ماهنامه سرند شماره 30 - مگ لند
0

ماهنامه سرند شماره 30

ماهنامه سرند شماره 30

ماهنامه سرند شماره 30

‫سرند‬ ‫سرند تالشی است جهت نقد اندیشه و رفتار جامعه ایران‬ ‫رو به میهن‬ ‫درباره ی تولید ملی در ایران‬ ‫(قسمت اول)‬ ‫نقطهی پایانی بر یک اغاز‬ ‫نگاهی به زندگی پریرخ دادستان‬ ‫چهره ی ماندگار روانشناسی ایران‬ ‫قسمت دوم‬ ‫گالویزی با قدرت یا کلنجار با فرهنگ غالب؟‬ ‫دو راهی در مسیر کنشگران محیط زیست‬ ‫قسمت دوم‬ ‫نوروز در گذر زمان‬ ‫دربارهی جشن نوروز‬ ‫قسمت دوم‬ ‫ماهنامهی تحلیلی مسایل ایران‪ /‬سال چهارم‪ /‬فروردین ‪ 32 / 1397‬صفحه‬ صفحه 1 ‫هبانمخدا وندجانوخرد‬ ‫ماهناهمسرند‬ ‫سرند تالشی است جهت نقد اندیشه و رفتار جامعهی ایران‬ ‫اینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن‪ ،‬اینه شکستن خطاست‬ ‫ماهنامه ی تحلیلی مسائل ایران‬ ‫سال چهارم‪ /‬شماره ی سی ام‪ /‬فروردین ماه ‪97‬‬ ‫مدیرمسئول و سردبیر‪ :‬سپهر ساغری‬ ‫مشاور سردبیر‪ :‬یلدا دنیایی مبرز‬ ‫همکاران این شماره‪:‬‬ ‫طراح جلد‪ :‬رویا رسولی‬ ‫منبع تصویر‪ :‬کارخانه ساخت و تعمیر قطعات لوکوموتیو ‪www.asriran.com‬‬ ‫یلدا دنیایی مربز‪ ،‬پویا اشکانی‪ ،‬صفورا صادقی‪ ،‬علی صدوقی‪ ،‬حسین پاکروان و خرسو فربد‬ ‫غیرقابل فروش‬ ‫سرند رایگان است و رایگان خواهد ماند‬ ‫نشانی سایت ماهنامه‪:‬‬ ‫‪www.sarandmonthly.com‬‬ ‫ماهنامه سرند را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید‬ ‫‪Sarandmonthly‬‬ ‫مردم شاید کلامت شام را بشنوند‪ ،‬ولی ان ها‬ ‫طرز نگرش شام را احساس می کنند‪.‬‬ ‫جان کالوین مکسول‬ ‫نویسنده و سخرنان امریکایی‬ ‫‪1‬‬ صفحه 2 ‫ان چه در این شماره می خوانید‪:‬‬ ‫سخن اغازین‬ ‫امیدواران‪3...........................................................................‬‬ ‫درباره ی تعارف در فرهنگ ایرانی‬ ‫رویداد‬ ‫هیچ کدام از این بدکاران منی دانند‪26..................................‬‬ ‫به مناسبت ‪ 6‬فروردین زادروز زرتشت پیامرب‬ ‫جامعه‬ ‫نقطه ی پایانی بر یک اغاز‪6.............................................‬‬ ‫نگاهی به زندگی پریرخ دادستان‪ ،‬چهره ی ماندگار روانشناسی‬ ‫ایران (قسمت دوم)‬ ‫طنز‬ ‫در جستجوی هویت‪27...........................................................‬‬ ‫اندر حکایت بحران هویت در ایران‬ ‫گالویزی با قدرت یا کلنجار با فرهنگ غالب؟‪10.............‬‬ ‫دو راهی در مسیر کنشگران محیط زیست (قسمت دوم)‬ ‫رو به میهن‪14................................................................‬‬ ‫درباره ی تولید ملی در ایران (قسمت اول)‬ ‫سخن پایانی‬ ‫در این هنگام بر پای خاسته بودم‪28...............................‬‬ ‫به مناسبت ‪ 20‬فروردین زادروز فریدون جنیدی‬ ‫اگهی‬ ‫پیشنهاد‬ ‫در جستجوی توسعه‪19..............................................‬‬ ‫اگهی ها‪29...........................................................................................‬‬ ‫معرفی کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اثر محمود رسیع القلم‬ ‫فرهنگ و هنر‬ ‫نوروز در گذر زمان‪20............................................................‬‬ ‫درباره ی جشن نوروز (قسمت دوم)‬ ‫رهایی از دام سنت‪24............................................................‬‬ ‫درباره ی عادت به سنن نوروزی و رضورت بازاندیشی‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫اصفهان‪ ،‬میدان نقش جهان‬ ‫‪Category Iran‬‬ ‫‪www.wallpaperswide.com‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪2‬‬ صفحه 3 ‫س‬ ‫خن‬ ‫ا‬ ‫غازی‬ ‫ن‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫تعارف ظریف و بان کی مون به دکرت روحانی‬ ‫‪www.gilnegah.ir‬‬ ‫یکی از هنجارهای رایج در جامعه ما تعارف کردن است‪ .‬تعارف کردن همواره نشانه‬ ‫صمیمیت و یکرنگی افراد با یکدیگر به شامر می رود تا جایی که در بسیاری از موارد‬ ‫تعارف نکردن امری مذموم و خودخواهانه به شامر می رود و طبق قانونی نانوشته از‬ ‫افراد انتظار می رود در رشایط مشخصی به یکدیگر تعارف کنند‪ .‬از این جهت تعارف‬ ‫بیش از ان که یک انتخاب شخصی باشد یک الزام و اجبار اجتامعی است‪.‬‬ ‫خورشیدنام‪ ،‬عباس‪ ،‬درباره ی تعارف‪ ،‬برگ فرهنگ‪ ،‬پاییز و زمستان ‪ ،1389‬دوره جدید‪ ،‬شماره ‪ ،22‬ص ‪183‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪3‬‬ صفحه 4 ‫سخن اغازین‬ ‫امیدواران‬ ‫درباره ی تعارف در فرهنگ ایرانی‬ ‫سپهر ساغری‬ ‫"صد سال به از این سال ها‪ ...‬سال خوبی داشته باشیم‪ .‬دخترتون‬ ‫عروس کنید‪ .‬اقازاده رو داماد کنید‪ .‬ان شاهلل سال سالمتی باشه‬ ‫‪ "...‬همه ما کم و بیش با چنین عباراتی اشنایی داریم‪ .‬تعارف‬ ‫های پی در پی و ارزوهای زیبا برای طرف مقابل جز الینفک‬ ‫روابط اجتماعی ما ایرانیان است‪ .‬از قربانت شوم های متوالی‪،‬‬ ‫بوسه های پی در پی و در اغوش کشیدن هایی که گویی هرچه‬ ‫محکم تر باشد ثوابش بیشتر است تا ارزوی بهترین ها را داشتن!‬ ‫براستی چه میزان از این تعارفات جنبه حقیقی دارند؟ از طرفی‬ ‫چرا این امیدواری و ارزوهای زیبا به نتیجه نمی رسد؟ ایا سقوط‬ ‫هواپیما‪ ،‬زلزله و تخریب گسترده شهر و روستا‪ ،‬غرق شدن کشتی‬ ‫و ‪ ...‬با عوامل انسانی ارتباطی ندارد؟ با این اوصاف حاضریم بجای‬ ‫تکیه بر حرف‪ ،‬وارد میدان عمل شویم؟ در این مجال ضمن نقد‬ ‫تعارفات معمول دید و بازدیدهای نوروزی به اهمیت عملگرایی و‬ ‫انجام اقدامی عینی می پردازیم‪.‬‬ ‫دو همزاد‪ :‬تعارف و فقدان عملگرایی‬ ‫فرهنگ به مجموعه ای از باورها‪ ،‬سنت ها‪ ،‬ارزش ها‪ ،‬هنجارها و‬ ‫استنباط های عمومی یک جامعه اطالق می شود‪ 1.‬طبعا ریشه‬ ‫یابی مورد به مورد اجزای سازنده ی یک فرهنگ در این مجال‬ ‫نمی گنجد اما خروجی ان می تواند محل توجه قرار گیرد‪ .‬به‬ ‫عنوان نمونه این ضرب المثل اشنا را در نظر بگیرید‪« :‬دیگی‬ ‫که برای من نمی جوشه می خوام سر س‪...‬گ توش بجوشه‪».‬‬ ‫وقتی چنین استنباطی در یک جامعه عمومیت پیدا کرده و به‬ ‫تلقی جمعی بدل می گردد در ان هنگام می توان گفت چنین‬ ‫اجتماعی نگاه جمعی ندارد و منافع فردی برای او بر منافع جمعی‬ ‫ارجح است‪ .‬چنین دیدگاهی هرگونه رفتار را بر اساس سود و‬ ‫زیان شخصی می سنجد و نفع جمعی در حاشیه قرار می گیرد‪.‬‬ ‫به این ترتیب جای تعجب ندارد که در جوامع توسعه نیافته چون‬ ‫کشور خودمان سبک زندگی‪ ،‬اعم از انتخاب شغل‪ ،‬تفریحات و ‪...‬‬ ‫کامال بر مبنای لذایذ و انتفاع فردی بنا شده است‪ .‬در همین راستا‬ ‫بیش از دو میلیون کارمند داریم اما تعداد کارافرینان جامعه ما‬ ‫به چند صد نفر هم نمی رسد! در حقیقت جامعه ای ‪ 81‬میلیونی‬ ‫چندان با خلق ارزش و انتفاع اجتماعی که جوهره ی کارافرینی‬ ‫است میانه ای ندارد اما زندگی کارمندی‪ ،‬چه در قالب استخدام‬ ‫دولتی یا بخش خصوصی‪ ،‬یک اولویت غیرقابل بحث است چون‬ ‫حاشیه ای امن ولو اندک برای شخص ایجاد می کند بدون اینکه‬ ‫به تبعات عظیم سیاسی ‪ -‬اقتصادی ان یا بزرگ و فراگیرشدن‬ ‫دولت بیاندیشد‪ .‬همین رویه در تفریحات ما قابل مشاهده است‪.‬‬ ‫با ماشین در خیابان ها دور زدن و بنزین سوزاندن یک تفریح‬ ‫محسوب می شود! بدون توجه به هزینه تولید بنزین برای کشور‬ ‫و ایجاد ترافیک در سطح شهر‪ ،‬تنها در اندیشه نفع فردی خویش‬ ‫هستیم‪ 2.‬در روز طبیعت ده ها هکتار جنگل در اتش بی توجهی‬ ‫ما مردم می سوزد‪ 3.‬چرا؟ چون عموما با مسئولیت اجتماعی بیگانه‬ ‫ایم و همه چیز را متوجه دستگاه قدرت می دانیم‪.‬‬ ‫‪ -2‬راقم سطور منکر محدودیت های موجود در کشور بویژه در حوزه تفریحات نیست اما قویا می پرسد‬ ‫صرف وجود محدودیت ها می تواند رفتار غیرمدنی و غیراجتماعی بخش اعظم ما شهروندان را توجیه کند؟‬ ‫ایا با این استدالل که هزینه استخر یا باشگاه گران است می بایست در خیابان بنزین بسوزانیم یا موجب‬ ‫شلوغی خیابان ها شویم؟‬ ‫‪ -3‬بی سابقه ترین امار جنگل سوزی مازندران در نوروز ‪ 100 /97‬هکتار از اراضی جنگلی استان خاکستر‬ ‫شد ‪www.dana.ir‬‬ ‫براستی چه میزان از این تعارفات جنبه حقیقی‬ ‫دارند؟ از طرفی چرا این امیدواری و ارزوهای‬ ‫زیبا به نتیجه منی رسد؟ ایا سقوط هواپیام‪،‬‬ ‫زلزله و تخریب گسرتده شهر و روستا‪ ،‬غرق‬ ‫شدن کشتی و ‪ ...‬با عوامل انسانی ارتباطی‬ ‫ندارد؟ با این اوصاف حارضیم بجای تکیه بر‬ ‫حرف‪ ،‬وارد میدان عمل شویم؟‬ ‫‪ -1‬سریع القلم‪ ،‬محمود‪ ،‬عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران‪ ،‬نشر فرزان روز‪ ،‬چاپ اول‪ ،1390 ،‬ص ‪78‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪4‬‬ صفحه 5 ‫سخن اغازین‬ ‫فرهنگ عملگرایی نداریم‬ ‫شاید بتوان بخشی از صرف امید و ارزو داشتن را در عدم‬ ‫تالشگری‪ ،‬فردیت شدیدا منفی و خویشتن خواه جستجو کرد‪.‬‬ ‫در حقیقت در پناه ابراز امیدواری می توان از ورودی به وادی‬ ‫پر مخاطره ی عمل پرهیز کرد‪« .‬امیدوارم سال خوبی داشته‬ ‫باشید» طبعا هزینه ای در پی ندارد اما فعلیت بخشیدن به ان‬ ‫هزینه بردار است‪ .‬به عنوان نمونه شخصی صاحب سرمایه می‬ ‫تواند سرمایه خود را در بانک گذاشته و سود سپرده خود را‬ ‫دریافت نماید یا حتی ارز خرید و فروش کند‪ .‬هر یک سختی ها و‬ ‫البته فواید خاص خود‪ 4‬را دارد‪ .‬همچنین می تواند سرمایه خود را‬ ‫در یک فعالیت کارافرینی نظیر تولید بیوگاز وارد نماید‪ .‬اما اینکه‬ ‫کدام یک به عنوان پروژه مدنظر صاحب سرمایه انتخاب شود‬ ‫تا حد زیادی به تصمیم او و مشاورانش بازمی گردد‪ .‬تصمیمی‬ ‫که خود بر ارزش ها‪ ،‬باورها و در یک کالم مسئولیت اجتماعی‬ ‫متکی است‪ .‬در حقیقت صاحب سرمایه می تواند به منافع فردی‬ ‫خود بیاندیشد و با دردسر به مراتب کمتری‪ ،‬اگر نگوییم مطلقا‬ ‫بی درسر‪ ،‬هر ماه سود سپرده خود را دریافت نماید یا وارد گود‬ ‫کارافرینی شود و با مخاطرات مختلفی دست و پنجه نرم کند‪.‬‬ ‫گرچه صاحب سرمایه فقط شهروند صاحب اموال منقول و‬ ‫غیرمنقول نیست‪ .‬شهروندی که بر منصبی تکیه زده است یا‬ ‫دارای مهارتی است‪ ،‬او نیز صاحب سرمایه محسوب می شود‪.‬‬ ‫شخص صاحب منصب می تواند از ظرفیت های دستگاه قدرت‬ ‫در جهت تسهیلگری‪ ،‬فرضا قانون زدایی استفاده نماید‪ .‬در همین‬ ‫راستا شخص صاحب مهارت یا دانش اگر نیروی کار خود را در‬ ‫اختیار فعالیتی با چشم انداز انتفاع اجتماعی قرار ندهد‪ ،‬وجود‬ ‫تسهیالت و سرمایه به تنهایی منتج به تغییرات مدنظر نخواهد‬ ‫شد‪ .‬به این ترتیب اگر بنا بر نقش افرینی اجتماعی باشد‪ ،‬می‬ ‫بایست شهروندان در یک نگاه عمومی و صاحبین سرمایه اعم‬ ‫از سرمایه مادی و معنوی در نگاه جزیی تر‪ ،‬با یکدیگر تعاملی‬ ‫سازنده داشته باشند‪ .‬اندیشه و مهارت در کنار سرمایه گذاری‬ ‫مناسب و با وجود تسهیل گری صاحب منصبین می تواند به‬ ‫خلق ارزش و تغییر عینی در جامعه منتهی شود‪ .‬خواه این مهم‬ ‫در قالب یک استارتاپ نظیر اسنپ‪ 5‬و فیدیبو‪ 6‬باشد خواه در‬ ‫شکل یک کارافرینی اجتماعی نظیر تاسیس مدرسه و دانشگاه‪.‬‬ ‫در حقیقت یکی از بزرگترین تفاوت های جوامع توسعه یافته و‬ ‫در حال توسعه‪ ،‬در مسئولیت اجتماعی و عملگرایی تبلور می‬ ‫یابد‪ .‬در هر صورت مادامی که به نقش افرینی و تاثیرگذاری‬ ‫خود بر زندگی جمعی اشراف نداشته باشیم و از ان مهلک تر‪،‬‬ ‫بی توجه و منفعل عمل کنیم چیزی جز ارزو و امید باقی نمی‬ ‫ماند‪ .‬گزاف نیست بگوییم در جامعه ایران بجای شهروندان نقش‬ ‫افرین‪ ،‬جمعی از امیدوارن در ان زیست می کنند‪.‬‬ ‫‪ -4‬البته صرفا ریالی و فقط برای صاحب سرمایه‬ ‫‪ -5‬استارتاپی جهت تسهیل سفرهای درون شهری‪www.snapp.ir‬‬ ‫‪ -6‬استارتاپی به منظور تسهیل مطالعه با رعایت موازین حقوقی‪www.fidibo.com‬‬ ‫منبعتصویر‪:‬‬ ‫با بودجه ساخت رسدر دانشگاه رشیف‪ ،‬چه فعالیت های فضایی در خود دانشگاه می توانست صورت بگیرد؟‬ ‫‪www.espash.com‬‬ ‫اگر بنا بر نقش افرینی اجتامعی باشد‪ ،‬می بایست‬ ‫شهروندان در یک نگاه عمومی و صاحبین رسمایه‬ ‫اعم از رسمایه مادی و معنوی در نگاه جزیی تر‪،‬‬ ‫با یکدیگر تعاملی سازنده داشته باشند‪ .‬اندیشه و‬ ‫مهارت در کنار رسمایه گذاری مناسب و با وجود‬ ‫تسهیل گری صاحب منصبین می تواند به خلق‬ ‫ارزش و تغییر عینی در جامعه منتهی شود‪ .‬خواه‬ ‫این مهم در قالب یک استارتاپ نظیر اسنپ و‬ ‫فیدیبو باشد خواه در شکل یک کارافرینی اجتامعی‬ ‫نظیر تاسیس مدرسه و دانشگاه‪.‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪5‬‬ صفحه 6 ‫جامعه‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫ژان پیاژه‬ ‫‪www.pinterest.com‬‬ ‫پرفسور ژان پیاژه در رسارس عمر‪ ،‬روزی ‪ 16‬ساعت درس می خواند و می نوشت و در پی یافنت راه حل‬ ‫مسائل بود‪ .‬در این مسیر‪ ،‬ده ها پژوهشگر و متخصص علوم مختلف وی را یاری می رساندند‪ .‬اما به عنوان‬ ‫استاد دانشگاه فقط هفته ای ‪ 4‬ساعت تدریس می کرد و شامر پایان نامه هایی که به راهنامیی مستقیم‬ ‫وی انجام شده اند از شامر انگشتان دو دست تجاوز منی کنند‪ .‬حال سوال این است که در دانشگاه های‬ ‫ما چه می گذرد؟ بیش از ‪ 30‬ساعت تدریس در هفته‪ ،‬ان هم غالبا دروس متفاوت‪ ،‬راهنامیی چندین پایان‬ ‫نامه ی کارشناسی ارشد و دکرتا‪ ،‬پذیرش مراجعان مختلف و انجام کارهای بالینی و در بسیاری از موارد قبول‬ ‫مسئولیت های اداری‪ ،‬تاب و توان تفکر‪ ،‬مطالعه و هرگونه نواوری را از مدرسان سلب می کند و روز به روز‬ ‫بر تعداد کسانی که حتی بدون یک اثر علمی و یا مقاله هایی که به طور عمده مستخرج از پایان نامه های‬ ‫دانشجویی هستند‪ ،‬به باالترین مدارج دانشگاهی دست می یابند‪.‬‬ ‫دادستان‪ ،‬پریرخ‪ ،‬توهم یا واقعیت‪ ،‬فصلنامه علمی‪ -‬پژوهشی روانشناسی تحولی (روانشناسان ایرانی)‪ ،‬تابستان ‪ ،1388‬دوره ‪ ،5‬شامره ‪ ،20‬ص ‪ 353‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪6‬‬ صفحه 7 ‫جامعه‬ ‫نقطه ی پایانی بر یک اغاز‬ ‫نگاهی به زندگی پریرخ دادستان‬ ‫چهره ی ماندگار روانشناسی ایران‬ ‫قسمت دوم‬ ‫یلدا دنیایی مبرز‬ ‫در شماره پیشین با نگاهی اجمالی‪ ،‬زندگی دکتر پریرخ دادستان‬ ‫را از نظر گذراندیم‪ .‬چهره ی ماندگاری که فرجام دانش اموختگی‬ ‫در محضر استادی چون پرفسور ژان پیاژه را برگزید و راه‬ ‫پرگسست و ناهموار "ساختن" مام وطن را در کسوت استادی‬ ‫اغاز کرد و ادامه داد تا شاید بتوان در برهوت سترونی اندیشه ها‬ ‫و بحبوحه ای از کج روی ها لحظه ای به امتناع و دیگر لحظه‬ ‫ای به انقطاع اندیشید و در پگاه یک تالش جمعی‪ ،‬چیرگی این‬ ‫زمستان یاس اور را به محاق برد و از پس ان‪ ،‬یک بهار پر امید‬ ‫را به محک تجربه ازمود‪ .‬در این شماره ی ماهنامه ی سرند‬ ‫به بازخوانی نظرات ایشان در باب جایگاه اموزش و پژوهش در‬ ‫جامعه ی علمی ایران خواهیم پرداخت‪.‬‬ ‫در مقام تدریس‪ ،‬همه ی گرایش ها را قبول می کنند‪ .‬کمرت استادی‬ ‫دیده می شود که از پذیرش یک پایان نامه به علت عدم تخصص‬ ‫در شاخه مورد نظر اجتناب کند‪ .‬از یک سو وقتی می توان با ردیف‬ ‫کردن مقاله های دانشجویی‪ ،‬از هر دست و مقوله ای‪ ،‬به اسانی‬ ‫به مراتب باالتر دست یافت‪ ،‬رضورتی برای تحمل مشقات تدوین‬ ‫کتاب احساس منی شود و همین امر‪ ،‬روز به روز بر تعداد استادن‬ ‫"بی کتاب" می افزاید‪ 2.‬در نقطه ی مقابل اگر تا حدود دو دهه‬ ‫پیش‪ ،‬یک استاد دانشگاه‪ ،‬پس از سال ها تفحص و تجربه به کار‬ ‫تالیف و ترجمه دست می زد اما اکنون بسیاری از افراد غیرمتخصص‬ ‫و بی توشه از علم و قلم‪ ،‬به تشویق نارشانی که جز به مال اندوزی‬ ‫منی اندیشند‪ ،‬دست اندر کار ترجمه و تالیف اثار روانشناختی شده‬ ‫اند و استنباط های درست یا نادرست خود را به خوانندگان تشنه‬ ‫ی این اثار‪ ،‬عرضه کرده یا می کنند‪ 3.‬در چنین رشایطی دانشجویان‬ ‫نیز بدون توشه ی علمی فارغ التحصیل می شوند و با الگو گرفنت‬ ‫از استادان خود‪ ،‬مدعی هستند که توان تدریس همه دروس اصلی‬ ‫و تخصصی را دارند و این دور باطل یا به عبارت بهرت قهقرایی‬ ‫همچنان در حال تداوم است‪ .‬روان شناسی کشور ما نه تنها همگام‬ ‫با عرص پرشتاب کنونی حرکت منی کند بلکه در معرض سقوط به‬ ‫یک پرتگاه عمیق قرار گرفته است‪ .‬چنین واقعیتی برای همه ی ان‬ ‫هایی که رسارس زندگی خود را در راه اعتالی این دانش رصف کرده‬ ‫اند‪ ،‬به اندازه ای دردناک است که من به نوبه ی خود ترجیح می‬ ‫دهم ان را یک توهم بدانم‪ .‬تا نظر شام چه باشد؟‪" 4‬‬ ‫اموزش و پرورش در محاق‬ ‫دانشجویان سردرگم‪ ،‬نه انگاره ی انتزاعی بلکه مضمونی مکرر پژوهش به مثابه ی گرداب‬ ‫و اشنا برای بسیاری از ما است‪ .‬شاید حاصل کالف سردرگم‬ ‫نهادهای اموزشی ما‪ ،‬پروش یافتن دانش اموختگانی به وسعت‬ ‫یک اقیانوس و به عمق یک بند انگشت است‪ .‬دکتر پریرخ دادستان‬ ‫در این زمینه گزین گویه های باریک بینانه و تامل برانگیزی دارند‬ ‫که جملگی خواندنی هستند‪ ،‬ان هم بارها و به درنگ‪.‬‬ ‫«ییک از عمده مشکالت ما در ایران‪ ،‬از یک سو تحصیل دانشجوها‬ ‫در رشته ای است که قرار نبوده در ان تحصیل کنند‪ ،‬اما چون منره‬ ‫اورده اند‪ ،‬رفته اند‪ 1.‬از سوی دیگر اغلب استادان کنونی دانشگاه‬ ‫ها فارغ التحصیالنی هستند که عنوان دکرتا دارند ولی در هیچ کدام‬ ‫از رشته های تخصصی‪ ،‬از مهارت الزم برخوردار نیستند‪ .‬مع ذلک‬ ‫ناگفته پیدا است که پژوهش مساله محور‪ ،‬نه تنها گره از کالف‬ ‫سردرگم مشکالت یک جامعه می گشاید بلکه با ارتقای سطح‬ ‫اموزش نیز رابطه ی تنگاتنگی دارد‪ .‬اما ان چه که امروز در‬ ‫اموزش عالی ایران شاهد ان هستیم فروکاسته شدن نقش بی‬ ‫بدیل پژوهش به پهنه ی چاپ و نشر مقاله است‪ .‬دکتر دادستان‬ ‫در این زمینه معتقدند‪:‬‬ ‫‪ -2‬دادستان‪ ،‬پریرخ‪ ،‬ممکن کردن ناممکن ها‪ ،‬فصلنامه علمی‪ -‬پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان‬ ‫ایرانی)‪ ،‬زمستان‪ ،1388‬دوره ‪ ،6‬شماره ‪ ،22‬صص ‪ 169-170‬‬ ‫‪ -3‬دادستان‪ ،‬پریرخ‪ ،‬جنگ هفتاد و دو ملت‪ ،‬فصلنامه علمی‪ -‬پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان‬ ‫ایرانی)‪ ،‬زمستان‪ ،1383‬دوره ‪ ،1‬شماره ‪ ،2‬ص ‪ 92‬‬ ‫‪ -4‬دادستان‪ ،‬پریرخ‪ ،‬توهم یا واقعیت‪ ،‬فصلنامه علمی‪ -‬پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان ایرانی)‪،‬‬ ‫تابستان ‪ ،1388‬دوره ‪ ،5‬شماره ‪ ،20‬ص ‪ 353‬‬ ‫‪ -1‬روزنامه ایران‪ ،‬شماره ‪ 17 ، 3415‬اسفند ‪ ،1384‬ص ‪11‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪7‬‬ صفحه 8 ‫جامعه‬ ‫"پژوهش های ما فقط حالت منایشی دارد‪ .‬بودجه های هنگفتی به بازنشستگیاجباری‬ ‫پژوهش ها اختصاص داده می شود که روز به روز هم افزایش پیدا سرانجام در ستیز و اویز سطحی شدن دانش‪ ،‬ارزش فرهیختگی‬ ‫می کند‪ .‬ولی پیامد این تحقیقات کجا است‪ ،‬مشخص نیست‪ .‬در به محاق رفت و نقدهای ایشان نه تنها در سیستم الکن و ناشنوای‬ ‫همه جای دنیا‪ ،‬پژوهش ها و اموزش ها با هم رابطه ای تنگاتنگ اموزش عالی ایران گوش شنوایی برای خود نیافت بلکه وی به‬ ‫دارند اما اینجا نه‪ .‬حاال نظری باشد‪ ،‬علمی‪ ،‬کاربردی‪ ،‬یا هر چیز مثابه ی خاری در چشم و استخوانی در گلو‪ ،‬ناگهان به گوشه ای‬ ‫دیگر‪ ،‬هیچ رابطه ای وجود ندارد‪ .‬خود من دو طرح تحقیقی رانده شد‪ .‬دکتر دادستان در مصاحبه با روزنامه ی ایران‪ ،‬به این‬ ‫داشتم راجع به فرایند تحول بچه های ایرانی‪ ،‬تا بتوانیم بر مبنای شورمندی با چشم پرسش و سرزنش نگریستند و مخاطب را با‬ ‫ویژگی های روانشناختی بچه ها برنامه ریزی کنیم‪ .‬که برنده سنان قلم زخم زدند‪:‬‬ ‫جایزه خوارزمی هم شد‪ .‬خب االن این طرح ها کجا هستند؟ دارند «نه این تشویق ها توانسته کارم را تغیری دهد یا انگیزه ای در من‬ ‫در گنجه ها خاک می خورند‪ .‬یکی از مسئوالن واقعا قابل احرتام ایجاد کند که بیشرت کار کنم و نه تنبیه هایشان مانعی برایم بوده‪.‬‬ ‫اموزش و پرورش یک روز به من گفت‪ :‬این پژوهش هایی که انجام سال ‪ ۷۹‬وقتی دانشگاه تهران مرا بازنشسته کرد‪ ،‬من ‪ ۳۰‬واحد درس‬ ‫می شود فقط کار مستخدمنی را زیاد می کند‪ .‬یعنی ان ها مجبورند می دادم‪ .‬در متام دوران کاری ام‪ ،‬اعتبار و اهمیت گروه روی کار‬ ‫دائم این پژوهش ها را از گنجه ها در بیاورند‪ ،‬خاکش را بگریند و من می چرخید‪ .‬ان وقت در برگه بازنشستگی من چی نوشتند؟‬ ‫بگذارند رس جایش‪ .‬پرسیدم پس چرا اینقدر ارصار دارید که من «عدم نیاز»! ظلم از این باالتر که منی شود‪ ،‬یا مثال ان یکی نظام ‪ -‬با‬ ‫پژوهش کنم؟! گفت‪ :‬برای روزی که شاید یک نفر بیاید و بخواهد همه تحصیالت و توانایی هایم‪ ،‬پس از گذراندن دکرتی با پیاژه‪ ،‬به‬ ‫‪6‬‬ ‫کاری بکند‪ .‬ان وقت ‪ ۸‬سال طول می کشد دوباره پژوهش کنند‪ .‬من حکم اموزگاری کالس اول دبستان می دهد!»‬ ‫‪5‬‬ ‫این ها باشد برای ان روز!»‬ ‫‪ -5‬روزنامه ایران‪ ،‬شماره ‪ 17 ، 3415‬اسفند ‪ ،1384‬ص ‪11‬‬ ‫‪ -6‬همان‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫اشنایی با پروفسور پریرخ دادستان ( مادر روانشناسی ایران )‬ ‫‪www.khobregansi.com‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪8‬‬ صفحه 9 ‫جامعه‬ ‫"ما در رسارس زندگی پایان های متعددی مانند امتام تحصیالت‪،‬‬ ‫بزرگ شدن فرزندان و ترک کانون خانوادگی‪ ،‬طالق‪ ،‬بیکاری‪،‬‬ ‫بازنشستگی‪ ،‬مرگ‪ ،‬نقل مکان دوستان و‪ ...‬را تجربه می کنیم که‬ ‫هریک از ان ها می توانند احساس عمیق فقدان‪ ،‬افرسدگی و حتی‬ ‫خودکشی را نیز در پی داشته باشند‪ .‬اما ترس از طرد شدگی از‬ ‫ترس فقدان نیز شدیدتر است و هنگامی که به علت بازنشستگی‬ ‫از محیط کار جدا می شویم‪ ،‬وجود این فقدان ها با هم دارای‬ ‫اثار ویرانگر گسرتده ای هستند‪ 7.‬پژوهش های پیری شناختی به‬ ‫ما اموخته اند که هر کس با اهنگ خاص خود پیر می شود‪ .‬اما‬ ‫جامعه این گونه به مساله منی نگرد و غالبا در یک لحظه ی معین‬ ‫و به شیوه ای ناگهانی فرد را با پیری و بازنشستگی مواجه می کند‪.‬‬ ‫بازنشسته شدن به معنای توقف کار و کاهش درامد نیست بلکه به‬ ‫معنای دگرگونگی بنیادی زندگی است‪ .‬پس می توان از خود پرسید‬ ‫که این مرصع ناب"چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو" چه‬ ‫پیامی در بردارد؟ ایا مبین باور حافظ نسبت به ناتوانی دوره ی‬ ‫پیری است یا ان که گله مندی از نسل هایی است که در بحبوحه‬ ‫ی موفقیت های واقعی یا کاذب جوانی و میانسالی‪ ،‬واقعیت ها‬ ‫را سهوا یا عمدا به فراموشی سپرده اند و به سنت ها پشت پا زده‬ ‫اند؟ ایا قطع رابطه بین نسل ها و بی اعتنایی نسبت به نیروهای‬ ‫توانا و با تجربه‪ ،‬کشور را از فرهنگ و سنت های غنی خود بی‬ ‫بهره منی سازد؟ ‪"8‬‬ ‫وی بعد از بازنشستگی اجباری‪ ،‬به رغم تلخ کامی ها و فروماندگی‬ ‫ها از تالش و ممارست‪ ،‬پروا و پرهیزی روا نداشت‪ .‬چرا که تکلیف‬ ‫هر کس به قد و قامت او است! از این رو با تالشی نستوهانه به‬ ‫ادامه ی تدریس در دانشگاه ازاد واحد تهران جنوب و دانشگاه‬ ‫شهید بهشتی پرداخت و به انتشار فصلنامه ی روان شناسان‬ ‫ایرانی اهتمام ورزید تا از این رهگذر دانش روانشناسی به گردش‬ ‫سنجیده و حساب شده ی قلم بر صفحات کاغذ ساری و جاری‬ ‫شود‪ .‬دکتر دادستان در ادامه ی مصاحبه با روزنامه ی ایران‬ ‫مفهومی را بیان می کند که شاید کمتر در چارچوب های متداول‬ ‫امروز ما می گنجد و خطاب به دانشجویان به طرح نکته ای که‬ ‫کمتر بیان شده می پردازند"‬ ‫"برای شخص من‪ ،‬ارزش ها و رسالت های انسانی در صدر همه چیز قرار‬ ‫داشته و دارد‪ .‬حارضم همه چیز را کنار بگذارم _کام اینکه ثابت کرده ام و‬ ‫گذاشته ام _ برای این که خودم راضی باشم‪ .‬برای اینکه ادم می تواند به همه‬ ‫دروغ بگوید ولی به خودش منی تواند‪ .‬من همیشه به شاگردهایم می گویم‬ ‫‪9‬‬ ‫طوری زندگی کنید که بتوانید خودتان را در اینه نگاه کنید!»‬ ‫رخ در نقاب خاک‬ ‫یک دهه پس از بازنشستگی اجباری‪ ،‬چهره ی ماندگار روانشناسی‬ ‫ایران‪ ،‬در سن ‪ 77‬سالگی در حالی که با بیماری سرطان دست‬ ‫و پنجه نرم می کرد‪ ،‬رخ در نقاب خاک کشید‪ .‬این که کسانی‬ ‫چون وی در خاک پرشرر تاریخ گم و ناپیدا خواهند شد یا در‬ ‫حافظه ی تاریخی ایران و ایرانی جاودانه می گردند‪ ،‬پرسش‬ ‫محتوم و ناگزیری است‪ .‬ان چه در سیاهی و سپیدی سطور‬ ‫دو یادداشت اخیر شرح ان رفت‪ ،‬نه قهرمان پروری بلکه نیکی‬ ‫و ستودگی جان مایه ی اندیشه ی ساختن و از پا ننشستن در‬ ‫روزگار سترونی اندیشه ها و خیال موهوم دانایی است‪ .‬این که‬ ‫جامعه ی ایرانی‪ ،‬بتواند ابستن پرورش بزرگانی از این دست باشد‬ ‫و بر االم و رخوت دردمندانه ی خویشتن خویش نقطه ی پایانی‬ ‫نهد‪ ،‬پرسش محتوم دیگری است که پاسخ ان هرچه که باشد اما‬ ‫شایان ذکر است که قامت خمیده ی جمعی ما به تکیه گاه هایی‬ ‫این چنینی‪ ،‬سخت نیازمند است‪.‬‬ ‫وی بعد از بازنشستگی اجباری‪ ،‬به رغم تلخ کامی ها‬ ‫و فروماندگی ها از تالش و مامرست‪ ،‬پروا و پرهیزی‬ ‫روا نداشت‪ .‬چرا که تکلیف هر کس به قد و قامت او‬ ‫است! از این رو با تالشی نستوهانه به ادامه ی تدریس‬ ‫در دانشگاه ازاد واحد تهران جنوب و دانشگاه شهید‬ ‫بهشتی پرداخت و به انتشار فصلنامه ی روان شناسان‬ ‫ایرانی اهتامم ورزید تا از این رهگذر دانش روانشناسی‬ ‫به گردش سنجیده و حساب شده ی قلم بر صفحات‬ ‫کاغذ ساری و جاری شود‪.‬‬ ‫‪ -7‬دادستان‪ ،‬پریرخ‪ ،‬غایت زندگی‪ ،‬فصلنامه علمی‪ -‬پژوهشی روانشناسی تحولی(روانشناسان ایرانی)‪ ،‬بهار‬ ‫‪ ،1389‬دوره ‪ ،6‬شماره ‪ ،23‬ص‪ 278‬‬ ‫‪ -8‬دادستان‪ ،‬پریرخ‪ ،‬افزایش سن انتظار‪ ،‬فصلنامه علمی‪ -‬پژوهشی روانشناسی تحولی (روانشناسان ایرانی)‪،‬‬ ‫تابستان‪ ،1385‬دوره ‪ ،2‬شماره ‪ ،8‬ص‪ 342‬‬ ‫‪ -9‬روزنامه ایران‪ ،‬شماره ‪ 17 ، 3415‬اسفند ‪ ،1384‬ص ‪11‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪9‬‬ صفحه 10 ‫جامعه‬ ‫اشاره شد که کنشگران زیست محیطی و دملشغوالن طبیعت در دو وجه یا سطح به ظاهر جدا از هم فعالیت می کنند‪ .‬نخست انتقاد از‬ ‫دستگاه قدرت و سعی برای تغییر سیاست گذاری های مخربش‪ ،‬دوم مترکز بر فرهنگ سازی و اموزش توده ی مردم‪ .‬برش زیر از یک مصاحبه‬ ‫ی اقای دکرت نارص کرمی به دسته ی نخست این کنش ها تعلق دارد‪.‬‬ ‫“نکته دوم اجرای سیاست های کلی جمعیت توسط دولت روحانی است‪ .‬طبق این برنامه جمعیت ایران دو برابر شده و به ‪ ۱۵۰‬میلیون نفر‬ ‫می رسد‪ .‬می دانیم با وضعیت موجود منابع طبیعی ایران و به خصوص منابع اب چنین سیاستی چقدر ویرانگر و خطرناک خواهد بود‪ .‬اقدامات‬ ‫پوپولیستی زیست محیطی نیز از دیگر نکات منفی کارنامه دولت روحانی است‪ .‬مثل اجرای طرح های غلطی همچون انحراف رودخانه ها‬ ‫برای تامین بخشی از حقابه دریاچه ارومیه یا اجرای برخی طرح های انتقال بین حوضه ای اب‪».‬‬ ‫دکرت نارص کرمی‪ ،‬اقلیم شناس و فعال محیط زیست؛ در مصاحبه با سایت رادیو زمانه‬ ‫‪www.radiozamaneh.com‬‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫‪Lake Urmia‬‬ ‫‪www.silkroadartgallery.com‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪10‬‬ صفحه 11 ‫جامعه‬ ‫گالویزی با قدرت یا کلنجار با فرهنگ غالب؟‬ ‫دو راهی در مسیر کنشگران محیط زیست‬ ‫قسمت دوم‬ ‫پویا اشکانی‬ ‫طبیعت را باید نجات داد‪ .‬این شاید محور فعالیت های همه‬ ‫ی کنشگران و عالقه مندان به طبیعت بکر بوده و به نوعی‬ ‫ارمان مشترک همه دوستداران محیط زیست یا حفاظت گرایان‬ ‫محسوب می شود‪ .‬اما همانطور که در سایر مجموعه های کالن‪،‬‬ ‫یا اجتماعات انسانی با ارمان یا ارمان های مشترک مشهود است‬ ‫در اینجا نیز هدف واال و مقصود واحد دلیل کافی برای عدم بروز‬ ‫اختالفات بعضا داغ نبوده و نیست‪ .‬دعوا همچنان که در سایر‬ ‫موارد به کرات دیده و شنیده ایم بر سر چگونگی رسیدن به ان‬ ‫مراد مشترک و وسایل و ابزار مورد استفاد برای پیمایش راه به‬ ‫ان سر منزل مقصود است‪.‬‬ ‫در یادداشت پیشین دسته بندی از گرایش های مختلف بین‬ ‫کنشگران زیست محیطی ارائه شد و سوالی محوری مطرح‬ ‫گردید که دو سر طیف ذکر شده پاسخ هایی متناسب با برداشت‬ ‫خویش به ان می دهند‪ ،‬پرسش این بود‪ :‬محیط زیست و طبیعت‬ ‫که این روزها به زعم بسیاری از متخصصان و پایشگرانش در‬ ‫معرض خطر و زیر فشاری هولناک قرار دارد تحت کنترل کدام‬ ‫یک است؟ عامه ی مردم یا دستگاه های قدرت و دولت ها؟ هر‬ ‫دو سر طیف ذکر شده با اینکه پاسخی متفاوت به این پرسش‬ ‫بنیادین می دهند اما به زعم نگارنده کنشگری زیست محیطی را‬ ‫بر سر دوراهی ای کاذب قرار می دهند که دودش فقط به چشم‬ ‫طبیعت و دلمشغوالنش خواهد رفت‪.‬‬ ‫نقد واگراییِ مرض و افراطی‪ ،‬پرهیز از انشقاق‬ ‫پرسش پیش امده برای منتقد این است که اگر پاسخ گروه‬ ‫نخست را بپذیریم ( یعنی قبول کنیم محیط زیست در چنگال‬ ‫عوام الناس است) برای مواردی چون سدسازی و سیاست ابی‪،‬‬ ‫ایا ما وقت داریم تا با تمرکز بر مفاهیمی مانند فرهنگ سازی یا‬ ‫اموزش کودکان یا عامه مردم بومی نشان دهیم که سدسازی بی‬ ‫رویه ان هم به طور اخص در اقلیم ایران‪ ،‬امری مخرب و خطرناک‬ ‫برای محیط زیست و حتی امنیت بلند مدت اجتماعی است؟‬ ‫البته که اموزش بویژه اموزش کودکان به عنوان اینده سازان‬ ‫جامعه الزمه ی حل ریشه ای مشکل است اما حقیقتا میزان و‬ ‫قدرت فشار وارده بر طبیعت بکر و محیط زیست انسانی گاه بیش‬ ‫از حدی است که ما فرصت داشته باشیم با امید بستن به اموزش‬ ‫نسل های بعدی و تغییر فکر سیاست گذاران اینده‪ ،‬دل به بهبود‬ ‫وضعیت ببندیم‪.‬‬ ‫کسانی که با طبیعت سر و کار داشته اند؛ حتی اندک و از سر‬ ‫تفنن‪ ،‬می دانند که نابودی یک زیست بوم و یا اسیب های جدی‬ ‫به بدنه اش با سرعتی بسیار باال رخ می دهد که قابل مقایسه با‬ ‫سرعت ترمیم و یا احیایش نیست‪ .‬بنابراین تاکید زاهدانه مبنی‬ ‫بر درگیر نشدن با سیاست های اجرایی دولت ها می تواند نتایج‬ ‫مهلکی همچون غیرقابل سکونت شدن بخش های وسیعی از‬ ‫خاک کشور و یا نابودی همیشگی برخی پهنه های ابی در پی‬ ‫داشته باشد‪ .‬در واقع ابرچالش اب در ایران بهترین نمونه عینی‬ ‫است تا نشان دهیم که تاکید زاهدانه بر مقوالتی چون فرهنگ‬ ‫سازی بدون ان که بتوان از ان یک جنبش اجتماعی برای تغییر‬ ‫و بهبود سیاست گذاری های مراجع اجرایی حاصل کنیم نمونه‬ ‫ای از فعالیت بیهوده و بی ثمر است؛ چنانکه بسیاری از صاحب‬ ‫نظران محیط زیست ایران گفته اند طبیعت ایران به سرعت‬ ‫در معرض شوک های بزرگ و ضربات جبران ناپذیر است و ما‬ ‫وقت صبر کردن انطور که برخی سیاسیون ما وعده می دهند را‬ ‫‪1‬‬ ‫حداقل در حوزه محیط زیست نداریم‪.‬‬ ‫‪- 1‬طبق امار موجود در وب سایت شرکت منابع اب ایران ‪ 647‬سد در کشور در مرحله بهره برداری به سر می‬ ‫برند و ‪ 146‬سد دیگر در دست ساخت (مرحله ی اجرایی) هستند که از این بین برخی از جمله سد جنجالی‬ ‫شفارود بدون ارزیابی محیط زیست و در دل جنگل های پربارش هیرکانی به مرحله ی ساخت رسیدند و این‬ ‫درحالی است که مخرب بودن سد سازی بی رویه تا به اینجا نیز با فجایعی چون خشکیدگی دریاچه ی ارومیه‬ ‫و یا سد گتوند محرز گشته؛ برای مشاهده ی امار سدهای ایران به لینک زیر مراجعه کنید‪ :‬امار و نمودار سدها‬ ‫‪www.daminfo.wrm.ir‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪11‬‬ صفحه 12 ‫جامعه‬ ‫اما زاهدانه بودن تنها یکی از وجوه ممکن این نوع پاسخ است‬ ‫در حالی که ممکن است این نوع پرهیز از مجبور کردن‬ ‫اوردن به سیاست های اکولوژیک ناشی از‬ ‫دولت به روی‬ ‫ِ‬ ‫‪2‬‬ ‫دلبستگی های ایدئولوژیک خاصی که تاکید بر کوچک‬ ‫کردن دولت دارد باشد‪ .‬کما اینکه گاه دیده شده که فردی‬ ‫که شاید دلبستگی ای به طبیعت نیز داشته باشد به دلیل‬ ‫اعتقاد به کوچک کردن اقتصاد دولتی پرسشگری فعاالن‬ ‫محیط زیست از دولت ها مبنی بر لزوم کمک به بومی های‬ ‫مناطق در معرض خطر را درک نکرده و با ذهنیت ایدئولوژی‬ ‫زده خواستار قطع رایزنی با دولت برای کمک به کشاورزان‬ ‫و یا بهره وران دیگری چون دامدارها شود‪ .‬اما پاسخ این‬ ‫استدالل ها چیست؟ نخست اینکه باید دقت کنیم ما در‬ ‫ایران از یک اقتصاد نفتی که عمال تمام حجمش متعلق و‬ ‫در کنترل دولت است حرف می زنیم و صحبت از بخش‬ ‫خصوصی در عمل به یک رویای فانتزی یا هدفی دوردست‬ ‫و نیازمند زمان می ماند‪ .‬بنابراین باز هم از نظر زمانی در‬ ‫‪ -2‬ایدئولوژی انطور که در گفتمان سیاسی جاافتاده مجموعه ای از باورها و جهت گیری های‬ ‫سیاسی‪ ،‬اقتصادی خاص است که تقریبا صلب و سخت بوسیله ی جمعی حفظ می شود‪.‬‬ ‫خصوص ابربحران های زیست محیطی که اب و خاک ایران‬ ‫را تهدید می کنند استراتژی مناسبی نیست که اولویت را به‬ ‫خارج کردن اقتصاد از دست دولت داده تا بعد از ان بتوان‬ ‫برنامه های حفاظت گرایانه را با سرمایه ی بخش خصوصی‬ ‫پیش برد‪ .‬همچنین این نوع نگاه منابع و امکاناتی که در‬ ‫دست دولت و مراکز قدرت است را نادیده می گیرد‪ .‬برای‬ ‫نمونه مسلم است که در اجرایی شدن سدهای بسته شده‬ ‫به روی رودخانه های حوضه ابریز دریاچه ارومیه مجری‬ ‫اصلی دولت ها هستند و پول نفت و یا اختیارات سیاسی‬ ‫که در اختیار دارند می تواند به اثر گذاری مثبتی در این‬ ‫مورد مشخص بیانجامد‪ .‬بارها از جانب کارشناسان و دلسوزان‬ ‫محیط زیست تکرار شده که احیای دریاچه ارومیه نیازمند‬ ‫برچیدن بسیاری از این سدهای نصب شده است و چنین‬ ‫فرایندی اگر عملیاتی شود به معنی تعطیلی شغل بسیاری‬ ‫از کشاورزان و در پی ان نارضایتی ان ها خواهد بود؛ حال‬ ‫در نظر بگیریم مرجعی وجود دارد که می تواند با پول و‬ ‫قدرت سیاست گذاری ای که در اختیار دارد زمینه شغل‬ ‫های دیگری را برای بومیان این منطقه فراهم اورد مثال با‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫تقدیر از کشاورزان منونه‬ ‫‪www.foodclinic.ir‬‬ ‫گاه دیده شده که فردی که شاید دلبستگی ای‬ ‫به طبیعت نیز داشته باشد به دلیل اعتقاد به‬ ‫کوچک کردن اقتصاد دولتی پرسشگری فعاالن‬ ‫محیط زیست از دولت ها مبنی بر لزوم کمک‬ ‫به بومی های مناطق در معرض خطر را درک‬ ‫نکرده و با ذهنیت ایدئولوژی زده خواستار‬ ‫قطع رایزنی با دولت برای کمک به کشاورزان‬ ‫و یا بهره وران دیگری چون دامدارها شود‪.‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪12‬‬ صفحه 13 ‫جامعه‬ ‫ایجاد زمینه های توریسم و اکوتوریسم و جذب گردشگر از‬ ‫جوامعی که محروم از طبیعتی چنین هستند‪ .‬این مرجع‬ ‫همچنین می تواند با سرمایه گذاری روی فرهنگ سازی به‬ ‫دلیل منابع کالنی که در اختیار دارد تاثیر گذاری زیادی بر‬ ‫مقوله اموزش داشته باشد‪ ،‬ایا غیر منطقی و خیال پردازانه‬ ‫نیست که این مرجع و منابع و امکانات در اختیارش را به‬ ‫دالیل ایدئولوژیک کنار گذاشته و از انتقاد و اصطکاک با‬ ‫سیاست هایش برای اثر گذاری مثبت بر حفاظت پرهیز‬ ‫کنیم؟ ایا می شود به کشاورزان منطقه گفت کشاورزی‬ ‫نکنید و از دولت که منابع مالی و قدرت سیاست گذاری دارد‬ ‫هم انتظار کمکی نداشته باشیم؟ چنین توصیه ای مطمئنا‬ ‫به یک بحران فراگیر اجتماعی و نتایج هولناکی می انجامد‪.‬‬ ‫ولی همانطورکه اشاره شد این انتقادها فقط متوجه گروه‬ ‫اول و پاسخ غیرواقع بینانه ی ایشان نیست‪ ،‬پاسخ دوم نیز‬ ‫به نوعی در جهت ایجاد یک دوراهی کاذب حرکت می کند‬ ‫و با انفصال کامل مردم از دولت یا سیاست به نقش فرهنگ‬ ‫عامه در پدید امدن ساختارهای قدرت بی توجه است‪ .‬البته‬ ‫افرادی که پاسخ گروه دوم را ترجیح می دهند هم احتماال‬ ‫با انگیزه های متنوعی تغذیه می شوند اما به زعم نگارنده‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫پیامدهای امنیتی بحران اب برای ایران فردا؛ با تکیه بر چهار سناریوی محتمل‬ ‫‪www.iran-futures.org‬‬ ‫ایا غیر منطقی و خیال پردازانه نیست که این مرجع و‬ ‫منابع و امکانات در اختیارش را به دالیل ایدئولوژیک‬ ‫کنار گذاشته و از انتقاد و اصطکاک با سیاست هایش‬ ‫برای اثر گذاری مثبت بر حفاظت پرهیز کنیم؟ ایا‬ ‫می شود به کشاورزان منطقه گفت کشاورزی نکنید‬ ‫و از دولت که منابع مالی و قدرت سیاست گذاری‬ ‫دارد هم انتظار کمکی نداشته باشیم؟ چنین توصیه‬ ‫ای مطمئنا به یک بحران فراگیر اجتماعی و نتایج‬ ‫هولناکی می انجامد‪.‬‬ ‫دلیل عمده ی این نوع برخورد اشتباه گرفتن اصالح گری‬ ‫اجتماعی و کنشگری زیست محیطی با کنشگری جناحی‪،‬‬ ‫حزبی و یا سیاسی است و دلیل انفصالی اینچنین و تاکید‬ ‫صرف بر درگیری با سیاست های مراجع قدرت برخاسته از‬ ‫حب و بغض های سیاسی و نفرت و عالقه ی فرد به جناح‪،‬‬ ‫سیستم و یا دکترینی خاص نشئت می گیرد‪ .‬ایراد وارده‬ ‫بر چنین پاسخی ذاتا از جنس ایراد وارده بر همان پاسخ‬ ‫گروه نخست است‪ .‬ما نباید فراموش کنیم که ساختارهای‬ ‫قدرت‪ ،‬دولت ها و احزاب سیاسی با تمام اختیاراتشان ریشه‬ ‫در جوامع و فرهنگ همان مردمی دارند که بر ان کنترل‬ ‫اعمال می کنند‪ .‬به تعبیری مادامی که فرهنگ خوارپنداری‬ ‫طبیعت در ذهن و ضمیر عامه مردم نقش بسته و سرلوحه‬ ‫ی اموزش نسل های اینده ی ما باشد هیچ تغییر ریشه ای‬ ‫روی نخواهد داد و از دل این فرهنگ بیمار اسیب شناسی‬ ‫نشده‪ ،‬باز هم سیاستمداران و ساختارهای سیاسی مخرب‬ ‫‪3‬‬ ‫برخواهند خاست‪ .‬شاید به تعبیر استاد حسین وهاب زاده‬ ‫مشکل اصلی ما فاصله گرفتن از طبیعت است بگذاریم‬ ‫کودکان خود طبیعت را لمس و تجربه کنند انگاه پیشگامان‬ ‫حفاظت از ان نیز خواهند بود‪.‬‬ ‫‪ -3‬بوم شناس و فعال محیط زیست‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪13‬‬ صفحه 14 ‫جامعه‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫پرونده ‪ :‬فراز و فرود ‪ 58‬سال سلطنت نارصالدین شاه‬ ‫‪www.cgie.org‬‬ ‫"در گذشته منسوجات مرغوب در اصفهان تولید می شد زیرا همه از باال تا پایین‪ ،‬اجناس داخلی‬ ‫مرصف می کردند‪ .‬اما در چند سال اخیر مردم شیفته ی اجناس رنگین و ارزان قیمت اروپایی‬ ‫شده اند‪ .‬به این ترتیب بیش از ان که تصور می کردند‪ ،‬متحمل زیان شدند‪ :‬بافندگان محلی سعی‬ ‫می کنند از پارچه های وارداتی تقلید کنند‪ ،‬کیفیت تولیدشان را پایین اورده اند‪ .‬روس ها دیگر‬ ‫منسوجات ایرانی را منی خرند و مشاغل زیادی از این طریق سخت صدمه دیده اند‪ .‬دست کم‬ ‫یک دهم اصناف این شهر بافنده بودند که حتی نه دهم ان ها هم باقی منانده است‪ .‬حدود‬ ‫یک بیستم بیوه زنان نیازمند اصفهان بچه هایشان را با عایدات حاصل از نخریسی برای بافندگان‬ ‫تامین می کردند‪ .‬انان در حال حارض منبع امرار معاش خود را از دست داده اند‪ .‬همین طور‬ ‫دیگر اصناف مهم‪"...‬‬ ‫ابراهامیان‪ ،‬یرواند‪ ،‬ایران بین دو انقالب‪ ،‬مرتجامن‪ :‬کاظم فیروزمند‪ ،‬حسن شمس اوری‪ ،‬محسن مدیرشانه چی‪ ،‬نرش مرکز‪ ،‬چاپ دوازدهم‪ ،‬سال ‪ ،1387‬ص ‪54‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪14‬‬ صفحه 15 ‫جامعه‬ ‫رو به میهن‬ ‫درباره ی تولید ملی در ایران‬ ‫قسمت اول‬ ‫سپهر ساغری‬ ‫تنها شنیدن عباراتی چون ساخت ایران‪ ،‬کاالی ایرانی‪ ،‬خدمات‬ ‫پس از فروش در ایران و ‪ ...‬کافی است تا لبخندی تلخ بر چهره‬ ‫ی ما نقش بندد و سری به تاسف تکان دهیم یا حتی از ته دل‬ ‫به خود بخندیم‪ .‬بسیار مرسوم است که از دوستان و اشنایان‬ ‫بشنویم‪" :‬چرا ایرانیش خریدی؟" ان قدری این مسئله در روح‬ ‫و روان شهروندان این سرزمین نقش بسته است که عموما‬ ‫اجناس خارجی را ترجیح می دهیم‪ .‬خواه ادامس و پوشاک‬ ‫باشد خواه لوازم خانگی و خودرو! در نوشتار پیش رو تالش دارم‬ ‫تا ضمن پرداخت به نگرش ما ایرانیان به محصوالت ساخت‬ ‫داخل به اهمیت تولید ملی بپردازم‪.‬‬ ‫جمالتی نظیر انچه گفته شد تقریبا برای همه ی ما ایرانیان‬ ‫اشنا است‪ .‬در واقع همین چند جمله کافی است تا دریابیم‬ ‫ایرانی به تولید داخلی یا تولید ملی چندان باور و اعتماد ندارد‪.‬‬ ‫با این تفاسیر محل تعجب نیست که بازار مملو از اجناس‬ ‫خارجی است‪ .‬از یخچال و تلویزیون تا لوازم ارایشی و پوشاک‪.‬‬ ‫اغراق نیست اگر بگوییم دست کم هر ایرانی سابقه یک خرید‬ ‫ناموفق محصول داخلی را تجربه کرده است؛ از پیراهنی که‬ ‫خوردگی داشته تا خودرویی با رادیاتوری سوراخ! در صورت‬ ‫هرگونه انتقاد یا اعتراضی هم عموما با جواب های کلی و یا‬ ‫فرافکنی مواجه می شویم‪ .‬طرف دیگر ماجرا که تولیدکنندگان‬ ‫باشند معتقدند که ایرانی جنس خارجی را ترجیح می دهد اما‬ ‫در بحث چرایی این ترجیح عموما به مقوله فرهنگی اکتفا می‬ ‫کنند؛ ایرانی محصول داخلی را نمی شناسد و با بدبینی خرید‬ ‫می کند اما نسبت به محصول خارجی با اعتماد کامل رفتار می‬ ‫کند‪ .‬در حقیقت بی راه نرفته ایم اگر بگوییم ایرانی به ایرانی‬ ‫اعتماد ندارد‪ .‬این تفسیر گرچه تاحدی قابل پذیرش است اما‬ ‫رویگردانی ایرانی نسبت به جنس داخلی را محدود به نگرش‬ ‫خریدار کردن در حقیقت فروکاستن حقیقت است‪ .‬حقیقت‬ ‫کیفت محصول و خدمات پس از فروش‪ .‬در واقع تولیدکننده‬ ‫ایرانی گرچه با مشکالت عدیده ای دست به گریبان است‪1‬به‬ ‫هر روی خروجی خط تولید ان‪ ،‬عموما محصولی است که از‬ ‫کیفیت الزم برخوردار نیست‪.‬‬ ‫‪ -1‬نرخ ارز شاید یکی از مهم ترین این مشکالت باشد‪.‬‬ ‫ساخت ایران؛ طنز تلخ‬ ‫ایرانی یعنی متقلب‪ ،‬ممکن نیست ایرانی جنس درست‬ ‫دست مردم بدهد‪ .‬ساخت ایران بیشتر به شوخی شبیه است‪،‬‬ ‫خودروی ملی فقط نام ایرانی دارد‪ .‬بخش عمده قطعات ان‬ ‫ساخت کشورهای دیگر است و فقط در داخل مونتاژ می شود‪.‬‬ ‫صنایع ایران ان چنان قوی و ریشه دار نیست‪ .‬با پفک‪ ،‬چیپس‬ ‫و نوشابه نمی شود به هماوردی کشوری چون المان رفت که‬ ‫تنها یک شرکت مرسدس بنز ان به اندازه فروش نفت ایران‬ ‫در سال درامد دارد! جنس ایرانی خراب است! کاال و خدماتی‬ ‫هم که او بسازد یا ارایه کند اما و اگر بسیار دارد‪ .‬از ان چه‬ ‫بقال‪ ،‬قصاب‪ ،‬نانوا‪ ،‬دکان دار‪ ،‬پزشک و انبوه ساز یا بساز بفروش‬ ‫و دیگران در این کشور می کنند هم می گذریم! عبارات و‬ ‫ایرانی یعنی متقلب‪ ،‬ممکن نیست ایرانی جنس درست‬ ‫دست مردم بدهد‪ .‬ساخت ایران بیشرت به شوخی شبیه است‪،‬‬ ‫خودروی ملی فقط نام ایرانی دارد‪ .‬بخش عمده قطعات ان‬ ‫ساخت کشورهای دیگر است و فقط در داخل مونتاژ می‬ ‫شود‪ .‬صنایع ایران ان چنان قوی و ریشه دار نیست‪ .‬با پفک‪،‬‬ ‫چیپس و نوشابه منی شود به هاموردی کشوری چون املان‬ ‫رفت که تنها یک رشکت مرسدس بنز ان به اندازه فروش‬ ‫نفت ایران در سال درامد دارد!‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪15‬‬ صفحه 16 ‫جامعه‬ ‫باری اگر بخواهیم به عنوان یک ناظر به کلیت این رابطه‬ ‫بنگریم در ان صورت بهتر می توانیم نقطه تعادلی برای حل‬ ‫این مشکل پیدا نماییم‪ .‬در حقیقت هر دو سمت ماجرا اعم‬ ‫از تولیدکننده و مصرف کننده استدالل هایی را مطرح می‬ ‫کنند‪ .‬به عنوان نمونه مصرف کننده ایرانی عموما بر اساس‬ ‫پیش فرض معیوب بودن کاالی ایرانی‪ ،‬جنس خارجی را‬ ‫ترجیح می دهد در حالی که همه تولیدکنندگان داخلی‬ ‫کاالی نامرغوب تولید نمی کنند‪ .‬در طرف مقابل برخالف‬ ‫نظر عموم تولیدکنندگان همه مشکالت تولید در قیمت‬ ‫دالر یا نگرش مردم کشور به محصول ایرانی ریشه ندارد‪،‬‬ ‫بخشی از این مشکالت در سیاست های کالنی قابل‬ ‫مشاهده است که استراتژی مشخصی برای تولید ندارد‪ .‬به‬ ‫بیانی روشن تر جامعه ی تولیدکنندگان و صاحبین قدرت‬ ‫در مورد کاالهای استراتژیک کشور اتفاق نظر ندارند‪ .‬نتیجه‬ ‫ان که سود ریالی افراد و گروه های واسطه گر بر تامین‬ ‫نیازهای کشور ترجیح داده می شود‪.‬‬ ‫"ارگانسکی‪ 2‬و بسیاری از نظریه پردازان توسعه اقتصادی‪،‬‬ ‫اعتقاد دارند تا زمانی که یک وحدت عمومی و ملی‪ ،‬پیرامون‬ ‫‪ -2‬ابرامو ارگانسکی استاد علوم سیاسی دانشگاه میشیگان‬ ‫اهداف کالن یک جامعه (مثال توسعه اقتصادی و بسیج‬ ‫عمومی) پدید نیاید‪ ،‬توسعه در ارکان گوناگون ان جامعه‬ ‫‪3‬‬ ‫محقق نخواهد شد‪".‬‬ ‫با این تفاسیر می توان مطرح ساخت در نبود روحیه ملی و‬ ‫وجود نگرش های خویشتن خواه و سودجو امکان توجه به‬ ‫تولید داخلی و دستیابی به توسعه امری غیرممکن به نظر‬ ‫می رسد‪ .‬به دیگر سخن نیاز است در سطح کالن جامعه‬ ‫ایران به یک اجماع نظری پیرامون نیازمندی های خود‬ ‫برسد تا از این رهگذر بتواند قطعات و کاالهای استراتژیک‬ ‫خود را در داخل و طبعا با هزینه کمتر و البته با کیفیت‬ ‫مناسب تولید نماید‪ .‬اما انچه امروز در بازار کشورمان با‬ ‫ان روبرو هستیم فقدان این اولویت بندی و به تبع ان‬ ‫فقدان تولید قطعات و ابزار با کیفیت است‪ .‬از طرفی عموم‬ ‫تولیدکنندگان و کارافرینان ایرانی به دنبال مسیرکوتاه‪ 4‬یا‬ ‫به نوعی میانبر هستند‪ .‬تجهیزات و ماشین االت سنگین‬ ‫عموما از خارج تهیه و وارد کشور می شود و در داخل‬ ‫تولیدکننده ی ایرانی از این ادوات برای تولید نوشابه‪،‬‬ ‫‪ -3‬سریع القلم‪ ،‬محمود‪ ،‬عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران‪ ،‬نشر فرزان روز‪ ،‬چاپ اول‪،1390 ،‬‬ ‫صص ‪ 127‬و ‪128‬‬ ‫‪4-Shortcut‬‬ ‫تجهیزات و ماشین االت سنگین عموما از خارج تهیه و وارد کشور‬ ‫می شود و در داخل تولیدکننده ی ایرانی از این ادوات برای تولید‬ ‫نوشابه‪ ،‬پفک‪ ،‬فرش و ‪ ...‬استفاده می کند‪ .‬خروجی این نابجایی‪،‬‬ ‫می شود وابستگی صنایع به رشکت های بزرگ مهندسی غربی یا‬ ‫اخیرا رشقی!چون تحت هر رشایط محصوالت ساخت داخل نیازمند‬ ‫تجهیزاتی است که می بایست وارد شود!‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪16‬‬ صفحه 17 ‫جامعه‬ ‫پفک‪ ،‬فرش و ‪ ...‬استفاده می کند‪ .‬خروجی این نابجایی‪،‬‬ ‫می شود وابستگی صنایع به شرکت های بزرگ مهندسی‬ ‫غربی یا اخیرا شرقی!‪ 5‬چون تحت هر شرایط محصوالت‬ ‫ساخت داخل نیازمند تجهیزاتی است که می بایست وارد‬ ‫شود!‬ ‫تولید ملی؛ نخستین تالش ها‬ ‫‪ -5‬مشخصا چین‬ ‫لوازم دستیابی به تولید ملی‬ ‫با این حال چرا پس از گذشت دهه ها از اشنایی ما ایرانیان‬ ‫با مفاهیمی چون مدرنیته‪ ،‬توسعه‪ ،‬تولید ملی و ‪ ...‬هنوز‬ ‫‪9‬‬ ‫به نتیجه مطلوب دست نیافته ایم؟ محمود سریع القلم‬ ‫در کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران‪ ،‬ضمن ارزیابی‬ ‫امر توسعه در کشورهای مختلف جهان‪ ،‬هفت قاعده یا‬ ‫اصل را به عنوان اصول مشترک‪ ،‬جهت دستیابی به توسعه‬ ‫اشاره می کند‪ :‬بافت و توانایی های فکری‪ ،‬سازمان دهی‬ ‫هیات حاکمه‪ ،‬علم گرایی‪ ،‬نظام اموزشی‪ ،‬نظام قانونی‪ ،‬نظم‪،‬‬ ‫ارامش اجتماعی و فرهنگ اقتصادی‪ 10.‬بررسی مورد به مورد‬ ‫اصول یادشده خارج از حوصله این نوشتار است از این‬ ‫رو بیشترین تمرکز نوشتار پیش رو بر مبانی اجتماعی و‬ ‫فرهنگی امر توسعه و تولید ملی خواهد بود‪ .‬در همین‬ ‫راستا وقتی به جامعه خود می نگریم متوجه تغییر در‬ ‫سبک زندگی مردم‪ ،‬بویژه در شهرهای بزرگ و البته‬ ‫افزایش انتظارات و مطالبات می شویم‪ .‬افزایش انتظارات‬ ‫عموم مردم‪ ،‬یکی از خصوصیات عصر حاضر شده است و‬ ‫تقریبا در تمامی ممالک‪ ،‬مردم‪ ،‬امکانات رفاهی‪ ،‬اموزشی و‬ ‫‪ -6‬ابراهامیان‪ ،‬یرواند‪ ،‬ایران بین دو انقالب‪ ،‬مترجمان‪ :‬کاظم فیروزمند‪ ،‬حسن شمس اوری‪،‬‬ ‫محسن مدیرشانه چی‪ ،‬نشر مرکز‪ ،‬چاپ دوازدهم‪ ،‬سال ‪ ،1387‬ص ‪48‬‬ ‫‪ -7‬پارچه ی پنبه ای‬ ‫‪ -8‬ابراهامیان‪ ،‬یرواند‪ ،‬ایران بین دو انقالب‪ ،‬مترجمان‪ :‬کاظم فیروزمند‪ ،‬حسن شمس اوری‪،‬‬ ‫محسن مدیرشانه چی‪ ،‬نشر مرکز‪ ،‬چاپ دوازدهم‪ ،‬سال ‪ ،1387‬ص ‪49‬‬ ‫‪ -9‬استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و یکی از جسته ترین پژوهشگران حوزه ی توسعه‬ ‫در ایران‬ ‫‪ -10‬سریع القلم‪ ،‬محمود‪ ،‬عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران‪ ،‬نشر فرزان روز‪ ،‬چاپ اول‪،1390 ،‬‬ ‫ص ‪164‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪17‬‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫چرا کارخانه های ایرانی در زمان قاجار ناکام شدند؟‬ ‫‪www.faradeed.ir‬‬ ‫شاید مقدم بر طرح چرایی وجود این حجم گسترده از‬ ‫کاالهای خارجی در کشور‪ ،‬می بایست از ضرورت و اهمیت‬ ‫تولید ملی صحبت کنیم‪ .‬اینکه چه اهمیتی دارد محصول‬ ‫ایرانی بخریم و مقدم بر ان چه ضرورتی وجود دارد که‬ ‫کاالیی در داخل تولید شود‪ .‬اساسا چه میزان به تولید‬ ‫داخلی می اندیشیم؟ به عنوان خریدار به ایرانی بودن کاال‬ ‫توجه و اعتماد داریم؟ در مقام تولیدکننده چه میزان به‬ ‫کیفیت محصول می اندیشیم؟ ایا رضایت مشتری در‬ ‫اولویت کاری شرکت قرار دارد یا سوداوری؟‬ ‫برای ورود به هر مقوله ای‪ ،‬من جمله توسعه‪ ،‬می بایست‬ ‫شناخت درست و مکفی از لوازم و ضروریات ان حاصل‬ ‫شود‪ .‬از این رو باید پرسید ایا مقوله ی توسعه به یک‬ ‫گفتمان عمومی در سطح جامعه ایران تبدیل گشته است؟‬ ‫به بیانی صریح تر ایا مردم این جغرافیای سیاسی از وضع‬ ‫موجود رضایت دارند یا مایل به بهبود شرایط هستند؟ اگر‬ ‫فرض کنیم که مجموعه ی تالش های مردم این سامان‪،‬‬ ‫دست کم در دوران معاصر و از زمان افزایش مراودات با‬ ‫غرب‪ ،‬مبین خواست دست کم بخشی از جامعه جهت نیل‬ ‫به توسعه است‪ ،‬در ان صورت پرسش های مهم تری می‬ ‫بایست مطرح شود؛ این بخش از جامعه چه میزان از امر‬ ‫توسعه شناخت دارد؟ تا چه حد از لوازم و ضروریات ان‬ ‫مطلع است؟ ایا بین نظریه پردازان و صاحب منصبین‬ ‫معتقد به امر توسعه‪ ،‬اجماع و اتفاق نظری وجود دارد؟‬ ‫از همه مهم تر ایا قبای توسعه به اندام جامعه ی سنتی‬ ‫ایران خواهد امد؟ اگر پاسخ مثبت است به چه طریق و با‬ ‫چه برنامه ای؟‬ ‫جنگ اول ایران و روسیه که نهایتا به عهدنامه گلستان در‬ ‫‪۱۱۹۲‬خ منتهی شد‪ ،‬زمینه الزم برای بازنگری در ارکان‬ ‫قدرت و حرکت به سوی نوسازی را فراهم اورد‪ .‬این مهم‬ ‫گرچه مورد اتفاق نظر همه بخش های حکومت و جامعه‬ ‫نبود اما با تدبیر عباس میرزا توانست عینیت پیدا کند‪.‬‬ ‫عباس میرزا برای تجهیز قشون جدید یک کارخانه توپ‬ ‫سازی‪ ،‬یک کارگاه تولید تفنگ سرپر و دارالترجمه ای برای‬ ‫کتب راهنمای نظامی و مهندسی در تبریز بنانهاد‪ 6.‬این‬ ‫اقدامات از نخستین توجهات سازمان یافته و با برنامه به‬ ‫خودکفایی و تولید ملی است‪ .‬پس از وی امیرکبیر مسیر‬ ‫توجه به منابع داخلی و تالش برای خودکفایی کشور را‬ ‫با جدیت پی گرفت‪ :‬قشون دائمی را مجددا احیا کرد و‬ ‫برای تجهیز ان و قطع واردات از خارج‪ ،‬پانزده کارخانه بنا‬ ‫کرد‪ :‬کارخانه ی توپ سازی‪ ،‬تولید اسلحه سبک‪ ،‬لباس‬ ‫متحدالشکل‪ ،‬سردوشی و نشان‪ ،‬منسوجات پشمی‪ ،‬البسه‪،‬‬ ‫‪8‬‬ ‫چلوار‪ ،7‬درشکه‪ ،‬سماور‪ ،‬کاغذ‪ ،‬چدن‪ ،‬سرب‪ ،‬مس و شکر‪.‬‬ صفحه 18 ‫جامعه‬ ‫اجتماعی بیش تر را انتظار دارند و بیش ترین فشارها برای‬ ‫تامین این انتظارات «فرد نوعی» در جهان امروز‪ ،‬بر دوش‬ ‫‪11‬‬ ‫دولت ها می باشد‪.‬‬ ‫با این حال این افزایش انتظارات الزاما به معنی اگاهی از‬ ‫مسئولیت اجتماعی و نقش افرینی در جهت تولید ملی‬ ‫نیست‪ .‬کما اینکه همچنان فروش نفت و خرید هواپیما‬ ‫و دیگر کاالهای خارجی نه فقط محل نقد مردمان این‬ ‫تمدن ‪ ۳۰۰۰‬ساله نیست که عموما مورد تشویق نیز قرار‬ ‫می گیرد! بی انکه مسئله ی تولید در داخل دست کم در‬ ‫بین متخصصین و دانشگاهیان به یک گفتمان تبدیل شده‬ ‫باشد‪ .‬ان چه بیشتر محل توجه است راه اندازی یک سایت‬ ‫و فروش اینترنتی اجناس عموما خارجی مانده در انبارها‬ ‫است که به جهت کاهش قیمت محصول با اقبال مشتریان‬ ‫نیز روبرو می شود!!! در مقابل با بررسی اجمالی شتاب‬ ‫دهنده ها و پارک های علم و فناوری کشور به وضوح جای‬ ‫خالی سخت افزار احساس می شود‪.‬‬ ‫گرچه نقش دستگاه قدرت قابل انکار نیست اما راقم این‬ ‫سطور می پرسد نقش شهروندان در مقوله توسعه و بویژه‬ ‫تولید ملی چیست؟ ایا تعریف مردم کوچه و بازار از هویت‬ ‫و ملیت به نصب قاب عکسی از کوروش یا سفر به شیراز‬ ‫محدود می شود؟ حساسیت ما ایرانیان فقط می بایست‬ ‫معطوف به نام خلیج فارس باشد؟ ایا نمی بایست در کنار‬ ‫توجه به چنین مسایلی به تعریفی عینی تر از هویت ملی‬ ‫دست یابیم؟ ناسیونالیسم ما عمدتا ناسیونالیسم احساسی‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫رها سازی زباله ها و پسامندهای شهری و روستایی سیریک در دامن طبیعت‬ ‫محیط زیست و طبیعت سیریک در استانه نابودی‬ ‫‪www.dana.ir‬‬ ‫و هیجانی است تا ناسیونالیسم عقالیی (تعلق به خاک و‬ ‫رسزمین و شوکت و قدرت ملی)‪ .‬کسی که به کشور خود‬ ‫تعلق عقلی دارد یقینا از اتومبیل خود‪ ،‬زباله به خیابان پرت‬ ‫منی کند و کسی که تعلق نهادینه شده عقلی به مملکت و‬ ‫جامعه خود دارد‪ ،‬سهم خود را در دست یابی به شوکت ملی‬ ‫ایفا می کند‪ 12.‬این در حالی است که به عقیده ارگانسکی‬ ‫جهت دستیابی به توسعه‪ ،‬ناسیونالیسم یکی از مفاهیمی‬ ‫بود که به وحدت ملی‪ ،‬فرهنگی و هویت تاریخی ملل‪،‬‬ ‫کمک شایانی کرد و مجموعه جغرافیایی – اقتصادی ان را‬ ‫‪13‬‬ ‫از دیگران‪ ،‬متمایز کرد و بسیج عمومی را فراهم ساخت‪.‬‬ ‫‪ -11‬همان‪ ،‬ص ‪146‬‬ ‫‪ -12‬همان‪ ،‬ص ‪28‬‬ ‫‪ -13‬همان‪ ،‬صص ‪ 127‬و ‪128‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪18‬‬ صفحه 19 ‫پی‬ ‫شن‬ ‫هاد‬ ‫در جستجوی توسعه‬ ‫معرفی کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اثر محمود رسیع القلم‬ ‫در حال توسعه‪ ،‬توسعه نیافته‪ ،‬جهان سومی و عباراتی مانند این‬ ‫جهت توصیف کشورهایی بکار می رود که در حوزه های مختلف‬ ‫اعم از اقتصادی‪ ،‬بهداشتی‪ ،‬سیاسی و ‪ ...‬دچار کمبودهای قابل‬ ‫تاملی هستند‪ .‬کشور ما نیز یکی از کشورهای در حال توسعه‬ ‫محسوب می شود‪ .‬شکاف بین ایران و کشورهای غربی تقریبا‬ ‫از دوره ی قاجار خود را به وضوح نشان می دهد‪ .‬شکست های "دغدغه پیرشفت‪ ،‬توسعه یافتگی و ثبات سیاسی ایران همچنان‬ ‫متوالی در نبرد با بیگانگان و از دست دادن بخش قابل توجهی از ادامه دارد‪ .‬در حالی که بسیاری از کشورهای هم ردیف ما راه و‬ ‫قلمرو کشور‪ ،‬رفته رفته بدنه ی جامعه را نسبت به وضعیت خود افق های خود را پیدا کرده اند‪ ،‬ما هنوز در نزاع های فکری و سیاسی‬ ‫‪1‬‬ ‫دچار تردید کرد‪ .‬اقدامات عباس میرزا و امیرکبیر در جهت نوسازی خود غوطه وریم‪".‬‬ ‫سیستم نظامی کشور یکی از نخستین اقدامات در نوع خود جهت سریع القلم در ابتدای کتاب خود به نوعی نقد جامعه و شخصیت‬ ‫بهبود وضعیت کشور محسوب می شود‪ .‬با این حال و با وجود انسان ایرانی را سرلوحه کار خویش قرار می دهد به ترتیبی که از‬ ‫گذشت بیش از ‪ 150‬سال از نوسازی بخش های مختلف کشور‪ ،‬ضرورت تحول در شخصیت ایرانی سخن به میان می اورد‪ .‬سپس‬ ‫همچنان مسئله توسعه مورد بحث است‪ .‬خاصه ان که مسئله به مقوله توسعه در جهان سوم و نهایتا به بحث توسعه یافتگی در‬ ‫توسعه فراگیر و چندوجهی است و به همین جهت همان میزان ایران می پردازد‪.‬‬ ‫که عامل بهبود وضعیت جامعه می شود کسانی را با خسران روبرو‬ ‫کتاب عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اثر محمود سریع القلم در‬ ‫خواهد کرد‪ .‬برغم اختالف نظرهای فاحش بین موافقان و مخالف‬ ‫‪ 483‬صفحه تنظیم و بوسیله انتشارات نشر فرزان روز منتشر‬ ‫توسعه در داخل‪ ،‬امواج سیل اسای ان از طریق ماهواره‪ ،‬اینترنت و‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫دیگر وسایل ارتباط جمعی به بدنه جامعه ایران تزریق شده و می‬ ‫شود از این رو در سطوح دانشگاهی تحقیقات قابل تاملی صورت‬ ‫‪ -1‬سریع القلم محمود‪ ،‬عقالنیت و توسعه یافتگی در ایران‪ ،‬نشر فرزان روز‪ ،‬چاپ اول‪ ،1390 ،‬ص ‪9‬‬ ‫پذیرفته است‪ .‬به عنوان نمونه می توان به محمود سریع القلم و‬ ‫کتاب تاثیرگذارش عقالنیت و توسعه یافتگی ایران اشاره کرد‪ .‬این‬ ‫کتاب ثمرهی سال های مطالعه و تحقیق نویسنده پیرامون مسئله‬ ‫توسعه یافتگی است‪ .‬سریع القلم در پیشگفتار کتاب عقالنیت و‬ ‫توسعه یافتگی ایران می نویسد‪:‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪19‬‬ صفحه 20 ‫فرهنگ و هنر‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫جشن نوروز در عهد قاجار‬ ‫‪www.faradeed.ir‬‬ ‫یکی از رسوم جشن نوروز مراسمی است که در میدان توپخانه‬ ‫انجام می شود و شاه از پنجره ایوانی به منایش می نگرد‪ .‬پایین‬ ‫در میدان پهلوانانی که رسارس سال را در زورخانه مترین کرده اند‬ ‫با اندام هایی برهنه و نیرومند به کشتی گرفنت مشغولند‪.‬‬ ‫شیرینکاران و تردستان‪ ،‬بندبازان‪ ،‬دلقک ها و لوده هایی که در‬ ‫پوست شیر و خرس رفته اند دیده می شوند و گاه و بیگاه شاه‬ ‫سکه های کوچک طال و نقره به میان انها می اندازد‪ .‬عنرت بازها‬ ‫برنامه مضحکی با حیوانات دست اموز خود اجرا می کنند‪.‬‬ ‫‪20‬‬ صفحه 21 ‫فرهنگ و هنر‬ ‫نوروز در گذر زمان‬ ‫درباره ی جشن نوروز‬ ‫قسمت دوم‬ ‫صفورا صادقی‬ ‫در شماره ی گذشته به پیشینه ی جشن نوروز‪ 1‬پرداختیم‪ .‬در‬ ‫این قسمت به اداب و رسوم برگزاری این جشن باستانی در دوره‬ ‫های صفوی تا قاجار خواهیم پرداخت‪.‬‬ ‫***‬ ‫نوروز در عرص صفوی‬ ‫بزرگداشت شادمانه نوروز در دوره صفویان کام ً‬ ‫ال اثبات شده‬ ‫است‪ .‬در هنگام مهیا شدن برای جشن های نوروزی‪ ،‬بخش هایی‬ ‫از بوستان وسیع نقش جهان اصفهان برای تزئین و چراغانی به‬ ‫فرماندهان‪ ،‬وزرا‪ ،‬مقامات مقرب‪ ،‬بازرگانان و رهبران اتحادیه های‬ ‫صنفی سپرده می شد‪ .‬هر گروه چادرهایی با سایبان های ابریشمین‬ ‫و زربفت برپا می کرد و غرفه هایی با اذین بندی های متنوع طراحی‬ ‫می کرد و خادمان به مدت چندین روز از جمعیتی عظیم با‬ ‫نوشیدنی و شیرینی پذیرایی می کردند‪ .‬در کاخ شاهی‪ ،‬پارچه ای‬ ‫بزرگ (سفره) بر کف تاالر اینه می گستردند و بر ان کاسه های‬ ‫بزرگ اب و ظروف میوه‪ ،‬سبزیجات‪ ،‬شیرینی و تخم مرغ های رنگی‬ ‫می گذاردند‪ .‬بنابه گفته شاردن (دوم‪ ،‬ص ‪ ،)۲۶۷‬بنا بر یک سنت‬ ‫باستانی ایرانی‪ ،‬در شب نوروز مردم برای یکدیگر تخم مرغ های‬ ‫رنگی هدیه می فرستند‪ .‬شاه حدود پانصد تخم مرغ رنگی برای‬ ‫زنان حرمسرایش می فرستاد‪ .‬این تخم مرغ ها در پوششی از طال‬ ‫قرار گرفته و با چهار نقاشی مینیاتور تزئین می شده اند‪ .‬شاه بر‬ ‫باالی سفره‪ ،‬در بین محبوب ترین زنان حرمسرایش‪ ،‬که همگی‬ ‫‪ -1‬متن حاضر ترجمه و تلخیصی است از مقاله ی‬ ‫‪NOWRUZ ii. In the Islamic Period www.iranicaonline.org‬‬ ‫پو گفتی‬ ‫خود را با جواهرات اراسته بودند‪ ،‬می نشست‪ .‬ان ها به گ ‬ ‫دلپذیر مشغول می شدند و سپس به فرمان شاه‪ ،‬رقاصان زن‪،‬‬ ‫نوازندگان و خوانندگان برای سرگرم کردن حضار‪ ،‬به داخل‬ ‫می امدند‪ .‬در اتاقی دیگر‪ ،‬منجم باشی دربار مشغول تعیین لحظه‬ ‫دقیق «تحویل سال»‪ 2‬بود‪ .‬به محض این که او عالمت می داد که‬ ‫سال نو فرا رسیده‪ ،‬نوکران ترقه ای هوا می کردند و خادمین زن‬ ‫حرمسرا با دیدن این صحنه‪ ،‬کِل می کشیدند و به این ترتیب‬ ‫شاه و مصاحبینش را نوید از بهار می دادند‪ .‬در همین زمان‪ ،‬خبر‬ ‫تحویل سال نو از طریق شلیک تیر بوسیله ی برخی محافظان‬ ‫کاخ و شلیک توپ بوسیله ی دژبان ها به عموم اعالم می شد و در‬ ‫همان هنگام‪ ،‬گروه موسیقی مستقر در مرکز میدان بزرگ شهر‬ ‫(میدان نقش جهان) بر طبل ها و کوس هایشان می کوفتند و در‬ ‫سورناهایشانمی دمیدند‪.‬‬ ‫هوا پر می شد از فریادهای شادی؛ خواجه ها کیسه های مخصوص‬ ‫اسپند را می گشودند و دانه هایش را به اتش می انداختند تا‬ ‫عطری خوشایند هوا را فرا گیرد‪ .‬شاه‪ ،‬همچون دیگر ایرانیان‪،‬‬ ‫در لحظه «تحویل» سال چشم به کاسه ابی می دوخت‪ .‬ایرانیان‬ ‫ی است» یعنی نماد بهروزی و هر کس‬ ‫باور داشتند «اب روشنای ‬ ‫در لحظه تحویل سال به ان چشم بدوزد در تمام طول سال‬ ‫شاد خواهد بود‪ .‬چند دعا به طور معمول ایات قرانی‪ 3‬خوانده‬ ‫می شد و همه با لباس های نویی که به تن داشتند‪ ،‬کمی اب‬ ‫یا گالب می نوشیدند‪ ،‬به بزرگ ترها‪ ،‬خویشان و دوستان تبریک‬ ‫ی می خوردند‪ .‬بزرگ ترها به اعضای خانواده‪،‬‬ ‫می گفتند و شیرین ‬ ‫خویشاوندان‪ ،‬خادمین و دوستان عیدی می دادند و بین فقرا‪،‬‬ ‫درویشان و سیدهای محلی‪ 4‬خیرات پخش می کردند‪.‬‬ ‫در کاخ‪ ،‬شاه برای فرماندهان نظامی‪ ،‬مقامات ارشد سیاسی‪،‬‬ ‫سفرای خارجی و تجار مشهور‪ ،‬ضیافتی بزرگ با شراب و موسیقی‬ ‫ترتیب می داد‪ .‬در سایر خانواده ها‪ ،‬خوراکی هایی که با دقت و‬ ‫ظرافت فراوان تهیه شده بود‪ ،‬تناول می شد و به طور کلی هر‬ ‫کسی به نوعی از نوشیدنی‪ ،‬موسیقی‪ ،‬دید و بازدید‪ ،‬هدیه گرفتن‬ ‫و بذله گویی لذت می برد‪ .‬بچه ها به طور ویژه از این موضوع‬ ‫خوشحال بودند و از تعطیالت‪ ،‬ورجه ورجه کردن‪ ،5‬گرفتن هدایای‬ ‫متنوع‪ ،‬بازی های مختلف به ویژه تخم مرغ بازی‪ ،6‬تماشای چوگان‪،‬‬ ‫‪ -2‬یعنی زمانی که خورشید در اعتدال بهاری‪ ،‬وارد عالمت برج حمل یا صورت فلکی بره می شود‪.‬‬ ‫‪ -3‬به تفصیل در «مجلسى‪ ،‬دوم» نقل شده است‬ ‫‪ -4‬نوادگان امامان شیعه‬ ‫‪ -5‬جست و خیز کردن ‪ .‬باال و پایین پریدن‬ ‫‪ -6‬شبیه به بازی بچه ها با شاه بلوط در غرب‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪21‬‬ صفحه 22 ‫فرهنگ و هنر‬ ‫کشتی و اسب دوانی لذت می بردند‪ .‬هدایا‪ ،‬بسته به وضعیت و مقام نوروز در دوران قاجار‬ ‫افراد‪ ،‬متفاوت بود‪ .‬شاه در تاالر بارعام می نشست و هدایا را ‪ -‬که‬ ‫معموالً سکه های طال و نقره ای بودند که در کیسه های کوچک‬ ‫رنگی قرار گرفته بودند ‪ -‬بین درباریان‪ ،‬خویشان‪ ،‬خادمین حرمسرا‬ ‫و سفرای خارجی پخش می کرد‪ .‬او خود نیز‪ ،‬هدایای ارزشمندی‬ ‫از حرمسرا‪ ،‬وزرا‪ ،‬نمایندگان گروه های اجتماعی و صنفی‪ ،‬والیان‬ ‫و نمایندگان کشورهای همسایه دریافت می کرد‪ .‬هدایای معمول‬ ‫به شاه‪ ،‬عبارت بودند از دختران برده‪ ،7‬پول‪ ،‬اسب های با ارزش و‬ ‫حیوانات باربر با زین های قیمتی‪ 8.‬شاه و برجستگان متمول‪ ،‬بر‬ ‫طبق سنن مذهبی‪ ،‬سفارش قربانی کردن حیوانات اهلی و تقسیم‬ ‫گوشت بین نیازمندان را نیز می دادند‪ .‬مردم‪ ،‬در طول روزهای‬ ‫بعد‪ ،‬از منزل بیرون رفته و در هوای ازاد به بازی‪ ،‬سورچرانی‪،‬‬ ‫اسب سواری و در صورت امکان شکار‪ ،‬وقت می گذراندند‪.‬‬ ‫‪ -7‬به ویژه از ارمنستان و گرجستان که سرنوشت بعضی شان تبدیل شدن به زنان سلطنتی بود و سایرین‬ ‫به مقامات مقرب داده می شدند‬ ‫‪ -8‬در رابطه با هدایایی که بین فرماندار استان فارس و شاه عباس اول رد و بدل شده نک اربری‪ ،‬ص ‪۱۹‬‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫نادر شاه افشار (دوره حکومت‪1736-47 :‬م)‪ ،‬همانند کریم خان‬ ‫زند (دوره حکومت‪1751-79 :‬م) و جانشینانش‪ ،‬همیشه نوروز‬ ‫را با برگزاری ضیافت و توزیع هدایا و خلعتی‪ ،‬جشن می گرفت‪.‬‬ ‫در دوره قاجار (‪1925-1779‬م) روال فعالیت های عمومی مشابه‬ ‫تشریفات معاصر بود اما جشن رسمی (سالم)‪ ،‬در جزئیات‪،‬‬ ‫دستخوش تغییراتی شد‪ .‬به طور کلی‪ ،‬شاه پذیرای میهمانانی‬ ‫از قبیل خویشاوندان‪ ،‬مقامات نظامی و سیاسی‪ ،‬شخصیت های‬ ‫برجسته دینی‪ ،‬روسای قبایل‪ ،‬شاعران‪ ،‬سران صنوف مختلف و‬ ‫بیش از پیش‪ ،‬برجستگان خارجی بود‪ .‬ناصرالدین شاه با معرفی‬ ‫گروه های نظامی‪ ،‬ارسال دعوت نامه و برگزاری ضیافت سالم در‬ ‫سه نوبت بارعام‪ ،‬شروع به ساماندهی ضیافت ها نمود‪ .‬سال ِم تحویل‬ ‫یا «تبریک سال نو»‪ ،‬یک ساعت پیش از تحویل سال اغاز می شد‬ ‫و حدود چهار ساعت ادامه می یافت‪ .‬هفت سین در مقابل تخت‬ ‫طاووس در تاالر موزه برپا می شد و صاحب منصبان به دورش گرد‬ ‫می امدند‪ :‬مقامات نظامی در یک سوی ان می نشستند و ولیعهد‬ ‫‪22‬‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫‪Naqsh-i Jahan Square by Eugène Flandin‬‬ ‫‪www.wikimedia.org‬‬ ‫هدایای معمول به شاه‪ ،‬عبارت بودند از دخرتان‬ ‫برده‪ ،‬پول‪ ،‬اسب های باارزش و حیوانات باربر با‬ ‫زین های قیمتی‪ .‬شاه و برجستگان متمول‪ ،‬بر طبق‬ ‫سنن مذهبی‪ ،‬سفارش قربانی کردن حیوانات اهلی‬ ‫و تقسیم گوشت بین نیازمندان را نیز می دادند‪.‬‬ صفحه 23 ‫فرهنگ و هنر‬ ‫‪ -9‬سکه هایی داخل کیسه های ابریشمین قرمز‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪23‬‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫ناصرالدین شاه‬ ‫نامشخص‬ ‫نیز در همان سمت‪ ،‬در باالی میز می نشست؛ مقامات سیاسی در‬ ‫سوی دیگر می نشستند و وزیر ارشد دارایی مستوفی الممالک‪،‬‬ ‫در باالی میز می نشست‪ .‬روحانی اعظم‪ ،‬شاهزادگان قجر که‬ ‫سالح و نشان های سلطنتی به دست داشتند و وزرای کابینه به‬ ‫ریاست نخست وزیر (صدر اعظم) در طرفین تخت پادشاهی قرار‬ ‫می گرفتند‪ .‬رئیس تشریفات ورود شاه را اعالم می کرد و شاه‪ ،‬که‬ ‫خود را با جواهرات اراسته بود‪ ،‬از میان جمعیت تعظیم کنندگان‬ ‫به سمت تخت شاهی پیش می رفت و بر ان جلوس می نمود‪.‬‬ ‫سخنران دربار (خطیب الممالک) شروع به خواندن خطبه ای‬ ‫در ستایش پیامبر و امام اول می کرد تا زمانی که منجم باشی‬ ‫دربار تحویل سال را اعالم کند‪ .‬شاه ابتدا به علما و سپس به‬ ‫مقامات شادباش می گفت‪ ،‬چند ایه از قران می خواند‪ ،‬جرعه ای‬ ‫اب می نوشید و به روحانیون عیدی‪ 9‬می داد و ان ها بالفاصله‬ ‫مراسم را ترک می کردند‪ .‬سپس گروه موسیقی اهنگ های شاد‬ ‫می نواختند و شاه به حاضرین عیدی می داد و به اندرونی دربار‬ ‫می رفت‪ .‬در روز دوم‪ ،‬در کاخ سنگ مرمر بار عام داده می شد‬ ‫(سال ِم عام تخت مرمر)‪ .‬شاه و شاهزادگان ارشد قجر با نشان های‬ ‫سلطنتی شان‪ ،‬به همراه مقامات سیاسی و نظامی‪ ،‬پذیرای سفرای‬ ‫خارجی شده و هدایایی به ان ها پیشکش می نمودند ‪ -‬با توجهی‬ ‫ویژه به سفیر عثمانی‪ .‬سپس شاه بر تخت جواهرنشانش که بر‬ ‫تخت مرمر سوار بود‪ ،‬می نشست و پیشکارش اغاز بار عام را اعالم‬ ‫می کرد؛ در ان هنگام گروه های موسیقی نواختن می کردند‪ ،‬توپ ها‬ ‫شلیک می شدند‪ ،‬کوس ها کوفته می شدند و شیپورها به صدا در‬ ‫می امدند‪ .‬ملک الشعرا شعری به افتخار نوروز و در ستایش شاه‬ ‫می خواند و سخنران رسمی مراسم با خطابه ای به غایت تمجیدامیز‬ ‫ان را خاتمه می داد‪ .‬در روز سوم‪ ،‬سال ِم س ِر در‪ ،‬که یک رویداد‬ ‫پرنشاط عمومی بود‪ ،‬در کاخ مرمر برگزار می شد‪ .‬شاه به همراه‬ ‫مقامات و همچنین زنان مورد عالقه اش و خدمه در ایوان حضور‬ ‫می یافت و مردم در جشن شرکت می کردند‪ .‬بندبازها‪ ،‬صاحبان‬ ‫و مربیان میمون ها و خرس ها‪ ،‬و قوچ های مبارز‪ ،‬جمعیت جلوی‬ ‫ش دریافت می کردند‪ .‬دلقک های دربار‬ ‫کاخ را سرگرم کرده‪ ،‬و پادا ‬ ‫همه را می خنداند و کشتی گیران برای دست یابی به مقام بسیار‬ ‫پرطرفدار پهلوان ارشد (پهلوان پایتخت)‪ ،‬که منجر به دریافت‬ ‫بازوبندی ویژه می شد‪ ،‬به رقابت می پرداختند‪ .‬در روز سیزدهم‬ ‫(سیزده به در) مردم از شهر خارج می شدند و پایان نوروز را در‬ ‫بوستان ها‪ ،‬باغ ها و در امتداد رودخانه ها جشن می گرفتند‪.‬‬ صفحه 24 ‫فرهنگ و هنر‬ ‫دا‬ ‫س‬ ‫ت‬ ‫ا‬ ‫ن ‬ ‫های‬ ‫رهایی از دام سنت‬ ‫درباره ی عادت به سنن نوروزی و رضورت بازاندیشی‬ ‫علی صدوقی‬ ‫واپسین روزهای اسفند بود‪ ،‬زمانی که بنفشه ها را در جعبه های چوبی‬ ‫خاطره به کنار خیابان می اوردند؛ هامن زمانی که سنبل ها چون‬ ‫عروس های رنگین در گلدان شان می رقصیدند و ماهی ها در کوچه های‬ ‫اب پرسه می زدند و دست فروشان کنار راه بساط بزم گسرتده بودند‪.‬‬ ‫هامن زمانی که کام بازار از شلوغی شیرین بود‪ .‬چه بر پیاله از رسانگشتش‬ ‫سمنو می چکاند چه با رِشاشه ی چشمش رسکه می افشاند؛ چون نگین‬ ‫سنجد بر حلقه ی سکه ها بود و سیب لبخندش شکوفا‪ .‬هامن هنگام که‬ ‫زمین بسرت رنگین کامن بود و زمان مسیر بوهای روان‪ .‬انگاه که رد بوی‬ ‫اش رشته و باقاالی پخته و لبوی داغ بر مدار روزگار می چرخید و به‬ ‫مشام می رسید‪.‬چون سفره ی سبزه با سیر بود هیچ کس فرصت مکیدن‬ ‫سامق را نداشت‪.‬در همین حال رها با چشم های مه الودی از پنجره‬ ‫بیرون را می نگریست و به پیش ِ‬ ‫درامدتصنیف بهار گوش فرامی داد‪ ،‬تا‬ ‫انکه مادرش گفت‪:‬‬ ‫رها جان عزیزم می تونی اون دستامل رو بیاری؟ منی دونم چرا اینجای‬ ‫میز لکه شده!‬ ‫رها با صدایی مالیم که امیخته به رنگ خشم و اندوه بود گفت‪ :‬مگه‬ ‫خونه تکونی متوم نشد!؟‬ ‫مادرش که متوجه حال درهم رها شد به سویش رفت و پشت پنجره‬ ‫کنارش ایستاد‪.‬‬ ‫رها می گوید‪ :‬مامان من منی فهمم این همه جنب و جوش واسه چیه؟‬ ‫مگه چی می خواد بشه!؟ هزار تا روز میاد و میره‪ ،‬هیچکی به فکر‬ ‫رس اومدنِ اولین روز بهار یا به قولی نوروز‬ ‫یه روز نو نیست‪ ،‬ولی ِ‬ ‫همه ی مردم اینقدر هیجان زده ان و این همه کار الکی انجام میدن!‬ ‫مگه فصالی دیگه اولین روز ندارن!؟‬ ‫مادر پاسخ داد‪ :‬عزیزم اولین روز بهار تفاوتای زیادی با اولین روز فصالی‬ ‫دیگه داره‪.‬‬ ‫رها گفت‪ :‬چه تفاوتی؟‬ ‫مادر گفت‪ :‬به خاطر اینکه همه چی نو میشه‪ .‬درختا شکوفه میدن‪ ،‬برفا‬ ‫اب میشه و رودا جاری میشن‪،‬گلها می شکفن و دوباره زمین زنده میشه‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪24‬‬ ‫رها‬ صفحه 25 ‫فرهنگ و هنر‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪25‬‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫قصه تلخ کودکان کار در تبریز به قاب تصویر کشیده شد‬ ‫‪www.asrtabriz.ir‬‬ ‫تاارمغان های خودش رو به انسان ها پیشکش کنه‪.‬‬ ‫رها به مادرش گفت‪ :‬متوم چیزایی که شام گفتین درست ولی این همه‬ ‫شلوغی و هیاهو واسه چیه؟ اگه مردم کاری هم نکنن بهار میاد و زمین‬ ‫کار خودشو انجام میده‪ ،‬این طور نیست؟‬ ‫مادر‪ :‬عزیز دمل خب این کامال مشخصه وقت نو شدن زمین مردم هم‬ ‫جشن می گیرن و شادی می کنن‪.‬‬ ‫رها‪ :‬کدوم شادی وقتی خیلیا رشایط اینو ندارن که شاد باشن؟ یکی پول‬ ‫نداره‪ ،‬یکی بیکاره‪ ،‬یکی فقط می تونه ویرتین مغازه ها رو متاشا کنه و‬ ‫چشامشو سیراب کنه از چیزای رنگ و وارنگ‪ ،‬وقتی شام میدونین که‬ ‫همین االن خیلیا تو سیر کردن شکم خونواده شون موندن چطور اسم‬ ‫جشن و شادیو رو این روزا میذارین؟ اونم بخاطر این که رسم پیشینیان‬ ‫ما ایرونیاست! اخه این رسم و رسومات چه فایده ای داره؟‬ ‫مادر‪ :‬توجه کن عزیزم اتفاقا بودن همین رسومه که به زندگی ما معنا‬ ‫می بخشه؛ این ایین بخشی از هویت ما ایرانیاست‪ .‬همین رسوم باعث‬ ‫ِ‬ ‫لبخند اون شادی‬ ‫میشه که ما تو نوزایی طبیعت رشیک باشیم و با‬ ‫کنیم‪ .‬همین رسومه که وحدت رو در کرثت مردم یاداور میشه تا اون‬ ‫ها در انجام این مهم با هم پیوند داشته باشن و اشرتاک خودشون رو‬ ‫در بازافرینی هستی جشن بگیرن و از همه مهم تر همین رسوم سبب‬ ‫میشه ما بیشرت به یاد ادمای دیگه باشیم و وقتی می بینیم تو این روزا‬ ‫کسی احتیاجی داره تا اونجا که می تونیم تو رفع احتیاجش بهش کمک‬ ‫می کنیم‪ .‬اره عزیز دمل با وجود همین ایینه که ما می تونیم به هویت‬ ‫ملی خودمون به خاطرپیوندی که در انجامش داریم ببالیم وگرنه اگه هر‬ ‫کدوم مون جداگانه و به شکلی دل بخواهی رسم خودساخته ی خودمون‬ ‫رو انجام می دادیم دیگه نه هیچ اشرتاکی در زمان و شیوه ی اون رسم‬ ‫با دیگران داشتیم و نه از حال همدیگه باخرب می شدیم‪ .‬همه هویتمون‬ ‫رو رفته رفته از دست می دادیم مثه خونواده ای که وقت غذاشونه ولی‬ ‫یکیشون داره بازی کامپیوتری میکنه‪ ،‬یکی تلوزیون نگاه می کنه‪ ،‬اون‬ ‫یکی خوابه و یکی هم رس سفره نشسته و به غذاها ناخنک می زنه‪.‬‬ ‫عزیزم گمون منی کنم یادت رفته باشه چند سال پیش که کوچیک تر‬ ‫بودی چقدر خرید شب عیدو دوست داشتی‪ .‬به نظرم االن هم بهرته‬ ‫با هم بریم بیرون و بچرخیم و خرید کنیم و از این روزا لذت بربیم‪،‬‬ ‫نظرت چیه؟‬ ‫در هامن حال پدر رها که بر مبلی نشسته و در حال مطالعه متوجه‬ ‫گفت وگوی ایشان شده بود گفت‪:‬‬ ‫رها جان از غم کرثت رها باش ‪ /‬به شادی روی کن همراه ما باش‬ ‫مناند ادمیت بی هویت ‪ /‬بیا با روح وحدت اشنا باش‬ صفحه 26 ‫رو‬ ‫ی‬ ‫داد‬ ‫خسرو فربد‬ ‫هیچ کدام از این بدکاران منی دانند که با کار و‬ ‫کوشش‪ ،‬پیرشفت به دست می اید‪ ،‬انگونه که‬ ‫زندگی اموخته است‪ .‬گاتها هات ‪ ۳۲‬بند ‪۷‬‬ ‫به مناسبت ‪ 6‬فروردین زادروز زرتشت پیامرب‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪26‬‬ صفحه 27 ‫طنز‬ ‫حسین پاکروان‬ ‫در جستجوی هویت‬ ‫اندر حکایت بحران هویت در ایران‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫‪27‬‬ صفحه 28 ‫س‬ ‫خ‬ ‫ن اپ‬ ‫ی‬ ‫انی‬ ‫در این هنگام بر پای خاسته بودم‬ ‫به مناسبت ‪ 20‬فروردین زادروز فریدون جنیدی‬ ‫«در این هنگام بر پای خاسته بودم و چون استاد مرا‬ ‫دید که ایستاده ام‪ ،‬پرسید‪« :‬بله؟ اقا!» چنانکه ائنی کالس‬ ‫های او بوده‪ ،‬نام خودم‪ ،‬کالسم‪ ،‬رشته ام را یاداور شدم و‬ ‫استاد گفت‪« :‬بفرمایید»‪ .‬من نیز با گرمایی که از نهاد جان‬ ‫و روانم برخاسته بود‪ .‬گفتم‪ :‬استاد مگر شام ان ایرانیان را‬ ‫که سی سال بر رس کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند‬ ‫منی شناسید؟ مگر فردوسی برای زنده نگاهداشنت اندیشه‬ ‫و فرهنگ و زبان ایرانی ‪ 30‬سال زمان ننهاد‪ ،‬بازانکه بارها‬ ‫گفته شده است که نان جو نیز بر سفره نداشته است؟‬ ‫مگر استاد دهخدا بیش از سی سال زمان بر رس فرهنگ‬ ‫ننهاد؟هنوز که کفن دهخدا خشک نشده است! شام به‬ ‫جای انکه جوانان را برانگیزید تا ‪ 30‬و ‪ 40‬سال از زمان خود‬ ‫را بر رسفرهنگ ایران بنهند‪ ،‬انان را کوچک می شامرید‪،‬‬ ‫تا در خود‪ ،‬ننگ ببینند و خویش را در خور و شایسته‬ ‫رسزنش بشامرند؟ اکنون برای انکه بدانید جوانان ایرانی‬ ‫‪30‬سال از زندگی خود را بر رس فرهنگ ایران می نهند‪.‬‬ ‫همنی جا به شام می گویم ‪ :‬من! فریدون جنیدی! جوان‬ ‫ایرانی! تا پایان زمان خود‪ ،‬زندگی خویش را در راه پژوهش‬ ‫در فرهنگ ایران خواهم افشاند!»‬ ‫ماهنامه سرند شماره سی ام‪ ،‬فروردین ‪1397‬‬ ‫منبع تصویر‪:‬‬ ‫نکوداشت ایین نوروز توسط معاونت فرهنگی و اجتماعی برگزار شد‬ ‫‪www.srttu.edu‬‬ ‫نگرشی بر کارنامه استاد فریدون جنیدی‬ ‫‪www.bonyad-neyshaboor.ir‬‬ ‫‪28‬‬ صفحه 29 ‫ا گهی‬ ‫? چهارشنبه ‪ ۱۵‬فروردین ‪ ۱۳۹۷‬تا شنبه ‪ ۱۵‬اردیبهشت ‪۱۳۹۷‬‬ ‫⏰ ‪۱۸:۳۰‬‬ ‫⏳ ‪ ۲‬ساعت‬ ‫? بها‪ ۲۵,۰۰۰ :‬تا ‪ ۸۰,۰۰۰‬تومان‬ صفحه 30 صفحه 31 صفحه 32 صفحه 33

آخرین شماره های ماهنامه سرند

ماهنامه سرند 83

ماهنامه سرند 83

شماره : 83
تاریخ : 1401/06/31
ماهنامه سرند 82

ماهنامه سرند 82

شماره : 82
تاریخ : 1401/05/31
ماهنامه سرند 81

ماهنامه سرند 81

شماره : 81
تاریخ : 1401/04/31
ماهنامه سرند 80

ماهنامه سرند 80

شماره : 80
تاریخ : 1401/03/31
ماهنامه سرند 79

ماهنامه سرند 79

شماره : 79
تاریخ : 1401/02/31
ماهنامه سرند 78

ماهنامه سرند 78

شماره : 78
تاریخ : 1401/01/31
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!