ماهنامه صبا نامه شماره 8 - مگ لند
0

ماهنامه صبا نامه شماره 8

ماهنامه صبا نامه شماره 8

ماهنامه صبا نامه شماره 8

‫امه‬ ‫ن‬ ‫شماره ‪ 8‬خرداد ‪ 1400‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫سینماگران در گفتگو با صبا‬ ‫به این سوال پاسخ دادند‬ ‫ایا شبکه نمایش خانگی‬ ‫باعث نابودی سینما می شود؟‬ ‫گفت وگو با چیستا یثربی‪ ،‬نویسنده‬ ‫و کارگردان درباره تغییر جایگاه زن‬ ‫در دهه گذشته به نسبت قبل‬ ‫زن امــــــروز‬ ‫جسورتر از ما حقش را میگیرد‬ ‫گفتگوی مفصل با شهرام شاه حسینی ؛‬ ‫کارگردان «می خواهم زنده بمانم»‪:‬‬ ‫ساخت سریال از دهه شصت‬ ‫پیچیدهتروسخت تر‬ ‫از دهه پنجاه است‬ ‫«شایگان» بخشی از وجود همه ماست!‬ صفحه 1 ‫سینمای ایران‬ صفحه 2 ‫‪3‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 3 ‫سینمای ایران‬ صفحه 4 ‫با اینترنت رایگان فیلم ببین‬ ‫‪5‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 5 ‫شکوفایی سینما و تلویزیون ایی جهان‬ ‫در پساکرونا‬ ‫نیمه دوم سال‬ ‫منتظر چه فیلم وسریال‬ ‫هایی در جهان باشیم؟‬ ‫اولین گفتگوی مکتوب شهرام شاه‬ ‫حسینی درباره «میخواهم زنده بمانم»‬ ‫ساخت سریال از دهه شصت‬ ‫پیچیده تر و سخت از دهه‬ ‫پنجاه است‬ ‫‪26‬‬ ‫‪09‬‬ ‫وظیفه ی جریان هنری‬ ‫این است که سطح سلیق ه‬ ‫عمومی مردم را ارتقا دهد‬ ‫ایا شبکه نمایش خانگی‬ ‫باعث نابودی سینما می شود؟‬ ‫‪32‬‬ ‫‪14‬‬ ‫گفت وگو با چیستا یثربی‪ ،‬نویسنده و‬ ‫کارگردان درباره تغییر جایگاه زن در دهه‬ ‫گذشته به نسبت قبل‬ ‫زن امروز جسورتر از ما‬ ‫حقش را میگیرد‬ ‫‪15‬‬ ‫از تلویزیون تا اقبال شبکه نمایش‬ ‫خانگی در چه جایگاهیم؟‬ ‫گفت وگو با مهشید جوادی‪،‬‬ ‫بازیگرسریال«بچهمهندس‪»4‬‬ ‫دیــده شــدن‬ ‫برای من مهم است‬ ‫اما نه به هر قیمتی‬ ‫‪30‬‬ صفحه 6 ‫نگاهی نقادانه به «پدر» فیلمی که تحسین‬ ‫جهان را برانگیخت‬ ‫«رونده ای بر کژراهه»‬ ‫‪42‬‬ ‫گفت وگو با مجید موالیی‬ ‫سرپرستنویسندگانسریال‬ ‫«می خواهمزندهبمانم»‬ ‫بررسی بازیگرانی که در چند سریال‬ ‫تلویزیون اینترنتی حضور داشتند‬ ‫تـکراری جـذاب‬ ‫سعی کردیم به سریال نویسی‬ ‫مدرن در نتفلیکس نزدیک شویم‬ ‫‪40‬‬ ‫‪47‬‬ ‫گفتگوبامحمدبحرانیبه‬ ‫بهانه دراکوال و درباره راز و‬ ‫رمز محبوب ماندن‬ ‫من در دانشگاه‬ ‫«ایرج طهماسب»‬ ‫درس خواندم!‬ ‫‪35‬‬ ‫گفت وگو با سحر عصرازاد؛ منتقد‬ ‫و کارشناس سینما درباره ی حامد‬ ‫بهداد و حضورش در «می خواهم‬ ‫زنده باشم»‬ ‫شـعبده در ایفای‬ ‫یک شاه نقش‬ ‫‪43‬‬ ‫گفت وگو با امیر نوروزی‪ ،‬بازیگر سریال های‬ ‫«می خواهم زنده بمانم» و «مردم معمولی»‬ ‫در جـای درســتی ام‬ ‫نه زیراب زنی کردم نه البی!‬ ‫‪57‬‬ صفحه 7 ‫نامه‬ ‫صاحب امتیاز‪:‬‬ ‫موسسه فرهنگی‪ ،‬هنری وصف صبا‬ ‫مدیر مسئول و سردبیر‪:‬‬ ‫محمدرضا شفیعی‬ ‫دبیر گروه تحریریه‪:‬‬ ‫دنیا خمامی‬ ‫مدیر هنری‪:‬‬ ‫سپهر خامه ور‬ ‫گروه تحریریه‪:‬‬ ‫پریسا سادات خضرایی‬ ‫محمد تقی زاده‪ ،‬پری سبحانی‬ ‫اریا باقری‪ ،‬گلسا بحری‬ ‫عکس جلد سینما‪:‬‬ ‫علیرضا پوراخوندی‬ ‫عکس جلد تلویزیون‪:‬‬ ‫مهسا کیوانپور‬ ‫لیتوگرافی‪ ،‬چاپ و صحافی‪:‬‬ ‫خجسته نوین‬ ‫توزیع‪:‬‬ ‫نشر گستر امروز‬ ‫نشانی‪:‬‬ ‫خیابان ایت اله مدنی‬ ‫کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک ‪5‬‬ ‫تلفن‪77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.com‬‬ ‫شبکه های مجازی‪:‬‬ ‫‪@mahnamehsaba‬‬ ‫با سپاس از‪:‬‬ ‫ارش ظلی پور ‪ ،‬امیرحسین بزرگزادگان‬ ‫نغمه دانش ‪ ،‬سجاد نوروزی‬ ‫فاطمه پاقلعه نژاد ‪ ،‬معین باقری و‪..‬‬ ‫تمام کسانی که‬ ‫در شماره هشتم‬ ‫ما را همراهی کردند‪.‬‬ ‫یادداشتمهمان‬ ‫فرهنگبایدمسالهمهمی‬ ‫در دولت منتخب مردم باشد‬ ‫اسماعیلقدیمی‬ ‫کارشناس ارتباطات و استاد دانشگاه‬ ‫فرهنگ مساله بســیار مهمی در دولت اینده‬ ‫اســت و رییس جمهور باید طــرح ‪ ،‬برنامه ها‪،‬‬ ‫اولویت ها و چشم اندازهای خود را در این حوزه‬ ‫برای اهالی فرهنگ تبیین کنــد‪ .‬همانطور که‬ ‫دیدید هیچ یک از افراد در مناظره ها تعریفی از‬ ‫حوزه فرهنگی نداشتند و بدتر از ان این بود که‬ ‫اشرافی هم بر مسائل فرهنگی نداشتند‪ .‬این باعث‬ ‫می شود که نظریات‪ ،‬مبانی‪ ،‬نهادها‪ ،‬سازمان ها و‬ ‫عناصر فرهنگی را نشناسند و شخصی که قرار‬ ‫است به مساله فرهنگ بپردازد باید با تفاو ت ها‬ ‫و دیدگاه های فرهنگی به خوبی اشــنا باشــد‪.‬‬ ‫اگر هیچکدام از نامزدها به دیدگاه ها و مســائل‬ ‫فرهنگی نپرداخت به این دلیل است که فرهنگ‬ ‫یکی از پیچیده ترین بخش های یک جامعه است‪.‬‬ ‫صحبت کردن درباره خرده فرهنگ ها‪ ،‬چگونگی‬ ‫بکارگیری ابزارهای فرهنگی و شــیوه نفوذ به‬ ‫جامعه ای که به شدت دچار تفرق فرهنگی شده‬ ‫اســت‪ ،‬تخصص می خواهد‪ .‬فکر می کنم با همه‬ ‫این تفاسیر این مناظرات از اساس دچار مشکل‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫هرچند که صداوســیما خود به عنوان یک نهاد‬ ‫فرهنگی موظف بود که ســواالت درست و راه‬ ‫گشــایی برای فرهنگ و همه حوزه ها طراحی‬ ‫کند ؛ اتاق فکری که طراح ســوال های مناظرات‬ ‫اســت باید بداند که با ‪ ۸۵‬میلیــون نفر مواج ه‬ ‫اســت که ‪ ۴۰‬ســال تمرین دموکراسی کرده و‬ ‫باید با ســواالتی مهم و تاثیرگذار و همچنین با‬ ‫گرداننده ای متخصص در مسائل و مشکالت کشور‬ ‫به ان ها احترام بگذارد‪ .‬بخش عظیمی از این افراد‬ ‫تلویزیون و ماهواره نــگاه می کنند و به رادیوی‬ ‫خارجی گوش می دهند‪ .‬بنابراین به افرادی کار بلد‬ ‫و متخصص نیاز دارد‪ .‬جای مناظره در تلویزیون‬ ‫است ولی نه به این شکل‪ ،‬فکر می کنم این روزها‬ ‫صدا و ســیما و همه پلتفرم ها باید به انتخابات‬ ‫بپردازند‪.‬‬ ‫این اتفاق که صدا و ســیما محلی برای تضارب‬ ‫ارا به وجود می اورد که کاندیداها بهتر به مردم‬ ‫شناسایی شوند خیلی خوب است باید این ایده را‬ ‫با جزییات گسترش داد و ضعف هایی که وجود‬ ‫دارد را برطرف کرد به طور مثال یکی از ضعف های‬ ‫صدا و سیما این است که نتوانسته است مدیریت‬ ‫افکار عمومی را به درستی انجام دهد و بر اساس‬ ‫قانون اساســی نیز باالترین وظیفه صدا و سیما‬ ‫تنویر افکار عمومی است که تا این لحظه نتوانسته‬ ‫مدیریتی داشته باشد که ثمربخش باشد‪.‬با همه‬ ‫این تفاسیر صدا و سیما هم خارج از قانون عمل‬ ‫نمی کند و نمی توانیم ‪ ۱۰۰‬درصد این ســازمان را‬ ‫مقصر بدانیم‪.‬‬ ‫االن وقت ان اســت که به یک بلوغ سیاســی‬ ‫برسیم که شایســته مردم ایران است و بزرگ‬ ‫ترین امیدواری من این اســت که منتخب مردم‬ ‫قدر فرهنگ را بداند و با مردم و مخاطب در دایره‬ ‫فرهنگی کشور همراه باشد‪.‬‬ صفحه 8 ‫ساخت سریال از دهه شصت‬ ‫پیچیده تر و سخت از دهه پنجاه است‬ ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫اولین گفتگوی مکتوب شهرام شاه حسینی درباره «میخواهم زنده بمانم»‬ ‫«شایگان» بخشی از وجود همه ماست!‬ ‫‪9‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 9 ‫صندلی کارگردان‬ ‫من به دنبال‬ ‫این نیستم که‬ ‫یک ژانر خاص‬ ‫را دنبال کنم یا‬ ‫دنبال امضایی‬ ‫باشم‪ ،‬با طرح‬ ‫یا قصه ای که‬ ‫ارتباط بگیرم تا‬ ‫اخرش می روم و‬ ‫ان وقت دیگر به‬ ‫این فکر نمی کنم‬ ‫که این کمدی‬ ‫است‪ ،‬تراژدی‬ ‫است یا دارد‬ ‫با من چه کار‬ ‫می کند‬ ‫دنیا خمامی‪ :‬برای تنفس در هنر چه برای مخاطب و چه برای هنرمند نگاه نو یک امتیاز‬ ‫است ؛ کارگردان به عنوان صاحب اثر میتواند این نگاه نو را خالقانه در اثر پیاده کند چه در‬ ‫قاب بندی و میزانسن ‪ ،‬چه در جای گیری و دکوپاژ ‪ ،‬چه در هدایت درست فیلمنامه و عوامل‬ ‫تولید و مهم تر از همه رهبری درست بازیگر و دوربین را به عنوان یک نگاه همراه کردن ؛ کاری که حاال‬ ‫شهرام شاه حسینی به درخشش تمام در «می خواهم زنده بمانم» انجامش داده است‪ .‬بازیگرانی که به اندازه‬ ‫ای دیده میشوند که داستان نیاز دارد و فریب نام هیچ یک را صاحب اثر نمیخورد‪ .‬نکته ای که در میان گفتگو‬ ‫با شهرام شاه حسینی به چشمم امد این بود که چقدر برای کارش و دغدغه هایش جهان بندی قایل است ان‬ ‫چنان که حتی برای ان رنگبندی هم تعیین میکند تا با رنگی که برایش در ذهن تجسم میشود راه شخصیت‬ ‫ها و قصه را درست تر برود و با این فرض او که «میخواهم زنده بمانم» را رنگ نارنجی اتشین دیده است‬ ‫وقتی پیش رفتیم قصه را بیشتر درک کردیم و ریتمش همراه ترمان کرد‪ .‬جوانی که حاال پخته شده در تولید و‬ ‫اگر اسمش را پای کاری ببینیم خیالمان راحت است که درگیر احترامی میشویم که او برای ما به عنوان‬ ‫مخاطب قائل است‪.‬‬ ‫فیلمنامه «می خواهم زنده بمانم» یکی‬ ‫ت ســریال‬ ‫از اصلی ترین نقطه های قو ‬ ‫است که نقشــه ای دقیق دارد‪ .‬شکل‬ ‫معرفیشخصیت ها‪،‬ورودبهداستانک ها‬ ‫و رونمایی از گره های داستانی یکی از‬ ‫تفاوت های اصلی این سریال با قاطبه‬ ‫سریال هایشبکهنمایشخانگیاست‪.‬‬ ‫به عنوان کارگردان چقــدر برای این‬ ‫ورودی ها مثل معرفــی حامد بهداد در‬ ‫نقششایگان‪،‬معرفیمهراناحمدیو‪...‬‬ ‫وقت گذاشتید؟ جدا از فیلمنامه طراحی‬ ‫زمان گیری برای این ورودی ها انجام‬ ‫شــد یا همه چیز مربوط به همان زمان‬ ‫نگارش بود؟‬ ‫نقشه راه برای من فیلمنامه است اما حتما نسبت‬ ‫به قبل خیلی سختگیرتر شده ام و در هرکاری برایم‬ ‫خیلی مهم اســت به ان باور و اعتقاد داشته باشم‪.‬‬ ‫نزدیک به دو سال از زمانی که درباره «می خواهم‬ ‫زنده بمانم» طرح موضوع و فکر کردیم گذشــته و‬ ‫در این مدت سه بار نویسنده عوض شد‪ .‬این به ان‬ ‫معنا نیست که ان دوستان نویسند ه که با ان ها به‬ ‫مدت دو‪ ،‬سه ماه یا کم و بیش پیش رفتیم توان این‬ ‫را نداشتند تا یک کار این چنینی برای ما بنویسند‪،‬‬ ‫بلکه معنایش فقط این است که ما و به خصوص من‬ ‫خیلی سختگیرتر شده ایم‪ .‬من تجربه سریال سازی‬ ‫را با دو کار پرمخاطب مثل «همه چیز انجاست»‬ ‫و «هشت و نیم دقیقه» داشتم اما برای اولین کاری‬ ‫که می خواستم در شبکه نمایش خانگی انجام دهم‬ ‫ریسک نکردم و با محمد شایسته تصمیم گرفتیم‬ ‫ک بگیریم‪ .‬او به کمک ما امد‬ ‫از مجید موالیی کم ‬ ‫تا قصه ای را تعریف کنیم کــه از دل جامع ه بیرون‬ ‫می اید و همه با ان اشنا هستند‪ .‬مخاطب ممکن‬ ‫است خاطراتی مشابه این ســریال داشته باشد و‬ ‫ان هایی هم که این تجربه را نداشته اند شاید به دلیل‬ ‫شخصیت پردازی تا حدودی بی نقص کاراکترها با‬ ‫ان ها هم ذات پنداری کنند‪ .‬موالیی بالفاصله پویا‬ ‫ســعیدی را به کار دعوت کرد و با هم شروع به کار‬ ‫کردیم‪ .‬مجید موالیی‪ ،‬پویا سعیدی‪ ،‬من و محمد‬ ‫شایسته ساعت های بسیار زیادی درباره ی فیلمنامه‬ ‫و چگونه ورود کردن به این قصه حرف زدیم و اینکه‬ ‫چه چیزهایــی از ان را الزم داریم و چه چیزهایی‬ ‫به دردمان نمی خورد‪ .‬ایــن فیلمنامه ای که پیش‬ ‫روی ماست و سریالی که شما مشاهده می کنید‪،‬‬ ‫حاصل ماه ها زحمــت به خصوص مجید موالیی و‬ ‫پویا سعیدی است‪.‬‬ ‫درمورد شخصیت پردازی برای ورود کسانی مثل‬ ‫حامد بهداد و مهران احمدی در فیلمنامه فکر شده‬ ‫بود و من نیز سعی کردم در میزانسن و با دوربین به‬ ‫ان ها قدرت بیشتری برای رونمایی بدهم‪ .‬به هر حال‬ ‫یکی از کارهای من به عنوان کارگردان این است که‬ ‫ببینم انچه در فیلمنامه نوشته شده در صحنه و در‬ ‫جایی که فیلمبرداری می کنم شدنی هست یا خیر‪.‬‬ ‫درنتیجه این نوشته باید در صحنه به من کمک کند‬ ‫و تا حد خیلی زیادی هم این کار را می کند اما جایی‬ ‫بهنظر می امدکهباید ان را دچار تغییراتیکنم‪ ،‬مثل‬ ‫صحن ه ورود یک شخصیت‪ .‬خیلی کم پیش می اید‬ صفحه 10 ‫که فکر کنم دیالوگی را الزم ندارم و فیلمنامه با تغییر‬ ‫مواجه می شود‪ .‬این از سال ها دستیاری کردن من‬ ‫به خصوص با جناب اقای بهــرام بیضایی می اید‪.‬‬ ‫بعد از تجربه ی من با ایشان در «سگ کشی» تازه‬ ‫متوجه شدم که فیلمنامه یعنی چه و چه زمانی باید‬ ‫این کاراکتر را ببینی و چه زمانی باید از او دور شوی‪.‬‬ ‫درواقع این میزان سختگیری من بعد از کار کردن با‬ ‫بهرام بیضایی در «سگ کشی» به وجود امد‪ .‬در انجا‬ ‫خیلی نکات دیگر را هم یاد گرفتم که شاید در ادامه‬ ‫به ان اشاره کردیم؛ خصوصا درمورد فیلمنامه ای که‬ ‫به عبارتی وسطش هوا ندارد و منسجم است‪ ،‬یعنی‬ ‫کاراکترهابهوقتشگفت وگودارند‪،‬بهوقتشسکوت‬ ‫می کنند‪ ،‬دیالوگ ها درست شروع می شوند و به جا‬ ‫تمام می شوند و شــخصیت ها به درستی سر یک‬ ‫موضوع بحث می کنند‪ .‬من این ها را به اضافه اینکه‬ ‫دیالکتیکش باید به کجا برسد یاد گرفتم‪ .‬ممکن‬ ‫اســت که خیلی وقت ها نتوانم انجامش دهم اما‬ ‫می دانم هر انچه که بلد هستم را از انجا با خودم دارم‪.‬‬ ‫این ورودی ها به شــدت به میزانسن‬ ‫و کارگردانی بســتگی داشت‪ .‬خیلی از‬ ‫منتقداناعتقاددارندکهسبککارگردانی‬ ‫شهرام شاه حسینی در «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» با باقی کارهایش متفاوت است‬ ‫که این تفاوت به معنی خوب یا بد نیست‬ ‫و منظورمان تغییر سبک است‪ .‬به نظر‬ ‫مناینپخته تریناثرشماتااینجاست‪.‬‬ ‫در این پروژه چقدر قصد اثبات بیشتر‬ ‫خودتان در حوزه تولید را داشــتید؟ به‬ ‫خودتان یا حتی دیگران‪.‬‬ ‫بهاینفکرنمی کنمکهاینکارمبایدازکارقبلیبهتر‬ ‫باشد‪ ،‬حتما این مساله هم پس ذهن من هست اما با‬ ‫خودم مرورش نمی کنم؛ درواقع به خودم نمی گویم‬ ‫که باید چطور پیشــرفت کنم‪ .‬وقتی یک کاری را‬ ‫شــروع می کنم به ابعاد و جهانی که قرار است به‬ ‫ان وارد شوم فکر می کنم‪ ،‬یعنی یک جهان جدید‬ ‫را برای خودم ترســیم می کنم و راه های مختلف‬ ‫رفتن به این جهان را بررسی می کنم‪ .‬این نقشه را‬ ‫اینطور ترسیم می کنم که برای مثال ده ورودی به‬ ‫این جهان دارم‪ .‬یکی از ورودی ها این سر شهر است‬ ‫و دیگری یک سر دیگر است‪ ،‬یکی کویری است و‬ ‫یکی دریا دارد‪ ،‬یکی جنگل دارد‪ ،‬دیگری سنگالخ‬ ‫است و در جای دیگرش میدان مین کاشته اند‪ .‬من‬ ‫تمام این ها را بررسی می کنم تا بفهمم چطور به این‬ ‫جهان طور ورود کنم و برای خودم یک جهان نسبی‬ ‫به خصوص درباره رنگ ها ترسیم می کنم‪ .‬تاکیدم بر‬ ‫رنگ به این دلیل است که برایم خیلی مهم است که‬ ‫ورودم به این جهان چه رنگی باشد‪ .‬مثال درباره ی‬ ‫«می خواهم زنده بمانم» رنگ نارنجی یا عبارتی که‬ ‫دوستانم به کار می برند کوکاکوالیی را در نظر داشتم‬ ‫و فکر می کردم که اینطور باید ورود کنم‪ .‬این گرما‬ ‫به این منظور نیست که بگوییم با ادم های احتماال‬ ‫گرمی طرف هستیم‪ ،‬خیر‪ .‬به نظرم امد که با قصه ی‬ ‫خیلی ملتهب اتشــینی روبه رو هستم پس قصه‬ ‫دارای این رنگ است و این رنگ سرخ خورشیدی‬ ‫ممکن است که من و خیلی های دیگر را بسوزاند‬ ‫به خودم‬ ‫نمی گویم که باید‬ ‫چطور پیشرفت‬ ‫کنم‪ .‬وقتی یک‬ ‫کاری را شروع‬ ‫می کنم به ابعاد‬ ‫و جهانی که‬ ‫قرار است به ان‬ ‫وارد شوم فکر‬ ‫می کنم‪ ،‬یعنی‬ ‫یک جهان جدید‬ ‫را برای خودم‬ ‫ترسیم می کنم و‬ ‫راه های مختلف‬ ‫رفتن به این‬ ‫جهان را بررسی‬ ‫می کنم‪ .‬این‬ ‫نقشه را اینطور‬ ‫ترسیم می کنم‬ ‫که برای مثال ده‬ ‫ورودی به این‬ ‫جهان دارم‪ .‬یکی‬ ‫از ورودی ها این‬ ‫سر شهر است و‬ ‫دیگری یک سر‬ ‫دیگر است‪ ،‬یکی‬ ‫کویری است و‬ ‫یکی دریا دارد‪،‬‬ ‫یکی جنگل دارد‪،‬‬ ‫دیگری سنگالخ‬ ‫است و در جای‬ ‫دیگرش میدان‬ ‫مین کاشته اند‬ ‫که تماشاچی هم شاملش می شود‪ .‬به همین دلیل‬ ‫ورودم به دنیای سریال «می خواهم زنده بمانم» با‬ ‫دکوپاژ و میزانسنی همراه است که نه همه جا اما در‬ ‫خیلی از صحنه ها ممکن است جای دوربین سکون‬ ‫و بی حرکت یا حتی با یک حرکت ارامی همراه باشد‬ ‫اما ملتهب است و حتما باید ضربان داشته باشد و‬ ‫چیزی بگوید که قبال گفته نشده است‪ .‬هر قصه ای‬ ‫با خودش دنیایی دارد که این دنیا ممکن اســت‬ ‫بعضی وقت ها در قصه های دیگر دنیای کوچکی‬ ‫باشد و فیلم خوب از کار درنیاید‪ .‬گاهی وقت ها هم‬ ‫دنیای وســیعی دارد و پرهیاهو و پرتالطم است و‬ ‫عشــق‪ ،‬نفرت یا کینه به همراه دارد‪ .‬فکر می کنم‬ ‫که این مســاله در «می خواهم زنده بمانم» کمی‬ ‫اشکارتر است‪ ،‬درنتیجه این ضربان از طریق جهان‬ ‫فیلمنامه به من منتقل می شود‪ .‬مساله ای که در‬ ‫موردش ساعت های طوالنی جنگ و بحث کردیم‬ ‫و به نتیجه رسیدیم و گاهی هم نرسیدیم را با خود‬ ‫به صحنه می اورم و باز هم این همه ی ان چیزی‬ ‫نیست که می گویم به این دلیل که ناخوداگاهم‬ ‫بسیار بیشتر از خوداگاهم کار می کند‪ .‬برای مثال‬ ‫درباره ی صحنه ای که برای فردا باید فیلمبرداری‬ ‫کنیم‪ ،‬به اینکه دوربین را کجــا بگذارم یا از حامد‬ ‫بهداد با کلوزاپ یا از سحر دولتشاهی با یک مدیوم‬ ‫شروع کنم و یا هر چیز دیگری شبیه به این‪ ،‬به هیچ‬ ‫وجه فکر نمی کنم‪ .‬فردا این صحنه فقط و فقط با‬ ‫همان نیت اولیه پیش می رود؛ یعنی درنظر گرفتن‬ ‫اینکهدیالکتیکیکسکانسبرسرچیست‪،‬سرچه‬ ‫چیزی دعوا و یا سر چه چیزی اشتی است‪ .‬درواقع‬ ‫اول به این فکر می کنم که نقطه ی مرکزی چیست‬ ‫و بعد به اینکه ضربان در قصه ای که می ســازیم از‬ ‫کار نیفتد‪ ،‬حتی اگر باالتر هم رفت اشکالی ندارد‬ ‫اما پایین تر نیاید تا احیانــا از حس و حال نیفتد و‬ ‫کم رمق نشود‪.‬‬ ‫شهرام شاه حســینی چندین ژانر و‬ ‫شــکل را تجربه کرده است‪ .‬چقدر در‬ ‫زمینه کارگردانی به دنبال امضا داشتن‬ ‫و کارگردان مولف شدن هستید؟ منظور‬ ‫ما از مولف شــدن بیشتر این است که‬ ‫چقدر برایتان مهم است تا مثل بعضی از‬ ‫کارگردانان در یک گونه یا فرم و ساختار‬ ‫تبحر خاصی پیدا کنید و از تنوع فاصله‬ ‫بگیرید و مخاطب بتواند سبک شما را‬ ‫بدون اینکه به تیتراژ و نام شما نگاه کند‬ ‫تشخیصدهد‪.‬‬ ‫من به دنبال این نیستم که یک ژانر خاص را دنبال‬ ‫کنم یا دنبال امضایی باشم‪ ،‬با طرح یا قصه ای که‬ ‫ارتباط بگیرم تا اخرش مــی روم و ان وقت دیگر‬ ‫به این فکر نمی کنم که این کمدی است‪ ،‬تراژدی‬ ‫است یا دارد با من چه کار می کند؛ من ان کار را با‬ ‫تمام سعی ام انجام می دهم حتی اگر خوب نشود‪.‬‬ ‫راستش به اینکه در طول دوران کاری ام کارهای‬ ‫متنوعی انجام دهم خیلی فکر نمی کنم‪ .‬فیلمنامه‪،‬‬ ‫طرح یا قصه ای که بر من حادث می شود مرا به ان‬ ‫سمتمی برد؛بهشرطیکهارتباطبسیارتنگاتنگی‬ ‫با ان برقرار کنم‪ .‬به نظرم انچه که در من در حال‬ ‫شکل گیری است کار کردن با زحمت بسیار است‪.‬‬ ‫این یعنی من خودم را شناختم و ادمی نیستم که‬ ‫رویصندلیبنشینموصدا‪،‬دوربین‪،‬حرکتبگویم‪.‬‬ ‫من برای خروجی خوب حتما باید زحمت بکشم‪.‬‬ ‫این زحمت یعنی خواستن‪ ،‬بلند شدن‪ ،‬پیدا کردن‪،‬‬ ‫فکرکردنونهنشستنوهمهچیزرابهبقیهسپردن‪.‬‬ ‫می خواهم بگویم شاخصه ای که در حال پیدا کردن‬ ‫ان در خودم به عنوان کارگردان هستم این است‬ ‫که پالن ها حتما باید وزین باشند‪ ،‬دارای نور خوبی‬ ‫باشند و صحنه و لباس خوبی داشته باشند و همه ی‬ ‫این ها به خدمت کار من می ایند و من باید چیزی‬ ‫به ان ها اضافه کنم‪ .‬به طور مثال درباره موسیقی‬ ‫نظرات زیادی می دهم و مسعود سخاوت دوست‬ ‫سخت گیری مرا می پذیرد‪ ،‬حسین ابوالصدق هم‬ ‫درباره صداگذاری همین طور اســت و‪ . ...‬درکل‬ ‫همه ی این ها شاخصه ی کار من می شود و همه این‬ ‫زحمات باید دیده شود و برای همین بیننده هم به‬ ‫ان احترام می گذارد‪ .‬حتی اگر یک جاهایی از قصه‬ ‫ایراد بگیرد که حتما ایراد دارد‪ ،‬این زحمت از طرف‬ ‫همه ی عوامل به پالن و از پــان و از تلویزیون به‬ ‫بیننده سرایت می کند‪ .‬این مساله برای من مشهود‬ ‫و جالب است‪.‬‬ ‫یک اتفاق مهم در سریال «می خواهم‬ ‫زنده بمانم» وجود یک شاه نقش و ان‬ ‫هم نقش شــایگان برای حامد بهداد‬ ‫است؛ شخصیت پردازی این کاراکتر‬ ‫بسیار پیچیده و پر افت و فراز است‪ .‬ایا‬ ‫این نقش از ابتدا برای او بود؟ خود بهداد‬ ‫چقدر روی این کاراکتر در زمان نگارش‬ ‫و حین شخصیت پردازی تامل داشت؟‬ ‫با محمد شایسته خیلی زود به توافق رسیدیم که‬ ‫حامد بهداد باید نقش شایگان را بازی کند‪ .‬راستش‬ ‫را بخواهید گزینه های دیگری برای این نقش روی‬ ‫میز بود اما بهداد برنده ی این دوئل شد و برای این‬ ‫نقشانتخابشد‪.‬حامدهمیشهورودی هایسختی‬ ‫به کار دارد و این شــامل همه چیز می شود‪ .‬یعنی‬ ‫شامل گفت وگوهای دو نفره؛ گفت وگوهای سه نفره‬ ‫بین من‪ ،‬او و محمد شایسته؛ گفت وگوهای بین ما و‬ ‫گروهلباسبااووگروهفیلمنامهبااو‪.‬برایاینکهدنیاو‬ ‫جهانش با ما یکی شود باید روزهای پر فراز و نشیبی‬ ‫را با هم بگذرانیم‪ .‬این را هم بگویم که او دوستانه این‬ ‫کارراانجاممی دهدبرایاینکهبفهمدکجاایستادهو‬ ‫می خواهدچهکارکنداماممکناستخیلیوقت ها‬ ‫من را به عنوان کسی که از این دنیا با خبر هستم و‬ ‫می خواهم او را با این جهان اشنا کنم کالفه کند‪.‬‬ ‫خیلی وقت ها این اتفاق می افتد اما او دست بردار‬ ‫نیست و از این کالفگی ناراحت نمی شود چون این‬ ‫ویژگی ماجراجویانه اوست‪ .‬البته برخوردهای من با‬ ‫این ماجراجویی که تند هم نیست و فقط اغشته به‬ ‫خستگی و کالفگی است را به خودش نمی گیرد‬ ‫و حرفه ای و پاورچین پاورچین جلو می اید‪ .‬یک‬ ‫احساسی بین من و حامد بهداد وجود دارد که برای‬ ‫سال های دور است‪ .‬ســال های دوری که من و او‬ ‫تازه وارد سینما شده بودیم و کم و بیش همدیگر را‬ ‫ی مابایکسریالیشروعشد‬ ‫می شناختیمامادوست ‬ ‫‪11‬‬ ‫تلویزیون‬ ‫تلویزیون‬ ‫سینماو و‬ ‫تخصصیسینما‬ ‫مجله تخصصی‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫‪1400‬‬ ‫خرداد‪1400‬‬ ‫خرداد‬ صفحه 11 ‫صندلی کارگردان‬ ‫که من دستیار کارگردان بودم و حامد در ان بازی‬ ‫می کرد‪ .‬کم کم با ایما و اشــاره و حرف های قلمبه‬ ‫ســلمبه زدن به یکدیگر با هم صمیمی تر شدیم‬ ‫و معنی اش این نبود که قرار اســت من در اینده‬ ‫کارگردان شوم و با او کار کنم‪ .‬من از اینده ی خودم‬ ‫چیزی را متصور نبوده و نیستم و هر چه برایم پیش‬ ‫اید همان کار را می کنم‪ .‬دوست داشتم کارگردان‬ ‫شوم اما یکی از ارزوهایم نبوده است‪ .‬از این جهت‬ ‫می گویم که بدانید من هیچوقت فکر نمی کردم تا‬ ‫یک روزی با حامد بهداد یا کســان دیگر کار کنم‪.‬‬ ‫به عقبه ی دوســتی مان به این خاطر اشاره کردم‬ ‫چون من و حامد همدیگر را دوســت داریم و این‬ ‫چالش هاممکناستکمیسرصحنهطوالنیشود!‬ ‫این را با خنده و شوخ طبعی می گویم برای اینکه‬ ‫مصاحبه مان خیلی ســخت و جدی نشود اما این‬ ‫به یک اعتماد دو نفر ه کامل و صد درصدی تبدیل‬ ‫شده است؛ معنی اش این نیست که من هر چه را او‬ ‫بگویدقبولکنموهرچهمنبگویماوبپذیرد‪.‬معنی‬ ‫اعتماد در اینجا این است که ما می دانیم این صحنه‬ ‫اینطور است پس ماجرایش هم این است و او بعد از‬ ‫اینکه اماده می شود تا این صحنه را بگیریم با درایت‪،‬‬ ‫مهربانی وهوشیاریکمک های خیلی زیادیبه من‬ ‫می کند‪ .‬برای مثال گفت که من تن صدایم را در این‬ ‫کار پایین می گیرم چرا که صدای من زیر است‪ .‬به‬ ‫این دلیل صدایم را پایین می گیرم که بتوانم کمی‬ ‫بمحرفبزنمواینمسالهکاراکترراتکمیلمی کند‪.‬‬ ‫درنتیجه این جمله راهکارهای زیادی در نحوه ی‬ ‫دیالوگ گویی او و در نحوه ی برخوردش با سایرین‬ ‫به من می دهد؛ پس از نماهایی استفاده می کنم که‬ ‫گویش او به مخاطب نفوذ کند‪ .‬من و او خیلی زود به‬ ‫ایننتیجه می رسیمکهباید سکانس را ازکجا شروع‬ ‫کنیموچرابایدایندیالوگرابگوید‪،‬چرانبایدبگوید‬ ‫و کجا سکوت کند‪ .‬اســمش راهنمایی یا هر چیز‬ ‫دیگریا ست در هر صورت خیلی دوست دارد که‬ ‫من به هنگام ضبط پالن با او حرف بزنم و گفت وگو‬ ‫کنم‪ .‬در فاصله ی بیــن دو دیالوگی که می خواهد‬ ‫بگوید در مورد حرکات دست‪ ،‬صورت‪ ،‬چشم ها و‬ ‫بدنش با او گفت وگو می کنم‪ .‬خیلی خوشحالم که‬ ‫این دوستی ثمر ه خوبی داده و ابروی هردوی ما را‬ ‫حفظ کرده است‪.‬‬ ‫به نظر می رسد این گفت وگو خیلی جاها‬ ‫به پیچیدگی بیشــتر نقش و درنتیجه‬ ‫جذاب تر شدنش کمک کرده است‪.‬‬ ‫شایگان مثل هم ه ما کاراکتر پیچیده ای دارد که در‬ ‫نهان همه ی ما هست و ما ان را یا پنهانش می کنیم‬ ‫یاگاهیبروزمی دهیم‪.‬وقتیهیچچیزدراینجهان‬ ‫تو را خوشحال نمی کند دست به کارهای عجیبی‬ ‫می زنی و شایگان کاراکتری دارد که چیزی در این‬ ‫دنیا خوشحالش نمی کند‪ .‬او حتی از این قدرت و از‬ ‫این همه پول هم لذت نمی برد و تبدیل به شغلش‬ ‫شده که با ان وقت می گذراند‪ .‬او به دلیل حقارتی‬ ‫که در تمام طول کودکــی‪ ،‬نوجوانی و احتماال در‬ ‫جوانی اش داشته و با خود به همراه اورده کاراکتر‬ ‫پیچیده ای است‪ .‬او عقبه ی خوبی ندارد‪ ،‬البته این‬ ‫به ان معنا نیست که همه ی ان هایی که گذشته‬ ‫خوبی ندارند و با حقارت بزرگ می شوند‪ ،‬واکنش‬ ‫رفتاری مشابهی خواهند داشــت‪ .‬در مورد همه‬ ‫یکسان نیست اما در مورد شایگان اینطور است که‬ ‫می گویم‪ ،‬یعنی او باید همه ی حقارت را تبدیل به‬ ‫قدرتی کند تا از ان استفاده کند‪ .‬این قدرت خیلی به‬ ‫کمکش امده و می تواند از ان بهره ببرد‪ .‬قدرتی که‬ ‫منجر به‪ ،‬به دست اوردن دختری می شود که سحر‬ ‫دولتشاهی نقشش را بازی می کند‪ .‬او بدون در نظر‬ ‫گرفتنجایگاهیکهدارد‪،‬بدوندرنظرگرفتناینکه‬ ‫یک ازدواج اولی داشته و زن دارد‪ ،‬بی محابا وارد این‬ ‫رابطه می شود‪ .‬در ابتدا برای همان ل ِه کردن حقارت‬ ‫گذشته اســت اما کم کم این جنون و رفتار شکل‬ ‫دیگری به خودش می گیــرد‪ .‬حامد بهداد همه ی‬ ‫این ها را با ظرافت و کم کم پیدا کرده است‪ .‬او تمام‬ ‫فیلمنامه را حفظ نبود و الزم هم نبود که حفظ باشد‬ ‫و من هم صالح نمی دانستم؛ منظورم این است که‬ ‫او کم کم این نقطه گذاری ها را انجام داده و بین این‬ ‫نقطه ها خط کشیده و در حال حاضر متوجه است‬ ‫که این نقطه ها دارند به کجا می رسند‪ .‬این مساله با‬ ‫کمک همدیگر پدیدار شد و این کاراکتر پیچیده و‬ ‫جذاب از نظر تماشاچی به این ترتیب به وجود امد‪.‬‬ ‫ما تمام و کمال به‬ ‫انچه که درمورد‬ ‫کاراکتر شایگان‬ ‫می خواستیم‬ ‫رسیدیم‪ .‬این مساله‬ ‫از انجا نشات‬ ‫می گیرد که کاراکتر‬ ‫«بد من» فیلم یا کسی‬ ‫که قدرت دارد و زور‬ ‫می گوید‪ ،‬نامزد فرد‬ ‫دیگری را از دستش‬ ‫در می اورد و او را مال‬ ‫خود می کند و در واقع‬ ‫سوءاستفاده می کند‬ ‫یکی از بهترین بازی های حامد بهداد را‬ ‫در این سریال دیدیم که اگر بخواهیم‬ ‫این موضوع را از نگاه حرفه ای بررسی‬ ‫کنیم شما بیشترین تاثیر را در بیشتر به‬ ‫چشم امدن این بازی خوب داشتید؛ با‬ ‫میزانسن ها‪ ،‬قاب بندی ها‪ ،‬جای گیری‬ ‫درست و البته نظارت بر تدوین خوب‪.‬‬ ‫حاال که خروجی بازی بهداد را می بینید‬ ‫فکر می کنید چقدر به ان چیزی که در این‬ ‫کاراکترمی خواستیدرسیده اید؟‬ ‫ما تمام و کمال به انچه که درمورد کاراکتر شایگان‬ ‫می خواستیم رسیدیم‪ .‬این مســاله از انجا نشات‬ ‫می گیرد که کاراکتر «بد من» فیلم یا کســی که‬ ‫قدرت دارد و زور می گویــد‪ ،‬نامزد فرد دیگری را از‬ ‫دســتش در می اورد و او را مال خود می کند و در‬ ‫واقع سوءاستفاده می کند‪ .‬او حرف زدن یاد گرفته‬ ‫و توانسته راه خیلی طوالنی را در زمان کمی برود‪.‬‬ ‫این کاراکتر می توانست به شدت با واکنش منفی‬ ‫تماشاچی روبه رو شود و تماشاچی از او به عنوان یک‬ ‫نیروی اهریمن و شر بدش بیاید و او را پس بزند‪ ،‬اما‬ ‫این چیزی نبود که ما می خواستیم‪ .‬ما می خواستیم‬ ‫که شایگان با همه ی این توصیف هایی که از او کردم‬ ‫در مجموع به دل تماشــاچی بنشیند و این هم به‬ ‫ی بازمی گردد‪ .‬درواقع این‬ ‫همان نکته ی پاسخ قبل ‬ صفحه 12 ‫ن موارد و تجربه ی زیســت‪،‬‬ ‫مخلوطی از همه ی ای ‬ ‫تجربه ی بازی‪ ،‬تجربه ی گردش در خود و سلوک‬ ‫شخصی هر دوی ماست که باعث شــد در مورد‬ ‫شایگان تا حدود زیادی به خواسته هایمان برسیم‪.‬‬ ‫همان چیزی است که ما در خودمان پنهان کرده ایم‬ ‫و جرات بروز دادنش را نداریم‪ .‬شایگان نیروی شر‬ ‫بخشــی از وجود ماســت که این کاراکتر ان را به‬ ‫نمایش می گذارد اما ما پنهانش می کنیم‪ ،‬درواقع‬ ‫شایگان نیمه ی سیاه درون هر ادمی را به نمایش‬ ‫می گذارد‪ .‬من تنها کاری که کردم این بود که از این‬ ‫وجه سیاه و شر خودم به حامد انتقال دادم‪ .‬او هم‬ ‫مثل من دور ه سختی را گذرانده به این دلیل که االن‬ ‫هر دوی ما به این سن مشترک یعنی چهل و هفت‪،‬‬ ‫هشت سالگی رسیده ایم و دردهای مشترک زیادی‬ ‫داریم و ســختی های زیادی را متحمل شده ایم‪.‬‬ ‫ممکن است که در ذهن هردوی ما اینطور نبوده‬ ‫باشد که خواسته باشیم کسی را بکشیم اما حتما‬ ‫تا مغز استخوان از دســت فرد یا افرادی ناراحت‬ ‫شده ایم که دوست داریم ان ادم دیگر در کره ی‬ ‫زمین نباشــد‪ ،‬او را هرگز نبینیم‪ ،‬یا شکست و‬ ‫فروپاشی او را به چشم ببینیم‪ .‬این مساله برای‬ ‫هــر دوی ما و برای من کــه حتما پیش‬ ‫امده است‪.‬درنتیجهاینماجرابهکمک‬ ‫من امد تا ایــن را به حامد منتقل‬ ‫کنم و چشم او‪ ،‬حرکات او‪ ،‬دست‬ ‫او و بــدن او را جوری به حرکت وا‬ ‫داریم که نافذ شود و به تماشاچی‬ ‫بقبوالنیم که این کاراکتر در وجود‬ ‫همه ی ما هست و ما باید بپذیریم‬ ‫که بخشــی از وجودمان شایگان‬ ‫است‪ .‬در نتیجه من تالشم را کردم‪،‬‬ ‫حالاینکهحامدیکحامددیگری‬ ‫است خیلی به خودش بستگی‬ ‫داشته است‪ .‬او هم می خواست‬ ‫تا یک شایگانی بسازد و همه ی‬ ‫تالششراکردکهتالشبسیار‬ ‫ماهرانه‪ ،‬زیرکانه‪ ،‬کالسیک‬ ‫و اکادمیکی بــود‪ .‬درواقع‬ ‫به نظر من حسن‬ ‫فتحی بهترین‬ ‫سریال ساز ایران‬ ‫است‪ .‬غالبا کارهای‬ ‫ایشان را دیده ام‬ ‫اما «شهرزاد» را‬ ‫متاسفانه ندیده ام‪.‬‬ ‫خاطرم نیست که‬ ‫مشغول کاری بودم‬ ‫یا به دالیل دیگری‬ ‫ان را ندیدم اما‬ ‫به هر حال تمام‬ ‫کارهای ایشان به جز‬ ‫«شهرزاد» را دیده ام‬ ‫و باز هم تاکید می کنم‬ ‫که ایشان بهترین‬ ‫سریال ساز ایران‬ ‫است‬ ‫لوکیشن هایخاصوکارتپستالیجزو‬ ‫محاسن کار شــما محسوب می شود‪.‬‬ ‫چقدر بــرای پیدا کردن لوکیشــن و‬ ‫هماهنگ کردن زمانی با تاریخ گذشته‬ ‫وقت گذاشتید؟ یقینا محمد شایسته در‬ ‫این زمینه به عنوان تهیه کننده خیلی‬ ‫همراهی کردند‪ ،‬درســت است؟ برای‬ ‫مثال ما شــنیدیم که شما برای بعضی‬ ‫از صحنه ها مجبور به بســتن بعضی‬ ‫از خیابان ها بودیــد و قطعا این یکی‬ ‫از کارهای سخت شــما در این پروژه‬ ‫بوده است؟‬ ‫از دوران قاجار‪ ،‬قبل تر و یا بعــد از ان یعنی دوران‬ ‫پهلوی مستندات کمی وجود دارد‪ ،‬از طرفی تاریخ‬ ‫ما تاریخ شــفاهی اســت و تاریخ کتبی درست و‬ ‫به ســامانی نداریم و از طرف دیگر خاطر ه مردم و‬ ‫خاطر ه شخصی هم ه افراد یاری نمی کند و ممکن‬ ‫است احتماال ایراد بگیرند و یا بخواهند بگویند به‬ ‫این ترتیبی که شــما فیلمبرداری کرده اید نبوده‬ ‫و یا برعکس‪ .‬نمی گویم اسان است اما خیلی هم‬ ‫کار پیچیده ای نیست‪ ،‬با این حال دهه ی شصت‬ ‫سخت تریندههوحتیازدهه یپنجاههمسخت تر‬ ‫است‪ .‬به دلیل خاطره و نوســتالژی مردم پس از‬ ‫انقالب که به ناگهان زندگی تغییر می کند‪ ،‬فرهنگ‬ ‫تغییر می کند و تحت الشعاع ان رخداد‪ ،‬بسیاری از‬ ‫عکس ها عوض می شود‪ ،‬بسیاری از رنگ ها عوض‬ ‫می شود و به ســرعت خیابان ها و مغازه ها دچار‬ ‫تغییر و تحول می شــوند‪ .‬این کا ِر مــا را در تولید‬ ‫خیلی مشکل کرده؛ یعنی هر اثر دهه شصتی که‬ ‫قرار است ساخته شود این مشکل را پیدا می کند‪.‬‬ ‫محمد شایسته کوچک ترین کم کاری در برنامه اش‬ ‫نبود و هیچ صحبتی مبنی بر اینکه از این فضاها‬ ‫استفاده نکنیم از ســوی او مطرح نبود‪ .‬او همواره‬ ‫کنار کار بود و به اتفاق بابک کریمی (طراح صحنه)‬ ‫هر انچه را که فکر می کردیم درســت است پیاده‬ ‫می کردیم‪ .‬محمد شایســته پشتوان ه خیلی‬ ‫خوبی برای بابک کریمی بود برای اینکه‬ ‫هر انچه که می خواهد را در اختیارش‬ ‫بگذارد تا به بهترین هایی که فکر‬ ‫می کردیم دســت پیدا کنیم‪.‬‬ ‫محمد شایســته هیچ منعی‬ ‫نداشت و بهترین ان چیزی که‬ ‫در فیلمنامه ابتدا به صورت‬ ‫خطی و چند کلمه نوشته‬ ‫شــده بود و مشخص نبود‬ ‫کــه در اینده قرار اســت‬ ‫چگونه به تصویر دراید را در‬ ‫اختیارم می گذاشت‪ .‬البته‬ ‫ما روزهای بسیار سختی را‬ ‫برای فیلمبــرداری کردن در‬ ‫سطح شــهر تهران و برای پیدا‬ ‫کردن تمام لوکیشــن های این‬ ‫سریال داشتیم چراکه دیگر نشانه ای از ده ه شصت‬ ‫وجود ندارد‪ .‬هیچ خیابــان و کوچه ای وجود ندارد‬ ‫و شهر پر از الودگی اســت‪ .‬نه اینکه بیشتر شدن‬ ‫الودگی های شهر تهران به این خاطر باشد که رو‬ ‫به پیشرفت رفته؛ الودگی های این شهر بیشتر شده‬ ‫برای اینکه معماری و تمام ساختار شهر تهران به‬ ‫شدتتهوع اوراست‪،‬درذوقمی زندوعکسینیست‬ ‫تا ادمی را به ارامش دعوت کند و روحیه ی او را خوب‬ ‫کندولبخندبرلبشبیاورد‪.‬اینشهربهشدتخشن‬ ‫است و معماری ان جنگجویانه است؛ حال ادمی را‬ ‫بد و او را اخم الود می کند‪ .‬صدای خوشــی از هیچ‬ ‫کوچه و خیابانی به گوش نمی رسد و در این مسیر‬ ‫ما سعی کردیم تا به جاهایی برویم که با صداگذاری‬ ‫و رنگ ها‪ ،‬به خصوص در لباس و رنگ های صحنه‬ ‫این را داشته باشیم‪ .‬درست است که در زمان جنگ‬ ‫بودیم اما یک ارامشی وجود داشت‪ ،‬هنوز مهربانی‬ ‫وجود داشت و ما همه ی این ها را سعی کردیم تا در‬ ‫لوکیشن‪ ،‬صحنه‪ ،‬لباس‪ ،‬صدا و صداگذاری و مونتاژ‬ ‫پدیدارکنیم‪.‬‬ ‫ایا تاثیری از «شهرزاد» و گره داستانی‬ ‫قباد و شهرزاد چه خوداگاه یا ناخوداگاه‬ ‫برای شما وجود داشت؟ درست است‬ ‫که مثلث عشقی چیز جدیدی نیست اما‬ ‫شکل رابطه و فراز و فرودها خیلی ما را به‬ ‫یاد ان ها می اندازد‪.‬‬ ‫به نظر من حسن فتحی بهترین سریال ساز ایران‬ ‫است‪ .‬غالبا کارهای ایشان را دیده ام اما «شهرزاد» را‬ ‫متاسفانه ندیده ام‪ .‬خاطرم نیست که مشغول کاری‬ ‫بودم یا به دالیل دیگری ان را ندیدم اما به هر حال‬ ‫تمام کارهای ایشان به جز «شهرزاد» را دیده ام و‬ ‫باز هم تاکید می کنم که ایشان بهترین سریال ساز‬ ‫ایران است‪ .‬او قصه را خیلی خوب می فهمد‪ ،‬می داند‬ ‫که کجا به قصه ورود کند و می داند که چه چیزی‬ ‫بینندهراگیرمی اندازدومی توانداورادرقسمت های‬ ‫طوالنی با خود همراه می کند‪ .‬این را گفتم تا بگویم‬ ‫که مد نظر ما نبود تا «شــهرزاد» الگوی مان شود‪.‬‬ ‫حتما نویسنده های ما یعنی پویا سعیدی و مجید‬ ‫موالیی «شهرزاد» را دیده بودند اما فکر می کنم با‬ ‫وجود حدود دو سالی که درباره ی فیلمنامه حرف‬ ‫ زدیم دیگر الزم نباشد تا به «شــهرزاد» مراجعه‬ ‫کنیم‪ .‬مد نظر ما نبود تا عشــق مثلثی را به شکل‬ ‫رایج و عرفش متصور شــویم‪ .‬از انجایی که امیر‬ ‫شایگان فکر می کند می تواند هر چیزی را مال خود‬ ‫کند‪ ،‬هما را هم مال خود می کند بی انکه متوجه‬ ‫احساس بین ادم ها باشد‪ .‬حقارت و کوچک بودن او‬ ‫در گذشته باعث شده تا او امروز به فردی خشمگین‬ ‫و جاه طلب تبدیل شود اما مثل هر ادم دیگری از‬ ‫اینده اش بی خبر اســت و نمی داند که قرار است‬ ‫همین خواستن‪ ،‬زندگی او را به چیز دیگری تبدیل‬ ‫کند‪ ،‬هر چند که خودش هم به چیز دیگری تبدیل‬ ‫می شود‪ .‬ساحتش عوض می شود و به جای دیگری‬ ‫می رود و دوست داشتن و عشق را به معنای واقعی‬ ‫تجربه می کند‪ .‬درواقع مساله ای که در این سریال‬ ‫برای ما اهمیت داشت همین است‪.‬‬ ‫ترجیح دادید در این سریال و در نوع‬ ‫روایت تغییر شکل روایت کارهای‬ ‫‪13‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 13 ‫صندلی کارگردان‬ ‫چرا شهرام شاه حسینی که درتدوین‬ ‫معموال خیلی مبتکرانــه و با ایده عمل‬ ‫می کند کارش تقطیع و کات زیاد دارد؟‬ ‫در همین راستا بعضی نقدها اینطور بود‬ ‫که در تدوین شــاهد کات های زیادی‬ ‫هستیم‪ ،‬خاصه در نماهای دو نفره برای‬ ‫مثال بین هما و نادر یا مهران احمدی‬ ‫و امیر نوروزی‪ .‬این در همان شــیوه‬ ‫کالسیک برای باال بردن ریتم است یا‬ ‫دلیل دیگری دارد و ایا این را به عنوان‬ ‫یکنقدمی پذیرید؟‬ ‫من هر چند که به شــدت به خرد جمعی اعتقاد‬ ‫ت می کنم؛ از جمله در‬ ‫دارم اما در همه چیز دخال ‬ ‫تدوین‪ ،‬صداگذاری‪ ،‬لباس‪ ،‬صحنه و همه ی موارد‪.‬‬ ‫این دخالت خیلی دوستانه است و بخش عمده ای‬ ‫از ان هم می تواند سلیقه باشد‪ .‬من کار میثم موالیی‬ ‫(تدوینگر) را خیلی می پســندم و دوســت دارم‪.‬‬ ‫راجع به کات های زیاد که شما گفتید‪ ،‬به نظر من‬ ‫جایش بوده که این اتفاق بیفتد اما به نظرم می اید‬ ‫تمپو و ضرب اهنگی که در خود ســکانس است‬ ‫خیلی به کات های ســریع و یا قیچی های سریع‬ ‫مربوط نمی شود‪ .‬به نظرم میثم موالیی با توجه به‬ ‫خود سکانس‪ ،‬مونتاژ کرده و او هم سلیقه ای عمل‬ ‫نکرده است‪.‬اوباتوجهبهضرباهنگیکهسکانسالزم‬ ‫داشته مونتاژ کرده است‪ .‬ضمن اینکه من معموال‬ ‫اینطور هســتم که چیز اضافه ای را فیلمبرداری‬ ‫نمی کنم و معموال ان چیزی را می گیرم که همان‬ ‫هم مونتاژ شــود‪ .‬به هر حال انچه که دست میثم‬ ‫موالیی اســت خیلی راش های مفصلی ندارد تا از‬ ‫زوایای مختلف به سکانس نگاه کند‪ .‬اما به نظر من‬ ‫موالیی خیلی باسلیقه است و حس و حال سکانس‬ ‫را خیلی خوب می فهمد‪.‬‬ ‫منهای یکی‪ ،‬دو شــخصیت که یکی‬ ‫فرعی بود و دیگری به عنوان نقش اصلی‬ ‫(ازاده صمدی) ‪ ،‬در شکل دیالوگ نویسی‬ ‫خیلی طبق زمان پیش نرفتید و شــکل‬ ‫جمله بندی شعاری معمول این نوع کارها‬ ‫سریال«می خواهمزندهبمانم»بهشدت‬ ‫معطوفبهدکوپاژخیلیخوباستکه‬ ‫در این راستا فیلمبرداری نیز بسیار‬ ‫همراه بوده و جای دوربین معموال در‬ ‫نقطه درستی است‪ .‬به نظر می رسد‬ ‫در این پــروژه عکس و قاب بندی‬ ‫خوببرایشمامسالهخیلیمهمی‬ ‫بوده است‪ .‬درست است؟ چرا؟‬ ‫‪SHAHRAM SHAH HOSSEINI‬‬ ‫فرمالیســتی را نداشته باشید‪ .‬این‬ ‫نوع روایت کالسیک به دلیل زمان‬ ‫داستان اســت یا این فرم را بیشتر‬ ‫می پسندید؟‬ ‫در این سریال به دلیل همین خاطره بازی از دهه ‬ ‫شصت و چیزی که در ذهن مردم به جا مانده از کار‬ ‫فرمالیستیپرهیزکردموسعیکردمنوعکالسیک‬ ‫را جلو ببرم‪ .‬مایه ی کالسیک وار موردپسند خودم‬ ‫هم هست و خیلی دوست دارم تا این قصه را به این‬ ‫شکل روایت کنم‪ .‬این مساله را در رنگ و نور و در‬ ‫خیلی از موارد دیگر مثل لباس می شود متوجه شد‬ ‫امابههمیندلیلسادهکهبانگاهفرمالیستیواحیانا‬ ‫پرش زمانی و یا کار غیر کالسیک به خاطره ی ما از‬ ‫گذشته خدشه ای وارد نشود از این پرهیز کردیم‪.‬‬ ‫را ندیدیم‪ .‬چقدر در شکل دیالوگ نویسی‬ ‫ورود کردید؟ می شد در سبک کارهای‬ ‫علی حاتمی و یا مطابق شعرگونه بودن‬ ‫دیالوگ های حســن فتحی جلو بروید‪،‬‬ ‫اینتعمدشمابودکهشبیهان هانباشید؟‬ ‫می توانمبگویمکهچهدرشکلدیالوگنویسیوچه‬ ‫در خود فیلمنامه با فیلمنامه نویس گفت وگوهای‬ ‫زیادی کردیم؛ گفت وگوهای مفصــل با دو عزیز‬ ‫گرانقدر یعنی مجید موالیی و پویا سعیدی و حتی‬ ‫می توانم بگویم که به چالش هم رسید و دعوا هم‬ ‫کردیم‪ ،‬کار باال گرفت اما همه ی این ها برای کار و‬ ‫برای چیزی بود که می خواستیم به نتیجه برسیم‪.‬‬ ‫هروقت که حرف همدیگر را متوجه نمی شــدیم‬ ‫مجبور بودیم تا داد بزنیم‪ .‬ما ایرانی ها اصوال اینطور‬ ‫هستیم و انجایی که منطق کار نمی کند دعوا را‬ ‫شروع می کنیم‪ .‬این مســاله را گفتم برای اینکه‬ ‫بگویمرویفیلمنامهودیالوگنویسیدخالتخیلی‬ ‫مستقیم داشتم‪ .‬این دخالت معنایش این نیست‬ ‫که بگویم دقیقا این را بنویس‪ ،‬خیر؛ بلکه درباره ی‬ ‫کانسپت یک سکانس و اینکه باید چه چیزهایی‬ ‫را مدنظر قرار دهیم‪ ،‬درباره ی چه چیزهایی حرف‬ ‫بزنیم و از کدام نقطه نظر وارد این سکانس شویم‬ ‫و چطور تمامش کنیم گفت وگو داشــتیم‪ .‬اینکه‬ ‫گفتید دخالت‪ ،‬می خواهم بگویم که در هیچ چیزی‬ ‫حد و مرزی وجود نداشــت و همچنان که ان ها‬ ‫دوست داشتند تا صحنه های گرفته شده را ببینند‬ ‫ن طرف هم ما راجع به فیلمنامه خیلی بحث‬ ‫از ای ‬ ‫می کردیم‪ .‬در مورد ازاده صمدی و دیالوگ هایش‬ ‫باید بگویم که بله‪ ،‬به نظر من یک مقدار زیاده روی‬ ‫کردیم و دیالوگ های نیمه قجری یک مقدار زیاد‬ ‫بود و کاش ایــن کار را نمی کردیم تا ســریالمان‬ ‫یک دست تر می شد‪ .‬درست است که ادبیات ادم ها‬ ‫باید با هم فرق کند اما نباید به ناگهان راجع به یک‬ ‫کاراکتر این انگ به ما بخورد که او نیمه قجری حرف‬ ‫می زند‪ .‬اگر این شائبه که درست هم هست به وجود‬ ‫امده که او مثل بقیه حرف نمی زند‪ ،‬االن می گویم‬ ‫که این از نظر من اشتباه است‪ .‬قاعدتا از طرف دیگر‬ ‫همنمی خواستیمکهکلمجموعه‪،‬دیالوگ نویسی‬ ‫و رفتار و کردار ادم ها شبیه به هیچ فیلم دیگری‬ ‫باشد؛هرچندمابافیلموسینمابزرگشدیموحتما‬ ‫خاطره هایی داریم که خیلی دوست داشتیم تا ان ها‬ ‫را ما می ساختیم یا یک جایی از ناخوداگاه ما بیرون‬ ‫اید و درز پیدا کند و شما ان را ببینید اما در مجموع‬ ‫سعیکردیم تا شبیههیچ فیلم و سریالینشود‪.‬‬ ‫ممنون که می گویید دکوپاژ خوب شده است‪،‬‬ ‫ان احساسی که از درون فیلمنامه به من منتقل‬ ‫می شود‪ ،‬دکوپاژ من می شود‪ .‬اما یک بار به یک‬ ‫سکانس‪ ،‬هر سکانســی که دوست دارید نگاه‬ ‫کنید و ببینید که چقدر دکوپاژ معمولی است‪.‬‬ ‫من اسمش را معمولی می گذارم چون دوربین‬ ‫هیچ جای عجیبی نمی رود‪ ،‬حرکت عجیبی‬ ‫نمی کند‪ ،‬با میزانسن پیچیده ای طرف نیستیم‪.‬‬ ‫می توانم بگویم چشــم نواز است اما نمی توانم‬ ‫بگویم چشم را می دزدد؛ به این دلیل که تمام‬ ‫تالش من برای دکوپاژ‪ ،‬میزانسن‪ ،‬نور و عکس‬ ‫در ابتدا بازی است‪ .‬من همه ی تالشم را می کنم‬ ‫تا بازیگرانم با صداقت و ایمــان کامل جلوی‬ ‫دوربین بروند‪ .‬یعنی همــه ی چانه ها را قبال با‬ ‫ان ها زده ام و حاال چیزی که به ان ها می گویم‬ ‫این است که برویم لذت ببریم‪ .‬این لذت بردن‬ ‫یعنیچه؟یعنیدیگرهمهچیزرافراموشکنیم‬ ‫و بدون ماسک و بدون هیچ اضافه کاری هر انچه‬ ‫را که قرار است از دلمان بیرون اید انجام دهیم‪.‬‬ ‫من اسم این را زندگی کردن نمی گذارم‪ ،‬شاید‬ ‫اسمش یک دروغ بزرگی است که باورش کردیم‬ ‫و این دروغ را به شما منتقل می کنیم و شما این‬ ‫دروغ را باور می کنید‪ .‬درواقع اسم ان می شود‬ ‫ایمان‪ ،‬حتی به دروغ‪ .‬برای این کار‪ ،‬یعنی برای‬ ‫ایمان به دروغ گفتن هم باید به اندازه ی کافی‬ ‫دلت صاف باشــد‪ .‬در نتیجه درباره دکوپاژی‬ ‫که گفتید بر این اســاس این عکس گذاشته‬ ‫می شود‪ .‬فیلمبردار هم همینطور‪ ،‬او هم تقریبا‬ ‫به این رسید که معنی و مفهوم خلوص امنیت‬ ‫من در صحنه چیست و همه چیز باید فدای ان‬ ‫احساسی شود که از دهان بازیگر بیرون می اید و‬ ‫هیچ چیز به اندازه ی ان برای من اهمیت ندارد‪.‬‬ ‫همه چیز باید فدای ان نکته ی کلیدی شــود‬ ‫که بازیگر می گوید یا حتی چیز غیرمهمی که‬ ‫می گوید‪ .‬به همین خاطر من هیچوقت محو‬ ‫لوکیشن‪،‬محولباس‪،‬محوعکس‪،‬کارتپستالو‬ ‫رنگ و نور نمی شوم‪ .‬همه ی این موارد برای من‬ ‫فوق العاده اهمیت دارند اما بازی ارجح است‪.‬‬ ‫بازی برای من در صدر جدول اســت تا در‬ ‫ابتدابهشدتباتماشاچیارتباطبرقرارکند‪،‬‬ ‫خودم همان جا در صحنه با ان ارتباط‬ ‫برقرار کنم‪ .‬بعــد اگر موارد دیگر به‬ ‫چشم امد و بیننده زیرالیه ها و‬ ‫معانی فرامتنی موردعالقه‬ ‫مرا فهمید که ناز شست‬ ‫همه ی ما؛ اگرهممتوجه‬ ‫نشد می خواهم همین‬ ‫قصــه ای کــه روایت‬ ‫می کنم یعنی روایت‬ ‫ســاده‪ ،‬بــی االیش‬ ‫و زالل بــدون هیــچ‬ ‫فاصله ای از شیشه رد شود‬ ‫و به مخاطب رسوخ کند‪.‬‬ صفحه 14 ‫نویسنده و کارگردان درباره تغییر جایگاه زن در دهه‪ 90‬نسبت به گذشته‬ ‫زن امروز جسورتر از ما حقش را میگیرد‬ ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫گفت وگوباچیستایثربی‪،‬‬ ‫دهه نود دهه بسیار سختی برای زنان در هنر بود‬ ‫‪15‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 15 ‫زن روز‬ ‫درواقع در این ده‬ ‫سال در هر نمایشی‬ ‫که دیدم و در هر‬ ‫رمانی که خواندم یک‬ ‫خانم پایان بندی را‬ ‫تغییر داده و دست‬ ‫روی نقطه حساس‬ ‫گذاشته است‪ .‬این‬ ‫مساله حتی در‬ ‫رمان های خود من‬ ‫هم وجود دارد‪.‬‬ ‫البته رمان های من‬ ‫همیشه راجع به زن‬ ‫بوده است به این‬ ‫دلیل که زن را بهتر‬ ‫می شناسم‪ ،‬چراکه‬ ‫زن هستم‬ ‫پریسا سادات خضرایی ‪ :‬زنان از‬ ‫ابتدا در سینما حضور داشتند‬ ‫اما تا ده ه نود کمتر فیلمی وجود‬ ‫داشت که در ان زن به عنوان نقش اصلی و‬ ‫قهرمان فیلم معرفی شود‪ .‬تغییرات نقش زن‬ ‫در سینمای ایران و پرورش قهرمان زن در‬ ‫فیلمنامه ها و نمایشنامه ها در اثار دهه ی نود‬ ‫قوت گرفت‪ .‬چنانکه در ده ه نود شاهد بودیم‬ ‫نقش زن در تعیین مسیر فیلمنامه و نمایشنامه‬ ‫پررنگ تر از پیش شد و رفته رفته زن منفعل‬ ‫جایی در محتوا نداشت‪ .‬موفقیت فیلمسازان زن‬ ‫و کثرت بازیگران و عوامل پشت صحنه ی زن نیز‬ ‫یکی دیگر از نکات قابل توجه این دهه بود‪ .‬این‬ ‫مساله باعث شد تا در این شماره با چیستا یثربی‪،‬‬ ‫نویسنده و کارگردان به گفت وگو بنشینیم‪،‬‬ ‫گفت وگویی راجع به نقش و جایگاه زن در هنر‬ ‫دهه ی نود که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫درده هنودشکلنگاهبهزناننسبتبهقبل‬ ‫از ان و دهه ی هشتاد یک مقدار متفاوت‬ ‫شــد و زن در محتوا یعنی در فیلمنامه و‬ ‫نمایشنامهازحضوروتاثیرگذاریکمتربه‬ ‫تاثیرگذاری بیشتر رسید و نقش زنان در‬ ‫اثار پررنگ شد‪ .‬شما این اتفاق را چطور‬ ‫می بینید و ایا در ارزیابی هایتان در این دهه‬ ‫متوجه این موضوع شده اید؟‬ ‫بلهمتوجهشدمامااینیکاتفاقجهانیبود‪،‬یعنی‬ ‫اگر فیلم ها‪ ،‬رمان ها و نمایش های خارج از کشور‬ ‫را مشــاهده کنیم می بینیم که انگار اصال برای‬ ‫زنان نوشته شده اند‪ .‬حتی می بینیم فیلمنامه ها‬ ‫در هالیوود‪ ،‬نمایشنامه ها در شرق دور و رمان ها‬ ‫تماما بر محور یک زن می چرخد‪ .‬در واقع قبال‬ ‫نقش اصلی همیشه مرد بود و زن تزئین داستان‪،‬‬ ‫فیلمنامه یا نمایشنامه بود‪ .‬در حال حاضر مسائل‬ ‫زنان نقش اصلی دارد و این نهضتی است که در‬ ‫ده ه اخیر شــاهدش بوده ایم‪ .‬در ایران هم این‬ ‫مساله متاثر از هم ه اتفاقات جهانی رخ داد و من‬ ‫نمی توانم بگویم که ایران شروع کننده ی ان بود‪،‬‬ ‫به نظر من تمام جهان مثل حلقه های زنجیر به‬ ‫هم پیوسته اند و این اتفاق مثل یک موج بود که‬ ‫بقیه ی موج ها را به حرکت وا داشت‪ .‬وقتی یک‬ ‫اتفاقی می افتد تمام جهان از ان تاثیر می گیرد‬ ‫و دهه ی اخیر از خیلی جهات دهه ی زنانه ای بود‪.‬‬ ‫اول این توضیح را بدهم که من از کلمه ی زنانه‬ ‫بیزار هستم چون از ان سوء برداشت می شود‪.‬‬ ‫من چیستا یثربی‬ ‫من دنیای زنانه و مردانه ندارم‪ِ ،‬‬ ‫دنیایی با انسان هایی دارم که در بین ان ها ادم‬ ‫خوب و ادم بد وجــود دارد‪ .‬ادم خوب می تواند‬ ‫زن یا مرد باشد‪ ،‬ادم بد هم همین طور اما تا وقتی‬ ‫کهبرچسبجنسیتیزنانهمی زنیمانگاربخشی‬ ‫از دنیا را از بخش دیگــرش تفکیک می کنیم‪.‬‬ ‫من برچسب مردانه را خیلی کم دیده ام‪ ،‬یعنی‬ ‫هیچوقت ندیده ام که بگویند ادبیات مردان و‬ ‫یا نمایش مردان‪ .‬برای مثال جشنواره ای برگزار‬ ‫می شد به نام تئاتر بانوان که من همیشه با اسم‬ ‫ان مشکل داشتم‪ .‬چرا نمی گوییم جشنواره ی‬ ‫تئاتراقایان؟انگارزنیکاقلیتاستومنبااین‬ صفحه 16 ‫مسالهواقعامشکلداشتم‪.‬اماکم کمبهایننتیجه‬ ‫رسیدم که نباید گارد گرفت‪ ،‬بلکه هر قدمی که‬ ‫برای زنان برداشته شود مغتنم است و باید ان‬ ‫را محترم شمرد حتی اگر با برچسب ان مخالفت‬ ‫داشته باشی‪ .‬بله‪ ،‬من با حرف شما موافق هستم‬ ‫کهدرده هنوداساسانقشزندرادبیاتنمایشی‪،‬‬ ‫ادبیات داستانی و به خصوص سینمایی طوری‬ ‫پررنگ شد که او نقش اصلی را پیدا کرد‪ .‬درواقع‬ ‫داســتان درباره ی زنان بود و مردان نقش های‬ ‫مکمل‪،‬همراهوتزئینی ترراداشتند‪.‬‬ ‫همانطور که اشــاره کردید‪ ،‬زنان نقش‬ ‫تعیین کننده ای حتی در مسیر داستانی‬ ‫پیداکردند‪.‬یعنیپسازاثارتهمینهمیالنی‬ ‫و گاهی رخشان بنی اعتماد که زن را تحت‬ ‫خشونت های شدید نشــان می دادند‪،‬‬ ‫در دهه ی نود شــاهد ان بودیم که زن ها‬ ‫توانستند پایان بندی را تغییر دهند‪ .‬یعنی‬ ‫زنان به مثابه تغییر دهنده و حتی قهرمان‬ ‫داستان ها ظاهر شدند و این نکت ه مثبتی‬ ‫بود که در اثار دهه نود شاهدش بودیم‪.‬‬ ‫نظرشماچیست؟‬ ‫فکر می کنم این مساله متاثر از موج نوی جوانان‬ ‫جامعه ی ماســت‪ .‬من دختری دارم که متولد‬ ‫دهه هفتاد است و با دانشجوهای من‬ ‫نیم ه دوم ‬ ‫که متولد نیم ه اول ده ه هفتاد و یا ده ه شــصت‬ ‫هستند بسیار متفاوت است؛ از طرفی دانشجوی‬ ‫دهه هشتادی دارم که با دختر من بسیار تفاوت‬ ‫دارد‪ .‬می خواهم بگویم که هرچه سن جامعه ما‬ ‫پایین تر است نوع نگاه و تفکر فرق می کند و ان‬ ‫ادبیات‪ ،‬ســینما و‬ ‫تئاتر بعضی اوقات‬ ‫از زن اســتفاده ی‬ ‫ابزاری کرده اند چرا‬ ‫که زن جذاب است‪.‬‬ ‫فیلم «زن جوان‬ ‫خوش اتیه» را در نظر‬ ‫بگیرید که امسال‬ ‫اسکار فیلمنامه را‬ ‫گرفت و نویسنده و‬ ‫کارگردان ان امراند‬ ‫فنل‪ ،‬یک زن است‪.‬‬ ‫وقتی به شــخصیت‬ ‫های این فیلم نگاه‬ ‫می کنید میبینید‬ ‫که چون زن است‬ ‫و مطالباتی در این‬ ‫جامعه دارد خیلی‬ ‫جذاب شده‪.‬‬ ‫تعاریف خط کشی شده ای که قبال بین زن و مرد‬ ‫وجود داشت از بین می رود‪ .‬همانطور که گفتم‬ ‫با برچسب هایی مثل نمایشگاه عکس زنان و‬ ‫جشنواره ی تئاتر بانوان مخالف هستم و نسل‬ ‫ن را برمی دارد‪ ،‬در مقابلش ایستادگی‬ ‫جدید ای ‬ ‫می کند‪،‬انرابهچالشمی کشدومی گویدکهزن‬ ‫و مرد دوشادوش و همکار هم هستند‪ .‬در نتیجه‬ ‫زن نقش منفعلش را که یا باید کتک بخورد‪ ،‬یا‬ ‫تحت فشار باشــد و قیم داشته باشد از دست‬ ‫می دهد‪ .‬زن هم مطالباتی پیدا می کند و ان را در‬ ‫ده هنودبیانمی کند‪.‬اتفاقاشماازکارگردان های‬ ‫عزیزی نام بردید که در اثار ان ها زن ستیزی‬ ‫خیلیزیادبود‪.‬دراخریناثرتهمینهمیالنیبهنام‬ ‫«ملی و راه های نرفته اش» شاهد اوج زن ستیزی‬ ‫بودیم‪ ،‬یعنی از خشن ترین فیلم های ایشان بود؛‬ ‫حتینسبتبهفیلم«دوزن»‪.‬منداورفیلمکوتاه‬ ‫دانشجویان بوده ام و زنان نسل جدید که فیلم‬ ‫می ســازند‪ ،‬زن را در موقعیت سرنوشت ساز‪،‬‬ ‫مسیرسازوالهام بخشیقرارمی دهندکهبهقول‬ ‫شماپایان بندی هاراتغییرمی دهد‪.‬درواقعدراین‬ ‫ده سال در هر نمایشی که دیدم و در هر رمانی که‬ ‫خواندمیکخانمپایان بندیراتغییرداد هودست‬ ‫روی نقط ه حســاس گذاشته است‪ .‬این مساله‬ ‫حتی در رمان های خود من هم وجود دارد‪ .‬البته‬ ‫رمان هایمنهمیشهراجعبهزنبوده استبهاین‬ ‫دلیلکهزنرابهترمی شناسم‪،‬چراکهزنهستم‪.‬‬ ‫درواقع رمان های من راجع به خودم‪ ،‬خانواده ام‬ ‫و دوســتانم که یک خانم پزشک و یک خانم‬ ‫خانه دار هستند‪ ،‬بود‪ .‬تمام اثاری که از من در این‬ ‫دهه چاپ شد مثل رمان های «شیدا و صوفی»‪،‬‬ ‫«او؛ یک زن»‪ ،‬و یا نمایشنام ه «بانو و مرد مرده»‪،‬‬ ‫خود به خود اینطور پیش رفت که تعداد زن های‬ ‫داستان بسیار زیاد بود و همه شخصیت اصلی و‬ ‫تاثیرگذاربودندکهمورداستقبالواقعمی شدند‪.‬‬ ‫به هر حال باید قبول کرد که در جامعه ی ما هنوز‬ ‫خیلیماندهتابهبرابری هایجنسیتی ایبرسیم‬ ‫که غرب در حال حاضر تا حدی به ان رســیده ‬ ‫و چند گام از ما جلوتر اســت‪ .‬میگویم تا حدی‬ ‫چون مطالعات من نشــان می دهد که در حال‬ ‫حاضر زن ها در خارج از نظر حق و حقوق شغلی‬ ‫پایین تر از مردهای همکارشان هستند‪ .‬یعنی‬ ‫اگر یک مرد و یک زن در یک جا مشغول باشند‬ ‫زن کمتر حقوق می گیرد و این اعتراض زن ها را‬ ‫برمی انگیزد اما در حقوق مربوط به طالق خیلی‬ ‫ازماجلوترهستند‪.‬‬ ‫مثال های زیادی از فیلم ها و اثار ادبی در‬ ‫جهان هم برای این صحبت وجود دارد‪.‬‬ ‫می خواهم بگویم من فکر می کنم نسل که عوض‬ ‫می شود و نوع تربیت ها که تغییر می کند خود به‬ ‫خود مطالبات هم تغییر می کند‪ .‬در حال حاضر‬ ‫تربیت نسل به سمت همسان سازی نقش های‬ ‫زن و مرد در زندگی می رود‪ ،‬حتی اینکه نوبتی‬ ‫بچه را نگهداری کنند و یــا در خانه نوبتی کار‬ ‫ی اوقات‬ ‫کنند‪ .‬اما ادبیات‪ ،‬ســینما و تئاتر بعض ‬ ‫از زن اســتفاده ی ابزاری کرده اند چرا که زن‬ ‫جذاب است‪ .‬فیلم «زن جوان خوش اتیه» را در‬ ‫نظر بگیرید که امسال اسکار فیلمنامه را گرفت‬ ‫و نویسنده و کارگردان ان امراند فنل‪ ،‬یک زن‬ ‫است‪ .‬وقتی به شــخصیت های این فیلم نگاه‬ ‫می کنیدمی بینیدکهچونزناستومطالباتیدر‬ ‫این جامعه دارد خیلی جذاب شده و اگر اتفاق ها‬ ‫‪17‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 17 ‫زن روز‬ ‫و هشتاد مثل کالس ها‪ ،‬دانشگاه ها و ‪...‬‬ ‫متفاوت و بیشتر شده است؟ به نظر شما‬ ‫کدام عامل در کثرت زنان در سینما و تئاتر‬ ‫تاثیرگذارتراست؟‬ ‫و کارهای این خانم را یک مــرد انجام می داد‬ ‫فیلمنامهاصالجذابنبود‪.‬پسمی توانیماینطور‬ ‫تقسیم کنیم‪ :‬عده ای هستند که برای پول به زن‬ ‫نگاه ابزاری دارند‪ .‬یعنی برای مثال «فرشتگان‬ ‫چارلی» را می سازند و ما می دانیم که پشت ان‬ ‫تجارتاست‪،‬چراکهزنجذابیت هاییرابهرمان‪،‬‬ ‫فیلمونمایشمی دهد‪.‬عده یدیگریصادقانهوبا‬ ‫تماموجوددرفیلمیمثل«سرزمیناوارگان»که‬ ‫برنده ی اسکار شد کار می کنند و زن در موقعیت‬ ‫و جایگاه خودش تالیف می شود‪ .‬نیمه ای از این‬ ‫جهان نه پرخاشگر و نه لزوما مردستیز است و‬ ‫نه بیخودی تحت ظلم است‪ ،‬بلکه می خواهد به‬ ‫نیمه ی دیگرش کمک کند و با مردها جهان را‬ ‫بسازد؛ انچنان که خودشان و جهان جدید این‬ ‫را با اتحادی بین زن و مرد می خواهد‪ .‬من هم با‬ ‫اکبر رادی موافقم که می گفت‪ :‬من با مساله ی زن‬ ‫دربرابرمردومرددربرابرزنمخالفهستمحتی‬ ‫با اینکه می دانم حقوق زنان در ایران داده نشده‬ ‫معتقدم فقط زمانی این حق داده می شــود که‬ ‫مرد خانواده هم بفهمد و قبول کند که زن چقدر‬ ‫احترام دارد و دوشــادوش هم و در کنار هم به‬ ‫مصافوبهجنگجهلبروند‪.‬‬ ‫اینطور می نویسم‪ ،‬شاید به این خاطر است که‬ ‫من هم تغییر کرده ام‪ ،‬ســن رویم اثر گذاشته‬ ‫و دیگر ان موجود ترســیده ای نیستم که در‬ ‫دهه یشصتبهدبیرستانمی رفتوزمانعوض‬ ‫می شود‪ .‬فکر می کردم هم نسل های من با این‬ ‫اثارارتباطبرقرارنکنندومرابهدروغگوییمتهم‬ ‫کنندکهزننمی توانداینطورمطالبه گر‪،‬شجاعو‬ ‫جسور باشد اما دیدم همه ی ان ها می گویند ما‬ ‫این کارها را کرده بودیم اما رویمان نمی شد ان‬ ‫را جایی بگوییــم‪ .‬در «او؛ یک زن»‪ ،‬زن چریک‬ ‫است و در «شیدا و صوفی» زن حق و حقوقش را‬ ‫می خواهد‪.‬فقطازاثارخودممثالنمی زنموتمام‬ ‫اثار مردانه ای که می خوانم‪ ،‬یعنی تمام اثاری که‬ ‫اقایان ان ها را نوشته اند بدون استثنا زن محور‬ ‫است و زن در پایان‪ ،‬مسیر فیلمنامه و کتاب را‬ ‫عوض کرده است‪ .‬حرف شما درست است و با ان‬ ‫موافق هستم اما فکر می کنم که اصال جهان دارد‬ ‫به سمت همسان سازی موقعیت ها می رود‪ .‬ما در‬ ‫ایرانخیلیکارداریمتابههمسان سازیحقوقی‬ ‫هم برسیم اما همین که مردهای ما درحال باور‬ ‫کردن این هستند که زن ها چقدر توانایی دارند‬ ‫اتفاقخوبیاست‪.‬‬ ‫به این کلمــه «دوشــادوش» اعتقاد‬ ‫دارید؟کمیشعارینیست؟‬ ‫کثرتبازیگرانزنوعواملپشتصحنه‬ ‫نشان می دهد که تعداد زنان خیلی زیاد‬ ‫شدهواینقابل توجهاست‪.‬ایاازنظرشما‬ ‫اینموضوعتحتتاثیرتوانایی هایزنان‬ ‫و ناگزیر بودن مردان به کمک گرفتن از‬ ‫ان هاست و یا راه های ورود به عرصه ی‬ ‫سینما و تئاتر به نسبت دهه های هفتاد‬ ‫بله ؛ من عاشق عبارت «دوشادوش هم» و «در‬ ‫کنار هم» هستم و احساس می کنم نسل های‬ ‫جدید اینطور هستند‪ .‬پس خود به خود ادبیات‬ ‫ده سال اخیر ما خیلی متفاوت شده است‪ .‬وقتی‬ ‫می نوشتم در ناخوداگاهم نمی دانستم که چرا‬ ‫من خیلی خوشم‬ ‫می اید که دخترها‬ ‫یک جور دیگر‬ ‫بزرگ میشــوند‪.‬‬ ‫من با پرخاشگری‬ ‫مخالف هستم‪ ،‬همان‬ ‫پرخاشگری که در‬ ‫فیلم های اوایل دهه‬ ‫هفتاد وجود داشت‬ ‫و هدیه تهرانی هم‬ ‫بیشتر این نقش ها‬ ‫را بازی میکرد‪ ،‬نمونه‬ ‫اش فیلم «قرمز»‬ ‫فریدون جیرانی که‬ ‫با پرخاشگری تمام‬ ‫میشد‪ .‬با این نگاه که‬ ‫زن را به شکل یک‬ ‫سامورایی نشان‬ ‫دهند مخالف هستم!‬ ‫هر دو مورد‪ ،‬اما تا فردی توانمند نباشــد کسی‬ ‫به او کار نمی ســپرد‪ .‬من در حال حاضر عینا در‬ ‫کالس های انالین دانشگاه این را می بینم‪ .‬یک‬ ‫پروژه تعریف می کنم که دخترها تا جلســه ی‬ ‫بعد ان را انجام می دهند و اقایان خیر‪ .‬خاطرم‬ ‫هست پدرم از من خواســت تا اولویت اولم را‬ ‫دانشگاه الزهرا بزنم‪ ،‬با وجود اینکه رتبه ی من‬ ‫در علوم انسانی پنج و در رشته ی روانشناسی‪،‬‬ ‫حقوق و فلسفه یک بود‪ .‬یکی از دالیلش این بود‬ ‫که دانشگاه های تهران‪ ،‬شهید بهشتی و عالمه‬ ‫طباطبایی ان سال گرایش کودکان استثنایی‬ ‫داشتندوفقطدانشگاهالزهرابودکهروانشناسی‬ ‫بالینی ارائه می کرد‪ .‬دلیل دیگرش این بود که‬ ‫می گفت تو در ســایه ی دانشجویان مرد کوتاه‬ ‫می ایی‪،‬یعنیاستعدادتراخفهمی کنی‪،‬سوالت‬ ‫را نمی پرسی و با استاد وارد چالش نمی شوی و در‬ ‫دوره ی کارشناسی ارشد به من ثابت شد که پدرم‬ ‫راست می گفت‪ .‬بنابراین من سوال شما را اینطور‬ ‫جوابمی دهمکهتوانایی هایزنانباعثمی شود‬ ‫کهبهان هانقش هایبیشتریبدهند‪.‬توانایی های‬ ‫زنان ما در حال حاضر بسیار زیاد شده و از طرفی‬ ‫پسرانماتنبلشده اند!منمی بینمکهیکدختر‬ ‫کامپیوتر یاد می گیرد و همزمان دو زبان خارجه‬ ‫را هم فرامی گیرد‪ .‬در ســطح جهانی هم زن ها‬ ‫در سیاست و همچنین شغل های کلیدی زیاد‬ ‫شده اند‪ .‬برای مثال نود درصد افراد در سازمان‬ ‫ملل زن هســتند‪ .‬در بعضی از کشورها مثال در‬ ‫کشورهای اسکاندیناوی تمام شغل های کلیدی‪،‬‬ ‫مقامات باال و رئیس گروه دانشگاه ها زن هستند‪.‬‬ ‫به این دلیل که نسل جوان‪ ،‬زنان خیلی تالشگری‬ ‫دارد و من خیلی خوشم می اید که دخترها یک‬ ‫جور دیگر بزرگ می شــوند‪ .‬من با پرخاشگری‬ ‫مخالفهستم‪،‬همانپرخاشگریکهدرفیلم های‬ ‫اوایل دهه هفتاد وجود داشت و هدیه تهرانی هم‬ ‫بیشترایننقش هارابازیمی کرد‪،‬نمونه اشفیلم‬ ‫«قرمز» فریدون جیرانی که با پرخاشگری تمام‬ ‫می شد‪ .‬شخصا با این نگاه که زن را به شکل یک‬ ‫سامورایی نشان دهند مخالف هستم! البته در‬ ‫«قرمز» اینطور نبود که زن را سامورایی نشان‬ ‫دهند‪ ،‬او از حقوق خــودش دفاع می کرد اما به‬ ‫هر حال در پایان با پرخاشگری تمام شد‪ .‬فیلم‬ ‫«شــام اخر» برای فریدون جیرانی هم خیلی‬ ‫پرخاشگرانه تمام شــد اما خوشبختانه بعدتر‬ ‫دیدم که تعدیل شد‪ ،‬یعنی زن سالح به دست در‬ ‫خیابان ها راه نیفتاد‪ .‬زن با استفاده از نیروی تعقل‬ ‫و توانایی هایش راهش را در جامعه باز کرد و چون‬ ‫توانمند بود جامعه به او شغل داد‪ .‬باز هم تاکید‬ ‫می کنم که ما نسبت به جهان هنوز خیلی عقب‬ ‫هستیم اما جامع ه ما هم نسبت به ده ه من و حتی‬ ‫ده هشصتخیلیفرقکرده است‪.‬‬ ‫این کثرت را ما در عوامل پشت دوربین‬ ‫برای مثال در تدوین‪ ،‬فیلمنامه‪ ،‬گریم و‬ صفحه 18 ‫پول الزم است‪ .‬برای مثال من می دانم که ادیت‬ ‫ی می خواهد و‬ ‫چه دستگاه ها و سیستم های خوب ‬ ‫بچه ها پولندارند کهبه انسمتبروند‪.‬‬ ‫امامهم تریناتفاقیکهافتادهفیلمسازی‬ ‫زنان در ده ه نود اســت‪ .‬زنانی مثل ایدا‬ ‫پناهنــده‪ ،‬نرگس ابیار‪ ،‬شــما‪ ،‬پوران‬ ‫درخشــنده‪ ،‬مرجان اشــرفی زاده و‬ ‫کارگردان های دیگر که حتی توجه بین‬ ‫المللی را هم جلــب کرده اند‪ ،‬اتفاقی که‬ ‫در مورد نرگس ابیار و پوران درخشنده‬ ‫افتاد‪ .‬می شــود گفت که این مساله به‬ ‫نوعی بازپس گیری حقوق زنان در سینما‬ ‫هم هست‪ .‬شما چطور به این قضیه نگاه‬ ‫می کنید؟ ایا فکر می کنید این موضوع‬ ‫ممکناستبرایهمهاتفاقبیفتدیافقط‬ ‫برای بعضی از زن ها و با قدرت هایی که‬ ‫دارند امکان پذیر است؟‬ ‫گاهی حتی در تهیه کنندگی هم می بینیم‬ ‫اما هنوز در عرصه هایی مثل فیلمبرداری‪،‬‬ ‫صداگذاری و سرمایه گذاری نقش زنان‬ ‫کمرنگ تر است و شاید بتوان گفت که‬ ‫اصال حضور ندارند‪ .‬تحلیل شــما از این‬ ‫موضوع چیســت؟ به نظر شما چرا این‬ ‫اتفاق افتاده و چطور می شــود اعتماد را‬ ‫بیشتر کرد تا در این حوزه ها هم حضور‬ ‫زنان پررنگ شود؟‬ ‫من فکر می کنم زنان یا خیلی به مسائل مالی‬ ‫عالقه ندارند و یا پول سرمایه گذاری ندارند‪.‬‬ ‫صداگذاری و ادیت هم کاری نیســت که هر‬ ‫کسیانرادوستداشتهباشداماعرصه هایی‬ ‫مثلفیلمنامه نویسی‪،‬بازیگری‪،‬منشیصحنه‬ ‫و دستیاری را دوست دارند‪ .‬اول بحث عالقه‬ ‫است‪،‬دوماینکهزنانهنوزازنظرمالیدرایران‬ ‫خیلی ضعیف هستند‪ .‬خودم را مثال می زنم‪.‬‬ ‫ما در حال حاضر خانم های تهیه کننده خیلی‬ ‫داریم‪ ،‬خانم هایی که فقط تهیه کننده هستند‬ ‫و خودشان کارگردانی نمی کنند اما من جزو‬ ‫ان ها نیستم؛ من سرمایه ندارم و عالقه ای هم‬ ‫به بحث مالی ندارم‪ .‬فکر می کنم بخشی از ان‬ ‫به عالقه برمی گردد و بخشی به این علت است‬ ‫که زن های ما در حال حاضر از نظر مالی خیلی‬ ‫کامل مستقل نیســتند‪ .‬همانطور که گفتم‬ ‫ن ما در رابطه با زنان خیلی می لنگد‪ .‬در‬ ‫قوانی ‬ ‫حال حاضر نسبت به ده ه ما‪ ،‬ده ه چهل‪ ،‬پنجاه‬ ‫و شصت بهتر شــده اما هنوز دربار ه حقوق‬ ‫شــهروندی زنان در ایران خالهای قانونی‬ ‫فراوانی وجود دارد‪.‬‬ ‫از طرفی صداگذاری و مواردی از این دست یک‬ ‫چیز خیلی ذوقی است اما بازی برای همه جذاب‬ ‫اســت و یا کارگردانی هم خیلی جذابیت دارد‪.‬‬ ‫بنابراینیاعالقهندارندویااینکهبرایانبخش ها‬ ‫دهه نود دهه‬ ‫قانونگذاری های‬ ‫بیهوده مدیریتی در‬ ‫عرصه ی تئاتر‪ ،‬نشر و‬ ‫سینما بود‪ .‬یعنی مدام‬ ‫مدیرها عوض شدند‪،‬‬ ‫حتی ما تغییر وزیر‬ ‫ارشاد داشتیم و این‬ ‫تغییرات باعث شد تا‬ ‫مدیرهای سلیقه ای‬ ‫بر سر کار ایند‪ .‬گاهی‬ ‫اوقات مشکل داشتم‬ ‫و گاهی اوقات خیر اما‬ ‫برای من نسبت به‬ ‫دهه های قبل دهه ی‬ ‫بسیار سختی بود‪.‬‬ ‫زن هایی که فیلم کوتاه می ســازند هم خیلی‬ ‫زیاد شده اند‪ .‬یک لیست بلند باال هستند که‬ ‫از جشنواره های خارجی جایزه می گیرند‪ .‬این‬ ‫اتفاق خود به خود در طول زمان می افتد یعنی‬ ‫زن هانمی تواننددرزندگیهنریهمیشهساکت‬ ‫و نقش دوم باشند‪ .‬یادم هست پروانه معصومی‬ ‫می گفتدرفیلمنامه هاییکهدردورانمانوشته‬ ‫می شد زن تزئین فیلم بود‪ .‬در حال حاضر اینطور‬ ‫نیست و نســل خود به خود عوض شده است‪.‬‬ ‫در حال حاضر هر فیلمنامــه ای را که جایزه ی‬ ‫اسکار گرفته است می خوانم‪ ،‬می بینم که یا نقش‬ ‫محوری زن است و یا زنی که در فیلم است مسیر‬ ‫فیلم را هدایت می کند‪ .‬اما در رابطه با سوال شما‬ ‫فکر می کنم که خیر‪ ،‬این اتفاق برای همه ی زن ها‬ ‫پیش نمی اید‪ .‬خیلی راحت بگویم‪ ،‬خیلی کار‬ ‫داریمتابرایمثالبهکشوریمثلاسترالیابرسیم‬ ‫که هر کسی فارغ از مرد یا زن بودن درس سینما‬ ‫را خوانده باشد‪ ،‬خیلی راحت از امکانات مساوی‬ ‫بهره مند شود‪ .‬نیکول کیدمن در یک مصاحبه‬ ‫گفتدختربزرگمنبهکارگردانیعالقهداردوبه‬ ‫او گفته ام پس به شغلی عالقه داری که می توانی‬ ‫منچیستایثربیدردلم‬ ‫یکعالمهکارپیداکنی‪ِ .‬‬ ‫گفتم یک کارگردان زن در انجا خیلی کار پیدا‬ ‫می کند؟ و دیدم که نود درصد کارهای نیکول‬ ‫کیدمن با کارگردان های زن بوده که در جامعه ی‬ ‫ما خیلی کم رنگ تر است و روابطی را می خواهد‬ ‫کهیاهمسرشانتهیهکنندهباشدویابههرحال‬ ‫تهیه کننده یمرداشناییداشتهباشند‪.‬‬ ‫بنابراین همانطور که گفتــم در طول زمان که‬ ‫زن ها استعدادهایشان را نشان می دهند خود به‬ ‫خود این اتفاق می افتد ولی در جامعه ی ما هنوز‬ ‫بسیارکنداست‪.‬بهایندلیلکهفقطزنانیدراین‬ ‫عرصه توانستند موفق شوند که از دستیاری و‬ ‫یا منشی صحن ه بودن شروع کردند و یا همسر‬ ‫سینمایی دارند‪ ،‬یعنی به هر حال یک ارتباطاتی‬ ‫داشته اند‪ .‬اگر یک نفر در دانشگاه سینما بخواند‬ ‫و هیچ ارتباط دیگری نداشته باشد؛ برای مثال‬ ‫نه همسر ســینمایی و نه پول داشته باشد و نه‬ ‫با اســتادی کار کرده باشد و یا منشی صحن ه و‬ ‫دستیارینکردهباشد‪،‬نمی تواندواردسینماشود‬ ‫و ما هنوز در این مورد خیلی عقب هستیم‪ .‬شما‬ ‫می گویید تعدادشان زیاد شده ‪ ،‬به این علت که‬ ‫زن ها باسوادتر و اگاه تر شده اند این اتفاق افتاده‬ ‫اما هنوز ان ایدئالی که ما می خواهیم نیست‪.‬‬ ‫شما ســوال کردید که این اتفاق برای همه رخ‬ ‫می دهد؟ خیر‪ ،‬هنوز اینطور نیست‪ .‬برای اینکه‬ ‫صفات زن در جامعه تجلی کند جو بازتر شده‬ ‫اما تمام زنان از این موقعیت بهره مند نیستند‪.‬‬ ‫در خارج اگر فرزندت را به مدرسه ی سینمایی‬ ‫و یا دانشگاه سینمایی بفرستی می دانی که اگر با‬ ‫استعدادباشدفیلمسازمی شودامادراینجاهنوز‬ ‫اینطورنیست‪.‬‬ ‫بهعنوانیکزنفعالفکرمی کنیدچقدر‬ ‫موانع زنان در هنر ده ه نود و در حال حاضر‬ ‫کمتر شده و راه برای فعالیت ان ها بیشتر‬ ‫باز شده است؟ خود شما فکر می کنید که‬ ‫برای ساخت اثر در سینمای ایران و یا‬ ‫روی صحنه بردن یک نمایش دغدغه ی‬ ‫کمتری به لحاظ اماده سازی یک پروژه‬ ‫دارید و موانع برای شما کمتر و سهل تر‬ ‫شده است؟‬ ‫ده ه نود ده ه قانون گذاری های بیهود ه مدیریتی‬ ‫در عرصه ی تئاتر‪ ،‬نشر و سینما بود‪ .‬یعنی مدام‬ ‫مدیرها عوض شدند‪ ،‬حتی ما تغییر وزیر ارشاد‬ ‫داشتیم و این تغییرات باعث شد تا مدیرهای‬ ‫سلیقه ای بر سر کار ایند‪ .‬گاهی اوقات مشکل‬ ‫داشتم و گاهی اوقات خیر اما برای من نسبت‬ ‫به دهه های قبل دهه ی بسیار سختی بود‪ .‬دهه ‬ ‫نود‪ ،‬ده ه تسهیل فیلمسازی و یا قانون گذاری‬ ‫برای زن هــا نبود؛ یعنی کســی نیامد که این‬ ‫موقعیت را تسهیل کند‪ .‬زنان جوان و باهوش‬ ‫که سن کاری شــان به ده ه نود می خورد رشد‬ ‫خوبی داشــتند و حتی خیلی از ان ها مدیر و‬ ‫سردبیر شدند اما زنانی که در نسل های قبل تر‬ ‫مطرح بودند اتفاقا تنبیه شــدند! برای مثال‬ ‫تهمینه میالنی و یا پوران درخشــنده‪ .‬ممکن‬ ‫است بگویید چون جوان تر بودند بیشتر فیلم‬ ‫می ســاختند اما علت کم کاری ان ها فقط این‬ ‫نیست‪.‬اگرباخودشانمصاحبهکنیدعلت هایش‬ ‫را می گویند‪ ،‬ان ها دهه هشتاد خیلی فعال تر‬ ‫بودند‪ .‬من می توانم بگویــم که دختران جوان‬ ‫ما زیاد شدند‪ .‬نرگس ابیار که از نسل من است‬ ‫اما دختران جوانمان‪ ،‬دخترانی که دهه شصتی‬ ‫هستند‪ ،‬در حال حاضر فیلم های خیلی موفقی‬ ‫هم در جهان می سازند و حتی فیلم کوتاه های‬ ‫ان هاجایزهمی گیردوبهزودیفیلمسازانبزرگی‬ ‫می شوند‪.‬پساینطورنتیجهمی گیرمکهمدیران‬ ‫ما در دهه نود قوانینی وضع نکردند که به نفع‬ ‫زنان باشد و زنان تالش بیشتری به خرج دادند‪.‬‬ ‫زنی مثل من‪ ،‬یا زن میانســالی که می خواست‬ ‫نتیجه ی توانایی هایش را ببینــد و بهره ببرد‬ ‫اتفاقا دچار چالش بیشتری می شد‪ ،‬به این دلیل‬ ‫که با مدیران قبلی هم نسل بود و با ان ها بزرگ‬ ‫شده بود اما مدیران جدید از او خیلی کوچک تر‬ ‫هستند‪ .‬مدیران ما حداقل در جاهایی که من کار‬ ‫‪19‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 19 ‫زن روز‬ ‫می کردمیعنیوزارتارشاد‪،‬تئاتر‪،‬سینما‪،‬کتاب‬ ‫و تلویزیون و بیشتر از من می دانستند ولی االن‬ ‫مدیرانی خیلی جوان بودند و می بینید که برای‬ ‫برنام ه «هفت» و یا برنام ه عادل فردوسی پور چه‬ ‫اتفاقیافتاد‪.‬‬ ‫این را هم بگویم که انتخاب شخصی من چرخش‬ ‫از ســمت تئاتر به ســمت ادبیات داستانی‪،‬‬ ‫فیلمنامه و تدریس بود‪ .‬خودم این را خواستم‬ ‫به این دلیل که دیدم جوان های خیلی کم سال‬ ‫به تئاتر امده اند و خوب هم کار می کنند‪ .‬من‬ ‫بیست و پنج سال از عمرم را تئاتر کار کردم و‬ ‫حاال خسته هستم‪ .‬پس تصمیم گرفتم رمان‬ ‫بیشتری بنویسم‪ ،‬شعر بیشتری بگویم و چند‬ ‫کتاب شعر در این دهه چاپ کردم که ان را هم‬ ‫مدیون استاد قیصر امین پور هستم که شاگرد‬ ‫ایشان بودم‪ .‬مبادا این معنی پیش بیاید که من‬ ‫با تئاتر قهر کرده ام‪ ،‬خیر اینطور نیست‪ .‬فکر‬ ‫میکنمدرحالحاضربایدسوادمرابهنسلجدید‬ ‫انتقال دهم‪ .‬من رمان نویس‪ ،‬نمایشنامه نویس‬ ‫و فیلمنامه نویس هستم و خودم تصمیم دارم‬ ‫که در مراحل اجرایی بیشــتر دانشم را انتقال‬ ‫بدهم و تدریس کنــم‪ .‬درواقع می خواهم این‬ ‫پیش نیاید که بگویند چیستا یثربی در تئاتر‬ ‫کم کار شــده‪ ،‬خیر این یک انتخاب شخصی‬ ‫بوده است‪ .‬من در حال حاضر خیلی بیشتر از‬ ‫سابق نمایشنامه می نویسم اما در کارگردانی‬ ‫کم کارتر شده ام‪ .‬وقتی دختران جوان را مشاهده‬ ‫می کنم که با این انرژی کار می کنند می بینم که‬ ‫انرژی رمان نویســی ام بیشتر است‪ .‬این نکته‬ ‫را هم اضافه کنم که در هیــچ دهه ای به اندازه ‬ ‫ده ه نود مدیران ارشــاد عوض نشدند؛ یعنی‬ ‫ما تا می امدیم به یک نفر عادت کنیم یک نفر‬ ‫دیگر امد اما این ها مانع نشد‪ .‬دختران فعال در‬ ‫عرصه ی تئاتر بزرگ شدند و یکی از ان ها دختر‬ ‫خود من بود‪ .‬االن عرصه برای ان هاست و تنها‬ ‫کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که‬ ‫به ان ها یاد بدهیم‪.‬‬ ‫فعالیت اجتماعی هنرمندان زن را چطور‬ ‫می بینید؟ ایا زنان در دهه ی نود و در حال‬ ‫حاضر توانسته اند برای احقاق حقوق‬ ‫زنان جامعه قدمی بردارند و به نسبت‬ ‫قبل فعالیت درست و ثمربخشی داشته‬ ‫باشند یا اینکه همچنان منفعل هستند‬ ‫و خیلی به نقش اجتماعی خودشان در‬ ‫جامعه توجهی ندارند؟‬ ‫شما راجع به سینما‪ ،‬تئاتر و هنر می پرسید و نه‬ ‫هر شغلی اما در زمینه های دیگر رشد بیشتر‬ ‫بوده است‪ .‬من یک اماری دیدم که نشان می داد‬ ‫زنان پزشک‪ ،‬زنان مدیر گروه دانشگاه ها و زنان‬ ‫سردبیر رادیو‪ ،‬تلویزیون و مطبوعات خیلی زیاد‬ ‫شده اند‪ .‬اگر زنی که مورد بحث ما است فقط زنی‬ ‫از قشر هنری و فرهیخته باشد جواب شما بله‬ ‫است‪ ،‬از موقعیت ها استفاده کردند و خیلی از‬ ‫ان ها ارتقای درجه یافتند اما اگر زن ایرانی را‬ ‫مادرانمان‪ ،‬کسانی که در خانه هستند‪ ،‬کسانی‬ ‫که بچه تربیت کرده اند و شغل بیرون نداشته اند‬ ‫درنظربگیریمبایدبگویمکهخیر‪،‬هنوزموقعیت‬ ‫برای ان ها همانطور و حتی سخت تر است‪ .‬تنها‬ ‫کمکی که به این افراد شد فضای مجازی بود که‬ ‫توانستند مشاغل کوچک خانگی جور کنند‬ ‫و به لحاظ مالی مستقل شوند‪ .‬بعضی از ان ها‬ ‫را می بینم که خیلی خوب در اینستاگرام کار‬ ‫می کنند و می فروشند‪ .‬بنابراین من می گویم‬ ‫که پاسخ این سوال برای زن هنری بله و برای زن‬ ‫ایرانی به طور کلی خیر است و هنوز انفعال را در‬ ‫ان ها می بینم‪ .‬با این حال زنان هنری در این دهه‬ ‫خیلی رشد کردند‪ ،‬یعنی بام و قله ای نبود که‬ ‫ان ها فتح نکرده باشند!‬ ‫فعالیت صنفی زنان در وزارت ارشــاد‪،‬‬ ‫خانه ی ســینما‪ ،‬اداره ی تئاتر و ‪ ...‬را در‬ ‫چند سال اخیر چطور می بینید؟ چقدر این‬ ‫نقش تاثیرگذار شده و چقدر جای کار‬ ‫دارد؟ نقاط منفی و ضعفش کجا است؟‬ ‫بیشــتر فعالیت های صنفی در حال حاضر‬ ‫در دست زنان اســت اما این دلیل نمی شود‬ ‫من زن هم تســهیالتی فراهم کرده‬ ‫که برای ِ‬ ‫باشند‪ .‬منظورم این اســت که چون دست‬ ‫زن هاست دلیل نمی شــود که به سود زنان‬ ‫عمل کرده باشند‪ .‬باز هم تاکید می کنم که این‬ ‫مساله دلیل نمی شود تا وضعیت من بهتر شده‬ ‫باشد چون اقایان هیچوقت بر ضد من نبودند‪.‬‬ ‫اتفاقا دهه ی هشتاد که اقایان بودند بعضی‬ ‫از قانو ن های صنفی ما خیلی توجیه پذیرتر‬ ‫بود‪ .‬مــن در انجمــن فیلمنامه نویســان‪،‬‬ ‫نمایشنامه نویســان و منتقدان عضو بودم‬ ‫اما در حال حاضر که به دست خانم ها افتاده‬ ‫گاهی اوقات واقعا از قوانین سر در نمی اورم‬ ‫و گیج می شوم! نمی گویم تقصیر خانم هاست‪،‬‬ ‫حرف من این است که شاید هنوز زود است‬ ‫برای اینکه خانم ها هم در مدیریت های صنفی‬ ‫به ثبات برســند و هنوز با ازمون و خطا جلو‬ ‫می روند‪ .‬اصوال زن مدیر کم تربیت شده است‪،‬‬ ‫یعنی تربیت فرزندِ خیلی از خانواده ها انطور‬ ‫نبوده که زن را برای مدیریت در جامعه اماده‬ ‫کنند‪ .‬مسائل صنفی مدیریت خوب می خواهد‬ ‫و گاهی اوقات خانم ها واقعا کم می اورند‪ ،‬به‬ ‫این دلیل که تحت تاثیر عواطفشان مدیریت‬ ‫درستی انجام نمی دهند‪ .‬خیلی از خانم ها در‬ ‫حال حاضر در صنف ها مشغول به کار هستند‬ ‫اما این دلیل نمی شــود تا بگوییم صنف های‬ ‫ما به دلیل امدن خانم ها رشــد کرده اند‪ .‬ما‬ ‫مدیر کارامد می خواهیم کــه می تواند مرد‬ ‫هم باشد اما به فکر زنان باشد‪ .‬مثالی که من‬ ‫همیشه می زنم این اســت‪ :‬بهرام بیضایی‬ ‫انقدر راجع به زنان خوب نوشــته که هیچ‬ ‫زنی هنوز ننوشته است‪ .‬خیلی وقت ها مردها‬ ‫مدیر بوده اند و همه چیز با نظم بیشتری جلو‬ ‫رفته است‪ ،‬یعنی می گویم که این مساله زنانه‬ ‫و مردانه ندارد‪ .‬اگر بخواهیم بگوییم که زن ها‬ ‫در خالقیت رشــد کرده اند یا خیر بله خیلی‬ ‫جلو رفته اند اما در مدیریــت گاهی اوقات‬ ‫اشتباهات فاحشی می کنند چراکه هیجانی‬ ‫برخورد می کنند و من فکــر می کنم که باید‬ ‫زنان بیشتری رشت ه مدیریت بخوانند‪.‬‬ ‫در حال حاضر به عنوان یک زن تقریبا‬ ‫کامل در عرصه ی هنر‪ ،‬چــه زنانی مد‬ ‫نظرتان هستند و کدام ها را شایسته ی‬ ‫توجهمی بینید؟‬ ‫در عرصه ی سینما‬ ‫میتوانم به رخشان‬ ‫بنی اعتماد‪ ،‬پوران‬ ‫درخشنده و به طور‬ ‫کلی تمام خانم هایی‬ ‫اشاره کنم که در این‬ ‫سالها از خالقیت‪،‬‬ ‫عشق ورزیدن‪ ،‬خلق‬ ‫کردن و افرینش‬ ‫خسته نشدند و ادامه‬ ‫دادند‪.‬‬ ‫در عرصه ی ســینما می توانم به رخشان بنی‬ ‫اعتماد‪ ،‬پوران درخشــنده و به طور کلی تمام‬ ‫خانم هایی اشــاره کنم که در این ســال ها از‬ ‫خالقیت‪ ،‬عشق ورزیدن‪ ،‬خلق کردن و افرینش‬ ‫خسته نشدند و ادامه دادند‪ .‬در زمینه ی شعر‬ ‫زنده یاد ســیمین بهبهانی اینطور بودند‪ .‬در‬ ‫سینما زنان نســل اول ‪ ،‬دوم و سو م ما پا به پای‬ ‫هم کار می کنند و حتی بچه های دهه ی هشتاد‬ ‫در راه هســتند که در حال حاضر فیلم کوتاه‬ ‫می سازند‪ .‬من اگر بخواهم نام ببرم در هنرهای‬ ‫تجســمی‪« ،‬ایران درودی» را یکــی از نوادر‬ ‫مثال زدنی می دانم که هرگــز از افرینش‪ ،‬زن‬ ‫بودن و اشــتباهات خودش خسته و تسلیم‬ ‫نشــد‪ .‬گالب ادینه نیز در بازیگری برای من‬ ‫همیشه مثال زدنی اســت‪ .‬ایشان در این سن‬ ‫و سال هنوز در کالس های خصوصی دانشجو‬ ‫پرورش می دهد‪ .‬کسانی مثل سیما تیرانداز‪،‬‬ ‫پانته ا بهرام و خیلی های دیگر حاصل اموزش‬ ‫گالب ادینه هستند‪ .‬در نویسندگی هم خیلی‬ ‫زیاد داریم‪ ،‬از گلی امامی که هنوز در خارج از‬ ‫کشور خســتگی ناپذیر می نویسد تا خیلی از‬ ‫خانم هایی که در ایران رمان نویس های خوبی‬ ‫هستند و خستگی ناپذیر هم کار می کنند‪ ،‬برای‬ ‫مثال فریبا وفی‪ .‬اینگونه خانم ها بســیار زیاد‬ ‫هستند و من نمی توانم یک یا دو نفر را نام ببرم‪.‬‬ صفحه 20 ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫ازسینماگران پرسیدیم‬ ‫ایاشبکهنمایشخانگی‬ ‫باعثنابودیسینمامی شود؟‬ ‫‪21‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 21 ‫سینمای ایران‬ ‫پریسا سادات خضرایی‪ :‬در شرایطی که کرونا‬ ‫باعث شده تا سینمای ایران یک اسیب جدی و یک‬ ‫ورشکستگی را تجربه کند‪ ،‬با کوچ فیلمسازان و عوامل‬ ‫سینما به شبکه نمایش خانگی‪ ،‬این شبکه رونق پیدا کرده و مورد اقبال‬ ‫مردم قرار گرفته است‪ .‬از طرفی با تعطیلی سینماها در دوران کرونا‬ ‫ضرر عظیمی متوجه سالن دارها و کارکنان سینما شده و کسب و کار‬ ‫ان ها لطمه خورده است‪ .‬با برخی از اهالی سینما درباره ی شرایط فعلی‬ ‫صحبت کرده ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫سیدجمالساداتیان‪،‬تهیه کنندهشاخص‬ ‫سینمای ایران‪ ،‬معتقد است که رکود سینما‬ ‫مقطعی است و سینما میتواند به دوران اوج‬ ‫خود برگردد‪.‬‬ ‫«بهنظرمنهمانطورکهاز‬ ‫کارکرد سینما مشخص‬ ‫اســت یــک مقصــد‬ ‫گردشــگری است؛ یعنی‬ ‫خانواده ها زمانی که به دور‬ ‫هم جمــع می شــوند و‬ ‫می خواهند از خانه خارج‬ ‫شوند و یا قصد دارند اوقات فراغتشان را در کنار هم‬ ‫به خوشی بگذرانند معموال اولین جایی که انتخاب‬ ‫می کنند سینما است‪ ،‬بعد از ان کنسرت‪ ،‬تئاتر‪ ،‬و‬ ‫برای مثال پارک و رستوران را انتخاب می کنند اما‬ ‫سینما در انتخاب های ان ها خیلی پررنگ است‪.‬‬ ‫جوان هابرایدورهمجمعشدنمعموالیکچنین‬ ‫فضاهای فرهنگی هنری را انتخاب می کنند‪ .‬وقتی‬ ‫برای مثال کشور ســه روز تعطیل می شود به رغم‬ ‫تذکرات مسئولین می بینیم که سفرهای استانی‬ ‫چقدر پررنگ می شــود‪ .‬درواقع این مساله نشان‬ ‫می دهد که مردم نیاز دارند تا از خانه بیرون بیایند و‬ ‫محیط هایجدیدراتجربهکنندویکتنوعمحیطی‬ ‫داشته باشند‪ .‬سینما در این حوزه خیلی می تواند‬ ‫نقش داشته باشد و کارکردش هم در طول این صد‬ ‫و بیست سال بیشتر به این سمت و سو رفت ه است‪،‬‬ ‫یعنی فیلم را بهانه می کنند تا دور هم جمع شوند‪.‬‬ ‫طبعابایدفیلم هاییهمکهمی خواهندبهتماشایش‬ ‫بنشیننداثاریباشدکهموردپسندشانواقعشودو‬ ‫با ان ارتباط برقرار کنند‪ .‬اگر با ان ارتباط برقرار کنند‬ ‫قطعا ســینما ســریع به ان چرخه ی قبلی خود‬ ‫بازمی گردد‪ .‬حتی قبل از این که کرونا را داشــته‬ ‫باشیم سینما شرایط اقتصادی خوبی نداشت اما‬ ‫وقتی فیلم هایی اکران می شد که مردم با ان ارتباط‬ ‫برقرارمی کردندسینمارونقخوبیمی گرفت‪.‬قطعا‬ ‫همین فرمول می تواند در اینده هم مصداق پیدا‬ ‫کند‪ ،‬حتی شاید هم یک مقدار پررنگ تر‪ .‬باتوجه به‬ ‫اینکه مردم تقریبا نزدیک به دو سال است که از ان‬ ‫فضا دور بوده اند شاید خالهایشــان را یک مقدار‬ ‫بیشترپرکنند‪.‬بهنظرمنسینمابهراحتیمی تواند‬ ‫به ان شــکوه و عظمت واقعی خودش بازگردد به‬ ‫شرطی که تهیه کنندگان محترم‪ ،‬فیلم های خوب‬ ‫بسازند‪».‬‬ ‫ساداتیان معتقد است که منافاتی بین کار‬ ‫کردن در شبکه نمایش خانگی و سینما برای‬ ‫کارگردانان وجود ندارد و این دو مدیوم از هم‬ ‫دورنیستند‬ ‫«خان ه اهالی تولید‪ ،‬سینما است‪ .‬یعنی به نظر من‬ ‫خان ه تمام بازیگران و عوامل پشت دوربین و جلوی‬ ‫دوربین سینما است‪ .‬نمایش خانگی و سینما از هم‬ ‫دور نیستند‪ ،‬به لحاظ استفاده از تکنولوژی‪ ،‬یک‬ ‫تکنولوژی دارند که مدیــوم ان فرق می کند؛ ان‬ ‫سینماست و این تلویزیون است؛ پس به نظر من‬ ‫می شود این کار را کرد و از هم دور نمی شوند‪ .‬قطعا‬ ‫بعضی کارها باید روی پرده ی عریض ســینمایی‬ ‫نمایشدادهشوندتااینکهرویپرد هکوچکنمایش‬ ‫خانگی‪ .‬من می دانم که بسیاری از کارگردان ها اگر‬ ‫هم در حال حاضر در شــبکه نمایش خانگی کار‬ ‫ کنند به محض اینکه شرایط عادی شود قطعا فیلم‬ ‫سینمایی شانراهمخواهندساخت‪.‬جنسوپایه ی‬ ‫این دو مقوله به لحاظ تکنیک یکی است و خیلی‬ ‫مکمل یکدیگر هستند و تضادی با همدیگر ندارند‪.‬‬ ‫ی و چه به‬ ‫به نظر من چه به لحاظ حوز ه سرمایه گذار ‬ ‫لحاظ حوز ه تولید هر کدام جایگاه خودشان را دارند‬ ‫و در سینما هم تولید محتوا خواهند کرد‪».‬‬ ‫تهیه کننده«چهارشنبه سوری»جذابیت‬ ‫نقش را برای بازیگر فراتر از مســائل مالی‬ ‫می داند و بر این باور اســت که بازیگران‬ ‫«خانه اهالی تولید‪،‬‬ ‫سینما است‪ .‬یعنی‬ ‫به نظر من خانه تمام‬ ‫بازیگران و عوامل‬ ‫پشت دوربین و‬ ‫جلوی دوربین سینما‬ ‫است‪ .‬نمایش خانگی‬ ‫و سینما از هم دور‬ ‫نیستند‪ ،‬به لحاظ‬ ‫استفاده از تکنولوژی‪،‬‬ ‫یک تکنولوژی‬ ‫دارند که مدیوم ان‬ ‫فرق می کند؛ ان‬ ‫سینماست و این‬ ‫تلویزیون است‬ ‫همچنان نقش را مقوله مهمی برای انتخاب‬ ‫می دانند‬ ‫به نظر من بســتگی به نقــش دارد؛ حتی در‬ ‫شرایط عادی هم بحث این بود که فالن بازیگر‬ ‫فالن دستمزد را می خواهد اما وقتی با قصه ای‬ ‫ارتبــاط عاطفی برقــرار می کردنــد به لحاظ‬ ‫دســتمزدی خیلی کنار می امدند‪ .‬به نظر من‬ ‫باتوجه به شرایط اقتصادی سینما‪ ،‬اگر فیلم ها‬ ‫برای ان ها مطبوع باشــد قطع بــه یقین یک‬ ‫بخشی از ان ها با تهیه کنندگان کنار می ایند‪،‬‬ ‫چنانکه در گذشته هم کنار می امدند‪ .‬به نظرم‬ ‫یک فرمــول ثابتی ندارد امــا بعضی هایش در‬ ‫مذاکره حل و فصل می شود‪.‬‬ ‫تامین خسارت و اسیب دیدگی ناشی از‬ ‫کرونا یکی از دغدغه های مهم سینماست که‬ ‫جمال ساداتیان ان را به چند قسمت تقسیم‬ ‫می کند‬ ‫در اینجا باید ســینما را به دو قسمت تقسیم‬ ‫کنیم‪ .‬یکی سینماداری و دیگری تولید‪ .‬عوامل‬ ‫بخش تولید تا حدودی در تولید نمایش خانگی‬ ‫مشغول هستند و کسری بودجه شان کمی در‬ ‫انجا تامین شده اما ســینماداری‪ ،‬مطلق ضرر‬ ‫بوده اســت یعنی هیچگونه حمایت ان چنانی‬ ‫از ســینماداری نبود و صنعت ســینماداری‬ ‫خیلی لطمه خورد امــا حداقل بخش اعظمی‬ ‫از بخش تولیدمــان از طریق شــبکه نمایش‬ ‫خانگی توانســتند هزینه هایشــان را جبران‬ ‫کنند‪ .‬درخصوص رونق سینماداری باتوجه به‬ ‫اینکه هزینه ی سنگینی بابت خرید و ساخت‬ ‫سینماها شده و در حال حاضر باالی یک سال‬ ‫و نیم است که تقریبا در یک حالت سکون قرار‬ ‫گرفته اند باید ببینیم تا در اینده استقبال مردم‬ ‫از سینماها چطور می شــود تا شاید صاحبان‬ ‫ســینما بتوانند یک مقدار از ان هزینه ها را با‬ ‫استقبال مخاطب جبران کنند‪.‬‬ صفحه 22 ‫قدرت نمایش روی پرده ی نقره ای را داشته باشند و‬ ‫با پول از شبکه نمایش خانگی وسوسه نشوند و از ان‬ ‫اجتناب کننــد وگرنه مخاطــب می گوید که در‬ ‫تلویزیون و در خانه‪ ،‬در وی اودی و لپ تاپ ان ها را‬ ‫می بینم و دلیل ندارد که بروم در سینما فیلم ببینم‪.‬‬ ‫بازیگرسینمابایدغیرقابلدسترسباشد‪،‬یعنیهر‬ ‫کسی نتواند او را ببیند‪ .‬قبل از انقالب بازیگرها در‬ ‫دسترسنبودندوکسیبهاینسادگینمی توانست‬ ‫فردین و ملــک مطیعی را ببیند‪ .‬امــروزه همه را‬ ‫می بینند پس ان جذابیت تماشــای بازیگران در‬ ‫سینما برای ان ها از بین می رود‪ .‬به هر حال من از‬ ‫اول هم مخالف شبکه نمایش خانگی بودم‪ ،‬زیرا نه‬ ‫برای کشور ما بلکه برای کشورهای غربی است که‬ ‫حساب و کتابشان درست است‪ .‬به نظر من در اینجا‬ ‫خیانت در حق سینما صورت می گیرد‪.‬‬ ‫محمدحسینفرحبخش‪،‬تهیهکننده‬ ‫شــما برد پیت و انجلینا جولــی را در‬ ‫‪ vod‬دیدید؟‬ ‫محمدحسین فرحبخش‪ ،‬تهیه کننده‬ ‫پرکار و شناخته شده سینمای ایران شبکه‬ ‫نمایش خانگی را برای سینما مضر می داند‬ ‫و ورود بزرگان به این عرصه را خطا قلمداد‬ ‫می کند‬ ‫شبکه نمایش خانگی برای‬ ‫سینما مضر است‪ ،‬عده ای‬ ‫می گویند کــه در امریکا و‬ ‫اروپا هم یک چنین چیزی‬ ‫وجود دارد امــا در امریکا و‬ ‫اروپا تلویزیون دولتی ان ها‬ ‫معمــوال ســریال پخش‬ ‫نمی کنند‪ ،‬بنابراین تلویزیون ها کام ً‬ ‫ال پولی است و‬ ‫چیــزی هماننــد شــبکه ی خانگــی مــا در‬ ‫تلویزیون هایشان است و هر کسی می تواند هزینه‬ ‫پرداخت کند و فیلم ببیند اما یک فرقی دارد و ان این‬ ‫اســت که ســتاره ها‪ ،‬هنرمندان و کارگردان های‬ ‫بزرگشــان هیچوقت نمی روند در شبک ه خانگی‬ ‫فعالیتکنندتاسینمایان هاازبینبرود‪.‬برایمثال‬ ‫شما برد پیت و انجلینا جولی را در شبک ه نمایش‬ ‫خانگینمی بینیدوهنرپیشه هاییکهمخصوصقاب‬ ‫ن حضور دارند اما در اینجا‬ ‫تلویزیون هســتند در ا ‬ ‫محمدرضا گلزار‪ ،‬نوید محمدزاده‪ ،‬امین حیایی‪ ،‬الناز‬ ‫شاکردوستوهم هدوستاندرشبکهنمایشخانگی‬ ‫فعالیت می کنند و این سینما را از بین می برد‪ .‬این‬ ‫قطعا یک خطر برای سینما است و به نظر من اگر‬ ‫سینما هم باز شود با این وضعیت به حالت سابقش‬ ‫برنخواهد گشــت‪ .‬درست اســت که سینما یک‬ ‫جاذبه ی ویــژه ای دارد و پرده ی نقــره ای بزرگ با‬ ‫صفحه ای که پنجاه‪ ،‬شصت اینچ است تفاوت دارد اما‬ ‫به هر حال فکر نمی کنم که این اتفاق بیفتد‪ .‬مگر‬ ‫اینکهبازیگرانجدیدواردعرصه یبازیگریشوندکه‬ ‫در شبکه نمایش‬ ‫خانگی فضا‪،‬‬ ‫حجاب ها و داستان ها‬ ‫یک مقدار بازتر‬ ‫است و هر کسی هر‬ ‫داستانی را که دلش‬ ‫می خواهد می سازد‬ ‫چراکه نه از نظر ارشاد‬ ‫و نه از نظر جاهای‬ ‫دیگر اصال قابل کنترل‬ ‫نیست‬ ‫فرحبخش فسادهای مالی سنگین در‬ ‫ورای شبکه نمایش خانگی را برای سینما‬ ‫خطرناک و معافیت مالیاتــی را هم در این‬ ‫عرصهموثرمی داند‬ ‫پشت پرده شبکه نمایش خانگی هم فسادهای‬ ‫مالی سنگینی وجود دارد که خیلی خطرناک است‬ ‫و این اسیب را برای سینما ایجاد کرده است‪ .‬برای‬ ‫اینکه قانون می گوید پول هایی که این ها می دهند‬ ‫جزو مالیاتشان حساب نمی شود و باال و پایین هم‬ ‫می کنند‪ ،‬برای مثال پنج میلیارد می دهند و طوری‬ ‫حساب می کنند که انگار سی میلیارد داده اند‪ .‬از‬ ‫مالیات معاف می شوند و یا حداقل کمتر پرداخت‬ ‫می کنند‪ .‬این ها مســائلی است که باعث می شود‬ ‫سرمایه گذارهایی که برندهای بزرگ داشته باشند‬ ‫بخواهند از این طریق برای خودشان کسب درامد‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫تهیه کننــده «خصوصــی»‪ ،‬شــرایط ظاهری و‬ ‫محدودیت های کمتر در شبکه نمایش خانگی را‬ ‫تایید می کند و دستمزدهای زیاد به بازیگران در‬ ‫‪ VOD‬را مساله مهمی می داند‬ ‫همچنین در شبکه نمایش خانگی فضا‪ ،‬حجاب ها‬ ‫و داســتان ها یک مقدار بازتر است و هر کسی هر‬ ‫داستانی را که دلش می خواهد می سازد چراکه نه از‬ ‫نظر ارشاد و نه از نظر جاهای دیگر اصال قابل کنترل‬ ‫نیست‪.‬بله‪،‬ممکناستکهبهسینمابیاینداماسینما‬ ‫جواب نمی دهد‪ .‬بحث این نیست که نیایند‪ ،‬همه ی‬ ‫هنرمندانی که در حال حاضر در شــبکه نمایش‬ ‫خانگی هستند اگر پیشنهاد خوب به ان ها شود در‬ ‫سینما هم کار می کنند اما سینما جواب نمی دهد و‬ ‫ان دستمزدهایی که این افراد در شبکه ی نمایش‬ ‫خانگی می گیرندرا سینمانمی تواندپرداختکند‪.‬‬ ‫ســالن های ســینما و دفاتر پخش و‬ ‫تهیه کننده ها اقشــاری بودند که در میان‬ ‫اهالی سینما بیشترین اسیب را دیدند؛ این‬ ‫نکته ای ست که محمدحسین فرحبخش به‬ ‫ان اشاره دارد‪.‬‬ ‫«در عرصه ی ســینما دو گروه خسارت دیدند و‬ ‫بقیه اتفاقًا در زمان کرونا منافع شدیدی به دست‬ ‫اوردند‪ .‬اول ســالن های سینما و دوم دفاتر پخش‬ ‫و تهیه کننده ها‪ ،‬یعنی این دو گروه نابود شــدند‬ ‫وگرنه از عوامل‪ ،‬کارگردان‪ ،‬بازیگر‪ ،‬فیلمنامه نویس‪،‬‬ ‫موسیقی ســاز‪ ،‬حتی ابدارچی و تدارکات سینما‬ ‫همه پول هایی در ایــن دوران کرونا دراوردند که‬ ‫در عمرشــان درنیاورده بودند و وقت سر خاراندن‬ ‫هم ندارند‪ .‬همه ی مملکت بیکار هستند اما ان ها‬ ‫سر کار هستند‪ .‬ســینمادارها واقعا نابود شدند و‬ ‫کارمندهای ان ها اخراج شدند‪ ،‬دفاتر پخش چهارده‬ ‫ماه است که دست روی دســت گذاشته اند؛ پول‬ ‫کارمند و پول بیمه می دهند و همچنین یک سری‬ ‫از تهیه کنندگان بخش خصوصی هم نابود شدند‪».‬‬ ‫سجاد نوروزی‪ ،‬مدیر پردیس سینمایی‬ ‫ازادی‬ ‫برای بهبود شرایط سینما باید به سمت‬ ‫تولیداتبیگپروداکشنبرود‬ ‫مدیریت یکی از مهم ترین‬ ‫پردیس های ســینمایی‬ ‫تهران معتقد اســت که‬ ‫سینما با هیچ پدیده دیگر‬ ‫موازی از بیــن نمی رود و‬ ‫اقبالشرانزدعمومازدست‬ ‫نمی دهد «صنعت سینما‬ ‫به علت ماهیت خود زمانــی که یک بحران در هر‬ ‫طیفی‪ ،‬برای مثال بحران اجتماعی و یا سیاسی پیدا‬ ‫می شود خواه ناخواه تحت تاثیر قرار می گیرد‪ .‬یعنی‬ ‫در زمان پدیده هایی مثل جنگ‪ ،‬انقالب‪ ،‬مجادالت‬ ‫سیاســی‪ ،‬شــلوغی ها و برای مثال اغتشاش ها و‬ ‫شورش ها اولین جایی که در هم ه جای دنیا به دلیل‬ ‫ماهیتمدنیواجتماعیمتاثرمی شودسالنسینما‬ ‫است‪ .‬در شرایط اخیر هم این اتفاق افتاده و شاید‬ ‫جزو اولین جاهایی بوده که تحت تاثیر کرونا قرار‬ ‫گرفتهوفعالیتشمحدودشده‪،‬منتهاصنعتسینما‬ ‫همیشه رقیب داشته یعنی ان زمانی که حتی اوایل‬ ‫اختراع و حضور تلویزیون بود همه می گفتند که‬ ‫سینما از رونق می افتد؛ شــاید این مساله ای که‬ ‫می گویم برای دهه ی بیست و سی میالدی باشد اما‬ ‫این اتفاق نیفتاد‪ .‬بعد از ان ویدئوها امدند و گفتند‬ ‫دیگر با امدن ویدئو‪ ،‬سینما از رونق می افتد اما باز هم‬ ‫این اتفاق نیفتاد‪ .‬بعدتر ماهواره ها امدند و گفتند که‬ ‫ممکن است سینما تحت تاثیر قرار بگیرد اما بازهم‬ ‫این اتفاق رخ نداد‪ .‬به نظر مــن‪ ،‬ما پدیده ای مثل‬ ‫وی اودی ها را باید با پدیده ای مثل ماهواره ها مقایسه‬ ‫کنیم کــه ان ها هــم تقریبا از حیث پوشــش و‬ ‫گستردگی می توانند یک چیزی شبیه وی اودی ها‬ ‫باشندوکانال هایتخصصیفیلموسریالهمداشته‬ ‫و دارند اما باز می بینیم که در شرایط عادی سینما‬ ‫مخاطب خودش را دارد‪ .‬من اگر بخواهم یک مثال‬ ‫واضحبزنمسینمامثلپارکبرایبچه هاست‪،‬یعنی‬ ‫‪23‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 23 ‫سینمای ایران‬ ‫اگر برای بچ ه در خانه همه ی لوازم الکترونیک بازی‬ ‫و انواع گیم ها را فراهم کنید باز در اخر تاب و سرسره‬ ‫می خواهد! ســینما هم تقریبا همینطور است و‬ ‫مخاطبهرچهدرخانهبهتماشایاثاربنشیندلذت‬ ‫فیلم دیدن روی پرده ی سینما و جادوی پرده ی‬ ‫بزرگ برای او غیر قابل جایگزین است‪ .‬در نتیجه‬ ‫واقعا جایگزینی نمی تواند برای ســینما باشــد‪.‬‬ ‫وی اودی ها در هیچ جای دنیا نمی توانند این کار را‬ ‫کنند‪ .‬برای مثال نتفلیکس‪ ،‬امازون و اپل کارشان را‬ ‫می کنند و تولیداتشان را دارند‪ ،‬سینما هم کارش را‬ ‫انجام می دهد‪ .‬در همین شرایط پاندمی افتتاحیه ی‬ ‫«گودزیال علیه کونگ» اینطور که من در خاطرم‬ ‫هســت نزدیک به بیســت میلیون دالر فقط در‬ ‫کالیفرنیا فروش داشته است‪».‬‬ ‫رفتن به سمت تولیدات بیگ پروداکشن‬ ‫راه حلیستکهسجادنوروزیانراپیشنهاد‬ ‫می دهد و ان را را ه چاره ای برای برون رفت از‬ ‫بحرانمی داند‬ ‫باالخره این افراد شناخته شده اند و رونق خودشان‬ ‫را مرهون سینما هستند‪ ،‬یعنی از حوزه ی سینما به‬ ‫شبکه نمایش خانگی رفته اند و برمی گردند‪ .‬اینطور‬ ‫نخواهد بود که سریال سازی در ایران تبدیل به وجه‬ ‫غالب تولیدات شود این مســاله در حال حاضر به‬ ‫دلیل شرایط این چنینی و بسته بودن سالن ها است‬ ‫و سریال ســازی در همه جای دنیا مکمل سینما‬ ‫است‪ .‬درواقع اصل و ذات این هنر سینما است و در‬ ‫هر صورت این اورده ی مالی را هم باز مرهون سینما‬ ‫هستند‪ .‬بنابراین من احساس می کنم که در شرایط‬ ‫اینده ی ما تنها یک تفاوت ایجاد می شود‪ .‬فیلم های‬ ‫لو باجت‪ ،‬فیلم های روشــنفکری و فیلم هایی که‬ ‫با بودجه ی بعضی از ارگان ها ســاخته می شوند و‬ ‫همچنین فیلم هایی که یک مقدار ممکن است از‬ ‫لحاظ فیلمنامه ضعیف باشند‪ ،‬در اینده ی اکران‬ ‫ایران جایی ندارند‪ .‬به نظر من سالن های سینما در‬ ‫ایران بعد از شرایط کرونا به این سمت می روند که‬ ‫به فیلم های بیگ پروداکشن و فیلم های جدی تر‬ ‫بیشتراقبالنشاندهند‪،‬ازنظراقتصادیهمچاره ای‬ ‫جز این ندارند‪ .‬درنتیجه این تفاوت ایجاد می شود‪.‬‬ ‫نوروزیبرخالفحسینفرحبخشمعتقد‬ ‫است با بودجه های محدود شبکه نمایش‬ ‫خانگی یا سینما نمی توان پولشویی خاصی‬ ‫کرد و ان اتفاقــات در ابعاد خیلی کالن رخ‬ ‫می دهد‬ ‫«فروش و چرخش مالی سینمای ایران در سال‬ ‫نود و هشت‪ ،‬دویست ونود میلیارد تومان بود‪ .‬این‬ ‫چرخش دویست ونود میلیارد تومانی ممکن است‬ ‫پول یک اپارتمان در یکی از مناطق تهران باشد‪.‬‬ ‫در قیاس با جمعیت جوانی که داریم متاســفانه‬ ‫اصال مخاطب سینما نداریم‪ .‬بنابراین این مسائلی‬ ‫که راجع به پول شــویی و یا سرمایه گذاری گفته‬ ‫می شود باید مورد بررسی دقیق و فنی قرار گیرد‬ ‫تا مشخص شــود که ایا واقعا این بستر حداقلی‬ ‫چرخش مالی در سینما از لحاظ فنی این امکان را‬ ‫می دهد تا برای مثال یک سرمایه گذاری بخواهد‬ ‫معاف از مالیات شود یا خیر‪ .‬من کتمان نمی کنم‬ ‫که ســرمایه های ناپاک و سرمایه هایی که اراده ی‬ ‫معطوف به هنر درشان نبوده وارد سینمای ما شده‪،‬‬ ‫بله این هست منتها اینکه به سمت سریال سازی‬ ‫حرکت کننــد را نمی دانم‪ .‬اگــر بخواهیم در نظر‬ ‫بگیریم‪ ،‬در سریال ســازی کل پول یک کار بیگ‬ ‫پروداکشنخاصبرایمثالشصتمیلیاردمی شود‪.‬‬ ‫پول شوییوفرارمالیاتیدرابعادچندصدمیلیاردی‬ ‫و هزاران میلیاردی رخ می دهد و در ان ابعاد است‬ ‫که معنا پیدا می کند‪ .‬در بودجه هایی با چهل‪ ،‬پنجاه‬ ‫میلیارد و کمتر از این ها نمی توانیم این را متصور‬ ‫شویم که ان اتفاقات خاص بخواهد ضرر بزند‪ .‬برای‬ ‫کسی که بخواهد پول شویی و یا فرار مالیاتی کند‬ ‫انقدر راه قانونی و غیرقانونی در کشــور هست که‬ ‫دیگر نیازی نیست که به سینما و سریال ورود کند‪.‬‬ ‫خطر اما چیز دیگری است‪ ،‬خطر این است که صرفا‬ ‫یک سری ســرمایه گذار وارد این حوزه شوند که‬ ‫هدفشانخلقاثرهنرینباشد‪.‬درواقعهدفشاناین‬ ‫باشد که برای مثال وارد یک فضایی شوند و به چشم‬ ‫یک تفنن به ان نگاه کنند و بیست‪ ،‬سی میلیارد هم‬ ‫پول خردشان باشد؛ در نتیجه بخواهند وارد این فضا‬ ‫شوند تا یک تفننی کنند و یک فیلمی بسازند‪ .‬یک‬ ‫عدههمباشندکهسودشانرادرتولیدببرندودراین‬ ‫بین مخاطب محلی از اعراب پیدا نکند‪ .‬خطری که‬ ‫در سینما هم اتفاق افتاده‪ ،‬در سریال ها هم خودش‬ ‫را نشان داده است‪ .‬یک ســری ادم ها وارد شده اند‬ ‫و می گویند که ما پول فالن سریال را می دهیم و‬ ‫پلتفرم هم از خدا خواسته می گوید هزینه ی تولید‬ ‫تامین شده اســت‪ .‬در نتیجه یک کار نازلی تولید‬ ‫می شود که مخاطب هم از ان استقبال نمی کند‬ ‫اما برای انها اینکه مخاطب اســتقبال نمی کند‬ ‫مهم نیست‪ .‬همان بالیی که سرمایه گذارهای این‬ ‫چنینی بر سر سینمای ایران اوردند‪ ،‬ممکن است‬ ‫سر صنعتنمایشخانگیهمبیاورند‪».‬‬ ‫نکته ای که درباره ان بین عوامل تولید‬ ‫اتفاق نظر وجود دارد این است که زیاد دیده‬ ‫شدن برای هنرمند افت است‪ .‬مدیر پردیس‬ ‫ازادی رعایت استانداردها برای بازیگران‬ ‫مقولهمهمیمی داند‬ ‫«در دسترس بودن و مدام دیده شدن یک سوپراستار‬ ‫قطعــا از پول ســازی او کم می کند‪ .‬پول ســازترین‬ ‫سوپراستارها کسانی هســتند که گزیده کار هستند‬ ‫اما درست کار می کنند‪ .‬در مورد ان ها می توانم دقیقا‬ ‫این کلمه را به کار ببرم‪ :‬گزیده کاران درستکار‪ ،‬که برای‬ ‫درست کار کردنشان هم ممکن است دستمزدهای‬ ‫خیلی کالنی بگیرند‪ .‬اما وقتی یک هنرمند همیشه‬ ‫در معرض دید باشد و برای مثال سالی دو‪ ،‬سه سریال‬ ‫داشته باشــد نهایتا تبدیل به یک کسی می شود که‬ ‫همیشه در معرض دید اســت و دیگر ستاره بودن در‬ ‫مورد او صدق نمی کنــد و ارام ارام خودش را بایگانی‬ ‫ساداتیان‬ ‫حتی قبل از این که‬ ‫کرونا را داشته باشیم‬ ‫ســینما شرایط‬ ‫اقتصادی خوبی‬ ‫نداشــت اما وقتی‬ ‫فیلم هایی اکران‬ ‫میشد که مردم با‬ ‫ان ارتباط برقرار‬ ‫میکردند سینما رونق‬ ‫خوبی میگرفت‪ .‬قطعا‬ ‫همین فرمول میتواند‬ ‫در اینده هم مصداق‬ ‫پیدا کند‬ ‫می کند‪ .‬حاال اگر یک عده دوست دارند تا خودشان را‬ ‫بایگانی کنند مشکلی نیست چراکه ادم های توانمند‬ ‫و بااستعداد پشت در سینما زیاد هستند و شاید حتی‬ ‫بعضی ها هم از این اتفاقی که می افتد خیلی استقبال‬ ‫کنند‪ .‬یک عد ه از بازیگران خیلی دوست دارند بیشتر‬ ‫از ان ابعادی که استاندارد است دیده شوند‪ ،‬ادم های‬ ‫بااستعداد زیادی هم پشت این در مانده اند‪ ،‬پس راه برای‬ ‫ان ها باز می شود‪ .‬به نظر من در نهایت باز هم اتفاق بدی‬ ‫نمی افتد! وقتی که یک بازیگر مدام در سریال ها حضور‬ ‫داشته باشد می توان باز هم به او لقب سوپراستار را داد؟‬ ‫ممکناستاگرفیلمیهمبرایاکرانداشتهباشد‪،‬ازان‬ ‫فیلم هم استقبال نشود‪ .‬در حال حاضر سریال «گیسو»‬ ‫با این همه ستاره‪ ،‬در رده ی سوم بیننده های خود نماوا‬ ‫است و این مساله برای ان ها یک زنگ خطر است‪».‬‬ ‫این کارشناس رســانه و اهل هنر‪ ،‬اقبال سینما‬ ‫را معطوف به برگزاری جشــنواره هایی مثل فجر‬ ‫نمی داند و بر این باور اســت که ارشــاد باید نقش‬ ‫حاکمیتی خــود را در برگزاری جشــنواره های‬ ‫اینچنینی ایفا کند‪ ،‬چراکه برگزاری جشنواره های‬ ‫از این نوع فقط نمادین است و به کاری نمی اید‪.‬‬ ‫این رویکردهای فرمالیستی در موقعیت سینمای‬ ‫ما جواب نمی دهد‪ .‬اگر قرار بــود با برگزاری صرف‬ ‫جشنواره اتفاقی برای ســینمای ایران بیفتد‪ ،‬باید‬ ‫اکران عید پررونقی را می داشتیم اما این اتفاق نیفتاد‬ ‫چراکه سیاست گذاری کالن برای برگزاری حرفه ای‬ ‫ان انجام نشد و متولی این قضیه وزارت ارشاد است‪.‬‬ ‫ارشاد باید این کار را انجام دهد که نمی دهد و درواقع‬ ‫نقش حاکمیتی خودش را به عنوان متولی سینما‬ ‫در کشور ایفا نمی کند‪ .‬وقتی ارشاد نقش حاکمیتی‬ ‫خودش را ایفا نکند همه چیز به این امور روبنایی‬ ‫صوری تبدیل می شود‪ .‬ما نمادین جشنواره برگزار‬ ‫می کنیم و نمادین می گوییم که سینماها باز و بسته‬ ‫شوند که این کارهای نمادین و تو خالی در این یک‬ ‫سالی که با وجود کرونا گذشت‪ ،‬ارمغانش را نشان‬ ‫داده است‪ .‬واقعا چه ارمغانی را برای سینمای ایران‬ ‫به همراه داشته است؟ در حال حاضر می خواهیم‬ ‫جشــنواره ی جهانی را هم برگزار کنیم‪ ،‬این چه‬ ‫سودی به حال سینما دارد؟ مخاطب را به سینما‬ ‫بازمی گرداند؟ اگر قرار بود مخاطب را بازگرداند چرا‬ ‫دراکرانعیدایناتفاقنیفتاد؟مننمی خواهمبگویم‬ ‫که برگزار نشود‪ ،‬میگویم که نمادین برگزار کردن ان‬ ‫بی فایده است‪.‬‬ صفحه 24 ‫محمدتقیفهیم‪،‬منتقدتلویزیونوسینما‬ ‫شــبکه نمایش خانگی به سرعت بازگشت‬ ‫سرمایه دارد‬ ‫کرونا عامــل اصلی رکود‬ ‫سینما نیست اما به هر حال‬ ‫تاثیر گذاشــته و سینما را‬ ‫متوقف کرده است‪ .‬درواقع‬ ‫کرونابهسینمااسیبجدی‬ ‫زده و بــه کســانی که در‬ ‫شــبکه نمایــش خانگی‬ ‫حضور دارند یک فرصتی را داده است‪ .‬اگر کرونا را‬ ‫پشت سر بگذاریم که حداقل به این زودی ها نخواهد‬ ‫بود و انطور که مشخص است یکی‪ ،‬دو سال اینده را‬ ‫درگیر هستیم؛ ســینما باز هم متاسفانه به دلیل‬ ‫مدیریتغلطوبی توجهیبهبرخیمولفه هایحفظ‬ ‫تماشاگر دچار این ورشکستگی خواهد بود و قهر‬ ‫مخاطبرابهاینراحتی ها نمی تواندتبدیلبهاشتی‬ ‫کند‪.‬ریل گذاریاتفاقاتکنونیشبکهنمایشخانگی‬ ‫پیــش از کرونا بوده اســت و برای جــذب برخی‬ ‫سرمایه های مشکوک و یا پول هایی که از راه های‬ ‫مفت به دست امده و گســیل ان به سمت شبکه‬ ‫نمایش خانگی‪ ،‬ریل گذاری صورت گرفته بوده است‪.‬‬ ‫اما به هر حال تعطیلی سالن ها فرصتی شد تا شبکه‬ ‫نمایش خانگی رونق بیشتری بگیرد و ان فرصت را‬ ‫تبدیلبهگل طالییکند‪.‬‬ ‫تهیه کنندگان ســینما به دلیل رعایت ضوابط‬ ‫صنفی و دغدغه های سینمایی شان که به هر حال‬ ‫می توان گفت از قبل بیشتر است؛ و اینکه حداقل‬ ‫نیمی از تهیه کنندگان ادم های موجهی هستند‬ ‫و ِصرف پول و ســرمایه نبوده که ان ها را به سینما‬ ‫اورد ه و دغدغه هایی داشته اند‪ ،‬به این سادگی اینطور‬ ‫پول ها را به کسی نمی دهند‪ ،‬ضمن اینکه خانه ی‬ ‫ســینما و صنوف مختلف به ان ها اجازه نمی دهد‪.‬‬ ‫بنابراین چهره ها در سینما چنین حلوای لن ترانی ‬ ‫را پیدا نخواهند کرد‪ .‬باید در سیاســت گذاری ها‪،‬‬ ‫هدف گذاری ها و خصوصا ریل گذاری های وزارت‬ ‫ارشاد در حوزه ی سینما به کمک صنوف تغییراتی‬ ‫ایجاد شود و با خطوط قرمز سلیقه ای برخورد شود؛‬ ‫یعنی خطوط قرمز کالن و کامال شناخته شــده و‬ ‫مســائلی که به لحاظ ملی اسیب می زنند مد نظر‬ ‫قرار بگیرند تا بتوانند به نوعی با این خط قرمزهای‬ ‫سلیقه ای که اعمال می شــود مبارزه کنند‪ .‬در هر‬ ‫صورت اگر بستر سینما از هر نظر بستر خوبی باشد‬ ‫و همانطور که گفتم با ضوابط درست و شرایط تولید‬ ‫خوب باشد‪ ،‬طبعا ان ها بازمی گردند‪.‬‬ ‫شبکه ی نمایش خانگی به سالن نیاز ندارد‪ ،‬یک‬ ‫شــبکه ی توزیع سراســری برای ان وجود دارد و‬ ‫این محصوالت به راحتی از طریق سوپرمارکت ها‪،‬‬ ‫مغازه ها و دکه ها و ‪ ...‬توزیع می شوند‪ ،‬اما این امکان‬ ‫برای سینما نیست‪ .‬هزار و صد شهر از کشور ما سالن‬ ‫سینما ندارند‪ ،‬در حالی که در شبکه نمایش خانگی‬ ‫همه ی دکه های سیگار فروشی‪ ،‬محله ها و شهرها‬ ‫سجاد نوروزی‬ ‫فروش و چرخش‬ ‫مالی ســینمای‬ ‫ایران در سال نود‬ ‫و هشت‪ ،‬دویست‬ ‫ونود میلیارد تومان‬ ‫بود‪ .‬این چرخش‬ ‫دویست ونود میلیارد‬ ‫تومانی ممکن است‬ ‫پول یک اپارتمان در‬ ‫یکی از مناطق تهران‬ ‫باشد‪ .‬در قیاس با‬ ‫جمعیت جوانی که‬ ‫داریم متاســفانه‬ ‫اصال مخاطب سینما‬ ‫نداریم‬ ‫می توانند سی دی بفروشــند‪ .‬بنابراین شبکه ی‬ ‫توزیع موجود‪ ،‬امکانی را به سرمایه گذارانی که به‬ ‫دنبال بازگشت سریع سرمایه شان هستند می دهد‬ ‫تا جذب شبکه نمایش خانگی شــوند و با اوردن‬ ‫سرمایه شان به شبکه نمایش خانگی طی دو ماه‬ ‫و بعضا حتی کمتر‪ ،‬یک ســریال را کلید می زنند‪،‬‬ ‫قسمت های اولش را روانه ی بازار کرده و سود ان را‬ ‫به سرعت دریافت می کنند‪ .‬در حال حاضر در هیچ‬ ‫صنعتی در کشور ما اینطور به راحتی و به فوریت‬ ‫سرمایه ها برگشت ندارد‪ .‬هر کسی بخواهد در هر‬ ‫رشته یصنعتیسرمایهگذاریکندفقطچندسال‬ ‫طول می کشد تا بتواند موافقت اصولی بگیرد‪ .‬باید‬ ‫بدود‪ ،‬مکانی را تهیه کند‪ ،‬وام بگیرد و هزار مشکل‬ ‫دیگر دارد و زمانی که تولید شروع شود مشکالت‬ ‫عدیده ای از قبیل کارگر‪ ،‬بیمه‪ ،‬مشتری و بازاریابی‬ ‫پیدا می کنند‪ .‬در حالی که در شبکه نمایش خانگی‬ ‫یک سرمایه ی بیست میلیاردی در عرض دو ماه به‬ ‫برگشتسرمایهوحتیسودخیلیباالمی رسد‪،‬زیرا‬ ‫در حال حاضر مردم مخاطب این سریال ها هستند‪.‬‬ ‫سینمای کشــور طی این هفت‪ ،‬هشت سال‬ ‫اسیب دیده اما در این دو سال با وجود کرونا دیگر به‬ ‫ورشکستگی کامل رسیده است‪ .‬این مساله اسیب‬ ‫جدیبهمنافعملیوامنیتکشور‪،‬سرمایه هایملی‬ ‫کشورونیرویانسانیکشوراست‪.‬بههرحالسینما‬ ‫کارکرد درازمدتی در نهادینه کردن فرهنگ دارد اما‬ ‫شبکه نمایش خانگی یک کارکرد سرگرمی سازی‬ ‫ِصرف دارد و اساسا در راستای انهدام حتی فرهنگ‬ ‫کشورعملمی کند‪.‬بنابراینبهنظرمی ایدکهبهاین‬ ‫راحتی ها نیست و ان ها اصال بازنمی گردند‪.‬‬ ‫ما اساســا در بین چهره هایمان ان مفهومی را‬ ‫که در سیستم های تولیدی مثل هالیوود‪ ،‬بالیوود‬ ‫و حتی کشورهایی مثل انگلیس‪ ،‬المان و چین در‬ ‫این چند سال گذشته برقرار بوده نداریم‪ .‬در کشور‬ ‫ما چهره های ملی‪ ،‬یعنی کسانی که دغدغه های‬ ‫فرهنگی‪،‬اصولاعتقادیوتعلقخاطرملیومسائل‬ ‫این چنینی دارند بســیار کم هستند‪ ،‬برای مثال‬ ‫کسانی مانند مارلون براندو یا الن دلون در فرانسه و‬ ‫رابرتدنیرووخیلی هایدیگرکهادم هایاستخوان‬ ‫خردکرده ی متعهدی نســبت به مردم هستند‪.‬‬ ‫اینجا درواقع پول برای بازیگــران تعیین کننده‬ ‫است‪ .‬در حال حاضر می بینیم که همین چهره ها‬ ‫حتی نمی توانند در برابر حتی نوعی از اگهی های‬ ‫بازرگانی مبتذل مقاومت کنند و به سادگی به این‬ ‫کارها تن می دهند‪ .‬بنابراین تنها چیزی که برای‬ ‫ان ها تعیین کننده است پول اســت‪ .‬مگر اینکه‬ ‫ضوابط و چارچوب روشنی به شکل مدون وجود‬ ‫داشته باشــد و این ها مجبور باشند با ان سیستم‬ ‫کار کنند‪ ،‬مثل مشاغل دیگر‪ .‬در نتیجه به نظر من‬ ‫در برابر پیشنهادهای بهتر طبعا انتخابشان جایی‬ ‫است که چرب و شــیرین دنیا در ان بیشتر باشد‪.‬‬ ‫نه اینکه مطلق بگویم‪ ،‬حتما می توانیم ادم هایی را‬ ‫پیدا کنیم که برای خودشان یک اصولی دارند اما با‬ ‫ان چیزی که تجربه نشان داده و ما دیده ایم اغلب‬ ‫کسانی هستند که چرب و شیرین دنیا برای ان ها بر‬ ‫ح است‪.‬‬ ‫هر چیزی ارج ‬ ‫در حال حاضر تمام سالن دارها و کارکنان سینما‬ ‫یک قشری هستند که به نسبت حتی دیگر صنوف‬ ‫داللی ما اسیب های‬ ‫واســطه ای‪ ،‬تولیدی و حتی ِ‬ ‫جدی تری دیده اند‪ .‬چه سرمایه ای برای سالن در‬ ‫فالن منطقه ی شهر شده و با این همه سرمایه ای‬ ‫که در انجا خوابیده االن دو سال است که عمال برای‬ ‫ان ها سوداور نبوده است‪ .‬بنابراین دولت باید حتما‬ ‫در این مواقع در کنارشان قرار بگیرد و برنامه های‬ ‫حمایتی جدی برای ان ها داشته باشد‪ .‬به نظر من‬ ‫ان هابهاینراحتینمی توانندضررهایشانراجبران‬ ‫کنند و متاسفانه هر روز اسیب جدی تر و ضررهای‬ ‫بیشتری می کنند‪ .‬کمک های حداقلی هم که به ما‬ ‫می شود این است که برای مثال صندوق اعتباری‬ ‫هنر یک میلیون و پانصد هزار تومان به من می دهد‬ ‫اما در حال حاضر دو سال است که همه ی کارها‪،‬‬ ‫فرهنگسراها و برنامه های نقد تعطیل است‪ .‬در این‬ ‫شرایط من به عنوان یک منتقد حرفه ای چکار باید‬ ‫می کردم؟ حاال شما ببینید ادمی مثل من اینطور‬ ‫است‪ ،‬وای به سالن دارها و کارکنان سینما‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 25 ‫سینمای جهان‬ ‫شکوفایی سینما و تلویزیون اینترنتی جهان در پساکرونا‬ ‫نیمه دوم سال‬ ‫منتظر چه فیلم وسریال هایی در جهان باشیم؟‬ ‫محمدتقی زاده‪ :‬سینمای‬ ‫جهان در دو سال اخیر همانند‬ ‫دیگر مشاغل و صنایع‪ ،‬صدمات‬ ‫زیادی را از شرایط کرونایی متحمل شد و‬ ‫شمار زیادی از پروژه های مهم سینمایی‬ ‫تعطیل شدند یا به تعویق افتادند‪ .‬از سوی‬ ‫دیگر گروهی از فیلمسازان معتبر از سینما به‬ ‫تلویزیون کوچ کردند و بسیاری از‬ ‫صاحب نظران جایگاه سینما را با مخاطرات‬ ‫جدی روبه رو دیدند اما گویا این‬ ‫پیش بینی های بدبینانه دوام زیادی نیافت و‬ ‫با مهار نسبی ویروس کرونا و اغاز به کار‬ ‫پروژه های سینمایی بار دیگر شاهد‬ ‫اوجگیری صنعت سینما در جهان هستیم و به‬ ‫نظر می رسد این روند رشد تداوم یابد‪.‬‬ ‫فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی‬ ‫سال ‪ 2021‬با وجود تعطیلی و تعویق‬ ‫چندباره‪ ،‬برای اکران در سینماها و شبکه های‬ ‫کابلی خانگی اماده شدند و امسال شاهد‬ ‫طیف گسترده ای از ژانرهای مختلف سینمایی‬ ‫از علمی تخلیلی و ترسناک تا اکشن و‬ ‫تریلرهای جذاب هستیم که توسط‬ ‫فیلمسازای مختلف و سرشناسی چون‬ ‫استیون اسپیلبرگ‪ ،‬مارتین اسکورسیزی‪،‬‬ ‫ریدلی اسکات‪ ،‬جوئل کوئن‪ ،‬جین کمپیون‪،‬‬ ‫استیون سودربرگ و‪ ...‬ساخته و اماده نمایش‬ ‫شدند‪ .‬از سوی دیگر بخشی از اثار به‬ ‫نمایش در نیامده در سال ‪ 2020‬قرار است‬ ‫در سال ‪ 2021‬اکران شوند تا سال جدید‬ ‫میالدی‪ ،‬سال سینمای پساکرونا و شروع به‬ ‫کار دوباره سینماها در بسیاری از کشورها‬ ‫باشد‪ .‬در این فهرست برجسته ترین‬ ‫فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی‬ ‫که قرار است در فصل های تابستان تا‬ ‫زمستان در سینماهای امریکا به نمایش‬ ‫درایند معرفی شده اند و مورد تحلیل قرار‬ ‫گرفته اند‪ .‬عالوه بر ان برخی فیلم های اکران‬ ‫شده در سینماهای جهان که هنوز نسخه‬ ‫باکیفیت و زیرنویس دار انها در دسترس‬ ‫سینمادوستان ایرانی قرار نگرفته نیز به‬ ‫عنوان اثار جدید در این فهرست قرار‬ ‫گرفته اند‪.‬‬ ‫سریال ‪Pretend It’s a City‬‬ ‫کارگردان ‪ :‬مارتین اسکورسیزی‬ ‫زمان اکران‪ :‬ژانویه ‪( 2021‬بهمن ‪)1399‬‬ ‫مارتین اسکورسیزی پس از تجربه ژانرهای‬ ‫مختلف سینمایی در جدیدترین فعالیت‬ ‫هنری خود به ســراغ تلویزیون امده تا با‬ ‫همکاری با نتفلیکــس یکی از کنجکاوی‬ ‫برانگیزترین اثار این شبکه کابلی پرطرفدار‬ ‫را تولید کند‪ .‬مینی ســریال هفت قســمتی اسکورسیزی‬ ‫ســاختاری مســتندگونه دارد و به سلســله گفت وگوها‬ ‫و خاطره بــازی وی و دوســت قدیمی اش فــران لیبووتز‬ ‫اختصاص پیدا می کند‪.‬‬ ‫مینی سریال در اواخر سال گذشته از نتفلیکس پخش شد‬ ‫اما همچنان نسخه باکیفیت و زیرنویس دار ان در دسترس‬ ‫سینمادوستان ایرانی قرار نگرفته اســت‪ .‬عالقه مندان به‬ ‫اثار مســتند و همچنین طرفداران مارتین اسکورسیزی‬ ‫به طور قطع از این مینی ســریال پشــیمان نخواهد شد‬ ‫چراکه بازخوردهای اولیه این ســریال در میان منتقدان‬ ‫امریکایی و اروپایی‪ ،‬نشان از مستندی جذاب و پرمغز دارد‬ ‫که حاصل یک عمر تجربه و زندگی عمو مارتی و دوســت‬ ‫روزنامه نگارش‪ ،‬لیبووتز است‪ .‬هر قسمت این مینی سریال‬ ‫‪ 25‬تا ‪ 30‬دقیقه ای اســت و همه قسمت های ان در روز ‪8‬‬ ‫ژانویه به طور یکجا در نتفلیکس پخش شده است‪.‬‬ ‫فیلم ‪West Side Story‬‬ ‫کارگردان‪ :‬استیون اسپیلبرگ‬ ‫بازیگران‪ :‬انسل الگورت‪ ،‬ریچل زیگلر‪ ،‬ریتا مورنو‪،‬‬ ‫کوری استول‪...‬‬ ‫تاریخ اکران‪ ۱۰ :‬دسامبر (جمعه‪ ۱۹ ،‬اذر )‬ ‫نام استیون الن اسپیلبرگ به خودی خود‬ ‫می تواند کنجکاوی ها به ســمت تماشای‬ ‫اثری از وی را برانگیــزد‪ .‬حاال تصور کنید‬ ‫اسپیلبرگ بزرگ و سازنده اثار ماندگاری‬ ‫چون «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز‬ ‫رایان»‪ ،‬به ســراغ بازســازی فیلم خاطره انگیــزی به نام‬ ‫‪ West Side Story‬ساخته رابرت وایز و یکی از بهترین‬ ‫موزیکال های عاشقان ه رفته و اینچنین تماشای فیلم جدید‬ ‫او می تواند جذابیت های تماشای ان را دوچندان نماید‪.‬‬ ‫در اطالعــات اولیــه فیلم‪ ،‬خود اســپیلبرگ بــه عنوان‬ ‫تهیه کننده فیلم معرفی شده و تونی کوشنر فیلمنامه نویس‬ ‫نامزد اســکار بــرای همکاری هایش با اســپیلبرگ مثل‬ ‫«لینکلن» و «مونیخ» فیلمنامه را از روی نمایشــنامه ی‬ ‫برادوی اقتباس کرده که همین دلیل دیگری برای جذابیت‬ ‫فیلم است‪ .‬داســتان وست ساید اقتباســی ازاد از «رومئو‬ ‫و ژولیت» ویلیام شکسپیر اســت که اثار زیادی در تاریخ‬ ‫سینما از ان الهام گرفته و ساخته شده است‪ .‬نخستین بار‪،‬‬ ‫سال ‪ ۲۰۱۴‬بود که استیون اسپیلبرگ ابراز تمایل کرد که‬ ‫فیلم «داستان وست ساید» را بازسازی کند‪ .‬فیلم قرار است‬ ‫بیشتر به نسخه ی نمایشنامه وفادار باشد تا فیلمی که سال‬ ‫‪ ۱۹۶۱‬ساخته شده است‪.‬‬ ‫گمانه زنی های اولیه حاکی از این اســت که بعید نیســت‬ ‫اســپیلبرگ با این فیلم پس از ســال ها مجــددا یکی از‬ ‫نامزدهای اصلی مهم ترین جوایز کارگردانی باشــد‪ .‬پس‬ ‫اگر داستان وست ساید تبدیل به یکی از بهترین فیلم های‬ ‫‪ ۲۰۲۱‬شد‪ ،‬نباید تعجب کرد‪.‬‬ صفحه 26 ‫فیلم ‪The Last Duel‬‬ ‫کارگردان‪ :‬ریدلی اسکات‬ ‫بازیگران‪ :‬مت دیمون‪ ،‬بــن افلک‪ ،‬ادام‬ ‫درایور و جودی کومر‬ ‫تاریخ اکران‪ ۱۵ :‬اکتبر (جمعه‪ ۲۳ ،‬مهر )‬ ‫حضور ریدلی اسکات و کستینگ فیلم «اخرین‬ ‫دوئل» به طور قطع هر سینمادوســتی را در‬ ‫مواجهه با فیلم جدید کارگردان سرشــناس هالیوودی و برنده‬ ‫‪ 4‬جایزه اسکار برای تماشا ترغیب می کند‪ .‬عالوه بران فیلم از‬ ‫اثار اقتباسی سال ‪ 2021‬محسوب می شود که براساس کتاب‬ ‫«اخرین دوئل‪ :‬داســتان واقعی محاکمه با مبارزه در فرانسه ی‬ ‫قرون وسطی» نوشته اریک جاگر ســاخته شده است‪ .‬نکته ی‬ ‫جالب اینکه فیلمنامه را ‪ 2‬بازیگر ان یعنی بن افلک و مت دیمون‬ ‫البته به همراهی نیکول هولفســنر نوشــته اند‪ .‬بن افلک نقش‬ ‫فرعی دارد و مت دیمون در مقابــل ادام درایور و جودی کومر‬ ‫نقش های اصلی فیلم را بازی می کنند‪ .‬داســتان فیلم در قرن‬ ‫چهاردهم فرانسه در زمان شارل ششــم اتفاق می افتد‪ .‬شوالیه‬ ‫ژان دوکاروژ و ژاک لو گری از اعضای گارد ســلطنتی‪ ،‬دوستان‬ ‫صمیمی یکدیگر هستند‪ .‬بعد از اینکه کاروژ متهم به تجاوز به‬ ‫همسر گری می شود ان ها دستور دارند که تا مرگ یکی از ان ها‪،‬‬ ‫با یکدیگر مبارزه کنند‪.‬‬ ‫اســکات این فیلم را یک درام تاریخی و تعلیق زا می داند که در‬ ‫قرن ‪ ۱۴‬میالدی پیش می رود‪ .‬باتوجه به محدودیت های حاضر‬ ‫در مسیر سفر به کشــورهای متفاوت اروپایی به خاطر کرونا‪،‬‬ ‫«اخرین دوئل» چندین و چند ماه تاخیر خورد‪.‬‬ ‫فیلم ‪The Tragedy of Macbeth‬‬ ‫کارگردان‪ :‬جوئل کوئن‬ ‫بازیگران‪ :‬دنزل واشــینگتن‪ ،‬فرانسیس‬ ‫مک دورمند‪ ،‬برندن گلیسون‬ ‫تاریخ اکران‪ :‬مشخص نیست‬ ‫نام برادران کوئن در سال های اخیر با تماشای‬ ‫اثار باکیفیت ســینمایی و تلویزیونی مترادف‬ ‫بوده و وسوســه و توجه انها به جزئیات داستانی و ساخت فیلم‬ ‫انها را جزو برترین فیلمسازان معاصر جهان طبقه بندی کرده‬ ‫است‪ .‬این بار اما تا حدی ماجرا فرق می کند‪ ،‬به طوری که جوئل‬ ‫کوئن در این فیلم به تنهایی و بدون همکاری با برادرش این فیلم‬ ‫را کارگردانی کرده و اقتباســی از نمایشنامۀ معروف شکسپیر‬ ‫یعنی مکبث انجام داده است‪ .‬جالب است بدانید که این فیلم به‬ ‫شکل سیاه و سفید ساخته شده است و ترکیب جذاب بازیگران‬ ‫این فیلم از دنزل واشنگتن و فرانســیس مک دورمند تا کری‬ ‫هاوکینگز و هری ملینگ بازیگر سریال «گامبی وزیر» از دیگر‬ ‫وجوه کنجکاوی برانگیز و جذاب تراژدی مکبث به روایت جوئل‬ ‫کوئن به شمار می ایند‪ .‬اطالعات زیادی در خصوص داستان و‬ ‫جزئیات فیلم منتشر نشده و درباره داستان یک خطی فیلم امده‬ ‫است‪ :‬پس از متقاعد شدن توسط سه جادوگر‪ ،‬لرد اسکاتلندی‬ ‫تصمیم می گیرد تا پادشاه اسکاتلند شود‪.‬‬ ‫فیلم ‪The Power of the Dog‬‬ ‫کارگردان‪ :‬جین کمپیون‬ ‫بازیگران‪ :‬بندیکت کامبربچ‪ ،‬کریستن دانست‪...‬‬ ‫تاریخ اکران‪ :‬مشخص نیست‬ ‫کنجکاوی برانگیز بودن ‪The Power of the Dog‬‬ ‫از ســه جهت قابل تامل و توجه است‪ :‬نخست حضور‬ ‫شخص جین کمپیون است که از معدود کارگردانان‬ ‫زن تاریخ ساز سینمای جهان به شمار می اید و اولین زنی که است که‬ ‫توانســت در دهه نود با فیلم «پیانو» نخل طالی کن را به خانه ببرد‪.‬‬ ‫دوم اقتباسی بودن داستان فیلم است که از رمانی به همین نام نوشته ‬ ‫توماس سویج به نگارش درامده و داســتان مردی است که به همسر‬ ‫جدید برادرش اعالن جنگ می کند و ســوم ترکیب بازیگران فیلم و‬ ‫حضور بندیکت کامبربچ‪ ،‬کریستن دانســت است‪ .‬در خالصه داستان‬ ‫مفصل تری که در یکی از نشریات ســینمایی انگلیسی منتشر شده‪،‬‬ ‫امده است که فیلم «قدرت سگ»‪ ،‬داستان دو برادر را روایت می کند‬ ‫که یکی از ان ها با بازی بندیکت کامبربچ باهوش و ظالم است و دیگری‬ ‫با بازی جسی پلمونز ســاده لوح اما مهربان اســت و سالهاست که در‬ ‫مونتانا زندگی می کنند‪ .‬با ورود یک زن بیوه با بازی کریســتن دانست‬ ‫به داستان و ازدواج او با یکی از انها اتش اختالف میان دو برادر روشن‬ ‫می شود‪ .‬فیلم جدید کمپیون تولید مشترک چند کشور است و فیلمی‬ ‫بین المللی محسوب می شــود‪ .‬فیلمبرداری فیلم ژانویه ی ‪ ۲۰۲۰‬در‬ ‫نیوزیلند اغاز شد اما به دلیل شیوع ویروس کرونا تا ‪ ۲۲‬ژوئن به تعویق‬ ‫افتاد‪ .‬قرار بود الیزابت ماس نقش اصلی زن را بازی کند که کریســتن‬ ‫دانست جانشین او شد‪ .‬فیلمنامه را هم مطابق اکثر کارهای کمپیون‬ ‫خودش نوشته است‪.‬‬ ‫فیلم ‪No Sudden Move‬‬ ‫کارگردان‪ :‬استیون سودربرگ‬ ‫بازیگران‪ :‬دان چیدل‪ ،‬بنیســیو دل تورو‪ ،‬مت‬ ‫دیمون‬ ‫تاریخ اکران‪ :‬سال ‪2021‬‬ ‫استیون سودربرگ بدون شک در میان سینمادوستان‬ ‫به یکی از جذاب تریــن و غیرقابــل پیش بینی ترین‬ ‫کارگردانــان حال حاضــر دنیا بدل شــده که دو ســریال «نیک» و‬ ‫«موزاییک» و همچنین فعالیت های هنری و تجــاری اش نام او را به‬ ‫عنوان یکی از متفاوت ترین فیلمسازان شاغل در سینمای امریکا مطرح‬ ‫کرده که حضور بازیگران جذاب‪ ،‬داستان غیرقابل پیش بینی و فضاها و‬ ‫موقعیت های غیرمعمول از ویژگی های اثار متاخر اوست‪.‬‬ ‫فیلم جنایی و معمایی «بدون حرکت ناگهانی» در مورد گروهی از خرده‬ ‫خالفکاران ده ‪ ۱۹۵۰‬است که برای ربودن چیزی استخدام می شوند اما‬ ‫وقتی نقشه درست پیش نمی رود‪ ،‬می خواهند ببینند که چه کسی و چرا‬ ‫انها را استخدام کرده است‪ .‬دان چیدل‪ ،‬بنیسیو دل تورو‪ ،‬دیوید هاربر‪،‬‬ ‫ری لیوتا‪ ،‬جولیا فاکس و برندن فریزر از بازیگران این فیلم هستند‪.‬‬ ‫ســودربرگ به دلیل ســاخت اثار معمایی و هیجان انگیــز‪ ،‬از جمله‬ ‫فیلمسازان متخصص و زبردســت در ســاخت تریلرهای تلویزیونی‬ ‫و ســینمایی اســت و اثر جدید وی به دلیل تســلط و تبحری که در‬ ‫بیان و روایــت قصه های معمایــی از خود نشــان داده از همین حاال‬ ‫کنجکاوی برانگیز و دیدنی خواهد بود‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 27 ‫سینمای جهان‬ ‫فیلم ‪The French Dispatch‬‬ ‫کارگردان‪ :‬وس اندرسون‬ ‫بازیگران‪ :‬سیرشا رونان‪ ،‬فرانسیس مک دورمند‪ ،‬بیل‬ ‫مری‪ ،‬تیلدا سوئینتن‪ ،‬تیموتی شاالمی‪ ،‬بنیسیو دل‬ ‫تورو‪ ،‬جفری رایت‪...‬‬ ‫تاریخ اکران‪ 28 :‬ژانویه ‪۲۰۲۱‬‬ ‫وس اندرســون در میان سینمادوســتان با اثــار فانتزی و‬ ‫خوش رنــگ و لعابــی تداعی می شــود که «اقــای فاکس‬ ‫شــگفت انگیز» و «هتل بزرگ بوداپســت» برجسته ترین‬ ‫نمونه های فانتزی و انیمیشن این فیلمساز امریکایی االصل‬ ‫شاغل در هالیوود به شمار می اید‪ .‬در گزارش های اولیه ای که‬ ‫از فیلم منتشر شــده بیش از هر چیز به شمار زیاد ستارگان‬ ‫حاضر در فیلم از جمله فرانسیس مک دورمند و بنیسیو دل‬ ‫تورو اشاره شــده اســت و احتماال در فصل جوایز نیز از اثار‬ ‫تحسین شده ســال لقب خواهد گرفت‪ ،‬به طوری که گفته‬ ‫می شــود شــرکت دیزنی می خواهد فیلم را نخست در یک‬ ‫جشنواره سینمایی معروف همچون جشنواره کن‪ ،‬جشنواره‬ ‫ونیز یا جشنواره تورنتنو نمایش دهد و سپس وقتی اثر وس‬ ‫اندرســون در یکی از این رویدادها خوش درخشید‪ ،‬ان را به‬ ‫سینماها و سپس به شبکه ‪ Hulu‬ببرد‪.‬‬ ‫داســتان فیلم «گزارش فرانســوی» در یک شهر خیالی در‬ ‫کشور فرانســه رخ می دهد‪ ،‬جایی که مســئوالن یک مجله‬ ‫تصمیم دارند وقایع مهم دهه گذشــته خود را در قالب یک‬ ‫گزارش به چاپ برسانند‪ .‬رویدادهای مهم این دهه نیز شامل‬ ‫حبس ابد یکی از هنرمندان معروف شــهر‪ ،‬شورش و تجمع‬ ‫دانشجویان و یک گروگان گیری می شود‪.‬‬ ‫فیلم ‪The Beatles: Get Back‬‬ ‫کارگردان‪Peter Jackson :‬‬ ‫بازیگران‪ :‬اعضای گروه بیتلز‬ ‫تاریخ اکران‪ ۲۷ :‬اگوست ‪ ۵( ۲۰۲۱‬شهریور )‬ ‫ساخت مستند از زندگی شــخصی و حرفه ای گروه ها‬ ‫و افراد شــناخته شــده همواره از مرســوم ترین نوع‬ ‫مستندهای سینمایی به شمار می رود که فارغ از اینکه‬ ‫چه کسی سازنده ان باشــد برای مخاطبان سینما و تلویزیون جذاب و‬ ‫جالب است‪ .‬حال تصور کنید پیتر جکسون‪ ،‬کارگردان فیلم های حماسی‬ ‫فانتزی «ارباب حلقه ها» و مستند «ان ها پیر نمی شوند» سازنده مستند‬ ‫یکی از مشهورترین و محبوب ترین گروه های موسیقی راک در انگلستان‬ ‫و سراسر جهان یعنی گروه بیتلز باشد‪.‬‬ ‫این فیلم مســتند در واقع‪ ،‬شــرح ساخته شــدن یکی از مشهورترین‬ ‫البوم های گروه بیتلز یعنی «‪ »let it be‬در دهه هفتاد اســت‪ .‬فیلم از‬ ‫ارشیو اوریجینالی که در مستند ‪ ۱۹۷۰‬ســاخته مایکل لیندزی هاگ‬ ‫درباره ی این البوم ساخته شده بود‪ ،‬استفاده کرده است‪ .‬این فیلم قرار‬ ‫است رفاقت میان اعضای گروه بیتلز را به تصویر بکشد که هنوز هم برقرار‬ ‫است‪ .‬جکســون از همان تکنیکی که در مستند «ان ها پیر نمی شوند»‬ ‫اســتفاده کرده بود بهره برده تا تصاویر ارشیوی و سیاه و سفید‪ ،‬رنگ و‬ ‫روی مدرنی پیدا کنند‪ .‬بیش از ‪ ۵۵‬ساعت ویدیو و ‪ ۱۴۰‬ساعت صدای‬ ‫استودیویی برای ساختن این مستند مورد استفاده قرار گرفته است‪ ،‬به‬ ‫عالوه ی کنسرت ‪ ۴۲‬دقیقه ای شاهکاری که گروه بیتلز روی پشت بام‬ ‫ضبط کرده بودند‪ .‬برای طرفداران موســیقی و به خصوص سبک راک‬ ‫«بیتلز‪ :‬برگرد» می تواند جزو مستندهای عمر باشد‪.‬‬ ‫فیلم ‪Matrix 4‬‬ ‫کارگردان‪ :‬النا واچوفسکی‬ ‫بازیگران‪ :‬کیانو ریوز‪ ،‬کــری‪-‬ان ماس‪ ،‬یحیی‬ ‫عبدالمتین دوم‪ ،‬نیل پاتریــک هریس‪ ،‬جیدا‬ ‫پینکت اسمیت‪ ،‬جسیکا هنویک و جاناتان گروف‬ ‫تاریخ اکران‪ ۲۲ :‬دسامبر (چهارشنبه‪ ۱ ،‬دی)‬ ‫«ماتریکس ‪ »4‬بدون شــک یکــی از جالب ترین اثار‬ ‫‪ 2021‬سینمای امریکاست که باالخره و پس از کش و قوس های فراوان‪،‬‬ ‫قرار است امســال به نمایش دراید تا طرفداران ماتریکس ها و به طور‬ ‫کلی اکشن های تخیلی‪ ،‬تازه ترین فیلم الچوفسکی را تا چند ماه دیگر‬ ‫بر پرده سینماها تماشا کنند‪ .‬هجده سال از تولید قسمت سوم مجموعه‬ ‫ماتریکس با عنوان «انقالب ماتریکس» می گذرد و النا واچوفسکی این‬ ‫بار به تنهایی و بدون همکاری مشــترک با لی لی واچوفسکی در مقام‬ ‫کارگردان حاضر شده اســت‪.‬درمورد داستان قسمت چهارم ماتریکس‬ ‫تاکنون اطالعاتی منتشر نشده اما با توجه به کشته شدن شخصیت های‬ ‫نئو و ترینیتی در قسمت سوم‪ ،‬بسیاری از مخاطبان در مورد چگونگی‬ ‫روند داستان در قسمت چهارم ماتریکس سوال دارند‪ .‬البته این نکته قابل‬ ‫حدس است که قسمت چهارم ماتریکس بازافرینی یا پیش درامدی بر‬ ‫ماتریکس های گذشــته نخواهد بود و احتماال شاهد داستانی جدید در‬ ‫این قسمت هستیم‪ .‬از دیگر نکات جالب درمورد فیلم ماتریکس ‪ 4‬انتشار‬ ‫همزمان نسخه سینمایی و نسخه دیجیتالی در ‪ HBO Max‬در تاریخ‬ ‫‪ 22‬دسامبر ‪ 2021‬است‪.‬‬ صفحه 28 ‫میین سریال ‪Nine Perfect Strangers‬‬ ‫ســازندگان‪ :‬دیوید ای‪ .‬کلی و جان‪-‬هنری‬ ‫باترورث‬ ‫بازیگران‪ :‬نیکول کیدمن‪ ،‬ملیسا مک کارتی‪،‬‬ ‫لوک ایوانز‪ ،‬ملوین گرگ‪ ،‬سامارا ویوینگ‬ ‫تاریخ پخش‪ :‬سال ‪2021‬‬ ‫درام تلویزیونی ‪Nine Perfect Strangers‬‬ ‫را می توان از مینی سریال های خوب ‪ ۲۰۲۱‬دانست که ترکیب‬ ‫بازیگران و حال و هوای اولیه ان‪ ،‬بیش از هر چیز مینی سریال‬ ‫موفق و پرمخاطب «دروغ های کوچک بزرگ» را با حضور نیکول‬ ‫کیدمن تداعی می کند‪ .‬اتفاقا کیدمن در این مینی سریال نیز‬ ‫یکی از نقش های اصلی را ایفا کرده است‪ .‬این مینی سریال به‬ ‫نویســندگی دیوید ای‪ .‬کلی و جان‪-‬هنری باترورث بر اساس‬ ‫رمانی از لیان موریارتی با همین نام ساخته شده است‪ .‬داستان‬ ‫درباره ‪ 9‬استرالیایی از قشرهای مختلف است که در یک دوره‬ ‫‪ 10‬روزه سالمت جسم و ذهن شــرکت می کنند‪ .‬این دوره در‬ ‫مکانی به نام خانه ارامش با مدیریت یک زن روســی مرموز به‬ ‫نام ماشا برگزار می شود و رفته رفته شــاهد اتفاقاتی برای این‬ ‫نه نفر خواهیم بود‪ .‬شــبکه هولو (‪ )Hulu‬پس از تجربه‪ ‎‬موفق‬ ‫سریال ‪ Big Little Lies‬پخش این سریال را در سال ‪2021‬‬ ‫در دستور کار دارد‪.‬‬ ‫فیلم ‪Ghostbusters: Afterlife‬‬ ‫کارگردان‪ :‬جیسون رایتمن‬ ‫بازیگران‪ :‬مکینا گریــس‪ ،‬فین ولفهارد‪ ،‬کری‬ ‫کون‪ ،‬پــل راد‪ ،‬بیل مــری‪ ،‬دن اکروید‪ ،‬ارنی‬ ‫هادسون‪ ،‬سیگورنی ویور و انی پاتس‬ ‫تاریخ اکران‪ ۱۱ :‬نوامبر (پنج شنبه‪ ۲۰ ،‬ابان)‬ ‫فیلم ‪Nightmare Alley‬‬ ‫کارگردان‪ :‬گی یرمو دل تورو‬ ‫بازیگران‪ :‬بردلی کوپر‪ ،‬کیت بالنشت‪ ،‬ویلم دفو‬ ‫تاریخ اکران‪ 3 :‬دسامبر ‪( 2021‬دوشنبه ‪ 18‬اذر )‬ ‫گی یرمو دل تورو‪ ،‬اگرچه از جمله فیلمسازان درجه یک و‬ ‫هنری سینما محسوب نمی شود اما مجموعه فیلم هایش‬ ‫به دلیل جذابیت بصری و داســتانی توانسته مخاطبان‬ ‫زیادی در سراســر جهان جذب کند و جایزه اکادمی‬ ‫اسکار در سال ‪ 2018‬اســکار برای فیلم «شکل اب»‬ ‫در مقام کارگردان‪ ،‬مهم ترین گــواه بر میزان تخصص‬ ‫و تبحر وی در امر فیلمســازی و جذب مخاطب است‪.‬‬ ‫«کوچه کابوس» یک فیلم درام مهیج امریکایی است که‬ ‫فیلمنام ه ان را نیز خود دل تورو با همکاری کیم مورگان‬ ‫نوشته اســت‪ .‬فیلمنامه این اثر بر اساس رمانی قدیمی‬ ‫با همین نام به نویسندگی ویلیام لیندسی گرشهام به‬ ‫نگارش در امده است‪ .‬داســتان این فیلم درمورد یک‬ ‫بازیگر دورگرد جاه طلب با هنرنمایی بردلی کوپر است‬ ‫که اســتعداد زیادی در فریب دادن مردم با زبان بازی‬ ‫دارد که طی اتفاقاتی با یک روانپزشک زن با بازی کیت‬ ‫بالنشــت که حتی از از او نیز خطرناک تر است همراه‬ ‫می شود و ‪...‬‬ ‫حضــور بازیگــران محبوب و مشــهور یکــی دیگر از‬ ‫جذابیت های فیلم جدید دل تورو محســوب می شود‪:‬‬ ‫در این فیلم ستارگان پرشــماری همچون بردلی کوپر‬ ‫(هشت نامزدی اسکار)‪ ،‬کیت بالنشت (برنده دو جایزه‬ ‫اسکار)‪ ،‬ویلیام دفو (چهار نامزدی اسکار)‪ ،‬رونی مارا (دو‬ ‫نامزدی اسکار) و… حضور دارند‪.‬‬ ‫کمپانی ســرچالیت پیکچرز که ســال گذشته فیلم‬ ‫تحسین شده ‪ Nommadland‬را عرضه کرده بود‪،‬‬ ‫مســئولیت توزیع این فیلم را برعهده دارد و طرفداران‬ ‫سینما به خوبی به این نکته واقف هستند که تا چه حد‬ ‫پخش کننده و البی کمپانی ها در موفقیت و دیده شدن‬ ‫اثار‪ ،‬مهم و نقش افرین هستند‪.‬‬ ‫گمانه زنی های اولیه نشــان می دهد که نســخه‬ ‫جدید گوست باسترز یکی از اثار شــاخص ژانر ترسناک در سال‬ ‫‪ 2021‬باشــد‪ .‬تریلر فیلم نشــان می دهد که گوست باسترز باید‬ ‫همزمان یک فیلم اکشن سرگرم کننده‪ ،‬یک فیلم ترسناک جالب‬ ‫و یک فیلم کمدی قابل قبول باشد؛ ترکیبی جادویی که در دهه ی‬ ‫‪ ۸۰‬میالدی خوش درخشــید و حاال پیاده سازی درست ان برای‬ ‫فیلم سازهای امروز‪ ،‬سخت به نظر می رسد‪.‬‬ ‫«بزرگســال جوان»‪« ،‬پــا در هوا» و‬ ‫ریتمن بــا فیلم هایی مثل‬ ‫ِ‬ ‫شاهکاری مثل «جونو» نشــان داده بود که در ساخت فیلم هایی‬ ‫درباره ی بلوغ ادم هایی که سن و سالی از ان ها گذشته استاد است‪.‬‬ ‫او فیلم های انسانی و احساساتی با طنزی ظریف می سازد اما حاال‬ ‫سراغ یک کمدی فانتزی ماوراءالطبیعی رفته است‪.‬‬ ‫گوست باســترز درواقع به عنوان چهارمین قســمت از مجموعه‬ ‫«شــکارچیان روح»‪ ،‬ادامه داستان قســمت های گذشته را بیان‬ ‫می کند‪ .‬فیلم‪ ،‬داستان مادری به همراه دو فرزندش را بیان می کند‬ ‫که پس از فوت پدربزرگشــان به مزرعه وی در شــهری کوچک‬ ‫نقل مکان می کنند‪ .‬ان ها با پشت ســر گذاشتن حوادثی عجیب‬ ‫و ترسناک‪ ،‬با گذشــته خود و کارهای پدربزرگشان بیشتر اشنا‬ ‫می شوند‪.‬‬ ‫‪29‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 29 ‫اینده دار‬ ‫گفت وگو با مهشید جوادی‪،‬‬ ‫بازیگر سریال «بچه مهندس‪»4‬‬ ‫دیــدهشــدن‬ ‫برای من مهم است‬ ‫امانهبههرقیمتی‬ ‫گروه تلویزیون‪ :‬مهشید جوادی صبر کردن را یکی از اصلی ترین ویژگی های خودش‬ ‫می داند و رقابت برای او شیرین است‪ .‬این بازیگر توانست در سال نود و شش با سریال‬ ‫پرمخاطب «انام» خود را مطرح کند و بازی در نقش جوانی مارال شهرتی را برای او به‬ ‫ارمغان اورد‪ .‬مارال شخصیتی بود که در زمان پخش این مجموعه جای خود را در دل و ذهن مخاطب باز کرد‪ .‬او‬ ‫در ادامه ی مسیر بازیگری در فصل سوم و چهارم سریال «بچه مهندس» حضور داشت‪ .‬درباره این سریال و‬ ‫همچنین مسیری که در پیش دارد با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫اگر صادقانــه بخواهیــد بگویید‬ ‫بازتاب ها در جامعــه و در صفحه ی‬ ‫شخصی شما درباره ی فصل چهارم‬ ‫سریال «بچه مهندس» چقدر مثبت‬ ‫و یا منفی است؟‬ ‫واقعیتش این است که از همان روز اول مثبت‬ ‫بود ‪ ،‬مــن در فصل قبل هم حضور داشــتم و‬ ‫واکنش ها را بــرای خودم و نقشــی که بازی‬ ‫کردم از همــان فصل قبل هــم گرفته بودم‪.‬‬ ‫در این فصل هــم طبق همــان پیش رفت و‬ ‫برای من ادامه ی همان روند بود‪ .‬این کار یک‬ ‫ســری مخاطب های خودش را داشت و من‬ ‫واکنش های مثبت می گرفتم‪.‬‬ ‫در کمدی مدام با ایجاد موقعیت داستان‬ ‫را می شود ادامه داد؛ مثل سریال های‬ ‫«نون خ» و «پایتخت»‪ ،‬اما در درام ایجاد‬ ‫موقعیت باید موردپسند مخاطب قرار‬ ‫گیرد‪ .‬فکر می کنید کارهای گنگستری‬ ‫و تومور مغزی شــخصیت جوادی و یا‬ ‫ادامه ی رقابت های دانشگاهی‪ ،‬چقدر‬ ‫برای مخاطب جذاب است و یا چقدر‬ ‫می تواند پس زننده باشد؟‬ ‫درباره سریال های کمدی درست می گویید و‬ ‫این ادامه دادن برای مخاطب همچنان جذاب‬ ‫است چرا که می تواند یک ســری اتفاقاتی را‬ ‫ایجاد کند که مردم بــا ان بخندند‪ .‬درباره ی‬ ‫درام هم نکته ای را که گفتیــد قبول دارم اما‬ ‫جواد جوادی یک سری چالش هایی داشته که‬ ‫برای مخاطب خیلی جذاب بوده است‪ ،‬به نظر‬ ‫من قصه ی مریضی او که باعث شــد به مشهد‬ ‫برود و اتفاقاتی که برای این شخصیت در انجا‬ ‫رخ داد‪ ،‬برای مخاطب جذاب اســت‪ .‬حداقل‬ ‫پیام هایی که در صفحه ی من می نویسند این‬ ‫را نشان می دهد‪.‬‬ ‫این ســریال از امیــدواری جوانان و‬ ‫نوجوانان می گویــد‪ .‬باتوجه به اینکه‬ ‫خودتانهمدرهمینسنوسالهستید‪،‬‬ ‫از نظر شما تصویری که از این نسل در‬ ‫سریال ارائه می شود تا چه حد منطبق بر‬ ‫واقعیت است؟‬ ‫به نظر من منطبق است‪ .‬به مخاطب حق می دهم‬ ‫که یک مقدار جا بخورد زیرا ان جوادی که مخاطب‬ ‫می شناخته همیشه خوب بوده‪ ،‬هر اتفاقی را که‬ ‫برایش رخ می داده سریع مدیریت بحران می کرده و‬ ‫حتی جور رفیق هایش را می کشیده اما در این فصل‪،‬‬ ‫داستان طوری پیش رفت که بیشتر بهروز کارهای‬ ‫جواد را انجام می داد؛ به دلیل ضعفی که به خاطر‬ ‫بیماری در این فصل و در زندگی جواد به وجود امد‬ ‫که به نظر من می تواند به مخاطب امید هم بدهد‪.‬‬ ‫در قسمت های اول شاید مخاطب ناامید شده باشد‬ ‫که چرا این اتفاق برای نقش اول افتاده‪ ،‬پس امید‬ ‫چه می شود؟ اما به نظر من این امید در قسمت های‬ ‫اخر دوباره بازمی گردد‪.‬‬ ‫جواد جوادی یک‬ ‫سری چالش هایی‬ ‫داشته که برای‬ ‫مخاطب خیلی جذاب‬ ‫بوده است‪ ،‬به نظر من‬ ‫قصه ی مریضی او که‬ ‫باعث شــد به مشهد‬ ‫برود و اتفاقاتی که‬ ‫برای این شخصیت‬ ‫در انجا رخ داد‪ ،‬برای‬ ‫مخاطب جذاب‬ ‫اســت‪ .‬حداقل پیام‬ ‫هایی که در صفحه ی‬ ‫من مینویسند این را‬ ‫نشان میدهد‬ ‫فکر می کنید ‪ HD‬بودن شبکه و ساعت‬ ‫پخش‪ ،‬در جذب بیننده ی این سریال‬ ‫برای شما تاثیر داشت؟ اگر برای مثال‬ ‫درشبکه یسهپخشمی شدچهاتفاقی‬ ‫می افتاد؟‬ ‫اتفاقًا من صادقانه می خواســتم این مساله را‬ ‫بگویــم و نقدی این چنینــی در مورد کیفیت‬ ‫شبکه دو داشته باشــم‪ .‬قطعا اگر این کار برای‬ ‫مثال در شــبکه سه پخش می شــد به لحاظ‬ ‫کیفیتی و مــوارد دیگر خیلی بــرای ما بهتر‬ ‫بود‪ .‬البته از یک جایی به بعد بهتر شــد اما در‬ ‫قسمت های اول روی صورت خانم ها یک فیلتر‬ ‫سفید می کشیدند که مبادا برای مثال ارایشی‬ ‫پیدا باشــد‪ .‬در کل فکر می کنم شبکه ی دو نه‬ ‫اینکه با خانم ها مشکل داشــته باشد اما یک‬ ‫مقدار با زیبایی مشکل دارد‪ .‬ما خودمان را که‬ ‫نباید گول بزنیم‪ ،‬در حال حاضر مخاطب جدا‬ ‫از قصــه‪ ،‬کارگردانی و بازی ها؛ بــه دنبال این‬ ‫است که تصویر خوب ببیند‪ .‬درواقع مخاطب‬ ‫به دنبال این است که بازیگرهایی با چهره های‬ ‫خوب ببیند‪ .‬برای مثال یک دختر دانشجویی‬ صفحه 30 ‫است‪ .‬همانطور که پیش تر گفتم‪ ،‬دوست دارم در‬ ‫رزومه ام کارهای خوب داشته باشم‪ .‬وقتی می گویم‬ ‫تعدادش برایم مهم نیست یعنی اینکه بعد مالی ان‬ ‫هم به ان شکل برایم اهمیتی ندارد؛ چراکه هرچه‬ ‫پرکارتر باشی بالطبع درامد هم بیشتر است‪.‬‬ ‫که در دانشــگاه خواهان دارد و این اتفاق های‬ ‫برای او می افتد چرا نباید زیبا باشد؟ می دانید‬ ‫چه می گویم؟ نمی دانم مشــکل از کجاست و‬ ‫نمی خواهم شبکه ی دو را بکوبم اما این مساله‬ ‫را خصوصا در قسمت های ابتدایی داشتیم که‬ ‫در قسمت های پایانی بهتر شد؛ در قسمت های‬ ‫اول این قضیه واقعا خیلی به چشم می امد‪.‬‬ ‫به نظر شما هم در جایگاه بازیگر و هم به‬ ‫عنوان بیننده‪ ،‬تغییر بازیگر نقش اصلی‬ ‫به نفع سریال تمام شد و یا به ضرر ان؟‬ ‫ما از طریق رصد فضای مجازی احساس‬ ‫می کنیم که این اتفاق خیلی به نفع نبوده‪،‬‬ ‫نظرشماچیست؟‬ ‫این مساله خیلی طبیعی است‪ .‬برای مثال اگر‬ ‫در فصل قبلی محمدرضا رهبری بازی می کرد‬ ‫و در فصل جدید روزبه حصاری حضور داشت‪،‬‬ ‫ممکن بود این ماجرا برعکس شود؛ یعنی مردم‬ ‫به روزبه حصاری اهانت می کردند و یا هر چیز‬ ‫دیگری؛ در نتیجه به نظر من طبیعی اســت‪.‬‬ ‫مخاطب به یک چهره عادت می کند و پا به پای‬ ‫او می اید و ناگهان در فصل بعدی بازیگر عوض‬ ‫می شــود‪ .‬به همین خاطر از نظر من طبیعی‬ ‫است که مخاطب جا بخورد‪.‬‬ ‫ساختمان یک نقش برای شما چطور‬ ‫بسته می شود؟ فقط به فیلمنامه تکیه‬ ‫می کنید یا خودتان بــرای ان تالش‬ ‫می کنید؟‬ ‫قطعاخودمهمیکسریتالش هامی کنمامابهنظر‬ ‫من فیلمنامه در وهله ی اول قرار دارد و فیلمنامه ی‬ ‫خوب‪ ،‬یا بازیگرهایی که در ان پروژه حضور دارند‬ ‫برایم اهمیت بیشتری دارد‪.‬‬ ‫مثل اینکه مرتب بازی کردن برای شما‬ ‫در اولویت نیســت و در این مدت هم‬ ‫خیلی جلوی دوربین نرفته اید‪ ،‬علت این‬ ‫تصمیمچیست؟‬ ‫واقعیتش این است که فکر می کنم االن زمان‬ ‫گزیده کاری اســت و باید بــرای موقعیت ها و‬ ‫نقش های بهتر صبر کنم‪ .‬منظورم از نقش های‬ ‫بهتر به لحاظ طول نقش نیست‪ .‬گاهی اوقات‬ ‫ممکن است که یک نقش کوتاه برای خود من‬ ‫خیلی جنجالی تر از یک نقش اولی باشــد که‬ ‫هیچ حرفــی برای گفتن ندارد‪ .‬دوســت دارم‬ ‫صبر کنم و کارهای خیلــی خوب در رزومه ام‬ ‫داشته باشم‪.‬‬ ‫برای شــما چقدر مهم است که دیده‬ ‫شــوید؟ درواقع دیده شدن در فضای‬ ‫مجازی مساله ی شما هست یا خیر؟‬ ‫دیده شــدن برای من مهم اســت اما نه به هر‬ ‫قیمتی چون وقتی ادم کارش روی انتن است‬ ‫می تواند خیلی کارها در صفحه اینستاگرامش‬ ‫انجام دهد که حتی بیشتر از خود سریال دیده‬ ‫شــود اما به نظر من این خیلی مقطعی است‬ ‫چون مخاطبان یک دوره به صفحه ات می ایند‬ ‫و بعد از یک دوره فراموش می شوی که از نظر‬ ‫من خیلی ارزشش را ندارد‪.‬‬ ‫واقعیت این است‬ ‫که من شبکه ی‬ ‫نمایش خانگی را‬ ‫خیلی دوست دارم و‬ ‫در برنامه ام هست‬ ‫که سریال ها را‬ ‫دنبال کنم‪ .‬متاسفانه‬ ‫یکی‪ ،‬دو قسمت از‬ ‫سریال «قورباغه»‬ ‫را بیشــتر ندیدم‬ ‫و چون مشغول کار‬ ‫شدیم نتوانســتم‬ ‫ان را دنبال کنم‪ ،‬صبر‬ ‫کردم تا کارمان تمام‬ ‫شــود و در حــال‬ ‫حاضر میخواهم‬ ‫تماشای ان را‬ ‫شروع کنم‪ .‬سریال‬ ‫«همگناه» را هم‬ ‫خیلی دوست داشتم‬ ‫و تا جایی که بتوانم‬ ‫سریالها را دنبال‬ ‫میکنم‬ ‫ما در سن شما کم کم در حال رسیدن‬ ‫به یک صف هستیم‪ ،‬بازیگرهای دهه‬ ‫هفتادی زیاد شده اند و یک رقابت و‬ ‫تکاپویی شکل گرفته است‪ .‬تالشی‬ ‫می کنید که در معــرض انتخا ب ها‬ ‫قرار بگیرید؟ با توجه به این مساله‬ ‫چقدر می توانید انگیزه داشته باشید‬ ‫تا با توجه بــه تالش های خودتان‬ ‫به جایگاهی که می خواهید برســید‬ ‫و چقدر روابط و لینک هایی که باید‬ ‫باشد تاثیر دارد؟‬ ‫اینکه پرسیدید چرا کم کار می کنم‪ ،‬دلیلش همین‬ ‫بود‪ .‬این نکته ای که می گویید برای اینده ی کاری‬ ‫خیلی برایم مهم است؛ یعنی حتی اگر چهار کار در‬ ‫رزوم ه داشته باشم اما کارهای خوبی باشند برای‬ ‫خودم مهم تر است تا اینکه بیست کار داشته باشم‬ ‫ولی هیچ کدام حرفی برای گفتن نداشته باشند‪.‬‬ ‫این رقابت برای خود من شــیرین است‪ ،‬بسیاری‬ ‫از بازیگرها دوستان من هســتند اما به نظر من‬ ‫قشنگ است‪ .‬همین که می گویید بازیگران دهه‬ ‫هفتادی زیاد شــده اند خیلی عالی است و رقابت‬ ‫بیشتر می شود‪.‬‬ ‫دغدغه شما برای حضور در این فضا‬ ‫چقدر مالی است؟ فضای اطرافتان را‬ ‫چقدر هنری و چقدر صنعتی و بیزنسی‬ ‫می بینید؟‬ ‫واقعیت این است که بعد مالی هم مهم است اما در‬ ‫حال حاضر برای خود من بعد هنری ان پررنگ تر‬ ‫چقدر به مطالعه‪ ،‬فیلم دیدن و به روز‬ ‫بودن معتقد هســتید و در خواندن‬ ‫و نوشــتن چقدر روی خودتان کار‬ ‫می کنید؟ این مسائل چقدر برای شما‬ ‫اهمیت دارد؟‬ ‫از نظر من خیلی اهمیــت دارد‪ .‬قطعا در جریان‬ ‫هستید که ما در این زمانی که مشغول کار بودیم‪،‬‬ ‫در دو گروه کار می کردیم؛ یعنی وقت هایی بود که‬ ‫گروه عوض می شــد و فقط بازیگران و کارگردان‬ ‫می ماندند‪ .‬ما شــبانه روزی کار می کردیم و زمان‬ ‫خواب هم نداشتیم‪ ،‬چه برسد به اینکه بنشینیم و‬ ‫به یک سری از کارهای روزمره ی خودمان برسیم‪.‬‬ ‫اما در حالت کلی اگر سر کار نباشم و زندگی روتین‬ ‫خودم را داشته باشم‪ ،‬این مساله خیلی برایم اهمیت‬ ‫دارد و راستش احساس می کنم که هنوز خیلی‬ ‫عقبهستم‪.‬‬ ‫در انتخاب نقش چــه نکاتی برای‬ ‫شما مهم است و چه حساسیت هایی‬ ‫دارید؟‬ ‫اینکه نقشــی که بــازی می کنم شــبیه کار‬ ‫قبلی ام نباشــد و یک نقــش را چندین بار در‬ ‫پروژه هــای مختلف تجربه نکنم‪ .‬شــاید یک‬ ‫سری شباهت ها داشته باشند اما خودم ان ها‬ ‫را تفکیک می کنم‪ .‬یعنی یک سری چاشنی ها‬ ‫را به ان کاراکتر اضافه می کنم تا شبیه کاراکتر‬ ‫قبلی نباشد‪ .‬به طور کلی در انتخاب یک نقش‪،‬‬ ‫چالش ان خیلی برای مــن اهمیت دارد‪ .‬اگر‬ ‫دقت کنید مرضیه توفیقی هم در این دو فصلی‬ ‫که گذشــت خیلی چالش داشت‪ .‬درواقع یک‬ ‫ســری اتفا ق ها برای او می افتاد که برای خود‬ ‫من خیلی جذاب بود و اگــر صادقانه بخواهم‬ ‫بگویم یکی از دالیلی که باعث شد ان را بپذیرم‬ ‫همین مساله بود‪.‬‬ ‫چقدرسریال هایشبکهنمایشخانگی‬ ‫را دنبال می کنید و نگاه شما به عنوان‬ ‫یک بازیگر بــه مدیومی مثل ‪ VOD‬و‬ ‫شبکهنمایشخانگیچیست؟‬ ‫واقعیت این است که من شبکه ی نمایش خانگی را‬ ‫خیلی دوست دارم و در برنامه ام هست که سریال ها‬ ‫را دنبال کنم‪ .‬متاسفانه یکی‪ ،‬دو قسمت از سریال‬ ‫«قورباغه» را بیشــتر ندیدم و چون مشغول کار‬ ‫شدیم نتوانســتم ان را دنبال کنم‪ ،‬صبر کردم تا‬ ‫کارمان تمام شــود و در حــال حاضر می خواهم‬ ‫تماشای ان را شروع کنم‪ .‬سریال «هم گناه» را هم‬ ‫خیلی دوست داشتم و تا جایی که بتوانم سریال ها‬ ‫را دنبال می کنم‪ .‬خودم هم به شدت دوست دارم‬ ‫در سریال نمایش خانگی بازی کنم‪.‬‬ ‫‪31‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 31 ‫نقد ویژه‬ ‫در گفت و گو با رضا درستکار مطرح شد؛‬ ‫از تلویزیون تا اقبال شبکه نمایش خانگی در چه جایگاهیم؟‬ ‫وظیفه یجریانهنریایناستکه‬ ‫سطحسلیق هعمومیمردمراارتقادهد‬ ‫پری سبحانی‪ :‬یک سال و نیم از ظهور و بروز کرونا می گذرد و در حوز ه فرهنگ‪ ،‬اثراتی شگرف از‬ ‫پاندمی کرونا‪ ،‬هم در جهان و هم در ایران به جای مانده است‪ .‬رشد خیلی خوب شبکه نمایش خانگی‬ ‫یکی از مهم ترین رویدادهای این حوزه است؛ سالن های سینما تعطیل شدند‪ ،‬قاطبه هنرمندان عرصه‬ ‫نمایش خانه نشین شدند و ‪...‬؛ اما سریال های تلویزیونی به سرعت رشد کردند و به رشد و تکثیر پلتفرم ها‬ ‫انجامیدند‪ .‬ان ها توانستند جای خود را در بین مخاطبان باز کنند‪ .‬با توجه به گسترش پلتفرم ها و همچنین باال رفتن تعداد‬ ‫اثار تولید شده در شبکه ی نمایش خانگی و محبوبیتی که این شبکه نزد مردم پیدا کرده است‪ ،‬بر ان شدیم تا با رضا‬ ‫درستکار‪ ،‬منتقد سینما و تلویزیون‪ ،‬به گفت وگو بنشینیم و دالیل این محبوبیت را بررسی کنیم‪.‬‬ ‫جلوه هایبصری‪،‬لوکیشن هایجذاب‪،‬‬ ‫خانه های انچنانی و نشــر ثروت در‬ ‫میان کاراکترها چقدر برای بیشتر به‬ ‫چشم امدن سریال ها نزد مردم مهم‬ ‫بوده است؟‬ ‫این نوع نگرشی که در حال حاضر شما راجع به ان‬ ‫حرف می زنید و درواقع می توان گفت یک جور‬ ‫سبک زندگی را ترویج می کند؛ به نظر من بیشتر‬ ‫از ان که محصول وی اودی ها باشــد‪ ،‬محصول‬ ‫تحت تاثیر قرار گرفتن از سریال های ترکیه ای‬ ‫است‪ .‬درواقع در ان ســریال ها هم می بینیم که‬ ‫با جامه ی فاخر دوختن به تن تاریخ‪ ،‬مشــکالت‬ ‫فرهنگی خودشان را محو و یا پنهان می کنند و‬ ‫بدین ترتیب به فیلم های تاریخ معاصرترشان هم‬ ‫که نزدیک می شوند شاهد نوعی دگردیسی و یک‬ ‫فرهنگ به اصطالح اشرافی یا یک فرهنگ جدید‬ ‫هستیم که سعی می کنند همه چیز را لوکس و‬ ‫مجلل نمایش دهند و مصائب را دفن می کنند‪.‬‬ ‫حداقل در ظاهر که موفق شــده اند‪ .‬این جا هم‬ ‫محصول نگاه به‬ ‫این پرداخت هایی که شاهدیم‬ ‫ِ‬ ‫سریال های ترکیه ای اســت که بین مخاطبان‬ ‫چند جای دنیا و از جمله ایران اقبال زیادی پیدا‬ ‫کرده است‪ .‬البته از طرفی هم در پاسخ به ناتوانی‬ ‫و کم گذاشــتن های تلویزیون خودمان اســت‪.‬‬ ‫یک خط کشی در سریال های تلویزیونی ایرانی‬ ‫صداوسیما وجود داشته و هنوز هم دارد و ان این‬ ‫است که اگر شخصی برای مثال از ونک به باال برود‬ ‫و ماشین اخرین مدل و صورت اصالح کرده داشته‬ ‫باشد و لباس خوب بپوشــد‪ ،‬نشان دهنده ی این‬ ‫اســت که از طبقه ی باال و بی درد و ایمان جامعه‬ ‫است و کســی که از ونک به پایین و در بیقوله ها‬ ‫زندگیمی کند‪،‬ادمیشریف‪،‬معتقدومثبتاست‬ ‫و شمایل قهرمانی هم دارد‪ .‬بنابراین وقتی مدام‬ ‫با این صورت بندی باسمه ای و کلیشه ای طرف‬ ‫هستید و با ان شرطی شده اید‪ ،‬برای هر شکل تازه ‬ ‫ارائه می توانید یک مخاطب بالقوه ی خوب باشید‪.‬‬ ‫من می گویم این سریال ها اصال برای شکستن‬ ‫وضعیتی که تلویزیون از خودش تراشیده‪ ،‬ساخته‬ ‫این پرداخت هایی‬ ‫که شاهدیم محصول‬ ‫نگاه به سریال های‬ ‫ترکیه ای اســت که‬ ‫بین مخاطبان چند‬ ‫جای دنیا و از جمله‬ ‫ایران اقبال زیادی‬ ‫پیدا کرده است‬ ‫شده اند و مورد اقبال مردم قرار گرفته اند‪.‬‬ ‫شاخص ترینشان هم مجموعه ی «دل» است‪ .‬اگر‬ ‫به «دراکوال» و «مردم معمولی» نگاه کنید باز هم‬ ‫باهمین موضوع طرفهستید؛حتیبازی «مافیا»‬ ‫که سعید ابوطالب ان را می سازد و یا تاک شوهایی‬ ‫که ساخته می شوند مثل «شــباهنگی» حامد‬ ‫اهنگی در فیلم نت‪« ،‬همرفیق» شهاب حسینی‬ ‫و «پیشگو» با اجرای پژمان جمشیدی در نماوا و‬ ‫همه ی این ها‪ ،‬در راستای به اصطالح تغییر دادن‬ ‫صورت و شــکل چیزهایی است که در تلویزیون‬ ‫ایران جایشان خالی است و چون نیست در این جا‬ ‫به مردم داده می شود و طبعا مردم هم نسبت به ان‬ ‫برخوردهای پذیرنده تری دارند‪ .‬برای همین است‬ ‫که در حال رشد هم هستند‪.‬‬ ‫فارغ از دو‪ ،‬ســه مــورد خیلی خوب‪،‬‬ ‫شکل شخصیت پردازی تقریبا سیاه و‬ ‫سفیدیهستکهبراساسانقهرمان‬ ‫و ضد قهرمان در اث ر پررنگ می شود و‬ ‫مخاطب را وادار می کند تا با ان همراهی‬ ‫کند‪ .‬شما فکر می کند این نحوه اجرا‬ ‫تا چه اندازه تاثیــر دارد؟ برای مثال‬ ‫سریال های «اقازاده»‪« ،‬سیاوش» و ‪. ...‬‬ ‫به نظر می رسد که حداقل در سریال هایی که من‬ ‫بیش وکم دیده ام‪ ،‬قهرمان و ضدقهرمان دیگر ان‬ ‫تعریف کالســیک خودش را ندارد‪ .‬برای مثال در‬ ‫بخش هایی از ســریال «اقازاده» قهرمان تبدیل‬ صفحه 32 ‫بــه ضدقهرمان می شــود و یــا در بخش هایی‬ ‫ضدقهرمان عمــل نیکی را انجــام می دهد‪ .‬در‬ ‫ســریال های دیگر هم تقریبا به همین شــکل‬ ‫است و در «ســیاوش» و «ملکه ی گدایان» هم‬ ‫این را می بینیم‪ .‬جایــگاه قهرمان و ضدقهرمان‬ ‫مثل جریان سینمای کالسیک و یا سریال های‬ ‫کالسیک انقدر پررنگ و خط کشی شده نیست و‬ ‫جای ان ها مدام عوض شده و تصویر خاکستری‬ ‫و دوگانه ای از ان ها داده می شود‪ .‬بنابراین اینطور‬ ‫نیست که فکر کنیم اساس و اصول درام در این ‬ ‫اثار رعایت می شود و یا به لحاظ زیبایی شناسی‬ ‫واجد ارزشی هستند‪ .‬به نظر من این اثار به لحاظ‬ ‫زیبایی شناسی هنوز ارزشی باالتر از سریال های‬ ‫تلویزیونی پیدا نکرده اند و شاید اشکالشان این‬ ‫است که زیبایی شناســی را فقط در «شکل» و‬ ‫ظاهر کاراکترها ترجمه می کنند‪ .‬درواقع می توان‬ ‫گفت که فاقد زیبایی شناسی هنری مورد انتظار‬ ‫هستند‪ .‬البته در شخصیت پردازی گاهی به تاچ‬ ‫خاکستری جالبی رسیده اند‪ ،‬ولی در اثاری که‬ ‫نام بردم‪ ،‬من درام هــای خیلی قوی ندیدم‪ .‬این‬ ‫روند از منظر نقد ارتیســتیک‪ ،‬نمی تواند دوام و‬ ‫بقا پیدا کند چون نیاز به یک متن فوق العاده در‬ ‫همه ی ان ها حس می شود‪ .‬راجع به شگفتی ها‬ ‫هم باید بگویم که برای مثال در «قورباغه» یک‬ ‫شگفتی وجود دارد اما این شگفتی فاقد منطق‬ ‫روایی است و تماشــاگر ان را باور نمی کند و یا‬ ‫به ســختی ان را می پذیرد‪ .‬فــرض بگیریم که‬ ‫مخاطب در لحظه ان را بپذیرد‪ ،‬اما وقتی عطف‬ ‫زیبایی شناســی را در نظر نمی گیــری؛ اثر ان‬ ‫ماندگاری الزم را پیدا نمی کند‪ .‬درواقع داستان‬ ‫از یک جایی به لنگیدن می افتد و اثربخشی هم‬ ‫انقدر قدرتمند نیست که مخاطب را همین طور‬ ‫پای ســریال نگاه دارد‪ .‬راجع به ماندگاری هم‪،‬‬ ‫حداقل تا این لحظه‪ ،‬هیچکدام از این اثار حتی‬ ‫به گرد پای یک قسمت از «هزار دستان» و یک‬ ‫سری از سریال های خوب تلویزیون مثل «روزی‬ ‫روزگاری» نرسیده اند و نمی رسند‪.‬‬ ‫تنوع گونه‪ ،‬ژانر و قصه به واسطه ی‬ ‫اینکــه ســریال با زمــان پخش‬ ‫طوالنی تری روایت می شــود چقدر‬ ‫تاثیر دارد؟‬ ‫مساله ای با عنوان منطق روایی و قالب بیانی در‬ ‫روایت و در قصه پردازی وجود دارد‪ .‬ممکن است‬ ‫منطق یک قصه اقتضا کند که قالب بیانی ان‬ ‫برای مثال یک فیلم کوتاه سی دقیقه ای باشد و‬ ‫یا تبدیل به یک فیلم سینمایی شود و یا انقدر‬ ‫داستان پر از حوادث مختلف است که به ان فرم‬ ‫سریال می دهند‪ .‬این مساله را منطق داستان و‬ ‫منطق روایی تعریف می کند اما ان چیزی که‬ ‫ما در حال حاضر مشــاهده می کنیم این است‬ ‫که مجموعه ها بی خود و بی جهت کش می ایند‬ ‫و به نظر مــن بی علت و بی دلیــل کش امدن‬ ‫صحنه ها و یا قسمت های اثار هم بالی همان‬ ‫سریال ها است‪ .‬یادم هست قدیم ها یک سریالی‬ ‫از تلویزیون خودمان با نام «روزهای زندگی»‬ ‫پخش می شد که ان را از تلویزیون امریکا گرفته‬ ‫اقبال ستاره های‬ ‫سینما جایگاهی خیلی‬ ‫خوب و شیرین نزد‬ ‫مخاطبان خود داشتند‬ ‫که ان جایگاه در حال‬ ‫حاضر شــیرینی و‬ ‫حالوت خودش را از‬ ‫دست داده و تبدیل‬ ‫به یک نگاه چرک‪،‬‬ ‫برخورنده و در یــک‬ ‫جاهایی خیلی تنــد‬ ‫و عصبی کننده‬ ‫شده است‬ ‫بودند؛ دویست‪ ،‬سیصد قسمت بود اما شما با‬ ‫اشتیاق می نشستی و ان را می دیدی چرا که‬ ‫در اینجا شخصیت ها مطابق قصه کنش واقعی‬ ‫داشتند‪ .‬یعنی برای مثال اگر یک شخصیتی‬ ‫می امد و زندگی او پررنگ می شــد‪ ،‬در فصل‬ ‫بعد یک شخصیت جدید می امد و داستان این‬ ‫شخصیت جدید در نسبت با شخصیت قدیمی‬ ‫روایت می شد‪ .‬شــخصیت قدیمی ممکن بود‬ ‫کم رنگ تر باشد و شــخصیت جدید پررنگ تر‬ ‫شود و این تسلسلی هم که در سریال به وجود‬ ‫می امد دربــاره منطقی بود کــه من در حال‬ ‫حاضر در اثار نمی بینم‪ .‬االن منطق این است‬ ‫که پانزده قسمت بسازیم و ان را کش بدهیم‪.‬‬ ‫برای مثال در مجموعه ی «دل» شخصیت با‬ ‫کت و شلوار‪ ،‬ژیله و کراوات از رختخواب بیرون‬ ‫می اید! این که دیگر منطقی ندارد‪ .‬درنتیجه‬ ‫ن مسائل برخاسته از درون قصه و‬ ‫به نظر من ای ‬ ‫داستان نیست‪ ،‬بلکه برخاسته از سفارشی است‬ ‫که یک پلتفرم مثل نماوا‪ ،‬فیلیمو و فیلم نت به‬ ‫کارگــردان داده و او هم ســریال را در پانزده‬ ‫قسمت کش می دهد‪.‬‬ ‫گروه بازیگران متفــاوت و کنار هم‬ ‫قرار گرفتن ادم هایــی که پیش از‬ ‫این‪ ،‬کمتر کنار هــم بوده اند‪ ،‬برای‬ ‫مثال پرویز پرستویی و افسانه چهره‬ ‫ازاد‪ ،‬پانته ا پناهی ها و مصطفی زمانی‬ ‫و درواقع این تنوع کســتینگ چه‬ ‫تاثیری داشته است؟‬ ‫قبال ستاره های سینما جایگاهی خیلی خوب‬ ‫و شــیرین نزد مخاطبان خود داشتند که ان‬ ‫جایگاه در حــال حاضر شــیرینی و حالوت‬ ‫خودش را از دســت داده و تبدیل به یک نگاه‬ ‫چرک‪ ،‬برخورنده و در یک جاهایی خیلی تند و‬ ‫عصبی کننده شده است‪ .‬دایره ی بازیگرانی که‬ ‫هنوز ان شــیرینی و حالوت را حفظ کرده اند‬ ‫خیلی محدود شده و شعاع ان بسیار کوچک‬ ‫شده است‪ .‬یکی از دالیل این قضیه‪ ،‬حضورهای‬ ‫بی موقع‪ ،‬بی دلیل و یا با دلیــل همین ادم ها‬ ‫در این ســریال ها اســت‪ .‬درواقع تا می اییم‬ ‫شخصیتی را در یک ســریال تشخیص دهیم‬ ‫به یک ســریال دیگر می رود و یک دل زدگی‬ ‫خیلی زیادی در حــوزه ی بازیگری به وجود‬ ‫امده اســت‪ .‬به همین دلیل یک سریالی مثل‬ ‫«می خواهم زنده بمانم» که دو‪ ،‬سه شخصیت‬ ‫جدید وارد داستانش کرده و نسبتا بازیگرهای‬ ‫خوبی را به کســتینگ افزوده و به ان ها فضا و‬ ‫میدان کار داده‪ ،‬جلوه ی بیشتر و بهتری پیدا‬ ‫کرده اند‪ .‬به نظر من ارمان درویش در «ملکه ی‬ ‫گدایان» از ســه زن ان ســریال یعنی باران‬ ‫کوثری‪ ،‬پانته ا بهرام و رویا نونهالی کیلومترها‬ ‫جلوتر است‪ .‬واقعا دیدن بعضی بازیگرها گاهی‬ ‫اوقات ادم را اذیت می کند‪ .‬بنابراین کســت‬ ‫این اثار بیش از اینکه نشات گرفته از یک کار‬ ‫فرهنگی و یا هنری باشــد برامده از نیازهای‬ ‫مالی اقایان و یا خانم هاست‪ .‬پول های خیلی‬ ‫خوبی هم بــه ان ها می دهنــد و درامدهای‬ ‫خیلی خوبی دارند‪ ،‬بــه همین خاطر ان تعهد‬ ‫بازیگری در جایی که می خواهند یک چیزی‬ ‫خلق کنند دیگر در اهمیت اول نیست‪ .‬کدام‬ ‫بازی در یادمان می ماند؟ کدامشان دلنشین‬ ‫هستند؟ کدامشان برای نقشش طراحی دارد؟‬ ‫کدامشان می توانند ادعا کنند که ما برای این‬ ‫نقش زحمت کشــیده ایم؟ این دوستان چه‬ ‫فرقی با یک بازیگر تازه کار دارند؟ اما ســابق‬ ‫بر این تفاوت داشت‪ .‬وقتی خسرو شکیبایی با‬ ‫فیلم «هامون» در قله ی بازیگری قرار گرفت‬ ‫و بعد از ان در یک سریالی مثل «خانه سبز»‬ ‫در تلویزیون بازی کرد‪ ،‬سطح سریال را انقدر‬ ‫باال برد که هر قســمت ان تبدیل به یک فیلم‬ ‫سینمایی شده بود‪ .‬یعنی بازیگر تا این اندازه‬ ‫تاثیر داشته و سطح هنری و خروجی سریال را‬ ‫افزایش داده است‪ .‬در حال حاضر هر شبکه ای را‬ ‫می بینی همه ی این بازیگران حضور دارند و در‬ ‫‪33‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 33 ‫نقد ویژه‬ ‫سلیقه ی عمومی مردم را ارتقا دهد‪ .‬این رسالت‬ ‫اصلی تلویزیون اســت اما وقتی یک دستگاهی‬ ‫خودش کیفیــت فرهنگی نازلی پیــدا کرده و‬ ‫مدیرانش مقصد و شناخت حرفه ای هنری ندارند‪،‬‬ ‫طبیعتا دیگر نمی توانند چیزی را ارتقا دهند‪.‬‬ ‫بیلبوردهای خیابان هم همه هستند‪ .‬درواقع‬ ‫به نظر من عنصر «نگهداری» را که یک بازیگر‬ ‫باید داشته باشــد‪ ،‬وا نهاده اند‪ .‬کال این روزها‬ ‫بازیگرهای خوب مان در خــط پول دراوردن‬ ‫افتاده اند و این واقعــا در رابطه با مجموعه ی‬ ‫بازیگران در حوزه ی سینما و تلویزیون ایران‬ ‫نگران کننده و اسیب زننده و شاید هم جبری‬ ‫است برای خاتمه این وضع اسفناک‪.‬‬ ‫پس به نظر شــما دیگــر از جانب‬ ‫طرفداران بازیگــران ولعی برای‬ ‫تماشای انها وجود ندارد؟‬ ‫بله‪ ،‬ولعی برای دیدن هیچکدام از این ادم های‬ ‫تکراری وجود نــدارد‪ .‬من می گویــم به دلیل‬ ‫خط کشی های تلویزیون است که این سریال ها‬ ‫دیده می شوند‪ .‬تماشاگر عادی طبیعتا با عنوان‬ ‫کارگــردان و یا فیلمنامه نویس که ســراغ یک‬ ‫سریال نمی رود‪ ،‬بازیگرها را می بیند و انتخابش‬ ‫را می کند‪ .‬اما الزاما معنای حضور این بازیگرها‪،‬‬ ‫موفقیت ان مجموعه نیست‪ .‬مثال مهران مدیری‬ ‫با «دراکوال» هــم کارنامه ی خودش و هم تمام‬ ‫ل برده است‪ .‬اگر‬ ‫سریال های پیشینش را زیر سوا ‬ ‫کسی این سریال را به خاطر مدیری انتخاب کند‬ ‫و ان را ببیند‪ ،‬اشتباه کرده است‪ .‬اما در این بین‬ ‫یک دفعه یک بازی خوب هم از حامد بهداد در‬ ‫«می خواهم زنده بمانم» کشف می کنیم‪ .‬به نظر‬ ‫من به طور کلی چیز درخشانی در این سریال ها‬ ‫وجود ندارد‪.‬‬ ‫می توانیم بگوییم یکی از دالیلی که باعث شده تا‬ ‫مردم از شبکه ی نمایش خانگی استقبال کنند‬ ‫کیفیت نه چندان خوب سریال های تلویزیونی در‬ ‫سال های اخیر است‪ .‬از طرفی در این اثار دست‬ ‫سازنده هم برای جذب مخاطب بازتر است‪.‬‬ ‫چرا که در شبکه نمایش خانگی خانم ها راحت تر‬ ‫هســتند‪ ،‬دیالوگ هــا رهاتر بیان می شــوند‪،‬‬ ‫روابط کمی ازادتر اســت و یــک مقدار رنگ و‬ ‫لعاب واضح تر و قشنگ تر اســت‪ .‬بنابراین این‬ ‫مسائل باعث شده تا نسبت به اثار تلویزیونی با‬ ‫جذابیت هایی روبه رو باشیم‪ .‬شما ببینید در حال‬ ‫حاضر ساخته شدن اثری مثل «هزاردستان» در‬ ‫تلویزیون ایران مثل یک رویای غیرممکن شده‬ ‫است‪ .‬جمع شدن ان همه ادم درجه یک و ممتاز‬ ‫در یک سریال و کیفیتی که وجود داشته‪ ،‬مثل‬ ‫یک رویا شده اســت‪ .‬در حال حاضر به کیفیت‬ ‫ســریال هایی که در تلویزیون ساخته می شوند‬ ‫نگاه کنید‪ ،‬چقدر تفاوت وجود دارد‪.‬‬ ‫ابداع سبک‪ ،‬فرم و حتی فیلمبرداری‬ ‫و موســیقی جدید مثل سریال های‬ ‫«قورباغه» و «کرگدن» مخاطب را‬ ‫پس نزد و نشــان داد که مخاطب‬ ‫سریال سازی غربی را هم می پسندد‪.‬‬ ‫نظر شما چیست؟‬ ‫من این نگاه را قبول ندارم و می گویم که ذائقه ی‬ ‫بیننده های ما توســط تلویزیون و رســانه های‬ ‫نازل ضعیف شــده اما مفهومش این نیست که‬ ‫تماشاگرهای ما به طور کامل از دست رفته اند‪.‬‬ ‫وقتی موسیقی سریال «قورباغه» را می شنوند و‬ ‫یک عده ای ان را دوست دارند نشان دهنده ی این‬ ‫است که مردم نمی ایستند تا تلویزیون برای ان ها‬ ‫تصمیم بگیرد‪ .‬مردم راه خودشان را می روند‪ ،‬پس‬ ‫باید خوراک الزم را برای ان ها تهیه کنی و اگر این‬ ‫کار را نکردی‪ ،‬می رونــد‪ .‬برای مثال خود من در‬ ‫این مدت سریال های خارجی را تماشا می کردم‬ ‫چرا که بهره ی بیشتری می بردم‪ ،‬صبر نمی کردم‬ ‫تا تلویزیون برای من یک برنامه بسازد و به عنوان‬ ‫تماشاگر کار خودم را می کردم‪ .‬بنابراین نمی شود‬ ‫با قاطعیت گفت که ذائقه ی تماشاگر ایرانی نازل‬ ‫شده چون اگر اثر خوب به او بدهی از ان استقبال‬ ‫می کند‪ .‬وظیفه ی جریــان هنری در تلویزیون‪،‬‬ ‫در پلتفرم و هر جای دیگری این اســت که در‬ ‫کنار جذابیت افرینی و موارد این چنینی‪ ،‬سطح‬ ‫یکی از بزرگترین‬ ‫مشکالت جریان‬ ‫های اصیل فرهنگی‬ ‫و هنری ما‪ ،‬فقدان‬ ‫قانون کپی رایت‬ ‫است‪ .‬ما مردمی‬ ‫هستیم که وضعیت‬ ‫مالی ضعیف تری به‬ ‫نسبت کشورهای‬ ‫دیگر داریم‬ ‫اگر بپذیریم که عده ای سریال ها را از‬ ‫طریق کانال ها و مواردی از این دست‬ ‫و به صورت رایگان دانلود می کنند‪،‬‬ ‫این دسترسی اســا ن تر به نسبت‬ ‫سینما چقدر تاثیر دارد؟‬ ‫یکــی از بزرگ ترین مشــکالت جریان های‬ ‫اصیل فرهنگی و هنری ما‪ ،‬فقدان قانون کپی‬ ‫رایت است‪ .‬ما مردمی هســتیم که وضعیت‬ ‫مالی ضعیف تری به نســبت کشورهای دیگر‬ ‫داریم‪ ،‬بنابراین اینکه تحت قانون کپی رایت‬ ‫نیستیم از یک نظر خوب اســت و می توانیم‬ ‫هر ان چیزی را که دلمان می خواهد رایگان‬ ‫رایت و تماشــا کنیم‪ .‬اما از این نظر که به طور‬ ‫کلی جریــان اقتصادی مجموعــه ی هنری‬ ‫ما تقویت نمی شــود و مدام در عســر و حرج‬ ‫هستیم‪ ،‬بد است‪ .‬در نظر بگیرید که برای مثال‬ ‫من نویسنده‪ ،‬کارگردان‪ ،‬مولف و سرمایه گذار‬ ‫ِ‬ ‫با هزار بدبختی یک ســریال تهیه می کنم که‬ ‫هنوز روی پلتفرم قــرار نگرفته و هنوز پولش‬ ‫درنیامده‪ ،‬از فالن شبکه پخش می شود ‪ .‬این‬ ‫مساله باعث می شــود تا جنبه ی اقتصاد هنر‬ ‫ما ضعیف شود و ضعیف هم باقی بماند‪ .‬فاصله‬ ‫مالی نجومی نیروهای متفکر و بازیگرها را در‬ ‫همین زمینه ببینید! بخشــی مهم از معضل‬ ‫مربوط به همین قانون کپی رایت اســت که‬ ‫برای بازیگر با دفعات دیده شدنش اورده دارد‬ ‫و برای نیروی مولدش هیــچ! وقتی جنبه ی‬ ‫اقتصاد هنر ما ضعیف می شــود الجرم رشد و‬ ‫ارتقای کیفی ان هم ضعیف می شود‪ .‬سازنده‬ ‫هم می گوید من دیگر برای کار بعدی زحمت‬ ‫نمی کشــم‪ ،‬مطالعه نمی کنــم و یا تجهیزات‬ ‫جدید نمــی اورم و همین باعث می شــود تا‬ ‫این حرفه روز به روز ضعیف تر شود‪ .‬چرا این‬ ‫احساس می شــود که تلویزیون افت داشته؟‬ ‫چون نویسند ه هایش یا سریا ل های یکسویه‬ ‫سیاسی قالبی می نویســند که از ابتدا معلوم‬ ‫است که پایانش چه می شود و یا برای هزارمین‬ ‫بار پسر پولداری عاشق دختر فقیر می شود و‬ ‫یا بالعکس‪ .‬خانواده ها ی جنوب شهری محترم ‬ ‫هستند اما مشــکل دارند‪ ،‬خانوادهای پولدار‪،‬‬ ‫شمال شهر سکونت دارند اما بد هستند و ‪!...‬‬ ‫این مسائل به طور کلی نشان می دهد که ما در‬ ‫کار خودمان سِ یر‪ ،‬تدبر و ارتقا نداریم‪ .‬منهای‬ ‫مشکالت مدیریتی کالن‪ ،‬یکی هم این است‬ ‫که عضو کنوانســیون کپی رایت نیســتیم و‬ ‫اثارمان رایگان است و اقتصاد این چرخه را تا‬ ‫توانسته ایم ضعیف کرده ایم‪ .‬در حالی که این‬ ‫حرفه هم ظرفیت و پتانسیل سرمایه گذاری‬ ‫خیلی زیاد دارد و در همین کرونا و ایســتایی‬ ‫جریان های فرهنگی هــم دیدیم که می تواند‬ ‫پول سازی کند و موقعیت افرین باشد‪.‬‬ صفحه 34 ‫من در دانشگاه «ایرج طهماسب»‬ ‫مهران مدیری‬ ‫درس خواندم!‬ ‫یک مدیریت مدیری وار دارد‬ ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫گفتگوبا محمد بحرانی به بهانه دراکوال و درباره راز و رمز محبوب ماندن‬ ‫‪35‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 35 ‫پریسا سادات خضرایی‪ :‬محمد بحرانی هنرمندی است که به بازیگری و‬ ‫صداپیشگی شهره است اما کارهای دیگری را هم در کارنامه دارد‪ .‬مخاطبین شبکه‬ ‫دو او را با عروسکی به نام «استاد همه چی دون» به یاد می اورند که در دهه ی هشتاد‬ ‫به سواالت بچه ها پاسخ می داد؛ برنامه ای که در گروه کودک و نوجوان ساخته شد و در زمان‬ ‫خودش بسیاری را با خود همراه کرد‪ .‬بعدتر با ورود به «کاله قرمزی» و «خندوانه» بیش از پیش‬ ‫شناخته شد‪ .‬صداپیشگی اقای همساده که شخصیتی با لهجه ی شیرین شیرازی است و با خنده از‬ ‫بداقبالی هایش می گوید‪ ،‬ببعی که فرنگی صحبت می کند و عروسکی مثل جناب خان که سعی دارد‬ ‫لهجه ها و فرهنگ فولکلور را زنده نگاه دارد از نقاط عطف کارنامه ی او محسوب می شود‪ .‬بحرانی‬ ‫همچنین اجرای سه شنب ه شب های برنامه ی موفق «رادیو هفت» را بر عهده داشت‪ .‬او از ایرج‬ ‫طهماسب به عنوان مهم ترین معلم خود یاد می کند و ارزوهای بسیاری برای جناب خان در سر‬ ‫دارد‪ .‬بازیگری که در کمدی خوش درخشیده و در سال های اخیر در مجموعه هایی مثل «گلشیفته»‪،‬‬ ‫«هیوال»‪« ،‬دوپینگ»‪« ،‬خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف‪ :‬رادیو اکتیو» حضور داشته و در حال حاضر سریال «دراکوال»‬ ‫در شبکه نمایش خانگی از او در حال انتشار است‪ .‬به همین بهانه با او به گفت وگو نشسته ایم که در‬ ‫ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫«خندوانه»‬ ‫و «دراکوال»‬ ‫دو شیوه ی‬ ‫نمایشی‬ ‫جدا هستند‪.‬‬ ‫ما در «خندوانه»‬ ‫براساس بداهه ی‬ ‫نزدیک به صد در‬ ‫صد پیش می رویم و‬ ‫عموما و اصوال متنی‬ ‫نداریم اما کارهایی‬ ‫که با مهران مدیری‬ ‫داشته ام که زیاد‬ ‫هم نبوده («هیوال» و‬ ‫«دراکوال»)‪ ،‬مبتنی بر‬ ‫متن بودند‬ ‫شما شــاید یکی از چند بازیگر فعلی‬ ‫ایران باشــید که تبحر بسیار فراوانی‬ ‫در تیپ ســازی دارد‪ .‬اگر بخواهید به‬ ‫مهم تریــن اصلی که بر اســاس ان‬ ‫می توانید تا این حد در تیپ سازی موفق‬ ‫باشید اشاره کنید‪ ،‬ان را برگرفته از سواد‬ ‫اکادمیک‪ ،‬دانشکده و تئاتر می دانید یا‬ ‫اصول دیگر؟‬ ‫شاید خیلی ها ندانند که من بازیگری خوانده ام و‬ ‫تصورکنندکهحوزه یتحصیلی امعروسکیبودهاما‬ ‫من کارشناسی بازیگری از دانشگاه تهران دارم و بعد‬ ‫هم در دانشگاه تربیت مدرس کارگردانی خوانده ام‪.‬‬ ‫قاعدتامنهممثلهمه یدانشجویانبخشزیادی‬ ‫از مبانی اکادمیک بازیگری را در دانشگاه یاد گرفتم‬ ‫اما درمورد این ویژگی که تحت عنوان تیپ سازی‬ ‫از ان یاد می کنید تمرینات «کاله قرمزی» برایم‬ ‫بسیار موثر بوده است؛ درواقع در ان چند سالی که‬ ‫اجازه بدهید من نامش را دانشگاه ایرج طهماسب‬ ‫بگذارم‪ ،‬مشغول تحصیل بودم‪ .‬ایشان توجه ما را‬ ‫به جزئیاتی در اطرافمان جلب کردند که توانستیم‬ ‫بعدتر برای ســاختن کاراکترها از ان ها استفاده‬ ‫کنیم‪ .‬من اســم کاراکترهایی که بازی کرده ام را‬ ‫تیپ نمی گذارم و به نظرم شخصیت هستند‪ ،‬حتی‬ ‫اگر در جاهایی به فراخــور قصه‪ ،‬ژانر و فضایی که‬ ‫ساخته شده اند واجد نوعی از اغراق بوده اند‪ .‬نمونه‬ ‫اش همین «دراکوال» که االن داریم می بینیم؛ من‬ ‫چمچاره را یک تیپ نمی دانم و او را یک کاراکتر‬ ‫می بینم‪ .‬می توانید برای او قصه پردازی کنید که‬ ‫کودکی او چطور بوده‪ ،‬دایر ه واژگانش چطور است‪،‬‬ ‫چه چیزهایی را دوســت دارد‪ ،‬چــه چیزهایی را‬ ‫دوست ندارد و احتماال می توانید واکنش های او‬ ‫را نســبت به پدیده های اجتماعی حدس بزنید و‬ ‫‪ ...‬به همین خاطر تبدیل به یک کاراکتر می شود‪.‬‬ ‫تالش من چه در حوزه ی عروسک و چه در حوزه ی‬ ‫بازیگری بر این بوده تا هر نقشی که بازی می کنم‬ ‫انقدری جزئیات داشته باشــد که بشود اسمش‬ ‫را کاراکتر گذاشت و مخاطب بتواند چیزهایی را‬ ‫درباره ی ان کاراکتر تخیل کند که حتی ندیده و‬ ‫ما ان را بازی نکرده ایم‪ .‬کمااینکه همین االن من‬ ‫یک سری جمله و گفته از ببعی‪ ،‬همساده و جناب‬ صفحه 36 ‫خان می شنوم که هرگز ان را نگفته ام و مستقل از‬ ‫من دارند به حیات خودشان ادامه می دهند‪ .‬تصور‬ ‫می کنم که این مساله نه فقط برای من بلکه برای‬ ‫همه ی کسانی که در مجموعه ی «کاله قرمزی»‬ ‫حاضربودند‪،‬یکنقطه یعطفمحسوبمی شودو‬ ‫شاید کیفیت کارمان به قبل و بعد از «کاله قرمزی»‬ ‫تقسیممی شود‪.‬‬ ‫یک خصوصیت که اغلب درمورد شما‬ ‫ذکر می شود این است که نگاه تیزبینی‬ ‫در مال خود کردن نقش و توجه به رفتار‬ ‫و اداب دیگران دارید‪ .‬این چیزی است‬ ‫که یک بازیگر طنز باید حواسش به ان‬ ‫باشد یا شما خیلی بر این اصل تمرکز‬ ‫دارید؟‬ ‫به نظر من کمدی این کار را می کنــد و ادم را به‬ ‫جهان و ادم های اطرافش حساس تر می کند چون‬ ‫زمان بندی سریعی دارد؛ شــما باید بتوانید یک‬ ‫مفهوم را دریافت کنیــد‪ ،‬از فیلتر ذهنی خودتان‬ ‫بگذرانیدوبالفاصلهمفهومیرادرازایشخلقکنید‪.‬‬ ‫باز شما را به «کاله قرمزی» ارجاع می دهم چرا که‬ ‫ما خیلی وقت ها در «کاله قرمزی» مجبور بودیم‬ ‫بداهه کار کنیم و این مفهوم را به ســرعت از یک‬ ‫فیلترکمدیبگذرانیمودرزمانبندیدرستشاجرا‬ ‫کنیم که این ماجرا بعدتر در جناب خان یک مقدار‬ ‫ترسناک تر هم شد‪ .‬چون در «کاله قرمزی» ما فقط‬ ‫با خودمان طرف بودیم اما در جناب خان من با یک‬ ‫یدانستم‬ ‫سریمیهمانمواجهبودمکهاصالوابدانم ‬ ‫چه می خواهند بگویند‪ .‬ما در ان واحد باید مفهومی‬ ‫راکهیکنسبتیبامیهمان‪،‬بامفاهیماجتماعیروز‬ ‫و با مفاهیم ازلی و ابدی انسانی داشته باشد بگیریم‬ ‫و همان لحظه ان را از یک فیلتر کمدی بگذرانیم و‬ ‫اجرایش کنیم‪ .‬در نتیجه این مساله ذاتا ذهن ادم را‬ ‫حساسمی کند‪.‬‬ ‫چه فرایندی رخ می دهد تا جناب خان با‬ ‫میهمانمواجهشود؟‬ ‫خیلیکارپرزحمتیاست‪.‬وقتیقراراستمیهمانی‬ ‫بهخندوانهدعوتشودمنشروعمی کنمبهمطالعه‬ ‫کردن راجع به جهان او‪ .‬اینکه اهل کجا است‪ ،‬چه‬ ‫دوست دارد؟ چه کار کرده؟ دوستانش چه کسانی‬ ‫هستند؟ و ویژگی های قومیتی او چیست؟ درواقع‬ ‫این موارد یک ســبد اطالعاتی به شما می دهد‬ ‫که باید با اســتفاده از ان و حرفی که میهمان در‬ ‫لحظه می گوید یک چیزی را ترکیب کنید و ارائه‬ ‫دهید‪ .‬جناب خان از بیرون خیلی سهل و ممتنع‬ ‫به نظر می اید؛ می گویند عروســکی اســت که‬ ‫یک حرف هایی را می گویــد و یک چیزهایی هم‬ ‫می خوانَد اما حسابی پیرمان کرده است! نه فقط‬ ‫من که همه ی گروهمان شامل تیم ایده پردازی‬ ‫و عروسک گردان ها به شدت درگیرش هستیم و‬ ‫در این سال ها واقعا شب و روزمان را گرفته است‪،‬‬ ‫هرچند که درباره بقیه ی کارها هم همینطور است!‬ ‫اینموضوعبهکارگردانهمبرمی گردد‪.‬‬ ‫به طور مثال رامبد جوان چقدر دســت‬ ‫شما را در بداهه پردازی و برون ریزی‬ ‫درباره لهجه ها‬ ‫باید بگویم که این‬ ‫مساله میل شخصی‬ ‫و عالقه ای است‬ ‫که از کودکی با من‬ ‫بوده است چون‬ ‫با ادم هایی بزرگ‬ ‫شدم که واجد‬ ‫لهجه های متفاوتی‬ ‫بودند؛ شیرازی ها که‬ ‫لهجه داشتند‪ ،‬اقوام‬ ‫کازرونی پدر و مادرم‪،‬‬ ‫هم محله ای های‬ ‫ابادانی‪ ،‬بوشهری‬ ‫و عرب و‪ ..‬برای من‬ ‫همیشه جذاب بودند‬ ‫چراکه حرف زدنشان‬ ‫اهنگ های متفاوتی‬ ‫داشت‪ .‬من خیلی به‬ ‫موسیقی عالقه دارم‬ ‫و گوشم به موسیقی‬ ‫حساس است و ان‬ ‫چیزی که از ادم ها‬ ‫می شنوم بیشتر‬ ‫موسیقی است‪ .‬در‬ ‫زبان های مختلفی‬ ‫مثل ترکی‪ ،‬کردی‪،‬‬ ‫لری و ‪ ...‬اگر واژه ها‬ ‫را کنار بگذاری و‬ ‫موسیقی اش را حس‬ ‫کنی خیلی لذت بخش‬ ‫است‬ ‫طنازی ها باز می گذارد؟‬ ‫اصال شــروع ورود من به «خندوانــه» با چنین‬ ‫گفت وگویی بود که درخواست کردم این بیست‬ ‫دقیقه‪ ،‬نیم ســاعتی را که قرار است جناب خان‬ ‫در برنامه حضور داشته باشد به من اعتماد کنند‬ ‫و به خودم بسپارند که بگویم چه اتفاقی می افتد‪،‬‬ ‫یعنیباچهمیهمانیباشیم‪،‬چهبگوییموکانسپت‬ ‫قصه مانراجعبهچهچیزیباشد‪.‬رامبدجوانواقعا‬ ‫اعتماد کرد؛ انقدری که شاید خیلی از روزهایی که‬ ‫جناب خان و رامبد با هم بازی داشتند رامبد اصال‬ ‫ت که موضوع چیست‪ .‬او در این سطح‬ ‫نمی دانس ‬ ‫به من اعتماد کرد و من اتفاقا ایــن را به هوش او‬ ‫نسبت می دهم چون به خودش اطمینان داشت‬ ‫که می تواند از پس بداهه براید‪ .‬به نظر من از پس‬ ‫این موضوع برامده و پارتنر بســیار درستی برای‬ ‫عروسک است و دست من را هم باز گذاشت‪.‬‬ ‫این اتفاق در «دراکوال» و «هیوال» چطور‬ ‫افتاد؟براینقشچمچارهچقدردستتان‬ ‫برای بداهه گویی و ایده پردازی باز بود و‬ ‫این اجازه چقدر از سوی مهران مدیری‬ ‫به شما داده می شد؟‬ ‫«خندوانه» و «دراکوال» دو شــیوه ی نمایشــی‬ ‫جدا هستند‪ .‬ما در «خندوانه» براساس بداهه ی‬ ‫نزدیک به صد در صد پیــش می رویم و عموما و‬ ‫اصوال متنی نداریم اما کارهایی که با مهران مدیری‬ ‫داشته ام که زیاد هم نبوده («هیوال» و «دراکوال»)‪،‬‬ ‫مبتنی بر متن بودند‪ .‬یعنــی من‪ ،‬بازیگران دیگر‬ ‫و کارگــردان در نهایت فقــط در چارچوب متن‬ ‫می توانیم پیشنهاد دهیم یا بداهه پردازی کنیم‪.‬‬ ‫دستم بســته نبوده اما همانطور که گفتم اینجا‬ ‫چارچوب خیلی پررنگ تر از یک کاری است که‬ ‫بر مبنای بداهه شکل می گیرد‪ .‬فکر می کنم که در‬ ‫کارهای مهران مدیری به اندازه کارهای نمایشی‬ ‫مرسوم دیگر ما امکان پیشنهاد یا بداهه پردازی را‬ ‫داشتیمنهبیشترنهکمتر‪.‬‬ ‫شــخصیت چمچاره از «هیــوال» تا‬ ‫«دراکوال» چقدر تغییر کرده و ایا قصد‬ ‫تکرار همان نقش با همان جزئیات را‬ ‫داشتید؟‬ ‫االن که کار را می بینم بدون اینکه خودم بدانم انگار‬ ‫دچار تغییر شده است‪ .‬قاعدتا قصد تکرار نداشتم‪،‬‬ ‫درواقع ادم حوصله اش سر می رود از اینکه بخواهد‬ ‫همانی که بازی کرده را دوباره بازی کند‪ .‬درباره ی‬ ‫اینکه تغییراتی که کرده چقدر خوب است و چقدر‬ ‫بد‪،‬خودمپاسخشراندارموترجیحمی دهمچیزی‬ ‫نگویم‪ .‬ان هایی کــه کار را دیدند‪ ،‬ببینند که ایا‬ ‫چمچاره ی «دراکوال» ادم جذاب تری بوده است؟‬ ‫می شــود ان هارمونی ها (ناهارمونی) و غلط های‬ ‫کاراکتری اش را دید و در ادامه به او خندید یا ان‬ ‫اتفاقی که در «هیوال» افتاده تکرار شده است؟ به‬ ‫هر حال من دوست نداشتم که او را تکرار کنم‪.‬‬ ‫عالقه به لهجه ها و فرهنگ فولکلور که‬ ‫انقدر دقیق و با جزئیات در شخصیت‬ ‫جناب خان نمود پیدا کرده قبال خیلی‬ ‫کمتر مورد توجه بــود و حتی می توان‬ ‫به جرات گفت که در تلویزیون در کنار‬ ‫محسن تنابنده و سعید اقاخانی شما‬ ‫توانستید خیلی از رفتارها و لهجه های‬ ‫بومی را اشناســازی کنید و این حتما‬ ‫شما را از بازیگران دیگر متمایز می کند‪.‬‬ ‫درســت در دوره ای که خیلی ها فکر‬ ‫می کنندچهرهمالکمهمیدربازیگری‬ ‫است‪ ،‬شما مالک های دیگری را هم در‬ ‫هنر به مردم نشان دادید‪.‬‬ ‫درباره لهجه ها باید بگویم که این مســاله میل‬ ‫شــخصی و عالقه ای اســت که از کودکی با من‬ ‫بوده اســت چون با ادم هایی بزرگ شــدم که‬ ‫واجد لهجه هــای متفاوتی بودند؛ شــیرازی ها‬ ‫که لهجه داشــتند‪ ،‬اقوام کازرونی پدر و مادرم‪،‬‬ ‫هم محله ای های ابادانی‪ ،‬بوشهری و عرب و‪ ..‬برای‬ ‫من همیشه جذاب بودند چراکه حرف زدنشان‬ ‫اهنگ های متفاوتی داشت‪ .‬من خیلی به موسیقی‬ ‫عالقه دارم و گوشم به موسیقی حساس است و‬ ‫ان چیزی که از ادم ها می شنوم بیشتر موسیقی‬ ‫است‪ .‬در زبان های مختلفی مثل ترکی‪ ،‬کردی‪،‬‬ ‫لری و ‪ ...‬اگر واژه ها را کنار بگذاری و موسیقی اش‬ ‫را حس کنی خیلی لذت بخش است‪ .‬این عالقه در‬ ‫من بود تا زمانی که وارد دانشگاه شدم و در خوابگاه‬ ‫دانشگاه تهران به دریایی از لهجه ها وارد شدم‪ .‬در‬ ‫انجا دیگر هر کسی از یک جایی بود و این عالقه‬ ‫مدام در من تشدید شد و با دقت گوش می دادم که‬ ‫چه می گویند‪ .‬ان زمان تلفن همراه نبود؛ یک تلفن‬ ‫وسط راهروی خوابگاه بود که برای مثال سیامک‬ ‫زنگ می زد تا با مــادرش ُکردی حرف بزند و من‬ ‫مبهوت زیبایی حرف زدن او می شدم و همینطور‬ ‫مرتضی و مهران که ترکی حرف می زدند و بابک‬ ‫که لری حرف می زد‪ .‬این ها همه ادم های واقعی‬ ‫هستند که بعدتر دوستان جناب خان هم شدند‪.‬‬ ‫درواقع من به شــدت مبهوت زیبایی حرف زدن‬ ‫ان ها و اواهایشان هســتم و این میل طبیعتا به‬ ‫جناب خان هم رسوخ کرده است‪ .‬به نظر من جناب‬ ‫خان شــاید االن نماینده ی همه ی قومیت های‬ ‫ایران در تلویزیون باشد‪ .‬محسن تنابنده در لهجه‬ ‫درجه یک و استعدادی ناب است‪ .‬سعید اقاخانی‬ ‫با کار ُکردی «نون خ» که همه ی مردم با ان کیف‬ ‫کردند درجه یک اســت‪ .‬جناب خان هم در کنار‬ ‫این دو عزیز شاید نماینده ی همه ی قومیت های‬ ‫ایرانی در تلویزیون باشد و من این وجهش را خیلی‬ ‫دوســت دارم‪ .‬خیلی وقت ها در کوچه و خیابان‬ ‫که راه می روم‪ ،‬ادم هایی از قومیت های مختلف‬ ‫من را همشــهری خطاب می کنند و این خیلی‬ ‫لذتبخشاست‪.‬‬ ‫اگر از شما بپرسند که چهره چند درصد‬ ‫از کار بازیگری اســت چه پاســخی‬ ‫می دهید؟‬ ‫چهره در بازیگری واقعا مهم اســت! شــاید این‬ ‫گفت وگو را یک نفر بخواند و یک جایی به دردش‬ ‫بخورد‪.‬خیلیبی تعارفبگویماگردوستیخواست‬ ‫بازیگر شــود و یک نفر به او گفت که قیافه اصال‬ ‫تاثیری ندارد‪ ،‬من با او موافق نیســتم و نظرم این‬ ‫‪37‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 37 ‫سینمای ایران‬ ‫نیست‪ .‬من از نظر خودم خیلی مرد زشتی نیستم‪،‬‬ ‫ی هســتم و قاعدتا خیلی چهره ی‬ ‫خیلی معمول ‬ ‫ویژه ای ندارم و اگر شخصی از بین ده نفر بخواهد‬ ‫انتخابکنداحتماالمننفرهفتم‪،‬هشتممی شوم!‬ ‫من از شیراز وارد دانشکده ی هنرهای زیبا شدم و‬ ‫خاطرمهستکههمانترماولسرکالسماامدند‬ ‫تا برای یک سریال بازیگر انتخاب کنند‪ .‬ما سی و‬ ‫چهار‪ ،‬پنج نفر بودیم و نیمی از کالس دختر بودند و‬ ‫نیمی پسر‪ .‬از بین پسرها کامبیز و مرتضی و از میان‬ ‫دخترها طال انتخاب شد و همه ی ما کسانی که ان‬ ‫روز انتخاب نشدیم با یک حقیقت جدی مواجه‬ ‫شدیمکهاحتماالمانسبتبهکامبیز‪،‬مرتضیوطال‬ ‫راه سخت تری در پیش داریم‪ .‬چرا که هیچ چیز از‬ ‫ما ندیدند و فقط قیافه ی ما را پشت ان نیمکت ها‬ ‫دیدند و انتخاب کردند‪ .‬در حال حاضر هم کسانی‬ ‫کهخیلیچهره یویژه ایندارندبایدبدانندکهبرای‬ ‫ان ها یک مقدار سخت تر است‪ .‬حتی شاید بیشتر‬ ‫از یک مقدار! یعنی مواجهه ی کارگردان ها و حتی‬ ‫مخاطباناولباچهره یادم هااستوطبیعیاست‬ ‫که ادم های زیبا کار خیلی ساده تری دارند‪ .‬خیلی‬ ‫باید بیشتر بدوند و خیلی باید زحمت بکشند تا‬ ‫یک ویژگی شان شاخص شود که جای چهره ی‬ ‫زیبایی که ندارند را پر کند‪ .‬من در چهل سالگی‬ ‫دیگر در این تردید ندارم! چهره خیلی مهم است‪.‬‬ ‫منتنهانظردرستجهاننیستموفقطنظرخودم‬ ‫را می دهم و ممکن است اساتید بازیگری نظرات‬ ‫دیگری داشته باشــند که محترم است‪ .‬درصد‬ ‫نمی دهم اما تجربه ی شخصی من می گوید که اگر‬ ‫بازیگری چهره ی زیبایی ندارد باید زحمت خیلی‬ ‫بیشتری بکشد و خودش را اماده کند‪.‬‬ ‫ریتم و موسیقی در بازیگری خیلی مهم‬ ‫است و این موضوعی است که شاید‬ ‫خیلی ها به ان توجه نکنند اما شما به‬ ‫اوا‪ ،‬ریتم و صدا توجه زیادی دارید‪ .‬چه‬ ‫کسی این را به شما یاد داد یا چه زمانی‬ ‫متوجهاهمیتاینویژگیشدید؟(برای‬ ‫مثالدرفیلمیمثل«بی حسیموضعی»‬ ‫اوا‪ ،‬صدا و ریتم مناسب‪ ،‬شما را تبدیل به‬ ‫شخصیتهممی کند)‪.‬‬ ‫وقتی در شیراز و در محله ای بزرگ می شوی که‬ ‫اکثر افراد ابادانی هســتند این در خونت تزریق‬ ‫می شود‪ .‬من اولین تصاویری که از کودکی خودم‬ ‫به یاد می اورم این است که با بهنام یعنی همین‬ ‫دوستفعلیجنابخاندرخیاباندستمی زدیم‬ ‫و روی حلبی‪ ،‬قابلمه و تشــت‪ ،‬بندری می زدیم‪.‬‬ ‫بنابراین مساله ی خودخواسته ای نبود ه و در این‬ ‫فضا بزرگ شده ام‪ .‬یک بخشی از این همه اشتیاقم‬ ‫بهشنیدنبه خصوصموسیقی هاینواحیوشاید‬ ‫رعایتریتموتمپودرکاراکترهاییکهکارمی کنم‪،‬‬ ‫حسرت این است که هیچوقت نشد خیلی جدی‬ ‫موسیقی کار کنم‪ .‬من اصال موسیقی نمی دانم و‬ ‫به نوعی شاید خال ذهنی خودم و عقده ی کاری را‬ ‫که نتوانستم انجام دهم در اینجا دارم پر می کنم‪.‬‬ ‫کا ر کردن با دو شــخص متفاوت مثل‬ ‫رامبد جوان و مهران مدیری یک اتفاق‬ ‫خوب است اما یقینا سختی هایی دارد‪.‬‬ ‫سبک کدام یک را در مدیریت گروه و‬ ‫تولیدبیشترمی پسندید؟‬ ‫باز تاکید می کنم که من یک جوان شهرستانی‬ ‫بودم‪ ،‬بدون یک روز ســابقه ی تئاتــری و بدون‬ ‫یک اشنا در سینما و تلویزیون و بدون یک ریال‬ ‫پشتوانه ی مالی‪ .‬این هایی که می گویم‬ ‫عین واقعیت اســت‪ ،‬یعنی در‬ ‫شــروع هیچ و هیچ و هیچ‬ ‫نداشــتم‪ .‬زمانــی که به‬ ‫تهران امدم یک تئاتر‬ ‫هم کار نکرده بودم‪،‬‬ ‫خانواده ام به لحاظ‬ ‫من یک جوان‬ ‫شهرستانی بودم‪،‬‬ ‫بدون یک روز‬ ‫سابقه ی تئاتری و‬ ‫بدون یک اشنا در‬ ‫سینما و تلویزیون‬ ‫و بدون یک ریال‬ ‫پشتوانه ی مالی‪.‬‬ ‫این هایی که می گویم‬ ‫عین واقعیت است‬ ‫مالی کامال متوســط رو به پایین هستند‪ ،‬هیچ‬ ‫اشنایی هم در تلویزیون و سینما نداشتم و صفر‬ ‫بودم‪ .‬در این سال ها که دیگر تقریبا دارد می شود‬ ‫بیست سال یک اتفاق خیلی خوب برای من افتاده‬ ‫که االن برای خودم عجیب است‪ ،‬و ان اینکه من با‬ ‫مهرانمدیری‪،‬ایرجطهماسب‪،‬حمیدجبلی‪،‬رامبد‬ ‫جوان‪ ،‬پیمان قاسم خانی‪ ،‬کمال تبریزی‪ ،‬منصور‬ ‫ضابطیان و ‪ ...‬کار کردم و این مساله جذاب است‪.‬‬ ‫به خصوص در بخش کمدی وقتی اسامی را کنار‬ ‫هم می چینم حس می کنم که خدا واقعا دوستم‬ ‫ت و شایستگی نسبت‬ ‫داشته است و این را به قابلی ‬ ‫نمی دهم‪ ،‬چون به نظر می اید یک مقدار چینش‬ ‫عجیبی است که با مهران مدیری‪ ،‬رامبد جوان‪،‬‬ ‫پیمان قاســم خانی و ایرج طهماسب که باالخره‬ ‫برای من یک حکایت جدایی است کار کرده باشم‪.‬‬ ‫درباره تفاوت اقای مدیری و اقای جوان باید بگویم‬ ‫که خیلی با هــم فرق دارند‪ .‬مهــران مدیری ادم‬ ‫درونگراتر و جدی تری اســت‪ .‬درواقع ادم خوش‬ ‫اخالقی اســت اما درونگراتر است و یک مدیریت‬ ‫مدیری واری دارد که این ویژگی در فامیلی او هم‬ ‫مستتر هست و حسابی مهران مدیری است‪ .‬هر دو‪،‬‬ ‫شکلهمانتصویریهستندکهازبیرونمی بینید‬ ‫و پشت صحنه هم به همان شکل هستند‪ .‬رامبد‬ ‫شیطان تر است و بیشتر جست وخیز دارد و شاید‬ ‫دیالوگ های بیشتری رد و بدل شــود اما مهران‬ ‫مدیری مدیریت بیشتری دارد‪ .‬کار کردن با هر دوی‬ ‫ان ها برای من واجد اموخته های بسیاری است؛‬ ‫البته که معلم اول من حتما ایرج طهماسب است‪.‬‬ ‫طنز در ایــران نقطه ثابتــی ندارد و‬ ‫هر دوره افــت و قــوت دارد‪ .‬در حال‬ ‫حاضرجایگاهشراچطورمی بینید؟این‬ ‫نگاه های متفاوت در میان کارگردانان‬ ‫را چقدر دنبال می کنید؟ توجه بیشتر به‬ ‫سیتکاموموقعیت سازیچقدربابمیل‬ ‫شماست؟‬ ‫کمدی به چند دلیل خیلی کار سختی شده است‪.‬‬ ‫یک اینکه مردم حالشان خوب نیست‪ .‬شاید این‬ ‫حرف تکراری باشد اما مردم واقعا اماده ی خندیدن‬ ‫نیستندواتفاقااماده اندکهتوهرکاریکنیبگویند‬ ‫ساکت شو‪ ،‬دلت خوشه و چقدر بی مزه ای! یعنی به‬ ‫یدانیم‪،‬اماده اندکهتو‬ ‫حقوبهدالیلمختلفیکهم ‬ ‫رادوستنداشتهباشند‪.‬ازطرفیبهدلیلاینکهاالن‬ ‫هر کسی یک رسانه دارد و همه ی ما یک تلویزیون‬ ‫داریم‪ ،‬واقعا ساختن کمدی خیلی سخت است‪ .‬ما‬ ‫که در ارگان های رسمی مثل سینما‪ ،‬تلویزیون و‬ ‫وی اودی ها کار می کنیم محدودیت های زیادی‬ ‫داریم اما وقتی نمی خواهی در ارگان رسمی کار‬ ‫کنی خیلی از ان محدودیت هایی که اتفاقا به خلق‬ ‫کمدی کمک می کند را نداری‪ .‬شــما می توانی‬ ‫اینفلوئنسری باشی با یک جهان امکان کمدی و‬ ‫واکنش سریع تر به وقایع بپردازی و برای همین‬ ‫رقابت در این بازار برای کسی که سال ها در‬ ‫رسانه هاکارکردهسختمی شود‪.‬بهنظر‬ ‫من و بی تعارف‪ ،‬خیلی وقت ها مردم‬ ‫از کمدین ها جلوتر هســتند‪ .‬یعنی‬ ‫کمدی های خیلی جدی در توییتر و‬ صفحه 38 ‫برگشته است‪ .‬من در فیلم نت سرپرست و مدیر‬ ‫بخشخالقیتبه خصوصدرحوزه یبرنامه سازی‬ ‫هستم‪ .‬یعنی برنامه هایی که در فیلم نت ساخته‬ ‫می شود از کارگاه ما عبور می کند‪ .‬درواقع یا اصل‬ ‫ایده ی ان تولید کارگاه ماســت یا اگر ایده ای از‬ ‫بیرون می اید در اینجا هرس می شــود و کارگاه‬ ‫گذاشته می شود که در پایان اثاری خلق می شود‪.‬‬ ‫«بند بازی»‪« ،‬شباهنگی» و سریال «انها» شروع‬ ‫این اتفاقات است‪.‬‬ ‫اینستاگرام خلق می شود که تا کمدین های رسمی‬ ‫بخواهند به ان برسند سوژه ی بعدی امده است‪.‬‬ ‫اما من کماکان نقش تحصیالت اکادمیک‪ ،‬وقت‬ ‫گذاشتن خیلی جدی و رویکرد حرفه ای را بی تاثیر‬ ‫نمی دانم‪ .‬دوست دارم از کاری که خودم می کنم‬ ‫دفاع کنم‪ ،‬به نظر من جناب خــان کماکان دارد‬ ‫کار خودش را می کند و من وقتی که به عنوان یک‬ ‫مخاطب به او نگاه می کنــم از مجموع کار راضی‬ ‫هستم‪ .‬شاید بیش از دویست قسمت کار کردیم و‬ ‫هنوز نمی شود برچسب افت جدی به جناب خان‬ ‫زد و هنوز خیلی شب ها بکر بوده است‪ .‬چون بداهه‬ ‫بوده برای خودمان هم بکر اســت‪ .‬خیلی شب ها‬ ‫وقتی که کار را ضبط می کنیم من‪ ،‬مهدی برقعی‬ ‫و حامد ذبیحی‪ ،‬عروسک گردان جناب خان‪ ،‬به او‬ ‫می خندیم چون نمی دانستیم که قرار است چه‬ ‫چیزی خلق شود‪ .‬این را هم تاکید کنم که هنوز‬ ‫و هر روز داریم بــا محدودیت هایی که وجود دارد‬ ‫می جنگیم‪.‬‬ ‫در این فصل کرونایی خندوانه که جناب‬ ‫خان خیلی پررنگ تر شده‪ ،‬سختی کار‬ ‫بیشترشد؟‬ ‫بله‪ ،‬خیلی سخت تر شــده بود‪ .‬جناب خان در‬ ‫یک بخشی از کاراکترش یک کمدین است که‬ ‫کمدی به مخاطب نیــاز دارد‪ .‬یعنی برای مثال‬ ‫زمانی که صد نفر بتوانند در کنار هم بنشینند‬ ‫و شلوغ باشد و لبخندشان را ببینی حتما خلق‬ ‫یک کمدی کار ساده تری است به نسبت زمانی‬ ‫که ده‪ ،‬پانزده نفر نشسته اند و همه تا زیر چشم‬ ‫ماسک دارند و متوجه نمی شــوی که ایا االن‬ ‫دارند می خندند یا ناراحت هسند و این مساله‬ ‫کار ما را خیلی با چالش مواجه کرد‪ .‬اما در این‬ ‫فصل تالش مضاعف کردیم تا این شــخصیت‬ ‫افت نکنــد‪ .‬درباره ی بخش هــای جناب خان‬ ‫که به من مربوط است حرف می زنم‪ .‬من فقط‬ ‫نظر خودم را می گویــم و از نظر من افت نکرده‬ ‫و شــاید حتی یک مقدار از فصل های قبل پر و‬ ‫پیمان تر بوده‪ ،‬موزیک هــای جدیدتر‪ ،‬کمدی‬ ‫بُرنده تر و شاید موضوعات بکرتر‪ .‬فشار بیشتری‬ ‫به ما امده اما سعی کردیم در خروجی تاثیری‬ ‫نداشته باشد‪.‬‬ ‫با جناب خان تا کجا پیش می روید؟‬ ‫من فکر می کنم اگر در یک کشوری بودیم که به‬ ‫لحاظفرهنگیسازوکاردقیق تروسازمان یافته تری‬ ‫وجود داشت احتماال االن جناب خان می بایست‬ ‫یک بنیادی می داشــت که فعالیت های مختلفی‬ ‫جناب خان در یک‬ ‫بخشی از کاراکترش‬ ‫یک کمدین است که‬ ‫کمدی به مخاطب‬ ‫نیاز دارد‪ .‬یعنی برای‬ ‫مثال زمانی که صد‬ ‫نفر بتوانند در کنار‬ ‫هم بنشینند و شلوغ‬ ‫باشد و لبخندشان‬ ‫را ببینی حتما خلق‬ ‫یک کمدی کار‬ ‫ساده تری است به‬ ‫نسبت زمانی که ده‪،‬‬ ‫پانزده نفر نشسته اند‬ ‫و همه تا زیر چشم‬ ‫ماسک دارند و متوجه‬ ‫نمی شوی که ایا االن‬ ‫دارند می خندند یا‬ ‫ناراحت هسند و این‬ ‫مساله کار ما را خیلی‬ ‫با چالش مواجه کرد‬ ‫می کرد؛ فعالیت های مختلف تجاری‪ ،‬فرهنگی‪،‬‬ ‫خیریه‪ ،‬شهربازی و‪ . ...‬چرا که همه ی جهان سعی‬ ‫می کنند یک کاراکتری بسازند که محبوب باشد‪،‬‬ ‫حرف بزند‪ ،‬پویا باشد و بر اساس ان شروع به کار‬ ‫کنند‪ .‬نمونه ی بسیار عالی ان که در دسترس ما‬ ‫نیســت کاراکترهای دیزنی و دیزنی لند است و‬ ‫همه ی اتفاقاتی که در حاشیه شان می افتد؛ درواقع‬ ‫انواع و اقسام کارهای موزیکال‪ ،‬رویداد های فیزیکی‪،‬‬ ‫غذا و غیره با ان ها اتفاق می افتد‪ .‬ارزوی من این بود‬ ‫که می شد با جناب خان چنین کارهایی کرد اما‬ ‫انقدر موانع اداری و قوانین ُکند و بروکراتیک وجود‬ ‫دارد که شــاید تا زمان مرگ من هم این به شکل‬ ‫یک ارزو باقی بماند‪ .‬همچنان دارم تالش می کنم‬ ‫تا شاید بتوانم به درصدی از این اتفاق نزدیک شوم‪.‬‬ ‫جناب خان تا زمانی زنده خواهد بود که حرفی برای‬ ‫گفتن داشته باشــد‪ .‬روزی که حرف هایش تمام‬ ‫شود حتما جمع می کند می رود جنوب به دنبال‬ ‫لبو فروشی اش یا پاریس البته!‬ ‫به فکر کارگردانی و سریال سازی هم‬ ‫هستید؟‬ ‫فیلم نت یک وی او دی بود که قبل از فیلیمو و نماوا‬ ‫با ایده ای که خودم داشتم در ایران متولد شد‪ .‬شاید‬ ‫این مساله یک مقدار عجیب باشد‪ ،‬من که کارهای‬ ‫نمایشی کرده بودم اصال چرا باید به وی اودی فکر‬ ‫کنم؟ یک شب به ذهنم رسید که االن اینترنت‬ ‫پرسرعت وجود دارد و از طرفی فیلم های بسیاری‬ ‫در ویدئوکلوب ها و شبکه ی نمایش خانگی وجود‬ ‫دارد که این ها می تواند در یک فضایی قرار بگیرد و‬ ‫ادم ها با دستگاه هایشان بروند و ببینند‪ .‬به همین‬ ‫اندازه هم با بی ســوادی کامل فکر می کردم چرا‬ ‫که من فنی نمی دانم‪ .‬یازده شب با دوستم محمد‬ ‫صراف تماس گرفتم که در حال حاضر مدیرعامل‬ ‫فیلم نت است‪ .‬صفر ایده را مطرح کردم و او خیلی‬ ‫استقبال کرد‪ .‬هشت صبح روز بعد به سراغ یکی از‬ ‫دوستان شبکه ی نمایش خانگی رفتیم و ایشان‬ ‫گفت که ایده ی خوبی است‪ .‬بعدتر فهمیدیم که‬ ‫یک شبکه ای مثل نتفلیکس قبال وجود داشته و‬ ‫من واقعا نه اسمش را شنیده بودم و نه خبر داشتم‬ ‫چون فکر می کنم که این ماجرا به شش‪ ،‬هفت‬ ‫نتفلیکس ان موقع هم‬ ‫ســال قبل برمی گردد و‬ ‫ِ‬ ‫نتفلیکس حاال نبود و نوپا بود‪ .‬روند در یک شرکت‬ ‫ِ‬ ‫خصوصی شروع شد و فیلم نت به راه افتاد‪ .‬افت و‬ ‫خیزهای زیادی داشت‪ ،‬در شروع در اوج بود و بعد‬ ‫دیگر زورمان نرسید و در بازار رقابت عقب و عقب تر‬ ‫رفت تا االن که دوباره در این هفت‪ ،‬هشت ماه یک‬ ‫پاالیشیشدهوخیلیجدیبهحوزه یتولیدمحتوا‬ ‫از تجربه ی بازی در ســریال «انها»‬ ‫بگویید‪.‬‬ ‫در حال حاضر یک سری بیلبورد در سطح شهر از‬ ‫سریالی در ژانر وحشت به نام «انها» پخش است‪.‬‬ ‫«انها»راسروشروحبخشنوشتهکهسردبیریکی‬ ‫از بهترین دوره های چلچراغ و مدرس خالقیت و‬ ‫نویسنده ی درجه یک است‪ .‬او این کار را چهار‪ ،‬پنج‬ ‫سال پیش برای فیلم نت و در یک کارگاه مشترک‬ ‫نوشت که فرصت ساختش پیش نیامد تا این اواخر‬ ‫که فیلم نت دوباره زنده شــد و پرویز پرستویی‬ ‫تهیه اش را بر عهده گرفت‪ .‬این ســریال در دفتر‬ ‫مصطفی و محسن کیایی تولید شد و ان ها به کار و‬ ‫روندتولیدشخیلیکمککردندوخداراشکریک‬ ‫تیم کامال حرفه ای باالی سر کار قرار گرفت‪« .‬انها»‬ ‫یک تجربه ی جدی در حوزه ی وحشت و به نظر من‬ ‫در ایران بی سابقه است‪ .‬من هم در یک قسمتش‬ ‫بازیکردم‪.‬انتولوژیاستوهرقسمتداستان های‬ ‫جداگانه دارد‪ .‬بــرای من تجربه ی خیلی جذاب و‬ ‫تلخ جدی است و ان‬ ‫خوبی بود‪ ،‬یک نقش کامال ِ‬ ‫قسمتی که من بازی کردم میستری هارر (معمایی‬ ‫ترسناک) است که پیشنهاد می کنم ان را ببینید‪.‬‬ ‫در حال حاضر مشــغول چــه کاری‬ ‫هستید؟‬ ‫در حال حاضر به «خندوانه»‪« ،‬دراکوال» و فیلم نت‬ ‫مشغول هستم‪ .‬یعنی من هفته ای هفت روز فیلم‬ ‫نت‪ ،‬هفته ای سه روز «خندوانه» و هفته ای سه یا‬ ‫چهار روز «دراکوال» هستم! در حال حاضر تقریبا‬ ‫حول و حوش هفته ای بیست روز کار می کنم و این‬ ‫اصال الکی نیست! تعطیلی چهارده خرداد‪ ،‬اولین‬ ‫روز تعطیل من بعد از هشتاد روز بود‪.‬‬ ‫کپلتفرم هاگران‬ ‫باتوجهبهاینکهاشترا ‬ ‫شده و مردم همچنان استقبال می کنند‬ ‫اینده و رقابتی که بین ان ها شکل گرفته‬ ‫ ‬ ‫راچطورمی بینید؟‬ ‫به نظرم رقابت خیلی جذابی است؛ فیلیمو و نماوا‬ ‫در این سال ها خیلی جدی‪ ،‬با برنامه و خوب کار‬ ‫کردند‪ .‬من خیلی این کار را دوست دارم و کارگاه‬ ‫خالقه ی فیلم نت برایم جای بســیار لذتبخشی‬ ‫است‪ .‬از ان کارگاه های شــبه «کاله قرمزی» و‬ ‫شــبه جناب خانی که ادم ها می نشینند و برین‬ ‫استورمیگ(طوفانفکری)می کنندواینبرایمن‬ ‫کارلذتبخشیاست‪.‬اینده یپلتفرم هارادرحوزه ی‬ ‫تولیدمحتواجدیمی بینمومی توانمبگویمهمین‬ ‫االنهمشایدباکیفیت ترینسریال هاوبرنامه هادر‬ ‫پلتفرم هایخصوصیتولیدمی شوند‪.‬‬ ‫‪39‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 39 ‫کلوزاپ‬ ‫بررسی بازیگرانی که در چند سریال‬ ‫تلویزیون اینترنتی حضور داشتند‬ ‫تـکراریجـذاب‬ ‫گلسا بحری‪ :‬در مدت کوتاهی که از جلب توجه شبکه نمایش خانگی و ورود پلتفرم های‬ ‫اینترنتی به کمک این فضا میگذرد‪ ،‬شاهد سریال های زیادی بودیم که کیفیت های متفاوتی‬ ‫داشتند‪ .‬نکته ای که در این میان وجود دارد حضور تکراری برخی از بازیگران در بعضی از این‬ ‫سریال هاست که گاه ضعیف و گاه تحسین برانگیز رقم خورده است‪ .‬در این میان نگاهی به لیستی می اندازیم‬ ‫که به نسبت حضورهای تکراری دیگر موفق تر به نظر رسیده اند‪.‬‬ ‫افسانه چهره ازاد‬ ‫«هم گناه» ‪« /‬میخواهم زنده بامنم»‬ ‫افسانه چهره ازاد جزو بازیگرانی است که معموال در انتخاب و بازی‪ ،‬ریتم‬ ‫مالیمی دارد و در تمام این سالها مشغول به کار بوده است اما به تازگی و با‬ ‫حضور در دو سریال مهم شبکه نمایش خانگی توانسته توجه بیشتری را‬ ‫به سمت خود جلب کند‪ .‬شکل حضور‪ ،‬بازی و تغییر در ظاهر او در دو سریال‬ ‫«هم گناه» و «میخواهم زنده بمانم» با مجموعه هایی تلویزیونی که وی بازی‬ ‫کردهمتفاوتاستوافتوخیزکاراکترهمدرداستانبیشتربودهونقش های‬ ‫او منفعالنه نبوده است‪ .‬او بالفاصله پس از این توفیق در ماه مبارک رمضان‬ ‫با علیرضا افخمی در سریال «احضار» با نقش احضارکننده روح و فالگیر‬ ‫همکاری کرد که بازهم به چشم امد؛ هرچند که سریال به دلیل ضعف های‬ ‫فیلمنامه ایمحلچالشوحاشیهبودامانمی تواننادیدهگرفتکههمین‬ ‫حاشیه ها به بیشتر دیده شدن نقش این بازیگر کمک کرد‪.‬‬ ‫حامد بهداد‬ ‫«دندون طال»‪«/‬دل» ‪« /‬میخواهم زنده بامنم»‬ ‫دل دومین حضور بهداد پس از تجربه جذاب او در دندون طال بود که با‬ ‫دوست و همکار قدیمی خود منوچهر هادی این تجربه را در کارنامه خود‬ ‫ثبتکرد‪.‬سریالضعیفیکهازنظراغلبمخاطبانکیفیتالزمبرایرقابت‬ ‫در این فضا را نداشت اما شاید بتوان بهداد را از تیم بازیگری ان سریال به‬ ‫همراه مهراوه شریفی نیا منفک کرد چراکه بازی درست تری به نسبت‬ ‫فیلمنامه ضعیف ان کار داشت و خودش نیز بعدتر و با اتمام پخش سریال‬ ‫مسئوالنه پای ان ایستاد و دلیل حضورش را جذب عموم مردم که شاید‬ ‫غالب ان ها نوجوانان و دهه هشتادی ها هستند‪ ،‬دانست‪ .‬با این حال بازی‬ ‫درخشان و خیره کننده او به دومین حضورش در شبکه نمایش خانگی‬ ‫و در سریال «میخواهم زنده بمانم» به کارگردانی شهرام شاه حسینی‬ ‫برمیگردد که گزارش و تحلیلی پیرامون این حضور را پیش تر در همین‬ ‫شماره خواندید‪.‬‬ ‫سحر دولتشاهی‬ ‫«قورباغه» ‪« /‬میخواهم زنده بامنم»‬ ‫یکی از انتقادات وارده به شــبکه نمایش خانگی در بخش انتخاب‬ ‫بازیگران و مربوط به انتخاب های تکراری برای پروژه های مهم است‪.‬‬ ‫بازیگران معموال در اثار جابه جا می شوند و اگر یک گروه با یک بازیگر‬ ‫موفق شود‪ ،‬به سرعت باقی تولیدات هم به سمت همان انتخاب های‬ ‫اصلی می روند‪ .‬برخی از منتقدان حضور ســحر دولتشــاهی در‬ ‫«میخواهمزندهبمانم»راباتوجهبهعدمتناسبسناوبانقشوحضور‬ ‫بالفاصله او پس از بازی در سریال «قورباغه» به چالش کشیدند‪ .‬با این‬ ‫حالبا اغماضبر این انتقاداتباید گفتسحردولتشاهیباهمکاریبا‬ ‫هومنسیدیوبازیدرنقشکاراکتریکهسهلوممتنعبودودرعین‬ ‫سادگی ظاهر‪ ،‬پیچیدگی های خودش را هم‬ ‫داشت‪ ،‬بخش جدیدی از پتانسیل خود را‬ ‫نشان داد و بالفاصله پس از ان توانست‬ ‫در تجربه جدید شهرام شاه حسینی با‬ ‫نقشی عاشقانه که زوایای شخصیتی‬ ‫ان کامال مقابل «قورباغه» است اثبات‬ ‫کند که دیگر نمی توان به همین راحتی‬ ‫از کنار اسم او گذر کرد و به عنوان یکی‬ ‫از زنان جوان قدرتمند سینما در حوزه‬ ‫بازیگری حضورش در پروژه ها میتواند‬ ‫باعث ارتقای کیفیت اثار شود‪ .‬شبکه‬ ‫نمایش خانگی توانست فرصتی را‬ ‫برای دولتشاهی رقم بزند که بتواند‬ ‫با طول نقش بیشتر و روایت طوالنی‬ ‫سریالی‪ ،‬دو پروژه مهم را در کارنامه‬ ‫خود به ثبت برساند‪.‬‬ ‫پدرام شر یفی‬ ‫«هم گناه» ‪« /‬میخواهم زنده بامنم»‬ ‫پدرام شریفی چون از تلویزیون امده کار در مدیومی که‬ ‫تولید طوالنی تری دارد را بلد است و میشناسد‪ .‬او در‬ ‫«هم گناه» و با ایفای نقش یک بیمار که دچار اختالالت‬ ‫روانیاست‪،‬صاحبکاراکتریدرفیلمنامهمحسنکیایی‬ ‫شدکهویژگی هایخاصیداشتوانتخاباولخودکیایی‬ ‫برای بازی در قالب ان بود‪ .‬او با نقطه گذاری درست‬ ‫این نقش توانست صاحب خوبی برای ان باشد‬ ‫و بیش از پیش به چشم مخاطب بیاید‪ .‬حاال با‬ ‫«میخواهم زنده بمانم»؛ نقشی که از جهاتی‬ ‫با نقشش در «بی همه چیز» مشابه است‪ ،‬با‬ ‫صورتش خوب بازی میکند و منتقم بودن را‬ ‫در ظاهرش نشان می دهد و نگاه های درستی‬ ‫دارد‪ .‬شریفی باید در ادامه مراقب این مورد باشد که‬ ‫پس از این دو نقش که هر دو یا دچار عقده هستند‬ ‫یا به عقده میرسند و به نوعی فرجام خواهی در انها‬ ‫دیده میشود‪ ،‬در این قالب نماند و تکراری نشود‪.‬‬ صفحه 40 ‫امیر نور وز ی‬ ‫«مردم معمویل» ‪« /‬میخواهم زنده بامنم»‬ ‫امیر نوروزی از تئاتر امده و خاستگاهش طبیعتا‬ ‫به نقطه ای برمیگردد کــه در او توانایی بازی در‬ ‫نقش های مختلف را ایجاد میکند‪ .‬این بازیگر حاال‬ ‫با حضور در دو نقش متفاوت در دو سریال توانسته‬ ‫کامال به مردم شناسانده شود‪« .‬مردم معمولی»‬ ‫یک وجه از بازیگری اوست که میخواهد خود را‬ ‫در کمدی محک بزند و نقش او در کار شهرام شاه‬ ‫حســینی و جدیت ان کاراکتر کامال در نقطه‬ ‫مقابل «مردم معمولی» قرار دارد‪ .‬شــبکه‬ ‫نمایش خانگی توانست به نوروزی کمک‬ ‫کند پتانسیل هایی را که از تئاتر به دست‬ ‫اورده در این مدیوم به مخاطب عام هم‬ ‫نشــان دهد و احتماال در ادامه بیشتر از‬ ‫االن او را در پروژه ها خواهیم دید‪.‬‬ ‫مصطفی زمانی‬ ‫«کرگدن» ‪« /‬نهنگ ایب»‬ ‫مصطفی زمانی که در ســینما روزهای خلوت تری را‬ ‫میگذراند و نتوانســت خیلی خودش را به رخ بکشد‬ ‫با حضور در دو ســریال «نهنگ ابی» و «کرگدن»‪ ،‬دو‬ ‫شخصیتی را صاحب شد که هردو جزو بهترین نقش های‬ ‫سریال های شبکه نمایش خانگی تا این لحظه بودند‪ .‬با‬ ‫اینکه او پیش از ان هم جزو بازیگران پیشروی این مدیوم‬ ‫بود و با «شهرزاد» تجربه حضور در سریال اینترنتی را‬ ‫داشت‪ ،‬شاید «شهرزاد» در ان مقطع بازی ویژه ای برای‬ ‫او محسوب نمیشــد و اندازه نقش ترانه علیدوستی و‬ ‫شهاب حسینی و علی نصیریان و حتی پریناز ایزدیار‬ ‫دیده نشد‪ .‬با این حال تجربه همکاری با فریدون جیرانی‬ ‫و پس از ان کیارش اســدزاده به نســبت نقش های‬ ‫مهم تری را ازان او کرد که جای بازی زیادی داشت و‬ ‫مصطفی زمانی توانست بسیار دقیق در بازی‬ ‫طراحی کند و از پس دو نقش کامال متفاوت‬ ‫بربیاید‪ .‬نقش خالفکاری که در مســیر‬ ‫عشق قرار میگیرد شاید از ظاهر مثبت‬ ‫زمانی بعید بود اما توانست بسیار درست‬ ‫قالب خود را بشکند و اشنایی زدایی‬ ‫کند‪ .‬او همچنین در «کرگدن» هم در‬ ‫قالب یک نقش خاکستری که به یک‬ ‫باره تعلیق اصلی داســتان برعهده‬ ‫او قرار می گیرد جوری نقش خود را‬ ‫خوب بازی میکند که تصور و حدس‬ ‫رخدادها را ســخت می کند و این‬ ‫نشا ن دهنده تواناهایی این بازیگر‬ ‫در تغییر شکل بازی است‪.‬‬ ‫مهدی حسینی نیا‬ ‫«میخواهم زنده بامنم» ‪« /‬سیاوش»‬ ‫مهدی حسینی نیاکهدرتئاتردرخشیده‪،‬‬ ‫با حضور در فیلم «شنای پروانه» و ایفای‬ ‫نقش مصیب به قدری به چشــم امد و‬ ‫توانست نگاه ها را جلب کند که پس از‬ ‫در ان در پروژه شبکه نمایش خانگی‬ ‫حاضر شد؛ «میخواهم زنده بمانم» و‬ ‫«سیاوش»‪ .‬هرچند که شاید «سیاوش»‬ ‫انتخابدرستیبرایحسینی نیانبودامابههرحال‬ ‫توانست با توالی حضور‪ ،‬نام خود را مدیوم سینما و‬ ‫شبکه نمایش خانگی تثبیت کند‪ .‬حسینی نیا با گریم‬ ‫و شکل بازی کامال متفاوت با «شنای پروانه» در اثر‬ ‫شهرام شاه حســینی جوری قدرت نمایی کرد که‬ ‫کامال باورپذیر و هماهنگ با شخصیتی بود که برایش‬ ‫طراحی شده بود‪.‬‬ ‫هومن سیدی‬ ‫«قورباغه» ‪« /‬عاشقانه»‬ ‫خیلی از طرفداران هومن سیدی شکل حضور و بازی او در «عاشقانه» را بسیار می پسندند‬ ‫و شاید یکی از اصلی ترین دالیلشان برای تماشای این سریال ضعیف‪ ،‬همین بازیگر باشد‬ ‫اما به لحاظ کیفی و ارزش گذاری هنری نمیتوان منکر تفاوت نوع اکت و بیان و حتی صدای‬ ‫او در همان حضور کوتاه اما موثر او در «قورباغه» شد‪ .‬بازیگر‪ ،‬کارگردان و نویسنده ای که‬ ‫حاال میداند به اندازه بودن با درست بودن ارتباط تنگاتنگی دارد و همین او را نزد مخاطب‪،‬‬ ‫دوست داشتنیومهموقابل احتراممیکند‪.‬‬ ‫شما به این لیست هدیه تهرانی را نیز اضافه کنید که از «قلب یخی» تا «همگناه» پخته‬ ‫تر از همیشه ظاهر شد؛ یا شبنم مقدمی که با دو تیپ طنز در «هیوال» و‬ ‫«مردم معمولی» بخش مغفولی از توانایی های خود در بازیگری را به‬ ‫رخ کشید‪ .‬فرزاد فرزین هم با اینکه دو نقش متفاوت را در دو سریال‬ ‫حسین سهیلی زاده ( «مانکن» و «ملکه گدایان») در شبکه نمایش‬ ‫خانگی ایفا کرد‪ ،‬کیفیت این بازی اش در حد و اندازه ای نیست که‬ ‫بتوانجزوحضورتکراریاماموفقیکبازیگرقلمدادکرد‪.‬‬ ‫نیکیکریمینیزدر«ممنوعه»و«اقازاده»حاضرشداما‬ ‫شکل بازی خیلی ساختارشکنی به نسبت گذشته و‬ ‫کارنامه اش ارائه نکرد‪ .‬امیراقایی نیز با توجه به اینکه‬ ‫پیش از این در سریال «رقص روی شیشه» که اثری‬ ‫نیمه کاره و بسیار ضعیف بود حاضر بود اما بازگشت‬ ‫او به این پلتفرم به سریال «اقازاده» بود که بسیار‬ ‫مورد توجه واقع شد و سریالی موفق بود‪ .‬اقایی‬ ‫در اقازاده توانست نقش سیاسی یک اقازاده را به‬ ‫خوبی ایفا کند و در اذهان ماندگار شد با کاراکتری‬ ‫کهتلورانسشخصیتیبسیاریداشتوبازیدران‪،‬‬ ‫یک پیشنهاد ایده البرای هربازیگری است‪.‬‬ ‫با اینکه شاید بتوان نام های دیگری را هم به این‬ ‫سیاهه اضافه کرد‪ ،‬این بازیگران در این مدت با‬ ‫حضورهای چندباره شان کارنامه قابل قبول تری‬ ‫برایخودساختند‪.‬‬ ‫‪41‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 41 ‫سینمای جهان‬ ‫‪FATHER‬‬ ‫نگاهی نقادانه به «پدر» فیلمی که تحسین جهان را برانگیخت‬ ‫«رونده ای بر کژراهه»‬ ‫«انتونی‬ ‫هاپکینز»‬ ‫تمامی‬ ‫شالوده‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت های‬ ‫قصه اش‬ ‫را معموال‬ ‫دارای یک‬ ‫هامارتیای‬ ‫ذاتی نشان‬ ‫می دهد که در‬ ‫اوج قدرت به‬ ‫ناگاه احساس‬ ‫استیصال بر‬ ‫انان مستولی‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫کاراکترهایی‬ ‫که هرکدام به‬ ‫قدری در باب‬ ‫انگاره های‬ ‫ذهنی خود‬ ‫مطمئن‬ ‫هستند‬ ‫که باور به‬ ‫تزلزل را در‬ ‫خود جای‬ ‫نمی دهند و‬ ‫این دقیقا‬ ‫پاشنه اشیل‬ ‫انان درست‬ ‫قبل از رسیدن‬ ‫به هدفشان‬ ‫است‬ ‫اریاباقـری‪ :‬ددرسالی که گذشت‪ ،‬به مدد کهن الگوهای رایج‬ ‫روایی و مجموعه وضعیت های نمایشی در سینما که طبعا یکی‬ ‫از انان دست وپنجه نرم کردن با بیماران و بیماری هاست مجددا‬ ‫شرکت های فیلمسازی – برای کسب رضایت و توجه هالیوود‪-‬‬ ‫سراغ ساخت و پرداخت فیلم هایی رفته اند که چندان بیگانه‬ ‫زیرمتن اثار سینمایی – برخاسته از هوش‬ ‫با مفادهای نهفته در‬ ‫ِ‬ ‫سیاههالیوود‪-‬نیستند‪.‬فیلمیکهدرنودوسومینجشنوارهاسکار‬ ‫دو جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه‬ ‫اقتباسی را با خود به خانه برد‪ ،‬فیلم «پدر» اثر «فلوریان زلر»‬ ‫بود که در ان صددرصد نام «انتونی هاپکینز» بار بس سترگ و‬ ‫عظیمیرابرایمطرحشدناثربهدوشمی کشد‪.‬‬ ‫بازیگری توانا که در نقش های مختلفی چون کاراکتر«دکتر‬ ‫لکتر» همان دکتر ِ‬ ‫معروف ادمخوا ِر خوش سخن در فیلم «سکوت‬ ‫بره ها»‪ ،‬کاراکتر «جیمز استیونز» همان سرکارگ ِر باوفایی که‬ ‫دیسیپلین کاریش را فدای احساساتش نمی کند در فیلم «بازمانده‬ ‫روز» و همچنین شخصیت های رئالیستی ای چون «نیکسون»‬ ‫‪ 37‬امین رئیس جمهور ایاالت متحده امریکا و «ارسطو» فیلسوف‬ ‫استادی اسکندر مقدونی را می کرد را در کارنامه‬ ‫واالمقام یونانی که‬ ‫ِ‬ ‫تمامی‬ ‫درخشان خود جای داده است‪« .‬انتونی هاپکینز» شالوده ِ‬ ‫شخصیت های قصه اش را معموال دارای یک هامارتیای ذاتی نشان‬ ‫می دهدکه در اوج قدرتبهناگاه احساس استیصالبر انان مستولی‬ ‫می شود‪ .‬کاراکترهایی که هرکدام به قدری در باب انگاره های ذهنی‬ ‫خود مطمئن هستند که باور به تزلزل را در خود جای نمی دهند و‬ ‫ایندقیقاپاشنهاشیلاناندرستقبلازرسیدنبههدفشاناست‪،‬‬ ‫بساندینامیتیخودساختهکهگوییچونفیتیله اشدستکاراکتر‬ ‫است عدم انفجارش قطعیت دارد و این دقیقا همان زمانیست که‬ ‫با مسیری که وی پیموده است فیتیله اتشش را به معرض انفجار‬ ‫می رساند‪.‬‬ ‫بازیگری وی به قدری جالب‪ -‬تا یک زمانی‪-‬‬ ‫این چرخه در متد‬ ‫ِ‬ ‫جایگذاری شده بود که باهر نقش وی‪ ،‬این فرمول به صورت یک‬ ‫بازنگری ایجابی از بازیگر به شخصیت و از‬ ‫چرخش به عکس‪ ،‬یک‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت به بازیگر می کرد‪ ،‬چنانکه نمیتوان در تفکیک این امر‬ ‫که در کدام قسمت از فیلم‪ ،‬این هاپکینز است که فی البداهه به‬ ‫متن چیزی افزوده یا خیر موفق بود‪ ،‬زیرا وی در نقش های مهم‬ ‫کارنامه اش عمیقا به زیست می رسد‪ .‬با اینحال با اینکه این چرخه‬ ‫به درستی در کارنامه «انتونی هاپکینز» روال خود را حفظ کرده‬ ‫ولی در برخی از اثا ِر او انحرافاتی نیز مشهود می شود که گویی وی‬ ‫شخصی بازیگریش کرده و‬ ‫جریان‬ ‫ گرایی خالف ِ‬ ‫ِ‬ ‫میل به تجربه ِ‬ ‫این دقیقا همان نقطه ضعفی است که انتونی هاپکینز ‪ 84‬ساله‬ ‫را دچار افول و نزول می کند‪ ،‬تجربه گرایی از جنس بازی در فیلم‬ ‫«پدر»محصول‪.2021‬‬ ‫حال بایستی کامال نقادانه به صورت مدیومیک تنها به انچه‬ ‫«چگونه» می بینیم – نه ان «چه» می بینیم – اکتفا کنیم‪.‬‬ ‫جدا از لفاظی های بی سروتهی که در باب «پدر» شده است‪،‬‬ ‫اینکه رنج در فیلم خاطره بی زوال باشد تا زوال خاطره‪ ،‬شاهد‬ ‫زوال عقل با پدر باشیم یا بدون پدر‪ ،‬دخالت اگاهانه انسانی‬ ‫عاملی در پیوست و گسست زمان باشد یا مکان‪ ،‬و یا فیلم – با‬ ‫اینکه سورئال نیست‪ -‬از اوهامات بونوئل وام گرفته باشد یا نه‪،‬‬ ‫لفاظی هایفرامتنی‪،‬ضدفرمیکوضدسینماییاستکهنهبه‬ ‫نقدشباهتداردونهبهتحلیل‪.‬‬ ‫خیال شخصیت پدر‬ ‫عدم تفکیک از شناخت میان مرز واقعیت با ِ‬ ‫باتالق ان مستغرق هستند چنان‬ ‫که مفسران این فیلم درون ِ‬ ‫ مندسازی‬ ‫عمیق است که نه تنها هرگز نمیتوان از خال کنش‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت ها برای انان ثبات در منشی را ایجاب کرد بلکه حتی‬ ‫نمیتوان به کنش های انان فی نفسه بُعدی منطقی و زیستی‬ ‫دوربین فیلم «پدر» از «انتونی»‪ -‬به مثابه‬ ‫داد‪ .‬اصل این است که‬ ‫ِ‬ ‫مقام پدر‪ -‬نخست باید عقبه او را بسازد و ِ‬ ‫پشت وی باشد تا بتواند‬ ‫حس پدرانگیش‪ ،‬وقتی دچار الزایمر می شود همه کائنات‬ ‫از قِبل ِ‬ ‫قصه را – چون دوربین‪ -‬روبه روی خود‪ ،‬بیگانه ببیند تا به نوعی با‬ ‫انتروپی قصه از شخصیت‬ ‫جمع اضداد یک نفر علیه چند نفر بذر‬ ‫ِ‬ ‫به همه چیز سرایت کند و این امر از چیزی جز شناخت اولیه‬ ‫شخصیت زاده نمی شود‪ .‬اما وقتی مخاطب از «انتونی» هیچ‬ ‫تمهیدی ندارد چطور باید به این باور برسد که او الزایمر گرفته‬ ‫است؟وقتیمخاطبنیزهمانندپدرتنهادربیستدقیقهاول‪-‬نه‬ ‫ازاختالالتش‪-‬بلکهازاطرافیانشحسرکبخوردنپیدامی کند‬ ‫کهنکنداناناورافریبمی دهند؟‬ ‫عرضی علیه او قرار‬ ‫در «پدر»‪ ،‬عجز پدر‪ ،‬چون یک صفت َ‬ ‫می گیرد و به همین سبب جوهره و پایه خانواده –نه‬ ‫متشابهاتش‪-‬راعلیهپدرمی کند‪.‬بهجایاینکهازدلاختالالت‬ ‫پدر‪ ،‬شاهد ناسازگاری و عدم تجانس او با پیرامونش باشیم‪ ،‬از‬ ‫ناسازگاری پدر را شاهدیم و این‬ ‫پیرامون وی عدم انطباق و‬ ‫دل‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫امر مخاطب را نسبت به پدر‪ ،‬به جای سمپات‪ ،‬انتی پات می کند‬ ‫و اورا مطرود و اضافه نشان می دهد‪ .‬انچنان که «اَن»‪ ،‬دختری‬ ‫عاطفی پدر و‬ ‫که هرگز رابطه اش با پدرش به مثابه یک رابطه‬ ‫ِ‬ ‫کردن شبانه پدر در‬ ‫فرزندی مشهود نمی شود انگاره خفه ِ‬ ‫ذهنش جوانه می زند و دوربین نیز‪ِ ،‬‬ ‫ روی‬ ‫پشت دختر و روبه ِ‬ ‫ِ‬ ‫مفلوک در بستر دراز کشیده‪ ،‬دراستانه در‬ ‫«انتونی» تعمدا‬ ‫زدن انتونی را قاب گیرد؛‬ ‫می ایستد تا بهتر بتواند دست و پا ِ‬ ‫بنابراین نمیتوان گفت که انگاره سوءقصد «اَن» به «انتونی» در‬ ‫جایگیری‬ ‫ذهن پدر بوده است چراکه زاویه نما‪ ،‬نوع قاب و اساسا‬ ‫ِ‬ ‫دوربین خبر از چیز دیگری می دهد‪ .‬درحالیکه اگر نوع ِ‬ ‫روایت‬ ‫دوربین بیطرف‪-‬‬ ‫دوربین به جایگشتی از‪ pov‬پدر‪ ،‬به جای این‬ ‫ِ‬ ‫احساسی‬ ‫که ضدپدر است‪ -‬هدایت می شد صدالبته که رابطه‬ ‫ِ‬ ‫«اَن» با پدرش انقدر ضدانسانی تصویرسازی نمی شد که با‬ ‫پیریپدربهفکرکشتنشنیفتد‪.‬‬ ‫مشاهدهتمامعجزو ِ‬ ‫بدوی فیلم را – چون‬ ‫اصلی فیلم که فیلمنامه علیل و ِ‬ ‫حفره ِ‬ ‫ سازی‬ ‫نمایشنامه سست و سطحی ِزلر‪ -‬زمین زده است‪ ،‬همسان ِ‬ ‫شخصیتهادربرابریکدیگراست؛چنانکهنمی توانهرشخصیت‬ ‫زندگی مستقلی دانست‪ .‬گویی هرکدام از انان تعمدا‬ ‫را دارای‬ ‫ِ‬ ‫درون فیلم امده اند تا نقشی بازی کنند درحالیکه جملگی دارای‬ ‫یک خوددرگیری مزمن هستند‪ ،‬چنانکه «اَن» در فیلم به پدرش‬ ‫واکنشمنفیپدررامانند‬ ‫می گویدقصدعزیمتبهپاریسراداردو ِ‬ ‫ما شاهد است‪ ،‬از انطرف در اتاق انتظا ِر دکتر‪« ،‬انتونی» بنا به گفته‬ ‫جدی‬ ‫«اَن» خبر سفر دخترش را نقل می کند و با انکار وکتمان ِ‬ ‫دخترش که عاقل اندر سفیه پدرش را نگاه میکند مواجه می شود؛‬ ‫پایانی فیلم‪« ،‬اَن»‬ ‫این درحالی است که درست در سکانس های ِ‬ ‫با پدر برای سفرش خداحافظی می کند و گیجی و بهت پدرش‬ ‫معلول‬ ‫معلول کهولت سن‪ ،‬الزایمر و زوال عقل او میداند‪ -‬نه ِ‬ ‫را ِ‬ ‫چندگانگی هویت خویش‪ -‬که‬ ‫ندانم گرایی‪ ،‬سست عنصری و‬ ‫ِ‬ ‫به درستیتک تککنش هایاطرافیانشراضبطکردهاست‪.‬‬ ‫شخصیت«انتونی» قدرت کاراکتر شدن را ندارد‪ ،‬تخت و تک‬ ‫کهنسال فخیم را که‬ ‫بُعدی است و هرگز ابهت و پرستیژ یک پد ِر‬ ‫ِ‬ ‫قطعا بایستی کوهی از تجربه و زیست باشد به خود نمی گیرد‪،‬‬ ‫شادی و سرمستی می کند و بیشتر وقت خود را به وراجی های‬ ‫رقصیدن سرخوشانه و قایم کردن وسایلش تلف‬ ‫پینگ پونگی و‬ ‫ِ‬ ‫می کند‪« .‬انتونی» درست است که سکوتی برخاسته از تامل و‬ ‫سخنی برامده از تجربه وگذشته ندارد اما هرچه باشد قطعا مبتال‬ ‫به زوال عقل نیست‪ .‬او به خوبی سخنان اطرافیانش را در لحظه‬ ‫ثبت و ضبط می کند‪ ،‬جواب سوال ها را می داند‪ ،‬استدالل می اورد‬ ‫وبهتناسبانچهمی بینیمهیچکمبودیندارد‪.‬‬ ‫فیلم مقام انسان‪ -‬و شان پدر‪ -‬را با مرارت به رنجش‪ ،‬نکوهش‪،‬‬ ‫تالش به منظور خریدن‬ ‫بیماری و فناپذیری کاسته و با اکراه در ِ‬ ‫ترحم برای پدری است که از همه سالم تر است اما روایت چنان‬ ‫بیماری پدر از پدر نیست‪ ،‬بلکه به او تحمیل‬ ‫ان را باور ندارد‪ .‬عجز و‬ ‫ِ‬ ‫شده و جلوتر از شخصیت پدر در حرکت است‪ ،‬انچنان که‬ ‫بیماریش است که بیشتر از خود پدر– و مخاطب‪ -‬دیگران ازار‬ ‫داده و فرزندان را مسئول همه جانبه مراقبت می داند تا انجا که‬ ‫دیگرانسانبهستوهاید‪.‬‬ ‫بههرحالدوربینبامتخاصم تریننماهابهپدرحمله ورمی شود‬ ‫و شاهد سیلی خوردن پدر است و این اولین بار است که مقام و‬ ‫منزلت پدر در سینما بدین صورت ضدانسانی و کریه نمایش داده‬ ‫ناتوانی وی‪ ،‬دامادش به او گوشمالی‬ ‫می شود که با فوران عجز ِ‬ ‫دهد و دخترش مترصد سوءقصد به وی باشد و وقتی اثر هیچ‬ ‫روانی پدر به منظور اتقان‬ ‫کدی مبنی بر‬ ‫ِ‬ ‫ابژکتیوسازی اختالالت ِ‬ ‫متن خود عرضه نمی کند دیگر نمی توان چنین اظهار داشت که‬ ‫فیلم حائز ارزشی سینمایی و حتی اخالقی است چراکه در سطح‬ ‫پوستین احترام به پدر‪ ،‬بر شالوده اثرش گل‬ ‫ان واداده است و با‬ ‫ِ‬ ‫به خودی می زند و علیه سالمندان همچون رونده ای بر کژراهه‬ ‫حرکتمی کند‪.‬‬ صفحه 42 ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫گفت وگو با سحر عصرازاد؛ منتقد و کارشناس سینما‬ ‫درباره ی حامد بهداد و حضورش در «می خواهم زنده باشم»‬ ‫شـعبده در ایفای یک شاه نقش‬ ‫‪43‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 43 ‫نقش یک‬ ‫کند‪ .‬نکته ی مهم بعدی انتخاب درســت بازیگر از‬ ‫سوی کارگردان برای نقشــی است که روی کاغذ‬ ‫نوشته شده اســت‪ .‬وقتی بازیگر‪ ،‬کارگردان و متن‬ ‫درست در کنار هم قرار بگیرند به چنین نتیجه ای‬ ‫منجر می شود که مثال ما کارنامه ی بازیگری حامد‬ ‫بهداد را مرور کنیم تا به این تحلیل برسیم که چگونه‬ ‫در طول این سال ها از نقش های مکمل تاثیرگذار و‬ ‫برونگرایی به این نقطه از پختگی رسیده است‪.‬‬ ‫گروه سینما ‪« :‬می خواهم زنده بمانم» از جمله کارهایی است که منتقدان و اهالی رسانه‬ ‫نسبت به ان واکنش های مثبتی دارند و خاصه نسبت به بازی حامد بهداد اتفاق نظری مبنی‬ ‫بر این وجود دارد که این بازیگر بسیار پخته و درخشان در این اثر حضور پیدا کرده است‪ .‬به‬ ‫بهانه ی حضور متفاوت بهداد در سریال «می خواهم زنده بمانم» بر ان شدیم تا با سحر عصرازاد‪ ،‬منتقد و‬ ‫کارشناس سینما‪ ،‬درباره ی این بازیگر به گفت وگویی تحلیلی بنشینیم و نقاط قوت این کاراکتر و‬ ‫نقش افرینی او را ارزیابی کنیم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫بازی متفــاوت و درونگــرای حامد‬ ‫بهداد در فیلم «قصر شــیرین» از اکثر‬ ‫کارهایش متفاوت بود چون عموما در‬ ‫کاراکترهایبرونگراایفاینقشمی کرد‪.‬‬ ‫درواقع او با این نقش ابعاد جدیدی از‬ ‫توانمندی اش در بازیگری را نشان داد‬ ‫و پس از یک مدت رکــود (بعد از ورود‬ ‫ســتاره های جدید به سینما) دوباره بر‬ ‫سر زبان ها افتاد‪ .‬بنابراین می توان گفت‬ ‫که «قصر شیرین» یک نقطه ی عطف‬ ‫برای درخشش دوباره ی او محسوب‬ ‫می شود‪ .‬نظر شما راجع به این پختگی‬ ‫و بازی درست و به انداز ه او در این فیلم‬ ‫چیست؟‬ ‫قبــول دارم که «قصر شــیرین» نقطه عطفی در‬ ‫کارنامه حامد بهداد است؛ البته ایفای نقش های‬ ‫درونی در کارنامه او ســابقه دارد؛ «ســد معبر»‪،‬‬ ‫«جان دار» و «نیمه شــب اتفاق افتاد» نمونه های‬ ‫دیگری هستند که نشان می دهند این تمایل به‬ ‫تمایز و دور شدن از کلیشــه ی خود‪ ،‬در او وجود‬ ‫داشته است‪« .‬قصر شیرین» جلوه ی دقیقی از قوام‬ ‫نگاه او به بازیگری است‪.‬‬ ‫این روند در ســریال «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» نیز به نوع دیگــری بروز کرده‬ ‫است‪ .‬نکته قابل توجه اینکه در «قصر‬ ‫شــیرین» جنس ایــن درونگرایی با‬ ‫«می خواهم زنده بمانم» کامال متفاوت‬ ‫است‪ .‬برای بازیگری که انواع برونگرای ‬ ‫ی‬ ‫را در نقش هایش تجربه کرده‪ ،‬چه بسا‬ ‫این تمایز در نقش هــای درونی قابل‬ ‫انتظار نباشد اما بهداد از عهده این کار‬ ‫به خوبی برامده است‪ .‬فکر می کنید این‬ ‫مساله به دلیل باال رفتن سن و پختگی‬ ‫بیشتر اوست یا اینکه پیشنهاد خوبی‬ ‫که در مسیرش قرار گرفته او را به این‬ ‫سمت برده است؟‬ ‫ی بازیگر به چشم می اید‬ ‫معتقدم اگر در یک اثر باز ‬ ‫و قابل تحلیل می شــود‪ ،‬صرفا بــه بازیگر مربوط‬ ‫ی دارد‪ .‬این زمینه را بازیگر‬ ‫نمی شود بلکه زمینه چین ‬ ‫ی و تجربه هایی که در فیلم های‬ ‫در طول عمر بازیگر ‬ ‫خوب و بد و با کارگردانان مختلف داشته‪ ،‬در درون‬ ‫خود اندوخته است‪ .‬پس باید به بازیگری که توانسته‬ ‫از همه ی تجربه های قبلی خود به قوام و جلوه ی‬ ‫جدید و متفاوتی از خودش برســد که قابل بحث‬ ‫باشد‪،‬احسنتگفت‪.‬درکنارایننکته‪،‬جایگاهنقشی‬ ‫که روی کاغذ درست بنا شده و جنبه های مختلف‬ ‫کاراکتر را مد نظر قرار داده‪ ،‬مهم است‪ .‬اگر بخواهیم‬ ‫توصیف اولیه ای از امیر شایگان سریال «می خواهم‬ ‫زنده بمانم» داشته باشــیم؛ یک کاراکتر منفی و‬ ‫چه بسا سیاه مطلق باشد اما با پرداخت موشکافانه‬ ‫و شخصیت پردازی ‪ ،‬این کاراکتر بُعد پیدا کرده و‬ ‫خاکستری شده؛ درواقع جنبه های پنهان زندگی‬ ‫او پردازش شده است‪ .‬بنابراین با اینکه اعمال منفی ‬ ‫او توجیه نمی شود‪ ،‬چه بسا مخاطب بتواند با دالیلی‬ ‫که باعث شده این اعمال از او سر بزند ارتباط برقرار‬ ‫بهداد با ظرافت‬ ‫خاص و زیر پوستی‬ ‫و کنترل بر نگاه ها‪،‬‬ ‫بیان و صدا و همچنین‬ ‫تمرکزی که بر‬ ‫دیالوگ هایش دارد‪،‬‬ ‫این کار را کرده است‪.‬‬ ‫این نتیجه حاصل‬ ‫تعامل خوب بازیگر با‬ ‫کارگردان هم هست‬ ‫که از جنبه های‬ ‫جدیدتر و متفاوتتر‬ ‫بهداد بهره برداری‬ ‫کرده است‬ ‫شایدبتوانیمیکیازمهم تریندالیلاین‬ ‫امر را باال رفتن سن او بدانیم‪.‬‬ ‫ بله می توانیم بگوییم ایــن پختگی هم به دلیل‬‫تجربیاتش در فیلم های مختلف و هم باال رفتن سن‬ ‫ی بهداد این است که در طول‬ ‫او بوده اســت‪ .‬ویژگ ‬ ‫این سال ها هم نقش یک بازی کرده‪ ،‬هم نقش های‬ ‫مکمل‪ .‬هم در فیلم های شاخص حضور داشته‪ ،‬هم‬ ‫در فیلم هایی که مورد توجه قرار نگرفته و یا ارزش‬ ‫هنری پیدا نکرده است‪ .‬به نظرم مساله ای که مهم‬ ‫است جدی بودن نگاه او به سینما و بازیگری به عنوان‬ ‫بازیگری اســت که همچنان می توان از او انتظار و‬ ‫توقع متفاوتی داشت و این شخصا برای من جذابیت‬ ‫دارد؛ او در سریال ضعیفی مثل «دل» بازی می کند‬ ‫که چه نقشش و چه کلیت سریال قابل دفاع نیست‬ ‫اما می تواند درست بعد از ان در سریالی دیگر‪ ،‬جای‬ ‫درستی پیدا کند‪ .‬می داند چه میزان و چه جنسی‬ ‫از بازی را بروز دهد که هم خودش را احیا کند‪ ،‬هم‬ ‫تجربه ی ناموفق قبلی را در ذهن مخاطب کمرنگ‬ ‫کند‪ .‬او به کاراکتری جان می دهد که در جامعه و‬ ‫تاریخ معاصر ما واجد پیشینه است و با بازی او برای‬ ‫ما ملموس می شود و همه ی نقاط منفی و تاریک و‬ ‫نقاط ضعف و شکنند گی های درونش را می پذیریم‪.‬‬ ‫مجموع این عوامل به کاراکتر گوشــت‪ ،‬پوست و‬ ‫استخوان می دهد و باعث می شود تا به عنوان انسان با‬ ‫او همدلی کنیم‪ ،‬سرزنشش کنیم یا دوستش بداریم‪.‬‬ ‫نقششایگاندر«می خواهمزندهبمانم»‬ ‫را می توان یک نقش مهم در این سال ها‬ ‫قلمداد کرد و اصطالح شاه نقش را به او‬ صفحه 44 ‫ی است‪ .‬ایا‬ ‫داد چون نقشی پر از پیچیدگ ‬ ‫شما هم معتقد هستید که این نقش یک‬ ‫شاه نقش است؟ چه جزئیاتی را در این‬ ‫نقش پررنگ می دانید؟‬ ‫ این کاراکتر از زمانی که خلق شده جذابیتی پنهان‬‫داشته است‪ .‬کاراکتر امیر شایگان در درجه اول به‬ ‫دلیل شناسنامه ی واقعی این قشــ ِر دیده نشده و‬ ‫ادم های در ســایه جامعه ی ما‪ ،‬جذابیت و اهمیت‬ ‫دارد‪ .‬دوم از ایــن جهت که نوع نگاه نویســندگان‬ ‫به او به عنوان یک کاراکتر نمایشــی باعث شده تا‬ ‫چندوجهی شود و جلوه ی انسانی داشته باشد؛ نقاط‬ ‫مثبت و منفی ‪ ،‬غرایز‪ ،‬خوبی هــا و بدی ها‪ ،‬عقده ها‬ ‫ن موارد را در‬ ‫و حقارت ها و اینکه چه میزانــی از ای ‬ ‫سریالی که کاراکترهای متفاوتی دارد‪ ،‬نشان دهد‬ ‫تا بتوان به قول شما عنوان شــاه نقش را به او داد‬ ‫که برای مخاطب جذاب شــود و ایجاد کنجکاوی‬ ‫کند و با او همدلی و همراهی کند‪ .‬این شخصیت‬ ‫می توانســت منفور‪ ،‬تخت و یک بعدی شــود اما‬ ‫نویسنده و کارگردان و بازیگر به درک خوبی از نقشی‬ ‫رسیده اند که می تواند برای هر بازیگری یک ارزو‬ ‫باشد‪ .‬به خصوص از جهت اینکه خود را به چالش‬ ‫بکشد و در مواجهه با یک نقش منفی ان را با ظرافت‬ ‫ِ‬ ‫ظرافت خاص و زیرپوستی ‬ ‫خاکستری کند‪ .‬بهداد با‬ ‫و کنترل بر نگاه ها‪ ،‬بیان و صدا و همچنین تمرکزی‬ ‫که بر دیالوگ هایش دارد‪ ،‬این کار را کرده است‪ .‬این‬ ‫نتیجه حاصل تعامل خوب بازیگر با کارگردان هم‬ ‫هست که از جنبه های جدیدتر و متفاوت تر بهداد‬ ‫بهره برداری کرده است‪ .‬این موارد باعث شده امیر‬ ‫شایگان را به عنوان یک شاه نقش بپذیریم‪.‬‬ ‫ارگردان نقش مهمی‬ ‫در دیده شدن ظرافت‬ ‫های بازی بازیگر‬ ‫دارد‪ .‬او است که‬ ‫می تواند با میزانسن‬ ‫و دکوپاژی که می دهد‬ ‫توجه حتی یک‬ ‫مخاطب کم توجه‬ ‫را به یک موقعیت‬ ‫دراماتیک و جلوه ی‬ ‫بازیگری یا حس زیر‬ ‫پوستی که رد و بدل‬ ‫می شود‪ ،‬جلب کند‬ ‫چراکه با این کار به‬ ‫پردازش شخصیت‬ ‫کمک می کند‬ ‫شکل بازی حامد بهداد در این نقش‪،‬‬ ‫می تواند برای کســانی که به جزئیات‬ ‫بازی ادم ها توجه می کنند مهم باشد‪.‬‬ ‫ما انواع و اقســام احساسات و حاالت‬ ‫متفــاوت روحی را در او بــا این نقش‬ ‫می بینیم که این احساســات را خیلی‬ ‫هم خوب درمی اورد‪ .‬بدون اینکه کمک‬ ‫زیادی از اکت بگیرد‪ ،‬به وسیله ی نگاه‬ ‫کردن و یا حتی حرکات اهســته ای که‬ ‫دارد‪ ،‬این حس را القا می کند‪ .‬شما چقدر‬ ‫به جزئیات تغییر بازی او در این سریال‬ ‫توجه کرده اید؟‬ ‫همانطور که اشاره کرد م کارگردان نقش مهمی در‬ ‫دیده شدن ظرافت های بازی بازیگر دارد‪ .‬او است که‬ ‫می تواند با میزانسن و دکوپاژی که می دهد توجه‬ ‫حتی یک مخاطب کم توجــه را به یک موقعیت‬ ‫دراماتیک و جلوه ی بازیگری یا حسی زیرپوستی‬ ‫که رد و بدل می شود‪ ،‬جلب کند چراکه با این کار‬ ‫به پردازش شخصیت کمک می کند‪ .‬در سینما و‬ ‫تلویزیون کارگردان های نامتبحر زیادی دیده ایم‬ ‫که بازی خوب بازیگر را با انتخاب نماهای غلط و‬ ‫از دســت رفتن حس ها و لحظه های خاص نابود‬ ‫کرده اند‪ .‬در چنین مــواردی دیگر تقصیر بازیگر‬ ‫نیســت چون خودش را در اختیــار کارگردان و‬ ‫فیلمنامه قرار داده تا بتواند بهترین بازی و اکت خود‬ ‫را در جهت درام و قصه ثبت کند که مخاطب او را‬ ‫بپذیرد‪ .‬درنتیجه کارگــردان می تواند همه ی این‬ ‫حس های زیر پوستی را در کنار بازی و درک درست‬ ‫بازیگر ثبت کند و ان ها را به گونه ای کنار هم قرار‬ ‫دهد که قصه و کاراکتر را ملموس و گویا کند‪ .‬این‬ ‫اتفاق در کارگردانی شهرام شاه حسینی در بخش‬ ‫اعظم ســریال عملی شده است‪ .‬البته نقاط ضعف‬ ‫دیگری درباره ی کلیت کار قابل طرح است اما چون‬ ‫صحبت ما درباره ی این کاراکتر و ثبت امیر شایگان‬ ‫در تعامل بین کارگردان و بازیگر است‪ ،‬باید بگویم‬ ‫کارگردان بده بستان و هوش خوبی برای تعامل با‬ ‫بازیگر داشته است‪.‬‬ ‫این شناخت از بازیگر که توسط شهرام‬ ‫شاه حسینی اتفاق افتاده‪ ،‬چقدر مهم‬ ‫است؟ به این خاطر که ما می بینیم در‬ ‫«خان ه دختر» هم شــاه حسینی نقش‬ ‫خوبی را به بهداد سپرده و او هم از پسش‬ ‫برامده است‪ .‬کمااینکه کاندید نشدن و‬ ‫دیدهنشدناینفیلمدرجشنواره یفجر‬ ‫نظر منفی خیلی از منتقدان را به همراه‬ ‫داشت‪ .‬اگر فرض بگیریم که کارگردان‬ ‫این کار شخص دیگری بود ایا باز هم‬ ‫حامد بهداد می توانست به همین اندازه‬ ‫موفق باشد؟‬ ‫قطعا انتخاب بازیگر متناســب با نقش بر اساس‬ ‫شــناخت می تواند کمک کننده باشــد‪ .‬این دو‬ ‫تجربه ی خوبی در «خانه ی دختر» داشتند اما ان‬ ‫فیلم به واسطه ممیزی نابود شد‪ .‬طبعا زمینه و نگاه‬ ‫مشترکی که از قبل داشته اند در این تعامل درست‪،‬‬ ‫اهمیت زیــادی دارد اما دلیل نمی شــود بگوییم‬ ‫کارگردان دیگری نمی توانست از بهداد این بازی را‬ ‫بگیرد چراکه به نظرم او خودش هم بازیگر باهوشی‬ ‫است‪ .‬مثال قبل از «قصر شیرین» رضا میرکریمی و‬ ‫ی نداشتند و من وقتی خبر همکاری‬ ‫بهداد همکار ‬ ‫انها را شنیدم‪ ،‬کنجکاو شــدم که حاصل کار چه‬ ‫خواهد شد که دیدیم خیلی هم خوب شد‪ .‬به نظرم‬ ‫تعامل و هوش کارگردان در ارتباطش با بازیگر نقش‬ ‫مهمی دارد؛ البته شــناختی که از او دارد نه اینکه‬ ‫همکاری قبلی داشته باشند‪.‬‬ ‫خیلی ها می گویند کــه گریم این کار‪،‬‬ ‫ارایش مو و صورت‪ ،‬شــکل پوشش و‬ ‫طراحی لباس به بیشتر جلوه کردن این‬ ‫نقش کمک کرده اســت‪ .‬هوشمندی ‬ ‫طراحگریمکهاحتماالبانظرشهرامشاه‬ ‫حسینی همراه بوده این است که گریم‬ ‫صورت حامد بهداد را متفاوت از انچه تا‬ ‫االن از او دیده بودیم پیاده کرده است‪ .‬ایا‬ ‫شما هم این امتیاز را به نقش می دهید؟‬ ‫‪45‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 45 ‫نقش یک‬ ‫ گریم و پوشــش به تصویــر بیرونی این‬‫کاراکتر کمک کرده و در مورد امیر شایگان‬ ‫صدق می کند اما در مورد همه کاراکترها‬ ‫این چنین نیست‪ .‬در مجموع ما با یک حامد‬ ‫بهداد متفاوت اما در عین حال واقعی و نه‬ ‫عجیب و غریب روبه رو هستیم که می توان‬ ‫او را باور کرد و پذیرفت‪ .‬این کاراکتر برامده‬ ‫از تاریخ معاصر ما و واقعی است و فاصله ی‬ ‫ی او با مخاطب امروز کم است‪ .‬این نکته‬ ‫زمان ‬ ‫می توانست ریسک به همراه داشته باشد‬ ‫اما در مجموع ایــن کاراکتر را قابل تامل و‬ ‫پذیرفتنی کرده است‪.‬‬ ‫بعد از ســریال «دل» که در کل اثر‬ ‫ضعیفی بــود‪ ،‬انتقادهایی به حضور‬ ‫حامد بهداد در این ســریال سطح‬ ‫پایین شد اما او با «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» ان را جبران کرد‪ .‬شما تفاوت‬ ‫این دو انتخاب و ریسک ان را چطور‬ ‫ارزیابی می کنید؟‬ ‫ به نظرم قابل مقایسه نیست چون «دل»‬‫کار بسیار ضعیفی بود که سستی ان فقط‬ ‫به حضور یا بازی حامد بهداد مرتبط نبود و‬ ‫به مجموعه عواملی بستگی داشت‪ .‬باالخره‬ ‫همه می توانند اشتباه کنند و این می تواند‬ ‫یک انتخاب غلط باشد‪ .‬هر چند مجموعه ای‬ ‫از بازیگران خوب در کار حضور داشتند اما‬ ‫در کلیت کار ســهل انگاری بزرگی بود؛ هم‬ ‫در فیلمنامه ‪ ،‬هــم کارگردانی‪ ،‬هم بازی ها‬ ‫و ‪ . ...‬منوچهر هادی در دهه های گذشــته‬ ‫فیلم هایی مثل «کارگر ساده نیازمندیم» و‬ ‫«زندگی جای دیگری است» و ‪ ...‬را ساخته‬ ‫که فیلم های متوســط و گاه خوب و قابل‬ ‫تاملی بودند‪ .‬به نظرم درســت بودن کار در‬ ‫ابتدا از مرحله فیلمنامه شــکل می گیرد و‬ ‫تشــخیص درســت بهداد در «می خواهم‬ ‫زنده بمانم» باعث شد جهش خوبی نسبت‬ ‫به «دل» داشته باشــد و بتواند خودش را‬ ‫و چقدر برای بازســازی خودشان وقت بگذارند تا‬ ‫به خود و مخاطب فرصت بدهنــد در فضا‪ ،‬حال‬ ‫و هوا و اتمســفری جدید انها را دنبال کند‪ .‬این‬ ‫توجه نشانگر هوشمندی بازیگر است اما متاسفانه‬ ‫می بینیم بســیاری این فرصت را به خودشان و‬ ‫مخاطب نمی دهند و چه بســا درچشــم بودن را‬ ‫عاملی برای فراموش نشدن می دانند‪ .‬در صورتیکه‬ ‫بسیاریازبازیگرانخوبحتیستاره هایسینمای‬ ‫قبل از انقالب در طول این چهل وســه سال دیده‬ ‫نشــدند‪ ،‬اما مخاطب همچنان به ان ها اســتناد‬ ‫می کند‪ ،‬دوستشــان دارد و حتی در زمان حال‬ ‫با ان هــا خاطره بازی می کند‪ .‬بهــداد هم گاهی‬ ‫اوقات یک سری نقش هایی را پشت سر هم بازی‬ ‫کرده و حتی در مقاطعی پر کار بوده اســت‪ .‬مثال‬ ‫در سریال «دندون طال» از داود میرباقری که در‬ ‫اوایل شکل گیری نمایش خانگی ساخته شد‪ ،‬بازی‬ ‫کرد اما بعد فرصتی بــرای خود و مخاطبش قائل‬ ‫شد‪ .‬تشخیص اینکه بدانی کِی‪ ،‬کجا و به چه شکل‬ ‫باشی‪ ،‬مهم است اما یک سری عوامل باید دست به‬ ‫دست هم بدهند تا این برنامه ریزی درست از کار‬ ‫در اید‪ .‬او بعد از دوره ای کــه به نظر می امد دچار‬ ‫رکود و تکرار خودش شده‪ ،‬توانست مخاطب را با‬ ‫رفتن به سمت نقش های درونی غافلگیر کند‪ .‬به‬ ‫نظرم این رویکرد می تواند موید این نکته باشد که‬ ‫او جزو بازیگرانی است که همچنان می توان انتظار‬ ‫داشت کار متفاوتی انجام دهد و امیدوارم این روند‬ ‫را همچنان حفظ کند‪.‬‬ ‫از حاشیه ها و تاثیر ان ســریال بر کاراکتر‬ ‫بازیگری اش جدا کند‪.‬‬ ‫عده ای ســبک بازی حامــد بهداد‬ ‫را طوری می دانند که نســل بعدی‬ ‫خودش را تحت تاثیرش قرار داده‬ ‫است‪ .‬شما با این نظر موافق هستید؟‬ ‫به هر حال تاثیرپذیری بازیگران از یکدیگر‪،‬‬ ‫چه خارجی و چه ایرانی اجتناب ناپذیر است‪.‬‬ ‫خود بهداد همواره از عشــقش به مارلون‬ ‫براندو گفته است‪ .‬این رویکرد اشکالی هم‬ ‫ندارد و چه بســا تاثیر ان در چند کار دیده‬ ‫شــود اما به مرور زمان بازیگــر و هنرمند‬ ‫واقعی می تواند راه خــودش را جدا کند و‬ ‫فیلتر خودش را اولویت قــرار دهد؛ یعنی‬ ‫نقش هــا را از فیلتر خودش عبــور دهد نه‬ ‫اینکه بخواهد یک جلــوه از بازیگر دیگری‬ ‫باشد‪ .‬به نظرم کسی که بتواند این کار را کند‬ ‫جای پای خودش را در ذهن مخاطب حفظ‬ ‫می کند و همچنان مخاطب کنجکاو است‬ ‫او را دنبال کند‪.‬‬ ‫حامد بهداد می داند که کجا و به چه‬ ‫میزان باید دیده شود تا هم از چشم‬ ‫نیفتد و هم به حاشــیه رانده نشود‪.‬‬ ‫درواقع می شود گفت که عطش دیده‬ ‫شدن و خودنمایی ندارد و در مدیوم‬ ‫نمایش خانگی و سینما هم اینطور‬ ‫نیست که مدام حضور داشته باشد‪.‬‬ ‫از طرفی ما سوپراستارهایی را داریم‬ ‫که در همه جا حضــور مداوم دارند و‬ ‫زمانی که فیلمی هم برای اکران داشته‬ ‫باشند دیگر استقبال سابق از ان ها‬ ‫نمی شود‪ .‬می توانیم بگوییم یکی از‬ ‫دالیلی که باعث می شــود تا بهداد‬ ‫همچنان طرفدارانش را به ســینما‬ ‫بیاورد همین مورد است؟‬ ‫این مسئله در مورد همه و بخصوص بازیگران‬ ‫صدق می کند؛ اینکه بدانند چقدر باید باشند‬ ‫در سریال «دندون‬ ‫طال» داود میرباقری‬ ‫که در اوایل شکل‬ ‫گیری نمایش خانگی‬ ‫ساخته شد‪ ،‬بازی کرد‬ ‫اما بعد فرصتی برای‬ ‫خود و مخاطبش قائل‬ ‫شد‪ .‬تشخیص اینکه‬ ‫بدانی کِی‪ ،‬کجا و به‬ ‫چه شکل باشی‪ ،‬مهم‬ ‫است اما یک سری‬ ‫عوامل باید دست‬ ‫به دست هم بدهند‬ ‫تا این برنامه ریزی‬ ‫درست از کار در اید‪.‬‬ ‫او بعد از دوره ای که‬ ‫به نظر می امد دچار‬ ‫رکود و تکرار خودش‬ ‫شده‪ ،‬توانست‬ ‫مخاطب را با رفتن‬ ‫به سمت نقش های‬ ‫درونی غافلگیر کند‬ ‫حامد بهداد ارتباطش را با رسانه قطع‬ ‫نمی کند‪ ،‬کماکان گفت وگو می کند و حتی‬ ‫به عنوان یک فعال مدنی‪-‬سیاسی هم‬ ‫سعی می کند اعتراضاتش را بگوید‪ .‬نظر‬ ‫شما راجع به این مساله چیست؟‬ ‫قطعا ارتباط شفاف با رســانه اتفاق خوبی است اما‬ ‫برخی این ارتباط را قطع می کنند که اینهم یک نوع‬ ‫شیوه ی رفتاری است که می تواند مسبوق به سابقه و‬ ‫با دالیل فرامتنی هم باشد‪ .‬بهداد سعی کرده شفاف‬ ‫باشد و جایی که الزم بوده توضیح دهد و این حیطه‬ ‫را همچنان جدی بگیرد‪ .‬به نظرم این خصوصیت‬ ‫ن را‬ ‫متاثر از خو ِد بی پرده‪ ،‬صریح و عریان اوست که ا ‬ ‫جنبه ی مثبت یک بازیگر می دانم‪.‬‬ ‫بزرگ ترین اشتباه و بزرگ ترین نقطه‬ ‫قــوت او را در کارنامــه کاری اش چه‬ ‫می دانید؟‬ ‫در اثار او «دل» را کار بســیار ضعیفی می دانم اما‬ ‫شاید وجهی برای مجاب شــدن او در کار بوده که‬ ‫ما از ان بی اطالعیــم‪ .‬تجربه های او با اســاتیدی‬ ‫همچون داریوش مهرجویی‪ ،‬مســعود کیمیایی و‬ ‫حتی حمید نعمت اهلل (ارایش غلیظ) را شخصا جزو‬ ‫نقاط قوت کارنامه اش نمی دانم‪ ،‬هرچند وجودشان‬ ‫در کارنامه یک بازیگر مهم اســت‪ .‬او نقش مهجور‬ ‫و سختی همچون کاراکتر ســیاوش کسرایی در‬ ‫«شبانه روز» دارد که متاسفانه دیده نشد‪« .‬بوتیک»‪،‬‬ ‫«ســعادت اباد»‪« ،‬ســد معبر»‪« ،‬قصر شیرین» و‬ ‫«گیجگاه» که در جشنواره فجر به نمایش درامدند‪،‬‬ ‫از کارهای قابل تامل او هستند‪.‬‬ صفحه 46 ‫گفت وگو با مجید موالیی‬ ‫سرپرست نویسندگان سریال «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫سعیکردیمبهسریالنویسی‬ ‫مدرندرنتفلیـکسنزدیکشویم‬ ‫ما ایرانی ها برای کار گروهی تربیت نشدیم‬ ‫گروه تلویزیون‪ :‬سریال «می خواهم زنده بمانم» این روزها مخاطبان زیادی را در شبکه نمایش‬ ‫خانگی با خود همراه کرده است‪ .‬شاید بتوان گفت که مهم ترین ویژگی و شاخصه ی برتر این سریال‬ ‫فیلمنامه ی ان است‪ .‬فیلمنامه ای که به جزئیات کاراکترها می پردازد و شخصیت پردازی در ان به خوبی‬ ‫شکل گرفته است‪ .‬فیلمنامه ای که به لحاظ داستان سرایی قدرتمند ظاهر شده و از قسمت اول نشان داد که می تواند یکی از‬ ‫اثار موفق در شبکه نمایش خانگی باشد‪ .‬راجع به فیلمنامه‪ ،‬شخصیت پردازی و شکل روایت این اثر با مجید موالیی‬ ‫سرپرست نویسندگان به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫یکی از ویژگی های فیلمنامه این است‬ ‫که شخصیت پردازی در ان درست‬ ‫شــکل گرفته و پیش رفته است‪ .‬ما‬ ‫حتی می بینیم که نقش های مکمل و‬ ‫نقش هایی که صرفا در روایت کمک‬ ‫می کنند بــا پیچیدگی هایی که الزم‬ ‫است دیده می شوند‪ .‬یعنی ادم هایی‬ ‫نیســتند که صرفا به داستان کمک‬ ‫کنند‪ ،‬بلکه ادم هایی هســتند که اگر‬ ‫هر کدامشان را از داستان جدا کنیم‬ ‫می توانیم با جزئیــات راجع به ان ها‬ ‫صحبت کنیم‪ .‬برای شخصیت پردازی‬ ‫چقدر زمان گذاشته اید؟ چه مقدار از‬ ‫این پروســه در حین نگارش و قبل‬ ‫از تولید شکل گرفت و بعد از انتخاب‬ ‫بازیگرها و باتوجه به پتانســیل های‬ ‫ا ن ها چه مقــدار به شــخصیت ها‬ ‫جزئیات بیشتر و کد اضافه شد؟‬ ‫من سال هاســت که در حوزه ی ســریال کار‬ ‫تهیه کنندگی انجام می دهم و دوســتانی که‬ ‫من را می شــناختند می دانند کــه در «بانوی‬ ‫عمارت» و کارهای قبلی و بعدی خیلی درگیر‬ ‫فیلمنامه می شــدم و با نویســنده در حوزه ی‬ ‫فیلمنامه همراه بودم‪ .‬پس از ان یک وقت نسبتا‬ ‫مبسوطی برای فهم و درک این مساله گذاشتم‬ ‫که سریال نویسی در شــبکه های امریکایی‪،‬‬ ‫نتفلیکس و غیره به چه فرم است‪ .‬درواقع وقت‬ ‫زیادی گذاشــتم تا ببینم که ایــا در حوزه ی‬ ‫ســریال نویسی یک ســاختار مشخص وجود‬ ‫دارد و از چه شــکلی تبعیت می کنند چرا که‬ ‫تمام منابع ترجمه شــده ای کــه در حوزه ی‬ ‫فیلمنامه نویسی در کشور ما وجود دارد برای‬ ‫از جهت فرم‪ ،‬ساختار‬ ‫و شخصیت خیلی‬ ‫تمرکز کردیم و روی‬ ‫پایلوت یا قسمت‬ ‫اول مکث کردیم‬ ‫و وقت گذاشتیم و‬ ‫زمانی که پخش شد‬ ‫خیلی نقدهای مثبتی‬ ‫دریافــت کردیم‬ ‫چرا که یــک پایلوت‬ ‫استاندارد و کمی‬ ‫متفاوت بود‬ ‫فیلم ســینمایی و ساختار ســه پرده ای است‪.‬‬ ‫منابع ترجمه شده ی ما مربوط به کسانی مثل‬ ‫سیدفیلد و رابرت مک کی است که در این زمینه‬ ‫کتاب نوشــته اند و نویســندگان ما حتی برای‬ ‫سریال نویسی از این کتاب ها استفاده می کنند‪.‬‬ ‫تقریبا می شــود گفت که ما منبع ترجمه شده‬ ‫در حوزه ی سریال نویسی نداریم و ممکن است‬ ‫یک کتاب یــا دو کتاب در این زمینه داشــته‬ ‫باشیم‪ .‬اما به دلیل اینکه منابعی را از ان طرف‬ ‫اســتفاده و ترجمه کردیم تقریبا یک مقدار به‬ ‫ساختار سریال نویســی مدرن تری که در حال‬ ‫حاضر در هالیوود‪ ،‬نتفلیکس و شبکه ی ‪HBO‬‬ ‫و غیره وجود دارد نزدیک شدیم‪ .‬در «می خواهم‬ ‫زنده بمانم» در کنار پویا ســعیدی‪ ،‬جوانی که‬ ‫او هم خیلی تجربه ی ســریال نویسی نداشت‬ ‫و پیشــینه ی تئاتری دارد‪ ،‬ســعی کردیم تا بر‬ ‫اساس این ساختار مدرن چهار یا شش پرده ای‬ ‫که متفاوت از ساختار فیلم سینمایی است که‬ ‫معموال در ســه پرده تعریف می شود کار را جلو‬ ‫ببریم‪ .‬از جهت فرم‪ ،‬ساختار و شخصیت خیلی‬ ‫تمرکز کردیم و روی پایلوت یا قسمت اول مکث‬ ‫کردیم و وقت گذاشتیم و زمانی که پخش شد‬ ‫خیلی نقدهای مثبتــی دریافت کردیم چرا که‬ ‫یک پایلوت اســتاندارد و کمی متفاوت بود و ما‬ ‫پرده ها و پیش پرده را تفکیک کرده بودیم‪ .‬در‬ ‫قسمت های بعد به دلیل اینکه تایم هر قسمت در‬ ‫فیلمنامه باال بود در تدوین تقسیم بندی تغییر‬ ‫کرد یعنی در حال حاضر انچه که پخش می شود‬ ‫با انچه که ما در فیلمنامه نوشتیم متفاوت است‪.‬‬ ‫به فرض مثال اگر در حال حاضر قسمت دوازده‬ ‫پخش شــده‪ ،‬درواقع قســمت ده فیلمنامه ی‬ ‫ماست‪ .‬بنابراین در ادامه یک مقدار تغییر کرد اما‬ ‫قسمت یک همان پایلوتی بود که ما نوشتیم و‬ ‫همان هم ساخته‪ ،‬تدوین و پخش شد‪ .‬درنتیجه‬ ‫ما هم در ساختار و هم در شــخصیت پردازی‬ ‫ســعی کردیم تا با این فرم و مدلی که اموخته‬ ‫بودیم پیش برویم و بر ان دقت کردیم‪ .‬متن قبل‬ ‫از بازیگران نوشته شده بود و واقعیت این است‬ ‫که خیلی توجهی نداشتیم که این نقش را چه‬ ‫کسی قرار است بازی کند تا از ظرفیت های ان‬ ‫بازیگر برای پرداخت شخصیت استفاده کنیم‪.‬‬ ‫شخصیت در ذهن ما شــکل می گرفت‪ ،‬با تیم‬ ‫نویســندگان گپ و گفت و صحبت می کردیم‬ ‫درنتیجه پرداخت می شد‪ ،‬در متن می امد و بعد‬ ‫هم بازیگر ان را اجرا می کرد‪.‬‬ ‫‪47‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 47 ‫جایگاه ویژه‬ ‫شــکل روایــت فیلمنامه فــارغ از‬ ‫فانتزی و فرمالیســتی مــدرن و به‬ ‫شکل روایت کالسیک است‪ .‬ایا این‬ ‫روایت کالســیک به سبب این است‬ ‫که داستان در گذشته و در یک بستر‬ ‫تاریخی اتفاق می افتد یا این ســبک‬ ‫و نوع روایت برای خود نویسنده ها و‬ ‫کارگردان جذاب بوده است؟ درواقع‬ ‫دلیل شما از انتخاب چنین فرمی چه‬ ‫بوده است؟‬ ‫انتخاب ســاختار فیلمنامه بر اســاس موضوع‪،‬‬ ‫مضمون و فرم قصه اســت و وقتــی قصه ی ما‬ ‫یک قصه ی عاشــقانه ی ملودرام اســت که در‬ ‫دهه ی شــصت می گذرد طبیعی است که نوع‬ ‫روایت ان‪ ،‬روایت کالســیکی باشــد‪ .‬اگر قرار‬ ‫بود که ما یــک قصه ی عاشــقانه ی تین ایج در‬ ‫ســال ‪ 1400‬بنویســیم حتما نوع ساختار و‬ ‫فرم ان فــرق می کرد‪ ،‬مدرن تر بــود و انقدر به‬ ‫کالسیک نزدیک نمی بود اما می خواهم بگویم‬ ‫که شــاید بداعت خیلی عجیبی در قصه نبود‪.‬‬ ‫یعنی قصه ای بود که ان را در شکل های دیگرش‬ ‫دیده بودیم و درواقع ســعی کردیــم تا در نگاه‬ ‫و روایت کمی متفاوت باشــد‪ ،‬اگرنه بیس قصه‬ ‫طبیعتا بیس نــو و جدیدی نبــود‪ .‬یک قصه ی‬ ‫عاشقانه و اینکه یک شخصی می اید و مانع عشق‬ ‫می شــود‪ ،‬دختری که قرار اســت برای پدرش‬ ‫کاری کنــد و در موقعیتی قرار می گیرد که بین‬ ‫عشــقش و عالقه اش به پدر باید یکی را انتخاب‬ ‫کند‪ .‬در این میان معشوقی امده تا او را به دست‬ ‫بیاورد و چیزهایی می خواهد‪ .‬درواقع این ها همه‬ ‫موتیف تکرار شونده ای است و ما در همه ی این‬ ‫ســال ها این قصه را در مدل های متفاوتی دیده‬ ‫بودیم‪ .‬درنتیجه اگر ســاختار کالســیک است‬ ‫به دلیل این اســت که جنس‪ ،‬زمــان‪ ،‬جغرافیا‬ ‫و جهان قصــه اقتضا می کرد تا مــا یک روایت‬ ‫کالسیک داشته باشیم اما این روایت کالسیک‬ ‫در چیدمان قسمت و سکانس ها مدرن تر است‪.‬‬ ‫اینکه می گویم مدرن تر از این جهت اســت که‬ ‫برای مثال کمتر در سریال نویسی و در قسمت‬ ‫اول این همه اتفاق و خط و ربط داستانی وجود‬ ‫دارد و همه چیز تعریف شود‪ .‬درواقع جهان قصه‬ ‫و روابط ادم ها در می اید‪ ،‬قهرمان و ضد قهرمان‬ ‫مشخص می شود‪ ،‬گویی تماشاچی بعد از قسمت‬ ‫اول تکلیفش روشن است که با چه نوع قصه ای رو‬ ‫به رو است‪ ،‬چه می خواهد ببیند و ادامه ی ماجرا‬ ‫چیست‪ .‬طبق سنت سریال نویسی در تلویزیون‬ ‫به قســمت اول ما‪ ،‬حداقل ســه‪ ،‬چهار قسمت‬ ‫می پرداختند‪ .‬اینکه پدری را با پنج کیلو تریاک‬ ‫بگیرند‪ ،‬احتماال پس از ان تبعات این ماجرا در‬ ‫خانواده ها و واکنش اعضای خانواده را می دیدند‬ ‫اما ما بالفاصله از این ها گذشــتیم و رسیدیم به‬ ‫شرط پیشــنهاد و حاال باید نامه بنویسد به امیر‬ ‫شایگان که این شخصیت را معرفی می کنیم‪ ،‬از‬ ‫طرف دیگر و در الین دیگری از قص ه کاوه و مفتاح‬ ‫را معرفی می کنیم که همه ی این ها در قسمت‬ ‫یک اتفاق می افتد‪ .‬این نوع پایلوت نویسی و این‬ ‫شکل کمی متفاوت بوده و شــاید هم اگر برای‬ ‫واقعیتش این‬ ‫اســت که ما‬ ‫خودمان ســریال‬ ‫»شهرزاد» را دیده‬ ‫بودیم‪ .‬من فصل یک‬ ‫را دیده بودم‪ ،‬پویا‬ ‫ســعیدی ادامه‬ ‫اش را هم دیده بود‪.‬‬ ‫ممکن اســت در‬ ‫ضمیر ناخوداگاه ما‬ ‫بوده باشد چرا که‬ ‫همه ی ما در حافظه‬ ‫ی عاطفی و دانشی‬ ‫خودمان اطالعاتی‬ ‫داریــم که گاهی‬ ‫ناخوداگاه میتواند‬ ‫تاثیر بگذارد اما این‬ ‫بســتر »شهرزاد«‬ ‫نیست‬ ‫بعضی ها جذاب بوده به علت همین تفاوت است‪.‬‬ ‫اما درست می گویید ساختارمان همان ساختار‬ ‫کالسیک معمول است که طبیعتا این قصه در‬ ‫زمان و جغرافیایش همین را می طلبید ه و به این‬ ‫دلیل انتخاب شده است‪.‬‬ ‫شــخصیت های هما و شــایگان در‬ ‫فیلمنامه ناخوداگاه ما را به یاد شهرزاد‬ ‫و قباد می اندازد‪ .‬نه صرفا به این خاطر‬ ‫که یک مثلث عشقی صورت گرفته‪،‬‬ ‫به این دلیل که شــکل رابطه و شکل‬ ‫جلو رفتن بــار دراماتیک بین این دو‬ ‫نفر ما را بیشتر به سریال «شهرزاد»‬ ‫ارجاع می دهد تا به مثلث های عشقی‬ ‫تاریخی و غیــر تاریخی دیگری که‬ ‫دیده ایم‪ .‬چقدر موفقیت و درخشش‬ ‫قباد و شهرزاد نزد مخاطب این فرمول‬ ‫را برای تیم نویســندگان ایجاد کرد‬ ‫که به ســمت این فرم از گریز و فرار‬ ‫دراماتیک در مثلث عشقی بروید؟‬ ‫واقعیتش این اســت که ما خودمان ســریال‬ ‫«شهرزاد» را دیده بودیم‪ .‬من فصل یک را دیده‬ ‫بودم‪ ،‬پویا ســعیدی ادامه اش را هم دیده بود‪.‬‬ ‫ممکن اســت در ضمیر ناخوداگاه ما بوده باشد‬ ‫چرا که همه ی ما در حافظه ی عاطفی و دانشی ‬ ‫خودمان اطالعاتی داریــم که گاهی ناخوداگاه‬ ‫می تواند تاثیر بگذارد اما این بســتر «شهرزاد»‬ ‫نیست و بستر خیلی قبل تر از ان است‪ .‬بسیاری‬ ‫از رمان ها و داســتان های عاشقانه که در طول‬ ‫تاریخ تعریف شــده اند تقریبا این کانســپت را‬ ‫دارند که یک عاشــق و معشــوقی وجود دارد‬ ‫و یک ادم قدرتمندی به میــان می اید و مانع‬ ‫وصال این عشــق می شــود‪ .‬این ادم قدرتمند‬ ‫با هر انگیزه ای می خواهد تا خودش به ســمت‬ ‫معشــوق ان شــخص برود و تقاضاهایی دارد‪.‬‬ ‫درنتیجه این ماجرا از «شــهرزاد» نیســت و از‬ ‫هزاران قصه ی قبل تر وجود دارد‪ .‬کمااینکه در‬ ‫قصه ی عاشقانه ای که ما در مورد شهریار شاعر‬ ‫تبریزی تعریف می کنیم هم این مســاله وجود‬ ‫دارد‪ .‬قصه ی شخصی او این است‪ :‬یک پزشک‬ ‫که عالقمند به کســی است و وصال می خواهد‬ ‫صورت بگیرد اما در اوج این ماجرا ناگهان یک‬ ‫ادم قدرتمند نظامی می اید و معشوق را از ان‬ ‫خودش کرده و بــا او ازدواج می کنــد‪ .‬هزاران‬ ‫داســتان دیگر هم می توان مثال زد که بگوییم‬ ‫این فرم و این مدل در ان ها وجود دارد اما اگر در‬ ‫ان قصه بزرگ اقا به عنوان فرد قدرتمند وجود‬ ‫دارد و مانع ازدواج فرهاد و شهرزاد می شود و او را‬ ‫برای قباد می خواهد‪ ،‬در اینجا یک امیر شایگانی‬ ‫وجود دارد که معشوق را برای کسی نمی خواهد‬ ‫و با قدرتــش توصیه یا ســفارش نمی کند که‬ ‫دختری نصیب شــخص دیگری شــود‪ ،‬بلکه‬ ‫خودش به دالیلی عالقمند است تا این وصلت‬ ‫شکل بگیرد‪ .‬اگر هم شــباهتی وجود داشته در‬ ‫ضمیر ناخوداگاه بوده و اینطور نیســت که ما‬ ‫بگوییم چون در ان اثر جواب داده ما هم ان را‬ ‫تکرار کنیم‪ .‬درنتیجه شباهت هایی هم ممکن‬ ‫است وجود داشته باشــد و یا ذهن مخاطب را‬ ‫به ان سو ببرد‪ .‬بر این مساله که ذهن مخاطب‬ ‫به ان ســمت گرایش پیدا نکند خیلی اصراری‬ ‫نداریم‪ .‬این یک قصه اســت‪« ،‬شــهرزاد» هم‬ ‫قصه ی دیگری است‪ .‬ده ها قصه ی دیگر هم بعد‬ ‫از ایــن می تواند با همین کانســپت و با همین‬ ‫مثلث‪ ،‬با نگاه ها‪ ،‬مدل ها و رویکردهای متفاوت تر‬ ‫اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫خود شــما چقدر در انتخاب نقش ها‬ ‫تاثیر داشته اید و چقدر انتخا ب ها بر‬ ‫اساس پیشنهادات شما شکل گرفته‬ ‫و جلو رفته است؟‬ ‫طبیعتا ما یک تیم بودیم که هم با شــهرام شاه‬ ‫حســینی و هم محمد شایســته صحبت می‬ ‫کردیم اما تصمیم گیری نهایی با ما نبوده است‪.‬‬ ‫ما فقط به عنوان کسانی که در حوزه ی فیلمنامه‬ ‫بیشتر نقش داریم و ان را جلو برده ایم مشورت‬ ‫می دادیم‪ .‬انتخاب بازیگران یــک برایند چند‬ ‫اراده ای اســت‪ .‬درواقع فیلیمو که سرمایه گذار‬ ‫این ســریال بوده یک ســری نظــرات از نگاه‬ ‫مارکتینگ و بازار برای بازیگرها داشته اســت‪.‬‬ ‫محمد شایســته تهیــه کنند ه ای اســت که‬ ‫معموال با چهره ها‪ ،‬سوپراســتارها و بازیگرانی‬ ‫که محبوب تر هستند بیشــتر کار می کند و به‬ ‫شــدت عالقمند بود که انتخاب ها از این تیپ‬ ‫ادم ها باشند و شهرام شاه حســینی به عنوان‬ ‫کارگردان در انتخاب ها نقش کلیدی داشت‪ .‬ما‬ ‫بیشتر جنبه ی مشورتی داشتیم و ممکن است‬ ‫بعضی هاشــان نظرات ما نبوده باشد‪ ،‬یعنی اگر‬ ‫ما می خواســتیم انتخاب کنیم شخص دیگری‬ ‫را انتخاب می کردیم و در فرایند این اراده های‬ ‫متفاوت این ترکیب شکل گرفت‪ .‬در حال حاضر‬ ‫خیلی از کسانی که کامنت می گذارند شاید برای‬ ‫مثال بگویند که ممکن است سحر دولتشاهی‬ ‫برای نقش هما حقی کمی سنش بیشتر باشد و‬ ‫در ان دهه ازدواج ها معموال در سنین پایین تری‬ ‫اتفاق می افتاد و یا پارتنر او پدرام شریفی از نظر‬ ‫سن و سال خیلی مناسبش نیست‪ .‬اینطور نبوده‬ ‫که ما به این اتفاق ها توجهی نداشــته باشیم و‬ ‫یا به ان فکر نکرده و متوجه اش نشــده باشیم‬ ‫اما همانطــور که گفتم اراده هــای متفاوتی در‬ ‫ان دخیل اســت‪ .‬وقتی بحث مارکتینگ و بازار‬ ‫مطرح است و زمانی که فیلیمو باالخره قرار است‬ ‫یک حجم زیادی بیلبورد در شهر پخش و برای‬ ‫سریالش تبلیغ کند این مساله برایش مهم است‬ ‫و دغدغه اش این اســت که تصاویری که روی‬ ‫بیلبورد می روند چهره باشــند‪ .‬از طرفی شاید‬ ‫در ان سن و سال چهره ای که به ان شکل برای‬ ‫اقایان ســرمایه گذار رضایت بخش باشد وجود‬ ‫نداشت و یا سر کار بودند‪ .‬در مجموع این نقطه‬ ‫نظرات به این ترکیب رسیدند و ما هم از این بابت‬ ‫خیلی خوشحال هســتیم و به نظر من ترکیب‬ ‫قابل قبولی است‪ .‬به نظر من سحر دولتشاهی هم‬ ‫خیلی تالش می کند تا با بازی و با حس و حالی‬ ‫که در مقابل دوربین از خودش ارائه می دهد این‬ ‫تفاوت سنی را تا جایی که می تواند پوشش دهد‬ ‫تا خیلی به چشم نیاید‪ .‬اینکه چقدر موفق شده‬ ‫یا نه را باید به نظر مخاطبین سپرد‪.‬‬ صفحه 48 ‫نظر شــما راجع به اینکه قالب های‬ ‫تکراری در شبکه ی نمایش خانگی‬ ‫و در نقش ها پیش می اید و این نوع‬ ‫انتخاب ها شــاید یک مقدار در ذهن‬ ‫مخاطب کلیشه شود چیست؟ برای‬ ‫مثال سحر دولتشــاهی پیش از این‬ ‫«قورباغه» را داشت‪ ،‬پدرام شریفی‬ ‫«هم گناه» را داشت و امیر نوروزی هم‬ ‫در حال حاضر در دو سریال نمایش‬ ‫خانگی حضور دارد‪.‬‬ ‫امیر نوروزی در ســریال ما یک مــدل بازی و‬ ‫کاراکتر دارد و در ســریال «مــردم معمولی»‬ ‫هم یک جنس‪ ،‬فرم و کاراکتــر دیگری را بازی‬ ‫می کند‪ .‬و یا کاراکتر سحر دولتشاهی در سریال‬ ‫ما یک مدل بازی دارد و در «قورباغه» یک مدل‬ ‫دیگر و در کاراکتر دیگری بازی می کند‪ .‬قبول‬ ‫دارم که یک تعداد محدودی بازیگر در نقش های‬ ‫متفاوتی بــازی می کنند و از بدشانســی ان ها‬ ‫گاها این ســریال ها همزمان منتشر می شوند و‬ ‫ممکن است که این مساله برای مخاطب تاثیر‬ ‫منفی داشته باشــد؛ یعنی برای مثال فرخی ما‬ ‫در ســریال «می خواهم زنده بمانم» با کاراکتر‬ ‫امیر نوروزی در سریال «مردم معمولی» خیلی‬ ‫متفاوت اســت و باعث می شــود تا بر ارتباط‬ ‫عاطفی مخاطب با ایــن قصه ها به دلیل حضور‬ ‫این بازیگران تاثیر منفــی بگذارد اما اینکه چرا‬ ‫از بازیگران محدودی در شبکه نمایش خانگی‬ ‫استفاده می شود واقعیت این است که ما تعداد‬ ‫محدودی بازیگر چهره و حجــم زیادی تولید‬ ‫سریال داریم و اصرار سرمایه گذار بر این است‬ ‫که در هر ســریال حتما از چند چهره استفاده‬ ‫شــود‪ .‬طبیعتا وقتی تعداد اضالع این مثلث را‬ ‫بررسی کنیم می بینیم که این اتفاق خواهد افتاد‬ ‫و در کارهای بعدی هم این اتفاق می افتد‪ .‬برای‬ ‫مثال در حال حاضر شــبنم مقدمی در «مردم‬ ‫معمولی» حضور دارد و در یک سریال تاریخی‬ ‫هم بازی می کندکه اگر تصادفا این ها همزمان‬ ‫در دو پلتفرم منتشر شوند می بینیم یک خانمی‬ ‫که برای مثال نقش مهد علیا را در یک سریال‬ ‫بازی می کند‪ ،‬در یک سریال دیگر نقش ادم طنز‬ ‫و بامزه ای را دارد‪ .‬این مساله اقتضای این حرفه‬ ‫است و کاریش هم نمی شــود کرد‪ .‬باید تالش‬ ‫شود تا تعداد زیادی بازیگر پر توان و با استعداد‪،‬‬ ‫معروف شوند که یک مقدار دست باز باشد برای‬ ‫انتخاب ها تا کمتر این مشــکل پیش اید اما تا‬ ‫زمانی که ما با تعداد محدودی از بازیگران نسبتا‬ ‫چهره و سوپراستار رو به رو هستیم طبیعتا این‬ ‫اتفاق خواهد افتاد و ادامه هم خواهد داشت‪.‬‬ ‫شــاه نقشــی که حامد بهداد دارد‬ ‫پیچیده و بــا جزئیات اســت و در‬ ‫ارائه ی اطالعات و دادن این جزئیات‬ ‫به مخاطب انقدر دقیق و نکته ســنج‬ ‫پیش می رود که به نظــر ما یکی از‬ ‫شــخصیت پردازی هــای مهم این‬ ‫سال ها است‪ .‬چقدر روی این کاراکتر‬ ‫وقت گذاشتید؟‬ ‫این مســاله از ابتدا خیلی برای مــا مهم بود‪ .‬در‬ ‫حوزه ی سریال ســازی و ســریال نویسی این‬ ‫یک بحــث خیلی جدی اســت‪ .‬بــه خصوص‬ ‫برای شــخصیت هایی که قرار اســت بیســت‪،‬‬ ‫سی قســمت تماشــاچی با او همراه شود و این‬ ‫شــخصیت‪ ،‬شــخصیت قهرمان یا ضدقهرمان‬ ‫باشــد‪ .‬نویســنده های ما اگر بخواهند سریال‬ ‫جذابی بنویســند که مردم در ســی قسمت با‬ ‫ما تعداد محدودی‬ ‫بازیگر چهره و‬ ‫حجــم زیادی‬ ‫تولید سریال داریم و‬ ‫اصرار سرمایه گذار‬ ‫بر این است که در‬ ‫هر ســریال حتما از‬ ‫چند چهره استفاده‬ ‫شــود‪ .‬طبیعتا وقتی‬ ‫تعداد اضالع این‬ ‫مثلث را بررسی کنیم‬ ‫میبینیم که این اتفاق‬ ‫خواهد افتاد‬ ‫ان همراه شــوند ناچارند که به ابعــاد متفاوت و‬ ‫مختلف کاراکترهای اصلی بپردازند‪ .‬طبیعتا یکی‬ ‫از کاراکترهای جدی این ســریال بــرای ما امیر‬ ‫شایگان بوده و از ابتدا هم بنای ما بر این بود که به‬ ‫ظرافت های روحی و روانی این شخصیت بپردازیم‬ ‫و گویش خاص و ابعاد متفاوتــی برای او تعریف‬ ‫و طراحی کنیم‪ .‬از طرفی معرفی این شــخصیت‬ ‫در طول ســریال به صورت قطره چکانی باشد و‬ ‫در جاهای مختلف ابعاد متفاوتــش را رو کنیم‪.‬‬ ‫این مساله در پرداخت شخصیت به خصوص در‬ ‫سریال‪ ،‬یک اصل اولیه اســت‪ .‬باید بیست‪ ،‬سی‬ ‫قســمت تماشــاچی را همراه کنیم در نتیجه به‬ ‫نظر می اید که پرداخت قهرمــان و ضدقهرمان‬ ‫باید به همین شــکل قطره چکانی باشــد و در‬ ‫عین حال با پرداخت تمام ابعــاد که در کل و در‬ ‫کالن ســریال که نگاه می کنیم یک شخصیتی‬ ‫را می بینیم که در بعضی از ســکانس ها رفتارش‬ ‫پارادوکســیکال و متناقض به نظر می اید اما در‬ ‫نهایت وقتی تاش های متفاوت و متنوعی از این‬ ‫شخصیت را در کنار هم می گذاریم به یک وحدت‬ ‫کاراکتری برسیم و بتوانیم امیر شایگان را از صفر‬ ‫تا صد تعریف کنیم که این مساله ی ما و کارگردان‬ ‫بوده است‪ .‬البته در مورد هما حقی و بقیه هم بوده‬ ‫اما به هر حال به نســبت حضور و نقش کاراکتر‬ ‫در درام اینطور اســت‪ .‬درواقع حجــم حضور و‬ ‫تاثیرگــذاری کاراکترها در درام بــه ما می گوید‬ ‫که هر چه شــخصیت مهم تر و تاثیرگذارتر باشد‬ ‫طبیعتا ما باید حجم پرداخت به ان شخصیت را‬ ‫به همین نســبت رعایت کنیم و سعی مان بر این‬ ‫بوده که برای هر کدام از ان ها در معرفی کاراکتر‬ ‫روانی کاراکتری به‬ ‫و در تصویر کردن ابعاد روحی ِ‬ ‫اندازه ی تاثیرگذاری شان در درام این اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫‪49‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 49 ‫جایگاه ویژه‬ ‫ایا کارگردان از ابتدا به شما گفت که‬ ‫این نقش برای حامد بهداد اســت‬ ‫و بعد نقش در نــگارش جلو رفت یا‬ ‫اینکه نقش نوشته شــده و کامل بود‬ ‫و در نهایت پیشــنهاد کارگردان این‬ ‫بازیگر بود؟‬ ‫خیر‪ ،‬نقش نوشته شده بود و تنها حامد بهداد‬ ‫کاندید این نقش نبود‪ .‬تــا انجا که من اطالع‬ ‫دارم با چند شــخص دیگر هم برای ان نقش‬ ‫وارد مذاکره شــده بودند که یا فرصت نشده‬ ‫بوده‪ ،‬یا نتوانسته بودند هماهنگ کنند‪ .‬درواقع‬ ‫همزمان با حامد بهداد ممکن اســت با یکی‪،‬‬ ‫دو نفر دیگر هم صحبت شــده باشد و اینطور‬ ‫نبوده که نقش برای بهداد نوشته شده باشد‪.‬‬ ‫البته طبیعتا در ادامه ی ماجرا وقتی که ایشان‬ ‫ظرافت های نقش را دراوردنــد ‪ ،‬ما را خیلی‬ ‫خوشحال کردند و ممکن اســت در ادامه ی‬ ‫روند نگارش تاثیر بازی ایشــان در مهندسی‬ ‫ســکانس هایی که امیر شــایگان حضور دارد‬ ‫لحاظ شده باشــد‪ .‬درواقع ممکن است بعد از‬ ‫اینکه بازی حامد بهداد در این نقش و همچنین‬ ‫ظرافتهایی که ایشــان در بازی برای پرداخت‬ ‫این شــخصیت رعایت می کرد را دیدیم‪ ،‬در‬ ‫ادامه و در مهندسی بعضی سکانس ها با نگاهی‬ ‫به بازی بهداد روی مکث ها و دیالوگ ها تاکید‬ ‫کرده باشــیم اما قطعا ســریال قبل از ایشان‬ ‫نوشته شــده بود‪ .‬یعنی این شــخصیت قبل‬ ‫از حضور ایشــان روی کاغذ خلق شده بوده و‬ ‫یکی از پیشنهادهای اولیه و جدی کارگردان‬ ‫و تهیه کننده حامــد بهداد بود امــا در عین‬ ‫حال همانطور که گفتم اشــخاص دیگری هم‬ ‫پیشنهاد شده بودند و در نهایت به حامد بهداد‬ ‫رســیدیم و در حال حاضر الاقل من به شدت‬ ‫از این انتخاب خوشحال هستم که بقیه هم به‬ ‫نظر من در همین موضع هستند‪.‬‬ ‫یک نکته ای وجود دارد که می خواهیم‬ ‫بدانیم به زعم شــما می توان از ان به‬ ‫عنوان ضعف فیلمنامــه ای یاد کرد یا‬ ‫خیر‪ ،‬خصوصا در حال حاضر که کار را‬ ‫دید ه اید و ان این که گره به داستان‬ ‫کم اضافه می شود‪ .‬چون شخصیت ها‬ ‫و بازیگرها جذاب هســتند مخاطب‬ ‫با ان ها پیش می رود امــا اینکه چند‬ ‫قسمت است که در همان گره سابق‬ ‫مانده و این خسیس بودن در اضافه‬ ‫کردن پیرنگ به نوعی ضعف به شمار‬ ‫می اید یا خیر؟‬ ‫چند نکته دارد‪ .‬اول اینکــه همانطور که گفتم‬ ‫در حال حاضر قســمت هایی که پخش می شود‬ ‫منطبق بر فیلمنامه ی ما نیســت‪ .‬فیلمنامه ای‬ ‫که ما در مهندسی و در ابتدا درموردش صحبت‬ ‫کرده بودیم نوشته شــده بود و اگر طبق همان‬ ‫گرفته می شد قســمت ها حدودا شصت دقیقه‬ ‫بود‪ .‬برای مثال پایان قســمت دوازده ســریال‬ ‫درواقع پایان قسمت ده ماست و در حال حاضر‬ ‫در پخش و تدوین دو قســمت از فیلمنامه جلو‬ ‫زده ایم‪ .‬ممکن است این مساله باعث شده باشد‬ ‫به نظرم می اید که‬ ‫سریال در شبکه‬ ‫نمایش خانگی و اجرا‬ ‫در پلتفرم حتما باید‬ ‫متفاوتتر از ســریال‬ ‫در پخش هر شــبی‬ ‫تلویزیون باشــد‪.‬‬ ‫تا احســاس کنیم که قصه کند پیش می رود و‬ ‫یا به همان پر تعلیقی که شــروع شده بود جلو‬ ‫نمی رود‪ .‬بخشــی از ان هم ممکن است مربوط‬ ‫به فیلمنامه باشد‪ ،‬یعنی در بخش هایی که الزم‬ ‫ت ســوال هایی ایجاد شود با قدرت‬ ‫بوده تا عالم ‬ ‫ایجاد نشده و این می تواند ضعف فیلمنامه باشد‬ ‫و حتما در کارهای بعدی باید بیشــتر رعایت‬ ‫شــود‪ .‬من در حال حاضر بــا بازخوردهایی که‬ ‫دیده ام‪ ،‬درسی که از این کار می گیرم این است‬ ‫که در کارهای بعدی خــودم و کارهایی که در‬ ‫فیلمنامه شان نقش دارم‪ ،‬ســعی کنم تا نقش‬ ‫معما را در طراحی و پیرنگ قســمت ها فعال تر‬ ‫کنم‪ .‬این هم به هر حال می تواند یک کاستی در‬ ‫فیلمنامه باشد و ادعا ندارم که این فیلمنامه هیچ‬ ‫کاســتی ای ندارد و همه چیزش درست است‪،‬‬ ‫خیر اینطور نیست‪.‬‬ ‫در اکثر سریا ل های ایرانی ما شاهد‬ ‫این هســتیم که اثر در قسمت های‬ ‫ابتدایی که به معرفی شــخصیت ها‬ ‫و داســتان می پردازد خیلی جذابیت‬ ‫ندارد و زمان می برد تا برای مخاطب‬ ‫جذابیت و کشش ایجاد کند‪ .‬اما این‬ ‫سریال از قسمت اول به دل مخاطب‬ ‫نشست و با ان ارتباط برقرار کرد‪ .‬این‬ ‫اغاز غیرمعمولی و تحســین برانگیز‬ ‫چطور شکل گرفت؟‬ ‫همانطور که گفتم این مساله ریشه در مطالعه ای‬ ‫دارد که ما روی پایلوت های سریال های خارجی‬ ‫داشــتیم که از ابتدا دغدغه مان بــود‪ ،‬حداقل‬ ‫دغدغه ی شخصی من بود که چرا سریال های ما‬ ‫این کاستی را دارند‪ .‬یک نگاه دمده و عقب افتاده‬ ‫در سریال وجود دارد که خیلی ها می گویند باید‬ ‫سه‪ ،‬چهار قسمت از ان بگذرد تا تازه موتورش‬ ‫راه بیفتد و روشن شود‪ .‬اگر حتی فرض کنیم که‬ ‫این نگاه در پخش سریال های شبانه ی تلویزیون‬ ‫قابل دفاع اســت که از نظر من دیگر قابل دفاع‬ ‫نیســت‪ ،‬به دلیل اینکه مخاطب ما دیگر انقدر‬ ‫فرصت و وقت اضافه ندارد که چهار‪ ،‬پنج قسمت‬ ‫از سریال را ببیند تا شخصیت ها معرفی شوند و‬ ‫موتور قصه گرم شود‪ .‬به نظر من حداقل دو دهه‬ ‫است که از این حرف ها گذشته است‪ .‬حاال این را‬ ‫اضافه کنید که این سریال قرار است در پلتفرم‬ ‫بارگذاری و دیده شود‪ .‬به نظرم می اید که سریال‬ ‫در شبکه نمایش خانگی و اجرا در پلتفرم حتما‬ ‫باید متفاوت تر از ســریال در پخش هر شــبی‬ ‫تلویزیون باشــد‪ .‬اتفاقا در حال حاضر برعکس‬ ‫است و در دو‪ ،‬سه قسمت اول است که تماشاچی‬ ‫پلتفرم تصمیم می گیرد تا این ســریال را ادامه‬ ‫دهد یا خیــر‪ .‬اگر با ان نگاه گذشــته بخواهیم‬ ‫سریال نویسی و سریال سازی کنیم حتما بدون‬ ‫استثنا با شکست مواجه خواهیم شد‪ .‬ناچاریم‬ ‫و همه ی همکاران من ناچارنــد تا در کارهای‬ ‫اتی شان در دو‪ ،‬سه قسمت اول خیلی محکم تر و‬ ‫دقیق تر جهان قصه را به تماشاچی معرفی کنند‪.‬‬ ‫یعنی قصه در الین های متفاوت شــروع شود‪،‬‬ ‫قهرمان و ضد قهرمان تعریف شود‪ ،‬شخصیت ها‬ ‫معرفی شوند‪ ،‬گویش‪ ،‬لحن و ادبیات کاراکترها‬ ‫مشخص شود و بفهمیم قصه چیست و درباره ی‬ ‫کیست‪ .‬نویســنده باید همه ی این موارد را در‬ ‫همان قسمت اول که به ان پایلوت می گویند و‬ ‫معموال تایم ان کمی بیشتر از قسمت های دیگر‬ ‫است تعریف کند‪ .‬اساسا پایلوت نویسی و قسمت‬ ‫اول نویسی در سریال سازی مدرن یک جایگاه‬ ‫متفاوت تری به نسبت قسمت های بعد دارد‪ .‬در‬ ‫شبکه هایی مثل نتفلیکس‪ HBO ،‬و غیره کسی‬ ‫که پایلوت یا قسمت اول را می نویسد حتما باید‬ ‫از تبحر و مهارت ویژه تری برخوردار باشد‪ ،‬نسبت‬ ‫به نویسنده های مکملی که در قسمت های بعد‬ صفحه 50 ‫کمک و همراهی می کنند تا متن نوشــته شود‬ ‫و پیش برود‪ .‬به همین دلیــل طبیعتا در اینده‬ ‫باید پایلوت نویســی و قســمت یک نویسی را‬ ‫جدی بگیریم و بیننــده را بالفاصله وارد جهان‬ ‫قصه‪ ،‬داستان‪ ،‬شــخصیت های مثبت و منفی و‬ ‫موقعیت هایشان کنیم و اگر این مسیر را نرویم‬ ‫بی شک با شکست رو به رو می شویم‪.‬‬ ‫اگر خودتان می خواســتید کســت‬ ‫بچینید و به عنوان تهیه کننده در این‬ ‫کار حضور داشــتید از چه بازیگرانی‬ ‫استفاده می کردید؟‬ ‫به هر حال این ترکیب انتخاب شده و همانطور‬ ‫که گفتم ترکیبی اســت که چنــد اراده در ان‬ ‫تاثیر گذاشــته اند تا انتخاب هــا را انجام دهند‪.‬‬ ‫ان شــدت و حدتی که محمد شایسته دارد تا‬ ‫همه ی نقش هایش را از ادم های چهره استفاده‬ ‫کند طبیعتا در من کمتر است و برای بعضی از‬ ‫نقش ها حتما از چهره های جدیدتری استفاده‬ ‫می کردم اما اجــازه بدهید که ترکیب و اســم‬ ‫نگویم‪ .‬اگر قرار بود که فقط مــن بچینم حتما‬ ‫ت داشت اما به‬ ‫انتخاب هایم یک مقدار کمی تفاو ‬ ‫نظر من در حال حاضر و در مجموع ترکیب قابل‬ ‫قبول و قابل دفاعی اســت‪ .‬ضمن اینکه اگر نگاه‬ ‫کنیم شهرام شاه حسینی هم در قیاس با کارهای‬ ‫دیگرش در بازی گرفتن چه از بازیگران چهره و‬ ‫چه از بازیگران غیر چهره در این سریال زحمت‬ ‫مضاعفی کشیده است‪ .‬بازیگران بازی های نسبتا‬ ‫قابل قبولی را جلوی دوربین ارائه دادند و عالوه بر‬ ‫اینکه خود بچه ها زحمت کشیده اند حاصل کار‬ ‫شهرام شاه حسینی هم هست‪.‬‬ ‫در حــال حاضر مشــغول چه کاری‬ ‫هســتید؟ از جزئیات کار جدیدتان‬ ‫بگویید‪.‬‬ ‫در حال حاضر سرپرســتی سریال دیگری‬ ‫را با یک تیم نویسنده انجام می دهم که ان‬ ‫هم به زعم من یک سریال متفاوت‪ ،‬جذاب‬ ‫و نوتری است که کمتر شبیه ان را دیده ایم‪.‬‬ ‫این کار به جنگ بوســنی می گذرد و قرار‬ ‫اســت کاراکترهایی از ایران و انجا باشند و‬ ‫یک ماجرای جنگی عاشــقانه که ادم ها در‬ ‫قصه‪ ،‬زندگی متفاوتی را تجربه می کنند و‬ ‫با دوست نویســنده ای ان را جلو می بریم‪.‬‬ ‫قرارداد من با فیلیمو اســت که این سریال‬ ‫برای ان ها ساخته و پخش خواهد شد‪ .‬یک‬ ‫ســریال را هم از قبل برای شبکه سه پیش‬ ‫می برم‪.‬‬ ‫این مطلب را هم اضافه کنــم که تجربه ی‬ ‫تیمــی کار کردن در ســریال و نوشــتن‬ ‫مساله ای است که کســانی که در حوزه ی‬ ‫سریال نویســی موفق هســتند به شدت‬ ‫ان را رعایت می کنند‪ .‬ســازنده ی ســریال‬ ‫«بریکینگ بد» یک نظــری دارد و ان این‬ ‫اســت که‪ :‬حرف غلطی بود که فرانسوی ها‬ ‫به ما امریکایی ها به عنــوان نگره ی مولف‬ ‫یاد دادند که مولف یک نفر اســت ؛ سریال‬ ‫نویسی و سریال سازی جدی تر از ان است‬ ‫که بر روی شانه ی یک نفر بتواند سوار شود‪.‬‬ ‫کار تیمی کــردن در حــوزه ی فیلمنامه و‬ ‫فیلمنامه نویسی در سریال موضوع به شدت‬ ‫مهمی اســت و راه دیگری وجــود ندارد و‬ ‫حتما بایــد این اتفاق بیفتد‪ .‬ما در ســریال‬ ‫«می خواهم زنده بمانم» یک تیم ســه نفره ‬ ‫بودیم و زحمت دیالوگ نویسی و فضا سازی‬ ‫بیشتر برعهده ی پویا سعیدی بود که جوان‬ ‫با استعدادی است و من تئاتر «النچر‪ »5‬را‬ ‫از او دیدم که دیالوگ نویســی هایش خیلی‬ ‫خوب بود و او را از همان جــا برای این کار‬ ‫دعوت کردم‪ .‬تجربه ی ســریال نویسی از او‬ ‫ندیده بودم‪ ،‬خودش هــم در ابتدا گفت که‬ ‫اولین سریال من اســت اما همزمان با ما در‬ ‫نوشتن سریال «سیاوش» هم کمک کرده‬ ‫بود‪ .‬پوریا کاکاوند که او هم جوان مستعدی‬ ‫است که کارهای تئاتری کرده اما در این تیم‬ ‫هیچکدام تجربه ی سریال نویسی را نداشتند‬ ‫‪ .‬همانطور که گفتم بار نوشتن بیش از همه‬ ‫به گردن پویا ســعیدی افتاد و ما بیشتر در‬ ‫طراحی داستان کمک می کردیم‪ .‬می خواهم‬ ‫بگویم که مــا ناچاریم تا به ســمت نگارش‬ ‫گروهی برویم‪.‬‬ ‫در حال حاضر در کار جدیدی هم که دارد‬ ‫انجام می شود باز من به اتفاق یک نویسنده‬ ‫که او هم تا به حال تجربه ی سریال نویسی‬ ‫نداشته اما در حوزه ی سینما تجربه دارد‬ ‫همکاری داریم و به نظر من در این ترکیب‬ ‫گروهی نتیجه ی بهتــری حاصل خواهد‬ ‫شد و باید به این سمت و سو رفت‪ .‬اگرچه‬ ‫متاســفانه ما ایرانی ها بــرای کار گروهی‬ ‫تربیت نشده ایم‪.‬‬ ‫به نظر شــما این کارهایی که در حال‬ ‫حاضر در شــبکه نمایش خانگی مد‬ ‫شــده‪ ،‬برای مثال مســائلی از قبیل‬ ‫لوکیشــن های تجمالتــی‪ ،‬تعقیب و‬ ‫گریزهای عشــقی و ‪ ...‬چقدر جواب‬ ‫می دهد و مخاطب دارد؟ خود شما در‬ ‫شبکه نمایش خانگی به سمت و سوی‬ ‫این کارها می روید؟‬ ‫اگر ما یک مقدار اجــازه دهیم تا بــازار قواعد‬ ‫خودش را تعریف کند به نظر می اید که کم کم‬ ‫متوجه شویم تا این بازار‪ ،‬پلتفرم ها و مخاطبین‬ ‫ســلیقه های متفاوت و متنوعی دارنــد‪ .‬به نظر‬ ‫من سریال «قورباغه» یک قشــری از ادم هایی‬ ‫که ســریال های ایرانی را جــدی نمی گرفتند و‬ ‫مخاطب سریال ایرانی نبودند را وارد این چرخه‬ ‫کرد تا ســریال های نمایش خانگــی را ببینند‪.‬‬ ‫یعنی به دلیل فرم و ســاختار متفاوت و مدرنی‬ ‫که هومن سیدی در این سریال با وجود همه ی‬ ‫نقص ها و باگ هایی که در فیلمنامه نویسی اش‬ ‫داشت به کار برد باعث شــد تا قشر جدیدی از‬ ‫مخاطب به سریال های ایرانی رو بیاورد و از این‬ ‫بابت باید از او تشــکر کرد‪ .‬از طرفی ما در حال‬ ‫حاضر می بینیم سریال هایی که االن در پلتفرم‬ ‫بارگذاری می شود‪ ،‬تمام این مســائلی که شما‬ ‫گفتید را هم دارد اما نتوانســته ارتباط زیادی با‬ ‫مخاطب بگیرد‪ .‬ما ســریالی داریم که فصل دوم‬ ‫در حال حاضر در کار‬ ‫جدیدی هم که دارد‬ ‫انجام میشود باز من‬ ‫به اتفاق یک نویسنده‬ ‫که او هم تا به حال‬ ‫تجربه ی سریال‬ ‫نویسی نداشــته‬ ‫اما در حوزه ی سینما‬ ‫تجربه دارد همکاری‬ ‫داریم و به نظر من در‬ ‫این ترکیب گروهی‬ ‫نتیجه ی بهتــری‬ ‫حاصل خواهد شد‬ ‫و باید به این سمت‬ ‫و سو رفت‪ .‬اگرچه‬ ‫متاســفانه ما‬ ‫ایرانی ها بــرای کار‬ ‫گروهی تربیت‬ ‫نشده ایم‪.‬‬ ‫است‪ ،‬سوپراســتار دارد اما در امار تقریبا در کف‬ ‫جدول قرار گرفته و همه ی ان الکچری بازی ها و‬ ‫مواردی که نام بردید درش وجود دارد‪ .‬تصور من‬ ‫این است که با تجربه ای که نتفلیکس و شبکه های‬ ‫دیگر دارنــد‪ ،‬در اینده این قصه ها هســتند که‬ ‫جغرافیا و شرایط را در می نوردند و ان ها هستند‬ ‫که تعیین تکلیف می کنند‪ .‬یعنی بازیگر درست‬ ‫است‪ ،‬کارگردان درست اســت‪ ،‬فضای الکچری‬ ‫یا غیر الکچری اجتماعی‪ ،‬جنوب شهری شمال‬ ‫شهری و همه ی این ها بیس ها و بسترهای قصه‬ ‫هستند اما در سریال سازی و سریال نویسی و در‬ ‫ارتباط مخاطب با ســریال به نظر من قصه است‬ ‫که حرف اول و اخر را در اینده خواهد زد‪ .‬الاقل‬ ‫اینده ی پلتفرم های ایران اینطوررقم می خورد‪ .‬ما‬ ‫در حال حاضر با تعداد زیادی اسم رو به رو هستیم‬ ‫که سال اینده یا همین امســال سریال هایشان‬ ‫می اید و کسانی هســتند که در سینما کارهای‬ ‫موفقی انجام داده اند‪ .‬این افراد ســریال سازی را‬ ‫تجربه می کنند و ما نتایج این تجربیات را خواهیم‬ ‫دید‪ .‬گاها تجربیات موفقی خواهند بود و بعضی‬ ‫از ان ها هم ممکن اســت ناموفق باشند‪ .‬ان وقت‬ ‫همه به این نتیجه خواهیم رسید که انچه باعث‬ ‫می شود تا مخاطب انبوه با یک ســریال ارتباط‬ ‫برقرار کند یا نکند دیگر بازیگر‪ ،‬کارگردان‪ ،‬فضای‬ ‫الکچری یا جنوب شهر نیست‪ ،‬بلکه قصه و بافت‬ ‫درام‪ ،‬شخصیت پردازی متنوع‪ ،‬کمتر دیده شده‬ ‫و خالقانه ی درام است که تعیین کننده است‪ .‬من‬ ‫فکر می کنم که سریال ســازی ما در سال هزار‬ ‫و چهارصد و یــک در همــه ی پلتفرم ها اینطور‬ ‫پیش می رود که حاکمیت قصه نسبت به بقیه ی‬ ‫فاکتورها در صدر خواهد نشست‪.‬‬ ‫‪51‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 51 ‫جایگاه ویژه‬ ‫گفت وگو با پویا سعیدی‪ ،‬نویسنده سریال «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫‪ 10‬ماهصرفشخصیت پردازیکردیم‬ ‫پریساسادات خضرایی‪« :‬محور اساسی ای که در قصه و نوشتن این سریال‬ ‫بر ان متمرکز بودیم شخصیت پردازی بود»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی‬ ‫این گفت وگو و یکی از دالیل موفقیت فیلمنام ه سریال «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫همین باشد‪ .‬با پویا سعیدی‪ ،‬یکی از نویسندگان سریال‪ ،‬به گفت وگو نشسته ایم که با حذف‬ ‫سواالت ما پاسخ های او را در ادامه می خوانید‪.‬‬ ‫چیزی به نام هنرور نداشتیم‪ ،‬حتی‬ ‫شخصیت های کوچک هم پرداخت‬ ‫داشتند‬ ‫چیزی کــه در ابتــدای کار به عنوان‬ ‫مخاطب از سریال‪ ،‬نویسندگی سریال‬ ‫و داستان گویی ســریالی یاد گرفته ام‬ ‫این اســت که اگــر قصه بر اســاس‬ ‫کنش و واکنش های شــخصیت های‬ ‫درست پرداخت شده شکل نگیرد‪ ،‬در‬ ‫جایی کم مــی اورد و نمی توان قصه ا ی‬ ‫را که بدون شــخصیت پردازی عمیق‬ ‫است ادامه داد و مطمئن بود که از نفس‬ ‫نمی افتد‪ .‬به همین دلیل ما در قصه مان‬ ‫روی شــخصیت هایش سرمایه گذاری‬ ‫کردیم و رویکرد و منش هر شخصیت و‬ ‫واکنشش در هر موقعیت‪ ،‬قصه را قدمی‬ ‫رو به جلو می بــرد‪ .‬به همین خاطر فکر‬ ‫می کنم محور اساسی ای که ما در قصه‬ ‫و نوشتن این ســریال به ان پرداختیم‬ ‫شــخصیت پردازی بود‪ .‬رویکردی که‬ ‫خیلی ان را می پسندم و سعی می کنم تا‬ ‫در هر نوشته ام رعایتش کنم‪ ،‬این است‬ ‫که هیچ کاراکتری که در فیلمنامه اسم‬ ‫دارد و بازیگری ان را بازی می کند نباید‬ ‫ساد ه انگارانه نوشته شود و اتفاقا باید‬ ‫این قابلیت را داشته باشد تا هر زمانی‬ ‫ما برای کوچک ترین‬ ‫شخصیت های این‬ ‫فیلمنامه هم زمان‬ ‫صرف کردیم‪ ،‬جلسه‬ ‫گذاشتیم و به کمک‬ ‫کارگردان‪ ،‬بازیگر و‬ ‫دیگران بازنویسی‬ ‫کردیم‪ .‬طبیعتا اگر‬ ‫این حجم را اندازه‬ ‫گیری کنیم بخش‬ ‫اعظمش به کاراکتر‬ ‫امیر شایگان مربوط‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫که دوباره الزم شــد به قصه بازگردد‪.‬‬ ‫با این رویکرد دیگر نمی شــود فقط‬ ‫شخصیت هایی را نوشت که به اصطالح‬ ‫هنرورها نقششــان را بازی کنند و‬ ‫اهمیتی نداشته باشند چرا که در هر‬ ‫زمانی از قصه ممکن اســت شخصیت‬ ‫را بازگردانی و به ان نیاز پیدا کنی‪ .‬این‬ ‫موضوع مستقیما به پیشینه ی تئاتری‬ ‫من متصل است‪ .‬من در نمایش هایی و‬ ‫از همه مهم تر «النچر‪ »5‬کار کرده ام که‬ ‫شخصیت های بسیاری در ان داشتیم‬ ‫که فقط در حد چهــار‪ ،‬پنج دقیقه در‬ ‫صحنه حضور داشتند‪ .‬انجا بود که این‬ ‫چالش برای من شکل گرفت و خیلی‬ ‫مهم شد‪ .‬تعداد شــخصیت ها در این‬ ‫نمایش زیاد بود و هفت‪ ،‬هشت سرباز‬ ‫بودند که باید در حد ان پنج‪ ،‬شــش‬ ‫دقیقه ای که حضور داشــتند دیدنی‬ ‫می شــدند و اگر جزئیات درســتی‬ ‫نداشــتند مخاطب خسته می شد‪ .‬در‬ ‫انجا تکنیک هایی را یاد گرفتم تا بتوانم‬ ‫شخصیت های کوتاه را طوری پرداخت‬ ‫کنم که به چشــم بیایند‪ .‬البته در این‬ ‫سریال کمک دو همکار دیگر هم خیلی‬ ‫توانست این پروسه را تکمیل کند‪.‬‬ ‫شخصیت امیر شایگان را غیرقابل‬ ‫پیش بینی طراحی کردیم‬ ‫ما برای کوچک ترین شــخصیت های‬ ‫این فیلمنامه هم زمان صرف کردیم‪،‬‬ ‫جلسه گذاشتیم و به کمک کارگردان‪،‬‬ ‫بازیگر و دیگران بازنویســی کردیم‪.‬‬ ‫طبیعتا اگر ایــن حجم را اندازه گیری‬ ‫کنیم بخش اعظمش به کاراکتر امیر‬ ‫شــایگان مربوط می شود‪ .‬الزم است‬ ‫بگویم که ما ‪ 10‬ماه روی این فیلمنامه‬ ‫کار کردیم و چون داستان با کنش و‬ ‫واکنش های شخصیت شایگان پیش‬ ‫می رود بخش زیــادی از این ده ماه‪،‬‬ ‫صرف این شــد تا بتوانیم شخصیت‬ ‫امیر شــایگان را غیر قابل پیش بینی‬ ‫طراحی کنیم‪ .‬گفتار و کردار منحصر‬ ‫به خودش را طراحی کردیم و شــکل‬ ‫دادیم و در این مســیر از زمانی که‬ ‫بازیگر هم به کار اضافه شد‪ ،‬هدایت‬ ‫او زیر نظر کارگردان شــکل گرفت و‬ ‫صحنه ها ضبط شــد‪ ،‬یک سری ابعاد‬ ‫دیگری هم در اجرا به کاراکتر او اضافه‬ ‫شد‪ .‬خوشبختانه این شخصیت نظر‬ ‫مخاطب را هم جلب کرده و من از این‬ ‫بابت خوشحال هستم‪.‬‬ ‫ســعی کردیم مثل ســریال های‬ ‫غربی شروع محکمی داشته باشیم‬ ‫اینکه سریال «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫در قسمت اول با مخاطب ارتباط برقرار‬ ‫کرد‪ ،‬به تجربه ی ما در مقام مخاطب‬ ‫بازمی گردد‪ .‬شــخصا خیلی سال بود‬ ‫که ســریال ایرانی نمی دیدم یعنی با‬ ‫اینکه از کودکی بــا تلویزیون بزرگ‬ ‫شــده بودم از یک جایی به بعد دیگر‬ ‫نتوانستم ســریا ل ها را تحمل کنم‪.‬‬ ‫یکی از دالیل عمده اش این بود که ما‬ ‫شخصیتی نمی دیدیم و دیالوگ هایی‬ ‫که از دهان شخصیت ها می شنیدیم‬ ‫انقدر کلیشــه ای بود که انگار ان را‬ ‫بارها شــنیده بودیــم‪ .‬خالقیتی در‬ ‫معرفی شخصیت نبود‪ .‬به طور کلی با‬ ‫اینکه سریا ل سازی در سطح جهانی‬ ‫و حتی در همین کشــور همســایه‬ ‫ترکیه بسیار موفق است خیلی باعث‬ ‫تاسف بود که چرا سریا ل نویس های‬ ‫ایرانی به این مساله توجه نمی کنند و‬ ‫همچنان کلیشه های شکل گرفته در‬ ‫این سال ها را ادامه می دهند‪ .‬به همین‬ ‫اول کار بر این بود که‬ ‫دلیل هدف ما از ِ‬ ‫ایرانی دیگر را طی‬ ‫روند سریا ل های‬ ‫ِ‬ ‫نکنیم‪ .‬پس شروع به مطالعه کردم و به‬ ‫مقاله ها و کتاب هایی از منابع خارجی‬ ‫برخوردم و تازه متوجه شدم که اصال‬ ‫ساختار نوشتن سریال فرق می کند‪.‬‬ ‫ســعی کردیم با رعایت ان ساختار‬ ‫بتوانیم تا جایی که در این سیســتم‬ ‫ممکن اســت و اجازه داریم شــبیه‬ ‫ســریال های غربی قصه بگوییم‪ .‬در‬ ‫سریال های غربی مهم ترین قسمت ها‬ ‫همان قسمت های اول هستند و اگر‬ ‫این ها نباشند سریال اصال ادامه پیدا‬ ‫نمی کند‪ .‬در نتیجه سعی کردیم تا روند‬ ‫معکوس را طی کنیم و شروع محکمی‬ ‫داشته باشیم‪.‬‬ صفحه 52 ‫مروری بر نقد و نظرها پیرامون «گیسو»‬ ‫سریال جدید منوچهر هادی‬ ‫ما را کم هوش‬ ‫فـرضنکنید!‬ ‫گلسا بحری‪ :‬شاید بتوان با قاطعیت گفت سریال «گیسو» یکی از ضعیف ترین‬ ‫سریال های این مدت اخیر در شبکه نمایش خانگی است‪ .‬سریالی که فرمولی‬ ‫خاص در تولیدات منوچهر هادی را در این چند ساخته اخیر ادامه می دهد و از‬ ‫جهات مختلف حرفی برای گفتن ندارد‪ .‬فیلمنامه ضعیف‪ ،‬بازی های تصنعی‪ ،‬فیلمبرداری ضعیف‬ ‫و ‪ ....‬همگی می تواند «گیسو» را حتی یکی از بدترین کارهای کارنامه خود منوچهر هادی هم‬ ‫جلوه دهد‪ .‬در ادامه با چند تحلیل که در فضای وب و توییتر منتشر شده است مروری بر نظرات‬ ‫مردمی درباره این سریال داشتیم که می خوانید‪.‬‬ ‫منوچهر هادی به صحنه های لوکس و نمایش افراطی تجمالت عالقه ویژه ای دارد‬ ‫و شدت این عالقه در «دل» به اندازه ای بود که عم ً‬ ‫ال مایه عذاب و انزجار مخاطب‬ ‫می شد‪ .‬خوشبختانه در «گیسو» به تعادل بهتری رسیدیم و به جز سکانس های‬ ‫کتی و پگاه شاهد زندگی های لوکس افراطی به سبک سریال های ترکی نیستیم و‬ ‫شاید این هم موردی باشد که تماشای «گیسو» را قابل تحمل تر می کند‪.‬‬ ‫یکی از مشکالت اثار این کارگردان‪ ،‬کم هوش فرض کردن مخاطب و تاکید افراطی‬ ‫به ویژگی های بدیهی شخصیت هاست‪ .‬مث ً‬ ‫ال همه ما می دانیم پگاه زنی خودشیفته‬ ‫و عصبی است‪ ،‬اینکه در هر قسمت روی این موضوع تاکید می شود و شاهد مکالمات‬ ‫تلفنی سرشار از ناسزای او و سهیل هســتیم‪ ،‬هیچ دلیلی منطقی ندارد‪ .‬یا عالقه‬ ‫افراطی بسیاری از خانم های ســریال به محمدرضا گلزار که تنها کارکردش این‬ ‫است که اقای هادی در هر قسمت یاداور می شود ببینید چه بازیگر جذابی برای‬ ‫سریالم انتخاب کردم! امیدواریم او باالخره به این نتیجه برسد که این فرمول اص ً‬ ‫ال‬ ‫جواب نمی دهد و برای مخاطب خسته کننده است‪ .‬بازی بد بازیگران فیلم از دیگر‬ ‫مشکالت ان است و تقریبا هیچکس به جز هومن سیدی در سریال بازی یکدست‬ ‫و خوبی از خود ارائه نمی دهد‪.‬‬ ‫فیلمنامه «گیسو» دقیقًا مشابه کارهای قبلی منوچهر هادی است‪ .‬فیلمنامه ای که‬ ‫از دقیقه به دقیقه ان می توان سوتی و اشتباهات تکنیکی استخراج کرد! مانند اغلب‬ ‫ساخته های منوچهر هادی‪ ،‬مدت زمان مفید سریال چیزی در حدود پانزده دقیقه‬ ‫است‪ .‬بخشی از مدت زمان ســریال به تیتراژ و انچه گذشــت و انچه خواهید دید‬ ‫می گذرد و در طول قصه نیز موضوعات جانبی بی ربطی مطرح می شود تا زمان سریال‬ ‫کِش بیاید! دیالوگ هایی که در سریال نوشته شده بدترین و کلیشه ای ترین دیالوگ‬ ‫های ممکن است؛ دیالوگ هایی که هنگام بیان ان ها موسیقی سوزناکی هم پخش‬ ‫می شود تا ابتذالشان بیشتر و بیشتر شود‪ .‬صدای موسیقی متن سریال هنگام پخش‪،‬‬ ‫بلندتر از صدای دیالوگ شخصیت هاست! «گیسو» بازی های بد بسیاری دارد‪ .‬بدترین‬ ‫بازیگران سریال محمدرضا گلزار و البته‪ ،‬ساره بیات هستند‪.‬‬ ‫‪53‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 53 ‫سینمای ایران‬ ‫فــــــرم اشتــــراک‬ ‫ماهنامــــــهصبــــا‬ ‫نام و نام خانوادگی‪:‬‬ ‫‪................................................................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫ادرس‪:‬‬ ‫‪.............................................................................................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫تلفن‪ ....................................................... :‬موبایل‪ ................................................. :‬فکس‪ ................................................ :‬کدپستی‪:‬‬ ‫‪..................................................‬‬ ‫اشتراک شش ماهه‬ ‫{چهارشماره}‬ ‫با پست سفارش‬ ‫‪ 1.000.000‬ریال‬ ‫لطفا مبلغ واریزی را به شماره حساب ‪ 0109771136001‬و یا به شماره کارت ‪ 6037691990274227‬بانک صادرات قابل پرداخت‬ ‫در سراسر کشور به نام موسسه فرهنگی هنری وصف صبا واریز نمایید و شماره پیگیری و فرم تکمیلی فوق را به دفتر ما فکس‬ ‫و یا به شماره ‪ 09105248419‬ارسال نمایید‬ ‫ادرس‪ :‬تهران‪ ،‬خیابان ایت اهلل مدنی‪ ،‬روبروی متروی شهید مدنی‪ ،‬کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک‪ ،5‬دفتر مجموعه رسانه ای «صبا»‬ ‫تلفن‪021-77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪mahnamehsaba‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.ir‬‬ صفحه 54 ‫در جـای درســتی ام‬ ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫گفت وگو با امیر نوروزی‪ ،‬بازیگر سریال های «می خواهم زنده بمانم» و «مردم معمولی»‬ ‫نه زیراب زنی کردم نه البی!‬ ‫سروش صحت‪ ،‬پیمان قاسم خانی‪ ،‬عطاران و رامبد جوان اگر در کمدی به من پیشنهاد بدهند می روم‬ ‫‪55‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 55 ‫چهره پرتالش‬ ‫پریسبحانی‪« :‬منهفدهسالصبروتالشکردمتاوقتشبرسد‪.‬نهجایکسی‬ ‫را گرفتم‪ ،‬نه الیی کشیدم و نه زیراب کسی را زدم‪ .‬سعی کردم ارام ارام پله ها را‬ ‫پشت سر بگذارم و با اخالق وارد این کار شدم و تا زمانی که کار کنم حتما این را‬ ‫رعایت می کنم»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی امیر نوروزی همین باشد‪ .‬بازیگری که‬ ‫سابقه ی درخشانی در تئاتر داشته و این روزها دو سریال «می خواهم زنده بمانم» و «مردم‬ ‫معمولی» را در شبکه ی نمایش خانگی دارد‪ .‬سریال هایی از دو ژانر مختلف و کاراکترهایی که‬ ‫تفاوت های بسیاری با هم دارند‪ .‬بازیگری که در سی ونهمین جشنواره ی فیلم فجر با بازی در دو‬ ‫فیلم «مامان» و «مصلحت» خوش درخشید و کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول‬ ‫ل «می خواهم زنده بمانم» و تجربه ی متفاوتی که در «مردم معمولی»‬ ‫مرد شد‪ .‬راجع به سریا ‬ ‫داشتهبااوبهگفت وگونشسته ایمکهدرادامهانرامی خوانید‪.‬‬ ‫چقدر از فیلمبرداری دو نقشی که در‬ ‫دو سریال «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫و «مردم معمولی» داشتید همزمان‬ ‫بوده است؟‬ ‫در حال حاضر همزمان اســت‪ .‬فیلمبرداری‬ ‫«می خواهم زنده بمانم» را از ابان ماه شروع‬ ‫کردیم و هنوز ادامه دارد و «مردم معمولی»‬ ‫را هم دهم بهمن ماه کلید زدیم‪« .‬می خواهم‬ ‫زنده بمانم» قرار بود خیلی زودتر تمام شود‬ ‫اما ادامه پیدا کرد‪ .‬درواقع قــرارداد اولم کار‬ ‫رامبد جوان بود اما «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫یک مقدار طول کشــید و بــه همین خاطر‬ ‫تداخل پیدا کرد‪ .‬اصوال اینطور اســت که من‬ ‫همان یک کار را هم به سختی انجام می دهم‬ ‫حاال چه برسد به اینکه دو کار را انجام دهم و‬ ‫یک مقدار سختم شد!‬ ‫به نظر می اید که این همزمانی برای‬ ‫نشان دادن توانایی شما به مخاطب‬ ‫یک توفیق اجباری خوب بود؟‬ ‫این مسائل شانسی اســت و من برنامهریزی‬ ‫نکرده بــودم تا به این شــکل پیــش برود‪.‬‬ ‫پیشنهادات زیادی داشــتم که از جشنواره‬ ‫فیلم فجر بیشــتر شــد اما قبــل از فجر هم‬ ‫پیشنهاداتی بود‪ .‬من در جشنواره فیلم فجر دو‬ ‫نقش اصلی بازی کردم و در دو فیلم «مامان»‬ ‫و «مصلحت» حضور داشــتم که برای فیلم‬ ‫«مامان» کاندید نقش اصلی هم شــدم و از‬ ‫ان به بعد بیشــتر مرا شــناختند و پیشنهاد‬ ‫دادند‪ .‬قبل از ان هم پیشــنهاداتی بود که از‬ ‫بین ان ها تصمیم گرفتم تا «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» و ســریال رامبد جوان را کار کنم‪ .‬با‬ ‫رامبد جــوان خیلی زودتــر از این ها‪ ،‬یعنی‬ ‫در خرداد ماه ســال گذشــته صحبت کرده‬ ‫بودیم که می خواســت کاری را شروع کند و‬ ‫ان سریال نشــد‪ .‬بعد از ان گفت می خواهم‬ ‫سیتکام بسازم‪ ،‬از انجا که من هم به کمدی‬ ‫عالقه دارم احساس کردم کار جالبی است و‬ ‫با کمال میل بــا او کار کرده و می کنم‪ .‬منتها‬ ‫این همزمانی یک دفعه اتفاق افتاد و من ان‬ ‫زمان نمی دانستم که «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫و «مردم معمولی» همزمان پخش می شوند‪.‬‬ ‫فکر می کردم «می خواهم زنده بمانم» دیگر‬ ‫دارد تمام می شود که تازه «مردم معمولی»‬ ‫شروع به کار می کند یا پخشش دیرتر شروع‬ ‫می شــود‪ .‬طبق برنامه ریزی خودشــان هم‬ ‫اینطور بود اما در نهایت همزمان شدند‪ .‬این‬ ‫همزمانی صدماتی هم داشته اما خیلی به این‬ ‫مسائل فکر نمی کنم‪ .‬امیدوارم که به اندازه ی‬ ‫کافی متفاوت بوده باشم‪ .‬به نظر من بحث های‬ ‫جانبی خیلی مســاله ی مهمی نیست‪ .‬فکر‬ ‫می کنم این حرفی که شــما می زنید تقریبا‬ ‫درست است و این اتفاق افتاده است‪ .‬حداقل‬ ‫دقــت می کنند که یــک بازیگــر همزمان‬ ‫می تواند دو کار را انجــام دهد‪ .‬به نظر خودم‬ ‫خیلی حسن نیست اما خدا را شکر بد نشد‪.‬‬ ‫این را یک چالــش بزرگ و محک‬ ‫می دانستید یا اینکه برای شما کار‬ ‫سختی نبوده است؟‬ ‫واقعیت این اســت که وقتــی از بیرون نگاه‬ ‫می کنی کار خیلی ســختی بــه نظر می اید‬ ‫اما مساله این است که وقتی یک کاراکتری‬ ‫را بازی می کنید؛ یک چارچوبــی را برای او‬ ‫مشخص می کنید و طبق ان چارچوب عمل‬ ‫می کنید‪ ،‬حرف می زنیــد و رفتار می کنید‪.‬‬ ‫وقتی یک فیلمنامه را می خوانید کارگردان‬ ‫و فیلمنامه به شــما کمک می کنند تا دقیقا‬ ‫بفهمید که فالن کاراکتر چه شــکلی است‪.‬‬ ‫وقتی ایــن را متوجه شــدید و جلوی‬ ‫دوربین رفتید و همــه هم تایید‬ ‫دادنــد که همین باشــد‪ ،‬یک‬ ‫بخــش مغــز این رفتــار را‬ ‫ذخیــره می کنــد‪ .‬یــک‬ ‫بازیگر ایــن خصوصیت‬ ‫را دارد و اصــوال بایــد‬ ‫داشته باشد؛ خصوصا‬ ‫بازیگران تئاتر‪ ،‬چون‬ ‫کاراکترهایــی که‬ ‫در گذشــته بازی‬ ‫کرده انــد زیــاد‬ ‫بو د ه ا ســت ‪.‬‬ ‫درســت است‬ ‫کــه مــردم‬ ‫ندید ه انــد اما‬ ‫بیــن تئاتری ها‬ ‫و بازیگرانــی‬ ‫کــه همدیگــر را‬ ‫می شناســند این یک‬ ‫اصل ساده و مشخص است‬ ‫یک بازیگر این‬ ‫خصوصیت را دارد‬ ‫و اصوال باید داشته‬ ‫باشد؛ خصوصا‬ ‫بازیگران تئاتر‪،‬‬ ‫چون کاراکترهایی‬ ‫که در گذشته بازی‬ ‫کرده اند زیاد بوده‬ ‫است‪ .‬درست است‬ ‫که مردم ندیده‬ ‫اند اما بین تئاتری‬ ‫ها و بازیگرانی که‬ ‫همدیگر را میشناسند‬ ‫این یک اصل ساده‬ ‫و مشخص است که‬ ‫هر کاراکتری را با‬ ‫ویژگی های خودش‬ ‫بازی کنی‬ ‫که هــر کاراکتری را بــا ویژگی های خودش‬ ‫بازی کنی‪ .‬این تجربیات تئاتر باعث می شود‬ ‫تا زمانی که کار تصویر می کنید سریع متوجه‬ ‫شوید که هر کاراکتر چه ویژگی هایی دارد و‬ ‫ان را ذخیره کنید‪ .‬اگر ســه سال دیگر هم به‬ ‫من بگویند که نقش فرخی را بازی کن من ان‬ ‫را ذخیره دارم‪ .‬می دانم کــه چه ویژگی هایی‬ ‫دارد و باید به این شــکل ان را بــازی کنم و‬ ‫کاراکتر خسرو در «مردم معمولی» را هم باید‬ ‫به ان شکل بازی کنم‪ .‬شــیوه ی بازیگری هر‬ ‫ژانر و هر کاری یک مقدار فرق می کند و فکر‬ ‫می کنم همین تفاوت کمدی و ملودرامی که‬ ‫این دو سریال دارند کفایت می کند‪ .‬کمااینکه‬ ‫شما یک گذشته ای را هم باید داشته باشی و‬ ‫چیزی در چنته داشته باشی تا بتوانی این کار‬ ‫را بکنی اما در ان لحظه که انجامش می دهی‬ ‫و دو نقــش را بازی می کنــی خیلی پیچیده‬ ‫نیست‪ .‬خود بازیگری کار سختی است‪ ،‬یعنی‬ ‫خود ان کاراکتر را ایفا کردن کار سختی است‬ ‫اما تفاوت بین این دو هم به نظر من خیلی کار‬ ‫سختی نیست‪.‬‬ صفحه 56 ‫این تصور در عوام وجــود دارد که‬ ‫تیپ ســازی کار خیلــی ســختی‬ ‫نیست‪ .‬از نظر شما برای یک بازیگر‬ ‫تیپ ســازی از شــخصیت پردازی‬ ‫سخت تر است یا اسان تر؟‬ ‫اصوالً در مورد شخصیت پردازی و تیپ سازی‬ ‫قیاس های درســتی نمی شــود‪ .‬به هر حال‬ ‫کاراکترها گونه های مختلفــی دارند‪ ،‬بعضی‬ ‫از کاراکتر ها به واســطه ی ژانــر و در فضایی‬ ‫که نوشته شــده اند به تیپ نزدیک تر هستند‬ ‫چون ویژگی های ملموس ظاهری را بیشــتر‬ ‫دارنــد و بنابراین به تیپ نزدیک می شــوند‪.‬‬ ‫بعضــی از کاراکترها اینطور نیســتند و کمی‬ ‫عمیق تر هســتند؛ نه اینکــه ویژگی ظاهری‬ ‫نداشته باشــند اما عمیق تر بررسی می شوند‪.‬‬ ‫این مساله در فیلمنامه اتفاق می افتد‪ ،‬درواقع‬ ‫فیلمنامه به شــما می گوید که ایــن کاراکتر‬ ‫چقدر عمیق است و یا برای مثال چقدر درونگرا‬ ‫است و نمی توانید ان را تیپ بازی کنید‪ .‬یعنی‬ ‫در لحظه ای که دیالــوگ می گویید‬ ‫بایــد یک بــاور عمیقی‬ ‫داشته باشــید و همه ی‬ ‫رفتار و بیان شما باید به‬ ‫این اندازه واقعی و رئالیستی‬ ‫باشــد‪ .‬درام در جای دیگری به‬ ‫شــما می گوید که برای مثال‬ ‫من یک کمدی هستم و‬ ‫با فاصله گذاری ســر و‬ ‫کار دارم در نتیجه اینجا‬ ‫نیاز است که تیپ سازی‬ ‫کنید‪ .‬البته می شود که در‬ ‫اینجا هم تیپ سازی نکنید و‬ ‫کارها را رئالیستی انجام دهید اما‬ ‫باز هم از ان شخصیت پردازی شدید‬ ‫و با ریزه کاری های زیاد یک مقدار فاصله‬ ‫می گیرید‪ .‬درواقع خود کمــدی این ویژگی‬ ‫فاصله گذاری را دارد‪ .‬برای مثال کاراکتر جوکر‬ ‫را که واکین فینیکس بازی کرده در نظر بگیرید‬ ‫و یا همین فیلم «پدر» که انتونی هاپکینز بازی‬ ‫می کند‪ .‬در اینجا شرایط فیلمنامه‪ ،‬کارگردانی‬ ‫و خود اثر به شما می گوید که نمی توانید تیپ‬ ‫بســازید‪ .‬چراکه می خواهید وارد جزئی ترین‬ ‫مسائل ذهن کاراکتر شوید و انقدر عمیق است‬ ‫که نمی توانید با چهار حرکت ثابت که همیشه‬ ‫انجام می دهید و در ذهــن مخاطب چیزی را‬ ‫تداعی می کند و موجب خنده یا گریه می شود‬ ‫ســر و ته قضیه را هم بیاورید‪ .‬درواقع نه اینکه‬ ‫سخت تر باشد اما کار بیشــتری دارد‪ ،‬مساله‬ ‫سختی و اسانی نیســت‪ .‬ضمن اینکه همه ی‬ ‫بازیگران تیپ ساز نیستند یعنی به ان عالقه ای‬ ‫ندارند و این به این معنی هم نیســت که اگر‬ ‫بخواهند می توانند تیپ ســاز خوبی باشــند‪.‬‬ ‫این یک ویژگی کامال فردی در بازیگری است‬ ‫که بعضی ها تیپ سازی را هم بلد هستند‪ .‬من‬ ‫هر دو را شخصیت می بینم؛ شخصیتی که در‬ ‫دنیای درام معنی پیدا می کنــد‪ .‬اینطور نگاه‬ ‫نمی کنم که انجا عمیق تر و سخت تر است اما‬ ‫در مجموع ویژگی‬ ‫»میخواهم زنده‬ ‫بمانم« این است که‬ ‫تقریبا همه معتقدند‬ ‫بازی یک دست‬ ‫است‪ ،‬کسی فالش‬ ‫نیســت و بیرون‬ ‫نمیزند و این نکته ی‬ ‫خیلی مهم است‪ .‬این‬ ‫قضیه نشان میدهد‬ ‫که حواس کارگردان‬ ‫خیلی به این جنبه از‬ ‫مساله بوده است‪.‬‬ ‫کمااینکه در فیلمنامه‬ ‫هم شخصیت‬ ‫پردازی را به میزان‬ ‫الزم میبینیم‬ ‫از دید عوام و حتی از دید سینماگران و کسانی‬ ‫که کارشــان این اســت هم این مساله گفته‬ ‫می شود که به نظر من اجحافی است که در حق‬ ‫تیپ ســازها صورت می گیرد‪ .‬یعنی احساس‬ ‫می کنند چون طرف تیپ ساز است نمی تواند‬ ‫یک بازی عمیق را انجام دهد اما من اصال این‬ ‫مساله را قبول ندارم‪ .‬خدا را شکر این دو کار را‬ ‫همزمان داشــتم و اگر مردم دو کار سینمایی‬ ‫من را هم ببیننــد می توانند قضاوت کنند که‬ ‫خیر‪ ،‬به این شکل نیســت‪ .‬درواقع به نظر من‬ ‫یک بازیگر باید همه ی این توانایی ها را داشته‬ ‫باشد و در جایی که الزم است تیپ سازی کند‬ ‫و در جایی که الزم نیســت هــم کار دیگری‬ ‫انجام دهد‪.‬‬ ‫تعریفی که نقش مکمل در سینمای‬ ‫ایران بــرای خودش پیــدا کرده‬ ‫این اســت که مکمل کامال وابسته‬ ‫به شخصیت اصلی اســت اما این‬ ‫تعریف در فیلمنامه «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» دستخوش تغییر مثبت شد و‬ ‫مکمل به خودی خود یک نقش اصلی‬ ‫مهم اســت و نقش شما هم در این‬ ‫کار همین خصوصیت را داشت‪ .‬این‬ ‫تحلیل را قبول دارید؟‬ ‫نمی دانم این را چه کسی تحلیل کرده اما یک‬ ‫توضیحی الزم دارد‪ .‬اگر سریال های خوب دنیا‬ ‫را ببینیم‪ ،‬مــن «‪ »Game of Thrones‬را‬ ‫مثال می زنم البته ما نه از نظر سخت افزاری و‬ ‫نه از نظر سرمایه گذاری انقدر قوی نیستیم و‬ ‫از طرف خودم می گویم که نه حتی بازیگرانی‬ ‫به ان تعداد در ان ســطح داریم اما احساس‬ ‫می کنم که مساله ی ما بازیگری نیست‪ .‬مساله‬ ‫این است که ان ها ازمون و خطاهای بسیاری‬ ‫کرده اند‪ ،‬زودتر از ما شروع کرده اند‪ ،‬هزینه های‬ ‫زیادی کرده انــد و از دل همه ی این ها متوجه‬ ‫شده اند که چطور می توانند یک سریالی را در‬ ‫ان ابعاد بسازند‪ .‬برای مثال ما «مختارنامه» را‬ ‫داریم که بازی های قابل قبولــی دارد و اتفاقا‬ ‫سریال قابل قبولی اســت اما نمی شود‪ .‬مثال‬ ‫به لحاظ جلوه های ویژه انطور نیســت‪ ،‬زمان‬ ‫الزم برای تولید این ســریال در ایران بیشتر‬ ‫می شود و این هزینه ها کمرشکن شده و عمال‬ ‫نمی توانند ان کار را انجــام دهند‪Game« .‬‬ ‫‪ »of Thrones‬و یــا «‪»Breaking Bad‬‬ ‫را از این جهت مثال می زنم که برای مثال دو‬ ‫یا ســه کاراکتر اصلی دارند و تعدادی کاراکتر‬ ‫دیگر هم در ان ها وجود دارد‪ .‬ناگهان می بینیم‬ ‫که پنج قســمت برای کاراکتر به فرض مثال‬ ‫بیســتم که برای ما خیلی مهم نبود قصه ای‬ ‫مطرح می شــود و ما ان را پیگیری می کنیم‪.‬‬ ‫انگار که ما در پنج قســمت از سریال این ادم‬ ‫را در نقش اصلی می بینیــم و این به دلیل باال‬ ‫بودن جذابیت سریال است‪ .‬این اتفاق به این‬ ‫دلیل است که همه ی کاراکترها برای مخاطبان‬ ‫ارزشمند شوند و شما بتوانید قالبتان را چندین‬ ‫بار بیندازید و ماهی بگیریــد‪ .‬این رویکردی‬ ‫است که در انجا دارند و از ان نتیجه گرفته اند‬ ‫و می بینیم کم کم در ســریال های ما هم این‬ ‫اتفاق می افتد‪ .‬یعنی ما یک دفعه سه قسمت را‬ ‫می بینیم که به یک کاراکتر فرعی می پردازد و‬ ‫انگار ان را به یک کاراکتر اصلی تبدیل می کند‪.‬‬ ‫قدرت این کاراکتر باید انقدر باال باشــد که بر‬ ‫فرض وقتی روبه روی کاراکترهای اصلی قرار‬ ‫می گیرد التهاب و چالش ایجاد شود‪ ،‬از طرفی‬ ‫اگر این کاراکترها انقدر پرداخت نشــوند ابتر‬ ‫می مانند و قدرت کاراکترهای اصلی هم کم کم‬ ‫از دست می رود‪ .‬در سریال «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» تا انجا که توانسته اند و توان داشته اند‬ ‫این کار را انجام داده انــد منتها مخاطب هم‬ ‫گاهی اوقات از این مساله استقبال نمی کند‪.‬‬ ‫چرا که به هر حــال یک ســریال را با بازیگر‬ ‫محبوبش شــروع می کند و احساس می کند‬ ‫که او باید در همه ی سکانس ها حضور داشته‬ ‫باشد‪ ،‬در صورتی که نمی داند خود ان بازیگر‬ ‫هم دوست ندارد در همه ی سکانس ها باشد‪.‬‬ ‫نه اینکه از این قضیه متنفر باشــد اما می داند‬ ‫که اندازه بودن و ســکانس های اندازه داشتن‬ ‫چقدر ارزشــمند اســت‪ .‬برای مثال مخاطب‬ ‫قطعا فکر می کنــد که حامد بهداد یا ســحر‬ ‫دولتشــاهی چرا کم هســتند‪ .‬در صورتی که‬ ‫خودشان اینطور نیســتند و به دنبال حضور‬ ‫به اندازه هستند تا بیش از یک اندازه ای دیده‬ ‫نشوند و اتفاقا تقاضای مخاطب را بیشتر کنند‬ ‫‪57‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 57 ‫چهره پرتالش‬ ‫صبر کنم‪ .‬زمان هایی که به بطالت می گذرد هم‬ ‫زیاد پیش می اید‪ .‬برای مثال می خواهند نور را‬ ‫درست کنند‪ ،‬جای دوربین را بچینند‪ ،‬دکوپاژ‬ ‫کنند و یا اینکه صحنه ایرادی دارد؛ درنتیجه‬ ‫یک بخش هایی از بازیگری هست که حوصله ات‬ ‫را سر می برد‪ .‬چون باید صبر کنی تا همه ی این‬ ‫کارها انجام شــود و بعد از پنج‪ ،‬شش ساعت‬ ‫که گریم شده ای و منتظر هستی بروی و یک‬ ‫دیالوگ بگویی‪ .‬یا گاهی اوقات صحنه ها بسیار‬ ‫سخت و طوالنی است‪ ،‬تمرینش سخت می شود‬ ‫اما باید یاد بگیری که صبور باشی و مدام تجربه‬ ‫کنی و همیشــه بتوانی بهترین خودت را ارائه‬ ‫دهی اگرنه این کار می تواند تو را خیلی زود از پا‬ ‫دراورد و خسته کند‪.‬‬ ‫اما ما بقیه ی کاراکترها را تک تک می بینیم و‬ ‫در کنارش ان ها را هــم می بینیم‪ .‬این باعث‬ ‫قدرتمندتر شدن کاراکترهای ارزشمندتر در‬ ‫درام می شود و این جذابیت سریال است‪ .‬این‬ ‫مساله در ســینما یک مقدار کمتر است زیرا‬ ‫سینما زمان کمتری دارد و توانایی اش را ندارد‪،‬‬ ‫در عوض سریال زمان بیشتری دارد و می تواند‬ ‫سه قسمت به کاراکتری فرعی بپردازد که ما‬ ‫خیلی او را پیگیری نمی کردیم‪.‬‬ ‫تفاوت های شــخصیت پردازی در‬ ‫این سریال را چقدر متفاوت با باقی‬ ‫سریا ل ها و فیلمنامه هایی می دانید‬ ‫که در ان بازی کرده اید؟‬ ‫قطعا تفاوت هایــی دارد‪ .‬این مســاله به این‬ ‫برمی گردد که کارگردان چه اتمســفر و چه‬ ‫اندازه ای از بازیگــری را می خواهد‪ .‬من خدا را‬ ‫شکر خیلی زود متوجه شــدم که شهرام شاه‬ ‫حسینی دقیقا چه مدل بازیگری را می خواهد‪.‬‬ ‫وقتی فیلمنامــه را می خوانیــد تصورتان از‬ ‫پالن ها و ســکانس هایی که گرفته می شــود‬ ‫یک چیز است اما وقتی ســر صحنه می روید‬ ‫متوجه می شوید که کارگردان یک کار دیگر‬ ‫می کند‪ .‬باید بــا هم صحبت کنیــد و به یک‬ ‫نقطه ی مشترکی برسید و در جایی قرار بگیرید‬ ‫که جایی درست و مورد توافق شما و کارگردان‬ ‫است‪ .‬شهرام شــاه حســینی می خواست از‬ ‫کمترین حرکات و رفتار اســتفاده کند‪ ،‬البته‬ ‫شاید در همه ی کاراکترها اینطور نبوده است‪.‬‬ ‫به نظر می اید که او بازیگری را خیلی مینیمال ‬ ‫می بیند که این مورد عالقه ی من هم هســت‬ ‫و ان را دوست دارم‪ .‬من سعی کردم دقیقا ان‬ ‫چیزی را که او و فیلمنامه خواستند انجام دهم‬ ‫که قطعا با دو کار ســینمایی قبلی من تفاوت‬ ‫دارد‪ .‬شاید من سکانس های زیادی را به خاطر‬ ‫بیاورم که برای مثال شــهرام شــاه حسینی‬ ‫چه چیزهایی در ذهنش بوده‪ ،‬چه گفته‪ ،‬من‬ ‫چه گفته ام و به چه نتیجه ای رســیده ایم‪ .‬در‬ ‫مجموع ویژگی «می خواهم زنده بمانم» این‬ ‫است که تقریبا همه معتقدند بازی یک دست‬ ‫است‪ ،‬کسی فالش نیســت و بیرون نمی زند‬ ‫و این نکتــه ی خیلی مهم اســت‪ .‬این قضیه‬ ‫نشان می دهد که حواس کارگردان خیلی به‬ ‫این جنبه از مساله بوده اســت‪ .‬کمااینکه در‬ ‫فیلمنامه هم شــخصیت پردازی را به میزان‬ ‫الزم می بینیم‪.‬‬ ‫بــا دو کارگردان خیلی ســختگیر‬ ‫یعنی شهرام شــاه حسینی و رامبد‬ ‫جــوان کار کردیــد‪ .‬کــدام برای‬ ‫شــما چالش برانگیزتر بود و حتی‬ ‫خسته تان کرد؟‬ ‫واقعیت این است که من در حال حاضر تازه کار‬ ‫هستم و خیلی خسته نمی شوم! من االن از ان‬ ‫ادم هایی هستم که شــاید گروه کارگردانی‪،‬‬ ‫پشــت صحنه و بازیگرها از دســتم عصبانی‬ ‫ شــوند‪ .‬از این جهت که وقتی اف می گویند‬ ‫من ان کسی هســتم که ناراحتم و می گویم‬ ‫که بگیریم تا تمام شــود‪ .‬هنوز یک روحیه ی‬ ‫گروهی و تئاتری دارم که اتفاقا دوستش دارم‬ ‫و از سر تظاهر و چاپلوســی نیست‪ .‬خیلی از‬ ‫کارم لذت می بــرم و ارزو می کنم که هر روز‬ ‫سر فیلمبرداری باشم‪ .‬حتی اگر قرار است که‬ ‫در یک پالن بیایم و از جلوی دوربین رد شوم‬ ‫دوست دارم که ان پالن خیلی خوب باشد‪ .‬اگر‬ ‫دویست بار هم بگیرند سعی می کنم با اشتیاق‬ ‫و میل ان را انجام دهم‪ .‬روزهایی هم هست که‬ ‫ادم خسته می شود و فشــار کاری زیاد است‪.‬‬ ‫برای مثال فکر کنید که از شش صبح تا نه و ده‬ ‫شب افیش بوده اید و مدام سر پا ایستاده اید‪.‬‬ ‫از طرفی پالن های سخت هم هست اما این هم‬ ‫بخشی از لذت های کار است‪ .‬بله‪ ،‬گاهی اوقات‬ ‫به غایت سخت می شود اما سعی می کنم صبور‬ ‫باشم‪ .‬من فعال در مرحله ی یادگیری هستم‪ ،‬نه‬ ‫فقط االن‪ ،‬که بیست سال اینده هم همینطور‬ ‫است‪ .‬احساس می کنم مدام باید یاد بگیرم و‬ ‫وجه خوب این‬ ‫ماجرا این اســت‬ ‫که ما عذرخواهی‬ ‫میکنیم‪ .‬درواقع ما‬ ‫به نظرمــان می‬ ‫اید که لیاقت شما‬ ‫بیشتر از این است و‬ ‫خواهش میکنیم که‬ ‫این شش قسمت را‬ ‫نبینید‪ ،‬درنتیجه چون‬ ‫دوست داریم که ان را‬ ‫نبینید پاکش میکنیم‪.‬‬ ‫شــاید گزینه ی‬ ‫دیگرش این بود که‬ ‫همین عذرخواهی را‬ ‫میکردیم و میگفتیم‬ ‫که این شش قسمت‬ ‫حساب نیست اما به‬ ‫هر حال ان را ساخته‬ ‫ایم و در انجا میتوانید‬ ‫ببینید‬ ‫باتوجه به اینکه در حال حاضر شش‬ ‫قسمت از ســریال «مردم معمولی»‬ ‫حذف شده و قســمت های جدیدی‬ ‫بارگذاری شــده که از ان به عنوان‬ ‫قســمت های اصلی ســریال یاد‬ ‫می شود‪ ،‬این مساله از نظر شما چقدر‬ ‫به اعتماد مخاطــب ضربه می زند؟‬ ‫یعنی فکــر می کنید اگر خود شــما‬ ‫مخاطب این ســریال بودید ایا به‬ ‫اعتمادتان خدشه وارد می شد یا خیر؟‬ ‫این یک تصمیم مدیریتی اســت‪ .‬فیلیمو و‬ ‫رامبد جوان با هم به یک نتیجه ای رسیدند‬ ‫و فکری پشــت ان بوده و در اخر تصمیم‬ ‫گرفته اند تا این کار را انجام دهند‪ .‬شــاید‬ ‫این رفتار مثل یک عذرخواهی می ماند که‬ ‫از این به بعد ما سعی می کنیم تا با کیفیت‬ ‫بهتری کار کنیم و چشم های شما را الیق‬ ‫دیدن کار بهتری می دانیم‪ .‬شما وقتی وارد‬ ‫این کار می شوی و قبول می کنی که بازیگر‪،‬‬ ‫کارگردان و یا نویسند ه هستی و در حوزه ای‬ ‫قرار می گیری که با مخاطب سر و کار داری‪،‬‬ ‫ان ها هستند که باید تو را ببینند‪ ،‬بنابراین‬ ‫اثرت را همیشــه در معــرض قضاوت قرار‬ ‫می دهی‪ .‬مردم مشــکالت زیادی دارند و‬ ‫زمان کمی را می گذارند تا ســریال خوب‬ ‫ببینند که شاید لحظه ای حالشان بهتر شود‪.‬‬ ‫نمی گویم که ما به عنــوان هنرمند داریم‬ ‫کار فرهنگی می کنیم تا مردم یک مقدار از‬ ‫تنش هایشان کم شود؛ خیر‪ ،‬به نظر من هر‬ ‫هنرمندی که چنین ادعایی دارد‪ ،‬اشــتباه‬ ‫می کند‪ .‬ما اساسا نمی توانیم مشکلی را حل‬ ‫کنیم و نهایتا یک مســکن برای لحظاتی‬ ‫هستیم که مردم با خستگی می خواهند یک‬ ‫قسمت ســی یا پنجاه دقیقه ای را ببینند و‬ ‫یک سریالی را دنبال کنند‪ .‬درواقع ما بخشی‬ ‫از اوقات فراغت ان ها را پر می کنیم و در این‬ ‫بخش ســعی مان را می کنیم تا این کار را‬ ‫خوب انجام دهیم‪ .‬واقعیت این است که به‬ ‫نظر من مخاطب هر چیزی که بگوید و هر‬ ‫قضاوتی که کند درست است؛ البته جدا از‬ ‫ان قضاوت هایی که بر اساس شخصیت ما‬ ‫صورت می گیرد‪.‬‬ صفحه 58 ‫وجه خوب این ماجرا چیست؟‬ ‫وجه خوب این ماجرا این اســت که ما اینگونه‬ ‫داریــم از مخاطب طلب پــوزش می خواهیم و‬ ‫تالش مان این بوده تــا محتوایی شایســته را‬ ‫در اختیــارش بگذاریم‪ .‬ما متوجه شــده ایم که‬ ‫قســمت های اولیه از لحــاظ محتوایی یا فرمی‬ ‫با ســلیقه مخاطــب هم خوانی نداشــته‪ ،‬البته‬ ‫قسمت هایی را ضبط کرده بودیم و تازه داشتیم‬ ‫جا می افتادیم اما ســریال باید پخش می شد و‬ ‫نمی توانست بیش از این عقب بیفتد‪ .‬در خیلی‬ ‫از سریال های تلویزیونی طنز هم این یک روش‬ ‫رایج است که با تماشای بازتاب ها تغییراتی ایجاد‬ ‫می کنند و و این اتفاق برای خیلی از سریال های‬ ‫طنــز تلویزیونی موفق هم رخ داده اســت‪ .‬ما با‬ ‫فضای جدیدی روبه رو بودیم و می خواستیم یک‬ ‫کار جدید انجام دهیم‪ .‬منظورم از می خواستیم‪،‬‬ ‫این نیست که توانســتیم‪ .‬می خواستیم این کار‬ ‫را انجام دهیم و پیش تولید‪ ،‬فیلمنامه و دکوپاژ‬ ‫این را به ما می گفت اما نشــد و رامبد جوان هم‬ ‫می دانســت که احتمال دارد نشــود‪ .‬به همین‬ ‫خاطر این فرصت را می خواســت که برای مثال‬ ‫بیست قسمت بسازد و بعد ده قسمت را از بینش‬ ‫انتخاب و شــروع به پخش کنــد‪ .‬این یک فرم‬ ‫جدید سریال سازی بود که به هر حال منجر به‬ ‫تصمیم جدید گروه سازندگان شد‪ .‬اما از اینجا به‬ ‫بعد تالش می کنیم تا بهتر پیش برویم و فضای‬ ‫خوبی را برای کار ایجاد کنیم‪ .‬امیدواریم خدا هم‬ ‫کمک کند تا این اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫واقعیت این است‬ ‫که من در حال حاضر‬ ‫تازه کار هستم و خیلی‬ ‫خسته نمی شوم! من‬ ‫االن از ان ادم هایی‬ ‫هستم که شاید گروه‬ ‫کارگردانی‪ ،‬پشت‬ ‫صحنه و بازیگرها از‬ ‫دستم عصبانی شوند‪.‬‬ ‫از این جهت که وقتی‬ ‫اف می گویند من‬ ‫ان کسی هستم که‬ ‫ناراحتم و می گویم که‬ ‫بگیریم تا تمام شود‪.‬‬ ‫هنوز یک روحیه ی‬ ‫گروهی و تئاتری دارم‬ ‫که اتفاقا دوستش‬ ‫دارم و از سر تظاهر و‬ ‫چاپلوسی نیست‬ ‫طنز موقعیت و سیتکامی که در شش‬ ‫قســمت ابتدایی دیدیم به شــکل‬ ‫اغرا ق امیز و گاها گل درشت اتفاق‬ ‫می افتاد و مثل اینکه خیلی باب طبع‬ ‫مخاطب نبود‪ .‬چقدر ســلیقه ی شما‬ ‫بود؟ ایا به عنوان کســی که بازیگر‬ ‫این کار است صرفا بازی کردید یا‬ ‫اینکه این ســبک از طنز موردپسند‬ ‫شما هم هست؟‬ ‫درواقــع همــان مســاله ی‬ ‫ازمــون و خطاســت‪.‬‬ ‫االن کــه می بینــم‬ ‫شــاید ســلیقه ی‬ ‫خودم ایــن نوع‬ ‫کمدی نباشــد‪.‬‬ ‫منظــورم همان‬ ‫شــش قســمت‬ ‫ابتدایی اســت‪ ،‬نه‬ ‫قسمت های جدید‪.‬‬ ‫شاید سلیقه ی خود‬ ‫من اینجــور کمدی‬ ‫نباشد اما به هر حال این‬ ‫کار یــک رویکردی دارد‪،‬‬ ‫کارگردان و نویسنده دارد‬ ‫و ترجیحشــان در ان لحظه‬ ‫این است که این کار انجام شود‪..‬‬ ‫در مجموعه ی «مــردم معمولی» هم همین‬ ‫تالش ها شده منتها این مساله ی ازمون و خطا‬ ‫کردن‪ ،‬انجام یــک کار جدید و کمدی جدید‬ ‫دخیل بوده است‪ .‬برای مثال می خواستیم یک‬ ‫مقدار شبیه به کمدی های کالسیک خودمان‬ ‫که حرکات بدن خیلی در ان ها دیده می شد‬ ‫یا حتی سینمای صامت برگردیم‪ .‬چیزهایی‬ ‫در ذهن رامبد جوان بود که دوست داشت ان‬ ‫را انجام دهد که متاسفانه نشده است‪ .‬در حال‬ ‫حاضر به یک توازنی رسیده ایم اما بدانید که‬ ‫کمدی بسیار سخت است و دراوردن لحظات‬ ‫کمدی بسیار ســخت تر از دراوردن لحظات‬ ‫تراژیک و جدی اســت‪ .‬دلیلش هم این است‬ ‫که کمدی یک زمان بندی دارد که همه چیز را‬ ‫در بر می گیرد؛ از بازی بازیگر گرفته تا نوشته‪،‬‬ ‫دکوپاژ و اینکه کِی به کجا کات بزنیم و من در‬ ‫چند ثانیه این دیالوگ را بگویم‪ .‬باور کنید این ‬ ‫موارد شاید انقدر در تراژدی دقیق نباشد‪ .‬شما‬ ‫در هر صورت از کشتن قهرمان فیلم ناراحت‬ ‫می شوید‪ ،‬حاال دوربین هر جا باشد و یا اینکه‬ ‫دیالوگ بگوید یا نگوید‪ .‬وقتی قهرمان داستان‬ ‫را از دســت می دهی همه ناراحت می شوند و‬ ‫این را با هر نمایی کــه بگیری تراژدی بزرگی‬ ‫است اما کمدی اینطور نیست‪ .‬در کمدی اگر‬ ‫همین االن این دیالــوگ را نگویی دیگر بهتر‬ ‫اســت که ان را نگویی زیرا دیگــر خنده دار‬ ‫نیست‪ .‬اگر قرار است من االن بیفتم‪ ،‬یک ثانیه‬ ‫دیرتر و یا زودتر افتادن دیگر خنده دار نیست‬ ‫و یا واکنش ها اگر یک ثانیه دیر پخش شــود‬ ‫دیگر خنده دار نیســت‪ .‬درواقــع هزار و یک‬ ‫فرمول دارد‪.‬‬ ‫در حال حاضر چه تغییراتی صورت‬ ‫گرفته است؟‬ ‫در حال حاضر گروه نویسندگی و پشت صحنه‬ ‫تغییر بزرگی کرده اســت‪ .‬گروه نویسندگان‬ ‫تعدادشــان خیلی زیاد شــده و یک ســری‬ ‫جوان بسیار مستعد هستند که هر روز تالش‬ ‫می کنند‪ .‬از صبح می ایند و تا ساعت ده‪ ،‬یازده‬ ‫شب حضور دارند و ایده های بسیاری می دهند‪.‬‬ ‫من به شما قول می دهم که قسمت های جدید‬ ‫از خوبی حتی تعجب اور شوند‪ .‬من هفده سال‬ ‫برای رســیدن به این لحظه تــاش کرده ام؛‬ ‫حاال نه اینکه لحظه ی عجیب و غریبی باشد‬ ‫اما هفده ســال صبر و تالش کردم تا وقتش‬ ‫برسد‪ .‬نه جای کسی را گرفتم‪ ،‬نه الیی کشیدم‬ ‫و نه زیراب کسی را زدم‪ .‬سعی کردم ارام ارام‬ ‫پله ها را پشت سر بگذارم و با اخالق وارد این‬ ‫کار شــدم و تا زمانی که کار کنم حتما این را‬ ‫رعایت می کنم‪ .‬در تئاتر جایزه های بسیاری‬ ‫گرفته ام و تا به حال کســی بازی بدی از من‬ ‫ندیده است این اســت که یک دفعه با خودم‬ ‫می گویم چرا نشد؟ من که فیلمنامه را خوانده‬ ‫بودم و خوب بود‪ .‬اگر بخواهی در کمدی چهار‬ ‫نفر را نام ببری قطعا یکی از ان ها رامبد جوان‬ ‫است‪ .‬سریال ساخته‪ ،‬سینمایی موفق داشته‬ ‫و خودش بازیگر موفقی بوده اســت‪ .‬سروش‬ ‫صحت‪ ،‬پیمان قاســمخانی‪ ،‬رضــا عطاران و‬ ‫رامبد جوان اگر در کمدی به من پیشــنهاد‬ ‫بدهند می روم‪ .‬یعنی اگر بخواهم چهار نفر را‬ ‫انتخاب کنم همین ها هستند‪ .‬فکر می کنید‬ ‫که این بازیگرها و این کســت به خاطر پول‬ ‫امده اند تا کار کنند؟ من به شما می گویم که‬ ‫اکثر بازیگران با کمتر از دســتمزد خودشان‬ ‫نسبت به جاهای دیگر و با کمال میل سر این‬ ‫کار امدند‪ .‬شــایعاتی وجود دارد و می گویند‬ ‫که سفره ای پهن اســت‪ ،‬خیر اینطور نیست‬ ‫و سفره ای پهن نیســت‪ .‬من چیزهای عجیب‬ ‫و غریبی می شــنوم که این مســائل بیشتر‬ ‫اذیتم می کند چون واقعا کارم را دوست دارم‬ ‫و سعی می کنم کارم را درســت انجام دهم‪.‬‬ ‫خیلی به دنبال حاشــیه نیســتم و تک تک‬ ‫بازیگران هم همینطور هســتند اما تصورات‬ ‫غلطی که از دور می شــود درست نیست‪ .‬به‬ ‫هر حال این تصمیم را گرفتیم و فکر می کنم‬ ‫االن در یک نقطه ای ایستاده ایم که کاراکترها‬ ‫غلوشان کمتر شده و از طرفی به موقعیت های‬ ‫رئالیستی نزدیک تر می شویم‪ .‬راجع به سیتکام‬ ‫بسیار تحقیق کرده ایم و گروه نویسندگان دو‪،‬‬ ‫سه کتاب ترجمه نشــده را ترجمه کرده اند و‬ ‫کار تحقیقاتی انجام می دهند‪ .‬درنتیجه به نظر‬ ‫من دیگر اگر نشــود‪ ،‬کال نشدنی است! یعنی‬ ‫اینطور که در حال حاضر رامبد جوان و گروه‬ ‫نویسندگان تالش می کنند اگر نشود‪ ،‬به نظر‬ ‫من جور دیگری نمی شــود‪ .‬هر چیزی را که‬ ‫فکر کنید مفید باشد برای اینکه تغییری در‬ ‫کارمان ایجاد کند استفاده کرده ایم و بچه ها‬ ‫شبانه روزی تالش می کنند تا این اتفاق بیفتد‬ ‫و امیدوارم که بیفتد‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 59 ‫سینمای ایران‬ ‫دنیا خمامی‪ -‬اریا باقری‪ :‬اگر اغاز پلتفرم شبکۀ نمایش خانگی را با‬ ‫مجموعه های موفقی نظیر «قهوۀ تلخ» و «قلب یخی» چون تولد‬ ‫کودکی در نظر بگیریم‪ ،‬به مرور زمان این پلتفرم اثبات کرده که‬ ‫می تواند روی پای خود بایستد و خود را محمل ایده ها ‪ ،‬قصه ها و روایت های‬ ‫مختلفی کند که در ان شخصیت های گوناگونی به درستی افریده شوند‪.‬‬ ‫تلویزیونی هم دوره با ظهور‬ ‫شخصیت هایی که هرگز نمی توانیم نظیر انان را در اثار‬ ‫ِ‬ ‫شبکۀ نمایش خانگی درک و دریافت کنیم‪ .‬به همین سبب تالش شده است که‬ ‫بررسی کلی و جزئی ماهیت و ِ‬ ‫ذات اثار تولید شده در این پلتفرم‪ ،‬به ده‬ ‫جدا از نقد و‬ ‫ِ‬ ‫ایفای نقش شایستۀ تقدیر به مدد استعداد بازیگران و پتانسیل شخصیت های‬ ‫منحصربه فر ِد خلق شده شان در فیلمنامه‪ ،‬نگاهی متنی و فرمیک داشته باشیم‪.‬‬ ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫نگاهی به نقش های مکملی که در‬ ‫شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند‬ صفحه 60 ‫جواد عزیت – هادی کاظیم‬ ‫کمدی شبکه نمایش خانگی نیم نگاهی بیندازیم‪ ،‬نخست نام‬ ‫اگر بخواهیم به اثار‬ ‫ِ‬ ‫سریال ویژه «قهوه تلخ» است که توجه ها را به خود جلب می کند‪ .‬سریالی موفق که‬ ‫هموارسازی مسیر پیشرفت دیگر‬ ‫پرتاب اســتواری برای‬ ‫جدا از این امر که سکوی ِ‬ ‫ِ‬ ‫ مندی عاملین خود‬ ‫ســطح‬ ‫از‬ ‫مقبولی‬ ‫مجموعه ها بوده؛ به حد بسیار‬ ‫کیفی دغدغه ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫چنان خبر رسانده است که نمیتوانیم بدین سادگی از قصه‪ ،‬شخصیت ها و روایات‬ ‫ان گذر کنیم‪ .‬بی گمان درمیان ســتارگان این مجموعــه‪ ،‬نقش افرینی دو تن در‬ ‫قاموس شخصیت های تیپیکال ‪-‬و مکملی‪ -‬که به خوبی از عهده شخصیت خود‪ ،‬با‬ ‫حسی طنازانه و کمدی برامده اند ماندگار است‪« .‬جواد عزتی» و «هادی کاظمی»‬ ‫که به ترتیب در پوســتین «بابااتی» و «باباشاه» رســوب کرده بودند‪ ،‬دو پیرمرد‬ ‫سطحی خود‪،‬‬ ‫ بینی شخصی و‬ ‫دوست‬ ‫ِ‬ ‫ داشتنی سرحال‪ ،‬که هرکدام با منش و جهان ِ‬ ‫ِ‬ ‫فارغ از اینکه از پس امورات خود برمی ایند یا خیر‪ ،‬به خوبی در امورات دیگران عامل‬ ‫ِ‬ ‫ضرورت وجودی شان‪ ،‬با‬ ‫اخالل موثری محسوب می شوند‪ .‬انانی که قصه را به نوبه‬ ‫دیالوگ های تضاربی و پینگ پونگی حیات می بخشند‪ ،‬طبعا می توانند در خطیرترین‬ ‫موقعیت ها نیز در یک مجادله خا ِم زبانی فضا را ارام و تلطیف کنند‪.‬‬ ‫عیل نصرییان – پریناز ایزدیار‬ ‫ستودنی نقش های مکمل دیگر نیز میتوان به شخصیت‬ ‫از دیگر نمونه های عالی و‬ ‫ِ‬ ‫منحصر به فرد «بزرگ اقا» در مجموعه مشهور و پرطرفدار «شهرزاد» اثر «حسن‬ ‫فتحی» اشاره داشت‪ .‬شــخصیتی مســتبد‪ ،‬بزرگ منش‪ -‬چون نام او‪ -‬و بردبار‪ ،‬با‬ ‫ریش ســفید خاندان گویی چون بازی شطرنج‬ ‫سیاست و فخیم‪ .‬چنانکه به عنوان ِ‬ ‫تمامی امورات زندگی خــود و دیگران را می چیند و در ســاز و کا ِر چرخه قدرت و‬ ‫دانایی خود ذره ای تزلزل و سستی به واسطه جاه و جالل خود احساس نمی کند تا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫زیست و اسایش تمامی اشنایاش زیر بیرق او استوار بماند‪ .‬حیاتی‬ ‫به راحتی زمام‬ ‫ستون قدرتمندی از‬ ‫بودن نقش‬ ‫ِ‬ ‫مکمل «بزرگ اقا» در مجموعه «شهرزاد» چنان ِ‬ ‫منزلت پروتاگونیست گونه خود به حساب می امد که ناخواسته تمامی شخصیت ها‬ ‫اصل فرمیک موجب قوام‪،‬‬ ‫را علیه «بزرگ اقا» تبدل به انتاگونیست میکرد و همین ِ‬ ‫ماندگاری این مجموعه صرفا در فصل اولش شــد‪ ،‬چنانکه با حذف‬ ‫درخشــش و‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت کاریزماتیک «بزرگ اقا»‪ ،‬همان پیرمرد خمیده پیک ِر باد به غبغب انداخته‬ ‫مهندسی‬ ‫لوطی مسلکی که انچنان نظراتش درست و مسالمت امیز صادر نمی شد‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫تمام ســریال در فصول بعدی را بر هم ریخت‪ .‬در این ســریال پریناز ایزدیار هم با‬ ‫وجود انکه به تثبیت این روزهایش نرســیده بود توانست روبه روی بازیگران درجه‬ ‫اول سینمای ایران خودش را به رخ مخاطب بکشد و اختالالت روانی یک زن ناکام‬ ‫و عاشق را به تصویر بکشد‪.‬‬ ‫مهران احمدی‬ ‫جمشید هاشم پور‬ ‫ِ‬ ‫روایــت تاریخی ایــن دومجموعه و‬ ‫حال اگر از‬ ‫نقش هایشان گامی به سمت ایام معاصر برداریم‬ ‫متوجه تغییر ایــن چرخه روایی بــه مدد خلق‬ ‫امروزی شهرنشــینانه و مصائب‬ ‫شخصیت های‬ ‫ِ‬ ‫شخصی تر و ملموس تری می شویم‪ .‬چنانکه دیگر‬ ‫شخصیت ها از باال چون پدرســاالر به خانواده و‬ ‫دیگران نگاهی مافیایی و ارباب ‪ -‬رعیتی نداشته و‬ ‫استبداد‪ ،‬ظلم و ستمشان شامل رنجش اشخاص‬ ‫اندکی میشود که به صورت ســازمانی و ارگانی‪،‬‬ ‫حال به دســت قانون حل و فصل می شود‪ ،‬نه به‬ ‫ ســازمانی مافیایی‪ .‬این‬ ‫شکل رقابت های درون‬ ‫ِ‬ ‫میان دو نقش مکمل دیگــر نیز با چنین قرائنی‬ ‫خوش درخشیده اند و به خوبی اهرم محرکی برای‬ ‫شــخصیت های اصلی قصه و به جریان انداختن‬ ‫ِ‬ ‫پیرنگ اثر شــده اند چراکه هردوی انان در این‬ ‫تغییر رویه تماتیک‪ ،‬شــغلی دفتــری و قضایی‬ ‫داشته اند و این یعنی خود حل کننده مشکالت‬ ‫مردمان هستند تا اینکه بسان گذشته نوکر و بله‬ ‫قربان گو باشند‪ .‬به ترتیب «جمشید هاشم پور»‬ ‫سمت‬ ‫در نقش مکمل «حاج حسن احمدی» در َ‬ ‫معاون رئیس قوه قضائیه شخصیتی جدی‪ ،‬مرموز‬ ‫و حائز یک نظم خاص را از خــود بروز میدهد تا‬ ‫درست در نقاطی از قصه که مخاطب انتظار یاوری‬ ‫کاری خود به‬ ‫ندارد‪ ،‬این شخصیت با بینش و عقبه ِ‬ ‫درستی برگ برنده از سیاست های خودرا رو کند‪.‬‬ ‫دیگری نیز «بهمن دشتی» رئیس اداره کمیته‬ ‫در دهه های اغازین انقالب اسالمی در مجموعه‬ ‫«میخواهــم زنده بمانم» اســت کــه برعکس‬ ‫شــخصیت مجموعه «اقازاده» دارای هامارتیا‪،‬‬ ‫تزلزل و یک عفو و رحم نهان است تا وجودش را‬ ‫مملو از پستی و پلشتی های سایر بدمن های قصه‬ ‫نکند‪ .‬شخصیتی کاربلد‪ ،‬جدی و حائز پرنسیب‬ ‫که از دل مفادهــای قانونی نیز درســت همان‬ ‫بردباری انی و‬ ‫دم که توانایی مچ گیــری دارد‪ ،‬با‬ ‫ِ‬ ‫لحظه ایش‪ ،‬در دادگا ِه ذهن خود اشخاص را چون‬ ‫«نادر» و «هما» در اولین مواجهه در کمیته تبرئه‬ ‫بازیگــری هنرمندانه «مهران‬ ‫میکند‪ .‬نکته مهم‬ ‫ِ‬ ‫من‬ ‫احمدی» در این نقش‪ ،‬کنار امدن و مواجهه ِ‬ ‫من زیستی اوســت‪ .‬بدین سان که‬ ‫شغلی وی با ِ‬ ‫ِ‬ ‫انجام وظیفه وی هرگــز در تعارض و درگیری با‬ ‫حقیقی وی نیست‪ ،‬انچنان که نتوانیم بگوییم‬ ‫من‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫او یا به‪ ‎‬قدری پایبند به ضوابط است که بر دوست‬ ‫زدن قوانین انقدر‬ ‫خود نیز رحم ندارد و یا در دور ِ‬ ‫خبره اســت که تهی از وجدان است‪ .‬به عبارتی‬ ‫زیستی‬ ‫شغلی وی جلوتر از ویژگی های‬ ‫ِ‬ ‫مرام نامه ِ‬ ‫شخصیتش درحرکت نیست بلکه کامال همسو‬ ‫با شیرازه ِ‬ ‫شــغلی «بهمن دشتی» است و‬ ‫هویت‬ ‫ِ‬ ‫میتوان در کنار اخم و جدیتــش در حین انجام‬ ‫وظیفه اش نیز ان خصایص را رصد کرد‪.‬‬ ‫از دیگر نمونه ِ های‬ ‫عالی و ستودنی‬ ‫نقشهای مکمل‬ ‫دیگر نیز میتوان به‬ ‫شخصیت منحصر‬ ‫به فرد «بزرگ‬ ‫اقا» در مجموعه‬ ‫مشهور و پرطرفدار‬ ‫«شهرزاد» اثر‬ ‫«حسن فتحی»‬ ‫اشاره داشت‪.‬‬ ‫شــخصیتی‬ ‫مســتبد‪،‬‬ ‫بزرگمنش‪ -‬چون‬ ‫نام او‪ -‬و بردبار‪ ،‬با ِ‬ ‫سیاست و فخیم‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 61 ‫پرونده‬ ‫محسن کیایی – پدرام شرییف‬ ‫حال اگر از بنیان اداری خارج شویم میتوانیم به دو نقش مکمل شایسته‬ ‫ستایش در مجموعه دیگری نیز اشاره کنیم؛ «محسن کیایی» و «پدرام‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت نخست‬ ‫شریفی» در مجموعه محبوب و پرطرفدار «هم گناه»‪.‬‬ ‫ روی خود‪« ،‬پیمان‬ ‫با نام «ارمان دربندری» متضاد با شــخصیت روبه ِ‬ ‫صبوری» اســت‪ .‬بااینکه هر دو جوانانی رشدیافته از دل خانواده هایی‬ ‫نامــدار و پرگهر بوده اند‪ ،‬عنصــری که ایــن دو را از یکدیگر متفاوت‬ ‫میکند مسیر انتخابشان اســت‪ .‬چنانکه یکی از انان با سرشتی پاک و‬ ‫زندگی خود را با خانواده ای تنگدست عاشقانه گره میزند‬ ‫شوخ طبعانه‬ ‫ِ‬ ‫و دیگری سبعانه با روشی شیطانی و منشــی پارانویاگونه خود را در‬ ‫تله های اهریمنی خود اسیر میکند‪ .‬اساسا چارچوب ِ‬ ‫روایت «هم گناه»‬ ‫به قدری این دو شخصیت فرعی را که هر کدام قصه های پرفرازونشیب‬ ‫خویش را دارند به شکلی قابل قبول پردازش و درهم امیخته میکند‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اهمیت این دو‬ ‫تمامیت قصه سریال‪ ،‬منکر هنرنمایی و‬ ‫که نمیتوان از‬ ‫شخصیت فرعی شد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫روایت‬ ‫اساسا چارچوب‬ ‫«هم گناه» به قدری این‬ ‫دو شخصیت فرعی را‬ ‫که هر کدام قصه های‬ ‫پرفرازونشیب خویش‬ ‫را دارند به شکلی‬ ‫قابل قبول پردازش و‬ ‫درهم امیخته میکند که‬ ‫ِ‬ ‫تمامیت قصه‬ ‫نمیتوان از‬ ‫سریال‪ ،‬منکر هنرنمایی‬ ‫ِ‬ ‫اهمیت این دو‬ ‫و‬ ‫شخصیت فرعی شد‬ ‫سحر جعفری جوزاین – شبنم مقدیم‬ ‫مکمل طنز و نابی که از مجموعه قصه های «مهران مدیری» به جا‬ ‫در گزینه های بعدی و در میان نقش های‬ ‫ِ‬ ‫ماند‪« ،‬فروغ الزمان» با نقش افرینی «سحر جعفری جوزانی» که ارائه کامل تری از شخصیتش در مجموعه‬ ‫تلویزیونی «باغ مظفر» هویدا شد‪ ،‬وجاهت و منزلت کمتری را به واســطه گذر زمان از ایام قدیم به نسبت‬ ‫مکمل لوس و خودشیفته «نازی» که ماحصل زندگی در‬ ‫«فخرالتاج» داراست‪ .‬حاال گویی همان شخصیت‬ ‫ِ‬ ‫عصر ارتباطات و تجمالت بوده اســت پس از تجربیات سخت زندگی و پس از گویی چندین شکم زاییدن‪،‬‬ ‫اندکی بزرگ شده و حال جاافتاده است تا روحش در جلد شخصیت مکمل مجموعه «هیوال»‪ ،‬در شخصیت‬ ‫«شهره» نفوذ کند‪ .‬گویی «شهره» همان «نازی» است که دست سرنوشت با او به خوبی تا نکرده است تا از‬ ‫خواسته های لوس و دخترانه خویش دست بکشد چراکه روزگار و معیشت در شرایط طاقت فرسای کنونی‬ ‫برای او از ارزوهایش پتک سرکوبی ساخته اســت که به او فهمانده است دیگر نمیتواند هرچه میل دارد را‬ ‫به دست اورد‪.‬‬ ‫شخصیت «شهره» با بازی دوست داشتنی «شبنم مقدمی» به عنوان اخرین نمونه از نقش های مکمل‬ ‫قابل قبول در متن و قابل تحسین در بازی‪ ،‬نمونه بسیار موفق در اجرای مفهوم خواستن و نتوانستن است‪،‬‬ ‫چنانکه با نوع میمیک سرکوب شــده با لبان و لوچه اویزان وی یاداور شخصیت «نازی» است‪ .‬هرچند که‬ ‫ تامل «شبنم مقدمی» در خلق شخصیتی ندار و ندید بدید را نیز‬ ‫نیز نمیتوان نقش افرینی قابل قبول و قابل ِ‬ ‫به عنوان یکی از ده نقش مکمل دست کم گرفت‪.‬‬ ‫مجید صالیح – حمیدرضا اذرنگ‬ ‫مکمل «صابر» با نقش افرینی «مجید‬ ‫از ان سو شخصیت فرعی و ِ‬ ‫صالحی» در مجموعه «ســیاوش» نیز جنبه هــای مختلفی از‬ ‫پتانسیل های کشف شده در کالبد روایت های مختلف مجموعه ها‬ ‫ ســازی درون مایه اثار‬ ‫را داراســت‪ .‬چنانکه گویی پس از مدرنیزه‬ ‫ِ‬ ‫شــبکه نمایش خانگی‪ ،‬هرچه شــخصیت ها‪ /‬قهرمانان تنهاتر و‬ ‫ضدقهرمانان بامرام و‬ ‫نفس خویشتن می شوند‪ ،‬این‬ ‫ِ‬ ‫مغموم تر و اسیر ِ‬ ‫لوطی ِ‬ ‫ مسلک گوش بریده استخوان ترکانده هستند که با زور بازوی‬ ‫خویشبهنوبهخودقدعلممیکنندوازنقطه ایغیرازسنگرقهرمان‬ ‫داد عدالت و مردانگی سر میدهند تا از پایین شهر و باالشهر حق‬ ‫ِ‬ ‫میمیک زخم خورده‪،‬‬ ‫مظلوم را بستانند‪ .‬با این تفاسیر هرچقدر به‬ ‫شری ذاتی را‬ ‫طغیانگر و ِ‬ ‫عاصی «صابر» نقب زنیم نمیتوانیم در او ّ‬ ‫قلمداد کنیم تا میان او و دیگر شــخصیت های قابل ترحم سریال‬ ‫حصاربکشیم؛چراکهاونیزبرایمخاطبهمچوندیگرشخصیت ها‬ ‫سمپات و قابل ترحم میشود‪.‬‬ ‫اما این بامرامی به صورت لوکس شــده اش در خانواده های مرف ِه‬ ‫باالشهر مجموعه های شبکه نمایش خانگی نقابی بهتر و باکالس تر‬ ‫از شاخ وشانه کشــیدن ها‪ ،‬زخم خوردن ها و عربده کشیدن های‬ ‫پایین شهری را برای خود اخذ کرده اســت‪ .‬چرا انان در ان سوی‬ ‫شخصیتی لوطی مسلکان بیشتر شــخصیت هایی پولدار‪،‬‬ ‫قطب‬ ‫ِ‬ ‫شکست خورده و طردشــده از جانب محبوبان و همکارانی را ایفا‬ ‫میکنند که پیش از همه‪ ،‬مهره ســوخته اند و حال برای انتقامی‬ ‫سطحی و یا برای خنک شــدن دل خود‪ ،‬دادگر فریاد محرومان و‬ ‫ستم دیدگانی می شوند تا چون یک فرشته رحمت از اوج رفاه برای‬ ‫ نشین فقیر نازل شوند‪ .‬مصداق مهم و محرز این‬ ‫نجات‬ ‫مردمان حومه ِ‬ ‫ِ‬ ‫بازی قابل قبول «حمیدرضا اذرنگ» در‬ ‫شخصیت‪« ،‬نادر سراج» با ِ‬ ‫مجموعه ضعیف «نهنگ ابی» است‪ .‬درست است که «نهنگ ابی»‬ ‫از بی دلیل از بازیگران بااستعداد فراوانی در اثرش بهره برده است اما‬ ‫خروجی‬ ‫از انان هیچ استفاده روایی و فرمیکی نکرده است‪ .‬گویی او‬ ‫ِ‬ ‫پرزحمت و حرفه ای اثرش را لب چشــمه جاودانی مجموعه اش‬ ‫برده اما همه را تشنه برگردانده است‪« .‬حمیدرضا اذرنگ» که در‬ ‫دیدنی «دندون طال» از «داوود میرباقری»‬ ‫مجموعه قابل تامل و‬ ‫ِ‬ ‫نیز با شخصیت باوجدان‪ ،‬دغدغه مند و باشرف «عنایت سرخوش»‬ ‫در جایگاه یک نقش مکمل خوش درخشید‪ ،‬در مجموعه «نهنگ‬ ‫ابی» یک بار دیگر چنان خود را برای مخاطب تثبیت می کند که‬ ‫نمیتوانیم از «نادر سراج» به عنوان یک مهره سوخته که خوش قلب‬ ‫و دائم الخمر است اما کسی برای او حتی تَـره هم خرد نمیکند‪ ،‬به‬ ‫راحتی چشم فرو بندیم‪.‬‬ صفحه 62 ‫مهران غفوریان – محسن تنابنده‬ ‫«مهــران غفوریان» نیز که بــه عنوان یــک بازیگ ِر طناز و خــوش ذوق در‬ ‫کمدی لحظه ای شناخته شــده و پتانسیل بسیاری را در خلق‬ ‫موقعیت های‬ ‫ِ‬ ‫شوخی های خاص خود داراست نیز این بار خالف انتظار عموم‪ ،‬با کاهش وزن‬ ‫شگفت انگیزش در نقشی سرد‪ ،‬خطرناک‪ ،‬مرموز و درون گرا چنان ظاهر شده‬ ‫است که در مجموعه تکنیکال و قوام نیافته «قورباغه» نیز – با وجود حضور‬ ‫کوتاه خود‪ -‬به درستی مهر تثبیت و تایید را بر سمع و بصر مخاطب به عنوان‬ ‫یک اهرم تاثیرگذار میزند‪.‬‬ ‫اما اگر بخواهیم به عنوان اخرین نمونه از ده شخصیت قابل تامل و خوب‬ ‫بازیگر مرد در شــبکه نمایش خانگی بگوییم باید به شخصیت چندچهره و‬ ‫تیپیکال «محسن تنابنده» در مجموعه «شاهگوش» اثر «داوود میرباقری»‬ ‫بدنی خاص خود در سه‬ ‫اشاره کنیم‪ .‬شــخصیتی که با گریم‪ ،‬میم و پانتومیم ِ‬ ‫نقش متفاوت «اســماعیل ذکاوت‪/‬حاج اقا طالیی‪ /‬اسفندیار مجبور»‪ ،‬اولی‬ ‫خواننده ای مهزوم‪ ،‬دومی شیخی رئوف و سومی رئیس شورای حل اختالفی‬ ‫فرصت طلب‪ ،‬چنان قدرتمند و باورپذیــر در نقش های مکمل خود‪ -‬در یک‬ ‫بستر کمدی‪ -‬ظاهر میشــود که میتوان ازنظر من برای اولین بار‪ -‬و به طور‬ ‫جدی – از استعداد «محسن تنابنده» شگفت زده شد‪.‬‬ ‫هدیه تهراین – باران کوثری‬ ‫«هدیه تهرانی» و «بــاران کوثری» نیز به ترتیب در «هــم گناه» و «دندان‬ ‫ِ‬ ‫وجاهت‬ ‫طال» به عنوان گزینه های بعدی‪ ،‬دارای اندک عناصر مشترکی از منظر‬ ‫فکری و وجدانی هســتند‪ .‬اولی انچنان تحصیل نکرده است ولی در کشاکش‬ ‫زندگی خویش چنین یادگرفته اســت که زانوانش در مواجهه با مشکالت خم‬ ‫ِ‬ ‫نشــود‪ ،‬با فرزند خویش که ماحصل یک ازدواج ناموفق است ساده و فخیمانه‬ ‫زندگی می کند و میتوان او را در َمثل‪ ،‬به کوهی از رنج و مشکالتی تشبیه کرد‬ ‫که همچنان سعی دارد اشــیانه ارامش فرزندش برهم نخورد و دومی نیز که‬ ‫دانشجوی رشته تئاتر از حوزه روحوضی است بســان شخصیت اول ‪-‬به مدل‬ ‫خود – برای رسیدن به حقیقت به دل شیر میرود‪ ،‬خام است و جوان‪ ،‬اما ذهن‬ ‫کنجکاوی دارد و نمیتواند به داشته های خود تا انجا که منجر به تحولی نشوند‬ ‫ِ‬ ‫شــخصیت باال که به تغییر وضع شــده بر‬ ‫اکتفا کند‪ .‬به همین علت برخالف‬ ‫تناســب رشته اش‪ -‬مسیر‬ ‫سرنوشــتش تن داده است‪ ،‬این خود اوست که‪ -‬به‬ ‫ِ‬ ‫چگونگی تغییر را جهت میدهد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫لیال زارع – سحر دولت شایه‬ ‫ افرینی «لیال زارع» در مجموعه «ممنوعه»‪،‬‬ ‫شخصیت «رها سلطانی» با نقش‬ ‫ِ‬ ‫بازی سرد‪ ،‬میمیک‬ ‫بااینکه در قطبی مخالف از مثال فوق قرار میگیرد اما به مدد ِ‬ ‫شکننده و تزلزل در امواج صدایش در بیان دیالوگ ها و بی رمقی در چشمانش‬ ‫به درستی شمایلی از زنی متاهل‪ ،‬مدرن‪ ،‬مذبذب‪ ،‬بددل‪ ،‬شکاک و مستاصل را‬ ‫ِ‬ ‫پیرنگ مجموعه‬ ‫عقیم‬ ‫به منصه ظهور رسانده اســت‪ .‬چنانکه در ِ‬ ‫بطن سست و ِ‬ ‫«ممنوعه»‪ ،‬هم میتوان با او ســمپات شــد و او را حمایت کرد و هم میتوان او‬ ‫را مقصر دانست و شــماتت کرد‪ .‬شــخصیتی خودخور و درون گرا که هرچه را‬ ‫از امورات باطل اطرافیان درجه اولش به او تحمیل میشــود به صورت بی دفاع‬ ‫پذیراســت و به درســتی توانایی تصمیم گیری ندارد به همین علت چون در‬ ‫بستری کرم خورده و فاســد قرار دارد همگان او را به خاطر وسواس های فکری‬ ‫قابل تاملش مالمت میکنند‪ ،‬درحالی که او از وضعیت انتروپی زندگیش رنجی‬ ‫میبرد که گویی برای دیگران یک مساله ساده و قابل رفع است‪.‬‬ ‫با شمایل دیگری این زن شکست خورده اما قدرتمند که گاه هوش و زیرکی اش‬ ‫زیر سوال می رود و گاه تحسین برانگیز می شود‪ ،‬در بازی سحر دولت شاهی در‬ ‫سریال «قورباغه» دیده می شد و یکی از بازی های متفاوت این بازیگر در سریال‬ ‫هومن سیدی رقم خورد‪.‬‬ ‫هدی زین العابدین‬ ‫سارا بهرایم – دیبا زاهدی‬ ‫یاغی بودن‪ ،‬احساســاتی بــودن و اکت هــای متفــاوت را در دو نقش هدی‬ ‫زین العابدین و ســارا بهرامی در کرگدن به خوبی میتوان دید و اگر با اغماض‬ ‫بهرامی را به جای نقش اصلی‪ ،‬نقش مکمل ببینیم یکی از بازی های ماندگار او را‬ ‫در اخرین ساخته کیارش اسدی زاده شاهد بودیم‪ .‬در این میان و از نسل جدید‬ ‫بازیگر جوانی مثل دیبا زاهدی با حضور قابل قبول در «نهنگ ابی» در «اقازاده»‬ ‫هم لحظات مثبت و اکت های درستی داشــت و توانست با استفاده از صورت و‬ ‫بدنش به نفع نقش‪ ،‬خودش را تثبیت کند‪.‬‬ ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 63 ‫امه‬ ‫ن‬ ‫شماره ‪ 8‬خرداد ‪ 1400‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫از تلویزیون تا اقبال شبکه‬ ‫نمایش خانگی در چه جایگاهیم؟‬ ‫وظیفه ی جریان هنری‬ ‫این است که سطح سلیقه ‬ ‫عمومی مردم را ارتقا دهد‬ ‫نگاهی به نقش های مکملی که در‬ ‫شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند‬ ‫نقش «دو» های درجه یک‬ ‫گفت وگو با مجید موالیی سرپرست‬ ‫نویسندگان سریال «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫سعی کردیم به سریال نویسی‬ ‫مدرن در نتفلیکس نزدیک شویم‬ ‫گفتگوبا محمد بحرانی به بهانه دراکوال‬ ‫و درباره راز و رمز محبوب ماندن‬ ‫من در دانشگاه« ایرج طهماسب»‬ ‫درس خواندم!‬ ‫مهران مدیری یک مدیریت مدیری وار دارد‬ صفحه 64 ‫این تصور در عوام وجــود دارد که‬ ‫تیپ ســازی کار خیلــی ســختی‬ ‫نیست‪ .‬از نظر شما برای یک بازیگر‬ ‫تیپ ســازی از شــخصیت پردازی‬ ‫سخت تر است یا اسان تر؟‬ ‫اصوالً در مورد شخصیت پردازی و تیپ سازی‬ ‫قیاس های درســتی نمی شــود‪ .‬به هر حال‬ ‫کاراکترها گونه های مختلفــی دارند‪ ،‬بعضی‬ ‫از کاراکتر ها به واســطه ی ژانــر و در فضایی‬ ‫که نوشته شــده اند به تیپ نزدیک تر هستند‬ ‫چون ویژگی های ملموس ظاهری را بیشــتر‬ ‫دارنــد و بنابراین به تیپ نزدیک می شــوند‪.‬‬ ‫بعضــی از کاراکترها اینطور نیســتند و کمی‬ ‫عمیق تر هســتند؛ نه اینکــه ویژگی ظاهری‬ ‫نداشته باشــند اما عمیق تر بررسی می شوند‪.‬‬ ‫این مساله در فیلمنامه اتفاق می افتد‪ ،‬درواقع‬ ‫فیلمنامه به شــما می گوید که ایــن کاراکتر‬ ‫چقدر عمیق است و یا برای مثال چقدر درونگرا‬ ‫است و نمی توانید ان را تیپ بازی کنید‪ .‬یعنی‬ ‫در لحظه ای که دیالــوگ می گویید‬ ‫بایــد یک بــاور عمیقی‬ ‫داشته باشــید و همه ی‬ ‫رفتار و بیان شما باید به‬ ‫این اندازه واقعی و رئالیستی‬ ‫باشــد‪ .‬درام در جای دیگری به‬ ‫شــما می گوید که برای مثال‬ ‫من یک کمدی هستم و‬ ‫با فاصله گذاری ســر و‬ ‫کار دارم در نتیجه اینجا‬ ‫نیاز است که تیپ سازی‬ ‫کنید‪ .‬البته می شود که در‬ ‫اینجا هم تیپ سازی نکنید و‬ ‫کارها را رئالیستی انجام دهید اما‬ ‫باز هم از ان شخصیت پردازی شدید‬ ‫و با ریزه کاری های زیاد یک مقدار فاصله‬ ‫می گیرید‪ .‬درواقع خود کمــدی این ویژگی‬ ‫فاصله گذاری را دارد‪ .‬برای مثال کاراکتر جوکر‬ ‫را که واکین فینیکس بازی کرده در نظر بگیرید‬ ‫و یا همین فیلم «پدر» که انتونی هاپکینز بازی‬ ‫می کند‪ .‬در اینجا شرایط فیلمنامه‪ ،‬کارگردانی‬ ‫و خود اثر به شما می گوید که نمی توانید تیپ‬ ‫بســازید‪ .‬چراکه می خواهید وارد جزئی ترین‬ ‫مسائل ذهن کاراکتر شوید و انقدر عمیق است‬ ‫که نمی توانید با چهار حرکت ثابت که همیشه‬ ‫انجام می دهید و در ذهــن مخاطب چیزی را‬ ‫تداعی می کند و موجب خنده یا گریه می شود‬ ‫ســر و ته قضیه را هم بیاورید‪ .‬درواقع نه اینکه‬ ‫سخت تر باشد اما کار بیشــتری دارد‪ ،‬مساله‬ ‫سختی و اسانی نیســت‪ .‬ضمن اینکه همه ی‬ ‫بازیگران تیپ ساز نیستند یعنی به ان عالقه ای‬ ‫ندارند و این به این معنی هم نیســت که اگر‬ ‫بخواهند می توانند تیپ ســاز خوبی باشــند‪.‬‬ ‫این یک ویژگی کامال فردی در بازیگری است‬ ‫که بعضی ها تیپ سازی را هم بلد هستند‪ .‬من‬ ‫هر دو را شخصیت می بینم؛ شخصیتی که در‬ ‫دنیای درام معنی پیدا می کنــد‪ .‬اینطور نگاه‬ ‫نمی کنم که انجا عمیق تر و سخت تر است اما‬ ‫در مجموع ویژگی‬ ‫»میخواهم زنده‬ ‫بمانم« این است که‬ ‫تقریبا همه معتقدند‬ ‫بازی یک دست‬ ‫است‪ ،‬کسی فالش‬ ‫نیســت و بیرون‬ ‫نمیزند و این نکته ی‬ ‫خیلی مهم است‪ .‬این‬ ‫قضیه نشان میدهد‬ ‫که حواس کارگردان‬ ‫خیلی به این جنبه از‬ ‫مساله بوده است‪.‬‬ ‫کمااینکه در فیلمنامه‬ ‫هم شخصیت‬ ‫پردازی را به میزان‬ ‫الزم میبینیم‬ ‫از دید عوام و حتی از دید سینماگران و کسانی‬ ‫که کارشــان این اســت هم این مساله گفته‬ ‫می شود که به نظر من اجحافی است که در حق‬ ‫تیپ ســازها صورت می گیرد‪ .‬یعنی احساس‬ ‫می کنند چون طرف تیپ ساز است نمی تواند‬ ‫یک بازی عمیق را انجام دهد اما من اصال این‬ ‫مساله را قبول ندارم‪ .‬خدا را شکر این دو کار را‬ ‫همزمان داشــتم و اگر مردم دو کار سینمایی‬ ‫من را هم ببیننــد می توانند قضاوت کنند که‬ ‫خیر‪ ،‬به این شکل نیســت‪ .‬درواقع به نظر من‬ ‫یک بازیگر باید همه ی این توانایی ها را داشته‬ ‫باشد و در جایی که الزم است تیپ سازی کند‬ ‫و در جایی که الزم نیســت هــم کار دیگری‬ ‫انجام دهد‪.‬‬ ‫تعریفی که نقش مکمل در سینمای‬ ‫ایران بــرای خودش پیــدا کرده‬ ‫این اســت که مکمل کامال وابسته‬ ‫به شخصیت اصلی اســت اما این‬ ‫تعریف در فیلمنامه «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» دستخوش تغییر مثبت شد و‬ ‫مکمل به خودی خود یک نقش اصلی‬ ‫مهم اســت و نقش شما هم در این‬ ‫کار همین خصوصیت را داشت‪ .‬این‬ ‫تحلیل را قبول دارید؟‬ ‫نمی دانم این را چه کسی تحلیل کرده اما یک‬ ‫توضیحی الزم دارد‪ .‬اگر سریال های خوب دنیا‬ ‫را ببینیم‪ ،‬مــن «‪ »Game of Thrones‬را‬ ‫مثال می زنم البته ما نه از نظر سخت افزاری و‬ ‫نه از نظر سرمایه گذاری انقدر قوی نیستیم و‬ ‫از طرف خودم می گویم که نه حتی بازیگرانی‬ ‫به ان تعداد در ان ســطح داریم اما احساس‬ ‫می کنم که مساله ی ما بازیگری نیست‪ .‬مساله‬ ‫این است که ان ها ازمون و خطاهای بسیاری‬ ‫کرده اند‪ ،‬زودتر از ما شروع کرده اند‪ ،‬هزینه های‬ ‫زیادی کرده انــد و از دل همه ی این ها متوجه‬ ‫شده اند که چطور می توانند یک سریالی را در‬ ‫ان ابعاد بسازند‪ .‬برای مثال ما «مختارنامه» را‬ ‫داریم که بازی های قابل قبولــی دارد و اتفاقا‬ ‫سریال قابل قبولی اســت اما نمی شود‪ .‬مثال‬ ‫به لحاظ جلوه های ویژه انطور نیســت‪ ،‬زمان‬ ‫الزم برای تولید این ســریال در ایران بیشتر‬ ‫می شود و این هزینه ها کمرشکن شده و عمال‬ ‫نمی توانند ان کار را انجــام دهند‪Game« .‬‬ ‫‪ »of Thrones‬و یــا «‪»Breaking Bad‬‬ ‫را از این جهت مثال می زنم که برای مثال دو‬ ‫یا ســه کاراکتر اصلی دارند و تعدادی کاراکتر‬ ‫دیگر هم در ان ها وجود دارد‪ .‬ناگهان می بینیم‬ ‫که پنج قســمت برای کاراکتر به فرض مثال‬ ‫بیســتم که برای ما خیلی مهم نبود قصه ای‬ ‫مطرح می شــود و ما ان را پیگیری می کنیم‪.‬‬ ‫انگار که ما در پنج قســمت از سریال این ادم‬ ‫را در نقش اصلی می بینیــم و این به دلیل باال‬ ‫بودن جذابیت سریال است‪ .‬این اتفاق به این‬ ‫دلیل است که همه ی کاراکترها برای مخاطبان‬ ‫ارزشمند شوند و شما بتوانید قالبتان را چندین‬ ‫بار بیندازید و ماهی بگیریــد‪ .‬این رویکردی‬ ‫است که در انجا دارند و از ان نتیجه گرفته اند‬ ‫و می بینیم کم کم در ســریال های ما هم این‬ ‫اتفاق می افتد‪ .‬یعنی ما یک دفعه سه قسمت را‬ ‫می بینیم که به یک کاراکتر فرعی می پردازد و‬ ‫انگار ان را به یک کاراکتر اصلی تبدیل می کند‪.‬‬ ‫قدرت این کاراکتر باید انقدر باال باشــد که بر‬ ‫فرض وقتی روبه روی کاراکترهای اصلی قرار‬ ‫می گیرد التهاب و چالش ایجاد شود‪ ،‬از طرفی‬ ‫اگر این کاراکترها انقدر پرداخت نشــوند ابتر‬ ‫می مانند و قدرت کاراکترهای اصلی هم کم کم‬ ‫از دست می رود‪ .‬در سریال «می خواهم زنده‬ ‫بمانم» تا انجا که توانسته اند و توان داشته اند‬ ‫این کار را انجام داده انــد منتها مخاطب هم‬ ‫گاهی اوقات از این مساله استقبال نمی کند‪.‬‬ ‫چرا که به هر حــال یک ســریال را با بازیگر‬ ‫محبوبش شــروع می کند و احساس می کند‬ ‫که او باید در همه ی سکانس ها حضور داشته‬ ‫باشد‪ ،‬در صورتی که نمی داند خود ان بازیگر‬ ‫هم دوست ندارد در همه ی سکانس ها باشد‪.‬‬ ‫نه اینکه از این قضیه متنفر باشــد اما می داند‬ ‫که اندازه بودن و ســکانس های اندازه داشتن‬ ‫چقدر ارزشــمند اســت‪ .‬برای مثال مخاطب‬ ‫قطعا فکر می کنــد که حامد بهداد یا ســحر‬ ‫دولتشــاهی چرا کم هســتند‪ .‬در صورتی که‬ ‫خودشان اینطور نیســتند و به دنبال حضور‬ ‫به اندازه هستند تا بیش از یک اندازه ای دیده‬ ‫نشوند و اتفاقا تقاضای مخاطب را بیشتر کنند‬ ‫‪57‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 57 ‫چهره پرتالش‬ ‫صبر کنم‪ .‬زمان هایی که به بطالت می گذرد هم‬ ‫زیاد پیش می اید‪ .‬برای مثال می خواهند نور را‬ ‫درست کنند‪ ،‬جای دوربین را بچینند‪ ،‬دکوپاژ‬ ‫کنند و یا اینکه صحنه ایرادی دارد؛ درنتیجه‬ ‫یک بخش هایی از بازیگری هست که حوصله ات‬ ‫را سر می برد‪ .‬چون باید صبر کنی تا همه ی این‬ ‫کارها انجام شــود و بعد از پنج‪ ،‬شش ساعت‬ ‫که گریم شده ای و منتظر هستی بروی و یک‬ ‫دیالوگ بگویی‪ .‬یا گاهی اوقات صحنه ها بسیار‬ ‫سخت و طوالنی است‪ ،‬تمرینش سخت می شود‬ ‫اما باید یاد بگیری که صبور باشی و مدام تجربه‬ ‫کنی و همیشــه بتوانی بهترین خودت را ارائه‬ ‫دهی اگرنه این کار می تواند تو را خیلی زود از پا‬ ‫دراورد و خسته کند‪.‬‬ ‫اما ما بقیه ی کاراکترها را تک تک می بینیم و‬ ‫در کنارش ان ها را هــم می بینیم‪ .‬این باعث‬ ‫قدرتمندتر شدن کاراکترهای ارزشمندتر در‬ ‫درام می شود و این جذابیت سریال است‪ .‬این‬ ‫مساله در ســینما یک مقدار کمتر است زیرا‬ ‫سینما زمان کمتری دارد و توانایی اش را ندارد‪،‬‬ ‫در عوض سریال زمان بیشتری دارد و می تواند‬ ‫سه قسمت به کاراکتری فرعی بپردازد که ما‬ ‫خیلی او را پیگیری نمی کردیم‪.‬‬ ‫تفاوت های شــخصیت پردازی در‬ ‫این سریال را چقدر متفاوت با باقی‬ ‫سریا ل ها و فیلمنامه هایی می دانید‬ ‫که در ان بازی کرده اید؟‬ ‫قطعا تفاوت هایــی دارد‪ .‬این مســاله به این‬ ‫برمی گردد که کارگردان چه اتمســفر و چه‬ ‫اندازه ای از بازیگــری را می خواهد‪ .‬من خدا را‬ ‫شکر خیلی زود متوجه شــدم که شهرام شاه‬ ‫حسینی دقیقا چه مدل بازیگری را می خواهد‪.‬‬ ‫وقتی فیلمنامــه را می خوانیــد تصورتان از‬ ‫پالن ها و ســکانس هایی که گرفته می شــود‬ ‫یک چیز است اما وقتی ســر صحنه می روید‬ ‫متوجه می شوید که کارگردان یک کار دیگر‬ ‫می کند‪ .‬باید بــا هم صحبت کنیــد و به یک‬ ‫نقطه ی مشترکی برسید و در جایی قرار بگیرید‬ ‫که جایی درست و مورد توافق شما و کارگردان‬ ‫است‪ .‬شهرام شــاه حســینی می خواست از‬ ‫کمترین حرکات و رفتار اســتفاده کند‪ ،‬البته‬ ‫شاید در همه ی کاراکترها اینطور نبوده است‪.‬‬ ‫به نظر می اید که او بازیگری را خیلی مینیمال ‬ ‫می بیند که این مورد عالقه ی من هم هســت‬ ‫و ان را دوست دارم‪ .‬من سعی کردم دقیقا ان‬ ‫چیزی را که او و فیلمنامه خواستند انجام دهم‬ ‫که قطعا با دو کار ســینمایی قبلی من تفاوت‬ ‫دارد‪ .‬شاید من سکانس های زیادی را به خاطر‬ ‫بیاورم که برای مثال شــهرام شــاه حسینی‬ ‫چه چیزهایی در ذهنش بوده‪ ،‬چه گفته‪ ،‬من‬ ‫چه گفته ام و به چه نتیجه ای رســیده ایم‪ .‬در‬ ‫مجموع ویژگی «می خواهم زنده بمانم» این‬ ‫است که تقریبا همه معتقدند بازی یک دست‬ ‫است‪ ،‬کسی فالش نیســت و بیرون نمی زند‬ ‫و این نکتــه ی خیلی مهم اســت‪ .‬این قضیه‬ ‫نشان می دهد که حواس کارگردان خیلی به‬ ‫این جنبه از مساله بوده اســت‪ .‬کمااینکه در‬ ‫فیلمنامه هم شــخصیت پردازی را به میزان‬ ‫الزم می بینیم‪.‬‬ ‫بــا دو کارگردان خیلی ســختگیر‬ ‫یعنی شهرام شــاه حسینی و رامبد‬ ‫جــوان کار کردیــد‪ .‬کــدام برای‬ ‫شــما چالش برانگیزتر بود و حتی‬ ‫خسته تان کرد؟‬ ‫واقعیت این است که من در حال حاضر تازه کار‬ ‫هستم و خیلی خسته نمی شوم! من االن از ان‬ ‫ادم هایی هستم که شــاید گروه کارگردانی‪،‬‬ ‫پشــت صحنه و بازیگرها از دســتم عصبانی‬ ‫ شــوند‪ .‬از این جهت که وقتی اف می گویند‬ ‫من ان کسی هســتم که ناراحتم و می گویم‬ ‫که بگیریم تا تمام شــود‪ .‬هنوز یک روحیه ی‬ ‫گروهی و تئاتری دارم که اتفاقا دوستش دارم‬ ‫و از سر تظاهر و چاپلوســی نیست‪ .‬خیلی از‬ ‫کارم لذت می بــرم و ارزو می کنم که هر روز‬ ‫سر فیلمبرداری باشم‪ .‬حتی اگر قرار است که‬ ‫در یک پالن بیایم و از جلوی دوربین رد شوم‬ ‫دوست دارم که ان پالن خیلی خوب باشد‪ .‬اگر‬ ‫دویست بار هم بگیرند سعی می کنم با اشتیاق‬ ‫و میل ان را انجام دهم‪ .‬روزهایی هم هست که‬ ‫ادم خسته می شود و فشــار کاری زیاد است‪.‬‬ ‫برای مثال فکر کنید که از شش صبح تا نه و ده‬ ‫شب افیش بوده اید و مدام سر پا ایستاده اید‪.‬‬ ‫از طرفی پالن های سخت هم هست اما این هم‬ ‫بخشی از لذت های کار است‪ .‬بله‪ ،‬گاهی اوقات‬ ‫به غایت سخت می شود اما سعی می کنم صبور‬ ‫باشم‪ .‬من فعال در مرحله ی یادگیری هستم‪ ،‬نه‬ ‫فقط االن‪ ،‬که بیست سال اینده هم همینطور‬ ‫است‪ .‬احساس می کنم مدام باید یاد بگیرم و‬ ‫وجه خوب این‬ ‫ماجرا این اســت‬ ‫که ما عذرخواهی‬ ‫میکنیم‪ .‬درواقع ما‬ ‫به نظرمــان می‬ ‫اید که لیاقت شما‬ ‫بیشتر از این است و‬ ‫خواهش میکنیم که‬ ‫این شش قسمت را‬ ‫نبینید‪ ،‬درنتیجه چون‬ ‫دوست داریم که ان را‬ ‫نبینید پاکش میکنیم‪.‬‬ ‫شــاید گزینه ی‬ ‫دیگرش این بود که‬ ‫همین عذرخواهی را‬ ‫میکردیم و میگفتیم‬ ‫که این شش قسمت‬ ‫حساب نیست اما به‬ ‫هر حال ان را ساخته‬ ‫ایم و در انجا میتوانید‬ ‫ببینید‬ ‫باتوجه به اینکه در حال حاضر شش‬ ‫قسمت از ســریال «مردم معمولی»‬ ‫حذف شده و قســمت های جدیدی‬ ‫بارگذاری شــده که از ان به عنوان‬ ‫قســمت های اصلی ســریال یاد‬ ‫می شود‪ ،‬این مساله از نظر شما چقدر‬ ‫به اعتماد مخاطــب ضربه می زند؟‬ ‫یعنی فکــر می کنید اگر خود شــما‬ ‫مخاطب این ســریال بودید ایا به‬ ‫اعتمادتان خدشه وارد می شد یا خیر؟‬ ‫این یک تصمیم مدیریتی اســت‪ .‬فیلیمو و‬ ‫رامبد جوان با هم به یک نتیجه ای رسیدند‬ ‫و فکری پشــت ان بوده و در اخر تصمیم‬ ‫گرفته اند تا این کار را انجام دهند‪ .‬شــاید‬ ‫این رفتار مثل یک عذرخواهی می ماند که‬ ‫از این به بعد ما سعی می کنیم تا با کیفیت‬ ‫بهتری کار کنیم و چشم های شما را الیق‬ ‫دیدن کار بهتری می دانیم‪ .‬شما وقتی وارد‬ ‫این کار می شوی و قبول می کنی که بازیگر‪،‬‬ ‫کارگردان و یا نویسند ه هستی و در حوزه ای‬ ‫قرار می گیری که با مخاطب سر و کار داری‪،‬‬ ‫ان ها هستند که باید تو را ببینند‪ ،‬بنابراین‬ ‫اثرت را همیشــه در معــرض قضاوت قرار‬ ‫می دهی‪ .‬مردم مشــکالت زیادی دارند و‬ ‫زمان کمی را می گذارند تا ســریال خوب‬ ‫ببینند که شاید لحظه ای حالشان بهتر شود‪.‬‬ ‫نمی گویم که ما به عنــوان هنرمند داریم‬ ‫کار فرهنگی می کنیم تا مردم یک مقدار از‬ ‫تنش هایشان کم شود؛ خیر‪ ،‬به نظر من هر‬ ‫هنرمندی که چنین ادعایی دارد‪ ،‬اشــتباه‬ ‫می کند‪ .‬ما اساسا نمی توانیم مشکلی را حل‬ ‫کنیم و نهایتا یک مســکن برای لحظاتی‬ ‫هستیم که مردم با خستگی می خواهند یک‬ ‫قسمت ســی یا پنجاه دقیقه ای را ببینند و‬ ‫یک سریالی را دنبال کنند‪ .‬درواقع ما بخشی‬ ‫از اوقات فراغت ان ها را پر می کنیم و در این‬ ‫بخش ســعی مان را می کنیم تا این کار را‬ ‫خوب انجام دهیم‪ .‬واقعیت این است که به‬ ‫نظر من مخاطب هر چیزی که بگوید و هر‬ ‫قضاوتی که کند درست است؛ البته جدا از‬ ‫ان قضاوت هایی که بر اساس شخصیت ما‬ ‫صورت می گیرد‪.‬‬ صفحه 58 ‫وجه خوب این ماجرا چیست؟‬ ‫وجه خوب این ماجرا این اســت که ما اینگونه‬ ‫داریــم از مخاطب طلب پــوزش می خواهیم و‬ ‫تالش مان این بوده تــا محتوایی شایســته را‬ ‫در اختیــارش بگذاریم‪ .‬ما متوجه شــده ایم که‬ ‫قســمت های اولیه از لحــاظ محتوایی یا فرمی‬ ‫با ســلیقه مخاطــب هم خوانی نداشــته‪ ،‬البته‬ ‫قسمت هایی را ضبط کرده بودیم و تازه داشتیم‬ ‫جا می افتادیم اما ســریال باید پخش می شد و‬ ‫نمی توانست بیش از این عقب بیفتد‪ .‬در خیلی‬ ‫از سریال های تلویزیونی طنز هم این یک روش‬ ‫رایج است که با تماشای بازتاب ها تغییراتی ایجاد‬ ‫می کنند و و این اتفاق برای خیلی از سریال های‬ ‫طنــز تلویزیونی موفق هم رخ داده اســت‪ .‬ما با‬ ‫فضای جدیدی روبه رو بودیم و می خواستیم یک‬ ‫کار جدید انجام دهیم‪ .‬منظورم از می خواستیم‪،‬‬ ‫این نیست که توانســتیم‪ .‬می خواستیم این کار‬ ‫را انجام دهیم و پیش تولید‪ ،‬فیلمنامه و دکوپاژ‬ ‫این را به ما می گفت اما نشــد و رامبد جوان هم‬ ‫می دانســت که احتمال دارد نشــود‪ .‬به همین‬ ‫خاطر این فرصت را می خواســت که برای مثال‬ ‫بیست قسمت بسازد و بعد ده قسمت را از بینش‬ ‫انتخاب و شــروع به پخش کنــد‪ .‬این یک فرم‬ ‫جدید سریال سازی بود که به هر حال منجر به‬ ‫تصمیم جدید گروه سازندگان شد‪ .‬اما از اینجا به‬ ‫بعد تالش می کنیم تا بهتر پیش برویم و فضای‬ ‫خوبی را برای کار ایجاد کنیم‪ .‬امیدواریم خدا هم‬ ‫کمک کند تا این اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫واقعیت این است‬ ‫که من در حال حاضر‬ ‫تازه کار هستم و خیلی‬ ‫خسته نمی شوم! من‬ ‫االن از ان ادم هایی‬ ‫هستم که شاید گروه‬ ‫کارگردانی‪ ،‬پشت‬ ‫صحنه و بازیگرها از‬ ‫دستم عصبانی شوند‪.‬‬ ‫از این جهت که وقتی‬ ‫اف می گویند من‬ ‫ان کسی هستم که‬ ‫ناراحتم و می گویم که‬ ‫بگیریم تا تمام شود‪.‬‬ ‫هنوز یک روحیه ی‬ ‫گروهی و تئاتری دارم‬ ‫که اتفاقا دوستش‬ ‫دارم و از سر تظاهر و‬ ‫چاپلوسی نیست‬ ‫طنز موقعیت و سیتکامی که در شش‬ ‫قســمت ابتدایی دیدیم به شــکل‬ ‫اغرا ق امیز و گاها گل درشت اتفاق‬ ‫می افتاد و مثل اینکه خیلی باب طبع‬ ‫مخاطب نبود‪ .‬چقدر ســلیقه ی شما‬ ‫بود؟ ایا به عنوان کســی که بازیگر‬ ‫این کار است صرفا بازی کردید یا‬ ‫اینکه این ســبک از طنز موردپسند‬ ‫شما هم هست؟‬ ‫درواقــع همــان مســاله ی‬ ‫ازمــون و خطاســت‪.‬‬ ‫االن کــه می بینــم‬ ‫شــاید ســلیقه ی‬ ‫خودم ایــن نوع‬ ‫کمدی نباشــد‪.‬‬ ‫منظــورم همان‬ ‫شــش قســمت‬ ‫ابتدایی اســت‪ ،‬نه‬ ‫قسمت های جدید‪.‬‬ ‫شاید سلیقه ی خود‬ ‫من اینجــور کمدی‬ ‫نباشد اما به هر حال این‬ ‫کار یــک رویکردی دارد‪،‬‬ ‫کارگردان و نویسنده دارد‬ ‫و ترجیحشــان در ان لحظه‬ ‫این است که این کار انجام شود‪..‬‬ ‫در مجموعه ی «مــردم معمولی» هم همین‬ ‫تالش ها شده منتها این مساله ی ازمون و خطا‬ ‫کردن‪ ،‬انجام یــک کار جدید و کمدی جدید‬ ‫دخیل بوده است‪ .‬برای مثال می خواستیم یک‬ ‫مقدار شبیه به کمدی های کالسیک خودمان‬ ‫که حرکات بدن خیلی در ان ها دیده می شد‬ ‫یا حتی سینمای صامت برگردیم‪ .‬چیزهایی‬ ‫در ذهن رامبد جوان بود که دوست داشت ان‬ ‫را انجام دهد که متاسفانه نشده است‪ .‬در حال‬ ‫حاضر به یک توازنی رسیده ایم اما بدانید که‬ ‫کمدی بسیار سخت است و دراوردن لحظات‬ ‫کمدی بسیار ســخت تر از دراوردن لحظات‬ ‫تراژیک و جدی اســت‪ .‬دلیلش هم این است‬ ‫که کمدی یک زمان بندی دارد که همه چیز را‬ ‫در بر می گیرد؛ از بازی بازیگر گرفته تا نوشته‪،‬‬ ‫دکوپاژ و اینکه کِی به کجا کات بزنیم و من در‬ ‫چند ثانیه این دیالوگ را بگویم‪ .‬باور کنید این ‬ ‫موارد شاید انقدر در تراژدی دقیق نباشد‪ .‬شما‬ ‫در هر صورت از کشتن قهرمان فیلم ناراحت‬ ‫می شوید‪ ،‬حاال دوربین هر جا باشد و یا اینکه‬ ‫دیالوگ بگوید یا نگوید‪ .‬وقتی قهرمان داستان‬ ‫را از دســت می دهی همه ناراحت می شوند و‬ ‫این را با هر نمایی کــه بگیری تراژدی بزرگی‬ ‫است اما کمدی اینطور نیست‪ .‬در کمدی اگر‬ ‫همین االن این دیالــوگ را نگویی دیگر بهتر‬ ‫اســت که ان را نگویی زیرا دیگــر خنده دار‬ ‫نیست‪ .‬اگر قرار است من االن بیفتم‪ ،‬یک ثانیه‬ ‫دیرتر و یا زودتر افتادن دیگر خنده دار نیست‬ ‫و یا واکنش ها اگر یک ثانیه دیر پخش شــود‬ ‫دیگر خنده دار نیســت‪ .‬درواقــع هزار و یک‬ ‫فرمول دارد‪.‬‬ ‫در حال حاضر چه تغییراتی صورت‬ ‫گرفته است؟‬ ‫در حال حاضر گروه نویسندگی و پشت صحنه‬ ‫تغییر بزرگی کرده اســت‪ .‬گروه نویسندگان‬ ‫تعدادشــان خیلی زیاد شــده و یک ســری‬ ‫جوان بسیار مستعد هستند که هر روز تالش‬ ‫می کنند‪ .‬از صبح می ایند و تا ساعت ده‪ ،‬یازده‬ ‫شب حضور دارند و ایده های بسیاری می دهند‪.‬‬ ‫من به شما قول می دهم که قسمت های جدید‬ ‫از خوبی حتی تعجب اور شوند‪ .‬من هفده سال‬ ‫برای رســیدن به این لحظه تــاش کرده ام؛‬ ‫حاال نه اینکه لحظه ی عجیب و غریبی باشد‬ ‫اما هفده ســال صبر و تالش کردم تا وقتش‬ ‫برسد‪ .‬نه جای کسی را گرفتم‪ ،‬نه الیی کشیدم‬ ‫و نه زیراب کسی را زدم‪ .‬سعی کردم ارام ارام‬ ‫پله ها را پشت سر بگذارم و با اخالق وارد این‬ ‫کار شــدم و تا زمانی که کار کنم حتما این را‬ ‫رعایت می کنم‪ .‬در تئاتر جایزه های بسیاری‬ ‫گرفته ام و تا به حال کســی بازی بدی از من‬ ‫ندیده است این اســت که یک دفعه با خودم‬ ‫می گویم چرا نشد؟ من که فیلمنامه را خوانده‬ ‫بودم و خوب بود‪ .‬اگر بخواهی در کمدی چهار‬ ‫نفر را نام ببری قطعا یکی از ان ها رامبد جوان‬ ‫است‪ .‬سریال ساخته‪ ،‬سینمایی موفق داشته‬ ‫و خودش بازیگر موفقی بوده اســت‪ .‬سروش‬ ‫صحت‪ ،‬پیمان قاســمخانی‪ ،‬رضــا عطاران و‬ ‫رامبد جوان اگر در کمدی به من پیشــنهاد‬ ‫بدهند می روم‪ .‬یعنی اگر بخواهم چهار نفر را‬ ‫انتخاب کنم همین ها هستند‪ .‬فکر می کنید‬ ‫که این بازیگرها و این کســت به خاطر پول‬ ‫امده اند تا کار کنند؟ من به شما می گویم که‬ ‫اکثر بازیگران با کمتر از دســتمزد خودشان‬ ‫نسبت به جاهای دیگر و با کمال میل سر این‬ ‫کار امدند‪ .‬شــایعاتی وجود دارد و می گویند‬ ‫که سفره ای پهن اســت‪ ،‬خیر اینطور نیست‬ ‫و سفره ای پهن نیســت‪ .‬من چیزهای عجیب‬ ‫و غریبی می شــنوم که این مســائل بیشتر‬ ‫اذیتم می کند چون واقعا کارم را دوست دارم‬ ‫و سعی می کنم کارم را درســت انجام دهم‪.‬‬ ‫خیلی به دنبال حاشــیه نیســتم و تک تک‬ ‫بازیگران هم همینطور هســتند اما تصورات‬ ‫غلطی که از دور می شــود درست نیست‪ .‬به‬ ‫هر حال این تصمیم را گرفتیم و فکر می کنم‬ ‫االن در یک نقطه ای ایستاده ایم که کاراکترها‬ ‫غلوشان کمتر شده و از طرفی به موقعیت های‬ ‫رئالیستی نزدیک تر می شویم‪ .‬راجع به سیتکام‬ ‫بسیار تحقیق کرده ایم و گروه نویسندگان دو‪،‬‬ ‫سه کتاب ترجمه نشــده را ترجمه کرده اند و‬ ‫کار تحقیقاتی انجام می دهند‪ .‬درنتیجه به نظر‬ ‫من دیگر اگر نشــود‪ ،‬کال نشدنی است! یعنی‬ ‫اینطور که در حال حاضر رامبد جوان و گروه‬ ‫نویسندگان تالش می کنند اگر نشود‪ ،‬به نظر‬ ‫من جور دیگری نمی شــود‪ .‬هر چیزی را که‬ ‫فکر کنید مفید باشد برای اینکه تغییری در‬ ‫کارمان ایجاد کند استفاده کرده ایم و بچه ها‬ ‫شبانه روزی تالش می کنند تا این اتفاق بیفتد‬ ‫و امیدوارم که بیفتد‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 59 ‫سینمای ایران‬ ‫دنیا خمامی‪ -‬اریا باقری‪ :‬اگر اغاز پلتفرم شبکۀ نمایش خانگی را با‬ ‫مجموعه های موفقی نظیر «قهوۀ تلخ» و «قلب یخی» چون تولد‬ ‫کودکی در نظر بگیریم‪ ،‬به مرور زمان این پلتفرم اثبات کرده که‬ ‫می تواند روی پای خود بایستد و خود را محمل ایده ها ‪ ،‬قصه ها و روایت های‬ ‫مختلفی کند که در ان شخصیت های گوناگونی به درستی افریده شوند‪.‬‬ ‫تلویزیونی هم دوره با ظهور‬ ‫شخصیت هایی که هرگز نمی توانیم نظیر انان را در اثار‬ ‫ِ‬ ‫شبکۀ نمایش خانگی درک و دریافت کنیم‪ .‬به همین سبب تالش شده است که‬ ‫بررسی کلی و جزئی ماهیت و ِ‬ ‫ذات اثار تولید شده در این پلتفرم‪ ،‬به ده‬ ‫جدا از نقد و‬ ‫ِ‬ ‫ایفای نقش شایستۀ تقدیر به مدد استعداد بازیگران و پتانسیل شخصیت های‬ ‫منحصربه فر ِد خلق شده شان در فیلمنامه‪ ،‬نگاهی متنی و فرمیک داشته باشیم‪.‬‬ ‫‪SABA MAGAZINE‬‬ ‫نگاهی به نقش های مکملی که در‬ ‫شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند‬ صفحه 60 ‫جواد عزیت – هادی کاظیم‬ ‫کمدی شبکه نمایش خانگی نیم نگاهی بیندازیم‪ ،‬نخست نام‬ ‫اگر بخواهیم به اثار‬ ‫ِ‬ ‫سریال ویژه «قهوه تلخ» است که توجه ها را به خود جلب می کند‪ .‬سریالی موفق که‬ ‫هموارسازی مسیر پیشرفت دیگر‬ ‫پرتاب اســتواری برای‬ ‫جدا از این امر که سکوی ِ‬ ‫ِ‬ ‫ مندی عاملین خود‬ ‫ســطح‬ ‫از‬ ‫مقبولی‬ ‫مجموعه ها بوده؛ به حد بسیار‬ ‫کیفی دغدغه ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫چنان خبر رسانده است که نمیتوانیم بدین سادگی از قصه‪ ،‬شخصیت ها و روایات‬ ‫ان گذر کنیم‪ .‬بی گمان درمیان ســتارگان این مجموعــه‪ ،‬نقش افرینی دو تن در‬ ‫قاموس شخصیت های تیپیکال ‪-‬و مکملی‪ -‬که به خوبی از عهده شخصیت خود‪ ،‬با‬ ‫حسی طنازانه و کمدی برامده اند ماندگار است‪« .‬جواد عزتی» و «هادی کاظمی»‬ ‫که به ترتیب در پوســتین «بابااتی» و «باباشاه» رســوب کرده بودند‪ ،‬دو پیرمرد‬ ‫سطحی خود‪،‬‬ ‫ بینی شخصی و‬ ‫دوست‬ ‫ِ‬ ‫ داشتنی سرحال‪ ،‬که هرکدام با منش و جهان ِ‬ ‫ِ‬ ‫فارغ از اینکه از پس امورات خود برمی ایند یا خیر‪ ،‬به خوبی در امورات دیگران عامل‬ ‫ِ‬ ‫ضرورت وجودی شان‪ ،‬با‬ ‫اخالل موثری محسوب می شوند‪ .‬انانی که قصه را به نوبه‬ ‫دیالوگ های تضاربی و پینگ پونگی حیات می بخشند‪ ،‬طبعا می توانند در خطیرترین‬ ‫موقعیت ها نیز در یک مجادله خا ِم زبانی فضا را ارام و تلطیف کنند‪.‬‬ ‫عیل نصرییان – پریناز ایزدیار‬ ‫ستودنی نقش های مکمل دیگر نیز میتوان به شخصیت‬ ‫از دیگر نمونه های عالی و‬ ‫ِ‬ ‫منحصر به فرد «بزرگ اقا» در مجموعه مشهور و پرطرفدار «شهرزاد» اثر «حسن‬ ‫فتحی» اشاره داشت‪ .‬شــخصیتی مســتبد‪ ،‬بزرگ منش‪ -‬چون نام او‪ -‬و بردبار‪ ،‬با‬ ‫ریش ســفید خاندان گویی چون بازی شطرنج‬ ‫سیاست و فخیم‪ .‬چنانکه به عنوان ِ‬ ‫تمامی امورات زندگی خــود و دیگران را می چیند و در ســاز و کا ِر چرخه قدرت و‬ ‫دانایی خود ذره ای تزلزل و سستی به واسطه جاه و جالل خود احساس نمی کند تا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫زیست و اسایش تمامی اشنایاش زیر بیرق او استوار بماند‪ .‬حیاتی‬ ‫به راحتی زمام‬ ‫ستون قدرتمندی از‬ ‫بودن نقش‬ ‫ِ‬ ‫مکمل «بزرگ اقا» در مجموعه «شهرزاد» چنان ِ‬ ‫منزلت پروتاگونیست گونه خود به حساب می امد که ناخواسته تمامی شخصیت ها‬ ‫اصل فرمیک موجب قوام‪،‬‬ ‫را علیه «بزرگ اقا» تبدل به انتاگونیست میکرد و همین ِ‬ ‫ماندگاری این مجموعه صرفا در فصل اولش شــد‪ ،‬چنانکه با حذف‬ ‫درخشــش و‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت کاریزماتیک «بزرگ اقا»‪ ،‬همان پیرمرد خمیده پیک ِر باد به غبغب انداخته‬ ‫مهندسی‬ ‫لوطی مسلکی که انچنان نظراتش درست و مسالمت امیز صادر نمی شد‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫تمام ســریال در فصول بعدی را بر هم ریخت‪ .‬در این ســریال پریناز ایزدیار هم با‬ ‫وجود انکه به تثبیت این روزهایش نرســیده بود توانست روبه روی بازیگران درجه‬ ‫اول سینمای ایران خودش را به رخ مخاطب بکشد و اختالالت روانی یک زن ناکام‬ ‫و عاشق را به تصویر بکشد‪.‬‬ ‫مهران احمدی‬ ‫جمشید هاشم پور‬ ‫ِ‬ ‫روایــت تاریخی ایــن دومجموعه و‬ ‫حال اگر از‬ ‫نقش هایشان گامی به سمت ایام معاصر برداریم‬ ‫متوجه تغییر ایــن چرخه روایی بــه مدد خلق‬ ‫امروزی شهرنشــینانه و مصائب‬ ‫شخصیت های‬ ‫ِ‬ ‫شخصی تر و ملموس تری می شویم‪ .‬چنانکه دیگر‬ ‫شخصیت ها از باال چون پدرســاالر به خانواده و‬ ‫دیگران نگاهی مافیایی و ارباب ‪ -‬رعیتی نداشته و‬ ‫استبداد‪ ،‬ظلم و ستمشان شامل رنجش اشخاص‬ ‫اندکی میشود که به صورت ســازمانی و ارگانی‪،‬‬ ‫حال به دســت قانون حل و فصل می شود‪ ،‬نه به‬ ‫ ســازمانی مافیایی‪ .‬این‬ ‫شکل رقابت های درون‬ ‫ِ‬ ‫میان دو نقش مکمل دیگــر نیز با چنین قرائنی‬ ‫خوش درخشیده اند و به خوبی اهرم محرکی برای‬ ‫شــخصیت های اصلی قصه و به جریان انداختن‬ ‫ِ‬ ‫پیرنگ اثر شــده اند چراکه هردوی انان در این‬ ‫تغییر رویه تماتیک‪ ،‬شــغلی دفتــری و قضایی‬ ‫داشته اند و این یعنی خود حل کننده مشکالت‬ ‫مردمان هستند تا اینکه بسان گذشته نوکر و بله‬ ‫قربان گو باشند‪ .‬به ترتیب «جمشید هاشم پور»‬ ‫سمت‬ ‫در نقش مکمل «حاج حسن احمدی» در َ‬ ‫معاون رئیس قوه قضائیه شخصیتی جدی‪ ،‬مرموز‬ ‫و حائز یک نظم خاص را از خــود بروز میدهد تا‬ ‫درست در نقاطی از قصه که مخاطب انتظار یاوری‬ ‫کاری خود به‬ ‫ندارد‪ ،‬این شخصیت با بینش و عقبه ِ‬ ‫درستی برگ برنده از سیاست های خودرا رو کند‪.‬‬ ‫دیگری نیز «بهمن دشتی» رئیس اداره کمیته‬ ‫در دهه های اغازین انقالب اسالمی در مجموعه‬ ‫«میخواهــم زنده بمانم» اســت کــه برعکس‬ ‫شــخصیت مجموعه «اقازاده» دارای هامارتیا‪،‬‬ ‫تزلزل و یک عفو و رحم نهان است تا وجودش را‬ ‫مملو از پستی و پلشتی های سایر بدمن های قصه‬ ‫نکند‪ .‬شخصیتی کاربلد‪ ،‬جدی و حائز پرنسیب‬ ‫که از دل مفادهــای قانونی نیز درســت همان‬ ‫بردباری انی و‬ ‫دم که توانایی مچ گیــری دارد‪ ،‬با‬ ‫ِ‬ ‫لحظه ایش‪ ،‬در دادگا ِه ذهن خود اشخاص را چون‬ ‫«نادر» و «هما» در اولین مواجهه در کمیته تبرئه‬ ‫بازیگــری هنرمندانه «مهران‬ ‫میکند‪ .‬نکته مهم‬ ‫ِ‬ ‫من‬ ‫احمدی» در این نقش‪ ،‬کنار امدن و مواجهه ِ‬ ‫من زیستی اوســت‪ .‬بدین سان که‬ ‫شغلی وی با ِ‬ ‫ِ‬ ‫انجام وظیفه وی هرگــز در تعارض و درگیری با‬ ‫حقیقی وی نیست‪ ،‬انچنان که نتوانیم بگوییم‬ ‫من‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫او یا به‪ ‎‬قدری پایبند به ضوابط است که بر دوست‬ ‫زدن قوانین انقدر‬ ‫خود نیز رحم ندارد و یا در دور ِ‬ ‫خبره اســت که تهی از وجدان است‪ .‬به عبارتی‬ ‫زیستی‬ ‫شغلی وی جلوتر از ویژگی های‬ ‫ِ‬ ‫مرام نامه ِ‬ ‫شخصیتش درحرکت نیست بلکه کامال همسو‬ ‫با شیرازه ِ‬ ‫شــغلی «بهمن دشتی» است و‬ ‫هویت‬ ‫ِ‬ ‫میتوان در کنار اخم و جدیتــش در حین انجام‬ ‫وظیفه اش نیز ان خصایص را رصد کرد‪.‬‬ ‫از دیگر نمونه ِ های‬ ‫عالی و ستودنی‬ ‫نقشهای مکمل‬ ‫دیگر نیز میتوان به‬ ‫شخصیت منحصر‬ ‫به فرد «بزرگ‬ ‫اقا» در مجموعه‬ ‫مشهور و پرطرفدار‬ ‫«شهرزاد» اثر‬ ‫«حسن فتحی»‬ ‫اشاره داشت‪.‬‬ ‫شــخصیتی‬ ‫مســتبد‪،‬‬ ‫بزرگمنش‪ -‬چون‬ ‫نام او‪ -‬و بردبار‪ ،‬با ِ‬ ‫سیاست و فخیم‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 61 ‫پرونده‬ ‫محسن کیایی – پدرام شرییف‬ ‫حال اگر از بنیان اداری خارج شویم میتوانیم به دو نقش مکمل شایسته‬ ‫ستایش در مجموعه دیگری نیز اشاره کنیم؛ «محسن کیایی» و «پدرام‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت نخست‬ ‫شریفی» در مجموعه محبوب و پرطرفدار «هم گناه»‪.‬‬ ‫ روی خود‪« ،‬پیمان‬ ‫با نام «ارمان دربندری» متضاد با شــخصیت روبه ِ‬ ‫صبوری» اســت‪ .‬بااینکه هر دو جوانانی رشدیافته از دل خانواده هایی‬ ‫نامــدار و پرگهر بوده اند‪ ،‬عنصــری که ایــن دو را از یکدیگر متفاوت‬ ‫میکند مسیر انتخابشان اســت‪ .‬چنانکه یکی از انان با سرشتی پاک و‬ ‫زندگی خود را با خانواده ای تنگدست عاشقانه گره میزند‬ ‫شوخ طبعانه‬ ‫ِ‬ ‫و دیگری سبعانه با روشی شیطانی و منشــی پارانویاگونه خود را در‬ ‫تله های اهریمنی خود اسیر میکند‪ .‬اساسا چارچوب ِ‬ ‫روایت «هم گناه»‬ ‫به قدری این دو شخصیت فرعی را که هر کدام قصه های پرفرازونشیب‬ ‫خویش را دارند به شکلی قابل قبول پردازش و درهم امیخته میکند‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اهمیت این دو‬ ‫تمامیت قصه سریال‪ ،‬منکر هنرنمایی و‬ ‫که نمیتوان از‬ ‫شخصیت فرعی شد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫روایت‬ ‫اساسا چارچوب‬ ‫«هم گناه» به قدری این‬ ‫دو شخصیت فرعی را‬ ‫که هر کدام قصه های‬ ‫پرفرازونشیب خویش‬ ‫را دارند به شکلی‬ ‫قابل قبول پردازش و‬ ‫درهم امیخته میکند که‬ ‫ِ‬ ‫تمامیت قصه‬ ‫نمیتوان از‬ ‫سریال‪ ،‬منکر هنرنمایی‬ ‫ِ‬ ‫اهمیت این دو‬ ‫و‬ ‫شخصیت فرعی شد‬ ‫سحر جعفری جوزاین – شبنم مقدیم‬ ‫مکمل طنز و نابی که از مجموعه قصه های «مهران مدیری» به جا‬ ‫در گزینه های بعدی و در میان نقش های‬ ‫ِ‬ ‫ماند‪« ،‬فروغ الزمان» با نقش افرینی «سحر جعفری جوزانی» که ارائه کامل تری از شخصیتش در مجموعه‬ ‫تلویزیونی «باغ مظفر» هویدا شد‪ ،‬وجاهت و منزلت کمتری را به واســطه گذر زمان از ایام قدیم به نسبت‬ ‫مکمل لوس و خودشیفته «نازی» که ماحصل زندگی در‬ ‫«فخرالتاج» داراست‪ .‬حاال گویی همان شخصیت‬ ‫ِ‬ ‫عصر ارتباطات و تجمالت بوده اســت پس از تجربیات سخت زندگی و پس از گویی چندین شکم زاییدن‪،‬‬ ‫اندکی بزرگ شده و حال جاافتاده است تا روحش در جلد شخصیت مکمل مجموعه «هیوال»‪ ،‬در شخصیت‬ ‫«شهره» نفوذ کند‪ .‬گویی «شهره» همان «نازی» است که دست سرنوشت با او به خوبی تا نکرده است تا از‬ ‫خواسته های لوس و دخترانه خویش دست بکشد چراکه روزگار و معیشت در شرایط طاقت فرسای کنونی‬ ‫برای او از ارزوهایش پتک سرکوبی ساخته اســت که به او فهمانده است دیگر نمیتواند هرچه میل دارد را‬ ‫به دست اورد‪.‬‬ ‫شخصیت «شهره» با بازی دوست داشتنی «شبنم مقدمی» به عنوان اخرین نمونه از نقش های مکمل‬ ‫قابل قبول در متن و قابل تحسین در بازی‪ ،‬نمونه بسیار موفق در اجرای مفهوم خواستن و نتوانستن است‪،‬‬ ‫چنانکه با نوع میمیک سرکوب شــده با لبان و لوچه اویزان وی یاداور شخصیت «نازی» است‪ .‬هرچند که‬ ‫ تامل «شبنم مقدمی» در خلق شخصیتی ندار و ندید بدید را نیز‬ ‫نیز نمیتوان نقش افرینی قابل قبول و قابل ِ‬ ‫به عنوان یکی از ده نقش مکمل دست کم گرفت‪.‬‬ ‫مجید صالیح – حمیدرضا اذرنگ‬ ‫مکمل «صابر» با نقش افرینی «مجید‬ ‫از ان سو شخصیت فرعی و ِ‬ ‫صالحی» در مجموعه «ســیاوش» نیز جنبه هــای مختلفی از‬ ‫پتانسیل های کشف شده در کالبد روایت های مختلف مجموعه ها‬ ‫ ســازی درون مایه اثار‬ ‫را داراســت‪ .‬چنانکه گویی پس از مدرنیزه‬ ‫ِ‬ ‫شــبکه نمایش خانگی‪ ،‬هرچه شــخصیت ها‪ /‬قهرمانان تنهاتر و‬ ‫ضدقهرمانان بامرام و‬ ‫نفس خویشتن می شوند‪ ،‬این‬ ‫ِ‬ ‫مغموم تر و اسیر ِ‬ ‫لوطی ِ‬ ‫ مسلک گوش بریده استخوان ترکانده هستند که با زور بازوی‬ ‫خویشبهنوبهخودقدعلممیکنندوازنقطه ایغیرازسنگرقهرمان‬ ‫داد عدالت و مردانگی سر میدهند تا از پایین شهر و باالشهر حق‬ ‫ِ‬ ‫میمیک زخم خورده‪،‬‬ ‫مظلوم را بستانند‪ .‬با این تفاسیر هرچقدر به‬ ‫شری ذاتی را‬ ‫طغیانگر و ِ‬ ‫عاصی «صابر» نقب زنیم نمیتوانیم در او ّ‬ ‫قلمداد کنیم تا میان او و دیگر شــخصیت های قابل ترحم سریال‬ ‫حصاربکشیم؛چراکهاونیزبرایمخاطبهمچوندیگرشخصیت ها‬ ‫سمپات و قابل ترحم میشود‪.‬‬ ‫اما این بامرامی به صورت لوکس شــده اش در خانواده های مرف ِه‬ ‫باالشهر مجموعه های شبکه نمایش خانگی نقابی بهتر و باکالس تر‬ ‫از شاخ وشانه کشــیدن ها‪ ،‬زخم خوردن ها و عربده کشیدن های‬ ‫پایین شهری را برای خود اخذ کرده اســت‪ .‬چرا انان در ان سوی‬ ‫شخصیتی لوطی مسلکان بیشتر شــخصیت هایی پولدار‪،‬‬ ‫قطب‬ ‫ِ‬ ‫شکست خورده و طردشــده از جانب محبوبان و همکارانی را ایفا‬ ‫میکنند که پیش از همه‪ ،‬مهره ســوخته اند و حال برای انتقامی‬ ‫سطحی و یا برای خنک شــدن دل خود‪ ،‬دادگر فریاد محرومان و‬ ‫ستم دیدگانی می شوند تا چون یک فرشته رحمت از اوج رفاه برای‬ ‫ نشین فقیر نازل شوند‪ .‬مصداق مهم و محرز این‬ ‫نجات‬ ‫مردمان حومه ِ‬ ‫ِ‬ ‫بازی قابل قبول «حمیدرضا اذرنگ» در‬ ‫شخصیت‪« ،‬نادر سراج» با ِ‬ ‫مجموعه ضعیف «نهنگ ابی» است‪ .‬درست است که «نهنگ ابی»‬ ‫از بی دلیل از بازیگران بااستعداد فراوانی در اثرش بهره برده است اما‬ ‫خروجی‬ ‫از انان هیچ استفاده روایی و فرمیکی نکرده است‪ .‬گویی او‬ ‫ِ‬ ‫پرزحمت و حرفه ای اثرش را لب چشــمه جاودانی مجموعه اش‬ ‫برده اما همه را تشنه برگردانده است‪« .‬حمیدرضا اذرنگ» که در‬ ‫دیدنی «دندون طال» از «داوود میرباقری»‬ ‫مجموعه قابل تامل و‬ ‫ِ‬ ‫نیز با شخصیت باوجدان‪ ،‬دغدغه مند و باشرف «عنایت سرخوش»‬ ‫در جایگاه یک نقش مکمل خوش درخشید‪ ،‬در مجموعه «نهنگ‬ ‫ابی» یک بار دیگر چنان خود را برای مخاطب تثبیت می کند که‬ ‫نمیتوانیم از «نادر سراج» به عنوان یک مهره سوخته که خوش قلب‬ ‫و دائم الخمر است اما کسی برای او حتی تَـره هم خرد نمیکند‪ ،‬به‬ ‫راحتی چشم فرو بندیم‪.‬‬ صفحه 62 ‫مهران غفوریان – محسن تنابنده‬ ‫«مهــران غفوریان» نیز که بــه عنوان یــک بازیگ ِر طناز و خــوش ذوق در‬ ‫کمدی لحظه ای شناخته شــده و پتانسیل بسیاری را در خلق‬ ‫موقعیت های‬ ‫ِ‬ ‫شوخی های خاص خود داراست نیز این بار خالف انتظار عموم‪ ،‬با کاهش وزن‬ ‫شگفت انگیزش در نقشی سرد‪ ،‬خطرناک‪ ،‬مرموز و درون گرا چنان ظاهر شده‬ ‫است که در مجموعه تکنیکال و قوام نیافته «قورباغه» نیز – با وجود حضور‬ ‫کوتاه خود‪ -‬به درستی مهر تثبیت و تایید را بر سمع و بصر مخاطب به عنوان‬ ‫یک اهرم تاثیرگذار میزند‪.‬‬ ‫اما اگر بخواهیم به عنوان اخرین نمونه از ده شخصیت قابل تامل و خوب‬ ‫بازیگر مرد در شــبکه نمایش خانگی بگوییم باید به شخصیت چندچهره و‬ ‫تیپیکال «محسن تنابنده» در مجموعه «شاهگوش» اثر «داوود میرباقری»‬ ‫بدنی خاص خود در سه‬ ‫اشاره کنیم‪ .‬شــخصیتی که با گریم‪ ،‬میم و پانتومیم ِ‬ ‫نقش متفاوت «اســماعیل ذکاوت‪/‬حاج اقا طالیی‪ /‬اسفندیار مجبور»‪ ،‬اولی‬ ‫خواننده ای مهزوم‪ ،‬دومی شیخی رئوف و سومی رئیس شورای حل اختالفی‬ ‫فرصت طلب‪ ،‬چنان قدرتمند و باورپذیــر در نقش های مکمل خود‪ -‬در یک‬ ‫بستر کمدی‪ -‬ظاهر میشــود که میتوان ازنظر من برای اولین بار‪ -‬و به طور‬ ‫جدی – از استعداد «محسن تنابنده» شگفت زده شد‪.‬‬ ‫هدیه تهراین – باران کوثری‬ ‫«هدیه تهرانی» و «بــاران کوثری» نیز به ترتیب در «هــم گناه» و «دندان‬ ‫ِ‬ ‫وجاهت‬ ‫طال» به عنوان گزینه های بعدی‪ ،‬دارای اندک عناصر مشترکی از منظر‬ ‫فکری و وجدانی هســتند‪ .‬اولی انچنان تحصیل نکرده است ولی در کشاکش‬ ‫زندگی خویش چنین یادگرفته اســت که زانوانش در مواجهه با مشکالت خم‬ ‫ِ‬ ‫نشــود‪ ،‬با فرزند خویش که ماحصل یک ازدواج ناموفق است ساده و فخیمانه‬ ‫زندگی می کند و میتوان او را در َمثل‪ ،‬به کوهی از رنج و مشکالتی تشبیه کرد‬ ‫که همچنان سعی دارد اشــیانه ارامش فرزندش برهم نخورد و دومی نیز که‬ ‫دانشجوی رشته تئاتر از حوزه روحوضی است بســان شخصیت اول ‪-‬به مدل‬ ‫خود – برای رسیدن به حقیقت به دل شیر میرود‪ ،‬خام است و جوان‪ ،‬اما ذهن‬ ‫کنجکاوی دارد و نمیتواند به داشته های خود تا انجا که منجر به تحولی نشوند‬ ‫ِ‬ ‫شــخصیت باال که به تغییر وضع شــده بر‬ ‫اکتفا کند‪ .‬به همین علت برخالف‬ ‫تناســب رشته اش‪ -‬مسیر‬ ‫سرنوشــتش تن داده است‪ ،‬این خود اوست که‪ -‬به‬ ‫ِ‬ ‫چگونگی تغییر را جهت میدهد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫لیال زارع – سحر دولت شایه‬ ‫ افرینی «لیال زارع» در مجموعه «ممنوعه»‪،‬‬ ‫شخصیت «رها سلطانی» با نقش‬ ‫ِ‬ ‫بازی سرد‪ ،‬میمیک‬ ‫بااینکه در قطبی مخالف از مثال فوق قرار میگیرد اما به مدد ِ‬ ‫شکننده و تزلزل در امواج صدایش در بیان دیالوگ ها و بی رمقی در چشمانش‬ ‫به درستی شمایلی از زنی متاهل‪ ،‬مدرن‪ ،‬مذبذب‪ ،‬بددل‪ ،‬شکاک و مستاصل را‬ ‫ِ‬ ‫پیرنگ مجموعه‬ ‫عقیم‬ ‫به منصه ظهور رسانده اســت‪ .‬چنانکه در ِ‬ ‫بطن سست و ِ‬ ‫«ممنوعه»‪ ،‬هم میتوان با او ســمپات شــد و او را حمایت کرد و هم میتوان او‬ ‫را مقصر دانست و شــماتت کرد‪ .‬شــخصیتی خودخور و درون گرا که هرچه را‬ ‫از امورات باطل اطرافیان درجه اولش به او تحمیل میشــود به صورت بی دفاع‬ ‫پذیراســت و به درســتی توانایی تصمیم گیری ندارد به همین علت چون در‬ ‫بستری کرم خورده و فاســد قرار دارد همگان او را به خاطر وسواس های فکری‬ ‫قابل تاملش مالمت میکنند‪ ،‬درحالی که او از وضعیت انتروپی زندگیش رنجی‬ ‫میبرد که گویی برای دیگران یک مساله ساده و قابل رفع است‪.‬‬ ‫با شمایل دیگری این زن شکست خورده اما قدرتمند که گاه هوش و زیرکی اش‬ ‫زیر سوال می رود و گاه تحسین برانگیز می شود‪ ،‬در بازی سحر دولت شاهی در‬ ‫سریال «قورباغه» دیده می شد و یکی از بازی های متفاوت این بازیگر در سریال‬ ‫هومن سیدی رقم خورد‪.‬‬ ‫هدی زین العابدین‬ ‫سارا بهرایم – دیبا زاهدی‬ ‫یاغی بودن‪ ،‬احساســاتی بــودن و اکت هــای متفــاوت را در دو نقش هدی‬ ‫زین العابدین و ســارا بهرامی در کرگدن به خوبی میتوان دید و اگر با اغماض‬ ‫بهرامی را به جای نقش اصلی‪ ،‬نقش مکمل ببینیم یکی از بازی های ماندگار او را‬ ‫در اخرین ساخته کیارش اسدی زاده شاهد بودیم‪ .‬در این میان و از نسل جدید‬ ‫بازیگر جوانی مثل دیبا زاهدی با حضور قابل قبول در «نهنگ ابی» در «اقازاده»‬ ‫هم لحظات مثبت و اکت های درستی داشــت و توانست با استفاده از صورت و‬ ‫بدنش به نفع نقش‪ ،‬خودش را تثبیت کند‪.‬‬ ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪8‬‬ ‫خرداد ‪1400‬‬ صفحه 63 ‫امه‬ ‫ن‬ ‫شماره ‪ 8‬خرداد ‪ 1400‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫از تلویزیون تا اقبال شبکه‬ ‫نمایش خانگی در چه جایگاهیم؟‬ ‫وظیفه ی جریان هنری‬ ‫این است که سطح سلیقه ‬ ‫عمومی مردم را ارتقا دهد‬ ‫نگاهی به نقش های مکملی که در‬ ‫شبکه نمایش خانگی ماندگار شدند‬ ‫نقش «دو» های درجه یک‬ ‫گفت وگو با مجید موالیی سرپرست‬ ‫نویسندگان سریال «می خواهم زنده بمانم»‬ ‫سعی کردیم به سریال نویسی‬ ‫مدرن در نتفلیکس نزدیک شویم‬ ‫گفتگوبا محمد بحرانی به بهانه دراکوال‬ ‫و درباره راز و رمز محبوب ماندن‬ ‫من در دانشگاه« ایرج طهماسب»‬ ‫درس خواندم!‬ ‫مهران مدیری یک مدیریت مدیری وار دارد‬ صفحه 64

آخرین شماره های ماهنامه صبا نامه

ماهنامه صبا نامه 19

ماهنامه صبا نامه 19

شماره : 19
تاریخ : 1402/11/20
ماهنامه صبا نامه 18

ماهنامه صبا نامه 18

شماره : 18
تاریخ : 1402/09/22
ماهنامه صبا نامه 17

ماهنامه صبا نامه 17

شماره : 17
تاریخ : 1402/06/20
ماهنامه صبا نامه 16

ماهنامه صبا نامه 16

شماره : 16
تاریخ : 1402/04/17
ماهنامه صبا نامه 15

ماهنامه صبا نامه 15

شماره : 15
تاریخ : 1401/12/17
ماهنامه صبا نامه 14

ماهنامه صبا نامه 14

شماره : 14
تاریخ : 1401/09/22
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!