ماهنامه سرند شماره 6
ماهنامه سرند شماره 6
سرند
سرندتالشی است در جهت نقد اندیشه و رفتار جامعه ایران
داستانیکفیلم
کوتاه
نگاهی تاریخی به جایگاه حیوانات در فرهنگ ایرانی
چوک
پیرامون تالش و تکاپوی زن ایرانی در
راستای احقاق حقوق خود
گریز از قهقرا
پیرامون شرایط زیست محیطی:
بخش نخست ،در جست و جوی چاره
شعر و سیاست
در ایران معاصر
قسمت نخست
ماهنامه تحلیلی مسایل ایران /سال اول /فروردین 20 / 1395صفحه صفحه 1
به نام خداوند جان و خرد
ماهنامه سرند
ان چه در این شماره می خوانید:
سرند تالشی است در جهت نقد اندیشه و رفتار جامعه ایران
سخن اغازین
اینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن ،اینه شکستن خطاست
ماهنامه تحلیلی
سال اول /شماره ششم /فروردین ماه 95
مدیرمسئول و سردبیر :سپهر ساغری
هیئت تحریریه :یلدا دنیایی مبرز ،امید سلطانی و پویا اشکانی
تیم هنری :شهاب غالمی و شادی اسکندری
نشانی سایت ماهنامه:
www.sarandmonthly.com
صد سال به از این سال ها2 .....................................
جامعه
چوک4.............................................................
(پیرامون تالش و تکاپوی زن ایرانی در راستای احقاق حقوق خود)
گریز از قهقرا 8.................................................
(پیرامون شرایط زیست محیطی:بخش نخست ،در جست و جوی چاره)
تاریخ و اندیشه
داستان یک فیلم کوتاه!12 ......................................
(نگاهی تاریخی به جایگاه حیوانات در فرهنگ ایرانی)
فرهنگ و هنر
شعر و سیاست در ایران معاصر16 ...............................
(قسمت نخست)
طنز
بدون شرح19 ..................................................
سخن پایانی
گاه در این سفرهای شکاری وقایعی اتفاق می افتاد20 ...........
پایه تمام پیشرفت بشر در قدرت پرسش کردن است.
ایندیرا گاندی
سیاست مدار
عزیزانی که تمایل به همکاری دارند ،می توانند از طریق زیر اقدام
فرمایند:
ارسال یادداشت یا مقاله (حداکثر تا 1800واژه) یا درخواست
همکاری در حوزه های دیگر چون کارتون ،کاریکاتور ،ترجمه
و ...به نشانی الکترونیکی ماهنامه:
Sarandmonthly@gmail.com
1 صفحه 2
سخن اغازین
صد سال به از این سال ها
صد سال به از این سال ها ،ان شاالله سال خوبی داشته باشید،
دخترتون عروس کنید ،پسرتون داماد کنید !...جمالتی اشنا که
تقریبا همه ساله در ایام نوروز می شنویم یا به زبان می اوریم.
شاید به جرات بی انکه در معنای ان ها تامل و درنگی کرده
باشیم .در مواردی شدت تصنعی بودن جمالت ان قدر ازاردهنده
است که احساس می کنیم گوینده شعور ما را به بازی گرفته
است .چند روز که از ایام نوروز گذشت و سبزه های گره
کرده را به رودخانه ها و تاالب ها انداختیم! اش همان اش
است و کاسه همان کاسه! گویی همه چیز با سبزه ها به رودها
سپرده شد و پالسیدند بی انکه از رفتنشان خبری داشته باشیم.
به این ترتیب سال از پی سال می اید ،مراسم و تعارفات هر ساله
را به رسم عادت برگزار می کنیم و عمال تاثیر و تغییری احساس
نمی کنیم و هرچه هست در سطح خریدن لباس و لوازم ارایشی
محدود می ماند .گویی همه چیز سطحی و لفظی است .خود
که از غیبت و پشت هم اندازی ناله ها داریم در سال جدید
همان رویه را پیش می گیریم .بیش از ان که از نو شدن خبری
باشد همان عادات و رفتارها را پی می گیریم .دید و بازدیدها هم
عموما به غیبت می گذرد و کمتر صحبت مهمی دیده می شود.
فالنی هنوز بچه دار نشده؟ پنج ساله که ازدواج کردن! دیر می
شه .دیگری که کباده علم و ادب می کشد در حالی که پسته
ها را دست چین می کند ،خیلی محکم و معتمد به نفس از
مناعت طبع و اهمیت نقش اجتماعی سخن سرایی می کند.
پیر محفل ارام سخن می گوید .از حقوق زنان می گوید و نقشی
که زن در زندگی مرد ایفا می کند .کمی ان طرف تر دخترش
زیرچشمی به پدر نگاه می کند ،پدر معتقد بود تهران جای
مناسبی برای تحصیل دختران نیست! جوانی فرنگ رفته ،خوش
قد و قامت مشغول تحصیل در سوئد است .از اخرین کتابی که
خوانده می گوید .به عبارتی در عقل در سیاست حسین بشیریه
استناد می کند .می گوید :کتاب خیلی خوبی بود .در یک
هفته تمامش را از بر کردم .با سینه ای ستبر و صدایی محکم
می گوید :نخوندیش؟! همین شنبه از اینترنت دانلودش! کردم.
دیگری از اخرین سفرش به المان می گوید .از نوع دوستی
المان ها داستان ها دارد .کیفیت مدارس و پیش دبستانی ان جا
را با ایران قیاس می کند .از تاثیر اموزش و پرورش بر افراد و
جامعه پذیری ایشان می گوید .در همین حین ،به چهارراه که
می رسد روی خط عابر پیاده نگه می دارد! معتقد است :اینجا
ماهنامه سرند
شماره ششم فروردین 1395
ایرانه! المان که نیست! گفتارهای زیبا و رفتارهای زننده .در کالم
از کانت کمک می گیریم در رفتار طالبانی عمل می کنیم.
مسیر سبز و انبوه درختان تناور را پشت سر می گذاریم .به
هر طرف نظر می کنیم زباله است! که جلب نظر می کند .به
سختی ،باریکه ای پیدا می کنیم .زیراندازی پهن می کنیم و
کباب باد می زنیم .پوست میوه و استخوان گوشت کباب را در
طبیعت رها می کنیم و توجیهمان این است که تجزیه می شوند!
پس از کلی بحث در مورد صدای زنانه پسر دوم عباس اقا و شام
سرد عروسی دختر شیرین خانم ،نوبت به خداحافظی می رسد.
یک بار در سالن ،یک بار در راهرو و سرانجام دم در ،مجموعه
مراسم خداحافظی به پایان می رسد .اما ظاهرا هنوز طرفین تن به
دل کندن از یکدیگر نداده اند .سوار ماشین می شویم و ساعت
دو صبح دست را روی بوق و پای را روی اعصاب همسایگان می
گذاریم و با قدرت تمام می فشاریم! از شیشه نیمه پایین کشیده شده
ماشین برای مرتبه چندم فریاد کنان خداحافظی می کنیم .درحالی
که خداحافظی ما تمام می شود ناسزای همسایگان اغاز می گردد!
چند متری که دور شدیم و شیشه ها را باال کشیدیم صحبت
از لباس زشت امشب زری خانم و کیفیت پایین اجیلشان
شروع می شود .دانسته نیست ما که چنین گرم و صمیمی
ان هم نه یک بار که به دفعات خداحافظی کردیم و
کلی قربان صدقه یکدیگر رفتیم ،چگونه است که عرق
مهمانی رفتنمان خشک نشده ،لب به غیبت گشوده ایم؟!
سال نو امد سالی چون دیگر سال ها و ما صرفا به ذکر صد
سال به از این سال ها اکتفا کردیم بی ان که در رفتار و گفتار
خود نوشدگی را اعمال کنیم .به نحوی صحبت می کنیم که
گویی از شادی دیگران مسروریم و در عمل از موفقیت ایشان
سرخورده! ان قدر که به فکر تحقیر و تخریب دیگرانیم به فکر
ساختن خود نیستیم .عروس خوب و تحصیل کرده فالنی تا محل
مناسب خدمت پسر بهمانی محل حسادت و غرض ورزی است
کمتر می خوانیم و بیشتر حرف می زنیم .اما خود را دانای کل
می دانیم .جایی به انتقاد هم نمی ماند .مودبانه یا غیر مستقیم
هم بیان شود کمتر کارگر می افتد .به این ترتیب و به تعبیری
برای حفظ حرمت ها ،سکوت بهترین گزینه! می گردد و در
نتیجه سطح روابط اجتماعی ما به نازل ترین حد خود یعنی
صرفا صحبت ها و رفتارهای غیراجتماعی و تایید کورکورانه
یکدیگر تقلیل می یابد .چون هیچ چیز ارزش دوستی! را ندارد.
سپهر ساغری
2 صفحه 3
جامعه
بدبخت ترین و مظلوم ترین اهل عالم ،زن
های ایرانند ،خصوصا زنان شهرهای بزرگ
باالخص زن های طهران که درهای چاره
و نجات به روی ان ها بسته است ،نه
معلوماتی دارند که در پناه ان قوت الیموت
بدست اورند و نه کسب و شغلی ...چشم
ان ها به دست مردان است که شبانه نان و
ابی برایشان تدارک کنند .هر قسم تحکم را
متحمل می شوند و استبداد مردان جاهل بی
انصاف را به جان و دل میخرند و هزار خورده
فرمایش ان ها را اطاعت می کنند که یک
جزئی خرجی به ان ها بدهند و به اصطالح
بعد از خدا امیدشان به شوهرانشان است*.
*ژانت افاری ،انقالب مشروطه ایران ،رضا رضایی،تهران ،نشر بیستون،چاپ سوم ،1385 ،ص266
3 صفحه 4
جامعه
چوک
1
پیرامون تالش و تکاپوی زن ایرانی در راستای احقاق حقوق خود
یلدا دنیایی مبرز
ایا تا کنون به چشم دیده اید یا به گوش شنیده اید که یک فوتبالیست
مرد به علت مخالفت همسر خود ،از حضور در مسابقه ای محروم
شود؟! یا یک نماینده ی مرد مجلس از مخالفت همسرش جهت
حضور و کار در مجلس شورای اسالمی خبر دهد؟! یا مرد پژوهشگری
برای خروج از کشور و حضور در یک کنفرانس بین المللی ،به
صرف مخالفت همسر خود با مشکل روبرو شود؟! به تعبیری ایا
یک مرد اساسا برای تحقق ابتدایی ترین حقوق انسانی خویش
به «اجازه» همسر خود نیازمند است ؟!
به رغم سادگی ،پاسخ پرسش هایی از
این دست را به هیچ روی نمی توان
بی اهمیت شمرد چرا که کم نبوده
و نیستند زنانی که برای «اثبات»
ابتدایی ترین حقوق انسانی خویش
با تالش و تکاپوی درونی و بیرونی،
ناگزیر و پیوسته ،سخت کوشیده اند.
تالش و ممارستی که با «جنس» زن
متولد می شود ،با او می بالد و بی
درنگ او را به همزیستی با خود وا می
دارد و تا به ان جا پیش می رود که
در روزمرگی زندگی رنگ می بازد و
دیگر حس تعجب یا حتی تحسینی
را برنمی انگیزد .به سخن دیگر ان
چه زمان ،روان و تن زنان را می
فرساید چیزی است که شاید کمتر مردی در زندگی روزمره با ان
دست به گریبان باشد! تالش برای کسب حق تحصیل ،حق رای،
ازدواج ،طالق ،حضانت ،اشتغال ،خروج از کشور و ...شاید تنها
چند نمونه ی بسیار کوچک از انبوه مطالبات زنان به شمار ایند.
با گذشت زمان و تغییر و تحوالت تاریخی زیست فردی و
اجتماعی زنان ایرانی دستخوش تغییرات زیادی شده است .شاهد
این مدعا ان که در باب تیره روزی زنان در عصرقاجار ،میرزا
اقاخان کرمانی در رساله سه مکتوب با دیدگاه و رویکردی انتقادی
وضعیت زندگی زنان را این گونه به تصویر میکشد« :زنان ایرانی
نه تنها در نظرها خفیف ،بی وقار ،حقیر یا ذلیل و ضعیف مانند
اسیرند بلکه از هر دانشی مهجور و از هر بینشی دور و از همه چیز
عالم بی خبرند و از تمام هنرهای بنی ادم بی بهره و بی ثمر ،از
معاشرت دور و در زاویه خانه های خراب ،عنکبوت وار از خیاالت
زنانه خویش می ریسند و بر وفق طبیعت ضعیف خود می بافند».
از سوی دیگر براساس قانون انتخابات سال 1285حق رای از
زنان «سلب» شد و در مجلس دوم سید حسن مدرس نماینده
علمای نجف در مجلس در پاسخ به نماینده ای که پرسیده
بود« :با کدام دالیل منطقی می توانیم زنان را از این حق محروم
-1چوک نام پرنده ای است که بپا خود را از شاخه
درخت بیاویزد و ان قدر فریاد حق حق کند تا خون از
او روان شود.
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
4 صفحه 5
جامعه
6
-1انقالب مشروطه ایران،ژانت افاری،رضا رضایی،تهران ،نشر بیستون،چاپ سوم ،1385 ،ص268
-2همان ،ص 240
-5انوشه انصاری نخستین زن گردشگر فضایی است که 18سپتامبر 2006به عنوان اولین زن کیهان
گرد به مدار زمین سفر کرد.
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
5
منبع تصویرwww.canot.ir . :
کنیم؟» گفت« :خداوند قابلیت در این ها قرار نداده که لیاقت به محصالن و معلمان حمله می کردند و به صورتشان تف می
حق انتخاب را داشته باشند .گذشته این که در حقیقت نسوان انداختند و ان ها را «بی عفت» می خوانند 3.در یکی از سرمقاله
در مذهب اسالم ما در تحت قیومتند ،ابدا حق انتخاب نخواهند های ایران نو گزارش شد که در توکیو دانشگاهی برای زنان افتتاح
داشت و دیگران باید حفظ حقوق زن ها را بکنند» 1.تا این که شده و تقریبا 800زن در ان ثبت نام کرده اند ،در حالی که در
4
در سال 1341این حق به زنان «اعطا» شد .به ظاهر حق رای ایران هنوز می پرسند یک زن عالم باسواد به چه درد می خورد؟
مطالبه ای است که هرگز از بطن جامعه زنان نجوشیده است! هر چند که مطالباتی از این دست ،تنها توسط بخشی از جامعه
اما دیری نپایید که با تالش زنان پیشرو زن ایرانی دریافت چیزی که زنان دنبال می شد اما به تدریج به مطالباتی فراگیرتر تبدیل شد
فراتر از بایدها و نبایدهای عرفی و اجتماعی او را در خود به بند کشیده و اثار ان ،به کل جامعه تسری یافت تا این که در ایران امروز
و فضای حرکتش را به
علی رغم تمام محدودیت
وسعت مطبخ ،کرسی
ها و سیاست های تفکیک
و رختخواب تقلیل داده
جنسیتی ،زنان و دختران در
ناا گاهی و بی سوادی
ورود به دانشگاه ها و مراکز
است و او با این ناا گاهی
عالی از مردان پیشی گرفته
و بی سوادی تنها پشت
اند ،از کرسی های مجلس
درهای بسته و پرده های
سهم دارند ،در میادین
فروکشیده خانه ،ازادی
ورزشی می درخشند و حتی
مطلق دارد! در سایه
به عنوان اولین زن گردشگر
این یافته ،سکوت و
فضایی به مدار زمین سفر
رخوت جای خود را
می کند 5.در شتاب و
به بیداری تدریجی داد
درنگ تاریخ هر چند که
و جان تازه ای بر پیکر
تغییر با کندی مالل اور و
بی تفاوت انان دمیده
حزن انگیزی درحال انجام
شد و تمام مفروضات
است و نیل به این همه،
قبلی را به محاق تردید در ایران امروز علی رغم تمام محدودیت ها و سیاست های خود دستاورد کمی نیست
برد .این بیداری تا به ان
اما با توجه به بازه زمانی
و
ها
دانشگاه
به
ورود
در
دختران
و
زنان
جنسیتی،
تفکیک
جا پیش رفت که زنان
کنونی ،اعتال و رشد علمی
مجلس
های
کرسی
از
اند،
گرفته
پیشی
مردان
از
عالی
مراکز
عالوه بر تقاضای تامین
و شخصیتی زنان ،گسترش
و گسترش مدارس سهم دارند ،در میادین ورزشی می درخشند و حتی به عنوان وسایل ارتباط جمعی و
دخترانه خواستار «الغای اولین زن گردشگر فضایی به مدار زمین سفر می کند .سیالی اطالعات هنوز هم
جهزیه های سنگین»
در حد هیچ است .این همه
شدند زیرا معتقد بودند پولی که برای جهزیه دختران «پس انداز» مقدمه ای بود برای طرح و شرح گوشه ای از ان چه که از دیرباز
می شود باید صرف تعلیم و تربیت ان ها شود( 2.رویکردی که تا کنون بر زن ایرانی گذشته و با ان چه که زن ایرانی همچنان
شاید امروز هم درخور توجه باشد) البته که در ایران ان روز چنین با ان دست و پنجه نرم می کند خیلی هم بی شباهت نیست!
گفتمانی بی هزینه هم نبوده است .شیخ فضل االله نوری و روزهای پایانی شهریور بود که خانم نیلوفر اردالن کاپیتان تیم
سیدعلی شوشتری ،مدارس جدید برای دختران را محکوم کردند ملی فوتسال زنان ایران از مخالفت همسرش ،که اتفاقا از مجریان
و فتوا دادند که این گونه نهادها خالف اسالم هستند .این اقدام
-3همان ،ص 250
علما مخالفان مدارس را جسورتر کرد به طوری که در خیابان
-4همان ،ص 267 صفحه 6
جامعه
همسر نیلوفر اردالن ،دلیل خط خوردن او از تیم ملی شد
منبع تصویرwww.saten.ir :
برنامه های ورزشی سیما نیز هست ،با خروج او از کشور و
شرکت در بازی های اسیایی خبر داد که این مخالفت منجر
به حذف نام اردالن از فهرست تیم ملی شد .با از دست رفتن
بازی های اسیایی ،او برای حل مشکلش از مسئولین درخواست
کمک کرد و در نهایت توانست با «اجازه دادستانی» ان هم
فقط برای یکبار تیم ملی را در مسابقات قهرمانی فوتسال زنان
جهان همراهی کند 6.طبق ماده 18قانون گذرنامه مصوب سال
1351خ ،زنان متاهل برای خروج از کشور به موافقت کتبی
همسر و در موارد اضطراری به اجازه دادستان نیاز دارند و طبق
ماده 19این قانون اگر همسر یک زن ایرانی از خروج او از
کشور جلوگیری کند گذرنامه او تا رفع مانع ،ضبط خواهد
شد .این خبراز ان جهت تلخ و تاسف بار بود که کمی ان
سوتر زنان ایرانی از کرسی های مجلس سهم داشته و دارند!
خبر خط خوردن نام نیلوفر اردالن از فهرست تیم ملی به دلیل
مخالفت همسرش بهانه ای شد تا بار دیگر جامعه مدنی ضرورت
تغییر و اصالح قوانین تبعیض امیز را یاداو شود .در این راستا
نامه ای با 10هزار امضاء خطاب به دکتر الهام امین زاده ،معاون
حقوقی رئیس جمهور به رشته تحریر درامد و به امضای جمعی
از ورزشکاران ،هنرمندان ،فعاالن سیاسی ،فعالن مدنی ،فعاالن
حقوق زنان و ...رسید 7.امضا کنندگان این خبر را تاسف بار
در سطح ملی دانسته اند و متذکر شده اند که محدودیت خروج
زنان متاهل از کشور و لزوم اذن شوهر برای این امر ریشه در
باورهای سنتی دارد که مردان را محق و ملزم به کنترل همسرشان
-6طرح نوشت/سرنوشت کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان
www. 90tv.ir
-7از جمله امضا کنندگان می توان به فرشته کریمی ،شمس لنگرودی ،رخشان بنی اعتماد ،باران
کوثری ،اذر منصوری و محمد قوچانی اشاره کرد.
می داند و در حال حاضر متناسب با فضای فرهنگی جامعه
و نیاز امروز زنان کشورمان نیست .ان هم زنانی که بخش
عظیمی از ان ها به تحصیالت عالی دست پیدا کرده و رشد
چشمگیری در زمینه فعالیت های اجتماعی داشته اند 8.در این
راستا شهیندخت موالوردی معاون امور زنان و خانواده ریاست
جمهوری از پیگیری برای اصالح قانون گذرنامه خبر داد .وی
همچنین افزود« :که این امر ممکن است زمان بر باشد یا موانعی
بر سر راه باشد که به راحتی تغییر ان میسر نباشد اما تا زمانی
که این قانون اصالح نشود به دنبال استثناها خواهیم گشت تا
حداقل زنان علمی و ورزشکاران بتوانند به کنفرانس ها و میادین
بین المللی بروند .برخی زنان برای رهایی از این قانون و خروج
از کشور از همسرانشان وکالت می گیرند اما متاسفانه همه به این
استثناها واقف نیستند و ا گاهی ندارند « 9.البته اظهارات ایشان
بی پاسخ نماند و با انتقاد برخی از مراجع تقلید و همچنین بعضی
از نمایندگان «زن مجلس» روبه رو شد! 10ناگفته نماند که تا
امروز همچنان سکوت بر پیگیری این موضوع سایه افکنده است.
نا گفته پیداست که در شرایط کنونی همزیستی قوانین برخواسته
از سنت و باورهای قدیمی ،با جامعه در حال گذار و رو به تغییر
امروز ما امکان پذیر نیست .نمی توان با رجحان و برتری حقوقی
و قانونی مردان ،زیست فردی و اجتماعی زنان را تضعیف و
تحقیر کرد و سپس از ان ها انتظار مشارکت اقتصادی ،سیاسی
و اجتماعی داشت .حال ان که انان همواره باید برای اثبات
ابتدایی ترین حقوق انسانی خویش در تالش باشند .نظیر ان چه
که در مورد نیلوفر اردالن شاهد بوده ایم .وقتی زنی برای خروج
از کشور و حتی خروج از منزل به «اجازه و رضایت « همسر نیاز
دارد چگونه می تواند به داشتن حق رای و نمایندگی در پارلمان
دلخوش باشد و یا درصورت دستیابی به کرسی های مجلس
چگونه می تواند در پیشبرد احقاق حقوق موکالن خود خاصه
در پیشبرد احقاق حقوق جامعه زنان گام بردارد حال ان که در
زندگی فردی و خصوصی اساسا از نظر حقوقی و قانونی در
چنین جایگاهی قرار ندارد و حتی در صبح یک روز کاری برای
خروج از منزل و حضور در بهارستان به اجازه شوهر نیاز دارد!
-8نامه ای مبنی بر درخواست اصالح ماده 18و 19قانون گذرنامه خطاب به دکترالهام امین زاده
www.ghanoondaily.ir
-9روزنامه اعتماد ،شماره 3356،9مهر ،1394ص 13
-10انتقاد ایت الله جعفر سبحانی مرجع تقلید شیعه و زهره طیب زاده نوری عضو جبهه پایداری انقالب اسالمی
و نماینده مردم تهران در دوره نهم مجلس شورای اسالمی به سخنان شهیندخت موالوردی
www.farsnews.com
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
6 صفحه 7
جامعه
خشکیدگی رود شاخصی چون زاینده رود که هویت و تاریخ یکی از پر رونق ترین پایتخت های تاریخی کشور ما
شهر اصفهان با ان در هم تنیده شده ،زوال دریاچه ای چون ارومیه که سالیانی طوالنی نگین زینت بخش شمال
غرب این سرزمین بوده ،نابودی و انحطاط روز افزون جنگل های بی نظیر و کهن سال هیرکانی در دامنه های شمالی
کوهستان های سر به فلک کشیده البرز و تالش ،ذغال شدن جنگل های بلوط دامنه های باختری رشته کوه اعجاب
انگیز زاگرس ،خبر ها و عکس های حیران کننده از شکار گونه های کم یاب حیات وحش ایران همچون پلنگ،
خرس و کفتار و یا قاچاق بی شرمانه گونه های نادر این اب و خاک (مانند باز ،یوزپلنگ و شاهین) به عمارت های
مجلل شیوخ نفتی جنوب خلیج فارس یا خانه های میلیاردرهای شمال تهران نشین خودی! تنها نمونه هایی از نمود
ِ
یک قهقرای تلخ برای طبیعت سرزمین مان ایران هستند .تالش کوچک نگارنده در حوزه محیط زیست ماهنامه سرند
معطوف به اشتی دادن انسان ایرانی امروز با طبیعت و دامن عطرا گین مادرانه اش بوده و در این راه از تمام بزرگان و
صاحب نظران میخواهد که منت گذاشته و نقصان ها و کاستی های کار را به وی گوشزد نمایند ،باشد که روزگاری
انسان امروز ،باالخص ایرانی ،بار دیگر اغوش مادر دلتنگ و دل ازرده اش طبیعت رابا تمام وجود لمس کند.
مادر بیا و جهل ما ها را تحمل کن
خرج شفای این مجانین را تقبل کن
ما غرقه در الودگی ،سیاره ی ابی
یک بار دیگر این یتیمان را تکفل کن
7 صفحه 8
جامعه
گریز از قهقرا
بخش نخست در جست و جوی چاره
پویا اشکانی
تمام ماهیت های خوب ،وحشی و ازاد هستند.
هنری دیوید ثورو
1
در چند یادداشت پیشین اجماال وضعیت زیست بوم های ایران را
رصد کردیم و شاهد بودیم که از شکوفندگی و طراوت ان ها چیز
پایداری باقی نمانده مختصری هم در خصوص اهمیت حفاظت
زیست محیطی و داشتن محیط زیست و حیات وحش شکوفا
گفتیم ،اما پرسش اصلی این است چه باید و چه میتوان کرد؟
در جست وجوی یافتن پاسخی در خور ،پرسش را بار دیگر
-1فیلسوف و نویسنده ی طبیعت گرای امریکایی
بازبینی کرده و به ریشه های عمیق و منابع تغذیه کننده مشکل
نگاه می اندازیم و در می یابیم که این مسئله ریشه ای ژرف
درون ذهنیت جمعی جامعه ی ما و حتی (در سطحی کمتر
گسترش یافته) در ذهنیت جمعی گونه ما 2دارد .ما برای از
پیش رو برداشتن این مانع بزرگ سر راهمان به سوی سعادت،
باید ان را از ریشه بررسی کرده و از ریشه پاسخ بدهیم.
مشکل تنوع زیستی در معرض خطر سیاره ما کمابیش مشکلی
ِ
جهانی است ،مختص ایران نبوده و منحصر به این جغرافیا نمی
شود .هرچند شاید یکی از شدید ترین نمودهای خود را در
ایران به منصه ی ظهور گذاشته و با شتابی فزون تر از بسیاری
از اقلیم ها و سرزمین ها ،زیست بوم های طبیعی را به قهقرای
نیستی می کشاند؛ اما پی و ریشه ان تقریبا در تمام نقاط زمین
یکی هستند .پروفسور ادوارد ویلسون زیست شناس برجسته
3
امریکایی و دارنده ی مدال هوبارد انجمن نشنال جئوگرافی
چندی پیش در یک مصاحبه با وب سایت این انجمن ،عوامل
اصلی تهدید کننده ی تنوع زیستی سیاره و بیوسفر پیرامون ما
را در عبارت HIPPOخالصه کرد که هریک از حروف التین
به کار رفته در این واژه نماد یکی از عوامل تهدید کننده به
زبان انگلیسی هستند H 4.نماد زیست گاه های رو به نابودی
-2هوموساپینس(انسان خردمند!!!)
: Hubbard medal-3مدالی که از سوی انجمن نشنال جئوگرافی به منظور پاسداشت تحقیق
وپژوهش و اکتشاف در طبیعت اهدا می شود.
-4رجوع کنید به لینک زیر:
www.news.nationalgeographic.com
منبع تصویر :الودگی زیست محیطی در هندwww. digitalsynopsis.com :
ما برای از پیش رو برداشتن این مانع
بزرگ سر راهمان به سوی سعادت ،باید
ان را از ریشه بررسی کرده و از ریشه پاسخ
بدهیم .مشکل تنوع زیستی در معرض
ِ
خطر سیاره ما کمابیش مشکلی جهانی
است ،مختص ایران نبوده و منحصر
به این جغرافیا نمی شود .هرچند شاید
یکی از شدید ترین نمودهای خود را در
ایران به منصه ی ظهور گذاشته (است).
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
8 صفحه 9
جامعه
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
9
منبع تصویر :جنگل زدایی در امازونwww.explorerworld.hu :
( )habitatاست .فقدان زیستگاه اگر چه در هم تنیده شده با
بقیه عوامل تهدید کننده بوده اما در واقع ستون اصلی و عمده
ی در معرض خطر قرار دادن گونه های زنده زمین می باشد.
زیست گاه های زمین به علت گرمایش جهانی ،تخریب
مستقیم بدست انسان ،افزایش جمعیت انسانی و ...رو به
نابودی هستند ،و این ستون اصلی تهدید کننده تنوع زیستی
سیاره ما و در نهایت خود گونه ی ما خواهد بود .بقیه حروف
ان به ترتیب به اثر گونه های مهاجم ،رشد جمعیت انسان،
الودگی و مصرف مازاد بر نیاز منابع طبیعی اشاره می کنند.
پروفسور ویلسون در کتاب تازه خود به این ایده می پردازد که
نیمی از سطح سیاره ابی توسط انسان دست نخورده بماند و
برای حفاظت از حدود هشتاد تا نود درصد گونه های زیستی
محافظت شود تا مشکل عمده ای که تنوع زیستی سیاره را
تهدید می کند بر طرف شود .اما این پیشنهاد ،کار پیچیده و
دشواری است .از ان جایی که فقدان زیست گاه ها خود ناشی
از عوامل گوناگون بوده باید تک تک این عوامل دقیقا شناخته
شوند و برخورد مناسب با این عوامل درپیش گرفته شود.
پیشنهاد ادوارد ویلسون امیدوارانه و کمی غافل گیر کننده بوده،
این روزها کمتر کارشناسی یافت می شود که صحبت های
امیدوارکننده بزند اما این طبیعت گرای بزرگ دوران معاصر باور
دارد که کنار گذاشتن نیمی از طبیعت وحشی زمین به دور از بهره
برداری تمدن میتواند بخش قابل توجهی از تنوع زیستی باقی مانده
زمین را حفظ کند ،وی دالیل و شواهدی که طی تحقیقات خود
و صحبت با اکولوژیست های برجسته جهان برای عملی دانستن
این ایده جمع اوری کرده را به اختصار در چند نکته کلیدی مطرح
میکند-1:رشد جمعیت با یک دید نسبتا خوش بینانه (بر اساس
براورد سازمان ملل) جمعیت انسانی کره ی زمین را به 10بیلیون
نفر تا سال 2100می رساند و سپس جمعیت به ارامی کاهش می
یابد یا ثابت می ماند -2انقالب دیجیتال به باور وی اگر خوب
مدیریت شود موجب خواهد شد سرانه مصرف حجم سیاره ،انرژی
و مواد توسط انسان کاهش یابد -3از دید وی گسترش مناطق
حفاظت شده کره ی زمین طی یک سری اقدامات بین المللی
درصد وسعت زمین عملی دست یافتنی و نه چندان بعید
به پنجاه
ِ
خواهد بود -4بخش اعظم گونه های زیستی سیاره هنوز توسط
دانش زیست شناسی بشر شناسایی نشده و ناشناخته باقی مانده
اند که نقش بسیار وسیعی در شکل دهی اکوسیستم ها دارند.
شاید حرف های کارشناس برجسته ای چون ادوارد ویلسون کمی
دوست داران طبیعت و دل نگران های اینده انسان را خوشحال
کند ،اما نباید فراموش کرد که مسیری که ایشان امیدوارانه از چشم
انداز مثبتش می گوید مسیری به غایت دشوار و صعب العبور
است .همین حاال هم در جهان سیاست های حفاظت گرایانه
از وضعیت پیشنهادی ادوارد ویلسون فاصله قابل توجهی دارد.
در ایران ما وضع مانند همیشه بدتر است :تغییر اقلیم که در حال
حاضر عامل نخست نامناسب کردن زیست گاه ها می باشد،
در ایران (به علت عرض پایین جغرافیایی) نمود بیشتری دارد،
رشد جمعیت به علت توسعه نیافتگی از نرخ بیشتری نسبت
به کشورهای توسعه یافته برخوردار است ،الودگی بیداد می
کند :دو مورد از الوده ترین رودهای جهان در سرسبز ترین
استان ایران (گیالن) وجود دارند ،میزان الودگی هوا در غرب
کشور به علت پدیده ریزگردهای مهاجم ،بسیار فراتر از حد
قابل تحمل برای موجودات زنده است و خودروهای فرسوده
تقریبا در تمام مناطق کشور ،هوا را با االینده های متنوع می
االیند و در نهایت استفاده ی مازاد از منابع طبیعی در تقریبا
ُ
تمام رویکردها و سیاست گذاری های ما (از سطح خرد تا
سطح کالن) گسترش یافته و می یابد .به عنوان مثال استفاده
از حدود %80اب سفره های زیرزمینی ،برداشت خارج از حد
توان از جنگل های کشور ،و شکار بی رویه ،کور و نامستندی
که هم اکنون تنوع زیستی کشور را هدف قرار داده است.
وقتی مشکل زیست محیطی که گریبان تمدن فعلی ما را با
پرخاشگری روز افزون خود گرفته ،تحلیل می کنیم می بینیم که
عمده عوامل برشمرده شده ی ان ریشه در اعمال انسان داشته و
خود این اعمال از ذهنیت نادرست انسان مدرن نشات می گیرد،
انسان مدرن علی رغم پیشرفت هایی که در حوزه حقوق خود
و گسترش صیانت از کرامت شخصی داشته نگاهی هیراشی
وار (سلسله مراتبی) به طبیعت و دیگر اجزای زنده ی پیرامون
خود دارد و خویش را در راس این هیراشی می بیند .نگاهی که
البته شاید پس از انقالب کشاورزی متولد شد ولی با انقالب
های تکنولوژیک معاصر قوت بیشتری گرفته؛ البته باید دانست
که نگاهی مبتنی بر یک توهم بوده و به هیچ وجه دارای اعتبار
علمی نیست .مشکل اینجاست که بخش عمده ی بشریت خود
را سلطان طبیعت می دانند ،حتی جهان پیرامون را به دو بخش
وحشی و متمدن تقسیم می کنند و هر چیزی که در کنترل
انسان باشد را در قلمرو تمدن دانسته و مابقی اجزا را در قلمرو
طبیعت وحشی؛ حتی باالتر از این گستاخانه تمدن را مستقل
از طبیعت وحشی و فاجعه بارتر دنیای وحشی را خدمت گذار
تمدن می دانند و خواهان گسترش قلمرو تمدن هستند .همه این صفحه 10
جامعه
سوبرداشت های متوهمانه به نحوی ریشه در دوران تولد تمدن
و انقالب کشاورزی دارند ،انسان ها پس از انقالب کشاورزی
از گرسنگی ازار دهنده سبک زندگی پیشین خود رهایی یافته و
به همین دلیل دچار این سوتفاهم ها شدند که -1:ان ها توانایی
شکست دادن طبیعت را دارند و -2هر ان چه که متعلق به
دوران گذشته است وحشیانه و نامطلوب می باشد .این روز ها
هم واژه وحشی ( )Wildمگر در پاره ای از خرده فرهنگ ها
و خرده سبک های ادبی در زندگی روزمره انسان های متمدن
به مثابه یک دشنام تلقی می گردد .مشکل اینجاست که بشر
متمدن اشتباها تمدن را مجموعه ای جدا و مستقل از طبیعت
وحشی و حتی مسلط بر ان می داند ،حال انکه تمدن تنها زیر
مجموعه ای احاطه شده با کل مجموعه ی طبیعت است و نه
تنها در یک ساختار سلسله مراتبی و در موقعیت فرمانروا نسبت
به ان قرار ندارد بلکه حتی جدامانده و مستقل شده از طبیعت
نیست .تمدن تا جایی که دنیای ما انسان ها را به عنوان گونه
ای زیستی از دنیای پیرامون(فقط در حد تمیز دهی) جدا کند و
شیوه حفظ امنیت ما را مشخص کند واژه ای مفید بوده اما اگر
در این توهم که جدا افتاده از طبیعت و مسلط بر ان است غرق
شود سمی مهلک برای زندگی شادکامانه انسان خواهد بود.
اما خرد گرایان پیشرو جوامع بشری و بخش عمده ی دانشمندان
به ناتوانی بشر در برابر طبیعت و وابستگی وی اذعان دارند.
اینجاست که خرده فرهنگ هایی و سبک هایی ادبی بوجود
می ایند که اشنایی زدایی می کنند و وحشی بودن را به مثابه
امری مقدس و ذاتی طبیعت می ستایند .اینجاست که فرایند
دوباره وحشی سازی زیست گاه ها(به معنی بازگرداندن زیست
بوم به پیش از یورش انسان) توسط دانشمندان و زیست شناسان
در دست اجرا قرار می گیرد ،رویکردها و برنامه هایی که در
کشور ما به علت عقب بودن علمی و فنی فعالیت مدون و
جامعی شکل نمی دهند .حال ان که چاره ای که ما به دنبال
ان می گردیم تا توسط ان تن نحیف و زخمی طبیعت سرزمین
مان را با ان مداوا کنیم ،همین دلیری های اشنا زدایانه بوده
و هست .ما نیاز داریم تا توهم استقالل تمدن از طبیعت را
بشکنیم ،ما نیاز داریم که وحشی بودن را تنها به معنی رام بشر
نبودن در نظر گرفته و ان را مترادف خشونت و ناهنجاری در
نظر نگیریم (که مسلما کارنامه تمدن در خشونت ورزی سیاه تر
از طبیعت وحشی است) ،ما نیازمند انیم که دنیای رام نشده را
نخست به عنوان همسایه ای ضروری برای بقای خودمان پذیرفته
و سپس برای حفاظت از ان تمام تالش خود را به کار ببریم.
برای رسیدن به این اهداف راه درازی در پیش است ،راهی پر از پیچ
وخم و دشواری؛ ما نیاز داریم که تمام شئون اقتصادی-اجتماعی
طبیعت احاطه کننده ی مان
زندگی خود را برای صلح دوباره با
ِ
دگرگون سازیم و برای این کار نخست به تحولی درونی نیاز است.
منبع تصویرwww.irna.ir :
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
10 صفحه 11
در شهرستانک کوه کفو جرگه بسته شد؛ سه شکار
تکه و دو خرس زده شده؛ اول ،یک تکه ۹سال
بسیار بزرگ امد ،قریب به یکصدوپنج قدم راه بود؛
اول با چهارپاره زدند ،نیفتاد؛ تیر دیگر با گلوله زدند،
غلتید؛ به قدر یابو بود؛ دویم ،یک تکه سه سال امد،
از میان دره؛ با چهارپاره زدند .دویست ،سیصد قدم
راه رفت ،افتاد؛ پیاده ها سرش را بریدند؛ سیم ،یک
خرس ماده بسیار بزرگ امد ،قریب به سیصد قدم
راه به تاخت رفت؛ با گلوله زدند؛ زخمی شد؛ رفت
زیر درخت اورسی نشست .تیر دیگر با گلوله زدند
ْ
طزنان ،مثال یک سنگی ،غلتیده
که از باالی کوه غل
است تا امده میان رودخانه [در] اب ،انجا فراش ها
دویدند که بگیرندش؛ دست انداخته ،چوب دست
یکی از فراش ها را گرفت؛ فراش زور کرد چوب را
بگیرد ،چنان تکانی داد که فراش ،دو سه معلق خورد؛
چوب را گرفت از دست فراش؛ به قدر سی ،چهل نفر
جمع شدند؛ با همه دعوا می کرد .تا قبله عالم ـ روحنا
َ
فداه ـ دوباره یک تیر زدند به کله اش که خوابید.
تاریخ و اندیشه
فاطمه قاضیها ،گزارش شکارهای ناصرالدین شاه قاجار (محرم 1279ـ ذیحجه ،)1281سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسالمی 1390 ،خ
11 صفحه 12
تاریخوو اندیشه
اندیشه
تاریخ
داستان یک فیلم کوتاه
نگاهی تاریخی به جایگاه حیوانات در فرهنگ ایرانی
سپهر ساغری
فیلم کوتاه است .حدودا 1دقیقه! اما ان چه در ان می گذرد
طوالنی و رقت اور .هر ثانیه به مثابه یک ساعت می گذرد.
مردی سالخورده سگی را به اشکال مختلف مورد ازار و اذیت
قرار می دهد .از گردن گرفته و به بدنه اهنین ماشین می
کوبد! شدت و سرعت حوادث ان قدر غافلگیرکننده است که
مجال نفس کشیدن را از ادمی سلب می کند .سکانس نهایی
این خشونت با ضربات متعدد به جاندار زبان بسته پایان می
رسد ،اما واکنش ها به ان تازه اغاز می شود .فیلم این حادثه
دست به دست می چرخد و در کوتاه زمانی جمع کثیری از
ایرانیان متفق القول می شوند که سکوت جایز نیست .ده
ها هموطن تهرانی مقابل سازمان محیط زیست تجمع می
کنند .مردم دستگاه قدرت را به باد پرسش می گیرند .در
کنار حمله به مسئولین و بی توجهی و خالهای مفرط
قانونی ،جریان دیگری نیز دیده می شود .همه و همه از پیر
و جوان ،مرد و زن در مقام قاضی برامده و حکم صادر می
کنند .فضای مجازی که عمده دنیای امروزی ما را اشغال
کرده است ،به صحنه دشنام های متعدد و انتقام جویی از
مردی شرور بدل می گردد .حس انتقام تا جایی پیش می
رود که مشخصات فردی ضارب ،حتی شماره تلفن همراه
وی ،در اینترنت به اشتراک گذاشته می شود .ان هم از
سوی کسانی که خود عموما مرغ و ماهی می خورند .گوشت
کبابی و کله پاچه را دوست دارند .اما ظاهرا در خفا جان
جانداری را ستاندن ،گوشتش را طبخ کردن و با برنج چرب
میل کردن ،جرم نیست! ما حتی برای فرزندانمان جوجه
می خریم و چندان برای ما سوال نیست این جوجه ها پدر
و مادر دارند .تپش قلب جوجه ای را فدای لبخند کودکمان
می کنیم .ما حتی در محاورات روزمره خود نیز به کرات از
عباراتی چون «می گفتید گاوی ،گوسفندی ،چیزی سر می
بریدیم» استفاده می کنیم .ما حیوانات را به جان هم می
منبع تصویر :روایتی تلخ از مبارزه خونین سگ ها در زنجان www.tasnimnews.com
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
12 صفحه 13
تاریخ و اندیشه
-1روایتی تلخ از مبارزه خونین سگ ها در زنجان www.tasnimnews.com
- 2سعدی سعدی در بوستان ،باب دوم در احسان می فرماید:
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمت بر ان تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
13
منبع تصویر :فرش قم ،شکارگاه www.iran-carpet.com
اندازیم و نبرد خونین سگ ها یا گاوها 1را به نظاره می نشینیم .در
کلیت می توان گفت نگاه ما به طبیعت و خاصه حیوانات،
با نوعی خواری توام است .مشخصا ان جا که لفظ حیوان
را به عنوان ناسزا بکار می بریم.جریان خاموشی از خشونت
در فرهنگ ما جاری است که فقط وقتی از دیگران سر می
زند بیشتر به چشممان می اید .این مهم ان قدر در تار و
پود فرهنگ ما ریشه دوانیده که نقش فرش ،این اصیل ترین
هنر ایرانی ،گشته است .بعضی از ما نبرد خونین سگ ها
یا گاوها را با لذت به نظاره می نشینیم .نباید از نظر دور
داشت که کلیت فرهنگ
ایرانی در چنین رفتارهایی
خالصه نمی شود .2ان چه
در این مجال مورد نقد
است ،نفس خشونت است.
در این تعریف چه مردی که
سگ ازاری کرده و چه مایی
که ماهی قرمز می خریم
هر دو اعمال خشونت کرده
ایم .اما صرفا بواسطه شرطی
شدن نسبت به خشونتی
که خود به جانوران روا
می داریم ،به عمل دیگران
بیشتر می پردازیم در حالیکه
از روزمرگی این خشونت
به اشکال مختلف غافلیم.
نباید خشونت عریان ما
پشت حادثه گلستان ،پنهان
بماند .ان چه در زیر اوار
احساسات مدفون می شود
مجموعه پرسش هایی است
که کمتر به ان پرداخته می
شود .ان کدام شخصیت انسانی است که ازار و شکنجه را می
بیند و اب می نوشد؟! ایا بین فیلمبردار این ماجرا و دیگر
شهروندان که فیلم گرفتن از حوادث را مقدم بر ایفای نقش
شهروندی می دانند ،تفاوتی وجود دارد؟ در حد حرف از نو
شدن و زایش سخن سرایی کردن و در عمل ماهی قرمزی را
قربانی عکس یادگاری تحویل سال کردن ،خشونت محسوب
نمی شود؟ باید از خود بپرسیم مرغ مینا را در قفس نگه داشتن
زجر کش کردن حیوانات نیست؟ ایا وادار کردن حیوانات به
مبارزه ،تفریح است؟ سر گوسفندی را بریدن و خون ان را
به سپر ماشین عروس! مالیدن ،خشونت نیست؟ ایا نگرش
ما به محیط اطراف و خاصه مقوله شکار ،ریشه در جهان
بینی ایرانی ندارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید به ریشه
باورهای جامعه ایرانی پرداخت .جایگاه شکار در فرهنگ ما
ایرانیان در دوره های مختلف تاریخی و از جنبه های گوناگون
قابل بررسی است .در فرهنگ ما ایرانیان صحنه شکار هم
جنبه زینتی داشته و هم
حکایت از قدرت پادشاه.
هم نقش ظروف و سفالینه
ها شده و هم در کتیبه ها
فر پادشاهی را تصویرگری
می کرد .شکار و شکارگری
عالمت و نشانه ای از طرف
روزی رسان و عاملی برای
رشد بوده است .نخستین
معانی ،پنداری در رابطه
با ارتزاق و بقای حیات
بوده و گذر زمان بستری
ارام برای تحول مفهوم و
استمرار نقش قرار گرفته
است .نقشمایه شکار در
هنر ایران از ابتدایی ترین
حضور بشر (نقاشی های
دیواری غارها) تا تکامل
یافته ترین دست ساخته
اش (قالی) وجود داشته
و مفاهیمی گوناگون را به
واسطه سیر زمانی و شکل
گیری تمدن ها در درون خود پرورده است .نمونه ای از این
اثار در ایران که قدمت دوازده هزار ساله دارد و بیان کننده
اندیشه های انسان نخستین از هزاران سال پیش است ،غار
میرمالس در شهرستان کوهدشت می باشد .نقاشی ها و نگاره
هایی که بر دیواره های جنوبی و شمالی این غار باقی مانده
است بیشتر صحنه هایی از رزم ،شکار ،انسان و حیوان را
نشان می دهد .نقوش حیواناتی چون گوزن ،گاو ،سگ ،روباه
به خصوص اسب و سوار در حال تیراندازی و شکار با رنگ صفحه 14
تاریخ و اندیشه
نبرد هرمز و شیر ،موزه کلیولند www.kimiahonar.ir
های قرمز و سیاه بر دیوار این غار نقش بسته است 3.گیرشمن
در کتاب فرهنگ های هنری ایران از ظرفی سخن می گوید
که صحنه شکار مزین کننده قسمت تحتانی ظرف است.
مردی با نیزه و سپر در یک سو و شیری در سوی دیگر روبه
روی مردی ایستاده است .هدف هنرمند تصویر یک صحنه
شکار بوده است ...فلزکاری ساسانی شامل ظروف مختلف از
جنس طال و نقره است که اغلب با مضامین گوناگون نظیر
شکارهای سلطنتی ،صحنه های مراسم اعطا ،تاجگذاری،
ضیافت و رقص و صحنه هایی با ویژگی های مذهبی تزیین
می شده اند 4.نقش و جایگاه شکار در همه ارکان جامعه ایران
قابل رویت است .از نگاره ها و کاشی کاری ها تا ادبیات ،نقش
و نوشته شکار دیده می شود .اما نگرش به شکار متفاوت بوده
است .شاهان به شکار عموما به وسیله ای برای نشان دادن
قدرت و جالل خود و البته تفریح و سرگرمی استفاده می
کردند .بهرام گور پادشاه ساسانی ،که به جهت شکار گورخر
به این نام معروف است تا پادشاهان قاجار خاصه ناصرالدین
شاه از نمونه های بارز این پادشاهان هستند.
کالم اخر :در یک نگاه کلی می توان مطرح ساخت که
برخورد جامعه ایران با مسایل مختلف عموما با خشونت
همراه است و صرفا این خشونت تغییر مسیر می دهد.
موضوع شکار و کشتن حیوانات ،به عنوان بارزترین شکل
اعمال خشونت علیه حیوانات نیز یکی از همین موضوعات
- 3رضوان احمدی پیام ،سیر تحول و تطور مضمون شکار در هنر ایران ،کتاب ماه هنر ،مرداد
.103 ،1388
-4رمان گیرشمن ،فرهنگ های هنری ایران ،ترجمه یعقوب اژند ،تهران :مولی ،1382 ،ص .12
است که همواره مورد بحث بوده است .اما ان چه مسلم است
اینکه انسان امروزی چون گذشتگان از شکار به شجاعت یاد
نمی کنند و این تغییر در نگرش تا جایی پیش رفته است
که عده ای رو به گیاهخواری اورده اند و کتب و رساله های
متعدد در نقش و فواید ان بیان کرده اند .در دنیای غرب
سنت اگوستین با تعمیم «تو نباید بکشی» به حیوانات و
در ایران صادق هدایت با کتاب فواید گیاهخواری از زمره
کسانی هستند که به مقابله با کشتن حیوانات پرداختند.
اما ان چه در این بین بیش از همه چیز مهم جلوه می
کند بررسی کلیت ساخت اجتماعی ایران است و نه صرفا
دستگاه قدرت .باید از خود بپرسیم ایا فقط بهرام بود که
گور می گرفتی همه عمر یا مردم کوچه و بازار هم برخورد
توام با خشونتی نسبت به حیوانات داشتند؟ ایا صرفا برای
ناصرالدین شاه ،شکار به مثابه تفریح بود یا بین توده مردم
هم چنین نگرشی دیده می شد و می شود؟ ایا فقط مامورین
شهرداری با اسید سگ های بی نوا را از پای درمی اورند
یا بدنه جامعه نیز نسبت به حیوانات احساس بیگانگی می
کند؟ ایا منصفانه است همه تقصیرات را به گردن دستگاه
قدرت انداخت و توده مردم را از نقد مبرا دانست؟ ایا جز
این است که ناصرالدین شاه یا ان مامور شهرداری در بطن
فرهنگی همین جامعه پرورش یافته اند؟ شدت نهادینه
شدن خشونت در جامعه ما به حدی است که راه مقابله
با خشونت را در توسل به خشونت می جوییم .اما تا زمانی
که رویکرد ما سلبی و نه ایجابی باشد می بایست شاهد
تکرار چنین خشونت هایی باشیم .کما اینکه در فیلمی دیگر
مردی با ضربات متعدد پتک االغی را از پای درمی اورد و
ضجه های جاندار در قهقه مرد گم می شود .یا دیگری در
خانه خود به نام اموزش! علیه حیوانات خشونت اعمال می
کند .تقاضای اشد مجازات برای حیوان ازاری شاید بتواند
مجرم را متنبه کند اما مطئنا در حل ریشه ای این بحران
ناکارامد خواهد بود .از ان رو که به مجرم و نه جرم پرداخته
است .خاصه ان که چنین افرادی عموما شخصیت تحقیر
شده ای دارند و به نوعی برای رهایی از این حس تحقیر،
قدرت خود را در کشتن یا ازار دادن جانوران می جویند.
به این ترتیب شخصیت تحقیر شده ایشان ،پشت احساس
سلطه مخفی می ماند و ما صرفا نقابی از خشونت بر چهره
ای پژمرده را شاهدیم .مقابله با ریشه های وقوع جرم جدا
از کنترل بروز ان ،می تواند حامل پیامی روشن به چنین
افرادی باشد که بغض فروخفته شما دیده شد.
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
14 صفحه 15
فرهنگ و هنر
انچه در سرند به دنبالش هستیم -تا انجایی که به بخش فرهنگ
و هنر این ماهنامه مربوط می شود -نه بررسی و تحلیل علمی و دقیق
پدیده های فرهنگی و واکاوی تخصصی محصوالت این عرصه،
بلکه پاره هایی است از تامالتی که بنا به عالقه ی شخصی نگارنده
با یک تز مشخص یعنی نقد جامعه ی معاصر و انچه مستقیما در
جامعه بروز می یابد ،به روی کاغذ می ایند .این حکم در بطن
خود ،خط مشی سرند را در بر دارد ،اما اینکه ایا در ادامه نیز به
همین شیوه و با دیکتاتوری سلیقه ی نگارنده ی صفحه به رشته
ی تحریر در اید چیزی است که گذر زمان ان را مشخص خواهد
کرد .بگذریم .در صفحه ی فرهنگ و هنر این شماره نگاهی کوتاه
خواهیم داشت به شعر فارسی و نسبت ان با سیاست.
15 صفحه 16
فرهنگ و هنر
شعر و سیاست در ایران معاصر
قسمت نخست
امید سلطانی
درست در روزهایی که مذاکرات نهایی بر سر برنامه ی اتمی
ایران در وین به پایان خود نزدیک می شد ،محمد جواد ظریف
در پیامی ویدئویی با عنوان «پیام ایران :طرف مقابل ما باید
میان تحمیل و توافق انتخاب کند» اخرین صحبت های خود
را به نمایندگی از ایران خطاب به مردم جهان با اوردن بیتی از
شاهنامه ی فردوسی به پایان برد« :بکوشید نیکی به کار اورید،
چو دیدید سرما ،بهار اورید» .این ویدئو در رسانه های مختلف
بازخوردهای فراوانی داتشت .1مجله ی روشنفکری �NewYo
rkerاما دو هفته بعد از این ماجرا در مقاله ای با عنوان "شعر
و سیاست در ایران" 2به قلم نیما جهرمی به بهانه ی این بیت
فردوسی که حاال به زبان ظریف در یوتیوب هزاران بار شنیده
شده بود ،به مقوله ی شعر و ارتباط تاریخمند ان با سیاست در
ایران پرداخت .جهرمی در این مقاله می نویسد « :شاهکارهای
شعر فارسی برای ایرانیان چیزی بیش از توده ای از تصاویر
زیباست .ان ها در اعماق این اشعار ،بازتابی از خود تاریخیشان
را می شنوند» و با این نقطه ی عزیمت با اوردن نام هایی چون
سهراب سپهری ،جالل ال احمد ،نیما یوشیج و محمد تقی
بهار در صدد ان بر می اید تا ارتباط تاریخی شعر و سیاست
را به شرایط امروز ایران گره بزند .شرایطی که در ان وزیر امور
خارجه ی کشور نیز برای رساندن "پیام همیشگی ایران" 3به ده
قرن قبل باز می گردد تا از فردوسی کمک بگیرد .نگاهی که
جهرمی در یادداشتش به مقوله ی نسبت شعر و سیاست در
جامعه ی ایران دارد ،بیشتر متمایل به بازگو کردن نقش شعر در
میان عامه ی مردم ایران و نوعی از شعر است که به روحیات
-1برای دیدن تعدادی از این بازخوردها نگاه کنید به :جام نیوز-رسانه های امریکایی مطرح
کردند :پیام ویدئویی ظریف ،تحریک اوباما یا چانه زنی لحظه اخر!
( )www.jamnews.ir/detail/News/501614
-2نگاه کنید به:
Poetry and Politics in Iran – by Neima Jahromi
()www.newyorker.com/books/page-turner/poetry-and-politics-in-iran
-3ظریف در پیام ویدئویی خود پس از خواندن شعر فردوسی می گوید :من جواد ظریف هستم و
این همواره پیام ایران بوده است.
ماهنامه سرند
ناسیونالیستی،استبداد ستیزانه و استعمار ستیزانه ی مردم ایران
دامن می زند یا بازگو کننده ی روح تاریخی ان هاست .در
پایان ،جهرمی با بدست دادن نمونه ی-به عقیده ی نگارنده-
نامناسبی از یک شاعر معاصر یعنی سهراب سپهری و سفرهای
او به پاریس و سپس ونیز و توکیو و در اخر هندوستان که
محبوب طبع او واقع شد و این که ایده های شرقی با طبیعت
شاعر سازگارتر هستند ،به این نتیجه می رسد که مردم ایران در
اینده قطعا مسیر مشخصی را انتخاب خواهند کرد و تصمیم
خواهند گرفت که چه چیزهایی را در این مسیر نگه داشته و چه
چیز هایی را به دور بیندازند.
مقاله ی جهرمی تنها گزارشی است از برخی نمودهای خاص
شعر فارسی در میان مردم که بیشتر جنبه ی سنتی و هویت
طلبانه دارند .ما اما در این یادداشت و یادداشت های دنباله
ی ان قصد داریم تا قضیه را کمی موشکافنه تر بررسی کنیم،
علی الخصوص در شرایط کنونی جامعه ی ایران که به نظر
می رسد فرهنگ و هنر در ان بیش از هر زمانی منجمد شده و
درست در روزهایی که مذاکرات نهایی بر سر برنامه ی
اتمی ایران در وین به پایان خود نزدیک می شد ،محمد
جواد ظریف در پیامی ویدئویی با عنوان «پیام ایران :طرف
مقابل ما باید میان تحمیل و توافق انتخاب کند» اخرین
صحبت های خود را به نمایندگی از ایران خطاب به مردم
جهان با اوردن بیتی از شاهنامه ی فردوسی به پایان برد:
«بکوشید نیکی به کار اورید /چو دیدید سرما ،بهار اورید».
شماره ششم ،فروردین 1395
16 صفحه 17
فرهنگ و هنر
امروز
شعر
ی خلق است
حربه ِ
زیرا که شاعران
خود شاخه یی ز جنگل
ِ
خلق اند
نه یاسمین و سنبل
ُ
ِ
ی فالن.
ه
لخان
گ
ِ
بیگانه نیست
شاعر امروز
ِ
مشترک خلق:
دردهای
با
ِ
ِ
لبان مردم
او با ِ
لبخند می زند،
امید مردم را
درد و ِ
با استخو ِان خویش
پیوند می زند
تو؟ اه – این هم حکایتی است – اما در این زمانه که درمانده
هر کسی – از بهر نان شب – دیگر برای عشق و حکایت مجال
نیست.»...یا در شعری دیگر 5سروده ی احمد شاملو که در ان
به صراحت وظیفه ی شعر معاصر[از دیدگاه شاعر] بیان شده
است:
نوعی رضایت همگانی و رخوت اندیشه ،فضای فرهنگی کشور
را به خود اغشته کرده است و چنان شده که گویی شعر پویا
و زنده-حتی نمونه هایی که متعلق به سال های دورند ،از تقی
رفعت گرفته تا احمد شاملو -هیچ مخاطب حقیقی ای ندارد و
جریان شعر و ادبیات سیاسی (که به قول نیما ان ادبیاتی که با
سیاست مربوط نبوده در هیچ زمان وجود نداشته و دروغ است.
جز اینکه گاهی قصد گویندگان در کار بوده و گاهی نه) 4.امروز
گویی به کلی از عرصه ی فرهنگ امروز رخت بر بسته است .شعر
ی خلق است
حربه ِ
زیرا که شاعران
سیاست در شعر :نتیجه یا هدف؟
خود شاخه یی ز جنگل خلق اند
ُ ِ
ی فالن.
هنگامی که زندگی مجموعه ای از دردهای خرد و بزرگ باشد و نه یاسمین و
سنبل گلخانه ِ
ِ
در مرحله ی توحش ،هنر ناچار فریاد است و شیون و همدردی ،بیگانه نیست
یا پند و تسلیت ،و هنگامی که زندگی مجتمعی از لذات باشد و
شاعر امروز
ِ
اسودگی ها ،هنر اواز است و تامل و ژرف اندیشی و پرواز .و
مشترک خلق:
دردهای
با
ِ
و
گویا هنوز هنر ازاد و عالی در هیچ سرزمینی پدید نیامده است
ِ
لبان مردم
با
او
اگر نمونه هایی ،گاه گذار ،می بینیم ،اغلب از اثار بدوی است
ِ
یا نظایر ان ،زیرا هنوز دنیا بچه ای بیمار است .هنوز مردم را برای لبخند می زند،
امید مردم را
تفاوت رنگ تنشان یا رنگ روحشان می کشند .هنوز...هیهات .درد و ِ
هنر موظف ،حریم سایه های سبز (مجموعه مقاالت م.امید) انتشارات زمستان ،ص 126با استخو ِان خویش
پیوند می زند
هوشنگ ابتهاج در شعر "کاروان" به خوبی از پس تشریح شاعرانه
چنین قرائتی از رسالت شاعری را ،ورود مستقیم سیاست به شعر
ی این انتخاب ،یعنی انتخاب میان رسالت شاعرانه و تغزل عاشقانه
و هم چنین عرض اندام شعر در فضای سیاست ،و انچه از چنین
بر امده است« :دیرست گالیا! به ره افتاد کاروان – عشق من و
-4حرف های همسایه ص123
ماهنامه سرند
-5شعری که زندگیست ،دفتر هوای تازه
شماره ششم ،فروردین 1395
17 صفحه 18
فرهنگ و هنر
تفکری بر می اید را می توان "شعر سیاسی" نامید .با نگاهی به
کارنامه ی شاعرانی چون اخوان ثالت ،هوشنگ ابتهاج و احمد
شاملو و -بیشتر از اینان -سیاوش کسرایی می توان لکه های این
جنس تفکر را که بطور مستقیم تحت تاثیر جنبش های چپ و
ازادیخواهانه ی ان دوران نیز بود ،شناسایی کرد .در سوی دیگر و
با گذشت زمان اما کسانی نظیر رضا براهنی ،یدالله رویایی ،بیژن
الهی و مدیوم های تازه ای در شعر فارسی را مطرح کردند که
می توان ان را -به تبعیت از امید شمس در مقاله ی شعر فارسی
در دو سوی انقالب" -6حرکاتی در راستای سیاست ورزی در
درون خود شعر نامید .منظور ان است که
شاعر که به سبب شاعر بودنش ،روحیات
لطیف ،ازادیخواهانه و هنجارشکنانه ای
دارد به جای انکه محتوای شعر خود را به
"ایده های سیاسی بیرونی" اختصاص دهد
و بخواهد "صدای خلق" باشد ،ان ازادی
و هنجارشکنی مطلوب را در چهارچوب
زبان و واژگان شعری دنبال کند .به
عبارت دیگر ،شاعر به جای انکه "هدف"
یا وظیفه ی شعر خود را رهایی و ازادی
بشر -بعنوان ارمان هایی که ذاتا سیاسی
اند -بداند ،اهداف رهایی بخش سیاسی
خود را "نتیجه"ی سیاست ورزی در شعر
خویش ببیند .شمس در ستایش کار نیما
و نکوهش عقیده ی رایجی که درباره ی
شعر سیاسی وجود دارد می نویسد«:بخش
اعظم جستجوها در ریشه های ادبیات
متجدد فارسی برای یافتن امر سیاسی،
ً
صرفا معطوف به محتوا و حتی ساده تر
از ان معطوف به پیام ادبیات بوده است.
درست به همین خاطر است که شاملو را
نسبت به نیما سیاسی تر می پندارد و ارزش
سیاسی شعر شاملو را بیشتر در پیام سیاسی
ان جستجو می کند تا در تغییری که این شاعر در ساحت زبان
فارسی و به نتیجه ی ان در ساحت اندیشه ی فارسی پدید اورده
است ...او [نیما] غایت شعر را تحقق شعر در روابط زیسته ی
میان مردم می داند و نه فهم و لذت مردم از شعر ...بر خالف باور
رایج ،نیما نقش اجتماعی شعر را نزدیک شدن شعر به مردم ،و بدل
کردن شعر به زندگی نمی داند ،بلکه نزدیک کردن مردم به شعر و
بدل کردن زندگی به شعر می داند ...انقالب نیما در سیاست شعر
فارسی در اصالت بخشیدن به ازادی پیش و بیش از زیبایی است.
-6نگاه کنید به:
ماهنامه سرند
www. naamomken.org/1726
در این تقدم ازادی بر زیبایی ،نیما نه تنها از زیباشناسیکالسیک
به سمت زیباشناسی مدرن حرکت می کند ،بلکه محوریت ادبیات
مدرن را بر تغییر سیاست منقبض حاکم بر ادبیات کهن می گذارد.
نیما رابطه ی متقابل الگوی شکلی و محتوایی شعر کهن را با الگوی
سیاسی و اجتماعی حاکم بر زندگی ایرانی دریافته بود و تغییر در
این الگوی ادبی را موثر در تغییر الگوی فرهنگ و به تبع ان سیاست
می دانست ».گذشته از این اما ،در زمانه ی کنونی انتخاب اصلی
میان این دو نحله ی فکری (یعنی سیاست ورزی به وسیله ی شعر
و سیاست ورزی در درون خود شعر) نیست بلکه تا انجا که به
مخاطب امروز شعر ایرانی بر می گردد،
انچه که خوراک اصلی فرهنگ شعر امروز
است و محل نقد است ان اهمیت بیش
از اندازه ای است که به شعر تغزلی-در
انواع ان-داده می شود .در عوض نیازی
که به شعر اجتماعی-سیاسی یا حتی قالب
هایی هماهنگ با زمانه ی حاضر ،با توجه
به شرایط حقیقتا موجود باید وجود داشته
باشد ،عمال بی پاسخ رها می شود تا جایی
که دیگر این نیاز جمعی احساس نشود.
تمام انچه امروز از شعر سیاسی دیروز به
جای مانده ،برای مخاطب کنونی فاقد
معنای حقیقی است و فرم هایی که در
اقلیت قرار دارند نیز رابطه ی الرژیکی با
سیاست برقرار می کنند و خود را تحت
هر شرایطی می خواهند خارج از دایره ی
سیاسی بودن و اثر گذاری اجتماعی نگاه
دارند.ادولف سانچز ،فیلسوف و نظریه
پرداز اسپانیایی در مقاله ای با عنوان "در
باب هنر و جامعه 7می نویسد" :به یک
معنا ،هر جامعه الیق همان هنری است
که دارد ،یکی به این دلیل که ان هنر را
دوست می دارد یا تحمل می کند ،و دیگر
ب ه این دلیل که هنرمندان ،که اعضای همان جامعه اند ،اثارشان را
مطابق با نوع خاص مناسباتی که با ان جامعه دارند خلق می کنند.
معنای این سخن ان است که رابطه هنر و جامعه نمی تواند چنین
باشد که ان دو با هم بیگانه باشند یا بی اعتنا ،و این دو یا یکدیگر
را می جویند یا از یکدیگر پرهیز می کنند ،به هم می رسند یا از هم
جدا می شوند ،با این همه ،هرگز نمی توانند یکباره به یکدیگر پشت
کنند» 7در شماره ی بعدی ادامه ی مطلب را با تامل در گفته ی
سانچز و ایده هایی پیرامون ان دنبال خواهیم کرد.
- 7در باب هنر و جامعه ،ادولف سانچز ،ترجمه ی ع.پاشایی ،کتاب جمعه ،شماره ی 4
شماره ششم ،فروردین 1395
18 صفحه 19
طنز
شهاب غالمی
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
19 صفحه 20
سخن پایانی
گاه در این سفرهای شکاری وقایعی اتفاق می افتاد
که ذکر یکی از انها جالب توجه است .در یکی از
سفرهای شکار جاجرود ناصرالدین شاه که به سمت
اهویی که به سوی وی رانده شده بود تیری می
اندازد که به ان اهو اصابت نمی کند ،کریم شیره
ای که از اعاظم دلقکان شاه محسوب می شد در
صحنه حضور داشت شاه را شکار کرد و با دهان خود
صدای نابهنجاری خارج کرد که همه حضار در ان
صحنه ان را شنیدند .این عمل کریم و عدم موفقیت
شاه در شکار خشم و غضب شدید ناصرالدین شاه
را برانگیخت به طوری که فی الفور به جالد دستور
داد که کریم را فی المجلس با طناب خفه کند.
نفس در سینه همه حبس شده بود که میرغضب و
شاگردش طناب را به گردن وی انداختند و به دستور
شاه از دو طرف کشیدند .پوسیدگی
طناب موجب پاره شدن ان و پرتاب
شدن میرغضب و شاگردش از دو سوی
و ایستاده ماندن کریم شیره ای سر جایش
بود .همه از حیرت در جای خود خشک
شده بودند که ناگهان کریم باز صدای
نابهنجاری شدیدتر از دفعه قبل از دهانش
خارج کرد که این بار در کل کوهستان
پیچید .این عمل که شاید بازی مرگ
کریم باید نامیده می شد موجب خنده
شدید شاه شد و حاضرین با خندیدن شاه
نفسی کشیدند و به شدت خندیدند و با
خنده شاه جان کریم نیز نجات یافت.
معیری ،دوستعلی ،یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه ،نشر تاریخ ایران.1361 ،
منبع تصویر:
www.talab.com
ماهنامه سرند شماره ششم ،فروردین 1395
20 صفحه 21