ماهنامه صبا نامه شماره 14
ماهنامه صبا نامه شماره 14
شماره 14اذر 1401قیمت 50000 :ناموت
گفت وگوباگالرهعباسی،بازیگر فیلم«ابلق»
برای بازی
دراثار فیلمسازان زن
شوق بیشتری دارم
در ستایش سینما ،موسیقی،
عشق و چند چیز دیگر!
سادگی غم انگیز عشق
ده انیمیشن
کنجکاوی برانگیز 2022
1
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 1
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
2
سینمای ایران صفحه 2
3
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 3
ایران
سینمای ه
نام
صاحب امتیاز:
موسسه فرهنگی هنری وصف صبا
مدیر مسئول و سردبیر:
محمدرضا شفیعی
دبیر گروه تحریریه:
سید اریا قریشی
گروه تحریریه:
ابراهیم تبار ،حسن حقیقی ،احسان دبیر وزیری،
علی مال صالحی ،مروا موسوی،
سمیه نجفی خاتونی ،راضیه جباری
صفحه ارا:
مجتبی شیوری
تصاویر روی جلد:
کوروش جوان -امیرحسین غضنفری
سینما
6
برای بازی در ا ثار فیلمسازان زن شوق بیشتری دارم
10
بر پرده سینماها
11
التهاب در فستیوال رنگ ها
12
سیاه چاله ای که فیلم را می مکد
13
دردسرهای عطا
14
جن در شیشه مربا
15
ماجرای شمش های گم شده
16
سادگی غم انگیز عشق
20
موش ها ،ادم ها ،اجنه و چند داستان دیگر
26
ده انیمیشن کنجکاوی برانگیز 2022
28
نگاهی به فیلم مستند «انیو :استاد» ساخته جوزپه تورناتوره
30
نگاهی به تحوالت جشنواره ونیز در سال های اخیر
تلویزیون
لیتوگرافی ،چاپ و صحافی:
موسسه مطبوعاتی ایران
توزیع:
نشر گستر امروز
با سپاس از:
اکبر شیخی پردستی ،فرهاد هدایت
و تمام کسانی که در این شماره ما را همراهی کردند.
نشانی:
تهران ،خیابان ایت اله مدنی ،رو به روی ایستگاه
مترو شهید مدنی ،کوچه خجسته منش ،پالک ۵
34
گفت وگو با افشین هاشمی ،کارگردان مجموعه «شبکه مخفی زنان»
40
روایتی زنانه با نگاهی مردانه
42
«معرفی مجموعه های نمایش خانگی»
43
دزدان سعادتمند
44
گناهکاران در مسلخ
45
کوتاه و حساب شده
46
غریبه ای در ناکجااباد
47
روزگار دوزخی میرزا محمود
48
گفت وگو با پرویز فالحی پور ،بازیگر سریال «بی نشان»
52
با قالب ماهیگیری نهنگ شکار نکنید
فکس77548245 :
54
معرفی سریال «راز ناتمام»
58
دیـوار کوتـاه سریال های بلنـد
www.mahnamehsaba.com
60
معرفی سریال های روز جهان
شبکه های مجازی:
@mahnamehsaba
61
اسقاط خیار غبن ولو فاحش یا افحش!
62
فرزند خلف اسپیلبرگ
63
فری کثیف در شیکاگو
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
4
تلفن77582422-6 : صفحه 4
یـادداشـت
رسول میرمیران
بعدازصحبتهایصریحواتشینمحمدخزاعی
در اختتامیه جشــنواره فیلم حقیقت در باره خط
قرمزهای نظام و سازمان سینمایی ،هجمه برنامه
ریزی شده وسیع و همه جانبه ای در فضای مجازی
و رسانه های معاند فارسی زبان علیه او شکل گرفت
که به نظر می رسید ابشخور همه انها یک اتاق فکر
در ان سوی ابها بود؛ هجمه ای هماهنگ ،یک طرفه
با ادبیاتی خاص گروههای معاند تا به هر شکل ممکن
جلوی سخنان روشنگرانه و انقالبی او را بگیرند.
اما صحبت های رییس سازمان سینمایی دربارهچه بود که به ناگاه تمام دستگاههای تبلیغاتی رسانه
های غرب علیه وی به خط شــدند و با غلیظ ترین
تعبیرات ،او را نواختند .غیر از این اســت که او از
تریبون رسمی از خط قرمزهای نظام با تمام وجود
دفاع کرده است؟ کاری که از یک مدیر ازاده انقالبی
شجاع توقع انجام ان را داریم.
در مقابل این حرکت ،توقع این بود که جبههفرهنگی انقالب بسیار بسیار کار ازموده تر و خالقانه
تر به میدان بیاید و از سخنان خزاعی حمایت کند.
هیچ چیز بدتر از این نیست که یک مدیر انقالبی
در مواجهه با معاندان داخلی و خارجی خود را تنها
ببیند .چطور می شــود در جبهه نیروهای انقالب
کمترین حمایت از سخنان رییس سازمان سینمایی
صورت می گیرد در حالی که او به درستی و با تمام
وجود از ارکان انقالب دفاع کرده بود.
چرا نهادهای انقالبی و ارزشی که به طور ذاتیوظیفه حمایت و پشــتیبانی دارند در این مورد به
خصوص انفعالی برخورد کردند؟ چرا به غیر از بنیاد
روایت ارگانهایی مثل موسسه اوج ،فرهنگی بسیج
و دیگر ســازمان هایی که در حوزه جبهه انقالبی
فرهنگ قرار می گیرنــد در حمایت از این حرکت
انقالبی ،خط محتوایی هدفمند و قدرتمند تولید و
ارائه نکردند؟
وقتی خزاعی با ان شور و حرارت و با تمام وجوداز هیمنه انقالب دفاع می کرد کار درست این بود که
زبدگان عرصه های ارزشی با تولید محتوا از این مدیر
انقالبی حمایت می کردند.
به نظر می رسد برخورد انقالبی خزاعی انچنانخواب را از چهره های رســانه های معاند ربوده و
صحبت های او انقدر برای رسانه ها گران امده که تا
مدتها در بخش های مختلف به ان پرداخته خواهد
شد.
کار محمد خزاعی در حوزه رسانه از این جهتاهمیت دارد که او یک تنه در مقابل سیل توهین ها
و تهمت ها ایستاده و شجاعانه احقاق حق می کند. صفحه 5
سینمای ایران
برای بازی در اثار فیلمسازان زن
شوق بیشتری دارم
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
6
گفت وگو با گالره عباسی ،بازیگر فیلم «ابلق»
احسان دبیروزیری صفحه 6
از پنج فیلمی که نرگس ابیار کارگردانی کرده ،گالره عباسی در چهار فیلم
ایفای نقش کرده است .چهارمین همکاری این دو (در «ابلق») موفق ترین شان
هم محسوب می شــود .بازی او در نقش زنی که در مناطق حاشیه ای شهر
زندگی می کند و شخصیت چندان شیرینی به نظر نمی رسد ،تا ان جا مورد
توجه هیئت داوران سی ونهمین دوره جشــنواره فیلم فجر قرار گرفت که
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن نصیب عباسی شد .نگاهی
به چکیده نظرات منتقدان در مورد «ابلق» نشان می دهد که منتقدان هم از
حضور عباسی در نقشی که شاید حضور فیزیکی چندان مفصلی در «ابلق»
نداشته باشد اما یکی از کاراکترهای پیچیده این فیلم محسوب می شود به
همین اندازه استقبال کرده اند.
اما «ابلق» تنها نقش افرینی سال های اخیر عباسی نیست که گستره
توانایی های او را ثابت می کند .عباسی در سال های اخیر (چه در سینما ،چه در
تلویزیون و چه در شبکه نمایش خانگی) در طیف گسترده ای از نقش ها ظاهر
شده و هر بار توانایی هایش را به رخ مخاطبان کشیده است .صرف ًا به عنوان یک
مثال ،کافی است به این نکته توجه کنیم که در اکران ،1401به جز «ابلق» فیلم
دیگری هم با بازی گالره عباسی اکران شده است .او در «شادروان» (حسین
نمازی) نقش یک زن افغانستانی را بازی کرده و در این راه تا جایی موفق بوده
که اگر کسی عباسی را از قبل نشناســد ،بعد از تماشای نقش افرینی او در
«شادروان» و «ابلق» ممکن است در نگاه اول به این نکته توجه نکند که این
دو نقش توسط یک بازیگر ایفا شده است .اما فعالیت های فرهنگی عباسی
محدود به نقش افرینی هایش نمی شود .راه اندازی موسسه سوینا (سینمای
ویژه نابینایان) اقدام مهمی بود که در ســال 98به همت عباسی صورت
پذیرفت .خوشبختانه فعالیت های این موسسه در طول این سال ها گسترش
پیدا کرده و به همت عباسی و با همکاری گروهی از هنرمندان ،در حوزه های
مختلفی ادامه دارد .در چنین شرایطی ،اکران «ابلق» فرصت مناسبی بود تا
پای صحبت های گالره عباسی بنشینیم و فعالیت های متنوع او را مرور کنیم.
«ابلق» چهارمین همکاری شــما با
نرگس ابیار اســت .به نظر می رسد
که هم خانم ابیار فیلمســاز محبوب
شما است و هم شما به بازیگر محبوب
ایشان تبدیل شده اید.
همکاری بــا خانم ابیار برای من همیشــه
هم لذت بخش بوده و هــم پر از خاطرات خوب.
همکاری ما از اولین فیلم خانم ابیار («اشــیا از
ان چه در اینه می بینید به شــما نزدیک ترند»)
شروع شــد که تا امروز و فیلم «ابلق» هم ادامه
داشته است که امیدوارم این همکاری شیرین
باز هم ادامه دار باشد.
کاراکتر شــهال در «ابلــق» کاراکتر
ویژه ای است و نقش مهمی بر عهده
دارد .از سوی دیگر شهال شخصیتی
اســت که پیچیدگی هــای خاص
خودش را دارد اما کمتر فرصت بروز
ان پیچیدگی را پیــدا می کند .وقتی
فیلمنامــه را خواندید چه تصویری از
این شــخصیت در ذهن شما شکل
گرفت؟
شــهال خیلی به اندازه و البته تاثیرگذار در
فیلمنامه نوشته شــده بود .من از همان ابتدا و
وقت خواندن فیلمنامه با شخصیت شهال ارتباط
شهال خیلی
به اندازه و البته
تاثیرگذار در فیلمنامه
نوشته شده بود .من
از همان ابتدا و وقت
خواندن فیلمنامه
با شخصیت شهال
ارتباط برقرار کردم.
عمق شخصیت شهال
و همچنین ابعاد
مختلفی که داشت
برای من به عنوان
بازیگر جذاب بود.
شهال در عین سادگی
شخصیت چندالیه
و پیچیده ای بود که
تاثیر بزرگی روی
قصه داشت
می کند .ایا این مسئله برای شما یک
چالش بود؟ اگر پاسخ مثبت است ،چه
تمهیدی برای باورپذیرتر شدن نقش
در نظر گرفتید؟
در این راه نباید زحمات گروه کارگردانی و
گریم و لباس را نادیده گرفت .چون بخشی از کار
بازیگر اگر خوب باشد مربوط به گروه فنی است
که در شــکل دادن به ان نقش تالش کرده اند.
اما برای خود من هیچ نقشی ساده نیست .من
همیشه به نقش به عنوان یک انسان نگاه می کنم
که ضعف ها و قوت های خودش را دارد .گذشته
و حالش را در نظر می گیرم و برایش شناسنامه
می ســازم .انگار که یک ادمی را متولد کنی و
بعد بزرگش کنی .لحظه اوج و برون ریزی شهال
در گفت وگویش با راحلــه در انتهای فیلم هم
محصول همین اتفاق است؛ محصول شناختی
که در متن و کارگردانی پله به پله پیش رفته تا
به ان لحظه برسد.
در ادامه ســوال قبل ،می توان به این
نکته اشاره کرد که شما به عنوان
بازیگری که فیلمنامه را
قبــل از فیلمبرداری
برقرار کردم .عمق شخصیت شهال و همچنین
ابعاد مختلفی که داشت برای من به عنوان بازیگر
جذاب بود .شهال در عین ســادگی شخصیت
چندالیه و پیچیده ای بود که تاثیر بزرگی روی
قصه داشــت .البته نگاه متفاوت خانم ابیار به
شخصیت شهال هم به من انگیزه مضاعف می داد.
شخصیت شهال تا اواخر فیلم کام ً
ال
تیپیک و تک بعدی به نظر می رســد:
به طور خاص تا سکانس گفت وگوی
شخصی اش با راحله که در ان ناگهان
متوجه می شویم که شناخت این زن
از زندگی اش دقیق تر از چیزی است
که فکــرش را می کردیم .تا ان زمان
شهال شخصیتی به نظر می رسد که از
ان چه در اطرافش می گذرد اطالعی
ندارد امــا در این جــا می فهمیم که
انتخابش را به شکلی اگاهانه انجام
داده است .این رویکرد طبیعتاً برای
بازیگر چالش برانگیز و خطرناک است
چون در صورت ضعف بازیگر ممکن
است بازشــناختی که از شخصیت
پیدا می کنیم اص ً
ال باورپذیر نشــود.
این جا طبیعتاً نقش بازیگر در ایجاد
این باورپذیری اهمیت به سزایی پیدا
7
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 7
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
8
تالش بعضی
از فیلمسازهای زن
ستودنی است .این
تالش باعث می شود
که وقتی پای یک
کارگردان زن وسط
می اید من برای
خواندن متن و نقش
شوق بیشتر پیدا کنم.
نرگس ابیار از جمله
کارگردان های زنی
است که به قصه و
روایت اهمیت می دهد
و در فرم نیز شجاعت
زیادی دارد .مرجان
اشرفی زاده و یا مریم
بحرالعلومی نیز از
کارگردان های جوانی
هستند که از هیچ
تالشی برای ساخت
فیلمشان کوتاهی
نمی کنند .در این بین
یکی از قدرتمندترین
و بهترین
کارگردان هایی که
می شناسم خانم
مرضیه برومند است
با سبک کاری و
منش منحصر به فرد
خودش
خوانــده بودید ،نکتــه ای را در مورد
شخصیت می دانســتید که تماشاگر
تا اواخر فیلم بــه ان پی نمی برد .این
اگاهی چه تاثیــری در جنس بازی
شما (تا قبل از افشای ان نکته برای
تماشاگر) گذاشت؟
در «ابلق» من فکر می کنم شــاید دانستن
درد واقعی شهال باعث شد که شخصیت را بیشتر
درک کنم .اما در کل من شهال را در لحظه زندگی
می کردم و بیشتر اوقات تنها سکانسی که در ان
بازی می کردم مهم بود .برای همین هم بعضی
لحظات بود که خودم هم هیجان زده می شدم.
ایا برای نزدیکی بیشتر به کاراکترهایی
مثل شهال و بعد بخشــیدن به این
شــخصیت ،تحقیق ویژ ه ای انجام
دادید یا شخصیت را صرفاً بر اساس
تخیالت خــود و مصالــح فیلمنامه
ساختید؟
من فکر می کنم الزمه نزدیک شدن به هر
شــخصیتی تحقیق در مورد ان اســت .تو باید
خاســتگاه و طبقه شــهال را بدانی تا بتوانی با
خواسته ها و ذهنیت اش کنار بیایی .شرط اول
باورپذیری بــرای مخاطب این اســت که ابتدا
خودت نقش را باور کرده باشی .برای باور کردن
باید مث ً
ال بدانی که یک زن باردار از طبقه ای رو
به پایین چطور رفتار می کند؛ باید بدانی که چه
رنگ مویی به سرش دارد ،شوهرش را چطور صدا
می زند و ...تحقیق در مــورد نقش از چیزهای
ابتدایی و ظاهری مثل این شــروع می شــود تا
جزئیاتی مثل النگو دست کردن یا جوراب زنانه.
در ســال های اخیر چند بــار نقش
زنانی را بازی کردیــد که یا متعلق به
طبقات پایین جامعــه بودند یا به هر
حال به نوعی حاشیه نشین محسوب
می شــدند .جدا از «ابلق» می توان
به نمونه هایی چون «شــهربانو» و
«شادروان» اشاره کرد .این در حالی
اســت که اگر به کارنامه سا ل های
گذشته شما رجوع کنیم ،شاید بیشتر با
شخصیت هایی متعلق به طبقه متوسط
یا متوســط به باال روبه رو شویم .ایا
خودتان تغییر مســیری در کارنامه
سال های اخیرتان احساس کردید؟
اگر پاسخ مثبت است ،ایا این تغییر
عمدی بوده؟
گاهی اوقات این تکرارها در ســینما پیش
می اید .ولی برای من همیشه نقش و فیلمنامه
مهم بوده .من در «اشیا از ان چه در اینه می بینید
به شــما نزدیک ترند» نقش یک زن از طبقات
پایین را بــازی کرده بودم ولی بعد در ســریال
«کیمیا» نقش زنی متمول را داشتم .این تفکیک
کردن مربوط به دوره خاصی نیست .در دوره های
مختلف نقش هایی از طبقــات مختلف را بازی
کرده ام و بیشتر برایم حال و هوای فیلمی که قرار
بوده ساخته شود مهم بوده است .من ابعاد اکرم
«شهرزاد» را به شدت متفاوت از شهالی «ابلق»
و همین طور نقشــم در فیلم «اشیا از ان چه در صفحه 8
اینه می بینید به شما نزدیک ترند» می دانم.
در ســال های اخیر در تعدادی از اثار
کمدی هــم ایفای نقــش کرده اید.
به عنوان مثال امسال در سینما فیلم
«شادروان» را داشــتید و در نمایش
خانگی هم که سال گذشته «دراکوال»
با بازی شما منتشــر شد .این قضیه
چطور؟ ایا یک هــم مقدمه یک تغییر
مسیر خودخواسته است؟
در «شادروان» بیشــتر مایه های اجتماعی
و عاشقانه و چالشــی که با لهجه افغانستانی در
فیلم داشــتم برایم مهم بود تا وجه کمدی ان.
البته من عالقه ام بــه کمدی را پنهان نمی کنم.
همچنان ســریال «نون و ریحون» را که اقای
موتمن کارگردانی کرده بودند از کارهای خوب
خودم می دانم و همین طور همــکاری با خانم
مرضیه برومند در ابتــدای فعالیت کاری ام که
این همکاری از افتخارات من به حساب می اید.
در یکی دو دهه اخیــر جریان حضور
فیلمسازان زن در ســینمای ایران
قدرتمندتر شده .شاهد این هستیم
که به عنوان مثــال پدیده هایی مثل
جنگ یا مسائل امنیتی کشور از نگاهی
زنانه به تصویر کشیده می شوند و این
قطعاً از نتایج قدرتمند شدن جریانی
است که در موردش صحبت کردیم.
با توجه به چهار همکاری شما با خانم
ابیار و همچنین سابقه همکاری با دیگر
فیلمســازان زن ،چنین مسائلی (به
عنوان مثال جنسیت فیلمساز یا نوع
نگاه فیلمساز به یک پدیده عمومی)
تا چه حد در پذیرش نقش ها از سوی
شما تاثیر دارد؟
تالش بعضی از فیلمسازهای زن ستودنی
است .این تالش باعث می شود که وقتی پای یک
کارگردان زن وسط می اید من برای خواندن متن
و نقش شوق بیشتر پیدا کنم .نرگس ابیار از جمله
کارگردان های زنی اســت که به قصه و روایت
اهمیت می دهد و در فرم نیز شــجاعت زیادی
دارد .مرجان اشرفی زاده و یا مریم بحرالعلومی
نیز از کارگردان های جوانی هستند که از هیچ
تالشی برای ساخت فیلمشان کوتاهی نمی کنند.
در این بین یکــی از قدرتمندتریــن و بهترین
کارگردان هایی که می شناســم خانم مرضیه
برومند است با سبک کاری و منش منحصر به
فرد خودش.
یکی از اقدامات تحسین برانگیز شما
راه اندازی گروه ســوینا است که از
اوایل ســال 1398با مدیریت شما
اغاز به کار کــرد .برای مخاطبانی که
ممکن اســت در جریان فعالیت های
سوینا نباشــند الزم به ذکر است که
فعالیت های ســوینا در حال حاضر
در حوزه هایی چــون اکران فیلم های
توضیح دار ،نقد و بررسی کتا ب های
صوتی ،رادیو ســوینا ،تالش برای
دســترس پذیر کردن نرم افزارهای
کاربردی ،چاپ منوی رســتوران ها و
کافی شــاپ ها به خط بریل ،و تولید
پادکست های ویژه ادامه دارد .ممنون
من فکر می کنم
الزمه نزدیک شدن به
هر شخصیتی تحقیق
در مورد ان است.
تو باید خاستگاه و
طبقه شهال را بدانی
تا بتوانی با خواسته ها
و ذهنیت اش کنار
بیایی .شرط اول
باورپذیری برای
مخاطب این است
که ابتدا خودت نقش
را باور کرده باشی.
برای باور کردن باید
مث ً
ال بدانی که یک زن
باردار از طبقه ای رو
به پایین چطور رفتار
می کند
می شویم در مورد فعالیت هایتان در
این زمینه و مسیری که در سوینا طی
کرده اید توضیح دهید.
ممنونم از شــما و توجهی که به موسســه
فرهنگی سوینا (سینمای ویژه نابینایان) دارید.
این موسسه با هدف دسترس پذیری فیلم های
ســینمایی برای نابینایان فعالیــت خودش را
شــروع کرد و حاال ما در رادیو ســوینا شــاهد
محصــوالت فرهنگی دیگری مثل پادکســت
و برنامه های مختلف و گوناگونی هســتیم که
نابینایان مشغول در سوینا
بیشتر ان ها توسط
ِ
ســاخته و اماده سازی می شــوند .محصوالت
ما به صورت رایگان در ســایت ســوینا و کانال
تلگرام قرار می گیرند و به غیر از نابینایان دیگران
نیز می توانند از این برنامه ها استفاده کنند .در
واقع سوینا تالش کرده تا بتواند برای نابینایان
اشــتغال زایی نیز بکند .این مجموعه با حمایت
حامیان مالی و کمــک و همراهی هنرمندانی
که بدون هیچ چشم داشــت مالی دعوت سوینا
را پذیرفته اند و دوســتانی مثل اقــای کیوان
کثیریان ،امیرســلیمانی ،پژمان تیمورتاش و...
کار خودش را ادامه داده تا جایی که امروز پانزده
عزیز نابینا در ان مشغول به کار هستند و اموری
مثل تدوین صدا ،برنامه سازی و صداپیشگی را
انجام می دهند.
در انتها اگر مطلب یــا نکته خاصی
مد نظر دارید خوشحال می شویم با
مخاطبان مطرح کنید.
از شــما ممنونم و خوشــحالم که این روزها
به واسطه فیلم «ابلق» با مخاطبان سینما در ارتباطم.
9
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 9
سینمای ایران
بر پرده سینماها
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
10
امیراردوان میرانی صفحه 10
«ابلق» فیلمی بــه کارگردانی نرگس ابیار
است .محمدحسین قاســمی تهیه کننده کار و
بهرام رادان ،الناز شاکردوســت ،هوتن شکیبا،
مهران احمدی ،گیتی معینی و گالره عباســی
از بازیگران فیلم هستند .داســتان این فیلم در
حاشیه شهری بزرگ می گذرد و شخصیت اصلی
ان زنی اســت که با همسر و فرزندش به سختی
زندگی می کند اما با ماجرایی روبه رو می شود که
حیثیت او را به خطر می اندازد.
«ابلق» در سی ونهمین دوره جشنواره فیلم
فجر چهار ســیمرغ بلورین را به خود اختصاص
داد :بهترین فیلم از نگاه تماشــاگران ،بهترین
بازیگر نقش مکمل زن (گالره عباسی) ،بهترین
چهره پردازی و بهتریــن جلوه های ویژه بصری.
فیلم همچنین در شــش رشــته دیگر از جمله
بهترین فیلم ،بهترین کارگردانی ،بهترین بازیگر
نقش اول زن (الناز شاکردوست) و بهترین بازیگر
نقش مکمل زن (گیتــی معینی) نامزد دریافت
سیمرغ بلورین شد.
دیگران چه گفته اند؟
اریا قریشــی :ابیــار به قــدری درگیر
فضاسازی شده که از مهم ترین وجه فیلم ،یعنی
شــخصیت پردازی ،غفلت کرده اســت .چیزی
حدود نیم ساعت طول می کشــد تا داستان راه
بیفتد و در ان نیم ساعت عم ً
ال شخصیتی شکل
نگرفته :نه مسیر وسوسه شدن جالل ساخته شده
و نه شخصیت راحله به عنوان زنی که قرار است
تغییری درونی را از سر گذرانده و به بازشناختی
نســبت به ادم ها و محیط پیرامون برسد .تعدد
نماهای هوایی که محله را از باال نشان می دهند،
می توانست تمهید خوبی برای نمایش محیطی
همسان ساز باشــد که حاال یک نفر در ان قرار
است مســیری متفاوت با دیگران را بپیماید .اما
این تمهید زمانی جواب می داد که این تصویر در
درجه اول از طریق پردازش مناسب شخصیت ها
ساخته می شد .به همین دلیل است که ابلق به
فیلمی ناقص و ناکام تبدیل می شود .تاکید فراوان
ابیار بر نمادپردازی ها که فرصت کشف وشهود
را برای تماشــاگر از بین می برد ،سکانس هایی
تصادفی و فاقد روابط علی مناسب که قرار است
در نتیجه گیری مورد بهره بــرداری قرار گیرند و
پایان بندی عجوالنه ای که فرصت یک نقطه اوج
تکان دهنده را از بین می برد ،حسرت بر باد رفتن
یک فرصت طالیی را مضاعف می کنند.
رضا صائمی :فیلم «ابلق» تــراژدی برزخ
زنانه میان ســکوت و فریــاد را در تجربه ازار به
تصویر می کشــد و این که چطــور هنجارها و
خرده فرهنگ های اجتماعی ،امکان روایت گری
و اعتراض زنانه نسبت به تجاوز و تعدی را از ان ها
گرفته و ان را مجبور می کند تا به سکوتی کشنده
و ویرانگر تن بدهند .ترسیم موقعیت برزخی زن
ستم دیده قصه خود عمق درد را به تصویر می کشد
و فیلم قرار است همین وضعیت تراژیک منفعالنه
را با ارجاع به شرایط فرهنگی و اجتماعی طبقه ای
که شخصیت های قصه به ان تعلق دارند بازنمایی
کند .اساساً قرار نیست فیلمساز از زن قصه خود
الهتابدرفستیوالرنگ ها
ابلق (نرگس ابیار)
قهرمان بسازد ،همچنان که انفعال راحله او را به
ضد قهرمان بدل نمی کند .مساله دقیقاً گزارش
یک واقعیت است.
احمد شاهوند :در تمامــی نماهای فیلم،
مهم ترین چیزی که پررنگ اســت ،خودنمایی
کارگردان اســت .گویی نرگس ابیار می خواهد
ضعف کارگردانی اش را پشت حرکات سرسام اور
و بالتکلیف و کام ً
ال ادایــی دوربین پنهان کند و
حتی با صدای بلند بگوید «این منم که هستم»
غافل از این که پشت همه این اداها ،خرابه ای بیش
نیست .بیشتر از ۲ساعت در یک محله هستیم،
اما دریغ از ترسیم درست جغرافیای محله .تا پایان
حتی مشخص نمی شــود خانه شخصیت های
اصلی چه موقعیتی نســبت به هم دارند چون
کارگردان حواسش جای دیگری است .بس که
شخصیت های فرعی و اصلی درهم و تو هم حرف
می زنند .حدود ۱۰-۱۵دقیقــه از فیلم ،حتی
دیالوگ ها نامفهوم است و حتی شنیده نمی شود.
۵۰دقیقه از فیلم گذشته و هنوز نمی دانیم کی به
کی است و داستان از چه قرار است! کارگردان که
مبهوت سوژه جهانی اش شده و مدام در ذهنش
مشغول مرور پایان بندی دهن پرکن فیلم است،
یادش رفته که شخصیت پردازی کند .یادش رفته
که داستانی هم باید باشد برای روایت .یادش رفته
که هنر کارگردانی به تکان های بی کارکرد دوربین
نیست ،یادش رفته که…
نظر عوامل
گالره عباسی (بازیگر) :این نقش چالش
زیادی برای من داشــت .کار کردن با خانم ابیار
همیشه خیلی جذاب است .برای من هم نقش
دوربین اگرچه
هنوز حرکات بسیار
زیادی دارد اما
کمتر شاهد اداهای
افراطی ان در «ابلق»
هستیم .فیلم خوش
رنگ و لعاب و پر از
نماهای باالی سر
(اوورهد) است.
ابیار در به تصویر
کشیدن جغرافیای مد
نظرش موفق عمل
می کند .کار خوب تیم
چهره پردازی و گریم
و طراحی صحنه و
لباس نیز به ساخته
شدن فضا کمک
شایانی می کند
متفاوتی بــود چون از طبقه ای متفــاوت بود ما
می خواســتیم به شــکلی این نقش را طراحی
کنیم که تا حاال از من دیده نشده است امیدوارم
باورپذیر هم شده باشــد .به خاطر این نقش 10
کیلو چاق شدم.
هوتن شکیبا (بازیگر) :من سعی کردم
چالشی برای خودم ایجاد کنم ،این افزایش وزن
بود و در دوران قرنطینه که باشگاه ها بسته بود به
صورت سنگین ورزش کردم .در حین فیلمبرداری
به لحاظ فیزیکی شرایط خیلی سختی داشتیم.
نرگس ابیار (کارگردان) :نماد در فیلم های
من همیشه هست البته نه این طور که گل درشت
باشد بلکه تنیده در فیلم است .اگر نام این نمادها را
اشیا بگذاریم که کاراکتر و تفسیر دارند باید بگویم
بله .من معموالً این عناصر را در فیلم هایم دارم.
فیلمنامه اولیه را پریسا کرزیان نوشته بود که برایم
جذاب بود .ما تصمیم گرفتیم روی این فیلمنامه
کار کنیم و بارها و بارها بازنویسی شد .دوست دارم
کار اقتباســی کنم .رمان ها و کتاب های جذابی
داریم که حیف است زمین بماند .در این جا هم
دوست داشتم نگاه خودم را در فیلمنامه داشته
باشم( .منبع :خبرگزاری تسنیم)
نظرشخصی
«ابلق» ،جدیدترین فیلم نرگس ابیار حداقل
خیلی بهتر از فیلم پر ســر و صــدای قبلی اش
(«شبی که ماه کامل شد») می ایستد .دوربین
اگرچه هنوز حرکات بسیار زیادی دارد اما کمتر
شــاهد اداهای افراطی ان در «ابلق» هســتیم.
فیلم خوش رنگ و لعاب و پــر از نماهای باالی
سر (اوورهد) اســت .ابیار در به تصویر کشیدن
جغرافیای مد نظــرش موفق عمــل می کند.
کار خوب تیم چهره پــردازی و گریم و طراحی
صحنه و لباس نیز به ســاخته شدن فضا کمک
شــایانی می کند .بزرگ ترین ضربات را فیلم از
شخصیت هایش می خورد .البته که می بایست
انتخاب بازیگر را هم در این جا اضافه کنیم .چرا
که انتخاب بهرام رادان برای چنین نقشــی به
نظر نگارنــده خطا بوده اســت .رادان نمی تواند
تصویر جهنمــی یک متجــاوز را ارائه دهد چرا
که نه در لحن و نه در فیزیک قــادر به بازنمایی
چنین شمایلی نیست .برسیم به شخصیت ها .جز
پرداخت نسبتاً اندازه شخصیت هوتن شکیبا در
نقش شوهر ،دو کارکتر اصلی دیگر را نمی توانیم
بفهمیم .نه زندگی خصوصی رادان را می بینیم
و نه به شاکردوســت نزدیک می شویم .این امر
باعث می شود ان نبرد میانی داستان تباه شود.
در نهایت «ابلق» از نظر بنده فیلم بدی نیست و
می تواند مخاطبش را به سینما بکشاند ،خصوصاً
چون دست روی سوژه ای گذاشته که کنجکاوی
را بر می انگیزد.
چهره شاخص
خانم نرگس ابیار .با این که ســینمای ابیار
خیلی مورد پســند این جانب نیست اما تالش
ی ایشان در ســال های اخیر برایم قابل
و پرکار
تحسین است.
11
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 11
اکران
و روح دهنده به جهان ادمیان هستند .در این جا
مراد فیلمساز نگاه جنسیت گرایانه نیست بلکه
تاکید بر مهر و محبت خالص و بی محاسبه است
که در مختصات شخصیت زنی به نام تی تی نمود
پیدا کرده است.
سیاه چاله ای که فیلم را یم مکد
تی تی (ایدا پناهنده)
«تی تی» را ایــدا پناهنــده کارگردانی و
تهیه کرده است .ارسالن امیری ،پناهنده را در
نویسندگی یاری کرده است و الناز شاکردوست،
هوتن شکیبا و پارسا پیروزفر نیز بازیگران اصلی
فیلم هستند .داستان «تی تی» در مورد مالقات
دو فرد کام ً
ال متفاوت با یکدیگر است :فیزیکدانی
که در حال کار بر روی فرضیه ای در مورد پایان
جهان اســت و زنی باردار و ساده که می خواهد
به بشــریت خدمت کند و خانــه ای از ان خود
داشته باشد.
«تی تی» به دلیل حضور در جشــنواره بین
المللی فیلم توکیو از داوری جشنواره فیلم فجر
در رشته های بهترین فیلم و بهترین کارگردانی
حذف شــد .با این وجود فیلم در سی ونهمین
دوره جشنواره فیلم فجر در رشته های بهترین
فیلمنامه ،بهترین فیلمبرداری و بهترین موسیقی
متن نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
12
دیگران چه گفته اند؟
مسعود پویا (همشهری انالین) :فیلم
ایدا پناهنــده در روایت و حال و هوا پیشــنهاد
تازه ای به تماشاگر می دهد .بدون این که کمدی
باشد یا روی معضالت اجتماعی دست بگذارد.
محمدرضا مقدسیان (فیلیمو شات):
مســئله زن بودن و جهان زنانه به شکلی سالم و
انسانی در مجموعه اثار ایدا پناهنده همواره مسئله
کلیدی و سرنوشت ساز بوده است .از «ناهید» که
سکوی معرفی جدی پناهنده به سینمای ایران
بود و افتخارات بین المللی مطلوبی هم برای او به
همراه داشت تا «اسرافیل» و حاال «تی تی» .تاکید
پناهنده به عنوان فیلمسازی که تالش می کند
بدون حب و بغض های مبنی بــر افراط و تفریط
سراغ جهان شخصیت های زن برود و جهان را از
زاویه دید ان ها بنگرد ،کام ً
ال مشهود است.
پناهنده جزو نسل دوم فیلمسازان زن بعد
از انقالب ایران اســت .بیش از هرکسی نزدیکی
نگاه پناهنده به ســینمای رخشان بنی اعتماد
انکارناپذیر است .او بر خالف بسیاری دیگر از زنان
فیلمساز نسل قبلی خودش ،نگاه واقع بینانه ای به
مسئله زنان دارد .در جهان فیلم های او دو قطبی
میان مردان بد و زنان خوب غالب و برجســته
نیست و تقریباً می توان گفت شخصیت ها فارغ
از جنسیت شــان دارای ویژگی های خوب و بد
هستند .جنسی از تعادل در نگاه پناهنده همواره
قابل دنبال کردن بوده است .در واقع پناهنده در
تالش است در «تی تی» سخن از تعادل و تکامل
بگوید .در جهان فیلم «تی تی» ،ابراهیم و تی تی
نماینده مــردان و زنانی هســتند که می توانند
یکدیگر را کامل کنند و با رسیدن به نقطه تعادلی
از میان منطقی و احساســاتی بــودن ،زندگی
کم اصطکاک تر و کم اضطراب تر و انسانی تری را
برای خودشان و دیگران رقم بزنند .در جهان فیلم
«تی تی» عنصر گمشده مشکل افرین عشق است.
تمام عصبیت ها و بــاال و پایین پریدن های امیر
ساسان (هوتن شکیبا) و حتی دوز و کلک هایی
که سوار می کند و ازاری که به تی تی و دیگران
می رساند و حتی میل به تصاحب و کنترل تی تی،
همگی ریشه در فقدان ارضای نیاز درونی او در
جلب محبت و درک شدن و دیده شدن دارد.
در واقع در جهان فیلم «تی تی» تاکید بر ان
است که اگر زنان را از جامعه حذف کنیم ،چیزی
جز خشم و سختی و ناارامی و پناه بردن مطلق
به منطق یا افیون رقم نخواهد خورد .در جهان
این فیلم تاکید شده است که زنان رنگ دهنده
فیلم نه دوربین
خوبی دارد ،نه قاب ها
تماشایی هستند و نه
سناریو جذاب است.
«تی تی» فیلمی
مالل اور است که
اگر هوتن شکیبا را
نمی داشت تحملش
سخت تر می بود
نظر عوامل
ایدا پناهنده (نویسنده و کارگردان):
ما «تی تی» را در شرایط معمول فیلم های دیگر
نســاختیم .بی پولی بود .تعداد جلسات محدود
فیلمبرداری در شرایط سخت زمستان بود .همه
با عشق کار کردیم.
پناهنده :تی تی برای من شبه قدیسی خل و
چل بود .زنی که کولی است و به یک رمز و رموزی
فراتر از جهانی که ما می بینیم دست یافته است.
الناز شاکردوست ( بازیگر) :من به فیلم ها
جنســیتی نگاه نمی کنــم .کارگردان ها قبل از
این که زن باشند انسان های واقعی هستند .در هر
فیلم خوبی می توانم بازی کنم .اما این را هم قبول
دارم زمانی که زن ها کنار هم قرار می گیرند و از
هم حمایت می کنند نتیجه می تواند شگفت انگیز
باشد.
فرشاد محمدی (فیلمبردار) :این فیلم
را با جــان و دل فیلمبرداری کــردم و علت ان
حضور خانم پناهنده بود چون با باور قبلی فیلم را
کارگردانی کرد .همین امر باعث کارهای خالقه
در ما شــد .من هم مثل همه فیلمبرداران دیگر
ســعی کردم به روح کلی فیلم وفادار باشم .من
در این فیلم یک تجربه ویژه در ارتباط فیلمبردار
و بازیگر داشــتم .شاکردوست ان قدر نسبت به
فیلمبرداری عاشقانه رفتار می کرد که برای من
حیرت انگیز بود .حتی گاهی احساس می کردم
تصویر از بازی برای او مهم تر است.
نظرشخصی
عجب فیلم بــدی! «تی تی» ســاخته ایدا
پناهنده به مانند یک اش بی مزه است؛ داستانی
غیر قابل باور و بزرگ تر از اندازه فیلم دارد :داستان
فیزیکدانی که تمام وقتــش را برای تهدید یک
ســیاه چاله مکنده گذاشته اســت و زنی کولی
که شــیفته او می شــود .پرداخت شــخصیت
هر دو کارکتــر اصلی ان قدر ضعیف اســت که
نمی توانیم فیلم را دنبال کنیم .ان قدر سوژه دور
و باور نکردنی است که داستان رها می شود .الناز
شاکردوست و پارسا پیروزفر اجرای فاجعه باری
دارند و به جز هوتن شکیبا که اندازه است ،تمامی
مثال قرار بوده
بازی ها غیرطبیعی است .پناهنده ً
فیلمی متفاوت بسازد ا ّما ان قدر در ساخت ضعیف
است که سقوطی ازاد را تجربه می کند .فیلم نه
دوربین خوبی دارد ،نه قاب ها تماشایی هستند و
نه سناریو جذاب است« .تی تی» فیلمی مالل اور
است که اگر هوتن شکیبا را نمی داشت تحملش
سخت تر می بود.
چهره شاخص
هوتن شــکیبا؛ بازیگر اینده داری که تنها
دلخوشی برای تحمل کردن فیلم تا پایان است. صفحه 12
بداهه پردازی های طنازانــه ،موضوعی جدی را
مطرح کند .البته که داستان و اتفاقات فیلم خیلی
امروزی نیستند و انگار از البه الی صفحات سنگ
صبور مجله جوانان دهه ۵٠بیرون امده و به غیر
از شوخی های اندک بازیگران ،بعید است بتواند
با مخاطب سال ٢٠٢٠ارتباط برقرار کند( .منبع:
فیلیموشات)
نظر عوامل
پژمان جمشیدی (بازیگر) :خوشحالم که
در این نقش بازی کردم .پیشنهاداتی که در سال
ی شود اکثرا ً ژانر کمدی است و حضور در
به من م
این نقش و فیلم برای مــن تجربه متفاوتی بود.
بازی در تئاتر بسیار سخت است .تجربه حضور در
۳۰تئاتر را داشته ام و این تجربه از من ادم و بازیگر
دیگری ساخت.
برزو نیک نژاد (کارگردان) :از نتیجه کار
راضیم و سعی کردم در این فیلم خیلی از واقعیت
ها را نگویم .همه ما حرف های نزده زیادی داریم و
جبر زندگی ادم ها را مجبور می کند دوزیست وار
زندگی کنند ...همه بازیگر ها انتخاب اول ما بودند.
هادی حجازی فر (بازیگر) :از شانس خوب
من است که نقش های مختلفی به من پیشنهاد
می شود .تجربه های دوست داشتنی را در کنار
این تیم خوب داشتم .در بازیگری جرئت ریسک
زیــادی دارم و همچنان در ایــن حیطه تجربه
می کنم( .منبع :خبرگزاری موج)
دردرسهای عطا
دوزیست (برزو نیک نژاد)
«دوزیســت» را بــرزو نیک نژاد نوشــته و
کارگردانی کرده است .سعید خانی تهیه کننده
کار است و جواد عزتی ،هادی حجازی فر ،ستاره
پسیانی و پژمان جمشــیدی از بازیگران اصلی
فیلم هستند .داستان فیلم در جنوب شهر روایت
می شــود :پســری به نام عطا با پدرش زندگی
می کند و دو تن از دوســتان خود را هم به خانه
راه داده است .کلفتی که برای همسایه شان کار
می کند ،دلبســتگی خاصی به عطا دارد اما عطا
چیزی از این موضوع نمی داند .روزی این کلفت
دختری را به خانه عطــا اورده و ادعا می کند که
دخترخاله اش است و از عطا می خواهد برای چند
روزی مخفیانه او را در منزل خود نگه دارد .عطا
این موضوع را می پذیــرد و ماجراها با ورود این
دختر به خانه شروع می شود.
«دوزیست» در بخش مسابقه سی وهشتمین
دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد اما نتوانست
نظر هیئت داوران را جلب کند و در هیچ رشته ای
نامزد دریافت سیمرغ بلورین نشد.
دیگران چه گفته اند؟
بهمن عبدالهی :فیلم جدید برزو نیک نژاد
گرچه ظاهری اجتماعــی دارد یا حداقل تالش
می کند رابطه چند جوان جنوب شــهری را در
قالب یک قصه اجتماعی تعریف کند ،عم ً
ال یک
فیلمفارسی است که رابطه سه پسر و دو دختر در
تالقی چند عشق کمرنگ را پیش روی تماشاگر
می گذارد ...بازی جواد عزتی ،همان است که در
«جان دار» و «شنای پروانه» بود .ستاره پسیانی
هم که نقش کلفت را بازی می کند ،قب ً
ال مشابه
همین نقش را بازی کرده است« .دوزیست» چند
ایده و دیالوگ خوب هــم دارد اما در عرض اندام
فیلمفارسی رنگ می بازند.
علی مالصالحی :می توانست ایده سریال
کمدی جدید نیک نژاد باشد و یا یک سیت کام
تلویزیونی شود که در ان شخصیت های مختلفی
وجود دارند .مشــکل از جایی شــروع می شود
که فیلمســازی که ذهنش با کمدی تلویزیونی
عجین شده اســت می خواهد با اوردن یک زن،
ماجرا را به درام هــای اجتماعی تبدیل کند که
نمی تواند .شخصیتی که شــاید بعد از تماشای
فیلم در ذهنتان بماند ،یک شــعبده باز با بازی
هادی حجازی فر است که با گریمی کام ً
ال متفاوت
در حضــور طنازانی مثل جواد عزتــی و پژمان
جمشــیدی ،بخش زیادی از بار کمدی فیلم را
به دوش دارد.
امید ذاکرنیا :ترکیــب جواد عزتی ،پژمان
جمشیدی ،هادی حجازی فر و مانی حقیقی ،این
ذهنیت را به وجود می اورد که باید شاهد یک فیلم
شوخ وشنگ باشیم؛ اما فیلم سعی می کند در کنار
به نظر می اید
سینمای ایران در
سال های اخیر از
چنین موضوعاتی
اشباع شده است.
دیگر ساختن فیلمی
صرفاً اجتماعی
و سیاه نمی تواند
مخاطب جدی تر
سینما را راضی
کند« .دوزیست»
از همان قسم فیلم
های کلیشه ای
سالیان اخیر سینمای
کشورمان است.
فیلمی که به مدد
حضور نیک نژاد روی
صندلی کارگردانی،
گاه شوخ و بذله گو نیز
هست
نظرشخصی
«دوزیست» برزو نیک نژاد مولفه های الزم
برای موفقیت در گیشه ســینمای ایران را دارا
است :حضور جواد عزتی ،سینمای فقر و فالکت و
التهابی که در قصه اش جاری است .این که چقدر
این مولفه ها هنــوز می توانند موفق عمل کنند
سوال بزرگی است .به نظر می اید سینمای ایران
در ســال های اخیر از چنین موضوعاتی اشباع
شده است .دیگر ساختن فیلمی صرفاً اجتماعی
و ســیاه نمی تواند مخاطب جدی تر ســینما را
راضی کند« .دوزیســت» از همان قســم فیلم
های کلیشه ای سالیان اخیر سینمای کشورمان
اســت .فیلمی که به مدد حضور نیک نژاد روی
صندلی کارگردانی ،گاه شوخ و بذله گو نیز هست.
نیک نژاد را از تلویزیون می شناســیم .نیک نژاد
عظیم ســریال «دردسرهای
در سینما ،همان
ِ
عظیم» را این بار جدی تر کرده است .جایی که
عطا (جواد عزتی) باید به دختری پناه بدهد .فیلم
با یک سرقت نافرجام شــروع می شود .امیدوار
می شویم که با فیلمی مواجه هستیم که قرار است
در ان یک سرقت هیجان انگیز رخ بدهد اما نومید
خواهیم شد چرا که فیلم مسیر عوض می کند و
تنها پایانش می تواند کمــی رضایت مخاطب را
جلب کند.
چهره شاخص
جواد عزتی؛ بازیگری که این روزها چهره اش
روی پوستر هر فیلمی تضمین فروش ان فیلم
است.
13
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 13
اکران
برای اولین بار در ســینمای ایران ،بدون این که
بحث جن خوب و بد مطرح شــود ،بحث حلول
جن در جسم کسی را توضیح می دهد و مهم تر از
همه مخاطب را می ترساند که این خوب است در
حالی که فیلم رئال است.
نظر عوامل
ارسالن امیری (کارگردان) :روزی پدرم
برای من خاطره ای را تعریف می کرد از جدش که
جنی را تسخیر کرده و ان را به خدمت گرفته بود.
شیوه روایت پدرم برای من جذاب شد و تصمیم
گرفتم فیلمی با این محتوا بســازم ...ما در این
فیلم وارد مبحث درام شدیم و کاری به مباحث
مذهبی این ماجرا نداریم .هدف ما نقد خرافه و به
تصویر کشیدن سوءاستفاده از این قبیل مسائل
اســت .من فیلمی راجع به «جن» نســاختم و
هیچ گاه جرئت نمی کنم وارد چنین موضوعاتی
شوم .قصه جن تنها دســت مایه ای بود که ما به
موضوع «باور» بپردازیــم ...این اثر تنها نمادین
است و ربطی به مردم کرد ندارد.
عباس عباسی (طراح گریم) :این فیلم
جزو سخت ترین کارهایی است که من در دوران
کاری ام انجام دادم .ما گروهی شش نفری بودیم
و جدا از بازیگران اصلــی که چالش های خود را
می طلبیدند و روزانه روی ۵۰نفر گریم سنگین
انجام می شد ،برای اهالی روستا هم فکر کردیم.
حتی برای تک تک هنــروران نیز طراحی انجام
دادیم( .منبع :خبر انالین).
جن در شیشه مراب
زاالوا (ارسالن امیری)
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
14
«زاالوا» فیلمی به کارگردانی ارسالن امیری
و تهیه کنندگی روح اهلل برادری و سمیرا برادری
است و ارســان امیری ،ایدا پناهنده و تهمینه
بهرام نویسندگان فیلم هســتند .نوید پورفرج،
پوریا رحیمی سام و هدی زین العابدین بازیگران
اصلی «زاالوا» هستند .داستان «زاالوا» در اواخر
دهه 1350خورشیدی می گذرد و راوی اتفاقاتی
است که باعث ترس مردم یک منطقه شده است.
قهرمان داستان ،رئیس پاسگاه ان منطقه است
که وحشت مردم را ناشی از خرافه پرستی می داند
و سعی می کند با این طرز فکر مقابله کند.
اولین تجربه فیلمســازی امیــری فیلمی
در ژانر وحشت اســت که راهی جشنواره های
خارجی نیز شــد و جایزه بزرگ بهترین فیلم از
سی وششمین دوره هفته بین المللی منتقدان
فیلم ونیــز را دریافت کرد .فیلــم همچنین در
سی ونهمین دوره جشنواره فیلم فجر موفق عمل
کرد و سه سیمرغ بلورین را در رشته های بهترین
فیلمنامه ،بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (پوری
رحیمی سام) و بهترین کارگردان اول به دست
اورد .فیلم همچنین در شش رشته دیگر از جمله
بهترین فیلم ،بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر
نقش اول مرد (نوید پورفرج) هم نامزد سیمرغ
بلورین بود.
دیگران چه گفته اند؟
ورایتی :ارسالن امیری در اولین فیلم بلند
خود ،چرخشی تازه را در قراردادهای ژانری ایجاد
کرده است؛ فیلمی که با لحن طنزامیز زیرکانه
خود ،اهسته به ســمت تراژدی می رود و در ان
باورهای علمی در برابــر خرافات قرار می گیرند
و این موضوعی است که در دنیای امروز طنین
دارد.
قدرتمندی
مسعود فراســتی :برعکس همه فیلم
اولی ها که دوربین شــان تکان بی مورد و اطوار
دارد ،دوربین «زاالوا» اص ً
ال اطوار ندارد .دوربین
بسیار معقولی است که تعجب کردم برای فیلم
اولی اســت ...برگمان چیزی حــدود ۵۰فیلم
دارد .یک منتقد یک سال پیش از مرگش ،از او
درباره احساسش پس از ساخت این تعداد فیلم
می پرسد و برگمان در پاسخی عجیب می گوید
«این فیلم ها منجر شد که اجنه درون من کمی
کنترل شوند .قب ً
ال هر زمان دل شان می خواست
می امدند و می رفتند اما االن بعد از ساخت این
فیلم ها ،کمی کنترل شدند! به نظر من این هنر
نیست و صنایع دستی است!» .حاال با «زاالوا»،
«زاالوا» نه ان قدر
فیلم خوش ساخت
و محکمی است که
بتوان تمام قد از ان
دفاع کرد و نه فیلم
بدی است که ان
را همه جانبه مورد
انتقاد قرار دهیم .فیلم
اتمسفر قابل قبولی
دارد .جغرافیای
دهکده ساخته
می شود ا ّما ادم ها
خیر .مردم که اصول
داستان اثر هستند
در حاشیه هستند.
بزرگ ترین ضعف
«زاالوا» فیلمنامه
است
نظرشخصی
«زاالوا» نشان می دهد خرافه می تواند چه
بالیی بر ســر جامعه بیاورد .اعتقاد به موجودی
دهشــتناک مردم زاالوا را دچــار تباهی کرده
است .یک استوار جوان تنها کسی است که در
برابر باورهای خرافی مردم منطقه می ایســتد.
جایی که ترس ،توهم می افریند .فیلم ارسالن
امیری ،متوســط عمل می کند« .زاالوا» نه ان
قدر فیلم خوش ساخت و محکمی است که بتوان
تمام قد از ان دفاع کرد و نه فیلم بدی است که ان
را همه جانبه مورد انتقاد قرار دهیم .فیلم اتمسفر
قابل قبولــی دارد .جغرافیای دهکده ســاخته
می شود ا ّما ادم ها خیر .مردم که اصول داستان
اثر هستند در حاشیه هستند .بزرگ ترین ضعف
«زاالوا» فیلمنامه است؛ سناریوی کم مایه ای که
به کلیت فیلم ضربــه می زند .فیلم حاضر حرف
اساســی دارد و به جنگ خرافه ها می رود ا ّما ای
کاش شــخصیت ها عمیق تر بودند و داســتان
پیچیده تر بود .در هر حال اگر برای تماشــای
فیلمی در ژانر وحشت به سینما می روید ،نومید
خواهید شــد ،چرا که فیلم ابدا ً ترسناک نیست
ولی فیلمی است که باورهای خرافی را به چالش
می کشــد :جایی که مردم به وجود جن در یک
شیشه ازمایش باور دارند».
چهره شاخص
محمد رســولی (فیلمبردار) .فیلم دوربین
بسیار خوبی دارد. صفحه 14
«شب طالیی» را یوسف حاتمی کیا نوشته
و کارگردانی کرده اســت .پدر یوسف ،ابراهیم
حاتمی کیای شهیر اســت که تهیه کننده فیلم
نیز هست .یکتا ناصر ،ســوگل خلیق ،مسعود
کرامتی ،حسن معجونی و مریم سعادت بخشی
از تیم پر تعداد بازیگران فیلم هستند.
داستان فیلم در شــبی می گذرد که همه
اعضای خانواده در خانه مادربزرگ دور هم جمع
شده اند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند.
همه چیز خوب پیش می رود تــا این که داماد
خانواده ،که به دلیل سفر در این میهمانی حضور
نداشته ،سرزده می رســد و دنبال شمش های
طالیش می گردد که چنــد وقت قبل به امانت
در خانه مادربزرگ گذاشــته بود .پس از پیدا
نشدن شمش ها ،درگیری میان اعضای خانواده
باال می گیرد.
«شب طالیی» در چهلمین جشنواره فیلم
فجر به نمایش درامد اما تنها در رشته بهترین
صدابرداری نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
دیگران چه گفته اند؟
کمال پــورکاوه (فیلیموشــات) :در
روزهایی که شک و تردید بســیاری نسبت به
فیلم هایی که توسط اقازاده ها تولید می شوند
وجــود دارد ،در یــک غافلگیری دلچســب،
یوســف حاتمی کیا (فرزند ابراهیم حاتمی کیا)
گوی ســبقت را از پدر ربوده و ماحصل اولین
فیلم بلندش فیلم «شــب طالیی» ،نسبت به
بسیاری فیلم های اخیر پدرش ،به نتیجه درخور
اعتناتری رسیده است .فیلم بدون این که نشانی
از شــعارها و پُرگویی های فیلم هــای ابراهیم
حاتمی کیا را داشته باشــد ،با تکیه بر یک درام
مبتنی بر خرده پیرنگ ،می کوشــد داســتانی
خانوادگی را در یک موقعیت ویژه تعریف نماید
و نکته مهم این است که موفق می شود تا به انتها
هم تماشاگر را با خود همراه سازد.
فیلم بدون هیــچ گزافه گویی در همان ۱۰
دقیقه ابتدایی تکلیفش را با تماشاگرش روشن
کرده و با شکل دهی به بحران اصلی درا ِم مرکزی
فیلمش ،ارام ارام ما را با شخصیت های درگیر
در بحران اشنا می ســازد .ایده جذابِ به تاخیر
انداختن اطالعــات که تعلیق و کشــش الزم
برای پیگیری تماشاگر تا انتهای فیلم را فراهم
اورده از مهم ترین ویژگی های «شب طالیی»
اســت .اما نکته این اســت که فیلم در همین
ســطح باقی مانده و با تکرار مداوم ایده اولیه،
از این که درام را به ســطحی باالتر ارتقا داده و
الیه های درونی بیشتری از کاراکترها را بر مال
سازد اجتناب می کند .گفت وگویِ پر هیجان و
غافلگیرکننده مادری که با شک و تردید درباره
جستجوی پسرش در کمد از او سوال می کند ،در
کوتاه ترین زمان ممکن و با روشن شدن مسئله،
تعلیق به وجود امده را نابود می سازد .ایده ورود
بازرس به خانه در کنار پایان بندی انتهایی فیلم
که دست به نوعی نتیجه گیری فرامتنی از درام
می زند ،فیلم را از مســیر اصلی و تاثیرگذارش
خارج کرده است.
فردی صاف و ساد ه است و با لهجه شیرین اذری
صحبت می کند) که ازقضا مقید و عامل به انجام
فرایض دینی است ،مدام باعث خنده تماشاگران
می شود .از سوی دیگر ،در بســیاری از مواقع
انگیزه و نیت کاراکترهــا ب ه هنگام کنش گری،
مبهم و نامکشوف است.
ماجرای
مشش های گم شده
شب طالیی (یوسف حاتمی کیا)
مسعود فراستی (همشهری انالین):
اولین ُحسن فیلم یوسف حاتمی کیا این است
که مخاطــب را تا اخر نگه مــی دارد و این الف
سینماست.
محمد خاجی (خبرگزاری تســنیم):
اولین فیلم بلند ســینمایی یوسف حاتمی کیا
در جایگاه کارگردان ،درامی معمایی و چندالیه
اســت که تالش می کند بــه پیچیدگی روابط
انســانی و چالش های فــراروی ان در زندگی
روزمره بپردازد .حاتمی کیا بــرای این منظور،
تصمیم بــه کاربســت موتیفــی می گیرد که
نمونه های مشــابه ان را بارها و بارها در درام ها
و ملودرام های دهه 90سینمای ایران مشاهده
کرده ایم .مولفه های اصلی این موتیف ،شامل:
دروغ ،پنهان کاری ،تنش ،کشــمکش و برمال
شدن رازهای مگو اســت که به فراخور امتداد
خط روایی قصه ،به کار گرفته می شوند .ماحصل
تالش حاتمی کیای جوان از حیث به کارگیری
چنین موتیفی در قصه «شب طالیی» ،فضیلت
و تمایز چندانی نســبت به فیلم های سینمایی
پرشماری که پیش تر ،از این موتیف برای روایت
داســتان خود بهره گرفته اند ،ندارد؛ بنابراین
خیلی زود مشخص می شــود که کارگردان در
مقام راوی ،اســیر تکرار و کلیشــه های روایی
موجود در این موتیف شده است .حاتمی کیای
جوان مســیر شــخصیت پردازی کاراکترهای
قصه اش را ناتمــام می گــذارد .اگرچه منطق
به کارگیری برخی عناصر شناسا برای توصیف
بعضی از شخصیت های فیلم نیز گنگ و نامعلوم
اســت .برای مثال ،مشخص نیســت که چرا
کنش گری شخصیت حاجی (داماد خانواده که
یکی دیگر از
مشکالت فیلم
عدم توجه کافی به
خرده داستان های
فرعی شخصیت های
پرتعدادش است.
داستان مثلث عشقی
فیلم ،پتانسیل بسیار
باالیی برای پرداخت
بیشتر را داشت.
همچنین خطاهای
دستگاه طالیاب
می توانست چالشی
دیگر نیز به فیلم
اضافه کند.
فیلم نمی تواند
جوانه شک را در دل
بیننده بکارد
نظر عوامل
ابراهیم حاتمی کیــا (تهیه کننده):
من در این فیلم تنها یک اســم هستم و کارها
توسط اویس طوفانی و بهراد مهرجو تهیه شده
است .نمی توانستم ادامه دهم زیرا جهان من با
این کار متفاوت اســت و خوشحالم که یوسف
جهان خــودش را به تصویر کشــید .به اعتقاد
من فیلمســازان اول باید فیلمنامه خودشان را
بنویسند ،چون باید یاد بگیرند.
یوســف حاتمی کیا (کارگردان) :یاد
گرفتم که برای کارها باید بازگشــت ســرمایه
داشته باشم .اما وقتی طرح اولیه «شب طالیی»
را نوشــتم ،فکر کردم که باید ان را تبدیل به
رمان کنم که اویس طوفانی و بهراد مهرجو پای
کار امدند و گفتند که با ما هستند و بعد شروع
به نگارش فیلمنامه کردم .بــا این حال خیلی
فیلمنامه سختی بود.
نظرشخصی
اولین فیلم یوســف حاتمی کیا تالش قابل
تحسینی است :سوژه جذابی دارد و در ساخت
نیز فیلم قابل قبولی است .مشکل اصلی صاحب
قلم با «شب طالیی» باز هم انتخاب بد بازیگران
و عمیق نبودن بسیاری از شخصیت های کلیدی
است .فیلم داستان گم شدن دو شمش طال در
خانه ای قدیمی را روایت می کند .موضوعی که
گریبان همه اعضای خانواده را می گیرد .حسن
معجونی می توانست اخرین انتخاب برای چنین
نقشی باشد.
میمیک معجونی ابدا ً قابل باور نیســت و
من بیننده به خودم می گویم ،خوب شمش ها
ِ
پیدا نشد هم نشــد ،چرا که نمی توانم با حضور
معجونــی شــمایلی ترســناک از عواقب پیدا
نشدن شمش بســازم .یکی دیگر از مشکالت
فیلم عــدم توجه کافی به خرده داســتان های
فرعی شخصیت های پرتعدادش است .داستان
مثلث عشقی فیلم ،پتانسیل بسیار باالیی برای
پرداخت بیشتر را داشت.
همچنیــن خطاهــای دســتگاه طالیاب
می توانســت چالشــی دیگر نیز به فیلم اضافه
کند .فیلم نمی تواند جوانه شک را در دل بیننده
بکارد .قرار نیســت فکر کنیم شمش به سرقت
رفته است .در ابتدا با بازی بسیار خوب یکتا ناصر
کمی این جوانه شکل می گیرد اما به یک باره این
شخصیت از کلیت داستان کنار می رود« .شب
طالیی» در مجموع فیلم خیلی بدی نیست اما
مشکالت اساسی و پایانی ناامیدکننده دارد.
چهره شاخص
یکتا ناصر برای اجرای بسیار خوبش.
15
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 15
سینمای ایران
سادگیغم انگیزعشق
یادداشتی درباره مثلث بازیگری «تی تی»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
16
محسن شرف الدین صفحه 16
اگر شــما هم از فضای تیره و تلــخ اغلب فیلم های
ســینمای ایران که به مقوله های اجتماعی و معضالت
فرهنگی و اقتصادی می پردازند ،خســته و دلزده شده
باشید ،قطع ًا تماشای فیلمی چون «تی تی» برایتان حکم
نفسی تازه دارد .مانند سفری که با فرار از الودگی شهرها
به سمت روستایی خوش اب و هوا اغاز می کنید .اشتباه
نکنید ...در فیلم «تی تی» هیچ چیز سر و سامان قطعی
ندارد و با یک بهشت خیالی طرف نیستیم .ولی مسئله
این جاست که قطع ًا نگرش فیلمساز در ایجاد این فضای
متفاوت و پر احســاس ،با خلق شخصیتی جذاب چون
تی تی ،در حس و حال مثبتی که پس از تماشای این اثر
سینمایی به مخاطب منتقل می شود تاثیر مستقیم داشته
است .ایدا پناهنده از ان دست فیلمسازان بی حاشیه ولی
مستعدی است که بر خالف اکثر نسل جدید فیلمسازان
که با اولین فیلمشان نگاه ها را به خود خیره کردند ،خیلی
اهسته و پیوســته به بهترین فیلم خود رسیده است.
ایدا پناهنده که توانسته بود با ساخت فیلم هایی چون
«ناهید» و «اســرافیل» ،توانایی خود را در به سرانجام
رساندن یک اثر سینمایی ،خلق لحظات و شخصیت ها
و مخصوص ًا موقعیت های دراماتیک نمایان ســازد ،حاال
با تازه ترین اثرش در مقام نویسنده و فیلمساز ،بهترین
و کامل ترین اثر خود را روانه اکران سینماها کرده است.
استقبال قابل قبول مخاطبان ،رضایت اکثر بینندگان و
الناز شاکردوست :قدرت خیره کننده
خلقشخصیتوتثبیتجایگاهسینمایی
در میان این ســه بازیگر ،که ما نامش را
مثلث طالیی فیلم «تی تی» می گذاریم ،حضور
درخشــان الناز شاکردوســت ،مخصوصاً به
دلیل تکامل مســیر متفاوتی که از چند سال
پیش اغاز کرده بود ،حائز اهمیت است .تی تی
ســادگی غم انگیز ،صادقانه و زاللی دارد که
اجرای ان به تبحر و توانایی باالیی نیاز داشت.
از ان نمونــه نقش هایی که موارد برجســته
اجرایی ان را شاید بتوان در کارنامه اساتیدی
چون گالب ادینه ،فاطمه معتمداریا و سوسن
تسلیمی یافت .الناز شاکردوست در جشنواره
فجر ۳۸با «تی تی» و فیلم دیگر تازه به اکران
درامده خود به نــام «ابلق» ،بــه نوعی مهر
تثبیت به کیفیت اجرایی خود در اثار متاخر
ســینماییش زد .او با این نقش همه ان هایی
را که «شبی که ماه کامل شد» و «خفه گی»
را اتفاقی در کارنامه اش می دانستند به سکوت
دعوت می کند.
اگر بگوییم الناز شاکردوست در سال های
اخیر ،بزرگترین تغییر ماهیتی در شکل بازی
و بیشترین پیشرفت را در کارنامه کاری خود
در میان همه بازیگران تاریخ سینمای ایران
داشته است ،سخنی به گزاف نگفته ایم .الناز
شاکردوست همیشه بازیگری بود که مشخصاً
پتانســیل و ظرافت های متفاوتی در اجرای
نقش ها ،حتی در سطحی ترین اثار کمدی از
خود نشان می داد .حتی با فیلم هایی چون «در
منتقدان و جوایز سینمایی داخلی و خارجی برای این فیلم
و فیلمساز ،گواهی بر ادعای ماست .ایدا پناهنده فیلمساز
زنی است که پیش از این هم ثابت کرده بود که سینمای
زنانه را درست می شناسد .او در الیه های داستان روزمره
ادم ها ،با خلق درام ،نگاهی دقیق و عمیق ،بدون جنجال
و خودنمایی ،به مسئله زن و جایگاه زنان در جامعه ما دارد.
ایدا پناهنده حاال با فیلم «تی تی» کمی پا را فراتر از دنیای
واقعی و مناسبات روزمره گذاشته و با ترکیب واقعیت و
رویا و خلق کاراکتری رویاپرداز و کمال گرا چون تی تی،
که اتفاق ًا زنی اسیب پذیر و اسیب دیده از مناسبات جامعه
امروز است ،نگاهی جذاب ،متفاوت و سینمایی به مسئله و
مقوله زن داشته است.
باید گفت که «تی تی» بیش از هر چیز فیلم بازیگرانش
اســت ،زمینی حاصلخیز برای برداشــت درخشــان
ستاره هایش اماده کرده و مثلث الناز شاکردوست ،هوتن
شکیبا و پارسا پیروزفر نیز از این موقعیت ویژه بهترین
بهره برداری را کرده اند .بعــد از دو ماه اکران موفق فیلم
«تی تی» و چندین و چند نقد و یادداشت ستایش امیز
درباره این فیلم ،موقعیت را مناسب دیدیم تا فقط از دریچه
درخشش بازیگران فیلم «تی تی» نگاهی مجدد به دالیل
موفقیت این اثر سینمایی داشته باشیم و به شکلی مجزا
به کیفیت کار هر یک از بازیگران این مثلث جذاب در فیلم
«تی تی» بپردازیم:
میان ابرها» و «اتوبوس شب» تجربه های قابل
قبولی در سینمای هنری و تجربی ایران پشت
سر گذاشته بود و تا نامزدی سیمرغ هم پیش
رفته بود .ولی در ان مسیر انگار چیزی برای
شاکردوســت جدی نبود .تا مدت ها به حرفه
خود بیشتر به عنوان یک تفریح نگاه می کرد .با
پتانسیل ذاتی و چهره زیبایش انگار از چیزی
که داشت راضی شده و با حواشی ستاره بودن
سرگرم بود .این که چه شد تا بعد از سال ها ،در
شرایطی که انتظارش را نداشتیم ،با یک الناز
شاکردوســت متفاوت روبه رو شدیم ،بر همه
پوشیده است .ایا این یک هدف گذاری شخصی
بوده؟ یک اتفاق بوده؟ یا یک تلنگر و کشف و
شهود شخصی؟ نمی دانیم .هرچه که هست،
بعد از حضور درخشــان این بازیگر در فیلم
«خفه گی» ما با پرونده تــازه ای از یک بازیگر
متفاوت روبه رو شدیم .شاید بتوان مصدومیت
از ناحیه کمر و بستری شدن الناز شاکردوست
در بیمارستان را هم در این مسیر موثر دانست.
چنین زخم ها و تلنگرهایی معموالً جسارت
انسان را برای خیزش مجدد و انگیزه ان ها را
برای بازگشــت قدرتمندانه افزایش می دهد.
بعد از همان حادثه بود که الناز شاکردوست
ســخت ترین نقش زندگی خــود را در عین
مصدومیت در «شــبی که ماه کامل شــد»
پذیرفت و اولین ســیمرغ بازیگری خود را با
چشمانی اشکبار دریافت کرد.
حاال اما کاراکتر تی تــی یک دخترانگی
صادقانه و جدا از دنیای مادی ما را نمایندگی
«تی تی» بیش
از هر چیز فیلم
بازیگرانش است،
زمینی حاصلخیز برای
برداشت درخشان
ستاره هایش اماده
کرده و مثلث الناز
شاکردوست ،هوتن
شکیبا و پارسا
پیروزفر نیز از
این موقعیت ویژه
بهترین بهره برداری
را کرده اند
می کند که باید به شکل متفاوت اجرا می شد:
مرز باریکی که نه نقش را بــه عقب افتادگی
ذهنی بکشــد ،نه دیوانگی را به یاد اورد و نه
ان قدر گل درشــت باشــد که از باورپذیری
رویاگونه ان کم کند .تی تی یک زن کولی است
که هم نامزدش و هم دیگر مردم شهر به او به
چشم یک زن خل و چل نگاه می کنند .همین
تصور بیرونی به این کاراکتر مرز باریک اجرای
درست نقش را برای الناز شاکردوست دشوارتر
نیز کرده است.
تی تی زنی است که تنها می خواهد «مثل
انسان» زندگی کند .به بشریت می اندیشد و
برای ان دل می سوزاند ،او جز عشق و مهربانی
به اطرافیان نمی بخشــد .همان هایی که او را
خل و چل ،دیوانه و گاهی هرزه تصور می کنند.
مهربانــی زالل و کودکانه تی تی ،نشــان از
صداقت پاک و جادویی او دارد .انگار که واقعاً
از ســیاره ای دیگر امده ...تی تی چیزی مانند
موجود عجیب فیلم استیون اسپیلبرگ یعنی
ای.تی را به یاد ما می اورد!
در نهایــت الناز شاکردوســت با هدایت
درست ایدا پناهنده مســیر اوج تا حضیض
رفتاری ایــن دختــر عجیب را بــا کیفیت
درخور توجهی به تصویر می کشــد و نقشی
مانــدگار در کارنامــه حرفه ای خــود ثبت
می کند .گزاف نیست اگر بگویم این کاراکتر
از به یادماندنی ترین و دوست داشــتنی ترین
شخصیت های زن ســینمای ایران در چند
سال اخیر به حساب می اید .از طرفی امروز به
جایی رسیدیم که الناز شاکردوست با دو فیلم
مهم «تی تی» و «ابلق» همه نگاه ها را به خود
معطوف کرده اســت .حاال به راحتی می توان
ادعا کرد که سینمای ایران صاحب یک ستاره
مهم و تاثیرگذار شده است که هم در گیشه و
هم در سینمای هنری حرفی برای گفتن دارد.
هوتنشکیبا:کالهمخملینوینسینما
هوتن شکیبا که امروز به یک ستاره سینما
و صداپیشــه محبوب کاراکترهای عروسکی
تبدیل شــده اســت از ان معدود بازیگران
سینمای ایران بوده که به معنای واقعی کلمه
حرفــه اش را پله به پله اموختــه و به مرحله
اجرا گذاشته است .کســی که مراحل ترقی
و شــکوفایی را اهسته و پیوســته طی کرده
و با هر نمایش ،ســریال و اثر تازه سینمایی،
بخشی از اســتعداد درخشــان خود را به رخ
کشیده است .به هر حال برای بازیکر ۳۸ساله
با چنین توانایی شــاید به نظر برسد که همه
چیز دیر اتفاق افتاده ...شاید اگر مث ً
ال با بازیگر
بلندپروازتر یا جسورتری مواجه بودیم امکان
درخشش بســیار زودتری را با توجه به این
استعداد ذاتی پیش بینی می کردیم .با این حال
هوتن شکیبا با خصوصیات شخصیتی ،سر به
زیری و زندگی کم حاشیه تر خود ،طی سالیان
متمادی تالش کرد تا با پیگیــری و تداوم ،با
حضور به عنوان یک بازیگر و صداپیشــه ،در
اثار مختلف ،حقانیت خود را به اثبات برساند.
17
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 17
سینمای ایران
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
18
تی تی سادگی
غم انگیز ،صادقانه و
زاللی دارد که اجرای
ان به تبحر و توانایی
باالیی نیاز داشت .از
ان نمونه نقش هایی
که موارد برجسته
اجرایی ان را شاید
بتوان در کارنامه
اساتیدی چون
گالب ادینه ،فاطمه
معتمداریا و سوسن
تسلیمی یافت .الناز
شاکردوست در
جشنواره فجر ۳۸با
«تی تی» و فیلم دیگر
تازه به اکران درامده
خود به نام «ابلق»،
به نوعی مهر تثبیت
به کیفیت اجرایی
خود در اثار متاخر
سینماییش زد
هوتن شکیبا زمانی یکی از استعدادهای
درخشان تئاتر کشــور به حساب می امد که
همراه با رفقایش چون نوید محمدزاده و بهرام
افشاری مخاطبان حرفه ای تئاتر را مجذوب
خود کرده بود و زمزمه های درخشــش یک
بازیگر توانا را به گوش عالقه مندان سینما نیز
رسانده بود .شاید بازی در سریال های کمدی
«لیسانسه ها» و «فوق لیسانســه ها» ،جرقه
اصلی بود که حرفه این بازیگر را متحول و مسیر
شــهرت را برایش مهیا کرد .هوتن شکیبا در
سال های اخیر کلکسیونی متنوع و پروپیمان
از اثار ســینمایی چون «تی تی»« ،مالقات
خصوصی»« ،شبی که ماه کامل شد» و «ابلق»
را به کارنامه خود اضافه کرده و اکنون قطعاً به
یکی از پنج بازیگر منتخب مرد سینمای ایران
تبدیل شده است.
اگر بخواهیم روی حضور هوتن شکیبا در
فیلم «تی تی» و بازی در نقش امیر ساســان
متمرکز شــویم باید بگوییم کــه او یکی از
متفاوت ترین ضدقهرمان ها و شخصیت های
منفی سینمای ایران در سال های اخیر را به
روی پرده اورده است .از ان نقش منفی های
اسیب پذیر و جذاب که در عین اجرا و اعمال
نفرت انگیز به شکلی غریب همراهی بخشی از
مخاطبان را جلب می کند! از ان کاراکترهای
پیچیده که با بغض فریاد می زند و با اندوه به
جشن و پایکوبی می پردازد!
هوتن شکیبا از جاهل کاله مخملی معروف
در تاریخ سینمای ایران ،پرده ای تازه به صحنه
نمایش می اورد .جهل مدرنش را با ضعف های
تاریخی نسلی که از ان امده همراه می سازد و
به ترکیب عجیبی از موقعیت اســیب پذیری
و تمایل به اسیب رسانی می رسد .جاهلی که
امیر ساســان فیلم «تی تی» ان را نمایندگی
می کنــد ،محصول یک نســل ســنت زده،
مردساالر ،زن ستیز ،پر از ابهام و کمبودهای
عاطفی و اقتصــادی و اجتماعی را نمایندگی
می کند .امیر ساســان برامده از همان نسلی
است که یک سیســتم فرهنگی و مدیریتی
اشــتباه می تواند تحویل تاریــخ بدهد .امیر
ساسان با کمبودهای شخصیتی و بنا بر فضای
فرهنگی و تربیتی ،انگار ملزم به این است که
تبدیل به یک هیوالی اخالقی شود .توجه شما
را به چندین سکانس در فیلم «تی تی» جلب
می کنیم که در ان شــخصیت منفی قصه با
چشم های خیس و صدای بغض الود دست به
عمل خالف عرف اخالقی و انسانی می زند .ما
نااگاهی تلخ ادمی برامده از یک جریان اشتباه
که نه مواجه با جایگاه عشق را می شناسد و نه
می داند موقعیت زن و مرد به عنوان یک انسان
در تعامل با یکدیگر چگونه است و نه می تواند
از هوش و استعداد خود در مسیر پیشرفت و
ترقی سود بجوید را می بینیم و بیشتر از ازاری
که او به اطرافیان می رساند از تماشایش ازار
می بینیم .ان چــه او اموخته و جاهالنه تن به
ان داده در نهایت کاله مخملی تلخ و تنهای
نوین سینمای ایران را در فیلم «تی تی» شکل صفحه 18
داده است...
قطعاً یکی دیگر از نــکات جذاب حضور
هوتن شکیبا در فیلم «تی تی» زوج مشترکی
است که با الناز شاکردوســت برای سومین
بار و پی درپی شــکل می دهد .راستش باید
بگوییم این دو بازیگر در مســیر رشد و تعالی
هنری خود بیش از همه بــه یکدیگر مدیون
هستند .این زوج درخشان با بازی در فیلم های
سینمایی «شبی که ماه کامل شد»« ،ابلق»
و «تی تی» به تکاملی رســیده اند که نتیجه
ان از فروش گیشــه گرفته تــا معروفیت و
محبوبیت و جوایز رنگارنگ سینمایی نتایج
درخشانی برایشان به ارمغان اورده است .الناز
شاکردوست و هوتن شکیبا بار دیگر با دو نقش
کام ً
ال متضاد و متفاوت با ان چه پیش از این در
کارنامه خود به نمایش گذاشته بودند دو ضلع
اصلی همان مثلث طالیــی فیلم «تی تی» را
تشکیل می دهند.
پارســا پیروزفر :فیزیک دانی که
شیمی عشق را می شناسد
در شــماره قبلی و به بهانه درخشــش
بازیگران سریال «یاغی» درباره پارسا پیروزفر
و جایگاه ویژه ای که در ســینمای ایران دارد
نوشــتیم .بعید می دانیم در ســینمای ایران
بازیگری چون پارســا پیروزفر داشته باشیم
که واجد ویژگی های ظاهری و شخصیتی او
باشد .کسی که به عنوان جوان اول سینما از
دیده پنهان شــود و به عنوان مرد میانسال با
ریش و موهای ســپید بازگردد ،همچنان در
هر دو موقعیت ســتاره باشد ،و محبوب شود
و تصاویرش در فضای مجازی دست به دست
گردد ...ارامش ،متانت و شخصیت خاص پارسا
پیروزفر از او شــمایلی ســاخته که حتی اگر
هیچ تالشی برای خلق کاراکترش نیز نداشته
باشد و تنها بخشی از زندگی واقعی خود را به
پرده سینماها بســپارد احتماالً باز هم تعداد
زیادی از تولیدات ســینمایی ،فیلمسازان و
تهیه کنندگان ،تمایل به همکاری با او دارند.
پارســا پیروزفر نیز از ان نمونه بازیگران
مستعد سینمای ایران است که متاسفانه به
اندازه کافی جاه طلب نبود .با کارنامه سینمایی
و نام های معتبری کــه او در همکاری با ان ها
شرکت داشته ،با شمایل و چهره و کاریزمایی
که دارد احتماالً می توانست به عنوان بهترین
یا یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینمای ایران
مطرح شــود .البته نباید از این نکته نیز غافل
شویم که همین گزیده کاری و بی خیالی ذاتی
پارسا پیروزفر شــکل دهنده شمایل جذاب و
سینمایی او بوده است...
در فیلم «تی تی» پارسا پیروزفر توانسته
بــا نقش افرینــی ماهرانه خود شــخصیت
درون گرای ابراهیم را صاحب ویژگی رازالود
و جذابیت ظاهری خاصی کند که به تنهایی
تماشای این فیلم را بسیار جذاب تر کرده است.
ابراهیم یک دانشــمند و فیزیکدان است که
شیمی عشق را نیز به خوبی می شناسد ،گوهر
ناب تی تی را خیلی زود تشــخیص می دهد و
شیفتگی دلسوزانه ای را نسبت به او روا می دارد
که به ارامی الیه جذابی از عشق میان ابراهیم
و تی تی را شــکل می دهد .ابراهیم شخصیت
مثبت بی عیب و نقصی نیســت .او از خانواده
خود غافل مانده ،همســرش را طالق داده و
در تنهایی ازاردهنده و البته خود خواسته به
دنبال راه گریز از روزمرگی است .ابراهیم اما
هر چه که هســت اکنون در ازمون شــرافت
سربلند است .شرافتی که برای او تنهایی بیشتر
زندگی را فراهم اورده و حاال سادگی معصومانه
تی تی ،همین ذات شریف ابراهیم را به چالش
کشیده است .شــخصیتی که به دنبال پیدا
کردن برگه های فرمول نایابی که مخترعش
بوده ناگهان تی تی را می یابد و بعد از مدت ها
انگار با سیلی واقعیت متفاوت زندگی مواجه
می شود .و چه چیز بهتر از رستگاری با سیلی
هوشیار کننده عشق...
البته نمی دانیم که ایــا می توان به مثلث
فیلم «تی تــی» واژه مثلث عشــقی را الصاق
کرد و ان را زیر مجموعه یک فیلم با تم رقابت
عاشقانه به حساب اورد یا خیر ...قطعاً مفاهیم و
محتوای فیلم «تی تی» بر روی نکات دیگری
تاکید بیشتری دارد و عشــقی هم اگر هست
در پس زمینه روایت می شود .ایا اص ً
ال می توان
جدال ابراهیم و امیر ساســان بر سر دختری
اگر بخواهیم
روی حضور هوتن
شکیبا در فیلم
«تی تی» و بازی در
نقش امیر ساسان
متمرکز شویم باید
بگوییم که او یکی
از متفاوت ترین
ضدقهرمان ها و
شخصیت های منفی
سینمای ایران در
سال های اخیر را
به روی پرده اورده
است .از ان نقش
منفی های اسیب پذیر
و جذاب که در
عین اجرا و اعمال
نفرت انگیز به شکلی
غریب همراهی
بخشی از مخاطبان را
جلب می کند
چون تی تی را رقابت عشقی تلقی کرد؟ بعید
می دانیم .امیر ساســان و ابراهیم جدالشــان
از پیشــینه اجتماعی برخوردار اســت که هر
کدام نمایندگی طبقه ای را عهده دار هستند .
جدال دارا و ندار ،باســواد و بی سواد ،بافرهنگ
و لمپن و ...ولی باز این تقابل در فیلم «تی تی»
به هیچ وجه ارزش گذاری نمی شــود .درست
که ابراهیم شــخصیت مثبت و قهرمان قصه
است و امیرساسان ادم بد ماجراست ...اما این
جایگاه به هیچ وجه فیلمساز باهوشی چون ایدا
پناهنده را به برداشت سطحی و دم دستی مبتال
نمی کند .فیلمســاز از این رقابت ،از این قطب
مثبت و منفی داســتانش ،به واکاوی چرایی
تبدیل شــدن ابراهیم و امیر ساسان به چنین
شخصیت هایی بهره می برد .این دو شخصیت
که حول محور زندگــی و رفتار عجیب و البته
جذاب تی تی به مخاطبان معرفی می شــوند
در طول روایت داســتان ،بر اساس کنش های
تی تــی ،واکنش هایی از ســر عشــق ،نفرت،
تصاحب یا رقابت نشان می دهند .این کنش و
واکنش هاباچاشنیعشق،درلوکیشنرنگارنگ
و طبیعت زیبای شمال با حضور بازیگرانی توانا
و فیلمسازی که مشخصاً برای ساختن بهترین
اثرش هدف گذاری کرده است ،نهایتاً باعث شده
«تی تی» به یکی از جذاب ترین و متفاوت ترین
فیلم های سال تبدیل شود.
19
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 19
سینمای ایران
موش ها ،ادم ها ،اجنه
و چند داستان دیگر
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
20
نگاهی به چند فیلم مهم اکران تابستان صفحه 20
سید اریا قریشی
در تابستان 1401فیلم های مهمی به صورت گسترده اکران شدند .برخی
از این فیلم ها در جشنواره های داخلی و خارجی خوش درخشیده بودند و از
تعدادی دیگر به عنوان اثاری با قابلیت باالی فروش نام برده می شد .در شرایطی
که عده ای اعتقاد داشتند که تراکم اکران باعث بروز هم پوشانی شده و بر فروش
تعدادی از این فیلم ها تاثیر منفی می گذارد ،نمایش تعدادی از فیلم ها از جمله
«تی تی» و «ابلق» شروع کم وبیش موفقیت امیزی داشت و تعدادی دیگر از
فیلم هاهمباشکست هایتجاریغافلگیرکننده ایمواجهشدند.دراینمطلب
نگاهی به تعدادی از فیلم های مهم اکران تابستان
1401انداخته ایم.
«زاالوا» (ارسالن امیری)
فواید جاه طلبی
امیدواری هــا :جاه طلبــی
همیشــه از طریق سکانس های
عظیم و جلوه های ویژه چشــم گیر
بازتــاب نمی یابــد .فیلم های
جاه طلبانه لزوماً اثاری نیستند
که داستان شــان در فضــا یا در
زمان اینده می گذرد .گاهی اوقات،
جا ه طلبی یک فیلمســاز
یــا فیلمنامه نویــس را
می توانیم در ایده اولیه اش
و نحوه گسترش داستان
پیدا کنیم .یک اثر
هنری می تواند با
امکانــات محدود
ســاخته شــود و
کل داســتان بــا
دو شــخصیت و در یک اتاق
بگذرد امــا کمــاکان اثری
بلندپروازانه باشد .با این تعریف« ،زاالوا»
فیلم بلندپروازانه ای است .یکی از مشکالتی
که ســینمای ایران از ان رنج می برد ،فقدان
جاه طلبی در ایده پردازی و اندیشه سازی است.
جدا از مباحثی چون تکراری بودن مضامین
و داستان ها که به خلق فیلم هایی تقلیدی و
میان مایه می انجامد ،می توان به محدود بودن
فیلم ها اشــاره کرد .منظور از محدود بودن،
ناتوانــی فیلم ها در بازتــاب زیرمتن زندگی
مردم است .اثار پرتعدادی که از این مشکل
رنج می برند ،شــاید تصاویری از خیابان ها و
طرز پوشش مردم را در یک زمانه خاص نشان
دهند اما از نظر فکری هرگــز نمی توانند به
سندی از ان زمانه تبدیل شوند .اگر گذر زمان
کارشناسان
باعث می شود تا سینمادوستان و
ْ
برخی از اثار را ســندهایی از زمانه بدانند ،به
دلیل توان فیلمســازان در نفوذ به زیرمتن
جامعه است.
اما بسیاری از فیلم هایی که به این جایگاه
می رسند ،می توانند مرزهای زمانی و مکانی را
نادیده بگیرند .ذات تکرارشونده تاریخ باعث
می شــود فیلم هایی که به زیر پوست جامعه
نفوذ می کنند ،عمــ ً
ا در دوره های دیگر هم
تازگی داشته باشــند .در میان اثار یک دهه
اخیر ســینمای ایران ،فیلم هــای معدودی
توانســته اند به چنیــن جایگاهی برســند.
«زاالوا» ،در همان مرحله ایده پردازی اولیه،
فیلمی است که چنین قابلیتی را می توان در
ان مشاهده کرد .خط اولیه داستانی «زاالوا»
مناسب یک فیلم ترســناک متعارف به نظر
می رسد .اما ارسالن امیری و همکارانش سعی
می کنند روی مسائل عمیق تری تمرکز کنند.
به همین دلیل است که «زاالوا» بیش از ان که
از الگوهای اثار ترســناک پیروی کند ،سعی
می کند تقابل های پیچیده تری را برجســته
کند .اولین ساخته امیری در مقام کارگردان،
به تبعات جهل در جامعه پرداخته و نشــان
می دهد که چطور ان که در چنین جامعه ای
بزرگ ترین ضربه را می خورد ،فردی اســت
که از دیگران اگاه تر است .بحث اصلی فیلم نه
حضور یا عدم حضور جن در منطقه زاالوا است
«زاالوا» بیش
از ان که از الگوهای
اثار ترسناک
پیروی کند ،سعی
می کند تقابل های
پیچیده تری را
برجسته کند .اولین
ساخته امیری در
مقام کارگردان،
به تبعات جهل در
جامعه پرداخته و
نشان می دهد که
چطور ان که در چنین
جامعه ای بزرگ ترین
ضربه را می خورد،
فردی است که از
دیگران اگاه تر است
و نه اساساً باور به اجنه ،بلکه محوریت فیلم به
اعتقاد راسخ اکثر اهالی زاالوا به حضور جن
در ان منطقه برمی گردد؛ اعتقادی که باعث
می شود راه سوءاستفاده از انان باز شود .تمام
تالش قهرمان فیلم این است که به اهالی زاالوا
به جای ماهی ،ماهیگیری یاد دهد .گسترش
همین بحث به جای تمرکز بر غافلگیری های
لحظه ای ،همــان نکته ای اســت که باعث
می شود تماشای «زاالوا» ،احتماالً ،سی سال
بعد هم مثل امروز تجربه ای تامل برانگیز باشد.
نتیجه :شــاید «زاالوا» به ان اندازه که
قابلیتش را دارد عمق پیدا نکرده باشــد اما
کماکان می تواند یکــی از فیلم های خوب
اکــران 1401ســینمای ایران
قلمداد شــود .ارسالن
امیــری و همکارانش
در نــگارش فیلمنامه
(ایــدا پناهنــده و
تهمینــه بهــرام)
الگوهــای کالســیک
شخصیت پردازی را در مورد
قهرمان داســتان (مســعود
احمــدی با بازی خــوب نوید
پورفــرج) رعایــت کرده اند .با
شخصیتی چندبعدی روبه رو هستیم
که از یک زخم روحی عمیق رنج می برد
و همین امر ،به او هدفی برای مقابله
با ساده انگاری ریشه دوانده در اهالی
زاالوا (یا الاقل ان چه او ســاده انگاری
می پندارد) می بخشــد .بنابراین با
شخصیتی روبه رو هستیم که با میل و
رغبت از دنیای عادی ورود کرده و وارد
دنیای ویژه می شود .شباهت اغاز و پایان
پیرنگ (و ،از جنسی دیگر ،شباهتی که میان
زخم پیش داســتان قهرمان و حادثه نهایی
وجود دارد) به درستی درون مایه اثر را برجسته
می کند .این ،همان الگویی است که به بهترین
شکل ممکن در شــاهکاری همچون «محله
چینی ها» (رومن پوالنسکی) هم وجود داشت
و تاثیرگذاری فیلم را مضاعف می کرد.
اما امیری ســعی کرده از این مرحله هم
عبور کرده و تردید عمیق تری را در قهرمان (و
تماشاگر) ایجاد کند .تقابل دو شخصیت اصلی
یعنی مسعود احمدی و امردان (با بازی دیدنی
پوریا رحیمی سام) قرار نیست تقابل خیر و
شر مطلق باشــد .بلکه داستان جوری پیش
می رود که نه فقط ما به برخی از مسائل شَ ک
می کنیم ،بلکه حتی قهرمان داستان هم در
لحظاتی در حق بودن خود و باطل بودن طرف
مقابل دچار تردید می شــود .تاکید فیلمساز
بر اعتقادی که ظاهرا ً امردان به کارش دارد
و تعهدی که -تا ســرحد اسیب رساندن به
جســم خود -برای مهار اجنه از خود نشان
می دهد ،به ما می فهماند که نباید امردان را
به سادگی یک کاله بردار در نظر بگیریم .این
تاکید شــاید در لحظاتی از لحاظ دراماتیک
چندان موثر به نظر نرسد (و این تردید را ایجاد
21
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 21
زیر ذره بین
کند که شاید از لحاظ داستانی لزوم چندانی
به این میزان تاکید وجود نداشــته باشد) اما
حسی از تزلزل و تردید حل نشدنی را در طول
فیلم ایجاد می کند که به فضاسازی اثر کمک
می کند« .زاالوا» فیلم قابل احترامی است که
ما را کنجکاو تماشــای فیلم های بعد ی
امیری نگه می دارد.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
22
«تی تی» (ایدا پناهنده)
هنر حفظ تعادل
امیدوار ی هــا :در اوایــل
دهــه ،1380ســینمای ایران
پر شــده بود از فیلم هایی که ،به
اصطالح ،قرار بود معناگرا باشــند.
اکثر این فیلم ها در فضایی
روســتایی می گذشتند و
شــخصیت هایی را نشان
می دادنــد کــه از دیــد
دیگران ســاده لوح
(یا اگــر بخواهیم
و
عامیانه تــر
راحت تــر بگوییم،
خل وچــل) به نظر
می رســیدند اما قرار بود ما و
شــخصیت های دیگــر این
فیلم ها در طول مسیر به درکی جدید از ان
شخصیت برســیم .این ادم ها ،افرادی با دل
پاک و قلبی صاف بودند که قرار بود برایشان
دل بسوزانیم و بپذیریم که از اطرافیان خود
ادم های بهتری هستند و درک درست تری
هم نســبت به دیگران از دنیا دارند .اما اکثر
ان فیلم ها نه تنها به سرعت فراموش می شدند
بلکه فیلم هایی ازاردهنده و عصبانی کننده
(اگر نگوییم توهین امیــز) بودند .دلیل این
ویژگی منفی چه بود؟ حتماً می توان به موارد
متعددی اشــاره کرد اما یکــی از مهم ترین
دالیلش ،ناکامــی فیلمســازان در پرورش
قهرمان ها بود .ان شخصیت ها به جای این که
افرادی بــا ضمیر پاک و درکی شــهودی اما
عمیق از زندگی باشــند ،واقعاً ساده لوح (اگر
نگوییم احمق) به نظر می رســیدند .در واقع
تماشــاگر بیش از ان که با ان شخصیت های
مث ً
ال معصــوم هم دلــی کند ،بــا دیگرانی
احســاس نزدیکی می کرد که این قهرمان را
مورد تمســخر قرار می دادند! تالش فیلم ها
بــرای نزدیک کردن ما به این شــخصیت ها
و بی عیب ونقــص نمایانــدن ان ها تحمیلی
به نظر می رســید و عجیب نبود که برخی از
ان اثار حتی توهین به شعور تماشاگر به نظر
می رسیدند.
«تی تی» هم می توانســت یکی از همان
اثار باشد .این بار هم با شخصیتی روبه روییم
که تعدادی از دیگر افراد حاضــر در فیلم او
را به صراحت «خل وچل» می نامند؛ کســی
کــه رفتارهای غیرمتعارفــی انجام می دهد
که خیلــی از ان ها (مث ً
ال زدن بــه اب و دعا
کردن برای زنده ماندن یــک بیمار) ممکن
اســت جنون امیز به نظر برسند .سوی دیگر
شخصیت هایی قرار دارند که ،ظاهرا ً همچون
نمونه های پیشین ،تی تی (الناز شاکردوست)
را مورد تمسخر قرار می دهند .اما هوشمندی
ایدا پناهنده در خلق شخصیتی است که نقش
وزنه متعادل کننــده را در فیلم ایفا می کند.
ابراهیم (پارسا پیروزفر) درست نقطه مقابل
تی تی قرار می گیرد :ادمــی کام ً
ال متکی به
علم و بی توجه به مســائل شــهودی .با این
وجود ،تازه ترین ساخته پناهنده از مسیرهای
یک طرفه پیشین دوری می کند و همین به
بزرگ ترین نقطه قوت فیلم تبدیل می شود.
نتیجه« :تی تــی» چنــد گام جلوتر از
اثار قبلــی پناهنده قرار می گیــرد .او بیش
از همیشــه توانســته از ماندن در دام ایده
بپرهیزد .فیلم های قبلــی او ،علی رغم تمام
نکات مثبت شان ،بیشتر فیلم های ایده بودند
تا اجرا .به این معنی که مســیر حرکت رو به
جلوی شخصیت ها و طی کردن منحنی تحول
از ســوی انان ،ناقص به نظر می رسید و برای
تکمیل ان مسیرها باید مسائل فرامتنی
را دخیل می کردیم .ان اثار ،فیلم های
بدی نبودند اما در نهایت اثار متوسطی
به نظر می رســیدند که به خاطر مد روز
بودن و البته برخی از توانایی های اجرایی
پناهنده ،بیش از کیفیت حقیقی شان مورد
توجه قرار می گرفتنــد« .تی تی» هم ان قدر
فیلم برانگیزاننده ای نیســت که بتوان ان را
به عنوان یک اثر درخشان مورد توجه قرار داد.
اما الاقل با دو منحنی تحــول روبه روییم که
به شکلی پذیرفتنی به مقصد می رسند .اجرای
این الگو (این که دو شخصیت داشته باشیم که
هر دو منحنی تحول مخصوص
بــه خــود را داشــته
باشــند) کار ساده ای
نیســت امــا پناهنده
و ارســان امیــری
(فیلمنامه نویســان
«تی تی») به شکل مناسبی
از پس کار برامده اند.
این الگــو ،از جنبه ای دیگر
هم بــه فیلم کمــک کرده که
همــان بحــث تعادل اســت.
«تی تی» می توانســت یکی از همان
فیلم هایی باشد که به تمامی به یکی
از ایدئولوژی هــای غالــب نزدیک
می شوند اما در نسخه فعلی با فیلمی
روبه رو هستیم که می توان ان را با صفت
«انسانی» ســتایش کرد .پناهنده و
دیگر دست اندرکاران «تی تی» سعی
می کنند به تمام شخصیت های اصلی،
حتی تا حدی به شخصیت امیرساسان (هوتن
شــکیبا) که قطب منفی کار به نظر می رسد،
نزدیک شــوند .تی تی قرار نیست شخصیت
بی نقصی باشــد که به دیگران درس زندگی
می دهد بلکــه خودش هــم از هم جواری با
ابراهیم درس می اموزد .قرار اســت در طول صفحه 22
فیلم متوجه شویم که درک تی تی از زندگی
اگاهانه تر از چیزی است که به نظر می رسد.
اما اگر «تی تی» به فیلــم ازاردهنده ای مثل
اکثر نمونه های پیشــین تبدیل نمی شــود،
به همیــن خاطر اســت که خــود تی تی را
هم نیازمند امــوزش می بیند .هر د و
شــخصیت اصلــی درس هایی از
یکدیگر می گیرند و همین اســت
که رابطه ان ها را دلنشین و دلپذیر
می کند .در این راه ،توانایی های اجرایی
پناهنده هم به کمــک فیلم امده
اســت .پناهنده از همــان اولین
فیلمش نشــان داد کــه می تواند
به شــکلی دراماتیک از فضای شمال
کشور استفاده کند؛ قابلیتی
که در «تی تی» هم به چشم
می خــورد .نماهــای فیلم
قرار نیســت فقط قشنگ
باشــند بلکه ما را به
شــخصیت ها (در
درجه اول بــه ذات
پاک و دست نخورده
خود تی تی) نزدیک
می کننــد .شــاید در دقایقی
تعادل فیلم خدشــه دار شــود
(مث ً
ال برخی از رفتارهای شــخصیت ها را ،با
توجه به شناخت کلی مان از ان ها ،مقداری
افراطی بیابیم) اما این تعادل هیچ گاه به تمامی
از بین نمی رود و همین« ،تی تی» را به فیلم
قابل احترامی بدل می سازد.
«پیتوک» (سید مجید صالحی)
نوار به سبک ایرانی
امیدواری ها :رفتن به سراغ الگوهای
ژانری در سینمایی که اساساً
بر اســاس ژانر شکل نگرفته
و پیش نرفته ،کار پرخطری
به نظر می رسد .برای تولید
یک اثر ژانــری خوب ،فقط
تماشــای فیلم های پرتعداد متعلق
به ان گونه کفایت نمی کند بلکه در
راه تولید اثر هم باید امکانات مناسب
وجود داشته باشــد .به عنوان مثال
ژانر ترســناک عموماً به عنــوان یک ژانر
ارزان قیمت شــناخته می شــود اما یکی از
دالیل این ارزان قیمت بودن ،وجود امکانات
اولیه ای اســت که خیلی از ان ها ،الاقل در
مقیاس حرفه ای ،ممکن است در سینمای
ایران به سختی پیدا شود .چنین مسائلی ،حتی
می توانند ســاخت فیلم های ساده مبتنی
بر الگوهای ژانــری را هم بــه پروژه هایی
طاقت فرسا تبدیل کنند.
بحث دیگر ،به تجربه افراد بازمی گردد.
زمانی با یکی از فیلمنامه نویسان کشورمان
صحبت می کردم .او ،در پاســخ به سوالی در
مورد دالیل فقر فیلم های ژانری در سینمای
ایران به عوامل متعددی اشاره کرد که یکی
از ان ها (نقل به مضمون) چنین بود« :فرض
کنید من نویسنده بســیار توانایی باشم که
بتوانم یک فیلمنامــه درجه یک در قالب یک
ژانر مشخص (مث ً
ال ترســناک) بسازم .کدام
کارگردان ایرانی تجربه مناسبی برای ساخت
چنین فیلمی دارد؟» واقعیت این اســت که
داشــتن یک ســنت ژانری و تجربه ای برای
ساخت فیلم هایی در قالب های مشخص ،یکی
دیگر از مواردی است که ساخت فیلم بر اساس
الگوهای ژانری را سخت می کند.
در چنین شــرایطی ،فیلمنامه نویسان
«پیتوک» با تالش برای خلق یک نوار ایرانی
ریسک کرده اند« .پیتوک» قرار است فیلمی
در مورد جهانی پر از بی رحمی و خشــونت
اســت باشــد که در ان ادمی که می خواهد
دوباره به دل جامعه برگــردد باید با تمام این
بی معرفتی ها مواجه شده و کوچک ترین ذرات
لطف و مرام را روی هوا بزند .با در نظر گرفتن
فضای تکراری بســیاری از فیلم های ایرانی،
این که «پیتوک» حال وهوایی شــبیه دیگر
فیلم های این سال ها ندارد را می توان از نکات
مثبت ان در نظر گرفت .فیلمنامه نویســان
«پیتــوک» (امیررضــا نوری پرتــو و صادق
خوشحال) بســیاری از عناصر اثار نوار را وام
گرفته اند و حتی در شیوه دیالوگ نویسی هم
سعی کرده اند سبک دیالوگ های پینگ پونگی
سینمای کالسیک امریکا را زنده کنند.
نتیجه :مشخص اســت که «پیتوک» با
بودجه ای محدود و غیرقابل مقایســه با اکثر
مشخص است
که «پیتوک» با
بودجه ای محدود و
غیرقابل مقایسه با
اکثر اثار سینمای
ایران ساخته شده
است .بدیهی است
که محدودیت
بودجه ،فرصت
اجرای بسیاری
از تمهیدات را از
فیلمساز می گیرد .اما
به نظر می رسد تمام
مشکالت «پیتوک»
را نمی توان با تکیه
بر محدودیت بودجه
توجیه کرد
اثار ســینمای ایران ســاخته شــده است.
بدیهی اســت که محدودیت بودجه ،فرصت
اجرای بســیاری از تمهیدات را از فیلمساز
می گیرد .اما به نظر می رسد تمام
مشکالت «پیتوک» را نمی توان
با تکیه بر محدودیت بودجه
توجیــه کــرد .فیلم در
پــرورش بســیاری از
روابــط ناموفــق عمل
می کند .ابهامــی که در
مورد شخصیت اصلی ایجاد
می شــود ،ناخواســته به نظر
رسیده و بنابراین ازاردهنده
می شــود .او قرار اســت یک
ضدقهرمان زخمی نمایانده شــود
اما برخی از رفتارهــای او (ازجمله
برخوردش با دختری که صادقانه
بــه او عالقــه دارد) غیرمنصفانه
به نظــر می رســد و او را حتــی گاه
شــخصیتی غیرموجــه جلــوه
می دهد .شخصیت های دیگر هم
گاه همین قــدر غیرموجــه به نظر
می رسند .حتی پسربچه حاضر در ماجرا هم
در برخی از موارد رفتارهای عجیبی نشــان
می دهد .از ســوی دیگر ،به نظر می رسد که
(شاید به دلیل همان بحث محدودیت بودجه)
تدوینگر «پیتــوک» (کاوه ایمانی) نماهای
مناسبی در اختیار نداشــته .وجود برخی از
نماها در فیلم تــوی ذوق می زنند .به عنوان
مثال در ســکانس زدوخورد نهایی ،برخی از
نماها ان قدر تصنعی هستند که ادم متعجب
می شــود .می توان به انتخاب اشتباه برخی
از بازیگران کلیدی هم اشــاره کرد که انگار
دیالوگ های نمایشی فیلمنامه به درستی در
دهان ان ها نمی چرخد.
از این گذشته« ،پیتوک» در نسخه فعلی
بیش از ان که یک نوار ایرانی به نظر برســد،
فیلم کهنه ای اســت که انگار سی سال قبل
ساخته شده و امروز به نمایش درامده است.
بحث به مضمون کار مربوط نیســت (اتفاقاً
بحث تالش یک قهرمان برای پشــت پا زدن
به مسیر گذشــته و تغییر طبقه اقتصادی،
بحثی اســت که می توان همین امروز هم در
موردش صحبت کرد) بلکه به شکل گسترش
داستان و اجرای کار برمی گردد که «پیتوک»
را بیشتر به دسته ای از فیلم های نوستالژیک
اما تاریخ مصرف گذشته اوایل دهه 70شبیه
کرده است.
«روز ششم» (حجت قاسم زاده اصل)
فرار از قواعد روزمره
امیدواری ها :به طور کلــی ،این نکته که
یک فیلم چقدر وامــدار قواعد دنیای روزمره
است به خودی خود نه نکته مثبت محسوب
می شــود و نه نقطه ضعف .نکته کلیدی این
اســت که فیلم در همان دنیایی که تعریف
کرده ،تا چه حــد یکپارچه و تاثیرگذار عمل
23
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 23
زیر ذره بین
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
24
می کند .این ادعا با نگاهی به تاریخ ســینما
تایید می شود .هم فیلم های اکسپرسیونیستی
سینمای المان ،که به شکلی عامدانه از قواعد
دنیای پیرامون ما فاصلــه گرفتند ،در طول
تاریخ با تحســین فراوانی روبه رو شدند و هم
فیلم های نئورئالیستی ســینمای ایتالیا که
کام ً
ال در تالش برای واقع گرایی بی واســطه
بودند .اما وقتی یک جریان در سینمای ایران
نه فقط تکــرار که تکراری می شــود ،تالش
برای فرا رفتن از مرزهای ان جنس ســینما
می تواند ارزش افزوده ای برای فیلم محسوب
شود -البته با یاداوری این نکته که فیلم در
درجه اول باید دنیای خود را درست بنا کند.
این همــان نقطه ای اســت کــه «روز
ششــم» در ان قابلیت تبدیل بــه یک فیلم
کنجکاوی برانگیز را پیــدا می کند .برخالف
ان چه در ابتــدای این بخش ذکر شــد ،در
سال های اخیر به نظر می رسد که تاکید مداوم
و لحظه به لحظه به جزییات واقعیت پیرامون،
برای عده ای از سینماگران ما ،به خودیِ خود
و بدون توجه به کیفیت نهایی اثارشــان ،به
عاملی برای خودنمایــی و تعریف و تمجید
تبدیل شده است :انگار هر چه بیشتر بتوان
فیلــم را از نظر ظاهــر و رفتارهــا به همان
چیزی شبیه دانســت که هر روز در خیابان
می بینیم ،باید بیشــتر از فیلم تعریف کنیم.
ان چه در این میان دارد فراموش می شــود
قدرت تخیل ،داســتان گویی و اســتفاده از
امکانات نمایشی جهت ساخت دنیایی است
که بتواند روی پای خود بایستد« .روز ششم»
فیلمی اســت که روی همین مســائل تکیه
می کند .در بســیاری از دقایق فیلم شاهدیم
که قاســم زاده بر این نکته تاکید می کند که
قرار نیست مو به مو از واقعیت روزمره تبعیت
کند .این نکتــه را از طریق دنبال کردن ابعاد
مختلف فیلم می توان دریافت :از جنس
دیالوگ گفتن شــخصیت ها تا
میزانسن ها و جنس تدوین اثر.
نتیجه« :روز ششم» فیلم
ابرومندانه ای اســت که به اندازه
شایســتگی اش دیده نشــد.
نکته ای کــه در درجــه اول
جلب نظر می کند ،جســارتی
اســت که در کار قاســم زاده اصل
به چشــم می خــورد.
برخالف اکثر فیلم های
این سا ل های سینمای
ایران ،قاســم زاده اصل
تالش می کند تا
زمان مرده را در
فیلم به حداقل
میــزان ممکن
کاهــش دهد.
بنابرایــن در طــول فیلم
تقریبــاً خبــری از تکرار
چندباره ایده ها و موقعیت ها نیست .این
نکته حتی در شکل تدوین فیلم (کار پرهام
وفایی) و استفاده مکرر از تکنیک فست موشن
هم قابل مشاهده اســت .با داستانی روبه رو
هستیم که بدون مکث پیش می رود و برای
درک درســت جزییات باید با دقت تمام به
تماشایش نشست .قاسم زاده اصل در مجموع
در ساخت جهان ویژه اش موفق عمل می کند:
جهانی که یاداور اثار نوار به نظر می رسد اما
ارجاع پایانی فیلم به اثار کمیک نشان دهنده
یکی دیگر از منابع الهام فیلمساز هم هست.
از این جنبه« ،روز ششم» را می توان ترکیب
غیرمنتظره ای دانست از جهان فیلم های نوار
و جهان اغراق شده اثاری چون «شهر گناه/
سین سیتی» .البته این ترکیب بعضی جاها
چندان نتیجه بخش نیست و به نظر می رسد
که شــاید با اجرایی کالســیک تر می شد به
نتیجه بهتری رســید .با این وجــود در کل
می توان تالش فیلمساز را پذیرفتنی ارزیابی
کرد.
فیلم البته از جنبه هایی ضربه خورده و
نتوانسته به فیلم خوبی تبدیل شود :با وجود
حضور پذیرفتنــی بازیگرانی چون مصطفی
زمانی ،امیر جعفری و مهدی حســینی نیا،
کیفیت بازی ها یکدست نیست و این مشکل
خیلی وقت هــا توی ذوق تماشــاگر می زند
(این امر شاید ناشــی از بودجه اندک فیلم و
استفاده از بازیگرانی باشد که چه بسا انتخاب
اول فیلمساز نبودند) ،برخی از روابط سست
هستند و عمق پیدا نکرده اند و انگار قرار است
ان ها را بدیهی بدانیم ،و بعضی از کنش ها در
«روز ششم»
فیلم ابرومندانه ای
است که به اندازه
شایستگی اش
دیده نشد .نکته ای
که در درجه اول
جلب نظر می کند،
جسارتی است که
در کار قاسم زاده
اصل به چشم
می خورد .برخالف
اکثر فیلم های این
سال های سینمای
ایران ،قاسم زاده
اصل تالش می کند
تا زمان مرده را در
فیلم به حداقل میزان
ممکن کاهش دهد.
بنابراین در طول فیلم
تقریباً خبری از تکرار
چندباره ایده ها و
موقعیت ها نیست
دنیای خود فیلم هم چندان پذیرفتنی به نظر
نمی رسند .با این وجود ،تجربه سال ها فعالیت
در تلویزیون به کمک قاسم زاده اصل امده و به
فیلمی تبدیل شده که نوید حضور کارگردانی
را در سینمای ایران می دهد که نمی خواهد
به مناسبات تکراری تن دهد .همین می تواند
نکته ای امیدوارکننده بــوده و ما را کنجکاو
تماشای اثار بعدی قاسم زاده اصل نگاه دارد.
«ابلق» (نرگس ابیار)
سوار بر موج حوادث روز
امیدواری ها :می گویند سینما را به طور
کلی می توان از سه جنبه ارزیابی کرد :هنری،
صنعتی و ژورنالیســتی .این ابعــاد البته در
بســیاری از موارد با یکدیگر هم پوشانی پیدا
می کنند اما نکته کلیدی این اســت که هر
کدام از این ابعاد اهمیت خاص خود را دارد.
بعضی از فیلم ها ممکن است صرفاً به عنوان
یک اثر هنری و با کمتریــن میزان توجه به
جنبه ژورنالیستی ساخته شوند درحالی که
تعداد دیگری از اثار تالش می کنند تا به یک
جریان روز پرداخته و تماشــاگر را در مورد
ان به تامل وادار کننــد .البته صرف توجه به
جنبه ژورنالیســتی باعث می شود که تاریخ
مصرف فیلم چندان طوالنی نباشد اما حتی
این فیلم ها هم ممکن اســت کار خود را در
کوتاه مدت با موفقیت به سرانجام برسانند.
یکی از حقایق تلخ در مورد سینمای دهه
90ایران این اســت که خیلی از فیلمسازان
بیش از توجه به مسیر حرکت جامعه ،سعی
در تقلید از یکدیگر داشته اند .البته این کام ً
ال
طبیعی اســت که بعد از موفقیت ویژه یک
فیلم ،اثار دیگری در تالش بــرای تکرار ان
موفقیت ها ساخته شــوند اما این
د سته از اثار اگر صرفاً به بازتولید
همان الگوها به شــکلی
غیرخالقانه اکتفا کنند ،یا
به موفقیت نمی رسند یا،
حتی در صورت موفقیت
کوتاه مدت ،خیلی زود فراموش
می شــوند .به عنوان مثال ،فیلم
«جدایی نادر از ســیمین» موجی
از فیلم هایی را بــه راه انداخت که
فقــط در ظاهر به فیلــم فرهادی
شباهت داشتند .در شرایطی که جامعه
ایران روزبه روز در حــال تحول بود ،این
فیلم هــای تقلیدی ســعی می کردند
نعل به نعل از فیلمی تقلید کنند که در
واقع با تحلیل جامعه انتهای دهه 80ساخته
شده بود.
در چنین شرایطی« ،ابلق» از لحاظ
ژورنالیستی فیلم بســیار مهمی است.
ابیار در فیلم تازه اش دســت روی موضوعی
گذاشته که در چند سال اخیر نه فقط در ایران
بلکه در تمام جهان یک موضوع بسیار جدی
و مورد بحث بوده اســت .با توجــه به تجربه
نه چندان زیاد ســینمای ایران در پرداختن صفحه 24
به مسائل مشابه ،همین انتخاب اولیه قابلیت
تبدیل شدن به یک اثر جریان ســاز را برای
«ابلق» ایجاد می کند.
نتیجــه :خوشــبختانه «ابلــق» از ان
فیلم هایی نیســت کــه فقــط بخواهد به
واقعیت های بیرونی ارجاع داده و از طر یق
ان هویت و اعتبار کســب کند.
به بیان دیگر ،فیلم قرار نیســت
نمادهای اجتماعی را به مخاطب
تحمیل کند .اما استعاره های فیلم به
همان اندازه ازاردهنده اند .به طور
خاص ،اســتعار ه هایی همچون
موش و مــار ان قدر بــا تاکید و
مستقیم مورد اشاره قرار می گیرند که
هر مخاطبی با هر سطحی از
ضریب هوشی متوجه شود
که این عناصــر بی دلیل
در فیلم قرار نگرفته اند و
قرار اســت معانی
عمیقــی را بــه
تماشــاگر منتقل
کننــد .بدیهــی
است که استفاده ا ز
ایــن اســتعاره ها به تنهایی
قرار نیست نقطه ضعف فیلم
قلمداد شود اما میزان تاکیدی که در «ابلق»
بر ان ها می شود ،همان نکته ای است که یک
فیلم متوسط و یک فیلم پیچیده و چندالیه را
از هم متمایز می کند.
از سوی دیگر ،به نظر می رسد که «ابلق» از
اعتمادبه نفس بیش ازاندازه ابیار ضربه خورده
است .در نیم ساعت اول عم ً
ال نه شخصیت ها
چندان عمق پیدا می کنند و نه داســتان راه
می افتد .در عوض با تالش هــای ابیار برای
فضاسازی روبه روییم .اما عجیب است که ابیار،
که توانایی های اجرایی اش را پیش از این ثابت
کرده ،در «ابلق» حتی در این امر هم چندان
موفق نشان نمی دهد .در این نیم ساعت حتی
روابط فضایی میان خانه ها را هم به ســختی
می توان تشخیص داد .همچنین کم توجهی
به شخصیت پردازی مناسب باعث می شود تا
فیلم در توجیه رفتارهای شخصیت ها ناموفق
بماند .به عنوان مثال به شخصیت علی (هوتن
شکیبا) توجه کنید .مشــخص نیست او ،با
توجه به روحیاتی کــه دارد و در طول فیلم
چند بار مورد اشاره قرار می گیرد ،چطور عین
خیالش نیست که در طول روز همسرش در
خانه تنهاســت و ظاهرا ً در خانه هم به روی
همه باز اســت .جالل (بهرام رادان) هر وقت
دلش می خواهد وارد خانه می شــود .ایا در
ان منطقه از شهر و با روحیاتی که خود فیلم
(فارغ از درک بیرونی خود مــا) به ما منتقل
می کند ،این بی توجهی قابل درک اســت؟
حتی اگر پاســخ مثبت باشد ،در مورد کنش
نهایی علی به سختی می توان پاسخ این سوال
را مثبت دانست .علی به جای ان که با مشکل
مواجه شــود ،ناگهان موضعــی خالف تمام
شــناخت قبلی مان می گیرد و ایــن ،یکی از
مواردی است که ضعف شخصیت پردازی را در
این اثر برجسته می کند.
«شب طالیی» (یوسف حاتمی کیا)
جایی در میانه ها
امیدواری ها :سخت است که فرزند یکی
از مطرح ترین و قدرتمندترین فیلمســازان
کشور باشی ،بخواهی وارد عرصه فیلمسازی
شــوی و بتوانی خود را از تاثیرات پدر حفظ
کرده و راه مســتقل خود را پیدا کنی .زمانی
که خبر تالش یوسف حاتمی کیا برای ساخت
اولین اثرش در مقام فیلمســاز منتشر شد،
احتماالً خیلــی از ما فکــر می کردیم که او،
الاقل در فیلم اولش ،ناخواســته نســخه ای
از ســینمای ابراهیم حاتمی کیا را ،گیریم با
اندکی تغییر ،ارائه خواهد داد و طول می کشد
تا بتوانیم دغدغه های شخصی اش را به شکلی
شفاف شناســایی کنیم .اما «شب طالیی»
چنین فیلمی نیســت .فارغ از کیفیت فیلم،
یوسف حاتمی کیا مسیری متفاوت با پدرش
را طی کرده و ابراهیم حاتمی کیا هم ،در مقام
تهیه کننده فیلم ،دست پسرش را باز گذاشته
است .بنابراین می توان هر دو را در این مسیر به
یک اندازه مورد ستایش قرار داد.
«شــب طالیی» همچنین فیلمی است
که می تواند فرصت را برای انواع برداشــت ها
فراهم کنــد .چنین فیلم هایــی در بهترین
حالت هم می توانند اثری استعاری در مورد
فیلم از
خرده داستان هایی
تشکیل شده که
همگی به علت یک
حادثه (گم شدن
دو شمش طالی
یک کیلویی) شکل
می گیرند و در این
راه رازهایی هم
برمال می شود .در
چنین روایتی ،این
نکته بسیار مهم
است که وجود این
خرده داستان ها
ضروری به نظر
برسد .اگر بتوان این
داستان ها را حذف
کرد یا مواردی را به
ان ها افزود یا ان ها
را با هم جابه جا کرد،
یعنی با ساختاری
معیوب روبه رو
هستیم .این مشکلی
است که در «شب
طالیی» هم به چشم
می خورد
جامعه اطراف قلمداد شــوند و هم داستانی
داشــته باشــند که بتوان ان را بدون نیاز به
اســتعاره پردازی دنبال کرد و از ان لذت
برد .رســیدن به این تعادل البته
نیاز به مهارت فراوانی
دارد اما اگــر فیلمی
بتواند ایــن مرحله را
رد کنــد ،می تواند با
طیف گســترده ای از
مخاطبان ارتبــاط برقرار و
سالیق متفاوتی را راضی کند.
«شب طالیی» از همان مرحله
ایده اولیه اش ،چنین داستانی
به نظر می رسد.
نتیجه :برخالف ا ن چه که شاید
عده ای فکر کنند ،ســاخت فیلم در
فضایی محــدود و با حضــور چند
شخصیت ثابت ،کار بسیار پیچیده ای
است .تسلط حاتمی کیا در کنترل صحنه
و استفاده از عناصر ان در راه پیشبرد
داستان و نشــان دادن روابط میان
شخصیت ها ،فراتر از کار یک فیلم اولی
است .اگر فیلمی در فضای محدود می گذرد
و در طول تماشــای ان خســته نمی شویم،
توانایی های کارگردان می تواند یکی از دالیل
اصلی اش باشــد .همین ادعــا را می توان در
مورد کیفیت بازی هــا مطرح کرد .یکتا ناصر
احتماالً پیش از این هیچ گاه (حتی در فیلم
«یکی می خواد باهات حرف بزنه» که به خاطر
سیمرغ بلورین هم دریافت کرد) تا این حد بر
نقش مســلط نبوده و مریم سعادت در نقش
محوری فیلم غافلگیرکننده است.
با وجود تمام این نکات مثبت« ،شــب
طالیی» فیلم خوبی نیست .ضعف این فیلم
را در درجه اول باید در فیلمنامه جست وجو
کرد .فیلم از خرده داستان هایی تشکیل شده
که همگی به علت یک حادثه (گم شــدن دو
شمش طالی یک کیلویی) شکل می گیرند
و در این راه رازهایی هم برمال می شــود .در
چنین روایتی ،این نکته بســیار مهم اســت
که وجود این خرده داستان ها ضروری به نظر
برسد .اگر بتوان این داستان ها را حذف کرد
یا مواردی را به ان ها افزود یــا ان ها را با هم
جابه جا کــرد ،یعنی با ســاختاری معیوب
روبه رو هستیم .این مشکلی است که در «شب
طالیی» هم به چشــم می خورد .همچنین
برخی از این خرده داســتان ها نه تنها از نظر
دراماتیک ضروری نیســتند بلکــه از لحاظ
لحن هم فیلم را دچــار دوپارگی می کنند.
پایان بندی فیلم هم یکی دیگر از نقاط ضعف
ان محسوب می شود .گره گشــایی فیلم بر
پایه حادثه ای اتفاق می افتد که ،از نظر قواعد
دراماتیک ،می توانســت خیلی زودتر اتفاق
بیفتد و رابطه علی محکمی با اتفاقات قبلی
ندارد .بنابراین با فیلمنامــه معیوبی روبه رو
هســتیم که عم ً
ال تاثیر برخــی از جزییات
اجرایی را هم کم رنگ می کند.
25
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 25
سینمای جهان
سفر به جهانی خیال انگیز
خانه ()The House
ده انیمیشن
کنجکاوی برانگیز 2022
اینانیمیشن رانبایدبافیلمالیواکشنویلفرل
درسال 2017باهمینناماشتباهگرفت«.خانه»اخیرا ً
به مجموعه انیمیشن های استاپ موشن نتفلیکس
اضافه شده است .این انیمیشن بزرگ ساالنه ،یک اثر
کمدی -ترسناک است که هم برای مخاطبان مسن
و هم برای مخاطبان جوان تــر جذاب و یاداور این
نکته است که ساخت انیمیشن های استاپ موشن
هیچ گاه کهنه نمی شود« .خانه» سه داستان متفاوت را پیرامون یک خانه روایت
می کند که دوره های زمانی و شخصیت های متفاوتی را در بر می گیرد .قطع ًا با یک
داستان منحصربه فرد روبه روییم ،اما باید به مخاطب سنجی اثر هم توجه کرد.
«خانه» به طور خاص مناسب ان دسته از طرفداران انیمیشن است که چیزی غیر
ازافسانه هایمعمولمتمرکزبرکودکانمی خواهند.خودتانرابرایتماشاییک
کمدی سیاه با اجرایی ماهرانه اماده کنید!
مروا موسوی
ممکن است هنوز چند ماه از سال 2022باقی مانده باشد ،اما عالقه مندان به سینما قب ً
ال
با چند فیلم انیمیشنی با کیفیت باال که هر کدام امتیاز باالیی در وبسایت IMDbدارند ،مواجه
شده اند .با شروع اکران فیلم های تابستانی ،سالن های سینما و سرویس های پخش به طور
یکسان شــاهد افزایش قابل توجهی در نمایش انیمیشن ها هستند .ده ها فیلم انیمیشن
خانوادگی (و گاه نه چندان خانوادگی) در حال حاضر بر پرده های بزرگ و صفحه های کوچک
به نمایش درامده اند .در حال حاضر فیلم های متعددی در سینماها و سرویس های پخش
در دسترس هستند که نباید ان ها را از دست داد ،و بسیاری از ان ها امتیاز باالیی دریافت
کرده اند.وبسایت IMDBبه عنوانوبسایتاصلیاطالعات رسانیدرحوزهسینما،رتبه بندی ها
وبررسی هایبه روزرادرموردهمهفیلم هایاکران شدهوهمچنینفیلم هایایندهبرایعموم
منتشر می کند .برخی از فیلم های انیمیشن سال 2022در مقیاس امتیازبندی این سایت (از1
تا )10دارای رتبه باالیی هستند .در ادامه مطلب به معرفی ده انیمیشن سال 2022می پردازیم
که فع ً
ال بیشترین امتیاز را از کاربران این وبسایت دریافت کرده اند.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
26
این هم نمونه دیگری از اقتباس سینمایی از یک مجموعه موفق تلویزیونی است .این بار
با اقتباس از مجموعه مشهور و موفق انیمیشنی با عنوان «برگری باب» ()Bob’s Burgers
مواجهیم .پیش از مواجهه با «فیلم برگری باب» باید حواسمان به این نکته باشد که قرار است
با فیلمی روبه رو باشیم که برای کودکان چندان مناسب نیست و یک انیمیشن بزرگساالنه
محسوب می شود .با این وجود با توجه شهرت و محبوبیت مجموعه «برگری باب» عجیب
نبود که حاال به سراغ اقتباسی سینمایی از ان رفته اند .شاید ایرادی که بتوان به این انیمیشن
گرفت این اســت که با تمرکز بر مخاطبان مجموعه تلویزیونی ساخته شده و اگر کسی ان
مجموعه را دنبال نکرده باشد (که داستان اعضای یک خانواده خیالی را روایت می کند که
یک رستوران برگر فروشی را اداره می کنند) ،شاید نتواند با «فیلم برگری باب» (که همچون
یکی از اپیزودهای مجموعه است که زمانی به اندازه یک فیلم سینمایی پیدا کرده) هم ارتباط
درستی برقرار کند .اما اگر کم وبیش در جریان ماجراهای مجموعه اصلی باشید ،به احتمال
زیاد از تماشای فیلم هم لذت خواهید برد.
www.wikipedia.org
فیلم برگری باب
()The Bob’s Burgers Movie
www.ranker.com
اخرین نســخه اضافه شــده به فرانچایز محبوب «من نفرت انگیز» ،به سرعت نزد
طرفداران این مجموعه محبوبیت فراوانی پیدا کرد .عــده ای تا جایی پیش رفته اند که
«مینیون ها :خیزش گرو» را به عنوان بهترین فیلم این مجموعه انتخاب کرده اند .طرفداران
هم با هر سن و سالی برای تماشای این انیمیشن به سالن های سینما هجوم اورده اند.
«مینیون ها :خیزش گرو» دنباله ای بر فیلــم «مینیون ها» و پیش درامدی برای بقیه
فیلم های این مجموعه است و حضور شخصیت گرو را در زندگی مینیون ها به عنوان یک
شرور جوان بدخواه (همان تصویری که در اولین قسمت «من نفرت انگیز» دیده بودیم) به
طور رسمی تثبیت می کند .با توجه به شهرت و محبوبیت قسمت های قبلی ،شاید نیاز به
توضیح بیشتری نباشد .اگر از طرفداران هر کدام از اثار قبلی مجموعه «من نفرت انگیز»
باشید ،بعید است تمایل به این داشته باشید که تماشای این فیلم را از دست بدهید.
منابعwww.screenrant.com :
مینیون ها :خیزش گرو
()Minions: The Rise of Gru
رفقای بد ()The Bad Guys
اخرین محصول دریم ورکس« ،رفقای بد» ،بر
اساس مجموعه کتابی به همین نام ساخته شده
و ماجرای یک گرگ (با صداپیشگی سام راکول)
و گروهش را دنبال می کنــد که تالش می کنند با
استفاده از شــیوه هایی شــرارت امیز از خطر
زندانی شدن برای دزدی ها ،فریبکاری ها و دیگر
جنایات خود فرار کنند .وقتی یکی از سرقت های
ان ها خوب پیش نمی رود و همگی دستگیر می شوند ،در شرایطی قرار می گیرند
که برای اجتنــاب از مجازات زندان ،بایــد چالش برانگیزترین کالهبرداری
خود را انجام دهند :تبدیل شدن به شهروندانی نمونه .این انیمیشن سرقتی،
نشان دهنده سبک کام ً
ال جدیدی از انیمیشن های کمپانی دریم ورکس بود و با
تحسین زیادی هم روبه رو شد« .رفقای بد» یک فیلم سرگرم کننده است که هم
جنبه اخالقی اشکاری برای مخاطبان جوان دارد و هم می تواند یک لذت واقعی
برایبینندگانمسن ترمحسوبشود.اینانیمیشنتاکنوندروبسایتIMDB
امتیاز 6.9را دریافت کرده اما امتیاز ان در وبسایت راتن تومیتوز ،نشان دهنده
این است که 88درصد نظرات در مورد ان مثبت بوده است.
چیپ و دیل :تکاوران نجات
()Chip›n Dale: Rescue Rangers
در حالی که تمرکز دیزنی در امر بازاریابی عمدت ًا
متمایل به طرفداران نســل جدید است« ،چیپ و
دیل :تکاوران نجات» نه تنها نوستالژی کسانی را
زنده می کند که مشتاق کارتون دهه 1980با همین
نام بودند ،بلکه شخصیت ها و ارجاعاتی را به ده ها
فرنچایز دیگر از محصوالت دیگر دیزنی در این اثر
می بینیم .این فیلم با حضور اندی سامبرگ در نقش
دیلسهبعدیوجانموالنیدرنقششخصیتمتحرکسنتیاویعنیچیپمورد
تحسین طرفداران قدیمی ،طرفداران نسل جدید و افرادی قرار گرفت که عاشق
شوخی هایی خودمحور با خود مقوله انیمیشن هستند« .چیپ و دیل :تکاوران
نجات» ترکیبی است از الیو اکشن و ترکیب چند سبک انیمیشن که در نهایت
باعثجذابیتفراوانفیلمشده است.بافیلمی روبه روهستیم کهیادفیلمبسیار
محبوب «چه کسی برای راجر ربیت پاپوش دوخت؟» را زنده می کند. صفحه 26
قرمز شدن ()Turning Red
«قرمز شــدن» را می توان تحــول بزرگی در ان
دسته از اثار کمپانی پیکسار دانست که به مقوله بلوغ
و پیچیدگی های ان می پردازند .داستان فیلم در سال
2002اتفاق می افتد و زندگی دانش اموز کالس هشتمی،
میلین لی را دنبال می کند که باید با یک نفرین خانوادگی
کنار بیاید؛ نفرینی که طبق ان هر گونه احساســات
قدرتمندی او را به یک پاندای قرمز غول پیکر تبدیل
می کند .یکی از نکات ویژه «قرمز شــدن» ،شجاعت
ســازندگان ان برای عبور از خطوطی است که اکثر
فیلم هایی با ماهیت مشــابه هرگز نتوانسته بودند از
ان ها رد شوند.
این انیمیشــن به دلیل نمایش دقیق و همزمان
نوستالژیک زندگی نوجوانان 13ساله در اوایل دهه 2000
مورد تحسین قرار گرفته است .تماشای فیلم به خصوص
به مادران و دخترانی توصیه می شود که به دنبال رسیدن
به نقطه تعادلی در چالش های خانوادگی شان می گردند.
هیوالی دریا ()TheSeaBeast
«هیوالی دریا» عنوان انیمیشن جدید و خانوادگی
نتفلیکس است که داستان دختر جوانی را روایت می کند
که در کشتی یک شکارچی هیوال با ماجراهایی روبه رو
می شود .این انیمیشن با طیف رنگی روشن و چشمگیر
و با حضور هیوالهــای هیجان انگیز ،یک ماجراجویی
تمام عیار است که می تواند برای تمام اعضای خانواده
جذاب و دیدنی باشد .این انیمیشن به سرعت به یکی از
اثار محبوب در سرویس استریم نتفلیکس تبدیل شد.
جدا از خط داستانی فانتزی و سرگرم کننده ،می توان به
جلوه های بصری بی عیب و نقص کار اشاره کرد که لذت
تماشای فیلم را افزایش داده اند .منتقدان اعتقاد دارند
که «هیوالی دریا» مخاطبان خود را به سفری می فرستد
که قطع ًا ارزش دیدن دارد .در ســایت راتن تومیتوز،
94درصد از یادداشــت های منتشرشده در مورد این
انیمیشن مثبت بوده اند و در متاکریتیک هم «هیوالی
دریا» امتیاز خوب 75از 100را دریافت کرده است.
کاراگاه کانن :عروس هالووین
()Detective Conan: The Bride of Halloween
این انیمیشن معمایی ژاپنی ،اخرین مورد از مجموعه اثار مرتبط با
کاراگاه کانن اســت که برای نمایش در سالن های سینما یا قاب کوچک
تلویزیون ساخته شــده اند .تمام این اثار بر اساس مجموعه مانگایی به
همین نام ساخته شده اند.
این فیلم اوریل گذشته در ژاپن اکران شد و با بازخوردهای کلی مثبتی
مواجه شــد و در حال حاضر در IMDBامتیاز 7را دریافت کرده است.
همان طور که در سال های گذشته و در مورد دیگر اثار این مجموعه رخ
داده بود« ،کاراگاه کانن :عروس هالووین» هم در اولین اخر هفته پس از
اکران خود در جایگاه اول فروش در سینماهای ژاپن قرار گرفت تا مشخص
شود محبوبیت این مجموعه کاراگاهی به این سادگی ها از بین رفتنی نیست .موفقیت فیلم در هفته های بعدی
هم ادامه داشت به طوری که بعد از 13هفته باالخره از جمع ده فیلم پرفروش هفتگی سینماهای ژاپن خارج شد.
بیویس و بات هد به فضا می روند
()Beavis and Butt-Head Do the Universe
این انیمیشن کمدی بزرگساالنه و انحصاری پارامونت پالس که ادامه
مجموعه تلویزیونی «بیویس و بات هد» در سال 1993است ،با نقدهای
مثبت مواجه شده و خیلی ها ان را شروعی هیجان انگیز برای یک مجموعه
نمایشی قلمداد کرده اند .البته باید در نظر داشت که این دومین فیلمی
است که بر اساس ان مجموعه موفق ساخته شده است .پیش از این هم
انیمیشن دیگری با عنوان «بیویس و بات هد به امریکا می روند» در سال
1996ساخته و اکران شده بود .اما با توجه به فاصله زمانی زیاد میان این
دو فیلم ،می توان «بیویس و بات هد به فضا می روند» را چالشی جدید برای
همخوان کردن کاراکترهایی محبوب اما قدیمی با نسل کام ً
ال جدیدی از
مخاطبان دانست« .بیویس و بات هد به فضا می روند» یک ماجراجویی در حوزه سفر در زمان و مکان است که
شخصیت های محبوب دهه 90را در برابر امکانات مدرن دهه 2020قرار داده و ان ها را به بوته ازمایش می گذارد.
مجموعه اصلی از انتظارات بســیاری از مخاطبانش فراتر رفته و تاثیر شایسته ای بر ان ها گذاشته بود.
بازگشت این شخصیت ها هم موفقیت امیز قلمداد می شود .جدا از این فیلم ،راه اندازی دوباره یک مجموعه
تلویزیونی بر اساس شخصیت های بیویس و بات هد در دستور کار قرار دارد که باید منتظر ماند و نتیجه ان را دید.
اپولو :10.5کودکی در عصر فضا
()Apollo 101⁄2: A Space Age Childhood
«اپولو »10.5یکی دیگر از محصوالت نتفلیکس است که در اوریل 2022
منتشر شده است .این انیمیشن بازگویی داســتان اولین فرود انسان روی
سطح ماه است که از منظر کودکی با خیال پردازی هایی درباره رفتن به اسمان
روایت می شود .به عبارت دیگر می توان گفت این انیمیشن ماجرای فرود روی
ماه در تابســتان 1969را از دو منظر درهم تنیده روایت می کند :از یک طرف
لحظه پیروزمندانه این اتفاق را هم از سوی فضانورد و هم از جانب مامور کنترل
نشان می دهد و از سوی دیگر ماجرا را از دید یک کودک هیجان زده به نمایش
می گذارد« .اپولو »10.5به خصوص از این نظر هیجان انگیز است که هم دارد یک
رویداد تاریخی را در کنار تمرکز بر سبک زندگی در امریکای دهه 1960روایت
می کندوهمماجرایساخته وپرداختهخودشرابه شکلیخیره کنندهپیشمی برد.ایناولینانیمیشنبلندروتوسکوپی
است که در سال های اخیر به نمایش گذاشته شده است .سبک روتوسکوپی در واقع فرایندی است که در ان انیمیشن
ازطریقترسیمتصاویرپشتسرهمشکلمی گیرد.اینسبکباتوجهبهپیشرفت هایفاحشدرحوزهفناوری،کمتر
مورداستفادهقرارمی گیرداماقطع ًااستفادهازاینتمهید،اصالتیویژهبهداستانمی دهدوبه خصوصباتوجهبهاینکه
داستان دارد در دهه 1960می گذرد ،انگار مخاطب را به همان دوران برمی گرداند.
27
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 27
ایرانستایش سینما ،موسیقی ،عشق و چند چیز دیگر!
سینمای در
نگاهی به فیلم مستند «انیو :استاد»
ساخته جوزپه تورناتوره
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
28
ابراهیم تبار صفحه 28
همه چیز فیلم گویی در صحنه افتتاحیه فیلم
خالصه شده اســت .مترونوم تیک تاک می کند
و ما پیرمردی را می بینیم که با لباس ورزشــی
دور اتاق با ســرعت راه می رود ،روی زمین دراز
می کشــد و چند حرکت ورزشی کششی انجام
می دهد .ســپس موســیقی پرحجمی شنیده
می شود و تصویر قطع می شود به همان پیرمرد که
در یک اتاق خالی با دست هایش در حال رهبری
یک ارکستر است .همه جا انبوهی از کاغذ و کتاب
دیده می شود و قطع های مکرر به تصویر در حال
ورزش پیرمرد .گویی اســتاد هم زمان خودش و
نوشــته هایش را رهبری می کند .این یک پرتره
در ستایش از نابغه ای اســت که شاید بتوان او را
شناخته شده ترین اهنگساز فیلم در طول تاریخ
سینمای جهان لقب داد :انیو موریکونه که نامش با
جاودانه های حافظه جمعی بشر گره خورده است
و به قول هانس زیمر بزرگ ،که خود جایگاهی واال
در اهنگسازی فیلم دارد ،موریکونه هر اهنگی که
ساخته باشد «در همان نت اول می فهمی که کار
موریکونه است».
«انیو» ،حاصل کاوش تورناتوره در زندگی
انیو موریکونه از خالل گفت وگو با او و کســانی
است که به نحوی با زندگی شخصی و حرفه ای
او در ارتبــاط بوده اند .تورناتوره با هوشــمندی
مصاحبه گر و صــدای او را از تصویر حذف کرده
اســت تا به طرز جذابی این گونه به نظر برسد که
موریکونه در حال بازگو کردن مسیری است که
در طول ســالیان دراز پیموده تا به این جایگاه
اسطوره ای برسد .در البه الی این بازگویی ،چیزی
نزدیک به هفتاد مصاحبه که در طی پنج ســال
جمع اوری شده است هم گنجانده شده تا تصویر
دقیقی از ان چه که شخصیت حرفه ای ،هنری و
خصوصی «انیو»را شکل داد ترسیم شود .در این
همکاران
مصاحبه ها با کارگردانان ،نوازندگان و
ِ
موریکونه از جمله کلینت ایستوود ،جوان بائز،
هانس زیمر ،جیمز هفیلد ،ترنس مالیک ،بروس
اسپرینگستین و چهره های اسطوره ای دیگری
گفت وگو شده که با روایت های موریکونه در هم
می امیزد و مخاطب را به عمق دنیای موریکونه
می برد.
بخش عمــده ای از زمان فیلم به شــرح ان
چیزی می پردازد که انیو موریکونه در طول زندگی
از ســر گذرانده تا به عنوان یک اهنگساز درجه
یک فیلم شناخته شود :از ابتدای کار موسیقی و
اموختن ترومپت به اجبار پدر ترومپت نوازش تا
ورودش به کنسرواتوار سانتا سیسیلیا و تحصیالت
کالسیک اهنگسازی زیرنظر استادش گوفردو
پتراسی.
موریکونــه در مــوارد متعــددی در فیلم
احساساتی می شود .از جمله زمانی که از نقش
همسرش به عنوان اولین شــنونده اهنگ های
ساخته شــده اش یاد می کنــد و می گوید هیچ
اهنگی نبوده که به ســفارش دهنده ارائه کرده
باشــد مگر این که همســرش ان را شــنیده و
تایید کرده باشــد .انیو معتقد بود ماریا چون از
اهنگسازی چیزی نمی داند یک شنونده غریزی
و خالص برای موســیقی های اوســت و نظرش
تایید می کند که ان موســیقی خوب اســت یا
خیر! موریکونه هنگامی کــه از ابتدای ورودش
به کار اهنگسازی برای فیلم ها صحبت می کند
به یاد می اورد که از سوی اساتیدش و دوستانش
به شدت مورد انتقاد قرار گرفت .از این رو که کار
برای فیلــم را نه یک اثر هنری که دســتاوردی
ضدهنری و هم تراز خودفروشی می دانستند .این
برخورد ،به ویژه وقتی از سوی استادش گوفردو
پتراســی رخ داد سبب شــد موریکونه به نوعی
انزوا در جریان های هنری روز ایتالیا دچار شود
و با یک ترومای همیشگی کار در سینما زندگی
را ادامه دهد که در فیلم هم به ان اشاره می کند
و با بغضی در گلو از خاطراتش می گوید و اشاره
می کند« :در دهه 1960به همسرم گفتم که در
سال 1970فیلم را کنار خواهم گذاشت .در دهه
1970به او گفتم که در سال 1980فیلم را کنار
خواهم گذاشــت .من در دهه 1980به او گفتم
که در سال 1990ساخت موسیقی فیلم را ترک
خواهم کرد ».البته که خوشبختانه استاد به این
کار ادامه داد و علی رغم نامزدی های بســیار در
اسکار ،باالخره در سال 2016و با فیلم «هشت
نفرت انگیز» تارانتینو برنده جایزه اســکار شد؛
جایزه ای که ان قدر دیر به موریکونه اهدا شد که
نادیده گرفتن شاهکارهای پیشین اش مثل لکه
ننگی بر پیشانی اکادمی باقی خواهد ماند.
تورناتوره ،به صورت مفصل از زبان موریکونه
کار بــا کارگردان های بزرگ ســینما را شــرح
می دهد :از مبارزه جویــی و مخالف خوانی های
همیشگی موریکونه که همواره به نسخه ای بهتر
از ان چه که کارگردان در نظر داشته دست پیدا
می کرده ،از ایده های نبوغ امیزی مثل استفاده
از صداهای اشیا و کشیده شدن ان ها به سطوح
مختلف و یا استفاده از صدای نوعی پرنده به نام
کایوت در «خوب ،بد ،زشت» و از پرکاری اش و
ساخت موسیقی ۲۱فیلم تنها در سال .۱۹۶۹
فیلم موتیفی دارد که انیو با صحبت درخصوص
یک فیلم بخشی از ان را با دهان می نوازد که در
ادامه به طرز جذابی وصل می شود به موسیقی
همان فیلم .و یک حســرت بزرگ! موریکونه از
حســرت همیشــگی اش برای کار در «پرتقال
کوکــی» کوبریک یاد می کنــد و این که چقدر
دوست داشــته در ان پروژه همکاری می کرده.
اســتنلی کوبریک از لئونه پرسیده و لئونه گفته
اســت که موریکونه گرفتار کار روی پروژه لئونه
است و در نتیجه این همکاری منتفی شده است.
بخش زیادی از فیلم هــم به همکاری های
درخشــان و به یادماندنی «مائسترو» و سرجیو
لئونه اختصاص دارد که به حق هم باید این گونه
باشد؛ ایده های درخشــانی که به موسیقی های
ماندگاری تبدیل شده اســت که بخش بزرگی
از ســاخت زبان ســینما را به موریکونه مدیون
کرده است.
فیلم اما بخــش دیگــری از زندگی هنری
موریکونه را به تصویر می کشــد که برای اهالی
سینما شاید کمتر شناخته شده باشد .موریکونه
کارهای زیادی در موسیقی تجربی خلق کرده و
برای چهارده سال یکی از اعضای اصلی گروهی
«انیو» ،حاصل
کاوش تورناتوره در
زندگی انیو موریکونه
از خالل گفت وگو
با او و کسانی است
که به نحوی با
زندگی شخصی و
حرفه ای او در ارتباط
بوده اند .تورناتوره
با هوشمندی
مصاحبه گر و صدای
او را از تصویر حذف
کرده است تا به طرز
جذابی این گونه
به نظر برسد که
موریکونه در حال
بازگو کردن مسیری
است که در طول
سالیان دراز پیموده
تا به این جایگاه
اسطوره ای برسد
بود که موسیقی تجربی کار می کرد .موریکونه در
خالل صحبت هایش به این موضوع می پردازد و
به موسیقی هایی که به همراهی این گروه ساخته
اشاره می کند و به کارهای دیگری که در زمینه
موسیقی تجربی کرده .تضاد بین هویت دوگانه
او به عنوان نوازنده تجربی و اهنگســاز فیلم در
طول فیلم جریان دارد ،اما بیش از حد دراماتیک
نشده است و به عنوان موضوع محوری فیلم قرار
نگرفته است بلکه بیشتر به عنوان وجهی دیگر
از زندگی موسیقایی نبوغ امیز انیو معرفی شده
است .در جایی از فیلم برناردو برتولوچی می گوید
که نمی تواند بفهمد که چطور یک اهنگساز فیلم
در کنار سینما می تواند این قدر موسیقی تجربی
هم کار کرده باشــد .پاســخ را خود موریکونه با
وضوح تمام بیان می کنــد و می گوید زمانی که
برای خودش اهنگ می نویسد و نه برای یک فیلم
اساساً یک نفر دیگر است .این وجه دوشخصیتی
مائسترو موسیقی های شخصی و شگفت انگیزی
خلق می کند که از اســاس در دنیایی متفاوت
از ان چه کــه در ســینما از او به خاطر می اوریم
جریان دارد.
«انیو» مســتند گرم و دل پذیری است که
پرتره ای جذاب از یکی از بزرگ ترین چهره های
دنیای موسیقی و ســینما ارائه می دهد .مردی
بزرگ و نابغه که در صحبت های رو به دوربینش
نه بیش از حد متواضع اســت و نه متکبر به نظر
می رسد؛ اســتادی است که به ســادگی جذبِ
کارش و نگرشش به جهان شده است« .انیو» برای
سینمادوستان مثل یاداوری یک خاطره گرم و
صمیمی است؛ به دلپذیری اهنگ هایی که استاد
برای فیلم ها و برای ما ساخته است.
29
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 29
سینمای ایران
تالش برای افزایش
اتثیرگذاری
نگاهی به تحوالت جشنواره ونیز
در سال های اخیر
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
30
احسان دبیروزیری صفحه 30
هدف از برگزاری جشنواره های سینمایی
چیست؟ به نظر می رســد نمی توان در یک
کلمه به این پرســش پاســخ داد .اما چیزی
که می توان با قطعیت بیان کرد این است که
نفس جایزه گرفتن از جشــنواره ها به خودی
خود اهمیــت چندانی (مگر در این ســطح
که یــک نفر بابــت دریافت جایــزه به خود
ببالد) نــدارد .نکته مهم تر ،تاثیراتی اســت
که موفقیت در جشــنواره ها بر اینده افراد و
فیلم ها می گذارد .این تاثیرات می تواند مادی
باشد (مث ً
ال دریافت یک جایزه مهم می تواند
فروش فیلــم را در بازارهای جهانی باال ببرد،
دســتمزد یک ســینماگر را افزایش دهد یا
یافتن ســرمایه گذار برای ساخت فیلم های
بعدی یک فیلمساز را ساده تر کند) یا معنوی
(دریافت جوایز اصلی جشــنواره های بزرگی
همچون کن و ونیــز می تواند نام یک فیلم را
در تاریخ ســینما ماندگار کند) .از این جنبه
که به مسیر حرکت جشنواره فیلم ونیز نگاه
کنیم ،احساس می کنیم که جنس اهمیت و
اثرگذاری این جشنواره در سال های اخیر و
با تحوالت تدریجــی در رویکردش ،در حال
تغییر است.
به نظر می رســد که جشــنواره ونیز در
ســال های اخیر روی خوش تری به سینمای
امریکا (نه فقط سینمای مستقل امریکا بلکه،
در مواردی ،فیلم های جریان اصلی سینمای
این کشور) نشــان می دهد .این ،وجه ممیزه
جشنواره ونیز از نمونه های دیگری همچون
جشــنواره کن و جشــنواره برلین محسوب
می شود .مروری بر مســیر طی شده توسط
جشنواره ونیز در سال های اخیر می تواند این
تغییر را شفاف تر کند.
شــاید بتوان شــروع این تغییرات را از
هفتادوسومین دوره جشــنواره ونیز (که در
سال 2016برگزار شــد) ردیابی کرد .در ان
ســال ،فیلم موزیکال دیمین شزل به نام «ال
ال لند» فیلم افتتاحیه جشنواره ونیز بود و در
نهایت جایزه بهترین بازیگر زن هم برای بازی
در این فیلم به اما اســتون رسید .همچنین
جایزه بــزرگ هیئت داوران در ان ســال به
فیلم «حیوانات شب گرد» (تام فورد) رسید.
در انتهای ســال ،هر دو فیلم به اثاری موفق
در فصل جوایز تبدیل شدند« .ال ال لند» نامزد
چهارده جایزه اسکار شد و شش جایزه را هم
در رشــته های بهترین کارگردانی ،بهترین
بازیگر نقــش اول زن ،بهترین فیلمبرداری،
بهترین موسیقی متن ،بهترین ترانه و بترین
طراحی صحنــه دریافت کــرد« .حیوانات
شب گرد» تا ان اندازه موفق نبود و در مراسم
اســکار تنها یک نامزدی (در رشته بهترین
بازیگر نقش مکمل مرد برای مایکل شنون)
کســب کرد اما نامزدی های زیادی در جوایز
معتبر دیگر همچون بفتا ،انجمن کارگردانان
امریکا و گلدن گلوب به دست اورد.
در هفتادوچهارمین دوره جشنواره ونیز
شــیر طالی بهترین فیلم به «شــکل اب»
(گی یرمو دل تورو) رسید؛ فیلمی که در نهایت
مهم ترین جوایز سال از جمله اسکار بهترین
فیلم و کارگردان را کسب کرد .جایزه بهترین
فیلمنامه را هم مارتین مک دونا برای «ســه
بیلبرود خارج از ابینگ ،میزوری) کسب کرد
(جایزه ای که امسال هم به مک دونا رسید).
این فیلم هم با دو جایزه اسکار و چهار نامزدی
دیگر در این جوایز (در کنــار موفقیت های
فراوان دیگری در جوایز معتبر) از موفق ترین
فیلم های سال بود.
شیر طالی بهترین فیلم هفتادوپنجمین
31
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 31
سینمای جهان
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
32
دوره جشــنواره ونیــز به «رما» (الفونســو
کوارون) رسید؛ فیلمی که تقریباً تمام جوایز
مهم سال را در رشته های بهترین کارگردانی،
بهتریــن فیلــم خارجی زبــان و بهتریــن
فیلمبرداری از ان خود کرد .فیلم «سوگلی»
(یورگوس النتیموس) هم با کسب جایزه ویژه
هیئت داوران و جایزه بترین بازیگر زن (الیویا
کلمن) از دیگر فیلم های موفق ان دوره بود
که در نهایت کلمن اسکار بهترین بازیگر نقش
اول زن را هم دریافت کرد.
رســیدن جایــزه شــیر طــای
هفتادوششــمین دوره جشــنواره ونیــز
بــه «جوکر» (تــاد فیلیپــس) از این جنبه
غافلگیرکننده بود که برای اولین بار فیلمی
مرتبط با دنیای ابرقهرمان ها جایزه اصلی یکی
از جشنواره های رده الف را دریافت می کرد -
گرچه بعد از اکران عمومی فیلم کارشناسان
اذعان داشتند که «جوکر» یک شالوده شکنی
تمام عیــار در عرصه فیلم هــای ابرقهرمانی
است .به هرحال دریافت اسکار بهترین بازیگر
نقش اول مرد (خواکین فونیکس) و نامزدی
در رشــته هایی چون بهترین فیلم ،بهترین
کارگــردان و بهتریــن فیلمنامه اقتباســی
نشــان دهنده این بود که جشنواره ونیز یک
بار دیگر به هدف زده است.
در هفتادوهفتمیــن دوره« ،ســرزمین
خانه به دوش هــا» (کلوئی ژائو) شــیر طال را
دریافت کرد؛ فیلمی که در ادامه هم مهم ترین
جوایز اخر ســال را دریافت کرد تا به یک اثر
تاریخ ساز تبدیل شــود .در هفتادوهشتمین
دوره هم «قدرت سگ» (جین کمپیون) شیر
نقره ای بهترین کارگردانــی را دریافت کرد.
کمپیون در ادامه اسکار بهترین کارگردانی را
هم دریافت کرد تا یک بار دیگر شاهد وجود
نقاط اشتراکی بین جوایز جشــنواره ونیز و
جوایز اسکار باشیم.
با مقایســه نمونه های ذکرشده با جوایز
سال های گذشــته جشــنواره ونیز می توان
متوجه تغییر مســیر این جشنواره شد .حاال
موفقیــت در جشــنواره ونیز (الاقــل برای
فیلم های امریکایی) می تواند یکی از بهترین
نقاط شروع برای رســیدن به موفقیت های
دیگری در فصل جوایز محســوب شــود .از
این جنبه ،شاید حتی بتوان به تغییر ماهیت
جشنواره ونیز در چند سال اخیر اشاره کرد .در
چنین شرایطی ،نگاهی به فیلم ها و چهره های
مهــم تحسین شــده در هفتادونهمین دوره
جشــنواره ونیز ،می تواند ما را بــا تعدادی از
مدعیان جدی فصل جوایز اشنا کند.
در این دوره ،شیر طالی بهترین فیلم به
مستندی به نام «تمام زیبایی و خون ریزی»
(لورا پویترس) تعلق گرفت .با توجه به پیشینه
جوایز اسکار ،دور از ذهن به نظر می رسد که
یک مســتند به مدعی اصلی کسب جوایزی
همچون بهترین فیلم تبدیل شــود (هرچند
با توجه به سنت شکنی های پرتعداد اسکار در
سال های اخیر ،حتی چنین امری را هم نباید
از نظر دور داشت) .با این وجود «تمام زیبایی
و خون ریزی» را از همین االن می توان یکی
از مدعیان اصلی رشته بهترین فیلم مستند
قلمداد کرد.
با این وجــود ،در میان برنــدگان دیگر
می توان الاقل به چهار مورد اشــاره کرد که
بخت خوبی برای مورد توجه قرار گرفتن در
رشــته های اصلی در فصل جوایز دارند .لوکا
گوادانینو با یک فیلم جاده ای رمانتیک به اسم
«استخوان ها و همه چیز» با بازی تیلور راسل
و تیموتی شلمی در جشنواره ونیز شرکت کرد
و شــیر نقره ای بهترین کارگردانی را به خود
اختصاص داد .گوادانینــو بیش از این با فیلم
«مرا با نام خودت صدا کن» مورد توجه جوایز
قرار گرفت و تا مرحلــه نامزدی بهترین فیلم
هم پیش رفت .تکرار این موفقیت (و شاید فرا
رفتن از ان) با «استخوان ها و همه چیز» دور از
ذهن به نظر نمی رسد .هر چند تیموتی شلمی
در ســال های اخیر به یکی از محبوب ترین
بازیگران سینمای امریکا تبدیل شده ،اما در
بخش بازیگری به نظر می رسد که بازی تیلور
راسل توجه بیشــتری را از سوی منتقدان به
خود جلب کرده اســت (هرچند به طور کلی
منتقدان ترکیــب بازیگــران و کیفیت کار
ان ها را به صورت عمومی مورد ستایش قرار
داده اند) .بنابراین شــاید فیلم در بخش های
مربوط به بازیگری هم شــانس موفقیت در
فصل جوایز را داشته باشد.
در بخــش بازیگــری ،هــر دو جایزه به
چهره های شاغل در ســینمای امریکا رسید
تا بخت هر دو نفر برای نامزدی جوایز اصلی
ســال باالتر رود .کیت بالنشت برای بازی در
فیلم «تار» (تاد فیلــد) جایزه بهترین بازیگر
زن را دریافت کرد .میزان ســتایش از بازی
او در این درام روان شناســانه تا جایی بود که
عــده ای از منتقدان گفتند می تــوان جایزه
اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را از همین
االن برای بالنشت کنار گذاشت .فیلم داستان
فردی به نام لیدیا تــار را روایت می کند که
به شکل گسترده به عنوان یکی از بزرگ ترین
رهبرهای ارکستر دنیا و اولین رهبر زن یک
ارکستر بزرگ المانی شناخته می شود .همین
روایت یک خطی نشان می دهد که فیلم از نظر
مضمونی هم می تواند یکی از بخت های جوایز
مضمون زده سال های اخیر تلقی شود .اما جدا
از ان ،منتقدان تقریباً به شکل یکپارچه ای به
پیچیدگی های شخصیتی کاراکتر اصلی فیلم
و موفقیت تمام وکمال بالنشت در بازتاب این
پیچیدگی ها اشاره کرده اند .در چنین شرایطی
اگر نام بالنشت را در فهرست نامزدهای اسکار
امسال نبینیم ،باید تعجب کنیم!
اما «ارواح اینیشــرین» («بنشــی های
اینیشرین») به کارگردانی مارتین مک دونا از
دیگر فیلم های مهم جشنواره ونیز بود که دو
جایزه بهترین فیلمنامه (برای خود مک دونا)
و بهترین بازیگر مرد (کالین فارل) را دریافت
کرد .مک دونا که بیش از این فیلم های بسیار
نفس
جایزه گرفتن از
جشنواره ها به خودی
خود اهمیت چندانی
(مگر در این سطح
که یک نفر بابت
دریافت جایزه به خود
ببالد) ندارد .نکته
مهم تر ،تاثیراتی
است که موفقیت
در جشنواره ها بر
اینده افراد و فیلم ها
می گذارد .این
تاثیرات می تواند
مادی باشد (مث ً
ال
دریافت یک جایزه
مهم می تواند فروش
فیلم را در بازارهای
جهانی باال ببرد،
دستمزد یک سینماگر
را افزایش دهد یا
یافتن سرمایه گذار
برای ساخت
فیلم های بعدی یک
فیلمساز را ساده تر
کند) یا معنوی
(دریافت جوایز اصلی
جشنواره های بزرگی
همچون کن و ونیز
می تواند نام یک فیلم
را در تاریخ سینما
ماندگار کند)
تحسین شــده ای همچون «در بروژ» و «سه
بیلبورد خارج از ابینگ ،میزوری» را ساخته
بود ،ظاهرا ً با فیلم تازه اش به فضای «در بروژ»
بازگشــته و با تحســین فوق العاده ای هم از
سوی منتقدان روبه رو شده است .همان طور
که پیش از این اشاره شــد ،مک دونا یک بار
جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره ونیز (با
فیلم «سه بیلبورد خارج از ابینگ ،میزوری»)
دریافت کرده بود؛ فیلمی که در نهایت جایزه
گلدن گلوب و نامزدی اسکار در همین رشته
را هم نصیب مک دونا کــرد .اتفاقی که اص ً
ال
بعید نیست دوباره رخ دهد .کالین فارل هم
با بازی در فیلم «در بروژ» توانسته بود جایزه
گلدن گلوب بهترین بازیگــر نقش اول مرد
فیلم های کمدی یا موزیکال را دریافت کند
هر چند نتوانسته بود جایی در میان نامزدهای
جوایز اسکار برای خود دست وپا کند .باید دید
موفقیت او در «ارواح اینیشــرین» می تواند
طلسم نامزدی اســکار را برای فارل بشکند
یا نه.
اما در جشنواره امســال غافلگیری های
منفی هم رخ داد .نمونــه اش را در مورد فیلم
«باردو» به کارگردانی الخانــدرو گونزالس
ایناریتو دیدیم؛ فیلمسازی که در دهه گذشته
یکی از سینماگران محبوب اسکار بوده و دو
اســکار متوالی کارگردانی را برای فیلم های
«بردمن» و «از گــور برخاســته» دریافت
کرده اســت .با این وجود «باردو» به شــکل
غیرمنتظره ای با واکنش سرد منتقدان روبه رو
شد .هر چند که خیلی از منتقدان فیلم را از
نظر فنی ستوده اند اما به نظر می رسد «باردو»
را می توان ســقوطی در کارنامه ایناریتو در
نظر گرفت .در چنین شرایطی ،چنین به نظر
می رســد که فیلم تازه ایناریتو بیشــتر در
بخش های فنی بخت موفقیت در فصل جوایز
را دارد تا در بخش های اصلی.
زمانی گفته می شد جشــنواره تورنتو را
می توان اغاز غیررســمی فصل جوایز ساالنه
در نظر گرفت؛ جایی که عموماً از بســیاری
از مدعیان اصلی کســب جوایز اصلی ســال
رونمایی می شد .اما در سال های اخیر به نظر
می رســد که می توان این تاریخ را چند روز
زودتــر در نظر گرفــت :همزمان با شــروع
جشنواره ونیز .برگزارکنندگان قدیمی ترین
جشنواره دنیا ،در سال های اخیر مشخصاً در
پی این بوده اند که زمین بازی شــان را تغییر
دهند و به نظر می رســد با موفقیــت به این
هدف دســت یافته اند .جشــنواره ونیز حاال
نقش مهم تری در فصل جوایز ایفا می کند و
به نظر می رسد که دســت اندرکاران خیلی از
فیلم هایی که از امیدهای فصل جوایز مطرح
می شوند ،سعی می کنند فرایند بازاریابی را از
این جشنواره اغاز کنند .باید منتظر بود و دید
که ایا برندگان جشنواره ونیز امسال هم ،مثل
چند ســال اخیر ،می توانند به عنوان رقبای
جدی کسب مهم ترین افتخارات فصل جوایز
عرض اندام کنند یا نه. صفحه 32
گفت وگوباافشینهاشمی ،کارگردانمجموعه«شبکهمخفیزنان»
در «شبکه مخفی زنان»
همه چیزرادست
می اندازیم
دیوار کوتاه
سریال های بلند
گفت وگوباپرویز فالحی پور،
بازیگر سریال«بی نشان»
امیدوارم اثار انتقادی
بیشتری از جنس
«بی نشان» ساخته شود
33
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 33
چهره ماه
در «شبکه مخیف زانن»
همه چیزرادست
یم اندازیم
گفت وگو با افشین هاشمی،
کارگردان مجموعه «شبکه مخفی زنان»
سید اریا قریشی
«شبکه مخفی زنان» نگاه شوخ وشــنگ و غیرمنتظره ای به
مقوله تاریخ دارد .درحالی که خیلی وقت ها فیلم ها و سریال های
تاریخی ایرانی از منظر میزان موفقیت در بازنمایی لحن و جزییات
دوره تاریخی مورد بحث ارزیابی می شوند ،افشین هاشمی در
اولین اثرش در شــبکه نمایش خانگی این معیارها را زیر پا
می گذارد .از این جنبه« ،شبکه مخفی زنان» یک نمونه جالب
و قابل بررسی محسوب می شود .به همین دلیل گفت وگو با
«افشین هاشــمی» که با بحث در مورد خود سریال و نحوه
طراحی داستان اغاز شد با مباحثی عمومی تر ادامه یافت:
از معیارهای مورد توجه برای خلق یک اثر تاریخی تا مبحث
مهمی به اســم «تئاتری بودن» که خیلی وقت ها به عنوان
نقطه ضعف اثار ســینمایی و تلویزیونی مورد بحث قرار
می گیرد و البته هاشمی نگاه متفاوتی به این مقوله داشت.
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
34
ان طــور که در فهرســت عوامل
«شبکه مخفی زنان» امده ،فیلمنامه
ایــن کار را محمــد رحمانیان بر
اســاس طرحی از محسن قرایی
نوشته .ایا شما در طراحی قصه و
شخصیت ها یا در مرحله گسترش
داستان مشارکتی داشتید؟
ماجــرا از این قــرار بود که محســن
قرایی و همکارشــان محمد داودی طرحی
20صفحه ای ارائه دادنــد .البته ظاهرا ً طرح
برای محســن بود و محمد داودی قرار بود
در نوشــتن همکاری کند که همان ابتدای
راه جدا شد .در ابتدا قرار بود اقای رحمانیان
فقط دیالوگ نویسی را انجام دهند .ولی وقتی
ایشــان قســمت اول را ارائه دادند ،ان قدر
پرداخت خوبی داشــتند که دیگر لزوماً بر
اساس ان طرح 20صفحه ای پیش نرفتیم
بلکه این جوری می شد که محسن ایده هایی
را که داشــت ارائه می داد و اقای رحمانیان
بر اساس ان ایده ها ،قسمت ها را می نوشت.
از جایی به بعد محسن نمی توانست حضور
داشته باشد چون درگیر نمایش فیلمش در
جشنواره فجر شد و از جایی به بعد از ما فاصله
گرفت .از ان به بعد ،مسئولیت پیوند دادن این
ایده ها تا پایان کار با خودم بود .به فراخور ان،
اگر الزم بود بعضی از صحنه ها را هم خودم
می نوشتم.
پــس در طراحــی ایده های کلی
داستان نقشی نداشتید؟
چرا دیگر .ما تا حدود قسمت 6بر اساس
همان نظم طرح محسن پیش رفتیم .از ان
به بعــد ایده ها بودند که مطرح می شــدند. صفحه 34
یعنی ســه نفری با هم جلسه می گذاشتیم،
ایده ها را مطرح می کردیم و بر این اســاس
اقای رحمانیان نت برمی داشــت و شروع به
نوشتن می کرد.
یکی از نکاتی که هنگام تماشای
«شبکه مخفی زنان» توجه من را
جلب کرد ،بازه زمانی انتخابی برای
روایت داستان است .تا جایی که
جســته وگریخته مطالعه کرده ام،
یک ســری از دوره ها را به عنوان
نقاط عطف جنبش حقوق زنان در
ایران در نظر می گیرند .این روند
از دوره قاجار اغاز می شود که اولین
مدارس دختران راه می افتد و البته
دختران ارمنی در ان حضور می یابند
و به خصوص در دوران مشــروطه
اوج می گیرد که اتفاقاً انجمن های
زنان در ان دوره تاسیس می شوند.
بعد هم در دهه های ســی و چهل
فعالیت هایی انجام شــد .معموالً
وقتی یک نویســنده یا کارگردان
می خواهــد بخشــی از یک روند
تاریخــی را به تصویر بکشــد،
نقاط عطف برایــش جذاب ترند.
با ایــن پیش فرض ،شــاید مث ً
ال
دوره مشــروطه باید بیشتر توجه
شما را جلب می کرد .انتخاب بازه
زمانی اوایل قرن چهاردهم هجری
شمسی به عنوان یکی از این نقاط
عطف مورد توجه بوده یا انتخاب ان
دلیل دیگری داشته؟
در ان دوره یک اتفاق تاریخی می افتد که
یک نقطه عطف نیست اما نقطه ای است که
به درد قصه ما می خورد؛ یعنی زمانی که قرار
است اسامی زنان در شناسنامه ذکر شود .ما
یک قصه شوخ وشنگ داشتیم راجع به ادمی
که چهار زن دارد .این لحظه تاریخی ،به لحاظ
دراماتیک ،برای ما بیشتر کارا است تا نقاط
عطف تاریخی .در ضمن ایــن نکته یادتان
باشد که وقتی شما قصه تان را در نقاط عطف
تاریخی روایت می کنید ممکن است ان قدر
خود ان نقاط بزرگ باشند که روی درام شما
ســایه بیندازد .در ضمن گاه شما موضوعی
مثل حقوق زنان در دل درام دارید که زمان
نمی شناســد .این خواســته همیشه وجود
داشــته و زمان هایی به اوج رسیده .ممکن
است قصه شما در ان اوج اتفاق بیفتد اما شاید
قصه یک زن امروزی باشد .این کاری است
که ،مث ً
ال ،خانم ایدا پناهنده در فیلمی مثل
«ناهید» انجام داده است .داستان ان فیلم در
مورد زنی امروزی است و ربطی به دعواهای
قبل و بعدش ندارد بلکه ماجرای زنی است که
پی حقی می گردد .این یک موضوع عمومی
اســت .قصه ما هم این جوری بود .به هرحال
این لحظه برای درام ما خیلی کاربرد داشت.
از جنبه دیگر ،ایا شــما به ان دوره
به عنوان یــک دوره گــذار میان
دوران غلبه سنت و دوران تالش
مدرنیته برای مقابله با ان ســنت
نگاه کرده بودید؟ این ســوال را
از این جنبه مطــرح می کنم که ما
انگار با دو طیف از زنــان در فیلم
روبه رو هســتیم .یــک طیف مثل
بلور (شــقایق دهقان) با تفکراتی
سنتی و حتی خرافاتی حضور دارند
و یک طرف شــخصیت هایی مثل
پروین اعتصامــی (باران کوثری)
قرار گرفته اند .پروین اعتصامی با
اقدامی مثل تغییر نام از رخشنده به
پروین انگار رو به سوی اینده دارد
و سعی می کند تغییری در مناسبات
زمانه اش ایجاد کنــد .ایا انتخاب
ان دوره از این جنبه هم برای شما
جذاب بود؟
اص ً
ال نکته همین است .در هر دوره ای،
کســانی وجود دارند که از زمانه خودشــان
جلوترند یــا به فکر تغییــری در زمان خود
می گردند .کسانی هم هستند که عقب ترند.
بین ان ها هم که عقب ترند کسانی هستند
که بر این عقب ماندگی پافشاری می کنند و
کسانی هم هســتند که این تغییر را دوست
دارند منتها در شرایطش نبودند و وقتی این
شرایط پیش می اید دوست دارند پیشرفت
کنند .این یک مســیر دوجانبه است :کمک
این طرف را می خواهد و خواســته ان طرف
را .اما در این میــان بخش دیگری هم وجود
دارد .همیشــه ،همه ادم ها در هر سطحی از
موقعیت اجتماعی ،چیزهایی برای یاد دادن
دارند .این یک معامله دوجانبه است .وقتی
زنی خواهان تغییر ،مثــل پروین اعتصامی،
در کنار زنی قرار می گیرد که امکان یا شرایط
ان تغییر را نداشته یا اص ً
ال نمی دانسته چنین
امکانی وجــود دارد ،در عین این که زن دوم
از زنی مثل پروین اعتصامی ارتزاق می کند
خودش هم چیزهایی بــرای اموختن دارد.
ان فرهنگ ســنتی و دانش عامیانه به نظرم
فرهنگ بسیار مهمی است .در دوره هایی و
حتی گاهی در شرایط فعلی ،به فرهنگ عامه
و به سنت ها به چشم بد و به عنوان چیزهایی
کهنه و دورانداختنی نگاه می شود .نگاه من
این نیســت .من می گویم خود ان فرهنگ
یک امکان است که نباید از دستش دهیم و
از ان به عنوان چیزی برای اندوختن ،بررسی
و گاه یادگیری اســتفاده کنیم .ما در کلیت
سریال مان این نگاه را داریم.
یعنی می توان گفت که «شــبکه
مخفی زنان» ،از جنبه ای ،در مورد
یا در ستایش مفهوم تعامل است؟
بله .چرا که نه .به هرحال این مفهوم در
کار وجود دارد.
اگر بخواهیم کلی تر نــگاه کنیم ،تقریباً
هر وقت بحث ساخت یک اثر تاریخی (الاقل
در ایــران) پیش می اید ،مبحــث وفاداری
به تاریــخ و امر تاریخــی در کنارش مطرح
در هر دوره ای،
کسانی وجود دارند
که از زمانه خودشان
جلوترند یا به فکر
تغییری در زمان
خود می گردند.
کسانی هم هستند که
عقب ترند .بین ان ها
هم که عقب ترند
کسانی هستند که
بر این عقب ماندگی
پافشاری می کنند و
کسانی هم هستند
که این تغییر را
دوست دارند منتها
در شرایطش نبودند
و وقتی این شرایط
پیش می اید دوست
دارند پیشرفت
کنند .این یک مسیر
دوجانبه است :کمک
این طرف را می خواهد
و خواسته ان طرف را.
اما در این میان بخش
دیگری هم وجود
دارد .همیشه ،همه
ادم ها در هر سطحی
از موقعیت اجتماعی،
چیزهایی برای یاد
دادن دارند .این یک
معامله دوجانبه است
می شــود .رویکرد شــما در «شبکه مخفی
زنان» به گونه ای است که از نظر اجرا گاهی
پهلو به پهلــوی فانتزی می زنــد و ان مدل
شــبه فاصله گذارانه روایــت بخش «ان چه
گذشــت» ،کدهایی به ما می دهد که انگار
نباید خیلی در بند جزییات تاریخی باشیم.
یــاد نقل قولی از علی حاتمی (فیلمســازی
که در دهه شصت بســیار از او انتقاد می شد
که جزییــات تاریخی را در اثــارش رعایت
نمی کند) می افتم و به نظرم «شبکه مخفی
زنان» با چنین نگاهی ســاخته شده است.
مضمون ان نقل قول این بــود که باید بین
«ایراد تاریخی» و «ایــراد تقویمی» تفاوت
قائل شویم .ایراد تاریخی یعنی قلب ماهیت
تاریخ اما ایراد تقویمی یعنی مث ً
ال در خیابانی
یک واگن اسبی نشان دهم که در ان سال از
واگن اسبی در ان استفاده نمی شد .حاتمی
می گفت ان چه فیلمساز باید از ان اجتناب
کند ،ایراد تاریخی است و نه ایراد تقویمی.
من فکر می کنم ادم بیش از هر چیز باید
به خود اثر وفادار باشــد؛ یعنی باید بفهمیم
که اثر به چه چیزی نیاز دارد .هم مثال های
فرنگــی اش وجــود دارد و هــم مثال های
ایرانی اش -از جمله همین نکته که در مورد
اقای حاتمــی فرمودید .شــما فرض کنید
داستان ما در ســال 1308می گذرد .فیلم
«دختر لر» (اردشــیر ایرانی و عبدالحسین
سپنتا) که اولین فیلم ناطق ایرانی است سال
1312اکران شده اســت .اگر در فیلم نشان
دهیم که سینمایی در داستان ما دارد «دختر
لر» را نشان می دهد ممکن است بحث هایی
پیش کشیده شود .در چنین شرایطی باید
ببینیم ایا درام بــه نمایش «دختر لر» روی
پرده نیــاز دارد؟ در چنین شــرایطی ،اگر
می شود قصه را برد به سال ،1312می توان
این کار را کرد .اما اگر امکان پذیر نیســت و
درام به این کار نیاز دارد ،بهتر اســت به درام
وفادار باشیم .شــما فرض کنید در سریال
«هزاردســتان» در مورد سرشماری بحث
می شود .این سرشماری ظاهرا ً در واقعیت در
چند مرحله و در سال های مختلف انجام شده
اما اقای حاتمی ان ها را با هم ادغام می کند.
این تغییر ،چیزی را به هــم نمی ریزید .تازه
حتی اگر چیزی هم به هــم بریزد ،اگر درام
به این تغییر نیاز داشته باشد می توانیم این
کار را بکنیم .کافی است بگوییم که این یک
درام وفادار به تاریخ نیست بلکه دارد در مورد
تاریخ خیال پــردازی می کند .همان طور که
تارانتینو در فیلم «لعنتی های بی ابرو» هیتلر
را به رگبار می بندد .ما می دانیم این اتفاق در
تاریخ نیفتاده اما این مهم نیست .ان صحنه
باحال شــده است .ما ســینما نمی رویم که
لزوماً حقایق تاریخی را ببینیم .این حقایق
را می توان در کتاب ها خوانــد .این حقایق
امکاناتی برای ما هستند تا قصه مان را بگوییم.
در ان قصه گویی ،هر جا توانســتیم تاریخ را
رعایت کنیم ،چه بهتر .اما نظر من این است
35
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 35
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
36
که هر جا دیــدم تاریخ دارد بــا درام به یک
معضل اساسی می خورد و نمی توان ان را حل
کرد ،به درام رای می دهم.
یکی دیگر از نکاتی که توجه مرا به خود
جلب کــرد ،کابوس های میــرزا محمود در
ابتدای اپیزودها است .شــکل تکرارشده و
کلیشه ای اســتفاده از کابوس در سریال ها
و فیلم ها این گونه اســت که کابوس ها قرار
است بازتاب تغییرشکل یافته همان وقایعی
باشند که در زندگی روزمره برای شخصیت
رخ داده و بر او تاثیر گذاشته اند .این جا به نظر
می رسد که ماجرا برعکس شده است .میرزا
محمود در زندگی اش دوست دارد پسر داشته
باشد و به او تلقین شده که باید ادامه دهنده
نسل خانواده باشد .اما در خواب هایش مردان
دارند برایش مشــکل ایجــاد می کنند و در
عوض مشکلی با زنان ندارد .این حالت چندان
معمول نیست و برعکسش را بیشتر می بینیم.
در ادامه سریال ،همه مدل اش را می بینی!
من کتابی دارم به اســم «خواب نگاری های
دوازده ســال و یک بهار» که حاصل نوشتن
خواب هایی است که طی دوازده سال دیده ام.
وقتی ایده ایــن خواب ها مطرح شــد برایم
خیلی جالب بود چون خــودم یک خواب باز
حرفه ای هســتم .ترکیبی از همه این ها را تا
پایان خواهیم دید و حتــی در انتها به جایی
می رســیم که یک غافلگیری هــم در مورد
خواب ها خواهیم داشــت .به هرحال کابوس
یا خواب دســت تو را باز می گذارد که کمی
ســبک بال تر در محدوده درام حرکت کنی.
یعنی ما به این قاعده هم که گفتید محدود
نشده و خود این قاعده را هم خواهیم شکست.
پس این ایده یک جور بازیگوشی
است.
دقیقاً؛ یک جور بازیگوشی که ادامه پیدا
می کند.
شــما در اوایــل راه از طریــق
همکاری هایی که با اقای بیضایی
و اقای امجد انجام دادید شناخته
شدید...
البته ابتدا با اقای امجد کار کردم و بعد با
اقای بیضایی...
رویکردی که در «شــبکه مخفی
زنان» دارید ،همان طور که اشاره
شــد ،رویکــردی بازیگوش و
شبه فانتزی اســت .در مورد اثار
دیگرتان هم می تــوان این بحث
را مطرح کرد :از «خسته نباشید»
تا «خداحافظ دختر شیرازی» که
الهام گرفته از «دختر خداحافظی»
بود .خیلی ساده که نگاه کنیم ممکن
است این انتظار در ما ایجاد شود
که افشین هاشمی چون از جهان
نمایشی بهرام بیضایی امده پس
حتماً به ســمت رویکرد و الگوی
اسطوره گرای اقای بیضایی عالقه
و گرایش دارد .اما اثاری می سازید
که ناگهان بخش هــای دیگری
از عالیق شــما را عیان می کنند و
«شــبکه مخفی زنان» هم چنین
اثری اســت .برای خودم جالب
اســت که بدانم ریشه این عالقه
در کجاست.
اوالً خیلــی ممنونــم که ایــن نکته را
می گویید چــون این یعنــی ویکیپدیایی
برخورد نمی کنیــد .خیلــی از خبرنگاران
وقتی با ادم گفت وگــو می کنند عکس این
را می گویند؛ نه به این دلیل که کارهایت را
دیده اند بلکه چون ویکیپدیا را مرور می کنند
و بر اساس تصوری از چیزی ،یک عبارت را به
شما می بندند« :سکانس ها تئاتری است» یا
«شما بسیار تحت تاثیر سینمای بیضایی یا
ما وقتی با ادم ها
کار می کنیم ،بسیار
از ان ها می اموزیم
اما این ،وقتی برای
خودت یک هویت
فردی قائل باشی
یا اص ً
ال یک هویت
فردی داشته باشی،
به معنای تقلید
کاری نیست که
ان ها می کنند .این
یک رابطه استاد
و شاگردی است
و برای من بسیار
افتخارامیز خواهد
بود اگر لحظه ای از
کارم حتی یاداور
کاری از این بزرگان
باشد .بماند که در
همه اثارم لحظاتی
هست که ادای دین
تصویری و محتوایی
به کارهای ان ها دارم
نوشته های امجد هستید» .من این ادعاها را
نه رد می کنم و نه تایید .اما سوالم این است که
این ادعا بر چه اساسی مطرح می شود؟ اتفاقاً
نگاه درست چیزی است که شما می فرمایید.
ما وقتی با ادم ها کار می کنیم ،بسیار از ان ها
می اموزیم اما این ،وقتــی برای خودت یک
هویت فردی قائل باشــی یا اص ً
ال یک هویت
فردی داشته باشــی ،به معنای تقلید کاری
نیست که ان ها می کنند .این یک رابطه استاد
و شاگردی است و برای من بسیار افتخارامیز
خواهد بود اگر لحظه ای از کارم حتی یاداور
کاری از این بزرگان باشد .بماند که در همه
اثارم لحظاتی هست که ادای دین تصویری و
محتوایی به کارهای ان ها دارم و مشخصاً به
کارهایی ارجاع می دهم که در طول سال ها صفحه 36
در تصویری
که ارائه می دهم در
جست وجوی نگاه
خودم هستم .وقتی
این نگاه با ان تاثیر
امیخته شود ،باعث
می شود که کار تو
با ان ها متفاوت
باشد .همان طور که
خود ان اثار بسیار
از پیشینیان خود
وام گرفته اند .مگر
می توانیم تاثیر
سینمای اورسن ولز
یا فدریکو فلینی را
در پالن های بهرام
بیضایی نبینیم؟
عاشــقانه نگاه کرده ام .ولی معنی این حرف
این نیست که وقتی خودت می خواهی کاری
کنی لزوماً می خواهی اثر او را بسازی .اثر او را
خودش ساخته است .تو اثر خودت می سازی.
شاید تو عاشق نگاه او باشی ولی لزوماً وقتی
خودت می خواهی حرف بزنــی ،از ان دایره
واژگان استفاده نکنی.
یک بار تهیه کننده ای جمله ای گفت که
برایم خیلی جالب بود .داشتیم با او در مورد
تولید یک فیلم صحبت می کردیم .فهرست
بازیگران را پرسید و ان ها را ،که هیچ کدام از
بازیگران سرشناس نبودند ،معرفی کردیم.
قصه اش را پرســید و تعریف کردیم .گفت:
«خیلی فیلم خوبی می شــود .ایــن فیلم را
حتماً می بینم اما تهیه اش نمی کنم» .خیلی
باعث می شــود که کار تو بــا ان ها متفاوت
باشــد .همان طور که خود ان اثار بسیار از
پیشینیان خود وام گرفته اند .مگر می توانیم
تاثیر سینمای اورسن ولز یا فدریکو فلینی را
در پالن های بهرام بیضایی نبینیم؟ من به شما
سکانس نشان می دهم که چطور متاثر از فالن
لحظه فلینی یا فالن کار کوروساوا است .اما ایا
ان اثر شبیه کار کوروساوا یا فلینی است؟ نه.
ان فقط کار بهرام بیضایی است.
در میانــه بحث هایتــان بحث
تئاتری بودن را پیش کشــیدید.
این اص ً
ال عجیب نیست که عده ای
حتی ندیده بگویند «شبکه مخفی
زنان» تئاتری اســت .چرا؟ چون
افشین هاشمی کارگردان و محمد
رحمانیان نویسنده اش است و هر
دو پیشینه قوی تئاتری دارند .قبل
از این که وارد خود سریال شویم،
این سوال در ذهن من وجود دارد
که :ایــا این ویژگی کــه مدام در
نوشته ها تکرار می شود اص ً
ال یک
ویژگی منفی است؟ مگر بد است
که یک اثر تئاتری باشد؟
اص ً
ال می تواند یک ویژگی مثبت باشد.
ما حتی فیلم داریم که ک ً
ال با این نگاه ساخته
شده است :مثل «داگویل» یا نسخه موزیکال
فرانســوی «بینوایان» که چند سال پیش
ساخته شد .این فیلم ها اص ً
ال با نگاه به تئاتر
ســاخته شــدند .حتی خیلی از فیلم های
اینگمار برگمان در دل خود تئاتری
هستند .این اص ً
ال اشکال ندارد.
چطور تو مث ً
ال می گویی فالن
کار را با نگاهی به ســینمای
مستند دارم می ســازم؟ تو
تمام قا ب های النگ شــات
سینمای روشنفکری از دریا
و درخت را که نــگاه کنی ،از
نقاشی دارد می اید .این ها همه
هنرهای تصویری اند .فیلم های
مــارول از دل بازی هــای
کامپیوتری درمی اید.
جمله خوبی بود .ان ادم می فهمید با یک
فیلم خوب طرف اســت ،دوست داشت
تماشاگرش باشد ولی لزوماً حاضر نبود
تهیه کننده اش بشود .در کارگردانی
هم همین است .شما ممکن است
خیلی از اثار را عاشقانه بپرستید
ولی وقتی می خواهی قصه بگویی
دوست داشته باشی جور دیگری
قصه بگویی .من بسیار از همه
این ها اموختــه ام و مفتخرم
که در کنارشــان بوده ام ولی
در عین حال در تصویری که
ارائه می دهم در جست وجوی
نگاه خودم هســتم .وقتی این
نگاه با ان تاثیر امیخته شــود،
37
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 37
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
38
فیلم «سین سیتی /شهر گناه» از کتاب های
کمیک اســتریپ می اید .تو از همه امکانات
بصری پیرامونت می توانی برای تصویرسازی
اســتفاده کنی .تئاتر هم یکی از ان ها است.
پس این ویژگی اص ً
ال منفی نیست اما در لحن
بعضی از دوستان این به عنوان ویژگی منفی
ذکر می شود .انگار تئاتر سرزمین کوچک تر،
بدتر یا بدبخت تری اســت و سینما سرزمین
خوشــبخت تری .خیلی از فیلم ها هســتند
که گران هم ساخته شــده اند اما به اندازه یک
صحنه از یک تئاتر خوب ارزش ندارند .عکس
ان هم وجــود دارد .فیلم هــای خیلی خوبی
داریم که بدون هیچ نگاهی به تئاتر ســاخته
شده اند یا تئاترهایی که ارزش دیدن ندارند.
این معیاری برای ارزیابی خوبی یا بدی نیست.
ولــی می توانیم به عنوان یــک ویژگی لحاظ
کنیم.
اگر اشــتباه نکنم زنده یــاد ایرج
کریمی ســال ها قبل به این اشاره
کرده بود که :چطور است که وقتی
مث ً
ال «الیور توییست» را می خوانیم
و می گوییم خیلی سینمایی نوشته
شده به عنوان یک ویژگی مثبت به
ان توجه می کنیم ولی وقتی فیلمی را
تئاتری می دانیم به عنوان نکته منفی
از ان یاد می کنیم؟ چه فرقی بین این
دو است؟
اگر بخواهیم این جور نگاه کنیم «دوازده
مرد خشمگین» (سیدنی لومت) را ،که در یک
لوکیشــن می گذرد ،باید تئاتری ترین فیلم
تاریخ سینمای جهان بدانیم و ان را رد کنیم.
به نظرم نگاه منفی به این ویژگی از نوعی نگاه
بی ســوادانه به هر دو مدیوم می اید .چون نه
می داند چه چیزهایی می تواند سینما باشد و
نه این که چه چیزهایی می تواند تئاتر باشد .این
را هم نمی داند که اص ً
ال چیز بد نداریم .از هر چه
که خوب استفاده کنیم خوب است .خالصه با
این ادم ها می شود زیاد بحث نکرد!
حاال وارد بحــث تئاتری بودن در
خود ســریال شــویم .نمی دانم
این ایده را اصــ ً
ا می توان با بحث
تئاتر ی بودن مرتبط دانست یا نه.
اما رویکرد فاصله گذارانه ای که در
سریال به چشم می خورد (از جمله
در روایت بخش «ان چه گذشت»)
خالف تالش معمــول اثار تاریخی
ایرانی برای واقع نمایی است .البته
نمی دانم عنوان فاصله گذاری برای
این رویکرد عنوان درســتی است
یا نه.
عنوان غلطی هم نیست!
این رویکرد از کجا شکل گرفت؟
ما در خود ســینما هم ایــن رویکردها
را داریم .اگر فرض کنیم کــه فاصله گذاری
در تئاتــر خیلــی عیــان و واضح اســت و
اگر فرض کنیم که ریشــه های ســنتی اش
را در نمایش هایی مثل تعزیه و ریشــه های
فرهنگی اش را در کارهای برشــت می توانیم
ببینیم ،نمونه های خیلی خوبش را در سینما
هم داریــم :از ان ســریالی بگیرید که کوین
اسپیسی در ان رو به دوربین برگشته و چیزی
می گوید (انگار دارد موضوعی را با تماشــاگر
در میان می گذارد) تا ان سکانس درخشان
«مســافران» (بهرام بیضایی) که موی بر تن
ادم راست می کند تا ان لحظه ای که در فیلم
«سانســت بلوار» (بیلی وایلدر) ،جسدی که
روی اب است شروع می کند به ما حرف زدن.
اص ً
ال تمام این نریشن هایی را در نظر بگیرید
که روی تصاویر می اید و طرف می گوید چه
کسی است و دارد چه کاری می کند .همین
حرف زدن با ما ،در عین ایجاد صمیمیت ،یک
فاصله گذاری هم دارد ایجاد می کند .در نتیجه
این می تواند نگاهی باشد که نمی توانم بگویم
ریشــه اش دقیقاً در تئاتر بوده ولی در تئاتر
وجود دارد و بعدا ً در فیلم ها هم وجود داشته.
اسم خاصی هم برایش نمی گذارم .ولی ما با
تماشاگر حرف می زنیم .گوینده کمی هم غلط
حرف می زند .برای شیوه نمایش هم از دوستی
که تصویر را می ساخت خواهش کردم از تیتراژ
یک فیلم موزیکال معروف قدیمی اذربایجانی
استفاده کند که در ان کتاب باز می شد و ورق
می خورد .این یک جور قصه گویی و بی االیش
حرف زدن بــا مخاطب بــود و حتی یک کم
می توانست مســخره کردن یا دست انداختن
«ان چه گذشت»ها با استفاده از همان لحن
باشد .من سعی کردم این نریشن را به شکل
اغراق امیزی با صدایی بم شده و با تالش برای
این که حرف «ت» در کلمه گذشت به وضوح
شنیده شــود اجرا کنم که خودش یک جور
شوخی با صدای زیبای دوبلورها است که این
نریشــن ها را می گفتند .خالصه همه چیز را
دست می اندازیم!
در ادامه بحــث تئاتــری بودن،
احساسی که هنگام تماشای سریال
داشتم این بود که تئاتری بودن انگار
بیشتر در متن وجود داشته یا اجرا.
در مرحله اجرا به نظرم می رسید که
انگار شما هرجا که فرصت داشتید
ســعی می کردید دوربین روان و
سیالی داشته باشید ،و بدون قطع
ابعاد مختلف صحنه را به ما نشــان
دهید.
دقیقاً همین است.
اما جاهایی ،به طور خــاص جاهایی که
تک گویی داشت ،انگار شما این رویکرد را بر
اساس ان چه در متن بود محدود می کردید.
نمونه ای که االن در ذهنم اســت صحنه ای
از اپیزود دوم اســت که در ان بلور نزد رمال
می رود .درست است که در ان جا هم دوربین
ارام ارام روی بلور متمرکز می شود اما دیگر از
ان حرکات دوربین خبری نیست.
در تمــام مونولوگ ها این وجــود دارد.
در بخش هــای دیگــر ،به فراخــور صحنه،
تصویری ترین شــکل ممکنی کــه به ذهنم
انگار
تئاتر سرزمین
کوچک تر ،بدتر یا
بدبخت تری است
و سینما سرزمین
خوشبخت تری.
خیلی از فیلم ها
هستند که گران
هم ساخته شده اند
اما به اندازه یک
صحنه از یک تئاتر
خوب ارزش ندارند.
عکس ان هم وجود
دارد .فیلم های خیلی
خوبی داریم که بدون
هیچ نگاهی به تئاتر
ساخته شده اند یا
تئاترهایی که ارزش
دیدن ندارند .این
معیاری برای ارزیابی
خوبی یا بدی نیست.
ولی می توانیم
به عنوان یک ویژگی
لحاظ کنیم صفحه 38
اما معتقدم که
مونولوگ عرصه
درخشش بازیگر
است .البته گاه ممکن
است یک مونولوگ
در دل خودش حرکت
داشته باشد .ان وقت
برایش حرکت
ایجاد می کنیم .از
این نمونه ها هم در
ادامه داریم که دیگر
دوربین ان حرکات
ساده را ندارد اما باز
سعی کردیم که ان ها
را بدون قطع بگیریم.
من سعی کردم در
مونولوگ ها تقطیع
نداشته باشم
می رسید را برای ان سکانس پیاده کردم .من
به این فکر نمی کردم که این ایده مث ً
ال تئاتری
است یا تلویزیونی .من فقط فکر می کردم این
لحظه باید خوب از کار در بیاید و تماشــاگر
از دیدن ان لذت ببــرد .پیش فرض من این
بود .حاال یا موفق شــدم یا نشدم .ولی به این
فکر می کردم که تصویری تریــن حالت این
صحنه چیست .اما معتقدم که مونولوگ عرصه
درخشش بازیگر است .البته گاه ممکن است
یک مونولوگ در دل خودش حرکت داشــته
باشد .ان وقت برایش حرکت ایجاد می کنیم .از
این نمونه ها هم در ادامه داریم که دیگر دوربین
ان حرکات ساده را ندارد اما باز سعی کردیم که
ان ها را بدون قطع بگیریم .من سعی کردم در
مونولوگ ها تقطیع نداشته باشم .ولی به فراخور
ان چه دارد گفته می شود (مثل سکانس رمالی
یا تک گویی های زنان) دلیلی ندیدم که چند
تا کات بزنم و مونولــوگ را از زوایای متفاوت
بگیرم .وقتی بازیگر دارد خوب اجرا می کند و
من با یک حرکت ساده دوربین می توانم از ان
حرکت بهتری در بیاورم ،چرا باید با کات های
بیهوده تصور ریتم تند ایجاد کنم؟ ریتم درونی
ان مونولوگ ،شنیدن ان مونولوگ است .پس
بهتر است با دوربین مزاحمش نشوم و بگذارم
کارش را بکند .به نظرم این گونه تاثیرگذاری
بیشتری دارد.
یعنی شما فقط به منطق تاثیرگذار
دراماتیک ان صحنه فکر می کردید
و نه هیچ چیز دیگری.
بله .البته با تصور یک ادبیات کلی تصویری
راجع به کل کار.
اگر موافق باشید به سراغ جمع بندی
برویم .طبق ان چه در تیتراژ امده،
«شــبکه مخفی زنان» قرار است
در سی قسمت نمایش داده شود.
درست است؟
بله.
به صورت فصل بندی شده است یا
یک سره پخش می شود؟
این بستگی به سیاست پلتفرم دارد .ما یک
نقطه عطف در قصه داریم که می تواند پایان
فصل باشــد و بعد با یک هفته اختالف ،فصل
دوم را شروع کنیم.
پس اگر هم فصل بند ی شده باشد
فاصله زیادی بین فصل ها نمی افتد.
این طور نیست که دو ،سه ماه فاصله
بیفتد.
نه .اص ً
ال.
زمانی که داریم مصاحبه را ضبط می کنیم،
هفت قسمت از سریال منتشر شده است .قطعاً
در ادامه بازخوردهای بیشتری خواهید گرفت.
اما با توجه به بازخوردی که تاکنون گرفتید و
استقبالی که شــده ،فکر می کنید به اهدافی
که از ساخت سریال در سر داشتید رسیدید؟
بله .فکر می کنم تا این لحظه بازخوردها با
ان چه تصور داشتم یکی است .همان انتظاری
که از بازخوردها داشتم اتفاق افتاده است.
39
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 39
زیر ذره بین
روایتی زنانه با نگاهی مردانه
نگاهی به سریال «شبکه مخفی زنان»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
40
سمیه نجفی خاتونی
این مجموعه ،با
دستچینی از اتفاقات
تاریخی ،سیاسی،
اجتماعی و فرهنگی،
درامی طنزامیز را به
تصویر می کشد که
بازتابی است از ضمیر
خوداگاه و ناخوداگاه
ملتی که با مصائب
زیرمتنی اش هنوز
زنده است و همچون
اینه ای تمام وجهی،
ایران معاصر را
نمایش می دهد :از
فرهنگ ها و خرده
فرهنگ های عامیانه
مردم کوچه بازار
گرفته تا ادغام ان در
مهم ترین تصمیمات
سیاسی و اجتماعی
روز و تاثیر و بازتاب
ان در زندگی های
خانوادگی
«شبکه مخفی زنان» ،عنوان سریالی کمدی
در بستر تاریخی است که پخش ان مدتی است
از شبکه نمایش خانگی ،رســانه نماوا اغاز شده
است .این سریال به کارگردانی افشین هاشمی،
نویســندگی محمد رحمانیان و محسن قرایی
و تهیه کنندگی محمدحسن شانه ســاززاده و با
نقش افرینی سیامک انصاری ،مهدی هاشمی،
لیال حاتمی ،باران کوثری ،حمید فرخ نژاد ،شبنم
مقدمی ،شقایق دهقان ،مونا فرجاد و ..تولید شده
است.
خالصه داستان شش قســمتی که تا زمان
نگارش این مطلب پخش شــده به این شــرح
اســت :این مجموعه ،حکایت مردی به نام میرزا
محمود زنبورکچی ،مدیر اداره سجل و احواالت
است ،که تنها ادامه دهنده اســم و رسم خاندان
زنبورکچی هاست .میرزا ،از سه همسری که اختیار
کرده هفت دختر دارد .تا به این جای داستان ،زن ها
از وجود همسران دیگر اطالعی ندارند ،و اما ماجرا
از جایی شروع می شــود که کانونی برای احقاق
حقوق بانوان در حال شکل گیری است ،جامعه
مردساالرانه اوایل دوره پهلوی احساس خطر کرده
و قصد دارند با انتصاب میرزا محمود در راس این
کمیته بر فعالیت های انان نظارت داشته باشند تا
از این طریق کنترل انان را به دست گیرند .میرزا
محمود مسئول تشکیل کمیته زنان می شود و
باید به دو گروه پر فشار پاسخ بدهد :رجال سیاسی
پشت پرده که از او می خواهند تمامی اخبار تشکل
را به ان ها مخابره کنــد ،و وزارتخانه فرهنگ به
مدیریت مدبر الملک که قصد نظارت و کنترل تام
و تمام کانون را دارد .همکار میرزا در کمیته بانوان،
دختری به نام دلبر جان است که در راس کمیته
با او فعالیت می کند .میرزا به سرعت دل باخته او
می شود .این در حالی است که اولین فرزند همسر
چهارم میرزا در شرف تولد است و قرار است برای
میرزا فرزند پسر بیاورد.
این مجموعــه روایت خــود را از اوایل دوره
پهلوی (ســال )1310اغاز می کند و در همان
قســمت اول ،بخش «ان چه گذشــت» دارد تا
اطالعاتی از ان دوره تاریخی به مخاطبین امروزی
بدهد .از همان ابتدا ،ساختار شکنی های خالقانه ای
در مجموعه دیده می شود .تیتراژ که در ان معرفی
عوامل با ترکیب زبان پارســی کهــن و عباراتی
طنزامیز است؛ نحوه ورود و معرفی نقش پردازان
در هر قسمت که ورود هر بازیگر را با چالشی هم
سو با داســتان هماهنگ کرده است؛ قاب بندی
متفاوت ســریال که در ان سعی شده فضاسازی
را به حال و هوای ایران قدیــم نزدیک کند؛ و به
تصویر کشیدن شخصیت های تاریخی و فرهنگی
با ارجاعات بینامتنــی از دیگر نکات خالقانه این
سریال است که در خبر رسانی های مختلف نیز
به ان اشاره شده اســت .این مجموعه با عوامل
تولیدی زبردستی همچون علیرضا زرین دست
به عنوان مدیر فیلمبرداری و موسیقی گروه هنری
ویلیام نیری تولید شده است که ماحصل ان تولید
مجموعه ای خوش ساخت است که از پرخرج ترین
تولیدات شبکه نمایش خانگی محسوب می شود.
این مجموعه ،با دستچینی از اتفاقات تاریخی، صفحه 40
سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی ،درامی طنزامیز را به
تصویر می کشد که بازتابی است از ضمیر خوداگاه
و ناخوداگاه ملتی که با مصائب زیرمتنی اش هنوز
زنده اســت و همچون اینه ای تمام وجهی ،ایران
معاصر را نمایش می دهــد :از فرهنگ ها و خرده
فرهنگ هــای عامیانه مردم کوچه بــازار گرفته
تا ادغام ان در مهم ترین تصمیمات سیاســی و
اجتماعی روز و تاثیر و بازتاب ان در زندگی های
ِ
جنسیت
خانوادگی .در این مسیر ،عنصر محوری
حل نشده را ،چون ترومایی پنهان ،به عنوان مسئله
اصلی خود برمی گزیند و قصد دارد از این ترومای
اســیب زا در زیرمتن فرهنگی ایران پرده بردارد
و علیه یک تبعیض جنسیتی همیشگی قد علم
کند :به این منظور به سراغ خاستگاه شکل گیری
این تروما می رود که ریشه ای تاریخی دارد.
فرم و محتوا
حال باید دید انتخاب سبک کمدی به عنوان
مســلط ترین فرم این مجموعه ،می تواند حامل
مناســبی برای ارائه این محتوا باشد یا انتخاب
این ســبک ،یک سیاست رســانه ای در پیش
تولید این مجموعه برای جذب مخاطب بیشتر
اســت؟ ماحصل مجموعه «شبکه مخفی زنان»
از لحاظ فرم ،اش شــله قلمکاری است که دائماً
در حال تغییر فرم بیانی روایت است .روایتگری
اشفته باعث می شود که مخاطب نداند هر بار با
چه رویکردی قرار اســت با اثر مواجه شود :طنز
است؟ تاریخی اســت؟ اجتماعی است؟ تخیلی
است؟ ترسناک است؟ کاراگاهی است؟ خالقانه و
ساختارشکن است؟ گویا در حال تماشای نمایشی
هنری از هنرمندان کارکشته ای هستیم که در
حال کشف خالقانه استعدادهایشان در زمینه های
مختلف هســتند و در این راه می خواهند ناجی
صدای زنان ستمدیده ای هم باشند که تاریخ روی
ان سرپوش گذاشته است ،و ان صدا را با بلندترین
صدای مردانه فریاد بزنند :صدای زمخت و بلندی
که زنان را ازار می دهــد و در ترکیب بازی های
اغراق شده مردانه گم می شود .در نهایت با طنزی
که طناز نیست و هیچ گوشه ای برای کشف ندارد
مواجه می شویم.
جنگ روانی و درونی
قهرمان مجموعــه ،میرزا محمــود ،از دل
تعارضی تاریخی و جهانشمول می اید ،که همواره
در حال جداســازی دنیای زنان از مردان است،
این ســریال با کابوس های شبانه قهرمان شروع
می شود .در طول ســریال هم رویاهای قهرمان
نمایش داده می شود :خواب هایی که معرف دنیای
کودکی و عالیق نادیده گرفته شــده شخصیت
است.
تعارض میرزا با ناخوداگاهش ،ناشی از فشارها
وسیاست گذاری هایغلطاجتماعیاستوهمین
بستر تقابل او را با خود ،اطرافیان و با جامعه فراهم
می کند؛ تا جایی که کشمکشی از سطح درون به
سطح بیرونی گسترده می شود .از نظر فروید رویاها
افکار سانسور شده انساندردنیایواقعیهستند.با
این معیار ،این دو سطح از کشمکش در تضاد با هم
در دنیای داستان ادامه پیدا می کند.
میــرزا ،نمایــش الگویــی تمام عیــار از
شخصیت شناسی فروید اســت .در این داستان،
تقابل زوایای پنهان و عیان میرزا در سه ساحت
نمایش داده می شود .کابوس های میرزا ،ضمیر
ناخوداگاه اوســت که در تضاد با رفتار اجتماعی
یشود .میرزا در اعماق وجودش با جنس
عیان م
مونث در صلح اســت و از جامعه مردســاالرانه
وحشــتی دائمی دارد ،و با این کشمکش درونی
در تقابل خود و وظایف اجتماعی اش قرار می گیرد
که باید ادامه دهنده نســل و خاندان خود باشد.
و ماموریتی که جایگاه نمود رســالت انسانی اش
است ،و برای تحقق ان باید از تقابل های پیشین
سربلند بیرون بیاید.
میرزا بستری است که حامل جریان های مهم
اجتماعی و حرکت های ملی ایران دیروز تا به امروز
است و کارزار این مجموعه تقابل و جنگ میرزا
در میان سه ساحت شخصیتی خود است؛ و او که
باید بین این دو نیرو از ساحت های شخصیتی اش
تعادل ایجاد کند .ماموریتی که از سوی وزارتخانه
بر عهده میرزا گذاشته شــده ،این دو ساحت از
شخصیت میرزا را به جنگی دیدنی بدل می کند.
این که در نهایت کدام وجــه از میرزا به پیروزی
می رسد را باید در خواب ها و رویاهای او جست وجو
کرد ،چرا که خواب و رویا سیطره وجودی ضمیر
ناخوداگاه میرزا را نمایان می کند که در ان زنان
حاکم هستند و مردان به عنوان نیرو و دشمنانی
متخاصم در صدد نابودی میرزا هستند ،و داستان
گویای تقابلی از امیال ،ایده ها و ارمان هایی است
که شخصیت را به مرز تحول و جنون می کشاند.
ارایش بی نظیری از یک شخصیت
نویسنده با خلق کاراکتری ساختارمند هدف
او را در تمامی الیه های روایت مستتر می سازد،
اســکلت محکمی را برای روایتی هدفمند اغاز
می کند ،تمام هنر خــود را بر پایــه ای علمی و
روانشــناختی بنا می کند و در این گام فاصله ای
قابل توجه با دیگر شخصیت ها و اثار کمدی ایران
می گیرد :چیزی که در خلــق اثار کمدی ایرانی
به بی رحمانه ترین شکل نادیده گرفته می شود.
محمد رحمانیان در ارائه ســاختمان شخصیت
بی بدیل عمل می کند .در ادامه نیز گذر شخصیت
از الگوی شخصیتی فروید تا تئوری نمادین شدن
امر واقع از منظر الکان ،پیاده سازی می شود .امر
واقع از منظر الکان چیزی است واپس زده شده که
در ناخوداگاه عمل و به شکل اختالل و تروما در
واقعیت نمادین بروز می کند.
ان چه که در شــخصیت میرزا به عنوان یک
ترومای رنج اور توصیف می شــود را می توان در
خاطرات کودکــی او یافت :انتظار خانــواده از او
به عنوان تنها پسری که باید نسل و خاندان ان ها را
حفظ کند ،و خاطرات زجراوری که مدام باید در
ان ها نقش یک مرد تمام عیار را بازی کند -بدون
در نظر گرفتن امیال و خواسته های شخصی اش.
عملکرد تروما در طوالنی مدت ،مانند خاطره ای
است که در ذهن فرد تثبیت شده و باعث اختالل
و رنج روانی شدید او می شود و فارغ از چگونگی
تالش فرد در توضیح عقالنی و بیان ان ،مدام باز
می گردد و رنج تکرار می شود .این مسئله به عنوان
یک بســتر ترومازا در شــخصیت میرزا محمود
ان چه که در
شخصیت میرزا
به عنوان یک ترومای
رنج اور توصیف
می شود را می توان
در خاطرات کودکی او
یافت :انتظار خانواده
از او به عنوان تنها
پسری که باید نسل
و خاندان ان ها را
حفظ کند ،و خاطرات
زجراوری که مدام
باید در ان ها نقش
یک مرد تمام عیار
را بازی کند -بدون
در نظر گرفتن امیال
و خواسته های
شخصی اش.
عملکرد تروما در
طوالنی مدت ،مانند
خاطره ای است که
در ذهن فرد تثبیت
شده و باعث اختالل
و رنج روانی شدید
او می شود و فارغ از
چگونگی تالش فرد
در توضیح عقالنی
و بیان ان ،مدام باز
می گردد و رنج تکرار
می شود
معرفی و با اختالل چند همسری بودنش نمادین
می شود ،و رویارویی میرزا با سه وجه از ساحت های
شخصیتی اش مسئله اصلی مجموعه می شود.
نظام روایی مردساالرانه در روایت زنانه
اینمجموعه،بابازنماییچندوجهیاززندگی
میرزا ،اهرمی است که قرار است ما را به پای درددل
زنانی ببرد که در طول تاریخ نادیده گرفته شده و یا
از حقوق اولیه خود محروم مانده اند؛ و به جنبشی از
دل تاریخ برود که قرار است نابرابری ها و مشکالت
زنان را در طول تاریخ بیان کند.
لورا مالوی ،از شاخص ترین نظریه پردازان نقد
فمنیستی فیلم ،به تاسی از ارای الکان در زمینه
درک و دریافت تماشاگر حین تماشای فیلم ،از
لذت مستتری سخن می گوید که در فرم روایی
نظام مردســاالرانه فیلم وجود دارد؛ فیلمی که
برای نگاه خیره مرد تهیه و تولید می شود :به این
صورت که جنس مذکر به ســوژه فعال روایت و
جنس مونث به ابژه منفعلی که برای جنس مذکر
تدارک دیده شده ،تبدیل می شود .در نظر مالوی
تماشاگر زن در مواجهه با این جنس از روایت ،یا
باید با قهرمان مرد همذات پنداری کند که صاحب
ان نگاه خیره است و به همجنس خود به عنوان ابژه
میل نگاه کند ،یا باید موضعی خود ازارگرانه اتخاذ
کند و خود را در جایگاه زنی در فیلم قرار دهد که
ابژه میل و نیروی منفعل در روایت است.
در نگاه خیره مردانه ،زن به مثابه یک منظره
است که از نگاه مردانه تعریف می شود .با نگاهی
به این مجموعه در چند قسمت پخش شده ،زنان
موجودات منفعل و عموماً در تیپیکال های متنوع
و جذاب معرفی می شوند که در شکل گیری روایت
بی تاثیر هستند .البته این تحلیل دامنه شروع و
مقدمه چینی جریان مجموعه را شامل می شود.
شاید در قســمت های بعدی این مجموعه روند
دیگری در داستان رقم بخورد.
کورسوی امید
در این میــان از دو شــخصیت زنانه ،که به
درستی طراحی و اجرا می شــوند ،نباید چشم
پوشاند :اولی شخصیت فرهنگی پروین اعتصامی
و مواجهه اش با میرزا است که فارغ از تجسد نگاه
مردانه روایت می شود .دومی شخصیت مرموز و
زیرک دختر همسایه ،که نمایشی از یک موتیف
معناساز در مجموعه است.
به طور کلی ،در این مجموعه شاهد روایتی
زنانــه از زبانی مردانه هســتیم :روایتی مردانه و
گوش کرکن که مردان را بــه جنگ علیه مردان
برای احقاق حقوق زنان فراخوانده است .بر اساس
نظریات لورا مالوی مخاطب زن در مواجهه با این
اثار ،با قهرمان مرد که هم جنس و صدای او نیست
یا با کاراکتر زن به عنوان نیروی منفعل ،نمی داند
کدام رویکرد را باید اتخاذ کند .البته این رویکرد
از نظام روایتی مردســاالرانه در تاریخ سازترین
فیلم های جهان زیاد دیده می شود اما سوال مهم
این است که چگونه در مجموعه ای که با مضمون
زنان و حقوق ان ها تولید شــده است ،به طریقه
مواجهه زن با اثر توجهی نشان داده نمی شود .از
نظر من ،این مجموعه ساختمانی مستحکم و زیبا
با فرمی خالقانه را می سازد اما قابل سکونت نیست.
41
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 41
سینمای ایران
«در قاب کوچک»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
42
معرفی مجموعه های نمایش خانگی صفحه 42
دزدان سعادتمند
افتاب پرست (برزو نیک نژاد)
سریال کمدی «افتاب پرست» مدتی است که پخش خود را از پلتفرم فیلم نت اغاز کرده است.
برزو نیک نژاد کارگردان و مصطفی احمدی در مقام تهیه کننده سریال است .پژمان جمشیدی،
حمیدرضا اذرنگ ،الهام اخوان ،باران کوثری ،گوهر خیراندیش و پیام احمدی نیا بازیگران اصلی
سریال «افتاب پرست» هستند .سریال «افتاب پرست» درباره یک دزد خرده پا به نام جمال
پورشه است که در همکاری با دوست اش منوچهر به دردسر می افتد و روانه زندان می شود .اما
بازگشت او از زندان موقعیتی را فراهم می کند که او به عنوان یک مبارز علیه مفاسد اقتصادی
نام اش بر سر زبان ها بیفتد .جمال با سوءاستفاده از موقعیتی که برایش فراهم شده قصد دارد تا
اوضاع مالی اش را بهبود بخشد.
نظر شخصی
اگر بخواهیم بارزترین نکته سریال «افتاب پرست» را یاداور شویم در وهله اول باید به بازی خوب
پژمان جمشیدی اشاره کنیم .جمشیدی در این سال ها روندی روبه رشد و صعودی داشته است .برای
او فرقی نمی کند در یک فیلم جدی نظیر «علف زار» به ایفای نقش بپردازد یا در کمدی های سینما،
تلویزیون و نمایش خانگی .او از پس هر نقش جدیدی برمی اید .بازی او در «افتاب پرست» نیز گویای
همین نکته است .با این که در لحظاتی بازی او به نقش افرینی اش در «زیرخاکی» نزدیک می شود اما او
توانسته در شمایل یک دزد پرادعا خوب ظاهر شود .نوع رابطه او با بازیگران دیگر سریال نیز عالوه بر این که
گویای برتری اوست باعث بروز هر چه بیشتر نقاط قوت ان ها می شود .از دیگر بازیگران سریال نیز باید
به باران کوثری اشاره کرد که موفقیتی نسبی در ایفای نقش یک خبرنگا ِر مبارزه با فساد را داشته است.
با این همه اما چند نکته درباره «افتاب پرست» ،سریال را از سکه می اندازد .از جمله شبیه بودن
فضای سریال به تمام طنزهای قبلی بروز نیک نژاد و اثار دیگری که امیر برادران فیلم نامه ان را نوشته.
مث ً
ال همان صحنه افتتاحیه سریال با این که با یک رودست قابل پیش بینی همراه می شود اما به شدت
تحت تاثیر صحنه های اعتراض مردمی در مقابل شرکت خاف در سریال «هیوال»ست .موقعیت های
کمیک سریال هم چون زن پوش شدن کاراکتر منوچهر (حمیدرضا اذرنگ) نیز از این قاعده مستثنی
نیست .از طرفی اما «افتاب پرست» در دسته بندی فیلم های کمدیِ سوءتفاهم قرار می گیرد .در این اثار
جمال «افتاب پرست» ـ در موقعیتی قرار می گیرد که مجبور
کاراکتر اصلی بر حسب تصادف ـ هم چون
ِ
به ایفای نقش دیگری است .بهترین نمونه های ایرانی اش را هم می توان در سریال های مهران مدیری
هم چون «مرد هزار چهره» دید .اما این موقعیت زمانی از اهمیت برخوردار خواهد شد که با پیشرفت
طولی و عرضی داستان همراه باشد .در «افتاب پرست» این موقعیت ها در ادامه یکدیگر نیستند ،ابعاد
کاراکتر را گسترش نمی دهند و داستان را نیز پس از شش قسمت دچار یک چالش جدی نمی کنند .با
این حال کلیت سریال دارای استانداردهایی است که مخاطب را سرگرم خواهد کرد.
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح« :افتاب پرست» شروع خوبی دارد و مخاطب با
قصه ای سرگرم کننده و چند موقعیت کمدی مواجه می شود .در این میان
پژمان جمشیدی عملکردی بهتر از دیگران دارد و بار اصلی کمدی سریال
را به دوش می کشــد .کار از این جهت برای او سخت است که پیش تر
بارها در قالب شخصیت های کمدی حضور یافته .جمشیدی اما به خوبی
توانسته مرزی پررنگ میان شخصیت جمال پورشه با کاراکترهای پیشین
ایجاد کند .کار برای باران کوثری در قالب یک روزنامه نگار ارمان خواه اما
دست و پا چلفتی هم سخت اســت .او در قسمت اول تصویری باور پذیر
از شخصیت به نمایش گذاشــت و به نظر می رسد در قسمت های بعدی
فرصت بیشتری برای او در این ســریال فراهم شود« .افتاب پرست» از
موقعیت های کلیشه ای کمدی هم بهره می برد؛ مثل ازدواج مادر جمال اما
این کلیشه ها در دل داستان اصلی حل شده اند« .افتاب پرست» را فیلم نت
منتشر می کند و بر اساس نشانه ها می توان به موفقیت ان امیدوار بود.
امیرمحمد سلیمانی (ویجیاتو) :شوخی های سریال «افتاب پرست»
نه تنها چنگی به دل نمی زنند بلکه واقعاً سطحی و بدون هیچ نکته ای برای
خندیدن هستند .در حالی که بیشتر ســریال های کمدی در سال های
اخیر تالش می کنند تا فیلم نامه هایی قطعه قطعه داشــته باشند که هر
کدام از ان ها شــبیه به یک ویدیوی کوتاه اینستاگرامی خنده دار باشد،
سریال «افتاب پرســت» حتی نمی تواند در این سطح و اندازه هم قابل
قبول ظاهر شود و به همین دلیل به شدت ناامیدکننده لقب می گیرد .به
لطف فیلمنامه ای که هیچ نظم و انضباطی ندارد ،سریال «افتاب پرست»
نمی تواند در سطح و اندازه ای که باید خودش را نشان دهد ،ظاهر شود .به
همین دلیل هنرنمایی بازیگران توانمند سریال هم نمی تواند به موفقیت
بیشتر ان کمک کند .در حالی که پژمان جمشیدی ،حمیدرضا اذرنگ و
حتی گوهر خیراندیش به خوبی ثابت کرده اند که می توانند برای هر فیلم
یا سریالی یک ستاره تاثیرگذار باشند ،سریال «افتاب پرست» توانایی های
ان ها را به تصویر نمی کشد.
چهره شاخص
از پژمان جمشــیدی و الهام اخوان می توان بــه عنوان چهره های
شاخص سریال «افتاب پرست» یاد کرد .بازیگرانی که نمایش خوبی در
سریال از خود به جا گذاشته اند.
43
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 43
قاب کوچک
دیگران چه گفته اند؟
روزنامه هفت صبح :ان چه در «خون ســرد» بیش از همه به چشم
می اید ،مشابهت ساختاری ســریال به نمونه های خارجی است .حتی
می توان این مسئله را در دیالوگ های ســرگرد ،متهم و وکیل او دید .در
دنیای نمایشــی می توان پذیرفت که وکیل متهم در برابر یک سرگرد،
گردن کشی می کند و به شکل ســریال های امریکایی حرف می زند .در
واقعیت اما نمی توان این مسئله را پذیرفت .با این حال ان چه «خون سرد»
را در قســمت اول همراه کننده کرده ،بازی خوب شهرام حقیقت دوست
است .او شمایل یک ســرگرد را به خوبی عیان کرده و توانسته مخاطب
را با خود همراه کند .کار امیر اقایی سخت است به ویژه ان که می خواهد
ایفاگر نقش یک دکتر مرموز باشد .عجالتاً بازی او را قضاوت نمی کنیم و
منتظر قسمت های بعد می مانیم .انتظار از بازیگر سخت گیری چون سارا
رسول زاده باالست و باید دید زمین بازی او در این سریال چقدر خواهد بود.
سوســن ســیرجانی (دیجی کاال مگ) :واقعیت این است که یکی
از مشکالت اساســی این مجموعه ضعف شــدید در شخصیت پردازی
بازیگران مکمل است .شــخصیت هایی که خرده روایت ها برعهده ان ها
است و می توانند سر و شکل متفاوتی به یک اثر بدهند .اما هم داستان و
هم کارگردانی ،توجه ویژه ای به بازیگران اصلی داشته و سایر بازیگران و
شخصیت پردازی مربوط به ان ها را فراموش کرده .همچنین از ان جایی
که سایر بازیگران مکمل این سریال همه چهره های جدیدی هستند ،بهتر
است چند قسمت دیگر صبر کنیم شاید اتفاق بهتری افتاد.
نظر عوامل
گناهکاران در مسلخ
خون سرد (امیرحسین ترابی)
سریال «خون ســرد» در ژانر جنایی به کارگردانی امیرحسین ترابی و تهیه کنندگی بهمن
کامیار محصول شبکه اینترنتی فیلم نت است که پخش خود را از ۲۸مردادماه اغاز کرده است.
شهرام حقیقت دوست ،امیر اقایی ،سارا بهرامی ،سارا رسول زاده ،امیررضا دالوری و لیندا کیانی
از مهم ترین بازیگران سریال محسوب می شوند .ســرگرد امیرعلی طلوعی (شهرام حقیقت
دوست) در حال پیگیری پرونده گروهی از قاچاقچیان اعضای بدن است که به اسم امیر شهسواری
(امیررضا دالوری) می رسد و در این مسیر از دوستش دکتر کسری کیا (امیر اقایی) که در پزشکی
قانونی کار می کند کمک می گیرد و این در حالی است که دکتر کیا روش خاص خود را برای برخورد
با جنایت کاران دارد.
نظر شخصی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
44
«خون سرد» را انگار دو گروه کام ً
ال مجزا ساخته اند :فیلمنامه اش را دو گروه متفاوت نوشته اند
و کارگردانی اش را هم دو گروه مختلف به عهده داشته اند .دلیل این ادعا اختالف سطح بخش های
مختلف سریال است .مث ً
ال باورکردنی نیست که صحنه های قابل قبولی مثل لحظه خودکشی لیندا
کیانی و افتتاحیه کلیشه ای فیلم در ترکیه را یک نفر کارگردانی کرده باشد .یا در خصوص فیلم نامه
قبوالندن این نکته به خود که نکات ظریف شخصیت پردازانه سرگرد را همان گروهی نوشته باشند
که صحنه های مربوط به اسیدپاشی را نوشته اند .در این باره باید گفت چطور ممکن است شخصی که
پیشه اش شیادی و اسیدپاشی است به این سادگی خام دیگری شود ،سوار ماشین اش کنند و جان اش
را از دست بدهد؟ با این حال در مجموع «خون سرد» نوید یک «دکستر» ایرانی را می دهد منتهی با
دقتی پایین و وسواسی کمتر .در ان جا قاتل سریالی سعی می کرد هیچ نشانه ای از خود باقی نگذارد
اما دکتر در این جا بعضاً بی احتیاط عمل می کند و اگر سریال بخواهد در پایان به این نتیجه برسد که
پلیس سختی فراوانی در دستگیری او متحمل می شود نیاز است بر وسواس و هوش کاراکتر بیافزاید.
البته تمام این ها به این معنی نیســت که با یک اثر ضعیف طرفیم« .خون سرد» به خوبی می تواند
مخاطب را ســرگرم کند ،روی جراحت های کاراکترها تاکید می کند و هــدف اش باورپذیر کردن
ان هاست .در امر نور و رنگ نیز چیزی کم نمی گذارد .بازی بازیگرانی هم چون حقیقت دوست و امیر
اقایی نیز اندازه و خوب است.
محمدمهدی عزیزمحمدی (نویسنده) :اسم اولیه سریال «داتورا»
بود .در ابتدا ایده هایی داشتم که قابل اجرا نبودند .در گفت وگوهای گروهی
چند ایده را به موازات یکدیگر جلو بردیم تا کامل تر شد و «داتورا» متولد
شد .به این که سریال جنایی با محوریت قتل های سریالی داشته باشیم .از
ان جا که به طور مرسوم ،قاتالن سریالی زن ها را می کشند ،ما در راستای
ایجاد تفاوت و ادای دین به جامعه زنان در طوفان فکری گروهی که داشتیم
تصمیم به خلق کاراکتر قاتلی که مردان بدکار را مجازات می کند گرفتیم.
ورود ما به ژانر جنایی بدون امادگی اولیه بود که بعدها متوجه اثرات بیشتر
ان شدیم .وقتی وارد این فضا می شوی سندروم های روانی به سراغ خودت
هم می اید ،تقریباً می توانم بگویم اکنــون اطلس جامعی از تمام اتفاقات
جنایی هستم .همه پادکست ها ،مستندها ،فیلم و سریال ها را در این زمینه
دیده و شنیده ام ،حتی سایت هایی مانند مردر پدیا که اطالعات و زندگینامه
قاتل های سریالی است و کتاب های جرم شناسی را زیر و رو کردم .گویی
خودم یک پا کاراگاه شده ام .من در لحظه ورود از اسیب های روانی و عوارض
پنهان اگاه نبودم .سندرومی که از ان صحبت می کنم به این گونه است
که وقتی شما درباره قاتل های سریالی مطالعه می کنید ،در ابتدا متوجه
می شوید برخی ویژگی های پایه رفتاری ان ها در شما هم موجود است و
ممکن است شما را هم به همین سمت ببرد و من اماده این مسئله نبودم .به
همین دلیل در اوایل یک بازه کوتاه پنیک اتک را پشت سر گذاشتم اما کم کم
ابدیده و ارام و حتی غرق در لذت شــدم .طوری که بسیاری از زخم های
درونی خودم درمان شد .از سوی دیگر نوشتن با حجم زیادی از لوکیشن و
کاراکتر بسیار سخت بود و ما از متد جدید «کاراکتر الین استوری» برای
خودمان استفاده کردیم تا اســان تر در این مسیر جلو برویم .بدون شک
مدل نوشتن ما مدل جدید و مدرنی بود که در ایران و بین فیلمنامه نویسان
ایرانی مرسوم نیست .همین اتفاق باعث شد تا انسجام کار و خط داستانی
کاراکترها بسیار دقیق و منظم باشد و حق همه شخصیت ها به درستی ادا
شود و شخصیت ها گم نشوند.
چهره شاخص
به دلیل جسارت در انتخاب موضوع به زعم نگارنده گروه نویسندگان
را می توان به عنوان چهره شاخص این اثر دانست. صفحه 44
دیگران چه گفته اند؟
کوتاه و حساب شده
درمانگر (امین حسین پور)
«درمانگر» یکی از تولیدات اخیر فیلیمو است که در قالب یک مینی سریال کوتاه ۵قسمتی
عرضه شده است .هر پنج قسمت سریال «درمانگر» به کارگردانی امین حسین پور و تهیه کنندگی
احسان ظلی پور ،در یک اقدام نواورانه از سوی سازندگان ،در یک روز پخش شد .امین حسین پور
پیش از این ،فیلم کوتاه «جعبه» را ساخته بود .از بازیگران سریال «درمانگر» می توان به بانیپال
شومون ،ســارا بهرامی ،امیررضا دالوری ،مهدی حســینی و نینا صمدی اشاره کرد .داستان
قسمت های ده دقیقه ای «درمانگر» مربوط به دکتر روانپزشکی به نام اتابک مسعودی (بانیپال
شومون) است که به درخواست یکی از بیمارانش ،باران کیان فر (سارا بهرامی) به دیدار او می رود
و در خصوص ماجرایی در خصوص همسر باران به او یاری می دهد.
نظر شخصی
وقتی مدت زمان یک سریال کاهش پیدا می کند تا جایی که به هر قسمت تنها ده دقیقه فرصت
داده می شود ،به این معنی است که سازندگان در حال خطرکردن هستند .اما چرا از کلمه خطر استفاده
می کنیم؟ به این علت که اگر سریال بخواهد طبق اصول استاندارد پیش برود و در هر قسمت از یک شروع،
میانه و پایان برخوردار باشد ،به این دلیل که باید موجز و حساب شده قصه بگوید ،همزمان که امکان
موفقیت اش وجود دارد به همان اندازه امکان شکست اش نیز فراهم است .چنین سریالی ،زمانی برای
اضافه گویی ندارد و برای این که در یک مجموعه خودبسنده به بستار مناسبی دست پیدا کند باید به این
ت کارش زیر سوال خواهد رفت چرا که مخاطب
موضوع توجه داشته باشد که با کوچک ترین اشتباه ،کلی
تمرکز کاملی بر روی چگونگی روایت دارد .بدین اعتبار «درمانگر» روی لبه تیغ راه می رود و از امتحان خود
سربلند بیرون می اید .نویسندگان «درمانگر» پایان هر قسمت را طوری ترتیب می دهند که یک سوال
تازه برای مخاطب به وجود بیاید و به این سوال در قسمت میانی یک پاسخ موقت داده می شود و سرانجام
در قسمت پایانی سرنوشت همه چیز به شکلی دقیق مشخص می شود .بنابراین در پایان ،مخاطب هم
از تماشای چنین اثری که سرگرم اش کرده ناراضی نیست .اما نقطه قوت «درمانگر» تنها به روایت اش
محدود نیست .در تصویر نیز ذوق کارگردان در صحنه پردازی به شیوه تریلرهای روانشناختی به چشم
می خورد .این تصاویر وقتی با موسیقی متن همراه می شوند حسی از رازالود بودن و ابهام در سرنوشت
داستان را القا می کنند .تیتراژ سریال نیز نواورانه است ،تیتراژی متشکل از بخش های مهم و حساس
سریال که مخاطب را مشتاق به تماشا می کند .در خصوص بازی بازیگران نیز باید به دو شخصیت اصلی
یعنی سارا بهرامی و بانیپال شومون اشاره کرد که به دلیل تجربه بازی ای که پیش تر در سریال «کرگدن»
پیش روی هم داشته اند ،موفق شده اند به شیمی مناسبی دست یابند.
محمدحسین گودرزی (ارت تاکس)« :درمانگر» اثری به شدت
پیش رو است .از هر نظر جلوتر از هم ردیفانش قرار می گیرد .اولین سطحی که
مدعی تازه طلبی می کند ،مدت زمان هر اپیزود است؛ اپیزودهایی
سریال را
ِ
حدودا ًهفت دقیقه ای .تعداد کمی اثار فرنگی می شناسیم با این رویکرد تازه
به قصه ،اما در سریال سازی خودمان ،احتماالً بی سابقه است .این که این شیوه
گویی پنج قسمتی -که سرجمع به مدت زمان یک فیلم سینمایی هم
قصه ِ
نمی رسد -چه ظرفیت ها و محدودیت هایی در روایت دارد ،بماند برای فرصت
و بحثی دیگر .چنین اثر متمایزی ،هوای تازه ای ست در پرتفویِ یک پلتفرم؛
ان هم در این روزها که همه چی ِز همه اثار دارد به هم شبیه می شود .هیچ بعید
ان این نوع سریال ها باشد .عصر جدید ،دوره مینی مالیسم در
نیست اینده از ِ
تماشای فیلم است .همه چیز از پرده های عریض و طویل نمایش فیلم ،رسیده
به نمایشگرها و موبایل های جیبی .قابل حدس است که این مینی مالیسم ،دیر
یا زود گریبان مدت زمان اثار را هم می گیرد و پلتفرم هایی روی کار می ایند
که متخصص پرکردن اوقات کوتاه و خالی در زندگی امروز باشند.
افشین علیار (روزنامه جوان) :به نظر می اید «درمانگر» شکل قابل
توجهی دارد ،نه متن مناسبی که بتواند مخاطب را غافلگیر کند ،یعنی ما با
اثری طرفیم که زیبایی دارد ،اما نمی تواند جذب کند! علت این عدم گیرایی در
متن است .فیلمساز ان قدر درگیر اجرا بوده که نتوانسته به فرم برسد ،چراکه
خاستگاه «درمانگر» رسیدن از متن به فرم است ،اما حسین پور با اجرا و شکل
محیطی سعی داشته بسترسازی فرمیک انجام بدهد که موفق نبوده است.
در ساختن این گونه از داســتان های روانشناسانه باید توجه بسیار به ایجاد
شخصیت ها داشت ،یعنی شخصیت ها به درستی معرفی شوند و شناسنامه
قابل قبولی داشته باشــند ،اما در «درمانگر» نه باران کیان فر برای مخاطب
شخصیت می شود و نه اتابک مسعودی به عنوان یک روانپزشک که احتماالً
شخصیت اول این سریال است و سریال با او ادامه می دهد .شکل گیری فضا
یا دیالوگ نویسی نمی تواند شخصیت به مخاطب بدهد .همچنان سریال تا
قسمت چهارم لنگ می زند و دیالوگ های بین کیان فر و روانپزشک ربطی به
مخاطب پیدا نمی کند .سردرگمی که در روایت به بار اورده ،بی توجه به این
است که باید مخاطب را در چنین سریال هایی در همان قسمت اول درگیر
کرد ،اما حسین پور در «درمانگر» بیشتر سرگرم عناصر سایکودرام است ،این
عناصر به ایجاد شکل گیری فضا ربطی ندارند ،به طور مثال طراحی صحنه،
بازی با نور ،دوربین و چیدمان صحنه نمی تواند به ما فیلم سایکودرام بدهد.
نظر عوامل
امین حسین پور (کارگردان) :نمی دانم که این اولین سریال اپیزود
کوتاه در ایران است یا خیر ولی شاید بتوان گفت اولین سریال اپیزود کوتاه
در ایران است که دیده شده و با استقبال مخاطبان همراه شده است .پیش
از این در پلتفرم های دنیا ساخت سریال هایی در فضایی اپیزودیک و کوتاه
مرسوم بوده و مورد استقبال مخاطبانش هم قرار گرفته و جواب گرفته است.
با این حال با وجود ان که در ایران هنوز این نوع سریال سازی مرسوم نیست،
ما تصمیم گرفتیم که این سریال را کوتاه و اپیزودیک بسازیم .برای انتخاب
شخصیت درمانگر ،بیشتر دنبال این بودیم که کاراکتری باشد که به شخصیت
ما بخورد .به لحاظ مود رفتاری ،صدای بم در بیان دیالوگ ها و ...می خواستیم
بازیگری باشد که عالوه بر هماهنگی فیس و صورتش با این کاراکتر از پس
بازی هم به خوبی براید که در نهایت سراغ بانیپال شومون رفتیم .سارا بهرامی
هم به علت ویژگی خاصی که در صورتش دارد و بت بودن چهره اش که با فضای
رازالود قصه ما هماهنگی داشت ،نظرم را جلب کرد.
چهره شاخص
بی شک چهره های شاخص سریال کوتاه «درمانگر» را دو بازیگر نقش
اصلی ان یعنی سارا بهرامی و بانیپال شومون تشکیل می دهند .بازیگرانی
که در برقراری دیالوگ با یکدیگر موفق عمل می کنند .چرا که دیالوگ در
این سریال مهم ترین عنصر پیش برنده داستان است.
45
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 45
قاب کوچک
دیگران چه گفته اند؟
غریبه ای در ناکجااباد
روزی روزگاری مریخ (پیمان قاسم خانی و محسن چگینی)
«روزی روزگاری مریخ» که مدتی است پخش اش را در نماوا و فیلیمو اغاز کرده ،یک سریال کمدی
به کارگردانی پیمان قاسم خانی و محسن چگینی است .سام درخشانی ،ویشکا اسایش ،امیرنوروزی،
امیرمهدی ژوله ،مهراب قاسم خانی ،الناز حبیبی و امیر کاظمی از جمله بازیگران این سریال هستند.
در کره زمین ،ناصر (سام درخشانی) خالفکار بدشانس و همیشه بازنده می خواهد دست به اخرین
و بزرگ ترین قمار زندگی اش بزند اما او باید تا قبل از ان ،خودش را از دســت دشمنانی که به خونش
تشنه اند پنهان کند ۳۷۰ .سال بعد از این ماجرا و در مریخ ،لونا (ویشکا اسایش) ،بانوی زمینی-مریخی
که مسئول امور اقامت در مریخ است در گیر و دار مشکالت کار و زندگی خانوادگی ،در انتظار بسته
مرموزی است که قرار است از زمین به دستش برسد .تقابل میان ناصر و لونا با خانواده اش شکل می گیرد
بسترساز شکل گیری کمدی «روزی روزگاری مریخ» است.
نظر شخصی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
46
ان چه در خصوص سریال «روزی روزگاری مریخ» به وضوح قابل رویت است ،افت سطح کاری پیمان
قاسم خانی در مقام نویسنده و کارگردان است .به طوری که اگر «مریخ» را در کنار دیگر نوشته های قاسم خانی
قرار دهیم به سختی می توانیم باور کنیم که خروجی ،کاری از اوست .حتی در زمینه کارگردانی «مریخ»
نسبت به «خوب ،بد ،جلف» یک عقب گرد محسوس محسوب می شود .سریال قرار است یک کمدی موقعیت
باشد اما کاراکتر پس از این که سر و کارش به مریخ می افتد دیگر خبری از ایجاد موقعیت نیست و همه چیز
در شوخی های کالمی خالصه می شود .از این رو با موقعیت هایی ایستا و ناهمگون طرف هستیم که هیچ کدام
قادر به پیشرفت داستان و شخصیت نیستند .ناصر باالخره روی مریخ قرار است چه کار کند؟ می خواهد به
زمین اش برسد یا قید رفتن را برای همیشه زده؟ در او نه نشانه ای از تمایل به ماندن را می بینیم و نه میل به
رفتن .همه چیز سریال در یک حلقه باطل افتاده و انگار از یک جایی به بعد قاسم خانی خواسته سیت کامی
در مریخ بیافریند .با این حال ان چه مبرهن است عدم توفیق او عالوه بر موارد ذکرشده قبلی ،در این اخری
است .با این حال بی انصافی است اگر به موارد معدود مثبت کار اشاره نکنیم .بازی ویشکا اسایش در نقش یک
مریخی ـ هر چند با یک فیلم نامه حساب شده تر امکان بازی بهتر او نیز فراهم بود ـ یا سام درخشانی در نقش
یک فراری مال باخته از نکات مثبت سریال به حساب می ایند .البته قاسم خانی گریزی هم به «مسافران»
می زند و از دستگاه ۶۵که مدام در ان جا بهش اشاره می کرد در «مریخ» رونمایی می کند.
ارش خوشخو :بازی ویشــکا اسایش در ســریال «روزی
روزگاری مریخ» شایسته تحسین و ســتایش است .حضور ذهن،
سرعت واکنش ،سرعت ادای واضح کلمات ،میمیک های بی نقص،
چابکی در حرکت و درک بی نظیرش از مفهوم شــوخی ،بازی او را
مستحق توجه ویژه ای کرده است .با داشتن ویشکا اسایش ،ازاده
صمدی و شقایق دهقان ،ســینمای ایران حاال ظرفیتی استثنایی
برای خلق شــخصیت های کمیک زنانه دارد .هر سه نفر در عرصه
کمدی درخشان هســتند .باور کنید مبالغه نمی کنم .بگذارید باز
هم پیش روی کنم .در هر فیلم و سریال کمدی که این سه نفر در
یک دهه اخیر بازی کرده اند کارشان یک سر و گردن از ستاره های
مشهور مرد روبه رویشان بهتر و کم نقص تر بوده است.
محمدحسین گودرزی ،ارت تاکس« :روزی روزگاری مریخ»،
قرینه «مسافران» اســت .ان جا چند نفر از سفینه ای به زمین امده
ک نفر از زمین به تازگی به مریخ رفته .مقایسه میان
بودند و این جا ی
این دو قصه ،اصلی ترین کلی ِد بررسی «...مریخ» در تمام بخش هاست.
اول این که چون بستر اصلی قصه در «مسافران» ،زمین و تهران بود،
عمومی کاملی میان مخاطب و قصه
مختصات کلی و قراردادهــای
ِ
وجود داشت .در این جا اما ،مریخ نیاز به ترسیم قواعد اولیه داشته؛
و خب این کار به خوبی انجام نشده و نتیجه کار ،بسیار شلخته از اب
درامده (که می تواند ناشی از عجله در تولید هم باشد)؛ فیلم نامه ،یک
وارونگی مفاهیم و عادت ها در مریخ نسبت به
قرارداد کلی که همان
ِ
زمین باشد ،وضع کرده ،اما مدام درگیر توضیح دادن بیش تر درباره ان
اســت .در اولین دقایق ،به مخاطب گفته که در مریخ ،کوتاه قدی به
بلندقدی ارجحیت دارد ،اما هیچ حواسش نیست و در قسمت چهارم،
دوباره شخصیت اصلی اش را از شنیدن چنین قاعده ای متعجب نشان
می دهد .یا مث ً
ال حواسش نیست مطابق قرارداد سیاره جدید ،نباید روی
لباس نارنجی شبیه به سطل زبال ه شوخی کند .تمام این چهار قسمت
را وقف مصداق پیداکردن برای این قرارداد کرده و با «یخ در جهنم» و
«ادامه تحصیل اقایان» و این دست مثال ها ،در مخاطب توهم وجود
روایت ایجاد می کند .درحالی که هیچ روایتی در کار نیست.
نظر عوامل
امیر نوروزی (بازیگر نقش اسکندر) :در این سریال سعی کردیم
کمدی ای که ارائه می کنیم مبتذل و سطح پایین نباشد و طنزی
متناسب با جهانی که برای مخاطب تعریف کرده ایم ،داشته باشیم اما
متاسفانه مخاطب کمدی در این روزها فقط به شوخی های جنسی،
کالمی یا بدنی و یا شوخی های دست چندم سیاسی می خندد که
هیچ کدامشان هیچ ثمر ه و پیشــرفت اجتماعی ندارند .فیلمنامه
بیش از هر چیزی به بازیگر در رســیدن بــه نقش کمک می کند،
البته کشف جزئیات نقش برعهده بازیگر است .شخصیت اسکندر
یا همان اسی مودب ،قانونمند ،ترسو ،خجالتی و تو سری خور است،
او با وجود این که باهوش تر از بقیه است نمی تواند حقش را بگیرد
و هیچکس او را جدی نمی گیرد .من سعی کردم همه ویژگی های
شخصیت اسی را در رفتارم لحاظ کنم و او را در موقعیت هایی که
قرار می گیرد ،هرچند دور از زندگی واقعی و شــخصی خود ،درک
کنم .در واقع نقاط ضعف اسی نقطه مهمی در کمدی است زیرا باعث
کاریزماتیک شدن کاراکتر می شود.
چهره شاخص
ویشکا اســایش به دلیل اینکه فرســخ ها از شمایل نقش های
همیشگی اش فاصله گرفته و متفاوت تر از فیلم ها و سریال های کمدی
دیگرش ظاهر شده ،چهره شاخص «روزی روزگاری مریخ» است. صفحه 46
دیگران چه گفته اند؟
روزگار دوزخی میرزا محمود
«شبکه مخفی زنان» (افشین هاشمی)
«شبکهمخفیزنان»،جدیدترینمحصولنماوا،مجموعه ایکمدی -تاریخی
است که توسط افشین هاشمی ساخته شــده است .سیامک انصاری ،مهدی
هاشمی،لیالحاتمی،حمیدفرخنژاد،شبنممقدمی،شقایقدهقان،بارانکوثری،
رضا بهبودی ،امیرحسین رستمی و احسان کرمی از جمله بازیگران این سریال
هستند.داستان«شبکهمخفیزنان»درسال 1310اتفاقمی افتد.زمانی کهوزارت
فرهنگ و هنر تصمیم به تشکیل کانون بانوان می گیرد تا با گروه های دیگر شروع
به مبارزه و ان ها را حذف کند .میرزا محمودخان زنبورکچی (با بازی سیامک
انصاری) که کارمند اداره ســجل احوال است توسط مردی به نام مدبر (مهدی
هاشمی)برایفعالیتدرکناردلبرجانتاجرباشی(لیالحاتمی)دعوتبههمکاری
برای کار در این اداره می شود .میرزا محمود که یکی از بزرگ ترین نقاط ضعفش
مواجهه با زنان است باید روند تشکیل این کانون را کنترل کند.
نظر شخصی
«شبکه مخفی زنان» در قسمت اول با یک فضاســازی حساب شده و دقیق
نوید اینده ای درخشان را می داد اما پس از گذشت چند قسمت هم چنان می بینیم
که سریال به جای ارائه یک خط داستانی مشــخص دست از فضاسازی و معرفی
شخصیت ها برنمی دارد و به دنبال راه رفتن روی همان خطی است که در قسمت اول
نشان داده .سریال تا پایان قسمت چهارم بدون این که دغدغه داستان گویی داشته
باشد صرفاً بر توانایی بازیگرانش تکیه می زند و سعی می کند مخاطب را با خود همراه
کند .بنابراین هر بار به مخاطب اطالعاتی تکراری داده می شود .هم چنین مشخص
نمی شود که دلیل کابوس های میرزامحمود چیست .چهار قسمت از سریال گذشته
و سریال فراتر از نمایش صرف کابوس ها نرفته است .تمرکز سریال همان طور که از
نامش پیداست بر روی زنان است و ان ها را به دو گروه تقسیم می کند :زنانی روشن فکر
و حاضر در اجتماع ،مثل پروین اعتصامی و زنانی هم چون همسران میرزا محمود،
مشــغول در خانه .با این حال هیچ یک از این دو سر طیف داستان مشخصی پیدا
نکرده اند .مث ً
ال داستان حضور جن در خانه بلور چند بار مطرح می شود و بعد بدون
این که پیشرفت خاصی داشته باشد رها می شود.
رضا صائمی :به نظر می رسد افشین هاشمی که حاال نخستین اثر تاریخی خود را در مقام
کارگردانتجربهمی کندتالشکردهتاسویه هایاجتماعیوفرهنگیتاریخمعاصررابرجستهکندتا
رخدادهای سیاسی در پس زمینه و الیه دوم درام قرار بگیرد .این زاویه دید کمک می کند تا مخاطب
با مسائل اجتماعی ان دوره و تحوالت ان در نسبت با وضعیت زنان مواجه شود .چنان که می توان
ان را تاریخ معاصر به روایت زنان دانست .در واقع سریال به زوایای پنهان یا کمتر گفته شده ای از
تاریخ معاصر با محوریت وضعیت زنان در استانه تجربه مدرنیته و زن مدرن ایرانی می پردازد .انگار
کارگردان قصد داشته به پدیدارشناسی زن مدرن ایران در تاریخ معاصر با زبانی طنازانه دست بزند.
لذا از حیث فرمی و ژانری باید ان را یک کمدی -تاریخی دانست که فضایی مفرح و سرخوشانه دارد؛
در عین این که ملتزم به دغدغه های جدی خود در روایت تاریخی است .حاصل این ساختار روایی
به نوعی اشنایی زدایی از سریال تاریخی و شیوه روایت ان است؛ روایتی که شیرینی درس تاریخ را با
همهتلخی هایواقعیتتاریخیصورت بندیمی کند،ازخالقیت هایگرافیکیوزیبایی شناسیهم
برخوردار است و لحن طنازانه خود را از همان تیتراژ قسمت اول اغاز می کند .تیتراژی کام ً
ال متفاوت
که با طنزی ظریف ،شمایل و ساختار تیتراژهای متعارف را به چالش می کشد.
علی یوسفی (ارت تاکس) :فیلمنامه «شبکه مخفی زنان» یک اشتباه استراتژیک بزرگ
دارد :هیچ پیرنگ مشخص و واضحی رو نمی کند .در این س ه اپیزود ( ۱ماه) ،هیچ طناب معینی
برای مخاطب جا نگذاشته که بشود ان را گرفت و خرده داستان دقیقی را دنبال کرد .بگذارید
این طور بگوییم که «شبکه »...اتمسفر کلی بدی ندارد .تصاویر و میزانسن هایش اگر جاذبه نداشته
باشند ،دست کم دافعه برانگیز هم نیستند .اما معلوم نیســت فیلمنامه نویس ،به وقت نگارش
سریالی با پخش هفتگی ،چه تمهیدی در ذهن داشته .بزرگ ترین اشتباه ،نبود حتی یک سرنخ
داستانی برای دنبال کردن ماجراست .در کنار ان ،در سکانس نویسی ها هم کوتاهی یا شاید بهتر
باشد بگوییم اشتباه های زیادی صورت گرفته .سکانس ها ،چیز خاصی برای دنبال کردن ندارند.
زیادی تخت اند .از هیچ جهتی سمپاتیک نمی شوند .مث ً
ال همراهی مخاطب با میرزامحمود را
برنمی انگیزانند .شخصیت های پیش تر معرفی شده را از یاد می برند و همین طور به موقعیت های
فانتزی اکتفا می کنند .ایده ای برای سکانس نویسی استاندارد وجود ندارد در کار .وقتی در این
اپیزود ،میرزامحمود را می زنند ،نه اصل مسئله مشخص است و نه ایده ای برای تقابل میرزامحمود
با اطرافیان .این گونه است که سکانس ها به هم نمی چسبند .اص ً
ال نسبتی با هم ندارند .وقتی از
میرزامحمود ،به تعطیلی تمرین نمایش می رویم ،میرزامحمود را فراموش می کنیم .چون مسئله
و گره مشخصی نداشته از قبل و همین طور تصادفی در خیابان ها پرسه می زند .با یک تدوین دوباره،
می شود جای نیمی از صحنه ها را با هم عوض کرد .این مسئله چیزی نیست که به جنس داستان
و شیوه خاص روایت مربوط بدانیمش .در هر جنسی از روایت سینمایی و سریالی ،صحنه ها باید
پیوند منسجمی با هم داشته باشند.
نظر عوامل
جواد نوروزبیگی ،تهیه کننده :این اولین کاری بود که در خدمت افشین هاشمی به عنوان
کارگردان بودم .البته ارتباط کاری ما به پیش از این ســریال برمی گشت .اقای هاشمی ادم با
تجربه ای است که چند کار سینمایی انجام داده و من درباره او واقعاًهیچ نگرانی خاصی نداشتم چرا
که مطمئن بودم که مسیر ساخت این سریال درست است و شما حاصل کار را در بخش کارگردانی
این سریال می توانید ببینید .برخی حتی از تئاتری شدن فضا به دلیل پیشینه تئاتری سازندگان
کار حرف می زدند ،که به نظرم این هم صرفاً یک نگرانی بود .ضمن ان که افشین هاشمی به عنوان
کارگردانسینماچندفیلمسینماییساختهکهدرنمایش هایبین المللیخیلیموفقبودهاست
و در سینما هم صاحب نگاه و سبک خودش است .رویکرد ما در «شبکه مخفی زنان» استفاده از
چهره های شناخته شده در کنار بهره گیری از ظرفیت چهره های جوان بود .طبیعتاً برای جذابیت
یک کار نمایش خانگی باید از بازیگرهای چهره استفاده کرد چرا که مردم دوست دارند ان ها را
ببینند و از بازی خوب ان ها لذت ببرند .ما در این سریال البته از بازیگران زیادی هم استفاده کردیم
که تازه کار بودند که ان ها هم خیلی خوب بازی کردند و هر چه پخش سریال جلوتر برود ،بیشتر
با ان ها مواجه خواهید شد .به گمان من ،سریال «شبکه مخفی زنان» بازیگران زیادی را به بدنه
سینما و سریال سازی معرفی خواهد کرد.
چهره شاخص
تا پایان چهار قسمت ابتدایی دو نفر را می توان چهره شاخص سریال «شبکه مخفی زنان»
دانست :محمد رحمانیان در مقام نویسنده به علت ذوق در دیالوگ نویسی و طراح تیتراژ اثر به
علت گرافیک متناسب با فضای سریال.
47
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 47
چهره ماه
امیدوارمااثر
انتقادیبیشرتی
ازجنس«یب نشان»
ساختهشود
گفت وگو با پرویز فالحی پور ،بازیگر سریال «بی نشان»
احسان دبیر وزیری
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
48
پرویز فالحی پور بازیگری بود که با گذر از ســنین جوانی
به شهرتی عمومی دســت یافت .تجربه نشــان داده که این
دسته از بازیگران عموم ًا به ســمت بازی در نقش های تیپیکال
حرکت می کنند .اما فالحی پور در این ســال ها بارها نشان داده
که نمی خواهد در چنین مســیری قرار بگیــرد .در کارنامه او
نقش افرینی های متفاوتی را می بینیم و نقش شــهاب ادهم در
سریال «بی نشــان» هم می تواند یکی از همین شخصیت های
متفاوت قلمداد شــود :روزنامه نگار متعهد و جسوری که هرگز
دست از جست وجوی حقیقت نمی کشد؛ حتی وقتی صداقت او
خطرهایی را در زندگی خانوادگی اش ایجاد کند. صفحه 48
چه خصوصیتی در شخصیت شهاب
ادهم وجود داشت که باعث شد بازی
در سریال «بی نشان» را بپذیرید؟
شخصیت شهاب ادهم شخصیت مثبتی
اســت که ســال ها در جبهه زحمت کشیده،
فرمانده بوده و ایثارگری کرده اســت .االن هم
یکی از جانبازان دفاع مقدس است .بعد از اتمام
جنگ ،ایشان دوستانش را جمع کرده ،خیریه ای
درســت کرده و خودش هم روزنامه نگار است
و حاال ،با تجربه ای که به دست اورده ،سردبیر
یک سایت معروف شده که خوانندگان بسیاری
دارد .شــهاب ادمی اســت که مردم دوستش
دارند ،معتمد ،معتقد و بااخالق است .مشخصات
اولیه شخصیت این بود .زمانی که فیلمنامه را
خواندم ،دیدم که ایــن ویژگی ها را همه مردم
در اجتماع دوســت دارند .خود قصه هم قصه
خوبی بود و نویسندگان برایش زحمت کشیده
بودند .فیلمنامه چند بار بازنویســی شده و کار
شســته ورفته و خوبی بود .دیگر چه چیزی از
این بهتر می خواســتیم؟ کارگردان خوب بود،
تهیه کننده خوب بود ،متن خوب بود و شخصیت
را هم دوســت داشــتم .برای همین این کار را
پذیرفتم.
با بررســی کارنامه شــما می توان
به این نتیجه رســید که تمایلی به
نقش های تکراری ندارید و حوزه های
گســترده ای از نقش هــا را تجربه
کرده اید .ایا شــخصیت شهاب در
«بی نشان» از این جنبه هم برای شما
جذاب بود و تازه بودن ان در پذیرش
این نقش از سوی شما تاثیر داشت؟
از شــما ممنونم که کارنامه هنری من را
دنبال کردید .بله .من خیلی نقش های تکراری
را دوســت ندارم مگر این که مجبور باشم .این
نقش هم ،الاقل برای من ،تکراری نبود .تا حاال
نقش یک خبرنگار را بــازی نکرده بودم و فقط
شنیده هایی از کسانی داشتم که خبرنگار بودند.
برای این کار ،در این مورد که سردبیر چه کاره
است و حیطه مســئولیت هایش تا کجا است
تحقیق کردم .با نیروهای یک روزنامه (که البته
یک روزنامه ورزشی بود) هم صحبت کردم .فکر
می کنم این شخصیت برای من و برای بیننده ها
شخصیت تازه ای بود .تا حاال شخصیت خبرنگار
کار نشــده بود .البته ان ور اب و در کشورهای
دیگر کارهای این مدلی دیــده بودم که نقش
اصلی شــان یک خبرنگار بود که در زندگی اش
چالش هایی داشت و کم کم کار به جاهای باریک
می کشید .می شود گفت که این متن هم به نوعی
راجع به زندگی همان نوع خبرنگارها است اما
یک خبرنگار ایرانی که با مســائل و مشکالت
و معضالت خبرنگاری در کشــور خودش دارد
دســت وپنجه نرم می کند و در مقابل فســاد
می ایســتد .بنابراین می تواند یــک نقش نو و
یک کار جدید ،هم برای بازی و هم برای دیده
شدن ،باشد.
بازی در نقــش یک خبرنــگار در
«بی نشــان» تا چه حد برای شــما
به عنــوان یــک بازیگــر باتجربه
چالش برانگیز بود؟
به عنوان بازیگر ،وقتی بــا نقش جدیدی
سروکار دارید که تا حاال کار نشده و در فیلم ها
و ســریال ها مابه ازای بیرونــی چندانی ندارد،
نمی توانید کارهای قبلی را ببینید و بفهمید با
شخصیت چه کارهایی کرده اند .تنها دستاویزی
که در این شرایط برای یک بازیگر می ماند این
است که نمونه های عینی شخصیت را در جامعه
دنبال کند .من سعی کردم ،فارغ از این که واقعاً
خبرنگار این شکلی داریم یا نداریم ،شخصیتی را
من بازیگر ،یک
بازی کنم که باید باشد .از نظر ِ
خبرنگار باید این جوری باشــد .متن هم دارد
می گوید کــه این ادم یک خبرنگار اســت که
ایستادگی می کند ،ازخودگذشتگی می کند ،با
فشارها مقابله می کند و با چیزی کنار نمی اید.
این می تواند خصلت هایی باشد که به پیشینه
او در جبهه و جنگ هم برمی گردد .اما سختی
این کار برای بازیگر این اســت که بازیگر باید
چیز جدیدی پیدا کند .اگر شــما می خواهید
چیزی را پیدا کنید که تا حاال کســی بازی اش
نکرده و بــا ان مواجه نبوده ،ســعی می کنید
شخصیت تان متعادل باشد .یعنی شخصیتی
که با خانواده اش مهربان است و به شکل اهسته
و پیوسته با دشــمنان مقابله می کند .ولی چه
چیزی شهاب را سر جایش نگه می دارد؟ بگذارید
مثالی از خود ســریال و کاری کــه در یکی از
سکانس ها انجام دادم بزنم .در یکی از سکانس ها،
شخصیت زن به شهاب زنگ می زند و می گوید
به خاطر فشــارهایی که به او وارد شــده دیگر
حاضر نیست با شهاب همکاری کند در حالی
که قب ً
ال قول مدرک به شهاب داده بود .شهاب
بعد از قطع کردن تلفن مــی رود جلوی عکس
برادر شهیدش می ایســتد ،دستی به تصویر او
می کشد و بعد پشت میزش نشسته و به فکر فرو
می رود .درست مثل این است که عهد دوباره ای با
برادرش می بندد و برادر شهیدش تعهد دیگری،
به جز تعهدات شخصی و اعتقادی خود شهاب،
برای او ایجاد کرده و باری را روی دوش این ادم
اضافه کرده است .فکر می کنم ان قولی که شهاب
به برادرش داده ،نقطه قوت شــهاب برای جلو
رفتن است .به هرحال دراوردن این شخصیت
به لحاظ بیانی ،رفتاری و تیپیک کار ســاده ای
نبود .برای این سریال وزن اضافه کردم و همین
االن هم در حال کاهش وزن هستم .سعی کردم
نشان دهم که در سال هایی که از جنگ گذشته،
میزنشینی شخصیت و دنبال کردن اخبار
پشت
ِ
مختلف از طریق گوشی ،تبلت و کامپیوتر ،اضافه
وزنی برای شخصیت به همراه اورده .با این فکر
جلو رفتم ولی االن برای خودم یک سختی بعد
از کار به وجود اورده کــه همان کاهش دوباره
وزن است.
ایا ساخته شدن ســریال همچون
«بی نشــان» را می توان نشانه ای از
رویکرد تــازه ای در تلویزیون برای
پرداختن به مســائلی چون فســاد
اقتصادی دانست؟
تا حاال نقش
یک خبرنگار را
بازی نکرده بودم
و فقط شنیده هایی
از کسانی داشتم
که خبرنگار بودند.
برای این کار ،در
این مورد که سردبیر
چه کاره است و حیطه
مسئولیت هایش تا
کجا است تحقیق
کردم .با نیروهای
یک روزنامه (که البته
یک روزنامه ورزشی
بود) هم صحبت
کردم
به نظر من ساخته
شدن این سریال ها
نقطه مثبتی در روند
سریال سازی است.
نشانه و نمودش را
هم می توانم استقبال
مردم از این سریال
بدانم .ان شاءاهلل که
دیگران یا همین تیم
بتوانند سریال هایی
با انتقادهای بیشتر
نسبت به مفسدین
اقتصادی بسازند
و مردم را نسبت
به این مسائل اگاه
کنند .چون خود این
سریال ها نوعی
اگاهی هم به همراه
خود می اورند
بله .به نظر من ساخته شدن این سریال ها
نقطه مثبتی در روند سریال سازی است .نشانه
و نمودش را هم می توانم استقبال مردم از این
سریال بدانم .ان شــاءاهلل که دیگران یا همین
تیم بتوانند ســریال هایی با انتقادهای بیشتر
نسبت به مفســدین اقتصادی بسازند و مردم
را نسبت به این مسائل اگاه کنند .چون خود
این سریال ها نوعی اگاهی هم به همراه خود
می اورند و مــردم را اگاه می کنند که هر جا
از ان ها خواست ســرمایه گذاری کنند و قول
ســود چند برابری دادند ،مردم گول نخورند
و بتوانند گلیم خود را از اب بیرون بکشــند.
چون ،همان طور که در سریال گفته می شود ،با
پس اندازی که سال ها برایش زحمت کشیده و
جمع کرده اند می خواهند سرپناهی برای زن و
بچه شان درست کنند و ان وقت ادمی می اید
و این ســرمایه را از دست شان می گیرد بدون
این که این ها بدانند دارند به چه راهی می روند.
اخر هم می بینند که بازنده هستند .این سریال
می تواند یک شناخت و اگاهی برای مردم به
همراه بیاورد که خیلی باارزش است و امیدوارم
سریال های دیگر هم در زمینه مقابله با مفسدان
اقتصادی ساخته شود.
همان طور که فرمودید ،در سینما و
تلویزیون جهان اثار زیادی در مورد
خبرنگاران ساخته شده اند .اما به نظر
می رسد در سینما و تلویزیون ما کمتر
به این قشر پرداخته شده .علت این
کم کاری را در چه می دانید؟
چون اصوالً ما به نقد ،و به این که عیب های
همدیگر را بگوییم ،عادت نکرده ایم .هر کاری
که ساخته می شد به یک قشر برمی خورد .مث ً
ال
زمانی در مجموعه «اگه بابام زنده بود» (همایون
اسعدیان) یک نقش منفی بازی کردم و لهجه
کردی داشت .تقریباً پانزده جلسه که از ضبط
کار گذشت ،به من زنگ زدند که لهجه را حذف
کنم .گفتم« :مگر می شود؟ ما پانزده روز کار
کردیم و چندین سکانس گرفته شده .چطور
لهجه را یک دفعه حذف کنم؟ کار کمدی است
ولی مسخره که نیست!» به هرحال نقد کردن
در کشورمان مشکل است و مشکالتی را هم
ایجاد می کند .مردم را بایــد عادت داد .وقتی
ما از خودمان عیب جویی کرده و کار همدیگر
را نقد کنیم ،مردم هم به این نقد کردن عادت
می کنند و به کسی برنمی خورد .اگر من روزی
بگویم که از همه چیز منزه هستم و اشتباهی
نمی کنم ،نباید بگویید این ادم چقدر ادم خوبی
است بلکه باید بگویید این ادم نقدپذیر نیست و
به همین دلیل ممکن است هزاران اشتباه دیگر
را هم انجام دهد .همان طور که حضرت علی(ع)
فرمودند ،همین ُعجب و تکبر دری اســت بر
گناه .این را نباید فراموش کنیم.
در این گفت وگو توضیحاتی در این
مورد دادید اما ممنون می شــویم
اگر با جزییات بیشتر توضیح دهید
که ،با توجه به تعداد نه چندان زیاد
خبرنگاران در فیلم ها و ســریال ها،
49
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 49
چهره ماه
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
50
برای بــازی در نقش شــهاب چه
روشی را برای درک بهتر شخصیت
انتخاب کردید .تا چه حد شخصیت
را بر اساس ان چه روی کاغذ امده بود
ساختید و تا چه حد از شخصیت های
واقعی الهام گرفتید؟
روی کاغذ ،ممکن است که یک شخصیت
خیلی قــوی افریده شــود و تمــام ابعاد یک
شخصیت نمایشــی را داشته باشــد .اما حتی
در این شرایط هم کســی که ان نقش را بازی
می کند ،خیلی مهم است .شما اگر یک نقش را
به چهار بازیگر بدهید ،چهار نوع کار و شخصیت
مختلف از ان درمی اید .چون هر کســی افکار
خودش را دارد .من ،به عنوان یک بازیگر ،سعی
کردم جاهایی که دیالوگ ها اغراق دارد را طوری
بیان کنم که ان اغراق به چشم تماشاچی نیاید
و به بیننده برنخورد .ســعی کردم شخصیت
شهاب الدین ادهم یک انسان باشد؛ انسانی که
برای مردم قابل لمس باشــد .برای شکل دادن
به چنین شخصیتی ،شــما باید ببینید چه کار
باید کرد که این شــخصیت شکل بگیرد .برای
خودم شخصیت را طراحی کردم :درست مثل
کسی که یک شخصیت خیالی را روی کاغذ با
سیاه قلم ،ابرنگ یا رنگ روغن طراحی می کند
و این شخصیت ،که ممکن اســت مابه ازایش
در بیرون وجود نداشــته باشــد ،به شکل یک
تابلو درمی اید .در کار فیلمسازی ،نویسندگان
خوب شخصیت هایی را می افرینند که از نظر
نوشتاری و شــخصیت پردازی ،شخصیت های
درستی هستند .یعنی عمل این ادم ها با ان چه
مشــخصات ان شخصیت اســت می خواند و
غیرقابل باور نیست .ولی خود بازیگر هم می تواند
بر اساس نوشته های موجود برای نقش طراحی
من بازیگر ،اگر بتوانم ،باید چیزی
داشته باشدِ .
به ان نوشته و شــخصیت پردازی اضافه کنم
که وقتی خود نویســنده ان را دید بگوید این
همان شخصیتی است که او می خواسته است.
در حالی که شاید خود نویســنده در ابتدا ان
شخصیت را مناسب یک چهره یا بازیگر دیگر
در نظر گرفته بود .اگر بیننده ها این شخصیت را
دنبال می کنند و پسندیده اند ،یعنی شخصیت
درست از کار درامده اســت .ولی ممکن است
بازیگر دیگری هم این شــخصیت را بازی کند
و خیلی بهتر از این دراید .من فقط خواستم در
مورد تفاوت بین شخصیت پردازی یک نویسنده
و شخصیت پردازی یک بازیگر توضیح دهم .ولی
به نظر من شخصیت کارگردان شاید مهم تر از
نوشته و بازیگر باشد .وقتی کارگردان بداند چه
می خواهد ،تبادل فکری نویسنده ،کارگردان و
بازیگر شخصیتی را تولید می کند که می شود
همان چیــزی که داریم در مــوردش صحبت
می کنیم .پس شــخصیتی که ایجاد می شود
نتیجــه خودبه خــود تعامل بین نویســنده و
کارگردان و بازیگر است.
یکی از نکاتی که در مورد شخصیت
شهاب قابل مشــاهده است ،مثبت
بودن تقریبــاً تمام عیار او اســت.
شهاب شخصیتی اســت که ظاهرا ً
در تمام ابعاد یک شــخصیت مثبت
اســت که با تمام وجود به اقدامات
سالم و اخالقی می اندیشد و به ندرت
ممکن است دچار اشتباه شود .ایا این
مثبت بودن همه جانبه کار شما را برای
ساخت شخصیتی باورپذیر سخت
نکرد؟ ایا اگر شخصیت شهاب کمی
خاکستری تربهتصویرکشیدهمی شد
دست شــما را برای ساخت انسانی
پیچیده تر بازتر نمی گذاشت؟
شاید نکته ای که شــما می گویید درست
باشد .اما ،همان طور که عرض کردم ،ان چه را
باید باشد نوشــته ،بازی و کارگردانی می کنیم
نه ان چیزی که هســت .اگر بخواهیم ان چه را
هست کار بکنیم می شود مستند .وقتی به سراغ
فیلم و ســریال در ژانرهای مختلف می رویم،
یعنی از ان حیطه مستند بیرون امده و با خیال
خود پروبالی به ان می دهیم .شخصیت شهاب
مشــخصه های متعهد بودن ،بااخــاق بودن،
معتقد بــودن و در ان خانواده بزرگ شــدن را
در خود دارد .اما شهاب هم اشتباه می کند .در
روند قصه خود شــما متوجه می شوید که چه
اشتباهاتی می کند و اشــتباهاتش چه عواقب
بدی ممکن است ایجاد کند .ما به این فکر کردیم
که این شخصیت هم انسان است و طبیعی است
که اشتباه کند .انسان هایی را داریم که در عین
این که فکر می کنند خیلی ادم های درســت،
بااخالق و متعهدی هستند ،اشتباهات مهلکی
انجام می دهند .من می توانم «لیر شاه» را برای
شما مثال بزنم .تنها عیبی که لیر شاه دارد این
است که دختر کوچکش را باور ندارد .این غرور
و تعریفی که دختران دیگر از او می کنند ،باعث
می شوند دختر کوچکش را ،که دارد حقیقت را
می گوید ،نبیند .این می شود اشکال شخصیتی
او که ،همان طور که خودتان می دانید ،در تراژدی
یکی از نقاط اصلی است .در این جا هم این گونه
شخصیت شهاب
مشخصه های متعهد
بودن ،بااخالق بودن،
معتقد بودن و در ان
خانواده بزرگ شدن
را در خود دارد .اما
شهاب هم اشتباه
می کند .در روند قصه
خود شما متوجه
می شوید که چه
اشتباهاتی می کند
و اشتباهاتش چه
عواقب بدی ممکن
است ایجاد کند .ما
به این فکر کردیم
که این شخصیت هم
انسان است و طبیعی
است که اشتباه کند
است .شهاب هم ضعفی دارد که باعث می شود
اشتباه کند و دیگران از این اشتباه متضرر شود.
ولی روند به گونه ای است که این روند را هر چه
در سریال جلوتر رویم بیشتر متوجه می شویم.
البته همان طور که در ابتدای صحبتم گفتم،
ان چه هم که شــما می گویید درست است.
شاید اگر این اشتباهات بیشتر می شد ،ممکن
بود شــخصیت هم پیچیده تر شــود .ولی ان
موقع دیگر یک ســریال دیگر می شد که هم
برای نویسندگان ،هم برای بازیگر و هم برای
کارگردان کار سخت تر می شــد .البته این را
به عنوان یک بازیگر می گویم :یکی از ترس هایی
که در ان صــورت وجود دارد ،این اســت که
بیننده از ان سوی بام بیفتد .ولی در حال حاضر
فکر می کنم که شخصیت دارد روال طبیعی
خود را طــی می کند .در مورد قســمت های
شعاری تر هم همان طور که گفتم سعی می کنم
به شکلی با شوخی و خنده و خالصه با نوع بیانی
که برای شهاب در نظر گرفتم ،زهر شعاری بودن
را بگیرم تا او شخصیتی طبیعی و قابل باور برای
بیننده باشد.
در نقدهایــی که در مورد ســریال
«بی نشــان» منتشر شــده ،یکی
از مواردی که چند بار به ان اشــاره
شده رویکرد محافظه کارانه سریال
در برخورد با مقوله فساد اقتصادی
اســت .مث ً
ال عده ای به عدم اشاره
صریح به سرمنشا این فساد اشاره
کرده اند .ایا این نقد را می پذیرید و ایا
هنگام ساخت محدودیت هایی برای
پرداختن به مســائل وجود داشت؟
مث ً
ال ایده هایی بود که در طرح اولیه
وجود داشته باشد و در مرحله اجرا
یا پس از ان به هر دلیلی حذف شود؟
بله .درســت می گویید .منتهــا خودتان
می دانید که این جا تلویزیون اســت و شــاید
برای کسانی که سفارش دهنده این سریال ها صفحه 50
هستند هم موانعی وجود داشته باشد که دست
ما را در خیلی از مواقع ببندد .شــما اگر با اقای
رزاق کریمی یا اقای قویدل هم صحبت کنید
می گویند که یک سری جاها را تکرار کردیم یا
دیالوگ هایی را عوض کردیم تا مشکلی پیش
نیاید .ولی من می گویم این مسائل که مشکلی
پیش نیاید و به کســی برنخــورد را باید کمتر
کنیم .این سریال شاید شروعی برای رسیدن به
ان نقطه باشد .شاید مسئوالن به ارامی بخواهند
جلو بروند و نخواهند یک دفعه تضادی را ایجاد
کنند که جامعه دچار بحران شود.
با وجود این که بازی شــما در اثاری
چون «اگه بابام زنده بــود» و «مرد
هزارچهره» با اســتقبال مواجه شد،
کمتــر در نقش های کمــدی ظاهر
شــده اید .ایا عالقه چندانی به بازی
در این نوع نقش ها ندارید یا پیشنهاد
مناسبی به شما نشده؟
نه .اتفاقاً در کار اقــای ده نمکی («ازادی
مشروط») با این که شــخصیت مثبتی را بازی
می کنم اما سعی کرده ام در همان دنیای طنز و
کمدی ان شخصیت را بازی کنم .ان کار بسیار
با نقش های دیگرم متفاوت اســت و مثل «اگه
بابام زنده بود» و «مــرد هزارچهره» ،کار اقای
ده نمکی هم کار طنز است و فکر می کنم مردم
هم دوستش داشته باشم .نقش کمدی پیشنهاد
می شود .خود من سعی می کنم خیلی خودم را
درگیر این چارچوب ها نکنم .ممکن است پنج
نقش جدی بازی کنم و یک نقش کمیک .ممکن
است مث ً
ال یک نقش منفی بازی کنم و سه نقش
مثبت .مث ً
ال در برخــی از همکاری هایم با اقای
سعید سلطانی نقش منفی بازی کرده ام .حرف
من این است که بازیگر ،البته اگر چهره اش در راه
قابل باور بودن نقش مانع ایجاد نکند ،می تواند
نقش های مختلفی را بازی کند .با این وجود باید
چارچوب ها را بشناسد :دنیای کمدی و طنز را
بشناسد ،دنیای تراژدی را هم بشناسد .شناخت
این دنیاها برای بازیگری که دارد در ان دنیا کار
می کند بسیار مهم است.
با توجه به تنوع طیف شخصیت هایی
که بازی کرده اید ،به طور کلی بازی در
نقش های مثبت را چالش برانگیزتر
می دانید یا بازی در نقش های منفی
را؟
برای بازیگری که به کار خــود و به بیننده
اهمیت می دهد ،هر دو می تواند ســخت باشد.
شما اگر نقش کمدی را هم بد بازی کنید و قابل
باور نباشــد ،بیننده تان را از دست می دهید .در
مورد نقش های مثبت و منفی هم همین طور .اما
دستبازیگربراینقش هایمثبت،به خصوصدر
کشور ما ،بسته تر است .در این شرایط بازیگر باید
خیلی هشیارانه و اهسته و پیوسته حرکت کند.
چون شما اگر کوچک ترین بُعدی به شخصیت
دهید که قابل باور نباشد یا درون دنیای ان نقش
جا نگیرد ،به نظر من شکست می خورید .بنابراین
هر چند هر دو سخت است اما در نقش های منفی
دست بازیگر بازتر است .صرفاً به عنوان یک مثال،
شمادریکنقشمثبتنمی توانیدسیگاربکشید
در حالی که ممکن اســت یک نقش مثبت هم
سیگاری باشد .یا مث ً
ال در قالب یک نقش مثبت
در کشور ما ،شما نمی توانید خیلی با یک نفر از
جنس مخالف گرم بگیرید ولی در نقش منفی
این امکان وجود دارد .خیلی از مسائل دیگر وجود
دارد .این ها فقط مثال های ساده ای بودند و اولین
دست بازیگر
برای نقش های
مثبت ،به خصوص
در کشور ما ،بسته تر
است .در این شرایط
بازیگر باید خیلی
هشیارانه و اهسته
و پیوسته حرکت
کند .چون شما اگر
کوچک ترین بُعدی
به شخصیت دهید
که قابل باور نباشد یا
درون دنیای ان نقش
جا نگیرد ،به نظر من
شکست می خورید
چیزهایی که به ذهن ادم می رسند .مثال های
ســخت ترش هم وجود دارد که هم خود شما
می دانید ،هم مردم می دانند و هم خود مدیران.
نقش مثبت حریمی دارد که شما باید این حریم
را حفظ کنید چون نقش های مثبت در کشور ما
نقش هایی هستند که از نظر مدیران باید قابل
دفاع باشند.
در پایان اگر نکته ناگفته ای مانده،
خوشحال می شویم که مطرح کنید.
امیدوارم اثاری از نوع «بی نشان» بیشتر
ساخته شود .امیدوارم مردم از این کار لذت برده
باشــند .من ،جدا از دستمزدی که برای نقش
می گیرم ،تمام خواسته ام این است که مردم
نقش را بپســندند .باور بفرمایید تا روز اخری
که از نظرات مردم اســتفاده می کنم و نظرات
مردم به سمت من برمی گردد ،استرس دارم.
این استرس ان قدر اســت که بعضی وقت ها
حتی ممکن است به من صدمه بزند همان طور
که صدمه هم زد و سر کار اقای سعید سلطانی
روانه بیمارستان شدم و رگ اصلی قلبم را استند
کردند .خود دکترها هم می دانستند که همه اش
به خاطر استرس است .تنها استرسی که برای
من به وجود می اید برای کار است و سرچشمه
ان هم این است که تمام افکار من این است که
اگر مردم این کار را دوست نداشته باشند چه
می شود .پس ســعی و هم و غم من این است
که این کار و این بازی را مردم دوســت داشته
باشند و از ان استفاده کنند .بسیار خوشحالم
که «بی نشــان» دارد دیده می شــود .االن به
دو ،سه شهرستان رفته ام و برخورد مردم را در
خیابان دیده ام .این که سریال را دنبال می کنند
خوشحالم می کند و این ،استرس من را از بین
برده و من را تشویق می کند که کارهای اینده را
با تالش و کوشش بیشتری اغاز کنم .باز هم از
مردم ممنونم که سریال ما را می یبنند.
پس ،شاید بشــود گفت برخالف
بعضی های دیگر ،این مردمی بودن
برای شما خیلی مهم است.
از قدیم به ما می گفتند« :بازیگر یا هنرمند
باید با مردم باشد اما داخل مردم نباشد ».من
می گویم نه .اتفاقاً بازیگر باید داخل مردم باشد
اما شاید گاه با مردم نباشد .چون ممکن است
یک وقت مردم اشتباه کنند و من نمی خواهم
ان اشــتباه را بکنم .وقتی عده ای اشــتباهی
می کنند ،ان ها هم جزو مردم هســتند .من
هم جزو مردم هستم ،مسئوالن هم جزو مردم
هستند .اما به این اعتقاد دارم که هنرمند باید
داخل مردم باشد .موادی که از ان برای شارژ
شدن ،پیش رفتن و رشــد کردن و بهتر کار
کردن استفاده می کنیم ،همه اش از داخل مردم
درمی اید .نباید داخل کتاب ها دنبالش بگردیم
چون نویســنده های ان کتاب ها هم ان مواد
را از داخل مردم دراورده اند .بنابراین ،با تمام
احترامی که برای هنرمندان قائلم ،من داخل
مردم را خیلی بیشتر دوست دارم .دوست دارم با
مردم باشم و با ان ها خوش وبش کنم .این یکی
از لذت های من در زندگی است.
51
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 51
زیر ذره بین
با قالب ماهیگیری نهنگ شکار نکنید
نگاهی به مجموعه «بی نشان» (راما قویدل)
سمیه نجفی خاتونی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
52
«بی نشان» سریالی به کارگردانی راما قویدل
است که این شب ها از شبکه سوم سیما پخش
می شــود .این مجموعه به قلم مشــترک ازیتا
ایرایی و مهدی حمــزه و تهیه کنندگی مرتضی
رزاق کریمی تهیه و تولید شــده اســت .در این
سریال بازیگرانی چون پرویز فالحی پور ،نیوشا
ضیغمی ،قاسم زارع ،مهدی فقیه ،مریم کاویانی،
مجید واشقانی ،نیلوفر پارسا ،سعید زارعی ،رضا
ایرانمنش و کاظم هژیر ازاد و ...به نقش پردازی
پرداخته اند.
داستان با دو روایت موازی شروع می شود:
روایت شهاب ادهم و روایت دخترش ریحانه .در
ادامه این دو خط روایی در هم تنیده شده ،و در
نقطه گره گشایی به هم متصل می شوند که این را
می توان به عنوان یک ویژگی حساب شده در فن
نگارش این مجموعه تلویزیونی به حساب اورد.
شــهاب جانباز جنگی اســت که در حال
حاضر در رسانه خبری «بیدار نیوز» ،در سمت
خبرنگاری متعهد و موفق مشغول به کار می باشد.
ریحانه در حال اماده کردن مقدمات ازدواجش
با مسعود است .مســعود از خانواده ای متمول و
مرفه اســت که قصد ازدواج با ریحانه ای را دارد
که از خانــواده ای متدین و فرهنگی اســت .در
ادامه مخاطب با این قالب به جریان دو زندگی
با سبک های متفاوت کشیده می شود که شروع
زندگی ان ها را با بحران هایی بیش از پیش مواجه
می کند.
شــهاب به واســطه زنی به نام فریده ،وارد
ماجرای فساد مالی یک شــرکت صاحب نام به
نام فراسمان می شــود .فریده به دنبال احقاق
حقوق خود و همسر از دســت رفته اش است .از
قضا کاظمی ،پدر مســعود ،از مهره های کلیدی
و مهم شرکت فراسمان در پشت صحنه است و
سعی دارد با کارشکنی به هر شکل ،جلوی فعالیت
افشاگرانه شهاب را بگیرد .شهاب به خاطر فعالیت
خارج از برنامه از محل کار خود اخراج می گردد.
در میانه داستان ،فریده ،توسط شرکت فراسمان
اجیر می شود تا با ابروی شهاب بازی کند و او را
از ادامه مسیر باز دارد .ادهم ،دچار خسارت های
جانی ،مالی و ابرویی و خانوادگی می شــود اما
همچنان به مســیر خود ادامه می دهد تا این که
متوجه می شود شخصی در نزدیکی او با در دست
داشــتن اطالعات دقیق در حال ضربه زدن به
اوســت .او این خطر را از جانب مسعود احساس
می کند .این در حالی اســت که خانواده ها ی دو
طرف ،خصوصاً مسعود و ریحانه در مسیر تدارک
مقدمات ازدواج خود می باشند.
الگوی فیلمنامه
از لحاظ مولفه های ساختاری ،این مجموعه
بیشترین قرابت سبک پردازی را با ژانر نوار دارد.
همان طور که در این ســبک ،شخصیت اصلی
داســتان اغلب یک کاراگاه یا شخصی است که
به واسطه یک زن برای پرده برداری از یک جنایت
مامور می شود و به همین واسطه وارد جریاناتی
پیچیده می شود که در هر پیچش داستانی ،پرده
از رازهای بیشــتری چون فسادها ،سرپوش ها و
رسوایی های بیشتری برمی دارد .وجود یک زن
بی رحــم و اغواگر در متن فیلم هــای نوار ،تنها
به عنوان نقطه محرک و شــروع سفر قهرمانی
شــخصیت به حســاب می اید به طوری که با
پیشروی داستان از میزان تاثیرگذاری او در جریان
از لحاظ
مولفه های ساختاری،
این مجموعه
بیشترین قرابت
سبک پردازی را
با ژانر نوار دارد.
همان طور که در این
سبک ،شخصیت
اصلی داستان
اغلب یک کاراگاه یا
شخصی است که
به واسطه یک زن
برای پرده برداری
از یک جنایت مامور
می شود و به همین
واسطه وارد جریاناتی
پیچیده می شود که در
هر پیچش داستانی،
پرده از رازهای
بیشتری چون
فسادها ،سرپوش ها
و رسوایی های
بیشتری برمی دارد
اصلی فیلم کاسته شده و هدف نهایی قهرمان،
به عنوان موضوع اصلی فیلم ،دنبال می شود.
بررسی روند شکل گیری داستان با توجه به
الگوی سفر قهرمانی ووگلر
«زندگی روزمره» شهاب ادهم از جایی شروع
می شود که او با مشکالت بیماری چشمی خود
درگیر است و از همان ابتدا ،شواهد امر گواه ان
است که این مرد بیش از اندازه خود را وقف شغل
و کار خود کرده است به طوری که حتی فرصت
مالقات با خواستگار دخترش را ندارد و در همین
قسمت این کلید بر مخاطب افشا می شود که با
مردی روبه روست که شغل و وظیفه اجتماعی اش
در اولویت باالتری از خانواده قرار دارد .مردی که
در جنگ ،رســالت خویش را نبرد علیه دشمن
می دانسته و هم اکنون رسالت خود را در اگاهی
دادن به مردمی می داند که زیر بار فشار اقتصادی
حقوق شان توســط عده ای زیاده خواه در حال
پایمال شدن اســت .در این راه قهرمان مالزمی
دارد که او را یاری می کند .متین ،پسر خواهر او،
خبرنگار تازه کار جوانی است که فضای فعالیت
او به فراخور سنش ،رسانه های غیر مستند تری
هم چون پلتفرم های اینستاگرام و ...می باشد .گویا
شهاب قرار اســت در این راه برای متین الگویی
موفق و کار درســتی باشــد که ضمن تصحیح
رفتارهای غلط او در حرفه خبرنگاری از هوش و
هیجان باالی او در این راه استفاده کند.
«دعوت به ماجرا»ی پروژه فراسمان با ورود
فریده به عنوان زنی فریب خورده و شکست خورده
به داستان شکل می گیرد .شهاب از همان ابتدا این
دعوت را با اغوش باز می پذیرد و از ان استقبال
می کند در حالی که قهرمان نیــاز به انگیزه ای
قوی تر برای ورود به این ماجرا دارد که به گفته
برخی منتقدین ،من جمله روزنامه هفت صبح،
قالب فیلمنامه در همان ابتــدای ورود قهرمان
به ماجرا ،بســیار ضعیف عمل می کند و ان هم
نتیجه اعمال نشــدن دو مرحله از سفر الگوی
قهرمانی در روند پیشبرد داستان است :مرحله ای
که شــخصیت ،ورود به ماجرا را به هر دلیلی رد
می کند و اتفاقی که با قالبی قوی تر او را به اصل
ماجرا کشانده و استمرار مسیر او را تا انتها بیمه
می کند .عموماً در ساختار فیلم نوار ،الگوی زن
اغواگر می تواند در عبور قهرمان از این دو مرحله
می تواند موثر باشد .روایت مجموعه ،بر این مبنا
پیاده سازی می شود که ادهم در راستای رسالت
خود ،فقط از روی خیرخواهــی و کمک به زنی
فریب خورده ،وارد جریانی می شود که قرار است
زندگی او را به کلی نابود کند .شاید بهتر بود قالب
این دعوت و پذیرش ان از سوی قهرمان با اتصالی
محکم تر پرداخته می شد.
به هر حال ،ادهم مسیر خود را با همین انگیزه
شــروع می کند و در این راه ،اولین غرامت خود
را با اخراج همیشــگی از محل کارش می دهد تا
سختی این مسیر را به تنهایی به دوش بکشد و
زین پس ،وارد یک جنگ رســانه ای تمام عیار با
سازمانی می شود که با وجود ادهم ،منافع چند
میلیاردی خود را در خطر می بینــد و احتماالً
در این راه از هیچ نقشــه ای برای شکست دادن صفحه 52
او غافل نمی ماند .در الگو از این مرحله با عنوان
«متحدان ،دشمنان و ازمون ها» نام برده می شود
و در واقع رویاروبی قهرمــان با تمامی امکانات و
داشته هایش است با دشمنانی که قصد دارند او
را از پای دربیاورند .باقی مراحل الگو ،مربوط به
قسمت های اتی اســت که در زمان نگارش این
مطلب هنوز پخش نشده است.
الگوی معنایی
بررســی نحــوه تکوین و تکامــل معنایی
مجموعه با الگوی طرحواره چشم گاوی دیوید
بوردول
طبق الگوی طرحواره چشم گاوی ،معنای
هر فیلم از سه حلقه درون هم به صورت دایره وار
انتقال پیدا می کنــد کــه از کاراکترها ،جهان
داستانی و باز نمایی غیر داستانی تشکیل می شود.
دایره اول تقابل کنش های اصلی تاثیرگذار بر روند
دراماتیک فیلم اســت .اولین گره مهم و حیاتی
سریال «بی نشان» که در واقع خط اصلی داستانی
بر ان استوار است ،بر پایه حادثه و تصادف شکل
می گیرد و اصلی ترین قانون شــکل گیری درام
ارســطویی که خلق روابط علی و معلولی است
را نادیده می گیرد .مســعود و ریحانه در محیط
دانشگاهی با هم اشنا شــده و رابطه عاشقانه ای
بین ان ها شــکل می گیرد .از قضا ،پدر ریحانه،
وارد جریان افشای فساد مالی پرونده فراسمان
می شود که کاظمی ،پدر مسعود از بانیان اصلی
این کالهبرداری ملی است .به این ترتیب ،گره
اصلی فیلم از سطح یک ارتباط بیرونی و اجتماعی
به عمیق ترین ارتباطات عاطفــی و خانوادگی
کشانده می شود تا سطح کشــمکش و تبعات
کنش قهرمان را فجیع تر نشــان دهد اما در این
راه از مهم ترین نکته کلیدی فیلم نامه نویســی
که رعایت روابط علی و معلولــی در گره اصلی
است ،باز می ماند و داستان بر پایه اتفاق با شروع
متزلزلی اغاز می شود .مگر ان که در ادامه سریال،
اطالعاتی داده شود که علت تالقی این دو خانواده
را به شکلی منطقی تر قوام ببخشد.
از ســوی دیگر ،کنش هایی که برای فریده
به عنــوان زن قربانی طراحی شــده ،مطابق با
شخصیت او نیست .او مادری مهربان از خانواده ای
ابرومند است و تن دادن او به خواسته های عجیب
فراسمان و ادعای همسری اش با ادهم ،قابل باور
نیست .نقش های دیگر نیز بدون هیچ پرداخت
جزئی در خصوصیات ،به صورت یک قالب کلی
معرفی ،و عمدتــاً در حد تیپ باقــی مانده و به
شخصیت نمی رســند .این در صورتی است که
شخصیت متین پرداخته شــده و به کاراکتری
کنش مند تبدیل می شود؛ شخصیت قابل باوری
که می توان با او همراه شد .گویا نگارندگان این
ســریال به پرداخت باقی شــخصیت ها لزومی
نمی بینند و از این نکته غافل می شوند که معنی
اثر از تقابل پویای قهرمان با سایر نقش ها حاصل
می شود.
حرکت شــهاب ادهم به عنــوان قهرمان
در داســتان ،مانند کسی اســت که در کنار او
خمپاره های زیادی زده می شود اما هیچ کدام در
روند حرکت او هیچ اختالل و یا خدشه معنا داری
ایجاد نمی کند .از اغاز ،تاثیرات مشکالت مالی
ناشی از بیکار شــدنش ،دیده نمی شود .عنوان
می شــود که از جیب می خورند اما در شــواهد
رفتاری او اثری از بی پولی و نگرانی دیده نمی شود.
مشکل نداشتن پول برای خرید جهیزیه دخترش
به سادگی توســط پدرش حل می شود و باز هم
انگار نیازی نیســت که قهرمان هیچ گونه مانع
سختی در پیش رو داشــته باشد .بی ابرویی نیز
هیچ اختاللی در نظام زندگی زناشــویی و روند
ان ایجاد نمی کند .عم ً
ال ضــد قهرمان با وجود
تالش های فراوان ،هیچ خدشه ای نمی تواند در
روند حرکتی قهرمان ایجاد کند .نبود یک دشمن
قوی و تاثیرگذار به مــرور قهرمانی ضعیف را در
ذهن می سازد .این گونه است که زیر متن روانی
مجموعه ،قهرمان را به مرحله انتخاب ســخت
نمی رساند.
از ســوی دیگر ،دلیل ورود ضد قهرمان به
ماجرا با قالبی قوی تر شکل می گیرد .خسارتی
حدود هزار میلیارد تومان برای اقدامات او کام ً
ال
منطقی اســت؛ ضد قهرمانی که اگاهانه پس از
اولین افشای خطرافرین ،اســتراتژی خود را به
تناسب ضربه وارده ،در میانه بازی تغییر می دهد
و مجبور می شود اخبار شــراکت سرمایه گذار
خارجی را نشــر دهد تا بتواند دوباره جایگاه از
دست رفته اش را میان سهامداران برگرداند .وقتی
در روایت ،ضد قهرمانی ساخته می شود که باور
پذیر تر و قابل قبول تــر از قهرمان عمل می کند،
به طور ناخوداگاه در ضمیر مخاطب میزان تاثیر
او بیشتر از قهرمان درک می شود .باور نه به این
معنی که او را قبول کنیم .مخاطب نیروی حاصل
از او را جدی تر می گیرد و احتماالً پس از دیدن این
مجموعه تصمیممی گیردکه دیگربههیچ شرکت
معتبری برای خرید سهام اعتماد نکند و نه ان که
مانند ادهم به دنبال اجرای عدالت از جان و مال
خود بگذرد.
دایره دوم معنایی ،شــامل جهان داستانی
اســت که روایت دران بازگو می شــود .انتخاب
مضمونی که کام ً
ال منطبق بر شــرایط و اوضاع
کنونی است ،هوشمندانه و در خور تحسین است.
چرا که مخاطب از همان اغاز به واســطه تجربه
زیسته خود در جامعه ،با داستان همراه می شود:
مخاطبی که هر چند ماه یک بار در معرض اخبار
افشای یک پرونده اختالسی چند هزار میلیاردی
است .همراه شدن با این داستان می تواند برای او
تجربه اشنایی باشد.
طراحی صحنه و لباس این مجموعه ،تنها با
حفظ کلیشه های از پیش تعیین شده ،فارغ از در
نظر گرفتن پیشامدهایی که برای شخصیت ها
در شرایط مختلف پیش می اید ،عمل می کند.
به طور مثــال ،ظاهر یکی از نقش پــردازان این
سریال که فردی معتاد اســت ،قبل از رفتن به
کمپ و در خروج از کمپ هیچ تغییر نمایشــی
نمی کند .طراح صحنه نیز با این اطالعات کهنه
که خانه دوبلکس وسط پله دار برای خانواده مرفه
عمدتاً خالفکار و خانه بزرگ قدیمی حیاط دار با
حوض و گلدان برای خانواده متدین و فرهنگی
است ،کار خود را انجام می دهد .در این مجموعه
صحنه های دکوپاژ شده همسو با معنای کلی اثر
انگشت شمارند ،در حالی که معناسازترین عنصر
در فیلم دکوپاژ می باشد.
دایره ســوم نیز شــامل باز نمایی های غیر
داستانی یعنی موسیقی ،فیلمبرداری و تدوین
است که با حفظ ریتم هر صحنه با توجه به کنش،
ارایش مناسب و درخوری از نواخت و رنگ و نور
را ارائه می دهند.
کنش هایی که
برای فریده به عنوان
زن قربانی طراحی
شده ،مطابق با
شخصیت او نیست.
او مادری مهربان از
خانواده ای ابرومند
است و تن دادن او به
خواسته های عجیب
فراسمان و ادعای
همسری اش با ادهم،
قابل باور نیست.
نقش های دیگر نیز
بدون هیچ پرداخت
جزئی در خصوصیات،
به صورت یک قالب
کلی معرفی ،و عمدتاً
در حد تیپ باقی
مانده و به شخصیت
نمی رسند .این در
صورتی است که
شخصیت متین
پرداخته شده و به
کاراکتری کنش مند
تبدیل می شود؛
شخصیت قابل باوری
که می توان با او
همراه شد
معنا سازی
اما باید دید که ایــن مجموعه به عنوان یک
رســانه بیانگر از این مسیر دشــوار به سالمتی
عبور کرده اســت و یا در همان نــکات ابتدایی
فیلمنامه نویسی تا تولید نهایی اثرث از حرکت
درســت خویش باز می ماند؟ و اگر باز مانده چه
معنایی از اثر به مخاطب منتقل می شود؟
از دیدگاه شخصی من ،نتیجه ای که مخاطب
می تواند از این سریال داشته باشد ،ترس است.
چرا که جامعه ای را به تصویر می کشــد که پر از
حیله ،نیرنگ و فریب اســت .باقی چیزها یعنی
همراهی همســر و خانواده و ...چنان مصنوعی
و غیر واقعی پرداخته شده که به مرحله تاثیر و
تاثر نمی رسند.
شــهاب ادهم به عنوان یک جانباز جنگی
معرفی می شود و در طول داستان از او اسطوره ای
بی عیب و نقص ساخته می شــود و همین امر
تا خانواده او هم ادامه پیــدا می کند و این یعنی
کمترین خروجی میزان همذات پنداری مخاطب
با قهرمان داســتان .در این جا تکلیف مخاطب
کام ً
ال روشن است .ما با داستانی سر و کار داریم که
در ان فقط تماشاگر و نظاره گر هستیم و متاسفانه
محکوم به دنبال کردن ماجرایی هســتیم که از
اغاز ،پایان ان قابل حدس است و ان هم رسیدن
قهرمان به هدفش هست .از ان سوی ماجرا ،رازی
هم در میان نیست به این معنی که این خبرنگار
پیشکسوت همه چیز را می داند و تنها قرار است
برای اثبات مسئله ای که حتی خودش هم ان را
کشف نکرده است ،مدارکی را جمع اوری کند.
شــخصیت غیر قابل باور او به خانــواده اش نیز
سرایت می کند و تنها شخصیتی که می تواند از
زیر بار سایه ســنگین این خانواده نااشنا بیرون
بیاید ،متین است.
قالبی که موفق به شکار این نهنگ نمی شود
سریال «بی نشان» ،فارغ از خط داستانی ،با
مجموعه نســبت هایی که در دایره های معنایی
خود می سازد ،معنایی را در ذهن مخاطب بر جا
می گذارد که در جهت داستان نیست.
یک فیلم در ســه الیه در هم تنیده در ذهن
مخاطب معنا می ســازد ،نــه در نیت و ذهنیت
عوامل تولیدی ان .ممکن است کارگردان قصد
داشته باشد این پیام را به ذهن مخاطب متبادر
کند که در راه عدالت باید از جان و مال و خانواده
گذشت ،اما چینش های سه الیه ای او ،باور دیگری
را در مخاطب زنده می کند و این همان تله ای ست
که عمدتاً فیلمسازان را گرفتار می کند و محتوای
رسانه ای ان ها را بی اثر می سازد.
53
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 53
سینمای ایران
بی نشان!
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
54
معریف رسیال «راز انمتام» (امین اماین)
حسنحقیقی صفحه 54
«راز ناتمام» ،در کش وقوس یک ماجرای امنیتی به زندگی پرفراز و نشیب شهید محمدجواد باهنر می پردازد
که در فعالیتهای پرثمرش ،سوابق مبارزاتی علیه رژیم ستم شــاهی و بارها محکومیت به زندان دارد و پس از
انقالب اسالمی نیز وزیر اموزش و پرورش و سپس دومین نخســت وزیر دولت جمهوری اسالمی ایران بوده
است .محمدجواد باهنر هشتم شهریورماه ســال ۱۳۶۰توسط منافقین ترور شد و همراه با محمدعلی رجایی
رئیس جمهور وقت ایران به شهادت رسید.
این سریال تلویزیونی شخصیت بزرگان انقالب اسالمی از جمله ایت اهلل خامنه ای ،ایتاهلل سیدمحمد بهشتی،
ایت اهلل اکبر هاشمی رفسنجانی ،شهید محمدعلی رجایی و شهید مطهری را بازسازی کرده و روایت هایی از
وجوه مبارزاتی این شخصیت ها و حزب جمهوری اسالمی و وقایع دهه ۶۰و فتنه انگیزی و جنایات منافقین را به
نمایش می گذارد.
در «راز ناتمام» ،فرهاد جم در نقش شهید باهنر ،رامین راستاد در نقش ایت اهلل رفسنجانی ،سیدجواد هاشمی
در نقش شهید رجایی ،مسعود رحیم پور در نقش شهید بهشتی و علیرضا مهران در نقش ایت اهلل خامنه ای با
طراحی گریم محسن دارسنج نقش ایفا می کنند.
بهرام ابراهیمی در نقش مهدی بازرگان ،شهرام عبدلی در نقش مســعود کشمیری ،مهدی کوشکی در
نقش مامور امنیتی ،نگین معتضدی در نقش همسر یک مامور امنیتی ،مریم کاویانی ،مریم خدارحمی ،مهدی
امینی خواه ،مسعود رحیم پور ،محمدرضا علیرضایی ،ابوالفضل همراه ،لیال بوشهری و ...از دیگر بازیگران این
سریال هستند .امین امانی تهیه کننده و کارگردان این اثر اســت که با طرح اولیه سیدجالل الدین دری و با
نویسندگی امین امانی ،هدایت کریم زاده و سمانه میرعابدینی و با همکاری رحمان سیفی ازاد به عنوان مشاور
فیلم نامه ،تولید شده است.
دیگران چه گفته اند؟
خبرگزاری فارس :داستان این مجموعه
تلویزیونــی در زمــان حــال اغاز می شــود.
پرونده ای که منشا ان به ســال 60و انفجار در
دفترنخســت وزیری بر می گردد ،اما همچنان
در جریان اســت و عوامــل و مســببان ترور
رئیس جمهور و نخســت وزیر وقت (شــهیدان
رجایــی و باهنر) هنوز در کشــورهای مختلف
پرسه می زنند و در پی اجرای عملیات تروریستی
جدید در کشــور هستند .اما دســتگاه امنیتی
جمهوری اسالمی نیز ارام ننشسته و در ان سوی
مرزها نیز در پی شکار تروریست هاست .داستان
سریال «راز ناتمام» نیز با ماجرای تعقیب برخی
از نیروهای ســازمان منافقین در ترکیه شروع
می شــود .در کنار این ،زندگی یکی از ماموران
امنیتی که مسئول پرونده پی گیری عامالن ترور
شهیدان رجایی و باهنر است هم هدف تمرکز این
سریال قرار گرفته است .رضا یک مامور امنیتی
است که هم باید گره از معمای پرونده باز کند و
از طرف منافقین نیز زیر نظر است.
در واقع« ،راز ناتمام» می خواهد سه موضوع
و سه داستان را در یک بسته ،نمایش دهد؛ هم
به بخشــی از تاریخ انقالب با محوریت شــهید
باهنر بپردازد ،هم بعضــی از جنایات منافقین
و تحرکات امروز ان ها را به تصویر بکشــد و هم
اینکه به ازجان گذشــتگی های سربازان گمنام
امام زمان(عج) ادای دین کند اما عجیب ان که
در هیچ کدام موفق نمی شود.
مهدی امیدی (روزنامه کیهان)« :راز
ناتمام» برای اولیــن بار در یک اثر نمایشــی،
جزئیات زندگی شهید باهنر این بزرگ مرد ارام
و سربه زیر انقالب را نمایش می دهد .جزئیاتی
که ارزش دراماتیک باالیی دارند و نمایش ان ها
متناسب با یک ســریال تلویزیونی هستند؛ به
همین دلیل هم بخش هایی از این سریال که به
دوران انقالب اختصاص دارد ،از تازگی و جذابیت
بسیاری برخوردار اســت و فضایی توام با درد و
تراژدی ،درام و گاهی حتی طنــز دارد .به طور
مثال ،نحوه گریختن شهید باهنر از بازداشت و
سر کار گذاشتن بازجوهای ساواک در مرتبه دوم
که مورد بازجویی قــرار می گیرد ،یک موقعیت
کمیک را فراهم می سازد.
نظر عوامل
امین امانی (کارگردان) :من به شخصه به
اتفاقات و اثار هنری منعکس کننده رویدادهای
دهه شصت عالقه مندم که بخشی از ان از عالقه ام
به ساخت اثر با مباحث سیاسی ،جنایی و مسئله
پروژه نفوذ ریشــه می گیرد و از این رو زمانی که
پیشنهاد ساخت ســریالی با موضوع زندگی و
شخصیت شهید حجت االســام و المسلمین
محمدجواد باهنر به تیم ما داده شــد ،مسئله
پروژه نفوذ و چگونگی وقوع ان ،ماجرای مسعود
کشمیری ،داستان مجاهدین خلق و ...را به ان
افزودیم و برای ان که داســتان از جذابیت های
الزم برای پیگیری از ســوی مخاطب بهره مند
باشد به تلفیق زمان گذشته با زمان حال دست
زدیم و مســئله پروژه نفوذ را نیز به عنوان فصل
مشترک این دو زمان در نظر گرفتیم و همان طور
که پیشــتر حضرت اقا تاکید کرده بودند که به
55
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 55
زیر ذره بین
مسئله نفوذ بسیار بپردازید ،قصد ما یاداوری این
نکته بود که هنوز هم مسعود کشمیری ها و نفوذ
هست و همچنین نشان دادن این که چگونه باید
با نفوذ مقابله کرد.
کار تحقیق و پژوهش «راز ناتمام» چیزی
نزدیک به یک ســال توســط تیمی مجرب و با
حساسیت باال در دست پیگیری بود .حساسیتی
که بیشتر از ان جا نشات می گرفت که این مقطع
زمانی از تاریخ هنوز ان چنان مشمول مرور زمان
نشده اســت و جدا از خواص که قطعاً ان مقطع
زمانی را در خاطر دارند ،بسیاری از مردم نیز ان
دوره را به یاد می اورنــد و ما نیز به همین دلیل
نیازمند تحقیق و پژوهشی گســترده بودیم تا
مبادا کوچک ترین نکته ای از قلم نیفتد یا به قدر
سر ســوزنی از واقعیت حوادث رخ داده فاصله
نگیریم یا خدای ناکرده تحریفی در تاریخ پدید
نیاوریم ،اتفاقی که بابتش خداوند را شــاکریم
این که تا به حال و در پی قسمت های پخش شده
از «راز ناتمام» به هیچ عنوان شاهد چنین اتفاقی
نبوده ایم و این برای ما بسیار ارزشمند است .در
مورد تقسیم کار صورت گرفته نیز اتفاقی که رخ
داد به این صورت بود که سیدجالل الدین دری،
طرح اولیه را زد و پس از ان متن اولیه توســط
سمانه میرعابدینی نوشته شد و سپس و به مرور
زمان و در مقطعی حدود یک سال من و هدایت
کریم زاده به بازنویســی فیلمنامــه پرداختیم.
ذکر نام من در میان تیم نویسندگان به همین
دلیل است.
برخی بینندگان می گوینــد چقدر راحت
می توان در یک خانواده امنیتی نفوذ کرد و مگر
می شود با همســر یک مامور امنیتی به همین
راحتی ارتباط برقرار کرد و او هم به همین راحتی
اطالعات بدهد؟! بله ،می شود! و در واقع مشکل
این اســت که ما گمان می کنیم نمی شود .من
می خواهم دقیقاً از شــخص مسعود کشمیری
مثال بزنم .چرا من مسعود کشمیری را در این
سریال نشان می دهم؟ مسعود کشمیری در یک
شرکت انگلیسی پادو بود و به فاصله پنج سال از
ان وضعیت به دبیری شورای عالی امنیت ملی
کشورمان ،دست راست شهید محمدعلی رجایی
تغییر موقعیت می دهد .وقتی ان جا ،این اتفاق
به راحتی رخ داد ایا نفوذ یکی از اعضای گروهک
منافقین به خانواده رضا نیازی غیرممکن است؟
چرا حضرت اقا گفته اند به بحث نفوذ ،حتی در
نهادهای نظامی بپردازید؟ چرا اقا این حرف را
زده اند؟ و پاسخ جز این اســت که حتماً ایشان
چیزهایی می دانند که ما از ان مطلع نیستیم؟
(روزنامه جام جم)
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
56
امین امانی (کارگردان) :ســختی های
تصویربرداری در ایران یک طرف و در ترکیه یک
طرف دیگر .فیلمبرداری در ترکیه بسیار سخت
بود زیرا در ان کشــور به دلیل فضای سیاسی
حاکم و قرارگیری پایگاه منافقین در ان ،خارج از
بحث دیپلماسی ،برای کشور ترکیه فیلمبرداری
سریالی با چنین موضوع و داستانی خوب نبود.
برای همین مجبور شدیم بخشی از فیلمنامه را
به ترکیه بدهیم که اجتماعی بود تا بتوانیم مجوز
تصویربرداری بگیریم .باالخره با هر مشقتی این
اتفاق افتاد اما اصل ماجرا در ترکیه ان جایی بود
که در گروه ۵۰نفره خودمان هم مانند موضوع
سریالمان که به مسئله نفوذ دشمن می پردازیم،
نفوذ شد و یک نفر ما را به کشور ترکیه فروخت
و به ان ها گفت که ما در سریال ،شهید باهنر و
مقام معظم رهبری را به تصویر کشیده ایم .برای
همین ۲۱روز در زندان ترکیه دستگیر شدم .در
نهایت با سرکنســولگری ایران و ترکیه مکاتبه
صورت گرفت که ازاد شــدم اما مدتی از کشور
ترکیه ممنوع الخروج بودم( .خبرگزاری صبا)
فرهاد جم (بازیگر) :قطعاً این حســن
انتخاب کارگردان و گروه کارگردانی و دســتان
هنرمند اقای دارسنج عزیز ،مدیر گریم مجموعه
«راز ناتمام» است که تا جایی که امکان داشت
چهره مرا به شخصیت شهید باهنر شبیه کردند.
به هر حال شباهت هایی هم در فیزیک و اناتومی
صورت وجود دارد که اقای دارسنج عزیز از ان ها
استفاده کرد و نزدیک شد ...سه چهار ماهی که
بعد از انجام تست گریم تا شروع تصویربرداری
فرصــت داشــتیم ،ســخنرانی ها ،فیلم هــا و
گفت وگوهایی که از شهید باهنر در اختیارمان
قرار گرفت و موجود بود را می دیدیم و تجزیه و
تحلیل می کردیم .از زندگینامه ایشان گرفته تا
هران چه که می توانستیم بهره ببریم ،استفاده
کردیم و همین اسناد کمک های بسیار شایانی به
ما کرد .همچنین گفت وگوهایی که با کارگردان
سریال داشتم خیلی مرا در ایفای نقشم کمک
کرد ...دو ،سه نکته در ویدیوها و سخنرانی های
این شخصیت مشاهده کردم .اول اینکه ایشان
ارامش و متانتی خاص داشــتند ،حتی در ان
لحظاتی که با ایشان مخالفت می شود .به عنوان
مثال در جلساتی که شهید باهنر با اقای بنی صدر
داشتند و با اینکه مخالف سپردن وزارت اموزش
و پرورش به شهید باهنر بود ،اما ایشان در هر حال
با همان متانت به جلسه ادامه می دادند و عصبانی
نمی شدند( .خبرگزاری ایسنا)
سید جواد هاشمی (بازیگر) :سریال «راز
ناتمام» با فاصله بسیاری از ان چه که تولید شد
روی انتن امد و در ان شخصیت شهید رجایی
به تبع شخصیت شهید بهشتی مصور و ترسیم
شــده در صورتی که محتوای اصلــی این اثر به
روح بلند شهید باهنر تعلق دارد ...بازی در نقش
شهید رجایی در مجموعه «روزهای ناتمام» بعد
از سریال «دولت عشق» ساخته حمید بهمنی
در سال ۸۱و همچنین بازی در یک ایتم در نقش
این شهید ،سومین بار است که برایم رقم خورد
و توفیق ایفای چنین شــخصیتی حاصل شد.
در سال ۸۱با گریم سعید ملکان که هم اکنون
از تهیه کنندگان و کارگردانان ســینما هستند
شباهت بسیاری به شهید رجایی پیدا کردم و در
راستای ایفای بهتر این نقش و نزدیک شدن به
شخصیت وی ضمن تحقیقات زیاد پیرامون این
چهره ملی به مطالعه همه دوره ها و زندگینامه
«راز ناتمام»،
در کش وقوس یک
ماجرای امنیتی
به زندگی پرفراز
و نشیب شهید
محمدجواد باهنر
می پردازد که در
فعالیتهای پرثمرش،
سوابق مبارزاتی علیه
رژیم ستم شاهی و
بارها محکومیت به
زندان دارد و پس
از انقالب اسالمی
نیز وزیر اموزش و
پرورش و سپس
دومین نخست وزیر
دولت جمهوری
اسالمی ایران بوده
است صفحه 56
این شهید بزرگوار پرداختم .همچنین درنهایت
با گفت وگو با خانواده شهید رجایی سعی کردم
قرابت بیشتری به لحاظ شخصیتی و رفتاری با
این شهید بزرگوار به دست اورم .بنابراین سریال
«روزهای ناتمام» ...سومین کاری محسوب می
شود که اینبار با گریم خوب محسن دارسنج در
نقش شهید رجایی به عنوان یکی از بزرگ ترین
شــهدای تاریخ معاصر و خاصــه تاریخ انقالب
ظاهر شــدم و بابت این توفیق خدا را شــاکرم.
(خبرگزاری دیباچه)
نظرشخصی
تشنه اطالع و عالقه مند به تاریخ معاصر هم
که نباشیم ،اما پای التهاب روزها و سال های اولیه
پس از انقالب و ترورهای پرشمار دولت مردان در
ان روزها در قالب اثری نمایشی که وسط می اید
گوشــمان تیز و توجه مان جلب می شود که ان
اثر از منظر چه شخصیتی و با چه دیدگاهی قرار
است به اتفاقات ان روزها بپردازد .به دلیل رویکرد
یکسان و مشابه اثار نمایشی در گذر این سال ها به
زندگی شخصیت های مهم سیاسی ان دوران -
در حالی که این برهه از تاریخ بستری است بسیار
منعطف برای هر گونه نگاه و رویکرد سیاســی،
معمایی و انسانی -چیســتی و چرایی مواجهه
فیلمســاز اهمیت فراوانی پیدا می کند :ایا قرار
است اتفاقات را دوباره از همان زاویه همیشگی و
تکراری به تصویر بکشد یا بنا دارد از زاویه تازه ای
به موضوع نگاه کند .از طرفی در واقع این بستری
است با قابلیت بسیار باال و برخوردار از سندهای
تصویری و مکتــوب در ترکیب بــا گفته های
شاهدین زنده از کنش ها و واکنش های خبرگان
سیاسی ان دوران ،که به خوبی می تواند مسیر
تولید بسیاری از سریال های تلویزیونی را شکل
داده و هموار کند .البته که چنین مســاعدتی،
سختی های ناشــی از واقع نمایی ،و تضارب ارا
و عقاید را نیز در پی خواهد داشــت .حال با این
تفاسیر ،توقع می رود هر روایتی از جنس سریال
«راز ناتمام» ضمن بهره برداری از این بستر مهیا،
ساختار نمایشی اش را چنان در پیوند باورپذیر با
اسناد و شواهد موجود قرار دهد که مابه ازاهای
شخصیتی و روایی اش از جدیت الزم برای جلب
توجه برخوردار گردد .یعنــی هر اثری به مانند
«راز ناتمام» اگر قرار اســت با محوریت زندگی
یکی از نخبگان ایرانی و با دست گذاشتن روی
مهم ترین برهه زندگی اش به تصویر کشــیده
شــود ،از چهره پردازی تا شخصیت پردازی باید
از چنان وفاداری به شخصیت او و چنان جدیتی
برخوردار باشد که ما چیزی دور از خود واقعی ان
فرد مورد نظر در قامت نقش نبینیم :نمونه اش
ان چه مهدی هاشــمی در «روزگار قریب» به
نمایش گذاشت که -در عین شبیه سازی های
الزم در زمینه نزدیک سازی به چهره مورد نظر -
فضاسازی ،روایت و اجرا نیز همگی به کمک ارائه
شمایلی باورپذیر از زندگی پرفراز و نشیب دکتر
قریب می امد.
در «راز ناتمام» نیز وقتی قرار اســت هدف
شبیه سازی دقیقی باشد از سیر و سلوک و زندگی
به دلیل رویکرد
یکسان و مشابه اثار
نمایشی در گذر این
سال ها به زندگی
شخصیت های مهم
سیاسی ان دوران -
در حالی که این برهه
از تاریخ بستری
است بسیار منعطف
برای هر گونه نگاه
و رویکرد سیاسی،
معمایی و انسانی
چیستی و چراییمواجهه فیلمساز
اهمیت فراوانی پیدا
می کند :ایا قرار
است اتفاقات را
دوباره از همان زاویه
همیشگی و تکراری
به تصویر بکشد یا بنا
دارد از زاویه تازه ای
به موضوع نگاه کند
کار عوامل
«راز ناتمام» وقتی
سخت تر میشود که
روایتی معمایی را نیز
از دل یافتن علل و
عوامل شهادت دکتر
باهنر بیرون کشیده و
چاشنی اثر می کنند و
سعی دارند با گشودن
پرونده ای نیمه باز
در راه یافتن عاملین
حوادث ان سال ها،
پیوندی داستانی و
معمایی میان دیروز و
امروز ایجاد کرده و در
یافتن رمز و رازهایی
سربه مهر قدمی
بردارند :پیوندی قابل
تحسین روی کاغذ
و به شدت دشوار
در اجرا
و همچنین دوران حضور دکتر باهنر در زندان های
زمان قبل از انقالب و پس از ان نمایشی باشد از
حضورش در مسند امور اجرایی و اداری کشور،
همه چیز باید در خدمت ارائه تصویر و موقعیتی
باورپذیر باشد .اگر این باورپذیری شکل نگیرد،
تعدد ایده ها و موقعیت ها نیز کام ً
ال بی اثر و بیهوده
جلوه می نماید .در «راز ناتمام» چهره پرداز کارش
را برای نزدیک سازی چهره های سیاسی ان دوران
تا حد امکان به بهترین شــکل انجام داده است و
پیاده سازی دکتر باهنر روی صورت جم به خوبی
انجام شده است .می ماند هدایت کارگردان و خود
فرهاد جم که باالخره از نقش علی در «همسران»
فاصله بگیرد و از ان تصویر اشنا و همیشگی اش در
این سال ها بیرون بزند.
چیزی که در اثار زندگی نامه ای در سینمای
امریکا نیز دیده ایم این است که وسواس بیشتر
از شبیه سازی چهره ها بر روی اجرای باورپذیر و
گیرایی مضمونی است که در واقع عامل اصلی
جلب توجه و نظر و همراهی مخاطب است .تصور
ذهنی ما از شهید باهنر ،داشتن رافت و صالبت
به طور همزمان است و ترسیم و اجرای درست و
دقیق ان ،در واقع قدم اول جلب توجه مخاطب
است و پس از این مرحله کارگردان باید از پس
ساختارسازی درســت و تزریق التهاب الزم به
لحظه لحظه این اثر بربیاید .با توجه به اطالع ما
از نحوه شهادت دکتر باهنر و دیگر هم قطارانش،
ان چه ما را وادار به تماشــای اثر می کند روند
ماجرا ،جدیت اثر ،چگونگی مســیر و این نکته
است که عوامل اثر چقدر جدی و از زاویه ای قابل
اعتنا و جدید به وقایع ان دوران نگریسته اند.
کار عوامــل «راز ناتمام» وقتی ســخت تر
میشــود که روایتی معمایی را نیز از دل یافتن
علل و عوامل شهادت دکتر باهنر بیرون کشیده
و چاشنی اثر می کنند و ســعی دارند با گشودن
پرونده ای نیمه بــاز در راه یافتن عاملین حوادث
ان سال ها ،پیوندی داســتانی و معمایی میان
دیروز و امروز ایجاد کرده و در یافتن رمز و رازهایی
سربه مهر قدمی بردارند :پیوندی قابل تحسین
روی کاغذ و به شدت دشوار در اجرا که در صورت
عدم طراحی درســت و عدم بهره وری مناسب،
به نوعی کیفیت اثر را نشــانه رفته ،سریال را از
دســترس خارج و از دایره توجه ،نقد و نظر دور
می کند .در تراکم ایده ها و پیاده ســازی یک به
یک ان ها ،چنان چه پای پیوند دو برهه زمانی با
فاصله زیاد وسط باشد (که در عین ارتباط روایی،
هویت مستقل داســتانی هم دارند) خیلی باید
مواظب حفظ تعادل اثر و پیشگیری از سردرگمی
احتمالی در تفهیم ان بــه مخاطب بود .چرا که
عدم تناســب ،موجب قیاس و برتــری یکی بر
دیگری و تضییع حقوق هر طــرف و در نهایت
برهم خوردن توازن روایت می شود و جمع بندی
اثر حول موضوعی واحد را دچار اشکال می کند
تا حرفش نامفهــوم و با لکنت به گوش مخاطب
برسد .حال اینکه عوامل «راز ناتمام» چقدر در
براوردن اهداف و نیت هایشان موفق بوده اند ،با
اهل فن و مخاطبی است که سریال را به تماشا
نشسته است.
57
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 57
زیر ذره بین
دیـوارکوتـاهرسیال هایبلنـد
حسنحقیقی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
58
پس از دوره ای که هر چه ســرمایه گذاری
بلندمــدت بود ســمت اثار کمــدی می رفت،
به یکبــاره تلویزیون تصمیم بــه ترک عادتش
گرفت و ریسک ساخت اثاری جدی در این قالب
را پذیرفت تا مگر کارگر بیفتد و ،در شــرایطی
که مناســبت های ایینی ســاالنه اجازه پخش
مدام اثار کمــدی را نمی داد ،بشــود رویه ای
جدید .و چه جایگزینی بهتر از ســریالی جدی
با قابلیت جلب توجــه در مدت زمانی طوالنی؟
ســراغ افراد قابل اعتمادی هم رفتند و ترکیب
ســیروس مقدم و مســعود بهبهانی نیــا برای
انجامش انتخاب شد و حاصل شد «نرگس»ی
که حســابی جلب توجه کرد و در شــب های
تابستان خیابان خلوت کرد و حتی کار تا جایی
پیش رفت که پارک ها و بوستان های شهرهای
مختلف برای اینکه از حضور مردم محروم نشوند،
مجهز به تلویزیون های بزرگی شــدند تا مردم
ضمن بازنماندن از تفرج های تابستانی ،از روند
ماجراهای ســریال «نرگس» نیز بازنمانند .از
طرفی این رویکــرد ،به نوعی ایین تماشــای
دســته جمعی را نیز که تا پیش از این مرسوم
نبود ،راه انداخت که تا روزهای پایانی ســریال
نیز بر مشتاقانش افزوده شــد و بعدها سر چند
سریال دیگر ایرانی و کره ای هم تکرار شد .سریال
«نرگس» ،پیشگام رویه ای شد که تا سال ها و به
شکل پیوسته در قالب اثار مختلف تداوم یافت،
هر چند پس از چندی مثل تمام سیاست های
دیگر ،کمرنگ و کمرنگ تر و تبدیل به سیاست
ساخت سریالهای چند فصلی شد که اغلبشان،
صرفاً در فصل اول روی توفیق را به خود دیدند.
روند رو به تقلیل ساخت اثار بلند و سیاست های
متغیر در قبال ساخت این اثار ،اما رویکردی بود
که می توان ان را به عوامل مختلفی نسبت داد
و ســهم ان را از زوایای گوناگون مورد بررسی
قرار داد.
صندلی لرزان مدیران
از ان جایی که با یک سازمان و رسانه دولتی
طرفیم و نه یک شــبکه خصوصــی با مدیریت
ثابت ،در نتیجه با جایــگاه و موقعیتی ناپایدار و
متزلزل طرفیم که طبعاً بــا هر تغییر مدیریتی
در سطوح کالن ،می تواند بســتر انواع و اقسام
از ان جا که به
زعم بسیاری از
مدیران ،معموالً
تحول از مسیر تغییر
می گذرد و نه تداوم
و اصالح ،متاسفانه
بسیاری از ایده های
به ثمر رسیده مثل
سریال های بلند،
کمدی های نود شبی
و تله فیلم سازی و
از این قبیل ،قربانی
صندلی های لرزان و
نگاه های غیر عمیقی
می شود که جلوه گری
قابلیت هایش را تنها
با حذف و اضافه
امکان پذیر می داند
تغییرات رویکردی و ســاختاری ریز و درشت
باشــد .البته این حــرف به معنی لــزوم حفظ
صندلی هــای مدیریتی به هر قیمتی نیســت.
تجربه تاریخی نشــان داده که ثبــات دائم در
سطح مدیریت رســانه ها ،ان هم در دورانی که
فضای رســانه ای روزبه روز در حال تغییر است،
ان رسانه را همچون یک مرداب راکد می کند.
در چنین شرایطی تغییرات هدفمند می تواند
به شکل گیری یک فضای پویای رسانه ای منجر
شود .اما پرسش اصلی این است :ایا این تغییرات
با هدف اصالح ،پیشــرفت و به روز شدن انجام
می شــوند یا صرفاً برای نفس تغییر؟ در حالت
دوم ،به نظر می رسد که مخاطرات این تغییرات
از مزایای ان بیشتر اســت چون فرصت را برای
برنامه ریزی های بلندمدت از مدیران می گیرد.
وقتی تقریباً در تمام رفت وامدهای مدیریتی
در ســال های اخیر ،تحول مثبت فاحشی دیده
نشــده و بیشــتر تغییرات صرفاً به جابه جایی
ســکان داران ختم شــده ،می توان حدس زد
که ،الاقل در یک دهه اخیر ،ســمت مثبت این
تلقی برای گروه کثیری از احاد مردم ،بیشتر به
فرضیه ای خوش بینانه تبدیل شده که هر دفعه
یکند .در این میان،
بیشتر به سمت صفر میل م
امید و کاشتن بذر انتظار نیز نهایتاً به یک هیجان
و هیاهوی رسانه ای و کاذب تبدیل می شود ،تا
طبق عادت مرسوم این چند ساله ،مدیر تکیه زده
بر مسند کار ،چند صباحی ،سوار بر موج انتظار، صفحه 58
«ســیما فیلم» که البته در هر دوره بنا بر نگاه
مدیران وقت ،سهمش در سریال سازی کم و زیاد
شد .گاهی چنان ترفیع گرفت که تا حد پایگاهی
برای تولید تمام سریال های نمایشی تلویزیون
نیز باال رفت و اعتبار یافــت و گاهی چنان از ان
سلب مسئولیت شد که به شکلی نیمه تعطیل و
با کمترین عالئم حیاتی محدود به همان لوگوی
معروف به حضورش ادامه داد و در ســال های
اخیر نیز با مسئولیتی کنترل شــده و محدود،
مجری ساخت سریالهای بلند و همچنین الف
تلویزیونی زیرنظر ســازمان صدا و سیما شده
است تا همچنان چراغش روشن بماند و با امد
و شدهای مدیریتی ،ساخت اثار متوقف نشود و
کار روی زمین نماند .سیما فیلم به عنوان سمبل
همیشگی سریال ســازی در اذهان عمومی ،هر
چند در بدو امر در ســال هفتاد و سه ،به عنوان
موسســه ای غیرانتفاعی شــروع به کار کرد اما
در گذر ســال های متمادی بــا بازتعریف مدام
مســئولیت ها هیچگاه جایگاهی مستقل پیدا
نکرد و بیشــتر به یک عنوان اداری و رسانه ای
زیرمجموعه صدا و سیما تبدیل شد.
وعده و تقاضا برانــد و بماند و نهایتــاً بی هیچ
دستاوردی و گاهی زودتر از موعد جای خود را
به مدیر بعدی دهد .این وسط از ان جا که به زعم
بسیاری از مدیران ،معموالً تحول از مسیر تغییر
می گذرد و نه تداوم و اصالح ،متاسفانه بسیاری
از ایده های به ثمر رسیده مثل سریال های بلند،
کمدی های نود شــبی و تله فیلم سازی و از این
قبیل ،قربانی صندلی های لرزان و نگاه های غیر
عمیقی می شــود که جلوه گری قابلیت هایش
را تنها با حــذف و اضافه امکان پذیــر می داند.
هر چند در ابتدای امر هــر گونه اقدامی ،تقریباً
خیالی بیش نیســت وقتی تا مدت ها مجبور به
بهره برداری ناگزیر و ناگریز از دســتپخت مدیر
پیشین هســتی .با عبور از ان دوره اجباری نیز
ترسیم هر نقشه بلند مدتی نیز نه قابلیت های او
را به چشم مدیران باالدستی می اورد و نه شاید
عمر مدیریتی اش کفاف می دهد تا ثمره کارش را
به چشم خود ببیند .پس گزینه های دیربازده را
از اولویت خارج می کند و می گذارد برای زمانی
که جای پایش محکم شــد .ســریال های بلند
که عموماً پروژه هایی بــا پیش تولیداتی بلند و
طوالنی و مراحل صحت سنجی و اطمینان یابی
از خروجی کار می باشند احتماالً به واسطه همین
دغدغه های مدیریتی و ســازمانی از دستور کار
خارج می شوند .در چنین شرایطی سازمان صدا
و سیما نیز در گذر این سال ها قیم و سرپرست
دیگری برای اثار بلند دســت و پا کــرد به نام
فصل بندی سریال ها
سیاست ناپایدار و نامنظم تولید سریال های
بلند در سال های اخیر را از طرفی می توان ناشی
از همگامی خواسته یا ناخواسته تلویزیون با روند
رایج و جهانی سریال ســازی و الهــام از الگوی
سریال سازی به صورت فصل بندی شده دانست،
که توجیــه اقتصادی در ان از درجــه باالیی از
اهمیت برخوردار بوده اســت .رونــدی که در
گذر ســال های اخیر از شــکلی تصادفی و غیر
پیش بینی شــده به یک پیش زمینــه ذهنی و
همچنین قراردادی نانوشته فی مابین مدیران
و عوامل تولید هر ســریالی بدل شده تا تداوم و
بی انتهایی مانند ان چه نصیب سریال «پایتخت»
شــده ،جایزه پنهان و ضمانتی باشــد برای هر
فیلمنامه نویس و کارگردانی ،تا برای ارتقاء کیفی
محصولشان نهایت دقت و تالش را به کار برده
و از هیچ عملی فروگذار نکنند .رویکردی قابل
ستایش در حرف و ناکام در عمل ناشی از نگاهی
سهل انگارانه به موضوع در نزد مدیران هر دوره
کــه در مواجهه با یک اقبــال حداکثری ،دچار
یک ذوق و دســتپاچگی حداکثری نیز شدند
تا در کویر اثار قابل توجه ،از ســر تعجیل و نیاز،
زمینه ساز دنباله هایی شکست خورده شوند که
تمام ان هدف گذاری های شاید تشویقی را بی اثر
کنند .کنکاش در باب علت این امر شاید دوباره
ارتباط مدیر و صندلی لرزان و نیاز به رزومه سازی
پر و پیمان تر و اســیب هایی که در ســال های
اخیر متوجه تلویزیون شده و گریبان بخش اثار
نمایشی تلویزیون را گرفته را به ذهن متبادر کند.
با به بن بست
خوردن و سرانجام
نامعلوم روند تولید
سریال های بلند
و عدم توفیق در
قالب سریال سازی
به شکل فصلی ،به
نوعی پای ناتوانی
و نااشنایی بسیاری
از مدیران سال های
اخیر تلویزیون هم
وسط کشیده می شود
که با وجود داشتن
فرصت های زمانی
زیاد و نشستن
طوالنی مدت بر
صندلی های مدیریتی
حوزه های مختلف،
باز هم کاری از پیش
نبردند و نتوانستند
از پس سر و سامان
دادن به اوضاع رو به
افول اثار نمایشی
برامده و از روند رو
به سقوط اهمیت
مجموعه های
نمایشی در نزد
مخاطب جلوگیری
کنند
اخیر تلویزیون هم وسط کشیده می شود که با
وجود داشتن فرصت های زمانی زیاد و نشستن
طوالنی مدت بر صندلی های مدیریتی حوزه های
مختلف ،باز هم کاری از پیش نبردند و نتوانستند
از پس سر و سامان دادن به اوضاع رو به افول اثار
نمایشــی برامده و از روند رو به سقوط اهمیت
مجموعه های نمایشی در نزد مخاطب جلوگیری
کنند .در واقع با در نظر داشــتن رونق شــبکه
نمایش خانگــی و کوچ بســیاری از هنرمندان
مختلف در یک دهه اخیر به این شــبکه نوپا و
نوظهور ،چه در عصر لوح های فشــرده و چه در
سال های اخیر به شکل پلتفرم های مختلف در
فضای مجازی ،یک مقایســه امــاری و گذرا از
چرایی توفیق سریال های دهه هفتاد و هشتاد
تلویزیون به نسبت دهه نود ،باز هم نوک پیکان
انتقادات را متوجه مدیران نااشنا و ناکارامدی
می کند که در استعدادیابی و تولید اثر شاخص
در ســال های اخیر ناتوان بودند .چرا که ،مگر
غیر از این اســت که چهره های شاخصی مثل
مهران مدیری ،ســیروس مقدم ،رضا عطاران و
حسن فتحی و بســیاری از افراد دیگر از همین
تلویزیون و به واســطه اگاهی مدیــران وقت،
اســتعدادیابی و بانی کلی اثار درخور و بالنده
شدند؟ گواهش ان جا که پیمان قاسم خانی در
یک مصاحبه و در باب توانمندی های شناختی
اصغر پورمحمدی به عرصه رسانه ،به روزهایی
اشــاره کرد که مشــورت های این مدیر بسیار
کمک حال شکل گیری و تشــخیص درست و
غلط محتوایی اثاری بود که او نویسندگی شان را
برعهده داشت .شاید همین موضوعات مصداق و
مبنای خوبی باشد برای ارزیابی جایگاه مدیریتی
و یافتن ردپای مدیران وقت در دهه های پیشین،
به عنوان عاملین اولیه توفیق بدون توقف ساخت
اثار موفق .مدیرانی صاحب شــناختی عمیق
و اشنا به حوزه رســانه ،که ضمن استعدادیابی
انسانی ،توانایی فراوانی نیز در استعدادیابی اثار
درخشان در مرحله ایده پردازی و بعد تولیدشان
در قالب سریال هایی بلند یا کوتاه موفق داشتند.
مدیران نااشنا به کار
با به بن بست خوردن و ســرانجام نامعلوم
روند تولید ســریال های بلند و عدم توفیق در
قالب سریال سازی به شکل فصلی ،به نوعی پای
ناتوانی و نااشنایی بسیاری از مدیران سال های
59
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 59
سینمای ایران
معرفی سریال های روز جهان
«چیزهایعجیب»«،خرس»
و «هبرته اب سال متاس بگیرید»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
60
علی مالصالحی صفحه 60
نگاهی به سریال «بهتره با سال تماس بگیرید»
اسقاط خیار غبن ولو فاحش یا افحش!
اگر در جمعی باشــید و افراد دورتان حتی
زیاد اهل سریال نباشــند ،نام «برکینگ بد» را
شنیده اند .تحسین شده ترین سریال تاریخ ،در
شبکه AMCروایت یک معلم شیمی سرطانی
با اخر خط رسیده بود که کار تولید شیشه را اغاز
می کرد« .برکینگ بد» دنیای سریال سازی را به
پیش و بعد از خودش تقسیم کرد و تاثیری عمده
بر جریان سریال بینی در سرتاسر جهان گذاشت.
اما با پایان این سریال به نظر دنیای «برکینگ
بد» هم می توانست پایان بپذیرد تا این که اعالم
شد اسپین افی درباره وکیل دغلباز والتر وایت به
نام سال گودمن با عنوان «بهتره با سال تماس
بگیرید» در دست ساخت است.
هواداران در ابتدا کمی بدبین بودند ،معموالً
اسپین اف های فیلم ها و ســریال های محبوب
کمتر خوب از کار درمی ایند و بیشــتر فرصتی
برای پول دراوردن استودیو است .اما هواداران
به کاردرســتی وینس گیلیگان خالق برکینگ
بد ایمان داشتند.
«بهتره با ســال تماس بگیری» قرار است
به ما بگوید که چطور ســال گودمن ،این وکیل
دودوزه وراج «برکینگ بد» ،سال گودمن شد.
ما در ابتدای این سریال به جای سال با جیمی
مک گیل ،یک وکیل تازه کار در شرکت حقوقی
برادرش ،روبه رو هستیم که عالقه دارد گاهی به
جای انجام درست کارها میان برهایی پیدا کند و
قانون را به نفع خودش خم کند .از سوی دیگر
این سریال شخصیت محبوب مایک ارمنترات
و درگیری های او و پیوســتنش به کارتل را هم
بررسی می کند.
«بهتره با ســال تماس بگیری» در بخش
اعظمش ساختار متفاوتی از «برکینگ بد» دارد،
دنیای حقوقی و وکال برخالف یک معلم شیمی
تولیدکننده شیشــه ،کمی ارام تر و کم تنش تر
است .در نتیجه در فصول اولیه سریال مخصوصاً
در قسمت های ابتدایی زندگی جیمی می تواند
شما را خســته کند .اما چنان چه تحمل کنید،
هرچقدر به پایان ســریال نزدیک می شــوید و
کارتل تولید مــواد مخدر به بخــش مهمی از
قصه بدل می شوند ،سریال جذاب تر و جذاب تر
می شود .حضور شــخصیت های محبوبی مثل
گاس فرینگ هم جذابیت ســریال را دوچندان
می کند .ان چه برای شــما خیلــی زود عجیب
می شــود این اســت که در حالی که سرنوشت
شــخصیت ها را می دانید (چرا که قصه پیش از
«برکینگ بد» است) اما همچنان نویسندگان
دنیای «برکینگ
بد» با اخرین
اپیزودهای این
سریال پایان
می پذیرد و این دو اثر
به استاندارد سطح
باالیی از داستان گویی
بدل شدند که شاید
در تاریخ کمتر
نویسندگانی توانسته
باشند بیش از 15
سال این کیفیت
باالی داستان گویی را
برای خود حفظ کنند.
بازی های این اثر با
این که هرگز در جوایز
امی تحویل گرفته
نشد ،اما احتماالً یکی
از بهترین بازی های
دهه حاضر تلویزیون
باشد
و تولیدکنندگان سریال می توانند شما را درگیر
قصه کنند .همچنین گلیگان و گولد (خالقین
سریال) و نویســندگان زیردستش نشان دادند
که خلق شخصیت های ماندگار «برکینگ بد»
تصادفی نبوده و با خلق شــخصیت های بسیار
جذابی مثل لوال ســالمانکا عضو خوش تیپ و
خوش اخالق اما دیوانه کارتل ســاالمنکا و ناچو
وارگاس وردســت پایین اعضای کارتل که ارام
ارام خودش را باال می کشد ،نشان دادند که این
کاره هستند.
اما این جنس متفاوت سریال در یک رابطه
دیگر در مرکز اثر به اوج می رسد ،رابطه جیمی
مک گیل (همان ســال گودمن) و کیم وکسلر
یک وکیل دون پایه دیگر که با او کار در شرکت
حقوقی را شروع کرده است .این رابطه قلبی به
درون سریال می دهد که کمی شبیه قلبی است
که شخصیت جسی به «برکینگ بد» داده بود،
رابطه ای که به این دنیای تیره و تار زیبایی خاصی
بخشیده .اوج این سریال در چند اپیزود نهایی
است که به حوادث بعد از سریال «برکینگ بد» و
سرنوشت شخصیت سال و کیم وکسلر اختصاص
دارد .اپیزودهای نفسگیر که بخش اعظمی از ان
هم سیاه و سفید است.
یکی دیگــر از نکات جذاب «بهتره با ســال
تماس بگیرید» جنس داستان گویی اپیزودهای
اخر است .این جا پیتر گولد و وینس گیلیگان که
یدانستندمی خواهندباسریالخداحافظیکنند
م
و اعتماد به نفسی باال داشتند ،عم ً
ال نوع خاصی از
داستان گویی را پیش گرفته اند که به هیچ وجه به
مخاطب باج نمی دهد .در این اپیزودهای نهایی،
قصه ارام و با طمانینه و بدون پیچ و خم داستانی را
تعریف می کند و کام ً
ال این حس از اثر برمی اید که
سازندگان به دنبال اثبات چیزی نیستند و فقط در
خدمت قصه و شخصیتشان هستند.
در نهایت دنیای «برکینگ بــد» با اخرین
اپیزودهای این ســریال پایان می پذیرد و این دو
اثر به استاندارد ســطح باالیی از داستان گویی
بدل شدند که شاید در تاریخ کمتر نویسندگانی
توانسته باشند بیش از 15سال این کیفیت باالی
داستان گویی را برای خود حفظ کنند .بازی های
این اثر با این که هرگز در جوایز امی تحویل گرفته
نشــد ،اما احتماالً یکی از بهترین بازی های دهه
حاضر تلویزیون باشد .کمتر کسی می توانست فکر
کند که الیه های عمیقی در شخصیت وراج سال
گودمن باشد اما باب اودنکرک استادانه در کنار
بازیگران قدرتمند دیگر این سریال ،نشان داد که
چقدر این تفکر اشتباه است.
در نهایت اگر «برکینگ بد» را دوست دارید،
تماشای «بهتره با سال تماس بگیرید» را به شما
توصیه می کنیم چرا که نه تنها انتظارات شــما
را از یک اسپین اف موفق براورده می کند بلکه
شخصیت ها و داستان های جذابی برای شما به
وجود می اورد که در نهایت شما را به این صرافت
می اندازد که «برکینگ بد» بهتر بود یا «بهتره با
سال تماس بگیری»! معلوم است که «برکینگ
بد» ولی «بهتره با سال تماس بگیری» هم خیلی
خیلی نزدیک است!
61
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 61
تلویزیون جهان
نگاهی به فصل چهارم سریال «چیزهای عجیب»
فرزند خلف اسپیلبرگ
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
62
برای ما ایرانیان که در دهه هشتاد میالدی
(معادل دهه شصت شمسی) در سال های جنگ
و کوپن و موشک باران به ســر می بردیم ،درک
ارجاعات متعدد سریال «چیزهای عجیب» به
دوران جمهوری خواه دولت دست راستی ریگان
و سال های اوج سینمای علمی تخیلی ان دوران
در نگاه اول سخت اســت .اما شاید در سال های
دهه هفتاد شمســی با قانونی شــدن ویدیو و
تماشــای بســیار از فیلم ها ،ما قدری از فضای
نوستالژیک این سریال را می توانیم درک کنیم.
برادران دافر خالقین سریال «چیزهای عجیب»
روی همین نوستالژی حساب باز کرده اند و اثری
ساخته اند که هم به خاطر کاراکترهایش برای
نوجوانان جالب اســت و هم والدین را به دلیل
نوســتالژی نوار ویدیو و واکمن و سال های اوج
موسیقی متال پای خود می کشاند.
«چیزهای عجیب» خیلی قبل تر از «بازی
مرکب» یکی از اولین ســریال های درخشــان
کشف شده در نتفلیکس بود .سریالی که با هزینه
کم تولید شد اما تمام دنیا را طرفدار خودش کرد.
این سریال روایت یک گروه از نوجوانان در یک
شهر کوچک امریکایی اســت که ناپدید شدن
یکی از ان ها با یک برنامه مخفی دولتی و فضای
تئوری توطئه دهه هشتاد میالدی گره می خورد.
این سریال نقطه پرش برای بازیگران نوجوانش از
جمله میلی بابی براون (که بعدها در «گودزیال»
و «النا هولمز» بازی کرد) و فین ولف هارت (که
اص ً
ال به نماد بازسازی اثار دهه هشتاد از جمله
«ان» و «شکارچیان روح» جدید بدل شد) بود.
اما «چیزهای عجیب» در فصل دو و ســه
مقداری از دنیــای اصلی خــود فاصله گرفت.
ریشه ســریال فصل اول را می توانستید در اثار
محبوب دهه هشتاد مخصوصاً فیلم های استیون
اسپیلبرگ مثل «برخورد نزدیک از نوع سوم» و
«ای تی» پیدا کنید که با تمی از اثار «توطئه»
مانند فیلم های الن جی پاکوال ترکیب شده بود.
اما با در فصل دوم و سوم رومانس های نوجوانانه
اثر را مقداری از جریان خود خارج کرد و حاال در
فصل چهارم «چیزهای عجیب» دوباره به نقطه
قوت خود بازگشته.
فصل چهارم «چیزهــای عجیب» در اصل
ترکیبی از اثار اســپیلبرگ با موسیقی پاپ ان
دوره (قطعاتی از متالیکا و کیت بوش بعد از پخش
این سریال دوباره به باالی چارت های موسیقی
برگشتند) و البته مقدار زیادی فضای اثار استیون
کینگ را در خود دارد .این بار دشمن اصلی یک
هیوالی قدیمی ســاکن در خانه ای ویرانه است
که به قصد نابودی شهر کوچک هاوکینگز امده.
ان چه «چیزهای عجیــب» را دیدنی و جذاب
می کند روایت عامه پســندی است که کودک
چنان چه طرفدار اثار
استیونکینگواسپیلبرگ
هستید و دنبال یک اثر
سرگرم کننده می گردید
که بتوانید به راحتی با
خانواده تماشا کنید،
«چیزهای عجیب» و به
طور خاص فصل چهار ان،
تمام چیزهای الزم را دارد.
از موسیقی پاپ جذاب
که تا مدت ها در ذهنتان
می ماند ،تا بازی های
خوب و استاندارد از
نوجوانان تا بزرگساالن
سریال و حجم مناسبی
یو
از داستان های فانتز
توطئه های دولت امریکا ،و
صحنه های اکشن جذاب
و جالب و هرازگاهی
شخصیت هایبامزه
جانبی
درون ما را قلقک می دهد .فیلم با این که در ظاهر
اثری درباره رویارویی گروهی نوجوان و جوان با
هیوالست ،اما مثل درک درست اسپیلبرگ در
«ای تی» ،در اصل راجع به یافتن هویت و بلوغ
برای افرادی در استانه بزرگسالی است؛ کسانی
که در استانه غرق شدن در دنیا روتین و بی رمق
بزرگســاالن هســتند ولی مقاومت می کنند و
همچنان اصرار دارند معماها و ماجراجویی هایی
در این دنیا وجود دارد که بزرگساالن کنجکاوی
الزم برای کشف ان را ندارند .پس این بار وظیفه
حل این معماها و نابودی دشمن هایی که برای
نابودی ما امده اند ،بر دوش نوجوانان رویاپرداز
می افتد.
اما چه چیزی است که باعث شده بازگشت
به دهه هشتاد میالدی و ســال های اوج دوران
ریگان و جنگ سرد تا این حد برای مخاطبین
امریکایی جذاب باشد؟ «چیزهای عجیب» نمونه
خوش ساختی از این جریان است که در سال های
اخیر بازسازی یا ســاختن ادامه ای از فیلم های
محبوب دهه هشــتاد مثل «شکارچیان روح»،
«ان»« ،تاپ گان» و «ماجراجویی های بیل و تد»
را پیش گرفته اند که برخی موفق و برخی دیگر
ناموفق بودند و حاال حتی فیلم های ترسناک کم
بودجه ولی موفقی مثل «برپاخیزان جهنم» هم
در استانه بازسازی هستند.
پاسخ شاید در درونمایه های این دهه باشد.
پس از حمله به اوکراین ترس از جنگی جهانی و
دشمنی با روسیه دوباره در دنیا در حال خیزش
است .کودکان و نوجوانان با شبکه های اجتماعی
و هشتگ هایشان ،قدرتی شبیه سال های اولیه
خیزش دوربین های ویدیویی ،رادیوهای اماتور
و مجالت فانتزی در دهه هشــتاد داشتند که
فرهنگ مصرف گرایی امریکایی در اوج خود بود.
همچنین اثار دهه هشتاد میالدی بر خالف دهه
هفتاد ،خیلی پیچیده و شخصیت محور نبودند،
بلکه اثاری با روایتی ساده درباره مبارزه خیر بر
شر بودند .چیزی که در دوران انفجار اطالعات و
فیک نیوز ،ارامشی برای مخاطب خسته از انواع
و اقسام نظرات سیاسی متناقض ایجاد می کند.
همچنین تئوری های توطئــ ه (از ازمایش های
انســانی CIAتا یوفو ها در منطقه )51که در
این دهه صحبت یواشکی افراد بود و طرفداران
اندکی داشت به لطف اینترنت به امری همه گیر
بدل شده که تمام قصه «چیزهای عجیب» هم
در الیه ای از توطئه حکومتی پیچیده شده.
به هرحال چنان چه طرفدار اثار اســتیون
کینگ و اســپیلبرگ هســتید و دنبال یک اثر
ســرگرم کننده می گردید که بتوانید به راحتی
با خانواده تماشا کنید« ،چیزهای عجیب» و به
طور خاص فصل چهــار ان ،تمام چیزهای الزم
را دارد .از موسیقی پاپ جذاب که تا مدت ها در
ذهنتان می ماند ،تا بازی های خوب و استاندارد از
نوجوانان تا بزرگساالن سریال و حجم مناسبی از
ی و توطئه های دولت امریکا،
داستان های فانتز
و صحنه های اکشن جذاب و جالب و هرازگاهی
شخصیت های بامزه جانبی که مزه ای هم به این
سریال می دهند. صفحه 62
نگاهی به سریال «خرس»
فری کثیف در شیکاگو
دنیای ســریال حــاال به حجم زیــادی از
تولیدات رسیده که هر ســال عرضه می شوند
و احتماالً هیچ کســی نمی تواند همــه ان ها را
تماشــا کند .در چنین شــرایطی که HBOو
امازون و نتفلیکس میلیاردها دالر خرج تولیدات
خود می کنند و برای کم کردن ریسک ،برخی
اوقات محافظه کار می شوند ،کشف سریالی مثل
«خرس» ،اخرین محصول شــبکه ،FXحس
کشف الماسی در میان خاک را دارد.
«خــرس» روایت یک اشــپز جــوان به
نام کارمــن (با بازی جرمی الــن وایت معروف
شده از سریال «بی شــرم») است که در پاریس
استعداد جدیدی در اشپزی حرفه ای شده .از ان
اشپزهایی که از زاویه دید ما اندکی غذا با تزئین و
قرتی بازی فراوان را در پاچه ثروتمندان می کنند!
اما با خودکشی برادرش (با حضور بسیار کوتاه
اما موثر جان برنثال) کارمن مجبور می شود به
شیکاگو و ساندویچی ایتالیایی او برگردد که به
خاطر کرونا تا خرخره در بدهی اســت و فضای
کرکثیف و ساندویچی او هم هزاران کیلومتر با
ان چه کارمن اشپزی حرفه ای می داند ،متفاوت
اســت .و حاال او باید این ســاندویچی را دوباره
احیا کند.
«خرس» سریالی نیست که هرکسی حوصله
تماشای ان را داشته باشد ،اما اگر بتوانید با ان
ارتباط برقــرار کنید ،لذت وافری از تماشــای
ان می برید .داستان ســریال چندان پرمالت و
پر از پیچ داستانی نیســت ،اما ان چه «خرس»
را تماشــایی می کند ،خلق فضایی تماشایی از
اشپزخانه یک رستوران نه چندان باکالس است
که تنشی حیرت انگیز در خود دارد .سفارشاتی
که هرلحظه باید برسند ،غذاهایی که باید سریع
اماده شوند ،نانی که باید پخته شده باشد ،و در
هر گوشه و پیچی باید حواستان باشد که چاقو
یا غذای داغ را به روی اشپز دیگری که در حال
دویدن است نریزید! این ها را بگذارید کنار این که
اگر مثل من شکمو هم باشــید عیشی اساسی
در تماشــای خوردن کردن غذا و درست کردن
ساندویچ گوشت ایتالیایی است .اشپزی که همه
توسط خود بازیگران انجام می شود که اموزش
ویژه برای این کار دیده اند .فضاسازی «خرس»
بــا ان دوربین های روی دســت ،کلوزاپ های
پرتعداد و مونتاژ نفسگیر ،و شخصیت هایی که
با پس زمینه گاز و اتش و ســرخ کردن تند تند
در حال صحبت با یکدیگر هستند ،شما را روی
صندلی میخکوب می کند و به شهادت بسیاری
از اشپزهای حرفه ای نزدیک ترین تصویری است
که تلویزیون تا به حال توانسته از یک اشپزخانه
ان چه «خرس»
در شبکه FXبه
عنوان جایی مستقل تر
در سریال سازی
انجام می دهد ،مثل
فیلم های مستقل و
خالف جریان در مقابل
بالک باسترهاست.
اثری که بیشتر شرح
حال یک وضعیت
جذاب است تا
نمایش فراز و فرود
یک شخصیت در یک
ماجراجویی بزرگ.
«خرس» انگار یک
پروژه انسان شناسی
است که به شما با
دقت زیادی سازوکار
یک اشپزخانه در
قرن بیست ویکم را
نمایش می دهد
حرفه ای به تصویر بکشــد .اپیزود حاال معروف
هفت این سریال شامل پالن سکانسی طوالنی
است که نزدیک هشــتاد درصد اپیزود را شامل
می شــود اما حتی در زمانی که کاتی در میان
نیست ،تنش در بیشترین میزان خود است .انگار
که خالقین این ســریال گفته اند ان قدر فضای
پرتنشی دارند که حتی بدون تدوین و یک دستی
هم می توانند تنش اشپزخانه پر از سفارش را به
شما منتقل کنند.
جنبه جذاب دیگر «خرس» شخصیت هایی
هســت که یکی از دیگری بهتر و سه بعدی تر
خلق شــده اند .از کارمن جوان و زودجوش که
فکر می کند بزرگ ترین اشپز دنیاست تا ریچارد
پسرعمه او که پشت دخل می ایستد و کف بازاری
فکر می کند و سیدنی اشپز جوانی که نام کارمن
را در مجالت تخصصی اشــپزی شنیده و حاال
امده کسب تجربه کند ،اما ناپخته تر از این است
که بتواند فشار یک اشپزخانه را در ساعات اوج
مشتری تجربه کند .یا مارکوسی که روی تولید
یک نوع دونات قفلی می زنــد و کل کار پختن
نان را گاهی برای این وســواس جدیدش نابود
می کند.
از ان جا که غول های بــزرگ تکنولوژی به
اسم «محتوا» وارد حوزه سریال سازی شده اند
و امازون و اپل و نتفلیکــس میلیاردها دالر به
پای پروژه های عظمیشــان ریخته اند ،سمت
حماسی و عظیم و داســتان گوی سریال سازی
که هزینه بر است ،به دســت ان ها افتاده است.
شاید تا ســال ها کســی نتواند به اندازه «ارباب
حلقه ها :حلقه های قدرت» خرج سریالی کند.
اما ان چه «خــرس» در شــبکه FXبه عنوان
جایی مستقل تر در سریال سازی انجام می دهد،
مثل فیلم های مستقل و خالف جریان در مقابل
بالک باسترهاست .اثری که بیشتر شرح حال یک
وضعیت جذاب است تا نمایش فراز و فرود یک
شخصیت در یک ماجراجویی بزرگ« .خرس»
انگار یک پروژه انسان شناسی است که به شما
با دقت زیادی ســازوکار یک اشپزخانه در قرن
بیســت ویکم را نمایش می دهد .با جزئیاتی که
احتماالً هرگز حتی شــبیه اش را ندیده اید .نه
این که داستان و روابط در «خرس» وجود ندارد
که اتفاقاً لحظات بسیار تاثیرگذاری از سوگ و
درماندگی در این سریال نمایش داده می شود.
اما جذابیت اصلی اش در ذات تماشاگری است
و نه داســتان گویی .انگار که شما فرصتی پیدا
کرده اید که چیزی را ببینید که معموالً پشــت
درهای لوالدار اشپزخانه ها مخفی شده است،
و بدون محدودیت دسترســی به شخصی ترین
لحظات این زندگی ها دارد .اگــر با این ماهیت
نظربازانــه و فضول بازی ســینما ارتباط برقرار
می کنید ،خرد کردن نگینی گوجه ها و ســس
راویولی درســت کردن در این سریال می تواند
برایتان جذاب و دیدنی باشد .و گرنه اگر در بند
داستان و پیدا کردن پیچ های داستانی و زیرورو
شدن قصه هستید« ،خرس» چندان دست شما
را نمی گیرد و این تاکید بیش از حد روی جزئیات
هم بیشتر باعث سردردتان می شود
63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
64
سینمای ایران صفحه 64
65
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 65
سینمای ایران
شماره 14اذر 1401قیمت 50000 :ناموت
گفت وگوباافشینهاشمی ،کارگردانمجموعه«شبکهمخفیزنان»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
66
در«شبکه مخفی زنان»
همه چیز را دست
می اندازیم
دیوار کوتاه
سریال های بلند
گفت وگوباپرویز فالحی پور،
بازیگر سریال«بی نشان»
امیدوارم اثار انتقادی
بیشتری از جنس
«بی نشان» ساخته شود صفحه 66
این شهید بزرگوار پرداختم .همچنین درنهایت
با گفت وگو با خانواده شهید رجایی سعی کردم
قرابت بیشتری به لحاظ شخصیتی و رفتاری با
این شهید بزرگوار به دست اورم .بنابراین سریال
«روزهای ناتمام» ...سومین کاری محسوب می
شود که اینبار با گریم خوب محسن دارسنج در
نقش شهید رجایی به عنوان یکی از بزرگ ترین
شــهدای تاریخ معاصر و خاصــه تاریخ انقالب
ظاهر شــدم و بابت این توفیق خدا را شــاکرم.
(خبرگزاری دیباچه)
نظرشخصی
تشنه اطالع و عالقه مند به تاریخ معاصر هم
که نباشیم ،اما پای التهاب روزها و سال های اولیه
پس از انقالب و ترورهای پرشمار دولت مردان در
ان روزها در قالب اثری نمایشی که وسط می اید
گوشــمان تیز و توجه مان جلب می شود که ان
اثر از منظر چه شخصیتی و با چه دیدگاهی قرار
است به اتفاقات ان روزها بپردازد .به دلیل رویکرد
یکسان و مشابه اثار نمایشی در گذر این سال ها به
زندگی شخصیت های مهم سیاسی ان دوران -
در حالی که این برهه از تاریخ بستری است بسیار
منعطف برای هر گونه نگاه و رویکرد سیاســی،
معمایی و انسانی -چیســتی و چرایی مواجهه
فیلمســاز اهمیت فراوانی پیدا می کند :ایا قرار
است اتفاقات را دوباره از همان زاویه همیشگی و
تکراری به تصویر بکشد یا بنا دارد از زاویه تازه ای
به موضوع نگاه کند .از طرفی در واقع این بستری
است با قابلیت بسیار باال و برخوردار از سندهای
تصویری و مکتــوب در ترکیب بــا گفته های
شاهدین زنده از کنش ها و واکنش های خبرگان
سیاسی ان دوران ،که به خوبی می تواند مسیر
تولید بسیاری از سریال های تلویزیونی را شکل
داده و هموار کند .البته که چنین مســاعدتی،
سختی های ناشــی از واقع نمایی ،و تضارب ارا
و عقاید را نیز در پی خواهد داشــت .حال با این
تفاسیر ،توقع می رود هر روایتی از جنس سریال
«راز ناتمام» ضمن بهره برداری از این بستر مهیا،
ساختار نمایشی اش را چنان در پیوند باورپذیر با
اسناد و شواهد موجود قرار دهد که مابه ازاهای
شخصیتی و روایی اش از جدیت الزم برای جلب
توجه برخوردار گردد .یعنــی هر اثری به مانند
«راز ناتمام» اگر قرار اســت با محوریت زندگی
یکی از نخبگان ایرانی و با دست گذاشتن روی
مهم ترین برهه زندگی اش به تصویر کشــیده
شــود ،از چهره پردازی تا شخصیت پردازی باید
از چنان وفاداری به شخصیت او و چنان جدیتی
برخوردار باشد که ما چیزی دور از خود واقعی ان
فرد مورد نظر در قامت نقش نبینیم :نمونه اش
ان چه مهدی هاشــمی در «روزگار قریب» به
نمایش گذاشت که -در عین شبیه سازی های
الزم در زمینه نزدیک سازی به چهره مورد نظر -
فضاسازی ،روایت و اجرا نیز همگی به کمک ارائه
شمایلی باورپذیر از زندگی پرفراز و نشیب دکتر
قریب می امد.
در «راز ناتمام» نیز وقتی قرار اســت هدف
شبیه سازی دقیقی باشد از سیر و سلوک و زندگی
به دلیل رویکرد
یکسان و مشابه اثار
نمایشی در گذر این
سال ها به زندگی
شخصیت های مهم
سیاسی ان دوران -
در حالی که این برهه
از تاریخ بستری
است بسیار منعطف
برای هر گونه نگاه
و رویکرد سیاسی،
معمایی و انسانی
چیستی و چراییمواجهه فیلمساز
اهمیت فراوانی پیدا
می کند :ایا قرار
است اتفاقات را
دوباره از همان زاویه
همیشگی و تکراری
به تصویر بکشد یا بنا
دارد از زاویه تازه ای
به موضوع نگاه کند
کار عوامل
«راز ناتمام» وقتی
سخت تر میشود که
روایتی معمایی را نیز
از دل یافتن علل و
عوامل شهادت دکتر
باهنر بیرون کشیده و
چاشنی اثر می کنند و
سعی دارند با گشودن
پرونده ای نیمه باز
در راه یافتن عاملین
حوادث ان سال ها،
پیوندی داستانی و
معمایی میان دیروز و
امروز ایجاد کرده و در
یافتن رمز و رازهایی
سربه مهر قدمی
بردارند :پیوندی قابل
تحسین روی کاغذ
و به شدت دشوار
در اجرا
و همچنین دوران حضور دکتر باهنر در زندان های
زمان قبل از انقالب و پس از ان نمایشی باشد از
حضورش در مسند امور اجرایی و اداری کشور،
همه چیز باید در خدمت ارائه تصویر و موقعیتی
باورپذیر باشد .اگر این باورپذیری شکل نگیرد،
تعدد ایده ها و موقعیت ها نیز کام ً
ال بی اثر و بیهوده
جلوه می نماید .در «راز ناتمام» چهره پرداز کارش
را برای نزدیک سازی چهره های سیاسی ان دوران
تا حد امکان به بهترین شــکل انجام داده است و
پیاده سازی دکتر باهنر روی صورت جم به خوبی
انجام شده است .می ماند هدایت کارگردان و خود
فرهاد جم که باالخره از نقش علی در «همسران»
فاصله بگیرد و از ان تصویر اشنا و همیشگی اش در
این سال ها بیرون بزند.
چیزی که در اثار زندگی نامه ای در سینمای
امریکا نیز دیده ایم این است که وسواس بیشتر
از شبیه سازی چهره ها بر روی اجرای باورپذیر و
گیرایی مضمونی است که در واقع عامل اصلی
جلب توجه و نظر و همراهی مخاطب است .تصور
ذهنی ما از شهید باهنر ،داشتن رافت و صالبت
به طور همزمان است و ترسیم و اجرای درست و
دقیق ان ،در واقع قدم اول جلب توجه مخاطب
است و پس از این مرحله کارگردان باید از پس
ساختارسازی درســت و تزریق التهاب الزم به
لحظه لحظه این اثر بربیاید .با توجه به اطالع ما
از نحوه شهادت دکتر باهنر و دیگر هم قطارانش،
ان چه ما را وادار به تماشــای اثر می کند روند
ماجرا ،جدیت اثر ،چگونگی مســیر و این نکته
است که عوامل اثر چقدر جدی و از زاویه ای قابل
اعتنا و جدید به وقایع ان دوران نگریسته اند.
کار عوامــل «راز ناتمام» وقتی ســخت تر
میشــود که روایتی معمایی را نیز از دل یافتن
علل و عوامل شهادت دکتر باهنر بیرون کشیده
و چاشنی اثر می کنند و ســعی دارند با گشودن
پرونده ای نیمه بــاز در راه یافتن عاملین حوادث
ان سال ها ،پیوندی داســتانی و معمایی میان
دیروز و امروز ایجاد کرده و در یافتن رمز و رازهایی
سربه مهر قدمی بردارند :پیوندی قابل تحسین
روی کاغذ و به شدت دشوار در اجرا که در صورت
عدم طراحی درســت و عدم بهره وری مناسب،
به نوعی کیفیت اثر را نشــانه رفته ،سریال را از
دســترس خارج و از دایره توجه ،نقد و نظر دور
می کند .در تراکم ایده ها و پیاده ســازی یک به
یک ان ها ،چنان چه پای پیوند دو برهه زمانی با
فاصله زیاد وسط باشد (که در عین ارتباط روایی،
هویت مستقل داســتانی هم دارند) خیلی باید
مواظب حفظ تعادل اثر و پیشگیری از سردرگمی
احتمالی در تفهیم ان بــه مخاطب بود .چرا که
عدم تناســب ،موجب قیاس و برتــری یکی بر
دیگری و تضییع حقوق هر طــرف و در نهایت
برهم خوردن توازن روایت می شود و جمع بندی
اثر حول موضوعی واحد را دچار اشکال می کند
تا حرفش نامفهــوم و با لکنت به گوش مخاطب
برسد .حال اینکه عوامل «راز ناتمام» چقدر در
براوردن اهداف و نیت هایشان موفق بوده اند ،با
اهل فن و مخاطبی است که سریال را به تماشا
نشسته است.
57
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 57
زیر ذره بین
دیـوارکوتـاهرسیال هایبلنـد
حسنحقیقی
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
58
پس از دوره ای که هر چه ســرمایه گذاری
بلندمــدت بود ســمت اثار کمــدی می رفت،
به یکبــاره تلویزیون تصمیم بــه ترک عادتش
گرفت و ریسک ساخت اثاری جدی در این قالب
را پذیرفت تا مگر کارگر بیفتد و ،در شــرایطی
که مناســبت های ایینی ســاالنه اجازه پخش
مدام اثار کمــدی را نمی داد ،بشــود رویه ای
جدید .و چه جایگزینی بهتر از ســریالی جدی
با قابلیت جلب توجــه در مدت زمانی طوالنی؟
ســراغ افراد قابل اعتمادی هم رفتند و ترکیب
ســیروس مقدم و مســعود بهبهانی نیــا برای
انجامش انتخاب شد و حاصل شد «نرگس»ی
که حســابی جلب توجه کرد و در شــب های
تابستان خیابان خلوت کرد و حتی کار تا جایی
پیش رفت که پارک ها و بوستان های شهرهای
مختلف برای اینکه از حضور مردم محروم نشوند،
مجهز به تلویزیون های بزرگی شــدند تا مردم
ضمن بازنماندن از تفرج های تابستانی ،از روند
ماجراهای ســریال «نرگس» نیز بازنمانند .از
طرفی این رویکــرد ،به نوعی ایین تماشــای
دســته جمعی را نیز که تا پیش از این مرسوم
نبود ،راه انداخت که تا روزهای پایانی ســریال
نیز بر مشتاقانش افزوده شــد و بعدها سر چند
سریال دیگر ایرانی و کره ای هم تکرار شد .سریال
«نرگس» ،پیشگام رویه ای شد که تا سال ها و به
شکل پیوسته در قالب اثار مختلف تداوم یافت،
هر چند پس از چندی مثل تمام سیاست های
دیگر ،کمرنگ و کمرنگ تر و تبدیل به سیاست
ساخت سریالهای چند فصلی شد که اغلبشان،
صرفاً در فصل اول روی توفیق را به خود دیدند.
روند رو به تقلیل ساخت اثار بلند و سیاست های
متغیر در قبال ساخت این اثار ،اما رویکردی بود
که می توان ان را به عوامل مختلفی نسبت داد
و ســهم ان را از زوایای گوناگون مورد بررسی
قرار داد.
صندلی لرزان مدیران
از ان جایی که با یک سازمان و رسانه دولتی
طرفیم و نه یک شــبکه خصوصــی با مدیریت
ثابت ،در نتیجه با جایــگاه و موقعیتی ناپایدار و
متزلزل طرفیم که طبعاً بــا هر تغییر مدیریتی
در سطوح کالن ،می تواند بســتر انواع و اقسام
از ان جا که به
زعم بسیاری از
مدیران ،معموالً
تحول از مسیر تغییر
می گذرد و نه تداوم
و اصالح ،متاسفانه
بسیاری از ایده های
به ثمر رسیده مثل
سریال های بلند،
کمدی های نود شبی
و تله فیلم سازی و
از این قبیل ،قربانی
صندلی های لرزان و
نگاه های غیر عمیقی
می شود که جلوه گری
قابلیت هایش را تنها
با حذف و اضافه
امکان پذیر می داند
تغییرات رویکردی و ســاختاری ریز و درشت
باشــد .البته این حــرف به معنی لــزوم حفظ
صندلی هــای مدیریتی به هر قیمتی نیســت.
تجربه تاریخی نشــان داده که ثبــات دائم در
سطح مدیریت رســانه ها ،ان هم در دورانی که
فضای رســانه ای روزبه روز در حال تغییر است،
ان رسانه را همچون یک مرداب راکد می کند.
در چنین شرایطی تغییرات هدفمند می تواند
به شکل گیری یک فضای پویای رسانه ای منجر
شود .اما پرسش اصلی این است :ایا این تغییرات
با هدف اصالح ،پیشــرفت و به روز شدن انجام
می شــوند یا صرفاً برای نفس تغییر؟ در حالت
دوم ،به نظر می رسد که مخاطرات این تغییرات
از مزایای ان بیشتر اســت چون فرصت را برای
برنامه ریزی های بلندمدت از مدیران می گیرد.
وقتی تقریباً در تمام رفت وامدهای مدیریتی
در ســال های اخیر ،تحول مثبت فاحشی دیده
نشــده و بیشــتر تغییرات صرفاً به جابه جایی
ســکان داران ختم شــده ،می توان حدس زد
که ،الاقل در یک دهه اخیر ،ســمت مثبت این
تلقی برای گروه کثیری از احاد مردم ،بیشتر به
فرضیه ای خوش بینانه تبدیل شده که هر دفعه
یکند .در این میان،
بیشتر به سمت صفر میل م
امید و کاشتن بذر انتظار نیز نهایتاً به یک هیجان
و هیاهوی رسانه ای و کاذب تبدیل می شود ،تا
طبق عادت مرسوم این چند ساله ،مدیر تکیه زده
بر مسند کار ،چند صباحی ،سوار بر موج انتظار، صفحه 58
«ســیما فیلم» که البته در هر دوره بنا بر نگاه
مدیران وقت ،سهمش در سریال سازی کم و زیاد
شد .گاهی چنان ترفیع گرفت که تا حد پایگاهی
برای تولید تمام سریال های نمایشی تلویزیون
نیز باال رفت و اعتبار یافــت و گاهی چنان از ان
سلب مسئولیت شد که به شکلی نیمه تعطیل و
با کمترین عالئم حیاتی محدود به همان لوگوی
معروف به حضورش ادامه داد و در ســال های
اخیر نیز با مسئولیتی کنترل شــده و محدود،
مجری ساخت سریالهای بلند و همچنین الف
تلویزیونی زیرنظر ســازمان صدا و سیما شده
است تا همچنان چراغش روشن بماند و با امد
و شدهای مدیریتی ،ساخت اثار متوقف نشود و
کار روی زمین نماند .سیما فیلم به عنوان سمبل
همیشگی سریال ســازی در اذهان عمومی ،هر
چند در بدو امر در ســال هفتاد و سه ،به عنوان
موسســه ای غیرانتفاعی شــروع به کار کرد اما
در گذر ســال های متمادی بــا بازتعریف مدام
مســئولیت ها هیچگاه جایگاهی مستقل پیدا
نکرد و بیشــتر به یک عنوان اداری و رسانه ای
زیرمجموعه صدا و سیما تبدیل شد.
وعده و تقاضا برانــد و بماند و نهایتــاً بی هیچ
دستاوردی و گاهی زودتر از موعد جای خود را
به مدیر بعدی دهد .این وسط از ان جا که به زعم
بسیاری از مدیران ،معموالً تحول از مسیر تغییر
می گذرد و نه تداوم و اصالح ،متاسفانه بسیاری
از ایده های به ثمر رسیده مثل سریال های بلند،
کمدی های نود شــبی و تله فیلم سازی و از این
قبیل ،قربانی صندلی های لرزان و نگاه های غیر
عمیقی می شــود که جلوه گری قابلیت هایش
را تنها با حــذف و اضافه امکان پذیــر می داند.
هر چند در ابتدای امر هــر گونه اقدامی ،تقریباً
خیالی بیش نیســت وقتی تا مدت ها مجبور به
بهره برداری ناگزیر و ناگریز از دســتپخت مدیر
پیشین هســتی .با عبور از ان دوره اجباری نیز
ترسیم هر نقشه بلند مدتی نیز نه قابلیت های او
را به چشم مدیران باالدستی می اورد و نه شاید
عمر مدیریتی اش کفاف می دهد تا ثمره کارش را
به چشم خود ببیند .پس گزینه های دیربازده را
از اولویت خارج می کند و می گذارد برای زمانی
که جای پایش محکم شــد .ســریال های بلند
که عموماً پروژه هایی بــا پیش تولیداتی بلند و
طوالنی و مراحل صحت سنجی و اطمینان یابی
از خروجی کار می باشند احتماالً به واسطه همین
دغدغه های مدیریتی و ســازمانی از دستور کار
خارج می شوند .در چنین شرایطی سازمان صدا
و سیما نیز در گذر این سال ها قیم و سرپرست
دیگری برای اثار بلند دســت و پا کــرد به نام
فصل بندی سریال ها
سیاست ناپایدار و نامنظم تولید سریال های
بلند در سال های اخیر را از طرفی می توان ناشی
از همگامی خواسته یا ناخواسته تلویزیون با روند
رایج و جهانی سریال ســازی و الهــام از الگوی
سریال سازی به صورت فصل بندی شده دانست،
که توجیــه اقتصادی در ان از درجــه باالیی از
اهمیت برخوردار بوده اســت .رونــدی که در
گذر ســال های اخیر از شــکلی تصادفی و غیر
پیش بینی شــده به یک پیش زمینــه ذهنی و
همچنین قراردادی نانوشته فی مابین مدیران
و عوامل تولید هر ســریالی بدل شده تا تداوم و
بی انتهایی مانند ان چه نصیب سریال «پایتخت»
شــده ،جایزه پنهان و ضمانتی باشــد برای هر
فیلمنامه نویس و کارگردانی ،تا برای ارتقاء کیفی
محصولشان نهایت دقت و تالش را به کار برده
و از هیچ عملی فروگذار نکنند .رویکردی قابل
ستایش در حرف و ناکام در عمل ناشی از نگاهی
سهل انگارانه به موضوع در نزد مدیران هر دوره
کــه در مواجهه با یک اقبــال حداکثری ،دچار
یک ذوق و دســتپاچگی حداکثری نیز شدند
تا در کویر اثار قابل توجه ،از ســر تعجیل و نیاز،
زمینه ساز دنباله هایی شکست خورده شوند که
تمام ان هدف گذاری های شاید تشویقی را بی اثر
کنند .کنکاش در باب علت این امر شاید دوباره
ارتباط مدیر و صندلی لرزان و نیاز به رزومه سازی
پر و پیمان تر و اســیب هایی که در ســال های
اخیر متوجه تلویزیون شده و گریبان بخش اثار
نمایشی تلویزیون را گرفته را به ذهن متبادر کند.
با به بن بست
خوردن و سرانجام
نامعلوم روند تولید
سریال های بلند
و عدم توفیق در
قالب سریال سازی
به شکل فصلی ،به
نوعی پای ناتوانی
و نااشنایی بسیاری
از مدیران سال های
اخیر تلویزیون هم
وسط کشیده می شود
که با وجود داشتن
فرصت های زمانی
زیاد و نشستن
طوالنی مدت بر
صندلی های مدیریتی
حوزه های مختلف،
باز هم کاری از پیش
نبردند و نتوانستند
از پس سر و سامان
دادن به اوضاع رو به
افول اثار نمایشی
برامده و از روند رو
به سقوط اهمیت
مجموعه های
نمایشی در نزد
مخاطب جلوگیری
کنند
اخیر تلویزیون هم وسط کشیده می شود که با
وجود داشتن فرصت های زمانی زیاد و نشستن
طوالنی مدت بر صندلی های مدیریتی حوزه های
مختلف ،باز هم کاری از پیش نبردند و نتوانستند
از پس سر و سامان دادن به اوضاع رو به افول اثار
نمایشــی برامده و از روند رو به سقوط اهمیت
مجموعه های نمایشی در نزد مخاطب جلوگیری
کنند .در واقع با در نظر داشــتن رونق شــبکه
نمایش خانگــی و کوچ بســیاری از هنرمندان
مختلف در یک دهه اخیر به این شــبکه نوپا و
نوظهور ،چه در عصر لوح های فشــرده و چه در
سال های اخیر به شکل پلتفرم های مختلف در
فضای مجازی ،یک مقایســه امــاری و گذرا از
چرایی توفیق سریال های دهه هفتاد و هشتاد
تلویزیون به نسبت دهه نود ،باز هم نوک پیکان
انتقادات را متوجه مدیران نااشنا و ناکارامدی
می کند که در استعدادیابی و تولید اثر شاخص
در ســال های اخیر ناتوان بودند .چرا که ،مگر
غیر از این اســت که چهره های شاخصی مثل
مهران مدیری ،ســیروس مقدم ،رضا عطاران و
حسن فتحی و بســیاری از افراد دیگر از همین
تلویزیون و به واســطه اگاهی مدیــران وقت،
اســتعدادیابی و بانی کلی اثار درخور و بالنده
شدند؟ گواهش ان جا که پیمان قاسم خانی در
یک مصاحبه و در باب توانمندی های شناختی
اصغر پورمحمدی به عرصه رسانه ،به روزهایی
اشــاره کرد که مشــورت های این مدیر بسیار
کمک حال شکل گیری و تشــخیص درست و
غلط محتوایی اثاری بود که او نویسندگی شان را
برعهده داشت .شاید همین موضوعات مصداق و
مبنای خوبی باشد برای ارزیابی جایگاه مدیریتی
و یافتن ردپای مدیران وقت در دهه های پیشین،
به عنوان عاملین اولیه توفیق بدون توقف ساخت
اثار موفق .مدیرانی صاحب شــناختی عمیق
و اشنا به حوزه رســانه ،که ضمن استعدادیابی
انسانی ،توانایی فراوانی نیز در استعدادیابی اثار
درخشان در مرحله ایده پردازی و بعد تولیدشان
در قالب سریال هایی بلند یا کوتاه موفق داشتند.
مدیران نااشنا به کار
با به بن بست خوردن و ســرانجام نامعلوم
روند تولید ســریال های بلند و عدم توفیق در
قالب سریال سازی به شکل فصلی ،به نوعی پای
ناتوانی و نااشنایی بسیاری از مدیران سال های
59
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 59
سینمای ایران
معرفی سریال های روز جهان
«چیزهایعجیب»«،خرس»
و «هبرته اب سال متاس بگیرید»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
60
علی مالصالحی صفحه 60
نگاهی به سریال «بهتره با سال تماس بگیرید»
اسقاط خیار غبن ولو فاحش یا افحش!
اگر در جمعی باشــید و افراد دورتان حتی
زیاد اهل سریال نباشــند ،نام «برکینگ بد» را
شنیده اند .تحسین شده ترین سریال تاریخ ،در
شبکه AMCروایت یک معلم شیمی سرطانی
با اخر خط رسیده بود که کار تولید شیشه را اغاز
می کرد« .برکینگ بد» دنیای سریال سازی را به
پیش و بعد از خودش تقسیم کرد و تاثیری عمده
بر جریان سریال بینی در سرتاسر جهان گذاشت.
اما با پایان این سریال به نظر دنیای «برکینگ
بد» هم می توانست پایان بپذیرد تا این که اعالم
شد اسپین افی درباره وکیل دغلباز والتر وایت به
نام سال گودمن با عنوان «بهتره با سال تماس
بگیرید» در دست ساخت است.
هواداران در ابتدا کمی بدبین بودند ،معموالً
اسپین اف های فیلم ها و ســریال های محبوب
کمتر خوب از کار درمی ایند و بیشــتر فرصتی
برای پول دراوردن استودیو است .اما هواداران
به کاردرســتی وینس گیلیگان خالق برکینگ
بد ایمان داشتند.
«بهتره با ســال تماس بگیری» قرار است
به ما بگوید که چطور ســال گودمن ،این وکیل
دودوزه وراج «برکینگ بد» ،سال گودمن شد.
ما در ابتدای این سریال به جای سال با جیمی
مک گیل ،یک وکیل تازه کار در شرکت حقوقی
برادرش ،روبه رو هستیم که عالقه دارد گاهی به
جای انجام درست کارها میان برهایی پیدا کند و
قانون را به نفع خودش خم کند .از سوی دیگر
این سریال شخصیت محبوب مایک ارمنترات
و درگیری های او و پیوســتنش به کارتل را هم
بررسی می کند.
«بهتره با ســال تماس بگیری» در بخش
اعظمش ساختار متفاوتی از «برکینگ بد» دارد،
دنیای حقوقی و وکال برخالف یک معلم شیمی
تولیدکننده شیشــه ،کمی ارام تر و کم تنش تر
است .در نتیجه در فصول اولیه سریال مخصوصاً
در قسمت های ابتدایی زندگی جیمی می تواند
شما را خســته کند .اما چنان چه تحمل کنید،
هرچقدر به پایان ســریال نزدیک می شــوید و
کارتل تولید مــواد مخدر به بخــش مهمی از
قصه بدل می شوند ،سریال جذاب تر و جذاب تر
می شود .حضور شــخصیت های محبوبی مثل
گاس فرینگ هم جذابیت ســریال را دوچندان
می کند .ان چه برای شــما خیلــی زود عجیب
می شــود این اســت که در حالی که سرنوشت
شــخصیت ها را می دانید (چرا که قصه پیش از
«برکینگ بد» است) اما همچنان نویسندگان
دنیای «برکینگ
بد» با اخرین
اپیزودهای این
سریال پایان
می پذیرد و این دو اثر
به استاندارد سطح
باالیی از داستان گویی
بدل شدند که شاید
در تاریخ کمتر
نویسندگانی توانسته
باشند بیش از 15
سال این کیفیت
باالی داستان گویی را
برای خود حفظ کنند.
بازی های این اثر با
این که هرگز در جوایز
امی تحویل گرفته
نشد ،اما احتماالً یکی
از بهترین بازی های
دهه حاضر تلویزیون
باشد
و تولیدکنندگان سریال می توانند شما را درگیر
قصه کنند .همچنین گلیگان و گولد (خالقین
سریال) و نویســندگان زیردستش نشان دادند
که خلق شخصیت های ماندگار «برکینگ بد»
تصادفی نبوده و با خلق شــخصیت های بسیار
جذابی مثل لوال ســالمانکا عضو خوش تیپ و
خوش اخالق اما دیوانه کارتل ســاالمنکا و ناچو
وارگاس وردســت پایین اعضای کارتل که ارام
ارام خودش را باال می کشد ،نشان دادند که این
کاره هستند.
اما این جنس متفاوت سریال در یک رابطه
دیگر در مرکز اثر به اوج می رسد ،رابطه جیمی
مک گیل (همان ســال گودمن) و کیم وکسلر
یک وکیل دون پایه دیگر که با او کار در شرکت
حقوقی را شروع کرده است .این رابطه قلبی به
درون سریال می دهد که کمی شبیه قلبی است
که شخصیت جسی به «برکینگ بد» داده بود،
رابطه ای که به این دنیای تیره و تار زیبایی خاصی
بخشیده .اوج این سریال در چند اپیزود نهایی
است که به حوادث بعد از سریال «برکینگ بد» و
سرنوشت شخصیت سال و کیم وکسلر اختصاص
دارد .اپیزودهای نفسگیر که بخش اعظمی از ان
هم سیاه و سفید است.
یکی دیگــر از نکات جذاب «بهتره با ســال
تماس بگیرید» جنس داستان گویی اپیزودهای
اخر است .این جا پیتر گولد و وینس گیلیگان که
یدانستندمی خواهندباسریالخداحافظیکنند
م
و اعتماد به نفسی باال داشتند ،عم ً
ال نوع خاصی از
داستان گویی را پیش گرفته اند که به هیچ وجه به
مخاطب باج نمی دهد .در این اپیزودهای نهایی،
قصه ارام و با طمانینه و بدون پیچ و خم داستانی را
تعریف می کند و کام ً
ال این حس از اثر برمی اید که
سازندگان به دنبال اثبات چیزی نیستند و فقط در
خدمت قصه و شخصیتشان هستند.
در نهایت دنیای «برکینگ بــد» با اخرین
اپیزودهای این ســریال پایان می پذیرد و این دو
اثر به استاندارد ســطح باالیی از داستان گویی
بدل شدند که شاید در تاریخ کمتر نویسندگانی
توانسته باشند بیش از 15سال این کیفیت باالی
داستان گویی را برای خود حفظ کنند .بازی های
این اثر با این که هرگز در جوایز امی تحویل گرفته
نشــد ،اما احتماالً یکی از بهترین بازی های دهه
حاضر تلویزیون باشد .کمتر کسی می توانست فکر
کند که الیه های عمیقی در شخصیت وراج سال
گودمن باشد اما باب اودنکرک استادانه در کنار
بازیگران قدرتمند دیگر این سریال ،نشان داد که
چقدر این تفکر اشتباه است.
در نهایت اگر «برکینگ بد» را دوست دارید،
تماشای «بهتره با سال تماس بگیرید» را به شما
توصیه می کنیم چرا که نه تنها انتظارات شــما
را از یک اسپین اف موفق براورده می کند بلکه
شخصیت ها و داستان های جذابی برای شما به
وجود می اورد که در نهایت شما را به این صرافت
می اندازد که «برکینگ بد» بهتر بود یا «بهتره با
سال تماس بگیری»! معلوم است که «برکینگ
بد» ولی «بهتره با سال تماس بگیری» هم خیلی
خیلی نزدیک است!
61
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 61
تلویزیون جهان
نگاهی به فصل چهارم سریال «چیزهای عجیب»
فرزند خلف اسپیلبرگ
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
62
برای ما ایرانیان که در دهه هشتاد میالدی
(معادل دهه شصت شمسی) در سال های جنگ
و کوپن و موشک باران به ســر می بردیم ،درک
ارجاعات متعدد سریال «چیزهای عجیب» به
دوران جمهوری خواه دولت دست راستی ریگان
و سال های اوج سینمای علمی تخیلی ان دوران
در نگاه اول سخت اســت .اما شاید در سال های
دهه هفتاد شمســی با قانونی شــدن ویدیو و
تماشــای بســیار از فیلم ها ،ما قدری از فضای
نوستالژیک این سریال را می توانیم درک کنیم.
برادران دافر خالقین سریال «چیزهای عجیب»
روی همین نوستالژی حساب باز کرده اند و اثری
ساخته اند که هم به خاطر کاراکترهایش برای
نوجوانان جالب اســت و هم والدین را به دلیل
نوســتالژی نوار ویدیو و واکمن و سال های اوج
موسیقی متال پای خود می کشاند.
«چیزهای عجیب» خیلی قبل تر از «بازی
مرکب» یکی از اولین ســریال های درخشــان
کشف شده در نتفلیکس بود .سریالی که با هزینه
کم تولید شد اما تمام دنیا را طرفدار خودش کرد.
این سریال روایت یک گروه از نوجوانان در یک
شهر کوچک امریکایی اســت که ناپدید شدن
یکی از ان ها با یک برنامه مخفی دولتی و فضای
تئوری توطئه دهه هشتاد میالدی گره می خورد.
این سریال نقطه پرش برای بازیگران نوجوانش از
جمله میلی بابی براون (که بعدها در «گودزیال»
و «النا هولمز» بازی کرد) و فین ولف هارت (که
اص ً
ال به نماد بازسازی اثار دهه هشتاد از جمله
«ان» و «شکارچیان روح» جدید بدل شد) بود.
اما «چیزهای عجیب» در فصل دو و ســه
مقداری از دنیــای اصلی خــود فاصله گرفت.
ریشه ســریال فصل اول را می توانستید در اثار
محبوب دهه هشتاد مخصوصاً فیلم های استیون
اسپیلبرگ مثل «برخورد نزدیک از نوع سوم» و
«ای تی» پیدا کنید که با تمی از اثار «توطئه»
مانند فیلم های الن جی پاکوال ترکیب شده بود.
اما با در فصل دوم و سوم رومانس های نوجوانانه
اثر را مقداری از جریان خود خارج کرد و حاال در
فصل چهارم «چیزهای عجیب» دوباره به نقطه
قوت خود بازگشته.
فصل چهارم «چیزهــای عجیب» در اصل
ترکیبی از اثار اســپیلبرگ با موسیقی پاپ ان
دوره (قطعاتی از متالیکا و کیت بوش بعد از پخش
این سریال دوباره به باالی چارت های موسیقی
برگشتند) و البته مقدار زیادی فضای اثار استیون
کینگ را در خود دارد .این بار دشمن اصلی یک
هیوالی قدیمی ســاکن در خانه ای ویرانه است
که به قصد نابودی شهر کوچک هاوکینگز امده.
ان چه «چیزهای عجیــب» را دیدنی و جذاب
می کند روایت عامه پســندی است که کودک
چنان چه طرفدار اثار
استیونکینگواسپیلبرگ
هستید و دنبال یک اثر
سرگرم کننده می گردید
که بتوانید به راحتی با
خانواده تماشا کنید،
«چیزهای عجیب» و به
طور خاص فصل چهار ان،
تمام چیزهای الزم را دارد.
از موسیقی پاپ جذاب
که تا مدت ها در ذهنتان
می ماند ،تا بازی های
خوب و استاندارد از
نوجوانان تا بزرگساالن
سریال و حجم مناسبی
یو
از داستان های فانتز
توطئه های دولت امریکا ،و
صحنه های اکشن جذاب
و جالب و هرازگاهی
شخصیت هایبامزه
جانبی
درون ما را قلقک می دهد .فیلم با این که در ظاهر
اثری درباره رویارویی گروهی نوجوان و جوان با
هیوالست ،اما مثل درک درست اسپیلبرگ در
«ای تی» ،در اصل راجع به یافتن هویت و بلوغ
برای افرادی در استانه بزرگسالی است؛ کسانی
که در استانه غرق شدن در دنیا روتین و بی رمق
بزرگســاالن هســتند ولی مقاومت می کنند و
همچنان اصرار دارند معماها و ماجراجویی هایی
در این دنیا وجود دارد که بزرگساالن کنجکاوی
الزم برای کشف ان را ندارند .پس این بار وظیفه
حل این معماها و نابودی دشمن هایی که برای
نابودی ما امده اند ،بر دوش نوجوانان رویاپرداز
می افتد.
اما چه چیزی است که باعث شده بازگشت
به دهه هشتاد میالدی و ســال های اوج دوران
ریگان و جنگ سرد تا این حد برای مخاطبین
امریکایی جذاب باشد؟ «چیزهای عجیب» نمونه
خوش ساختی از این جریان است که در سال های
اخیر بازسازی یا ســاختن ادامه ای از فیلم های
محبوب دهه هشــتاد مثل «شکارچیان روح»،
«ان»« ،تاپ گان» و «ماجراجویی های بیل و تد»
را پیش گرفته اند که برخی موفق و برخی دیگر
ناموفق بودند و حاال حتی فیلم های ترسناک کم
بودجه ولی موفقی مثل «برپاخیزان جهنم» هم
در استانه بازسازی هستند.
پاسخ شاید در درونمایه های این دهه باشد.
پس از حمله به اوکراین ترس از جنگی جهانی و
دشمنی با روسیه دوباره در دنیا در حال خیزش
است .کودکان و نوجوانان با شبکه های اجتماعی
و هشتگ هایشان ،قدرتی شبیه سال های اولیه
خیزش دوربین های ویدیویی ،رادیوهای اماتور
و مجالت فانتزی در دهه هشــتاد داشتند که
فرهنگ مصرف گرایی امریکایی در اوج خود بود.
همچنین اثار دهه هشتاد میالدی بر خالف دهه
هفتاد ،خیلی پیچیده و شخصیت محور نبودند،
بلکه اثاری با روایتی ساده درباره مبارزه خیر بر
شر بودند .چیزی که در دوران انفجار اطالعات و
فیک نیوز ،ارامشی برای مخاطب خسته از انواع
و اقسام نظرات سیاسی متناقض ایجاد می کند.
همچنین تئوری های توطئــ ه (از ازمایش های
انســانی CIAتا یوفو ها در منطقه )51که در
این دهه صحبت یواشکی افراد بود و طرفداران
اندکی داشت به لطف اینترنت به امری همه گیر
بدل شده که تمام قصه «چیزهای عجیب» هم
در الیه ای از توطئه حکومتی پیچیده شده.
به هرحال چنان چه طرفدار اثار اســتیون
کینگ و اســپیلبرگ هســتید و دنبال یک اثر
ســرگرم کننده می گردید که بتوانید به راحتی
با خانواده تماشا کنید« ،چیزهای عجیب» و به
طور خاص فصل چهــار ان ،تمام چیزهای الزم
را دارد .از موسیقی پاپ جذاب که تا مدت ها در
ذهنتان می ماند ،تا بازی های خوب و استاندارد از
نوجوانان تا بزرگساالن سریال و حجم مناسبی از
ی و توطئه های دولت امریکا،
داستان های فانتز
و صحنه های اکشن جذاب و جالب و هرازگاهی
شخصیت های بامزه جانبی که مزه ای هم به این
سریال می دهند. صفحه 62
نگاهی به سریال «خرس»
فری کثیف در شیکاگو
دنیای ســریال حــاال به حجم زیــادی از
تولیدات رسیده که هر ســال عرضه می شوند
و احتماالً هیچ کســی نمی تواند همــه ان ها را
تماشــا کند .در چنین شــرایطی که HBOو
امازون و نتفلیکس میلیاردها دالر خرج تولیدات
خود می کنند و برای کم کردن ریسک ،برخی
اوقات محافظه کار می شوند ،کشف سریالی مثل
«خرس» ،اخرین محصول شــبکه ،FXحس
کشف الماسی در میان خاک را دارد.
«خــرس» روایت یک اشــپز جــوان به
نام کارمــن (با بازی جرمی الــن وایت معروف
شده از سریال «بی شــرم») است که در پاریس
استعداد جدیدی در اشپزی حرفه ای شده .از ان
اشپزهایی که از زاویه دید ما اندکی غذا با تزئین و
قرتی بازی فراوان را در پاچه ثروتمندان می کنند!
اما با خودکشی برادرش (با حضور بسیار کوتاه
اما موثر جان برنثال) کارمن مجبور می شود به
شیکاگو و ساندویچی ایتالیایی او برگردد که به
خاطر کرونا تا خرخره در بدهی اســت و فضای
کرکثیف و ساندویچی او هم هزاران کیلومتر با
ان چه کارمن اشپزی حرفه ای می داند ،متفاوت
اســت .و حاال او باید این ســاندویچی را دوباره
احیا کند.
«خرس» سریالی نیست که هرکسی حوصله
تماشای ان را داشته باشد ،اما اگر بتوانید با ان
ارتباط برقــرار کنید ،لذت وافری از تماشــای
ان می برید .داستان ســریال چندان پرمالت و
پر از پیچ داستانی نیســت ،اما ان چه «خرس»
را تماشــایی می کند ،خلق فضایی تماشایی از
اشپزخانه یک رستوران نه چندان باکالس است
که تنشی حیرت انگیز در خود دارد .سفارشاتی
که هرلحظه باید برسند ،غذاهایی که باید سریع
اماده شوند ،نانی که باید پخته شده باشد ،و در
هر گوشه و پیچی باید حواستان باشد که چاقو
یا غذای داغ را به روی اشپز دیگری که در حال
دویدن است نریزید! این ها را بگذارید کنار این که
اگر مثل من شکمو هم باشــید عیشی اساسی
در تماشــای خوردن کردن غذا و درست کردن
ساندویچ گوشت ایتالیایی است .اشپزی که همه
توسط خود بازیگران انجام می شود که اموزش
ویژه برای این کار دیده اند .فضاسازی «خرس»
بــا ان دوربین های روی دســت ،کلوزاپ های
پرتعداد و مونتاژ نفسگیر ،و شخصیت هایی که
با پس زمینه گاز و اتش و ســرخ کردن تند تند
در حال صحبت با یکدیگر هستند ،شما را روی
صندلی میخکوب می کند و به شهادت بسیاری
از اشپزهای حرفه ای نزدیک ترین تصویری است
که تلویزیون تا به حال توانسته از یک اشپزخانه
ان چه «خرس»
در شبکه FXبه
عنوان جایی مستقل تر
در سریال سازی
انجام می دهد ،مثل
فیلم های مستقل و
خالف جریان در مقابل
بالک باسترهاست.
اثری که بیشتر شرح
حال یک وضعیت
جذاب است تا
نمایش فراز و فرود
یک شخصیت در یک
ماجراجویی بزرگ.
«خرس» انگار یک
پروژه انسان شناسی
است که به شما با
دقت زیادی سازوکار
یک اشپزخانه در
قرن بیست ویکم را
نمایش می دهد
حرفه ای به تصویر بکشــد .اپیزود حاال معروف
هفت این سریال شامل پالن سکانسی طوالنی
است که نزدیک هشــتاد درصد اپیزود را شامل
می شــود اما حتی در زمانی که کاتی در میان
نیست ،تنش در بیشترین میزان خود است .انگار
که خالقین این ســریال گفته اند ان قدر فضای
پرتنشی دارند که حتی بدون تدوین و یک دستی
هم می توانند تنش اشپزخانه پر از سفارش را به
شما منتقل کنند.
جنبه جذاب دیگر «خرس» شخصیت هایی
هســت که یکی از دیگری بهتر و سه بعدی تر
خلق شــده اند .از کارمن جوان و زودجوش که
فکر می کند بزرگ ترین اشپز دنیاست تا ریچارد
پسرعمه او که پشت دخل می ایستد و کف بازاری
فکر می کند و سیدنی اشپز جوانی که نام کارمن
را در مجالت تخصصی اشــپزی شنیده و حاال
امده کسب تجربه کند ،اما ناپخته تر از این است
که بتواند فشار یک اشپزخانه را در ساعات اوج
مشتری تجربه کند .یا مارکوسی که روی تولید
یک نوع دونات قفلی می زنــد و کل کار پختن
نان را گاهی برای این وســواس جدیدش نابود
می کند.
از ان جا که غول های بــزرگ تکنولوژی به
اسم «محتوا» وارد حوزه سریال سازی شده اند
و امازون و اپل و نتفلیکــس میلیاردها دالر به
پای پروژه های عظمیشــان ریخته اند ،سمت
حماسی و عظیم و داســتان گوی سریال سازی
که هزینه بر است ،به دســت ان ها افتاده است.
شاید تا ســال ها کســی نتواند به اندازه «ارباب
حلقه ها :حلقه های قدرت» خرج سریالی کند.
اما ان چه «خــرس» در شــبکه FXبه عنوان
جایی مستقل تر در سریال سازی انجام می دهد،
مثل فیلم های مستقل و خالف جریان در مقابل
بالک باسترهاست .اثری که بیشتر شرح حال یک
وضعیت جذاب است تا نمایش فراز و فرود یک
شخصیت در یک ماجراجویی بزرگ« .خرس»
انگار یک پروژه انسان شناسی است که به شما
با دقت زیادی ســازوکار یک اشپزخانه در قرن
بیســت ویکم را نمایش می دهد .با جزئیاتی که
احتماالً هرگز حتی شــبیه اش را ندیده اید .نه
این که داستان و روابط در «خرس» وجود ندارد
که اتفاقاً لحظات بسیار تاثیرگذاری از سوگ و
درماندگی در این سریال نمایش داده می شود.
اما جذابیت اصلی اش در ذات تماشاگری است
و نه داســتان گویی .انگار که شما فرصتی پیدا
کرده اید که چیزی را ببینید که معموالً پشــت
درهای لوالدار اشپزخانه ها مخفی شده است،
و بدون محدودیت دسترســی به شخصی ترین
لحظات این زندگی ها دارد .اگــر با این ماهیت
نظربازانــه و فضول بازی ســینما ارتباط برقرار
می کنید ،خرد کردن نگینی گوجه ها و ســس
راویولی درســت کردن در این سریال می تواند
برایتان جذاب و دیدنی باشد .و گرنه اگر در بند
داستان و پیدا کردن پیچ های داستانی و زیرورو
شدن قصه هستید« ،خرس» چندان دست شما
را نمی گیرد و این تاکید بیش از حد روی جزئیات
هم بیشتر باعث سردردتان می شود
63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
64
سینمای ایران صفحه 64
65
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401 صفحه 65
سینمای ایران
شماره 14اذر 1401قیمت 50000 :ناموت
گفت وگوباافشینهاشمی ،کارگردانمجموعه«شبکهمخفیزنان»
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 14
اذر 1401
66
در«شبکه مخفی زنان»
همه چیز را دست
می اندازیم
دیوار کوتاه
سریال های بلند
گفت وگوباپرویز فالحی پور،
بازیگر سریال«بی نشان»
امیدوارم اثار انتقادی
بیشتری از جنس
«بی نشان» ساخته شود صفحه 66