ماهنامه صبا نامه شماره 8
ماهنامه صبا نامه شماره 8
امه
ن
شماره 8خرداد 1400قیمت 20000:تومان
سینماگران در گفتگو با صبا
به این سوال پاسخ دادند
ایا شبکه نمایش خانگی
باعث نابودی سینما می شود؟
گفت وگو با چیستا یثربی ،نویسنده
و کارگردان درباره تغییر جایگاه زن
در دهه گذشته به نسبت قبل
زن امــــــروز
جسورتر از ما حقش را میگیرد
گفتگوی مفصل با شهرام شاه حسینی ؛
کارگردان «می خواهم زنده بمانم»:
ساخت سریال از دهه شصت
پیچیدهتروسخت تر
از دهه پنجاه است
«شایگان» بخشی از وجود همه ماست! صفحه 1
سینمای ایران صفحه 2
3
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 3
سینمای ایران صفحه 4
با اینترنت رایگان فیلم ببین
5
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 5
شکوفایی سینما و تلویزیون ایی جهان
در پساکرونا
نیمه دوم سال
منتظر چه فیلم وسریال
هایی در جهان باشیم؟
اولین گفتگوی مکتوب شهرام شاه
حسینی درباره «میخواهم زنده بمانم»
ساخت سریال از دهه شصت
پیچیده تر و سخت از دهه
پنجاه است
26
09
وظیفه ی جریان هنری
این است که سطح سلیق ه
عمومی مردم را ارتقا دهد
ایا شبکه نمایش خانگی
باعث نابودی سینما می شود؟
32
14
گفت وگو با چیستا یثربی ،نویسنده و
کارگردان درباره تغییر جایگاه زن در دهه
گذشته به نسبت قبل
زن امروز جسورتر از ما
حقش را میگیرد
15
از تلویزیون تا اقبال شبکه نمایش
خانگی در چه جایگاهیم؟
گفت وگو با مهشید جوادی،
بازیگرسریال«بچهمهندس»4
دیــده شــدن
برای من مهم است
اما نه به هر قیمتی
30 صفحه 6
نگاهی نقادانه به «پدر» فیلمی که تحسین
جهان را برانگیخت
«رونده ای بر کژراهه»
42
گفت وگو با مجید موالیی
سرپرستنویسندگانسریال
«می خواهمزندهبمانم»
بررسی بازیگرانی که در چند سریال
تلویزیون اینترنتی حضور داشتند
تـکراری جـذاب
سعی کردیم به سریال نویسی
مدرن در نتفلیکس نزدیک شویم
40
47
گفتگوبامحمدبحرانیبه
بهانه دراکوال و درباره راز و
رمز محبوب ماندن
من در دانشگاه
«ایرج طهماسب»
درس خواندم!
35
گفت وگو با سحر عصرازاد؛ منتقد
و کارشناس سینما درباره ی حامد
بهداد و حضورش در «می خواهم
زنده باشم»
شـعبده در ایفای
یک شاه نقش
43
گفت وگو با امیر نوروزی ،بازیگر سریال های
«می خواهم زنده بمانم» و «مردم معمولی»
در جـای درســتی ام
نه زیراب زنی کردم نه البی!
57 صفحه 7
نامه
صاحب امتیاز:
موسسه فرهنگی ،هنری وصف صبا
مدیر مسئول و سردبیر:
محمدرضا شفیعی
دبیر گروه تحریریه:
دنیا خمامی
مدیر هنری:
سپهر خامه ور
گروه تحریریه:
پریسا سادات خضرایی
محمد تقی زاده ،پری سبحانی
اریا باقری ،گلسا بحری
عکس جلد سینما:
علیرضا پوراخوندی
عکس جلد تلویزیون:
مهسا کیوانپور
لیتوگرافی ،چاپ و صحافی:
خجسته نوین
توزیع:
نشر گستر امروز
نشانی:
خیابان ایت اله مدنی
کوچه خجسته منش ،پالک 5
تلفن77582422-6 :
فکس77548245 :
www.mahnamehsaba.com
شبکه های مجازی:
@mahnamehsaba
با سپاس از:
ارش ظلی پور ،امیرحسین بزرگزادگان
نغمه دانش ،سجاد نوروزی
فاطمه پاقلعه نژاد ،معین باقری و..
تمام کسانی که
در شماره هشتم
ما را همراهی کردند.
یادداشتمهمان
فرهنگبایدمسالهمهمی
در دولت منتخب مردم باشد
اسماعیلقدیمی
کارشناس ارتباطات و استاد دانشگاه
فرهنگ مساله بســیار مهمی در دولت اینده
اســت و رییس جمهور باید طــرح ،برنامه ها،
اولویت ها و چشم اندازهای خود را در این حوزه
برای اهالی فرهنگ تبیین کنــد .همانطور که
دیدید هیچ یک از افراد در مناظره ها تعریفی از
حوزه فرهنگی نداشتند و بدتر از ان این بود که
اشرافی هم بر مسائل فرهنگی نداشتند .این باعث
می شود که نظریات ،مبانی ،نهادها ،سازمان ها و
عناصر فرهنگی را نشناسند و شخصی که قرار
است به مساله فرهنگ بپردازد باید با تفاو ت ها
و دیدگاه های فرهنگی به خوبی اشــنا باشــد.
اگر هیچکدام از نامزدها به دیدگاه ها و مســائل
فرهنگی نپرداخت به این دلیل است که فرهنگ
یکی از پیچیده ترین بخش های یک جامعه است.
صحبت کردن درباره خرده فرهنگ ها ،چگونگی
بکارگیری ابزارهای فرهنگی و شــیوه نفوذ به
جامعه ای که به شدت دچار تفرق فرهنگی شده
اســت ،تخصص می خواهد .فکر می کنم با همه
این تفاسیر این مناظرات از اساس دچار مشکل
هستند.
هرچند که صداوســیما خود به عنوان یک نهاد
فرهنگی موظف بود که ســواالت درست و راه
گشــایی برای فرهنگ و همه حوزه ها طراحی
کند ؛ اتاق فکری که طراح ســوال های مناظرات
اســت باید بداند که با ۸۵میلیــون نفر مواج ه
اســت که ۴۰ســال تمرین دموکراسی کرده و
باید با ســواالتی مهم و تاثیرگذار و همچنین با
گرداننده ای متخصص در مسائل و مشکالت کشور
به ان ها احترام بگذارد .بخش عظیمی از این افراد
تلویزیون و ماهواره نــگاه می کنند و به رادیوی
خارجی گوش می دهند .بنابراین به افرادی کار بلد
و متخصص نیاز دارد .جای مناظره در تلویزیون
است ولی نه به این شکل ،فکر می کنم این روزها
صدا و ســیما و همه پلتفرم ها باید به انتخابات
بپردازند.
این اتفاق که صدا و ســیما محلی برای تضارب
ارا به وجود می اورد که کاندیداها بهتر به مردم
شناسایی شوند خیلی خوب است باید این ایده را
با جزییات گسترش داد و ضعف هایی که وجود
دارد را برطرف کرد به طور مثال یکی از ضعف های
صدا و سیما این است که نتوانسته است مدیریت
افکار عمومی را به درستی انجام دهد و بر اساس
قانون اساســی نیز باالترین وظیفه صدا و سیما
تنویر افکار عمومی است که تا این لحظه نتوانسته
مدیریتی داشته باشد که ثمربخش باشد.با همه
این تفاسیر صدا و سیما هم خارج از قانون عمل
نمی کند و نمی توانیم ۱۰۰درصد این ســازمان را
مقصر بدانیم.
االن وقت ان اســت که به یک بلوغ سیاســی
برسیم که شایســته مردم ایران است و بزرگ
ترین امیدواری من این اســت که منتخب مردم
قدر فرهنگ را بداند و با مردم و مخاطب در دایره
فرهنگی کشور همراه باشد. صفحه 8
ساخت سریال از دهه شصت
پیچیده تر و سخت از دهه پنجاه است
SABA MAGAZINE
اولین گفتگوی مکتوب شهرام شاه حسینی درباره «میخواهم زنده بمانم»
«شایگان» بخشی از وجود همه ماست!
9
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 9
صندلی کارگردان
من به دنبال
این نیستم که
یک ژانر خاص
را دنبال کنم یا
دنبال امضایی
باشم ،با طرح
یا قصه ای که
ارتباط بگیرم تا
اخرش می روم و
ان وقت دیگر به
این فکر نمی کنم
که این کمدی
است ،تراژدی
است یا دارد
با من چه کار
می کند
دنیا خمامی :برای تنفس در هنر چه برای مخاطب و چه برای هنرمند نگاه نو یک امتیاز
است ؛ کارگردان به عنوان صاحب اثر میتواند این نگاه نو را خالقانه در اثر پیاده کند چه در
قاب بندی و میزانسن ،چه در جای گیری و دکوپاژ ،چه در هدایت درست فیلمنامه و عوامل
تولید و مهم تر از همه رهبری درست بازیگر و دوربین را به عنوان یک نگاه همراه کردن ؛ کاری که حاال
شهرام شاه حسینی به درخشش تمام در «می خواهم زنده بمانم» انجامش داده است .بازیگرانی که به اندازه
ای دیده میشوند که داستان نیاز دارد و فریب نام هیچ یک را صاحب اثر نمیخورد .نکته ای که در میان گفتگو
با شهرام شاه حسینی به چشمم امد این بود که چقدر برای کارش و دغدغه هایش جهان بندی قایل است ان
چنان که حتی برای ان رنگبندی هم تعیین میکند تا با رنگی که برایش در ذهن تجسم میشود راه شخصیت
ها و قصه را درست تر برود و با این فرض او که «میخواهم زنده بمانم» را رنگ نارنجی اتشین دیده است
وقتی پیش رفتیم قصه را بیشتر درک کردیم و ریتمش همراه ترمان کرد .جوانی که حاال پخته شده در تولید و
اگر اسمش را پای کاری ببینیم خیالمان راحت است که درگیر احترامی میشویم که او برای ما به عنوان
مخاطب قائل است.
فیلمنامه «می خواهم زنده بمانم» یکی
ت ســریال
از اصلی ترین نقطه های قو
است که نقشــه ای دقیق دارد .شکل
معرفیشخصیت ها،ورودبهداستانک ها
و رونمایی از گره های داستانی یکی از
تفاوت های اصلی این سریال با قاطبه
سریال هایشبکهنمایشخانگیاست.
به عنوان کارگردان چقــدر برای این
ورودی ها مثل معرفــی حامد بهداد در
نقششایگان،معرفیمهراناحمدیو...
وقت گذاشتید؟ جدا از فیلمنامه طراحی
زمان گیری برای این ورودی ها انجام
شــد یا همه چیز مربوط به همان زمان
نگارش بود؟
نقشه راه برای من فیلمنامه است اما حتما نسبت
به قبل خیلی سختگیرتر شده ام و در هرکاری برایم
خیلی مهم اســت به ان باور و اعتقاد داشته باشم.
نزدیک به دو سال از زمانی که درباره «می خواهم
زنده بمانم» طرح موضوع و فکر کردیم گذشــته و
در این مدت سه بار نویسنده عوض شد .این به ان
معنا نیست که ان دوستان نویسند ه که با ان ها به
مدت دو ،سه ماه یا کم و بیش پیش رفتیم توان این
را نداشتند تا یک کار این چنینی برای ما بنویسند،
بلکه معنایش فقط این است که ما و به خصوص من
خیلی سختگیرتر شده ایم .من تجربه سریال سازی
را با دو کار پرمخاطب مثل «همه چیز انجاست»
و «هشت و نیم دقیقه» داشتم اما برای اولین کاری
که می خواستم در شبکه نمایش خانگی انجام دهم
ریسک نکردم و با محمد شایسته تصمیم گرفتیم
ک بگیریم .او به کمک ما امد
از مجید موالیی کم
تا قصه ای را تعریف کنیم کــه از دل جامع ه بیرون
می اید و همه با ان اشنا هستند .مخاطب ممکن
است خاطراتی مشابه این ســریال داشته باشد و
ان هایی هم که این تجربه را نداشته اند شاید به دلیل
شخصیت پردازی تا حدودی بی نقص کاراکترها با
ان ها هم ذات پنداری کنند .موالیی بالفاصله پویا
ســعیدی را به کار دعوت کرد و با هم شروع به کار
کردیم .مجید موالیی ،پویا سعیدی ،من و محمد
شایسته ساعت های بسیار زیادی درباره ی فیلمنامه
و چگونه ورود کردن به این قصه حرف زدیم و اینکه
چه چیزهایــی از ان را الزم داریم و چه چیزهایی
به دردمان نمی خورد .ایــن فیلمنامه ای که پیش
روی ماست و سریالی که شما مشاهده می کنید،
حاصل ماه ها زحمــت به خصوص مجید موالیی و
پویا سعیدی است.
درمورد شخصیت پردازی برای ورود کسانی مثل
حامد بهداد و مهران احمدی در فیلمنامه فکر شده
بود و من نیز سعی کردم در میزانسن و با دوربین به
ان ها قدرت بیشتری برای رونمایی بدهم .به هر حال
یکی از کارهای من به عنوان کارگردان این است که
ببینم انچه در فیلمنامه نوشته شده در صحنه و در
جایی که فیلمبرداری می کنم شدنی هست یا خیر.
درنتیجه این نوشته باید در صحنه به من کمک کند
و تا حد خیلی زیادی هم این کار را می کند اما جایی
بهنظر می امدکهباید ان را دچار تغییراتیکنم ،مثل
صحن ه ورود یک شخصیت .خیلی کم پیش می اید صفحه 10
که فکر کنم دیالوگی را الزم ندارم و فیلمنامه با تغییر
مواجه می شود .این از سال ها دستیاری کردن من
به خصوص با جناب اقای بهــرام بیضایی می اید.
بعد از تجربه ی من با ایشان در «سگ کشی» تازه
متوجه شدم که فیلمنامه یعنی چه و چه زمانی باید
این کاراکتر را ببینی و چه زمانی باید از او دور شوی.
درواقع این میزان سختگیری من بعد از کار کردن با
بهرام بیضایی در «سگ کشی» به وجود امد .در انجا
خیلی نکات دیگر را هم یاد گرفتم که شاید در ادامه
به ان اشاره کردیم؛ خصوصا درمورد فیلمنامه ای که
به عبارتی وسطش هوا ندارد و منسجم است ،یعنی
کاراکترهابهوقتشگفت وگودارند،بهوقتشسکوت
می کنند ،دیالوگ ها درست شروع می شوند و به جا
تمام می شوند و شــخصیت ها به درستی سر یک
موضوع بحث می کنند .من این ها را به اضافه اینکه
دیالکتیکش باید به کجا برسد یاد گرفتم .ممکن
اســت که خیلی وقت ها نتوانم انجامش دهم اما
می دانم هر انچه که بلد هستم را از انجا با خودم دارم.
این ورودی ها به شــدت به میزانسن
و کارگردانی بســتگی داشت .خیلی از
منتقداناعتقاددارندکهسبککارگردانی
شهرام شاه حسینی در «می خواهم زنده
بمانم» با باقی کارهایش متفاوت است
که این تفاوت به معنی خوب یا بد نیست
و منظورمان تغییر سبک است .به نظر
مناینپخته تریناثرشماتااینجاست.
در این پروژه چقدر قصد اثبات بیشتر
خودتان در حوزه تولید را داشــتید؟ به
خودتان یا حتی دیگران.
بهاینفکرنمی کنمکهاینکارمبایدازکارقبلیبهتر
باشد ،حتما این مساله هم پس ذهن من هست اما با
خودم مرورش نمی کنم؛ درواقع به خودم نمی گویم
که باید چطور پیشــرفت کنم .وقتی یک کاری را
شــروع می کنم به ابعاد و جهانی که قرار است به
ان وارد شوم فکر می کنم ،یعنی یک جهان جدید
را برای خودم ترســیم می کنم و راه های مختلف
رفتن به این جهان را بررسی می کنم .این نقشه را
اینطور ترسیم می کنم که برای مثال ده ورودی به
این جهان دارم .یکی از ورودی ها این سر شهر است
و دیگری یک سر دیگر است ،یکی کویری است و
یکی دریا دارد ،یکی جنگل دارد ،دیگری سنگالخ
است و در جای دیگرش میدان مین کاشته اند .من
تمام این ها را بررسی می کنم تا بفهمم چطور به این
جهان طور ورود کنم و برای خودم یک جهان نسبی
به خصوص درباره رنگ ها ترسیم می کنم .تاکیدم بر
رنگ به این دلیل است که برایم خیلی مهم است که
ورودم به این جهان چه رنگی باشد .مثال درباره ی
«می خواهم زنده بمانم» رنگ نارنجی یا عبارتی که
دوستانم به کار می برند کوکاکوالیی را در نظر داشتم
و فکر می کردم که اینطور باید ورود کنم .این گرما
به این منظور نیست که بگوییم با ادم های احتماال
گرمی طرف هستیم ،خیر .به نظرم امد که با قصه ی
خیلی ملتهب اتشــینی روبه رو هستم پس قصه
دارای این رنگ است و این رنگ سرخ خورشیدی
ممکن است که من و خیلی های دیگر را بسوزاند
به خودم
نمی گویم که باید
چطور پیشرفت
کنم .وقتی یک
کاری را شروع
می کنم به ابعاد
و جهانی که
قرار است به ان
وارد شوم فکر
می کنم ،یعنی
یک جهان جدید
را برای خودم
ترسیم می کنم و
راه های مختلف
رفتن به این
جهان را بررسی
می کنم .این
نقشه را اینطور
ترسیم می کنم
که برای مثال ده
ورودی به این
جهان دارم .یکی
از ورودی ها این
سر شهر است و
دیگری یک سر
دیگر است ،یکی
کویری است و
یکی دریا دارد،
یکی جنگل دارد،
دیگری سنگالخ
است و در جای
دیگرش میدان
مین کاشته اند
که تماشاچی هم شاملش می شود .به همین دلیل
ورودم به دنیای سریال «می خواهم زنده بمانم» با
دکوپاژ و میزانسنی همراه است که نه همه جا اما در
خیلی از صحنه ها ممکن است جای دوربین سکون
و بی حرکت یا حتی با یک حرکت ارامی همراه باشد
اما ملتهب است و حتما باید ضربان داشته باشد و
چیزی بگوید که قبال گفته نشده است .هر قصه ای
با خودش دنیایی دارد که این دنیا ممکن اســت
بعضی وقت ها در قصه های دیگر دنیای کوچکی
باشد و فیلم خوب از کار درنیاید .گاهی وقت ها هم
دنیای وســیعی دارد و پرهیاهو و پرتالطم است و
عشــق ،نفرت یا کینه به همراه دارد .فکر می کنم
که این مســاله در «می خواهم زنده بمانم» کمی
اشکارتر است ،درنتیجه این ضربان از طریق جهان
فیلمنامه به من منتقل می شود .مساله ای که در
موردش ساعت های طوالنی جنگ و بحث کردیم
و به نتیجه رسیدیم و گاهی هم نرسیدیم را با خود
به صحنه می اورم و باز هم این همه ی ان چیزی
نیست که می گویم به این دلیل که ناخوداگاهم
بسیار بیشتر از خوداگاهم کار می کند .برای مثال
درباره ی صحنه ای که برای فردا باید فیلمبرداری
کنیم ،به اینکه دوربین را کجــا بگذارم یا از حامد
بهداد با کلوزاپ یا از سحر دولتشاهی با یک مدیوم
شروع کنم و یا هر چیز دیگری شبیه به این ،به هیچ
وجه فکر نمی کنم .فردا این صحنه فقط و فقط با
همان نیت اولیه پیش می رود؛ یعنی درنظر گرفتن
اینکهدیالکتیکیکسکانسبرسرچیست،سرچه
چیزی دعوا و یا سر چه چیزی اشتی است .درواقع
اول به این فکر می کنم که نقطه ی مرکزی چیست
و بعد به اینکه ضربان در قصه ای که می ســازیم از
کار نیفتد ،حتی اگر باالتر هم رفت اشکالی ندارد
اما پایین تر نیاید تا احیانــا از حس و حال نیفتد و
کم رمق نشود.
شهرام شاه حســینی چندین ژانر و
شــکل را تجربه کرده است .چقدر در
زمینه کارگردانی به دنبال امضا داشتن
و کارگردان مولف شدن هستید؟ منظور
ما از مولف شــدن بیشتر این است که
چقدر برایتان مهم است تا مثل بعضی از
کارگردانان در یک گونه یا فرم و ساختار
تبحر خاصی پیدا کنید و از تنوع فاصله
بگیرید و مخاطب بتواند سبک شما را
بدون اینکه به تیتراژ و نام شما نگاه کند
تشخیصدهد.
من به دنبال این نیستم که یک ژانر خاص را دنبال
کنم یا دنبال امضایی باشم ،با طرح یا قصه ای که
ارتباط بگیرم تا اخرش مــی روم و ان وقت دیگر
به این فکر نمی کنم که این کمدی است ،تراژدی
است یا دارد با من چه کار می کند؛ من ان کار را با
تمام سعی ام انجام می دهم حتی اگر خوب نشود.
راستش به اینکه در طول دوران کاری ام کارهای
متنوعی انجام دهم خیلی فکر نمی کنم .فیلمنامه،
طرح یا قصه ای که بر من حادث می شود مرا به ان
سمتمی برد؛بهشرطیکهارتباطبسیارتنگاتنگی
با ان برقرار کنم .به نظرم انچه که در من در حال
شکل گیری است کار کردن با زحمت بسیار است.
این یعنی من خودم را شناختم و ادمی نیستم که
رویصندلیبنشینموصدا،دوربین،حرکتبگویم.
من برای خروجی خوب حتما باید زحمت بکشم.
این زحمت یعنی خواستن ،بلند شدن ،پیدا کردن،
فکرکردنونهنشستنوهمهچیزرابهبقیهسپردن.
می خواهم بگویم شاخصه ای که در حال پیدا کردن
ان در خودم به عنوان کارگردان هستم این است
که پالن ها حتما باید وزین باشند ،دارای نور خوبی
باشند و صحنه و لباس خوبی داشته باشند و همه ی
این ها به خدمت کار من می ایند و من باید چیزی
به ان ها اضافه کنم .به طور مثال درباره موسیقی
نظرات زیادی می دهم و مسعود سخاوت دوست
سخت گیری مرا می پذیرد ،حسین ابوالصدق هم
درباره صداگذاری همین طور اســت و . ...درکل
همه ی این ها شاخصه ی کار من می شود و همه این
زحمات باید دیده شود و برای همین بیننده هم به
ان احترام می گذارد .حتی اگر یک جاهایی از قصه
ایراد بگیرد که حتما ایراد دارد ،این زحمت از طرف
همه ی عوامل به پالن و از پــان و از تلویزیون به
بیننده سرایت می کند .این مساله برای من مشهود
و جالب است.
یک اتفاق مهم در سریال «می خواهم
زنده بمانم» وجود یک شاه نقش و ان
هم نقش شــایگان برای حامد بهداد
است؛ شخصیت پردازی این کاراکتر
بسیار پیچیده و پر افت و فراز است .ایا
این نقش از ابتدا برای او بود؟ خود بهداد
چقدر روی این کاراکتر در زمان نگارش
و حین شخصیت پردازی تامل داشت؟
با محمد شایسته خیلی زود به توافق رسیدیم که
حامد بهداد باید نقش شایگان را بازی کند .راستش
را بخواهید گزینه های دیگری برای این نقش روی
میز بود اما بهداد برنده ی این دوئل شد و برای این
نقشانتخابشد.حامدهمیشهورودی هایسختی
به کار دارد و این شــامل همه چیز می شود .یعنی
شامل گفت وگوهای دو نفره؛ گفت وگوهای سه نفره
بین من ،او و محمد شایسته؛ گفت وگوهای بین ما و
گروهلباسبااووگروهفیلمنامهبااو.برایاینکهدنیاو
جهانش با ما یکی شود باید روزهای پر فراز و نشیبی
را با هم بگذرانیم .این را هم بگویم که او دوستانه این
کارراانجاممی دهدبرایاینکهبفهمدکجاایستادهو
می خواهدچهکارکنداماممکناستخیلیوقت ها
من را به عنوان کسی که از این دنیا با خبر هستم و
می خواهم او را با این جهان اشنا کنم کالفه کند.
خیلی وقت ها این اتفاق می افتد اما او دست بردار
نیست و از این کالفگی ناراحت نمی شود چون این
ویژگی ماجراجویانه اوست .البته برخوردهای من با
این ماجراجویی که تند هم نیست و فقط اغشته به
خستگی و کالفگی است را به خودش نمی گیرد
و حرفه ای و پاورچین پاورچین جلو می اید .یک
احساسی بین من و حامد بهداد وجود دارد که برای
سال های دور است .ســال های دوری که من و او
تازه وارد سینما شده بودیم و کم و بیش همدیگر را
ی مابایکسریالیشروعشد
می شناختیمامادوست
11
تلویزیون
تلویزیون
سینماو و
تخصصیسینما
مجله تخصصی
شماره 8
1400
خرداد1400
خرداد صفحه 11
صندلی کارگردان
که من دستیار کارگردان بودم و حامد در ان بازی
می کرد .کم کم با ایما و اشــاره و حرف های قلمبه
ســلمبه زدن به یکدیگر با هم صمیمی تر شدیم
و معنی اش این نبود که قرار اســت من در اینده
کارگردان شوم و با او کار کنم .من از اینده ی خودم
چیزی را متصور نبوده و نیستم و هر چه برایم پیش
اید همان کار را می کنم .دوست داشتم کارگردان
شوم اما یکی از ارزوهایم نبوده است .از این جهت
می گویم که بدانید من هیچوقت فکر نمی کردم تا
یک روزی با حامد بهداد یا کســان دیگر کار کنم.
به عقبه ی دوســتی مان به این خاطر اشاره کردم
چون من و حامد همدیگر را دوســت داریم و این
چالش هاممکناستکمیسرصحنهطوالنیشود!
این را با خنده و شوخ طبعی می گویم برای اینکه
مصاحبه مان خیلی ســخت و جدی نشود اما این
به یک اعتماد دو نفر ه کامل و صد درصدی تبدیل
شده است؛ معنی اش این نیست که من هر چه را او
بگویدقبولکنموهرچهمنبگویماوبپذیرد.معنی
اعتماد در اینجا این است که ما می دانیم این صحنه
اینطور است پس ماجرایش هم این است و او بعد از
اینکه اماده می شود تا این صحنه را بگیریم با درایت،
مهربانی وهوشیاریکمک های خیلی زیادیبه من
می کند .برای مثال گفت که من تن صدایم را در این
کار پایین می گیرم چرا که صدای من زیر است .به
این دلیل صدایم را پایین می گیرم که بتوانم کمی
بمحرفبزنمواینمسالهکاراکترراتکمیلمی کند.
درنتیجه این جمله راهکارهای زیادی در نحوه ی
دیالوگ گویی او و در نحوه ی برخوردش با سایرین
به من می دهد؛ پس از نماهایی استفاده می کنم که
گویش او به مخاطب نفوذ کند .من و او خیلی زود به
ایننتیجه می رسیمکهباید سکانس را ازکجا شروع
کنیموچرابایدایندیالوگرابگوید،چرانبایدبگوید
و کجا سکوت کند .اســمش راهنمایی یا هر چیز
دیگریا ست در هر صورت خیلی دوست دارد که
من به هنگام ضبط پالن با او حرف بزنم و گفت وگو
کنم .در فاصله ی بیــن دو دیالوگی که می خواهد
بگوید در مورد حرکات دست ،صورت ،چشم ها و
بدنش با او گفت وگو می کنم .خیلی خوشحالم که
این دوستی ثمر ه خوبی داده و ابروی هردوی ما را
حفظ کرده است.
به نظر می رسد این گفت وگو خیلی جاها
به پیچیدگی بیشــتر نقش و درنتیجه
جذاب تر شدنش کمک کرده است.
شایگان مثل هم ه ما کاراکتر پیچیده ای دارد که در
نهان همه ی ما هست و ما ان را یا پنهانش می کنیم
یاگاهیبروزمی دهیم.وقتیهیچچیزدراینجهان
تو را خوشحال نمی کند دست به کارهای عجیبی
می زنی و شایگان کاراکتری دارد که چیزی در این
دنیا خوشحالش نمی کند .او حتی از این قدرت و از
این همه پول هم لذت نمی برد و تبدیل به شغلش
شده که با ان وقت می گذراند .او به دلیل حقارتی
که در تمام طول کودکــی ،نوجوانی و احتماال در
جوانی اش داشته و با خود به همراه اورده کاراکتر
پیچیده ای است .او عقبه ی خوبی ندارد ،البته این
به ان معنا نیست که همه ی ان هایی که گذشته
خوبی ندارند و با حقارت بزرگ می شوند ،واکنش
رفتاری مشابهی خواهند داشــت .در مورد همه
یکسان نیست اما در مورد شایگان اینطور است که
می گویم ،یعنی او باید همه ی حقارت را تبدیل به
قدرتی کند تا از ان استفاده کند .این قدرت خیلی به
کمکش امده و می تواند از ان بهره ببرد .قدرتی که
منجر به ،به دست اوردن دختری می شود که سحر
دولتشاهی نقشش را بازی می کند .او بدون در نظر
گرفتنجایگاهیکهدارد،بدوندرنظرگرفتناینکه
یک ازدواج اولی داشته و زن دارد ،بی محابا وارد این
رابطه می شود .در ابتدا برای همان ل ِه کردن حقارت
گذشته اســت اما کم کم این جنون و رفتار شکل
دیگری به خودش می گیــرد .حامد بهداد همه ی
این ها را با ظرافت و کم کم پیدا کرده است .او تمام
فیلمنامه را حفظ نبود و الزم هم نبود که حفظ باشد
و من هم صالح نمی دانستم؛ منظورم این است که
او کم کم این نقطه گذاری ها را انجام داده و بین این
نقطه ها خط کشیده و در حال حاضر متوجه است
که این نقطه ها دارند به کجا می رسند .این مساله با
کمک همدیگر پدیدار شد و این کاراکتر پیچیده و
جذاب از نظر تماشاچی به این ترتیب به وجود امد.
ما تمام و کمال به
انچه که درمورد
کاراکتر شایگان
می خواستیم
رسیدیم .این مساله
از انجا نشات
می گیرد که کاراکتر
«بد من» فیلم یا کسی
که قدرت دارد و زور
می گوید ،نامزد فرد
دیگری را از دستش
در می اورد و او را مال
خود می کند و در واقع
سوءاستفاده می کند
یکی از بهترین بازی های حامد بهداد را
در این سریال دیدیم که اگر بخواهیم
این موضوع را از نگاه حرفه ای بررسی
کنیم شما بیشترین تاثیر را در بیشتر به
چشم امدن این بازی خوب داشتید؛ با
میزانسن ها ،قاب بندی ها ،جای گیری
درست و البته نظارت بر تدوین خوب.
حاال که خروجی بازی بهداد را می بینید
فکر می کنید چقدر به ان چیزی که در این
کاراکترمی خواستیدرسیده اید؟
ما تمام و کمال به انچه که درمورد کاراکتر شایگان
می خواستیم رسیدیم .این مســاله از انجا نشات
می گیرد که کاراکتر «بد من» فیلم یا کســی که
قدرت دارد و زور می گویــد ،نامزد فرد دیگری را از
دســتش در می اورد و او را مال خود می کند و در
واقع سوءاستفاده می کند .او حرف زدن یاد گرفته
و توانسته راه خیلی طوالنی را در زمان کمی برود.
این کاراکتر می توانست به شدت با واکنش منفی
تماشاچی روبه رو شود و تماشاچی از او به عنوان یک
نیروی اهریمن و شر بدش بیاید و او را پس بزند ،اما
این چیزی نبود که ما می خواستیم .ما می خواستیم
که شایگان با همه ی این توصیف هایی که از او کردم
در مجموع به دل تماشــاچی بنشیند و این هم به
ی بازمی گردد .درواقع این
همان نکته ی پاسخ قبل صفحه 12
ن موارد و تجربه ی زیســت،
مخلوطی از همه ی ای
تجربه ی بازی ،تجربه ی گردش در خود و سلوک
شخصی هر دوی ماست که باعث شــد در مورد
شایگان تا حدود زیادی به خواسته هایمان برسیم.
همان چیزی است که ما در خودمان پنهان کرده ایم
و جرات بروز دادنش را نداریم .شایگان نیروی شر
بخشــی از وجود ماســت که این کاراکتر ان را به
نمایش می گذارد اما ما پنهانش می کنیم ،درواقع
شایگان نیمه ی سیاه درون هر ادمی را به نمایش
می گذارد .من تنها کاری که کردم این بود که از این
وجه سیاه و شر خودم به حامد انتقال دادم .او هم
مثل من دور ه سختی را گذرانده به این دلیل که االن
هر دوی ما به این سن مشترک یعنی چهل و هفت،
هشت سالگی رسیده ایم و دردهای مشترک زیادی
داریم و ســختی های زیادی را متحمل شده ایم.
ممکن است که در ذهن هردوی ما اینطور نبوده
باشد که خواسته باشیم کسی را بکشیم اما حتما
تا مغز استخوان از دســت فرد یا افرادی ناراحت
شده ایم که دوست داریم ان ادم دیگر در کره ی
زمین نباشــد ،او را هرگز نبینیم ،یا شکست و
فروپاشی او را به چشم ببینیم .این مساله برای
هــر دوی ما و برای من کــه حتما پیش
امده است.درنتیجهاینماجرابهکمک
من امد تا ایــن را به حامد منتقل
کنم و چشم او ،حرکات او ،دست
او و بــدن او را جوری به حرکت وا
داریم که نافذ شود و به تماشاچی
بقبوالنیم که این کاراکتر در وجود
همه ی ما هست و ما باید بپذیریم
که بخشــی از وجودمان شایگان
است .در نتیجه من تالشم را کردم،
حالاینکهحامدیکحامددیگری
است خیلی به خودش بستگی
داشته است .او هم می خواست
تا یک شایگانی بسازد و همه ی
تالششراکردکهتالشبسیار
ماهرانه ،زیرکانه ،کالسیک
و اکادمیکی بــود .درواقع
به نظر من حسن
فتحی بهترین
سریال ساز ایران
است .غالبا کارهای
ایشان را دیده ام
اما «شهرزاد» را
متاسفانه ندیده ام.
خاطرم نیست که
مشغول کاری بودم
یا به دالیل دیگری
ان را ندیدم اما
به هر حال تمام
کارهای ایشان به جز
«شهرزاد» را دیده ام
و باز هم تاکید می کنم
که ایشان بهترین
سریال ساز ایران
است
لوکیشن هایخاصوکارتپستالیجزو
محاسن کار شــما محسوب می شود.
چقدر بــرای پیدا کردن لوکیشــن و
هماهنگ کردن زمانی با تاریخ گذشته
وقت گذاشتید؟ یقینا محمد شایسته در
این زمینه به عنوان تهیه کننده خیلی
همراهی کردند ،درســت است؟ برای
مثال ما شــنیدیم که شما برای بعضی
از صحنه ها مجبور به بســتن بعضی
از خیابان ها بودیــد و قطعا این یکی
از کارهای سخت شــما در این پروژه
بوده است؟
از دوران قاجار ،قبل تر و یا بعــد از ان یعنی دوران
پهلوی مستندات کمی وجود دارد ،از طرفی تاریخ
ما تاریخ شــفاهی اســت و تاریخ کتبی درست و
به ســامانی نداریم و از طرف دیگر خاطر ه مردم و
خاطر ه شخصی هم ه افراد یاری نمی کند و ممکن
است احتماال ایراد بگیرند و یا بخواهند بگویند به
این ترتیبی که شــما فیلمبرداری کرده اید نبوده
و یا برعکس .نمی گویم اسان است اما خیلی هم
کار پیچیده ای نیست ،با این حال دهه ی شصت
سخت تریندههوحتیازدهه یپنجاههمسخت تر
است .به دلیل خاطره و نوســتالژی مردم پس از
انقالب که به ناگهان زندگی تغییر می کند ،فرهنگ
تغییر می کند و تحت الشعاع ان رخداد ،بسیاری از
عکس ها عوض می شود ،بسیاری از رنگ ها عوض
می شود و به ســرعت خیابان ها و مغازه ها دچار
تغییر و تحول می شــوند .این کا ِر مــا را در تولید
خیلی مشکل کرده؛ یعنی هر اثر دهه شصتی که
قرار است ساخته شود این مشکل را پیدا می کند.
محمد شایسته کوچک ترین کم کاری در برنامه اش
نبود و هیچ صحبتی مبنی بر اینکه از این فضاها
استفاده نکنیم از ســوی او مطرح نبود .او همواره
کنار کار بود و به اتفاق بابک کریمی (طراح صحنه)
هر انچه را که فکر می کردیم درســت است پیاده
می کردیم .محمد شایســته پشتوان ه خیلی
خوبی برای بابک کریمی بود برای اینکه
هر انچه که می خواهد را در اختیارش
بگذارد تا به بهترین هایی که فکر
می کردیم دســت پیدا کنیم.
محمد شایســته هیچ منعی
نداشت و بهترین ان چیزی که
در فیلمنامه ابتدا به صورت
خطی و چند کلمه نوشته
شــده بود و مشخص نبود
کــه در اینده قرار اســت
چگونه به تصویر دراید را در
اختیارم می گذاشت .البته
ما روزهای بسیار سختی را
برای فیلمبــرداری کردن در
سطح شــهر تهران و برای پیدا
کردن تمام لوکیشــن های این
سریال داشتیم چراکه دیگر نشانه ای از ده ه شصت
وجود ندارد .هیچ خیابــان و کوچه ای وجود ندارد
و شهر پر از الودگی اســت .نه اینکه بیشتر شدن
الودگی های شهر تهران به این خاطر باشد که رو
به پیشرفت رفته؛ الودگی های این شهر بیشتر شده
برای اینکه معماری و تمام ساختار شهر تهران به
شدتتهوع اوراست،درذوقمی زندوعکسینیست
تا ادمی را به ارامش دعوت کند و روحیه ی او را خوب
کندولبخندبرلبشبیاورد.اینشهربهشدتخشن
است و معماری ان جنگجویانه است؛ حال ادمی را
بد و او را اخم الود می کند .صدای خوشــی از هیچ
کوچه و خیابانی به گوش نمی رسد و در این مسیر
ما سعی کردیم تا به جاهایی برویم که با صداگذاری
و رنگ ها ،به خصوص در لباس و رنگ های صحنه
این را داشته باشیم .درست است که در زمان جنگ
بودیم اما یک ارامشی وجود داشت ،هنوز مهربانی
وجود داشت و ما همه ی این ها را سعی کردیم تا در
لوکیشن ،صحنه ،لباس ،صدا و صداگذاری و مونتاژ
پدیدارکنیم.
ایا تاثیری از «شهرزاد» و گره داستانی
قباد و شهرزاد چه خوداگاه یا ناخوداگاه
برای شما وجود داشت؟ درست است
که مثلث عشقی چیز جدیدی نیست اما
شکل رابطه و فراز و فرودها خیلی ما را به
یاد ان ها می اندازد.
به نظر من حسن فتحی بهترین سریال ساز ایران
است .غالبا کارهای ایشان را دیده ام اما «شهرزاد» را
متاسفانه ندیده ام .خاطرم نیست که مشغول کاری
بودم یا به دالیل دیگری ان را ندیدم اما به هر حال
تمام کارهای ایشان به جز «شهرزاد» را دیده ام و
باز هم تاکید می کنم که ایشان بهترین سریال ساز
ایران است .او قصه را خیلی خوب می فهمد ،می داند
که کجا به قصه ورود کند و می داند که چه چیزی
بینندهراگیرمی اندازدومی توانداورادرقسمت های
طوالنی با خود همراه می کند .این را گفتم تا بگویم
که مد نظر ما نبود تا «شــهرزاد» الگوی مان شود.
حتما نویسنده های ما یعنی پویا سعیدی و مجید
موالیی «شهرزاد» را دیده بودند اما فکر می کنم با
وجود حدود دو سالی که درباره ی فیلمنامه حرف
زدیم دیگر الزم نباشد تا به «شــهرزاد» مراجعه
کنیم .مد نظر ما نبود تا عشــق مثلثی را به شکل
رایج و عرفش متصور شــویم .از انجایی که امیر
شایگان فکر می کند می تواند هر چیزی را مال خود
کند ،هما را هم مال خود می کند بی انکه متوجه
احساس بین ادم ها باشد .حقارت و کوچک بودن او
در گذشته باعث شده تا او امروز به فردی خشمگین
و جاه طلب تبدیل شود اما مثل هر ادم دیگری از
اینده اش بی خبر اســت و نمی داند که قرار است
همین خواستن ،زندگی او را به چیز دیگری تبدیل
کند ،هر چند که خودش هم به چیز دیگری تبدیل
می شود .ساحتش عوض می شود و به جای دیگری
می رود و دوست داشتن و عشق را به معنای واقعی
تجربه می کند .درواقع مساله ای که در این سریال
برای ما اهمیت داشت همین است.
ترجیح دادید در این سریال و در نوع
روایت تغییر شکل روایت کارهای
13
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 13
صندلی کارگردان
چرا شهرام شاه حسینی که درتدوین
معموال خیلی مبتکرانــه و با ایده عمل
می کند کارش تقطیع و کات زیاد دارد؟
در همین راستا بعضی نقدها اینطور بود
که در تدوین شــاهد کات های زیادی
هستیم ،خاصه در نماهای دو نفره برای
مثال بین هما و نادر یا مهران احمدی
و امیر نوروزی .این در همان شــیوه
کالسیک برای باال بردن ریتم است یا
دلیل دیگری دارد و ایا این را به عنوان
یکنقدمی پذیرید؟
من هر چند که به شــدت به خرد جمعی اعتقاد
ت می کنم؛ از جمله در
دارم اما در همه چیز دخال
تدوین ،صداگذاری ،لباس ،صحنه و همه ی موارد.
این دخالت خیلی دوستانه است و بخش عمده ای
از ان هم می تواند سلیقه باشد .من کار میثم موالیی
(تدوینگر) را خیلی می پســندم و دوســت دارم.
راجع به کات های زیاد که شما گفتید ،به نظر من
جایش بوده که این اتفاق بیفتد اما به نظرم می اید
تمپو و ضرب اهنگی که در خود ســکانس است
خیلی به کات های ســریع و یا قیچی های سریع
مربوط نمی شود .به نظرم میثم موالیی با توجه به
خود سکانس ،مونتاژ کرده و او هم سلیقه ای عمل
نکرده است.اوباتوجهبهضرباهنگیکهسکانسالزم
داشته مونتاژ کرده است .ضمن اینکه من معموال
اینطور هســتم که چیز اضافه ای را فیلمبرداری
نمی کنم و معموال ان چیزی را می گیرم که همان
هم مونتاژ شــود .به هر حال انچه که دست میثم
موالیی اســت خیلی راش های مفصلی ندارد تا از
زوایای مختلف به سکانس نگاه کند .اما به نظر من
موالیی خیلی باسلیقه است و حس و حال سکانس
را خیلی خوب می فهمد.
منهای یکی ،دو شــخصیت که یکی
فرعی بود و دیگری به عنوان نقش اصلی
(ازاده صمدی) ،در شکل دیالوگ نویسی
خیلی طبق زمان پیش نرفتید و شــکل
جمله بندی شعاری معمول این نوع کارها
سریال«می خواهمزندهبمانم»بهشدت
معطوفبهدکوپاژخیلیخوباستکه
در این راستا فیلمبرداری نیز بسیار
همراه بوده و جای دوربین معموال در
نقطه درستی است .به نظر می رسد
در این پــروژه عکس و قاب بندی
خوببرایشمامسالهخیلیمهمی
بوده است .درست است؟ چرا؟
SHAHRAM SHAH HOSSEINI
فرمالیســتی را نداشته باشید .این
نوع روایت کالسیک به دلیل زمان
داستان اســت یا این فرم را بیشتر
می پسندید؟
در این سریال به دلیل همین خاطره بازی از دهه
شصت و چیزی که در ذهن مردم به جا مانده از کار
فرمالیستیپرهیزکردموسعیکردمنوعکالسیک
را جلو ببرم .مایه ی کالسیک وار موردپسند خودم
هم هست و خیلی دوست دارم تا این قصه را به این
شکل روایت کنم .این مساله را در رنگ و نور و در
خیلی از موارد دیگر مثل لباس می شود متوجه شد
امابههمیندلیلسادهکهبانگاهفرمالیستیواحیانا
پرش زمانی و یا کار غیر کالسیک به خاطره ی ما از
گذشته خدشه ای وارد نشود از این پرهیز کردیم.
را ندیدیم .چقدر در شکل دیالوگ نویسی
ورود کردید؟ می شد در سبک کارهای
علی حاتمی و یا مطابق شعرگونه بودن
دیالوگ های حســن فتحی جلو بروید،
اینتعمدشمابودکهشبیهان هانباشید؟
می توانمبگویمکهچهدرشکلدیالوگنویسیوچه
در خود فیلمنامه با فیلمنامه نویس گفت وگوهای
زیادی کردیم؛ گفت وگوهای مفصــل با دو عزیز
گرانقدر یعنی مجید موالیی و پویا سعیدی و حتی
می توانم بگویم که به چالش هم رسید و دعوا هم
کردیم ،کار باال گرفت اما همه ی این ها برای کار و
برای چیزی بود که می خواستیم به نتیجه برسیم.
هروقت که حرف همدیگر را متوجه نمی شــدیم
مجبور بودیم تا داد بزنیم .ما ایرانی ها اصوال اینطور
هستیم و انجایی که منطق کار نمی کند دعوا را
شروع می کنیم .این مســاله را گفتم برای اینکه
بگویمرویفیلمنامهودیالوگنویسیدخالتخیلی
مستقیم داشتم .این دخالت معنایش این نیست
که بگویم دقیقا این را بنویس ،خیر؛ بلکه درباره ی
کانسپت یک سکانس و اینکه باید چه چیزهایی
را مدنظر قرار دهیم ،درباره ی چه چیزهایی حرف
بزنیم و از کدام نقطه نظر وارد این سکانس شویم
و چطور تمامش کنیم گفت وگو داشــتیم .اینکه
گفتید دخالت ،می خواهم بگویم که در هیچ چیزی
حد و مرزی وجود نداشــت و همچنان که ان ها
دوست داشتند تا صحنه های گرفته شده را ببینند
ن طرف هم ما راجع به فیلمنامه خیلی بحث
از ای
می کردیم .در مورد ازاده صمدی و دیالوگ هایش
باید بگویم که بله ،به نظر من یک مقدار زیاده روی
کردیم و دیالوگ های نیمه قجری یک مقدار زیاد
بود و کاش ایــن کار را نمی کردیم تا ســریالمان
یک دست تر می شد .درست است که ادبیات ادم ها
باید با هم فرق کند اما نباید به ناگهان راجع به یک
کاراکتر این انگ به ما بخورد که او نیمه قجری حرف
می زند .اگر این شائبه که درست هم هست به وجود
امده که او مثل بقیه حرف نمی زند ،االن می گویم
که این از نظر من اشتباه است .قاعدتا از طرف دیگر
همنمی خواستیمکهکلمجموعه،دیالوگ نویسی
و رفتار و کردار ادم ها شبیه به هیچ فیلم دیگری
باشد؛هرچندمابافیلموسینمابزرگشدیموحتما
خاطره هایی داریم که خیلی دوست داشتیم تا ان ها
را ما می ساختیم یا یک جایی از ناخوداگاه ما بیرون
اید و درز پیدا کند و شما ان را ببینید اما در مجموع
سعیکردیم تا شبیههیچ فیلم و سریالینشود.
ممنون که می گویید دکوپاژ خوب شده است،
ان احساسی که از درون فیلمنامه به من منتقل
می شود ،دکوپاژ من می شود .اما یک بار به یک
سکانس ،هر سکانســی که دوست دارید نگاه
کنید و ببینید که چقدر دکوپاژ معمولی است.
من اسمش را معمولی می گذارم چون دوربین
هیچ جای عجیبی نمی رود ،حرکت عجیبی
نمی کند ،با میزانسن پیچیده ای طرف نیستیم.
می توانم بگویم چشــم نواز است اما نمی توانم
بگویم چشم را می دزدد؛ به این دلیل که تمام
تالش من برای دکوپاژ ،میزانسن ،نور و عکس
در ابتدا بازی است .من همه ی تالشم را می کنم
تا بازیگرانم با صداقت و ایمــان کامل جلوی
دوربین بروند .یعنی همــه ی چانه ها را قبال با
ان ها زده ام و حاال چیزی که به ان ها می گویم
این است که برویم لذت ببریم .این لذت بردن
یعنیچه؟یعنیدیگرهمهچیزرافراموشکنیم
و بدون ماسک و بدون هیچ اضافه کاری هر انچه
را که قرار است از دلمان بیرون اید انجام دهیم.
من اسم این را زندگی کردن نمی گذارم ،شاید
اسمش یک دروغ بزرگی است که باورش کردیم
و این دروغ را به شما منتقل می کنیم و شما این
دروغ را باور می کنید .درواقع اسم ان می شود
ایمان ،حتی به دروغ .برای این کار ،یعنی برای
ایمان به دروغ گفتن هم باید به اندازه ی کافی
دلت صاف باشــد .در نتیجه درباره دکوپاژی
که گفتید بر این اســاس این عکس گذاشته
می شود .فیلمبردار هم همینطور ،او هم تقریبا
به این رسید که معنی و مفهوم خلوص امنیت
من در صحنه چیست و همه چیز باید فدای ان
احساسی شود که از دهان بازیگر بیرون می اید و
هیچ چیز به اندازه ی ان برای من اهمیت ندارد.
همه چیز باید فدای ان نکته ی کلیدی شــود
که بازیگر می گوید یا حتی چیز غیرمهمی که
می گوید .به همین خاطر من هیچوقت محو
لوکیشن،محولباس،محوعکس،کارتپستالو
رنگ و نور نمی شوم .همه ی این موارد برای من
فوق العاده اهمیت دارند اما بازی ارجح است.
بازی برای من در صدر جدول اســت تا در
ابتدابهشدتباتماشاچیارتباطبرقرارکند،
خودم همان جا در صحنه با ان ارتباط
برقرار کنم .بعــد اگر موارد دیگر به
چشم امد و بیننده زیرالیه ها و
معانی فرامتنی موردعالقه
مرا فهمید که ناز شست
همه ی ما؛ اگرهممتوجه
نشد می خواهم همین
قصــه ای کــه روایت
می کنم یعنی روایت
ســاده ،بــی االیش
و زالل بــدون هیــچ
فاصله ای از شیشه رد شود
و به مخاطب رسوخ کند. صفحه 14
نویسنده و کارگردان درباره تغییر جایگاه زن در دهه 90نسبت به گذشته
زن امروز جسورتر از ما حقش را میگیرد
SABA MAGAZINE
گفت وگوباچیستایثربی،
دهه نود دهه بسیار سختی برای زنان در هنر بود
15
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 15
زن روز
درواقع در این ده
سال در هر نمایشی
که دیدم و در هر
رمانی که خواندم یک
خانم پایان بندی را
تغییر داده و دست
روی نقطه حساس
گذاشته است .این
مساله حتی در
رمان های خود من
هم وجود دارد.
البته رمان های من
همیشه راجع به زن
بوده است به این
دلیل که زن را بهتر
می شناسم ،چراکه
زن هستم
پریسا سادات خضرایی :زنان از
ابتدا در سینما حضور داشتند
اما تا ده ه نود کمتر فیلمی وجود
داشت که در ان زن به عنوان نقش اصلی و
قهرمان فیلم معرفی شود .تغییرات نقش زن
در سینمای ایران و پرورش قهرمان زن در
فیلمنامه ها و نمایشنامه ها در اثار دهه ی نود
قوت گرفت .چنانکه در ده ه نود شاهد بودیم
نقش زن در تعیین مسیر فیلمنامه و نمایشنامه
پررنگ تر از پیش شد و رفته رفته زن منفعل
جایی در محتوا نداشت .موفقیت فیلمسازان زن
و کثرت بازیگران و عوامل پشت صحنه ی زن نیز
یکی دیگر از نکات قابل توجه این دهه بود .این
مساله باعث شد تا در این شماره با چیستا یثربی،
نویسنده و کارگردان به گفت وگو بنشینیم،
گفت وگویی راجع به نقش و جایگاه زن در هنر
دهه ی نود که در ادامه ان را می خوانید.
درده هنودشکلنگاهبهزناننسبتبهقبل
از ان و دهه ی هشتاد یک مقدار متفاوت
شــد و زن در محتوا یعنی در فیلمنامه و
نمایشنامهازحضوروتاثیرگذاریکمتربه
تاثیرگذاری بیشتر رسید و نقش زنان در
اثار پررنگ شد .شما این اتفاق را چطور
می بینید و ایا در ارزیابی هایتان در این دهه
متوجه این موضوع شده اید؟
بلهمتوجهشدمامااینیکاتفاقجهانیبود،یعنی
اگر فیلم ها ،رمان ها و نمایش های خارج از کشور
را مشــاهده کنیم می بینیم که انگار اصال برای
زنان نوشته شده اند .حتی می بینیم فیلمنامه ها
در هالیوود ،نمایشنامه ها در شرق دور و رمان ها
تماما بر محور یک زن می چرخد .در واقع قبال
نقش اصلی همیشه مرد بود و زن تزئین داستان،
فیلمنامه یا نمایشنامه بود .در حال حاضر مسائل
زنان نقش اصلی دارد و این نهضتی است که در
ده ه اخیر شــاهدش بوده ایم .در ایران هم این
مساله متاثر از هم ه اتفاقات جهانی رخ داد و من
نمی توانم بگویم که ایران شروع کننده ی ان بود،
به نظر من تمام جهان مثل حلقه های زنجیر به
هم پیوسته اند و این اتفاق مثل یک موج بود که
بقیه ی موج ها را به حرکت وا داشت .وقتی یک
اتفاقی می افتد تمام جهان از ان تاثیر می گیرد
و دهه ی اخیر از خیلی جهات دهه ی زنانه ای بود.
اول این توضیح را بدهم که من از کلمه ی زنانه
بیزار هستم چون از ان سوء برداشت می شود.
من چیستا یثربی
من دنیای زنانه و مردانه ندارمِ ،
دنیایی با انسان هایی دارم که در بین ان ها ادم
خوب و ادم بد وجــود دارد .ادم خوب می تواند
زن یا مرد باشد ،ادم بد هم همین طور اما تا وقتی
کهبرچسبجنسیتیزنانهمی زنیمانگاربخشی
از دنیا را از بخش دیگــرش تفکیک می کنیم.
من برچسب مردانه را خیلی کم دیده ام ،یعنی
هیچوقت ندیده ام که بگویند ادبیات مردان و
یا نمایش مردان .برای مثال جشنواره ای برگزار
می شد به نام تئاتر بانوان که من همیشه با اسم
ان مشکل داشتم .چرا نمی گوییم جشنواره ی
تئاتراقایان؟انگارزنیکاقلیتاستومنبااین صفحه 16
مسالهواقعامشکلداشتم.اماکم کمبهایننتیجه
رسیدم که نباید گارد گرفت ،بلکه هر قدمی که
برای زنان برداشته شود مغتنم است و باید ان
را محترم شمرد حتی اگر با برچسب ان مخالفت
داشته باشی .بله ،من با حرف شما موافق هستم
کهدرده هنوداساسانقشزندرادبیاتنمایشی،
ادبیات داستانی و به خصوص سینمایی طوری
پررنگ شد که او نقش اصلی را پیدا کرد .درواقع
داســتان درباره ی زنان بود و مردان نقش های
مکمل،همراهوتزئینی ترراداشتند.
همانطور که اشــاره کردید ،زنان نقش
تعیین کننده ای حتی در مسیر داستانی
پیداکردند.یعنیپسازاثارتهمینهمیالنی
و گاهی رخشان بنی اعتماد که زن را تحت
خشونت های شدید نشــان می دادند،
در دهه ی نود شــاهد ان بودیم که زن ها
توانستند پایان بندی را تغییر دهند .یعنی
زنان به مثابه تغییر دهنده و حتی قهرمان
داستان ها ظاهر شدند و این نکت ه مثبتی
بود که در اثار دهه نود شاهدش بودیم.
نظرشماچیست؟
فکر می کنم این مساله متاثر از موج نوی جوانان
جامعه ی ماســت .من دختری دارم که متولد
دهه هفتاد است و با دانشجوهای من
نیم ه دوم
که متولد نیم ه اول ده ه هفتاد و یا ده ه شــصت
هستند بسیار متفاوت است؛ از طرفی دانشجوی
دهه هشتادی دارم که با دختر من بسیار تفاوت
دارد .می خواهم بگویم که هرچه سن جامعه ما
پایین تر است نوع نگاه و تفکر فرق می کند و ان
ادبیات ،ســینما و
تئاتر بعضی اوقات
از زن اســتفاده ی
ابزاری کرده اند چرا
که زن جذاب است.
فیلم «زن جوان
خوش اتیه» را در نظر
بگیرید که امسال
اسکار فیلمنامه را
گرفت و نویسنده و
کارگردان ان امراند
فنل ،یک زن است.
وقتی به شــخصیت
های این فیلم نگاه
می کنید میبینید
که چون زن است
و مطالباتی در این
جامعه دارد خیلی
جذاب شده.
تعاریف خط کشی شده ای که قبال بین زن و مرد
وجود داشت از بین می رود .همانطور که گفتم
با برچسب هایی مثل نمایشگاه عکس زنان و
جشنواره ی تئاتر بانوان مخالف هستم و نسل
ن را برمی دارد ،در مقابلش ایستادگی
جدید ای
می کند،انرابهچالشمی کشدومی گویدکهزن
و مرد دوشادوش و همکار هم هستند .در نتیجه
زن نقش منفعلش را که یا باید کتک بخورد ،یا
تحت فشار باشــد و قیم داشته باشد از دست
می دهد .زن هم مطالباتی پیدا می کند و ان را در
ده هنودبیانمی کند.اتفاقاشماازکارگردان های
عزیزی نام بردید که در اثار ان ها زن ستیزی
خیلیزیادبود.دراخریناثرتهمینهمیالنیبهنام
«ملی و راه های نرفته اش» شاهد اوج زن ستیزی
بودیم ،یعنی از خشن ترین فیلم های ایشان بود؛
حتینسبتبهفیلم«دوزن».منداورفیلمکوتاه
دانشجویان بوده ام و زنان نسل جدید که فیلم
می ســازند ،زن را در موقعیت سرنوشت ساز،
مسیرسازوالهام بخشیقرارمی دهندکهبهقول
شماپایان بندی هاراتغییرمی دهد.درواقعدراین
ده سال در هر نمایشی که دیدم و در هر رمانی که
خواندمیکخانمپایان بندیراتغییرداد هودست
روی نقط ه حســاس گذاشته است .این مساله
حتی در رمان های خود من هم وجود دارد .البته
رمان هایمنهمیشهراجعبهزنبوده استبهاین
دلیلکهزنرابهترمی شناسم،چراکهزنهستم.
درواقع رمان های من راجع به خودم ،خانواده ام
و دوســتانم که یک خانم پزشک و یک خانم
خانه دار هستند ،بود .تمام اثاری که از من در این
دهه چاپ شد مثل رمان های «شیدا و صوفی»،
«او؛ یک زن» ،و یا نمایشنام ه «بانو و مرد مرده»،
خود به خود اینطور پیش رفت که تعداد زن های
داستان بسیار زیاد بود و همه شخصیت اصلی و
تاثیرگذاربودندکهمورداستقبالواقعمی شدند.
به هر حال باید قبول کرد که در جامعه ی ما هنوز
خیلیماندهتابهبرابری هایجنسیتی ایبرسیم
که غرب در حال حاضر تا حدی به ان رســیده
و چند گام از ما جلوتر اســت .میگویم تا حدی
چون مطالعات من نشــان می دهد که در حال
حاضر زن ها در خارج از نظر حق و حقوق شغلی
پایین تر از مردهای همکارشان هستند .یعنی
اگر یک مرد و یک زن در یک جا مشغول باشند
زن کمتر حقوق می گیرد و این اعتراض زن ها را
برمی انگیزد اما در حقوق مربوط به طالق خیلی
ازماجلوترهستند.
مثال های زیادی از فیلم ها و اثار ادبی در
جهان هم برای این صحبت وجود دارد.
می خواهم بگویم من فکر می کنم نسل که عوض
می شود و نوع تربیت ها که تغییر می کند خود به
خود مطالبات هم تغییر می کند .در حال حاضر
تربیت نسل به سمت همسان سازی نقش های
زن و مرد در زندگی می رود ،حتی اینکه نوبتی
بچه را نگهداری کنند و یــا در خانه نوبتی کار
ی اوقات
کنند .اما ادبیات ،ســینما و تئاتر بعض
از زن اســتفاده ی ابزاری کرده اند چرا که زن
جذاب است .فیلم «زن جوان خوش اتیه» را در
نظر بگیرید که امسال اسکار فیلمنامه را گرفت
و نویسنده و کارگردان ان امراند فنل ،یک زن
است .وقتی به شــخصیت های این فیلم نگاه
می کنیدمی بینیدکهچونزناستومطالباتیدر
این جامعه دارد خیلی جذاب شده و اگر اتفاق ها
17
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 17
زن روز
و هشتاد مثل کالس ها ،دانشگاه ها و ...
متفاوت و بیشتر شده است؟ به نظر شما
کدام عامل در کثرت زنان در سینما و تئاتر
تاثیرگذارتراست؟
و کارهای این خانم را یک مــرد انجام می داد
فیلمنامهاصالجذابنبود.پسمی توانیماینطور
تقسیم کنیم :عده ای هستند که برای پول به زن
نگاه ابزاری دارند .یعنی برای مثال «فرشتگان
چارلی» را می سازند و ما می دانیم که پشت ان
تجارتاست،چراکهزنجذابیت هاییرابهرمان،
فیلمونمایشمی دهد.عده یدیگریصادقانهوبا
تماموجوددرفیلمیمثل«سرزمیناوارگان»که
برنده ی اسکار شد کار می کنند و زن در موقعیت
و جایگاه خودش تالیف می شود .نیمه ای از این
جهان نه پرخاشگر و نه لزوما مردستیز است و
نه بیخودی تحت ظلم است ،بلکه می خواهد به
نیمه ی دیگرش کمک کند و با مردها جهان را
بسازد؛ انچنان که خودشان و جهان جدید این
را با اتحادی بین زن و مرد می خواهد .من هم با
اکبر رادی موافقم که می گفت :من با مساله ی زن
دربرابرمردومرددربرابرزنمخالفهستمحتی
با اینکه می دانم حقوق زنان در ایران داده نشده
معتقدم فقط زمانی این حق داده می شــود که
مرد خانواده هم بفهمد و قبول کند که زن چقدر
احترام دارد و دوشــادوش هم و در کنار هم به
مصافوبهجنگجهلبروند.
اینطور می نویسم ،شاید به این خاطر است که
من هم تغییر کرده ام ،ســن رویم اثر گذاشته
و دیگر ان موجود ترســیده ای نیستم که در
دهه یشصتبهدبیرستانمی رفتوزمانعوض
می شود .فکر می کردم هم نسل های من با این
اثارارتباطبرقرارنکنندومرابهدروغگوییمتهم
کنندکهزننمی توانداینطورمطالبه گر،شجاعو
جسور باشد اما دیدم همه ی ان ها می گویند ما
این کارها را کرده بودیم اما رویمان نمی شد ان
را جایی بگوییــم .در «او؛ یک زن» ،زن چریک
است و در «شیدا و صوفی» زن حق و حقوقش را
می خواهد.فقطازاثارخودممثالنمی زنموتمام
اثار مردانه ای که می خوانم ،یعنی تمام اثاری که
اقایان ان ها را نوشته اند بدون استثنا زن محور
است و زن در پایان ،مسیر فیلمنامه و کتاب را
عوض کرده است .حرف شما درست است و با ان
موافق هستم اما فکر می کنم که اصال جهان دارد
به سمت همسان سازی موقعیت ها می رود .ما در
ایرانخیلیکارداریمتابههمسان سازیحقوقی
هم برسیم اما همین که مردهای ما درحال باور
کردن این هستند که زن ها چقدر توانایی دارند
اتفاقخوبیاست.
به این کلمــه «دوشــادوش» اعتقاد
دارید؟کمیشعارینیست؟
کثرتبازیگرانزنوعواملپشتصحنه
نشان می دهد که تعداد زنان خیلی زیاد
شدهواینقابل توجهاست.ایاازنظرشما
اینموضوعتحتتاثیرتوانایی هایزنان
و ناگزیر بودن مردان به کمک گرفتن از
ان هاست و یا راه های ورود به عرصه ی
سینما و تئاتر به نسبت دهه های هفتاد
بله ؛ من عاشق عبارت «دوشادوش هم» و «در
کنار هم» هستم و احساس می کنم نسل های
جدید اینطور هستند .پس خود به خود ادبیات
ده سال اخیر ما خیلی متفاوت شده است .وقتی
می نوشتم در ناخوداگاهم نمی دانستم که چرا
من خیلی خوشم
می اید که دخترها
یک جور دیگر
بزرگ میشــوند.
من با پرخاشگری
مخالف هستم ،همان
پرخاشگری که در
فیلم های اوایل دهه
هفتاد وجود داشت
و هدیه تهرانی هم
بیشتر این نقش ها
را بازی میکرد ،نمونه
اش فیلم «قرمز»
فریدون جیرانی که
با پرخاشگری تمام
میشد .با این نگاه که
زن را به شکل یک
سامورایی نشان
دهند مخالف هستم!
هر دو مورد ،اما تا فردی توانمند نباشــد کسی
به او کار نمی ســپرد .من در حال حاضر عینا در
کالس های انالین دانشگاه این را می بینم .یک
پروژه تعریف می کنم که دخترها تا جلســه ی
بعد ان را انجام می دهند و اقایان خیر .خاطرم
هست پدرم از من خواســت تا اولویت اولم را
دانشگاه الزهرا بزنم ،با وجود اینکه رتبه ی من
در علوم انسانی پنج و در رشته ی روانشناسی،
حقوق و فلسفه یک بود .یکی از دالیلش این بود
که دانشگاه های تهران ،شهید بهشتی و عالمه
طباطبایی ان سال گرایش کودکان استثنایی
داشتندوفقطدانشگاهالزهرابودکهروانشناسی
بالینی ارائه می کرد .دلیل دیگرش این بود که
می گفت تو در ســایه ی دانشجویان مرد کوتاه
می ایی،یعنیاستعدادتراخفهمی کنی،سوالت
را نمی پرسی و با استاد وارد چالش نمی شوی و در
دوره ی کارشناسی ارشد به من ثابت شد که پدرم
راست می گفت .بنابراین من سوال شما را اینطور
جوابمی دهمکهتوانایی هایزنانباعثمی شود
کهبهان هانقش هایبیشتریبدهند.توانایی های
زنان ما در حال حاضر بسیار زیاد شده و از طرفی
پسرانماتنبلشده اند!منمی بینمکهیکدختر
کامپیوتر یاد می گیرد و همزمان دو زبان خارجه
را هم فرامی گیرد .در ســطح جهانی هم زن ها
در سیاست و همچنین شغل های کلیدی زیاد
شده اند .برای مثال نود درصد افراد در سازمان
ملل زن هســتند .در بعضی از کشورها مثال در
کشورهای اسکاندیناوی تمام شغل های کلیدی،
مقامات باال و رئیس گروه دانشگاه ها زن هستند.
به این دلیل که نسل جوان ،زنان خیلی تالشگری
دارد و من خیلی خوشم می اید که دخترها یک
جور دیگر بزرگ می شــوند .من با پرخاشگری
مخالفهستم،همانپرخاشگریکهدرفیلم های
اوایل دهه هفتاد وجود داشت و هدیه تهرانی هم
بیشترایننقش هارابازیمی کرد،نمونه اشفیلم
«قرمز» فریدون جیرانی که با پرخاشگری تمام
می شد .شخصا با این نگاه که زن را به شکل یک
سامورایی نشان دهند مخالف هستم! البته در
«قرمز» اینطور نبود که زن را سامورایی نشان
دهند ،او از حقوق خــودش دفاع می کرد اما به
هر حال در پایان با پرخاشگری تمام شد .فیلم
«شــام اخر» برای فریدون جیرانی هم خیلی
پرخاشگرانه تمام شــد اما خوشبختانه بعدتر
دیدم که تعدیل شد ،یعنی زن سالح به دست در
خیابان ها راه نیفتاد .زن با استفاده از نیروی تعقل
و توانایی هایش راهش را در جامعه باز کرد و چون
توانمند بود جامعه به او شغل داد .باز هم تاکید
می کنم که ما نسبت به جهان هنوز خیلی عقب
هستیم اما جامع ه ما هم نسبت به ده ه من و حتی
ده هشصتخیلیفرقکرده است.
این کثرت را ما در عوامل پشت دوربین
برای مثال در تدوین ،فیلمنامه ،گریم و صفحه 18
پول الزم است .برای مثال من می دانم که ادیت
ی می خواهد و
چه دستگاه ها و سیستم های خوب
بچه ها پولندارند کهبه انسمتبروند.
امامهم تریناتفاقیکهافتادهفیلمسازی
زنان در ده ه نود اســت .زنانی مثل ایدا
پناهنــده ،نرگس ابیار ،شــما ،پوران
درخشــنده ،مرجان اشــرفی زاده و
کارگردان های دیگر که حتی توجه بین
المللی را هم جلــب کرده اند ،اتفاقی که
در مورد نرگس ابیار و پوران درخشنده
افتاد .می شــود گفت که این مساله به
نوعی بازپس گیری حقوق زنان در سینما
هم هست .شما چطور به این قضیه نگاه
می کنید؟ ایا فکر می کنید این موضوع
ممکناستبرایهمهاتفاقبیفتدیافقط
برای بعضی از زن ها و با قدرت هایی که
دارند امکان پذیر است؟
گاهی حتی در تهیه کنندگی هم می بینیم
اما هنوز در عرصه هایی مثل فیلمبرداری،
صداگذاری و سرمایه گذاری نقش زنان
کمرنگ تر است و شاید بتوان گفت که
اصال حضور ندارند .تحلیل شــما از این
موضوع چیســت؟ به نظر شما چرا این
اتفاق افتاده و چطور می شــود اعتماد را
بیشتر کرد تا در این حوزه ها هم حضور
زنان پررنگ شود؟
من فکر می کنم زنان یا خیلی به مسائل مالی
عالقه ندارند و یا پول سرمایه گذاری ندارند.
صداگذاری و ادیت هم کاری نیســت که هر
کسیانرادوستداشتهباشداماعرصه هایی
مثلفیلمنامه نویسی،بازیگری،منشیصحنه
و دستیاری را دوست دارند .اول بحث عالقه
است،دوماینکهزنانهنوزازنظرمالیدرایران
خیلی ضعیف هستند .خودم را مثال می زنم.
ما در حال حاضر خانم های تهیه کننده خیلی
داریم ،خانم هایی که فقط تهیه کننده هستند
و خودشان کارگردانی نمی کنند اما من جزو
ان ها نیستم؛ من سرمایه ندارم و عالقه ای هم
به بحث مالی ندارم .فکر می کنم بخشی از ان
به عالقه برمی گردد و بخشی به این علت است
که زن های ما در حال حاضر از نظر مالی خیلی
کامل مستقل نیســتند .همانطور که گفتم
ن ما در رابطه با زنان خیلی می لنگد .در
قوانی
حال حاضر نسبت به ده ه ما ،ده ه چهل ،پنجاه
و شصت بهتر شــده اما هنوز دربار ه حقوق
شــهروندی زنان در ایران خالهای قانونی
فراوانی وجود دارد.
از طرفی صداگذاری و مواردی از این دست یک
چیز خیلی ذوقی است اما بازی برای همه جذاب
اســت و یا کارگردانی هم خیلی جذابیت دارد.
بنابراینیاعالقهندارندویااینکهبرایانبخش ها
دهه نود دهه
قانونگذاری های
بیهوده مدیریتی در
عرصه ی تئاتر ،نشر و
سینما بود .یعنی مدام
مدیرها عوض شدند،
حتی ما تغییر وزیر
ارشاد داشتیم و این
تغییرات باعث شد تا
مدیرهای سلیقه ای
بر سر کار ایند .گاهی
اوقات مشکل داشتم
و گاهی اوقات خیر اما
برای من نسبت به
دهه های قبل دهه ی
بسیار سختی بود.
زن هایی که فیلم کوتاه می ســازند هم خیلی
زیاد شده اند .یک لیست بلند باال هستند که
از جشنواره های خارجی جایزه می گیرند .این
اتفاق خود به خود در طول زمان می افتد یعنی
زن هانمی تواننددرزندگیهنریهمیشهساکت
و نقش دوم باشند .یادم هست پروانه معصومی
می گفتدرفیلمنامه هاییکهدردورانمانوشته
می شد زن تزئین فیلم بود .در حال حاضر اینطور
نیست و نســل خود به خود عوض شده است.
در حال حاضر هر فیلمنامــه ای را که جایزه ی
اسکار گرفته است می خوانم ،می بینم که یا نقش
محوری زن است و یا زنی که در فیلم است مسیر
فیلم را هدایت می کند .اما در رابطه با سوال شما
فکر می کنم که خیر ،این اتفاق برای همه ی زن ها
پیش نمی اید .خیلی راحت بگویم ،خیلی کار
داریمتابرایمثالبهکشوریمثلاسترالیابرسیم
که هر کسی فارغ از مرد یا زن بودن درس سینما
را خوانده باشد ،خیلی راحت از امکانات مساوی
بهره مند شود .نیکول کیدمن در یک مصاحبه
گفتدختربزرگمنبهکارگردانیعالقهداردوبه
او گفته ام پس به شغلی عالقه داری که می توانی
منچیستایثربیدردلم
یکعالمهکارپیداکنیِ .
گفتم یک کارگردان زن در انجا خیلی کار پیدا
می کند؟ و دیدم که نود درصد کارهای نیکول
کیدمن با کارگردان های زن بوده که در جامعه ی
ما خیلی کم رنگ تر است و روابطی را می خواهد
کهیاهمسرشانتهیهکنندهباشدویابههرحال
تهیه کننده یمرداشناییداشتهباشند.
بنابراین همانطور که گفتــم در طول زمان که
زن ها استعدادهایشان را نشان می دهند خود به
خود این اتفاق می افتد ولی در جامعه ی ما هنوز
بسیارکنداست.بهایندلیلکهفقطزنانیدراین
عرصه توانستند موفق شوند که از دستیاری و
یا منشی صحن ه بودن شروع کردند و یا همسر
سینمایی دارند ،یعنی به هر حال یک ارتباطاتی
داشته اند .اگر یک نفر در دانشگاه سینما بخواند
و هیچ ارتباط دیگری نداشته باشد؛ برای مثال
نه همسر ســینمایی و نه پول داشته باشد و نه
با اســتادی کار کرده باشد و یا منشی صحن ه و
دستیارینکردهباشد،نمی تواندواردسینماشود
و ما هنوز در این مورد خیلی عقب هستیم .شما
می گویید تعدادشان زیاد شده ،به این علت که
زن ها باسوادتر و اگاه تر شده اند این اتفاق افتاده
اما هنوز ان ایدئالی که ما می خواهیم نیست.
شما ســوال کردید که این اتفاق برای همه رخ
می دهد؟ خیر ،هنوز اینطور نیست .برای اینکه
صفات زن در جامعه تجلی کند جو بازتر شده
اما تمام زنان از این موقعیت بهره مند نیستند.
در خارج اگر فرزندت را به مدرسه ی سینمایی
و یا دانشگاه سینمایی بفرستی می دانی که اگر با
استعدادباشدفیلمسازمی شودامادراینجاهنوز
اینطورنیست.
بهعنوانیکزنفعالفکرمی کنیدچقدر
موانع زنان در هنر ده ه نود و در حال حاضر
کمتر شده و راه برای فعالیت ان ها بیشتر
باز شده است؟ خود شما فکر می کنید که
برای ساخت اثر در سینمای ایران و یا
روی صحنه بردن یک نمایش دغدغه ی
کمتری به لحاظ اماده سازی یک پروژه
دارید و موانع برای شما کمتر و سهل تر
شده است؟
ده ه نود ده ه قانون گذاری های بیهود ه مدیریتی
در عرصه ی تئاتر ،نشر و سینما بود .یعنی مدام
مدیرها عوض شدند ،حتی ما تغییر وزیر ارشاد
داشتیم و این تغییرات باعث شد تا مدیرهای
سلیقه ای بر سر کار ایند .گاهی اوقات مشکل
داشتم و گاهی اوقات خیر اما برای من نسبت
به دهه های قبل دهه ی بسیار سختی بود .دهه
نود ،ده ه تسهیل فیلمسازی و یا قانون گذاری
برای زن هــا نبود؛ یعنی کســی نیامد که این
موقعیت را تسهیل کند .زنان جوان و باهوش
که سن کاری شــان به ده ه نود می خورد رشد
خوبی داشــتند و حتی خیلی از ان ها مدیر و
سردبیر شدند اما زنانی که در نسل های قبل تر
مطرح بودند اتفاقا تنبیه شــدند! برای مثال
تهمینه میالنی و یا پوران درخشــنده .ممکن
است بگویید چون جوان تر بودند بیشتر فیلم
می ســاختند اما علت کم کاری ان ها فقط این
نیست.اگرباخودشانمصاحبهکنیدعلت هایش
را می گویند ،ان ها دهه هشتاد خیلی فعال تر
بودند .من می توانم بگویــم که دختران جوان
ما زیاد شدند .نرگس ابیار که از نسل من است
اما دختران جوانمان ،دخترانی که دهه شصتی
هستند ،در حال حاضر فیلم های خیلی موفقی
هم در جهان می سازند و حتی فیلم کوتاه های
ان هاجایزهمی گیردوبهزودیفیلمسازانبزرگی
می شوند.پساینطورنتیجهمی گیرمکهمدیران
ما در دهه نود قوانینی وضع نکردند که به نفع
زنان باشد و زنان تالش بیشتری به خرج دادند.
زنی مثل من ،یا زن میانســالی که می خواست
نتیجه ی توانایی هایش را ببینــد و بهره ببرد
اتفاقا دچار چالش بیشتری می شد ،به این دلیل
که با مدیران قبلی هم نسل بود و با ان ها بزرگ
شده بود اما مدیران جدید از او خیلی کوچک تر
هستند .مدیران ما حداقل در جاهایی که من کار
19
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 19
زن روز
می کردمیعنیوزارتارشاد،تئاتر،سینما،کتاب
و تلویزیون و بیشتر از من می دانستند ولی االن
مدیرانی خیلی جوان بودند و می بینید که برای
برنام ه «هفت» و یا برنام ه عادل فردوسی پور چه
اتفاقیافتاد.
این را هم بگویم که انتخاب شخصی من چرخش
از ســمت تئاتر به ســمت ادبیات داستانی،
فیلمنامه و تدریس بود .خودم این را خواستم
به این دلیل که دیدم جوان های خیلی کم سال
به تئاتر امده اند و خوب هم کار می کنند .من
بیست و پنج سال از عمرم را تئاتر کار کردم و
حاال خسته هستم .پس تصمیم گرفتم رمان
بیشتری بنویسم ،شعر بیشتری بگویم و چند
کتاب شعر در این دهه چاپ کردم که ان را هم
مدیون استاد قیصر امین پور هستم که شاگرد
ایشان بودم .مبادا این معنی پیش بیاید که من
با تئاتر قهر کرده ام ،خیر اینطور نیست .فکر
میکنمدرحالحاضربایدسوادمرابهنسلجدید
انتقال دهم .من رمان نویس ،نمایشنامه نویس
و فیلمنامه نویس هستم و خودم تصمیم دارم
که در مراحل اجرایی بیشــتر دانشم را انتقال
بدهم و تدریس کنــم .درواقع می خواهم این
پیش نیاید که بگویند چیستا یثربی در تئاتر
کم کار شــده ،خیر این یک انتخاب شخصی
بوده است .من در حال حاضر خیلی بیشتر از
سابق نمایشنامه می نویسم اما در کارگردانی
کم کارتر شده ام .وقتی دختران جوان را مشاهده
می کنم که با این انرژی کار می کنند می بینم که
انرژی رمان نویســی ام بیشتر است .این نکته
را هم اضافه کنم که در هیــچ دهه ای به اندازه
ده ه نود مدیران ارشــاد عوض نشدند؛ یعنی
ما تا می امدیم به یک نفر عادت کنیم یک نفر
دیگر امد اما این ها مانع نشد .دختران فعال در
عرصه ی تئاتر بزرگ شدند و یکی از ان ها دختر
خود من بود .االن عرصه برای ان هاست و تنها
کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که
به ان ها یاد بدهیم.
فعالیت اجتماعی هنرمندان زن را چطور
می بینید؟ ایا زنان در دهه ی نود و در حال
حاضر توانسته اند برای احقاق حقوق
زنان جامعه قدمی بردارند و به نسبت
قبل فعالیت درست و ثمربخشی داشته
باشند یا اینکه همچنان منفعل هستند
و خیلی به نقش اجتماعی خودشان در
جامعه توجهی ندارند؟
شما راجع به سینما ،تئاتر و هنر می پرسید و نه
هر شغلی اما در زمینه های دیگر رشد بیشتر
بوده است .من یک اماری دیدم که نشان می داد
زنان پزشک ،زنان مدیر گروه دانشگاه ها و زنان
سردبیر رادیو ،تلویزیون و مطبوعات خیلی زیاد
شده اند .اگر زنی که مورد بحث ما است فقط زنی
از قشر هنری و فرهیخته باشد جواب شما بله
است ،از موقعیت ها استفاده کردند و خیلی از
ان ها ارتقای درجه یافتند اما اگر زن ایرانی را
مادرانمان ،کسانی که در خانه هستند ،کسانی
که بچه تربیت کرده اند و شغل بیرون نداشته اند
درنظربگیریمبایدبگویمکهخیر،هنوزموقعیت
برای ان ها همانطور و حتی سخت تر است .تنها
کمکی که به این افراد شد فضای مجازی بود که
توانستند مشاغل کوچک خانگی جور کنند
و به لحاظ مالی مستقل شوند .بعضی از ان ها
را می بینم که خیلی خوب در اینستاگرام کار
می کنند و می فروشند .بنابراین من می گویم
که پاسخ این سوال برای زن هنری بله و برای زن
ایرانی به طور کلی خیر است و هنوز انفعال را در
ان ها می بینم .با این حال زنان هنری در این دهه
خیلی رشد کردند ،یعنی بام و قله ای نبود که
ان ها فتح نکرده باشند!
فعالیت صنفی زنان در وزارت ارشــاد،
خانه ی ســینما ،اداره ی تئاتر و ...را در
چند سال اخیر چطور می بینید؟ چقدر این
نقش تاثیرگذار شده و چقدر جای کار
دارد؟ نقاط منفی و ضعفش کجا است؟
بیشــتر فعالیت های صنفی در حال حاضر
در دست زنان اســت اما این دلیل نمی شود
من زن هم تســهیالتی فراهم کرده
که برای ِ
باشند .منظورم این اســت که چون دست
زن هاست دلیل نمی شــود که به سود زنان
عمل کرده باشند .باز هم تاکید می کنم که این
مساله دلیل نمی شود تا وضعیت من بهتر شده
باشد چون اقایان هیچوقت بر ضد من نبودند.
اتفاقا دهه ی هشتاد که اقایان بودند بعضی
از قانو ن های صنفی ما خیلی توجیه پذیرتر
بود .مــن در انجمــن فیلمنامه نویســان،
نمایشنامه نویســان و منتقدان عضو بودم
اما در حال حاضر که به دست خانم ها افتاده
گاهی اوقات واقعا از قوانین سر در نمی اورم
و گیج می شوم! نمی گویم تقصیر خانم هاست،
حرف من این است که شاید هنوز زود است
برای اینکه خانم ها هم در مدیریت های صنفی
به ثبات برســند و هنوز با ازمون و خطا جلو
می روند .اصوال زن مدیر کم تربیت شده است،
یعنی تربیت فرزندِ خیلی از خانواده ها انطور
نبوده که زن را برای مدیریت در جامعه اماده
کنند .مسائل صنفی مدیریت خوب می خواهد
و گاهی اوقات خانم ها واقعا کم می اورند ،به
این دلیل که تحت تاثیر عواطفشان مدیریت
درستی انجام نمی دهند .خیلی از خانم ها در
حال حاضر در صنف ها مشغول به کار هستند
اما این دلیل نمی شــود تا بگوییم صنف های
ما به دلیل امدن خانم ها رشــد کرده اند .ما
مدیر کارامد می خواهیم کــه می تواند مرد
هم باشد اما به فکر زنان باشد .مثالی که من
همیشه می زنم این اســت :بهرام بیضایی
انقدر راجع به زنان خوب نوشــته که هیچ
زنی هنوز ننوشته است .خیلی وقت ها مردها
مدیر بوده اند و همه چیز با نظم بیشتری جلو
رفته است ،یعنی می گویم که این مساله زنانه
و مردانه ندارد .اگر بخواهیم بگوییم که زن ها
در خالقیت رشــد کرده اند یا خیر بله خیلی
جلو رفته اند اما در مدیریــت گاهی اوقات
اشتباهات فاحشی می کنند چراکه هیجانی
برخورد می کنند و من فکــر می کنم که باید
زنان بیشتری رشت ه مدیریت بخوانند.
در حال حاضر به عنوان یک زن تقریبا
کامل در عرصه ی هنر ،چــه زنانی مد
نظرتان هستند و کدام ها را شایسته ی
توجهمی بینید؟
در عرصه ی سینما
میتوانم به رخشان
بنی اعتماد ،پوران
درخشنده و به طور
کلی تمام خانم هایی
اشاره کنم که در این
سالها از خالقیت،
عشق ورزیدن ،خلق
کردن و افرینش
خسته نشدند و ادامه
دادند.
در عرصه ی ســینما می توانم به رخشان بنی
اعتماد ،پوران درخشــنده و به طور کلی تمام
خانم هایی اشــاره کنم که در این ســال ها از
خالقیت ،عشق ورزیدن ،خلق کردن و افرینش
خسته نشدند و ادامه دادند .در زمینه ی شعر
زنده یاد ســیمین بهبهانی اینطور بودند .در
سینما زنان نســل اول ،دوم و سو م ما پا به پای
هم کار می کنند و حتی بچه های دهه ی هشتاد
در راه هســتند که در حال حاضر فیلم کوتاه
می سازند .من اگر بخواهم نام ببرم در هنرهای
تجســمی« ،ایران درودی» را یکــی از نوادر
مثال زدنی می دانم که هرگــز از افرینش ،زن
بودن و اشــتباهات خودش خسته و تسلیم
نشــد .گالب ادینه نیز در بازیگری برای من
همیشه مثال زدنی اســت .ایشان در این سن
و سال هنوز در کالس های خصوصی دانشجو
پرورش می دهد .کسانی مثل سیما تیرانداز،
پانته ا بهرام و خیلی های دیگر حاصل اموزش
گالب ادینه هستند .در نویسندگی هم خیلی
زیاد داریم ،از گلی امامی که هنوز در خارج از
کشور خســتگی ناپذیر می نویسد تا خیلی از
خانم هایی که در ایران رمان نویس های خوبی
هستند و خستگی ناپذیر هم کار می کنند ،برای
مثال فریبا وفی .اینگونه خانم ها بســیار زیاد
هستند و من نمی توانم یک یا دو نفر را نام ببرم. صفحه 20
SABA MAGAZINE
ازسینماگران پرسیدیم
ایاشبکهنمایشخانگی
باعثنابودیسینمامی شود؟
21
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 21
سینمای ایران
پریسا سادات خضرایی :در شرایطی که کرونا
باعث شده تا سینمای ایران یک اسیب جدی و یک
ورشکستگی را تجربه کند ،با کوچ فیلمسازان و عوامل
سینما به شبکه نمایش خانگی ،این شبکه رونق پیدا کرده و مورد اقبال
مردم قرار گرفته است .از طرفی با تعطیلی سینماها در دوران کرونا
ضرر عظیمی متوجه سالن دارها و کارکنان سینما شده و کسب و کار
ان ها لطمه خورده است .با برخی از اهالی سینما درباره ی شرایط فعلی
صحبت کرده ایم که در ادامه ان را می خوانید.
سیدجمالساداتیان،تهیه کنندهشاخص
سینمای ایران ،معتقد است که رکود سینما
مقطعی است و سینما میتواند به دوران اوج
خود برگردد.
«بهنظرمنهمانطورکهاز
کارکرد سینما مشخص
اســت یــک مقصــد
گردشــگری است؛ یعنی
خانواده ها زمانی که به دور
هم جمــع می شــوند و
می خواهند از خانه خارج
شوند و یا قصد دارند اوقات فراغتشان را در کنار هم
به خوشی بگذرانند معموال اولین جایی که انتخاب
می کنند سینما است ،بعد از ان کنسرت ،تئاتر ،و
برای مثال پارک و رستوران را انتخاب می کنند اما
سینما در انتخاب های ان ها خیلی پررنگ است.
جوان هابرایدورهمجمعشدنمعموالیکچنین
فضاهای فرهنگی هنری را انتخاب می کنند .وقتی
برای مثال کشور ســه روز تعطیل می شود به رغم
تذکرات مسئولین می بینیم که سفرهای استانی
چقدر پررنگ می شــود .درواقع این مساله نشان
می دهد که مردم نیاز دارند تا از خانه بیرون بیایند و
محیط هایجدیدراتجربهکنندویکتنوعمحیطی
داشته باشند .سینما در این حوزه خیلی می تواند
نقش داشته باشد و کارکردش هم در طول این صد
و بیست سال بیشتر به این سمت و سو رفت ه است،
یعنی فیلم را بهانه می کنند تا دور هم جمع شوند.
طبعابایدفیلم هاییهمکهمی خواهندبهتماشایش
بنشیننداثاریباشدکهموردپسندشانواقعشودو
با ان ارتباط برقرار کنند .اگر با ان ارتباط برقرار کنند
قطعا ســینما ســریع به ان چرخه ی قبلی خود
بازمی گردد .حتی قبل از این که کرونا را داشــته
باشیم سینما شرایط اقتصادی خوبی نداشت اما
وقتی فیلم هایی اکران می شد که مردم با ان ارتباط
برقرارمی کردندسینمارونقخوبیمی گرفت.قطعا
همین فرمول می تواند در اینده هم مصداق پیدا
کند ،حتی شاید هم یک مقدار پررنگ تر .باتوجه به
اینکه مردم تقریبا نزدیک به دو سال است که از ان
فضا دور بوده اند شاید خالهایشــان را یک مقدار
بیشترپرکنند.بهنظرمنسینمابهراحتیمی تواند
به ان شــکوه و عظمت واقعی خودش بازگردد به
شرطی که تهیه کنندگان محترم ،فیلم های خوب
بسازند».
ساداتیان معتقد است که منافاتی بین کار
کردن در شبکه نمایش خانگی و سینما برای
کارگردانان وجود ندارد و این دو مدیوم از هم
دورنیستند
«خان ه اهالی تولید ،سینما است .یعنی به نظر من
خان ه تمام بازیگران و عوامل پشت دوربین و جلوی
دوربین سینما است .نمایش خانگی و سینما از هم
دور نیستند ،به لحاظ استفاده از تکنولوژی ،یک
تکنولوژی دارند که مدیــوم ان فرق می کند؛ ان
سینماست و این تلویزیون است؛ پس به نظر من
می شود این کار را کرد و از هم دور نمی شوند .قطعا
بعضی کارها باید روی پرده ی عریض ســینمایی
نمایشدادهشوندتااینکهرویپرد هکوچکنمایش
خانگی .من می دانم که بسیاری از کارگردان ها اگر
هم در حال حاضر در شــبکه نمایش خانگی کار
کنند به محض اینکه شرایط عادی شود قطعا فیلم
سینمایی شانراهمخواهندساخت.جنسوپایه ی
این دو مقوله به لحاظ تکنیک یکی است و خیلی
مکمل یکدیگر هستند و تضادی با همدیگر ندارند.
ی و چه به
به نظر من چه به لحاظ حوز ه سرمایه گذار
لحاظ حوز ه تولید هر کدام جایگاه خودشان را دارند
و در سینما هم تولید محتوا خواهند کرد».
تهیه کننده«چهارشنبه سوری»جذابیت
نقش را برای بازیگر فراتر از مســائل مالی
می داند و بر این باور اســت که بازیگران
«خانه اهالی تولید،
سینما است .یعنی
به نظر من خانه تمام
بازیگران و عوامل
پشت دوربین و
جلوی دوربین سینما
است .نمایش خانگی
و سینما از هم دور
نیستند ،به لحاظ
استفاده از تکنولوژی،
یک تکنولوژی
دارند که مدیوم ان
فرق می کند؛ ان
سینماست و این
تلویزیون است
همچنان نقش را مقوله مهمی برای انتخاب
می دانند
به نظر من بســتگی به نقــش دارد؛ حتی در
شرایط عادی هم بحث این بود که فالن بازیگر
فالن دستمزد را می خواهد اما وقتی با قصه ای
ارتبــاط عاطفی برقــرار می کردنــد به لحاظ
دســتمزدی خیلی کنار می امدند .به نظر من
باتوجه به شرایط اقتصادی سینما ،اگر فیلم ها
برای ان ها مطبوع باشــد قطع بــه یقین یک
بخشی از ان ها با تهیه کنندگان کنار می ایند،
چنانکه در گذشته هم کنار می امدند .به نظرم
یک فرمــول ثابتی ندارد امــا بعضی هایش در
مذاکره حل و فصل می شود.
تامین خسارت و اسیب دیدگی ناشی از
کرونا یکی از دغدغه های مهم سینماست که
جمال ساداتیان ان را به چند قسمت تقسیم
می کند
در اینجا باید ســینما را به دو قسمت تقسیم
کنیم .یکی سینماداری و دیگری تولید .عوامل
بخش تولید تا حدودی در تولید نمایش خانگی
مشغول هستند و کسری بودجه شان کمی در
انجا تامین شده اما ســینماداری ،مطلق ضرر
بوده اســت یعنی هیچگونه حمایت ان چنانی
از ســینماداری نبود و صنعت ســینماداری
خیلی لطمه خورد امــا حداقل بخش اعظمی
از بخش تولیدمــان از طریق شــبکه نمایش
خانگی توانســتند هزینه هایشــان را جبران
کنند .درخصوص رونق سینماداری باتوجه به
اینکه هزینه ی سنگینی بابت خرید و ساخت
سینماها شده و در حال حاضر باالی یک سال
و نیم است که تقریبا در یک حالت سکون قرار
گرفته اند باید ببینیم تا در اینده استقبال مردم
از سینماها چطور می شــود تا شاید صاحبان
ســینما بتوانند یک مقدار از ان هزینه ها را با
استقبال مخاطب جبران کنند. صفحه 22
قدرت نمایش روی پرده ی نقره ای را داشته باشند و
با پول از شبکه نمایش خانگی وسوسه نشوند و از ان
اجتناب کننــد وگرنه مخاطــب می گوید که در
تلویزیون و در خانه ،در وی اودی و لپ تاپ ان ها را
می بینم و دلیل ندارد که بروم در سینما فیلم ببینم.
بازیگرسینمابایدغیرقابلدسترسباشد،یعنیهر
کسی نتواند او را ببیند .قبل از انقالب بازیگرها در
دسترسنبودندوکسیبهاینسادگینمی توانست
فردین و ملــک مطیعی را ببیند .امــروزه همه را
می بینند پس ان جذابیت تماشــای بازیگران در
سینما برای ان ها از بین می رود .به هر حال من از
اول هم مخالف شبکه نمایش خانگی بودم ،زیرا نه
برای کشور ما بلکه برای کشورهای غربی است که
حساب و کتابشان درست است .به نظر من در اینجا
خیانت در حق سینما صورت می گیرد.
محمدحسینفرحبخش،تهیهکننده
شــما برد پیت و انجلینا جولــی را در
vodدیدید؟
محمدحسین فرحبخش ،تهیه کننده
پرکار و شناخته شده سینمای ایران شبکه
نمایش خانگی را برای سینما مضر می داند
و ورود بزرگان به این عرصه را خطا قلمداد
می کند
شبکه نمایش خانگی برای
سینما مضر است ،عده ای
می گویند کــه در امریکا و
اروپا هم یک چنین چیزی
وجود دارد امــا در امریکا و
اروپا تلویزیون دولتی ان ها
معمــوال ســریال پخش
نمی کنند ،بنابراین تلویزیون ها کام ً
ال پولی است و
چیــزی هماننــد شــبکه ی خانگــی مــا در
تلویزیون هایشان است و هر کسی می تواند هزینه
پرداخت کند و فیلم ببیند اما یک فرقی دارد و ان این
اســت که ســتاره ها ،هنرمندان و کارگردان های
بزرگشــان هیچوقت نمی روند در شبک ه خانگی
فعالیتکنندتاسینمایان هاازبینبرود.برایمثال
شما برد پیت و انجلینا جولی را در شبک ه نمایش
خانگینمی بینیدوهنرپیشه هاییکهمخصوصقاب
ن حضور دارند اما در اینجا
تلویزیون هســتند در ا
محمدرضا گلزار ،نوید محمدزاده ،امین حیایی ،الناز
شاکردوستوهم هدوستاندرشبکهنمایشخانگی
فعالیت می کنند و این سینما را از بین می برد .این
قطعا یک خطر برای سینما است و به نظر من اگر
سینما هم باز شود با این وضعیت به حالت سابقش
برنخواهد گشــت .درست اســت که سینما یک
جاذبه ی ویــژه ای دارد و پرده ی نقــره ای بزرگ با
صفحه ای که پنجاه ،شصت اینچ است تفاوت دارد اما
به هر حال فکر نمی کنم که این اتفاق بیفتد .مگر
اینکهبازیگرانجدیدواردعرصه یبازیگریشوندکه
در شبکه نمایش
خانگی فضا،
حجاب ها و داستان ها
یک مقدار بازتر
است و هر کسی هر
داستانی را که دلش
می خواهد می سازد
چراکه نه از نظر ارشاد
و نه از نظر جاهای
دیگر اصال قابل کنترل
نیست
فرحبخش فسادهای مالی سنگین در
ورای شبکه نمایش خانگی را برای سینما
خطرناک و معافیت مالیاتــی را هم در این
عرصهموثرمی داند
پشت پرده شبکه نمایش خانگی هم فسادهای
مالی سنگینی وجود دارد که خیلی خطرناک است
و این اسیب را برای سینما ایجاد کرده است .برای
اینکه قانون می گوید پول هایی که این ها می دهند
جزو مالیاتشان حساب نمی شود و باال و پایین هم
می کنند ،برای مثال پنج میلیارد می دهند و طوری
حساب می کنند که انگار سی میلیارد داده اند .از
مالیات معاف می شوند و یا حداقل کمتر پرداخت
می کنند .این ها مســائلی است که باعث می شود
سرمایه گذارهایی که برندهای بزرگ داشته باشند
بخواهند از این طریق برای خودشان کسب درامد
کنند.
تهیه کننــده «خصوصــی» ،شــرایط ظاهری و
محدودیت های کمتر در شبکه نمایش خانگی را
تایید می کند و دستمزدهای زیاد به بازیگران در
VODرا مساله مهمی می داند
همچنین در شبکه نمایش خانگی فضا ،حجاب ها
و داســتان ها یک مقدار بازتر است و هر کسی هر
داستانی را که دلش می خواهد می سازد چراکه نه از
نظر ارشاد و نه از نظر جاهای دیگر اصال قابل کنترل
نیست.بله،ممکناستکهبهسینمابیاینداماسینما
جواب نمی دهد .بحث این نیست که نیایند ،همه ی
هنرمندانی که در حال حاضر در شــبکه نمایش
خانگی هستند اگر پیشنهاد خوب به ان ها شود در
سینما هم کار می کنند اما سینما جواب نمی دهد و
ان دستمزدهایی که این افراد در شبکه ی نمایش
خانگی می گیرندرا سینمانمی تواندپرداختکند.
ســالن های ســینما و دفاتر پخش و
تهیه کننده ها اقشــاری بودند که در میان
اهالی سینما بیشترین اسیب را دیدند؛ این
نکته ای ست که محمدحسین فرحبخش به
ان اشاره دارد.
«در عرصه ی ســینما دو گروه خسارت دیدند و
بقیه اتفاقًا در زمان کرونا منافع شدیدی به دست
اوردند .اول ســالن های سینما و دوم دفاتر پخش
و تهیه کننده ها ،یعنی این دو گروه نابود شــدند
وگرنه از عوامل ،کارگردان ،بازیگر ،فیلمنامه نویس،
موسیقی ســاز ،حتی ابدارچی و تدارکات سینما
همه پول هایی در ایــن دوران کرونا دراوردند که
در عمرشــان درنیاورده بودند و وقت سر خاراندن
هم ندارند .همه ی مملکت بیکار هستند اما ان ها
سر کار هستند .ســینمادارها واقعا نابود شدند و
کارمندهای ان ها اخراج شدند ،دفاتر پخش چهارده
ماه است که دست روی دســت گذاشته اند؛ پول
کارمند و پول بیمه می دهند و همچنین یک سری
از تهیه کنندگان بخش خصوصی هم نابود شدند».
سجاد نوروزی ،مدیر پردیس سینمایی
ازادی
برای بهبود شرایط سینما باید به سمت
تولیداتبیگپروداکشنبرود
مدیریت یکی از مهم ترین
پردیس های ســینمایی
تهران معتقد اســت که
سینما با هیچ پدیده دیگر
موازی از بیــن نمی رود و
اقبالشرانزدعمومازدست
نمی دهد «صنعت سینما
به علت ماهیت خود زمانــی که یک بحران در هر
طیفی ،برای مثال بحران اجتماعی و یا سیاسی پیدا
می شود خواه ناخواه تحت تاثیر قرار می گیرد .یعنی
در زمان پدیده هایی مثل جنگ ،انقالب ،مجادالت
سیاســی ،شــلوغی ها و برای مثال اغتشاش ها و
شورش ها اولین جایی که در هم ه جای دنیا به دلیل
ماهیتمدنیواجتماعیمتاثرمی شودسالنسینما
است .در شرایط اخیر هم این اتفاق افتاده و شاید
جزو اولین جاهایی بوده که تحت تاثیر کرونا قرار
گرفتهوفعالیتشمحدودشده،منتهاصنعتسینما
همیشه رقیب داشته یعنی ان زمانی که حتی اوایل
اختراع و حضور تلویزیون بود همه می گفتند که
سینما از رونق می افتد؛ شــاید این مساله ای که
می گویم برای دهه ی بیست و سی میالدی باشد اما
این اتفاق نیفتاد .بعد از ان ویدئوها امدند و گفتند
دیگر با امدن ویدئو ،سینما از رونق می افتد اما باز هم
این اتفاق نیفتاد .بعدتر ماهواره ها امدند و گفتند که
ممکن است سینما تحت تاثیر قرار بگیرد اما بازهم
این اتفاق رخ نداد .به نظر مــن ،ما پدیده ای مثل
وی اودی ها را باید با پدیده ای مثل ماهواره ها مقایسه
کنیم کــه ان ها هــم تقریبا از حیث پوشــش و
گستردگی می توانند یک چیزی شبیه وی اودی ها
باشندوکانال هایتخصصیفیلموسریالهمداشته
و دارند اما باز می بینیم که در شرایط عادی سینما
مخاطب خودش را دارد .من اگر بخواهم یک مثال
واضحبزنمسینمامثلپارکبرایبچه هاست،یعنی
23
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 23
سینمای ایران
اگر برای بچ ه در خانه همه ی لوازم الکترونیک بازی
و انواع گیم ها را فراهم کنید باز در اخر تاب و سرسره
می خواهد! ســینما هم تقریبا همینطور است و
مخاطبهرچهدرخانهبهتماشایاثاربنشیندلذت
فیلم دیدن روی پرده ی سینما و جادوی پرده ی
بزرگ برای او غیر قابل جایگزین است .در نتیجه
واقعا جایگزینی نمی تواند برای ســینما باشــد.
وی اودی ها در هیچ جای دنیا نمی توانند این کار را
کنند .برای مثال نتفلیکس ،امازون و اپل کارشان را
می کنند و تولیداتشان را دارند ،سینما هم کارش را
انجام می دهد .در همین شرایط پاندمی افتتاحیه ی
«گودزیال علیه کونگ» اینطور که من در خاطرم
هســت نزدیک به بیســت میلیون دالر فقط در
کالیفرنیا فروش داشته است».
رفتن به سمت تولیدات بیگ پروداکشن
راه حلیستکهسجادنوروزیانراپیشنهاد
می دهد و ان را را ه چاره ای برای برون رفت از
بحرانمی داند
باالخره این افراد شناخته شده اند و رونق خودشان
را مرهون سینما هستند ،یعنی از حوزه ی سینما به
شبکه نمایش خانگی رفته اند و برمی گردند .اینطور
نخواهد بود که سریال سازی در ایران تبدیل به وجه
غالب تولیدات شود این مســاله در حال حاضر به
دلیل شرایط این چنینی و بسته بودن سالن ها است
و سریال ســازی در همه جای دنیا مکمل سینما
است .درواقع اصل و ذات این هنر سینما است و در
هر صورت این اورده ی مالی را هم باز مرهون سینما
هستند .بنابراین من احساس می کنم که در شرایط
اینده ی ما تنها یک تفاوت ایجاد می شود .فیلم های
لو باجت ،فیلم های روشــنفکری و فیلم هایی که
با بودجه ی بعضی از ارگان ها ســاخته می شوند و
همچنین فیلم هایی که یک مقدار ممکن است از
لحاظ فیلمنامه ضعیف باشند ،در اینده ی اکران
ایران جایی ندارند .به نظر من سالن های سینما در
ایران بعد از شرایط کرونا به این سمت می روند که
به فیلم های بیگ پروداکشن و فیلم های جدی تر
بیشتراقبالنشاندهند،ازنظراقتصادیهمچاره ای
جز این ندارند .درنتیجه این تفاوت ایجاد می شود.
نوروزیبرخالفحسینفرحبخشمعتقد
است با بودجه های محدود شبکه نمایش
خانگی یا سینما نمی توان پولشویی خاصی
کرد و ان اتفاقــات در ابعاد خیلی کالن رخ
می دهد
«فروش و چرخش مالی سینمای ایران در سال
نود و هشت ،دویست ونود میلیارد تومان بود .این
چرخش دویست ونود میلیارد تومانی ممکن است
پول یک اپارتمان در یکی از مناطق تهران باشد.
در قیاس با جمعیت جوانی که داریم متاســفانه
اصال مخاطب سینما نداریم .بنابراین این مسائلی
که راجع به پول شــویی و یا سرمایه گذاری گفته
می شود باید مورد بررسی دقیق و فنی قرار گیرد
تا مشخص شــود که ایا واقعا این بستر حداقلی
چرخش مالی در سینما از لحاظ فنی این امکان را
می دهد تا برای مثال یک سرمایه گذاری بخواهد
معاف از مالیات شود یا خیر .من کتمان نمی کنم
که ســرمایه های ناپاک و سرمایه هایی که اراده ی
معطوف به هنر درشان نبوده وارد سینمای ما شده،
بله این هست منتها اینکه به سمت سریال سازی
حرکت کننــد را نمی دانم .اگــر بخواهیم در نظر
بگیریم ،در سریال ســازی کل پول یک کار بیگ
پروداکشنخاصبرایمثالشصتمیلیاردمی شود.
پول شوییوفرارمالیاتیدرابعادچندصدمیلیاردی
و هزاران میلیاردی رخ می دهد و در ان ابعاد است
که معنا پیدا می کند .در بودجه هایی با چهل ،پنجاه
میلیارد و کمتر از این ها نمی توانیم این را متصور
شویم که ان اتفاقات خاص بخواهد ضرر بزند .برای
کسی که بخواهد پول شویی و یا فرار مالیاتی کند
انقدر راه قانونی و غیرقانونی در کشــور هست که
دیگر نیازی نیست که به سینما و سریال ورود کند.
خطر اما چیز دیگری است ،خطر این است که صرفا
یک سری ســرمایه گذار وارد این حوزه شوند که
هدفشانخلقاثرهنرینباشد.درواقعهدفشاناین
باشد که برای مثال وارد یک فضایی شوند و به چشم
یک تفنن به ان نگاه کنند و بیست ،سی میلیارد هم
پول خردشان باشد؛ در نتیجه بخواهند وارد این فضا
شوند تا یک تفننی کنند و یک فیلمی بسازند .یک
عدههمباشندکهسودشانرادرتولیدببرندودراین
بین مخاطب محلی از اعراب پیدا نکند .خطری که
در سینما هم اتفاق افتاده ،در سریال ها هم خودش
را نشان داده است .یک ســری ادم ها وارد شده اند
و می گویند که ما پول فالن سریال را می دهیم و
پلتفرم هم از خدا خواسته می گوید هزینه ی تولید
تامین شده اســت .در نتیجه یک کار نازلی تولید
می شود که مخاطب هم از ان استقبال نمی کند
اما برای انها اینکه مخاطب اســتقبال نمی کند
مهم نیست .همان بالیی که سرمایه گذارهای این
چنینی بر سر سینمای ایران اوردند ،ممکن است
سر صنعتنمایشخانگیهمبیاورند».
نکته ای که درباره ان بین عوامل تولید
اتفاق نظر وجود دارد این است که زیاد دیده
شدن برای هنرمند افت است .مدیر پردیس
ازادی رعایت استانداردها برای بازیگران
مقولهمهمیمی داند
«در دسترس بودن و مدام دیده شدن یک سوپراستار
قطعــا از پول ســازی او کم می کند .پول ســازترین
سوپراستارها کسانی هســتند که گزیده کار هستند
اما درست کار می کنند .در مورد ان ها می توانم دقیقا
این کلمه را به کار ببرم :گزیده کاران درستکار ،که برای
درست کار کردنشان هم ممکن است دستمزدهای
خیلی کالنی بگیرند .اما وقتی یک هنرمند همیشه
در معرض دید باشد و برای مثال سالی دو ،سه سریال
داشته باشــد نهایتا تبدیل به یک کسی می شود که
همیشه در معرض دید اســت و دیگر ستاره بودن در
مورد او صدق نمی کنــد و ارام ارام خودش را بایگانی
ساداتیان
حتی قبل از این که
کرونا را داشته باشیم
ســینما شرایط
اقتصادی خوبی
نداشــت اما وقتی
فیلم هایی اکران
میشد که مردم با
ان ارتباط برقرار
میکردند سینما رونق
خوبی میگرفت .قطعا
همین فرمول میتواند
در اینده هم مصداق
پیدا کند
می کند .حاال اگر یک عده دوست دارند تا خودشان را
بایگانی کنند مشکلی نیست چراکه ادم های توانمند
و بااستعداد پشت در سینما زیاد هستند و شاید حتی
بعضی ها هم از این اتفاقی که می افتد خیلی استقبال
کنند .یک عد ه از بازیگران خیلی دوست دارند بیشتر
از ان ابعادی که استاندارد است دیده شوند ،ادم های
بااستعداد زیادی هم پشت این در مانده اند ،پس راه برای
ان ها باز می شود .به نظر من در نهایت باز هم اتفاق بدی
نمی افتد! وقتی که یک بازیگر مدام در سریال ها حضور
داشته باشد می توان باز هم به او لقب سوپراستار را داد؟
ممکناستاگرفیلمیهمبرایاکرانداشتهباشد،ازان
فیلم هم استقبال نشود .در حال حاضر سریال «گیسو»
با این همه ستاره ،در رده ی سوم بیننده های خود نماوا
است و این مساله برای ان ها یک زنگ خطر است».
این کارشناس رســانه و اهل هنر ،اقبال سینما
را معطوف به برگزاری جشــنواره هایی مثل فجر
نمی داند و بر این باور اســت که ارشــاد باید نقش
حاکمیتی خــود را در برگزاری جشــنواره های
اینچنینی ایفا کند ،چراکه برگزاری جشنواره های
از این نوع فقط نمادین است و به کاری نمی اید.
این رویکردهای فرمالیستی در موقعیت سینمای
ما جواب نمی دهد .اگر قرار بــود با برگزاری صرف
جشنواره اتفاقی برای ســینمای ایران بیفتد ،باید
اکران عید پررونقی را می داشتیم اما این اتفاق نیفتاد
چراکه سیاست گذاری کالن برای برگزاری حرفه ای
ان انجام نشد و متولی این قضیه وزارت ارشاد است.
ارشاد باید این کار را انجام دهد که نمی دهد و درواقع
نقش حاکمیتی خودش را به عنوان متولی سینما
در کشور ایفا نمی کند .وقتی ارشاد نقش حاکمیتی
خودش را ایفا نکند همه چیز به این امور روبنایی
صوری تبدیل می شود .ما نمادین جشنواره برگزار
می کنیم و نمادین می گوییم که سینماها باز و بسته
شوند که این کارهای نمادین و تو خالی در این یک
سالی که با وجود کرونا گذشت ،ارمغانش را نشان
داده است .واقعا چه ارمغانی را برای سینمای ایران
به همراه داشته است؟ در حال حاضر می خواهیم
جشــنواره ی جهانی را هم برگزار کنیم ،این چه
سودی به حال سینما دارد؟ مخاطب را به سینما
بازمی گرداند؟ اگر قرار بود مخاطب را بازگرداند چرا
دراکرانعیدایناتفاقنیفتاد؟مننمی خواهمبگویم
که برگزار نشود ،میگویم که نمادین برگزار کردن ان
بی فایده است. صفحه 24
محمدتقیفهیم،منتقدتلویزیونوسینما
شــبکه نمایش خانگی به سرعت بازگشت
سرمایه دارد
کرونا عامــل اصلی رکود
سینما نیست اما به هر حال
تاثیر گذاشــته و سینما را
متوقف کرده است .درواقع
کرونابهسینمااسیبجدی
زده و بــه کســانی که در
شــبکه نمایــش خانگی
حضور دارند یک فرصتی را داده است .اگر کرونا را
پشت سر بگذاریم که حداقل به این زودی ها نخواهد
بود و انطور که مشخص است یکی ،دو سال اینده را
درگیر هستیم؛ ســینما باز هم متاسفانه به دلیل
مدیریتغلطوبی توجهیبهبرخیمولفه هایحفظ
تماشاگر دچار این ورشکستگی خواهد بود و قهر
مخاطبرابهاینراحتی ها نمی تواندتبدیلبهاشتی
کند.ریل گذاریاتفاقاتکنونیشبکهنمایشخانگی
پیــش از کرونا بوده اســت و برای جــذب برخی
سرمایه های مشکوک و یا پول هایی که از راه های
مفت به دست امده و گســیل ان به سمت شبکه
نمایش خانگی ،ریل گذاری صورت گرفته بوده است.
اما به هر حال تعطیلی سالن ها فرصتی شد تا شبکه
نمایش خانگی رونق بیشتری بگیرد و ان فرصت را
تبدیلبهگل طالییکند.
تهیه کنندگان ســینما به دلیل رعایت ضوابط
صنفی و دغدغه های سینمایی شان که به هر حال
می توان گفت از قبل بیشتر است؛ و اینکه حداقل
نیمی از تهیه کنندگان ادم های موجهی هستند
و ِصرف پول و ســرمایه نبوده که ان ها را به سینما
اورد ه و دغدغه هایی داشته اند ،به این سادگی اینطور
پول ها را به کسی نمی دهند ،ضمن اینکه خانه ی
ســینما و صنوف مختلف به ان ها اجازه نمی دهد.
بنابراین چهره ها در سینما چنین حلوای لن ترانی
را پیدا نخواهند کرد .باید در سیاســت گذاری ها،
هدف گذاری ها و خصوصا ریل گذاری های وزارت
ارشاد در حوزه ی سینما به کمک صنوف تغییراتی
ایجاد شود و با خطوط قرمز سلیقه ای برخورد شود؛
یعنی خطوط قرمز کالن و کامال شناخته شــده و
مســائلی که به لحاظ ملی اسیب می زنند مد نظر
قرار بگیرند تا بتوانند به نوعی با این خط قرمزهای
سلیقه ای که اعمال می شــود مبارزه کنند .در هر
صورت اگر بستر سینما از هر نظر بستر خوبی باشد
و همانطور که گفتم با ضوابط درست و شرایط تولید
خوب باشد ،طبعا ان ها بازمی گردند.
شبکه ی نمایش خانگی به سالن نیاز ندارد ،یک
شــبکه ی توزیع سراســری برای ان وجود دارد و
این محصوالت به راحتی از طریق سوپرمارکت ها،
مغازه ها و دکه ها و ...توزیع می شوند ،اما این امکان
برای سینما نیست .هزار و صد شهر از کشور ما سالن
سینما ندارند ،در حالی که در شبکه نمایش خانگی
همه ی دکه های سیگار فروشی ،محله ها و شهرها
سجاد نوروزی
فروش و چرخش
مالی ســینمای
ایران در سال نود
و هشت ،دویست
ونود میلیارد تومان
بود .این چرخش
دویست ونود میلیارد
تومانی ممکن است
پول یک اپارتمان در
یکی از مناطق تهران
باشد .در قیاس با
جمعیت جوانی که
داریم متاســفانه
اصال مخاطب سینما
نداریم
می توانند سی دی بفروشــند .بنابراین شبکه ی
توزیع موجود ،امکانی را به سرمایه گذارانی که به
دنبال بازگشت سریع سرمایه شان هستند می دهد
تا جذب شبکه نمایش خانگی شــوند و با اوردن
سرمایه شان به شبکه نمایش خانگی طی دو ماه
و بعضا حتی کمتر ،یک ســریال را کلید می زنند،
قسمت های اولش را روانه ی بازار کرده و سود ان را
به سرعت دریافت می کنند .در حال حاضر در هیچ
صنعتی در کشور ما اینطور به راحتی و به فوریت
سرمایه ها برگشت ندارد .هر کسی بخواهد در هر
رشته یصنعتیسرمایهگذاریکندفقطچندسال
طول می کشد تا بتواند موافقت اصولی بگیرد .باید
بدود ،مکانی را تهیه کند ،وام بگیرد و هزار مشکل
دیگر دارد و زمانی که تولید شروع شود مشکالت
عدیده ای از قبیل کارگر ،بیمه ،مشتری و بازاریابی
پیدا می کنند .در حالی که در شبکه نمایش خانگی
یک سرمایه ی بیست میلیاردی در عرض دو ماه به
برگشتسرمایهوحتیسودخیلیباالمی رسد،زیرا
در حال حاضر مردم مخاطب این سریال ها هستند.
سینمای کشــور طی این هفت ،هشت سال
اسیب دیده اما در این دو سال با وجود کرونا دیگر به
ورشکستگی کامل رسیده است .این مساله اسیب
جدیبهمنافعملیوامنیتکشور،سرمایه هایملی
کشورونیرویانسانیکشوراست.بههرحالسینما
کارکرد درازمدتی در نهادینه کردن فرهنگ دارد اما
شبکه نمایش خانگی یک کارکرد سرگرمی سازی
ِصرف دارد و اساسا در راستای انهدام حتی فرهنگ
کشورعملمی کند.بنابراینبهنظرمی ایدکهبهاین
راحتی ها نیست و ان ها اصال بازنمی گردند.
ما اساســا در بین چهره هایمان ان مفهومی را
که در سیستم های تولیدی مثل هالیوود ،بالیوود
و حتی کشورهایی مثل انگلیس ،المان و چین در
این چند سال گذشته برقرار بوده نداریم .در کشور
ما چهره های ملی ،یعنی کسانی که دغدغه های
فرهنگی،اصولاعتقادیوتعلقخاطرملیومسائل
این چنینی دارند بســیار کم هستند ،برای مثال
کسانی مانند مارلون براندو یا الن دلون در فرانسه و
رابرتدنیرووخیلی هایدیگرکهادم هایاستخوان
خردکرده ی متعهدی نســبت به مردم هستند.
اینجا درواقع پول برای بازیگــران تعیین کننده
است .در حال حاضر می بینیم که همین چهره ها
حتی نمی توانند در برابر حتی نوعی از اگهی های
بازرگانی مبتذل مقاومت کنند و به سادگی به این
کارها تن می دهند .بنابراین تنها چیزی که برای
ان ها تعیین کننده است پول اســت .مگر اینکه
ضوابط و چارچوب روشنی به شکل مدون وجود
داشته باشــد و این ها مجبور باشند با ان سیستم
کار کنند ،مثل مشاغل دیگر .در نتیجه به نظر من
در برابر پیشنهادهای بهتر طبعا انتخابشان جایی
است که چرب و شــیرین دنیا در ان بیشتر باشد.
نه اینکه مطلق بگویم ،حتما می توانیم ادم هایی را
پیدا کنیم که برای خودشان یک اصولی دارند اما با
ان چیزی که تجربه نشان داده و ما دیده ایم اغلب
کسانی هستند که چرب و شیرین دنیا برای ان ها بر
ح است.
هر چیزی ارج
در حال حاضر تمام سالن دارها و کارکنان سینما
یک قشری هستند که به نسبت حتی دیگر صنوف
داللی ما اسیب های
واســطه ای ،تولیدی و حتی ِ
جدی تری دیده اند .چه سرمایه ای برای سالن در
فالن منطقه ی شهر شده و با این همه سرمایه ای
که در انجا خوابیده االن دو سال است که عمال برای
ان ها سوداور نبوده است .بنابراین دولت باید حتما
در این مواقع در کنارشان قرار بگیرد و برنامه های
حمایتی جدی برای ان ها داشته باشد .به نظر من
ان هابهاینراحتینمی توانندضررهایشانراجبران
کنند و متاسفانه هر روز اسیب جدی تر و ضررهای
بیشتری می کنند .کمک های حداقلی هم که به ما
می شود این است که برای مثال صندوق اعتباری
هنر یک میلیون و پانصد هزار تومان به من می دهد
اما در حال حاضر دو سال است که همه ی کارها،
فرهنگسراها و برنامه های نقد تعطیل است .در این
شرایط من به عنوان یک منتقد حرفه ای چکار باید
می کردم؟ حاال شما ببینید ادمی مثل من اینطور
است ،وای به سالن دارها و کارکنان سینما.
25
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 25
سینمای جهان
شکوفایی سینما و تلویزیون اینترنتی جهان در پساکرونا
نیمه دوم سال
منتظر چه فیلم وسریال هایی در جهان باشیم؟
محمدتقی زاده :سینمای
جهان در دو سال اخیر همانند
دیگر مشاغل و صنایع ،صدمات
زیادی را از شرایط کرونایی متحمل شد و
شمار زیادی از پروژه های مهم سینمایی
تعطیل شدند یا به تعویق افتادند .از سوی
دیگر گروهی از فیلمسازان معتبر از سینما به
تلویزیون کوچ کردند و بسیاری از
صاحب نظران جایگاه سینما را با مخاطرات
جدی روبه رو دیدند اما گویا این
پیش بینی های بدبینانه دوام زیادی نیافت و
با مهار نسبی ویروس کرونا و اغاز به کار
پروژه های سینمایی بار دیگر شاهد
اوجگیری صنعت سینما در جهان هستیم و به
نظر می رسد این روند رشد تداوم یابد.
فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی
سال 2021با وجود تعطیلی و تعویق
چندباره ،برای اکران در سینماها و شبکه های
کابلی خانگی اماده شدند و امسال شاهد
طیف گسترده ای از ژانرهای مختلف سینمایی
از علمی تخلیلی و ترسناک تا اکشن و
تریلرهای جذاب هستیم که توسط
فیلمسازای مختلف و سرشناسی چون
استیون اسپیلبرگ ،مارتین اسکورسیزی،
ریدلی اسکات ،جوئل کوئن ،جین کمپیون،
استیون سودربرگ و ...ساخته و اماده نمایش
شدند .از سوی دیگر بخشی از اثار به
نمایش در نیامده در سال 2020قرار است
در سال 2021اکران شوند تا سال جدید
میالدی ،سال سینمای پساکرونا و شروع به
کار دوباره سینماها در بسیاری از کشورها
باشد .در این فهرست برجسته ترین
فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی
که قرار است در فصل های تابستان تا
زمستان در سینماهای امریکا به نمایش
درایند معرفی شده اند و مورد تحلیل قرار
گرفته اند .عالوه بر ان برخی فیلم های اکران
شده در سینماهای جهان که هنوز نسخه
باکیفیت و زیرنویس دار انها در دسترس
سینمادوستان ایرانی قرار نگرفته نیز به
عنوان اثار جدید در این فهرست قرار
گرفته اند.
سریال Pretend It’s a City
کارگردان :مارتین اسکورسیزی
زمان اکران :ژانویه ( 2021بهمن )1399
مارتین اسکورسیزی پس از تجربه ژانرهای
مختلف سینمایی در جدیدترین فعالیت
هنری خود به ســراغ تلویزیون امده تا با
همکاری با نتفلیکــس یکی از کنجکاوی
برانگیزترین اثار این شبکه کابلی پرطرفدار
را تولید کند .مینی ســریال هفت قســمتی اسکورسیزی
ســاختاری مســتندگونه دارد و به سلســله گفت وگوها
و خاطره بــازی وی و دوســت قدیمی اش فــران لیبووتز
اختصاص پیدا می کند.
مینی سریال در اواخر سال گذشته از نتفلیکس پخش شد
اما همچنان نسخه باکیفیت و زیرنویس دار ان در دسترس
سینمادوستان ایرانی قرار نگرفته اســت .عالقه مندان به
اثار مســتند و همچنین طرفداران مارتین اسکورسیزی
به طور قطع از این مینی ســریال پشــیمان نخواهد شد
چراکه بازخوردهای اولیه این ســریال در میان منتقدان
امریکایی و اروپایی ،نشان از مستندی جذاب و پرمغز دارد
که حاصل یک عمر تجربه و زندگی عمو مارتی و دوســت
روزنامه نگارش ،لیبووتز است .هر قسمت این مینی سریال
25تا 30دقیقه ای اســت و همه قسمت های ان در روز 8
ژانویه به طور یکجا در نتفلیکس پخش شده است.
فیلم West Side Story
کارگردان :استیون اسپیلبرگ
بازیگران :انسل الگورت ،ریچل زیگلر ،ریتا مورنو،
کوری استول...
تاریخ اکران ۱۰ :دسامبر (جمعه ۱۹ ،اذر )
نام استیون الن اسپیلبرگ به خودی خود
می تواند کنجکاوی ها به ســمت تماشای
اثری از وی را برانگیــزد .حاال تصور کنید
اسپیلبرگ بزرگ و سازنده اثار ماندگاری
چون «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز
رایان» ،به ســراغ بازســازی فیلم خاطره انگیــزی به نام
West Side Storyساخته رابرت وایز و یکی از بهترین
موزیکال های عاشقان ه رفته و اینچنین تماشای فیلم جدید
او می تواند جذابیت های تماشای ان را دوچندان نماید.
در اطالعــات اولیــه فیلم ،خود اســپیلبرگ بــه عنوان
تهیه کننده فیلم معرفی شده و تونی کوشنر فیلمنامه نویس
نامزد اســکار بــرای همکاری هایش با اســپیلبرگ مثل
«لینکلن» و «مونیخ» فیلمنامه را از روی نمایشــنامه ی
برادوی اقتباس کرده که همین دلیل دیگری برای جذابیت
فیلم است .داســتان وست ساید اقتباســی ازاد از «رومئو
و ژولیت» ویلیام شکسپیر اســت که اثار زیادی در تاریخ
سینما از ان الهام گرفته و ساخته شده است .نخستین بار،
سال ۲۰۱۴بود که استیون اسپیلبرگ ابراز تمایل کرد که
فیلم «داستان وست ساید» را بازسازی کند .فیلم قرار است
بیشتر به نسخه ی نمایشنامه وفادار باشد تا فیلمی که سال
۱۹۶۱ساخته شده است.
گمانه زنی های اولیه حاکی از این اســت که بعید نیســت
اســپیلبرگ با این فیلم پس از ســال ها مجــددا یکی از
نامزدهای اصلی مهم ترین جوایز کارگردانی باشــد .پس
اگر داستان وست ساید تبدیل به یکی از بهترین فیلم های
۲۰۲۱شد ،نباید تعجب کرد. صفحه 26
فیلم The Last Duel
کارگردان :ریدلی اسکات
بازیگران :مت دیمون ،بــن افلک ،ادام
درایور و جودی کومر
تاریخ اکران ۱۵ :اکتبر (جمعه ۲۳ ،مهر )
حضور ریدلی اسکات و کستینگ فیلم «اخرین
دوئل» به طور قطع هر سینمادوســتی را در
مواجهه با فیلم جدید کارگردان سرشــناس هالیوودی و برنده
4جایزه اسکار برای تماشا ترغیب می کند .عالوه بران فیلم از
اثار اقتباسی سال 2021محسوب می شود که براساس کتاب
«اخرین دوئل :داســتان واقعی محاکمه با مبارزه در فرانسه ی
قرون وسطی» نوشته اریک جاگر ســاخته شده است .نکته ی
جالب اینکه فیلمنامه را 2بازیگر ان یعنی بن افلک و مت دیمون
البته به همراهی نیکول هولفســنر نوشــته اند .بن افلک نقش
فرعی دارد و مت دیمون در مقابــل ادام درایور و جودی کومر
نقش های اصلی فیلم را بازی می کنند .داســتان فیلم در قرن
چهاردهم فرانسه در زمان شارل ششــم اتفاق می افتد .شوالیه
ژان دوکاروژ و ژاک لو گری از اعضای گارد ســلطنتی ،دوستان
صمیمی یکدیگر هستند .بعد از اینکه کاروژ متهم به تجاوز به
همسر گری می شود ان ها دستور دارند که تا مرگ یکی از ان ها،
با یکدیگر مبارزه کنند.
اســکات این فیلم را یک درام تاریخی و تعلیق زا می داند که در
قرن ۱۴میالدی پیش می رود .باتوجه به محدودیت های حاضر
در مسیر سفر به کشــورهای متفاوت اروپایی به خاطر کرونا،
«اخرین دوئل» چندین و چند ماه تاخیر خورد.
فیلم The Tragedy of Macbeth
کارگردان :جوئل کوئن
بازیگران :دنزل واشــینگتن ،فرانسیس
مک دورمند ،برندن گلیسون
تاریخ اکران :مشخص نیست
نام برادران کوئن در سال های اخیر با تماشای
اثار باکیفیت ســینمایی و تلویزیونی مترادف
بوده و وسوســه و توجه انها به جزئیات داستانی و ساخت فیلم
انها را جزو برترین فیلمسازان معاصر جهان طبقه بندی کرده
است .این بار اما تا حدی ماجرا فرق می کند ،به طوری که جوئل
کوئن در این فیلم به تنهایی و بدون همکاری با برادرش این فیلم
را کارگردانی کرده و اقتباســی از نمایشنامۀ معروف شکسپیر
یعنی مکبث انجام داده است .جالب است بدانید که این فیلم به
شکل سیاه و سفید ساخته شده است و ترکیب جذاب بازیگران
این فیلم از دنزل واشنگتن و فرانســیس مک دورمند تا کری
هاوکینگز و هری ملینگ بازیگر سریال «گامبی وزیر» از دیگر
وجوه کنجکاوی برانگیز و جذاب تراژدی مکبث به روایت جوئل
کوئن به شمار می ایند .اطالعات زیادی در خصوص داستان و
جزئیات فیلم منتشر نشده و درباره داستان یک خطی فیلم امده
است :پس از متقاعد شدن توسط سه جادوگر ،لرد اسکاتلندی
تصمیم می گیرد تا پادشاه اسکاتلند شود.
فیلم The Power of the Dog
کارگردان :جین کمپیون
بازیگران :بندیکت کامبربچ ،کریستن دانست...
تاریخ اکران :مشخص نیست
کنجکاوی برانگیز بودن The Power of the Dog
از ســه جهت قابل تامل و توجه است :نخست حضور
شخص جین کمپیون است که از معدود کارگردانان
زن تاریخ ساز سینمای جهان به شمار می اید و اولین زنی که است که
توانســت در دهه نود با فیلم «پیانو» نخل طالی کن را به خانه ببرد.
دوم اقتباسی بودن داستان فیلم است که از رمانی به همین نام نوشته
توماس سویج به نگارش درامده و داســتان مردی است که به همسر
جدید برادرش اعالن جنگ می کند و ســوم ترکیب بازیگران فیلم و
حضور بندیکت کامبربچ ،کریستن دانســت است .در خالصه داستان
مفصل تری که در یکی از نشریات ســینمایی انگلیسی منتشر شده،
امده است که فیلم «قدرت سگ» ،داستان دو برادر را روایت می کند
که یکی از ان ها با بازی بندیکت کامبربچ باهوش و ظالم است و دیگری
با بازی جسی پلمونز ســاده لوح اما مهربان اســت و سالهاست که در
مونتانا زندگی می کنند .با ورود یک زن بیوه با بازی کریســتن دانست
به داستان و ازدواج او با یکی از انها اتش اختالف میان دو برادر روشن
می شود .فیلم جدید کمپیون تولید مشترک چند کشور است و فیلمی
بین المللی محسوب می شــود .فیلمبرداری فیلم ژانویه ی ۲۰۲۰در
نیوزیلند اغاز شد اما به دلیل شیوع ویروس کرونا تا ۲۲ژوئن به تعویق
افتاد .قرار بود الیزابت ماس نقش اصلی زن را بازی کند که کریســتن
دانست جانشین او شد .فیلمنامه را هم مطابق اکثر کارهای کمپیون
خودش نوشته است.
فیلم No Sudden Move
کارگردان :استیون سودربرگ
بازیگران :دان چیدل ،بنیســیو دل تورو ،مت
دیمون
تاریخ اکران :سال 2021
استیون سودربرگ بدون شک در میان سینمادوستان
به یکی از جذاب تریــن و غیرقابــل پیش بینی ترین
کارگردانــان حال حاضــر دنیا بدل شــده که دو ســریال «نیک» و
«موزاییک» و همچنین فعالیت های هنری و تجــاری اش نام او را به
عنوان یکی از متفاوت ترین فیلمسازان شاغل در سینمای امریکا مطرح
کرده که حضور بازیگران جذاب ،داستان غیرقابل پیش بینی و فضاها و
موقعیت های غیرمعمول از ویژگی های اثار متاخر اوست.
فیلم جنایی و معمایی «بدون حرکت ناگهانی» در مورد گروهی از خرده
خالفکاران ده ۱۹۵۰است که برای ربودن چیزی استخدام می شوند اما
وقتی نقشه درست پیش نمی رود ،می خواهند ببینند که چه کسی و چرا
انها را استخدام کرده است .دان چیدل ،بنیسیو دل تورو ،دیوید هاربر،
ری لیوتا ،جولیا فاکس و برندن فریزر از بازیگران این فیلم هستند.
ســودربرگ به دلیل ســاخت اثار معمایی و هیجان انگیــز ،از جمله
فیلمسازان متخصص و زبردســت در ســاخت تریلرهای تلویزیونی
و ســینمایی اســت و اثر جدید وی به دلیل تســلط و تبحری که در
بیان و روایــت قصه های معمایــی از خود نشــان داده از همین حاال
کنجکاوی برانگیز و دیدنی خواهد بود.
27
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 27
سینمای جهان
فیلم The French Dispatch
کارگردان :وس اندرسون
بازیگران :سیرشا رونان ،فرانسیس مک دورمند ،بیل
مری ،تیلدا سوئینتن ،تیموتی شاالمی ،بنیسیو دل
تورو ،جفری رایت...
تاریخ اکران 28 :ژانویه ۲۰۲۱
وس اندرســون در میان سینمادوســتان با اثــار فانتزی و
خوش رنــگ و لعابــی تداعی می شــود که «اقــای فاکس
شــگفت انگیز» و «هتل بزرگ بوداپســت» برجسته ترین
نمونه های فانتزی و انیمیشن این فیلمساز امریکایی االصل
شاغل در هالیوود به شمار می اید .در گزارش های اولیه ای که
از فیلم منتشر شــده بیش از هر چیز به شمار زیاد ستارگان
حاضر در فیلم از جمله فرانسیس مک دورمند و بنیسیو دل
تورو اشاره شــده اســت و احتماال در فصل جوایز نیز از اثار
تحسین شده ســال لقب خواهد گرفت ،به طوری که گفته
می شــود شــرکت دیزنی می خواهد فیلم را نخست در یک
جشنواره سینمایی معروف همچون جشنواره کن ،جشنواره
ونیز یا جشنواره تورنتنو نمایش دهد و سپس وقتی اثر وس
اندرســون در یکی از این رویدادها خوش درخشید ،ان را به
سینماها و سپس به شبکه Huluببرد.
داســتان فیلم «گزارش فرانســوی» در یک شهر خیالی در
کشور فرانســه رخ می دهد ،جایی که مســئوالن یک مجله
تصمیم دارند وقایع مهم دهه گذشــته خود را در قالب یک
گزارش به چاپ برسانند .رویدادهای مهم این دهه نیز شامل
حبس ابد یکی از هنرمندان معروف شــهر ،شورش و تجمع
دانشجویان و یک گروگان گیری می شود.
فیلم The Beatles: Get Back
کارگردانPeter Jackson :
بازیگران :اعضای گروه بیتلز
تاریخ اکران ۲۷ :اگوست ۵( ۲۰۲۱شهریور )
ساخت مستند از زندگی شــخصی و حرفه ای گروه ها
و افراد شــناخته شــده همواره از مرســوم ترین نوع
مستندهای سینمایی به شمار می رود که فارغ از اینکه
چه کسی سازنده ان باشــد برای مخاطبان سینما و تلویزیون جذاب و
جالب است .حال تصور کنید پیتر جکسون ،کارگردان فیلم های حماسی
فانتزی «ارباب حلقه ها» و مستند «ان ها پیر نمی شوند» سازنده مستند
یکی از مشهورترین و محبوب ترین گروه های موسیقی راک در انگلستان
و سراسر جهان یعنی گروه بیتلز باشد.
این فیلم مســتند در واقع ،شــرح ساخته شــدن یکی از مشهورترین
البوم های گروه بیتلز یعنی « »let it beدر دهه هفتاد اســت .فیلم از
ارشیو اوریجینالی که در مستند ۱۹۷۰ســاخته مایکل لیندزی هاگ
درباره ی این البوم ساخته شده بود ،استفاده کرده است .این فیلم قرار
است رفاقت میان اعضای گروه بیتلز را به تصویر بکشد که هنوز هم برقرار
است .جکســون از همان تکنیکی که در مستند «ان ها پیر نمی شوند»
اســتفاده کرده بود بهره برده تا تصاویر ارشیوی و سیاه و سفید ،رنگ و
روی مدرنی پیدا کنند .بیش از ۵۵ساعت ویدیو و ۱۴۰ساعت صدای
استودیویی برای ساختن این مستند مورد استفاده قرار گرفته است ،به
عالوه ی کنسرت ۴۲دقیقه ای شاهکاری که گروه بیتلز روی پشت بام
ضبط کرده بودند .برای طرفداران موســیقی و به خصوص سبک راک
«بیتلز :برگرد» می تواند جزو مستندهای عمر باشد.
فیلم Matrix 4
کارگردان :النا واچوفسکی
بازیگران :کیانو ریوز ،کــری-ان ماس ،یحیی
عبدالمتین دوم ،نیل پاتریــک هریس ،جیدا
پینکت اسمیت ،جسیکا هنویک و جاناتان گروف
تاریخ اکران ۲۲ :دسامبر (چهارشنبه ۱ ،دی)
«ماتریکس »4بدون شــک یکــی از جالب ترین اثار
2021سینمای امریکاست که باالخره و پس از کش و قوس های فراوان،
قرار است امســال به نمایش دراید تا طرفداران ماتریکس ها و به طور
کلی اکشن های تخیلی ،تازه ترین فیلم الچوفسکی را تا چند ماه دیگر
بر پرده سینماها تماشا کنند .هجده سال از تولید قسمت سوم مجموعه
ماتریکس با عنوان «انقالب ماتریکس» می گذرد و النا واچوفسکی این
بار به تنهایی و بدون همکاری مشــترک با لی لی واچوفسکی در مقام
کارگردان حاضر شده اســت.درمورد داستان قسمت چهارم ماتریکس
تاکنون اطالعاتی منتشر نشده اما با توجه به کشته شدن شخصیت های
نئو و ترینیتی در قسمت سوم ،بسیاری از مخاطبان در مورد چگونگی
روند داستان در قسمت چهارم ماتریکس سوال دارند .البته این نکته قابل
حدس است که قسمت چهارم ماتریکس بازافرینی یا پیش درامدی بر
ماتریکس های گذشــته نخواهد بود و احتماال شاهد داستانی جدید در
این قسمت هستیم .از دیگر نکات جالب درمورد فیلم ماتریکس 4انتشار
همزمان نسخه سینمایی و نسخه دیجیتالی در HBO Maxدر تاریخ
22دسامبر 2021است. صفحه 28
میین سریال Nine Perfect Strangers
ســازندگان :دیوید ای .کلی و جان-هنری
باترورث
بازیگران :نیکول کیدمن ،ملیسا مک کارتی،
لوک ایوانز ،ملوین گرگ ،سامارا ویوینگ
تاریخ پخش :سال 2021
درام تلویزیونی Nine Perfect Strangers
را می توان از مینی سریال های خوب ۲۰۲۱دانست که ترکیب
بازیگران و حال و هوای اولیه ان ،بیش از هر چیز مینی سریال
موفق و پرمخاطب «دروغ های کوچک بزرگ» را با حضور نیکول
کیدمن تداعی می کند .اتفاقا کیدمن در این مینی سریال نیز
یکی از نقش های اصلی را ایفا کرده است .این مینی سریال به
نویســندگی دیوید ای .کلی و جان-هنری باترورث بر اساس
رمانی از لیان موریارتی با همین نام ساخته شده است .داستان
درباره 9استرالیایی از قشرهای مختلف است که در یک دوره
10روزه سالمت جسم و ذهن شــرکت می کنند .این دوره در
مکانی به نام خانه ارامش با مدیریت یک زن روســی مرموز به
نام ماشا برگزار می شود و رفته رفته شــاهد اتفاقاتی برای این
نه نفر خواهیم بود .شــبکه هولو ( )Huluپس از تجربه موفق
سریال Big Little Liesپخش این سریال را در سال 2021
در دستور کار دارد.
فیلم Ghostbusters: Afterlife
کارگردان :جیسون رایتمن
بازیگران :مکینا گریــس ،فین ولفهارد ،کری
کون ،پــل راد ،بیل مــری ،دن اکروید ،ارنی
هادسون ،سیگورنی ویور و انی پاتس
تاریخ اکران ۱۱ :نوامبر (پنج شنبه ۲۰ ،ابان)
فیلم Nightmare Alley
کارگردان :گی یرمو دل تورو
بازیگران :بردلی کوپر ،کیت بالنشت ،ویلم دفو
تاریخ اکران 3 :دسامبر ( 2021دوشنبه 18اذر )
گی یرمو دل تورو ،اگرچه از جمله فیلمسازان درجه یک و
هنری سینما محسوب نمی شود اما مجموعه فیلم هایش
به دلیل جذابیت بصری و داســتانی توانسته مخاطبان
زیادی در سراســر جهان جذب کند و جایزه اکادمی
اسکار در سال 2018اســکار برای فیلم «شکل اب»
در مقام کارگردان ،مهم ترین گــواه بر میزان تخصص
و تبحر وی در امر فیلمســازی و جذب مخاطب است.
«کوچه کابوس» یک فیلم درام مهیج امریکایی است که
فیلمنام ه ان را نیز خود دل تورو با همکاری کیم مورگان
نوشته اســت .فیلمنامه این اثر بر اساس رمانی قدیمی
با همین نام به نویسندگی ویلیام لیندسی گرشهام به
نگارش در امده است .داســتان این فیلم درمورد یک
بازیگر دورگرد جاه طلب با هنرنمایی بردلی کوپر است
که اســتعداد زیادی در فریب دادن مردم با زبان بازی
دارد که طی اتفاقاتی با یک روانپزشک زن با بازی کیت
بالنشــت که حتی از از او نیز خطرناک تر است همراه
می شود و ...
حضــور بازیگــران محبوب و مشــهور یکــی دیگر از
جذابیت های فیلم جدید دل تورو محســوب می شود:
در این فیلم ستارگان پرشــماری همچون بردلی کوپر
(هشت نامزدی اسکار) ،کیت بالنشت (برنده دو جایزه
اسکار) ،ویلیام دفو (چهار نامزدی اسکار) ،رونی مارا (دو
نامزدی اسکار) و… حضور دارند.
کمپانی ســرچالیت پیکچرز که ســال گذشته فیلم
تحسین شده Nommadlandرا عرضه کرده بود،
مســئولیت توزیع این فیلم را برعهده دارد و طرفداران
سینما به خوبی به این نکته واقف هستند که تا چه حد
پخش کننده و البی کمپانی ها در موفقیت و دیده شدن
اثار ،مهم و نقش افرین هستند.
گمانه زنی های اولیه نشــان می دهد که نســخه
جدید گوست باسترز یکی از اثار شــاخص ژانر ترسناک در سال
2021باشــد .تریلر فیلم نشــان می دهد که گوست باسترز باید
همزمان یک فیلم اکشن سرگرم کننده ،یک فیلم ترسناک جالب
و یک فیلم کمدی قابل قبول باشد؛ ترکیبی جادویی که در دهه ی
۸۰میالدی خوش درخشــید و حاال پیاده سازی درست ان برای
فیلم سازهای امروز ،سخت به نظر می رسد.
«بزرگســال جوان»« ،پــا در هوا» و
ریتمن بــا فیلم هایی مثل
ِ
شاهکاری مثل «جونو» نشــان داده بود که در ساخت فیلم هایی
درباره ی بلوغ ادم هایی که سن و سالی از ان ها گذشته استاد است.
او فیلم های انسانی و احساساتی با طنزی ظریف می سازد اما حاال
سراغ یک کمدی فانتزی ماوراءالطبیعی رفته است.
گوست باســترز درواقع به عنوان چهارمین قســمت از مجموعه
«شــکارچیان روح» ،ادامه داستان قســمت های گذشته را بیان
می کند .فیلم ،داستان مادری به همراه دو فرزندش را بیان می کند
که پس از فوت پدربزرگشــان به مزرعه وی در شــهری کوچک
نقل مکان می کنند .ان ها با پشت ســر گذاشتن حوادثی عجیب
و ترسناک ،با گذشــته خود و کارهای پدربزرگشان بیشتر اشنا
می شوند.
29
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 29
اینده دار
گفت وگو با مهشید جوادی،
بازیگر سریال «بچه مهندس»4
دیــدهشــدن
برای من مهم است
امانهبههرقیمتی
گروه تلویزیون :مهشید جوادی صبر کردن را یکی از اصلی ترین ویژگی های خودش
می داند و رقابت برای او شیرین است .این بازیگر توانست در سال نود و شش با سریال
پرمخاطب «انام» خود را مطرح کند و بازی در نقش جوانی مارال شهرتی را برای او به
ارمغان اورد .مارال شخصیتی بود که در زمان پخش این مجموعه جای خود را در دل و ذهن مخاطب باز کرد .او
در ادامه ی مسیر بازیگری در فصل سوم و چهارم سریال «بچه مهندس» حضور داشت .درباره این سریال و
همچنین مسیری که در پیش دارد با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید.
اگر صادقانــه بخواهیــد بگویید
بازتاب ها در جامعــه و در صفحه ی
شخصی شما درباره ی فصل چهارم
سریال «بچه مهندس» چقدر مثبت
و یا منفی است؟
واقعیتش این است که از همان روز اول مثبت
بود ،مــن در فصل قبل هم حضور داشــتم و
واکنش ها را بــرای خودم و نقشــی که بازی
کردم از همــان فصل قبل هــم گرفته بودم.
در این فصل هــم طبق همــان پیش رفت و
برای من ادامه ی همان روند بود .این کار یک
ســری مخاطب های خودش را داشت و من
واکنش های مثبت می گرفتم.
در کمدی مدام با ایجاد موقعیت داستان
را می شود ادامه داد؛ مثل سریال های
«نون خ» و «پایتخت» ،اما در درام ایجاد
موقعیت باید موردپسند مخاطب قرار
گیرد .فکر می کنید کارهای گنگستری
و تومور مغزی شــخصیت جوادی و یا
ادامه ی رقابت های دانشگاهی ،چقدر
برای مخاطب جذاب است و یا چقدر
می تواند پس زننده باشد؟
درباره سریال های کمدی درست می گویید و
این ادامه دادن برای مخاطب همچنان جذاب
است چرا که می تواند یک ســری اتفاقاتی را
ایجاد کند که مردم بــا ان بخندند .درباره ی
درام هم نکته ای را که گفتیــد قبول دارم اما
جواد جوادی یک سری چالش هایی داشته که
برای مخاطب خیلی جذاب بوده است ،به نظر
من قصه ی مریضی او که باعث شــد به مشهد
برود و اتفاقاتی که برای این شخصیت در انجا
رخ داد ،برای مخاطب جذاب اســت .حداقل
پیام هایی که در صفحه ی من می نویسند این
را نشان می دهد.
این ســریال از امیــدواری جوانان و
نوجوانان می گویــد .باتوجه به اینکه
خودتانهمدرهمینسنوسالهستید،
از نظر شما تصویری که از این نسل در
سریال ارائه می شود تا چه حد منطبق بر
واقعیت است؟
به نظر من منطبق است .به مخاطب حق می دهم
که یک مقدار جا بخورد زیرا ان جوادی که مخاطب
می شناخته همیشه خوب بوده ،هر اتفاقی را که
برایش رخ می داده سریع مدیریت بحران می کرده و
حتی جور رفیق هایش را می کشیده اما در این فصل،
داستان طوری پیش رفت که بیشتر بهروز کارهای
جواد را انجام می داد؛ به دلیل ضعفی که به خاطر
بیماری در این فصل و در زندگی جواد به وجود امد
که به نظر من می تواند به مخاطب امید هم بدهد.
در قسمت های اول شاید مخاطب ناامید شده باشد
که چرا این اتفاق برای نقش اول افتاده ،پس امید
چه می شود؟ اما به نظر من این امید در قسمت های
اخر دوباره بازمی گردد.
جواد جوادی یک
سری چالش هایی
داشته که برای
مخاطب خیلی جذاب
بوده است ،به نظر من
قصه ی مریضی او که
باعث شــد به مشهد
برود و اتفاقاتی که
برای این شخصیت
در انجا رخ داد ،برای
مخاطب جذاب
اســت .حداقل پیام
هایی که در صفحه ی
من مینویسند این را
نشان میدهد
فکر می کنید HDبودن شبکه و ساعت
پخش ،در جذب بیننده ی این سریال
برای شما تاثیر داشت؟ اگر برای مثال
درشبکه یسهپخشمی شدچهاتفاقی
می افتاد؟
اتفاقًا من صادقانه می خواســتم این مساله را
بگویــم و نقدی این چنینــی در مورد کیفیت
شبکه دو داشته باشــم .قطعا اگر این کار برای
مثال در شــبکه سه پخش می شــد به لحاظ
کیفیتی و مــوارد دیگر خیلی بــرای ما بهتر
بود .البته از یک جایی به بعد بهتر شــد اما در
قسمت های اول روی صورت خانم ها یک فیلتر
سفید می کشیدند که مبادا برای مثال ارایشی
پیدا باشــد .در کل فکر می کنم شبکه ی دو نه
اینکه با خانم ها مشکل داشــته باشد اما یک
مقدار با زیبایی مشکل دارد .ما خودمان را که
نباید گول بزنیم ،در حال حاضر مخاطب جدا
از قصــه ،کارگردانی و بازی ها؛ بــه دنبال این
است که تصویر خوب ببیند .درواقع مخاطب
به دنبال این است که بازیگرهایی با چهره های
خوب ببیند .برای مثال یک دختر دانشجویی صفحه 30
است .همانطور که پیش تر گفتم ،دوست دارم در
رزومه ام کارهای خوب داشته باشم .وقتی می گویم
تعدادش برایم مهم نیست یعنی اینکه بعد مالی ان
هم به ان شکل برایم اهمیتی ندارد؛ چراکه هرچه
پرکارتر باشی بالطبع درامد هم بیشتر است.
که در دانشــگاه خواهان دارد و این اتفاق های
برای او می افتد چرا نباید زیبا باشد؟ می دانید
چه می گویم؟ نمی دانم مشــکل از کجاست و
نمی خواهم شبکه ی دو را بکوبم اما این مساله
را خصوصا در قسمت های ابتدایی داشتیم که
در قسمت های پایانی بهتر شد؛ در قسمت های
اول این قضیه واقعا خیلی به چشم می امد.
به نظر شما هم در جایگاه بازیگر و هم به
عنوان بیننده ،تغییر بازیگر نقش اصلی
به نفع سریال تمام شد و یا به ضرر ان؟
ما از طریق رصد فضای مجازی احساس
می کنیم که این اتفاق خیلی به نفع نبوده،
نظرشماچیست؟
این مساله خیلی طبیعی است .برای مثال اگر
در فصل قبلی محمدرضا رهبری بازی می کرد
و در فصل جدید روزبه حصاری حضور داشت،
ممکن بود این ماجرا برعکس شود؛ یعنی مردم
به روزبه حصاری اهانت می کردند و یا هر چیز
دیگری؛ در نتیجه به نظر من طبیعی اســت.
مخاطب به یک چهره عادت می کند و پا به پای
او می اید و ناگهان در فصل بعدی بازیگر عوض
می شــود .به همین خاطر از نظر من طبیعی
است که مخاطب جا بخورد.
ساختمان یک نقش برای شما چطور
بسته می شود؟ فقط به فیلمنامه تکیه
می کنید یا خودتان بــرای ان تالش
می کنید؟
قطعاخودمهمیکسریتالش هامی کنمامابهنظر
من فیلمنامه در وهله ی اول قرار دارد و فیلمنامه ی
خوب ،یا بازیگرهایی که در ان پروژه حضور دارند
برایم اهمیت بیشتری دارد.
مثل اینکه مرتب بازی کردن برای شما
در اولویت نیســت و در این مدت هم
خیلی جلوی دوربین نرفته اید ،علت این
تصمیمچیست؟
واقعیتش این است که فکر می کنم االن زمان
گزیده کاری اســت و باید بــرای موقعیت ها و
نقش های بهتر صبر کنم .منظورم از نقش های
بهتر به لحاظ طول نقش نیست .گاهی اوقات
ممکن است که یک نقش کوتاه برای خود من
خیلی جنجالی تر از یک نقش اولی باشــد که
هیچ حرفــی برای گفتن ندارد .دوســت دارم
صبر کنم و کارهای خیلــی خوب در رزومه ام
داشته باشم.
برای شــما چقدر مهم است که دیده
شــوید؟ درواقع دیده شدن در فضای
مجازی مساله ی شما هست یا خیر؟
دیده شــدن برای من مهم اســت اما نه به هر
قیمتی چون وقتی ادم کارش روی انتن است
می تواند خیلی کارها در صفحه اینستاگرامش
انجام دهد که حتی بیشتر از خود سریال دیده
شــود اما به نظر من این خیلی مقطعی است
چون مخاطبان یک دوره به صفحه ات می ایند
و بعد از یک دوره فراموش می شوی که از نظر
من خیلی ارزشش را ندارد.
واقعیت این است
که من شبکه ی
نمایش خانگی را
خیلی دوست دارم و
در برنامه ام هست
که سریال ها را
دنبال کنم .متاسفانه
یکی ،دو قسمت از
سریال «قورباغه»
را بیشــتر ندیدم
و چون مشغول کار
شدیم نتوانســتم
ان را دنبال کنم ،صبر
کردم تا کارمان تمام
شــود و در حــال
حاضر میخواهم
تماشای ان را
شروع کنم .سریال
«همگناه» را هم
خیلی دوست داشتم
و تا جایی که بتوانم
سریالها را دنبال
میکنم
ما در سن شما کم کم در حال رسیدن
به یک صف هستیم ،بازیگرهای دهه
هفتادی زیاد شده اند و یک رقابت و
تکاپویی شکل گرفته است .تالشی
می کنید که در معــرض انتخا ب ها
قرار بگیرید؟ با توجه به این مساله
چقدر می توانید انگیزه داشته باشید
تا با توجه بــه تالش های خودتان
به جایگاهی که می خواهید برســید
و چقدر روابط و لینک هایی که باید
باشد تاثیر دارد؟
اینکه پرسیدید چرا کم کار می کنم ،دلیلش همین
بود .این نکته ای که می گویید برای اینده ی کاری
خیلی برایم مهم است؛ یعنی حتی اگر چهار کار در
رزوم ه داشته باشم اما کارهای خوبی باشند برای
خودم مهم تر است تا اینکه بیست کار داشته باشم
ولی هیچ کدام حرفی برای گفتن نداشته باشند.
این رقابت برای خود من شــیرین است ،بسیاری
از بازیگرها دوستان من هســتند اما به نظر من
قشنگ است .همین که می گویید بازیگران دهه
هفتادی زیاد شــده اند خیلی عالی است و رقابت
بیشتر می شود.
دغدغه شما برای حضور در این فضا
چقدر مالی است؟ فضای اطرافتان را
چقدر هنری و چقدر صنعتی و بیزنسی
می بینید؟
واقعیت این است که بعد مالی هم مهم است اما در
حال حاضر برای خود من بعد هنری ان پررنگ تر
چقدر به مطالعه ،فیلم دیدن و به روز
بودن معتقد هســتید و در خواندن
و نوشــتن چقدر روی خودتان کار
می کنید؟ این مسائل چقدر برای شما
اهمیت دارد؟
از نظر من خیلی اهمیــت دارد .قطعا در جریان
هستید که ما در این زمانی که مشغول کار بودیم،
در دو گروه کار می کردیم؛ یعنی وقت هایی بود که
گروه عوض می شــد و فقط بازیگران و کارگردان
می ماندند .ما شــبانه روزی کار می کردیم و زمان
خواب هم نداشتیم ،چه برسد به اینکه بنشینیم و
به یک سری از کارهای روزمره ی خودمان برسیم.
اما در حالت کلی اگر سر کار نباشم و زندگی روتین
خودم را داشته باشم ،این مساله خیلی برایم اهمیت
دارد و راستش احساس می کنم که هنوز خیلی
عقبهستم.
در انتخاب نقش چــه نکاتی برای
شما مهم است و چه حساسیت هایی
دارید؟
اینکه نقشــی که بــازی می کنم شــبیه کار
قبلی ام نباشــد و یک نقــش را چندین بار در
پروژه هــای مختلف تجربه نکنم .شــاید یک
سری شباهت ها داشته باشند اما خودم ان ها
را تفکیک می کنم .یعنی یک سری چاشنی ها
را به ان کاراکتر اضافه می کنم تا شبیه کاراکتر
قبلی نباشد .به طور کلی در انتخاب یک نقش،
چالش ان خیلی برای مــن اهمیت دارد .اگر
دقت کنید مرضیه توفیقی هم در این دو فصلی
که گذشــت خیلی چالش داشت .درواقع یک
ســری اتفا ق ها برای او می افتاد که برای خود
من خیلی جذاب بود و اگــر صادقانه بخواهم
بگویم یکی از دالیلی که باعث شد ان را بپذیرم
همین مساله بود.
چقدرسریال هایشبکهنمایشخانگی
را دنبال می کنید و نگاه شما به عنوان
یک بازیگر بــه مدیومی مثل VODو
شبکهنمایشخانگیچیست؟
واقعیت این است که من شبکه ی نمایش خانگی را
خیلی دوست دارم و در برنامه ام هست که سریال ها
را دنبال کنم .متاسفانه یکی ،دو قسمت از سریال
«قورباغه» را بیشــتر ندیدم و چون مشغول کار
شدیم نتوانســتم ان را دنبال کنم ،صبر کردم تا
کارمان تمام شــود و در حــال حاضر می خواهم
تماشای ان را شروع کنم .سریال «هم گناه» را هم
خیلی دوست داشتم و تا جایی که بتوانم سریال ها
را دنبال می کنم .خودم هم به شدت دوست دارم
در سریال نمایش خانگی بازی کنم.
31
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 31
نقد ویژه
در گفت و گو با رضا درستکار مطرح شد؛
از تلویزیون تا اقبال شبکه نمایش خانگی در چه جایگاهیم؟
وظیفه یجریانهنریایناستکه
سطحسلیق هعمومیمردمراارتقادهد
پری سبحانی :یک سال و نیم از ظهور و بروز کرونا می گذرد و در حوز ه فرهنگ ،اثراتی شگرف از
پاندمی کرونا ،هم در جهان و هم در ایران به جای مانده است .رشد خیلی خوب شبکه نمایش خانگی
یکی از مهم ترین رویدادهای این حوزه است؛ سالن های سینما تعطیل شدند ،قاطبه هنرمندان عرصه
نمایش خانه نشین شدند و ...؛ اما سریال های تلویزیونی به سرعت رشد کردند و به رشد و تکثیر پلتفرم ها
انجامیدند .ان ها توانستند جای خود را در بین مخاطبان باز کنند .با توجه به گسترش پلتفرم ها و همچنین باال رفتن تعداد
اثار تولید شده در شبکه ی نمایش خانگی و محبوبیتی که این شبکه نزد مردم پیدا کرده است ،بر ان شدیم تا با رضا
درستکار ،منتقد سینما و تلویزیون ،به گفت وگو بنشینیم و دالیل این محبوبیت را بررسی کنیم.
جلوه هایبصری،لوکیشن هایجذاب،
خانه های انچنانی و نشــر ثروت در
میان کاراکترها چقدر برای بیشتر به
چشم امدن سریال ها نزد مردم مهم
بوده است؟
این نوع نگرشی که در حال حاضر شما راجع به ان
حرف می زنید و درواقع می توان گفت یک جور
سبک زندگی را ترویج می کند؛ به نظر من بیشتر
از ان که محصول وی اودی ها باشــد ،محصول
تحت تاثیر قرار گرفتن از سریال های ترکیه ای
است .درواقع در ان ســریال ها هم می بینیم که
با جامه ی فاخر دوختن به تن تاریخ ،مشــکالت
فرهنگی خودشان را محو و یا پنهان می کنند و
بدین ترتیب به فیلم های تاریخ معاصرترشان هم
که نزدیک می شوند شاهد نوعی دگردیسی و یک
فرهنگ به اصطالح اشرافی یا یک فرهنگ جدید
هستیم که سعی می کنند همه چیز را لوکس و
مجلل نمایش دهند و مصائب را دفن می کنند.
حداقل در ظاهر که موفق شــده اند .این جا هم
محصول نگاه به
این پرداخت هایی که شاهدیم
ِ
سریال های ترکیه ای اســت که بین مخاطبان
چند جای دنیا و از جمله ایران اقبال زیادی پیدا
کرده است .البته از طرفی هم در پاسخ به ناتوانی
و کم گذاشــتن های تلویزیون خودمان اســت.
یک خط کشی در سریال های تلویزیونی ایرانی
صداوسیما وجود داشته و هنوز هم دارد و ان این
است که اگر شخصی برای مثال از ونک به باال برود
و ماشین اخرین مدل و صورت اصالح کرده داشته
باشد و لباس خوب بپوشــد ،نشان دهنده ی این
اســت که از طبقه ی باال و بی درد و ایمان جامعه
است و کســی که از ونک به پایین و در بیقوله ها
زندگیمی کند،ادمیشریف،معتقدومثبتاست
و شمایل قهرمانی هم دارد .بنابراین وقتی مدام
با این صورت بندی باسمه ای و کلیشه ای طرف
هستید و با ان شرطی شده اید ،برای هر شکل تازه
ارائه می توانید یک مخاطب بالقوه ی خوب باشید.
من می گویم این سریال ها اصال برای شکستن
وضعیتی که تلویزیون از خودش تراشیده ،ساخته
این پرداخت هایی
که شاهدیم محصول
نگاه به سریال های
ترکیه ای اســت که
بین مخاطبان چند
جای دنیا و از جمله
ایران اقبال زیادی
پیدا کرده است
شده اند و مورد اقبال مردم قرار گرفته اند.
شاخص ترینشان هم مجموعه ی «دل» است .اگر
به «دراکوال» و «مردم معمولی» نگاه کنید باز هم
باهمین موضوع طرفهستید؛حتیبازی «مافیا»
که سعید ابوطالب ان را می سازد و یا تاک شوهایی
که ساخته می شوند مثل «شــباهنگی» حامد
اهنگی در فیلم نت« ،همرفیق» شهاب حسینی
و «پیشگو» با اجرای پژمان جمشیدی در نماوا و
همه ی این ها ،در راستای به اصطالح تغییر دادن
صورت و شــکل چیزهایی است که در تلویزیون
ایران جایشان خالی است و چون نیست در این جا
به مردم داده می شود و طبعا مردم هم نسبت به ان
برخوردهای پذیرنده تری دارند .برای همین است
که در حال رشد هم هستند.
فارغ از دو ،ســه مــورد خیلی خوب،
شکل شخصیت پردازی تقریبا سیاه و
سفیدیهستکهبراساسانقهرمان
و ضد قهرمان در اث ر پررنگ می شود و
مخاطب را وادار می کند تا با ان همراهی
کند .شما فکر می کند این نحوه اجرا
تا چه اندازه تاثیــر دارد؟ برای مثال
سریال های «اقازاده»« ،سیاوش» و . ...
به نظر می رسد که حداقل در سریال هایی که من
بیش وکم دیده ام ،قهرمان و ضدقهرمان دیگر ان
تعریف کالســیک خودش را ندارد .برای مثال در
بخش هایی از ســریال «اقازاده» قهرمان تبدیل صفحه 32
بــه ضدقهرمان می شــود و یــا در بخش هایی
ضدقهرمان عمــل نیکی را انجــام می دهد .در
ســریال های دیگر هم تقریبا به همین شــکل
است و در «ســیاوش» و «ملکه ی گدایان» هم
این را می بینیم .جایــگاه قهرمان و ضدقهرمان
مثل جریان سینمای کالسیک و یا سریال های
کالسیک انقدر پررنگ و خط کشی شده نیست و
جای ان ها مدام عوض شده و تصویر خاکستری
و دوگانه ای از ان ها داده می شود .بنابراین اینطور
نیست که فکر کنیم اساس و اصول درام در این
اثار رعایت می شود و یا به لحاظ زیبایی شناسی
واجد ارزشی هستند .به نظر من این اثار به لحاظ
زیبایی شناسی هنوز ارزشی باالتر از سریال های
تلویزیونی پیدا نکرده اند و شاید اشکالشان این
است که زیبایی شناســی را فقط در «شکل» و
ظاهر کاراکترها ترجمه می کنند .درواقع می توان
گفت که فاقد زیبایی شناسی هنری مورد انتظار
هستند .البته در شخصیت پردازی گاهی به تاچ
خاکستری جالبی رسیده اند ،ولی در اثاری که
نام بردم ،من درام هــای خیلی قوی ندیدم .این
روند از منظر نقد ارتیســتیک ،نمی تواند دوام و
بقا پیدا کند چون نیاز به یک متن فوق العاده در
همه ی ان ها حس می شود .راجع به شگفتی ها
هم باید بگویم که برای مثال در «قورباغه» یک
شگفتی وجود دارد اما این شگفتی فاقد منطق
روایی است و تماشــاگر ان را باور نمی کند و یا
به ســختی ان را می پذیرد .فــرض بگیریم که
مخاطب در لحظه ان را بپذیرد ،اما وقتی عطف
زیبایی شناســی را در نظر نمی گیــری؛ اثر ان
ماندگاری الزم را پیدا نمی کند .درواقع داستان
از یک جایی به لنگیدن می افتد و اثربخشی هم
انقدر قدرتمند نیست که مخاطب را همین طور
پای ســریال نگاه دارد .راجع به ماندگاری هم،
حداقل تا این لحظه ،هیچکدام از این اثار حتی
به گرد پای یک قسمت از «هزار دستان» و یک
سری از سریال های خوب تلویزیون مثل «روزی
روزگاری» نرسیده اند و نمی رسند.
تنوع گونه ،ژانر و قصه به واسطه ی
اینکــه ســریال با زمــان پخش
طوالنی تری روایت می شــود چقدر
تاثیر دارد؟
مساله ای با عنوان منطق روایی و قالب بیانی در
روایت و در قصه پردازی وجود دارد .ممکن است
منطق یک قصه اقتضا کند که قالب بیانی ان
برای مثال یک فیلم کوتاه سی دقیقه ای باشد و
یا تبدیل به یک فیلم سینمایی شود و یا انقدر
داستان پر از حوادث مختلف است که به ان فرم
سریال می دهند .این مساله را منطق داستان و
منطق روایی تعریف می کند اما ان چیزی که
ما در حال حاضر مشــاهده می کنیم این است
که مجموعه ها بی خود و بی جهت کش می ایند
و به نظر مــن بی علت و بی دلیــل کش امدن
صحنه ها و یا قسمت های اثار هم بالی همان
سریال ها است .یادم هست قدیم ها یک سریالی
از تلویزیون خودمان با نام «روزهای زندگی»
پخش می شد که ان را از تلویزیون امریکا گرفته
اقبال ستاره های
سینما جایگاهی خیلی
خوب و شیرین نزد
مخاطبان خود داشتند
که ان جایگاه در حال
حاضر شــیرینی و
حالوت خودش را از
دست داده و تبدیل
به یک نگاه چرک،
برخورنده و در یــک
جاهایی خیلی تنــد
و عصبی کننده
شده است
بودند؛ دویست ،سیصد قسمت بود اما شما با
اشتیاق می نشستی و ان را می دیدی چرا که
در اینجا شخصیت ها مطابق قصه کنش واقعی
داشتند .یعنی برای مثال اگر یک شخصیتی
می امد و زندگی او پررنگ می شــد ،در فصل
بعد یک شخصیت جدید می امد و داستان این
شخصیت جدید در نسبت با شخصیت قدیمی
روایت می شد .شــخصیت قدیمی ممکن بود
کم رنگ تر باشد و شــخصیت جدید پررنگ تر
شود و این تسلسلی هم که در سریال به وجود
می امد دربــاره منطقی بود کــه من در حال
حاضر در اثار نمی بینم .االن منطق این است
که پانزده قسمت بسازیم و ان را کش بدهیم.
برای مثال در مجموعه ی «دل» شخصیت با
کت و شلوار ،ژیله و کراوات از رختخواب بیرون
می اید! این که دیگر منطقی ندارد .درنتیجه
ن مسائل برخاسته از درون قصه و
به نظر من ای
داستان نیست ،بلکه برخاسته از سفارشی است
که یک پلتفرم مثل نماوا ،فیلیمو و فیلم نت به
کارگــردان داده و او هم ســریال را در پانزده
قسمت کش می دهد.
گروه بازیگران متفــاوت و کنار هم
قرار گرفتن ادم هایــی که پیش از
این ،کمتر کنار هــم بوده اند ،برای
مثال پرویز پرستویی و افسانه چهره
ازاد ،پانته ا پناهی ها و مصطفی زمانی
و درواقع این تنوع کســتینگ چه
تاثیری داشته است؟
قبال ستاره های سینما جایگاهی خیلی خوب
و شــیرین نزد مخاطبان خود داشتند که ان
جایگاه در حــال حاضر شــیرینی و حالوت
خودش را از دســت داده و تبدیل به یک نگاه
چرک ،برخورنده و در یک جاهایی خیلی تند و
عصبی کننده شده است .دایره ی بازیگرانی که
هنوز ان شــیرینی و حالوت را حفظ کرده اند
خیلی محدود شده و شعاع ان بسیار کوچک
شده است .یکی از دالیل این قضیه ،حضورهای
بی موقع ،بی دلیل و یا با دلیــل همین ادم ها
در این ســریال ها اســت .درواقع تا می اییم
شخصیتی را در یک ســریال تشخیص دهیم
به یک ســریال دیگر می رود و یک دل زدگی
خیلی زیادی در حــوزه ی بازیگری به وجود
امده اســت .به همین دلیل یک سریالی مثل
«می خواهم زنده بمانم» که دو ،سه شخصیت
جدید وارد داستانش کرده و نسبتا بازیگرهای
خوبی را به کســتینگ افزوده و به ان ها فضا و
میدان کار داده ،جلوه ی بیشتر و بهتری پیدا
کرده اند .به نظر من ارمان درویش در «ملکه ی
گدایان» از ســه زن ان ســریال یعنی باران
کوثری ،پانته ا بهرام و رویا نونهالی کیلومترها
جلوتر است .واقعا دیدن بعضی بازیگرها گاهی
اوقات ادم را اذیت می کند .بنابراین کســت
این اثار بیش از اینکه نشات گرفته از یک کار
فرهنگی و یا هنری باشــد برامده از نیازهای
مالی اقایان و یا خانم هاست .پول های خیلی
خوبی هم بــه ان ها می دهنــد و درامدهای
خیلی خوبی دارند ،بــه همین خاطر ان تعهد
بازیگری در جایی که می خواهند یک چیزی
خلق کنند دیگر در اهمیت اول نیست .کدام
بازی در یادمان می ماند؟ کدامشان دلنشین
هستند؟ کدامشان برای نقشش طراحی دارد؟
کدامشان می توانند ادعا کنند که ما برای این
نقش زحمت کشــیده ایم؟ این دوستان چه
فرقی با یک بازیگر تازه کار دارند؟ اما ســابق
بر این تفاوت داشت .وقتی خسرو شکیبایی با
فیلم «هامون» در قله ی بازیگری قرار گرفت
و بعد از ان در یک سریالی مثل «خانه سبز»
در تلویزیون بازی کرد ،سطح سریال را انقدر
باال برد که هر قســمت ان تبدیل به یک فیلم
سینمایی شده بود .یعنی بازیگر تا این اندازه
تاثیر داشته و سطح هنری و خروجی سریال را
افزایش داده است .در حال حاضر هر شبکه ای را
می بینی همه ی این بازیگران حضور دارند و در
33
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 33
نقد ویژه
سلیقه ی عمومی مردم را ارتقا دهد .این رسالت
اصلی تلویزیون اســت اما وقتی یک دستگاهی
خودش کیفیــت فرهنگی نازلی پیــدا کرده و
مدیرانش مقصد و شناخت حرفه ای هنری ندارند،
طبیعتا دیگر نمی توانند چیزی را ارتقا دهند.
بیلبوردهای خیابان هم همه هستند .درواقع
به نظر من عنصر «نگهداری» را که یک بازیگر
باید داشته باشــد ،وا نهاده اند .کال این روزها
بازیگرهای خوب مان در خــط پول دراوردن
افتاده اند و این واقعــا در رابطه با مجموعه ی
بازیگران در حوزه ی سینما و تلویزیون ایران
نگران کننده و اسیب زننده و شاید هم جبری
است برای خاتمه این وضع اسفناک.
پس به نظر شــما دیگــر از جانب
طرفداران بازیگــران ولعی برای
تماشای انها وجود ندارد؟
بله ،ولعی برای دیدن هیچکدام از این ادم های
تکراری وجود نــدارد .من می گویــم به دلیل
خط کشی های تلویزیون است که این سریال ها
دیده می شوند .تماشاگر عادی طبیعتا با عنوان
کارگــردان و یا فیلمنامه نویس که ســراغ یک
سریال نمی رود ،بازیگرها را می بیند و انتخابش
را می کند .اما الزاما معنای حضور این بازیگرها،
موفقیت ان مجموعه نیست .مثال مهران مدیری
با «دراکوال» هــم کارنامه ی خودش و هم تمام
ل برده است .اگر
سریال های پیشینش را زیر سوا
کسی این سریال را به خاطر مدیری انتخاب کند
و ان را ببیند ،اشتباه کرده است .اما در این بین
یک دفعه یک بازی خوب هم از حامد بهداد در
«می خواهم زنده بمانم» کشف می کنیم .به نظر
من به طور کلی چیز درخشانی در این سریال ها
وجود ندارد.
می توانیم بگوییم یکی از دالیلی که باعث شده تا
مردم از شبکه ی نمایش خانگی استقبال کنند
کیفیت نه چندان خوب سریال های تلویزیونی در
سال های اخیر است .از طرفی در این اثار دست
سازنده هم برای جذب مخاطب بازتر است.
چرا که در شبکه نمایش خانگی خانم ها راحت تر
هســتند ،دیالوگ هــا رهاتر بیان می شــوند،
روابط کمی ازادتر اســت و یــک مقدار رنگ و
لعاب واضح تر و قشنگ تر اســت .بنابراین این
مسائل باعث شده تا نسبت به اثار تلویزیونی با
جذابیت هایی روبه رو باشیم .شما ببینید در حال
حاضر ساخته شدن اثری مثل «هزاردستان» در
تلویزیون ایران مثل یک رویای غیرممکن شده
است .جمع شدن ان همه ادم درجه یک و ممتاز
در یک سریال و کیفیتی که وجود داشته ،مثل
یک رویا شده اســت .در حال حاضر به کیفیت
ســریال هایی که در تلویزیون ساخته می شوند
نگاه کنید ،چقدر تفاوت وجود دارد.
ابداع سبک ،فرم و حتی فیلمبرداری
و موســیقی جدید مثل سریال های
«قورباغه» و «کرگدن» مخاطب را
پس نزد و نشــان داد که مخاطب
سریال سازی غربی را هم می پسندد.
نظر شما چیست؟
من این نگاه را قبول ندارم و می گویم که ذائقه ی
بیننده های ما توســط تلویزیون و رســانه های
نازل ضعیف شــده اما مفهومش این نیست که
تماشاگرهای ما به طور کامل از دست رفته اند.
وقتی موسیقی سریال «قورباغه» را می شنوند و
یک عده ای ان را دوست دارند نشان دهنده ی این
است که مردم نمی ایستند تا تلویزیون برای ان ها
تصمیم بگیرد .مردم راه خودشان را می روند ،پس
باید خوراک الزم را برای ان ها تهیه کنی و اگر این
کار را نکردی ،می رونــد .برای مثال خود من در
این مدت سریال های خارجی را تماشا می کردم
چرا که بهره ی بیشتری می بردم ،صبر نمی کردم
تا تلویزیون برای من یک برنامه بسازد و به عنوان
تماشاگر کار خودم را می کردم .بنابراین نمی شود
با قاطعیت گفت که ذائقه ی تماشاگر ایرانی نازل
شده چون اگر اثر خوب به او بدهی از ان استقبال
می کند .وظیفه ی جریــان هنری در تلویزیون،
در پلتفرم و هر جای دیگری این اســت که در
کنار جذابیت افرینی و موارد این چنینی ،سطح
یکی از بزرگترین
مشکالت جریان
های اصیل فرهنگی
و هنری ما ،فقدان
قانون کپی رایت
است .ما مردمی
هستیم که وضعیت
مالی ضعیف تری به
نسبت کشورهای
دیگر داریم
اگر بپذیریم که عده ای سریال ها را از
طریق کانال ها و مواردی از این دست
و به صورت رایگان دانلود می کنند،
این دسترسی اســا ن تر به نسبت
سینما چقدر تاثیر دارد؟
یکــی از بزرگ ترین مشــکالت جریان های
اصیل فرهنگی و هنری ما ،فقدان قانون کپی
رایت است .ما مردمی هســتیم که وضعیت
مالی ضعیف تری به نســبت کشورهای دیگر
داریم ،بنابراین اینکه تحت قانون کپی رایت
نیستیم از یک نظر خوب اســت و می توانیم
هر ان چیزی را که دلمان می خواهد رایگان
رایت و تماشــا کنیم .اما از این نظر که به طور
کلی جریــان اقتصادی مجموعــه ی هنری
ما تقویت نمی شــود و مدام در عســر و حرج
هستیم ،بد است .در نظر بگیرید که برای مثال
من نویسنده ،کارگردان ،مولف و سرمایه گذار
ِ
با هزار بدبختی یک ســریال تهیه می کنم که
هنوز روی پلتفرم قــرار نگرفته و هنوز پولش
درنیامده ،از فالن شبکه پخش می شود .این
مساله باعث می شــود تا جنبه ی اقتصاد هنر
ما ضعیف شود و ضعیف هم باقی بماند .فاصله
مالی نجومی نیروهای متفکر و بازیگرها را در
همین زمینه ببینید! بخشــی مهم از معضل
مربوط به همین قانون کپی رایت اســت که
برای بازیگر با دفعات دیده شدنش اورده دارد
و برای نیروی مولدش هیــچ! وقتی جنبه ی
اقتصاد هنر ما ضعیف می شــود الجرم رشد و
ارتقای کیفی ان هم ضعیف می شود .سازنده
هم می گوید من دیگر برای کار بعدی زحمت
نمی کشــم ،مطالعه نمی کنــم و یا تجهیزات
جدید نمــی اورم و همین باعث می شــود تا
این حرفه روز به روز ضعیف تر شود .چرا این
احساس می شــود که تلویزیون افت داشته؟
چون نویسند ه هایش یا سریا ل های یکسویه
سیاسی قالبی می نویســند که از ابتدا معلوم
است که پایانش چه می شود و یا برای هزارمین
بار پسر پولداری عاشق دختر فقیر می شود و
یا بالعکس .خانواده ها ی جنوب شهری محترم
هستند اما مشــکل دارند ،خانوادهای پولدار،
شمال شهر سکونت دارند اما بد هستند و !...
این مسائل به طور کلی نشان می دهد که ما در
کار خودمان سِ یر ،تدبر و ارتقا نداریم .منهای
مشکالت مدیریتی کالن ،یکی هم این است
که عضو کنوانســیون کپی رایت نیســتیم و
اثارمان رایگان است و اقتصاد این چرخه را تا
توانسته ایم ضعیف کرده ایم .در حالی که این
حرفه هم ظرفیت و پتانسیل سرمایه گذاری
خیلی زیاد دارد و در همین کرونا و ایســتایی
جریان های فرهنگی هــم دیدیم که می تواند
پول سازی کند و موقعیت افرین باشد. صفحه 34
من در دانشگاه «ایرج طهماسب»
مهران مدیری
درس خواندم!
یک مدیریت مدیری وار دارد
SABA MAGAZINE
گفتگوبا محمد بحرانی به بهانه دراکوال و درباره راز و رمز محبوب ماندن
35
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 35
پریسا سادات خضرایی :محمد بحرانی هنرمندی است که به بازیگری و
صداپیشگی شهره است اما کارهای دیگری را هم در کارنامه دارد .مخاطبین شبکه
دو او را با عروسکی به نام «استاد همه چی دون» به یاد می اورند که در دهه ی هشتاد
به سواالت بچه ها پاسخ می داد؛ برنامه ای که در گروه کودک و نوجوان ساخته شد و در زمان
خودش بسیاری را با خود همراه کرد .بعدتر با ورود به «کاله قرمزی» و «خندوانه» بیش از پیش
شناخته شد .صداپیشگی اقای همساده که شخصیتی با لهجه ی شیرین شیرازی است و با خنده از
بداقبالی هایش می گوید ،ببعی که فرنگی صحبت می کند و عروسکی مثل جناب خان که سعی دارد
لهجه ها و فرهنگ فولکلور را زنده نگاه دارد از نقاط عطف کارنامه ی او محسوب می شود .بحرانی
همچنین اجرای سه شنب ه شب های برنامه ی موفق «رادیو هفت» را بر عهده داشت .او از ایرج
طهماسب به عنوان مهم ترین معلم خود یاد می کند و ارزوهای بسیاری برای جناب خان در سر
دارد .بازیگری که در کمدی خوش درخشیده و در سال های اخیر در مجموعه هایی مثل «گلشیفته»،
«هیوال»« ،دوپینگ»« ،خوب ،بد ،جلف :رادیو اکتیو» حضور داشته و در حال حاضر سریال «دراکوال»
در شبکه نمایش خانگی از او در حال انتشار است .به همین بهانه با او به گفت وگو نشسته ایم که در
ادامه ان را می خوانید.
«خندوانه»
و «دراکوال»
دو شیوه ی
نمایشی
جدا هستند.
ما در «خندوانه»
براساس بداهه ی
نزدیک به صد در
صد پیش می رویم و
عموما و اصوال متنی
نداریم اما کارهایی
که با مهران مدیری
داشته ام که زیاد
هم نبوده («هیوال» و
«دراکوال») ،مبتنی بر
متن بودند
شما شــاید یکی از چند بازیگر فعلی
ایران باشــید که تبحر بسیار فراوانی
در تیپ ســازی دارد .اگر بخواهید به
مهم تریــن اصلی که بر اســاس ان
می توانید تا این حد در تیپ سازی موفق
باشید اشاره کنید ،ان را برگرفته از سواد
اکادمیک ،دانشکده و تئاتر می دانید یا
اصول دیگر؟
شاید خیلی ها ندانند که من بازیگری خوانده ام و
تصورکنندکهحوزه یتحصیلی امعروسکیبودهاما
من کارشناسی بازیگری از دانشگاه تهران دارم و بعد
هم در دانشگاه تربیت مدرس کارگردانی خوانده ام.
قاعدتامنهممثلهمه یدانشجویانبخشزیادی
از مبانی اکادمیک بازیگری را در دانشگاه یاد گرفتم
اما درمورد این ویژگی که تحت عنوان تیپ سازی
از ان یاد می کنید تمرینات «کاله قرمزی» برایم
بسیار موثر بوده است؛ درواقع در ان چند سالی که
اجازه بدهید من نامش را دانشگاه ایرج طهماسب
بگذارم ،مشغول تحصیل بودم .ایشان توجه ما را
به جزئیاتی در اطرافمان جلب کردند که توانستیم
بعدتر برای ســاختن کاراکترها از ان ها استفاده
کنیم .من اســم کاراکترهایی که بازی کرده ام را
تیپ نمی گذارم و به نظرم شخصیت هستند ،حتی
اگر در جاهایی به فراخــور قصه ،ژانر و فضایی که
ساخته شده اند واجد نوعی از اغراق بوده اند .نمونه
اش همین «دراکوال» که االن داریم می بینیم؛ من
چمچاره را یک تیپ نمی دانم و او را یک کاراکتر
می بینم .می توانید برای او قصه پردازی کنید که
کودکی او چطور بوده ،دایر ه واژگانش چطور است،
چه چیزهایی را دوســت دارد ،چــه چیزهایی را
دوست ندارد و احتماال می توانید واکنش های او
را نســبت به پدیده های اجتماعی حدس بزنید و
...به همین خاطر تبدیل به یک کاراکتر می شود.
تالش من چه در حوزه ی عروسک و چه در حوزه ی
بازیگری بر این بوده تا هر نقشی که بازی می کنم
انقدری جزئیات داشته باشــد که بشود اسمش
را کاراکتر گذاشت و مخاطب بتواند چیزهایی را
درباره ی ان کاراکتر تخیل کند که حتی ندیده و
ما ان را بازی نکرده ایم .کمااینکه همین االن من
یک سری جمله و گفته از ببعی ،همساده و جناب صفحه 36
خان می شنوم که هرگز ان را نگفته ام و مستقل از
من دارند به حیات خودشان ادامه می دهند .تصور
می کنم که این مساله نه فقط برای من بلکه برای
همه ی کسانی که در مجموعه ی «کاله قرمزی»
حاضربودند،یکنقطه یعطفمحسوبمی شودو
شاید کیفیت کارمان به قبل و بعد از «کاله قرمزی»
تقسیممی شود.
یک خصوصیت که اغلب درمورد شما
ذکر می شود این است که نگاه تیزبینی
در مال خود کردن نقش و توجه به رفتار
و اداب دیگران دارید .این چیزی است
که یک بازیگر طنز باید حواسش به ان
باشد یا شما خیلی بر این اصل تمرکز
دارید؟
به نظر من کمدی این کار را می کنــد و ادم را به
جهان و ادم های اطرافش حساس تر می کند چون
زمان بندی سریعی دارد؛ شــما باید بتوانید یک
مفهوم را دریافت کنیــد ،از فیلتر ذهنی خودتان
بگذرانیدوبالفاصلهمفهومیرادرازایشخلقکنید.
باز شما را به «کاله قرمزی» ارجاع می دهم چرا که
ما خیلی وقت ها در «کاله قرمزی» مجبور بودیم
بداهه کار کنیم و این مفهوم را به ســرعت از یک
فیلترکمدیبگذرانیمودرزمانبندیدرستشاجرا
کنیم که این ماجرا بعدتر در جناب خان یک مقدار
ترسناک تر هم شد .چون در «کاله قرمزی» ما فقط
با خودمان طرف بودیم اما در جناب خان من با یک
یدانستم
سریمیهمانمواجهبودمکهاصالوابدانم
چه می خواهند بگویند .ما در ان واحد باید مفهومی
راکهیکنسبتیبامیهمان،بامفاهیماجتماعیروز
و با مفاهیم ازلی و ابدی انسانی داشته باشد بگیریم
و همان لحظه ان را از یک فیلتر کمدی بگذرانیم و
اجرایش کنیم .در نتیجه این مساله ذاتا ذهن ادم را
حساسمی کند.
چه فرایندی رخ می دهد تا جناب خان با
میهمانمواجهشود؟
خیلیکارپرزحمتیاست.وقتیقراراستمیهمانی
بهخندوانهدعوتشودمنشروعمی کنمبهمطالعه
کردن راجع به جهان او .اینکه اهل کجا است ،چه
دوست دارد؟ چه کار کرده؟ دوستانش چه کسانی
هستند؟ و ویژگی های قومیتی او چیست؟ درواقع
این موارد یک ســبد اطالعاتی به شما می دهد
که باید با اســتفاده از ان و حرفی که میهمان در
لحظه می گوید یک چیزی را ترکیب کنید و ارائه
دهید .جناب خان از بیرون خیلی سهل و ممتنع
به نظر می اید؛ می گویند عروســکی اســت که
یک حرف هایی را می گویــد و یک چیزهایی هم
می خوانَد اما حسابی پیرمان کرده است! نه فقط
من که همه ی گروهمان شامل تیم ایده پردازی
و عروسک گردان ها به شدت درگیرش هستیم و
در این سال ها واقعا شب و روزمان را گرفته است،
هرچند که درباره بقیه ی کارها هم همینطور است!
اینموضوعبهکارگردانهمبرمی گردد.
به طور مثال رامبد جوان چقدر دســت
شما را در بداهه پردازی و برون ریزی
درباره لهجه ها
باید بگویم که این
مساله میل شخصی
و عالقه ای است
که از کودکی با من
بوده است چون
با ادم هایی بزرگ
شدم که واجد
لهجه های متفاوتی
بودند؛ شیرازی ها که
لهجه داشتند ،اقوام
کازرونی پدر و مادرم،
هم محله ای های
ابادانی ،بوشهری
و عرب و ..برای من
همیشه جذاب بودند
چراکه حرف زدنشان
اهنگ های متفاوتی
داشت .من خیلی به
موسیقی عالقه دارم
و گوشم به موسیقی
حساس است و ان
چیزی که از ادم ها
می شنوم بیشتر
موسیقی است .در
زبان های مختلفی
مثل ترکی ،کردی،
لری و ...اگر واژه ها
را کنار بگذاری و
موسیقی اش را حس
کنی خیلی لذت بخش
است
طنازی ها باز می گذارد؟
اصال شــروع ورود من به «خندوانــه» با چنین
گفت وگویی بود که درخواست کردم این بیست
دقیقه ،نیم ســاعتی را که قرار است جناب خان
در برنامه حضور داشته باشد به من اعتماد کنند
و به خودم بسپارند که بگویم چه اتفاقی می افتد،
یعنیباچهمیهمانیباشیم،چهبگوییموکانسپت
قصه مانراجعبهچهچیزیباشد.رامبدجوانواقعا
اعتماد کرد؛ انقدری که شاید خیلی از روزهایی که
جناب خان و رامبد با هم بازی داشتند رامبد اصال
ت که موضوع چیست .او در این سطح
نمی دانس
به من اعتماد کرد و من اتفاقا ایــن را به هوش او
نسبت می دهم چون به خودش اطمینان داشت
که می تواند از پس بداهه براید .به نظر من از پس
این موضوع برامده و پارتنر بســیار درستی برای
عروسک است و دست من را هم باز گذاشت.
این اتفاق در «دراکوال» و «هیوال» چطور
افتاد؟براینقشچمچارهچقدردستتان
برای بداهه گویی و ایده پردازی باز بود و
این اجازه چقدر از سوی مهران مدیری
به شما داده می شد؟
«خندوانه» و «دراکوال» دو شــیوه ی نمایشــی
جدا هستند .ما در «خندوانه» براساس بداهه ی
نزدیک به صد در صد پیــش می رویم و عموما و
اصوال متنی نداریم اما کارهایی که با مهران مدیری
داشته ام که زیاد هم نبوده («هیوال» و «دراکوال»)،
مبتنی بر متن بودند .یعنــی من ،بازیگران دیگر
و کارگــردان در نهایت فقــط در چارچوب متن
می توانیم پیشنهاد دهیم یا بداهه پردازی کنیم.
دستم بســته نبوده اما همانطور که گفتم اینجا
چارچوب خیلی پررنگ تر از یک کاری است که
بر مبنای بداهه شکل می گیرد .فکر می کنم که در
کارهای مهران مدیری به اندازه کارهای نمایشی
مرسوم دیگر ما امکان پیشنهاد یا بداهه پردازی را
داشتیمنهبیشترنهکمتر.
شــخصیت چمچاره از «هیــوال» تا
«دراکوال» چقدر تغییر کرده و ایا قصد
تکرار همان نقش با همان جزئیات را
داشتید؟
االن که کار را می بینم بدون اینکه خودم بدانم انگار
دچار تغییر شده است .قاعدتا قصد تکرار نداشتم،
درواقع ادم حوصله اش سر می رود از اینکه بخواهد
همانی که بازی کرده را دوباره بازی کند .درباره ی
اینکه تغییراتی که کرده چقدر خوب است و چقدر
بد،خودمپاسخشراندارموترجیحمی دهمچیزی
نگویم .ان هایی کــه کار را دیدند ،ببینند که ایا
چمچاره ی «دراکوال» ادم جذاب تری بوده است؟
می شــود ان هارمونی ها (ناهارمونی) و غلط های
کاراکتری اش را دید و در ادامه به او خندید یا ان
اتفاقی که در «هیوال» افتاده تکرار شده است؟ به
هر حال من دوست نداشتم که او را تکرار کنم.
عالقه به لهجه ها و فرهنگ فولکلور که
انقدر دقیق و با جزئیات در شخصیت
جناب خان نمود پیدا کرده قبال خیلی
کمتر مورد توجه بــود و حتی می توان
به جرات گفت که در تلویزیون در کنار
محسن تنابنده و سعید اقاخانی شما
توانستید خیلی از رفتارها و لهجه های
بومی را اشناســازی کنید و این حتما
شما را از بازیگران دیگر متمایز می کند.
درســت در دوره ای که خیلی ها فکر
می کنندچهرهمالکمهمیدربازیگری
است ،شما مالک های دیگری را هم در
هنر به مردم نشان دادید.
درباره لهجه ها باید بگویم که این مســاله میل
شــخصی و عالقه ای اســت که از کودکی با من
بوده اســت چون با ادم هایی بزرگ شــدم که
واجد لهجه هــای متفاوتی بودند؛ شــیرازی ها
که لهجه داشــتند ،اقوام کازرونی پدر و مادرم،
هم محله ای های ابادانی ،بوشهری و عرب و ..برای
من همیشه جذاب بودند چراکه حرف زدنشان
اهنگ های متفاوتی داشت .من خیلی به موسیقی
عالقه دارم و گوشم به موسیقی حساس است و
ان چیزی که از ادم ها می شنوم بیشتر موسیقی
است .در زبان های مختلفی مثل ترکی ،کردی،
لری و ...اگر واژه ها را کنار بگذاری و موسیقی اش
را حس کنی خیلی لذت بخش است .این عالقه در
من بود تا زمانی که وارد دانشگاه شدم و در خوابگاه
دانشگاه تهران به دریایی از لهجه ها وارد شدم .در
انجا دیگر هر کسی از یک جایی بود و این عالقه
مدام در من تشدید شد و با دقت گوش می دادم که
چه می گویند .ان زمان تلفن همراه نبود؛ یک تلفن
وسط راهروی خوابگاه بود که برای مثال سیامک
زنگ می زد تا با مــادرش ُکردی حرف بزند و من
مبهوت زیبایی حرف زدن او می شدم و همینطور
مرتضی و مهران که ترکی حرف می زدند و بابک
که لری حرف می زد .این ها همه ادم های واقعی
هستند که بعدتر دوستان جناب خان هم شدند.
درواقع من به شــدت مبهوت زیبایی حرف زدن
ان ها و اواهایشان هســتم و این میل طبیعتا به
جناب خان هم رسوخ کرده است .به نظر من جناب
خان شــاید االن نماینده ی همه ی قومیت های
ایران در تلویزیون باشد .محسن تنابنده در لهجه
درجه یک و استعدادی ناب است .سعید اقاخانی
با کار ُکردی «نون خ» که همه ی مردم با ان کیف
کردند درجه یک اســت .جناب خان هم در کنار
این دو عزیز شاید نماینده ی همه ی قومیت های
ایرانی در تلویزیون باشد و من این وجهش را خیلی
دوســت دارم .خیلی وقت ها در کوچه و خیابان
که راه می روم ،ادم هایی از قومیت های مختلف
من را همشــهری خطاب می کنند و این خیلی
لذتبخشاست.
اگر از شما بپرسند که چهره چند درصد
از کار بازیگری اســت چه پاســخی
می دهید؟
چهره در بازیگری واقعا مهم اســت! شــاید این
گفت وگو را یک نفر بخواند و یک جایی به دردش
بخورد.خیلیبی تعارفبگویماگردوستیخواست
بازیگر شــود و یک نفر به او گفت که قیافه اصال
تاثیری ندارد ،من با او موافق نیســتم و نظرم این
37
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 37
سینمای ایران
نیست .من از نظر خودم خیلی مرد زشتی نیستم،
ی هســتم و قاعدتا خیلی چهره ی
خیلی معمول
ویژه ای ندارم و اگر شخصی از بین ده نفر بخواهد
انتخابکنداحتماالمننفرهفتم،هشتممی شوم!
من از شیراز وارد دانشکده ی هنرهای زیبا شدم و
خاطرمهستکههمانترماولسرکالسماامدند
تا برای یک سریال بازیگر انتخاب کنند .ما سی و
چهار ،پنج نفر بودیم و نیمی از کالس دختر بودند و
نیمی پسر .از بین پسرها کامبیز و مرتضی و از میان
دخترها طال انتخاب شد و همه ی ما کسانی که ان
روز انتخاب نشدیم با یک حقیقت جدی مواجه
شدیمکهاحتماالمانسبتبهکامبیز،مرتضیوطال
راه سخت تری در پیش داریم .چرا که هیچ چیز از
ما ندیدند و فقط قیافه ی ما را پشت ان نیمکت ها
دیدند و انتخاب کردند .در حال حاضر هم کسانی
کهخیلیچهره یویژه ایندارندبایدبدانندکهبرای
ان ها یک مقدار سخت تر است .حتی شاید بیشتر
از یک مقدار! یعنی مواجهه ی کارگردان ها و حتی
مخاطباناولباچهره یادم هااستوطبیعیاست
که ادم های زیبا کار خیلی ساده تری دارند .خیلی
باید بیشتر بدوند و خیلی باید زحمت بکشند تا
یک ویژگی شان شاخص شود که جای چهره ی
زیبایی که ندارند را پر کند .من در چهل سالگی
دیگر در این تردید ندارم! چهره خیلی مهم است.
منتنهانظردرستجهاننیستموفقطنظرخودم
را می دهم و ممکن است اساتید بازیگری نظرات
دیگری داشته باشــند که محترم است .درصد
نمی دهم اما تجربه ی شخصی من می گوید که اگر
بازیگری چهره ی زیبایی ندارد باید زحمت خیلی
بیشتری بکشد و خودش را اماده کند.
ریتم و موسیقی در بازیگری خیلی مهم
است و این موضوعی است که شاید
خیلی ها به ان توجه نکنند اما شما به
اوا ،ریتم و صدا توجه زیادی دارید .چه
کسی این را به شما یاد داد یا چه زمانی
متوجهاهمیتاینویژگیشدید؟(برای
مثالدرفیلمیمثل«بی حسیموضعی»
اوا ،صدا و ریتم مناسب ،شما را تبدیل به
شخصیتهممی کند).
وقتی در شیراز و در محله ای بزرگ می شوی که
اکثر افراد ابادانی هســتند این در خونت تزریق
می شود .من اولین تصاویری که از کودکی خودم
به یاد می اورم این است که با بهنام یعنی همین
دوستفعلیجنابخاندرخیاباندستمی زدیم
و روی حلبی ،قابلمه و تشــت ،بندری می زدیم.
بنابراین مساله ی خودخواسته ای نبود ه و در این
فضا بزرگ شده ام .یک بخشی از این همه اشتیاقم
بهشنیدنبه خصوصموسیقی هاینواحیوشاید
رعایتریتموتمپودرکاراکترهاییکهکارمی کنم،
حسرت این است که هیچوقت نشد خیلی جدی
موسیقی کار کنم .من اصال موسیقی نمی دانم و
به نوعی شاید خال ذهنی خودم و عقده ی کاری را
که نتوانستم انجام دهم در اینجا دارم پر می کنم.
کا ر کردن با دو شــخص متفاوت مثل
رامبد جوان و مهران مدیری یک اتفاق
خوب است اما یقینا سختی هایی دارد.
سبک کدام یک را در مدیریت گروه و
تولیدبیشترمی پسندید؟
باز تاکید می کنم که من یک جوان شهرستانی
بودم ،بدون یک روز ســابقه ی تئاتــری و بدون
یک اشنا در سینما و تلویزیون و بدون یک ریال
پشتوانه ی مالی .این هایی که می گویم
عین واقعیت اســت ،یعنی در
شــروع هیچ و هیچ و هیچ
نداشــتم .زمانــی که به
تهران امدم یک تئاتر
هم کار نکرده بودم،
خانواده ام به لحاظ
من یک جوان
شهرستانی بودم،
بدون یک روز
سابقه ی تئاتری و
بدون یک اشنا در
سینما و تلویزیون
و بدون یک ریال
پشتوانه ی مالی.
این هایی که می گویم
عین واقعیت است
مالی کامال متوســط رو به پایین هستند ،هیچ
اشنایی هم در تلویزیون و سینما نداشتم و صفر
بودم .در این سال ها که دیگر تقریبا دارد می شود
بیست سال یک اتفاق خیلی خوب برای من افتاده
که االن برای خودم عجیب است ،و ان اینکه من با
مهرانمدیری،ایرجطهماسب،حمیدجبلی،رامبد
جوان ،پیمان قاسم خانی ،کمال تبریزی ،منصور
ضابطیان و ...کار کردم و این مساله جذاب است.
به خصوص در بخش کمدی وقتی اسامی را کنار
هم می چینم حس می کنم که خدا واقعا دوستم
ت و شایستگی نسبت
داشته است و این را به قابلی
نمی دهم ،چون به نظر می اید یک مقدار چینش
عجیبی است که با مهران مدیری ،رامبد جوان،
پیمان قاســم خانی و ایرج طهماسب که باالخره
برای من یک حکایت جدایی است کار کرده باشم.
درباره تفاوت اقای مدیری و اقای جوان باید بگویم
که خیلی با هــم فرق دارند .مهــران مدیری ادم
درونگراتر و جدی تری اســت .درواقع ادم خوش
اخالقی اســت اما درونگراتر است و یک مدیریت
مدیری واری دارد که این ویژگی در فامیلی او هم
مستتر هست و حسابی مهران مدیری است .هر دو،
شکلهمانتصویریهستندکهازبیرونمی بینید
و پشت صحنه هم به همان شکل هستند .رامبد
شیطان تر است و بیشتر جست وخیز دارد و شاید
دیالوگ های بیشتری رد و بدل شــود اما مهران
مدیری مدیریت بیشتری دارد .کار کردن با هر دوی
ان ها برای من واجد اموخته های بسیاری است؛
البته که معلم اول من حتما ایرج طهماسب است.
طنز در ایــران نقطه ثابتــی ندارد و
هر دوره افــت و قــوت دارد .در حال
حاضرجایگاهشراچطورمی بینید؟این
نگاه های متفاوت در میان کارگردانان
را چقدر دنبال می کنید؟ توجه بیشتر به
سیتکاموموقعیت سازیچقدربابمیل
شماست؟
کمدی به چند دلیل خیلی کار سختی شده است.
یک اینکه مردم حالشان خوب نیست .شاید این
حرف تکراری باشد اما مردم واقعا اماده ی خندیدن
نیستندواتفاقااماده اندکهتوهرکاریکنیبگویند
ساکت شو ،دلت خوشه و چقدر بی مزه ای! یعنی به
یدانیم،اماده اندکهتو
حقوبهدالیلمختلفیکهم
رادوستنداشتهباشند.ازطرفیبهدلیلاینکهاالن
هر کسی یک رسانه دارد و همه ی ما یک تلویزیون
داریم ،واقعا ساختن کمدی خیلی سخت است .ما
که در ارگان های رسمی مثل سینما ،تلویزیون و
وی اودی ها کار می کنیم محدودیت های زیادی
داریم اما وقتی نمی خواهی در ارگان رسمی کار
کنی خیلی از ان محدودیت هایی که اتفاقا به خلق
کمدی کمک می کند را نداری .شــما می توانی
اینفلوئنسری باشی با یک جهان امکان کمدی و
واکنش سریع تر به وقایع بپردازی و برای همین
رقابت در این بازار برای کسی که سال ها در
رسانه هاکارکردهسختمی شود.بهنظر
من و بی تعارف ،خیلی وقت ها مردم
از کمدین ها جلوتر هســتند .یعنی
کمدی های خیلی جدی در توییتر و صفحه 38
برگشته است .من در فیلم نت سرپرست و مدیر
بخشخالقیتبه خصوصدرحوزه یبرنامه سازی
هستم .یعنی برنامه هایی که در فیلم نت ساخته
می شود از کارگاه ما عبور می کند .درواقع یا اصل
ایده ی ان تولید کارگاه ماســت یا اگر ایده ای از
بیرون می اید در اینجا هرس می شــود و کارگاه
گذاشته می شود که در پایان اثاری خلق می شود.
«بند بازی»« ،شباهنگی» و سریال «انها» شروع
این اتفاقات است.
اینستاگرام خلق می شود که تا کمدین های رسمی
بخواهند به ان برسند سوژه ی بعدی امده است.
اما من کماکان نقش تحصیالت اکادمیک ،وقت
گذاشتن خیلی جدی و رویکرد حرفه ای را بی تاثیر
نمی دانم .دوست دارم از کاری که خودم می کنم
دفاع کنم ،به نظر من جناب خــان کماکان دارد
کار خودش را می کند و من وقتی که به عنوان یک
مخاطب به او نگاه می کنــم از مجموع کار راضی
هستم .شاید بیش از دویست قسمت کار کردیم و
هنوز نمی شود برچسب افت جدی به جناب خان
زد و هنوز خیلی شب ها بکر بوده است .چون بداهه
بوده برای خودمان هم بکر اســت .خیلی شب ها
وقتی که کار را ضبط می کنیم من ،مهدی برقعی
و حامد ذبیحی ،عروسک گردان جناب خان ،به او
می خندیم چون نمی دانستیم که قرار است چه
چیزی خلق شود .این را هم تاکید کنم که هنوز
و هر روز داریم بــا محدودیت هایی که وجود دارد
می جنگیم.
در این فصل کرونایی خندوانه که جناب
خان خیلی پررنگ تر شده ،سختی کار
بیشترشد؟
بله ،خیلی سخت تر شــده بود .جناب خان در
یک بخشی از کاراکترش یک کمدین است که
کمدی به مخاطب نیــاز دارد .یعنی برای مثال
زمانی که صد نفر بتوانند در کنار هم بنشینند
و شلوغ باشد و لبخندشان را ببینی حتما خلق
یک کمدی کار ساده تری است به نسبت زمانی
که ده ،پانزده نفر نشسته اند و همه تا زیر چشم
ماسک دارند و متوجه نمی شــوی که ایا االن
دارند می خندند یا ناراحت هسند و این مساله
کار ما را خیلی با چالش مواجه کرد .اما در این
فصل تالش مضاعف کردیم تا این شــخصیت
افت نکنــد .درباره ی بخش هــای جناب خان
که به من مربوط است حرف می زنم .من فقط
نظر خودم را می گویــم و از نظر من افت نکرده
و شــاید حتی یک مقدار از فصل های قبل پر و
پیمان تر بوده ،موزیک هــای جدیدتر ،کمدی
بُرنده تر و شاید موضوعات بکرتر .فشار بیشتری
به ما امده اما سعی کردیم در خروجی تاثیری
نداشته باشد.
با جناب خان تا کجا پیش می روید؟
من فکر می کنم اگر در یک کشوری بودیم که به
لحاظفرهنگیسازوکاردقیق تروسازمان یافته تری
وجود داشت احتماال االن جناب خان می بایست
یک بنیادی می داشــت که فعالیت های مختلفی
جناب خان در یک
بخشی از کاراکترش
یک کمدین است که
کمدی به مخاطب
نیاز دارد .یعنی برای
مثال زمانی که صد
نفر بتوانند در کنار
هم بنشینند و شلوغ
باشد و لبخندشان
را ببینی حتما خلق
یک کمدی کار
ساده تری است به
نسبت زمانی که ده،
پانزده نفر نشسته اند
و همه تا زیر چشم
ماسک دارند و متوجه
نمی شوی که ایا االن
دارند می خندند یا
ناراحت هسند و این
مساله کار ما را خیلی
با چالش مواجه کرد
می کرد؛ فعالیت های مختلف تجاری ،فرهنگی،
خیریه ،شهربازی و . ...چرا که همه ی جهان سعی
می کنند یک کاراکتری بسازند که محبوب باشد،
حرف بزند ،پویا باشد و بر اساس ان شروع به کار
کنند .نمونه ی بسیار عالی ان که در دسترس ما
نیســت کاراکترهای دیزنی و دیزنی لند است و
همه ی اتفاقاتی که در حاشیه شان می افتد؛ درواقع
انواع و اقسام کارهای موزیکال ،رویداد های فیزیکی،
غذا و غیره با ان ها اتفاق می افتد .ارزوی من این بود
که می شد با جناب خان چنین کارهایی کرد اما
انقدر موانع اداری و قوانین ُکند و بروکراتیک وجود
دارد که شــاید تا زمان مرگ من هم این به شکل
یک ارزو باقی بماند .همچنان دارم تالش می کنم
تا شاید بتوانم به درصدی از این اتفاق نزدیک شوم.
جناب خان تا زمانی زنده خواهد بود که حرفی برای
گفتن داشته باشــد .روزی که حرف هایش تمام
شود حتما جمع می کند می رود جنوب به دنبال
لبو فروشی اش یا پاریس البته!
به فکر کارگردانی و سریال سازی هم
هستید؟
فیلم نت یک وی او دی بود که قبل از فیلیمو و نماوا
با ایده ای که خودم داشتم در ایران متولد شد .شاید
این مساله یک مقدار عجیب باشد ،من که کارهای
نمایشی کرده بودم اصال چرا باید به وی اودی فکر
کنم؟ یک شب به ذهنم رسید که االن اینترنت
پرسرعت وجود دارد و از طرفی فیلم های بسیاری
در ویدئوکلوب ها و شبکه ی نمایش خانگی وجود
دارد که این ها می تواند در یک فضایی قرار بگیرد و
ادم ها با دستگاه هایشان بروند و ببینند .به همین
اندازه هم با بی ســوادی کامل فکر می کردم چرا
که من فنی نمی دانم .یازده شب با دوستم محمد
صراف تماس گرفتم که در حال حاضر مدیرعامل
فیلم نت است .صفر ایده را مطرح کردم و او خیلی
استقبال کرد .هشت صبح روز بعد به سراغ یکی از
دوستان شبکه ی نمایش خانگی رفتیم و ایشان
گفت که ایده ی خوبی است .بعدتر فهمیدیم که
یک شبکه ای مثل نتفلیکس قبال وجود داشته و
من واقعا نه اسمش را شنیده بودم و نه خبر داشتم
چون فکر می کنم که این ماجرا به شش ،هفت
نتفلیکس ان موقع هم
ســال قبل برمی گردد و
ِ
نتفلیکس حاال نبود و نوپا بود .روند در یک شرکت
ِ
خصوصی شروع شد و فیلم نت به راه افتاد .افت و
خیزهای زیادی داشت ،در شروع در اوج بود و بعد
دیگر زورمان نرسید و در بازار رقابت عقب و عقب تر
رفت تا االن که دوباره در این هفت ،هشت ماه یک
پاالیشیشدهوخیلیجدیبهحوزه یتولیدمحتوا
از تجربه ی بازی در ســریال «انها»
بگویید.
در حال حاضر یک سری بیلبورد در سطح شهر از
سریالی در ژانر وحشت به نام «انها» پخش است.
«انها»راسروشروحبخشنوشتهکهسردبیریکی
از بهترین دوره های چلچراغ و مدرس خالقیت و
نویسنده ی درجه یک است .او این کار را چهار ،پنج
سال پیش برای فیلم نت و در یک کارگاه مشترک
نوشت که فرصت ساختش پیش نیامد تا این اواخر
که فیلم نت دوباره زنده شــد و پرویز پرستویی
تهیه اش را بر عهده گرفت .این ســریال در دفتر
مصطفی و محسن کیایی تولید شد و ان ها به کار و
روندتولیدشخیلیکمککردندوخداراشکریک
تیم کامال حرفه ای باالی سر کار قرار گرفت« .انها»
یک تجربه ی جدی در حوزه ی وحشت و به نظر من
در ایران بی سابقه است .من هم در یک قسمتش
بازیکردم.انتولوژیاستوهرقسمتداستان های
جداگانه دارد .بــرای من تجربه ی خیلی جذاب و
تلخ جدی است و ان
خوبی بود ،یک نقش کامال ِ
قسمتی که من بازی کردم میستری هارر (معمایی
ترسناک) است که پیشنهاد می کنم ان را ببینید.
در حال حاضر مشــغول چــه کاری
هستید؟
در حال حاضر به «خندوانه»« ،دراکوال» و فیلم نت
مشغول هستم .یعنی من هفته ای هفت روز فیلم
نت ،هفته ای سه روز «خندوانه» و هفته ای سه یا
چهار روز «دراکوال» هستم! در حال حاضر تقریبا
حول و حوش هفته ای بیست روز کار می کنم و این
اصال الکی نیست! تعطیلی چهارده خرداد ،اولین
روز تعطیل من بعد از هشتاد روز بود.
کپلتفرم هاگران
باتوجهبهاینکهاشترا
شده و مردم همچنان استقبال می کنند
اینده و رقابتی که بین ان ها شکل گرفته
راچطورمی بینید؟
به نظرم رقابت خیلی جذابی است؛ فیلیمو و نماوا
در این سال ها خیلی جدی ،با برنامه و خوب کار
کردند .من خیلی این کار را دوست دارم و کارگاه
خالقه ی فیلم نت برایم جای بســیار لذتبخشی
است .از ان کارگاه های شــبه «کاله قرمزی» و
شــبه جناب خانی که ادم ها می نشینند و برین
استورمیگ(طوفانفکری)می کنندواینبرایمن
کارلذتبخشیاست.اینده یپلتفرم هارادرحوزه ی
تولیدمحتواجدیمی بینمومی توانمبگویمهمین
االنهمشایدباکیفیت ترینسریال هاوبرنامه هادر
پلتفرم هایخصوصیتولیدمی شوند.
39
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 39
کلوزاپ
بررسی بازیگرانی که در چند سریال
تلویزیون اینترنتی حضور داشتند
تـکراریجـذاب
گلسا بحری :در مدت کوتاهی که از جلب توجه شبکه نمایش خانگی و ورود پلتفرم های
اینترنتی به کمک این فضا میگذرد ،شاهد سریال های زیادی بودیم که کیفیت های متفاوتی
داشتند .نکته ای که در این میان وجود دارد حضور تکراری برخی از بازیگران در بعضی از این
سریال هاست که گاه ضعیف و گاه تحسین برانگیز رقم خورده است .در این میان نگاهی به لیستی می اندازیم
که به نسبت حضورهای تکراری دیگر موفق تر به نظر رسیده اند.
افسانه چهره ازاد
«هم گناه» « /میخواهم زنده بامنم»
افسانه چهره ازاد جزو بازیگرانی است که معموال در انتخاب و بازی ،ریتم
مالیمی دارد و در تمام این سالها مشغول به کار بوده است اما به تازگی و با
حضور در دو سریال مهم شبکه نمایش خانگی توانسته توجه بیشتری را
به سمت خود جلب کند .شکل حضور ،بازی و تغییر در ظاهر او در دو سریال
«هم گناه» و «میخواهم زنده بمانم» با مجموعه هایی تلویزیونی که وی بازی
کردهمتفاوتاستوافتوخیزکاراکترهمدرداستانبیشتربودهونقش های
او منفعالنه نبوده است .او بالفاصله پس از این توفیق در ماه مبارک رمضان
با علیرضا افخمی در سریال «احضار» با نقش احضارکننده روح و فالگیر
همکاری کرد که بازهم به چشم امد؛ هرچند که سریال به دلیل ضعف های
فیلمنامه ایمحلچالشوحاشیهبودامانمی تواننادیدهگرفتکههمین
حاشیه ها به بیشتر دیده شدن نقش این بازیگر کمک کرد.
حامد بهداد
«دندون طال»«/دل» « /میخواهم زنده بامنم»
دل دومین حضور بهداد پس از تجربه جذاب او در دندون طال بود که با
دوست و همکار قدیمی خود منوچهر هادی این تجربه را در کارنامه خود
ثبتکرد.سریالضعیفیکهازنظراغلبمخاطبانکیفیتالزمبرایرقابت
در این فضا را نداشت اما شاید بتوان بهداد را از تیم بازیگری ان سریال به
همراه مهراوه شریفی نیا منفک کرد چراکه بازی درست تری به نسبت
فیلمنامه ضعیف ان کار داشت و خودش نیز بعدتر و با اتمام پخش سریال
مسئوالنه پای ان ایستاد و دلیل حضورش را جذب عموم مردم که شاید
غالب ان ها نوجوانان و دهه هشتادی ها هستند ،دانست .با این حال بازی
درخشان و خیره کننده او به دومین حضورش در شبکه نمایش خانگی
و در سریال «میخواهم زنده بمانم» به کارگردانی شهرام شاه حسینی
برمیگردد که گزارش و تحلیلی پیرامون این حضور را پیش تر در همین
شماره خواندید.
سحر دولتشاهی
«قورباغه» « /میخواهم زنده بامنم»
یکی از انتقادات وارده به شــبکه نمایش خانگی در بخش انتخاب
بازیگران و مربوط به انتخاب های تکراری برای پروژه های مهم است.
بازیگران معموال در اثار جابه جا می شوند و اگر یک گروه با یک بازیگر
موفق شود ،به سرعت باقی تولیدات هم به سمت همان انتخاب های
اصلی می روند .برخی از منتقدان حضور ســحر دولتشــاهی در
«میخواهمزندهبمانم»راباتوجهبهعدمتناسبسناوبانقشوحضور
بالفاصله او پس از بازی در سریال «قورباغه» به چالش کشیدند .با این
حالبا اغماضبر این انتقاداتباید گفتسحردولتشاهیباهمکاریبا
هومنسیدیوبازیدرنقشکاراکتریکهسهلوممتنعبودودرعین
سادگی ظاهر ،پیچیدگی های خودش را هم
داشت ،بخش جدیدی از پتانسیل خود را
نشان داد و بالفاصله پس از ان توانست
در تجربه جدید شهرام شاه حسینی با
نقشی عاشقانه که زوایای شخصیتی
ان کامال مقابل «قورباغه» است اثبات
کند که دیگر نمی توان به همین راحتی
از کنار اسم او گذر کرد و به عنوان یکی
از زنان جوان قدرتمند سینما در حوزه
بازیگری حضورش در پروژه ها میتواند
باعث ارتقای کیفیت اثار شود .شبکه
نمایش خانگی توانست فرصتی را
برای دولتشاهی رقم بزند که بتواند
با طول نقش بیشتر و روایت طوالنی
سریالی ،دو پروژه مهم را در کارنامه
خود به ثبت برساند.
پدرام شر یفی
«هم گناه» « /میخواهم زنده بامنم»
پدرام شریفی چون از تلویزیون امده کار در مدیومی که
تولید طوالنی تری دارد را بلد است و میشناسد .او در
«هم گناه» و با ایفای نقش یک بیمار که دچار اختالالت
روانیاست،صاحبکاراکتریدرفیلمنامهمحسنکیایی
شدکهویژگی هایخاصیداشتوانتخاباولخودکیایی
برای بازی در قالب ان بود .او با نقطه گذاری درست
این نقش توانست صاحب خوبی برای ان باشد
و بیش از پیش به چشم مخاطب بیاید .حاال با
«میخواهم زنده بمانم»؛ نقشی که از جهاتی
با نقشش در «بی همه چیز» مشابه است ،با
صورتش خوب بازی میکند و منتقم بودن را
در ظاهرش نشان می دهد و نگاه های درستی
دارد .شریفی باید در ادامه مراقب این مورد باشد که
پس از این دو نقش که هر دو یا دچار عقده هستند
یا به عقده میرسند و به نوعی فرجام خواهی در انها
دیده میشود ،در این قالب نماند و تکراری نشود. صفحه 40
امیر نور وز ی
«مردم معمویل» « /میخواهم زنده بامنم»
امیر نوروزی از تئاتر امده و خاستگاهش طبیعتا
به نقطه ای برمیگردد کــه در او توانایی بازی در
نقش های مختلف را ایجاد میکند .این بازیگر حاال
با حضور در دو نقش متفاوت در دو سریال توانسته
کامال به مردم شناسانده شود« .مردم معمولی»
یک وجه از بازیگری اوست که میخواهد خود را
در کمدی محک بزند و نقش او در کار شهرام شاه
حســینی و جدیت ان کاراکتر کامال در نقطه
مقابل «مردم معمولی» قرار دارد .شــبکه
نمایش خانگی توانست به نوروزی کمک
کند پتانسیل هایی را که از تئاتر به دست
اورده در این مدیوم به مخاطب عام هم
نشــان دهد و احتماال در ادامه بیشتر از
االن او را در پروژه ها خواهیم دید.
مصطفی زمانی
«کرگدن» « /نهنگ ایب»
مصطفی زمانی که در ســینما روزهای خلوت تری را
میگذراند و نتوانســت خیلی خودش را به رخ بکشد
با حضور در دو ســریال «نهنگ ابی» و «کرگدن» ،دو
شخصیتی را صاحب شد که هردو جزو بهترین نقش های
سریال های شبکه نمایش خانگی تا این لحظه بودند .با
اینکه او پیش از ان هم جزو بازیگران پیشروی این مدیوم
بود و با «شهرزاد» تجربه حضور در سریال اینترنتی را
داشت ،شاید «شهرزاد» در ان مقطع بازی ویژه ای برای
او محسوب نمیشــد و اندازه نقش ترانه علیدوستی و
شهاب حسینی و علی نصیریان و حتی پریناز ایزدیار
دیده نشد .با این حال تجربه همکاری با فریدون جیرانی
و پس از ان کیارش اســدزاده به نســبت نقش های
مهم تری را ازان او کرد که جای بازی زیادی داشت و
مصطفی زمانی توانست بسیار دقیق در بازی
طراحی کند و از پس دو نقش کامال متفاوت
بربیاید .نقش خالفکاری که در مســیر
عشق قرار میگیرد شاید از ظاهر مثبت
زمانی بعید بود اما توانست بسیار درست
قالب خود را بشکند و اشنایی زدایی
کند .او همچنین در «کرگدن» هم در
قالب یک نقش خاکستری که به یک
باره تعلیق اصلی داســتان برعهده
او قرار می گیرد جوری نقش خود را
خوب بازی میکند که تصور و حدس
رخدادها را ســخت می کند و این
نشا ن دهنده تواناهایی این بازیگر
در تغییر شکل بازی است.
مهدی حسینی نیا
«میخواهم زنده بامنم» « /سیاوش»
مهدی حسینی نیاکهدرتئاتردرخشیده،
با حضور در فیلم «شنای پروانه» و ایفای
نقش مصیب به قدری به چشــم امد و
توانست نگاه ها را جلب کند که پس از
در ان در پروژه شبکه نمایش خانگی
حاضر شد؛ «میخواهم زنده بمانم» و
«سیاوش» .هرچند که شاید «سیاوش»
انتخابدرستیبرایحسینی نیانبودامابههرحال
توانست با توالی حضور ،نام خود را مدیوم سینما و
شبکه نمایش خانگی تثبیت کند .حسینی نیا با گریم
و شکل بازی کامال متفاوت با «شنای پروانه» در اثر
شهرام شاه حســینی جوری قدرت نمایی کرد که
کامال باورپذیر و هماهنگ با شخصیتی بود که برایش
طراحی شده بود.
هومن سیدی
«قورباغه» « /عاشقانه»
خیلی از طرفداران هومن سیدی شکل حضور و بازی او در «عاشقانه» را بسیار می پسندند
و شاید یکی از اصلی ترین دالیلشان برای تماشای این سریال ضعیف ،همین بازیگر باشد
اما به لحاظ کیفی و ارزش گذاری هنری نمیتوان منکر تفاوت نوع اکت و بیان و حتی صدای
او در همان حضور کوتاه اما موثر او در «قورباغه» شد .بازیگر ،کارگردان و نویسنده ای که
حاال میداند به اندازه بودن با درست بودن ارتباط تنگاتنگی دارد و همین او را نزد مخاطب،
دوست داشتنیومهموقابل احتراممیکند.
شما به این لیست هدیه تهرانی را نیز اضافه کنید که از «قلب یخی» تا «همگناه» پخته
تر از همیشه ظاهر شد؛ یا شبنم مقدمی که با دو تیپ طنز در «هیوال» و
«مردم معمولی» بخش مغفولی از توانایی های خود در بازیگری را به
رخ کشید .فرزاد فرزین هم با اینکه دو نقش متفاوت را در دو سریال
حسین سهیلی زاده ( «مانکن» و «ملکه گدایان») در شبکه نمایش
خانگی ایفا کرد ،کیفیت این بازی اش در حد و اندازه ای نیست که
بتوانجزوحضورتکراریاماموفقیکبازیگرقلمدادکرد.
نیکیکریمینیزدر«ممنوعه»و«اقازاده»حاضرشداما
شکل بازی خیلی ساختارشکنی به نسبت گذشته و
کارنامه اش ارائه نکرد .امیراقایی نیز با توجه به اینکه
پیش از این در سریال «رقص روی شیشه» که اثری
نیمه کاره و بسیار ضعیف بود حاضر بود اما بازگشت
او به این پلتفرم به سریال «اقازاده» بود که بسیار
مورد توجه واقع شد و سریالی موفق بود .اقایی
در اقازاده توانست نقش سیاسی یک اقازاده را به
خوبی ایفا کند و در اذهان ماندگار شد با کاراکتری
کهتلورانسشخصیتیبسیاریداشتوبازیدران،
یک پیشنهاد ایده البرای هربازیگری است.
با اینکه شاید بتوان نام های دیگری را هم به این
سیاهه اضافه کرد ،این بازیگران در این مدت با
حضورهای چندباره شان کارنامه قابل قبول تری
برایخودساختند.
41
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 41
سینمای جهان
FATHER
نگاهی نقادانه به «پدر» فیلمی که تحسین جهان را برانگیخت
«رونده ای بر کژراهه»
«انتونی
هاپکینز»
تمامی
شالوده
ِ
شخصیت های
قصه اش
را معموال
دارای یک
هامارتیای
ذاتی نشان
می دهد که در
اوج قدرت به
ناگاه احساس
استیصال بر
انان مستولی
می شود.
کاراکترهایی
که هرکدام به
قدری در باب
انگاره های
ذهنی خود
مطمئن
هستند
که باور به
تزلزل را در
خود جای
نمی دهند و
این دقیقا
پاشنه اشیل
انان درست
قبل از رسیدن
به هدفشان
است
اریاباقـری :ددرسالی که گذشت ،به مدد کهن الگوهای رایج
روایی و مجموعه وضعیت های نمایشی در سینما که طبعا یکی
از انان دست وپنجه نرم کردن با بیماران و بیماری هاست مجددا
شرکت های فیلمسازی – برای کسب رضایت و توجه هالیوود-
سراغ ساخت و پرداخت فیلم هایی رفته اند که چندان بیگانه
زیرمتن اثار سینمایی – برخاسته از هوش
با مفادهای نهفته در
ِ
سیاههالیوود-نیستند.فیلمیکهدرنودوسومینجشنوارهاسکار
دو جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه
اقتباسی را با خود به خانه برد ،فیلم «پدر» اثر «فلوریان زلر»
بود که در ان صددرصد نام «انتونی هاپکینز» بار بس سترگ و
عظیمیرابرایمطرحشدناثربهدوشمی کشد.
بازیگری توانا که در نقش های مختلفی چون کاراکتر«دکتر
لکتر» همان دکتر ِ
معروف ادمخوا ِر خوش سخن در فیلم «سکوت
بره ها» ،کاراکتر «جیمز استیونز» همان سرکارگ ِر باوفایی که
دیسیپلین کاریش را فدای احساساتش نمی کند در فیلم «بازمانده
روز» و همچنین شخصیت های رئالیستی ای چون «نیکسون»
37امین رئیس جمهور ایاالت متحده امریکا و «ارسطو» فیلسوف
استادی اسکندر مقدونی را می کرد را در کارنامه
واالمقام یونانی که
ِ
تمامی
درخشان خود جای داده است« .انتونی هاپکینز» شالوده ِ
شخصیت های قصه اش را معموال دارای یک هامارتیای ذاتی نشان
می دهدکه در اوج قدرتبهناگاه احساس استیصالبر انان مستولی
می شود .کاراکترهایی که هرکدام به قدری در باب انگاره های ذهنی
خود مطمئن هستند که باور به تزلزل را در خود جای نمی دهند و
ایندقیقاپاشنهاشیلاناندرستقبلازرسیدنبههدفشاناست،
بساندینامیتیخودساختهکهگوییچونفیتیله اشدستکاراکتر
است عدم انفجارش قطعیت دارد و این دقیقا همان زمانیست که
با مسیری که وی پیموده است فیتیله اتشش را به معرض انفجار
می رساند.
بازیگری وی به قدری جالب -تا یک زمانی-
این چرخه در متد
ِ
جایگذاری شده بود که باهر نقش وی ،این فرمول به صورت یک
بازنگری ایجابی از بازیگر به شخصیت و از
چرخش به عکس ،یک
ِ
ِ
شخصیت به بازیگر می کرد ،چنانکه نمیتوان در تفکیک این امر
که در کدام قسمت از فیلم ،این هاپکینز است که فی البداهه به
متن چیزی افزوده یا خیر موفق بود ،زیرا وی در نقش های مهم
کارنامه اش عمیقا به زیست می رسد .با اینحال با اینکه این چرخه
به درستی در کارنامه «انتونی هاپکینز» روال خود را حفظ کرده
ولی در برخی از اثا ِر او انحرافاتی نیز مشهود می شود که گویی وی
شخصی بازیگریش کرده و
جریان
گرایی خالف ِ
ِ
میل به تجربه ِ
این دقیقا همان نقطه ضعفی است که انتونی هاپکینز 84ساله
را دچار افول و نزول می کند ،تجربه گرایی از جنس بازی در فیلم
«پدر»محصول.2021
حال بایستی کامال نقادانه به صورت مدیومیک تنها به انچه
«چگونه» می بینیم – نه ان «چه» می بینیم – اکتفا کنیم.
جدا از لفاظی های بی سروتهی که در باب «پدر» شده است،
اینکه رنج در فیلم خاطره بی زوال باشد تا زوال خاطره ،شاهد
زوال عقل با پدر باشیم یا بدون پدر ،دخالت اگاهانه انسانی
عاملی در پیوست و گسست زمان باشد یا مکان ،و یا فیلم – با
اینکه سورئال نیست -از اوهامات بونوئل وام گرفته باشد یا نه،
لفاظی هایفرامتنی،ضدفرمیکوضدسینماییاستکهنهبه
نقدشباهتداردونهبهتحلیل.
خیال شخصیت پدر
عدم تفکیک از شناخت میان مرز واقعیت با ِ
باتالق ان مستغرق هستند چنان
که مفسران این فیلم درون ِ
مندسازی
عمیق است که نه تنها هرگز نمیتوان از خال کنش
ِ
شخصیت ها برای انان ثبات در منشی را ایجاب کرد بلکه حتی
نمیتوان به کنش های انان فی نفسه بُعدی منطقی و زیستی
دوربین فیلم «پدر» از «انتونی» -به مثابه
داد .اصل این است که
ِ
مقام پدر -نخست باید عقبه او را بسازد و ِ
پشت وی باشد تا بتواند
حس پدرانگیش ،وقتی دچار الزایمر می شود همه کائنات
از قِبل ِ
قصه را – چون دوربین -روبه روی خود ،بیگانه ببیند تا به نوعی با
انتروپی قصه از شخصیت
جمع اضداد یک نفر علیه چند نفر بذر
ِ
به همه چیز سرایت کند و این امر از چیزی جز شناخت اولیه
شخصیت زاده نمی شود .اما وقتی مخاطب از «انتونی» هیچ
تمهیدی ندارد چطور باید به این باور برسد که او الزایمر گرفته
است؟وقتیمخاطبنیزهمانندپدرتنهادربیستدقیقهاول-نه
ازاختالالتش-بلکهازاطرافیانشحسرکبخوردنپیدامی کند
کهنکنداناناورافریبمی دهند؟
عرضی علیه او قرار
در «پدر» ،عجز پدر ،چون یک صفت َ
می گیرد و به همین سبب جوهره و پایه خانواده –نه
متشابهاتش-راعلیهپدرمی کند.بهجایاینکهازدلاختالالت
پدر ،شاهد ناسازگاری و عدم تجانس او با پیرامونش باشیم ،از
ناسازگاری پدر را شاهدیم و این
پیرامون وی عدم انطباق و
دل
ِ
ِ
امر مخاطب را نسبت به پدر ،به جای سمپات ،انتی پات می کند
و اورا مطرود و اضافه نشان می دهد .انچنان که «اَن» ،دختری
عاطفی پدر و
که هرگز رابطه اش با پدرش به مثابه یک رابطه
ِ
کردن شبانه پدر در
فرزندی مشهود نمی شود انگاره خفه ِ
ذهنش جوانه می زند و دوربین نیزِ ،
روی
پشت دختر و روبه ِ
ِ
مفلوک در بستر دراز کشیده ،دراستانه در
«انتونی» تعمدا
زدن انتونی را قاب گیرد؛
می ایستد تا بهتر بتواند دست و پا ِ
بنابراین نمیتوان گفت که انگاره سوءقصد «اَن» به «انتونی» در
جایگیری
ذهن پدر بوده است چراکه زاویه نما ،نوع قاب و اساسا
ِ
دوربین خبر از چیز دیگری می دهد .درحالیکه اگر نوع ِ
روایت
دوربین بیطرف-
دوربین به جایگشتی از povپدر ،به جای این
ِ
احساسی
که ضدپدر است -هدایت می شد صدالبته که رابطه
ِ
«اَن» با پدرش انقدر ضدانسانی تصویرسازی نمی شد که با
پیریپدربهفکرکشتنشنیفتد.
مشاهدهتمامعجزو ِ
بدوی فیلم را – چون
اصلی فیلم که فیلمنامه علیل و ِ
حفره ِ
سازی
نمایشنامه سست و سطحی ِزلر -زمین زده است ،همسان ِ
شخصیتهادربرابریکدیگراست؛چنانکهنمی توانهرشخصیت
زندگی مستقلی دانست .گویی هرکدام از انان تعمدا
را دارای
ِ
درون فیلم امده اند تا نقشی بازی کنند درحالیکه جملگی دارای
یک خوددرگیری مزمن هستند ،چنانکه «اَن» در فیلم به پدرش
واکنشمنفیپدررامانند
می گویدقصدعزیمتبهپاریسراداردو ِ
ما شاهد است ،از انطرف در اتاق انتظا ِر دکتر« ،انتونی» بنا به گفته
جدی
«اَن» خبر سفر دخترش را نقل می کند و با انکار وکتمان ِ
دخترش که عاقل اندر سفیه پدرش را نگاه میکند مواجه می شود؛
پایانی فیلم« ،اَن»
این درحالی است که درست در سکانس های ِ
با پدر برای سفرش خداحافظی می کند و گیجی و بهت پدرش
معلول
معلول کهولت سن ،الزایمر و زوال عقل او میداند -نه ِ
را ِ
چندگانگی هویت خویش -که
ندانم گرایی ،سست عنصری و
ِ
به درستیتک تککنش هایاطرافیانشراضبطکردهاست.
شخصیت«انتونی» قدرت کاراکتر شدن را ندارد ،تخت و تک
کهنسال فخیم را که
بُعدی است و هرگز ابهت و پرستیژ یک پد ِر
ِ
قطعا بایستی کوهی از تجربه و زیست باشد به خود نمی گیرد،
شادی و سرمستی می کند و بیشتر وقت خود را به وراجی های
رقصیدن سرخوشانه و قایم کردن وسایلش تلف
پینگ پونگی و
ِ
می کند« .انتونی» درست است که سکوتی برخاسته از تامل و
سخنی برامده از تجربه وگذشته ندارد اما هرچه باشد قطعا مبتال
به زوال عقل نیست .او به خوبی سخنان اطرافیانش را در لحظه
ثبت و ضبط می کند ،جواب سوال ها را می داند ،استدالل می اورد
وبهتناسبانچهمی بینیمهیچکمبودیندارد.
فیلم مقام انسان -و شان پدر -را با مرارت به رنجش ،نکوهش،
تالش به منظور خریدن
بیماری و فناپذیری کاسته و با اکراه در ِ
ترحم برای پدری است که از همه سالم تر است اما روایت چنان
بیماری پدر از پدر نیست ،بلکه به او تحمیل
ان را باور ندارد .عجز و
ِ
شده و جلوتر از شخصیت پدر در حرکت است ،انچنان که
بیماریش است که بیشتر از خود پدر– و مخاطب -دیگران ازار
داده و فرزندان را مسئول همه جانبه مراقبت می داند تا انجا که
دیگرانسانبهستوهاید.
بههرحالدوربینبامتخاصم تریننماهابهپدرحمله ورمی شود
و شاهد سیلی خوردن پدر است و این اولین بار است که مقام و
منزلت پدر در سینما بدین صورت ضدانسانی و کریه نمایش داده
ناتوانی وی ،دامادش به او گوشمالی
می شود که با فوران عجز ِ
دهد و دخترش مترصد سوءقصد به وی باشد و وقتی اثر هیچ
روانی پدر به منظور اتقان
کدی مبنی بر
ِ
ابژکتیوسازی اختالالت ِ
متن خود عرضه نمی کند دیگر نمی توان چنین اظهار داشت که
فیلم حائز ارزشی سینمایی و حتی اخالقی است چراکه در سطح
پوستین احترام به پدر ،بر شالوده اثرش گل
ان واداده است و با
ِ
به خودی می زند و علیه سالمندان همچون رونده ای بر کژراهه
حرکتمی کند. صفحه 42
SABA MAGAZINE
گفت وگو با سحر عصرازاد؛ منتقد و کارشناس سینما
درباره ی حامد بهداد و حضورش در «می خواهم زنده باشم»
شـعبده در ایفای یک شاه نقش
43
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 43
نقش یک
کند .نکته ی مهم بعدی انتخاب درســت بازیگر از
سوی کارگردان برای نقشــی است که روی کاغذ
نوشته شده اســت .وقتی بازیگر ،کارگردان و متن
درست در کنار هم قرار بگیرند به چنین نتیجه ای
منجر می شود که مثال ما کارنامه ی بازیگری حامد
بهداد را مرور کنیم تا به این تحلیل برسیم که چگونه
در طول این سال ها از نقش های مکمل تاثیرگذار و
برونگرایی به این نقطه از پختگی رسیده است.
گروه سینما « :می خواهم زنده بمانم» از جمله کارهایی است که منتقدان و اهالی رسانه
نسبت به ان واکنش های مثبتی دارند و خاصه نسبت به بازی حامد بهداد اتفاق نظری مبنی
بر این وجود دارد که این بازیگر بسیار پخته و درخشان در این اثر حضور پیدا کرده است .به
بهانه ی حضور متفاوت بهداد در سریال «می خواهم زنده بمانم» بر ان شدیم تا با سحر عصرازاد ،منتقد و
کارشناس سینما ،درباره ی این بازیگر به گفت وگویی تحلیلی بنشینیم و نقاط قوت این کاراکتر و
نقش افرینی او را ارزیابی کنیم که در ادامه ان را می خوانید.
بازی متفــاوت و درونگــرای حامد
بهداد در فیلم «قصر شــیرین» از اکثر
کارهایش متفاوت بود چون عموما در
کاراکترهایبرونگراایفاینقشمی کرد.
درواقع او با این نقش ابعاد جدیدی از
توانمندی اش در بازیگری را نشان داد
و پس از یک مدت رکــود (بعد از ورود
ســتاره های جدید به سینما) دوباره بر
سر زبان ها افتاد .بنابراین می توان گفت
که «قصر شیرین» یک نقطه ی عطف
برای درخشش دوباره ی او محسوب
می شود .نظر شما راجع به این پختگی
و بازی درست و به انداز ه او در این فیلم
چیست؟
قبــول دارم که «قصر شــیرین» نقطه عطفی در
کارنامه حامد بهداد است؛ البته ایفای نقش های
درونی در کارنامه او ســابقه دارد؛ «ســد معبر»،
«جان دار» و «نیمه شــب اتفاق افتاد» نمونه های
دیگری هستند که نشان می دهند این تمایل به
تمایز و دور شدن از کلیشــه ی خود ،در او وجود
داشته است« .قصر شیرین» جلوه ی دقیقی از قوام
نگاه او به بازیگری است.
این روند در ســریال «می خواهم زنده
بمانم» نیز به نوع دیگــری بروز کرده
است .نکته قابل توجه اینکه در «قصر
شــیرین» جنس ایــن درونگرایی با
«می خواهم زنده بمانم» کامال متفاوت
است .برای بازیگری که انواع برونگرای
ی
را در نقش هایش تجربه کرده ،چه بسا
این تمایز در نقش هــای درونی قابل
انتظار نباشد اما بهداد از عهده این کار
به خوبی برامده است .فکر می کنید این
مساله به دلیل باال رفتن سن و پختگی
بیشتر اوست یا اینکه پیشنهاد خوبی
که در مسیرش قرار گرفته او را به این
سمت برده است؟
ی بازیگر به چشم می اید
معتقدم اگر در یک اثر باز
و قابل تحلیل می شــود ،صرفا بــه بازیگر مربوط
ی دارد .این زمینه را بازیگر
نمی شود بلکه زمینه چین
ی و تجربه هایی که در فیلم های
در طول عمر بازیگر
خوب و بد و با کارگردانان مختلف داشته ،در درون
خود اندوخته است .پس باید به بازیگری که توانسته
از همه ی تجربه های قبلی خود به قوام و جلوه ی
جدید و متفاوتی از خودش برســد که قابل بحث
باشد،احسنتگفت.درکنارایننکته،جایگاهنقشی
که روی کاغذ درست بنا شده و جنبه های مختلف
کاراکتر را مد نظر قرار داده ،مهم است .اگر بخواهیم
توصیف اولیه ای از امیر شایگان سریال «می خواهم
زنده بمانم» داشته باشــیم؛ یک کاراکتر منفی و
چه بسا سیاه مطلق باشد اما با پرداخت موشکافانه
و شخصیت پردازی ،این کاراکتر بُعد پیدا کرده و
خاکستری شده؛ درواقع جنبه های پنهان زندگی
او پردازش شده است .بنابراین با اینکه اعمال منفی
او توجیه نمی شود ،چه بسا مخاطب بتواند با دالیلی
که باعث شده این اعمال از او سر بزند ارتباط برقرار
بهداد با ظرافت
خاص و زیر پوستی
و کنترل بر نگاه ها،
بیان و صدا و همچنین
تمرکزی که بر
دیالوگ هایش دارد،
این کار را کرده است.
این نتیجه حاصل
تعامل خوب بازیگر با
کارگردان هم هست
که از جنبه های
جدیدتر و متفاوتتر
بهداد بهره برداری
کرده است
شایدبتوانیمیکیازمهم تریندالیلاین
امر را باال رفتن سن او بدانیم.
بله می توانیم بگوییم ایــن پختگی هم به دلیلتجربیاتش در فیلم های مختلف و هم باال رفتن سن
ی بهداد این است که در طول
او بوده اســت .ویژگ
این سال ها هم نقش یک بازی کرده ،هم نقش های
مکمل .هم در فیلم های شاخص حضور داشته ،هم
در فیلم هایی که مورد توجه قرار نگرفته و یا ارزش
هنری پیدا نکرده است .به نظرم مساله ای که مهم
است جدی بودن نگاه او به سینما و بازیگری به عنوان
بازیگری اســت که همچنان می توان از او انتظار و
توقع متفاوتی داشت و این شخصا برای من جذابیت
دارد؛ او در سریال ضعیفی مثل «دل» بازی می کند
که چه نقشش و چه کلیت سریال قابل دفاع نیست
اما می تواند درست بعد از ان در سریالی دیگر ،جای
درستی پیدا کند .می داند چه میزان و چه جنسی
از بازی را بروز دهد که هم خودش را احیا کند ،هم
تجربه ی ناموفق قبلی را در ذهن مخاطب کمرنگ
کند .او به کاراکتری جان می دهد که در جامعه و
تاریخ معاصر ما واجد پیشینه است و با بازی او برای
ما ملموس می شود و همه ی نقاط منفی و تاریک و
نقاط ضعف و شکنند گی های درونش را می پذیریم.
مجموع این عوامل به کاراکتر گوشــت ،پوست و
استخوان می دهد و باعث می شود تا به عنوان انسان با
او همدلی کنیم ،سرزنشش کنیم یا دوستش بداریم.
نقششایگاندر«می خواهمزندهبمانم»
را می توان یک نقش مهم در این سال ها
قلمداد کرد و اصطالح شاه نقش را به او صفحه 44
ی است .ایا
داد چون نقشی پر از پیچیدگ
شما هم معتقد هستید که این نقش یک
شاه نقش است؟ چه جزئیاتی را در این
نقش پررنگ می دانید؟
این کاراکتر از زمانی که خلق شده جذابیتی پنهانداشته است .کاراکتر امیر شایگان در درجه اول به
دلیل شناسنامه ی واقعی این قشــ ِر دیده نشده و
ادم های در ســایه جامعه ی ما ،جذابیت و اهمیت
دارد .دوم از ایــن جهت که نوع نگاه نویســندگان
به او به عنوان یک کاراکتر نمایشــی باعث شده تا
چندوجهی شود و جلوه ی انسانی داشته باشد؛ نقاط
مثبت و منفی ،غرایز ،خوبی هــا و بدی ها ،عقده ها
ن موارد را در
و حقارت ها و اینکه چه میزانــی از ای
سریالی که کاراکترهای متفاوتی دارد ،نشان دهد
تا بتوان به قول شما عنوان شــاه نقش را به او داد
که برای مخاطب جذاب شــود و ایجاد کنجکاوی
کند و با او همدلی و همراهی کند .این شخصیت
می توانســت منفور ،تخت و یک بعدی شــود اما
نویسنده و کارگردان و بازیگر به درک خوبی از نقشی
رسیده اند که می تواند برای هر بازیگری یک ارزو
باشد .به خصوص از جهت اینکه خود را به چالش
بکشد و در مواجهه با یک نقش منفی ان را با ظرافت
ِ
ظرافت خاص و زیرپوستی
خاکستری کند .بهداد با
و کنترل بر نگاه ها ،بیان و صدا و همچنین تمرکزی
که بر دیالوگ هایش دارد ،این کار را کرده است .این
نتیجه حاصل تعامل خوب بازیگر با کارگردان هم
هست که از جنبه های جدیدتر و متفاوت تر بهداد
بهره برداری کرده است .این موارد باعث شده امیر
شایگان را به عنوان یک شاه نقش بپذیریم.
ارگردان نقش مهمی
در دیده شدن ظرافت
های بازی بازیگر
دارد .او است که
می تواند با میزانسن
و دکوپاژی که می دهد
توجه حتی یک
مخاطب کم توجه
را به یک موقعیت
دراماتیک و جلوه ی
بازیگری یا حس زیر
پوستی که رد و بدل
می شود ،جلب کند
چراکه با این کار به
پردازش شخصیت
کمک می کند
شکل بازی حامد بهداد در این نقش،
می تواند برای کســانی که به جزئیات
بازی ادم ها توجه می کنند مهم باشد.
ما انواع و اقســام احساسات و حاالت
متفــاوت روحی را در او بــا این نقش
می بینیم که این احساســات را خیلی
هم خوب درمی اورد .بدون اینکه کمک
زیادی از اکت بگیرد ،به وسیله ی نگاه
کردن و یا حتی حرکات اهســته ای که
دارد ،این حس را القا می کند .شما چقدر
به جزئیات تغییر بازی او در این سریال
توجه کرده اید؟
همانطور که اشاره کرد م کارگردان نقش مهمی در
دیده شدن ظرافت های بازی بازیگر دارد .او است که
می تواند با میزانسن و دکوپاژی که می دهد توجه
حتی یک مخاطب کم توجــه را به یک موقعیت
دراماتیک و جلوه ی بازیگری یا حسی زیرپوستی
که رد و بدل می شود ،جلب کند چراکه با این کار
به پردازش شخصیت کمک می کند .در سینما و
تلویزیون کارگردان های نامتبحر زیادی دیده ایم
که بازی خوب بازیگر را با انتخاب نماهای غلط و
از دســت رفتن حس ها و لحظه های خاص نابود
کرده اند .در چنین مــواردی دیگر تقصیر بازیگر
نیســت چون خودش را در اختیــار کارگردان و
فیلمنامه قرار داده تا بتواند بهترین بازی و اکت خود
را در جهت درام و قصه ثبت کند که مخاطب او را
بپذیرد .درنتیجه کارگــردان می تواند همه ی این
حس های زیر پوستی را در کنار بازی و درک درست
بازیگر ثبت کند و ان ها را به گونه ای کنار هم قرار
دهد که قصه و کاراکتر را ملموس و گویا کند .این
اتفاق در کارگردانی شهرام شاه حسینی در بخش
اعظم ســریال عملی شده است .البته نقاط ضعف
دیگری درباره ی کلیت کار قابل طرح است اما چون
صحبت ما درباره ی این کاراکتر و ثبت امیر شایگان
در تعامل بین کارگردان و بازیگر است ،باید بگویم
کارگردان بده بستان و هوش خوبی برای تعامل با
بازیگر داشته است.
این شناخت از بازیگر که توسط شهرام
شاه حسینی اتفاق افتاده ،چقدر مهم
است؟ به این خاطر که ما می بینیم در
«خان ه دختر» هم شــاه حسینی نقش
خوبی را به بهداد سپرده و او هم از پسش
برامده است .کمااینکه کاندید نشدن و
دیدهنشدناینفیلمدرجشنواره یفجر
نظر منفی خیلی از منتقدان را به همراه
داشت .اگر فرض بگیریم که کارگردان
این کار شخص دیگری بود ایا باز هم
حامد بهداد می توانست به همین اندازه
موفق باشد؟
قطعا انتخاب بازیگر متناســب با نقش بر اساس
شــناخت می تواند کمک کننده باشــد .این دو
تجربه ی خوبی در «خانه ی دختر» داشتند اما ان
فیلم به واسطه ممیزی نابود شد .طبعا زمینه و نگاه
مشترکی که از قبل داشته اند در این تعامل درست،
اهمیت زیــادی دارد اما دلیل نمی شــود بگوییم
کارگردان دیگری نمی توانست از بهداد این بازی را
بگیرد چراکه به نظرم او خودش هم بازیگر باهوشی
است .مثال قبل از «قصر شیرین» رضا میرکریمی و
ی نداشتند و من وقتی خبر همکاری
بهداد همکار
انها را شنیدم ،کنجکاو شــدم که حاصل کار چه
خواهد شد که دیدیم خیلی هم خوب شد .به نظرم
تعامل و هوش کارگردان در ارتباطش با بازیگر نقش
مهمی دارد؛ البته شــناختی که از او دارد نه اینکه
همکاری قبلی داشته باشند.
خیلی ها می گویند کــه گریم این کار،
ارایش مو و صورت ،شــکل پوشش و
طراحی لباس به بیشتر جلوه کردن این
نقش کمک کرده اســت .هوشمندی
طراحگریمکهاحتماالبانظرشهرامشاه
حسینی همراه بوده این است که گریم
صورت حامد بهداد را متفاوت از انچه تا
االن از او دیده بودیم پیاده کرده است .ایا
شما هم این امتیاز را به نقش می دهید؟
45
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 45
نقش یک
گریم و پوشــش به تصویــر بیرونی اینکاراکتر کمک کرده و در مورد امیر شایگان
صدق می کند اما در مورد همه کاراکترها
این چنین نیست .در مجموع ما با یک حامد
بهداد متفاوت اما در عین حال واقعی و نه
عجیب و غریب روبه رو هستیم که می توان
او را باور کرد و پذیرفت .این کاراکتر برامده
از تاریخ معاصر ما و واقعی است و فاصله ی
ی او با مخاطب امروز کم است .این نکته
زمان
می توانست ریسک به همراه داشته باشد
اما در مجموع ایــن کاراکتر را قابل تامل و
پذیرفتنی کرده است.
بعد از ســریال «دل» که در کل اثر
ضعیفی بــود ،انتقادهایی به حضور
حامد بهداد در این ســریال سطح
پایین شد اما او با «می خواهم زنده
بمانم» ان را جبران کرد .شما تفاوت
این دو انتخاب و ریسک ان را چطور
ارزیابی می کنید؟
به نظرم قابل مقایسه نیست چون «دل»کار بسیار ضعیفی بود که سستی ان فقط
به حضور یا بازی حامد بهداد مرتبط نبود و
به مجموعه عواملی بستگی داشت .باالخره
همه می توانند اشتباه کنند و این می تواند
یک انتخاب غلط باشد .هر چند مجموعه ای
از بازیگران خوب در کار حضور داشتند اما
در کلیت کار ســهل انگاری بزرگی بود؛ هم
در فیلمنامه ،هــم کارگردانی ،هم بازی ها
و . ...منوچهر هادی در دهه های گذشــته
فیلم هایی مثل «کارگر ساده نیازمندیم» و
«زندگی جای دیگری است» و ...را ساخته
که فیلم های متوســط و گاه خوب و قابل
تاملی بودند .به نظرم درســت بودن کار در
ابتدا از مرحله فیلمنامه شــکل می گیرد و
تشــخیص درســت بهداد در «می خواهم
زنده بمانم» باعث شد جهش خوبی نسبت
به «دل» داشته باشــد و بتواند خودش را
و چقدر برای بازســازی خودشان وقت بگذارند تا
به خود و مخاطب فرصت بدهنــد در فضا ،حال
و هوا و اتمســفری جدید انها را دنبال کند .این
توجه نشانگر هوشمندی بازیگر است اما متاسفانه
می بینیم بســیاری این فرصت را به خودشان و
مخاطب نمی دهند و چه بســا درچشــم بودن را
عاملی برای فراموش نشدن می دانند .در صورتیکه
بسیاریازبازیگرانخوبحتیستاره هایسینمای
قبل از انقالب در طول این چهل وســه سال دیده
نشــدند ،اما مخاطب همچنان به ان ها اســتناد
می کند ،دوستشــان دارد و حتی در زمان حال
با ان هــا خاطره بازی می کند .بهــداد هم گاهی
اوقات یک سری نقش هایی را پشت سر هم بازی
کرده و حتی در مقاطعی پر کار بوده اســت .مثال
در سریال «دندون طال» از داود میرباقری که در
اوایل شکل گیری نمایش خانگی ساخته شد ،بازی
کرد اما بعد فرصتی بــرای خود و مخاطبش قائل
شد .تشخیص اینکه بدانی کِی ،کجا و به چه شکل
باشی ،مهم است اما یک سری عوامل باید دست به
دست هم بدهند تا این برنامه ریزی درست از کار
در اید .او بعد از دوره ای کــه به نظر می امد دچار
رکود و تکرار خودش شده ،توانست مخاطب را با
رفتن به سمت نقش های درونی غافلگیر کند .به
نظرم این رویکرد می تواند موید این نکته باشد که
او جزو بازیگرانی است که همچنان می توان انتظار
داشت کار متفاوتی انجام دهد و امیدوارم این روند
را همچنان حفظ کند.
از حاشیه ها و تاثیر ان ســریال بر کاراکتر
بازیگری اش جدا کند.
عده ای ســبک بازی حامــد بهداد
را طوری می دانند که نســل بعدی
خودش را تحت تاثیرش قرار داده
است .شما با این نظر موافق هستید؟
به هر حال تاثیرپذیری بازیگران از یکدیگر،
چه خارجی و چه ایرانی اجتناب ناپذیر است.
خود بهداد همواره از عشــقش به مارلون
براندو گفته است .این رویکرد اشکالی هم
ندارد و چه بســا تاثیر ان در چند کار دیده
شــود اما به مرور زمان بازیگــر و هنرمند
واقعی می تواند راه خــودش را جدا کند و
فیلتر خودش را اولویت قــرار دهد؛ یعنی
نقش هــا را از فیلتر خودش عبــور دهد نه
اینکه بخواهد یک جلــوه از بازیگر دیگری
باشد .به نظرم کسی که بتواند این کار را کند
جای پای خودش را در ذهن مخاطب حفظ
می کند و همچنان مخاطب کنجکاو است
او را دنبال کند.
حامد بهداد می داند که کجا و به چه
میزان باید دیده شود تا هم از چشم
نیفتد و هم به حاشــیه رانده نشود.
درواقع می شود گفت که عطش دیده
شدن و خودنمایی ندارد و در مدیوم
نمایش خانگی و سینما هم اینطور
نیست که مدام حضور داشته باشد.
از طرفی ما سوپراستارهایی را داریم
که در همه جا حضــور مداوم دارند و
زمانی که فیلمی هم برای اکران داشته
باشند دیگر استقبال سابق از ان ها
نمی شود .می توانیم بگوییم یکی از
دالیلی که باعث می شــود تا بهداد
همچنان طرفدارانش را به ســینما
بیاورد همین مورد است؟
این مسئله در مورد همه و بخصوص بازیگران
صدق می کند؛ اینکه بدانند چقدر باید باشند
در سریال «دندون
طال» داود میرباقری
که در اوایل شکل
گیری نمایش خانگی
ساخته شد ،بازی کرد
اما بعد فرصتی برای
خود و مخاطبش قائل
شد .تشخیص اینکه
بدانی کِی ،کجا و به
چه شکل باشی ،مهم
است اما یک سری
عوامل باید دست
به دست هم بدهند
تا این برنامه ریزی
درست از کار در اید.
او بعد از دوره ای که
به نظر می امد دچار
رکود و تکرار خودش
شده ،توانست
مخاطب را با رفتن
به سمت نقش های
درونی غافلگیر کند
حامد بهداد ارتباطش را با رسانه قطع
نمی کند ،کماکان گفت وگو می کند و حتی
به عنوان یک فعال مدنی-سیاسی هم
سعی می کند اعتراضاتش را بگوید .نظر
شما راجع به این مساله چیست؟
قطعا ارتباط شفاف با رســانه اتفاق خوبی است اما
برخی این ارتباط را قطع می کنند که اینهم یک نوع
شیوه ی رفتاری است که می تواند مسبوق به سابقه و
با دالیل فرامتنی هم باشد .بهداد سعی کرده شفاف
باشد و جایی که الزم بوده توضیح دهد و این حیطه
را همچنان جدی بگیرد .به نظرم این خصوصیت
ن را
متاثر از خو ِد بی پرده ،صریح و عریان اوست که ا
جنبه ی مثبت یک بازیگر می دانم.
بزرگ ترین اشتباه و بزرگ ترین نقطه
قــوت او را در کارنامــه کاری اش چه
می دانید؟
در اثار او «دل» را کار بســیار ضعیفی می دانم اما
شاید وجهی برای مجاب شــدن او در کار بوده که
ما از ان بی اطالعیــم .تجربه های او با اســاتیدی
همچون داریوش مهرجویی ،مســعود کیمیایی و
حتی حمید نعمت اهلل (ارایش غلیظ) را شخصا جزو
نقاط قوت کارنامه اش نمی دانم ،هرچند وجودشان
در کارنامه یک بازیگر مهم اســت .او نقش مهجور
و سختی همچون کاراکتر ســیاوش کسرایی در
«شبانه روز» دارد که متاسفانه دیده نشد« .بوتیک»،
«ســعادت اباد»« ،ســد معبر»« ،قصر شیرین» و
«گیجگاه» که در جشنواره فجر به نمایش درامدند،
از کارهای قابل تامل او هستند. صفحه 46
گفت وگو با مجید موالیی
سرپرست نویسندگان سریال «می خواهم زنده بمانم»
سعیکردیمبهسریالنویسی
مدرندرنتفلیـکسنزدیکشویم
ما ایرانی ها برای کار گروهی تربیت نشدیم
گروه تلویزیون :سریال «می خواهم زنده بمانم» این روزها مخاطبان زیادی را در شبکه نمایش
خانگی با خود همراه کرده است .شاید بتوان گفت که مهم ترین ویژگی و شاخصه ی برتر این سریال
فیلمنامه ی ان است .فیلمنامه ای که به جزئیات کاراکترها می پردازد و شخصیت پردازی در ان به خوبی
شکل گرفته است .فیلمنامه ای که به لحاظ داستان سرایی قدرتمند ظاهر شده و از قسمت اول نشان داد که می تواند یکی از
اثار موفق در شبکه نمایش خانگی باشد .راجع به فیلمنامه ،شخصیت پردازی و شکل روایت این اثر با مجید موالیی
سرپرست نویسندگان به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید.
یکی از ویژگی های فیلمنامه این است
که شخصیت پردازی در ان درست
شــکل گرفته و پیش رفته است .ما
حتی می بینیم که نقش های مکمل و
نقش هایی که صرفا در روایت کمک
می کنند بــا پیچیدگی هایی که الزم
است دیده می شوند .یعنی ادم هایی
نیســتند که صرفا به داستان کمک
کنند ،بلکه ادم هایی هســتند که اگر
هر کدامشان را از داستان جدا کنیم
می توانیم با جزئیــات راجع به ان ها
صحبت کنیم .برای شخصیت پردازی
چقدر زمان گذاشته اید؟ چه مقدار از
این پروســه در حین نگارش و قبل
از تولید شکل گرفت و بعد از انتخاب
بازیگرها و باتوجه به پتانســیل های
ا ن ها چه مقــدار به شــخصیت ها
جزئیات بیشتر و کد اضافه شد؟
من سال هاســت که در حوزه ی ســریال کار
تهیه کنندگی انجام می دهم و دوســتانی که
من را می شــناختند می دانند کــه در «بانوی
عمارت» و کارهای قبلی و بعدی خیلی درگیر
فیلمنامه می شــدم و با نویســنده در حوزه ی
فیلمنامه همراه بودم .پس از ان یک وقت نسبتا
مبسوطی برای فهم و درک این مساله گذاشتم
که سریال نویسی در شــبکه های امریکایی،
نتفلیکس و غیره به چه فرم است .درواقع وقت
زیادی گذاشــتم تا ببینم که ایــا در حوزه ی
ســریال نویسی یک ســاختار مشخص وجود
دارد و از چه شــکلی تبعیت می کنند چرا که
تمام منابع ترجمه شــده ای کــه در حوزه ی
فیلمنامه نویسی در کشور ما وجود دارد برای
از جهت فرم ،ساختار
و شخصیت خیلی
تمرکز کردیم و روی
پایلوت یا قسمت
اول مکث کردیم
و وقت گذاشتیم و
زمانی که پخش شد
خیلی نقدهای مثبتی
دریافــت کردیم
چرا که یــک پایلوت
استاندارد و کمی
متفاوت بود
فیلم ســینمایی و ساختار ســه پرده ای است.
منابع ترجمه شده ی ما مربوط به کسانی مثل
سیدفیلد و رابرت مک کی است که در این زمینه
کتاب نوشــته اند و نویســندگان ما حتی برای
سریال نویسی از این کتاب ها استفاده می کنند.
تقریبا می شــود گفت که ما منبع ترجمه شده
در حوزه ی سریال نویسی نداریم و ممکن است
یک کتاب یــا دو کتاب در این زمینه داشــته
باشیم .اما به دلیل اینکه منابعی را از ان طرف
اســتفاده و ترجمه کردیم تقریبا یک مقدار به
ساختار سریال نویســی مدرن تری که در حال
حاضر در هالیوود ،نتفلیکس و شبکه ی HBO
و غیره وجود دارد نزدیک شدیم .در «می خواهم
زنده بمانم» در کنار پویا ســعیدی ،جوانی که
او هم خیلی تجربه ی ســریال نویسی نداشت
و پیشــینه ی تئاتری دارد ،ســعی کردیم تا بر
اساس این ساختار مدرن چهار یا شش پرده ای
که متفاوت از ساختار فیلم سینمایی است که
معموال در ســه پرده تعریف می شود کار را جلو
ببریم .از جهت فرم ،ساختار و شخصیت خیلی
تمرکز کردیم و روی پایلوت یا قسمت اول مکث
کردیم و وقت گذاشتیم و زمانی که پخش شد
خیلی نقدهای مثبتــی دریافت کردیم چرا که
یک پایلوت اســتاندارد و کمی متفاوت بود و ما
پرده ها و پیش پرده را تفکیک کرده بودیم .در
قسمت های بعد به دلیل اینکه تایم هر قسمت در
فیلمنامه باال بود در تدوین تقسیم بندی تغییر
کرد یعنی در حال حاضر انچه که پخش می شود
با انچه که ما در فیلمنامه نوشتیم متفاوت است.
به فرض مثال اگر در حال حاضر قسمت دوازده
پخش شــده ،درواقع قســمت ده فیلمنامه ی
ماست .بنابراین در ادامه یک مقدار تغییر کرد اما
قسمت یک همان پایلوتی بود که ما نوشتیم و
همان هم ساخته ،تدوین و پخش شد .درنتیجه
ما هم در ساختار و هم در شــخصیت پردازی
ســعی کردیم تا با این فرم و مدلی که اموخته
بودیم پیش برویم و بر ان دقت کردیم .متن قبل
از بازیگران نوشته شده بود و واقعیت این است
که خیلی توجهی نداشتیم که این نقش را چه
کسی قرار است بازی کند تا از ظرفیت های ان
بازیگر برای پرداخت شخصیت استفاده کنیم.
شخصیت در ذهن ما شــکل می گرفت ،با تیم
نویســندگان گپ و گفت و صحبت می کردیم
درنتیجه پرداخت می شد ،در متن می امد و بعد
هم بازیگر ان را اجرا می کرد.
47
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 47
جایگاه ویژه
شــکل روایــت فیلمنامه فــارغ از
فانتزی و فرمالیســتی مــدرن و به
شکل روایت کالسیک است .ایا این
روایت کالســیک به سبب این است
که داستان در گذشته و در یک بستر
تاریخی اتفاق می افتد یا این ســبک
و نوع روایت برای خود نویسنده ها و
کارگردان جذاب بوده است؟ درواقع
دلیل شما از انتخاب چنین فرمی چه
بوده است؟
انتخاب ســاختار فیلمنامه بر اســاس موضوع،
مضمون و فرم قصه اســت و وقتــی قصه ی ما
یک قصه ی عاشــقانه ی ملودرام اســت که در
دهه ی شــصت می گذرد طبیعی است که نوع
روایت ان ،روایت کالســیکی باشــد .اگر قرار
بود که ما یــک قصه ی عاشــقانه ی تین ایج در
ســال 1400بنویســیم حتما نوع ساختار و
فرم ان فــرق می کرد ،مدرن تر بــود و انقدر به
کالسیک نزدیک نمی بود اما می خواهم بگویم
که شــاید بداعت خیلی عجیبی در قصه نبود.
یعنی قصه ای بود که ان را در شکل های دیگرش
دیده بودیم و درواقع ســعی کردیــم تا در نگاه
و روایت کمی متفاوت باشــد ،اگرنه بیس قصه
طبیعتا بیس نــو و جدیدی نبــود .یک قصه ی
عاشقانه و اینکه یک شخصی می اید و مانع عشق
می شــود ،دختری که قرار اســت برای پدرش
کاری کنــد و در موقعیتی قرار می گیرد که بین
عشــقش و عالقه اش به پدر باید یکی را انتخاب
کند .در این میان معشوقی امده تا او را به دست
بیاورد و چیزهایی می خواهد .درواقع این ها همه
موتیف تکرار شونده ای است و ما در همه ی این
ســال ها این قصه را در مدل های متفاوتی دیده
بودیم .درنتیجه اگر ســاختار کالســیک است
به دلیل این اســت که جنس ،زمــان ،جغرافیا
و جهان قصــه اقتضا می کرد تا مــا یک روایت
کالسیک داشته باشیم اما این روایت کالسیک
در چیدمان قسمت و سکانس ها مدرن تر است.
اینکه می گویم مدرن تر از این جهت اســت که
برای مثال کمتر در سریال نویسی و در قسمت
اول این همه اتفاق و خط و ربط داستانی وجود
دارد و همه چیز تعریف شود .درواقع جهان قصه
و روابط ادم ها در می اید ،قهرمان و ضد قهرمان
مشخص می شود ،گویی تماشاچی بعد از قسمت
اول تکلیفش روشن است که با چه نوع قصه ای رو
به رو است ،چه می خواهد ببیند و ادامه ی ماجرا
چیست .طبق سنت سریال نویسی در تلویزیون
به قســمت اول ما ،حداقل ســه ،چهار قسمت
می پرداختند .اینکه پدری را با پنج کیلو تریاک
بگیرند ،احتماال پس از ان تبعات این ماجرا در
خانواده ها و واکنش اعضای خانواده را می دیدند
اما ما بالفاصله از این ها گذشــتیم و رسیدیم به
شرط پیشــنهاد و حاال باید نامه بنویسد به امیر
شایگان که این شخصیت را معرفی می کنیم ،از
طرف دیگر و در الین دیگری از قص ه کاوه و مفتاح
را معرفی می کنیم که همه ی این ها در قسمت
یک اتفاق می افتد .این نوع پایلوت نویسی و این
شکل کمی متفاوت بوده و شــاید هم اگر برای
واقعیتش این
اســت که ما
خودمان ســریال
»شهرزاد» را دیده
بودیم .من فصل یک
را دیده بودم ،پویا
ســعیدی ادامه
اش را هم دیده بود.
ممکن اســت در
ضمیر ناخوداگاه ما
بوده باشد چرا که
همه ی ما در حافظه
ی عاطفی و دانشی
خودمان اطالعاتی
داریــم که گاهی
ناخوداگاه میتواند
تاثیر بگذارد اما این
بســتر »شهرزاد«
نیست
بعضی ها جذاب بوده به علت همین تفاوت است.
اما درست می گویید ساختارمان همان ساختار
کالسیک معمول است که طبیعتا این قصه در
زمان و جغرافیایش همین را می طلبید ه و به این
دلیل انتخاب شده است.
شــخصیت های هما و شــایگان در
فیلمنامه ناخوداگاه ما را به یاد شهرزاد
و قباد می اندازد .نه صرفا به این خاطر
که یک مثلث عشقی صورت گرفته،
به این دلیل که شــکل رابطه و شکل
جلو رفتن بــار دراماتیک بین این دو
نفر ما را بیشتر به سریال «شهرزاد»
ارجاع می دهد تا به مثلث های عشقی
تاریخی و غیــر تاریخی دیگری که
دیده ایم .چقدر موفقیت و درخشش
قباد و شهرزاد نزد مخاطب این فرمول
را برای تیم نویســندگان ایجاد کرد
که به ســمت این فرم از گریز و فرار
دراماتیک در مثلث عشقی بروید؟
واقعیتش این اســت که ما خودمان ســریال
«شهرزاد» را دیده بودیم .من فصل یک را دیده
بودم ،پویا ســعیدی ادامه اش را هم دیده بود.
ممکن اســت در ضمیر ناخوداگاه ما بوده باشد
چرا که همه ی ما در حافظه ی عاطفی و دانشی
خودمان اطالعاتی داریــم که گاهی ناخوداگاه
می تواند تاثیر بگذارد اما این بســتر «شهرزاد»
نیست و بستر خیلی قبل تر از ان است .بسیاری
از رمان ها و داســتان های عاشقانه که در طول
تاریخ تعریف شــده اند تقریبا این کانســپت را
دارند که یک عاشــق و معشــوقی وجود دارد
و یک ادم قدرتمندی به میــان می اید و مانع
وصال این عشــق می شــود .این ادم قدرتمند
با هر انگیزه ای می خواهد تا خودش به ســمت
معشــوق ان شــخص برود و تقاضاهایی دارد.
درنتیجه این ماجرا از «شــهرزاد» نیســت و از
هزاران قصه ی قبل تر وجود دارد .کمااینکه در
قصه ی عاشقانه ای که ما در مورد شهریار شاعر
تبریزی تعریف می کنیم هم این مســاله وجود
دارد .قصه ی شخصی او این است :یک پزشک
که عالقمند به کســی است و وصال می خواهد
صورت بگیرد اما در اوج این ماجرا ناگهان یک
ادم قدرتمند نظامی می اید و معشوق را از ان
خودش کرده و بــا او ازدواج می کنــد .هزاران
داســتان دیگر هم می توان مثال زد که بگوییم
این فرم و این مدل در ان ها وجود دارد اما اگر در
ان قصه بزرگ اقا به عنوان فرد قدرتمند وجود
دارد و مانع ازدواج فرهاد و شهرزاد می شود و او را
برای قباد می خواهد ،در اینجا یک امیر شایگانی
وجود دارد که معشوق را برای کسی نمی خواهد
و با قدرتــش توصیه یا ســفارش نمی کند که
دختری نصیب شــخص دیگری شــود ،بلکه
خودش به دالیلی عالقمند است تا این وصلت
شکل بگیرد .اگر هم شــباهتی وجود داشته در
ضمیر ناخوداگاه بوده و اینطور نیســت که ما
بگوییم چون در ان اثر جواب داده ما هم ان را
تکرار کنیم .درنتیجه شباهت هایی هم ممکن
است وجود داشته باشــد و یا ذهن مخاطب را
به ان سو ببرد .بر این مساله که ذهن مخاطب
به ان ســمت گرایش پیدا نکند خیلی اصراری
نداریم .این یک قصه اســت« ،شــهرزاد» هم
قصه ی دیگری است .ده ها قصه ی دیگر هم بعد
از ایــن می تواند با همین کانســپت و با همین
مثلث ،با نگاه ها ،مدل ها و رویکردهای متفاوت تر
اتفاق بیفتد.
خود شــما چقدر در انتخاب نقش ها
تاثیر داشته اید و چقدر انتخا ب ها بر
اساس پیشنهادات شما شکل گرفته
و جلو رفته است؟
طبیعتا ما یک تیم بودیم که هم با شــهرام شاه
حســینی و هم محمد شایســته صحبت می
کردیم اما تصمیم گیری نهایی با ما نبوده است.
ما فقط به عنوان کسانی که در حوزه ی فیلمنامه
بیشتر نقش داریم و ان را جلو برده ایم مشورت
می دادیم .انتخاب بازیگران یــک برایند چند
اراده ای اســت .درواقع فیلیمو که سرمایه گذار
این ســریال بوده یک ســری نظــرات از نگاه
مارکتینگ و بازار برای بازیگرها داشته اســت.
محمد شایســته تهیــه کنند ه ای اســت که
معموال با چهره ها ،سوپراســتارها و بازیگرانی
که محبوب تر هستند بیشــتر کار می کند و به
شــدت عالقمند بود که انتخاب ها از این تیپ
ادم ها باشند و شهرام شاه حســینی به عنوان
کارگردان در انتخاب ها نقش کلیدی داشت .ما
بیشتر جنبه ی مشورتی داشتیم و ممکن است
بعضی هاشــان نظرات ما نبوده باشد ،یعنی اگر
ما می خواســتیم انتخاب کنیم شخص دیگری
را انتخاب می کردیم و در فرایند این اراده های
متفاوت این ترکیب شکل گرفت .در حال حاضر
خیلی از کسانی که کامنت می گذارند شاید برای
مثال بگویند که ممکن است سحر دولتشاهی
برای نقش هما حقی کمی سنش بیشتر باشد و
در ان دهه ازدواج ها معموال در سنین پایین تری
اتفاق می افتاد و یا پارتنر او پدرام شریفی از نظر
سن و سال خیلی مناسبش نیست .اینطور نبوده
که ما به این اتفاق ها توجهی نداشــته باشیم و
یا به ان فکر نکرده و متوجه اش نشــده باشیم
اما همانطــور که گفتم اراده هــای متفاوتی در
ان دخیل اســت .وقتی بحث مارکتینگ و بازار
مطرح است و زمانی که فیلیمو باالخره قرار است
یک حجم زیادی بیلبورد در شهر پخش و برای
سریالش تبلیغ کند این مساله برایش مهم است
و دغدغه اش این اســت که تصاویری که روی
بیلبورد می روند چهره باشــند .از طرفی شاید
در ان سن و سال چهره ای که به ان شکل برای
اقایان ســرمایه گذار رضایت بخش باشد وجود
نداشت و یا سر کار بودند .در مجموع این نقطه
نظرات به این ترکیب رسیدند و ما هم از این بابت
خیلی خوشحال هســتیم و به نظر من ترکیب
قابل قبولی است .به نظر من سحر دولتشاهی هم
خیلی تالش می کند تا با بازی و با حس و حالی
که در مقابل دوربین از خودش ارائه می دهد این
تفاوت سنی را تا جایی که می تواند پوشش دهد
تا خیلی به چشم نیاید .اینکه چقدر موفق شده
یا نه را باید به نظر مخاطبین سپرد. صفحه 48
نظر شــما راجع به اینکه قالب های
تکراری در شبکه ی نمایش خانگی
و در نقش ها پیش می اید و این نوع
انتخاب ها شــاید یک مقدار در ذهن
مخاطب کلیشه شود چیست؟ برای
مثال سحر دولتشــاهی پیش از این
«قورباغه» را داشت ،پدرام شریفی
«هم گناه» را داشت و امیر نوروزی هم
در حال حاضر در دو سریال نمایش
خانگی حضور دارد.
امیر نوروزی در ســریال ما یک مــدل بازی و
کاراکتر دارد و در ســریال «مــردم معمولی»
هم یک جنس ،فرم و کاراکتــر دیگری را بازی
می کند .و یا کاراکتر سحر دولتشاهی در سریال
ما یک مدل بازی دارد و در «قورباغه» یک مدل
دیگر و در کاراکتر دیگری بازی می کند .قبول
دارم که یک تعداد محدودی بازیگر در نقش های
متفاوتی بــازی می کنند و از بدشانســی ان ها
گاها این ســریال ها همزمان منتشر می شوند و
ممکن است که این مساله برای مخاطب تاثیر
منفی داشته باشــد؛ یعنی برای مثال فرخی ما
در ســریال «می خواهم زنده بمانم» با کاراکتر
امیر نوروزی در سریال «مردم معمولی» خیلی
متفاوت اســت و باعث می شــود تا بر ارتباط
عاطفی مخاطب با ایــن قصه ها به دلیل حضور
این بازیگران تاثیر منفــی بگذارد اما اینکه چرا
از بازیگران محدودی در شبکه نمایش خانگی
استفاده می شود واقعیت این است که ما تعداد
محدودی بازیگر چهره و حجــم زیادی تولید
سریال داریم و اصرار سرمایه گذار بر این است
که در هر ســریال حتما از چند چهره استفاده
شــود .طبیعتا وقتی تعداد اضالع این مثلث را
بررسی کنیم می بینیم که این اتفاق خواهد افتاد
و در کارهای بعدی هم این اتفاق می افتد .برای
مثال در حال حاضر شــبنم مقدمی در «مردم
معمولی» حضور دارد و در یک سریال تاریخی
هم بازی می کندکه اگر تصادفا این ها همزمان
در دو پلتفرم منتشر شوند می بینیم یک خانمی
که برای مثال نقش مهد علیا را در یک سریال
بازی می کند ،در یک سریال دیگر نقش ادم طنز
و بامزه ای را دارد .این مساله اقتضای این حرفه
است و کاریش هم نمی شــود کرد .باید تالش
شود تا تعداد زیادی بازیگر پر توان و با استعداد،
معروف شوند که یک مقدار دست باز باشد برای
انتخاب ها تا کمتر این مشــکل پیش اید اما تا
زمانی که ما با تعداد محدودی از بازیگران نسبتا
چهره و سوپراستار رو به رو هستیم طبیعتا این
اتفاق خواهد افتاد و ادامه هم خواهد داشت.
شــاه نقشــی که حامد بهداد دارد
پیچیده و بــا جزئیات اســت و در
ارائه ی اطالعات و دادن این جزئیات
به مخاطب انقدر دقیق و نکته ســنج
پیش می رود که به نظــر ما یکی از
شــخصیت پردازی هــای مهم این
سال ها است .چقدر روی این کاراکتر
وقت گذاشتید؟
این مســاله از ابتدا خیلی برای مــا مهم بود .در
حوزه ی سریال ســازی و ســریال نویسی این
یک بحــث خیلی جدی اســت .بــه خصوص
برای شــخصیت هایی که قرار اســت بیســت،
سی قســمت تماشــاچی با او همراه شود و این
شــخصیت ،شــخصیت قهرمان یا ضدقهرمان
باشــد .نویســنده های ما اگر بخواهند سریال
جذابی بنویســند که مردم در ســی قسمت با
ما تعداد محدودی
بازیگر چهره و
حجــم زیادی
تولید سریال داریم و
اصرار سرمایه گذار
بر این است که در
هر ســریال حتما از
چند چهره استفاده
شــود .طبیعتا وقتی
تعداد اضالع این
مثلث را بررسی کنیم
میبینیم که این اتفاق
خواهد افتاد
ان همراه شــوند ناچارند که به ابعــاد متفاوت و
مختلف کاراکترهای اصلی بپردازند .طبیعتا یکی
از کاراکترهای جدی این ســریال بــرای ما امیر
شایگان بوده و از ابتدا هم بنای ما بر این بود که به
ظرافت های روحی و روانی این شخصیت بپردازیم
و گویش خاص و ابعاد متفاوتــی برای او تعریف
و طراحی کنیم .از طرفی معرفی این شــخصیت
در طول ســریال به صورت قطره چکانی باشد و
در جاهای مختلف ابعاد متفاوتــش را رو کنیم.
این مساله در پرداخت شخصیت به خصوص در
سریال ،یک اصل اولیه اســت .باید بیست ،سی
قســمت تماشــاچی را همراه کنیم در نتیجه به
نظر می اید که پرداخت قهرمــان و ضدقهرمان
باید به همین شــکل قطره چکانی باشــد و در
عین حال با پرداخت تمام ابعــاد که در کل و در
کالن ســریال که نگاه می کنیم یک شخصیتی
را می بینیم که در بعضی از ســکانس ها رفتارش
پارادوکســیکال و متناقض به نظر می اید اما در
نهایت وقتی تاش های متفاوت و متنوعی از این
شخصیت را در کنار هم می گذاریم به یک وحدت
کاراکتری برسیم و بتوانیم امیر شایگان را از صفر
تا صد تعریف کنیم که این مساله ی ما و کارگردان
بوده است .البته در مورد هما حقی و بقیه هم بوده
اما به هر حال به نســبت حضور و نقش کاراکتر
در درام اینطور اســت .درواقع حجــم حضور و
تاثیرگــذاری کاراکترها در درام بــه ما می گوید
که هر چه شــخصیت مهم تر و تاثیرگذارتر باشد
طبیعتا ما باید حجم پرداخت به ان شخصیت را
به همین نســبت رعایت کنیم و سعی مان بر این
بوده که برای هر کدام از ان ها در معرفی کاراکتر
روانی کاراکتری به
و در تصویر کردن ابعاد روحی ِ
اندازه ی تاثیرگذاری شان در درام این اتفاق بیفتد.
49
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 49
جایگاه ویژه
ایا کارگردان از ابتدا به شما گفت که
این نقش برای حامد بهداد اســت
و بعد نقش در نــگارش جلو رفت یا
اینکه نقش نوشته شــده و کامل بود
و در نهایت پیشــنهاد کارگردان این
بازیگر بود؟
خیر ،نقش نوشته شده بود و تنها حامد بهداد
کاندید این نقش نبود .تــا انجا که من اطالع
دارم با چند شــخص دیگر هم برای ان نقش
وارد مذاکره شــده بودند که یا فرصت نشده
بوده ،یا نتوانسته بودند هماهنگ کنند .درواقع
همزمان با حامد بهداد ممکن اســت با یکی،
دو نفر دیگر هم صحبت شــده باشد و اینطور
نبوده که نقش برای بهداد نوشته شده باشد.
البته طبیعتا در ادامه ی ماجرا وقتی که ایشان
ظرافت های نقش را دراوردنــد ،ما را خیلی
خوشحال کردند و ممکن اســت در ادامه ی
روند نگارش تاثیر بازی ایشــان در مهندسی
ســکانس هایی که امیر شــایگان حضور دارد
لحاظ شده باشــد .درواقع ممکن است بعد از
اینکه بازی حامد بهداد در این نقش و همچنین
ظرافتهایی که ایشــان در بازی برای پرداخت
این شــخصیت رعایت می کرد را دیدیم ،در
ادامه و در مهندسی بعضی سکانس ها با نگاهی
به بازی بهداد روی مکث ها و دیالوگ ها تاکید
کرده باشــیم اما قطعا ســریال قبل از ایشان
نوشته شــده بود .یعنی این شــخصیت قبل
از حضور ایشــان روی کاغذ خلق شده بوده و
یکی از پیشنهادهای اولیه و جدی کارگردان
و تهیه کننده حامــد بهداد بود امــا در عین
حال همانطور که گفتم اشــخاص دیگری هم
پیشنهاد شده بودند و در نهایت به حامد بهداد
رســیدیم و در حال حاضر الاقل من به شدت
از این انتخاب خوشحال هستم که بقیه هم به
نظر من در همین موضع هستند.
یک نکته ای وجود دارد که می خواهیم
بدانیم به زعم شــما می توان از ان به
عنوان ضعف فیلمنامــه ای یاد کرد یا
خیر ،خصوصا در حال حاضر که کار را
دید ه اید و ان این که گره به داستان
کم اضافه می شود .چون شخصیت ها
و بازیگرها جذاب هســتند مخاطب
با ان ها پیش می رود امــا اینکه چند
قسمت است که در همان گره سابق
مانده و این خسیس بودن در اضافه
کردن پیرنگ به نوعی ضعف به شمار
می اید یا خیر؟
چند نکته دارد .اول اینکــه همانطور که گفتم
در حال حاضر قســمت هایی که پخش می شود
منطبق بر فیلمنامه ی ما نیســت .فیلمنامه ای
که ما در مهندسی و در ابتدا درموردش صحبت
کرده بودیم نوشته شــده بود و اگر طبق همان
گرفته می شد قســمت ها حدودا شصت دقیقه
بود .برای مثال پایان قســمت دوازده ســریال
درواقع پایان قسمت ده ماست و در حال حاضر
در پخش و تدوین دو قســمت از فیلمنامه جلو
زده ایم .ممکن است این مساله باعث شده باشد
به نظرم می اید که
سریال در شبکه
نمایش خانگی و اجرا
در پلتفرم حتما باید
متفاوتتر از ســریال
در پخش هر شــبی
تلویزیون باشــد.
تا احســاس کنیم که قصه کند پیش می رود و
یا به همان پر تعلیقی که شــروع شده بود جلو
نمی رود .بخشــی از ان هم ممکن است مربوط
به فیلمنامه باشد ،یعنی در بخش هایی که الزم
ت ســوال هایی ایجاد شود با قدرت
بوده تا عالم
ایجاد نشده و این می تواند ضعف فیلمنامه باشد
و حتما در کارهای بعدی باید بیشــتر رعایت
شــود .من در حال حاضر بــا بازخوردهایی که
دیده ام ،درسی که از این کار می گیرم این است
که در کارهای بعدی خــودم و کارهایی که در
فیلمنامه شان نقش دارم ،ســعی کنم تا نقش
معما را در طراحی و پیرنگ قســمت ها فعال تر
کنم .این هم به هر حال می تواند یک کاستی در
فیلمنامه باشد و ادعا ندارم که این فیلمنامه هیچ
کاســتی ای ندارد و همه چیزش درست است،
خیر اینطور نیست.
در اکثر سریا ل های ایرانی ما شاهد
این هســتیم که اثر در قسمت های
ابتدایی که به معرفی شــخصیت ها
و داســتان می پردازد خیلی جذابیت
ندارد و زمان می برد تا برای مخاطب
جذابیت و کشش ایجاد کند .اما این
سریال از قسمت اول به دل مخاطب
نشست و با ان ارتباط برقرار کرد .این
اغاز غیرمعمولی و تحســین برانگیز
چطور شکل گرفت؟
همانطور که گفتم این مساله ریشه در مطالعه ای
دارد که ما روی پایلوت های سریال های خارجی
داشــتیم که از ابتدا دغدغه مان بــود ،حداقل
دغدغه ی شخصی من بود که چرا سریال های ما
این کاستی را دارند .یک نگاه دمده و عقب افتاده
در سریال وجود دارد که خیلی ها می گویند باید
سه ،چهار قسمت از ان بگذرد تا تازه موتورش
راه بیفتد و روشن شود .اگر حتی فرض کنیم که
این نگاه در پخش سریال های شبانه ی تلویزیون
قابل دفاع اســت که از نظر من دیگر قابل دفاع
نیســت ،به دلیل اینکه مخاطب ما دیگر انقدر
فرصت و وقت اضافه ندارد که چهار ،پنج قسمت
از سریال را ببیند تا شخصیت ها معرفی شوند و
موتور قصه گرم شود .به نظر من حداقل دو دهه
است که از این حرف ها گذشته است .حاال این را
اضافه کنید که این سریال قرار است در پلتفرم
بارگذاری و دیده شود .به نظرم می اید که سریال
در شبکه نمایش خانگی و اجرا در پلتفرم حتما
باید متفاوت تر از ســریال در پخش هر شــبی
تلویزیون باشــد .اتفاقا در حال حاضر برعکس
است و در دو ،سه قسمت اول است که تماشاچی
پلتفرم تصمیم می گیرد تا این ســریال را ادامه
دهد یا خیــر .اگر با ان نگاه گذشــته بخواهیم
سریال نویسی و سریال سازی کنیم حتما بدون
استثنا با شکست مواجه خواهیم شد .ناچاریم
و همه ی همکاران من ناچارنــد تا در کارهای
اتی شان در دو ،سه قسمت اول خیلی محکم تر و
دقیق تر جهان قصه را به تماشاچی معرفی کنند.
یعنی قصه در الین های متفاوت شــروع شود،
قهرمان و ضد قهرمان تعریف شود ،شخصیت ها
معرفی شوند ،گویش ،لحن و ادبیات کاراکترها
مشخص شود و بفهمیم قصه چیست و درباره ی
کیست .نویســنده باید همه ی این موارد را در
همان قسمت اول که به ان پایلوت می گویند و
معموال تایم ان کمی بیشتر از قسمت های دیگر
است تعریف کند .اساسا پایلوت نویسی و قسمت
اول نویسی در سریال سازی مدرن یک جایگاه
متفاوت تری به نسبت قسمت های بعد دارد .در
شبکه هایی مثل نتفلیکس HBO ،و غیره کسی
که پایلوت یا قسمت اول را می نویسد حتما باید
از تبحر و مهارت ویژه تری برخوردار باشد ،نسبت
به نویسنده های مکملی که در قسمت های بعد صفحه 50
کمک و همراهی می کنند تا متن نوشــته شود
و پیش برود .به همین دلیــل طبیعتا در اینده
باید پایلوت نویســی و قســمت یک نویسی را
جدی بگیریم و بیننــده را بالفاصله وارد جهان
قصه ،داستان ،شــخصیت های مثبت و منفی و
موقعیت هایشان کنیم و اگر این مسیر را نرویم
بی شک با شکست رو به رو می شویم.
اگر خودتان می خواســتید کســت
بچینید و به عنوان تهیه کننده در این
کار حضور داشــتید از چه بازیگرانی
استفاده می کردید؟
به هر حال این ترکیب انتخاب شده و همانطور
که گفتم ترکیبی اســت که چنــد اراده در ان
تاثیر گذاشــته اند تا انتخاب هــا را انجام دهند.
ان شــدت و حدتی که محمد شایسته دارد تا
همه ی نقش هایش را از ادم های چهره استفاده
کند طبیعتا در من کمتر است و برای بعضی از
نقش ها حتما از چهره های جدیدتری استفاده
می کردم اما اجــازه بدهید که ترکیب و اســم
نگویم .اگر قرار بود که فقط مــن بچینم حتما
ت داشت اما به
انتخاب هایم یک مقدار کمی تفاو
نظر من در حال حاضر و در مجموع ترکیب قابل
قبول و قابل دفاعی اســت .ضمن اینکه اگر نگاه
کنیم شهرام شاه حسینی هم در قیاس با کارهای
دیگرش در بازی گرفتن چه از بازیگران چهره و
چه از بازیگران غیر چهره در این سریال زحمت
مضاعفی کشیده است .بازیگران بازی های نسبتا
قابل قبولی را جلوی دوربین ارائه دادند و عالوه بر
اینکه خود بچه ها زحمت کشیده اند حاصل کار
شهرام شاه حسینی هم هست.
در حــال حاضر مشــغول چه کاری
هســتید؟ از جزئیات کار جدیدتان
بگویید.
در حال حاضر سرپرســتی سریال دیگری
را با یک تیم نویسنده انجام می دهم که ان
هم به زعم من یک سریال متفاوت ،جذاب
و نوتری است که کمتر شبیه ان را دیده ایم.
این کار به جنگ بوســنی می گذرد و قرار
اســت کاراکترهایی از ایران و انجا باشند و
یک ماجرای جنگی عاشــقانه که ادم ها در
قصه ،زندگی متفاوتی را تجربه می کنند و
با دوست نویســنده ای ان را جلو می بریم.
قرارداد من با فیلیمو اســت که این سریال
برای ان ها ساخته و پخش خواهد شد .یک
ســریال را هم از قبل برای شبکه سه پیش
می برم.
این مطلب را هم اضافه کنــم که تجربه ی
تیمــی کار کردن در ســریال و نوشــتن
مساله ای است که کســانی که در حوزه ی
سریال نویســی موفق هســتند به شدت
ان را رعایت می کنند .ســازنده ی ســریال
«بریکینگ بد» یک نظــری دارد و ان این
اســت که :حرف غلطی بود که فرانسوی ها
به ما امریکایی ها به عنــوان نگره ی مولف
یاد دادند که مولف یک نفر اســت ؛ سریال
نویسی و سریال سازی جدی تر از ان است
که بر روی شانه ی یک نفر بتواند سوار شود.
کار تیمی کــردن در حــوزه ی فیلمنامه و
فیلمنامه نویسی در سریال موضوع به شدت
مهمی اســت و راه دیگری وجــود ندارد و
حتما بایــد این اتفاق بیفتد .ما در ســریال
«می خواهم زنده بمانم» یک تیم ســه نفره
بودیم و زحمت دیالوگ نویسی و فضا سازی
بیشتر برعهده ی پویا سعیدی بود که جوان
با استعدادی است و من تئاتر «النچر »5را
از او دیدم که دیالوگ نویســی هایش خیلی
خوب بود و او را از همان جــا برای این کار
دعوت کردم .تجربه ی ســریال نویسی از او
ندیده بودم ،خودش هــم در ابتدا گفت که
اولین سریال من اســت اما همزمان با ما در
نوشتن سریال «سیاوش» هم کمک کرده
بود .پوریا کاکاوند که او هم جوان مستعدی
است که کارهای تئاتری کرده اما در این تیم
هیچکدام تجربه ی سریال نویسی را نداشتند
.همانطور که گفتم بار نوشتن بیش از همه
به گردن پویا ســعیدی افتاد و ما بیشتر در
طراحی داستان کمک می کردیم .می خواهم
بگویم که مــا ناچاریم تا به ســمت نگارش
گروهی برویم.
در حال حاضر در کار جدیدی هم که دارد
انجام می شود باز من به اتفاق یک نویسنده
که او هم تا به حال تجربه ی سریال نویسی
نداشته اما در حوزه ی سینما تجربه دارد
همکاری داریم و به نظر من در این ترکیب
گروهی نتیجه ی بهتــری حاصل خواهد
شد و باید به این سمت و سو رفت .اگرچه
متاســفانه ما ایرانی ها بــرای کار گروهی
تربیت نشده ایم.
به نظر شــما این کارهایی که در حال
حاضر در شــبکه نمایش خانگی مد
شــده ،برای مثال مســائلی از قبیل
لوکیشــن های تجمالتــی ،تعقیب و
گریزهای عشــقی و ...چقدر جواب
می دهد و مخاطب دارد؟ خود شما در
شبکه نمایش خانگی به سمت و سوی
این کارها می روید؟
اگر ما یک مقدار اجــازه دهیم تا بــازار قواعد
خودش را تعریف کند به نظر می اید که کم کم
متوجه شویم تا این بازار ،پلتفرم ها و مخاطبین
ســلیقه های متفاوت و متنوعی دارنــد .به نظر
من سریال «قورباغه» یک قشــری از ادم هایی
که ســریال های ایرانی را جــدی نمی گرفتند و
مخاطب سریال ایرانی نبودند را وارد این چرخه
کرد تا ســریال های نمایش خانگــی را ببینند.
یعنی به دلیل فرم و ســاختار متفاوت و مدرنی
که هومن سیدی در این سریال با وجود همه ی
نقص ها و باگ هایی که در فیلمنامه نویسی اش
داشت به کار برد باعث شــد تا قشر جدیدی از
مخاطب به سریال های ایرانی رو بیاورد و از این
بابت باید از او تشــکر کرد .از طرفی ما در حال
حاضر می بینیم سریال هایی که االن در پلتفرم
بارگذاری می شود ،تمام این مســائلی که شما
گفتید را هم دارد اما نتوانســته ارتباط زیادی با
مخاطب بگیرد .ما ســریالی داریم که فصل دوم
در حال حاضر در کار
جدیدی هم که دارد
انجام میشود باز من
به اتفاق یک نویسنده
که او هم تا به حال
تجربه ی سریال
نویسی نداشــته
اما در حوزه ی سینما
تجربه دارد همکاری
داریم و به نظر من در
این ترکیب گروهی
نتیجه ی بهتــری
حاصل خواهد شد
و باید به این سمت
و سو رفت .اگرچه
متاســفانه ما
ایرانی ها بــرای کار
گروهی تربیت
نشده ایم.
است ،سوپراســتار دارد اما در امار تقریبا در کف
جدول قرار گرفته و همه ی ان الکچری بازی ها و
مواردی که نام بردید درش وجود دارد .تصور من
این است که با تجربه ای که نتفلیکس و شبکه های
دیگر دارنــد ،در اینده این قصه ها هســتند که
جغرافیا و شرایط را در می نوردند و ان ها هستند
که تعیین تکلیف می کنند .یعنی بازیگر درست
است ،کارگردان درست اســت ،فضای الکچری
یا غیر الکچری اجتماعی ،جنوب شهری شمال
شهری و همه ی این ها بیس ها و بسترهای قصه
هستند اما در سریال سازی و سریال نویسی و در
ارتباط مخاطب با ســریال به نظر من قصه است
که حرف اول و اخر را در اینده خواهد زد .الاقل
اینده ی پلتفرم های ایران اینطوررقم می خورد .ما
در حال حاضر با تعداد زیادی اسم رو به رو هستیم
که سال اینده یا همین امســال سریال هایشان
می اید و کسانی هســتند که در سینما کارهای
موفقی انجام داده اند .این افراد ســریال سازی را
تجربه می کنند و ما نتایج این تجربیات را خواهیم
دید .گاها تجربیات موفقی خواهند بود و بعضی
از ان ها هم ممکن اســت ناموفق باشند .ان وقت
همه به این نتیجه خواهیم رسید که انچه باعث
می شود تا مخاطب انبوه با یک ســریال ارتباط
برقرار کند یا نکند دیگر بازیگر ،کارگردان ،فضای
الکچری یا جنوب شهر نیست ،بلکه قصه و بافت
درام ،شخصیت پردازی متنوع ،کمتر دیده شده
و خالقانه ی درام است که تعیین کننده است .من
فکر می کنم که سریال ســازی ما در سال هزار
و چهارصد و یــک در همــه ی پلتفرم ها اینطور
پیش می رود که حاکمیت قصه نسبت به بقیه ی
فاکتورها در صدر خواهد نشست.
51
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 51
جایگاه ویژه
گفت وگو با پویا سعیدی ،نویسنده سریال «می خواهم زنده بمانم»
10ماهصرفشخصیت پردازیکردیم
پریساسادات خضرایی« :محور اساسی ای که در قصه و نوشتن این سریال
بر ان متمرکز بودیم شخصیت پردازی بود»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی
این گفت وگو و یکی از دالیل موفقیت فیلمنام ه سریال «می خواهم زنده بمانم»
همین باشد .با پویا سعیدی ،یکی از نویسندگان سریال ،به گفت وگو نشسته ایم که با حذف
سواالت ما پاسخ های او را در ادامه می خوانید.
چیزی به نام هنرور نداشتیم ،حتی
شخصیت های کوچک هم پرداخت
داشتند
چیزی کــه در ابتــدای کار به عنوان
مخاطب از سریال ،نویسندگی سریال
و داستان گویی ســریالی یاد گرفته ام
این اســت که اگــر قصه بر اســاس
کنش و واکنش های شــخصیت های
درست پرداخت شده شکل نگیرد ،در
جایی کم مــی اورد و نمی توان قصه ا ی
را که بدون شــخصیت پردازی عمیق
است ادامه داد و مطمئن بود که از نفس
نمی افتد .به همین دلیل ما در قصه مان
روی شــخصیت هایش سرمایه گذاری
کردیم و رویکرد و منش هر شخصیت و
واکنشش در هر موقعیت ،قصه را قدمی
رو به جلو می بــرد .به همین خاطر فکر
می کنم محور اساسی ای که ما در قصه
و نوشتن این ســریال به ان پرداختیم
شــخصیت پردازی بود .رویکردی که
خیلی ان را می پسندم و سعی می کنم تا
در هر نوشته ام رعایتش کنم ،این است
که هیچ کاراکتری که در فیلمنامه اسم
دارد و بازیگری ان را بازی می کند نباید
ساد ه انگارانه نوشته شود و اتفاقا باید
این قابلیت را داشته باشد تا هر زمانی
ما برای کوچک ترین
شخصیت های این
فیلمنامه هم زمان
صرف کردیم ،جلسه
گذاشتیم و به کمک
کارگردان ،بازیگر و
دیگران بازنویسی
کردیم .طبیعتا اگر
این حجم را اندازه
گیری کنیم بخش
اعظمش به کاراکتر
امیر شایگان مربوط
میشود.
که دوباره الزم شــد به قصه بازگردد.
با این رویکرد دیگر نمی شــود فقط
شخصیت هایی را نوشت که به اصطالح
هنرورها نقششــان را بازی کنند و
اهمیتی نداشته باشند چرا که در هر
زمانی از قصه ممکن اســت شخصیت
را بازگردانی و به ان نیاز پیدا کنی .این
موضوع مستقیما به پیشینه ی تئاتری
من متصل است .من در نمایش هایی و
از همه مهم تر «النچر »5کار کرده ام که
شخصیت های بسیاری در ان داشتیم
که فقط در حد چهــار ،پنج دقیقه در
صحنه حضور داشتند .انجا بود که این
چالش برای من شکل گرفت و خیلی
مهم شد .تعداد شــخصیت ها در این
نمایش زیاد بود و هفت ،هشت سرباز
بودند که باید در حد ان پنج ،شــش
دقیقه ای که حضور داشــتند دیدنی
می شــدند و اگر جزئیات درســتی
نداشــتند مخاطب خسته می شد .در
انجا تکنیک هایی را یاد گرفتم تا بتوانم
شخصیت های کوتاه را طوری پرداخت
کنم که به چشــم بیایند .البته در این
سریال کمک دو همکار دیگر هم خیلی
توانست این پروسه را تکمیل کند.
شخصیت امیر شایگان را غیرقابل
پیش بینی طراحی کردیم
ما برای کوچک ترین شــخصیت های
این فیلمنامه هم زمان صرف کردیم،
جلسه گذاشتیم و به کمک کارگردان،
بازیگر و دیگران بازنویســی کردیم.
طبیعتا اگر ایــن حجم را اندازه گیری
کنیم بخش اعظمش به کاراکتر امیر
شــایگان مربوط می شود .الزم است
بگویم که ما 10ماه روی این فیلمنامه
کار کردیم و چون داستان با کنش و
واکنش های شخصیت شایگان پیش
می رود بخش زیــادی از این ده ماه،
صرف این شــد تا بتوانیم شخصیت
امیر شــایگان را غیر قابل پیش بینی
طراحی کنیم .گفتار و کردار منحصر
به خودش را طراحی کردیم و شــکل
دادیم و در این مســیر از زمانی که
بازیگر هم به کار اضافه شد ،هدایت
او زیر نظر کارگردان شــکل گرفت و
صحنه ها ضبط شــد ،یک سری ابعاد
دیگری هم در اجرا به کاراکتر او اضافه
شد .خوشبختانه این شخصیت نظر
مخاطب را هم جلب کرده و من از این
بابت خوشحال هستم.
ســعی کردیم مثل ســریال های
غربی شروع محکمی داشته باشیم
اینکه سریال «می خواهم زنده بمانم»
در قسمت اول با مخاطب ارتباط برقرار
کرد ،به تجربه ی ما در مقام مخاطب
بازمی گردد .شــخصا خیلی سال بود
که ســریال ایرانی نمی دیدم یعنی با
اینکه از کودکی بــا تلویزیون بزرگ
شــده بودم از یک جایی به بعد دیگر
نتوانستم ســریا ل ها را تحمل کنم.
یکی از دالیل عمده اش این بود که ما
شخصیتی نمی دیدیم و دیالوگ هایی
که از دهان شخصیت ها می شنیدیم
انقدر کلیشــه ای بود که انگار ان را
بارها شــنیده بودیــم .خالقیتی در
معرفی شخصیت نبود .به طور کلی با
اینکه سریا ل سازی در سطح جهانی
و حتی در همین کشــور همســایه
ترکیه بسیار موفق است خیلی باعث
تاسف بود که چرا سریا ل نویس های
ایرانی به این مساله توجه نمی کنند و
همچنان کلیشه های شکل گرفته در
این سال ها را ادامه می دهند .به همین
اول کار بر این بود که
دلیل هدف ما از ِ
ایرانی دیگر را طی
روند سریا ل های
ِ
نکنیم .پس شروع به مطالعه کردم و به
مقاله ها و کتاب هایی از منابع خارجی
برخوردم و تازه متوجه شدم که اصال
ساختار نوشتن سریال فرق می کند.
ســعی کردیم با رعایت ان ساختار
بتوانیم تا جایی که در این سیســتم
ممکن اســت و اجازه داریم شــبیه
ســریال های غربی قصه بگوییم .در
سریال های غربی مهم ترین قسمت ها
همان قسمت های اول هستند و اگر
این ها نباشند سریال اصال ادامه پیدا
نمی کند .در نتیجه سعی کردیم تا روند
معکوس را طی کنیم و شروع محکمی
داشته باشیم. صفحه 52
مروری بر نقد و نظرها پیرامون «گیسو»
سریال جدید منوچهر هادی
ما را کم هوش
فـرضنکنید!
گلسا بحری :شاید بتوان با قاطعیت گفت سریال «گیسو» یکی از ضعیف ترین
سریال های این مدت اخیر در شبکه نمایش خانگی است .سریالی که فرمولی
خاص در تولیدات منوچهر هادی را در این چند ساخته اخیر ادامه می دهد و از
جهات مختلف حرفی برای گفتن ندارد .فیلمنامه ضعیف ،بازی های تصنعی ،فیلمبرداری ضعیف
و ....همگی می تواند «گیسو» را حتی یکی از بدترین کارهای کارنامه خود منوچهر هادی هم
جلوه دهد .در ادامه با چند تحلیل که در فضای وب و توییتر منتشر شده است مروری بر نظرات
مردمی درباره این سریال داشتیم که می خوانید.
منوچهر هادی به صحنه های لوکس و نمایش افراطی تجمالت عالقه ویژه ای دارد
و شدت این عالقه در «دل» به اندازه ای بود که عم ً
ال مایه عذاب و انزجار مخاطب
می شد .خوشبختانه در «گیسو» به تعادل بهتری رسیدیم و به جز سکانس های
کتی و پگاه شاهد زندگی های لوکس افراطی به سبک سریال های ترکی نیستیم و
شاید این هم موردی باشد که تماشای «گیسو» را قابل تحمل تر می کند.
یکی از مشکالت اثار این کارگردان ،کم هوش فرض کردن مخاطب و تاکید افراطی
به ویژگی های بدیهی شخصیت هاست .مث ً
ال همه ما می دانیم پگاه زنی خودشیفته
و عصبی است ،اینکه در هر قسمت روی این موضوع تاکید می شود و شاهد مکالمات
تلفنی سرشار از ناسزای او و سهیل هســتیم ،هیچ دلیلی منطقی ندارد .یا عالقه
افراطی بسیاری از خانم های ســریال به محمدرضا گلزار که تنها کارکردش این
است که اقای هادی در هر قسمت یاداور می شود ببینید چه بازیگر جذابی برای
سریالم انتخاب کردم! امیدواریم او باالخره به این نتیجه برسد که این فرمول اص ً
ال
جواب نمی دهد و برای مخاطب خسته کننده است .بازی بد بازیگران فیلم از دیگر
مشکالت ان است و تقریبا هیچکس به جز هومن سیدی در سریال بازی یکدست
و خوبی از خود ارائه نمی دهد.
فیلمنامه «گیسو» دقیقًا مشابه کارهای قبلی منوچهر هادی است .فیلمنامه ای که
از دقیقه به دقیقه ان می توان سوتی و اشتباهات تکنیکی استخراج کرد! مانند اغلب
ساخته های منوچهر هادی ،مدت زمان مفید سریال چیزی در حدود پانزده دقیقه
است .بخشی از مدت زمان ســریال به تیتراژ و انچه گذشــت و انچه خواهید دید
می گذرد و در طول قصه نیز موضوعات جانبی بی ربطی مطرح می شود تا زمان سریال
کِش بیاید! دیالوگ هایی که در سریال نوشته شده بدترین و کلیشه ای ترین دیالوگ
های ممکن است؛ دیالوگ هایی که هنگام بیان ان ها موسیقی سوزناکی هم پخش
می شود تا ابتذالشان بیشتر و بیشتر شود .صدای موسیقی متن سریال هنگام پخش،
بلندتر از صدای دیالوگ شخصیت هاست! «گیسو» بازی های بد بسیاری دارد .بدترین
بازیگران سریال محمدرضا گلزار و البته ،ساره بیات هستند.
53
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 53
سینمای ایران
فــــــرم اشتــــراک
ماهنامــــــهصبــــا
نام و نام خانوادگی:
................................................................................................................................................................................................................................................
ادرس:
.............................................................................................................................................................................................................................................................................
تلفن ....................................................... :موبایل ................................................. :فکس ................................................ :کدپستی:
..................................................
اشتراک شش ماهه
{چهارشماره}
با پست سفارش
1.000.000ریال
لطفا مبلغ واریزی را به شماره حساب 0109771136001و یا به شماره کارت 6037691990274227بانک صادرات قابل پرداخت
در سراسر کشور به نام موسسه فرهنگی هنری وصف صبا واریز نمایید و شماره پیگیری و فرم تکمیلی فوق را به دفتر ما فکس
و یا به شماره 09105248419ارسال نمایید
ادرس :تهران ،خیابان ایت اهلل مدنی ،روبروی متروی شهید مدنی ،کوچه خجسته منش ،پالک ،5دفتر مجموعه رسانه ای «صبا»
تلفن021-77582422-6 :
فکس77548245 :
mahnamehsaba
www.mahnamehsaba.ir صفحه 54
در جـای درســتی ام
SABA MAGAZINE
گفت وگو با امیر نوروزی ،بازیگر سریال های «می خواهم زنده بمانم» و «مردم معمولی»
نه زیراب زنی کردم نه البی!
سروش صحت ،پیمان قاسم خانی ،عطاران و رامبد جوان اگر در کمدی به من پیشنهاد بدهند می روم
55
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 55
چهره پرتالش
پریسبحانی« :منهفدهسالصبروتالشکردمتاوقتشبرسد.نهجایکسی
را گرفتم ،نه الیی کشیدم و نه زیراب کسی را زدم .سعی کردم ارام ارام پله ها را
پشت سر بگذارم و با اخالق وارد این کار شدم و تا زمانی که کار کنم حتما این را
رعایت می کنم»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی امیر نوروزی همین باشد .بازیگری که
سابقه ی درخشانی در تئاتر داشته و این روزها دو سریال «می خواهم زنده بمانم» و «مردم
معمولی» را در شبکه ی نمایش خانگی دارد .سریال هایی از دو ژانر مختلف و کاراکترهایی که
تفاوت های بسیاری با هم دارند .بازیگری که در سی ونهمین جشنواره ی فیلم فجر با بازی در دو
فیلم «مامان» و «مصلحت» خوش درخشید و کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول
ل «می خواهم زنده بمانم» و تجربه ی متفاوتی که در «مردم معمولی»
مرد شد .راجع به سریا
داشتهبااوبهگفت وگونشسته ایمکهدرادامهانرامی خوانید.
چقدر از فیلمبرداری دو نقشی که در
دو سریال «می خواهم زنده بمانم»
و «مردم معمولی» داشتید همزمان
بوده است؟
در حال حاضر همزمان اســت .فیلمبرداری
«می خواهم زنده بمانم» را از ابان ماه شروع
کردیم و هنوز ادامه دارد و «مردم معمولی»
را هم دهم بهمن ماه کلید زدیم« .می خواهم
زنده بمانم» قرار بود خیلی زودتر تمام شود
اما ادامه پیدا کرد .درواقع قــرارداد اولم کار
رامبد جوان بود اما «می خواهم زنده بمانم»
یک مقدار طول کشــید و بــه همین خاطر
تداخل پیدا کرد .اصوال اینطور اســت که من
همان یک کار را هم به سختی انجام می دهم
حاال چه برسد به اینکه دو کار را انجام دهم و
یک مقدار سختم شد!
به نظر می اید که این همزمانی برای
نشان دادن توانایی شما به مخاطب
یک توفیق اجباری خوب بود؟
این مسائل شانسی اســت و من برنامهریزی
نکرده بــودم تا به این شــکل پیــش برود.
پیشنهادات زیادی داشــتم که از جشنواره
فیلم فجر بیشــتر شــد اما قبــل از فجر هم
پیشنهاداتی بود .من در جشنواره فیلم فجر دو
نقش اصلی بازی کردم و در دو فیلم «مامان»
و «مصلحت» حضور داشــتم که برای فیلم
«مامان» کاندید نقش اصلی هم شــدم و از
ان به بعد بیشــتر مرا شــناختند و پیشنهاد
دادند .قبل از ان هم پیشــنهاداتی بود که از
بین ان ها تصمیم گرفتم تا «می خواهم زنده
بمانم» و ســریال رامبد جوان را کار کنم .با
رامبد جــوان خیلی زودتــر از این ها ،یعنی
در خرداد ماه ســال گذشــته صحبت کرده
بودیم که می خواســت کاری را شروع کند و
ان سریال نشــد .بعد از ان گفت می خواهم
سیتکام بسازم ،از انجا که من هم به کمدی
عالقه دارم احساس کردم کار جالبی است و
با کمال میل بــا او کار کرده و می کنم .منتها
این همزمانی یک دفعه اتفاق افتاد و من ان
زمان نمی دانستم که «می خواهم زنده بمانم»
و «مردم معمولی» همزمان پخش می شوند.
فکر می کردم «می خواهم زنده بمانم» دیگر
دارد تمام می شود که تازه «مردم معمولی»
شروع به کار می کند یا پخشش دیرتر شروع
می شــود .طبق برنامه ریزی خودشــان هم
اینطور بود اما در نهایت همزمان شدند .این
همزمانی صدماتی هم داشته اما خیلی به این
مسائل فکر نمی کنم .امیدوارم که به اندازه ی
کافی متفاوت بوده باشم .به نظر من بحث های
جانبی خیلی مســاله ی مهمی نیست .فکر
می کنم این حرفی که شــما می زنید تقریبا
درست است و این اتفاق افتاده است .حداقل
دقــت می کنند که یــک بازیگــر همزمان
می تواند دو کار را انجــام دهد .به نظر خودم
خیلی حسن نیست اما خدا را شکر بد نشد.
این را یک چالــش بزرگ و محک
می دانستید یا اینکه برای شما کار
سختی نبوده است؟
واقعیت این اســت که وقتــی از بیرون نگاه
می کنی کار خیلی ســختی بــه نظر می اید
اما مساله این است که وقتی یک کاراکتری
را بازی می کنید؛ یک چارچوبــی را برای او
مشخص می کنید و طبق ان چارچوب عمل
می کنید ،حرف می زنیــد و رفتار می کنید.
وقتی یک فیلمنامه را می خوانید کارگردان
و فیلمنامه به شــما کمک می کنند تا دقیقا
بفهمید که فالن کاراکتر چه شــکلی است.
وقتی ایــن را متوجه شــدید و جلوی
دوربین رفتید و همــه هم تایید
دادنــد که همین باشــد ،یک
بخــش مغــز این رفتــار را
ذخیــره می کنــد .یــک
بازیگر ایــن خصوصیت
را دارد و اصــوال بایــد
داشته باشد؛ خصوصا
بازیگران تئاتر ،چون
کاراکترهایــی که
در گذشــته بازی
کرده انــد زیــاد
بو د ه ا ســت .
درســت است
کــه مــردم
ندید ه انــد اما
بیــن تئاتری ها
و بازیگرانــی
کــه همدیگــر را
می شناســند این یک
اصل ساده و مشخص است
یک بازیگر این
خصوصیت را دارد
و اصوال باید داشته
باشد؛ خصوصا
بازیگران تئاتر،
چون کاراکترهایی
که در گذشته بازی
کرده اند زیاد بوده
است .درست است
که مردم ندیده
اند اما بین تئاتری
ها و بازیگرانی که
همدیگر را میشناسند
این یک اصل ساده
و مشخص است که
هر کاراکتری را با
ویژگی های خودش
بازی کنی
که هــر کاراکتری را بــا ویژگی های خودش
بازی کنی .این تجربیات تئاتر باعث می شود
تا زمانی که کار تصویر می کنید سریع متوجه
شوید که هر کاراکتر چه ویژگی هایی دارد و
ان را ذخیره کنید .اگر ســه سال دیگر هم به
من بگویند که نقش فرخی را بازی کن من ان
را ذخیره دارم .می دانم کــه چه ویژگی هایی
دارد و باید به این شــکل ان را بــازی کنم و
کاراکتر خسرو در «مردم معمولی» را هم باید
به ان شکل بازی کنم .شــیوه ی بازیگری هر
ژانر و هر کاری یک مقدار فرق می کند و فکر
می کنم همین تفاوت کمدی و ملودرامی که
این دو سریال دارند کفایت می کند .کمااینکه
شما یک گذشته ای را هم باید داشته باشی و
چیزی در چنته داشته باشی تا بتوانی این کار
را بکنی اما در ان لحظه که انجامش می دهی
و دو نقــش را بازی می کنــی خیلی پیچیده
نیست .خود بازیگری کار سختی است ،یعنی
خود ان کاراکتر را ایفا کردن کار سختی است
اما تفاوت بین این دو هم به نظر من خیلی کار
سختی نیست. صفحه 56
این تصور در عوام وجــود دارد که
تیپ ســازی کار خیلــی ســختی
نیست .از نظر شما برای یک بازیگر
تیپ ســازی از شــخصیت پردازی
سخت تر است یا اسان تر؟
اصوالً در مورد شخصیت پردازی و تیپ سازی
قیاس های درســتی نمی شــود .به هر حال
کاراکترها گونه های مختلفــی دارند ،بعضی
از کاراکتر ها به واســطه ی ژانــر و در فضایی
که نوشته شــده اند به تیپ نزدیک تر هستند
چون ویژگی های ملموس ظاهری را بیشــتر
دارنــد و بنابراین به تیپ نزدیک می شــوند.
بعضــی از کاراکترها اینطور نیســتند و کمی
عمیق تر هســتند؛ نه اینکــه ویژگی ظاهری
نداشته باشــند اما عمیق تر بررسی می شوند.
این مساله در فیلمنامه اتفاق می افتد ،درواقع
فیلمنامه به شــما می گوید که ایــن کاراکتر
چقدر عمیق است و یا برای مثال چقدر درونگرا
است و نمی توانید ان را تیپ بازی کنید .یعنی
در لحظه ای که دیالــوگ می گویید
بایــد یک بــاور عمیقی
داشته باشــید و همه ی
رفتار و بیان شما باید به
این اندازه واقعی و رئالیستی
باشــد .درام در جای دیگری به
شــما می گوید که برای مثال
من یک کمدی هستم و
با فاصله گذاری ســر و
کار دارم در نتیجه اینجا
نیاز است که تیپ سازی
کنید .البته می شود که در
اینجا هم تیپ سازی نکنید و
کارها را رئالیستی انجام دهید اما
باز هم از ان شخصیت پردازی شدید
و با ریزه کاری های زیاد یک مقدار فاصله
می گیرید .درواقع خود کمــدی این ویژگی
فاصله گذاری را دارد .برای مثال کاراکتر جوکر
را که واکین فینیکس بازی کرده در نظر بگیرید
و یا همین فیلم «پدر» که انتونی هاپکینز بازی
می کند .در اینجا شرایط فیلمنامه ،کارگردانی
و خود اثر به شما می گوید که نمی توانید تیپ
بســازید .چراکه می خواهید وارد جزئی ترین
مسائل ذهن کاراکتر شوید و انقدر عمیق است
که نمی توانید با چهار حرکت ثابت که همیشه
انجام می دهید و در ذهــن مخاطب چیزی را
تداعی می کند و موجب خنده یا گریه می شود
ســر و ته قضیه را هم بیاورید .درواقع نه اینکه
سخت تر باشد اما کار بیشــتری دارد ،مساله
سختی و اسانی نیســت .ضمن اینکه همه ی
بازیگران تیپ ساز نیستند یعنی به ان عالقه ای
ندارند و این به این معنی هم نیســت که اگر
بخواهند می توانند تیپ ســاز خوبی باشــند.
این یک ویژگی کامال فردی در بازیگری است
که بعضی ها تیپ سازی را هم بلد هستند .من
هر دو را شخصیت می بینم؛ شخصیتی که در
دنیای درام معنی پیدا می کنــد .اینطور نگاه
نمی کنم که انجا عمیق تر و سخت تر است اما
در مجموع ویژگی
»میخواهم زنده
بمانم« این است که
تقریبا همه معتقدند
بازی یک دست
است ،کسی فالش
نیســت و بیرون
نمیزند و این نکته ی
خیلی مهم است .این
قضیه نشان میدهد
که حواس کارگردان
خیلی به این جنبه از
مساله بوده است.
کمااینکه در فیلمنامه
هم شخصیت
پردازی را به میزان
الزم میبینیم
از دید عوام و حتی از دید سینماگران و کسانی
که کارشــان این اســت هم این مساله گفته
می شود که به نظر من اجحافی است که در حق
تیپ ســازها صورت می گیرد .یعنی احساس
می کنند چون طرف تیپ ساز است نمی تواند
یک بازی عمیق را انجام دهد اما من اصال این
مساله را قبول ندارم .خدا را شکر این دو کار را
همزمان داشــتم و اگر مردم دو کار سینمایی
من را هم ببیننــد می توانند قضاوت کنند که
خیر ،به این شکل نیســت .درواقع به نظر من
یک بازیگر باید همه ی این توانایی ها را داشته
باشد و در جایی که الزم است تیپ سازی کند
و در جایی که الزم نیســت هــم کار دیگری
انجام دهد.
تعریفی که نقش مکمل در سینمای
ایران بــرای خودش پیــدا کرده
این اســت که مکمل کامال وابسته
به شخصیت اصلی اســت اما این
تعریف در فیلمنامه «می خواهم زنده
بمانم» دستخوش تغییر مثبت شد و
مکمل به خودی خود یک نقش اصلی
مهم اســت و نقش شما هم در این
کار همین خصوصیت را داشت .این
تحلیل را قبول دارید؟
نمی دانم این را چه کسی تحلیل کرده اما یک
توضیحی الزم دارد .اگر سریال های خوب دنیا
را ببینیم ،مــن « »Game of Thronesرا
مثال می زنم البته ما نه از نظر سخت افزاری و
نه از نظر سرمایه گذاری انقدر قوی نیستیم و
از طرف خودم می گویم که نه حتی بازیگرانی
به ان تعداد در ان ســطح داریم اما احساس
می کنم که مساله ی ما بازیگری نیست .مساله
این است که ان ها ازمون و خطاهای بسیاری
کرده اند ،زودتر از ما شروع کرده اند ،هزینه های
زیادی کرده انــد و از دل همه ی این ها متوجه
شده اند که چطور می توانند یک سریالی را در
ان ابعاد بسازند .برای مثال ما «مختارنامه» را
داریم که بازی های قابل قبولــی دارد و اتفاقا
سریال قابل قبولی اســت اما نمی شود .مثال
به لحاظ جلوه های ویژه انطور نیســت ،زمان
الزم برای تولید این ســریال در ایران بیشتر
می شود و این هزینه ها کمرشکن شده و عمال
نمی توانند ان کار را انجــام دهندGame« .
»of Thronesو یــا «»Breaking Bad
را از این جهت مثال می زنم که برای مثال دو
یا ســه کاراکتر اصلی دارند و تعدادی کاراکتر
دیگر هم در ان ها وجود دارد .ناگهان می بینیم
که پنج قســمت برای کاراکتر به فرض مثال
بیســتم که برای ما خیلی مهم نبود قصه ای
مطرح می شــود و ما ان را پیگیری می کنیم.
انگار که ما در پنج قســمت از سریال این ادم
را در نقش اصلی می بینیــم و این به دلیل باال
بودن جذابیت سریال است .این اتفاق به این
دلیل است که همه ی کاراکترها برای مخاطبان
ارزشمند شوند و شما بتوانید قالبتان را چندین
بار بیندازید و ماهی بگیریــد .این رویکردی
است که در انجا دارند و از ان نتیجه گرفته اند
و می بینیم کم کم در ســریال های ما هم این
اتفاق می افتد .یعنی ما یک دفعه سه قسمت را
می بینیم که به یک کاراکتر فرعی می پردازد و
انگار ان را به یک کاراکتر اصلی تبدیل می کند.
قدرت این کاراکتر باید انقدر باال باشــد که بر
فرض وقتی روبه روی کاراکترهای اصلی قرار
می گیرد التهاب و چالش ایجاد شود ،از طرفی
اگر این کاراکترها انقدر پرداخت نشــوند ابتر
می مانند و قدرت کاراکترهای اصلی هم کم کم
از دست می رود .در سریال «می خواهم زنده
بمانم» تا انجا که توانسته اند و توان داشته اند
این کار را انجام داده انــد منتها مخاطب هم
گاهی اوقات از این مساله استقبال نمی کند.
چرا که به هر حــال یک ســریال را با بازیگر
محبوبش شــروع می کند و احساس می کند
که او باید در همه ی سکانس ها حضور داشته
باشد ،در صورتی که نمی داند خود ان بازیگر
هم دوست ندارد در همه ی سکانس ها باشد.
نه اینکه از این قضیه متنفر باشــد اما می داند
که اندازه بودن و ســکانس های اندازه داشتن
چقدر ارزشــمند اســت .برای مثال مخاطب
قطعا فکر می کنــد که حامد بهداد یا ســحر
دولتشــاهی چرا کم هســتند .در صورتی که
خودشان اینطور نیســتند و به دنبال حضور
به اندازه هستند تا بیش از یک اندازه ای دیده
نشوند و اتفاقا تقاضای مخاطب را بیشتر کنند
57
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 57
چهره پرتالش
صبر کنم .زمان هایی که به بطالت می گذرد هم
زیاد پیش می اید .برای مثال می خواهند نور را
درست کنند ،جای دوربین را بچینند ،دکوپاژ
کنند و یا اینکه صحنه ایرادی دارد؛ درنتیجه
یک بخش هایی از بازیگری هست که حوصله ات
را سر می برد .چون باید صبر کنی تا همه ی این
کارها انجام شــود و بعد از پنج ،شش ساعت
که گریم شده ای و منتظر هستی بروی و یک
دیالوگ بگویی .یا گاهی اوقات صحنه ها بسیار
سخت و طوالنی است ،تمرینش سخت می شود
اما باید یاد بگیری که صبور باشی و مدام تجربه
کنی و همیشــه بتوانی بهترین خودت را ارائه
دهی اگرنه این کار می تواند تو را خیلی زود از پا
دراورد و خسته کند.
اما ما بقیه ی کاراکترها را تک تک می بینیم و
در کنارش ان ها را هــم می بینیم .این باعث
قدرتمندتر شدن کاراکترهای ارزشمندتر در
درام می شود و این جذابیت سریال است .این
مساله در ســینما یک مقدار کمتر است زیرا
سینما زمان کمتری دارد و توانایی اش را ندارد،
در عوض سریال زمان بیشتری دارد و می تواند
سه قسمت به کاراکتری فرعی بپردازد که ما
خیلی او را پیگیری نمی کردیم.
تفاوت های شــخصیت پردازی در
این سریال را چقدر متفاوت با باقی
سریا ل ها و فیلمنامه هایی می دانید
که در ان بازی کرده اید؟
قطعا تفاوت هایــی دارد .این مســاله به این
برمی گردد که کارگردان چه اتمســفر و چه
اندازه ای از بازیگــری را می خواهد .من خدا را
شکر خیلی زود متوجه شــدم که شهرام شاه
حسینی دقیقا چه مدل بازیگری را می خواهد.
وقتی فیلمنامــه را می خوانیــد تصورتان از
پالن ها و ســکانس هایی که گرفته می شــود
یک چیز است اما وقتی ســر صحنه می روید
متوجه می شوید که کارگردان یک کار دیگر
می کند .باید بــا هم صحبت کنیــد و به یک
نقطه ی مشترکی برسید و در جایی قرار بگیرید
که جایی درست و مورد توافق شما و کارگردان
است .شهرام شــاه حســینی می خواست از
کمترین حرکات و رفتار اســتفاده کند ،البته
شاید در همه ی کاراکترها اینطور نبوده است.
به نظر می اید که او بازیگری را خیلی مینیمال
می بیند که این مورد عالقه ی من هم هســت
و ان را دوست دارم .من سعی کردم دقیقا ان
چیزی را که او و فیلمنامه خواستند انجام دهم
که قطعا با دو کار ســینمایی قبلی من تفاوت
دارد .شاید من سکانس های زیادی را به خاطر
بیاورم که برای مثال شــهرام شــاه حسینی
چه چیزهایی در ذهنش بوده ،چه گفته ،من
چه گفته ام و به چه نتیجه ای رســیده ایم .در
مجموع ویژگی «می خواهم زنده بمانم» این
است که تقریبا همه معتقدند بازی یک دست
است ،کسی فالش نیســت و بیرون نمی زند
و این نکتــه ی خیلی مهم اســت .این قضیه
نشان می دهد که حواس کارگردان خیلی به
این جنبه از مساله بوده اســت .کمااینکه در
فیلمنامه هم شــخصیت پردازی را به میزان
الزم می بینیم.
بــا دو کارگردان خیلی ســختگیر
یعنی شهرام شــاه حسینی و رامبد
جــوان کار کردیــد .کــدام برای
شــما چالش برانگیزتر بود و حتی
خسته تان کرد؟
واقعیت این است که من در حال حاضر تازه کار
هستم و خیلی خسته نمی شوم! من االن از ان
ادم هایی هستم که شــاید گروه کارگردانی،
پشــت صحنه و بازیگرها از دســتم عصبانی
شــوند .از این جهت که وقتی اف می گویند
من ان کسی هســتم که ناراحتم و می گویم
که بگیریم تا تمام شــود .هنوز یک روحیه ی
گروهی و تئاتری دارم که اتفاقا دوستش دارم
و از سر تظاهر و چاپلوســی نیست .خیلی از
کارم لذت می بــرم و ارزو می کنم که هر روز
سر فیلمبرداری باشم .حتی اگر قرار است که
در یک پالن بیایم و از جلوی دوربین رد شوم
دوست دارم که ان پالن خیلی خوب باشد .اگر
دویست بار هم بگیرند سعی می کنم با اشتیاق
و میل ان را انجام دهم .روزهایی هم هست که
ادم خسته می شود و فشــار کاری زیاد است.
برای مثال فکر کنید که از شش صبح تا نه و ده
شب افیش بوده اید و مدام سر پا ایستاده اید.
از طرفی پالن های سخت هم هست اما این هم
بخشی از لذت های کار است .بله ،گاهی اوقات
به غایت سخت می شود اما سعی می کنم صبور
باشم .من فعال در مرحله ی یادگیری هستم ،نه
فقط االن ،که بیست سال اینده هم همینطور
است .احساس می کنم مدام باید یاد بگیرم و
وجه خوب این
ماجرا این اســت
که ما عذرخواهی
میکنیم .درواقع ما
به نظرمــان می
اید که لیاقت شما
بیشتر از این است و
خواهش میکنیم که
این شش قسمت را
نبینید ،درنتیجه چون
دوست داریم که ان را
نبینید پاکش میکنیم.
شــاید گزینه ی
دیگرش این بود که
همین عذرخواهی را
میکردیم و میگفتیم
که این شش قسمت
حساب نیست اما به
هر حال ان را ساخته
ایم و در انجا میتوانید
ببینید
باتوجه به اینکه در حال حاضر شش
قسمت از ســریال «مردم معمولی»
حذف شده و قســمت های جدیدی
بارگذاری شــده که از ان به عنوان
قســمت های اصلی ســریال یاد
می شود ،این مساله از نظر شما چقدر
به اعتماد مخاطــب ضربه می زند؟
یعنی فکــر می کنید اگر خود شــما
مخاطب این ســریال بودید ایا به
اعتمادتان خدشه وارد می شد یا خیر؟
این یک تصمیم مدیریتی اســت .فیلیمو و
رامبد جوان با هم به یک نتیجه ای رسیدند
و فکری پشــت ان بوده و در اخر تصمیم
گرفته اند تا این کار را انجام دهند .شــاید
این رفتار مثل یک عذرخواهی می ماند که
از این به بعد ما سعی می کنیم تا با کیفیت
بهتری کار کنیم و چشم های شما را الیق
دیدن کار بهتری می دانیم .شما وقتی وارد
این کار می شوی و قبول می کنی که بازیگر،
کارگردان و یا نویسند ه هستی و در حوزه ای
قرار می گیری که با مخاطب سر و کار داری،
ان ها هستند که باید تو را ببینند ،بنابراین
اثرت را همیشــه در معــرض قضاوت قرار
می دهی .مردم مشــکالت زیادی دارند و
زمان کمی را می گذارند تا ســریال خوب
ببینند که شاید لحظه ای حالشان بهتر شود.
نمی گویم که ما به عنــوان هنرمند داریم
کار فرهنگی می کنیم تا مردم یک مقدار از
تنش هایشان کم شود؛ خیر ،به نظر من هر
هنرمندی که چنین ادعایی دارد ،اشــتباه
می کند .ما اساسا نمی توانیم مشکلی را حل
کنیم و نهایتا یک مســکن برای لحظاتی
هستیم که مردم با خستگی می خواهند یک
قسمت ســی یا پنجاه دقیقه ای را ببینند و
یک سریالی را دنبال کنند .درواقع ما بخشی
از اوقات فراغت ان ها را پر می کنیم و در این
بخش ســعی مان را می کنیم تا این کار را
خوب انجام دهیم .واقعیت این است که به
نظر من مخاطب هر چیزی که بگوید و هر
قضاوتی که کند درست است؛ البته جدا از
ان قضاوت هایی که بر اساس شخصیت ما
صورت می گیرد. صفحه 58
وجه خوب این ماجرا چیست؟
وجه خوب این ماجرا این اســت که ما اینگونه
داریــم از مخاطب طلب پــوزش می خواهیم و
تالش مان این بوده تــا محتوایی شایســته را
در اختیــارش بگذاریم .ما متوجه شــده ایم که
قســمت های اولیه از لحــاظ محتوایی یا فرمی
با ســلیقه مخاطــب هم خوانی نداشــته ،البته
قسمت هایی را ضبط کرده بودیم و تازه داشتیم
جا می افتادیم اما ســریال باید پخش می شد و
نمی توانست بیش از این عقب بیفتد .در خیلی
از سریال های تلویزیونی طنز هم این یک روش
رایج است که با تماشای بازتاب ها تغییراتی ایجاد
می کنند و و این اتفاق برای خیلی از سریال های
طنــز تلویزیونی موفق هم رخ داده اســت .ما با
فضای جدیدی روبه رو بودیم و می خواستیم یک
کار جدید انجام دهیم .منظورم از می خواستیم،
این نیست که توانســتیم .می خواستیم این کار
را انجام دهیم و پیش تولید ،فیلمنامه و دکوپاژ
این را به ما می گفت اما نشــد و رامبد جوان هم
می دانســت که احتمال دارد نشــود .به همین
خاطر این فرصت را می خواســت که برای مثال
بیست قسمت بسازد و بعد ده قسمت را از بینش
انتخاب و شــروع به پخش کنــد .این یک فرم
جدید سریال سازی بود که به هر حال منجر به
تصمیم جدید گروه سازندگان شد .اما از اینجا به
بعد تالش می کنیم تا بهتر پیش برویم و فضای
خوبی را برای کار ایجاد کنیم .امیدواریم خدا هم
کمک کند تا این اتفاق بیفتد.
واقعیت این است
که من در حال حاضر
تازه کار هستم و خیلی
خسته نمی شوم! من
االن از ان ادم هایی
هستم که شاید گروه
کارگردانی ،پشت
صحنه و بازیگرها از
دستم عصبانی شوند.
از این جهت که وقتی
اف می گویند من
ان کسی هستم که
ناراحتم و می گویم که
بگیریم تا تمام شود.
هنوز یک روحیه ی
گروهی و تئاتری دارم
که اتفاقا دوستش
دارم و از سر تظاهر و
چاپلوسی نیست
طنز موقعیت و سیتکامی که در شش
قســمت ابتدایی دیدیم به شــکل
اغرا ق امیز و گاها گل درشت اتفاق
می افتاد و مثل اینکه خیلی باب طبع
مخاطب نبود .چقدر ســلیقه ی شما
بود؟ ایا به عنوان کســی که بازیگر
این کار است صرفا بازی کردید یا
اینکه این ســبک از طنز موردپسند
شما هم هست؟
درواقــع همــان مســاله ی
ازمــون و خطاســت.
االن کــه می بینــم
شــاید ســلیقه ی
خودم ایــن نوع
کمدی نباشــد.
منظــورم همان
شــش قســمت
ابتدایی اســت ،نه
قسمت های جدید.
شاید سلیقه ی خود
من اینجــور کمدی
نباشد اما به هر حال این
کار یــک رویکردی دارد،
کارگردان و نویسنده دارد
و ترجیحشــان در ان لحظه
این است که این کار انجام شود..
در مجموعه ی «مــردم معمولی» هم همین
تالش ها شده منتها این مساله ی ازمون و خطا
کردن ،انجام یــک کار جدید و کمدی جدید
دخیل بوده است .برای مثال می خواستیم یک
مقدار شبیه به کمدی های کالسیک خودمان
که حرکات بدن خیلی در ان ها دیده می شد
یا حتی سینمای صامت برگردیم .چیزهایی
در ذهن رامبد جوان بود که دوست داشت ان
را انجام دهد که متاسفانه نشده است .در حال
حاضر به یک توازنی رسیده ایم اما بدانید که
کمدی بسیار سخت است و دراوردن لحظات
کمدی بسیار ســخت تر از دراوردن لحظات
تراژیک و جدی اســت .دلیلش هم این است
که کمدی یک زمان بندی دارد که همه چیز را
در بر می گیرد؛ از بازی بازیگر گرفته تا نوشته،
دکوپاژ و اینکه کِی به کجا کات بزنیم و من در
چند ثانیه این دیالوگ را بگویم .باور کنید این
موارد شاید انقدر در تراژدی دقیق نباشد .شما
در هر صورت از کشتن قهرمان فیلم ناراحت
می شوید ،حاال دوربین هر جا باشد و یا اینکه
دیالوگ بگوید یا نگوید .وقتی قهرمان داستان
را از دســت می دهی همه ناراحت می شوند و
این را با هر نمایی کــه بگیری تراژدی بزرگی
است اما کمدی اینطور نیست .در کمدی اگر
همین االن این دیالــوگ را نگویی دیگر بهتر
اســت که ان را نگویی زیرا دیگــر خنده دار
نیست .اگر قرار است من االن بیفتم ،یک ثانیه
دیرتر و یا زودتر افتادن دیگر خنده دار نیست
و یا واکنش ها اگر یک ثانیه دیر پخش شــود
دیگر خنده دار نیســت .درواقــع هزار و یک
فرمول دارد.
در حال حاضر چه تغییراتی صورت
گرفته است؟
در حال حاضر گروه نویسندگی و پشت صحنه
تغییر بزرگی کرده اســت .گروه نویسندگان
تعدادشــان خیلی زیاد شــده و یک ســری
جوان بسیار مستعد هستند که هر روز تالش
می کنند .از صبح می ایند و تا ساعت ده ،یازده
شب حضور دارند و ایده های بسیاری می دهند.
من به شما قول می دهم که قسمت های جدید
از خوبی حتی تعجب اور شوند .من هفده سال
برای رســیدن به این لحظه تــاش کرده ام؛
حاال نه اینکه لحظه ی عجیب و غریبی باشد
اما هفده ســال صبر و تالش کردم تا وقتش
برسد .نه جای کسی را گرفتم ،نه الیی کشیدم
و نه زیراب کسی را زدم .سعی کردم ارام ارام
پله ها را پشت سر بگذارم و با اخالق وارد این
کار شــدم و تا زمانی که کار کنم حتما این را
رعایت می کنم .در تئاتر جایزه های بسیاری
گرفته ام و تا به حال کســی بازی بدی از من
ندیده است این اســت که یک دفعه با خودم
می گویم چرا نشد؟ من که فیلمنامه را خوانده
بودم و خوب بود .اگر بخواهی در کمدی چهار
نفر را نام ببری قطعا یکی از ان ها رامبد جوان
است .سریال ساخته ،سینمایی موفق داشته
و خودش بازیگر موفقی بوده اســت .سروش
صحت ،پیمان قاســمخانی ،رضــا عطاران و
رامبد جوان اگر در کمدی به من پیشــنهاد
بدهند می روم .یعنی اگر بخواهم چهار نفر را
انتخاب کنم همین ها هستند .فکر می کنید
که این بازیگرها و این کســت به خاطر پول
امده اند تا کار کنند؟ من به شما می گویم که
اکثر بازیگران با کمتر از دســتمزد خودشان
نسبت به جاهای دیگر و با کمال میل سر این
کار امدند .شــایعاتی وجود دارد و می گویند
که سفره ای پهن اســت ،خیر اینطور نیست
و سفره ای پهن نیســت .من چیزهای عجیب
و غریبی می شــنوم که این مســائل بیشتر
اذیتم می کند چون واقعا کارم را دوست دارم
و سعی می کنم کارم را درســت انجام دهم.
خیلی به دنبال حاشــیه نیســتم و تک تک
بازیگران هم همینطور هســتند اما تصورات
غلطی که از دور می شــود درست نیست .به
هر حال این تصمیم را گرفتیم و فکر می کنم
االن در یک نقطه ای ایستاده ایم که کاراکترها
غلوشان کمتر شده و از طرفی به موقعیت های
رئالیستی نزدیک تر می شویم .راجع به سیتکام
بسیار تحقیق کرده ایم و گروه نویسندگان دو،
سه کتاب ترجمه نشــده را ترجمه کرده اند و
کار تحقیقاتی انجام می دهند .درنتیجه به نظر
من دیگر اگر نشــود ،کال نشدنی است! یعنی
اینطور که در حال حاضر رامبد جوان و گروه
نویسندگان تالش می کنند اگر نشود ،به نظر
من جور دیگری نمی شــود .هر چیزی را که
فکر کنید مفید باشد برای اینکه تغییری در
کارمان ایجاد کند استفاده کرده ایم و بچه ها
شبانه روزی تالش می کنند تا این اتفاق بیفتد
و امیدوارم که بیفتد.
59
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 59
سینمای ایران
دنیا خمامی -اریا باقری :اگر اغاز پلتفرم شبکۀ نمایش خانگی را با
مجموعه های موفقی نظیر «قهوۀ تلخ» و «قلب یخی» چون تولد
کودکی در نظر بگیریم ،به مرور زمان این پلتفرم اثبات کرده که
می تواند روی پای خود بایستد و خود را محمل ایده ها ،قصه ها و روایت های
مختلفی کند که در ان شخصیت های گوناگونی به درستی افریده شوند.
تلویزیونی هم دوره با ظهور
شخصیت هایی که هرگز نمی توانیم نظیر انان را در اثار
ِ
شبکۀ نمایش خانگی درک و دریافت کنیم .به همین سبب تالش شده است که
بررسی کلی و جزئی ماهیت و ِ
ذات اثار تولید شده در این پلتفرم ،به ده
جدا از نقد و
ِ
ایفای نقش شایستۀ تقدیر به مدد استعداد بازیگران و پتانسیل شخصیت های
منحصربه فر ِد خلق شده شان در فیلمنامه ،نگاهی متنی و فرمیک داشته باشیم.
SABA MAGAZINE
نگاهی به نقش های مکملی که در
شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند صفحه 60
جواد عزیت – هادی کاظیم
کمدی شبکه نمایش خانگی نیم نگاهی بیندازیم ،نخست نام
اگر بخواهیم به اثار
ِ
سریال ویژه «قهوه تلخ» است که توجه ها را به خود جلب می کند .سریالی موفق که
هموارسازی مسیر پیشرفت دیگر
پرتاب اســتواری برای
جدا از این امر که سکوی ِ
ِ
مندی عاملین خود
ســطح
از
مقبولی
مجموعه ها بوده؛ به حد بسیار
کیفی دغدغه ِ
ِ ِ
چنان خبر رسانده است که نمیتوانیم بدین سادگی از قصه ،شخصیت ها و روایات
ان گذر کنیم .بی گمان درمیان ســتارگان این مجموعــه ،نقش افرینی دو تن در
قاموس شخصیت های تیپیکال -و مکملی -که به خوبی از عهده شخصیت خود ،با
حسی طنازانه و کمدی برامده اند ماندگار است« .جواد عزتی» و «هادی کاظمی»
که به ترتیب در پوســتین «بابااتی» و «باباشاه» رســوب کرده بودند ،دو پیرمرد
سطحی خود،
بینی شخصی و
دوست
ِ
داشتنی سرحال ،که هرکدام با منش و جهان ِ
ِ
فارغ از اینکه از پس امورات خود برمی ایند یا خیر ،به خوبی در امورات دیگران عامل
ِ
ضرورت وجودی شان ،با
اخالل موثری محسوب می شوند .انانی که قصه را به نوبه
دیالوگ های تضاربی و پینگ پونگی حیات می بخشند ،طبعا می توانند در خطیرترین
موقعیت ها نیز در یک مجادله خا ِم زبانی فضا را ارام و تلطیف کنند.
عیل نصرییان – پریناز ایزدیار
ستودنی نقش های مکمل دیگر نیز میتوان به شخصیت
از دیگر نمونه های عالی و
ِ
منحصر به فرد «بزرگ اقا» در مجموعه مشهور و پرطرفدار «شهرزاد» اثر «حسن
فتحی» اشاره داشت .شــخصیتی مســتبد ،بزرگ منش -چون نام او -و بردبار ،با
ریش ســفید خاندان گویی چون بازی شطرنج
سیاست و فخیم .چنانکه به عنوان ِ
تمامی امورات زندگی خــود و دیگران را می چیند و در ســاز و کا ِر چرخه قدرت و
دانایی خود ذره ای تزلزل و سستی به واسطه جاه و جالل خود احساس نمی کند تا
ِ
ِ
زیست و اسایش تمامی اشنایاش زیر بیرق او استوار بماند .حیاتی
به راحتی زمام
ستون قدرتمندی از
بودن نقش
ِ
مکمل «بزرگ اقا» در مجموعه «شهرزاد» چنان ِ
منزلت پروتاگونیست گونه خود به حساب می امد که ناخواسته تمامی شخصیت ها
اصل فرمیک موجب قوام،
را علیه «بزرگ اقا» تبدل به انتاگونیست میکرد و همین ِ
ماندگاری این مجموعه صرفا در فصل اولش شــد ،چنانکه با حذف
درخشــش و
ِ
شخصیت کاریزماتیک «بزرگ اقا» ،همان پیرمرد خمیده پیک ِر باد به غبغب انداخته
مهندسی
لوطی مسلکی که انچنان نظراتش درست و مسالمت امیز صادر نمی شد،
ِ
تمام ســریال در فصول بعدی را بر هم ریخت .در این ســریال پریناز ایزدیار هم با
وجود انکه به تثبیت این روزهایش نرســیده بود توانست روبه روی بازیگران درجه
اول سینمای ایران خودش را به رخ مخاطب بکشد و اختالالت روانی یک زن ناکام
و عاشق را به تصویر بکشد.
مهران احمدی
جمشید هاشم پور
ِ
روایــت تاریخی ایــن دومجموعه و
حال اگر از
نقش هایشان گامی به سمت ایام معاصر برداریم
متوجه تغییر ایــن چرخه روایی بــه مدد خلق
امروزی شهرنشــینانه و مصائب
شخصیت های
ِ
شخصی تر و ملموس تری می شویم .چنانکه دیگر
شخصیت ها از باال چون پدرســاالر به خانواده و
دیگران نگاهی مافیایی و ارباب -رعیتی نداشته و
استبداد ،ظلم و ستمشان شامل رنجش اشخاص
اندکی میشود که به صورت ســازمانی و ارگانی،
حال به دســت قانون حل و فصل می شود ،نه به
ســازمانی مافیایی .این
شکل رقابت های درون
ِ
میان دو نقش مکمل دیگــر نیز با چنین قرائنی
خوش درخشیده اند و به خوبی اهرم محرکی برای
شــخصیت های اصلی قصه و به جریان انداختن
ِ
پیرنگ اثر شــده اند چراکه هردوی انان در این
تغییر رویه تماتیک ،شــغلی دفتــری و قضایی
داشته اند و این یعنی خود حل کننده مشکالت
مردمان هستند تا اینکه بسان گذشته نوکر و بله
قربان گو باشند .به ترتیب «جمشید هاشم پور»
سمت
در نقش مکمل «حاج حسن احمدی» در َ
معاون رئیس قوه قضائیه شخصیتی جدی ،مرموز
و حائز یک نظم خاص را از خــود بروز میدهد تا
درست در نقاطی از قصه که مخاطب انتظار یاوری
کاری خود به
ندارد ،این شخصیت با بینش و عقبه ِ
درستی برگ برنده از سیاست های خودرا رو کند.
دیگری نیز «بهمن دشتی» رئیس اداره کمیته
در دهه های اغازین انقالب اسالمی در مجموعه
«میخواهــم زنده بمانم» اســت کــه برعکس
شــخصیت مجموعه «اقازاده» دارای هامارتیا،
تزلزل و یک عفو و رحم نهان است تا وجودش را
مملو از پستی و پلشتی های سایر بدمن های قصه
نکند .شخصیتی کاربلد ،جدی و حائز پرنسیب
که از دل مفادهــای قانونی نیز درســت همان
بردباری انی و
دم که توانایی مچ گیــری دارد ،با
ِ
لحظه ایش ،در دادگا ِه ذهن خود اشخاص را چون
«نادر» و «هما» در اولین مواجهه در کمیته تبرئه
بازیگــری هنرمندانه «مهران
میکند .نکته مهم
ِ
من
احمدی» در این نقش ،کنار امدن و مواجهه ِ
من زیستی اوســت .بدین سان که
شغلی وی با ِ
ِ
انجام وظیفه وی هرگــز در تعارض و درگیری با
حقیقی وی نیست ،انچنان که نتوانیم بگوییم
من
ِ
ِ
او یا به قدری پایبند به ضوابط است که بر دوست
زدن قوانین انقدر
خود نیز رحم ندارد و یا در دور ِ
خبره اســت که تهی از وجدان است .به عبارتی
زیستی
شغلی وی جلوتر از ویژگی های
ِ
مرام نامه ِ
شخصیتش درحرکت نیست بلکه کامال همسو
با شیرازه ِ
شــغلی «بهمن دشتی» است و
هویت
ِ
میتوان در کنار اخم و جدیتــش در حین انجام
وظیفه اش نیز ان خصایص را رصد کرد.
از دیگر نمونه ِ های
عالی و ستودنی
نقشهای مکمل
دیگر نیز میتوان به
شخصیت منحصر
به فرد «بزرگ
اقا» در مجموعه
مشهور و پرطرفدار
«شهرزاد» اثر
«حسن فتحی»
اشاره داشت.
شــخصیتی
مســتبد،
بزرگمنش -چون
نام او -و بردبار ،با ِ
سیاست و فخیم
61
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 61
پرونده
محسن کیایی – پدرام شرییف
حال اگر از بنیان اداری خارج شویم میتوانیم به دو نقش مکمل شایسته
ستایش در مجموعه دیگری نیز اشاره کنیم؛ «محسن کیایی» و «پدرام
ِ
شخصیت نخست
شریفی» در مجموعه محبوب و پرطرفدار «هم گناه».
روی خود« ،پیمان
با نام «ارمان دربندری» متضاد با شــخصیت روبه ِ
صبوری» اســت .بااینکه هر دو جوانانی رشدیافته از دل خانواده هایی
نامــدار و پرگهر بوده اند ،عنصــری که ایــن دو را از یکدیگر متفاوت
میکند مسیر انتخابشان اســت .چنانکه یکی از انان با سرشتی پاک و
زندگی خود را با خانواده ای تنگدست عاشقانه گره میزند
شوخ طبعانه
ِ
و دیگری سبعانه با روشی شیطانی و منشــی پارانویاگونه خود را در
تله های اهریمنی خود اسیر میکند .اساسا چارچوب ِ
روایت «هم گناه»
به قدری این دو شخصیت فرعی را که هر کدام قصه های پرفرازونشیب
خویش را دارند به شکلی قابل قبول پردازش و درهم امیخته میکند
ِ
ِ
اهمیت این دو
تمامیت قصه سریال ،منکر هنرنمایی و
که نمیتوان از
شخصیت فرعی شد.
ِ
روایت
اساسا چارچوب
«هم گناه» به قدری این
دو شخصیت فرعی را
که هر کدام قصه های
پرفرازونشیب خویش
را دارند به شکلی
قابل قبول پردازش و
درهم امیخته میکند که
ِ
تمامیت قصه
نمیتوان از
سریال ،منکر هنرنمایی
ِ
اهمیت این دو
و
شخصیت فرعی شد
سحر جعفری جوزاین – شبنم مقدیم
مکمل طنز و نابی که از مجموعه قصه های «مهران مدیری» به جا
در گزینه های بعدی و در میان نقش های
ِ
ماند« ،فروغ الزمان» با نقش افرینی «سحر جعفری جوزانی» که ارائه کامل تری از شخصیتش در مجموعه
تلویزیونی «باغ مظفر» هویدا شد ،وجاهت و منزلت کمتری را به واســطه گذر زمان از ایام قدیم به نسبت
مکمل لوس و خودشیفته «نازی» که ماحصل زندگی در
«فخرالتاج» داراست .حاال گویی همان شخصیت
ِ
عصر ارتباطات و تجمالت بوده اســت پس از تجربیات سخت زندگی و پس از گویی چندین شکم زاییدن،
اندکی بزرگ شده و حال جاافتاده است تا روحش در جلد شخصیت مکمل مجموعه «هیوال» ،در شخصیت
«شهره» نفوذ کند .گویی «شهره» همان «نازی» است که دست سرنوشت با او به خوبی تا نکرده است تا از
خواسته های لوس و دخترانه خویش دست بکشد چراکه روزگار و معیشت در شرایط طاقت فرسای کنونی
برای او از ارزوهایش پتک سرکوبی ساخته اســت که به او فهمانده است دیگر نمیتواند هرچه میل دارد را
به دست اورد.
شخصیت «شهره» با بازی دوست داشتنی «شبنم مقدمی» به عنوان اخرین نمونه از نقش های مکمل
قابل قبول در متن و قابل تحسین در بازی ،نمونه بسیار موفق در اجرای مفهوم خواستن و نتوانستن است،
چنانکه با نوع میمیک سرکوب شــده با لبان و لوچه اویزان وی یاداور شخصیت «نازی» است .هرچند که
تامل «شبنم مقدمی» در خلق شخصیتی ندار و ندید بدید را نیز
نیز نمیتوان نقش افرینی قابل قبول و قابل ِ
به عنوان یکی از ده نقش مکمل دست کم گرفت.
مجید صالیح – حمیدرضا اذرنگ
مکمل «صابر» با نقش افرینی «مجید
از ان سو شخصیت فرعی و ِ
صالحی» در مجموعه «ســیاوش» نیز جنبه هــای مختلفی از
پتانسیل های کشف شده در کالبد روایت های مختلف مجموعه ها
ســازی درون مایه اثار
را داراســت .چنانکه گویی پس از مدرنیزه
ِ
شــبکه نمایش خانگی ،هرچه شــخصیت ها /قهرمانان تنهاتر و
ضدقهرمانان بامرام و
نفس خویشتن می شوند ،این
ِ
مغموم تر و اسیر ِ
لوطی ِ
مسلک گوش بریده استخوان ترکانده هستند که با زور بازوی
خویشبهنوبهخودقدعلممیکنندوازنقطه ایغیرازسنگرقهرمان
داد عدالت و مردانگی سر میدهند تا از پایین شهر و باالشهر حق
ِ
میمیک زخم خورده،
مظلوم را بستانند .با این تفاسیر هرچقدر به
شری ذاتی را
طغیانگر و ِ
عاصی «صابر» نقب زنیم نمیتوانیم در او ّ
قلمداد کنیم تا میان او و دیگر شــخصیت های قابل ترحم سریال
حصاربکشیم؛چراکهاونیزبرایمخاطبهمچوندیگرشخصیت ها
سمپات و قابل ترحم میشود.
اما این بامرامی به صورت لوکس شــده اش در خانواده های مرف ِه
باالشهر مجموعه های شبکه نمایش خانگی نقابی بهتر و باکالس تر
از شاخ وشانه کشــیدن ها ،زخم خوردن ها و عربده کشیدن های
پایین شهری را برای خود اخذ کرده اســت .چرا انان در ان سوی
شخصیتی لوطی مسلکان بیشتر شــخصیت هایی پولدار،
قطب
ِ
شکست خورده و طردشــده از جانب محبوبان و همکارانی را ایفا
میکنند که پیش از همه ،مهره ســوخته اند و حال برای انتقامی
سطحی و یا برای خنک شــدن دل خود ،دادگر فریاد محرومان و
ستم دیدگانی می شوند تا چون یک فرشته رحمت از اوج رفاه برای
نشین فقیر نازل شوند .مصداق مهم و محرز این
نجات
مردمان حومه ِ
ِ
بازی قابل قبول «حمیدرضا اذرنگ» در
شخصیت« ،نادر سراج» با ِ
مجموعه ضعیف «نهنگ ابی» است .درست است که «نهنگ ابی»
از بی دلیل از بازیگران بااستعداد فراوانی در اثرش بهره برده است اما
خروجی
از انان هیچ استفاده روایی و فرمیکی نکرده است .گویی او
ِ
پرزحمت و حرفه ای اثرش را لب چشــمه جاودانی مجموعه اش
برده اما همه را تشنه برگردانده است« .حمیدرضا اذرنگ» که در
دیدنی «دندون طال» از «داوود میرباقری»
مجموعه قابل تامل و
ِ
نیز با شخصیت باوجدان ،دغدغه مند و باشرف «عنایت سرخوش»
در جایگاه یک نقش مکمل خوش درخشید ،در مجموعه «نهنگ
ابی» یک بار دیگر چنان خود را برای مخاطب تثبیت می کند که
نمیتوانیم از «نادر سراج» به عنوان یک مهره سوخته که خوش قلب
و دائم الخمر است اما کسی برای او حتی تَـره هم خرد نمیکند ،به
راحتی چشم فرو بندیم. صفحه 62
مهران غفوریان – محسن تنابنده
«مهــران غفوریان» نیز که بــه عنوان یــک بازیگ ِر طناز و خــوش ذوق در
کمدی لحظه ای شناخته شــده و پتانسیل بسیاری را در خلق
موقعیت های
ِ
شوخی های خاص خود داراست نیز این بار خالف انتظار عموم ،با کاهش وزن
شگفت انگیزش در نقشی سرد ،خطرناک ،مرموز و درون گرا چنان ظاهر شده
است که در مجموعه تکنیکال و قوام نیافته «قورباغه» نیز – با وجود حضور
کوتاه خود -به درستی مهر تثبیت و تایید را بر سمع و بصر مخاطب به عنوان
یک اهرم تاثیرگذار میزند.
اما اگر بخواهیم به عنوان اخرین نمونه از ده شخصیت قابل تامل و خوب
بازیگر مرد در شــبکه نمایش خانگی بگوییم باید به شخصیت چندچهره و
تیپیکال «محسن تنابنده» در مجموعه «شاهگوش» اثر «داوود میرباقری»
بدنی خاص خود در سه
اشاره کنیم .شــخصیتی که با گریم ،میم و پانتومیم ِ
نقش متفاوت «اســماعیل ذکاوت/حاج اقا طالیی /اسفندیار مجبور» ،اولی
خواننده ای مهزوم ،دومی شیخی رئوف و سومی رئیس شورای حل اختالفی
فرصت طلب ،چنان قدرتمند و باورپذیــر در نقش های مکمل خود -در یک
بستر کمدی -ظاهر میشــود که میتوان ازنظر من برای اولین بار -و به طور
جدی – از استعداد «محسن تنابنده» شگفت زده شد.
هدیه تهراین – باران کوثری
«هدیه تهرانی» و «بــاران کوثری» نیز به ترتیب در «هــم گناه» و «دندان
ِ
وجاهت
طال» به عنوان گزینه های بعدی ،دارای اندک عناصر مشترکی از منظر
فکری و وجدانی هســتند .اولی انچنان تحصیل نکرده است ولی در کشاکش
زندگی خویش چنین یادگرفته اســت که زانوانش در مواجهه با مشکالت خم
ِ
نشــود ،با فرزند خویش که ماحصل یک ازدواج ناموفق است ساده و فخیمانه
زندگی می کند و میتوان او را در َمثل ،به کوهی از رنج و مشکالتی تشبیه کرد
که همچنان سعی دارد اشــیانه ارامش فرزندش برهم نخورد و دومی نیز که
دانشجوی رشته تئاتر از حوزه روحوضی است بســان شخصیت اول -به مدل
خود – برای رسیدن به حقیقت به دل شیر میرود ،خام است و جوان ،اما ذهن
کنجکاوی دارد و نمیتواند به داشته های خود تا انجا که منجر به تحولی نشوند
ِ
شــخصیت باال که به تغییر وضع شــده بر
اکتفا کند .به همین علت برخالف
تناســب رشته اش -مسیر
سرنوشــتش تن داده است ،این خود اوست که -به
ِ
چگونگی تغییر را جهت میدهد.
ِ
لیال زارع – سحر دولت شایه
افرینی «لیال زارع» در مجموعه «ممنوعه»،
شخصیت «رها سلطانی» با نقش
ِ
بازی سرد ،میمیک
بااینکه در قطبی مخالف از مثال فوق قرار میگیرد اما به مدد ِ
شکننده و تزلزل در امواج صدایش در بیان دیالوگ ها و بی رمقی در چشمانش
به درستی شمایلی از زنی متاهل ،مدرن ،مذبذب ،بددل ،شکاک و مستاصل را
ِ
پیرنگ مجموعه
عقیم
به منصه ظهور رسانده اســت .چنانکه در ِ
بطن سست و ِ
«ممنوعه» ،هم میتوان با او ســمپات شــد و او را حمایت کرد و هم میتوان او
را مقصر دانست و شــماتت کرد .شــخصیتی خودخور و درون گرا که هرچه را
از امورات باطل اطرافیان درجه اولش به او تحمیل میشــود به صورت بی دفاع
پذیراســت و به درســتی توانایی تصمیم گیری ندارد به همین علت چون در
بستری کرم خورده و فاســد قرار دارد همگان او را به خاطر وسواس های فکری
قابل تاملش مالمت میکنند ،درحالی که او از وضعیت انتروپی زندگیش رنجی
میبرد که گویی برای دیگران یک مساله ساده و قابل رفع است.
با شمایل دیگری این زن شکست خورده اما قدرتمند که گاه هوش و زیرکی اش
زیر سوال می رود و گاه تحسین برانگیز می شود ،در بازی سحر دولت شاهی در
سریال «قورباغه» دیده می شد و یکی از بازی های متفاوت این بازیگر در سریال
هومن سیدی رقم خورد.
هدی زین العابدین
سارا بهرایم – دیبا زاهدی
یاغی بودن ،احساســاتی بــودن و اکت هــای متفــاوت را در دو نقش هدی
زین العابدین و ســارا بهرامی در کرگدن به خوبی میتوان دید و اگر با اغماض
بهرامی را به جای نقش اصلی ،نقش مکمل ببینیم یکی از بازی های ماندگار او را
در اخرین ساخته کیارش اسدی زاده شاهد بودیم .در این میان و از نسل جدید
بازیگر جوانی مثل دیبا زاهدی با حضور قابل قبول در «نهنگ ابی» در «اقازاده»
هم لحظات مثبت و اکت های درستی داشــت و توانست با استفاده از صورت و
بدنش به نفع نقش ،خودش را تثبیت کند.
63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 63
امه
ن
شماره 8خرداد 1400قیمت 20000:تومان
از تلویزیون تا اقبال شبکه
نمایش خانگی در چه جایگاهیم؟
وظیفه ی جریان هنری
این است که سطح سلیقه
عمومی مردم را ارتقا دهد
نگاهی به نقش های مکملی که در
شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند
نقش «دو» های درجه یک
گفت وگو با مجید موالیی سرپرست
نویسندگان سریال «می خواهم زنده بمانم»
سعی کردیم به سریال نویسی
مدرن در نتفلیکس نزدیک شویم
گفتگوبا محمد بحرانی به بهانه دراکوال
و درباره راز و رمز محبوب ماندن
من در دانشگاه« ایرج طهماسب»
درس خواندم!
مهران مدیری یک مدیریت مدیری وار دارد صفحه 64
این تصور در عوام وجــود دارد که
تیپ ســازی کار خیلــی ســختی
نیست .از نظر شما برای یک بازیگر
تیپ ســازی از شــخصیت پردازی
سخت تر است یا اسان تر؟
اصوالً در مورد شخصیت پردازی و تیپ سازی
قیاس های درســتی نمی شــود .به هر حال
کاراکترها گونه های مختلفــی دارند ،بعضی
از کاراکتر ها به واســطه ی ژانــر و در فضایی
که نوشته شــده اند به تیپ نزدیک تر هستند
چون ویژگی های ملموس ظاهری را بیشــتر
دارنــد و بنابراین به تیپ نزدیک می شــوند.
بعضــی از کاراکترها اینطور نیســتند و کمی
عمیق تر هســتند؛ نه اینکــه ویژگی ظاهری
نداشته باشــند اما عمیق تر بررسی می شوند.
این مساله در فیلمنامه اتفاق می افتد ،درواقع
فیلمنامه به شــما می گوید که ایــن کاراکتر
چقدر عمیق است و یا برای مثال چقدر درونگرا
است و نمی توانید ان را تیپ بازی کنید .یعنی
در لحظه ای که دیالــوگ می گویید
بایــد یک بــاور عمیقی
داشته باشــید و همه ی
رفتار و بیان شما باید به
این اندازه واقعی و رئالیستی
باشــد .درام در جای دیگری به
شــما می گوید که برای مثال
من یک کمدی هستم و
با فاصله گذاری ســر و
کار دارم در نتیجه اینجا
نیاز است که تیپ سازی
کنید .البته می شود که در
اینجا هم تیپ سازی نکنید و
کارها را رئالیستی انجام دهید اما
باز هم از ان شخصیت پردازی شدید
و با ریزه کاری های زیاد یک مقدار فاصله
می گیرید .درواقع خود کمــدی این ویژگی
فاصله گذاری را دارد .برای مثال کاراکتر جوکر
را که واکین فینیکس بازی کرده در نظر بگیرید
و یا همین فیلم «پدر» که انتونی هاپکینز بازی
می کند .در اینجا شرایط فیلمنامه ،کارگردانی
و خود اثر به شما می گوید که نمی توانید تیپ
بســازید .چراکه می خواهید وارد جزئی ترین
مسائل ذهن کاراکتر شوید و انقدر عمیق است
که نمی توانید با چهار حرکت ثابت که همیشه
انجام می دهید و در ذهــن مخاطب چیزی را
تداعی می کند و موجب خنده یا گریه می شود
ســر و ته قضیه را هم بیاورید .درواقع نه اینکه
سخت تر باشد اما کار بیشــتری دارد ،مساله
سختی و اسانی نیســت .ضمن اینکه همه ی
بازیگران تیپ ساز نیستند یعنی به ان عالقه ای
ندارند و این به این معنی هم نیســت که اگر
بخواهند می توانند تیپ ســاز خوبی باشــند.
این یک ویژگی کامال فردی در بازیگری است
که بعضی ها تیپ سازی را هم بلد هستند .من
هر دو را شخصیت می بینم؛ شخصیتی که در
دنیای درام معنی پیدا می کنــد .اینطور نگاه
نمی کنم که انجا عمیق تر و سخت تر است اما
در مجموع ویژگی
»میخواهم زنده
بمانم« این است که
تقریبا همه معتقدند
بازی یک دست
است ،کسی فالش
نیســت و بیرون
نمیزند و این نکته ی
خیلی مهم است .این
قضیه نشان میدهد
که حواس کارگردان
خیلی به این جنبه از
مساله بوده است.
کمااینکه در فیلمنامه
هم شخصیت
پردازی را به میزان
الزم میبینیم
از دید عوام و حتی از دید سینماگران و کسانی
که کارشــان این اســت هم این مساله گفته
می شود که به نظر من اجحافی است که در حق
تیپ ســازها صورت می گیرد .یعنی احساس
می کنند چون طرف تیپ ساز است نمی تواند
یک بازی عمیق را انجام دهد اما من اصال این
مساله را قبول ندارم .خدا را شکر این دو کار را
همزمان داشــتم و اگر مردم دو کار سینمایی
من را هم ببیننــد می توانند قضاوت کنند که
خیر ،به این شکل نیســت .درواقع به نظر من
یک بازیگر باید همه ی این توانایی ها را داشته
باشد و در جایی که الزم است تیپ سازی کند
و در جایی که الزم نیســت هــم کار دیگری
انجام دهد.
تعریفی که نقش مکمل در سینمای
ایران بــرای خودش پیــدا کرده
این اســت که مکمل کامال وابسته
به شخصیت اصلی اســت اما این
تعریف در فیلمنامه «می خواهم زنده
بمانم» دستخوش تغییر مثبت شد و
مکمل به خودی خود یک نقش اصلی
مهم اســت و نقش شما هم در این
کار همین خصوصیت را داشت .این
تحلیل را قبول دارید؟
نمی دانم این را چه کسی تحلیل کرده اما یک
توضیحی الزم دارد .اگر سریال های خوب دنیا
را ببینیم ،مــن « »Game of Thronesرا
مثال می زنم البته ما نه از نظر سخت افزاری و
نه از نظر سرمایه گذاری انقدر قوی نیستیم و
از طرف خودم می گویم که نه حتی بازیگرانی
به ان تعداد در ان ســطح داریم اما احساس
می کنم که مساله ی ما بازیگری نیست .مساله
این است که ان ها ازمون و خطاهای بسیاری
کرده اند ،زودتر از ما شروع کرده اند ،هزینه های
زیادی کرده انــد و از دل همه ی این ها متوجه
شده اند که چطور می توانند یک سریالی را در
ان ابعاد بسازند .برای مثال ما «مختارنامه» را
داریم که بازی های قابل قبولــی دارد و اتفاقا
سریال قابل قبولی اســت اما نمی شود .مثال
به لحاظ جلوه های ویژه انطور نیســت ،زمان
الزم برای تولید این ســریال در ایران بیشتر
می شود و این هزینه ها کمرشکن شده و عمال
نمی توانند ان کار را انجــام دهندGame« .
»of Thronesو یــا «»Breaking Bad
را از این جهت مثال می زنم که برای مثال دو
یا ســه کاراکتر اصلی دارند و تعدادی کاراکتر
دیگر هم در ان ها وجود دارد .ناگهان می بینیم
که پنج قســمت برای کاراکتر به فرض مثال
بیســتم که برای ما خیلی مهم نبود قصه ای
مطرح می شــود و ما ان را پیگیری می کنیم.
انگار که ما در پنج قســمت از سریال این ادم
را در نقش اصلی می بینیــم و این به دلیل باال
بودن جذابیت سریال است .این اتفاق به این
دلیل است که همه ی کاراکترها برای مخاطبان
ارزشمند شوند و شما بتوانید قالبتان را چندین
بار بیندازید و ماهی بگیریــد .این رویکردی
است که در انجا دارند و از ان نتیجه گرفته اند
و می بینیم کم کم در ســریال های ما هم این
اتفاق می افتد .یعنی ما یک دفعه سه قسمت را
می بینیم که به یک کاراکتر فرعی می پردازد و
انگار ان را به یک کاراکتر اصلی تبدیل می کند.
قدرت این کاراکتر باید انقدر باال باشــد که بر
فرض وقتی روبه روی کاراکترهای اصلی قرار
می گیرد التهاب و چالش ایجاد شود ،از طرفی
اگر این کاراکترها انقدر پرداخت نشــوند ابتر
می مانند و قدرت کاراکترهای اصلی هم کم کم
از دست می رود .در سریال «می خواهم زنده
بمانم» تا انجا که توانسته اند و توان داشته اند
این کار را انجام داده انــد منتها مخاطب هم
گاهی اوقات از این مساله استقبال نمی کند.
چرا که به هر حــال یک ســریال را با بازیگر
محبوبش شــروع می کند و احساس می کند
که او باید در همه ی سکانس ها حضور داشته
باشد ،در صورتی که نمی داند خود ان بازیگر
هم دوست ندارد در همه ی سکانس ها باشد.
نه اینکه از این قضیه متنفر باشــد اما می داند
که اندازه بودن و ســکانس های اندازه داشتن
چقدر ارزشــمند اســت .برای مثال مخاطب
قطعا فکر می کنــد که حامد بهداد یا ســحر
دولتشــاهی چرا کم هســتند .در صورتی که
خودشان اینطور نیســتند و به دنبال حضور
به اندازه هستند تا بیش از یک اندازه ای دیده
نشوند و اتفاقا تقاضای مخاطب را بیشتر کنند
57
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 57
چهره پرتالش
صبر کنم .زمان هایی که به بطالت می گذرد هم
زیاد پیش می اید .برای مثال می خواهند نور را
درست کنند ،جای دوربین را بچینند ،دکوپاژ
کنند و یا اینکه صحنه ایرادی دارد؛ درنتیجه
یک بخش هایی از بازیگری هست که حوصله ات
را سر می برد .چون باید صبر کنی تا همه ی این
کارها انجام شــود و بعد از پنج ،شش ساعت
که گریم شده ای و منتظر هستی بروی و یک
دیالوگ بگویی .یا گاهی اوقات صحنه ها بسیار
سخت و طوالنی است ،تمرینش سخت می شود
اما باید یاد بگیری که صبور باشی و مدام تجربه
کنی و همیشــه بتوانی بهترین خودت را ارائه
دهی اگرنه این کار می تواند تو را خیلی زود از پا
دراورد و خسته کند.
اما ما بقیه ی کاراکترها را تک تک می بینیم و
در کنارش ان ها را هــم می بینیم .این باعث
قدرتمندتر شدن کاراکترهای ارزشمندتر در
درام می شود و این جذابیت سریال است .این
مساله در ســینما یک مقدار کمتر است زیرا
سینما زمان کمتری دارد و توانایی اش را ندارد،
در عوض سریال زمان بیشتری دارد و می تواند
سه قسمت به کاراکتری فرعی بپردازد که ما
خیلی او را پیگیری نمی کردیم.
تفاوت های شــخصیت پردازی در
این سریال را چقدر متفاوت با باقی
سریا ل ها و فیلمنامه هایی می دانید
که در ان بازی کرده اید؟
قطعا تفاوت هایــی دارد .این مســاله به این
برمی گردد که کارگردان چه اتمســفر و چه
اندازه ای از بازیگــری را می خواهد .من خدا را
شکر خیلی زود متوجه شــدم که شهرام شاه
حسینی دقیقا چه مدل بازیگری را می خواهد.
وقتی فیلمنامــه را می خوانیــد تصورتان از
پالن ها و ســکانس هایی که گرفته می شــود
یک چیز است اما وقتی ســر صحنه می روید
متوجه می شوید که کارگردان یک کار دیگر
می کند .باید بــا هم صحبت کنیــد و به یک
نقطه ی مشترکی برسید و در جایی قرار بگیرید
که جایی درست و مورد توافق شما و کارگردان
است .شهرام شــاه حســینی می خواست از
کمترین حرکات و رفتار اســتفاده کند ،البته
شاید در همه ی کاراکترها اینطور نبوده است.
به نظر می اید که او بازیگری را خیلی مینیمال
می بیند که این مورد عالقه ی من هم هســت
و ان را دوست دارم .من سعی کردم دقیقا ان
چیزی را که او و فیلمنامه خواستند انجام دهم
که قطعا با دو کار ســینمایی قبلی من تفاوت
دارد .شاید من سکانس های زیادی را به خاطر
بیاورم که برای مثال شــهرام شــاه حسینی
چه چیزهایی در ذهنش بوده ،چه گفته ،من
چه گفته ام و به چه نتیجه ای رســیده ایم .در
مجموع ویژگی «می خواهم زنده بمانم» این
است که تقریبا همه معتقدند بازی یک دست
است ،کسی فالش نیســت و بیرون نمی زند
و این نکتــه ی خیلی مهم اســت .این قضیه
نشان می دهد که حواس کارگردان خیلی به
این جنبه از مساله بوده اســت .کمااینکه در
فیلمنامه هم شــخصیت پردازی را به میزان
الزم می بینیم.
بــا دو کارگردان خیلی ســختگیر
یعنی شهرام شــاه حسینی و رامبد
جــوان کار کردیــد .کــدام برای
شــما چالش برانگیزتر بود و حتی
خسته تان کرد؟
واقعیت این است که من در حال حاضر تازه کار
هستم و خیلی خسته نمی شوم! من االن از ان
ادم هایی هستم که شــاید گروه کارگردانی،
پشــت صحنه و بازیگرها از دســتم عصبانی
شــوند .از این جهت که وقتی اف می گویند
من ان کسی هســتم که ناراحتم و می گویم
که بگیریم تا تمام شــود .هنوز یک روحیه ی
گروهی و تئاتری دارم که اتفاقا دوستش دارم
و از سر تظاهر و چاپلوســی نیست .خیلی از
کارم لذت می بــرم و ارزو می کنم که هر روز
سر فیلمبرداری باشم .حتی اگر قرار است که
در یک پالن بیایم و از جلوی دوربین رد شوم
دوست دارم که ان پالن خیلی خوب باشد .اگر
دویست بار هم بگیرند سعی می کنم با اشتیاق
و میل ان را انجام دهم .روزهایی هم هست که
ادم خسته می شود و فشــار کاری زیاد است.
برای مثال فکر کنید که از شش صبح تا نه و ده
شب افیش بوده اید و مدام سر پا ایستاده اید.
از طرفی پالن های سخت هم هست اما این هم
بخشی از لذت های کار است .بله ،گاهی اوقات
به غایت سخت می شود اما سعی می کنم صبور
باشم .من فعال در مرحله ی یادگیری هستم ،نه
فقط االن ،که بیست سال اینده هم همینطور
است .احساس می کنم مدام باید یاد بگیرم و
وجه خوب این
ماجرا این اســت
که ما عذرخواهی
میکنیم .درواقع ما
به نظرمــان می
اید که لیاقت شما
بیشتر از این است و
خواهش میکنیم که
این شش قسمت را
نبینید ،درنتیجه چون
دوست داریم که ان را
نبینید پاکش میکنیم.
شــاید گزینه ی
دیگرش این بود که
همین عذرخواهی را
میکردیم و میگفتیم
که این شش قسمت
حساب نیست اما به
هر حال ان را ساخته
ایم و در انجا میتوانید
ببینید
باتوجه به اینکه در حال حاضر شش
قسمت از ســریال «مردم معمولی»
حذف شده و قســمت های جدیدی
بارگذاری شــده که از ان به عنوان
قســمت های اصلی ســریال یاد
می شود ،این مساله از نظر شما چقدر
به اعتماد مخاطــب ضربه می زند؟
یعنی فکــر می کنید اگر خود شــما
مخاطب این ســریال بودید ایا به
اعتمادتان خدشه وارد می شد یا خیر؟
این یک تصمیم مدیریتی اســت .فیلیمو و
رامبد جوان با هم به یک نتیجه ای رسیدند
و فکری پشــت ان بوده و در اخر تصمیم
گرفته اند تا این کار را انجام دهند .شــاید
این رفتار مثل یک عذرخواهی می ماند که
از این به بعد ما سعی می کنیم تا با کیفیت
بهتری کار کنیم و چشم های شما را الیق
دیدن کار بهتری می دانیم .شما وقتی وارد
این کار می شوی و قبول می کنی که بازیگر،
کارگردان و یا نویسند ه هستی و در حوزه ای
قرار می گیری که با مخاطب سر و کار داری،
ان ها هستند که باید تو را ببینند ،بنابراین
اثرت را همیشــه در معــرض قضاوت قرار
می دهی .مردم مشــکالت زیادی دارند و
زمان کمی را می گذارند تا ســریال خوب
ببینند که شاید لحظه ای حالشان بهتر شود.
نمی گویم که ما به عنــوان هنرمند داریم
کار فرهنگی می کنیم تا مردم یک مقدار از
تنش هایشان کم شود؛ خیر ،به نظر من هر
هنرمندی که چنین ادعایی دارد ،اشــتباه
می کند .ما اساسا نمی توانیم مشکلی را حل
کنیم و نهایتا یک مســکن برای لحظاتی
هستیم که مردم با خستگی می خواهند یک
قسمت ســی یا پنجاه دقیقه ای را ببینند و
یک سریالی را دنبال کنند .درواقع ما بخشی
از اوقات فراغت ان ها را پر می کنیم و در این
بخش ســعی مان را می کنیم تا این کار را
خوب انجام دهیم .واقعیت این است که به
نظر من مخاطب هر چیزی که بگوید و هر
قضاوتی که کند درست است؛ البته جدا از
ان قضاوت هایی که بر اساس شخصیت ما
صورت می گیرد. صفحه 58
وجه خوب این ماجرا چیست؟
وجه خوب این ماجرا این اســت که ما اینگونه
داریــم از مخاطب طلب پــوزش می خواهیم و
تالش مان این بوده تــا محتوایی شایســته را
در اختیــارش بگذاریم .ما متوجه شــده ایم که
قســمت های اولیه از لحــاظ محتوایی یا فرمی
با ســلیقه مخاطــب هم خوانی نداشــته ،البته
قسمت هایی را ضبط کرده بودیم و تازه داشتیم
جا می افتادیم اما ســریال باید پخش می شد و
نمی توانست بیش از این عقب بیفتد .در خیلی
از سریال های تلویزیونی طنز هم این یک روش
رایج است که با تماشای بازتاب ها تغییراتی ایجاد
می کنند و و این اتفاق برای خیلی از سریال های
طنــز تلویزیونی موفق هم رخ داده اســت .ما با
فضای جدیدی روبه رو بودیم و می خواستیم یک
کار جدید انجام دهیم .منظورم از می خواستیم،
این نیست که توانســتیم .می خواستیم این کار
را انجام دهیم و پیش تولید ،فیلمنامه و دکوپاژ
این را به ما می گفت اما نشــد و رامبد جوان هم
می دانســت که احتمال دارد نشــود .به همین
خاطر این فرصت را می خواســت که برای مثال
بیست قسمت بسازد و بعد ده قسمت را از بینش
انتخاب و شــروع به پخش کنــد .این یک فرم
جدید سریال سازی بود که به هر حال منجر به
تصمیم جدید گروه سازندگان شد .اما از اینجا به
بعد تالش می کنیم تا بهتر پیش برویم و فضای
خوبی را برای کار ایجاد کنیم .امیدواریم خدا هم
کمک کند تا این اتفاق بیفتد.
واقعیت این است
که من در حال حاضر
تازه کار هستم و خیلی
خسته نمی شوم! من
االن از ان ادم هایی
هستم که شاید گروه
کارگردانی ،پشت
صحنه و بازیگرها از
دستم عصبانی شوند.
از این جهت که وقتی
اف می گویند من
ان کسی هستم که
ناراحتم و می گویم که
بگیریم تا تمام شود.
هنوز یک روحیه ی
گروهی و تئاتری دارم
که اتفاقا دوستش
دارم و از سر تظاهر و
چاپلوسی نیست
طنز موقعیت و سیتکامی که در شش
قســمت ابتدایی دیدیم به شــکل
اغرا ق امیز و گاها گل درشت اتفاق
می افتاد و مثل اینکه خیلی باب طبع
مخاطب نبود .چقدر ســلیقه ی شما
بود؟ ایا به عنوان کســی که بازیگر
این کار است صرفا بازی کردید یا
اینکه این ســبک از طنز موردپسند
شما هم هست؟
درواقــع همــان مســاله ی
ازمــون و خطاســت.
االن کــه می بینــم
شــاید ســلیقه ی
خودم ایــن نوع
کمدی نباشــد.
منظــورم همان
شــش قســمت
ابتدایی اســت ،نه
قسمت های جدید.
شاید سلیقه ی خود
من اینجــور کمدی
نباشد اما به هر حال این
کار یــک رویکردی دارد،
کارگردان و نویسنده دارد
و ترجیحشــان در ان لحظه
این است که این کار انجام شود..
در مجموعه ی «مــردم معمولی» هم همین
تالش ها شده منتها این مساله ی ازمون و خطا
کردن ،انجام یــک کار جدید و کمدی جدید
دخیل بوده است .برای مثال می خواستیم یک
مقدار شبیه به کمدی های کالسیک خودمان
که حرکات بدن خیلی در ان ها دیده می شد
یا حتی سینمای صامت برگردیم .چیزهایی
در ذهن رامبد جوان بود که دوست داشت ان
را انجام دهد که متاسفانه نشده است .در حال
حاضر به یک توازنی رسیده ایم اما بدانید که
کمدی بسیار سخت است و دراوردن لحظات
کمدی بسیار ســخت تر از دراوردن لحظات
تراژیک و جدی اســت .دلیلش هم این است
که کمدی یک زمان بندی دارد که همه چیز را
در بر می گیرد؛ از بازی بازیگر گرفته تا نوشته،
دکوپاژ و اینکه کِی به کجا کات بزنیم و من در
چند ثانیه این دیالوگ را بگویم .باور کنید این
موارد شاید انقدر در تراژدی دقیق نباشد .شما
در هر صورت از کشتن قهرمان فیلم ناراحت
می شوید ،حاال دوربین هر جا باشد و یا اینکه
دیالوگ بگوید یا نگوید .وقتی قهرمان داستان
را از دســت می دهی همه ناراحت می شوند و
این را با هر نمایی کــه بگیری تراژدی بزرگی
است اما کمدی اینطور نیست .در کمدی اگر
همین االن این دیالــوگ را نگویی دیگر بهتر
اســت که ان را نگویی زیرا دیگــر خنده دار
نیست .اگر قرار است من االن بیفتم ،یک ثانیه
دیرتر و یا زودتر افتادن دیگر خنده دار نیست
و یا واکنش ها اگر یک ثانیه دیر پخش شــود
دیگر خنده دار نیســت .درواقــع هزار و یک
فرمول دارد.
در حال حاضر چه تغییراتی صورت
گرفته است؟
در حال حاضر گروه نویسندگی و پشت صحنه
تغییر بزرگی کرده اســت .گروه نویسندگان
تعدادشــان خیلی زیاد شــده و یک ســری
جوان بسیار مستعد هستند که هر روز تالش
می کنند .از صبح می ایند و تا ساعت ده ،یازده
شب حضور دارند و ایده های بسیاری می دهند.
من به شما قول می دهم که قسمت های جدید
از خوبی حتی تعجب اور شوند .من هفده سال
برای رســیدن به این لحظه تــاش کرده ام؛
حاال نه اینکه لحظه ی عجیب و غریبی باشد
اما هفده ســال صبر و تالش کردم تا وقتش
برسد .نه جای کسی را گرفتم ،نه الیی کشیدم
و نه زیراب کسی را زدم .سعی کردم ارام ارام
پله ها را پشت سر بگذارم و با اخالق وارد این
کار شــدم و تا زمانی که کار کنم حتما این را
رعایت می کنم .در تئاتر جایزه های بسیاری
گرفته ام و تا به حال کســی بازی بدی از من
ندیده است این اســت که یک دفعه با خودم
می گویم چرا نشد؟ من که فیلمنامه را خوانده
بودم و خوب بود .اگر بخواهی در کمدی چهار
نفر را نام ببری قطعا یکی از ان ها رامبد جوان
است .سریال ساخته ،سینمایی موفق داشته
و خودش بازیگر موفقی بوده اســت .سروش
صحت ،پیمان قاســمخانی ،رضــا عطاران و
رامبد جوان اگر در کمدی به من پیشــنهاد
بدهند می روم .یعنی اگر بخواهم چهار نفر را
انتخاب کنم همین ها هستند .فکر می کنید
که این بازیگرها و این کســت به خاطر پول
امده اند تا کار کنند؟ من به شما می گویم که
اکثر بازیگران با کمتر از دســتمزد خودشان
نسبت به جاهای دیگر و با کمال میل سر این
کار امدند .شــایعاتی وجود دارد و می گویند
که سفره ای پهن اســت ،خیر اینطور نیست
و سفره ای پهن نیســت .من چیزهای عجیب
و غریبی می شــنوم که این مســائل بیشتر
اذیتم می کند چون واقعا کارم را دوست دارم
و سعی می کنم کارم را درســت انجام دهم.
خیلی به دنبال حاشــیه نیســتم و تک تک
بازیگران هم همینطور هســتند اما تصورات
غلطی که از دور می شــود درست نیست .به
هر حال این تصمیم را گرفتیم و فکر می کنم
االن در یک نقطه ای ایستاده ایم که کاراکترها
غلوشان کمتر شده و از طرفی به موقعیت های
رئالیستی نزدیک تر می شویم .راجع به سیتکام
بسیار تحقیق کرده ایم و گروه نویسندگان دو،
سه کتاب ترجمه نشــده را ترجمه کرده اند و
کار تحقیقاتی انجام می دهند .درنتیجه به نظر
من دیگر اگر نشــود ،کال نشدنی است! یعنی
اینطور که در حال حاضر رامبد جوان و گروه
نویسندگان تالش می کنند اگر نشود ،به نظر
من جور دیگری نمی شــود .هر چیزی را که
فکر کنید مفید باشد برای اینکه تغییری در
کارمان ایجاد کند استفاده کرده ایم و بچه ها
شبانه روزی تالش می کنند تا این اتفاق بیفتد
و امیدوارم که بیفتد.
59
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 59
سینمای ایران
دنیا خمامی -اریا باقری :اگر اغاز پلتفرم شبکۀ نمایش خانگی را با
مجموعه های موفقی نظیر «قهوۀ تلخ» و «قلب یخی» چون تولد
کودکی در نظر بگیریم ،به مرور زمان این پلتفرم اثبات کرده که
می تواند روی پای خود بایستد و خود را محمل ایده ها ،قصه ها و روایت های
مختلفی کند که در ان شخصیت های گوناگونی به درستی افریده شوند.
تلویزیونی هم دوره با ظهور
شخصیت هایی که هرگز نمی توانیم نظیر انان را در اثار
ِ
شبکۀ نمایش خانگی درک و دریافت کنیم .به همین سبب تالش شده است که
بررسی کلی و جزئی ماهیت و ِ
ذات اثار تولید شده در این پلتفرم ،به ده
جدا از نقد و
ِ
ایفای نقش شایستۀ تقدیر به مدد استعداد بازیگران و پتانسیل شخصیت های
منحصربه فر ِد خلق شده شان در فیلمنامه ،نگاهی متنی و فرمیک داشته باشیم.
SABA MAGAZINE
نگاهی به نقش های مکملی که در
شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند صفحه 60
جواد عزیت – هادی کاظیم
کمدی شبکه نمایش خانگی نیم نگاهی بیندازیم ،نخست نام
اگر بخواهیم به اثار
ِ
سریال ویژه «قهوه تلخ» است که توجه ها را به خود جلب می کند .سریالی موفق که
هموارسازی مسیر پیشرفت دیگر
پرتاب اســتواری برای
جدا از این امر که سکوی ِ
ِ
مندی عاملین خود
ســطح
از
مقبولی
مجموعه ها بوده؛ به حد بسیار
کیفی دغدغه ِ
ِ ِ
چنان خبر رسانده است که نمیتوانیم بدین سادگی از قصه ،شخصیت ها و روایات
ان گذر کنیم .بی گمان درمیان ســتارگان این مجموعــه ،نقش افرینی دو تن در
قاموس شخصیت های تیپیکال -و مکملی -که به خوبی از عهده شخصیت خود ،با
حسی طنازانه و کمدی برامده اند ماندگار است« .جواد عزتی» و «هادی کاظمی»
که به ترتیب در پوســتین «بابااتی» و «باباشاه» رســوب کرده بودند ،دو پیرمرد
سطحی خود،
بینی شخصی و
دوست
ِ
داشتنی سرحال ،که هرکدام با منش و جهان ِ
ِ
فارغ از اینکه از پس امورات خود برمی ایند یا خیر ،به خوبی در امورات دیگران عامل
ِ
ضرورت وجودی شان ،با
اخالل موثری محسوب می شوند .انانی که قصه را به نوبه
دیالوگ های تضاربی و پینگ پونگی حیات می بخشند ،طبعا می توانند در خطیرترین
موقعیت ها نیز در یک مجادله خا ِم زبانی فضا را ارام و تلطیف کنند.
عیل نصرییان – پریناز ایزدیار
ستودنی نقش های مکمل دیگر نیز میتوان به شخصیت
از دیگر نمونه های عالی و
ِ
منحصر به فرد «بزرگ اقا» در مجموعه مشهور و پرطرفدار «شهرزاد» اثر «حسن
فتحی» اشاره داشت .شــخصیتی مســتبد ،بزرگ منش -چون نام او -و بردبار ،با
ریش ســفید خاندان گویی چون بازی شطرنج
سیاست و فخیم .چنانکه به عنوان ِ
تمامی امورات زندگی خــود و دیگران را می چیند و در ســاز و کا ِر چرخه قدرت و
دانایی خود ذره ای تزلزل و سستی به واسطه جاه و جالل خود احساس نمی کند تا
ِ
ِ
زیست و اسایش تمامی اشنایاش زیر بیرق او استوار بماند .حیاتی
به راحتی زمام
ستون قدرتمندی از
بودن نقش
ِ
مکمل «بزرگ اقا» در مجموعه «شهرزاد» چنان ِ
منزلت پروتاگونیست گونه خود به حساب می امد که ناخواسته تمامی شخصیت ها
اصل فرمیک موجب قوام،
را علیه «بزرگ اقا» تبدل به انتاگونیست میکرد و همین ِ
ماندگاری این مجموعه صرفا در فصل اولش شــد ،چنانکه با حذف
درخشــش و
ِ
شخصیت کاریزماتیک «بزرگ اقا» ،همان پیرمرد خمیده پیک ِر باد به غبغب انداخته
مهندسی
لوطی مسلکی که انچنان نظراتش درست و مسالمت امیز صادر نمی شد،
ِ
تمام ســریال در فصول بعدی را بر هم ریخت .در این ســریال پریناز ایزدیار هم با
وجود انکه به تثبیت این روزهایش نرســیده بود توانست روبه روی بازیگران درجه
اول سینمای ایران خودش را به رخ مخاطب بکشد و اختالالت روانی یک زن ناکام
و عاشق را به تصویر بکشد.
مهران احمدی
جمشید هاشم پور
ِ
روایــت تاریخی ایــن دومجموعه و
حال اگر از
نقش هایشان گامی به سمت ایام معاصر برداریم
متوجه تغییر ایــن چرخه روایی بــه مدد خلق
امروزی شهرنشــینانه و مصائب
شخصیت های
ِ
شخصی تر و ملموس تری می شویم .چنانکه دیگر
شخصیت ها از باال چون پدرســاالر به خانواده و
دیگران نگاهی مافیایی و ارباب -رعیتی نداشته و
استبداد ،ظلم و ستمشان شامل رنجش اشخاص
اندکی میشود که به صورت ســازمانی و ارگانی،
حال به دســت قانون حل و فصل می شود ،نه به
ســازمانی مافیایی .این
شکل رقابت های درون
ِ
میان دو نقش مکمل دیگــر نیز با چنین قرائنی
خوش درخشیده اند و به خوبی اهرم محرکی برای
شــخصیت های اصلی قصه و به جریان انداختن
ِ
پیرنگ اثر شــده اند چراکه هردوی انان در این
تغییر رویه تماتیک ،شــغلی دفتــری و قضایی
داشته اند و این یعنی خود حل کننده مشکالت
مردمان هستند تا اینکه بسان گذشته نوکر و بله
قربان گو باشند .به ترتیب «جمشید هاشم پور»
سمت
در نقش مکمل «حاج حسن احمدی» در َ
معاون رئیس قوه قضائیه شخصیتی جدی ،مرموز
و حائز یک نظم خاص را از خــود بروز میدهد تا
درست در نقاطی از قصه که مخاطب انتظار یاوری
کاری خود به
ندارد ،این شخصیت با بینش و عقبه ِ
درستی برگ برنده از سیاست های خودرا رو کند.
دیگری نیز «بهمن دشتی» رئیس اداره کمیته
در دهه های اغازین انقالب اسالمی در مجموعه
«میخواهــم زنده بمانم» اســت کــه برعکس
شــخصیت مجموعه «اقازاده» دارای هامارتیا،
تزلزل و یک عفو و رحم نهان است تا وجودش را
مملو از پستی و پلشتی های سایر بدمن های قصه
نکند .شخصیتی کاربلد ،جدی و حائز پرنسیب
که از دل مفادهــای قانونی نیز درســت همان
بردباری انی و
دم که توانایی مچ گیــری دارد ،با
ِ
لحظه ایش ،در دادگا ِه ذهن خود اشخاص را چون
«نادر» و «هما» در اولین مواجهه در کمیته تبرئه
بازیگــری هنرمندانه «مهران
میکند .نکته مهم
ِ
من
احمدی» در این نقش ،کنار امدن و مواجهه ِ
من زیستی اوســت .بدین سان که
شغلی وی با ِ
ِ
انجام وظیفه وی هرگــز در تعارض و درگیری با
حقیقی وی نیست ،انچنان که نتوانیم بگوییم
من
ِ
ِ
او یا به قدری پایبند به ضوابط است که بر دوست
زدن قوانین انقدر
خود نیز رحم ندارد و یا در دور ِ
خبره اســت که تهی از وجدان است .به عبارتی
زیستی
شغلی وی جلوتر از ویژگی های
ِ
مرام نامه ِ
شخصیتش درحرکت نیست بلکه کامال همسو
با شیرازه ِ
شــغلی «بهمن دشتی» است و
هویت
ِ
میتوان در کنار اخم و جدیتــش در حین انجام
وظیفه اش نیز ان خصایص را رصد کرد.
از دیگر نمونه ِ های
عالی و ستودنی
نقشهای مکمل
دیگر نیز میتوان به
شخصیت منحصر
به فرد «بزرگ
اقا» در مجموعه
مشهور و پرطرفدار
«شهرزاد» اثر
«حسن فتحی»
اشاره داشت.
شــخصیتی
مســتبد،
بزرگمنش -چون
نام او -و بردبار ،با ِ
سیاست و فخیم
61
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 61
پرونده
محسن کیایی – پدرام شرییف
حال اگر از بنیان اداری خارج شویم میتوانیم به دو نقش مکمل شایسته
ستایش در مجموعه دیگری نیز اشاره کنیم؛ «محسن کیایی» و «پدرام
ِ
شخصیت نخست
شریفی» در مجموعه محبوب و پرطرفدار «هم گناه».
روی خود« ،پیمان
با نام «ارمان دربندری» متضاد با شــخصیت روبه ِ
صبوری» اســت .بااینکه هر دو جوانانی رشدیافته از دل خانواده هایی
نامــدار و پرگهر بوده اند ،عنصــری که ایــن دو را از یکدیگر متفاوت
میکند مسیر انتخابشان اســت .چنانکه یکی از انان با سرشتی پاک و
زندگی خود را با خانواده ای تنگدست عاشقانه گره میزند
شوخ طبعانه
ِ
و دیگری سبعانه با روشی شیطانی و منشــی پارانویاگونه خود را در
تله های اهریمنی خود اسیر میکند .اساسا چارچوب ِ
روایت «هم گناه»
به قدری این دو شخصیت فرعی را که هر کدام قصه های پرفرازونشیب
خویش را دارند به شکلی قابل قبول پردازش و درهم امیخته میکند
ِ
ِ
اهمیت این دو
تمامیت قصه سریال ،منکر هنرنمایی و
که نمیتوان از
شخصیت فرعی شد.
ِ
روایت
اساسا چارچوب
«هم گناه» به قدری این
دو شخصیت فرعی را
که هر کدام قصه های
پرفرازونشیب خویش
را دارند به شکلی
قابل قبول پردازش و
درهم امیخته میکند که
ِ
تمامیت قصه
نمیتوان از
سریال ،منکر هنرنمایی
ِ
اهمیت این دو
و
شخصیت فرعی شد
سحر جعفری جوزاین – شبنم مقدیم
مکمل طنز و نابی که از مجموعه قصه های «مهران مدیری» به جا
در گزینه های بعدی و در میان نقش های
ِ
ماند« ،فروغ الزمان» با نقش افرینی «سحر جعفری جوزانی» که ارائه کامل تری از شخصیتش در مجموعه
تلویزیونی «باغ مظفر» هویدا شد ،وجاهت و منزلت کمتری را به واســطه گذر زمان از ایام قدیم به نسبت
مکمل لوس و خودشیفته «نازی» که ماحصل زندگی در
«فخرالتاج» داراست .حاال گویی همان شخصیت
ِ
عصر ارتباطات و تجمالت بوده اســت پس از تجربیات سخت زندگی و پس از گویی چندین شکم زاییدن،
اندکی بزرگ شده و حال جاافتاده است تا روحش در جلد شخصیت مکمل مجموعه «هیوال» ،در شخصیت
«شهره» نفوذ کند .گویی «شهره» همان «نازی» است که دست سرنوشت با او به خوبی تا نکرده است تا از
خواسته های لوس و دخترانه خویش دست بکشد چراکه روزگار و معیشت در شرایط طاقت فرسای کنونی
برای او از ارزوهایش پتک سرکوبی ساخته اســت که به او فهمانده است دیگر نمیتواند هرچه میل دارد را
به دست اورد.
شخصیت «شهره» با بازی دوست داشتنی «شبنم مقدمی» به عنوان اخرین نمونه از نقش های مکمل
قابل قبول در متن و قابل تحسین در بازی ،نمونه بسیار موفق در اجرای مفهوم خواستن و نتوانستن است،
چنانکه با نوع میمیک سرکوب شــده با لبان و لوچه اویزان وی یاداور شخصیت «نازی» است .هرچند که
تامل «شبنم مقدمی» در خلق شخصیتی ندار و ندید بدید را نیز
نیز نمیتوان نقش افرینی قابل قبول و قابل ِ
به عنوان یکی از ده نقش مکمل دست کم گرفت.
مجید صالیح – حمیدرضا اذرنگ
مکمل «صابر» با نقش افرینی «مجید
از ان سو شخصیت فرعی و ِ
صالحی» در مجموعه «ســیاوش» نیز جنبه هــای مختلفی از
پتانسیل های کشف شده در کالبد روایت های مختلف مجموعه ها
ســازی درون مایه اثار
را داراســت .چنانکه گویی پس از مدرنیزه
ِ
شــبکه نمایش خانگی ،هرچه شــخصیت ها /قهرمانان تنهاتر و
ضدقهرمانان بامرام و
نفس خویشتن می شوند ،این
ِ
مغموم تر و اسیر ِ
لوطی ِ
مسلک گوش بریده استخوان ترکانده هستند که با زور بازوی
خویشبهنوبهخودقدعلممیکنندوازنقطه ایغیرازسنگرقهرمان
داد عدالت و مردانگی سر میدهند تا از پایین شهر و باالشهر حق
ِ
میمیک زخم خورده،
مظلوم را بستانند .با این تفاسیر هرچقدر به
شری ذاتی را
طغیانگر و ِ
عاصی «صابر» نقب زنیم نمیتوانیم در او ّ
قلمداد کنیم تا میان او و دیگر شــخصیت های قابل ترحم سریال
حصاربکشیم؛چراکهاونیزبرایمخاطبهمچوندیگرشخصیت ها
سمپات و قابل ترحم میشود.
اما این بامرامی به صورت لوکس شــده اش در خانواده های مرف ِه
باالشهر مجموعه های شبکه نمایش خانگی نقابی بهتر و باکالس تر
از شاخ وشانه کشــیدن ها ،زخم خوردن ها و عربده کشیدن های
پایین شهری را برای خود اخذ کرده اســت .چرا انان در ان سوی
شخصیتی لوطی مسلکان بیشتر شــخصیت هایی پولدار،
قطب
ِ
شکست خورده و طردشــده از جانب محبوبان و همکارانی را ایفا
میکنند که پیش از همه ،مهره ســوخته اند و حال برای انتقامی
سطحی و یا برای خنک شــدن دل خود ،دادگر فریاد محرومان و
ستم دیدگانی می شوند تا چون یک فرشته رحمت از اوج رفاه برای
نشین فقیر نازل شوند .مصداق مهم و محرز این
نجات
مردمان حومه ِ
ِ
بازی قابل قبول «حمیدرضا اذرنگ» در
شخصیت« ،نادر سراج» با ِ
مجموعه ضعیف «نهنگ ابی» است .درست است که «نهنگ ابی»
از بی دلیل از بازیگران بااستعداد فراوانی در اثرش بهره برده است اما
خروجی
از انان هیچ استفاده روایی و فرمیکی نکرده است .گویی او
ِ
پرزحمت و حرفه ای اثرش را لب چشــمه جاودانی مجموعه اش
برده اما همه را تشنه برگردانده است« .حمیدرضا اذرنگ» که در
دیدنی «دندون طال» از «داوود میرباقری»
مجموعه قابل تامل و
ِ
نیز با شخصیت باوجدان ،دغدغه مند و باشرف «عنایت سرخوش»
در جایگاه یک نقش مکمل خوش درخشید ،در مجموعه «نهنگ
ابی» یک بار دیگر چنان خود را برای مخاطب تثبیت می کند که
نمیتوانیم از «نادر سراج» به عنوان یک مهره سوخته که خوش قلب
و دائم الخمر است اما کسی برای او حتی تَـره هم خرد نمیکند ،به
راحتی چشم فرو بندیم. صفحه 62
مهران غفوریان – محسن تنابنده
«مهــران غفوریان» نیز که بــه عنوان یــک بازیگ ِر طناز و خــوش ذوق در
کمدی لحظه ای شناخته شــده و پتانسیل بسیاری را در خلق
موقعیت های
ِ
شوخی های خاص خود داراست نیز این بار خالف انتظار عموم ،با کاهش وزن
شگفت انگیزش در نقشی سرد ،خطرناک ،مرموز و درون گرا چنان ظاهر شده
است که در مجموعه تکنیکال و قوام نیافته «قورباغه» نیز – با وجود حضور
کوتاه خود -به درستی مهر تثبیت و تایید را بر سمع و بصر مخاطب به عنوان
یک اهرم تاثیرگذار میزند.
اما اگر بخواهیم به عنوان اخرین نمونه از ده شخصیت قابل تامل و خوب
بازیگر مرد در شــبکه نمایش خانگی بگوییم باید به شخصیت چندچهره و
تیپیکال «محسن تنابنده» در مجموعه «شاهگوش» اثر «داوود میرباقری»
بدنی خاص خود در سه
اشاره کنیم .شــخصیتی که با گریم ،میم و پانتومیم ِ
نقش متفاوت «اســماعیل ذکاوت/حاج اقا طالیی /اسفندیار مجبور» ،اولی
خواننده ای مهزوم ،دومی شیخی رئوف و سومی رئیس شورای حل اختالفی
فرصت طلب ،چنان قدرتمند و باورپذیــر در نقش های مکمل خود -در یک
بستر کمدی -ظاهر میشــود که میتوان ازنظر من برای اولین بار -و به طور
جدی – از استعداد «محسن تنابنده» شگفت زده شد.
هدیه تهراین – باران کوثری
«هدیه تهرانی» و «بــاران کوثری» نیز به ترتیب در «هــم گناه» و «دندان
ِ
وجاهت
طال» به عنوان گزینه های بعدی ،دارای اندک عناصر مشترکی از منظر
فکری و وجدانی هســتند .اولی انچنان تحصیل نکرده است ولی در کشاکش
زندگی خویش چنین یادگرفته اســت که زانوانش در مواجهه با مشکالت خم
ِ
نشــود ،با فرزند خویش که ماحصل یک ازدواج ناموفق است ساده و فخیمانه
زندگی می کند و میتوان او را در َمثل ،به کوهی از رنج و مشکالتی تشبیه کرد
که همچنان سعی دارد اشــیانه ارامش فرزندش برهم نخورد و دومی نیز که
دانشجوی رشته تئاتر از حوزه روحوضی است بســان شخصیت اول -به مدل
خود – برای رسیدن به حقیقت به دل شیر میرود ،خام است و جوان ،اما ذهن
کنجکاوی دارد و نمیتواند به داشته های خود تا انجا که منجر به تحولی نشوند
ِ
شــخصیت باال که به تغییر وضع شــده بر
اکتفا کند .به همین علت برخالف
تناســب رشته اش -مسیر
سرنوشــتش تن داده است ،این خود اوست که -به
ِ
چگونگی تغییر را جهت میدهد.
ِ
لیال زارع – سحر دولت شایه
افرینی «لیال زارع» در مجموعه «ممنوعه»،
شخصیت «رها سلطانی» با نقش
ِ
بازی سرد ،میمیک
بااینکه در قطبی مخالف از مثال فوق قرار میگیرد اما به مدد ِ
شکننده و تزلزل در امواج صدایش در بیان دیالوگ ها و بی رمقی در چشمانش
به درستی شمایلی از زنی متاهل ،مدرن ،مذبذب ،بددل ،شکاک و مستاصل را
ِ
پیرنگ مجموعه
عقیم
به منصه ظهور رسانده اســت .چنانکه در ِ
بطن سست و ِ
«ممنوعه» ،هم میتوان با او ســمپات شــد و او را حمایت کرد و هم میتوان او
را مقصر دانست و شــماتت کرد .شــخصیتی خودخور و درون گرا که هرچه را
از امورات باطل اطرافیان درجه اولش به او تحمیل میشــود به صورت بی دفاع
پذیراســت و به درســتی توانایی تصمیم گیری ندارد به همین علت چون در
بستری کرم خورده و فاســد قرار دارد همگان او را به خاطر وسواس های فکری
قابل تاملش مالمت میکنند ،درحالی که او از وضعیت انتروپی زندگیش رنجی
میبرد که گویی برای دیگران یک مساله ساده و قابل رفع است.
با شمایل دیگری این زن شکست خورده اما قدرتمند که گاه هوش و زیرکی اش
زیر سوال می رود و گاه تحسین برانگیز می شود ،در بازی سحر دولت شاهی در
سریال «قورباغه» دیده می شد و یکی از بازی های متفاوت این بازیگر در سریال
هومن سیدی رقم خورد.
هدی زین العابدین
سارا بهرایم – دیبا زاهدی
یاغی بودن ،احساســاتی بــودن و اکت هــای متفــاوت را در دو نقش هدی
زین العابدین و ســارا بهرامی در کرگدن به خوبی میتوان دید و اگر با اغماض
بهرامی را به جای نقش اصلی ،نقش مکمل ببینیم یکی از بازی های ماندگار او را
در اخرین ساخته کیارش اسدی زاده شاهد بودیم .در این میان و از نسل جدید
بازیگر جوانی مثل دیبا زاهدی با حضور قابل قبول در «نهنگ ابی» در «اقازاده»
هم لحظات مثبت و اکت های درستی داشــت و توانست با استفاده از صورت و
بدنش به نفع نقش ،خودش را تثبیت کند.
63
مجله تخصصی سینما و تلویزیون
شماره 8
خرداد 1400 صفحه 63
امه
ن
شماره 8خرداد 1400قیمت 20000:تومان
از تلویزیون تا اقبال شبکه
نمایش خانگی در چه جایگاهیم؟
وظیفه ی جریان هنری
این است که سطح سلیقه
عمومی مردم را ارتقا دهد
نگاهی به نقش های مکملی که در
شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند
نقش «دو» های درجه یک
گفت وگو با مجید موالیی سرپرست
نویسندگان سریال «می خواهم زنده بمانم»
سعی کردیم به سریال نویسی
مدرن در نتفلیکس نزدیک شویم
گفتگوبا محمد بحرانی به بهانه دراکوال
و درباره راز و رمز محبوب ماندن
من در دانشگاه« ایرج طهماسب»
درس خواندم!
مهران مدیری یک مدیریت مدیری وار دارد صفحه 64