ماهنامه صبا نامه شماره 5 - مگ لند
0

ماهنامه صبا نامه شماره 5

ماهنامه صبا نامه شماره 5

ماهنامه صبا نامه شماره 5

‫امه‬ ‫ن‬ ‫شماره ‪ 5‬شهریور ‪ 1399‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫درباره رهایی از چارچوب‬ ‫گفتگوی فارغ از حاشیه‬ ‫درباره متن با ریحانه پارسا‬ ‫سربلندم چون‬ ‫چاپلوسی کسی‬ ‫را نمی کنم‬ ‫را‬ ‫با علی تیموری؛ کارگردان فیلم‬ ‫سینمایی «لتیان» درباره جزئیات‬ ‫دقیق یک فیلم ساده‬ ‫طبقه متوسط فرهنگی‬ ‫طبقه‬ ‫در ایران نادیده‬ ‫گرفته می شود‬ ‫درباره بزنگاه های «انتخاب» در گفتگو با بازیگری که‬ ‫پیوستگی و استمرار را دوست دارد‬ ‫منصلحطلبم‬ ‫گرد م!‬ ‫ی گر‬ ‫دسرنم ‬ ‫دنبالدرردسر‬ صفحه 1 صفحه 2 صفحه 3 ‫سینمای ایران‬ صفحه 4 De sig n E er: lna zE a sm eil i ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ 5 ‫شماره‬ 1399 ‫شهریور‬ 5 workshop__online 0912 204 19 68 صفحه 5 ‫پرونده ای برای ورود و درخشش دختران نسل‬ ‫جدید سینمای ایران به بهانه اکران رفتن‬ ‫این صف طویل درخشان‬ ‫درباره بزنگاه های «انتخاب» در‬ ‫گفتگو با بازیگری که پیوستگی و‬ ‫استمرار را دوست دارد‬ ‫نگاهی به اخرین ساخته تورج اصالنی‬ ‫‪27‬‬ ‫پرداختسینمایی‬ ‫ایده های سیاسی سوسیالیستی‬ ‫من صلح طلبم‬ ‫دنبال دردسر نمی گردم!‬ ‫‪21‬‬ ‫‪09‬‬ ‫درباره چرایی محبوبیت چرنوبیل‬ ‫به عنوان یکی از محبوب ترین‬ ‫سریال های تاریخ تلویزیون‬ ‫یک روایت موذیانه انگلیسی از‬ ‫یک ماجرای دلخراش مبهم‬ ‫‪16‬‬ ‫نگاهی به روند و سیر کمدی در سینمای‬ ‫ایران به بهانه اکران اینترنتی «خوب ‪ ،‬بد ‪،‬‬ ‫جلف» ؛ از گیشه تا تفکر‬ ‫«در قلمروی مهمالت»‬ ‫‪14‬‬ ‫با علی تیموری؛ کارگردان فیلم سینمایی‬ ‫«لتیان» درباره جزئیات دقیق‬ ‫یک فیلم ساده‬ ‫طبق همتوسطفرهنگی‬ ‫در ایران نادیده گرفته می شود‬ ‫‪23‬‬ ‫نگاهیبهوضعیت‬ ‫سینماهای ایران و جهان‬ ‫در دوران کرونا‬ ‫از تعطیلی و رکود‬ ‫سینماها‬ ‫تا بازار داغ‬ ‫نمایش خانگی‬ ‫‪31‬‬ صفحه 6 ‫نگاهی نقادانه به «دل»؛ اخرین‬ ‫ساخته منوچهر هادی‬ ‫کما در قاب های انحطاط‬ ‫نگاهی به جریان های سینمایی چند سال‬ ‫اخیر به بهانه اکران شنای پروانه‬ ‫‪44‬‬ ‫هرکس سینمای خودش!‬ ‫‪35‬‬ ‫به بهانه اقازاده ؛ کاوشی در باب‬ ‫بازیگری ارتیستی که درست نقش‬ ‫را مهندسی میکند‬ ‫از فرش به عرش‬ ‫‪47‬‬ ‫نگاهی به هم گناه که بیشتر از‬ ‫همه به خانواده بها داد‬ ‫غرور و تعصب‬ ‫‪42‬‬ ‫گفت وگو با عباس غزالی به بهانه‬ ‫«شاهرگ» و درباره لذت بازی‬ ‫در نقش هایی که سیاه یا سفید‬ ‫محض نیست‬ ‫نقش خاکستری‬ ‫همیشه قلقلکم می دهد‬ ‫‪53‬‬ صفحه 7 ‫نامه‬ ‫صاحب امتیاز‪:‬‬ ‫موسسه فرهنگی‪ ،‬هنری وصف صبا‬ ‫مدیر مسئول و سردبیر‪:‬‬ ‫محمدرضا شفیعی‬ ‫دبیر گروه تحریریه‪:‬‬ ‫دنیا خمامی‬ ‫مدیر هنری‪:‬‬ ‫سپهر خامه ور‬ ‫گروه تحریریه‪:‬‬ ‫پریسا سادات خضرایی‪ ،‬اریا باقری‬ ‫محسن جعفری راد‪ ،‬محمد تقی زاده‬ ‫هستی بهداد‪ ،‬رها کوهینی‬ ‫عکس جلد تلویزیون‪:‬‬ ‫میالد کیایی‬ ‫عکس جلد سینما‪:‬‬ ‫نوید رهبری‬ ‫لیتوگرافی‪ ،‬چاپ و صحافی‪:‬‬ ‫خجسته نوین‬ ‫توزیع‪:‬‬ ‫نشر گستر امروز‬ ‫نشانی‪:‬‬ ‫خیابان ایت اله مدنی‬ ‫کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک ‪5‬‬ ‫تلفن‪77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.com‬‬ ‫شبکه های مجازی‪:‬‬ ‫‪@mahnamehsaba‬‬ ‫با سپاس از‪:‬‬ ‫امیرحسین بزرگزادگان‬ ‫گلسا بحری‪ ،‬فاطمه اذری‬ ‫میالد کیایی‪ ،‬ارش ظلی پور‬ ‫محمدرضالطفی ‪ ،‬علی مرادخانی‬ ‫و همه عزیزانی که در شماره پنج‬ ‫ما را همراهی کردند‪.‬‬ ‫یادداشتمهمان‬ ‫دو راهی تردید‬ ‫محمدرضالطفی‬ ‫منتقد و کارگردان سینما‬ ‫چه بخواهیم و چــه نخواهیم‬ ‫و چه دوســت داشته باشیم و‬ ‫چه نداشته باشیم حاال نمایش خانگی یکی از‬ ‫ارکان اصلی و پرمخاطب حوزه تصویر و حتی‬ ‫رسانه است‪.‬‬ ‫شاید تا چند سال پیش‪ ،‬با وجود پیشینه باالی‬ ‫‪10‬سال شبکه نمایش خانگی‪ ،‬کسی ان را مثل‬ ‫امروز جدی نمی گرفت و به ان به چشــم یک‬ ‫مکمل تصویری نگاه می کرد اما با ساخته شدن‬ ‫سریا ل های پرمخاطب و گسترش شبکه های‬ ‫اینترنتی و خصوصا وی اودی ها‪ ،‬شبکه نمایش‬ ‫خانگی نه تنها تبدیل به یک رکن اصلی شــد‬ ‫که حتی در مواردی گوی سبقت را از سینما و‬ ‫تلویزیون هم ربود‪.‬‬ ‫حاال دیگر نمی توانیم این مدیــوم را نادیده‬ ‫بگیریــم و حتی وظیفه داریــم در مقابل این‬ ‫اســتقبال مخاطب ان را به مسیر پیشرفت و‬ ‫بالندگی ســوق دهیم و از اعتماد مخاطبش‬ ‫حراست و پاسداری کنیم‪.‬‬ ‫این همه را به عنوان مقدمه ای که تقریبا عموم‬ ‫ان را می دانند گفتم تا به اینجای ماجرا برسم؛‬ ‫اینکه مدتی است اختالف میان وزارت ارشاد‬ ‫و تلویزیون بر ســر متولی برنامه سازی در این‬ ‫حوزه رخ داده است و بی شک هر کدام از ما نظر‬ ‫و اعتقاد و حتی انتقادی به این ماجرا داریم که‬ ‫شاید درست باشد و شاید هم اشتباه‪.‬‬ ‫من اما قصد دارم به گوشه و زاویه ای از این ماجرا‬ ‫نگاه کنم که کمتر به ان پرداخته شده است و به‬ ‫همین جهت بدون اعالم نظر و اعتقاد شخصی ام‬ ‫بر سر این موضوع سعی می کنم تمرکزم را بر‬ ‫واژه اختالف بگذارم‪.‬‬ ‫با یک جســت وجوی ســاده از دل اختالفات‬ ‫سینمایی‪ ،‬میان مدیران یا عوامل تولیدی و یا‬ ‫حتی ارگان ها به راحتی می توان به یاد اورد که‬ ‫همواره و همیشه دود این اختالفات در نهایت‬ ‫به چشــم حوزه تصویر و مخاطب رفته و باعث‬ ‫تضعیف شده تا قدرت و سامان‪.‬‬ ‫اختالف میان تهیه کننــدگان یا اختالف میان‬ ‫سینماهای حوزه هنری و بعضی از فیلم ها و حتی‬ ‫اخیرا اختالفات صنف کارگردانان همه حکایت‬ ‫از این دارد که در نهایت تمام این دعواها منجر‬ ‫به تضعیف شده تا قدرت و پیشرفت‪ .‬پس فارغ‬ ‫از هر نگاهی به وزارت ارشــاد یا تلویزیون و‬ ‫صداوسیما این را یقین دارم که حاصل ادامه این‬ ‫اختالف و حل نشدن ان و عدم توافق واقعی‪ ،‬از‬ ‫بین رفتن شبکه نمایش خانگی است؛ حوزه ای‬ ‫که حاال پس از ســال ها قادر به جذب مخاطب‬ ‫انبوه و مقابله با ماهواره هاســت و توانسته تا‬ ‫اندازه زیادی اعتماد تماشاگر را جلب نماید‪.‬‬ ‫چه وزارت ارشــاد و چه تلویزیون باید این را‬ ‫خوب بدانند که بی شــک جذب مخاطب در‬ ‫هیچ کجای دنیا کار ســاده و راحتی نیست و‬ ‫به واقع حکم سرمایه و دستاورد را دارد‪ ،‬پس‬ ‫بیرحمی است که خیلی راحت چنین سرمایه و‬ ‫دستاوردی را بر سر یک اختالف از دست بدهیم‬ ‫و ان را فنا کنیم‪.‬‬ ‫فکر می کنم وظیفه هم تلویزیون و هم وزارت‬ ‫ارشاد اتحاد و کمک به مسیر بالندگی این حوزه‬ ‫است و یقین داشته باشیم که در هرکجای دنیا‬ ‫وقتی حوزه یا مدیوم یا رسانه ای به چنین درجه‬ ‫باالیی می رسد‪ ،‬همه ارگان ها موظف به حمایت‬ ‫و پاسداری از این دســتاورد ملی می شوند اما‬ ‫عجیب است که در کشور ما این مسیر معکوس‬ ‫است‪.‬‬ ‫ســخن کوتاه اینکه در نهایت حوزه نظارت بر‬ ‫این مدیوم چه به دســت ارشاد سپرده شود و‬ ‫چه به دســت تلویزیون‪ ،‬اگر اعتماد مخاطب‬ ‫دچار خدشه شــود همه ما بازنده و مقصر ان‬ ‫هستیم و دو دستی مخاطب را تقدیم برنامه های‬ ‫ماهواره ای کرده ایم‪ .‬پس مواظب باشیم‪.‬‬ صفحه 8 ‫‪PEJMAN JAMSHIDI‬‬ ‫درباره بزنگاه های «انتخاب» در گفتگو با بازیگری‬ ‫که پیوستگی و استمرار را دوست دارد‬ ‫من صلح طلبم دنبال دردسر نمی گردم!‬ صفحه 9 ‫سینمای ایران‬ ‫دنیا خمامی‪ :‬پژمان جمشیدی حاال دیگر نام مهمی در فهرست های فیلم ها و تلویزیون است و معموال‬ ‫در پیش تولیدها جزو گزینه ها قرار می گیرد‪ .‬موضوع ما با او «انتخاب» است؛ اینکه توازن میان ژانرها را‬ ‫رعایت می کند‪ ،‬میان مدیوم ها دست به انتخاب می زند و از مدیومی کناره گیری یا ان را بایکوت‬ ‫نمی کند‪ .‬میان فضای مجازی و حقیقی دست به «انتخاب» میزند و در کنش و واکنش ها هم باز سکوت و بروزدهی‬ ‫کمتری اختیار می کند؛ تمام این گزینش ها که خیلی پیش تر میان ورزش و هنر اتفاق افتاده بود ما را به این سمت می برد‬ ‫که مسئله «انتخاب» در مسیر این هنرمند جدی است و بسیار روی ان دقیق می شود و با همین دست فرمان هم‬ ‫سواالتمان را با او که این روزها کمتر هم مصاحبه می کند مطرح کردیم و او مثل همیشه با «صبا» همراه بود‪.‬‬ ‫چیزی که در کارنامهشما از یک جایی به‬ ‫بعدبسیارمحسوساستانتخاب های‬ ‫درستی است که شــما را در اوج نگه‬ ‫داشته‪،‬اینانتخاب هاکامالحسیاتفاق‬ ‫افتاده یا مهندسی شده و فکری پشت‬ ‫ان بوده است؟ معموال در هر انتخابی‬ ‫مهم ترین مالک های شما چه بوده اند؟‬ ‫با توجه به اینکه من ســال ها مخاطب سینما‬ ‫بوده ام برای بــازی در حتی فیلم های کمدی ‬ ‫هم یک ســلیقه ای دارم و ســعی می کنم‬ ‫فیلمنامه هایی را که هم دوستشان دارم و هم‬ ‫احساس می کنم که می توانم ان نقش را در حد‬ ‫وتوانخودمبازیکنمانتخاب کنم‪.‬عالوهبراین‬ ‫گزینه های دیگری بعد از فیلمنامه وجود دارد‪،‬‬ ‫از جمله کارگردان‪ ،‬گروه بازیگران و کست و‬ ‫عواملپشتصحنهکهبهترتیب‪،‬این هادالیلی‬ ‫می شوند برای اینکه کاری را انتخاب کنم یا‬ ‫نکنم‪ .‬خدا را شکر تا االن کمتر اشتباه کرده ام‬ ‫ولیسعیمی کنمهمیشهایندقتراباتوجهبه‬ ‫سلیق ه خودم و چیزی که در ذهنم وجود دارد‪،‬‬ ‫داشتهباشم‪.‬‬ ‫قرار دادن انتخاب های جدی و کمدی‬ ‫در کار هم چیزی اســت که شما انگا ر‬ ‫ان را رعایــت کرده اید‪ ،‬چــرا؟ احیاناً‬ ‫ترسی از این داشتید که در قالبی بمانید‬ ‫و می خواســتید دو طیف سینما را نگاه‬ ‫دارید و یا برای این تنوع دلیل دیگری در‬ ‫فکر و ذهن تان دارید؟‬ ‫من خیلی تفاوتی بین این ها قائل نمی شوم‪،‬‬ ‫یعنی به نظر من یک بازیگر باید نقشی که به‬ ‫او سپرده می شود را اجرا کند‪ ،‬حاال این نقش‬ ‫می تواند جدی یا کمدی باشد و از نظر من فرقی‬ ‫نمی کند‪ .‬این مساله به لحاظ نوع بازی و شرایط‬ ‫ی که قاعدتا در ان کار خواهی داشــت‬ ‫روح ‬ ‫متفاوتاستامامنفکرمی کنمکهخیلینباید‬ ‫تفاوتی برای ان قائل شد‪.‬‬ ‫با وجود اینکه شــما توانســتید در‬ ‫نقش های اصلی ویژه ظاهر شوید اما‬ ‫در این میان ترسی از اینکه بخواهید‬ ‫در نقشی کوتاه بازی کنید ندارید‪ .‬این‬ ‫دغدغ ه درخصوص انداز ه نقش در شما‬ ‫وجود ندارد یا گاهی در رودربایســتی‬ ‫دوســتان قرار می گیرید کــه قبول‬ ‫می کنید؟‬ ‫این مساله هم به عوامل بسیاری برمی گردد؛ از‬ ‫جملهکستواینکهچهکسینقشاصلیکاررا‬ ‫بازیمی کند‪،‬فیلمنامهچطوراست؟ایااننقش‬ ‫کوتاهیکهپیشنهادمی شودنقشتاثیرگذاری‬ ‫هســت یا خیر‪ .‬برای مثال می توانم به فیلم‬ ‫«هزارتو» اشاره کنم که شهاب حسینی نقش‬ ‫اصلی بود و ان نقشی هم که به من پیشنهاد‬ ‫شــده بود در روند فیلمنامه تاثیرگذار بود و‬ ‫جای کار داشت؛ اگر کار به همین شکل باشد‬ ‫به ان عالقه دارم و قبــول می کنم‪ .‬راجع به‬ ‫رودربایستیهمبایدبگویمباالخرهگاهیپیش‬ ‫می ایدکهایناتفاقبرایادمرقمبخورد‪.‬دراین‬ ‫مورد سعی می کنم کمتر رفاقت و رودربایستی‬ ‫قائل شوم و فکر می کنم کسانی هم که با من‬ ‫دوستهستندوباهمرفاقتکرده ایممی دانند‬ ‫کهشرایطکارباشرایطرفاقتفرقدارد‪.‬یعنی‬ ‫شما به دلیل صرفا رفاقتی که داری‪ ،‬نباید‬ ‫کاریراانجامبدهییاندهیومناینمورد‬ ‫را هیچ وقت دلیل صرف برای پیوستن به‬ ‫گروهی قرار ندادم چون مطمئنم اگر‬ ‫بخواهماینکاررابکنمبهوجههکاری‬ ‫خودم اسیب می رسد‪.‬‬ ‫برخــاف ان جمع کثیری که‬ ‫شما را قبول دارند‪ ،‬هنوز عده ای‬ ‫هســتند که اعتقاد دارند شما‬ ‫فوتبالیست هستید و به تعمد‬ ‫شمارابازیگرنمی داننداماشما‬ ‫هیچ وقت درگیر قصه پاسخ‬ ‫به ادم ها نمی شوید‪ .‬این جزو‬ ‫شخصیت شماست یا نتیجه ‬ ‫مشاوره های دوستان ه به شما‬ ‫اینبودهکهکمترواکنشداشته‬ ‫باشید؟‬ ‫من در کل ادم صلح طلب و ارامی هستم‬ ‫و اهل واکنش نیستم‪ .‬واکنش ها ادم ها‬ ‫را وارد حاشیه های سریالی می کند که‬ ‫من تا انجا که میتوانستم تالش کردم در‬ ‫طول این سال ها درگیر ان نشوم و از این‬ ‫موضع هم رضایت دارم و دنبال دردســر‬ ‫برای خودم نمی گردم‪ ،‬ترجیحم این است‬ ‫که واکنش های عصبــی را کنترل کنم و‬ ‫بی جهت درباره هر چیزی اظهارنظر نکنم‪.‬‬ ‫یک چیز را درباره خودم میدانم و ان این‬ ‫است که من اساسا از حرف کسی دلخور‬ ‫نمی شوم و تا این لحظه به یاد ندارم که‬ ‫کســی درباره من نقدی کرده باشد و‬ ‫من به دل گرفته باشم و فراموش نکنم‪.‬‬ ‫به سرعت از خاطرم این طور واکنش‬ ‫ها پاک می شود و واقعا تمام تالشم‬ ‫را کردم که همیشــه همه ادم های‬ ‫تلویزیون برای من‬ ‫خیلی مسال ه مهمی‬ ‫است به این دلیل که‬ ‫مخاطبش همه مردم‬ ‫ن هستند‪ .‬من از‬ ‫ایرا ‬ ‫تلویزیون امده ام و‬ ‫خودم را از مردمی‬ ‫که من را در ان قاب‬ ‫دیده اند و به اینجا‬ ‫رسانده اند دریغ‬ ‫نمی کنم‬ صفحه 10 ‫م را دوست داشته باشم ‪.‬‬ ‫پیرامون ‬ ‫نکته دیگر درباره شما این است که با‬ ‫اینکه معموال در سال های اخیر حاشیه‬ ‫خیلی باعث دیدهشدنو بر سر کار رفتن‬ ‫بازیگران شده اســت‪ ،‬شما در فضای‬ ‫مجازی برای خودتان حاشیه درست‬ ‫نمی کنید؛ برای دیده شــدن خیلی به‬ ‫ایونت های مختلف نمی روید و حتی ما‬ ‫فکر می کنیم که شــما تا اینجا در عمر‬ ‫ورزشی تان حاشیه بیشتری داشته اید‬ ‫تا عمر هنری و این خیلی جالب است‪.‬‬ ‫چهشد که این استایل را انتخاب کردید؟‬ ‫راجع به فوتبال باید بگویم که وقتی هر هفته‬ ‫فوتبالبازیمی کنیودریکتیمبزرگهستی‪،‬‬ ‫حرفیبرایگفتنداری‪،‬ازتوسوالدارندوراجع‬ ‫به ان بازی می توانی صحبت کنی؛ شاید منظور‬ ‫شما از حاشی ه بیشتر در زمان فوتبال این‬ ‫مساله باشد ولی به طور کلی من دوست‬ ‫ندارم ارامشــم را با هیچ چیز دیگری‬ ‫عوض کنم و خیلی اهــل این ماجراها‬ ‫نیستم‪ .‬پیرتر از این حرف ها هستم‬ ‫که بتوانم تبعات یک مصاحبه یا یک‬ ‫کنش و واکنش را به جان بخرم و به‬ ‫ان رسیدگی کنم؛ من دوست دارم‬ ‫در ارامــش زندگی کنم‪ .‬فضای‬ ‫مجازی حالم را خوب نمی کند‪،‬‬ ‫یعنی معموال خبر خوب و حال‬ ‫خوبــی از ان نمی گیرم‪ ،‬به‬ ‫خصوص در سال های اخیر‬ ‫اتفاقات تلخ بســیاری‬ ‫افتاد که واقعا مرا خسته‬ ‫کرد‪ .‬در هر صورت اسمش‬ ‫هم فضای مجازی است و‬ ‫خیلی نباید جدی گرفته‬ ‫شود کمااینکه می دانم‬ ‫با توجه به پیشرفتی که‬ ‫علم دارد فضای مجازی‬ ‫روی زندگی‪ ،‬ادم ها و روند‬ ‫دنیا تاثیرگذار است اما من‬ ‫سعی می کنم که کمتر خودم‬ ‫را در ان دخیل کنم‪.‬‬ ‫در حال حاضر در میان بازیگرانی‬ ‫که هم پتانسیل جدی و هم کمدی‬ ‫دارند رقابت زیاد اســت‪ .‬شما‪ ،‬سام‬ ‫درخشانی‪ ،‬محســن کیایی‪ ،‬امیر‬ ‫جعفری‪ ،‬جواد عزتی و‪ ...‬و به نظر‬ ‫می رسد که برای باال ماندن در این‬ ‫شــرایط خیلی از موارد مهم است؛‬ ‫یکی از ان ها فضای مجازی است‬ ‫که می تواند به شــما کمک‬ ‫بسیاری کند چرا که گویا به‬ ‫تازگی یکی از موارد مهم‬ ‫برای تهیه کنند ه ها در‬ ‫انتخاببازیگرهمین‬ ‫فضــای مجازی‬ ‫اســت‪ ،‬به چه‬ ‫‪PEJMAN JAMSHIDI‬‬ ‫من در کل ادم‬ ‫صلح طلب و ارامی‬ ‫هستم و اهل واکنش‬ ‫نیستم‪ .‬واکنش ها‬ ‫ادم ها را وارد‬ ‫حاشیه های سریالی‬ ‫می کند که من تا انجا‬ ‫که میتوانستم تالش‬ ‫کردم در طول این‬ ‫سال ها درگیر ان‬ ‫نشوم و از این موضع‬ ‫هم رضایت دارم و‬ ‫دنبال دردسر برای‬ ‫خودم نمی گردم‪،‬‬ ‫ترجیحم این است‬ ‫که واکنش های‬ ‫عصبی را کنترل کنم‬ ‫و بی جهت درباره‬ ‫هر چیزی اظهارنظر‬ ‫نکنم‪ .‬یک چیز را‬ ‫درباره خودم میدانم‬ ‫و ان این است که من‬ ‫اساسا از حرف کسی‬ ‫دلخور نمی شوم و تا‬ ‫این لحظه به یاد‬ ‫ندارم که کسی‬ ‫درباره من نقدی‬ ‫کرده باشد و من به‬ ‫دل گرفته باشم و ‬ ‫فراموش نکنم‪.‬‬ ‫دلیل خودتــان را در این فضا پررنگ‬ ‫نمی کنید و اکنون هم که چند ماه است‬ ‫فاصلهگرفته اید‪.‬‬ ‫اصالعالقه ایبهفضایمجازیندارموحضوردر‬ ‫انخوشحالمنمی کند‪.‬درحالحاضردرفضای‬ ‫مجازیحضورندارم‪،‬البتهگاهیاوقاتخبرهارا‬ ‫چکمی کنمودرجریانهستمامااینکهخودم‬ ‫بخواهمفعالیتیداشتهباشمبههیچعنواناین‬ ‫کاررانمی کنمواین گونهراحت ترهستم‪.‬‬ ‫یک مساله ای هم که شما به درستی‬ ‫ان را می دانید این اســت که مخاطب‬ ‫تلویزیون را نادیده نمی گیرید و مطمئن‬ ‫هستید که اتفاقا یک بخش بزرگی از‬ ‫همین مخاطب و جامعه اماری اســت‬ ‫که باعث پرفروش شــدن فیلم های‬ ‫شما می شود‪ ،‬اما عده ای از بازیگران‬ ‫فکر می کنند اگر بگویند تلویزیون کار‬ ‫نمی کنند برای ان ها بهتر می شود‪ .‬مثال‬ ‫شماهمینچندماهپیشباسریالجلیل‬ ‫سامان به شدت کارتان دیده شد و طنز‬ ‫جدیدی از خودتان نشان دادید‪.‬‬ ‫تلویزیون برای من خیلی مسال ه مهمی است‬ ‫به این دلیل که مخاطبش همــ ه مردم ایران ‬ ‫هستند‪ .‬من از تلویزیون امده ام و خودم را از‬ ‫مردمی که من را در ان قاب دیده اند و به اینجا‬ ‫رسانده اند دریغ نمی کنم‪ .‬من برای مردمی که‬ ‫شاید در شهرشان سینما نداشته و یا امکان‬ ‫دیدن ما را نداشته باشند در تلویزیون حاضر‬ ‫می شوم و به هیچ وجه دوست ندارم خودم را‬ ‫از مردم دریغ کنم‪ .‬دوست دارم همان چیزی‬ ‫که هستم و همان نوعی که شروع کرده ام را‬ ‫ادامه دهم اما ان هم باز به کاری که پیشنهاد‬ ‫می شود‪،‬فیلمنامه ‪،‬کارگردانوهم هاینمسائل‬ ‫برمی گردد‪ .‬به طور کلــی در مدیوم ها خیلی‬ ‫تفاوتیقائلنمی شوموبهنظرمن‪،‬مابرایمردم‬ ‫بازی می کنیم و مدیومش فرقی نمی کند‪ .‬من‬ ‫ل مخاطب‬ ‫سعی می کنم در هر مدیومی که حا ‬ ‫را خوب می کند‪ ،‬در کنارشان باشم؛ برخالف‬ ‫چیزی که خیلی از دوستان من فکر می کنند‪،‬‬ ‫بهنظرمنتلویزیونتنهامتعلقبهمردماستو‬ ‫کار باید برای مردم ساخته شود‪.‬‬ ‫«خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف ‪ »1‬به لحاظ فیلمنامه‬ ‫و حتی ساختار فیلم بهتری بود و وجه‬ ‫ســرگرم کنندگی و خنده گرفتنش از‬ ‫مخاطب بیشــتر بود‪ .‬به نظر شمایی‬ ‫که اتفاقا در ایــن فیلم هم بازی خوب‬ ‫و شیرینی داشــتید چرا قسمت دوم‬ ‫نتوانستانقدرخندهبگیرد؟‬ ‫در این مورد بعضی ها با شما هم نظر هستند و‬ ‫بعضی عکسش را می گویند‪ .‬من فکر می کنم‬ ‫که «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف ‪ :2‬ارتش سری» به سینما‬ ‫شبیه تر است و از لحاظ کارگردانی هم بسیار‬ ‫جلوتر است‪ .‬شاید «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف‪ »1‬به لحاظ‬ ‫داستان و به قول شما لحظات خنده دارش قوی‬ ‫بود هولی«خوب‪،‬بد‪،‬جلف‪:2‬ارتشسری»فیلم ‬ ‫بهتریاستوساختارسینماییبیشتریدارد‪.‬‬ ‫فکر می کنم برخــاف تفکری که در‬ ‫ســینمای ایران وجود دارد و می گوید‬ ‫اگر بازیگر در کار مفرح یا سرگرم کننده‬ ‫باشد سطحی است شــما به عنوان‬ ‫بازیگر به وجه ســرگرم کنندگی در‬ ‫سینما و تلویزیون خیلی توجه می کنید‪.‬‬ ‫این تفکر در سینمای ایران مساله ای‬ ‫است که فرضاً در تلویزیون و سینمای‬ ‫ترکیه که مخاطب گسترده ای دارد دیده‬ ‫نمی شود‪ .‬دوســت دارم نگاه شخص‬ ‫پژمان جمشــیدی را در صورتی که به‬ ‫طور مثال کارگردان شود بدانم که به‬ ‫کدام سمت تمایل نشــان می دهد؛‬ ‫سینمای فرم محور با مخاطب خاص و‬ ‫نگاه جهانی یا سینمای مردمی با گیشه‬ ‫خوب؟‬ ‫‪11‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 11 ‫سینمای ایران‬ ‫منمعتقدمکهبخشاعظمیازمسئولیتسینما‬ ‫و تلویزیون سرگرم کنندگی است‪ ،‬کمااینکه‬ ‫روشن گری و کار فرهنگی هم می کند اما من‬ ‫فکر می کنم یک بخش بسیار پررنگ دارد و ان‬ ‫هم سرگرمی و خوب کردن حال ادم هایی ست‬ ‫کهانراتماشامی کنند‪.‬ازطرفیاعتقاددارمکه‬ ‫باید حرف هم بزند و کار فرهنگی هم بکند ولی‬ ‫ن موارد درصد باالتری‬ ‫صرفا به هیچ کدا م از ای ‬ ‫نمی دهموحتیفکرمی کنمکهسرگرم کنندگی‬ ‫در شرایط امروز ما وظیف ه مهم تری است‪ .‬من‬ ‫بین کمدی و فیلمنامه های اجتماعی‪ ،‬درام و‬ ‫ملودرامتفاوتزیادیقائلنمی شوموبرایممهم‬ ‫فیلمخوبیباشد؛برایمثال«جهان‬ ‫ایناستکه ِ‬ ‫بامنبرقص»هم هفاکتورهاییکفیلمخوبرا‬ ‫دارد‪ .‬در بسیاری از لحظات می خنداند و خیلی‬ ‫مواقع هم ما را به فکر فرو می برد‪ ،‬گاهی اوقات‬ ‫هم شاید غمگین مان کند اما ما را کام ً‬ ‫ال سرگرم‬ ‫کردهوبافیلمنامهدرگیرمی کند‪.‬‬ ‫این نگاه دومی که در سوال قبل داشتیم‬ ‫درشخصیمثلپیمانقاسم خانیوجود‬ ‫دارد و بسیاری مخالف ان هستند و حتی‬ ‫گفتندچرا«خوب‪،‬بد‪،‬جلف»درجشنواره‬ ‫حضور دارد‪ ،‬جای این فیلم در جشنواره‬ ‫فجرنیست‪.‬شماچهتحلیلیدر این باره‬ ‫دارید؟‬ ‫راجع به اینکه جای این فیلم در جشــنواره‬ ‫هستیانه‪،‬مندرجایگاهینیستمکهبخواهم‬ ‫نظر بدهم‪ .‬قبول دارم که در کشور ما و شاید در‬ ‫نگاه جهانی‪ ،‬کمتر به فیلم های کمدی پرداخته‬ ‫می شود و یا کمتر جدی گرفته می شوند ولی‬ ‫شاید ان دوستانی که به عنوان داور فیلم ها‬ ‫را انتخاب می کنند کمی هم به حال جشنواره‬ ‫فکر می کنند و اگر فیلم های تلخ در ان زیاد‬ ‫باشد شاید بخواهند که یکی‪ ،‬دو فیلم کمدی‬ ‫هم در این بین باشد تا یک تنفسی را به وجود‬ ‫بیاورد‪ .‬حاال اگر اتفاق خوبی هم در ان فیلم رقم‬ ‫راجع به چیزی که نوشته ام خیلی مانور ندهم‪،‬‬ ‫چون حرفی که باید می زدم را در متنم گفته ام و‬ ‫دیگر نمی خواهم راجع به ان حرف بزنم‪.‬‬ ‫خوردمثلبازیخوبویافیلمبرداریخوبویا‬ ‫در هر بخش دیگری یک نگاهی هم به ان فیلم‬ ‫داشتند که چه بهتر اما من فکر می کنم برای‬ ‫دوستانی که هم ه فیلم ها را می بینند وجودش‬ ‫خالیازلطفنیست‪.‬‬ ‫همین شــکل نگاه به جــای دیگری‬ ‫م تســری پیدا می کند‬ ‫مثل تبلیغات ه ‬ ‫و همین می شــود که برای مثال وقتی‬ ‫نوید محمدزاده تبلیغ سن ایچ می کند‬ ‫همه می گویند تو نباید سطحی باشی و‬ ‫خودتراباتبلیغابپرتقالکوچککنی‪،‬‬ ‫در حالی که همه جای دنیا ستاره ها تبلیغ‬ ‫هم می کنند مثل رونالدو که حتی تبلیغ‬ ‫یک شامپوی بی کیفیت را هم می کند‪،‬‬ ‫نظر شما در این مورد چیست؟‬ ‫من نمی خواهم در مورد تبلیغات نظر بدهم؛ هر‬ ‫کسی زندگی خودش را دارد و می تواند انتخاب‬ ‫کند که چه کارهایی باید بکند اما با شما موافق‬ ‫هستم که همه جای دنیا این اتفاق می افتد و‬ ‫هجمهبی جهتبهانمناسبنیست‪.‬‬ ‫چه چیز ممکن است پژمان جمشیدی‬ ‫را در کار ناامید کند و باعث شود تا فضا‬ ‫را خیلی ســیاه ببیند و انگیزه اش را از‬ ‫دست بدهد؟‬ ‫تابهحالایناتفاقنیفتادهکهبهاینمعنیناامید‬ ‫بشــوم که بخواهم از کارم بگذرم و یا خسته‬ ‫بشوم‪ .‬برای هم ه ادم ها پیش می اید که گاهی‬ ‫دلگیر‪ ،‬دلخور و یا غمگین و ناامید شوند‪ ،‬ولی‬ ‫برای من در ان حد نبوده که بخواهم از چیزی‬ ‫بگذرم و کاری را کنار بگذارم‪.‬‬ ‫در پســت اخرتان اشــاره کردید که‬ ‫«انگار هیچ وقت همدیگر را دوســت‬ ‫نداشته ایم»‪ ،‬این دوست نداشتن چقدر‬ ‫در محیط کاری برای شما پیش امده و‬ ‫ازاردهنده شده است؟‬ ‫اجازه بدهید ان متن در قلب خودم بماند و من‬ ‫ایا فضــای مهربانانه تــر را در تئاتر‬ ‫بیشتر می بینید که در این حوزه بیشتر‬ ‫کار می کنیــد؟ کرونا که باعث تعطیلی‬ ‫تئاتر شــده چقدر بر روحیه شما تاثیر‬ ‫گذاشته است؟‬ ‫تا به حال این اتفاق‬ ‫نیفتاده که به این‬ ‫معنی ناامید بشوم‬ ‫که بخواهم از کارم‬ ‫بگذرم و یا خسته‬ ‫بشوم‪ .‬برای همه ‬ ‫ادم ها پیش می اید که‬ ‫گاهی دلگیر‪ ،‬دلخور‬ ‫و یا غمگین و ناامید‬ ‫شوند‪ ،‬ولی برای من‬ ‫در ان حد نبوده که‬ ‫بخواهم از چیزی‬ ‫بگذرم و کاری را کنار‬ ‫بگذارم‬ ‫خیر‪ ،‬به تئاتر عالقه مند هستم به دلیل اینکه با‬ ‫مخاطب نفس به نفس و سینه به سینه است و‬ ‫ان واحد شما ان حس و حال را از مخاطب‬ ‫در ِ‬ ‫دریافت می کنید‪ .‬از طرفی از تئاتر بسیار درس‬ ‫می گیرم و ابدیده ام می کند‪ .‬هر زمان احساس‬ ‫می کنم که چیزی در چنته ندارم و یا به لحاظ‬ ‫کاری دانشم کمتر و یا شرایطم بدتر شده است‬ ‫سعی می کنم که باز به تئاتر روی بیاورم‪ ،‬دست‬ ‫به دامنش شوم و کار کنم تا بتوانم تجربه های‬ ‫بیشتریبهدستاورم‪.‬درکلهمعالق هفراوانی‬ ‫به تئاتر دارم و هم اینکه در این سال ها خیلی به‬ ‫منکمککرده است‪.‬‬ ‫شــما فضاهای مختلفــی را تجربه‬ ‫کرده اید از فوتبال تا هنر‪ ،‬برای دوران‬ ‫بازیگری تان تاریخ انقضا قائل هستید و‬ ‫حرفه دیگری را هم مدنظر دارید یا فعال‬ ‫برنامه تانفقطبازیگریاست؟‬ ‫خیر‪ ،‬دیگر از عمرم انقدر نمانده که بخواهم به‬ ‫کار دیگری فکر کنم! اگر روزی تصمیم بگیرم‬ ‫که بازی نکنم دوســت دارم به نقاط مختلف‬ ‫ایرانودنیاسفرکنمومردمانمختلفیراببینم‬ ‫تا متوجه بشوم که من کجا هستم و ادم های‬ ‫اطرافم کجا هســتند‪ .‬درواقع یکی از عالیقم‬ ‫این اســت که قومیت های مختلف را ببینم و‬ ‫حتی با ان ها زندگی کنم تا از ان ها چیزهای‬ ‫زیادییادبگیرموتجربهکسبکنم‪.‬اینیکیاز‬ ‫دغدغه هایمناستکهامیدوارمتاپایانعمرم‬ ‫فرصت بشود این کار را انجام دهم‪.‬‬ صفحه 12 ‫نگاهی به روند و سیر کمدی در سینمای ایران به بهانه‬ ‫اکران اینترنتی «خوب ‪ ،‬بد ‪ ،‬جلف» ؛ از گیشه تا تفکر‬ ‫«در قلمروی مهمالت»‬ ‫شدن همه جانبه‬ ‫سورنا ایرانی ‪ :‬امروزه هنگامی که مخاطب چشمش به اثار فرهنگی‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫هنری جهان سینما می افتد سعی بر همگام ِ‬ ‫خود با اثر میکند و با خود گمان میبرد که مسیر و نتیجه ای که از ان اثر دیده است نهایت و غایت خود را طی کرده و در طبقه و گونه‬ ‫تمامی اثار یک سبک ‪ -‬هرگز توانایی‬ ‫خود بی بدیل است‪ ،‬مخاطب به علت محدوده شناخت کوچک خود از بازشناسی و بررسی‬ ‫ِ‬ ‫معرفی تئوریک و بنیادین‬ ‫نگاهی کلیت گرا ندارد و این پدیده چه در ایران و چه به صورت جهانی موجب فراز و فرود شدید نقد اثار‪ ،‬بررسی و‬ ‫ِ‬ ‫سینمایی‪ ،‬چه برای مخاطب و چه برای هنرمند میشود زیرا این امر سلیقه مخاطبان عام و خاص خود را تفکیک کرده و از لحاظ کیفیت گرایی تقلیل‬ ‫قرارگیری‬ ‫میبخشد و انان را به نسبت یک چارچوب متنی و ساختاریافته متمایز‪ ،‬ساختارشکن و بی هویت و منفک از پایه نقد میکند و باعث‬ ‫ِ‬ ‫روشنفکرزدگی ارزش زدای خود‪،‬‬ ‫کالف‬ ‫تمامی مخاطبان میشود‪ .‬این نگرش انان را در‬ ‫نگرش های غیرکارشناسانه به صورت گستره و وسیع میان‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ساختاری خود را نیز از دست دهند و مفاهیم‬ ‫چنان هضم میکند که عمال موجب میشوند مفاهیم و استراکچرهای سینمایی کنه اجرایی و شماتیک‬ ‫ِ‬ ‫جایگزین گزاره های نانهاده ای شوند که سطحی‪ ،‬ضدتئوری‪ ،‬سلیقه ای‪ ،‬غیرکاربردی و غیرکارشناسانه هستند‪.‬‬ ‫‪13‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 13 ‫سینمای ایران‬ ‫این پدیده نوظهو ِر تجددگرا که به شــدت‬ ‫بدون قاعده و اســلوب ساخته شــده است در‬ ‫تکنیکال ارکان هنری‬ ‫تک تک مبانی و اجزای‬ ‫ِ‬ ‫چون سینما از ایده تا اجرا و نقد نیز نفوذ کرده‬ ‫عمقی مخاطبان‬ ‫نااگاهی همه جانبه و‬ ‫است و از‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫و هنرمندانی که در این چرخه به تسلسل اثار‬ ‫هنری‪ ،‬خوداگاهانه مفاهیم را به نسبت سلیقه‬ ‫خود ( خــارج از قاعده منظم و منســجمش)‬ ‫تبییــن میکننــد‪ ،‬سوءاســتفاده میکند؛ چرا‬ ‫که معانی را وارونه جلــوه داده و به بعیدترین‬ ‫استنباط خود اکتفا کرده و طریقت نگاه و نگرش‬ ‫خود را – نه به سینمایی ترین شکل ممکن بلکه‬ ‫به شخصی ترین شکل ممکن – در تمامی اجزا‬ ‫و ارکان ریز و درشــت ســینمایی خود اظهار‬ ‫می دارند؛ چــه در طیف هنرمنــدش با اثاری‬ ‫که ارائه میکند و چه در طیــف مخاطبانش با‬ ‫اظهارات سلیقه ای و شبه نقدی که بر اثر عرضه‬ ‫میدارند‪.‬‬ ‫ژانر کمدی برخالف نامش بسیار جدی است‬ ‫ژانر‪ ،‬فی نفســه عالوه بر طبقه بندی موضوعی و‬ ‫روایی اثار ســینمایی به طرز زایدالوصفی موثر‬ ‫در جهت دهی کارگــردان و پرکاربرد در تبیین‬ ‫شــماتیک اثار هنری ارائه شــده به مخاطب و‬ ‫حائز فلسفه است‪ ،‬اســتخوان دارد و از پایه خود‬ ‫همچنان با اســتواری‪ ،‬تعرفه های مختص به هر‬ ‫ژانر و روایت را شناخته‪ ،‬کانسپت پروری کرده و‬ ‫افزون بر وجود سبک ها و جنبش های رایج شده‬ ‫در سینما؛ در کوشش اســت که اثر را با بررسی‬ ‫و تحلیل داده های متنی خود روبه رو ســازد تا‬ ‫تکلیف اثر با خود و مخاطبش روشن شود‪.‬‬ ‫میتوان گفت مهم تریــن ژانری که در میان‬ ‫دیگر ژانرهای موجود حاوی ریشه ای تاریخی؛‬ ‫پایه ای و به شدت کارشناسانه است‪ ،‬ژانر کمدی‬ ‫است‪ .‬ژانر کمدی برخالف نامش بسیار جدی‬ ‫است؛ جدی نه صرفا برای مخاطب‪ ،‬بلکه برای‬ ‫سازندگانش و دارای انشــعابات و تبصره هایی‬ ‫است که به راحتی هر فیلمی را نه ارتقا میبخشد‬ ‫و نه توجیهی کمیک میکنــد‪ .‬ژانر کمدی اگر‬ ‫بخواهیم پایه ای ببینیم‪ ،‬مهم ترین ژانری است‬ ‫که مســتقیما با مخاطب در ارتباط و به نوعی‬ ‫از مخاطب اســت‪ .‬یک تامل دینامیک و کامال‬ ‫حســاب شــده را اقتضا میکند و بدون بلوف و‬ ‫شعار؛ مهمل نمیگوید و با شهامتی الیزال خواه‬ ‫جســور و بی حیا و خواه کنایه امیز و پر طعنه‬ ‫دغدغه افرینی میکند‪ .‬ژانر کمدی اساسا دغدغه‬ ‫اســت؛ دغدغه هنرمند‪ .‬ان هم هنرمندی که‬ ‫اندوه و عذاب خودرا از فیلتری کمیک گذرانده‪،‬‬ ‫زیست کرده است و با اشکی پردغدغه و شخصی‬ ‫اما بسیار جدی‪ ،‬مضمونش را اغشته به موضوعی‬ ‫کرده و با گویش خود خواه خجالت زده و خواه‬ ‫پرضرب و با شیطنت یا با زبانی قاصر و پرلکنت‬ ‫و یا با زبانی ممزوج با هجــو و رک گویی اظهار‬ ‫میدارد‪ .‬ژانر کمدی ذاتا نقد اســت‪ .‬نقدی که‬ ‫اهل مسامحه نیست؛ رنج دیده ولی حامی رنج‬ ‫کشیدن نیست و بسان یک همســفر شانه به‬ ‫شانه – نه سایه به سایه – با مخاطبش حرکت‬ ‫میکند‪.‬‬ ‫ژانــر کمــدی نقــد وضعیــت موجــود و‬ ‫گمانه زنی هایــی مبتنــی بر نگــرش هنرمند‬ ‫(خــواه خوش بینانه چون اثار هــاوارد هاکس‬ ‫و خــواه بدبینانه چــون اثار بیلــی وایلدر) بر‬ ‫می توان گفت‬ ‫مهم ترین ژانری‬ ‫که در میان دیگر‬ ‫ژانرهای موجود‬ ‫حاوی ریشه ای‬ ‫تاریخی؛ پایه ای و به‬ ‫شدت کارشناسانه‬ ‫است‪ ،‬ژانر کمدی‬ ‫است‪ .‬ژانر کمدی‬ ‫برخالف نامش‬ ‫بسیار جدی است؛‬ ‫جدی نه صرفا برای‬ ‫مخاطب‪ ،‬بلکه برای‬ ‫سازندگانش‬ ‫وضعیت مطلوب اســت تا دائما در یک چرخه‬ ‫منظم سیســتماتیک از تحمیل شوخی هایش‬ ‫بر مخاطب جلوگیری کند‪ ،‬چرا که شالوده ژانر‬ ‫کمــدی همگامی‪ -‬نه همراهــی‪ -‬بن مایه های‬ ‫دارای دغدغه و مساله اثر با مخاطبش است‪.‬‬ ‫دوربین کمدی حد و حدود دارد و حد روایت‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت‬ ‫قصه‪ ،‬شــخصیت و انچه ورای پیام و‬ ‫قصه اش در جریان است را شناخته و نگه میدارد‪.‬‬ ‫با جرات و شهامتی پر از شیطنت ان را به تناسب‬ ‫ذائقه هنرمن ِد کمدی نقد می کند اما توهین به‬ ‫شعور‪ ،‬سلیقه و باور مخاطبش نمی کند‪ .‬ارزش زدا‬ ‫شخصی‬ ‫نیست و به هنجارها‪ ،‬نگرش و باورهای‬ ‫ِ‬ ‫مخاطبانش‪ -‬بســان کاراکترهایش (حتی در‬ ‫لفافه)‪ -‬احترام میگذارد‪.‬‬ ‫به عبارتی می توان گفت اســاس ژانر کمدی در‬ ‫اغاز بر این اسلوب شــکل میگیرد که مخاطب‬ ‫را با نحوه روایت خود همسنگر خویش متصور‬ ‫شود‪ .‬خودستا نیست و از باال هرگز تماشاگران‬ ‫و شــخصیت هایش را نــگاه نمیکنــد‪ .‬لودگی‬ ‫نمیکند‪ ،‬هویت دارد و برای خود و مخاطبانش‬ ‫شان و عزت قائل است و ســعی ندارد که با ادا و‬ ‫ـــرضی در روایتش حرفی را بزند‬ ‫اطوارهای َع َ‬ ‫که در دهانش مزه مزه نکرده اســت زیرا تجربه‬ ‫زیست ان معضل را نداشته است‪.‬‬ ‫ژانــر کمدی و وظایفی که بــه طور فرمیک‬ ‫قوام دهنده یک اثر هستند سنگین بوده و هرگز‬ ‫کمدینی را که در طرح چیستی مساله کمیک‬ ‫چگونگی شــوخی هایش‬ ‫خود ناتوان و در بیان‬ ‫ِ‬ ‫ـذ َ‬ ‫حقیر‪ ،‬فقیر و ُم َ‬ ‫بذب (دودل) است به رسمیت‬ ‫نمیشناسد‪.‬‬ ‫کمدی به فکت های واقعی و درد نهفته در بطن‬ صفحه 14 ‫واقعیت لطمه نمیزند؛ بلکه به صورت هدفمند و‬ ‫دغدغه مند لطمه به لطمه ان درد می زند‪ .‬کمدی‬ ‫التیام مخاطب است‪ ،‬مترصد انسانیت و حقیقت‬ ‫است زیرا مخاطب از اشــک کمدین ‪ -‬هنرمند‬ ‫میخندد؛ اشکی که کمدین ان را با تمامی ابعاد‬ ‫روح و جسمش حس کرده؛ زیسته و برای خود‬ ‫در ناخوداگاه خود ملموس ساخته است و حال‬ ‫به قدری در بیان ان جدی اســت کــه در ارائه‬ ‫کمیک ان بــا مخاطب به دغدغــه و معضلش‬ ‫نمیخندد؛ اگرچه همســنگر مخاطب است اما‬ ‫با خنده اش تظاهرش هویــدا و ابهت ان دغدغه‬ ‫تنزل می یابد؛ کمدین این اصل را میداند لذا با‬ ‫لحن کمیک خود‪ ،‬با جدیت به مصائب‪ ،‬چاشنی‬ ‫طنز می بخشد‪.‬‬ ‫کمدین در عین جدیت و با اگاهی از ابهت ژانر‬ ‫کمدی‪ ،‬باطنا بیان معضل و غمی بدون موضع‬ ‫و متنی را امکان پذیر میسازد تا برای تلطیف و‬ ‫همگام سازی با مخاطب؛ تجدید نگاه و صدالبته‬ ‫نقد ان مضمون مصرانه و پرشور‪ ،‬بدون تظاهر و‬ ‫مسخره بازی به بیان دردی بپردازد که خود ( با‬ ‫مخاطب) به طرزی کامال زیستی و حسی در ان‬ ‫مشترک بوده اند‪.‬‬ ‫ولی چیزی که اکنون چشــمان ما به مثابه‬ ‫مخاطب در پرده عریض شــگفت انگیز نقره ای‬ ‫هنر هفتم میبیند‪ ،‬شکل و شمایل کمدی ندارد‬ ‫و رنگ و بویی از دغدغه و همیت یک مســاله و‬ ‫معضل را نیز بیان نمی سازد‪ .‬متاسفانه فیلم های‬ ‫امروزه که شبه کمدی هستند بی هیچ احتیاط و‬ ‫مواالتی گفتار و کردارهایی را در بطن روایتشان‬ ‫مخاطبان خود عرضه میکنند که بسیار وقیح‬ ‫بر‬ ‫ِ‬ ‫است و از نشان دادن ان متاسفانه ابایی ندارند که‬ ‫«خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف»‬ ‫ی است که به‬ ‫اثر ‬ ‫تناوب نسخه قبلی‬ ‫خود در سراشیبی‬ ‫قرار گرفته است؛ از‬ ‫پیمان قاسم خانی‬ ‫با دغدغه هایی که‬ ‫«شب های برره» را‬ ‫شکل داد بعید است‬ ‫زیرا در روایتش خود‬ ‫را به چالشی دعوت‬ ‫کرده که زمانی به‬ ‫خوبی از ان عبور‬ ‫کرده بود‬ ‫مخاطب خجل از تماشای اثر برگشته و شرمش‬ ‫شود حتی ان را با خانواده خود ببیند‪.‬‬ ‫در این طوفان اثاری هم هستند که قابل تامل‬ ‫و تحمل اند‪ ،‬اســاس کار را میشناسند و از دل‬ ‫اثار خــود دغدغه و ایماژهــای برامده از متن‬ ‫کمیک و یا جدی به خود ارج و قربی درســت‬ ‫میدهنــد‪ .‬یکی از نویســندگان این نــوع اثار‬ ‫پیمان قاســم خانی اســت که پیش از این به‬ ‫همراه برادرش کار میکرد و اکنون در ســاخت‬ ‫دو اثر خود‪ ،‬جدا از نویسندگی ان‪ ،‬وارد عرصه‬ ‫کارگردانی نیز شــده و گویی به فکر ســاخت‬ ‫مجموعه ای از ســری فیلم هــای «خوب‪ ،‬بد‪،‬‬ ‫جلف» است‪.‬‬ ‫«خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف» اثری اســت کــه به تناوب‬ ‫نسخه قبلی خود در سراشیبی قرار گرفته است؛‬ ‫از پیمان قاسم خانی با دغدغه هایی که «شب های‬ ‫برره» را شکل داد بعید اســت زیرا در روایتش‬ ‫خود را به چالشی دعوت کرده که زمانی به خوبی‬ ‫از ان عبور کرده بود‪ .‬به همین منوال سری دوم‬ ‫«خوب‪ ،‬بــد‪ ،‬جلف» نه تنها یــک عقب گرد در‬ ‫سینمای کمدی ایران محسوب میشود بلکه یک‬ ‫افول بزرگ در متن و بطن اثری اســت که مهر‬ ‫پیمان قاسم خانی روی ان خورده است‪.‬‬ ‫موضع‬ ‫فیلم جدیــد پیمان قاســم خانی نه‬ ‫ِ‬ ‫درســتی از یک چالــش دارد و نــه نقطه نظر‬ ‫مشــترکی از تمی که قرار اســت با ان شوخی‬ ‫کند ابراز میکند‪« .‬خوب‪ ،‬بــد‪ ،‬جلف‪ »2‬جدا از‬ ‫اینکه در اســمش که بی اندازه سطحی و خام‬ ‫است‪ ،‬هیچ سنگر و شناسه ای از تمهیدات به کار‬ ‫برده در عنوانش را نمیدهد‪ ،‬برخالف اثار دیگر‬ ‫قاسم خانی قصه ندارد و شیوه قصه گفتن را نیز‬ ‫از خاطر برده است‪.‬‬ ‫اثر نه مقید به مکانی انضمام یافته اســت و نه‬ ‫متعین به زمانــی واحد و متشــخص‪ .‬جنس‬ ‫روایت قصه نه تنها مخصوص کشــوری چون‬ ‫ایران نیست؛ بلکه اساسا سعی دارد تابعیت خود‬ ‫را از هرگونه ارجاع منطقی فرامتنی به ماهیت‬ ‫مکان غیرممکن سازد لذا اصال برایش اهمیتی‬ ‫ندارد که در این بین ناخنکی به ترامپ و طالبان‬ ‫و جیمزباند و ماموریــن ریش قرمز چچن زند؛‬ ‫زیرا تابع هیچ اسلوب منطقی در شوخی هایش‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫«خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف» گویای تقلیل شوخی های‬ ‫نهفته درکارنامه نویســنده ای است که اکنون‬ ‫متن هایــش بــا نگاهــی پروپاگاندامحور‪ ،‬نه‬ ‫شــخصیت پردازی میکند و نه موقعیت سازی!‬ ‫اثر از ایده نداشــته خود جلوتر نمیرود و هرگز‬ ‫نمی تواند بــه صورت قــوام یافتــه‪ ،‬فرمیک‪،‬‬ ‫دغدغه مند و ظریف با اصل مطلب خود روبه رو‬ ‫شــود‪ ،‬ضرورت در روایت ندارد و با شــیوه ای‬ ‫بچگانــه بــه ضرورت زدایــی تمامــی علت و‬ ‫معلول های فیلمنامه اش میپردازد‪.‬‬ ‫در بند شوخی هایی که اساسا فرای انتظار مخاطب‬ ‫عادی است مانده و از قِبل ان مطالبه گری میکند‪.‬‬ ‫حمایت خود را به هیچ کــدام از موازین منوط به‬ ‫منش شــخصیت هایش اعالم نمیدارد؛ بنابراین‬ ‫به هر اندازه که مخاطب شاهد شوخی های پینگ‬ ‫پونگــی‪ُ ،‬کری خوانی های ممتد دو شــخصیت‬ ‫تیپیکال فیلم‪ ،‬پژمان جمشیدی و سام درخشانی‬ ‫باشــد ‪ -‬که حقیقتا بــا کدهای نهفتــه در رفتار‬ ‫هرکدامشــان ترکیبی قابل قبول و نسبتا کمیک‬ ‫یافت میشــود‪ -‬هرگز چیزی ورای شوخی های‬ ‫منبعث شــده در تمامیت متن اثر به یاری ابعاد‬ ‫شخصیت های زیر پنج سال انان نمی اید و گویی‬ ‫قاسم خانی با ساخت این فیلم و ارجاعات سیاسی‬ ‫و فرنگی مابانــه ای کــه در لفافه از ان اســتفاده‬ ‫ابــزاری میکند؛ چنین نشــان داده اســت که از‬ ‫قدرت و خالقیت خود در داســتان گویی دوری‬ ‫جسته است اما ســعی دارد در اثر خود اماجی از‬ ‫رکوردشــکنی های ســینمایی را به دست اورد؛‬ ‫ان هم با اثری کــه در کلیت امر در قلمرویی پر از‬ ‫مهمالتی به سر میبرد که تنها میتواند چند دقیقه‬ ‫ناقابل عاجزانــه‪ ،‬بدون طرح مســاله و خالقیت‬ ‫مخاطبش بخنداند و دست اخر چیزی جز تبسمی‬ ‫که حاکی از یک سرگرم کنندگی مفلوک و مقهور‬ ‫است به مخاطب پرتوقعش تحویل نمیدهد‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 15 ‫اوانگارد‬ ‫دنیاخمامی ‪ :‬ریحانه پارسا هرچند اغلب روزهای پرحاشیه ای را میگذراند اما باید فارغ از حاشیه با او درباره متن کارها و انتخاب هاو اقدامات در‬ ‫عرصه تصویر صحبت کرد‪ .‬بازیگر تازه کار و جوانی که به قول خودش اثر به اثر پخته تر میشود و میل به کشف بیشتری دارد‪ .‬خوب بد جلف ‪2‬‬ ‫بهانه ای شد برای زیر و رو کردن زمینی که برای او تا اینجا سابقه کاری ساخته و ما درباره اش با او حرف زدیم‪.‬‬ ‫تا جایی که اذیتم‬ ‫نکند و تا جایی که به‬ ‫خودم نگویم دیگر‬ ‫کار کمدی بس‬ ‫است‪ ،‬جلوی خودم‬ ‫را نمی گیرم‪ .‬وقتی‬ ‫بعد از یک اتفاق‪،‬‬ ‫یک ژانری از سینما‬ ‫چندین بار به سمتم‬ ‫می اید شاید نتوان‬ ‫گفت که خیلی‬ ‫عالی بوده ام ولی‬ ‫می شود گفت که‬ ‫احتماال دیده ها یا‬ ‫شنیده ها حاکی‬ ‫از این است که‬ ‫من در کمدی به‬ ‫اندازه سن و سال‬ ‫و تجرب ه خودم‪،‬‬ ‫توانسته ام یک‬ ‫قدم کوچک‬ ‫بردارم و این را‬ ‫نمی شود نادیده ‬ ‫گرفت‬ ‫درباره رهایی از چارچوب گفتگوی فارغ از حاشیه‬ ‫درباره متن با ریحانه پارسا‬ ‫سربلندم چون‬ ‫چاپلوسی کسی را نمی کنم‬ ‫شباهت کمدی به تئاتر بیشتر است‬ ‫ی است که به وضوح‬ ‫جسارت انتخاب‪ ،‬چیز ‬ ‫در شــما وجود دارد‪ .‬بعد از سریال «پدر»‬ ‫با توجه به توانایی هایی که بــروز دادید‬ ‫می توانســتید انتخاب نقش جدی داشته‬ ‫باشید اما در قالب یک فیلم طنز مثل «خوب‪،‬‬ ‫بد‪ ،‬جلف‪ »2‬حضور پیدا کردید‪ .‬چه چیزی‬ ‫باعث شد که از یک نقش جدی به سمت‬ ‫نقشکمدیبروید؟‬ ‫فضایی که من قبل از این کار تجربه کرده بودم فضایی‬ ‫نبود که بخواهد حتی به سریال هم ختم شود‪ ،‬یعنی‬ ‫بستری که من در ان اموزش بازیگری می دیدم طوری‬ ‫نبود که انتظار داشته باشم پیشنهاد حضور در سریال‬ ‫تلویزیونیمناسبتیومذهبیبرایمنپیشاید‪.‬فضای‬ ‫ذهنی هم نسالن و اطرافیانم هم در زمان انتخاب رشته ‬ ‫مدرس ه به شکل دیگری بود‪ .‬بســیار رویاپرداز بودیم و‬ ‫خودمان را بازیگر درجه سه هالیوود می دیدیم! ولی زمان‬ ‫می گذرد و ادم متوجه می شود چیزی که در رویاهایش‬ ‫بوده با چیزی که اتفاق می افتد یا می تواند اتفاق بیفتد‬ ‫فاصل ه زیادی دارد‪ ،‬به نظر مــن در ان نقطه واقع بینی‬ ‫خیلیمی تواندکمککندومنخوشحالمکهاینمساله‬ ‫بهمنکمککردودستازتحصیالتاکادمیککشیدم‬ ‫‪ .‬این اولین قدم من برای این ماجرا بود که تمام تبعاتش را‬ ‫به جان خریدم و به دانشگاه نرفتم‪ .‬بعد از ان باالخره باید‬ ‫یک کاری انجام می دادم‪ ،‬حال چه بازیگری بود یا نبود‪،‬‬ ‫به هر حال زندگی باید جریان پیدا میکرد برای همین‬ ‫سعیکردممسیریراکهفکرمیکردمدرستاستادامه‬ ‫بدهم‪ .‬در میان کسانی که مخصوصا در رشته های هنری‬ ‫مشغولبهتحصیلهستنداینرازیادمی بینیمکهسمت‬ ‫مرکز شهر در کافه ها و کتاب فروشی ها کار می کنند و‬ ‫حس کردم این انتخاب بهتر از این است که بخواهم به‬ ‫دانشگاه بروم‪ .‬در کمترین حالتش حداقل خودم را گول‬ ‫نمی زنم و هر روز شش صبح به دانشگاه نمی روم که یک‬ ‫روزی بازیگر بشوم و یا یک سیکل بی انتهای تکراری را‬ ‫پیش ببرم تا اینکه یک روز بخواهم دیده شوم‪ .‬من دو‪،‬‬ ‫سه ماه بعد از اینکه تئاتر خوانده بودم و پیش دانشگاهی‬ ‫را هم تمام کرده بودم‪ ،‬در کافه ای مشغول به کار شدم و‬ ‫سریال «پدر» خیلی اتفاقی سر راهم قرار گرفت‪ .‬خیلی‬ ‫قبل تر از این ها و در سال ‪ 94‬که ‪ 16‬ساله بودم برای یک‬ ‫فیلم سینمایی انتخاب شدم و ان کار اصال ساخته نشد‬ ‫اما فضایی که ان چند ماه تمرین به ذهن من داده بود این‬ ‫بود که مسیر جذاب برای تویی که دوست داری بازیگر‬ ‫بشویایناستکهدو‪،‬سهسالیکباریککارسینمایی‬ ‫ان هم از نوع جدی بازی کنی و بعد صبر کنی و ارام و بی‬ ‫صدا یک روندی را پیش ببری و شاید در این بین چند‬ ‫کار هم بازی کنی‪ .‬این چیزی بود که من خیلی قبل تر‬ ‫برای خودم می دیدم‪ .‬سریال به خودی خود همیشه و یا‬ ‫حداقل در پنجاه درصد مواقع جواب داده و به نظر من‬ ‫ستاره هایی را ساخته که همین روزها هم شاهد ان ها‬ ‫هستیم؛ درواقع نمی شود منکر قدرت رسان ه با ان حجم‬ صفحه 16 ‫‪REYHANE PARSA‬‬ ‫مخاطب شد‪ .‬دقیقا یک دو راهی بود‪.‬‬ ‫بینچهانتخاب هایی؟‬ ‫من همان موقع هم برای یک فیلم ارتیستی در حال‬ ‫صحبت با یک کارگردان بودم و فیلــم از ان ژانری بود‬ ‫که به مذاق اهالی سینما خوش می اید و نقدی به من‬ ‫وارد نمی شــد‪ .‬اگر کارم را قابل قبــول انجام می دادم‬ ‫می توانستم در ان گروه قرار بگیرم تا برای دیگران اینطور‬ ‫باشد که یک ادمی ورود کرده بدون اینکه بخواهد به او‬ ‫هجمه ای وارد شود‪ .‬این ماجرا گذشت و من دقیقا در‬ ‫یک لحظه باید تصمیم می گرفتم که به تلویزیون بروم‬ ‫و برای مردمی بازی کنم که بعد از تمام شــدن کار در‬ ‫کوچه و خیابان با ان ها مواجه می شوم و یا برای قشری‬ ‫بازی کنم که در یک فستیوال کار را می بینند و در اخبار‬ ‫درمورد کار من می شنوند‪ .‬درمورد ان کار دو‪ ،‬سه سال‬ ‫باید زمان میگذشت و کار به اکران میرسید تا شاید همه‬ ‫کارمنراببینندومتوجهبشوندکهایندخترمی خواهد‬ ‫بازیگری کند و با این کار معرفی شده است‪ .‬انجا بود که‬ ‫تصمیم گرفتم برای تعداد بیشتری مخاطب کار کنم؛‬ ‫یعنی ان چیزی که دلم می خواست و در پس ذهنم بود‬ ‫که خودم هم در طوالنی مدت منکرش می شدم‪ ،‬همین‬ ‫بود که بخواهم به سمت سریال یا این جنس از اتفاقات‬ ‫بروم‪ .‬در ادامه هم به پیشنهاد «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف» رسید‬ ‫که من باز هم می گویم انتخاب سینمای کمدی برای‬ ‫من یک دوراهی بود که بعد از سریال ان را داشتم؛ یعنی‬ ‫ی که بخواهد قدم‬ ‫اینکه صبر کنم یک کار سینمایی جد ‬ ‫عجیب و غریبی در زندگی من باشد پیشنهاد شود و یا‬ ‫اینکه دوباره فیلمی را بازی کنم که کمدی باشد و حجم‬ ‫بیشتری از مخاطب را در بر بگیرد و تعداد بیشتری ان‬ ‫را ببینند‪ .‬امیدوارم به کسی جسارت نشود اما من فکر‬ ‫می کنم اینکه تو بخواهی در طوالنی مدت کار کنی و‬ ‫دیده شوی و یا مثال در یک ســریال بازی کنی‪ ،‬کمی‬ ‫ریسک پذیری و شاید یک جنس عزت نفس و اعتماد‬ ‫به نفس الزم دارد که من هنــوز ان را ندارم‪ ،‬من هم در‬ ‫نقط هصفرهستم‪.‬‬ ‫چرا ؟ مگر سریال بازی کردن ایرادی دارد؟‬ ‫ببینید خاطرم هست ان اوایل که نمایش خانگی هم‬ ‫داشت زیاد می شد تعدادی از بازیگران ما نسبت به اینکه‬ ‫بخواهند قسمت به قسمت و در پانزده یا هجده قسمت‬ ‫دیده شوند گارد داشتند‪ .‬اعتقادشان این بود که باید من‬ ‫را نود دقیقه ببینند و تمام‪ .‬به نظر من این که تو تصمیم‬ ‫بگیری در طوالنی مدت یک قصه ای را پیش ببری و یا‬ ‫فیلمی مثل «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف» را بازی کنی که تقریبا‬ ‫می شود گفت امتحانش را پس داده و می دانی که حجم‬ ‫عظیمی از مخاطب دوباره متوجه تو می شود‪ ،‬به انتخاب‬ ‫برمی گردد و من ترجیحم این بود‪ .‬با دل و جان به این‬ ‫سمت امدم که بخواهم این ژانر را امتحان کنم و در این‬ ‫فضا کار کنم تا با مخاطب بیشتری روبه رو باشم‪.‬‬ ‫در زمانی شما میان انتخاب یک کار هنری‬ ‫و یک سریالی که ممکن است تمام ایران‬ ‫انتخاب سینمای‬ ‫کمدی برای من‬ ‫یک دوراهی بود که‬ ‫بعد از سریال ان را‬ ‫داشتم؛ یعنی اینکه‬ ‫صبر کنم یک کار‬ ‫ی که‬ ‫سینمایی جد ‬ ‫بخواهد قدم عجیب‬ ‫و غریبی در زندگی‬ ‫من باشد پیشنهاد‬ ‫شود و یا اینکه دوباره‬ ‫فیلمی را بازی کنم که‬ ‫کمدی باشد و حجم‬ ‫بیشتری از مخاطب‬ ‫را در بر بگیرد و تعداد‬ ‫بیشتری ان را ببینند‪.‬‬ ‫امیدوارم به کسی‬ ‫جسارت نشود اما من‬ ‫فکر می کنم اینکه تو‬ ‫بخواهی در طوالنی‬ ‫مدت کار کنی و دیده‬ ‫شوی و یا مثال در یک‬ ‫سریال بازی کنی‪،‬‬ ‫کمی ریسک پذیری‬ ‫و شاید یک جنس‬ ‫عزت نفس و اعتماد‬ ‫به نفس الزم دارد که‬ ‫من هنوز ان را ندارم‪،‬‬ ‫من هم در نقط ه صفر‬ ‫هستم‬ ‫را درگیر کند مانده بودید و انتخابتان قشر‬ ‫بیشتر بیننده بود و بعد از ان هم درگیر یک‬ ‫انتخاب کمدی و احیانا انتخاب های جدی‬ ‫دیگر بودید ولی ترجیحتــان این بود که‬ ‫پیمانقاسم خانیراانتخابکنیدکهاحتماال‬ ‫بیشتردرسینمامخاطبدارد‪.‬ایااینمساله‬ ‫نشان دهنده این است که کمیت برای شما‬ ‫مهم ترازکیفیتاست؟‬ ‫نمی خواهم اینطور به قضیه نگاه کنم اما من بعد از این‬ ‫فیلم هم خوشبختانه دوباره سر کارهای کمدی رفتم و‬ ‫انگار اینطور برای من چیده شده است‪ .‬تا جایی که اذیتم‬ ‫نکند و تا جایی که به خودم نگویم دیگر کار کمدی بس‬ ‫است‪ ،‬جلوی خودم را نمی گیرم‪ .‬وقتی بعد از یک اتفاق‪،‬‬ ‫یک ژانری از سینما چندین بار به سمتم می اید شاید‬ ‫نتوان گفت که خیلی عالی بوده ام ولی می شود گفت‬ ‫که احتماال دیده ها یا شنیده ها حاکی از این است که من‬ ‫در کمدی به اندازه سن و سال و تجرب ه خودم‪ ،‬توانسته ام‬ ‫یک قدم کوچک بردارم و این را نمی شود نادید ه گرفت‪.‬‬ ‫ازنظرمنکسیکهاینمسالهرانادیدهمی گیرددردرون‬ ‫خودش دارد با یک چیزی می جنگد‪ .‬کسانی که کمدی‬ ‫کار می کنند چندین سال جلوی خودشان را می گیرند‬ ‫که به ژانر جدی بیایند و این اتفاق ممکن است برای من‬ ‫هم رخ بدهد‪ .‬من همچنان با ذوق و اشتیاق می گویم که‬ ‫سینمایجدیانتخابمناستولیگاهیاوقاتبسته‬ ‫به مسیر و اتفاقات و حواشی‪ ،‬چیزهایی برای تو چیده‬ ‫می شود که نباید به ان ها نه بگویی‪ ،‬چرا که شاید این‬ ‫تنها مسیر توست؛ در حال حاضر برای من هم دقیقا‬ ‫همینطور است‪ .‬بعد از سریال «پدر» تا کنون به طور‬ ‫مثال اگر‪ 10‬فیلمنامه برای من امده‪ ،‬به جرات می توانم‬ ‫بگویم که از این تعداد‪ 8‬یا‪ 9‬فیلمنامه کمدی بوده است‪.‬‬ ‫انگار این تفکر در سینمای ما وجود دارد که‬ ‫کسی که کمدی کار می کند بازیگر نیست‪،‬‬ ‫یک شخصیت بامزه اســت که می تواند‬ ‫جلوی دوربین هم برود اما این تصور بسیار‬ ‫غلطاستچراکهشایدمهم ترینبازیگران‬ ‫تاریخ سینمای جهان‪ ،‬کمدین های خوبی‬ ‫هم بوده اند‪ .‬تفکر خودت در این زمینه چی‬ ‫هست؟‬ ‫به نظر من مرز بسیار باریکی در این میان وجود دارد‬ ‫ی باشی یا اینکه بسته به‬ ‫که تو فی نفسه بازیگر کمد ‬ ‫ی در کاراکترت‬ ‫یک سری تکنیک ها یا بامزگی و شیرین ‬ ‫بتوانی کمدی بازی کنی‪ .‬چالش بزرگی که کمدی برای‬ ‫بازیگر ایجاد می کند‪ ،‬مخصوصا برای روحی ه ما که همه ‬ ‫انگار ناخوداگاه کمی افسردگی و یاس فلسفی داریم‪،‬‬ ‫این اســت که بتوانیم ادم های شیرینی باشیم و روی‬ ‫یک پرد ه بزرگ قرار بگیریم ‪ ،‬بتوانیم ادم ها را بخندانیم‬ ‫و در عین حال چیپ یا مضحک و سبک نباشیم‪ .‬من‬ ‫سینمایجدیراتجربهنکرده امولیچیزیکهسکانس‬ ‫به سکانس سر سریال پیش می امد با چیزی که در این‬ ‫چند کار کمدی تجربه کرده ام متفاوت است و کمدی‬ ‫بیدارتر به نظر می رسد‪ .‬به نظر من شباهت کمدی به‬ ‫تئاتر یک مقدار بیشتر است‪ .‬یک بار اتفاق می افتد و تو‬ ‫در ان یک بار باید تیر خالص را بزنی‪ .‬در کمدی هم به‬ ‫همین شکل است‪ ،‬یعنی تو در برداشت یک و نهایتا دو‬ ‫اگر نتوانی‪ ،‬باختی و سکانس را از دست داده ای‪ .‬شاید‬ ‫این چالش برای من جذاب شد که دومین و سومین‬ ‫کمدی را هم بازی کردم و گفتم اشــکالی ندارد‪ .‬این‬ ‫مسیر یک انتهایی دارد و خودش هشدار می دهد و یا‬ ‫اینکه مخاطب تصمیم می گیرد که تو در این ژانر باشی‬ ‫یا نباشی‪ .‬من فکر می کنم سینمای ما در این روزگار‬ ‫به شدت متاثر از فضایی است که مردم دارند ان را به‬ ‫وجود می اورند‪ .‬یعنی اگر مردم تصمیم بگیرند که بعد از‬ ‫یک سریال یا فیلم بازیگری را دوست داشته باشند‪ ،‬ان‬ ‫بازیگربرایسینماگر‪،‬کارگردانوتهیهکنندههمجذاب‬ ‫می شود چرا که نسبت به ان بازیگر واکنش مثبت از‬ ‫مخاطبمی گیرد‪.‬‬ ‫ممکن است این مساله برای شما یک ریسک بزرگ‬ ‫محسوب شــود و بعضی از کارگردان ها به سمت تان‬ ‫نیایند‪ ،‬چرا که یک تفکر غالب اشــتباه وجود دارد و‬ ‫ممکن است شما در کســت های ان ها نباشید‪ .‬این‬ ‫موضوع جالب و در مواردی تحسین برانگیز است که‬ ‫یک شخص می تواند تا این میزان نسبت به نظراتی که‬ ‫یر سد شما‬ ‫برخالف اوست بی تفاوت باشد و به نظر م ‬ ‫همیشه کاری که خودتان فکر می کنید درست است‬ ‫را انجام می دهید‪.‬‬ ‫این خودرای بودن در تصمیم گیری نمود‬ ‫بیرونیداشته؟‬ ‫بله ‪ ،‬به شدت‪ .‬نمود بیرونی ادم ها کامال برگرفته از‬ ‫تجربه های شخصی ان هاست‪ .‬من فکر می کنم این‬ ‫یک مقدار به خاطر این است که من متعلق به دهه‬ ‫هفتاد هســتم‪ ،‬یک دهه هفتادی که متاثر نبوده و‬ ‫نیستم به این دلیل که هیچوقت در دسته بندی های‬ ‫سینماگران جا نگرفت ه و نخواهم گرفت‪ .‬فکر می کنم‬ ‫تا جایی که کم نیاورم و تا زمانی که تصمیم بگیرم‬ ‫در مسیر اتفاقات و جریانات قرار بگیرم و از مسائل‬ ‫و اتفاقاتی صحبت کنم تا بگویند که چقدر جدی و‬ ‫دغدغه مند اســت همین راه را بروم و می دانم که‬ ‫عقل ادم ها به چشمشان اســت و نظرشان مرتب‬ ‫تغییر میکند‪ .‬شما همین امروز درباره محیط زیست‬ ‫صحبت کنی انتلکت و روشنفکر می شوی و اگر از‬ ‫حقوق حیوانات دفاع کنی به یک مرتبه پیشنهادات‬ ‫سینمای هنری هم به ســمتت می اید! زمانی که‬ ‫مخاطب و سینماگر تا این حد می تواند مثل موم در‬ ‫دست فالن بازیگر باشد‪ ،‬من فکر می کنم جنگیدن‬ ‫برای اینکه در این خط بیفتی که جایگاهت را حفظ‬ ‫کنی یا به دســت اوری خیلی ارزشی ندارد و اصال‬ ‫خنده دار هم هست‪ .‬یعنی یک روزگاری می ایند به‬ ‫فالن بازیگر بابت استایل و ظاهرش ناسزا می گویند‬ ‫‪17‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 17 ‫اوانگارد‬ ‫و یا شخص دیگری را بابت بازی کردن در یک فیلم‬ ‫بایکوت می کنند و یک روز دیگر دوباره به سراغشان‬ ‫می ایند و هر لحظه یک واکنش دارند‪ .‬معموال هم‬ ‫ســه‪ ،‬چهار نفر که هم فاز و همفکر هستند به دور‬ ‫هم جمع می شــوند‪ ،‬یک حرفی به میان می اید و‬ ‫ناگهان می بینی از ‪ 10‬ژانر و ‪ 10‬پروژه ای که در حال‬ ‫تولید است طرد می شوی چون کل اتاق فکر ها یکی‬ ‫است و دو سه نفر در ان گروه از تیپ تو یا از منش‬ ‫تو در اینستاگرام بدشان می اید ؛ به همین راحتی‪.‬‬ ‫بنابراین من چــرا باید خــودم را تغییر دهم وقتی‬ ‫اینقدر نوسان در رای و نظر ادم ها وجود دارد؟ همه‬ ‫دیده ایم که بعد از گذشــت یک دوره و با یک تایم‬ ‫سکوت‪ ،‬فراموش شان شده و به روی خودشان هم‬ ‫نمی اورند که یک روز پشت ســر این بازیگر حرف‬ ‫می زده اند‪.‬‬ ‫این عدم ثبات در نظر دادن در شــمای‬ ‫بازیگر که به واسطه دلخواه زندگی کردن‬ ‫دوســت داری خودت را تغییر بدهی هم‬ ‫ممکناستپیشبیاید‪.‬‬ ‫ممکن است اما من دوست ندارم کس دیگری را زیر‬ ‫سوال ببرم کاری که مدام در حرفه ما اتفاق می افتد‪.‬‬ ‫من روزی را به یاد دارم که در یک جمعی نشســته‬ ‫بودیم و می گفتند فــان بازیگری که در فیلم های‬ ‫کمدی بازی می کند چقدر لوده و بی مزه است‪ .‬بعد‬ ‫همان شخص به دلیل اینکه مثال ان بازیگر به اندازه ‬ ‫خودش مخاطب دارد اتفاقا رفته با جان و دل رفته‬ ‫با او کار کرده و منکر حرفش شده است‪ .‬اگر بازیگر‬ ‫بدی است تو چرا پشت او می ایســتی و انتخابش‬ ‫می کنی؟ حرف من این اســت که یک رنگ باش‪،‬‬ ‫اگر بد اســت با صدای بلند فریاد بزن و این را بگو‬ ‫و اگر او را دیدی الکــی تعریف نکن‪ .‬من از روز اولی‬ ‫که تصمیم گرفتم کار کنم‪ ،‬هیچوقت تملق نکردم‪.‬‬ ‫این جنس از چاپلوسی را من در خیلی ها دیده ام و‬ ‫خوشحالم که در من نبوده و نیست‪ .‬حداقل سربلند‬ ‫هســتم و هیچوقت صرفا برای اینکه فضا را اماده‬ ‫کنم لبخند تلخ نزده ام‪ .‬بعضی ها تا کسی را می بینند‬ ‫می گویند من خیلی دوســت دارم با شما کار کنم‪،‬‬ ‫من اما با هیچکس دوست ندارم کار کنم! درواقع هر‬ ‫چه به خودم شبیه تر می شوم‪ ،‬با هیچکس دوست‬ ‫ندارم کار کنم‪ .‬کســی که گذری به یاد من بیفتد و‬ ‫با تمام نقدهایی که به من وارد اســت متوجه این‬ ‫باشــد که من برای نقش و کارش مناسب هستم‪،‬‬ ‫زنگ می زند و می خواهد برای کارش بروم‪ .‬اگر غیر‬ ‫از این است و اگر قرار بود من برای اینکه جای خودم‬ ‫را پیدا کنم در یک دســته بندی خاص قرار بگیرم‪،‬‬ ‫اصال می خواهم این اتفــاق نیفتد‪ ،‬می خواهم بروم‬ ‫زندگی ام را بکنم و دیگر کار هم نکنم! من تصمیم‬ ‫گرفته ام به هر قیمتی پای خودم بایستم‪ ،‬حتی به‬ ‫قیمت اینکه خیلی ها بخواهند من نباشم‪ .‬نهایتش‬ ‫نبودن است دیگر‪ ،‬تلخ تر از این که نداریم‪.‬‬ ‫فکر می کنید تا چه زمانی می شــود پای‬ ‫خودتان بایستید؟ از این جهت می پرسم‬ ‫که به طور مثال اگــر کارگردانی به دلیل‬ ‫حاشیه های اینستاگرامی و کمدی بازی‬ ‫کردن‪ ،‬شــما را کنار بگذارند ولی شــما‬ ‫عالقه مند به همکاری با ان ها باشــید؛ ایا‬ ‫ممکن است روزی به نفع نقش‪ ،‬سینما و‬ ‫اینده تانتغییرکنید؟‬ ‫من به سینمای جدی خودمان بسیار عالقه دارم و‬ ‫دلم برای یک نــوع از نقش هایی که بازیگران خانم‬ ‫بازی می کنند می تپد‪ .‬برای مثال زمانی که فیلم «یه‬ ‫حبه قند» را می بینم با خودم می گویم مگر اتفاقی‬ ‫از این جذاب تر وجود دارد؟ اینکه تو چنین چیزی‬ ‫را زیســت و چنین الیف اســتایلی را تجربه کنی‪،‬‬ ‫خوشحال کننده اســت‪ .‬اگر روزی یک کارگردان‬ ‫جدی‪ ،‬این تصمیم را بگیرد و پای ان بایســتد که‬ ‫من می خواهم ریحانه پارســا را بیــاورم به قیمت‬ ‫اینکه عده ای بگویند چه انتخاب اشــتباهی و صد‬ ‫نفر بگویند که فاجعه است و تو چرا چنین کاری را‬ ‫کرده ای؛ من به ریسک ان شخص احترام می گذارم‬ ‫و تا جایی که بتوانم جانم را می گذارم تا از پس نقش‬ ‫برایم و ان موقع اســت که می توانم حرف بزنم‪ .‬در‬ ‫حال حاضر سکوتی که سعی می کنم داشته باشم‬ ‫خیلی راه دردناک تری است!‬ ‫شماراجعبهزمانیصحبتکردیدکهکسی‬ ‫چنین نقشی را پیشنهاد بدهد و بخواهد‬ ‫ریسک کند‪ .‬من راجع به یک مرحله قبل تر‬ ‫صحبت کردم‪ .‬به طور مثال کسانی که امین‬ ‫و معتمد شما هستند از شما بخواهند که‬ ‫استایل و ظاهرتان را تغییر دهید و یا خیلی‬ ‫هنری تر و روشنفکرتر باشید‪ .‬می خواهم‬ ‫بدانم «خود بــودن» تا چه زمانی می تواند‬ ‫نمود بیرونی ادم ها‬ ‫کامال برگرفته از‬ ‫تجربه های شخصی‬ ‫ان هاست‪ .‬من فکر‬ ‫می کنم این یک مقدار‬ ‫به خاطر این است‬ ‫که من متعلق به دهه‬ ‫هفتاد هستم‪ ،‬یک‬ ‫ی که متاثر‬ ‫دهه هفتاد ‬ ‫نبوده و نیستم به این‬ ‫دلیل که هیچوقت‬ ‫در دسته بندی های‬ ‫سینماگران جا‬ ‫نگرفت ه و نخواهم‬ ‫گرفت‪ .‬فکر می کنم‬ ‫تا جایی که کم‬ ‫نیاورم و تا زمانی‬ ‫که تصمیم بگیرم‬ ‫در مسیر اتفاقات و‬ ‫جریانات قرار بگیرم‬ ‫و از مسائل و اتفاقاتی‬ ‫صحبت کنم تا بگویند‬ ‫که چقدر جدی و‬ ‫دغدغه مند است‬ ‫همین راه را بروم‬ ‫و می دانم که عقل‬ ‫ادم ها به چشمشان‬ ‫است و نظرشان‬ ‫مرتب تغییر میکند‬ ‫تاریخ انقضا داشته باشــد و تا چه زمانی‬ ‫می توانیدمقابلهکنید؟‬ ‫از نظر من وقتی تو احســاس نیاز کنــی‪ ،‬تغییر اتفاق‬ ‫می افتد‪،‬یعنیوقتیمناحساسکنمکهکارمخطرناک‬ ‫اســت و یا واقعا تصمیم بگیرم تا ادم دیگری شوم و یا‬ ‫بگویم برای اینکه می خواهم ژانر دیگری را تجربه کنم‬ ‫از این به بعد حداقل نمای بیرونی ام این چنین باشد‪ .‬من‬ ‫تا جایی که کسی را اذیت نکند و تبعات قانونی نداشته‬ ‫ی می کنم‪ .‬برای کسی مثل من‬ ‫باشد شبیه خودم زندگ ‬ ‫کار بسیار ساده ای است که ادای روشنفکرها را دربیاورم‬ ‫ولی من خودم را بیشتر دوست دارم‪.‬‬ ‫گاهی اوقات این مساله تحمل بسیار زیادی‬ ‫می خواهد و ادم می گوید مگر من دارم چه‬ ‫کارمی کنمجزاینکهمی خواهمخودمباشم‪.‬‬ ‫من اصال می گویم که امده ام تا دیده شوم و دیگران راجع‬ ‫به من صحبت کنند؛ کسی که تصویر را تجربه می کند‬ ‫می خواهد دیده شود حتی اگر منکر این قضیه بشود‪.‬‬ ‫خوشبختانه یا متاسفانه من ادم باسیاستی نیستم‪ .‬اگر‬ ‫سیاست داشتم حداقل جلوی زبانم را می گرفتم و گاهی‬ ‫وقت ها بعضی از حرف ها را نمی زدم‪(.‬میخندد)‬ ‫* خاطرم است بازیگری نقش قولی داشت که قابل‬ ‫تامل بود او گفت در کست های سینمایی بازیگرانی‬ ‫که ارایش محسوسی دارند جایی ندارند چون انها‬ ‫متهم به ســطح پایین بودن هستند و طرد میشوند‬ ‫اگــر همچنین چیزی وجود داشــته باشــد که به‬ ‫استعداد توجهی نشود و ظاهر مالک قرار بگیرد اصال‬ ‫صحیح نیست یعنی ما با این تفکر مواجه هستیم که‬ ‫اگر شخصی ارایش غلیظ تری کند‪ ،‬ادم بی محتوا و‬ ‫چیپی است و نمی شود برای فالن فیلم به سراغش‬ ‫رفت‪ .‬او فقط باید فیلم گیشه بازی کند و این تفکر‬ ‫مسمومی است‪.‬‬ ‫همان حجم ارایشی که یک بازیگر خاص انجام می دهد‬ ‫را شخص دیگری هم دارد ولی به او ناسزا نمی گویند‪ .‬به‬ ‫دلیل اینکه شبیه به یک گل است که در یک سبدی قرار‬ ‫گرفته و دور و برش انقدر سبزه های مختلف چیده که‬ ‫گل در ان گم می شود‪ .‬ولی وقتی شخصی صرفا فقط‬ ‫ارایش می کند‪ ،‬این ارایش بیش از هر چیز به چشــم‬ ‫می اید‪ .‬مگر بازیگرهای خوب ما و همان کســانی که‬ ‫مورد تایید و تحسین همه هستند‪ ،‬ارایش نمی کنند؟‬ ‫مگر ان ها دغدغ ه این را ندارند که به چه شــکل دیده‬ ‫همه می روند‬ ‫ شوند؟ مگر ان ها به ارایشگاه نمی روند؟ ‬ ‫ولی یک مرز وجود دارد بین اینکه صرفا ارایش کنی و یا‬ ‫اینکه یک دسته بندی برای خودت در نظر بگیری و یک‬ ‫جنستحسینیرا(نهبهلحاظمالی)برایخودتبخری‪،‬‬ ‫یعنی ادم هایی در اطرافت باشند که مدام تو و واکنشت‬ ‫به مسائل را تحســین کنند و با همین کارها می توانی‬ ‫ارایش را کاور کنی‪ .‬از نظر من هر شخصی هر جایی که‬ ‫هست سر جای خودش است؛ یعنی به لحاظ درامدی‪،‬‬ ‫فضایی که به لحاظ مخاطب برای او فراهم است‪ ،‬و تعداد‬ ‫دنبال کننده ای که دوست دارند او را روی پرده ببینند‪،‬‬ ‫حاال می ماند رسانه و ســینماگر چطور انها را تعریف‬ ‫می کنند و این دیگر مربوط می شود به ان سیاستی که‬ ‫باید داشته باشی‪ .‬من یک وقتی حرفی را به کسی زده ام‬ ‫و هنوز دارم تبعاتش را پس می دهم‪ ،‬یعنی همه هنوز‬ ‫ان حرف را به یادم می اورند‪ .‬من دوســت داشته ام که‬ ‫ان حرف را بزنم ولی همین جمله که «دوست داشتم‬ ‫بگویم» اغلب کار من را خراب کرده است‪.‬‬ صفحه 18 ‫فارغ از چارچوب بودن خوب نیست اما من فکر میکنم‬ ‫اگر مثل هالیوود ما بتوانیم با تماشای استعداد یک نفر‬ ‫جدا از تصمیماتی که او برای زندگی شخصی وظاهرش‬ ‫گرفتهدرباره اشنظربدهیمخیلیبهراست‪.‬کمترکسی‬ ‫فکر میکرد لیدی گاگا با ان میزان از اوانگارد بودن بتواند‬ ‫اینقدر خوب بازی کند یا با ظاهری ساده و گریمی ساده‬ ‫جلوی دوربین حاضر شود و جایزه بگیرد‪.‬‬ ‫بلــه‪ ،‬نظرها کامال عوض می شــود‪ .‬همان هایی‬ ‫که او را زیر ســوال می بردند‪ ،‬حاال تحســینش‬ ‫می کنند‪ .‬همان قشری که می گویند چرا ارایش‬ ‫می کنی‪ ،‬به عکس بدون ارایش من هم ناســزا‬ ‫می گویند! پــس هنگامی که تــو در این نقطه‬ ‫ایستاده ای و تصمیم گرفته ای که مورد قضاوت‬ ‫قرار بگیری‪ ،‬خواسته و ناخواسته به تو ناسزا هم‬ ‫می گویند پس ارایش کنی یــا نکنی‪ ،‬حرفی را‬ ‫بزنی یا نزنی و‪ ...‬ناســزا می شنوی‪ .‬بسته به یک‬ ‫سری تصمیمات می توانی شدتش را کمترکنی‬ ‫ولی اگر محبوب نباشــی هر چــه تالش کنی‬ ‫نمی توانی محبوب بشــوی‪ .‬یعنی اگــر هزار و‬ ‫یک متن بنویســی و راجع به عشق‪ ،‬انسانیت‪،‬‬ ‫دوست داشتن‪ ،‬یاری و مهربانی حرف بزنی‪ ،‬باز‬ ‫هم نمی شود‪ .‬این نقطه است که ادم ها را دچار‬ ‫پارادوکس می کند؛ یعنــی در خلوت خودش‬ ‫می گوید که من را دوســت ندارنــد و حاال چه‬ ‫کار می توانم بکنــم؟ عکس از خودم نمی گذارم‬ ‫و متن های خوب هم می نویسم ولی نمی توانم‬ ‫قدرت عکاس‪ ،‬رســانه و یک ایونــت را در نظر‬ ‫نگیرم‪ .‬می روم‪ ،‬جوراب رنگی هم می پوشم‪ ،‬اگر‬ ‫کسی هم انجا به من فحش داد اشکالی ندارد‪.‬‬ ‫تو این جنس از اتفاقات را برای خودت می خری‬ ‫و به همان اندازه دیده می شــوی که من به طور‬ ‫مثال با شــال قرمز رنگم دیده می شوم‪ .‬درواقع‬ ‫می خواهم بگویم که قصه ما صرفا یکی است و‬ ‫مثل ان جوجه ای است که هر شخص یک رنگی‬ ‫به ان می زند و می فروشد‪.‬‬ ‫نقد ادم ها و چهره هایی که در حوز ه نقد فیلم‬ ‫و سینما شاخص هستند چقدر اهمیت دارد؟‬ ‫شماگفتیدکهمننهنیازیبهرسانهدارمونه‬ ‫برای دیده شدن در رسانه تالشی می کنم‪.‬‬ ‫وقتی فردی مثل هوشــنگ گلمکانی قبل‬ ‫از نمایش فیلم ها در جشنواره‪ ،‬یادداشتی‬ ‫می نویســد و ان فیلم ممکن است حتی‬ ‫جایزه هم بگیرد؛ این مســاله چقدر برای‬ ‫شما اهمیت دارد؟ برای مثال ارش خوشخو‬ ‫نقد بسیار تندی راجع به «خوب‪ ،‬بد‪ ،‬جلف»‬ ‫نوشــت و گفت ریحانه پارسا در این فیلم‬ ‫اضافیبوده است‪.‬می خواهمبدانموقتینقد‬ ‫درباره خودتان می خوانید از ان می گذرید‬ ‫یا اینکه برای شما مهم است و حتی‬ ‫ممکن است که بخواهید واکنش‬ ‫نشانبدهید‪.‬‬ ‫به کســی می شــود عکس العمل نشان‬ ‫داد که بی منطــق و عجول اســت و بر‬ ‫اساس ذهن اشــفته خودش صحبت‬ ‫می کند اما نمی توانی جلوی کســی‬ ‫که رزومه اش نشان دهنده این است‬ ‫که بر اساس یک سواد و منطقی این‬ ‫نمی خواهم خودم‬ ‫را توجیه کنم ولی‬ ‫از نظر من معموال‬ ‫محبوبیت به مرور و با‬ ‫یک سلسله اتفاقات‬ ‫رخ می دهد‪ .‬یعنی‬ ‫زمان بگذرد‪ ،‬سوء‬ ‫برداشت ها برطرف‬ ‫شود و نظرها شکل‬ ‫دیگری به خودشان‬ ‫بگیرند‪ ،‬ان موقع‬ ‫می شود به کسی‬ ‫گفت که محبوب و‬ ‫دوست داشتنی است‬ ‫ولی در این نقطه‬ ‫به جرات می توانم‬ ‫بگویم که برای من‬ ‫معروفیت بیشتر‬ ‫اتفاق افتاده است‬ ‫و عده ای من را‬ ‫می شناسند‬ ‫حرف را می زند بایستی و بگویی تو اشتباه می کنی‪.‬‬ ‫به اندازه خودش رســانه اش را دارد و می تواند نظر‬ ‫بدهد ولی این بخش وجود دارد که من نظر او را به‬ ‫چه شکل به خودم می قبوالنم‪ .‬یعنی من می گویم‬ ‫که اقای ایکس چنین حرفــی را راجع به من زده‪،‬‬ ‫اگر نظر او مرا اذیت کند پس چه بهتر! من متوجه‬ ‫یک روند اشــتباه در کارم می شــوم و باید مراقب‬ ‫انتخاب هایم باشــم تا جای دیگری اضافی نباشم‬ ‫ولی اگر من را اذیت نمی کند که زندگی نوش جانم!‬ ‫دیگر اضافی هستم یا نیستم‪ ،‬نمی دانم‪.‬‬ ‫خیلیازبازیگرانسینماایننگرانیرادارند‬ ‫کهفالنمنتقدچهمی نویسدیاچهمی گوید‪.‬‬ ‫شما برای این مساله نگرانی دارید؟‬ ‫نمی دانم به دلیل سن و یا کم تجربگی من است یا نه‬ ‫اما در حال حاضر از این بابت نگرانی ندارم‪ .‬وقتی منتقد‬ ‫با دو فیش واریزی حرفش را عوض می کند‪ ،‬من فکر‬ ‫می کنم هر چه جیبش پر تر باشــد بستر دورش هم‬ ‫شیرین تراست‪.‬‬ ‫اگر به این فکر کنید که برای مثال پیمان‬ ‫قاسم خانی و محســن چگینی در پیش‬ ‫تولید به این فکر کرده اند که ریحانه پارسا‬ ‫را بیاوریم تا هم فیلم بفروشــد و هم در‬ ‫اینستاگرامشبرایماسروصداکند‪،‬حس‬ ‫بدیبهشمادستمی دهدیافکرمی کنیدکه‬ ‫باالخره یک معادله و معامله است به همان‬ ‫اندازه که شما در فیلم ان ها دیده می شوید‪.‬‬ ‫اگر اینطور باشد و من بتوانم بفروشم که خیلی عالی‬ ‫است! چون برچسب اشتباهی به من نمی زنند و این‬ ‫یک اتفاق بسیار خوب است‪ .‬ما بازیگر بفروش تقریبا‬ ‫نداریم و شاید یک یا دو بازیگر را داشته باشیم که حضور‬ ‫و اتمسفرشان به تنهایی باعث فروش فیلم شود‪ .‬پس‬ ‫اگراینچنینباشد‪،‬اتفاقامنخیلیخوشحالمی شوم‪.‬‬ ‫قرار گرفتن در کنار پژمان جمشــیدی و‬ ‫سام درخشانی که هر دو به شدت ادم های‬ ‫طنازی هستند‪ ،‬خصوصا برای یک زن که در‬ ‫سینمای ایران دست و پایش بسته است و‬ ‫نمی تواند بامزه بودنش را نشان بدهد‪ ،‬به‬ ‫نظر کار سختی می اید و برای شما درگیری‬ ‫ذهنی ایجاده کرد ه بود‪ .‬درست است؟‬ ‫برای من چالش بسیار بزرگی بود‪ .‬یکی از بی نظیرترین‬ ‫تجربه های من تجرب هبازی با شخصی مثل فرهاد ائیش‬ ‫بود‪ ،‬یک ادم بی نهایت بی ادعا و بازیگر که به نظر من‬ ‫می شود بر ســر استعداد این شخص قســم خورد‪ .‬او‬ ‫ی است و هر انچه که یک بازیگر باید‬ ‫یک ادم تماشای ‬ ‫داشته باشد را من در ان فضا از ایشان دریافت کردم و‬ ‫این چالش کمی نبود‪ .‬من خیلی سعی کردم که بازیگر‬ ‫کمدی دیده نشوم؛ خیلی عالی است که بازیگر کمدی‬ ‫باشیولیچون انرابلدنبودهونیستم سعی می کنم‬ ‫حداقل ادای بازیگرهای کمدی را درنیاورم‪ .‬سعی‬ ‫کردمکهکارمراصرفامثلحالتدیکتهشدهانجام‬ ‫بدهم و در این بازی نیفتم که من هم بخواهم‬ ‫خندهبگیرمواینمسالهبسیاربهمنکمککرد‪.‬‬ ‫ما در سن شما کم کم داریم به یک صف‬ ‫می رسیم و بازیگرهای دهه هفتادی زیاد‬ ‫شده اند و یک رقابت و تکاپویی دارد شکل‬ ‫می گیرد‪ .‬تالشــی می کنید که در معرض‬ ‫انتخاب ها قــرار بگیریــد و روابط تان را‬ ‫گسترده ترکنید؟‬ ‫اصال شبیه این شکل تالش ها نیستم‪ ،‬یعنی در من‬ ‫جای نمی گیرد و اتفاقا از این بابت بسیار خوشحالم‪.‬‬ ‫سینمای ما شاید تا سه سال اینده به دلیل حضور‬ ‫بازیگرانی که در حال ورود به ان هستند یک جهش‬ ‫عجیب و غریب داشــته باشد که االن هم شاهدش‬ ‫هستیم‪ .‬در من چیزی به اسم حسادت وجود ندارد و‬ ‫هر دختر بازیگر تازه واردی را تشویق می کنم و حتی‬ ‫نسبت به کسانی که قبال هم کار کرده اند این تشویق‬ ‫را دارم‪ .‬به همین خاطر میگویم ما انقدر بازیگرهای ‬ ‫خوب پیش رو داریم که در سینما می توانیم منتظر‬ ‫اتفاقات خیلی جذابی باشیم‪.‬‬ ‫حامد عنقا گفت وگویی رادیویی درباره شما‬ ‫گفته است اگر من این حق را دارم می توانم‬ ‫بگویم که حواسش را پرت مسائل دیگر‬ ‫نکند و به کارش بچسبد‪ ،‬چرا که هوش و‬ ‫استعداد ویژه ای دارد‪ .‬چقدر این توصیه را‬ ‫می پذیریدوانجامشمی دهید؟‬ ‫حامد عنقا نه تنها برای من حکم پدر که حکم تاج‬ ‫سر را دارد یعنی هر جا و به هر شکل هر حرفی که‬ ‫بزند من روی چشــمم می گذارم‪ .‬هوش و استعداد‬ ‫هم نظر لطف شــان بوده و نمی دانم که واقعا در چه‬ ‫ســطحی هســتم و راجع به «اقازاده» هم جوابی‬ ‫ی داده اند و اصل ماجرا همین بود‪ .‬حتما‬ ‫بسیار منطق ‬ ‫خاطرشان هســت‪ ،‬زمانی که در حال پیش تولید‬ ‫بودند من بی نهایت استقبال می کردم از اینکه یک‬ ‫چهر ه جدید وارد شود‪ .‬کمااینکه چند نفر از دوستان‬ ‫خودم که عالقه مند و هنرجوی بازیگری بودند را هم‬ ‫به این سمت سوق دادم یعنی برای من فضا اینطور‬ ‫بود که ما یک بار دیگر متوجه یک چهره ‪ ،‬جدید در‬ ‫سینما می شویم و هر کسی که می خواهد وارد شود‬ ‫چه بهتر که کار اولش این باشد‪.‬‬ ‫فانتزی نقش و کاراکتــر خاصی‪ ،‬چه در‬ ‫سینمای ایران و چه در هالیوود در ذهنتان‬ ‫هست که بگویید کاش مشابه این نقش به‬ ‫منپیشنهادشود؟‬ ‫من قصه های زنانه را بسیار دوست دارم و به شدت‬ ‫عالقه مند هستم که این اتفاق برایم رخ دهد و بتوانم‬ ‫در فیلم هایی که دغدغه های زنانه دارند بازی کنم‬ ‫و این شاید بهترین دغدغه ام باشد‪ .‬فانتزی خاصی‬ ‫در ذهنم نیست ولی هر نقشی که چالش قابل باور و‬ ‫قابل قبولی را پیش رویم بگذارد قطعا با جان و دل به‬ ‫سمتش می روم و سعی می کنم تا از پس ان بر بیایم‪.‬‬ ‫اینکه می گویید زنانــه‪ ،‬احیانا فرم های‬ ‫فمینیستیکهندارید؟‬ ‫من اصال نمی توانم وارد این دسته از کلمات بشوم‬ ‫و از اول هم با این ها مشــکل داشتم‪ .‬به دلیل اینکه‬ ‫صرفا ژست است و اهالی مدعی این ماجراها ثابت‬ ‫کردند که اینطور نیســتند‪ .‬خانم فالنی که به من‬ ‫می گوید تو راجع به حق طالق حرف بدی زده ای‪،‬‬ ‫یبُرد‪ .‬نه در رابطه با‬ ‫خودش می اید و نان دیگری را م ‬ ‫من اما چون سنش باال رفته و هنوز به جایگاهی که‬ ‫دلش می خواسته نرسیده‪ ،‬حالش بد است و چهار‬ ‫نفر را خرد می کند تا جایگاه خودش حفظ شود؛ پس‬ ‫چنین شخصی حق ندارد راجع به این ماجرا حرف‬ ‫بزند‪ .‬وقتی خودت هنوز از ورود یک دختر جوان به‬ ‫این حرفه دلت می لــرزد‪ ،‬نمی توانی از حقوق زنان‬ ‫بگویی چرا که خودت سنگ اندازی می کنی‪.‬‬ ‫‪19‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 19 ‫مخاطب خاص‬ ‫این پرده کم رمق کرونایی ‪....‬‬ ‫‪IRAN CINEMA‬‬ صفحه 20 ‫نگاهی به اخرین ساخته تورج اصالنی‬ ‫پرداختسینمایی‬ ‫ایده هایسیاسیسوسیالیستی‬ ‫محمد تقی زاده ‪ :‬تورج اصالنی بیشتر در میان سینمادوستان به عنوان‬ ‫فیلمبردار باسابقه و پرکار شناخته می شود‪ .‬ورود یکی از دست اندرکاران‬ ‫سینما به حوزه فیلمسازی به خودی خود کنجکاوی برانگیز و جذاب است‪،‬‬ ‫حال اگر این فرد از عوامل فنی و باتجربه سینما باشد این کنجکاوی دوچندان می شود؛ از‬ ‫این رو اطالق اصطالح فیلم اولی به امثال تورج اصالنی‪ ،‬سعید ملکان و وحید جلیلوند‬ ‫خیلی دقیق نیست‪ ،‬چراکه مخاطبان سینما از این افراد پیشینه زیاد و مثبتی دارند و‬ ‫انتظارها نیز از این طیف فیلمسازها تا اندازه ای متفاوت است‪.‬‬ ‫«حمال طال» چند‬ ‫اشکال عمده دارد‬ ‫که بیشتر به فیلمنامه‬ ‫اثر مربوط است و‬ ‫سبب می شود روند‬ ‫اتفاقات فیلم هرچه‬ ‫می گذرد باورپذیری‬ ‫و تاثیرگذاری‬ ‫کمتری داشته باشد‪.‬‬ ‫این باورناپذیری‬ ‫شخصیت ها و‬ ‫خصوصا کاراکتر‬ ‫اصلی «رضا کیفی»‬ ‫با شمایل متفاوت و‬ ‫بازی نه چندان خوب‬ ‫پیام احمد نیا‪ ،‬موید‬ ‫همین نکته است‬ ‫تورج اصالنی ‪ 5‬سال پس از ساخت «جینگو»‬ ‫در سال ‪ ،1392‬فیلم «حمال طال» را در سال‬ ‫‪ 1397‬به نویسندگی خودش جلوی دوربین‬ ‫برد تا در درجه نخست ثابت کند فیلم ساختن‬ ‫به هر قیمتی دغدغه اش نیست و ماحصل این‬ ‫تالش ‪ 5‬ســاله و بازخوردهای «حمال طال»‬ ‫در میان سینمادوستان و منتقدان مهم ترین‬ ‫شاهد این مدعاست‪.‬‬ ‫«حمال طال» از نظر ایده داستانی‪ ،‬تم فیلمنامه‬ ‫و فضا و لحن فیلمسازی‪ ،‬اثری متفاوت با دیگر‬ ‫فیلم های این روزهای سینمای ایران است که‬ ‫یا گرفتار ســندورم اصغر فرهادی و مشکالت‬ ‫طبقه متوسط و قضاوت و این مسائل می شوند‬ ‫و یا همانند سعید روســتایی اسیر ژانر نکبت‬ ‫و سمپاتی های طبقه فقیر و فرودست جامعه‬ ‫شــده و می خواهند به هر قیمتی که شده به‬ ‫وسیله معتاد و بچه زندانی و ‪ ...‬توجه مخاطب‬ ‫را به خود جلب کنند و هر طور شــده حتی با‬ ‫تاثیرگذاری موقــت و غیرماندگار مخاطب را‬ ‫درگیر کنند و حتی فریب دهند‪.‬‬ ‫این تمایز تورج اصالنی که نخواســته همانند‬ ‫فیلمســازهای این روزهای ســینمای ایران‬ ‫فیلم بسازد و از طرفی دنبال سینمای تجاری‬ ‫و کمدی های مبتذل هم نرفته است‪ ،‬در وهله‬ ‫نخست یک امتیاز به حساب می اید و می تواند‬ ‫نویدبخــش فیلمســازی صاحب ســبک در‬ ‫سینمای کپی کار و تقلیدگرایانه ایران باشد‪.‬‬ ‫«حمال طال» با ایــده پرداختن به مســائل‬ ‫اقتصادی و اجتماعی روز و بهره گیری از طنز‬ ‫تلخ و موسوم به کمدی ســیاه‪ ،‬به سراغ طبقه‬ ‫کارگر رفته و ســعی کرده در قالبی دراماتیک‬ ‫و طرح داســتانی به‪‎‬روز‪ ،‬دردها و دغدغه های‬ ‫این طبقه محــروم و همواره نادیــده گرفته‬ ‫شــده را بیان کند‪ .‬این توجه به طبقه کارگر‬ ‫در فیلــم و تاکید بــر ان در طول داســتان‬ ‫شائبه نگاه ایدئولوژیک فیلمســاز به عقاید و‬ ‫اندیشه های سوسیال دموکراسی را نیز تداعی‬ ‫می کند‪ .‬این نــگاه چپ گرا و انساندوســتانه‬ ‫اصالنی در فیلم «حمال طال» و سمپات کردن‬ ‫شــخصیت های فیلم برای تماشاگر به طوری‬ ‫که در تمامی موقعیت ها بتــوان رفتار انها را‬ ‫توجیه و همراهیشــان کرد‪ ،‬می تواند این نگاه‬ ‫اعتقادی و ایدئولوژیک فیلمساز را بیش از هر‬ ‫چیز اثبات کند‪.‬‬ ‫«حمال طال» چند اشکال عمده دارد که بیشتر‬ ‫به فیلمنامه اثر مربوط اســت و سبب می شود‬ ‫روند اتفاقات فیلم هرچه می گذرد باورپذیری‬ ‫و تاثیرگــذاری کمتری داشــته باشــد‪ .‬این‬ ‫باورناپذیری شخصیت ها و خصوصا کاراکتر‬ ‫اصلی «رضا کیفی» با شمایل متفاوت و بازی‬ ‫نه چندان خوب پیام احمد نیا‪ ،‬موید همین‬ ‫نکته است‪ .‬گویی پرداخت ضعیف شخصیت‬ ‫رضا در فیلمنامه به بازی احمد نیا نیز تسری‬ ‫پیدا کرده تا مهمترین پاشــنه اشیل فیلم‬ ‫باورناپذیری شخصیت اصلی فیلم با نام رضا‬ ‫کیفی باشد‪.‬‬ ‫مصداق های این عدم باورپذیری نســبت به‬ ‫اعمال و افکار شــخصیت رضا در طول فیلم‬ ‫زیاد اســت اما ذکر ‪ 2‬نمونه از ان که تغییر‬ ‫محسوس در روند فیلمنامه را نشان می دهد‬ ‫و به نوعی در ذوق تماشــاگر می زند‪ ،‬شاید‬ ‫بهتر بتواند این اشفتگی شخصیت پردازی در‬ ‫کاراکتر اصلی را تبیین کند؛ رضا در ابتدای‬ ‫فیلم و پس از مشکلی که گریبانگیرش شده‬ ‫به نخستین پیشــنهاد رفیق و هم خانه اش‬ ‫لویی با بازی درخشان لطف اهلل سیفی‪ ،‬لبیک‬ ‫می گوید و چنان وانمود می کند که خودش‬ ‫در حماقت و بالهــت کمتر از رفیق به ظاهر‬ ‫ساده و نادانش ندارد‪ .‬رضا فکر و ذهنش را به‬ ‫نقشه تخلیه چاه فاضالب کارگاه طالفروشی‬ ‫می دهد که به گفته لویی الماس یک زن در‬ ‫سال ‪ 1332‬در ان مفقود شده و اخرین بار ‪2‬‬ ‫‪21‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 21 ‫سینمای ایران‬ ‫سال قبل از این اتفاق چاه تخلیه شده است‪.‬‬ ‫این طمع بــرای دراوردن جواهر گرانقیمت‬ ‫با وجود اینکــه نزدیک حدود نیــم قرن از‬ ‫ان اتفاق گذشــته و تنها تکیه بر یک کتاب‬ ‫خاطرات و اســناد محدود جوابگوی دنبال‬ ‫کردن ان نیســت و از طرفــی اینکه چطور‬ ‫صاحب طماع ایــن کارگاه (با بازی متفاوت‬ ‫ســعید اقاخانی) که از طالی اب شده هم‬ ‫نمی گــذرد‪ ،‬چگونه گذاشــته در این مدت‬ ‫جواهر در انجا بماند‪ ،‬از جمله دالیلی است‬ ‫که به شدت باورپذیری کاراکتر اصلی را در‬ ‫یکی از بزنگا ه های اصلی فیلم دچار خدشه‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫مثال دیگــر بــرای اثبات خامــی و ضعف‬ ‫شخصیت رضا انجاســت که به یکباره قصد‬ ‫خرید ســکه را دارد و تمامی فروشــندگان‬ ‫بازار طال تنها به اتکای ده سال و اندی تجربه‬ ‫کارگری رضا و لویی حاضر می شوند نزدیک‬ ‫‪ 100‬سکه را با چک و به طور اقساط و نسیه‬ ‫به این ‪ 2‬نفر بدهند‪ .‬این موقعیت ها و اتفاقات‬ ‫ناگهانی اینچنینی انچنان به پیکره داستان و‬ ‫شخصیت پردازی کاراکترها صدمه می زند که‬ ‫انگار بالهت و حماقت ان ها باید به تماشاگر‬ ‫هم تســری یابــد و مخطب فیلــم نیز باید‬ ‫هرانچه فیلمســاز به او نشان می دهد بدون‬ ‫منطق و علیت عقالنی قبول کند‪.‬‬ ‫«حمال طــا» از ایــن دســت حفره های‬ ‫فیلمنامه ای کم نــدارد که تنها به جلو بردن‬ ‫روند داســتان به هرنحوی می اندیشــد و از‬ ‫این رو به شــدت به باور پذیری فیلم لطمه‬ ‫زده است‪.‬‬ ‫با همه ایــن ایرادات ریز و درشــت «حمال‬ ‫طال» لحظات ناب و تاثیرگذار کم ندارد که در‬ ‫سینمای ایران نادر است و انچنان تماشاگر را‬ ‫تسخیر می کند که تا مدت ها بر جان و ذهن‬ ‫او باقی می ماند‪ .‬ایده پول در اوردن از فاضالب‬ ‫به عنوان پست ترین و نامطلوب ترین محصول‬ ‫انسان به خودی خود فوق العاده است و اوج‬ ‫اســتیصال و بیچارگی انســان معاصر را در‬ ‫دنیای بی رحم‪ ،‬فاسد و شکننده امروز تداعی‬ ‫می کند‪ .‬تالش رضا و لویی و نمای رقصیدن و‬ ‫پخش موزیک هنگام حمل این فضوالت برای‬ ‫تامین نان و گذران زندگی و رفع مشــکالت‬ ‫«حمال طال» از این‬ ‫دست حفره های‬ ‫فیلمنامه ای کم ندارد‬ ‫که تنها به جلو بردن‬ ‫روند داستان به‬ ‫هرنحوی می اندیشد‬ ‫و از این رو به شدت‬ ‫به باور پذیری فیلم‬ ‫لطمه زده است‬ ‫مالی اوج این خالقیت و از سویی طنز سیاه‬ ‫است که هر انسانی با هر تفکر و نگرش و هر‬ ‫طبقه و جایگاهی را تحت تاثیر قرار می دهد‬ ‫و به تفکری عمیق و دردناک فرومی برد‪.‬‬ ‫حضور کوتاه بازیگران شناخته شده ای چون‬ ‫سعید اقاخانی و امید روحانی در نقش های‬ ‫جدید و متفاوت و گذاشــتن بار اصلی فیلم‬ ‫بر دوش ‪ 2‬بازیگر کم شــناخته شــده ان‬ ‫هم با شــمایل کامال معمولــی و نه چندان‬ ‫جذاب‪ ،‬یکی دیگر از هنرهای فیلمســازی‬ ‫و کارگردانی تورج اصالنی بوده که چشــم‬ ‫پوشی از ان کار بسیار سختی است‪ .‬لطف اهلل‬ ‫ســیفی در نقش «لویی» که پیشتر سابقه‬ ‫بازیگری و دستیاری کارگردان را نیز داشته‪،‬‬ ‫چنان قدرتمند و باورپذیر نقش لویی را ایفا‬ ‫کرده که به سختی می توان «حمال طال» را‬ ‫بدون لویی تصور کرد و به واقع از مهم ترین‬ ‫بــرگ برنده هــای فیلم انتخاب ســیفی و‬ ‫بازیگردانی و نقش افرینی وی در این نقش‬ ‫است که به جهت سادگی و بالهت ذاتی و از‬ ‫سوی دیگر خلوص و وفاداری ان می توانست‬ ‫به محلی برای درنیامدن فیلم تبدیل شود‬ ‫که با هنرنمایی لطف اهلل سیفی به نقطه قوت‬ ‫«حمال طال» تبدیل شده است‪.‬‬ ‫«حمال طال» شــروع خوبی بــرای تورج‬ ‫اصالنی به عنوان فیلمبردار خالق و فیلمساز‬ ‫باهوش و صاحب فکر و ایده به شمار می اید‬ ‫که این امید را در میان سینمادوستان زنده‬ ‫می کند که فیلمساز خوش قریحه و پرتالشی‬ ‫به جرگه فیلمسازان نســل نوی سینمای‬ ‫ایران اضافه شده که درک درستی از داستان‬ ‫و شــخصیت دارد‪ ،‬به پرداخت سینمایی و‬ ‫زیباشناسی هنری ارج می دهد و سینما را‬ ‫به جهت شهرت و شهوت فیلمسازی و روی‬ ‫بورس بودن انتخاب نکرده و از جنس سینما‬ ‫و مهم تر از ان از جنس مردم است‪.‬‬ صفحه 22 ‫‪ALI TEYMOURI‬‬ ‫با علی تیموری؛ کارگردان فیلم سینمایی «لتیان»‬ ‫درباره جزئیات دقیق یک فیلم ساده‬ ‫طبق همتوسطفرهنگی‬ ‫در ایران نادیده گرفته می شود‬ ‫پریسا سادات خضرایی‪« :‬از کار کردن در کنار کارگردان ها اموخته ام‬ ‫و در سینما تجربه کسب کرده ام تا روزی برسد که بخواهم فیلم‬ ‫خودم را بسازم»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی علی تیموری‬ ‫همین باشد‪ .‬او پس از سال ها دستیاری در سینمای ایران و ساخت فیلم های کوتاه‪،‬‬ ‫حاال اولین فیلم سینمایی بلند خود را ساخت ه است‪ .‬فیلمی که به روابط انسانی و طبقه ‬ ‫متوسط فرهنگی ایران می پردازد‪ .‬راجع به «لتیان» و همچنین موانعی که بر سر راه‬ ‫فیلم سازهای اولی و دستیاران جوان برای ساخت فیلم وجود دارد‪ ،‬با او به گفت وگو‬ ‫نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 23 ‫سینمای ایران‬ ‫ما در سینما دستیاران زیادی داریم‬ ‫که بــا کارگردانان شــاخصی کار‬ ‫کرد ه اند اما نتوانســتند کارگردان‬ ‫بشــوند‪ ،‬این تفکر پیش می اید که‬ ‫شاید موانع زیادی وجود داشته باشد‬ ‫که اجازه ندهد دستیارهای جوان تر‬ ‫کارگردان بشــوند‪ .‬خود شما برای‬ ‫ســاخت فیلم اولتان می توانستید‬ ‫زودتر وارد عمل بشوید و نشده ؟‬ ‫چیزی که مهم اســت نیــت ورود ادم ها به‬ ‫سینماست‪ .‬بسیاری در سینما به حرفه شریف‬ ‫دســتیاری و برنامه ریزی عالقه مند هستند‪،‬‬ ‫وارد ان می شــوند و قصدشــان این است که‬ ‫در نهایت همین حرفه را بــرای خود انتخاب‬ ‫کنند و به طور تخصصی این کار را انجام دهند‪.‬‬ ‫نگاه من از ابتدا این بود که روزی وارد حیطه ‬ ‫ساخت فیلم شوم و به همین خاطر این مسیر‬ ‫را پشت سر گذاشتم تا از سینما یاد بگیرم‪ .‬از‬ ‫کار کردن در کنار کارگردان ها اموخته ام و در‬ ‫سینما تجربه کسب کرده ام تا روزی برسد که‬ ‫بخواهم فیلم خودم را بســازم‪ .‬در هر حال به‬ ‫نظر می رسد که ورود به سینما همیشه سخت‬ ‫بوده ولی ایــن روزها شــاید از جهاتی بهتر و‬ ‫از جهات دیگر کمی ســخت تر شده ؛ چرا که‬ ‫امروز اقتصاد سینما به شــکلی شده که پیدا‬ ‫کردن سرمایه مخصوصا برای فیلمسازان اول‬ ‫که باید اعتمادی را حاصل کنند کار ســختی‬ ‫است و من این شــانس را داشتم که توانستم‬ ‫تهیه کننده را که از دوســتانم بود بنا به قصه‬ ‫و سوابقم مجاب کنم‪ .‬در دوره ای که من اقدام‬ ‫کرده بودم مجوزهایی بود و پروانه کارگردانی‬ ‫هم جداگانه بررسی می شد که گاهی مشکالتی‬ ‫پیش می امد و برای گرفتن این مجوزها زمان‬ ‫طوالنی سپری می شد‪ .‬امروز فکر می کنم که‬ ‫شــاید رد کردن بعضی از موانعی که الزامش‬ ‫را نمی توان متوجه شــد ســاده تر باشد ولی‬ ‫در کل به نظر می رســد که ورود به سینما از‬ ‫دریچه های دیگری سخت تر شده که اصلش‬ ‫به ســرمایه بازمی گردد و اینکه اساسا تصور‬ ‫می شود طیف ها یا کســانی وجود دارند که از‬ ‫ورود جوانان به سینما و ساخت فیلم اول ترس‬ ‫دارند ولی فکر می کنم این اتفاق ارام ارام دارد‬ ‫می افتد و ادم هایی می ایند که مسیر تازه ای را‬ ‫شکل می دهند و سینما دارد پوست می اندازد‪.‬‬ ‫مافیایی که ما در بازیگری ســراغ‬ ‫داریم‪ ،‬در کارگردانی و جلوگیری از‬ ‫کار کردن برخی وجود دارد یا خیر؟‬ ‫قطعا هیچ چیز به شکل عریان و علنی نیست‬ ‫و همه منکر این ماجرا می شــوند اما من فکر‬ ‫می کنم که در تفکرات بدنه ســینما‪ ،‬منظورم‬ ‫بخشی از ادم هایی است که در سینما هستند‬ ‫و همچنین بخشی از تصمیم گیرندگان‪ ،‬چنین‬ ‫مســاله ای وجود دارد و برای ورود اشخاصی‬ ‫به حوزه ســاخت فیلم و یا دیگــر حوزه های‬ ‫تخصصی ســینما ممانعت به عمــل می اید‬ ‫و یا حداقل ســنگ اندازی هایی می شــود‪ .‬به‬ ‫نظر می رســد که ایــن ماجرا وجــود دارد و‬ ‫جریان هایی هســتند که به شــکل غیرعلنی‬ ‫برای ورود و یا کار در محیط ســینما ممانعت‬ ‫می کنند‪.‬‬ ‫فیلم اولی بودن در ساخت‪ ،‬در حال‬ ‫حاضر بر خالف دهه گذشته به مراتب‬ ‫کار خیلی راحت تری شــده؛ از این‬ ‫حیث که بازیگران شاخص راحت تر‬ ‫به فیلمســاز اولی اعتماد می کنند و‬ ‫جلوی دوربین ان کارگردان می روند‬ ‫چون می خواهند بــا یک نگاه جدید‬ ‫همکاری کنند‪ .‬چقدر با بازیگرانتان‬ ‫مبنــای رفاقت گذاشــتید و چقدر‬ ‫سخت گیری کردید؟‬ ‫در یک ده ه گذشته افرادی وارد سینما شده اند‬ ‫که فیلم اولی بودند و فیلم های بســیار خوبی‬ ‫ساخته اند؛ ان ها باعث شــدند که نگاه طیفی‬ ‫از ســینماگرها و حتی مخاطب به کلیدواژه ‬ ‫فیلم اولــی تغییر کند و امــروز می بینیم که‬ ‫فیلم اولی ها جریان هایی را در سینما به وجود‬ ‫اورده اند که بسیار خوشحال کننده است‪ .‬این‬ ‫افتخار را داشتم که تقریبا هم ه بازیگرانی را که‬ ‫فکر می کردم برای فیلم من مناســب هستند‬ ‫در فیلم داشــته باشــم که البته ان ها هم به‬ ‫من اعتماد کردند‪ .‬بخش زیادی از این اعتماد‬ ‫به دلیل فیلمنامه کار بــود و بخش دیگرش‬ ‫به سابقه من و شــرایط تولید ما برمی گشت‪.‬‬ ‫واقعیت این است که اسمش را هم رفاقت و هم‬ ‫سختگیری می توان گذاشت که این مساله از‬ ‫طرف همه ما برای رســیدن به ایده الی که در‬ ‫ذهن داشتیم وجود داشت‪ .‬همه تالش کردیم و‬ ‫سعی کردیم از ان مسائلی که به عنوان ایده ال‬ ‫برای ما وجود دارد نگذریــم‪ .‬در نتیجه برای‬ ‫رسیدن به اهداف مشترک‪ ،‬یک ترکیب بسیار‬ ‫دوستانه شکل گرفت‪.‬‬ ‫یکی از ویژگی هــای «لتیان» گروه‬ ‫بازیگران خاص و خوب ان اســت‪.‬‬ ‫چند بار از اد م هــای مختلف «نه»‬ ‫شنیده اید تا به این گروه رسیدید یا‬ ‫اینکه همگی انتخا ب های اول شما‬ ‫بوده اند؟‬ ‫خاطرم نیست اما فکر نمی کنم که ما از کسی نه‬ ‫شنیده باشیم‪ .‬تقریبا با قدرت می توانم بگویم‬ ‫این ترکیب اولیه ای بود که به ان فکر کردیم‬ ‫و با همین ترکیب به نتیجه رسیدیم‪ .‬همه این‬ ‫دوستان لطف کردند و سناریو را خواندند و در‬ ‫جلساتی که با هم داشــتیم در نهایت به این‬ ‫نتیجه رســیدیم که در این فیلــم با همدیگر‬ ‫همکاری کنیم تا فیلم‪ ،‬درست ساخته شود‪.‬‬ ‫تا جایی که یادمان می اید شما ارتباط‬ ‫تنگاتنگی با حامد بهداد داشته اید‪،‬‬ ‫برای این فیلم چقدر به او فکر کردید؟‬ ‫منهای دوســتی قدیمی من بــا حامد بهداد‪،‬‬ ‫او یکی از بازیگران بســیار خــوب و توانمند‬ ‫سینمای ایران است که این فارغ از رفاقت ما‬ ‫و مساله ای اســت که اثبات شده است‪ .‬حامد‬ ‫جایگاه بســیار رفیعی در بازیگری سینمای‬ ‫ایران دارد امــا بالطبع برای انتخــاب بازیگر‬ ‫چرا که امروز اقتصاد‬ ‫سینما به شکلی شده‬ ‫که پیدا کردن سرمایه‬ ‫مخصوصا برای‬ ‫فیلمسازان اول که‬ ‫باید اعتمادی را حاصل‬ ‫کنند کار سختی است‬ ‫و من این شانس را‬ ‫داشتم که توانستم‬ ‫تهیه کننده را که از‬ ‫دوستانم بود بنا به‬ ‫قصه و سوابقم مجاب‬ ‫کنم‬ ‫المان های مختلفی وجود دارد که دســت به‬ ‫دست هم می دهند‪ .‬ممکن است بازیگری بسیار‬ ‫مورد عالقه کارگردان باشد اما در ان فیلمنامه‬ ‫جایی برای او در ذهن ســازنده وجود نداشته‬ ‫باشد‪ .‬در هر حال حامد همیشه به عنوان یک‬ ‫بازیگر خوب در ذهن من حضور داشته اما فکر‬ ‫می کردم شــخصیتی که در این فیلم برای او‬ ‫مناسب باشد را ندارم‪.‬‬ ‫چقدر به فکر تثبیت زوج امیر جدیدی‬ ‫و پری ناز ایزدیار بوده اید که این دو‬ ‫انتخاب را داشتید؟‬ ‫واقعیت مطلب این اســت که من اصال از این‬ ‫دریچه بــه ان نگاه نکرده ام‪ .‬چــرا که من فکر‬ ‫می کنم امیر جدیدی و پری ناز ایزدیار در یک‬ ‫فیلم با هم بازی کرده بودند و ان «هت تریک»‪،‬‬ ‫فیلم اول تهیه کننده من بود‪ .‬معیار انتخاب من‬ ‫تثبیت این زوج یا ادامه دادن مســیر موفقیت‬ ‫این ترکیب در فیلم قبلی نبــود و بنا به اینکه‬ ‫کدام بازیگر برای کدام کاراکتر فیلم مناســب‬ ‫است‪ ،‬دست به این انتخاب زدم‪.‬‬ ‫با اکتای براهنی از زمان «پل خواب»‬ ‫قرار ســاخت این فیلم یا نوشــتن‬ ‫فیلمنامه توسط ایشان را گذاشتید؛‬ ‫اینکه به دلیل نام پدرشان به ایشان‬ صفحه 24 ‫سخت مجوز می دهند باعث شد که‬ ‫خودش فیلم را نســازد و با شما این‬ ‫همکاری را داشته باشد؟‬ ‫دوستی من با اکتای براهنی حداقل به پانزده‬ ‫سال قبل برمی گردد و ســالیان سال است که‬ ‫در کنار هم هســتیم‪ .‬در هر کاری که در حوزه ‬ ‫فیلم کوتاه و سینما انجام داده ایم یا در کنار هم‬ ‫بوده ایم و یا با مشورت هم این کار را کرده ایم‪.‬‬ ‫ایده «لتیان» در ابتدا به ذهن من رسید‪ .‬وقتی‬ ‫ایده را بــا اکتای براهنی مطــرح کردم‪ ،‬او هم‬ ‫طرحی را از قبل داشت که نزدیک به این ایده‬ ‫بود‪ .‬ما به صورت مشترک روی ان طرح و این‬ ‫ایده کار کردیم تا به یک طرح نهایی به اســم‬ ‫«لتیان» رسیدیم‪ .‬سپس اناهیتا تیموریان که‬ ‫او هم از دوستان قدیمی ما هست به این پروژه‬ ‫دعوت شد که به همراه اکتای این فیلمنامه را‬ ‫نوشتند‪ .‬اکتای قصد ساخت این فیلم را نداشت‪،‬‬ ‫چرا که من از ابتدا ایده و تصمیم ساخت ان را‬ ‫داشتم‪ .‬او با قلمش این فیلمنامه را نگارش کرد‬ ‫و در مسیر رسیدن به فیلم‪ ،‬بسیار به من کمک‬ ‫کرد‪ .‬در مورد پدر ایشان هم می توانم بگویم که‬ ‫براهنی بزرگ‪ ،‬باعث افتخار ادبیات کشــور ما‬ ‫هســتند و نه فقط برای من که نسبت دوستی‬ ‫یک بخش قص ه و‬ ‫درام فیلم است و‬ ‫بخش دیگر معناهای‬ ‫زیر متنی فیلم است‬ ‫که امیدوارم تماشاگر‬ ‫با نگاه تیزبینش‬ ‫این ها را مجددا برای‬ ‫خود معنی کند‪ .‬صرفا‬ ‫لب ه این قصه یک‬ ‫داستان عاشقان ه را‬ ‫مطرح می کند‬ ‫نزدیکی با اکتای دارم‪ ،‬که فکــر می کنم نزد‬ ‫هم ه ادبیات دوستان این مملکت قابل ستایش‬ ‫هســتند و فکر نمی کنم ممانعــت یا دالیلی‬ ‫وجود داشته باشد و عالقه ما به ایشان همیشه‬ ‫جایگاه خودش را دارد‪.‬‬ ‫فیلمنامه فیلم از جهاتی مشابه برخی‬ ‫از فیلم های مهم ســینمای خودمان‬ ‫و حتی خارج از کشــور است‪ ،‬یک‬ ‫میهمانــی که مبنای بر مال شــدن‬ ‫اتفاقاتی می شــود‪ ،‬مثل «سعادت‬ ‫اباد» و چند نمونه دیگر؛ یا در خارج‬ ‫مثل «کشتار» از رومن پوالنسکی و‬ ‫همین به خودی خود می توانست در‬ ‫نگاه اول مخاطب را پس بزند‪ ،‬چقدر‬ ‫به این مســاله فکر کردید؟ و چقدر‬ ‫قبول دارید که این تم تکراری است؟‬ ‫در ســینمای همه دنیا و سینمای خودمان از‬ ‫اساس خیلی از داســتان ها به لحاظ تماتیک‬ ‫به هم ارتباط پیدا می کنند‪ .‬عده ای به ســفر‬ ‫می روند و اتفاقی می افتد پس می توانیم بگوییم‬ ‫«ماجرا» اثر انتونیونی و «درباره الی‪ »...‬از این‬ ‫نظر به هم شبیه هســتند ولی این دو بسیار‬ ‫متفاوت اند و در نگاه ســازنده فیلم‪ ،‬جزئیات‪،‬‬ ‫کاراکترها و درام ثانی بــا همدیگر فرق دارند‪.‬‬ ‫من فکر می کنم که به لحاظ تماتیک در سینما‬ ‫در حال حاضر برای هر موضوعی می شود صد‬ ‫مثال اورد چرا که همه بر اساس ساختارهایی‬ ‫جلو می روند ولی الزاما به این معنی نیست که‬ ‫این فیلم ها هم در معانی‪ ،‬هــم در پرداخت و‬ ‫ساختار و نگاه سازنده به موضوع‪ ،‬شباهت هایی‬ ‫با هم داشته باشند‪.‬‬ ‫مبنای واکنش و کنش اینکه یک مرد‬ ‫صرفا به دلیل اینکه همسرش پیش از‬ ‫این ازدواجی داشته چنین تصمیماتی‬ ‫را بگیرد و کل فیلم بر اساس ان پیش‬ ‫برود‪ ،‬کمی با هم ناسازگار است‪ .‬با‬ ‫اکتای براهنی چقدر به تغییر شــکل‬ ‫پایان بندی فکر کردید و چند پایان‬ ‫برای این فیلم در نظر داشتید؟‬ ‫یک بخش قص ه و درام فیلم است و بخش دیگر‬ ‫معناهای زیر متنی فیلم اســت که امیدوارم‬ ‫تماشاگر با نگاه تیزبینش این ها را مجددا برای‬ ‫خود معنی کند‪ .‬صرفا لب ه این قصه یک داستان‬ ‫عاشقانه را مطرح می کند و می توان گفت که‬ ‫الیه های دیگر فیلم ساختار دو طبق ه اجتماعی‬ ‫را نشان می دهد و من این فیلم را بر پایه طبق ه‬ ‫متوسط فرهنگی ایران ساخته ام‪ .‬از نظر من این‬ ‫طبقه در هم ه دنیا طبق ه مهمی است و نبودش‬ ‫باعث اتفاقات و فجایع بســیاری می شــود‪.‬‬ ‫متاســفانه فکــر می کنم که طبقه متوســط‬ ‫فرهنگی در ایران نادیده گرفته می شود و این‬ ‫طبقه از منظر اقتصادی‪ ،‬سیاســی و فرهنگی‬ ‫یک اجتماع می تواند طبقه بسیار مهمی باشد‪.‬‬ ‫من سعی کرده ام نه در قالب کلیت حرف های‬ ‫یک طبقه بلکه در قالب یک قصه و تقابلش با‬ ‫یک طبقه جدید و نوظهور در ایران که طبق ه‬ ‫کاراکتر طاها در فیلم است تا حدودی به این‬ ‫طبقه بپردازم و در نهایت بتوانم این رویارویی‬ ‫را در قالب یک درام دربیاورم‪ .‬ما از ابتدا همین‬ ‫پایان را داشــتیم‪ .‬من در ایــن لحظه خیلی‬ ‫اعتقادی به پایان باز ندارم و یا شاید برای این‬ ‫فیلم نداشتم و فکر می کردم که پایان باید در‬ ‫امتداد تئوری‪ ،‬مانیفست و یا مفاهیم فیلم قرار‬ ‫گیرد و از اول من و اکتای براهنی خیلی مطلق‬ ‫روی این پایان با هم اتفاق نظر داشتیم‪.‬‬ ‫* زمانی که فیلمنامــه را به وزارت‬ ‫ارشاد ارائه دادید درگیر ممیزی هم‬ ‫شدید؟ ایا می توانیم اینطور فکر کنیم‬ ‫که در فیلمنام ه ابتدایی مانی و سلما با‬ ‫هم در رابطه بوده اند و به این شکل‬ ‫نبوده که طــاق گرفته و دیگر با هم‬ ‫کاری نداشته باشند؟‬ ‫خیــر‪ ،‬اینطــور نبوده اســت‪ .‬فیلــم کامال با‬ ‫فیلمنامه ای کــه در زمان پروانه ســاخت به‬ ‫ارشاد داده شــد مطابقت دارد و تغییرات زیر‬ ‫پنج درصد و ان هم به دلیل این است که شاید‬ ‫دیالوگی تغییر کرده و یا فضایی در زمان اجرا‬ ‫دستخوش تغییر یا بازنگری شده که این مساله‬ ‫بسیار طبیعی است‪ .‬ولی به طور کلی می توانم‬ ‫بگویم که این فیلمنامــه دقیقا همان چیزی‬ ‫است که ما به ارشاد ارائه دادیم و این فیلم بنا‬ ‫بر همان فیلمنامه اولیه ساخته شده و هرانچه‬ ‫که امروز در فیلم مشــاهده می شــود همان‬ ‫چیزی است که در فیلمنامه بوده و در پروانه ‬ ‫ساخت دستخوش تغییراتی نشده است‪ .‬فیلم‬ ‫در پروانه نمایش با ممیزی هایی رو به رو شد‬ ‫که زمان زیادی هم برد و شاید یکی از دالیلی‬ ‫که در جشــنواره فجر حضور نداشت همین‬ ‫مســاله بود ولی در گفت وگوهای طوالنی‪ ،‬ما‬ ‫با وزارت ارشاد به نتایجی رسیدیم و تغییراتی‬ ‫شکل گرفت‪ .‬ان دوســتان هم پذیرفتند که‬ ‫بعضی بخش ها تغییر پیدا نکند‪ .‬در نهایت به‬ ‫نسخ ه اخر رسید و نسخه ای بود که ما هم ان را‬ ‫پذیرفتیم و این نسخه کمترین اسیب ممکن‬ ‫را به فیلم وارد می کرد‪.‬‬ ‫توجــه و فوکــوس ویژه تری روی‬ ‫دو شــخصیت اصلی (طاها و سلما)‬ ‫گذاشته اید درحالی که می شد از چهار‬ ‫بازیگر دیگر که همه ان ها به شدت‬ ‫توانمند هســتند در ارائه جزئیات‬ ‫بیشتر و حتی روایت داستانک های‬ ‫مفصل تر اســتفاده کنید‪ .‬چرا از خیر‬ ‫ان گذشــتید و صرفا به یک سری‬ ‫اطالعات کفایت کردید؟‬ ‫این فیلم یک درام اصلی و یک ســری خرده‬ ‫پیرنگ ها در جهت درام اصلــی دارد‪ .‬درواقع‬ ‫این فیلمی اســت که حول و حوش یک قص ه‬ ‫اصلی می چرخد و همــه کاراکترها در روایت‬ ‫و سرنوشت این قصه تاثیر مســتقیم دارند و‬ ‫هر انچه که در این فیلم اتفاق می افتد‪ ،‬خرده‬ ‫پیرنگ هــا و قصه های کاراکترهــای فرعی تا‬ ‫جایی که بــه این فیلم کمــک می کرد‪ ،‬الزم‬ ‫بود‪ .‬این مساله در فیلم هم بسیار وجود دارد و‬ ‫‪25‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 25 ‫سینمای ایران‬ ‫کارکردشان این است که به سرانجام رساندن‬ ‫درام و خط اصلی قصه ی فیلم کمک کنند‪.‬‬ ‫علیرضا ثانی فر یکی از ان بازیگرانی‬ ‫اســت که با اینکه هنوز چهر ه اش‬ ‫برای مخاطب عام جــا نیفتاده‪ ،‬به‬ ‫شدت تواناست‪ .‬به این جهت که او‬ ‫ویژگی های گیشه را ندارد انتخابش‬ ‫در سینما ریسک محسوب می شود‬ ‫اما شما این ریســک را به نفع فیلم‬ ‫انجام دادید؟‬ ‫علیرضا ثانی فر هم مثل اکتای براهنی و اناهیتا‬ ‫تیموریان از دوستان بسیار قدیمی و نزدیک‬ ‫من است‪ .‬از ابتدا به توانایی های بازی او اعتقاد‬ ‫و ایمان داشــتم و ثانی فر بــرای من در زمره‬ ‫بازیگران بسیار توانمند ســینمای ایران قرار‬ ‫می گیرد و با شناختی که از او داشتم از منظر‬ ‫من ریسک تلقی نمی شــد‪ .‬من مطمئن بودم‬ ‫که او به درســتی و با قدرت این نقش را ایفا‬ ‫می کند و به همین خاطــر در ان لحظه اصال‬ ‫فکر نمی کردم که ریســکی را انجام می دهم‬ ‫یا انتخابی می کنم که ازمون و خطاست چرا‬ ‫که ثانی فر سال هاســت در فیلم های دیگر با‬ ‫نقش های کوتاه تر حضور داشته و در فیلم های‬ ‫کوتاه درخشانی هم بازی کرده است‪ .‬این ها من‬ ‫را مجاب کرد که این نقش را به او بســپارم و‬ ‫امروز هم خیلی راضی هستم چرا که به خوبی‬ ‫از عهده این نقش برامد‪.‬‬ ‫چون فیلم اول شما بود و نمی خواستید‬ ‫پروداکشــن گرانی داشته باشید از‬ ‫یک تک لوکیشن مشخص که خانه ‬ ‫لواسان بود استفاده کردید؟‬ ‫خیر‪ .‬مــن هرانچه که در بســتر قصه‪ ،‬درام و‬ ‫روایت و ساخت فیلم الزم بود را با کمک تهیه‬ ‫کننده و گروه تولید فیلم در اختیار داشــتم و‬ ‫ما اصال به این فکر نکردیم که ممکن اســت‬ ‫فیلم با چه هزینه ای و به چه شکل تمام شود‬ ‫و این دقیقا همان چیزی بود که ما از ابتدا در‬ ‫ذهن و در فیلمنامه داشتیم‪ .‬از اول به ان فکر‬ ‫کرده بودیم و هیــچ قضیه ای مربوط به تولید‬ ‫باعث نشــد که ما از لوکیشــن ها یا فضاهایی‬ ‫صرف نظر کنیم‪.‬‬ ‫در میان فیلم هایی که اغلب شهری‪،‬‬ ‫اجتماعی با فضای بســیار ملتهب‬ ‫هســتند و از تدوین هــای پر کات‬ ‫استفاده می شود‪« ،‬لتیان» می خواهد‬ ‫ذائقه را کمی عوض کند یا شما این‬ ‫سبک فیلم ها را دوست دارید؟‬ ‫به هر حال به نظر می رسد که هر فیلمساز و یا‬ ‫کارگردانی که فیلمی را می سازد سلیقه اش به‬ ‫همان سینما و دیدگاه است‪ .‬بالطبع این فیلم‬ ‫در حوز ه کارگردانی و اجرایی سلیق ه من است‪.‬‬ ‫من برای فیلم اول مساله ای را انتخاب کرده ام‬ ‫که فکر می کــردم بر ان قصه و فضا اشــراف‬ ‫دارم و طبقه خودم را روایت می کنم‪ .‬در اجرا‬ ‫هم کامال و دقیقا منطبق با ســایق خودم در‬ ‫فیلمسازی عمل کردم؛ عالقه من این سبک‬ ‫فیلم و این مدل فیلمسازی است‪.‬‬ ‫بین هم نسل های خودتان‪ ،‬کار کدام‬ ‫یک از کارگردان ها را ویژه تر دنبال‬ ‫می کنید و فکر می کنید که ورودش‬ ‫به سینما ورود مبارکی بوده و به نفع‬ ‫سینما است؟‬ ‫من فکــر می کنم کــه در یک دهه گذشــته‬ ‫فیلمســازان اول بســیار خوبی وارد سینما‬ ‫شــده اند که هر کــدام در جهت پیشــبرد‬ ‫فیلمسازی در ســینمای ایران کمک زیادی‬ ‫کرده اند‪ .‬تعدادشــان بســیار زیاد اســت و‬ ‫فیلم های اول خوبی را می بینیم و فکر می کنم‬ ‫که یک جریان تازه به ســینمای ایران امده‬ ‫ولی مشــخصا می توانم بگویم کــه در میان‬ ‫همه کسانی که در یک دهه گذشته به عنوان‬ ‫سردمداران فیلم های اولی یا دومی وارد سینما‬ ‫شده اند‪ ،‬به نظر من ســعید روستایی در این‬ ‫مسیر بسیار کمک کرده و باعث شده تا اعتماد‬ ‫سرمایه گذاران و تهیه کنندگان به فیلمسازان‬ ‫جوان بیشتر شــود و فرصتی را فراهم کرده‬ ‫برای اینکــه جوان ترها وارد شــوند و بتوانند‬ ‫فیلم بسازند‪.‬‬ ‫من فکر می کنم که‬ ‫در یک ده ه گذشته‬ ‫فیلمسازان اول‬ ‫بسیار خوبی وارد‬ ‫سینما شده اند که‬ ‫هر کدام در جهت‬ ‫پیشبرد فیلمسازی‬ ‫در سینمای ایران‬ ‫کمک زیادی کرده اند‪.‬‬ ‫تعدادشان بسیار‬ ‫زیاد است و فیلم های‬ ‫اول خوبی را می بینیم‬ ‫و فکر می کنم که‬ ‫یک جریان تازه به‬ ‫سینمای ایران امده‬ ‫مجید مطلبی تهیه کننده ای است که‬ ‫به صورت شــخصی و خصوصی کار‬ ‫می کند‪ ،‬او مستقل اســت و وابسته‬ ‫به جایی نیســت‪ .‬چقدر به این فکر‬ ‫کرده اید که با تهیه کننده های وابسته‬ ‫و سرمایه دارتر مثل حوزه هنری و اوج‬ ‫کار کنید؟‬ ‫مجید مطلبی دوست من بوده و در حال حاضر‬ ‫هم جزو تهیه کننده های موفق سینما است و‬ ‫تا جایی که من او را می شناســم و اطالع دارم‪،‬‬ ‫سرمایه های فیلم را مستقال از بخش خصوصی‬ ‫و به عبارت بهتر غیردولتی فراهم می کند و یا‬ ‫احیانا اگر سرمایه گذار دیگری را دعوت به کار‬ ‫کند او هم از بخش خصوصی اســت‪ .‬در مورد‬ ‫فکر کردن به ســرمایه گذار دیگر هم واقعیت‬ ‫این است که من فیلم اولم را ساخته ام و در ادامه ‬ ‫مسیر باید ببینم که عالقه دارم چه موضوعات‬ ‫و فیلم هایی را ادامه دهم امــا فکر می کنم که‬ ‫تهیه کننده ها یا ســرمایه گذاران عالقه مند به‬ ‫فیلمسازی من‪ ،‬بیشــتر در بخش خصوصی و‬ ‫مستقل باشند تا بخش های وابسته و دولتی‪.‬‬ صفحه 26 ‫پرونده ای برای ورود و درخشش دختران نسل جدید سینمای ایران به بهانه اکران رفتن‬ ‫این صف طویل درخشان‬ ‫‪ACTRESSES‬‬ ‫‪27‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 27 ‫سینمای ایران‬ ‫دنیا خمامی‪ :‬سیاهه اسامی دختران بازیگر متولد نیمه دوم دهه شصت و دهه هفتاد حاال‬ ‫دیگر تبدیل به یک صف طویل شده‪ ،‬رقابت تنگاتنگی در این طبقه شکل گرفته است و‬ ‫استعدادهایی هم دراین میان یافت می شود که قابل اعتنا هستند و خروجی کارشان نشان از‬ ‫اینده داری و ماندگاری دارد‪ .‬هرچقدر که در دهه گذشته نقش های دختر در اثار مختلف میان عده قلیلی از‬ ‫بازیگران تقسیم می شد و لیست بلندباالیی در بین هنرپیشه های دختر طبقه سنی ‪ 20‬تا ‪ 30‬سال نداشتیم و‬ ‫تعدد نقش برای برخی از نام ها پیش می امد و شاهد کست های تکراری بودیم حاال اما برای انتخاب بازیگر‬ ‫در این سن‪ ،‬گزینش برای تهیه کننده و کارگردان سخت است‪ ،‬البته اگر نقش حامی مالی و اسپانسر در‬ ‫گزینش را درنظر نگیریم!‬ ‫به طور مثال حاال با اکــران فیلم «هفت و نیم»‬ ‫و بازی دخترانی کــه در این فیلم حضور دارند‪،‬‬ ‫بیشــتر می توان متوجه طیف متنــوع بازی و‬ ‫اسامی زیاد در این طبقه شد‪ .‬فیلمی که با حضور‬ ‫بازیگرانی نظیر اناهیتا افشار‪ ،‬فرشته حسینی‪،‬‬ ‫هستی مهدوی‪ ،‬ندا جبرئیلی و ‪ ...‬ماه گذشته به‬ ‫صورت اینترنتی اکران شد‪.‬‬ ‫رد پررنگ ستاره های دهه هشتاد‬ ‫در دهه هشــتاد و در میان بازیگران جوان ان‬ ‫دوره با ورود باران کوثری‪ ،‬ترانه علیدوســتی‪،‬‬ ‫پگاه اهنگرانی و گلشــیفته فراهانی که همگی‬ ‫ریشه خانوادگی هنری داشتند و همان امتیاز‬ ‫هم در معرفی شــان نقش مهمی داشت‪ ،‬شاهد‬ ‫ان بودیم که این بازیگران توانستند با نقش های‬ ‫بسیار موثر ردپایی پررنگ از خود به جا بگذارند و‬ ‫ماندگار شوند‪ .‬تاثیر حضور انها در میان بازیگران‬ ‫بعد از خودشان به وضوح دیده می شد تا جایی‬ ‫که حتی برخی‪ ،‬بازیگــران تازه کار دیگری را بر‬ ‫اساس شباهت های ظاهری و حتی شکل حرف‬ ‫زدنشــان معرفی میکردند که یاداور شــمایل‬ ‫ان ها برای مخاطب شــود و این را در هنگامه‬ ‫حمیدزاده و اناهیتا افشــار و شباهتشــان به‬ ‫گلشــیفته فراهانی‪ ،‬و نازنین بیاتی و شباهتش‬ ‫با ترانه علیدوستی و موارد دیگر شاهد بودیم‪.‬‬ ‫ورود و درخشــش بازیگرانــی نظیــر‬ ‫طنازطباطبایی‪ ،‬هانیه توسلی‪ ،‬سحر دولتشاهی‪،‬‬ ‫نــگار جواهریان و حتی ازاده صمدی‪ ،‬ســتاره‬ ‫پسیانی (در تئاتر بیشتر) و هدی زین العابدین‬ ‫و ‪ ...‬تغییراتی را در رویه و فرم بازی ها به وجود‬ ‫اورد و دایــره را کمــی بزرگ تر کرد و شــکل‬ ‫اکت ها را تا حدودی تنوع بخشید‪ .‬در این میان‬ ‫طنــاز طباطبایی با تنوع نقش هــای متعدد و‬ ‫درخشــش های مکرر در میان دهه شصتی ه ا‬ ‫جزو ماندگاران این دهه ست‪.‬‬ ‫باز شدن درهای بسته‬ ‫اما در دهــه نود بیشــتر از هر زمــان دیگری‬ ‫کارگردانــان و تولیدکنندگان اثــار لزوم این‬ ‫موضوع را حــس کردند که در نســل دختران‬ ‫جوان‪ ،‬فهرست بسیار الغری وجود دارد که باید‬ ‫برای حجیم تر کردن ان به جوانان اعتماد کرد‬ ‫و همین موضوع باعث اســتفاده از چهره های‬ ‫ناشــناخته بــرای نقش های اصلــی از طریق‬ ‫اعالم در فضــای مجــازی و محمل های دیگر‬ ‫شد و توانستند برخی از دختران بعضا مستعد‬ ‫و عالقه مند به بازی را کشــف و معرفی کنند‪.‬‬ ‫روندی که می توان نمونه ان را در سریال «پدر»‬ ‫با ریحانه پارسا دید؛ بازیگری که تنها با ‪ 19‬سال‬ ‫ســن جلوی دوربین رفت و نامش به سرعت و‬ ‫البته با تکیــه به فضای مجازی بر ســر زبان ها‬ ‫افتاد و بازی قابل قبولی هم در سریال «پدر» از‬ ‫خود نشان داد‪ .‬پس از ان هم روی صحنه رفت و‬ ‫تجربه اول سینمایی اش را با پیمان قاسم خانی‬ ‫تجربه کرد‪.‬‬ ‫حامــد عنقا نشــان داده که عالقه بــه معرفی‬ ‫چهره های جوان تر و کم سن وســال تر دارد چرا‬ ‫که بعد از «پدر» هم در سریال «اقازاده» و این‬ ‫بار با ریسک بیشــتری پردیس پورعابدینی را‬ ‫برای نقش اصلی انتخــاب کرد‪ .‬پورعابدینی در‬ ‫ســریال «اقازاده» در دو نقش متفاوت یعنی‬ ‫مانلی و راضیه حضور قابل توجهی داشته و نوید‬ ‫ظهور یک بازیگر زن خوش اتیه را در سینمای‬ ‫ایران می دهد‪ .‬او با اینکه پیــش از این تجربه‬ ‫جدی بازیگری سریال نداشته‪ ،‬جلوی دوربین‬ ‫راحت است و بازی درســتی در موقعیت های‬ ‫ســخت از خود بروز می دهد‪ .‬جسارت یکی از‬ ‫المان های شاخص دختران دهه هفتاد و بعدتر‬ ‫هشتاد است که همین جسارت انها را به سمتی‬ ‫برده کــه برخالف چهره های معرفی شــده در‬ ‫دهه های گذشته روبه روی دوربین به شدت با‬ ‫نقش همسان و بی تکلف هستند‪.‬‬ ‫این همه نام و این همه فرصت؟‬ ‫نویــد محمــودی هــم از دیگــر تهیه کننده‬ ‫کارگردانانی است که بر معرفی چهره های نو‬‫اهتمام می ورزد‪ .‬او در همــان فیلم اول از یک‬ ‫چهره نو افغانســتانی به نام حســیبا ابراهیمی‬ ‫استفاده می کند و در مجموعه تلویزیونی اولش‬ ‫با نام «سرباز» افسانه کمالی و المیرا دهقانی را‬ ‫جلوی دوربین می برد‪ .‬المیــرا دهقانی پس از‬ ‫ان در نقش اصلی سریال همایون اسعدیان هم‬ ‫ایفای نقش می کند و دیده می شود‪ .‬محمودی‬ ‫در ســریال «دل دار» نیز این تجربــه را تکرار‬ ‫می کند و بــه ســوگل خلیق نقشــی پررنگ‬ ‫می دهد‪ .‬خلیق در ادامه در ســریال «هم گناه»‬ ‫به کارگردانی مصطفی کیایی هم توانســت در‬ ‫نقشی خاص که کمتر کسی حاضر به پذیرفتن‬ ‫ان است یعنی یک کاراکتر ترنس‪ ،‬بدرخشد و‬ ‫در اذهان خودش را ثبت کند‪.‬‬ ‫این نسل‪ ،‬نسلی است که فرم صحبت کردنشان‪،‬‬ ‫مواجهه شان با رســانه و فضای مجازی و حتی‬ ‫شکل پوششان متفاوت از نفرات اصلی سال های‬ ‫گذشته اســت و گاهی با سادگی و سکوت های‬ صفحه 28 ‫نوید محمودی‪ :‬بازیگران جوان ما سینما را قبضه کرده اند‬ ‫‪NAVID MAHMOUDI‬‬ ‫نوید محمــودی درباره روند انتخــاب بازیگر برای‬ ‫پروژه هایش به «صبا» گفت‪« :‬انتخاب بازیگر و ورود‬ ‫ادم های جدید‪ ،‬برای ما تا به امروز معموال اینطور‬ ‫بوده که برای قصه هایی که احساس می کردیم در‬ ‫بازیگران موجودمان چهر ه ای نزدیک به ا ن ها‬ ‫وجود ندارد و یا اینکه بهتر اســت شخصیتی‬ ‫در یک فیلم برای مخاطب مان بکر باشــد‪ ،‬سعی‬ ‫کرده ایم ادم های جدیدی را پیدا کنیم‪ .‬نحو ه انتخاب‬ ‫بازیگران به دو شکل انجام می شود؛ یا اینطور است که‬ ‫ان ها را در طول سال ها دیده ایم و فکر می کنیم برای قصه ای‬ ‫که در حال حاضر در ذهن ما وجود دارد مناســب هستند و از ان ها‬ ‫دعوت به کار می کنیم و یا اینکه بــرای فیلم خاصی در یک دوره ای‬ ‫قرار می گذاریم تا ادم ها بیایند و از بین ان ها کسی را که می خواهیم‬ ‫انتخاب می کنیم‪».‬‬ ‫او که ســبب معرفی خیلی از چهره های جوان دختر در ســینما و‬ ‫تلویزیون شده است‪ ،‬گفت‪« :‬طبیعتا برای ما خیلی جذاب است که این‬ ‫افراد (متولد نیمه دوم دهه شصت و ابتدای هفتاد) با فیلم های ما وارد‬ ‫این حرفه شده اند‪ .‬راجع به اینکه ان ها تا کجا مسیر بازیگری را ادامه‬ ‫می دهند و تا چه میزان پتانسیل ماندگاری دارند‪ ،‬باید بگویم تا االن‬ ‫دیده ایم که همه ان ها بازیگرهای بسیار موفقی شده اند و بعد از ان‬ ‫کار‪ ،‬بالفاصله در فیلم ها و یا در سریال های تلویزیونی پشت سر هم‬ ‫نقش افرینی کرده اند که معموال این ماجرا‪ ،‬اتفاق خوشایندی است‪».‬‬ ‫محمودی اعتقاد دارد خروجی کار جوانان تازه امده درخشان است‬ ‫و در دفاع از ان ها گفت‪« :‬قبول ندارم که مخاطب با بازیگران جوان‬ ‫و بازی هایی از این جنس (رئال و ســاده) ارتباط برقرار نمی کند‪ .‬در‬ ‫حال حاضر می توانم بگویم که سینما عمال در اختیار بازیگران جوان‬ ‫طوالنی در رســانه و گاه با پوشش های خاص و‬ ‫ارایش های خیلی مالیم در مراسم ها و ایونت ها‬ ‫ســعی بر گرفتن توجه از طریق و شکل دیگری‬ ‫دارنــد‪ .‬کاری که چندســال قبل تر بــا معرفی‬ ‫بازیگران دیگری مثل ســحر قریشــی‪ ،‬سمانه‬ ‫پاکدل‪ ،‬بهاره افشاری و‪ ...‬کامال متفاوت بود و در‬ ‫نقطه ای مقابل اتفاق افتاده بود‪ .‬رهایی ان ها در‬ ‫تصمیم گیری‪ ،‬انتخاب شــیوه زندگی و کار و‪...‬‬ ‫ویژگی طغیان گری دهه هفتادی ها را به وضوح‬ ‫نشان میدهد و به مخاطب یاداوری میکند‪.‬‬ ‫نوید محمودی با فیلم جدیدش «هفت و نیم»‬ ‫هم بیش از قبل این شــکل را محک زده است‬ ‫و این بار فــرد جدیدی را معرفــی نکرده اما جا‬ ‫را برای بازیگرانی که خــود پیش از این به ان ها‬ ‫مجال داده بود باز کرده اســت‪ .‬بــه طور مثال‬ ‫فرشته حسینی دیگر بازیگر افغانی تباری است‬ ‫که تجربه تصویر را با کار بــرادران محمودی و‬ ‫اولین بار در «رفتن» داشــت‪ .‬او در نخســتین‬ ‫نقش افرینی خود در ســینما‪ ،‬توانســت جایزه‬ ‫بهترین بازیگر زن از جشــنواره فیلم مراکش را‬ ‫هرچقدر در سال های‬ ‫گذشته‪ ،‬کالس های‬ ‫بازیگری اساتیدی‬ ‫مثل مرحوم حمید‬ ‫سمندریان‪ ،‬امین تارخ‬ ‫و ‪ ...‬نقش پررنگی‬ ‫در معرفی بازیگر به‬ ‫عرصه تصویر داشت‬ ‫این تاثیر در سنوات‬ ‫اخیر در دهه نود‬ ‫کمرنگ شده است و‬ ‫جای خود را به فضای‬ ‫مجازی‪ ،‬ارتباطات و‬ ‫فرم های دیگر ورود به‬ ‫پروژه ها داده و استعداد‬ ‫شان تحصیل اجل‬ ‫بر ِ‬ ‫شده است‬ ‫ماست‪ ،‬یعنی اصطالحا بازیگران جوان ما سینما را‬ ‫قبضه کرده اند‪ .‬طبیعتا روال همچنان به این شکل‬ ‫است که فیلمسازهای ما هنوز هم اگر می خواهند‬ ‫یک بازیگر سی‪ ،‬سی وپنج ساله انتخاب کنند‬ ‫شاید ترجیح می دهند که از میان چهل‪ ،‬چهل‬ ‫و پنج ساله هایی که امتحان شان را پس داده اند‬ ‫انتخاب کنند اما جوان هایی که به این حرفه وارد‬ ‫شده اند‪ ،‬نشان داده اند که فوق العاده هستند‪».‬‬ ‫او درباره پوشش روشنفکرانه و ساده بازیگران تازه کار‬ ‫و ژست روشــنفکرانه ای که این حضور به اذهان متبادر‬ ‫می کند توضیح داد‪« :‬این را قبول ندارم که مواردی از این دســت‬ ‫(چهره های بی ارایش و ساده) فضای روشنفکری را به ذهن ما متبادر‬ ‫می سازد‪ .‬احساس من این است که ادم ها بسته به قصه ای که وجود‬ ‫دارد انتخاب می شوند و بعد از این مرحله‪ ،‬هم ه تالش فیلمساز و خود‬ ‫ان شخص به سمتی می رود که بازیگر در بهترین شکلی که می تواند‪،‬‬ ‫نقشی که به او سپرده شده اســت را اجرا و ایفا کند‪ .‬من اینطور به‬ ‫مساله فکر می کنم که ما تالشی برای چیزی زیادتر از نقش نمی کنیم‬ ‫و احساسم این است که ان بازیگر باید در هم ه شرایط به نقش نزدیک‬ ‫باشــد؛ حاال اینکه بعد از بازی در ان فیلم‪ ،‬ایا ان نقش روی او تاثیر‬ ‫می گذارد که حتی در زندگی معمولی هم همان نوع پوشش‪ ،‬بیان و‬ ‫مواردی از این قبیل را ادامه بدهد یا خیر‪ ،‬ان را دیگر نمی دانم‪».‬‬ ‫کارگردان «هفت و نیم » هم معتقد اســت فضای مجازی در معرفی‬ ‫چهره های نو به عرصه بازیگری تاثیر دارد و عنوان کرد‪« :‬نمی دانم‬ ‫فضای مجازی در میان نسل گذشــته بازیگری و نسل فعلی باعث‬ ‫شکاف شده یا نه اما می دانم که امروزه فضای مجازی در معرفی همه ‬ ‫ادم ها مخصوصا بازیگرها نقش بسیار زیادی دارد‪».‬‬ ‫از ان خود کند‪ .‬حســینی این روزها در سریال‬ ‫نمایش خانگی «قورباغه»‪ ،‬به کارگردانی هومن‬ ‫سیدی‪ ،‬در کنار نوید محمدزاده‪ ،‬صابر ابر و سحر‬ ‫دولتشاهی‪ ،‬مشغول نقش افرینی است‪ .‬فرشته‬ ‫حسینی در گذشته شــاگرد محمد رحمانیان‬ ‫بوده اســت؛ تجربه ای که برای ســانیا ساالری‬ ‫هم اتفاق افتاده؛ دیگر بازیگــری که اولین بار‬ ‫در سریال «دلدادگان» به کارگردانی منوچهر‬ ‫هادی دیده شد و بازیگران بزرگ تئاتر هم نشان‬ ‫دادند می توانند در زمینه معرفی ارتیســت به‬ ‫سینما موفق عمل کنند‪.‬‬ ‫افول پارامتری به نام تحصیالت اکادمیک!‬ ‫هرچقدر در ســال های گذشته‪ ،‬کالس های‬ ‫بازیگــری اســاتیدی مثل مرحــوم حمید‬ ‫ســمندریان‪ ،‬امین تارخ و ‪ ...‬نقش پررنگی‬ ‫در معرفی بازیگر به عرصه تصویر داشت این‬ ‫تاثیر در ســنوات اخیر در دهه نود کمرنگ‬ ‫شده است و جای خود را به فضای مجازی‪،‬‬ ‫ارتباطات و فرم های دیگــر ورود به پروژه ها‬ ‫شــان تحصیل اجل شده‬ ‫داده و استعداد بر‬ ‫ِ‬ ‫است‪ .‬از تحصیل کرده های موفق بازیگر در‬ ‫دهه هفتاد و در میان دختران جوان این قشر‪،‬‬ ‫ماهور الوند فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده‬ ‫هنرهای زیبا اســت و تحصیالت اکادمیک‬ ‫دارد؛ البته سوالی که پیش می اید این است‬ ‫که اگر الوند پیشــینه خانوادگی در سینما‬ ‫نداشت و پدرش ســیروس الوند نبود باز با‬ ‫تکیه بر تحصیالت در این دوره میتوانســت‬ ‫جلوی دوربین برود یا خیر! این بازیگر که در‬ ‫سریال «نهنگ ابی» به کارگردانی فریدون‬ ‫جیرانی بــازی ویژه ای از خــود ارائه داد در‬ ‫گفت وگویی بیان کرده است‪« :‬هم من و هم‬ ‫پدرم دوست داریم که اگر قرار است اتفاقی‬ ‫برای من در این سینما بیفتد‪ ،‬از طرف خودم‬ ‫باشد و من بتوانم خودم به جایی برسم‪ .‬دلیل‬ ‫ان هم همین است که من واقعا دوست دارم‬ ‫بتوانم مســتقل از پدرم کار کنم و واقعا این‬ ‫تصور نباشــد که چون پدر مــن کارگردان‬ ‫است من وارد سینما شده ام‪ .‬دوست دارم که‬ ‫‪29‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 29 ‫سینمای ایران‬ ‫کار خودم به صورت مستقل قضاوت بشود‪.‬‬ ‫رویای من این است که با همه کارگردان ها‬ ‫کار کنم‪».‬‬ ‫کارگردانــان عالقه منــد بــه معرفی‬ ‫چهره های نو‬ ‫در این میــان هنوز بازیگران جــوان دیگری‬ ‫هســتند که از طریق کالس هــای بازیگری‬ ‫معرفی شدند‪ ،‬مثل هســتی مهدوی فر که با‬ ‫شاگردی امین تارخ راه به سینما و تلویزیون‬ ‫پیدا کــرد و در مجموعه «جراحــت» هم با‬ ‫اســتادش هم بازی شــد و همین طور سحر‬ ‫احمدپور که از کشــف هــای بازیگری وحید‬ ‫جلیلوند بود که نخســتین بار در سال ‪1393‬‬ ‫و در فیلــم «چهارشــنبه ‪ 19‬اردیبهشــت»‬ ‫نقشــی کوتاه اما هنرنمایی درخشانی داشت‪.‬‬ ‫او پیش از این هیچ تجربه بازیگری نداشــته‬ ‫و تنها عالقه مند به بازیگری بوده است‪ .‬شبیه‬ ‫احمدپــور بازیگران دیگری هم هســتند که‬ ‫فعال تنها با یک اثر در ذهن مخاطب هســتند‬ ‫و در ادامه حضــور پررنگی نداشــته اند؛ زیبا‬ ‫کرمعلی از همان طیف اســت‪ .‬کرمعلی نقش‬ ‫اصلی «التــاری» فیلم مهم محمدحســین‬ ‫مهدویان است که به طور اتفاقی مورد کشف‬ ‫اقای کارگردان قرار می گیرد و جلوی دوربین‬ ‫می رود‪.‬‬ ‫بهنام بهزادی هم دیگر کارگردانی اســت که‬ ‫در زمینه اســتعدادیابی موفــق عمل کرده و‬ ‫ندا جبرئیلی از ان نمونه اســت که با «قاعده‬ ‫تصادف» بــه کارگردانی او معرفی شــد‪ .‬او از‬ ‫الهه حصاری هم که تنها دو ســال از ورودش‬ ‫به ســینما گذشــته بود و هنوز نتوانسته بود‬ ‫خودش را پیدا کند در همین فیلم اســتفاده‬ ‫کرد‪( .‬حصاری در ســال گذشــته با سریال‬ ‫«ممنوعه» بیشتر از قبل دیده شد و مخاطب‬ ‫عام چهره او را به خاطر سپرد‪ ).‬پیش تر از این‬ ‫کارگردان هایی چون پرویز شهبازی و رسول‬ ‫صدرعاملی هم به معرفــی بازیگران نوچهره‬ ‫به ســینما رغبت نشــان داده بودنــد و مینا‬ ‫ساداتی در «عیار ‪ ، »14‬ترانه علیدوستی و نگار‬ ‫جواهریان در «من ترانه ‪ 15‬سال دارم»‪ ،‬پگاه‬ ‫اهنگرانی در «دختری با کفش های کتانی» و‬ ‫سوفی کیانی در «دیشب باباتو دیدم ایدا» گواه‬ ‫این ادعا هستند‪ .‬البته صدرعاملی این کشف ها‬ ‫را تا همین فیلم اخر کارنامه خود هم ادامه داده‬ ‫است؛ تا جایی که در «سال دوم دانشکده من»‬ ‫با معرفی سها نیاســتی مواجه می شویم‪ .‬او به‬ ‫همراه فرشته ارسطویی در سال ‪ 1396‬در فیلم‬ ‫«سال دوم دانشکده من» حضور داشتند و این‬ ‫نقش افرینی موفقیت هایی داخلی و خارجی‬ ‫برای نیاستی به دنبال داشت‪ .‬چناچه در سال‬ ‫‪ ۲۰۱۹‬او برای بازی در نقش مهتاب در فیلم‬ ‫«سال دوم دانشکده من» برنده جایزه بهترین‬ ‫بازیگر زن از چهل و یکمین دوره جشــنواره‬ ‫بین المللی فیلم مسکو شد‪.‬‬ ‫بهنام بهزادی هم‬ ‫دیگر کارگردانی‬ ‫است که در زمینه‬ ‫استعدادیابی‬ ‫موفق عمل کرده و‬ ‫ندا جبرئیلی از ان‬ ‫نمونه است که با‬ ‫«قاعده تصادف»‬ ‫به کارگردانی او‬ ‫معرفی شد‪ .‬او از الهه‬ ‫حصاری هم که تنها‬ ‫دو سال از ورودش‬ ‫به سینما گذشته بود‬ ‫و هنوز نتوانسته بود‬ ‫خودش را پیدا کند در‬ ‫همین فیلم استفاده‬ ‫کرد‬ ‫تلویزیون و استعدادیابی ویژه‬ ‫جلیل سامان هم یک استعدادیابی بزرگ در‬ ‫سریال «پروانه» داشت و موجب معرفی سارا‬ ‫بهرامی به سینما شــد‪ .‬بازیگری که استعداد‬ ‫قابل ستایشی در حوزه بازی دارد و توانسته‬ ‫نقش هــای متفاوتی را در همین ســال های‬ ‫کم حضور خــود در کارنامــه اش ثبت کند‪.‬‬ ‫«پروانه» یک سریال تاریخی مربوط به دوره‬ ‫معاصر بــود و زوج کمیلی ‪ -‬بهرامی بســیار‬ ‫در زمان پخش این ســریال مورد توجه قرار‬ ‫گرفت‪ .‬هرچند که این زوج هنری در فیلم اول‬ ‫کامران صباغ زاده و با عنوان «ایتالیا ‪ -‬ایتالیا»‬ ‫مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفتند اما این‬ ‫همکاری ادامه پیدا نکرد‪ .‬از دیگر سریال های‬ ‫تاریخی که ســبب معرفی بازیگر جدید شد‬ ‫سریال «بانوی عمارت» بود که دو سال پیش‬ ‫مریم مومن را به مخاطب شناساند و تا اینجا‬ ‫کار دومی از این بازیگر کــه قدرت اثر اول را‬ ‫داشته باشد‪ ،‬ندیده ایم‪.‬‬ ‫همانقدر که انتخاب جلیل ســامان توانست‬ ‫یک مهره خاص به سینما معرفی کند‪ ،‬گزینه‬ ‫اصلی علیرضــا افخمی برای ســریال «پنج‬ ‫کیلومتر تا بهشت» و پس از ان حسن فتحی‬ ‫برای ســریال «زمانه» یک ریســک درست‬ ‫برای شناســاندن بازیگری جدید به سینما و‬ ‫تلویزیون شــد‪ .‬ایزدیار با بازی قابل قبول در‬ ‫اثاری مثل «ابد و یک روز»‪« ،‬متری شیش و‬ ‫نیم»‪« ،‬سه کام حبس» و «سرخپوست» و‪...‬‬ ‫جای پای خود را حاال در سینما سفت و محکم‬ ‫کرده اســت و یکی از گزینه های جدی اغلب‬ ‫کست های سینمای جدی است‪.‬‬ ‫این لیســت میتواند بزرگ تر و طوالنی تر شود‬ ‫اما ما بسنده کردیم به نام هایی که ردی از خود‬ ‫باقی گذاشتند که شایان توجه بوده و میتوان به‬ ‫این سیاهه شــیدا خلیق‪ ،‬خاطره اسدی‪ ،‬متین‬ ‫ستوده‪ ،‬اناهیتا درگاهی‪ ،‬الناز حبیبی‪ ،‬پردیس‬ ‫احمدیه‪ ،‬رعنا ازادی ور‪ ،‬دنیا مدنی‪ ،‬مینا وحید‪،‬‬ ‫شهرزاد کمال زاده‪ ،‬ویدا جوان‪ ،‬دیبا زاهدی و ‪...‬‬ ‫را هم اضافه کرد که البته هنوز نتوانسته اند بازی‬ ‫خیره کننده ای را از خود به نمایش بگذارند‪.‬‬ صفحه 30 ‫‪CINEMA‬‬ ‫‪CORONA‬‬ ‫نگاهی به وضعیت سینماهای ایران و جهان در دوران کرونا‬ ‫ازتعطیلیورکودسینماها‬ ‫تا بازار داغ نمایش خانگی‬ ‫محمد تقی زاده ‪ :‬شیوع همه گیر و ناگهانی ویروس کرونا در ماه های اخیر‪ ،‬ابعاد مختلف زندگی جهانیان را تحت تاثیر قرار داد و‬ ‫شوک و رکود باورنکردنی و هولناکی که به اقتصاد صنوف مختلف و از جمله سینماها وارد کرد‪ ،‬باعث نگرانی ها و حتی‬ ‫ورشکستگی شمار زیادی از اهالی سینما از تولیدکنندگان و فیلمسازان تا سینماداران و سهام داران این صنعت سرگرمی ساز و‬ ‫پرطرفدار شده است‪ .‬در کنار این تهدیدهای فراگیر در سراسر کشورهای جهان‪ ،‬فرصت هایی نیز برای برخی طرح ها و ایده های از قبل‬ ‫پیش بینی شده به وجود امده؛ اکران انالین فیلم ها و برگزاری جشنواره ها درکنار رونق نمایش خانگی و وی اودی ها از اصلی ترین الترناتیوهای‬ ‫قابل استفاده در مقابل این رکود فراگیر و تاریخی ناشی از کرونا بوده اند‪ .‬در این گزارش سعی شده ضمن بررسی اوضاع سینماهای ایران و‬ ‫جهان و تهدیدهای پیرامونی به واکاوی برخی راهکارهای جایگزین برای رویارویی با این شرایط نیز اشاره شود‪.‬‬ ‫‪31‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 31 ‫سینمای ایران‬ ‫وضعیت سینماهای جهان در بحران کرونا‬ ‫ســینمای جهان فراز و فرودهای زیــادی را در‬ ‫طول تاریخ خود پیموده و ورود نسل های جدید‬ ‫فیلمسازی و تغییر رویکرد اتاق فکرهای فرهنگی‬ ‫و ســینمایی در کنار ورود دیجیتال و امکانات‬ ‫ســخت افزاری تاثیر مهمی بر ذائقه مخاطبان و‬ ‫فروش فیلم ها گذاشته است‪ .‬اما داستان شیوع‬ ‫همه گیر ویــروس کرونا و تاثیــر ان بر اقتصاد و‬ ‫همچنین سینما امری قابل توجه و انکار نشدنی‬ ‫است‪ .‬ســال ‪ ۲۰۱۹‬میالدی پرفروش ترین سال‬ ‫ســینمای جهان در تاریخ بود‪ .‬مجموع فروش‬ ‫ســینما در سراســر جهان طی این سال ‪۱,۳۱‬‬ ‫میلیارد دالر نسبت به سال قبل از خود باالتر رفت‬ ‫و صنعت های وابسته به سینما هم ‪ ۵.۴۲‬میلیارد‬ ‫دالر بیش از رقم سال قبل فروش داشتند‪ .‬مقدار‬ ‫قابل توجهی از این صعود خیره کننده به گسترش‬ ‫بازار چین و پس از ان کره جنوبی برمی گشت؛ اما‬ ‫گسترش ویروس کرونا که کانون ان شهر ووهان‬ ‫چین بود و سپس تعداد قابل توجهی از کره ای ها‬ ‫را مبتال کرد‪ ،‬ماه عسل سینمای جهان با رقم های‬ ‫نجومی گیشه ها را به هم زد‪ .‬از شیوع و گسترش‬ ‫این ویروس مدت زیادی نمی گذرد‪ ،‬اما تا همین‬ ‫جای کار ســینمای جهان بیش از پنج میلیارد‬ ‫دالر خسارت دیده است و مسیر به سمتی پیش‬ ‫می رود که این رقم را به طور تصاعدی باالتر هم‬ ‫خواهد برد‪.‬‬ ‫امریکا به عنوان بزرگترین بازار سینمایی جهان‬ ‫از اواســط ماه مارس (اواخر فروردین) و در پی‬ ‫شیوع ویروس کرونا‪ ،‬سالن هایی سینمایی خود‬ ‫را تعطیل کرد و اکران همــه فیلم های مهم هم‬ ‫به تعویق افتاد‪.‬‬ ‫با این حال ســینمای هالیوود به دلیل داشتن‬ ‫امکانات بسیار باال انتظار برگشت سرمایه و درامد‬ ‫باالیی نیز دارد که با شیوع کرونا این معادالت به‬ ‫رشد بی سابقه‬ ‫نــت فـلـیکس‬ ‫طرز مهلک و وحشتناکی به هم خورد‪ .‬این سینما‬ ‫همیشه بیشترین امید خود برای رکوردشکنی در‬ ‫گیشه و همچنین فروش باال را مدیون سینمای‬ ‫چین بود اما بعد از تعطیلی کامل سینماهای چین‬ ‫اکثر فیلم های در حال اکران به سمت ورشکست‬ ‫شدن پیش رفتند‪ .‬به عنوان مثال فیلم سینمایی‬ ‫«مرد نامرئی» به کارگردانی «لی ونل» اکران بین‬ ‫المللی خود در ســینما های جهان را از بیست و‬ ‫هشتم فوریه ســال ‪ ۲۰۲۰‬اغاز کرد و با فروش‬ ‫‪ ۲۸.۲‬میلیون دالری در هفته اول‪ ،‬هفته دوم با‬ ‫سقوط در گیشه و فروش پانزده میلیون دالری‬ ‫روبه رو شد‪.‬‬ ‫همچنین فیلم ســینمایی «پســران بد برای‬ ‫همیشه» دیگر فیلم پرفروش پیش از شیوع کرونا‬ ‫به جایی رسیده که بنابر اخرین امار سه میلیون‬ ‫دالر فروش را پشت سر گذاشته تا رقمی اسفبار را‬ ‫برای ویل اسمیت به همراه داشته باشد‪.‬‬ ‫سینمای هالیوود سال بدی را اغاز کرده است‪،‬‬ ‫ســالی که در ان بازیگران معروفی همچون تام‬ ‫هنکس و مل گیبســون به کرونا مبتال شدند‪،‬‬ ‫بسیاری از پروژه ها تعطیل شده اند و همچنین‬ ‫گیشه به طور کامل از دست رفته است‪.‬‬ ‫چین که کانون اصلی شیوع ویروس کرونا در‬ ‫جهان بود دســتور تعطیلی سینماها را از ‪۲۴‬‬ ‫ژانویه (‪ ۴‬بهمن) صادر کرد اما پس از کنترل‬ ‫این بیماری همه گیر‪ ۵۰۰ ،‬سالن سینمایی در‬ ‫اخر هفته ‪ ۲۰‬تا ‪ ۲۲‬مارس (‪ ۱‬تا ‪ ۳‬فروردین)‬ ‫فعالیت خود را به صورت ازمایشــی از سر‬ ‫گرفتند اما تنها چند روز بعــد در ‪ ۲۸‬مارس‬ ‫(‪ ۹‬اردیبهشت) و با دستور اداره ملی فیلم این‬ ‫کشور تعطیل شدند‪ .‬محمد اطبایی؛ کارشناس‬ ‫فروش ســینما در حوزه بین الملل درباره این‬ ‫تمهید چینی ها در بازگشــایی قریب الوقوع‬ ‫ســینماها و تاثیر و پیامدهایــش این چنین‬ ‫سینمای هالیوود سال‬ ‫بدی را اغاز کرده‬ ‫است‪ ،‬سالی که در‬ ‫ان بازیگران معروفی‬ ‫همچون تام هنکس و‬ ‫مل گیبسون به کرونا‬ ‫مبتال شدند‪ ،‬بسیاری‬ ‫از پروژه ها تعطیل‬ ‫شده اند و همچنین‬ ‫گیشه به طور کامل از‬ ‫دست رفته است‬ ‫تحلیل کرد‪« :‬همه باید تجربه چین را مدنظر‬ ‫داشته باشیم که بیشتر برای اهداف تبلیغاتی‬ ‫اعالم پیروزی بر کرونا سینماها را باز کرد‪ ،‬اما‬ ‫حتی یک نفر هم به سینما نرفت‪ .‬پس در حال‬ ‫حاضر مشکل اصلی این است که اگر سینماها‬ ‫باز و حتی شرایط هم عادی شــود‪ ،‬ایا مردم‬ ‫پایشــان را در مکان های عمومی مثل سینما‬ ‫خواهند گذاشت؟ یا این پرسش مهم تر که ایا‬ ‫مثل ســابق همچنان به این روش فیلم دیدن‬ ‫توجه نشان خواهند داد؟‬ ‫الزم به ذکر است که چینی ها از مواضع خود کوتاه‬ ‫نیامدند و بنا به انچه ویســایت ورایتی چندروز‬ ‫پیــش روی خروجی خــود قــرار داد برگزاری‬ ‫نخستین جشنواره سینمایی پس از شیوع کرونا‬ ‫و به طور حضوری در چین درحال انجام است‪.‬‬ ‫ویروس کرونا سینمای کشورهایی مثل المان و‬ ‫به خصوص فرانسه و ایتالیا را نیز به شدت تحت‬ ‫تاثیر قرار داد و به تعطیلــی‪ ،‬تعلیق و رکود قابل‬ ‫توجه این صنعت سرگرمی ساز در این کشورهای‬ ‫منجر شده است‪».‬‬ ‫وضعیت سینمای ایران در بحران کرونا‬ ‫اوضاع و احوال سینمای ایران نیز متاثر از شرایط‬ ‫همه گیر ویروس کرونا با بحران و رکودی تاریخی‬ ‫همراه بوده اســت‪ .‬از همان روزهایــی ابتدایی‬ ‫اسفند ‪ 98‬تا پایان بهار ‪ ،99‬شیوع ویروس کرونا‬ ‫سبب شد تا سینمای ایران یک شرایط بحرانی را‬ ‫پشت سر بگذارد‪ .‬سالن های سینما تعطیل شد‪،‬‬ ‫تولید از حرکت ایســتاد و با قطع ارتباط مردم با‬ ‫سالن های ســینما‪ ،‬وضعیت ســرمایه گذاری و‬ ‫درامدزایی سینما و از سویی معیشت کارکنان‬ ‫سالن های ســینما به خطر افتاد‪ .‬خسرو دهقان؛‬ ‫رئیس انجمن صنفی منتقدان و نویســندگان‬ ‫اثار سینمایی درباره وضعیت پیش روی اقتصاد‬ ‫‪15M‬‬ ‫‪10M‬‬ ‫در بحبوحه س عالم گیری کرونا‬ ‫میزان افزایش کاربران پولی نت فلیکس‬ ‫به میلیون نفر‬ ‫‪5M‬‬ ‫‪0M‬‬ صفحه 32 ‫ســینمای ایران در دوران پساکرونا عنوان کرد‪:‬‬ ‫«به نظرم در دوره پیــش رو‪ ،‬کار خیلی مهمی‬ ‫نمی توان کرد و صرفا باید مانند گذشته رفتار‬ ‫کرد‪ .‬در واقع من معتقدم در این صورت هم ما‬ ‫به حالت اولیه و عادی مان برمی گردیم و بازی را‬ ‫برده ایم‪ .‬کرونا موضوعی است که زندگی و اقتصاد‬ ‫را تحت تاثیر قرار داده است‪ .‬در این شرایط ممکن‬ ‫است تهیه کننده ها ورشکسته شوند‪ ،‬اما باید به‬ ‫شرایط عادی برگردند‪ .‬در اصل باید بگویم برای‬ ‫دوران کرونا باید فکری کرد تا دوران پســاکرونا‬ ‫شرایط عادی شود‪».‬‬ ‫سیدجمال ساداتیان؛ تهیه کننده و سینمادار با‬ ‫اشاره به چشم انداز اقتصادی سینمای ایران در‬ ‫دوران پساکرونا گفت‪« :‬بازگشایی سینما بعد از‬ ‫دوران کرونا‪ ،‬ریســک باالیی دارد که شامل دو‬ ‫موضوع می شــود؛ یک این که فیلــم باید انقدر‬ ‫پرقدرت باشد که در جذب مخاطب درست عمل‬ ‫کند و موضوع دیگر‪ ،‬ریســک تهیه کننده برای‬ ‫اکران فیلم اســت و این که چگونه با اکران فیلم‬ ‫خود برخورد کند‪».‬‬ ‫مدیرعامل بشــرافیلم گفت‪« :‬تحلیــل اقتصاد‬ ‫ســینمای پســاکرونا بســتگی به این دارد که‬ ‫پساکرونا چه زمانی تلقی شود‪ ...‬تا چند روز گذشته‬ ‫شیوع این بیماری سیر نزولی داشت اما چند روزی‬ ‫است شاهد سیر صعودی این بیماری هستیم‪ .‬در‬ ‫حال حاضر کشور در یک شــرایط بحرانی قرار‬ ‫دارد که نمی تــوان در موارد مختلف دســت به‬ ‫تصمیم گیری زد یا تحلیلــی ارائه داد‪ ،‬اما پس از‬ ‫طی این دوره‪ ،‬باید رابطه قطع شــده مخاطب با‬ ‫سالن سینما را با تولید و اکران فیلم خوب‪ ،‬دوباره‬ ‫برقرار کرد‪».‬‬ ‫با وجود همــه ایــن بحران ها و مشــکالت‬ ‫اقتصادی و غیراقتصادی‪ ،‬از ابتدای سال ‪ ۹۹‬تا‬ ‫االن ‪ ۲۹‬فیلمنامه موفق به اخذ پروانه ساخت‬ ‫براورد درامد‬ ‫از دست رفته ی‬ ‫صنعت فیلم در‬ ‫سراسر جهان به‬ ‫دلیل همه گیری‬ ‫کرونا در نیمه اول‬ ‫سال ‪2020‬‬ ‫سیدجمال ساداتیان؛‬ ‫تهیه کننده و سینمادار‬ ‫با اشاره به چشم انداز‬ ‫اقتصادی سینمای‬ ‫ایران در دوران‬ ‫پساکرونا گفت‪:‬‬ ‫«بازگشایی سینما‬ ‫بعد از دوران کرونا‪،‬‬ ‫ریسک باالیی دارد‬ ‫که شامل دو موضوع‬ ‫می شود؛ یک این‬ ‫که فیلم باید انقدر‬ ‫پرقدرت باشد که‬ ‫در جذب مخاطب‬ ‫درست عمل کند‬ ‫و موضوع دیگر‪،‬‬ ‫ریسک تهیه کننده‬ ‫برای اکران فیلم‬ ‫است و این که چگونه‬ ‫با اکران فیلم خود‬ ‫برخورد کند‪».‬‬ ‫از سازمان سینمایی شده اند که در میان ان‬ ‫هم کارگردانان فیلم اولی به چشم می اید و‬ ‫هم چهره های شناخته شده کم نیستند؛‬ ‫«یدو» بــه کارگردانی مهدی جعفری‪،‬‬ ‫«قلعه» به کارگردانی نیما جاویدی‪« ،‬بابا‬ ‫سیبیلو» به کارگردانی ادوین خاچیکیان‪،‬‬ ‫«بدون همه چیز» به کارگردانی محســن‬ ‫قرایی‪« ،‬بی رو» بــه کارگردانی مرتضی علی‬ ‫عباس میرزایی‪« ،‬بــازی دراز» به کارگردانی‬ ‫یاســمن نصرتی‪« ،‬قهرمان» بــه کارگردانی‬ ‫اصغر فرهادی‪« ،‬شیشــلیک» به کارگردانی‬ ‫محمدحســین مهدویان‪« ،‬تولدت مبارک»‬ ‫به کارگردانی حسن قلی زاده‪« ،‬شب داخلی‬ ‫دیوار» به کارگردانی وحیــد جلیلوند‪« ،‬بعد‬ ‫از اتفاق» به کارگردانــی پوریا حیدری اوره‪،‬‬ ‫«بچه های هور» به کارگردانی فیاض موسوی‪،‬‬ ‫«نیســان» به کارگردانی منوچهــر هادی‪،‬‬ ‫«تگزاس ‪ »۳‬به کارگردانی مســعود اطیابی‪،‬‬ ‫«لحظه ای و دیگر هیچ» بــه کارگردانی کاوه‬ ‫قهرمان‪« ،‬یک بغل دریا» به کارگردانی بهمن‬ ‫کامیار‪« ،‬جگر زلیخا» به کارگردانی مرتضی‬ ‫اتش زمزم‪« ،‬نــوه دختری» بــه کارگردانی‬ ‫غالمرضــا رمضانــی‪ ۳۰۰« ،‬دقیقــه» بــه‬ ‫کارگردانی حمید همتی‪« ،‬سومین روز جهان»‬ ‫به کارگردانی محمدمهدی رسولی‪« ،‬مسافر»‬ ‫به کارگردانی کاظم راست گفتار‪« ،‬عروسک»‬ ‫به کارگردانی اصغر یوسفی نژاد‪« ،‬عوضی» به‬ ‫کارگردانی جواد اردکانی‪« ،‬دومین روز پاییز»‬ ‫به کارگردانی اردالن عاشــوری‪« ،‬خورشید‬ ‫ان ماه» به کارگردانی ســتاره اســکندری‪،‬‬ ‫«تئوری البرت» به کارگردانی مریم سادات‬ ‫رضوی‪« ،‬الله کبود» به کارگردانی مهرشــاد‬ ‫کارخانی‪« ،‬امید به تنهایــی» به کارگردانی‬ ‫حسین مهکام و «برای مرجان» به کارگردانی‬ ‫‪10‬‬ ‫حمید زرگرنژاد ‪ ۲۹‬فیلمی هستند که طبق‬ ‫خبرهای رسمی سازمان سینمایی از ابتدای‬ ‫امسال موفق به دریافت پروانه ساخت شده اند‪.‬‬ ‫اصغر فرهادی‪ ،‬محمد حسین مهدویان و وحید‬ ‫جلیلوند از مطرح ترین فیلمسازانی هستند که‬ ‫با رعایت پروتکل های بهداشتی در حال انجام‬ ‫پروژه های سینمایی خود هستند‪.‬‬ ‫راهکارها و الترناتیوهای موجود برای عبور‬ ‫از بحران کرونا‬ ‫اکران انالین‬ ‫گرایش به اکــران انالیــن به عنــوان یکی از‬ ‫الترناتیوهای راهبردی و کاربردی در شــرایط‬ ‫کرونا در میان فیلمسازان مختلف بازخوردهای‬ ‫متفاوتی داشت چنانکه ابراهیم حاتمی کیا اینبار‬ ‫نیز خط شکن وارد کارزار پرریسک اکران انالین‬ ‫شد و نخســتین فیلم اکران انالین را با نمایش‬ ‫فیلم خروج به نام خود زد‪ .‬به جز فیلم «خروج»‪،‬‬ ‫فیلم های «طال»‪« ،‬کشــتارگاه»‪« ،‬پسرکشی»‪،‬‬ ‫«ســال دوم دانشــکده من» و ‪ ..‬نیــز به جرگه‬ ‫فیلم های اکران انالین پیوستند و خطر موفقیت‬ ‫یا عدم موفیقیت در این کارزار را به جان خریدند‪.‬‬ ‫مهم ترین مشــکل اکران انالین در ایران به اجرا‬ ‫نشدن قانون کپی رایت و قاچاق رایگان فیلم ها‬ ‫در کانال های تلگرامی و سایت های دانلود فیلم‬ ‫مربوط می شود‪ .‬اگرچه دو فیلم «خروج» و «طال»‬ ‫تا حدی توانســتند از این قاچاق کمرشــکن و‬ ‫ناجوانمردانه رهایی یابند و فیلمشان دیرتر قاچاق‬ ‫شد‪ ،‬اما فیلم های دیگر این بازار مجازی خیلی زود‬ ‫و همزمان با اکران انالین در بازارهای مجازی و‬ ‫واقعی به طور رایگان قابل عرضه و تماشا بودند‪.‬‬ ‫در هر حال ماهیــت اکران انالیــن به دلیل‬ ‫ســهل و ممتنع بودن نســبی ان و درگیری‬ ‫‪12.5‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7.5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪2.5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫تا پایان ماه می ‪2020‬‬ ‫تا میانه مارس ‪2020‬‬ ‫‪33‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 33 ‫سینمای ایران‬ ‫کمتر در حــوزه بروکراســی اداری و مافیای‬ ‫ســینمادارها بیشــتر موردتوجه فیلمسازان‬ ‫مســتقل قرار گرفت‪ .‬مجید برزگــر به عنوان‬ ‫یکی از شاخص ترین فیلمســازان این حوزه‬ ‫در این باره گفته اســت‪« :‬ســینمای ایران تا‬ ‫پیش از کرونا هم اکران های موفقی نداشــته‬ ‫اســت‪ .‬پرفروش ترین فیلم های ما نهایت ‪۴۰‬‬ ‫میلیارد تومان فروخته اند و به جز فروش خوب‬ ‫تعدادی از فیلم های کمدی‪ ،‬رونقی در سینما‬ ‫نداشــته ایم‪ .‬همین وضعیت پس از کرونا هم‬ ‫وجود خواهد داشــت‪ ،‬بنابراین فرصت خوبی‬ ‫است تا به اکران انالین‪ ،‬به شــرط دارا بودن‬ ‫زیرساخت های مطمئن توجه کنیم‪.‬‬ ‫وی او دی و نمایش خانگی‬ ‫وی او دی و نمایــش خانگی نیز در شــرایط‬ ‫قرنطینه خانواده ها در ایران و سراســر جهان‬ ‫یکی دیگــر از الترناتیوهای نســبتا موفق به‬ ‫نظر می رســد که حداقل میــل فیلم دیدن و‬ ‫ســریال بینی در میان خانواده ها را زنده نگه‬ ‫داشته اســت‪ .‬با شــیوع ویروس کرونا‪ ،‬سهام‬ ‫«نت فلیکس» به عنوان یک شــرکت معتبر‬ ‫پخش انالین فیلم و ســریال ‪ ۱۰‬درصد رشد‬ ‫کرد و به تعداد کاربران ان ‪ ۱۵‬میلیون و ‪۷۷۰‬‬ ‫هزار کاربر در سراسر جهان اضافه شده است‪.‬‬ ‫اما شرکت نت فلیکس‪ ،‬در تولید فیلم و سریال‬ ‫نیز فعال است و ویروس کرونا‪ ،‬تمام پروژه های‬ ‫ان را متوقف کرده اســت‪ .‬اما بر خالف رشد‬ ‫سهام شرکت نت فلیکس‪ ،‬این وضعیت حتی‬ ‫برای ان ها نیز به معنای سوداوری نخواهد بود‪.‬‬ ‫این شرکت امسال روی درامد از طرف کاربران‬ ‫و همین طور گردش مالی بازارهای بین المللی‬ ‫حســاب کرده بود‪ .‬به خصوص منطقه هایی‬ ‫مانند اسیا و اروپا که در ان ها همه گیری‬ ‫کووید‪ -۱۹‬بدترین وضعیت‬ ‫را دارد‪ .‬تحلیلگــران اعتقاد‬ ‫دارند که مردم این مناطق‬ ‫اگر نگران معیشــت و‬ ‫مخارج ماهانه شــان‬ ‫باشند‪ ،‬طبیعی است‬ ‫که تمایل چندانی برای‬ ‫پرداخت حــق کاربــری به‬ ‫نت فلیکس نخواهند داشت‪.‬‬ ‫در ایــران نیز موفقیــت نمایش‬ ‫خانگی در شرایط قرنطینه خانگی‬ ‫و بحران کرونا امــری انکارناپذیر‬ ‫اســت و حتــی باعــث کاهش‬ ‫تماشای شبکه های ماهوارهای و‬ ‫سریال های ترکی توسط مخاطبان‬ ‫این شبکه ها نیز شده است‪ .‬مصطفی کیایی که‬ ‫هم اکنون ســریال نمایش خانگی «هم گناه»‬ ‫ساخته او به فصل دوم رســیده و با اقبال خوبی‬ ‫نیز مواجه شده‪ ،‬پیرامون تاثیر قرنطینه خانگی و‬ ‫شیوع بیماری کرونا بر موفقیت اثار شبکه نمایش‬ ‫خانگی و اثــار پخش اینترنتی گفــت‪« :‬بدون‬ ‫شک خانه نشینی و قرنطینه طوالنی مدت طی‬ ‫ماه های گذشــته تاثیر فراوانی بر شبکه نمایش‬ ‫خانگی و شــبکه های پخش اینترنتی گذاشته‬ ‫؟؟؟‬ ‫است‪ ،‬این برهه زمانی باعث شد تا این مدیوم از‬ ‫پخش با استقبال بسیار گسترده ای روبه رو شود‬ ‫و جایگاه ان در میان مردم کامال تثبیت شــود‪.‬‬ ‫شــبکه نمایش خانگی و اثار توانســتند در ایام‬ ‫قرنطینه کرونایی جور بسیاری دیگر از مدیوم ها‬ ‫را که تعطیل بودند و یــا ضعیف عمل می کردند‬ ‫به دوش بکشــد‪ ،‬البته نباید فراموش کنیم که‬ ‫این اتفاق و قرنطینه خانگی‬ ‫باعث شد تا رقابت بسیار‬ ‫زیادی بیــن مدیوم های‬ ‫مختلف پخش ایجاد شود‬ ‫که طبیعتا به افزایش کیفیت‬ ‫برای جذب مخاطب بیشــتر‬ ‫ختم شد‪».‬‬ ‫علیرضا داوود نژاد کارگردان‬ ‫پیشکسوت و خالق سینمای‬ ‫ایــران نیز بــا اســتقبال از‬ ‫نمایش انالین فیلم ها گفته‬ ‫اســت‪« :‬برای نجات صنعت‬ ‫سینما از ورشکستگی در دوران‬ ‫کرونا باید صد فیلم جدید امســال را‬ ‫به جای ســینما به صورت انالین نمایش داد‬ ‫‪.‬اگر وضعیت کرونایی پابرجا و ادامه دار باشد‪،‬‬ ‫حتما باید به نمایش فیلم های تازه سینمایی‬ ‫از طریق اینترنت‪ ،‬شــبکه نمایش خانگی و در‬ ‫قالب وی اودی فکر و برنامه ریزی کرد‪ ،‬منتهی‬ ‫حتما باید برای وضعیت سالن های سینما هم‬ ‫چاره اندیشی کرد‪».‬‬ صفحه 34 ‫؟؟؟‬ ‫نگاهی به جریان های سینمایی چند سال اخیر‬ ‫به بهانه اکران شنای پروانه‬ ‫هرکسسینمایخودش!‬ ‫محسن جعفری راد ‪ :‬در جشنواره فجر سال ‪ 1387‬فیلمی اکران شد که تا چند‬ ‫سال‪،‬سینمای ایران را تحت شعاع خودش قرار داد‪ .‬فیلم درباره الی‪ ...‬ساخته اصغرفرهادی‪.‬از‬ ‫ان فیلم به بعد کارهایی ساخته شد که بن مایه های داستانی مشابه داشتند از جمله مفهوم‬ ‫قضاوت و دروغ در محتوا و پایان باز در ساختار روایی و کم کم کمیت این فیلم ها ‪،‬ان را به یک جریان‬ ‫سینمایی بدل کرد‪.‬طوری که هر فیلمی که ساخته می شد‪ ،‬مستقیم و غیر مستقیم به درباره الی‪ ...‬و ساخته‬ ‫بعدی اصغر فرهادی یعنی جدایی نادر از سیمین ربط داده می شد که درست هم بود‪.‬‬ ‫تکنیک دوربین روی دست در این فیلم انقدر‬ ‫درست و «کنترل شده» استفاده شده بود که بعد‬ ‫از ان شاهد انواع و اقسام کپی کاری ها بودیم که‬ ‫هیچ کدام نتوانستند موفقیت این فیلم را تکرار‬ ‫کنند چون طبعا از اصالت سینمایی برخوردار‬ ‫نبودند‪ .‬کم کم فرهادی تبدیل شد به فیلمسازی‬ ‫جریان ساز‪،‬تا حدی که کارهای او را با کارهای‬ ‫موج نوی سینمای ایران مثل قیصر و گاو مقایسه‬ ‫کرده بودند که در زمان خود جریان سازی کرده‬ ‫بودند‪ .‬اما در جشنواره فجر سال ‪ 94‬به یک باره‬ ‫سینمایایرانبایکپدیدهروبهروشدکهجریان‬ ‫سینمای فرهادی را اندکی کمرنگ کرد‪.‬پدیده به‬ ‫معنایواقعیکلمه‪.‬فیلمیبهنمایشگذاشتهشد‬ ‫باموضوعاعتیادوفقروابعادپنهانوپیدایان‪،‬اما‬ ‫اجرایی به شدت رئالیستی داشت و از داوران تا‬ ‫مردم را تحت تاثیر قرار داد؛ فیلم ابد و یک روز‬ ‫ساختهسعیدروستایی‪.‬‬ ‫داوران دراقدامی بی سابقه طوری به تحسین این‬ ‫فیلمپرداختندکهرکورددارکاندیداتوریسیمرغ‬ ‫در تاریخ جشنواره شد و البته اغلب جوایز را نیز‬ ‫دریافت کرد‪ .‬ابتدا به نظر می رسید استقبال از‬ ‫این فیلم تحت تاثیر شتابزدگی و هیجان زمان‬ ‫جشنوارهباشداماوقتیدراکرانعمومیهمرکورد‬ ‫فروش را شکست ‪،‬کم کم بوی یک جریان تازه در‬ ‫هوایسینمایایرانپیچید‪.‬اگرفیلمهایفرهادی‬ ‫در مذمت قضاوت ســطحی و دروغ و اختالف‬ ‫طبقاتیمستتردرجامعهساختهشدهبود‪.‬‬ ‫ابد و یک روز به شفاف ترین شکل‪ ،‬تاثیر اعتیاد‬ ‫را در یک خانواده جنوب شهری ترسیم کرده‬ ‫بود و موفقیت کم سابقه و همه جانبه این فیلم‪،‬‬ ‫باعثشدتعدادزیادیفیلمتحتتاثیراینشیوه‬ ‫ترسیم موضوع قرار بگیرند یعنی فیلم هایی که‬ ‫لوکیشن ان در جنوب شهر می گذشت و اغلب‬ ‫برفقرواعتیادتاکیدداشتند‪.‬‬ ‫شخصیت های متعدد در داستان بود و همگی‬ ‫رویکردیکامالرئالیستیراسرلوحهکارخودقرار‬ ‫دارندکهیکیازنمونههایموفقانفیلممغزهای‬ ‫کوچک زنگ زده ساخته هومن سیدی بود‪ .‬این‬ ‫فیلم تمام موارد ذکر شده را داشت‪،‬منهای یک‬ ‫چیز ؛ اینکه خیلی ها جغرافیای ان را نامشخص و‬ ‫بهنوعیمبهمو«ناکجاابادی»توصیفمیکردند‪.‬‬ ‫فیلمی که از نظر اجرایی بهترین فیلم جشنواره‬ ‫بود و در اکران هم فــروش باالیی را تجربه کرد‬ ‫‪،‬برخی به کپی کاری از فیلم های خارجی و البته‬ ‫ابد و یک روز و برخی بــه جغرافیایی انتزاعی‬ ‫و مصنوعی تعبیر کردند‪ .‬پرداختن به کیفیت‬ ‫سینمایی و داستانی این فیلم در این مجال نمی‬ ‫گنجد‪،‬صرفا اشاره ای بود به اینکه نمونه موفقی‬ ‫از جریان جدید ساخته شد که با فیلم روستایی‬ ‫شروع شده بود‪.‬‬ ‫البته انواع و اقسام فیلم های ضعیف هم که به‬ ‫نوعی می توان گفت کپی درجه چندم بودند هم‬ ‫ساخته شد که نه نزد منتقدان موفق بودند و نه‬ ‫‪35‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 35 ‫در اکران حتی هزینه تولیــد خود را دراوردند‪.‬‬ ‫این جریان که مشخصات اصلی اش شخصیت‬ ‫های عاصی جنوب شــهر‪،‬زندگی چرک تحت‬ ‫تاثیر مواد مخدر‪،‬رویکرد رئالیستی کارگردان و‬ ‫استفاده از دوربین روی دست بود ادامه داشت تا‬ ‫جشنواره سال قبل که چند فیلم با همین ویژگی‬ ‫ها ارائه شد اما موفق ترین ان شنای پروانه بود که‬ ‫هم رکورددار جایزه شد و هم اغلب سیمرغ ها‬ ‫را دریافت کرد و هم نزد منتقدان ‪،‬مثبت ارزیابی‬ ‫شد‪.‬ولی شنای پروانه یک تفاوت اشکار با ابد‬ ‫و یک روز و مغزهای کوچک زنگ زده داشــت‪.‬‬ ‫جغرافیا و فضایی که داستان در ان می گذشت به‬ ‫شدت قابل باور و ملموس بود‪.‬‬ ‫اگر موفقیت ابد و یک روز را خیلی ها به حساب‬ ‫بازیبهشدترئالیستیبازیگرانبهخصوصنوید‬ ‫محمدزاده گذاشتند و موفقیت مغزهای کوچک‬ ‫زنگ زده را ناشی از مهندسی جزئیات توسط‬ ‫هومنسیدیمیدانستنددرشنایپروانه‪،‬اغلب‬ ‫کارشناسان موفقیت فیلم را به شناخت درست‬ ‫کارگردان از فضایی ربــط دادند که فیلم در ان‬ ‫روایتشدیعنیجنوبشهروپستوهاییکهکمتر‬ ‫درسینمایایرانبهانپرداختهشدهبود‪.‬مثلزیر‬ ‫زمینهاییکهمعتاداندرانجازندگیمیکردند‬ ‫و در واقع ان جا را تبدیــل به پاتوق خود کرده‬ ‫بودند‪،‬مغازه هایی که قمار به طرق مختلف در ان‬ ‫جریان داشت‪،‬خانه هایی که به طور مخفی در ان‬ ‫موادمخدرقاچاقمیشدوازهمهمهمتردرگیری‬ ‫های خونینی که به این شدت و حدت کمتر در‬ ‫سینمای ایران سابقه داشت‪ .‬مثال درگیری های‬ ‫ناموسیوقمهکشیانهمازنوعدستهجمعیکه‬ ‫درشنایپروانهسهممهمیداشت‪.‬‬ ‫حاال دیگر با نمونه ای موفق از سینمای چرک‬ ‫و کمتر دیده شده جنوب شــهر تهران رو به‬ ‫رو شــدیم‪،‬اما محمد کارت چطور توانست‬ ‫به این فضاســازی متقاعدکننده دست پیدا‬ ‫کند‪ .‬نکته اخر قبل از پرداختن به فیلم محمد‬ ‫کارت اینکه اغلب کارگردانان ما فراموش می‬ ‫کنند که ایده مرکزی و نوع بسط و گسترش‬ ‫ان ابتدا باید روی کاغذ جذاب باشد و بعد در‬ ‫اجرا کارامد شود و صرف اینکه از یک جریان‬ ‫موفق‪ ،‬کپی کنیم یا بــه اصطالح ابرومندانه‬ ‫ترش تاثیر بپذیریم نمی توانیم موفق باشیم‪.‬‬ ‫دقیقا مصداق عینی جمله ای اســت که می‬ ‫گوید «انچه که از دل برمی اید‪،‬الجرم بر دل‬ ‫نشیند‪».‬با شخصیت های تقلبی و جعلی که‬ ‫اغلب به تیپ هم نزدیک نمی شوند‪،‬نمی توان‬ ‫فیلم ماندگار ساخت‪،‬بلکه فیلم زمانی ماندگار‬ ‫می شود که شخصیت ها کامال «قوام یافته»‬ ‫باشــند‪،‬اصول درام کامال رعایت شده و اجرا‬ ‫و فرمی متناسب با محتوای مورد نظر داشته‬ ‫باشیم نه اینکه هرچه در فیلم های فرهادی‬ ‫یا روستایی می بینیم‪«،‬کپی نا برابر با اصل»‬ ‫تکرار کنیم!‬ ‫؟؟؟‬ ‫ترکیب «هر‬ ‫کس‪،‬سینمای‬ ‫خودش» باید در‬ ‫سینمای ایران جا‬ ‫بیفتد تا هم با تنوع‬ ‫ژانر رو به رو باشیم‬ ‫و هم مخاطب از این‬ ‫حجم تکرار خسته‬ ‫نشود‪ .‬ده ها فیلم از‬ ‫روی کارهای موفق‬ ‫فرهادی و روستایی‬ ‫ساخته شدند‬ ‫طوری که انگار فقط‬ ‫همین یک «رویکرد‬ ‫رئالیستی» در سینما‬ ‫وجود دارد! اگر‬ ‫فیلمسازان ما‪،‬افکار‬ ‫مستقل و حرف تازه‬ ‫ای برای گفتن داشته‬ ‫باشند‪ ،‬هم به فیلم‬ ‫خودشان کمک می‬ ‫کنند و هم به جریان‬ ‫رو به پیشرفت‬ ‫سینمای ایران‬ ‫شنای پروانه؛ کی بینی مرا چنان که منم؟‬ ‫محمدکارت یــک ویژگی متمایز نســبت‬ ‫به روستایی و سیدی داشــت‪ .‬او از سینمای‬ ‫مستند شروع کرده بود و اغلب فیلم هایش هم‬ ‫باموضوعاعتیاد‪،‬فقروفرهنگلمپنیسممستتر‬ ‫درجنوبشهر‪،‬بود‪.‬چونخودشهمبچهجنوب‬ ‫شهر بود و در مصاحبه هایش بارها و بارها به این‬ ‫هویت خود تاکید کرده بــود‪ .‬درواقع کارت از‬ ‫نزدیک و در قالب «تفسیر خالقانه امر واقع»‬ ‫با پدیده اعتیاد‪،‬فقر و فرهنگ نوچه پروری و‬ ‫الت منشی در مستندهایش‪،‬کار کرده بود و‬ ‫اغلب مستندهایش هم در جشنواره ها موفق‬ ‫بودند‪ .‬از جمله بختک‪،‬خونمردگی و مهمترین‬ ‫انها یعنی اوانتاژ‪ .‬از طرف دیگر یک فیلم کوتاه‬ ‫داستانی با نام بچه خور ساخت که داستان ان‬ ‫همتحتتاثیرفرهنگپنهانمحفلهایجنوب‬ ‫شهری مثل شرط بندی و قماربازی می گذشت‬ ‫و این فیلم هم تمام جوایز سال را کسب کرد‪.‬‬ ‫حاال با این سابقه‪،‬قرار بود کارت سراغ ماجرایی‬ ‫برود که در ســالهای اخیر بارها و بارها چه در‬ ‫فضای مجازی و چه در روزنامه ها شاهد بودیم‬ ‫یعنی قتل های ناموسی و پیامدهای ان و از همه‬ ‫مهمترمبحث«انتقام»کهبعدازمدتهاشمایل‬ ‫قهرمان در یک روایت کالسیک از نوع ایرانی را‬ ‫عینیتبخشید‪.‬‬ ‫روایت فیلم از این قرار است که زنی به نام پروانه‬ ‫به خاطر اینکه فیلم حاوی حضورش در استخر‬ ‫در گوشی ها و فضای مجازی پیچیده بود توسط‬ ‫شوهرش هاشم کشته می شود و پدر پروانه‬ ‫فقط یک راه برای رضایت پیش روی خانواده‬ ‫هاشم می گذارد؛ پیدا کردن کسی که این فیلم‬ ‫را پخش کرده بود و حاال و ســر و کله قهرمان‬ ‫اصلی داستان با نام حجت و با بازی جواد عزتی‬ ‫پیدا شد‪ .‬او که حبس کشیده هم بود و زندگی‬ ‫اش را مدیون هاشم می دانست به او قول داد‬ ‫که هر طور شده فرد مورد نظر را پیدا کند و به‬ ‫اینترتیبموتورمتحرکهدرامفیلمروشنشد‪.‬‬ ‫مخاطب همراه قهرمان داستان در پستوهای‬ ‫جنوب شهر سرک می کشید تا باالخره رد و‬ ‫نشان و سرنخی از ماجرای اصلی را پیدا کند‬ ‫که در این راستا اجرای فیلم‪ ،‬بسیار چشمگیر و‬ ‫غنی است‪ .‬یک بازی به شدت رئالیستی و البته‬ ‫کنترل شده از جواد عزتی شاهدیم ‪ ،‬در طراحی‬ ‫صحنهولباسودرکلفضاسازیجنوبشهرهم‬ ‫فیلمموفقبود‪،‬طوریکهمخاطبکامالباحضور‬ ‫حجت در خرابه ها و بیغوله ها همذات پنداری‬ ‫می کند‪.‬در این میان تدوین خوش ریتم فیلم‬ ‫هم به کمک امد تا تنه الغر داستان فیلم کمتر‬ ‫به چشم بیاید‪ .‬در واقع فیلم یک خط داستانی‬ ‫دارد و فاقد خرده روایت است و کارگردان سعی‬ ‫کرده با فضاســازی اگزجره و البته در خدمت‬ ‫رئالیسممحیطموردنظربرجذابیتهایروایی‬ ‫وسینماییاضافهکندکهالبتهخیلیهااینتنه‬ ‫الغر داستان و نوع انگیزه حجت را جزو ضعف‬ ‫فیلم عنوان کردند که به زعم نگارنده این طور‬ ‫نیست‪،‬چون حجت زندگی خودش را مدیون‬ ‫هاشم می داند و به خاطر همین به اب و اتش‬ ‫می زند‪.‬‬ ‫ایده مرکزی فیلم یعنی نوع شــرطی که پدر‬ ‫پروانهگذاشت‪،‬برگبرندهفیلمنامهوکارگردانی‬ ‫کارت‪،‬برگ برنده ساختار شنای پروانه است‪.‬‬ ‫از بازی سرشار از جزئیات جواد عزتی گرفته‬ ‫تا بازیگرانی که مدت زمان کمی در داســتان‬ ‫حضور دارند اما انقدر حضــور انها «فردیت‬ ‫یافته» است که در ذهن می مانند‪ .‬از جمله طناز‬ ‫طباطبایی‪،‬امیر اقایی و پانته ا بهرام‪.‬اما بدون‬ ‫شک بهترین بازی فیلم از ان جواد عزتی است‬ ‫چون کار سخت تری نسبت به سایر بازیگران‬ ‫داشت‪ .‬عزنی دو نوع بازی در فیلم دارد‪ .‬در یک‬ ‫سوم ابتدایی ‪،‬دقیقا بر خالف رفقا و بچه محل‬ ‫های خود کامال ارام‪،‬مطیــع و موجه قرار بود‬ ‫باشد که به خوبی این احساسات را انتقال داد اما‬ ‫در نیمه دوم فیلم قرار بود دقیقا تبدیل شود به‬ ‫یکقهرمانعاصیجنوبشهرکهچیزیبرایاز‬ ‫دست دادن ندارد و به اب و اتش می زند و عزتی‬ ‫این دو گانگی را با با بــازی درونگرا در ابتدای‬ ‫فیلم و بازی پر اکت و برونگرا در نیمه دوم فیلم‬ ‫به خوبی ارائه کرد که با پایان بندی هوشمندانه‬ ‫فیلم‪،‬اینبازیبهثمرنشست‪.‬‬ ‫نتیجهاینکهترکیب«هرکس‪،‬سینمایخودش»‬ ‫بایددرسینمایایرانجابیفتدتاهمباتنوعژانر‬ ‫رو به رو باشیم و هم مخاطب از این حجم تکرار‬ ‫خسته نشود‪ .‬ده ها فیلم از روی کارهای موفق‬ ‫فرهادی و روستایی ساخته شدند طوری که‬ ‫انگار فقط همین یک «رویکرد رئالیستی» در‬ ‫ســینما وجود دارد! اگر فیلمسازان ما‪،‬افکار‬ ‫مستقلوحرفتازهایبرایگفتنداشتهباشند‪،‬‬ ‫هم به فیلم خودشان کمک می کنند و هم به‬ ‫جریانروبهپیشرفتسینمایایران‪.‬‬ صفحه 36 ‫‪MOHSEN KIYAII‬‬ ‫با محسن کیایی درباره هران چیزی که نتیجه اش میشود احترام به مخاطب‬ ‫هرگزبهشعورمخاطبتوهیننمی کنم‬ ‫تلویزیون همه مهره هایش را از دست می دهد اگر صدای مخالف را نشنود‬ ‫دنیاخمامی‪ :‬محسن کیایی بازیگر شیرینی است‪ ،‬این «شیرین» بودن کلمه ای تحلیلی نیست و در دایره المعارف‬ ‫نقد تخصصی نمی گنجد اما در اصطالح به کسی گفته می شود که معموال کارهایش دوست داشتنی و دلنشین‬ ‫جلوه می کند‪ .‬شاید این ویژگی از لبخند همیشگی اش برمی اید یا شاید از نقش هایی کمدی که ایفا کرده اما حاال‬ ‫ارمان «هم گناه» را بازی کند باز به دل مخاطب می نشیند‪.‬‬ ‫دیگر خصیصه ای است که حتی اگر با ان یک نقش تلخ و جدی مثل ِ‬ ‫محسن کیایی ازمون و خطای زیادی در کارنامه کاری اش انجام داده و حاال مدتی است که درست تر و باطمانینه قدم برمی دارد و‬ ‫تجربه جذاب نویسندگی در «هم گناه» جایگاه او را باثبات تر کرده است‪ .‬فیلمنامه «هم گناه» یکی از بهترین فیلمنامه های چند‬ ‫سال اخیر در شبکه نمایش خانگی است و ویژگی هایی دارد که ان را برجسته کرده و از این حیث با محسن کیایی بیشتر از باب‬ ‫نویسنده بودن در این گفت وگو گپ زدیم که در ادامه می خوانید‪.‬‬ ‫‪37‬‬ ‫عکس های هم گناه ‪ :‬میالد کیایی‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 37 ‫جایگاه ویژه‬ ‫حقیقت ماجرا این‬ ‫است که برای من‬ ‫کاراکتر اصلی این‬ ‫قصه خانواده صبوری‬ ‫بود و هرکدام از این‬ ‫کاراکترها هم جزئی‬ ‫از این خانواده هستند‬ ‫و باید به ان ها بها‬ ‫داد و همانطور که‬ ‫دیدید همه ادم های‬ ‫این خانواده روی‬ ‫سرنوشت یکدیگر‬ ‫تاثیر داشتند‪.‬‬ ‫در بخشــی از گفت وگو بــا فریدون‬ ‫جیرانی اشــاره کردید کــه در ابتدا‬ ‫دوست داشتید نقش «پیمان» را بازی‬ ‫کنید‪ .‬حاال که کار تمام شده و اقبال ها‬ ‫را دیدید باز هم اگر زمــان به عقب‬ ‫برمی گشت دلتان میخواست ایفاگر‬ ‫نقش پیمان باشید؟‬ ‫مخاطب را میتوان پیش بینی کرد اما گاهی‬ ‫نمی توان میزان رضایتش را حدس زد و برای‬ ‫من این میزان استقبال شگفت انگیز بود‪ .‬هر‬ ‫بازیگری وقتی نقشــی را بازی میکند کس‬ ‫دیگری نمی تواند عینا همان بازی را داشته‬ ‫باشد و هر نقشــی برای بازیگر یک اورده‬ ‫دارد‪ ،‬من ارمان را در «هم گناه» با این مدل‬ ‫بازی کردم و قطع ًا اگر پیمان را بازی می کردم‪،‬‬ ‫ان نقش را به شکل دیگری می دیدید‪ .‬پیمان‬ ‫پیچیدگی هایی داشت که من ان را دوست‬ ‫داشتم و برای همین در ابتدا عالقه داشتم که‬ ‫ان را بازی کنم اما با توجه به بازخوردهایی‬ ‫که در طول پخش و حتی االن پس از پایان ان‬ ‫از مخاطب گرفتم بسیار از ایفای نقش ارمان‬ ‫راضی هستم‪.‬‬ ‫یکی از ویژگی های فیلمنامه «همگناه»‬ ‫که شما نویسنده ان بودید این است‬ ‫که تمام شــخصیت ها دارای عقبه‬ ‫و شناســنامه و توضیحات مربوط‬ ‫به خودشان هســتند و اینجور‬ ‫نیست که کاراکتری بدون عمق‬ ‫رها شده باشــد و بی جهت در‬ ‫مسیر داستان حضور داشته‬ ‫باشد و این موضوعی است‬ ‫که معموال در کارهای ایرانی‬ ‫رعایت نمی شــود و تمام‬ ‫توجه ها به ســمت دو‪ ،‬سه‬ ‫شخصیت اصلی است و بقیه‬ ‫صرفا به داســتان همان سه‬ ‫نفر کمک می کنند و خودشان‬ ‫از قصه و ویژگی تهی هستند‪.‬‬ ‫حقیقت ماجرا این اســت که‬ ‫برای من کاراکتر اصلی این قصه‬ ‫خانواده صبوری بود و هرکدام‬ ‫از این کاراکترهــا هم جزئی از‬ ‫این خانواده هســتند و باید به‬ ‫ا ن ها بهــا داد و همانطور که‬ ‫دیدید همه ادم های این خانواده‬ ‫روی سرنوشــت یکدیگر تاثیر‬ ‫داشتند‪ .‬در مرحله نوشتن دلم‬ ‫نمیخواســت همه قصه روی‬ ‫دوش کسی باشد و کسی نفر اول‬ ‫باشد‪ ،‬الزمه این تصمیم این بود که‬ ‫هر کدام از شخصیت ها قصه خودشان‬ ‫را داشته باشــند و برای همین نوشتن‬ ‫این کار خیلی ســخت بود‪ .‬ما در مرحله‬ ‫نگارش خیلی عذاب کشیدیم که این همه‬ ‫قصه را به لحاظ زمانی جای گذاری کنیم تا‬ ‫بیرون نمانند و اتفاقات بجا بیفتد و مهندسی‬ صفحه 38 ‫درستی برای ان اتفاق بیفتد و همین هم دلیل‬ ‫این شد که نوشتن این فیلمنامه چیزی بیشتر‬ ‫از ‪ 7‬ماه طول کشید‪.‬‬ ‫سریال «هم گناه» چندین اسم بزرگ‬ ‫در گروه بازیگران داشــت و منهای‬ ‫یکی‪ ،‬دو نفر تقریبا همه بازیگران برای‬ ‫خودشان رزومه و کارنامه ای داشتند‪.‬‬ ‫چطور توانستید ان ها را راضی کنید که‬ ‫نقش اولی وجود ندارد و همه تقریبا به‬ ‫یک اندازه دیده می شوند؟‬ ‫خداراشکر همه بازیگران ما می دانستند که‬ ‫نقش کاراکترشــان به چه اندازه ای است و‬ ‫می دانستند که از ابتدا تا انتها برای شخصیتی‬ ‫که بازی می کنند چه اتفاقی می افتد‪ .‬چون‬ ‫روزی که این دوستان قرارداد بستند ما ‪12‬‬ ‫قسمت اماده داشتیم و من به همه بازیگران‬ ‫ابتدا و ســرانجام کار را گفته بودم و قصه‪،‬‬ ‫بازیگــران را جذب کرده بــود و دچار این‬ ‫حاشیه ها که شما به ان اشاره کردید نشدیم‪.‬‬ ‫نکته جالب این است برای بازیگرانی‬ ‫که حکم بازیگران درجه چندم را هم‬ ‫در کار داشتند ( به لحاظ برند اسمی و‬ ‫سابقه درخشش) نقش و دیده شدنی‬ ‫را متصور شده بودید و در فیلمنامه و‬ ‫دیالوگ نویسی جای داده بودید‪.‬‬ ‫بله این برمی گردد به این موضوع که ما موقع‬ ‫نگارش به بازیگر و نامش فکر نکرده بودیم و‬ ‫فقط به این فکر کردیم که کنش شخصیت ها‬ ‫درست باشد و قصه درست پیش برود‪.‬‬ ‫تغییر شخصیت شــما در فصل دوم‬ ‫و در پی عشــق به زیبا و تبدیل شدن‬ ‫از پسری ســربه هوا و بی مسئولیت‬ ‫به مردی عاشــق پیشــه و دردمند‪،‬‬ ‫می توانست شعاری بشــود اما این‬ ‫اتفاق نیفتاد‪ .‬این در فیلمنامه فکر شده‬ ‫پیش رفته بود یا در بازی درامد؟‬ ‫اگر ادم ها و اتفاقات و موقعیت های فیلمنامه‬ ‫از دل جامعه و روابط اجتماعی واقعی بیرون‬ ‫بیایند مخاطب کامــل ان را می پذیرد‪ .‬در‬ ‫فیلمنامه نویسی‪ ،‬من همیشه سعی میکنم‬ ‫که به دل جامعه توجه کنم و خانواده صبوری‬ ‫برایند اتفاقات جامعه بود و همین موضوع‬ ‫باعث شد که چه در نوشــتن و چه در بازی‬ ‫به ســمت باورپذیری پیش برویم‪ .‬من سعی‬ ‫کردم این موضوع را در دیالوگ نویسی هم‬ ‫رعایت کنم و شعارنویسی نکنم و چیزی به‬ ‫ذوق نخورد‪ .‬من دلم میخواهد اگر یک مادر و‬ ‫پسر با هم در سریال حرف می زنند مخاطبی‬ ‫از خودش نپرسد مگر مادر و پسر این جوری با‬ ‫هم حرف می زنند؟ این برای من بااهمیت ترین‬ ‫ویژگی یک فیلمنامه و در کل کار خوب است‬ ‫که در «هم گناه» تا انجا که می توانستیم سعی‬ ‫کردیم رعایتش کنیم تا همه چیز قابل درک‬ ‫و ملموس باشد‪.‬‬ ‫در این مسیر ریتم شتاب دار همیشگی‬ ‫کارهای بــرادران کیایی خیلی دیده‬ ‫نمی شود و با یک طمامینه پیش رفتید‪.‬‬ ‫رخدادها زاییده ذهن‬ ‫نیستند؛ برایند همه‬ ‫ان چیزی هستند‬ ‫که پیرامون ما در‬ ‫حال اتفاق افتادن‬ ‫است‪ .‬نمونه اش را‬ ‫در کاراکتر ترنس‬ ‫سریال و مشکالتی‬ ‫که برایش در خانواده‬ ‫و جامعه پیش می اید‬ ‫دیدیدم یا مشکالت‬ ‫طالق و ‪ . ...‬برای‬ ‫اینکه شما نمیتوانید‬ ‫کار اجتماعی بکنید‬ ‫اما به اجتماع توجه‬ ‫نکنید و وقتی بخواهید‬ ‫اجتماعی بسازید‬ ‫سیاست فرهنگ و‬ ‫اقتصاد و ‪ ...‬با هم‬ ‫ارتباط پیدا می کند‬ ‫دقیقا ما ســعی کردیم درونیات اد م ها را‬ ‫ببینیم و با طماطینه پیش برویم‪.‬‬ ‫شما در کارهایتان معموال یک مشکلی‬ ‫را که ریشه سیاسی – اجتماعی دارد‬ ‫در نظر می گیرید و داستان را براساس‬ ‫ان پیش می برید اما در اینجا همه چیز‬ ‫در دل یک خانواده به نام «صبوری»‬ ‫اتفاق افتاد‪.‬‬ ‫اینجا یک خانواده درگیر همه ان مشکالت‬ ‫می شــود‪ .‬رخدادها زاییده ذهن نیستند؛‬ ‫برایند همه ان چیزی هستند که پیرامون‬ ‫ما در حال اتفاق افتادن است‪ .‬نمونه اش را در‬ ‫کاراکتر ترنس سریال و مشکالتی که برایش‬ ‫در خانواده و جامعــه پیش می اید دیدیدم‬ ‫یا مشــکالت طالق و ‪ . ...‬برای اینکه شــما‬ ‫نمیتوانید کار اجتماعی بکنید اما به اجتماع‬ ‫توجه نکنید و وقتــی بخواهید اجتماعی‬ ‫بسازید سیاســت فرهنگ و اقتصاد و ‪ ...‬با‬ ‫هم ارتباط پیدا می کند و همین می شود که‬ ‫در موقعیت های مختلــف بعضی از قصه ها‬ ‫می تواند برای بعضی برخورنده باشد‪.‬‬ ‫چندی پیش صحبت ادغام شــبکه‬ ‫نمایــش خانگی و تلویزیون شــد‪.‬‬ ‫به نظر شــما «هم گناه» می تواند در‬ ‫تلویزیون پخش شود؟‬ ‫من همیشــه حســرت میخورم که ما‬ ‫پتانســیل بزرگی به نام تلویزیون ملی‬ ‫داریم اما نمیتوانیم از ان استفاده کنیم‪.‬‬ ‫شخصا خوشحال تر بودم که «هم گناه»‬ ‫در تلویزیون پخش می شد چون ان وقت‬ ‫به جای ‪10‬میلیون بیننــده ‪30‬میلیون‬ ‫بیننده داشــتم و مطمئن بودم که این‬ ‫ســریال از ان مجموعه های به اصطالح‬ ‫خیابان خلوت کن می شود‪« .‬هم گناه» چیز‬ ‫عجیبی نداشت و می شد که در تلویزیون‬ ‫پخش شود اما نمی شود چون تلویزیون‬ ‫شــرایط واقعی را نمی پذیرد‪ .‬به هرحال‬ ‫در هرکار اجتماعی نقدی وجود دارد اما‬ ‫در تلویزیون این شــکلی است که همه‬ ‫ادم ها باید شبیه هم حرف بزنند و کسی‬ ‫نمی تواند بد حرف بزنــد! پس ما چطور‬ ‫نشان بدهیم که ارمان ادم الابالی و بی‬ ‫مسئولیتی است که در پس اتفاق ها دچار‬ ‫تغییراتی می شود؟ اگر ارمان ادم خوبی‬ ‫بود‪ ،‬این چرخشی که در ارتباط با کاراکتر‬ ‫زیبا داشت اصال جذاب نمی شد و به همین‬ ‫دلیل ما نمی توانستیم ارمان را این شکلی‬ ‫که در شبکه نمایش خانگی نشان دادیم‬ ‫در تلویزیون نشان بدهیم؛ با وجود اینکه‬ ‫در همین شــرایط برخی از سکانس های‬ ‫من و سامان حذف و دچار ممیزی شد‪ .‬من‬ ‫تصورم این است که خوبی و بدی مطلق‬ ‫و سیاهی و ســفیدی دارد به پروژه های‬ ‫تلویزیونی اسیب می زند و مخاطب را به‬ ‫شدت کم می کند‪ .‬در تلویزیون مولفه های‬ ‫شخصیت های خوب مشــخص است و‬ ‫مولفه های شخصیت های بد هم همینطور‬ ‫و با این فرمان پیش رفتن بازتاب جامعه را‬ ‫نشان نمی دهد‪.‬‬ ‫‪39‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 39 ‫جایگاه ویژه‬ ‫و خیلی از این موضوعات برمی گردد‬ ‫به اعمال ســلیقه های شخصی‪ .‬چرا‬ ‫کــه فرضا همین شــخصیت ترنس‬ ‫شما بارها می شــد که محل بحث در‬ ‫تلویزیون شود اما نشد ‪.‬‬ ‫بله متاســفانه‪ .‬در تلویزیون این جور است‬ ‫که متن شما را چند نفر می خوانند و به جای‬ ‫اینکه نظرات کارشناســی بدهند نظرات‬ ‫سلیقه ای می دهند و براساس ممیزی است و‬ ‫اینقدر از ان کم و اضافه می کنند که ان دیگر‬ ‫متن من نیست و هیچ تاثیرگذاری هم ندارد‬ ‫چون واقعی نیست؛ نه روابط واقعی است و نه‬ ‫اتفاقات و نه شخصیت ها را در عالم واقعیت‬ ‫مالقات می کنید‪.‬‬ ‫پس یعنی شما گاردی برای کار کردن‬ ‫در تلویزیون ندارید؟‬ ‫گاردی ندارم‪ ،‬کار میکنم اگر بگذارند خودم‬ ‫باشم‪ .‬اگر شرایط بهتر باشد چرا کار نکنم؟‬ ‫همیــن االن من یک ســریال کمدی برای‬ ‫تلویزیون نوشــتم که قرار است کار بشود و‬ ‫نمیدانم چه اتفاقی برای ان می افتد‪ .‬اما حرفم‬ ‫این است که اگر رسانه‪ ،‬رسانه ملی است نباید‬ ‫فقط از یک جناح خاص‪ ،‬یک اندیشه خاص و‬ ‫یک طیف خاص حرف بزند و حمایت کند چون‬ ‫با این کار یک بخش مهم جامعه از تصویری‬ ‫که در تلویزیون نمایش داده می شود حذف‬ ‫می شــوند و بنابراین ان بخش مهم‪ ،‬بیننده‬ ‫کارهای این مدیــوم نخواهند بود‪ .‬گروهی‬ ‫پویاست که نظرات مخالف و مختلف داشته‬ ‫باشد‪ .‬ما در گروه خودمان هم این تفاوت ارا‬ ‫را داریم و گاهی پیش امده که من با مصطفی‬ ‫مخالف باشم یا او با من مخالف باشد و طبیعی‬ ‫است‪ .‬اما در تلویزیون هیچ نظر مخالفی جای‬ ‫ندارد و این رغبت ادم ها را برای کار کردن کم‬ ‫می کند‪ .‬از طرف دیگر شرایط مالی صداوسیما‬ ‫در حال حاضر خوب نیســت و گروه تولید‬ ‫وقتی میخواهند در تلویزیون کار کنند مدام‬ ‫نگرانی «پول» دارند و خیلی از ادم ها هستند‬ ‫که هنوز برای کارهای قبلی شــان طلبکار‬ ‫هســتند‪ .‬من فکر میکنم اگر ان بخش اول‬ ‫درست بشود این بخش مالی هم خود به خود‬ ‫درست می شود‪ .‬در ان شرایط ادم هایی مثل‬ ‫حسن فتحی‪ ،‬رضا عطاران و ‪ ...‬کار می کنند و‬ ‫سیل بیننده را با خود می اورند‪ .‬همین االن‬ ‫شما مهران مدیری‪ ،‬احسان علیخانی و سعید‬ ‫اقاخانی را از تلویزیون ما بگیرید دیگر این‬ ‫مدیوم چه خواهد داشت؟ عادل فردوسی پور‬ ‫االن کجاست؟‬ ‫در برهوتی از برنامه ســازی به سر‬ ‫می بریم که بازپخــش خندوانه امار‬ ‫اصلی بیننده را دریافت می کند!‬ ‫دقیقا و چرا رامبد جوان کار نمی کند؟ روزی‬ ‫دیگر هم به مهران مدیری و احسان علیخانی‬ ‫هم فشار می اید و می روند سراغ تجربیاتی‬ ‫دیگر و تلویزیون را ترک می کنند و دیگر چه‬ ‫چیزی می ماند؟ پس باید دنبال راه حل بود و‬ ‫این مشکالت را حل کرد چرا که این رسانه‪،‬‬ ‫رسانه ملی است و می تواند میلیون ها بیننده‬ ‫داشته باشــد‪ .‬به جای اینکه ادم ها را حفظ‬ ‫کنیم و بگوییم با وجود نظرات غیرمشــابه‬ ‫کارشان را بکنند ان ها را از خودمان میرانیم‪.‬‬ ‫مثال مدیرها باید به رضا عطــاران بگویند‬ ‫برو کارت را بساز و به ما برسان؛ این اعتماد‬ ‫درست است چون سودی دوطرفه دارد‪.‬‬ ‫من فکــر میکنم فیلمنامه نویســان‬ ‫همیشــه شــرایط ســختی برای‬ ‫اعتبارسنجی مخاطب و تشخیصشان‬ ‫دارند چراکه همان مخاطبی که «دل»‬ ‫را می بیند‪« ،‬کرگــدن» را هم دیده و‬ ‫«اقازاده» را هم تماشا می کند و پای‬ ‫ثابت «هم گناه» هم می شود؛ پس او‬ ‫سلیقه اش چیست؟! شــما چطور به‬ ‫ارزیابی رسیدید؟‬ ‫مهم ترین نکته این است که همیشه مخاطب‬ ‫این را بداند که به شعورش توهین نشده است‪.‬‬ ‫خیلی اوقات خیلی از کارها دیده می شــود‬ ‫اما وقتی پیگیر میشــوی در همین فضای‬ ‫مجازی نقدهایی تنــد درباره اش میخوانی‪.‬‬ ‫مردم تماشــا می کنند اما ایا لذت می برند؟‬ ‫مخاطب در خانه اش نشسته و گاهی میخواهد‬ ‫وقتش را بگذارد و با یک کاری ارتباط خوب‬ ‫یک بخشی از تایید‬ ‫از مردم عام گرفته‬ ‫می شود که مثال‬ ‫خداراشکر برای من‬ ‫وجود دارد و از مردم‬ ‫انرژی مثبت میگیرم‪،‬‬ ‫اما یک جایی از‬ ‫تایید هم برمی گردد‬ ‫به همکاران و‬ ‫کارشناسان که‬ ‫بتوانی با تایید ان ها‬ ‫ماندگار شوی‪ .‬هرچند‬ ‫که هر بازیگری‬ ‫تجربه را در ژانرهای‬ ‫مختلف را دوست‬ ‫دارد اما متاسفانه‬ ‫اینطور است که تو‬ ‫اگر کمدی بازی کنی‬ ‫دیگر مدام پیشنهاد‬ ‫کمدی به تو می شود‬ ‫و سینما یقه ات را ول‬ ‫نمی کند!‬ ‫برقرار میکند و با یکی دیگر نه! این را می شود‬ ‫از کامنت ها و نظــرات فهمید‪ .‬من عقیده ام‬ ‫این است که اگر به شــعور مخاطب احترام‬ ‫بگذاریم‪ ،‬او هم دنبال کننده کار ما خواهد بود‬ ‫با شرط رضایت! مهم ترین چیزی که وجود‬ ‫دارد این اســت که با تماشاگر صادق باشید‬ ‫و این صداقت در «هم گناه» بود که مخاطب‬ ‫را جذب کرد‪ .‬این که می گفت همه ادم های‬ ‫بد هم یک نقطه کوچک روشن در خودشان‬ ‫دارند و همه ادم های خــوب هم حفره های‬ ‫تاریکی دارند و به طور محض نمیشود درباره‬ ‫ان ها قضاوت کرد‪.‬‬ ‫از ویژگی های مثبت برادران کیایی این‬ ‫است که درست است پول برایشان‬ ‫مهم است‪ ،‬اما «فقط» پول برایشان‬ ‫مهم نیست و به مخاطب و سلیقه اش‬ ‫فکر می کنند و تنها منفعت شخصی را‬ ‫دنبال نمی کنند‪.‬‬ ‫ما اگر می خواستیم برای شبکه نمایش خانگی‬ ‫سریال بســازیم‪ 6 ،‬سال پیش می توانستیم‬ ‫اولین سریالمان را بســازیم و پیشنهادش‬ ‫را هم داشــتیم‪ .‬همین االن هم پیشنهادات‬ ‫زیادی به ما برای ساخت فصل های بعدی شده‬ ‫است اما هنوز نپذیرفتیم‪ .‬من و مصطفی این‬ ‫شرط را پیش خودمان گذاشتیم که اگر قصه‬ ‫بهتری بود «هم گناه» را ادامه می دهیم و اگر‬ صفحه 40 ‫بازی من ابعاد دیگری می گرفت‪ .‬حضور خانم‬ ‫تهرانی در این کار هم به من‪ ،‬هم به سریال و‬ ‫هم به خودش کمک کرد‪ .‬چون فکر میکنم‬ ‫ایشان دوباره بعد از مدت ها با نقشی پررنگ‬ ‫برگشت و ای یاداور دوران سوپراستاری او‬ ‫بود‪ .‬من بابت این موضوع خیلی خوشحال‬ ‫شدم چون خیلی حیف است که این بازیگر‬ ‫خودش را از مردم محروم کند‪.‬‬ ‫یکی از شاخصه های ایشان «نه»های‬ ‫درســتی بود کــه گفتنــد و همین‬ ‫ماندگارشان کرد‪ ،‬خود شما چقدر به‬ ‫موقع نه گفتید و چقدر پشیمان هستید‬ ‫از انجام بعضی از کارها؟‬ ‫سینمای ما شــرایط بدی دارد؛ ورود به ان‬ ‫سخت است‪ ،‬کار دشــوار و ماندگاری هم‬ ‫سخت تر است و از ان طرف جزو چند جوان‬ ‫اول ماندن هم خیلی مشقت بار است‪ .‬تا یک‬ ‫جایی من به عنوان بازیگر مجبور هســتم‬ ‫برای اینکه در مارکتینگ بمانم نقش هایی‬ ‫بازی کنم که دوست ندارم و قطع ًا در کارنامه‬ ‫کاری من هم نقش هایی هست که دوستشان‬ ‫نداشته باشم و حاال فکر میکنم که اگر بازی‬ ‫نمیکردم روند کاری من جور دیگری میشد‬ ‫اما قطعا ان تصمیم را با عقل و جایگاهی که‬ ‫در ان زمان داشتم گرفتم پس نمیتوانم به‬ ‫خودم خرد ه ای بگیریم‪ .‬در حال حاضر هم‬ ‫فکر میکنم کار من تازه اوج گرفته و از این‬ ‫پس باید بیشتر مراقب همین «نه» و «بله»‬ ‫گفتن ها باشم‪.‬‬ ‫نه‪ ،‬نمی سازیم چون نمی خواهیم خاطره خوب‬ ‫این دو فصل را خراب کنیم‪ .‬چه فایده که ما‬ ‫مدام بسازیم و مرتب بدتر شود‪.‬‬ ‫در سینما هم همین منوال را داشتید و‬ ‫فکر می کنم می شد که «خط ویژه» یا‬ ‫«بارکد» را ادامه بدهید‪.‬‬ ‫بله برای «خــط ویژه» و «بارکــد» هم این‬ ‫پیشنهاد را داشتیم که ادامه اش بدهیم اما‬ ‫نپذیرفتیم چون پیــش خودمان گفتیم اگر‬ ‫بخواهیم ذهن و انرژی مان را بگذاریم برای‬ ‫قســمت بعدی یک فیلم‪ ،‬تمرکزمان را برای‬ ‫روایت یک قصه جدیدتر می گذاریم و ان را‬ ‫می سازیم چرا انجام یک تجربه تکراری؟! االن‬ ‫هم واقعیت برای ما همین اســت و به چیزی‬ ‫فکر می کنیم که برای خودمان جذاب است‬ ‫تا ان کار را انجام بدهیم‪.‬‬ ‫تاثیر هدیه تهرانی روی بازی شــما‬ ‫چقدر بود‪ ،‬می شــود ایــن تصور را‬ ‫داشت که اگر هدیه تهرانی نبود شاید‬ ‫شخصیت ارمان هم این میزان دیده‬ ‫نمی شد؟‬ ‫هرکدام از بازیگران یک اورده ای برای نقش‬ ‫دارند و همین در بازیگر نقش مقابل هم تاثیر‬ ‫می گذارد و قطعا اگر بازیگر دیگری به جای‬ ‫خانم تهرانی این نقش را بازی می کرد مدل‬ ‫سینمای ما شرایط‬ ‫بدی دارد؛ ورود به‬ ‫ان سخت است‪ ،‬کار‬ ‫دشوار و ماندگاری‬ ‫هم سخت تر است‬ ‫و از ان طرف جزو‬ ‫چند جوان اول ماندن‬ ‫هم خیلی مشقت بار‬ ‫است‪ .‬تا یک جایی‬ ‫من به عنوان بازیگر‬ ‫مجبور هستم برای‬ ‫اینکه در مارکتینگ‬ ‫بمانم نقش هایی‬ ‫بازی کنم که دوست‬ ‫ندارم و قطعاً در‬ ‫کارنامه کاری من هم‬ ‫نقش هایی هست که‬ ‫دوستشان نداشته‬ ‫باشم‬ ‫شــما جزو بازیگران پولساز شبکه‬ ‫نمایش خانگی و ســینما شــدید‪.‬‬ ‫اوال با این عنوان چه احساســی را‬ ‫تجربه می کنید و دوم اینکه شده در‬ ‫پروژه هایتان به تعمد نخواهید بعضی‬ ‫از رقبایتان حاضر باشند؟‬ ‫من هر اتفاقی که مثبت باشد را دوست دارم‬ ‫و از اینکه به من بگویند تو بازیگر پرفروشی‬ ‫هستی اســتقبال می کنم‪ .‬همه ما دنبال این‬ ‫عناوین مثبت هستیم و اگر به گفته شما من‬ ‫این جایگاه را دارم خیلی هم خوب است‪ .‬برای‬ ‫من بیشــتر از هر چیزی کار مهم است‪ ،‬من و‬ ‫برادرم عاشق سینما هســتیم و این شکلی‬ ‫در دفتر کار نمی کنیم که فالنی باشد و فالنی‬ ‫نباشــد‪ .‬ما تالش میکنیم که کار خودمان را‬ ‫بکنیم و درگیر این حاشیه ها نشویم‪.‬‬ ‫در سال های اخیر مخاطب نشان داده‬ ‫که دیگر مثل گذشــته دنبال ظاهر و‬ ‫خو ش قیافه بودن نیست‪ ،‬کما اینکه‬ ‫ستاره های فعلی و بازیگران محبوب‬ ‫ما مثل شما دارای ظاهر ویژه ستاره‬ ‫نمایی نیستند و این یک پیشرفت در‬ ‫حوزه مخاطب است‪ .‬تحلیل شما در‬ ‫این باره چیست؟‬ ‫من فکر می کنم هنوز هم تماشــاگر ما‬ ‫خو ش قیافه و خو ش ظاهر بودن برایش‬ ‫اهمیت دارد و هرکسی که این مولفه ها‬ ‫را دارد همین االن هم مورداستقبال قرار‬ ‫می گیرد اما اتفاقی که افتاده این است که‬ ‫حاال مردم به بازی خوب بیشتر اهمیت‬ ‫می دهند‪ .‬اگر بخواهیــم به مولفه های‬ ‫اصلی جذابیت فکر کنیــم قطعا نه من‬ ‫این ها را دارم‪ ،‬نه نویــد محمدزاده‪ ،‬نه‬ ‫جواد عزتی و ‪ ...‬اما همه این افراد دارند‬ ‫تالش می کنند از نظر کیفیت کاری روی‬ ‫بورس بمانند‪ .‬به نظــر من چهره از یک‬ ‫جایی به بعد برای مخاطب عادی می شود‬ ‫کمااینکه ما االن فکر می کنیم ال پاچینو‬ ‫یکی از زیباتریــن ادم های روی زمین‬ ‫است و یا درحال حاضر تصور می کنیم که‬ ‫نویدمحمدزاده خیلی زیباست و شاید‬ ‫دیگر معایب جواد عزتی هم به واسطه‬ ‫بازی خوبش اصال به چشــممان نیاید یا‬ ‫محسن کیایی اگر خوب بازی کند دیگر‬ ‫بینی اش به چشم نمی اید!‬ ‫اما هنــوز بازیگر طنز جــدی گرفته‬ ‫نمی شــود مگر اینکه کار غیرکمدی‬ ‫بازی کند‪ ،‬مثل اتفاقی که برای سعید‬ ‫اقاخانی‪ ،‬مجید صالحی‪ ،‬رضا عطاران‬ ‫و حتی شما در همین پروژه افتاد‪.‬‬ ‫متاسفانه این اتفاق در سینمای ما وجود‬ ‫دارد و کمدی را جدی نمی گیرند‪ .‬درحالی‬ ‫که بازی در کمدی خیلی کار سختی است‪.‬‬ ‫وقتی این موضوع جدی گرفته نمی شود‬ ‫بازیگر برای اینکه توجه و تایید را بگیرد‬ ‫باید کارهای دیگر هم بکنــد درنتیجه‬ ‫ســراغ ژانر جدی می رود‪ .‬یک بخشــی‬ ‫از تایید از مردم عام گرفته می شــود که‬ ‫مثال خداراشــکر برای من وجود دارد و‬ ‫از مردم انرژی مثبت میگیــرم‪ ،‬اما یک‬ ‫جایی از تایید هم برمی گردد به همکاران‬ ‫و کارشناســان که بتوانی با تایید ا ن ها‬ ‫ماندگار شــوی‪ .‬هرچند که هر بازیگری‬ ‫تجربه را در ژانرهای مختلف را دوست دارد‬ ‫اما متاسفانه اینطور است که تو اگر کمدی‬ ‫بازی کنی دیگر مدام پیشنهاد کمدی به‬ ‫تو می شود و سینما یقه ات را ول نمی کند!‬ ‫باید در این موقعیت ایستادگی کرد و این‬ ‫استقامت خیلی کار سختی است‪.‬‬ ‫کمدی را که کنار نمی گذارید؟‬ ‫نه قطعا اگر پیشــنهاد خوبی باشد تالش‬ ‫می کنم سالی یک کمدی را کار کنم چون این‬ ‫ژانر را خیلی دوست دارم‪.‬‬ ‫چه زمانی می خواهیــد کارگردانی را‬ ‫تجربه کنید؟‬ ‫من کارگردانی را دوســت دارم و در برنامه‬ ‫کاری ام هم جــای دارد‪ .‬اتفاقا فیلمنامه ای‬ ‫به دستم رســیده که خیلی دوست دارم و‬ ‫منتظرم شرایط ســینما مهیا بشود و اگر‬ ‫شرایط مناسب بود ان را بسازم‪.‬‬ ‫‪41‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 41 ‫سینمای ایران‬ ‫نگاهی به هم گناه که بیشتر از همه‬ ‫به خانواده بها داد‬ ‫غرور و تعصب‬ ‫«خانواده برای ما خیلی اهمیــت دارد‪ .‬ما قرار‬ ‫نیست موضوع را حل کنیم‪ .‬تالش ما بر این بود‬ ‫که واقعیت را نمایش دهیم‪ .‬تضاد و تفاوت بین‬ ‫نسل ها را نمایش دهیم‪ .‬قدیم هر ‪10‬سال تغییر‬ ‫در نسل ها داشتیم‪ ،‬اما امروزه هر دو یا سه سال‬ ‫این تغییرات وجود دارد‪ .‬نخواستیم در نشان دادن‬ ‫این شرایط افراط و تفریط کنیم‪ .‬خانواده جایگاه‬ ‫بسیار مهمی دارد و تالش داریم بگوییم خانواده‬ ‫چطور می تواند کنار هم باشــد‪ ».‬این نقل قول‬ ‫نویسنده ســریال «هم گناه»‪ -‬جدیدترین اثر‬ ‫برادران کیایی‪ -‬است‪ .‬ســریالی که سعی شده‬ ‫به موازات ارزش ها و هنجارهای ایرانیزه شــده‬ ‫مردم بستری اسیب شناسانه و نقادانه را همراه‬ ‫با یک نگاه کنایه امیز نسبتا کمیک فراهم اورد‬ ‫و اسیب شناســی را از دل ارکان مهمــی چون‬ ‫خانواده استخراج کند‪.‬‬ ‫ســریال «هم گناه» دقیقا زمانی پا به میدان‬ ‫نهاد که دیگر سریال ها با بن مایه ضدخانواده ‪ -‬در‬ ‫راســتای ارزش های فردی و جمعی‪ -‬درحال‬ ‫پیشــروی بودند ‪ ،‬این اولین اثــر مجموعه ای‬ ‫برادران کیایی در شبکه خانگی است که درست‬ ‫روایی اثار پیشین و بد کیایی‬ ‫اســت با پیمایش‬ ‫ِ‬ ‫نظیر «بارکد»‪« ،‬چهارراه استانبول» و «مطرب»‬ ‫ گرایی هدفمندتری مخاطب را‬ ‫این بار با تجربه‬ ‫ِ‬ ‫با اثرش مواجه می ســازد‪ ،‬اما مهم تر از ان این‬ ‫اصل است که وی توانسته است این بار با پشت‬ ‫سر گذاردن اثاری که از ســطح خود نیز فراتر‬ ‫نمی روند؛ روایتی را در دست بگیرد که حداقل‬ ‫ نه دغدغه !! ‪ -‬بلکه مساله خود را از نوعیت یک‬‫معضل اسیب شناسانه بررسی کند‪.‬‬ ‫«هم گناه» بیش از پیش مساله محسن کیایی‬ ‫در جایگاه نویسنده است و این بدان معناست که‬ ‫بر پوسته روایت خود به قدر کافی اشراف و دقت‬ ‫طراحی یک خانواده‪،‬‬ ‫نظر دارد که بتوانــد از دل‬ ‫ِ‬ ‫بحران ها و معضالت درهم تنیده شده یک نسل‬ ‫متنی مناسبی‬ ‫را واکاوی کند‪ .‬سریال نه انضمام ِ‬ ‫کارگردانی پروبلماتیکی دارد که با هر‬ ‫دارد و نه‬ ‫ِ‬ ‫شات منفک از میزان قاب ها و دکوپاژها به منصه‬ ‫ظهور می رســد‪ .‬حتی می توان گفت برخالف‬ ‫متن محسن‬ ‫تمامی اثار این دو برادر؛ این بار این ِ‬ ‫کیایی بوده اســت که در هر صــورت مصطفی‬ ‫کیایی را عقب زده و خویش را بر بطن اثر مسلط‬ ‫چیستی و چونی ها می کند‪.‬‬ ‫محســن کیایی با ترفندی روایی‪« ،‬هم گناه»‬ ‫را ‪ -‬جدا از اینکه ایا توانایی ابستن سازیِ کیفی‬ ‫و ارزشمند روایی داشته باشد یا نه ‪ -‬به خوبی با‬ ‫ِ‬ ‫پیرنگ اثر همراه میکند و به‬ ‫جزئیات ریز و درشت‬ ‫درستی حد حایلی میان یک اثر ذاتا دغدغه مند‬ ‫و پر از مصائب‪ ،‬با شــوخی هایی که کمی فرایند‬ ‫توصیف را تلطیف میکند‪ ،‬میکشد‪ .‬به این ترتیب‬ ‫جنس شوخی ها و اساس بســتری که روایتش‬ ‫روی ان به مثابه طنازی های دیالکتیک محور‪،‬‬ ‫میان شخصیت ها بنیان شده است دارای منحنی‬ ‫و پیچش خاصی هســتند که بــا کدهای ریز و‬ ‫قطعه قطعه ای که محســن کیایــی ان را برای‬ ‫شخصیت ها ‪ -‬ولی بیشــتر برای خود ‪ -‬طراحی‬ ‫کرده است یافت می شود که حال می خواهیم به‬ ‫چونی هر شخصیت بپردازیم‪.‬‬ ‫چیستی روایت و‬ ‫ِ‬ ‫برادران کیایی فونداســیون اثر خود را نه روی‬ ‫چارچوبی چون ارزش گریزی و خانواده زدایی‪،‬‬ ‫همیت کاراکترها و تعلیق های ساطع‬ ‫بلکه تمام ّ‬ ‫روح خانواده و ارزش ها استخراج‬ ‫شده از ان را از ِ‬ ‫کرده و به تقابلی دوجانبه از ســنت به مدرنیته‬ ‫شدن نســل های درون هر خانواده پرداختند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫این را باید‬ ‫درنظرگرفت که نبود‬ ‫لیال و فرضیه های‬ ‫جنون امیز پیمان‬ ‫در متن به مثابه یک‬ ‫اصل پیش برنده‬ ‫در داستان شوک‬ ‫مناسب و خوبی است‬ ‫اما کارکردی بیسیک‪،‬‬ ‫حساب شده و متنی‬ ‫ندارد؛ چیستی ندارد‬ ‫و شخصیت پردازی‬ ‫نیز نمیکند زیرا‬ ‫استحالۀ شخصیت‬ ‫ِ‬ ‫پرداخت‬ ‫وابسته به‬ ‫یک شخصیت از قبل‬ ‫تشکیل شده است‬ ‫زیســتی‬ ‫این فکت بی هیچ طریقتی از ســنگ ِر‬ ‫ِ‬ ‫هنرمند قابل ادراک است و برادران کیایی در برابر‬ ‫دیگر اثار شبکه خانگی که پاره پاره بودن روایت‬ ‫(متاســفانه) خصیصه ذاتی انان است‪ ،‬به خوبی‬ ‫منســجم پیرنگ خود را با تحفیظِ‬ ‫بیرق نسبتا‬ ‫ِ‬ ‫پوسته ای ارزشها به اهتزاز در اوردند‪.‬‬ ‫بنیان «هم گناه»‪ -‬بااینکه فیلمنامه قابل قبول‬ ‫و قابل تاملی دارد‪ -‬فی نفسه به طرز زایدالوصفی‬ ‫پرنسیب ندارد‪ ،‬در «هم گناه» نه دغدغه زمان‬ ‫مطرح اســت و نه مســاله مکان مهم است‪ .‬به‬ ‫عبارتی دیگر؛ همه اتفاقات ریز و درشت و سهل‬ ‫و ســختی که تمامیت مجموعــه را اینچنین‬ ‫پیوسته‪ ،‬با یک داستان تک خطی جلو میبرد نه‬ ‫وابستگی خود به مکان های پایتخت را در جهان‬ ‫ِ‬ ‫تقید؛ منظــم میکند و نه‬ ‫روایت خــود به یک ّ‬ ‫ماهیت زمانی که کاراکتر در درون ان مشغول‬ ‫زیستن است را پویا و منسجم میسازد‪ ،‬به گونه‬ ‫ای که هرگز نمیتوان التزام خرده داستان های‬ ‫اثر را به پایتخــت و مکان های خاصی که قصه‬ ‫در ان روایت می شــود قرابت داد که عضوی‬ ‫داستان «هم گناه» باشند‪.‬‬ ‫الینفک از‬ ‫ِ‬ ‫ماجرای گذشــته کاراکتر لیال علنا میتوانست‬ ‫در هر دوره ای از گذشته اتفاق بیفتد و ما چیزی‬ ‫غیر از ‪ -‬حتــی پرداختی مغمــوم از یک کنش‬ ‫غاصبانه ‪ -‬نمی بینیم‪ .‬حال اگر ماهیت زمان در‬ ‫روایی اثر برای فیلمساز با این فرضیات‬ ‫قلمرویِ‬ ‫ِ‬ ‫دغدغه نیســت (چون صرفا مصائب لیال توسط‬ ‫دو عض ِو شــرور خانواده یعنی فریده و فرید حائز‬ ‫اهمیت میشــود) پس «هم گناه» چه لزومی بر‬ ‫فلش بک زدن به این خاطرات دیده است وقتی‬ ‫میتوانست ماجرای گذشته لیال در هر دوره ای از‬ ‫گذشته رخ دهد؟ گویی فیلمنامه صرفا فلش بک‬ صفحه 42 ‫میزند تا با قاب هایی‬ ‫سطحی نشان دهد‬ ‫که ماجرا از این قرار‬ ‫بوده اســت؛ بدون‬ ‫اینکه بتواند انسجامی‬ ‫بر انان بخشد‪.‬‬ ‫تناسب انتخاب‬ ‫شــخصیت پردازی ها نیز به‬ ‫ِ‬ ‫درســت و بجای کارگــردان اثــر‪ -‬مصطفی‬ ‫کیایی‪ -‬که از بازیگران مختلفی چون احسان‬ ‫کرمی‪ ،‬پدرام شریفی و سوگل خلیق نقش هایی‬ ‫می گیرد‪ ،‬نه تبدیل به ادا می شود و نه به صورت‬ ‫خام‪ ،‬رها میگردد‪ ،‬باورپذیر اســت و با رعایت‬ ‫حداقل مقدماتِ شــخصیتی خــود‪ ،‬روایت‬ ‫ِ‬ ‫را حفظ می کند؛ درســت اســت که در بطن‬ ‫فیلمنامه سیستم شخصیت پردازی «هم گناه»‬ ‫به تعالی و شکوه نمیرسد‪ -‬انچنان که تمامی‬ ‫شخصیت ها برای پیشــبرد رخدادها هرکدام‬ ‫کدهای الزم را دارا هســتند ولی در کل فاقد‬ ‫همگی‬ ‫کدهای کافی اند ‪ -‬اما در اجرای نقش ها‬ ‫ِ‬ ‫انان توانسته اند به صورت نسبی‪ ،‬قابل قبول ‪ -‬نه‬ ‫خوب !! ‪ -‬به اندازه هویت مذموم و ممدوح خود‬ ‫د روایت عرض اندام کنند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫علــت مذکور ســیر حائز حس و‬ ‫ولی به‬ ‫حساسیت شخصیت ها در مقدمات رخدادها‪،‬‬ ‫هیچکدام ملموس و باورپذیر نمی شوند‪ .‬مثال‬ ‫نمیتوان علت این میزان وابستگی از کدهای‬ ‫دستی رابطه «ارمان دربندی» با‬ ‫ناکافی و دم‬ ‫ِ‬ ‫«زیبا فخری» را ردیابی و کشف و شهود کرد‪،‬‬ ‫چرا که ما سیگنال های الزم از ابراز عالقۀ یک‬ ‫طرفه «ارمان» می بینیم ولی هرگز این کدها به‬ ‫نقطه اتکایی قابل درک نمی رسند که اینگونه‬ ‫تابع هم باشند تا بشود عشقشان را باور کرد‪ .‬از‬ ‫حب و بغضی که‬ ‫طرفی علت این میزان کینه و ّ‬ ‫«لیال کوهی» ‪ -‬با بازی سطحی و کامال تصنعی‬ ‫پالستیکی «هنگامه قاضیانی» ‪ -‬به فرزندانش‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫ساطع کرده است از چه بستر و تمهی ِد رفتاری‬ ‫برخاسته است که اینگونه از خانوادۀ صبوری‬ ‫نفرت دارد؟ چون فقط او را تهدیدی عقیم به‬ ‫ترک ولد کرده اند؟ همیــن!؟ چرا صرفا با یک‬ ‫تهدید ابت ِر دو عضوخانــواده «صبوری» چون‬ ‫«فریده» و «فرید»‪ ،‬این لیال است که هست و‬ ‫نیست زندگیش را بر باد میدهد و پذیرای رفتن‬ ‫میشود؟ در اصل مشکل از خود «لیال» است که‬ ‫با یک تهدید خام گویی منتظر رفتن بوده است؛‬ ‫ان هم رفتنی که نه به شوهرش اطالعی از این‬ ‫میزان قساوت خانواده اش دهد و نه او را مطلع‬ ‫ســازد که کجا میرود و حتی از او بچه دیگری‬ ‫باردار است‪ .‬در اصل؛ این «لیال»است که خاطی‬ ‫و ظالم اصلی اســت و گویی منتظر است که با‬ ‫یک پاتک‪ ،‬خانواده صبــوری را ‪ -‬که از قضا دو‬ ‫دگم شرور در خود دارد‪ -‬ترک بگوید‪.‬‬ ‫شخصیت ِ‬ ‫مگر او میتواند خود را عاشــق کیان خانواده‬ ‫اش بنامد وقتی بی هیچ چند و چونی‪ -‬دریغ‬ ‫از یک نامه ‪ -‬شــوهرش را ترک کرده است و‬ ‫ِ‬ ‫تربیت شخص‬ ‫عمری فرزندان خود را ‪ -‬که از‬ ‫شــخیص خودش‪ ،‬یکی رئیس بانــد مافیایی‬ ‫ِ‬ ‫شده است و دیگری با دروغ سعی دارد خود را‬ ‫بنیان «هم گناه»‪-‬‬ ‫بااینکه فیلمنامه قابل‬ ‫قبول و قابل تاملی‬ ‫دارد‪ -‬فی نفسه به‬ ‫طرز زایدالوصفی‬ ‫پرنسیب ندارد‪ ،‬در‬ ‫«هم گناه» نه دغدغه‬ ‫زمان مطرح است و‬ ‫نه مساله مکان مهم‬ ‫است‪ .‬به عبارتی‬ ‫دیگر؛ همه اتفاقات‬ ‫ریز و درشت و‬ ‫سهل و سختی که‬ ‫تمامیت مجموعه را‬ ‫اینچنین پیوسته‪،‬‬ ‫با یک داستان تک‬ ‫خطی جلو میبرد نه‬ ‫وابستگی خود به‬ ‫ِ‬ ‫مکان های پایتخت را‬ ‫در جهان روایت خود‬ ‫به یک تقیّد؛ منظم‬ ‫میکند و نه ماهیت‬ ‫زمانی که کاراکتر در‬ ‫درون ان مشغول‬ ‫زیستن است را پویا و‬ ‫منسجم میسازد‬ ‫شوهر دهد (که خداراشکر‬ ‫ِ‬ ‫وجدان‬ ‫انــدک‬ ‫«نیکی»‬ ‫ِ‬ ‫نداشته پیمان و مادرش‬ ‫را او دارد)‪ -‬از نعمت پدر‬ ‫با بازی پرویز پرســتویی‬ ‫در یکــی از تیپیکال تریــن و تکراری تریــن‬ ‫بازی هایش محروم میکند‪ .‬حال «لیال کوهی»‬ ‫پس از مدتها دوباره ســر و کله اش پیدا شده‬ ‫زندگی سیاه شده «فریبزر صبوری»‬ ‫است تا‬ ‫ِ‬ ‫را مجددا سیاه کند؛ مگر او چه کار با لیال کرده‬ ‫اســت که اینچنین دســت پیش را میگیرد‬ ‫که پس نیفتد؟ انتظار حمایت از وی داشــته‬ ‫است که اینچنین بدون حتی ذکر مصیبتش‬ ‫شــوهرش را در به در دنبال خود میکشاند؟‬ ‫با این قرائن شــخصیت پردازیِ عامدانۀ «لیال‬ ‫کوهی» توهین صریح و اشــکاری به مقام و‬ ‫جایگاه مادر اســت که همیشــه چارچوب و‬ ‫اسلوب یک خانواده شناخته شده است‪« .‬لیال‬ ‫کوهی» زیستش حائز بیوگرافی و عقبه است؛‬ ‫ان خاطراتی که صرفا خودش با توجه به وجود‬ ‫شــخص زنده دیگر گذرانده اســت؛ پس‬ ‫دو‬ ‫ِ‬ ‫هرگونه امکان ســوبژکتیو و ذهنی بودن لیال‬ ‫نفی میشود چرا که در طول این دو فصل هیچ‬ ‫بودن‬ ‫کدی از انگاره های ذهنی بودن و فرضی ِ‬ ‫وی مطرح نشده است‪،‬حال نمیتوان بدون هیچ‬ ‫کد و تمهیدی این اصل را پذیرفت‪.‬‬ ‫جالب اینجاست که هیچکدام از فرزندانش نیز‬ ‫در دام این فکر لحظه ای نمی افتند که مادرشان‬ ‫چرا خانه را با یک تهدید ســفیهانه ترک گفته‬ ‫است!؟ ‪ -‬درســت‪ -‬گوییم فرزندان یک عمر به‬ ‫روایت یک جانبۀ مادر تن داده اند و در خوداگاه و‬ ‫ناخوداگا ِه خود دائم با این داستان بزرگ شده اند‪.‬‬ ‫این مساله تا زمانی قابل دفاع است که «پیمان‬ ‫صبوری» وارد خانۀ صبوری ها بــه نیت انتقام‬ ‫نشده باشــد که بنگرد رفتار خانواده انان با وی‬ ‫چگونه اســت؛ چرا که پس از کمی مــراوده با‬ ‫خانوادۀ مثال دشمنش فی الفور باید حقیقت را‬ ‫با داستان مادرش یکی کرده و قیاس کند؛ حال‬ ‫چرا تاکنون پیمان به این قیاس نرسیده است؟!‬ ‫عجیب است که تا قسمت یازدهم از فصل دوم‬ ‫ســریال پیمان تخت ترین کاراکتر است و دچار‬ ‫منحنی و بُعد نمیشود‪ ،‬کاراکتری که نه میتواند‬ ‫ابهت رئیس یک باند را با نام استعاری «گورکن»‬ ‫(که حقیقتا اسم جذابی است) داشته باشد و نه‬ ‫قادر است با این میزان خامی و جوانگرایی و شور‬ ‫و شوق‪ -‬که دائم با ســارا قصد مصاحبت دارد‪-‬‬ ‫حتی تقلید انسانی مثبت و حامی را بکند‪ ،‬پیمان‬ ‫بااینکه هیچگونه عارضه روانی از خودش ‪ -‬حتی‬ ‫در کالم‪ -‬بروز نداده اســت به ناگاه ناخواســته‬ ‫روانی و مجنون مشــخص میشــود‪ .‬این را باید‬ ‫درنظرگرفت که نبــود لیال و فرضیه های جنون‬ ‫امیز پیمــان در متن به مثابه یــک اصل پیش‬ ‫برنده در داستان شوک مناسب و خوبی است اما‬ ‫کارکردی بیســیک‪ ،‬حساب شده و متنی ندارد؛‬ ‫چیستی ندارد و شــخصیت پردازی نیز نمیکند‬ ‫ِ‬ ‫پرداخت یک‬ ‫زیرا استحالۀ شخصیت وابسته به‬ ‫شخصیت از قبل تشکیل شــده است؛ نه تیپی‬ ‫تخت که به ناگاه جنون بر ان استیال یابد‪.‬‬ ‫«هم گناه» با عوامــل اجرایی و بازیگران قابل‬ ‫قبول‪ -‬اگر بخواهیم منصف باشیم ‪ -‬به موقعیتی‬ ‫دســت یافته اســت که با تمامــی حفره های‬ ‫تکنیکی و حرفه ایِ برخاســته از متن خود که‬ ‫صد البته «محسن کیایی» شــاید بتوان گفت‬ ‫قابل قبول ترین‪ -‬نه بهترین!‪ -‬متن خود را در کل‬ ‫فعالیت هنریِ خود نوشته است‪ ،‬در جاده ناسوری‬ ‫گام نهاده است که اتومبیل های بسیاری را از راه‬ ‫با سلیقه های میرا؛ گذرا‪ ،‬مغلق و عامیانه و ِ‬ ‫گنگ‬ ‫خود به بیراهه و فرامتن ها برده است؛ ولی اینکه‬ ‫اتومبیل «هم گناه» از این دو برادری که به نوبه‬ ‫خود رزومه ای قابل قبول دارند تاکنون اینچنین‬ ‫در این جاده با روایتی پرفرازونشیب که ملغمه‬ ‫ای از یک غرور و تعصب مدرن است باقی مانده‬ ‫است و (امیدوارم بماند و بهتر شود) قطعا حاوی‬ ‫عوامل و جزئیاتی بوده است که ان را قابل تعمق‪،‬‬ ‫قابل قبــول و مورد بحث و توجــه برای تحلیل‬ ‫کردن قرار داده است‪.‬‬ ‫‪43‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 43 ‫سینمای ایران‬ ‫نگاهی نقادانه به «دل»؛ اخرین ساخته‬ ‫منوچهر هادی‬ ‫کما در قاب های انحطاط‬ ‫اریاباقری ‪ :‬دیگر وقتش رسیده است که سراغ مجموعه ای از شبکه خانگی بیاییم که از‬ ‫فونداسیون عزم خود را جزم کرده که با یک پالت ساده؛ قشقرقی نقادانه بر وضعیت‬ ‫حاکم به پا کند‪ .‬به براندازی شرایط موجود از روابط به ویرانی رسیده جوانان بپردازد و‬ ‫مثال به نقد وادادگی جوانان پر از حرارت و احساس بپردازد‪ .‬بنابراین باری دیگر این ایده به ذهن منوچهر‬ ‫هادی خطور کرد که اثری بسازد که نه راه اثار قبل خود را برود و نه از المان های همیشگی لوکس خود باز‬ ‫هم و غم خود را رسیدن به اصالت ان‬ ‫بماند‪ .‬روایت یک بام و دو هوایی که هرگز نه به مقصد میرسد و نه ّ‬ ‫دغدغه گذاشته است‪ .‬کنکاش بی کنکاش! چرا که تمامیت موضوع درواقع انقدر مهم نیست که هنرمند‬ ‫بخواهد‪ -‬یا بتواند‪ -‬به نکته ای باالتر از انچه در روابط مشهود و در زیرمتن قصه باید مکشوف باشد برسد‪.‬‬ ‫‪DEL‬‬ ‫‪SERIES‬‬ صفحه 44 ‫دیگر وقتش رســیده اســت که ســراغ‬ ‫مجموعه ای از شــبکه خانگی بیاییم که از‬ ‫فونداسیون عزم خود را جزم کرده که با یک‬ ‫پالت ساده؛ قشقرقی نقادانه بر وضعیت حاکم‬ ‫به پا کند‪ .‬به براندازی شرایط موجود از روابط‬ ‫به ویرانی رســیده جوانان بپردازد و مثال به‬ ‫نقد وادادگی جوانان پر از حرارت و احساس‬ ‫بپردازد‪ .‬بنابراین باری دیگر این ایده به ذهن‬ ‫منوچهر هادی خطور کرد که اثری بسازد که‬ ‫نه راه اثار قبل خود را برود و نه از المان های‬ ‫همیشگی لوکس خود باز بماند‪ .‬روایت یک‬ ‫بام و دو هوایی که هرگز نه به مقصد میرسد‬ ‫هم و غم خود را رســیدن به اصالت ان‬ ‫و نه ّ‬ ‫دغدغه گذاشته است‪ .‬کنکاش بی کنکاش!‬ ‫چرا که تمامیت موضوع درواقع انقدر مهم‬ ‫نیســت که هنرمند بخواهد‪ -‬یا بتواند‪ -‬به‬ ‫نکته ای باالتر از انچه در روابط مشهود و در‬ ‫زیرمتن قصه باید مکشوف باشد برسد‪.‬‬ ‫«دل»‪ ،‬ساخته منوچهر هادی ‪-‬که به مراتب‬ ‫نویسنده بهتری است تا کارگردان اثار شبکه‬ ‫خانگی‪ -‬نه بد است و نه خوب؛ بی ارزش است‪.‬‬ ‫بی ارزش بودنش از بــرای توهین به عوامل‬ ‫تولیدی ان نیست؛ بلکه بستر این گزاره تند‬ ‫فحوای نهفته در اذهان مخاطب و تاثیرش‬ ‫بر ناخوداگاه انان است؛ چرا که نوک پیکان‬ ‫خود را به سمت و سویی هدایت میکند که‬ ‫عالوه براینکه موجــب گمراهی و کجروی‬ ‫کیفی مخاطبانش شود‪ ،‬پایه اثار یک مدیوم‬ ‫را به همان اندازه دچار تزلزل و تشویش کند‪.‬‬ ‫«دل» قصــه ندارد و چگونــه گفتن را نیز‬ ‫نیاموخته است و این پاشنه اشیل از اغازین‬ ‫قسمت هایش هویدا میشود‪ .‬فاقد بستری‬ ‫اجتماعی اســت و در گیر و دار کسب مالی‬ ‫و ارتزاق گام برمیــدارد‪ .‬ضرورت در روایت‬ ‫ندارد و از ریشــه و اصل‪ ،‬خود را با یک نگاه‬ ‫ضدارزشی ســرمایه دارانه ملبس کرده و‬ ‫تماتیک متن خود را با ان همسو و مسموم‬ ‫میکند‪.‬‬ ‫صدالبته که قصــور این امر برگردن صرفا‬ ‫منوچهر هادی نیست‪ ،‬چرا که بطن اثر از نطفه‬ ‫با فیلمنامه‪ ،‬خود را برای تکامل به دســتان‬ ‫کارگردان میسپارد و منوچهر هادی خود را‬ ‫با نگارش «یکی میخواد باهات حرف بزنه»‪،‬‬ ‫«زندگی جای دیگری است» و «قرنطینه»‬ ‫چنین اثبات کرده است که توانایی نگارش‬ ‫اثار قابل تاملی را نیز دارد و این در حقیقت‬ ‫متن ها هستند که هنرمندی چون او را زمین‬ ‫زده انــد و از لحاظ – حداقــل قصه گویی–‬ ‫بال های پــرواز او را بریده اند؛ با این حال به‬ ‫عنوان رهبر ایــن مجموعه‪ ،‬منوچهرهادی‬ ‫است که باید پاســخگوی کلیت و شالوده‬ ‫اثر شود‪.‬‬ ‫«دل» جدیدترین اثر منتشــر شــده از‬ ‫منوچهر هادی جدا از سســتی در روایت و‬ ‫حائز موضع بودنش؛ کامال عنان هســتی و‬ ‫وجود خود را از دســت داده است‪ .‬اثر روح‬ ‫خود را بــر هیچ فروخته اســت و بی هیچ‬ ‫دغدغه ای عامدانه اهنگ جلو رفتن دارد‪.‬‬ ‫فیلمنامه فقیر نیز به قدری در تسلســل‬ ‫عناصر رویدادها به تناســب شخصیت ها و‬ ‫موقعیت ها قوام نیافته است که گویای مرگ‬ ‫استقالل اثر به واســطه زبان و بیان خودش‬ ‫است‪ .‬زبان تکلم اثر نه بلیغ است و نه ساده؛‬ ‫قاصر است و در جباریت محض‪ ،‬محصور واقع‬ ‫شده و ســرمایه های کالن سایه انداخته بر‬ ‫وجدان و قلب متن چیزی جز به قصد زیان‬ ‫و تیرگی روح‪ -‬ســوای اینکه توانایی نشان‬ ‫دادن نیز ندارد‪ -‬اظهار نمی دارند‪ .‬ان هم با‬ ‫بازیگرانی (منهای یکی‪ ،‬دو نفر) که یکی پس‬ ‫از دیگری در چرخه مفلوک نقش های تکراری‬ ‫خود‪ ،‬با تشــدید اکت ها در موقعیت هایی‬ ‫لم یزرع دائمــا در قاب های عریض و طویل‬ ‫اثر – که گویی بیشتر ســعی شده تا تبلیغ‬ ‫امالک و اشیا باشد‪-‬‬ ‫به صورت کش دار و اسلوموشن در حرکت‬ ‫های انی خود عقیم جلوه میکنند و کارگردان‬ ‫نیز سوای اینکه در هم ّیت متن خود نه عمل‬ ‫و عکس العمل ها را جای داده باشــد‪ ،‬تحت‬ ‫سلطه نگاه سوم شخص ‪ -‬به مذبوحانه ترین‬ ‫شکل ممکن‪ -‬قرار گرفته است و حتی تالشی‬ ‫ذات مجموعه «دل»‬ ‫ نه عشق‪ -‬بلکه‬‫هوس است‪ ،‬مساله‬ ‫و دغدغه دیگری نیز‬ ‫نمیتواند داشته باشد‬ ‫و در یک منجالب‬ ‫انسانی هایی بی درد‬ ‫و رنج‪ ،‬شکم سیر و‬ ‫کاپیتالیست صرفا‬ ‫بوالهوسی را توجیه‬ ‫میکند و روایتش‬ ‫فرسنگ ها از عشق‬ ‫دور است‪ .‬اساسا‬ ‫عشق ارامش‪،‬‬ ‫دوستی‪ ،‬متانت‪،‬‬ ‫فروتنی و حجبی را‬ ‫به همراه می اورد که‬ ‫توامان با لذتی از‬ ‫تکامل در معشوق‪،‬‬ ‫عاشق را مطیع‬ ‫معشوق ساخته‬ ‫برای تشخص و جان بخشی دوربین قصه گوی‬ ‫خود نیز نمیکند‪.‬‬ ‫مجموعه «دل» درست است که از بازیگران‬ ‫نامدار و حائز سابقه ای استفاده کرده است‬ ‫اما بستر بهره از انان در اثر هیچ است‪ .‬برای‬ ‫مثال کاراکتر «ناهید» با بازی مذموم افسانه‬ ‫بایگانـی که به قدری با لوازم ارایشی گریم‬ ‫شده است که دیگر نه میتواند خودش باشد‬ ‫ِ‬ ‫شخصیت مادری که در داستان متوجه‬ ‫و نه‬ ‫نابخشودنی اوا می شود‪ .‬به طوری‬ ‫توطئه های‬ ‫ِ‬ ‫که نمیتوان حتی متوجه شــد با میمیک گم‬ ‫شــده در گریمش ایا توانایی خندیدن و یا‬ ‫گریســتن دارد یا خیر؟! و یا مثال همسرش‬ ‫ «خسروخان»‪ -‬با بازی سعید راد چگونه‬‫شمایل پدری ثروتمند را قوام دهد‬ ‫میتواند‬ ‫ِ‬ ‫زندگی دخترش (شب‬ ‫که در مهم ترین روز‬ ‫ِ‬ ‫عروسی) با مفقود شدن چند روز ه اش او را‬ ‫نه بابت اتفاقات مورد بازخواست قرار دهد و‬ ‫نه بابت اگاهی از ماجرا و عامالن هتاکی به او‬ ‫اینگونه ارام رفتار کند و به او حق خودداری‬ ‫از بیان حقیقت دهــد‪ .‬در هیچ کجای جهان‬ ‫شماتیک پدر اینگونه پوسیده و متزلزل به‬ ‫تصویر کشیده نشده است که کنون دوربین‬ ‫منوچهر هادی به صورت کارت پستالی سعی‬ ‫دارد مصائب و مشکالت فراگیر خانواده ها را‬ ‫نشان دهد‪.‬‬ ‫در «دل»‪ ،‬هیچ کدام از شــخصیت ها نه‬ ‫از منیت الزم برای التزام بخشــی به ادامه‬ ‫قصه برخوردارند و نه هویت الزم را به مثابه‬ ‫کنش هایشان برای مخاطب ملموس میکنند؛‬ ‫علنا میتوان برای تک تک کاراکترها هر اکت‬ ‫و ری اکتی را متصور بود و انان را به هر کنشی‬ ‫وادار ساخت؛ چرا که هیچکدام از شخصیت ها‬ ‫ِ‬ ‫پرداخت ضمنی و پوســته ای‬ ‫به قدری در‬ ‫خود قوام شخصیتی و حائز پرنسیب ندارند‬ ‫که نشــود انان را به عملی خالف میلشان‬ ‫واداشت‪.‬‬ ‫در این میــان کارگردان هم بدش نمی اید‬ ‫عنوان این میــزان ارزش زدایــی در بطن‬ ‫کانســپت اثرش را – که ان شاءاهلل ندانسته‬ ‫‪45‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 45 ‫ضدنقد‬ ‫و ناخواسته بوده اســت‪ -‬نبرد با تمایالت‬ ‫لئیم (پست) درون شخصیت هایش بداند‪.‬‬ ‫با این ادله میتوان تشخیص داد همانطور که‬ ‫ِ‬ ‫حرکات رنجور و علیل دوربین و‬ ‫مخاطب با‬ ‫اسلوموشــن هایی پریشان حال؛ شخصیت‬ ‫قصه را در حیــن گروگان گیــری‪ ،‬نزاع و‬ ‫یاغی گری و یا ولنگاری و خیانت به ناموس و‬ ‫خانواده دنبال میکند؛ عمال افزون بر ریختن‬ ‫قبح و پیامد کریه ان عمل به منزلت تصاویری‬ ‫که همدردی با مجرم را عینی میکنند دلش‬ ‫برای خاطی میسوزد و سعی میکند که جرم‬ ‫انان را برای خود ندید بگیرد‪.‬‬ ‫عجیب‪ ،‬پرسش برانگیز و کمیک است که‬ ‫چطور فیلمنامه نویــس و کارگردان به این‬ ‫نگاه رسیده اند که با توجیه این امر که چون‬ ‫شخصیت ها دل دارند و عاشقی میکنند باید‬ ‫به دور از تمامی قوانین‪ ،‬ارزشها و هنجارها‬ ‫و با چشــم پوشــی بر تک تک تعرفه های‬ ‫قانونی‪ ،‬عرفی و منطقی تمامی فسق و فجور‬ ‫و هرزگی هایشــان مورد ترحم و رقت قرار‬ ‫گیرند! گویی بن مایه اثر ضد خانواده اســت‬ ‫و کالبدش در مســیر روایت ضدانسانی اش‬ ‫چیزی غیر از اتش حســد و کینه در میان‬ ‫شخصیت هایش را لهیب نمی بخشد؛ نیکی‪،‬‬ ‫گذشت و مهربانی کم یا مفقود شده است‪.‬‬ ‫دغدغــه شــخصیت ها چیــزی جز‬ ‫نا ک او ت کردن یکدیگر نیســت و‬ ‫اسکلت اثر با شخصیت هایی که‬ ‫هرکدام باید جواب تبهکاری های‬ ‫خــود را پس دهند ســمپات‬ ‫میشود و معموال در تالش است‬ ‫که محض خالی نبودن عریضه‪،‬‬ ‫موسیقی های متنی تهی را به اثر‬ ‫تحمیل کند تا بیشتر به گامهای‬ ‫شــخصیت کمک کند تا عرض‬ ‫راهرو بــه در ورودی را برای عبور‬ ‫از پله ها‪ ،‬سرسراها و اتاق های داخلی‬ ‫که معموال بر انســانها سایه انداخته اند‬ ‫طی کند‪.‬‬ ‫در ســر هیچکــدام از شــخصیت های‬ ‫چوب دو سر سوزی‬ ‫است که برای‬ ‫مخاطب معنای‬ ‫دلدادگی را همســو‬ ‫با موازینی حائز‬ ‫چارچوب تلقی میکند؛‬ ‫ِ‬ ‫است‬ ‫به همین علت‬ ‫های فاسد که تاکنون‬ ‫بسان دیگر شخصیت‬ ‫قصه به هدفش‬ ‫نرسیده است‬ ‫سریال «دل» بذر نیکی و مصلحت اندیشی‬ ‫پرورش نیافته است که انها را حتی المقدور‬ ‫شخصیتی خاکســتری جلوه دهد؛ گویی‬ ‫همه مهر و محبت هایی که میکنند از فرط‬ ‫رسیدن به خواســته ها و نیت های شیطانی‬ ‫و پلشت شان اســت که هیچ فرایند و روند‬ ‫ملموس و فرمیکی ندارد‪« .‬دل» نه کنش و‬ ‫انگیزه روانی شخصیتش را برای مخاطبش‬ ‫ملموس میکند و نه واکنــش و پیامدهای‬ ‫ان را‪ .‬نه تقیدی زمان مند دارد و نه تعهدی‬ ‫مکان مند!‬ ‫ذات مجموعه «دل» ‪ -‬نه عشق‪ -‬بلکه هوس‬ ‫است‪ ،‬مساله و دغدغه دیگری نیز نمیتواند‬ ‫داشته باشد و در یک منجالب انسانی هایی‬ ‫بی درد و رنج‪ ،‬شکم ســیر و کاپیتالیست‬ ‫صرفا بوالهوسی را توجیه میکند و روایتش‬ ‫فرسنگ ها از عشق دور است‪ .‬اساسا عشق‬ ‫ارامش‪ ،‬دوستی‪ ،‬متانت‪ ،‬فروتنی و حجبی‬ ‫را به همراه می اورد که توامــان با لذتی از‬ ‫تکامل در معشوق‪ ،‬عاشق را مطیع معشوق‬ ‫ساخته و به پاالیش و تهذیب روح میپردازد‪،‬‬ ‫چنانچه عاشق با شــکوه و ُسروری درونی‬ ‫ریاضت طلبانه‪ ،‬سالک راه عاشقی میشود‪.‬‬ ‫از ارکان تکنیــکال ســریال نظیر تیتراژ‬ ‫متظاهرانه بی روح‪ ،‬سرد و تختش گرفته‬ ‫تا اجزای مهم خانواده چون پدر ارش‬ ‫ «اتابک سپنتا»‪ -‬با بازی قابل قبول‬‫بیژن امکانیان که محمل شخصیتی‬ ‫اســت که اتش زیرخاکستر است و‬ ‫شکیبایی و بردباری خود را همچنان‬ ‫در مقام پوشش حفظ کرده است تا‬ ‫بتواند پازل تئــوری توطئه خود را از‬ ‫قضا با زنی که خود در کشمکش نزاع با‬ ‫شوه ِر اوباشش است تکمیل کند‪ .‬در قطب‬ ‫مخالف او همسرش که مادر «ارش» است‪،‬‬ ‫با بازی تک بعدی‪ ،‬شرورانه و قابل تامل‬ ‫نسرین مقانلو بی هیچ تمهید و نشانه ای‬ ‫از جانب پدر مفلوک و زمین گیرش مبنی‬ ‫بر اینکه به شــوهرش «اتابک» سخت‬ ‫بگیرد‪ ،‬چپ و راست شــوهرش را خوار و‬ ‫خفیف کرده و در نهان حر ف هایی را بسان‬ ‫عروسک خیمه شــب بازی به او میگوید که‬ ‫خود را اشــکارا بالتقصیر و مظلوم جلوه‬ ‫دهد‪ ...‬چرا؟‪ ...‬چــه نفعی از این عمل میبرد‬ ‫و با چه پشتوانه ای اینچنین کمر به اجرای‬ ‫حکم نادیده پدر علیلش بسته است که حتی‬ ‫ِ‬ ‫ذره ای خم به ابرو از کوچک کردن شوهرش‬ ‫ که مثال عاشقش اســت – نمی اورد؟ از‬‫ان طرف متن فیلمنامــه (در حکم اجرا) از‬ ‫بازی سطحی و‬ ‫اواســط روایتش «اوا» را با ِ‬ ‫تفنن یکتا ناصــر وارد جریان‬ ‫بی پیرایه و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مثلث عشقی [ارش‪ ،‬رستا‪ ،‬نکیسا]‬ ‫کرده تا‬ ‫را – با ورود شخصیت بی قید و دمدمی مزاج‬ ‫ِ‬ ‫صفت‬ ‫«رابی» و شخصیت سفیه‪ ،‬پلید و روباه‬ ‫«اوا»‪ -‬تبدیل به یک پنج ضلعی بچگانه ای‬ ‫کند که همه شــخصیت هایش هیچ بُعدی‬ ‫غیر از هوس و تمامیت خواهی پارتنرشــان‬ ‫که گویی ماهیت این میل بیشــتر جنسی‬ ‫است تا احساسی و عاشقانه نداشته باشند‪.‬‬ ‫شخصیت «ارش» با بازی خوب حامد بهداد‬ ‫چوب دو سر سوزی است که برای مخاطب‬ ‫معنای دلدادگی را همســو با موازینی حائز‬ ‫چارچوب تلقی میکند؛ به همین علت است‬ ‫که تاکنون بسان دیگر شخصیت های فاسدِ‬ ‫قصه به هدفش نرسیده است‪.‬‬ ‫«دل» در سیالیتی اغشته به هوسی سترون‬ ‫گرفتار اســت؛ به هیچ چیزی غیر از میل و‬ ‫هوســی نوجوانانه و خام‪ -‬که با پوشش دل‬ ‫و احساس عشق را ننگین میکند– پایبند‬ ‫نیست و توهینی مســتقیم به وقت‪ ،‬شور و‬ ‫شعور مخاطبی است که هرانچه از سریال‬ ‫دنبال کرده اســت نه برای او طرح مساله و‬ ‫دغدغه ای زیستی کرده اســت و التیام بر‬ ‫نهان مردمی ( بــا زبانی فرمیک‪،‬‬ ‫زخم های ِ‬ ‫هنری و سینمایی) گذاشته است و نه مخاطب‬ ‫دوربین بی هویت‬ ‫توانایی برقراری ارتباط با‬ ‫ِ‬ ‫ضدارزشی و ضدشخصیت سریال را دارد‪.‬‬ ‫این یک جهان بسیار منفعت طلبانه و حتی‬ ‫ضدانسانی است که کش دار و نامربوط ادامه‬ ‫پیدا میکند‪.‬‬ صفحه 46 ‫‪AMIR AGHAII‬‬ ‫به بهانه اقازاده ؛ کاوشی در باب بازیگری‬ ‫ارتیستی که درست نقش را مهندسی می کند‬ ‫از فـرش به عـرش‬ ‫‪47‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 47 ‫ستاره ‪VOD‬‬ ‫دنیا خمامی‪ -‬پریساسادات خضرایی ‪ :‬مسیر طوالنی و پرفراز و نشیبی است‪،‬‬ ‫مسیری که امیر اقایی تا به امروز طی کرده‪ .‬نه یک شبه معروف شده و نه یک‬ ‫شبه به نقش یک رسیده؛ تا تصور کنید نقش مکمل و کوتاه در کارنامه کاری‬ ‫اش دارد‪ .‬نقش هایی که خودش معتقد است روند قصه را دستخوش تغییر و تاثیر می کرد‪.‬‬ ‫کارنامه قطوری هم دارد و تا کنون در بیش از پنجاه فیلم و سریال ایفای نقش کرده ‪ ،‬سالهای‬ ‫زیادی در تلویزیون فعالیت داشته تا ریسک کارگردانان سینما شامل حالش شود برای‬ ‫ورود به سینما‪ .‬سالهایی در عزلت بوده و بیشتر از همیشه درگیر نوشتن و عکاسی شده‬ ‫و چند نمایشگاه هم برگزار کرده و حتی مستند هم ساخته‪ ،‬او جهان بزرگی در سر و‬ ‫اهداف زیادی دارد و این را میتوان از روندی که طی کرده حس کرد‪ .‬پس از‬ ‫تغییراتی که در ظاهر و تیپش به وجود امد و حتی تجربه مدل شدن بیشتر به‬ ‫چشم کارگردانان سینما امد و درخشش در «شنای پروانه» و حاال‬ ‫«اقازاده» موجب شد تا با امیرعباس صباغ؛ روزنامه نگار و منتقد سینما‬ ‫درباره روند و نقاط پررنگ و کمرنگ مسیر این بازیگر به صحبت‬ ‫بنشینیم؛ بازیگری که در سی وهشتمین جشنوار ه فیلم فجر مورد توجه‬ ‫قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را از ان خود‬ ‫کرد‪ .‬منهای سواالت برایند این واکاوی را میخوانید‪.‬‬ ‫از ریسک بازی در نقش های کوتاه تا حرکت اهسته به‬ ‫سمت نقش های بزرگ‬ ‫سیر طوالنی و پرفراز و نشیبی است‪ ،‬مسیری که امیر‬ ‫اقایی تا به امروز طی کرده‪ .‬نه یک شبه معروف شده و نه‬ ‫یک شبه به نقش یک رسیده؛ تا تصور کنید نقش مکمل‬ ‫و کوتاه در کارنامه کاری اش دارد‪ .‬نقش هایی که خودش‬ ‫معتقد است روند قصه را دستخوش تغییر و تاثیر می کرد‪.‬‬ ‫کارنامه قطوری هم دارد و تا کنون در بیش از پنجاه فیلم‬ ‫و سریال ایفای نقش کرده ‪ ،‬سالهای زیادی در تلویزیون‬ ‫فعالیت داشته تا ریسک کارگردانان سینما شامل حالش‬ ‫شــود برای ورود به سینما‪ .‬ســالهایی در عزلت بوده و‬ ‫بیشــتر از همیشه درگیر نوشتن و عکاسی شده و چند‬ ‫نمایشــگاه هم برگزار کرده و حتی مستند هم ساخته‪ ،‬او‬ ‫جهان بزرگی در ســر و اهداف زیادی دارد و این را میتوان‬ ‫از رونــدی که طی کرده حس کرد‪ .‬پس از تغییراتی که در‬ ‫ظاهر و تیپش به وجود امد و حتی تجربه مدل شدن بیشتر‬ ‫به چشم کارگردانان سینما امد و درخشش در «شنای پروانه»‬ ‫و حاال «اقازاده» موجب شد تا با امیرعباس صباغ؛ روزنامه نگار‬ ‫و منتقد سینما درباره روند و نقاط پررنگ و کمرنگ مسیر این‬ ‫بازیگر به صحبت بنشینیم؛ بازیگری که در سی وهشتمین جشنوار ه‬ ‫فیلم فجر مورد توجه قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش‬ ‫مکمل را از ان خود کرد‪ .‬منهای سواالت برایند این واکاوی را میخوانید‬ ‫از ریسک بازی در نقش های کوتاه تا حرکت اهسته به سمت نقش های بزرگ‬ ‫اگر بخواهم امیر اقایی را با بازیگران قدیمی ســینمای ایران مقایسه کنم‪،‬‬ ‫شــباهت بسیار زیادی بین او و جمشید هاشم پور می بینم و از نظر من او در‬ ‫ســینمای ایران می توانست به تمام معنا بازیگ ِر ژانر باشد‪ .‬یعنی بازیگری که‬ ‫تعدادی خصوصیت های کلیشه ای دارد و می تواند یک تیپ را به شکل جذابی‬ ‫مدام تکرار کند و در عین حال برای مخاطب هم جذاب باشد ولی همان اتفاقی‬ ‫که برای جمشــید هاشم پور افتاد برای او هم تا حدودی رخ داد‪ .‬ان دسته از‬ ‫نقش هایی که هاشــم پور در ان خیلی موفق بود و مردم هم دوستش داشتند‬ ‫توسط رسانه ها‪ ،‬منتقدان و بخش قابل توجهی از اهالی سینما خیلی دیده نشد‬ ‫و بیشتر روی نقش های به اصطالح متفاوت که از کاراکتر اصلی او دور بود زوم‬ ‫کردند‪ .‬از مصاحبه هایی که اقایی با فریدون جیرانی و رســول صدرعالمی در‬ ‫برنام ه هفت داشت‪ ،‬شاید بتوان این برداشت را کرد که خودش دوست نداشته‬ ‫در ان مسیر برود و عالقه مند بوده تا مسیرهای مختلف را طی کند و نقش های‬ ‫کامال متفاوتی را بازی کند و همین عالقه باعث شده تا به عنوان یک بازیگر‬ صفحه 48 ‫‪AMIR AGHAII‬‬ ‫نقش دوم و مکمل خودش را تثبیت کند‪.‬‬ ‫وقتی کارنامــ ه کاری او را مرور می کنیم‬ ‫متوجه می شویم که نقش های کامال متنوعی‬ ‫از کاراکترهای مختلف دارد و شاید این یکی‬ ‫از ویژگی هــای بارز او باشــد که تقریبا همه‬ ‫جــور تیپ را در ســینما و تلویزیون ما بازی‬ ‫کرده است؛ از کاراکتر پلیس گرفته تا کاراکتر‬ ‫شهید چمران در مجموع ه «راستش را بگو» و‬ ‫فیلم هایی مثل «سعادت اباد»‪« ،‬بادیگارد» و‪...‬‬ ‫که مقداری متفاوت بوده اند‪ .‬من فکر می کنم‬ ‫در «شــنای پروانه» او به یک تعادلی رسیده‬ ‫و در عیــن اینکه بهترین بازیگر نقش مکمل‬ ‫است‪ ،‬بازی تاثیرگذاری را هم ارائه داده است‪.‬‬ ‫این نقش یک تیپ اســت که اقایی توانسته‬ ‫در این فیلم ان تیپ را مال خود کند‪ .‬او بین‬ ‫ویژگی هایی که در بازی اش دیده ایم و کاراکتر‬ ‫وحیــد مرادی که نقشــش را بازی می کند‪،‬‬ ‫تلفیقــی به وجود اورده و این شــخصیت را‬ ‫شناسنامه دار کرده است‪.‬‬ ‫تبحر در درون ریزی و برون ریزی‬ ‫بــا توجه بــه کارنامــ ه کاری اقایی نکت ه‬ ‫قابل توجه در بازی او این است که نشان داده‬ ‫هــم می تواند بازی درونگــرا ارائه دهد و هم‬ ‫می تواند بازی برونگرا داشته باشد‪ .‬وقتی روی‬ ‫مجموع ه کارهای اقایی تامل می کنیم سبک‬ ‫بازی اش معموال بازی درونگرایی است که در‬ ‫لحظات و مواقعــی برونگرایی خاصی را از او‬ ‫شــاهد هستیم؛ یعنی یک بازی کنترل شده‬ ‫با چند نقط ه فوران احساســی که برون ریزی‬ ‫دارد‪ .‬برای این مساله فیلم «سعادت اباد» مثال‬ ‫خیلی خوبی است‪ .‬کاراکتری که خودش را در‬ ‫یک جمع تقریبا غریبه می داند و نمی تواند با‬ ‫ان ادم ها ارتباط برقرار کند‪ .‬از ابتدا تا انتها یک‬ ‫بازی کامال کنترل شــده و درونی را از اقایی‬ ‫در دنیایی زندگی‬ ‫می کنیم که رسانه ها‬ ‫نقش انکارنشدنی‬ ‫دارند و طبیعتا این‬ ‫مساله نمی تواند‬ ‫بی تاثیر باشد ولی‬ ‫اقایی بعد از چند‬ ‫فیلم ابتدایی اش در‬ ‫سینما‪ ،‬شمایل خاصی‬ ‫را به خود گرفت و‬ ‫تا االن هم همان‬ ‫استایل را حفظ کرده‬ ‫و در گفت وگوهایش‬ ‫خوانده ام که گفته‬ ‫عالقه شخصی‬ ‫خودش هست و امیر‬ ‫اقایی واقعی این‬ ‫است‪ .‬سر تراشیده‬ ‫و استایل های خاصی‬ ‫که شبیه مدل ها‬ ‫هست را از او می بینیم‬ ‫ولی طبیعتا اگر‬ ‫بازیگری بخواهد‬ ‫صرفا به این واسطه‬ ‫حضور داشته باشد‪،‬‬ ‫نقش بگیرد و ادامه ‬ ‫حیات بدهد قطعا‬ ‫در این سینما محو‬ ‫می شود‬ ‫می بینیم ولی وقتــی به ان راز پی می برد و‬ ‫متوجه می شود که همسرش بدون اطالع او‬ ‫بچه اش را سقط کرده‪ ،‬با یک فوران احساسی‬ ‫مواجه می شــویم و یک بازی برونگرای فوق‬ ‫العاده قابل توجه را از او می بینیم‪ .‬فکر می کنم‬ ‫بر پای ه همان تیپ و شــخصیتی که در فیلم‬ ‫«کوچه بی نام» داشت توانست کاراکترش در‬ ‫«حریم شــخصی» را بازی کند و به نظر من‬ ‫این شــخصیت در ادام ه همان نقش کوتاه او‬ ‫در «کوچه بی نام» است‪.‬‬ ‫شبه هیوال در «اقازاده» و «شنای پروانه»‬ ‫همانطــور کــه گفتم اقایــی از نظر من‬ ‫می توانســت یک بازیگر ژانر باشــد‪ .‬یعنی‬ ‫یــک کاراکتر بزن بهاد ِر قهرمان که حتی به‬ ‫دلیل شمایل و استایلی که دارد می توانست‬ ‫یک تیپ کلیشــه ای را در ســینما داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬نمی توانیم قضاوت کنیــم اما من از‬ ‫مصاحبه هایش می توانم این را برداشت کنم که‬ ‫خودش عالقه مند نبوده تا به این مسیر برود‬ ‫و بخواهد یک تیپ یا کاراکتری را مدام تکرار‬ ‫کند و نمی توان گفت که این بد اســت‪ .‬ولی‬ ‫راجع به دو نقش اخیری که بازی کرده‪ ،‬از نظر‬ ‫ن دو تفاوت هایی را قائل شویم‪.‬‬ ‫من باید بین ای ‬ ‫«شنای پروانه» یک تیپ است‪ ،‬همانطور که‬ ‫خودش هم در نشست مطبوعاتی جشنواره‬ ‫فیلم فجر به این ماجرا اشــاره کرد و گفت‪:‬‬ ‫من فقط خاطراتم در گذشته را مرور کردم‪،‬‬ ‫چون در ان محیط و با ان ادم ها زندگی کرده‬ ‫بودم‪ .‬در ادامه گفت که نیمی از بچه محل های‬ ‫من مرده اند و نیمی دیگر زیر سای ه حکم اعدام ‬ ‫هستند‪ .‬او در این فیلم با قدرت بازیگریش از‬ ‫تیپی که همه کم و بیش با ان اشنا هستیم‬ ‫یک نقش کوتاه خلق کرده اســت‪ .‬نقشی که‬ ‫در ســریال «اقازاده» دارد به نسبت «شنای‬ ‫پروانه» کاراکتر پررنگ تری است و تم منفی‬ ‫و وجه ه شرش نیز بیشتر است‪ .‬حداقل در این‬ ‫پنج قسمتی که ما شاهد این مجموعه بوده ایم‪،‬‬ ‫بوده که شاید در ادامه‬ ‫شــخصیتش اینطور ‬ ‫سرنوشت دیگری پیدا کند‪ .‬این نقش‪ ،‬نسبت‬ ‫به «شنای پروانه» تفاوت ها و پیچیدگی های‬ ‫بیشتری دارد و فکر می کنم که سرانجام این‬ ‫ی اقایی در این مجموعه‪ ،‬می تواند‬ ‫کار و بــاز ‬ ‫در ادامه مسیر بازیگری و نقش هایی که به او‬ ‫پیشنهاد می شود تاثیرگذار باشد‪ .‬چون تقریبا‬ ‫برای اولین بار است که با این شمایل و با این‬ ‫صراحت چنین نقشی را در سینما و تلویزیون‬ ‫بازی می کند‪.‬‬ ‫تاثیر استایل‪ ،‬مدلینگ و رسانه‬ ‫در دنیایی زندگی می کنیم که رســانه ها‬ ‫نقش انکارنشدنی دارند و طبیعتا این مساله‬ ‫نمی تواند بی تاثیر باشد ولی اقایی بعد از چند‬ ‫فیلم ابتدایی اش در سینما‪ ،‬شمایل خاصی را‬ ‫به خود گرفت و تا االن هم همان اســتایل را‬ ‫حفظ کــرده و در گفت وگوهایش خوانده ام‬ ‫که گفته عالق ه شــخصی خودش هســت و‬ ‫امیر اقایی واقعی این اســت‪ .‬سر تراشیده و‬ ‫استایل های خاصی که شبیه مدل ها هست‬ ‫را از او می بینیم ولــی طبیعتا اگر بازیگری‬ ‫بخواهد صرفا به این واســطه حضور داشته‬ ‫باشد‪ ،‬نقش بگیرد و ادام ه حیات بدهد قطعا‬ ‫در این سینما محو می شود‪ .‬ما در سال های‬ ‫دور بازیگری به نام دانیال عبادی داشتیم که‬ ‫‪49‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 49 ‫سینمای ایران‬ ‫اولین کارش فیلم ســینمایی «غیرمنتظره»‬ ‫کار محمدهادی کریمی بود و در انجا نقش‬ ‫یک مدل را بازی کرد‪ .‬بسیاری به دلیل چهره‪،‬‬ ‫استایل‪ ،‬پوشش و تیپی که داشت‪ ،‬نظرشان‬ ‫این بود که یک ستار ه جدید به سینمای ایران‬ ‫معرفی شد ه اما دیدیم که بعد از یکی‪ ،‬دو کار‬ ‫تقریبا از سینما محو شد‪ .‬به نظر من عالقه ای‬ ‫که اقایی به عکاسی‪ ،‬مدلینگ و خاص بودن‬ ‫دارد بــه او کمک کرده ولی بازیگری او صرفا‬ ‫در این مسائل خالصه نمی شود‪ .‬قابلیت های‬ ‫ی که دارد و تعادلی که در نقش هایش‬ ‫بازیگر ‬ ‫بین درونگرایی و برونگرایی می تواند داشته‬ ‫باشد وجه تمایز او و نکت ه قابل توجهی است‬ ‫که تا کنون او را سر پا نگاه داشته و در ادامه‬ ‫حتی می تواند به عنوان بازیگر نقش اول و یک‬ ‫تیپ قهرمان در سینمای ایران حاضر شود‪.‬‬ ‫اگر بخواهم از فیلم های اخیر مثال بزنم شاید‬ ‫می توانستیم اقایی را در فیلم «روز صفر» به‬ ‫عنوان یک قهرمانی که تماشاگر می تواند با او‬ ‫ارتباط برقرار کند‪ ،‬ببینیم‪.‬‬ ‫تحلیل نقش و بنیان چارت ذهنی در ایجاد‬ ‫ساختمان نقش‬ ‫از اولین حضور جدی اش در «ارتفاع پست»‬ ‫و نقش متفاوتش در «زن دوم» و حتی بعدتر‬ ‫«مرگ کسب و کار من است»‪« ،‬سعادت اباد»‬ ‫و «زندگی خصوصی» که نقش کوتاهی در ان‬ ‫داشت و «چهارشنبه ‪ 19‬اردیبهشت»‪« ،‬بدون‬ ‫تاریخ‪ ،‬بدون امضا» که از فیلم های قابل توجه‬ ‫او هســتند تا به امروز نقش های متفاوتی را‬ ‫بــازی کرد ه که بدون مطالعه و تحلیل نقش‬ ‫قطعا نمی توانست در این دایره از نقش ها موفق‬ ‫باشد‪ .‬او دو سال قبل در جشنواره فیلم فجر‬ ‫در «دیدن این فیلم جرم است» نقش افرینی‬ ‫کرد کــه به نوعی ادام ه نقش او در مجموع ه‬ ‫«راســتش را بگو» بود‪ .‬بازیگری که در این‬ ‫مجموعه توانسته بود در نقش شهید چمران‬ ‫بازی کند‪ ،‬در نقش ســرداری ظاهر شده که‬ ‫در زمان اکران شاید بتواند برای یک سری از‬ ‫مخاطبان‪ ،‬به نوعی تداعی کننده سردار قاسم‬ ‫سلیمانی باشد‪ .‬اولین بازی او بعد از «دیدن‬ ‫این فیلم جرم است»‪« ،‬شنای پروانه» بود و‬ ‫ایــن یعنی او دو نقش کامــا متفاوت را در‬ ‫یک فاصل ه کوتاه بازی کرده است‪ .‬اقایی بازی‬ ‫ضعیف هم داشته و در بعضی نقش ها خنثی و‬ ‫یا خیلی معمولی بوده اما وقتی در کل کارنامه ‬ ‫کاری او را مرور می کنیم می توانیم بگوییم که‬ ‫بازیگر موفقی بوده اســت‪ .‬از نظر من یکی از‬ ‫شاخص های این موفقیت تحلیل نقشی است‬ ‫که برای بازی اش دارد‪.‬‬ ‫موفق در بروز خشم و متفاوت با بازیگران‬ ‫اوراکت‬ ‫کاراکترهایــی که از نویــد محمد زاده و‬ ‫حامد بهداد دیده ایم صرفا با بازی های برونگرا‬ ‫مطرح شده اند ولی امیر اقایی وجه ممیزه ای‬ ‫با این دو بازیگر دارد‪ .‬درســت اســت که در‬ ‫بروز خشــم تبحر دارد ولی بازی او صرفا در‬ ‫این برونگرایی خالصه نمی شــود‪ .‬به واسطه ‬ ‫اینکه خشــم و عصبانیــت در نقش افرینی‬ ‫او از یک بازی کامــا درونی برمی اید برای‬ ‫تماشاگر خیلی قابل توجه است و از نظر من‬ ‫ی ارتباط او با تماشاگر همین مساله‬ ‫علت اصل ‬ ‫است‪ .‬همانطور که گفته شد اقایی در «سعادت‬ ‫اباد» همین خصوصیت را داشت و راجع به‬ ‫فیلم های قابل توجــه دیگرش هم می توان‬ ‫صدای اقایی جزو‬ ‫یکی از ویژگی های‬ ‫قابل توجه‬ ‫نقش افرینی اوست‬ ‫که می تواند بازی با‬ ‫لحن هم داشته باشد‪.‬‬ ‫برای مثال کاراکتر او‬ ‫در «کوچه بی نام» و‬ ‫«حریم شخصی» که‬ ‫در ان یک نوع خاص‬ ‫شخصیت را بازی‬ ‫کرده بود‪ ،‬یا حتی‬ ‫کارهایی که با ابراهیم‬ ‫حاتمی کیا داشته مثل‬ ‫سریال «خاک سرخ»‬ ‫و فیلم های «ارتفاع‬ ‫پست»‪« ،‬بادیگارد»‬ ‫مثال زد که این مساله را چقدر خوب توانسته‬ ‫پررنگ کند‪ .‬در مجموع ه «اولین شب ارامش»‬ ‫ن سریال های تلویزیون بود نیز‬ ‫که یکی از بهتری ‬ ‫دقیقا همین تیپ را داشت‪ .‬او در این مجموعه‬ ‫شــخصیتی ارام و درونگرا بود و در لحظاتی‬ ‫مرموز و ترسناک می شد‪ .‬کاراکتری که تالش‬ ‫می کند تا به عشــقش برسد اما با فاجعه ای‬ ‫مواجه می شــود و وقتی احساس می کند که‬ ‫بازی خورده‪ ،‬دچار یک فوران احساس شده و‬ ‫ما باز در انجا هم خشم و عصبانیت را در بازی‬ ‫او می بینیم‪ .‬فکر می کنم این سبک بازی یک‬ ‫ی اقایی باشد‬ ‫ویژگی قابل توجه در نقش افرین ‬ ‫که با بهداد و محمدزاده وجه تمایز دارد‪ .‬البته‬ ‫بهــداد در ادامه نشــان داد که در نقش های‬ ‫درونگرا هم بازیگر قابل توجهی است که نمونه ‬ ‫ی است» بود‬ ‫بارزش فیلم «زندگی جای دیگر ‬ ‫که در تمام طــول فیلم یک بازی درونگرا از‬ ‫او می بینیم‪.‬‬ ‫زیبا نباش اما باشکوه باش‬ ‫در حــال حاضر بازیگرانی کــه با زیبایی‬ ‫مطرح بوده اند اکثرا محو شده اند‪ .‬در این میان‬ ‫نمونه ای داریم که به واسط ه زیبایی در سینما‬ ‫بوده‪ ،‬اما بازیگر خوبی هم هســت و توانسته‬ ‫مسیر را ادامه دهد ولی به نظر من مخصوصا‬ ‫در شــرایط فعلی برای بازیگــر مرد‪ ،‬زیبایی‬ ‫ویژگی ماندگاری نیست که بخواهد به واسطه ‬ ‫ان در سینما بماند‪ .‬بازیگرانی که صرفا بتوانند‬ ‫به مدت چند ســال به دلیل این مشخصه در‬ ‫سینما باشند تعدادشان انگشت شمار است‪ .‬در‬ ‫حال حاضر کسانی که جزو بازیگران محبوب‬ ‫سینما و تلویزیون هستند مثل حامد بهداد و‬ ‫یا نویــد محمدزاده که اکنون به نوعی جوان‬ صفحه 50 ‫اول ســینمای ایران است؛ هیچکدام زیبایی‬ ‫انچنانی ندارند کــه بخواهیم بگوییم به این‬ ‫دلیل در سینما هستند‪ .‬به نظر من ان استایل‬ ‫و کاراکتری که می تواند نقش افرینی کند در‬ ‫ذهن تماشــاگر و طبیعتــا ادام ه حیات او در‬ ‫سینما تاثیرگذارتر و ماندگارتر است‪.‬‬ ‫صدایی که بیشتر می ماند‬ ‫صدای اقایی جــزو یکی از ویژگی های‬ ‫قابل توجه نقش افرینی اوست که می تواند‬ ‫بازی با لحن هم داشــته باشد‪ .‬برای مثال‬ ‫کاراکتــر او در «کوچــه بی نام» و «حریم‬ ‫شــخصی» کــه در ان یک نــوع خاص‬ ‫شــخصیت را بــازی کرده بــود‪ ،‬یا حتی‬ ‫کارهایی که با ابراهیم حاتمی کیا داشــته‬ ‫مثل ســریال «خاک ســرخ» و فیلم های‬ ‫«ارتفاع پســت»‪« ،‬بادیگارد»؛ که در همه ‬ ‫این اثار یکی از اتفاقاتی که باعث باورپذیری‬ ‫کاراکتر برای مخاطب شــده همان بازی با‬ ‫لحن اســت و در عین اینکــه می تواند در‬ ‫لحظه شخصیت مهربان و دوست داشتنی ‬ ‫داشــته باشــد که طرف مقابلــش را ارام‬ ‫می کنــد روی دیگری هــم دارد که این‬ ‫خصوصیت را در فیلــم «زن دوم» خیلی‬ ‫پررنگ می بینیم‪ .‬یک عاشــق پیشــه که‬ ‫برای کسی که دوستش دارد همه کار انجام‬ ‫می دهد و از طرف دیگر خشم‪ ،‬عصبیت و‬ ‫لحنی کامال خشــن و حتی وحشــیانه به‬ ‫خــود می گیرد و این بــازی ای که با لحن‬ ‫و نــوع ادای دیالوگ ها می تواند انجام دهد‬ ‫قطعا اقایی این‬ ‫قابلیت و پتانسیل‬ ‫را دارد که به عنوان‬ ‫بازیگر نقش اول‬ ‫نقش افرینی کند که‬ ‫مثالش را هم زدم‪.‬‬ ‫زمانی که فیلم «روز‬ ‫صفر» را در جشنواره‬ ‫دیدم به نظرم امد‬ ‫که امیر اقایی برای‬ ‫بازی در ان نقش‬ ‫می توانست انتخاب‬ ‫مناسب و جذابی‬ ‫باشد که البته امیر‬ ‫جدیدی هم بازی‬ ‫خیلی خوبی در این‬ ‫فیلم دارد‬ ‫احسانعلیخانینه!امیراقاییاصلجنساست‬ ‫اگر گزین ه دیگر احســان علیخانی باشــد‪ ،‬قطعا‬ ‫امیر اقایی انتخاب درســت تری است‪ .‬من این خبر‬ ‫را قبال نشــنیده ام و اگر هــم‪ ،‬چنین چیزی مطرح‬ ‫شــده احتماال به دلیل بحث تبلیغات بوده‪ ،‬چرا که‬ ‫احســان علیخانی شــخصیت شناخته شده ای است‬ ‫و به واســط ه اولین حضور ســینمایی اش‬ ‫خواســته اند از او بهره برداری تبلیغاتی‬ ‫کنند‪ .‬وگرنه بازی امیر اقایی به لحاظ‬ ‫کاراکتــری که دارد بــه قول معروف‬ ‫اصل جنس اســت‪ .‬نمی شــود گفت‬ ‫علیخانی که هنوز بازی او را ندیده ایم‬ ‫و اصال نمی دانیم که بازیگر هســت‬ ‫یا نه‪ ،‬چقدر می توانســت در ایفای‬ ‫این نقش موفق باشــد‪ .‬اگر بخواهم‬ ‫براســاس اجرای او نظر بدهم‪ ،‬شاید‬ ‫برای ایفای نقش در کاراکتر اقازاده ‬ ‫خوب که سینا مهراد نقشش را بازی‬ ‫می کند‪ ،‬انتخاب مناسب تری بود‪.‬‬ ‫به او خیلی کمــک کرده تا بتواند از پس‬ ‫نقش های مختلف و گاها متضاد با یکدیگر‬ ‫سربلند بیرون اید‪.‬‬ ‫یک نقش اصلی خوب‬ ‫قطعا اقایی این قابلیت و پتانسیل را دارد‬ ‫کــه به عنوان بازیگر نقش اول نقش افرینی‬ ‫کند که مثالــش را هم زدم‪ .‬زمانی که فیلم‬ ‫«روز صفــر» را در جشــنواره دیدم به نظرم‬ ‫امد که امیر اقایی بــرای بازی در ان نقش‬ ‫می توانســت انتخاب مناسب و جذابی باشد‬ ‫که البته امیر جدیدی هم بازی خیلی خوبی‬ ‫در این فیلم دارد‪.‬‬ ‫اقایی این قابلیــت را دارد اما علت اینکه‬ ‫به عنوان بازیگر نقش مکمل تثبیت شــده‬ ‫شــاید تا حــدودی به انتخاب ها و ســایق‬ ‫خودش بازمی گردد‪ .‬به نظر من نه به عنوان‬ ‫یک سوپراستار که فکر کنیم اگر در فیلمی‬ ‫بازیگر نقش اول باشد تماشاگر حتما به سینما‬ ‫می اید ولی شاهد بودیم که ویدئوی کوتاه بازی‬ ‫او در «شنای پروانه» بازخوردهای مثبتی را‬ ‫گرفت‪ .‬زمانی که خبر نقش افرینی او در چنین‬ ‫کاراکتری به همراه بخش کوتاهی از بازی اش‬ ‫منتشر شــد موردتوجه مردم قرار گرفت‪ .‬به‬ ‫همین خاطر قطعا می تواند بازیگری باشد که‬ ‫با تماشاگر ارتباط برقرار کند و مردم عالقه مند‬ ‫باشند تا بازی او را بر پرد ه سینما ببینند‪.‬‬ ‫سیمرغ و اینده‬ ‫ســیمرغی که اقایی از جشنواره گرفته‬ ‫طبیعتا می تواند برای او یک اتفاق مثبت باشد‬ ‫و به او کمک کند و از طرفی نمی توان گفت که‬ ‫کسب سیمرغ‪ ،‬تهیه کننده ها و سرمایه گذارها‬ ‫را به ســمت او می برد‪ .‬شاید کاربردش صرفا‬ ‫من باب این است که انگیزه ای به او داده شود‬ ‫و تشویق شده باشد‪ .‬اینکه بعد از س ال ها و در‬ ‫استان ه پنجاه سالگی سیمرغ بلورین گرفته‬ ‫بیشتر به لحاظ روحی و روانی می تواند برای‬ ‫خود او یک اتفاق خاص باشــد وگرنه چنین‬ ‫نیست که بخواهد مسیرش را تغییر دهد‪ .‬شاید‬ ‫این مســاله به او دلگرمی و دلخوشی بدهد‬ ‫که برای انتخاب هایش بیشتر وقت بگذارد و‬ ‫در فیلم هایــی که انتخاب و رد می کند دقت‬ ‫بیشتری داشته باشد‪.‬‬ ‫‪51‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 51 ‫سینمای ایران‬ ‫فــــــرم اشتــــراک‬ ‫ماهنامــــــهصبــــا‬ ‫نام و نام خانوادگی‪:‬‬ ‫‪................................................................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫ادرس‪:‬‬ ‫‪.............................................................................................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫تلفن‪ ....................................................... :‬موبایل‪ ................................................. :‬فکس‪ ................................................ :‬کدپستی‪:‬‬ ‫‪..................................................‬‬ ‫اشتراک شش ماهه‬ ‫{چهارشماره}‬ ‫با پست سفارش‬ ‫‪ 1.000.000‬ریال‬ ‫لطفا مبلغ واریزی را به شماره حساب ‪ 0109771136001‬و یا به شماره کارت ‪ 6037691990274227‬بانک صادرات قابل پرداخت‬ ‫در سراسر کشور به نام موسسه فرهنگی هنری وصف صبا واریز نمایید و شماره پیگیری و فرم تکمیلی فوق را به دفتر ما فکس‬ ‫و یا به شماره ‪ 09105248419‬ارسال نمایید‬ ‫ادرس‪ :‬تهران‪ ،‬خیابان ایت اهلل مدنی‪ ،‬روبروی متروی شهید مدنی‪ ،‬کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک‪ ،5‬دفتر مجموعه رسانه ای «صبا»‬ ‫تلفن‪021-77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪mahnamehsaba‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.ir‬‬ صفحه 52 ‫‪ABBAS GHAZALI‬‬ ‫‪53‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 53 ‫سینمای ایران‬ ‫من در خلق‬ ‫شخصیت سعی‬ ‫می کنم برای‬ ‫ان کاراکتر‬ ‫شناسنامه ایجاد‬ ‫کنم که مدام از‬ ‫عباس غزالی دور‬ ‫شوم و بیشتر در‬ ‫جلد کاراکتر مورد‬ ‫نظر نفوذ کنم و‬ ‫ادمی بشوم با‬ ‫این شناسنامه‬ ‫و خصوصیات‬ ‫رفتاری که در ان‬ ‫دهه بوده و او را‬ ‫زندگی کنم‬ ‫گفت وگو با عباس غزالی به بهانه «شاهرگ»‬ ‫و درباره لذت بازی در نقش هایی که سیاه یا سفید محض نیست‬ ‫نقشخاکستری‬ ‫همیشهقلقلکممی دهد‬ ‫گروه تلویزیون‪ :‬چیزی که در همه کارها مشترک است عباس غزالی پرانرژی‪ ،‬با انگیزه و‬ ‫عاشق کار است که مطمئنا در هر شرایطی کار خودش را در چارچوب ان قصه و نقش انجام‬ ‫می دهد؛ بازیگری که با اولین حضورش در سینما و در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من»‬ ‫خوش درخشید و در سی وسومین جشنوار ه فیلم فجر برای ایفای نقش در این اثر‪ ،‬کاندید بهترین بازیگر نقش‬ ‫مکمل شد‪ .‬بازی به یاد ماندنی اش در نقش بهروز در مجموع ه موفق «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید‬ ‫نعمت اهلل‪ ،‬از ماندگارترین کارهای اوست که هیچوقت برای تماشاگر تکراری نمی شود‪ .‬شخصیتی که در‬ ‫زمان پخش مجموعه جای خوبی را در دل و ذهن مخاطب تلویزیون باز کرد و هنوز هم عده ای او را به همین‬ ‫نام می شناسند‪ .‬حال به بهانه بازی متفاوتش در نقش فرخ مجموعه «شاهرگ» با او به گفت وگو نشسته ایم‬ ‫که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫دراوردن شخصیتی که هم باید گاهی‬ ‫القا کند که ممکن است خطرناک باشد و‬ ‫هم اغلب باید نشان بدهد که قابل اعتماد‬ ‫است‪ ،‬یک نوع بازی لب خطی و مرزی‬ ‫می خواست‪ ،‬چقدر توانستید چیزهایی را‬ ‫که قبل از رفتن جلوی دوربین در ذهنتان‬ ‫بود پیاده کنید؟‬ ‫در نقش هایی که قرار است مرزی داشته باشند که‬ ‫به باریکی یک مو است‪ ،‬شما برای اینکه تماشاگر‬ ‫را با بازی و خلق شخصیت گمراه کنید و یا ابهامی‬ ‫در ذهنش ایجاد کنید؛ بایــد یک مرز دوگان ه را که‬ ‫مشخص نیست این سمت هست یا ان سمت و یا‬ ‫عنوان مرموز یا مشکوک بودن را روی ان کاراکتر‬ ‫بچسبانید و این مساله نیازمند ریزه کاری هایی در‬ ‫بازیگری است و من مطمئنا خیلی تالش کرده ام‬ ‫که برای شــخصیت فرخ این اتفاق صورت بگیرد‪.‬‬ ‫هنگامی که سناریو را مطالعه کردم احساسم این‬ ‫بود که در کنار هم ه شخصیت های دیگر که هر کدام‬ ‫جذابیت های خاص خودشان را دارند‪ ،‬این ویژگی‬ ‫که از ان برای خلق شخصیت فرخ می توانم استفاده‬ ‫کنم‪ ،‬می تواند او را خاص تر و تاثیرگذارتر پیش ببرد‪.‬‬ ‫وقتی یک بازیگر بخواهد به یک نقش‬ ‫جال بدهد باید فراتــر از فیلمنامه قدم‬ ‫بردارد‪ ،‬کاری که شاید خیلی از بازیگران‬ ‫ان را انجام ندهند‪ .‬شما چه قدم هایی‬ ‫برداشتید؟‬ ‫از ابتدا برای این کاراکتر طراحی هایی به لحاظ اکت‪،‬‬ ‫شــکل دیالوگ گویی‪ ،‬نوع نگاه ها‪ ،‬حرکت چشم‪،‬‬ ‫اکسان گذاری در شکل بیان کلمات و جمالت انجام‬ ‫دادم و عالوه بر ان تیپ‪ ،‬گریم و لباس هم ه این ها‬ ‫تاثیرگذار است و می تواند او را تکمیل کند‪ .‬من روی‬ ‫ن موارد بسیار دقت داشتم‪ ،‬کمااینکه سعی کردم‬ ‫ای ‬ ‫مطالع ه جامعی در مورد فضای ان دوره انجام دهم‪.‬‬ ‫عکس بسیار دیدم و مقاالتی از اتفاقات مربوط به‬ ‫ان دوره را خواندم و سعی کردم فضای ملتهب ان‬ ‫دوران را درک کنم و هر چیزی که برای این کاراکتر‬ ‫می خواســتم به کار بگیرم را در ان فضای ملتهب‬ ‫بگنجانم که ملموس باشــد‪ ،‬بیرون نزند و مربوط‬ ‫به ان دهه باشد‪ .‬شاید به لحاظ تکنیک چیزی در‬ ‫ذهن من باشد اما در ان دوره کاربردی نداشته باشد؛‬ ‫به طور مثال یک عکس العمل و یا یک دیالوگ که‬ ‫امروزیا ست و این باعث تناقض می شد و کارم را‬ ‫خراب می کرد‪ .‬به همین خاطر ســعی می کردم از‬ ‫ابزارهای مربوط به ان زمان استفاده کنم و تالشم‬ ‫بر این بود‪ .‬اگر از اتفاقات درونی که سعی می کنم‬ ‫از درون به ان برسم و در خودم ته نشینش کنم تا‬ ‫بتوانم ان را زندگی کنم بگذریم‪ ،‬به ظاهر می رسیم‬ ‫که یکی از مثال های ان بازی با خودکار است‪ .‬یادم‬ ‫است پالن اول من برای بازی در این مجموعه و در‬ ‫نقش فرخ‪ ،‬پالن مربوط به ژیان منفجر شده بود که‬ ‫یک خودکار بیک و چند پرونده به من داده بودند و‬ ‫من باید یادداشت برداری می کردم‪ .‬من در تمرین ها‬ ‫از دوستان خواستم که از اینجا به بعد این خودکار‬ ‫همیشه همراه شخصیت فرخ باشد‪ ،‬به این دلیل که‬ ‫او یک شخصیت هوشمند و اهل مطالعه است و این‬ صفحه 54 ‫خودکاری که همیشه همراه اوست یک ابزار است‬ ‫برای اینکه بتواند دائما محاسباتش را انجام دهد‪.‬‬ ‫در شکل حرف زدن هم به نظر می رسید‬ ‫تالش ویژه ای داشتید‪.‬‬ ‫بله‪ .‬تکیه کالم «رفیق» هم مثال دیگری در این باره‬ ‫است‪ .‬من این کلمه را به شخصیت اضافه کردم که‬ ‫به همه همین را می گوید‪ .‬درواقع گاهی اوقات این‬ ‫شک را ایجاد می کند و اگر دقت کنید کاراکترهای‬ ‫دیگر مثل محمدعلی از لفظ برادر استفاده می کردند‬ ‫که به عنوان رزمنده و یا اخوی هم هســت؛ اما من‬ ‫برای شخصیت فرخ «رفیق» را اضافه کردم و جالب‬ ‫اســت که او به همه همین لقب را می داد و همین‬ ‫باعث می شد که این تکیه کالم شک درباره هویت‬ ‫او را بیشتر کند که چرا این را به دیگران می گوید؟‬ ‫اصال چه رفاقتی با شــخصیت های منفی دارد؟ به‬ ‫ان ها می گوید رفیق و به محمدعلی‪ ،‬شاهو و ابراهیم‬ ‫هم همین را می گوید! عالوه بر این بازی با عینک‪،‬‬ ‫نگاه و شکل دیالوگ گویی از جمله مواردی هستند‬ ‫که ســعی کرده ام روی ان ها کار کنم‪ .‬هم ه این ها‬ ‫طراحی هایی بود که توانستیم با تعامل کارگردان‬ ‫به ان برســیم و اگر امروز فرخ قابل قبول است و یا‬ ‫تماشاگر او را پذیرفته باعث خوشحالی من است‪.‬‬ ‫برای این خصوصیت ها بیشتر به دیالوگ‬ ‫بسنده کردید یا اینکه از بازی زیرپوستی‬ ‫هم برای این کاراکتر استقبال کردید و‬ ‫برای ان برنامه داشتید؟‬ ‫قطعا هر دو‪ .‬من در خلق شخصیت سعی می کنم‬ ‫برای ان کاراکتر شناســنامه ایجاد کنم که مدام‬ ‫از عباس غزالی دور شوم و بیشتر در جلد کاراکتر‬ ‫مورد نظر نفوذ کنم و ادمی بشوم با این شناسنامه‬ ‫و خصوصیات رفتاری که در ان دهه بــوده و او را‬ ‫زندگی کنم‪.‬‬ ‫این نقش گاهی به تیپ شدن نقب میزد‪،‬‬ ‫شکل مواجهه شما با این خصوصیت به‬ ‫چه صورت بود؟‬ ‫من گاهی اوقات در پرونــد ه کاری ام کاراکترهایی‬ ‫را بازی کــرده ام که به تیپ نزدیک می شــوند اما‬ ‫ان کاراکترها هم صد در صد تیپ نیستند و ان ها‬ ‫را تبدیل به تیپ‪-‬شــخصیت کرده ام‪ .‬درواقع اگر‬ ‫به تیپ هــم ورود کنم او را تبدیل به شــخصیت‬ ‫می کنم تا برای تماشــاگر باورپذیر باشــد‪ .‬یعنی‬ ‫سعی می کنم بحث زیرپوســتی و درونی بودن را‬ ‫انقدر قوی پیاده کنم تا تماشاگر در عین حال که‬ ‫دارد کاراکتری را می بیند که شــاید ویژگی های‬ ‫کاریکاتوری داشته باشد‪ ،‬او را با ان شرایط بپذیرد‪،‬‬ ‫مثل بهروز در «وضعیت سفید»‪ .‬اما در «شاهرگ»‬ ‫نقش فرخ را بازی می کردم که کامال شخصیت بود‬ ‫و همانطور که گفتم با این ریزه کاری ها توانستم این‬ ‫شخصیت را ثبت کنم‪.‬‬ ‫معموال در سریال های ما برای نقش های‬ ‫خاکستری انگار بیشتر از هر چیزی روی‬ ‫سیاه درامدن شخصیت کار می شود و‬ ‫در نقش هایی که قرار‬ ‫است مرزی داشته‬ ‫باشند که به باریکی‬ ‫یک مو است‪ ،‬شما‬ ‫برای اینکه تماشاگر‬ ‫را با بازی و خلق‬ ‫شخصیت گمراه‬ ‫کنید و یا ابهامی در‬ ‫ذهنش ایجاد کنید؛‬ ‫باید یک مرز دوگانه ‬ ‫را که مشخص نیست‬ ‫این سمت هست یا‬ ‫ان سمت و یا عنوان‬ ‫مرموز یا مشکوک‬ ‫بودن را روی ان‬ ‫کاراکتر بچسبانید و‬ ‫این مساله نیازمند‬ ‫ریزه کاری هایی در‬ ‫بازیگری است و من‬ ‫مطمئنا خیلی تالش‬ ‫کرده ام که برای‬ ‫شخصیت فرخ این‬ ‫اتفاق صورت بگیرد‬ ‫یکیازخوبی هایفرخایناستکهانگار‬ ‫تمام تالشتان را کرده اید که این سیاه و‬ ‫سفید را توامان با هم رعایت کنید‪.‬‬ ‫نقش های خاکستری بازیگری را که مثل من عاشق‬ ‫کار خود است قلقلک می دهد و چالش بزرگی است‬ ‫و دوست دارم ان را انجام دهم؛ باز هم تاکید می کنم‬ ‫این درمورد کسی که عاشق بازیگریا ست صادق‬ ‫است‪ .‬ســعی کردیم این ویژگی را در فرخ ایجاد‬ ‫کنیم و دیدیم که چطور این مرز را جلو برد‪ .‬برای‬ ‫مثال با اینکه فرخ با انرژی هر چه تمام تر و استرس‬ ‫و دلســوزی فراوان برای گروه‪ ،‬مردم ان منطقه و‬ ‫اطرافیانش بمب خنثی می کرد‪ ،‬تماشاگر باز هم‬ ‫به او شک داشــت‪ .‬من از مخاطبان پیامی با این‬ ‫مضمون گرفتم که اگر هم فرخ نفوذی باشــد ما‬ ‫دوستش داریم‪ ،‬چون به فکر مردم است! بعد از ان‬ ‫سکانس های خنثی کردن‪ ،‬پیام های این چنینی‬ ‫فراوان برای من امد‪ .‬به طور مثال خیلی ها می گفتند‬ ‫که فرخ انگار نفوذی نیست ولی گاهی اوقات ما باز‬ ‫به او شــک داریم و یا اگر هم نفوذی هست هوای‬ ‫دوســتانش را دارد که این ها همین سوال شما را‬ ‫پاسخ می دهد‪ .‬من ســعی کردم که این سیاهی و‬ ‫سفیدی را توامان جلو ببرم و اینکه اصوال در زندگی‬ ‫واقعی هم اعتقاد به سفید صد درصد و سیاه صد‬ ‫درصد ندارم‪.‬‬ ‫دقیقا و نقشی که یک طرفه نوشته شود‪،‬‬ ‫برای مخاطب درنهایت غیرقابل باور‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫فکر می کنــم مثبت ترین شــخصیت هم اگر در‬ ‫شرایط خیلی بد و مورد ازار قرار بگیرد‪ ،‬بی تردید‬ ‫واکنش شاید حتی نزدیک به سیاه نشان بدهد و ان‬ ‫کاراکتر سیاه هم در شرایطی می تواند احساساتی‬ ‫شود و دلش به رحم بیاید‪ .‬من به این جهت است‬ ‫که می گویم صد در صد سیاه و صد در صد سفید‬ ‫نداریم و اگر بخواهیم به لحاظ شخصیت پردازی‬ ‫تعریفی داشته باشیم خاکســتری درست ترین‬ ‫تعریف است و من تالشــم را برای فرخ کردم که‬ ‫توامان این ابعاد شخصیت او را جلو ببرم و هر چه‬ ‫به قسمت های پایانی نزدیک می شدیم الیه های‬ ‫متفاوت کاراکتر فرخ روشن می شد‪ .‬پیچیدگی و‬ ‫الیه های متفاوت این شخصیت برای من چالشی‬ ‫و خیلی دوست داشتنی بود؛ امیدوارم که تماشاگر‬ ‫هم با ان ارتباط گرفته باشد‪.‬‬ ‫فکرنمی کنیدکهاینسریالمی توانست‬ ‫با استفاده بیشتر از ارشیو و مستندات و‬ ‫صحنه های اکشن‪ ،‬مخاطب جوان تر را‬ ‫همراه کند و امار مخاطب را باال ببرد؟‬ ‫من اعتقاد دارم که بهترینی وجــود ندارد‪ ،‬در هر‬ ‫شرایطیحتمامیتواندیکنوعبهتریوجودداشته‬ ‫باشد ولی این مساله به موارد بسیاری بستگی دارد‪ .‬از‬ ‫جمل ه این موارد می توان به شکل تولید‪ ،‬به زمانی که‬ ‫برای ان کار صرف می شود و به شکل پروداکشنی‬ ‫که قرار است صورت بگیرد اشاره کرد‪ .‬به طور مثال‬ ‫ما برای «وضعیت سفید» دو سال زمان گذاشتیم و‬ ‫به تک تک جزئیات در ارامش کامل دقت می شد‬ ‫و واقعا کار و تالش می کردیم‪ .‬روزها و ســاعت ها‬ ‫برای یک پالنی وقت گذاشــتیم که شاید به نظر‬ ‫بسیاری از کسانی که دارند کار می کنند معمولی‬ ‫باشد و بگویند که چرا انقدر طول کشید‪ ،‬ولی واقعا‬ ‫مجموع ه این ریزه کاری ها باعث می شــود تا یک‬ ‫اثر ماندگار شــود‪ .‬حاال وقتی بخواهیم یک کاری‬ ‫را با این پروداکشــن ان هم در ده ه شصتی که در‬ ‫حال حاضر ریزه کاری های فراوان و به قول شــما‬ ‫فضای اکشن و این چنینی دارد روایت کنیم و برای‬ ‫مثال می گویند که با این بودجه و زمان کار را انجام‬ ‫دهیم‪ ،‬مطمئنا از کیفیت کاسته می شود ولی من به‬ ‫جرات می توانم بگویم با این زمانی که ما در اختیار‬ ‫داشتیم و ان شرایطی که بود بهترین نتیجه حاصل‬ ‫شد و نمی شــد بهتر از این اتفاق بیفتد‪ .‬حداقل ما‬ ‫در بازیگری تمام تالش مــان را می کنیم ولی در‬ ‫پشت صحنه؛ طراحی صحنه‪ ،‬دکور‪ ،‬کارگردانی و‬ ‫موارد دیگر یک مقداری سخت بود‪ .‬ما باید روزی‬ ‫چهارده الی پانزده دقیقه فیلمبرداری می کردیم‪ .‬به‬ ‫دلیل شکل برنامه ریزی و وقفه ای که به دلیل کرونا‬ ‫ایجاد شده بود سکانس های مربوط به تابستان را‬ ‫در زمستان و سرما و ســکانس های زمستان را در‬ ‫گرمای تابستان فیلمبرداری کردیم و فکر می کنید‬ ‫که چطور می شــود این کار را کرد؟ در سریال هم‬ ‫می بینید که یک جاهایی بازیگر مدام چاق و الغر‬ ‫می شود‪ ،‬دلیلش این اســت که به طور مثال انجا‬ ‫لباس های بسیاری زیر کاپشــنش پوشیده ولی‬ ‫سکانس هایزمستانیکهبایدباکاپشنویقهاسکی‬ ‫باشد را در گرمای تابستان و همین چند وقت پیش‬ ‫فیلمبرداری کردیم و تحمل ان شدت از گرما بسیار‬ ‫سخت بود‪ .‬این ها مسائلی است که تماشاگر از ان‬ ‫بی خبر است‪ .‬بازیگر با برنامه ریزی های این چنینی‬ ‫تالش می کند که فقط باورپذیر باشد اما هنگامی‬ ‫که سختی هایی به این شکل ایجاد می شود خواه‬ ‫و ناخواه از کیفیت کم می کند و حرف شما درست‬ ‫است‪ .‬می توانست در شرایط خیلی خوب و با یک‬ ‫بودج ه الف ویژه خصوصا برای کارهای این چنینی‬ ‫که ســندیت تاریخی هم دارند‪ ،‬باورپذیرتر شود و‬ ‫صحنه ی اکشن بهتر دراید که هم ه این ها از هر نظر‬ ‫مستلزم یک برنامه ریزی بسیار دقیق تر است ولی با‬ ‫این اندوخته‪ ،‬پتانسیل و بودجه و در این شرایط به‬ ‫نظر من بچه ها بهترین عملکرد را داشتند‪.‬‬ ‫بعد این سریال درباره تشابه با سینمای‬ ‫مهدویان بارها گفته شده اما می خواهیم‬ ‫بدانیم خود شما چقدر ان جنس سینما و‬ ‫سبک کارگردانی را دوست دارید؟‬ ‫من از فیلم هایی که در حال و هوای دهه شصت‬ ‫ساخته شدند «ماجرای نیمروز» و «سیانور» را‬ ‫دیده ام و اتفاقا در ان فضا فیلم «سیانور» را بیشتر‬ ‫از «ماجرای نیمروز» دوست دارم و این سلیقه ‬ ‫من اســت؛ هر دو فیلم های خوبی هستند ولی‬ ‫«سیانور» برای من باورپذیرتر بود‪ .‬تشابه طبیعی‬ ‫است چرا که شما دارید از دهه شصت و اتفاقات‬ ‫مربوط به ان دوره حرف می زنید و خواه و ناخواه‬ ‫اِلمان هایی که در ان فضا استفاده می شود‪ ،‬نوع‬ ‫پوشش‪ ،‬نوع گریم و اتفاق واحدی که رخ میدهد‬ ‫‪55‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 55 ‫سینمای ایران‬ ‫مطمئنا تشابه دارد‪ .‬ذهنی که بخواهد قیاس کند‬ ‫ناخوداگاه به سمت مصداق و مثال هایی که قبل‬ ‫از این دیده می رود و این اتفاق طبیعی است ولی‬ ‫اینکه بگوییم کار کپی اســت به نظر من حرفی‬ ‫پوچ است‪ .‬چرا که این یک اتفاق واحد است و هر‬ ‫شخص از زاویه دید خودش ان را روایت می کند‪.‬‬ ‫یک اتفاق مشــترک در یک دهه و در یک زمان‬ ‫است ولی در روایت دوربین متفاوت است‪ .‬فکر‬ ‫می کنم که در فیلم‪ ،‬دوربین هشــت یا شانزده‬ ‫میلی متری باشــد اما اینجا دوربین کامال ایستا‬ ‫است‪ .‬انجا دوربین روی دست است و حرکتش‬ ‫به حالت مستند زوم و زوم بک می شود؛ درواقع‬ ‫دوربین شــکل مســتندگونه ای دارد که انگار‬ ‫شخصی دارد دســتی فیلم می گیرد ولی اینجا‬ ‫دوربین روی ســه پایه و تراولینگ است‪ .‬این ها‬ ‫بحث های فنی کارگردانی است ولی اگر موضوع‬ ‫و پوشش ها شباهت دارند دلیلش این است که‬ ‫چند فیلمی که در این حوزه ســاخته شده اند‬ ‫به یک مســاله می پردازند‪ .‬قیاس اصوال درست‬ ‫نیســت ولی اگر بخواهیم اینطور به مساله نگاه‬ ‫کنیم بله‪ ،‬چرا که همه دارند یک اتفاق واحد را‬ ‫روایت می کنند‪.‬‬ ‫متاسفانهدرتلویزیونازشخصیتاصلی‬ ‫داشتن کمی جلوگیری می شود اما در‬ ‫سریال «شاهرگ» این مساله کم و بیش‬ ‫وجود داشت‪ .‬خود شما چقدر به سینما و‬ ‫تلویزیون قهرمان محور عالقه دارید؟‬ ‫ی را که در دهه ‬ ‫سال هاســت ان قهرمان های واقع ‬ ‫شصت و بیشتر در دهه هفتاد می دیدیم حاال در‬ ‫سینما نمی بینیم و شــکل ان تغییر کرده است‪.‬‬ ‫از نظر من یکی از دالیلی که ســینما یک مقدار‬ ‫افول کرده و سطح ســلیق ه مخاطب تغییر کرده‬ ‫و قهرمان های پوشــالی خیلی برجسته شده اند‪،‬‬ ‫نداشتن قهرمان های ان مدلی است که جای خالی‬ ‫ان ها واقعا احساس می شود‪ .‬در تلویزیون هم شاید‬ ‫به نوعی این اتفاق می افتد و سریال ما قهرمان های‬ ‫زمینی و واقعی از جنس مردم را به نمایش میگذارد‬ ‫که من این مساله را بســیار دوست داشتم و فکر‬ ‫می کنم که این برای مخاطب خیلی ملموس تر بود‬ ‫و کاراکترها را دوست داشتنی کرد‪.‬‬ ‫درست است که شما خیلی کم دست‬ ‫به انتخاب می زنیــد اما در نقش هایی‬ ‫که بازی می کنید تــاش می کنید تا‬ ‫ظرفیت های بازیگری تان را نشان دهید‪.‬‬ ‫اما در اینجا انگار از بروز این ظرفیت ها‬ ‫جلوگیری شده؛ این به سبب فیلمنامه‬ ‫بوده و یــا کارگردان از شــما اینطور‬ ‫ خواسته است؟‬ ‫به هر حال این را فراموش نکنیم که نقش با نقش‪،‬‬ ‫قصه با قصه و شرایط با شرایط متفاوت است ولی‬ ‫چیزی که متفاوت نیست و همیشه در هم ه کارها‬ ‫ی پرانرژی‪ ،‬با انگیزه و‬ ‫مشترک اســت عباس غزال ‬ ‫عاشق کار اســت که مطمئنا در هر شرایطی کار‬ ‫خــودش را در چارچوب ان قصــه و نقش انجام‬ ‫می دهد‪ .‬تمام انرژی ام را بــرای چیزی که در این‬ ‫قصه و نقش فرخ از من خواسته شده بود گذاشتم‬ ‫و فکر می کنم که بیش از این دیگر کاراکتر اجازه‬ ‫نمی داد و در شناسنام ه این شخصیت قرار نداشت‪.‬‬ ‫برای مثال اگر از عباس غزالی در سریال «وضعیت‬ ‫سفید» سکانس های بیرونی با اکت باال زیاد دیدیم‪،‬‬ ‫در کاراکتر فرخ ان نــوع را اتفاقا از جنس یک ادم‬ ‫تحصیل کرد ه و شیمی خواند ه مرموز و این چنینی‬ ‫از فیلتر رد و اجرایش کردیم‪ .‬شناسنام ه ادم ها با هم‬ ‫متفاوت است و این کاراکتر باید به این شکل روایت‬ ‫می شد و این تفاوت ها در بازیگری برای من بسیار‬ ‫جذاب است‪.‬‬ ‫مسیر اهسته و پیوسته انتخاب خودتان‬ ‫اســت یا رقابت خیلی سخت است و‬ ‫نقش هایی که دوست دارید کمتر بهشما‬ ‫پیشنهادمی شود؟‬ ‫من این حرفه را رقابت نمی بینم و چون عاشــق‬ ‫بازیگری هستم ســعی می کنم در هر جایگاهی‬ ‫که هســتم تمام انرژی ام را بگــذارم و لذت ببرم‪.‬‬ ‫برای مخاطبم احترام بسیاری قائل هستم و سعی‬ ‫می کنم از اعتباری که به من داده خوب محافظت‬ ‫کنم‪ .‬برای بخش دوم این سوال باید بگویم در این‬ ‫نوع پیشنهاداتی که به من می شود به ناچار گزیده‬ ‫کار شده ام‪ .‬چون اگر بخواهم هم ه این پیشنهاداتی‬ ‫که می شود را که اکثرا هم باب میل نیستند و من‬ ‫را رو به جلو نمی برند‪ ،‬کار کنم مطمئنا اعتباری را‬ ‫که به دست اورده ام از دست می دهم‪ .‬پس به ناچار‬ ‫گزیده کار می شــوم و اصوال گزیده کار بودن بد‬ ‫نیست چون شما را به یک ادمی تبدیل می کند که‬ ‫بهترین انتخاب را دارد‪.‬‬ ‫ان نقش هایی که دوست دارم به من کمتر پیشنهاد‬ ‫می شود و یا پیشنهاد نمی شود و علتش را خودم‬ ‫هم نمی دانم ولی امیدوارم که اگر جایگاهم باالتر‬ ‫از این هاست‪ ،‬سهم من داده شود تا بتوانم خودم را‬ ‫بیشتر نمایش دهم‪.‬‬ ‫چقدر موقعیت از شــما گرفته شده و‬ ‫چقدر فکر می کنید کــه خودتان‬ ‫موقعیت هایــی را از دســت‬ ‫داده اید؟‬ ‫بیشــتر موقعیت گرفته‬ ‫شــده؛ یعنی من را‬ ‫در موقعیت قرار‬ ‫نداده اند‪ .‬عباس‬ ‫غزالــی ای که‬ ‫خیلی هــا به او‬ ‫لطف دارند و او را‬ ‫به عنوان بازیگر‬ ‫خوبمی شناسند‬ ‫وقتــی کــه در‬ ‫موقعیــت خوب‬ ‫قرار نگیرد چه کار‬ ‫می تواند بکند؟ ایا‬ ‫من می توانم خودم‬ ‫برای خودم سینما‬ ‫درستکنم‪،‬خودم‬ ‫فیلم بسازم‪ ،‬خودم‬ ‫برای فیلم خودم بازی کنم و خــودم برای خودم‬ ‫نمایش دهم؟ این کار شدنی نیست‪ .‬ویترینی وجود‬ ‫ندارد که خودم بخواهم انتخاب کنم و مجبور هستم‬ ‫که از پیشنهادات روی میز‪ ،‬بهترین را انتخاب کنم‪ .‬از‬ ‫میانموقعیت هاییکهبرایمناتفاقافتادههمیشه‬ ‫بهترین انتخاب ها را داشته ام و اگر نبوده‪ ،‬واقعا نبوده‬ ‫که انتخاب نکرده ام‪.‬‬ ‫سال هاست ان‬ ‫قهرمان های واقعی ‬ ‫را که در دهه شصت‬ ‫و بیشتر در دهه هفتاد‬ ‫می دیدیم حاال در‬ ‫سینما نمی بینیم‬ ‫و شکل ان تغییر‬ ‫کرده است‪ .‬از نظر‬ ‫من یکی از دالیلی‬ ‫که سینما یک مقدار‬ ‫افول کرده و سطح‬ ‫سلیقه مخاطب تغییر‬ ‫کرده و قهرمان های‬ ‫پوشالی خیلی‬ ‫برجسته شده اند‬ ‫اگرماراجعبهاینفرضیهاشتباهمی کنیم‪،‬‬ ‫شما ان را تصحیح کنید‪ .‬عباس غزالی‬ ‫اگر هنوز در سینما به حقش نرسیده یک‬ ‫جاهایی به خــودش برمی گردد‪ ،‬اینکه‬ ‫درگیر قواعد بازی در ســینما نشــده؛‬ ‫درست می گویم؟‬ ‫خیر‪ ،‬برای من بازی سینمایی‪ ،‬بازی تلویزیونی و‬ ‫بازی تئاتری معنایی ندارد‪ .‬برای من در بازیگری‬ ‫یک چیز مهم اســت و ان باورپذیــر کردن نقش‬ ‫برای ذهن مخاطب است و ان را تمام و کمال اجرا‬ ‫می کنم‪ .‬امروز سواالتی از من می شود و حرف هایی‬ ‫می شنوم که می گویند شما نباید در تلویزیون این‬ ‫بازی را انجام دهید؛ این بازی حیف است و باید بر‬ ‫پرد ه سینما باشد؛ من اصال این را متوجه نمی شوم‪.‬‬ ‫من اگر در سینما قرار بگیرم‪ ،‬همین بازی را می کنم‬ ‫و در تلویزیون هم همین بازی را انجام می دهم‪ .‬چرا‬ ‫که برای مخاطبم احترام قائل هستم و بهترینم را‬ ‫اجرا می کنم تا تماشــاگر باور کند‪ .‬بله‪ ،‬یک سری‬ ‫نکات تکنیکی ریز هست که این ها اصال االن قابل‬ ‫بحث نیست و نکت ه اساسی ان انرژی تمام و کمال‬ ‫و بازی حرفه ای ای اســت که مــن در هر صورت‬ ‫انجام می دهــم ولی اگر حقم را هنوز در ســینما‬ ‫نگرفته ام باید بگویم من با اولین حضورم در سینما‬ ‫که فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» بود کاندید‬ ‫سیمرغ نقش مکمل شدم ولی حاال درواقع‬ ‫نمی دانم خط کشــی ایی هست یا باید‬ ‫کاری انجام دهم که بــه من نقش داده‬ ‫شود‪ ،‬من این ها را بلد نیستم و بازیگری‬ ‫را اینطور یاد نگرفته ام‪ .‬من فکر می کنم‬ ‫برای یک بازیگر کــه درس این حرفه‬ ‫را خوانده و برای اینکه به این جایگاه‬ ‫برســد تالش کرده‪ ،‬باید موقعیت و‬ ‫شرایط ایجاد شود‪ .‬ولی وقتی ایجاد‬ ‫نشود من واقعا نمی دانم که باید چه‬ ‫کار کرد‪ ،‬یا حداقل بلد نیستم عضو‬ ‫باند یا گروهی بشوم که به خاطر‬ ‫ان بتوانم نقش بگیرم و کارم را به‬ ‫این شکل یاد نگرفته ام‪ .‬همیشه‬ ‫وقتی به پروند ه اساتید خودم‬ ‫که دوستشــان دارم نگاه‬ ‫می کنم؛بزرگانسینمایما‬ ‫مثل مهدی هاشمی‪ ،‬پرویز‬ ‫پرستویی‪ ،‬زنده یاد خسرو‬ ‫شکیبایی‪ ،‬استاد نصیریان‬ ‫هیچوقت این کار را نکرده اند و‬ ‫راز ماندگاریشان این است که فقط و‬ ‫فقط به هنرشان متکی بوده اند و چون امروز‬ ‫معادالت تغییر کرده دلیل نمی شــود که من هم‬ ‫مسیرم را عوض کنم‪.‬‬ صفحه 56 ‫‪57‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 57 ‫سینمای ایران‬ صفحه 58 ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪5‬‬ ‫شهریور ‪1399‬‬ صفحه 59 ‫امه‬ ‫ن‬ ‫سینمای ایران‬ ‫شماره ‪ 5‬شهریور ‪ 1399‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫به بهانه اقازاده ؛ کاوشی در باب‬ ‫بازیگری ارتیستی که درست‬ ‫نقش را مهندسی می کند‬ ‫امیر اقایی؛‬ ‫از فرش به عرش‬ ‫نگاهی نقادانه به «دل»؛‬ ‫اخرین ساخته منوچهر هادی‬ ‫کما در قاب های‬ ‫انحطاط‬ ‫گفت وگو با عباس غزالی‬ ‫درباره لذت بازی در‬ ‫نقش هایی که سیاه یا‬ ‫سفید محض نیست‬ ‫نقش خاکستری‬ ‫همیشه قلقلکم می دهد‬ ‫با محسن کیایی درباره هران چیزی که‬ ‫نتیجه اش میشود احترام به مخاطب‬ ‫رگزبهشعورمخاطب‬ ‫هرگز‬ ‫نمی کنم‬ ‫کنم‬ ‫توهین نمی ‬ ‫تلویزیون همه مهره هایش را از دست می دهد‬ ‫اگر صدای مخالف را نشنود‬ صفحه 60

آخرین شماره های ماهنامه صبا نامه

ماهنامه صبا نامه 19

ماهنامه صبا نامه 19

شماره : 19
تاریخ : 1402/11/20
ماهنامه صبا نامه 18

ماهنامه صبا نامه 18

شماره : 18
تاریخ : 1402/09/22
ماهنامه صبا نامه 17

ماهنامه صبا نامه 17

شماره : 17
تاریخ : 1402/06/20
ماهنامه صبا نامه 16

ماهنامه صبا نامه 16

شماره : 16
تاریخ : 1402/04/17
ماهنامه صبا نامه 15

ماهنامه صبا نامه 15

شماره : 15
تاریخ : 1401/12/17
ماهنامه صبا نامه 14

ماهنامه صبا نامه 14

شماره : 14
تاریخ : 1401/09/22
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!