ماهنامه صبا نامه شماره 6 - مگ لند
0

ماهنامه صبا نامه شماره 6

ماهنامه صبا نامه شماره 6

ماهنامه صبا نامه شماره 6

‫امه‬ ‫ن‬ ‫شماره َ‪ 6‬دی ‪ 1399‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫نگاهی بر ‪ TENET‬اخرین ساخته‬ ‫کریستوفرنوالن همراه پرونده ای‬ ‫برای مرور محبوب ترین اثار‬ ‫نتفلیکس در سال ‪۲۰۲۰‬‬ ‫شعبده در ُشبهه‬ ‫با مرد ژانرهای متفاوت درباره دغدغه هایی‬ ‫که او را به سراسر شب کشاند‬ ‫این یک شوخیه ؛‬ ‫مافیلمسازمـولـف نداریم!‬ صفحه 1 صفحه 2 صفحه 3 ‫گفتگو با پردیس پورعابدینی ؛ نو ستاره ای که‬ ‫در«اقازاده» درخشید ونگاه ها را به خود جلب کرد‬ ‫با فرزاد موتمن ؛مرد ژانرهای‬ ‫متفاوت درباره دغدغه هایی که او‬ ‫را به «سراسر شب »کشاند‬ ‫شخصیت درونگرایی دارم ؛‬ ‫اهل شواف نیستم‬ ‫این یک شوخیه ؛‬ ‫ما فیلمساز مولف نداریم!‬ ‫‪19‬‬ ‫‪07‬‬ ‫تحلیلی بر ناپدید شدن ایده و رکود برنامه سازی‬ ‫در یک سال گذشته تلویزیون‬ ‫رودی که اب در ان مانده!‬ ‫نقدی بر «‪ »TENET‬؛اخرین ساخته‬ ‫کریستوفر نوالن‬ ‫‪27‬‬ ‫شــعبده در ُشـبهه‬ ‫‪17‬‬ ‫کرونا و رونق‬ ‫تلویزیون اینترنتی در جهان‬ ‫‪12‬‬ ‫گفت وگوباامیرحسینمکاریانی؛روزنامه نگارو‬ ‫منتقد‪ ،‬پیرامون قوت و ضعف های «اقازاده»‬ ‫فلسفه جذاب زیست یک‬ ‫ضدقهرمان!‬ ‫‪22‬‬ صفحه 4 ‫با سعید ابوطالب کارگردان «شام ایرانی» و‬ ‫«شب های مافیا» درباره مصائب و محاسن‬ ‫ریلیتی شو در ایران‬ ‫با «شام ایرانی »‬ ‫رکورد تماشای سریال های‬ ‫تلویزیون اینترنتی را شکستیم‬ ‫با ابوالفضل صفری ؛ تهیه کننده پربیننده ترین‬ ‫مجموعه فصل پاییز‬ ‫‪42‬‬ ‫نگاهی به سریال موفقی که‬ ‫به فصل سوم رسید‬ ‫خــانـهامـن‬ ‫سفارشی ساخته نشد‬ ‫از سنگر دوستی‪ ،‬تا‬ ‫سنگالخ سرنوشت‬ ‫‪38‬‬ ‫‪55‬‬ ‫واکاوی جزئی نگر در مضمون و‬ ‫فرم سریال های سه دهه پایانی‬ ‫‪ 90‬در استانه ‪1400‬‬ ‫به بهانه درگذشت مرد هزار‬ ‫صدای عرصه دوبله‬ ‫صداتون‪ ،‬جا‬ ‫ُ‬ ‫گذاشتید‬ ‫جناب جلیلوند‪....‬‬ ‫‪31‬‬ ‫از دیکتاتوری والدین‬ ‫تا سرگشتگی در شهر‬ ‫و اجتماع ؛ معلق میان‬ ‫تجدد و عرف‬ ‫‪49‬‬ ‫یه پاییز ُ‬ ‫تلخ‪....‬‬ ‫‪57‬‬ صفحه 5 ‫یادداشتمهمان‬ ‫نامه‬ ‫صاحب امتیاز‪:‬‬ ‫موسسه فرهنگی‪ ،‬هنری وصف صبا‬ ‫برگزاری جشنواره فیلم فجر؛ اشتباهی بزرگ‬ ‫احمد طالبی نژاد‬ ‫منتقد و کارشناس سینما‬ ‫مدیر مسئول و سردبیر‪:‬‬ ‫محمدرضا شفیعی‬ ‫دبیر گروه تحریریه‪:‬‬ ‫دنیا خمامی‬ ‫مدیر هنری‪:‬‬ ‫سپهر خامه ور‬ ‫گروه تحریریه‪:‬‬ ‫پریسا سادات خضرایی‬ ‫محمد تقی زاده‬ ‫اریا باقری‪ ،‬پریسا شریعت رضوی‬ ‫عکس جلد سینما‪:‬‬ ‫رامونا واریان‬ ‫عکس جلد تلویزیون‪:‬‬ ‫مهسا کیوانپور‬ ‫لیتوگرافی‪ ،‬چاپ و صحافی‪:‬‬ ‫خجسته نوین‬ ‫توزیع‪:‬‬ ‫نشر گستر امروز‬ ‫نشانی‪:‬‬ ‫خیابان ایت اله مدنی‬ ‫کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک ‪5‬‬ ‫تلفن‪77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.com‬‬ ‫شبکه های مجازی‪:‬‬ ‫‪@mahnamehsaba‬‬ ‫با سپاس از‪:‬‬ ‫مریم عرفانیان ‪ ،‬حامد عنقا‪،‬‬ ‫امین داداشی ‪ ،‬زهرا دمزابادی‪،‬‬ ‫احمد طالبی نژاد ‪ ،‬سعید ابوطالب‪،‬‬ ‫فائزه باقری و ‪ ...‬تمام کسانی که‬ ‫در شماره ششم‬ ‫ما را همراهی کردند‪.‬‬ ‫یک اشــتباهی که در اینجا رخ داده این است که دوستان به‬ ‫خصوصاقایطباطبایینژاد(منازایشانتعجبمی کنمچراکه‬ ‫ادم باهوش و بادرایتی هستند) تفاوت بین مسابقه و جشنواره‬ ‫را در نظر نمی گیرند‪ ،‬چون شکلی که می خواهند جشنواره را‬ ‫برگزارکنندبیشترحالتمسابقهدارد‪.‬گفته اندفیلم هارانشان‬ ‫نمی دهیم‪ ،‬داورها فیلم ها را می بینند و نتایج را اعالم می کنند‪،‬‬ ‫در نتیجه این یک مسابقه است و جشنواره نیست‪ .‬جشنواره‬ ‫یعنیمردمفیلم هاراببینند‪،‬مسائلجنبیمثلنمایشگاه‪،‬بازار‬ ‫فیلم و خیلی اتفاقات دیگر را داشته باشیم اما در حال حاضر به‬ ‫طریقی می خواهند ان را برگزار کنند که دیگر نامش جشنواره‬ ‫نیستوشایدبتوانگفتمسابق هفیلم هایسالنودونهاست‪.‬‬ ‫وقتی جامعه دچار التهاب است و در بحبوحه کرونا قرار دارد و از‬ ‫طرفی مسائل اقتصادی هم کمر مردم را خم کرده‪ ،‬چه اصراری‬ ‫است که هزینه ای صرف بشــود تا امسال جشنواره را برگزار‬ ‫کنند‪.‬المپیکراهمتعطیلکرده اندواینمسالهکهازانمهم تر‬ ‫نیست‪ .‬بنابراین می توان امسال این کار را نکرد و اگر شرایط در‬ ‫سال اینده بهتر شد‪ ،‬همان موقع برگزار شود‪ .‬در حال حاضر به‬ ‫نظرمی ایدکهاینحرکتبیشتریکعملسیاسیاستتایک‬ ‫عملفرهنگیوبهدلیلاینکهجشنوار هفجرباده هفجرهمزمان‬ ‫استمی خواهندحتماچنینرویدادیهمبرگزارشود‪.‬‬ ‫اگر جشنواره ونیز برگزار می شــود فرق دارد چرا که در اروپا‬ ‫رعایت پروتکل ها امری جدی است و مردم هم به طور جدی‬ ‫ان را رعایت می کنند‪ .‬از طرفی شرایط نیز فرق می کند‪ .‬درواقع‬ ‫ان زمان که در ونیز جشــنواره برگزار شد جهان به موج دوم‬ ‫کرونا نرسیده بود‪ .‬ضمن اینکه اگر برای مثال حتی یک نفر هم‬ ‫بر اثر این رویداد مبتال شده و جانش را از دست داده باشد‪ ،‬این‬ ‫یک جنایت فرهنگی محسوب می شود و دلیلی ندارد که ما هم‬ ‫بخواهیمهمانروشراتکرارکنیم‪.‬‬ ‫ما وقتی در شــرایط معمول نمی توانیم مــردم را به رعایت‬ ‫پروتکل ها وادار کنیم‪ ،‬در کوران جشنواره نیز نمی توانیم‪ .‬من‬ ‫درحالحاضربهدلیلکرونادریکشهرستانزندگیمی کنمو‬ ‫دراینجاهیچکسماسکندارد‪،‬رعایتنمی کندوانگارکرونایی‬ ‫وجود ندارد‪ .‬ما چنین مردمی هستیم‪ ،‬یعنی وقتی جشنواره ای‬ ‫داشته باشیم به هر حال هجوم می اوریم و فیلم ها را در سالن‬ ‫می بینیم‪.‬البتهاینمسالهراهکارهاییداشتوبایدزمینه اشرا‬ ‫امادهمی کردند؛برایمثالدرنظر گرفتنسالن هاییباظرفیت‬ ‫کموشرایطی از اینقبیل کهمسائل ایمنیوبهداشتیدر ان ها‬ ‫کامال رعایت شود‪ ،‬اما می خواهند عجله ای یک جشنواره ای‬ ‫برگزارشودتابگویندماجشنوارهبرگزارکرده ایم‪.‬ازنظرمناین‬ ‫مسالههمانطورکهگفتمیکرویکردسیاسیداردونهفرهنگی‪.‬‬ ‫واقعیت این اســت که نــه تنها این جشــنواره بلکه همه ‬ ‫جشنواره هایی که در حال حاضر برگزار می شوند‪ ،‬اگر برگزار‬ ‫نشــوند هیچ اتفاقی نمی افتد و هیچ اسیبی به هیچکس‬ ‫نمی رسد‪ ،‬ضمن اینکه در نظر داشته باشیم امسال سینمای‬ ‫ایران عزادار اســت چرا که تعدادی از بهترین هایش را در‬ ‫کوران کرونا از دست داده و این غم هنوز بر دل هاست‪ .‬ما این‬ ‫مساله را نادیده بگیریم و جشنواره برگزار کنیم که چه بشود؟‬ ‫بشماریم و ببینیم چه تعداد از هنرمندان خوب سینمای ایران‬ ‫دریکسالگذشتهازدسترفته اند؟اگربهشکلجشنواره ای‬ ‫بخواهیم به این مساله نگاه کنیم اصال یک جور توهین به روح‬ ‫و ذات ان هاســت‪ ،‬چرا که عمال هم خانواده های ان ها و هم‬ ‫جامع ه سینمایی ما عزادار است‪ .‬در پشت صحنه پروتکل ها‬ ‫را رعایت نکرده اند و بسیاری از عوامل حین انجام کار بیمار‬ ‫شده و جانشان را از دست داده اند‪ .‬به هر حال به نظر می اید‬ ‫که اگر یک سال یا حتی دو سال جشنواره ای برگزار نشود هیچ‬ ‫اتفاقینمی افتد؛بگذاریدمردمزندگیشانراکنندوبهسالمت‬ ‫از این بحران جهانی عبور کنند‪ .‬در همه جای دنیا همین تفکر‬ ‫را دنبال می کنند ولی نمی دانم چه اصراری هست که ما ان را‬ ‫برگزارکنیم‪.‬ضمناینکهپیش ترگفتمکاریکهطباطبایینژاد‬ ‫می خواهد انجام دهد بیشتر حالت مسابقه دارد؛ وقتی مردم‬ ‫نتوانند فیلم ها را ببینند و شرایطش نباشد چه اصراری است‬ ‫که این جشنواره برگزار شود‪.‬‬ ‫اگر مدعی هستیم که مردم برای ما مهم هستند‪ ،‬عقل حکم‬ ‫می کند که سالمت جامعه و مردم را در اولویت هر کاری قرار‬ ‫دهیم اما اگرقرار استمردمسیاهی لشکرباشند پسهر کاری‬ ‫دلشانمی خواهدبکنند‪.‬اینکهداورهافیلم هاراببینندوجایزه‬ ‫بدهند چه دردی را دوا می کند؟ اجازه بدهید شــرایط اکران‬ ‫فیلم هابهوجودایدچراکهاینفیلم هابایددراکراندیدهشوند‬ ‫ووقتیدیدهنمی شونداخرشکهچه؟فرضکنیدکهچندفیلم‬ ‫راتعدادمحدودیبرایمثالگروهداورانببینندوجایزهبدهند‪،‬‬ ‫مردم برای چه باید هورا بکشند؟ درواقع سوال من این است که‬ ‫وقتیجشنواقعیویاشرایطانوجودنداردمردمچرابایدهورا‬ ‫بکشند؟ به نظر من در این شرایط اگر جشنواره را برگزار نکنند‬ ‫خیلیبهتراست‪.‬‬ ‫این جشنواره در این سی‪ ،‬چهل ســال به هر حال همیشه با‬ ‫حضور مردم جشنواره فجر بوده و ما باید بپذیریم که مهم ترین‬ ‫و تاثیرگذارترین رویداد سینمایی است‪ .‬من به عنوان کسی که‬ ‫از اولین دور ه جشنوار ه فجر همیشه حضور داشت ه و در جریان‬ ‫بوده‪ ،‬می گویم که لذت جشنواره به حضور مردم است‪ .‬در این‬ ‫معادله‪ ،‬زمانی که حضور مردم وجود نداشته باشد و ان ها غایب‬ ‫باشند برگزار کردنش چه لذتی دارد؟‬ ‫اینکهبهاصرارمی خواهندجشنوارهرابرگزارکننداینشائبه‬ ‫را به وجود می اورد که یک بودجه ای هست و باید صرف شود‬ ‫که عده ای هم لفت و لیسی در این زمینه خواهند داشت‪ .‬در‬ ‫این شرایطی که مردم به نان شبشان هم محتاج هستند و‬ ‫قوتالیموتگیرشاننمی ایدومجبورهستندکهگورخوابی‬ ‫کنند و در پشت بام بخوابند‪ ،‬این درست نیست‪ .‬یک سال به‬ ‫جایجشنوارهبرگزارکردناینپولراخرجشرایطاجتماعی‬ ‫کنیم‪ .‬از نظر ارزش فرهنگی‪ ،‬ثواب و هر چه که اســمش را‬ ‫بگذارید بهتر است و به نظر می اید که ماجرای اصلی همین‬ ‫پولاستکهبایدبهطریقیحیفومیلشود‪.‬بهنظرمناقای‬ ‫طباطبایینژادبهعنوانیکادممنطقیوشخصیکهدراین‬ ‫جامعه زندگی می کند و من در او عقالنیتی دیده ام‪ ،‬می تواند‬ ‫برای اولین بار اعالم کند که امسال هزین ه برگزاری جشنواره‬ ‫صرف تامین زندگی دست اندرکاران سینما شود‪ .‬می دانید‬ ‫این بیکاری چه بر سر اهالی سینما اورده است؟ می دانید که‬ ‫در حال حاضر خیلی از ان ها با بدبختی روزگار می گذرانند؟‬ ‫الاقل چند نفری که من می شناســم این مشکل را دارند‪.‬‬ ‫چرا که در سینما درامد ثابتی نداشته اند و یک بیم ه خانه‬ ‫سینما داشــتند که ان هم هزار جور حرف و حدیث دارد‪.‬‬ ‫امسال این پول را صرف زندگی این افراد کنند و بگذارند‬ ‫زندگی ان ها نجات پیدا کنــد و از این فقری که گرفتارش‬ ‫هستند رها شوند؛ تاثیر و اهمیت این کار خیلی بیشتر از‬ ‫برگزاری جشنواره است‪.‬‬ صفحه 6 ‫با فرزاد موتمن ؛مرد ژانرهای متفاوت درباره دغدغه هایی که او را به «سراسر شب »کشاند‬ ‫این یک شوخیه ؛‬ ‫مافیلمسازمولفنداریم!‬ ‫من یک ادم گوشه گیرم که دوست دارم‬ ‫پول داشتم فیلم خودم را می ساختم‬ ‫‪7‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 7 ‫سینمای ایران‬ ‫همین ابتدا این اجــازه را به ما بدهید تا‬ ‫بپرسیم که می توانیم «سراسر شب» را ‬ ‫با توجه به اینکه اولیــن تجربه نگارش‬ ‫فیلمنامه خودتان هم هست‪ ،‬کامال فیلم‬ ‫فرزاد موتمن بدانیم و ان را نمایش جهان‬ ‫شخصیشماببینیم؟‬ ‫درسینمایایرانهیچچیزکاملنمی شود‪.‬سینمای‬ ‫ایران یک بافت بی قاعده‪ ،‬غیرحرفه ای‪ ،‬باری به هر‬ ‫جهت‪ ،‬رانتی و بوروکراتیک دارد‪ .‬در این ســینما‬ ‫هیچکس نمی تواند دقیقــا ان چیزی را که دلش‬ ‫می خواهد بسازد‪ .‬کسانی هم که چنین ادعایی را‬ ‫می کنند فقط ادعا دارند‪ ،‬مگر انکه از فیلمسازهایی‬ ‫باشند که این امکان را دارند تا با پول های بی حساب‬ ‫کار کنند‪ ،‬وگرنه ان هایی کــه به طور حرفه ای کار‬ ‫می کنند و پول های بی حساب گیرشان نمی اید‪،‬‬ ‫هیچوقت نمی توانند به ان چیزی که فکر می کنند‬ ‫یک اتفاق کامل است برســند و چنین چیزی در‬ ‫سینمای ما غیرممکن است‪.‬‬ ‫تاثیرسینمایموجنویفرانسهونامبردن‬ ‫از گدار در چند جای فیلم نشان می دهد این‬ ‫عالقه شما که بارها درباره اش صحبت‬ ‫کرده اید‪ ،‬در اینجا به تمامی استفاده شده‬ ‫و به نظر می رسد که همین هم باعث شده‬ ‫تا گویی خیلی به سیر روایی و خط مستقیم‬ ‫داستانی توجه نشان ندهید یا نقش زنان‬ ‫را محوری تر کنید‪.‬‬ ‫خیر‪ ،‬این ها ارتباطی به هم ندارند‪ .‬این فیلم درباره ‬ ‫دختری است که در ابتدای شب با چشمی گریان از‬ ‫خانه بیرون می اید ولی نزدیک به صبح با چشمانی‬ ‫مبهوت و لبی خندان به خانه بازمی گردد‪ .‬کاراکتر‬ ‫فیلم یک دختر است و شــباهت به «الفاویل» در‬ ‫قصه اش وجود دارد‪ ،‬یعنی فیلم قصه ای را تعریف‬ ‫می کند که خیلی شبیه به قصه «الفاویل» است‪.‬‬ ‫در فیلم «الفاویل» یک جاسوس به سیار ه الفاویل‬ ‫می رود تا بداند چه بر ســر جاســوس قبلی که به‬ ‫ان سیاره فرســتاده بودند‪ ،‬امده اســت‪ .‬او در انجا‬ ‫عاشق می شود و با دختری از سیاره فرار می کند‪ .‬در‬ ‫«سراسر شب» هم دختری از خانه بیرون می اید و‬ ‫به کافه ای می رود تا مردی را ببیند که با خواهرش‬ ‫در ارتباط بوده اســت‪ .‬می خواهد بداند چه بر سر‬ ‫خواهرش امده که این دختر دو ماهی هســت که‬ ‫در خواب است‪ ،‬اما درواقع این قضی ه مهمی نیست‪،‬‬ ‫نکت ه مهم این اســت که خود این دختر‪ ،‬عاشــق‬ ‫برمی گردد‪ .‬درنتیجه می بینیم که اتفاقا خط روایی‬ ‫داریم و به ان اهمیت می دهیم اما شــکل خیلی‬ ‫متعارف و دم دستی ندارد‪.‬‬ ‫دنیاخمامی ‪ -‬پریسا خضرایی‪« :‬این فیلم درباره دختری است که در ابتدای شب با چشمی گریان از خانه بیرون می اید ولی‬ ‫نزدیک به صبح با چشمانی مبهوت و لبی خندان به خانه بازمی گردد»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی فیلم «سراسر شب» همین‬ ‫باشد‪ .‬مارتین اسکورسیزی می گوید‪« :‬شخصی ترین اثر‪ ،‬خالقانه ترین اثر است» و فرزاد موتمن فیلم شخصی خودش را ساخته است‪.‬‬ ‫فیلمسازی که شیفت ه سینماست و سبک و سیاق خاص خود را دارد‪ .‬کسی که توانست با فیلم «شب های روشن» مخاطب سینما را عاشق کند و حاال در‬ ‫«سراسر شب» عاشقان سینما را با خود همراه کرده است‪« .‬ما به سینما نیامدیم تا دیده شویم‪ ،‬ما فیلم ساختیم چون سینما را دوست داشتیم»؛ این‬ ‫جمله ای از فرزاد موتمن است؛ کارگردانی که به جادوی پرد ه نقره ای اشناست و به گفت ه خودش شخصیت داوود مرادی در فیلم «سراسر شب» خود‬ ‫اوست‪ .‬به بهان ه اکران اینترنتی فیلم «سراسر شب» با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫این فیلم خیلی در ژانر نمی گنجد و انگار در‬ ‫فیلمنامه هم به تعمد از اینکه ان را در قالب‬ ‫قرار دهید رد شده اید؛ چون می خواستید‬ ‫چیزهای مختلفی بگویید ناگزیر شده اید‬ ‫که خیلی با قواعد ژانر پیش نروید یا اساسا‬ ‫میلی به اینکه فیلمتان درگیر این قاعده ها‬ ‫شود نداشتید؟‬ ‫واقعیت این اســت که «سراسر شــب» یک فیلم‬ ‫عاشقان ه خیابانی است اما ژانرهای فرعی زیادی در ان‬ صفحه 8 ‫وجود دارد‪ .‬یعنی این فیلم در خود یک لحن کمدی‬ ‫خفیف‪ ،‬یک گرایش جنایی و پلیسی و حادثه ای‪،‬‬ ‫یک رایح ه نواری و یک صحن ه موزیکال دارد و یکی‪،‬‬ ‫دو پالنش تنه به تنه فیلم های ترسناک می زند و‬ ‫گرایش هایی از ژانرهای مختلف را در ان می بینیم‪.‬‬ ‫درواقع «سراسر شــب» یک فیلم عشقی است اما‬ ‫زیرژانرهای خیلی متعددی را با خود به همراه دارد و‬ ‫این ها را در کنار همدیگر گذاشته است‪.‬‬ ‫اینفیلمنامهرابههمراهزامیادسعدوندیان‬ ‫نوشــته اید‪ .‬می خواهیم بدانیم که نقش‬ ‫ســعدوندیان چقدر بوده و تاثیر نگاه او‬ ‫چقدر در فیلمنامه وجود دارد؟‬ ‫نسخ ه اولیه را من نوشتم و زامیاد از نسخ ه دوم به‬ ‫ما ملحق شد که بودن او برای من خیلی خوشایند‬ ‫بود‪ ،‬چرا که کاراکترهای این فیلم جوان هستند و‬ ‫من دیگر یک ادم شصت و سه‪ ،‬چهار ساله هستم و‬ ‫حضور یک جوان بیست و چند ساله در کنارم برایم‬ ‫بسیار دلچسب بود‪ .‬درواقع نسخه ی دوم را زامیاد‬ ‫براساس نســخ ه اولی که من نوشته بودم‪ ،‬نوشت‪.‬‬ ‫این نسخه را برای پروان ه ساخت ارائه دادیم اما ایراد‬ ‫گرفتند و گفتند که یکی از شخصیت ها باید به کلی‬ ‫عوض شود‪ .‬کاراکتر دختر کتک خورده درواقع یک‬ ‫فاحشه بود و نمی دانم چرا در فیلم های هم ه اقایان‬ ‫فاحشه وجود دارد اما به فیلم من که می رسد یکباره‬ ‫تابو می شود‪ .‬مابهخاطرهمین موضوع مجبور شدیم‬ ‫فیلمنامه را دوباره بنویسیم‪ .‬این بار نسخ ه بعدی را‬ ‫نوشتیم که درواقع مشترک باهم کار کردیم و در‬ ‫نهایت همان فیلمنامه ای شــد که جلوی دوربین‬ ‫رفت‪ .‬درواقع سه نسخه فیلمنامه کار شد‪.‬‬ ‫در بخش هایی از فیلم و با توجه به اینکه‬ ‫ارجاعاتی از ســلیقه های شخصی شما‬ ‫در سینمای جهان می بینیم‪ ،‬مدام دلمان‬ ‫می خواهدبرایشخصیت هاوحتیمفاهیم‬ ‫مابه ازا پیدا کنیم‪ .‬یعنی مخاطب این حق را‬ ‫دارد که گاهی مــرادی را در اقای موتمن‬ ‫پیدا کند و یا موضوع گرسنگی را نتیجه ‬ ‫تاثیر مادیات در سینما و اجتماع بداند؟‬ ‫درواقع شخصیت داوود مرادی تا حد خیلی زیادی‬ ‫خود من هســتم و حتی خانه ای که در ان زندگی‬ ‫می کند دقیقا مثــل خان ه من چیده شده اســت‪.‬‬ ‫عکس هایی که به دیوار اســت‪ ،‬عکس های دیوار‬ ‫خان ه خود من اســت‪ .‬عکس ان پسربچه ای که در‬ ‫کنار تلویزیون اســت‪ ،‬اصال عکس پسر خود من‬ ‫اســت‪ .‬درواقع داوود مرادی خود من هستم! امیر‬ ‫جعفری هم موقع بازی و به وقت گفتن دیالوگ ها‬ ‫از من می پرسید‪ :‬اگر تو بودی این جمله را چطور‬ ‫می گفتی؟ و من به او می گفتــم و او هم ادای من‬ ‫را درمی اورد!‬ ‫یک مساله ای که در سینمای ایران و در‬ ‫میان منتقدان وجود دارد این اســت که‬ ‫پس از تماشای یک فیلم سوال «که چه» را‬ ‫می پرسند‪.‬ماننداینکهمابهعنوانمخاطب‬ ‫برای مثال بعد از تماشای یک تابلویی که‬ ‫در سبک کوبیسم نقاشــی شده چیزی‬ ‫این فیلم در خود یک‬ ‫لحن کمدی خفیف‪،‬‬ ‫یک گرایش جنایی و‬ ‫پلیسی و حادثه ای‪،‬‬ ‫یک رایحه نواری و‬ ‫یک صحنه موزیکال‬ ‫دارد و یکی‪ ،‬دو‬ ‫پالنش تنه به تنه‬ ‫فیلمهای ترسناک‬ ‫میزند و گرایش هایی‬ ‫از ژانرهای مختلف را‬ ‫در ان میبینیم‪ .‬درواقع‬ ‫«سراسر شــب»یک‬ ‫فیلم عشقی است اما‬ ‫زیرژانرهای خیلی‬ ‫متعددی را با خود به‬ ‫همراه دارد و اینها‬ ‫را در کنار همدیگر‬ ‫گذاشته است‬ ‫نمی پرســیم و هنر را ستایش می کنیم‪.‬‬ ‫می خواهیم از فرزاد موتمن که ما او را به‬ ‫عنوان مدرس و کارشــناس سینما هم‬ ‫می شناسیم‪ ،‬بپرسیم که ایا سوال «که‬ ‫چه» یا «چرا داســتان نداشت» سوال‬ ‫درستی است؟‬ ‫بستگی به فیلم دارد اما فیلم «سراسر شب» بسیار‬ ‫داستان دارد‪ .‬یعنی بخشی از این فیلم یک اقتباس‬ ‫ادبی از «پس از تاریکی» موراکامی اســت که ان‬ ‫هم داستان دختری است که خواهرش خوابیده‬ ‫و از طریق یک تلویزیون با مرد مرموزی در ارتباط‬ ‫اســت‪ .‬در قص ه موراکامی این دختر حتی در اخر‬ ‫از خواب بیدار نمی شود‪ ،‬همانطور خواب می ماند‬ ‫و هیچ اتفاقــی نمی افتد‪ .‬در فیلم مــا دختر بیدار‬ ‫می شود و یک قص ه پلیسی و حادثه ای هم در خود‬ ‫دارد که مثل قص ه اول ما است‪ .‬یعنی در ان قصه هم‬ ‫دختری به دنبال برادرش است که او را تعقیب کند‬ ‫تا خودش را تحویل دهد‪ ،‬چرا که جرمی مرتکب‬ ‫شده و مثل دختر اصلی ما در جست وجوی چیزی‬ ‫اســت ولی فیلم دو پایان دارد؛ یک پایان خوش‬ ‫که برای قصه مهتا است و یک پایان تلخ که برای‬ ‫داستان فرعی ماست‪ .‬شما این فیلم را در کنار هر‬ ‫فیلم ایرانی دیگری بگذارید می بینید که ما چقدر‬ ‫داســتان داریم؛ یعنی اصال در قیاس با فیلم های‬ ‫دیگر اگر بگوییم که این فیلم داســتان ندارد یک‬ ‫شوخی است‪ .‬این فیلم به شدت داستان دارد فقط‬ ‫نکته ای که وجود دارد این اســت که در فیلم های‬ ‫دیگر چیزهای بی اهمیت‪ ،‬طوری مطرح می شوند‬ ‫که انگار خیلی مهم هســتند‪ ،‬در حالی که در این‬ ‫فیلم ما داســتان مان را که خیلی هم مهم است تا‬ ‫یک جایی پی می گیریم تا بفهمیم که اتفاقا ان مهم‬ ‫نیست و مسال ه دیگری است که اهمیت دارد‪ .‬درواقع‬ ‫اینکه مهتا می خواهد بداند چه بر سر خواهرش امده‬ ‫خیلی مهم نیست‪ ،‬چیزی که مهم است این است‬ ‫که مهتا خودش عاشق می شود؛ یعنی داستان ما‬ ‫را به یک جای دیگری می برد‪ .‬اصوال ما در دنیایی‬ ‫زندگیمی کنیمکهدیگرداستان هاباعثهیجانمان‬ ‫نمی شوند چرا که ما هیجان انگیزترین داستان ها را‬ ‫دیده ایم‪ .‬یعنی من فکر نمی کنم دیگر کوبنده تر از‬ ‫این وجود داشته باشد که ما یک قصه ای را ببینیم‬ ‫که در ان زمین منفجر شــود و ما حتی این را هم‬ ‫دیده ایم‪ .‬در حال حاضر در زمین ه داستانگویی هیچ‬ ‫چیزی نیست که بتواند ما را هیجان زده کند‪ .‬ان‬ ‫چیزی که می تواند ما را هیجان زده کند فرم و شکل‬ ‫داستان گفتن است‪ ،‬نه اینکه چه داریم می گوییم‪.‬‬ ‫من فکر می کنم «سراسر شب» به دلیل نوع روایت‬ ‫که قصه را تعریف می کند خیلی هیجان انگیز است‪.‬‬ ‫ابهامــی کــه در تعریف هرکــدام از‬ ‫شــخصیت ها وجود دارد باعث شده تا‬ ‫انگار بین ما و ان ها تا اخر فیلم حصاری‬ ‫وجود داشته باشد که اجازه نمی دهد ان ها‬ ‫را کامال بشناسیم‪ .‬شما قصدی داشتید که‬ ‫شخصیت ها تا پایان برای مخاطب در‬ ‫ابهام و پیچیدگی بمانند و نتوانیم به همه ‬ ‫الیه های ان ها برسیم؟‬ ‫فیلم در دادن اطالعات به تماشاچی کنس است و‬ ‫امساکمی کند‪.‬دلیلشایناستکهیکنوعفیلمی‬ ‫اســت که بیش از انکه بخواهد داستانی را تعریف‬ ‫کند‪ ،‬در حال ساختن موقعیت و فضای ان است‪.‬‬ ‫فیلم با چارچوب های قدیمی شــخصیت پردازی‬ ‫تعریف نمی شــود اما بــه انداز ه کافــی راجع به‬ ‫شخصیت ها اطالعات می دهد و اتفاقا شخصیت ها‬ ‫خیلی دقیق هســتند‪ .‬برای مثال مهتا را در نظر‬ ‫بگیرید؛ او دو نیمه دارد‪ .‬در نیم ه اول فیلم‪ ،‬گرچه‬ ‫دانشجوست اما مثل یک دختر دبیرستانی ناپخته‬ ‫و خام اســت و حتی در راه رفتن هم بیشتر شبیه‬ ‫به یک دختر پانزده‪ ،‬شانزده ســاله راه می رود‪ .‬در‬ ‫نیم ه دوم و از جایی که با پسر همراه شده‪ ،‬کم کم‬ ‫زن می شود؛ یعنی حاال حســادت می کند‪ ،‬حاال‬ ‫می پرســد ان دختری که با او به کافه رفته ای چه‬ ‫کســی بوده؟ حاال حتی نحوه راه رفتنش عوض‬ ‫می شود‪ .‬درواقع زنانگی پیدا می کند تا عاشق شود‬ ‫چراکه در نیم ه دوم بالغ می شود‪ .‬شخصیت طناز که‬ ‫در فیلم خیلی کم حضور دارد‪ ،‬فقط با نوع لباسی که‬ ‫پوشیده و نوع حرفی که می زند خودش را معرفی‬ ‫می کند و کسانی که می دانند بچه هایی که در ان‬ ‫سال ها سیاسی بودند چه حال و هوایی داشتند‪ ،‬به‬ ‫راحتی می توانند او را بفهمند چون ما را به یاد دختر‬ ‫چپی های دهه پنجاه می اندازد که در امریکا موقع‬ ‫درس خواندن می دیدیم‪ .‬درواقع فقط با نحو ه لباس‬ ‫پوشــیدنش ما را کامال به ان سمت می برد‪ .‬داوود‬ ‫مرادی که اصال خود من هستم‪ ،‬یعنی فیلمسازی‬ ‫که گاهی ممکن است حتی پول شام خوردنش را‬ ‫هم نداشته باشد‪ .‬یعنی ما هرانچه که باید راجع به‬ ‫شخصیت ها بدانیم را در اختیار داریم‪ .‬شخصیت‬ ‫مریم که انقدر خیال پردازی کرده و به در بســته‬ ‫خورده که حاال خوابیده و نمی خواهد بیدار شود‪،‬‬ ‫‪9‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 9 ‫سینمای ایران‬ ‫درست برعکس مهتاست و چون واقع بین بوده سر پا‬ ‫ایستاده است‪ .‬تهیه کنند ه سینمایی که سوپرمارکت‬ ‫دارد؛ این شغل روتین تهیه کننده های سینماست!‬ ‫اتفاقا فیلم بسیار دقیق است‪ ،‬فقط فیلمی است که‬ ‫باید موقع تماشــای ان حواست کامال جمع باشد‬ ‫چراکه هر دیالوگ اطالعاتی دارد و اگر ان را متوجه‬ ‫نشوی چیزی را از دست داده ای؛ دلیلش این است‬ ‫که فیلم مینیمال است و مدام یک چیز در ان تکرار‬ ‫نمی شود و هر چیزی فقط یک بار گفته می شود‪ ،‬در‬ ‫نتیجه باید با حواس جمع ان را تماشا کرد‪.‬‬ ‫چیزی که درباره شما وجود دارد یک نوع‬ ‫تجربه گرایی اســت که نشان می دهد‬ ‫دوســت دارید همه گونه و شکلی را در‬ ‫سینما تجربه کنید و انگار این برای شما از‬ ‫عنوان سینماگر مولف در طول این سال ها‬ ‫خیلی جذاب تر جلوه کرده است‪ .‬درست‬ ‫می گویم؟‬ ‫ما به لحاظ تاریخی نمی توانیم مولف داشته باشیم‪،‬‬ ‫چرا که تالیف متعلق به روشنفکری است‪ .‬ما در ایران‬ ‫روشــنفکری نداریم به این دلیل که انقالب های‬ ‫صنعتی و دموکراتیک در ایران صورت نگرفته است‪.‬‬ ‫پروســ ه تبدیلی را که جامع ه اروپایــی از جامعه ‬ ‫روستایی به جامعه شهری طی کرده است ما طی‬ ‫نکرده ایم‪ .‬شاه ناگهان در ســال چهل و یک اعالم‬ ‫اصالحات ارضی کرد و گفت که سیســتم ارباب و‬ ‫رعیتی را از بین می بریم تا پول ها را از روستا بیاورند‬ ‫و در بانک صنعت و معدن بگذارنــد و با ان پیکان‬ ‫بسازند‪ .‬درواقع با ششصد سال تاخیر یک اتفاقی از‬ ‫باال افتاده‪ ،‬در نتیجه روشنفکری در جامع ه ما شکل‬ ‫نمی گیرد‪ .‬دلیل اینکه نه برای مردم مهم است که‬ ‫روشــنفکرها چه می گویند و نه برای روشنفکرها‬ ‫مهم است که مردم چه می خواهند‪ ،‬این است که‬ ‫روشــنفکرها در جامع ه ما یک قشــر سرگردان و‬ ‫جانیفتاده هستند و در این شرایط مولف و مواردی‬ ‫مثل این کمی شوخی است‪ .‬ما فرض کنیم که اصال‬ ‫روشنفکری داریم و تالیف در ایران یک امر ممکن‬ ‫است‪ ،‬گذشته از این با شرایط سانسور و ممیزی ای‬ ‫که ما در اینجا داریم و در شــرایطی که باید پروانه ‬ ‫ســاخت و پروان ه نمایش بگیریم و باز هم در زمان‬ ‫اکران‪ ،‬فیلم را داغان می کنند و از طرفی با فشاری که‬ ‫تهیه کننده و سرمایه گذار می اورد و در قصه و تدوین‬ ‫دست می برند‪ ،‬تالیف کجا بود؟ در اینجا هر کسی هم‬ ‫که فکر می کند مولف است فقط یک خیالباف است‪.‬‬ ‫منترجیحدادمکهمثلمهتاواقع بینباشم؛یعنیبه‬ ‫جای اینکه مریم باشم و بخوابم‪ ،‬سرپا باشم و کار کنم‪.‬‬ ‫جمله ای در فیلم هست که امیر جعفری می گوید‪:‬‬ ‫«هر کی باید با اونچه که تو دستش هست کار کنه»؛‬ ‫در نتیجه من هم دقیقا همین کار را می کنم و با انچه‬ ‫که در دست دارم کار می کنم‪ .‬به طور معمول ساخته‬ ‫شــدن فیلمی مثل «سراسر شــب» در سینمای‬ ‫ایران غیرممکن است و من بسیار شانس اوردم که‬ ‫توانستم باالخره این فیلم را بسازم‪.‬‬ ‫ماوخیلیازمخاطبانشمافیلم هاییشبیه‬ ‫«شب های روشن» و «صداها» را دوست‬ ‫داریم که این را خودتــان هم می دانید‪.‬‬ ‫راجع به «سراسر شب» نمی پرسد ولی با علی قنبری‬ ‫می شود صحبت کرد و چقدر هیجان انگیز است که‬ ‫بتوانی در یک فیلم با بچه ها ارتباط بگیری و در فیلم‬ ‫دیگر با یک نویسنده و شاعر بتوانی ارتباط بگیری و‬ ‫چقدر بد اســت که ما فقط یک جور بوده ایم‪ .‬به هر‬ ‫حال من سینما را اینطور می بینم‪.‬‬ ‫چرا به این شکل از ســینما ادامه ندادید‬ ‫که بخواهید حتی «شب های روشن ‪ »2‬و‬ ‫کارهایی از این دست را بسازید؟‬ ‫من فکر می کنم که «سراسر شب» همان «شب های‬ ‫روشن تلخ تر‪ ،‬مشنگ تر‬ ‫روشن» است ولی شب های‬ ‫ِ‬ ‫وسرخوش تریاست‪.‬ضمناینکهگرایش هایفرمی ‬ ‫که در «صداها»‪« ،‬هفت پرده» و «ســایه روشن»‬ ‫می بینید در «سراسر شب» هم وجود دارد‪.‬‬ ‫نکته ای هم هســت که گاهی منتقدان‬ ‫می گویند چرا موتمن خودش را در شکلی‬ ‫ثابت نمی کند‪ ،‬درحالی که در ســینمای‬ ‫جهان هــم در میان نوالن‪ ،‬ایســتوود‪،‬‬ ‫اسکورســیزی و خیلی از فیلمســازان‬ ‫تجربه گرایی های متعدد و گاها با شکست‬ ‫وجود دارد امــا اینطور بــا انتقاد مواجه‬ ‫نمی شوند‪ .‬چرا در ســینمای ایران این‬ ‫مساله وجود دارد؟‬ ‫نمی دانم اما مثل اینکه ما عادتمان است به چیزی‬ ‫عادت کنیم و دیگر ان را رها نکنیم و به نظر من هم‬ ‫این چیز جالبی نیست‪ .‬چقدر بد است که ادمی در‬ ‫تمام عمرش یک جور فیلم بســازد‪ ،‬این کار چقدر‬ ‫خسته کننده و کسالت بار است‪ .‬سینما وسیع است‬ ‫و من همه ان را دوســت دارم‪ .‬عالقه دارم کارهای‬ ‫مختلفی را انجام بدهم چراکه در کارهای مختلف‬ ‫با اقشار مختلفی ارتباط می گیری‪ .‬قشری که سال‬ ‫گذشته و در همین روزها «چشم و گوش بسته» را در‬ ‫اکران تماشا می کرد‪ ،‬با ان کسانی که در حال حاضر‬ ‫ت هستند‪.‬‬ ‫«سراسر شب» را می بینند به کلی متفاو ‬ ‫«چشم و گوش بسته» را کودک شش‪ ،‬هفت ساله‬ ‫هم می دید‪ .‬بچه ها به سراغ من می امدند و می گفتند‪:‬‬ ‫شما کارگردان چشم و گوش بسته هستید؟!؛ یعنی‬ ‫تو با بچه ها و کودکان هم ارتباط می گیری ولی در‬ ‫«سراسر شب» برای مثال من همین امروز یادداشت‬ ‫علی قنبری را خواندم که از نویسندگان و مترجمین‬ ‫مهم ادبیات معاصر ما است‪ .‬دیگر هیچ کودکی از من‬ ‫با شرایط سانسور و‬ ‫ممیزی هایی که ما‬ ‫در اینجا داریم و در‬ ‫شــرایطی که باید‬ ‫پروانه ســاخت‬ ‫و پروانه نمایش‬ ‫بگیریم و باز هم در‬ ‫زمان اکران‪ ،‬فیلم را‬ ‫داغان میکنند و از‬ ‫طرفی با فشاری که‬ ‫تهیه کننده و‬ ‫سرمایه گذار می اورد‬ ‫و در قصه و تدوین‬ ‫دست میبرند‪ ،‬تالیف‬ ‫کجا بود؟‬ ‫ما فکر می کنیم که اگر فرزاد موتمن غم‬ ‫بازگشت ســرمایه را نداشت‪ ،‬همیشه‬ ‫سبک فیلمسازی اش به سمت «سراسر‬ ‫شب» می رفت‪ .‬درست می گویم؟‬ ‫بله اگر پولدار بودم حتما اینطور بــود! درواقع اگر‬ ‫پولدار بودم شــما به جز «هفت پرده»‪« ،‬شب های‬ ‫روشــن»‪« ،‬صداها»‪« ،‬سایه روشــن» و «سراسر‬ ‫شب» چیز دیگری از من نمی دیدید‪ ،‬اما متاسفانه‬ ‫یا خوشبختانه من هیچوقت پولدار و تامین نبوده ام‪،‬‬ ‫ی هستم!‬ ‫من داوود مراد ‬ ‫در انتخاب بازیگر‪ ،‬در راستای داستان و‬ ‫کنایه هایی که گاهی گفته شد خواستید‬ ‫الناز شاکردوست را انتخاب کنید یا روی‬ ‫توانایی های بازیگری او هم حساب کرده‬ ‫بودید؟ چقدر فیلم خانم ابیار یا تئاتری که‬ ‫به همراه امیر جعفری در ان ایفای نقش‬ ‫کرده بود در انتخاب او تاثیر داشت؟‬ ‫فیلم ما قبل از فیلم خانم ابیار ســاخته شده و ما‬ ‫او را حتی قبل از اینکه فیلــم «خفه گی» را بازی‬ ‫کند انتخاب کردیم‪ .‬فیلم ما متوقف شــد چراکه‬ ‫سرمایه گذارش پا پس کشــید و پول نداشتیم تا‬ ‫ان را بسازیم‪ .‬ما سه ســال بود می خواستیم فیلم‬ ‫را شروع کنیم و نمی شــد‪ .‬شاکردوست با اینکه با‬ ‫ما قرارداد داشــت اما به این دلیل که کار ما انجام‬ ‫نشد بر ســر فیلم «خفه گی» رفت و کار ما انقدر‬ ‫طول کشــید تا «خفه گی» تمام شد و او برگشت‪.‬‬ ‫درواقع می توانم بگویم که بعد از وقف ه ســه‪ ،‬چهار‬ ‫ساله ای که در بازیگری او پیش امد و بعد از اینکه‬ صفحه 10 ‫نگاهش تغییر کرد‪ ،‬فکر می کنم که اولین انتخاب و‬ ‫اولین فیلم «سراسر شب» باشد؛ فقط دیرتر از همه‬ ‫عرضه شده است‪ .‬شاید انتخاب اولی ه ما برای مثال‬ ‫الناز شاکردوست نبود و شــاید من فکر می کردم‬ ‫که دوســت دارم این فیلم را با بازیگران گمنامی‬ ‫بســازم؛ یعنی با بازیگران تئاتری که بسیار خوب‬ ‫هم می توانند بازی کنند اما وقتی به عمل رسیدیم‬ ‫متوجه شدیم که پول احتیاج داریم‪ .‬یعنی پولی نبود‬ ‫تا با ان فیلم را بسازیم و سرمایه گذاری ما را سر کار‬ ‫گذاشته بود‪ .‬درواقع یک کاری که می توانستیم انجام‬ ‫دهیم این بود که از بازیگرهای محبوب اســتفاده‬ ‫کنیم تا بتوانیم سرمایه جذب کنیم و اینطور شد‬ ‫که اصال جنس تیم بازیگری ما به یک شکل دیگر‬ ‫شد و دیگر ان چیزی نبود که من به هنگام نگارش‬ ‫فیلمنامه در ذهن داشــتم اما از همــکاری با الناز‬ ‫شاکردوست بسیار راضی هستم‪ .‬او با انرژی امد و به‬ ‫نظر من در حال حاضر هم بازی اش به طرز ظریفی‬ ‫خوب است؛ یعنی دو نیم ه این شخصیت را که در‬ ‫نیم ه اولش کمی بچه است و در نیم ه دوم به سمت‬ ‫زن شدن پیش می رود خیلی خوب دراورده است‪.‬‬ ‫اگر روزی برای شما هیچ اهمیتی نداشته‬ ‫باشد که یک بلیت بفروشید یا هزار بلیت‪،‬‬ ‫دوست دارید فیلمی مشابه چه فیلمی در‬ ‫سینمای جهان را بسازید؟‬ ‫احتماال یک چیزی مثل «سراسر شب»؛ یک فیلم‬ ‫دیگری شبیه به همین یا یک «سراسر شب» دیگر!‬ ‫در این شرایط کرونا‪ ،‬خانه سینما و صنف‬ ‫کارگردانان چقدر از کارگردان ها در جهت‬ ‫این بیــکاری اجباری یا خســارت های‬ ‫احتمالیحمایتمی کند؟‬ ‫من بی اطالع هستم و اصوال اعتقادی به خان ه سینما‬ ‫و چیزهایی شبیه به این ندارم‪ .‬به نظر من بهتر است‬ ‫همه ی این دفاتری را که در سینمای ایران وجود‬ ‫دارد‪ ،‬تعطیل کننــد؛ چرا که این دفاتــر (فارابی‪،‬‬ ‫خان ه سینما و ‪ )...‬فقط بروکراســی با خودشان به‬ ‫همراه می اورنــد و کاری نمی کنند‪ .‬یک ادار ه امور‬ ‫سینمایی بســازند با چهار‪ ،‬پنج کارمند که پروان ه‬ ‫نمایش و پروانه ی ســاخت بدهند! این همه دنگ‬ ‫و فنگ که هیچ تاثیری هم ندارد برای چیســت؟‬ ‫بنابراین خیلی اطالعی ندارم‪ .‬ضمن اینکه در کل‬ ‫ادم گوشه گیری هستم! من اصوال در خانه هم تنها‬ ‫هستم و با هیچکس در ارتباط نیستم و به نوعی در‬ ‫خال خودم زندگی می کنم و کامال دنیای خودم را‬ ‫دارم و به همین خاطر می شود «سراسر شب» را‬ ‫ســاخت! در نتیجه نمی دانم و خبری ندارم‪ ،‬فقط‬ ‫می دانم که خود من نزدیک به دو ســال است که‬ ‫کاری نکرده ام و بیکار هســتم‪ ،‬پول هم ندارم ولی‬ ‫از همکاران می شــنوم که ظاهرا خیلی حمایتی‬ ‫صورت نمی گیرد‪.‬‬ ‫من اصوال در خانه‬ ‫هم تنها هستم و با‬ ‫هیچکس در ارتباط‬ ‫نیستم و به نوعی در‬ ‫خال خودم زندگی‬ ‫میکنم و کامال دنیای‬ ‫خودم را دارم و به‬ ‫همین خاطر میشود‬ ‫«سراسر شب» را‬ ‫ســاخت! در نتیجه‬ ‫نمیدانم و خبری‬ ‫ندارم‪ ،‬فقط میدانم‬ ‫که خود من نزدیک‬ ‫به دو ســال است‬ ‫که کاری نکرده ام و‬ ‫بیکار هســتم‪ ،‬پول‬ ‫هم ندارم‬ ‫تصورتانازسینمایبعداز کروناچیست؟‬ ‫فکر می کنید می شــود این تعداد فیلم‬ ‫پشت خط مانده در اکران و ضربه هایی‬ ‫که سینماداران خورده اند را جبران کرد‬ ‫و ایا تصمیم گیرندگان سینمای ایران از‬ ‫پس مدیریت این بحــران برمی ایند یا‬ ‫پیشنهادی در این زمینه دارید؟‬ ‫یک کاری که می شد کرد این بود که امسال انقدر‬ ‫پروانه ساخت صادر نکنند و کمی بایستند و دست‬ ‫نگاه دارند تا ببینیم چه خبر است‪ .‬این برای من واقعا‬ ‫عجیب است‪ .‬من فکر می کردم که کرونا می تواند‬ ‫اتفاق خوبی هم باشــد؛ به این معنی که همه ما‬ ‫مجبور هستیم یک توقف اجباری داشته باشیم‪،‬‬ ‫همه مجبور هستیم که بایستیم و این مساله باعث‬ ‫می شود که در خانه هایمان بنشینیم و فکر کنیم‬ ‫راجع به اینکه تا به حال چــه کار کرده ایم و از این‬ ‫به بعد دوست داریم که چه کار کنیم‪ .‬درواقع یک‬ ‫توفیق اجباری بود تا بتوانیم به نتایج و چشم اندازی‬ ‫برسیم اما متاســفانه این اتفاق نیفتاد‪ .‬یعنی یک‬ ‫طوری وانمود کردند که برویم کار کنیم‪ ،‬بعد هم‬ ‫همینطــور ادم از دنیا رفت‪ .‬وقتــی می بینیم که‬ ‫سینما تعطیل است برای چه در حال حاضر فیلم‬ ‫می ســازیم؟ این فیلم ها را کجا می خواهیم نشان‬ ‫بدهیم؟ ایا کسی مطمئن است که ما این اپیدمی را‬ ‫در سال اینده نخواهیم داشت؟ ایا کسی اطمینان‬ ‫دارد که این قضیه به سه سال نمی کشد؟ واقعا چه‬ ‫کسی می داند که چه می شود؟ یعنی چشم ما به‬ ‫دهان پزشکان و دانشمندها دوخته شده و هنوز‬ ‫چیز قطعی به ما نگفته اند‪ .‬می گویند که شــاید‬ ‫از یکی‪ ،‬دو ماه دیگر واکســن هایی بیاید اما هنوز‬ ‫هیچ چیز قطعی نیست‪ .‬از طرفی سینمای ما یک‬ ‫مقداری هم تابع سینمای دنیا است‪ .‬ببینیم اصال در‬ ‫سینمای جهان چه اتفاقی می افتد چون سینما نه‬ ‫فقط در ایران که در دنیا صدمه خورده است‪ .‬درحال‬ ‫حاضر ما در سینمای ایران یک بحران خیلی جدی‬ ‫داریم‪ ،‬یعنی واقعا با این تعداد فیلم حاال قرار است‬ ‫که چه اتفاقی بیفتــد؟ نمی دانم اما به نظر می اید‬ ‫که اگر خیلی خوش بین باشــیم و فرض را بر این‬ ‫بگیریم که بهار سال اینده کرونا نخواهیم داشت‬ ‫و سینماها باز می شوند؛ ان زمان ما با یک دعوای‬ ‫عجیب و غریب روبه رو هستیم بر سر اینکه حاال چه‬ ‫کسی می خواهد چه چیزی اکران کند؛ چند سالن‬ ‫داریم و دویست‪ ،‬ســیصد فیلم! ولی نکت ه مهم تر‬ ‫این است که ایا باز هم مردم مثل سابق به سینما‬ ‫می روند؟ چرا که مردم به شرایط خو می کنند‪ .‬در‬ ‫حال حاضر یک سال است که مردم عادت کرده اند‬ ‫به اینکه فیلم را از طریق فیلیمو و نماوا دنبال کنند‬ ‫و ایا اعتماد می کنند تا دوباره به سینما بروند؟ این‬ ‫مساله نه فقط بر سینما که بر خیلی چیزهای دیگر‬ ‫مثل سفرهای سیاحتی و زیارتی و در کل بر همه‬ ‫چیز تاثیر می گذارد‪ .‬ایا اصوال حرکات دسته جمعی‬ ‫باز به شــدت ســابق ادامه خواهند داشت یا کل‬ ‫جامع ه بشری حاال محافظه کارتر برخورد می کنند‪.‬‬ ‫واقعا باید ببینیم چه می شــود چون کرونا تاثیر‬ ‫وحشتناکی بر جامع ه جهانی گذاشت‪.‬‬ ‫در شــبکه نمایش خانگی نمی خواهید‬ ‫تجربه داشته باشــید و ایا اساسا این‬ ‫مدیوم را دنبــال می کنیــد و کاری را‬ ‫می پسندید؟‬ ‫خیلی عالقه به این کار دارم‪ .‬دو‪ ،‬ســه باری هم‬ ‫به من پیشنهاد شــده ولی انجام نداده ام‪ .‬همه ‬ ‫فیلمنامه ها شــبیه «قهوه تلــخ» اقای مدیری‬ ‫هستند که این کار من نیست! من دوست دارم‬ ‫که در شبکه نمایش خانگی کار کنم ولی کاش‬ ‫یک نفر بیاید و کاری را به ما پیشنهاد بدهد که‬ ‫جور دیگری باشد‪.‬‬ ‫چقدر عالقه مند هستید که در ادامه شکل‬ ‫ســینمای اجتماعی با نگاه سیاهی که‬ ‫فیلمسازان نسل جدید دارند و خیلی هم‬ ‫خوب می فروشد را تجربه کنید؟‬ ‫من خیلی به این درام های اجتماعی عالق ه ندارم و‬ ‫این جنس سینمای مورد عالق ه من نیست‪.‬‬ ‫در دوران شما و فیلمسازهای قبل تر یعنی‬ ‫فیلمســازهای هم رد ه اقایان کیمیایی و‬ ‫مهرجویی این اتفاق برای ما افتاده ولی‬ ‫بعدترخیلیکمترپیشامدکهکارگردان ها‬ ‫تبدیلبهسلبریتیشوند؛امادرحالحاضر‬ ‫این اتفاق خیلی بیشتر شده است‪ .‬شما‬ ‫فکــر می کنید خود فیلمســازان جوان‬ ‫فعلی ما خیلی اهل ســر و صدا هستند و‬ ‫یا اینستاگرام و فضای مجازی به ان ها‬ ‫کمکمی کند؟‬ ‫یک چیزی در حال حاضر در دنیا وجود دارد‬ ‫که نسل من این را نداشت؛ یک جور نیاز برای‬ ‫دیده شــدن‪ ،‬تاییدشــدن و مورد توجه قرار‬ ‫گرفتن‪ .‬ما اینطور نبودیم‪ ،‬ما به سینما نیامدیم‬ ‫تا دیده شــویم‪ ،‬ما فیلم ساختیم چون سینما‬ ‫را دوست داشتیم‪ .‬در حال حاضر یک طوری‬ ‫شــده که انگار همه هر کاری کــه فکرش را‬ ‫بکنید انجام می دهند فقــط برای اینکه دیده‬ ‫شــوند و این حداقل برای مــن چیز جذابی‬ ‫نیســت‪ .‬به همین خاطر من از موبایلم فقط‬ ‫به عنوان گوشــی و برای ارتباط با دانشجوها‬ ‫و فیلم هایم اســتفاده می کنم و جز این هیچ‬ ‫اســتفاده دیگری از ان نمی کنم‪ .‬چرا که این‬ ‫همه اتفاقات خنده اور و احمقانه ای که دور و بر‬ ‫خودمان می بینیم برایم جالب نیست و به هر‬ ‫حال امیدوارم شرایط عادی تر شود‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 11 ‫سینمای ایران‬ ‫کرونا‬ ‫و رونقتلویزیوناینترنتی‬ ‫در جهان‬ صفحه 12 ‫سریال ‪The Last Dance‬‬ ‫‪9.2‬‬ ‫کارگردان‪ :‬جیسون هیر‬ ‫بازیگران‪ :‬مســتند تلویزیونی با حضور مایکل جردن‪،‬‬ ‫اسکاتی پیپن‪ ،‬دنیس رادمن‪ ،‬فیل جکسون‪ ،‬تونی کوکوچ‪.‬‬ ‫‪01‬‬ ‫این مینی سریال ‪10‬قسمتی‪ ،‬روی مایکل جردن و تیم شیکاگو‬ ‫بولز در فصل ‪ ۹۸-۱۹۹۷‬تمرکز دارد یعنی زمانی که شیکاگو بولز‬ ‫می خواست با مایکل جردن برای اخرین قهرمانی در لیگ بجنگد‬ ‫و بعد از ان قرار بود سرمربی بزرگ شیکاگو بولز یعنی فیل جسون‬ ‫و ستاره هایش مثل مایکل جردن و اسکاتی از تیم بروند‪ .‬مستند با‬ ‫فالش بک های متعدد روایت می شود که از ابتدای پیوستن مایکل‬ ‫جردن به شیکاگو بولز را نشــان می دهد و بعد در قسمت های‬ ‫مختلف به ســایر بازیکنان اصلی تیم و مربی می پردازد‪ .‬منتقد‬ ‫هالیوود ریپورتر گفته بود که «اخرین رقص» فقط مســتندی‬ ‫برای طرفداران شیکاگو بولز نیست‪ .‬مستندی دربار ه یک میراث و‬ ‫فرهنگ است‪ .‬این مینی سریال مستند قرار بود ماه ژوئن در حین‬ ‫بازی های پلی اف ‪ NBA‬پخش شود اما زودتر روی انتن رفت‪.‬‬ ‫سریال ‪The Queen’s Gambit‬‬ ‫‪8.9‬‬ ‫معرفی ‪ 20‬سریال برتر در سال ‪2020‬‬ ‫بـرند نتـفلیکس‬ ‫و انقالب در جهان رسانه‬ ‫گرداوری ‪ :‬محمدتقی زاده‪ -‬با گسترش شبکه های تلویزیونی کابلی‬ ‫در امریکا‪ ،‬نتفلیکس خیلی زود توانست خود را به یک تولیدکننده و‬ ‫پخش کننده اثار تلویزیونی و سینمایی بدل کند‪ .‬شرکتی که نزدیک ‪۲۰۰‬‬ ‫میلیون مشترک در سراسر جهان دارد‪ ،‬سهامش در بورس با جذابیت معامله می شود و به‬ ‫دلیل تنوع و تکثر و همچنین کیفیت باالی سریال های تلویزیونی به یک برند رسانه ای‬ ‫معتبر و جذاب برای مراجعه و تماشای مجموعه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی تبدیل‬ ‫شده است‪ .‬در ادامه مروری به برترین سریال های ‪ ۲۰۲۰‬نتفلیکس خواهیم داشت که در‬ ‫ایران با زیرنویس فارسی توزیع شده اند‪ .‬انتخاب ‪ ۲۰‬مجموعه تلویزیونی براساس امتیاز‬ ‫سایت ‪ IMDb‬صورت گرفته و همگی فصل اول خود را در سال جاری در نتفلیکس پخش‬ ‫کرده اند‪.‬‬ ‫کارگردان‪ :‬اسکات فرانک و الن اسکات‬ ‫نویسنده‪ :‬بر اساس رمان گامبی وزیر نوشته والتر تویس‬ ‫بازیگران‪ :‬انیا تیلور‪-‬جوی‪ ،‬بیل کمپ‬ ‫‪02‬‬ ‫داســتان این مجموعه مربوط به دختر یتیمی است که در دهه‬ ‫شصت میالدی به یک اعجوبه شــطرنج بدل می شود‪ .‬از همان‬ ‫دقایق اول شــما کیفیت ممتاز ســریال را متوجه می شــوید‬ ‫اما هرچه هست نویســنده و ســازنده کار‪ ،‬عامدانه از هر جلوه‬ ‫مبالغه امیز احساسی می گریزند‪ .‬بازی استادانه انیا تیلر جوی و‬ ‫طراحی پیچیده بقیه کاراکترها موجب می شود زمام احساسی‬ ‫کار از کنترل خارج نشــود چون روایت ســرد و سنجیده پیش‬ ‫می رود‪ .‬اما در قســمت اخر در فصل مســکو موجی از گرما در‬ ‫تک تک فصول جاری می شــود‪ .‬در فصل جوایز میتوان منتظر‬ ‫خبرهایی از این مینی سریال هفت قسمتی بود‪.‬‬ ‫سریال ‪Lenox Hill‬‬ ‫‪8.7‬‬ ‫کارگردان‪ :‬روتی شاتز‪ ،‬ادی باراش‬ ‫بازیگران‪ :‬مستند تلویزیونی با حضور دیوید لنگر‬ ‫‪03‬‬ ‫این سریال مســتند هشت قسمتی‪ ،‬داســتان چهار پزشک در‬ ‫بیمارستان معتبر لنوکس هیل را دنبال می کند‪ .‬سریال نگاهی‬ ‫صمیمانه و نزدیک به زندگی چهار پزشک دارد‪ .‬دو نفر از ان ها‬ ‫جراح مغز هســتند‪ ،‬یکی دکتر اتاق عمل و دیگری سرپرســت‬ ‫بخش است و شاهد فراز و نشــیب های کار ان ها در بیمارستان‬ ‫لنوکس هیل هستیم‪ .‬به اپیزودهای این سریال دست اخر یک‬ ‫اپیزود ویژه هم اضافه شــد که به زندگی و کار این پزشک ها در‬ ‫دوران اولی ه شیوع بیماری کووید ‪( ۱۹‬کرونا) می پرداخت‪ .‬منتقد‬ ‫استریت ژورنال گفته که این مینی سریال داستان مردم است‪.‬‬ ‫این جا ادم ها هستند که در جنبه های مختلف داستان هایی که‬ ‫روایت می شوند‪ ،‬تفاوت ایجاد می کنند‪.‬‬ ‫‪13‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 13 ‫سینمای جهان‬ ‫سریال ‪The Midnight Gospel‬‬ ‫‪8.3‬‬ ‫سریال ‪Never Have I Ever‬‬ ‫کارگردان‪ :‬میندی کالینگ‪ ،‬النگ فیشر‬ ‫راوی‪ :‬جان مک انرو‪ ،‬اندی سمبرگ‬ ‫بازیگران‪ :‬میتــری راماکریشــنان‪ ،‬پورنا‬ ‫جاگاناتان‪ ،‬ریچا مورجانی‬ ‫کارگردان‪ :‬پندلتون وارد‬ ‫نویسندگان‪ :‬پندلتون وارد‪ ،‬دانکان تراسل‪ ،‬میک مایفیلد‬ ‫‪04‬‬ ‫این اثر انیمیشنی را باید حاصل همکاری پندلتون وارد با دانکن‬ ‫تراسل‪ ،‬یکی از متفاوت ترین پادکست سازان امریکایی‪ ،‬دانست‪.‬‬ ‫شــخصیت اصلی این مجموعه‪ ،‬جوانی به نام کلنســی بوده که‬ ‫در طول هر قسمت با شــخصیتی متفاوت مصاحبه می کند‪ .‬هر‬ ‫کدام از این شخصیت ها‪ ،‬در واقع توسط یکی از فیلسوفان مدرن‬ ‫و کارشناســان حوزه های مختلف به تصویر کشیده می شوند‪.‬‬ ‫صحبت های عمیــق و تاثیرگــذار در کنــار جلوه های بصری‬ ‫شــگفت انگیز‪ ،‬این مجموعه را به یکی از بهترین ســریال های‬ ‫نتفلیکس تبدیل می کنند‪.‬‬ ‫میین سریال ‪Unorthodox‬‬ ‫‪8.0‬‬ ‫‪07‬‬ ‫‪05‬‬ ‫سریال ‪Giri/Haji‬‬ ‫کارگردان‪ :‬جولیان فارینو‪ ،‬بن چسل‬ ‫نویسنده‪ :‬جو بارتون‬ ‫بازیگران‪ :‬تاکهیرو هیرا‪ ،‬کلی مک دونالد‪ ،‬ویل شارپ‬ ‫‪06‬‬ ‫‪7.9‬‬ ‫یکــی از پرمخاطب ترین ســریال های نتفلیکــس ‪ 2020‬که‬ ‫محصول مشترک کشــورهای ژاپن و انگلســتان بوده‪Giri/ ،‬‬ ‫‪ Haji‬یا ‪ Duty/Shame‬است‪ .‬برخی از جذاب ترین بازیگران‬ ‫این دو کشــور چون تاکهیــرو هیرا‪ ،‬کلی مک دونالد‪ ،‬یوســکه‬ ‫کوبوزوکا و ماســاهیرو موتوکی در این مجموعه حضور دارند‪.‬‬ ‫داستان این سریال جنایی در شــهرهای لندن و توکیو جریان‬ ‫داشته و روایت گر جست وجوی یک کاراگاه پلیس ژاپنی برای‬ ‫یافتن برادر خود اســت‪ .‬او در ادامه با یکی از کاراگاهان نیروی‬ ‫پلیس لندن اشنا شده و در همکاری با او پرده از راز ماجراهای‬ ‫پیش امده برای برادرش برمی دارد‪.‬‬ ‫طرفــداران ســریال ‪ ، The Office‬احتماال میندی‬ ‫کالینگ را به یاد دارند؛کالینگ یکی از نویســندگان و‬ ‫تهیه کنندگان هوشمند ســبک کمدی در سال های‬ ‫گذشته بوده و در ساخت برخی از محصوالت تلویزیونی‬ ‫و سینمایی نقش داشته است‪ .‬سریال نتفلیکس‪Never‬‬ ‫‪ ،Have I Ever‬اخرین تالش او در این سبک محسوب‬ ‫می شود‪ .‬کالینگ در خلق این اثر از تجربیات کودکی خود‬ ‫در شهر بوستون الهام گرفته است‪ .‬یکی از اهداف اصلی‬ ‫ساخت این مجموعه را می توان شکستن دید متداول‬ ‫جامعه جهانی به اهالی جنوب اسیا دانست‪.‬‬ ‫سریال ‪I Am Not Okay With This‬‬ ‫‪7.6‬‬ ‫کارگردان‪ :‬جاناتان انت ویستل‬ ‫نویسنده‪ :‬چارلز فورسمن‬ ‫بازیگران‪ :‬ســوفیا لیلز‪ ،‬وایات اولف‪ ،‬سوفیا‬ ‫برایانت‬ ‫کارگردان‪ :‬ماریا شریدر‬ ‫نویسنده‪ :‬انا وینگر‪ ،‬الکسا کارولینسکی‪ ،‬دنیل هندلر ( براساس‬ ‫داستان ناراست کیش‪ :‬طرد پرجنجال ریشه های حریدی من‬ ‫نوشته دبرا فلدمن)‬ ‫بازیگران‪ :‬شیرا هاس‪ ،‬امیت رهاو‪ ،‬یف ویلبوش‪ ،‬هاروی فریدمن‬ ‫یکی از نقاط قوت شــبکه نتفلیکس‪ ،‬گستره متنوع محصوالت‬ ‫ان است‪ .‬در سال های اخیر شاهد انتشــار محصوالت اروپایی‬ ‫و اســیایی متعددی از ایــن شــبکه بوده ایم‪ .‬مینی ســریال‬ ‫‪ Unorthodox‬را می تــوان یکــی از بهترین ســریال های‬ ‫نتفلیکس ‪ 2020‬دانست که به تقابل بین مذهب و زندگی مدرن‬ ‫می پردازد‪ .‬این اثر خوش ساخت بر اســاس کتابی به همین نام‬ ‫ساخته شده است‪ .‬منتقدان معتقدند که این سریال ‪ 4‬قسمتی‬ ‫یکی از مهم ترین پروژه های اریجینال شبکه نتفلیکس است‪.‬‬ ‫‪7.9‬‬ ‫‪08‬‬ ‫از محبوب ترین ســریال های نتفلیکس در ســال های‬ ‫گذشــته می توان به مجموعه دو فصلی «پایان دنیای‬ ‫لعنتی ‪ »…The End of the‬اشاره کرد؛ اثری خالقانه‬ ‫و متفاوت در سبکی اشباع شده که تجربه ای ماندگار و‬ ‫تاثیرگذار را برای مخاطبان رقم زد‪ .‬سریال ‪I Am Not‬‬ ‫‪ Okay With This‬جدیدترین ساخته سازندگان ان‬ ‫اثر بوده و همچون ان‪ ،‬روایتی متفاوت از سناریویی اشنا‬ ‫است‪ .‬شخصیت اصلی این سریال‪ ،‬دختری‪ 17‬ساله به نام‬ ‫سیدنی است که پس از خودکشی پدر خود‪ ،‬با مادر و برادر‬ ‫کوچک ترش زندگی می کند‪ .‬از جمله برجسته ترین نقاط‬ ‫قوت این سریال می توان به هنرنمایی سوفیا لیلیس در‬ ‫نقش سیدنی اشاره کرد‪.‬‬ ‫سریال ‪Tiger King‬‬ ‫‪7.9‬‬ ‫کارگردان‪ :‬اریک گود‪ ،‬ربکا چایکلین‬ ‫بازیگران‪ :‬جو اگزوتیک‪ ،‬کارول باسکین‪ ،‬جان‬ ‫فاینالی‬ ‫‪09‬‬ ‫حول شخصیتی به‬ ‫این مستند هفت اپیزودی‪ ،‬حول و ِ‬ ‫وحش‬ ‫اسم «جو اِگزاتیک» جریان دارد؛ صاحب یک باغ ِ‬ ‫شخصی پر از گربه های بزرگ در اُکالهاما که لقب پادشاه‬ ‫ببرها را برای خودش انتخاب کرده اســت و حتی یک‬ ‫ی هم دارد!‬ ‫تخت فرمانروایی مجلل و شنل و تاج پادشاه ‬ ‫او هم اکنون چند سالی است که به اتهام استخدام یک‬ ‫ادمکش برای کشتن یک فعال حقوق حیوانات در حبس‬ ‫سوزن داستان است‪.‬‬ ‫به سر می برد‪ .‬اما این تازه سر ِ‬ ‫این مجموعه تلویزیونی مســتند جرم و جنایت واقعی‬ ‫در مورد زندگی ژوزف شریبوگل است که در ‪ ۲۰‬مارس‬ ‫‪ ،۲۰۲۰‬در نت فلیکس منتشر شد‪.‬‬ صفحه 14 ‫سریال ‪Stateless‬‬ ‫‪7.9‬‬ ‫سریال ‪Locke and Key‬‬ ‫کارگردان‪ :‬کارلتون کِیس‪ ،‬مردیث اوریل‬ ‫نویسنده‪ :‬جو هیل‪ ،‬گابریل رودریگز‬ ‫بازیگران‪ :‬داربی استنچفیلد‪،‬کانر جساپ‬ ‫کارگردان‪ :‬اما فریمن‪ ،‬جاکلین مورهوس‬ ‫نویسنده‪ :‬الیس مک کردی‪ ،‬بلیندا چایکو‬ ‫بازیگران‪ :‬سوفیا لیلز‪ ،‬وایات اولف‪ ،‬سوفیا برایانت‬ ‫‪10‬‬ ‫«بی وطن» یک درام استرالیایی اســت که در ماه مارس‬ ‫منتشر شد و هم اکنون جزو سریال های جذاب نتفلیکس‬ ‫است‪ .‬این ســریال تا حدی برگرفته از زندگی واقعی یک‬ ‫شهروند المانی به نام کورنیلیا راو است‪ .‬کورنیلیا با وجود‬ ‫اینکه اقامت دائم استرالیا را داشت‪ ،‬تحت بازداشت اجباری‬ ‫دولت قرار گرفت‪ .‬داستان این سریال در یک مرکز بازداشت‬ ‫مهاجرین در صحرای استرالیا می گذرد و روی چهار غریبه‬ ‫تمرکز دارد که در انجا با هم اشنا می شوند؛ یک پناهنده‬ ‫افغان‪ ،‬یک پدر جوان که ســعی در فرار از کار بدون اینده‬ ‫خود دارد‪ ،‬یک مهماندار هواپیما که ســعی می کند از یک‬ ‫ایین دینی و فرقه فرار کند و یک کارمند دولت که درگیر‬ ‫یک رسوایی ملی است‪.‬‬ ‫سریال ‪Feel Good‬‬ ‫‪7.3‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪11‬‬ ‫سریال ‪Gentefied‬‬ ‫‪7.4‬‬ ‫اینسریالفانتزینتفلیکساقتباسیازکمیکیبه همین‬ ‫نام اثر جو هیل و گابریل رودریگز است که یک کمیک‬ ‫فانتزی و ترسناک به حساب می اید‪ .‬بااین حال‪ ،‬نتفلیکس‬ ‫تصمیم گرفت تا اقتباسی متفاوت از کمیک های الک‬ ‫و کلید را تولید و منتشــر کند که نه تنها باعث رضایت‬ ‫طرفداران کمیک شــود‪ ،‬بلکه مورد توجه افرادی قرار‬ ‫بگیرد که کمیک ها را نخوانده یا حتی با ان اشنایی ندارند‪.‬‬ ‫این سریال حداقل با پیروی از الگوی دیگر سریال های‬ ‫نتفلیکس تالش کرده تا اقتبــاس متفاوت تری را ارائه‬ ‫دهد که تمرکز بیشتری روی زندگی شخصیت های ان‬ ‫داشته باشد و بیشتر به مشکالت ان ها پرداخته شود و‬ ‫همچنین شاهد تغییراتی در مقایسه با نسخه کمیک‬ ‫ان نیز هستیم‪.‬‬ ‫سریال ‪The Baby-Sitters Club‬‬ ‫‪7.4‬‬ ‫کارگردان‪ :‬ریچل شاکرت‬ ‫نویسنده‪ :‬انا مارتین‬ ‫بازیگران‪ :‬ســوفیا گریث‪ ،‬مومنا تمودا‪ ،‬شای‬ ‫ردولف‬ ‫کارگردان‪ :‬ما وارتین‪ ،‬جو همپسون‬ ‫نویسنده‪ :‬ما وارتین‪ ،‬جو همپسون‬ ‫بازیگران‪ :‬ما وارتین‪ ،‬شارلوت ریچی‪ ،‬لیزا کودرو‬ ‫ما وارتین؛ کمدین کانادایی در واقع نســخه ای از کاراکتر‬ ‫خودش را روی صفح ه تلویزیون بازی می کند‪ .‬او می خواهد‬ ‫زندگی در لندن‪ ،‬رابطه اش با دوست جدیدش و اعتدال در‬ ‫مســیرش را با هم ترکیب کند‪ .‬در این کمدی‪ ،‬لیزا کردو‬ ‫بازیگر نقش فیبی در ســریال «فرندز» هم بازی می کند‪.‬‬ ‫در ضمن شــاهد گســترش رابطه عاطفی مای با جورج‬ ‫هم هســتیم‪ .‬مای قبال معتاد به مواد مخدر بوده و جورج‬ ‫تشویقش می کند که در جلسات ترک شرکت کند‪ .‬به گفته ‬ ‫منتقدان این کمدی ســبکبار است و ارزش دیدن و بحث‬ ‫کردن را دارد‪.‬‬ ‫‪7.4‬‬ ‫‪14‬‬ ‫سریال باشگاه پرســتار بچه از مجموعه های محبوب‬ ‫نتفلیکس است که توانست نظر مثبت منتقدان زیادی را‬ ‫به خود جلب کند‪ .‬این سریال که شخصیت های اصلی ان‬ ‫را نوجوانان تشکیل داده اند‪ ،‬نه تنها توانست خیل عظیمی‬ ‫از بزرگساالن را سرگرم کند‪ ،‬بلکه از ان واکنش خوبی نیز‬ ‫دریافت کرد‪ .‬این سریال ساخته ریچل شاکرت و اقتباسی‬ ‫جذاب است که در سال‪ 2019‬نتفلیکس خبر ساختش را‬ ‫اعالم کرد و ان را برای ‪ 10‬قسمت سفارش داد‪ .‬الکسیس‬ ‫گاندرسن؛ منتقد پیست مگزین درباره اش گفته است‪:‬‬ ‫«اقتباس اخیر تلویزیونی از این مجموعه کتاب‪ ،‬بسیار‬ ‫رویایی است‪ .‬مانند نامش شیرین‪ ،‬خنده دار و به لحاظ‬ ‫احساسی پیچیده است‪».‬‬ ‫کارگردان‪ :‬ماروین لموس‪ ،‬لیندا چاوس‬ ‫نویسنده‪ :‬ماروین لموس‪ ،‬لیندا چاوس‬ ‫بازیگران‪ :‬خواکین کوسیو‪ ،‬جی جی سوریا‪ ،‬کاریه‬ ‫مارتین‬ ‫‪12‬‬ ‫یکی از باکیفیت ترین ســریال های نتفلیکس در ســال‬ ‫‪ ،2020‬مجموعــه ‪ Gentefied‬بوده کــه با محوریت‬ ‫شــخصیت های مکزیکی و تالش های ان ها در راستای‬ ‫رسیدن به رویای امریکایی ســاخته شده است‪ .‬این اثر‪ ،‬‬ ‫عنوانی خانوادگی بوده و بسیاری از دشواری های انتخاب‬ ‫بین خانــواده و اینده ای رویایی را به تصویر می کشــد؛‬ ‫به طــور کلی تالش هــای نتفلیکس در راســتای خلق‬ ‫محصوالتی متنوع از فرهنگ های مختلــف دنیا را باید‬ ‫شایسته تحسین دانست‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 15 ‫سینمای جهان‬ ‫سریال ‪The Stranger‬‬ ‫‪7.3‬‬ ‫سریال ‪Fear City‬‬ ‫کارگردان‪ :‬سم هاپکینسون‬ ‫بازیگران‪ :‬جانی الیت‪ ،‬جیم کاســلر‪ ،‬جویی‬ ‫کانتامسا‬ ‫کارگردان‪ :‬دنیل اوهارا‪ ،‬هانا کویین‬ ‫نویسنده‪ :‬دنی بروکلهرست‪ ،‬مایک فورد‪ ،‬کارال کروم‬ ‫بازیگران‪ :‬ســوفیا گریث‪ ،‬مومنا تمودا‪ ،‬شــای ردولف‬ ‫(بازیگران این کار دقیقا با باالیی یکی است)‬ ‫‪15‬‬ ‫یکی دیگر از مینی ســریال های جذاب نتفلیکــس را می توان ‪The‬‬ ‫‪ Stranger‬دانست‪ .‬این اثر هشت قسمتی‪ ،‬عنوانی جنایی برای فیلم‬ ‫دنی بروکلهرست و بر اساس رمانی از هارالن کوبن است‪ .‬کوبن وظیفه‬ ‫ساخت سریال را نیز بر عهده داشــت‪ .‬داستان رازالود این مجموعه بر‬ ‫گروهی از شخصیت های مختلف تمرکز دارد‪ .‬زنی مرموز‪ ،‬شروع به فاش‬ ‫کردن رازهایی مختلف برای هر کدام از اهالی شهر کرده و در این میان‬ ‫زندگی ان ها را به هم می ریزد‪ .‬از بازیگران این مینی ســریال می توان‬ ‫به ریچارد ارمیتاژ و هانا جان کامن اشــاره کرد‪ .‬تماشای این اثر را به‬ ‫عالقه مندان داستان های هیجان انگیز توصیه می کنیم‪.‬‬ ‫سریال ‪Ratched‬‬ ‫کارگردان‪ :‬اوان رومانسکی‬ ‫نویسنده‪ :‬رایان مورفی‬ ‫بازیگران‪ :‬سارا پلسون‪ ،‬فین ویتراک‪ ،‬سینتیا نیکسون‬ ‫‪16‬‬ ‫‪7.3‬‬ ‫رایان مورفی؛ نویسنده این سریال هشت قسمتی به خاطر تولید‬ ‫مجموعه داســتان ترســناک امریکایی بین جامعه سینمایی‬ ‫شهرت دارد‪ .‬حاال سریال ‪ Ratched‬با بازی همکار همیشگی‬ ‫مورفی یعنی سارا پُلســون در نقش اصلی‪ ،‬ما را با میلدرد رچد‬ ‫جوان در سال ‪ ۱۹۴۸‬اشنا می کند‪ .‬به طور خالصه رچد‪ ،‬مورفی‬ ‫را به ریشه های خوشمزه و وحشــتناک خود بازگردانده و باعث‬ ‫شده او با همین سبک یک شخصیت شاخص را برای نسل جدید‬ ‫زنده کند‪ .‬این سریال بدون شک مورد عالقه طرفداران داستان‬ ‫ترسناک امریکایی قرار خواهد گرفت‪ .‬اگرچه رچد خالی از نقص‬ ‫نیست و بیش از حد اسان و ساده به نظر می رسد و برخی روابط‬ ‫شخصیتی درون ان باعث می شــود که ریتم سریال کمی کند‬ ‫سریال‬ ‫شود‪ ،‬اما حتی با وجود این دســت اندازها در جاده‪ ،‬یک‬ ‫ِ‬ ‫شایسته دیده شدن است‪.‬‬ ‫سریال ‪Emily in Paris‬‬ ‫‪7.2‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪17‬‬ ‫«شهر ترس‪ :‬نیویورک در مقابل مافیا» از جمله مستند‬ ‫سریال های نتفلیکس است که امســال پخش شده و‬ ‫طرفداران زیادی دارد‪ .‬این سریال به داستان پنج خانواده‬ ‫مافیایی می پردازد که در دهه های ‪ ۷۰‬و ‪ ۸۰‬میالدی بر‬ ‫نیویورک فرمانروایی می کنند‪ .‬سلطنت ان ها که با ایجاد‬ ‫ترس‪ ،‬وحشــت و ترور به وجود امده از سوی گروهی از‬ ‫ماموران ناقال و زرنگ فدرال که از روش ها و راهکارهای‬ ‫هوشمندانه استفاده می کنند و مصمم به سرنگونی انها‬ ‫هستند‪ ،‬به چالش کشیده می شود‪ .‬مامورین ‪ FBI‬تالش‬ ‫می کنند تا با شنود مکالمات و گفت وگوهای رئیس این‬ ‫پنج خانواده اوباش‪ ،‬شــواهدی برای اثبات جرائم ان ها‬ ‫به دست اورند‪.‬‬ ‫‪6.6‬‬ ‫سریال ‪Away‬‬ ‫کارگردان‪ :‬اندره هیندر کار‬ ‫نویسنده‪ :‬براساس داستان کریس جونز‬ ‫بازیگران‪ :‬هیالری ســوانک‪ ،‬جاش چارلز‪،‬‬ ‫ویوان وو‬ ‫‪19‬‬ ‫این مجموعه ای تلویزیونی داستانی حماسی‪ ،‬عاشقانه و در‬ ‫عین حال اجتماعی دارد‪ .‬اندرو هیندراکر سریال علمی‪-‬‬ ‫تخیلی ‪ Away‬را کارگردانی کرده و جیســون کتیمز‪،‬‬ ‫مت ریوز‪ ،‬ادام کاسان و ادوارد زوئیک هم تهیه کنندگان‬ ‫اجرایی ان هستند‪ .‬شــبکه اینترنتی نتفلیکس در یک‬ ‫همکاری مشترک تولید و پخش این مجموعه را برعهده‬ ‫دارد‪ .‬این سریال در ‪ 10‬قسمت در روز ‪ 4‬سپتامبر سال‬ ‫‪ 2020‬از شبکه نتفلیکس منتشر شد‪ .‬سریال ‪Away‬‬ ‫راوی اولین سفر انســان به مریخ است‪ .‬زمان این رویداد‬ ‫مجهول بوده اما سفری است که مســافران ان تنها ‪50‬‬ ‫درصد شانس بازگشت و زنده ماندن دارند‪ .‬شاتل فضایی‬ ‫حامل ‪ 5‬خدمه است‪ :‬شــیمیدان چینی؛ یک فضانورد‬ ‫روسی؛ افسر دوم فرماندهی و گیاه شناسی از انگلستان و‬ ‫در انتها فرمانده فضانوردان یعنی خانم اما گرین از امریکا‪.‬‬ ‫سریال ‪Dark Desire‬‬ ‫‪6.4‬‬ ‫کارگردان‪ :‬کنیا مارکز‬ ‫نویسنده‪ :‬نایارا اراگون‪ ،‬التیسیا لوپز‪ ،‬جنیز پرز‬ ‫بازیگران‪ :‬هیالری سوانک‪ ،‬جاش چارلز‪ ،‬ویوان وو‬ ‫کارگردان‪ :‬دان استار‬ ‫نویسنده‪ :‬دان استار‬ ‫بازیگران‪ :‬لیلی کالینز‪ ،‬فیلیپان لروا‪-‬بولیو‪ ،‬اشلی پارک‬ ‫این ســریال که به تازگی از شبکه نتفلیکس منتشــر شده‪ ،‬سریالی‬ ‫کمدی‪ -‬رمانتیک است که لیلی کالینز را در نقش امیلی دارد و دارن‬ ‫استار هم وظیفه ســاخت ان را بر عهده داشته است‪ .‬سریال امیلی در‬ ‫پاریس‪ ،‬داستان زنی امریکایی در دهه بیست زندگی اش را دنبال می کند‬ ‫که با یک فرصت شغلی رویایی و غیرمنتظره از شیکاگو به پاریس نقل‬ ‫مکان می کند‪ .‬او حال در یک شرکت بازاریابی لوکس فرانسوی مشغول‬ ‫به فعالیت شده و وظیفه دارد تا استراتژی رسانه های اجتماعی ان ها‬ ‫را از ابتدا ایجاد کند‪ .‬زندگی جدید امیلی در پاریس با ماجراجویی ها و‬ ‫چالش های شگفت اوری همراه می شود که این چالش ها شامل شکل‬ ‫گرفتن دوستی های جدید‪ ،‬محیط کاری و روابط جدید خواهد شد‪.‬‬ ‫‪7.1‬‬ ‫‪20‬‬ ‫«تمایل تاریک» از جمله سریال های نتفلیکس است که‬ ‫به زبان اسپانیولی (اسپانیایی) ساخته شده و محصول‬ ‫کشــور مکزیک اســت‪ .‬الما (‪ )Alma‬استاد دانشکده‬ ‫حقوق است و با یک قاضی نادرست که بسیاری از حقایق‬ ‫را مخفی می کند‪ ،‬ازدواج کرده است‪ .‬بعد از اینکه الما اخر‬ ‫هفته را به دور از شــوهرش با فرد دیگری می گذراند‪ ،‬او‬ ‫جزئی از زندگیش شده و اوضاع پیچیده و به تراژدی ختم‬ ‫می شود‪ .‬الما باید واقعیت خود را زیر سوال ببرد و درگیر‬ ‫این مساله می شود که دروغ چیست؟ و حقیقت چیست؟‬ ‫«هیچ چیز ان طور که به نظر می رسد نیست»‪.‬‬ صفحه 16 ‫نقدی بر «‪ »TENET‬؛اخرین ساخته کریستوفر نوالن‬ ‫شــعبدهدر ُشـبهه‬ ‫سورنا ایرانی‪« :‬تنت» ‪« -‬عقیده»‪« ،‬انگاشته»‬ ‫یا «انگاره» ‪ -‬جدیدترین اثر «کریستوفر نوالن»‬ ‫بسان دیگر عناوین اثارش چون «اینسپشن»؛‬ ‫ «ســراغاز» یا «تلقین» ‪« -‬ممنتو» و «میان‬‫ستاره ای» نان فرضیه سازی ها و ُشبهات خود را‬ ‫می خورد‪.‬چنانکهدرسیالیترواییخودمخاطب‬ ‫بینامتنــی از متن زاده‬ ‫را با انبوهی از کدهای‬ ‫ِ‬ ‫شده اش رها کرده تا در میان دنیایی از ابهامات‬ ‫که با تعلل های عامدانــه روایی خویش‪ ،‬گیج و‬ ‫ندانم گرایی به وجود می اورند این برداشت های‬ ‫شخصی اندک ِ‬ ‫اندک مخاطبین از اثر باشد که در‬ ‫ِ‬ ‫برابر یک پرسش علمی‪ ،‬پاسخ های شبه علمی‬ ‫ِ‬ ‫روایات نوالن را ‪ -‬با مدیوم مثال سینما‬ ‫از جنس‬ ‫تعیینکند‪.‬‬‫برای بررسی «تنت‪ »2020‬باید اول از عقبه و‬ ‫چرایی نطفۀ این اثــر از طریق خو ِد نوالن اغاز‬ ‫کنیم که اثر جدیدش اغازگر همان راه معکوسی‬ ‫شده است که این بار برای فیلم جدیدش یک‬ ‫انتروپی به بار اورده است؛ همان انتروپی که‬ ‫شخصیت های قصه در ان اسیر هستند و پاسخ‬ ‫مســلم به دغدغه خود را به طور نامعقولی در‬ ‫دستان ندانم گرایی قرار می دهند‪ .‬این خصیصه‬ ‫بطنی تمامی اثار نوالن است که کاراکترهایش با‬ ‫ ای علمی‪ ،‬با فرضیه سازی‬ ‫یک پیش زمینۀ حرفه ِ‬ ‫های خود وارد منجالبی می شوند که در مواجهۀ‬ ‫نخست ممکن است اســان و قابل رفع جلوه‬ ‫کند اما هرچه از ان می گذرد متوجه این خطر‬ ‫می شوند که شخصیت اصلی و گروهش ‪ -‬چون‬ ‫معموال به صورت گروهی وارد یک فاز عملیاتی‬ ‫می شوند و این خود ریشه در ارکی تایپ های‬ ‫روایی غربی دارد ‪ -‬در هزارتویی پراز شــبهه‬ ‫گیر افتاده اند‪ .‬اساسا شبهه سازی از ویژگی بارز‬ ‫ِ‬ ‫بازی‬ ‫رویدادهای‬ ‫دراماتیک اثار نوالن است‪ .‬یک ِ‬ ‫متوازن نامتجانس از گزاره هایی که هیچکدام‬ ‫ِ‬ ‫مبتنی بر ان قطعیتی نبوده اند که شخصیت ها‬ ‫گمانشرامیکردند‪،‬چنانکهسرنوشتشانمحتو ِم‬ ‫فرایندیواقعمیشودکهخودبذرانراکاشته اند‬ ‫و گویی باید در برزخ اعمال خود به مثابۀ تاوان‬ ‫تصمیماتخویشرهاشوند‪.‬‬ ‫فی الحال ســینمای نوالن یــک ن ُ ِول َوگ‬ ‫عامه پسند است که در تنگنایی از ارائۀ اطالعات‬ ‫محصور اســت زیرا در بیان داده های روایی و‬ ‫تمهیداتمضمونیزبانشثقیلاست؛الفبایکالم‬ ‫و مدیو ِم مانور خود را نمیشناسد‪ .‬به همین سبب‬ ‫ِ‬ ‫ادوات‬ ‫کلیت اثار او در بهره گیری از ابزاراالت و‬ ‫تکنولوژیکال‪-‬تکنیکالپیشروونامدارهستند؛‬ ‫زیرا مخاطب را با محیطی روبه رو میسازند که در‬ ‫ِ‬ ‫ساحت فرم و تکنیک‪ -‬که ارکان اصلی سینما‬ ‫هستند‪-‬مقامیندارداماهمینرویهبامخاطبان‬ ‫تجربه ای گیج کننده و قابل تامل را به اشتراک‬ ‫می گذارد؛ حتی اگر ایــن رویه منجر به مرگ‬ ‫شخصیت سازی و ترو ِر چیستی و چونی قصه‬ ‫شود‪.‬کریستوفرنوالنبایازدهمیناثرسینمایی‬ ‫خودباردیگرنشاندادکهزبانسینمارانمی داند‬ ‫و دغدغه اش ماهیت ًا علم است تا هنر‪ .‬چنانکه‬ ‫در کاربردی ترین بن مایه های اثارش سویه های‬ ‫علم‪،‬فیزیکوفلسفهدرکالبدواکاویاخالقیات‬ ‫و منویات انسانی‪ ،‬ساختار زمان‪ ،‬انعطاف پذیری‬ ‫حافظه و اســتمرار و استحالۀ هویت شخصی‬ ‫یافتمیشود‪.‬‬ ‫بازتابرسانهایاینتعاریفو‬ ‫البتهممکناست‬ ‫ِ‬ ‫مفاهیم‪،‬تصویریکهازکریستوفرنوالنمیسازد‬ ‫را تا فخیم تر و بزرگتر از چیزی که هست جلوه‬ ‫دهد‪ ،‬اما فی الحال با ذکــر چنین مفادهایی از‬ ‫سینمای نوالن؛ وی کارگردان صاحب سبکی‬ ‫است که در تمام دنیا‪ ،‬فارغ از فقدان سینمای‬ ‫«تنت» شعبده در‬ ‫شبهه ای است که در‬ ‫دریایی از سنگرها و‬ ‫بینامتنیخویش‬ ‫مواضع‬ ‫ِ‬ ‫در غلو غرق شده است‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫روایت داستانی ‪ -‬نه‬ ‫در‬ ‫علمی‪ُ -‬ممسک‪ ،‬در‬ ‫قصه گویی عاجز و در‬ ‫شخصیت پردازی‬ ‫ُمـذب َذب (سست)‬ ‫است‪ .‬درست است که‬ ‫قدرت باروری دیالوگ ها‬ ‫بهمفاهیمبنیادین‬ ‫علمیوکیهان شناسانه‬ ‫را داراست اما هرگز‬ ‫نمیتواند دیالوگ ها را‬ ‫تصویری‬ ‫در مدیوم‬ ‫ِ‬ ‫سینمای‪-‬حتیعلمی‪-‬‬ ‫خود تزریق کند‪ .‬دغدغۀ‬ ‫علمی او قابل ستایش‬ ‫است زیرا فیلمنامۀ‬ ‫فقیر «تنت» ‪ -‬هرچه‬ ‫نداشت‪ -‬در ارائه‬ ‫علمی‬ ‫مطرح‬ ‫فرضیۀ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جهان های موازی‬ ‫و اشاعۀ تمهیدات و‬ ‫ فهم ان‬ ‫دیتیل ِ‬ ‫های قابل ِ‬ ‫زیرک تر از دیگر اثارش‬ ‫عمل کرده است‬ ‫استاندار ِدهنریش‪،‬مخاطبانخاصخودرابه طور‬ ‫انبوهی داراست و همچنین قرار نیست جا پای‬ ‫کسیدیگریچونکوبریکگذارد‪.‬اونهکوبریک‬ ‫است و نه میتواند تشــبیه به فیلمسازی دیگر‬ ‫شود‪ .‬اسطوره سازی کافیست زیرا باید نوالن و‬ ‫سینمایشراهمانگونهکههستدریابیم‪.‬‬ ‫حال «تنت» ‪ -‬محصول‪ 2020‬از شرکت برادران‬ ‫وارنرز‪ -‬که گویی کریستوفر نوالن‪ 5‬سال زحمت‬ ‫نگارش فیلمنامۀ انرا کشید و بازیگر نقش دوم‬ ‫مرد خود ‪« -‬رابرت پتینسون» ‪ -‬را برای خوانش‬ ‫فیلمنامه به نقل از خود وی در اتاقی حبس کرد‬ ‫تا اجزای فیلمنامۀ «تنت» فاش نشود‪« .‬تنت»‬ ‫قبل از هرچیز نان نام کارگردان و ســپس نام‬ ‫فرضیۀ تئوریزه شدۀ خود را میخورد‪ .‬به همین‬ ‫ِ‬ ‫ارجحیت دادن به کشمکش و رویدادها‬ ‫سبب در‬ ‫از دیگر فیلمهای نوالن «تنت» پایین تر است‬ ‫زیرا همه چیزخود را فدای تزی کرده است که‬ ‫ِ‬ ‫تماتیک‬ ‫معلومنیستچهمیزانهم ّیتنهفتهدر‬ ‫ان با مخاطب اینهمان میشــود‪ .‬قصۀ پر فراز و‬ ‫نشــیب‪ ،‬د ّوار و پرمخاطره از یک چالش مثال‬ ‫ دهی دنیا که این بار‬ ‫هستی شناختی برای نجات ِ‬ ‫در قاموس الگوریتم ها و جهت دهی های معکوس‬ ‫زمانی به منصه ظهور رسیده است‪ .‬الگوریتمی‬ ‫ِ‬ ‫فلسفی خود بزرگترین اصل‬ ‫روایت نانهادۀ‬ ‫که در‬ ‫ِ‬ ‫خود‪ ،‬یعنی ثبات را نفــی میکند و در خرقه ای‬ ‫هیومی تن به طرد و کتمــان علت‪ ،‬از قِبل جان‬ ‫بخشی به معلول میدهد‪ .‬این جزو خصیصه های‬ ‫همیشگی سینمای نوالن است که به قدری خود‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫روایت شناسانۀ‬ ‫را در پیرنگ لم یزرع و در بستر‬ ‫خویش سست عنصر و ناتوان تصور میکند که‬ ‫به صورت ناگزیر مجبور اســت دست به دامن‬ ‫مفاهیم فلسفی و کیهان شناســانه ای شود تا‬ ‫بیس‬ ‫بتواند باگ های قصه گویی خود را ‪ -‬از یک ِ‬ ‫ساده چون موقعیت سازی و شخصیت پردازی ‪-‬‬ ‫جایگزینسازد‪.‬‬ ‫بگذارید واضح تر فلســفه فیلم را بگوییم‪ .‬در‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت مثال قهرمان‬ ‫سکانسی از فیلم «تنت»‬ ‫ِ‬ ‫ هویت فیلم ‪ -‬که از قضا نام مشــخصی نیز‬ ‫و بی‬ ‫منجیسیاهپوست‬ ‫نداردتابیشتروجهشبهیک‬ ‫ِ‬ ‫امریکاییرابهخودگیرد‪-‬درگفت وگوییبایکی‬ ‫از مسئولین ازمایشــگاه در نیمه های نخست‬ ‫فلســفی قصه را مشخص‬ ‫فیلم چنین شالودۀ‬ ‫ِ‬ ‫‪17‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 17 ‫سینمای جهان‬ ‫میکند که وظیفۀ شخصیت اصلی از «چه» اغاز‬ ‫نمیشود بلکه چون او خودسرانه وارد این قسمت‬ ‫از ازمایشگاه شده اســت تا از «چگونه» بودن‬ ‫عملیات سردربیاورد اغاز میشود؛ عملیاتی که‬ ‫جهانی سوم عظیم و توفنده ای را منجر‬ ‫جنگ‬ ‫ِ‬ ‫میشــود اما این بار با نیروی نوینی چون زمان‪.‬‬ ‫شخصیت اصلی سخنان او را ‪ -‬که نوالن عامدانه‬ ‫در دهان شــخصیت ها قرار داده ‪ -‬نمیفهمد به‬ ‫همین منوال دانشمندِ ازمایشگاه به او تفنگی‬ ‫میدهد و از او میخواهد که به سنگی در فاصله ای‬ ‫دور (با وجود خالی بودن خشاب) شلیک کند؛ او‬ ‫که در دریای کنجکاوی و شک معلق مانده است‬ ‫شلیک کرده و تیرها را چنین نظاره میکند که به‬ ‫تفنگ باز میگردند‪ .‬شوکه میشود و علیت ان را‬ ‫متوجه نمیشود‪ .‬شخص دانشمند حال گلوله ها‬ ‫را درمی اورد و چنین اذعان میکند که یک تی ِر‬ ‫زمان‬ ‫همسان با تیر معمولی از اینده به سمت‬ ‫ِ‬ ‫کنونی هدایت شده است که از سازنده‪ ،‬جنسیت‬ ‫ونوعیتگلولهاطالعیدردستنیست؛به گونه ای‬ ‫که یکی از گلوله ها به تناسب ن ُرم خود همراستا با‬ ‫ِ‬ ‫جهت واگرای‬ ‫زمان جلو میرود و گلولۀ دیگری در‬ ‫ان حرکت میکند‪ .‬زن دانشمند دستش را با کمی‬ ‫ِ‬ ‫حرکتگلولهان‬ ‫فاصلهازگلولهقراردادهوبالطبع‬ ‫را در دست میگیرد و چنین اظهار میدارد که از‬ ‫نگاه مقیاس ادم به گلوله‪ ،‬این ادم است که گلوله‬ ‫راوارونهدرحرکتنگاهمیکنددرحالیکهازمنظر‬ ‫ِ‬ ‫زیستگلوله‪،‬گلولهحرکتخودرادرستمیرود‪.‬‬ ‫به عبارت دیگر یعنی در قیاسی بزرگتر گلوله‬ ‫مسیر خود را حتی در یک فرایند عکس نرمال‬ ‫و طبیعی طی میکند؛ اما انسان به تناسب گلوله‪،‬‬ ‫وقتی با ان مواجه میشــود حرکت معکوس و‬ ‫انتروپی گونهانرادرکمیکند‪.‬شخصیتاصلی‬ ‫در این سکانس گیج تر شده و پس از امتحان ان‬ ‫حال به دنبال علیت ‪ -‬بسان مخاطب ‪ -‬میگردد‬ ‫بنابراین چنین میپرسد که «چگونه گلوله را قبل‬ ‫از انکه لمس کند در کف دست خود می یابد؟”‬ ‫و حال دانشمند چنین پاسخ میدهد که از منظر‬ ‫اوستکهگلولهراگرفتهاماازمنظرگلوله؛اوگلوله‬ ‫رابرزمینانداختهاستواگردستاوبرایگرفتن‬ ‫گلوله نبود‪ ،‬محرکی مبنی بر ارادۀ ازاد و باالختیار‬ ‫نیز هرگز در کشاکش گرفتن گلوله و در نتیجه‬ ‫حرکت گلوله مهیا نبود‪ .‬شخصیت اصلی حال‬ ‫سینمای نوالن یک‬ ‫نُ ِول َوگ عامه پسند‬ ‫است که در تنگنایی‬ ‫از ارائۀ اطالعات‬ ‫محصور است زیرا‬ ‫در بیان داده های‬ ‫روایی و تمهیدات‬ ‫مضمونی زبانش‬ ‫ثقیل است؛ الفبای‬ ‫مدیوم مانور‬ ‫کالم و‬ ‫ِ‬ ‫خود را نمیشناسد‪.‬‬ ‫به همین سبب کلیت‬ ‫اثار او در بهره گیری‬ ‫ِ‬ ‫ادوات‬ ‫از ابزاراالت و‬ ‫تکنولوژیکال ‪-‬‬ ‫تکنیکال پیشرو و‬ ‫نامدار هستند؛ زیرا‬ ‫مخاطب را با محیطی‬ ‫روبه رو میسازند که‬ ‫ِ‬ ‫ساحت فرم و‬ ‫در‬ ‫تکنیک‪ -‬که ارکان‬ ‫اصلی سینما هستند ‪-‬‬ ‫مقامی ندارد اما همین‬ ‫رویه با مخاطبان‬ ‫تجربه ای گیج کننده‬ ‫و قابل تامل را به‬ ‫اشتراک می گذارد‬ ‫سوال سنگین تری میپرسد که “اگر چنین است‬ ‫علی‬ ‫پس معلول زودتر از علت می اید و رابطۀ ّ‬ ‫پاسخ زن‬ ‫درعوض‪،‬‬ ‫معلولی بر هم می خورد؟!” و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫دانشمند چنین است که “هرگز در تالش ادراک‬ ‫انان نباش بلکه انان را حس کن”‬ ‫درست‪.‬حالدقیق ًااینـجاستکهاولینتناقض‬ ‫کلی قصه‬ ‫قصه پدیدار میشود؛ انچنان که قالب ِ‬ ‫خودرارویتزیبناکردهاستکهشخصیتاصلی‬ ‫در زمان حال؛ در موقعیتی قرار گرفته است که‬ ‫من خود که از اینده امده است‬ ‫گوییقرار است با ِ‬ ‫رویاروشود‪،‬بجنگدوزخمیشودپسدرگسترۀ‬ ‫علت و معلولی که خود نمیداند از کجا قرار است‬ ‫عمق فاجعۀ در‬ ‫تیر بخورد و در چه ســطحی از ِ‬ ‫ُشرف وقوع ایستاده است‪ ،‬خود نفی علت را با‬ ‫تقدممعلولتثبیتمیکند‪.‬حالشخصیتاصلی‬ ‫کنشش مبدل به واکنش بالعقبه ای میشود که‬ ‫در مواجهه با حوادثی که از اینده برسرش هوار‬ ‫می شودباتکتککنش هایخودموجباخالل‬ ‫میشود‪ .‬چنانکه گویی ایندگان دستشان را دراز‬ ‫حال وی ‪ -‬گذشتۀ خودشان‪ -‬را‬ ‫زمان ِ‬ ‫کرده اند تا ِ‬ ‫بسان گرفتن همان گلوله نابود سازند‪ .‬این همان‬ ‫استقراییاشتبا ِهروایتاستکهازگلولهبه‬ ‫قیاس‬ ‫ِ‬ ‫انسانوازانسانبهزمانشماتیکپذیرفتهاست‪.‬‬ ‫حالمشکلتنهاایننیستبلکهمشکلجوهرۀ‬ ‫بزرگتری را کذب میکند؛ انطورکه اگر قصه در‬ ‫سینماراحرکتی‪-‬ازبهمبدابهمقصد‪-‬روبهجلو‬ ‫تصور کنیم اصل و اساس کنش را علتی متصور‬ ‫میشویم که از کاراکتر سرزده است‪ .‬گویی ذات‬ ‫شخصیت هابوده اندکهبامنشوکنشخود‪،‬حال‬ ‫واکنش هاییرابهسمتخودجذبمیکنند‪.‬امابا‬ ‫جهانمذموم«تنت»شخصیت ها‬ ‫نوین‬ ‫ِ‬ ‫سیستم ِ‬ ‫ِ مندی خود)‬ ‫در وانفسای کنش مندی و (علت‬ ‫ِ‬ ‫گویی حاصل واکنشــی هستند که مشخص‬ ‫نمیشود از کجا و چطور هدایت میشوند!! و این‬ ‫مضحک ترینفرایندی است کهیک کارگردان‪-‬‬ ‫ِ‬ ‫دست طرد‬ ‫با نشناختن مدیوم قصه گویی خود‪-‬‬ ‫بر تک تک داستانک ها‪ ،‬شخصیت ها و موقعیت‬ ‫سازی خوب و بدش میزند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫بزرگ ترین نقص«تنت» ‪ -‬فارغ از حفره های‬ ‫اجرایی و تولیدی‪ -‬فلســفه زدگی است و‬ ‫کریســتوفر نوالن در اوج خوداگاهی از علم‬ ‫‪ -‬نه هنر‪ -‬خویش‪ ،‬اثری خلــق میکند که‬ ‫از برایند انباری از اطالعات شــبه فیزیکی‬ ‫علمی مهمش‪ -‬که نمونــۀ موفق ان در‬ ‫اما‬ ‫ِ‬ ‫انیمۀ بی نظی ِر «‪ »Steins;Gate‬قابل مشاهده‬ ‫اســت‪ -‬رونمایی میکند؛ بی انکه مخاطبش‬ ‫را بشناســد که چقدر اســت «تنت» باری‬ ‫زیبایی شناسانه و گرانمایه بر دوش انان در‬ ‫این ایام میگذارد یا خیر‪ ،‬با موقعیت ســازی‬ ‫الکن غیردراماتیکش سعی بر فضاسازی‬ ‫های ِ‬ ‫دارد‪ .‬نوالن همچنان نیاموخته اســت که با‬ ‫ساخت یازدهمین اثر خود باید شخصیت ها‬ ‫را انقدر ملموس سازد که از برای رسیدن و یا‬ ‫نرسیدنشان به مقصد بتواند مخاطــب را نیز‬ ‫در نفس گیرترین موقعیات به ورطۀ اضطراب‬ ‫بیندازد‪.‬‬ ‫«تنت» شعبده در شــبهه ای است که‬ ‫بینامتنی‬ ‫در دریایی از ســنگرها و مواضع‬ ‫ِ‬ ‫خویــش در غلو غرق شــده اســت‪ .‬در‬ ‫ِ‬ ‫روایت داستانی ‪ -‬نه علمی‪ُ -‬ممسک‪ ،‬در‬ ‫قصه گویی عاجز و در شــخصیت پردازی‬ ‫َ‬ ‫ـــذبذ ب (سست) است‪ .‬درست است‬ ‫ُم‬ ‫که قدرت باروری دیالوگ هــا به مفاهیم‬ ‫بنیادین علمی و کیهان شناسانه را داراست‬ ‫اما هرگز نمیتواند دیالو گ ها را در مدیوم‬ ‫تصویری ســینمای ‪ -‬حتی علمی‪ -‬خود‬ ‫ِ‬ ‫تزریق کند‪ .‬دغدغۀ علمی او قابل ستایش‬ ‫است زیرا فیلمنامۀ فقیر «تنت» ‪ -‬هرچه‬ ‫علمی جهان‬ ‫مطرح‬ ‫نداشت‪ -‬در ارائه فرضیۀ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫های موازی و اشــاعۀ تمهیدات و دیتیل‬ ‫ فهم ان زیرک تر از دیگر اثارش‬ ‫ِ‬ ‫های قابل ِ‬ ‫عمل کرده اســت چنانکه میتوان گفت‬ ‫فیلمنامۀ بی پیرایۀ «تنت» ‪ -‬که عنوانش‬ ‫نیز نه رازی را مکشوف و نه سِ ّری را معلوم‬ ‫ِ‬ ‫ارگانیک الزم به‬ ‫ساخته‪ -‬در بیان ا ِلمان های‬ ‫اتقان فرضیه و جهان متنیـش صرفا تا یک‬ ‫ساعت اول فیلم‪-‬که میتوانست کوتا ه تر‬ ‫باشد‪ -‬بسیار قابل قبول عمل کرده است‬ ‫اما هرگز از پس کافی بودن و ضروری بودن‬ ‫همان کدهای ارگانیک‪ ،‬ان طور که باید و‬ ‫شاید برنیامده اســت تا بتواند مخاطب را‬ ‫با پیشبرد قصۀ بی روح و نخ نمایش بیشتر‬ ‫کشمکش احساسی‪ -‬نه حسی‪ -‬خود‬ ‫در‬ ‫ِ‬ ‫قرار دهد‪.‬‬ صفحه 18 ‫گفتگو با پردیس پورعابدینی ؛ نو ستاره ای که در«اقازاده»‬ ‫درخشید ونگاه ها را به خود جلب کرد‬ ‫شخصیت درونگرایی دارم ؛‬ ‫اهلشوافنیستم‬ ‫برای بازی مقابل نیکی کریمی استرس همراهم بود‬ ‫عکس‪ :‬مهسا کیوانپور‬ ‫‪19‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 19 ‫نوظهور‬ ‫پریسا سادات خضرایی‪« :‬من در تمام این مدت در رشته ای درس‬ ‫خواندم که چیز دیگری بود و به یکباره تصمیم گرفتم تا رویایی که از‬ ‫کودکی داشتم‪ ،‬یعنی هنر و بازیگری را دنبال کنم»؛ شاید بهترین جمله‬ ‫برای معرفی پردیس پورعابدینی همین باشد‪ .‬بازیگری که در نخستین تجربه تصویری خود‬ ‫در نقش راضیه خوش درخشید و بازی او مورد تحسین قرار گرفت‪ .‬او با این نقش به عنوان‬ ‫یک چهره جدید به سینما و تلویزیون معرفی شد و یکی از بهترین بازی ها را در سریال‬ ‫«اقازاده» ارائه داد‪ .‬شخصیتی که از زمان پخش و انتشار این مجموعه جای خودش را در دل‬ ‫و ذهن مخاطب باز کرد و خیلی زود شهرتش را به دست اورد‪ .‬او با ورود به این عرصه و در‬ ‫اولین کار خود این شانس را داشت تا بازی در کنار بزرگان و پیشکسوتان حرفه بازیگری را‬ ‫تجربه کند‪ .‬راجع به نقشی که در سریال «اقازاده» ایفا کرده و همچنین مسیری که در پیش‬ ‫گرفته با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫بازی کردن در نقشی که یک سیر تحولی‬ ‫را طی می کند و باید حتی مخاطب را در‬ ‫این مرز نگاه دارد که می خواهد بازی کند‬ ‫یا واقعا تغییر کرده نیاز به بازی زیرپوستی‬ ‫دارد که این از دل فیلمنامه بیرون نمی اید‬ ‫و به شــدت به توانایی بازیگر مربوط‬ ‫می شــود‪ .‬فارغ از کار‪ ،‬در خلوت چقدر‬ ‫تمرین داشتید تا بتوانید روی صورت و‬ ‫اکت ها طوری تســلط داشته باشید که‬ ‫نقش به درستی و غیرقابل حدس در اید؟‬ ‫همانطور که اقــای توفیقی و اقــای عنقا در‬ ‫مصاحبه ای که با اقای جیرانی داشــتند اشاره‬ ‫کردند‪ ،‬فیلمنامــه تقریبا روزانه به دســتمان‬ ‫می رســید‪ .‬بنابراین فرصت دورخوانی زیادی‬ ‫از روزهای قبل و تمرین هایــی که بخواهم در‬ ‫خلوت برای خودم داشته باشم نبود ولی دلیل‬ ‫بازی زیرپوســتی مورد اشاره شــما این است‬ ‫که هدایت کارگردان به شــکلی بود که خیلی‬ ‫کامل به حســی که در ان لحظه و ســکانس‬ ‫نیاز بود می رسیدم‪ .‬بســیاری از این اکت ها در‬ ‫تمرین هایی که جلوی دوربیــن و برای اقای‬ ‫توفیقی انجام می دادم ناخوداگاه در می امد و‬ ‫ایشان بازی ام را متعادل یا کم و زیاد می کردند؛‬ ‫همه این موارد به این معنی است که کارگردان‬ ‫بسیار روی من تاثیرگذار بود و تمرین هایی که‬ ‫نزدیک ضبط پالن می گرفتیم بــه بازی ام بار‬ ‫خیلی بیشتری می داد‪.‬‬ ‫این نقش و حاشیه های ان این قابلیت‬ ‫را داشــت که بتوانید از این فرصت‬ ‫استفاده کنید و در فضای مجازی به‬ ‫سمت تثبیت بیشتر در ذهن مردم قدم‬ ‫بردارید و بعــد از ان از طریق صفحه‬ ‫شخصیتان به بسیاری از اهداف دیگر‬ ‫هم برسید اما به نظر می رسد که این‬ ‫انتخاب شما نیست؛ از شما خواسته‬ ‫شده که اینطور باشید و یا شخصیت‬ ‫پرســروصدا و برونگــرا بدین معنا‬ ‫ندارید؟‬ ‫مــن شــخصیت درونگرایــی دارم‪ .‬در فضای‬ ‫مجازی حضور دارم و پســت ها را نگاه می کنم‬ ‫ولی اینطور نیســتم که بخواهم به ان صورت‬ ‫فعالیتی داشته باشــم و چنین کارهایی انجام‬ ‫دهم‪ .‬من حتی صفحه اینســتاگرامم را زمانی‬ ‫باز کردم که در تئاتر «قصــه ظهر جمعه» کار‬ ‫می کردم و خانم نســیم ادبی کــه کارگردان‬ ‫کار بود‪ ،‬قصد داشــت عکس ها را منتشر کند‬ ‫و بازیگرانش را معرفی و تگ کند؛ در نتیجه از‬ ‫من خواسته شد این صفحه را بسازم تا بتوانند‬ ‫من را هم داشته باشــند‪ .‬این شد اولین حضور‬ ‫من در فضای مجازی بود و قبل از ان فعالیتی‬ ‫نداشــتم‪ .‬بنابراین با توجه به شخصیتی که از‬ ‫خودم می شناسم و درونگرایی و مواردی مثل‬ ‫این‪ ،‬خیلی سعی می کنم که همه چیز در تعادل‬ ‫باشد و در چارچوب کار بگذرد‪.‬‬ ‫مــن شــخصیت‬ ‫درونگرایــی‬ ‫دارم‪ .‬در فضای‬ ‫مجازی حضور دارم‬ ‫و پســتها را نگاه‬ ‫میکنم ولی اینطور‬ ‫نیســتم که بخواهم‬ ‫به ان صورت فعالیتی‬ ‫داشته باشــم و‬ ‫چنین کارهایی انجام‬ ‫دهم‪ .‬من حتی صفحه‬ ‫اینســتاگرامم را‬ ‫زمانی باز کردم که‬ ‫در تئاتر‬ ‫«قصــه ظهر جمعه»‬ ‫کار میکردم و خانم‬ ‫نســیم ادبی کــه‬ ‫کارگردان کار بود‪،‬‬ ‫قصد داشــت‬ ‫عکسها را منتشر کند‬ ‫در سینمای ایران و در سینمای جهان به‬ ‫محض اینکه بازیگری شاه نقشی را در‬ ‫ابتدای مسیرش بازی می کند‪ ،‬مخاطب‬ ‫را چنان پرتوقع می کند که بازیگر را از ان‬ ‫همه زیر ذره بین بودن به یک سرخوردگی‬ ‫می رساند‪ .‬چقدر از این مساله واهمه دارید‬ ‫و چقدر از اظهار نظر دیگران رها هستید و‬ ‫کار خودتان را می کنید؟‬ ‫حتــی در دور ه فیلمبــرداری نظراتــی را‬ ‫می شنیدم و از زمانی هم که پخش «اقازاده»‬ ‫شروع شد و همه کار را دیدند‪ ،‬نظرات متفاوتی‬ ‫راجع به من داشتند‪ .‬اینطور نبود که بخواهم‬ ‫خودم را کامال درگیر این نظرات کنم اما سعی‬ ‫می کنم نقش هایی که به من پیشنهاد می شود‬ ‫را بررسی کنم و ان هایی که حرفه ای هستند‬ ‫را انتخاب کنم‪ .‬ولی قطعا حرکت در این مسیر‬ ‫واهمه دارد چرا که هنوز کم تجربه هســتم و‬ ‫از طرفی چون به قول شــما شــاه نقش بازی‬ ‫کرده ام‪ ،‬پس حتما ادامه راه ترس بیشــتری‬ ‫برایم دارد‪ .‬ولی خوشــبختانه االن کسانی را‬ ‫دارم که در این راه به مــن کمک کنند‪ .‬من با‬ ‫اقای عنقا و اقای توفیقی مشورت می کنم که‬ ‫بتوانم این مســیر را بدون ترس و با قدم های‬ ‫محکم تری بردارم تا از بــی ثباتی هایی که به‬ ‫دلیل کم تجربگی اجتناب ناپذیرم ممکن است‬ ‫به وجود بیاید کاسته شــود و کمتر مشکلی‬ ‫برایم پیش اید‪.‬‬ صفحه 20 ‫در میان رده سنی شما صف‬ ‫ســنگینی از بازیگر قرار دارد که‬ ‫شاید بسیاری از ان ها چند تجربه‬ ‫از شما بیشتر داشــته باشند و‬ ‫احتمال گاردگیری بعضی از ان ها‬ ‫در ادامــه و برای حضور شــما در‬ ‫نقش های اصلی وجود داشته باشد؛‬ ‫به این موضوع فکر کرده اید؟ اهل رفاقت‬ ‫و ارتباطات با هم سن و ساالن خودتان در‬ ‫این فضا هستید؟‬ ‫بله‪ ،‬چرا که نه‪ .‬من خوشبختانه فعال به ان صورت‬ ‫گارد شدیدی ندیده ام و خیلی از همکاران به من‬ ‫محبت داشــتند و به محض اینکه پخش سریال‬ ‫«اقازاده» شروع شد تبریک گفتند و انرژی خوب‬ ‫دادند‪ .‬من مشکلی با رفاقت و ارتباطات ندارم و قطعا‬ ‫این اتفاق می افتد چرا که به هر حال ما در فضایی‬ ‫کار می کنیم که همه چیز به صورت تیمی پیش‬ ‫می رود و حتما از رفاقت و ارتباطات در چارچوب‬ ‫کاری استقبال می کنم‪.‬‬ ‫شوم و چون تنها کســانی که از کلیت فیلمنامه‬ ‫و خروجی کار به صورت جزئی خبر داشــتند‬ ‫کارگردان‪ ،‬تهیه کننده و نویســنده ‬ ‫کار بودند؛ بنابراین راهنمایی های‬ ‫ان ها باعث می شد بتوانم در لحظه‬ ‫حس ان ســکانس را در بیاورم و‬ ‫یا ان جنس از بــازی را ارائه دهم‪.‬‬ ‫بنابراین اینطور نبود کــه بخواهم به صورت‬ ‫مستقیم و ســر سکانس برای شــخصیت خودم‬ ‫پیشنهاد بدهم اما سر صحنه با کارگردان مشورت‬ ‫و صحبت زیادی می کردم تــا ان چیزی که باید‬ ‫در سکانس به نمایش گذاشته شود اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫انطور هــم نبود که بخواهم تغییــری ایجاد کنم‬ ‫و یا پیشــنهادی بدهم که کل ان فضا یا سکانس‬ ‫تغییر کند ولی گاهی سر مسائل خیلی جزئی این‬ ‫اتفاق می افتاد‪ .‬زمانی که جلوی دوربین برای اقای‬ ‫توفیقی تمرین می کردم بعضی مســائل خیلی‬ ‫کوچک و یک ســری از اکت ها را تغییر می دادیم‬ ‫اما در کلیت کار و نقش‪ ،‬این اتفاق خیلی نیفتاد‪.‬‬ ‫نسل شما نسلی اســت که هم ساده تر‬ ‫تصمیــم می گیرد و هم خیلــی ملزم به‬ ‫حفظ برخی از چارچوب ها نیســت؛ این‬ ‫قاعده ای نیســت که بتوانیم کلی درباره‬ ‫همه هفتادی ها بگوییم اما حرفی است که‬ ‫بسیار درباره قاطبه این نسل رایج است‪.‬‬ ‫شما چقدر خودتان را به لحاظ شخصیتی‬ ‫یک دهه هفتادی می دانید و قاعده گریزی‬ ‫و رهایی در خودتان می بینید؟‬ ‫می شــود گفت هر ده ه تجربیات خــودش را در‬ ‫زمینه های مختلفی که کسب کرده به دهه ی بعدی‬ ‫منتقل می کند؛ دهه ی شصت به هفتاد‪ ،‬هفتاد به‬ ‫هشتاد و ‪ ...‬دهه های قبل هم به همین شکل بود‪.‬‬ ‫اما ما نمی توانیم خیلی کلــی به ادم های این دهه‬ ‫نگاه کنیم و همه را با هم قضاوت کنیم‪ .‬بخشی از‬ ‫حرف شما و این دسته بندی ای که کرده اید درست‬ ‫است ولی من می گویم هم ه این ها با هم تاثیرگذار‬ ‫است‪ .‬در واقع تمام افراد یک دهه با هم روی جامعه‪،‬‬ ‫زمینه های مختلف هنری از جمله سینما و مواردی‬ ‫مثل ایــن تاثیر می گذارند؛ ولــی می توانم بگویم‬ ‫به شــخصه به این دلیل که درونگرا هستم‪ ،‬سعی‬ ‫می کنم همه چیز را در یــک چارچوب و تعادلی‬ ‫پیش ببرم که این رهایی را نداشته باشم و با توجه‬ ‫به شخصیتم اصوال این مساله را در خودم ندارم‪.‬‬ ‫در این کار و در جمع بازیگران‪ ،‬کارگردانی‬ ‫حضور داشــت که شــما مقابل ایشان‬ ‫هم بازی داشتید و او نیکی کریمی بود‪.‬‬ ‫ســکانس های مقابل ایشان برای شما‬ ‫ســخت تر می شــد و باعث افزایش‬ ‫اضطرابتان می شد یا اتفاقا باعث انگیزه‬ ‫و انرژی شما می شد؟‬ ‫می توان گفت که هم استرس و هم انرژی و انگیزه‬ ‫وجود داشت‪ .‬من از اولین روزی که با خانم کریمی‬ ‫بازی داشــتم تا اخرین روزی که با ایشــان بودم‬ ‫این اســترس همراهم بود‪ .‬یعنی انطور نبود که از‬ ‫اضطرابم کم شــود یا این مساله برایم عادی شود‪.‬‬ ‫نه تنها در مقابل خانم کریمی بلکه مقابل تمامی‬ ‫بازیگران سریال که هر کدام به نوعی در کار بازیگری‬ ‫پیشکسوت بودند‪ ،‬این استرس در من وجود داشت‬ ‫ولی ســعی کردم ان انرژی و انگیزه ای که از بازی‬ ‫جلوی خانم کریمی می گرفتم را با این اضطراب‬ ‫همراه کنم تا بتوانم بر ان غلبه کنم‪ .‬در واقع سعی‬ ‫می کردم بُعد مثبتش را ببینم که این اســترس‬ ‫بتواند به من کمک کند تــا کاری که باید جلوی‬ ‫دوربین و خانم کریمی انجام می دادم را درســت‬ ‫انجام دهم‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬هم ایشــان و هم فضا و‬ ‫ارامشــی که کارگردان در پشت صحنه به وجود‬ ‫اورده بود‪ ،‬کمک می کرد تا بتوانم ان سکانس ها را‬ ‫با استرس کمتری پیش ببرم‪ .‬اولین سکانس من با‬ ‫خانم کریمی همان سکانس قبرستان ماشین ها بود‬ ‫که تینا قبل از اینکه از ماشین پیاده شود با راضیه‬ ‫صحبت می کند‪ .‬خاطرم هســت استرس زیادی‬ ‫داشتم‪ ،‬اما در ماشین کمی با هم صحبت کردیم‬ ‫و خودشان هم کمک کردند همه چیز را برای من‬ ‫ارام تر نشــان دهند تا بتوانم انطور که باید جلوی‬ ‫دوربین بازی کنم‪.‬‬ ‫این قاعده ای که در ســوال قبل راجع به‬ ‫ان حرف زدیم در مناسبات با کارگردان و‬ ‫تهیه کننده هم دیده می شود و نسل جدید‬ ‫دوست دارد که پیشــنهادات خودش را‬ ‫در بازی و کاراکترش داشته باشد؛ شما‬ ‫در نقش راضیه چقدر اهل دخالت یا اهل‬ ‫مماشات در فیلمنامه بودید و چقدر این‬ ‫فرصت به شما داده می شد؟ نکته ای بود‬ ‫که با پیشنهاد شــما در نقش تغییر داده‬ ‫شده باشد؟‬ ‫من یکباره به نقش راضیه نرسیده ام‪ ،‬قدم به قدم‬ ‫توانستم الیه های شخصیت را بشناسم و با او اشنا‬ ‫سعی کردم ان انرژی‬ ‫و انگیزه ای که از‬ ‫بازی جلوی خانم‬ ‫کریمی می گرفتم را با‬ ‫این اضطراب همراه‬ ‫کنم تا بتوانم بر ان‬ ‫غلبه کنم‪ .‬در واقع‬ ‫سعی می کردم بُعد‬ ‫مثبتش را ببینم که‬ ‫این استرس بتواند به‬ ‫من کمک کند تا کاری‬ ‫که باید جلوی دوربین‬ ‫و خانم کریمی انجام‬ ‫می دادم را درست‬ ‫انجام دهم‬ ‫بعد از «اقازاده» حاال دیگر باید به این فکر‬ ‫کنید که این سریال تمام شده و شروع‬ ‫دیگری در انتظار شماست؛ در حال حاضر‬ ‫مشغول چه کاری هستید و ایا پیشنهاد‬ ‫جدی دارید؟‬ ‫خیر‪ ،‬هنوز به طور مستقیم وارد کاری نشده ام ولی‬ ‫پیشنهاد جدی زیاد بوده‪ .‬با این حال فعال می خواهم‬ ‫درست فکر کنم و دقیق تصمیم بگیرم که بعد از این‬ ‫کار چطور مسیرم را پیش ببرم‪ .‬توقعی که مردم در‬ ‫حال حاضر از من دارند مهم است‪ .‬نباید پایین تر‬ ‫بروم و باید پیشرفت کنم‪ ،‬پس قدم بعدی ام خیلی‬ ‫تعیین کننده اســت‪ .‬در نتیجه فعال دســت نگه‬ ‫داشته ام تا ببینم چه می شود‪.‬‬ ‫چقدر اهل تفکر و دغدغه های اجتماعی‬ ‫هســتید و موضوع «اقازاده» شما را به‬ ‫عنوان یک مخاطب قبل از این ســریال‬ ‫درگیر کرده بــود؟ ایا مســئله و اخبار‬ ‫اقازاده ها در ایــران را دنبال می کردید و‬ ‫این موضوع محل چالش بود؟‬ ‫راستش من خیلی درگیر اخبار نیستم و نبوده ام‪.‬‬ ‫قبل از «اقازاده» یک تئاتر بازی کردم و قبل از ان‬ ‫مشــغول درس بودم و بعد وارد این فضا و سریال‬ ‫«اقازاده» شــدم‪ .‬بنابراین از اتفاقاتی که می افتاد‬ ‫خیلی باخبر نبودم اما زمانی که «اقازاده» را بازی‬ ‫کردم‪ ،‬در حین بازی طبیعتا متوجه یک سری از‬ ‫مسائل هم شدم‪ .‬اینکه از قبل این مسائل را بدانم و‬ ‫بخواهد به بازی من کمکی کند‪ ،‬اینطور نبود ه ولی‬ ‫در حین کار خیلی از مسائل را متوجه شدم و متن و‬ ‫فضای سریال به من کمک کرد‪.‬‬ ‫ســیر تحول مانلی به راضیــه را چقدر‬ ‫منطقی می دانید یــا درباره این موضوع‬ ‫دچار اختالف نظر با کارگردان و نویسنده‬ ‫هســتید؟ از فیلمنامه برســیم به خود‬ ‫شما‪ ،‬چقدر در زندگی کاری یا شخصی ‬ ‫خودتان تحول کرده و چرخش های بزرگ‬ ‫داشته اید؟‬ ‫نمی شود گفت که تحول مانلی به راضیه منطقی‬ ‫نیست‪ ،‬قطعا هست‪ .‬شاید تعداد چنین تحوالتی‬ ‫در زندگی عــادی و در جامعه فعلی ما کم باشــد‬ ‫اما اینطور نیســت که اصال اتفــاق نیفتد‪ .‬ما کم‬ ‫نداریم ادم هایی را که توبه کرده اند و پای حرف و‬ ‫تصمیم شان مانده اند‪ .‬من نمی دانم که این مصاحبه‬ ‫چه زمانی منتشر می شــود ولی ما در این قسمت‬ ‫(قسمت بیست و سوم) دیدیم که این تصمیم راضیه‬ ‫به قیمت جانش تمام می شود (البته بسیاری هنوز‬ ‫شک دارند که شاید او از بین نرفته باشد) می خواهم‬ ‫بگویم که توبه های این چنینــی در جامعه اتفاق‬ ‫می افتد‪ ،‬شاید به مقدار کم ولی هست و وجود دارد؛‬ ‫بنابراین این کار خیلی غیر منطقی نیست‪ .‬راجع‬ ‫به تحوالت زندگی خودم هم باید بگویم مدت ها‬ ‫در رشــته ای درس خواندم که چیز دیگری بود و‬ ‫به یکباره تصمیم گرفتم تا رویایی کودکی ام یعنی‬ ‫هنر و بازیگری را دنبال کنــم‪ .‬بنابراین این قضیه‬ ‫می توانست یک تحول بزرگ در زندگی من باشد‬ ‫چرا که خبر نداشتم قرار است کار «اقازاده» به من‬ ‫پیشنهاد شود و حتی ممکن بود ده یا پانزده سال‬ ‫دیگر کاری در این سطح حرفه ای به من پیشنهاد‬ ‫شود‪ .‬به همین خاطر این تصمیم در زندگی ام یک‬ ‫ریسک محسوب می شــد که بخواهم هر ان چه‬ ‫‪21‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 21 ‫نوظهور‬ ‫خوانده ام را کنار بگذارم و به سمت هدف و عشقی‬ ‫که دارم بــروم‪ .‬در نتیجــه در زندگی من هم یک‬ ‫چرخش و تحول بزرگ اتفاق افتاد‪.‬‬ ‫گریم در این ســریال و روی شخصیت‬ ‫راضیه تاثی ر زیادی در باورپذیری داشت‪.‬‬ ‫چقدر این موضوع را قبول دارید؟ حامد‬ ‫عنقا با نقش راضیه این تاثیر را در کار شما‬ ‫در اینده داشــت چرا که نشان داده شد‬ ‫چهر ه شــما قابلیت های گریم متفاوتی‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫قطعا گریم در تک تک سکانس ها کمک بسیاری به‬ ‫من کرد‪ .‬هر لحظه ای که پردیس به مانلی تبدیل‬ ‫می شد وقتی در اینه نگاه می کردم انگار چشم های‬ ‫مانلی را می دیدم و چون ادم تاثیرپذیری هستم‬ ‫در لحظه و سریع با مانلی ارتباط برقرار می کردم‬ ‫و این مساله در روند بازی ام جلوی دوربین بسیار‬ ‫تاثیرگذار بود‪ .‬از اوایل پخش ســریال می شنیدم‬ ‫که حتی برخی از مخاطبان گیج شده اند‪ ،‬چراکه‬ ‫فکر می کردند بازیگر تغییر کــرده و وقتی راضیه‬ ‫را می دیدند می گفتند این که بازیگر نقش مانلی‬ ‫نیست‪ ،‬یا بازیگر این دو نقش یک نفر نیست و این‬ ‫به دلیل همان تغییر چهره اســت‪ .‬گریم واقعا در‬ ‫هر لحظه و بخصوص در ســکانس های زندان که‬ ‫کبودی روی صورت راضیه یا مانلی بود‪ ،‬بسیار به‬ ‫من کمک می کرد بتوانم خیلی راحت تر در کالبد‬ ‫نقش فرو بروم‪.‬‬ ‫شــخصا چقدر به تجربه اکادمیک و از‬ ‫طرف دیگر چقدر به قریحه و بازیگری‬ ‫در ذات یک ادم اعتقاد دارید و دانشگاه‬ ‫و درس در این حوزه را موثر می دانید؟‬ ‫قریح ه بازیگری در ذات یک ادم و ان چیزی که به‬ ‫صورت تئوری می گذراند و یا در دانشگاه می خواند‬ ‫برای شخصی که می خواهد کار بازیگری را انجام‬ ‫دهد قطعا مکمل یکدیگرند‪ .‬نمی توانم بگویم فقط‬ ‫قریحه دخیل اســت و درس و دانشگاه نباشد‪ .‬به‬ ‫نظرم برای اینکه بتوانیم خیلی راحت تر وارد قالب و‬ ‫کالبد یک کاراکتر و یک ادم دیگر بشویم قطعا باید‬ ‫تجرب ه اکادمیک و جوهر ه بازیگری را با هم داشته‬ ‫باشیم تا بتوانیم همان طور که پیش می رویم ان را‬ ‫پرورش دهیم‪ .‬خود من هم در حال حاضر ســعی‬ ‫می کنم همین کار را کنم و قطعا درس و دانشگاه در‬ ‫ان لحظاتی که تو به یک سری اندوخته ها نیاز داری‪،‬‬ ‫کمک بسیار بزرگی است‪ .‬درس و دانشگاه همراه با‬ ‫تجربه و در کنار این دو تمرین‪ ،‬خیلی مهم است و‬ ‫همه این موارد به صورت مکمل باعث می شود تا‬ ‫حسی که باید در ان سکانس نشان بدهی درست‬ ‫باشد‪ .‬نمی توانم بگویم که هر کدام از این ها جدا از‬ ‫هم موثر است‪ ،‬چرا که به نظرم همه این موارد در‬ ‫کنار هم به بازیگر کمک می کنند‪.‬‬ ‫فکر می کنید یک بازیگــر باید به لحاظ‬ ‫فکــری و عقیــده ای با کارگــردان و‬ ‫تهیه کننده ای کــه کار می کند تفکرات‬ ‫یکسان و هم طراز داشــته باشد یا دو‬ ‫هنرمند با تفکراتی کامــا متفاوت هم‬ ‫می توانند کار خوب بــا خروجی خوب‬ ‫بیرون بدهند؟ ( این سوال را از این جهت‬ ‫می پرسیم که متاسفانه این تفکر غلط‬ ‫دیده شده که مسیر پیش روی بازیگری‬ ‫به خاطر کار کردن بــا یک کارگردان یا‬ ‫تهیه کننده تحت تاثیــر قرار گرفته و در‬ ‫مقابلش گارد گرفته شده است‪).‬‬ ‫قطعا اینکه تفکرات بازیگر و کارگردان یا تهیه کننده‬ ‫هم طراز باشــد خیلی بیشتر کمک می کند و فکر‬ ‫می کنم موقعیت نرمال تری است‪ .‬البته من هنوز‬ ‫سر کارهای دیگر نرفته ام که تجرب ه بیشتری در این‬ ‫زمینه داشته باشم ولی حداقل می توانم بگویم حتی‬ ‫اگر تفکرات ادم ها مختلف باشد‪ ،‬اما به کار تیمی‬ ‫معتقد باشند‪ ،‬خروجی خوبی بیرون می اید و اتفاق‬ ‫درســتی می افتد‪ .‬باتوجه به چیزهایی که من در‬ ‫قطعا گریم در‬ ‫تک تک سکانس ها‬ ‫کمک بسیاری به‬ ‫من کرد‪ .‬هر لحظه‬ ‫ای که پردیس به‬ ‫مانلی تبدیل میشد‬ ‫وقتی در اینه نگاه‬ ‫میکردم انگار‬ ‫چشم های مانلی را‬ ‫میدیدم و چون ادم‬ ‫تاثیرپذیری هستم‬ ‫در لحظه و سریع با‬ ‫مانلی ارتباط برقرار‬ ‫میکردم و این مساله‬ ‫در روند‬ ‫بازی ام جلوی‬ ‫دوربین بسیار‬ ‫تاثیرگذار بود‪.‬‬ ‫از اوایل پخش‬ ‫ســریال میشنیدم‬ ‫که حتی برخی از‬ ‫مخاطبان گیج‬ ‫شده اند‪ ،‬چراکه فکر‬ ‫می کردند بازیگر‬ ‫تغییر کــرده‬ ‫مصاحبه های مختلف افراد مهم و تاثیرگذار دیده ام‪،‬‬ ‫معموال در همه کارها به همین شکل است؛ یعنی‬ ‫حتی اگر بازیگر با کارگــردان یا با تهیه کننده اش‬ ‫اختالف نظر و عقیده داشته باشد چون کار برایشان‬ ‫مهم اســت‪ ،‬یک کار تیمی انجام می دهند و به ان‬ ‫ی قابل‬ ‫معتقدند و به این ترتیــب قطعا نتیجه نهای ‬ ‫دفاع خواهد بود‪ .‬از طرفی من هم به عنوان بازیگر‬ ‫عالقه دارم که با تفکرات متفاوت کار کنم چرا که‬ ‫به هر حال دوســت دارم کارنامه ام ابعاد مختلفی‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫همانطور که شما هم در ابتدا به ان اشاره‬ ‫کردید‪ ،‬حامد عنقا در گفت وگوی با اقای‬ ‫جیرانی عنوان کرد که فیلمنامه کامال اماده‬ ‫نبوده و بسیاری از سکانس ها در لحظات‬ ‫اخر به دســت بازیگران می رسیده؛ به‬ ‫عنوان نخســتین تجرب ه تصویری‪ ،‬این‬ ‫فرم از کار کردن چقدر برای شما سخت‬ ‫بوده است؟‬ ‫طبیعتا ســختی های خودش را داشت‪ ،‬اما هدایت‬ ‫خود کارگردان در این راه و فضایی که من به شخصه‬ ‫داخلش بودم این سختی را به حداقل رساند‪ .‬برای‬ ‫مثال وقتی من صبح می امدم ســر کار و بخشی از‬ ‫فیلمنامه به دستم می رسید که مونولوگ داشت و‬ ‫خیلی طوالنی بود‪ ،‬هم با پارتنری که در ان لحظه‬ ‫بازی داشتم تمرین می کردم و هم با خود کارگردان‪.‬‬ ‫این مساله و ان ارامشی که در پشت صحنه وجود‬ ‫داشت باعث می شد تا ســختی کار تا حد زیادی‬ ‫گرفته شود‪ .‬از نظر من خیلی مهم است که پشت‬ ‫صحنه یک ارامشی به تو بدهد تا حتی اگر فیلمنامه‬ ‫هم همان روز به دستت می رسد بتوانی خودت را‬ ‫سریع با ان هماهنگ کنی و جلوی دوربین بروی‪.‬‬ ‫اقای توفیقی انقدر خوب با ما تعامل داشت و کار‬ ‫می کرد که بیشتر اوقات من احساس نمی کردم که‬ ‫فیلمنامه همان روز رسیده و سعی می کردیم همه‬ ‫چیز خیلی خوب و راحت پیش برود‪.‬‬ صفحه 22 ‫گفت وگو با امیرحسین مکاریانی؛ روزنامه نگار و منتقد‪،‬‬ ‫پیرامون قوت و ضعف های «اقازاده»‬ ‫فلسفهجذابزیست‬ ‫یکضدقهرمان!‬ ‫‪23‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 23 ‫جایگاه ویژه‬ ‫گروه سینما‪« :‬اقازاده» به کارگردانی بهرنگ توفیقی و نویسندگی حامد عنقا یکی از‬ ‫سریال هایی است که این روزها در شبکه نمایش خانگی بسیاری را با خود همراه کرده است‪.‬‬ ‫«اقازاده» درامی پرستاره است که امار میزان تماشای انالین ان‪ ،‬رکورد تازه ای در سریال های‬ ‫شبکه نمایش خانگی محسوب می شود‪ .‬سریالی که در انتخاب موضوع‪ ،‬محتوا و فرم روایت دست به نواوری زده‬ ‫و از همان نخستین روزهای ساخت‪ ،‬می شد چنین اینده ای را برای ان متصور بود‪ .‬اما مخاطبان این مجموعه دو‬ ‫دسته اند؛ دسته ای که این درام را می پسندند و مشتاقانه دنبال می کنند و در طرف دیگر مخاطبانی که خروجی‬ ‫جدید عنقا را شعارزده و اثری تلویزیونی می دانند‪ .‬جالب اینکه همین عده هم تماشاگر سریال هستند اما برای‬ ‫گرفتن گاف و کشف نقاط ضعف! در کل اما نمی توان گفت که «اقازاده» سریال ضعیفی است چرا که هم در‬ ‫پرداخت و پیچیدگی های داستانی و هم در شخصیت پردازی قابل قبول گام برداشته و دم دستی و سطحی نیست‪.‬‬ ‫امیرحسین مکاریانی؛ روزنامه نگار و منتقد سینما با ما درباره این سریال به تحلیل نشست و عوامل قوت و ضعف‬ ‫این مجموعه را خاصه در شخصیت پردازی با هم مرور و ارزیابی کردیم که در ادامه می خوانید‪.‬‬ ‫سریال «اقازاده» در شخصیت پردازی‬ ‫دو گونه سیاه و ســفید را در خود دارد؛‬ ‫هرچند که نویســنده تمام تالشش را‬ ‫کرده خاکســتری بودن را گاهی به رخ‬ ‫بیننده بکشد اما ایا با تصویر فراواقعی‬ ‫از انسان های خوب و بد می توان باعث‬ ‫ایجاد الگو یا فرهنگ ســازی شــد و‬ ‫مخاطب را به سمت خصلت های خوب‬ ‫سوق داد؟‬ ‫قبل از پاســخ به این ســوال‪ ،‬به مقدمه ای راجع‬ ‫به ســریال «اقازاده» می پــردازم‪ .‬اگر نخواهیم‬ ‫خیلی مثبت و یا خیلی منفی به ماجرا نگاه کنیم‪،‬‬ ‫«اقازاده» حرکتی را در حوز ه نمایش خانگی شروع‬ ‫کرد که پیش از این وجود نداشت و این حرکت یک‬ ‫تغییر رویکرد برای سریال سازی در نمایش خانگی‬ ‫بود‪ .‬اگر سریال سازی در سینمای خانگی را مرور‬ ‫کنیم می بینیم که این جریان در کشور بیشتر با‬ ‫سریال های طنز و درام های عاشقانه و با کارهای‬ ‫مهران مدیــری‪« ،‬قلب یخی» و امثــال ان اغاز‬ ‫شد‪ ،‬منتها «اقازاده» یک رویکرد تازه با موضوعی‬ ‫سیاسی را در سریال سازی اجتماعی شروع کرد‪.‬‬ ‫این سریال به حوزه ی سیاسی ورود کرد و البته‬ ‫به نظر من این موضوع‪ ،‬قدرت ریســک باالیی را‬ ‫طلب می کرد چراکه ما تجرب ه مشــابه موفقی را‬ ‫در تلویزیون بله اما در ســینمای خانگی شاهد‬ ‫نبوده ایم‪ .‬البته حمایت هایی که از این ســریال‬ ‫من«اقازاده» را‬ ‫زاییده یک سینمای‬ ‫مستقل نمیدانم اما‬ ‫حرکتش میتواند‬ ‫برای ســینمای‬ ‫مستقل تحریک‬ ‫کننده باشد‪.‬‬ ‫وجود داشت این قدرت ریسک را برای سازنده اش‬ ‫فراهم کرد تــا هم در محتوا و هــم در فرم روایت‬ ‫اقدام به نواوری کند؛ فــارغ از اینکه این نواوری‬ ‫موفق بوده است یا نه‪ .‬از ســوی دیگر خود پدیده ‬ ‫اقازادگی موضوعیت داشت و این پدیده و حواشی‬ ‫ان پیش زمینه ای را برای حرکت به سمت ساخت‬ ‫ایجاد کرده بود و شاید در این مقطع باید این اتفاق‬ ‫می افتاد تا ســینمای مستقل هم پالسی دریافت‬ ‫کند که بهتر اســت از این حجم درام سازی های‬ ‫اجتماعی به سمت خالقیت محوری و موضوعات‬ ‫روز اجتماعی حرکت کند‪ .‬البته من «اقازاده» را‬ ‫زایید ه یک سینمای مستقل نمی دانم اما حرکتش‬ ‫می تواند برای ســینمای مستقل تحریک کننده‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫چرا سینما ؟‬ ‫از این جهت واژ ه سینما را استفاده می کنم که به‬ ‫هر حال محتوا همان محتواســت منتها جزئیات‬ ‫روایت و فرم تفاوت دارد‪ .‬این سینمای اجتماعی‬ ‫که شاید نزدیک به دو دهه است بر روابط شخصی‬ ‫بین انسان ها و درام های عاشقانه زوم کرده‪ ،‬الزم‬ ‫بود از این موضع کمی فاصله بگیرد‪ .‬انگار سینمای‬ ‫اجتماعی ما فراموش کرده که می تواند پدیده های‬ ‫روز اجتماعی خود را واکاوی کند‪ .‬برای مثال اگر‬ ‫ما کارهای مشابه را در سینمای هالیوود بررسی‬ ‫کنیم مشاهده می کنیم که در زمان بحران مالی‬ صفحه 24 ‫یا جریانات وال استریت‪ ،‬چه میزان کار پژوهشی‬ ‫و حرفه ای راجع بــه این موضوعات ســاختند‪.‬‬ ‫ما از این دســت بحران ها در کشــور کم نداریم‪،‬‬ ‫به طور مثــال در حال حاضر بــورس و یا پدیده ‬ ‫اقازادگــی و رانت خواری را داریم اما متاســفانه‬ ‫همین موضوعات را هم اگر بخواهیم روایت کنیم‬ ‫می بینیم که باید در کنار ان برای جذب مخاطب‬ ‫داســتان های موازی درام گونه به پیرنگ اصلی‬ ‫اضافه کنیم تا مخاطب ان را پس نزند‪ .‬چرا که به‬ ‫هر حال ما می خواهیم سریال سازی کنیم و بقای‬ ‫سریال سازی هم در گروی پیگیری مخاطب است‪.‬‬ ‫البته در سریال سازی مجبور به روایت های موازی‬ ‫هستیم چرا که باید مخاطب را هم داشته باشیم‪.‬‬ ‫بخشی از این مشکالت هم ناشی از فقدان اشراف‬ ‫اطالعاتی سازنده ها است‪.‬‬ ‫دقیقا‪ .‬گاف هایی که حتــی بعضا با یک‬ ‫تحقیق ساده قابل کشف و نمایش است‪.‬‬ ‫هرچند که در بعضی چیزها با توجیه اینکه‬ ‫امنیت ممکن است به خطر بیفتد‪ ،‬سازنده‬ ‫مجبور به سانســور می شود و از عنصر‬ ‫«تخیل» اســتفاده می کند و همین در‬ ‫خروجی تبدیل به افت کار می شود‪.‬‬ ‫بله‪ ،‬ان ها گاهی اوقات به موضوعات روزی که ما‬ ‫در زندگی نوین داریم اشــراف اطالعاتی ندارند‬ ‫که بخواهند به ان بپردازند و فیلم بسازند‪ .‬همین‬ ‫در حال حاضر اگر‬ ‫نگاهی به سینمای‬ ‫تجاری و کالسیک‬ ‫هالیوود بیندازیم‪،‬‬ ‫هنوز هم فضاهای‬ ‫سیاه و سفید مخاطب‬ ‫خوبی دارند و نیازی‬ ‫بــه ورود به دنیای‬ ‫خاکستری که شما‬ ‫میفرمایید نداشته اند‬ ‫مواردی که در رابطه با درام های اجتماعی گفتیم‬ ‫در سریال «اقازاده» هم مصداق دارد که یک روی ه‬ ‫سیاسی و تم جست وجوگر به خود گرفته است‪.‬‬ ‫برای مثال در جایی از سریال پدیده حراج تهران‬ ‫را واکاوی می کند‪ ،‬ضمــن اینکه به عمق مطلب‬ ‫می پردازد و واقعا اصل پشت پرده را مطرح می کند‪.‬‬ ‫ی که اتفاق افتاد‬ ‫یک وقتی هم قص ه قتل سیاســ ‬ ‫را بازگو می کند و در همان بازگویی و بازســازی‬ ‫باقی می ماند‪ ،‬یعنی اتفاقاتی که افتاده را واکاوی‬ ‫نمی کند‪.‬‬ ‫در پردازش موضوعات سیاســی‪ -‬امنیتی خیلی‬ ‫ضعیف عمل می کند و بدیهیات عملیات امنیتی و‬ ‫اطالعاتی که اتفاق افتاد ه را رعایت نمی کند‪ .‬برای‬ ‫مثال وقتی خانواده یک فرد اطالعاتی یا امنیتی‬ ‫و یا شخصی که پرونده را بررسی می کند درگیر‬ ‫می شــود‪ ،‬اغلب این فرد را برای ادام ه ان پرونده‬ ‫انتخاب نمی کنند و این یک مسال ه بدیهی است و‬ ‫باز هم از این موارد در سریال وجود دارد‪ .‬یعنی اگر‬ ‫حتی یک مشاور معمولی حوز ه امنیتی به سریال‬ ‫ن نکات باید رعایت می شد‪.‬‬ ‫کمک می کرد ای ‬ ‫حاال به سوال ابتدایی شما می رســیم‪ .‬ما راجع‬ ‫به دنیــای تصویر حــرف می زنیــم‪ ،‬واقعی یا‬ ‫فراواقعی بودن در اینجــا اهمیت ندارد‪ ،‬باورپذیر‬ ‫و غیرباورپذیر است که اهمیت دارد‪ .‬ما نمی توانیم‬ ‫این فیلم را در فضای رئال روایت کنیم و ناگهان‬ ‫یک قهرمان ســوررئال را به ان وارد کنیم‪ .‬مهم‬ ‫این است که مخاطب؛ ان انسان‪ ،‬قهرمان‪ ،‬سوژه‬ ‫و ابژه ای که روایت می کنیــم را باور کند که این‬ ‫مساله هنر فیلمســازی و روایت گری ما را نشان‬ ‫می دهد‪ .‬برای مثال در یک اثر‪ ،‬مخاطب سوپرمن‬ ‫را باور می کند اما در جایی دیگر می بینیم که یک‬ ‫کاراکتر سریال را با تمام المان های رئالیستی اش‬ ‫باور نمی کند‪.‬‬ ‫ارائه تصویر سیاه و ســفید در جامعه‬ ‫امروزی که مخاطب بــه این قطعیت‬ ‫رسیده که همه ادم ها خاکستری هستند‪،‬‬ ‫الگوی خوبی برای نوشــتن فیلمنامه‬ ‫است؟‬ ‫فضای سیاه و سفیدی که ما از ان حرف می زنیم‬ ‫اگر در یک روایت گــری حرفه ای اتفاق بیفتد بد‬ ‫نیست؛ هر چند که باور به جهان خاکستری‪ ،‬کمی‬ ‫موضوع باورپذیری را سخت تر می کند اما همین‬ ‫فضای سیاه و سفید هم اگر در سینمای درستی‬ ‫روایت شود‪ ،‬مخاطب ان را باور می کند‪ .‬در حال‬ ‫حاضر اگر نگاهی به سینمای تجاری و کالسیک‬ ‫هالیوود بیندازیم‪ ،‬هنوز هم فضاهای سیاه و سفید‬ ‫مخاطب خوبی دارند و نیازی بــه ورود به دنیای‬ ‫خاکستری که شما می فرمایید نداشته اند‪.‬‬ ‫اول از خانواده شروع کنیم‪ ،‬بنیان خانواده‬ ‫و خاصه جایگاه پــدر و مادر برای حامد‬ ‫عنقا مساله مهمی است اما این همان‬ ‫چیزی است که شکل روایت ان از نظر‬ ‫من نقص دارد‪ .‬رفتار پدر و مادر با حامد‬ ‫تهرانی و بالعکس جوری تقدس زده و‬ ‫بیرون از قاب است که عموم را شامل‬ ‫نمی شود‪ .‬تحلیل شما و چالش های ذهنی‬ ‫شما درباره این شکل نگاه به خانواده و‬ ‫تصویرش چیست؟‬ ‫وقتی ما راجع به اقازاده حرف می زنیم‪ ،‬در مورد‬ ‫یک کار رئال صحبت می کنیم و به همین دلیل‬ ‫اولین المانــی که باید معیار باورپذیری داشــته‬ ‫باشــد بحث تطابق پذیری سوژه هاســت؛ اینکه‬ ‫کاراکترهای حاضر در روایت فیلم چقدر با سابقه ‬ ‫شــناختی مخاطب تطابق دارند‪ .‬البتــه از این‬ ‫موضوع هم نگذریم که «اقازاده» سبک زندگی‬ ‫گروهی متفــاوت از مــردم را روایت می کند که‬ ‫شناخت عمومی جامعه نسبت به ان کمتر است‪،‬‬ ‫چرا که به این قشرها دسترسی نداشته اند تا بتوانند‬ ‫ســبک زندگی ان ها را با معیارهای ذهنی شان‬ ‫مطابقت دهند‪.‬‬ ‫روانشناسی مخاطب به ما می گوید هر‬ ‫زمان که تصویر خیلــی مثبت یا منفی‬ ‫از شــخصیتی برای مخاطــب ایرانی‬ ‫ساخته شــد‪ ،‬از ان کاراکتر فرار کرده و‬ ‫تمایل جامعه ایرانی به دوست داشتن‬ ‫ضدقهرمان ها پدیده ای اســت که به‬ ‫تازگی اتفاق افتاده و نمونــه ان را در‬ ‫«متری شیش و نیم» (با ناصر خاکزاد)‪،‬‬ ‫در «شهرزاد» (با قباد) و حاال با نیما بحری‬ ‫در «اقازاده» می بینیم‪ .‬به نظر شما چرا‬ ‫این ری اکشن شکل گرفته است؟‬ ‫من با تعبیر شما در فضای روایت گری رئالیستی‬ ‫موافق هستم و این پدیده رخ داده ‪ ،‬البته شرایط‬ ‫اجتماعی معاصر هم موجب شــکل گیری این‬ ‫موضوع شده اســت‪ .‬اگر زندگی های شــخصی‬ ‫ادم ها را بررســی کنید مشاهده می کنید که هر‬ ‫فردی در هر برهه ای از زندگی اش در شــرایطی‬ ‫ی قرار گرفته کــه با ایــن ضدقهرمان ها‬ ‫زیســت ‬ ‫هم ذات پنداری کرده است‪ .‬درواقع تصمیماتی را‬ ‫که ان ضدقهرمان ها در شرایط خاص گرفته بودند‬ ‫به شکل دیگری در فشــار اجتماعی خود درک‬ ‫کرده اند‪ .‬ممکن است هیچوقت هم فرصت توضیح‬ ‫رفتار یا تصمیم خود را پیدا نکرد ه باشند و شاید این‬ ‫فیلم ها پاسخی به توضیحات ناتمام و تکمیل نشده‬ ‫در ذهن مخاطب باشــد‪ .‬یعنی ضدقهرمان های‬ ‫سینمای امروز شــاید همان توضیحات ناتمام‬ ‫رفتارهای اجتماعی انسان معاصر باشد‪ .‬ممکن‬ ‫است تعبیر من اشتباه باشــد اما از نظر من این‬ ‫پدید ه به همین دلیل شکل گرفته است‪.‬‬ ‫در شکل بازی کاراکتر اقازاده خوب و بد‪،‬‬ ‫به نظر شما چقدر کیفیت متفاوت بازی‬ ‫امیر اقایی و سینا مهراد باعث جلو زدن‬ ‫محبوبیت نیما بحری شده است؟‬ ‫خود مخاطب این قصــه را می داند و من ترجیح‬ ‫می دهم که به مقایســ ه این بازیگرها وارد نشوم‬ ‫اما واقعــا تاثیرگذار بوده و نمی شــود تاثیرش را‬ ‫کتمان کرد‪.‬‬ ‫این تمایل و انتخاب تعمدانه می تواند دو‬ ‫نگاه را شامل شود؛ اول اینکه می تواند‬ ‫یک پاســخ خشــونت امیز از سمت‬ ‫مخاطب به اجتماع و تصمیم گیرندگان‬ ‫باشد که دست از شــعار دادن بردارند‬ ‫یا می شــود اینطــور نگاه کــرد که‬ ‫در جامعــه ایرانــی به دلیل شــرایط‬ ‫تحمیل شده موجود‪ ،‬میزان انتقام گیری و‬ ‫جلوه ضدقهرمانی زیاد شده است‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 25 ‫جایگاه ویژه‬ ‫من با دو تعبیر موافق هستم و یک بخشی از هر‬ ‫دو مورد درست است‪ .‬این مساله به همان شرایط‬ ‫ی که قبال به ان فکر کرده ام بازمی گردد‪.‬‬ ‫اجتماع ‬ ‫ما اگــر بازخوردهــای اجتماعی پــس از اکران‬ ‫فیلم «جوکر» را هم بررســی کنیــم بهتر درک‬ ‫می کنیم که این پدیده اتفاق افتاده است؛ چرا که‬ ‫در «جوکر» نمود پیدا کرد و حتی اگر به رفتارهای‬ ‫اجتماعی برخی کشــورها هم نگاه کنیم متوجه‬ ‫می شویم که «جوکر» برای ان ها تبدیل به الگو‬ ‫شده بود‪ .‬یک فرد اســیب دید ه اجتماعی که به‬ ‫یک خروش فردی و اجتماعی تبدیل می شــود‪.‬‬ ‫درواقع شرایط زیستی فعلی به خصوص در ایران‬ ‫مخاطب شناســی را خیلی پیچیده کرده است‬ ‫و حتی شــرایط کرونــا هم به ایــن پیچیدگی‬ ‫افزوده است‪ .‬در حال حاضر جهان دچار تغییرات‬ ‫ماهوی در شکل زندگی و زیست اجتماعی شده که‬ ‫این موضوع تبدیل به یک دغدغ ه اصلی برای حتی‬ ‫اینده پژوهان در جهان شده که واقعا جهان به چه‬ ‫سمتی می خواهد حرکت کند و فلسف ه زیست به‬ ‫چه شکل می خواهد باشد‪.‬‬ ‫انطورکهمنتشرشدهشخصیت هاهمگی‬ ‫مابه ازای واقعی دارند یا حداقل می توان‬ ‫برای انها مابــه ازای واقعی حدس زد‪.‬‬ ‫چقدر دست و پا بسته بودن یک فیلمساز‬ ‫در نشــان دادن واقعیت های کثیف در‬ ‫سریال پیداســت و از نظر شما چقدر‬ ‫پیشرو بوده است؟‬ ‫این هم یکی از مصادیق فقدان سینمای سیاسی و‬ ‫سینمای اجتماعی پژوهشگر در کشور است‪ .‬برای‬ ‫افرادی که حتی بعضاً مجرم بوده و برای کشــور‬ ‫مضر بوده اند‪ ،‬بیهــوده مصونیت های انتقادی در‬ ‫نظر گرفته ایم‪ .‬مجرم و مضر بودنشان محرز شده‬ ‫اما هیچوقت فرصت پرداخت به این شخصیت ها‬ ‫را نداشته ایم‪ .‬در حال حاضر شرایط خوب شده‪،‬‬ ‫به طور مثال سینمای دهه قبل را بررسی کنید‬ ‫و ببینید چقدر شــهامت ورود به ایــن قصه را‬ ‫داشته اند؛ ولی این یک ضرورت است‪ ،‬یعنی ما هر‬ ‫چه جلوتر برویم خواه و ناخواه مجبور هستیم این‬ ‫روایت گری ها را بیشتر کنیم‪.‬‬ ‫ما پیش از ایــن در مجموعه «گاندو»‬ ‫هم دیدیم که تاب بعضی صحبت ها در‬ ‫سیاستمداران وجود ندارد‪ .‬اساسا به زعم‬ ‫شما با وجود فشارهایی که در این حوزه‬ ‫وجود دارد درام سیاسی ساختن می تواند‬ ‫موفق و نمایانگــر کل واقعیات موجود‬ ‫باشد و به تخیل یا شعارزدگی نرسد؟‬ ‫جریــان روایت گــری ســینمای سیاســی و‬ ‫شخصیت های سیاسی به راه افتاده و ناگزیر است‬ ‫که ادامه داشته باشد‪ .‬پیش تر ذکر کردم که این‬ ‫مساله در یک دهه ی قبل حتی به همین میزان هم‬ ‫وجود نداشت ه و در حال حاضر می بینیم که چقدر‬ ‫بیشتر شده اســت‪ .‬ما در جهان انقالب اطالعات‬ ‫نمی توانیم در برابر جریان شفاف سازی مقاومت‬ ‫ی که هوش اجتماعی باالیی‬ ‫کنیم‪ .‬جریاناتی سیاس ‬ ‫داشته باشند‪ ،‬خودشان از این شکل روایت گری ها‬ ‫حمایت می کنند تا اینکه مانع ان شوند؛ منتها باید‬ ‫دیدگاه شان را به روایت گری تغییر دهند و بدانند‬ ‫که جامعه دیگر رفتار شعار زده را برنمی تابد‪ ،‬حاال‬ ‫ان شعار می خواهد در متن و قالب انتخاباتی باشد و‬ ‫یا در قالب تصویر و فیلم‪ .‬نباید انتظار داشته باشند‬ ‫که از نمادهای سیاسی کشور یک شخصیت ابر‬ ‫قهرمان ساخته شود‪.‬‬ ‫احترامی که به نظر می رسد صاحب اثر‬ ‫برای مخاطب قائل است در شکل روایت‬ ‫و پیچیدگی های فرمی که ایجاد می کند‬ ‫وجود دارد؛ هرچند که دیگر این شکل‬ ‫روایت در سال های اخیر در مهم ترین‬ ‫سریال های جهان کمرنگ شده اما حامد‬ ‫عنقا از ان استفاده کرده است‪ .‬می خواهیم‬ ‫نظر شما را به عنوان یک منتقد درباره این‬ ‫روایت فرمالیستی بدانیم‪.‬‬ ‫حامد عنقا واقعا دست به نواوری زده و این خوب‬ ‫است که شخصی در یک شــکل روایتی اقدام به‬ ‫متاسفانه در‬ ‫فضای رقابت‬ ‫سریال سازی های‬ ‫اخیر به خصوص‬ ‫در شبکه نمایش‬ ‫خانگی‪ ،‬بیش از‬ ‫رقابت برای ساخت‪،‬‬ ‫رقابت بر سر حاشیه‬ ‫سازی سریالی است‪.‬‬ ‫انگار سریالی که‬ ‫بیشتر حاشیه داشته‬ ‫باشد و بیشتر بتواند‬ ‫روی خط قرمزها‬ ‫حرکت کند بیشتر‬ ‫دیده میشود‬ ‫نواوری و ریسک کند چون تا ریسک اتفاق نیفتد ما‬ ‫پیشروی نمی کنیم‪ .‬گاهی اوقات ریسک با موفقیت‬ ‫روبه رو می شود و گاهی این اتفاق نمی افتد‪ .‬بازی‬ ‫با زمان که عنقا از ابتدا در این کار داشــته‪ ،‬شاید‬ ‫مقداری ابهام کار را بیشــتر کرده باشد ولی برای‬ ‫مثال می توانست از گره افکنی های محتوایی هم‬ ‫بیشتر استفاده کند‪ .‬چون موضوعی که انتخاب کرد‬ ‫به لحاظ پشتوانه های محتوایی انقدر قوی بود که‬ ‫بتواند گره های بیشتری ایجاد کند و نیاز به بازی با‬ ‫فرم نداشته باشد‪.‬‬ ‫این ذهنیت وجود دارد کــه حامد عنقا‬ ‫به نگارش ســکانس های پر سر و صدا‬ ‫عالقه مند است‪ ،‬چرا که هم در مجموعه ‬ ‫«پدر» و هم در این کار‪ ،‬سکانس هایی از‬ ‫این جنس وجود دارد‪ .‬چقدر این مساله را‬ ‫تعمدی می دانید؟‬ ‫متاسفانه در فضای رقابت سریال سازی های اخیر‬ ‫به خصوص در شبکه نمایش خانگی‪ ،‬بیش از رقابت‬ ‫برای ساخت‪ ،‬رقابت بر سر حاشیه سازی سریالی‬ ‫است‪ .‬انگار سریالی که بیشتر حاشیه داشته باشد و‬ ‫بیشتر بتواند روی خط قرمزها حرکت کند بیشتر‬ ‫دیده می شود‪ .‬به هر حال سریال ها هم باید مخاطب‬ ‫داشته باشــند تا انگیزه ای برای پخش‪ ،‬ساخت و‬ ‫ادام ه کار وجود داشته باشــد‪ .‬از نظر من عنقا هم‬ ‫با هوشی که دارد توانســته این قصه را بشناسد و‬ ‫بداند که باید چنین کاری کند و حتی گاهی این‬ ‫حاشیه ســازی ها عمدی بوده اســت‪ .‬به هر حال‬ ‫ســریال هم باید در جامعه دیده شود‪ ،‬حاال چه با‬ ‫تبلیغات مثبت و چه با تبلیغات منفی‪.‬‬ ‫«اقازاده» درامی پرستاره است اما این‬ ‫تصور وجود دارد که بازیگران مشهور ان‬ ‫به دلیل شتاب زدگی این سریال‪ ،‬ان طور‬ ‫که باید نتوانسته اند در نقش های خود‬ ‫ظاهر شوند‪ .‬ایا شــما این نقد را قبول‬ ‫داریــد؟ و ایا دلیل این شــتاب زدگی و‬ ‫تبعاتش را در خلق شخصیت ها و جزئیات‬ ‫شــخصیت پردازی به هنگام نگارش‬ ‫می بینید؟‬ ‫در حال حاضر جریان سریال سازی کشور به این‬ ‫شکل است که پس از ســاخت چند قسمت اول‬ ‫بازخوردگیری را شروع می کنند که ایا روند سریال‬ ‫ادامه داشته باشد؟ ایا می تواند به فصل دوم و سوم‬ ‫برسد؟ و بر مبنای این بازخوردی که از مخاطب‬ ‫دارند فیلمنامه‪ ،‬کاراکترها و موضوع را گسترش‬ ‫می دهند‪ ،‬داستان های موازی می اورند و این مساله‬ ‫به همین بازخوردگیری از روند ســاخت سریال‬ ‫بستگی دارد‪ .‬بخشی از کاراکترها واقعا خوب از اب‬ ‫درامده اند‪ ،‬یا بازی بازیگر به ان جلوه داده و یا خوب‬ ‫در فیلمنامه جا افتاده تا روال منطقی روایت را پیش‬ ‫ببرد‪ .‬یک بخشی از کاراکترها هم اینطور نیستند‪.‬‬ ‫من در حال حاضر نمی توانم بگویم کدام کاراکترها‬ ‫این مشــکل را دارند اما وقتی مخاطب سریال را‬ ‫تماشا می کند می بیند که بخشــی از کاراکترها‪،‬‬ ‫به خصوص کاراکترهــای مثبت‪ ،‬ان طور که باید‬ ‫با ســابقه ی ذهنی ا ش تطابق ندارند و نمی تواند‬ ‫ان ها را بپذیرد و حتی در روند بازی این اتفاق ها‬ ‫نیفتاده است‪.‬‬ صفحه 26 ‫تحلیلی بر ناپدید شدن ایده و رکود برنامه سازی‬ ‫در یک سال گذشته تلویزیون‬ ‫رودی که اب در ان مانده!‬ ‫‪27‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 27 ‫پرونده مخصوص‬ ‫گروه تلویزیون‪ :‬تلویزیون که در سال های گذشته تعامل خوبی با مخاطبان خود داشت و با‬ ‫برنامه هایی شاخص مثل «خندوانه»‪« ،‬ماه عسل»‪« ،‬رادیو هفت»‪« ،‬برنده باش»‪« ،‬دورهمی»‬ ‫و ‪ ...‬توانست ان ها را با خود همراه کند‪ ،‬در این روزها دچار رکود شده و بخشی از مخاطبانش را از‬ ‫دست داده است‪ .‬در حال حاضر در تلویزیون با بحران کمبود برنامه های موفق و تاثیرگذار روبه رو هستیم که این‬ ‫مساله خصوصا در دوران کرونا و چند ماه اخیر بیش از گذشته نمود داشته است‪ .‬استقبال مخاطب از بازپخش‬ ‫سریال های قدیمی و بخش هایی از «خندوانه» حکایت از این دارد که با برنامه ها و مجموعه های جدید ارتباط‬ ‫برقرار نمی کند که شاید بتوان علت را در ضعف برنامه سازی و کاهش کیفیت سریال های جدید جست وجو کرد‪.‬‬ ‫تنها نقطه درخشان تلویزیون در حال حاضر و قبل از توقف سری جدید ‪« ،‬عصر جدید» بود و حاال این «کتاب‬ ‫باز» است که توانسته مخاطب کثیری را همراه داشته باشد و در روزها و ساعات دیگر با اینکه در باکس هاس‬ ‫مختلف زمانی برنامه های تازه ای در پاییز به کنداکتور اضافه شدند اما همچنان نتوانستند یک طیف جدی و‬ ‫بزرگ را به سمت خود بکشانند‪ .‬قدرت گرفتن شبکه نمایش خانگی و برنامه سازی های پر رنگ و لعاب تر با دستی‬ ‫بازتر برای برنامه ساز ها سلیقه بیننده را هم بیشتر در نظر گرفته و علی الظاهر جذاب تر است‪ .‬ریالیتی شوهایی‬ ‫شبیه «بفرمایید شام ایرانی»‪« ،‬شب های مافیا»‪« ،‬ام شو» و حاال «هم رفیق» که هم خطوط قرمزهای زیاد‬ ‫تلویزیون را پاپیچ تهیه کننده نمیکند هم طرح های نو و تازه تر در انجا با استقبال بهتری مواجه است و هم اسپانسر‬ ‫را برای هزینه بیشتر راغب میکند‪ .‬این برای مخاطب دلسوز تلویزیون نقطه تاسف برانگیزی محسوب می شود که‬ ‫پس چرا رسانه ملی درست در زمانی که قرنطینه می تواند همراهان بیشتری را به سمتش بکشاند‪ ،‬کم فروغ و‬ ‫بی نور فعالیت میکند و از پتانسیل های بالقوه خود استفاده نمیکند‪.‬‬ ‫سوالی که نتیجه اش پیش امد سواالت فرعی دیگری است که این بار با ایزد مهرافرین؛ منتقد و کارشناس رسانه‬ ‫و تهیه کننده ان را مطرح کردیم‪ .‬پاسخ های خانم مهرافرین را در ادامه با حذف سواالت می خوانید‪.‬‬ ‫افت مخاطب تلویزیون و ساخت سریال و‬ ‫برنامه خوب امر مشخصی است و مخاطب عام‬ ‫یعنی مردمی که ســال ها مخاطب تلویزیون‬ ‫بوده اند‪ ،‬متوجــه این ماجرا می شــوند‪ .‬این‬ ‫مساله صرفا برای امروز‪ ،‬دیروز و یا یک ماه قبل‬ ‫نیست و چند سالی می شود که این موضوع به‬ ‫دالیل مختلف و عدیده گریبان گیر تلویزیون‬ ‫است‪ .‬تنها یک دلیل عامل افت برنامه سازی‪،‬‬ ‫سریال سازی و کمبود مخاطب نیست‪ .‬سلسله‬ ‫مواردی در این امر دخیل اســت که می شود‬ ‫به ان ها اشــاره کرد‪ .‬هر کدام از این عوامل با‬ ‫ضرایب و اثرگذاری های خاص خودشان باعث‬ ‫شــده اند تا تلویزیون به این حال و روز مبتال‬ ‫اصلی کم شــدن‬ ‫شــود‪ .‬یکی از دالیل مهم و‬ ‫ِ‬ ‫مخاطب تلویزیون‪ ،‬ضعیف شدن برنامه هاست‪.‬‬ ‫چون زمانی که مخاطب زیادی دارید‪ ،‬به همان‬ ‫میزان تبلیغات‪ ،‬انرژی و سرمایه گذاری می اید‬ ‫که بتوانید برنامه های خوب تولید کنید‪ .‬یکی‬ ‫از علت های مهم کمبــود مخاطب تلویزیون‪،‬‬ ‫گسترش رســانه های متفاوت دیگر است که‬ ‫مهم ترینشان می تواند اینترنت و ضریب نفوذ‬ ‫اینترنت در کشور باشــد‪ .‬درواقع از زمانی که‬ ‫اینترنت در کشور ما خیلی فراگیر شد‪ ،‬بخشی‬ ‫از مخاطبان تلویزیــون را از ان خود کرد‪ .‬این‬ ‫بخشی از مخاطب‬ ‫تلویزیون را فضای‬ ‫مجازی گرفت‪ .‬در‬ ‫ســالهای قبل‬ ‫ماهواره مخاطب را از‬ ‫ان خود کرده بود و در‬ ‫حــال حاضر فضای‬ ‫مجازی که شــامل‬ ‫اینســتاگرام‪،‬‬ ‫وی اودی ها‪،‬‬ ‫سریالهای شبکه‬ ‫نمایش خانگی و‬ ‫سریال های خارجی‬ ‫میشود‪ ،‬این کار را‬ ‫کرده است‪ .‬یک‬ ‫علت همین گسترش‬ ‫روزافزون‬ ‫برنامه های‬ ‫اینترنتی است‬ ‫مخاطبــان در فضاهای مجــازی برنامه هایی‬ ‫را می دیدند که شــاید برای ان ها جذاب تر از‬ ‫برنامه هــای تلویزیون بود و بــه همین دلیل‬ ‫بخشی از مخاطب تلویزیون را فضای مجازی‬ ‫گرفت‪ .‬در ســال های قبل ماهواره مخاطب را‬ ‫از ان خود کرده بود و در حــال حاضر فضای‬ ‫مجازی که شــامل اینســتاگرام‪ ،‬وی او دی ها‪،‬‬ ‫سریال های شبکه نمایش خانگی و سریال های‬ ‫خارجی می شود‪ ،‬این کار را کرده است‪ .‬یک علت‬ ‫همین گسترش روزافزون برنامه های اینترنتی‬ ‫است‪ .‬علت بعدی این است که تلویزیون در یک‬ ‫تغییر و تحوالت مدیریتی نتوانســت ان ثبات‬ ‫الزم را داشته باشد‪ ،‬یعنی روز به روز مدیرانی‬ ‫بر سر کار امدند که به رســانه نااشناتر بودند‪.‬‬ ‫درواقع از تجربه ی خوبی برخــوردار نبودند و‬ ‫نتوانستند در رقابتی که با سایر رسانه ها مثل‬ ‫ماهواره‪ ،‬شــبکه ی نمایش خانگی و اینترنت‬ ‫دارند دســت باالتر را داشته باشــند‪ .‬ان ها به‬ ‫دلیل اینکه مدیران خوبی نبودند‪ ،‬برنامه سازان‬ ‫خوبی هم نتوانستند تحویل دهند‪ .‬نمومه اش‬ ‫همین برنامه ی «نود» است که طیف عظیمی‬ ‫از مخاطب را داشــت‪ .‬وقتی برنامه ای با چنین‬ ‫سابقه‪ ،‬تاثیرگذاری و مخاطبی به راحتی کنار‬ ‫گذاشته می شود و هیچ توضیحی به مخاطب‬ ‫داده نمی شــود که علت کنار گذاشــتن این‬ ‫برنامه چه بوده‪ ،‬مخاطب احساس می کند که‬ ‫تلویزیون دیگر رسان ه ملی خودش نیست‪ ،‬یعنی‬ ‫رسانه ای نیست که بتواند به ان اعتماد داشته‬ ‫باشد‪ .‬در همه جای دنیا می بینیم که رسانه ها با‬ ‫مخاطبانشان به راحتی تعامل می کنند‪ ،‬یعنی‬ ‫مشــاهده می کنند که مخاطب چه چیزی را‬ ‫دوست دارد و در چارچوب سیاست های خود‬ ‫برای او محتوا تولید می کنند‪ .‬ولی متاسفانه در‬ ‫کشور ما نگاه می کنند مخاطب چه دوست دارد‬ ‫و برعکس ان برایش محتوا تولید می کنند و یا‬ ‫به طور کل ان برنامه را حذف می کنند‪.‬‬ ‫تلویزیون اینترنتی تهیه کننده های خوب‬ ‫را برده است‬ ‫در حوزه سریال ســازی‪ ،‬یکی از علت های‬ ‫افت کیفی‪ ،‬کوچ کردن هنرمنــدان با کیفیت‬ ‫اعم از کارگردان‪ ،‬نویســنده و بازیگر به سایر‬ ‫رسانه هاست‪ .‬درواقع این افراد جذب سینما و‬ ‫یا شبکه نمایش خانگی شده اند‪ .‬در حال حاضر‬ ‫می بینید که سریال های شبکه نمایش خانگی‬ ‫به مراتب با کیفیت تر‪ ،‬با قدرت تر و پرستاره تر‬ ‫از سریال هایی است که تلویزیون داشته است؛‬ ‫تلویزیونــی که ســال ها یکه تــازی می کرد و‬ ‫انحصاری داشت که می توانست با ان همه کار‬ ‫کند‪ .‬درواقع هنرمندان در جایی جز تلویزیون‬ صفحه 28 ‫نمی توانستند عرض اندام کنند و در سینما هم‬ ‫فیلم ها خیلی محدود بود اما در حال حاضر در‬ ‫شبکه نمایش خانگی تا دلتان بخواهد سریال‬ ‫وجود دارد و هنرمندان جذب ان می شــوند‪.‬‬ ‫حتی خیلی از این افراد می توانند در خود فضای‬ ‫مجازی برنامه سازی کنند و دیگر تلویزیون ان‬ ‫دســت باال و دســت برتر را ندارد‪ .‬علت دیگر‬ ‫این اســت که خیلی از هنرمندان شــاید به‬ ‫دلیل دلخــوری و یا برای مثال مســائل مالی‬ ‫که شاهدش بوده اند‪ ،‬در شبکه نمایش خانگی‬ ‫راحت تر و با فــراغ بال بیشــتر و با بحث های‬ ‫مالــی پررنگ تر کار میکنند‪ .‬علــت دیگر این‬ ‫است که مردم با برنامه ها و ســریال های روز‬ ‫دنیا از طریق اینترنت اشــنا می شوند و وقتی‬ ‫برنامه ای مثــل «عصر جدیــد» را می بینند‪،‬‬ ‫متوجه می شوند که این برنامه طرح یک مسابقه ‬ ‫مطرح امریکایی است‪ .‬مخاطب به اصل جنس‬ ‫دسترســی دارد و مثل قبل نیست که هر چه‬ ‫تلویزیون پخش کنــد‪ ،‬او باید ببیند‪ .‬به همین‬ ‫خاطر برنامه سازی های ما دچار افت شده است‪.‬‬ ‫در جهــان چــون بــه لحــاظ اجــرا‬ ‫محدودیت های مختلفی وجود ندارد‪ ،‬دستشان‬ ‫خیلی بازتر است و برنامه های جذابی از اب در‬ ‫می اید‪ .‬ما وقتی می خواهیم ان ها را در کشور‬ ‫خودمان پیاده کنیم‪ ،‬بــه دالیل مختلفی اعم‬ ‫از فرهنگی‪ ،‬شــرع و قانونی که کشور ما دارد‪،‬‬ ‫برنامه بــه ان جذابیت نمی شــود‪ .‬برای مثال‬ ‫در برنامه های تاک شــوی کشــورهای دیگر‬ ‫هنرمندان و چهره های شناخته شده به مراتب‬ ‫راحت تر از هنرمندان ما هستند؛ به همین دلیل‬ ‫تاک شوهای خارجی بســیار جذاب می شود‬ ‫اما در اینجــا تبدیل به یــک برنامه گفت وگو‬ ‫محور می شود؛ یعنی میهمان راجع به خودش‬ ‫صحبت می کند و بعــد از مدتی ان جذابیت را‬ ‫برای مخاطب ندارد‪ .‬به نظــر من مجموع این‬ ‫دالیل چه در حوزه برنامه سازی و چه در حوزه ‬ ‫مسابقه و سریال سازی باعث شده تا تلویزیون‬ ‫روز به روز دچــار کمبود مخاطــب و کمبود‬ ‫اثرگذاری شــود‪ .‬این افت هــم برخالف نظر‬ ‫عده ای هیچ ارتباطی بــه کرونا ندارد‪ .‬این یک‬ ‫روند دو‪ ،‬سه ماهه و یا یک ساله نیست‪ .‬به نظر‬ ‫من یک روند شش‪ ،‬هفت ساله است که در این‬ ‫روزها خودش را خیلی بیشــتر نشان می دهد‪.‬‬ ‫کرونا هیچ تاثیری در برنامه و سریال ســازی‬ ‫ندارد‪ ،‬کمااینکه به دالیل مختلف می توانست‬ ‫کمک هم کند‪.‬‬ ‫همیشه این بحث‬ ‫ممیزی که من‬ ‫بــه ان چارچوب‬ ‫تلویزیــون میگویم‬ ‫وجــود داشــته و‬ ‫هیچوقت هم خــط‬ ‫و ربط مشخصی‬ ‫نداشته اســت‪ .‬برای‬ ‫مثال ما در یک برنامه‬ ‫میبینیم که موسیقی‬ ‫نواخته میشود و‬ ‫خواننــده می اید‬ ‫اما در شــبکه دیگر‬ ‫اجازه ندارد‬ ‫مخاطب جدا از فرم (فرم به معنی ساختار؛‬ ‫ی وجود‬ ‫یعنی اینکه استودیو‪ ،‬کارگردان و مجر ‬ ‫داشته باشد)‪ ،‬همیشه به دنبال این است که چه‬ ‫محتوایی ارائه می دهیم‪ .‬بسیاری از الیوهای‬ ‫دو نفره که به دلیل کرونــا در فضای مجازی‬ ‫پیش امد‪ ،‬برای مخاطبان جذاب بود؛ چرا که‬ ‫می دیدند افراد خیلی راحت تر با هم صحبت‬ ‫می کنند و ان خشک و رســمی بودنی که در‬ ‫تلویزیون به دلیل قواعد ســاختاری ان وجود‬ ‫دارد در این الیوهای دو نفره نیست و مخاطب‬ ‫بیشتر جذب ان شد‪ .‬درواقع می خواهم بگویم‬ ‫این مساله نشان داد بسیاری از گفت وگوهایی‬ ‫که ما در تلویزیــون می بینیم خیلی راحت تر‬ ‫و با جذابیت و مخاطب بیشــتر می توانند در‬ ‫فضای مجازی پیگیری شــوند و اصال نیازی‬ ‫به ان تشکیالت نیست‪ .‬به نظر من این مساله‬ ‫یکی از اتفاقاتی بود که کرونا رقم زد و نشان داد‬ ‫که برنامه سازی های ما چقدر توخالی و بدون‬ ‫ایده شده است‪.‬‬ ‫خطوط قرمز باید برای همه برنامه سازها‬ ‫روشن باشد‬ ‫بحث ممیــزی که من بــه ان چارچوب‬ ‫تلویزیــون می گویم هــم تاثیرگذار اســت‬ ‫و وجــود دارد‪ .‬به هر حال تلویزیون و رســانه ‬ ‫ملی ســاختاری دارد که متفاوت با ســاختار‬ ‫غیررســمی یعنی فضای مجــازی‪ ،‬ماهواره‪،‬‬ ‫یا رسانه های دیگر اســت‪ .‬تلویزیون به دلیل‬ ‫شــیوه حکومتی بودنش (در اینجا حکومتی‬ ‫را به معنای منفــی ان نمی گویم منظور این‬ ‫است که متولی این تلویزیون حاکمیت است)‬ ‫قاعدتا یک چارچوبی دارد که نمی تواند انقدر‬ ‫راحت به همه موضوعــات ورود کند‪ .‬به طور‬ ‫مثال برای دعــوت از میهمان هــا و ورود به‬ ‫یک سری مباحث‪ ،‬دســتش خیلی باز نیست‬ ‫و سال هاســت که ســاختار تلویزیون به این‬ ‫شکل بوده و به دالیل مدیریتی دوز ان پررنگ‬ ‫و کمتر می شــود‪ .‬به عنوان مثــال یک مدیر‬ ‫بعضی مواقع کوتاه می امد و مدیر دیگر سخت‬ ‫می گرفته است اما همیشه این بحث ممیزی‬ ‫که من بــه ان چارچوب تلویزیــون می گویم‬ ‫وجــود داشــته و هیچوقت هم خــط و ربط‬ ‫مشخصی نداشته اســت‪ .‬برای مثال ما در یک‬ ‫برنامه می بینیم که موسیقی نواخته می شود‬ ‫و خواننــده می اید اما در شــبکه دیگر اجازه‬ ‫نمی دهند و یا در یک شبکه میهمانی می اید‬ ‫که در شبکه دیگر به او اجازه نمی دهند‪ .‬گاهی‬ ‫اوقات به یک سری از اشخاص اجازه نمی دهند‬ ‫که به تلویزیون وارد شوند و حتی راجع به ان ها‬ ‫حرف زده شود‪ ،‬کســانی که حتی شاید برای‬ ‫مردم شناخته شده باشند و موارد دیگری که‬ ‫همگی جزو چارچوب های تلویزیون است که‬ ‫واقعا نانوشته هســتند‪ .‬گاهی این تصور پیش‬ ‫می اید که خود مدیران تلویزیون هم شــاید‬ ‫کلیه چارچوب ها را دقیقا نمی دانند ولی بعضی‬ ‫مدیران دست شان بازتر است و بعضی هم به‬ ‫دلیل ایجاد حاشــیه یا چنین مسائلی سمت‬ ‫هیچ خطی نمیروند و خنثی عمل می کنند‪.‬‬ ‫نقش موثر تهیه کننده خالق‬ ‫من می گویم که این مساله وجود داشته‪ ،‬دارد‬ ‫و نمی شــود با ان کاری کرد ولی نکته مهم تر‬ ‫این است که ما در همین چارچوب و ساختار‪،‬‬ ‫برنامه های بســیار خوبی داشته ایم که به این‬ ‫مسائل کاری نداشته اند و شــاید به ندرت به‬ ‫ان ها ممیزی هایی وارد شــده اما برنامه ساز‬ ‫ســاختار را طوری چیده که همیشه توانسته‬ ‫موفق باشــد‪ .‬اگر بخواهم به نمونه های موفق‬ ‫اشــاره کنم تعدادشان زیاد اســت و «نود» و‬ ‫«ماه عســل» از ان جمله هستند‪ .‬در گذشته‬ ‫هم برنامه های بســیاری را داشــته ایم که در‬ ‫همین چارچوب توانســته اند مخاطب خوبی‬ ‫را جذب کنند‪ .‬نمی خواهــم منکر چارچوب‬ ‫خشک و رسمی تلویزیون بشوم اما ما در همین‬ ‫چارچوب هــم برنامه هایی را داشــته ایم که‬ ‫توانسته اند بسیار موفق عمل کنند و مخاطبان‬ ‫بسیار زیاد و وسیعی از همه ی طیف ها داشته‬ ‫باشــند‪ .‬پس به نظر من نقش برنامه سازی و‬ ‫ایده خوب‪ ،‬یعنی نقــش تهیه کننده پر ایده‪،‬‬ ‫باهوش و کارکشــته خیلی پررنگ تر است تا‬ ‫اینکه بگوییم تلویزیون نگذاشــت ما کارمان‬ ‫را بکنیم‪ .‬اگر اینطور باشــد همــه می توانند‬ ‫بگویند که ما می خواهیم این برنامه را بسازیم و‬ ‫تلویزیون نمی گذارد‪ .‬به نظر من کسی باهوش‬ ‫است که بتواند در همین فضا برنامه باکیفیتی‬ ‫ارائه دهد‪.‬‬ ‫دست بسته خانم ها در تلویزیون‬ ‫اگر بخواهیم تناسب هم بگیریم به هر حال‬ ‫زنان در دنیا و در همه زمینه ها نصف بیشتری‬ ‫‪29‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 29 ‫پرونده مخصوص‬ ‫از یک جامعه را شــامل می شوند‪ .‬کمااینکه از‬ ‫نظر من در ضریب تعداد مخاطبین تلویزیون‬ ‫همیشه خانم ها بیشــتر از اقایان هستند اما‬ ‫چرا حضــور خانم ها در تلویزیــون کم رنگ تر‬ ‫اســت؟ این مســاله هم برمی گردد به همان‬ ‫بحث محدودیت ها‪ ،‬ممیزی هــا و قانون های‬ ‫نانوشته ای که ما سال هاست با ان دست و پنجه‬ ‫نرم می کنیم‪ .‬این مســاله ای هست که برای‬ ‫حضور بانوان در تلویزیون و در همه وجوه ان‬ ‫یعنی از اجرا گرفته تا گویندگی و بازی وجود‬ ‫داشته و هنوز کسی نتوانسته با ان به یک جای‬ ‫مشخصی برسد‪ ،‬یعنی هنوز هیچ خط و ربط و‬ ‫قانون و چارچوبی برای ان وجود ندارد‪ .‬دلیل‬ ‫اصلی که خانم ها نمی توانند راحت تر باشــند‬ ‫این اســت که به هر حال فضاهای ساختاری‪،‬‬ ‫حکومتی و شرعی ما به ان بخش پررنگ شدن‬ ‫خانم ها اجازه ای نمی دهــد‪ .‬به طور مثال یک‬ ‫مجری خانم نمی تواند ان توانایی اجرا چه در‬ ‫کالم و چه در فیزیک و حرکاتی که یک مجری‬ ‫اقا دارد را داشته باشد‪ .‬من این را به معنی خوب‬ ‫و بدش نمی گویم؛ نمی خواهم بگویم که یک‬ ‫مجری خانم باید طوری حرف بزند که یک اقا‬ ‫می تواند حرف بزند و یا حرکاتی را انجام دهد‬ ‫که یک اقا می تواند انجــام دهد اما به هر حال‬ ‫در ساختار شرعی و قانونی ما‪ ،‬همیشه خانم ها‬ ‫دچار محدویت هایی هستند که این ارتباطی‬ ‫به وجود خودشان ندارد‪ .‬یعنی چیزی هست‬ ‫که در کشور ما وجود دارد و خانم ها نمی توانند‬ ‫پررنگ به ایــن موضوعات بپردازنــد‪ .‬اگر در‬ ‫اجرا در نظر بگیرید‪ ،‬اقایــان در بیان‪ ،‬رفتار و‬ ‫فیزیک خیلی راحت تر هستند ولی یک خانم‬ ‫محدودیت هایی دارد‪ .‬با این حــال و با وجود‬ ‫همه این مســائل ما چهره هایی را داشته ایم‬ ‫که در همین فضای محدود توانسته اند رقابت‬ ‫کنند‪ ،‬گلیم خودشان را از اب بیرون بکشند و‬ ‫موفق هم باشند‪.‬‬ ‫ممنوع الکاری برندسازها‬ ‫بعضی از هنرمنــدان‪ ،‬تهیــه کننده ها و‬ ‫برنامه ســازها به دلیل رفتارهایی که با ان ها‬ ‫شده از تلویزیون دلخور شــده اند و از این فضا‬ ‫رفته اند و یــا اینکه خود مدیــران این افراد را‬ ‫کنار گذاشته اند‪ .‬درواقع بسیاری‬ ‫از افراد را مدیــران تلویزیون به‬ ‫دالیــل مختلفی کــه می تواند‬ ‫دالیل خاص خود مدیر باشــد‬ ‫کنــار گذاشــته اند‪ .‬کمااینکه‬ ‫بعضی از نام هایی که نیســتند‬ ‫مثل علــی درســتکار‪ ،‬فرزاد‬ ‫حســنی و ‪ ...‬توانســته اند‬ ‫برنامه هایی بسازند که به برند‬ ‫تبدیل شــود و‬ ‫مخاطبان بسیار‬ ‫وسیعی داشته‬ ‫باشد اما همچنان‬ ‫می گویم به دلیل‬ ‫ان قانو ن هــای‬ ‫نانوشــته ‪ ،‬تلویزیون‬ ‫می تواند به راحتی شــما‬ ‫را حذف کند امــا به نظر من‬ ‫تلویزیون باید با سرمایه های خود‬ ‫بهتر و درست تر رفتار کند‪ .‬کمااینکه از‬ ‫ان سو هم هنرمند باید بداند در چه چارچوبی‬ ‫کار می کند‪ .‬یعنی هنرمندی که برنامه ســاز‪،‬‬ ‫تهیه کننده و مجری اســت بایــد بداند که به‬ ‫واسطه این اجرا توانسته مقبولیت و اعتمادی‬ ‫بین مردم کســب کند و نباید بــا رفتارهای‬ ‫خارج از عرف خود ایــن اعتماد را از بین ببرد‪.‬‬ ‫به هر حال این یک اتفاق دو طرفه است اما به‬ ‫نظر من نقش مدیران و تصمیم گیرندگان در‬ ‫تلویزیون در حذف برنامه ســازها پررنگ تر از‬ ‫خود ان هاست‪.‬‬ ‫مجری جایگزین فردوسی پور عیار باال‬ ‫ندارد‬ ‫قطعــا؛ از نظر من بخش عمــده ای از ان‬ ‫دلخوری که مخاطبان از کلیت تلویزیون پیدا‬ ‫کرده اند‪ ،‬مربوط به حذف برنامه «نود» اســت‬ ‫زیرا برنامه ای که جایگزیــن ان کردند یعنی‬ ‫«فوتبال برتر»‪ ،‬با اینکه حدود سه سال از پخش‬ ‫ان می گذرد همچنان جزو کم مخاطب ترین‬ ‫برنامه های خود شبکه و تلویزیون است‪ ،‬یعنی‬ ‫هیچوقت نتوانست به ان مقبولیت برسد‪ .‬یک‬ ‫دلیلش این بود که مــردم دیدند مجری عیار‬ ‫باالیی ندارد؛ یعنی در حد‬ ‫گزارشگر می توانست ادم‬ ‫موفقی باشد ولی عیار اجرا‬ ‫را نداشت و فوت و فن اجرا‬ ‫را بلد نیست‪ .‬اگر سال ها هم‬ ‫روی او ســرمایه گذاری شود‬ ‫ان و کاملیت وجودی ندارد‬ ‫چون ْ‬ ‫هیچوقت نمی تواند به مرز شکوفایی‬ ‫باالیی برسد‪.‬‬ ‫ایده درست خیلی‬ ‫مهم است‪ .‬برای مثال‬ ‫در برنامه‬ ‫«عصر جدید» اگر‬ ‫ابزارش را نداشته‬ ‫باشید یعنی نتوانید‬ ‫دکور خوب بزنید و‬ ‫نورپردازی خــوب‬ ‫انجام دهید و یا‬ ‫نتوانید موســیقی‬ ‫خوب داشــته باشید‬ ‫و همچنیــن اگر‬ ‫هیجان الزم به برنامه‬ ‫ســازی‪ ،‬دعوت از‬ ‫میهمان ها‪ ،‬اجرا و‬ ‫همه این موارد در یک‬ ‫سطح کامال معمولی‬ ‫باشد مشخص است‬ ‫که برنامــه دیده‬ ‫نمیشــود‪.‬‬ ‫موفقیت نتیجه یک زنجیره درست است‬ ‫همه این ها یک زنجیره اســت‪ ،‬یعنی شــما‬ ‫نمی توانیــد بگویید برنامــه ای صرفا به دلیل‬ ‫مجری توانســته خوب باشــد‪ .‬مجــری ابزار‬ ‫می خواهد؛ یعنی احســان علیخانــی اگر ان‬ ‫دکور‪ ،‬میزانســن و هزینه ای را کــه در برنامه‬ ‫ســازی می کند‪ ،‬انجام ندهد هیچ فرقی با یک‬ ‫برنامه ســاز مبتدی نــدارد‪ .‬می خواهم بگویم‬ ‫باید به این نکته توجه کنیــد که این زنجیره‬ ‫و ملزومات‪ ،‬همه باید در کنار هم قرار بگیرند‪.‬‬ ‫یعنی اگر در حوزه برنامه سازی لری کینگ یا‬ ‫هر شخص دیگری باشید‪ ،‬ایده درست خیلی‬ ‫مهم است‪ .‬برای مثال در برنامه «عصر جدید»‬ ‫اگر ابزارش را نداشته باشید یعنی نتوانید دکور‬ ‫خوب بزنید و نورپردازی خــوب انجام دهید‬ ‫و یا نتوانید موســیقی خوب داشــته باشید و‬ ‫همچنیــن اگر هیجان الزم به برنامه ســازی‪،‬‬ ‫دعوت از میهمان ها‪ ،‬اجرا و همه این موارد در‬ ‫یک سطح کامال معمولی باشد مشخص است‬ ‫که برنامــه دیده نمی شــود‪ .‬کمااینکه قبل از‬ ‫«عصر جدید» برنامه هایی در شبکه ها ی نسیم‬ ‫و ورزش داشتیم که بر اســاس استعدادیابی‬ ‫بودند ولی چون به لحاظ شــیوه ســاختاری‬ ‫و اجرایی بســیار مبتدی بودند نتوانســتند‬ ‫مخاطبی جذب کنند‪ .‬پس از نظر من همه این ‬ ‫موارد یعنی مجری خوب‪ ،‬تهیه کننده و ایده و‬ ‫اجرای خوب را بایــد مکمل هم قرار دهیم که‬ ‫هر کدام از این موارد ضریب خاص خودشــان‬ ‫را دارند‪ .‬به طور مثال اگر ســاختارمان خوب‬ ‫باشــد و خیلی خوب هزینه کنیــم و به جای‬ ‫احســان علیخانی یک مجری ناشناخته و کم‬ ‫توان بگذاریم برنامــه ضربه می خورد ولی این‬ ‫به ان معنی نیست که در حال حاضر‬ ‫برنامه را علیخانی می تواند جلو ببرد‪.‬‬ ‫احســان علیخانی می تواند برنامه ‬ ‫خوب بســازد چرا که هزینه خوبی‬ ‫می کند و این را باید در نظر بگیریم‬ ‫که خوب هزینه می شود چون ایده ‬ ‫خوبی وجود داشته است‪ .‬همه این ‬ ‫عوامل یک زنجیره اســت و تنها به‬ ‫یک عامل بستگی ندارد‪.‬‬ صفحه 30 ‫به بهانه درگذشت مرد هزار صدای عرصه دوبله‬ ‫صداتون‪،‬جاگذاشتید‬ ‫ُ‬ ‫جنابجلیلوند‪....‬‬ ‫‪31‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 31 ‫چهره ماندگار‬ ‫پریسا سادات خضرایی‪ :‬چنگیز جلیلوند از دوبلورهای پیشکسوتی بود که‬ ‫به جای شخصیت های بسیاری از جمله پل نیومن‪ ،‬مارلون براندو و همچنین‬ ‫بسیاری از بازیگران ایرانی صحبت کرده و کمتر کسی است که این‬ ‫شخصیت ها را با صدای او به خاطر نیاورد‪ .‬هنرمندی که کارنامه ای درخشان و صدایی ماندگار‬ ‫از خود به یادگار گذاشته است‪ .‬صداپیشه ای که به زیر و بم حنجره اش اشنا بود و درگذشت او نه‬ ‫تنها برای جامع ه هنری که برای هنردوستان نیز فقدان بزرگی است‪ .‬با ناصر ممدوح‪ ،‬هنرمند و‬ ‫صداپیشه ی باسابقه نه فقط برای یادبود که برای تحلیل نکاتی که چنگیز جلیلوند را در عرصه‬ ‫دوبله به یک نام ماندگار بدل کرد‪ ،‬صحبت کردیم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫در یک زمانی خود من‬ ‫بارها میگفتم که اگر‬ ‫یک بار دیگر متولد‬ ‫شوم باز هم گوینده‬ ‫فیلم میشوم اما در‬ ‫حال حاضر اینطور‬ ‫نیست‪ .‬االن اکثر‬ ‫جوان ها متاسفانه‬ ‫چون کاری برایشان‬ ‫نیست تا انجام دهند‪،‬‬ ‫دور هم جمع شده اند‬ ‫و یک کامپیوتــر‬ ‫گرفته اند و فیلمها‬ ‫را کپچر می کنند و‬ ‫مشغول دوبله هستند‬ ‫گفت وگو با ناصر ممدوح؛ دوبلور‪ ،‬مدیر دوبالژ و بازیگر درباره ‬ ‫ویژگی های حرفه ای چنگیز جلیلوند در عرصه دوبله‬ ‫من پل نیومن را‬ ‫با چنگیز جلیلوند یادم می اید‬ ‫اســتاد چنگیز جلیلوند فقط یک دوبلور‬ ‫معمولی نبودند و ایشان قابلیت این را‬ ‫داشتند که شخصیت پردازی بسیاری‬ ‫از شاه نقش های ســینمای جهان را با‬ ‫صدایشان هنگام دوبله اثار انجام بدهند‪،‬‬ ‫شما به عنوان یکی از همکاران او چقدر با‬ ‫این جمله موافق هستید؟‬ ‫زنده یاد استاد جلیلوند یک اسطوره بودند؛‬ ‫درواقع ایشان از ستاره های پرفروغ و تکرار‬ ‫نشدنی این حرفه بودند که بیشتر از شصت‬ ‫سال در این زمینه فعالیت کردند‪ .‬کار دوبله‬ ‫کار ساده ای نیســت که هر گوینده ای بتواند‬ ‫انجام دهد‪ .‬گوینده ای باید که بتواند به جای‬ ‫شخصیت ها صحبت کند‪ ،‬نه گوینده رادیو یا‬ ‫مواردی از این قبیل‪ ،‬چون این دو تخصص با‬ ‫هم متفاوت است‪ .‬برای مثال اگر شما بهترین‬ ‫گویند ه رادیو یا تلویزیون را هم بیاورید لزوما‬ ‫به این معنی نیست که بتواند دوبله انجام بدهد‪.‬‬ ‫بسیاری از فیلم ها دوبله شده اند چون صداها‬ ‫خوب در نیامده و یا خدشه ای به ان وارد شده‬ ‫و دومرتبه صداگذاری شده اند‪ .‬در گذشته اکثر‬ ‫افراد یا بازیگران حرفه ای که در فیلم ها بازی‬ ‫کرده بودند‪ ،‬نمی توانستند به جای خودشان‬ ‫حرف بزنند و باید گوینــدگان به جای ان ها‬ ‫صحبت می کردند‪.‬‬ ‫کدام نقش ها بود که شــما ان را اول با‬ ‫صدای استاد جلیلوند یادتان می اید و بعد‬ ‫خود اثر را به خاطر می اورید؟‬ ‫زمانی که من وارد حرف ه گویندگی شدم در اوایل‬ ‫ده ه چهل‪ ،‬در خدمت زنده یاد استاد عطاءاهلل‬ ‫کاملی و در استودیو میثاقیه بودم و فیلم «دکتر‬ ‫جکیل و اقای هایــد» را دوبله می کردند که‬ ‫اقای جلیلوند در انجا مشغول گویندگی بودند‬ ‫و من به عنوان کاراموز نشسته بودم و تماشا‬ ‫می کردم‪.‬‬ ‫اقای جلیلوند خیلــی از نقش ها را گویندگی‬ ‫کرده اند‪ ،‬برای مثال یکی از شخصیت های ثابت‬ ‫ایشان پل نیومن بود‪ .‬پل نیومن را تنها شخص‬ ‫اقای جلیلوند صحبت کردند‪ .‬درواقع صدای‬ ‫پل نیومن صدای ایشان بود و یا مثال در فیلم‬ ‫فارسی صدای فردین و بیشتر اوقات صدای‬ ‫بهروز وثوقی صدای اقای جلیلوند بود‪.‬‬ ‫ایشــان در دوره ای قهرمــان بودند‬ ‫کــه بســیاری از بازیگــران ایرانی‬ ‫درخشش شــان را مدیــون این صدا‬ ‫هستند‪ ،‬درست می گویم؟ مثال خیلی ها‬ ‫نمی توانند فردین و ناصر ملک مطیعی را‬ ‫بدون صدای استاد به یاد بیاورند‪.‬‬ ‫بله همینطور است‪ .‬این مساله به سال های ده ه‬ ‫سی‪ ،‬چهل و پنجاه برمی گردد و حتی تا ده ه‬ ‫شــصت هم بعضی فیلم های فارسی دوبله و‬ ‫صداگذاری می شدند‪ ،‬درواقع دوبلورها به جای‬ ‫شخصیت هایی که در فیلم بازی کرده بودند‪،‬‬ ‫صحبت می کردند‪ .‬رفته رفته مسائلی پیش‬ ‫امد که صدا را سر صحنه گرفتند‪ .‬وگرنه به جای‬ ‫اقای ملک مطیعی‪ ،‬سعید راد‪ ،‬فردین و اکثر‬ ‫هنرپیشه های فارسی‪ ،‬دوبلورها حرف می زدند‪.‬‬ ‫اگر بخواهیم عمیق به این فکر کنیم که‬ ‫اشخاصی مثل اقای ملک مطیعی‪ ،‬بهروز‬ ‫وثوقی ‪ ،‬فردین‪ ،‬حتی سعید راد با حذف‬ ‫دوبله سرانجام محبوبیتشان همین اندازه‬ ‫بود یا خیر‪ ،‬از نظر شــما به چه پاسخی‬ ‫می رسیم؟‬ ‫تکنیک جلو می رود و همه چیز پیشــرفت‬ ‫می کند‪ .‬یک زمانی بود که فیلم را در اپارات‬ ‫می گذاشتند و ما از طریق اپارات کار می کردیم‬ ‫و در حال حاضر از طریق کامپیوتر کار می کنیم‪.‬‬ ‫این عزیزان نمی خواستند به جای خودشان‬ ‫حرف بزنند و برایشان مشکل بود‪ .‬مردم هم‬ ‫عادت کرده بودند که فرضــا صدای فردین‪،‬‬ ‫صدای اقای جلیلوند باشد و یا برای مثال صدای‬ ‫اقای همایون‪ ،‬اقای عزت اهلل مقبلی باشــد‪.‬‬ صفحه 32 ‫یا با توجه به اپ هــای جدید موبایلی و‬ ‫تکنولوژی های دیگر این هنر دوباره جای‬ ‫خودش را پیدا کند؟‬ ‫در یک زمانی خود من بارها می گفتم که اگر‬ ‫یک بار دیگر متولد شوم باز هم گوینده ی فیلم‬ ‫می شوم اما در حال حاضر اینطور نیست‪ .‬االن‬ ‫اکثر جوان ها متاسفانه چون کاری برایشان‬ ‫نیست تا انجام دهند‪ ،‬دور هم جمع شده اند‬ ‫و یک کامپیوتــر گرفته اند و فیلم ها را کپچر‬ ‫می کنند و مشغول دوبله هستند‪ .‬این عزیزان‬ ‫در حــال حاضر برای بعضی از شــبکه های‬ ‫ماهواره ای به صورت مخفیانه فیلم ها را دوبله‬ ‫می کنند‪.‬‬ ‫ان زمان استاد گرانقدر منوچهر اسماعیلی‪،‬‬ ‫چنگیز جلیلوند و ایرج ناظریان اکثر فیلم های‬ ‫فارسی را دوبله و به جای شخصیت ها صحبت‬ ‫می کردند‪.‬‬ ‫بعضی از بازیگران قبل از انقالب تاکید‬ ‫داشتند شــخص خاصی به جای ان ها‬ ‫حرف بزند و بیشتر وقت ها اعتماد به نفس‬ ‫بازیگر از طریق دوبله تامین می شده است‬ ‫نه از بازی؛ راجع به این مساله صحبتی‬ ‫دارید که بخواهید بــا جزئیات برای ما‬ ‫بگویید؟‬ ‫بعضی از بازیگران چون صدای خودشــان را‬ ‫مناسب نمی دانســتند دوست داشتند یک‬ ‫شخصی که شناخته شده است به جای ان ها‬ ‫صحبتکند‪.‬‬ ‫تغییر ان دوران و ان سبک اگر به لحاظ‬ ‫پیشرفت ناگزیر نبود و باقی می ماند‪ ،‬فکر‬ ‫می کنید مخاطب امــروز را عالقه مند تر‬ ‫می کرد یا خیر؟‬ ‫فکر نمی کنم‪ ،‬چون دیگر نمی شد به ان شکل‬ ‫ادامه داشته باشد‪ .‬هنرپیشــه های بزرگ و‬ ‫بازیگران مطرح سینمای اروپا و امریکا با صدای‬ ‫همکاران من شناخته شدند‪ .‬برای مثال فرض‬ ‫کنید اگر پل نیومن را غیــر از اقای جلیلوند‬ ‫شــخص دیگری می خواست گویندگی کند؛‬ ‫دلنشین نمی شد چرا که مردم به ان صدا عادت‬ ‫کردند و این مساله خیلی مهم است‪.‬‬ ‫برای مثال در حال حاضر شــما سریال های‬ ‫تلویزیون را مشــاهده کنید؛ به سریال های‬ ‫ی که صدا سر صحنه گرفته می شود کاری‬ ‫فارس ‬ ‫نداریم اما راجع به فیلم های خارجی که دوبله‬ ‫می شوند کافی است که یکی از شخصیت ها‬ ‫بعد از ده‪ ،‬بیست فیلمی که پخش شده صدایش‬ ‫عوض شود؛ اگر بهترین صدا را هم بخواهیم‬ ‫بگذاریم مردم ان را پس می زنند و می گویند‬ ‫این صدا خوب نیست چرا که به ان صدا عادت‬ ‫کرده اند‪.‬‬ ‫در دوران فعلی که دوبله خیلی کمرنگ تر‬ ‫شــده و اثار کمتری خریداری می شود‪،‬‬ ‫فکر می کنید این هنر رو به زوال باشــد‬ ‫هنرپیشه های بزرگ‬ ‫و بازیگران مطرح‬ ‫سینمای اروپا و‬ ‫امریکا با صدای‬ ‫همکاران من شناخته‬ ‫شدند‪ .‬برای مثال‬ ‫فرض کنید اگر پل‬ ‫نیومن را غیر از اقای‬ ‫جلیلوند شخص‬ ‫دیگری می خواست‬ ‫گویندگی کند؛‬ ‫دلنشین نمی شد‬ ‫چرا که مردم به ان‬ ‫صدا عادت کردند و‬ ‫این مساله خیلی مهم‬ ‫است‬ ‫فن بیانی که اقای جلیلوند و شما اساتید‬ ‫روی ان تاکید داریــد‪ ،‬در حال حاضر‬ ‫در بعضی فیلم ها و ســریال ها رعایت‬ ‫نمی شــود؛ حرف ها خورده می شود و‬ ‫اواها و اکســان گذاری ها اشتباه و پر از‬ ‫غلط است‪ .‬شــما چقدر به این موضوع‬ ‫برخورده اید و باعث تعجبتان شده است؟‬ ‫جوان‬ ‫من شــخصا می گویم که این افــراد‬ ‫ِ‬ ‫عالقه مند باید بیشــتر دقت کنند‪ .‬پیش تر‬ ‫گفتم که می خواهند یک کاری انجام دهند و‬ ‫از طرفی نمی توانند بیکار بمانند‪ .‬ما انجمنی‬ ‫به نام انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار‬ ‫فیلم داریم‪ ،‬این انجمن یکی از صنوف خانه ‬ ‫سینما اســت که بیش از دویست نفر عضو‬ ‫دارد‪ .‬فرض کنید که یــک فیلمی بد دوبله‬ ‫شده باشد‪ ،‬انجمن رســیدگی می کند اما‬ ‫فیلم هایی مثل همین شبکه های ماهواره ای و‬ ‫مواردی از این دست که دوبله ان ها دست ما‬ ‫نیست اگر فرضا از گروه گوینده هایی باشند‬ ‫که زیر زمینی کار می کنند‪ ،‬طبعا دوبل ه خوبی‬ ‫نخواهد شد‪ .‬هرچند که بعضی از فیلم هایی‬ ‫که این عزیزان دوبله می کنند تا حدی خوب‬ ‫است چرا که بعد از گذشت سال ها صدایشان‬ ‫جا افتاده و توانسته اند یک مقدار خودشان‬ ‫را با شخصیت ها هماهنگ کنند و کادر فنی‬ ‫هم به کمک شان امده‪ ،‬در نتیجه مشاهده‬ ‫می کنید که فیلم ها هم ســینک است و هم‬ ‫حس و حالشان خوب است‪.‬‬ ‫در همین راستا نظر شما راجع به بیان‬ ‫بازیگران تلویزیون و ســینما چیست‬ ‫و چقدر در قاطبه ان ها شــیوایی بیان‬ ‫می بینید؟‬ ‫نمی توان انتظار داشــت که همه بیان خوب‬ ‫داشته باشند‪ .‬شخصیت ها متفاوت هستند؛‬ ‫پدر‪ ،‬فرزند و شخصیت های دیگر که هر کدام‬ ‫باید صدای مناسب خود را داشته باشند‪ .‬ما در‬ ‫دوبله به این نکات توجه داریم اما گروه هایی‬ ‫هستند که کار را درســت انجام نمی دهند‬ ‫برای مثال صدایشان را در گلو می اندازند که‬ ‫این کار درستی نیست‪ .‬همانطور که گفتم این‬ ‫عزیزان می خواهند کاری انجام داده باشند و‬ ‫در بازیگری هم همینطور است و خیلی ها به‬ ‫پیچیدگی های هنر بازیگری فکر نمی کنند و‬ ‫فقط جلوی دوربین می ایند و می روند‪.‬‬ ‫«تنها صداست که می ماند» یک جمل ه‬ ‫کلیشــه اما واقعی است‪ ،‬شــما تا به‬ ‫حال به این فکــر کرده اید که چرا تاثیر‬ ‫صدا از حس های دیگر بیشــتر است و‬ ‫تاثیرگذارترین دوبله ای کــه از اقای‬ ‫جلیلوند شنیده اید چه بوده است؟‬ ‫صدا یک ویژگی ای است که به هر حال مخاطب‬ ‫را جذب می کند‪ .‬اگر در سینما بهترین چهره را‬ ‫داشته باشید ولی صدایتان ناخوشایند باشد‪،‬‬ ‫مخاطب شما را پس می زند‪ .‬تنها صداست که‬ ‫می ماند و این یک واقعیت است‪ .‬زنده یاد استاد‬ ‫جلیلوند کارنامه بسیار درخشانی دارند و به‬ ‫جای شخصیت های زیادی صحبت کرده اند و‬ ‫فقدان ایشان واقعا برای ما ضایعه است‪ .‬ایشان‬ ‫در این سن و سال توانایی خیلی خوبی داشتند‪.‬‬ ‫کار را بســیار خوب انجام می دادند‪ ،‬برای ان‬ ‫وقت می گذاشتند و باری به هر جهت نبودند‪.‬‬ ‫ایشــان و گویندگان پیشکسوت ما بر فرض‬ ‫اگر یک روز و به هر دلیلی کار تعطیل می شد‪،‬‬ ‫فردای ان روز و یا چند روز بعد می امدند تا کار‬ ‫را انجام دهند؛ چرا که االن با بحران کرونا همه‬ ‫چیزدگرگونشد ه واینبیماریبههم هپروژه ها‬ ‫و کارها لطمه وارد کرده است‪ .‬در حال حاضر‬ ‫گوینده های ما دیگر مثل سابق پنج‪ ،‬شش نفره‬ ‫برای دوبله به اتاق ضبط نمی روند‪ .‬یک گوینده‬ ‫می اید و دیالوگ هایش را در سرتاســر فیلم‬ ‫می گیرند و بعد گویند ه دیگر از راه می رسد و‬ ‫کار به همین ترتیب ادامه پیدا می کند و پیش‬ ‫می رود‪ .‬درواقع فیلم هایی که قبل از کرونا یک‬ ‫روزه دوبله می شدند در حال حاضر دو روز و‬ ‫شاید هم بیشتر زمان می برند‪.‬‬ ‫پررنگ ترین خاطــره و پررنگ ترین‬ ‫تصویری که بعد از شــنیدن اسم اقای‬ ‫جلیلوند برای شــما تداعی می شــود‬ ‫چیست؟‬ ‫من خاطرات زیــادی از این عزیز و عزیزان‬ ‫دیگر دارم‪ .‬تنها اقای جلیلوند نیســتند و‬ ‫اگر بخواهم اسامی ان ها را بگویم بسیار زیاد‬ ‫هستند‪ .‬کســانی که از گوینده های مطرح‬ ‫ما بوده و هســتند و با اینکه دیگر در کنار‬ ‫ما نیستند و به ســوی خالق خود رفته اند‪،‬‬ ‫اما هنوز هم صدایشان باقی است‪ .‬از خانم‬ ‫ژاله کاظمی گرفته تا نیکو خردمند‪ ،‬مهین‬ ‫کسمایی‪ ،‬ایران بزرگمهر و ‪ ...‬؛ همچنین اقای‬ ‫رســول زاده‪ ،‬اقای بهرام‪ ،‬عطاءاهلل کاملی‪،‬‬ ‫منوچهر نوذری و حمید قنبری که به جای‬ ‫جری لوئیس صحبت می کرد و دیگر بزرگان؛‬ ‫همه این افراد برای من عزیز و محترم بوده‬ ‫و هستند و همه اش خاطره است‪ .‬نمی دانم‬ ‫چطور بگویم ولی فقدان اقای جلیلوند برای‬ ‫من و دیگر همکارانم شوک بسیار بزرگی بود‬ ‫و وقتی این خبر را شنیدم تا چندین ساعت‬ ‫گیج بودم و نمی دانستم که چه باید کنم‪ .‬زنده‬ ‫یاد جلیلوند شخصیتی متین و بسیار خوشرو‬ ‫بودند‪ ،‬روانشان شاد‪.‬‬ ‫‪33‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 33 ‫چهره ماندگار‬ ‫جلیلوند را بسیاری از مخاطبان هنر هفتم‬ ‫با صداپیشگی مارلون براندو می شناسند‪.‬‬ ‫او با تیپ سازی خاص خود صدای براندو‬ ‫را به بهترین شــکل دوبله و اجرا می کرد؛‬ ‫به طوری که تماشــای فیلم های براندو‬ ‫بدون دوبله و صدای جلیلوند کار مشکل‬ ‫و طاقت فرسایی به نظر می رسد‪.‬‬ ‫مروری بر کارنامه صــــداپیشگی مرحوم چنگیز جلیلوند؛‬ ‫از براندو و لنکستر تا‬ ‫وثوقی و محمدرضا گلزار‬ ‫محمد تقی زاده‪ :‬چنگیز جلیلوند‪ ،‬یکی از شاخص ترین دوبلورهای ایران به شمار می رود که با‬ ‫عنوان مرد حنجره طالیی شناخته می شود‪ .‬نقطه تمایز و برتری این هنرمند در صداپیشگی و‬ ‫دوبله ها‪ ،‬قابلیت تیپ سازی نقش ها بود که می توانست صداهای مختلفی را به وجود اورد؛ به‬ ‫طوری که از خود اثار ماندگار و بی نظیری را بر جای گذاشت‪ .‬بهترین توصیف درباره این بخش از خالقیت هنری‬ ‫گفته ای از خود اوست‪« :‬من در حنجره ام می دانم کدام تار صوتی مخصوص چه نوع صدایی است و همه اینها‬ ‫تحت کنترل خودم است‪ ».‬جلیلوند از تن صدایش استفاده های مختلفی می کرد‪ .‬گاهی تو دماغی حرف می زد و‬ ‫گاه به صدایش حجم می داد‪ .‬او تبحر ویژه ای در جان دادن به صدای شخصیت های خشن داشت و می توانست‬ ‫برای هر کدام تیپی متفاوت خلق کند‪.‬‬ ‫عالوه برتیپ ســازی خالقانه‪ ،‬ایده هایی که جلیلوند در جایگاه دوبلور به نقش ها اضافه‬ ‫می کرد نیز در نوع خود قابل توجه بود‪ .‬یکی از شگردهای وی برای تیپ سازی‪،‬‬ ‫ن در بیان دیالوگ کاراکترها بود و گاهی دیالوگ هایی را دوباره‬ ‫تغییر لح ‬ ‫می گفت که طنز و شــوخی در دل خود داشت و هدفش خوشحالی‬ ‫مخاطب بود؛ شاید بهترین نمونه این هنرافرینی‪ ،‬صداپیشگی وی‬ ‫در فیلم «طوقی» در هر دو نقش بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫مدیریت دوبالژ و دوبله اثار درخشان تاریخ سینما مثل کسی‬ ‫ان باال مرا دوست دارد‪ ،‬گربه ای روی شیروانی داغ‪ ،‬بیلیارد باز‪،‬‬ ‫اسمان خراش جهنمی‪ ،‬زنده باد زاپاتا‪ ،‬اتوبوسی به نام هوس‪ ،‬در‬ ‫بارانداز و شیر های جوان در کارنامه جلیلوند ثبت شده است‪.‬‬ ‫جلیلوند در حدود ‪ ۱۵۰۰‬فیلم خارجی و ‪ ۸۰۰‬فیلم ایرانی قبل و بعد‬ ‫از انقالب را صداپیشگی و به گفته خودش با تمام بازیگران‬ ‫هم ذات پنداری کرده است‪.‬‬ ‫مشهورترین گویندگی هایش در فیلم های‬ ‫سینمایی خارجی به جای مارلون براندو‪،‬‬ ‫پل نیومن‪ ،‬برت لنکستر‪ ،‬ماکسیمیلیان‬ ‫شــل‪ ،‬ریچارد برتون‪ ،‬پیتر اوتول‪ ،‬یول‬ ‫براینر‪ ،‬کلینت ایســتوود و دین مارتین‬ ‫و در فیلم های ســینمایی ایرانی به جای‬ ‫محمدعلی فردین‪ ،‬بهروز وثوقی‪ ،‬ناصر ملک‬ ‫مطیعی‪ ،‬ایرج قادری و سعید راد بوده است‪.‬‬ ‫از نظــر تعــداد‬ ‫و فراوانی‪،‬‬ ‫بیشــترین میزان‬ ‫صداپیشــگی‬ ‫مربوط به‬ ‫هنرنمایی جلیلوند‬ ‫در دوبله فیلمهای‬ ‫برت لنکستر‬ ‫از معروفترین‬ ‫بازیگــران دهه‬ ‫‪ 40‬تا ‪ 60‬سینمای‬ ‫امریکا اســت‬ ‫‪ ۱۲‬بار جای مارلون براندو‬ ‫‪ 12‬بار صــدای جلیلوند بــه جای صدای‬ ‫مارلون براندو نشســته و با اینکه نقش‬ ‫برانــدو از حیــث فراوانی بیشــترین‬ ‫تعداد صداپیشــگی جلیلونــد به جای‬ ‫سوپراستارهای خارجی نبوده‪ ،‬اما توانسته‬ ‫به ماندگارترین ان ها بدل شود‪ .‬وحشی‪،‬‬ ‫زنده باد زاپاتا‪ ،‬اتوبوسی به نام هوس‪ ،‬در‬ ‫بارانداز‪ ،‬شــیرهای جوان‪ ،‬سایونارا‪ ،‬شب‬ ‫روها‪ ،‬کنتسی از هنگ کنگ‪ ،‬سربازهای‬ ‫یک چشم‪ ،‬تعقیب و شــعله های اتش‪،‬‬ ‫فیلم هایی هســتند که جلیلوند در ان ها‬ ‫به جای براندو صداپیشــگی و هنرنمایی‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫رکورد با برت لنکستر‬ ‫از نظــر تعــداد و فراوانی‪ ،‬بیشــترین‬ ‫میزان صداپیشــگی مربوط به هنرنمایی‬ ‫جلیلوند در دوبله فیلم های برت لنکستر‬ ‫از معروف ترین بازیگــران دهه ‪ 40‬تا ‪60‬‬ ‫سینمای امریکا اســت‪ :‬هفت روز در ماه‬ ‫مه‪ ،‬خوی حیوانــی‪ ،‬یوزپلنگ‪ ،‬وراکروز‪،‬‬ ‫المرگنتری‪ ،‬بندباز‪ ،‬جدال در اوکی کورال‪،‬‬ ‫پرنده باز الکاتراز‪ ،‬ده مرد رشــید‪ ،‬دره‬ ‫انتقام‪ ،‬از اینجا تا ابدیت‪ ،‬مرید شــیطان‪،‬‬ ‫وحشی های جوان‪ ،‬نابخشــوده‪ ،‬دادگاه‬ ‫نورنبرگ‪ ،‬جاد ه های لویــا‪ ،‬حرفه ا ی ها‪،‬‬ ‫شکارچیان پوست ســر‪ ،‬مرد نیمه شب‪،‬‬ ‫موســی‪ ،‬گــذرگاه کاســاندرا‪،‬اخرین‬ ‫تاللو شــفق‪ ،‬جزیره دکتر مورو و برو به‬ ‫اســپارتی ها بگو‪ ۲۴ ،‬فیلمی اســت که‬ ‫جلیلوند در ان ها جای لنکســتر صحبت‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫نوستالژیک ترین؛ پل نیومن‬ ‫پل نیومن هرچند در جایگاه سوم‬ ‫رده فیلم هــای جلیلوند از نظر‬ صفحه 34 ‫در میان ستارگان‬ ‫ســینمای قبل و‬ ‫بعد از انقالب نیز‬ ‫جلیلوند تقریبا‬ ‫به جای اغلب‬ ‫بازیگران محبوب‬ ‫و مشهور صحبت‬ ‫کرده است‪ :‬از‬ ‫بهروز وثوقی‬ ‫و محمدعلی‬ ‫فردین و ناصر‬ ‫ملک مطیعی تا‬ ‫جمشید مشایخی‬ ‫و محمدرضا گلزار‬ ‫و حامد بهداد‬ ‫کمیت و کیفیت قــرار گرفته اما به طور‬ ‫کلی نقش افرینی وی در نقش پل نیومن‬ ‫نیز بسیار برای تماشــاگران سینما به‬ ‫یادماندنی و نوستالژیک بوده است؛ کسی‬ ‫ان باال مرا دوســت دارد‪،‬گربه ای روی‬ ‫شــیروانی داغ‪ ،‬برنده‪ ،‬تابستان گرم و‬ ‫طوالنی‪ ،‬لوک خوش دســت‪ ،‬زندگی و‬ ‫دوران قاضی روی بین‪ ،‬جنگ سری هری‬ ‫فریگ‪ ،‬تبانی‪ ،‬پرنده شیرین جوانی‪ ،‬مامور‬ ‫مکینتاش‪ ،‬وکیل هادساکر‪ ،‬بیلیاردباز‪،‬‬ ‫تیرانداز چپ دســت‪ ،‬اســمانخراش‬ ‫جهنمــی‪ ،‬پرده پاره و بوچ کســیدی و‬ ‫ســاندنس کید‪ 16 ،‬فیلمی هستند که‬ ‫جلیلوند در ا ن ها در نقــش پل نیومن‬ ‫صداپیشگی کرده است‪.‬‬ ‫جلیلوند همچنین ‪ 13‬بــار هم به جای‬ ‫ریچــارد برتون؛ هنرپیشــه نامدار اهل‬ ‫ولز حرف زده اســت‪ .‬از سوی دیگر اسم‬ ‫سیلوستر اســتالونه که می اید صدای‬ ‫جلیلوند در ذهن تداعی می شود‪ :‬راکی‪،‬‬ ‫رمبو‪ ،‬بی مصرف ها‪ ،‬نقشــه فرار ‪ :۲‬جهنم‬ ‫‪ . ...‬او همچنین ‪ 14‬بار به جای سلمان خان‬ ‫و ‪ 14‬بار به جای شــان کانری حرف زده و‬ ‫البته صدایش را به جــای این بازیگران‬ ‫را نیز شنید ه ایم‪ :‬کرک داگالس‪ ،‬کلینت‬ ‫ایســتوود‪ ،‬جان وین‪ ،‬گری گوری پک‪،‬‬ ‫رابرت دنیــرو‪ ،‬کالرک گیبل‪ ،‬یول براینر‪،‬‬ ‫ماکســیمیلیان شــل‪ ،‬پیتر اوتول‪ ،‬دین‬ ‫مارتین و ‪. ...‬‬ ‫همراه با سه سوپراستار ایرانی‬ ‫در میان ستارگان ســینمای قبل و بعد از‬ ‫انقالب نیز جلیلوند تقریبا به جای اغلب‬ ‫بازیگران محبوب و مشهور صحبت کرده‬ ‫است‪ :‬از بهروز وثوقی و محمدعلی فردین‬ ‫و ناصر ملک مطیعی تا جمشید مشایخی و‬ ‫محمدرضا گلزار و حامد بهداد‪.‬‬ ‫چنگیز جلیلوند‪ ،‬صداپیشه مرحوم محمد‬ ‫علی فردین در بسیاری از فیلم های این‬ ‫سوپراستار محبوب سینمای قبل انقالب‬ ‫ایران بود‪ .‬فیلم هایــی چون گنج قارون‪،‬‬ ‫چرخ و فلک‪ ،‬باباشــمل‪ ،‬جوانمرد‪ ،‬کوچه‬ ‫مردهای پوری بنایی‪ ،‬ســلطان قلب ها‪،‬‬ ‫اقای قرن بیســتم و حاتم طائی از جمله‬ ‫فیلم هایی اســت که با بازی محمدعلی‬ ‫فردین و صداپیشگی چنگیز جلیلوند در‬ ‫فهرست فیلم های خاطر ه انگیز سینمای‬ ‫ایران است‪.‬‬ ‫چنگیــز جلیلونــد چندین بــار نیز به‬ ‫جای بهروز وثوقی حــرف زد که صدای‬ ‫خاطره انگیــز وی را در فیلم های بهروز‬ ‫وثوقی شامل‪ :‬ماه عسل‪ ،‬ممل امریکایی‪،‬‬ ‫دشنه‪ ،‬طوقی‪ ،‬نفس بریده‪ ،‬کندو‪ ،‬ذبیح‪،‬‬ ‫بت و همسفر می توان به یاد اورد‪.‬‬ ‫چنگیــز جلیلوند در چنــد فیلم ناصر‬ ‫ملک مطیعی‪ ،‬دیگر ستاره سینمای قبل‬ ‫انقالب نیز صداپشگی کرد که عبارتند‬ ‫از‪ :‬غالم ژاندارم‪ ،‬ناخــدا‪ ،‬چلچراغ‪ ،‬بابا‬ ‫گلی به جمالت‪ ،‬صالت ظهر و نقره داغ‪،‬‬ ‫مرد‪ ،‬باباشــمل‪ ،‬طوقی‪ ،‬بت‪ ،‬سه قاپ‪،‬‬ ‫پاشنه طال‪.‬‬ ‫نقش های ایرج قادری در فیلم برادرکشی‪،‬‬ ‫حکم تیر‪ ،‬پلنگ در شب‪ ،‬دکتر و رقاصه‪،‬‬ ‫پشت و خنجر‪ ،‬شاهرگ‪ ،‬قفس‪ ،‬طغیانگر‪،‬‬ ‫عمو فوتبالی‪ ،‬کوســه جنــوب‪ ،‬هوس‪،‬‬ ‫ترکمن‪ ،‬بی حجاب‪ ،‬هدف‪ ،‬ناخدا باخدا‪ ،‬دو‬ ‫کله شق؛ سعید راد در فیلم سفر سنگ؛‬ ‫جمشید مشایخی در فیلم سوته دالن؛‬ ‫محمدرضا گلزار (ســام بمبئی)؛ حامد‬ ‫بهداد در فیلم جرم (مسعود کیمیایی) از‬ ‫دیگر صداپیشگی های ماندگار قبل و بعد‬ ‫انقالب مرحوم چنگیز جلیلوند محسوب‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫مرحوم جلیلوند که بــه تازگی ورود به‬ ‫‪ 82‬ســالگی را در ششــم ابان امسال‬ ‫جشن گرفته بود‪ ،‬در فاصله بسیار کوتاه‬ ‫بر اثر ابتال به ویروس کرونا درگذشــت‪.‬‬ ‫او به تازگی نقش اســقف رومی سریال‬ ‫«سلمان فارســی» را‪ ،‬به گفته عوامل‬ ‫این مجموعه تلویزیونی‪ ،‬درخشان ایفا‬ ‫کرده بود‪ .‬ان هایــی که چنگیز جلیلوند‬ ‫را می شناســند‪ ،‬می گویند که او سرشار‬ ‫از شوق سیری ناپذیر به کار و زندگی بود‬ ‫و هرگز به کم کاری کهنســاالنه نرسید‪.‬‬ ‫او در اخریــن گویندگی هایش در فیلم‬ ‫قاضی‪ ،‬دوبله صدای رابرت جاونی جونیور‪،‬‬ ‫در ســلطان‪ ،‬دوبله صدای سلمان خان‪،‬‬ ‫جومانجی؛ مرحله بعــدی دوبله صدای‬ ‫داوین جانســون‪ ،‬دولیتل دوبله صدای‬ ‫رابرت جاونی جونیــور و در جوکر دوبله‬ ‫صدای رابرت دنیرو را برعهده داشت‪.‬‬ ‫‪35‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 35 ‫سینمای ایران‬ ‫فــــــرم اشتــــراک‬ ‫ماهنامــــــهصبــــا‬ ‫نام و نام خانوادگی‪:‬‬ ‫‪................................................................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫ادرس‪:‬‬ ‫‪.............................................................................................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫تلفن‪ ....................................................... :‬موبایل‪ ................................................. :‬فکس‪ ................................................ :‬کدپستی‪:‬‬ ‫‪..................................................‬‬ ‫اشتراک شش ماهه‬ ‫{چهارشماره}‬ ‫با پست سفارش‬ ‫‪ 1.000.000‬ریال‬ ‫لطفا مبلغ واریزی را به شماره حساب ‪ 0109771136001‬و یا به شماره کارت ‪ 6037691990274227‬بانک صادرات قابل پرداخت‬ ‫در سراسر کشور به نام موسسه فرهنگی هنری وصف صبا واریز نمایید و شماره پیگیری و فرم تکمیلی فوق را به دفتر ما فکس‬ ‫و یا به شماره ‪ 09105248419‬ارسال نمایید‬ ‫ادرس‪ :‬تهران‪ ،‬خیابان ایت اهلل مدنی‪ ،‬روبروی متروی شهید مدنی‪ ،‬کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک‪ ،5‬دفتر مجموعه رسانه ای «صبا»‬ ‫تلفن‪021-77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪mahnamehsaba‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.ir‬‬ صفحه 36 ‫‪37‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 37 ‫تلویزیون ایران‬ ‫با ابوالفضل صفری ؛ تهیه کننده پربیننده ترین مجموعه فصل پاییز‬ ‫خــانـهامـن‬ ‫سفارشیساختهنشد‬ ‫مامور امنیتی باید شیک و خوش پوش باشد‬ ‫سپیده شریعت رضوی ‪ :‬سریال خانه امن یکی از پربیننده ترین مجموعه های فصل پاییز سیما‬ ‫شد و داستان ان از تعلیق های الزم برخوردار بود و به واسطه بازی خوب چند بازیگر محوری ان به‬ ‫چشم مخاطب امد‪ .‬این سریال با محوریت ماموران اطالعاتی و امنیتی تفکر ساخت سریال های‬ ‫سفارشی را در ذهن بیننده ایجاد کرد و به همین واسطه در فضای مجازی هم اظهارنظرهای متفاوتی درباره ان منتشر‬ ‫شد؛ برخی این سریال را خیلی دوست داشتند و برخی هم نقدهای تندی درباره اش نوشتند‪ .‬درباره ساخت سریال های‬ ‫امنیتی با تهیه کننده پرکار این مجموعه یعنی ابوالفضل صفری گفت گو داشتیم و درباره هایالیت های موضوعی مهم‬ ‫با او صحبت کردیم که پاسخ های او را در ادامه می خوانید‪.‬‬ ‫سریا ل های سیاسی و امنیتی از انجا‬ ‫که می تواند به ســفارش تلویزیون‬ ‫و یا مراجع ذی ربط ســاخته شود کار‬ ‫راحت تری برای تیم تولید اســت یا‬ ‫سخت تر؟‬ ‫باید این نکته را بگویم که سوءتفاهم پیش‬ ‫نیاید‪ ،‬سریال به سفارش نهاد خاصی ساخته‬ ‫نمی شود‪ .‬مســائل نظام‪ ،‬کشور‪ ،‬حاکمیت‬ ‫و ایران از جمله مســایلی است که باید در‬ ‫سازمان صداوسیما و در حقیقت تلویزیون‬ ‫به ان پرداخته شــود‪ .‬مرکز سیمافیلم و‬ ‫گروه فیلم سریال شبکه های مختلف روی‬ ‫این موارد دســتورالعمل دارند و سرفصل‬ ‫سریال های اســتراتژیک نیز در تلویزیون‬ ‫موجود است‪ .‬ســریال «خانه امن» نیز به‬ ‫سفارش نهاد خاصی ســاخته نشده است‬ ‫بلکه موضوع ان در تلویزیون موجود بود و‬ ‫ما بر اساس ان تولید کردیم و در این راه از‬ ‫مشورت نهادهای مختلف مانند قوه قضاییه‪،‬‬ ‫مشــاوران امنیتی‪ ،‬اطالعاتی و اقتصادی‬ ‫کشور در حوزه های مختلف بهره بردیم‪.‬‬ ‫* اگرچــه بازیگران ایــن مجموعه‬ ‫بازیگران خوبی هستند اما نکته ای که‬ ‫وجود دارد این است که ایا بهتر نبود از‬ ‫بازیگران شاخص و یا حتی سینمایی‬ ‫برای موضوع حساســی مانند همین‬ ‫مسایل امنیتی اســتفاده می کردید؟‬ ‫بازیگرانی کــه در فضــای مجازی‬ ‫شناخته شده تر باشند تا شاید به این‬ ‫واسطه سریال را بیشتر تبلیغ نیز کنند؟‬ ‫خیر به نظرم بهتر نبــود‪ .‬چراکه برای هر‬ ‫کدام از نقش های این ســریال فکر شده‬ ‫بود و نقش ها‪ ،‬نقش هایی بــود که عمق و‬ ‫بُعد داشــتند‪ .‬همچنین اساسا جنس این‬ ‫سریال جنسی نبود که با یک بازیگری که در‬ ‫اینستاگرام شناخته شده تر است بتوان ان را‬ ‫جلو برد‪ .‬اگر بخواهم مثال بزنم باید به رحیم‬ ‫نوروزی در نقش یک عضو سازمان منافقین‬ ‫(مجاهدین خلق) قربان نجفی در نقش یک‬ ‫داعشی و ســامان صفاری در نقش نفوذی‬ ‫اشاره کنم‪ .‬من به شدت مخالف استفاده از‬ ‫بازیگرانی هستم که در اینستاگرام شهرت‬ ‫پیدا کرده اند چراکه یــک بازیگر فیلم یا‬ ‫سریال را بر اساس قصه و کیفیت باز ی اش‬ ‫جلو می برد‪ .‬انتخــاب بازیگران جز یک تا‬ ‫دو مورد قابل دفاع است‪ .‬تلویزیون رسانه‬ ‫مولف و مادر اســت و نیازی به تبلیغ ان در‬ ‫فضای مجازی نیســت و همچنین ضریب‬ ‫نفوذ ان ها نیز قابل مقایسه نیست‪ .‬به تازگی‬ ‫هم عده ای فکر می کنند یــک اثر با تبلیغ‬ ‫در فضای اینســتاگرامی دیده می شــود‬ ‫اما اینگونه نیســت چراکه کار خوب دیده‬ ‫می شــود مانند کارهای فاخر تلویزیون از‬ ‫جمله «مختارنامه» و «یوســف پیامبر» که‬ ‫تبلیغات مجازی نداشتند اما دیده شدند‪.‬‬ ‫یکی از اتفاقاتی که میان پخش سریال‬ ‫رخ داد‪ ،‬ترور شــهید فخری زاده بود‬ ‫و همین موضوع باعث شــد سریال‬ ‫سریال به سفارش‬ ‫نهاد خاصی ساخته‬ ‫نمیشود‪ .‬مســائل‬ ‫نظام‪ ،‬کشور‪،‬‬ ‫حاکمیت و ایران از‬ ‫جمله مســایلی‬ ‫است که باید در‬ ‫سازمان صداوسیما‬ ‫و در حقیقت‬ ‫تلویزیون بــه ان‬ ‫پرداخته شــود‪.‬‬ ‫مرکز سیمافیلم و‬ ‫گروه فیلم و سریال‬ ‫شبکه های مختلف‬ ‫روی این موارد‬ ‫دستورالعمل دارند و‬ ‫سرفصل سریال های‬ ‫اســتراتژیک نیز‬ ‫در تلویزیون موجود‬ ‫است‬ ‫شما بیشــتر تحت تاثیر قرار بگیرد‪.‬‬ ‫پارادوکس نام سریال شما با اتفاقی‬ ‫که در دماوند برای دانشمند هسته ای‬ ‫ما افتاد برای مخاطب بسیار قابل تامل‬ ‫بود‪ .‬دربــاره این موضــوع برایمان‬ ‫بگویید‪.‬‬ ‫در ســریال به این جمله جو بایدن که گفته‬ ‫بود «خانه امن ایرانی ها را باید ناامن کنیم‪».‬‬ ‫اشــاره کردیم و در حقیقت همه ســریال‬ ‫نشان می دهد که ما این کشــور را در چه‬ ‫شرایطی ســرپا نگه داشته ایم و ان را حفظ‬ ‫می کنیم‪ .‬اتفاقا شاید بتوان گفت اتفاقی که‬ ‫برای این دانشمند هسته ای رخ داد موید و‬ ‫تاکیدکننده نام این سریال است‪ .‬حتی در‬ ‫بطن فیلم به دفعات اشاره شد که دشمن قصد‬ ‫ترور یکسری از افراد به ویژه دانشمندان را‬ ‫دارد و به این تهدیدات پرداخت‪.‬‬ ‫در نوشتن فیلمنامه تا چه اندازه به اهل‬ ‫سنت و مسایل دینی که داعش مطرح‬ ‫می کند‪ ،‬توجه شــد؟ ایا این موضوع‬ ‫نگرانی برای شما ایجاد نکرد که همین‬ ‫نکات ممکن اســت اختالف برانگیز‬ ‫شود؟‬ ‫مساله ای که داعش مطرح می کند ارتباطی به‬ ‫شیعه و سنی بودن ندارد و اساسا داعش جدا‬ ‫از این مسایل فکر و رفتار می کند‪ .‬ان چیزی‬ ‫که ما در «خانه امن» برایمان مهم بود جامعه‬ ‫ایرانی متشکل از شــیعه و سنی بود که در‬ ‫سریال نیز ان را مشاهده کردیم حتی در یکی‬ صفحه 38 ‫مامور امنیتی‬ ‫شــخصیت امنیتی‬ ‫یک کشور را معرفی‬ ‫میکند پس اراستگی‬ ‫او مهم است‪ .‬ما نیز‬ ‫بسیار روی این قضیه‬ ‫حســاس بودیم‪.‬‬ ‫خود من اتفاق افتاده‬ ‫بود برای پوشش‬ ‫بازیگران دیگر کوتاه‬ ‫می امدم اما درباره‬ ‫پوشــش بازیگران‬ ‫اطالعاتی و امنیتی‬ ‫اصال کوتاه‬ ‫نمی امدم‬ ‫از قسمت های سریال عالم اهل تسنن نیز‬ ‫ترور شد‪ .‬ما تالش کردیم بافت حضور اقوام‬ ‫ایرانی در قامت مامور امنیتی مروج وحدت‬ ‫باشد و به همین دلیل نگرانی نداشتیم‪.‬‬ ‫اگر فضای مجازی را در مدت پخش‬ ‫دنبال کرده باشید متوحه می شوید که‬ ‫مخاطب تلویزیون در کامنت ها و فضای‬ ‫توییتر بســیار ابهام دربــاره تخیلی‬ ‫بودن از سکانس ها دارد‪ .‬قصد داریم‬ ‫از شما بپرســیم چقدر از ارجاعات‪،‬‬ ‫شخصیت ها و اتفاقات واقعی است؟‬ ‫همچنین بعضی از گریم ها هم شــبیه‬ ‫بعضی چهره های مهم شده اند‪.‬‬ ‫این قدرت تخیل است که فیلم را می سازد‪.‬‬ ‫ساختار «خانه امن» اساس یک پرونده واقعی‬ ‫است اما در این میان باید یکسری اتفاقات‬ ‫داشته باشیم که محصول تخیل است و کامال‬ ‫هم طبیعی است‪ .‬درباره گریم بازیگران نیز‬ ‫باید بگویم ما قصد نداشتیم بازیگران را با‬ ‫گریم شبیه چهره های معروف کنیم چراکه‬ ‫برایمان کارکردی نداشــت اما ممکن است‬ ‫کسی بخواهد چنین برداشتی داشته باشد‪.‬‬ ‫در وضعیت ظاهری مامــور امنیتی و‬ ‫اطالعاتی یک اتفــاق خوب رخ داد و‬ ‫ان هم اراسته بودن ماموران بود‪ .‬حتی‬ ‫برخی مواقع لباس مارک پوشیده و این‬ ‫یک نکته مثبت برای سریال محسوب‬ ‫می شود‪ .‬این توجه بیشتر از جانب چه‬ ‫کسی وجود داشت؟‬ ‫طبیعتا مامور امنیتی شخصیت امنیتی‬ ‫یک کشــور را معرفــی می کند پس‬ ‫اراستگی او مهم اســت‪ .‬ما نیز بسیار‬ ‫روی این قضیه حساس بودیم‪ .‬خود من‬ ‫اتفاق افتاده بود برای پوشش بازیگران‬ ‫دیگر کوتاه می امدم اما درباره پوشش‬ ‫بازیگران اطالعاتی و امنیتی اصال کوتاه‬ ‫نمی امــدم چراکه ان ها یــک نماد از‬ ‫حاکمیت و کشور هستند و حکم قهرمان‬ ‫را در اذهان مردم دارند پس الزم است‬ ‫حتما اراسته‪ ،‬شیک و خوش پوش باشند‪.‬‬ ‫در این امر مدیر تولید کار نیز بسیار وقت‬ ‫گذاشــت و این نکته محصول زحمات‬ ‫ایشان است‪.‬‬ ‫برخی صحبت ها خاصه درباره شناخت‬ ‫جو بایــدن ان هم بالفاصلــه بعد از‬ ‫انتخابات امریکا شائبه هایی را به وجود‬ ‫اورد‪ .‬از شما خواسته شد درباره برخی‬ ‫شخصیت ها صحبت کنید یا از ابتدا در‬ ‫فیلمنامه و قصه وجود داشت؟‬ ‫ایده «خانه امن» سه ســال قبل و پیش از‬ ‫«ترور خاموش» باز می گردد‪ .‬ایده کلی که‬ ‫ان زمان مطرح شــد تئوری «خانه ناامن»‬ ‫بود که البته در یک فضای خصوصی مطرح‬ ‫و جرقه ای در ذهن ما زده شد‪ .‬الزم به ذکر‬ ‫اســت که طرح این پروژه توسط مرتضی‬ ‫اصفهانی طراحی و توسط حسین تراب نژاد‬ ‫تبدیل به فیلمنامه شد‪ .‬از سوی دیگر با اغاز‬ ‫تهدیدات داعش نیز بر ان شدیم این کار را‬ ‫تولید کنیم‪ .‬پس انتخابات امریکا مبنای‬ ‫کار ما نبوده است بلکه این سریال بر اساس‬ ‫پرونده های واقعی به مســایل سیاسی و‬ ‫امنیتی پرداخته و قصه پردازی و درام را نیز‬ ‫به ان اضافه کرده است‪.‬‬ ‫‪39‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 39 ‫سینمای ایران‬ ‫سامان صفاری از ویژگی های بازی در نقش مامور‬ ‫مخفی به ماهنامه صبا گفت‬ ‫نـقش هـای‬ ‫چند وجهی را‬ ‫دوست دارم‬ ‫سامان صفاری بازیگر نقش «پیام» در سریال «خانه امن» درباره این‬ ‫مجموعه و ویژگی های نقش خود توضیحاتی را در گفت وگو با «صبا»‬ ‫ارائه داد که با حذف سواالت ما در ادامه میخوانید‪.‬‬ ‫چقدر این پروژه‬ ‫را با سریال گاندو‬ ‫که گفته می شــد‬ ‫سپاه پشت ان بوده‬ ‫است‪ ،‬مقایســه کردید و‬ ‫اینکه ایا به لحاظ مالی و امکانات‬ ‫هم با شــما همکاری الزم در پروسه‬ ‫تولید انجام شد؟‬ ‫بــرای پرداختن بــه مســایل امنیتی و‬ ‫موضوعات مرتبط این تلویزیون است که‬ ‫تصمیم می گیرد تولید کدام ســریا ل ها‬ ‫ضرورت دارد‪ .‬همه ســریال ها محصوالت‬ ‫تلویزیون هستند‪ .‬برخی برای ساخت پروژه‬ ‫خود نیاز دارند از سپاه پاسداران مشورت‬ ‫بگیرند و برخی دیگر از وزارت اطالعات‪،‬‬ ‫وزارت بهداشــت و‪ ...‬ما در این سریال از‬ ‫سپاه هم کمک گرفته ایم‪ .‬در حقیقت برای‬ ‫پرداختن به ایــن موضوعات در تلویزیون‬ ‫همه باید کمک کنند که کمک هم کرده اند‪.‬‬ ‫*بسیاری از افراد به اینکه سریال شما‬ ‫پربیننده ترین سریال پاییز در اخرین‬ ‫نظرسنجی ســازمان صداوسیما شد‬ ‫واکنش نشــان دادند و خواستند این‬ ‫عنوان را زیر سوال ببرند‪ .‬شما دشمن‬ ‫زیاد دارید یا موضوع دیگری در میان‬ ‫است؟‬ ‫مهم این است که‬ ‫مردم ســریال را‬ ‫پسندید ه اند‪ .‬البته‬ ‫نقدهــا و نظرها نیز‬ ‫قابل احترام است و در‬ ‫حقیقت ما سریال نمی سازیم‬ ‫که فقط تماشاگر داشته باشیم بلکه‬ ‫کار تولید می کنیم که همــه نظر بدهند‬ ‫تا تبادل ارا صورت بگیــرد‪ .‬اگر افراد نظر‬ ‫ندهند که فقط انتن پر شده است‪.‬‬ ‫احتمال ساخت فصل دوم «خانه امن»‬ ‫وجود دارد؟‬ ‫مجموعه هایی هستند که ضرورت تولید‬ ‫فصل دوم ا ن ها را تلویزیون تشــخیص‬ ‫می دهد اما در حال حاضر درباره ســاخت‬ ‫فصل دوم «خانه امن» صحبتی نشده است‪.‬‬ ‫همچنین کسی به ما پیشنهاد ساخت فصل‬ ‫دوم این مجموعه را نداده اســت و ما نیز‬ ‫پیشنهاد نکرده ایم‪.‬‬ ‫*درباره پروژه جدیــدی که با هادی‬ ‫حجازی فر شــروع کرده اید‪ ،‬برایمان‬ ‫بگویید‪ .‬چطور پیش می رود؟‬ ‫فقط به گفتن همین یک جمله اکتفا می کنم‬ ‫که سریال شــهید باکری سخت است‪ ،‬اما‬ ‫پیش می رود‪.‬‬ ‫قبل از حضور در سریال «دلدادگان» در چند فیلم سینمایی با ایفای‬ ‫نقش اصلی حضور پیدا کرده بودم و بچه های سینما من را می شناختند‬ ‫اما عامه مردم با من اشــنا نبودند و پس از سریال «دلدادگان» که در‬ ‫زمان پخش خود سریالی پرمخاطب بود‪ ،‬شــناخته شدم‪ .‬برعکس‬ ‫ان چیزی که دیگران به مــن می گفتند که پس از «دلدادگان» ممکن‬ ‫است بیشتر پیشنهاد بازی در سریال داشته باشم‪ ،‬این اتفاق نیفتاد‬ ‫و بیشتر پیشنهاد بازی در فیلم های سینمایی به من می شد‪ .‬فیلم های‬ ‫«پارادایس» ساخته علی عطشانی‪« ،‬سامورایی در برلین» به کارگردانی‬ ‫مهدی نادری و «شهربانو» به کارگردانی مریم بحرالعلومی از فیلم هایی‬ ‫است که من پس از «دلدادگان» کار کردم‪.‬‬ ‫من باتوجه به فیلمنامه اثر و نقش‪ ،‬پیشنهاد بازی در فیلم و سریال‬ ‫را قبول می کنم و به ایــن فکر نمی کنم که حتمــا کاری را که انجام‬ ‫می دهم باید سینمایی‪ ،‬تلویزیونی و یا نمایش خانگی باشد چراکه این‬ ‫مرزبندی ها باعث نابودی بسیاری از بازیگران جوان ما شده است و من‬ ‫سعی کرده ام از این موضوع تجربه کسب کنم‪.‬‬ ‫از عالقه به ایفای نقش «پیام» تا پوشش متفاوت‬ ‫زمانی که بازی در این مجموعه از سوی احمد معظمی؛ کارگردان‬ ‫«خانه امن» به من پیشنهاد شد و فیلمنامه را خواندم‪ ،‬متوجه شدم این‬ ‫کاراکتر بسیار متفاوت تر از دیگر کاراکترهای سریال است و عالقه مند‬ ‫شدم که این نقش را بازی کنم‪ .‬با احمد معظمی هم که صحبت کردم‪،‬‬ ‫متوجه شدم قرار است اتفاق خوبی برایم رقم بخورد و در نهایت ان را‬ ‫پذیرفتم‪.‬‬ ‫یک لطفی احمد معظمی به من در این سریال کرد و ان این بود که‬ ‫من را ازاد گذاشت تا بتوانم هر ان چیزی که فکر می کنم و برایم ممکن‬ ‫است به کاراکتر «پیام» اضافه کنم‪ .‬من در دورخوانی سعی کردم یک‬ ‫مواردی را به «پیام» اضافه کنم‪ .‬سر به هوا بودن این شخصیت و اینکه‬ ‫هر کاری را می تواند انجام بدهد به نظرم از جذابیت های این کاراکتر‬ ‫است‪.‬‬ ‫اگر مخاطبان دقت کرده باشند پوشــش من در این مجموعه در‬ ‫سریال های دیگر دیده نمی شــود‪ .‬لباس هایی که من در «خانه امن»‬ ‫پوشیده ام در سریال های نمایش خانگی و در بین جوان ها دیده می شود‪.‬‬ صفحه 40 ‫عاشــقانه ای دارد و در عیــن حال پررو‬ ‫است‪ .‬با ماموری که روبه روی او قرار دارد‬ ‫محافظه کارانه برخورد می کند و هیچ موقع‬ ‫جرات ندارد با او تند صحبت کند‪ .‬همچنین‬ ‫با «شهروز» به گونه دیگری رفتار می کند‪.‬‬ ‫رفتارهای چند وجهی این کاراکتر در عین‬ ‫جذابیت تجربه خوبــی را برایم رقم زد‪.‬‬ ‫همچنین بیننده نیز بــا این ویژگی که به‬ ‫نمایش گذاشته ام هنوز نمی داند باالخره‬ ‫من عاشق «تابان» هستم یا نه؟ و نفوذی‬ ‫«ثمین» هستم یا سیســتم امنیتی؟ در‬ ‫بسیاری از فیلم های دنیا کسانی جاسوس‬ ‫بوده اند که شــاید مخاطب تا پایان فیلم‬ ‫تصوری هم از ان نداشــته باشد‪ .‬اینکه‬ ‫در این ســریال فردی به عنوان جاسوس‬ ‫نیروهای امینی انتخاب شده است که قبال‬ ‫جاعل بوده و در زندان به سر می برده یعنی‬ ‫کلیشه ها در تلویزیون شکسته شده است‪.‬‬ ‫اینکه ما بخواهیم کاراکترها را هنوز هم به‬ ‫صورت ‪ ۱۰۰‬درصد مثبت و یا منفی نشان‬ ‫بدهیم دیگر جذابیتی ندارد‪ .‬ما در «خانه‬ ‫امن» نشان دادیم که کسی مانند «پیام» با‬ ‫سابقه ای که دارد می تواند نفوذی نیروهای‬ ‫امینی بشود‪ .‬البته این اتفاق در سیستم‬ ‫امنیتی همه کشورها رخ می دهد‪.‬‬ ‫«خانه امن» اوج پختگی احمد معظمی‬ ‫است‬ ‫البته بسیاری افراد به این موضوع هم دقت‬ ‫کرده و در فضای مجازی به ان واکنش نشان‬ ‫داده اند‪ .‬در حقیقــت «پیام» نمونه فردی‬ ‫است که در جامعه هم دیده می شود‪.‬‬ ‫برای ایفای نقش «پیام» بســیار ورزش‬ ‫کردم‬ ‫این کاراکتر به لحاظ فیزیکی و بدنی باید‬ ‫کامال اماده می بود بنابراین من تالش کردم‬ ‫برای ایفای این نقش بســیار ورزش کنم و‬ ‫مواقعی که ســرکار نمی رفتم در باشگاه‬ ‫تمرین می کردم‪ .‬عالوه بر این موضوع این‬ ‫کاراکتر فردی بسیار سرحال و شاد است‬ ‫که حتی در ناراحتی شــادابی در فیزیک‬ ‫بدنی اش وجود دارد‪.‬‬ ‫من هم می تواستم برای ایفای نقشم در‬ ‫قسمتی از ســریال از ماشین پیاده شوم و‬ ‫ارام بدوم و اتفاق خاصی هم نمی افتاد اما‬ ‫من باید در این قسمت با باالترین سرعت‬ ‫ممکن می دویدم و اگر این کار را نمی کردم‬ ‫این سریال هم مانند دیگر کارها می شد‪ .‬به‬ ‫عنوان مثال وقتی یک نفر نقش یک بوکسور‬ ‫را ایفا می کند باید بداند این بوکسور چگونه‬ ‫اســت و من در «خانه امن» بسیار به این‬ ‫موضوع دقت کردم‪.‬‬ ‫زمانی که همه عوامل ســازنده برای‬ ‫کار انگیزه داشــته باشند‪ ،‬باعث می شود‬ ‫مخاطب تلویزیون نیز کار را دنبال کند و‬ ‫دیده شود‪ .‬من اوج پختگی احمد معظمی‬ ‫را در «خانــه امن» دیــدم چراکه ژانری‬ ‫است که در گذشــته تجربه کرده و حال‬ ‫برای ان زحمت کشــیده است‪ .‬زمانی که‬ ‫یک کارگردان از یک دیالوگ ســاده ‪۳۰‬‬ ‫بار برداشت داشــته باشد‪ ،‬نشان می دهد‬ ‫از دیالوگ ساده هم نمی گذرد و همه این‬ ‫عوامل باعث موفقیت کار شده است‪.‬‬ ‫اصوال به این قضیه فکر نمی کنم چراکه‬ ‫احســاس می کنم یک بازیگر اگر به این‬ ‫قضیه فکر کند دچار اشتباه و سردرگمی در‬ ‫انتخاب نقش هایش می شود‪ .‬این مرزبندی‬ ‫برای نسل ما و در کل هنر بسیار خطرناک‬ ‫است و باعث می شــود فرد از یک اتفاق‬ ‫مثبت در زندگی اش دور شود چراکه اگر‬ ‫یک فرد در حال حاضر بگوید دیگر نقش‬ ‫پلیس ایفا نمی کند‪ ،‬ممکن اســت نقش‬ ‫پلیسی که بعدا به او پیشنهاد می شود اوج‬ ‫ی باشد‪.‬‬ ‫پختگی او در بازیگر ‬ ‫کاراکترهای خاکســتری برایم جذاب‬ ‫هستند‬ ‫من به مثبــت و منفی بــودن نقش فکر‬ ‫نمی کنم اما اگر بخواهــم از کاراکترهایی‬ ‫بگویم که برایم جذاب اســت باید عرض‬ ‫کنم کاراکترهای خاکستری برایم جذاب‬ ‫هستند و «پیام» ســریال «خانه امن» نیز‬ ‫کاراکتری خاکستری است‪ .‬من صرفا ‪۱۰۰‬‬ ‫درصد کاراکتر منفی را دوست ندارم و الزم‬ ‫است این نکته را بگویم که کاراکتر منفی‬ ‫عجیب و غریب لباس نمی پوشــد و او هم‬ ‫فردی ساده است‪.‬‬ ‫این کاراکتر به لحاظ‬ ‫فیزیکی و بدنی باید‬ ‫کامال اماده میبود‬ ‫بنابراین من تالش‬ ‫کردم برای ایفای‬ ‫این نقش بســیار‬ ‫ورزش کنم و مواقعی‬ ‫که ســرکار نمیرفتم‬ ‫در باشگاه تمرین‬ ‫میکردم‪ .‬عالوه بر‬ ‫این موضوع این‬ ‫کاراکتر فردی بسیار‬ ‫سرحال و شاد است‬ ‫که حتی در ناراحتی‬ ‫شــادابی در فیزیک‬ ‫بدنی اش وجود دارد‬ ‫رفتارهای چندوجهــی این نقش برایم‬ ‫جذاب بود‬ ‫«پیام» با شــخصیت «تابــان» رفتار‬ ‫‪41‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 41 ‫سینمای ایران‬ ‫با سعید ابوطالب کارگردان «شام ایرانی» و «شب های مافیا»‬ ‫درباره مصائب و محاسن ریلیتی شو در ایران‬ ‫با «شام ایرانی »‬ ‫رکورد تماشای سریال های‬ ‫تلویزیوناینترنتیراشکستیم‬ ‫طرح و فیلمنام ه یک سریال داستانی جاسوسی دارم‬ صفحه 42 ‫پریسا سادات خضرایی‪« :‬کارگردانی ریلیتی شو یعنی ساخت قصه ی همزمان‪ ،‬پیشنهاد‬ ‫دکوپاژ و میزانسن در لحظه و ضبط»‪ ،‬شاید بهترین جمله برای تعریف ریلیتی شو همین باشد‪ .‬سعید‬ ‫ابوطالب از کسانی است که عالقه ی بسیاری به فعالیت در این حوزه دارد‪ .‬او در مجموعه هایی مثل‬ ‫«سرزمین دانایی»‪« ،‬رالی ایرانی»‪« ،‬هفت روز و هفت ساعت» و «شام ایرانی» به عنوان تهیه کننده و یا کارگردان‬ ‫حضور داشته و به نوعی رکورددار ساخت کارهای این ُچنینی است؛ اثار پرریسکی که اگر همه چیز سر جایش به‬ ‫درستی ننشیند و به قول مصطلح تاس جز شش نشود اصال خروجی جذابی را شاهد نخواهیم بود‪ .‬اما اغلب خروجی‬ ‫های سعید ابوطالب در این حوزه شاید با یک تلورانس باال و پایین اما دیده شده و مورد توجه قرار گرفته است‪ .‬این‬ ‫اواخر و در دوران شیوع کرونا و قرنطینه که باعث استقبال مخاطبان از شبکه نمایش خانگی و دیده شدن بعضی‬ ‫کارها شده «شام ایرانی» و «شب های مافیا» هم پر اقبال ظاهر شد‪ .‬درباره سختی های کار ریالیتی شو‪ ،‬همکاری با‬ ‫هنرمندان در این حیطه‪ ،‬تمایزهای دردسرساز‪ ،‬ایده های جذاب و ‪ ...‬با سعید ابوطالب صحبت کردیم که با حوصله به‬ ‫پاسخ گویی سواالت ما نشستند و در ادامه می خوانید‪.‬‬ ‫درحال حاضــر از شــما دو کار در‬ ‫شــبکه نمایش خانگی هســت اما‬ ‫بیشتر بپردازیم به شام ایرانی چرا‬ ‫که بیشــتر میان مخاطب جا افتاده‬ ‫اســت ‪ .‬در شــام ایرانی نحو ه ی‬ ‫چیدمــان و گروه بنــدی میهمان ها‬ ‫به چه صورت است و برای این کار‬ ‫چه المان هایی را در نظر می گیرید؟‬ ‫خلقیات ضد و نقیــض یا اختالفات‬ ‫بین برخــی بازیگران برای شــما‬ ‫در این گرو ه بند ی ها مشــکل ساز‬ ‫نشده است؟‬ ‫بســیاری از بازیگران اقــا و خانم که در‬ ‫پروژه های دیگر جزو همکاران ما هستند‪،‬‬ ‫خودشــان تمایل دارند تا در این مجموعه‬ ‫حضور داشــته باشــند‪ .‬منتها حتما این‬ ‫بازیگران باید از قبــل باهم رفاقت قدیمی‬ ‫داشته و یا کار مشــترک کرده باشند چرا‬ ‫که میهمانی ها واقعی هســتند‪ .‬درواقع ما‬ ‫چهار بازیگر مختلــف را انتخاب نمی کنیم‬ ‫که بگوییم این چهار نفر در یک گروه قرار‬ ‫بگیرند‪ .‬گروه ها را خود بازیگرها پیشنهاد‬ ‫می دهند چرا که از قبل ســابقه اشنایی‪،‬‬ ‫رفاقت و همــکاری دارند و بــرای اینکه‬ ‫میهمانی ها کامال طبیعی به نظر برســد از‬ ‫خود بازیگران خواهش می کنیم تا گروه های‬ ‫چهار نفره به ما پیشنهاد دهند‪ .‬البته ما در‬ ‫فصول اول در هر گروه چهار نفره یک بازیگر‬ ‫خارجی هم دعوت می کردیم که سه فصل‬ ‫این کار انجام شد اما متاســفانه به دلیل‬ ‫شیوع کرونا دیگر میهمان خارجی نداریم‪.‬‬ ‫منظور من از میهمان خارجی‪ ،‬یک بازیگر‬ ‫خارجی است که از تجارب مختلف کشور‬ ‫خودش می گفت و پذیرایی و میهمان نوازی‬ ‫راســتش را‬ ‫بخواهید وقتی‬ ‫«شام ایرانی» را‬ ‫شروع کردیم با چند‬ ‫شخصیت سیاسی و‬ ‫شــخصیت های‬ ‫بلند پایه ای مثل‬ ‫رئیس جمهورهای‬ ‫ســابق و نماینده‬ ‫های سابق مجلس‬ ‫صحبت کردیم و‬ ‫من رضایت انها را‬ ‫جلب کردم که در این‬ ‫برنامه شرکت کنند‬ ‫ایرانی ها را می دید و تبادل فرهنگی صورت‬ ‫می گرفت که در حال حاضر امکانش نیست‪.‬‬ ‫بنابراین وقتــی بازیگرها با همفکری گروه‬ ‫کارگردانی گروه ها را می چینند اختالف نظر‬ ‫و دلخوری های این چنینی نداریم‪ .‬اتفاقات‬ ‫همه ی گروه ها کامال رئال اســت‪ ،‬خودشان‬ ‫دعوت می کنند و اگر تم‪ ،‬قصه و شگفتانه ای‬ ‫هســت ما فقط در جریان قرار می گیریم‬ ‫و در این موارد دخالــت نمی کنیم چرا که‬ ‫می خواهیم جو ریلیتی شو حفظ شود و همه‬ ‫چیز کامال رئال و واقعی باشد‪.‬‬ ‫ایده حضور میهمانان خارجی از کجا‬ ‫امد و این بازیگــران به چه صورت‬ ‫انتخاب می شدند؟‬ ‫ما فکر کردیــم برای اینکــه مجموعه ی‬ ‫«شــام ایرانی» معنی پیدا کند اینکه چهار‬ ‫بازیگر ایرانی کنار هم بنشــینند و شــام‬ ‫نوش جان کنند خوب اســت و در کنار ان‬ ‫معرفی فرهنگ‪ ،‬میهمان نوازی‪ ،‬ســنت ها‪،‬‬ ‫لباس های ایرانی و همه ایــن موارد وجود‬ ‫دارد ولی اگر این مســاله در مقایسه با یک‬ ‫هنرمند خارجی باشــد یعنی او میهمان ما‬ ‫باشد و بعد بازیگران ما میهمان او شوند‪ ،‬به‬ ‫گستره و معرفی فرهنگی مان بیشتر کمک‬ ‫می کند‪ .‬بنابراین فکر کــردم می توانیم از‬ ‫هنرمندان و بازیگران کشــورهایی که با ما‬ ‫تشابه و قرابت های فرهنگی دارند دعوت‬ ‫کنیم‪ .‬لیست بلندباالیی در اختیارمان بود‬ ‫و با بازیگران زیــادی از ترکیه‪ ،‬اذربایجان‪،‬‬ ‫‪43‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 43 ‫نگاه ویژه‬ ‫ارمنستان‪ ،‬تاجیکستان‪ ،‬هند‪ ،‬لبنان‪ ،‬روسیه‪،‬‬ ‫عمان و ‪ ...‬صحبت کرده بودیم و داشتیم به‬ ‫نوبت این کارها را انجــام می دادیم‪ .‬منتها‬ ‫نهایتا فقط توانستیم بازیگران کشورهای‬ ‫ترکیه‪ ،‬اذربایجــان و لبنان را دعوت کنیم‬ ‫چرا که سال گذشته به کرونا خوردیم‪ .‬ولی با‬ ‫بازیگران روس‪ ،‬هندی‪ ،‬تاجیک و کشورهایی‬ ‫که حوزه های تمدنی مشترکی با ما دارند و‬ ‫فرهنگ های پذیرایی‪ ،‬میهمان نوازی‪ ،‬غدا‬ ‫و لباس های ما به هم شــبیه و نزدیک است‬ ‫دعوت کردیم‪ .‬ما از این طریق می توانستیم‬ ‫از فرهنگ های کشورهای همسایه مواردی را‬ ‫بیاموزیم و طبیعتا فرهنگ و سنت خودمان‬ ‫را هم معرفی کنیم‪ .‬چرا که این برنامه به جز‬ ‫اینکه از طریق وی او دی های داخل کشــور‬ ‫پخش می شود خوشــبختانه یا متاسفانه‬ ‫از چند شــبکه ماهواره ای دیگر هم پخش‬ ‫می شــود و مخاطب ایرانی خارج از کشور‬ ‫و بعض ًا مخاطب خارجــی داریم که کمی با‬ ‫ادبیات‪ ،‬زبان و فرهنگ ایرانی اشنایی دارد‪.‬‬ ‫به همین دلیل فکر کردیــم اید ه میهمان‬ ‫خارجی می تواند ایده خوبی باشد که البته‬ ‫بســیار از ان استقبال شــد و بازدیدهای‬ ‫برنامه ی ما در زمانی کــه میهمان خارجی‬ ‫داشتیم رشد فزاینده ای داشت‪ .‬در فصل سه‬ ‫که از لبنان بازیگر میهمان داشتیم در ابتدا‬ ‫بازیگران ایرانی ما یعنی سید جواد هاشمی‪،‬‬ ‫علی انصاریان و حامد اهنگــی در لبنان‬ ‫میهمان او شدند و بعد او به ایران امد و سه‬ ‫شب میهمان ما بود و تفاوت ها و تشابه های‬ ‫فرهنگی را بررسی کردیم‪ .‬ما در این فصل از‬ ‫نظر مخاطب رکوردی دست نیافتنی داشتیم‬ ‫اما متاسفانه به دلیل شــیوع کرونا این کار‬ ‫متوقف شد و امیدواریم که شرایط دوباره‬ ‫مساعد شود‪.‬‬ ‫در دوران کرونا فصل جدید شــام‬ ‫ایرانی و حاال شب های مافیا بازتاب‬ ‫بهتری پیدا کرد و فکر می کنم که در‬ ‫این دوران برخالف مشاغل دیگر از‬ ‫همه بیشتر کارتان دیده شد؟‬ ‫البته مقایسه کار فرهنگی با مشاغل دیگر‬ ‫شاید مقایسه خوبی نباشد ولی طبیعتا به‬ ‫دلیل شرایط کرونایی مردم وقت بیشتری‬ ‫در خانه دارنــد و مجموعه های مختلف را‬ ‫می بینند‪ .‬بله‪ ،‬این هم می تواند موثر باشد‬ ‫ولی اینطور نیســت که هر محتوایی تولید‬ ‫شود بیننده پیدا کند چرا که ما در این هفت‬ ‫فصلی که ساختیم و پخش شد کامال متوجه‬ ‫شدیم که قسمت هایی را بیننده ها دوست‬ ‫نداشــته و ندیده اند و بعضی قسمت ها را‬ ‫دوست داشته اند و خیلی دیده شده است‪.‬‬ ‫درواقع اینطور نیست که مردم مجبور باشند‬ ‫برنامه ما را نگاه کنند‪ .‬ان ها بین تلویزیون‪،‬‬ ‫پخش انالین کارهای سینمایی و مواردی از‬ ‫این دست؛ قدرت انتخاب دارند اما طبیعتا‬ ‫این نکته ای که شــما می فرمایید هم موثر‬ ‫است‪.‬‬ ‫در »رالــی ایرانی«‬ ‫پانزده دوربین‬ ‫داشتیم و یا در «مافیا»‬ ‫با ده دوربین کار را‬ ‫پیش میبریم و همه‬ ‫ادمهایی که پشــت‬ ‫دوربین ایستاده اند‬ ‫خودشان مستندساز‬ ‫هستند و به نوعی‬ ‫کارگردانی میکنند‪.‬‬ ‫این سختی های کار‬ ‫هست اما مزیتش‬ ‫این است که سرعت‬ ‫تولید ما « محمدرضا‬ ‫به شدت باال است‬ ‫«شام ایرانی» در اغلب موارد با هدف‬ ‫سرگرمی ســاخته می شود اما انگار‬ ‫سبک زندگی هم تبلیغ می شود‪ .‬خود‬ ‫شما در این فصل دقیقا با چه اهدافی‬ ‫جلو رفته اید؟‬ ‫اگر بخواهیم عمیق تر به موضوع نگاه کنیم‬ ‫هیچ برنامه ای حتی اگر صد در صد ادعای‬ ‫سرگرمی داشته باشــد نمی تواند بگوید‬ ‫که من محتوا و اید ه ای را منتقل نمی کنم‪.‬‬ ‫طبیعتا هر برنامه ای وقتی ساخته می شود‬ ‫با خود فرهنگ‪ ،‬ایده و دیدگاهی را منتقل‬ ‫می کند حتی اگر ادعای ســازندگان این‬ ‫باشــد که ما صد در صد سرگرمی هستیم‪.‬‬ ‫اصال ترویج سرگرمی و ساخت برنامه های‬ ‫سرگرم کننده هم یک نوع نگرش است ولی‬ ‫ما فکر می کنیم در کنار ایجاد سرگرمی حتما‬ ‫یک تعهد فرهنگی هم داریم‪ .‬ما در مجموعه ‬ ‫«شام ایرانی» ده ها سرفصل محتوایی داریم‬ ‫که به همه ا ن ها توجه می کنیم و خیلی از‬ ‫این موارد را تا به حال در برنامه سازی لحاظ‬ ‫کرده ایم که می توانم به چند مورد اشــاره‬ ‫کنم‪ .‬معرفی و شناساندن هنرهای سینما‪،‬‬ ‫تلویزیون و تئاتر کــه در ادبیات بازیگران‬ ‫ما هست؛ بازشناسی یعنی شناخت دوباره ‬ ‫بازیگرانی که هر کدام شان سوابق بسیاری‬ ‫در فرهنگ و هنر دارند اما ناگهان در مقطعی‬ ‫شناخته می شــوند و بعضی از مردم تصور‬ ‫می کنند که این بازیگر االن به طور اتفاقی‬ ‫دیده و معروف شد ه است‪ ،‬بدون اینکه در‬ ‫نظر بگیرند ان ها چند دهه اســت که کار‬ ‫هنری می کنند‪ .‬این مساله کمک می کند تا‬ ‫ما به مخاطبان مان بگوییم که کار فرهنگی‪،‬‬ ‫هنری‪ ،‬سینمایی و تئاتر چه کار پرزحمت و‬ ‫مشقت باری است و ا ن کسانی که دوست‬ ‫دارند به این حرفه ها وارد شــوند باید این‬ ‫مسیر اموزش و تجربه های سخت را پشت‬ ‫ســر بگذارند‪ .‬احترام به پیشکسوت ها که‬ ‫این مورد جزو اهداف مــا بوده و همچنین‬ ‫شناســایی انواع غذاهای ایرانی‪ ،‬سنتی و‬ ‫غذاهایی که در حال حاضر خیلی متداول‬ ‫نیســتند و عالوه بر این هــا پذیرایی ها و‬ ‫میهمانی هایی که می شــود نسبتا ساده‬ ‫برگزار شــوند را نیز به مخاطب یاداوری‬ ‫می کنیم‪ .‬قرار این اســت که رفته رفته به‬ ‫مخاطب توضیح دهیم که ما الزم نیســت‬ ‫برای میهمان خیلی شرایط خاص و الکچری‬ ‫ایجاد کنیم و می شــود یک غذای معمولی‬ ‫که در خانه هایمان نــوش جان می کنیم را‬ ‫به احترام میهمان شــکیل تر و با سلیقه تر‬ ‫بیاراییم و میهمانی هــا را برگزار کنیم‪ .‬ما‬ ‫فکر می کنیم میهمانی و دور هم نشستن و‬ ‫گپ های دوستانه بخشی از فرهنگ اصیل‬ ‫ماست که باید امتداد داشته باشد‪.‬‬ ‫مشابه این سوال را به طریقی دیگر درباره‬ ‫«شــب های مافیا» بپرســیم‪ ،‬این بازی‬ ‫تامل برانگیز اگر دقیق شــویم می تواند‬ ‫نکات بســیار ظریف اجتماعی و قواعد‬ ‫زندگی شهری و حاشــیه های سیاسی‬ ‫ان را هم بــه ما یاداور شــود‪ .‬به عنوان‬ ‫صاحب اثر به این نوع نگاه های فرابازی‬ ‫هم در «شب های مافیا» توجه کرد ه اید؟‬ ‫اینکه بیننده می تواند تاویل های فرامتنی‬ ‫بسیاری داشته باشد؟‬ ‫باالخره در هر بازی و یا در هر مســابقه ای‪،‬‬ ‫چه فیزیکی باشــد مثل فوتبال و کشتی و‬ ‫یا از نوع دیگر‪ ،‬نتایج دیگری هم وجود دارد‬ ‫که باعث رشد ذهن و بدن فرد می شود‪ .‬بازی‬ ‫مافیا به رشد ذهنی مخاطب یا بازیگر کمک‬ ‫می کند‪ .‬درواقع ما فکر کردیم که این بازی‬ ‫هم می تواند جذاب باشد و هم می تواند به‬ ‫رشد ذهنی بازیگرها و مخاطب کمک کند‪.‬‬ ‫به موضوعاتی بیش از ایــن فکر نکردیم‪،‬‬ ‫یعنی اصراری نداریــم که اهداف فرامتنی‬ ‫برای ان تحلیل کنیم‪ .‬فکر می کنیم که مافیا‬ ‫یک بازی فکری خوب است که بنیا ن های‬ ‫روانشناسی دارد و به فعال و پویا شدن ذهن‬ ‫مخاطب و بازیگرها کمک می کند‪.‬‬ ‫گاهی در شــام ایرانی حتی خلقیات‬ ‫بد بازیگران را بدون سانسور نشان‬ ‫می دهیــد‪ ،‬چقدر قصد بی واســطه‬ ‫نشــان دادن رفتارهای خوب و بد‬ ‫هنرمندان را داشته اید؟‬ ‫من فکر می کنم که مــا باید حرمت‪ ،‬حریم‬ ‫خصوصی و احترام هنرمندی را که در برنامه ‬ ‫ما شرکت می کند نگاه داریم‪ ،‬چنانکه باید‬ ‫احترام همه صنوف و افراد جامعه را حفظ‬ ‫کرد یعنی کرامت انســانی همه افراد باید‬ ‫حفظ شــود هر چند که برنامه ما ریلیتی‬ ‫شــو باشــد‪ .‬برنامه ما دوربین مخفی و یا‬ ‫صندلی داغ نیست‪ ،‬ما نمی خواهیم بازیگر‬ ‫دلخور شود و یا مسائلی که به ان ها تمایلی‬ ‫ندارد مطرح شــوند و هیچوقت این کار را‬ ‫نمی کنیم‪ .‬بنابراین هر چیزی که از بازیگر‬ ‫پخش می شــود همانجا در لوکیشن اتفاق‬ ‫افتاده و ما همان لحظه از او می پرســیم و‬ ‫رضایتش را برای پخش ان قسمت ها جلب‬ ‫می کنیم‪ .‬برای مثال اگر شــخصی در غذا‬ ‫پختن به بازیگر کمک کنــد و یا زمانی که‬ ‫از خاطرات کاری و زندگی شــخصی اش‬ ‫می گوید ما با اجازه او این بخش ها را پخش‬ ‫می کنیم‪ .‬اگرچه به نظر می رســد که برای‬ صفحه 44 ‫مخاطب غافلگیر کنند ه است ولی با اجاز ه‬ ‫هنرمند تصویر شد‪ .‬ما مثل دوربین مخفی‬ ‫نیستیم و هیچ بخشی را بدون اجازه بازیگر‬ ‫پخش نمی کنیم‪.‬‬ ‫درحــال حاضــر اینســتاگرام به‬ ‫دیــده شــدن برنامه هــا کمــک‬ ‫می کند‪ .‬چقدر به ایــن فکر کردید‬ ‫کــه در هر قســمت تعمــدا یک‬ ‫سناریو سازی برای وایرال و پخش‬ ‫شدن در شبکه های اجتماعی داشته‬ ‫باشید؟‬ ‫قبول دارم که شــبکه های اجتماعی مثل‬ ‫اینســتاگرام‪ ،‬تلگرام و یا شبکه های دیگر‬ ‫در توجه مردم به برنامه های این چنینی و‬ ‫حتی سینما و برنامه های تلویزیونی نقش‬ ‫دارد و به ان کمک می کند اما ما هیچوقت‬ ‫اســاس را بر این نگذاشتیم که سناریویی‬ ‫بچینیم تا بخشــی از برنامه هــای ما در‬ ‫شبکه های اجتماعی وایرال شود و همیشه‬ ‫از اینکه بخش های زرد ساخته شود پرهیز‬ ‫کرد ه ایم‪ .‬چنان که می دانید ما در انتخاب‬ ‫بازیگرا ن مان سعی می کنیم از کسانی که‬ ‫زرد هستند و این بخش شان پررنگ تر است‬ ‫کمتر اســتفاده کنیم‪ .‬اگر ما می خواستیم‬ ‫انچه را که ضبط کرد ه ایم‪ ،‬مونتاژ و پخش‬ ‫کنیم مخاطب ما ده ها برابر بیش از حاال بود‬ ‫ولی ما همه را مالحظه می کنیم و هیچکدام‬ ‫از بخش های غیر قابل پخش را در شبکه های‬ ‫مجازی منتشــر نمی کنیم‪ .‬من این کار را‬ ‫غیر حرفه ای می دانم و معتقدم بخشی که‬ ‫بیننده در شبکه های مجازی با ان مواجه‬ ‫می شود همان چیزی باید باشد که کاملش‬ ‫را در وی او دی ‪ ،‬ســی دی یا از تلویزیون‬ ‫می بیند‪ .‬بنابراین ما بر اساس جذب مخاطب‬ ‫در شبکه های اجتماعی سناریو نمی چینیم‬ ‫و حتی خود گروه کارگردانــی و تدوین‪،‬‬ ‫بخش هایی را برای شبکه های اجتماعی جدا‬ ‫نمی کننــد‪ .‬اگر بخش هایی‬ ‫وایرال می شود از اصل‬ ‫برنامــه اســت و ما‬ ‫چیزی به نام پشــت‬ ‫صحنــه نداریم که‬ ‫ان را به شبکه های‬ ‫اجتماعی بدهیم امــا وقتی بخش هایی از‬ ‫برنامه وایرال و دیده می شود کامال طبیعی‬ ‫است‪ ،‬یعنی خود بازیگران و یا فن پیج های‬ ‫ان ها این کار را کرده اند و یا دیده شــده و‬ ‫مردم ان را دوست داشته اند‪.‬‬ ‫ســاخت ‪ reality Show‬در ایران‬ ‫خیلی در میان ســازنده هــا مورد‬ ‫اســتقبال قرار نگرفته و شما یکی‬ ‫از معدود افرادی هســتید که به این‬ ‫موضوع توجه دارید‪ .‬سختی کار یک‬ ‫طرف ‪ ،‬دغدغه شــما برای این کار‬ ‫چون توجه زیادی به سمتش نیست‬ ‫شکل گرفته یا عالقه شخصی است؟‬ ‫این قالب ژانر از حدود ســال دو هزار در‬ ‫بسیاری از شبکه های تلویزیونی و رسانه ای‬ ‫دنیا و ان هایی که صاحب تلویزیون هستند‬ ‫باب شــده و طرفداران خــاص خودش‬ ‫را دارد‪ .‬در ایران خیلی دیــر امد و اولین‬ ‫کسی که ریلیتی شو ساخت خود من بودم‬ ‫و در تلویزیون مجموعه ای به نام «سرزمین‬ ‫دانایی» را داشــتم‪ .‬ان زمان متاســفانه‬ ‫فضایش وجود نداشــت منتها من ان را‬ ‫ساختم‪ .‬بعد از ان در شبکه نمایش خانگی‬ ‫«رالی ایرانی‪ »1‬را ساختم که ان هم ریلیتی‬ ‫شو بود و باز به تلویزیون برگشتم و ریلیتی‬ ‫شوهای دیگری مثل «دســتم را بگیر»‪،‬‬ ‫«هفت روز و هفت ســاعت» و «هفت شهر‬ ‫عشق» را ســاختم و پس از ان در شبکه ‬ ‫نمایش خانگی «رالی ایرانی» را ادامه دادم‬ ‫و در حال حاضر هم «شام ایرانی» و «مافیا»‬ ‫را دارم‪.‬‬ ‫ریلیتی شــو یک ژانر است که چند مزیت‬ ‫من یک بار گفته ام‬ ‫و باز هم می گویم‬ ‫اگر چه بعضی از‬ ‫دوســتان از من‬ ‫قبول نکرده اند و‬ ‫عده ای من را مورد‬ ‫هجمــه و مخالفت‬ ‫قرار دادند و ان هم‬ ‫این است که من‬ ‫اصالتا ماهواره نگاه‬ ‫نمیکنم و مطلقا‬ ‫برنامه مشابه خارجی‬ ‫نمیبینم‪ .‬من حتی‬ ‫یک قسمت از ان‬ ‫مدل شام ایرانی که‬ ‫میدانم از شبکه های‬ ‫ماهوارهای به زبان‬ ‫فارسی پخش میشود‬ ‫را ندیده ام‪.‬‬ ‫نســبی خوب دارد‪ .‬اول اینکه می شود هر‬ ‫محتوایی را با این ژانر و با این قالب ارائه داد‪.‬‬ ‫یعنی صرف نظر از محتوا و پیام می شود از‬ ‫این قالب برای هر محتوا و پیامی اســتفاده‬ ‫کرد‪ .‬من این کار را دوست دارم شاید بتوانیم‬ ‫اسم این ســختی کار را تخصص بگذاریم؛‬ ‫یعنی اینکه هم ه تصویربردارها‪ ،‬صدابردارها‪،‬‬ ‫بچه های صحنه و دستیاران کارگردان ما در‬ ‫همه این برنامه ها («رالی ایرانی»‪« ،‬سرزمین‬ ‫دانایی»‪« ،‬شــام ایرانی»‪« ،‬مافیا») این کار‬ ‫را به خوبی بلد هســتند و برای ان اموزش‬ ‫دیده اند‪ .‬زمانی که ما ســعی کردیم گروه‬ ‫دیگری را برای فیلمبرداری‪ ،‬صدابرداری و‬ ‫تهیه و تولید بیاوریم مجموعه صدمه خورد‬ ‫و این کار کمی تخصصی شده است چرا که ما‬ ‫«رالی ایرانی‪ »2‬را بــا حدود پانزده دوربین‬ ‫فیلمبرداری کردیم و بیست قسمت حدود‬ ‫شصت‪ ،‬هفتاد دقیقه ای را در ده روز ضبط‬ ‫کردیم؛ یعنی ما روزی چهل الی پنجاه دقیقه ‬ ‫مفید را با پانــزده دوربین ضبط می کردیم‪.‬‬ ‫درواقع این یک کار خاص اســت و تخصص‬ ‫خاص خودش را دارد و حاصل کار یک گروه‬ ‫بزرگ است که من هم به عنوان تهیه کننده‬ ‫و گاهی اوقات کارگردان جزو ان هســتم‪.‬‬ ‫من بعضی وقت ها تهیه کننده بوده ام (برای‬ ‫مثال در «رالی ایرانــی») و در مواقعی مثل‬ ‫«شام ایرانی» کارگردان بوده و تهیه کننده‬ ‫نیستم اما به هر حال جزو این گروه هستم‪.‬‬ ‫این کار تخصصی است و البته من می دانم‬ ‫که این سال ها خیلی به ان توجه شده است‬ ‫یعنی برنامه های مختلفــی در تلویزیون‬ ‫و در همین ژانر ساخته شــده که البته به‬ ‫اشتباه به ان مستند مســابقه می گویند‪.‬‬ ‫اولین ریلیتی شویی که ما برای تلویزیون‬ ‫ساختیم برنامه ای به نام «سرزمین دانایی»‬ ‫بود و کپشنی که برای این برنامه زدند مستند‬ ‫مســابقه بود؛ این تصور اشتباه ایجاد شده‬ ‫که متاســفانه خبرنگاران هم به ان دامن‬ ‫می زنند و می گویند ریلیتی شــو یا همان‬ ‫مستند مســابقه که این ترجمه کامال غلط‬ ‫است‪ .‬ریلیتی شو یک ژانر است که می تواند‬ ‫انواع و اقسام مدل ها را داشته باشد که یکی‬ ‫از ان ها مستند مسابقه است‪ .‬در حال حاضر‬ ‫«مافیا» را ساخته ایم که یک فیلم مسابقه‬ ‫است و به امید خدا به زودی پخش می شود‪.‬‬ ‫خیلی ها به ســمت این ژانر امده اند که هم‬ ‫‪45‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 45 ‫نگاه ویژه‬ ‫موفق بوده اند و هم ناموفق ولی به هر حال‬ ‫ممارست می خواهد‪.‬‬ ‫می توانیــم «شــب های مافیا» را‬ ‫کامال در ژانر وابســته به ریلیتی شو‬ ‫بدانیم‪ ،‬تصورمان ایــن بود که یک‬ ‫برنامه تلویزیونی بازی محور است و‬ ‫عبارت دیگری هم درباره اش استفاده‬ ‫کردید فیلم ‪ -‬مسابقه‪ .‬اگر دومی باشد‬ ‫بیشتر نزدیک به «رالی ایرانی» است‪،‬‬ ‫درست می گویم؟‬ ‫ما اولین بار در تلویزیون ریلیتی شو را تجربه ‬ ‫کردیم که حدودا ده سال قبل برنامه ای به‬ ‫اسم «سرزمین دانایی» ساختیم‪ .‬ریلیتی شو‬ ‫خودش یک ژانر گسترده است که می تواند‬ ‫ابعاد گوناگون داشــته باشد‪ ،‬حتی دوربین‬ ‫مخفی ها هم نوعی ریلیتی شو هستند‪ .‬من‬ ‫درواقع چند مدل را ساخته ام که برای مثال‬ ‫می شود به «ســرزمین دانایی» اشاره کرد‬ ‫که اســم ان را مستند‪-‬مسابقه گذاشته ام‬ ‫اما وقتی «رالی ایرانــی» و در حال حاضر‬ ‫«شب های مافیا» را ساختیم من اسمش را‬ ‫فیلم‪-‬مسابقه گذاشتم‪ .‬در فیلم‪-‬مسابقه‬ ‫بازیگر وجود دارد‪ ،‬درواقع بازیگر در ذهن‬ ‫خود یک طرحی دارد؛ طرحی که به صورت‬ ‫جمــع و کالن در ذهن گــروه کارگردانی‪،‬‬ ‫کارگردان و سازنده هم هســت اما کامال‬ ‫رئال است‪ .‬یعنی ما در فیلم‪ -‬مسابقه برای‬ ‫بازیگران موقعیت نمایشی ایجاد می کنیم‬ ‫ولی بازیگر رها و ازاد است تا هر نوع اکت‬ ‫و ری اکتی که خــودش می خواهد را انجام‬ ‫دهد‪ ،‬بنابراین ما به عنوان کارگردان دخالتی‬ ‫در واقعه ی اصلی نداریــم و فقط موقعیت‬ ‫ایجاد می کنیم‪ .‬منتها وقتی با گروه حرفه ای‬ ‫فیلمسازی ان را پیش می بریم و میزانسن‬ ‫و دکوپاژ داریم؛ بنابراین فیلم می سازیم و‬ ‫وقتی با بازیگــر کار می کنیم‪ ،‬بازیگر نقش‬ ‫شــخصی خودش را ارائه می دهد و بازی‬ ‫می کند‪ .‬بنابراین ما چــه در «رالی ایرانی»‬ ‫و چه در «شب های مافیا» داریم یک فیلم‬ ‫می سازیم و من اســمش را فیلم‪-‬مسابقه‬ ‫می گذارم‪.‬‬ ‫میزانسن دادن و دکوپاژ کردن مستند‬ ‫و کارهای واقعی نما کار سختی هست‬ ‫و شما در کارگردانی این شکل کارها‬ ‫حتما باید اید ه های زیادی داشــته‬ ‫باشید‪ .‬چقدر کارهای خارجی را دنبال‬ ‫می کنید و در این حوزه کار چه کسی‬ ‫را قبول دارید؟‬ ‫من یک بار گفته ام و باز هم می گویم اگر چه‬ ‫بعضی از دوستان از من قبول نکرده اند و‬ ‫عده ای من را مورد هجمه و مخالفت قرار‬ ‫دادند و ان هم این اســت که من اصالتا‬ ‫ماهواره نــگاه نمی کنــم و مطلقا برنامه ‬ ‫مشــابه خارجی نمی بینم‪ .‬من حتی یک‬ ‫قسمت از ان مدل شام ایرانی که می دانم‬ ‫از شبکه های ماهوار ه ای به زبان فارسی‬ ‫پخش می شود را ندیده ام‪ .‬من مدل ایرانی‬ ‫قبــول دارم که‬ ‫شــبکه های‬ ‫اجتماعی مثل‬ ‫اینستاگرام‪ ،‬تلگرام و‬ ‫یا شبکه های دیگر در‬ ‫توجه مردم به‬ ‫برنامه های این‬ ‫چنینی و حتی سینما و‬ ‫برنامه های‬ ‫تلویزیونی نقش‬ ‫دارد و به ان کمک‬ ‫می کند اما ما‬ ‫هیچوقت اساس را‬ ‫بر این نگذاشتیم که‬ ‫سناریویی بچینیم تا‬ ‫بخشی از‬ ‫برنامه های ما در‬ ‫شبکه های اجتماعی‬ ‫وایرال شود‬ ‫ان را دیده ام که کارگردان های قدیمی ما‬ ‫بیژن بیرنگ و سروش صحت ساخته اند‪.‬‬ ‫درواقع معتقدم که ما باید دور هم جمع‬ ‫شویم‪ ،‬اتاق فکر داشته باشیم تا طوفان‬ ‫فکری ایجاد شــود و خودمان قالبی را‬ ‫بســازیم‪ ،‬اینکه ما از روی دست دیگری‬ ‫نگاه کنیم را نمی پســندم‪ .‬درواقع این‬ ‫پدیده ای به نام ریلیتی شو است که حاصل‬ ‫توسع ه سینما از جنبه های مختلف هست‪.‬‬ ‫بین سینمای داستانی با سینمای مستند‬ ‫در چند دهه یک مرزی وجود داشت‪ .‬اصال‬ ‫سینما با سینمای مستند متولد شد و بعد‬ ‫به سینمای داســتانی رسیدیم و دوباره‬ ‫برگشتی به ســینمای مستند داشتیم و‬ ‫حاال ژانری به نام ریلیتی شو وجود دارد‬ ‫که چیزی بین سینمای مستند و داستانی‬ ‫است‪ .‬بنابراین ما در ریلیتی شو یک طرح‬ ‫پیچیده با سناریوهای موازی و مختلف‬ ‫داریم که هر لحظه هر کدامش ممکن است‬ ‫اتفاق بیفتد‪ .‬این مساله در «رالی ایرانی»‬ ‫خیلی پیچید ه تر بود‪« ،‬شام ایرانی» که‬ ‫شما ممکن اســت فکر کنید چهار نفر‬ ‫دور هم می نشــینند و نکاتی را مطرح‬ ‫می کنند هم وجــود دارد‪ .‬ان چهار نفر‬ ‫هستند اما من همیشه به عنوان نفر پنجم‬ ‫دور ان میز حضــور دارم‪ ،‬حرف می زنم‬ ‫و نظرم را می گویــم‪ .‬برای مثال می گویم‬ ‫که موضوع بخش عروسک گردانی این‬ ‫مساله هم می تواند باشــد و پیشنهادم‬ ‫را ارائه می دهم‪ .‬گاهــی اوقات ان چهار‬ ‫بازیگری که جلوی دوربین هستند نظر من‬ ‫را قبول می کنند و گاهی هم نمی پذیرند‪.‬‬ ‫من فقط نفر پنجم هســتم؛ وقتی از من‬ ‫قبول نمی کنند گفت وگو به مسیر دیگری‬ ‫می رود و وقتی نظر مــن را می پذیرند به‬ ‫یک مســیر دیگر هدایت می شــویم و‬ ‫این یعنی کارگردانی یک ریلیتی شــو؛‬ ‫یعنی من به عنــوان کارگردان جزئی از‬ ‫موضوع هســتم‪ .‬دوربین هم جزئی از‬ ‫موضوع است؛ در مورد سینمای داستانی‬ ‫شما اول میزانســن را دکوپاژ می کنید‬ ‫و در مورد ریلیتی شــو باید دنبال جای‬ ‫دوربین بگردید و بین انتخاب های ممکن‬ ‫یکی را که در ذهن شما صحیح تر به نظر‬ ‫می رســد انتخاب کنید‪ .‬گاهی اوقات در‬ ‫تدوین می بینید که نتیجه میزانســن و‬ ‫دکوپاژ‪ ،‬اتفاقی خوب درامــده یا واقعا‬ ‫خوب در نمی اید‪ .‬به طــور مثال ما برای‬ ‫اینکه چیزی را از دست ندهیم همیشه با‬ ‫ده‪ ،‬پانزده دوربین فیلمبرداری می کنیم‬ ‫و همه فیلمبردارها خودشان کارگردان‬ ‫مستندساز هستند و بنابراین می دانند‬ ‫که کجا بایــد قرار بگیرنــد و قصه را به‬ ‫صورت مجزا از زاویه دید نفر سوم پیش‬ ‫می برند‪ .‬در «رالی ایرانی» پانزده دوربین‬ ‫داشتیم و یا در «مافیا» با ده دوربین کار را‬ ‫پیش می بریم و همه اد م هایی که پشت‬ ‫دوربین ایستاده اند خودشان مستندساز‬ ‫هستند و به نوعی کارگردانی می کنند‪.‬‬ ‫این سختی های کار هســت اما مزیتش‬ ‫این است که سرعت تولید ما به شدت باال‬ ‫است‪ .‬در «رالی ایرانی‪ »1‬محمدرضا فروتن‪،‬‬ ‫الناز شاکردوســت‪ ،‬بهنوش بختیاری‪،‬‬ ‫سیروان خســروی‪ ،‬فرزاد حسنی‪ ،‬نیما‬ ‫فالح و سحر ولدبیگی حضور داشتند‪ .‬من‬ ‫«رالی ایرانی‪ »1‬یعنی شش قسمت شصت‬ ‫دقیقه ای را طی هفتاد و دو ساعت ساختم‬ ‫به این علت که ما هیچوقت کات نمی دهیم‬ ‫و جلوی هیچ اتفاقــی را نمی گیریم‪ .‬ما‬ ‫خودمان جزو اتفاق هســتیم‪ ،‬یعنی من‬ ‫همــراه بازیگر می روم‪ ،‬به او پیشــنهاد‬ ‫می کنم و خودم جزو قصه هســتم‪ .‬مثال‬ ‫«مافیا» من هم بازی می کنم و د ْر گوشی به‬ ‫گرداننده می گویم که االن باید چه کاری را‬ ‫انجام دهد‪ ،‬یعنی من هم مثل گرداننده در‬ ‫بازی حضور دارم‪ .‬این جنس کار ماست که‬ ‫به ان ریلیتی شو می گوییم‪.‬‬ صفحه 46 ‫گفته بودید که برای افراد سیاسی یا‬ ‫اجتماعی هم این کار را می کنید‪ ،‬چه‬ ‫زمانی این اتفاق عملی می شود؟‬ ‫راســتش را بخواهید وقتی «شام ایرانی»‬ ‫را شروع کردیم با چند شخصیت سیاسی‬ ‫و شــخصیت های بلند پایه ای مثل رئیس‬ ‫جمهورهای ســابق و نمایند ه های سابق‬ ‫مجلس صحبت کردیم و من رضایت ا ن ها‬ ‫را جلب کردم که در این برنامه شــرکت‬ ‫کنند‪ .‬ما مشــکل فنی هم نداشتیم ولی‬ ‫فکر کردیم که ممکن است مخاطب ان را‬ ‫دوست نداشته باشد یعنی شاید عالقه دارد‬ ‫که بازیگر و هنرمنــد را در این ژانر ببیند‪.‬‬ ‫اینکه ما به خانه یکی از نمایندگان سابق‬ ‫مجلس و یا شهردار سابق و شخصیت های‬ ‫سیاسی بزرگ برویم و خانه و زندگی و شام‬ ‫ان ها را ببینیم؛ شاید بیننده احساس کند‬ ‫که این واقعیت ندارد و یک نوع ریا است و‬ ‫ان را پس بزند‪ .‬بنابراین با اینکه همه کارها‬ ‫را انجام داده بودیم و با ان شــخصیت ها‬ ‫به توافق رسیده بودیم در نهایت از انجام‬ ‫این کار پشیمان شــدیم‪ ،‬البته این ایده‬ ‫هنوز وجود دارد و بــه ان فکر می کنیم‪ .‬با‬ ‫ان شخصیت های سیاسی دوباره مذاکره‬ ‫می کنیم و اگر روزی فکر کنیم که مخاطب‬ ‫ان را پس نمی زند و احتمــاال این نوع را‬ ‫دوست دارد حتما یک فصل را به این شکل‬ ‫تولید می کنیم‪.‬‬ ‫قصد ساخت مستند داستانی برای‬ ‫سینما ندارید؟ فکر می کنم در جنس‬ ‫فیلمسازی نوع روایت محمدحسین‬ ‫مهدویان را بپسندید‪ ،‬درست است؟‬ ‫روایت محمدحسین مهدویان را برای مثال‬ ‫در «ایســتاده در غبار» می پسندم و ان را‬ ‫دوســت دارم‪ .‬این فیلم درواقــع به نوعی‬ ‫بازسازی مستند اســت‪ .‬نمی گویم نه‪ ،‬چند‬ ‫بار شــرایطش پیش امده اما به ســرانجام‬ ‫نرسید ه است‪ .‬راســتش را بخواهید من بر‬ ‫خالف خیلی از همــکاران تفاوت زیادی در‬ ‫این ژانرها قائل نیستم‪ ،‬یعنی نمی گویم که اگر‬ ‫کسی مستندساز است نباید سینمایی کار‬ ‫کند و یا اگر کار سینمایی می کند حق ندارد‬ ‫که تیزر بسازد‪ .‬همه هنرمندان و فیلمسازان‬ ‫دنیا همیشه بین این مســیرها در جریان‬ ‫هستند‪ ،‬یعنی بهترین بازیگرها و کارگردانان‬ ‫دنیا حتی انیمیشــن هم دوبلــه می کنند‪.‬‬ ‫بزر گ ترین کارگردا ن هــای دنیا گهگاهی‬ ‫مستند می سازند‪ ،‬نه اینکه با مستند شروع‬ ‫کنند و به داستانی برسند بلکه وسط کارهای‬ ‫سینمایی شان مســتند می سازند‪ .‬بنابراین‬ ‫این ها فرقی با هم ندارند و درواقع رتبه بندی‬ ‫ندارد که بگویم من این کار را انجام می دهم‬ ‫و در اینده که رشد کردم به طور مثال ان کار‬ ‫دیگر را انجام می دهم‪ .‬اگر اتفاق خوبی بیفتد‬ ‫ممکن است که سریال بسازم‪ .‬قبل از«مافیا»‬ ‫پیشنهاد یک سریال نمایشی کمدی هم از‬ ‫جانب یکی از وی او دی ها بود که خیلی به ان‬ ‫فکر کردم اما موضوعش را دوست نداشتم و‬ ‫قبول نکردم‪ .‬در حال حاضر مشغول ساخت‬ ‫«مافیا» هستیم و من به این ژانر را عالقه دارم‪.‬‬ ‫این ژانر مخاطبان بســیار زیادی دارد و در‬ ‫حال حاضر دارد مخاطبانش را پیدا می کند‪.‬‬ ‫درواقع هر چه می گذرد مخاطب با این ژانر‬ ‫اشنا شده و به این سمت جذب می شود‪.‬‬ ‫تا به حال فکر می کردم که این نکته را بگویم‬ ‫یا نه و شاید امروز به این نتیجه رسیدم که‬ ‫در اولین مصاحبــه ان را عنوان کنم‪ .‬و ان‬ ‫اینکه‪ ،‬بعضی از قسمت های «شام ایرانی»‬ ‫که ما در حال حاضر پخش می کنیم در واچ‬ ‫تایم یعنی در تعداد زمــان بازدید‪ ،‬رکورد‬ ‫خیلی از سریال های نمایشی شبکه خانگی‬ ‫را شکسته اند‪ .‬نمی خواهم اسم بیاورم چرا‬ ‫که همکاران دلخور می شــوند اما مطمئن‬ ‫باشید که بیش از نیمی از قسمت های «شام‬ ‫ایرانی»‪ ،‬بیشتر از بســیاری از سریال های‬ ‫شــبکه نمایش خانگی بازدید دارد و این‬ ‫بازدیدی هســت که در وی او دی ها قابل‬ ‫محاسبه است‪ .‬اینکه از طریق ماهواره و یا‬ ‫به صورت قاچاق هم دیده می شود اصال قابل‬ ‫محاسبه نیست‪ .‬درواقع هفت‪ ،‬هشت شبکه ‬ ‫ماهواره ای فارســی زبان انقدر که «شام‬ ‫ایرانی» را پخش کرده اند هیچ سریالی را به‬ ‫بین سینمای‬ ‫داستانی با سینمای‬ ‫مستند در چند دهه‬ ‫یک مرزی وجود‬ ‫داشت‪ .‬اصال سینما با‬ ‫سینمای مستند متولد‬ ‫شد و بعد به سینمای‬ ‫داستانی رسیدیم‬ ‫و دوباره برگشتی‬ ‫به سینمای مستند‬ ‫داشتیم و حاال ژانری‬ ‫به نام ریلیتی شو‬ ‫وجود دارد که چیزی‬ ‫بین سینمای مستند‬ ‫و داستانی است‪.‬‬ ‫بنابراین ما در ریلیتی‬ ‫شو یک طرح پیچیده‬ ‫با سناریوهای موازی‬ ‫و مختلف داریم که‬ ‫هر لحظه هر کدامش‬ ‫ممکن است اتفاق‬ ‫بیفتد‪ .‬این مساله در‬ ‫«رالی ایرانی» خیلی‬ ‫پیچیده تر بود‬ ‫این میزان پخش و تکرار نکرده اند‪ .‬بنابراین‬ ‫این ژانر مخاطب خودش را پیدا کرده و مردم‬ ‫خیلی دوستش دارند و ما چرا ادامه ندهیم؟ ما‬ ‫در فصل سوم شام ایرانی رکورد سریال های‬ ‫داســتانی ایی که همزمان پخش می شد و با‬ ‫ده‪ ،‬پانزده برابر بودجه ما ساخته می شد را‬ ‫شکســتیم‪ .‬در حال حاضر که شرایط بهتر‬ ‫اســت‪ ،‬هیچ کدام از قسمت های ما فقط در‬ ‫یک وی او دی زیر ده میلیون دقیقه واچ تایم‬ ‫کلیک نخورده و این اتفاق خوبی است‪ .‬البته‬ ‫ما هر چه جلوتر می رویم کار سخت تر می شود‬ ‫چون طبیعتا هم تعــداد مخاطبان مان زیاد‬ ‫می شود و هم ســلیقه ها متنوع تر می شود‪،‬‬ ‫ضمن اینکه از ما کار خالقانه خواسته و تکرار‬ ‫گذشــته را نمی خواهند‪ ،‬بنابراین ما هم در‬ ‫انتخاب بازیگرها وسواس بیشتری به خرج‬ ‫می دهیم‪ .‬دیگر اینکه مــا اوایل با خیلی از‬ ‫بازیگران تماس می گرفتیــم و با توجه به‬ ‫ذهنیتی که در مورد «شام ایرانی» دوره های‬ ‫پیش داشتند این ریسک را نمی کردند که‬ ‫شرکت کنند اما در حال حاضر لیست بلند‬ ‫باالیی از بازیگرانــی داریم که اظهار تمایل‬ ‫کرده اند تا در «شــام ایرانی» و یا «مافیا»‬ ‫حضور داشت ه باشند و این اتفاق بسیار خوبی‬ ‫است‪ .‬امیدواریم کارهایی بسازیم که ارزش‬ ‫محتوایی بیشتری داشته باشد تا مخاطب ما‬ ‫ضمن اینکه سرگرم می شود اندکی محتوا‪،‬‬ ‫اموزش و اشــنایی بــا جنبه های مختلف‬ ‫فرهنگ و هنر ایران را نیز به دست اورد‪.‬‬ ‫گفتید که پیشنهاد ساخت کار کمدی‬ ‫داشته اید‪ ،‬احتمال ساخت ان در اینده‬ ‫وجود دارد؟‬ ‫من طرح و فیلمنامه یک ســریال داستانی‬ ‫جاسوسی را دارم که خودم ان را نوشته ام‬ ‫که هــم حمایت کننده دولتــی دارد و هم‬ ‫سرمایه گذار شخصی؛ منتها هنوز سرمایه ‬ ‫کافی برای ان جمع نشــده تــا بخواهد‬ ‫ساخته شــود‪ .‬امیدوارم برای این سریال‬ ‫جاسوسی که یک ســریال نمایشی است‬ ‫ســرمایه گذارها جمع شــوند و ما بتوانیم‬ ‫ان را بسازیم‪ .‬سریال کمدی هم پیشنهاد‬ ‫شده منتها من ان سریال خاص را دوست‬ ‫نداشتم‪ ،‬یعنی سرمایه گذاری یک سریال‬ ‫کمدی را پیشــنهاد کرد که من قصه اش را‬ ‫دوست نداشتم اما با ساخت سریال کمدی‬ ‫مخالفتی ندارم‪ .‬درواقع معتقدم که ما باید‬ ‫محتوا و سرگرمی های سالم و قابل استفاده‬ ‫در خانواده را بــرای بیننده تولید کنیم که‬ ‫در این موضوع خیلــی ضعف داریم‪ ،‬یعنی‬ ‫محتوا بسیار کم داریم‪ .‬به همین خاطر وقتی‬ ‫بیننده های ما با محتوای داخلی ســرگرم‬ ‫نمی شوند به پلتفرم ها‪ ،‬ماهواره و به فیلم های‬ ‫خارجی مراجعه می کنند که طبیعتا ممکن‬ ‫است ان ها نکات اموزنده و سرگرمی داشته‬ ‫باشــند اما چون از فرهنگ ما دور هستند‬ ‫احتمال دارد که اســیب های فرهنگی هم‬ ‫ایجاد کنند‪.‬‬ ‫‪47‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 47 ‫سینمای ایران‬ صفحه 48 ‫واکاوی جزئی نگر در مضمون و فرم سریال های سه دهه پایانی ‪ 90‬در استانه ‪1400‬‬ ‫از دیکتاتوری والدین تا سرگشتگی در شهر و اجتماع ؛‬ ‫معلقمیانتجددوعرف‬ ‫تلویزیونی یک کشور‪،‬‬ ‫دنیاخمامی ‪ -‬اریا باقری ‪ :‬اثار سینمایی و‬ ‫ِ‬ ‫بزرگترین نقش را به مثابه یک موتور محرک در انتقال پیا ِم نانهاده را دارد‪.‬‬ ‫خصوصی فرهنگی‪-‬هنری‬ ‫مرکزی رسانه های دولتی و‬ ‫در هسته‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جمهوری اسالمی ایران تلویزیون به عنوان مرجع اصلی میان مردم نقش پررنگی در‬ ‫تربیت و سوق افکار دارد و یکی از راه های فرهنگ سازی یقینا از دل هنر بیرون می اید و‬ ‫فیلم و سریال جایگاه اجلی در نگاه مردم دارد و بستگی به موضوع با پیام رسانی مستتر یا‬ ‫اشکار ‪ ،‬میتواند حتی خط مشی غیرمستقیمی هم به مردم و مخاطب بدهد‪ .‬در سه دهه‬ ‫چونی بن مایه های نانهاده سریال ها که در‬ ‫اخیر؛ تحوالت چشمگیری از حیث چیستی و ِ‬ ‫تطبیقی انچه است که در جامعه جریان دارد‪ ،‬قابل بحث و بررسی‬ ‫ارتباط مستقیم با روند‬ ‫ِ‬ ‫است‪ .‬انچنان که می توان هر دهه ‪ -‬از این سه دهه‪ -‬را به نوبه خود سرشار از مجموعه هایی‬ ‫تلویزیونی دانست که تبدیل به یکی از محبوب ترین‪ ،‬پربیننده ترین و ماندگارترین‬ ‫مجموعه ها در میان اقشار مختلفی از مردم در ژانرهای مختلف‪ ،‬با مفاهیم و بن مایه های‬ ‫خاص خود شده اند‪ .‬در ادامه سه دهه مهم هفتاد ‪ ،‬هشتاد و نود در پدیده سریال سازی‬ ‫تلویزیون را از جهات گوناگون با هم بررسی می کنیم و تغییر ذائقه صاحب اثر و مخاطب‬ ‫نتیجه جذابی را به خواننده مطلب ارائه می دهد‪.‬‬ ‫‪49‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 49 ‫زیر ذره بین‬ ‫این دهه هفتاد نوستالژیک درخشان‬ ‫بــا در نظرگرفتــن کثــرت مجموعه هــای‬ ‫موفق و محبــوب تلویزیونــی در دهه هفتاد‪،‬‬ ‫از جهــت نمونه میتــوان بــه مجموعه های‬ ‫موفق ان دهه نظیــر«گل پامچال» محصول‬ ‫ افرینی‬ ‫‪ 1370‬اثر محمدعلی طالبــی با نقش‬ ‫ِ‬ ‫بازیگرانی چــون فاطمه معتمــد اریا‪ ،‬داوود‬ ‫رشــیدی و رضا بابک از شــبکه یک ســیما؛‬ ‫ســریال «روزی روزگاری»‪ 1371 ،‬اثر امراهلل‬ ‫احمدجو بانقش افرینی بازیگرانی چون خسرو‬ ‫شکیبایی‪ ،‬محمد پاک نیت و ژاله علو از شبکه‬ ‫اول سیما؛ ســریال «همســران» ‪ 1372‬اثر‬ ‫ افرینــی بازیگرانی چون‬ ‫بیژن بیرنگ با نقش‬ ‫ِ‬ ‫فــردوس کاویانی‪ ،‬مهرانه مهین ترابی‪ ،‬فرهاد‬ ‫جـم و الهام پاوه نژاد از شبکه یک سیما؛ سریال‬ ‫«پدرســـاالر»‪ 1372 ،‬اثر اکبــر خواجویی با‬ ‫ افرینــی بازیگرانی چــون محمدعلی‬ ‫نقش‬ ‫ِ‬ ‫کشــاورز‪ ،‬محمود پاک نیت‪ ،‬کتایون ریاحی‪،‬‬ ‫حمیده خیرابادی و سیامک اطلسی از شبکه‬ ‫دوم سیما؛ ســریال «امام علی(ع)»‪1375 ،‬‬ ‫ افرینی بازیگران‬ ‫اثر داوود میرباقری بــا نقش‬ ‫ِ‬ ‫شهیری چون داریوش ارجمند‪ ،‬مهدی فتحی‪،‬‬ ‫بهزاد فراهانی‪ ،‬پرویز پرســتویی‪ ،‬محمدرضا‬ ‫شریفی نیا و سیروس گرجستانی از شبکه یک‬ ‫سیما؛ سریال «اژانس دوســتی»‪ 1377،‬اثر‬ ‫احمد رمضان زاده بــا نقش افرینی بازیگرانی‬ ‫چون حســین پناهی‪ ،‬فردوس کاویانی‪ ،‬اصغر‬ ‫همت‪ ،‬اسماعیل داورفر و پژمان بازغی از شبکه‬ ‫یک سیما؛ سریال «پس از باران»‪ 1379 ،‬اثر‬ ‫سعید سلطانی با نقش افرینی بازیگرانی چون‬ ‫محمودپاک نیــت‪ ،‬کتایون ریاحــی‪ ،‬جمیله‬ ‫شــیخی وجهانگیر الماســی که از شبکه سه‬ ‫سیما بر جعبه جادو نقش بست اشاره داشت‪.‬‬ ‫نقش اصلی خانواده در اثار نمایشــی‬ ‫دهه هفتاد‬ ‫اگر بخواهیم اثار دهــه هفتاد را به صورت‬ ‫تفصیلی به تناسب دهه های پسینش واکاوی‬ ‫ِ‬ ‫جمعی نهفته‬ ‫تماتیک‬ ‫کنیم اول از همه باید به‬ ‫ِ‬ ‫در مجموعه های تلویزیونی دهه هفتاد نگاهی‬ ‫انداخت که ســایه و ســیطره عمیق خود را‬ ‫قبل از هرچیز بر خانواده انداخته اند‪ .‬اساســا‬ ‫همین طریق اســت‬ ‫که قریب به اتفاق‬ ‫تمامی سریال های‬ ‫دهه ‪ 1370‬بسان‬ ‫»پهلوانان نمیمیرند«‪،‬‬ ‫‪ 1379‬اثر حسن‬ ‫فتحی و سریال‬ ‫«در قلب من»‪1377 ،‬‬ ‫اثر حمیــد لبخنده‬ ‫و ِ امثالهم‪ ،‬فلسفه و‬ ‫نهاد خانواده را مهد‬ ‫ارامش و مدرســه‬ ‫انسان ســازی‬ ‫قلمداد میکنند‬ ‫فلسفه و مفهوم خانواده در دل سریال های دهه‬ ‫هفتاد‪ ،‬بزرگترین رکن تشکیل دهنده یک قصه‬ ‫محسوب می شده اسـت؛ انچنان که قصه های‬ ‫روایی موجود در این دهه تماما یا با کنشــی‬ ‫ِ‬ ‫از جانب خانواده‪ ،‬محــاکات دراماتیک خود را‬ ‫شروع کرده و یا با کنشــی از سِ َمت خانواده به‬ ‫رویدادهای دراماتیک خود پایانی متقن داده‬ ‫است‪ .‬چرا که شالوده فردیت شناسانه تک تک‬ ‫تناسب خاستــگاه خود ‪ -‬یعنی‬ ‫کاراکترها به‬ ‫ِ‬ ‫خانواده ‪ -‬در نظرگرفته می شده است تا ادمی‬ ‫را صاحب مقام و جایگاهی اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‬ ‫و یا حتی نیکبختی کند؛ چه بســا اثار کثی ِر‬ ‫داستانی‬ ‫سینمایی و تلویزیونی که نقطه عطف‬ ‫ِ‬ ‫خود را در این دهه بر مبنای نفرین فرزندان و‬ ‫عاق والدین گذاشــته اند تا مهری بر سرنوشت‬ ‫محتوم فرزند ناخلف خود زنند‪.‬‬ ‫از نکات قابل توجــه مجموعه های تلویزیونی‬ ‫تکثرگرایی نظرات بستگان‬ ‫دهه هفتاد اساسا‬ ‫ِ‬ ‫اصلــی خانواده‬ ‫در برابر اتقــان دیدگا ِه ارکان‬ ‫ِ‬ ‫اســت که گویی ســ ّکاندار مطلق العنان یک‬ ‫مجموعه به حســاب می ایند و سخنی ورای‬ ‫سخن انان‪ ،‬مستلزم تاوانی برای متنبه شدن‬ ‫است‪ .‬معموال هم به تناسب نگرش جدیدالورود‬ ‫غربی ممزوج در زیســت ایرانیان‬ ‫جوانگرایانه ِ‬ ‫که ان دوران خرقه ای مدرنیتــه به تن نکرده‬ ‫جوانان روایاتِ اثار دهه‬ ‫بود انتظار میرفت که‬ ‫ِ‬ ‫هفتاد‪ ،‬با پیران و سالمندان خود تن به مقابله‬ ‫و مجادله ای دراماتیک دهند تا بتوانند دست‬ ‫من پــدران و مادران‬ ‫من خود را در برابر ِ‬ ‫اخر ِ‬ ‫خود بینند‪ .‬بنابراین هرگز نمیتوان پایان های‬ ‫ِ‬ ‫زیســت فرزندان بــه مثابه یک‬ ‫ناگواری برای‬ ‫الیم بی بازگشت درنظرگرفت زیرا ریشه‬ ‫عذاب ِ‬ ‫این پوشــش‪ ،‬فرزندان را از قِبل تنبـّــه به دو‬ ‫دسته تقسیم میکند‪ .‬انان که از پس ممارست‬ ‫و شکســت های فراوان به اغوش پدران خود‬ ‫بازمیگشتند تا سنت خویش را ‪-‬ولو به سختی‬ ‫اما با اگاهی ‪ -‬پیش گیرند و یا انان که در برابر‬ ‫ایزوله ســازیِ خانواده طاقت می اورند و مر ّوج‬ ‫نگاه نوینی میشــوند تا بتوانند به مثابه تغییر‬ ‫یک انــگاره غلط‪ ،‬به نوبه خود مِهــر خود را بر‬ ‫دل والدین‪ ،‬با تهذیب نفسشــان از منش هایی‬ ‫ِ‬ ‫نوظهور که گویی سرشــان به ســنگ خورده‬ ‫برسانند‪.‬‬ ‫نمایش والدین ســخت گیر که عاقبت‬ ‫بخیری فرجامشان است‬ ‫با این حال اگر مفهوم خانواده را بستری دائمی‬ ‫و استوار در جان تمامی اثار دهه هفتاد متصور‬ ‫شــویم‪ ،‬هرگز این بدان معنا نیست که ارکان‬ ‫اصلی خانواده ظالمان و ناالیقانی هســتند که‬ ‫با نگاه دیکتاتوری زندگــی را بر فرزندان خود‬ ‫ســخت می کنند ؛ کما اینکه در ســیر تط ّور‬ ‫بزرگساالن فخیم‬ ‫منحنی شخصیت ها والدین و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫نیز متوجه منش اشتباه خود شده اند اما هرگز‬ ‫ان را ابراز نکردند‪ .‬اساسا نگرش پرورش یافته ای‬ ‫که در اثار دهه هفتاد بازتابی عمومی پیدا کرده‬ ‫بود انچنان که گویی فرزندان و اعضای کوچکتر‬ صفحه 50 ‫خانواده‪ ،‬در هر مشــکلی به ارکان واالتر پناه‬ ‫می برند‪ .‬همان ها که خانــواده را به مثابه یک‬ ‫ستون نگاه می دارند و از قِبل سختگیری و گاها‬ ‫پرخاش انان ‪ -‬چون گویی به سعادت خودشان‬ ‫است ‪ -‬خم به ابرویی انچنان خصمانه که حال‬ ‫رخ در رخ پدر قرارگیرنــد نمی اورند که حال‬ ‫بخواهند تیغ از نیا ِم خود برکشند‪.‬‬ ‫بــه همین علــت میتوان به جــرات گفت‬ ‫مادران خلق شــده در اثار دهه هفتاد‬ ‫پدران و‬ ‫ِ‬ ‫ که سخنان پنداموزشان متوازن با کنش های‬‫حکیمانه و پهلوانانه شــان بــود ‪ -‬هیچکدام‬ ‫سرشتی بی اعتقاد به اسالم و اموزه های دینی‬ ‫ندارند‪ .‬زنان و مادران همچنــان با چادرهای‬ ‫نماز و یا مجلســی همچنان یا نذر کرده اند و‬ ‫پای دیگ هستند و یا مشــغول مهر و محبت‬ ‫کردن به فرزندان‪ ،‬قبل یــا بعد از انجام فریضه‬ ‫نمازشان است‪ .‬پدران نیز یا در محل کسب خود‬ ‫دائما ذکر بر لبانشــان جاری است و به شدت‬ ‫ســختکوش هســتند و یا در منازل خویش با‬ ‫فرزندان خوشحالند و چند صباحی نیز فرزندان‬ ‫را به َمثلی حکمت میدهند و ز تجربه ای پند‪.‬‬ ‫پدران و مادران هرگز خستگی شــان هویدا‬ ‫نمیشود و در مضیقه بودنشان اشکار نمیگردد؛‬ ‫دوربین روایتگر‪ ،‬اندکی بر غبار‬ ‫ممکن اســت‬ ‫ِ‬ ‫نشســته از رنج و غصه بر گر ِد سیمای پدران‬ ‫فوکوس کند ولی حســیات انان را بر تمامی‬ ‫شخصیت ها بســان راز مگویی فاش نمیکند‪.‬‬ ‫تکنیکی دوربین‬ ‫نکته بس قابل تامل تر از لحاظ‬ ‫ِ‬ ‫این اســت که هرگز دوربین خــود را از باال بر‬ ‫پدران و مادران ســایه نمی اندازد‪ ،‬گویی حذر‬ ‫میکند که از باال به انان نگاه کند و همیشه در‬ ‫کلیت مجموعه هــای تلویزیونی دهه هفتاد با‬ ‫ِ‬ ‫موضوعی خانــواده‪ ،‬دوربین در مقام‬ ‫محوریت‬ ‫ِ‬ ‫روایتگر‪ ،‬حمایت تک تک اعضــای خانواده را‬ ‫میکند که هیچکدام را قضاوت نکند‪ ،‬احترام ها‬ ‫سیاس و مکار نیست و به چشم‬ ‫را حفظ میکند‪ّ ،‬‬ ‫ادب در منزله ای پرنسیب یافته و سوم شخص‬ ‫که گویی یکی از همین اعضای خانواده است‬‫ با انان نشست و برخاست کرده‪ُ ،‬گر گرفته و‬‫ارام میشود‪ ،‬میخوابد و سر سفره به صورت کامال‬ ‫همسطح با انان غذا میخورد‪ ،‬با رافت خود را به‬ ‫انان (با زوم) نزدیک میکند و از پن و زوم شالقی‬ ‫حذر میکند و هیچوقت خــود را درجایگاهی‬ ‫نمی بیند که بخواهد و یا بتواند‪ -‬بخاطر حفظ‬ ‫ِ‬ ‫نزدیک اورشــولد‪ ،‬که‬ ‫شــئونات‪ -‬از نماهای‬ ‫از نکات قابل توجــه‬ ‫مجموعه های‬ ‫تلویزیونی ِ دهه هفتاد‬ ‫اساسا تکثرگرایی‬ ‫نظرات بستگان ِ‬ ‫در برابر اتقــان‬ ‫دیدگاه ِ ارکان‬ ‫اصلــی خانواده ّ‬ ‫اســت که گویی‬ ‫ســکاندار مطلق‬ ‫العنان یک مجموعه‬ ‫به حســاب می ایند‬ ‫و سخنی ورای سخن‬ ‫انان‪ ،‬مستلزم تاوانی‬ ‫برای متنبه شدن‬ ‫است‬ ‫فرزندان در رخ پدر ایســتاده اند و درشــتی‬ ‫میکنند‪ ،‬استفاده کند‪.‬‬ ‫بــه همین دلیل اســت کــه هرگز بــه خود‬ ‫و کاراکترهایشــان در روایت اجــازه طغیان‬ ‫نمیدهد؛ چراکــه واالترین ســنگر هر فرد را‬ ‫خانواده قلمداد میکند کــه از دل ان تمامی‬ ‫مشــکالت اجتماعی‪ ،‬اقتصــادی و فرهنگی‬ ‫حل میشود‪.‬‬ ‫به همین طریق اســت که قریب به اتفاق‬ ‫تمامی سریال های دهه ‪ 1370‬بسان «پهلوانان‬ ‫نمی میرند»‪ 1379 ،‬اثر حسن فتحی و سریال‬ ‫«در قلب من»‪ 1377 ،‬اثر حمیــد لبخنده و‬ ‫امثالهم‪ ،‬فلسفه و نهاد خانواده را مه ِد ارامش‬ ‫و مدرســه انسان ســازی قلمداد میکنند‪ .‬با‬ ‫پذیرش این مفاهیم‪ ،‬بیخود و بی ربط نیســت‬ ‫که شــخصیتی چــون مرادبیگ در ســریال‬ ‫«روزی روزگاری» ‪ 1370‬که پیشــتر سخن‬ ‫از ان شــد‪ -‬از عمق غارت‪ ،‬راهزنــی‪ ،‬ارعاب‬ ‫و تجاوز به اموال مردم به واســطه اشــنایی با‬ ‫تعالی درونی‬ ‫یک خانواده روستایی کم کم به‬ ‫ِ‬ ‫خویش میرسد تا ســیرتش را رفته رفته الک‬ ‫کند‪ .‬حال بد نیســت بگوییم که ســیر ورود‪،‬‬ ‫بازنمــود و ارجاع مشــکالت در نهادی چون‬ ‫خانواده‪ ،‬چون یک امر دینامیک است؛ بالطبع‬ ‫پویایی مشکالت نیز خود را متجدد میکنند تا‬ ‫اعضای خانواده را اســتثمار کنند درحالی که‬ ‫بن مایه اثار تلویزیونی و سینمایی دهه هفتاد‬ ‫استحفاظی‬ ‫با ژانر خانواده به قدری گســتره‬ ‫ِ‬ ‫قدرتمندی را به تنــاوب (یحتمل) ارکتاپ ها‬ ‫برای خود گواه گرفته اســت کــه گویی این‬ ‫مشکالت و کشــمکش های برامده از زیست‬ ‫اعضای خانواده هستند که انان را به مجادله‬ ‫دعوت میکنند‪.‬‬ ‫این همــان کاریزمای مجهولی اســت که‬ ‫مشکالت را متحمل بر شخصیت ها به گونه ای‬ ‫که همه علیه یکی قرار بگیرند و در مشکالتی‬ ‫محیرالعقول ســهیم باشــند‪ ،‬نمیکند‪ ،‬بلکه‬ ‫به واسطه انگاره های برخاسته از هژمونی نگاه‬ ‫دگرگونی‬ ‫پدرساالری‪ /‬فرزندســاالری تن به‬ ‫ِ‬ ‫بن مایه ای میدهد که اساسا مسیر دهه هفتاد‬ ‫را با دهه هشتاد شمسی تغییر دهد؛ انگونه که‬ ‫حال منیت اعضای خانواده مستقل میشود و‬ ‫از سهیم شدنشان با یکدیگر فرار میکنند و در‬ ‫تالش هســتند که‪ -‬با رضایت و یا بی رضایت‬ ‫والدین‪ -‬راه های نرفته و مطرود شده گذشتگان‬ ‫خــود را بپیمایند تا صاحب فضــل و کرامتی‬ ‫همچون ارکان خانواده شوند‪ .‬به همین سبب‬ ‫میتوان گفت بزرگترین تغییر رویه این دهه از‬ ‫حیث تماتیک‪ ،‬وقوع حــوادث و رویدادهایی‬ ‫هستند که بر سر شــخصیت ها نازل میشوند‬ ‫تا تقدم خودخواسته و یا ناخواسته از پذیرش‬ ‫رنج های درونــی و یا بیرونی شــان را متبین‬ ‫کنند‪ .‬اولین پیامد این رویه نیــز تمایل واف ِر‬ ‫اعضای خانواده‪ -‬معمــوال فرزندان اصلی‪ -‬به‬ ‫طلبی انان است‪.‬‬ ‫زیاده خواهی و مقام‬ ‫ِ‬ ‫دهه ‪ 80‬؛ انشعابات مضمونی و ژانرهای‬ ‫متفاوت‬ ‫در مجموعه هــای تلویزیونی دهه ‪1380‬‬ ‫که با رشدی کندویی در بیشتر ژانرها کسب‬ ‫فیض کرده اســت؛ مجموعه های محبوب و‬ ‫پربیننده ای چــون «روزگارقریب»‪1386 ،‬‬ ‫‪51‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 51 ‫زیر ذره بین‬ ‫اثر کیانوش عیاری و «زیراســمان شــهر»‪،‬‬ ‫‪ 1380‬اثــر مهــران غفوریان نیــز یکی از‬ ‫سریال های نوستالژیک دهه ‪ 80‬هستند که‬ ‫هر دو از شبکه سه ســیما پخش شدند و در‬ ‫کنار مجموعه هایی چون مجموعه «خانه به‬ ‫دوش»‪ 1383 ،‬اثر رضا عطاران از شبکه سوم‬ ‫سیما‪ ،‬مجموعه «شــبهای برره»‪ 1384 ،‬اثر‬ ‫مهران مدیری از شبکه سوم سیما؛ مجموعه‬ ‫«مختارنامه»‪ 1389 ،‬اثــر داوود میرباقری‬ ‫از شــبکه یک ســیما و مجموعه «زیرتیغ»‪،‬‬ ‫‪ 1385‬اثر محمدرضا هنرمنــد و نرگس که‬ ‫جزو اوانگاردهای این دهه محسوب میشود‬ ‫چشم درشــتی میکنند‪ .‬حال رسشی که بن‬ ‫تلویزیونی‬ ‫مایه اثاری را که مجموعه هــای‬ ‫ِ‬ ‫دهه هشتاد بر اذهان عمومی تاثیر گذاشت‪،‬‬ ‫قادر به تاکیــد در روایت و تاثیــر در خلقت‬ ‫بافتی نوین میکند؛ نگاه یک مامن ایســتا و‬ ‫یک دیدگاه خنثی به خانواده است که نهادی‬ ‫چون خانواده را دیگر رکن اصلی بن مایه های‬ ‫روایی خویش قــرار نمیدهــد‪ .‬صدالبته که‬ ‫ِ‬ ‫نباید فراموش کرد که با انشعاباتی مضمونی‬ ‫همچنان در برخــی از ژانرهــا نهادی چون‬ ‫خانواده اســلوبی محکم اســت که میتواند‬ ‫در دل خــود تمامی رویدادهــای کمیک و‬ ‫متن‬ ‫غیرکمیک را جای و یــا در بطن جامعه ِ‬ ‫خود انعکاس دهد؛ فی المثل در مجموعه های‬ ‫تلویزیونی اثار مهــران مدیری‪ ،‬رضا عطاران‬ ‫ِ‬ ‫و ســعیداقاخانی که در کالبــدی کمدی‪-‬‬ ‫اجتماعــی تجســدیافته اســت‪ ،‬همچنان‬ ‫تمامی اتفاقات از دل انتروپی ای‬ ‫مرکزکانونی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫بیرون میاید که جــز ‪ -‬و از ‪ -‬مامن خانواده‬ ‫تمامی این تفاسیر‬ ‫گریزگاه دیگری ندارد‪ .‬با‬ ‫ِ‬ ‫شــخصیت ها و موقعیت ها هرکــدام دراین‬ ‫دهه به نوبه خود وابسته به خرقه ژانری خود‬ ‫تعریف میشوند‪.‬‬ ‫چنانچه میتوان اینچنیــن نتیجه گرفت‬ ‫که درســت اســت هر ژانر در مجموعه های‬ ‫تلویزیونی دهه هشتاد مقتضیات تمیزدهنده‬ ‫خود را اخذ کرده بود اما همچنان به طور پایه‬ ‫ای ویژگی هــای کلیت گرایانــه ای نیز بودند‬ ‫دگرگونی نظــام بله قربان‬ ‫که میتوانســتند‬ ‫ِ‬ ‫گوی زاده شــده از خانواده ســنتی را حاکی‬ ‫باشــند؛ به گونه ای کــه در ان مجموعه های‬ ‫تلویزیونی کــه حال در دهه هشــتاد رنگ و‬ ‫لعاب اسیب شناسانه شــان دیگر همسنگر با‬ ‫ارزشــی دهه هفتاد‬ ‫میل والدیــن و باورهای‬ ‫ِ‬ ‫نبود‪ ،‬میخ خود را چنین بر این اصل میکوبید‬ ‫که سلســله نظامهای پرورش دهنده فرهنگ‬ ‫“مطیع کــردن فرزندان” را بــا ورود اگزجره‬ ‫زندگی مردم شهری تخطئه‬ ‫تجربیات مدرن به‬ ‫ِ‬ ‫کند و بــا چشــمی تجدیدنظرطلبانه تمامی‬ ‫ســنت ها و اعتقاداتِ حائز عقبه نسل پیشین‬ ‫خود را مورد واکاوی قراردهد تا جوانان خطا‬ ‫کنند و عقوبت ببینند‪ .‬اساســا نسل جوان در‬ ‫تلویزیونی دهه هشــتاد بــا این فرهنگ‬ ‫اثار‬ ‫ِ‬ ‫شمایل یافت که به صورت بالمنازع بر پدران‬ ‫خود درشتی کرده‪ ،‬مستقل شده و یاغی گری‬ ‫مــن مغلوب خود را چنان برکرســی‬ ‫کنند و‬ ‫ِ‬ ‫بنشانند که صرفا پدر و مادر ‪ -‬جدا از تحفیظِ‬ ‫کرامتشــان به صورت کالمی به تناسب دهه‬ ‫قبل‪ -‬چوب دوسرســوزی باشند که یا چوب‬ ‫اعمال گذشــته خود را خورند و یا به واسطه‬ ‫جاه طلبی های مکبث گونه فرزندانشــان که‬ ‫گویی انقدر باید مسیر را اشــتباه بروند تا به‬ ‫سرنوشــتی محتوم دچار شــوند‪ ،‬خون دل‬ ‫خورنــد‪ .‬این مضمون گاهی بــا حرکت های‬ ‫ضد خط فکری فیلمسازان دیگر شکسته شد‬ ‫و فرضا کارگردانی مثل حسن فتحی با ساخت‬ ‫میوه ممنوعه اخالق را نه فقط میان فرزندان‬ ‫که حتی در میان والدین هم متزلزل میداند و‬ ‫«دین» را راه نجات قلمداد میکند و مخاطبی‬ ‫که محتوای جدید تماشا کرده میوه ممنوعه‬ ‫را سریال محبوب خود میداند‪ .‬این شکل خط‬ ‫شکنی محتوایی در سریال دیگری در همین‬ ‫دهه و باز در قالب پخش مناسبتی در مجموعه‬ ‫«او یک فرشته بود» هم خودنمایی میکند‪.‬‬ ‫بدی و محاکمه ‪ ،‬تماتیک اصلی دهه ‪80‬‬ ‫این رویکرد جدا از تجدد برامده از انتظاراتِ‬ ‫مخاطبین جوان خود؛ دغدغه های مضمونی‪-‬‬ ‫ســبکی اثار خود را تغییر میدهد؛ چرا که بر‬ ‫ِ‬ ‫این نگاه باور ندارد که از طریق فراهم ســازیِ‬ ‫ســه رکن [ارامش‪ ،‬امید‪ ،‬شــادی] مشکالت‬ ‫عمیق تر و جامعه شناسانه تری چون فرهنگ‬ ‫و اقتصاد و معیشــت برطرف خواهد شد‪ .‬بلکه‬ ‫رویکرد اثــار دهه ‪ 1380‬چنیــن انگاره ای را‬ ‫نارضایتی والدین به‬ ‫تقبل میکند که رضایت و‬ ‫ِ‬ ‫پیرامونی شخص‪ ،‬قدرت‬ ‫جهان‬ ‫بزرگی‬ ‫تناوب‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫زندگی نسل های بعدی خود را ندارد؛‬ ‫تاثیر بر‬ ‫ِ‬ ‫به همین سبب چاره ای جز خودرایی فرزندان‬ ‫جوانان اثار دهه هشتاد با درشتی‬ ‫نمی ماند لذا‬ ‫ِ‬ ‫استین خود را چنین باال زدند که زمام رتق و‬ ‫فتق اموراتِ بزرگتری از زندگی را در دســت‬ ‫گیرند تــا ثابت کنند از عهده معیشــت خود‬ ‫برمی ایند‪ .‬شخصیت های جوان و خا ِم روایات‬ ‫اثار دهه هشتاد به واسطه خرقه استقالل طلب‬ ‫مدرنیستی خود‪ ،‬خانواده را این بار سایه ای‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫سنتی و تک ساحتی تلقی کردند که باید به هر‬ ‫ کشی‬ ‫طریقی خود را از زیر یوغ استبداد و بهره ِ‬ ‫انان‪ -‬با ارزوهای سراب سان خود‪ -‬خارج کنند‪.‬‬ ‫ طلب‬ ‫معموال هــم کاراکترهای جــوان و جاه ِ‬ ‫تلویزیونی دهه هشتاد جزای‬ ‫مکبث سیرت اثار‬ ‫ِ‬ ‫جفاکاری‪ ،‬پشت کردن به کیان خانواده و نفی‬ ‫حسن فتحی با ساخت‬ ‫میوه ممنوعه اخالق را نه‬ ‫فقط میان فرزندان که‬ ‫حتی در میان والدین هم‬ ‫متزلزل میداند و «دین»‬ ‫را راه نجات قلمداد‬ ‫میکند و مخاطبی که‬ ‫محتوای جدید تماشا‬ ‫کرده میوه ممنوعه را‬ ‫سریال محبوب خود‬ ‫میداند‪ .‬این شکل خط‬ ‫شکنی محتوایی در‬ ‫سریال دیگری در همین‬ ‫دهه و باز در قالب پخش‬ ‫مناسبتی در مجموعه‬ ‫«او یک فرشته بود» هم‬ ‫خودنمایی میکند‬ ‫هویت خویشــاوندی خود در ازای بی قیدی و‬ ‫رهایی استقالل فردی شــان در قسمت های‬ ‫ِ‬ ‫پایانی ســریال انگونه می بینند کــه توانایی‬ ‫ِ‬ ‫بازگشــت به کیان خانواده را داشته باشند‪ ،‬تا‬ ‫پایان قصه به صورت تلخ و ناخوش تمام نشود‪.‬‬ ‫نیمه دوم دهه هشتاد روایت در انحصار‬ ‫اخالق و حفظ چارچوب‬ ‫از نمونه های بارز و بســیار مهمی که میتوان‬ ‫این مفهــوم را روی ان تئوریزه کــرد؛ چهار‬ ‫مجموعه تلویزیونــی «فاصله هــا»‪،1389 ،‬‬ ‫«دلنــوازان»‪ 1388 ،‬به کارگردانی حســین‬ ‫ســهیلی زاده و با نقش افرینی بازیگرانی چون‬ ‫شاهرخ اســتخری‪ ،‬سحر قریشــی‪ ،‬سیاوش‬ ‫خیرابی و مهدی پاکدل و مجموعه «ستایش»‪،‬‬ ‫‪ 1389‬اثر ســعید سلطانی اســت که هر سه‬ ‫سریال از شــبکه سوم ســیما پخش شدند و‬ ‫ِ‬ ‫ ســاخت‬ ‫همچنین مجموعه به شــدت خوش‬ ‫«به کجا چنین شتابان»‪ 1389 ،‬اثر ابوالقاسم‬ ‫طالبی با نقش افرینی بازیگران توانمندی چون‬ ‫بابک حمیدیان‪ ،‬اهو خردمند‪ ،‬فریبا متخصص‬ ‫و رضا رویگری بود که اندک اندک توانست جای‬ ‫خود را در دل مخاطبان به خاطر پرورش بستر‬ ‫اخالقی‪-‬خانوادگی پیدا کند‪ .‬این مجموعه ها‬ ‫سعی داشتند اساسا شــالوده روایت خودرا در‬ ‫ماوایی غیرازخانواده جست وجو کنند اما دست‬ ‫اخر هیچ سقف ثابت و امنی را جز نهاد خانواده‬ ‫برای رستگاری بهتر نمی بینند‪.‬‬ صفحه 52 ‫در نوع زاویه دید خود است در اثار تلویزیونی و‬ ‫خانگی دهه نود تئورمای این‬ ‫مخصوصا شبکه‬ ‫ِ‬ ‫موضع کامال از ســاختار فرومیپاشد و به یک‬ ‫اضمحالل جبهه ای ‪ -‬حتی روایی ‪ -‬تن میدهد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫دوربین دهه ‪ 90‬دیگر موضعی را برای‬ ‫چنانچه‬ ‫ِ‬ ‫خود مشخص نمیکند تا بر لَه و یا علیه کسی‬ ‫شود بنابراین مغموم و مغلوب کاراکتر میشود؛‬ ‫ِ‬ ‫روایت‬ ‫ارزش ها را ندید میگیرد و به تناســب‬ ‫برخی از اثار شــبکه خانگی نظیر «مانکن»‪،‬‬ ‫‪ 1398‬و «دل»‪ 1398 ،‬خود را بخشی از اشیا‬ ‫خانه ثابت و ساکن قلمداد میکند‪.‬‬ ‫اغاز قصه سلبریتی در تلویزیون‬ ‫اگر بخواهیم به صورت تحلیلــی ان را تبیین‬ ‫کنیم میتوان اینطور بیان کــرد که با طوفان‬ ‫جوانگرایی امیخته با یک جامه مدرنیســتی؛‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگ عمومی مردم در دهه هشتاد‪ ،‬لفظ‬ ‫در‬ ‫و فحوای سلبریتی نیز با بهره گیریِ همه جانبه‬ ‫منش همــان بازیگرانی که در نقش‬ ‫از کنش و ِ‬ ‫هایشــان مترصد تغییــر رویکرد زیســتی با‬ ‫والدین شــان بودند به منصه ظهور میرســد‪،‬‬ ‫تیپیکالیســتی‬ ‫لذا خود‪ ،‬فــارغ از نقش های‬ ‫ِ‬ ‫درجه دوم خود‪ ،‬صاحب پرنســیبی اجتماعی‬ ‫شــدند که هیچ ربطی به صنفشان‪ -‬برخالف‬ ‫دهه پیشین‪ -‬نداشت‪ .‬به همین سبب اینگونه‬ ‫میتوان گفت که فحوای لفظ سلبریتی‪ ،‬هنرمند‬ ‫را از طریق زیستش زیر ذره بینی تبیین کننده‬ ‫قرار می دهد نه به واسطه کنش و فعالیت های‬ ‫هنریش‪.‬‬ ‫جزیی تر نگاه کنیم حتی دوربین اثار تلویزیونی‬ ‫تکنیکــی تمام عیار‬ ‫دهه هشــتاد ‪ -‬با رعایت‬ ‫ِ‬ ‫تلویزیونی بودنش‪ -‬به مراتــب متخاصم تر از‬ ‫دوربین دهه پیشــین خود می شود؛ چنانچه‬ ‫ِ‬ ‫اگر دوربین در دهه هشــتاد با جوانان باشــد‪،‬‬ ‫ن ُُطق بکشــد‪ ،‬هیچ عنصر وحدت بخشی میان‬ ‫اعضا به صــورت فرد فرد را نمایان نســازد و از‬ ‫باال به پایین به همه چیز غیر از موضع ســر ِد‬ ‫جوان گرایانــه خویش نگاه بینــدازد که خود‬ ‫حاکی از یک دغدغه صرفــا تجدیدنظرطلبانه‬ ‫در دهه نود سایه‬ ‫سیاســت و اجتماع‬ ‫الوده بر تمام‬ ‫محتواهای ســریال‬ ‫ها سنگینی میکند‬ ‫و دیگر نمیتوان‬ ‫مانند دهه های قبل‬ ‫خانواده را فقط در‬ ‫دل خانواده سنجید‬ ‫و نقش اجتماع‬ ‫به شدت تعیین‬ ‫کننده و گاه اصل‬ ‫قصه است‪ .‬دغدغه‬ ‫های فرمالیستی‬ ‫کارگردانان بیشتر در‬ ‫این دهه به نمایش‬ ‫کشیده شد‬ ‫حاال فراتر از خانواده و در دل شــهر و‬ ‫اجتماع‬ ‫به گونه ای که دیگر هیــچ دغدغه ای جز رفع‬ ‫و رجوع مشــکالتی که به صــورت رگباری بر‬ ‫سر شخصیت هایی که نه انچنان عقبه دارند‬ ‫و نه هویتــی از خویش را به درســتی متصور‬ ‫میشوند ندارد و سویه های منفی تری از پایان‬ ‫ناپذیریِ مصائب را در فضای قصه اش بدل به‬ ‫یک مصیبت شهری‪-‬اپارتمانی میکند‪ .‬دیگر‬ ‫بحران ها مختص به حفره ها و اسیب های زاده‬ ‫ضدارزشی اثار‬ ‫شده از ناهنجاری ها و مسائل‬ ‫ِ‬ ‫دهه هفتاد نیستند‪ ،‬بلکه در گستره میانمایه‬ ‫خود بســان مثلث های عشــقی‪ ،‬ناتوانی های‬ ‫معیشــتی‪ /‬جنســی و یا نفرت پراکنی های‬ ‫برامــده از موانــع اقتصادی و یــا اجتماعی‪،‬‬ ‫تماتیک اثار را معرف یک نظام ضدارمانشهری‬ ‫میکند تا ناهنجاری های اجتماعی را در روایت‬ ‫نانهاده خود قانونی و هنجاری تلقی کند تا به‬ ‫نوبه این شرایط از اول تا پایان قصه‪،‬کاراکترها‬ ‫در تالش برای چیزی جز رســیدن به ارضای‬ ‫میل و بقا نباشند‪.‬‬ ‫در دهه نود سایه سیاســت و اجتماع الوده بر‬ ‫تمام محتواهای ســریال ها سنگینی میکند‬ ‫و دیگر نمیتوان مانند دهه های قبل خانواده‬ ‫را فقط در دل خانواده سنجید و نقش اجتماع‬ ‫به شدت تعیین کننده و گاه اصل قصه است‪.‬‬ ‫دغدغه های فرمالیستی کارگردانان بیشتر در‬ ‫این دهه به نمایش کشیده شد و از سینما پا به‬ ‫تلویزیون هم گذاشت‪ .‬روایت های اپیزودیک و‬ ‫متقاطع مخاطب را باهوش تر تربیت کرد پایان‬ ‫بندی ها دیگر قابل حدس و لزوما هپی اند نبود‬ ‫و پایان باز بیشــتر نظر فیلمنامه نویسان را به‬ ‫خود جذب میکرد‪ .‬ســریال های «سایه بان»‬ ‫‪« ،‬جراحت» ‪« ،‬بانوی عمارت» ‪«،‬اوای باران»‬ ‫‪«،‬گاندو» ‪«،‬کیمیا» وبرخی دیگر گوی سبقت‬ ‫در امار مخاطب را از باقی ســریال ها ربود و‬ ‫موضوعات متفاوتشان از نظر مخاطب جذاب‬ ‫تر جلوه کرد‪.‬‬ ‫از مصادیــق این مفهوم در شــبکه رســانه‬ ‫خانگی در دهه نــود ‪ -‬اگر از مجموعه «قهوه‬ ‫تلخ»‪ 1391 ،‬اثر مهران مدیری و شهرزاد»‪،‬‬ ‫‪ 1394‬اثر حســن فتحی بگذریــم (بااینکه‬ ‫مجموعه شــهرزاد نیــز فاقد ســویه های‬ ‫اینچنینــی نیســت)‪ -‬مجموعه هایی چون‬ ‫«مانکن»‪ 1398 ،‬اثر حســین سهیلی زاده با‬ ‫بازیگرانی چون امیرحســین ارمان‪« ،‬مریال‬ ‫زارعــی»‪« ،‬محمدرضا فروتــن»و «نازنین‬ ‫بیاتی»؛ «دل»‪ 1398 ،‬اثــر منوچهر هادی‬ ‫با بازیگرانی چون سعید راد‪ ،‬بیژن امکانیان‪،‬‬ ‫حامد بهداد و ساره بیات؛ «اقازاده»‪1399 ،‬‬ ‫اثر بهرنگ توفیقی بــا بازیگرانی چون امین‬ ‫تارخ‪ ،‬امیر اقایی‪ ،‬مهدی ســلطانی و کامبیز‬ ‫دیرباز و «ممنوعه»‪ 1397 ،‬اثر امیرپورکیان‬ ‫با بازیگرانی چــون میالد کی مــرام‪ ،‬نیکی‬ ‫کریمــی‪ ،‬هــادی حجازی فر و لیــا زارع؛‬ ‫حتی مجموعه «هیــوال»‪ 1398 ،‬اثر مهران‬ ‫مدیری بــا بازیگرانی چــون فرهاد اصالنی‪،‬‬ ‫شــبنم مقدمی‪ ،‬گوهرخیراندیش و شــیال‬ ‫خداداد نیــز از این قاعده نه تنها مســتثنی‬ ‫ِ‬ ‫نیستند‪ ،‬بلکه چارچوب و شرفِ‬ ‫روایت خود‬ ‫را سمپات با اسیب و مسببانش‪ -‬در خرقه ای‬ ‫اسیب شناســانه حامی ارزشی تخطئه شده‬ ‫ می کنند‪.‬‬‫به همین منوال در ایــن گردونه د ّوار دیگر نه‬ ‫منیت شخصیت ها در تطور این سه دهه گویای‬ ‫یک نوع قوام ارزش مدارانه صعودی میشوند؛‬ ‫و نه دیگر فضاســازی و موقعیت های برامده‬ ‫از بحران ها به واســطه راه حل هــای احتمالی‬ ‫رنگ و بویی بومی‪ ،‬ارزشــی و حائز پرنسیب را‬ ‫دارا هستند‪.‬‬ ‫‪53‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 53 ‫تلویزیون ایران‬ ‫نگاهی به سریال موفقی که به فصل سوم رسید‬ ‫از سنگر دوستی‪ ،‬تا‬ ‫سنگالخسرنوشت‬ ‫اریاباقـری‪ :‬مدتی پیش پس از پایان یافتن سریال «بوم و بانو»‪ ،‬فصل سوم سریال «از‬ ‫سرنوشت» در جدول پخش برنامه های شبکه دو سیما قرار گرفت‪ .‬سریالی به کارگردانی‬ ‫علیرضا بذرافشان‪ ،‬محمدرضا خردمندان و به تهیه کنندگی اکبر تحویلیان که بذر ایده اش در دو‬ ‫پیشین خود چنین گذاشته شد که به اتفاقات دوران نوجوانی و جوانی دو شخصیت اصلی داستان یعنی‬ ‫فصل‬ ‫ِ‬ ‫نگهداری کودکان بی سرپرست با هم اشنا شده و رفیق شده اند‪ .‬حال در فصل‬ ‫هاشم و سهراب بپردازد که از مرکز‬ ‫ِ‬ ‫سوم این سریال‪ ،‬بحران ها‪ ،‬مشکالت و دغدغۀ معیشتی این دو نیز با بازی دارا حیایی و کیسان دیباج ‪ -‬که‬ ‫بازی های قابل توجهی را ارائه داده اند ‪ -‬تغییر کرده است‪ .‬ساختار روایی کندویی سریال درست است که باتوجه به‬ ‫ مداری خودرا‬ ‫رخدادهای گوناگونش شخصیت هارا به صورت ضربدری به یکدیگر متصل کرده تا بن مایۀ خانواده‬ ‫ِ‬ ‫محکم کنند اما به تناسب اتکای قائم به ذاتِ موقعیت ها‪ ،‬شخصیت هارا در خرده پیرنگ های مختلفی قرار‬ ‫میدهد تا در اتفاقات مختلف هرکدام به تناسب اخالقیات خود واکنشی نشان دهند‪.‬‬ ‫شــخصیت پــردازی در ســریال «از‬ ‫سرنوشت» درست است که متکی بر جلوه ای‬ ‫کاریکاتوریزه شــده از شخصیت نوجوانان در‬ ‫ســطح جامعه جدا از هیچ دغدغۀ اقتصادی‬ ‫و معیشتی رشــد کرده اســت‪ ،‬اما درکلیت‬ ‫ِ‬ ‫روایت‬ ‫متنــی‬ ‫روایت خــود ‪ -‬هرگز‪ -‬جامعۀ‬ ‫ِ‬ ‫خویش را تبدیل به اجتمــاع میان افرا ِد قصه‬ ‫نمیکند؛ دوربین نیز با ان هــا جلو میرود اما‬ ‫هرگز از ان ها نمی شود‪ ،‬ان ها را دوست دارد‬ ‫ِ‬ ‫توصیف‬ ‫اما در وانفســای حوادث در کوشش‬ ‫بالمناز ِع شرح ماوقع است‪ ،‬نه سمپات شدن‬ ‫با کاراکتری که در تنگنای حوادث اسیر شده‬ ‫است‪ .‬هاشــم و سهراب دو شــخصیت اصلی‬ ‫و پروتاگونیســت قصه‪ ،‬خود تابندۀ مسیری‬ ‫ِ‬ ‫سبکی‬ ‫ضدیت با ان ها خصیصۀ‬ ‫هســتند که‬ ‫ِ‬ ‫اثاری با محوریت کودک و نوجوان اســت‪ .‬به‬ ‫همین طریق می توان چنین اظهار داشــت‬ ‫که نویســندگان مجموعه قبل از هرچیز به‬ ‫ســنی نوجوانان که چه میزان می توانند‬ ‫ردۀ‬ ‫ِ‬ ‫در بستر جامعه دارای کارکرد و هویت باشند‬ ‫ِ‬ ‫کندویی سریال‪،‬‬ ‫پیرنگ‬ ‫پی برده اند که از دل‬ ‫ِ‬ ‫همه را لَه و یا علیه دو شــخصیت اصلی یعنی‬ ‫هاشم و ســهراب ‪ -‬هرکدام با دغدغه و تیپ‬ ‫فکریِ خود ‪ -‬کنند تا پله پله رویدادهای مثبت‬ ‫و منفی را که به صورت فــردی رقم زده اند با‬ ‫ِ‬ ‫رفاقت نهفتــه در زیرمتن اثر؛‬ ‫تم دوســتی و‬ ‫به صورت گروهی و یا بــرای تثبیت و تحفیظ‬ ‫خانواده و یا رفاقتشان حل و فصل سازند‪.‬‬ ‫حال اگر بخواهیم ســریال از سرنوشت را‬ ‫به صورت بینامتنی‪ ،‬به مثابه نیاز رســانه ای‬ ‫معطوف به اثاری که نوجوانــان و جوانان در‬ ‫ِ‬ ‫محوریت رویدادهایی قرار دارند که کانسپت‬ ‫اثر اقتضا میکند‪ ،‬درنظربگیریم‪ ،‬باید بگوییم‬ ‫که ســریال جای درستی ایســتاده است‪ .‬از‬ ‫پس شــالودۀ خود برامده و حتــی المقدور‬ ‫محتوایی اثار هم‬ ‫توانسته است در جایگشت‬ ‫ِ‬ ‫چه چیز این نوع‬ ‫تم را برای مردم و‬ ‫ســازندگان جذاب‬ ‫ِ ساخته است تا از‬ ‫دل دوران کودکی ِ‬ ‫مشقت بار شخصیتی‬ ‫یتیم‪ ،‬پرنسیب‪ ،‬غرور‬ ‫و شخصیتی موجه و‬ ‫اجتماعی را به واسطۀ‬ ‫ممارستهایش به او‬ ‫ارزانی کنند تا تبدیل‬ ‫به اول شــخصیت‬ ‫مانای روایت شــود‪.‬‬ ‫ایا این منحنی در‬ ‫ارکتاپ ِ های نهفته‬ ‫شــده در تمامی‬ ‫روایات نقل ِ شده در‬ ‫تاریخ روایی‪-‬نقلی‬ ‫جهان بازتاب داشته‬ ‫اســت‬ ‫ســطح خود‪ ،‬خود را تبدیل به ستونی کند که‬ ‫قادر باشــد قصه را از نقطه ای به نقطۀ دیگری‬ ‫سوق دهد‪.‬‬ ‫از سرنوشت‪ ،‬بسان نامش از ‪ POV‬سرنوشت‬ ‫شخصیت هایش را می نگرد و مانند یک سریال‬ ‫دقیقا پتانسیل همان چارچوبی را داراست که‬ ‫شناسی معطوف به‬ ‫رسانۀ ملی از دل مخاطب‬ ‫ِ‬ ‫قشر جوان نیاز دراماتیک قصه اش را براورده‬ ‫میکند‪ .‬نخســت باید اذعان داشت رویکردی‬ ‫برای یک سریال تک خطی‪ ،‬با شخصیت هایی‬ ‫ثابت در دل رویدادهایی گوناگون‪ ،‬ســوژه ای‬ ‫چندان نااشنا و بکر ‪ -‬چه در میان سریال های‬ ‫ایرانی همســطح خود و چه در ســریال هایی‬ ‫با گســترۀ جهانی‪ -‬نبوده است‪ .‬حال درست‬ ‫است که باید از ســریال هم عصر خود‪ ،‬یعنی‬ ‫«بچه مهندس» که دارای چنین اســتراکچر‬ ‫و فرایندی بوده نیز سلسله گرایشاتِ منحصر‬ ‫شــده به خلق چنین روایاتی را استخراج کرد‬ ‫که از منظر اسیب شناســانه دریابیم چه چیز‬ ‫این نوع تم را برای مردم و ســازندگان جذاب‬ ‫کودکی مشقت با ِر‬ ‫ساخته است تا از دل دوران‬ ‫ِ‬ ‫شخصیتی یتیم‪ ،‬پرنسیب‪ ،‬غرور و شخصیتی‬ ‫موجه و اجتماعی را به واسطۀ ممارست هایش‬ ‫به او ارزانی کنند تا تبدیل به اول شــخصیت‬ ‫مانــای روایت شــود‪ .‬ایــا ایــن منحنی در‬ ‫ارکی تایپ های نهفته شده در تمامی روایاتِ‬ ‫روایی‪-‬نقلی جهان بازتاب‬ ‫نقل شده در تاریخ‬ ‫ِ‬ ‫داشته اســت یا صرفا ریشــه در خطۀ خاکی‬ ‫ادبیات عامه و اســاطیریِ خودمان دارد که از‬ ‫ِ‬ ‫قهرمان‬ ‫پیرنگ نخ نما‪ ،‬همیشه این‬ ‫دل یک شاه‬ ‫ِ‬ ‫منفر ِد قصه ‪ -‬که معموال زیســتی یوزارسیف‬ ‫گونه دارد‪ -‬دوران محنت و ناخوشی های ریز و‬ ‫درشتش به سر می اید و هنگامی که به بالغت‬ ‫میرسد یکه و سرزنده نامش جاودانه می ماند؟‬ ‫بد نیســت از ایــن کهن الگــوی روایی که‬ ‫در اســاطیر و قصص قرانی نیز مصداق های‬ ‫مشابهی در سرتاســر اثار سینمایی‪ -‬سریالی‬ ‫جهان دستمایۀ ساخت و پرداخت قرار گرفته‬ ‫است نیز یادی کنیم و اگر بخواهیم به صورت‬ ‫عمیق تر و ریشه ای تر به این مساله از دل کهن‬ ‫الگوها و اســاطیر مبنای رفاقت از دشمنی به‬ ‫دوستی رسیده را بررســی کنیم تا ببینیم که‬ ‫چه چیزی حماسۀ تقدس رفیق و رفاقت را در‬ ‫میان دیگر پالت ها دارای پاسداشت جوانمردی‬ ‫اینچنین مهم کرده است؛ به حماسۀ گیلگمش‬ ‫میرســیم که یکی از اولیــن‪ ،‬قدیمی ترین و‬ ‫نامدارترین اثار حماسی ادبیات دوران تمدن‬ ‫باستان است که در منطقۀ میان رودان یا همان‬ ‫اشــور امده است تا از دل دشــمنی نفسگیر‬ ‫انکیدو ‪ -‬خداوندگار کشــاورزی‪ -‬و گیلگمش‬ ‫که دو ســومش ایزدی و یک سومش زمینی‬ ‫بود؛ دوستی صمیمی بیرون اید‪.‬‬ ‫حال اگر بخواهیم از حیث موردی و تطبیقی‬ ‫مجموعــۀ «از سرنوشــت» را بــا بن مایه ای‬ ‫مبنی بر رفاقت‪ ،‬الگویی همســان با اثار غیر‬ ‫بومی قــرار دهیم تــا بتوانیم بــه المان های‬ ‫اینهمان شــده از تعریف متغیری از دوستی‬ صفحه 54 ‫و صمیمیــت به صورت تحلیلی برســیم باید‬ ‫نگاهی به اســتراکچر روایی اثار ســینمایی‪-‬‬ ‫تلویزیونی کشــورهای غیربومــی بیندازیم‬ ‫که از دل زیســت و فرهنگ خاص خودشان‪،‬‬ ‫نگاه و نگرشش شان به دوســتی و صمیمیت‬ ‫چگونه بوده است‪ .‬از قرار معلوم‪ ،‬انچنان که از‬ ‫فونداسیون روایت شناسانۀ دو جبهه مشهود‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگی‬ ‫اســت؛ تحلیلگران و پژوهشــگران‬ ‫ِ‬ ‫سنگر هر اثر رســانه ای متوجۀ این نکتۀ مهم‬ ‫و حائز اهمیت شــده اند که برای پرورش بذر‬ ‫داستان پردازی‪ ،‬شخصیت سازی و همچنین‬ ‫نگاه های رســش یافته در باورهای ســنتی و‬ ‫زیستی مردم هر اقلیم ریشه ای بس غول اسا‬ ‫ِ‬ ‫در ائین ها‪ ،‬اســطوره ها و قصــص عامیانۀ هر‬ ‫خطه به عنوان یک رفرنس موجود اســت که‬ ‫از فیلتر زیرژانرکودک و نوجوان به درســتی‬ ‫میتوان مســیر ناســو ِر انعکاس قصه پردازی‬ ‫را ‪ -‬به تناسب فرهنگ خود ‪ -‬هموار ساخت‪.‬‬ ‫از اثاری چون «بچــه های خیابان»اثر نانی‬ ‫لوی و «پســران خیابان پال» اثر زلتان فابری‬ ‫و «در کنارم بمان» اثــر راب راینر این الگوی‬ ‫«همه چیز برای رفیق»را که بیشتر شماتیکی‬ ‫جمع گرایانــه دارد می تــوان دریافت که به‬ ‫مرور زمان این الگو در جایگشــت مواجهه با‬ ‫حوادث غیرمترقبــه و دوری از فردیت گرایی‬ ‫شخصیت ها ‪ -‬اگر کالکشن هایی از قبیل «تنها‬ ‫در خانه» را فاکتور بگیریم ‪ -‬رویکرد ملموس‬ ‫فرهنگی غرب پیــدا میکند؛‬ ‫تری در نظــام‬ ‫ِ‬ ‫انچنان که انان موفقیت و پیروزی های به دست‬ ‫یک شــخصیت در‬ ‫قصه های امریکایی‪-‬‬ ‫اروپایی‪ ،‬در رویارویی‬ ‫و هژمونی بر‬ ‫مشــکالت ناتوان‬ ‫و فرسوده جلوه‬ ‫میکند‪ ،‬درونگرایی‬ ‫و فردیتش نکوهش‬ ‫مییابد بنابراین‬ ‫یارکشــی میکند‬ ‫تا ِالمان ِ های فردی‬ ‫مغموم خود را با‬ ‫تکثر اعضا وسعت‬ ‫دهد و تقویت‬ ‫بخشد تا شکست‬ ‫ناپذیر جلوه کند‪.‬‬ ‫امده از موانع پیش رویشان را نیز در تعارض‬ ‫با فردیــت گرایی متصور میشــوند؛ بنابراین‬ ‫اســطوره های خودرا جمعی میسازند چراکه‬ ‫این دیگر منیت هر کاراکتــر نبود که در یک‬ ‫رخداد جمعی‪ ،‬نقش ناجی و یا مقصر را بازی‬ ‫کند بلکه اگر مشکلی سد راه بود‪ ،‬باید همگی‬ ‫انان با اتکا به کنش مندیِ یکدیگر از پس ان‬ ‫مشکل برایند‪ .‬به عبارت دیگر انان شکست و‬ ‫موفقیت را نیز با یکدیگر تجربه میکنند‪.‬‬ ‫حال اگــر بخواهیم به صــورت موردی به‬ ‫تباین فرهنگ رفاقت مابانــۀ کاراکترها از دو‬ ‫جناح شــرقی و غربی با این کهن الگو نگاهی‬ ‫بیندازیم‪ ،‬باید به نحــوۀ مواجهه و رویارویی‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگ‬ ‫با مشکالت انان اشــاره کنیم که با‬ ‫شرقی ما دارای ناهمسانی است؛ اینگونه که در‬ ‫ِ‬ ‫روایــی رفاقت مابانۀ غربی‪،‬‬ ‫ارکی تایپ هــای‬ ‫ِ‬ ‫معموال یکی از شخصیت های درجه دوی تیم‬ ‫که از فرط نادانی و یاکنجکاوی با هیبت ِ‬ ‫یک‬ ‫بدمــن و یک اهریمن‬ ‫تهدید خاموش از یک‬ ‫ِ‬ ‫روبه رو شــده‪ ،‬یا تن به کام مرگ میدهد و یا‬ ‫به دیگران اطالع رســانی میکند تا به صورت‬ ‫گروهی اهریمن را از پای در بیاورند‪ .‬بســان‬ ‫فیلم «ســوپر هشــت» اثر جی‪.‬جی‪ .‬ابرامز و‬ ‫یا ســریال «چیزهای عجیــب و غریب» که‬ ‫ویژگی اســطوره ای‬ ‫هرکاراکتــر دارای یک‬ ‫ِ‬ ‫است‪ .‬این درحالی است که در فرهنگ شرقی‬ ‫ایرانی ما‪ ،‬شــخصیت ها به صورت منفک و‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫فردی خود به نوبۀ ایگویِ خود بیرق دالوری‬ ‫و شــجاعت خود را علم کرده و تــن به پیکار‬ ‫میدهند‪ ،‬خود را فدای جمــع میکنند و یکه‬ ‫تازی در برابر دشمن را در جهت مصون ماندن‬ ‫بقیه افراد جزو خصایص ایثار و پهلوانی خویش‬ ‫میدانند؛ بسان شخصیت هاشم که خود یکه‬ ‫و تنها به مالقات بــا جهان خان نزول خور که‬ ‫پیشنهادی بی شرمانه داده است میرود‪.‬‬ ‫همچنین میتوان اشــاره کــرد که در اثار‬ ‫کــودک و نوجوانی کــه برخاســته از کهن‬ ‫اخص خودشان است؛‬ ‫الگوهای فرهنگ غربِ‬ ‫ِّ‬ ‫مشکالت سد محکمی را در برابر تمامی ارزش‬ ‫و اعتقادات کاراکترها میگذارد به طوریکه یک‬ ‫شــخصیت در قصه های امریکایی‪ -‬اروپایی‪،‬‬ ‫در رویارویی و هژمونی بر مشــکالت ناتوان و‬ ‫فرسوده جلوه میکند‪ ،‬درونگرایی و فردیتش‬ ‫نکوهش می یابد بنابراین یارکشــی میکند تا‬ ‫ِالمان های فردیِ مغموم خود را با تکثر اعضا‬ ‫وسعت دهد و تقویت بخشد تا شکست ناپذیر‬ ‫جلوه کند‪ ،‬بسان فیلم «داستان وست ساید»‬ ‫اثر جروم رابینز که شــخصیت اصلی در ازای‬ ‫شکستش دوستانش را در دفعات بعد با خود‬ ‫همراه میکند‪ .‬درحالیکه در قطب مخالف این‬ ‫نوجوان برخاســته از‬ ‫تئورما؛ در اثار کودک و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫شــرقی مخصوص‬ ‫فرهنگ‬ ‫ارکی تایپ هــای‬ ‫ِ‬ ‫خود؛ این ارزش ها و ارمان هــای فردیِ یک‬ ‫شــخص هســتند که حتی موجب می شوند‬ ‫جدا از ایســتادگی در برابر مشکالت‪ ،‬به دور‬ ‫از مظلوم نمایــی‪ ،‬التماس و کوچک شــدن؛‬ ‫اتش خشــم جماعتی را علیه خــود لهیب‬ ‫بخشــند‪ .‬گویی این ارمان های فردی وگاها‬ ‫دینی شخصیت های نهفته در کهن الگوهای‬ ‫شرقی اســت که با مشــکالت درست است‬ ‫متزلزل میشوند اما عنان کارخود را از دست‬ ‫نمیدهند؛ بنابراین تشویق و تنبیه نیز با نگاهی‬ ‫تکثرگرایانه جایی در کهن الگوهای شــرقی‬ ‫ِ‬ ‫پرنسیب خاص هرشخص‬ ‫منیت و‬ ‫ندارد زیرا به‬ ‫ِ‬ ‫که در جایگاهش در گروه همچنان ثمربخش‪-‬‬ ‫از هویت شخصی خویش ‪ -‬مانا است حکمی‬ ‫اطالق میگردد بسان سکانسی که هاشم بابت‬ ‫همگانی کارگران‬ ‫دزدیِ دریل در صدد اخراج‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫هویت ســاز ‪ -‬و ارمان‬ ‫من‬ ‫یتیم اســت و این ِ‬ ‫ساز‪ -‬هر شخصیت اســت که موجب میشود‬ ‫مجازات همگانی شــان حکمی تقلیل گرایانه‬ ‫و مخصوص به خود بگیرد‪.‬‬ ‫‪55‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 55 ‫سینمای ایران‬ صفحه 56 ‫یه پاییز ُ‬ ‫تلخ‪....‬‬ ‫پاییز امسال ‪ ،‬پاییز تلخی برای صنعت هسته ای و نام بزرگی چون فخری‬ ‫زاده بود‪ .‬در پی ترور ناجوانمردانه دانشمند شهید محسن فخری زاده‬ ‫جمعی از هنرمندان نظیر سینماگران‪ ،‬اهالی هنرهای تجسمی و ادیبان و‬ ‫نویسندگان و‪ ...‬با ابراز همدردی با خانواده مهندس فخری زاده‪ ،‬این ترور را‬ ‫محکوم و تاسف و خشم خود را نسبت به رخداد این اتفاق اعالم کردند‪ .‬در‬ ‫ادامه برخی از این واکنش ها را میخوانید‪.‬‬ ‫‪57‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 57 ‫صندلی خالی‬ ‫روابط عمومــی اداره کل هنرهای نمایشــی‪،‬‬ ‫هنرمندان انجمن هنرهای نمایشــی شعب‬ ‫سراسر کشور با توجه به حادثه تروریستی روز‬ ‫جمعه هفتم ابان ماه که منجر به شهادت شهید‬ ‫محسن فخری زاده شد‪ ،‬دل نوشته ای را منتشر‬ ‫کردند که متن ان به شرح زیر است‪:‬‬ ‫«انا هلل و انا الیه راجعون‬ ‫ســردار دیگری خون خود را به پای درخت انقالب ریخت تا‬ ‫تنومندتر از همیشه‪ ،‬در برابر بی عدالتی های جهان استوار باقی‬ ‫بماند‪ .‬اوبه خیلهم رزمانش پیوست و دعوت حق را لبیکگفت‬ ‫اما از او باید درسی اموخت که دنیای امروزمان تشنه ان است‪:‬‬ ‫«خدمت کردن به وطن‪ ،‬بی نام و نشان» او در چهار دهه گذشته‬ ‫تمام خود را صرف پیشــرفت انقالب و کشور در حوزه علم و‬ ‫فن اوری کرد اما نام و نشانش برای بسیاری از ایرانیان تا لحظه‬ ‫شهادت ناشناخته بود‪ .‬چه شــیرین و انسانی است این گونه‬ ‫بزرگوارانه در خدمت وطن خود بودن‪.‬‬ ‫انجمن هنرهای نمایشی ایران و کلیه شعب استانی در سراسر‬ ‫کشور‪ ،‬شهادت مظلومانه این دانشمند هسته ای را به خانواده‬ ‫ایشان و همه ملت ایران تسلیت گفته و ارزومند است که منش‬ ‫و روش رفتاری ان دانشمند عزیز‪ ،‬در سطوح مختلف مدیریتی‬ ‫نهادینه شود‪.‬‬ ‫ترور نشان دهنده ضعف و ناتوانی است و عاملین این جنایت‬ ‫بدون شک ضعیف ترین عالمند و روزی به خاطر این خون های‬ ‫ریخته شده کمر خواهند شکست‪».‬‬ ‫جلیل سامان؛ نویسنده و کارگردان‬ ‫هرگز ندهد تن به نظربازی دشمن‬ ‫خاکی که درامیخته با خون شهیدی‬ ‫ما اینه هاییم‪ ،‬شکستن هنر ماست‬ ‫با ماست هرایینه شهیدان جدیدی‬ ‫هوشنگ توکلی‪ ،‬بازیگر‬ ‫ترور در کل اقدامی غیر انسانی و مذموم‬ ‫است‪ .‬هر فردی در هر شرایط و مکانی از‬ ‫این کره خاکی این اقــدام را انجام دهد‪،‬‬ ‫مرتکب اقدامی پلید شــده است‪ .‬اما ترور‬ ‫دانشمند هسته ای کشورمان که انسانی بزرگ‬ ‫و تاثیرگذار بود نیز از این قاعده جدا نیست‪ .‬بخشی از‬ ‫دفاع کشور بر عهده این شــهید بود و این ترور بخشیده‬ ‫شدنی نیست‪.‬‬ ‫اسماعیل اذر‪ ،‬شاعر ‪:‬‬ ‫از پشــت خنجر زدن به هــر کس در‬ ‫اسالم محکوم اســت‪ .‬ترور نیز از نظر‬ ‫انســانی ناجوانمردانه است و از نظر هر‬ ‫جوانمردی اقدامی باطل اســت‪ .‬شهید‬ ‫فخری زاده نیز در داخل زیاد شناخته شده‬ ‫نبود‪ ،‬اما اقدامات تاثیرگذاری را انجام داده بود‪.‬‬ ‫نادر طالب زاده؛ مستندساز‪ ،‬کارگردان و مجری تلویزیون‪:‬‬ ‫نسان های خوب را میشود به دو دسته تقسیم کرد‪.‬‬ ‫یک دسته انهایی که کارهایی که خدا دوست ندارد انجام نمیدهند‪ .‬به‬ ‫حالل و حرام و فقه اشنا هستند و در این دایره زندگی میکنند‪.‬‬ ‫یک دسته هم انهایی که همیشه دنبال انجام دادن کارهایی هستند که خداوند‬ ‫ان را دوست دارد‪ ،‬یا خدا بیشتر دوست دارد‪...‬‬ ‫لغزش در گروه اول خیلی بیشتر اتفاق می افتد‪،‬‬ ‫و شهادت در گروه دوم ‪...‬‬ ‫شهید هسته ای محسن فخری زاده‬ ‫نام محســن فخری زاده به عنوان یکی از پنج شــخصیت ایرانی که در فهرست ‪ ۵۰۰‬نفره‬ ‫قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشــریه امریکایی فارن پالیسی منتشر شده است‪،‬‬ ‫دیده می شود‪.‬‬ ‫امریکایی ها‪ ،‬وی را صندوقچه اسرار برنامه هسته ای ایران قلمداد می کردند که همواره در‬ ‫تعیین موضع ایرانی ها در مذاکرات‪ ،‬نقشی مخفیانه ولی موثر داشته است‪ .‬بر طبق نظر اژانس‬ ‫بین المللی انرژی اتمی تا زمانیکه با فخری زاده گفت وگوی مستقیم انجام نشود‪ ،‬نمی توان در‬ ‫میزان ورود ایران به دانش هسته ای‪ ،‬اظهار نظر کرد‪.‬‬ ‫او به همراه سیدعباس شاهمرادی زواره؛ استاد دانشگاه صنعتی شریف‪ ،‬مهم ترین نام های‬ ‫مطرح از افرادی هســتند که غربی ها به دنبال مصاحبه با ان ها بودند‪ .‬او با رابرت اُپنهایمر؛‬ ‫کارشناس فیزیک امریکایی مقایسه می شود که در دهه ‪ ۴۰‬میالدی کار نظارت بر ساخت‬ ‫بمب اتم در امریکا را برعهده داشت‪.‬‬ ‫و در عصر ‪ ۷‬اذر ‪ ۱۳۹۹‬در شهر ابسرد شهرستان دماوند ترور شد و به درجه واالی شهادت‬ ‫نایل امد‪.‬‬ ‫غربی ها همواره وهم ســاخت بمب هسته ای توسط ایران را در ســر داشتند و ایران را به‬ ‫این خالف شــرع متهم کرده اند‪ .‬در صورتی که ایران و هر کشوری با اجرای قوانین اژانس‬ ‫بین المللی میتواند در راستای اهداف صلح امیز از مزایای اورانیوم غنی شده استفاده کند‪.‬‬ ‫ایران کشوری اسالمیست که هیچ گاه شــروع کننده جنگی نخواهد بود و پیرو سیره اهل‬ ‫بیت و پیامبر خود خواهد ماند حتی اگر به ضررش در اهداف کوتاه مدت منجر شود‪ .‬با این‬ ‫ترورها کشور ایران هیچ وقت تضعیف نخواهد شد و دانشمندانش با این خون ها محکمتر‬ ‫از قبل به فعالیت صلح امیز خود ادامه خواهند داد‪ .‬ان شــااهلل خون شهیدان واال مقاممان‬ ‫همچون شهید هسته ای فخری زاده پایمال نخواهد شد و با انتقام سخت روبه رو خواهد شد‪.‬‬ صفحه 58 ‫محمدحسین عطارچیان‪،‬‬ ‫خوش نویس‪:‬‬ ‫ترور این دانشمند اقدامی‬ ‫ناجوانمردانه است‪ .‬چرا که‬ ‫دشمنان چشم دیدن پیشرفت‬ ‫کشــور را ندارند‪ .‬پس اقــدام به‬ ‫ترور دانشــمندان مــا می کنند‪.‬‬ ‫امــا نمی دانند که ایــن اقدامات‬ ‫نتیجه ای ندارد و ما مسیر پیشرفت‬ ‫را با قدرت ادامه می دهیم‪.‬‬ ‫انسیه شاه حسینی‪:‬‬ ‫من فقط می توانم به این‬ ‫جمله امــام خمینی (ره)‬ ‫بسنده کنم که «بکشید ما‬ ‫را ملت ما بیدارتر می شود» این‬ ‫ترور را باید از کثیف ترین اقدامات‬ ‫انسانی بدانیم‪.‬‬ ‫طاهر شــیخ الحکمایی‪،‬‬ ‫مجسمه ساز ‪:‬‬ ‫ایــن اقــدام از ســوی‬ ‫تمــام انســا ن های ازاده‬ ‫محکوم است‪ .‬یکی از بهترین‬ ‫دانشمندان کشور را ترور کردند‬ ‫و این جای تاســف دارد‪ .‬عوامل‬ ‫داخلی و خارجی ایــن اقدام باید‬ ‫به سزای کار خود برسند‪ .‬ترور در‬ ‫تمام دنیا امری منفی است و ما نیز‬ ‫ان را محکوم می کنیم‪.‬‬ ‫راضیه تجار‪ ،‬نویسنده‪:‬‬ ‫شــخصیت هایی ماننــد‬ ‫فخری زاده باید پوشــش‬ ‫امنیتی باال داشته باشند‪ .‬از‬ ‫دست دادن او فاجعه ای بزرگ‬ ‫و عمیق است‪ .‬قطعا او شاگردانی را‬ ‫تربیت کرده‪ ،‬اما هیچ جایگزینی‬ ‫برای این شهید وجود ندارد‪.‬‬ ‫سیدمســعود شــجاعی‬ ‫طباطبایــی؛ مدیــر مرکز‬ ‫هنرهایتجسمی‪:‬‬ ‫اهمیت شــهید فخری زاده را در‬ ‫توییتی که شخص ترامپ از قول یکی‬ ‫ازچهره هایمنحوسرژیمصهیونیستیبازنشر‬ ‫کرده باید دریافت کرد‪ .‬مطلب «یوسی ملمان»‬ ‫که از استراتژیســت های رژیم صهیونیستی و‬ ‫روزنامه «هاارتص» است هم خیلی مهم است‬ ‫و اشاره به این مطلب دارد که این شهید سال ها‬ ‫است که تحت تعقیب موســاد بوده و شهادت‬ ‫ایشان یک اتفاق بسیار حرفه ای است‪.‬‬ ‫بعد از شــهادت شــهید ســلیمانی‪ ،‬به نظر‬ ‫می رســد این دومین همکاری امریکا و رژیم‬ ‫صهیونیســتی در اقدام به شــهادت یکی از‬ ‫مهم ترین شخصیت های درجه اول ایران است‪.‬‬ ‫همچنین جمعی از هنرمنــدان نظیر پرویز‬ ‫پرستویی‪ ،‬ابراهیم حاتمی کیا‪ ،‬کمال تبریزی‪،‬‬ ‫مجید مجیدی‪ ،‬همایون اســعدیان‪ ،‬منوچهر‬ ‫محمدی‪ ،‬منوچهر شاهسواری‪ ،‬مازیار میری‪،‬‬ ‫رضا میرکریمی‪ ،‬نرگس ابیار‪ ،‬فرشته طائرپور‪،‬‬ ‫محمد مهدی عسگرپور‪ ،‬کامران ملکی‪ ،‬رسول‬ ‫صدرعاملــی‪ ،‬مجتبی راعی‪ ،‬محمدحســین‬ ‫حقیقی‪ ،‬حســن برزیده‪ ،‬محمد علی نجفی‪،‬‬ ‫حبیباحمدزاده‪،‬اتیالپسیانی‪،‬فرهادتوحیدی‪،‬‬ ‫اکبر نبوی‪ ،‬فرهاد قائمیان‪ ،‬ایرج تقی پور‪ ،‬محمد‬ ‫داودی‪ ،‬عبدالحمید قدیریان‪ ،‬علی قائم مقامی‪،‬‬ ‫مهرداد فرید‪ ،‬نوید محمــودی‪ ،‬بهمن اردالن‪،‬‬ ‫حافظ احمدی‪ ،‬محمد قاسمی‪ ،‬محمد حسین‬ ‫مهدویان‪ ،‬و مهدی فخیم زاده بیانیه ای نوشتند‬ ‫که در متن ان امده است ‪« :‬به نام خدا‬ ‫خطاببهتوییکهنمی شناختمت‬ ‫خبر ترور ناجوانمردانه ات را شنیدیم و افسوس‬ ‫خوردیم که چرا به قدر بدخواهان میهن مان تو‬ ‫را نمی شــناختیم‪ .‬کمی دیر شده ولی به پاس‬ ‫یک عمر تالش علمی بی منت و بی نام و نشان‬ ‫برای اقتدار کشور عزیزمان ایران‪ ،‬به تو افتخار‬ ‫می کنیم‪.‬‬ ‫روحت شاد»‬ ‫رضا بنفشه خواه ‪:‬‬ ‫اینکه یکی از دانشمندان‬ ‫کشــور را با ترور از دست‬ ‫دادیــم‪ ،‬غم انگیز اســت و‬ ‫جای تاسف بسیار دارد‪.‬‬ ‫حسین فخیمی‪ ،‬هنرمند پیشکسوت‬ ‫عرصه هنر های تجسمی ‪:‬‬ ‫ترور عملی ناپسند و اشتباه است و‬ ‫نشان از ضعف و ناتوانی دارد‪ .‬افرادی‬ ‫که دســت به ترور می زننــد توانایی‬ ‫گفت وگو ندارند‪ .‬ترور دانشمند کشورمان‬ ‫شهید فخری زاده نیز نشان می دهد‪ ،‬دارند از‬ ‫انسانیت دور می شوند‪ ،‬این کار اشتباه را محکوم‬ ‫می کنیم‪.‬‬ ‫اسفندیار قره باغی؛ شاعر‬ ‫ادم کشــی عملی غیرانســانی‬ ‫است‪ .‬دشمنان ما که دم از تمدن‬ ‫می زنند باید به خودشان بیایند‪.‬‬ ‫انچه مسلم است شهید فخری زاده‬ ‫فردی نظامی و سرباز کشور بود که تمام‬ ‫دنیا او را می شــناختند و حتی سگ اسرائیلی‬ ‫نیز چندین بار از این شهید نام برده بود‪.‬‬ ‫فیلمســازان سینمای انیمیشــن ایران ترور‬ ‫ناجوانمردانه این مرد عرصــه جهاد و علم را‬ ‫محکوم کرده و یقین ًا تصویرگر سیمای تابناک‬ ‫قهرمانان ازاده این سرزمین خواهند بود‪.‬‬ ‫اســامی امضا کنندگان این بیانیه به شرح زیر‬ ‫است‪:‬‬ ‫هادی اســماعیلی‪ ،‬رضا ارژنگی‪ ،‬هدی اثنی‬ ‫عشری‪ ،‬رسول بابارضا‪ ،‬رسول بابازاده‪ ،‬سعید‬ ‫توکلیان‪ ،‬عباس جاللــی یکتا‪ ،‬صادق جوادی‪،‬‬ ‫حمیدرضا جاللی فرهانی‪ ،‬محمدجواد جنتی‪،‬‬ ‫حامد جعفری‪ ،‬شهرام حاج میر صادقی‪ ،‬فاطمه‬ ‫حسنی‪ ،‬شهرام حیدریان‪ ،‬مصطفی حسن ابادی‪،‬‬ ‫محمدرضا حسنایی‪ ،‬شــهرام خوارزمی‪ ،‬بیژن‬ ‫خوشخرام‪ ،‬امیر خوشخرام‪ ،‬منوچهر خوشخرام‪،‬‬ ‫جمشید خوشدل‪ ،‬کیانوش دالوند‪ ،‬امیرمحمد‬ ‫دهستانی‪ ،‬اسداله دیانتی الفبا‪ ،‬سعیده ذاکری‪،‬‬ ‫نازیال رجاییه‪ ،‬حسن زریابی یکتا‪ ،‬سیاوش زرین‬ ‫ابادی‪ ،‬حسن ساروقی‪ ،‬مهری سرخیل‪ ،‬احمد‬ ‫سفالیی‪ ،‬اسماعیل شــرعی‪ ،‬محسن شیری‪،‬‬ ‫سید مسعود شــجاعی طباطبایی‪ ،‬عبدالرضا‬ ‫صالحی‪ ،‬محمدعلی صفورا‪ ،‬روانبخش صادقی‪،‬‬ ‫فرنوش عابدی‪ ،‬کیانوش عابدی‪ ،‬احمد عربانی‪،‬‬ ‫علی عزیزی‪ ،‬محسن عنایتی‪ ،‬احمد عریانی‪،‬‬ ‫بهرام عظیمی‪ ،‬فاطمه علی نژاد‪ ،‬فاطمه غروری‬ ‫منجیلی‪ ،‬اقای علیرضا فرمانی‪ ،‬مسعود قدسیه‪،‬‬ ‫راضیه کاظم زاده ایرانشهر‪ ،‬احسان کاوه‪ ،‬کریمی‬ ‫صارمی‪ ،‬محبوبه کالیــی‪ ،‬علیرضا گلپایگانی‪،‬‬ ‫ناصر گل محمدی‪ ،‬مهدی مسعودشاهی‪ ،‬محسن‬ ‫مسعودشــاهی‪ ،‬هدی محمدیان‪ ،‬خانم ملوس‬ ‫مراد‪ ،‬وحید محرابیان‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصی سینما و تلویزیون‬ ‫شماره ‪6‬‬ ‫دی ‪1399‬‬ صفحه 59 ‫امه‬ ‫ن‬ ‫سینمای ایران‬ ‫شماره َ‪ 6‬دی ‪ 1399‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫با تهیه کننده پربیننده ترین‬ ‫مجموعه فصل پاییز‬ ‫خانـه امن‬ ‫سفارشی‬ ‫ساخته نشد‬ ‫با سعید ابوطالب کارگردان «شام‬ ‫ایرانی» و «شب های مافیا» درباره‬ ‫مصائب و محاسن ریلیتی شو در ایران‬ ‫با «شام ایرانی »‬ ‫رکورد تماشای‬ ‫سریال های تلویزیون‬ ‫اینترنتی را شکستیم‬ ‫شخصیت درونگرایی دارم ؛‬ ‫اهلشوافنیستم‬ ‫گفتگو با‬ ‫پردیس پورعابدینی ؛‬ ‫نو ستاره ای که‬ ‫درخشید ونگاه ها را‬ ‫به خود جلب کرد‬ صفحه 60

آخرین شماره های ماهنامه صبا نامه

ماهنامه صبا نامه 19

ماهنامه صبا نامه 19

شماره : 19
تاریخ : 1402/11/20
ماهنامه صبا نامه 18

ماهنامه صبا نامه 18

شماره : 18
تاریخ : 1402/09/22
ماهنامه صبا نامه 17

ماهنامه صبا نامه 17

شماره : 17
تاریخ : 1402/06/20
ماهنامه صبا نامه 16

ماهنامه صبا نامه 16

شماره : 16
تاریخ : 1402/04/17
ماهنامه صبا نامه 15

ماهنامه صبا نامه 15

شماره : 15
تاریخ : 1401/12/17
ماهنامه صبا نامه 14

ماهنامه صبا نامه 14

شماره : 14
تاریخ : 1401/09/22
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!