ماهنامه سرند شماره 30
ماهنامه سرند شماره 30
سرند
سرند تالشی است جهت نقد اندیشه و رفتار جامعه ایران
رو به میهن
درباره ی تولید ملی در ایران
(قسمت اول)
نقطهی پایانی بر یک اغاز
نگاهی به زندگی پریرخ دادستان
چهره ی ماندگار روانشناسی ایران
قسمت دوم
گالویزی با قدرت یا کلنجار با فرهنگ غالب؟
دو راهی در مسیر کنشگران محیط زیست
قسمت دوم
نوروز در گذر زمان
دربارهی جشن نوروز
قسمت دوم
ماهنامهی تحلیلی مسایل ایران /سال چهارم /فروردین 32 / 1397صفحه صفحه 1
هبانمخدا وندجانوخرد
ماهناهمسرند
سرند تالشی است جهت نقد اندیشه و رفتار جامعهی ایران
اینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن ،اینه شکستن خطاست
ماهنامه ی تحلیلی مسائل ایران
سال چهارم /شماره ی سی ام /فروردین ماه 97
مدیرمسئول و سردبیر :سپهر ساغری
مشاور سردبیر :یلدا دنیایی مبرز
همکاران این شماره:
طراح جلد :رویا رسولی
منبع تصویر :کارخانه ساخت و تعمیر قطعات لوکوموتیو www.asriran.com
یلدا دنیایی مربز ،پویا اشکانی ،صفورا صادقی ،علی صدوقی ،حسین پاکروان و خرسو فربد
غیرقابل فروش
سرند رایگان است و رایگان خواهد ماند
نشانی سایت ماهنامه:
www.sarandmonthly.com
ماهنامه سرند را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
Sarandmonthly
مردم شاید کلامت شام را بشنوند ،ولی ان ها
طرز نگرش شام را احساس می کنند.
جان کالوین مکسول
نویسنده و سخرنان امریکایی
1 صفحه 2
ان چه در این شماره می خوانید:
سخن اغازین
امیدواران3...........................................................................
درباره ی تعارف در فرهنگ ایرانی
رویداد
هیچ کدام از این بدکاران منی دانند26..................................
به مناسبت 6فروردین زادروز زرتشت پیامرب
جامعه
نقطه ی پایانی بر یک اغاز6.............................................
نگاهی به زندگی پریرخ دادستان ،چهره ی ماندگار روانشناسی
ایران (قسمت دوم)
طنز
در جستجوی هویت27...........................................................
اندر حکایت بحران هویت در ایران
گالویزی با قدرت یا کلنجار با فرهنگ غالب؟10.............
دو راهی در مسیر کنشگران محیط زیست (قسمت دوم)
رو به میهن14................................................................
درباره ی تولید ملی در ایران (قسمت اول)
سخن پایانی
در این هنگام بر پای خاسته بودم28...............................
به مناسبت 20فروردین زادروز فریدون جنیدی
اگهی
پیشنهاد
در جستجوی توسعه19..............................................
اگهی ها29...........................................................................................
معرفی کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اثر محمود رسیع القلم
فرهنگ و هنر
نوروز در گذر زمان20............................................................
درباره ی جشن نوروز (قسمت دوم)
رهایی از دام سنت24............................................................
درباره ی عادت به سنن نوروزی و رضورت بازاندیشی
منبع تصویر:
اصفهان ،میدان نقش جهان
Category Iran
www.wallpaperswide.com
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
2 صفحه 3
س
خن
ا
غازی
ن
منبع تصویر:
تعارف ظریف و بان کی مون به دکرت روحانی
www.gilnegah.ir
یکی از هنجارهای رایج در جامعه ما تعارف کردن است .تعارف کردن همواره نشانه
صمیمیت و یکرنگی افراد با یکدیگر به شامر می رود تا جایی که در بسیاری از موارد
تعارف نکردن امری مذموم و خودخواهانه به شامر می رود و طبق قانونی نانوشته از
افراد انتظار می رود در رشایط مشخصی به یکدیگر تعارف کنند .از این جهت تعارف
بیش از ان که یک انتخاب شخصی باشد یک الزام و اجبار اجتامعی است.
خورشیدنام ،عباس ،درباره ی تعارف ،برگ فرهنگ ،پاییز و زمستان ،1389دوره جدید ،شماره ،22ص 183
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
3 صفحه 4
سخن اغازین
امیدواران
درباره ی تعارف در فرهنگ ایرانی
سپهر ساغری
"صد سال به از این سال ها ...سال خوبی داشته باشیم .دخترتون
عروس کنید .اقازاده رو داماد کنید .ان شاهلل سال سالمتی باشه
"...همه ما کم و بیش با چنین عباراتی اشنایی داریم .تعارف
های پی در پی و ارزوهای زیبا برای طرف مقابل جز الینفک
روابط اجتماعی ما ایرانیان است .از قربانت شوم های متوالی،
بوسه های پی در پی و در اغوش کشیدن هایی که گویی هرچه
محکم تر باشد ثوابش بیشتر است تا ارزوی بهترین ها را داشتن!
براستی چه میزان از این تعارفات جنبه حقیقی دارند؟ از طرفی
چرا این امیدواری و ارزوهای زیبا به نتیجه نمی رسد؟ ایا سقوط
هواپیما ،زلزله و تخریب گسترده شهر و روستا ،غرق شدن کشتی
و ...با عوامل انسانی ارتباطی ندارد؟ با این اوصاف حاضریم بجای
تکیه بر حرف ،وارد میدان عمل شویم؟ در این مجال ضمن نقد
تعارفات معمول دید و بازدیدهای نوروزی به اهمیت عملگرایی و
انجام اقدامی عینی می پردازیم.
دو همزاد :تعارف و فقدان عملگرایی
فرهنگ به مجموعه ای از باورها ،سنت ها ،ارزش ها ،هنجارها و
استنباط های عمومی یک جامعه اطالق می شود 1.طبعا ریشه
یابی مورد به مورد اجزای سازنده ی یک فرهنگ در این مجال
نمی گنجد اما خروجی ان می تواند محل توجه قرار گیرد .به
عنوان نمونه این ضرب المثل اشنا را در نظر بگیرید« :دیگی
که برای من نمی جوشه می خوام سر س...گ توش بجوشه».
وقتی چنین استنباطی در یک جامعه عمومیت پیدا کرده و به
تلقی جمعی بدل می گردد در ان هنگام می توان گفت چنین
اجتماعی نگاه جمعی ندارد و منافع فردی برای او بر منافع جمعی
ارجح است .چنین دیدگاهی هرگونه رفتار را بر اساس سود و
زیان شخصی می سنجد و نفع جمعی در حاشیه قرار می گیرد.
به این ترتیب جای تعجب ندارد که در جوامع توسعه نیافته چون
کشور خودمان سبک زندگی ،اعم از انتخاب شغل ،تفریحات و ...
کامال بر مبنای لذایذ و انتفاع فردی بنا شده است .در همین راستا
بیش از دو میلیون کارمند داریم اما تعداد کارافرینان جامعه ما
به چند صد نفر هم نمی رسد! در حقیقت جامعه ای 81میلیونی
چندان با خلق ارزش و انتفاع اجتماعی که جوهره ی کارافرینی
است میانه ای ندارد اما زندگی کارمندی ،چه در قالب استخدام
دولتی یا بخش خصوصی ،یک اولویت غیرقابل بحث است چون
حاشیه ای امن ولو اندک برای شخص ایجاد می کند بدون اینکه
به تبعات عظیم سیاسی -اقتصادی ان یا بزرگ و فراگیرشدن
دولت بیاندیشد .همین رویه در تفریحات ما قابل مشاهده است.
با ماشین در خیابان ها دور زدن و بنزین سوزاندن یک تفریح
محسوب می شود! بدون توجه به هزینه تولید بنزین برای کشور
و ایجاد ترافیک در سطح شهر ،تنها در اندیشه نفع فردی خویش
هستیم 2.در روز طبیعت ده ها هکتار جنگل در اتش بی توجهی
ما مردم می سوزد 3.چرا؟ چون عموما با مسئولیت اجتماعی بیگانه
ایم و همه چیز را متوجه دستگاه قدرت می دانیم.
-2راقم سطور منکر محدودیت های موجود در کشور بویژه در حوزه تفریحات نیست اما قویا می پرسد
صرف وجود محدودیت ها می تواند رفتار غیرمدنی و غیراجتماعی بخش اعظم ما شهروندان را توجیه کند؟
ایا با این استدالل که هزینه استخر یا باشگاه گران است می بایست در خیابان بنزین بسوزانیم یا موجب
شلوغی خیابان ها شویم؟
-3بی سابقه ترین امار جنگل سوزی مازندران در نوروز 100 /97هکتار از اراضی جنگلی استان خاکستر
شد www.dana.ir
براستی چه میزان از این تعارفات جنبه حقیقی
دارند؟ از طرفی چرا این امیدواری و ارزوهای
زیبا به نتیجه منی رسد؟ ایا سقوط هواپیام،
زلزله و تخریب گسرتده شهر و روستا ،غرق
شدن کشتی و ...با عوامل انسانی ارتباطی
ندارد؟ با این اوصاف حارضیم بجای تکیه بر
حرف ،وارد میدان عمل شویم؟
-1سریع القلم ،محمود ،عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران ،نشر فرزان روز ،چاپ اول ،1390 ،ص 78
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
4 صفحه 5
سخن اغازین
فرهنگ عملگرایی نداریم
شاید بتوان بخشی از صرف امید و ارزو داشتن را در عدم
تالشگری ،فردیت شدیدا منفی و خویشتن خواه جستجو کرد.
در حقیقت در پناه ابراز امیدواری می توان از ورودی به وادی
پر مخاطره ی عمل پرهیز کرد« .امیدوارم سال خوبی داشته
باشید» طبعا هزینه ای در پی ندارد اما فعلیت بخشیدن به ان
هزینه بردار است .به عنوان نمونه شخصی صاحب سرمایه می
تواند سرمایه خود را در بانک گذاشته و سود سپرده خود را
دریافت نماید یا حتی ارز خرید و فروش کند .هر یک سختی ها و
البته فواید خاص خود 4را دارد .همچنین می تواند سرمایه خود را
در یک فعالیت کارافرینی نظیر تولید بیوگاز وارد نماید .اما اینکه
کدام یک به عنوان پروژه مدنظر صاحب سرمایه انتخاب شود
تا حد زیادی به تصمیم او و مشاورانش بازمی گردد .تصمیمی
که خود بر ارزش ها ،باورها و در یک کالم مسئولیت اجتماعی
متکی است .در حقیقت صاحب سرمایه می تواند به منافع فردی
خود بیاندیشد و با دردسر به مراتب کمتری ،اگر نگوییم مطلقا
بی درسر ،هر ماه سود سپرده خود را دریافت نماید یا وارد گود
کارافرینی شود و با مخاطرات مختلفی دست و پنجه نرم کند.
گرچه صاحب سرمایه فقط شهروند صاحب اموال منقول و
غیرمنقول نیست .شهروندی که بر منصبی تکیه زده است یا
دارای مهارتی است ،او نیز صاحب سرمایه محسوب می شود.
شخص صاحب منصب می تواند از ظرفیت های دستگاه قدرت
در جهت تسهیلگری ،فرضا قانون زدایی استفاده نماید .در همین
راستا شخص صاحب مهارت یا دانش اگر نیروی کار خود را در
اختیار فعالیتی با چشم انداز انتفاع اجتماعی قرار ندهد ،وجود
تسهیالت و سرمایه به تنهایی منتج به تغییرات مدنظر نخواهد
شد .به این ترتیب اگر بنا بر نقش افرینی اجتماعی باشد ،می
بایست شهروندان در یک نگاه عمومی و صاحبین سرمایه اعم
از سرمایه مادی و معنوی در نگاه جزیی تر ،با یکدیگر تعاملی
سازنده داشته باشند .اندیشه و مهارت در کنار سرمایه گذاری
مناسب و با وجود تسهیل گری صاحب منصبین می تواند به
خلق ارزش و تغییر عینی در جامعه منتهی شود .خواه این مهم
در قالب یک استارتاپ نظیر اسنپ 5و فیدیبو 6باشد خواه در
شکل یک کارافرینی اجتماعی نظیر تاسیس مدرسه و دانشگاه.
در حقیقت یکی از بزرگترین تفاوت های جوامع توسعه یافته و
در حال توسعه ،در مسئولیت اجتماعی و عملگرایی تبلور می
یابد .در هر صورت مادامی که به نقش افرینی و تاثیرگذاری
خود بر زندگی جمعی اشراف نداشته باشیم و از ان مهلک تر،
بی توجه و منفعل عمل کنیم چیزی جز ارزو و امید باقی نمی
ماند .گزاف نیست بگوییم در جامعه ایران بجای شهروندان نقش
افرین ،جمعی از امیدوارن در ان زیست می کنند.
-4البته صرفا ریالی و فقط برای صاحب سرمایه
-5استارتاپی جهت تسهیل سفرهای درون شهریwww.snapp.ir
-6استارتاپی به منظور تسهیل مطالعه با رعایت موازین حقوقیwww.fidibo.com
منبعتصویر:
با بودجه ساخت رسدر دانشگاه رشیف ،چه فعالیت های فضایی در خود دانشگاه می توانست صورت بگیرد؟
www.espash.com
اگر بنا بر نقش افرینی اجتامعی باشد ،می بایست
شهروندان در یک نگاه عمومی و صاحبین رسمایه
اعم از رسمایه مادی و معنوی در نگاه جزیی تر،
با یکدیگر تعاملی سازنده داشته باشند .اندیشه و
مهارت در کنار رسمایه گذاری مناسب و با وجود
تسهیل گری صاحب منصبین می تواند به خلق
ارزش و تغییر عینی در جامعه منتهی شود .خواه
این مهم در قالب یک استارتاپ نظیر اسنپ و
فیدیبو باشد خواه در شکل یک کارافرینی اجتامعی
نظیر تاسیس مدرسه و دانشگاه.
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
5 صفحه 6
جامعه
منبع تصویر:
ژان پیاژه
www.pinterest.com
پرفسور ژان پیاژه در رسارس عمر ،روزی 16ساعت درس می خواند و می نوشت و در پی یافنت راه حل
مسائل بود .در این مسیر ،ده ها پژوهشگر و متخصص علوم مختلف وی را یاری می رساندند .اما به عنوان
استاد دانشگاه فقط هفته ای 4ساعت تدریس می کرد و شامر پایان نامه هایی که به راهنامیی مستقیم
وی انجام شده اند از شامر انگشتان دو دست تجاوز منی کنند .حال سوال این است که در دانشگاه های
ما چه می گذرد؟ بیش از 30ساعت تدریس در هفته ،ان هم غالبا دروس متفاوت ،راهنامیی چندین پایان
نامه ی کارشناسی ارشد و دکرتا ،پذیرش مراجعان مختلف و انجام کارهای بالینی و در بسیاری از موارد قبول
مسئولیت های اداری ،تاب و توان تفکر ،مطالعه و هرگونه نواوری را از مدرسان سلب می کند و روز به روز
بر تعداد کسانی که حتی بدون یک اثر علمی و یا مقاله هایی که به طور عمده مستخرج از پایان نامه های
دانشجویی هستند ،به باالترین مدارج دانشگاهی دست می یابند.
دادستان ،پریرخ ،توهم یا واقعیت ،فصلنامه علمی -پژوهشی روانشناسی تحولی (روانشناسان ایرانی) ،تابستان ،1388دوره ،5شامره ،20ص 353
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
6 صفحه 7
جامعه
نقطه ی پایانی بر یک اغاز
نگاهی به زندگی پریرخ دادستان
چهره ی ماندگار روانشناسی ایران
قسمت دوم
یلدا دنیایی مبرز
در شماره پیشین با نگاهی اجمالی ،زندگی دکتر پریرخ دادستان
را از نظر گذراندیم .چهره ی ماندگاری که فرجام دانش اموختگی
در محضر استادی چون پرفسور ژان پیاژه را برگزید و راه
پرگسست و ناهموار "ساختن" مام وطن را در کسوت استادی
اغاز کرد و ادامه داد تا شاید بتوان در برهوت سترونی اندیشه ها
و بحبوحه ای از کج روی ها لحظه ای به امتناع و دیگر لحظه
ای به انقطاع اندیشید و در پگاه یک تالش جمعی ،چیرگی این
زمستان یاس اور را به محاق برد و از پس ان ،یک بهار پر امید
را به محک تجربه ازمود .در این شماره ی ماهنامه ی سرند
به بازخوانی نظرات ایشان در باب جایگاه اموزش و پژوهش در
جامعه ی علمی ایران خواهیم پرداخت.
در مقام تدریس ،همه ی گرایش ها را قبول می کنند .کمرت استادی
دیده می شود که از پذیرش یک پایان نامه به علت عدم تخصص
در شاخه مورد نظر اجتناب کند .از یک سو وقتی می توان با ردیف
کردن مقاله های دانشجویی ،از هر دست و مقوله ای ،به اسانی
به مراتب باالتر دست یافت ،رضورتی برای تحمل مشقات تدوین
کتاب احساس منی شود و همین امر ،روز به روز بر تعداد استادن
"بی کتاب" می افزاید 2.در نقطه ی مقابل اگر تا حدود دو دهه
پیش ،یک استاد دانشگاه ،پس از سال ها تفحص و تجربه به کار
تالیف و ترجمه دست می زد اما اکنون بسیاری از افراد غیرمتخصص
و بی توشه از علم و قلم ،به تشویق نارشانی که جز به مال اندوزی
منی اندیشند ،دست اندر کار ترجمه و تالیف اثار روانشناختی شده
اند و استنباط های درست یا نادرست خود را به خوانندگان تشنه
ی این اثار ،عرضه کرده یا می کنند 3.در چنین رشایطی دانشجویان
نیز بدون توشه ی علمی فارغ التحصیل می شوند و با الگو گرفنت
از استادان خود ،مدعی هستند که توان تدریس همه دروس اصلی
و تخصصی را دارند و این دور باطل یا به عبارت بهرت قهقرایی
همچنان در حال تداوم است .روان شناسی کشور ما نه تنها همگام
با عرص پرشتاب کنونی حرکت منی کند بلکه در معرض سقوط به
یک پرتگاه عمیق قرار گرفته است .چنین واقعیتی برای همه ی ان
هایی که رسارس زندگی خود را در راه اعتالی این دانش رصف کرده
اند ،به اندازه ای دردناک است که من به نوبه ی خود ترجیح می
دهم ان را یک توهم بدانم .تا نظر شام چه باشد؟" 4
اموزش و پرورش در محاق
دانشجویان سردرگم ،نه انگاره ی انتزاعی بلکه مضمونی مکرر پژوهش به مثابه ی گرداب
و اشنا برای بسیاری از ما است .شاید حاصل کالف سردرگم
نهادهای اموزشی ما ،پروش یافتن دانش اموختگانی به وسعت
یک اقیانوس و به عمق یک بند انگشت است .دکتر پریرخ دادستان
در این زمینه گزین گویه های باریک بینانه و تامل برانگیزی دارند
که جملگی خواندنی هستند ،ان هم بارها و به درنگ.
«ییک از عمده مشکالت ما در ایران ،از یک سو تحصیل دانشجوها
در رشته ای است که قرار نبوده در ان تحصیل کنند ،اما چون منره
اورده اند ،رفته اند 1.از سوی دیگر اغلب استادان کنونی دانشگاه
ها فارغ التحصیالنی هستند که عنوان دکرتا دارند ولی در هیچ کدام
از رشته های تخصصی ،از مهارت الزم برخوردار نیستند .مع ذلک
ناگفته پیدا است که پژوهش مساله محور ،نه تنها گره از کالف
سردرگم مشکالت یک جامعه می گشاید بلکه با ارتقای سطح
اموزش نیز رابطه ی تنگاتنگی دارد .اما ان چه که امروز در
اموزش عالی ایران شاهد ان هستیم فروکاسته شدن نقش بی
بدیل پژوهش به پهنه ی چاپ و نشر مقاله است .دکتر دادستان
در این زمینه معتقدند:
-2دادستان ،پریرخ ،ممکن کردن ناممکن ها ،فصلنامه علمی -پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان
ایرانی) ،زمستان ،1388دوره ،6شماره ،22صص 169-170
-3دادستان ،پریرخ ،جنگ هفتاد و دو ملت ،فصلنامه علمی -پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان
ایرانی) ،زمستان ،1383دوره ،1شماره ،2ص 92
-4دادستان ،پریرخ ،توهم یا واقعیت ،فصلنامه علمی -پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان ایرانی)،
تابستان ،1388دوره ،5شماره ،20ص 353
-1روزنامه ایران ،شماره 17 ، 3415اسفند ،1384ص 11
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
7 صفحه 8
جامعه
"پژوهش های ما فقط حالت منایشی دارد .بودجه های هنگفتی به بازنشستگیاجباری
پژوهش ها اختصاص داده می شود که روز به روز هم افزایش پیدا سرانجام در ستیز و اویز سطحی شدن دانش ،ارزش فرهیختگی
می کند .ولی پیامد این تحقیقات کجا است ،مشخص نیست .در به محاق رفت و نقدهای ایشان نه تنها در سیستم الکن و ناشنوای
همه جای دنیا ،پژوهش ها و اموزش ها با هم رابطه ای تنگاتنگ اموزش عالی ایران گوش شنوایی برای خود نیافت بلکه وی به
دارند اما اینجا نه .حاال نظری باشد ،علمی ،کاربردی ،یا هر چیز مثابه ی خاری در چشم و استخوانی در گلو ،ناگهان به گوشه ای
دیگر ،هیچ رابطه ای وجود ندارد .خود من دو طرح تحقیقی رانده شد .دکتر دادستان در مصاحبه با روزنامه ی ایران ،به این
داشتم راجع به فرایند تحول بچه های ایرانی ،تا بتوانیم بر مبنای شورمندی با چشم پرسش و سرزنش نگریستند و مخاطب را با
ویژگی های روانشناختی بچه ها برنامه ریزی کنیم .که برنده سنان قلم زخم زدند:
جایزه خوارزمی هم شد .خب االن این طرح ها کجا هستند؟ دارند «نه این تشویق ها توانسته کارم را تغیری دهد یا انگیزه ای در من
در گنجه ها خاک می خورند .یکی از مسئوالن واقعا قابل احرتام ایجاد کند که بیشرت کار کنم و نه تنبیه هایشان مانعی برایم بوده.
اموزش و پرورش یک روز به من گفت :این پژوهش هایی که انجام سال ۷۹وقتی دانشگاه تهران مرا بازنشسته کرد ،من ۳۰واحد درس
می شود فقط کار مستخدمنی را زیاد می کند .یعنی ان ها مجبورند می دادم .در متام دوران کاری ام ،اعتبار و اهمیت گروه روی کار
دائم این پژوهش ها را از گنجه ها در بیاورند ،خاکش را بگریند و من می چرخید .ان وقت در برگه بازنشستگی من چی نوشتند؟
بگذارند رس جایش .پرسیدم پس چرا اینقدر ارصار دارید که من «عدم نیاز»! ظلم از این باالتر که منی شود ،یا مثال ان یکی نظام -با
پژوهش کنم؟! گفت :برای روزی که شاید یک نفر بیاید و بخواهد همه تحصیالت و توانایی هایم ،پس از گذراندن دکرتی با پیاژه ،به
6
کاری بکند .ان وقت ۸سال طول می کشد دوباره پژوهش کنند .من حکم اموزگاری کالس اول دبستان می دهد!»
5
این ها باشد برای ان روز!»
-5روزنامه ایران ،شماره 17 ، 3415اسفند ،1384ص 11
-6همان
منبع تصویر:
اشنایی با پروفسور پریرخ دادستان ( مادر روانشناسی ایران )
www.khobregansi.com
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
8 صفحه 9
جامعه
"ما در رسارس زندگی پایان های متعددی مانند امتام تحصیالت،
بزرگ شدن فرزندان و ترک کانون خانوادگی ،طالق ،بیکاری،
بازنشستگی ،مرگ ،نقل مکان دوستان و ...را تجربه می کنیم که
هریک از ان ها می توانند احساس عمیق فقدان ،افرسدگی و حتی
خودکشی را نیز در پی داشته باشند .اما ترس از طرد شدگی از
ترس فقدان نیز شدیدتر است و هنگامی که به علت بازنشستگی
از محیط کار جدا می شویم ،وجود این فقدان ها با هم دارای
اثار ویرانگر گسرتده ای هستند 7.پژوهش های پیری شناختی به
ما اموخته اند که هر کس با اهنگ خاص خود پیر می شود .اما
جامعه این گونه به مساله منی نگرد و غالبا در یک لحظه ی معین
و به شیوه ای ناگهانی فرد را با پیری و بازنشستگی مواجه می کند.
بازنشسته شدن به معنای توقف کار و کاهش درامد نیست بلکه به
معنای دگرگونگی بنیادی زندگی است .پس می توان از خود پرسید
که این مرصع ناب"چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو" چه
پیامی در بردارد؟ ایا مبین باور حافظ نسبت به ناتوانی دوره ی
پیری است یا ان که گله مندی از نسل هایی است که در بحبوحه
ی موفقیت های واقعی یا کاذب جوانی و میانسالی ،واقعیت ها
را سهوا یا عمدا به فراموشی سپرده اند و به سنت ها پشت پا زده
اند؟ ایا قطع رابطه بین نسل ها و بی اعتنایی نسبت به نیروهای
توانا و با تجربه ،کشور را از فرهنگ و سنت های غنی خود بی
بهره منی سازد؟ "8
وی بعد از بازنشستگی اجباری ،به رغم تلخ کامی ها و فروماندگی
ها از تالش و ممارست ،پروا و پرهیزی روا نداشت .چرا که تکلیف
هر کس به قد و قامت او است! از این رو با تالشی نستوهانه به
ادامه ی تدریس در دانشگاه ازاد واحد تهران جنوب و دانشگاه
شهید بهشتی پرداخت و به انتشار فصلنامه ی روان شناسان
ایرانی اهتمام ورزید تا از این رهگذر دانش روانشناسی به گردش
سنجیده و حساب شده ی قلم بر صفحات کاغذ ساری و جاری
شود .دکتر دادستان در ادامه ی مصاحبه با روزنامه ی ایران
مفهومی را بیان می کند که شاید کمتر در چارچوب های متداول
امروز ما می گنجد و خطاب به دانشجویان به طرح نکته ای که
کمتر بیان شده می پردازند"
"برای شخص من ،ارزش ها و رسالت های انسانی در صدر همه چیز قرار
داشته و دارد .حارضم همه چیز را کنار بگذارم _کام اینکه ثابت کرده ام و
گذاشته ام _ برای این که خودم راضی باشم .برای اینکه ادم می تواند به همه
دروغ بگوید ولی به خودش منی تواند .من همیشه به شاگردهایم می گویم
9
طوری زندگی کنید که بتوانید خودتان را در اینه نگاه کنید!»
رخ در نقاب خاک
یک دهه پس از بازنشستگی اجباری ،چهره ی ماندگار روانشناسی
ایران ،در سن 77سالگی در حالی که با بیماری سرطان دست
و پنجه نرم می کرد ،رخ در نقاب خاک کشید .این که کسانی
چون وی در خاک پرشرر تاریخ گم و ناپیدا خواهند شد یا در
حافظه ی تاریخی ایران و ایرانی جاودانه می گردند ،پرسش
محتوم و ناگزیری است .ان چه در سیاهی و سپیدی سطور
دو یادداشت اخیر شرح ان رفت ،نه قهرمان پروری بلکه نیکی
و ستودگی جان مایه ی اندیشه ی ساختن و از پا ننشستن در
روزگار سترونی اندیشه ها و خیال موهوم دانایی است .این که
جامعه ی ایرانی ،بتواند ابستن پرورش بزرگانی از این دست باشد
و بر االم و رخوت دردمندانه ی خویشتن خویش نقطه ی پایانی
نهد ،پرسش محتوم دیگری است که پاسخ ان هرچه که باشد اما
شایان ذکر است که قامت خمیده ی جمعی ما به تکیه گاه هایی
این چنینی ،سخت نیازمند است.
وی بعد از بازنشستگی اجباری ،به رغم تلخ کامی ها
و فروماندگی ها از تالش و مامرست ،پروا و پرهیزی
روا نداشت .چرا که تکلیف هر کس به قد و قامت او
است! از این رو با تالشی نستوهانه به ادامه ی تدریس
در دانشگاه ازاد واحد تهران جنوب و دانشگاه شهید
بهشتی پرداخت و به انتشار فصلنامه ی روان شناسان
ایرانی اهتامم ورزید تا از این رهگذر دانش روانشناسی
به گردش سنجیده و حساب شده ی قلم بر صفحات
کاغذ ساری و جاری شود.
-7دادستان ،پریرخ ،غایت زندگی ،فصلنامه علمی -پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان ایرانی) ،بهار
،1389دوره ،6شماره ،23ص 278
-8دادستان ،پریرخ ،افزایش سن انتظار ،فصلنامه علمی -پژوهشی روانشناسی تحولی (روانشناسان ایرانی)،
تابستان ،1385دوره ،2شماره ،8ص 342
-9روزنامه ایران ،شماره 17 ، 3415اسفند ،1384ص 11
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
9 صفحه 10
جامعه
اشاره شد که کنشگران زیست محیطی و دملشغوالن طبیعت در دو وجه یا سطح به ظاهر جدا از هم فعالیت می کنند .نخست انتقاد از
دستگاه قدرت و سعی برای تغییر سیاست گذاری های مخربش ،دوم مترکز بر فرهنگ سازی و اموزش توده ی مردم .برش زیر از یک مصاحبه
ی اقای دکرت نارص کرمی به دسته ی نخست این کنش ها تعلق دارد.
“نکته دوم اجرای سیاست های کلی جمعیت توسط دولت روحانی است .طبق این برنامه جمعیت ایران دو برابر شده و به ۱۵۰میلیون نفر
می رسد .می دانیم با وضعیت موجود منابع طبیعی ایران و به خصوص منابع اب چنین سیاستی چقدر ویرانگر و خطرناک خواهد بود .اقدامات
پوپولیستی زیست محیطی نیز از دیگر نکات منفی کارنامه دولت روحانی است .مثل اجرای طرح های غلطی همچون انحراف رودخانه ها
برای تامین بخشی از حقابه دریاچه ارومیه یا اجرای برخی طرح های انتقال بین حوضه ای اب».
دکرت نارص کرمی ،اقلیم شناس و فعال محیط زیست؛ در مصاحبه با سایت رادیو زمانه
www.radiozamaneh.com
منبع تصویر:
Lake Urmia
www.silkroadartgallery.com
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
10 صفحه 11
جامعه
گالویزی با قدرت یا کلنجار با فرهنگ غالب؟
دو راهی در مسیر کنشگران محیط زیست
قسمت دوم
پویا اشکانی
طبیعت را باید نجات داد .این شاید محور فعالیت های همه
ی کنشگران و عالقه مندان به طبیعت بکر بوده و به نوعی
ارمان مشترک همه دوستداران محیط زیست یا حفاظت گرایان
محسوب می شود .اما همانطور که در سایر مجموعه های کالن،
یا اجتماعات انسانی با ارمان یا ارمان های مشترک مشهود است
در اینجا نیز هدف واال و مقصود واحد دلیل کافی برای عدم بروز
اختالفات بعضا داغ نبوده و نیست .دعوا همچنان که در سایر
موارد به کرات دیده و شنیده ایم بر سر چگونگی رسیدن به ان
مراد مشترک و وسایل و ابزار مورد استفاد برای پیمایش راه به
ان سر منزل مقصود است.
در یادداشت پیشین دسته بندی از گرایش های مختلف بین
کنشگران زیست محیطی ارائه شد و سوالی محوری مطرح
گردید که دو سر طیف ذکر شده پاسخ هایی متناسب با برداشت
خویش به ان می دهند ،پرسش این بود :محیط زیست و طبیعت
که این روزها به زعم بسیاری از متخصصان و پایشگرانش در
معرض خطر و زیر فشاری هولناک قرار دارد تحت کنترل کدام
یک است؟ عامه ی مردم یا دستگاه های قدرت و دولت ها؟ هر
دو سر طیف ذکر شده با اینکه پاسخی متفاوت به این پرسش
بنیادین می دهند اما به زعم نگارنده کنشگری زیست محیطی را
بر سر دوراهی ای کاذب قرار می دهند که دودش فقط به چشم
طبیعت و دلمشغوالنش خواهد رفت.
نقد واگراییِ مرض و افراطی ،پرهیز از انشقاق
پرسش پیش امده برای منتقد این است که اگر پاسخ گروه
نخست را بپذیریم ( یعنی قبول کنیم محیط زیست در چنگال
عوام الناس است) برای مواردی چون سدسازی و سیاست ابی،
ایا ما وقت داریم تا با تمرکز بر مفاهیمی مانند فرهنگ سازی یا
اموزش کودکان یا عامه مردم بومی نشان دهیم که سدسازی بی
رویه ان هم به طور اخص در اقلیم ایران ،امری مخرب و خطرناک
برای محیط زیست و حتی امنیت بلند مدت اجتماعی است؟
البته که اموزش بویژه اموزش کودکان به عنوان اینده سازان
جامعه الزمه ی حل ریشه ای مشکل است اما حقیقتا میزان و
قدرت فشار وارده بر طبیعت بکر و محیط زیست انسانی گاه بیش
از حدی است که ما فرصت داشته باشیم با امید بستن به اموزش
نسل های بعدی و تغییر فکر سیاست گذاران اینده ،دل به بهبود
وضعیت ببندیم.
کسانی که با طبیعت سر و کار داشته اند؛ حتی اندک و از سر
تفنن ،می دانند که نابودی یک زیست بوم و یا اسیب های جدی
به بدنه اش با سرعتی بسیار باال رخ می دهد که قابل مقایسه با
سرعت ترمیم و یا احیایش نیست .بنابراین تاکید زاهدانه مبنی
بر درگیر نشدن با سیاست های اجرایی دولت ها می تواند نتایج
مهلکی همچون غیرقابل سکونت شدن بخش های وسیعی از
خاک کشور و یا نابودی همیشگی برخی پهنه های ابی در پی
داشته باشد .در واقع ابرچالش اب در ایران بهترین نمونه عینی
است تا نشان دهیم که تاکید زاهدانه بر مقوالتی چون فرهنگ
سازی بدون ان که بتوان از ان یک جنبش اجتماعی برای تغییر
و بهبود سیاست گذاری های مراجع اجرایی حاصل کنیم نمونه
ای از فعالیت بیهوده و بی ثمر است؛ چنانکه بسیاری از صاحب
نظران محیط زیست ایران گفته اند طبیعت ایران به سرعت
در معرض شوک های بزرگ و ضربات جبران ناپذیر است و ما
وقت صبر کردن انطور که برخی سیاسیون ما وعده می دهند را
1
حداقل در حوزه محیط زیست نداریم.
- 1طبق امار موجود در وب سایت شرکت منابع اب ایران 647سد در کشور در مرحله بهره برداری به سر می
برند و 146سد دیگر در دست ساخت (مرحله ی اجرایی) هستند که از این بین برخی از جمله سد جنجالی
شفارود بدون ارزیابی محیط زیست و در دل جنگل های پربارش هیرکانی به مرحله ی ساخت رسیدند و این
درحالی است که مخرب بودن سد سازی بی رویه تا به اینجا نیز با فجایعی چون خشکیدگی دریاچه ی ارومیه
و یا سد گتوند محرز گشته؛ برای مشاهده ی امار سدهای ایران به لینک زیر مراجعه کنید :امار و نمودار سدها
www.daminfo.wrm.ir
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
11 صفحه 12
جامعه
اما زاهدانه بودن تنها یکی از وجوه ممکن این نوع پاسخ است
در حالی که ممکن است این نوع پرهیز از مجبور کردن
اوردن به سیاست های اکولوژیک ناشی از
دولت به روی
ِ
2
دلبستگی های ایدئولوژیک خاصی که تاکید بر کوچک
کردن دولت دارد باشد .کما اینکه گاه دیده شده که فردی
که شاید دلبستگی ای به طبیعت نیز داشته باشد به دلیل
اعتقاد به کوچک کردن اقتصاد دولتی پرسشگری فعاالن
محیط زیست از دولت ها مبنی بر لزوم کمک به بومی های
مناطق در معرض خطر را درک نکرده و با ذهنیت ایدئولوژی
زده خواستار قطع رایزنی با دولت برای کمک به کشاورزان
و یا بهره وران دیگری چون دامدارها شود .اما پاسخ این
استدالل ها چیست؟ نخست اینکه باید دقت کنیم ما در
ایران از یک اقتصاد نفتی که عمال تمام حجمش متعلق و
در کنترل دولت است حرف می زنیم و صحبت از بخش
خصوصی در عمل به یک رویای فانتزی یا هدفی دوردست
و نیازمند زمان می ماند .بنابراین باز هم از نظر زمانی در
-2ایدئولوژی انطور که در گفتمان سیاسی جاافتاده مجموعه ای از باورها و جهت گیری های
سیاسی ،اقتصادی خاص است که تقریبا صلب و سخت بوسیله ی جمعی حفظ می شود.
خصوص ابربحران های زیست محیطی که اب و خاک ایران
را تهدید می کنند استراتژی مناسبی نیست که اولویت را به
خارج کردن اقتصاد از دست دولت داده تا بعد از ان بتوان
برنامه های حفاظت گرایانه را با سرمایه ی بخش خصوصی
پیش برد .همچنین این نوع نگاه منابع و امکاناتی که در
دست دولت و مراکز قدرت است را نادیده می گیرد .برای
نمونه مسلم است که در اجرایی شدن سدهای بسته شده
به روی رودخانه های حوضه ابریز دریاچه ارومیه مجری
اصلی دولت ها هستند و پول نفت و یا اختیارات سیاسی
که در اختیار دارند می تواند به اثر گذاری مثبتی در این
مورد مشخص بیانجامد .بارها از جانب کارشناسان و دلسوزان
محیط زیست تکرار شده که احیای دریاچه ارومیه نیازمند
برچیدن بسیاری از این سدهای نصب شده است و چنین
فرایندی اگر عملیاتی شود به معنی تعطیلی شغل بسیاری
از کشاورزان و در پی ان نارضایتی ان ها خواهد بود؛ حال
در نظر بگیریم مرجعی وجود دارد که می تواند با پول و
قدرت سیاست گذاری ای که در اختیار دارد زمینه شغل
های دیگری را برای بومیان این منطقه فراهم اورد مثال با
منبع تصویر:
تقدیر از کشاورزان منونه
www.foodclinic.ir
گاه دیده شده که فردی که شاید دلبستگی ای
به طبیعت نیز داشته باشد به دلیل اعتقاد به
کوچک کردن اقتصاد دولتی پرسشگری فعاالن
محیط زیست از دولت ها مبنی بر لزوم کمک
به بومی های مناطق در معرض خطر را درک
نکرده و با ذهنیت ایدئولوژی زده خواستار
قطع رایزنی با دولت برای کمک به کشاورزان
و یا بهره وران دیگری چون دامدارها شود.
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
12 صفحه 13
جامعه
ایجاد زمینه های توریسم و اکوتوریسم و جذب گردشگر از
جوامعی که محروم از طبیعتی چنین هستند .این مرجع
همچنین می تواند با سرمایه گذاری روی فرهنگ سازی به
دلیل منابع کالنی که در اختیار دارد تاثیر گذاری زیادی بر
مقوله اموزش داشته باشد ،ایا غیر منطقی و خیال پردازانه
نیست که این مرجع و منابع و امکانات در اختیارش را به
دالیل ایدئولوژیک کنار گذاشته و از انتقاد و اصطکاک با
سیاست هایش برای اثر گذاری مثبت بر حفاظت پرهیز
کنیم؟ ایا می شود به کشاورزان منطقه گفت کشاورزی
نکنید و از دولت که منابع مالی و قدرت سیاست گذاری دارد
هم انتظار کمکی نداشته باشیم؟ چنین توصیه ای مطمئنا
به یک بحران فراگیر اجتماعی و نتایج هولناکی می انجامد.
ولی همانطورکه اشاره شد این انتقادها فقط متوجه گروه
اول و پاسخ غیرواقع بینانه ی ایشان نیست ،پاسخ دوم نیز
به نوعی در جهت ایجاد یک دوراهی کاذب حرکت می کند
و با انفصال کامل مردم از دولت یا سیاست به نقش فرهنگ
عامه در پدید امدن ساختارهای قدرت بی توجه است .البته
افرادی که پاسخ گروه دوم را ترجیح می دهند هم احتماال
با انگیزه های متنوعی تغذیه می شوند اما به زعم نگارنده
منبع تصویر:
پیامدهای امنیتی بحران اب برای ایران فردا؛ با تکیه بر چهار سناریوی محتمل
www.iran-futures.org
ایا غیر منطقی و خیال پردازانه نیست که این مرجع و
منابع و امکانات در اختیارش را به دالیل ایدئولوژیک
کنار گذاشته و از انتقاد و اصطکاک با سیاست هایش
برای اثر گذاری مثبت بر حفاظت پرهیز کنیم؟ ایا
می شود به کشاورزان منطقه گفت کشاورزی نکنید
و از دولت که منابع مالی و قدرت سیاست گذاری
دارد هم انتظار کمکی نداشته باشیم؟ چنین توصیه
ای مطمئنا به یک بحران فراگیر اجتماعی و نتایج
هولناکی می انجامد.
دلیل عمده ی این نوع برخورد اشتباه گرفتن اصالح گری
اجتماعی و کنشگری زیست محیطی با کنشگری جناحی،
حزبی و یا سیاسی است و دلیل انفصالی اینچنین و تاکید
صرف بر درگیری با سیاست های مراجع قدرت برخاسته از
حب و بغض های سیاسی و نفرت و عالقه ی فرد به جناح،
سیستم و یا دکترینی خاص نشئت می گیرد .ایراد وارده
بر چنین پاسخی ذاتا از جنس ایراد وارده بر همان پاسخ
گروه نخست است .ما نباید فراموش کنیم که ساختارهای
قدرت ،دولت ها و احزاب سیاسی با تمام اختیاراتشان ریشه
در جوامع و فرهنگ همان مردمی دارند که بر ان کنترل
اعمال می کنند .به تعبیری مادامی که فرهنگ خوارپنداری
طبیعت در ذهن و ضمیر عامه مردم نقش بسته و سرلوحه
ی اموزش نسل های اینده ی ما باشد هیچ تغییر ریشه ای
روی نخواهد داد و از دل این فرهنگ بیمار اسیب شناسی
نشده ،باز هم سیاستمداران و ساختارهای سیاسی مخرب
3
برخواهند خاست .شاید به تعبیر استاد حسین وهاب زاده
مشکل اصلی ما فاصله گرفتن از طبیعت است بگذاریم
کودکان خود طبیعت را لمس و تجربه کنند انگاه پیشگامان
حفاظت از ان نیز خواهند بود.
-3بوم شناس و فعال محیط زیست
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
13 صفحه 14
جامعه
منبع تصویر:
پرونده :فراز و فرود 58سال سلطنت نارصالدین شاه
www.cgie.org
"در گذشته منسوجات مرغوب در اصفهان تولید می شد زیرا همه از باال تا پایین ،اجناس داخلی
مرصف می کردند .اما در چند سال اخیر مردم شیفته ی اجناس رنگین و ارزان قیمت اروپایی
شده اند .به این ترتیب بیش از ان که تصور می کردند ،متحمل زیان شدند :بافندگان محلی سعی
می کنند از پارچه های وارداتی تقلید کنند ،کیفیت تولیدشان را پایین اورده اند .روس ها دیگر
منسوجات ایرانی را منی خرند و مشاغل زیادی از این طریق سخت صدمه دیده اند .دست کم
یک دهم اصناف این شهر بافنده بودند که حتی نه دهم ان ها هم باقی منانده است .حدود
یک بیستم بیوه زنان نیازمند اصفهان بچه هایشان را با عایدات حاصل از نخریسی برای بافندگان
تامین می کردند .انان در حال حارض منبع امرار معاش خود را از دست داده اند .همین طور
دیگر اصناف مهم"...
ابراهامیان ،یرواند ،ایران بین دو انقالب ،مرتجامن :کاظم فیروزمند ،حسن شمس اوری ،محسن مدیرشانه چی ،نرش مرکز ،چاپ دوازدهم ،سال ،1387ص 54
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
14 صفحه 15
جامعه
رو به میهن
درباره ی تولید ملی در ایران
قسمت اول
سپهر ساغری
تنها شنیدن عباراتی چون ساخت ایران ،کاالی ایرانی ،خدمات
پس از فروش در ایران و ...کافی است تا لبخندی تلخ بر چهره
ی ما نقش بندد و سری به تاسف تکان دهیم یا حتی از ته دل
به خود بخندیم .بسیار مرسوم است که از دوستان و اشنایان
بشنویم" :چرا ایرانیش خریدی؟" ان قدری این مسئله در روح
و روان شهروندان این سرزمین نقش بسته است که عموما
اجناس خارجی را ترجیح می دهیم .خواه ادامس و پوشاک
باشد خواه لوازم خانگی و خودرو! در نوشتار پیش رو تالش دارم
تا ضمن پرداخت به نگرش ما ایرانیان به محصوالت ساخت
داخل به اهمیت تولید ملی بپردازم.
جمالتی نظیر انچه گفته شد تقریبا برای همه ی ما ایرانیان
اشنا است .در واقع همین چند جمله کافی است تا دریابیم
ایرانی به تولید داخلی یا تولید ملی چندان باور و اعتماد ندارد.
با این تفاسیر محل تعجب نیست که بازار مملو از اجناس
خارجی است .از یخچال و تلویزیون تا لوازم ارایشی و پوشاک.
اغراق نیست اگر بگوییم دست کم هر ایرانی سابقه یک خرید
ناموفق محصول داخلی را تجربه کرده است؛ از پیراهنی که
خوردگی داشته تا خودرویی با رادیاتوری سوراخ! در صورت
هرگونه انتقاد یا اعتراضی هم عموما با جواب های کلی و یا
فرافکنی مواجه می شویم .طرف دیگر ماجرا که تولیدکنندگان
باشند معتقدند که ایرانی جنس خارجی را ترجیح می دهد اما
در بحث چرایی این ترجیح عموما به مقوله فرهنگی اکتفا می
کنند؛ ایرانی محصول داخلی را نمی شناسد و با بدبینی خرید
می کند اما نسبت به محصول خارجی با اعتماد کامل رفتار می
کند .در حقیقت بی راه نرفته ایم اگر بگوییم ایرانی به ایرانی
اعتماد ندارد .این تفسیر گرچه تاحدی قابل پذیرش است اما
رویگردانی ایرانی نسبت به جنس داخلی را محدود به نگرش
خریدار کردن در حقیقت فروکاستن حقیقت است .حقیقت
کیفت محصول و خدمات پس از فروش .در واقع تولیدکننده
ایرانی گرچه با مشکالت عدیده ای دست به گریبان است1به
هر روی خروجی خط تولید ان ،عموما محصولی است که از
کیفیت الزم برخوردار نیست.
-1نرخ ارز شاید یکی از مهم ترین این مشکالت باشد.
ساخت ایران؛ طنز تلخ
ایرانی یعنی متقلب ،ممکن نیست ایرانی جنس درست
دست مردم بدهد .ساخت ایران بیشتر به شوخی شبیه است،
خودروی ملی فقط نام ایرانی دارد .بخش عمده قطعات ان
ساخت کشورهای دیگر است و فقط در داخل مونتاژ می شود.
صنایع ایران ان چنان قوی و ریشه دار نیست .با پفک ،چیپس
و نوشابه نمی شود به هماوردی کشوری چون المان رفت که
تنها یک شرکت مرسدس بنز ان به اندازه فروش نفت ایران
در سال درامد دارد! جنس ایرانی خراب است! کاال و خدماتی
هم که او بسازد یا ارایه کند اما و اگر بسیار دارد .از ان چه
بقال ،قصاب ،نانوا ،دکان دار ،پزشک و انبوه ساز یا بساز بفروش
و دیگران در این کشور می کنند هم می گذریم! عبارات و
ایرانی یعنی متقلب ،ممکن نیست ایرانی جنس درست
دست مردم بدهد .ساخت ایران بیشرت به شوخی شبیه است،
خودروی ملی فقط نام ایرانی دارد .بخش عمده قطعات ان
ساخت کشورهای دیگر است و فقط در داخل مونتاژ می
شود .صنایع ایران ان چنان قوی و ریشه دار نیست .با پفک،
چیپس و نوشابه منی شود به هاموردی کشوری چون املان
رفت که تنها یک رشکت مرسدس بنز ان به اندازه فروش
نفت ایران در سال درامد دارد!
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
15 صفحه 16
جامعه
باری اگر بخواهیم به عنوان یک ناظر به کلیت این رابطه
بنگریم در ان صورت بهتر می توانیم نقطه تعادلی برای حل
این مشکل پیدا نماییم .در حقیقت هر دو سمت ماجرا اعم
از تولیدکننده و مصرف کننده استدالل هایی را مطرح می
کنند .به عنوان نمونه مصرف کننده ایرانی عموما بر اساس
پیش فرض معیوب بودن کاالی ایرانی ،جنس خارجی را
ترجیح می دهد در حالی که همه تولیدکنندگان داخلی
کاالی نامرغوب تولید نمی کنند .در طرف مقابل برخالف
نظر عموم تولیدکنندگان همه مشکالت تولید در قیمت
دالر یا نگرش مردم کشور به محصول ایرانی ریشه ندارد،
بخشی از این مشکالت در سیاست های کالنی قابل
مشاهده است که استراتژی مشخصی برای تولید ندارد .به
بیانی روشن تر جامعه ی تولیدکنندگان و صاحبین قدرت
در مورد کاالهای استراتژیک کشور اتفاق نظر ندارند .نتیجه
ان که سود ریالی افراد و گروه های واسطه گر بر تامین
نیازهای کشور ترجیح داده می شود.
"ارگانسکی 2و بسیاری از نظریه پردازان توسعه اقتصادی،
اعتقاد دارند تا زمانی که یک وحدت عمومی و ملی ،پیرامون
-2ابرامو ارگانسکی استاد علوم سیاسی دانشگاه میشیگان
اهداف کالن یک جامعه (مثال توسعه اقتصادی و بسیج
عمومی) پدید نیاید ،توسعه در ارکان گوناگون ان جامعه
3
محقق نخواهد شد".
با این تفاسیر می توان مطرح ساخت در نبود روحیه ملی و
وجود نگرش های خویشتن خواه و سودجو امکان توجه به
تولید داخلی و دستیابی به توسعه امری غیرممکن به نظر
می رسد .به دیگر سخن نیاز است در سطح کالن جامعه
ایران به یک اجماع نظری پیرامون نیازمندی های خود
برسد تا از این رهگذر بتواند قطعات و کاالهای استراتژیک
خود را در داخل و طبعا با هزینه کمتر و البته با کیفیت
مناسب تولید نماید .اما انچه امروز در بازار کشورمان با
ان روبرو هستیم فقدان این اولویت بندی و به تبع ان
فقدان تولید قطعات و ابزار با کیفیت است .از طرفی عموم
تولیدکنندگان و کارافرینان ایرانی به دنبال مسیرکوتاه 4یا
به نوعی میانبر هستند .تجهیزات و ماشین االت سنگین
عموما از خارج تهیه و وارد کشور می شود و در داخل
تولیدکننده ی ایرانی از این ادوات برای تولید نوشابه،
-3سریع القلم ،محمود ،عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران ،نشر فرزان روز ،چاپ اول،1390 ،
صص 127و 128
4-Shortcut
تجهیزات و ماشین االت سنگین عموما از خارج تهیه و وارد کشور
می شود و در داخل تولیدکننده ی ایرانی از این ادوات برای تولید
نوشابه ،پفک ،فرش و ...استفاده می کند .خروجی این نابجایی،
می شود وابستگی صنایع به رشکت های بزرگ مهندسی غربی یا
اخیرا رشقی!چون تحت هر رشایط محصوالت ساخت داخل نیازمند
تجهیزاتی است که می بایست وارد شود!
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
16 صفحه 17
جامعه
پفک ،فرش و ...استفاده می کند .خروجی این نابجایی،
می شود وابستگی صنایع به شرکت های بزرگ مهندسی
غربی یا اخیرا شرقی! 5چون تحت هر شرایط محصوالت
ساخت داخل نیازمند تجهیزاتی است که می بایست وارد
شود!
تولید ملی؛ نخستین تالش ها
-5مشخصا چین
لوازم دستیابی به تولید ملی
با این حال چرا پس از گذشت دهه ها از اشنایی ما ایرانیان
با مفاهیمی چون مدرنیته ،توسعه ،تولید ملی و ...هنوز
9
به نتیجه مطلوب دست نیافته ایم؟ محمود سریع القلم
در کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران ،ضمن ارزیابی
امر توسعه در کشورهای مختلف جهان ،هفت قاعده یا
اصل را به عنوان اصول مشترک ،جهت دستیابی به توسعه
اشاره می کند :بافت و توانایی های فکری ،سازمان دهی
هیات حاکمه ،علم گرایی ،نظام اموزشی ،نظام قانونی ،نظم،
ارامش اجتماعی و فرهنگ اقتصادی 10.بررسی مورد به مورد
اصول یادشده خارج از حوصله این نوشتار است از این
رو بیشترین تمرکز نوشتار پیش رو بر مبانی اجتماعی و
فرهنگی امر توسعه و تولید ملی خواهد بود .در همین
راستا وقتی به جامعه خود می نگریم متوجه تغییر در
سبک زندگی مردم ،بویژه در شهرهای بزرگ و البته
افزایش انتظارات و مطالبات می شویم .افزایش انتظارات
عموم مردم ،یکی از خصوصیات عصر حاضر شده است و
تقریبا در تمامی ممالک ،مردم ،امکانات رفاهی ،اموزشی و
-6ابراهامیان ،یرواند ،ایران بین دو انقالب ،مترجمان :کاظم فیروزمند ،حسن شمس اوری،
محسن مدیرشانه چی ،نشر مرکز ،چاپ دوازدهم ،سال ،1387ص 48
-7پارچه ی پنبه ای
-8ابراهامیان ،یرواند ،ایران بین دو انقالب ،مترجمان :کاظم فیروزمند ،حسن شمس اوری،
محسن مدیرشانه چی ،نشر مرکز ،چاپ دوازدهم ،سال ،1387ص 49
-9استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و یکی از جسته ترین پژوهشگران حوزه ی توسعه
در ایران
-10سریع القلم ،محمود ،عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران ،نشر فرزان روز ،چاپ اول،1390 ،
ص 164
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
17
منبع تصویر:
چرا کارخانه های ایرانی در زمان قاجار ناکام شدند؟
www.faradeed.ir
شاید مقدم بر طرح چرایی وجود این حجم گسترده از
کاالهای خارجی در کشور ،می بایست از ضرورت و اهمیت
تولید ملی صحبت کنیم .اینکه چه اهمیتی دارد محصول
ایرانی بخریم و مقدم بر ان چه ضرورتی وجود دارد که
کاالیی در داخل تولید شود .اساسا چه میزان به تولید
داخلی می اندیشیم؟ به عنوان خریدار به ایرانی بودن کاال
توجه و اعتماد داریم؟ در مقام تولیدکننده چه میزان به
کیفیت محصول می اندیشیم؟ ایا رضایت مشتری در
اولویت کاری شرکت قرار دارد یا سوداوری؟
برای ورود به هر مقوله ای ،من جمله توسعه ،می بایست
شناخت درست و مکفی از لوازم و ضروریات ان حاصل
شود .از این رو باید پرسید ایا مقوله ی توسعه به یک
گفتمان عمومی در سطح جامعه ایران تبدیل گشته است؟
به بیانی صریح تر ایا مردم این جغرافیای سیاسی از وضع
موجود رضایت دارند یا مایل به بهبود شرایط هستند؟ اگر
فرض کنیم که مجموعه ی تالش های مردم این سامان،
دست کم در دوران معاصر و از زمان افزایش مراودات با
غرب ،مبین خواست دست کم بخشی از جامعه جهت نیل
به توسعه است ،در ان صورت پرسش های مهم تری می
بایست مطرح شود؛ این بخش از جامعه چه میزان از امر
توسعه شناخت دارد؟ تا چه حد از لوازم و ضروریات ان
مطلع است؟ ایا بین نظریه پردازان و صاحب منصبین
معتقد به امر توسعه ،اجماع و اتفاق نظری وجود دارد؟
از همه مهم تر ایا قبای توسعه به اندام جامعه ی سنتی
ایران خواهد امد؟ اگر پاسخ مثبت است به چه طریق و با
چه برنامه ای؟
جنگ اول ایران و روسیه که نهایتا به عهدنامه گلستان در
۱۱۹۲خ منتهی شد ،زمینه الزم برای بازنگری در ارکان
قدرت و حرکت به سوی نوسازی را فراهم اورد .این مهم
گرچه مورد اتفاق نظر همه بخش های حکومت و جامعه
نبود اما با تدبیر عباس میرزا توانست عینیت پیدا کند.
عباس میرزا برای تجهیز قشون جدید یک کارخانه توپ
سازی ،یک کارگاه تولید تفنگ سرپر و دارالترجمه ای برای
کتب راهنمای نظامی و مهندسی در تبریز بنانهاد 6.این
اقدامات از نخستین توجهات سازمان یافته و با برنامه به
خودکفایی و تولید ملی است .پس از وی امیرکبیر مسیر
توجه به منابع داخلی و تالش برای خودکفایی کشور را
با جدیت پی گرفت :قشون دائمی را مجددا احیا کرد و
برای تجهیز ان و قطع واردات از خارج ،پانزده کارخانه بنا
کرد :کارخانه ی توپ سازی ،تولید اسلحه سبک ،لباس
متحدالشکل ،سردوشی و نشان ،منسوجات پشمی ،البسه،
8
چلوار ،7درشکه ،سماور ،کاغذ ،چدن ،سرب ،مس و شکر. صفحه 18
جامعه
اجتماعی بیش تر را انتظار دارند و بیش ترین فشارها برای
تامین این انتظارات «فرد نوعی» در جهان امروز ،بر دوش
11
دولت ها می باشد.
با این حال این افزایش انتظارات الزاما به معنی اگاهی از
مسئولیت اجتماعی و نقش افرینی در جهت تولید ملی
نیست .کما اینکه همچنان فروش نفت و خرید هواپیما
و دیگر کاالهای خارجی نه فقط محل نقد مردمان این
تمدن ۳۰۰۰ساله نیست که عموما مورد تشویق نیز قرار
می گیرد! بی انکه مسئله ی تولید در داخل دست کم در
بین متخصصین و دانشگاهیان به یک گفتمان تبدیل شده
باشد .ان چه بیشتر محل توجه است راه اندازی یک سایت
و فروش اینترنتی اجناس عموما خارجی مانده در انبارها
است که به جهت کاهش قیمت محصول با اقبال مشتریان
نیز روبرو می شود!!! در مقابل با بررسی اجمالی شتاب
دهنده ها و پارک های علم و فناوری کشور به وضوح جای
خالی سخت افزار احساس می شود.
گرچه نقش دستگاه قدرت قابل انکار نیست اما راقم این
سطور می پرسد نقش شهروندان در مقوله توسعه و بویژه
تولید ملی چیست؟ ایا تعریف مردم کوچه و بازار از هویت
و ملیت به نصب قاب عکسی از کوروش یا سفر به شیراز
محدود می شود؟ حساسیت ما ایرانیان فقط می بایست
معطوف به نام خلیج فارس باشد؟ ایا نمی بایست در کنار
توجه به چنین مسایلی به تعریفی عینی تر از هویت ملی
دست یابیم؟ ناسیونالیسم ما عمدتا ناسیونالیسم احساسی
منبع تصویر:
رها سازی زباله ها و پسامندهای شهری و روستایی سیریک در دامن طبیعت
محیط زیست و طبیعت سیریک در استانه نابودی
www.dana.ir
و هیجانی است تا ناسیونالیسم عقالیی (تعلق به خاک و
رسزمین و شوکت و قدرت ملی) .کسی که به کشور خود
تعلق عقلی دارد یقینا از اتومبیل خود ،زباله به خیابان پرت
منی کند و کسی که تعلق نهادینه شده عقلی به مملکت و
جامعه خود دارد ،سهم خود را در دست یابی به شوکت ملی
ایفا می کند 12.این در حالی است که به عقیده ارگانسکی
جهت دستیابی به توسعه ،ناسیونالیسم یکی از مفاهیمی
بود که به وحدت ملی ،فرهنگی و هویت تاریخی ملل،
کمک شایانی کرد و مجموعه جغرافیایی – اقتصادی ان را
13
از دیگران ،متمایز کرد و بسیج عمومی را فراهم ساخت.
-11همان ،ص 146
-12همان ،ص 28
-13همان ،صص 127و 128
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
18 صفحه 19
پی
شن
هاد
در جستجوی توسعه
معرفی کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اثر محمود رسیع القلم
در حال توسعه ،توسعه نیافته ،جهان سومی و عباراتی مانند این
جهت توصیف کشورهایی بکار می رود که در حوزه های مختلف
اعم از اقتصادی ،بهداشتی ،سیاسی و ...دچار کمبودهای قابل
تاملی هستند .کشور ما نیز یکی از کشورهای در حال توسعه
محسوب می شود .شکاف بین ایران و کشورهای غربی تقریبا
از دوره ی قاجار خود را به وضوح نشان می دهد .شکست های "دغدغه پیرشفت ،توسعه یافتگی و ثبات سیاسی ایران همچنان
متوالی در نبرد با بیگانگان و از دست دادن بخش قابل توجهی از ادامه دارد .در حالی که بسیاری از کشورهای هم ردیف ما راه و
قلمرو کشور ،رفته رفته بدنه ی جامعه را نسبت به وضعیت خود افق های خود را پیدا کرده اند ،ما هنوز در نزاع های فکری و سیاسی
1
دچار تردید کرد .اقدامات عباس میرزا و امیرکبیر در جهت نوسازی خود غوطه وریم".
سیستم نظامی کشور یکی از نخستین اقدامات در نوع خود جهت سریع القلم در ابتدای کتاب خود به نوعی نقد جامعه و شخصیت
بهبود وضعیت کشور محسوب می شود .با این حال و با وجود انسان ایرانی را سرلوحه کار خویش قرار می دهد به ترتیبی که از
گذشت بیش از 150سال از نوسازی بخش های مختلف کشور ،ضرورت تحول در شخصیت ایرانی سخن به میان می اورد .سپس
همچنان مسئله توسعه مورد بحث است .خاصه ان که مسئله به مقوله توسعه در جهان سوم و نهایتا به بحث توسعه یافتگی در
توسعه فراگیر و چندوجهی است و به همین جهت همان میزان ایران می پردازد.
که عامل بهبود وضعیت جامعه می شود کسانی را با خسران روبرو
کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اثر محمود سریع القلم در
خواهد کرد .برغم اختالف نظرهای فاحش بین موافقان و مخالف
483صفحه تنظیم و بوسیله انتشارات نشر فرزان روز منتشر
توسعه در داخل ،امواج سیل اسای ان از طریق ماهواره ،اینترنت و
شده است.
دیگر وسایل ارتباط جمعی به بدنه جامعه ایران تزریق شده و می
شود از این رو در سطوح دانشگاهی تحقیقات قابل تاملی صورت
-1سریع القلم محمود ،عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران ،نشر فرزان روز ،چاپ اول ،1390 ،ص 9
پذیرفته است .به عنوان نمونه می توان به محمود سریع القلم و
کتاب تاثیرگذارش عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اشاره کرد .این
کتاب ثمرهی سال های مطالعه و تحقیق نویسنده پیرامون مسئله
توسعه یافتگی است .سریع القلم در پیشگفتار کتاب عقالنیت و
توسعه یافتگی ایران می نویسد:
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
19 صفحه 20
فرهنگ و هنر
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
منبع تصویر:
جشن نوروز در عهد قاجار
www.faradeed.ir
یکی از رسوم جشن نوروز مراسمی است که در میدان توپخانه
انجام می شود و شاه از پنجره ایوانی به منایش می نگرد .پایین
در میدان پهلوانانی که رسارس سال را در زورخانه مترین کرده اند
با اندام هایی برهنه و نیرومند به کشتی گرفنت مشغولند.
شیرینکاران و تردستان ،بندبازان ،دلقک ها و لوده هایی که در
پوست شیر و خرس رفته اند دیده می شوند و گاه و بیگاه شاه
سکه های کوچک طال و نقره به میان انها می اندازد .عنرت بازها
برنامه مضحکی با حیوانات دست اموز خود اجرا می کنند.
20 صفحه 21
فرهنگ و هنر
نوروز در گذر زمان
درباره ی جشن نوروز
قسمت دوم
صفورا صادقی
در شماره ی گذشته به پیشینه ی جشن نوروز 1پرداختیم .در
این قسمت به اداب و رسوم برگزاری این جشن باستانی در دوره
های صفوی تا قاجار خواهیم پرداخت.
***
نوروز در عرص صفوی
بزرگداشت شادمانه نوروز در دوره صفویان کام ً
ال اثبات شده
است .در هنگام مهیا شدن برای جشن های نوروزی ،بخش هایی
از بوستان وسیع نقش جهان اصفهان برای تزئین و چراغانی به
فرماندهان ،وزرا ،مقامات مقرب ،بازرگانان و رهبران اتحادیه های
صنفی سپرده می شد .هر گروه چادرهایی با سایبان های ابریشمین
و زربفت برپا می کرد و غرفه هایی با اذین بندی های متنوع طراحی
می کرد و خادمان به مدت چندین روز از جمعیتی عظیم با
نوشیدنی و شیرینی پذیرایی می کردند .در کاخ شاهی ،پارچه ای
بزرگ (سفره) بر کف تاالر اینه می گستردند و بر ان کاسه های
بزرگ اب و ظروف میوه ،سبزیجات ،شیرینی و تخم مرغ های رنگی
می گذاردند .بنابه گفته شاردن (دوم ،ص ،)۲۶۷بنا بر یک سنت
باستانی ایرانی ،در شب نوروز مردم برای یکدیگر تخم مرغ های
رنگی هدیه می فرستند .شاه حدود پانصد تخم مرغ رنگی برای
زنان حرمسرایش می فرستاد .این تخم مرغ ها در پوششی از طال
قرار گرفته و با چهار نقاشی مینیاتور تزئین می شده اند .شاه بر
باالی سفره ،در بین محبوب ترین زنان حرمسرایش ،که همگی
-1متن حاضر ترجمه و تلخیصی است از مقاله ی
NOWRUZ ii. In the Islamic Period www.iranicaonline.org
پو گفتی
خود را با جواهرات اراسته بودند ،می نشست .ان ها به گ
دلپذیر مشغول می شدند و سپس به فرمان شاه ،رقاصان زن،
نوازندگان و خوانندگان برای سرگرم کردن حضار ،به داخل
می امدند .در اتاقی دیگر ،منجم باشی دربار مشغول تعیین لحظه
دقیق «تحویل سال» 2بود .به محض این که او عالمت می داد که
سال نو فرا رسیده ،نوکران ترقه ای هوا می کردند و خادمین زن
حرمسرا با دیدن این صحنه ،کِل می کشیدند و به این ترتیب
شاه و مصاحبینش را نوید از بهار می دادند .در همین زمان ،خبر
تحویل سال نو از طریق شلیک تیر بوسیله ی برخی محافظان
کاخ و شلیک توپ بوسیله ی دژبان ها به عموم اعالم می شد و در
همان هنگام ،گروه موسیقی مستقر در مرکز میدان بزرگ شهر
(میدان نقش جهان) بر طبل ها و کوس هایشان می کوفتند و در
سورناهایشانمی دمیدند.
هوا پر می شد از فریادهای شادی؛ خواجه ها کیسه های مخصوص
اسپند را می گشودند و دانه هایش را به اتش می انداختند تا
عطری خوشایند هوا را فرا گیرد .شاه ،همچون دیگر ایرانیان،
در لحظه «تحویل» سال چشم به کاسه ابی می دوخت .ایرانیان
ی است» یعنی نماد بهروزی و هر کس
باور داشتند «اب روشنای
در لحظه تحویل سال به ان چشم بدوزد در تمام طول سال
شاد خواهد بود .چند دعا به طور معمول ایات قرانی 3خوانده
می شد و همه با لباس های نویی که به تن داشتند ،کمی اب
یا گالب می نوشیدند ،به بزرگ ترها ،خویشان و دوستان تبریک
ی می خوردند .بزرگ ترها به اعضای خانواده،
می گفتند و شیرین
خویشاوندان ،خادمین و دوستان عیدی می دادند و بین فقرا،
درویشان و سیدهای محلی 4خیرات پخش می کردند.
در کاخ ،شاه برای فرماندهان نظامی ،مقامات ارشد سیاسی،
سفرای خارجی و تجار مشهور ،ضیافتی بزرگ با شراب و موسیقی
ترتیب می داد .در سایر خانواده ها ،خوراکی هایی که با دقت و
ظرافت فراوان تهیه شده بود ،تناول می شد و به طور کلی هر
کسی به نوعی از نوشیدنی ،موسیقی ،دید و بازدید ،هدیه گرفتن
و بذله گویی لذت می برد .بچه ها به طور ویژه از این موضوع
خوشحال بودند و از تعطیالت ،ورجه ورجه کردن ،5گرفتن هدایای
متنوع ،بازی های مختلف به ویژه تخم مرغ بازی ،6تماشای چوگان،
-2یعنی زمانی که خورشید در اعتدال بهاری ،وارد عالمت برج حمل یا صورت فلکی بره می شود.
-3به تفصیل در «مجلسى ،دوم» نقل شده است
-4نوادگان امامان شیعه
-5جست و خیز کردن .باال و پایین پریدن
-6شبیه به بازی بچه ها با شاه بلوط در غرب
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
21 صفحه 22
فرهنگ و هنر
کشتی و اسب دوانی لذت می بردند .هدایا ،بسته به وضعیت و مقام نوروز در دوران قاجار
افراد ،متفاوت بود .شاه در تاالر بارعام می نشست و هدایا را -که
معموالً سکه های طال و نقره ای بودند که در کیسه های کوچک
رنگی قرار گرفته بودند -بین درباریان ،خویشان ،خادمین حرمسرا
و سفرای خارجی پخش می کرد .او خود نیز ،هدایای ارزشمندی
از حرمسرا ،وزرا ،نمایندگان گروه های اجتماعی و صنفی ،والیان
و نمایندگان کشورهای همسایه دریافت می کرد .هدایای معمول
به شاه ،عبارت بودند از دختران برده ،7پول ،اسب های با ارزش و
حیوانات باربر با زین های قیمتی 8.شاه و برجستگان متمول ،بر
طبق سنن مذهبی ،سفارش قربانی کردن حیوانات اهلی و تقسیم
گوشت بین نیازمندان را نیز می دادند .مردم ،در طول روزهای
بعد ،از منزل بیرون رفته و در هوای ازاد به بازی ،سورچرانی،
اسب سواری و در صورت امکان شکار ،وقت می گذراندند.
-7به ویژه از ارمنستان و گرجستان که سرنوشت بعضی شان تبدیل شدن به زنان سلطنتی بود و سایرین
به مقامات مقرب داده می شدند
-8در رابطه با هدایایی که بین فرماندار استان فارس و شاه عباس اول رد و بدل شده نک اربری ،ص ۱۹
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
نادر شاه افشار (دوره حکومت1736-47 :م) ،همانند کریم خان
زند (دوره حکومت1751-79 :م) و جانشینانش ،همیشه نوروز
را با برگزاری ضیافت و توزیع هدایا و خلعتی ،جشن می گرفت.
در دوره قاجار (1925-1779م) روال فعالیت های عمومی مشابه
تشریفات معاصر بود اما جشن رسمی (سالم) ،در جزئیات،
دستخوش تغییراتی شد .به طور کلی ،شاه پذیرای میهمانانی
از قبیل خویشاوندان ،مقامات نظامی و سیاسی ،شخصیت های
برجسته دینی ،روسای قبایل ،شاعران ،سران صنوف مختلف و
بیش از پیش ،برجستگان خارجی بود .ناصرالدین شاه با معرفی
گروه های نظامی ،ارسال دعوت نامه و برگزاری ضیافت سالم در
سه نوبت بارعام ،شروع به ساماندهی ضیافت ها نمود .سال ِم تحویل
یا «تبریک سال نو» ،یک ساعت پیش از تحویل سال اغاز می شد
و حدود چهار ساعت ادامه می یافت .هفت سین در مقابل تخت
طاووس در تاالر موزه برپا می شد و صاحب منصبان به دورش گرد
می امدند :مقامات نظامی در یک سوی ان می نشستند و ولیعهد
22
منبع تصویر:
Naqsh-i Jahan Square by Eugène Flandin
www.wikimedia.org
هدایای معمول به شاه ،عبارت بودند از دخرتان
برده ،پول ،اسب های باارزش و حیوانات باربر با
زین های قیمتی .شاه و برجستگان متمول ،بر طبق
سنن مذهبی ،سفارش قربانی کردن حیوانات اهلی
و تقسیم گوشت بین نیازمندان را نیز می دادند. صفحه 23
فرهنگ و هنر
-9سکه هایی داخل کیسه های ابریشمین قرمز
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
23
منبع تصویر:
ناصرالدین شاه
نامشخص
نیز در همان سمت ،در باالی میز می نشست؛ مقامات سیاسی در
سوی دیگر می نشستند و وزیر ارشد دارایی مستوفی الممالک،
در باالی میز می نشست .روحانی اعظم ،شاهزادگان قجر که
سالح و نشان های سلطنتی به دست داشتند و وزرای کابینه به
ریاست نخست وزیر (صدر اعظم) در طرفین تخت پادشاهی قرار
می گرفتند .رئیس تشریفات ورود شاه را اعالم می کرد و شاه ،که
خود را با جواهرات اراسته بود ،از میان جمعیت تعظیم کنندگان
به سمت تخت شاهی پیش می رفت و بر ان جلوس می نمود.
سخنران دربار (خطیب الممالک) شروع به خواندن خطبه ای
در ستایش پیامبر و امام اول می کرد تا زمانی که منجم باشی
دربار تحویل سال را اعالم کند .شاه ابتدا به علما و سپس به
مقامات شادباش می گفت ،چند ایه از قران می خواند ،جرعه ای
اب می نوشید و به روحانیون عیدی 9می داد و ان ها بالفاصله
مراسم را ترک می کردند .سپس گروه موسیقی اهنگ های شاد
می نواختند و شاه به حاضرین عیدی می داد و به اندرونی دربار
می رفت .در روز دوم ،در کاخ سنگ مرمر بار عام داده می شد
(سال ِم عام تخت مرمر) .شاه و شاهزادگان ارشد قجر با نشان های
سلطنتی شان ،به همراه مقامات سیاسی و نظامی ،پذیرای سفرای
خارجی شده و هدایایی به ان ها پیشکش می نمودند -با توجهی
ویژه به سفیر عثمانی .سپس شاه بر تخت جواهرنشانش که بر
تخت مرمر سوار بود ،می نشست و پیشکارش اغاز بار عام را اعالم
می کرد؛ در ان هنگام گروه های موسیقی نواختن می کردند ،توپ ها
شلیک می شدند ،کوس ها کوفته می شدند و شیپورها به صدا در
می امدند .ملک الشعرا شعری به افتخار نوروز و در ستایش شاه
می خواند و سخنران رسمی مراسم با خطابه ای به غایت تمجیدامیز
ان را خاتمه می داد .در روز سوم ،سال ِم س ِر در ،که یک رویداد
پرنشاط عمومی بود ،در کاخ مرمر برگزار می شد .شاه به همراه
مقامات و همچنین زنان مورد عالقه اش و خدمه در ایوان حضور
می یافت و مردم در جشن شرکت می کردند .بندبازها ،صاحبان
و مربیان میمون ها و خرس ها ،و قوچ های مبارز ،جمعیت جلوی
ش دریافت می کردند .دلقک های دربار
کاخ را سرگرم کرده ،و پادا
همه را می خنداند و کشتی گیران برای دست یابی به مقام بسیار
پرطرفدار پهلوان ارشد (پهلوان پایتخت) ،که منجر به دریافت
بازوبندی ویژه می شد ،به رقابت می پرداختند .در روز سیزدهم
(سیزده به در) مردم از شهر خارج می شدند و پایان نوروز را در
بوستان ها ،باغ ها و در امتداد رودخانه ها جشن می گرفتند. صفحه 24
فرهنگ و هنر
دا
س
ت
ا
ن
های
رهایی از دام سنت
درباره ی عادت به سنن نوروزی و رضورت بازاندیشی
علی صدوقی
واپسین روزهای اسفند بود ،زمانی که بنفشه ها را در جعبه های چوبی
خاطره به کنار خیابان می اوردند؛ هامن زمانی که سنبل ها چون
عروس های رنگین در گلدان شان می رقصیدند و ماهی ها در کوچه های
اب پرسه می زدند و دست فروشان کنار راه بساط بزم گسرتده بودند.
هامن زمانی که کام بازار از شلوغی شیرین بود .چه بر پیاله از رسانگشتش
سمنو می چکاند چه با رِشاشه ی چشمش رسکه می افشاند؛ چون نگین
سنجد بر حلقه ی سکه ها بود و سیب لبخندش شکوفا .هامن هنگام که
زمین بسرت رنگین کامن بود و زمان مسیر بوهای روان .انگاه که رد بوی
اش رشته و باقاالی پخته و لبوی داغ بر مدار روزگار می چرخید و به
مشام می رسید.چون سفره ی سبزه با سیر بود هیچ کس فرصت مکیدن
سامق را نداشت.در همین حال رها با چشم های مه الودی از پنجره
بیرون را می نگریست و به پیش ِ
درامدتصنیف بهار گوش فرامی داد ،تا
انکه مادرش گفت:
رها جان عزیزم می تونی اون دستامل رو بیاری؟ منی دونم چرا اینجای
میز لکه شده!
رها با صدایی مالیم که امیخته به رنگ خشم و اندوه بود گفت :مگه
خونه تکونی متوم نشد!؟
مادرش که متوجه حال درهم رها شد به سویش رفت و پشت پنجره
کنارش ایستاد.
رها می گوید :مامان من منی فهمم این همه جنب و جوش واسه چیه؟
مگه چی می خواد بشه!؟ هزار تا روز میاد و میره ،هیچکی به فکر
رس اومدنِ اولین روز بهار یا به قولی نوروز
یه روز نو نیست ،ولی ِ
همه ی مردم اینقدر هیجان زده ان و این همه کار الکی انجام میدن!
مگه فصالی دیگه اولین روز ندارن!؟
مادر پاسخ داد :عزیزم اولین روز بهار تفاوتای زیادی با اولین روز فصالی
دیگه داره.
رها گفت :چه تفاوتی؟
مادر گفت :به خاطر اینکه همه چی نو میشه .درختا شکوفه میدن ،برفا
اب میشه و رودا جاری میشن،گلها می شکفن و دوباره زمین زنده میشه
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
24
رها صفحه 25
فرهنگ و هنر
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
25
منبع تصویر:
قصه تلخ کودکان کار در تبریز به قاب تصویر کشیده شد
www.asrtabriz.ir
تاارمغان های خودش رو به انسان ها پیشکش کنه.
رها به مادرش گفت :متوم چیزایی که شام گفتین درست ولی این همه
شلوغی و هیاهو واسه چیه؟ اگه مردم کاری هم نکنن بهار میاد و زمین
کار خودشو انجام میده ،این طور نیست؟
مادر :عزیز دمل خب این کامال مشخصه وقت نو شدن زمین مردم هم
جشن می گیرن و شادی می کنن.
رها :کدوم شادی وقتی خیلیا رشایط اینو ندارن که شاد باشن؟ یکی پول
نداره ،یکی بیکاره ،یکی فقط می تونه ویرتین مغازه ها رو متاشا کنه و
چشامشو سیراب کنه از چیزای رنگ و وارنگ ،وقتی شام میدونین که
همین االن خیلیا تو سیر کردن شکم خونواده شون موندن چطور اسم
جشن و شادیو رو این روزا میذارین؟ اونم بخاطر این که رسم پیشینیان
ما ایرونیاست! اخه این رسم و رسومات چه فایده ای داره؟
مادر :توجه کن عزیزم اتفاقا بودن همین رسومه که به زندگی ما معنا
می بخشه؛ این ایین بخشی از هویت ما ایرانیاست .همین رسوم باعث
ِ
لبخند اون شادی
میشه که ما تو نوزایی طبیعت رشیک باشیم و با
کنیم .همین رسومه که وحدت رو در کرثت مردم یاداور میشه تا اون
ها در انجام این مهم با هم پیوند داشته باشن و اشرتاک خودشون رو
در بازافرینی هستی جشن بگیرن و از همه مهم تر همین رسوم سبب
میشه ما بیشرت به یاد ادمای دیگه باشیم و وقتی می بینیم تو این روزا
کسی احتیاجی داره تا اونجا که می تونیم تو رفع احتیاجش بهش کمک
می کنیم .اره عزیز دمل با وجود همین ایینه که ما می تونیم به هویت
ملی خودمون به خاطرپیوندی که در انجامش داریم ببالیم وگرنه اگه هر
کدوم مون جداگانه و به شکلی دل بخواهی رسم خودساخته ی خودمون
رو انجام می دادیم دیگه نه هیچ اشرتاکی در زمان و شیوه ی اون رسم
با دیگران داشتیم و نه از حال همدیگه باخرب می شدیم .همه هویتمون
رو رفته رفته از دست می دادیم مثه خونواده ای که وقت غذاشونه ولی
یکیشون داره بازی کامپیوتری میکنه ،یکی تلوزیون نگاه می کنه ،اون
یکی خوابه و یکی هم رس سفره نشسته و به غذاها ناخنک می زنه.
عزیزم گمون منی کنم یادت رفته باشه چند سال پیش که کوچیک تر
بودی چقدر خرید شب عیدو دوست داشتی .به نظرم االن هم بهرته
با هم بریم بیرون و بچرخیم و خرید کنیم و از این روزا لذت بربیم،
نظرت چیه؟
در هامن حال پدر رها که بر مبلی نشسته و در حال مطالعه متوجه
گفت وگوی ایشان شده بود گفت:
رها جان از غم کرثت رها باش /به شادی روی کن همراه ما باش
مناند ادمیت بی هویت /بیا با روح وحدت اشنا باش صفحه 26
رو
ی
داد
خسرو فربد
هیچ کدام از این بدکاران منی دانند که با کار و
کوشش ،پیرشفت به دست می اید ،انگونه که
زندگی اموخته است .گاتها هات ۳۲بند ۷
به مناسبت 6فروردین زادروز زرتشت پیامرب
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
26 صفحه 27
طنز
حسین پاکروان
در جستجوی هویت
اندر حکایت بحران هویت در ایران
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
27 صفحه 28
س
خ
ن اپ
ی
انی
در این هنگام بر پای خاسته بودم
به مناسبت 20فروردین زادروز فریدون جنیدی
«در این هنگام بر پای خاسته بودم و چون استاد مرا
دید که ایستاده ام ،پرسید« :بله؟ اقا!» چنانکه ائنی کالس
های او بوده ،نام خودم ،کالسم ،رشته ام را یاداور شدم و
استاد گفت« :بفرمایید» .من نیز با گرمایی که از نهاد جان
و روانم برخاسته بود .گفتم :استاد مگر شام ان ایرانیان را
که سی سال بر رس کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند
منی شناسید؟ مگر فردوسی برای زنده نگاهداشنت اندیشه
و فرهنگ و زبان ایرانی 30سال زمان ننهاد ،بازانکه بارها
گفته شده است که نان جو نیز بر سفره نداشته است؟
مگر استاد دهخدا بیش از سی سال زمان بر رس فرهنگ
ننهاد؟هنوز که کفن دهخدا خشک نشده است! شام به
جای انکه جوانان را برانگیزید تا 30و 40سال از زمان خود
را بر رسفرهنگ ایران بنهند ،انان را کوچک می شامرید،
تا در خود ،ننگ ببینند و خویش را در خور و شایسته
رسزنش بشامرند؟ اکنون برای انکه بدانید جوانان ایرانی
30سال از زندگی خود را بر رس فرهنگ ایران می نهند.
همنی جا به شام می گویم :من! فریدون جنیدی! جوان
ایرانی! تا پایان زمان خود ،زندگی خویش را در راه پژوهش
در فرهنگ ایران خواهم افشاند!»
ماهنامه سرند شماره سی ام ،فروردین 1397
منبع تصویر:
نکوداشت ایین نوروز توسط معاونت فرهنگی و اجتماعی برگزار شد
www.srttu.edu
نگرشی بر کارنامه استاد فریدون جنیدی
www.bonyad-neyshaboor.ir
28 صفحه 29
ا گهی
? چهارشنبه ۱۵فروردین ۱۳۹۷تا شنبه ۱۵اردیبهشت ۱۳۹۷
⏰ ۱۸:۳۰
⏳ ۲ساعت
? بها ۲۵,۰۰۰ :تا ۸۰,۰۰۰تومان صفحه 30
صفحه 31
صفحه 32
صفحه 33