‬ ‫بحالها وهی بحاجه الی الزواج‪.‬‬ صفحه 210 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪209 /‬‬ ‫الخاتمه والنتائج‬ ‫‪ .1‬الخطبه مشروعه فی الفقه ومستحسنه‪ ،‬لما تتیح من التروی والتبین مما یودی الی توفیر‬ ‫قدر ا کبر من االنسجام والتفاهم بین الزوجین‪ ،‬واطالع احدهما علی االخر قبل‬ ‫الزواج‪ .‬وهی مشروعه کتابا وسنه‪.‬‬ ‫‪ .2‬اختیار الزوجه الصالحه یکون علی اساس الدین بالدرجه االولی‪ ،‬والجمال والحسب‪.‬‬ ‫‪ .3‬علی الولی ان ال یزوج کریمته اال لذی الدین واالخالق‪ ،‬حتی یحسن معاشرتها‪ ،‬فانه‬ ‫ان احبها ا کرمها وان ابغضها لم یظلمها‪.‬‬ ‫‪ .4‬ال تجوز خطبه المراه اال ان تکون خالیه من الموانع الشرعیه التی تمنع زواجه منها‬ ‫والثانی اال تکون مخطو به لرجل غیره اال ان یترک خطبته‪.‬‬ ‫‪ .5‬یکره الزواج من امراه زانیه او متولده من زنا‪ ،‬او فی نسبها من یعاب علیه لقوله اختاروا‬ ‫لنطفکم فان العرق دساس‬ ‫‪ .6‬للرجل جواز النظر الی من یرید خطبتها‪ ،‬ولکن ضمن الحدود التی حددها الشرع‬ ‫کذلک یجوز للمراه ان تنظر الی الرجل بنفس الضوابط حتی یرتفع الغرر‪.‬‬ ‫‪ .7‬الخطبه وعد بالزواج‪ ،‬والتعامل مع المخطو به کالتعامل مع االجنبیه‪.‬‬ ‫‪ .8‬وال یجوز الخروج مع الخطیب وال الخلوه معه اال بمحرم‪.‬‬ ‫‪ .9‬من اداب الخطبه ومقدماتها صاله رکعتین والدعاء بالماثور‪.‬‬ ‫‪ .10‬ال یجوز اکراه البنت علی الزواج‪ ،‬ولیکون ذلک اال عن رضا منها‪.‬‬ ‫‪ .11‬ال نکاح للبنت الباکر اال بولی‪ ،‬والولی هنا االب او الجد لالب‪ ،‬وال والیه لالب علی‬ ‫الشیب‪.‬‬ ‫‪ .12‬یجوز العدول عن الخطبه قبل العقد والیلتم علی الخطیب شیء لنه مجرد وعد‪.‬‬ ‫‪ .13‬العدول بعد اجراء العقد الشرعی یعتبر طالق‪ ،‬وحکمه حکم الطالق قبل الدخول‬ ‫‪ .14‬سماع صوت المراه الجنبیه جائز من قبل الرجال ولکن من غیر تلذذ ومع الحجاب‪،‬‬ ‫وقد دلت السیره علی جوازه‪ ،‬فرسول الله ’ ـ کما هو متواتر ـ کان یسمع صوت النساء‪،‬‬ صفحه 211 ‫‪ /210‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫وکن یسالنه عن شوون الدین‪ ،‬وقد اشتهر ان الزهراء ÷ خطبتها فی المسجد النبوی‬ ‫الشریف ومعارضتها لبی بکر وعمر فی خصوص الخالفه‪ ،‬وفدک‪.‬‬ ‫‪ .15‬و یکره السالم علی الشابه وسماع صوتها‪ .‬ال باس بسماع صوت الجنبیه‪ ،‬ما لم یکن‬ ‫تلذذ وال ریبه‪ ،‬من غیر فرق بین العمی والبصیر‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ .16‬یحرم مصافحه المراه الجنبیه مباشره‪ ،‬و یجوز من وراء الثیاب بان یکون عازال بین‬ ‫الیدین بشرط اال یغمز کفها‪ ،‬فان غمز الکف من المحرمات‪ ،‬قال االمام الصادق‪× :‬‬ ‫«ال یحل للرجل ان یصافح المراه اال امراه یحرم علیه ان یتزوجها‪ :‬اخت او بنت او‬ ‫ا‬ ‫ُّ‬ ‫عمه او خاله او ابنه اخت او نحوها‪ ،‬فاما المراه التی یحل له ان یتزوجها فال یصافحها‬ ‫اال من وراء الثوب وال یغمز کفها"‪ .‬فالمصافحه حرام بین الرجل والمراه‪ ،‬و یمکن‬ ‫لالنسان الذی یعیش فی اوساط االختالط او فی مجتمعات غیر اسالمیه ان یصافح من‬ ‫وراء الثیاب دفعا للحرج الذی یوجهه‪ ،‬کما فعل النبی ’ عند مبایعه النساء‪.‬‬ ‫ُّ‬ ‫‪ .17‬حرم االسالم االختالء بالمراه الجنبیه التی یحل له ان یتزوجها‪ ،‬قال رسول الله‪« ’:‬ال‬ ‫یخلون رجل بامراه‪ ،‬فان ثالثهما الشیطان"‪ .‬والمحرم من السماع هو السماع الموجب‬ ‫للذه والفتنه‪ .‬ولذا حرم االسالم علی المراه ترقیق القول وتلیین الکالم بالصوره التی‬ ‫معان مثیره‪ ،‬فال بد ان‬ ‫تثیر الرجال‪ ،‬او یکون الکالم بنفسه مودیا لالثاره الحتوائه علی ٍ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫یکون الکالم مستقیما بریئا من الریبه موافقا للدین‪ .‬قال تعالی‪ :‬فال تخضع َن بالقول‬ ‫َ َ ٌ ا َ َ ً‬ ‫َف َی َ‬ ‫وال م ا‬ ‫عروفا‪.‬‬ ‫طم َع الذی فی قلبه مرض وقلن ق‬ ‫‪ .18‬وقال االمام جعفر الصادق ×‪« :‬فیما اخذ رسول الله البیعه علی النساء ‪ ...‬وال یقعدن‬ ‫خال من الناس فی موضع‬ ‫مع الرجال فی الخالء‪ .‬واالختالء یعنی االنفراد فی مکان ٍ‬ ‫واحد ال یصله احد مع عدم المن من الفساد‪ ،‬لن االختالء یودی الشهوه وتیسیر‬ ‫مقدمات االنحراف‪ ،‬وقد اعتاد البعض علی ترک الخ مع الزوجه او ابن الخ مع زوجه‬ ‫ا‬ ‫العم او ما شابه ذلک‪ ،‬وهو من االمور التی حرمتها الشریعه اال فی حاالت الضروره‬ ‫القصوی‪.‬‬ صفحه 212 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪211 /‬‬ ‫‪ .19‬عدم جواز الخلوه بالجنبیه‪ ،‬وهی کثیره‪ ،‬وفی بعضها التعلیل بان ثالثهما الشیطان‪.‬‬ ‫وتقریب االستدالل بها انها تدل علی حرمه الخلوه من جهه ان الشیطان فی تلک‬ ‫الحاله ثالثهما و یهیج القوه الشهو یه‪،‬‬ ‫‪ .20‬اوجب االسالم االستئذان فی حاله دخول الرجل علی المراه‪ ،‬قال االمام الصادق×‪:‬‬ ‫«نهی رسول الله ان یدخل الرجال علی النساء اال باذنهن»‪ .‬وفی روایه (ان یدخل‬ ‫داخل علی النساء اال باذن اولیائهن)‪ .‬فاالستئذان واجب‪ ،‬وهو حق شخصی للمراه من‬ ‫ا‬ ‫جهه‪ ،‬وهو یحول عن الوقوع فیما هو حرام علی الرجال من جهه اخری‪ ،‬فطلب االذن‬ ‫یتیح للمراه الفرصه الرتداء حجابها‪ ،‬و بذلک یتجنب الرجل النظره المحرمه‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪ .21‬ال سلطه للخاطب علی مخطو بته‪ ،‬حیث ان الخطبه مجرد وعد ال یترتب علیه اثر من‬ ‫الناحیه الشرعیه‪ ،‬وانه یعد اجنبیا علیها وتترتب علیه احکام التعامل مع الجنبیه‪ ،‬من‬ ‫حیث الحجا والتحدث والنظر والخلوه والخروج‪.‬‬ ‫‪ .22‬یجوز العدول عن الخطبه لنها وعد ال یترتب علیه اثر‪.‬‬ صفحه 213 ‫‪ /212‬دوفصلنامه پژوهشهای فقهی‪ -‬حقوقی‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬پاییز‪ ،‬زمستان ‪)1400‬‬ ‫المصادر‬ ‫‪ -1‬القران الکریم ‪.‬‬ ‫‪ -2‬ال عصفور‪ ،‬محسن‪ ،‬احکام الحوال الشخصیه علی فقه االمامیه‪.‬‬ ‫‪ -3‬البحرانی‪ ،‬یوسف بن احمد‪ ،‬الحدائق الناضره‪ ،‬موسسه النشر االسالمی التابعه لجماعه المدرسین‪.‬‬ ‫قم‪.‬‬ ‫‪ -4‬البروجردی‪ ،‬حسین‪ ،‬جامع احادیث الشیعه‪ ،‬قم تاریخ الطبع‪ 1373 :‬ه ش ‪ 1415 -‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -5‬بن منظور‪ ،‬جمال الدین‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬دار احیاء التراث العربی‪ ،‬موسسه التاریخ العربی‪ ،‬ط الثانیه‪،‬‬ ‫بیروت‪ ،‬لبنان‪.‬‬ ‫‪ -6‬الجواهری‪ ،‬محمد حسن‪ ،‬جواهر الکالم‪ ،‬فی شرح شرائع االسالم‪ ،‬دار احیاء التراث‪ ،‬بیروت ‪-7‬‬ ‫‪.1362‬‬ ‫‪ -7‬الحر العاملی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬وسائل الشیعه دار احیاء التراث‪ ،‬بیروت‪ 1410-1382،‬م‪.‬‬ ‫‪ -8‬الحلی ‪ ،‬الحسن بن یوسف ‪،‬موسسه ال البیت ع الحیاء التراث ‪،‬قم ‪ 1414،‬ه ‪. 1372-‬‬ ‫‪ -9‬الحلی‪ ،‬الحسن بن المطهر‪ ،‬تذکره الفقهاء‪ ،‬الطبعه‪ :‬الولی‪ ،1414 :‬قم‪ :‬موسسه ال البیت ^ الحیاء‬ ‫التراث‪.‬‬ ‫‪ -10‬الحلی‪ ،‬جعفر بن الحسن بن یحیی‪ ،‬شرائع االسالم‪ ،‬انتشارات استقالل‪ ،‬ط السادسه‪ 1383-‬ش‪.‬‬ ‫‪ -11‬الحلی‪ ،‬محمد بن الحسن بن یوسف بن المطهر‪ ،‬ایضاح الفوائد‪ ،‬ط‪ 1387 ،1‬ه‪.‬‬ ‫‪ -12‬الراغب‪ ،‬الحسین بن محمد‪ ،‬المفردات فی غریب القران دار القلم‪ ،‬بیروت‪ -‬ط‪ -‬الولی ‪1412‬ه‬ ‫‪ -13‬الری شهری‪ ،‬محمدی‪ ،‬میزان الحکمه‪ ،‬ط الولی‪ ،‬دار الحدیث‪1422 ،‬ه – ‪ 2001‬م‪.‬‬ ‫‪ -14‬السبزواری‪ ،‬عبد العلی‪ ،‬مهذب االحکام‪ ،‬فی بیان الحالل والحرام‪ ،‬دار التفسیر‪.‬‬ ‫‪ -15‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬اخالق القران‪ ،‬ط ‪ 1428 -3‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -16‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬االمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل ‪ ،‬مدرسه االمام علی (ع)‪ ،‬قم ‪ 1379‬ه‪.‬‬ ‫ش_ ط‬ ‫‪ -17‬الشیرازی‪ ،‬مکارم ناصر‪ ،‬موسوعه الفقه االسالمی المقارن‪ ،‬ج‪ 2‬ص‪.295‬‬ ‫‪ -18‬الصدوق‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬من ال یحضره الفقیه انتشارات جامعه المدرسین ط_‪2‬قم‪ 1413 ،‬ق‪.‬‬ ‫‪ -19‬الطباطبائی ‪ ،‬علی ‪،‬ریاض المسائل ‪.‬‬ ‫‪ -20‬الطباطبائی الحکیم‪ ،‬محسن‪ ،‬مستمسک العروه الوثقی‪ ،‬دار احیاء التراث العربی _ ‪ 1391‬ه‪.‬‬ ‫‪ -21‬الطباطبائی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬المیزان‪ ،‬منشورات اسماعیلیان‪ ،‬المطبعه اسماعیلیان‪.‬‬ صفحه 214 ‫دراسه احکام الخطبه فی الفقه االمامی‪213 /‬‬ ‫‪ -22‬الطبرسی‪ ،‬الحسن بن الفضل‪ ،‬مکارم االخالق‪ ،‬موسسه االعلمی للمطبوعات‪ ،‬غیر مصححه‪.‬‬ ‫‪ -23‬الطبرسی‪ ،‬الفضل بن الحسن‪ ،‬مجمع البیان‪ ،‬ط‪ / 1‬موسسه االعلمی للمطبوعات‪ ،‬بیروت ‪-19995‬‬ ‫‪.1415‬‬ ‫‪ -24‬الطوسی‪ ،‬محمد بن الحسن‪ ،‬المبسوط فی فقه االمامیه‪ ،‬طهران ط‪-‬الثالثه ‪ 1387‬ق‪.‬‬ ‫‪ -25‬العاملی‪ ،‬زین الدین‪ ،‬الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه ط‪ ،‬الولی والثانیه‪.1398-1386 ،‬‬ ‫‪ -26‬العاملی‪ ،‬محمد حسین‪ ،‬الزبده الفقهیه‪ ،‬دار الفقه للطباعه والنشر‪ ،‬الطبعه الرابعه‪1427 -‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -27‬العطیه ‪،‬مروان ‪ ،‬معجم المعانی عربی‪ ،‬نسخه الکترونیه علی االنترنت‪.‬‬ ‫‪ -28‬القمی‪ ،‬محمد بن علی‪ ،‬ثواب االعمال‪ ،‬دار الشریف الرضی‪ ،‬ط الثانیه‪.1406-‬‬ ‫‪ -29‬الکاشانی‪ ،‬فتح الله‪ ،‬زبده التفاسیر‪ ،‬موسسه دار المعارف االسالمیه‪ ،‬غیر مصححه‪.‬‬ ‫‪ -30‬الکاشانی‪ ،‬محمد بن مرتضی‪ ،‬المحجه البیضاء‪ ،‬منشورات موسسه االعلمی; الطبعه‪ :‬الثانیه ‪.1983‬‬ ‫‪ -31‬کاشف الغطاء ‪ ،‬حسن ‪ ،‬انوار الفقاهه ‪.‬‬ ‫‪ -32‬الکلینی‪ ،‬محمد بن یعقوب‪ ،‬الکافی‪ ،‬دار الحدیث‪ ،1387 ،‬محل نشر‪ ،‬قم‪ 1387 ،‬ش‪ ،‬ط اولی غیر‬ ‫مصححه‪.‬‬ ‫‪ -33‬لطریحی‪ ،‬فخر الدین‪ ،‬مجمع البحر ین‪ ،‬موسسه التاریخ العربی‪ ،‬الطبعه الولی ‪ 1428،‬ه – ‪ 2007‬م‪.‬‬ ‫‪ -34‬المامقانی‪ ،‬عبد الله‪ ،‬مراه الکمال‪ ،‬دار االمیره ; الطبعه‪ :‬االولی ‪.2005‬‬ ‫‪ -35‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬بحار االنوار‪ ،‬بیروت‪ 1403 ،‬ه‪ ،‬موسسه الوفاء‪.‬‬ ‫‪ -36‬المجلسی‪ ،‬محمد باقر‪ ،‬مراه العقول‪ ،‬دار الکتب االسالمیه ‪ -‬ط الثانیه‪ 1404 ،‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -37‬محسنی‪ ،‬محمد اصف‪ ،‬الناشر ادیان‪ ،‬قم –ایران‪ ،‬ط‪ ،‬اولی‪ 1434 ،‬ه‪ .‬ق‪.‬‬ ‫‪ -38‬مروارید‪ ،‬علی اصغر‪ ،‬الینابیع الفقهیه‪ ،‬دار التراث‪ ،‬الدار االسالمیه‪ ،‬بیروت ‪ 1434- 1410-‬ه ق‪.‬‬ ‫‪ -39‬المشکینی‪ ،‬علی‪ ،‬مصطلحات الفقه‪ - .‬انتشارات الهادی‪ ،‬ط‪ -‬الثالثه‪.‬‬ ‫‪ -40‬مغنیه‪ ،‬محمد جواد‪ ،‬الفقه علی المذاهب الخمسه‪ ،‬بیروت ‪.1984‬‬ ‫‪ -41‬النراقی‪ ،‬المولی احمد‪ ،‬مستند الشیعه‪ ،‬موسسه ال البیت علیهم السالم الحیاء التراث ـ قم‪ ،‬غیر‬ ‫مصححه‪.‬‬ ‫‪ -42‬نشوان زکی نسلیمان\محمد خلیل عبد الکریم‪ ،‬مجله کلیه العلوم والقانون والسیاسه‪ ،‬العدول عن‬ ‫الخطبه واثره فی استرداد الهدایا والمهر (دراسه مقارنه بین الشریعه والقانون)‪ ،‬جامعه الموصل‪ ،‬کلیه‬ ‫الحقوق‪.‬‬ صفحه 215

آخرین شماره های دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research

دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research 4

دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research 4

شماره : 4
تاریخ : 1402/06/01
دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research 3

دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research 3

شماره : 3
تاریخ : 1401/12/01
دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research 2

دو فصلنامه Jurisprudential and Legal research 2

شماره : 2
تاریخ : 1401/06/01
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!