ماهنامه صبا نامه شماره 14 - مگ لند
0

ماهنامه صبا نامه شماره 14

ماهنامه صبا نامه شماره 14

ماهنامه صبا نامه شماره 14

‫شماره ‪ 14‬اذر ‪ 1401‬قیمت‪ 50000 :‬ناموت‬ ‫گفت وگوباگالرهعباسی‪،‬بازیگر فیلم«ابلق»‬ ‫برای بازی‬ ‫دراثار فیلمسازان زن‬ ‫شوق بیشتری دارم‬ ‫در ستایش سینما‪ ،‬موسیقی‪،‬‬ ‫عشق و چند چیز دیگر!‬ ‫سادگی غم انگیز عشق‬ ‫ده انیمیشن‬ ‫کنجکاوی برانگیز ‪2022‬‬ ‫‪1‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 1 ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪2‬‬ ‫سینمای ایران‬ صفحه 2 ‫‪3‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 3 ‫ایران‬ ‫سینمای ه‬ ‫نام‬ ‫صاحب امتیاز‪:‬‬ ‫موسسه فرهنگی هنری وصف صبا‬ ‫مدیر مسئول و سردبیر‪:‬‬ ‫محمدرضا شفیعی‬ ‫دبیر گروه تحریریه‪:‬‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫گروه تحریریه‪:‬‬ ‫ابراهیم تبار‪ ،‬حسن حقیقی‪ ،‬احسان دبیر وزیری‪،‬‬ ‫علی مال صالحی‪ ،‬مروا موسوی‪،‬‬ ‫سمیه نجفی خاتونی‪ ،‬راضیه جباری‬ ‫صفحه ارا‪:‬‬ ‫مجتبی شیوری‬ ‫تصاویر روی جلد‪:‬‬ ‫کوروش جوان ‪ -‬امیرحسین غضنفری‬ ‫سینما‬ ‫‪6‬‬ ‫برای بازی در ا ثار فیلمسازان زن شوق بیشتری دارم‬ ‫‪10‬‬ ‫بر پرده سینماها‬ ‫‪11‬‬ ‫التهاب در فستیوال رنگ ها‬ ‫‪12‬‬ ‫سیاه چاله ای که فیلم را می مکد‬ ‫‪13‬‬ ‫دردسرهای عطا‬ ‫‪14‬‬ ‫جن در شیشه مربا‬ ‫‪15‬‬ ‫ماجرای شمش های گم شده‬ ‫‪16‬‬ ‫سادگی غم انگیز عشق‬ ‫‪20‬‬ ‫موش ها‪ ،‬ادم ها‪ ،‬اجنه و چند داستان دیگر‬ ‫‪26‬‬ ‫ده انیمیشن کنجکاوی برانگیز ‪2022‬‬ ‫‪28‬‬ ‫نگاهی به فیلم مستند «انیو‪ :‬استاد» ساخته جوزپه تورناتوره‬ ‫‪30‬‬ ‫نگاهی به تحوالت جشنواره ونیز در سال های اخیر‬ ‫تلویزیون‬ ‫لیتوگرافی‪ ،‬چاپ و صحافی‪:‬‬ ‫موسسه مطبوعاتی ایران‬ ‫توزیع‪:‬‬ ‫نشر گستر امروز‬ ‫با سپاس از‪:‬‬ ‫اکبر شیخی پردستی‪ ،‬فرهاد هدایت‬ ‫و تمام کسانی که در این شماره ما را همراهی کردند‪.‬‬ ‫نشانی‪:‬‬ ‫تهران‪ ،‬خیابان ایت اله مدنی‪ ،‬رو به روی ایستگاه‬ ‫مترو شهید مدنی‪ ،‬کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک ‪۵‬‬ ‫‪34‬‬ ‫گفت وگو با افشین هاشمی‪ ،‬کارگردان مجموعه «شبکه مخفی زنان»‬ ‫‪40‬‬ ‫روایتی زنانه با نگاهی مردانه‬ ‫‪42‬‬ ‫«معرفی مجموعه های نمایش خانگی»‬ ‫‪43‬‬ ‫دزدان سعادتمند‬ ‫‪44‬‬ ‫گناهکاران در مسلخ‬ ‫‪45‬‬ ‫کوتاه و حساب شده‬ ‫‪46‬‬ ‫غریبه ای در ناکجااباد‬ ‫‪47‬‬ ‫روزگار دوزخی میرزا محمود‬ ‫‪48‬‬ ‫گفت وگو با پرویز فالحی پور‪ ،‬بازیگر سریال «بی نشان»‬ ‫‪52‬‬ ‫با قالب ماهیگیری نهنگ شکار نکنید‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪54‬‬ ‫معرفی سریال «راز ناتمام»‬ ‫‪58‬‬ ‫دیـوار کوتـاه سریال های بلنـد‬ ‫‪www.mahnamehsaba.com‬‬ ‫‪60‬‬ ‫معرفی سریال های روز جهان‬ ‫شبکه های مجازی‪:‬‬ ‫‪@mahnamehsaba‬‬ ‫‪61‬‬ ‫اسقاط خیار غبن ولو فاحش یا افحش!‬ ‫‪62‬‬ ‫فرزند خلف اسپیلبرگ‬ ‫‪63‬‬ ‫فری کثیف در شیکاگو‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪4‬‬ ‫تلفن‪77582422-6 :‬‬ صفحه 4 ‫یـادداشـت‬ ‫رسول میرمیران‬ ‫بعدازصحبتهایصریحواتشینمحمدخزاعی‬ ‫در اختتامیه جشــنواره فیلم حقیقت در باره خط‬ ‫قرمزهای نظام و سازمان سینمایی‪ ،‬هجمه برنامه‬ ‫ریزی شده وسیع و همه جانبه ای در فضای مجازی‬ ‫و رسانه های معاند فارسی زبان علیه او شکل گرفت‬ ‫که به نظر می رسید ابشخور همه انها یک اتاق فکر‬ ‫در ان سوی ابها بود؛ هجمه ای هماهنگ ‪ ،‬یک طرفه‬ ‫با ادبیاتی خاص گروههای معاند تا به هر شکل ممکن‬ ‫جلوی سخنان روشنگرانه و انقالبی او را بگیرند‪.‬‬ ‫ اما صحبت های رییس سازمان سینمایی درباره‬‫چه بود که به ناگاه تمام دستگاههای تبلیغاتی رسانه‬ ‫های غرب علیه وی به خط شــدند و با غلیظ ترین‬ ‫تعبیرات‪ ،‬او را نواختند‪ .‬غیر از این اســت که او از‬ ‫تریبون رسمی از خط قرمزهای نظام با تمام وجود‬ ‫دفاع کرده است؟ کاری که از یک مدیر ازاده انقالبی‬ ‫شجاع توقع انجام ان را داریم‪.‬‬ ‫ در مقابل این حرکت‪ ،‬توقع این بود که جبهه‬‫فرهنگی انقالب بسیار بسیار کار ازموده تر و خالقانه‬ ‫تر به میدان بیاید و از سخنان خزاعی حمایت کند‪.‬‬ ‫هیچ چیز بدتر از این نیست که یک مدیر انقالبی‬ ‫در مواجهه با معاندان داخلی و خارجی خود را تنها‬ ‫ببیند‪ .‬چطور می شــود در جبهه نیروهای انقالب‬ ‫کمترین حمایت از سخنان رییس سازمان سینمایی‬ ‫صورت می گیرد در حالی که او به درستی و با تمام‬ ‫وجود از ارکان انقالب دفاع کرده بود‪.‬‬ ‫ چرا نهادهای انقالبی و ارزشی که به طور ذاتی‬‫وظیفه حمایت و پشــتیبانی دارند در این مورد به‬ ‫خصوص انفعالی برخورد کردند؟ چرا به غیر از بنیاد‬ ‫روایت ارگانهایی مثل موسسه اوج‪ ،‬فرهنگی بسیج‬ ‫و دیگر ســازمان هایی که در حوزه جبهه انقالبی‬ ‫فرهنگ قرار می گیرنــد در حمایت از این حرکت‬ ‫انقالبی ‪ ،‬خط محتوایی هدفمند و قدرتمند تولید و‬ ‫ارائه نکردند؟‬ ‫ وقتی خزاعی با ان شور و حرارت و با تمام وجود‬‫از هیمنه انقالب دفاع می کرد کار درست این بود که‬ ‫زبدگان عرصه های ارزشی با تولید محتوا از این مدیر‬ ‫انقالبی حمایت می کردند‪.‬‬ ‫ به نظر می رسد برخورد انقالبی خزاعی انچنان‬‫خواب را از چهره های رســانه های معاند ربوده و‬ ‫صحبت های او انقدر برای رسانه ها گران امده که تا‬ ‫مدتها در بخش های مختلف به ان پرداخته خواهد‬ ‫شد‪.‬‬ ‫ کار محمد خزاعی در حوزه رسانه از این جهت‬‫اهمیت دارد که او یک تنه در مقابل سیل توهین ها‬ ‫و تهمت ها ایستاده و شجاعانه احقاق حق می کند‪.‬‬ صفحه 5 ‫سینمای ایران‬ ‫برای بازی در اثار فیلمسازان زن‬ ‫شوق بیشتری دارم‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪6‬‬ ‫گفت وگو با گالره عباسی‪ ،‬بازیگر فیلم «ابلق»‬ ‫احسان دبیروزیری‬ صفحه 6 ‫از پنج فیلمی که نرگس ابیار کارگردانی کرده‪ ،‬گالره عباسی در چهار فیلم‬ ‫ایفای نقش کرده است‪ .‬چهارمین همکاری این دو (در «ابلق») موفق ترین شان‬ ‫هم محسوب می شــود‪ .‬بازی او در نقش زنی که در مناطق حاشیه ای شهر‬ ‫زندگی می کند و شخصیت چندان شیرینی به نظر نمی رسد‪ ،‬تا ان جا مورد‬ ‫توجه هیئت داوران سی ونهمین دوره جشــنواره فیلم فجر قرار گرفت که‬ ‫سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن نصیب عباسی شد‪ .‬نگاهی‬ ‫به چکیده نظرات منتقدان در مورد «ابلق» نشان می دهد که منتقدان هم از‬ ‫حضور عباسی در نقشی که شاید حضور فیزیکی چندان مفصلی در «ابلق»‬ ‫نداشته باشد اما یکی از کاراکترهای پیچیده این فیلم محسوب می شود به‬ ‫همین اندازه استقبال کرده اند‪.‬‬ ‫اما «ابلق» تنها نقش افرینی سال های اخیر عباسی نیست که گستره‬ ‫توانایی های او را ثابت می کند‪ .‬عباسی در سال های اخیر (چه در سینما‪ ،‬چه در‬ ‫تلویزیون و چه در شبکه نمایش خانگی) در طیف گسترده ای از نقش ها ظاهر‬ ‫شده و هر بار توانایی هایش را به رخ مخاطبان کشیده است‪ .‬صرف ًا به عنوان یک‬ ‫مثال‪ ،‬کافی است به این نکته توجه کنیم که در اکران ‪ ،1401‬به جز «ابلق» فیلم‬ ‫دیگری هم با بازی گالره عباسی اکران شده است‪ .‬او در «شادروان» (حسین‬ ‫نمازی) نقش یک زن افغانستانی را بازی کرده و در این راه تا جایی موفق بوده‬ ‫که اگر کسی عباسی را از قبل نشناســد‪ ،‬بعد از تماشای نقش افرینی او در‬ ‫«شادروان» و «ابلق» ممکن است در نگاه اول به این نکته توجه نکند که این‬ ‫دو نقش توسط یک بازیگر ایفا شده است‪ .‬اما فعالیت های فرهنگی عباسی‬ ‫محدود به نقش افرینی هایش نمی شود‪ .‬راه اندازی موسسه سوینا (سینمای‬ ‫ویژه نابینایان) اقدام مهمی بود که در ســال ‪ 98‬به همت عباسی صورت‬ ‫پذیرفت‪ .‬خوشبختانه فعالیت های این موسسه در طول این سال ها گسترش‬ ‫پیدا کرده و به همت عباسی و با همکاری گروهی از هنرمندان‪ ،‬در حوزه های‬ ‫مختلفی ادامه دارد‪ .‬در چنین شرایطی‪ ،‬اکران «ابلق» فرصت مناسبی بود تا‬ ‫پای صحبت های گالره عباسی بنشینیم و فعالیت های متنوع او را مرور کنیم‪.‬‬ ‫«ابلق» چهارمین همکاری شــما با‬ ‫نرگس ابیار اســت‪ .‬به نظر می رسد‬ ‫که هم خانم ابیار فیلمســاز محبوب‬ ‫شما است و هم شما به بازیگر محبوب‬ ‫ایشان تبدیل شده اید‪.‬‬ ‫همکاری بــا خانم ابیار برای من همیشــه‬ ‫هم لذت بخش بوده و هــم پر از خاطرات خوب‪.‬‬ ‫همکاری ما از اولین فیلم خانم ابیار («اشــیا از‬ ‫ان چه در اینه می بینید به شــما نزدیک ترند»)‬ ‫شروع شــد که تا امروز و فیلم «ابلق» هم ادامه‬ ‫داشته است که امیدوارم این همکاری شیرین‬ ‫باز هم ادامه دار باشد‪.‬‬ ‫کاراکتر شــهال در «ابلــق» کاراکتر‬ ‫ویژه ای است و نقش مهمی بر عهده‬ ‫دارد‪ .‬از سوی دیگر شهال شخصیتی‬ ‫اســت که پیچیدگی هــای خاص‬ ‫خودش را دارد اما کمتر فرصت بروز‬ ‫ان پیچیدگی را پیــدا می کند‪ .‬وقتی‬ ‫فیلمنامــه را خواندید چه تصویری از‬ ‫این شــخصیت در ذهن شما شکل‬ ‫گرفت؟‬ ‫شــهال خیلی به اندازه و البته تاثیرگذار در‬ ‫فیلمنامه نوشته شــده بود‪ .‬من از همان ابتدا و‬ ‫وقت خواندن فیلمنامه با شخصیت شهال ارتباط‬ ‫شهال خیلی‬ ‫به اندازه و البته‬ ‫تاثیرگذار در فیلمنامه‬ ‫نوشته شده بود‪ .‬من‬ ‫از همان ابتدا و وقت‬ ‫خواندن فیلمنامه‬ ‫با شخصیت شهال‬ ‫ارتباط برقرار کردم‪.‬‬ ‫عمق شخصیت شهال‬ ‫و همچنین ابعاد‬ ‫مختلفی که داشت‬ ‫برای من به عنوان‬ ‫بازیگر جذاب بود‪.‬‬ ‫شهال در عین سادگی‬ ‫شخصیت چندالیه‬ ‫و پیچیده ای بود که‬ ‫تاثیر بزرگی روی‬ ‫قصه داشت‬ ‫می کند‪ .‬ایا این مسئله برای شما یک‬ ‫چالش بود؟ اگر پاسخ مثبت است‪ ،‬چه‬ ‫تمهیدی برای باورپذیرتر شدن نقش‬ ‫در نظر گرفتید؟‬ ‫در این راه نباید زحمات گروه کارگردانی و‬ ‫گریم و لباس را نادیده گرفت‪ .‬چون بخشی از کار‬ ‫بازیگر اگر خوب باشد مربوط به گروه فنی است‬ ‫که در شــکل دادن به ان نقش تالش کرده اند‪.‬‬ ‫اما برای خود من هیچ نقشی ساده نیست‪ .‬من‬ ‫همیشه به نقش به عنوان یک انسان نگاه می کنم‬ ‫که ضعف ها و قوت های خودش را دارد‪ .‬گذشته‬ ‫و حالش را در نظر می گیرم و برایش شناسنامه‬ ‫می ســازم‪ .‬انگار که یک ادمی را متولد کنی و‬ ‫بعد بزرگش کنی‪ .‬لحظه اوج و برون ریزی شهال‬ ‫در گفت وگویش با راحلــه در انتهای فیلم هم‬ ‫محصول همین اتفاق است؛ محصول شناختی‬ ‫که در متن و کارگردانی پله به پله پیش رفته تا‬ ‫به ان لحظه برسد‪.‬‬ ‫در ادامه ســوال قبل‪ ،‬می توان به این‬ ‫نکته اشاره کرد که شما به عنوان‬ ‫بازیگری که فیلمنامه را‬ ‫قبــل از فیلمبرداری‬ ‫برقرار کردم‪ .‬عمق شخصیت شهال و همچنین‬ ‫ابعاد مختلفی که داشت برای من به عنوان بازیگر‬ ‫جذاب بود‪ .‬شهال در عین ســادگی شخصیت‬ ‫چندالیه و پیچیده ای بود که تاثیر بزرگی روی‬ ‫قصه داشــت‪ .‬البته نگاه متفاوت خانم ابیار به‬ ‫شخصیت شهال هم به من انگیزه مضاعف می داد‪.‬‬ ‫شخصیت شهال تا اواخر فیلم کام ً‬ ‫ال‬ ‫تیپیک و تک بعدی به نظر می رســد‪:‬‬ ‫به طور خاص تا سکانس گفت وگوی‬ ‫شخصی اش با راحله که در ان ناگهان‬ ‫متوجه می شویم که شناخت این زن‬ ‫از زندگی اش دقیق تر از چیزی است‬ ‫که فکــرش را می کردیم‪ .‬تا ان زمان‬ ‫شهال شخصیتی به نظر می رسد که از‬ ‫ان چه در اطرافش می گذرد اطالعی‬ ‫ندارد امــا در این جــا می فهمیم که‬ ‫انتخابش را به شکلی اگاهانه انجام‬ ‫داده است‪ .‬این رویکرد طبیعتاً برای‬ ‫بازیگر چالش برانگیز و خطرناک است‬ ‫چون در صورت ضعف بازیگر ممکن‬ ‫است بازشــناختی که از شخصیت‬ ‫پیدا می کنیم اص ً‬ ‫ال باورپذیر نشــود‪.‬‬ ‫این جا طبیعتاً نقش بازیگر در ایجاد‬ ‫این باورپذیری اهمیت به سزایی پیدا‬ ‫‪7‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 7 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪8‬‬ ‫تالش بعضی‬ ‫از فیلمسازهای زن‬ ‫ستودنی است‪ .‬این‬ ‫تالش باعث می شود‬ ‫که وقتی پای یک‬ ‫کارگردان زن وسط‬ ‫می اید من برای‬ ‫خواندن متن و نقش‬ ‫شوق بیشتر پیدا کنم‪.‬‬ ‫نرگس ابیار از جمله‬ ‫کارگردان های زنی‬ ‫است که به قصه و‬ ‫روایت اهمیت می دهد‬ ‫و در فرم نیز شجاعت‬ ‫زیادی دارد‪ .‬مرجان‬ ‫اشرفی زاده و یا مریم‬ ‫بحرالعلومی نیز از‬ ‫کارگردان های جوانی‬ ‫هستند که از هیچ‬ ‫تالشی برای ساخت‬ ‫فیلمشان کوتاهی‬ ‫نمی کنند‪ .‬در این بین‬ ‫یکی از قدرتمندترین‬ ‫و بهترین‬ ‫کارگردان هایی که‬ ‫می شناسم خانم‬ ‫مرضیه برومند است‬ ‫با سبک کاری و‬ ‫منش منحصر به فرد‬ ‫خودش‬ ‫خوانــده بودید‪ ،‬نکتــه ای را در مورد‬ ‫شخصیت می دانســتید که تماشاگر‬ ‫تا اواخر فیلم بــه ان پی نمی برد‪ .‬این‬ ‫اگاهی چه تاثیــری در جنس بازی‬ ‫شما (تا قبل از افشای ان نکته برای‬ ‫تماشاگر) گذاشت؟‬ ‫در «ابلق» من فکر می کنم شــاید دانستن‬ ‫درد واقعی شهال باعث شد که شخصیت را بیشتر‬ ‫درک کنم‪ .‬اما در کل من شهال را در لحظه زندگی‬ ‫می کردم و بیشتر اوقات تنها سکانسی که در ان‬ ‫بازی می کردم مهم بود‪ .‬برای همین هم بعضی‬ ‫لحظات بود که خودم هم هیجان زده می شدم‪.‬‬ ‫ایا برای نزدیکی بیشتر به کاراکترهایی‬ ‫مثل شهال و بعد بخشــیدن به این‬ ‫شــخصیت‪ ،‬تحقیق ویژ ه ای انجام‬ ‫دادید یا شخصیت را صرفاً بر اساس‬ ‫تخیالت خــود و مصالــح فیلمنامه‬ ‫ساختید؟‬ ‫من فکر می کنم الزمه نزدیک شدن به هر‬ ‫شــخصیتی تحقیق در مورد ان اســت‪ .‬تو باید‬ ‫خاســتگاه و طبقه شــهال را بدانی تا بتوانی با‬ ‫خواسته ها و ذهنیت اش کنار بیایی‪ .‬شرط اول‬ ‫باورپذیری بــرای مخاطب این اســت که ابتدا‬ ‫خودت نقش را باور کرده باشی‪ .‬برای باور کردن‬ ‫باید مث ً‬ ‫ال بدانی که یک زن باردار از طبقه ای رو‬ ‫به پایین چطور رفتار می کند؛ باید بدانی که چه‬ ‫رنگ مویی به سرش دارد‪ ،‬شوهرش را چطور صدا‬ ‫می زند و ‪ ...‬تحقیق در مــورد نقش از چیزهای‬ ‫ابتدایی و ظاهری مثل این شــروع می شــود تا‬ ‫جزئیاتی مثل النگو دست کردن یا جوراب زنانه‪.‬‬ ‫در ســال های اخیر چند بــار نقش‬ ‫زنانی را بازی کردیــد که یا متعلق به‬ ‫طبقات پایین جامعــه بودند یا به هر‬ ‫حال به نوعی حاشیه نشین محسوب‬ ‫می شــدند‪ .‬جدا از «ابلق» می توان‬ ‫به نمونه هایی چون «شــهربانو» و‬ ‫«شادروان» اشاره کرد‪ .‬این در حالی‬ ‫اســت که اگر به کارنامه سا ل های‬ ‫گذشته شما رجوع کنیم‪ ،‬شاید بیشتر با‬ ‫شخصیت هایی متعلق به طبقه متوسط‬ ‫یا متوســط به باال روبه رو شویم‪ .‬ایا‬ ‫خودتان تغییر مســیری در کارنامه‬ ‫سال های اخیرتان احساس کردید؟‬ ‫اگر پاسخ مثبت است‪ ،‬ایا این تغییر‬ ‫عمدی بوده؟‬ ‫گاهی اوقات این تکرارها در ســینما پیش‬ ‫می اید‪ .‬ولی برای من همیشه نقش و فیلمنامه‬ ‫مهم بوده‪ .‬من در «اشیا از ان چه در اینه می بینید‬ ‫به شــما نزدیک ترند» نقش یک زن از طبقات‬ ‫پایین را بــازی کرده بودم ولی بعد در ســریال‬ ‫«کیمیا» نقش زنی متمول را داشتم‪ .‬این تفکیک‬ ‫کردن مربوط به دوره خاصی نیست‪ .‬در دوره های‬ ‫مختلف نقش هایی از طبقــات مختلف را بازی‬ ‫کرده ام و بیشتر برایم حال و هوای فیلمی که قرار‬ ‫بوده ساخته شود مهم بوده است‪ .‬من ابعاد اکرم‬ ‫«شهرزاد» را به شدت متفاوت از شهالی «ابلق»‬ ‫و همین طور نقشــم در فیلم «اشیا از ان چه در‬ صفحه 8 ‫اینه می بینید به شما نزدیک ترند» می دانم‪.‬‬ ‫در ســال های اخیر در تعدادی از اثار‬ ‫کمدی هــم ایفای نقــش کرده اید‪.‬‬ ‫به عنوان مثال امسال در سینما فیلم‬ ‫«شادروان» را داشــتید و در نمایش‬ ‫خانگی هم که سال گذشته «دراکوال»‬ ‫با بازی شما منتشــر شد‪ .‬این قضیه‬ ‫چطور؟ ایا یک هــم مقدمه یک تغییر‬ ‫مسیر خودخواسته است؟‬ ‫در «شادروان» بیشــتر مایه های اجتماعی ‬ ‫و عاشقانه و چالشــی که با لهجه افغانستانی در‬ ‫فیلم داشــتم برایم مهم بود تا وجه کمدی ان‪.‬‬ ‫البته من عالقه ام بــه کمدی را پنهان نمی کنم‪.‬‬ ‫همچنان ســریال «نون و ریحون» را که اقای‬ ‫موتمن کارگردانی کرده بودند از کارهای خوب‬ ‫خودم می دانم و همین طور همــکاری با خانم‬ ‫مرضیه برومند در ابتــدای فعالیت کاری ام که‬ ‫این همکاری از افتخارات من به حساب می اید‪.‬‬ ‫در یکی دو دهه اخیــر جریان حضور‬ ‫فیلمسازان زن در ســینمای ایران‬ ‫قدرتمندتر شده‪ .‬شاهد این هستیم‬ ‫که به عنوان مثــال پدیده هایی مثل‬ ‫جنگ یا مسائل امنیتی کشور از نگاهی‬ ‫زنانه به تصویر کشیده می شوند و این‬ ‫قطعاً از نتایج قدرتمند شدن جریانی‬ ‫است که در موردش صحبت کردیم‪.‬‬ ‫با توجه به چهار همکاری شما با خانم‬ ‫ابیار و همچنین سابقه همکاری با دیگر‬ ‫فیلمســازان زن‪ ،‬چنین مسائلی (به‬ ‫عنوان مثال جنسیت فیلمساز یا نوع‬ ‫نگاه فیلمساز به یک پدیده عمومی)‬ ‫تا چه حد در پذیرش نقش ها از سوی‬ ‫شما تاثیر دارد؟‬ ‫تالش بعضی از فیلمسازهای زن ستودنی‬ ‫است‪ .‬این تالش باعث می شود که وقتی پای یک‬ ‫کارگردان زن وسط می اید من برای خواندن متن‬ ‫و نقش شوق بیشتر پیدا کنم‪ .‬نرگس ابیار از جمله‬ ‫کارگردان های زنی اســت که به قصه و روایت‬ ‫اهمیت می دهد و در فرم نیز شــجاعت زیادی‬ ‫دارد‪ .‬مرجان اشرفی زاده و یا مریم بحرالعلومی‬ ‫نیز از کارگردان های جوانی هستند که از هیچ‬ ‫تالشی برای ساخت فیلمشان کوتاهی نمی کنند‪.‬‬ ‫در این بین یکــی از قدرتمندتریــن و بهترین‬ ‫کارگردان هایی که می شناســم خانم مرضیه‬ ‫برومند است با سبک کاری و منش منحصر به‬ ‫فرد خودش‪.‬‬ ‫یکی از اقدامات تحسین برانگیز شما‬ ‫راه اندازی گروه ســوینا است که از‬ ‫اوایل ســال ‪ 1398‬با مدیریت شما‬ ‫اغاز به کار کــرد‪ .‬برای مخاطبانی که‬ ‫ممکن اســت در جریان فعالیت های‬ ‫سوینا نباشــند الزم به ذکر است که‬ ‫فعالیت های ســوینا در حال حاضر‬ ‫در حوزه هایی چــون اکران فیلم های‬ ‫توضیح دار‪ ،‬نقد و بررسی کتا ب های‬ ‫صوتی‪ ،‬رادیو ســوینا‪ ،‬تالش برای‬ ‫دســترس پذیر کردن نرم افزارهای‬ ‫کاربردی‪ ،‬چاپ منوی رســتوران ها و‬ ‫کافی شــاپ ها به خط بریل‪ ،‬و تولید‬ ‫پادکست های ویژه ادامه دارد‪ .‬ممنون‬ ‫من فکر می کنم‬ ‫الزمه نزدیک شدن به‬ ‫هر شخصیتی تحقیق‬ ‫در مورد ان است‪.‬‬ ‫تو باید خاستگاه و‬ ‫طبقه شهال را بدانی‬ ‫تا بتوانی با خواسته ها‬ ‫و ذهنیت اش کنار‬ ‫بیایی‪ .‬شرط اول‬ ‫باورپذیری برای‬ ‫مخاطب این است‬ ‫که ابتدا خودت نقش‬ ‫را باور کرده باشی‪.‬‬ ‫برای باور کردن باید‬ ‫مث ً‬ ‫ال بدانی که یک زن‬ ‫باردار از طبقه ای رو‬ ‫به پایین چطور رفتار‬ ‫می کند‬ ‫می شویم در مورد فعالیت هایتان در‬ ‫این زمینه و مسیری که در سوینا طی‬ ‫کرده اید توضیح دهید‪.‬‬ ‫ممنونم از شــما و توجهی که به موسســه‬ ‫فرهنگی سوینا (سینمای ویژه نابینایان) دارید‪.‬‬ ‫این موسسه با هدف دسترس پذیری فیلم های‬ ‫ســینمایی برای نابینایان فعالیــت خودش را‬ ‫شــروع کرد و حاال ما در رادیو ســوینا شــاهد‬ ‫محصــوالت فرهنگی دیگری مثل پادکســت‬ ‫و برنامه های مختلف و گوناگونی هســتیم که‬ ‫نابینایان مشغول در سوینا‬ ‫بیشتر ان ها توسط‬ ‫ِ‬ ‫ســاخته و اماده سازی می شــوند‪ .‬محصوالت‬ ‫ما به صورت رایگان در ســایت ســوینا و کانال‬ ‫تلگرام قرار می گیرند و به غیر از نابینایان دیگران‬ ‫نیز می توانند از این برنامه ها استفاده کنند‪ .‬در‬ ‫واقع سوینا تالش کرده تا بتواند برای نابینایان‬ ‫اشــتغال زایی نیز بکند‪ .‬این مجموعه با حمایت‬ ‫حامیان مالی و کمــک و همراهی هنرمندانی‬ ‫که بدون هیچ چشم داشــت مالی دعوت سوینا‬ ‫را پذیرفته اند و دوســتانی مثل اقــای کیوان‬ ‫کثیریان‪ ،‬امیرســلیمانی‪ ،‬پژمان تیمورتاش و‪...‬‬ ‫کار خودش را ادامه داده تا جایی که امروز پانزده‬ ‫عزیز نابینا در ان مشغول به کار هستند و اموری‬ ‫مثل تدوین صدا‪ ،‬برنامه سازی و صداپیشگی را‬ ‫انجام می دهند‪.‬‬ ‫در انتها اگر مطلب یــا نکته خاصی‬ ‫مد نظر دارید خوشحال می شویم با‬ ‫مخاطبان مطرح کنید‪.‬‬ ‫از شــما ممنونم و خوشــحالم که این روزها‬ ‫به واسطه فیلم «ابلق» با مخاطبان سینما در ارتباطم‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 9 ‫سینمای ایران‬ ‫بر پرده سینماها‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪10‬‬ ‫امیراردوان میرانی‬ صفحه 10 ‫«ابلق» فیلمی بــه کارگردانی نرگس ابیار‬ ‫است‪ .‬محمدحسین قاســمی تهیه کننده کار و‬ ‫بهرام رادان‪ ،‬الناز شاکردوســت‪ ،‬هوتن شکیبا‪،‬‬ ‫مهران احمدی‪ ،‬گیتی معینی و گالره عباســی‬ ‫از بازیگران فیلم هستند‪ .‬داســتان این فیلم در‬ ‫حاشیه شهری بزرگ می گذرد و شخصیت اصلی‬ ‫ان زنی اســت که با همسر و فرزندش به سختی‬ ‫زندگی می کند اما با ماجرایی روبه رو می شود که‬ ‫حیثیت او را به خطر می اندازد‪.‬‬ ‫«ابلق» در سی ونهمین دوره جشنواره فیلم‬ ‫فجر چهار ســیمرغ بلورین را به خود اختصاص‬ ‫داد‪ :‬بهترین فیلم از نگاه تماشــاگران‪ ،‬بهترین‬ ‫بازیگر نقش مکمل زن (گالره عباسی)‪ ،‬بهترین‬ ‫چهره پردازی و بهتریــن جلوه های ویژه بصری‪.‬‬ ‫فیلم همچنین در شــش رشــته دیگر از جمله‬ ‫بهترین فیلم‪ ،‬بهترین کارگردانی‪ ،‬بهترین بازیگر‬ ‫نقش اول زن (الناز شاکردوست) و بهترین بازیگر‬ ‫نقش مکمل زن (گیتــی معینی) نامزد دریافت‬ ‫سیمرغ بلورین شد‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫اریا قریشــی‪ :‬ابیــار به قــدری درگیر‬ ‫فضاسازی شده که از مهم ترین وجه فیلم‪ ،‬یعنی‬ ‫شــخصیت پردازی‪ ،‬غفلت کرده اســت‪ .‬چیزی‬ ‫حدود نیم ساعت طول می کشــد تا داستان راه‬ ‫بیفتد و در ان نیم ساعت عم ً‬ ‫ال شخصیتی شکل‬ ‫نگرفته‪ :‬نه مسیر وسوسه شدن جالل ساخته شده‬ ‫و نه شخصیت راحله به عنوان زنی که قرار است‬ ‫تغییری درونی را از سر گذرانده و به بازشناختی‬ ‫نســبت به ادم ها و محیط پیرامون برسد‪ .‬تعدد‬ ‫نماهای هوایی که محله را از باال نشان می دهند‪،‬‬ ‫می توانست تمهید خوبی برای نمایش محیطی‬ ‫همسان ساز باشــد که حاال یک نفر در ان قرار‬ ‫است مســیری متفاوت با دیگران را بپیماید‪ .‬اما‬ ‫این تمهید زمانی جواب می داد که این تصویر در‬ ‫درجه اول از طریق پردازش مناسب شخصیت ها‬ ‫ساخته می شد‪ .‬به همین دلیل است که ابلق به‬ ‫فیلمی ناقص و ناکام تبدیل می شود‪ .‬تاکید فراوان‬ ‫ابیار بر نمادپردازی ها که فرصت کشف وشهود‬ ‫را برای تماشــاگر از بین می برد‪ ،‬سکانس هایی‬ ‫تصادفی و فاقد روابط علی مناسب که قرار است‬ ‫در نتیجه گیری مورد بهره بــرداری قرار گیرند و‬ ‫پایان بندی عجوالنه ای که فرصت یک نقطه اوج‬ ‫تکان دهنده را از بین می برد‪ ،‬حسرت بر باد رفتن‬ ‫یک فرصت طالیی را مضاعف می کنند‪.‬‬ ‫رضا صائمی‪ :‬فیلم «ابلق» تــراژدی برزخ‬ ‫زنانه میان ســکوت و فریــاد را در تجربه ازار به‬ ‫تصویر می کشــد و این که چطــور هنجارها و‬ ‫خرده فرهنگ های اجتماعی‪ ،‬امکان روایت گری‬ ‫و اعتراض زنانه نسبت به تجاوز و تعدی را از ان ها‬ ‫گرفته و ان را مجبور می کند تا به سکوتی کشنده‬ ‫و ویرانگر تن بدهند‪ .‬ترسیم موقعیت برزخی زن‬ ‫ستم دیده قصه خود عمق درد را به تصویر می کشد‬ ‫و فیلم قرار است همین وضعیت تراژیک منفعالنه‬ ‫را با ارجاع به شرایط فرهنگی و اجتماعی طبقه ای‬ ‫که شخصیت های قصه به ان تعلق دارند بازنمایی‬ ‫کند‪ .‬اساساً قرار نیست فیلمساز از زن قصه خود‬ ‫الهتابدرفستیوالرنگ ها‬ ‫ابلق (نرگس ابیار)‬ ‫قهرمان بسازد‪ ،‬همچنان که انفعال راحله او را به‬ ‫ضد قهرمان بدل نمی کند‪ .‬مساله دقیقاً گزارش‬ ‫یک واقعیت است‪.‬‬ ‫احمد شاهوند‪ :‬در تمامــی نماهای فیلم‪،‬‬ ‫مهم ترین چیزی که پررنگ اســت‪ ،‬خودنمایی‬ ‫کارگردان اســت‪ .‬گویی نرگس ابیار می خواهد‬ ‫ضعف کارگردانی اش را پشت حرکات سرسام اور‬ ‫و بالتکلیف و کام ً‬ ‫ال ادایــی دوربین پنهان کند و‬ ‫حتی با صدای بلند بگوید «این منم که هستم»‬ ‫غافل از این که پشت همه این اداها‪ ،‬خرابه ای بیش‬ ‫نیست‪ .‬بیشتر از ‪ ۲‬ساعت در یک محله هستیم‪،‬‬ ‫اما دریغ از ترسیم درست جغرافیای محله‪ .‬تا پایان‬ ‫حتی مشخص نمی شــود خانه شخصیت های‬ ‫اصلی چه موقعیتی نســبت به هم دارند چون‬ ‫کارگردان حواسش جای دیگری است‪ .‬بس که‬ ‫شخصیت های فرعی و اصلی درهم و تو هم حرف‬ ‫می زنند‪ .‬حدود ‪ ۱۰-۱۵‬دقیقــه از فیلم‪ ،‬حتی‬ ‫دیالوگ ها نامفهوم است و حتی شنیده نمی شود‪.‬‬ ‫‪ ۵۰‬دقیقه از فیلم گذشته و هنوز نمی دانیم کی به‬ ‫کی است و داستان از چه قرار است! کارگردان که‬ ‫مبهوت سوژه جهانی اش شده و مدام در ذهنش‬ ‫مشغول مرور پایان بندی دهن پرکن فیلم است‪،‬‬ ‫یادش رفته که شخصیت پردازی کند‪ .‬یادش رفته‬ ‫که داستانی هم باید باشد برای روایت‪ .‬یادش رفته‬ ‫که هنر کارگردانی به تکان های بی کارکرد دوربین‬ ‫نیست‪ ،‬یادش رفته که…‬ ‫نظر عوامل‬ ‫گالره عباسی (بازیگر)‪ :‬این نقش چالش‬ ‫زیادی برای من داشــت‪ .‬کار کردن با خانم ابیار‬ ‫همیشه خیلی جذاب است‪ .‬برای من هم نقش‬ ‫دوربین اگرچه‬ ‫هنوز حرکات بسیار‬ ‫زیادی دارد اما‬ ‫کمتر شاهد اداهای‬ ‫افراطی ان در «ابلق»‬ ‫هستیم‪ .‬فیلم خوش‬ ‫رنگ و لعاب و پر از‬ ‫نماهای باالی سر‬ ‫(اوورهد) است‪.‬‬ ‫ابیار در به تصویر‬ ‫کشیدن جغرافیای مد‬ ‫نظرش موفق عمل‬ ‫می کند‪ .‬کار خوب تیم‬ ‫چهره پردازی و گریم‬ ‫و طراحی صحنه و‬ ‫لباس نیز به ساخته‬ ‫شدن فضا کمک‬ ‫شایانی می کند‬ ‫متفاوتی بــود چون از طبقه ای متفــاوت بود ما‬ ‫می خواســتیم به شــکلی این نقش را طراحی‬ ‫کنیم که تا حاال از من دیده نشده است امیدوارم‬ ‫باورپذیر هم شده باشــد‪ .‬به خاطر این نقش ‪10‬‬ ‫کیلو چاق شدم‪.‬‬ ‫هوتن شکیبا (بازیگر)‪ :‬من سعی کردم‬ ‫چالشی برای خودم ایجاد کنم‪ ،‬این افزایش وزن‬ ‫بود و در دوران قرنطینه که باشگاه ها بسته بود به‬ ‫صورت سنگین ورزش کردم‪ .‬در حین فیلمبرداری‬ ‫به لحاظ فیزیکی شرایط خیلی سختی داشتیم‪.‬‬ ‫نرگس ابیار (کارگردان)‪ :‬نماد در فیلم های‬ ‫من همیشه هست البته نه این طور که گل درشت‬ ‫باشد بلکه تنیده در فیلم است‪ .‬اگر نام این نمادها را‬ ‫اشیا بگذاریم که کاراکتر و تفسیر دارند باید بگویم‬ ‫بله‪ .‬من معموالً این عناصر را در فیلم هایم دارم‪.‬‬ ‫فیلمنامه اولیه را پریسا کرزیان نوشته بود که برایم‬ ‫جذاب بود‪ .‬ما تصمیم گرفتیم روی این فیلمنامه‬ ‫کار کنیم و بارها و بارها بازنویسی شد‪ .‬دوست دارم‬ ‫کار اقتباســی کنم‪ .‬رمان ها و کتاب های جذابی‬ ‫داریم که حیف است زمین بماند‪ .‬در این جا هم‬ ‫دوست داشتم نگاه خودم را در فیلمنامه داشته‬ ‫باشم‪( .‬منبع‪ :‬خبرگزاری تسنیم)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫«ابلق»‪ ،‬جدیدترین فیلم نرگس ابیار حداقل‬ ‫خیلی بهتر از فیلم پر ســر و صــدای قبلی اش‬ ‫(«شبی که ماه کامل شد») می ایستد‪ .‬دوربین‬ ‫اگرچه هنوز حرکات بسیار زیادی دارد اما کمتر‬ ‫شــاهد اداهای افراطی ان در «ابلق» هســتیم‪.‬‬ ‫فیلم خوش رنگ و لعاب و پــر از نماهای باالی‬ ‫سر (اوورهد) اســت‪ .‬ابیار در به تصویر کشیدن‬ ‫جغرافیای مد نظــرش موفق عمــل می کند‪.‬‬ ‫کار خوب تیم چهره پــردازی و گریم و طراحی‬ ‫صحنه و لباس نیز به ســاخته شدن فضا کمک‬ ‫شــایانی می کند‪ .‬بزرگ ترین ضربات را فیلم از‬ ‫شخصیت هایش می خورد‪ .‬البته که می بایست‬ ‫انتخاب بازیگر را هم در این جا اضافه کنیم‪ .‬چرا‬ ‫که انتخاب بهرام رادان برای چنین نقشــی به‬ ‫نظر نگارنــده خطا بوده اســت‪ .‬رادان نمی تواند‬ ‫تصویر جهنمــی یک متجــاوز را ارائه دهد چرا‬ ‫که نه در لحن و نه در فیزیک قــادر به بازنمایی‬ ‫چنین شمایلی نیست‪ .‬برسیم به شخصیت ها‪ .‬جز‬ ‫پرداخت نسبتاً اندازه شخصیت هوتن شکیبا در‬ ‫نقش شوهر‪ ،‬دو کارکتر اصلی دیگر را نمی توانیم‬ ‫بفهمیم‪ .‬نه زندگی خصوصی رادان را می بینیم‬ ‫و نه به شاکردوســت نزدیک می شویم‪ .‬این امر‬ ‫باعث می شود ان نبرد میانی داستان تباه شود‪.‬‬ ‫در نهایت «ابلق» از نظر بنده فیلم بدی نیست و‬ ‫می تواند مخاطبش را به سینما بکشاند‪ ،‬خصوصاً‬ ‫چون دست روی سوژه ای گذاشته که کنجکاوی‬ ‫را بر می انگیزد‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫خانم نرگس ابیار‪ .‬با این که ســینمای ابیار‬ ‫خیلی مورد پســند این جانب نیست اما تالش‬ ‫ی ایشان در ســال های اخیر برایم قابل‬ ‫و پرکار ‬ ‫تحسین است‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 11 ‫اکران‬ ‫و روح دهنده به جهان ادمیان هستند‪ .‬در این جا‬ ‫مراد فیلمساز نگاه جنسیت گرایانه نیست بلکه‬ ‫تاکید بر مهر و محبت خالص و بی محاسبه است‬ ‫که در مختصات شخصیت زنی به نام تی تی نمود‬ ‫پیدا کرده است‪.‬‬ ‫سیاه چاله ای که فیلم را یم مکد‬ ‫تی تی (ایدا پناهنده)‬ ‫«تی تی» را ایــدا پناهنــده کارگردانی و‬ ‫تهیه کرده است‪ .‬ارسالن امیری‪ ،‬پناهنده را در‬ ‫نویسندگی یاری کرده است و الناز شاکردوست‪،‬‬ ‫هوتن شکیبا و پارسا پیروزفر نیز بازیگران اصلی‬ ‫فیلم هستند‪ .‬داستان «تی تی» در مورد مالقات‬ ‫دو فرد کام ً‬ ‫ال متفاوت با یکدیگر است‪ :‬فیزیکدانی‬ ‫که در حال کار بر روی فرضیه ای در مورد پایان‬ ‫جهان اســت و زنی باردار و ساده که می خواهد‬ ‫به بشــریت خدمت کند و خانــه ای از ان خود‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫«تی تی» به دلیل حضور در جشــنواره بین‬ ‫المللی فیلم توکیو از داوری جشنواره فیلم فجر‬ ‫در رشته های بهترین فیلم و بهترین کارگردانی‬ ‫حذف شــد‪ .‬با این وجود فیلم در سی ونهمین‬ ‫دوره جشنواره فیلم فجر در رشته های بهترین‬ ‫فیلمنامه‪ ،‬بهترین فیلمبرداری و بهترین موسیقی‬ ‫متن نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪12‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫مسعود پویا (همشهری انالین)‪ :‬فیلم‬ ‫ایدا پناهنــده در روایت و حال و هوا پیشــنهاد‬ ‫تازه ای به تماشاگر می دهد‪ .‬بدون این که کمدی‬ ‫باشد یا روی معضالت اجتماعی دست بگذارد‪.‬‬ ‫محمدرضا مقدسیان (فیلیمو شات)‪:‬‬ ‫مســئله زن بودن و جهان زنانه به شکلی سالم و‬ ‫انسانی در مجموعه اثار ایدا پناهنده همواره مسئله‬ ‫کلیدی و سرنوشت ساز بوده است‪ .‬از «ناهید» که‬ ‫سکوی معرفی جدی پناهنده به سینمای ایران‬ ‫بود و افتخارات بین المللی مطلوبی هم برای او به‬ ‫همراه داشت تا «اسرافیل» و حاال «تی تی»‪ .‬تاکید‬ ‫پناهنده به عنوان فیلمسازی که تالش می کند‬ ‫بدون حب و بغض های مبنی بــر افراط و تفریط‬ ‫سراغ جهان شخصیت های زن برود و جهان را از‬ ‫زاویه دید ان ها بنگرد‪ ،‬کام ً‬ ‫ال مشهود است‪.‬‬ ‫پناهنده جزو نسل دوم فیلمسازان زن بعد‬ ‫از انقالب ایران اســت‪ .‬بیش از هرکسی نزدیکی‬ ‫نگاه پناهنده به ســینمای رخشان بنی اعتماد‬ ‫انکارناپذیر است‪ .‬او بر خالف بسیاری دیگر از زنان‬ ‫فیلمساز نسل قبلی خودش‪ ،‬نگاه واقع بینانه ای به‬ ‫مسئله زنان دارد‪ .‬در جهان فیلم های او دو قطبی‬ ‫میان مردان بد و زنان خوب غالب و برجســته‬ ‫نیست و تقریباً می توان گفت شخصیت ها فارغ‬ ‫از جنسیت شــان دارای ویژگی های خوب و بد‬ ‫هستند‪ .‬جنسی از تعادل در نگاه پناهنده همواره‬ ‫قابل دنبال کردن بوده است‪ .‬در واقع پناهنده در‬ ‫تالش است در «تی تی» سخن از تعادل و تکامل‬ ‫بگوید‪ .‬در جهان فیلم «تی تی»‪ ،‬ابراهیم و تی تی‬ ‫نماینده مــردان و زنانی هســتند که می توانند‬ ‫یکدیگر را کامل کنند و با رسیدن به نقطه تعادلی‬ ‫از میان منطقی و احساســاتی بــودن‪ ،‬زندگی‬ ‫کم اصطکاک تر و کم اضطراب تر و انسانی تری را‬ ‫برای خودشان و دیگران رقم بزنند‪ .‬در جهان فیلم‬ ‫«تی تی» عنصر گمشده مشکل افرین عشق است‪.‬‬ ‫تمام عصبیت ها و بــاال و پایین پریدن های امیر‬ ‫ساسان (هوتن شکیبا) و حتی دوز و کلک هایی‬ ‫که سوار می کند و ازاری که به تی تی و دیگران‬ ‫می رساند و حتی میل به تصاحب و کنترل تی تی‪،‬‬ ‫همگی ریشه در فقدان ارضای نیاز درونی او در‬ ‫جلب محبت و درک شدن و دیده شدن دارد‪.‬‬ ‫در واقع در جهان فیلم «تی تی» تاکید بر ان‬ ‫است که اگر زنان را از جامعه حذف کنیم‪ ،‬چیزی‬ ‫جز خشم و سختی و ناارامی و پناه بردن مطلق‬ ‫به منطق یا افیون رقم نخواهد خورد‪ .‬در جهان‬ ‫این فیلم تاکید شده است که زنان رنگ دهنده‬ ‫فیلم نه دوربین‬ ‫خوبی دارد‪ ،‬نه قاب ها‬ ‫تماشایی هستند و نه‬ ‫سناریو جذاب است‪.‬‬ ‫«تی تی» فیلمی‬ ‫مالل اور است که‬ ‫اگر هوتن شکیبا را‬ ‫نمی داشت تحملش‬ ‫سخت تر می بود‬ ‫نظر عوامل‬ ‫ایدا پناهنده (نویسنده و کارگردان)‪:‬‬ ‫ما «تی تی» را در شرایط معمول فیلم های دیگر‬ ‫نســاختیم‪ .‬بی پولی بود‪ .‬تعداد جلسات محدود‬ ‫فیلمبرداری در شرایط سخت زمستان بود‪ .‬همه‬ ‫با عشق کار کردیم‪.‬‬ ‫پناهنده‪ :‬تی تی برای من شبه قدیسی خل و‬ ‫چل بود‪ .‬زنی که کولی است و به یک رمز و رموزی‬ ‫فراتر از جهانی که ما می بینیم دست یافته است‪.‬‬ ‫الناز شاکردوست ( بازیگر) ‪ :‬من به فیلم ها‬ ‫جنســیتی نگاه نمی کنــم‪ .‬کارگردان ها قبل از‬ ‫این که زن باشند انسان های واقعی هستند‪ .‬در هر‬ ‫فیلم خوبی می توانم بازی کنم‪ .‬اما این را هم قبول‬ ‫دارم زمانی که زن ها کنار هم قرار می گیرند و از‬ ‫هم حمایت می کنند نتیجه می تواند شگفت انگیز‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫فرشاد محمدی (فیلمبردار)‪ :‬این فیلم‬ ‫را با جــان و دل فیلمبرداری کــردم و علت ان‬ ‫حضور خانم پناهنده بود چون با باور قبلی فیلم را‬ ‫کارگردانی کرد‪ .‬همین امر باعث کارهای خالقه‬ ‫در ما شــد‪ .‬من هم مثل همه فیلمبرداران دیگر‬ ‫ســعی کردم به روح کلی فیلم وفادار باشم‪ .‬من‬ ‫در این فیلم یک تجربه ویژه در ارتباط فیلمبردار‬ ‫و بازیگر داشــتم‪ .‬شاکردوست ان قدر نسبت به‬ ‫فیلمبرداری عاشقانه رفتار می کرد که برای من‬ ‫حیرت انگیز بود‪ .‬حتی گاهی احساس می کردم‬ ‫تصویر از بازی برای او مهم تر است‪.‬‬ ‫نظرشخصی‬ ‫عجب فیلم بــدی! «تی تی» ســاخته ایدا‬ ‫پناهنده به مانند یک اش بی مزه است؛ داستانی‬ ‫غیر قابل باور و بزرگ تر از اندازه فیلم دارد‪ :‬داستان‬ ‫فیزیکدانی که تمام وقتــش را برای تهدید یک‬ ‫ســیاه چاله مکنده گذاشته اســت و زنی کولی‬ ‫که شــیفته او می شــود‪ .‬پرداخت شــخصیت‬ ‫هر دو کارکتــر اصلی ان قدر ضعیف اســت که‬ ‫نمی توانیم فیلم را دنبال کنیم‪ .‬ان قدر سوژه دور‬ ‫و باور نکردنی است که داستان رها می شود‪ .‬الناز‬ ‫شاکردوست و پارسا پیروزفر اجرای فاجعه باری‬ ‫دارند و به جز هوتن شکیبا که اندازه است‪ ،‬تمامی‬ ‫مثال قرار بوده‬ ‫بازی ها غیرطبیعی است‪ .‬پناهنده ً‬ ‫فیلمی متفاوت بسازد ا ّما ان قدر در ساخت ضعیف‬ ‫است که سقوطی ازاد را تجربه می کند‪ .‬فیلم نه‬ ‫دوربین خوبی دارد‪ ،‬نه قاب ها تماشایی هستند و‬ ‫نه سناریو جذاب است‪« .‬تی تی» فیلمی مالل اور‬ ‫است که اگر هوتن شکیبا را نمی داشت تحملش‬ ‫سخت تر می بود‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫هوتن شــکیبا؛ بازیگر اینده داری که تنها‬ ‫دلخوشی برای تحمل کردن فیلم تا پایان است‪.‬‬ صفحه 12 ‫بداهه پردازی های طنازانــه‪ ،‬موضوعی جدی را‬ ‫مطرح کند‪ .‬البته که داستان و اتفاقات فیلم خیلی‬ ‫امروزی نیستند و انگار از البه الی صفحات سنگ‬ ‫صبور مجله جوانان دهه ‪ ۵٠‬بیرون امده و به غیر‬ ‫از شوخی های اندک بازیگران‪ ،‬بعید است بتواند‬ ‫با مخاطب سال ‪ ٢٠٢٠‬ارتباط برقرار کند‪( .‬منبع‪:‬‬ ‫فیلیموشات)‬ ‫نظر عوامل‬ ‫پژمان جمشیدی (بازیگر)‪ :‬خوشحالم که‬ ‫در این نقش بازی کردم‪ .‬پیشنهاداتی که در سال‬ ‫ی شود اکثرا ً ژانر کمدی است و حضور در‬ ‫به من م ‬ ‫این نقش و فیلم برای مــن تجربه متفاوتی بود‪.‬‬ ‫بازی در تئاتر بسیار سخت است‪ .‬تجربه حضور در‬ ‫‪ ۳۰‬تئاتر را داشته ام و این تجربه از من ادم و بازیگر‬ ‫دیگری ساخت‪.‬‬ ‫برزو نیک نژاد (کارگردان)‪ :‬از نتیجه کار‬ ‫راضیم و سعی کردم در این فیلم خیلی از واقعیت‬ ‫ها را نگویم‪ .‬همه ما حرف های نزده زیادی داریم و‬ ‫جبر زندگی ادم ها را مجبور می کند دوزیست وار‬ ‫زندگی کنند‪ ...‬همه بازیگر ها انتخاب اول ما بودند‪.‬‬ ‫هادی حجازی فر (بازیگر)‪ :‬از شانس خوب‬ ‫من است که نقش های مختلفی به من پیشنهاد‬ ‫می شود‪ .‬تجربه های دوست داشتنی را در کنار‬ ‫این تیم خوب داشتم‪ .‬در بازیگری جرئت ریسک‬ ‫زیــادی دارم و همچنان در ایــن حیطه تجربه‬ ‫می کنم‪( .‬منبع‪ :‬خبرگزاری موج)‬ ‫دردرسهای عطا‬ ‫دوزیست (برزو نیک نژاد)‬ ‫«دوزیســت» را بــرزو نیک نژاد نوشــته و‬ ‫کارگردانی کرده است‪ .‬سعید خانی تهیه کننده‬ ‫کار است و جواد عزتی‪ ،‬هادی حجازی فر‪ ،‬ستاره‬ ‫پسیانی و پژمان جمشــیدی از بازیگران اصلی‬ ‫فیلم هستند‪ .‬داستان فیلم در جنوب شهر روایت‬ ‫می شــود‪ :‬پســری به نام عطا با پدرش زندگی‬ ‫می کند و دو تن از دوســتان خود را هم به خانه‬ ‫راه داده است‪ .‬کلفتی که برای همسایه شان کار‬ ‫می کند‪ ،‬دلبســتگی خاصی به عطا دارد اما عطا‬ ‫چیزی از این موضوع نمی داند‪ .‬روزی این کلفت‬ ‫دختری را به خانه عطــا اورده و ادعا می کند که‬ ‫دخترخاله اش است و از عطا می خواهد برای چند‬ ‫روزی مخفیانه او را در منزل خود نگه دارد‪ .‬عطا‬ ‫این موضوع را می پذیــرد و ماجراها با ورود این‬ ‫دختر به خانه شروع می شود‪.‬‬ ‫«دوزیست» در بخش مسابقه سی وهشتمین‬ ‫دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد اما نتوانست‬ ‫نظر هیئت داوران را جلب کند و در هیچ رشته ای‬ ‫نامزد دریافت سیمرغ بلورین نشد‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫بهمن عبدالهی‪ :‬فیلم جدید برزو نیک نژاد‬ ‫گرچه ظاهری اجتماعــی دارد یا حداقل تالش‬ ‫می کند رابطه چند جوان جنوب شــهری را در‬ ‫قالب یک قصه اجتماعی تعریف کند‪ ،‬عم ً‬ ‫ال یک‬ ‫فیلمفارسی است که رابطه سه پسر و دو دختر در‬ ‫تالقی چند عشق کمرنگ را پیش روی تماشاگر‬ ‫می گذارد‪ ...‬بازی جواد عزتی‪ ،‬همان است که در‬ ‫«جان دار» و «شنای پروانه» بود‪ .‬ستاره پسیانی‬ ‫هم که نقش کلفت را بازی می کند‪ ،‬قب ً‬ ‫ال مشابه‬ ‫همین نقش را بازی کرده است‪« .‬دوزیست» چند‬ ‫ایده و دیالوگ خوب هــم دارد اما در عرض اندام‬ ‫فیلمفارسی رنگ می بازند‪.‬‬ ‫علی مالصالحی‪ :‬می توانست ایده سریال‬ ‫کمدی جدید نیک نژاد باشد و یا یک سیت کام‬ ‫تلویزیونی شود که در ان شخصیت های مختلفی‬ ‫وجود دارند‪ .‬مشــکل از جایی شــروع می شود‬ ‫که فیلمســازی که ذهنش با کمدی تلویزیونی‬ ‫عجین شده اســت می خواهد با اوردن یک زن‪،‬‬ ‫ماجرا را به درام هــای اجتماعی تبدیل کند که‬ ‫نمی تواند‪ .‬شخصیتی که شــاید بعد از تماشای‬ ‫فیلم در ذهنتان بماند‪ ،‬یک شــعبده باز با بازی‬ ‫هادی حجازی فر است که با گریمی کام ً‬ ‫ال متفاوت‬ ‫در حضــور طنازانی مثل جواد عزتــی و پژمان‬ ‫جمشــیدی‪ ،‬بخش زیادی از بار کمدی فیلم را‬ ‫به دوش دارد‪.‬‬ ‫امید ذاکرنیا‪ :‬ترکیــب جواد عزتی‪ ،‬پژمان‬ ‫جمشیدی‪ ،‬هادی حجازی فر و مانی حقیقی‪ ،‬این‬ ‫ذهنیت را به وجود می اورد که باید شاهد یک فیلم‬ ‫شوخ وشنگ باشیم؛ اما فیلم سعی می کند در کنار‬ ‫به نظر می اید‬ ‫سینمای ایران در‬ ‫سال های اخیر از‬ ‫چنین موضوعاتی‬ ‫اشباع شده است‪.‬‬ ‫دیگر ساختن فیلمی‬ ‫صرفاً اجتماعی‬ ‫و سیاه نمی تواند‬ ‫مخاطب جدی تر‬ ‫سینما را راضی‬ ‫کند‪« .‬دوزیست»‬ ‫از همان قسم فیلم‬ ‫های کلیشه ای‬ ‫سالیان اخیر سینمای‬ ‫کشورمان است‪.‬‬ ‫فیلمی که به مدد‬ ‫حضور نیک نژاد روی‬ ‫صندلی کارگردانی‪،‬‬ ‫گاه شوخ و بذله گو نیز‬ ‫هست‬ ‫نظرشخصی‬ ‫«دوزیست» برزو نیک نژاد مولفه های الزم‬ ‫برای موفقیت در گیشه ســینمای ایران را دارا‬ ‫است‪ :‬حضور جواد عزتی‪ ،‬سینمای فقر و فالکت و‬ ‫التهابی که در قصه اش جاری است‪ .‬این که چقدر‬ ‫این مولفه ها هنــوز می توانند موفق عمل کنند‬ ‫سوال بزرگی است‪ .‬به نظر می اید سینمای ایران‬ ‫در ســال های اخیر از چنین موضوعاتی اشباع‬ ‫شده است‪ .‬دیگر ساختن فیلمی صرفاً اجتماعی‬ ‫و ســیاه نمی تواند مخاطب جدی تر ســینما را‬ ‫راضی کند‪« .‬دوزیســت» از همان قســم فیلم‬ ‫های کلیشه ای سالیان اخیر سینمای کشورمان‬ ‫اســت‪ .‬فیلمی که به مدد حضور نیک نژاد روی‬ ‫صندلی کارگردانی‪ ،‬گاه شوخ و بذله گو نیز هست‪.‬‬ ‫نیک نژاد را از تلویزیون می شناســیم‪ .‬نیک نژاد‬ ‫عظیم ســریال «دردسرهای‬ ‫در سینما‪ ،‬همان‬ ‫ِ‬ ‫عظیم» را این بار جدی تر کرده است‪ .‬جایی که‬ ‫عطا (جواد عزتی) باید به دختری پناه بدهد‪ .‬فیلم‬ ‫با یک سرقت نافرجام شــروع می شود‪ .‬امیدوار‬ ‫می شویم که با فیلمی مواجه هستیم که قرار است‬ ‫در ان یک سرقت هیجان انگیز رخ بدهد اما نومید‬ ‫خواهیم شد چرا که فیلم مسیر عوض می کند و‬ ‫تنها پایانش می تواند کمــی رضایت مخاطب را‬ ‫جلب کند‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫جواد عزتی؛ بازیگری که این روزها چهره اش‬ ‫روی پوستر هر فیلمی تضمین فروش ان فیلم‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪13‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 13 ‫اکران‬ ‫برای اولین بار در ســینمای ایران‪ ،‬بدون این که‬ ‫بحث جن خوب و بد مطرح شــود‪ ،‬بحث حلول‬ ‫جن در جسم کسی را توضیح می دهد و مهم تر از‬ ‫همه مخاطب را می ترساند که این خوب است در‬ ‫حالی که فیلم رئال است‪.‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫ارسالن امیری (کارگردان)‪ :‬روزی پدرم‬ ‫برای من خاطره ای را تعریف می کرد از جدش که‬ ‫جنی را تسخیر کرده و ان را به خدمت گرفته بود‪.‬‬ ‫شیوه روایت پدرم برای من جذاب شد و تصمیم‬ ‫گرفتم فیلمی با این محتوا بســازم‪ ...‬ما در این‬ ‫فیلم وارد مبحث درام شدیم و کاری به مباحث‬ ‫مذهبی این ماجرا نداریم‪ .‬هدف ما نقد خرافه و به‬ ‫تصویر کشیدن سوءاستفاده از این قبیل مسائل‬ ‫اســت‪ .‬من فیلمی راجع به «جن» نســاختم و‬ ‫هیچ گاه جرئت نمی کنم وارد چنین موضوعاتی‬ ‫شوم‪ .‬قصه جن تنها دســت مایه ای بود که ما به‬ ‫موضوع «باور» بپردازیــم‪ ...‬این اثر تنها نمادین‬ ‫است و ربطی به مردم کرد ندارد‪.‬‬ ‫عباس عباسی (طراح گریم)‪ :‬این فیلم‬ ‫جزو سخت ترین کارهایی است که من در دوران‬ ‫کاری ام انجام دادم‪ .‬ما گروهی شش نفری بودیم‬ ‫و جدا از بازیگران اصلــی که چالش های خود را‬ ‫می طلبیدند و روزانه روی ‪ ۵۰‬نفر گریم سنگین‬ ‫انجام می شد‪ ،‬برای اهالی روستا هم فکر کردیم‪.‬‬ ‫حتی برای تک تک هنــروران نیز طراحی انجام‬ ‫دادیم‪( .‬منبع‪ :‬خبر انالین)‪.‬‬ ‫جن در شیشه مراب‬ ‫زاالوا (ارسالن امیری)‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪14‬‬ ‫«زاالوا» فیلمی به کارگردانی ارسالن امیری‬ ‫و تهیه کنندگی روح اهلل برادری و سمیرا برادری‬ ‫است و ارســان امیری‪ ،‬ایدا پناهنده و تهمینه‬ ‫بهرام نویسندگان فیلم هســتند‪ .‬نوید پورفرج‪،‬‬ ‫پوریا رحیمی سام و هدی زین العابدین بازیگران‬ ‫اصلی «زاالوا» هستند‪ .‬داستان «زاالوا» در اواخر‬ ‫دهه ‪ 1350‬خورشیدی می گذرد و راوی اتفاقاتی‬ ‫است که باعث ترس مردم یک منطقه شده است‪.‬‬ ‫قهرمان داستان‪ ،‬رئیس پاسگاه ان منطقه است‬ ‫که وحشت مردم را ناشی از خرافه پرستی می داند‬ ‫و سعی می کند با این طرز فکر مقابله کند‪.‬‬ ‫اولین تجربه فیلمســازی امیــری فیلمی‬ ‫در ژانر وحشت اســت که راهی جشنواره های‬ ‫خارجی نیز شــد و جایزه بزرگ بهترین فیلم از‬ ‫سی وششمین دوره هفته بین المللی منتقدان‬ ‫فیلم ونیــز را دریافت کرد‪ .‬فیلــم همچنین در‬ ‫سی ونهمین دوره جشنواره فیلم فجر موفق عمل‬ ‫کرد و سه سیمرغ بلورین را در رشته های بهترین‬ ‫فیلمنامه‪ ،‬بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (پوری‬ ‫رحیمی سام) و بهترین کارگردان اول به دست‬ ‫اورد‪ .‬فیلم همچنین در شش رشته دیگر از جمله‬ ‫بهترین فیلم‪ ،‬بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر‬ ‫نقش اول مرد (نوید پورفرج) هم نامزد سیمرغ‬ ‫بلورین بود‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫‬ورایتی‪ :‪‬ارسالن امیری در اولین فیلم بلند‬ ‫خود‪ ،‬چرخشی تازه را در قراردادهای ژانری ایجاد‬ ‫کرده است؛ فیلمی که با لحن طنزامیز زیرکانه‬ ‫خود‪ ،‬اهسته به ســمت تراژدی می رود و در ان‬ ‫باورهای علمی در برابــر خرافات قرار می گیرند‬ ‫و این موضوعی است که در دنیای امروز طنین‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫قدرتمندی ‬‬‬ ‫مسعود فراســتی‪ :‬برعکس همه فیلم‬ ‫اولی ها که دوربین شــان تکان بی مورد و اطوار‬ ‫دارد‪ ،‬دوربین «زاالوا» اص ً‬ ‫ال اطوار ندارد‪ .‬دوربین‬ ‫بسیار معقولی است که تعجب کردم برای فیلم‬ ‫اولی اســت‪ ...‬برگمان چیزی حــدود ‪ ۵۰‬فیلم‬ ‫دارد‪ .‬یک منتقد یک سال پیش از مرگش‪ ،‬از او‬ ‫درباره احساسش پس از ساخت این تعداد فیلم‬ ‫می پرسد و برگمان در پاسخی عجیب می گوید‬ ‫«این فیلم ها منجر شد که اجنه درون من کمی‬ ‫کنترل شوند‪ .‬قب ً‬ ‫ال هر زمان دل شان می خواست‬ ‫می امدند و می رفتند اما االن بعد از ساخت این‬ ‫فیلم ها‪ ،‬کمی کنترل شدند! به نظر من این هنر‬ ‫نیست و صنایع دستی است!»‪ .‬حاال با «زاالوا»‪،‬‬ ‫«زاالوا» نه ان قدر‬ ‫فیلم خوش ساخت‬ ‫و محکمی است که‬ ‫بتوان تمام قد از ان‬ ‫دفاع کرد و نه فیلم‬ ‫بدی است که ان‬ ‫را همه جانبه مورد‬ ‫انتقاد قرار دهیم‪ .‬فیلم‬ ‫اتمسفر قابل قبولی‬ ‫دارد‪ .‬جغرافیای‬ ‫دهکده ساخته‬ ‫می شود ا ّما ادم ها‬ ‫خیر‪ .‬مردم که اصول‬ ‫داستان اثر هستند‬ ‫در حاشیه هستند‪.‬‬ ‫بزرگ ترین ضعف‬ ‫«زاالوا» فیلمنامه‬ ‫است‬ ‫نظرشخصی‬ ‫«زاالوا» نشان می دهد خرافه می تواند چه‬ ‫بالیی بر ســر جامعه بیاورد‪ .‬اعتقاد به موجودی‬ ‫دهشــتناک مردم زاالوا را دچــار تباهی کرده‬ ‫است‪ .‬یک استوار جوان تنها کسی است که در‬ ‫برابر باورهای خرافی مردم منطقه می ایســتد‪.‬‬ ‫جایی که ترس‪ ،‬توهم می افریند‪ .‬فیلم ارسالن‬ ‫امیری‪ ،‬متوســط عمل می کند‪« .‬زاالوا» نه ان‬ ‫قدر فیلم خوش ساخت و محکمی است که بتوان‬ ‫تمام قد از ان دفاع کرد و نه فیلم بدی است که ان‬ ‫را همه جانبه مورد انتقاد قرار دهیم‪ .‬فیلم اتمسفر‬ ‫قابل قبولــی دارد‪ .‬جغرافیای دهکده ســاخته‬ ‫می شود ا ّما ادم ها خیر‪ .‬مردم که اصول داستان‬ ‫اثر هستند در حاشیه هستند‪ .‬بزرگ ترین ضعف‬ ‫«زاالوا» فیلمنامه است؛ سناریوی کم مایه ای که‬ ‫به کلیت فیلم ضربــه می زند‪ .‬فیلم حاضر حرف‬ ‫اساســی دارد و به جنگ خرافه ها می رود ا ّما ای‬ ‫کاش شــخصیت ها عمیق تر بودند و داســتان‬ ‫پیچیده تر بود‪ .‬در هر حال اگر برای تماشــای‬ ‫فیلمی در ژانر وحشت به سینما می روید‪ ،‬نومید‬ ‫خواهید شــد‪ ،‬چرا که فیلم ابدا ً ترسناک نیست‬ ‫ولی فیلمی است که باورهای خرافی را به چالش‬ ‫می کشــد‪ :‬جایی که مردم به وجود جن در یک‬ ‫شیشه ازمایش باور دارند‪».‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫محمد رســولی (فیلمبردار) ‪ .‬فیلم دوربین‬ ‫بسیار خوبی دارد‪.‬‬ صفحه 14 ‫«شب طالیی» را یوسف حاتمی کیا نوشته‬ ‫و کارگردانی کرده اســت‪ .‬پدر یوسف‪ ،‬ابراهیم‬ ‫حاتمی کیای شهیر اســت که تهیه کننده فیلم‬ ‫نیز هست‪ .‬یکتا ناصر‪ ،‬ســوگل خلیق‪ ،‬مسعود‬ ‫کرامتی‪ ،‬حسن معجونی و مریم سعادت بخشی‬ ‫از تیم پر تعداد بازیگران فیلم هستند‪.‬‬ ‫داستان فیلم در شــبی می گذرد که همه‬ ‫اعضای خانواده در خانه مادربزرگ دور هم جمع‬ ‫شده اند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند‪.‬‬ ‫همه چیز خوب پیش می رود تــا این که داماد‬ ‫خانواده‪ ،‬که به دلیل سفر در این میهمانی حضور‬ ‫نداشته‪ ،‬سرزده می رســد و دنبال شمش های‬ ‫طالیش می گردد که چنــد وقت قبل به امانت‬ ‫در خانه مادربزرگ گذاشــته بود‪ .‬پس از پیدا‬ ‫نشدن شمش ها‪ ،‬درگیری میان اعضای خانواده‬ ‫باال می گیرد‪.‬‬ ‫«شب طالیی» در چهلمین جشنواره فیلم‬ ‫فجر به نمایش درامد اما تنها در رشته بهترین‬ ‫صدابرداری نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫کمال پــورکاوه (فیلیموشــات)‪ :‬در‬ ‫روزهایی که شک و تردید بســیاری نسبت به‬ ‫فیلم هایی که توسط اقازاده ها تولید می شوند‬ ‫وجــود دارد‪ ،‬در یــک غافلگیری دلچســب‪،‬‬ ‫یوســف حاتمی کیا (فرزند ابراهیم حاتمی کیا)‬ ‫گوی ســبقت را از پدر ربوده و ماحصل اولین‬ ‫فیلم بلندش فیلم «شــب طالیی»‪ ،‬نسبت به‬ ‫بسیاری فیلم های اخیر پدرش‪ ،‬به نتیجه درخور‬ ‫اعتناتری رسیده است‪ .‬فیلم بدون این که نشانی‬ ‫از شــعارها و پُرگویی های فیلم هــای ابراهیم‬ ‫حاتمی کیا را داشته باشــد‪ ،‬با تکیه بر یک درام‬ ‫مبتنی بر خرده پیرنگ‪ ،‬می کوشــد داســتانی‬ ‫خانوادگی را در یک موقعیت ویژه تعریف نماید‬ ‫و نکته مهم این است که موفق می شود تا به انتها‬ ‫هم تماشاگر را با خود همراه سازد‪.‬‬ ‫فیلم بدون هیــچ گزافه گویی در همان ‪۱۰‬‬ ‫دقیقه ابتدایی تکلیفش را با تماشاگرش روشن‬ ‫کرده و با شکل دهی به بحران اصلی درا ِم مرکزی‬ ‫فیلمش‪ ،‬ارام ارام ما را با شخصیت های درگیر‬ ‫در بحران اشنا می ســازد‪ .‬ایده جذابِ به تاخیر‬ ‫انداختن اطالعــات که تعلیق و کشــش الزم‬ ‫برای پیگیری تماشاگر تا انتهای فیلم را فراهم‬ ‫اورده از مهم ترین ویژگی های «شب طالیی»‬ ‫اســت‪ .‬اما نکته این اســت که فیلم در همین‬ ‫ســطح باقی مانده و با تکرار مداوم ایده اولیه‪،‬‬ ‫از این که درام را به ســطحی باالتر ارتقا داده و‬ ‫الیه های درونی بیشتری از کاراکترها را بر مال‬ ‫سازد اجتناب می کند‪ .‬گفت وگویِ پر هیجان و‬ ‫غافلگیرکننده مادری که با شک و تردید درباره‬ ‫جستجوی پسرش در کمد از او سوال می کند‪ ،‬در‬ ‫کوتاه ترین زمان ممکن و با روشن شدن مسئله‪،‬‬ ‫تعلیق به وجود امده را نابود می سازد‪ .‬ایده ورود‬ ‫بازرس به خانه در کنار پایان بندی انتهایی فیلم‬ ‫که دست به نوعی نتیجه گیری فرامتنی از درام‬ ‫می زند‪ ،‬فیلم را از مســیر اصلی و تاثیرگذارش‬ ‫خارج کرده است‪.‬‬ ‫فردی صاف و ساد ه است و با لهجه شیرین اذری‬ ‫صحبت می کند) که ازقضا مقید و عامل به انجام‬ ‫فرایض دینی است‪ ،‬مدام باعث خنده تماشاگران‬ ‫می شود‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬در بســیاری از مواقع‬ ‫انگیزه و نیت کاراکترهــا ب ه هنگام کنش گری‪،‬‬ ‫مبهم و نامکشوف است‪.‬‬ ‫ماجرای‬ ‫مشش های گم شده‬ ‫شب طالیی (یوسف حاتمی کیا)‬ ‫مسعود فراستی (همشهری انالین)‪:‬‬ ‫اولین ُحسن فیلم یوسف حاتمی کیا این است‬ ‫که مخاطــب را تا اخر نگه مــی دارد و این الف‬ ‫سینماست‪.‬‬ ‫محمد خاجی (خبرگزاری تســنیم)‪:‬‬ ‫اولین فیلم بلند ســینمایی یوسف حاتمی کیا‬ ‫در جایگاه کارگردان‪ ،‬درامی معمایی و چندالیه‬ ‫اســت که تالش می کند بــه پیچیدگی روابط‬ ‫انســانی و چالش های فــراروی ان در زندگی‬ ‫روزمره بپردازد‪ .‬حاتمی کیا بــرای این منظور‪،‬‬ ‫تصمیم بــه کاربســت موتیفــی می گیرد که‬ ‫نمونه های مشــابه ان را بارها و بارها در درام ها‬ ‫و ملودرام های دهه ‪ 90‬سینمای ایران مشاهده‬ ‫کرده ایم‪ .‬مولفه های اصلی این موتیف‪ ،‬شامل‪:‬‬ ‫دروغ‪ ،‬پنهان کاری‪ ،‬تنش‪ ،‬کشــمکش و برمال‬ ‫شدن رازهای مگو اســت که به فراخور امتداد‬ ‫خط روایی قصه‪ ،‬به کار گرفته می شوند‪ .‬ماحصل‬ ‫تالش حاتمی کیای جوان از حیث به کارگیری‬ ‫چنین موتیفی در قصه «شب طالیی»‪ ،‬فضیلت‬ ‫و تمایز چندانی نســبت به فیلم های سینمایی‬ ‫پرشماری که پیش تر‪ ،‬از این موتیف برای روایت‬ ‫داســتان خود بهره گرفته اند‪ ،‬ندارد؛ بنابراین‬ ‫خیلی زود مشخص می شــود که کارگردان در‬ ‫مقام راوی‪ ،‬اســیر تکرار و کلیشــه های روایی‬ ‫موجود در این موتیف شده است‪ .‬حاتمی کیای‬ ‫جوان مســیر شــخصیت پردازی کاراکترهای‬ ‫قصه اش را ناتمــام می گــذارد‪ .‬اگرچه منطق‬ ‫به کارگیری برخی عناصر شناسا برای توصیف‬ ‫بعضی از شخصیت های فیلم نیز گنگ و نامعلوم‬ ‫اســت‪ .‬برای مثال‪ ،‬مشخص نیســت که چرا‬ ‫کنش گری شخصیت حاجی (داماد خانواده که‬ ‫یکی دیگر از‬ ‫مشکالت فیلم‬ ‫عدم توجه کافی به‬ ‫خرده داستان های‬ ‫فرعی شخصیت های‬ ‫پرتعدادش است‪.‬‬ ‫داستان مثلث عشقی‬ ‫فیلم‪ ،‬پتانسیل بسیار‬ ‫باالیی برای پرداخت‬ ‫بیشتر را داشت‪.‬‬ ‫همچنین خطاهای‬ ‫دستگاه طالیاب‬ ‫می توانست چالشی‬ ‫دیگر نیز به فیلم‬ ‫اضافه کند‪.‬‬ ‫فیلم نمی تواند‬ ‫جوانه شک را در دل‬ ‫بیننده بکارد‬ ‫نظر عوامل‬ ‫ابراهیم حاتمی کیــا (تهیه کننده)‪:‬‬ ‫من در این فیلم تنها یک اســم هستم و کارها‬ ‫توسط اویس طوفانی و بهراد مهرجو تهیه شده‬ ‫است‪ .‬نمی توانستم ادامه دهم زیرا جهان من با‬ ‫این کار متفاوت اســت و خوشحالم که یوسف‬ ‫جهان خــودش را به تصویر کشــید‪ .‬به اعتقاد‬ ‫من فیلمســازان اول باید فیلمنامه خودشان را‬ ‫بنویسند‪ ،‬چون باید یاد بگیرند‪.‬‬ ‫یوســف حاتمی کیا (کارگردان)‪ :‬یاد‬ ‫گرفتم که برای کارها باید بازگشــت ســرمایه‬ ‫داشته باشم‪ .‬اما وقتی طرح اولیه «شب طالیی»‬ ‫را نوشــتم‪ ،‬فکر کردم که باید ان را تبدیل به‬ ‫رمان کنم که اویس طوفانی و بهراد مهرجو پای‬ ‫کار امدند و گفتند که با ما هستند و بعد شروع‬ ‫به نگارش فیلمنامه کردم‪ .‬بــا این حال خیلی‬ ‫فیلمنامه سختی بود‪.‬‬ ‫نظرشخصی‬ ‫اولین فیلم یوســف حاتمی کیا تالش قابل‬ ‫تحسینی است‪ :‬سوژه جذابی دارد و در ساخت‬ ‫نیز فیلم قابل قبولی است‪ .‬مشکل اصلی صاحب‬ ‫قلم با «شب طالیی» باز هم انتخاب بد بازیگران‬ ‫و عمیق نبودن بسیاری از شخصیت های کلیدی‬ ‫است‪ .‬فیلم داستان گم شدن دو شمش طال در‬ ‫خانه ای قدیمی را روایت می کند‪ .‬موضوعی که‬ ‫گریبان همه اعضای خانواده را می گیرد‪ .‬حسن‬ ‫معجونی می توانست اخرین انتخاب برای چنین‬ ‫نقشی باشد‪.‬‬ ‫میمیک معجونی ابدا ً قابل باور نیســت و‬ ‫من بیننده به خودم می گویم‪ ،‬خوب شمش ها‬ ‫ِ‬ ‫پیدا نشد هم نشــد‪ ،‬چرا که نمی توانم با حضور‬ ‫معجونــی شــمایلی ترســناک از عواقب پیدا‬ ‫نشدن شمش بســازم‪ .‬یکی دیگر از مشکالت‬ ‫فیلم عــدم توجه کافی به خرده داســتان های‬ ‫فرعی شخصیت های پرتعدادش است‪ .‬داستان‬ ‫مثلث عشقی فیلم‪ ،‬پتانسیل بسیار باالیی برای‬ ‫پرداخت بیشتر را داشت‪.‬‬ ‫همچنیــن خطاهــای دســتگاه طالیاب‬ ‫می توانســت چالشــی دیگر نیز به فیلم اضافه‬ ‫کند‪ .‬فیلم نمی تواند جوانه شک را در دل بیننده‬ ‫بکارد‪ .‬قرار نیســت فکر کنیم شمش به سرقت‬ ‫رفته است‪ .‬در ابتدا با بازی بسیار خوب یکتا ناصر‬ ‫کمی این جوانه شکل می گیرد اما به یک باره این‬ ‫شخصیت از کلیت داستان کنار می رود‪« .‬شب‬ ‫طالیی» در مجموع فیلم خیلی بدی نیست اما‬ ‫مشکالت اساسی و پایانی ناامیدکننده دارد‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫یکتا ناصر برای اجرای بسیار خوبش‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 15 ‫سینمای ایران‬ ‫سادگیغم انگیزعشق‬ ‫یادداشتی درباره مثلث بازیگری «تی تی»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪16‬‬ ‫محسن شرف الدین‬ صفحه 16 ‫اگر شــما هم از فضای تیره و تلــخ اغلب فیلم های‬ ‫ســینمای ایران که به مقوله های اجتماعی و معضالت‬ ‫فرهنگی و اقتصادی می پردازند‪ ،‬خســته و دلزده شده‬ ‫باشید‪ ،‬قطع ًا تماشای فیلمی چون «تی تی» برایتان حکم‬ ‫نفسی تازه دارد‪ .‬مانند سفری که با فرار از الودگی شهرها‬ ‫به سمت روستایی خوش اب و هوا اغاز می کنید‪ .‬اشتباه‬ ‫نکنید‪ ...‬در فیلم «تی تی» هیچ چیز سر و سامان قطعی‬ ‫ندارد و با یک بهشت خیالی طرف نیستیم‪ .‬ولی مسئله‬ ‫این جاست که قطع ًا نگرش فیلمساز در ایجاد این فضای‬ ‫متفاوت و پر احســاس‪ ،‬با خلق شخصیتی جذاب چون‬ ‫تی تی‪ ،‬در حس و حال مثبتی که پس از تماشای این اثر‬ ‫سینمایی به مخاطب منتقل می شود تاثیر مستقیم داشته‬ ‫است‪ .‬ایدا پناهنده از ان دست فیلمسازان بی حاشیه ولی‬ ‫مستعدی است که بر خالف اکثر نسل جدید فیلمسازان‬ ‫که با اولین فیلمشان نگاه ها را به خود خیره کردند‪ ،‬خیلی‬ ‫اهسته و پیوســته به بهترین فیلم خود رسیده است‪.‬‬ ‫ایدا پناهنده که توانسته بود با ساخت فیلم هایی چون‬ ‫«ناهید» و «اســرافیل»‪ ،‬توانایی خود را در به سرانجام‬ ‫رساندن یک اثر سینمایی‪ ،‬خلق لحظات و شخصیت ها‬ ‫و مخصوص ًا موقعیت های دراماتیک نمایان ســازد‪ ،‬حاال‬ ‫با تازه ترین اثرش در مقام نویسنده و فیلمساز‪ ،‬بهترین‬ ‫و کامل ترین اثر خود را روانه اکران سینماها کرده است‪.‬‬ ‫استقبال قابل قبول مخاطبان‪ ،‬رضایت اکثر بینندگان و‬ ‫الناز شاکردوست‪ :‬قدرت خیره کننده‬ ‫خلقشخصیتوتثبیتجایگاهسینمایی‬ ‫در میان این ســه بازیگر‪ ،‬که ما نامش را‬ ‫مثلث طالیی فیلم «تی تی» می گذاریم‪ ،‬حضور‬ ‫درخشــان الناز شاکردوســت‪ ،‬مخصوصاً به‬ ‫دلیل تکامل مســیر متفاوتی که از چند سال‬ ‫پیش اغاز کرده بود‪ ،‬حائز اهمیت است‪ .‬تی تی‬ ‫ســادگی غم انگیز‪ ،‬صادقانه و زاللی دارد که‬ ‫اجرای ان به تبحر و توانایی باالیی نیاز داشت‪.‬‬ ‫از ان نمونــه نقش هایی که موارد برجســته‬ ‫اجرایی ان را شاید بتوان در کارنامه اساتیدی‬ ‫چون گالب ادینه‪ ،‬فاطمه معتمداریا و سوسن‬ ‫تسلیمی یافت‪ .‬الناز شاکردوست در جشنواره‬ ‫فجر ‪ ۳۸‬با «تی تی» و فیلم دیگر تازه به اکران‬ ‫درامده خود به نــام «ابلق»‪ ،‬بــه نوعی مهر‬ ‫تثبیت به کیفیت اجرایی خود در اثار متاخر‬ ‫ســینماییش زد‪ .‬او با این نقش همه ان هایی‬ ‫را که «شبی که ماه کامل شد» و «خفه گی»‬ ‫را اتفاقی در کارنامه اش می دانستند به سکوت‬ ‫دعوت می کند‪.‬‬ ‫اگر بگوییم الناز شاکردوست در سال های‬ ‫اخیر‪ ،‬بزرگترین تغییر ماهیتی در شکل بازی‬ ‫و بیشترین پیشرفت را در کارنامه کاری خود‬ ‫در میان همه بازیگران تاریخ سینمای ایران‬ ‫داشته است‪ ،‬سخنی به گزاف نگفته ایم‪ .‬الناز‬ ‫شاکردوست همیشه بازیگری بود که مشخصاً‬ ‫پتانســیل و ظرافت های متفاوتی در اجرای‬ ‫نقش ها‪ ،‬حتی در سطحی ترین اثار کمدی از‬ ‫خود نشان می داد‪ .‬حتی با فیلم هایی چون «در‬ ‫منتقدان و جوایز سینمایی داخلی و خارجی برای این فیلم‬ ‫و فیلمساز‪ ،‬گواهی بر ادعای ماست‪ .‬ایدا پناهنده فیلمساز‬ ‫زنی است که پیش از این هم ثابت کرده بود که سینمای‬ ‫زنانه را درست می شناسد‪ .‬او در الیه های داستان روزمره‬ ‫ادم ها‪ ،‬با خلق درام‪ ،‬نگاهی دقیق و عمیق‪ ،‬بدون جنجال‬ ‫و خودنمایی‪ ،‬به مسئله زن و جایگاه زنان در جامعه ما دارد‪.‬‬ ‫ایدا پناهنده حاال با فیلم «تی تی» کمی پا را فراتر از دنیای‬ ‫واقعی و مناسبات روزمره گذاشته و با ترکیب واقعیت و‬ ‫رویا و خلق کاراکتری رویاپرداز و کمال گرا چون تی تی‪،‬‬ ‫که اتفاق ًا زنی اسیب پذیر و اسیب دیده از مناسبات جامعه‬ ‫امروز است‪ ،‬نگاهی جذاب‪ ،‬متفاوت و سینمایی به مسئله و‬ ‫مقوله زن داشته است‪.‬‬ ‫باید گفت که «تی تی» بیش از هر چیز فیلم بازیگرانش‬ ‫اســت‪ ،‬زمینی حاصلخیز برای برداشــت درخشــان‬ ‫ستاره هایش اماده کرده و مثلث الناز شاکردوست‪ ،‬هوتن‬ ‫شکیبا و پارسا پیروزفر نیز از این موقعیت ویژه بهترین‬ ‫بهره برداری را کرده اند‪ .‬بعــد از دو ماه اکران موفق فیلم‬ ‫«تی تی» و چندین و چند نقد و یادداشت ستایش امیز‬ ‫درباره این فیلم‪ ،‬موقعیت را مناسب دیدیم تا فقط از دریچه‬ ‫درخشش بازیگران فیلم «تی تی» نگاهی مجدد به دالیل‬ ‫موفقیت این اثر سینمایی داشته باشیم و به شکلی مجزا‬ ‫به کیفیت کار هر یک از بازیگران این مثلث جذاب در فیلم‬ ‫«تی تی» بپردازیم‪:‬‬ ‫میان ابرها» و «اتوبوس شب» تجربه های قابل‬ ‫قبولی در سینمای هنری و تجربی ایران پشت‬ ‫سر گذاشته بود و تا نامزدی سیمرغ هم پیش‬ ‫رفته بود‪ .‬ولی در ان مسیر انگار چیزی برای‬ ‫شاکردوســت جدی نبود‪ .‬تا مدت ها به حرفه‬ ‫خود بیشتر به عنوان یک تفریح نگاه می کرد‪ .‬با‬ ‫پتانسیل ذاتی و چهره زیبایش انگار از چیزی‬ ‫که داشت راضی شده و با حواشی ستاره بودن‬ ‫سرگرم بود‪ .‬این که چه شد تا بعد از سال ها‪ ،‬در‬ ‫شرایطی که انتظارش را نداشتیم‪ ،‬با یک الناز‬ ‫شاکردوســت متفاوت روبه رو شدیم‪ ،‬بر همه‬ ‫پوشیده است‪ .‬ایا این یک هدف گذاری شخصی‬ ‫بوده؟ یک اتفاق بوده؟ یا یک تلنگر و کشف و‬ ‫شهود شخصی؟ نمی دانیم‪ .‬هرچه که هست‪،‬‬ ‫بعد از حضور درخشــان این بازیگر در فیلم‬ ‫«خفه گی» ما با پرونده تــازه ای از یک بازیگر‬ ‫متفاوت روبه رو شدیم‪ .‬شاید بتوان مصدومیت‬ ‫از ناحیه کمر و بستری شدن الناز شاکردوست‬ ‫در بیمارستان را هم در این مسیر موثر دانست‪.‬‬ ‫چنین زخم ها و تلنگرهایی معموالً جسارت‬ ‫انسان را برای خیزش مجدد و انگیزه ان ها را‬ ‫برای بازگشــت قدرتمندانه افزایش می دهد‪.‬‬ ‫بعد از همان حادثه بود که الناز شاکردوست‬ ‫ســخت ترین نقش زندگی خــود را در عین‬ ‫مصدومیت در «شــبی که ماه کامل شــد»‬ ‫پذیرفت و اولین ســیمرغ بازیگری خود را با‬ ‫چشمانی اشکبار دریافت کرد‪.‬‬ ‫حاال اما کاراکتر تی تــی یک دخترانگی‬ ‫صادقانه و جدا از دنیای مادی ما را نمایندگی‬ ‫«تی تی» بیش‬ ‫از هر چیز فیلم‬ ‫بازیگرانش است‪،‬‬ ‫زمینی حاصلخیز برای‬ ‫برداشت درخشان‬ ‫ستاره هایش اماده‬ ‫کرده و مثلث الناز‬ ‫شاکردوست‪ ،‬هوتن‬ ‫شکیبا و پارسا‬ ‫پیروزفر نیز از‬ ‫این موقعیت ویژه‬ ‫بهترین بهره برداری‬ ‫را کرده اند‬ ‫می کند که باید به شکل متفاوت اجرا می شد‪:‬‬ ‫مرز باریکی که نه نقش را بــه عقب افتادگی‬ ‫ذهنی بکشــد‪ ،‬نه دیوانگی را به یاد اورد و نه‬ ‫ان قدر گل درشــت باشــد که از باورپذیری‬ ‫رویاگونه ان کم کند‪ .‬تی تی یک زن کولی است‬ ‫که هم نامزدش و هم دیگر مردم شهر به او به‬ ‫چشم یک زن خل و چل نگاه می کنند‪ .‬همین‬ ‫تصور بیرونی به این کاراکتر مرز باریک اجرای‬ ‫درست نقش را برای الناز شاکردوست دشوارتر‬ ‫نیز کرده است‪.‬‬ ‫تی تی زنی است که تنها می خواهد «مثل‬ ‫انسان» زندگی کند‪ .‬به بشریت می اندیشد و‬ ‫برای ان دل می سوزاند‪ ،‬او جز عشق و مهربانی‬ ‫به اطرافیان نمی بخشــد‪ .‬همان هایی که او را‬ ‫خل و چل‪ ،‬دیوانه و گاهی هرزه تصور می کنند‪.‬‬ ‫مهربانــی زالل و کودکانه تی تی‪ ،‬نشــان از‬ ‫صداقت پاک و جادویی او دارد‪ .‬انگار که واقعاً‬ ‫از ســیاره ای دیگر امده‪ ...‬تی تی چیزی مانند‬ ‫موجود عجیب فیلم استیون اسپیلبرگ یعنی‬ ‫ای‪.‬تی را به یاد ما می اورد!‬ ‫در نهایــت الناز شاکردوســت با هدایت‬ ‫درست ایدا پناهنده مســیر اوج تا حضیض‬ ‫رفتاری ایــن دختــر عجیب را بــا کیفیت‬ ‫درخور توجهی به تصویر می کشــد و نقشی‬ ‫مانــدگار در کارنامــه حرفه ای خــود ثبت‬ ‫می کند‪ .‬گزاف نیست اگر بگویم این کاراکتر‬ ‫از به یادماندنی ترین و دوست داشــتنی ترین‬ ‫شخصیت های زن ســینمای ایران در چند‬ ‫سال اخیر به حساب می اید‪ .‬از طرفی امروز به‬ ‫جایی رسیدیم که الناز شاکردوست با دو فیلم‬ ‫مهم «تی تی» و «ابلق» همه نگاه ها را به خود‬ ‫معطوف کرده اســت‪ .‬حاال به راحتی می توان‬ ‫ادعا کرد که سینمای ایران صاحب یک ستاره‬ ‫مهم و تاثیرگذار شده است که هم در گیشه و‬ ‫هم در سینمای هنری حرفی برای گفتن دارد‪.‬‬ ‫هوتنشکیبا‪:‬کالهمخملینوینسینما‬ ‫هوتن شکیبا که امروز به یک ستاره سینما‬ ‫و صداپیشــه محبوب کاراکترهای عروسکی‬ ‫تبدیل شــده اســت از ان معدود بازیگران‬ ‫سینمای ایران بوده که به معنای واقعی کلمه‬ ‫حرفــه اش را پله به پله اموختــه و به مرحله‬ ‫اجرا گذاشته است‪ .‬کســی که مراحل ترقی‬ ‫و شــکوفایی را اهسته و پیوســته طی کرده‬ ‫و با هر نمایش‪ ،‬ســریال و اثر تازه سینمایی‪،‬‬ ‫بخشی از اســتعداد درخشــان خود را به رخ‬ ‫کشیده است‪ .‬به هر حال برای بازیکر ‪ ۳۸‬ساله‬ ‫با چنین توانایی شــاید به نظر برسد که همه‬ ‫چیز دیر اتفاق افتاده‪ ...‬شاید اگر مث ً‬ ‫ال با بازیگر‬ ‫بلندپروازتر یا جسورتری مواجه بودیم امکان‬ ‫درخشش بســیار زودتری را با توجه به این‬ ‫استعداد ذاتی پیش بینی می کردیم‪ .‬با این حال‬ ‫هوتن شکیبا با خصوصیات شخصیتی‪ ،‬سر به‬ ‫زیری و زندگی کم حاشیه تر خود‪ ،‬طی سالیان‬ ‫متمادی تالش کرد تا با پیگیــری و تداوم‪ ،‬با‬ ‫حضور به عنوان یک بازیگر و صداپیشــه‪ ،‬در‬ ‫اثار مختلف‪ ،‬حقانیت خود را به اثبات برساند‪.‬‬ ‫‪17‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 17 ‫سینمای ایران‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪18‬‬ ‫تی تی سادگی‬ ‫غم انگیز‪ ،‬صادقانه و‬ ‫زاللی دارد که اجرای‬ ‫ان به تبحر و توانایی‬ ‫باالیی نیاز داشت‪ .‬از‬ ‫ان نمونه نقش هایی‬ ‫که موارد برجسته‬ ‫اجرایی ان را شاید‬ ‫بتوان در کارنامه‬ ‫اساتیدی چون‬ ‫گالب ادینه‪ ،‬فاطمه‬ ‫معتمداریا و سوسن‬ ‫تسلیمی یافت‪ .‬الناز‬ ‫شاکردوست در‬ ‫جشنواره فجر ‪ ۳۸‬با‬ ‫«تی تی» و فیلم دیگر‬ ‫تازه به اکران درامده‬ ‫خود به نام «ابلق»‪،‬‬ ‫به نوعی مهر تثبیت‬ ‫به کیفیت اجرایی‬ ‫خود در اثار متاخر‬ ‫سینماییش زد‬ ‫هوتن شکیبا زمانی یکی از استعدادهای‬ ‫درخشان تئاتر کشــور به حساب می امد که‬ ‫همراه با رفقایش چون نوید محمدزاده و بهرام‬ ‫افشاری مخاطبان حرفه ای تئاتر را مجذوب‬ ‫خود کرده بود و زمزمه های درخشــش یک‬ ‫بازیگر توانا را به گوش عالقه مندان سینما نیز‬ ‫رسانده بود‪ .‬شاید بازی در سریال های کمدی‬ ‫«لیسانسه ها» و «فوق لیسانســه ها»‪ ،‬جرقه‬ ‫اصلی بود که حرفه این بازیگر را متحول و مسیر‬ ‫شــهرت را برایش مهیا کرد‪ .‬هوتن شکیبا در‬ ‫سال های اخیر کلکسیونی متنوع و پروپیمان‬ ‫از اثار ســینمایی چون «تی تی»‪« ،‬مالقات‬ ‫خصوصی»‪« ،‬شبی که ماه کامل شد» و «ابلق»‬ ‫را به کارنامه خود اضافه کرده و اکنون قطعاً به‬ ‫یکی از پنج بازیگر منتخب مرد سینمای ایران‬ ‫تبدیل شده است‪.‬‬ ‫اگر بخواهیم روی حضور هوتن شکیبا در‬ ‫فیلم «تی تی» و بازی در نقش امیر ساســان‬ ‫متمرکز شــویم باید بگوییم کــه او یکی از‬ ‫متفاوت ترین ضدقهرمان ها و شخصیت های‬ ‫منفی سینمای ایران در سال های اخیر را به‬ ‫روی پرده اورده است‪ .‬از ان نقش منفی های‬ ‫اسیب پذیر و جذاب که در عین اجرا و اعمال‬ ‫نفرت انگیز به شکلی غریب همراهی بخشی از‬ ‫مخاطبان را جلب می کند! از ان کاراکترهای‬ ‫پیچیده که با بغض فریاد می زند و با اندوه به‬ ‫جشن و پایکوبی می پردازد!‬ ‫هوتن شکیبا از جاهل کاله مخملی معروف‬ ‫در تاریخ سینمای ایران‪ ،‬پرده ای تازه به صحنه‬ ‫نمایش می اورد‪ .‬جهل مدرنش را با ضعف های‬ ‫تاریخی نسلی که از ان امده همراه می سازد و‬ ‫به ترکیب عجیبی از موقعیت اســیب پذیری‬ ‫و تمایل به اسیب رسانی می رسد‪ .‬جاهلی که‬ ‫امیر ساســان فیلم «تی تی» ان را نمایندگی‬ ‫می کنــد‪ ،‬محصول یک نســل ســنت زده‪،‬‬ ‫مردساالر‪ ،‬زن ستیز‪ ،‬پر از ابهام و کمبودهای‬ ‫عاطفی و اقتصــادی و اجتماعی را نمایندگی‬ ‫می کند‪ .‬امیر ساســان برامده از همان نسلی‬ ‫است که یک سیســتم فرهنگی و مدیریتی‬ ‫اشــتباه می تواند تحویل تاریــخ بدهد‪ .‬امیر‬ ‫ساسان با کمبودهای شخصیتی و بنا بر فضای‬ ‫فرهنگی و تربیتی‪ ،‬انگار ملزم به این است که‬ ‫تبدیل به یک هیوالی اخالقی شود‪ .‬توجه شما‬ ‫را به چندین سکانس در فیلم «تی تی» جلب‬ ‫می کنیم که در ان شــخصیت منفی قصه با‬ ‫چشم های خیس و صدای بغض الود دست به‬ ‫عمل خالف عرف اخالقی و انسانی می زند‪ .‬ما‬ ‫نااگاهی تلخ ادمی برامده از یک جریان اشتباه‬ ‫که نه مواجه با جایگاه عشق را می شناسد و نه‬ ‫می داند موقعیت زن و مرد به عنوان یک انسان‬ ‫در تعامل با یکدیگر چگونه است و نه می تواند‬ ‫از هوش و استعداد خود در مسیر پیشرفت و‬ ‫ترقی سود بجوید را می بینیم و بیشتر از ازاری‬ ‫که او به اطرافیان می رساند از تماشایش ازار‬ ‫می بینیم‪ .‬ان چــه او اموخته و جاهالنه تن به‬ ‫ان داده در نهایت کاله مخملی تلخ و تنهای‬ ‫نوین سینمای ایران را در فیلم «تی تی» شکل‬ صفحه 18 ‫داده است‪...‬‬ ‫قطعاً یکی دیگر از نــکات جذاب حضور‬ ‫هوتن شکیبا در فیلم «تی تی» زوج مشترکی‬ ‫است که با الناز شاکردوســت برای سومین‬ ‫بار و پی درپی شــکل می دهد‪ .‬راستش باید‬ ‫بگوییم این دو بازیگر در مســیر رشد و تعالی‬ ‫هنری خود بیش از همه بــه یکدیگر مدیون‬ ‫هستند‪ .‬این زوج درخشان با بازی در فیلم های‬ ‫سینمایی «شبی که ماه کامل شد»‪« ،‬ابلق»‬ ‫و «تی تی» به تکاملی رســیده اند که نتیجه‬ ‫ان از فروش گیشــه گرفته تــا معروفیت و‬ ‫محبوبیت و جوایز رنگارنگ سینمایی نتایج‬ ‫درخشانی برایشان به ارمغان اورده است‪ .‬الناز‬ ‫شاکردوست و هوتن شکیبا بار دیگر با دو نقش‬ ‫کام ً‬ ‫ال متضاد و متفاوت با ان چه پیش از این در‬ ‫کارنامه خود به نمایش گذاشته بودند دو ضلع‬ ‫اصلی همان مثلث طالیــی فیلم «تی تی» را‬ ‫تشکیل می دهند‪.‬‬ ‫پارســا پیروزفر‪ :‬فیزیک دانی که‬ ‫شیمی عشق را می شناسد‬ ‫در شــماره قبلی و به بهانه درخشــش‬ ‫بازیگران سریال «یاغی» درباره پارسا پیروزفر‬ ‫و جایگاه ویژه ای که در ســینمای ایران دارد‬ ‫نوشــتیم‪ .‬بعید می دانیم در ســینمای ایران‬ ‫بازیگری چون پارســا پیروزفر داشته باشیم‬ ‫که واجد ویژگی های ظاهری و شخصیتی او‬ ‫باشد‪ .‬کسی که به عنوان جوان اول سینما از‬ ‫دیده پنهان شــود و به عنوان مرد میانسال با‬ ‫ریش و موهای ســپید بازگردد‪ ،‬همچنان در‬ ‫هر دو موقعیت ســتاره باشد‪ ،‬و محبوب شود‬ ‫و تصاویرش در فضای مجازی دست به دست‬ ‫گردد‪ ...‬ارامش‪ ،‬متانت و شخصیت خاص پارسا‬ ‫پیروزفر از او شــمایلی ســاخته که حتی اگر‬ ‫هیچ تالشی برای خلق کاراکترش نیز نداشته‬ ‫باشد و تنها بخشی از زندگی واقعی خود را به‬ ‫پرده سینماها بســپارد احتماالً باز هم تعداد‬ ‫زیادی از تولیدات ســینمایی‪ ،‬فیلمسازان و‬ ‫تهیه کنندگان‪ ،‬تمایل به همکاری با او دارند‪.‬‬ ‫پارســا پیروزفر نیز از ان نمونه بازیگران‬ ‫مستعد سینمای ایران است که متاسفانه به‬ ‫اندازه کافی جاه طلب نبود‪ .‬با کارنامه سینمایی‬ ‫و نام های معتبری کــه او در همکاری با ان ها‬ ‫شرکت داشته‪ ،‬با شمایل و چهره و کاریزمایی‬ ‫که دارد احتماالً می توانست به عنوان بهترین‬ ‫یا یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینمای ایران‬ ‫مطرح شــود‪ .‬البته نباید از این نکته نیز غافل‬ ‫شویم که همین گزیده کاری و بی خیالی ذاتی‬ ‫پارسا پیروزفر شــکل دهنده شمایل جذاب و‬ ‫سینمایی او بوده است‪...‬‬ ‫در فیلم «تی تی» پارسا پیروزفر توانسته‬ ‫بــا نقش افرینــی ماهرانه خود شــخصیت‬ ‫درون گرای ابراهیم را صاحب ویژگی رازالود‬ ‫و جذابیت ظاهری خاصی کند که به تنهایی‬ ‫تماشای این فیلم را بسیار جذاب تر کرده است‪.‬‬ ‫ابراهیم یک دانشــمند و فیزیکدان است که‬ ‫شیمی عشق را نیز به خوبی می شناسد‪ ،‬گوهر‬ ‫ناب تی تی را خیلی زود تشــخیص می دهد و‬ ‫شیفتگی دلسوزانه ای را نسبت به او روا می دارد‬ ‫که به ارامی الیه جذابی از عشق میان ابراهیم‬ ‫و تی تی را شــکل می دهد‪ .‬ابراهیم شخصیت‬ ‫مثبت بی عیب و نقصی نیســت‪ .‬او از خانواده‬ ‫خود غافل مانده‪ ،‬همســرش را طالق داده و‬ ‫در تنهایی ازاردهنده و البته خود خواسته به‬ ‫دنبال راه گریز از روزمرگی است‪ .‬ابراهیم اما‬ ‫هر چه که هســت اکنون در ازمون شــرافت‬ ‫سربلند است‪ .‬شرافتی که برای او تنهایی بیشتر‬ ‫زندگی را فراهم اورده و حاال سادگی معصومانه‬ ‫تی تی‪ ،‬همین ذات شریف ابراهیم را به چالش‬ ‫کشیده است‪ .‬شــخصیتی که به دنبال پیدا‬ ‫کردن برگه های فرمول نایابی که مخترعش‬ ‫بوده ناگهان تی تی را می یابد و بعد از مدت ها‬ ‫انگار با سیلی واقعیت متفاوت زندگی مواجه‬ ‫می شود‪ .‬و چه چیز بهتر از رستگاری با سیلی‬ ‫هوشیار کننده عشق‪...‬‬ ‫البته نمی دانیم که ایــا می توان به مثلث‬ ‫فیلم «تی تــی» واژه مثلث عشــقی را الصاق‬ ‫کرد و ان را زیر مجموعه یک فیلم با تم رقابت‬ ‫عاشقانه به حساب اورد یا خیر‪ ...‬قطعاً مفاهیم و‬ ‫محتوای فیلم «تی تی» بر روی نکات دیگری‬ ‫تاکید بیشتری دارد و عشــقی هم اگر هست‬ ‫در پس زمینه روایت می شود‪ .‬ایا اص ً‬ ‫ال می توان‬ ‫جدال ابراهیم و امیر ساســان بر سر دختری‬ ‫اگر بخواهیم‬ ‫روی حضور هوتن‬ ‫شکیبا در فیلم‬ ‫«تی تی» و بازی در‬ ‫نقش امیر ساسان‬ ‫متمرکز شویم باید‬ ‫بگوییم که او یکی‬ ‫از متفاوت ترین‬ ‫ضدقهرمان ها و‬ ‫شخصیت های منفی‬ ‫سینمای ایران در‬ ‫سال های اخیر را‬ ‫به روی پرده اورده‬ ‫است‪ .‬از ان نقش‬ ‫منفی های اسیب پذیر‬ ‫و جذاب که در‬ ‫عین اجرا و اعمال‬ ‫نفرت انگیز به شکلی‬ ‫غریب همراهی‬ ‫بخشی از مخاطبان را‬ ‫جلب می کند‬ ‫چون تی تی را رقابت عشقی تلقی کرد؟ بعید‬ ‫می دانیم‪ .‬امیر ساســان و ابراهیم جدالشــان‬ ‫از پیشــینه اجتماعی برخوردار اســت که هر‬ ‫کدام نمایندگی طبقه ای را عهده دار هستند ‪.‬‬ ‫جدال دارا و ندار‪ ،‬باســواد و بی سواد‪ ،‬بافرهنگ‬ ‫و لمپن و ‪ ...‬ولی باز این تقابل در فیلم «تی تی»‬ ‫به هیچ وجه ارزش گذاری نمی شــود‪ .‬درست‬ ‫که ابراهیم شــخصیت مثبت و قهرمان قصه‬ ‫است و امیرساسان ادم بد ماجراست‪ ...‬اما این‬ ‫جایگاه به هیچ وجه فیلمساز باهوشی چون ایدا‬ ‫پناهنده را به برداشت سطحی و دم دستی مبتال‬ ‫نمی کند‪ .‬فیلمســاز از این رقابت‪ ،‬از این قطب‬ ‫مثبت و منفی داســتانش‪ ،‬به واکاوی چرایی‬ ‫تبدیل شــدن ابراهیم و امیر ساسان به چنین‬ ‫شخصیت هایی بهره می برد‪ .‬این دو شخصیت‬ ‫که حول محور زندگــی و رفتار عجیب و البته‬ ‫جذاب تی تی به مخاطبان معرفی می شــوند‬ ‫در طول روایت داســتان‪ ،‬بر اساس کنش های‬ ‫تی تــی‪ ،‬واکنش هایی از ســر عشــق‪ ،‬نفرت‪،‬‬ ‫تصاحب یا رقابت نشان می دهند‪ .‬این کنش و‬ ‫واکنش هاباچاشنیعشق‪،‬درلوکیشنرنگارنگ‬ ‫و طبیعت زیبای شمال با حضور بازیگرانی توانا‬ ‫و فیلمسازی که مشخصاً برای ساختن بهترین‬ ‫اثرش هدف گذاری کرده است‪ ،‬نهایتاً باعث شده‬ ‫«تی تی» به یکی از جذاب ترین و متفاوت ترین‬ ‫فیلم های سال تبدیل شود‪.‬‬ ‫‪19‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 19 ‫سینمای ایران‬ ‫موش ها‪ ،‬ادم ها‪ ،‬اجنه‬ ‫و چند داستان دیگر‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪20‬‬ ‫نگاهی به چند فیلم مهم اکران تابستان‬ صفحه 20 ‫سید اریا قریشی‬ ‫در تابستان ‪ 1401‬فیلم های مهمی به صورت گسترده اکران شدند‪ .‬برخی‬ ‫از این فیلم ها در جشنواره های داخلی و خارجی خوش درخشیده بودند و از‬ ‫تعدادی دیگر به عنوان اثاری با قابلیت باالی فروش نام برده می شد‪ .‬در شرایطی‬ ‫که عده ای اعتقاد داشتند که تراکم اکران باعث بروز هم پوشانی شده و بر فروش‬ ‫تعدادی از این فیلم ها تاثیر منفی می گذارد‪ ،‬نمایش تعدادی از فیلم ها از جمله‬ ‫«تی تی» و «ابلق» شروع کم وبیش موفقیت امیزی داشت و تعدادی دیگر از‬ ‫فیلم هاهمباشکست هایتجاریغافلگیرکننده ایمواجهشدند‪.‬دراینمطلب‬ ‫نگاهی به تعدادی از فیلم های مهم اکران تابستان‬ ‫‪ 1401‬انداخته ایم‪.‬‬ ‫«زاالوا» (ارسالن امیری)‬ ‫فواید جاه طلبی‬ ‫امیدواری هــا‪ :‬جاه طلبــی‬ ‫همیشــه از طریق سکانس های‬ ‫عظیم و جلوه های ویژه چشــم گیر‬ ‫بازتــاب نمی یابــد‪ .‬فیلم های‬ ‫جاه طلبانه لزوماً اثاری نیستند‬ ‫که داستان شــان در فضــا یا در‬ ‫زمان اینده می گذرد‪ .‬گاهی اوقات‪،‬‬ ‫جا ه طلبی یک فیلمســاز‬ ‫یــا فیلمنامه نویــس را‬ ‫می توانیم در ایده اولیه اش‬ ‫و نحوه گسترش داستان‬ ‫پیدا کنیم‪ .‬یک اثر‬ ‫هنری می تواند با‬ ‫امکانــات محدود‬ ‫ســاخته شــود و‬ ‫کل داســتان بــا‬ ‫دو شــخصیت و در یک اتاق‬ ‫بگذرد امــا کمــاکان اثری‬ ‫بلندپروازانه باشد‪ .‬با این تعریف‪« ،‬زاالوا»‬ ‫فیلم بلندپروازانه ای است‪ .‬یکی از مشکالتی‬ ‫که ســینمای ایران از ان رنج می برد‪ ،‬فقدان‬ ‫جاه طلبی در ایده پردازی و اندیشه سازی است‪.‬‬ ‫جدا از مباحثی چون تکراری بودن مضامین‬ ‫و داستان ها که به خلق فیلم هایی تقلیدی و‬ ‫میان مایه می انجامد‪ ،‬می توان به محدود بودن‬ ‫فیلم ها اشــاره کرد‪ .‬منظور از محدود بودن‪،‬‬ ‫ناتوانــی فیلم ها در بازتــاب زیرمتن زندگی‬ ‫مردم است‪ .‬اثار پرتعدادی که از این مشکل‬ ‫رنج می برند‪ ،‬شــاید تصاویری از خیابان ها و‬ ‫طرز پوشش مردم را در یک زمانه خاص نشان‬ ‫دهند اما از نظر فکری هرگــز نمی توانند به‬ ‫سندی از ان زمانه تبدیل شوند‪ .‬اگر گذر زمان‬ ‫کارشناسان‬ ‫باعث می شود تا سینمادوستان و‬ ‫ْ‬ ‫برخی از اثار را ســندهایی از زمانه بدانند‪ ،‬به‬ ‫دلیل توان فیلمســازان در نفوذ به زیرمتن‬ ‫جامعه است‪.‬‬ ‫اما بسیاری از فیلم هایی که به این جایگاه‬ ‫می رسند‪ ،‬می توانند مرزهای زمانی و مکانی را‬ ‫نادیده بگیرند‪ .‬ذات تکرارشونده تاریخ باعث‬ ‫می شــود فیلم هایی که به زیر پوست جامعه‬ ‫نفوذ می کنند‪ ،‬عمــ ً‬ ‫ا در دوره های دیگر هم‬ ‫تازگی داشته باشــند‪ .‬در میان اثار یک دهه‬ ‫اخیر ســینمای ایران‪ ،‬فیلم هــای معدودی‬ ‫توانســته اند به چنیــن جایگاهی برســند‪.‬‬ ‫«زاالوا»‪ ،‬در همان مرحله ایده پردازی اولیه‪،‬‬ ‫فیلمی است که چنین قابلیتی را می توان در‬ ‫ان مشاهده کرد‪ .‬خط اولیه داستانی «زاالوا»‬ ‫مناسب یک فیلم ترســناک متعارف به نظر‬ ‫می رسد‪ .‬اما ارسالن امیری و همکارانش سعی‬ ‫می کنند روی مسائل عمیق تری تمرکز کنند‪.‬‬ ‫به همین دلیل است که «زاالوا» بیش از ان که‬ ‫از الگوهای اثار ترســناک پیروی کند‪ ،‬سعی‬ ‫می کند تقابل های پیچیده تری را برجســته‬ ‫کند‪ .‬اولین ساخته امیری در مقام کارگردان‪،‬‬ ‫به تبعات جهل در جامعه پرداخته و نشــان‬ ‫می دهد که چطور ان که در چنین جامعه ای‬ ‫بزرگ ترین ضربه را می خورد‪ ،‬فردی اســت‬ ‫که از دیگران اگاه تر است‪ .‬بحث اصلی فیلم نه‬ ‫حضور یا عدم حضور جن در منطقه زاالوا است‬ ‫«زاالوا» بیش‬ ‫از ان که از الگوهای‬ ‫اثار ترسناک‬ ‫پیروی کند‪ ،‬سعی‬ ‫می کند تقابل های‬ ‫پیچیده تری را‬ ‫برجسته کند‪ .‬اولین‬ ‫ساخته امیری در‬ ‫مقام کارگردان‪،‬‬ ‫به تبعات جهل در‬ ‫جامعه پرداخته و‬ ‫نشان می دهد که‬ ‫چطور ان که در چنین‬ ‫جامعه ای بزرگ ترین‬ ‫ضربه را می خورد‪،‬‬ ‫فردی است که از‬ ‫دیگران اگاه تر است‬ ‫و نه اساساً باور به اجنه‪ ،‬بلکه محوریت فیلم به‬ ‫اعتقاد راسخ اکثر اهالی زاالوا به حضور جن‬ ‫در ان منطقه برمی گردد؛ اعتقادی که باعث‬ ‫می شود راه سوءاستفاده از انان باز شود‪ .‬تمام‬ ‫تالش قهرمان فیلم این است که به اهالی زاالوا‬ ‫به جای ماهی‪ ،‬ماهیگیری یاد دهد‪ .‬گسترش‬ ‫همین بحث به جای تمرکز بر غافلگیری های‬ ‫لحظه ای‪ ،‬همــان نکته ای اســت که باعث‬ ‫می شود تماشای «زاالوا»‪ ،‬احتماالً‪ ،‬سی سال‬ ‫بعد هم مثل امروز تجربه ای تامل برانگیز باشد‪.‬‬ ‫نتیجه‪ :‬شــاید «زاالوا» به ان اندازه که‬ ‫قابلیتش را دارد عمق پیدا نکرده باشــد اما‬ ‫کماکان می تواند یکــی از فیلم های خوب‬ ‫اکــران ‪ 1401‬ســینمای ایران‬ ‫قلمداد شــود‪ .‬ارسالن‬ ‫امیــری و همکارانش‬ ‫در نــگارش فیلمنامه‬ ‫(ایــدا پناهنــده و‬ ‫تهمینــه بهــرام)‬ ‫الگوهــای کالســیک‬ ‫شخصیت پردازی را در مورد‬ ‫قهرمان داســتان (مســعود‬ ‫احمــدی با بازی خــوب نوید‬ ‫پورفــرج) رعایــت کرده اند‪ .‬با‬ ‫شخصیتی چندبعدی روبه رو هستیم‬ ‫که از یک زخم روحی عمیق رنج می برد‬ ‫و همین امر‪ ،‬به او هدفی برای مقابله‬ ‫با ساده انگاری ریشه دوانده در اهالی‬ ‫زاالوا (یا الاقل ان چه او ســاده انگاری‬ ‫می پندارد) می بخشــد‪ .‬بنابراین با‬ ‫شخصیتی روبه رو هستیم که با میل و‬ ‫رغبت از دنیای عادی ورود کرده و وارد‬ ‫دنیای ویژه می شود‪ .‬شباهت اغاز و پایان‬ ‫پیرنگ (و‪ ،‬از جنسی دیگر‪ ،‬شباهتی که میان‬ ‫زخم پیش داســتان قهرمان و حادثه نهایی‬ ‫وجود دارد) به درستی درون مایه اثر را برجسته‬ ‫می کند‪ .‬این‪ ،‬همان الگویی است که به بهترین‬ ‫شکل ممکن در شــاهکاری همچون «محله‬ ‫چینی ها» (رومن پوالنسکی) هم وجود داشت‬ ‫و تاثیرگذاری فیلم را مضاعف می کرد‪.‬‬ ‫اما امیری ســعی کرده از این مرحله هم‬ ‫عبور کرده و تردید عمیق تری را در قهرمان (و‬ ‫تماشاگر) ایجاد کند‪ .‬تقابل دو شخصیت اصلی‬ ‫یعنی مسعود احمدی و امردان (با بازی دیدنی‬ ‫پوریا رحیمی سام) قرار نیست تقابل خیر و‬ ‫شر مطلق باشــد‪ .‬بلکه داستان جوری پیش‬ ‫می رود که نه فقط ما به برخی از مسائل شَ ک‬ ‫می کنیم‪ ،‬بلکه حتی قهرمان داستان هم در‬ ‫لحظاتی در حق بودن خود و باطل بودن طرف‬ ‫مقابل دچار تردید می شــود‪ .‬تاکید فیلمساز‬ ‫بر اعتقادی که ظاهرا ً امردان به کارش دارد‬ ‫و تعهدی که ‪ -‬تا ســرحد اسیب رساندن به‬ ‫جســم خود ‪ -‬برای مهار اجنه از خود نشان‬ ‫می دهد‪ ،‬به ما می فهماند که نباید امردان را‬ ‫به سادگی یک کاله بردار در نظر بگیریم‪ .‬این‬ ‫تاکید شــاید در لحظاتی از لحاظ دراماتیک‬ ‫چندان موثر به نظر نرسد (و این تردید را ایجاد‬ ‫‪21‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 21 ‫زیر ذره بین‬ ‫کند که شاید از لحاظ داستانی لزوم چندانی‬ ‫به این میزان تاکید وجود نداشــته باشد) اما‬ ‫حسی از تزلزل و تردید حل نشدنی را در طول‬ ‫فیلم ایجاد می کند که به فضاسازی اثر کمک‬ ‫می کند‪« .‬زاالوا» فیلم قابل احترامی است که‬ ‫ما را کنجکاو تماشــای فیلم های بعد ی‬ ‫امیری نگه می دارد‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪22‬‬ ‫«تی تی» (ایدا پناهنده)‬ ‫هنر حفظ تعادل‬ ‫امیدوار ی هــا‪ :‬در اوایــل‬ ‫دهــه ‪ ،1380‬ســینمای ایران‬ ‫پر شــده بود از فیلم هایی که‪ ،‬به‬ ‫اصطالح‪ ،‬قرار بود معناگرا باشــند‪.‬‬ ‫اکثر این فیلم ها در فضایی‬ ‫روســتایی می گذشتند و‬ ‫شــخصیت هایی را نشان‬ ‫می دادنــد کــه از دیــد‬ ‫دیگران ســاده لوح‬ ‫(یا اگــر بخواهیم‬ ‫و‬ ‫عامیانه تــر‬ ‫راحت تــر بگوییم‪،‬‬ ‫خل وچــل) به نظر‬ ‫می رســیدند اما قرار بود ما و‬ ‫شــخصیت های دیگــر این‬ ‫فیلم ها در طول مسیر به درکی جدید از ان‬ ‫شخصیت برســیم‪ .‬این ادم ها‪ ،‬افرادی با دل‬ ‫پاک و قلبی صاف بودند که قرار بود برایشان‬ ‫دل بسوزانیم و بپذیریم که از اطرافیان خود‬ ‫ادم های بهتری هستند و درک درست تری‬ ‫هم نســبت به دیگران از دنیا دارند‪ .‬اما اکثر‬ ‫ان فیلم ها نه تنها به سرعت فراموش می شدند‬ ‫بلکه فیلم هایی ازاردهنده و عصبانی کننده‬ ‫(اگر نگوییم توهین امیــز) بودند‪ .‬دلیل این‬ ‫ویژگی منفی چه بود؟ حتماً می توان به موارد‬ ‫متعددی اشــاره کرد اما یکــی از مهم ترین‬ ‫دالیلش‪ ،‬ناکامــی فیلمســازان در پرورش‬ ‫قهرمان ها بود‪ .‬ان شخصیت ها به جای این که‬ ‫افرادی بــا ضمیر پاک و درکی شــهودی اما‬ ‫عمیق از زندگی باشــند‪ ،‬واقعاً ساده لوح (اگر‬ ‫نگوییم احمق) به نظر می رســیدند‪ .‬در واقع‬ ‫تماشــاگر بیش از ان که با ان شخصیت های‬ ‫مث ً‬ ‫ال معصــوم هم دلــی کند‪ ،‬بــا دیگرانی‬ ‫احســاس نزدیکی می کرد که این قهرمان را‬ ‫مورد تمســخر قرار می دادند! تالش فیلم ها‬ ‫بــرای نزدیک کردن ما به این شــخصیت ها‬ ‫و بی عیب ونقــص نمایانــدن ان ها تحمیلی‬ ‫به نظر می رســید و عجیب نبود که برخی از‬ ‫ان اثار حتی توهین به شعور تماشاگر به نظر‬ ‫می رسیدند‪.‬‬ ‫«تی تی» هم می توانســت یکی از همان‬ ‫اثار باشد‪ .‬این بار هم با شخصیتی روبه روییم‬ ‫که تعدادی از دیگر افراد حاضــر در فیلم او‬ ‫را به صراحت «خل وچل» می نامند؛ کســی‬ ‫کــه رفتارهای غیرمتعارفــی انجام می دهد‬ ‫که خیلــی از ان ها (مث ً‬ ‫ال زدن بــه اب و دعا‬ ‫کردن برای زنده ماندن یــک بیمار) ممکن‬ ‫اســت جنون امیز به نظر برسند‪ .‬سوی دیگر‬ ‫شخصیت هایی قرار دارند که‪ ،‬ظاهرا ً همچون‬ ‫نمونه های پیشین‪ ،‬تی تی (الناز شاکردوست)‬ ‫را مورد تمسخر قرار می دهند‪ .‬اما هوشمندی‬ ‫ایدا پناهنده در خلق شخصیتی است که نقش‬ ‫وزنه متعادل کننــده را در فیلم ایفا می کند‪.‬‬ ‫ابراهیم (پارسا پیروزفر) درست نقطه مقابل‬ ‫تی تی قرار می گیرد‪ :‬ادمــی کام ً‬ ‫ال متکی به‬ ‫علم و بی توجه به مســائل شــهودی‪ .‬با این‬ ‫وجود‪ ،‬تازه ترین ساخته پناهنده از مسیرهای‬ ‫یک طرفه پیشین دوری می کند و همین به‬ ‫بزرگ ترین نقطه قوت فیلم تبدیل می شود‪.‬‬ ‫نتیجه‪« :‬تی تــی» چنــد گام جلوتر از‬ ‫اثار قبلــی پناهنده قرار می گیــرد‪ .‬او بیش‬ ‫از همیشــه توانســته از ماندن در دام ایده‬ ‫بپرهیزد‪ .‬فیلم های قبلــی او‪ ،‬علی رغم تمام‬ ‫نکات مثبت شان‪ ،‬بیشتر فیلم های ایده بودند‬ ‫تا اجرا‪ .‬به این معنی که مســیر حرکت رو به‬ ‫جلوی شخصیت ها و طی کردن منحنی تحول‬ ‫از ســوی انان‪ ،‬ناقص به نظر می رسید و برای‬ ‫تکمیل ان مسیرها باید مسائل فرامتنی‬ ‫را دخیل می کردیم‪ .‬ان اثار‪ ،‬فیلم های‬ ‫بدی نبودند اما در نهایت اثار متوسطی‬ ‫به نظر می رســیدند که به خاطر مد روز‬ ‫بودن و البته برخی از توانایی های اجرایی‬ ‫پناهنده‪ ،‬بیش از کیفیت حقیقی شان مورد‬ ‫توجه قرار می گرفتنــد‪« .‬تی تی» هم ان قدر‬ ‫فیلم برانگیزاننده ای نیســت که بتوان ان را‬ ‫به عنوان یک اثر درخشان مورد توجه قرار داد‪.‬‬ ‫اما الاقل با دو منحنی تحــول روبه روییم که‬ ‫به شکلی پذیرفتنی به مقصد می رسند‪ .‬اجرای‬ ‫این الگو (این که دو شخصیت داشته باشیم که‬ ‫هر دو منحنی تحول مخصوص‬ ‫بــه خــود را داشــته‬ ‫باشــند) کار ساده ای‬ ‫نیســت امــا پناهنده‬ ‫و ارســان امیــری‬ ‫(فیلمنامه نویســان‬ ‫«تی تی») به شکل مناسبی‬ ‫از پس کار برامده اند‪.‬‬ ‫این الگــو‪ ،‬از جنبه ای دیگر‬ ‫هم بــه فیلم کمــک کرده که‬ ‫همــان بحــث تعادل اســت‪.‬‬ ‫«تی تی» می توانســت یکی از همان‬ ‫فیلم هایی باشد که به تمامی به یکی‬ ‫از ایدئولوژی هــای غالــب نزدیک‬ ‫می شوند اما در نسخه فعلی با فیلمی‬ ‫روبه رو هستیم که می توان ان را با صفت‬ ‫«انسانی» ســتایش کرد‪ .‬پناهنده و‬ ‫دیگر دست اندرکاران «تی تی» سعی‬ ‫می کنند به تمام شخصیت های اصلی‪،‬‬ ‫حتی تا حدی به شخصیت امیرساسان (هوتن‬ ‫شــکیبا) که قطب منفی کار به نظر می رسد‪،‬‬ ‫نزدیک شــوند‪ .‬تی تی قرار نیست شخصیت‬ ‫بی نقصی باشــد که به دیگران درس زندگی‬ ‫می دهد بلکــه خودش هــم از هم جواری با‬ ‫ابراهیم درس می اموزد‪ .‬قرار اســت در طول‬ صفحه 22 ‫فیلم متوجه شویم که درک تی تی از زندگی‬ ‫اگاهانه تر از چیزی است که به نظر می رسد‪.‬‬ ‫اما اگر «تی تی» به فیلــم ازاردهنده ای مثل‬ ‫اکثر نمونه های پیشــین تبدیل نمی شــود‪،‬‬ ‫به همیــن خاطر اســت که خــود تی تی را‬ ‫هم نیازمند امــوزش می بیند‪ .‬هر د و‬ ‫شــخصیت اصلــی درس هایی از‬ ‫یکدیگر می گیرند و همین اســت‬ ‫که رابطه ان ها را دلنشین و دلپذیر‬ ‫می کند‪ .‬در این راه‪ ،‬توانایی های اجرایی‬ ‫پناهنده هم به کمــک فیلم امده‬ ‫اســت‪ .‬پناهنده از همــان اولین‬ ‫فیلمش نشــان داد کــه می تواند‬ ‫به شــکلی دراماتیک از فضای شمال‬ ‫کشور استفاده کند؛ قابلیتی‬ ‫که در «تی تی» هم به چشم‬ ‫می خــورد‪ .‬نماهــای فیلم‬ ‫قرار نیســت فقط قشنگ‬ ‫باشــند بلکه ما را به‬ ‫شــخصیت ها (در‬ ‫درجه اول بــه ذات‬ ‫پاک و دست نخورده‬ ‫خود تی تی) نزدیک‬ ‫می کننــد‪ .‬شــاید در دقایقی‬ ‫تعادل فیلم خدشــه دار شــود‬ ‫(مث ً‬ ‫ال برخی از رفتارهای شــخصیت ها را‪ ،‬با‬ ‫توجه به شناخت کلی مان از ان ها‪ ،‬مقداری‬ ‫افراطی بیابیم) اما این تعادل هیچ گاه به تمامی‬ ‫از بین نمی رود و همین‪« ،‬تی تی» را به فیلم‬ ‫قابل احترامی بدل می سازد‪.‬‬ ‫«پیتوک» (سید مجید صالحی)‬ ‫نوار به سبک ایرانی‬ ‫امیدواری ها‪ :‬رفتن به سراغ الگوهای‬ ‫ژانری در سینمایی که اساساً‬ ‫بر اســاس ژانر شکل نگرفته‬ ‫و پیش نرفته‪ ،‬کار پرخطری‬ ‫به نظر می رسد‪ .‬برای تولید‬ ‫یک اثر ژانــری خوب‪ ،‬فقط‬ ‫تماشــای فیلم های پرتعداد متعلق‬ ‫به ان گونه کفایت نمی کند بلکه در‬ ‫راه تولید اثر هم باید امکانات مناسب‬ ‫وجود داشته باشــد‪ .‬به عنوان مثال‬ ‫ژانر ترســناک عموماً به عنــوان یک ژانر‬ ‫ارزان قیمت شــناخته می شــود اما یکی از‬ ‫دالیل این ارزان قیمت بودن‪ ،‬وجود امکانات‬ ‫اولیه ای اســت که خیلی از ان ها‪ ،‬الاقل در‬ ‫مقیاس حرفه ای‪ ،‬ممکن است در سینمای‬ ‫ایران به سختی پیدا شود‪ .‬چنین مسائلی‪ ،‬حتی‬ ‫می توانند ســاخت فیلم های ساده مبتنی‬ ‫بر الگوهای ژانــری را هم بــه پروژه هایی‬ ‫طاقت فرسا تبدیل کنند‪.‬‬ ‫بحث دیگر‪ ،‬به تجربه افراد بازمی گردد‪.‬‬ ‫زمانی با یکی از فیلمنامه نویسان کشورمان‬ ‫صحبت می کردم‪ .‬او‪ ،‬در پاســخ به سوالی در‬ ‫مورد دالیل فقر فیلم های ژانری در سینمای‬ ‫ایران به عوامل متعددی اشاره کرد که یکی‬ ‫از ان ها (نقل به مضمون) چنین بود‪« :‬فرض‬ ‫کنید من نویسنده بســیار توانایی باشم که‬ ‫بتوانم یک فیلمنامــه درجه یک در قالب یک‬ ‫ژانر مشخص (مث ً‬ ‫ال ترســناک) بسازم‪ .‬کدام‬ ‫کارگردان ایرانی تجربه مناسبی برای ساخت‬ ‫چنین فیلمی دارد؟» واقعیت این اســت که‬ ‫داشــتن یک ســنت ژانری و تجربه ای برای‬ ‫ساخت فیلم هایی در قالب های مشخص‪ ،‬یکی‬ ‫دیگر از مواردی است که ساخت فیلم بر اساس‬ ‫الگوهای ژانری را سخت می کند‪.‬‬ ‫در چنین شــرایطی‪ ،‬فیلمنامه نویسان‬ ‫«پیتوک» با تالش برای خلق یک نوار ایرانی‬ ‫ریسک کرده اند‪« .‬پیتوک» قرار است فیلمی‬ ‫در مورد جهانی پر از بی رحمی و خشــونت‬ ‫اســت باشــد که در ان ادمی که می خواهد‬ ‫دوباره به دل جامعه برگــردد باید با تمام این‬ ‫بی معرفتی ها مواجه شده و کوچک ترین ذرات‬ ‫لطف و مرام را روی هوا بزند‪ .‬با در نظر گرفتن‬ ‫فضای تکراری بســیاری از فیلم های ایرانی‪،‬‬ ‫این که «پیتوک» حال وهوایی شــبیه دیگر‬ ‫فیلم های این سال ها ندارد را می توان از نکات‬ ‫مثبت ان در نظر گرفت‪ .‬فیلمنامه نویســان‬ ‫«پیتــوک» (امیررضــا نوری پرتــو و صادق‬ ‫خوشحال) بســیاری از عناصر اثار نوار را وام‬ ‫گرفته اند و حتی در شیوه دیالوگ نویسی هم‬ ‫سعی کرده اند سبک دیالوگ های پینگ پونگی‬ ‫سینمای کالسیک امریکا را زنده کنند‪.‬‬ ‫نتیجه‪ :‬مشخص اســت که «پیتوک» با‬ ‫بودجه ای محدود و غیرقابل مقایســه با اکثر‬ ‫مشخص است‬ ‫که «پیتوک» با‬ ‫بودجه ای محدود و‬ ‫غیرقابل مقایسه با‬ ‫اکثر اثار سینمای‬ ‫ایران ساخته شده‬ ‫است‪ .‬بدیهی است‬ ‫که محدودیت‬ ‫بودجه‪ ،‬فرصت‬ ‫اجرای بسیاری‬ ‫از تمهیدات را از‬ ‫فیلمساز می گیرد‪ .‬اما‬ ‫به نظر می رسد تمام‬ ‫مشکالت «پیتوک»‬ ‫را نمی توان با تکیه‬ ‫بر محدودیت بودجه‬ ‫توجیه کرد‬ ‫اثار ســینمای ایران ســاخته شــده است‪.‬‬ ‫بدیهی اســت که محدودیت بودجه‪ ،‬فرصت‬ ‫اجرای بســیاری از تمهیدات را از فیلمساز‬ ‫می گیرد‪ .‬اما به نظر می رسد تمام‬ ‫مشکالت «پیتوک» را نمی توان‬ ‫با تکیه بر محدودیت بودجه‬ ‫توجیــه کــرد‪ .‬فیلم در‬ ‫پــرورش بســیاری از‬ ‫روابــط ناموفــق عمل‬ ‫می کند‪ .‬ابهامــی که در‬ ‫مورد شخصیت اصلی ایجاد‬ ‫می شــود‪ ،‬ناخواســته به نظر‬ ‫رسیده و بنابراین ازاردهنده‬ ‫می شــود‪ .‬او قرار اســت یک‬ ‫ضدقهرمان زخمی نمایانده شــود‬ ‫اما برخی از رفتارهــای او (ازجمله‬ ‫برخوردش با دختری که صادقانه‬ ‫بــه او عالقــه دارد) غیرمنصفانه‬ ‫به نظــر می رســد و او را حتــی گاه‬ ‫شــخصیتی غیرموجــه جلــوه‬ ‫می دهد‪ .‬شخصیت های دیگر هم‬ ‫گاه همین قــدر غیرموجــه به نظر‬ ‫می رسند‪ .‬حتی پسربچه حاضر در ماجرا هم‬ ‫در برخی از موارد رفتارهای عجیبی نشــان‬ ‫می دهد‪ .‬از ســوی دیگر‪ ،‬به نظر می رسد که‬ ‫(شاید به دلیل همان بحث محدودیت بودجه)‬ ‫تدوینگر «پیتــوک» (کاوه ایمانی) نماهای‬ ‫مناسبی در اختیار نداشــته‪ .‬وجود برخی از‬ ‫نماها در فیلم تــوی ذوق می زنند‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال در ســکانس زدوخورد نهایی‪ ،‬برخی از‬ ‫نماها ان قدر تصنعی هستند که ادم متعجب‬ ‫می شــود‪ .‬می توان به انتخاب اشتباه برخی‬ ‫از بازیگران کلیدی هم اشــاره کرد که انگار‬ ‫دیالوگ های نمایشی فیلمنامه به درستی در‬ ‫دهان ان ها نمی چرخد‪.‬‬ ‫از این گذشته‪« ،‬پیتوک» در نسخه فعلی‬ ‫بیش از ان که یک نوار ایرانی به نظر برســد‪،‬‬ ‫فیلم کهنه ای اســت که انگار سی سال قبل‬ ‫ساخته شده و امروز به نمایش درامده است‪.‬‬ ‫بحث به مضمون کار مربوط نیســت (اتفاقاً‬ ‫بحث تالش یک قهرمان برای پشــت پا زدن‬ ‫به مسیر گذشــته و تغییر طبقه اقتصادی‪،‬‬ ‫بحثی اســت که می توان همین امروز هم در‬ ‫موردش صحبت کرد) بلکه به شکل گسترش‬ ‫داستان و اجرای کار برمی گردد که «پیتوک»‬ ‫را بیشتر به دسته ای از فیلم های نوستالژیک‬ ‫اما تاریخ مصرف گذشته اوایل دهه ‪ 70‬شبیه‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫«روز ششم» (حجت قاسم زاده اصل)‬ ‫فرار از قواعد روزمره‬ ‫امیدواری ها‪ :‬به طور کلــی‪ ،‬این نکته که‬ ‫یک فیلم چقدر وامــدار قواعد دنیای روزمره‬ ‫است به خودی خود نه نکته مثبت محسوب‬ ‫می شــود و نه نقطه ضعف‪ .‬نکته کلیدی این‬ ‫اســت که فیلم در همان دنیایی که تعریف‬ ‫کرده‪ ،‬تا چه حــد یکپارچه و تاثیرگذار عمل‬ ‫‪23‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 23 ‫زیر ذره بین‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪24‬‬ ‫می کند‪ .‬این ادعا با نگاهی به تاریخ ســینما‬ ‫تایید می شود‪ .‬هم فیلم های اکسپرسیونیستی‬ ‫سینمای المان‪ ،‬که به شکلی عامدانه از قواعد‬ ‫دنیای پیرامون ما فاصلــه گرفتند‪ ،‬در طول‬ ‫تاریخ با تحســین فراوانی روبه رو شدند و هم‬ ‫فیلم های نئورئالیستی ســینمای ایتالیا که‬ ‫کام ً‬ ‫ال در تالش برای واقع گرایی بی واســطه‬ ‫بودند‪ .‬اما وقتی یک جریان در سینمای ایران‬ ‫نه فقط تکــرار که تکراری می شــود‪ ،‬تالش‬ ‫برای فرا رفتن از مرزهای ان جنس ســینما‬ ‫می تواند ارزش افزوده ای برای فیلم محسوب‬ ‫شود ‪ -‬البته با یاداوری این نکته که فیلم در‬ ‫درجه اول باید دنیای خود را درست بنا کند‪.‬‬ ‫این همــان نقطه ای اســت کــه «روز‬ ‫ششــم» در ان قابلیت تبدیل بــه یک فیلم‬ ‫کنجکاوی برانگیز را پیــدا می کند‪ .‬برخالف‬ ‫ان چه در ابتــدای این بخش ذکر شــد‪ ،‬در‬ ‫سال های اخیر به نظر می رسد که تاکید مداوم‬ ‫و لحظه به لحظه به جزییات واقعیت پیرامون‪،‬‬ ‫برای عده ای از سینماگران ما‪ ،‬به خودیِ خود‬ ‫و بدون توجه به کیفیت نهایی اثارشــان‪ ،‬به‬ ‫عاملی برای خودنمایــی و تعریف و تمجید‬ ‫تبدیل شده است‪ :‬انگار هر چه بیشتر بتوان‬ ‫فیلــم را از نظر ظاهــر و رفتارهــا به همان‬ ‫چیزی شبیه دانســت که هر روز در خیابان‬ ‫می بینیم‪ ،‬باید بیشــتر از فیلم تعریف کنیم‪.‬‬ ‫ان چه در این میان دارد فراموش می شــود‬ ‫قدرت تخیل‪ ،‬داســتان گویی و اســتفاده از‬ ‫امکانات نمایشی جهت ساخت دنیایی است‬ ‫که بتواند روی پای خود بایستد‪« .‬روز ششم»‬ ‫فیلمی اســت که روی همین مســائل تکیه‬ ‫می کند‪ .‬در بســیاری از دقایق فیلم شاهدیم‬ ‫که قاســم زاده بر این نکته تاکید می کند که‬ ‫قرار نیست مو به مو از واقعیت روزمره تبعیت‬ ‫کند‪ .‬این نکتــه را از طریق دنبال کردن ابعاد‬ ‫مختلف فیلم می توان دریافت‪ :‬از جنس‬ ‫دیالوگ گفتن شــخصیت ها تا‬ ‫میزانسن ها و جنس تدوین اثر‪.‬‬ ‫نتیجه‪« :‬روز ششم» فیلم‬ ‫ابرومندانه ای اســت که به اندازه‬ ‫شایســتگی اش دیده نشــد‪.‬‬ ‫نکته ای کــه در درجــه اول‬ ‫جلب نظر می کند‪ ،‬جســارتی‬ ‫اســت که در کار قاســم زاده اصل‬ ‫به چشــم می خــورد‪.‬‬ ‫برخالف اکثر فیلم های‬ ‫این سا ل های سینمای‬ ‫ایران‪ ،‬قاســم زاده اصل‬ ‫تالش می کند تا‬ ‫زمان مرده را در‬ ‫فیلم به حداقل‬ ‫میــزان ممکن‬ ‫کاهــش دهد‪.‬‬ ‫بنابرایــن در طــول فیلم‬ ‫تقریبــاً خبــری از تکرار‬ ‫چندباره ایده ها و موقعیت ها نیست‪ .‬این‬ ‫نکته حتی در شکل تدوین فیلم (کار پرهام‬ ‫وفایی) و استفاده مکرر از تکنیک فست موشن‬ ‫هم قابل مشاهده اســت‪ .‬با داستانی روبه رو‬ ‫هستیم که بدون مکث پیش می رود و برای‬ ‫درک درســت جزییات باید با دقت تمام به‬ ‫تماشایش نشست‪ .‬قاسم زاده اصل در مجموع‬ ‫در ساخت جهان ویژه اش موفق عمل می کند‪:‬‬ ‫جهانی که یاداور اثار نوار به نظر می رسد اما‬ ‫ارجاع پایانی فیلم به اثار کمیک نشان دهنده‬ ‫یکی دیگر از منابع الهام فیلمساز هم هست‪.‬‬ ‫از این جنبه‪« ،‬روز ششم» را می توان ترکیب‬ ‫غیرمنتظره ای دانست از جهان فیلم های نوار‬ ‫و جهان اغراق شده اثاری چون «شهر گناه‪/‬‬ ‫سین سیتی»‪ .‬البته این ترکیب بعضی جاها‬ ‫چندان نتیجه بخش نیست و به نظر می رسد‬ ‫که شــاید با اجرایی کالســیک تر می شد به‬ ‫نتیجه بهتری رســید‪ .‬با این وجــود در کل‬ ‫می توان تالش فیلمساز را پذیرفتنی ارزیابی‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫فیلم البته از جنبه هایی ضربه خورده و‬ ‫نتوانسته به فیلم خوبی تبدیل شود‪ :‬با وجود‬ ‫حضور پذیرفتنــی بازیگرانی چون مصطفی‬ ‫زمانی‪ ،‬امیر جعفری و مهدی حســینی نیا‪،‬‬ ‫کیفیت بازی ها یکدست نیست و این مشکل‬ ‫خیلی وقت هــا توی ذوق تماشــاگر می زند‬ ‫(این امر شاید ناشــی از بودجه اندک فیلم و‬ ‫استفاده از بازیگرانی باشد که چه بسا انتخاب‬ ‫اول فیلمساز نبودند)‪ ،‬برخی از روابط سست‬ ‫هستند و عمق پیدا نکرده اند و انگار قرار است‬ ‫ان ها را بدیهی بدانیم‪ ،‬و بعضی از کنش ها در‬ ‫«روز ششم»‬ ‫فیلم ابرومندانه ای‬ ‫است که به اندازه‬ ‫شایستگی اش‬ ‫دیده نشد‪ .‬نکته ای‬ ‫که در درجه اول‬ ‫جلب نظر می کند‪،‬‬ ‫جسارتی است که‬ ‫در کار قاسم زاده‬ ‫اصل به چشم‬ ‫می خورد‪ .‬برخالف‬ ‫اکثر فیلم های این‬ ‫سال های سینمای‬ ‫ایران‪ ،‬قاسم زاده‬ ‫اصل تالش می کند‬ ‫تا زمان مرده را در‬ ‫فیلم به حداقل میزان‬ ‫ممکن کاهش دهد‪.‬‬ ‫بنابراین در طول فیلم‬ ‫تقریباً خبری از تکرار‬ ‫چندباره ایده ها و‬ ‫موقعیت ها نیست‬ ‫دنیای خود فیلم هم چندان پذیرفتنی به نظر‬ ‫نمی رسند‪ .‬با این وجود‪ ،‬تجربه سال ها فعالیت‬ ‫در تلویزیون به کمک قاسم زاده اصل امده و به‬ ‫فیلمی تبدیل شده که نوید حضور کارگردانی‬ ‫را در سینمای ایران می دهد که نمی خواهد‬ ‫به مناسبات تکراری تن دهد‪ .‬همین می تواند‬ ‫نکته ای امیدوارکننده بــوده و ما را کنجکاو‬ ‫تماشای اثار بعدی قاسم زاده اصل نگاه دارد‪.‬‬ ‫«ابلق» (نرگس ابیار)‬ ‫سوار بر موج حوادث روز‬ ‫امیدواری ها‪ :‬می گویند سینما را به طور‬ ‫کلی می توان از سه جنبه ارزیابی کرد‪ :‬هنری‪،‬‬ ‫صنعتی و ژورنالیســتی‪ .‬این ابعــاد البته در‬ ‫بســیاری از موارد با یکدیگر هم پوشانی پیدا‬ ‫می کنند اما نکته کلیدی این اســت که هر‬ ‫کدام از این ابعاد اهمیت خاص خود را دارد‪.‬‬ ‫بعضی از فیلم ها ممکن است صرفاً به عنوان‬ ‫یک اثر هنری و با کمتریــن میزان توجه به‬ ‫جنبه ژورنالیستی ساخته شوند درحالی که‬ ‫تعداد دیگری از اثار تالش می کنند تا به یک‬ ‫جریان روز پرداخته و تماشــاگر را در مورد‬ ‫ان به تامل وادار کننــد‪ .‬البته صرف توجه به‬ ‫جنبه ژورنالیســتی باعث می شود که تاریخ‬ ‫مصرف فیلم چندان طوالنی نباشد اما حتی‬ ‫این فیلم ها هم ممکن اســت کار خود را در‬ ‫کوتاه مدت با موفقیت به سرانجام برسانند‪.‬‬ ‫یکی از حقایق تلخ در مورد سینمای دهه‬ ‫‪ 90‬ایران این اســت که خیلی از فیلمسازان‬ ‫بیش از توجه به مسیر حرکت جامعه‪ ،‬سعی‬ ‫در تقلید از یکدیگر داشته اند‪ .‬البته این کام ً‬ ‫ال‬ ‫طبیعی اســت که بعد از موفقیت ویژه یک‬ ‫فیلم‪ ،‬اثار دیگری در تالش بــرای تکرار ان‬ ‫موفقیت ها ساخته شــوند اما این‬ ‫د سته از اثار اگر صرفاً به بازتولید‬ ‫همان الگوها به شــکلی‬ ‫غیرخالقانه اکتفا کنند‪ ،‬یا‬ ‫به موفقیت نمی رسند یا‪،‬‬ ‫حتی در صورت موفقیت‬ ‫کوتاه مدت‪ ،‬خیلی زود فراموش‬ ‫می شــوند‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬فیلم‬ ‫«جدایی نادر از ســیمین» موجی‬ ‫از فیلم هایی را بــه راه انداخت که‬ ‫فقــط در ظاهر به فیلــم فرهادی‬ ‫شباهت داشتند‪ .‬در شرایطی که جامعه‬ ‫ایران روزبه روز در حــال تحول بود‪ ،‬این‬ ‫فیلم هــای تقلیدی ســعی می کردند‬ ‫نعل به نعل از فیلمی تقلید کنند که در‬ ‫واقع با تحلیل جامعه انتهای دهه ‪ 80‬ساخته‬ ‫شده بود‪.‬‬ ‫در چنین شرایطی‪« ،‬ابلق» از لحاظ‬ ‫ژورنالیستی فیلم بســیار مهمی است‪.‬‬ ‫ابیار در فیلم تازه اش دســت روی موضوعی‬ ‫گذاشته که در چند سال اخیر نه فقط در ایران‬ ‫بلکه در تمام جهان یک موضوع بسیار جدی‬ ‫و مورد بحث بوده اســت‪ .‬با توجــه به تجربه‬ ‫نه چندان زیاد ســینمای ایران در پرداختن‬ صفحه 24 ‫به مسائل مشابه‪ ،‬همین انتخاب اولیه قابلیت‬ ‫تبدیل شدن به یک اثر جریان ســاز را برای‬ ‫«ابلق» ایجاد می کند‪.‬‬ ‫نتیجــه‪ :‬خوشــبختانه «ابلــق» از ان‬ ‫فیلم هایی نیســت کــه فقــط بخواهد به‬ ‫واقعیت های بیرونی ارجاع داده و از طر یق‬ ‫ان هویت و اعتبار کســب کند‪.‬‬ ‫به بیان دیگر‪ ،‬فیلم قرار نیســت‬ ‫نمادهای اجتماعی را به مخاطب‬ ‫تحمیل کند‪ .‬اما استعاره های فیلم به‬ ‫همان اندازه ازاردهنده اند‪ .‬به طور‬ ‫خاص‪ ،‬اســتعار ه هایی همچون‬ ‫موش و مــار ان قدر بــا تاکید و‬ ‫مستقیم مورد اشاره قرار می گیرند که‬ ‫هر مخاطبی با هر سطحی از‬ ‫ضریب هوشی متوجه شود‬ ‫که این عناصــر بی دلیل‬ ‫در فیلم قرار نگرفته اند و‬ ‫قرار اســت معانی‬ ‫عمیقــی را بــه‬ ‫تماشــاگر منتقل‬ ‫کننــد‪ .‬بدیهــی‬ ‫است که استفاده ا ز‬ ‫ایــن اســتعاره ها به تنهایی‬ ‫قرار نیست نقطه ضعف فیلم‬ ‫قلمداد شود اما میزان تاکیدی که در «ابلق»‬ ‫بر ان ها می شود‪ ،‬همان نکته ای است که یک‬ ‫فیلم متوسط و یک فیلم پیچیده و چندالیه را‬ ‫از هم متمایز می کند‪.‬‬ ‫از سوی دیگر‪ ،‬به نظر می رسد که «ابلق» از‬ ‫اعتمادبه نفس بیش ازاندازه ابیار ضربه خورده‬ ‫است‪ .‬در نیم ساعت اول عم ً‬ ‫ال نه شخصیت ها‬ ‫چندان عمق پیدا می کنند و نه داســتان راه‬ ‫می افتد‪ .‬در عوض با تالش هــای ابیار برای‬ ‫فضاسازی روبه روییم‪ .‬اما عجیب است که ابیار‪،‬‬ ‫که توانایی های اجرایی اش را پیش از این ثابت‬ ‫کرده‪ ،‬در «ابلق» حتی در این امر هم چندان‬ ‫موفق نشان نمی دهد‪ .‬در این نیم ساعت حتی‬ ‫روابط فضایی میان خانه ها را هم به ســختی‬ ‫می توان تشخیص داد‪ .‬همچنین کم توجهی‬ ‫به شخصیت پردازی مناسب باعث می شود تا‬ ‫فیلم در توجیه رفتارهای شخصیت ها ناموفق‬ ‫بماند‪ .‬به عنوان مثال به شخصیت علی (هوتن‬ ‫شکیبا) توجه کنید‪ .‬مشــخص نیست او‪ ،‬با‬ ‫توجه به روحیاتی کــه دارد و در طول فیلم‬ ‫چند بار مورد اشاره قرار می گیرد‪ ،‬چطور عین‬ ‫خیالش نیست که در طول روز همسرش در‬ ‫خانه تنهاســت و ظاهرا ً در خانه هم به روی‬ ‫همه باز اســت‪ .‬جالل (بهرام رادان) هر وقت‬ ‫دلش می خواهد وارد خانه می شــود‪ .‬ایا در‬ ‫ان منطقه از شهر و با روحیاتی که خود فیلم‬ ‫(فارغ از درک بیرونی خود مــا) به ما منتقل‬ ‫می کند‪ ،‬این بی توجهی قابل درک اســت؟‬ ‫حتی اگر پاســخ مثبت باشد‪ ،‬در مورد کنش‬ ‫نهایی علی به سختی می توان پاسخ این سوال‬ ‫را مثبت دانست‪ .‬علی به جای ان که با مشکل‬ ‫مواجه شــود‪ ،‬ناگهان موضعــی خالف تمام‬ ‫شــناخت قبلی مان می گیرد و ایــن‪ ،‬یکی از‬ ‫مواردی است که ضعف شخصیت پردازی را در‬ ‫این اثر برجسته می کند‪.‬‬ ‫«شب طالیی» (یوسف حاتمی کیا)‬ ‫جایی در میانه ها‬ ‫امیدواری ها‪ :‬سخت است که فرزند یکی‬ ‫از مطرح ترین و قدرتمندترین فیلمســازان‬ ‫کشور باشی‪ ،‬بخواهی وارد عرصه فیلمسازی‬ ‫شــوی و بتوانی خود را از تاثیرات پدر حفظ‬ ‫کرده و راه مســتقل خود را پیدا کنی‪ .‬زمانی‬ ‫که خبر تالش یوسف حاتمی کیا برای ساخت‬ ‫اولین اثرش در مقام فیلمســاز منتشر شد‪،‬‬ ‫احتماالً خیلــی از ما فکــر می کردیم که او‪،‬‬ ‫الاقل در فیلم اولش‪ ،‬ناخواســته نســخه ای‬ ‫از ســینمای ابراهیم حاتمی کیا را‪ ،‬گیریم با‬ ‫اندکی تغییر‪ ،‬ارائه خواهد داد و طول می کشد‬ ‫تا بتوانیم دغدغه های شخصی اش را به شکلی‬ ‫شفاف شناســایی کنیم‪ .‬اما «شب طالیی»‬ ‫چنین فیلمی نیســت‪ .‬فارغ از کیفیت فیلم‪،‬‬ ‫یوسف حاتمی کیا مسیری متفاوت با پدرش‬ ‫را طی کرده و ابراهیم حاتمی کیا هم‪ ،‬در مقام‬ ‫تهیه کننده فیلم‪ ،‬دست پسرش را باز گذاشته‬ ‫است‪ .‬بنابراین می توان هر دو را در این مسیر به‬ ‫یک اندازه مورد ستایش قرار داد‪.‬‬ ‫«شــب طالیی» همچنین فیلمی است‬ ‫که می تواند فرصت را برای انواع برداشــت ها‬ ‫فراهم کنــد‪ .‬چنین فیلم هایــی در بهترین‬ ‫حالت هم می توانند اثری استعاری در مورد‬ ‫فیلم از‬ ‫خرده داستان هایی‬ ‫تشکیل شده که‬ ‫همگی به علت یک‬ ‫حادثه (گم شدن‬ ‫دو شمش طالی‬ ‫یک کیلویی) شکل‬ ‫می گیرند و در این‬ ‫راه رازهایی هم‬ ‫برمال می شود‪ .‬در‬ ‫چنین روایتی‪ ،‬این‬ ‫نکته بسیار مهم‬ ‫است که وجود این‬ ‫خرده داستان ها‬ ‫ضروری به نظر‬ ‫برسد‪ .‬اگر بتوان این‬ ‫داستان ها را حذف‬ ‫کرد یا مواردی را به‬ ‫ان ها افزود یا ان ها‬ ‫را با هم جابه جا کرد‪،‬‬ ‫یعنی با ساختاری‬ ‫معیوب روبه رو‬ ‫هستیم‪ .‬این مشکلی‬ ‫است که در «شب‬ ‫طالیی» هم به چشم‬ ‫می خورد‬ ‫جامعه اطراف قلمداد شــوند و هم داستانی‬ ‫داشــته باشــند که بتوان ان را بدون نیاز به‬ ‫اســتعاره پردازی دنبال کرد و از ان لذت‬ ‫برد‪ .‬رســیدن به این تعادل البته‬ ‫نیاز به مهارت فراوانی‬ ‫دارد اما اگــر فیلمی‬ ‫بتواند ایــن مرحله را‬ ‫رد کنــد‪ ،‬می تواند با‬ ‫طیف گســترده ای از‬ ‫مخاطبان ارتبــاط برقرار و‬ ‫سالیق متفاوتی را راضی کند‪.‬‬ ‫«شب طالیی» از همان مرحله‬ ‫ایده اولیه اش‪ ،‬چنین داستانی‬ ‫به نظر می رسد‪.‬‬ ‫نتیجه‪ :‬برخالف ا ن چه که شاید‬ ‫عده ای فکر کنند‪ ،‬ســاخت فیلم در‬ ‫فضایی محــدود و با حضــور چند‬ ‫شخصیت ثابت‪ ،‬کار بسیار پیچیده ای‬ ‫است‪ .‬تسلط حاتمی کیا در کنترل صحنه‬ ‫و استفاده از عناصر ان در راه پیشبرد‬ ‫داستان و نشــان دادن روابط میان‬ ‫شخصیت ها‪ ،‬فراتر از کار یک فیلم اولی‬ ‫است‪ .‬اگر فیلمی در فضای محدود می گذرد‬ ‫و در طول تماشــای ان خســته نمی شویم‪،‬‬ ‫توانایی های کارگردان می تواند یکی از دالیل‬ ‫اصلی اش باشــد‪ .‬همین ادعــا را می توان در‬ ‫مورد کیفیت بازی هــا مطرح کرد‪ .‬یکتا ناصر‬ ‫احتماالً پیش از این هیچ گاه (حتی در فیلم‬ ‫«یکی می خواد باهات حرف بزنه» که به خاطر‬ ‫سیمرغ بلورین هم دریافت کرد) تا این حد بر‬ ‫نقش مســلط نبوده و مریم سعادت در نقش‬ ‫محوری فیلم غافلگیرکننده است‪.‬‬ ‫با وجود تمام این نکات مثبت‪« ،‬شــب‬ ‫طالیی» فیلم خوبی نیست‪ .‬ضعف این فیلم‬ ‫را در درجه اول باید در فیلمنامه جست وجو‬ ‫کرد‪ .‬فیلم از خرده داستان هایی تشکیل شده‬ ‫که همگی به علت یک حادثه (گم شــدن دو‬ ‫شمش طالی یک کیلویی) شکل می گیرند‬ ‫و در این راه رازهایی هم برمال می شــود‪ .‬در‬ ‫چنین روایتی‪ ،‬این نکته بســیار مهم اســت‬ ‫که وجود این خرده داستان ها ضروری به نظر‬ ‫برسد‪ .‬اگر بتوان این داستان ها را حذف کرد‬ ‫یا مواردی را به ان ها افزود یــا ان ها را با هم‬ ‫جابه جا کــرد‪ ،‬یعنی با ســاختاری معیوب‬ ‫روبه رو هستیم‪ .‬این مشکلی است که در «شب‬ ‫طالیی» هم به چشــم می خورد‪ .‬همچنین‬ ‫برخی از این خرده داســتان ها نه تنها از نظر‬ ‫دراماتیک ضروری نیســتند بلکــه از لحاظ‬ ‫لحن هم فیلم را دچــار دوپارگی می کنند‪.‬‬ ‫پایان بندی فیلم هم یکی دیگر از نقاط ضعف‬ ‫ان محسوب می شود‪ .‬گره گشــایی فیلم بر‬ ‫پایه حادثه ای اتفاق می افتد که‪ ،‬از نظر قواعد‬ ‫دراماتیک‪ ،‬می توانســت خیلی زودتر اتفاق‬ ‫بیفتد و رابطه علی محکمی با اتفاقات قبلی‬ ‫ندارد‪ .‬بنابراین با فیلمنامــه معیوبی روبه رو‬ ‫هســتیم که عم ً‬ ‫ال تاثیر برخــی از جزییات‬ ‫اجرایی را هم کم رنگ می کند‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 25 ‫سینمای جهان‬ ‫سفر به جهانی خیال انگیز‬ ‫خانه (‪)The House‬‬ ‫ده انیمیشن‬ ‫کنجکاوی برانگیز ‪2022‬‬ ‫اینانیمیشن رانبایدبافیلمالیواکشنویلفرل‬ ‫درسال‪ 2017‬باهمینناماشتباهگرفت‪«.‬خانه»اخیرا ً‬ ‫به مجموعه انیمیشن های استاپ موشن نتفلیکس‬ ‫اضافه شده است‪ .‬این انیمیشن بزرگ ساالنه‪ ،‬یک اثر‬ ‫کمدی ‪ -‬ترسناک است که هم برای مخاطبان مسن‬ ‫و هم برای مخاطبان جوان تــر جذاب و یاداور این‬ ‫نکته است که ساخت انیمیشن های استاپ موشن‬ ‫هیچ گاه کهنه نمی شود‪« .‬خانه» سه داستان متفاوت را پیرامون یک خانه روایت‬ ‫می کند که دوره های زمانی و شخصیت های متفاوتی را در بر می گیرد‪ .‬قطع ًا با یک‬ ‫داستان منحصربه فرد روبه روییم‪ ،‬اما باید به مخاطب سنجی اثر هم توجه کرد‪.‬‬ ‫«خانه» به طور خاص مناسب ان دسته از طرفداران انیمیشن است که چیزی غیر‬ ‫ازافسانه هایمعمولمتمرکزبرکودکانمی خواهند‪.‬خودتانرابرایتماشاییک‬ ‫کمدی سیاه با اجرایی ماهرانه اماده کنید!‬ ‫مروا موسوی‬ ‫ممکن است هنوز چند ماه از سال ‪ 2022‬باقی مانده باشد‪ ،‬اما عالقه مندان به سینما قب ً‬ ‫ال‬ ‫با چند فیلم انیمیشنی با کیفیت باال که هر کدام امتیاز باالیی در وبسایت‪ IMDb‬دارند‪ ،‬مواجه‬ ‫شده اند‪ .‬با شروع اکران فیلم های تابستانی‪ ،‬سالن های سینما و سرویس های پخش به طور‬ ‫یکسان شــاهد افزایش قابل توجهی در نمایش انیمیشن ها هستند‪ .‬ده ها فیلم انیمیشن‬ ‫خانوادگی (و گاه نه چندان خانوادگی) در حال حاضر بر پرده های بزرگ و صفحه های کوچک‬ ‫به نمایش درامده اند‪ .‬در حال حاضر فیلم های متعددی در سینماها و سرویس های پخش‬ ‫در دسترس هستند که نباید ان ها را از دست داد‪ ،‬و بسیاری از ان ها امتیاز باالیی دریافت‬ ‫کرده اند‪.‬وبسایت‪ IMDB‬به عنوانوبسایتاصلیاطالعات رسانیدرحوزهسینما‪،‬رتبه بندی ها‬ ‫وبررسی هایبه روزرادرموردهمهفیلم هایاکران شدهوهمچنینفیلم هایایندهبرایعموم‬ ‫منتشر می کند‪ .‬برخی از فیلم های انیمیشن سال‪ 2022‬در مقیاس امتیازبندی این سایت (از‪1‬‬ ‫تا‪ )10‬دارای رتبه باالیی هستند‪ .‬در ادامه مطلب به معرفی ده انیمیشن سال‪ 2022‬می پردازیم‬ ‫که فع ً‬ ‫ال بیشترین امتیاز را از کاربران این وبسایت دریافت کرده اند‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪26‬‬ ‫این هم نمونه دیگری از اقتباس سینمایی از یک مجموعه موفق تلویزیونی است‪ .‬این بار‬ ‫با اقتباس از مجموعه مشهور و موفق انیمیشنی با عنوان «برگری باب» (‪)Bob’s Burgers‬‬ ‫مواجهیم‪ .‬پیش از مواجهه با «فیلم برگری باب» باید حواسمان به این نکته باشد که قرار است‬ ‫با فیلمی روبه رو باشیم که برای کودکان چندان مناسب نیست و یک انیمیشن بزرگساالنه‬ ‫محسوب می شود‪ .‬با این وجود با توجه شهرت و محبوبیت مجموعه «برگری باب» عجیب‬ ‫نبود که حاال به سراغ اقتباسی سینمایی از ان رفته اند‪ .‬شاید ایرادی که بتوان به این انیمیشن‬ ‫گرفت این اســت که با تمرکز بر مخاطبان مجموعه تلویزیونی ساخته شده و اگر کسی ان‬ ‫مجموعه را دنبال نکرده باشد (که داستان اعضای یک خانواده خیالی را روایت می کند که‬ ‫یک رستوران برگر فروشی را اداره می کنند)‪ ،‬شاید نتواند با «فیلم برگری باب» (که همچون‬ ‫یکی از اپیزودهای مجموعه است که زمانی به اندازه یک فیلم سینمایی پیدا کرده) هم ارتباط‬ ‫درستی برقرار کند‪ .‬اما اگر کم وبیش در جریان ماجراهای مجموعه اصلی باشید‪ ،‬به احتمال‬ ‫زیاد از تماشای فیلم هم لذت خواهید برد‪.‬‬ ‫‪www.wikipedia.org‬‬ ‫فیلم برگری باب‬ ‫(‪)The Bob’s Burgers Movie‬‬ ‫‪www.ranker.com‬‬ ‫اخرین نســخه اضافه شــده به فرانچایز محبوب «من نفرت انگیز»‪ ،‬به سرعت نزد‬ ‫طرفداران این مجموعه محبوبیت فراوانی پیدا کرد‪ .‬عــده ای تا جایی پیش رفته اند که‬ ‫«مینیون ها‪ :‬خیزش گرو» را به عنوان بهترین فیلم این مجموعه انتخاب کرده اند‪ .‬طرفداران‬ ‫هم با هر سن و سالی برای تماشای این انیمیشن به سالن های سینما هجوم اورده اند‪.‬‬ ‫«مینیون ها‪ :‬خیزش گرو» دنباله ای بر فیلــم «مینیون ها» و پیش درامدی برای بقیه‬ ‫فیلم های این مجموعه است و حضور شخصیت گرو را در زندگی مینیون ها به عنوان یک‬ ‫شرور جوان بدخواه (همان تصویری که در اولین قسمت «من نفرت انگیز» دیده بودیم) به‬ ‫طور رسمی تثبیت می کند‪ .‬با توجه به شهرت و محبوبیت قسمت های قبلی‪ ،‬شاید نیاز به‬ ‫توضیح بیشتری نباشد‪ .‬اگر از طرفداران هر کدام از اثار قبلی مجموعه «من نفرت انگیز»‬ ‫باشید‪ ،‬بعید است تمایل به این داشته باشید که تماشای این فیلم را از دست بدهید‪.‬‬ ‫منابع‪www.screenrant.com :‬‬ ‫مینیون ها‪ :‬خیزش گرو‬ ‫(‪)Minions: The Rise of Gru‬‬ ‫رفقای بد (‪)The Bad Guys‬‬ ‫اخرین محصول دریم ورکس‪« ،‬رفقای بد»‪ ،‬بر‬ ‫اساس مجموعه کتابی به همین نام ساخته شده‬ ‫و ماجرای یک گرگ (با صداپیشگی سام راکول)‬ ‫و گروهش را دنبال می کنــد که تالش می کنند با‬ ‫استفاده از شــیوه هایی شــرارت امیز از خطر‬ ‫زندانی شدن برای دزدی ها‪ ،‬فریبکاری ها و دیگر‬ ‫جنایات خود فرار کنند‪ .‬وقتی یکی از سرقت های‬ ‫ان ها خوب پیش نمی رود و همگی دستگیر می شوند‪ ،‬در شرایطی قرار می گیرند‬ ‫که برای اجتنــاب از مجازات زندان‪ ،‬بایــد چالش برانگیزترین کالهبرداری‬ ‫خود را انجام دهند‪ :‬تبدیل شدن به شهروندانی نمونه‪ .‬این انیمیشن سرقتی‪،‬‬ ‫نشان دهنده سبک کام ً‬ ‫ال جدیدی از انیمیشن های کمپانی دریم ورکس بود و با‬ ‫تحسین زیادی هم روبه رو شد‪« .‬رفقای بد» یک فیلم سرگرم کننده است که هم‬ ‫جنبه اخالقی اشکاری برای مخاطبان جوان دارد و هم می تواند یک لذت واقعی‬ ‫برایبینندگانمسن ترمحسوبشود‪.‬اینانیمیشنتاکنوندروبسایت‪IMDB‬‬ ‫امتیاز ‪ 6.9‬را دریافت کرده اما امتیاز ان در وبسایت راتن تومیتوز‪ ،‬نشان دهنده‬ ‫این است که‪ 88‬درصد نظرات در مورد ان مثبت بوده است‪.‬‬ ‫چیپ و دیل‪ :‬تکاوران نجات‬ ‫(‪)Chip›n Dale: Rescue Rangers‬‬ ‫در حالی که تمرکز دیزنی در امر بازاریابی عمدت ًا‬ ‫متمایل به طرفداران نســل جدید است‪« ،‬چیپ و‬ ‫دیل‪ :‬تکاوران نجات» نه تنها نوستالژی کسانی را‬ ‫زنده می کند که مشتاق کارتون دهه ‪ 1980‬با همین‬ ‫نام بودند‪ ،‬بلکه شخصیت ها و ارجاعاتی را به ده ها‬ ‫فرنچایز دیگر از محصوالت دیگر دیزنی در این اثر‬ ‫می بینیم‪ .‬این فیلم با حضور اندی سامبرگ در نقش‬ ‫دیلسهبعدیوجانموالنیدرنقششخصیتمتحرکسنتیاویعنیچیپمورد‬ ‫تحسین طرفداران قدیمی‪ ،‬طرفداران نسل جدید و افرادی قرار گرفت که عاشق‬ ‫شوخی هایی خودمحور با خود مقوله انیمیشن هستند‪« .‬چیپ و دیل‪ :‬تکاوران‬ ‫نجات» ترکیبی است از الیو اکشن و ترکیب چند سبک انیمیشن که در نهایت‬ ‫باعثجذابیتفراوانفیلمشده است‪.‬بافیلمی روبه روهستیم کهیادفیلمبسیار‬ ‫محبوب «چه کسی برای راجر ربیت پاپوش دوخت؟» را زنده می کند‪.‬‬ صفحه 26 ‫قرمز شدن (‪)Turning Red‬‬ ‫«قرمز شــدن» را می توان تحــول بزرگی در ان‬ ‫دسته از اثار کمپانی پیکسار دانست که به مقوله بلوغ‬ ‫و پیچیدگی های ان می پردازند‪ .‬داستان فیلم در سال‬ ‫‪ 2002‬اتفاق می افتد و زندگی دانش اموز کالس هشتمی‪،‬‬ ‫میلین لی را دنبال می کند که باید با یک نفرین خانوادگی‬ ‫کنار بیاید؛ نفرینی که طبق ان هر گونه احساســات‬ ‫قدرتمندی او را به یک پاندای قرمز غول پیکر تبدیل‬ ‫می کند‪ .‬یکی از نکات ویژه «قرمز شــدن»‪ ،‬شجاعت‬ ‫ســازندگان ان برای عبور از خطوطی است که اکثر‬ ‫فیلم هایی با ماهیت مشــابه هرگز نتوانسته بودند از‬ ‫ان ها رد شوند‪.‬‬ ‫این انیمیشــن به دلیل نمایش دقیق و همزمان‬ ‫نوستالژیک زندگی نوجوانان ‪ 13‬ساله در اوایل دهه ‪2000‬‬ ‫مورد تحسین قرار گرفته است‪ .‬تماشای فیلم به خصوص‬ ‫به مادران و دخترانی توصیه می شود که به دنبال رسیدن‬ ‫به نقطه تعادلی در چالش های خانوادگی شان می گردند‪.‬‬ ‫هیوالی دریا (‪)TheSeaBeast‬‬ ‫«هیوالی دریا» عنوان انیمیشن جدید و خانوادگی‬ ‫نتفلیکس است که داستان دختر جوانی را روایت می کند‬ ‫که در کشتی یک شکارچی هیوال با ماجراهایی روبه رو‬ ‫می شود‪ .‬این انیمیشن با طیف رنگی روشن و چشمگیر‬ ‫و با حضور هیوالهــای هیجان انگیز‪ ،‬یک ماجراجویی‬ ‫تمام عیار است که می تواند برای تمام اعضای خانواده‬ ‫جذاب و دیدنی باشد‪ .‬این انیمیشن به سرعت به یکی از‬ ‫اثار محبوب در سرویس استریم نتفلیکس تبدیل شد‪.‬‬ ‫جدا از خط داستانی فانتزی و سرگرم کننده‪ ،‬می توان به‬ ‫جلوه های بصری بی عیب و نقص کار اشاره کرد که لذت‬ ‫تماشای فیلم را افزایش داده اند‪ .‬منتقدان اعتقاد دارند‬ ‫که «هیوالی دریا» مخاطبان خود را به سفری می فرستد‬ ‫که قطع ًا ارزش دیدن دارد‪ .‬در ســایت راتن تومیتوز‪،‬‬ ‫‪ 94‬درصد از یادداشــت های منتشرشده در مورد این‬ ‫انیمیشن مثبت بوده اند و در متاکریتیک هم «هیوالی‬ ‫دریا» امتیاز خوب ‪ 75‬از ‪ 100‬را دریافت کرده است‪.‬‬ ‫کاراگاه کانن‪ :‬عروس هالووین‬ ‫(‪)Detective Conan: The Bride of Halloween‬‬ ‫این انیمیشن معمایی ژاپنی‪ ،‬اخرین مورد از مجموعه اثار مرتبط با‬ ‫کاراگاه کانن اســت که برای نمایش در سالن های سینما یا قاب کوچک‬ ‫تلویزیون ساخته شــده اند‪ .‬تمام این اثار بر اساس مجموعه مانگایی به‬ ‫همین نام ساخته شده اند‪.‬‬ ‫این فیلم اوریل گذشته در ژاپن اکران شد و با بازخوردهای کلی مثبتی‬ ‫مواجه شــد و در حال حاضر در ‪ IMDB‬امتیاز ‪ 7‬را دریافت کرده است‪.‬‬ ‫همان طور که در سال های گذشته و در مورد دیگر اثار این مجموعه رخ‬ ‫داده بود‪« ،‬کاراگاه کانن‪ :‬عروس هالووین» هم در اولین اخر هفته پس از‬ ‫اکران خود در جایگاه اول فروش در سینماهای ژاپن قرار گرفت تا مشخص‬ ‫شود محبوبیت این مجموعه کاراگاهی به این سادگی ها از بین رفتنی نیست‪ .‬موفقیت فیلم در هفته های بعدی‬ ‫هم ادامه داشت به طوری که بعد از ‪ 13‬هفته باالخره از جمع ده فیلم پرفروش هفتگی سینماهای ژاپن خارج شد‪.‬‬ ‫بیویس و بات هد به فضا می روند‬ ‫(‪)Beavis and Butt-Head Do the Universe‬‬ ‫این انیمیشن کمدی بزرگساالنه و انحصاری پارامونت پالس که ادامه‬ ‫مجموعه تلویزیونی «بیویس و بات هد» در سال ‪ 1993‬است‪ ،‬با نقدهای‬ ‫مثبت مواجه شده و خیلی ها ان را شروعی هیجان انگیز برای یک مجموعه‬ ‫نمایشی قلمداد کرده اند‪ .‬البته باید در نظر داشت که این دومین فیلمی‬ ‫است که بر اساس ان مجموعه موفق ساخته شده است‪ .‬پیش از این هم‬ ‫انیمیشن دیگری با عنوان «بیویس و بات هد به امریکا می روند» در سال‬ ‫‪ 1996‬ساخته و اکران شده بود‪ .‬اما با توجه به فاصله زمانی زیاد میان این‬ ‫دو فیلم‪ ،‬می توان «بیویس و بات هد به فضا می روند» را چالشی جدید برای‬ ‫همخوان کردن کاراکترهایی محبوب اما قدیمی با نسل کام ً‬ ‫ال جدیدی از‬ ‫مخاطبان دانست‪« .‬بیویس و بات هد به فضا می روند» یک ماجراجویی در حوزه سفر در زمان و مکان است که‬ ‫شخصیت های محبوب دهه ‪ 90‬را در برابر امکانات مدرن دهه ‪ 2020‬قرار داده و ان ها را به بوته ازمایش می گذارد‪.‬‬ ‫مجموعه اصلی از انتظارات بســیاری از مخاطبانش فراتر رفته و تاثیر شایسته ای بر ان ها گذاشته بود‪.‬‬ ‫بازگشت این شخصیت ها هم موفقیت امیز قلمداد می شود‪ .‬جدا از این فیلم‪ ،‬راه اندازی دوباره یک مجموعه‬ ‫تلویزیونی بر اساس شخصیت های بیویس و بات هد در دستور کار قرار دارد که باید منتظر ماند و نتیجه ان را دید‪.‬‬ ‫اپولو ‪ :10.5‬کودکی در عصر فضا‬ ‫(‪)Apollo 101⁄2: A Space Age Childhood‬‬ ‫«اپولو ‪ »10.5‬یکی دیگر از محصوالت نتفلیکس است که در اوریل ‪2022‬‬ ‫منتشر شده است‪ .‬این انیمیشن بازگویی داســتان اولین فرود انسان روی‬ ‫سطح ماه است که از منظر کودکی با خیال پردازی هایی درباره رفتن به اسمان‬ ‫روایت می شود‪ .‬به عبارت دیگر می توان گفت این انیمیشن ماجرای فرود روی‬ ‫ماه در تابســتان ‪ 1969‬را از دو منظر درهم تنیده روایت می کند‪ :‬از یک طرف‬ ‫لحظه پیروزمندانه این اتفاق را هم از سوی فضانورد و هم از جانب مامور کنترل‬ ‫نشان می دهد و از سوی دیگر ماجرا را از دید یک کودک هیجان زده به نمایش‬ ‫می گذارد‪« .‬اپولو‪ »10.5‬به خصوص از این نظر هیجان انگیز است که هم دارد یک‬ ‫رویداد تاریخی را در کنار تمرکز بر سبک زندگی در امریکای دهه‪ 1960‬روایت‬ ‫می کندوهمماجرایساخته وپرداختهخودشرابه شکلیخیره کنندهپیشمی برد‪.‬ایناولینانیمیشنبلندروتوسکوپی‬ ‫است که در سال های اخیر به نمایش گذاشته شده است‪ .‬سبک روتوسکوپی در واقع فرایندی است که در ان انیمیشن‬ ‫ازطریقترسیمتصاویرپشتسرهمشکلمی گیرد‪.‬اینسبکباتوجهبهپیشرفت هایفاحشدرحوزهفناوری‪،‬کمتر‬ ‫مورداستفادهقرارمی گیرداماقطع ًااستفادهازاینتمهید‪،‬اصالتیویژهبهداستانمی دهدوبه خصوصباتوجهبهاینکه‬ ‫داستان دارد در دهه‪ 1960‬می گذرد‪ ،‬انگار مخاطب را به همان دوران برمی گرداند‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 27 ‫ایرانستایش سینما‪ ،‬موسیقی‪ ،‬عشق و چند چیز دیگر!‬ ‫سینمای در‬ ‫نگاهی به فیلم مستند «انیو‪ :‬استاد»‬ ‫ساخته جوزپه تورناتوره‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪28‬‬ ‫ابراهیم تبار‬ صفحه 28 ‫همه چیز فیلم گویی در صحنه افتتاحیه فیلم‬ ‫خالصه شده اســت‪ .‬مترونوم تیک تاک می کند‬ ‫و ما پیرمردی را می بینیم که با لباس ورزشــی‬ ‫دور اتاق با ســرعت راه می رود‪ ،‬روی زمین دراز‬ ‫می کشــد و چند حرکت ورزشی کششی انجام‬ ‫می دهد‪ .‬ســپس موســیقی پرحجمی شنیده‬ ‫می شود و تصویر قطع می شود به همان پیرمرد که‬ ‫در یک اتاق خالی با دست هایش در حال رهبری‬ ‫یک ارکستر است‪ .‬همه جا انبوهی از کاغذ و کتاب‬ ‫دیده می شود و قطع های مکرر به تصویر در حال‬ ‫ورزش پیرمرد‪ .‬گویی اســتاد هم زمان خودش و‬ ‫نوشــته هایش را رهبری می کند‪ .‬این یک پرتره‬ ‫در ستایش از نابغه ای اســت که شاید بتوان او را‬ ‫شناخته شده ترین اهنگساز فیلم در طول تاریخ‬ ‫سینمای جهان لقب داد‪ :‬انیو موریکونه که نامش با‬ ‫جاودانه های حافظه جمعی بشر گره خورده است‬ ‫و به قول هانس زیمر بزرگ‪ ،‬که خود جایگاهی واال‬ ‫در اهنگسازی فیلم دارد‪ ،‬موریکونه هر اهنگی که‬ ‫ساخته باشد «در همان نت اول می فهمی که کار‬ ‫موریکونه است‪».‬‬ ‫«انیو»‪ ،‬حاصل کاوش تورناتوره در زندگی‬ ‫انیو موریکونه از خالل گفت وگو با او و کســانی‬ ‫است که به نحوی با زندگی شخصی و حرفه ای‬ ‫او در ارتبــاط بوده اند‪ .‬تورناتوره با هوشــمندی‬ ‫مصاحبه گر و صــدای او را از تصویر حذف کرده‬ ‫اســت تا به طرز جذابی این گونه به نظر برسد که‬ ‫موریکونه در حال بازگو کردن مسیری است که‬ ‫در طول ســالیان دراز پیموده تا به این جایگاه‬ ‫اسطوره ای برسد‪ .‬در البه الی این بازگویی‪ ،‬چیزی‬ ‫نزدیک به هفتاد مصاحبه که در طی پنج ســال‬ ‫جمع اوری شده است هم گنجانده شده تا تصویر‬ ‫دقیقی از ان چه که شخصیت حرفه ای‪ ،‬هنری و‬ ‫خصوصی «انیو»را شکل داد ترسیم شود‪ .‬در این‬ ‫همکاران‬ ‫مصاحبه ها با کارگردانان‪ ،‬نوازندگان و‬ ‫ِ‬ ‫موریکونه از جمله کلینت ایستوود‪ ،‬جوان بائز‪،‬‬ ‫هانس زیمر‪ ،‬جیمز هفیلد‪ ،‬ترنس مالیک‪ ،‬بروس‬ ‫اسپرینگستین و چهره های اسطوره ای دیگری‬ ‫گفت وگو شده که با روایت های موریکونه در هم‬ ‫می امیزد و مخاطب را به عمق دنیای موریکونه‬ ‫می برد‪.‬‬ ‫بخش عمــده ای از زمان فیلم به شــرح ان‬ ‫چیزی می پردازد که انیو موریکونه در طول زندگی‬ ‫از ســر گذرانده تا به عنوان یک اهنگساز درجه‬ ‫یک فیلم شناخته شود‪ :‬از ابتدای کار موسیقی و‬ ‫اموختن ترومپت به اجبار پدر ترومپت نوازش تا‬ ‫ورودش به کنسرواتوار سانتا سیسیلیا و تحصیالت‬ ‫کالسیک اهنگسازی زیرنظر استادش گوفردو‬ ‫پتراسی‪.‬‬ ‫موریکونــه در مــوارد متعــددی در فیلم‬ ‫احساساتی می شود‪ .‬از جمله زمانی که از نقش‬ ‫همسرش به عنوان اولین شــنونده اهنگ های‬ ‫ساخته شــده اش یاد می کنــد و می گوید هیچ‬ ‫اهنگی نبوده که به ســفارش دهنده ارائه کرده‬ ‫باشــد مگر این که همســرش ان را شــنیده و‬ ‫تایید کرده باشــد‪ .‬انیو معتقد بود ماریا چون از‬ ‫اهنگسازی چیزی نمی داند یک شنونده غریزی‬ ‫و خالص برای موســیقی های اوســت و نظرش‬ ‫تایید می کند که ان موســیقی خوب اســت یا‬ ‫خیر! موریکونه هنگامی کــه از ابتدای ورودش‬ ‫به کار اهنگسازی برای فیلم ها صحبت می کند‬ ‫به یاد می اورد که از سوی اساتیدش و دوستانش‬ ‫به شدت مورد انتقاد قرار گرفت‪ .‬از این رو که کار‬ ‫برای فیلــم را نه یک اثر هنری که دســتاوردی‬ ‫ضدهنری و هم تراز خودفروشی می دانستند‪ .‬این‬ ‫برخورد‪ ،‬به ویژه وقتی از سوی استادش گوفردو‬ ‫پتراســی رخ داد سبب شــد موریکونه به نوعی‬ ‫انزوا در جریان های هنری روز ایتالیا دچار شود‬ ‫و با یک ترومای همیشگی کار در سینما زندگی‬ ‫را ادامه دهد که در فیلم هم به ان اشاره می کند‬ ‫و با بغضی در گلو از خاطراتش می گوید و اشاره‬ ‫می کند‪« :‬در دهه ‪ 1960‬به همسرم گفتم که در‬ ‫سال ‪ 1970‬فیلم را کنار خواهم گذاشت‪ .‬در دهه‬ ‫‪ 1970‬به او گفتم که در سال ‪ 1980‬فیلم را کنار‬ ‫خواهم گذاشــت‪ .‬من در دهه ‪ 1980‬به او گفتم‬ ‫که در سال ‪ 1990‬ساخت موسیقی فیلم را ترک‬ ‫خواهم کرد‪ ».‬البته که خوشبختانه استاد به این‬ ‫کار ادامه داد و علی رغم نامزدی های بســیار در‬ ‫اسکار‪ ،‬باالخره در سال ‪ 2016‬و با فیلم «هشت‬ ‫نفرت انگیز» تارانتینو برنده جایزه اســکار شد؛‬ ‫جایزه ای که ان قدر دیر به موریکونه اهدا شد که‬ ‫نادیده گرفتن شاهکارهای پیشین اش مثل لکه‬ ‫ننگی بر پیشانی اکادمی باقی خواهد ماند‪.‬‬ ‫تورناتوره‪ ،‬به صورت مفصل از زبان موریکونه‬ ‫کار بــا کارگردان های بزرگ ســینما را شــرح‬ ‫می دهد‪ :‬از مبارزه جویــی و مخالف خوانی های‬ ‫همیشگی موریکونه که همواره به نسخه ای بهتر‬ ‫از ان چه که کارگردان در نظر داشته دست پیدا‬ ‫می کرده‪ ،‬از ایده های نبوغ امیزی مثل استفاده‬ ‫از صداهای اشیا و کشیده شدن ان ها به سطوح‬ ‫مختلف و یا استفاده از صدای نوعی پرنده به نام‬ ‫کایوت در «خوب ‪ ،‬بد‪ ،‬زشت» و از پرکاری اش و‬ ‫ساخت موسیقی ‪ ۲۱‬فیلم تنها در سال ‪.۱۹۶۹‬‬ ‫فیلم موتیفی دارد که انیو با صحبت درخصوص‬ ‫یک فیلم بخشی از ان را با دهان می نوازد که در‬ ‫ادامه به طرز جذابی وصل می شود به موسیقی‬ ‫همان فیلم‪ .‬و یک حســرت بزرگ! موریکونه از‬ ‫حســرت همیشــگی اش برای کار در «پرتقال‬ ‫کوکــی» کوبریک یاد می کنــد و این که چقدر‬ ‫دوست داشــته در ان پروژه همکاری می کرده‪.‬‬ ‫اســتنلی کوبریک از لئونه پرسیده و لئونه گفته‬ ‫اســت که موریکونه گرفتار کار روی پروژه لئونه‬ ‫است و در نتیجه این همکاری منتفی شده است‪.‬‬ ‫بخش زیادی از فیلم هــم به همکاری های‬ ‫درخشــان و به یادماندنی «مائسترو» و سرجیو‬ ‫لئونه اختصاص دارد که به حق هم باید این گونه‬ ‫باشد؛ ایده های درخشــانی که به موسیقی های‬ ‫ماندگاری تبدیل شده اســت که بخش بزرگی‬ ‫از ســاخت زبان ســینما را به موریکونه مدیون‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫فیلم اما بخــش دیگــری از زندگی هنری‬ ‫موریکونه را به تصویر می کشــد که برای اهالی‬ ‫سینما شاید کمتر شناخته شده باشد‪ .‬موریکونه‬ ‫کارهای زیادی در موسیقی تجربی خلق کرده و‬ ‫برای چهارده سال یکی از اعضای اصلی گروهی‬ ‫«انیو»‪ ،‬حاصل‬ ‫کاوش تورناتوره در‬ ‫زندگی انیو موریکونه‬ ‫از خالل گفت وگو‬ ‫با او و کسانی است‬ ‫که به نحوی با‬ ‫زندگی شخصی و‬ ‫حرفه ای او در ارتباط‬ ‫بوده اند‪ .‬تورناتوره‬ ‫با هوشمندی‬ ‫مصاحبه گر و صدای‬ ‫او را از تصویر حذف‬ ‫کرده است تا به طرز‬ ‫جذابی این گونه‬ ‫به نظر برسد که‬ ‫موریکونه در حال‬ ‫بازگو کردن مسیری‬ ‫است که در طول‬ ‫سالیان دراز پیموده‬ ‫تا به این جایگاه‬ ‫اسطوره ای برسد‬ ‫بود که موسیقی تجربی کار می کرد‪ .‬موریکونه در‬ ‫خالل صحبت هایش به این موضوع می پردازد و‬ ‫به موسیقی هایی که به همراهی این گروه ساخته‬ ‫اشاره می کند و به کارهای دیگری که در زمینه‬ ‫موسیقی تجربی کرده‪ .‬تضاد بین هویت دوگانه‬ ‫او به عنوان نوازنده تجربی و اهنگســاز فیلم در‬ ‫طول فیلم جریان دارد‪ ،‬اما بیش از حد دراماتیک‬ ‫نشده است و به عنوان موضوع محوری فیلم قرار‬ ‫نگرفته است بلکه بیشتر به عنوان وجهی دیگر‬ ‫از زندگی موسیقایی نبوغ امیز انیو معرفی شده‬ ‫است‪ .‬در جایی از فیلم برناردو برتولوچی می گوید‬ ‫که نمی تواند بفهمد که چطور یک اهنگساز فیلم‬ ‫در کنار سینما می تواند این قدر موسیقی تجربی‬ ‫هم کار کرده باشــد‪ .‬پاســخ را خود موریکونه با‬ ‫وضوح تمام بیان می کنــد و می گوید زمانی که‬ ‫برای خودش اهنگ می نویسد و نه برای یک فیلم‬ ‫اساساً یک نفر دیگر است‪ .‬این وجه دوشخصیتی‬ ‫مائسترو موسیقی های شخصی و شگفت انگیزی‬ ‫خلق می کند که از اســاس در دنیایی متفاوت‬ ‫از ان چه کــه در ســینما از او به خاطر می اوریم‬ ‫جریان دارد‪.‬‬ ‫«انیو» مســتند گرم و دل پذیری است که‬ ‫پرتره ای جذاب از یکی از بزرگ ترین چهره های‬ ‫دنیای موسیقی و ســینما ارائه می دهد‪ .‬مردی‬ ‫بزرگ و نابغه که در صحبت های رو به دوربینش‬ ‫نه بیش از حد متواضع اســت و نه متکبر به نظر‬ ‫می رسد؛ اســتادی است که به ســادگی جذبِ‬ ‫کارش و نگرشش به جهان شده است‪« .‬انیو» برای‬ ‫سینمادوستان مثل یاداوری یک خاطره گرم و‬ ‫صمیمی است؛ به دلپذیری اهنگ هایی که استاد‬ ‫برای فیلم ها و برای ما ساخته است‪.‬‬ ‫‪29‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 29 ‫سینمای ایران‬ ‫تالش برای افزایش‬ ‫اتثیرگذاری‬ ‫نگاهی به تحوالت جشنواره ونیز‬ ‫در سال های اخیر‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪30‬‬ ‫احسان دبیروزیری‬ صفحه 30 ‫هدف از برگزاری جشنواره های سینمایی‬ ‫چیست؟ به نظر می رســد نمی توان در یک‬ ‫کلمه به این پرســش پاســخ داد‪ .‬اما چیزی‬ ‫که می توان با قطعیت بیان کرد این است که‬ ‫نفس جایزه گرفتن از جشــنواره ها به خودی‬ ‫خود اهمیــت چندانی (مگر در این ســطح‬ ‫که یــک نفر بابــت دریافت جایــزه به خود‬ ‫ببالد) نــدارد‪ .‬نکته مهم تر‪ ،‬تاثیراتی اســت‬ ‫که موفقیت در جشــنواره ها بر اینده افراد و‬ ‫فیلم ها می گذارد‪ .‬این تاثیرات می تواند مادی‬ ‫باشد (مث ً‬ ‫ال دریافت یک جایزه مهم می تواند‬ ‫فروش فیلــم را در بازارهای جهانی باال ببرد‪،‬‬ ‫دســتمزد یک ســینماگر را افزایش دهد یا‬ ‫یافتن ســرمایه گذار برای ساخت فیلم های‬ ‫بعدی یک فیلمساز را ساده تر کند) یا معنوی‬ ‫(دریافت جوایز اصلی جشــنواره های بزرگی‬ ‫همچون کن و ونیــز می تواند نام یک فیلم را‬ ‫در تاریخ ســینما ماندگار کند)‪ .‬از این جنبه‬ ‫که به مسیر حرکت جشنواره فیلم ونیز نگاه‬ ‫کنیم‪ ،‬احساس می کنیم که جنس اهمیت و‬ ‫اثرگذاری این جشنواره در سال های اخیر و‬ ‫با تحوالت تدریجــی در رویکردش‪ ،‬در حال‬ ‫تغییر است‪.‬‬ ‫به نظر می رســد که جشــنواره ونیز در‬ ‫ســال های اخیر روی خوش تری به سینمای‬ ‫امریکا (نه فقط سینمای مستقل امریکا بلکه‪،‬‬ ‫در مواردی‪ ،‬فیلم های جریان اصلی سینمای‬ ‫این کشور) نشــان می دهد‪ .‬این‪ ،‬وجه ممیزه‬ ‫جشنواره ونیز از نمونه های دیگری همچون‬ ‫جشــنواره کن و جشــنواره برلین محسوب‬ ‫می شود‪ .‬مروری بر مســیر طی شده توسط‬ ‫جشنواره ونیز در سال های اخیر می تواند این‬ ‫تغییر را شفاف تر کند‪.‬‬ ‫شــاید بتوان شــروع این تغییرات را از‬ ‫هفتادوسومین دوره جشــنواره ونیز (که در‬ ‫سال ‪ 2016‬برگزار شــد) ردیابی کرد‪ .‬در ان‬ ‫ســال‪ ،‬فیلم موزیکال دیمین شزل به نام «ال‬ ‫ال لند» فیلم افتتاحیه جشنواره ونیز بود و در‬ ‫نهایت جایزه بهترین بازیگر زن هم برای بازی‬ ‫در این فیلم به اما اســتون رسید‪ .‬همچنین‬ ‫جایزه بــزرگ هیئت داوران در ان ســال به‬ ‫فیلم «حیوانات شب گرد» (تام فورد) رسید‪.‬‬ ‫در انتهای ســال‪ ،‬هر دو فیلم به اثاری موفق‬ ‫در فصل جوایز تبدیل شدند‪« .‬ال ال لند» نامزد‬ ‫چهارده جایزه اسکار شد و شش جایزه را هم‬ ‫در رشــته های بهترین کارگردانی‪ ،‬بهترین‬ ‫بازیگر نقــش اول زن‪ ،‬بهترین فیلمبرداری‪،‬‬ ‫بهترین موسیقی متن‪ ،‬بهترین ترانه و بترین‬ ‫طراحی صحنــه دریافت کــرد‪« .‬حیوانات‬ ‫شب گرد» تا ان اندازه موفق نبود و در مراسم‬ ‫اســکار تنها یک نامزدی (در رشته بهترین‬ ‫بازیگر نقش مکمل مرد برای مایکل شنون)‬ ‫کســب کرد اما نامزدی های زیادی در جوایز‬ ‫معتبر دیگر همچون بفتا‪ ،‬انجمن کارگردانان‬ ‫امریکا و گلدن گلوب به دست اورد‪.‬‬ ‫در هفتادوچهارمین دوره جشنواره ونیز‬ ‫شــیر طالی بهترین فیلم به «شــکل اب»‬ ‫(گی یرمو دل تورو) رسید؛ فیلمی که در نهایت‬ ‫مهم ترین جوایز سال از جمله اسکار بهترین‬ ‫فیلم و کارگردان را کسب کرد‪ .‬جایزه بهترین‬ ‫فیلمنامه را هم مارتین مک دونا برای «ســه‬ ‫بیلبرود خارج از ابینگ‪ ،‬میزوری) کسب کرد‬ ‫(جایزه ای که امسال هم به مک دونا رسید)‪.‬‬ ‫این فیلم هم با دو جایزه اسکار و چهار نامزدی‬ ‫دیگر در این جوایز (در کنــار موفقیت های‬ ‫فراوان دیگری در جوایز معتبر) از موفق ترین‬ ‫فیلم های سال بود‪.‬‬ ‫شیر طالی بهترین فیلم هفتادوپنجمین‬ ‫‪31‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 31 ‫سینمای جهان‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪32‬‬ ‫دوره جشــنواره ونیــز به «رما» (الفونســو‬ ‫کوارون) رسید؛ فیلمی که تقریباً تمام جوایز‬ ‫مهم سال را در رشته های بهترین کارگردانی‪،‬‬ ‫بهتریــن فیلــم خارجی زبــان و بهتریــن‬ ‫فیلمبرداری از ان خود کرد‪ .‬فیلم «سوگلی»‬ ‫(یورگوس النتیموس) هم با کسب جایزه ویژه‬ ‫هیئت داوران و جایزه بترین بازیگر زن (الیویا‬ ‫کلمن) از دیگر فیلم های موفق ان دوره بود‬ ‫که در نهایت کلمن اسکار بهترین بازیگر نقش‬ ‫اول زن را هم دریافت کرد‪.‬‬ ‫رســیدن جایــزه شــیر طــای‬ ‫هفتادوششــمین دوره جشــنواره ونیــز‬ ‫بــه «جوکر» (تــاد فیلیپــس) از این جنبه‬ ‫غافلگیرکننده بود که برای اولین بار فیلمی‬ ‫مرتبط با دنیای ابرقهرمان ها جایزه اصلی یکی‬ ‫از جشنواره های رده الف را دریافت می کرد ‪-‬‬ ‫گرچه بعد از اکران عمومی فیلم کارشناسان‬ ‫اذعان داشتند که «جوکر» یک شالوده شکنی‬ ‫تمام عیــار در عرصه فیلم هــای ابرقهرمانی‬ ‫است‪ .‬به هرحال دریافت اسکار بهترین بازیگر‬ ‫نقش اول مرد (خواکین فونیکس) و نامزدی‬ ‫در رشــته هایی چون بهترین فیلم‪ ،‬بهترین‬ ‫کارگــردان و بهتریــن فیلمنامه اقتباســی‬ ‫نشــان دهنده این بود که جشنواره ونیز یک‬ ‫بار دیگر به هدف زده است‪.‬‬ ‫در هفتادوهفتمیــن دوره‪« ،‬ســرزمین‬ ‫خانه به دوش هــا» (کلوئی ژائو) شــیر طال را‬ ‫دریافت کرد؛ فیلمی که در ادامه هم مهم ترین‬ ‫جوایز اخر ســال را دریافت کرد تا به یک اثر‬ ‫تاریخ ساز تبدیل شــود‪ .‬در هفتادوهشتمین‬ ‫دوره هم «قدرت سگ» (جین کمپیون) شیر‬ ‫نقره ای بهترین کارگردانــی را دریافت کرد‪.‬‬ ‫کمپیون در ادامه اسکار بهترین کارگردانی را‬ ‫هم دریافت کرد تا یک بار دیگر شاهد وجود‬ ‫نقاط اشتراکی بین جوایز جشــنواره ونیز و‬ ‫جوایز اسکار باشیم‪.‬‬ ‫با مقایســه نمونه های ذکرشده با جوایز‬ ‫سال های گذشــته جشــنواره ونیز می توان‬ ‫متوجه تغییر مســیر این جشنواره شد‪ .‬حاال‬ ‫موفقیــت در جشــنواره ونیز (الاقــل برای‬ ‫فیلم های امریکایی) می تواند یکی از بهترین‬ ‫نقاط شروع برای رســیدن به موفقیت های‬ ‫دیگری در فصل جوایز محســوب شــود‪ .‬از‬ ‫این جنبه‪ ،‬شاید حتی بتوان به تغییر ماهیت‬ ‫جشنواره ونیز در چند سال اخیر اشاره کرد‪ .‬در‬ ‫چنین شرایطی‪ ،‬نگاهی به فیلم ها و چهره های‬ ‫مهــم تحسین شــده در هفتادونهمین دوره‬ ‫جشــنواره ونیز‪ ،‬می تواند ما را بــا تعدادی از‬ ‫مدعیان جدی فصل جوایز اشنا کند‪.‬‬ ‫در این دوره‪ ،‬شیر طالی بهترین فیلم به‬ ‫مستندی به نام «تمام زیبایی و خون ریزی»‬ ‫(لورا پویترس) تعلق گرفت‪ .‬با توجه به پیشینه‬ ‫جوایز اسکار‪ ،‬دور از ذهن به نظر می رسد که‬ ‫یک مســتند به مدعی اصلی کسب جوایزی‬ ‫همچون بهترین فیلم تبدیل شــود (هرچند‬ ‫با توجه به سنت شکنی های پرتعداد اسکار در‬ ‫سال های اخیر‪ ،‬حتی چنین امری را هم نباید‬ ‫از نظر دور داشت)‪ .‬با این وجود «تمام زیبایی‬ ‫و خون ریزی» را از همین االن می توان یکی‬ ‫از مدعیان اصلی رشته بهترین فیلم مستند‬ ‫قلمداد کرد‪.‬‬ ‫با این وجــود‪ ،‬در میان برنــدگان دیگر‬ ‫می توان الاقل به چهار مورد اشــاره کرد که‬ ‫بخت خوبی برای مورد توجه قرار گرفتن در‬ ‫رشــته های اصلی در فصل جوایز دارند‪ .‬لوکا‬ ‫گوادانینو با یک فیلم جاده ای رمانتیک به اسم‬ ‫«استخوان ها و همه چیز» با بازی تیلور راسل‬ ‫و تیموتی شلمی در جشنواره ونیز شرکت کرد‬ ‫و شــیر نقره ای بهترین کارگردانی را به خود‬ ‫اختصاص داد‪ .‬گوادانینــو بیش از این با فیلم‬ ‫«مرا با نام خودت صدا کن» مورد توجه جوایز‬ ‫قرار گرفت و تا مرحلــه نامزدی بهترین فیلم‬ ‫هم پیش رفت‪ .‬تکرار این موفقیت (و شاید فرا‬ ‫رفتن از ان) با «استخوان ها و همه چیز» دور از‬ ‫ذهن به نظر نمی رسد‪ .‬هر چند تیموتی شلمی‬ ‫در ســال های اخیر به یکی از محبوب ترین‬ ‫بازیگران سینمای امریکا تبدیل شده‪ ،‬اما در‬ ‫بخش بازیگری به نظر می رسد که بازی تیلور‬ ‫راسل توجه بیشــتری را از سوی منتقدان به‬ ‫خود جلب کرده اســت (هرچند به طور کلی‬ ‫منتقدان ترکیــب بازیگــران و کیفیت کار‬ ‫ان ها را به صورت عمومی مورد ستایش قرار‬ ‫داده اند)‪ .‬بنابراین شــاید فیلم در بخش های‬ ‫مربوط به بازیگری هم شــانس موفقیت در‬ ‫فصل جوایز را داشته باشد‪.‬‬ ‫در بخــش بازیگــری‪ ،‬هــر دو جایزه به‬ ‫چهره های شاغل در ســینمای امریکا رسید‬ ‫تا بخت هر دو نفر برای نامزدی جوایز اصلی‬ ‫ســال باالتر رود‪ .‬کیت بالنشت برای بازی در‬ ‫فیلم «تار» (تاد فیلــد) جایزه بهترین بازیگر‬ ‫زن را دریافت کرد‪ .‬میزان ســتایش از بازی‬ ‫او در این درام روان شناســانه تا جایی بود که‬ ‫عــده ای از منتقدان گفتند می تــوان جایزه‬ ‫اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را از همین‬ ‫االن برای بالنشت کنار گذاشت‪ .‬فیلم داستان‬ ‫فردی به نام لیدیا تــار را روایت می کند که‬ ‫به شکل گسترده به عنوان یکی از بزرگ ترین‬ ‫رهبرهای ارکستر دنیا و اولین رهبر زن یک‬ ‫ارکستر بزرگ المانی شناخته می شود‪ .‬همین‬ ‫روایت یک خطی نشان می دهد که فیلم از نظر‬ ‫مضمونی هم می تواند یکی از بخت های جوایز‬ ‫مضمون زده سال های اخیر تلقی شود‪ .‬اما جدا‬ ‫از ان‪ ،‬منتقدان تقریباً به شکل یکپارچه ای به‬ ‫پیچیدگی های شخصیتی کاراکتر اصلی فیلم‬ ‫و موفقیت تمام وکمال بالنشت در بازتاب این‬ ‫پیچیدگی ها اشاره کرده اند‪ .‬در چنین شرایطی‬ ‫اگر نام بالنشت را در فهرست نامزدهای اسکار‬ ‫امسال نبینیم‪ ،‬باید تعجب کنیم!‬ ‫اما «ارواح اینیشــرین» («بنشــی های‬ ‫اینیشرین») به کارگردانی مارتین مک دونا از‬ ‫دیگر فیلم های مهم جشنواره ونیز بود که دو‬ ‫جایزه بهترین فیلمنامه (برای خود مک دونا)‬ ‫و بهترین بازیگر مرد (کالین فارل) را دریافت‬ ‫کرد‪ .‬مک دونا که بیش از این فیلم های بسیار‬ ‫نفس‬ ‫جایزه گرفتن از‬ ‫جشنواره ها به خودی‬ ‫خود اهمیت چندانی‬ ‫(مگر در این سطح‬ ‫که یک نفر بابت‬ ‫دریافت جایزه به خود‬ ‫ببالد) ندارد‪ .‬نکته‬ ‫مهم تر‪ ،‬تاثیراتی‬ ‫است که موفقیت‬ ‫در جشنواره ها بر‬ ‫اینده افراد و فیلم ها‬ ‫می گذارد‪ .‬این‬ ‫تاثیرات می تواند‬ ‫مادی باشد (مث ً‬ ‫ال‬ ‫دریافت یک جایزه‬ ‫مهم می تواند فروش‬ ‫فیلم را در بازارهای‬ ‫جهانی باال ببرد‪،‬‬ ‫دستمزد یک سینماگر‬ ‫را افزایش دهد یا‬ ‫یافتن سرمایه گذار‬ ‫برای ساخت‬ ‫فیلم های بعدی یک‬ ‫فیلمساز را ساده تر‬ ‫کند) یا معنوی‬ ‫(دریافت جوایز اصلی‬ ‫جشنواره های بزرگی‬ ‫همچون کن و ونیز‬ ‫می تواند نام یک فیلم‬ ‫را در تاریخ سینما‬ ‫ماندگار کند)‬ ‫تحسین شــده ای همچون «در بروژ» و «سه‬ ‫بیلبورد خارج از ابینگ‪ ،‬میزوری» را ساخته‬ ‫بود‪ ،‬ظاهرا ً با فیلم تازه اش به فضای «در بروژ»‬ ‫بازگشــته و با تحســین فوق العاده ای هم از‬ ‫سوی منتقدان روبه رو شده است‪ .‬همان طور‬ ‫که پیش از این اشاره شــد‪ ،‬مک دونا یک بار‬ ‫جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره ونیز (با‬ ‫فیلم «سه بیلبورد خارج از ابینگ‪ ،‬میزوری»)‬ ‫دریافت کرده بود؛ فیلمی که در نهایت جایزه‬ ‫گلدن گلوب و نامزدی اسکار در همین رشته‬ ‫را هم نصیب مک دونا کــرد‪ .‬اتفاقی که اص ً‬ ‫ال‬ ‫بعید نیست دوباره رخ دهد‪ .‬کالین فارل هم‬ ‫با بازی در فیلم «در بروژ» توانسته بود جایزه‬ ‫گلدن گلوب بهترین بازیگــر نقش اول مرد‬ ‫فیلم های کمدی یا موزیکال را دریافت کند‬ ‫هر چند نتوانسته بود جایی در میان نامزدهای‬ ‫جوایز اسکار برای خود دست وپا کند‪ .‬باید دید‬ ‫موفقیت او در «ارواح اینیشــرین» می تواند‬ ‫طلسم نامزدی اســکار را برای فارل بشکند‬ ‫یا نه‪.‬‬ ‫اما در جشنواره امســال غافلگیری های‬ ‫منفی هم رخ داد‪ .‬نمونــه اش را در مورد فیلم‬ ‫«باردو» به کارگردانی الخانــدرو گونزالس‬ ‫ایناریتو دیدیم؛ فیلمسازی که در دهه گذشته‬ ‫یکی از سینماگران محبوب اسکار بوده و دو‬ ‫اســکار متوالی کارگردانی را برای فیلم های‬ ‫«بردمن» و «از گــور برخاســته» دریافت‬ ‫کرده اســت‪ .‬با این وجود «باردو» به شــکل‬ ‫غیرمنتظره ای با واکنش سرد منتقدان روبه رو‬ ‫شد‪ .‬هر چند که خیلی از منتقدان فیلم را از‬ ‫نظر فنی ستوده اند اما به نظر می رسد «باردو»‬ ‫را می توان ســقوطی در کارنامه ایناریتو در‬ ‫نظر گرفت‪ .‬در چنین شرایطی‪ ،‬چنین به نظر‬ ‫می رســد که فیلم تازه ایناریتو بیشــتر در‬ ‫بخش های فنی بخت موفقیت در فصل جوایز‬ ‫را دارد تا در بخش های اصلی‪.‬‬ ‫زمانی گفته می شد جشــنواره تورنتو را‬ ‫می توان اغاز غیررســمی فصل جوایز ساالنه‬ ‫در نظر گرفت؛ جایی که عموماً از بســیاری‬ ‫از مدعیان اصلی کســب جوایز اصلی ســال‬ ‫رونمایی می شد‪ .‬اما در سال های اخیر به نظر‬ ‫می رســد که می توان این تاریخ را چند روز‬ ‫زودتــر در نظر گرفــت‪ :‬همزمان با شــروع‬ ‫جشنواره ونیز‪ .‬برگزارکنندگان قدیمی ترین‬ ‫جشنواره دنیا‪ ،‬در سال های اخیر مشخصاً در‬ ‫پی این بوده اند که زمین بازی شــان را تغییر‬ ‫دهند و به نظر می رســد با موفقیــت به این‬ ‫هدف دســت یافته اند‪ .‬جشــنواره ونیز حاال‬ ‫نقش مهم تری در فصل جوایز ایفا می کند و‬ ‫به نظر می رسد که دســت اندرکاران خیلی از‬ ‫فیلم هایی که از امیدهای فصل جوایز مطرح‬ ‫می شوند‪ ،‬سعی می کنند فرایند بازاریابی را از‬ ‫این جشنواره اغاز کنند‪ .‬باید منتظر بود و دید‬ ‫که ایا برندگان جشنواره ونیز امسال هم‪ ،‬مثل‬ ‫چند ســال اخیر‪ ،‬می توانند به عنوان رقبای‬ ‫جدی کسب مهم ترین افتخارات فصل جوایز‬ ‫عرض اندام کنند یا نه‪.‬‬ صفحه 32 ‫گفت وگوباافشینهاشمی‪ ،‬کارگردانمجموعه«شبکهمخفیزنان»‬ ‫در «شبکه مخفی زنان»‬ ‫همه چیزرادست‬ ‫می اندازیم‬ ‫دیوار کوتاه‬ ‫سریال های بلند‬ ‫گفت وگوباپرویز فالحی پور‪،‬‬ ‫بازیگر سریال«بی نشان»‬ ‫امیدوارم اثار انتقادی‬ ‫بیشتری از جنس‬ ‫«بی نشان» ساخته شود‬ ‫‪33‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 33 ‫چهره ماه‬ ‫در «شبکه مخیف زانن»‬ ‫همه چیزرادست‬ ‫یم اندازیم‬ ‫گفت وگو با افشین هاشمی‪،‬‬ ‫کارگردان مجموعه «شبکه مخفی زنان»‬ ‫سید اریا قریشی‬ ‫«شبکه مخفی زنان» نگاه شوخ وشــنگ و غیرمنتظره ای به‬ ‫مقوله تاریخ دارد‪ .‬درحالی که خیلی وقت ها فیلم ها و سریال های‬ ‫تاریخی ایرانی از منظر میزان موفقیت در بازنمایی لحن و جزییات‬ ‫دوره تاریخی مورد بحث ارزیابی می شوند‪ ،‬افشین هاشمی در‬ ‫اولین اثرش در شــبکه نمایش خانگی این معیارها را زیر پا‬ ‫می گذارد‪ .‬از این جنبه‪« ،‬شبکه مخفی زنان» یک نمونه جالب‬ ‫و قابل بررسی محسوب می شود‪ .‬به همین دلیل گفت وگو با‬ ‫«افشین هاشــمی» که با بحث در مورد خود سریال و نحوه‬ ‫طراحی داستان اغاز شد با مباحثی عمومی تر ادامه یافت‪:‬‬ ‫از معیارهای مورد توجه برای خلق یک اثر تاریخی تا مبحث‬ ‫مهمی به اســم «تئاتری بودن» که خیلی وقت ها به عنوان‬ ‫نقطه ضعف اثار ســینمایی و تلویزیونی مورد بحث قرار‬ ‫می گیرد و البته هاشمی نگاه متفاوتی به این مقوله داشت‪.‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪34‬‬ ‫ان طــور که در فهرســت عوامل‬ ‫«شبکه مخفی زنان» امده‪ ،‬فیلمنامه‬ ‫ایــن کار را محمــد رحمانیان بر‬ ‫اســاس طرحی از محسن قرایی‬ ‫نوشته‪ .‬ایا شما در طراحی قصه و‬ ‫شخصیت ها یا در مرحله گسترش‬ ‫داستان مشارکتی داشتید؟‬ ‫ماجــرا از این قــرار بود که محســن‬ ‫قرایی و همکارشــان محمد داودی طرحی‬ ‫‪ 20‬صفحه ای ارائه دادنــد‪ .‬البته ظاهرا ً طرح‬ ‫برای محســن بود و محمد داودی قرار بود‬ ‫در نوشــتن همکاری کند که همان ابتدای‬ ‫راه جدا شد‪ .‬در ابتدا قرار بود اقای رحمانیان‬ ‫فقط دیالوگ نویسی را انجام دهند‪ .‬ولی وقتی‬ ‫ایشــان قســمت اول را ارائه دادند‪ ،‬ان قدر‬ ‫پرداخت خوبی داشــتند که دیگر لزوماً بر‬ ‫اساس ان طرح ‪ 20‬صفحه ای پیش نرفتیم‬ ‫بلکه این جوری می شد که محسن ایده هایی‬ ‫را که داشــت ارائه می داد و اقای رحمانیان‬ ‫بر اساس ان ایده ها‪ ،‬قسمت ها را می نوشت‪.‬‬ ‫از جایی به بعد محسن نمی توانست حضور‬ ‫داشته باشد چون درگیر نمایش فیلمش در‬ ‫جشنواره فجر شد و از جایی به بعد از ما فاصله‬ ‫گرفت‪ .‬از ان به بعد‪ ،‬مسئولیت پیوند دادن این‬ ‫ایده ها تا پایان کار با خودم بود‪ .‬به فراخور ان‪،‬‬ ‫اگر الزم بود بعضی از صحنه ها را هم خودم‬ ‫می نوشتم‪.‬‬ ‫پــس در طراحــی ایده های کلی‬ ‫داستان نقشی نداشتید؟‬ ‫چرا دیگر‪ .‬ما تا حدود قسمت ‪ 6‬بر اساس‬ ‫همان نظم طرح محسن پیش رفتیم‪ .‬از ان‬ ‫به بعــد ایده ها بودند که مطرح می شــدند‪.‬‬ صفحه 34 ‫یعنی ســه نفری با هم جلسه می گذاشتیم‪،‬‬ ‫ایده ها را مطرح می کردیم و بر این اســاس‬ ‫اقای رحمانیان نت برمی داشــت و شروع به‬ ‫نوشتن می کرد‪.‬‬ ‫یکی از نکاتی که هنگام تماشای‬ ‫«شبکه مخفی زنان» توجه من را‬ ‫جلب کرد‪ ،‬بازه زمانی انتخابی برای‬ ‫روایت داستان است‪ .‬تا جایی که‬ ‫جســته وگریخته مطالعه کرده ام‪،‬‬ ‫یک ســری از دوره ها را به عنوان‬ ‫نقاط عطف جنبش حقوق زنان در‬ ‫ایران در نظر می گیرند‪ .‬این روند‬ ‫از دوره قاجار اغاز می شود که اولین‬ ‫مدارس دختران راه می افتد و البته‬ ‫دختران ارمنی در ان حضور می یابند‬ ‫و به خصوص در دوران مشــروطه‬ ‫اوج می گیرد که اتفاقاً انجمن های‬ ‫زنان در ان دوره تاسیس می شوند‪.‬‬ ‫بعد هم در دهه های ســی و چهل‬ ‫فعالیت هایی انجام شــد‪ .‬معموالً‬ ‫وقتی یک نویســنده یا کارگردان‬ ‫می خواهــد بخشــی از یک روند‬ ‫تاریخــی را به تصویر بکشــد‪،‬‬ ‫نقاط عطف برایــش جذاب ترند‪.‬‬ ‫با ایــن پیش فرض‪ ،‬شــاید مث ً‬ ‫ال‬ ‫دوره مشــروطه باید بیشتر توجه‬ ‫شما را جلب می کرد‪ .‬انتخاب بازه‬ ‫زمانی اوایل قرن چهاردهم هجری‬ ‫شمسی به عنوان یکی از این نقاط‬ ‫عطف مورد توجه بوده یا انتخاب ان‬ ‫دلیل دیگری داشته؟‬ ‫در ان دوره یک اتفاق تاریخی می افتد که‬ ‫یک نقطه عطف نیست اما نقطه ای است که‬ ‫به درد قصه ما می خورد؛ یعنی زمانی که قرار‬ ‫است اسامی زنان در شناسنامه ذکر شود‪ .‬ما‬ ‫یک قصه شوخ وشنگ داشتیم راجع به ادمی‬ ‫که چهار زن دارد‪ .‬این لحظه تاریخی‪ ،‬به لحاظ‬ ‫دراماتیک‪ ،‬برای ما بیشتر کارا است تا نقاط‬ ‫عطف تاریخی‪ .‬در ضمن ایــن نکته یادتان‬ ‫باشد که وقتی شما قصه تان را در نقاط عطف‬ ‫تاریخی روایت می کنید ممکن است ان قدر‬ ‫خود ان نقاط بزرگ باشند که روی درام شما‬ ‫ســایه بیندازد‪ .‬در ضمن گاه شما موضوعی‬ ‫مثل حقوق زنان در دل درام دارید که زمان‬ ‫نمی شناســد‪ .‬این خواســته همیشه وجود‬ ‫داشــته و زمان هایی به اوج رسیده‪ .‬ممکن‬ ‫است قصه شما در ان اوج اتفاق بیفتد اما شاید‬ ‫قصه یک زن امروزی باشد‪ .‬این کاری است‬ ‫که‪ ،‬مث ً‬ ‫ال‪ ،‬خانم ایدا پناهنده در فیلمی مثل‬ ‫«ناهید» انجام داده است‪ .‬داستان ان فیلم در‬ ‫مورد زنی امروزی است و ربطی به دعواهای‬ ‫قبل و بعدش ندارد بلکه ماجرای زنی است که‬ ‫پی حقی می گردد‪ .‬این یک موضوع عمومی‬ ‫اســت‪ .‬قصه ما هم این جوری بود‪ .‬به هرحال‬ ‫این لحظه برای درام ما خیلی کاربرد داشت‪.‬‬ ‫از جنبه دیگر‪ ،‬ایا شــما به ان دوره‬ ‫به عنوان یــک دوره گــذار میان‬ ‫دوران غلبه سنت و دوران تالش‬ ‫مدرنیته برای مقابله با ان ســنت‬ ‫نگاه کرده بودید؟ این ســوال را‬ ‫از این جنبه مطــرح می کنم که ما‬ ‫انگار با دو طیف از زنــان در فیلم‬ ‫روبه رو هســتیم‪ .‬یــک طیف مثل‬ ‫بلور (شــقایق دهقان) با تفکراتی‬ ‫سنتی و حتی خرافاتی حضور دارند‬ ‫و یک طرف شــخصیت هایی مثل‬ ‫پروین اعتصامــی (باران کوثری)‬ ‫قرار گرفته اند‪ .‬پروین اعتصامی با‬ ‫اقدامی مثل تغییر نام از رخشنده به‬ ‫پروین انگار رو به سوی اینده دارد‬ ‫و سعی می کند تغییری در مناسبات‬ ‫زمانه اش ایجاد کنــد‪ .‬ایا انتخاب‬ ‫ان دوره از این جنبه هم برای شما‬ ‫جذاب بود؟‬ ‫اص ً‬ ‫ال نکته همین است‪ .‬در هر دوره ای‪،‬‬ ‫کســانی وجود دارند که از زمانه خودشــان‬ ‫جلوترند یــا به فکر تغییــری در زمان خود‬ ‫می گردند‪ .‬کسانی هم هستند که عقب ترند‪.‬‬ ‫بین ان ها هم که عقب ترند کسانی هستند‬ ‫که بر این عقب ماندگی پافشاری می کنند و‬ ‫کسانی هم هســتند که این تغییر را دوست‬ ‫دارند منتها در شرایطش نبودند و وقتی این‬ ‫شرایط پیش می اید دوست دارند پیشرفت‬ ‫کنند‪ .‬این یک مســیر دوجانبه است‪ :‬کمک‬ ‫این طرف را می خواهد و خواســته ان طرف‬ ‫را‪ .‬اما در این میــان بخش دیگری هم وجود‬ ‫دارد‪ .‬همیشــه‪ ،‬همه ادم ها در هر سطحی از‬ ‫موقعیت اجتماعی‪ ،‬چیزهایی برای یاد دادن‬ ‫دارند‪ .‬این یک معامله دوجانبه است‪ .‬وقتی‬ ‫زنی خواهان تغییر‪ ،‬مثــل پروین اعتصامی‪،‬‬ ‫در کنار زنی قرار می گیرد که امکان یا شرایط‬ ‫ان تغییر را نداشته یا اص ً‬ ‫ال نمی دانسته چنین‬ ‫امکانی وجــود دارد‪ ،‬در عین این که زن دوم‬ ‫از زنی مثل پروین اعتصامی ارتزاق می کند‬ ‫خودش هم چیزهایی بــرای اموختن دارد‪.‬‬ ‫ان فرهنگ ســنتی و دانش عامیانه به نظرم‬ ‫فرهنگ بسیار مهمی است‪ .‬در دوره هایی و‬ ‫حتی گاهی در شرایط فعلی‪ ،‬به فرهنگ عامه‬ ‫و به سنت ها به چشم بد و به عنوان چیزهایی‬ ‫کهنه و دورانداختنی نگاه می شود‪ .‬نگاه من‬ ‫این نیســت‪ .‬من می گویم خود ان فرهنگ‬ ‫یک امکان است که نباید از دستش دهیم و‬ ‫از ان به عنوان چیزی برای اندوختن‪ ،‬بررسی‬ ‫و گاه یادگیری اســتفاده کنیم‪ .‬ما در کلیت‬ ‫سریال مان این نگاه را داریم‪.‬‬ ‫یعنی می توان گفت که «شــبکه‬ ‫مخفی زنان»‪ ،‬از جنبه ای‪ ،‬در مورد‬ ‫یا در ستایش مفهوم تعامل است؟‬ ‫بله‪ .‬چرا که نه‪ .‬به هرحال این مفهوم در‬ ‫کار وجود دارد‪.‬‬ ‫اگر بخواهیم کلی تر نــگاه کنیم‪ ،‬تقریباً‬ ‫هر وقت بحث ساخت یک اثر تاریخی (الاقل‬ ‫در ایــران) پیش می اید‪ ،‬مبحــث وفاداری‬ ‫به تاریــخ و امر تاریخــی در کنارش مطرح‬ ‫در هر دوره ای‪،‬‬ ‫کسانی وجود دارند‬ ‫که از زمانه خودشان‬ ‫جلوترند یا به فکر‬ ‫تغییری در زمان‬ ‫خود می گردند‪.‬‬ ‫کسانی هم هستند که‬ ‫عقب ترند‪ .‬بین ان ها‬ ‫هم که عقب ترند‬ ‫کسانی هستند که‬ ‫بر این عقب ماندگی‬ ‫پافشاری می کنند و‬ ‫کسانی هم هستند‬ ‫که این تغییر را‬ ‫دوست دارند منتها‬ ‫در شرایطش نبودند‬ ‫و وقتی این شرایط‬ ‫پیش می اید دوست‬ ‫دارند پیشرفت‬ ‫کنند‪ .‬این یک مسیر‬ ‫دوجانبه است‪ :‬کمک‬ ‫این طرف را می خواهد‬ ‫و خواسته ان طرف را‪.‬‬ ‫اما در این میان بخش‬ ‫دیگری هم وجود‬ ‫دارد‪ .‬همیشه‪ ،‬همه‬ ‫ادم ها در هر سطحی‬ ‫از موقعیت اجتماعی‪،‬‬ ‫چیزهایی برای یاد‬ ‫دادن دارند‪ .‬این یک‬ ‫معامله دوجانبه است‬ ‫می شــود‪ .‬رویکرد شــما در «شبکه مخفی‬ ‫زنان» به گونه ای است که از نظر اجرا گاهی‬ ‫پهلو به پهلــوی فانتزی می زنــد و ان مدل‬ ‫شــبه فاصله گذارانه روایــت بخش «ان چه‬ ‫گذشــت»‪ ،‬کدهایی به ما می دهد که انگار‬ ‫نباید خیلی در بند جزییات تاریخی باشیم‪.‬‬ ‫یــاد نقل قولی از علی حاتمی (فیلمســازی‬ ‫که در دهه شصت بســیار از او انتقاد می شد‬ ‫که جزییــات تاریخی را در اثــارش رعایت‬ ‫نمی کند) می افتم و به نظرم «شبکه مخفی‬ ‫زنان» با چنین نگاهی ســاخته شده است‪.‬‬ ‫مضمون ان نقل قول این بــود که باید بین‬ ‫«ایراد تاریخی» و «ایــراد تقویمی» تفاوت‬ ‫قائل شویم‪ .‬ایراد تاریخی یعنی قلب ماهیت‬ ‫تاریخ اما ایراد تقویمی یعنی مث ً‬ ‫ال در خیابانی‬ ‫یک واگن اسبی نشان دهم که در ان سال از‬ ‫واگن اسبی در ان استفاده نمی شد‪ .‬حاتمی‬ ‫می گفت ان چه فیلمساز باید از ان اجتناب‬ ‫کند‪ ،‬ایراد تاریخی است و نه ایراد تقویمی‪.‬‬ ‫من فکر می کنم ادم بیش از هر چیز باید‬ ‫به خود اثر وفادار باشــد؛ یعنی باید بفهمیم‬ ‫که اثر به چه چیزی نیاز دارد‪ .‬هم مثال های‬ ‫فرنگــی اش وجــود دارد و هــم مثال های‬ ‫ایرانی اش ‪ -‬از جمله همین نکته که در مورد‬ ‫اقای حاتمــی فرمودید‪ .‬شــما فرض کنید‬ ‫داستان ما در ســال ‪ 1308‬می گذرد‪ .‬فیلم‬ ‫«دختر لر» (اردشــیر ایرانی و عبدالحسین‬ ‫سپنتا) که اولین فیلم ناطق ایرانی است سال‬ ‫‪ 1312‬اکران شده اســت‪ .‬اگر در فیلم نشان‬ ‫دهیم که سینمایی در داستان ما دارد «دختر‬ ‫لر» را نشان می دهد ممکن است بحث هایی‬ ‫پیش کشیده شود‪ .‬در چنین شرایطی باید‬ ‫ببینیم ایا درام بــه نمایش «دختر لر» روی‬ ‫پرده نیــاز دارد؟ در چنین شــرایطی‪ ،‬اگر‬ ‫می شود قصه را برد به سال ‪ ،1312‬می توان‬ ‫این کار را کرد‪ .‬اما اگر امکان پذیر نیســت و‬ ‫درام به این کار نیاز دارد‪ ،‬بهتر اســت به درام‬ ‫وفادار باشیم‪ .‬شــما فرض کنید در سریال‬ ‫«هزاردســتان» در مورد سرشماری بحث‬ ‫می شود‪ .‬این سرشماری ظاهرا ً در واقعیت در‬ ‫چند مرحله و در سال های مختلف انجام شده‬ ‫اما اقای حاتمی ان ها را با هم ادغام می کند‪.‬‬ ‫این تغییر‪ ،‬چیزی را به هــم نمی ریزید‪ .‬تازه‬ ‫حتی اگر چیزی هم به هــم بریزد‪ ،‬اگر درام‬ ‫به این تغییر نیاز داشته باشد می توانیم این‬ ‫کار را بکنیم‪ .‬کافی است بگوییم که این یک‬ ‫درام وفادار به تاریخ نیست بلکه دارد در مورد‬ ‫تاریخ خیال پــردازی می کند‪ .‬همان طور که‬ ‫تارانتینو در فیلم «لعنتی های بی ابرو» هیتلر‬ ‫را به رگبار می بندد‪ .‬ما می دانیم این اتفاق در‬ ‫تاریخ نیفتاده اما این مهم نیست‪ .‬ان صحنه‬ ‫باحال شــده است‪ .‬ما ســینما نمی رویم که‬ ‫لزوماً حقایق تاریخی را ببینیم‪ .‬این حقایق‬ ‫را می توان در کتاب ها خوانــد‪ .‬این حقایق‬ ‫امکاناتی برای ما هستند تا قصه مان را بگوییم‪.‬‬ ‫در ان قصه گویی‪ ،‬هر جا توانســتیم تاریخ را‬ ‫رعایت کنیم‪ ،‬چه بهتر‪ .‬اما نظر من این است‬ ‫‪35‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 35 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪36‬‬ ‫که هر جا دیــدم تاریخ دارد بــا درام به یک‬ ‫معضل اساسی می خورد و نمی توان ان را حل‬ ‫کرد‪ ،‬به درام رای می دهم‪.‬‬ ‫یکی دیگر از نکاتی که توجه مرا به خود‬ ‫جلب کــرد‪ ،‬کابوس های میــرزا محمود در‬ ‫ابتدای اپیزودها است‪ .‬شــکل تکرارشده و‬ ‫کلیشه ای اســتفاده از کابوس در سریال ها‬ ‫و فیلم ها این گونه اســت که کابوس ها قرار‬ ‫است بازتاب تغییرشکل یافته همان وقایعی‬ ‫باشند که در زندگی روزمره برای شخصیت‬ ‫رخ داده و بر او تاثیر گذاشته اند‪ .‬این جا به نظر‬ ‫می رسد که ماجرا برعکس شده است‪ .‬میرزا‬ ‫محمود در زندگی اش دوست دارد پسر داشته‬ ‫باشد و به او تلقین شده که باید ادامه دهنده‬ ‫نسل خانواده باشد‪ .‬اما در خواب هایش مردان‬ ‫دارند برایش مشــکل ایجــاد می کنند و در‬ ‫عوض مشکلی با زنان ندارد‪ .‬این حالت چندان‬ ‫معمول نیست و برعکسش را بیشتر می بینیم‪.‬‬ ‫در ادامه سریال‪ ،‬همه مدل اش را می بینی!‬ ‫من کتابی دارم به اســم «خواب نگاری های‬ ‫دوازده ســال و یک بهار» که حاصل نوشتن‬ ‫خواب هایی است که طی دوازده سال دیده ام‪.‬‬ ‫وقتی ایده ایــن خواب ها مطرح شــد برایم‬ ‫خیلی جالب بود چون خــودم یک خواب باز‬ ‫حرفه ای هســتم‪ .‬ترکیبی از همه این ها را تا‬ ‫پایان خواهیم دید و حتــی در انتها به جایی‬ ‫می رســیم که یک غافلگیری هــم در مورد‬ ‫خواب ها خواهیم داشــت‪ .‬به هرحال کابوس‬ ‫یا خواب دســت تو را باز می گذارد که کمی‬ ‫ســبک بال تر در محدوده درام حرکت کنی‪.‬‬ ‫یعنی ما به این قاعده هم که گفتید محدود‬ ‫نشده و خود این قاعده را هم خواهیم شکست‪.‬‬ ‫پس این ایده یک جور بازیگوشی‬ ‫است‪.‬‬ ‫دقیقاً؛ یک جور بازیگوشی که ادامه پیدا‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫شــما در اوایــل راه از طریــق‬ ‫همکاری هایی که با اقای بیضایی‬ ‫و اقای امجد انجام دادید شناخته‬ ‫شدید‪...‬‬ ‫البته ابتدا با اقای امجد کار کردم و بعد با‬ ‫اقای بیضایی‪...‬‬ ‫رویکردی که در «شــبکه مخفی‬ ‫زنان» دارید‪ ،‬همان طور که اشاره‬ ‫شــد‪ ،‬رویکــردی بازیگوش و‬ ‫شبه فانتزی اســت‪ .‬در مورد اثار‬ ‫دیگرتان هم می تــوان این بحث‬ ‫را مطرح کرد‪ :‬از «خسته نباشید»‬ ‫تا «خداحافظ دختر شیرازی» که‬ ‫الهام گرفته از «دختر خداحافظی»‬ ‫بود‪ .‬خیلی ساده که نگاه کنیم ممکن‬ ‫است این انتظار در ما ایجاد شود‬ ‫که افشین هاشمی چون از جهان‬ ‫نمایشی بهرام بیضایی امده پس‬ ‫حتماً به ســمت رویکرد و الگوی‬ ‫اسطوره گرای اقای بیضایی عالقه‬ ‫و گرایش دارد‪ .‬اما اثاری می سازید‬ ‫که ناگهان بخش هــای دیگری‬ ‫از عالیق شــما را عیان می کنند و‬ ‫«شــبکه مخفی زنان» هم چنین‬ ‫اثری اســت‪ .‬برای خودم جالب‬ ‫اســت که بدانم ریشه این عالقه‬ ‫در کجاست‪.‬‬ ‫اوالً خیلــی ممنونــم که ایــن نکته را‬ ‫می گویید چــون این یعنــی ویکیپدیایی‬ ‫برخورد نمی کنیــد‪ .‬خیلــی از خبرنگاران‬ ‫وقتی با ادم گفت وگــو می کنند عکس این‬ ‫را می گویند؛ نه به این دلیل که کارهایت را‬ ‫دیده اند بلکه چون ویکیپدیا را مرور می کنند‬ ‫و بر اساس تصوری از چیزی‪ ،‬یک عبارت را به‬ ‫شما می بندند‪« :‬سکانس ها تئاتری است» یا‬ ‫«شما بسیار تحت تاثیر سینمای بیضایی یا‬ ‫ما وقتی با ادم ها‬ ‫کار می کنیم‪ ،‬بسیار‬ ‫از ان ها می اموزیم‬ ‫اما این‪ ،‬وقتی برای‬ ‫خودت یک هویت‬ ‫فردی قائل باشی‬ ‫یا اص ً‬ ‫ال یک هویت‬ ‫فردی داشته باشی‪،‬‬ ‫به معنای تقلید‬ ‫کاری نیست که‬ ‫ان ها می کنند‪ .‬این‬ ‫یک رابطه استاد‬ ‫و شاگردی است‬ ‫و برای من بسیار‬ ‫افتخارامیز خواهد‬ ‫بود اگر لحظه ای از‬ ‫کارم حتی یاداور‬ ‫کاری از این بزرگان‬ ‫باشد‪ .‬بماند که در‬ ‫همه اثارم لحظاتی‬ ‫هست که ادای دین‬ ‫تصویری و محتوایی‬ ‫به کارهای ان ها دارم‬ ‫نوشته های امجد هستید»‪ .‬من این ادعاها را‬ ‫نه رد می کنم و نه تایید‪ .‬اما سوالم این است که‬ ‫این ادعا بر چه اساسی مطرح می شود؟ اتفاقاً‬ ‫نگاه درست چیزی است که شما می فرمایید‪.‬‬ ‫ما وقتی با ادم ها کار می کنیم‪ ،‬بسیار از ان ها‬ ‫می اموزیم اما این‪ ،‬وقتــی برای خودت یک‬ ‫هویت فردی قائل باشــی یا اص ً‬ ‫ال یک هویت‬ ‫فردی داشته باشــی‪ ،‬به معنای تقلید کاری‬ ‫نیست که ان ها می کنند‪ .‬این یک رابطه استاد‬ ‫و شاگردی است و برای من بسیار افتخارامیز‬ ‫خواهد بود اگر لحظه ای از کارم حتی یاداور‬ ‫کاری از این بزرگان باشد‪ .‬بماند که در همه‬ ‫اثارم لحظاتی هست که ادای دین تصویری و‬ ‫محتوایی به کارهای ان ها دارم و مشخصاً به‬ ‫کارهایی ارجاع می دهم که در طول سال ها‬ صفحه 36 ‫در تصویری‬ ‫که ارائه می دهم در‬ ‫جست وجوی نگاه‬ ‫خودم هستم‪ .‬وقتی‬ ‫این نگاه با ان تاثیر‬ ‫امیخته شود‪ ،‬باعث‬ ‫می شود که کار تو‬ ‫با ان ها متفاوت‬ ‫باشد‪ .‬همان طور که‬ ‫خود ان اثار بسیار‬ ‫از پیشینیان خود‬ ‫وام گرفته اند‪ .‬مگر‬ ‫می توانیم تاثیر‬ ‫سینمای اورسن ولز‬ ‫یا فدریکو فلینی را‬ ‫در پالن های بهرام‬ ‫بیضایی نبینیم؟‬ ‫عاشــقانه نگاه کرده ام‪ .‬ولی معنی این حرف‬ ‫این نیست که وقتی خودت می خواهی کاری‬ ‫کنی لزوماً می خواهی اثر او را بسازی‪ .‬اثر او را‬ ‫خودش ساخته است‪ .‬تو اثر خودت می سازی‪.‬‬ ‫شاید تو عاشق نگاه او باشی ولی لزوماً وقتی‬ ‫خودت می خواهی حرف بزنــی‪ ،‬از ان دایره‬ ‫واژگان استفاده نکنی‪.‬‬ ‫یک بار تهیه کننده ای جمله ای گفت که‬ ‫برایم خیلی جالب بود‪ .‬داشتیم با او در مورد‬ ‫تولید یک فیلم صحبت می کردیم‪ .‬فهرست‬ ‫بازیگران را پرسید و ان ها را‪ ،‬که هیچ کدام از‬ ‫بازیگران سرشناس نبودند‪ ،‬معرفی کردیم‪.‬‬ ‫قصه اش را پرســید و تعریف کردیم‪ .‬گفت‪:‬‬ ‫«خیلی فیلم خوبی می شــود‪ .‬ایــن فیلم را‬ ‫حتماً می بینم اما تهیه اش نمی کنم»‪ .‬خیلی‬ ‫باعث می شــود که کار تو بــا ان ها متفاوت‬ ‫باشــد‪ .‬همان طور که خود ان اثار بسیار از‬ ‫پیشینیان خود وام گرفته اند‪ .‬مگر می توانیم‬ ‫تاثیر سینمای اورسن ولز یا فدریکو فلینی را‬ ‫در پالن های بهرام بیضایی نبینیم؟ من به شما‬ ‫سکانس نشان می دهم که چطور متاثر از فالن‬ ‫لحظه فلینی یا فالن کار کوروساوا است‪ .‬اما ایا‬ ‫ان اثر شبیه کار کوروساوا یا فلینی است؟ نه‪.‬‬ ‫ان فقط کار بهرام بیضایی است‪.‬‬ ‫در میانــه بحث هایتــان بحث‬ ‫تئاتری بودن را پیش کشــیدید‪.‬‬ ‫این اص ً‬ ‫ال عجیب نیست که عده ای‬ ‫حتی ندیده بگویند «شبکه مخفی‬ ‫زنان» تئاتری اســت‪ .‬چرا؟ چون‬ ‫افشین هاشمی کارگردان و محمد‬ ‫رحمانیان نویسنده اش است و هر‬ ‫دو پیشینه قوی تئاتری دارند‪ .‬قبل‬ ‫از این که وارد خود سریال شویم‪،‬‬ ‫این سوال در ذهن من وجود دارد‬ ‫که‪ :‬ایــا این ویژگی کــه مدام در‬ ‫نوشته ها تکرار می شود اص ً‬ ‫ال یک‬ ‫ویژگی منفی است؟ مگر بد است‬ ‫که یک اثر تئاتری باشد؟‬ ‫اص ً‬ ‫ال می تواند یک ویژگی مثبت باشد‪.‬‬ ‫ما حتی فیلم داریم که ک ً‬ ‫ال با این نگاه ساخته‬ ‫شده است‪ :‬مثل «داگویل» یا نسخه موزیکال‬ ‫فرانســوی «بینوایان» که چند سال پیش‬ ‫ساخته شد‪ .‬این فیلم ها اص ً‬ ‫ال با نگاه به تئاتر‬ ‫ســاخته شــدند‪ .‬حتی خیلی از فیلم های‬ ‫اینگمار برگمان در دل خود تئاتری‬ ‫هستند‪ .‬این اص ً‬ ‫ال اشکال ندارد‪.‬‬ ‫چطور تو مث ً‬ ‫ال می گویی فالن‬ ‫کار را با نگاهی به ســینمای‬ ‫مستند دارم می ســازم؟ تو‬ ‫تمام قا ب های النگ شــات‬ ‫سینمای روشنفکری از دریا‬ ‫و درخت را که نــگاه کنی‪ ،‬از‬ ‫نقاشی دارد می اید‪ .‬این ها همه‬ ‫هنرهای تصویری اند‪ .‬فیلم های‬ ‫مــارول از دل بازی هــای‬ ‫کامپیوتری درمی اید‪.‬‬ ‫جمله خوبی بود‪ .‬ان ادم می فهمید با یک‬ ‫فیلم خوب طرف اســت‪ ،‬دوست داشت‬ ‫تماشاگرش باشد ولی لزوماً حاضر نبود‬ ‫تهیه کننده اش بشود‪ .‬در کارگردانی‬ ‫هم همین است‪ .‬شما ممکن است‬ ‫خیلی از اثار را عاشقانه بپرستید‬ ‫ولی وقتی می خواهی قصه بگویی‬ ‫دوست داشته باشی جور دیگری‬ ‫قصه بگویی‪ .‬من بسیار از همه‬ ‫این ها اموختــه ام و مفتخرم‬ ‫که در کنارشــان بوده ام ولی‬ ‫در عین حال در تصویری که‬ ‫ارائه می دهم در جست وجوی‬ ‫نگاه خودم هســتم‪ .‬وقتی این‬ ‫نگاه با ان تاثیر امیخته شــود‪،‬‬ ‫‪37‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 37 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪38‬‬ ‫فیلم «سین سیتی‪ /‬شهر گناه» از کتاب های‬ ‫کمیک اســتریپ می اید‪ .‬تو از همه امکانات‬ ‫بصری پیرامونت می توانی برای تصویرسازی‬ ‫اســتفاده کنی‪ .‬تئاتر هم یکی از ان ها است‪.‬‬ ‫پس این ویژگی اص ً‬ ‫ال منفی نیست اما در لحن‬ ‫بعضی از دوستان این به عنوان ویژگی منفی‬ ‫ذکر می شود‪ .‬انگار تئاتر سرزمین کوچک تر‪،‬‬ ‫بدتر یا بدبخت تری اســت و سینما سرزمین‬ ‫خوشــبخت تری‪ .‬خیلی از فیلم ها هســتند‬ ‫که گران هم ساخته شــده اند اما به اندازه یک‬ ‫صحنه از یک تئاتر خوب ارزش ندارند‪ .‬عکس‬ ‫ان هم وجــود دارد‪ .‬فیلم هــای خیلی خوبی‬ ‫داریم که بدون هیچ نگاهی به تئاتر ســاخته‬ ‫شده اند یا تئاترهایی که ارزش دیدن ندارند‪.‬‬ ‫این معیاری برای ارزیابی خوبی یا بدی نیست‪.‬‬ ‫ولــی می توانیم به عنوان یــک ویژگی لحاظ‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫اگر اشــتباه نکنم زنده یــاد ایرج‬ ‫کریمی ســال ها قبل به این اشاره‬ ‫کرده بود که‪ :‬چطور است که وقتی‬ ‫مث ً‬ ‫ال «الیور توییست» را می خوانیم‬ ‫و می گوییم خیلی سینمایی نوشته‬ ‫شده به عنوان یک ویژگی مثبت به‬ ‫ان توجه می کنیم ولی وقتی فیلمی را‬ ‫تئاتری می دانیم به عنوان نکته منفی‬ ‫از ان یاد می کنیم؟ چه فرقی بین این‬ ‫دو است؟‬ ‫اگر بخواهیم این جور نگاه کنیم «دوازده‬ ‫مرد خشمگین» (سیدنی لومت) را‪ ،‬که در یک‬ ‫لوکیشــن می گذرد‪ ،‬باید تئاتری ترین فیلم‬ ‫تاریخ سینمای جهان بدانیم و ان را رد کنیم‪.‬‬ ‫به نظرم نگاه منفی به این ویژگی از نوعی نگاه‬ ‫بی ســوادانه به هر دو مدیوم می اید‪ .‬چون نه‬ ‫می داند چه چیزهایی می تواند سینما باشد و‬ ‫نه این که چه چیزهایی می تواند تئاتر باشد‪ .‬این‬ ‫را هم نمی داند که اص ً‬ ‫ال چیز بد نداریم‪ .‬از هر چه‬ ‫که خوب استفاده کنیم خوب است‪ .‬خالصه با‬ ‫این ادم ها می شود زیاد بحث نکرد!‬ ‫حاال وارد بحــث تئاتری بودن در‬ ‫خود ســریال شــویم‪ .‬نمی دانم‬ ‫این ایده را اصــ ً‬ ‫ا می توان با بحث‬ ‫تئاتر ی بودن مرتبط دانست یا نه‪.‬‬ ‫اما رویکرد فاصله گذارانه ای که در‬ ‫سریال به چشم می خورد (از جمله‬ ‫در روایت بخش «ان چه گذشت»)‬ ‫خالف تالش معمــول اثار تاریخی‬ ‫ایرانی برای واقع نمایی است‪ .‬البته‬ ‫نمی ‪‎‬دانم عنوان فاصله گذاری برای‬ ‫این رویکرد عنوان درســتی است‬ ‫یا نه‪.‬‬ ‫عنوان غلطی هم نیست!‬ ‫این رویکرد از کجا شکل گرفت؟‬ ‫ما در خود ســینما هم ایــن رویکردها‬ ‫را داریم‪ .‬اگر فرض کنیم کــه فاصله گذاری‬ ‫در تئاتــر خیلــی عیــان و واضح اســت و‬ ‫اگر فرض کنیم که ریشــه های ســنتی اش‬ ‫را در نمایش هایی مثل تعزیه و ریشــه های‬ ‫فرهنگی اش را در کارهای برشــت می توانیم‬ ‫ببینیم‪ ،‬نمونه های خیلی خوبش را در سینما‬ ‫هم داریــم‪ :‬از ان ســریالی بگیرید که کوین‬ ‫اسپیسی در ان رو به دوربین برگشته و چیزی‬ ‫می گوید (انگار دارد موضوعی را با تماشــاگر‬ ‫در میان می گذارد) تا ان سکانس درخشان‬ ‫«مســافران» (بهرام بیضایی) که موی بر تن‬ ‫ادم راست می کند تا ان لحظه ای که در فیلم‬ ‫«سانســت بلوار» (بیلی وایلدر)‪ ،‬جسدی که‬ ‫روی اب است شروع می کند به ما حرف زدن‪.‬‬ ‫اص ً‬ ‫ال تمام این نریشن هایی را در نظر بگیرید‬ ‫که روی تصاویر می اید و طرف می گوید چه‬ ‫کسی است و دارد چه کاری می کند‪ .‬همین‬ ‫حرف زدن با ما‪ ،‬در عین ایجاد صمیمیت‪ ،‬یک‬ ‫فاصله گذاری هم دارد ایجاد می کند‪ .‬در نتیجه‬ ‫این می تواند نگاهی باشد که نمی توانم بگویم‬ ‫ریشــه اش دقیقاً در تئاتر بوده ولی در تئاتر‬ ‫وجود دارد و بعدا ً در فیلم ها هم وجود داشته‪.‬‬ ‫اسم خاصی هم برایش نمی گذارم‪ .‬ولی ما با‬ ‫تماشاگر حرف می زنیم‪ .‬گوینده کمی هم غلط‬ ‫حرف می زند‪ .‬برای شیوه نمایش هم از دوستی‬ ‫که تصویر را می ساخت خواهش کردم از تیتراژ‬ ‫یک فیلم موزیکال معروف قدیمی اذربایجانی‬ ‫استفاده کند که در ان کتاب باز می شد و ورق‬ ‫می خورد‪ .‬این یک جور قصه گویی و بی االیش‬ ‫حرف زدن بــا مخاطب بــود و حتی یک کم‬ ‫می توانست مســخره کردن یا دست انداختن‬ ‫«ان چه گذشت»ها با استفاده از همان لحن‬ ‫باشد‪ .‬من سعی کردم این نریشن را به شکل‬ ‫اغراق امیزی با صدایی بم شده و با تالش برای‬ ‫این که حرف «ت» در کلمه گذشت به وضوح‬ ‫شنیده شــود اجرا کنم که خودش یک جور‬ ‫شوخی با صدای زیبای دوبلورها است که این‬ ‫نریشــن ها را می گفتند‪ .‬خالصه همه چیز را‬ ‫دست می اندازیم!‬ ‫در ادامه بحــث تئاتــری بودن‪،‬‬ ‫احساسی که هنگام تماشای سریال‬ ‫داشتم این بود که تئاتری بودن انگار‬ ‫بیشتر در متن وجود داشته یا اجرا‪.‬‬ ‫در مرحله اجرا به نظرم می رسید که‬ ‫انگار شما هرجا که فرصت داشتید‬ ‫ســعی می کردید دوربین روان و‬ ‫سیالی داشته باشید‪ ،‬و بدون قطع‬ ‫ابعاد مختلف صحنه را به ما نشــان‬ ‫دهید‪.‬‬ ‫دقیقاً همین است‪.‬‬ ‫اما جاهایی‪ ،‬به طور خــاص جاهایی که‬ ‫تک گویی داشت‪ ،‬انگار شما این رویکرد را بر‬ ‫اساس ان چه در متن بود محدود می کردید‪.‬‬ ‫نمونه ای که االن در ذهنم اســت صحنه ای‬ ‫از اپیزود دوم اســت که در ان بلور نزد رمال‬ ‫می رود‪ .‬درست است که در ان جا هم دوربین‬ ‫ارام ارام روی بلور متمرکز می شود اما دیگر از‬ ‫ان حرکات دوربین خبری نیست‪.‬‬ ‫در تمــام مونولوگ ها این وجــود دارد‪.‬‬ ‫در بخش هــای دیگــر‪ ،‬به فراخــور صحنه‪،‬‬ ‫تصویری ترین شــکل ممکنی کــه به ذهنم‬ ‫انگار‬ ‫تئاتر سرزمین‬ ‫کوچک تر‪ ،‬بدتر یا‬ ‫بدبخت تری است‬ ‫و سینما سرزمین‬ ‫خوشبخت تری‪.‬‬ ‫خیلی از فیلم ها‬ ‫هستند که گران‬ ‫هم ساخته شده اند‬ ‫اما به اندازه یک‬ ‫صحنه از یک تئاتر‬ ‫خوب ارزش ندارند‪.‬‬ ‫عکس ان هم وجود‬ ‫دارد‪ .‬فیلم های خیلی‬ ‫خوبی داریم که بدون‬ ‫هیچ نگاهی به تئاتر‬ ‫ساخته شده اند یا‬ ‫تئاترهایی که ارزش‬ ‫دیدن ندارند‪ .‬این‬ ‫معیاری برای ارزیابی‬ ‫خوبی یا بدی نیست‪.‬‬ ‫ولی می توانیم‬ ‫به عنوان یک ویژگی‬ ‫لحاظ کنیم‬ صفحه 38 ‫اما معتقدم که‬ ‫مونولوگ عرصه‬ ‫درخشش بازیگر‬ ‫است‪ .‬البته گاه ممکن‬ ‫است یک مونولوگ‬ ‫در دل خودش حرکت‬ ‫داشته باشد‪ .‬ان وقت‬ ‫برایش حرکت‬ ‫ایجاد می کنیم‪ .‬از‬ ‫این نمونه ها هم در‬ ‫ادامه داریم که دیگر‬ ‫دوربین ان حرکات‬ ‫ساده را ندارد اما باز‬ ‫سعی کردیم که ان ها‬ ‫را بدون قطع بگیریم‪.‬‬ ‫من سعی کردم در‬ ‫مونولوگ ها تقطیع‬ ‫نداشته باشم‬ ‫می رسید را برای ان سکانس پیاده کردم‪ .‬من‬ ‫به این فکر نمی کردم که این ایده مث ً‬ ‫ال تئاتری‬ ‫است یا تلویزیونی‪ .‬من فقط فکر می کردم این‬ ‫لحظه باید خوب از کار در بیاید و تماشــاگر‬ ‫از دیدن ان لذت ببــرد‪ .‬پیش فرض من این‬ ‫بود‪ .‬حاال یا موفق شــدم یا نشدم‪ .‬ولی به این‬ ‫فکر می کردم که تصویری تریــن حالت این‬ ‫صحنه چیست‪ .‬اما معتقدم که مونولوگ عرصه‬ ‫درخشش بازیگر است‪ .‬البته گاه ممکن است‬ ‫یک مونولوگ در دل خودش حرکت داشــته‬ ‫باشد‪ .‬ان وقت برایش حرکت ایجاد می کنیم‪ .‬از‬ ‫این نمونه ها هم در ادامه داریم که دیگر دوربین‬ ‫ان حرکات ساده را ندارد اما باز سعی کردیم که‬ ‫ان ها را بدون قطع بگیریم‪ .‬من سعی کردم در‬ ‫مونولوگ ها تقطیع نداشته باشم‪ .‬ولی به فراخور‬ ‫ان چه دارد گفته می شود (مثل سکانس رمالی‬ ‫یا تک گویی های زنان) دلیلی ندیدم که چند‬ ‫تا کات بزنم و مونولــوگ را از زوایای متفاوت‬ ‫بگیرم‪ .‬وقتی بازیگر دارد خوب اجرا می کند و‬ ‫من با یک حرکت ساده دوربین می توانم از ان‬ ‫حرکت بهتری در بیاورم‪ ،‬چرا باید با کات های‬ ‫بیهوده تصور ریتم تند ایجاد کنم؟ ریتم درونی‬ ‫ان مونولوگ‪ ،‬شنیدن ان مونولوگ است‪ .‬پس‬ ‫بهتر است با دوربین مزاحمش نشوم و بگذارم‬ ‫کارش را بکند‪ .‬به نظرم این گونه تاثیرگذاری‬ ‫بیشتری دارد‪.‬‬ ‫یعنی شما فقط به منطق تاثیرگذار‬ ‫دراماتیک ان صحنه فکر می کردید‬ ‫و نه هیچ چیز دیگری‪.‬‬ ‫بله‪ .‬البته با تصور یک ادبیات کلی تصویری‬ ‫راجع به کل کار‪.‬‬ ‫اگر موافق باشید به سراغ جمع بندی‬ ‫برویم‪ .‬طبق ان چه در تیتراژ امده‪،‬‬ ‫«شــبکه مخفی زنان» قرار است‬ ‫در سی قسمت نمایش داده شود‪.‬‬ ‫درست است؟‬ ‫بله‪.‬‬ ‫به صورت فصل بندی شده است یا‬ ‫یک سره پخش می شود؟‬ ‫این بستگی به سیاست پلتفرم دارد‪ .‬ما یک‬ ‫نقطه عطف در قصه داریم که می تواند پایان‬ ‫فصل باشــد و بعد با یک هفته اختالف‪ ،‬فصل‬ ‫دوم را شروع کنیم‪.‬‬ ‫پس اگر هم فصل بند ی شده باشد‬ ‫فاصله زیادی بین فصل ها نمی افتد‪.‬‬ ‫این طور نیست که دو‪ ،‬سه ماه فاصله‬ ‫بیفتد‪.‬‬ ‫نه‪ .‬اص ً‬ ‫ال‪.‬‬ ‫زمانی که داریم مصاحبه را ضبط می کنیم‪،‬‬ ‫هفت قسمت از سریال منتشر شده است‪ .‬قطعاً‬ ‫در ادامه بازخوردهای بیشتری خواهید گرفت‪.‬‬ ‫اما با توجه به بازخوردی که تاکنون گرفتید و‬ ‫استقبالی که شــده‪ ،‬فکر می کنید به اهدافی‬ ‫که از ساخت سریال در سر داشتید رسیدید؟‬ ‫بله‪ .‬فکر می کنم تا این لحظه بازخوردها با‬ ‫ان چه تصور داشتم یکی است‪ .‬همان انتظاری‬ ‫که از بازخوردها داشتم اتفاق افتاده است‪.‬‬ ‫‪39‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 39 ‫زیر ذره بین‬ ‫روایتی زنانه با نگاهی مردانه‬ ‫نگاهی به سریال «شبکه مخفی زنان»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪40‬‬ ‫سمیه نجفی خاتونی‬ ‫این مجموعه‪ ،‬با‬ ‫دستچینی از اتفاقات‬ ‫تاریخی‪ ،‬سیاسی‪،‬‬ ‫اجتماعی و فرهنگی‪،‬‬ ‫درامی طنزامیز را به‬ ‫تصویر می کشد که‬ ‫بازتابی است از ضمیر‬ ‫خوداگاه و ناخوداگاه‬ ‫ملتی که با مصائب‬ ‫زیرمتنی اش هنوز‬ ‫زنده است و همچون‬ ‫اینه ای تمام وجهی‪،‬‬ ‫ایران معاصر را‬ ‫نمایش می دهد‪ :‬از‬ ‫فرهنگ ها و خرده‬ ‫فرهنگ های عامیانه‬ ‫مردم کوچه بازار‬ ‫گرفته تا ادغام ان در‬ ‫مهم ترین تصمیمات‬ ‫سیاسی و اجتماعی‬ ‫روز و تاثیر و بازتاب‬ ‫ان در زندگی های‬ ‫خانوادگی‬ ‫«شبکه مخفی زنان»‪ ،‬عنوان سریالی کمدی‬ ‫در بستر تاریخی است که پخش ان مدتی است‬ ‫از شبکه نمایش خانگی‪ ،‬رســانه نماوا اغاز شده‬ ‫است‪ .‬این سریال به کارگردانی افشین هاشمی‪،‬‬ ‫نویســندگی محمد رحمانیان و محسن قرایی‬ ‫و تهیه کنندگی محمدحسن شانه ســاززاده و با‬ ‫نقش افرینی سیامک انصاری‪ ،‬مهدی هاشمی‪،‬‬ ‫لیال حاتمی‪ ،‬باران کوثری‪ ،‬حمید فرخ نژاد‪ ،‬شبنم‬ ‫مقدمی‪ ،‬شقایق دهقان‪ ،‬مونا فرجاد و‪ ..‬تولید شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫خالصه داستان شش قســمتی که تا زمان‬ ‫نگارش این مطلب پخش شــده به این شــرح‬ ‫اســت‪ :‬این مجموعه‪ ،‬حکایت مردی به نام میرزا‬ ‫محمود زنبورکچی‪ ،‬مدیر اداره سجل و احواالت‬ ‫است‪ ،‬که تنها ادامه دهنده اســم و رسم خاندان‬ ‫زنبورکچی هاست‪ .‬میرزا‪ ،‬از سه همسری که اختیار‬ ‫کرده هفت دختر دارد‪ .‬تا به این جای داستان‪ ،‬زن ها‬ ‫از وجود همسران دیگر اطالعی ندارند‪ ،‬و اما ماجرا‬ ‫از جایی شروع می شــود که کانونی برای احقاق‬ ‫حقوق بانوان در حال شکل گیری است‪ ،‬جامعه‬ ‫مردساالرانه اوایل دوره پهلوی احساس خطر کرده‬ ‫و قصد دارند با انتصاب میرزا محمود در راس این‬ ‫کمیته بر فعالیت های انان نظارت داشته باشند تا‬ ‫از این طریق کنترل انان را به دست گیرند‪ .‬میرزا‬ ‫محمود مسئول تشکیل کمیته زنان می شود و‬ ‫باید به دو گروه پر فشار پاسخ بدهد‪ :‬رجال سیاسی‬ ‫پشت پرده که از او می خواهند تمامی اخبار تشکل‬ ‫را به ان ها مخابره کنــد‪ ،‬و وزارتخانه فرهنگ به‬ ‫مدیریت مدبر الملک که قصد نظارت و کنترل تام‬ ‫و تمام کانون را دارد‪ .‬همکار میرزا در کمیته بانوان‪،‬‬ ‫دختری به نام دلبر جان است که در راس کمیته‬ ‫با او فعالیت می کند‪ .‬میرزا به سرعت دل باخته او‬ ‫می شود‪ .‬این در حالی است که اولین فرزند همسر‬ ‫چهارم میرزا در شرف تولد است و قرار است برای‬ ‫میرزا فرزند پسر بیاورد‪.‬‬ ‫این مجموعــه روایت خــود را از اوایل دوره‬ ‫پهلوی (ســال ‪ )1310‬اغاز می کند و در همان‬ ‫قســمت اول‪ ،‬بخش «ان چه گذشــت» دارد تا‬ ‫اطالعاتی از ان دوره تاریخی به مخاطبین امروزی‬ ‫بدهد‪ .‬از همان ابتدا‪ ،‬ساختار شکنی های خالقانه ای‬ ‫در مجموعه دیده می شود‪ .‬تیتراژ که در ان معرفی‬ ‫عوامل با ترکیب زبان پارســی کهــن و عباراتی‬ ‫طنزامیز است؛ نحوه ورود و معرفی نقش پردازان‬ ‫در هر قسمت که ورود هر بازیگر را با چالشی هم‬ ‫سو با داســتان هماهنگ کرده است؛ قاب بندی‬ ‫متفاوت ســریال که در ان سعی شده فضاسازی‬ ‫را به حال و هوای ایران قدیــم نزدیک کند؛ و به‬ ‫تصویر کشیدن شخصیت های تاریخی و فرهنگی‬ ‫با ارجاعات بینامتنــی از دیگر نکات خالقانه این‬ ‫سریال است که در خبر رسانی های مختلف نیز‬ ‫به ان اشاره شده اســت‪ .‬این مجموعه با عوامل‬ ‫تولیدی زبردستی همچون علیرضا زرین دست‬ ‫به عنوان مدیر فیلمبرداری و موسیقی گروه هنری‬ ‫ویلیام نیری تولید شده است که ماحصل ان تولید‬ ‫مجموعه ای خوش ساخت است که از پرخرج ترین‬ ‫تولیدات شبکه نمایش خانگی محسوب می شود‪.‬‬ ‫این مجموعه‪ ،‬با دستچینی از اتفاقات تاریخی‪،‬‬ صفحه 40 ‫سیاسی‪ ،‬اجتماعی و فرهنگی‪ ،‬درامی طنزامیز را به‬ ‫تصویر می کشد که بازتابی است از ضمیر خوداگاه‬ ‫و ناخوداگاه ملتی که با مصائب زیرمتنی اش هنوز‬ ‫زنده اســت و همچون اینه ای تمام وجهی‪ ،‬ایران‬ ‫معاصر را نمایش می دهــد‪ :‬از فرهنگ ها و خرده‬ ‫فرهنگ هــای عامیانه مردم کوچه بــازار گرفته‬ ‫تا ادغام ان در مهم ترین تصمیمات سیاســی و‬ ‫اجتماعی روز و تاثیر و بازتاب ان در زندگی های‬ ‫ِ‬ ‫جنسیت‬ ‫خانوادگی‪ .‬در این مسیر‪ ،‬عنصر محوری‬ ‫حل نشده را‪ ،‬چون ترومایی پنهان‪ ،‬به عنوان مسئله‬ ‫اصلی خود برمی گزیند و قصد دارد از این ترومای‬ ‫اســیب زا در زیرمتن فرهنگی ایران پرده بردارد‬ ‫و علیه یک تبعیض جنسیتی همیشگی قد علم‬ ‫کند‪ :‬به این منظور به سراغ خاستگاه شکل گیری‬ ‫این تروما می رود که ریشه ای تاریخی دارد‪.‬‬ ‫فرم و محتوا‬ ‫حال باید دید انتخاب سبک کمدی به عنوان‬ ‫مســلط ترین فرم این مجموعه‪ ،‬می تواند حامل‬ ‫مناســبی برای ارائه این محتوا باشد یا انتخاب‬ ‫این ســبک‪ ،‬یک سیاست رســانه ای در پیش‬ ‫تولید این مجموعه برای جذب مخاطب بیشتر‬ ‫اســت؟ ماحصل مجموعه «شبکه مخفی زنان»‬ ‫از لحاظ فرم‪ ،‬اش شــله قلمکاری است که دائماً‬ ‫در حال تغییر فرم بیانی روایت است‪ .‬روایتگری‬ ‫اشفته باعث می شود که مخاطب نداند هر بار با‬ ‫چه رویکردی قرار اســت با اثر مواجه شود‪ :‬طنز‬ ‫است؟ تاریخی اســت؟ اجتماعی است؟ تخیلی‬ ‫است؟ ترسناک است؟ کاراگاهی است؟ خالقانه و‬ ‫ساختارشکن است؟ گویا در حال تماشای نمایشی‬ ‫هنری از هنرمندان کارکشته ای هستیم که در‬ ‫حال کشف خالقانه استعدادهایشان در زمینه های‬ ‫مختلف هســتند و در این راه می خواهند ناجی‬ ‫صدای زنان ستمدیده ای هم باشند که تاریخ روی‬ ‫ان سرپوش گذاشته است‪ ،‬و ان صدا را با بلندترین‬ ‫صدای مردانه فریاد بزنند‪ :‬صدای زمخت و بلندی‬ ‫که زنان را ازار می دهــد و در ترکیب بازی های‬ ‫اغراق شده مردانه گم می شود‪ .‬در نهایت با طنزی‬ ‫که طناز نیست و هیچ گوشه ای برای کشف ندارد‬ ‫مواجه می شویم‪.‬‬ ‫جنگ روانی و درونی‬ ‫قهرمان مجموعــه‪ ،‬میرزا محمــود‪ ،‬از دل‬ ‫تعارضی تاریخی و جهانشمول می اید‪ ،‬که همواره‬ ‫در حال جداســازی دنیای زنان از مردان است‪،‬‬ ‫این ســریال با کابوس های شبانه قهرمان شروع‬ ‫می شود‪ .‬در طول ســریال هم رویاهای قهرمان‬ ‫نمایش داده می شود‪ :‬خواب هایی که معرف دنیای‬ ‫کودکی و عالیق نادیده گرفته شــده شخصیت‬ ‫است‪.‬‬ ‫تعارض میرزا با ناخوداگاهش‪ ،‬ناشی از فشارها‬ ‫وسیاست گذاری هایغلطاجتماعیاستوهمین‬ ‫بستر تقابل او را با خود‪ ،‬اطرافیان و با جامعه فراهم‬ ‫می کند؛ تا جایی که کشمکشی از سطح درون به‬ ‫سطح بیرونی گسترده می شود‪ .‬از نظر فروید رویاها‬ ‫افکار سانسور شده انساندردنیایواقعیهستند‪.‬با‬ ‫این معیار‪ ،‬این دو سطح از کشمکش در تضاد با هم‬ ‫در دنیای داستان ادامه پیدا می کند‪.‬‬ ‫میــرزا‪ ،‬نمایــش الگویــی تمام عیــار از‬ ‫شخصیت شناسی فروید اســت‪ .‬در این داستان‪،‬‬ ‫تقابل زوایای پنهان و عیان میرزا در سه ساحت‬ ‫نمایش داده می شود‪ .‬کابوس های میرزا‪ ،‬ضمیر‬ ‫ناخوداگاه اوســت که در تضاد با رفتار اجتماعی‬ ‫ی‪‎‬شود‪ .‬میرزا در اعماق وجودش با جنس‬ ‫عیان م ‬ ‫مونث در صلح اســت و از جامعه مردســاالرانه‬ ‫وحشــتی دائمی دارد‪ ،‬و با این کشمکش درونی‬ ‫در تقابل خود و وظایف اجتماعی اش قرار می گیرد‬ ‫که باید ادامه دهنده نســل و خاندان خود باشد‪.‬‬ ‫و ماموریتی که جایگاه نمود رســالت انسانی اش‬ ‫است‪ ،‬و برای تحقق ان باید از تقابل های پیشین‬ ‫سربلند بیرون بیاید‪.‬‬ ‫میرزا بستری است که حامل جریان های مهم‬ ‫اجتماعی و حرکت های ملی ایران دیروز تا به امروز‬ ‫است و کارزار این مجموعه تقابل و جنگ میرزا‬ ‫در میان سه ساحت شخصیتی خود است؛ و او که‬ ‫باید بین این دو نیرو از ساحت های شخصیتی اش‬ ‫تعادل ایجاد کند‪ .‬ماموریتی که از سوی وزارتخانه‬ ‫بر عهده میرزا گذاشته شــده‪ ،‬این دو ساحت از‬ ‫شخصیت میرزا را به جنگی دیدنی بدل می کند‪.‬‬ ‫این که در نهایت کدام وجــه از میرزا به پیروزی‬ ‫می رسد را باید در خواب ها و رویاهای او جست وجو‬ ‫کرد‪ ،‬چرا که خواب و رویا سیطره وجودی ضمیر‬ ‫ناخوداگاه میرزا را نمایان می کند که در ان زنان‬ ‫حاکم هستند و مردان به عنوان نیرو و دشمنانی‬ ‫متخاصم در صدد نابودی میرزا هستند‪ ،‬و داستان‬ ‫گویای تقابلی از امیال‪ ،‬ایده ها و ارمان هایی است‬ ‫که شخصیت را به مرز تحول و جنون می کشاند‪.‬‬ ‫ارایش بی نظیری از یک شخصیت‬ ‫نویسنده با خلق کاراکتری ساختارمند هدف‬ ‫او را در تمامی الیه های روایت مستتر می سازد‪،‬‬ ‫اســکلت محکمی را برای روایتی هدفمند اغاز‬ ‫می کند‪ ،‬تمام هنر خــود را بر پایــه ای علمی و‬ ‫روانشــناختی بنا می کند و در این گام فاصله ای‬ ‫قابل توجه با دیگر شخصیت ها و اثار کمدی ایران‬ ‫می گیرد‪ :‬چیزی که در خلــق اثار کمدی ایرانی‬ ‫به بی رحمانه ترین شکل نادیده گرفته می شود‪.‬‬ ‫محمد رحمانیان در ارائه ســاختمان شخصیت‬ ‫بی بدیل عمل می کند‪ .‬در ادامه نیز گذر شخصیت‬ ‫از الگوی شخصیتی فروید تا تئوری نمادین شدن‬ ‫امر واقع از منظر الکان‪ ،‬پیاده سازی می شود‪ .‬امر‬ ‫واقع از منظر الکان چیزی است واپس زده شده که‬ ‫در ناخوداگاه عمل و به شکل اختالل و تروما در‬ ‫واقعیت نمادین بروز می کند‪.‬‬ ‫ان چه که در شــخصیت میرزا به عنوان یک‬ ‫ترومای رنج اور توصیف می شــود را می توان در‬ ‫خاطرات کودکــی او یافت‪ :‬انتظار خانــواده از او‬ ‫به عنوان تنها پسری که باید نسل و خاندان ان ها را‬ ‫حفظ کند‪ ،‬و خاطرات زجراوری که مدام باید در‬ ‫ان ها نقش یک مرد تمام عیار را بازی کند ‪ -‬بدون‬ ‫در نظر گرفتن امیال و خواسته های شخصی اش‪.‬‬ ‫عملکرد تروما در طوالنی مدت‪ ،‬مانند خاطره ای‬ ‫است که در ذهن فرد تثبیت شده و باعث اختالل‬ ‫و رنج روانی شدید او می شود و فارغ از چگونگی‬ ‫تالش فرد در توضیح عقالنی و بیان ان‪ ،‬مدام باز‬ ‫می گردد و رنج تکرار می شود‪ .‬این مسئله به عنوان‬ ‫یک بســتر ترومازا در شــخصیت میرزا محمود‬ ‫ان چه که در‬ ‫شخصیت میرزا‬ ‫به عنوان یک ترومای‬ ‫رنج اور توصیف‬ ‫می شود را می توان‬ ‫در خاطرات کودکی او‬ ‫یافت‪ :‬انتظار خانواده‬ ‫از او به عنوان تنها‬ ‫پسری که باید نسل‬ ‫و خاندان ان ها را‬ ‫حفظ کند‪ ،‬و خاطرات‬ ‫زجراوری که مدام‬ ‫باید در ان ها نقش‬ ‫یک مرد تمام عیار‬ ‫را بازی کند ‪ -‬بدون‬ ‫در نظر گرفتن امیال‬ ‫و خواسته های‬ ‫شخصی اش‪.‬‬ ‫عملکرد تروما در‬ ‫طوالنی مدت‪ ،‬مانند‬ ‫خاطره ای است که‬ ‫در ذهن فرد تثبیت‬ ‫شده و باعث اختالل‬ ‫و رنج روانی شدید‬ ‫او می شود و فارغ از‬ ‫چگونگی تالش فرد‬ ‫در توضیح عقالنی‬ ‫و بیان ان‪ ،‬مدام باز‬ ‫می گردد و رنج تکرار‬ ‫می شود‬ ‫معرفی و با اختالل چند همسری بودنش نمادین‬ ‫می شود‪ ،‬و رویارویی میرزا با سه وجه از ساحت های‬ ‫شخصیتی اش مسئله اصلی مجموعه می شود‪.‬‬ ‫نظام روایی مردساالرانه در روایت زنانه‬ ‫اینمجموعه‪،‬بابازنماییچندوجهیاززندگی‬ ‫میرزا‪ ،‬اهرمی است که قرار است ما را به پای درددل‬ ‫زنانی ببرد که در طول تاریخ نادیده گرفته شده و یا‬ ‫از حقوق اولیه خود محروم مانده اند؛ و به جنبشی از‬ ‫دل تاریخ برود که قرار است نابرابری ها و مشکالت‬ ‫زنان را در طول تاریخ بیان کند‪.‬‬ ‫لورا مالوی‪ ،‬از شاخص ترین نظریه پردازان نقد‬ ‫فمنیستی فیلم‪ ،‬به تاسی از ارای الکان در زمینه‬ ‫درک و دریافت تماشاگر حین تماشای فیلم‪ ،‬از‬ ‫لذت مستتری سخن می گوید که در فرم روایی‬ ‫نظام مردســاالرانه فیلم وجود دارد؛ فیلمی که‬ ‫برای نگاه خیره مرد تهیه و تولید می شود‪ :‬به این‬ ‫صورت که جنس مذکر به ســوژه فعال روایت و‬ ‫جنس مونث به ابژه منفعلی که برای جنس مذکر‬ ‫تدارک دیده شده‪ ،‬تبدیل می شود‪ .‬در نظر مالوی‬ ‫تماشاگر زن در مواجهه با این جنس از روایت‪ ،‬یا‬ ‫باید با قهرمان مرد همذات پنداری کند که صاحب‬ ‫ان نگاه خیره است و به همجنس خود به عنوان ابژه‬ ‫میل نگاه کند‪ ،‬یا باید موضعی خود ازارگرانه اتخاذ‬ ‫کند و خود را در جایگاه زنی در فیلم قرار دهد که‬ ‫ابژه میل و نیروی منفعل در روایت است‪.‬‬ ‫در نگاه خیره مردانه‪ ،‬زن به مثابه یک منظره‬ ‫است که از نگاه مردانه تعریف می شود‪ .‬با نگاهی‬ ‫به این مجموعه در چند قسمت پخش شده‪ ،‬زنان‬ ‫موجودات منفعل و عموماً در تیپیکال های متنوع‬ ‫و جذاب معرفی می شوند که در شکل گیری روایت‬ ‫بی تاثیر هستند‪ .‬البته این تحلیل دامنه شروع و‬ ‫مقدمه چینی جریان مجموعه را شامل می شود‪.‬‬ ‫شاید در قســمت های بعدی این مجموعه روند‬ ‫دیگری در داستان رقم بخورد‪.‬‬ ‫کورسوی امید‬ ‫در این میــان از دو شــخصیت زنانه‪ ،‬که به‬ ‫درستی طراحی و اجرا می شــوند‪ ،‬نباید چشم‬ ‫پوشاند‪ :‬اولی شخصیت فرهنگی پروین اعتصامی‬ ‫و مواجهه اش با میرزا است که فارغ از تجسد نگاه‬ ‫مردانه روایت می شود‪ .‬دومی شخصیت مرموز و‬ ‫زیرک دختر همسایه‪ ،‬که نمایشی از یک موتیف‬ ‫معناساز در مجموعه است‪.‬‬ ‫به طور کلی‪ ،‬در این مجموعه شاهد روایتی‬ ‫زنانــه از زبانی مردانه هســتیم‪ :‬روایتی مردانه و‬ ‫گوش کرکن که مردان را بــه جنگ علیه مردان‬ ‫برای احقاق حقوق زنان فراخوانده است‪ .‬بر اساس‬ ‫نظریات لورا مالوی مخاطب زن در مواجهه با این‬ ‫اثار‪ ،‬با قهرمان مرد که هم جنس و صدای او نیست‬ ‫یا با کاراکتر زن به عنوان نیروی منفعل‪ ،‬نمی داند‬ ‫کدام رویکرد را باید اتخاذ کند‪ .‬البته این رویکرد‬ ‫از نظام روایتی مردســاالرانه در تاریخ سازترین‬ ‫فیلم های جهان زیاد دیده می شود اما سوال مهم‬ ‫این است که چگونه در مجموعه ای که با مضمون‬ ‫زنان و حقوق ان ها تولید شــده است‪ ،‬به طریقه‬ ‫مواجهه زن با اثر توجهی نشان داده نمی شود‪ .‬از‬ ‫نظر من‪ ،‬این مجموعه ساختمانی مستحکم و زیبا‬ ‫با فرمی خالقانه را می سازد اما قابل سکونت نیست‪.‬‬ ‫‪41‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 41 ‫سینمای ایران‬ ‫«در قاب کوچک»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪42‬‬ ‫معرفی مجموعه های نمایش خانگی‬ صفحه 42 ‫دزدان سعادتمند‬ ‫افتاب پرست (برزو نیک نژاد)‬ ‫سریال کمدی «افتاب پرست» مدتی است که پخش خود را از پلتفرم فیلم نت اغاز کرده است‪.‬‬ ‫برزو نیک نژاد کارگردان و مصطفی احمدی در مقام تهیه کننده سریال است‪ .‬پژمان جمشیدی‪،‬‬ ‫حمیدرضا اذرنگ‪ ،‬الهام اخوان‪ ،‬باران کوثری‪ ،‬گوهر خیراندیش و پیام احمدی نیا بازیگران اصلی‬ ‫سریال «افتاب پرست» هستند‪ .‬سریال «افتاب پرست» درباره یک دزد خرده پا به نام جمال‬ ‫پورشه است که در همکاری با دوست اش منوچهر به دردسر می افتد و روانه زندان می شود‪ .‬اما‬ ‫بازگشت او از زندان موقعیتی را فراهم می کند که او به عنوان یک مبارز علیه مفاسد اقتصادی‬ ‫نام اش بر سر زبان ها بیفتد‪ .‬جمال با سوءاستفاده از موقعیتی که برایش فراهم شده قصد دارد تا‬ ‫اوضاع مالی اش را بهبود بخشد‪.‬‬ ‫نظر شخصی‬ ‫اگر بخواهیم بارزترین نکته سریال «افتاب پرست» را یاداور شویم در وهله اول باید به بازی خوب‬ ‫پژمان جمشیدی اشاره کنیم‪ .‬جمشیدی در این سال ها روندی روبه رشد و صعودی داشته است‪ .‬برای‬ ‫او فرقی نمی کند در یک فیلم جدی نظیر «علف زار» به ایفای نقش بپردازد یا در کمدی های سینما‪،‬‬ ‫تلویزیون و نمایش خانگی‪ .‬او از پس هر نقش جدیدی برمی اید‪ .‬بازی او در «افتاب پرست» نیز گویای‬ ‫همین نکته است‪ .‬با این که در لحظاتی بازی او به نقش افرینی اش در «زیرخاکی» نزدیک می شود اما او‬ ‫توانسته در شمایل یک دزد پرادعا خوب ظاهر شود‪ .‬نوع رابطه او با بازیگران دیگر سریال نیز عالوه بر این که‬ ‫گویای برتری اوست باعث بروز هر چه بیشتر نقاط قوت ان ها می شود‪ .‬از دیگر بازیگران سریال نیز باید‬ ‫به باران کوثری اشاره کرد که موفقیتی نسبی در ایفای نقش یک خبرنگا ِر مبارزه با فساد را داشته است‪.‬‬ ‫با این همه اما چند نکته درباره «افتاب پرست»‪ ،‬سریال را از سکه می اندازد‪ .‬از جمله شبیه بودن‬ ‫فضای سریال به تمام طنزهای قبلی بروز نیک نژاد و اثار دیگری که امیر برادران فیلم نامه ان را نوشته‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال همان صحنه افتتاحیه سریال با این که با یک رودست قابل پیش بینی همراه می شود اما به شدت‬ ‫تحت تاثیر صحنه های اعتراض مردمی در مقابل شرکت خاف در سریال «هیوال»ست‪ .‬موقعیت های‬ ‫کمیک سریال هم چون زن پوش شدن کاراکتر منوچهر (حمیدرضا اذرنگ) نیز از این قاعده مستثنی‬ ‫نیست‪ .‬از طرفی اما «افتاب پرست» در دسته بندی فیلم های کمدیِ سوءتفاهم قرار می گیرد‪ .‬در این اثار‬ ‫جمال «افتاب پرست» ـ در موقعیتی قرار می گیرد که مجبور‬ ‫کاراکتر اصلی بر حسب تصادف ـ هم چون‬ ‫ِ‬ ‫به ایفای نقش دیگری است‪ .‬بهترین نمونه های ایرانی اش را هم می توان در سریال های مهران مدیری‬ ‫هم چون «مرد هزار چهره» دید‪ .‬اما این موقعیت زمانی از اهمیت برخوردار خواهد شد که با پیشرفت‬ ‫طولی و عرضی داستان همراه باشد‪ .‬در «افتاب پرست» این موقعیت ها در ادامه یکدیگر نیستند‪ ،‬ابعاد‬ ‫کاراکتر را گسترش نمی دهند و داستان را نیز پس از شش قسمت دچار یک چالش جدی نمی کنند‪ .‬با‬ ‫این حال کلیت سریال دارای استانداردهایی است که مخاطب را سرگرم خواهد کرد‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪« :‬افتاب پرست» شروع خوبی دارد و مخاطب با‬ ‫قصه ای سرگرم کننده و چند موقعیت کمدی مواجه می شود‪ .‬در این میان‬ ‫پژمان جمشیدی عملکردی بهتر از دیگران دارد و بار اصلی کمدی سریال‬ ‫را به دوش می کشــد‪ .‬کار از این جهت برای او سخت است که پیش تر‬ ‫بارها در قالب شخصیت های کمدی حضور یافته‪ .‬جمشیدی اما به خوبی‬ ‫توانسته مرزی پررنگ میان شخصیت جمال پورشه با کاراکترهای پیشین‬ ‫ایجاد کند‪ .‬کار برای باران کوثری در قالب یک روزنامه نگار ارمان خواه اما‬ ‫دست و پا چلفتی هم سخت اســت‪ .‬او در قسمت اول تصویری باور پذیر‬ ‫از شخصیت به نمایش گذاشــت و به نظر می رسد در قسمت های بعدی‬ ‫فرصت بیشتری برای او در این ســریال فراهم شود‪« .‬افتاب پرست» از‬ ‫موقعیت های کلیشه ای کمدی هم بهره می برد؛ مثل ازدواج مادر جمال اما‬ ‫این کلیشه ها در دل داستان اصلی حل شده اند‪« .‬افتاب پرست» را فیلم نت‬ ‫منتشر می کند و بر اساس نشانه ها می توان به موفقیت ان امیدوار بود‪.‬‬ ‫امیرمحمد سلیمانی (ویجیاتو)‪ :‬شوخی های سریال «افتاب پرست»‬ ‫نه تنها چنگی به دل نمی زنند بلکه واقعاً سطحی و بدون هیچ نکته ای برای‬ ‫خندیدن هستند‪ .‬در حالی که بیشتر ســریال های کمدی در سال های‬ ‫اخیر تالش می کنند تا فیلم نامه هایی قطعه قطعه داشــته باشند که هر‬ ‫کدام از ان ها شــبیه به یک ویدیوی کوتاه اینستاگرامی خنده دار باشد‪،‬‬ ‫سریال «افتاب پرســت» حتی نمی تواند در این سطح و اندازه هم قابل‬ ‫قبول ظاهر شود و به همین دلیل به شدت ناامیدکننده لقب می گیرد‪ .‬به‬ ‫لطف فیلمنامه ای که هیچ نظم و انضباطی ندارد‪ ،‬سریال «افتاب پرست»‬ ‫نمی تواند در سطح و اندازه ای که باید خودش را نشان دهد‪ ،‬ظاهر شود‪ .‬به‬ ‫همین دلیل هنرنمایی بازیگران توانمند سریال هم نمی تواند به موفقیت‬ ‫بیشتر ان کمک کند‪ .‬در حالی که پژمان جمشیدی‪ ،‬حمیدرضا اذرنگ و‬ ‫حتی گوهر خیراندیش به خوبی ثابت کرده اند که می توانند برای هر فیلم‬ ‫یا سریالی یک ستاره تاثیرگذار باشند‪ ،‬سریال «افتاب پرست» توانایی های‬ ‫ان ها را به تصویر نمی کشد‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫از پژمان جمشــیدی و الهام اخوان می توان بــه عنوان چهره های‬ ‫شاخص سریال «افتاب پرست» یاد کرد‪ .‬بازیگرانی که نمایش خوبی در‬ ‫سریال از خود به جا گذاشته اند‪.‬‬ ‫‪43‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 43 ‫قاب کوچک‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزنامه هفت صبح‪ :‬ان چه در «خون ســرد» بیش از همه به چشم‬ ‫می اید‪ ،‬مشابهت ساختاری ســریال به نمونه های خارجی است‪ .‬حتی‬ ‫می توان این مسئله را در دیالوگ های ســرگرد‪ ،‬متهم و وکیل او دید‪ .‬در‬ ‫دنیای نمایشــی می توان پذیرفت که وکیل متهم در برابر یک سرگرد‪،‬‬ ‫گردن کشی می کند و به شکل ســریال های امریکایی حرف می زند‪ .‬در‬ ‫واقعیت اما نمی توان این مسئله را پذیرفت‪ .‬با این حال ان چه «خون سرد»‬ ‫را در قســمت اول همراه کننده کرده‪ ،‬بازی خوب شهرام حقیقت دوست‬ ‫است‪ .‬او شمایل یک ســرگرد را به خوبی عیان کرده و توانسته مخاطب‬ ‫را با خود همراه کند‪ .‬کار امیر اقایی سخت است به ویژه ان که می خواهد‬ ‫ایفاگر نقش یک دکتر مرموز باشد‪ .‬عجالتاً بازی او را قضاوت نمی کنیم و‬ ‫منتظر قسمت های بعد می مانیم‪ .‬انتظار از بازیگر سخت گیری چون سارا‬ ‫رسول زاده باالست و باید دید زمین بازی او در این سریال چقدر خواهد بود‪.‬‬ ‫سوســن ســیرجانی (دیجی کاال مگ)‪ :‬واقعیت این است که یکی‬ ‫از مشکالت اساســی این مجموعه ضعف شــدید در شخصیت پردازی‬ ‫بازیگران مکمل است‪ .‬شــخصیت هایی که خرده روایت ها برعهده ان ها‬ ‫است و می توانند سر و شکل متفاوتی به یک اثر بدهند‪ .‬اما هم داستان و‬ ‫هم کارگردانی‪ ،‬توجه ویژه ای به بازیگران اصلی داشته و سایر بازیگران و‬ ‫شخصیت پردازی مربوط به ان ها را فراموش کرده‪ .‬همچنین از ان جایی‬ ‫که سایر بازیگران مکمل این سریال همه چهره های جدیدی هستند‪ ،‬بهتر‬ ‫است چند قسمت دیگر صبر کنیم شاید اتفاق بهتری افتاد‪.‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫گناهکاران در مسلخ‬ ‫خون سرد (امیرحسین ترابی)‬ ‫سریال «خون ســرد» در ژانر جنایی به کارگردانی امیرحسین ترابی و تهیه کنندگی بهمن‬ ‫کامیار محصول شبکه اینترنتی فیلم نت است که پخش خود را از ‪ ۲۸‬مردادماه اغاز کرده است‪.‬‬ ‫شهرام حقیقت دوست‪ ،‬امیر اقایی‪ ،‬سارا بهرامی‪ ،‬سارا رسول زاده‪ ،‬امیررضا دالوری و لیندا کیانی‬ ‫از مهم ترین بازیگران سریال محسوب می شوند‪ .‬ســرگرد امیرعلی طلوعی (شهرام حقیقت‬ ‫دوست) در حال پیگیری پرونده گروهی از قاچاقچیان اعضای بدن است که به اسم امیر شهسواری‬ ‫(امیررضا دالوری) می رسد و در این مسیر از دوستش دکتر کسری کیا (امیر اقایی) که در پزشکی‬ ‫قانونی کار می کند کمک می گیرد و این در حالی است که دکتر کیا روش خاص خود را برای برخورد‬ ‫با جنایت کاران دارد‪.‬‬ ‫نظر شخصی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪44‬‬ ‫«خون سرد» را انگار دو گروه کام ً‬ ‫ال مجزا ساخته اند‪ :‬فیلمنامه اش را دو گروه متفاوت نوشته اند‬ ‫و کارگردانی اش را هم دو گروه مختلف به عهده داشته اند‪ .‬دلیل این ادعا اختالف سطح بخش های‬ ‫مختلف سریال است‪ .‬مث ً‬ ‫ال باورکردنی نیست که صحنه های قابل قبولی مثل لحظه خودکشی لیندا‬ ‫کیانی و افتتاحیه کلیشه ای فیلم در ترکیه را یک نفر کارگردانی کرده باشد‪ .‬یا در خصوص فیلم نامه‬ ‫قبوالندن این نکته به خود که نکات ظریف شخصیت پردازانه سرگرد را همان گروهی نوشته باشند‬ ‫که صحنه های مربوط به اسیدپاشی را نوشته اند‪ .‬در این باره باید گفت چطور ممکن است شخصی که‬ ‫پیشه اش شیادی و اسیدپاشی است به این سادگی خام دیگری شود‪ ،‬سوار ماشین اش کنند و جان اش‬ ‫را از دست بدهد؟ با این حال در مجموع «خون سرد» نوید یک «دکستر» ایرانی را می دهد منتهی با‬ ‫دقتی پایین و وسواسی کمتر‪ .‬در ان جا قاتل سریالی سعی می کرد هیچ نشانه ای از خود باقی نگذارد‬ ‫اما دکتر در این جا بعضاً بی احتیاط عمل می کند و اگر سریال بخواهد در پایان به این نتیجه برسد که‬ ‫پلیس سختی فراوانی در دستگیری او متحمل می شود نیاز است بر وسواس و هوش کاراکتر بیافزاید‪.‬‬ ‫البته تمام این ها به این معنی نیســت که با یک اثر ضعیف طرفیم‪« .‬خون سرد» به خوبی می تواند‬ ‫مخاطب را ســرگرم کند‪ ،‬روی جراحت های کاراکترها تاکید می کند و هــدف اش باورپذیر کردن‬ ‫ان هاست‪ .‬در امر نور و رنگ نیز چیزی کم نمی گذارد‪ .‬بازی بازیگرانی هم چون حقیقت دوست و امیر‬ ‫اقایی نیز اندازه و خوب است‪.‬‬ ‫محمدمهدی عزیزمحمدی (نویسنده)‪ :‬اسم اولیه سریال «داتورا»‬ ‫بود‪ .‬در ابتدا ایده هایی داشتم که قابل اجرا نبودند‪ .‬در گفت وگوهای گروهی‬ ‫چند ایده را به موازات یکدیگر جلو بردیم تا کامل تر شد و «داتورا» متولد‬ ‫شد‪ .‬به این که سریال جنایی با محوریت قتل های سریالی داشته باشیم‪ .‬از‬ ‫ان جا که به طور مرسوم‪ ،‬قاتالن سریالی زن ها را می کشند‪ ،‬ما در راستای‬ ‫ایجاد تفاوت و ادای دین به جامعه زنان در طوفان فکری گروهی که داشتیم‬ ‫تصمیم به خلق کاراکتر قاتلی که مردان بدکار را مجازات می کند گرفتیم‪.‬‬ ‫ورود ما به ژانر جنایی بدون امادگی اولیه بود که بعدها متوجه اثرات بیشتر‬ ‫ان شدیم‪ .‬وقتی وارد این فضا می شوی سندروم های روانی به سراغ خودت‬ ‫هم می اید‪ ،‬تقریباً می توانم بگویم اکنــون اطلس جامعی از تمام اتفاقات‬ ‫جنایی هستم‪ .‬همه پادکست ها‪ ،‬مستندها‪ ،‬فیلم و سریال ها را در این زمینه‬ ‫دیده و شنیده ام‪ ،‬حتی سایت هایی مانند مردر پدیا که اطالعات و زندگینامه‬ ‫قاتل های سریالی است و کتاب های جرم شناسی را زیر و رو کردم‪ .‬گویی‬ ‫خودم یک پا کاراگاه شده ام‪ .‬من در لحظه ورود از اسیب های روانی و عوارض‬ ‫پنهان اگاه نبودم‪ .‬سندرومی که از ان صحبت می کنم به این گونه است‬ ‫که وقتی شما درباره قاتل های سریالی مطالعه می کنید‪ ،‬در ابتدا متوجه‬ ‫می شوید برخی ویژگی های پایه رفتاری ان ها در شما هم موجود است و‬ ‫ممکن است شما را هم به همین سمت ببرد و من اماده این مسئله نبودم‪ .‬به‬ ‫همین دلیل در اوایل یک بازه کوتاه پنیک اتک را پشت سر گذاشتم اما کم کم‬ ‫ابدیده و ارام و حتی غرق در لذت شــدم‪ .‬طوری که بسیاری از زخم های‬ ‫درونی خودم درمان شد‪ .‬از سوی دیگر نوشتن با حجم زیادی از لوکیشن و‬ ‫کاراکتر بسیار سخت بود و ما از متد جدید «کاراکتر الین استوری» برای‬ ‫خودمان استفاده کردیم تا اســان تر در این مسیر جلو برویم‪ .‬بدون شک‬ ‫مدل نوشتن ما مدل جدید و مدرنی بود که در ایران و بین فیلمنامه نویسان‬ ‫ایرانی مرسوم نیست‪ .‬همین اتفاق باعث شد تا انسجام کار و خط داستانی‬ ‫کاراکترها بسیار دقیق و منظم باشد و حق همه شخصیت ها به درستی ادا‬ ‫شود و شخصیت ها گم نشوند‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫به دلیل جسارت در انتخاب موضوع به زعم نگارنده گروه نویسندگان‬ ‫را می توان به عنوان چهره شاخص این اثر دانست‪.‬‬ صفحه 44 ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫کوتاه و حساب شده‬ ‫درمانگر (امین حسین پور)‬ ‫«درمانگر» یکی از تولیدات اخیر فیلیمو است که در قالب یک مینی سریال کوتاه ‪ ۵‬قسمتی‬ ‫عرضه شده است‪ .‬هر پنج قسمت سریال «درمانگر» به کارگردانی امین حسین پور و تهیه کنندگی‬ ‫احسان ظلی پور‪ ،‬در یک اقدام نواورانه از سوی سازندگان‪ ،‬در یک روز پخش شد‪ .‬امین حسین پور‬ ‫پیش از این‪ ،‬فیلم کوتاه «جعبه» را ساخته بود‪ .‬از بازیگران سریال «درمانگر» می توان به بانیپال‬ ‫شومون‪ ،‬ســارا بهرامی‪ ،‬امیررضا دالوری‪ ،‬مهدی حســینی و نینا صمدی اشاره کرد‪ .‬داستان‬ ‫قسمت های ده دقیقه ای «درمانگر» مربوط به دکتر روانپزشکی به نام اتابک مسعودی (بانیپال‬ ‫شومون) است که به درخواست یکی از بیمارانش‪ ،‬باران کیان فر (سارا بهرامی) به دیدار او می رود‬ ‫و در خصوص ماجرایی در خصوص همسر باران به او یاری می دهد‪.‬‬ ‫نظر شخصی‬ ‫وقتی مدت زمان یک سریال کاهش پیدا می کند تا جایی که به هر قسمت تنها ده دقیقه فرصت‬ ‫داده می شود‪ ،‬به این معنی است که سازندگان در حال خطرکردن هستند‪ .‬اما چرا از کلمه خطر استفاده‬ ‫می کنیم؟ به این علت که اگر سریال بخواهد طبق اصول استاندارد پیش برود و در هر قسمت از یک شروع‪،‬‬ ‫میانه و پایان برخوردار باشد‪ ،‬به این دلیل که باید موجز و حساب شده قصه بگوید‪ ،‬همزمان که امکان‬ ‫موفقیت اش وجود دارد به همان اندازه امکان شکست اش نیز فراهم است‪ .‬چنین سریالی‪ ،‬زمانی برای‬ ‫اضافه گویی ندارد و برای این که در یک مجموعه خودبسنده به بستار مناسبی دست پیدا کند باید به این‬ ‫ت کارش زیر سوال خواهد رفت چرا که مخاطب‬ ‫موضوع توجه داشته باشد که با کوچک ترین اشتباه‪ ،‬کلی ‬ ‫تمرکز کاملی بر روی چگونگی روایت دارد‪ .‬بدین اعتبار «درمانگر» روی لبه تیغ راه می رود و از امتحان خود‬ ‫سربلند بیرون می اید‪ .‬نویسندگان «درمانگر» پایان هر قسمت را طوری ترتیب می دهند که یک سوال‬ ‫تازه برای مخاطب به وجود بیاید و به این سوال در قسمت میانی یک پاسخ موقت داده می شود و سرانجام‬ ‫در قسمت پایانی سرنوشت همه چیز به شکلی دقیق مشخص می شود‪ .‬بنابراین در پایان‪ ،‬مخاطب هم‬ ‫از تماشای چنین اثری که سرگرم اش کرده ناراضی نیست‪ .‬اما نقطه قوت «درمانگر» تنها به روایت اش‬ ‫محدود نیست‪ .‬در تصویر نیز ذوق کارگردان در صحنه پردازی به شیوه تریلرهای روانشناختی به چشم‬ ‫می خورد‪ .‬این تصاویر وقتی با موسیقی متن همراه می شوند حسی از رازالود بودن و ابهام در سرنوشت‬ ‫داستان را القا می کنند‪ .‬تیتراژ سریال نیز نواورانه است‪ ،‬تیتراژی متشکل از بخش های مهم و حساس‬ ‫سریال که مخاطب را مشتاق به تماشا می کند‪ .‬در خصوص بازی بازیگران نیز باید به دو شخصیت اصلی‬ ‫یعنی سارا بهرامی و بانیپال شومون اشاره کرد که به دلیل تجربه بازی ای که پیش تر در سریال «کرگدن»‬ ‫پیش روی هم داشته اند‪ ،‬موفق شده اند به شیمی مناسبی دست یابند‪.‬‬ ‫محمدحسین گودرزی (ارت تاکس)‪« :‬درمانگر» اثری به شدت‬ ‫پیش رو است‪ .‬از هر نظر جلوتر از هم ردیفانش قرار می گیرد‪ .‬اولین سطحی که‬ ‫مدعی تازه طلبی می کند‪ ،‬مدت زمان هر اپیزود است؛ اپیزودهایی‬ ‫سریال را‬ ‫ِ‬ ‫حدودا ًهفت دقیقه ای‪ .‬تعداد کمی اثار فرنگی می شناسیم با این رویکرد تازه‬ ‫به قصه‪ ،‬اما در سریال سازی خودمان‪ ،‬احتماالً بی سابقه است‪ .‬این که این شیوه‬ ‫ گویی پنج قسمتی ‪-‬که سرجمع به مدت زمان یک فیلم سینمایی هم‬ ‫قصه ِ‬ ‫نمی رسد ‪ -‬چه ظرفیت ها و محدودیت هایی در روایت دارد‪ ،‬بماند برای فرصت‬ ‫و بحثی دیگر‪ .‬چنین اثر متمایزی‪ ،‬هوای تازه ای ست در پرتفویِ یک پلتفرم؛‬ ‫ان هم در این روزها که همه چی ِز همه اثار دارد به هم شبیه می شود‪ .‬هیچ بعید‬ ‫ان این نوع سریال ها باشد‪ .‬عصر جدید‪ ،‬دوره مینی مالیسم در‬ ‫نیست اینده از ِ‬ ‫تماشای فیلم است‪ .‬همه چیز از پرده های عریض و طویل نمایش فیلم‪ ،‬رسیده‬ ‫به نمایشگرها و موبایل های جیبی‪ .‬قابل حدس است که این مینی مالیسم‪ ،‬دیر‬ ‫یا زود گریبان مدت زمان اثار را هم می گیرد و پلتفرم هایی روی کار می ایند‬ ‫که متخصص پرکردن اوقات کوتاه و خالی در زندگی امروز باشند‪.‬‬ ‫افشین علیار (روزنامه جوان)‪ :‬به نظر می اید «درمانگر» شکل قابل‬ ‫توجهی دارد‪ ،‬نه متن مناسبی که بتواند مخاطب را غافلگیر کند‪ ،‬یعنی ما با‬ ‫اثری طرفیم که زیبایی دارد‪ ،‬اما نمی تواند جذب کند! علت این عدم گیرایی در‬ ‫متن است‪ .‬فیلمساز ان قدر درگیر اجرا بوده که نتوانسته به فرم برسد‪ ،‬چراکه‬ ‫خاستگاه «درمانگر» رسیدن از متن به فرم است‪ ،‬اما حسین پور با اجرا و شکل‬ ‫محیطی سعی داشته بسترسازی فرمیک انجام بدهد که موفق نبوده است‪.‬‬ ‫در ساختن این گونه از داســتان های روانشناسانه باید توجه بسیار به ایجاد‬ ‫شخصیت ها داشت‪ ،‬یعنی شخصیت ها به درستی معرفی شوند و شناسنامه‬ ‫قابل قبولی داشته باشــند‪ ،‬اما در «درمانگر» نه باران کیان فر برای مخاطب‬ ‫شخصیت می شود و نه اتابک مسعودی به عنوان یک روانپزشک که احتماالً‬ ‫شخصیت اول این سریال است و سریال با او ادامه می دهد‪ .‬شکل گیری فضا‬ ‫یا دیالوگ نویسی نمی تواند شخصیت به مخاطب بدهد‪ .‬همچنان سریال تا‬ ‫قسمت چهارم لنگ می زند و دیالوگ های بین کیان فر و روانپزشک ربطی به‬ ‫مخاطب پیدا نمی کند‪ .‬سردرگمی که در روایت به بار اورده‪ ،‬بی توجه به این‬ ‫است که باید مخاطب را در چنین سریال هایی در همان قسمت اول درگیر‬ ‫کرد‪ ،‬اما حسین پور در «درمانگر» بیشتر سرگرم عناصر سایکودرام است‪ ،‬این‬ ‫عناصر به ایجاد شکل گیری فضا ربطی ندارند‪ ،‬به طور مثال طراحی صحنه‪،‬‬ ‫بازی با نور‪ ،‬دوربین و چیدمان صحنه نمی تواند به ما فیلم سایکودرام بدهد‪.‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫امین حسین پور (کارگردان)‪ :‬نمی دانم که این اولین سریال اپیزود‬ ‫کوتاه در ایران است یا خیر ولی شاید بتوان گفت اولین سریال اپیزود کوتاه‬ ‫در ایران است که دیده شده و با استقبال مخاطبان همراه شده است‪ .‬پیش‬ ‫از این در پلتفرم های دنیا ساخت سریال هایی در فضایی اپیزودیک و کوتاه‬ ‫مرسوم بوده و مورد استقبال مخاطبانش هم قرار گرفته و جواب گرفته است‪.‬‬ ‫با این حال با وجود ان که در ایران هنوز این نوع سریال سازی مرسوم نیست‪،‬‬ ‫ما تصمیم گرفتیم که این سریال را کوتاه و اپیزودیک بسازیم‪ .‬برای انتخاب‬ ‫شخصیت درمانگر‪ ،‬بیشتر دنبال این بودیم که کاراکتری باشد که به شخصیت‬ ‫ما بخورد‪ .‬به لحاظ مود رفتاری‪ ،‬صدای بم در بیان دیالوگ ها و‪ ...‬می خواستیم‬ ‫بازیگری باشد که عالوه بر هماهنگی فیس و صورتش با این کاراکتر از پس‬ ‫بازی هم به خوبی براید که در نهایت سراغ بانیپال شومون رفتیم‪ .‬سارا بهرامی‬ ‫هم به علت ویژگی خاصی که در صورتش دارد و بت بودن چهره اش که با فضای‬ ‫رازالود قصه ما هماهنگی داشت‪ ،‬نظرم را جلب کرد‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫بی شک چهره های شاخص سریال کوتاه «درمانگر» را دو بازیگر نقش‬ ‫اصلی ان یعنی سارا بهرامی و بانیپال شومون تشکیل می دهند‪ .‬بازیگرانی‬ ‫که در برقراری دیالوگ با یکدیگر موفق عمل می کنند‪ .‬چرا که دیالوگ در‬ ‫این سریال مهم ترین عنصر پیش برنده داستان است‪.‬‬ ‫‪45‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 45 ‫قاب کوچک‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫غریبه ای در ناکجااباد‬ ‫روزی روزگاری مریخ (پیمان قاسم خانی و محسن چگینی)‬ ‫«روزی روزگاری مریخ» که مدتی است پخش اش را در نماوا و فیلیمو اغاز کرده‪ ،‬یک سریال کمدی‬ ‫به کارگردانی پیمان قاسم خانی و محسن چگینی است‪ .‬سام درخشانی‪ ،‬ویشکا اسایش‪ ،‬امیرنوروزی‪،‬‬ ‫امیرمهدی ژوله‪ ،‬مهراب قاسم خانی‪ ،‬الناز حبیبی و امیر کاظمی از جمله بازیگران این سریال هستند‪.‬‬ ‫در کره زمین‪ ،‬ناصر (سام درخشانی) خالفکار بدشانس و همیشه بازنده می خواهد دست به اخرین‬ ‫و بزرگ ترین قمار زندگی اش بزند اما او باید تا قبل از ان‪ ،‬خودش را از دســت دشمنانی که به خونش‬ ‫تشنه اند پنهان کند‪ ۳۷۰ .‬سال بعد از این ماجرا و در مریخ‪ ،‬لونا (ویشکا اسایش)‪ ،‬بانوی زمینی‪-‬مریخی‬ ‫که مسئول امور اقامت در مریخ است در گیر و دار مشکالت کار و زندگی خانوادگی‪ ،‬در انتظار بسته‬ ‫مرموزی است که قرار است از زمین به دستش برسد‪ .‬تقابل میان ناصر و لونا با خانواده اش شکل می گیرد‬ ‫بسترساز شکل گیری کمدی «روزی روزگاری مریخ» است‪.‬‬ ‫نظر شخصی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪46‬‬ ‫ان چه در خصوص سریال «روزی روزگاری مریخ» به وضوح قابل رویت است‪ ،‬افت سطح کاری پیمان‬ ‫قاسم خانی در مقام نویسنده و کارگردان است‪ .‬به طوری که اگر «مریخ» را در کنار دیگر نوشته های قاسم خانی‬ ‫قرار دهیم به سختی می توانیم باور کنیم که خروجی‪ ،‬کاری از اوست‪ .‬حتی در زمینه کارگردانی «مریخ»‬ ‫نسبت به «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف» یک عقب گرد محسوس محسوب می شود‪ .‬سریال قرار است یک کمدی موقعیت‬ ‫باشد اما کاراکتر پس از این که سر و کارش به مریخ می افتد دیگر خبری از ایجاد موقعیت نیست و همه چیز‬ ‫در شوخی های کالمی خالصه می شود‪ .‬از این رو با موقعیت هایی ایستا و ناهمگون طرف هستیم که هیچ کدام‬ ‫قادر به پیشرفت داستان و شخصیت نیستند‪ .‬ناصر باالخره روی مریخ قرار است چه کار کند؟ می خواهد به‬ ‫زمین اش برسد یا قید رفتن را برای همیشه زده؟ در او نه نشانه ای از تمایل به ماندن را می بینیم و نه میل به‬ ‫رفتن‪ .‬همه چیز سریال در یک حلقه باطل افتاده و انگار از یک جایی به بعد قاسم خانی خواسته سیت کامی‬ ‫در مریخ بیافریند‪ .‬با این حال ان چه مبرهن است عدم توفیق او عالوه بر موارد ذکرشده قبلی‪ ،‬در این اخری‬ ‫است‪ .‬با این حال بی انصافی است اگر به موارد معدود مثبت کار اشاره نکنیم‪ .‬بازی ویشکا اسایش در نقش یک‬ ‫مریخی ـ هر چند با یک فیلم نامه حساب شده تر امکان بازی بهتر او نیز فراهم بود ـ یا سام درخشانی در نقش‬ ‫یک فراری مال باخته از نکات مثبت سریال به حساب می ایند‪ .‬البته قاسم خانی گریزی هم به «مسافران»‬ ‫می زند و از دستگاه ‪ ۶۵‬که مدام در ان جا بهش اشاره می کرد در «مریخ» رونمایی می کند‪.‬‬ ‫ارش خوشخو‪ :‬بازی ویشــکا اسایش در ســریال «روزی‬ ‫روزگاری مریخ» شایسته تحسین و ســتایش است‪ .‬حضور ذهن‪،‬‬ ‫سرعت واکنش‪ ،‬سرعت ادای واضح کلمات‪ ،‬میمیک های بی نقص‪،‬‬ ‫چابکی در حرکت و درک بی نظیرش از مفهوم شــوخی‪ ،‬بازی او را‬ ‫مستحق توجه ویژه ای کرده است‪ .‬با داشتن ویشکا اسایش‪ ،‬ازاده‬ ‫صمدی و شقایق دهقان‪ ،‬ســینمای ایران حاال ظرفیتی استثنایی‬ ‫برای خلق شــخصیت های کمیک زنانه دارد‪ .‬هر سه نفر در عرصه‬ ‫کمدی درخشان هســتند‪ .‬باور کنید مبالغه نمی کنم‪ .‬بگذارید باز‬ ‫هم پیش روی کنم‪ .‬در هر فیلم و سریال کمدی که این سه نفر در‬ ‫یک دهه اخیر بازی کرده اند کارشان یک سر و گردن از ستاره های‬ ‫مشهور مرد روبه رویشان بهتر و کم نقص تر بوده است‪.‬‬ ‫محمدحسین گودرزی‪ ،‬ارت تاکس‪« :‬روزی روزگاری مریخ»‪،‬‬ ‫قرینه «مسافران» اســت‪ .‬ان جا چند نفر از سفینه ای به زمین امده‬ ‫ک نفر از زمین به تازگی به مریخ رفته‪ .‬مقایسه میان‬ ‫بودند و این جا ی ‬ ‫این دو قصه‪ ،‬اصلی ترین کلی ِد بررسی «‪...‬مریخ» در تمام بخش هاست‪.‬‬ ‫اول این که چون بستر اصلی قصه در «مسافران»‪ ،‬زمین و تهران بود‪،‬‬ ‫عمومی کاملی میان مخاطب و قصه‬ ‫مختصات کلی و قراردادهــای‬ ‫ِ‬ ‫وجود داشت‪ .‬در این جا اما‪ ،‬مریخ نیاز به ترسیم قواعد اولیه داشته؛‬ ‫و خب این کار به خوبی انجام نشده و نتیجه کار‪ ،‬بسیار شلخته از اب‬ ‫درامده (که می تواند ناشی از عجله در تولید هم باشد)؛ فیلم نامه‪ ،‬یک‬ ‫وارونگی مفاهیم و عادت ها در مریخ نسبت به‬ ‫قرارداد کلی که همان‬ ‫ِ‬ ‫زمین باشد‪ ،‬وضع کرده‪ ،‬اما مدام درگیر توضیح دادن بیش تر درباره ان‬ ‫اســت‪ .‬در اولین دقایق‪ ،‬به مخاطب گفته که در مریخ‪ ،‬کوتاه قدی به‬ ‫بلندقدی ارجحیت دارد‪ ،‬اما هیچ حواسش نیست و در قسمت چهارم‪،‬‬ ‫دوباره شخصیت اصلی اش را از شنیدن چنین قاعده ای متعجب نشان‬ ‫می دهد‪ .‬یا مث ً‬ ‫ال حواسش نیست مطابق قرارداد سیاره جدید‪ ،‬نباید روی‬ ‫لباس نارنجی شبیه به سطل زبال ه شوخی کند‪ .‬تمام این چهار قسمت‬ ‫را وقف مصداق پیداکردن برای این قرارداد کرده و با «یخ در جهنم» و‬ ‫«ادامه تحصیل اقایان» و این دست مثال ها‪ ،‬در مخاطب توهم وجود‬ ‫روایت ایجاد می کند‪ .‬درحالی که هیچ روایتی در کار نیست‪.‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫امیر نوروزی (بازیگر نقش اسکندر)‪ :‬در این سریال سعی کردیم‬ ‫کمدی ای که ارائه می کنیم مبتذل و سطح پایین نباشد و طنزی‬ ‫متناسب با جهانی که برای مخاطب تعریف کرده ایم‪ ،‬داشته باشیم اما‬ ‫متاسفانه مخاطب کمدی در این روزها فقط به شوخی های جنسی‪،‬‬ ‫کالمی یا بدنی و یا شوخی های دست چندم سیاسی می خندد که‬ ‫هیچ کدامشان هیچ ثمر ه و پیشــرفت اجتماعی ندارند‪ .‬فیلمنامه‬ ‫بیش از هر چیزی به بازیگر در رســیدن بــه نقش کمک می کند‪،‬‬ ‫البته کشف جزئیات نقش برعهده بازیگر است‪ .‬شخصیت اسکندر‬ ‫یا همان اسی مودب‪ ،‬قانونمند‪ ،‬ترسو‪ ،‬خجالتی و تو سری خور است‪،‬‬ ‫او با وجود این که باهوش تر از بقیه است نمی تواند حقش را بگیرد‬ ‫و هیچکس او را جدی نمی گیرد‪ .‬من سعی کردم همه ویژگی های‬ ‫شخصیت اسی را در رفتارم لحاظ کنم و او را در موقعیت هایی که‬ ‫قرار می گیرد‪ ،‬هرچند دور از زندگی واقعی و شــخصی خود‪ ،‬درک‬ ‫کنم‪ .‬در واقع نقاط ضعف اسی نقطه مهمی در کمدی است زیرا باعث‬ ‫کاریزماتیک شدن کاراکتر می شود‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫ویشکا اســایش به دلیل اینکه فرســخ ها از شمایل نقش های‬ ‫همیشگی اش فاصله گرفته و متفاوت تر از فیلم ها و سریال های کمدی‬ ‫دیگرش ظاهر شده‪ ،‬چهره شاخص «روزی روزگاری مریخ» است‪.‬‬ صفحه 46 ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫روزگار دوزخی میرزا محمود‬ ‫«شبکه مخفی زنان» (افشین هاشمی)‬ ‫«شبکهمخفیزنان»‪،‬جدیدترینمحصولنماوا‪،‬مجموعه ایکمدی ‪-‬تاریخی‬ ‫است که توسط افشین هاشمی ساخته شــده است‪ .‬سیامک انصاری‪ ،‬مهدی‬ ‫هاشمی‪،‬لیالحاتمی‪،‬حمیدفرخنژاد‪،‬شبنممقدمی‪،‬شقایقدهقان‪،‬بارانکوثری‪،‬‬ ‫رضا بهبودی‪ ،‬امیرحسین رستمی و احسان کرمی از جمله بازیگران این سریال‬ ‫هستند‪.‬داستان«شبکهمخفیزنان»درسال‪ 1310‬اتفاقمی افتد‪.‬زمانی کهوزارت‬ ‫فرهنگ و هنر تصمیم به تشکیل کانون بانوان می گیرد تا با گروه های دیگر شروع‬ ‫به مبارزه و ان ها را حذف کند ‪ .‬میرزا محمودخان زنبورکچی (با بازی سیامک‬ ‫انصاری) که کارمند اداره ســجل احوال است توسط مردی به نام مدبر (مهدی‬ ‫هاشمی)برایفعالیتدرکناردلبرجانتاجرباشی(لیالحاتمی)دعوتبههمکاری‬ ‫برای کار در این اداره می شود ‪ .‬میرزا محمود که یکی از بزرگ ترین نقاط ضعفش‬ ‫مواجهه با زنان است باید روند تشکیل این کانون را کنترل کند‪.‬‬ ‫نظر شخصی‬ ‫«شبکه مخفی زنان» در قسمت اول با یک فضاســازی حساب شده و دقیق‬ ‫نوید اینده ای درخشان را می داد اما پس از گذشت چند قسمت هم چنان می بینیم‬ ‫که سریال به جای ارائه یک خط داستانی مشــخص دست از فضاسازی و معرفی‬ ‫شخصیت ها برنمی دارد و به دنبال راه رفتن روی همان خطی است که در قسمت اول‬ ‫نشان داده‪ .‬سریال تا پایان قسمت چهارم بدون این که دغدغه داستان گویی داشته‬ ‫باشد صرفاً بر توانایی بازیگرانش تکیه می زند و سعی می کند مخاطب را با خود همراه‬ ‫کند‪ .‬بنابراین هر بار به مخاطب اطالعاتی تکراری داده می شود‪ .‬هم چنین مشخص‬ ‫نمی شود که دلیل کابوس های میرزامحمود چیست‪ .‬چهار قسمت از سریال گذشته‬ ‫و سریال فراتر از نمایش صرف کابوس ها نرفته است‪ .‬تمرکز سریال همان طور که از‬ ‫نامش پیداست بر روی زنان است و ان ها را به دو گروه تقسیم می کند‪ :‬زنانی روشن فکر‬ ‫و حاضر در اجتماع‪ ،‬مثل پروین اعتصامی و زنانی هم چون همسران میرزا محمود‪،‬‬ ‫مشــغول در خانه‪ .‬با این حال هیچ یک از این دو سر طیف داستان مشخصی پیدا‬ ‫نکرده اند‪ .‬مث ً‬ ‫ال داستان حضور جن در خانه بلور چند بار مطرح می شود و بعد بدون‬ ‫این که پیشرفت خاصی داشته باشد رها می شود‪.‬‬ ‫رضا صائمی‪ :‬به نظر می رسد افشین هاشمی که حاال نخستین اثر تاریخی خود را در مقام‬ ‫کارگردانتجربهمی کندتالشکردهتاسویه هایاجتماعیوفرهنگیتاریخمعاصررابرجستهکندتا‬ ‫رخدادهای سیاسی در پس زمینه و الیه دوم درام قرار بگیرد‪ .‬این زاویه دید کمک می کند تا مخاطب‬ ‫با مسائل اجتماعی ان دوره و تحوالت ان در نسبت با وضعیت زنان مواجه شود‪ .‬چنان که می توان‬ ‫ان را تاریخ معاصر به روایت زنان دانست‪ .‬در واقع سریال به زوایای پنهان یا کمتر گفته شده ای از‬ ‫تاریخ معاصر با محوریت وضعیت زنان در استانه تجربه مدرنیته و زن مدرن ایرانی می پردازد‪ .‬انگار‬ ‫کارگردان قصد داشته به پدیدارشناسی زن مدرن ایران در تاریخ معاصر با زبانی طنازانه دست بزند‪.‬‬ ‫لذا از حیث فرمی و ژانری باید ان را یک کمدی ‪ -‬تاریخی دانست که فضایی مفرح و سرخوشانه دارد؛‬ ‫در عین این که ملتزم به دغدغه های جدی خود در روایت تاریخی است‪ .‬حاصل این ساختار روایی‬ ‫به نوعی اشنایی زدایی از سریال تاریخی و شیوه روایت ان است؛ روایتی که شیرینی درس تاریخ را با‬ ‫همهتلخی هایواقعیتتاریخیصورت بندیمی کند‪،‬ازخالقیت هایگرافیکیوزیبایی شناسیهم‬ ‫برخوردار است و لحن طنازانه خود را از همان تیتراژ قسمت اول اغاز می کند‪ .‬تیتراژی کام ً‬ ‫ال متفاوت‬ ‫که با طنزی ظریف‪ ،‬شمایل و ساختار تیتراژهای متعارف را به چالش می کشد‪.‬‬ ‫علی یوسفی (ارت تاکس)‪ :‬فیلمنامه «شبکه مخفی زنان» یک اشتباه استراتژیک بزرگ‬ ‫دارد‪ :‬هیچ پیرنگ مشخص و واضحی رو نمی کند‪ .‬در این س ه اپیزود (‪ ۱‬ماه)‪ ،‬هیچ طناب معینی‬ ‫برای مخاطب جا نگذاشته که بشود ان را گرفت و خرده داستان دقیقی را دنبال کرد‪ .‬بگذارید‬ ‫این طور بگوییم که «شبکه ‪ »...‬اتمسفر کلی بدی ندارد‪ .‬تصاویر و میزانسن هایش اگر جاذبه نداشته‬ ‫باشند‪ ،‬دست کم دافعه برانگیز هم نیستند‪ .‬اما معلوم نیســت فیلمنامه نویس‪ ،‬به وقت نگارش‬ ‫سریالی با پخش هفتگی‪ ،‬چه تمهیدی در ذهن داشته‪ .‬بزرگ ترین اشتباه‪ ،‬نبود حتی یک سرنخ‬ ‫داستانی برای دنبال کردن ماجراست‪ .‬در کنار ان‪ ،‬در سکانس نویسی ها هم کوتاهی یا شاید بهتر‬ ‫باشد بگوییم اشتباه های زیادی صورت گرفته‪ .‬سکانس ها‪ ،‬چیز خاصی برای دنبال کردن ندارند‪.‬‬ ‫زیادی تخت اند‪ .‬از هیچ جهتی سمپاتیک نمی شوند‪ .‬مث ً‬ ‫ال همراهی مخاطب با میرزامحمود را‬ ‫برنمی انگیزانند‪ .‬شخصیت های پیش تر معرفی شده را از یاد می برند و همین طور به موقعیت های‬ ‫فانتزی اکتفا می کنند‪ .‬ایده ای برای سکانس نویسی استاندارد وجود ندارد در کار‪ .‬وقتی در این‬ ‫اپیزود‪ ،‬میرزامحمود را می زنند‪ ،‬نه اصل مسئله مشخص است و نه ایده ای برای تقابل میرزامحمود‬ ‫با اطرافیان‪ .‬این گونه است که سکانس ها به هم نمی چسبند‪ .‬اص ً‬ ‫ال نسبتی با هم ندارند‪ .‬وقتی از‬ ‫میرزامحمود‪ ،‬به تعطیلی تمرین نمایش می رویم‪ ،‬میرزامحمود را فراموش می کنیم‪ .‬چون مسئله‬ ‫و گره مشخصی نداشته از قبل و همین طور تصادفی در خیابان ها پرسه می زند‪ .‬با یک تدوین دوباره‪،‬‬ ‫می شود جای نیمی از صحنه ها را با هم عوض کرد‪ .‬این مسئله چیزی نیست که به جنس داستان‬ ‫و شیوه خاص روایت مربوط بدانیمش‪ .‬در هر جنسی از روایت سینمایی و سریالی‪ ،‬صحنه ها باید‬ ‫پیوند منسجمی با هم داشته باشند‪.‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫جواد نوروزبیگی‪ ،‬تهیه کننده‪ :‬این اولین کاری بود که در خدمت افشین هاشمی به عنوان‬ ‫کارگردان بودم‪ .‬البته ارتباط کاری ما به پیش از این ســریال برمی گشت‪ .‬اقای هاشمی ادم با‬ ‫تجربه ای است که چند کار سینمایی انجام داده و من درباره او واقعاًهیچ نگرانی خاصی نداشتم چرا‬ ‫که مطمئن بودم که مسیر ساخت این سریال درست است و شما حاصل کار را در بخش کارگردانی‬ ‫این سریال می توانید ببینید‪ .‬برخی حتی از تئاتری شدن فضا به دلیل پیشینه تئاتری سازندگان‬ ‫کار حرف می زدند‪ ،‬که به نظرم این هم صرفاً یک نگرانی بود‪ .‬ضمن ان که افشین هاشمی به عنوان‬ ‫کارگردانسینماچندفیلمسینماییساختهکهدرنمایش هایبین المللیخیلیموفقبودهاست‬ ‫و در سینما هم صاحب نگاه و سبک خودش است‪ .‬رویکرد ما در «شبکه مخفی زنان» استفاده از‬ ‫چهره های شناخته شده در کنار بهره گیری از ظرفیت چهره های جوان بود‪ .‬طبیعتاً برای جذابیت‬ ‫یک کار نمایش خانگی باید از بازیگرهای چهره استفاده کرد چرا که مردم دوست دارند ان ها را‬ ‫ببینند و از بازی خوب ان ها لذت ببرند‪ .‬ما در این سریال البته از بازیگران زیادی هم استفاده کردیم‬ ‫که تازه کار بودند که ان ها هم خیلی خوب بازی کردند و هر چه پخش سریال جلوتر برود‪ ،‬بیشتر‬ ‫با ان ها مواجه خواهید شد‪ .‬به گمان من‪ ،‬سریال «شبکه مخفی زنان» بازیگران زیادی را به بدنه‬ ‫سینما و سریال سازی معرفی خواهد کرد‪.‬‬ ‫چهره شاخص‬ ‫تا پایان چهار قسمت ابتدایی دو نفر را می توان چهره شاخص سریال «شبکه مخفی زنان»‬ ‫دانست‪ :‬محمد رحمانیان در مقام نویسنده به علت ذوق در دیالوگ نویسی و طراح تیتراژ اثر به‬ ‫علت گرافیک متناسب با فضای سریال‪.‬‬ ‫‪47‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 47 ‫چهره ماه‬ ‫امیدوارمااثر‬ ‫انتقادیبیشرتی‬ ‫ازجنس«یب نشان»‬ ‫ساختهشود‬ ‫گفت وگو با پرویز فالحی پور‪ ،‬بازیگر سریال «بی نشان»‬ ‫احسان دبیر وزیری‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪48‬‬ ‫پرویز فالحی پور بازیگری بود که با گذر از ســنین جوانی‬ ‫به شهرتی عمومی دســت یافت‪ .‬تجربه نشــان داده که این‬ ‫دسته از بازیگران عموم ًا به ســمت بازی در نقش های تیپیکال‬ ‫حرکت می کنند‪ .‬اما فالحی پور در این ســال ها بارها نشان داده‬ ‫که نمی خواهد در چنین مســیری قرار بگیــرد‪ .‬در کارنامه او‬ ‫نقش افرینی های متفاوتی را می بینیم و نقش شــهاب ادهم در‬ ‫سریال «بی نشــان» هم می تواند یکی از همین شخصیت های‬ ‫متفاوت قلمداد شــود‪ :‬روزنامه نگار متعهد و جسوری که هرگز‬ ‫دست از جست وجوی حقیقت نمی کشد؛ حتی وقتی صداقت او‬ ‫خطرهایی را در زندگی خانوادگی اش ایجاد کند‪.‬‬ صفحه 48 ‫چه خصوصیتی در شخصیت شهاب‬ ‫ادهم وجود داشت که باعث شد بازی‬ ‫در سریال «بی نشان» را بپذیرید؟‬ ‫شخصیت شهاب ادهم شخصیت مثبتی‬ ‫اســت که ســال ها در جبهه زحمت کشیده‪،‬‬ ‫فرمانده بوده و ایثارگری کرده اســت‪ .‬االن هم‬ ‫یکی از جانبازان دفاع مقدس است‪ .‬بعد از اتمام‬ ‫جنگ‪ ،‬ایشان دوستانش را جمع کرده‪ ،‬خیریه ای‬ ‫درســت کرده و خودش هم روزنامه نگار است‬ ‫و حاال‪ ،‬با تجربه ای که به دست اورده‪ ،‬سردبیر‬ ‫یک سایت معروف شده که خوانندگان بسیاری‬ ‫دارد‪ .‬شــهاب ادمی اســت که مردم دوستش‬ ‫دارند‪ ،‬معتمد‪ ،‬معتقد و بااخالق است‪ .‬مشخصات‬ ‫اولیه شخصیت این بود‪ .‬زمانی که فیلمنامه را‬ ‫خواندم‪ ،‬دیدم که ایــن ویژگی ها را همه مردم‬ ‫در اجتماع دوســت دارند‪ .‬خود قصه هم قصه‬ ‫خوبی بود و نویسندگان برایش زحمت کشیده‬ ‫بودند‪ .‬فیلمنامه چند بار بازنویســی شده و کار‬ ‫شســته ورفته و خوبی بود‪ .‬دیگر چه چیزی از‬ ‫این بهتر می خواســتیم؟ کارگردان خوب بود‪،‬‬ ‫تهیه کننده خوب بود‪ ،‬متن خوب بود و شخصیت‬ ‫را هم دوســت داشــتم‪ .‬برای همین این کار را‬ ‫پذیرفتم‪.‬‬ ‫با بررســی کارنامه شــما می توان‬ ‫به این نتیجه رســید که تمایلی به‬ ‫نقش های تکراری ندارید و حوزه های‬ ‫گســترده ای از نقش هــا را تجربه‬ ‫کرده اید‪ .‬ایا شــخصیت شهاب در‬ ‫«بی نشان» از این جنبه هم برای شما‬ ‫جذاب بود و تازه بودن ان در پذیرش‬ ‫این نقش از سوی شما تاثیر داشت؟‬ ‫از شــما ممنونم که کارنامه هنری من را‬ ‫دنبال کردید‪ .‬بله‪ .‬من خیلی نقش های تکراری‬ ‫را دوســت ندارم مگر این که مجبور باشم‪ .‬این‬ ‫نقش هم‪ ،‬الاقل برای من‪ ،‬تکراری نبود‪ .‬تا حاال‬ ‫نقش یک خبرنگار را بــازی نکرده بودم و فقط‬ ‫شنیده هایی از کسانی داشتم که خبرنگار بودند‪.‬‬ ‫برای این کار‪ ،‬در این مورد که سردبیر چه کاره‬ ‫است و حیطه مســئولیت هایش تا کجا است‬ ‫تحقیق کردم‪ .‬با نیروهای یک روزنامه (که البته‬ ‫یک روزنامه ورزشی بود) هم صحبت کردم‪ .‬فکر‬ ‫می کنم این شخصیت برای من و برای بیننده ها‬ ‫شخصیت تازه ای بود‪ .‬تا حاال شخصیت خبرنگار‬ ‫کار نشــده بود‪ .‬البته ان ور اب و در کشورهای‬ ‫دیگر کارهای این مدلی دیــده بودم که نقش‬ ‫اصلی شــان یک خبرنگار بود که در زندگی اش‬ ‫چالش هایی داشت و کم کم کار به جاهای باریک‬ ‫می کشید‪ .‬می شود گفت که این متن هم به نوعی‬ ‫راجع به زندگی همان نوع خبرنگارها است اما‬ ‫یک خبرنگار ایرانی که با مســائل و مشکالت‬ ‫و معضالت خبرنگاری در کشــور خودش دارد‬ ‫دســت وپنجه نرم می کند و در مقابل فســاد‬ ‫می ایســتد‪ .‬بنابراین می تواند یــک نقش نو و‬ ‫یک کار جدید‪ ،‬هم برای بازی و هم برای دیده‬ ‫شدن‪ ،‬باشد‪.‬‬ ‫بازی در نقــش یک خبرنــگار در‬ ‫«بی نشــان» تا چه حد برای شــما‬ ‫به عنــوان یــک بازیگــر باتجربه‬ ‫چالش برانگیز بود؟‬ ‫به عنوان بازیگر‪ ،‬وقتی بــا نقش جدیدی‬ ‫سروکار دارید که تا حاال کار نشده و در فیلم ها‬ ‫و ســریال ها مابه ازای بیرونــی چندانی ندارد‪،‬‬ ‫نمی توانید کارهای قبلی را ببینید و بفهمید با‬ ‫شخصیت چه کارهایی کرده اند‪ .‬تنها دستاویزی‬ ‫که در این شرایط برای یک بازیگر می ماند این‬ ‫است که نمونه های عینی شخصیت را در جامعه‬ ‫دنبال کند‪ .‬من سعی کردم‪ ،‬فارغ از این که واقعاً‬ ‫خبرنگار این شکلی داریم یا نداریم‪ ،‬شخصیتی را‬ ‫من بازیگر‪ ،‬یک‬ ‫بازی کنم که باید باشد‪ .‬از نظر ِ‬ ‫خبرنگار باید این جوری باشــد‪ .‬متن هم دارد‬ ‫می گوید کــه این ادم یک خبرنگار اســت که‬ ‫ایستادگی می کند‪ ،‬ازخودگذشتگی می کند‪ ،‬با‬ ‫فشارها مقابله می کند و با چیزی کنار نمی اید‪.‬‬ ‫این می تواند خصلت هایی باشد که به پیشینه‬ ‫او در جبهه و جنگ هم برمی گردد‪ .‬اما سختی‬ ‫این کار برای بازیگر این اســت که بازیگر باید‬ ‫چیز جدیدی پیدا کند‪ .‬اگر شــما می خواهید‬ ‫چیزی را پیدا کنید که تا حاال کســی بازی اش‬ ‫نکرده و بــا ان مواجه نبوده‪ ،‬ســعی می کنید‬ ‫شخصیت تان متعادل باشد‪ .‬یعنی شخصیتی‬ ‫که با خانواده اش مهربان است و به شکل اهسته‬ ‫و پیوسته با دشــمنان مقابله می کند‪ .‬ولی چه‬ ‫چیزی شهاب را سر جایش نگه می دارد؟ بگذارید‬ ‫مثالی از خود ســریال و کاری کــه در یکی از‬ ‫سکانس ها انجام دادم بزنم‪ .‬در یکی از سکانس ها‪،‬‬ ‫شخصیت زن به شهاب زنگ می زند و می گوید‬ ‫به خاطر فشــارهایی که به او وارد شــده دیگر‬ ‫حاضر نیست با شهاب همکاری کند در حالی‬ ‫که قب ً‬ ‫ال قول مدرک به شهاب داده بود‪ .‬شهاب‬ ‫بعد از قطع کردن تلفن مــی رود جلوی عکس‬ ‫برادر شهیدش می ایســتد‪ ،‬دستی به تصویر او‬ ‫می کشد و بعد پشت میزش نشسته و به فکر فرو‬ ‫می رود‪ .‬درست مثل این است که عهد دوباره ای با‬ ‫برادرش می بندد و برادر شهیدش تعهد دیگری‪،‬‬ ‫به جز تعهدات شخصی و اعتقادی خود شهاب‪،‬‬ ‫برای او ایجاد کرده و باری را روی دوش این ادم‬ ‫اضافه کرده است‪ .‬فکر می کنم ان قولی که شهاب‬ ‫به برادرش داده‪ ،‬نقطه قوت شــهاب برای جلو‬ ‫رفتن است‪ .‬به هرحال دراوردن این شخصیت‬ ‫به لحاظ بیانی‪ ،‬رفتاری و تیپیک کار ســاده ای‬ ‫نبود‪ .‬برای این سریال وزن اضافه کردم و همین‬ ‫االن هم در حال کاهش وزن هستم‪ .‬سعی کردم‬ ‫نشان دهم که در سال هایی که از جنگ گذشته‪،‬‬ ‫ میزنشینی شخصیت و دنبال کردن اخبار‬ ‫پشت‬ ‫ِ‬ ‫مختلف از طریق گوشی‪ ،‬تبلت و کامپیوتر‪ ،‬اضافه‬ ‫وزنی برای شخصیت به همراه اورده‪ .‬با این فکر‬ ‫جلو رفتم ولی االن برای خودم یک سختی بعد‬ ‫از کار به وجود اورده کــه همان کاهش دوباره‬ ‫وزن است‪.‬‬ ‫ایا ساخته شدن ســریال همچون‬ ‫«بی نشــان» را می توان نشانه ای از‬ ‫رویکرد تــازه ای در تلویزیون برای‬ ‫پرداختن به مســائلی چون فســاد‬ ‫اقتصادی دانست؟‬ ‫تا حاال نقش‬ ‫یک خبرنگار را‬ ‫بازی نکرده بودم‬ ‫و فقط شنیده هایی‬ ‫از کسانی داشتم‬ ‫که خبرنگار بودند‪.‬‬ ‫برای این کار‪ ،‬در‬ ‫این مورد که سردبیر‬ ‫چه کاره است و حیطه‬ ‫مسئولیت هایش تا‬ ‫کجا است تحقیق‬ ‫کردم‪ .‬با نیروهای‬ ‫یک روزنامه (که البته‬ ‫یک روزنامه ورزشی‬ ‫بود) هم صحبت‬ ‫کردم‬ ‫به نظر من ساخته‬ ‫شدن این سریال ها‬ ‫نقطه مثبتی در روند‬ ‫سریال سازی است‪.‬‬ ‫نشانه و نمودش را‬ ‫هم می توانم استقبال‬ ‫مردم از این سریال‬ ‫بدانم‪ .‬ان شاءاهلل که‬ ‫دیگران یا همین تیم‬ ‫بتوانند سریال هایی‬ ‫با انتقادهای بیشتر‬ ‫نسبت به مفسدین‬ ‫اقتصادی بسازند‬ ‫و مردم را نسبت‬ ‫به این مسائل اگاه‬ ‫کنند‪ .‬چون خود این‬ ‫سریال ها نوعی‬ ‫اگاهی هم به همراه‬ ‫خود می اورند‬ ‫بله‪ .‬به نظر من ساخته شدن این سریال ها‬ ‫نقطه مثبتی در روند سریال سازی است‪ .‬نشانه‬ ‫و نمودش را هم می توانم استقبال مردم از این‬ ‫سریال بدانم‪ .‬ان شــاءاهلل که دیگران یا همین‬ ‫تیم بتوانند ســریال هایی با انتقادهای بیشتر‬ ‫نسبت به مفســدین اقتصادی بسازند و مردم‬ ‫را نسبت به این مسائل اگاه کنند‪ .‬چون خود‬ ‫این سریال ها نوعی اگاهی هم به همراه خود‬ ‫می اورند و مــردم را اگاه می کنند که هر جا‬ ‫از ان ها خواست ســرمایه گذاری کنند و قول‬ ‫ســود چند برابری دادند‪ ،‬مردم گول نخورند‬ ‫و بتوانند گلیم خود را از اب بیرون بکشــند‪.‬‬ ‫چون‪ ،‬همان طور که در سریال گفته می شود‪ ،‬با‬ ‫پس اندازی که سال ها برایش زحمت کشیده و‬ ‫جمع کرده اند می خواهند سرپناهی برای زن و‬ ‫بچه شان درست کنند و ان وقت ادمی می اید‬ ‫و این ســرمایه را از دست شان می گیرد بدون‬ ‫این که این ها بدانند دارند به چه راهی می روند‪.‬‬ ‫اخر هم می بینند که بازنده هستند‪ .‬این سریال‬ ‫می تواند یک شناخت و اگاهی برای مردم به‬ ‫همراه بیاورد که خیلی باارزش است و امیدوارم‬ ‫سریال های دیگر هم در زمینه مقابله با مفسدان‬ ‫اقتصادی ساخته شود‪.‬‬ ‫همان طور که فرمودید‪ ،‬در سینما و‬ ‫تلویزیون جهان اثار زیادی در مورد‬ ‫خبرنگاران ساخته شده اند‪ .‬اما به نظر‬ ‫می رسد در سینما و تلویزیون ما کمتر‬ ‫به این قشر پرداخته شده‪ .‬علت این‬ ‫کم کاری را در چه می دانید؟‬ ‫چون اصوالً ما به نقد‪ ،‬و به این که عیب های‬ ‫همدیگر را بگوییم‪ ،‬عادت نکرده ایم‪ .‬هر کاری‬ ‫که ساخته می شد به یک قشر برمی خورد‪ .‬مث ً‬ ‫ال‬ ‫زمانی در مجموعه «اگه بابام زنده بود» (همایون‬ ‫اسعدیان) یک نقش منفی بازی کردم و لهجه‬ ‫کردی داشت‪ .‬تقریباً پانزده جلسه که از ضبط‬ ‫کار گذشت‪ ،‬به من زنگ زدند که لهجه را حذف‬ ‫کنم‪ .‬گفتم‪« :‬مگر می شود؟ ما پانزده روز کار‬ ‫کردیم و چندین سکانس گرفته شده‪ .‬چطور‬ ‫لهجه را یک دفعه حذف کنم؟ کار کمدی است‬ ‫ولی مسخره که نیست!» به هرحال نقد کردن‬ ‫در کشورمان مشکل است و مشکالتی را هم‬ ‫ایجاد می کند‪ .‬مردم را بایــد عادت داد‪ .‬وقتی‬ ‫ما از خودمان عیب جویی کرده و کار همدیگر‬ ‫را نقد کنیم‪ ،‬مردم هم به این نقد کردن عادت‬ ‫می کنند و به کسی برنمی خورد‪ .‬اگر من روزی‬ ‫بگویم که از همه چیز منزه هستم و اشتباهی‬ ‫نمی کنم‪ ،‬نباید بگویید این ادم چقدر ادم خوبی‬ ‫است بلکه باید بگویید این ادم نقدپذیر نیست و‬ ‫به همین دلیل ممکن است هزاران اشتباه دیگر‬ ‫را هم انجام دهد‪ .‬همان طور که حضرت علی(ع)‬ ‫فرمودند‪ ،‬همین ُعجب و تکبر دری اســت بر‬ ‫گناه‪ .‬این را نباید فراموش کنیم‪.‬‬ ‫در این گفت وگو توضیحاتی در این‬ ‫مورد دادید اما ممنون می شــویم‬ ‫اگر با جزییات بیشتر توضیح دهید‬ ‫که‪ ،‬با توجه به تعداد نه چندان زیاد‬ ‫خبرنگاران در فیلم ها و ســریال ها‪،‬‬ ‫‪49‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 49 ‫چهره ماه‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪50‬‬ ‫برای بــازی در نقش شــهاب چه‬ ‫روشی را برای درک بهتر شخصیت‬ ‫انتخاب کردید‪ .‬تا چه حد شخصیت‬ ‫را بر اساس ان چه روی کاغذ امده بود‬ ‫ساختید و تا چه حد از شخصیت های‬ ‫واقعی الهام گرفتید؟‬ ‫روی کاغذ‪ ،‬ممکن است که یک شخصیت‬ ‫خیلی قــوی افریده شــود و تمــام ابعاد یک‬ ‫شخصیت نمایشــی را داشته باشــد‪ .‬اما حتی‬ ‫در این شرایط هم کســی که ان نقش را بازی‬ ‫می کند‪ ،‬خیلی مهم است‪ .‬شما اگر یک نقش را‬ ‫به چهار بازیگر بدهید‪ ،‬چهار نوع کار و شخصیت‬ ‫مختلف از ان درمی اید‪ .‬چون هر کســی افکار‬ ‫خودش را دارد‪ .‬من‪ ،‬به عنوان یک بازیگر‪ ،‬سعی‬ ‫کردم جاهایی که دیالوگ ها اغراق دارد را طوری‬ ‫بیان کنم که ان اغراق به چشم تماشاچی نیاید‬ ‫و به بیننده برنخورد‪ .‬ســعی کردم شخصیت‬ ‫شهاب الدین ادهم یک انسان باشد؛ انسانی که‬ ‫برای مردم قابل لمس باشــد‪ .‬برای شکل دادن‬ ‫به چنین شخصیتی‪ ،‬شــما باید ببینید چه کار‬ ‫باید کرد که این شــخصیت شکل بگیرد‪ .‬برای‬ ‫خودم شخصیت را طراحی کردم‪ :‬درست مثل‬ ‫کسی که یک شخصیت خیالی را روی کاغذ با‬ ‫سیاه قلم‪ ،‬ابرنگ یا رنگ روغن طراحی می کند‬ ‫و این شخصیت‪ ،‬که ممکن اســت مابه ازایش‬ ‫در بیرون وجود نداشــته باشــد‪ ،‬به شکل یک‬ ‫تابلو درمی اید‪ .‬در کار فیلمسازی‪ ،‬نویسندگان‬ ‫خوب شخصیت هایی را می افرینند که از نظر‬ ‫نوشتاری و شــخصیت پردازی‪ ،‬شخصیت های‬ ‫درستی هستند‪ .‬یعنی عمل این ادم ها با ان چه‬ ‫مشــخصات ان شخصیت اســت می خواند و‬ ‫غیرقابل باور نیست‪ .‬ولی خود بازیگر هم می تواند‬ ‫بر اساس نوشته های موجود برای نقش طراحی‬ ‫من بازیگر‪ ،‬اگر بتوانم‪ ،‬باید چیزی‬ ‫داشته باشد‪ِ .‬‬ ‫به ان نوشته و شــخصیت پردازی اضافه کنم‬ ‫که وقتی خود نویســنده ان را دید بگوید این‬ ‫همان شخصیتی است که او می خواسته است‪.‬‬ ‫در حالی که شاید خود نویســنده در ابتدا ان‬ ‫شخصیت را مناسب یک چهره یا بازیگر دیگر‬ ‫در نظر گرفته بود‪ .‬اگر بیننده ها این شخصیت را‬ ‫دنبال می کنند و پسندیده اند‪ ،‬یعنی شخصیت‬ ‫درست از کار درامده اســت‪ .‬ولی ممکن است‬ ‫بازیگر دیگری هم این شــخصیت را بازی کند‬ ‫و خیلی بهتر از این دراید‪ .‬من فقط خواستم در‬ ‫مورد تفاوت بین شخصیت پردازی یک نویسنده‬ ‫و شخصیت پردازی یک بازیگر توضیح دهم‪ .‬ولی‬ ‫به نظر من شخصیت کارگردان شاید مهم تر از‬ ‫نوشته و بازیگر باشد‪ .‬وقتی کارگردان بداند چه‬ ‫می خواهد‪ ،‬تبادل فکری نویسنده‪ ،‬کارگردان و‬ ‫بازیگر شخصیتی را تولید می کند که می شود‬ ‫همان چیــزی که داریم در مــوردش صحبت‬ ‫می کنیم‪ .‬پس شــخصیتی که ایجاد می شود‬ ‫نتیجــه خودبه خــود تعامل بین نویســنده و‬ ‫کارگردان و بازیگر است‪.‬‬ ‫یکی از نکاتی که در مورد شخصیت‬ ‫شهاب قابل مشــاهده است‪ ،‬مثبت‬ ‫بودن تقریبــاً تمام عیار او اســت‪.‬‬ ‫شهاب شخصیتی اســت که ظاهرا ً‬ ‫در تمام ابعاد یک شــخصیت مثبت‬ ‫اســت که با تمام وجود به اقدامات‬ ‫سالم و اخالقی می اندیشد و به ندرت‬ ‫ممکن است دچار اشتباه شود‪ .‬ایا این‬ ‫مثبت بودن همه جانبه کار شما را برای‬ ‫ساخت شخصیتی باورپذیر سخت‬ ‫نکرد؟ ایا اگر شخصیت شهاب کمی‬ ‫خاکستری تربهتصویرکشیدهمی شد‬ ‫دست شــما را برای ساخت انسانی‬ ‫پیچیده تر بازتر نمی گذاشت؟‬ ‫شاید نکته ای که شــما می گویید درست‬ ‫باشد‪ .‬اما‪ ،‬همان طور که عرض کردم‪ ،‬ان چه را‬ ‫باید باشد نوشــته‪ ،‬بازی و کارگردانی می کنیم‬ ‫نه ان چیزی که هســت‪ .‬اگر بخواهیم ان چه را‬ ‫هست کار بکنیم می شود مستند‪ .‬وقتی به سراغ‬ ‫فیلم و ســریال در ژانرهای مختلف می رویم‪،‬‬ ‫یعنی از ان حیطه مستند بیرون امده و با خیال‬ ‫خود پروبالی به ان می دهیم‪ .‬شخصیت شهاب‬ ‫مشــخصه های متعهد بودن‪ ،‬بااخــاق بودن‪،‬‬ ‫معتقد بــودن و در ان خانواده بزرگ شــدن را‬ ‫در خود دارد‪ .‬اما شهاب هم اشتباه می کند‪ .‬در‬ ‫روند قصه خود شــما متوجه می شوید که چه‬ ‫اشتباهاتی می کند و اشــتباهاتش چه عواقب‬ ‫بدی ممکن است ایجاد کند‪ .‬ما به این فکر کردیم‬ ‫که این شخصیت هم انسان است و طبیعی است‬ ‫که اشتباه کند‪ .‬انسان هایی را داریم که در عین‬ ‫این که فکر می کنند خیلی ادم های درســت‪،‬‬ ‫بااخالق و متعهدی هستند‪ ،‬اشتباهات مهلکی‬ ‫انجام می دهند‪ .‬من می توانم «لیر شاه» را برای‬ ‫شما مثال بزنم‪ .‬تنها عیبی که لیر شاه دارد این‬ ‫است که دختر کوچکش را باور ندارد‪ .‬این غرور‬ ‫و تعریفی که دختران دیگر از او می کنند‪ ،‬باعث‬ ‫می شوند دختر کوچکش را‪ ،‬که دارد حقیقت را‬ ‫می گوید‪ ،‬نبیند‪ .‬این می شود اشکال شخصیتی‬ ‫او که‪ ،‬همان طور که خودتان می دانید‪ ،‬در تراژدی‬ ‫یکی از نقاط اصلی است‪ .‬در این جا هم این گونه‬ ‫شخصیت شهاب‬ ‫مشخصه های متعهد‬ ‫بودن‪ ،‬بااخالق بودن‪،‬‬ ‫معتقد بودن و در ان‬ ‫خانواده بزرگ شدن‬ ‫را در خود دارد‪ .‬اما‬ ‫شهاب هم اشتباه‬ ‫می کند‪ .‬در روند قصه‬ ‫خود شما متوجه‬ ‫می شوید که چه‬ ‫اشتباهاتی می کند‬ ‫و اشتباهاتش چه‬ ‫عواقب بدی ممکن‬ ‫است ایجاد کند‪ .‬ما‬ ‫به این فکر کردیم‬ ‫که این شخصیت هم‬ ‫انسان است و طبیعی‬ ‫است که اشتباه کند‬ ‫است‪ .‬شهاب هم ضعفی دارد که باعث می شود‬ ‫اشتباه کند و دیگران از این اشتباه متضرر شود‪.‬‬ ‫ولی روند به گونه ای است که این روند را هر چه‬ ‫در سریال جلوتر رویم بیشتر متوجه می شویم‪.‬‬ ‫البته همان طور که در ابتدای صحبتم گفتم‪،‬‬ ‫ان چه هم که شــما می گویید درست است‪.‬‬ ‫شاید اگر این اشتباهات بیشتر می شد‪ ،‬ممکن‬ ‫بود شــخصیت هم پیچیده تر شــود‪ .‬ولی ان‬ ‫موقع دیگر یک ســریال دیگر می شد که هم‬ ‫برای نویسندگان‪ ،‬هم برای بازیگر و هم برای‬ ‫کارگردان کار سخت تر می شــد‪ .‬البته این را‬ ‫به عنوان یک بازیگر می گویم‪ :‬یکی از ترس هایی‬ ‫که در ان صــورت وجود دارد‪ ،‬این اســت که‬ ‫بیننده از ان سوی بام بیفتد‪ .‬ولی در حال حاضر‬ ‫فکر می کنم که شخصیت دارد روال طبیعی‬ ‫خود را طــی می کند‪ .‬در مورد قســمت های‬ ‫شعاری تر هم همان طور که گفتم سعی می کنم‬ ‫به شکلی با شوخی و خنده و خالصه با نوع بیانی‬ ‫که برای شهاب در نظر گرفتم‪ ،‬زهر شعاری بودن‬ ‫را بگیرم تا او شخصیتی طبیعی و قابل باور برای‬ ‫بیننده باشد‪.‬‬ ‫در نقدهایــی که در مورد ســریال‬ ‫«بی نشــان» منتشر شــده‪ ،‬یکی‬ ‫از مواردی که چند بار به ان اشــاره‬ ‫شده رویکرد محافظه کارانه سریال‬ ‫در برخورد با مقوله فساد اقتصادی‬ ‫اســت‪ .‬مث ً‬ ‫ال عده ای به عدم اشاره‬ ‫صریح به سرمنشا این فساد اشاره‬ ‫کرده اند‪ .‬ایا این نقد را می پذیرید و ایا‬ ‫هنگام ساخت محدودیت هایی برای‬ ‫پرداختن به مســائل وجود داشت؟‬ ‫مث ً‬ ‫ال ایده هایی بود که در طرح اولیه‬ ‫وجود داشته باشد و در مرحله اجرا‬ ‫یا پس از ان به هر دلیلی حذف شود؟‬ ‫بله‪ .‬درســت می گویید‪ .‬منتهــا خودتان‬ ‫می دانید که این جا تلویزیون اســت و شــاید‬ ‫برای کسانی که سفارش دهنده این سریال ها‬ صفحه 50 ‫هستند هم موانعی وجود داشته باشد که دست‬ ‫ما را در خیلی از مواقع ببندد‪ .‬شــما اگر با اقای‬ ‫رزاق کریمی یا اقای قویدل هم صحبت کنید‬ ‫می گویند که یک سری جاها را تکرار کردیم یا‬ ‫دیالوگ هایی را عوض کردیم تا مشکلی پیش‬ ‫نیاید‪ .‬ولی من می گویم این مسائل که مشکلی‬ ‫پیش نیاید و به کســی برنخــورد را باید کمتر‬ ‫کنیم‪ .‬این سریال شاید شروعی برای رسیدن به‬ ‫ان نقطه باشد‪ .‬شاید مسئوالن به ارامی بخواهند‬ ‫جلو بروند و نخواهند یک دفعه تضادی را ایجاد‬ ‫کنند که جامعه دچار بحران شود‪.‬‬ ‫با وجود این که بازی شــما در اثاری‬ ‫چون «اگه بابام زنده بــود» و «مرد‬ ‫هزارچهره» با اســتقبال مواجه شد‪،‬‬ ‫کمتــر در نقش های کمــدی ظاهر‬ ‫شــده اید‪ .‬ایا عالقه چندانی به بازی‬ ‫در این نوع نقش ها ندارید یا پیشنهاد‬ ‫مناسبی به شما نشده؟‬ ‫نه‪ .‬اتفاقاً در کار اقــای ده نمکی («ازادی‬ ‫مشروط») با این که شــخصیت مثبتی را بازی‬ ‫می کنم اما سعی کرده ام در همان دنیای طنز و‬ ‫کمدی ان شخصیت را بازی کنم‪ .‬ان کار بسیار‬ ‫با نقش های دیگرم متفاوت اســت و مثل «اگه‬ ‫بابام زنده بود» و «مــرد هزارچهره»‪ ،‬کار اقای‬ ‫ده نمکی هم کار طنز است و فکر می کنم مردم‬ ‫هم دوستش داشته باشم‪ .‬نقش کمدی پیشنهاد‬ ‫می شود‪ .‬خود من سعی می کنم خیلی خودم را‬ ‫درگیر این چارچوب ها نکنم‪ .‬ممکن است پنج‬ ‫نقش جدی بازی کنم و یک نقش کمیک‪ .‬ممکن‬ ‫است مث ً‬ ‫ال یک نقش منفی بازی کنم و سه نقش‬ ‫مثبت‪ .‬مث ً‬ ‫ال در برخــی از همکاری هایم با اقای‬ ‫سعید سلطانی نقش منفی بازی کرده ام‪ .‬حرف‬ ‫من این است که بازیگر‪ ،‬البته اگر چهره اش در راه‬ ‫قابل باور بودن نقش مانع ایجاد نکند‪ ،‬می تواند‬ ‫نقش های مختلفی را بازی کند‪ .‬با این وجود باید‬ ‫چارچوب ها را بشناسد‪ :‬دنیای کمدی و طنز را‬ ‫بشناسد‪ ،‬دنیای تراژدی را هم بشناسد‪ .‬شناخت‬ ‫این دنیاها برای بازیگری که دارد در ان دنیا کار‬ ‫می کند بسیار مهم است‪.‬‬ ‫با توجه به تنوع طیف شخصیت هایی‬ ‫که بازی کرده اید‪ ،‬به طور کلی بازی در‬ ‫نقش های مثبت را چالش برانگیزتر‬ ‫می دانید یا بازی در نقش های منفی‬ ‫را؟‬ ‫برای بازیگری که به کار خــود و به بیننده‬ ‫اهمیت می دهد‪ ،‬هر دو می تواند ســخت باشد‪.‬‬ ‫شما اگر نقش کمدی را هم بد بازی کنید و قابل‬ ‫باور نباشــد‪ ،‬بیننده تان را از دست می دهید‪ .‬در‬ ‫مورد نقش های مثبت و منفی هم همین طور‪ .‬اما‬ ‫دستبازیگربراینقش هایمثبت‪،‬به خصوصدر‬ ‫کشور ما‪ ،‬بسته تر است‪ .‬در این شرایط بازیگر باید‬ ‫خیلی هشیارانه و اهسته و پیوسته حرکت کند‪.‬‬ ‫چون شما اگر کوچک ترین بُعدی به شخصیت‬ ‫دهید که قابل باور نباشد یا درون دنیای ان نقش‬ ‫جا نگیرد‪ ،‬به نظر من شکست می خورید‪ .‬بنابراین‬ ‫هر چند هر دو سخت است اما در نقش های منفی‬ ‫دست بازیگر بازتر است‪ .‬صرفاً به عنوان یک مثال‪،‬‬ ‫شمادریکنقشمثبتنمی توانیدسیگاربکشید‬ ‫در حالی که ممکن اســت یک نقش مثبت هم‬ ‫سیگاری باشد‪ .‬یا مث ً‬ ‫ال در قالب یک نقش مثبت‬ ‫در کشور ما‪ ،‬شما نمی توانید خیلی با یک نفر از‬ ‫جنس مخالف گرم بگیرید ولی در نقش منفی‬ ‫این امکان وجود دارد‪ .‬خیلی از مسائل دیگر وجود‬ ‫دارد‪ .‬این ها فقط مثال های ساده ای بودند و اولین‬ ‫دست بازیگر‬ ‫برای نقش های‬ ‫مثبت‪ ،‬به خصوص‬ ‫در کشور ما‪ ،‬بسته تر‬ ‫است‪ .‬در این شرایط‬ ‫بازیگر باید خیلی‬ ‫هشیارانه و اهسته‬ ‫و پیوسته حرکت‬ ‫کند‪ .‬چون شما اگر‬ ‫کوچک ترین بُعدی‬ ‫به شخصیت دهید‬ ‫که قابل باور نباشد یا‬ ‫درون دنیای ان نقش‬ ‫جا نگیرد‪ ،‬به نظر من‬ ‫شکست می خورید‬ ‫چیزهایی که به ذهن ادم می رسند‪ .‬مثال های‬ ‫ســخت ترش هم وجود دارد که هم خود شما‬ ‫می دانید‪ ،‬هم مردم می دانند و هم خود مدیران‪.‬‬ ‫نقش مثبت حریمی دارد که شما باید این حریم‬ ‫را حفظ کنید چون نقش های مثبت در کشور ما‬ ‫نقش هایی هستند که از نظر مدیران باید قابل‬ ‫دفاع باشند‪.‬‬ ‫در پایان اگر نکته ناگفته ای مانده‪،‬‬ ‫خوشحال می شویم که مطرح کنید‪.‬‬ ‫امیدوارم اثاری از نوع «بی نشان» بیشتر‬ ‫ساخته شود‪ .‬امیدوارم مردم از این کار لذت برده‬ ‫باشــند‪ .‬من‪ ،‬جدا از دستمزدی که برای نقش‬ ‫می گیرم‪ ،‬تمام خواسته ام این است که مردم‬ ‫نقش را بپســندند‪ .‬باور بفرمایید تا روز اخری‬ ‫که از نظرات مردم اســتفاده می کنم و نظرات‬ ‫مردم به سمت من برمی گردد‪ ،‬استرس دارم‪.‬‬ ‫این استرس ان قدر اســت که بعضی وقت ها‬ ‫حتی ممکن است به من صدمه بزند همان طور‬ ‫که صدمه هم زد و سر کار اقای سعید سلطانی‬ ‫روانه بیمارستان شدم و رگ اصلی قلبم را استند‬ ‫کردند‪ .‬خود دکترها هم می دانستند که همه اش‬ ‫به خاطر استرس است‪ .‬تنها استرسی که برای‬ ‫من به وجود می اید برای کار است و سرچشمه‬ ‫ان هم این است که تمام افکار من این است که‬ ‫اگر مردم این کار را دوست نداشته باشند چه‬ ‫می شود‪ .‬پس ســعی و هم و غم من این است‬ ‫که این کار و این بازی را مردم دوســت داشته‬ ‫باشند و از ان استفاده کنند‪ .‬بسیار خوشحالم‬ ‫که «بی نشــان» دارد دیده می شــود‪ .‬االن به‬ ‫دو‪ ،‬سه شهرستان رفته ام و برخورد مردم را در‬ ‫خیابان دیده ام‪ .‬این که سریال را دنبال می کنند‬ ‫خوشحالم می کند و این‪ ،‬استرس من را از بین‬ ‫برده و من را تشویق می کند که کارهای اینده را‬ ‫با تالش و کوشش بیشتری اغاز کنم‪ .‬باز هم از‬ ‫مردم ممنونم که سریال ما را می یبنند‪.‬‬ ‫پس‪ ،‬شاید بشــود گفت برخالف‬ ‫بعضی های دیگر‪ ،‬این مردمی بودن‬ ‫برای شما خیلی مهم است‪.‬‬ ‫از قدیم به ما می گفتند‪« :‬بازیگر یا هنرمند‬ ‫باید با مردم باشد اما داخل مردم نباشد‪ ».‬من‬ ‫می گویم نه‪ .‬اتفاقاً بازیگر باید داخل مردم باشد‬ ‫اما شاید گاه با مردم نباشد‪ .‬چون ممکن است‬ ‫یک وقت مردم اشتباه کنند و من نمی خواهم‬ ‫ان اشــتباه را بکنم‪ .‬وقتی عده ای اشــتباهی‬ ‫می کنند‪ ،‬ان ها هم جزو مردم هســتند‪ .‬من‬ ‫هم جزو مردم هستم‪ ،‬مسئوالن هم جزو مردم‬ ‫هستند‪ .‬اما به این اعتقاد دارم که هنرمند باید‬ ‫داخل مردم باشد‪ .‬موادی که از ان برای شارژ‬ ‫شدن‪ ،‬پیش رفتن و رشــد کردن و بهتر کار‬ ‫کردن استفاده می کنیم‪ ،‬همه اش از داخل مردم‬ ‫درمی اید‪ .‬نباید داخل کتاب ها دنبالش بگردیم‬ ‫چون نویســنده های ان کتاب ها هم ان مواد‬ ‫را از داخل مردم دراورده اند‪ .‬بنابراین‪ ،‬با تمام‬ ‫احترامی که برای هنرمندان قائلم‪ ،‬من داخل‬ ‫مردم را خیلی بیشتر دوست دارم‪ .‬دوست دارم با‬ ‫مردم باشم و با ان ها خوش وبش کنم‪ .‬این یکی‬ ‫از لذت های من در زندگی است‪.‬‬ ‫‪51‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 51 ‫زیر ذره بین‬ ‫با قالب ماهیگیری نهنگ شکار نکنید‬ ‫نگاهی به مجموعه «بی نشان» (راما قویدل)‬ ‫سمیه نجفی خاتونی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪52‬‬ ‫«بی نشان» سریالی به کارگردانی راما قویدل‬ ‫است که این شب ها از شبکه سوم سیما پخش‬ ‫می شــود‪ .‬این مجموعه به قلم مشــترک ازیتا‬ ‫ایرایی و مهدی حمــزه و تهیه کنندگی مرتضی‬ ‫رزاق کریمی تهیه و تولید شــده اســت‪ .‬در این‬ ‫سریال بازیگرانی چون پرویز فالحی پور‪ ،‬نیوشا‬ ‫ضیغمی‪ ،‬قاسم زارع‪ ،‬مهدی فقیه‪ ،‬مریم کاویانی‪،‬‬ ‫مجید واشقانی‪ ،‬نیلوفر پارسا‪ ،‬سعید زارعی‪ ،‬رضا‬ ‫ایرانمنش و کاظم هژیر ازاد و‪ ...‬به نقش پردازی‬ ‫پرداخته اند‪.‬‬ ‫داستان با دو روایت موازی شروع می شود‪:‬‬ ‫روایت شهاب ادهم و روایت دخترش ریحانه‪ .‬در‬ ‫ادامه این دو خط روایی در هم تنیده شده‪ ،‬و در‬ ‫نقطه گره گشایی به هم متصل می شوند که این را‬ ‫می توان به عنوان یک ویژگی حساب شده در فن‬ ‫نگارش این مجموعه تلویزیونی به حساب اورد‪.‬‬ ‫شــهاب جانباز جنگی اســت که در حال‬ ‫حاضر در رسانه خبری «بیدار نیوز»‪ ،‬در سمت‬ ‫خبرنگاری متعهد و موفق مشغول به کار می باشد‪.‬‬ ‫ریحانه در حال اماده کردن مقدمات ازدواجش‬ ‫با مسعود است‪ .‬مســعود از خانواده ای متمول و‬ ‫مرفه اســت که قصد ازدواج با ریحانه ای را دارد‬ ‫که از خانــواده ای متدین و فرهنگی اســت‪ .‬در‬ ‫ادامه مخاطب با این قالب به جریان دو زندگی‬ ‫با سبک های متفاوت کشیده می شود که شروع‬ ‫زندگی ان ها را با بحران هایی بیش از پیش مواجه‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫شــهاب به واســطه زنی به نام فریده‪ ،‬وارد‬ ‫ماجرای فساد مالی یک شــرکت صاحب نام به‬ ‫نام فراسمان می شــود‪ .‬فریده به دنبال احقاق‬ ‫حقوق خود و همسر از دســت رفته اش است‪ .‬از‬ ‫قضا کاظمی‪ ،‬پدر مســعود‪ ،‬از مهره های کلیدی‬ ‫و مهم شرکت فراسمان در پشت صحنه است و‬ ‫سعی دارد با کارشکنی به هر شکل‪ ،‬جلوی فعالیت‬ ‫افشاگرانه شهاب را بگیرد‪ .‬شهاب به خاطر فعالیت‬ ‫خارج از برنامه از محل کار خود اخراج می گردد‪.‬‬ ‫در میانه داستان‪ ،‬فریده‪ ،‬توسط شرکت فراسمان‬ ‫اجیر می شود تا با ابروی شهاب بازی کند و او را‬ ‫از ادامه مسیر باز دارد‪ .‬ادهم‪ ،‬دچار خسارت های‬ ‫جانی‪ ،‬مالی و ابرویی و خانوادگی می شــود اما‬ ‫همچنان به مســیر خود ادامه می دهد تا این که‬ ‫متوجه می شود شخصی در نزدیکی او با در دست‬ ‫داشــتن اطالعات دقیق در حال ضربه زدن به‬ ‫اوســت‪ .‬او این خطر را از جانب مسعود احساس‬ ‫می کند‪ .‬این در حالی اســت که خانواده ها ی دو‬ ‫طرف‪ ،‬خصوصاً مسعود و ریحانه در مسیر تدارک‬ ‫مقدمات ازدواج خود می باشند‪.‬‬ ‫الگوی فیلمنامه‬ ‫از لحاظ مولفه های ساختاری‪ ،‬این مجموعه‬ ‫بیشترین قرابت سبک پردازی را با ژانر نوار دارد‪.‬‬ ‫همان طور که در این ســبک‪ ،‬شخصیت اصلی‬ ‫داســتان اغلب یک کاراگاه یا شخصی است که‬ ‫به واسطه یک زن برای پرده برداری از یک جنایت‬ ‫مامور می شود و به همین واسطه وارد جریاناتی‬ ‫پیچیده می شود که در هر پیچش داستانی‪ ،‬پرده‬ ‫از رازهای بیشــتری چون فسادها‪ ،‬سرپوش ها و‬ ‫رسوایی های بیشتری برمی دارد‪ .‬وجود یک زن‬ ‫بی رحــم و اغواگر در متن فیلم هــای نوار‪ ،‬تنها‬ ‫به عنوان نقطه محرک و شــروع سفر قهرمانی‬ ‫شــخصیت به حســاب می اید به طوری که با‬ ‫پیشروی داستان از میزان تاثیرگذاری او در جریان‬ ‫از لحاظ‬ ‫مولفه های ساختاری‪،‬‬ ‫این مجموعه‬ ‫بیشترین قرابت‬ ‫سبک پردازی را‬ ‫با ژانر نوار دارد‪.‬‬ ‫همان طور که در این‬ ‫سبک‪ ،‬شخصیت‬ ‫اصلی داستان‬ ‫اغلب یک کاراگاه یا‬ ‫شخصی است که‬ ‫به واسطه یک زن‬ ‫برای پرده برداری‬ ‫از یک جنایت مامور‬ ‫می شود و به همین‬ ‫واسطه وارد جریاناتی‬ ‫پیچیده می شود که در‬ ‫هر پیچش داستانی‪،‬‬ ‫پرده از رازهای‬ ‫بیشتری چون‬ ‫فسادها‪ ،‬سرپوش ها‬ ‫و رسوایی های‬ ‫بیشتری برمی دارد‬ ‫اصلی فیلم کاسته شده و هدف نهایی قهرمان‪،‬‬ ‫به عنوان موضوع اصلی فیلم‪ ،‬دنبال می شود‪.‬‬ ‫بررسی روند شکل گیری داستان با توجه به‬ ‫الگوی سفر قهرمانی ووگلر‬ ‫«زندگی روزمره» شهاب ادهم از جایی شروع‬ ‫می شود که او با مشکالت بیماری چشمی خود‬ ‫درگیر است و از همان ابتدا‪ ،‬شواهد امر گواه ان‬ ‫است که این مرد بیش از اندازه خود را وقف شغل‬ ‫و کار خود کرده است به طوری که حتی فرصت‬ ‫مالقات با خواستگار دخترش را ندارد و در همین‬ ‫قسمت این کلید بر مخاطب افشا می شود که با‬ ‫مردی روبه روست که شغل و وظیفه اجتماعی اش‬ ‫در اولویت باالتری از خانواده قرار دارد‪ .‬مردی که‬ ‫در جنگ‪ ،‬رســالت خویش را نبرد علیه دشمن‬ ‫می دانسته و هم اکنون رسالت خود را در اگاهی‬ ‫دادن به مردمی می داند که زیر بار فشار اقتصادی‬ ‫حقوق شان توســط عده ای زیاده خواه در حال‬ ‫پایمال شدن اســت‪ .‬در این راه قهرمان مالزمی‬ ‫دارد که او را یاری می کند‪ .‬متین‪ ،‬پسر خواهر او‪،‬‬ ‫خبرنگار تازه کار جوانی است که فضای فعالیت‬ ‫او به فراخور سنش‪ ،‬رسانه های غیر مستند تری‬ ‫هم چون پلتفرم های اینستاگرام و ‪ ...‬می باشد‪ .‬گویا‬ ‫شهاب قرار اســت در این راه برای متین الگویی‬ ‫موفق و کار درســتی باشــد که ضمن تصحیح‬ ‫رفتارهای غلط او در حرفه خبرنگاری از هوش و‬ ‫هیجان باالی او در این راه استفاده کند‪.‬‬ ‫«دعوت به ماجرا»ی پروژه فراسمان با ورود‬ ‫فریده به عنوان زنی فریب خورده و شکست خورده‬ ‫به داستان شکل می گیرد‪ .‬شهاب از همان ابتدا این‬ ‫دعوت را با اغوش باز می پذیرد و از ان استقبال‬ ‫می کند در حالی که قهرمان نیــاز به انگیزه ای‬ ‫قوی تر برای ورود به این ماجرا دارد که به گفته‬ ‫برخی منتقدین‪ ،‬من جمله روزنامه هفت صبح‪،‬‬ ‫قالب فیلمنامه در همان ابتــدای ورود قهرمان‬ ‫به ماجرا‪ ،‬بســیار ضعیف عمل می کند و ان هم‬ ‫نتیجه اعمال نشــدن دو مرحله از سفر الگوی‬ ‫قهرمانی در روند پیشبرد داستان است‪ :‬مرحله ای‬ ‫که شــخصیت‪ ،‬ورود به ماجرا را به هر دلیلی رد‬ ‫می کند و اتفاقی که با قالبی قوی تر او را به اصل‬ ‫ماجرا کشانده و استمرار مسیر او را تا انتها بیمه‬ ‫می کند‪ .‬عموماً در ساختار فیلم نوار‪ ،‬الگوی زن‬ ‫اغواگر می تواند در عبور قهرمان از این دو مرحله‬ ‫می تواند موثر باشد‪ .‬روایت مجموعه‪ ،‬بر این مبنا‬ ‫پیاده سازی می شود که ادهم در راستای رسالت‬ ‫خود‪ ،‬فقط از روی خیرخواهــی و کمک به زنی‬ ‫فریب خورده‪ ،‬وارد جریانی می شود که قرار است‬ ‫زندگی او را به کلی نابود کند‪ .‬شاید بهتر بود قالب‬ ‫این دعوت و پذیرش ان از سوی قهرمان با اتصالی‬ ‫محکم تر پرداخته می شد‪.‬‬ ‫به هر حال‪ ،‬ادهم مسیر خود را با همین انگیزه‬ ‫شــروع می کند و در این راه‪ ،‬اولین غرامت خود‬ ‫را با اخراج همیشــگی از محل کارش می دهد تا‬ ‫سختی این مسیر را به تنهایی به دوش بکشد و‬ ‫زین پس‪ ،‬وارد یک جنگ رســانه ای تمام عیار با‬ ‫سازمانی می شود که با وجود ادهم‪ ،‬منافع چند‬ ‫میلیاردی خود را در خطر می بینــد و احتماالً‬ ‫در این راه از هیچ نقشــه ای برای شکست دادن‬ صفحه 52 ‫او غافل نمی ماند‪ .‬در الگو از این مرحله با عنوان‬ ‫«متحدان‪ ،‬دشمنان و ازمون ها» نام برده می شود‬ ‫و در واقع رویاروبی قهرمــان با تمامی امکانات و‬ ‫داشته هایش است با دشمنانی که قصد دارند او‬ ‫را از پای دربیاورند‪ .‬باقی مراحل الگو‪ ،‬مربوط به‬ ‫قسمت های اتی اســت که در زمان نگارش این‬ ‫مطلب هنوز پخش نشده است‪.‬‬ ‫الگوی معنایی‬ ‫بررســی نحــوه تکوین و تکامــل معنایی‬ ‫مجموعه با الگوی طرحواره چشم گاوی دیوید‬ ‫بوردول‬ ‫طبق الگوی طرحواره چشم گاوی‪ ،‬معنای‬ ‫هر فیلم از سه حلقه درون هم به صورت دایره وار‬ ‫انتقال پیدا می کنــد کــه از کاراکترها‪ ،‬جهان‬ ‫داستانی و باز نمایی غیر داستانی تشکیل می شود‪.‬‬ ‫دایره اول تقابل کنش های اصلی تاثیرگذار بر روند‬ ‫دراماتیک فیلم اســت‪ .‬اولین گره مهم و حیاتی‬ ‫سریال «بی نشان» که در واقع خط اصلی داستانی‬ ‫بر ان استوار است‪ ،‬بر پایه حادثه و تصادف شکل‬ ‫می گیرد و اصلی ترین قانون شــکل گیری درام‬ ‫ارســطویی که خلق روابط علی و معلولی است‬ ‫را نادیده می گیرد‪ .‬مســعود و ریحانه در محیط‬ ‫دانشگاهی با هم اشنا شــده و رابطه عاشقانه ای‬ ‫بین ان ها شــکل می گیرد‪ .‬از قضا‪ ،‬پدر ریحانه‪،‬‬ ‫وارد جریان افشای فساد مالی پرونده فراسمان‬ ‫می شود که کاظمی‪ ،‬پدر مسعود از بانیان اصلی‬ ‫این کالهبرداری ملی است‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬گره‬ ‫اصلی فیلم از سطح یک ارتباط بیرونی و اجتماعی‬ ‫به عمیق ترین ارتباطات عاطفــی و خانوادگی‬ ‫کشانده می شود تا سطح کشــمکش و تبعات‬ ‫کنش قهرمان را فجیع تر نشــان دهد اما در این‬ ‫راه از مهم ترین نکته کلیدی فیلم نامه نویســی‬ ‫که رعایت روابط علی و معلولــی در گره اصلی‬ ‫است‪ ،‬باز می ماند و داستان بر پایه اتفاق با شروع‬ ‫متزلزلی اغاز می شود‪ .‬مگر ان که در ادامه سریال‪،‬‬ ‫اطالعاتی داده شود که علت تالقی این دو خانواده‬ ‫را به شکلی منطقی تر قوام ببخشد‪.‬‬ ‫از ســوی دیگر‪ ،‬کنش هایی که برای فریده‬ ‫به عنــوان زن قربانی طراحی شــده‪ ،‬مطابق با‬ ‫شخصیت او نیست‪ .‬او مادری مهربان از خانواده ای‬ ‫ابرومند است و تن دادن او به خواسته های عجیب‬ ‫فراسمان و ادعای همسری اش با ادهم‪ ،‬قابل باور‬ ‫نیست‪ .‬نقش های دیگر نیز بدون هیچ پرداخت‬ ‫جزئی در خصوصیات‪ ،‬به صورت یک قالب کلی‬ ‫معرفی‪ ،‬و عمدتــاً در حد تیپ باقــی مانده و به‬ ‫شخصیت نمی رســند‪ .‬این در صورتی است که‬ ‫شخصیت متین پرداخته شــده و به کاراکتری‬ ‫کنش مند تبدیل می شود؛ شخصیت قابل باوری‬ ‫که می توان با او همراه شد‪ .‬گویا نگارندگان این‬ ‫ســریال به پرداخت باقی شــخصیت ها لزومی‬ ‫نمی بینند و از این نکته غافل می شوند که معنی‬ ‫اثر از تقابل پویای قهرمان با سایر نقش ها حاصل‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫حرکت شــهاب ادهم به عنــوان قهرمان‬ ‫در داســتان‪ ،‬مانند کسی اســت که در کنار او‬ ‫خمپاره های زیادی زده می شود اما هیچ کدام در‬ ‫روند حرکت او هیچ اختالل و یا خدشه معنا داری‬ ‫ایجاد نمی کند‪ .‬از اغاز‪ ،‬تاثیرات مشکالت مالی‬ ‫ناشی از بیکار شــدنش‪ ،‬دیده نمی شود‪ .‬عنوان‬ ‫می شــود که از جیب می خورند اما در شــواهد‬ ‫رفتاری او اثری از بی پولی و نگرانی دیده نمی شود‪.‬‬ ‫مشکل نداشتن پول برای خرید جهیزیه دخترش‬ ‫به سادگی توســط پدرش حل می شود و باز هم‬ ‫انگار نیازی نیســت که قهرمان هیچ گونه مانع‬ ‫سختی در پیش رو داشــته باشد‪ .‬بی ابرویی نیز‬ ‫هیچ اختاللی در نظام زندگی زناشــویی و روند‬ ‫ان ایجاد نمی کند‪ .‬عم ً‬ ‫ال ضــد قهرمان با وجود‬ ‫تالش های فراوان‪ ،‬هیچ خدشه ای نمی تواند در‬ ‫روند حرکتی قهرمان ایجاد کند‪ .‬نبود یک دشمن‬ ‫قوی و تاثیرگذار به مــرور قهرمانی ضعیف را در‬ ‫ذهن می سازد‪ .‬این گونه است که زیر متن روانی‬ ‫مجموعه‪ ،‬قهرمان را به مرحله انتخاب ســخت‬ ‫نمی رساند‪.‬‬ ‫از ســوی دیگر‪ ،‬دلیل ورود ضد قهرمان به‬ ‫ماجرا با قالبی قوی تر شکل می گیرد‪ .‬خسارتی‬ ‫حدود هزار میلیارد تومان برای اقدامات او کام ً‬ ‫ال‬ ‫منطقی اســت؛ ضد قهرمانی که اگاهانه پس از‬ ‫اولین افشای خطرافرین‪ ،‬اســتراتژی خود را به‬ ‫تناسب ضربه وارده‪ ،‬در میانه بازی تغییر می دهد‬ ‫و مجبور می شود اخبار شــراکت سرمایه گذار‬ ‫خارجی را نشــر دهد تا بتواند دوباره جایگاه از‬ ‫دست رفته اش را میان سهامداران برگرداند‪ .‬وقتی‬ ‫در روایت‪ ،‬ضد قهرمانی ساخته می شود که باور‬ ‫پذیر تر و قابل قبول تــر از قهرمان عمل می کند‪،‬‬ ‫به طور ناخوداگاه در ضمیر مخاطب میزان تاثیر‬ ‫او بیشتر از قهرمان درک می شود‪ .‬باور نه به این‬ ‫معنی که او را قبول کنیم‪ .‬مخاطب نیروی حاصل‬ ‫از او را جدی تر می گیرد و احتماالً پس از دیدن این‬ ‫مجموعه تصمیممی گیردکه دیگربههیچ شرکت‬ ‫معتبری برای خرید سهام اعتماد نکند و نه ان که‬ ‫مانند ادهم به دنبال اجرای عدالت از جان و مال‬ ‫خود بگذرد‪.‬‬ ‫دایره دوم معنایی‪ ،‬شــامل جهان داستانی‬ ‫اســت که روایت دران بازگو می شــود‪ .‬انتخاب‬ ‫مضمونی که کام ً‬ ‫ال منطبق بر شــرایط و اوضاع‬ ‫کنونی است‪ ،‬هوشمندانه و در خور تحسین است‪.‬‬ ‫چرا که مخاطب از همان اغاز به واســطه تجربه‬ ‫زیسته خود در جامعه‪ ،‬با داستان همراه می شود‪:‬‬ ‫مخاطبی که هر چند ماه یک بار در معرض اخبار‬ ‫افشای یک پرونده اختالسی چند هزار میلیاردی‬ ‫است‪ .‬همراه شدن با این داستان می تواند برای او‬ ‫تجربه اشنایی باشد‪.‬‬ ‫طراحی صحنه و لباس این مجموعه‪ ،‬تنها با‬ ‫حفظ کلیشه های از پیش تعیین شده‪ ،‬فارغ از در‬ ‫نظر گرفتن پیشامدهایی که برای شخصیت ها‬ ‫در شرایط مختلف پیش می اید‪ ،‬عمل می کند‪.‬‬ ‫به طور مثــال‪ ،‬ظاهر یکی از نقش پــردازان این‬ ‫سریال که فردی معتاد اســت‪ ،‬قبل از رفتن به‬ ‫کمپ و در خروج از کمپ هیچ تغییر نمایشــی‬ ‫نمی کند‪ .‬طراح صحنه نیز با این اطالعات کهنه‬ ‫که خانه دوبلکس وسط پله دار برای خانواده مرفه‬ ‫عمدتاً خالفکار و خانه بزرگ قدیمی حیاط دار با‬ ‫حوض و گلدان برای خانواده متدین و فرهنگی‬ ‫است‪ ،‬کار خود را انجام می دهد‪ .‬در این مجموعه‬ ‫صحنه های دکوپاژ شده همسو با معنای کلی اثر‬ ‫انگشت شمارند‪ ،‬در حالی که معناسازترین عنصر‬ ‫در فیلم دکوپاژ می باشد‪.‬‬ ‫دایره ســوم نیز شــامل باز نمایی های غیر‬ ‫داستانی یعنی موسیقی‪ ،‬فیلمبرداری و تدوین‬ ‫است که با حفظ ریتم هر صحنه با توجه به کنش‪،‬‬ ‫ارایش مناسب و درخوری از نواخت و رنگ و نور‬ ‫را ارائه می دهند‪.‬‬ ‫کنش هایی که‬ ‫برای فریده به عنوان‬ ‫زن قربانی طراحی‬ ‫شده‪ ،‬مطابق با‬ ‫شخصیت او نیست‪.‬‬ ‫او مادری مهربان از‬ ‫خانواده ای ابرومند‬ ‫است و تن دادن او به‬ ‫خواسته های عجیب‬ ‫فراسمان و ادعای‬ ‫همسری اش با ادهم‪،‬‬ ‫قابل باور نیست‪.‬‬ ‫نقش های دیگر نیز‬ ‫بدون هیچ پرداخت‬ ‫جزئی در خصوصیات‪،‬‬ ‫به صورت یک قالب‬ ‫کلی معرفی‪ ،‬و عمدتاً‬ ‫در حد تیپ باقی‬ ‫مانده و به شخصیت‬ ‫نمی رسند‪ .‬این در‬ ‫صورتی است که‬ ‫شخصیت متین‬ ‫پرداخته شده و به‬ ‫کاراکتری کنش مند‬ ‫تبدیل می شود؛‬ ‫شخصیت قابل باوری‬ ‫که می توان با او‬ ‫همراه شد‬ ‫معنا سازی‬ ‫اما باید دید که ایــن مجموعه به عنوان یک‬ ‫رســانه بیانگر از این مسیر دشــوار به سالمتی‬ ‫عبور کرده اســت و یا در همان نــکات ابتدایی‬ ‫فیلمنامه نویسی تا تولید نهایی اثرث از حرکت‬ ‫درســت خویش باز می ماند؟ و اگر باز مانده چه‬ ‫معنایی از اثر به مخاطب منتقل می شود؟‬ ‫از دیدگاه شخصی من‪ ،‬نتیجه ای که مخاطب‬ ‫می تواند از این سریال داشته باشد‪ ،‬ترس است‪.‬‬ ‫چرا که جامعه ای را به تصویر می کشــد که پر از‬ ‫حیله‪ ،‬نیرنگ و فریب اســت‪ .‬باقی چیزها یعنی‬ ‫همراهی همســر و خانواده و ‪ ...‬چنان مصنوعی‬ ‫و غیر واقعی پرداخته شده که به مرحله تاثیر و‬ ‫تاثر نمی رسند‪.‬‬ ‫شــهاب ادهم به عنوان یک جانباز جنگی‬ ‫معرفی می شود و در طول داستان از او اسطوره ای‬ ‫بی عیب و نقص ساخته می شــود و همین امر‬ ‫تا خانواده او هم ادامه پیــدا می کند و این یعنی‬ ‫کمترین خروجی میزان همذات پنداری مخاطب‬ ‫با قهرمان داســتان‪ .‬در این جا تکلیف مخاطب‬ ‫کام ً‬ ‫ال روشن است‪ .‬ما با داستانی سر و کار داریم که‬ ‫در ان فقط تماشاگر و نظاره گر هستیم و متاسفانه‬ ‫محکوم به دنبال کردن ماجرایی هســتیم که از‬ ‫اغاز‪ ،‬پایان ان قابل حدس است و ان هم رسیدن‬ ‫قهرمان به هدفش هست‪ .‬از ان سوی ماجرا‪ ،‬رازی‬ ‫هم در میان نیست به این معنی که این خبرنگار‬ ‫پیشکسوت همه چیز را می داند و تنها قرار است‬ ‫برای اثبات مسئله ای که حتی خودش هم ان را‬ ‫کشف نکرده است‪ ،‬مدارکی را جمع اوری کند‪.‬‬ ‫شــخصیت غیر قابل باور او به خانــواده اش نیز‬ ‫سرایت می کند و تنها شخصیتی که می تواند از‬ ‫زیر بار سایه ســنگین این خانواده نااشنا بیرون‬ ‫بیاید‪ ،‬متین است‪.‬‬ ‫قالبی که موفق به شکار این نهنگ نمی شود‬ ‫سریال «بی نشان»‪ ،‬فارغ از خط داستانی‪ ،‬با‬ ‫مجموعه نســبت هایی که در دایره های معنایی‬ ‫خود می سازد‪ ،‬معنایی را در ذهن مخاطب بر جا‬ ‫می گذارد که در جهت داستان نیست‪.‬‬ ‫یک فیلم در ســه الیه در هم تنیده در ذهن‬ ‫مخاطب معنا می ســازد‪ ،‬نــه در نیت و ذهنیت‬ ‫عوامل تولیدی ان‪ .‬ممکن است کارگردان قصد‬ ‫داشته باشد این پیام را به ذهن مخاطب متبادر‬ ‫کند که در راه عدالت باید از جان و مال و خانواده‬ ‫گذشت‪ ،‬اما چینش های سه الیه ای او‪ ،‬باور دیگری‬ ‫را در مخاطب زنده می کند و این همان تله ای ست‬ ‫که عمدتاً فیلمسازان را گرفتار می کند و محتوای‬ ‫رسانه ای ان ها را بی اثر می سازد‪.‬‬ ‫‪53‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 53 ‫سینمای ایران‬ ‫بی نشان!‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪54‬‬ ‫معریف رسیال «راز انمتام» (امین اماین)‬ ‫حسنحقیقی‬ صفحه 54 ‫«راز ناتمام»‪ ،‬در کش وقوس یک ماجرای امنیتی به زندگی پرفراز و نشیب شهید محمدجواد باهنر می پردازد‬ ‫که در فعالیتهای پرثمرش‪ ،‬سوابق مبارزاتی علیه رژیم ستم شــاهی و بارها محکومیت به زندان دارد و پس از‬ ‫انقالب اسالمی نیز وزیر اموزش و پرورش و سپس دومین نخســت وزیر دولت جمهوری اسالمی ایران بوده‬ ‫است‪ .‬محمدجواد باهنر هشتم شهریورماه ســال ‪ ۱۳۶۰‬توسط منافقین ترور شد و همراه با محمدعلی رجایی‬ ‫رئیس جمهور وقت ایران به شهادت رسید‪.‬‬ ‫این سریال تلویزیونی شخصیت بزرگان انقالب اسالمی از جمله ایت اهلل خامنه ای‪ ،‬ایتاهلل سیدمحمد بهشتی‪،‬‬ ‫ایت اهلل اکبر هاشمی رفسنجانی‪ ،‬شهید محمدعلی رجایی و شهید مطهری را بازسازی کرده و روایت هایی از‬ ‫وجوه مبارزاتی این شخصیت ها و حزب جمهوری اسالمی و وقایع دهه ‪ ۶۰‬و فتنه انگیزی و جنایات منافقین را به‬ ‫نمایش می گذارد‪.‬‬ ‫در «راز ناتمام»‪ ،‬فرهاد جم در نقش شهید باهنر‪ ،‬رامین راستاد در نقش ایت اهلل رفسنجانی‪ ،‬سیدجواد هاشمی‬ ‫در نقش شهید رجایی‪ ،‬مسعود رحیم پور در نقش شهید بهشتی و علیرضا مهران در نقش ایت اهلل خامنه ای با‬ ‫طراحی گریم محسن دارسنج نقش ایفا می کنند‪.‬‬ ‫بهرام ابراهیمی در نقش مهدی بازرگان‪ ،‬شهرام عبدلی در نقش مســعود کشمیری‪ ،‬مهدی کوشکی در‬ ‫نقش مامور امنیتی‪ ،‬نگین معتضدی در نقش همسر یک مامور امنیتی‪ ،‬مریم کاویانی‪ ،‬مریم خدارحمی‪ ،‬مهدی‬ ‫امینی خواه‪ ،‬مسعود رحیم پور‪ ،‬محمدرضا علیرضایی‪ ،‬ابوالفضل همراه‪ ،‬لیال بوشهری و ‪ ...‬از دیگر بازیگران این‬ ‫سریال هستند‪ .‬امین امانی تهیه کننده و کارگردان این اثر اســت که با طرح اولیه سیدجالل الدین دری و با‬ ‫نویسندگی امین امانی‪ ،‬هدایت کریم زاده و سمانه میرعابدینی و با همکاری رحمان سیفی ازاد به عنوان مشاور‬ ‫فیلم نامه‪ ،‬تولید شده است‪.‬‬ ‫دیگران چه گفته اند؟‬ ‫خبرگزاری فارس‪ :‬داستان این مجموعه‬ ‫تلویزیونــی در زمــان حــال اغاز می شــود‪.‬‬ ‫پرونده ای که منشا ان به ســال ‪ 60‬و انفجار در‬ ‫دفترنخســت وزیری بر می گردد‪ ،‬اما همچنان‬ ‫در جریان اســت و عوامــل و مســببان ترور‬ ‫رئیس جمهور و نخســت وزیر وقت (شــهیدان‬ ‫رجایــی و باهنر) هنوز در کشــورهای مختلف‬ ‫پرسه می زنند و در پی اجرای عملیات تروریستی‬ ‫جدید در کشــور هستند‪ .‬اما دســتگاه امنیتی‬ ‫جمهوری اسالمی نیز ارام ننشسته و در ان سوی‬ ‫مرزها نیز در پی شکار تروریست هاست‪ .‬داستان‬ ‫سریال «راز ناتمام» نیز با ماجرای تعقیب برخی‬ ‫از نیروهای ســازمان منافقین در ترکیه شروع‬ ‫می شــود‪ .‬در کنار این‪ ،‬زندگی یکی از ماموران‬ ‫امنیتی که مسئول پرونده پی گیری عامالن ترور‬ ‫شهیدان رجایی و باهنر است هم هدف تمرکز این‬ ‫سریال قرار گرفته است‪ .‬رضا یک مامور امنیتی‬ ‫است که هم باید گره از معمای پرونده باز کند و‬ ‫از طرف منافقین نیز زیر نظر است‪.‬‬ ‫در واقع‪« ،‬راز ناتمام» می خواهد سه موضوع‬ ‫و سه داستان را در یک بسته‪ ،‬نمایش دهد؛ هم‬ ‫به بخشــی از تاریخ انقالب با محوریت شــهید‬ ‫باهنر بپردازد‪ ،‬هم بعضــی از جنایات منافقین‬ ‫و تحرکات امروز ان ها را به تصویر بکشــد و هم‬ ‫اینکه به ازجان گذشــتگی های سربازان گمنام‬ ‫امام زمان(عج) ادای دین کند اما عجیب ان که‬ ‫در هیچ کدام موفق نمی شود‪.‬‬ ‫مهدی امیدی (روزنامه کیهان)‪« :‬راز‬ ‫ناتمام» برای اولیــن بار در یک اثر نمایشــی‪،‬‬ ‫جزئیات زندگی شهید باهنر این بزرگ مرد ارام‬ ‫و سربه زیر انقالب را نمایش می دهد‪ .‬جزئیاتی‬ ‫که ارزش دراماتیک باالیی دارند و نمایش ان ها‬ ‫متناسب با یک ســریال تلویزیونی هستند؛ به‬ ‫همین دلیل هم بخش هایی از این سریال که به‬ ‫دوران انقالب اختصاص دارد‪ ،‬از تازگی و جذابیت‬ ‫بسیاری برخوردار اســت و فضایی توام با درد و‬ ‫تراژدی‪ ،‬درام و گاهی حتی طنــز دارد‪ .‬به طور‬ ‫مثال‪ ،‬نحوه گریختن شهید باهنر از بازداشت و‬ ‫سر کار گذاشتن بازجوهای ساواک در مرتبه دوم‬ ‫که مورد بازجویی قــرار می گیرد‪ ،‬یک موقعیت‬ ‫کمیک را فراهم می سازد‪.‬‬ ‫نظر عوامل‬ ‫امین امانی (کارگردان)‪ :‬من به شخصه به‬ ‫اتفاقات و اثار هنری منعکس کننده رویدادهای‬ ‫دهه شصت عالقه مندم که بخشی از ان از عالقه ام‬ ‫به ساخت اثر با مباحث سیاسی‪ ،‬جنایی و مسئله‬ ‫پروژه نفوذ ریشــه می گیرد و از این رو زمانی که‬ ‫پیشنهاد ساخت ســریالی با موضوع زندگی و‬ ‫شخصیت شهید حجت االســام و المسلمین‬ ‫محمدجواد باهنر به تیم ما داده شــد‪ ،‬مسئله‬ ‫پروژه نفوذ و چگونگی وقوع ان‪ ،‬ماجرای مسعود‬ ‫کشمیری‪ ،‬داستان مجاهدین خلق و‪ ...‬را به ان‬ ‫افزودیم و برای ان که داســتان از جذابیت های‬ ‫الزم برای پیگیری از ســوی مخاطب بهره مند‬ ‫باشد به تلفیق زمان گذشته با زمان حال دست‬ ‫زدیم و مســئله پروژه نفوذ را نیز به عنوان فصل‬ ‫مشترک این دو زمان در نظر گرفتیم و همان طور‬ ‫که پیشــتر حضرت اقا تاکید کرده بودند که به‬ ‫‪55‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 55 ‫زیر ذره بین‬ ‫مسئله نفوذ بسیار بپردازید‪ ،‬قصد ما یاداوری این‬ ‫نکته بود که هنوز هم مسعود کشمیری ها و نفوذ‬ ‫هست و همچنین نشان دادن این که چگونه باید‬ ‫با نفوذ مقابله کرد‪.‬‬ ‫کار تحقیق و پژوهش «راز ناتمام» چیزی‬ ‫نزدیک به یک ســال توســط تیمی مجرب و با‬ ‫حساسیت باال در دست پیگیری بود‪ .‬حساسیتی‬ ‫که بیشتر از ان جا نشات می گرفت که این مقطع‬ ‫زمانی از تاریخ هنوز ان چنان مشمول مرور زمان‬ ‫نشده اســت و جدا از خواص که قطعاً ان مقطع‬ ‫زمانی را در خاطر دارند‪ ،‬بسیاری از مردم نیز ان‬ ‫دوره را به یاد می اورنــد و ما نیز به همین دلیل‬ ‫نیازمند تحقیق و پژوهشی گســترده بودیم تا‬ ‫مبادا کوچک ترین نکته ای از قلم نیفتد یا به قدر‬ ‫سر ســوزنی از واقعیت حوادث رخ داده فاصله‬ ‫نگیریم یا خدای ناکرده تحریفی در تاریخ پدید‬ ‫نیاوریم‪ ،‬اتفاقی که بابتش خداوند را شــاکریم‬ ‫این که تا به حال و در پی قسمت های پخش شده‬ ‫از «راز ناتمام» به هیچ عنوان شاهد چنین اتفاقی‬ ‫نبوده ایم و این برای ما بسیار ارزشمند است‪ .‬در‬ ‫مورد تقسیم کار صورت گرفته نیز اتفاقی که رخ‬ ‫داد به این صورت بود که سیدجالل الدین دری‪،‬‬ ‫طرح اولیه را زد و پس از ان متن اولیه توســط‬ ‫سمانه میرعابدینی نوشته شد و سپس و به مرور‬ ‫زمان و در مقطعی حدود یک سال من و هدایت‬ ‫کریم زاده به بازنویســی فیلمنامــه پرداختیم‪.‬‬ ‫ذکر نام من در میان تیم نویسندگان به همین‬ ‫دلیل است‪.‬‬ ‫برخی بینندگان می گوینــد چقدر راحت‬ ‫می توان در یک خانواده امنیتی نفوذ کرد و مگر‬ ‫می شود با همســر یک مامور امنیتی به همین‬ ‫راحتی ارتباط برقرار کرد و او هم به همین راحتی‬ ‫اطالعات بدهد؟! بله‪ ،‬می شود! و در واقع مشکل‬ ‫این اســت که ما گمان می کنیم نمی شود‪ .‬من‬ ‫می خواهم دقیقاً از شــخص مسعود کشمیری‬ ‫مثال بزنم‪ .‬چرا من مسعود کشمیری را در این‬ ‫سریال نشان می دهم؟ مسعود کشمیری در یک‬ ‫شرکت انگلیسی پادو بود و به فاصله پنج سال از‬ ‫ان وضعیت به دبیری شورای عالی امنیت ملی‬ ‫کشورمان‪ ،‬دست راست شهید محمدعلی رجایی‬ ‫تغییر موقعیت می دهد‪ .‬وقتی ان جا‪ ،‬این اتفاق‬ ‫به راحتی رخ داد ایا نفوذ یکی از اعضای گروهک‬ ‫منافقین به خانواده رضا نیازی غیرممکن است؟‬ ‫چرا حضرت اقا گفته اند به بحث نفوذ‪ ،‬حتی در‬ ‫نهادهای نظامی بپردازید؟ چرا اقا این حرف را‬ ‫زده اند؟ و پاسخ جز این اســت که حتماً ایشان‬ ‫چیزهایی می دانند که ما از ان مطلع نیستیم؟‬ ‫(روزنامه جام جم)‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪56‬‬ ‫امین امانی (کارگردان)‪ :‬ســختی های‬ ‫تصویربرداری در ایران یک طرف و در ترکیه یک‬ ‫طرف دیگر‪ .‬فیلمبرداری در ترکیه بسیار سخت‬ ‫بود زیرا در ان کشــور به دلیل فضای سیاسی‬ ‫حاکم و قرارگیری پایگاه منافقین در ان‪ ،‬خارج از‬ ‫بحث دیپلماسی‪ ،‬برای کشور ترکیه فیلمبرداری‬ ‫سریالی با چنین موضوع و داستانی خوب نبود‪.‬‬ ‫برای همین مجبور شدیم بخشی از فیلمنامه را‬ ‫به ترکیه بدهیم که اجتماعی بود تا بتوانیم مجوز‬ ‫تصویربرداری بگیریم‪ .‬باالخره با هر مشقتی این‬ ‫اتفاق افتاد اما اصل ماجرا در ترکیه ان جایی بود‬ ‫که در گروه ‪ ۵۰‬نفره خودمان هم مانند موضوع‬ ‫سریالمان که به مسئله نفوذ دشمن می پردازیم‪،‬‬ ‫نفوذ شد و یک نفر ما را به کشور ترکیه فروخت‬ ‫و به ان ها گفت که ما در سریال‪ ،‬شهید باهنر و‬ ‫مقام معظم رهبری را به تصویر کشیده ایم‪ .‬برای‬ ‫همین ‪ ۲۱‬روز در زندان ترکیه دستگیر شدم‪ .‬در‬ ‫نهایت با سرکنســولگری ایران و ترکیه مکاتبه‬ ‫صورت گرفت که ازاد شــدم اما مدتی از کشور‬ ‫ترکیه ممنوع الخروج بودم‪( .‬خبرگزاری صبا)‬ ‫فرهاد جم (بازیگر)‪ :‬قطعاً این حســن‬ ‫انتخاب کارگردان و گروه کارگردانی و دســتان‬ ‫هنرمند اقای دارسنج عزیز‪ ،‬مدیر گریم مجموعه‬ ‫«راز ناتمام» است که تا جایی که امکان داشت‬ ‫چهره مرا به شخصیت شهید باهنر شبیه کردند‪.‬‬ ‫به هر حال شباهت هایی هم در فیزیک و اناتومی‬ ‫صورت وجود دارد که اقای دارسنج عزیز از ان ها‬ ‫استفاده کرد و نزدیک شد‪ ...‬سه چهار ماهی که‬ ‫بعد از انجام تست گریم تا شروع تصویربرداری‬ ‫فرصــت داشــتیم‪ ،‬ســخنرانی ها‪ ،‬فیلم هــا و‬ ‫گفت وگوهایی که از شهید باهنر در اختیارمان‬ ‫قرار گرفت و موجود بود را می دیدیم و تجزیه و‬ ‫تحلیل می کردیم‪ .‬از زندگینامه ایشان گرفته تا‬ ‫هران چه که می توانستیم بهره ببریم‪ ،‬استفاده‬ ‫کردیم و همین اسناد کمک های بسیار شایانی به‬ ‫ما کرد‪ .‬همچنین گفت وگوهایی که با کارگردان‬ ‫سریال داشتم خیلی مرا در ایفای نقشم کمک‬ ‫کرد‪ ...‬دو‪ ،‬سه نکته در ویدیوها و سخنرانی های‬ ‫این شخصیت مشاهده کردم‪ .‬اول اینکه ایشان‬ ‫ارامش و متانتی خاص داشــتند‪ ،‬حتی در ان‬ ‫لحظاتی که با ایشان مخالفت می شود‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال در جلساتی که شهید باهنر با اقای بنی صدر‬ ‫داشتند و با اینکه مخالف سپردن وزارت اموزش‬ ‫و پرورش به شهید باهنر بود‪ ،‬اما ایشان در هر حال‬ ‫با همان متانت به جلسه ادامه می دادند و عصبانی‬ ‫نمی شدند‪( .‬خبرگزاری ایسنا)‬ ‫سید جواد هاشمی (بازیگر)‪ :‬سریال «راز‬ ‫ناتمام» با فاصله بسیاری از ان چه که تولید شد‬ ‫روی انتن امد و در ان شخصیت شهید رجایی‬ ‫به تبع شخصیت شهید بهشتی مصور و ترسیم‬ ‫شــده در صورتی که محتوای اصلــی این اثر به‬ ‫روح بلند شهید باهنر تعلق دارد‪ ...‬بازی در نقش‬ ‫شهید رجایی در مجموعه «روزهای ناتمام» بعد‬ ‫از سریال «دولت عشق» ساخته حمید بهمنی‬ ‫در سال ‪ ۸۱‬و همچنین بازی در یک ایتم در نقش‬ ‫این شهید‪ ،‬سومین بار است که برایم رقم خورد‬ ‫و توفیق ایفای چنین شــخصیتی حاصل شد‪.‬‬ ‫در سال ‪ ۸۱‬با گریم سعید ملکان که هم اکنون‬ ‫از تهیه کنندگان و کارگردانان ســینما هستند‬ ‫شباهت بسیاری به شهید رجایی پیدا کردم و در‬ ‫راستای ایفای بهتر این نقش و نزدیک شدن به‬ ‫شخصیت وی ضمن تحقیقات زیاد پیرامون این‬ ‫چهره ملی به مطالعه همه دوره ها و زندگینامه‬ ‫«راز ناتمام»‪،‬‬ ‫در کش وقوس یک‬ ‫ماجرای امنیتی‬ ‫به زندگی پرفراز‬ ‫و نشیب شهید‬ ‫محمدجواد باهنر‬ ‫می پردازد که در‬ ‫فعالیتهای پرثمرش‪،‬‬ ‫سوابق مبارزاتی علیه‬ ‫رژیم ستم شاهی و‬ ‫بارها محکومیت به‬ ‫زندان دارد و پس‬ ‫از انقالب اسالمی‬ ‫نیز وزیر اموزش و‬ ‫پرورش و سپس‬ ‫دومین نخست وزیر‬ ‫دولت جمهوری‬ ‫اسالمی ایران بوده‬ ‫است‬ صفحه 56 ‫این شهید بزرگوار پرداختم‪ .‬همچنین درنهایت‬ ‫با گفت وگو با خانواده شهید رجایی سعی کردم‬ ‫قرابت بیشتری به لحاظ شخصیتی و رفتاری با‬ ‫این شهید بزرگوار به دست اورم‪ .‬بنابراین سریال‬ ‫«روزهای ناتمام»‪ ...‬سومین کاری محسوب می‬ ‫شود که اینبار با گریم خوب محسن دارسنج در‬ ‫نقش شهید رجایی به عنوان یکی از بزرگ ترین‬ ‫شــهدای تاریخ معاصر و خاصــه تاریخ انقالب‬ ‫ظاهر شــدم و بابت این توفیق خدا را شــاکرم‪.‬‬ ‫(خبرگزاری دیباچه)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫تشنه اطالع و عالقه مند به تاریخ معاصر هم‬ ‫که نباشیم‪ ،‬اما پای التهاب روزها و سال های اولیه‬ ‫پس از انقالب و ترورهای پرشمار دولت مردان در‬ ‫ان روزها در قالب اثری نمایشی که وسط می اید‬ ‫گوشــمان تیز و توجه مان جلب می شود که ان‬ ‫اثر از منظر چه شخصیتی و با چه دیدگاهی قرار‬ ‫است به اتفاقات ان روزها بپردازد‪ .‬به دلیل رویکرد‬ ‫یکسان و مشابه اثار نمایشی در گذر این سال ها به‬ ‫زندگی شخصیت های مهم سیاسی ان دوران ‪-‬‬ ‫در حالی که این برهه از تاریخ بستری است بسیار‬ ‫منعطف برای هر گونه نگاه و رویکرد سیاســی‪،‬‬ ‫معمایی و انسانی ‪ -‬چیســتی و چرایی مواجهه‬ ‫فیلمســاز اهمیت فراوانی پیدا می کند‪ :‬ایا قرار‬ ‫است اتفاقات را دوباره از همان زاویه همیشگی و‬ ‫تکراری به تصویر بکشد یا بنا دارد از زاویه تازه ای‬ ‫به موضوع نگاه کند‪ .‬از طرفی در واقع این بستری‬ ‫است با قابلیت بسیار باال و برخوردار از سندهای‬ ‫تصویری و مکتــوب در ترکیب بــا گفته های‬ ‫شاهدین زنده از کنش ها و واکنش های خبرگان‬ ‫سیاسی ان دوران‪ ،‬که به خوبی می تواند مسیر‬ ‫تولید بسیاری از سریال های تلویزیونی را شکل‬ ‫داده و هموار کند‪ .‬البته که چنین مســاعدتی‪،‬‬ ‫سختی های ناشــی از واقع نمایی‪ ،‬و تضارب ارا‬ ‫و عقاید را نیز در پی خواهد داشــت‪ .‬حال با این‬ ‫تفاسیر‪ ،‬توقع می رود هر روایتی از جنس سریال‬ ‫«راز ناتمام» ضمن بهره برداری از این بستر مهیا‪،‬‬ ‫ساختار نمایشی اش را چنان در پیوند باورپذیر با‬ ‫اسناد و شواهد موجود قرار دهد که مابه ازاهای‬ ‫شخصیتی و روایی اش از جدیت الزم برای جلب‬ ‫توجه برخوردار گردد‪ .‬یعنــی هر اثری به مانند‬ ‫«راز ناتمام» اگر قرار اســت با محوریت زندگی‬ ‫یکی از نخبگان ایرانی و با دست گذاشتن روی‬ ‫مهم ترین برهه زندگی اش به تصویر کشــیده‬ ‫شــود‪ ،‬از چهره پردازی تا شخصیت پردازی باید‬ ‫از چنان وفاداری به شخصیت او و چنان جدیتی‬ ‫برخوردار باشد که ما چیزی دور از خود واقعی ان‬ ‫فرد مورد نظر در قامت نقش نبینیم‪ :‬نمونه اش‬ ‫ان چه مهدی هاشــمی در «روزگار قریب» به‬ ‫نمایش گذاشت که ‪ -‬در عین شبیه سازی های‬ ‫الزم در زمینه نزدیک سازی به چهره مورد نظر ‪-‬‬ ‫فضاسازی‪ ،‬روایت و اجرا نیز همگی به کمک ارائه‬ ‫شمایلی باورپذیر از زندگی پرفراز و نشیب دکتر‬ ‫قریب می امد‪.‬‬ ‫در «راز ناتمام» نیز وقتی قرار اســت هدف‬ ‫شبیه سازی دقیقی باشد از سیر و سلوک و زندگی‬ ‫به دلیل رویکرد‬ ‫یکسان و مشابه اثار‬ ‫نمایشی در گذر این‬ ‫سال ها به زندگی‬ ‫شخصیت های مهم‬ ‫سیاسی ان دوران ‪-‬‬ ‫در حالی که این برهه‬ ‫از تاریخ بستری‬ ‫است بسیار منعطف‬ ‫برای هر گونه نگاه‬ ‫و رویکرد سیاسی‪،‬‬ ‫معمایی و انسانی‬ ‫ چیستی و چرایی‬‫مواجهه فیلمساز‬ ‫اهمیت فراوانی پیدا‬ ‫می کند‪ :‬ایا قرار‬ ‫است اتفاقات را‬ ‫دوباره از همان زاویه‬ ‫همیشگی و تکراری‬ ‫به تصویر بکشد یا بنا‬ ‫دارد از زاویه تازه ای‬ ‫به موضوع نگاه کند‬ ‫کار عوامل‬ ‫«راز ناتمام» وقتی‬ ‫سخت تر میشود که‬ ‫روایتی معمایی را نیز‬ ‫از دل یافتن علل و‬ ‫عوامل شهادت دکتر‬ ‫باهنر بیرون کشیده و‬ ‫چاشنی اثر می کنند و‬ ‫سعی دارند با گشودن‬ ‫پرونده ای نیمه باز‬ ‫در راه یافتن عاملین‬ ‫حوادث ان سال ها‪،‬‬ ‫پیوندی داستانی و‬ ‫معمایی میان دیروز و‬ ‫امروز ایجاد کرده و در‬ ‫یافتن رمز و رازهایی‬ ‫سربه مهر قدمی‬ ‫بردارند‪ :‬پیوندی قابل‬ ‫تحسین روی کاغذ‬ ‫و به شدت دشوار‬ ‫در اجرا‬ ‫و همچنین دوران حضور دکتر باهنر در زندان های‬ ‫زمان قبل از انقالب و پس از ان نمایشی باشد از‬ ‫حضورش در مسند امور اجرایی و اداری کشور‪،‬‬ ‫همه چیز باید در خدمت ارائه تصویر و موقعیتی‬ ‫باورپذیر باشد‪ .‬اگر این باورپذیری شکل نگیرد‪،‬‬ ‫تعدد ایده ها و موقعیت ها نیز کام ً‬ ‫ال بی اثر و بیهوده‬ ‫جلوه می نماید‪ .‬در «راز ناتمام» چهره پرداز کارش‬ ‫را برای نزدیک سازی چهره های سیاسی ان دوران‬ ‫تا حد امکان به بهترین شــکل انجام داده است و‬ ‫پیاده سازی دکتر باهنر روی صورت جم به خوبی‬ ‫انجام شده است‪ .‬می ماند هدایت کارگردان و خود‬ ‫فرهاد جم که باالخره از نقش علی در «همسران»‬ ‫فاصله بگیرد و از ان تصویر اشنا و همیشگی اش در‬ ‫این سال ها بیرون بزند‪.‬‬ ‫چیزی که در اثار زندگی نامه ای در سینمای‬ ‫امریکا نیز دیده ایم این است که وسواس بیشتر‬ ‫از شبیه سازی چهره ها بر روی اجرای باورپذیر و‬ ‫گیرایی مضمونی است که در واقع عامل اصلی‬ ‫جلب توجه و نظر و همراهی مخاطب است‪ .‬تصور‬ ‫ذهنی ما از شهید باهنر‪ ،‬داشتن رافت و صالبت‬ ‫به طور همزمان است و ترسیم و اجرای درست و‬ ‫دقیق ان‪ ،‬در واقع قدم اول جلب توجه مخاطب‬ ‫است و پس از این مرحله کارگردان باید از پس‬ ‫ساختارسازی درســت و تزریق التهاب الزم به‬ ‫لحظه لحظه این اثر بربیاید‪ .‬با توجه به اطالع ما‬ ‫از نحوه شهادت دکتر باهنر و دیگر هم قطارانش‪،‬‬ ‫ان چه ما را وادار به تماشــای اثر می کند روند‬ ‫ماجرا‪ ،‬جدیت اثر‪ ،‬چگونگی مســیر و این نکته‬ ‫است که عوامل اثر چقدر جدی و از زاویه ای قابل‬ ‫اعتنا و جدید به وقایع ان دوران نگریسته اند‪.‬‬ ‫کار عوامــل «راز ناتمام» وقتی ســخت تر‬ ‫میشــود که روایتی معمایی را نیز از دل یافتن‬ ‫علل و عوامل شهادت دکتر باهنر بیرون کشیده‬ ‫و چاشنی اثر می کنند و ســعی دارند با گشودن‬ ‫پرونده ای نیمه بــاز در راه یافتن عاملین حوادث‬ ‫ان سال ها‪ ،‬پیوندی داســتانی و معمایی میان‬ ‫دیروز و امروز ایجاد کرده و در یافتن رمز و رازهایی‬ ‫سربه مهر قدمی بردارند‪ :‬پیوندی قابل تحسین‬ ‫روی کاغذ و به شدت دشوار در اجرا که در صورت‬ ‫عدم طراحی درســت و عدم بهره وری مناسب‪،‬‬ ‫به نوعی کیفیت اثر را نشــانه رفته‪ ،‬سریال را از‬ ‫دســترس خارج و از دایره توجه‪ ،‬نقد و نظر دور‬ ‫می کند‪ .‬در تراکم ایده ها و پیاده ســازی یک به‬ ‫یک ان ها‪ ،‬چنان چه پای پیوند دو برهه زمانی با‬ ‫فاصله زیاد وسط باشد (که در عین ارتباط روایی‪،‬‬ ‫هویت مستقل داســتانی هم دارند) خیلی باید‬ ‫مواظب حفظ تعادل اثر و پیشگیری از سردرگمی‬ ‫احتمالی در تفهیم ان بــه مخاطب بود‪ .‬چرا که‬ ‫عدم تناســب‪ ،‬موجب قیاس و برتــری یکی بر‬ ‫دیگری و تضییع حقوق هر طــرف و در نهایت‬ ‫برهم خوردن توازن روایت می شود و جمع بندی‬ ‫اثر حول موضوعی واحد را دچار اشکال می کند‬ ‫تا حرفش نامفهــوم و با لکنت به گوش مخاطب‬ ‫برسد‪ .‬حال اینکه عوامل «راز ناتمام» چقدر در‬ ‫براوردن اهداف و نیت هایشان موفق بوده اند‪ ،‬با‬ ‫اهل فن و مخاطبی است که سریال را به تماشا‬ ‫نشسته است‪.‬‬ ‫‪57‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 57 ‫زیر ذره بین‬ ‫دیـوارکوتـاهرسیال هایبلنـد‬ ‫حسنحقیقی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪58‬‬ ‫پس از دوره ای که هر چه ســرمایه گذاری‬ ‫بلندمــدت بود ســمت اثار کمــدی می رفت‪،‬‬ ‫به یکبــاره تلویزیون تصمیم بــه ترک عادتش‬ ‫گرفت و ریسک ساخت اثاری جدی در این قالب‬ ‫را پذیرفت تا مگر کارگر بیفتد و‪ ،‬در شــرایطی‬ ‫که مناســبت های ایینی ســاالنه اجازه پخش‬ ‫مدام اثار کمــدی را نمی داد‪ ،‬بشــود رویه ای‬ ‫جدید‪ .‬و چه جایگزینی بهتر از ســریالی جدی‬ ‫با قابلیت جلب توجــه در مدت زمانی طوالنی؟‬ ‫ســراغ افراد قابل اعتمادی هم رفتند و ترکیب‬ ‫ســیروس مقدم و مســعود بهبهانی نیــا برای‬ ‫انجامش انتخاب شد و حاصل شد «نرگس»ی‬ ‫که حســابی جلب توجه کرد و در شــب‪ ‎‬های‬ ‫تابستان خیابان خلوت کرد و حتی کار تا جایی‬ ‫پیش رفت که پارک ‪‎‬ها و بوستان های شهرهای‬ ‫مختلف برای اینکه از حضور مردم محروم نشوند‪،‬‬ ‫مجهز به تلویزیون های بزرگی شــدند تا مردم‬ ‫ضمن بازنماندن از تفرج های تابستانی‪ ،‬از روند‬ ‫ماجراهای ســریال «نرگس» نیز بازنمانند‪ .‬از‬ ‫طرفی این رویکــرد‪ ،‬به نوعی ایین تماشــای‬ ‫دســته جمعی را نیز که تا پیش از این مرسوم‬ ‫نبود‪ ،‬راه انداخت که تا روزهای پایانی ســریال‬ ‫نیز بر مشتاقانش افزوده شــد و بعدها سر چند‬ ‫سریال دیگر ایرانی و کره ای هم تکرار شد‪ .‬سریال‬ ‫«نرگس»‪ ،‬پیشگام رویه ای شد که تا سال ها و به‬ ‫شکل پیوسته در قالب اثار مختلف تداوم یافت‪،‬‬ ‫هر چند پس از چندی مثل تمام سیاست های‬ ‫دیگر‪ ،‬کمرنگ و کمرنگ تر و تبدیل به سیاست‬ ‫ساخت سریالهای چند فصلی شد که اغلبشان‪،‬‬ ‫صرفاً در فصل اول روی توفیق را به خود دیدند‪.‬‬ ‫روند رو به تقلیل ساخت اثار بلند و سیاست های‬ ‫متغیر در قبال ساخت این اثار‪ ،‬اما رویکردی بود‬ ‫که می توان ان را به عوامل مختلفی نسبت داد‬ ‫و ســهم ان را از زوایای گوناگون مورد بررسی‬ ‫قرار داد‪.‬‬ ‫صندلی لرزان مدیران‬ ‫از ان جایی که با یک سازمان و رسانه دولتی‬ ‫طرفیم و نه یک شــبکه خصوصــی با مدیریت‬ ‫ثابت‪ ،‬در نتیجه با جایــگاه و موقعیتی ناپایدار و‬ ‫متزلزل طرفیم که طبعاً بــا هر تغییر مدیریتی‬ ‫در سطوح کالن‪ ،‬می تواند بســتر انواع و اقسام‬ ‫از ان جا که به‬ ‫زعم بسیاری از‬ ‫مدیران‪ ،‬معموالً‬ ‫تحول از مسیر تغییر‬ ‫می گذرد و نه تداوم‬ ‫و اصالح‪ ،‬متاسفانه‬ ‫بسیاری از ایده های‬ ‫به ثمر رسیده مثل‬ ‫سریال های بلند‪،‬‬ ‫کمدی های نود شبی‬ ‫و تله فیلم سازی و‬ ‫از این قبیل‪ ،‬قربانی‬ ‫صندلی های لرزان و‬ ‫نگاه های غیر عمیقی‬ ‫می شود که جلوه گری‬ ‫قابلیت هایش را تنها‬ ‫با حذف و اضافه‬ ‫امکان پذیر می داند‬ ‫تغییرات رویکردی و ســاختاری ریز و درشت‬ ‫باشــد‪ .‬البته این حــرف به معنی لــزوم حفظ‬ ‫صندلی هــای مدیریتی به هر قیمتی نیســت‪.‬‬ ‫تجربه تاریخی نشــان داده که ثبــات دائم در‬ ‫سطح مدیریت رســانه ها‪ ،‬ان هم در دورانی که‬ ‫فضای رســانه ای روزبه روز در حال تغییر است‪،‬‬ ‫ان رسانه را همچون یک مرداب راکد می کند‪.‬‬ ‫در چنین شرایطی تغییرات هدفمند می تواند‬ ‫به شکل گیری یک فضای پویای رسانه ای منجر‬ ‫شود‪ .‬اما پرسش اصلی این است‪ :‬ایا این تغییرات‬ ‫با هدف اصالح‪ ،‬پیشــرفت و به روز شدن انجام‬ ‫می شــوند یا صرفاً برای نفس تغییر؟ در حالت‬ ‫دوم‪ ،‬به نظر می رسد که مخاطرات این تغییرات‬ ‫از مزایای ان بیشتر اســت چون فرصت را برای‬ ‫برنامه ریزی های بلندمدت از مدیران می گیرد‪.‬‬ ‫وقتی تقریباً در تمام رفت وامدهای مدیریتی‬ ‫در ســال های اخیر‪ ،‬تحول مثبت فاحشی دیده‬ ‫نشــده و بیشــتر تغییرات صرفاً به جابه جایی‬ ‫ســکان داران ختم شــده‪ ،‬می توان حدس زد‬ ‫که‪ ،‬الاقل در یک دهه اخیر‪ ،‬ســمت مثبت این‬ ‫تلقی برای گروه کثیری از احاد مردم‪ ،‬بیشتر به‬ ‫فرضیه ای خوش بینانه تبدیل شده که هر دفعه‬ ‫ی‪‎‬کند‪ .‬در این میان‪،‬‬ ‫بیشتر به سمت صفر میل م ‬ ‫امید و کاشتن بذر انتظار نیز نهایتاً به یک هیجان‬ ‫و هیاهوی رسانه ای و کاذب تبدیل می شود‪ ،‬تا‬ ‫طبق عادت مرسوم این چند ساله‪ ،‬مدیر تکیه زده‬ ‫بر مسند کار‪ ،‬چند صباحی‪ ،‬سوار بر موج انتظار‪،‬‬ صفحه 58 ‫«ســیما فیلم» که البته در هر دوره بنا بر نگاه‬ ‫مدیران وقت‪ ،‬سهمش در سریال سازی کم و زیاد‬ ‫شد‪ .‬گاهی چنان ترفیع گرفت که تا حد پایگاهی‬ ‫برای تولید تمام سریال های نمایشی تلویزیون‬ ‫نیز باال رفت و اعتبار یافــت و گاهی چنان از ان‬ ‫سلب مسئولیت شد که به شکلی نیمه تعطیل و‬ ‫با کمترین عالئم حیاتی محدود به همان لوگوی‬ ‫معروف به حضورش ادامه داد و در ســال های‬ ‫اخیر نیز با مسئولیتی کنترل شــده و محدود‪،‬‬ ‫مجری ساخت سریالهای بلند و همچنین الف‬ ‫تلویزیونی زیرنظر ســازمان صدا و سیما شده‬ ‫است تا همچنان چراغش روشن بماند و با امد‬ ‫و شدهای مدیریتی‪ ،‬ساخت اثار متوقف نشود و‬ ‫کار روی زمین نماند‪ .‬سیما فیلم به عنوان سمبل‬ ‫همیشگی سریال ســازی در اذهان عمومی‪ ،‬هر‬ ‫چند در بدو امر در ســال هفتاد و سه‪ ،‬به عنوان‬ ‫موسســه ای غیرانتفاعی شــروع به کار کرد اما‬ ‫در گذر ســال های متمادی بــا بازتعریف مدام‬ ‫مســئولیت ها هیچگاه جایگاهی مستقل پیدا‬ ‫نکرد و بیشــتر به یک عنوان اداری و رسانه ای‬ ‫زیرمجموعه صدا و سیما تبدیل شد‪.‬‬ ‫وعده و تقاضا برانــد و بماند و نهایتــاً بی هیچ‬ ‫دستاوردی و گاهی زودتر از موعد جای خود را‬ ‫به مدیر بعدی دهد‪ .‬این وسط از ان جا که به زعم‬ ‫بسیاری از مدیران‪ ،‬معموالً تحول از مسیر تغییر‬ ‫می گذرد و نه تداوم و اصالح‪ ،‬متاسفانه بسیاری‬ ‫از ایده های به ثمر رسیده مثل سریال های بلند‪،‬‬ ‫کمدی های نود شــبی و تله فیلم سازی و از این‬ ‫قبیل‪ ،‬قربانی صندلی های لرزان و نگاه های غیر‬ ‫عمیقی می شــود که جلوه گری قابلیت هایش‬ ‫را تنها با حــذف و اضافه امکان پذیــر می داند‪.‬‬ ‫هر چند در ابتدای امر هــر گونه اقدامی‪ ،‬تقریباً‬ ‫خیالی بیش نیســت وقتی تا مدت ها مجبور به‬ ‫بهره برداری ناگزیر و ناگریز از دســتپخت مدیر‬ ‫پیشین هســتی‪ .‬با عبور از ان دوره اجباری نیز‬ ‫ترسیم هر نقشه بلند مدتی نیز نه قابلیت های او‬ ‫را به چشم مدیران باالدستی می اورد و نه شاید‬ ‫عمر مدیریتی اش کفاف می دهد تا ثمره کارش را‬ ‫به چشم خود ببیند‪ .‬پس گزینه های دیربازده را‬ ‫از اولویت خارج می کند و می گذارد برای زمانی‬ ‫که جای پایش محکم شــد‪ .‬ســریال های بلند‬ ‫که عموماً پروژه هایی بــا پیش تولیداتی بلند و‬ ‫طوالنی و مراحل صحت سنجی و اطمینان یابی‬ ‫از خروجی کار می باشند احتماالً به واسطه همین‬ ‫دغدغه های مدیریتی و ســازمانی از دستور کار‬ ‫خارج می شوند‪ .‬در چنین شرایطی سازمان صدا‬ ‫و سیما نیز در گذر این سال ها قیم و سرپرست‬ ‫دیگری برای اثار بلند دســت و پا کــرد به نام‬ ‫فصل بندی سریال ها‬ ‫سیاست ناپایدار و نامنظم تولید سریال های‬ ‫بلند در سال های اخیر را از طرفی می توان ناشی‬ ‫از همگامی خواسته یا ناخواسته تلویزیون با روند‬ ‫رایج و جهانی سریال ســازی و الهــام از الگوی‬ ‫سریال سازی به صورت فصل بندی شده دانست‪،‬‬ ‫که توجیــه اقتصادی در ان از درجــه باالیی از‬ ‫اهمیت برخوردار بوده اســت‪ .‬رونــدی که در‬ ‫گذر ســال های اخیر از شــکلی تصادفی و غیر‬ ‫پیش بینی شــده به یک پیش زمینــه ذهنی و‬ ‫همچنین قراردادی نانوشته فی مابین مدیران‬ ‫و عوامل تولید هر ســریالی بدل شده تا تداوم و‬ ‫بی انتهایی مانند ان چه نصیب سریال «پایتخت»‬ ‫شــده‪ ،‬جایزه پنهان و ضمانتی باشــد برای هر‬ ‫فیلمنامه نویس و کارگردانی‪ ،‬تا برای ارتقاء کیفی‬ ‫محصولشان نهایت دقت و تالش را به کار برده‬ ‫و از هیچ عملی فروگذار نکنند‪ .‬رویکردی قابل‬ ‫ستایش در حرف و ناکام در عمل ناشی از نگاهی‬ ‫سهل انگارانه به موضوع در نزد مدیران هر دوره‬ ‫کــه در مواجهه با یک اقبــال حداکثری‪ ،‬دچار‬ ‫یک ذوق و دســتپاچگی حداکثری نیز شدند‬ ‫تا در کویر اثار قابل توجه‪ ،‬از ســر تعجیل و نیاز‪،‬‬ ‫زمینه ساز دنباله هایی شکست خورده شوند که‬ ‫تمام ان هدف گذاری های شاید تشویقی را بی اثر‬ ‫کنند‪ .‬کنکاش در باب علت این امر شاید دوباره‬ ‫ارتباط مدیر و صندلی لرزان و نیاز به رزومه سازی‬ ‫پر و پیمان تر و اســیب هایی که در ســال های‬ ‫اخیر متوجه تلویزیون شده و گریبان بخش اثار‬ ‫نمایشی تلویزیون را گرفته را به ذهن متبادر کند‪.‬‬ ‫با به بن بست‬ ‫خوردن و سرانجام‬ ‫نامعلوم روند تولید‬ ‫سریال های بلند‬ ‫و عدم توفیق در‬ ‫قالب سریال سازی‬ ‫به شکل فصلی‪ ،‬به‬ ‫نوعی پای ناتوانی‬ ‫و نااشنایی بسیاری‬ ‫از مدیران سال های‬ ‫اخیر تلویزیون هم‬ ‫وسط کشیده می شود‬ ‫که با وجود داشتن‬ ‫فرصت های زمانی‬ ‫زیاد و نشستن‬ ‫طوالنی مدت بر‬ ‫صندلی های مدیریتی‬ ‫حوزه های مختلف‪،‬‬ ‫باز هم کاری از پیش‬ ‫نبردند و نتوانستند‬ ‫از پس سر و سامان‬ ‫دادن به اوضاع رو به‬ ‫افول اثار نمایشی‬ ‫برامده و از روند رو‬ ‫به سقوط اهمیت‬ ‫مجموعه های‬ ‫نمایشی در نزد‬ ‫مخاطب جلوگیری‬ ‫کنند‬ ‫اخیر تلویزیون هم وسط کشیده می شود که با‬ ‫وجود داشتن فرصت های زمانی زیاد و نشستن‬ ‫طوالنی مدت بر صندلی های مدیریتی حوزه های‬ ‫مختلف‪ ،‬باز هم کاری از پیش نبردند و نتوانستند‬ ‫از پس سر و سامان دادن به اوضاع رو به افول اثار‬ ‫نمایشــی برامده و از روند رو به سقوط اهمیت‬ ‫مجموعه های نمایشی در نزد مخاطب جلوگیری‬ ‫کنند‪ .‬در واقع با در نظر داشــتن رونق شــبکه‬ ‫نمایش خانگــی و کوچ بســیاری از هنرمندان‬ ‫مختلف در یک دهه اخیر به این شــبکه نوپا و‬ ‫نوظهور‪ ،‬چه در عصر لوح های فشــرده و چه در‬ ‫سال های اخیر به شکل پلتفرم های مختلف در‬ ‫فضای مجازی‪ ،‬یک مقایســه امــاری و گذرا از‬ ‫چرایی توفیق سریال های دهه هفتاد و هشتاد‬ ‫تلویزیون به نسبت دهه نود‪ ،‬باز هم نوک پیکان‬ ‫انتقادات را متوجه مدیران نااشنا و ناکارامدی‬ ‫می کند که در استعدادیابی و تولید اثر شاخص‬ ‫در ســال های اخیر ناتوان بودند‪ .‬چرا که‪ ،‬مگر‬ ‫غیر از این اســت که چهره های شاخصی مثل‬ ‫مهران مدیری‪ ،‬ســیروس مقدم‪ ،‬رضا عطاران و‬ ‫حسن فتحی و بســیاری از افراد دیگر از همین‬ ‫تلویزیون و به واســطه اگاهی مدیــران وقت‪،‬‬ ‫اســتعدادیابی و بانی کلی اثار درخور و بالنده‬ ‫شدند؟ گواهش ان جا که پیمان قاسم خانی در‬ ‫یک مصاحبه و در باب توانمندی های شناختی‬ ‫اصغر پورمحمدی به عرصه رسانه‪ ،‬به روزهایی‬ ‫اشــاره کرد که مشــورت های این مدیر بسیار‬ ‫کمک حال شکل گیری و تشــخیص درست و‬ ‫غلط محتوایی اثاری بود که او نویسندگی شان را‬ ‫برعهده داشت‪ .‬شاید همین موضوعات مصداق و‬ ‫مبنای خوبی باشد برای ارزیابی جایگاه مدیریتی‬ ‫و یافتن ردپای مدیران وقت در دهه های پیشین‪،‬‬ ‫به عنوان عاملین اولیه توفیق بدون توقف ساخت‬ ‫اثار موفق‪ .‬مدیرانی صاحب شــناختی عمیق‬ ‫و اشنا به حوزه رســانه‪ ،‬که ضمن استعدادیابی‬ ‫انسانی‪ ،‬توانایی فراوانی نیز در استعدادیابی اثار‬ ‫درخشان در مرحله ایده پردازی و بعد تولیدشان‬ ‫در قالب سریال هایی بلند یا کوتاه موفق داشتند‪.‬‬ ‫مدیران نااشنا به کار‬ ‫با به بن بست خوردن و ســرانجام نامعلوم‬ ‫روند تولید ســریال های بلند و عدم توفیق در‬ ‫قالب سریال سازی به شکل فصلی‪ ،‬به نوعی پای‬ ‫ناتوانی و نااشنایی بسیاری از مدیران سال های‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 59 ‫سینمای ایران‬ ‫معرفی سریال های روز جهان‬ ‫«چیزهایعجیب»‪«،‬خرس»‬ ‫و «هبرته اب سال متاس بگیرید»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪60‬‬ ‫علی مالصالحی‬ صفحه 60 ‫نگاهی به سریال «بهتره با سال تماس بگیرید»‬ ‫اسقاط خیار غبن ولو فاحش یا افحش!‬ ‫اگر در جمعی باشــید و افراد دورتان حتی‬ ‫زیاد اهل سریال نباشــند‪ ،‬نام «برکینگ بد» را‬ ‫شنیده اند‪ .‬تحسین شده ترین سریال تاریخ‪ ،‬در‬ ‫شبکه ‪ AMC‬روایت یک معلم شیمی سرطانی‬ ‫با اخر خط رسیده بود که کار تولید شیشه را اغاز‬ ‫می کرد‪« .‬برکینگ بد» دنیای سریال سازی را به‬ ‫پیش و بعد از خودش تقسیم کرد و تاثیری عمده‬ ‫بر جریان سریال بینی در سرتاسر جهان گذاشت‪.‬‬ ‫اما با پایان این سریال به نظر دنیای «برکینگ‬ ‫بد» هم می توانست پایان بپذیرد تا این که اعالم‬ ‫شد اسپین افی درباره وکیل دغلباز والتر وایت به‬ ‫نام سال گودمن با عنوان «بهتره با سال تماس‬ ‫بگیرید» در دست ساخت است‪.‬‬ ‫هواداران در ابتدا کمی بدبین بودند‪ ،‬معموالً‬ ‫اسپین اف های فیلم ها و ســریال های محبوب‬ ‫کمتر خوب از کار درمی ایند و بیشــتر فرصتی‬ ‫برای پول دراوردن استودیو است‪ .‬اما هواداران‬ ‫به کاردرســتی وینس گیلیگان خالق برکینگ‬ ‫بد ایمان داشتند‪.‬‬ ‫«بهتره با ســال تماس بگیری» قرار است‬ ‫به ما بگوید که چطور ســال گودمن‪ ،‬این وکیل‬ ‫دودوزه وراج «برکینگ بد»‪ ،‬سال گودمن شد‪.‬‬ ‫ما در ابتدای این سریال به جای سال با جیمی‬ ‫مک گیل‪ ،‬یک وکیل تازه کار در شرکت حقوقی‬ ‫برادرش‪ ،‬روبه رو هستیم که عالقه دارد گاهی به‬ ‫جای انجام درست کارها میان برهایی پیدا کند و‬ ‫قانون را به نفع خودش خم کند‪ .‬از سوی دیگر‬ ‫این سریال شخصیت محبوب مایک ارمنترات‬ ‫و درگیری های او و پیوســتنش به کارتل را هم‬ ‫بررسی می کند‪.‬‬ ‫«بهتره با ســال تماس بگیری» در بخش‬ ‫اعظمش ساختار متفاوتی از «برکینگ بد» دارد‪،‬‬ ‫دنیای حقوقی و وکال برخالف یک معلم شیمی‬ ‫تولیدکننده شیشــه‪ ،‬کمی ارام تر و کم تنش تر‬ ‫است‪ .‬در نتیجه در فصول اولیه سریال مخصوصاً‬ ‫در قسمت های ابتدایی زندگی جیمی می تواند‬ ‫شما را خســته کند‪ .‬اما چنان چه تحمل کنید‪،‬‬ ‫هرچقدر به پایان ســریال نزدیک می شــوید و‬ ‫کارتل تولید مــواد مخدر به بخــش مهمی از‬ ‫قصه بدل می شوند‪ ،‬سریال جذاب تر و جذاب تر‬ ‫می شود‪ .‬حضور شــخصیت های محبوبی مثل‬ ‫گاس فرینگ هم جذابیت ســریال را دوچندان‬ ‫می کند‪ .‬ان چه برای شــما خیلــی زود عجیب‬ ‫می شــود این اســت که در حالی که سرنوشت‬ ‫شــخصیت ها را می دانید (چرا که قصه پیش از‬ ‫«برکینگ بد» است) اما همچنان نویسندگان‬ ‫دنیای «برکینگ‬ ‫بد» با اخرین‬ ‫اپیزودهای این‬ ‫سریال پایان‬ ‫می پذیرد و این دو اثر‬ ‫به استاندارد سطح‬ ‫باالیی از داستان گویی‬ ‫بدل شدند که شاید‬ ‫در تاریخ کمتر‬ ‫نویسندگانی توانسته‬ ‫باشند بیش از ‪15‬‬ ‫سال این کیفیت‬ ‫باالی داستان گویی را‬ ‫برای خود حفظ کنند‪.‬‬ ‫بازی های این اثر با‬ ‫این که هرگز در جوایز‬ ‫امی تحویل گرفته‬ ‫نشد‪ ،‬اما احتماالً یکی‬ ‫از بهترین بازی های‬ ‫دهه حاضر تلویزیون‬ ‫باشد‬ ‫و تولیدکنندگان سریال می توانند شما را درگیر‬ ‫قصه کنند‪ .‬همچنین گلیگان و گولد (خالقین‬ ‫سریال) و نویســندگان زیردستش نشان دادند‬ ‫که خلق شخصیت های ماندگار «برکینگ بد»‬ ‫تصادفی نبوده و با خلق شــخصیت های بسیار‬ ‫جذابی مثل لوال ســالمانکا عضو خوش تیپ و‬ ‫خوش اخالق اما دیوانه کارتل ســاالمنکا و ناچو‬ ‫وارگاس وردســت پایین اعضای کارتل که ارام‬ ‫ارام خودش را باال می کشد‪ ،‬نشان دادند که این‬ ‫کاره هستند‪.‬‬ ‫اما این جنس متفاوت سریال در یک رابطه‬ ‫دیگر در مرکز اثر به اوج می رسد‪ ،‬رابطه جیمی‬ ‫مک گیل (همان ســال گودمن) و کیم وکسلر‬ ‫یک وکیل دون پایه دیگر که با او کار در شرکت‬ ‫حقوقی را شروع کرده است‪ .‬این رابطه قلبی به‬ ‫درون سریال می دهد که کمی شبیه قلبی است‬ ‫که شخصیت جسی به «برکینگ بد» داده بود‪،‬‬ ‫رابطه ای که به این دنیای تیره و تار زیبایی خاصی‬ ‫بخشیده‪ .‬اوج این سریال در چند اپیزود نهایی‬ ‫است که به حوادث بعد از سریال «برکینگ بد» و‬ ‫سرنوشت شخصیت سال و کیم وکسلر اختصاص‬ ‫دارد‪ .‬اپیزودهای نفسگیر که بخش اعظمی از ان‬ ‫هم سیاه و سفید است‪.‬‬ ‫یکی دیگــر از نکات جذاب «بهتره با ســال‬ ‫تماس بگیرید» جنس داستان گویی اپیزودهای‬ ‫اخر است‪ .‬این جا پیتر گولد و وینس گیلیگان که‬ ‫یدانستندمی خواهندباسریالخداحافظیکنند‬ ‫م ‬ ‫و اعتماد به نفسی باال داشتند‪ ،‬عم ً‬ ‫ال نوع خاصی از‬ ‫داستان گویی را پیش گرفته اند که به هیچ وجه به‬ ‫مخاطب باج نمی دهد‪ .‬در این اپیزودهای نهایی‪،‬‬ ‫قصه ارام و با طمانینه و بدون پیچ و خم داستانی را‬ ‫تعریف می کند و کام ً‬ ‫ال این حس از اثر برمی اید که‬ ‫سازندگان به دنبال اثبات چیزی نیستند و فقط در‬ ‫خدمت قصه و شخصیتشان هستند‪.‬‬ ‫در نهایت دنیای «برکینگ بــد» با اخرین‬ ‫اپیزودهای این ســریال پایان می پذیرد و این دو‬ ‫اثر به استاندارد ســطح باالیی از داستان گویی‬ ‫بدل شدند که شاید در تاریخ کمتر نویسندگانی‬ ‫توانسته باشند بیش از ‪ 15‬سال این کیفیت باالی‬ ‫داستان گویی را برای خود حفظ کنند‪ .‬بازی های‬ ‫این اثر با این که هرگز در جوایز امی تحویل گرفته‬ ‫نشــد‪ ،‬اما احتماالً یکی از بهترین بازی های دهه‬ ‫حاضر تلویزیون باشد‪ .‬کمتر کسی می توانست فکر‬ ‫کند که الیه های عمیقی در شخصیت وراج سال‬ ‫گودمن باشد اما باب اودنکرک استادانه در کنار‬ ‫بازیگران قدرتمند دیگر این سریال‪ ،‬نشان داد که‬ ‫چقدر این تفکر اشتباه است‪.‬‬ ‫در نهایت اگر «برکینگ بد» را دوست دارید‪،‬‬ ‫تماشای «بهتره با سال تماس بگیرید» را به شما‬ ‫توصیه می کنیم چرا که نه تنها انتظارات شــما‬ ‫را از یک اسپین اف موفق براورده می کند بلکه‬ ‫شخصیت ها و داستان های جذابی برای شما به‬ ‫وجود می اورد که در نهایت شما را به این صرافت‬ ‫می اندازد که «برکینگ بد» بهتر بود یا «بهتره با‬ ‫سال تماس بگیری»! معلوم است که «برکینگ‬ ‫بد» ولی «بهتره با سال تماس بگیری» هم خیلی‬ ‫خیلی نزدیک است!‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 61 ‫تلویزیون جهان‬ ‫نگاهی به فصل چهارم سریال «چیزهای عجیب»‬ ‫فرزند خلف اسپیلبرگ‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪62‬‬ ‫برای ما ایرانیان که در دهه هشتاد میالدی‬ ‫(معادل دهه شصت شمسی) در سال های جنگ‬ ‫و کوپن و موشک باران به ســر می بردیم‪ ،‬درک‬ ‫ارجاعات متعدد سریال «چیزهای عجیب» به‬ ‫دوران جمهوری خواه دولت دست راستی ریگان‬ ‫و سال های اوج سینمای علمی تخیلی ان دوران‬ ‫در نگاه اول سخت اســت‪ .‬اما شاید در سال های‬ ‫دهه هفتاد شمســی با قانونی شــدن ویدیو و‬ ‫تماشــای بســیار از فیلم ها‪ ،‬ما قدری از فضای‬ ‫نوستالژیک این سریال را می توانیم درک کنیم‪.‬‬ ‫برادران دافر خالقین سریال «چیزهای عجیب»‬ ‫روی همین نوستالژی حساب باز کرده اند و اثری‬ ‫ساخته اند که هم به خاطر کاراکترهایش برای‬ ‫نوجوانان جالب اســت و هم والدین را به دلیل‬ ‫نوســتالژی نوار ویدیو و واکمن و سال های اوج‬ ‫موسیقی متال پای خود می کشاند‪.‬‬ ‫«چیزهای عجیب» خیلی قبل تر از «بازی‬ ‫مرکب» یکی از اولین ســریال های درخشــان‬ ‫کشف شده در نتفلیکس بود‪ .‬سریالی که با هزینه‬ ‫کم تولید شد اما تمام دنیا را طرفدار خودش کرد‪.‬‬ ‫این سریال روایت یک گروه از نوجوانان در یک‬ ‫شهر کوچک امریکایی اســت که ناپدید شدن‬ ‫یکی از ان ها با یک برنامه مخفی دولتی و فضای‬ ‫تئوری توطئه دهه هشتاد میالدی گره می خورد‪.‬‬ ‫این سریال نقطه پرش برای بازیگران نوجوانش از‬ ‫جمله میلی بابی براون (که بعدها در «گودزیال»‬ ‫و «النا هولمز» بازی کرد) و فین ولف هارت (که‬ ‫اص ً‬ ‫ال به نماد بازسازی اثار دهه هشتاد از جمله‬ ‫«ان» و «شکارچیان روح» جدید بدل شد) بود‪.‬‬ ‫اما «چیزهای عجیب» در فصل دو و ســه‬ ‫مقداری از دنیــای اصلی خــود فاصله گرفت‪.‬‬ ‫ریشه ســریال فصل اول را می توانستید در اثار‬ ‫محبوب دهه هشتاد مخصوصاً فیلم های استیون‬ ‫اسپیلبرگ مثل «برخورد نزدیک از نوع سوم» و‬ ‫«ای تی» پیدا کنید که با تمی از اثار «توطئه»‬ ‫مانند فیلم های الن جی پاکوال ترکیب شده بود‪.‬‬ ‫اما با در فصل دوم و سوم رومانس های نوجوانانه‬ ‫اثر را مقداری از جریان خود خارج کرد و حاال در‬ ‫فصل چهارم «چیزهای عجیب» دوباره به نقطه‬ ‫قوت خود بازگشته‪.‬‬ ‫فصل چهارم «چیزهــای عجیب» در اصل‬ ‫ترکیبی از اثار اســپیلبرگ با موسیقی پاپ ان‬ ‫دوره (قطعاتی از متالیکا و کیت بوش بعد از پخش‬ ‫این سریال دوباره به باالی چارت های موسیقی‬ ‫برگشتند) و البته مقدار زیادی فضای اثار استیون‬ ‫کینگ را در خود دارد‪ .‬این بار دشمن اصلی یک‬ ‫هیوالی قدیمی ســاکن در خانه ای ویرانه است‬ ‫که به قصد نابودی شهر کوچک هاوکینگز امده‪.‬‬ ‫ان چه «چیزهای عجیــب» را دیدنی و جذاب‬ ‫می کند روایت عامه پســندی است که کودک‬ ‫چنان چه طرفدار اثار‬ ‫استیونکینگواسپیلبرگ‬ ‫هستید و دنبال یک اثر‬ ‫سرگرم کننده می گردید‬ ‫که بتوانید به راحتی با‬ ‫خانواده تماشا کنید‪،‬‬ ‫«چیزهای عجیب» و به‬ ‫طور خاص فصل چهار ان‪،‬‬ ‫تمام چیزهای الزم را دارد‪.‬‬ ‫از موسیقی پاپ جذاب‬ ‫که تا مدت ها در ذهنتان‬ ‫می ماند‪ ،‬تا بازی های‬ ‫خوب و استاندارد از‬ ‫نوجوانان تا بزرگساالن‬ ‫سریال و حجم مناسبی‬ ‫یو‬ ‫از داستان های فانتز ‬ ‫توطئه های دولت امریکا‪ ،‬و‬ ‫صحنه های اکشن جذاب‬ ‫و جالب و هرازگاهی‬ ‫شخصیت هایبامزه‬ ‫جانبی‬ ‫درون ما را قلقک می دهد‪ .‬فیلم با این که در ظاهر‬ ‫اثری درباره رویارویی گروهی نوجوان و جوان با‬ ‫هیوالست‪ ،‬اما مثل درک درست اسپیلبرگ در‬ ‫«ای تی»‪ ،‬در اصل راجع به یافتن هویت و بلوغ‬ ‫برای افرادی در استانه بزرگسالی است؛ کسانی‬ ‫که در استانه غرق شدن در دنیا روتین و بی رمق‬ ‫بزرگســاالن هســتند ولی مقاومت می کنند و‬ ‫همچنان اصرار دارند معماها و ماجراجویی هایی‬ ‫در این دنیا وجود دارد که بزرگساالن کنجکاوی‬ ‫الزم برای کشف ان را ندارند‪ .‬پس این بار وظیفه‬ ‫حل این معماها و نابودی دشمن هایی که برای‬ ‫نابودی ما امده اند‪ ،‬بر دوش نوجوانان رویاپرداز‬ ‫می افتد‪.‬‬ ‫اما چه چیزی است که باعث شده بازگشت‬ ‫به دهه هشتاد میالدی و ســال های اوج دوران‬ ‫ریگان و جنگ سرد تا این حد برای مخاطبین‬ ‫امریکایی جذاب باشد؟ «چیزهای عجیب» نمونه‬ ‫خوش ساختی از این جریان است که در سال های‬ ‫اخیر بازسازی یا ســاختن ادامه ای از فیلم های‬ ‫محبوب دهه هشــتاد مثل «شکارچیان روح»‪،‬‬ ‫«ان»‪« ،‬تاپ گان» و «ماجراجویی های بیل و تد»‬ ‫را پیش گرفته اند که برخی موفق و برخی دیگر‬ ‫ناموفق بودند و حاال حتی فیلم های ترسناک کم‬ ‫بودجه ولی موفقی مثل «برپاخیزان جهنم» هم‬ ‫در استانه بازسازی هستند‪.‬‬ ‫پاسخ شاید در درونمایه های این دهه باشد‪.‬‬ ‫پس از حمله به اوکراین ترس از جنگی جهانی و‬ ‫دشمنی با روسیه دوباره در دنیا در حال خیزش‬ ‫است‪ .‬کودکان و نوجوانان با شبکه های اجتماعی‬ ‫و هشتگ هایشان‪ ،‬قدرتی شبیه سال های اولیه‬ ‫خیزش دوربین های ویدیویی‪ ،‬رادیوهای اماتور‬ ‫و مجالت فانتزی در دهه هشــتاد داشتند که‬ ‫فرهنگ مصرف گرایی امریکایی در اوج خود بود‪.‬‬ ‫همچنین اثار دهه هشتاد میالدی بر خالف دهه‬ ‫هفتاد‪ ،‬خیلی پیچیده و شخصیت محور نبودند‪،‬‬ ‫بلکه اثاری با روایتی ساده درباره مبارزه خیر بر‬ ‫شر بودند‪ .‬چیزی که در دوران انفجار اطالعات و‬ ‫فیک نیوز‪ ،‬ارامشی برای مخاطب خسته از انواع‬ ‫و اقسام نظرات سیاسی متناقض ایجاد می کند‪.‬‬ ‫همچنین تئوری های توطئــ ه (از ازمایش های‬ ‫انســانی ‪ CIA‬تا یوفو ها در منطقه ‪ )51‬که در‬ ‫این دهه صحبت یواشکی افراد بود و طرفداران‬ ‫اندکی داشت به لطف اینترنت به امری همه گیر‬ ‫بدل شده که تمام قصه «چیزهای عجیب» هم‬ ‫در الیه ای از توطئه حکومتی پیچیده شده‪.‬‬ ‫به هرحال چنان چه طرفدار اثار اســتیون‬ ‫کینگ و اســپیلبرگ هســتید و دنبال یک اثر‬ ‫ســرگرم کننده می گردید که بتوانید به راحتی‬ ‫با خانواده تماشا کنید‪« ،‬چیزهای عجیب» و به‬ ‫طور خاص فصل چهــار ان‪ ،‬تمام چیزهای الزم‬ ‫را دارد‪ .‬از موسیقی پاپ جذاب که تا مدت ها در‬ ‫ذهنتان می ماند‪ ،‬تا بازی های خوب و استاندارد از‬ ‫نوجوانان تا بزرگساالن سریال و حجم مناسبی از‬ ‫ی و توطئه های دولت امریکا‪،‬‬ ‫داستان های فانتز ‬ ‫و صحنه های اکشن جذاب و جالب و هرازگاهی‬ ‫شخصیت های بامزه جانبی که مزه ای هم به این‬ ‫سریال می دهند‪.‬‬ صفحه 62 ‫نگاهی به سریال «خرس»‬ ‫فری کثیف در شیکاگو‬ ‫دنیای ســریال حــاال به حجم زیــادی از‬ ‫تولیدات رسیده که هر ســال عرضه می شوند‬ ‫و احتماالً هیچ کســی نمی تواند همــه ان ها را‬ ‫تماشــا کند‪ .‬در چنین شــرایطی که ‪ HBO‬و‬ ‫امازون و نتفلیکس میلیاردها دالر خرج تولیدات‬ ‫خود می کنند و برای کم کردن ریسک‪ ،‬برخی‬ ‫اوقات محافظه کار می شوند‪ ،‬کشف سریالی مثل‬ ‫«خرس»‪ ،‬اخرین محصول شــبکه ‪ ،FX‬حس‬ ‫کشف الماسی در میان خاک را دارد‪.‬‬ ‫«خــرس» روایت یک اشــپز جــوان به‬ ‫نام کارمــن (با بازی جرمی الــن وایت معروف‬ ‫شده از سریال «بی شــرم») است که در پاریس‬ ‫استعداد جدیدی در اشپزی حرفه ای شده‪ .‬از ان‬ ‫اشپزهایی که از زاویه دید ما اندکی غذا با تزئین و‬ ‫قرتی بازی فراوان را در پاچه ثروتمندان می کنند!‬ ‫اما با خودکشی برادرش (با حضور بسیار کوتاه‬ ‫اما موثر جان برنثال) کارمن مجبور می شود به‬ ‫شیکاگو و ساندویچی ایتالیایی او برگردد که به‬ ‫خاطر کرونا تا خرخره در بدهی اســت و فضای‬ ‫کرکثیف و ساندویچی او هم هزاران کیلومتر با‬ ‫ان چه کارمن اشپزی حرفه ای می داند‪ ،‬متفاوت‬ ‫اســت‪ .‬و حاال او باید این ســاندویچی را دوباره‬ ‫احیا کند‪.‬‬ ‫«خرس» سریالی نیست که هرکسی حوصله‬ ‫تماشای ان را داشته باشد‪ ،‬اما اگر بتوانید با ان‬ ‫ارتباط برقــرار کنید‪ ،‬لذت وافری از تماشــای‬ ‫ان می برید‪ .‬داستان ســریال چندان پرمالت و‬ ‫پر از پیچ داستانی نیســت‪ ،‬اما ان چه «خرس»‬ ‫را تماشــایی می کند‪ ،‬خلق فضایی تماشایی از‬ ‫اشپزخانه یک رستوران نه چندان باکالس است‬ ‫که تنشی حیرت انگیز در خود دارد‪ .‬سفارشاتی‬ ‫که هرلحظه باید برسند‪ ،‬غذاهایی که باید سریع‬ ‫اماده شوند‪ ،‬نانی که باید پخته شده باشد‪ ،‬و در‬ ‫هر گوشه و پیچی باید حواستان باشد که چاقو‬ ‫یا غذای داغ را به روی اشپز دیگری که در حال‬ ‫دویدن است نریزید! این ها را بگذارید کنار این که‬ ‫اگر مثل من شکمو هم باشــید عیشی اساسی‬ ‫در تماشــای خوردن کردن غذا و درست کردن‬ ‫ساندویچ گوشت ایتالیایی است‪ .‬اشپزی که همه‬ ‫توسط خود بازیگران انجام می شود که اموزش‬ ‫ویژه برای این کار دیده اند‪ .‬فضاسازی «خرس»‬ ‫بــا ان دوربین های روی دســت‪ ،‬کلوزاپ های‬ ‫پرتعداد و مونتاژ نفسگیر‪ ،‬و شخصیت هایی که‬ ‫با پس زمینه گاز و اتش و ســرخ کردن تند تند‬ ‫در حال صحبت با یکدیگر هستند‪ ،‬شما را روی‬ ‫صندلی میخکوب می کند و به شهادت بسیاری‬ ‫از اشپزهای حرفه ای نزدیک ترین تصویری است‬ ‫که تلویزیون تا به حال توانسته از یک اشپزخانه‬ ‫ان چه «خرس»‬ ‫در شبکه ‪ FX‬به‬ ‫عنوان جایی مستقل تر‬ ‫در سریال سازی‬ ‫انجام می دهد‪ ،‬مثل‬ ‫فیلم های مستقل و‬ ‫خالف جریان در مقابل‬ ‫بالک باسترهاست‪.‬‬ ‫اثری که بیشتر شرح‬ ‫حال یک وضعیت‬ ‫جذاب است تا‬ ‫نمایش فراز و فرود‬ ‫یک شخصیت در یک‬ ‫ماجراجویی بزرگ‪.‬‬ ‫«خرس» انگار یک‬ ‫پروژه انسان شناسی‬ ‫است که به شما با‬ ‫دقت زیادی سازوکار‬ ‫یک اشپزخانه در‬ ‫قرن بیست ویکم را‬ ‫نمایش می دهد‬ ‫حرفه ای به تصویر بکشــد‪ .‬اپیزود حاال معروف‬ ‫هفت این سریال شامل پالن سکانسی طوالنی‬ ‫است که نزدیک هشــتاد درصد اپیزود را شامل‬ ‫می شــود اما حتی در زمانی که کاتی در میان‬ ‫نیست‪ ،‬تنش در بیشترین میزان خود است‪ .‬انگار‬ ‫که خالقین این ســریال گفته اند ان قدر فضای‬ ‫پرتنشی دارند که حتی بدون تدوین و یک دستی‬ ‫هم می توانند تنش اشپزخانه پر از سفارش را به‬ ‫شما منتقل کنند‪.‬‬ ‫جنبه جذاب دیگر «خرس» شخصیت هایی‬ ‫هســت که یکی از دیگری بهتر و سه بعدی تر‬ ‫خلق شــده اند‪ .‬از کارمن جوان و زودجوش که‬ ‫فکر می کند بزرگ ترین اشپز دنیاست تا ریچارد‬ ‫پسرعمه او که پشت دخل می ایستد و کف بازاری‬ ‫فکر می کند و سیدنی اشپز جوانی که نام کارمن‬ ‫را در مجالت تخصصی اشــپزی شنیده و حاال‬ ‫امده کسب تجربه کند‪ ،‬اما ناپخته تر از این است‬ ‫که بتواند فشار یک اشپزخانه را در ساعات اوج‬ ‫مشتری تجربه کند‪ .‬یا مارکوسی که روی تولید‬ ‫یک نوع دونات قفلی می زنــد و کل کار پختن‬ ‫نان را گاهی برای این وســواس جدیدش نابود‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫از ان جا که غول های بــزرگ تکنولوژی به‬ ‫اسم «محتوا» وارد حوزه سریال سازی شده اند‬ ‫و امازون و اپل و نتفلیکــس میلیاردها دالر به‬ ‫پای پروژه های عظمیشــان ریخته اند‪ ،‬سمت‬ ‫حماسی و عظیم و داســتان گوی سریال سازی‬ ‫که هزینه بر است‪ ،‬به دســت ان ها افتاده است‪.‬‬ ‫شاید تا ســال ها کســی نتواند به اندازه «ارباب‬ ‫حلقه ها‪ :‬حلقه های قدرت» خرج سریالی کند‪.‬‬ ‫اما ان چه «خــرس» در شــبکه ‪ FX‬به عنوان‬ ‫جایی مستقل تر در سریال سازی انجام می دهد‪،‬‬ ‫مثل فیلم های مستقل و خالف جریان در مقابل‬ ‫بالک باسترهاست‪ .‬اثری که بیشتر شرح حال یک‬ ‫وضعیت جذاب است تا نمایش فراز و فرود یک‬ ‫شخصیت در یک ماجراجویی بزرگ‪« .‬خرس»‬ ‫انگار یک پروژه انسان شناسی است که به شما‬ ‫با دقت زیادی ســازوکار یک اشپزخانه در قرن‬ ‫بیســت ویکم را نمایش می دهد‪ .‬با جزئیاتی که‬ ‫احتماالً هرگز حتی شــبیه اش را ندیده اید‪ .‬نه‬ ‫این که داستان و روابط در «خرس» وجود ندارد‬ ‫که اتفاقاً لحظات بسیار تاثیرگذاری از سوگ و‬ ‫درماندگی در این سریال نمایش داده می شود‪.‬‬ ‫اما جذابیت اصلی اش در ذات تماشاگری است‬ ‫و نه داســتان گویی‪ .‬انگار که شما فرصتی پیدا‬ ‫کرده اید که چیزی را ببینید که معموالً پشــت‬ ‫درهای لوالدار اشپزخانه ها مخفی شده است‪،‬‬ ‫و بدون محدودیت دسترســی به شخصی ترین‬ ‫لحظات این زندگی ها دارد‪ .‬اگــر با این ماهیت‬ ‫نظربازانــه و فضول بازی ســینما ارتباط برقرار‬ ‫می کنید‪ ،‬خرد کردن نگینی گوجه ها و ســس‬ ‫راویولی درســت کردن در این سریال می تواند‬ ‫برایتان جذاب و دیدنی باشد‪ .‬و گرنه اگر در بند‬ ‫داستان و پیدا کردن پیچ های داستانی و زیرورو‬ ‫شدن قصه هستید‪« ،‬خرس» چندان دست شما‬ ‫را نمی گیرد و این تاکید بیش از حد روی جزئیات‬ ‫هم بیشتر باعث سردردتان می شود‬ ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 63 ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪64‬‬ ‫سینمای ایران‬ صفحه 64 ‫‪65‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 65 ‫سینمای ایران‬ ‫شماره ‪ 14‬اذر ‪ 1401‬قیمت‪ 50000 :‬ناموت‬ ‫گفت وگوباافشینهاشمی‪ ،‬کارگردانمجموعه«شبکهمخفیزنان»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪66‬‬ ‫در«شبکه مخفی زنان»‬ ‫همه چیز را دست‬ ‫می اندازیم‬ ‫دیوار کوتاه‬ ‫سریال های بلند‬ ‫گفت وگوباپرویز فالحی پور‪،‬‬ ‫بازیگر سریال«بی نشان»‬ ‫امیدوارم اثار انتقادی‬ ‫بیشتری از جنس‬ ‫«بی نشان» ساخته شود‬ صفحه 66 ‫این شهید بزرگوار پرداختم‪ .‬همچنین درنهایت‬ ‫با گفت وگو با خانواده شهید رجایی سعی کردم‬ ‫قرابت بیشتری به لحاظ شخصیتی و رفتاری با‬ ‫این شهید بزرگوار به دست اورم‪ .‬بنابراین سریال‬ ‫«روزهای ناتمام»‪ ...‬سومین کاری محسوب می‬ ‫شود که اینبار با گریم خوب محسن دارسنج در‬ ‫نقش شهید رجایی به عنوان یکی از بزرگ ترین‬ ‫شــهدای تاریخ معاصر و خاصــه تاریخ انقالب‬ ‫ظاهر شــدم و بابت این توفیق خدا را شــاکرم‪.‬‬ ‫(خبرگزاری دیباچه)‬ ‫نظرشخصی‬ ‫تشنه اطالع و عالقه مند به تاریخ معاصر هم‬ ‫که نباشیم‪ ،‬اما پای التهاب روزها و سال های اولیه‬ ‫پس از انقالب و ترورهای پرشمار دولت مردان در‬ ‫ان روزها در قالب اثری نمایشی که وسط می اید‬ ‫گوشــمان تیز و توجه مان جلب می شود که ان‬ ‫اثر از منظر چه شخصیتی و با چه دیدگاهی قرار‬ ‫است به اتفاقات ان روزها بپردازد‪ .‬به دلیل رویکرد‬ ‫یکسان و مشابه اثار نمایشی در گذر این سال ها به‬ ‫زندگی شخصیت های مهم سیاسی ان دوران ‪-‬‬ ‫در حالی که این برهه از تاریخ بستری است بسیار‬ ‫منعطف برای هر گونه نگاه و رویکرد سیاســی‪،‬‬ ‫معمایی و انسانی ‪ -‬چیســتی و چرایی مواجهه‬ ‫فیلمســاز اهمیت فراوانی پیدا می کند‪ :‬ایا قرار‬ ‫است اتفاقات را دوباره از همان زاویه همیشگی و‬ ‫تکراری به تصویر بکشد یا بنا دارد از زاویه تازه ای‬ ‫به موضوع نگاه کند‪ .‬از طرفی در واقع این بستری‬ ‫است با قابلیت بسیار باال و برخوردار از سندهای‬ ‫تصویری و مکتــوب در ترکیب بــا گفته های‬ ‫شاهدین زنده از کنش ها و واکنش های خبرگان‬ ‫سیاسی ان دوران‪ ،‬که به خوبی می تواند مسیر‬ ‫تولید بسیاری از سریال های تلویزیونی را شکل‬ ‫داده و هموار کند‪ .‬البته که چنین مســاعدتی‪،‬‬ ‫سختی های ناشــی از واقع نمایی‪ ،‬و تضارب ارا‬ ‫و عقاید را نیز در پی خواهد داشــت‪ .‬حال با این‬ ‫تفاسیر‪ ،‬توقع می رود هر روایتی از جنس سریال‬ ‫«راز ناتمام» ضمن بهره برداری از این بستر مهیا‪،‬‬ ‫ساختار نمایشی اش را چنان در پیوند باورپذیر با‬ ‫اسناد و شواهد موجود قرار دهد که مابه ازاهای‬ ‫شخصیتی و روایی اش از جدیت الزم برای جلب‬ ‫توجه برخوردار گردد‪ .‬یعنــی هر اثری به مانند‬ ‫«راز ناتمام» اگر قرار اســت با محوریت زندگی‬ ‫یکی از نخبگان ایرانی و با دست گذاشتن روی‬ ‫مهم ترین برهه زندگی اش به تصویر کشــیده‬ ‫شــود‪ ،‬از چهره پردازی تا شخصیت پردازی باید‬ ‫از چنان وفاداری به شخصیت او و چنان جدیتی‬ ‫برخوردار باشد که ما چیزی دور از خود واقعی ان‬ ‫فرد مورد نظر در قامت نقش نبینیم‪ :‬نمونه اش‬ ‫ان چه مهدی هاشــمی در «روزگار قریب» به‬ ‫نمایش گذاشت که ‪ -‬در عین شبیه سازی های‬ ‫الزم در زمینه نزدیک سازی به چهره مورد نظر ‪-‬‬ ‫فضاسازی‪ ،‬روایت و اجرا نیز همگی به کمک ارائه‬ ‫شمایلی باورپذیر از زندگی پرفراز و نشیب دکتر‬ ‫قریب می امد‪.‬‬ ‫در «راز ناتمام» نیز وقتی قرار اســت هدف‬ ‫شبیه سازی دقیقی باشد از سیر و سلوک و زندگی‬ ‫به دلیل رویکرد‬ ‫یکسان و مشابه اثار‬ ‫نمایشی در گذر این‬ ‫سال ها به زندگی‬ ‫شخصیت های مهم‬ ‫سیاسی ان دوران ‪-‬‬ ‫در حالی که این برهه‬ ‫از تاریخ بستری‬ ‫است بسیار منعطف‬ ‫برای هر گونه نگاه‬ ‫و رویکرد سیاسی‪،‬‬ ‫معمایی و انسانی‬ ‫ چیستی و چرایی‬‫مواجهه فیلمساز‬ ‫اهمیت فراوانی پیدا‬ ‫می کند‪ :‬ایا قرار‬ ‫است اتفاقات را‬ ‫دوباره از همان زاویه‬ ‫همیشگی و تکراری‬ ‫به تصویر بکشد یا بنا‬ ‫دارد از زاویه تازه ای‬ ‫به موضوع نگاه کند‬ ‫کار عوامل‬ ‫«راز ناتمام» وقتی‬ ‫سخت تر میشود که‬ ‫روایتی معمایی را نیز‬ ‫از دل یافتن علل و‬ ‫عوامل شهادت دکتر‬ ‫باهنر بیرون کشیده و‬ ‫چاشنی اثر می کنند و‬ ‫سعی دارند با گشودن‬ ‫پرونده ای نیمه باز‬ ‫در راه یافتن عاملین‬ ‫حوادث ان سال ها‪،‬‬ ‫پیوندی داستانی و‬ ‫معمایی میان دیروز و‬ ‫امروز ایجاد کرده و در‬ ‫یافتن رمز و رازهایی‬ ‫سربه مهر قدمی‬ ‫بردارند‪ :‬پیوندی قابل‬ ‫تحسین روی کاغذ‬ ‫و به شدت دشوار‬ ‫در اجرا‬ ‫و همچنین دوران حضور دکتر باهنر در زندان های‬ ‫زمان قبل از انقالب و پس از ان نمایشی باشد از‬ ‫حضورش در مسند امور اجرایی و اداری کشور‪،‬‬ ‫همه چیز باید در خدمت ارائه تصویر و موقعیتی‬ ‫باورپذیر باشد‪ .‬اگر این باورپذیری شکل نگیرد‪،‬‬ ‫تعدد ایده ها و موقعیت ها نیز کام ً‬ ‫ال بی اثر و بیهوده‬ ‫جلوه می نماید‪ .‬در «راز ناتمام» چهره پرداز کارش‬ ‫را برای نزدیک سازی چهره های سیاسی ان دوران‬ ‫تا حد امکان به بهترین شــکل انجام داده است و‬ ‫پیاده سازی دکتر باهنر روی صورت جم به خوبی‬ ‫انجام شده است‪ .‬می ماند هدایت کارگردان و خود‬ ‫فرهاد جم که باالخره از نقش علی در «همسران»‬ ‫فاصله بگیرد و از ان تصویر اشنا و همیشگی اش در‬ ‫این سال ها بیرون بزند‪.‬‬ ‫چیزی که در اثار زندگی نامه ای در سینمای‬ ‫امریکا نیز دیده ایم این است که وسواس بیشتر‬ ‫از شبیه سازی چهره ها بر روی اجرای باورپذیر و‬ ‫گیرایی مضمونی است که در واقع عامل اصلی‬ ‫جلب توجه و نظر و همراهی مخاطب است‪ .‬تصور‬ ‫ذهنی ما از شهید باهنر‪ ،‬داشتن رافت و صالبت‬ ‫به طور همزمان است و ترسیم و اجرای درست و‬ ‫دقیق ان‪ ،‬در واقع قدم اول جلب توجه مخاطب‬ ‫است و پس از این مرحله کارگردان باید از پس‬ ‫ساختارسازی درســت و تزریق التهاب الزم به‬ ‫لحظه لحظه این اثر بربیاید‪ .‬با توجه به اطالع ما‬ ‫از نحوه شهادت دکتر باهنر و دیگر هم قطارانش‪،‬‬ ‫ان چه ما را وادار به تماشــای اثر می کند روند‬ ‫ماجرا‪ ،‬جدیت اثر‪ ،‬چگونگی مســیر و این نکته‬ ‫است که عوامل اثر چقدر جدی و از زاویه ای قابل‬ ‫اعتنا و جدید به وقایع ان دوران نگریسته اند‪.‬‬ ‫کار عوامــل «راز ناتمام» وقتی ســخت تر‬ ‫میشــود که روایتی معمایی را نیز از دل یافتن‬ ‫علل و عوامل شهادت دکتر باهنر بیرون کشیده‬ ‫و چاشنی اثر می کنند و ســعی دارند با گشودن‬ ‫پرونده ای نیمه بــاز در راه یافتن عاملین حوادث‬ ‫ان سال ها‪ ،‬پیوندی داســتانی و معمایی میان‬ ‫دیروز و امروز ایجاد کرده و در یافتن رمز و رازهایی‬ ‫سربه مهر قدمی بردارند‪ :‬پیوندی قابل تحسین‬ ‫روی کاغذ و به شدت دشوار در اجرا که در صورت‬ ‫عدم طراحی درســت و عدم بهره وری مناسب‪،‬‬ ‫به نوعی کیفیت اثر را نشــانه رفته‪ ،‬سریال را از‬ ‫دســترس خارج و از دایره توجه‪ ،‬نقد و نظر دور‬ ‫می کند‪ .‬در تراکم ایده ها و پیاده ســازی یک به‬ ‫یک ان ها‪ ،‬چنان چه پای پیوند دو برهه زمانی با‬ ‫فاصله زیاد وسط باشد (که در عین ارتباط روایی‪،‬‬ ‫هویت مستقل داســتانی هم دارند) خیلی باید‬ ‫مواظب حفظ تعادل اثر و پیشگیری از سردرگمی‬ ‫احتمالی در تفهیم ان بــه مخاطب بود‪ .‬چرا که‬ ‫عدم تناســب‪ ،‬موجب قیاس و برتــری یکی بر‬ ‫دیگری و تضییع حقوق هر طــرف و در نهایت‬ ‫برهم خوردن توازن روایت می شود و جمع بندی‬ ‫اثر حول موضوعی واحد را دچار اشکال می کند‬ ‫تا حرفش نامفهــوم و با لکنت به گوش مخاطب‬ ‫برسد‪ .‬حال اینکه عوامل «راز ناتمام» چقدر در‬ ‫براوردن اهداف و نیت هایشان موفق بوده اند‪ ،‬با‬ ‫اهل فن و مخاطبی است که سریال را به تماشا‬ ‫نشسته است‪.‬‬ ‫‪57‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 57 ‫زیر ذره بین‬ ‫دیـوارکوتـاهرسیال هایبلنـد‬ ‫حسنحقیقی‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪58‬‬ ‫پس از دوره ای که هر چه ســرمایه گذاری‬ ‫بلندمــدت بود ســمت اثار کمــدی می رفت‪،‬‬ ‫به یکبــاره تلویزیون تصمیم بــه ترک عادتش‬ ‫گرفت و ریسک ساخت اثاری جدی در این قالب‬ ‫را پذیرفت تا مگر کارگر بیفتد و‪ ،‬در شــرایطی‬ ‫که مناســبت های ایینی ســاالنه اجازه پخش‬ ‫مدام اثار کمــدی را نمی داد‪ ،‬بشــود رویه ای‬ ‫جدید‪ .‬و چه جایگزینی بهتر از ســریالی جدی‬ ‫با قابلیت جلب توجــه در مدت زمانی طوالنی؟‬ ‫ســراغ افراد قابل اعتمادی هم رفتند و ترکیب‬ ‫ســیروس مقدم و مســعود بهبهانی نیــا برای‬ ‫انجامش انتخاب شد و حاصل شد «نرگس»ی‬ ‫که حســابی جلب توجه کرد و در شــب‪ ‎‬های‬ ‫تابستان خیابان خلوت کرد و حتی کار تا جایی‬ ‫پیش رفت که پارک ‪‎‬ها و بوستان های شهرهای‬ ‫مختلف برای اینکه از حضور مردم محروم نشوند‪،‬‬ ‫مجهز به تلویزیون های بزرگی شــدند تا مردم‬ ‫ضمن بازنماندن از تفرج های تابستانی‪ ،‬از روند‬ ‫ماجراهای ســریال «نرگس» نیز بازنمانند‪ .‬از‬ ‫طرفی این رویکــرد‪ ،‬به نوعی ایین تماشــای‬ ‫دســته جمعی را نیز که تا پیش از این مرسوم‬ ‫نبود‪ ،‬راه انداخت که تا روزهای پایانی ســریال‬ ‫نیز بر مشتاقانش افزوده شــد و بعدها سر چند‬ ‫سریال دیگر ایرانی و کره ای هم تکرار شد‪ .‬سریال‬ ‫«نرگس»‪ ،‬پیشگام رویه ای شد که تا سال ها و به‬ ‫شکل پیوسته در قالب اثار مختلف تداوم یافت‪،‬‬ ‫هر چند پس از چندی مثل تمام سیاست های‬ ‫دیگر‪ ،‬کمرنگ و کمرنگ تر و تبدیل به سیاست‬ ‫ساخت سریالهای چند فصلی شد که اغلبشان‪،‬‬ ‫صرفاً در فصل اول روی توفیق را به خود دیدند‪.‬‬ ‫روند رو به تقلیل ساخت اثار بلند و سیاست های‬ ‫متغیر در قبال ساخت این اثار‪ ،‬اما رویکردی بود‬ ‫که می توان ان را به عوامل مختلفی نسبت داد‬ ‫و ســهم ان را از زوایای گوناگون مورد بررسی‬ ‫قرار داد‪.‬‬ ‫صندلی لرزان مدیران‬ ‫از ان جایی که با یک سازمان و رسانه دولتی‬ ‫طرفیم و نه یک شــبکه خصوصــی با مدیریت‬ ‫ثابت‪ ،‬در نتیجه با جایــگاه و موقعیتی ناپایدار و‬ ‫متزلزل طرفیم که طبعاً بــا هر تغییر مدیریتی‬ ‫در سطوح کالن‪ ،‬می تواند بســتر انواع و اقسام‬ ‫از ان جا که به‬ ‫زعم بسیاری از‬ ‫مدیران‪ ،‬معموالً‬ ‫تحول از مسیر تغییر‬ ‫می گذرد و نه تداوم‬ ‫و اصالح‪ ،‬متاسفانه‬ ‫بسیاری از ایده های‬ ‫به ثمر رسیده مثل‬ ‫سریال های بلند‪،‬‬ ‫کمدی های نود شبی‬ ‫و تله فیلم سازی و‬ ‫از این قبیل‪ ،‬قربانی‬ ‫صندلی های لرزان و‬ ‫نگاه های غیر عمیقی‬ ‫می شود که جلوه گری‬ ‫قابلیت هایش را تنها‬ ‫با حذف و اضافه‬ ‫امکان پذیر می داند‬ ‫تغییرات رویکردی و ســاختاری ریز و درشت‬ ‫باشــد‪ .‬البته این حــرف به معنی لــزوم حفظ‬ ‫صندلی هــای مدیریتی به هر قیمتی نیســت‪.‬‬ ‫تجربه تاریخی نشــان داده که ثبــات دائم در‬ ‫سطح مدیریت رســانه ها‪ ،‬ان هم در دورانی که‬ ‫فضای رســانه ای روزبه روز در حال تغییر است‪،‬‬ ‫ان رسانه را همچون یک مرداب راکد می کند‪.‬‬ ‫در چنین شرایطی تغییرات هدفمند می تواند‬ ‫به شکل گیری یک فضای پویای رسانه ای منجر‬ ‫شود‪ .‬اما پرسش اصلی این است‪ :‬ایا این تغییرات‬ ‫با هدف اصالح‪ ،‬پیشــرفت و به روز شدن انجام‬ ‫می شــوند یا صرفاً برای نفس تغییر؟ در حالت‬ ‫دوم‪ ،‬به نظر می رسد که مخاطرات این تغییرات‬ ‫از مزایای ان بیشتر اســت چون فرصت را برای‬ ‫برنامه ریزی های بلندمدت از مدیران می گیرد‪.‬‬ ‫وقتی تقریباً در تمام رفت وامدهای مدیریتی‬ ‫در ســال های اخیر‪ ،‬تحول مثبت فاحشی دیده‬ ‫نشــده و بیشــتر تغییرات صرفاً به جابه جایی‬ ‫ســکان داران ختم شــده‪ ،‬می توان حدس زد‬ ‫که‪ ،‬الاقل در یک دهه اخیر‪ ،‬ســمت مثبت این‬ ‫تلقی برای گروه کثیری از احاد مردم‪ ،‬بیشتر به‬ ‫فرضیه ای خوش بینانه تبدیل شده که هر دفعه‬ ‫ی‪‎‬کند‪ .‬در این میان‪،‬‬ ‫بیشتر به سمت صفر میل م ‬ ‫امید و کاشتن بذر انتظار نیز نهایتاً به یک هیجان‬ ‫و هیاهوی رسانه ای و کاذب تبدیل می شود‪ ،‬تا‬ ‫طبق عادت مرسوم این چند ساله‪ ،‬مدیر تکیه زده‬ ‫بر مسند کار‪ ،‬چند صباحی‪ ،‬سوار بر موج انتظار‪،‬‬ صفحه 58 ‫«ســیما فیلم» که البته در هر دوره بنا بر نگاه‬ ‫مدیران وقت‪ ،‬سهمش در سریال سازی کم و زیاد‬ ‫شد‪ .‬گاهی چنان ترفیع گرفت که تا حد پایگاهی‬ ‫برای تولید تمام سریال های نمایشی تلویزیون‬ ‫نیز باال رفت و اعتبار یافــت و گاهی چنان از ان‬ ‫سلب مسئولیت شد که به شکلی نیمه تعطیل و‬ ‫با کمترین عالئم حیاتی محدود به همان لوگوی‬ ‫معروف به حضورش ادامه داد و در ســال های‬ ‫اخیر نیز با مسئولیتی کنترل شــده و محدود‪،‬‬ ‫مجری ساخت سریالهای بلند و همچنین الف‬ ‫تلویزیونی زیرنظر ســازمان صدا و سیما شده‬ ‫است تا همچنان چراغش روشن بماند و با امد‬ ‫و شدهای مدیریتی‪ ،‬ساخت اثار متوقف نشود و‬ ‫کار روی زمین نماند‪ .‬سیما فیلم به عنوان سمبل‬ ‫همیشگی سریال ســازی در اذهان عمومی‪ ،‬هر‬ ‫چند در بدو امر در ســال هفتاد و سه‪ ،‬به عنوان‬ ‫موسســه ای غیرانتفاعی شــروع به کار کرد اما‬ ‫در گذر ســال های متمادی بــا بازتعریف مدام‬ ‫مســئولیت ها هیچگاه جایگاهی مستقل پیدا‬ ‫نکرد و بیشــتر به یک عنوان اداری و رسانه ای‬ ‫زیرمجموعه صدا و سیما تبدیل شد‪.‬‬ ‫وعده و تقاضا برانــد و بماند و نهایتــاً بی هیچ‬ ‫دستاوردی و گاهی زودتر از موعد جای خود را‬ ‫به مدیر بعدی دهد‪ .‬این وسط از ان جا که به زعم‬ ‫بسیاری از مدیران‪ ،‬معموالً تحول از مسیر تغییر‬ ‫می گذرد و نه تداوم و اصالح‪ ،‬متاسفانه بسیاری‬ ‫از ایده های به ثمر رسیده مثل سریال های بلند‪،‬‬ ‫کمدی های نود شــبی و تله فیلم سازی و از این‬ ‫قبیل‪ ،‬قربانی صندلی های لرزان و نگاه های غیر‬ ‫عمیقی می شــود که جلوه گری قابلیت هایش‬ ‫را تنها با حــذف و اضافه امکان پذیــر می داند‪.‬‬ ‫هر چند در ابتدای امر هــر گونه اقدامی‪ ،‬تقریباً‬ ‫خیالی بیش نیســت وقتی تا مدت ها مجبور به‬ ‫بهره برداری ناگزیر و ناگریز از دســتپخت مدیر‬ ‫پیشین هســتی‪ .‬با عبور از ان دوره اجباری نیز‬ ‫ترسیم هر نقشه بلند مدتی نیز نه قابلیت های او‬ ‫را به چشم مدیران باالدستی می اورد و نه شاید‬ ‫عمر مدیریتی اش کفاف می دهد تا ثمره کارش را‬ ‫به چشم خود ببیند‪ .‬پس گزینه های دیربازده را‬ ‫از اولویت خارج می کند و می گذارد برای زمانی‬ ‫که جای پایش محکم شــد‪ .‬ســریال های بلند‬ ‫که عموماً پروژه هایی بــا پیش تولیداتی بلند و‬ ‫طوالنی و مراحل صحت سنجی و اطمینان یابی‬ ‫از خروجی کار می باشند احتماالً به واسطه همین‬ ‫دغدغه های مدیریتی و ســازمانی از دستور کار‬ ‫خارج می شوند‪ .‬در چنین شرایطی سازمان صدا‬ ‫و سیما نیز در گذر این سال ها قیم و سرپرست‬ ‫دیگری برای اثار بلند دســت و پا کــرد به نام‬ ‫فصل بندی سریال ها‬ ‫سیاست ناپایدار و نامنظم تولید سریال های‬ ‫بلند در سال های اخیر را از طرفی می توان ناشی‬ ‫از همگامی خواسته یا ناخواسته تلویزیون با روند‬ ‫رایج و جهانی سریال ســازی و الهــام از الگوی‬ ‫سریال سازی به صورت فصل بندی شده دانست‪،‬‬ ‫که توجیــه اقتصادی در ان از درجــه باالیی از‬ ‫اهمیت برخوردار بوده اســت‪ .‬رونــدی که در‬ ‫گذر ســال های اخیر از شــکلی تصادفی و غیر‬ ‫پیش بینی شــده به یک پیش زمینــه ذهنی و‬ ‫همچنین قراردادی نانوشته فی مابین مدیران‬ ‫و عوامل تولید هر ســریالی بدل شده تا تداوم و‬ ‫بی انتهایی مانند ان چه نصیب سریال «پایتخت»‬ ‫شــده‪ ،‬جایزه پنهان و ضمانتی باشــد برای هر‬ ‫فیلمنامه نویس و کارگردانی‪ ،‬تا برای ارتقاء کیفی‬ ‫محصولشان نهایت دقت و تالش را به کار برده‬ ‫و از هیچ عملی فروگذار نکنند‪ .‬رویکردی قابل‬ ‫ستایش در حرف و ناکام در عمل ناشی از نگاهی‬ ‫سهل انگارانه به موضوع در نزد مدیران هر دوره‬ ‫کــه در مواجهه با یک اقبــال حداکثری‪ ،‬دچار‬ ‫یک ذوق و دســتپاچگی حداکثری نیز شدند‬ ‫تا در کویر اثار قابل توجه‪ ،‬از ســر تعجیل و نیاز‪،‬‬ ‫زمینه ساز دنباله هایی شکست خورده شوند که‬ ‫تمام ان هدف گذاری های شاید تشویقی را بی اثر‬ ‫کنند‪ .‬کنکاش در باب علت این امر شاید دوباره‬ ‫ارتباط مدیر و صندلی لرزان و نیاز به رزومه سازی‬ ‫پر و پیمان تر و اســیب هایی که در ســال های‬ ‫اخیر متوجه تلویزیون شده و گریبان بخش اثار‬ ‫نمایشی تلویزیون را گرفته را به ذهن متبادر کند‪.‬‬ ‫با به بن بست‬ ‫خوردن و سرانجام‬ ‫نامعلوم روند تولید‬ ‫سریال های بلند‬ ‫و عدم توفیق در‬ ‫قالب سریال سازی‬ ‫به شکل فصلی‪ ،‬به‬ ‫نوعی پای ناتوانی‬ ‫و نااشنایی بسیاری‬ ‫از مدیران سال های‬ ‫اخیر تلویزیون هم‬ ‫وسط کشیده می شود‬ ‫که با وجود داشتن‬ ‫فرصت های زمانی‬ ‫زیاد و نشستن‬ ‫طوالنی مدت بر‬ ‫صندلی های مدیریتی‬ ‫حوزه های مختلف‪،‬‬ ‫باز هم کاری از پیش‬ ‫نبردند و نتوانستند‬ ‫از پس سر و سامان‬ ‫دادن به اوضاع رو به‬ ‫افول اثار نمایشی‬ ‫برامده و از روند رو‬ ‫به سقوط اهمیت‬ ‫مجموعه های‬ ‫نمایشی در نزد‬ ‫مخاطب جلوگیری‬ ‫کنند‬ ‫اخیر تلویزیون هم وسط کشیده می شود که با‬ ‫وجود داشتن فرصت های زمانی زیاد و نشستن‬ ‫طوالنی مدت بر صندلی های مدیریتی حوزه های‬ ‫مختلف‪ ،‬باز هم کاری از پیش نبردند و نتوانستند‬ ‫از پس سر و سامان دادن به اوضاع رو به افول اثار‬ ‫نمایشــی برامده و از روند رو به سقوط اهمیت‬ ‫مجموعه های نمایشی در نزد مخاطب جلوگیری‬ ‫کنند‪ .‬در واقع با در نظر داشــتن رونق شــبکه‬ ‫نمایش خانگــی و کوچ بســیاری از هنرمندان‬ ‫مختلف در یک دهه اخیر به این شــبکه نوپا و‬ ‫نوظهور‪ ،‬چه در عصر لوح های فشــرده و چه در‬ ‫سال های اخیر به شکل پلتفرم های مختلف در‬ ‫فضای مجازی‪ ،‬یک مقایســه امــاری و گذرا از‬ ‫چرایی توفیق سریال های دهه هفتاد و هشتاد‬ ‫تلویزیون به نسبت دهه نود‪ ،‬باز هم نوک پیکان‬ ‫انتقادات را متوجه مدیران نااشنا و ناکارامدی‬ ‫می کند که در استعدادیابی و تولید اثر شاخص‬ ‫در ســال های اخیر ناتوان بودند‪ .‬چرا که‪ ،‬مگر‬ ‫غیر از این اســت که چهره های شاخصی مثل‬ ‫مهران مدیری‪ ،‬ســیروس مقدم‪ ،‬رضا عطاران و‬ ‫حسن فتحی و بســیاری از افراد دیگر از همین‬ ‫تلویزیون و به واســطه اگاهی مدیــران وقت‪،‬‬ ‫اســتعدادیابی و بانی کلی اثار درخور و بالنده‬ ‫شدند؟ گواهش ان جا که پیمان قاسم خانی در‬ ‫یک مصاحبه و در باب توانمندی های شناختی‬ ‫اصغر پورمحمدی به عرصه رسانه‪ ،‬به روزهایی‬ ‫اشــاره کرد که مشــورت های این مدیر بسیار‬ ‫کمک حال شکل گیری و تشــخیص درست و‬ ‫غلط محتوایی اثاری بود که او نویسندگی شان را‬ ‫برعهده داشت‪ .‬شاید همین موضوعات مصداق و‬ ‫مبنای خوبی باشد برای ارزیابی جایگاه مدیریتی‬ ‫و یافتن ردپای مدیران وقت در دهه های پیشین‪،‬‬ ‫به عنوان عاملین اولیه توفیق بدون توقف ساخت‬ ‫اثار موفق‪ .‬مدیرانی صاحب شــناختی عمیق‬ ‫و اشنا به حوزه رســانه‪ ،‬که ضمن استعدادیابی‬ ‫انسانی‪ ،‬توانایی فراوانی نیز در استعدادیابی اثار‬ ‫درخشان در مرحله ایده پردازی و بعد تولیدشان‬ ‫در قالب سریال هایی بلند یا کوتاه موفق داشتند‪.‬‬ ‫مدیران نااشنا به کار‬ ‫با به بن بست خوردن و ســرانجام نامعلوم‬ ‫روند تولید ســریال های بلند و عدم توفیق در‬ ‫قالب سریال سازی به شکل فصلی‪ ،‬به نوعی پای‬ ‫ناتوانی و نااشنایی بسیاری از مدیران سال های‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 59 ‫سینمای ایران‬ ‫معرفی سریال های روز جهان‬ ‫«چیزهایعجیب»‪«،‬خرس»‬ ‫و «هبرته اب سال متاس بگیرید»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪60‬‬ ‫علی مالصالحی‬ صفحه 60 ‫نگاهی به سریال «بهتره با سال تماس بگیرید»‬ ‫اسقاط خیار غبن ولو فاحش یا افحش!‬ ‫اگر در جمعی باشــید و افراد دورتان حتی‬ ‫زیاد اهل سریال نباشــند‪ ،‬نام «برکینگ بد» را‬ ‫شنیده اند‪ .‬تحسین شده ترین سریال تاریخ‪ ،‬در‬ ‫شبکه ‪ AMC‬روایت یک معلم شیمی سرطانی‬ ‫با اخر خط رسیده بود که کار تولید شیشه را اغاز‬ ‫می کرد‪« .‬برکینگ بد» دنیای سریال سازی را به‬ ‫پیش و بعد از خودش تقسیم کرد و تاثیری عمده‬ ‫بر جریان سریال بینی در سرتاسر جهان گذاشت‪.‬‬ ‫اما با پایان این سریال به نظر دنیای «برکینگ‬ ‫بد» هم می توانست پایان بپذیرد تا این که اعالم‬ ‫شد اسپین افی درباره وکیل دغلباز والتر وایت به‬ ‫نام سال گودمن با عنوان «بهتره با سال تماس‬ ‫بگیرید» در دست ساخت است‪.‬‬ ‫هواداران در ابتدا کمی بدبین بودند‪ ،‬معموالً‬ ‫اسپین اف های فیلم ها و ســریال های محبوب‬ ‫کمتر خوب از کار درمی ایند و بیشــتر فرصتی‬ ‫برای پول دراوردن استودیو است‪ .‬اما هواداران‬ ‫به کاردرســتی وینس گیلیگان خالق برکینگ‬ ‫بد ایمان داشتند‪.‬‬ ‫«بهتره با ســال تماس بگیری» قرار است‬ ‫به ما بگوید که چطور ســال گودمن‪ ،‬این وکیل‬ ‫دودوزه وراج «برکینگ بد»‪ ،‬سال گودمن شد‪.‬‬ ‫ما در ابتدای این سریال به جای سال با جیمی‬ ‫مک گیل‪ ،‬یک وکیل تازه کار در شرکت حقوقی‬ ‫برادرش‪ ،‬روبه رو هستیم که عالقه دارد گاهی به‬ ‫جای انجام درست کارها میان برهایی پیدا کند و‬ ‫قانون را به نفع خودش خم کند‪ .‬از سوی دیگر‬ ‫این سریال شخصیت محبوب مایک ارمنترات‬ ‫و درگیری های او و پیوســتنش به کارتل را هم‬ ‫بررسی می کند‪.‬‬ ‫«بهتره با ســال تماس بگیری» در بخش‬ ‫اعظمش ساختار متفاوتی از «برکینگ بد» دارد‪،‬‬ ‫دنیای حقوقی و وکال برخالف یک معلم شیمی‬ ‫تولیدکننده شیشــه‪ ،‬کمی ارام تر و کم تنش تر‬ ‫است‪ .‬در نتیجه در فصول اولیه سریال مخصوصاً‬ ‫در قسمت های ابتدایی زندگی جیمی می تواند‬ ‫شما را خســته کند‪ .‬اما چنان چه تحمل کنید‪،‬‬ ‫هرچقدر به پایان ســریال نزدیک می شــوید و‬ ‫کارتل تولید مــواد مخدر به بخــش مهمی از‬ ‫قصه بدل می شوند‪ ،‬سریال جذاب تر و جذاب تر‬ ‫می شود‪ .‬حضور شــخصیت های محبوبی مثل‬ ‫گاس فرینگ هم جذابیت ســریال را دوچندان‬ ‫می کند‪ .‬ان چه برای شــما خیلــی زود عجیب‬ ‫می شــود این اســت که در حالی که سرنوشت‬ ‫شــخصیت ها را می دانید (چرا که قصه پیش از‬ ‫«برکینگ بد» است) اما همچنان نویسندگان‬ ‫دنیای «برکینگ‬ ‫بد» با اخرین‬ ‫اپیزودهای این‬ ‫سریال پایان‬ ‫می پذیرد و این دو اثر‬ ‫به استاندارد سطح‬ ‫باالیی از داستان گویی‬ ‫بدل شدند که شاید‬ ‫در تاریخ کمتر‬ ‫نویسندگانی توانسته‬ ‫باشند بیش از ‪15‬‬ ‫سال این کیفیت‬ ‫باالی داستان گویی را‬ ‫برای خود حفظ کنند‪.‬‬ ‫بازی های این اثر با‬ ‫این که هرگز در جوایز‬ ‫امی تحویل گرفته‬ ‫نشد‪ ،‬اما احتماالً یکی‬ ‫از بهترین بازی های‬ ‫دهه حاضر تلویزیون‬ ‫باشد‬ ‫و تولیدکنندگان سریال می توانند شما را درگیر‬ ‫قصه کنند‪ .‬همچنین گلیگان و گولد (خالقین‬ ‫سریال) و نویســندگان زیردستش نشان دادند‬ ‫که خلق شخصیت های ماندگار «برکینگ بد»‬ ‫تصادفی نبوده و با خلق شــخصیت های بسیار‬ ‫جذابی مثل لوال ســالمانکا عضو خوش تیپ و‬ ‫خوش اخالق اما دیوانه کارتل ســاالمنکا و ناچو‬ ‫وارگاس وردســت پایین اعضای کارتل که ارام‬ ‫ارام خودش را باال می کشد‪ ،‬نشان دادند که این‬ ‫کاره هستند‪.‬‬ ‫اما این جنس متفاوت سریال در یک رابطه‬ ‫دیگر در مرکز اثر به اوج می رسد‪ ،‬رابطه جیمی‬ ‫مک گیل (همان ســال گودمن) و کیم وکسلر‬ ‫یک وکیل دون پایه دیگر که با او کار در شرکت‬ ‫حقوقی را شروع کرده است‪ .‬این رابطه قلبی به‬ ‫درون سریال می دهد که کمی شبیه قلبی است‬ ‫که شخصیت جسی به «برکینگ بد» داده بود‪،‬‬ ‫رابطه ای که به این دنیای تیره و تار زیبایی خاصی‬ ‫بخشیده‪ .‬اوج این سریال در چند اپیزود نهایی‬ ‫است که به حوادث بعد از سریال «برکینگ بد» و‬ ‫سرنوشت شخصیت سال و کیم وکسلر اختصاص‬ ‫دارد‪ .‬اپیزودهای نفسگیر که بخش اعظمی از ان‬ ‫هم سیاه و سفید است‪.‬‬ ‫یکی دیگــر از نکات جذاب «بهتره با ســال‬ ‫تماس بگیرید» جنس داستان گویی اپیزودهای‬ ‫اخر است‪ .‬این جا پیتر گولد و وینس گیلیگان که‬ ‫یدانستندمی خواهندباسریالخداحافظیکنند‬ ‫م ‬ ‫و اعتماد به نفسی باال داشتند‪ ،‬عم ً‬ ‫ال نوع خاصی از‬ ‫داستان گویی را پیش گرفته اند که به هیچ وجه به‬ ‫مخاطب باج نمی دهد‪ .‬در این اپیزودهای نهایی‪،‬‬ ‫قصه ارام و با طمانینه و بدون پیچ و خم داستانی را‬ ‫تعریف می کند و کام ً‬ ‫ال این حس از اثر برمی اید که‬ ‫سازندگان به دنبال اثبات چیزی نیستند و فقط در‬ ‫خدمت قصه و شخصیتشان هستند‪.‬‬ ‫در نهایت دنیای «برکینگ بــد» با اخرین‬ ‫اپیزودهای این ســریال پایان می پذیرد و این دو‬ ‫اثر به استاندارد ســطح باالیی از داستان گویی‬ ‫بدل شدند که شاید در تاریخ کمتر نویسندگانی‬ ‫توانسته باشند بیش از ‪ 15‬سال این کیفیت باالی‬ ‫داستان گویی را برای خود حفظ کنند‪ .‬بازی های‬ ‫این اثر با این که هرگز در جوایز امی تحویل گرفته‬ ‫نشــد‪ ،‬اما احتماالً یکی از بهترین بازی های دهه‬ ‫حاضر تلویزیون باشد‪ .‬کمتر کسی می توانست فکر‬ ‫کند که الیه های عمیقی در شخصیت وراج سال‬ ‫گودمن باشد اما باب اودنکرک استادانه در کنار‬ ‫بازیگران قدرتمند دیگر این سریال‪ ،‬نشان داد که‬ ‫چقدر این تفکر اشتباه است‪.‬‬ ‫در نهایت اگر «برکینگ بد» را دوست دارید‪،‬‬ ‫تماشای «بهتره با سال تماس بگیرید» را به شما‬ ‫توصیه می کنیم چرا که نه تنها انتظارات شــما‬ ‫را از یک اسپین اف موفق براورده می کند بلکه‬ ‫شخصیت ها و داستان های جذابی برای شما به‬ ‫وجود می اورد که در نهایت شما را به این صرافت‬ ‫می اندازد که «برکینگ بد» بهتر بود یا «بهتره با‬ ‫سال تماس بگیری»! معلوم است که «برکینگ‬ ‫بد» ولی «بهتره با سال تماس بگیری» هم خیلی‬ ‫خیلی نزدیک است!‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 61 ‫تلویزیون جهان‬ ‫نگاهی به فصل چهارم سریال «چیزهای عجیب»‬ ‫فرزند خلف اسپیلبرگ‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪62‬‬ ‫برای ما ایرانیان که در دهه هشتاد میالدی‬ ‫(معادل دهه شصت شمسی) در سال های جنگ‬ ‫و کوپن و موشک باران به ســر می بردیم‪ ،‬درک‬ ‫ارجاعات متعدد سریال «چیزهای عجیب» به‬ ‫دوران جمهوری خواه دولت دست راستی ریگان‬ ‫و سال های اوج سینمای علمی تخیلی ان دوران‬ ‫در نگاه اول سخت اســت‪ .‬اما شاید در سال های‬ ‫دهه هفتاد شمســی با قانونی شــدن ویدیو و‬ ‫تماشــای بســیار از فیلم ها‪ ،‬ما قدری از فضای‬ ‫نوستالژیک این سریال را می توانیم درک کنیم‪.‬‬ ‫برادران دافر خالقین سریال «چیزهای عجیب»‬ ‫روی همین نوستالژی حساب باز کرده اند و اثری‬ ‫ساخته اند که هم به خاطر کاراکترهایش برای‬ ‫نوجوانان جالب اســت و هم والدین را به دلیل‬ ‫نوســتالژی نوار ویدیو و واکمن و سال های اوج‬ ‫موسیقی متال پای خود می کشاند‪.‬‬ ‫«چیزهای عجیب» خیلی قبل تر از «بازی‬ ‫مرکب» یکی از اولین ســریال های درخشــان‬ ‫کشف شده در نتفلیکس بود‪ .‬سریالی که با هزینه‬ ‫کم تولید شد اما تمام دنیا را طرفدار خودش کرد‪.‬‬ ‫این سریال روایت یک گروه از نوجوانان در یک‬ ‫شهر کوچک امریکایی اســت که ناپدید شدن‬ ‫یکی از ان ها با یک برنامه مخفی دولتی و فضای‬ ‫تئوری توطئه دهه هشتاد میالدی گره می خورد‪.‬‬ ‫این سریال نقطه پرش برای بازیگران نوجوانش از‬ ‫جمله میلی بابی براون (که بعدها در «گودزیال»‬ ‫و «النا هولمز» بازی کرد) و فین ولف هارت (که‬ ‫اص ً‬ ‫ال به نماد بازسازی اثار دهه هشتاد از جمله‬ ‫«ان» و «شکارچیان روح» جدید بدل شد) بود‪.‬‬ ‫اما «چیزهای عجیب» در فصل دو و ســه‬ ‫مقداری از دنیــای اصلی خــود فاصله گرفت‪.‬‬ ‫ریشه ســریال فصل اول را می توانستید در اثار‬ ‫محبوب دهه هشتاد مخصوصاً فیلم های استیون‬ ‫اسپیلبرگ مثل «برخورد نزدیک از نوع سوم» و‬ ‫«ای تی» پیدا کنید که با تمی از اثار «توطئه»‬ ‫مانند فیلم های الن جی پاکوال ترکیب شده بود‪.‬‬ ‫اما با در فصل دوم و سوم رومانس های نوجوانانه‬ ‫اثر را مقداری از جریان خود خارج کرد و حاال در‬ ‫فصل چهارم «چیزهای عجیب» دوباره به نقطه‬ ‫قوت خود بازگشته‪.‬‬ ‫فصل چهارم «چیزهــای عجیب» در اصل‬ ‫ترکیبی از اثار اســپیلبرگ با موسیقی پاپ ان‬ ‫دوره (قطعاتی از متالیکا و کیت بوش بعد از پخش‬ ‫این سریال دوباره به باالی چارت های موسیقی‬ ‫برگشتند) و البته مقدار زیادی فضای اثار استیون‬ ‫کینگ را در خود دارد‪ .‬این بار دشمن اصلی یک‬ ‫هیوالی قدیمی ســاکن در خانه ای ویرانه است‬ ‫که به قصد نابودی شهر کوچک هاوکینگز امده‪.‬‬ ‫ان چه «چیزهای عجیــب» را دیدنی و جذاب‬ ‫می کند روایت عامه پســندی است که کودک‬ ‫چنان چه طرفدار اثار‬ ‫استیونکینگواسپیلبرگ‬ ‫هستید و دنبال یک اثر‬ ‫سرگرم کننده می گردید‬ ‫که بتوانید به راحتی با‬ ‫خانواده تماشا کنید‪،‬‬ ‫«چیزهای عجیب» و به‬ ‫طور خاص فصل چهار ان‪،‬‬ ‫تمام چیزهای الزم را دارد‪.‬‬ ‫از موسیقی پاپ جذاب‬ ‫که تا مدت ها در ذهنتان‬ ‫می ماند‪ ،‬تا بازی های‬ ‫خوب و استاندارد از‬ ‫نوجوانان تا بزرگساالن‬ ‫سریال و حجم مناسبی‬ ‫یو‬ ‫از داستان های فانتز ‬ ‫توطئه های دولت امریکا‪ ،‬و‬ ‫صحنه های اکشن جذاب‬ ‫و جالب و هرازگاهی‬ ‫شخصیت هایبامزه‬ ‫جانبی‬ ‫درون ما را قلقک می دهد‪ .‬فیلم با این که در ظاهر‬ ‫اثری درباره رویارویی گروهی نوجوان و جوان با‬ ‫هیوالست‪ ،‬اما مثل درک درست اسپیلبرگ در‬ ‫«ای تی»‪ ،‬در اصل راجع به یافتن هویت و بلوغ‬ ‫برای افرادی در استانه بزرگسالی است؛ کسانی‬ ‫که در استانه غرق شدن در دنیا روتین و بی رمق‬ ‫بزرگســاالن هســتند ولی مقاومت می کنند و‬ ‫همچنان اصرار دارند معماها و ماجراجویی هایی‬ ‫در این دنیا وجود دارد که بزرگساالن کنجکاوی‬ ‫الزم برای کشف ان را ندارند‪ .‬پس این بار وظیفه‬ ‫حل این معماها و نابودی دشمن هایی که برای‬ ‫نابودی ما امده اند‪ ،‬بر دوش نوجوانان رویاپرداز‬ ‫می افتد‪.‬‬ ‫اما چه چیزی است که باعث شده بازگشت‬ ‫به دهه هشتاد میالدی و ســال های اوج دوران‬ ‫ریگان و جنگ سرد تا این حد برای مخاطبین‬ ‫امریکایی جذاب باشد؟ «چیزهای عجیب» نمونه‬ ‫خوش ساختی از این جریان است که در سال های‬ ‫اخیر بازسازی یا ســاختن ادامه ای از فیلم های‬ ‫محبوب دهه هشــتاد مثل «شکارچیان روح»‪،‬‬ ‫«ان»‪« ،‬تاپ گان» و «ماجراجویی های بیل و تد»‬ ‫را پیش گرفته اند که برخی موفق و برخی دیگر‬ ‫ناموفق بودند و حاال حتی فیلم های ترسناک کم‬ ‫بودجه ولی موفقی مثل «برپاخیزان جهنم» هم‬ ‫در استانه بازسازی هستند‪.‬‬ ‫پاسخ شاید در درونمایه های این دهه باشد‪.‬‬ ‫پس از حمله به اوکراین ترس از جنگی جهانی و‬ ‫دشمنی با روسیه دوباره در دنیا در حال خیزش‬ ‫است‪ .‬کودکان و نوجوانان با شبکه های اجتماعی‬ ‫و هشتگ هایشان‪ ،‬قدرتی شبیه سال های اولیه‬ ‫خیزش دوربین های ویدیویی‪ ،‬رادیوهای اماتور‬ ‫و مجالت فانتزی در دهه هشــتاد داشتند که‬ ‫فرهنگ مصرف گرایی امریکایی در اوج خود بود‪.‬‬ ‫همچنین اثار دهه هشتاد میالدی بر خالف دهه‬ ‫هفتاد‪ ،‬خیلی پیچیده و شخصیت محور نبودند‪،‬‬ ‫بلکه اثاری با روایتی ساده درباره مبارزه خیر بر‬ ‫شر بودند‪ .‬چیزی که در دوران انفجار اطالعات و‬ ‫فیک نیوز‪ ،‬ارامشی برای مخاطب خسته از انواع‬ ‫و اقسام نظرات سیاسی متناقض ایجاد می کند‪.‬‬ ‫همچنین تئوری های توطئــ ه (از ازمایش های‬ ‫انســانی ‪ CIA‬تا یوفو ها در منطقه ‪ )51‬که در‬ ‫این دهه صحبت یواشکی افراد بود و طرفداران‬ ‫اندکی داشت به لطف اینترنت به امری همه گیر‬ ‫بدل شده که تمام قصه «چیزهای عجیب» هم‬ ‫در الیه ای از توطئه حکومتی پیچیده شده‪.‬‬ ‫به هرحال چنان چه طرفدار اثار اســتیون‬ ‫کینگ و اســپیلبرگ هســتید و دنبال یک اثر‬ ‫ســرگرم کننده می گردید که بتوانید به راحتی‬ ‫با خانواده تماشا کنید‪« ،‬چیزهای عجیب» و به‬ ‫طور خاص فصل چهــار ان‪ ،‬تمام چیزهای الزم‬ ‫را دارد‪ .‬از موسیقی پاپ جذاب که تا مدت ها در‬ ‫ذهنتان می ماند‪ ،‬تا بازی های خوب و استاندارد از‬ ‫نوجوانان تا بزرگساالن سریال و حجم مناسبی از‬ ‫ی و توطئه های دولت امریکا‪،‬‬ ‫داستان های فانتز ‬ ‫و صحنه های اکشن جذاب و جالب و هرازگاهی‬ ‫شخصیت های بامزه جانبی که مزه ای هم به این‬ ‫سریال می دهند‪.‬‬ صفحه 62 ‫نگاهی به سریال «خرس»‬ ‫فری کثیف در شیکاگو‬ ‫دنیای ســریال حــاال به حجم زیــادی از‬ ‫تولیدات رسیده که هر ســال عرضه می شوند‬ ‫و احتماالً هیچ کســی نمی تواند همــه ان ها را‬ ‫تماشــا کند‪ .‬در چنین شــرایطی که ‪ HBO‬و‬ ‫امازون و نتفلیکس میلیاردها دالر خرج تولیدات‬ ‫خود می کنند و برای کم کردن ریسک‪ ،‬برخی‬ ‫اوقات محافظه کار می شوند‪ ،‬کشف سریالی مثل‬ ‫«خرس»‪ ،‬اخرین محصول شــبکه ‪ ،FX‬حس‬ ‫کشف الماسی در میان خاک را دارد‪.‬‬ ‫«خــرس» روایت یک اشــپز جــوان به‬ ‫نام کارمــن (با بازی جرمی الــن وایت معروف‬ ‫شده از سریال «بی شــرم») است که در پاریس‬ ‫استعداد جدیدی در اشپزی حرفه ای شده‪ .‬از ان‬ ‫اشپزهایی که از زاویه دید ما اندکی غذا با تزئین و‬ ‫قرتی بازی فراوان را در پاچه ثروتمندان می کنند!‬ ‫اما با خودکشی برادرش (با حضور بسیار کوتاه‬ ‫اما موثر جان برنثال) کارمن مجبور می شود به‬ ‫شیکاگو و ساندویچی ایتالیایی او برگردد که به‬ ‫خاطر کرونا تا خرخره در بدهی اســت و فضای‬ ‫کرکثیف و ساندویچی او هم هزاران کیلومتر با‬ ‫ان چه کارمن اشپزی حرفه ای می داند‪ ،‬متفاوت‬ ‫اســت‪ .‬و حاال او باید این ســاندویچی را دوباره‬ ‫احیا کند‪.‬‬ ‫«خرس» سریالی نیست که هرکسی حوصله‬ ‫تماشای ان را داشته باشد‪ ،‬اما اگر بتوانید با ان‬ ‫ارتباط برقــرار کنید‪ ،‬لذت وافری از تماشــای‬ ‫ان می برید‪ .‬داستان ســریال چندان پرمالت و‬ ‫پر از پیچ داستانی نیســت‪ ،‬اما ان چه «خرس»‬ ‫را تماشــایی می کند‪ ،‬خلق فضایی تماشایی از‬ ‫اشپزخانه یک رستوران نه چندان باکالس است‬ ‫که تنشی حیرت انگیز در خود دارد‪ .‬سفارشاتی‬ ‫که هرلحظه باید برسند‪ ،‬غذاهایی که باید سریع‬ ‫اماده شوند‪ ،‬نانی که باید پخته شده باشد‪ ،‬و در‬ ‫هر گوشه و پیچی باید حواستان باشد که چاقو‬ ‫یا غذای داغ را به روی اشپز دیگری که در حال‬ ‫دویدن است نریزید! این ها را بگذارید کنار این که‬ ‫اگر مثل من شکمو هم باشــید عیشی اساسی‬ ‫در تماشــای خوردن کردن غذا و درست کردن‬ ‫ساندویچ گوشت ایتالیایی است‪ .‬اشپزی که همه‬ ‫توسط خود بازیگران انجام می شود که اموزش‬ ‫ویژه برای این کار دیده اند‪ .‬فضاسازی «خرس»‬ ‫بــا ان دوربین های روی دســت‪ ،‬کلوزاپ های‬ ‫پرتعداد و مونتاژ نفسگیر‪ ،‬و شخصیت هایی که‬ ‫با پس زمینه گاز و اتش و ســرخ کردن تند تند‬ ‫در حال صحبت با یکدیگر هستند‪ ،‬شما را روی‬ ‫صندلی میخکوب می کند و به شهادت بسیاری‬ ‫از اشپزهای حرفه ای نزدیک ترین تصویری است‬ ‫که تلویزیون تا به حال توانسته از یک اشپزخانه‬ ‫ان چه «خرس»‬ ‫در شبکه ‪ FX‬به‬ ‫عنوان جایی مستقل تر‬ ‫در سریال سازی‬ ‫انجام می دهد‪ ،‬مثل‬ ‫فیلم های مستقل و‬ ‫خالف جریان در مقابل‬ ‫بالک باسترهاست‪.‬‬ ‫اثری که بیشتر شرح‬ ‫حال یک وضعیت‬ ‫جذاب است تا‬ ‫نمایش فراز و فرود‬ ‫یک شخصیت در یک‬ ‫ماجراجویی بزرگ‪.‬‬ ‫«خرس» انگار یک‬ ‫پروژه انسان شناسی‬ ‫است که به شما با‬ ‫دقت زیادی سازوکار‬ ‫یک اشپزخانه در‬ ‫قرن بیست ویکم را‬ ‫نمایش می دهد‬ ‫حرفه ای به تصویر بکشــد‪ .‬اپیزود حاال معروف‬ ‫هفت این سریال شامل پالن سکانسی طوالنی‬ ‫است که نزدیک هشــتاد درصد اپیزود را شامل‬ ‫می شــود اما حتی در زمانی که کاتی در میان‬ ‫نیست‪ ،‬تنش در بیشترین میزان خود است‪ .‬انگار‬ ‫که خالقین این ســریال گفته اند ان قدر فضای‬ ‫پرتنشی دارند که حتی بدون تدوین و یک دستی‬ ‫هم می توانند تنش اشپزخانه پر از سفارش را به‬ ‫شما منتقل کنند‪.‬‬ ‫جنبه جذاب دیگر «خرس» شخصیت هایی‬ ‫هســت که یکی از دیگری بهتر و سه بعدی تر‬ ‫خلق شــده اند‪ .‬از کارمن جوان و زودجوش که‬ ‫فکر می کند بزرگ ترین اشپز دنیاست تا ریچارد‬ ‫پسرعمه او که پشت دخل می ایستد و کف بازاری‬ ‫فکر می کند و سیدنی اشپز جوانی که نام کارمن‬ ‫را در مجالت تخصصی اشــپزی شنیده و حاال‬ ‫امده کسب تجربه کند‪ ،‬اما ناپخته تر از این است‬ ‫که بتواند فشار یک اشپزخانه را در ساعات اوج‬ ‫مشتری تجربه کند‪ .‬یا مارکوسی که روی تولید‬ ‫یک نوع دونات قفلی می زنــد و کل کار پختن‬ ‫نان را گاهی برای این وســواس جدیدش نابود‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫از ان جا که غول های بــزرگ تکنولوژی به‬ ‫اسم «محتوا» وارد حوزه سریال سازی شده اند‬ ‫و امازون و اپل و نتفلیکــس میلیاردها دالر به‬ ‫پای پروژه های عظمیشــان ریخته اند‪ ،‬سمت‬ ‫حماسی و عظیم و داســتان گوی سریال سازی‬ ‫که هزینه بر است‪ ،‬به دســت ان ها افتاده است‪.‬‬ ‫شاید تا ســال ها کســی نتواند به اندازه «ارباب‬ ‫حلقه ها‪ :‬حلقه های قدرت» خرج سریالی کند‪.‬‬ ‫اما ان چه «خــرس» در شــبکه ‪ FX‬به عنوان‬ ‫جایی مستقل تر در سریال سازی انجام می دهد‪،‬‬ ‫مثل فیلم های مستقل و خالف جریان در مقابل‬ ‫بالک باسترهاست‪ .‬اثری که بیشتر شرح حال یک‬ ‫وضعیت جذاب است تا نمایش فراز و فرود یک‬ ‫شخصیت در یک ماجراجویی بزرگ‪« .‬خرس»‬ ‫انگار یک پروژه انسان شناسی است که به شما‬ ‫با دقت زیادی ســازوکار یک اشپزخانه در قرن‬ ‫بیســت ویکم را نمایش می دهد‪ .‬با جزئیاتی که‬ ‫احتماالً هرگز حتی شــبیه اش را ندیده اید‪ .‬نه‬ ‫این که داستان و روابط در «خرس» وجود ندارد‬ ‫که اتفاقاً لحظات بسیار تاثیرگذاری از سوگ و‬ ‫درماندگی در این سریال نمایش داده می شود‪.‬‬ ‫اما جذابیت اصلی اش در ذات تماشاگری است‬ ‫و نه داســتان گویی‪ .‬انگار که شما فرصتی پیدا‬ ‫کرده اید که چیزی را ببینید که معموالً پشــت‬ ‫درهای لوالدار اشپزخانه ها مخفی شده است‪،‬‬ ‫و بدون محدودیت دسترســی به شخصی ترین‬ ‫لحظات این زندگی ها دارد‪ .‬اگــر با این ماهیت‬ ‫نظربازانــه و فضول بازی ســینما ارتباط برقرار‬ ‫می کنید‪ ،‬خرد کردن نگینی گوجه ها و ســس‬ ‫راویولی درســت کردن در این سریال می تواند‬ ‫برایتان جذاب و دیدنی باشد‪ .‬و گرنه اگر در بند‬ ‫داستان و پیدا کردن پیچ های داستانی و زیرورو‬ ‫شدن قصه هستید‪« ،‬خرس» چندان دست شما‬ ‫را نمی گیرد و این تاکید بیش از حد روی جزئیات‬ ‫هم بیشتر باعث سردردتان می شود‬ ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 63 ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪64‬‬ ‫سینمای ایران‬ صفحه 64 ‫‪65‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ صفحه 65 ‫سینمای ایران‬ ‫شماره ‪ 14‬اذر ‪ 1401‬قیمت‪ 50000 :‬ناموت‬ ‫گفت وگوباافشینهاشمی‪ ،‬کارگردانمجموعه«شبکهمخفیزنان»‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪14‬‬ ‫اذر ‪1401‬‬ ‫‪66‬‬ ‫در«شبکه مخفی زنان»‬ ‫همه چیز را دست‬ ‫می اندازیم‬ ‫دیوار کوتاه‬ ‫سریال های بلند‬ ‫گفت وگوباپرویز فالحی پور‪،‬‬ ‫بازیگر سریال«بی نشان»‬ ‫امیدوارم اثار انتقادی‬ ‫بیشتری از جنس‬ ‫«بی نشان» ساخته شود‬ صفحه 66

آخرین شماره های ماهنامه صبا نامه

ماهنامه صبا نامه 19

ماهنامه صبا نامه 19

شماره : 19
تاریخ : 1402/11/20
ماهنامه صبا نامه 18

ماهنامه صبا نامه 18

شماره : 18
تاریخ : 1402/09/22
ماهنامه صبا نامه 17

ماهنامه صبا نامه 17

شماره : 17
تاریخ : 1402/06/20
ماهنامه صبا نامه 16

ماهنامه صبا نامه 16

شماره : 16
تاریخ : 1402/04/17
ماهنامه صبا نامه 15

ماهنامه صبا نامه 15

شماره : 15
تاریخ : 1401/12/17
ماهنامه صبا نامه 13

ماهنامه صبا نامه 13

شماره : 13
تاریخ : 1401/05/25
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!