ماهنامه صبا نامه شماره 5
ماهنامه صبا نامه شماره 5
امه
ن
شماره 5شهریور 1399قیمت 20000:تومان
درباره رهایی از چارچوب
گفتگوی فارغ از حاشیه
درباره متن با ریحانه پارسا
سربلندم چون
چاپلوسی کسی
را نمی کنم
را
با علی تیموری؛ کارگردان فیلم
سینمایی «لتیان» درباره جزئیات
دقیق یک فیلم ساده
طبقه متوسط فرهنگی
طبقه
در ایران نادیده
گرفته می شود
درباره بزنگاه های «انتخاب» در گفتگو با بازیگری که
پیوستگی و استمرار را دوست دارد
منصلحطلبم
گرد م!
ی گر
دسرنم
دنبالدرردسر صفحه 1
صفحه 2
صفحه 3
سینمای ایران صفحه 4
De
sig
n
E
er:
lna
zE
a
sm
eil
i
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
5 شماره
1399 شهریور
5
workshop__online
0912 204 19 68 صفحه 5
پرونده ای برای ورود و درخشش دختران نسل
جدید سینمای ایران به بهانه اکران رفتن
این صف طویل درخشان
درباره بزنگاه های «انتخاب» در
گفتگو با بازیگری که پیوستگی و
استمرار را دوست دارد
نگاهی به اخرین ساخته تورج اصالنی
27
پرداختسینمایی
ایده های سیاسی سوسیالیستی
من صلح طلبم
دنبال دردسر نمی گردم!
21
09
درباره چرایی محبوبیت چرنوبیل
به عنوان یکی از محبوب ترین
سریال های تاریخ تلویزیون
یک روایت موذیانه انگلیسی از
یک ماجرای دلخراش مبهم
16
نگاهی به روند و سیر کمدی در سینمای
ایران به بهانه اکران اینترنتی «خوب ،بد ،
جلف» ؛ از گیشه تا تفکر
«در قلمروی مهمالت»
14
با علی تیموری؛ کارگردان فیلم سینمایی
«لتیان» درباره جزئیات دقیق
یک فیلم ساده
طبق همتوسطفرهنگی
در ایران نادیده گرفته می شود
23
نگاهیبهوضعیت
سینماهای ایران و جهان
در دوران کرونا
از تعطیلی و رکود
سینماها
تا بازار داغ
نمایش خانگی
31 صفحه 6
نگاهی نقادانه به «دل»؛ اخرین
ساخته منوچهر هادی
کما در قاب های انحطاط
نگاهی به جریان های سینمایی چند سال
اخیر به بهانه اکران شنای پروانه
44
هرکس سینمای خودش!
35
به بهانه اقازاده ؛ کاوشی در باب
بازیگری ارتیستی که درست نقش
را مهندسی میکند
از فرش به عرش
47
نگاهی به هم گناه که بیشتر از
همه به خانواده بها داد
غرور و تعصب
42
گفت وگو با عباس غزالی به بهانه
«شاهرگ» و درباره لذت بازی
در نقش هایی که سیاه یا سفید
محض نیست
نقش خاکستری
همیشه قلقلکم می دهد
53 صفحه 7
نامه
صاحب امتیاز:
موسسه فرهنگی ،هنری وصف صبا
مدیر مسئول و سردبیر:
محمدرضا شفیعی
دبیر گروه تحریریه:
دنیا خمامی
مدیر هنری:
سپهر خامه ور
گروه تحریریه:
پریسا سادات خضرایی ،اریا باقری
محسن جعفری راد ،محمد تقی زاده
هستی بهداد ،رها کوهینی
عکس جلد تلویزیون:
میالد کیایی
عکس جلد سینما:
نوید رهبری
لیتوگرافی ،چاپ و صحافی:
خجسته نوین
توزیع:
نشر گستر امروز
نشانی:
خیابان ایت اله مدنی
کوچه خجسته منش ،پالک 5
تلفن77582422-6 :
فکس77548245 :
www.mahnamehsaba.com
شبکه های مجازی:
@mahnamehsaba
با سپاس از:
امیرحسین بزرگزادگان
گلسا بحری ،فاطمه اذری
میالد کیایی ،ارش ظلی پور
محمدرضالطفی ،علی مرادخانی
و همه عزیزانی که در شماره پنج
ما را همراهی کردند.
یادداشتمهمان
دو راهی تردید
محمدرضالطفی
منتقد و کارگردان سینما
چه بخواهیم و چــه نخواهیم
و چه دوســت داشته باشیم و
چه نداشته باشیم حاال نمایش خانگی یکی از
ارکان اصلی و پرمخاطب حوزه تصویر و حتی
رسانه است.
شاید تا چند سال پیش ،با وجود پیشینه باالی
10سال شبکه نمایش خانگی ،کسی ان را مثل
امروز جدی نمی گرفت و به ان به چشــم یک
مکمل تصویری نگاه می کرد اما با ساخته شدن
سریا ل های پرمخاطب و گسترش شبکه های
اینترنتی و خصوصا وی اودی ها ،شبکه نمایش
خانگی نه تنها تبدیل به یک رکن اصلی شــد
که حتی در مواردی گوی سبقت را از سینما و
تلویزیون هم ربود.
حاال دیگر نمی توانیم این مدیــوم را نادیده
بگیریــم و حتی وظیفه داریــم در مقابل این
اســتقبال مخاطب ان را به مسیر پیشرفت و
بالندگی ســوق دهیم و از اعتماد مخاطبش
حراست و پاسداری کنیم.
این همه را به عنوان مقدمه ای که تقریبا عموم
ان را می دانند گفتم تا به اینجای ماجرا برسم؛
اینکه مدتی است اختالف میان وزارت ارشاد
و تلویزیون بر ســر متولی برنامه سازی در این
حوزه رخ داده است و بی شک هر کدام از ما نظر
و اعتقاد و حتی انتقادی به این ماجرا داریم که
شاید درست باشد و شاید هم اشتباه.
من اما قصد دارم به گوشه و زاویه ای از این ماجرا
نگاه کنم که کمتر به ان پرداخته شده است و به
همین جهت بدون اعالم نظر و اعتقاد شخصی ام
بر سر این موضوع سعی می کنم تمرکزم را بر
واژه اختالف بگذارم.
با یک جســت وجوی ســاده از دل اختالفات
سینمایی ،میان مدیران یا عوامل تولیدی و یا
حتی ارگان ها به راحتی می توان به یاد اورد که
همواره و همیشه دود این اختالفات در نهایت
به چشــم حوزه تصویر و مخاطب رفته و باعث
تضعیف شده تا قدرت و سامان.
اختالف میان تهیه کننــدگان یا اختالف میان
سینماهای حوزه هنری و بعضی از فیلم ها و حتی
اخیرا اختالفات صنف کارگردانان همه حکایت
از این دارد که در نهایت تمام این دعواها منجر
به تضعیف شده تا قدرت و پیشرفت .پس فارغ
از هر نگاهی به وزارت ارشــاد یا تلویزیون و
صداوسیما این را یقین دارم که حاصل ادامه این
اختالف و حل نشدن ان و عدم توافق واقعی ،از
بین رفتن شبکه نمایش خانگی است؛ حوزه ای
که حاال پس از ســال ها قادر به جذب مخاطب
انبوه و مقابله با ماهواره هاســت و توانسته تا
اندازه زیادی اعتماد تماشاگر را جلب نماید.
چه وزارت ارشــاد و چه تلویزیون باید این را
خوب بدانند که بی شــک جذب مخاطب در
هیچ کجای دنیا کار ســاده و راحتی نیست و
به واقع حکم سرمایه و دستاورد را دارد ،پس
بیرحمی است که خیلی راحت چنین سرمایه و
دستاوردی را بر سر یک اختالف از دست بدهیم
و ان را فنا کنیم.
فکر می کنم وظیفه هم تلویزیون و هم وزارت
ارشاد اتحاد و کمک به مسیر بالندگی این حوزه
است و یقین داشته باشیم که در هرکجای دنیا
وقتی حوزه یا مدیوم یا رسانه ای به چنین درجه
باالیی می رسد ،همه ارگان ها موظف به حمایت
و پاسداری از این دســتاورد ملی می شوند اما
عجیب است که در کشور ما این مسیر معکوس
است.
ســخن کوتاه اینکه در نهایت حوزه نظارت بر
این مدیوم چه به دســت ارشاد سپرده شود و
چه به دســت تلویزیون ،اگر اعتماد مخاطب
دچار خدشه شــود همه ما بازنده و مقصر ان
هستیم و دو دستی مخاطب را تقدیم برنامه های
ماهواره ای کرده ایم .پس مواظب باشیم. صفحه 8
PEJMAN JAMSHIDI
درباره بزنگاه های «انتخاب» در گفتگو با بازیگری
که پیوستگی و استمرار را دوست دارد
من صلح طلبم دنبال دردسر نمی گردم! صفحه 9
سینمای ایران
دنیا خمامی :پژمان جمشیدی حاال دیگر نام مهمی در فهرست های فیلم ها و تلویزیون است و معموال
در پیش تولیدها جزو گزینه ها قرار می گیرد .موضوع ما با او «انتخاب» است؛ اینکه توازن میان ژانرها را
رعایت می کند ،میان مدیوم ها دست به انتخاب می زند و از مدیومی کناره گیری یا ان را بایکوت
نمی کند .میان فضای مجازی و حقیقی دست به «انتخاب» میزند و در کنش و واکنش ها هم باز سکوت و بروزدهی
کمتری اختیار می کند؛ تمام این گزینش ها که خیلی پیش تر میان ورزش و هنر اتفاق افتاده بود ما را به این سمت می برد
که مسئله «انتخاب» در مسیر این هنرمند جدی است و بسیار روی ان دقیق می شود و با همین دست فرمان هم
سواالتمان را با او که این روزها کمتر هم مصاحبه می کند مطرح کردیم و او مثل همیشه با «صبا» همراه بود.
چیزی که در کارنامهشما از یک جایی به
بعدبسیارمحسوساستانتخاب های
درستی است که شــما را در اوج نگه
داشته،اینانتخاب هاکامالحسیاتفاق
افتاده یا مهندسی شده و فکری پشت
ان بوده است؟ معموال در هر انتخابی
مهم ترین مالک های شما چه بوده اند؟
با توجه به اینکه من ســال ها مخاطب سینما
بوده ام برای بــازی در حتی فیلم های کمدی
هم یک ســلیقه ای دارم و ســعی می کنم
فیلمنامه هایی را که هم دوستشان دارم و هم
احساس می کنم که می توانم ان نقش را در حد
وتوانخودمبازیکنمانتخاب کنم.عالوهبراین
گزینه های دیگری بعد از فیلمنامه وجود دارد،
از جمله کارگردان ،گروه بازیگران و کست و
عواملپشتصحنهکهبهترتیب،این هادالیلی
می شوند برای اینکه کاری را انتخاب کنم یا
نکنم .خدا را شکر تا االن کمتر اشتباه کرده ام
ولیسعیمی کنمهمیشهایندقتراباتوجهبه
سلیق ه خودم و چیزی که در ذهنم وجود دارد،
داشتهباشم.
قرار دادن انتخاب های جدی و کمدی
در کار هم چیزی اســت که شما انگا ر
ان را رعایــت کرده اید ،چــرا؟ احیاناً
ترسی از این داشتید که در قالبی بمانید
و می خواســتید دو طیف سینما را نگاه
دارید و یا برای این تنوع دلیل دیگری در
فکر و ذهن تان دارید؟
من خیلی تفاوتی بین این ها قائل نمی شوم،
یعنی به نظر من یک بازیگر باید نقشی که به
او سپرده می شود را اجرا کند ،حاال این نقش
می تواند جدی یا کمدی باشد و از نظر من فرقی
نمی کند .این مساله به لحاظ نوع بازی و شرایط
ی که قاعدتا در ان کار خواهی داشــت
روح
متفاوتاستامامنفکرمی کنمکهخیلینباید
تفاوتی برای ان قائل شد.
با وجود اینکه شــما توانســتید در
نقش های اصلی ویژه ظاهر شوید اما
در این میان ترسی از اینکه بخواهید
در نقشی کوتاه بازی کنید ندارید .این
دغدغ ه درخصوص انداز ه نقش در شما
وجود ندارد یا گاهی در رودربایســتی
دوســتان قرار می گیرید کــه قبول
می کنید؟
این مساله هم به عوامل بسیاری برمی گردد؛ از
جملهکستواینکهچهکسینقشاصلیکاررا
بازیمی کند،فیلمنامهچطوراست؟ایااننقش
کوتاهیکهپیشنهادمی شودنقشتاثیرگذاری
هســت یا خیر .برای مثال می توانم به فیلم
«هزارتو» اشاره کنم که شهاب حسینی نقش
اصلی بود و ان نقشی هم که به من پیشنهاد
شــده بود در روند فیلمنامه تاثیرگذار بود و
جای کار داشت؛ اگر کار به همین شکل باشد
به ان عالقه دارم و قبــول می کنم .راجع به
رودربایستیهمبایدبگویمباالخرهگاهیپیش
می ایدکهایناتفاقبرایادمرقمبخورد.دراین
مورد سعی می کنم کمتر رفاقت و رودربایستی
قائل شوم و فکر می کنم کسانی هم که با من
دوستهستندوباهمرفاقتکرده ایممی دانند
کهشرایطکارباشرایطرفاقتفرقدارد.یعنی
شما به دلیل صرفا رفاقتی که داری ،نباید
کاریراانجامبدهییاندهیومناینمورد
را هیچ وقت دلیل صرف برای پیوستن به
گروهی قرار ندادم چون مطمئنم اگر
بخواهماینکاررابکنمبهوجههکاری
خودم اسیب می رسد.
برخــاف ان جمع کثیری که
شما را قبول دارند ،هنوز عده ای
هســتند که اعتقاد دارند شما
فوتبالیست هستید و به تعمد
شمارابازیگرنمی داننداماشما
هیچ وقت درگیر قصه پاسخ
به ادم ها نمی شوید .این جزو
شخصیت شماست یا نتیجه
مشاوره های دوستان ه به شما
اینبودهکهکمترواکنشداشته
باشید؟
من در کل ادم صلح طلب و ارامی هستم
و اهل واکنش نیستم .واکنش ها ادم ها
را وارد حاشیه های سریالی می کند که
من تا انجا که میتوانستم تالش کردم در
طول این سال ها درگیر ان نشوم و از این
موضع هم رضایت دارم و دنبال دردســر
برای خودم نمی گردم ،ترجیحم این است
که واکنش های عصبــی را کنترل کنم و
بی جهت درباره هر چیزی اظهارنظر نکنم.
یک چیز را درباره خودم میدانم و ان این
است که من اساسا از حرف کسی دلخور
نمی شوم و تا این لحظه به یاد ندارم که
کســی درباره من نقدی کرده باشد و
من به دل گرفته باشم و فراموش نکنم.
به سرعت از خاطرم این طور واکنش
ها پاک می شود و واقعا تمام تالشم
را کردم که همیشــه همه ادم های
تلویزیون برای من
خیلی مسال ه مهمی
است به این دلیل که
مخاطبش همه مردم
ن هستند .من از
ایرا
تلویزیون امده ام و
خودم را از مردمی
که من را در ان قاب
دیده اند و به اینجا
رسانده اند دریغ
نمی کنم صفحه 10
م را دوست داشته باشم .
پیرامون
نکته دیگر درباره شما این است که با
اینکه معموال در سال های اخیر حاشیه
خیلی باعث دیدهشدنو بر سر کار رفتن
بازیگران شده اســت ،شما در فضای
مجازی برای خودتان حاشیه درست
نمی کنید؛ برای دیده شــدن خیلی به
ایونت های مختلف نمی روید و حتی ما
فکر می کنیم که شــما تا اینجا در عمر
ورزشی تان حاشیه بیشتری داشته اید
تا عمر هنری و این خیلی جالب است.
چهشد که این استایل را انتخاب کردید؟
راجع به فوتبال باید بگویم که وقتی هر هفته
فوتبالبازیمی کنیودریکتیمبزرگهستی،
حرفیبرایگفتنداری،ازتوسوالدارندوراجع
به ان بازی می توانی صحبت کنی؛ شاید منظور
شما از حاشی ه بیشتر در زمان فوتبال این
مساله باشد ولی به طور کلی من دوست
ندارم ارامشــم را با هیچ چیز دیگری
عوض کنم و خیلی اهــل این ماجراها
نیستم .پیرتر از این حرف ها هستم
که بتوانم تبعات یک مصاحبه یا یک
کنش و واکنش را به جان بخرم و به
ان رسیدگی کنم؛ من دوست دارم
در ارامــش زندگی کنم .فضای
مجازی حالم را خوب نمی کند،
یعنی معموال خبر خوب و حال
خوبــی از ان نمی گیرم ،به
خصوص در سال های اخیر
اتفاقات تلخ بســیاری
افتاد که واقعا مرا خسته
کرد .در هر صورت اسمش
هم فضای مجازی است و
خیلی نباید جدی گرفته
شود کمااینکه می دانم
با توجه به پیشرفتی که
علم دارد فضای مجازی
روی زندگی ،ادم ها و روند
دنیا تاثیرگذار است اما من
سعی می کنم که کمتر خودم
را در ان دخیل کنم.
در حال حاضر در میان بازیگرانی
که هم پتانسیل جدی و هم کمدی
دارند رقابت زیاد اســت .شما ،سام
درخشانی ،محســن کیایی ،امیر
جعفری ،جواد عزتی و ...و به نظر
می رسد که برای باال ماندن در این
شــرایط خیلی از موارد مهم است؛
یکی از ان ها فضای مجازی است
که می تواند به شــما کمک
بسیاری کند چرا که گویا به
تازگی یکی از موارد مهم
برای تهیه کنند ه ها در
انتخاببازیگرهمین
فضــای مجازی
اســت ،به چه
PEJMAN JAMSHIDI
من در کل ادم
صلح طلب و ارامی
هستم و اهل واکنش
نیستم .واکنش ها
ادم ها را وارد
حاشیه های سریالی
می کند که من تا انجا
که میتوانستم تالش
کردم در طول این
سال ها درگیر ان
نشوم و از این موضع
هم رضایت دارم و
دنبال دردسر برای
خودم نمی گردم،
ترجیحم این است
که واکنش های
عصبی را کنترل کنم
و بی جهت درباره
هر چیزی اظهارنظر
نکنم .یک چیز را
درباره خودم میدانم
و ان این است که من
اساسا از حرف کسی
دلخور نمی شوم و تا
این لحظه به یاد
ندارم که کسی
درباره من نقدی
کرده باشد و من به
دل گرفته باشم و
فراموش نکنم.
دلیل خودتــان را در این فضا پررنگ
نمی کنید و اکنون هم که چند ماه است
فاصلهگرفته اید.
اصالعالقه ایبهفضایمجازیندارموحضوردر
انخوشحالمنمی کند.درحالحاضردرفضای
مجازیحضورندارم،البتهگاهیاوقاتخبرهارا
چکمی کنمودرجریانهستمامااینکهخودم
بخواهمفعالیتیداشتهباشمبههیچعنواناین
کاررانمی کنمواین گونهراحت ترهستم.
یک مساله ای هم که شما به درستی
ان را می دانید این اســت که مخاطب
تلویزیون را نادیده نمی گیرید و مطمئن
هستید که اتفاقا یک بخش بزرگی از
همین مخاطب و جامعه اماری اســت
که باعث پرفروش شــدن فیلم های
شما می شود ،اما عده ای از بازیگران
فکر می کنند اگر بگویند تلویزیون کار
نمی کنند برای ان ها بهتر می شود .مثال
شماهمینچندماهپیشباسریالجلیل
سامان به شدت کارتان دیده شد و طنز
جدیدی از خودتان نشان دادید.
تلویزیون برای من خیلی مسال ه مهمی است
به این دلیل که مخاطبش همــ ه مردم ایران
هستند .من از تلویزیون امده ام و خودم را از
مردمی که من را در ان قاب دیده اند و به اینجا
رسانده اند دریغ نمی کنم .من برای مردمی که
شاید در شهرشان سینما نداشته و یا امکان
دیدن ما را نداشته باشند در تلویزیون حاضر
می شوم و به هیچ وجه دوست ندارم خودم را
از مردم دریغ کنم .دوست دارم همان چیزی
که هستم و همان نوعی که شروع کرده ام را
ادامه دهم اما ان هم باز به کاری که پیشنهاد
می شود،فیلمنامه ،کارگردانوهم هاینمسائل
برمی گردد .به طور کلــی در مدیوم ها خیلی
تفاوتیقائلنمی شوموبهنظرمن،مابرایمردم
بازی می کنیم و مدیومش فرقی نمی کند .من
ل مخاطب
سعی می کنم در هر مدیومی که حا
را خوب می کند ،در کنارشان باشم؛ برخالف
چیزی که خیلی از دوستان من فکر می کنند،
بهنظرمنتلویزیونتنهامتعلقبهمردماستو
کار باید برای مردم ساخته شود.
«خوب ،بد ،جلف »1به لحاظ فیلمنامه
و حتی ساختار فیلم بهتری بود و وجه
ســرگرم کنندگی و خنده گرفتنش از
مخاطب بیشــتر بود .به نظر شمایی
که اتفاقا در ایــن فیلم هم بازی خوب
و شیرینی داشــتید چرا قسمت دوم
نتوانستانقدرخندهبگیرد؟
در این مورد بعضی ها با شما هم نظر هستند و
بعضی عکسش را می گویند .من فکر می کنم
که «خوب ،بد ،جلف :2ارتش سری» به سینما
شبیه تر است و از لحاظ کارگردانی هم بسیار
جلوتر است .شاید «خوب ،بد ،جلف »1به لحاظ
داستان و به قول شما لحظات خنده دارش قوی
بود هولی«خوب،بد،جلف:2ارتشسری»فیلم
بهتریاستوساختارسینماییبیشتریدارد.
فکر می کنم برخــاف تفکری که در
ســینمای ایران وجود دارد و می گوید
اگر بازیگر در کار مفرح یا سرگرم کننده
باشد سطحی است شــما به عنوان
بازیگر به وجه ســرگرم کنندگی در
سینما و تلویزیون خیلی توجه می کنید.
این تفکر در سینمای ایران مساله ای
است که فرضاً در تلویزیون و سینمای
ترکیه که مخاطب گسترده ای دارد دیده
نمی شود .دوســت دارم نگاه شخص
پژمان جمشــیدی را در صورتی که به
طور مثال کارگردان شود بدانم که به
کدام سمت تمایل نشــان می دهد؛
سینمای فرم محور با مخاطب خاص و
نگاه جهانی یا سینمای مردمی با گیشه
خوب؟
11
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 11
سینمای ایران
منمعتقدمکهبخشاعظمیازمسئولیتسینما
و تلویزیون سرگرم کنندگی است ،کمااینکه
روشن گری و کار فرهنگی هم می کند اما من
فکر می کنم یک بخش بسیار پررنگ دارد و ان
هم سرگرمی و خوب کردن حال ادم هایی ست
کهانراتماشامی کنند.ازطرفیاعتقاددارمکه
باید حرف هم بزند و کار فرهنگی هم بکند ولی
ن موارد درصد باالتری
صرفا به هیچ کدا م از ای
نمی دهموحتیفکرمی کنمکهسرگرم کنندگی
در شرایط امروز ما وظیف ه مهم تری است .من
بین کمدی و فیلمنامه های اجتماعی ،درام و
ملودرامتفاوتزیادیقائلنمی شوموبرایممهم
فیلمخوبیباشد؛برایمثال«جهان
ایناستکه ِ
بامنبرقص»هم هفاکتورهاییکفیلمخوبرا
دارد .در بسیاری از لحظات می خنداند و خیلی
مواقع هم ما را به فکر فرو می برد ،گاهی اوقات
هم شاید غمگین مان کند اما ما را کام ً
ال سرگرم
کردهوبافیلمنامهدرگیرمی کند.
این نگاه دومی که در سوال قبل داشتیم
درشخصیمثلپیمانقاسم خانیوجود
دارد و بسیاری مخالف ان هستند و حتی
گفتندچرا«خوب،بد،جلف»درجشنواره
حضور دارد ،جای این فیلم در جشنواره
فجرنیست.شماچهتحلیلیدر این باره
دارید؟
راجع به اینکه جای این فیلم در جشــنواره
هستیانه،مندرجایگاهینیستمکهبخواهم
نظر بدهم .قبول دارم که در کشور ما و شاید در
نگاه جهانی ،کمتر به فیلم های کمدی پرداخته
می شود و یا کمتر جدی گرفته می شوند ولی
شاید ان دوستانی که به عنوان داور فیلم ها
را انتخاب می کنند کمی هم به حال جشنواره
فکر می کنند و اگر فیلم های تلخ در ان زیاد
باشد شاید بخواهند که یکی ،دو فیلم کمدی
هم در این بین باشد تا یک تنفسی را به وجود
بیاورد .حاال اگر اتفاق خوبی هم در ان فیلم رقم
راجع به چیزی که نوشته ام خیلی مانور ندهم،
چون حرفی که باید می زدم را در متنم گفته ام و
دیگر نمی خواهم راجع به ان حرف بزنم.
خوردمثلبازیخوبویافیلمبرداریخوبویا
در هر بخش دیگری یک نگاهی هم به ان فیلم
داشتند که چه بهتر اما من فکر می کنم برای
دوستانی که هم ه فیلم ها را می بینند وجودش
خالیازلطفنیست.
همین شــکل نگاه به جــای دیگری
م تســری پیدا می کند
مثل تبلیغات ه
و همین می شــود که برای مثال وقتی
نوید محمدزاده تبلیغ سن ایچ می کند
همه می گویند تو نباید سطحی باشی و
خودتراباتبلیغابپرتقالکوچککنی،
در حالی که همه جای دنیا ستاره ها تبلیغ
هم می کنند مثل رونالدو که حتی تبلیغ
یک شامپوی بی کیفیت را هم می کند،
نظر شما در این مورد چیست؟
من نمی خواهم در مورد تبلیغات نظر بدهم؛ هر
کسی زندگی خودش را دارد و می تواند انتخاب
کند که چه کارهایی باید بکند اما با شما موافق
هستم که همه جای دنیا این اتفاق می افتد و
هجمهبی جهتبهانمناسبنیست.
چه چیز ممکن است پژمان جمشیدی
را در کار ناامید کند و باعث شود تا فضا
را خیلی ســیاه ببیند و انگیزه اش را از
دست بدهد؟
تابهحالایناتفاقنیفتادهکهبهاینمعنیناامید
بشــوم که بخواهم از کارم بگذرم و یا خسته
بشوم .برای هم ه ادم ها پیش می اید که گاهی
دلگیر ،دلخور و یا غمگین و ناامید شوند ،ولی
برای من در ان حد نبوده که بخواهم از چیزی
بگذرم و کاری را کنار بگذارم.
در پســت اخرتان اشــاره کردید که
«انگار هیچ وقت همدیگر را دوســت
نداشته ایم» ،این دوست نداشتن چقدر
در محیط کاری برای شما پیش امده و
ازاردهنده شده است؟
اجازه بدهید ان متن در قلب خودم بماند و من
ایا فضــای مهربانانه تــر را در تئاتر
بیشتر می بینید که در این حوزه بیشتر
کار می کنیــد؟ کرونا که باعث تعطیلی
تئاتر شــده چقدر بر روحیه شما تاثیر
گذاشته است؟
تا به حال این اتفاق
نیفتاده که به این
معنی ناامید بشوم
که بخواهم از کارم
بگذرم و یا خسته
بشوم .برای همه
ادم ها پیش می اید که
گاهی دلگیر ،دلخور
و یا غمگین و ناامید
شوند ،ولی برای من
در ان حد نبوده که
بخواهم از چیزی
بگذرم و کاری را کنار
بگذارم
خیر ،به تئاتر عالقه مند هستم به دلیل اینکه با
مخاطب نفس به نفس و سینه به سینه است و
ان واحد شما ان حس و حال را از مخاطب
در ِ
دریافت می کنید .از طرفی از تئاتر بسیار درس
می گیرم و ابدیده ام می کند .هر زمان احساس
می کنم که چیزی در چنته ندارم و یا به لحاظ
کاری دانشم کمتر و یا شرایطم بدتر شده است
سعی می کنم که باز به تئاتر روی بیاورم ،دست
به دامنش شوم و کار کنم تا بتوانم تجربه های
بیشتریبهدستاورم.درکلهمعالق هفراوانی
به تئاتر دارم و هم اینکه در این سال ها خیلی به
منکمککرده است.
شــما فضاهای مختلفــی را تجربه
کرده اید از فوتبال تا هنر ،برای دوران
بازیگری تان تاریخ انقضا قائل هستید و
حرفه دیگری را هم مدنظر دارید یا فعال
برنامه تانفقطبازیگریاست؟
خیر ،دیگر از عمرم انقدر نمانده که بخواهم به
کار دیگری فکر کنم! اگر روزی تصمیم بگیرم
که بازی نکنم دوســت دارم به نقاط مختلف
ایرانودنیاسفرکنمومردمانمختلفیراببینم
تا متوجه بشوم که من کجا هستم و ادم های
اطرافم کجا هســتند .درواقع یکی از عالیقم
این اســت که قومیت های مختلف را ببینم و
حتی با ان ها زندگی کنم تا از ان ها چیزهای
زیادییادبگیرموتجربهکسبکنم.اینیکیاز
دغدغه هایمناستکهامیدوارمتاپایانعمرم
فرصت بشود این کار را انجام دهم. صفحه 12
نگاهی به روند و سیر کمدی در سینمای ایران به بهانه
اکران اینترنتی «خوب ،بد ،جلف» ؛ از گیشه تا تفکر
«در قلمروی مهمالت»
شدن همه جانبه
سورنا ایرانی :امروزه هنگامی که مخاطب چشمش به اثار فرهنگی،
ِ
هنری جهان سینما می افتد سعی بر همگام ِ
خود با اثر میکند و با خود گمان میبرد که مسیر و نتیجه ای که از ان اثر دیده است نهایت و غایت خود را طی کرده و در طبقه و گونه
تمامی اثار یک سبک -هرگز توانایی
خود بی بدیل است ،مخاطب به علت محدوده شناخت کوچک خود از بازشناسی و بررسی
ِ
معرفی تئوریک و بنیادین
نگاهی کلیت گرا ندارد و این پدیده چه در ایران و چه به صورت جهانی موجب فراز و فرود شدید نقد اثار ،بررسی و
ِ
سینمایی ،چه برای مخاطب و چه برای هنرمند میشود زیرا این امر سلیقه مخاطبان عام و خاص خود را تفکیک کرده و از لحاظ کیفیت گرایی تقلیل
قرارگیری
میبخشد و انان را به نسبت یک چارچوب متنی و ساختاریافته متمایز ،ساختارشکن و بی هویت و منفک از پایه نقد میکند و باعث
ِ
روشنفکرزدگی ارزش زدای خود،
کالف
تمامی مخاطبان میشود .این نگرش انان را در
نگرش های غیرکارشناسانه به صورت گستره و وسیع میان
ِ
ِ
ِ
ساختاری خود را نیز از دست دهند و مفاهیم
چنان هضم میکند که عمال موجب میشوند مفاهیم و استراکچرهای سینمایی کنه اجرایی و شماتیک
ِ
جایگزین گزاره های نانهاده ای شوند که سطحی ،ضدتئوری ،سلیقه ای ،غیرکاربردی و غیرکارشناسانه هستند.
13
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 13
سینمای ایران
این پدیده نوظهو ِر تجددگرا که به شــدت
بدون قاعده و اســلوب ساخته شــده است در
تکنیکال ارکان هنری
تک تک مبانی و اجزای
ِ
چون سینما از ایده تا اجرا و نقد نیز نفوذ کرده
عمقی مخاطبان
نااگاهی همه جانبه و
است و از
ِ
ِ
و هنرمندانی که در این چرخه به تسلسل اثار
هنری ،خوداگاهانه مفاهیم را به نسبت سلیقه
خود ( خــارج از قاعده منظم و منســجمش)
تبییــن میکننــد ،سوءاســتفاده میکند؛ چرا
که معانی را وارونه جلــوه داده و به بعیدترین
استنباط خود اکتفا کرده و طریقت نگاه و نگرش
خود را – نه به سینمایی ترین شکل ممکن بلکه
به شخصی ترین شکل ممکن – در تمامی اجزا
و ارکان ریز و درشــت ســینمایی خود اظهار
می دارند؛ چــه در طیف هنرمنــدش با اثاری
که ارائه میکند و چه در طیــف مخاطبانش با
اظهارات سلیقه ای و شبه نقدی که بر اثر عرضه
میدارند.
ژانر کمدی برخالف نامش بسیار جدی است
ژانر ،فی نفســه عالوه بر طبقه بندی موضوعی و
روایی اثار ســینمایی به طرز زایدالوصفی موثر
در جهت دهی کارگــردان و پرکاربرد در تبیین
شــماتیک اثار هنری ارائه شــده به مخاطب و
حائز فلسفه است ،اســتخوان دارد و از پایه خود
همچنان با اســتواری ،تعرفه های مختص به هر
ژانر و روایت را شناخته ،کانسپت پروری کرده و
افزون بر وجود سبک ها و جنبش های رایج شده
در سینما؛ در کوشش اســت که اثر را با بررسی
و تحلیل داده های متنی خود روبه رو ســازد تا
تکلیف اثر با خود و مخاطبش روشن شود.
میتوان گفت مهم تریــن ژانری که در میان
دیگر ژانرهای موجود حاوی ریشه ای تاریخی؛
پایه ای و به شدت کارشناسانه است ،ژانر کمدی
است .ژانر کمدی برخالف نامش بسیار جدی
است؛ جدی نه صرفا برای مخاطب ،بلکه برای
سازندگانش و دارای انشــعابات و تبصره هایی
است که به راحتی هر فیلمی را نه ارتقا میبخشد
و نه توجیهی کمیک میکنــد .ژانر کمدی اگر
بخواهیم پایه ای ببینیم ،مهم ترین ژانری است
که مســتقیما با مخاطب در ارتباط و به نوعی
از مخاطب اســت .یک تامل دینامیک و کامال
حســاب شــده را اقتضا میکند و بدون بلوف و
شعار؛ مهمل نمیگوید و با شهامتی الیزال خواه
جســور و بی حیا و خواه کنایه امیز و پر طعنه
دغدغه افرینی میکند .ژانر کمدی اساسا دغدغه
اســت؛ دغدغه هنرمند .ان هم هنرمندی که
اندوه و عذاب خودرا از فیلتری کمیک گذرانده،
زیست کرده است و با اشکی پردغدغه و شخصی
اما بسیار جدی ،مضمونش را اغشته به موضوعی
کرده و با گویش خود خواه خجالت زده و خواه
پرضرب و با شیطنت یا با زبانی قاصر و پرلکنت
و یا با زبانی ممزوج با هجــو و رک گویی اظهار
میدارد .ژانر کمدی ذاتا نقد اســت .نقدی که
اهل مسامحه نیست؛ رنج دیده ولی حامی رنج
کشیدن نیست و بسان یک همســفر شانه به
شانه – نه سایه به سایه – با مخاطبش حرکت
میکند.
ژانــر کمــدی نقــد وضعیــت موجــود و
گمانه زنی هایــی مبتنــی بر نگــرش هنرمند
(خــواه خوش بینانه چون اثار هــاوارد هاکس
و خــواه بدبینانه چــون اثار بیلــی وایلدر) بر
می توان گفت
مهم ترین ژانری
که در میان دیگر
ژانرهای موجود
حاوی ریشه ای
تاریخی؛ پایه ای و به
شدت کارشناسانه
است ،ژانر کمدی
است .ژانر کمدی
برخالف نامش
بسیار جدی است؛
جدی نه صرفا برای
مخاطب ،بلکه برای
سازندگانش
وضعیت مطلوب اســت تا دائما در یک چرخه
منظم سیســتماتیک از تحمیل شوخی هایش
بر مخاطب جلوگیری کند ،چرا که شالوده ژانر
کمــدی همگامی -نه همراهــی -بن مایه های
دارای دغدغه و مساله اثر با مخاطبش است.
دوربین کمدی حد و حدود دارد و حد روایت،
ِ
ِ
شخصیت
قصه ،شــخصیت و انچه ورای پیام و
قصه اش در جریان است را شناخته و نگه میدارد.
با جرات و شهامتی پر از شیطنت ان را به تناسب
ذائقه هنرمن ِد کمدی نقد می کند اما توهین به
شعور ،سلیقه و باور مخاطبش نمی کند .ارزش زدا
شخصی
نیست و به هنجارها ،نگرش و باورهای
ِ
مخاطبانش -بســان کاراکترهایش (حتی در
لفافه) -احترام میگذارد.
به عبارتی می توان گفت اســاس ژانر کمدی در
اغاز بر این اسلوب شــکل میگیرد که مخاطب
را با نحوه روایت خود همسنگر خویش متصور
شود .خودستا نیست و از باال هرگز تماشاگران
و شــخصیت هایش را نــگاه نمیکنــد .لودگی
نمیکند ،هویت دارد و برای خود و مخاطبانش
شان و عزت قائل است و ســعی ندارد که با ادا و
ـــرضی در روایتش حرفی را بزند
اطوارهای َع َ
که در دهانش مزه مزه نکرده اســت زیرا تجربه
زیست ان معضل را نداشته است.
ژانــر کمدی و وظایفی که بــه طور فرمیک
قوام دهنده یک اثر هستند سنگین بوده و هرگز
کمدینی را که در طرح چیستی مساله کمیک
چگونگی شــوخی هایش
خود ناتوان و در بیان
ِ
ـذ َ
حقیر ،فقیر و ُم َ
بذب (دودل) است به رسمیت
نمیشناسد.
کمدی به فکت های واقعی و درد نهفته در بطن صفحه 14
واقعیت لطمه نمیزند؛ بلکه به صورت هدفمند و
دغدغه مند لطمه به لطمه ان درد می زند .کمدی
التیام مخاطب است ،مترصد انسانیت و حقیقت
است زیرا مخاطب از اشــک کمدین -هنرمند
میخندد؛ اشکی که کمدین ان را با تمامی ابعاد
روح و جسمش حس کرده؛ زیسته و برای خود
در ناخوداگاه خود ملموس ساخته است و حال
به قدری در بیان ان جدی اســت کــه در ارائه
کمیک ان بــا مخاطب به دغدغــه و معضلش
نمیخندد؛ اگرچه همســنگر مخاطب است اما
با خنده اش تظاهرش هویــدا و ابهت ان دغدغه
تنزل می یابد؛ کمدین این اصل را میداند لذا با
لحن کمیک خود ،با جدیت به مصائب ،چاشنی
طنز می بخشد.
کمدین در عین جدیت و با اگاهی از ابهت ژانر
کمدی ،باطنا بیان معضل و غمی بدون موضع
و متنی را امکان پذیر میسازد تا برای تلطیف و
همگام سازی با مخاطب؛ تجدید نگاه و صدالبته
نقد ان مضمون مصرانه و پرشور ،بدون تظاهر و
مسخره بازی به بیان دردی بپردازد که خود ( با
مخاطب) به طرزی کامال زیستی و حسی در ان
مشترک بوده اند.
ولی چیزی که اکنون چشــمان ما به مثابه
مخاطب در پرده عریض شــگفت انگیز نقره ای
هنر هفتم میبیند ،شکل و شمایل کمدی ندارد
و رنگ و بویی از دغدغه و همیت یک مســاله و
معضل را نیز بیان نمی سازد .متاسفانه فیلم های
امروزه که شبه کمدی هستند بی هیچ احتیاط و
مواالتی گفتار و کردارهایی را در بطن روایتشان
مخاطبان خود عرضه میکنند که بسیار وقیح
بر
ِ
است و از نشان دادن ان متاسفانه ابایی ندارند که
«خوب ،بد ،جلف»
ی است که به
اثر
تناوب نسخه قبلی
خود در سراشیبی
قرار گرفته است؛ از
پیمان قاسم خانی
با دغدغه هایی که
«شب های برره» را
شکل داد بعید است
زیرا در روایتش خود
را به چالشی دعوت
کرده که زمانی به
خوبی از ان عبور
کرده بود
مخاطب خجل از تماشای اثر برگشته و شرمش
شود حتی ان را با خانواده خود ببیند.
در این طوفان اثاری هم هستند که قابل تامل
و تحمل اند ،اســاس کار را میشناسند و از دل
اثار خــود دغدغه و ایماژهــای برامده از متن
کمیک و یا جدی به خود ارج و قربی درســت
میدهنــد .یکی از نویســندگان این نــوع اثار
پیمان قاســم خانی اســت که پیش از این به
همراه برادرش کار میکرد و اکنون در ســاخت
دو اثر خود ،جدا از نویسندگی ان ،وارد عرصه
کارگردانی نیز شــده و گویی به فکر ســاخت
مجموعه ای از ســری فیلم هــای «خوب ،بد،
جلف» است.
«خوب ،بد ،جلف» اثری اســت کــه به تناوب
نسخه قبلی خود در سراشیبی قرار گرفته است؛
از پیمان قاسم خانی با دغدغه هایی که «شب های
برره» را شکل داد بعید اســت زیرا در روایتش
خود را به چالشی دعوت کرده که زمانی به خوبی
از ان عبور کرده بود .به همین منوال سری دوم
«خوب ،بــد ،جلف» نه تنها یــک عقب گرد در
سینمای کمدی ایران محسوب میشود بلکه یک
افول بزرگ در متن و بطن اثری اســت که مهر
پیمان قاسم خانی روی ان خورده است.
موضع
فیلم جدیــد پیمان قاســم خانی نه
ِ
درســتی از یک چالــش دارد و نــه نقطه نظر
مشــترکی از تمی که قرار اســت با ان شوخی
کند ابراز میکند« .خوب ،بــد ،جلف »2جدا از
اینکه در اســمش که بی اندازه سطحی و خام
است ،هیچ سنگر و شناسه ای از تمهیدات به کار
برده در عنوانش را نمیدهد ،برخالف اثار دیگر
قاسم خانی قصه ندارد و شیوه قصه گفتن را نیز
از خاطر برده است.
اثر نه مقید به مکانی انضمام یافته اســت و نه
متعین به زمانــی واحد و متشــخص .جنس
روایت قصه نه تنها مخصوص کشــوری چون
ایران نیست؛ بلکه اساسا سعی دارد تابعیت خود
را از هرگونه ارجاع منطقی فرامتنی به ماهیت
مکان غیرممکن سازد لذا اصال برایش اهمیتی
ندارد که در این بین ناخنکی به ترامپ و طالبان
و جیمزباند و ماموریــن ریش قرمز چچن زند؛
زیرا تابع هیچ اسلوب منطقی در شوخی هایش
نیست.
«خوب ،بد ،جلف» گویای تقلیل شوخی های
نهفته درکارنامه نویســنده ای است که اکنون
متن هایــش بــا نگاهــی پروپاگاندامحور ،نه
شــخصیت پردازی میکند و نه موقعیت سازی!
اثر از ایده نداشــته خود جلوتر نمیرود و هرگز
نمی تواند بــه صورت قــوام یافتــه ،فرمیک،
دغدغه مند و ظریف با اصل مطلب خود روبه رو
شــود ،ضرورت در روایت ندارد و با شــیوه ای
بچگانــه بــه ضرورت زدایــی تمامــی علت و
معلول های فیلمنامه اش میپردازد.
در بند شوخی هایی که اساسا فرای انتظار مخاطب
عادی است مانده و از قِبل ان مطالبه گری میکند.
حمایت خود را به هیچ کــدام از موازین منوط به
منش شــخصیت هایش اعالم نمیدارد؛ بنابراین
به هر اندازه که مخاطب شاهد شوخی های پینگ
پونگــیُ ،کری خوانی های ممتد دو شــخصیت
تیپیکال فیلم ،پژمان جمشیدی و سام درخشانی
باشــد -که حقیقتا بــا کدهای نهفتــه در رفتار
هرکدامشــان ترکیبی قابل قبول و نسبتا کمیک
یافت میشــود -هرگز چیزی ورای شوخی های
منبعث شــده در تمامیت متن اثر به یاری ابعاد
شخصیت های زیر پنج سال انان نمی اید و گویی
قاسم خانی با ساخت این فیلم و ارجاعات سیاسی
و فرنگی مابانــه ای کــه در لفافه از ان اســتفاده
ابــزاری میکند؛ چنین نشــان داده اســت که از
قدرت و خالقیت خود در داســتان گویی دوری
جسته است اما ســعی دارد در اثر خود اماجی از
رکوردشــکنی های ســینمایی را به دست اورد؛
ان هم با اثری کــه در کلیت امر در قلمرویی پر از
مهمالتی به سر میبرد که تنها میتواند چند دقیقه
ناقابل عاجزانــه ،بدون طرح مســاله و خالقیت
مخاطبش بخنداند و دست اخر چیزی جز تبسمی
که حاکی از یک سرگرم کنندگی مفلوک و مقهور
است به مخاطب پرتوقعش تحویل نمیدهد.
15
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 15
اوانگارد
دنیاخمامی :ریحانه پارسا هرچند اغلب روزهای پرحاشیه ای را میگذراند اما باید فارغ از حاشیه با او درباره متن کارها و انتخاب هاو اقدامات در
عرصه تصویر صحبت کرد .بازیگر تازه کار و جوانی که به قول خودش اثر به اثر پخته تر میشود و میل به کشف بیشتری دارد .خوب بد جلف 2
بهانه ای شد برای زیر و رو کردن زمینی که برای او تا اینجا سابقه کاری ساخته و ما درباره اش با او حرف زدیم.
تا جایی که اذیتم
نکند و تا جایی که به
خودم نگویم دیگر
کار کمدی بس
است ،جلوی خودم
را نمی گیرم .وقتی
بعد از یک اتفاق،
یک ژانری از سینما
چندین بار به سمتم
می اید شاید نتوان
گفت که خیلی
عالی بوده ام ولی
می شود گفت که
احتماال دیده ها یا
شنیده ها حاکی
از این است که
من در کمدی به
اندازه سن و سال
و تجرب ه خودم،
توانسته ام یک
قدم کوچک
بردارم و این را
نمی شود نادیده
گرفت
درباره رهایی از چارچوب گفتگوی فارغ از حاشیه
درباره متن با ریحانه پارسا
سربلندم چون
چاپلوسی کسی را نمی کنم
شباهت کمدی به تئاتر بیشتر است
ی است که به وضوح
جسارت انتخاب ،چیز
در شــما وجود دارد .بعد از سریال «پدر»
با توجه به توانایی هایی که بــروز دادید
می توانســتید انتخاب نقش جدی داشته
باشید اما در قالب یک فیلم طنز مثل «خوب،
بد ،جلف »2حضور پیدا کردید .چه چیزی
باعث شد که از یک نقش جدی به سمت
نقشکمدیبروید؟
فضایی که من قبل از این کار تجربه کرده بودم فضایی
نبود که بخواهد حتی به سریال هم ختم شود ،یعنی
بستری که من در ان اموزش بازیگری می دیدم طوری
نبود که انتظار داشته باشم پیشنهاد حضور در سریال
تلویزیونیمناسبتیومذهبیبرایمنپیشاید.فضای
ذهنی هم نسالن و اطرافیانم هم در زمان انتخاب رشته
مدرس ه به شکل دیگری بود .بســیار رویاپرداز بودیم و
خودمان را بازیگر درجه سه هالیوود می دیدیم! ولی زمان
می گذرد و ادم متوجه می شود چیزی که در رویاهایش
بوده با چیزی که اتفاق می افتد یا می تواند اتفاق بیفتد
فاصل ه زیادی دارد ،به نظر مــن در ان نقطه واقع بینی
خیلیمی تواندکمککندومنخوشحالمکهاینمساله
بهمنکمککردودستازتحصیالتاکادمیککشیدم
.این اولین قدم من برای این ماجرا بود که تمام تبعاتش را
به جان خریدم و به دانشگاه نرفتم .بعد از ان باالخره باید
یک کاری انجام می دادم ،حال چه بازیگری بود یا نبود،
به هر حال زندگی باید جریان پیدا میکرد برای همین
سعیکردممسیریراکهفکرمیکردمدرستاستادامه
بدهم .در میان کسانی که مخصوصا در رشته های هنری
مشغولبهتحصیلهستنداینرازیادمی بینیمکهسمت
مرکز شهر در کافه ها و کتاب فروشی ها کار می کنند و
حس کردم این انتخاب بهتر از این است که بخواهم به
دانشگاه بروم .در کمترین حالتش حداقل خودم را گول
نمی زنم و هر روز شش صبح به دانشگاه نمی روم که یک
روزی بازیگر بشوم و یا یک سیکل بی انتهای تکراری را
پیش ببرم تا اینکه یک روز بخواهم دیده شوم .من دو،
سه ماه بعد از اینکه تئاتر خوانده بودم و پیش دانشگاهی
را هم تمام کرده بودم ،در کافه ای مشغول به کار شدم و
سریال «پدر» خیلی اتفاقی سر راهم قرار گرفت .خیلی
قبل تر از این ها و در سال 94که 16ساله بودم برای یک
فیلم سینمایی انتخاب شدم و ان کار اصال ساخته نشد
اما فضایی که ان چند ماه تمرین به ذهن من داده بود این
بود که مسیر جذاب برای تویی که دوست داری بازیگر
بشویایناستکهدو،سهسالیکباریککارسینمایی
ان هم از نوع جدی بازی کنی و بعد صبر کنی و ارام و بی
صدا یک روندی را پیش ببری و شاید در این بین چند
کار هم بازی کنی .این چیزی بود که من خیلی قبل تر
برای خودم می دیدم .سریال به خودی خود همیشه و یا
حداقل در پنجاه درصد مواقع جواب داده و به نظر من
ستاره هایی را ساخته که همین روزها هم شاهد ان ها
هستیم؛ درواقع نمی شود منکر قدرت رسان ه با ان حجم صفحه 16
REYHANE PARSA
مخاطب شد .دقیقا یک دو راهی بود.
بینچهانتخاب هایی؟
من همان موقع هم برای یک فیلم ارتیستی در حال
صحبت با یک کارگردان بودم و فیلــم از ان ژانری بود
که به مذاق اهالی سینما خوش می اید و نقدی به من
وارد نمی شــد .اگر کارم را قابل قبــول انجام می دادم
می توانستم در ان گروه قرار بگیرم تا برای دیگران اینطور
باشد که یک ادمی ورود کرده بدون اینکه بخواهد به او
هجمه ای وارد شود .این ماجرا گذشت و من دقیقا در
یک لحظه باید تصمیم می گرفتم که به تلویزیون بروم
و برای مردمی بازی کنم که بعد از تمام شــدن کار در
کوچه و خیابان با ان ها مواجه می شوم و یا برای قشری
بازی کنم که در یک فستیوال کار را می بینند و در اخبار
درمورد کار من می شنوند .درمورد ان کار دو ،سه سال
باید زمان میگذشت و کار به اکران میرسید تا شاید همه
کارمنراببینندومتوجهبشوندکهایندخترمی خواهد
بازیگری کند و با این کار معرفی شده است .انجا بود که
تصمیم گرفتم برای تعداد بیشتری مخاطب کار کنم؛
یعنی ان چیزی که دلم می خواست و در پس ذهنم بود
که خودم هم در طوالنی مدت منکرش می شدم ،همین
بود که بخواهم به سمت سریال یا این جنس از اتفاقات
بروم .در ادامه هم به پیشنهاد «خوب ،بد ،جلف» رسید
که من باز هم می گویم انتخاب سینمای کمدی برای
من یک دوراهی بود که بعد از سریال ان را داشتم؛ یعنی
ی که بخواهد قدم
اینکه صبر کنم یک کار سینمایی جد
عجیب و غریبی در زندگی من باشد پیشنهاد شود و یا
اینکه دوباره فیلمی را بازی کنم که کمدی باشد و حجم
بیشتری از مخاطب را در بر بگیرد و تعداد بیشتری ان
را ببینند .امیدوارم به کسی جسارت نشود اما من فکر
می کنم اینکه تو بخواهی در طوالنی مدت کار کنی و
دیده شوی و یا مثال در یک ســریال بازی کنی ،کمی
ریسک پذیری و شاید یک جنس عزت نفس و اعتماد
به نفس الزم دارد که من هنــوز ان را ندارم ،من هم در
نقط هصفرهستم.
چرا ؟ مگر سریال بازی کردن ایرادی دارد؟
ببینید خاطرم هست ان اوایل که نمایش خانگی هم
داشت زیاد می شد تعدادی از بازیگران ما نسبت به اینکه
بخواهند قسمت به قسمت و در پانزده یا هجده قسمت
دیده شوند گارد داشتند .اعتقادشان این بود که باید من
را نود دقیقه ببینند و تمام .به نظر من این که تو تصمیم
بگیری در طوالنی مدت یک قصه ای را پیش ببری و یا
فیلمی مثل «خوب ،بد ،جلف» را بازی کنی که تقریبا
می شود گفت امتحانش را پس داده و می دانی که حجم
عظیمی از مخاطب دوباره متوجه تو می شود ،به انتخاب
برمی گردد و من ترجیحم این بود .با دل و جان به این
سمت امدم که بخواهم این ژانر را امتحان کنم و در این
فضا کار کنم تا با مخاطب بیشتری روبه رو باشم.
در زمانی شما میان انتخاب یک کار هنری
و یک سریالی که ممکن است تمام ایران
انتخاب سینمای
کمدی برای من
یک دوراهی بود که
بعد از سریال ان را
داشتم؛ یعنی اینکه
صبر کنم یک کار
ی که
سینمایی جد
بخواهد قدم عجیب
و غریبی در زندگی
من باشد پیشنهاد
شود و یا اینکه دوباره
فیلمی را بازی کنم که
کمدی باشد و حجم
بیشتری از مخاطب
را در بر بگیرد و تعداد
بیشتری ان را ببینند.
امیدوارم به کسی
جسارت نشود اما من
فکر می کنم اینکه تو
بخواهی در طوالنی
مدت کار کنی و دیده
شوی و یا مثال در یک
سریال بازی کنی،
کمی ریسک پذیری
و شاید یک جنس
عزت نفس و اعتماد
به نفس الزم دارد که
من هنوز ان را ندارم،
من هم در نقط ه صفر
هستم
را درگیر کند مانده بودید و انتخابتان قشر
بیشتر بیننده بود و بعد از ان هم درگیر یک
انتخاب کمدی و احیانا انتخاب های جدی
دیگر بودید ولی ترجیحتــان این بود که
پیمانقاسم خانیراانتخابکنیدکهاحتماال
بیشتردرسینمامخاطبدارد.ایااینمساله
نشان دهنده این است که کمیت برای شما
مهم ترازکیفیتاست؟
نمی خواهم اینطور به قضیه نگاه کنم اما من بعد از این
فیلم هم خوشبختانه دوباره سر کارهای کمدی رفتم و
انگار اینطور برای من چیده شده است .تا جایی که اذیتم
نکند و تا جایی که به خودم نگویم دیگر کار کمدی بس
است ،جلوی خودم را نمی گیرم .وقتی بعد از یک اتفاق،
یک ژانری از سینما چندین بار به سمتم می اید شاید
نتوان گفت که خیلی عالی بوده ام ولی می شود گفت
که احتماال دیده ها یا شنیده ها حاکی از این است که من
در کمدی به اندازه سن و سال و تجرب ه خودم ،توانسته ام
یک قدم کوچک بردارم و این را نمی شود نادید ه گرفت.
ازنظرمنکسیکهاینمسالهرانادیدهمی گیرددردرون
خودش دارد با یک چیزی می جنگد .کسانی که کمدی
کار می کنند چندین سال جلوی خودشان را می گیرند
که به ژانر جدی بیایند و این اتفاق ممکن است برای من
هم رخ بدهد .من همچنان با ذوق و اشتیاق می گویم که
سینمایجدیانتخابمناستولیگاهیاوقاتبسته
به مسیر و اتفاقات و حواشی ،چیزهایی برای تو چیده
می شود که نباید به ان ها نه بگویی ،چرا که شاید این
تنها مسیر توست؛ در حال حاضر برای من هم دقیقا
همینطور است .بعد از سریال «پدر» تا کنون به طور
مثال اگر 10فیلمنامه برای من امده ،به جرات می توانم
بگویم که از این تعداد 8یا 9فیلمنامه کمدی بوده است.
انگار این تفکر در سینمای ما وجود دارد که
کسی که کمدی کار می کند بازیگر نیست،
یک شخصیت بامزه اســت که می تواند
جلوی دوربین هم برود اما این تصور بسیار
غلطاستچراکهشایدمهم ترینبازیگران
تاریخ سینمای جهان ،کمدین های خوبی
هم بوده اند .تفکر خودت در این زمینه چی
هست؟
به نظر من مرز بسیار باریکی در این میان وجود دارد
ی باشی یا اینکه بسته به
که تو فی نفسه بازیگر کمد
ی در کاراکترت
یک سری تکنیک ها یا بامزگی و شیرین
بتوانی کمدی بازی کنی .چالش بزرگی که کمدی برای
بازیگر ایجاد می کند ،مخصوصا برای روحی ه ما که همه
انگار ناخوداگاه کمی افسردگی و یاس فلسفی داریم،
این اســت که بتوانیم ادم های شیرینی باشیم و روی
یک پرد ه بزرگ قرار بگیریم ،بتوانیم ادم ها را بخندانیم
و در عین حال چیپ یا مضحک و سبک نباشیم .من
سینمایجدیراتجربهنکرده امولیچیزیکهسکانس
به سکانس سر سریال پیش می امد با چیزی که در این
چند کار کمدی تجربه کرده ام متفاوت است و کمدی
بیدارتر به نظر می رسد .به نظر من شباهت کمدی به
تئاتر یک مقدار بیشتر است .یک بار اتفاق می افتد و تو
در ان یک بار باید تیر خالص را بزنی .در کمدی هم به
همین شکل است ،یعنی تو در برداشت یک و نهایتا دو
اگر نتوانی ،باختی و سکانس را از دست داده ای .شاید
این چالش برای من جذاب شد که دومین و سومین
کمدی را هم بازی کردم و گفتم اشــکالی ندارد .این
مسیر یک انتهایی دارد و خودش هشدار می دهد و یا
اینکه مخاطب تصمیم می گیرد که تو در این ژانر باشی
یا نباشی .من فکر می کنم سینمای ما در این روزگار
به شدت متاثر از فضایی است که مردم دارند ان را به
وجود می اورند .یعنی اگر مردم تصمیم بگیرند که بعد از
یک سریال یا فیلم بازیگری را دوست داشته باشند ،ان
بازیگربرایسینماگر،کارگردانوتهیهکنندههمجذاب
می شود چرا که نسبت به ان بازیگر واکنش مثبت از
مخاطبمی گیرد.
ممکن است این مساله برای شما یک ریسک بزرگ
محسوب شــود و بعضی از کارگردان ها به سمت تان
نیایند ،چرا که یک تفکر غالب اشــتباه وجود دارد و
ممکن است شما در کســت های ان ها نباشید .این
موضوع جالب و در مواردی تحسین برانگیز است که
یک شخص می تواند تا این میزان نسبت به نظراتی که
یر سد شما
برخالف اوست بی تفاوت باشد و به نظر م
همیشه کاری که خودتان فکر می کنید درست است
را انجام می دهید.
این خودرای بودن در تصمیم گیری نمود
بیرونیداشته؟
بله ،به شدت .نمود بیرونی ادم ها کامال برگرفته از
تجربه های شخصی ان هاست .من فکر می کنم این
یک مقدار به خاطر این است که من متعلق به دهه
هفتاد هســتم ،یک دهه هفتادی که متاثر نبوده و
نیستم به این دلیل که هیچوقت در دسته بندی های
سینماگران جا نگرفت ه و نخواهم گرفت .فکر می کنم
تا جایی که کم نیاورم و تا زمانی که تصمیم بگیرم
در مسیر اتفاقات و جریانات قرار بگیرم و از مسائل
و اتفاقاتی صحبت کنم تا بگویند که چقدر جدی و
دغدغه مند اســت همین راه را بروم و می دانم که
عقل ادم ها به چشمشان اســت و نظرشان مرتب
تغییر میکند .شما همین امروز درباره محیط زیست
صحبت کنی انتلکت و روشنفکر می شوی و اگر از
حقوق حیوانات دفاع کنی به یک مرتبه پیشنهادات
سینمای هنری هم به ســمتت می اید! زمانی که
مخاطب و سینماگر تا این حد می تواند مثل موم در
دست فالن بازیگر باشد ،من فکر می کنم جنگیدن
برای اینکه در این خط بیفتی که جایگاهت را حفظ
کنی یا به دســت اوری خیلی ارزشی ندارد و اصال
خنده دار هم هست .یعنی یک روزگاری می ایند به
فالن بازیگر بابت استایل و ظاهرش ناسزا می گویند
17
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 17
اوانگارد
و یا شخص دیگری را بابت بازی کردن در یک فیلم
بایکوت می کنند و یک روز دیگر دوباره به سراغشان
می ایند و هر لحظه یک واکنش دارند .معموال هم
ســه ،چهار نفر که هم فاز و همفکر هستند به دور
هم جمع می شــوند ،یک حرفی به میان می اید و
ناگهان می بینی از 10ژانر و 10پروژه ای که در حال
تولید است طرد می شوی چون کل اتاق فکر ها یکی
است و دو سه نفر در ان گروه از تیپ تو یا از منش
تو در اینستاگرام بدشان می اید ؛ به همین راحتی.
بنابراین من چــرا باید خــودم را تغییر دهم وقتی
اینقدر نوسان در رای و نظر ادم ها وجود دارد؟ همه
دیده ایم که بعد از گذشــت یک دوره و با یک تایم
سکوت ،فراموش شان شده و به روی خودشان هم
نمی اورند که یک روز پشت ســر این بازیگر حرف
می زده اند.
این عدم ثبات در نظر دادن در شــمای
بازیگر که به واسطه دلخواه زندگی کردن
دوســت داری خودت را تغییر بدهی هم
ممکناستپیشبیاید.
ممکن است اما من دوست ندارم کس دیگری را زیر
سوال ببرم کاری که مدام در حرفه ما اتفاق می افتد.
من روزی را به یاد دارم که در یک جمعی نشســته
بودیم و می گفتند فــان بازیگری که در فیلم های
کمدی بازی می کند چقدر لوده و بی مزه است .بعد
همان شخص به دلیل اینکه مثال ان بازیگر به اندازه
خودش مخاطب دارد اتفاقا رفته با جان و دل رفته
با او کار کرده و منکر حرفش شده است .اگر بازیگر
بدی است تو چرا پشت او می ایســتی و انتخابش
می کنی؟ حرف من این اســت که یک رنگ باش،
اگر بد اســت با صدای بلند فریاد بزن و این را بگو
و اگر او را دیدی الکــی تعریف نکن .من از روز اولی
که تصمیم گرفتم کار کنم ،هیچوقت تملق نکردم.
این جنس از چاپلوسی را من در خیلی ها دیده ام و
خوشحالم که در من نبوده و نیست .حداقل سربلند
هســتم و هیچوقت صرفا برای اینکه فضا را اماده
کنم لبخند تلخ نزده ام .بعضی ها تا کسی را می بینند
می گویند من خیلی دوســت دارم با شما کار کنم،
من اما با هیچکس دوست ندارم کار کنم! درواقع هر
چه به خودم شبیه تر می شوم ،با هیچکس دوست
ندارم کار کنم .کســی که گذری به یاد من بیفتد و
با تمام نقدهایی که به من وارد اســت متوجه این
باشــد که من برای نقش و کارش مناسب هستم،
زنگ می زند و می خواهد برای کارش بروم .اگر غیر
از این است و اگر قرار بود من برای اینکه جای خودم
را پیدا کنم در یک دســته بندی خاص قرار بگیرم،
اصال می خواهم این اتفــاق نیفتد ،می خواهم بروم
زندگی ام را بکنم و دیگر کار هم نکنم! من تصمیم
گرفته ام به هر قیمتی پای خودم بایستم ،حتی به
قیمت اینکه خیلی ها بخواهند من نباشم .نهایتش
نبودن است دیگر ،تلخ تر از این که نداریم.
فکر می کنید تا چه زمانی می شــود پای
خودتان بایستید؟ از این جهت می پرسم
که به طور مثال اگــر کارگردانی به دلیل
حاشیه های اینستاگرامی و کمدی بازی
کردن ،شــما را کنار بگذارند ولی شــما
عالقه مند به همکاری با ان ها باشــید؛ ایا
ممکن است روزی به نفع نقش ،سینما و
اینده تانتغییرکنید؟
من به سینمای جدی خودمان بسیار عالقه دارم و
دلم برای یک نــوع از نقش هایی که بازیگران خانم
بازی می کنند می تپد .برای مثال زمانی که فیلم «یه
حبه قند» را می بینم با خودم می گویم مگر اتفاقی
از این جذاب تر وجود دارد؟ اینکه تو چنین چیزی
را زیســت و چنین الیف اســتایلی را تجربه کنی،
خوشحال کننده اســت .اگر روزی یک کارگردان
جدی ،این تصمیم را بگیرد و پای ان بایســتد که
من می خواهم ریحانه پارســا را بیــاورم به قیمت
اینکه عده ای بگویند چه انتخاب اشــتباهی و صد
نفر بگویند که فاجعه است و تو چرا چنین کاری را
کرده ای؛ من به ریسک ان شخص احترام می گذارم
و تا جایی که بتوانم جانم را می گذارم تا از پس نقش
برایم و ان موقع اســت که می توانم حرف بزنم .در
حال حاضر سکوتی که سعی می کنم داشته باشم
خیلی راه دردناک تری است!
شماراجعبهزمانیصحبتکردیدکهکسی
چنین نقشی را پیشنهاد بدهد و بخواهد
ریسک کند .من راجع به یک مرحله قبل تر
صحبت کردم .به طور مثال کسانی که امین
و معتمد شما هستند از شما بخواهند که
استایل و ظاهرتان را تغییر دهید و یا خیلی
هنری تر و روشنفکرتر باشید .می خواهم
بدانم «خود بــودن» تا چه زمانی می تواند
نمود بیرونی ادم ها
کامال برگرفته از
تجربه های شخصی
ان هاست .من فکر
می کنم این یک مقدار
به خاطر این است
که من متعلق به دهه
هفتاد هستم ،یک
ی که متاثر
دهه هفتاد
نبوده و نیستم به این
دلیل که هیچوقت
در دسته بندی های
سینماگران جا
نگرفت ه و نخواهم
گرفت .فکر می کنم
تا جایی که کم
نیاورم و تا زمانی
که تصمیم بگیرم
در مسیر اتفاقات و
جریانات قرار بگیرم
و از مسائل و اتفاقاتی
صحبت کنم تا بگویند
که چقدر جدی و
دغدغه مند است
همین راه را بروم
و می دانم که عقل
ادم ها به چشمشان
است و نظرشان
مرتب تغییر میکند
تاریخ انقضا داشته باشــد و تا چه زمانی
می توانیدمقابلهکنید؟
از نظر من وقتی تو احســاس نیاز کنــی ،تغییر اتفاق
می افتد،یعنیوقتیمناحساسکنمکهکارمخطرناک
اســت و یا واقعا تصمیم بگیرم تا ادم دیگری شوم و یا
بگویم برای اینکه می خواهم ژانر دیگری را تجربه کنم
از این به بعد حداقل نمای بیرونی ام این چنین باشد .من
تا جایی که کسی را اذیت نکند و تبعات قانونی نداشته
ی می کنم .برای کسی مثل من
باشد شبیه خودم زندگ
کار بسیار ساده ای است که ادای روشنفکرها را دربیاورم
ولی من خودم را بیشتر دوست دارم.
گاهی اوقات این مساله تحمل بسیار زیادی
می خواهد و ادم می گوید مگر من دارم چه
کارمی کنمجزاینکهمی خواهمخودمباشم.
من اصال می گویم که امده ام تا دیده شوم و دیگران راجع
به من صحبت کنند؛ کسی که تصویر را تجربه می کند
می خواهد دیده شود حتی اگر منکر این قضیه بشود.
خوشبختانه یا متاسفانه من ادم باسیاستی نیستم .اگر
سیاست داشتم حداقل جلوی زبانم را می گرفتم و گاهی
وقت ها بعضی از حرف ها را نمی زدم(.میخندد)
* خاطرم است بازیگری نقش قولی داشت که قابل
تامل بود او گفت در کست های سینمایی بازیگرانی
که ارایش محسوسی دارند جایی ندارند چون انها
متهم به ســطح پایین بودن هستند و طرد میشوند
اگــر همچنین چیزی وجود داشــته باشــد که به
استعداد توجهی نشود و ظاهر مالک قرار بگیرد اصال
صحیح نیست یعنی ما با این تفکر مواجه هستیم که
اگر شخصی ارایش غلیظ تری کند ،ادم بی محتوا و
چیپی است و نمی شود برای فالن فیلم به سراغش
رفت .او فقط باید فیلم گیشه بازی کند و این تفکر
مسمومی است.
همان حجم ارایشی که یک بازیگر خاص انجام می دهد
را شخص دیگری هم دارد ولی به او ناسزا نمی گویند .به
دلیل اینکه شبیه به یک گل است که در یک سبدی قرار
گرفته و دور و برش انقدر سبزه های مختلف چیده که
گل در ان گم می شود .ولی وقتی شخصی صرفا فقط
ارایش می کند ،این ارایش بیش از هر چیز به چشــم
می اید .مگر بازیگرهای خوب ما و همان کســانی که
مورد تایید و تحسین همه هستند ،ارایش نمی کنند؟
مگر ان ها دغدغ ه این را ندارند که به چه شــکل دیده
همه می روند
شوند؟ مگر ان ها به ارایشگاه نمی روند؟
ولی یک مرز وجود دارد بین اینکه صرفا ارایش کنی و یا
اینکه یک دسته بندی برای خودت در نظر بگیری و یک
جنستحسینیرا(نهبهلحاظمالی)برایخودتبخری،
یعنی ادم هایی در اطرافت باشند که مدام تو و واکنشت
به مسائل را تحســین کنند و با همین کارها می توانی
ارایش را کاور کنی .از نظر من هر شخصی هر جایی که
هست سر جای خودش است؛ یعنی به لحاظ درامدی،
فضایی که به لحاظ مخاطب برای او فراهم است ،و تعداد
دنبال کننده ای که دوست دارند او را روی پرده ببینند،
حاال می ماند رسانه و ســینماگر چطور انها را تعریف
می کنند و این دیگر مربوط می شود به ان سیاستی که
باید داشته باشی .من یک وقتی حرفی را به کسی زده ام
و هنوز دارم تبعاتش را پس می دهم ،یعنی همه هنوز
ان حرف را به یادم می اورند .من دوســت داشته ام که
ان حرف را بزنم ولی همین جمله که «دوست داشتم
بگویم» اغلب کار من را خراب کرده است. صفحه 18
فارغ از چارچوب بودن خوب نیست اما من فکر میکنم
اگر مثل هالیوود ما بتوانیم با تماشای استعداد یک نفر
جدا از تصمیماتی که او برای زندگی شخصی وظاهرش
گرفتهدرباره اشنظربدهیمخیلیبهراست.کمترکسی
فکر میکرد لیدی گاگا با ان میزان از اوانگارد بودن بتواند
اینقدر خوب بازی کند یا با ظاهری ساده و گریمی ساده
جلوی دوربین حاضر شود و جایزه بگیرد.
بلــه ،نظرها کامال عوض می شــود .همان هایی
که او را زیر ســوال می بردند ،حاال تحســینش
می کنند .همان قشری که می گویند چرا ارایش
می کنی ،به عکس بدون ارایش من هم ناســزا
می گویند! پــس هنگامی که تــو در این نقطه
ایستاده ای و تصمیم گرفته ای که مورد قضاوت
قرار بگیری ،خواسته و ناخواسته به تو ناسزا هم
می گویند پس ارایش کنی یــا نکنی ،حرفی را
بزنی یا نزنی و ...ناســزا می شنوی .بسته به یک
سری تصمیمات می توانی شدتش را کمترکنی
ولی اگر محبوب نباشــی هر چــه تالش کنی
نمی توانی محبوب بشــوی .یعنی اگــر هزار و
یک متن بنویســی و راجع به عشق ،انسانیت،
دوست داشتن ،یاری و مهربانی حرف بزنی ،باز
هم نمی شود .این نقطه است که ادم ها را دچار
پارادوکس می کند؛ یعنــی در خلوت خودش
می گوید که من را دوســت ندارنــد و حاال چه
کار می توانم بکنــم؟ عکس از خودم نمی گذارم
و متن های خوب هم می نویسم ولی نمی توانم
قدرت عکاس ،رســانه و یک ایونــت را در نظر
نگیرم .می روم ،جوراب رنگی هم می پوشم ،اگر
کسی هم انجا به من فحش داد اشکالی ندارد.
تو این جنس از اتفاقات را برای خودت می خری
و به همان اندازه دیده می شــوی که من به طور
مثال با شــال قرمز رنگم دیده می شوم .درواقع
می خواهم بگویم که قصه ما صرفا یکی است و
مثل ان جوجه ای است که هر شخص یک رنگی
به ان می زند و می فروشد.
نقد ادم ها و چهره هایی که در حوز ه نقد فیلم
و سینما شاخص هستند چقدر اهمیت دارد؟
شماگفتیدکهمننهنیازیبهرسانهدارمونه
برای دیده شدن در رسانه تالشی می کنم.
وقتی فردی مثل هوشــنگ گلمکانی قبل
از نمایش فیلم ها در جشنواره ،یادداشتی
می نویســد و ان فیلم ممکن است حتی
جایزه هم بگیرد؛ این مســاله چقدر برای
شما اهمیت دارد؟ برای مثال ارش خوشخو
نقد بسیار تندی راجع به «خوب ،بد ،جلف»
نوشــت و گفت ریحانه پارسا در این فیلم
اضافیبوده است.می خواهمبدانموقتینقد
درباره خودتان می خوانید از ان می گذرید
یا اینکه برای شما مهم است و حتی
ممکن است که بخواهید واکنش
نشانبدهید.
به کســی می شــود عکس العمل نشان
داد که بی منطــق و عجول اســت و بر
اساس ذهن اشــفته خودش صحبت
می کند اما نمی توانی جلوی کســی
که رزومه اش نشان دهنده این است
که بر اساس یک سواد و منطقی این
نمی خواهم خودم
را توجیه کنم ولی
از نظر من معموال
محبوبیت به مرور و با
یک سلسله اتفاقات
رخ می دهد .یعنی
زمان بگذرد ،سوء
برداشت ها برطرف
شود و نظرها شکل
دیگری به خودشان
بگیرند ،ان موقع
می شود به کسی
گفت که محبوب و
دوست داشتنی است
ولی در این نقطه
به جرات می توانم
بگویم که برای من
معروفیت بیشتر
اتفاق افتاده است
و عده ای من را
می شناسند
حرف را می زند بایستی و بگویی تو اشتباه می کنی.
به اندازه خودش رســانه اش را دارد و می تواند نظر
بدهد ولی این بخش وجود دارد که من نظر او را به
چه شکل به خودم می قبوالنم .یعنی من می گویم
که اقای ایکس چنین حرفــی را راجع به من زده،
اگر نظر او مرا اذیت کند پس چه بهتر! من متوجه
یک روند اشــتباه در کارم می شــوم و باید مراقب
انتخاب هایم باشــم تا جای دیگری اضافی نباشم
ولی اگر من را اذیت نمی کند که زندگی نوش جانم!
دیگر اضافی هستم یا نیستم ،نمی دانم.
خیلیازبازیگرانسینماایننگرانیرادارند
کهفالنمنتقدچهمی نویسدیاچهمی گوید.
شما برای این مساله نگرانی دارید؟
نمی دانم به دلیل سن و یا کم تجربگی من است یا نه
اما در حال حاضر از این بابت نگرانی ندارم .وقتی منتقد
با دو فیش واریزی حرفش را عوض می کند ،من فکر
می کنم هر چه جیبش پر تر باشــد بستر دورش هم
شیرین تراست.
اگر به این فکر کنید که برای مثال پیمان
قاسم خانی و محســن چگینی در پیش
تولید به این فکر کرده اند که ریحانه پارسا
را بیاوریم تا هم فیلم بفروشــد و هم در
اینستاگرامشبرایماسروصداکند،حس
بدیبهشمادستمی دهدیافکرمی کنیدکه
باالخره یک معادله و معامله است به همان
اندازه که شما در فیلم ان ها دیده می شوید.
اگر اینطور باشد و من بتوانم بفروشم که خیلی عالی
است! چون برچسب اشتباهی به من نمی زنند و این
یک اتفاق بسیار خوب است .ما بازیگر بفروش تقریبا
نداریم و شاید یک یا دو بازیگر را داشته باشیم که حضور
و اتمسفرشان به تنهایی باعث فروش فیلم شود .پس
اگراینچنینباشد،اتفاقامنخیلیخوشحالمی شوم.
قرار گرفتن در کنار پژمان جمشــیدی و
سام درخشانی که هر دو به شدت ادم های
طنازی هستند ،خصوصا برای یک زن که در
سینمای ایران دست و پایش بسته است و
نمی تواند بامزه بودنش را نشان بدهد ،به
نظر کار سختی می اید و برای شما درگیری
ذهنی ایجاده کرد ه بود .درست است؟
برای من چالش بسیار بزرگی بود .یکی از بی نظیرترین
تجربه های من تجرب هبازی با شخصی مثل فرهاد ائیش
بود ،یک ادم بی نهایت بی ادعا و بازیگر که به نظر من
می شود بر ســر استعداد این شخص قســم خورد .او
ی است و هر انچه که یک بازیگر باید
یک ادم تماشای
داشته باشد را من در ان فضا از ایشان دریافت کردم و
این چالش کمی نبود .من خیلی سعی کردم که بازیگر
کمدی دیده نشوم؛ خیلی عالی است که بازیگر کمدی
باشیولیچون انرابلدنبودهونیستم سعی می کنم
حداقل ادای بازیگرهای کمدی را درنیاورم .سعی
کردمکهکارمراصرفامثلحالتدیکتهشدهانجام
بدهم و در این بازی نیفتم که من هم بخواهم
خندهبگیرمواینمسالهبسیاربهمنکمککرد.
ما در سن شما کم کم داریم به یک صف
می رسیم و بازیگرهای دهه هفتادی زیاد
شده اند و یک رقابت و تکاپویی دارد شکل
می گیرد .تالشــی می کنید که در معرض
انتخاب ها قــرار بگیریــد و روابط تان را
گسترده ترکنید؟
اصال شبیه این شکل تالش ها نیستم ،یعنی در من
جای نمی گیرد و اتفاقا از این بابت بسیار خوشحالم.
سینمای ما شاید تا سه سال اینده به دلیل حضور
بازیگرانی که در حال ورود به ان هستند یک جهش
عجیب و غریب داشــته باشد که االن هم شاهدش
هستیم .در من چیزی به اسم حسادت وجود ندارد و
هر دختر بازیگر تازه واردی را تشویق می کنم و حتی
نسبت به کسانی که قبال هم کار کرده اند این تشویق
را دارم .به همین خاطر میگویم ما انقدر بازیگرهای
خوب پیش رو داریم که در سینما می توانیم منتظر
اتفاقات خیلی جذابی باشیم.
حامد عنقا گفت وگویی رادیویی درباره شما
گفته است اگر من این حق را دارم می توانم
بگویم که حواسش را پرت مسائل دیگر
نکند و به کارش بچسبد ،چرا که هوش و
استعداد ویژه ای دارد .چقدر این توصیه را
می پذیریدوانجامشمی دهید؟
حامد عنقا نه تنها برای من حکم پدر که حکم تاج
سر را دارد یعنی هر جا و به هر شکل هر حرفی که
بزند من روی چشــمم می گذارم .هوش و استعداد
هم نظر لطف شــان بوده و نمی دانم که واقعا در چه
ســطحی هســتم و راجع به «اقازاده» هم جوابی
ی داده اند و اصل ماجرا همین بود .حتما
بسیار منطق
خاطرشان هســت ،زمانی که در حال پیش تولید
بودند من بی نهایت استقبال می کردم از اینکه یک
چهر ه جدید وارد شود .کمااینکه چند نفر از دوستان
خودم که عالقه مند و هنرجوی بازیگری بودند را هم
به این سمت سوق دادم یعنی برای من فضا اینطور
بود که ما یک بار دیگر متوجه یک چهره ،جدید در
سینما می شویم و هر کسی که می خواهد وارد شود
چه بهتر که کار اولش این باشد.
فانتزی نقش و کاراکتــر خاصی ،چه در
سینمای ایران و چه در هالیوود در ذهنتان
هست که بگویید کاش مشابه این نقش به
منپیشنهادشود؟
من قصه های زنانه را بسیار دوست دارم و به شدت
عالقه مند هستم که این اتفاق برایم رخ دهد و بتوانم
در فیلم هایی که دغدغه های زنانه دارند بازی کنم
و این شاید بهترین دغدغه ام باشد .فانتزی خاصی
در ذهنم نیست ولی هر نقشی که چالش قابل باور و
قابل قبولی را پیش رویم بگذارد قطعا با جان و دل به
سمتش می روم و سعی می کنم تا از پس ان بر بیایم.
اینکه می گویید زنانــه ،احیانا فرم های
فمینیستیکهندارید؟
من اصال نمی توانم وارد این دسته از کلمات بشوم
و از اول هم با این ها مشــکل داشتم .به دلیل اینکه
صرفا ژست است و اهالی مدعی این ماجراها ثابت
کردند که اینطور نیســتند .خانم فالنی که به من
می گوید تو راجع به حق طالق حرف بدی زده ای،
یبُرد .نه در رابطه با
خودش می اید و نان دیگری را م
من اما چون سنش باال رفته و هنوز به جایگاهی که
دلش می خواسته نرسیده ،حالش بد است و چهار
نفر را خرد می کند تا جایگاه خودش حفظ شود؛ پس
چنین شخصی حق ندارد راجع به این ماجرا حرف
بزند .وقتی خودت هنوز از ورود یک دختر جوان به
این حرفه دلت می لــرزد ،نمی توانی از حقوق زنان
بگویی چرا که خودت سنگ اندازی می کنی.
19
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 19
مخاطب خاص
این پرده کم رمق کرونایی ....
IRAN CINEMA صفحه 20
نگاهی به اخرین ساخته تورج اصالنی
پرداختسینمایی
ایده هایسیاسیسوسیالیستی
محمد تقی زاده :تورج اصالنی بیشتر در میان سینمادوستان به عنوان
فیلمبردار باسابقه و پرکار شناخته می شود .ورود یکی از دست اندرکاران
سینما به حوزه فیلمسازی به خودی خود کنجکاوی برانگیز و جذاب است،
حال اگر این فرد از عوامل فنی و باتجربه سینما باشد این کنجکاوی دوچندان می شود؛ از
این رو اطالق اصطالح فیلم اولی به امثال تورج اصالنی ،سعید ملکان و وحید جلیلوند
خیلی دقیق نیست ،چراکه مخاطبان سینما از این افراد پیشینه زیاد و مثبتی دارند و
انتظارها نیز از این طیف فیلمسازها تا اندازه ای متفاوت است.
«حمال طال» چند
اشکال عمده دارد
که بیشتر به فیلمنامه
اثر مربوط است و
سبب می شود روند
اتفاقات فیلم هرچه
می گذرد باورپذیری
و تاثیرگذاری
کمتری داشته باشد.
این باورناپذیری
شخصیت ها و
خصوصا کاراکتر
اصلی «رضا کیفی»
با شمایل متفاوت و
بازی نه چندان خوب
پیام احمد نیا ،موید
همین نکته است
تورج اصالنی 5سال پس از ساخت «جینگو»
در سال ،1392فیلم «حمال طال» را در سال
1397به نویسندگی خودش جلوی دوربین
برد تا در درجه نخست ثابت کند فیلم ساختن
به هر قیمتی دغدغه اش نیست و ماحصل این
تالش 5ســاله و بازخوردهای «حمال طال»
در میان سینمادوستان و منتقدان مهم ترین
شاهد این مدعاست.
«حمال طال» از نظر ایده داستانی ،تم فیلمنامه
و فضا و لحن فیلمسازی ،اثری متفاوت با دیگر
فیلم های این روزهای سینمای ایران است که
یا گرفتار ســندورم اصغر فرهادی و مشکالت
طبقه متوسط و قضاوت و این مسائل می شوند
و یا همانند سعید روســتایی اسیر ژانر نکبت
و سمپاتی های طبقه فقیر و فرودست جامعه
شــده و می خواهند به هر قیمتی که شده به
وسیله معتاد و بچه زندانی و ...توجه مخاطب
را به خود جلب کنند و هر طور شــده حتی با
تاثیرگذاری موقــت و غیرماندگار مخاطب را
درگیر کنند و حتی فریب دهند.
این تمایز تورج اصالنی که نخواســته همانند
فیلمســازهای این روزهای ســینمای ایران
فیلم بسازد و از طرفی دنبال سینمای تجاری
و کمدی های مبتذل هم نرفته است ،در وهله
نخست یک امتیاز به حساب می اید و می تواند
نویدبخــش فیلمســازی صاحب ســبک در
سینمای کپی کار و تقلیدگرایانه ایران باشد.
«حمال طال» با ایــده پرداختن به مســائل
اقتصادی و اجتماعی روز و بهره گیری از طنز
تلخ و موسوم به کمدی ســیاه ،به سراغ طبقه
کارگر رفته و ســعی کرده در قالبی دراماتیک
و طرح داســتانی بهروز ،دردها و دغدغه های
این طبقه محــروم و همواره نادیــده گرفته
شــده را بیان کند .این توجه به طبقه کارگر
در فیلــم و تاکید بــر ان در طول داســتان
شائبه نگاه ایدئولوژیک فیلمســاز به عقاید و
اندیشه های سوسیال دموکراسی را نیز تداعی
می کند .این نــگاه چپ گرا و انساندوســتانه
اصالنی در فیلم «حمال طال» و سمپات کردن
شــخصیت های فیلم برای تماشاگر به طوری
که در تمامی موقعیت ها بتــوان رفتار انها را
توجیه و همراهیشــان کرد ،می تواند این نگاه
اعتقادی و ایدئولوژیک فیلمساز را بیش از هر
چیز اثبات کند.
«حمال طال» چند اشکال عمده دارد که بیشتر
به فیلمنامه اثر مربوط اســت و سبب می شود
روند اتفاقات فیلم هرچه می گذرد باورپذیری
و تاثیرگــذاری کمتری داشــته باشــد .این
باورناپذیری شخصیت ها و خصوصا کاراکتر
اصلی «رضا کیفی» با شمایل متفاوت و بازی
نه چندان خوب پیام احمد نیا ،موید همین
نکته است .گویی پرداخت ضعیف شخصیت
رضا در فیلمنامه به بازی احمد نیا نیز تسری
پیدا کرده تا مهمترین پاشــنه اشیل فیلم
باورناپذیری شخصیت اصلی فیلم با نام رضا
کیفی باشد.
مصداق های این عدم باورپذیری نســبت به
اعمال و افکار شــخصیت رضا در طول فیلم
زیاد اســت اما ذکر 2نمونه از ان که تغییر
محسوس در روند فیلمنامه را نشان می دهد
و به نوعی در ذوق تماشــاگر می زند ،شاید
بهتر بتواند این اشفتگی شخصیت پردازی در
کاراکتر اصلی را تبیین کند؛ رضا در ابتدای
فیلم و پس از مشکلی که گریبانگیرش شده
به نخستین پیشــنهاد رفیق و هم خانه اش
لویی با بازی درخشان لطف اهلل سیفی ،لبیک
می گوید و چنان وانمود می کند که خودش
در حماقت و بالهــت کمتر از رفیق به ظاهر
ساده و نادانش ندارد .رضا فکر و ذهنش را به
نقشه تخلیه چاه فاضالب کارگاه طالفروشی
می دهد که به گفته لویی الماس یک زن در
سال 1332در ان مفقود شده و اخرین بار 2
21
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 21
سینمای ایران
سال قبل از این اتفاق چاه تخلیه شده است.
این طمع بــرای دراوردن جواهر گرانقیمت
با وجود اینکــه نزدیک حدود نیــم قرن از
ان اتفاق گذشــته و تنها تکیه بر یک کتاب
خاطرات و اســناد محدود جوابگوی دنبال
کردن ان نیســت و از طرفــی اینکه چطور
صاحب طماع ایــن کارگاه (با بازی متفاوت
ســعید اقاخانی) که از طالی اب شده هم
نمی گــذرد ،چگونه گذاشــته در این مدت
جواهر در انجا بماند ،از جمله دالیلی است
که به شدت باورپذیری کاراکتر اصلی را در
یکی از بزنگا ه های اصلی فیلم دچار خدشه
می کند.
مثال دیگــر بــرای اثبات خامــی و ضعف
شخصیت رضا انجاســت که به یکباره قصد
خرید ســکه را دارد و تمامی فروشــندگان
بازار طال تنها به اتکای ده سال و اندی تجربه
کارگری رضا و لویی حاضر می شوند نزدیک
100سکه را با چک و به طور اقساط و نسیه
به این 2نفر بدهند .این موقعیت ها و اتفاقات
ناگهانی اینچنینی انچنان به پیکره داستان و
شخصیت پردازی کاراکترها صدمه می زند که
انگار بالهت و حماقت ان ها باید به تماشاگر
هم تســری یابــد و مخطب فیلــم نیز باید
هرانچه فیلمســاز به او نشان می دهد بدون
منطق و علیت عقالنی قبول کند.
«حمال طــا» از ایــن دســت حفره های
فیلمنامه ای کم نــدارد که تنها به جلو بردن
روند داســتان به هرنحوی می اندیشــد و از
این رو به شــدت به باور پذیری فیلم لطمه
زده است.
با همه ایــن ایرادات ریز و درشــت «حمال
طال» لحظات ناب و تاثیرگذار کم ندارد که در
سینمای ایران نادر است و انچنان تماشاگر را
تسخیر می کند که تا مدت ها بر جان و ذهن
او باقی می ماند .ایده پول در اوردن از فاضالب
به عنوان پست ترین و نامطلوب ترین محصول
انسان به خودی خود فوق العاده است و اوج
اســتیصال و بیچارگی انســان معاصر را در
دنیای بی رحم ،فاسد و شکننده امروز تداعی
می کند .تالش رضا و لویی و نمای رقصیدن و
پخش موزیک هنگام حمل این فضوالت برای
تامین نان و گذران زندگی و رفع مشــکالت
«حمال طال» از این
دست حفره های
فیلمنامه ای کم ندارد
که تنها به جلو بردن
روند داستان به
هرنحوی می اندیشد
و از این رو به شدت
به باور پذیری فیلم
لطمه زده است
مالی اوج این خالقیت و از سویی طنز سیاه
است که هر انسانی با هر تفکر و نگرش و هر
طبقه و جایگاهی را تحت تاثیر قرار می دهد
و به تفکری عمیق و دردناک فرومی برد.
حضور کوتاه بازیگران شناخته شده ای چون
سعید اقاخانی و امید روحانی در نقش های
جدید و متفاوت و گذاشــتن بار اصلی فیلم
بر دوش 2بازیگر کم شــناخته شــده ان
هم با شــمایل کامال معمولــی و نه چندان
جذاب ،یکی دیگر از هنرهای فیلمســازی
و کارگردانی تورج اصالنی بوده که چشــم
پوشی از ان کار بسیار سختی است .لطف اهلل
ســیفی در نقش «لویی» که پیشتر سابقه
بازیگری و دستیاری کارگردان را نیز داشته،
چنان قدرتمند و باورپذیر نقش لویی را ایفا
کرده که به سختی می توان «حمال طال» را
بدون لویی تصور کرد و به واقع از مهم ترین
بــرگ برنده هــای فیلم انتخاب ســیفی و
بازیگردانی و نقش افرینی وی در این نقش
است که به جهت سادگی و بالهت ذاتی و از
سوی دیگر خلوص و وفاداری ان می توانست
به محلی برای درنیامدن فیلم تبدیل شود
که با هنرنمایی لطف اهلل سیفی به نقطه قوت
«حمال طال» تبدیل شده است.
«حمال طال» شــروع خوبی بــرای تورج
اصالنی به عنوان فیلمبردار خالق و فیلمساز
باهوش و صاحب فکر و ایده به شمار می اید
که این امید را در میان سینمادوستان زنده
می کند که فیلمساز خوش قریحه و پرتالشی
به جرگه فیلمسازان نســل نوی سینمای
ایران اضافه شده که درک درستی از داستان
و شــخصیت دارد ،به پرداخت سینمایی و
زیباشناسی هنری ارج می دهد و سینما را
به جهت شهرت و شهوت فیلمسازی و روی
بورس بودن انتخاب نکرده و از جنس سینما
و مهم تر از ان از جنس مردم است. صفحه 22
ALI TEYMOURI
با علی تیموری؛ کارگردان فیلم سینمایی «لتیان»
درباره جزئیات دقیق یک فیلم ساده
طبق همتوسطفرهنگی
در ایران نادیده گرفته می شود
پریسا سادات خضرایی« :از کار کردن در کنار کارگردان ها اموخته ام
و در سینما تجربه کسب کرده ام تا روزی برسد که بخواهم فیلم
خودم را بسازم»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی علی تیموری
همین باشد .او پس از سال ها دستیاری در سینمای ایران و ساخت فیلم های کوتاه،
حاال اولین فیلم سینمایی بلند خود را ساخت ه است .فیلمی که به روابط انسانی و طبقه
متوسط فرهنگی ایران می پردازد .راجع به «لتیان» و همچنین موانعی که بر سر راه
فیلم سازهای اولی و دستیاران جوان برای ساخت فیلم وجود دارد ،با او به گفت وگو
نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید.
23
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 23
سینمای ایران
ما در سینما دستیاران زیادی داریم
که بــا کارگردانان شــاخصی کار
کرد ه اند اما نتوانســتند کارگردان
بشــوند ،این تفکر پیش می اید که
شاید موانع زیادی وجود داشته باشد
که اجازه ندهد دستیارهای جوان تر
کارگردان بشــوند .خود شما برای
ســاخت فیلم اولتان می توانستید
زودتر وارد عمل بشوید و نشده ؟
چیزی که مهم اســت نیــت ورود ادم ها به
سینماست .بسیاری در سینما به حرفه شریف
دســتیاری و برنامه ریزی عالقه مند هستند،
وارد ان می شــوند و قصدشــان این است که
در نهایت همین حرفه را بــرای خود انتخاب
کنند و به طور تخصصی این کار را انجام دهند.
نگاه من از ابتدا این بود که روزی وارد حیطه
ساخت فیلم شوم و به همین خاطر این مسیر
را پشت سر گذاشتم تا از سینما یاد بگیرم .از
کار کردن در کنار کارگردان ها اموخته ام و در
سینما تجربه کسب کرده ام تا روزی برسد که
بخواهم فیلم خودم را بســازم .در هر حال به
نظر می رسد که ورود به سینما همیشه سخت
بوده ولی ایــن روزها شــاید از جهاتی بهتر و
از جهات دیگر کمی ســخت تر شده ؛ چرا که
امروز اقتصاد سینما به شــکلی شده که پیدا
کردن سرمایه مخصوصا برای فیلمسازان اول
که باید اعتمادی را حاصل کنند کار ســختی
است و من این شــانس را داشتم که توانستم
تهیه کننده را که از دوســتانم بود بنا به قصه
و سوابقم مجاب کنم .در دوره ای که من اقدام
کرده بودم مجوزهایی بود و پروانه کارگردانی
هم جداگانه بررسی می شد که گاهی مشکالتی
پیش می امد و برای گرفتن این مجوزها زمان
طوالنی سپری می شد .امروز فکر می کنم که
شــاید رد کردن بعضی از موانعی که الزامش
را نمی توان متوجه شــد ســاده تر باشد ولی
در کل به نظر می رســد که ورود به سینما از
دریچه های دیگری سخت تر شده که اصلش
به ســرمایه بازمی گردد و اینکه اساسا تصور
می شود طیف ها یا کســانی وجود دارند که از
ورود جوانان به سینما و ساخت فیلم اول ترس
دارند ولی فکر می کنم این اتفاق ارام ارام دارد
می افتد و ادم هایی می ایند که مسیر تازه ای را
شکل می دهند و سینما دارد پوست می اندازد.
مافیایی که ما در بازیگری ســراغ
داریم ،در کارگردانی و جلوگیری از
کار کردن برخی وجود دارد یا خیر؟
قطعا هیچ چیز به شکل عریان و علنی نیست
و همه منکر این ماجرا می شــوند اما من فکر
می کنم که در تفکرات بدنه ســینما ،منظورم
بخشی از ادم هایی است که در سینما هستند
و همچنین بخشی از تصمیم گیرندگان ،چنین
مســاله ای وجود دارد و برای ورود اشخاصی
به حوزه ســاخت فیلم و یا دیگــر حوزه های
تخصصی ســینما ممانعت به عمــل می اید
و یا حداقل ســنگ اندازی هایی می شــود .به
نظر می رســد که ایــن ماجرا وجــود دارد و
جریان هایی هســتند که به شــکل غیرعلنی
برای ورود و یا کار در محیط ســینما ممانعت
می کنند.
فیلم اولی بودن در ساخت ،در حال
حاضر بر خالف دهه گذشته به مراتب
کار خیلی راحت تری شــده؛ از این
حیث که بازیگران شاخص راحت تر
به فیلمســاز اولی اعتماد می کنند و
جلوی دوربین ان کارگردان می روند
چون می خواهند بــا یک نگاه جدید
همکاری کنند .چقدر با بازیگرانتان
مبنــای رفاقت گذاشــتید و چقدر
سخت گیری کردید؟
در یک ده ه گذشته افرادی وارد سینما شده اند
که فیلم اولی بودند و فیلم های بســیار خوبی
ساخته اند؛ ان ها باعث شــدند که نگاه طیفی
از ســینماگرها و حتی مخاطب به کلیدواژه
فیلم اولــی تغییر کند و امــروز می بینیم که
فیلم اولی ها جریان هایی را در سینما به وجود
اورده اند که بسیار خوشحال کننده است .این
افتخار را داشتم که تقریبا هم ه بازیگرانی را که
فکر می کردم برای فیلم من مناســب هستند
در فیلم داشــته باشــم که البته ان ها هم به
من اعتماد کردند .بخش زیادی از این اعتماد
به دلیل فیلمنامه کار بــود و بخش دیگرش
به سابقه من و شــرایط تولید ما برمی گشت.
واقعیت این است که اسمش را هم رفاقت و هم
سختگیری می توان گذاشت که این مساله از
طرف همه ما برای رســیدن به ایده الی که در
ذهن داشتیم وجود داشت .همه تالش کردیم و
سعی کردیم از ان مسائلی که به عنوان ایده ال
برای ما وجود دارد نگذریــم .در نتیجه برای
رسیدن به اهداف مشترک ،یک ترکیب بسیار
دوستانه شکل گرفت.
یکی از ویژگی هــای «لتیان» گروه
بازیگران خاص و خوب ان اســت.
چند بار از اد م هــای مختلف «نه»
شنیده اید تا به این گروه رسیدید یا
اینکه همگی انتخا ب های اول شما
بوده اند؟
خاطرم نیست اما فکر نمی کنم که ما از کسی نه
شنیده باشیم .تقریبا با قدرت می توانم بگویم
این ترکیب اولیه ای بود که به ان فکر کردیم
و با همین ترکیب به نتیجه رسیدیم .همه این
دوستان لطف کردند و سناریو را خواندند و در
جلساتی که با هم داشــتیم در نهایت به این
نتیجه رســیدیم که در این فیلــم با همدیگر
همکاری کنیم تا فیلم ،درست ساخته شود.
تا جایی که یادمان می اید شما ارتباط
تنگاتنگی با حامد بهداد داشته اید،
برای این فیلم چقدر به او فکر کردید؟
منهای دوســتی قدیمی من بــا حامد بهداد،
او یکی از بازیگران بســیار خــوب و توانمند
سینمای ایران است که این فارغ از رفاقت ما
و مساله ای اســت که اثبات شده است .حامد
جایگاه بســیار رفیعی در بازیگری سینمای
ایران دارد امــا بالطبع برای انتخــاب بازیگر
چرا که امروز اقتصاد
سینما به شکلی شده
که پیدا کردن سرمایه
مخصوصا برای
فیلمسازان اول که
باید اعتمادی را حاصل
کنند کار سختی است
و من این شانس را
داشتم که توانستم
تهیه کننده را که از
دوستانم بود بنا به
قصه و سوابقم مجاب
کنم
المان های مختلفی وجود دارد که دســت به
دست هم می دهند .ممکن است بازیگری بسیار
مورد عالقه کارگردان باشد اما در ان فیلمنامه
جایی برای او در ذهن ســازنده وجود نداشته
باشد .در هر حال حامد همیشه به عنوان یک
بازیگر خوب در ذهن من حضور داشته اما فکر
می کردم شــخصیتی که در این فیلم برای او
مناسب باشد را ندارم.
چقدر به فکر تثبیت زوج امیر جدیدی
و پری ناز ایزدیار بوده اید که این دو
انتخاب را داشتید؟
واقعیت مطلب این اســت که من اصال از این
دریچه بــه ان نگاه نکرده ام .چــرا که من فکر
می کنم امیر جدیدی و پری ناز ایزدیار در یک
فیلم با هم بازی کرده بودند و ان «هت تریک»،
فیلم اول تهیه کننده من بود .معیار انتخاب من
تثبیت این زوج یا ادامه دادن مســیر موفقیت
این ترکیب در فیلم قبلی نبــود و بنا به اینکه
کدام بازیگر برای کدام کاراکتر فیلم مناســب
است ،دست به این انتخاب زدم.
با اکتای براهنی از زمان «پل خواب»
قرار ســاخت این فیلم یا نوشــتن
فیلمنامه توسط ایشان را گذاشتید؛
اینکه به دلیل نام پدرشان به ایشان صفحه 24
سخت مجوز می دهند باعث شد که
خودش فیلم را نســازد و با شما این
همکاری را داشته باشد؟
دوستی من با اکتای براهنی حداقل به پانزده
سال قبل برمی گردد و ســالیان سال است که
در کنار هم هســتیم .در هر کاری که در حوزه
فیلم کوتاه و سینما انجام داده ایم یا در کنار هم
بوده ایم و یا با مشورت هم این کار را کرده ایم.
ایده «لتیان» در ابتدا به ذهن من رسید .وقتی
ایده را بــا اکتای براهنی مطــرح کردم ،او هم
طرحی را از قبل داشت که نزدیک به این ایده
بود .ما به صورت مشترک روی ان طرح و این
ایده کار کردیم تا به یک طرح نهایی به اســم
«لتیان» رسیدیم .سپس اناهیتا تیموریان که
او هم از دوستان قدیمی ما هست به این پروژه
دعوت شد که به همراه اکتای این فیلمنامه را
نوشتند .اکتای قصد ساخت این فیلم را نداشت،
چرا که من از ابتدا ایده و تصمیم ساخت ان را
داشتم .او با قلمش این فیلمنامه را نگارش کرد
و در مسیر رسیدن به فیلم ،بسیار به من کمک
کرد .در مورد پدر ایشان هم می توانم بگویم که
براهنی بزرگ ،باعث افتخار ادبیات کشــور ما
هســتند و نه فقط برای من که نسبت دوستی
یک بخش قص ه و
درام فیلم است و
بخش دیگر معناهای
زیر متنی فیلم است
که امیدوارم تماشاگر
با نگاه تیزبینش
این ها را مجددا برای
خود معنی کند .صرفا
لب ه این قصه یک
داستان عاشقان ه را
مطرح می کند
نزدیکی با اکتای دارم ،که فکــر می کنم نزد
هم ه ادبیات دوستان این مملکت قابل ستایش
هســتند و فکر نمی کنم ممانعــت یا دالیلی
وجود داشته باشد و عالقه ما به ایشان همیشه
جایگاه خودش را دارد.
فیلمنامه فیلم از جهاتی مشابه برخی
از فیلم های مهم ســینمای خودمان
و حتی خارج از کشــور است ،یک
میهمانــی که مبنای بر مال شــدن
اتفاقاتی می شــود ،مثل «سعادت
اباد» و چند نمونه دیگر؛ یا در خارج
مثل «کشتار» از رومن پوالنسکی و
همین به خودی خود می توانست در
نگاه اول مخاطب را پس بزند ،چقدر
به این مســاله فکر کردید؟ و چقدر
قبول دارید که این تم تکراری است؟
در ســینمای همه دنیا و سینمای خودمان از
اساس خیلی از داســتان ها به لحاظ تماتیک
به هم ارتباط پیدا می کنند .عده ای به ســفر
می روند و اتفاقی می افتد پس می توانیم بگوییم
«ماجرا» اثر انتونیونی و «درباره الی »...از این
نظر به هم شبیه هســتند ولی این دو بسیار
متفاوت اند و در نگاه ســازنده فیلم ،جزئیات،
کاراکترها و درام ثانی بــا همدیگر فرق دارند.
من فکر می کنم که به لحاظ تماتیک در سینما
در حال حاضر برای هر موضوعی می شود صد
مثال اورد چرا که همه بر اساس ساختارهایی
جلو می روند ولی الزاما به این معنی نیست که
این فیلم ها هم در معانی ،هــم در پرداخت و
ساختار و نگاه سازنده به موضوع ،شباهت هایی
با هم داشته باشند.
مبنای واکنش و کنش اینکه یک مرد
صرفا به دلیل اینکه همسرش پیش از
این ازدواجی داشته چنین تصمیماتی
را بگیرد و کل فیلم بر اساس ان پیش
برود ،کمی با هم ناسازگار است .با
اکتای براهنی چقدر به تغییر شــکل
پایان بندی فکر کردید و چند پایان
برای این فیلم در نظر داشتید؟
یک بخش قص ه و درام فیلم است و بخش دیگر
معناهای زیر متنی فیلم اســت که امیدوارم
تماشاگر با نگاه تیزبینش این ها را مجددا برای
خود معنی کند .صرفا لب ه این قصه یک داستان
عاشقانه را مطرح می کند و می توان گفت که
الیه های دیگر فیلم ساختار دو طبق ه اجتماعی
را نشان می دهد و من این فیلم را بر پایه طبق ه
متوسط فرهنگی ایران ساخته ام .از نظر من این
طبقه در هم ه دنیا طبق ه مهمی است و نبودش
باعث اتفاقات و فجایع بســیاری می شــود.
متاســفانه فکــر می کنم که طبقه متوســط
فرهنگی در ایران نادیده گرفته می شود و این
طبقه از منظر اقتصادی ،سیاســی و فرهنگی
یک اجتماع می تواند طبقه بسیار مهمی باشد.
من سعی کرده ام نه در قالب کلیت حرف های
یک طبقه بلکه در قالب یک قصه و تقابلش با
یک طبقه جدید و نوظهور در ایران که طبق ه
کاراکتر طاها در فیلم است تا حدودی به این
طبقه بپردازم و در نهایت بتوانم این رویارویی
را در قالب یک درام دربیاورم .ما از ابتدا همین
پایان را داشــتیم .من در ایــن لحظه خیلی
اعتقادی به پایان باز ندارم و یا شاید برای این
فیلم نداشتم و فکر می کردم که پایان باید در
امتداد تئوری ،مانیفست و یا مفاهیم فیلم قرار
گیرد و از اول من و اکتای براهنی خیلی مطلق
روی این پایان با هم اتفاق نظر داشتیم.
* زمانی که فیلمنامــه را به وزارت
ارشاد ارائه دادید درگیر ممیزی هم
شدید؟ ایا می توانیم اینطور فکر کنیم
که در فیلمنام ه ابتدایی مانی و سلما با
هم در رابطه بوده اند و به این شکل
نبوده که طــاق گرفته و دیگر با هم
کاری نداشته باشند؟
خیــر ،اینطــور نبوده اســت .فیلــم کامال با
فیلمنامه ای کــه در زمان پروانه ســاخت به
ارشاد داده شــد مطابقت دارد و تغییرات زیر
پنج درصد و ان هم به دلیل این است که شاید
دیالوگی تغییر کرده و یا فضایی در زمان اجرا
دستخوش تغییر یا بازنگری شده که این مساله
بسیار طبیعی است .ولی به طور کلی می توانم
بگویم که این فیلمنامــه دقیقا همان چیزی
است که ما به ارشاد ارائه دادیم و این فیلم بنا
بر همان فیلمنامه اولیه ساخته شده و هرانچه
که امروز در فیلم مشــاهده می شــود همان
چیزی است که در فیلمنامه بوده و در پروانه
ساخت دستخوش تغییراتی نشده است .فیلم
در پروانه نمایش با ممیزی هایی رو به رو شد
که زمان زیادی هم برد و شاید یکی از دالیلی
که در جشــنواره فجر حضور نداشت همین
مســاله بود ولی در گفت وگوهای طوالنی ،ما
با وزارت ارشاد به نتایجی رسیدیم و تغییراتی
شکل گرفت .ان دوســتان هم پذیرفتند که
بعضی بخش ها تغییر پیدا نکند .در نهایت به
نسخ ه اخر رسید و نسخه ای بود که ما هم ان را
پذیرفتیم و این نسخه کمترین اسیب ممکن
را به فیلم وارد می کرد.
توجــه و فوکــوس ویژه تری روی
دو شــخصیت اصلی (طاها و سلما)
گذاشته اید درحالی که می شد از چهار
بازیگر دیگر که همه ان ها به شدت
توانمند هســتند در ارائه جزئیات
بیشتر و حتی روایت داستانک های
مفصل تر اســتفاده کنید .چرا از خیر
ان گذشــتید و صرفا به یک سری
اطالعات کفایت کردید؟
این فیلم یک درام اصلی و یک ســری خرده
پیرنگ ها در جهت درام اصلــی دارد .درواقع
این فیلمی اســت که حول و حوش یک قص ه
اصلی می چرخد و همــه کاراکترها در روایت
و سرنوشت این قصه تاثیر مســتقیم دارند و
هر انچه که در این فیلم اتفاق می افتد ،خرده
پیرنگ هــا و قصه های کاراکترهــای فرعی تا
جایی که بــه این فیلم کمــک می کرد ،الزم
بود .این مساله در فیلم هم بسیار وجود دارد و
25
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 25
سینمای ایران
کارکردشان این است که به سرانجام رساندن
درام و خط اصلی قصه ی فیلم کمک کنند.
علیرضا ثانی فر یکی از ان بازیگرانی
اســت که با اینکه هنوز چهر ه اش
برای مخاطب عام جــا نیفتاده ،به
شدت تواناست .به این جهت که او
ویژگی های گیشه را ندارد انتخابش
در سینما ریسک محسوب می شود
اما شما این ریســک را به نفع فیلم
انجام دادید؟
علیرضا ثانی فر هم مثل اکتای براهنی و اناهیتا
تیموریان از دوستان بسیار قدیمی و نزدیک
من است .از ابتدا به توانایی های بازی او اعتقاد
و ایمان داشــتم و ثانی فر بــرای من در زمره
بازیگران بسیار توانمند ســینمای ایران قرار
می گیرد و با شناختی که از او داشتم از منظر
من ریسک تلقی نمی شــد .من مطمئن بودم
که او به درســتی و با قدرت این نقش را ایفا
می کند و به همین خاطــر در ان لحظه اصال
فکر نمی کردم که ریســکی را انجام می دهم
یا انتخابی می کنم که ازمون و خطاست چرا
که ثانی فر سال هاســت در فیلم های دیگر با
نقش های کوتاه تر حضور داشته و در فیلم های
کوتاه درخشانی هم بازی کرده است .این ها من
را مجاب کرد که این نقش را به او بســپارم و
امروز هم خیلی راضی هستم چرا که به خوبی
از عهده این نقش برامد.
چون فیلم اول شما بود و نمی خواستید
پروداکشــن گرانی داشته باشید از
یک تک لوکیشن مشخص که خانه
لواسان بود استفاده کردید؟
خیر .مــن هرانچه که در بســتر قصه ،درام و
روایت و ساخت فیلم الزم بود را با کمک تهیه
کننده و گروه تولید فیلم در اختیار داشــتم و
ما اصال به این فکر نکردیم که ممکن اســت
فیلم با چه هزینه ای و به چه شکل تمام شود
و این دقیقا همان چیزی بود که ما از ابتدا در
ذهن و در فیلمنامه داشتیم .از اول به ان فکر
کرده بودیم و هیــچ قضیه ای مربوط به تولید
باعث نشــد که ما از لوکیشــن ها یا فضاهایی
صرف نظر کنیم.
در میان فیلم هایی که اغلب شهری،
اجتماعی با فضای بســیار ملتهب
هســتند و از تدوین هــای پر کات
استفاده می شود« ،لتیان» می خواهد
ذائقه را کمی عوض کند یا شما این
سبک فیلم ها را دوست دارید؟
به هر حال به نظر می رسد که هر فیلمساز و یا
کارگردانی که فیلمی را می سازد سلیقه اش به
همان سینما و دیدگاه است .بالطبع این فیلم
در حوز ه کارگردانی و اجرایی سلیق ه من است.
من برای فیلم اول مساله ای را انتخاب کرده ام
که فکر می کــردم بر ان قصه و فضا اشــراف
دارم و طبقه خودم را روایت می کنم .در اجرا
هم کامال و دقیقا منطبق با ســایق خودم در
فیلمسازی عمل کردم؛ عالقه من این سبک
فیلم و این مدل فیلمسازی است.
بین هم نسل های خودتان ،کار کدام
یک از کارگردان ها را ویژه تر دنبال
می کنید و فکر می کنید که ورودش
به سینما ورود مبارکی بوده و به نفع
سینما است؟
من فکــر می کنم کــه در یک دهه گذشــته
فیلمســازان اول بســیار خوبی وارد سینما
شــده اند که هر کــدام در جهت پیشــبرد
فیلمسازی در ســینمای ایران کمک زیادی
کرده اند .تعدادشــان بســیار زیاد اســت و
فیلم های اول خوبی را می بینیم و فکر می کنم
که یک جریان تازه به ســینمای ایران امده
ولی مشــخصا می توانم بگویم کــه در میان
همه کسانی که در یک دهه گذشته به عنوان
سردمداران فیلم های اولی یا دومی وارد سینما
شده اند ،به نظر من ســعید روستایی در این
مسیر بسیار کمک کرده و باعث شده تا اعتماد
سرمایه گذاران و تهیه کنندگان به فیلمسازان
جوان بیشتر شــود و فرصتی را فراهم کرده
برای اینکــه جوان ترها وارد شــوند و بتوانند
فیلم بسازند.
من فکر می کنم که
در یک ده ه گذشته
فیلمسازان اول
بسیار خوبی وارد
سینما شده اند که
هر کدام در جهت
پیشبرد فیلمسازی
در سینمای ایران
کمک زیادی کرده اند.
تعدادشان بسیار
زیاد است و فیلم های
اول خوبی را می بینیم
و فکر می کنم که
یک جریان تازه به
سینمای ایران امده
مجید مطلبی تهیه کننده ای است که
به صورت شــخصی و خصوصی کار
می کند ،او مستقل اســت و وابسته
به جایی نیســت .چقدر به این فکر
کرده اید که با تهیه کننده های وابسته
و سرمایه دارتر مثل حوزه هنری و اوج
کار کنید؟
مجید مطلبی دوست من بوده و در حال حاضر
هم جزو تهیه کننده های موفق سینما است و
تا جایی که من او را می شناســم و اطالع دارم،
سرمایه های فیلم را مستقال از بخش خصوصی
و به عبارت بهتر غیردولتی فراهم می کند و یا
احیانا اگر سرمایه گذار دیگری را دعوت به کار
کند او هم از بخش خصوصی اســت .در مورد
فکر کردن به ســرمایه گذار دیگر هم واقعیت
این است که من فیلم اولم را ساخته ام و در ادامه
مسیر باید ببینم که عالقه دارم چه موضوعات
و فیلم هایی را ادامه دهم امــا فکر می کنم که
تهیه کننده ها یا ســرمایه گذاران عالقه مند به
فیلمسازی من ،بیشــتر در بخش خصوصی و
مستقل باشند تا بخش های وابسته و دولتی. صفحه 26
پرونده ای برای ورود و درخشش دختران نسل جدید سینمای ایران به بهانه اکران رفتن
این صف طویل درخشان
ACTRESSES
27
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 27
سینمای ایران
دنیا خمامی :سیاهه اسامی دختران بازیگر متولد نیمه دوم دهه شصت و دهه هفتاد حاال
دیگر تبدیل به یک صف طویل شده ،رقابت تنگاتنگی در این طبقه شکل گرفته است و
استعدادهایی هم دراین میان یافت می شود که قابل اعتنا هستند و خروجی کارشان نشان از
اینده داری و ماندگاری دارد .هرچقدر که در دهه گذشته نقش های دختر در اثار مختلف میان عده قلیلی از
بازیگران تقسیم می شد و لیست بلندباالیی در بین هنرپیشه های دختر طبقه سنی 20تا 30سال نداشتیم و
تعدد نقش برای برخی از نام ها پیش می امد و شاهد کست های تکراری بودیم حاال اما برای انتخاب بازیگر
در این سن ،گزینش برای تهیه کننده و کارگردان سخت است ،البته اگر نقش حامی مالی و اسپانسر در
گزینش را درنظر نگیریم!
به طور مثال حاال با اکــران فیلم «هفت و نیم»
و بازی دخترانی کــه در این فیلم حضور دارند،
بیشــتر می توان متوجه طیف متنــوع بازی و
اسامی زیاد در این طبقه شد .فیلمی که با حضور
بازیگرانی نظیر اناهیتا افشار ،فرشته حسینی،
هستی مهدوی ،ندا جبرئیلی و ...ماه گذشته به
صورت اینترنتی اکران شد.
رد پررنگ ستاره های دهه هشتاد
در دهه هشــتاد و در میان بازیگران جوان ان
دوره با ورود باران کوثری ،ترانه علیدوســتی،
پگاه اهنگرانی و گلشــیفته فراهانی که همگی
ریشه خانوادگی هنری داشتند و همان امتیاز
هم در معرفی شــان نقش مهمی داشت ،شاهد
ان بودیم که این بازیگران توانستند با نقش های
بسیار موثر ردپایی پررنگ از خود به جا بگذارند و
ماندگار شوند .تاثیر حضور انها در میان بازیگران
بعد از خودشان به وضوح دیده می شد تا جایی
که حتی برخی ،بازیگــران تازه کار دیگری را بر
اساس شباهت های ظاهری و حتی شکل حرف
زدنشــان معرفی میکردند که یاداور شــمایل
ان ها برای مخاطب شــود و این را در هنگامه
حمیدزاده و اناهیتا افشــار و شباهتشــان به
گلشــیفته فراهانی ،و نازنین بیاتی و شباهتش
با ترانه علیدوستی و موارد دیگر شاهد بودیم.
ورود و درخشــش بازیگرانــی نظیــر
طنازطباطبایی ،هانیه توسلی ،سحر دولتشاهی،
نــگار جواهریان و حتی ازاده صمدی ،ســتاره
پسیانی (در تئاتر بیشتر) و هدی زین العابدین
و ...تغییراتی را در رویه و فرم بازی ها به وجود
اورد و دایــره را کمــی بزرگ تر کرد و شــکل
اکت ها را تا حدودی تنوع بخشید .در این میان
طنــاز طباطبایی با تنوع نقش هــای متعدد و
درخشــش های مکرر در میان دهه شصتی ه ا
جزو ماندگاران این دهه ست.
باز شدن درهای بسته
اما در دهــه نود بیشــتر از هر زمــان دیگری
کارگردانــان و تولیدکنندگان اثــار لزوم این
موضوع را حــس کردند که در نســل دختران
جوان ،فهرست بسیار الغری وجود دارد که باید
برای حجیم تر کردن ان به جوانان اعتماد کرد
و همین موضوع باعث اســتفاده از چهره های
ناشــناخته بــرای نقش های اصلــی از طریق
اعالم در فضــای مجــازی و محمل های دیگر
شد و توانستند برخی از دختران بعضا مستعد
و عالقه مند به بازی را کشــف و معرفی کنند.
روندی که می توان نمونه ان را در سریال «پدر»
با ریحانه پارسا دید؛ بازیگری که تنها با 19سال
ســن جلوی دوربین رفت و نامش به سرعت و
البته با تکیــه به فضای مجازی بر ســر زبان ها
افتاد و بازی قابل قبولی هم در سریال «پدر» از
خود نشان داد .پس از ان هم روی صحنه رفت و
تجربه اول سینمایی اش را با پیمان قاسم خانی
تجربه کرد.
حامــد عنقا نشــان داده که عالقه بــه معرفی
چهره های جوان تر و کم سن وســال تر دارد چرا
که بعد از «پدر» هم در سریال «اقازاده» و این
بار با ریسک بیشــتری پردیس پورعابدینی را
برای نقش اصلی انتخــاب کرد .پورعابدینی در
ســریال «اقازاده» در دو نقش متفاوت یعنی
مانلی و راضیه حضور قابل توجهی داشته و نوید
ظهور یک بازیگر زن خوش اتیه را در سینمای
ایران می دهد .او با اینکه پیــش از این تجربه
جدی بازیگری سریال نداشته ،جلوی دوربین
راحت است و بازی درســتی در موقعیت های
ســخت از خود بروز می دهد .جسارت یکی از
المان های شاخص دختران دهه هفتاد و بعدتر
هشتاد است که همین جسارت انها را به سمتی
برده کــه برخالف چهره های معرفی شــده در
دهه های گذشته روبه روی دوربین به شدت با
نقش همسان و بی تکلف هستند.
این همه نام و این همه فرصت؟
نویــد محمــودی هــم از دیگــر تهیه کننده
کارگردانانی است که بر معرفی چهره های نواهتمام می ورزد .او در همــان فیلم اول از یک
چهره نو افغانســتانی به نام حســیبا ابراهیمی
استفاده می کند و در مجموعه تلویزیونی اولش
با نام «سرباز» افسانه کمالی و المیرا دهقانی را
جلوی دوربین می برد .المیــرا دهقانی پس از
ان در نقش اصلی سریال همایون اسعدیان هم
ایفای نقش می کند و دیده می شود .محمودی
در ســریال «دل دار» نیز این تجربــه را تکرار
می کند و بــه ســوگل خلیق نقشــی پررنگ
می دهد .خلیق در ادامه در ســریال «هم گناه»
به کارگردانی مصطفی کیایی هم توانســت در
نقشی خاص که کمتر کسی حاضر به پذیرفتن
ان است یعنی یک کاراکتر ترنس ،بدرخشد و
در اذهان خودش را ثبت کند.
این نسل ،نسلی است که فرم صحبت کردنشان،
مواجهه شان با رســانه و فضای مجازی و حتی
شکل پوششان متفاوت از نفرات اصلی سال های
گذشته اســت و گاهی با سادگی و سکوت های صفحه 28
نوید محمودی :بازیگران جوان ما سینما را قبضه کرده اند
NAVID MAHMOUDI
نوید محمــودی درباره روند انتخــاب بازیگر برای
پروژه هایش به «صبا» گفت« :انتخاب بازیگر و ورود
ادم های جدید ،برای ما تا به امروز معموال اینطور
بوده که برای قصه هایی که احساس می کردیم در
بازیگران موجودمان چهر ه ای نزدیک به ا ن ها
وجود ندارد و یا اینکه بهتر اســت شخصیتی
در یک فیلم برای مخاطب مان بکر باشــد ،سعی
کرده ایم ادم های جدیدی را پیدا کنیم .نحو ه انتخاب
بازیگران به دو شکل انجام می شود؛ یا اینطور است که
ان ها را در طول سال ها دیده ایم و فکر می کنیم برای قصه ای
که در حال حاضر در ذهن ما وجود دارد مناســب هستند و از ان ها
دعوت به کار می کنیم و یا اینکه بــرای فیلم خاصی در یک دوره ای
قرار می گذاریم تا ادم ها بیایند و از بین ان ها کسی را که می خواهیم
انتخاب می کنیم».
او که ســبب معرفی خیلی از چهره های جوان دختر در ســینما و
تلویزیون شده است ،گفت« :طبیعتا برای ما خیلی جذاب است که این
افراد (متولد نیمه دوم دهه شصت و ابتدای هفتاد) با فیلم های ما وارد
این حرفه شده اند .راجع به اینکه ان ها تا کجا مسیر بازیگری را ادامه
می دهند و تا چه میزان پتانسیل ماندگاری دارند ،باید بگویم تا االن
دیده ایم که همه ان ها بازیگرهای بسیار موفقی شده اند و بعد از ان
کار ،بالفاصله در فیلم ها و یا در سریال های تلویزیونی پشت سر هم
نقش افرینی کرده اند که معموال این ماجرا ،اتفاق خوشایندی است».
محمودی اعتقاد دارد خروجی کار جوانان تازه امده درخشان است
و در دفاع از ان ها گفت« :قبول ندارم که مخاطب با بازیگران جوان
و بازی هایی از این جنس (رئال و ســاده) ارتباط برقرار نمی کند .در
حال حاضر می توانم بگویم که سینما عمال در اختیار بازیگران جوان
طوالنی در رســانه و گاه با پوشش های خاص و
ارایش های خیلی مالیم در مراسم ها و ایونت ها
ســعی بر گرفتن توجه از طریق و شکل دیگری
دارنــد .کاری که چندســال قبل تر بــا معرفی
بازیگران دیگری مثل ســحر قریشــی ،سمانه
پاکدل ،بهاره افشاری و ...کامال متفاوت بود و در
نقطه ای مقابل اتفاق افتاده بود .رهایی ان ها در
تصمیم گیری ،انتخاب شــیوه زندگی و کار و...
ویژگی طغیان گری دهه هفتادی ها را به وضوح
نشان میدهد و به مخاطب یاداوری میکند.
نوید محمودی با فیلم جدیدش «هفت و نیم»
هم بیش از قبل این شــکل را محک زده است
و این بار فــرد جدیدی را معرفــی نکرده اما جا
را برای بازیگرانی که خــود پیش از این به ان ها
مجال داده بود باز کرده اســت .بــه طور مثال
فرشته حسینی دیگر بازیگر افغانی تباری است
که تجربه تصویر را با کار بــرادران محمودی و
اولین بار در «رفتن» داشــت .او در نخســتین
نقش افرینی خود در ســینما ،توانســت جایزه
بهترین بازیگر زن از جشــنواره فیلم مراکش را
هرچقدر در سال های
گذشته ،کالس های
بازیگری اساتیدی
مثل مرحوم حمید
سمندریان ،امین تارخ
و ...نقش پررنگی
در معرفی بازیگر به
عرصه تصویر داشت
این تاثیر در سنوات
اخیر در دهه نود
کمرنگ شده است و
جای خود را به فضای
مجازی ،ارتباطات و
فرم های دیگر ورود به
پروژه ها داده و استعداد
شان تحصیل اجل
بر ِ
شده است
ماست ،یعنی اصطالحا بازیگران جوان ما سینما را
قبضه کرده اند .طبیعتا روال همچنان به این شکل
است که فیلمسازهای ما هنوز هم اگر می خواهند
یک بازیگر سی ،سی وپنج ساله انتخاب کنند
شاید ترجیح می دهند که از میان چهل ،چهل
و پنج ساله هایی که امتحان شان را پس داده اند
انتخاب کنند اما جوان هایی که به این حرفه وارد
شده اند ،نشان داده اند که فوق العاده هستند».
او درباره پوشش روشنفکرانه و ساده بازیگران تازه کار
و ژست روشــنفکرانه ای که این حضور به اذهان متبادر
می کند توضیح داد« :این را قبول ندارم که مواردی از این دســت
(چهره های بی ارایش و ساده) فضای روشنفکری را به ذهن ما متبادر
می سازد .احساس من این است که ادم ها بسته به قصه ای که وجود
دارد انتخاب می شوند و بعد از این مرحله ،هم ه تالش فیلمساز و خود
ان شخص به سمتی می رود که بازیگر در بهترین شکلی که می تواند،
نقشی که به او سپرده شده اســت را اجرا و ایفا کند .من اینطور به
مساله فکر می کنم که ما تالشی برای چیزی زیادتر از نقش نمی کنیم
و احساسم این است که ان بازیگر باید در هم ه شرایط به نقش نزدیک
باشــد؛ حاال اینکه بعد از بازی در ان فیلم ،ایا ان نقش روی او تاثیر
می گذارد که حتی در زندگی معمولی هم همان نوع پوشش ،بیان و
مواردی از این قبیل را ادامه بدهد یا خیر ،ان را دیگر نمی دانم».
کارگردان «هفت و نیم » هم معتقد اســت فضای مجازی در معرفی
چهره های نو به عرصه بازیگری تاثیر دارد و عنوان کرد« :نمی دانم
فضای مجازی در میان نسل گذشــته بازیگری و نسل فعلی باعث
شکاف شده یا نه اما می دانم که امروزه فضای مجازی در معرفی همه
ادم ها مخصوصا بازیگرها نقش بسیار زیادی دارد».
از ان خود کند .حســینی این روزها در سریال
نمایش خانگی «قورباغه» ،به کارگردانی هومن
سیدی ،در کنار نوید محمدزاده ،صابر ابر و سحر
دولتشاهی ،مشغول نقش افرینی است .فرشته
حسینی در گذشته شــاگرد محمد رحمانیان
بوده اســت؛ تجربه ای که برای ســانیا ساالری
هم اتفاق افتاده؛ دیگر بازیگــری که اولین بار
در سریال «دلدادگان» به کارگردانی منوچهر
هادی دیده شد و بازیگران بزرگ تئاتر هم نشان
دادند می توانند در زمینه معرفی ارتیســت به
سینما موفق عمل کنند.
افول پارامتری به نام تحصیالت اکادمیک!
هرچقدر در ســال های گذشته ،کالس های
بازیگــری اســاتیدی مثل مرحــوم حمید
ســمندریان ،امین تارخ و ...نقش پررنگی
در معرفی بازیگر به عرصه تصویر داشت این
تاثیر در ســنوات اخیر در دهه نود کمرنگ
شده است و جای خود را به فضای مجازی،
ارتباطات و فرم های دیگــر ورود به پروژه ها
شــان تحصیل اجل شده
داده و استعداد بر
ِ
است .از تحصیل کرده های موفق بازیگر در
دهه هفتاد و در میان دختران جوان این قشر،
ماهور الوند فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده
هنرهای زیبا اســت و تحصیالت اکادمیک
دارد؛ البته سوالی که پیش می اید این است
که اگر الوند پیشــینه خانوادگی در سینما
نداشت و پدرش ســیروس الوند نبود باز با
تکیه بر تحصیالت در این دوره میتوانســت
جلوی دوربین برود یا خیر! این بازیگر که در
سریال «نهنگ ابی» به کارگردانی فریدون
جیرانی بــازی ویژه ای از خــود ارائه داد در
گفت وگویی بیان کرده است« :هم من و هم
پدرم دوست داریم که اگر قرار است اتفاقی
برای من در این سینما بیفتد ،از طرف خودم
باشد و من بتوانم خودم به جایی برسم .دلیل
ان هم همین است که من واقعا دوست دارم
بتوانم مســتقل از پدرم کار کنم و واقعا این
تصور نباشــد که چون پدر مــن کارگردان
است من وارد سینما شده ام .دوست دارم که
29
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 29
سینمای ایران
کار خودم به صورت مستقل قضاوت بشود.
رویای من این است که با همه کارگردان ها
کار کنم».
کارگردانــان عالقه منــد بــه معرفی
چهره های نو
در این میــان هنوز بازیگران جــوان دیگری
هســتند که از طریق کالس هــای بازیگری
معرفی شدند ،مثل هســتی مهدوی فر که با
شاگردی امین تارخ راه به سینما و تلویزیون
پیدا کــرد و در مجموعه «جراحــت» هم با
اســتادش هم بازی شــد و همین طور سحر
احمدپور که از کشــف هــای بازیگری وحید
جلیلوند بود که نخســتین بار در سال 1393
و در فیلــم «چهارشــنبه 19اردیبهشــت»
نقشــی کوتاه اما هنرنمایی درخشانی داشت.
او پیش از این هیچ تجربه بازیگری نداشــته
و تنها عالقه مند به بازیگری بوده است .شبیه
احمدپــور بازیگران دیگری هم هســتند که
فعال تنها با یک اثر در ذهن مخاطب هســتند
و در ادامه حضــور پررنگی نداشــته اند؛ زیبا
کرمعلی از همان طیف اســت .کرمعلی نقش
اصلی «التــاری» فیلم مهم محمدحســین
مهدویان است که به طور اتفاقی مورد کشف
اقای کارگردان قرار می گیرد و جلوی دوربین
می رود.
بهنام بهزادی هم دیگر کارگردانی اســت که
در زمینه اســتعدادیابی موفــق عمل کرده و
ندا جبرئیلی از ان نمونه اســت که با «قاعده
تصادف» بــه کارگردانی او معرفی شــد .او از
الهه حصاری هم که تنها دو ســال از ورودش
به ســینما گذشــته بود و هنوز نتوانسته بود
خودش را پیدا کند در همین فیلم اســتفاده
کرد( .حصاری در ســال گذشــته با سریال
«ممنوعه» بیشتر از قبل دیده شد و مخاطب
عام چهره او را به خاطر سپرد ).پیش تر از این
کارگردان هایی چون پرویز شهبازی و رسول
صدرعاملی هم به معرفــی بازیگران نوچهره
به ســینما رغبت نشــان داده بودنــد و مینا
ساداتی در «عیار ، »14ترانه علیدوستی و نگار
جواهریان در «من ترانه 15سال دارم» ،پگاه
اهنگرانی در «دختری با کفش های کتانی» و
سوفی کیانی در «دیشب باباتو دیدم ایدا» گواه
این ادعا هستند .البته صدرعاملی این کشف ها
را تا همین فیلم اخر کارنامه خود هم ادامه داده
است؛ تا جایی که در «سال دوم دانشکده من»
با معرفی سها نیاســتی مواجه می شویم .او به
همراه فرشته ارسطویی در سال 1396در فیلم
«سال دوم دانشکده من» حضور داشتند و این
نقش افرینی موفقیت هایی داخلی و خارجی
برای نیاستی به دنبال داشت .چناچه در سال
۲۰۱۹او برای بازی در نقش مهتاب در فیلم
«سال دوم دانشکده من» برنده جایزه بهترین
بازیگر زن از چهل و یکمین دوره جشــنواره
بین المللی فیلم مسکو شد.
بهنام بهزادی هم
دیگر کارگردانی
است که در زمینه
استعدادیابی
موفق عمل کرده و
ندا جبرئیلی از ان
نمونه است که با
«قاعده تصادف»
به کارگردانی او
معرفی شد .او از الهه
حصاری هم که تنها
دو سال از ورودش
به سینما گذشته بود
و هنوز نتوانسته بود
خودش را پیدا کند در
همین فیلم استفاده
کرد
تلویزیون و استعدادیابی ویژه
جلیل سامان هم یک استعدادیابی بزرگ در
سریال «پروانه» داشت و موجب معرفی سارا
بهرامی به سینما شــد .بازیگری که استعداد
قابل ستایشی در حوزه بازی دارد و توانسته
نقش هــای متفاوتی را در همین ســال های
کم حضور خــود در کارنامــه اش ثبت کند.
«پروانه» یک سریال تاریخی مربوط به دوره
معاصر بــود و زوج کمیلی -بهرامی بســیار
در زمان پخش این ســریال مورد توجه قرار
گرفت .هرچند که این زوج هنری در فیلم اول
کامران صباغ زاده و با عنوان «ایتالیا -ایتالیا»
مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفتند اما این
همکاری ادامه پیدا نکرد .از دیگر سریال های
تاریخی که ســبب معرفی بازیگر جدید شد
سریال «بانوی عمارت» بود که دو سال پیش
مریم مومن را به مخاطب شناساند و تا اینجا
کار دومی از این بازیگر کــه قدرت اثر اول را
داشته باشد ،ندیده ایم.
همانقدر که انتخاب جلیل ســامان توانست
یک مهره خاص به سینما معرفی کند ،گزینه
اصلی علیرضــا افخمی برای ســریال «پنج
کیلومتر تا بهشت» و پس از ان حسن فتحی
برای ســریال «زمانه» یک ریســک درست
برای شناســاندن بازیگری جدید به سینما و
تلویزیون شــد .ایزدیار با بازی قابل قبول در
اثاری مثل «ابد و یک روز»« ،متری شیش و
نیم»« ،سه کام حبس» و «سرخپوست» و...
جای پای خود را حاال در سینما سفت و محکم
کرده اســت و یکی از گزینه های جدی اغلب
کست های سینمای جدی است.
این لیســت میتواند بزرگ تر و طوالنی تر شود
اما ما بسنده کردیم به نام هایی که ردی از خود
باقی گذاشتند که شایان توجه بوده و میتوان به
این سیاهه شــیدا خلیق ،خاطره اسدی ،متین
ستوده ،اناهیتا درگاهی ،الناز حبیبی ،پردیس
احمدیه ،رعنا ازادی ور ،دنیا مدنی ،مینا وحید،
شهرزاد کمال زاده ،ویدا جوان ،دیبا زاهدی و ...
را هم اضافه کرد که البته هنوز نتوانسته اند بازی
خیره کننده ای را از خود به نمایش بگذارند. صفحه 30
CINEMA
CORONA
نگاهی به وضعیت سینماهای ایران و جهان در دوران کرونا
ازتعطیلیورکودسینماها
تا بازار داغ نمایش خانگی
محمد تقی زاده :شیوع همه گیر و ناگهانی ویروس کرونا در ماه های اخیر ،ابعاد مختلف زندگی جهانیان را تحت تاثیر قرار داد و
شوک و رکود باورنکردنی و هولناکی که به اقتصاد صنوف مختلف و از جمله سینماها وارد کرد ،باعث نگرانی ها و حتی
ورشکستگی شمار زیادی از اهالی سینما از تولیدکنندگان و فیلمسازان تا سینماداران و سهام داران این صنعت سرگرمی ساز و
پرطرفدار شده است .در کنار این تهدیدهای فراگیر در سراسر کشورهای جهان ،فرصت هایی نیز برای برخی طرح ها و ایده های از قبل
پیش بینی شده به وجود امده؛ اکران انالین فیلم ها و برگزاری جشنواره ها درکنار رونق نمایش خانگی و وی اودی ها از اصلی ترین الترناتیوهای
قابل استفاده در مقابل این رکود فراگیر و تاریخی ناشی از کرونا بوده اند .در این گزارش سعی شده ضمن بررسی اوضاع سینماهای ایران و
جهان و تهدیدهای پیرامونی به واکاوی برخی راهکارهای جایگزین برای رویارویی با این شرایط نیز اشاره شود.
31
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 31
سینمای ایران
وضعیت سینماهای جهان در بحران کرونا
ســینمای جهان فراز و فرودهای زیــادی را در
طول تاریخ خود پیموده و ورود نسل های جدید
فیلمسازی و تغییر رویکرد اتاق فکرهای فرهنگی
و ســینمایی در کنار ورود دیجیتال و امکانات
ســخت افزاری تاثیر مهمی بر ذائقه مخاطبان و
فروش فیلم ها گذاشته است .اما داستان شیوع
همه گیر ویــروس کرونا و تاثیــر ان بر اقتصاد و
همچنین سینما امری قابل توجه و انکار نشدنی
است .ســال ۲۰۱۹میالدی پرفروش ترین سال
ســینمای جهان در تاریخ بود .مجموع فروش
ســینما در سراســر جهان طی این سال ۱,۳۱
میلیارد دالر نسبت به سال قبل از خود باالتر رفت
و صنعت های وابسته به سینما هم ۵.۴۲میلیارد
دالر بیش از رقم سال قبل فروش داشتند .مقدار
قابل توجهی از این صعود خیره کننده به گسترش
بازار چین و پس از ان کره جنوبی برمی گشت؛ اما
گسترش ویروس کرونا که کانون ان شهر ووهان
چین بود و سپس تعداد قابل توجهی از کره ای ها
را مبتال کرد ،ماه عسل سینمای جهان با رقم های
نجومی گیشه ها را به هم زد .از شیوع و گسترش
این ویروس مدت زیادی نمی گذرد ،اما تا همین
جای کار ســینمای جهان بیش از پنج میلیارد
دالر خسارت دیده است و مسیر به سمتی پیش
می رود که این رقم را به طور تصاعدی باالتر هم
خواهد برد.
امریکا به عنوان بزرگترین بازار سینمایی جهان
از اواســط ماه مارس (اواخر فروردین) و در پی
شیوع ویروس کرونا ،سالن هایی سینمایی خود
را تعطیل کرد و اکران همــه فیلم های مهم هم
به تعویق افتاد.
با این حال ســینمای هالیوود به دلیل داشتن
امکانات بسیار باال انتظار برگشت سرمایه و درامد
باالیی نیز دارد که با شیوع کرونا این معادالت به
رشد بی سابقه
نــت فـلـیکس
طرز مهلک و وحشتناکی به هم خورد .این سینما
همیشه بیشترین امید خود برای رکوردشکنی در
گیشه و همچنین فروش باال را مدیون سینمای
چین بود اما بعد از تعطیلی کامل سینماهای چین
اکثر فیلم های در حال اکران به سمت ورشکست
شدن پیش رفتند .به عنوان مثال فیلم سینمایی
«مرد نامرئی» به کارگردانی «لی ونل» اکران بین
المللی خود در ســینما های جهان را از بیست و
هشتم فوریه ســال ۲۰۲۰اغاز کرد و با فروش
۲۸.۲میلیون دالری در هفته اول ،هفته دوم با
سقوط در گیشه و فروش پانزده میلیون دالری
روبه رو شد.
همچنین فیلم ســینمایی «پســران بد برای
همیشه» دیگر فیلم پرفروش پیش از شیوع کرونا
به جایی رسیده که بنابر اخرین امار سه میلیون
دالر فروش را پشت سر گذاشته تا رقمی اسفبار را
برای ویل اسمیت به همراه داشته باشد.
سینمای هالیوود سال بدی را اغاز کرده است،
ســالی که در ان بازیگران معروفی همچون تام
هنکس و مل گیبســون به کرونا مبتال شدند،
بسیاری از پروژه ها تعطیل شده اند و همچنین
گیشه به طور کامل از دست رفته است.
چین که کانون اصلی شیوع ویروس کرونا در
جهان بود دســتور تعطیلی سینماها را از ۲۴
ژانویه ( ۴بهمن) صادر کرد اما پس از کنترل
این بیماری همه گیر ۵۰۰ ،سالن سینمایی در
اخر هفته ۲۰تا ۲۲مارس ( ۱تا ۳فروردین)
فعالیت خود را به صورت ازمایشــی از سر
گرفتند اما تنها چند روز بعــد در ۲۸مارس
( ۹اردیبهشت) و با دستور اداره ملی فیلم این
کشور تعطیل شدند .محمد اطبایی؛ کارشناس
فروش ســینما در حوزه بین الملل درباره این
تمهید چینی ها در بازگشــایی قریب الوقوع
ســینماها و تاثیر و پیامدهایــش این چنین
سینمای هالیوود سال
بدی را اغاز کرده
است ،سالی که در
ان بازیگران معروفی
همچون تام هنکس و
مل گیبسون به کرونا
مبتال شدند ،بسیاری
از پروژه ها تعطیل
شده اند و همچنین
گیشه به طور کامل از
دست رفته است
تحلیل کرد« :همه باید تجربه چین را مدنظر
داشته باشیم که بیشتر برای اهداف تبلیغاتی
اعالم پیروزی بر کرونا سینماها را باز کرد ،اما
حتی یک نفر هم به سینما نرفت .پس در حال
حاضر مشکل اصلی این است که اگر سینماها
باز و حتی شرایط هم عادی شــود ،ایا مردم
پایشــان را در مکان های عمومی مثل سینما
خواهند گذاشت؟ یا این پرسش مهم تر که ایا
مثل ســابق همچنان به این روش فیلم دیدن
توجه نشان خواهند داد؟
الزم به ذکر است که چینی ها از مواضع خود کوتاه
نیامدند و بنا به انچه ویســایت ورایتی چندروز
پیــش روی خروجی خــود قــرار داد برگزاری
نخستین جشنواره سینمایی پس از شیوع کرونا
و به طور حضوری در چین درحال انجام است.
ویروس کرونا سینمای کشورهایی مثل المان و
به خصوص فرانسه و ایتالیا را نیز به شدت تحت
تاثیر قرار داد و به تعطیلــی ،تعلیق و رکود قابل
توجه این صنعت سرگرمی ساز در این کشورهای
منجر شده است».
وضعیت سینمای ایران در بحران کرونا
اوضاع و احوال سینمای ایران نیز متاثر از شرایط
همه گیر ویروس کرونا با بحران و رکودی تاریخی
همراه بوده اســت .از همان روزهایــی ابتدایی
اسفند 98تا پایان بهار ،99شیوع ویروس کرونا
سبب شد تا سینمای ایران یک شرایط بحرانی را
پشت سر بگذارد .سالن های سینما تعطیل شد،
تولید از حرکت ایســتاد و با قطع ارتباط مردم با
سالن های ســینما ،وضعیت ســرمایه گذاری و
درامدزایی سینما و از سویی معیشت کارکنان
سالن های ســینما به خطر افتاد .خسرو دهقان؛
رئیس انجمن صنفی منتقدان و نویســندگان
اثار سینمایی درباره وضعیت پیش روی اقتصاد
15M
10M
در بحبوحه س عالم گیری کرونا
میزان افزایش کاربران پولی نت فلیکس
به میلیون نفر
5M
0M صفحه 32
ســینمای ایران در دوران پساکرونا عنوان کرد:
«به نظرم در دوره پیــش رو ،کار خیلی مهمی
نمی توان کرد و صرفا باید مانند گذشته رفتار
کرد .در واقع من معتقدم در این صورت هم ما
به حالت اولیه و عادی مان برمی گردیم و بازی را
برده ایم .کرونا موضوعی است که زندگی و اقتصاد
را تحت تاثیر قرار داده است .در این شرایط ممکن
است تهیه کننده ها ورشکسته شوند ،اما باید به
شرایط عادی برگردند .در اصل باید بگویم برای
دوران کرونا باید فکری کرد تا دوران پســاکرونا
شرایط عادی شود».
سیدجمال ساداتیان؛ تهیه کننده و سینمادار با
اشاره به چشم انداز اقتصادی سینمای ایران در
دوران پساکرونا گفت« :بازگشایی سینما بعد از
دوران کرونا ،ریســک باالیی دارد که شامل دو
موضوع می شــود؛ یک این که فیلــم باید انقدر
پرقدرت باشد که در جذب مخاطب درست عمل
کند و موضوع دیگر ،ریســک تهیه کننده برای
اکران فیلم اســت و این که چگونه با اکران فیلم
خود برخورد کند».
مدیرعامل بشــرافیلم گفت« :تحلیــل اقتصاد
ســینمای پســاکرونا بســتگی به این دارد که
پساکرونا چه زمانی تلقی شود ...تا چند روز گذشته
شیوع این بیماری سیر نزولی داشت اما چند روزی
است شاهد سیر صعودی این بیماری هستیم .در
حال حاضر کشور در یک شــرایط بحرانی قرار
دارد که نمی تــوان در موارد مختلف دســت به
تصمیم گیری زد یا تحلیلــی ارائه داد ،اما پس از
طی این دوره ،باید رابطه قطع شــده مخاطب با
سالن سینما را با تولید و اکران فیلم خوب ،دوباره
برقرار کرد».
با وجود همــه ایــن بحران ها و مشــکالت
اقتصادی و غیراقتصادی ،از ابتدای سال ۹۹تا
االن ۲۹فیلمنامه موفق به اخذ پروانه ساخت
براورد درامد
از دست رفته ی
صنعت فیلم در
سراسر جهان به
دلیل همه گیری
کرونا در نیمه اول
سال 2020
سیدجمال ساداتیان؛
تهیه کننده و سینمادار
با اشاره به چشم انداز
اقتصادی سینمای
ایران در دوران
پساکرونا گفت:
«بازگشایی سینما
بعد از دوران کرونا،
ریسک باالیی دارد
که شامل دو موضوع
می شود؛ یک این
که فیلم باید انقدر
پرقدرت باشد که
در جذب مخاطب
درست عمل کند
و موضوع دیگر،
ریسک تهیه کننده
برای اکران فیلم
است و این که چگونه
با اکران فیلم خود
برخورد کند».
از سازمان سینمایی شده اند که در میان ان
هم کارگردانان فیلم اولی به چشم می اید و
هم چهره های شناخته شده کم نیستند؛
«یدو» بــه کارگردانی مهدی جعفری،
«قلعه» به کارگردانی نیما جاویدی« ،بابا
سیبیلو» به کارگردانی ادوین خاچیکیان،
«بدون همه چیز» به کارگردانی محســن
قرایی« ،بی رو» بــه کارگردانی مرتضی علی
عباس میرزایی« ،بــازی دراز» به کارگردانی
یاســمن نصرتی« ،قهرمان» بــه کارگردانی
اصغر فرهادی« ،شیشــلیک» به کارگردانی
محمدحســین مهدویان« ،تولدت مبارک»
به کارگردانی حسن قلی زاده« ،شب داخلی
دیوار» به کارگردانی وحیــد جلیلوند« ،بعد
از اتفاق» به کارگردانــی پوریا حیدری اوره،
«بچه های هور» به کارگردانی فیاض موسوی،
«نیســان» به کارگردانی منوچهــر هادی،
«تگزاس »۳به کارگردانی مســعود اطیابی،
«لحظه ای و دیگر هیچ» بــه کارگردانی کاوه
قهرمان« ،یک بغل دریا» به کارگردانی بهمن
کامیار« ،جگر زلیخا» به کارگردانی مرتضی
اتش زمزم« ،نــوه دختری» بــه کارگردانی
غالمرضــا رمضانــی ۳۰۰« ،دقیقــه» بــه
کارگردانی حمید همتی« ،سومین روز جهان»
به کارگردانی محمدمهدی رسولی« ،مسافر»
به کارگردانی کاظم راست گفتار« ،عروسک»
به کارگردانی اصغر یوسفی نژاد« ،عوضی» به
کارگردانی جواد اردکانی« ،دومین روز پاییز»
به کارگردانی اردالن عاشــوری« ،خورشید
ان ماه» به کارگردانی ســتاره اســکندری،
«تئوری البرت» به کارگردانی مریم سادات
رضوی« ،الله کبود» به کارگردانی مهرشــاد
کارخانی« ،امید به تنهایــی» به کارگردانی
حسین مهکام و «برای مرجان» به کارگردانی
10
حمید زرگرنژاد ۲۹فیلمی هستند که طبق
خبرهای رسمی سازمان سینمایی از ابتدای
امسال موفق به دریافت پروانه ساخت شده اند.
اصغر فرهادی ،محمد حسین مهدویان و وحید
جلیلوند از مطرح ترین فیلمسازانی هستند که
با رعایت پروتکل های بهداشتی در حال انجام
پروژه های سینمایی خود هستند.
راهکارها و الترناتیوهای موجود برای عبور
از بحران کرونا
اکران انالین
گرایش به اکــران انالیــن به عنــوان یکی از
الترناتیوهای راهبردی و کاربردی در شــرایط
کرونا در میان فیلمسازان مختلف بازخوردهای
متفاوتی داشت چنانکه ابراهیم حاتمی کیا اینبار
نیز خط شکن وارد کارزار پرریسک اکران انالین
شد و نخســتین فیلم اکران انالین را با نمایش
فیلم خروج به نام خود زد .به جز فیلم «خروج»،
فیلم های «طال»« ،کشــتارگاه»« ،پسرکشی»،
«ســال دوم دانشــکده من» و ..نیــز به جرگه
فیلم های اکران انالین پیوستند و خطر موفقیت
یا عدم موفیقیت در این کارزار را به جان خریدند.
مهم ترین مشــکل اکران انالین در ایران به اجرا
نشدن قانون کپی رایت و قاچاق رایگان فیلم ها
در کانال های تلگرامی و سایت های دانلود فیلم
مربوط می شود .اگرچه دو فیلم «خروج» و «طال»
تا حدی توانســتند از این قاچاق کمرشــکن و
ناجوانمردانه رهایی یابند و فیلمشان دیرتر قاچاق
شد ،اما فیلم های دیگر این بازار مجازی خیلی زود
و همزمان با اکران انالین در بازارهای مجازی و
واقعی به طور رایگان قابل عرضه و تماشا بودند.
در هر حال ماهیــت اکران انالیــن به دلیل
ســهل و ممتنع بودن نســبی ان و درگیری
12.5
10
7
7.5
5
2.5
0
تا پایان ماه می 2020
تا میانه مارس 2020
33
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 33
سینمای ایران
کمتر در حــوزه بروکراســی اداری و مافیای
ســینمادارها بیشــتر موردتوجه فیلمسازان
مســتقل قرار گرفت .مجید برزگــر به عنوان
یکی از شاخص ترین فیلمســازان این حوزه
در این باره گفته اســت« :ســینمای ایران تا
پیش از کرونا هم اکران های موفقی نداشــته
اســت .پرفروش ترین فیلم های ما نهایت ۴۰
میلیارد تومان فروخته اند و به جز فروش خوب
تعدادی از فیلم های کمدی ،رونقی در سینما
نداشــته ایم .همین وضعیت پس از کرونا هم
وجود خواهد داشــت ،بنابراین فرصت خوبی
است تا به اکران انالین ،به شــرط دارا بودن
زیرساخت های مطمئن توجه کنیم.
وی او دی و نمایش خانگی
وی او دی و نمایــش خانگی نیز در شــرایط
قرنطینه خانواده ها در ایران و سراســر جهان
یکی دیگــر از الترناتیوهای نســبتا موفق به
نظر می رســد که حداقل میــل فیلم دیدن و
ســریال بینی در میان خانواده ها را زنده نگه
داشته اســت .با شــیوع ویروس کرونا ،سهام
«نت فلیکس» به عنوان یک شــرکت معتبر
پخش انالین فیلم و ســریال ۱۰درصد رشد
کرد و به تعداد کاربران ان ۱۵میلیون و ۷۷۰
هزار کاربر در سراسر جهان اضافه شده است.
اما شرکت نت فلیکس ،در تولید فیلم و سریال
نیز فعال است و ویروس کرونا ،تمام پروژه های
ان را متوقف کرده اســت .اما بر خالف رشد
سهام شرکت نت فلیکس ،این وضعیت حتی
برای ان ها نیز به معنای سوداوری نخواهد بود.
این شرکت امسال روی درامد از طرف کاربران
و همین طور گردش مالی بازارهای بین المللی
حســاب کرده بود .به خصوص منطقه هایی
مانند اسیا و اروپا که در ان ها همه گیری
کووید -۱۹بدترین وضعیت
را دارد .تحلیلگــران اعتقاد
دارند که مردم این مناطق
اگر نگران معیشــت و
مخارج ماهانه شــان
باشند ،طبیعی است
که تمایل چندانی برای
پرداخت حــق کاربــری به
نت فلیکس نخواهند داشت.
در ایــران نیز موفقیــت نمایش
خانگی در شرایط قرنطینه خانگی
و بحران کرونا امــری انکارناپذیر
اســت و حتــی باعــث کاهش
تماشای شبکه های ماهوارهای و
سریال های ترکی توسط مخاطبان
این شبکه ها نیز شده است .مصطفی کیایی که
هم اکنون ســریال نمایش خانگی «هم گناه»
ساخته او به فصل دوم رســیده و با اقبال خوبی
نیز مواجه شده ،پیرامون تاثیر قرنطینه خانگی و
شیوع بیماری کرونا بر موفقیت اثار شبکه نمایش
خانگی و اثــار پخش اینترنتی گفــت« :بدون
شک خانه نشینی و قرنطینه طوالنی مدت طی
ماه های گذشــته تاثیر فراوانی بر شبکه نمایش
خانگی و شــبکه های پخش اینترنتی گذاشته
؟؟؟
است ،این برهه زمانی باعث شد تا این مدیوم از
پخش با استقبال بسیار گسترده ای روبه رو شود
و جایگاه ان در میان مردم کامال تثبیت شــود.
شــبکه نمایش خانگی و اثار توانســتند در ایام
قرنطینه کرونایی جور بسیاری دیگر از مدیوم ها
را که تعطیل بودند و یــا ضعیف عمل می کردند
به دوش بکشــد ،البته نباید فراموش کنیم که
این اتفاق و قرنطینه خانگی
باعث شد تا رقابت بسیار
زیادی بیــن مدیوم های
مختلف پخش ایجاد شود
که طبیعتا به افزایش کیفیت
برای جذب مخاطب بیشــتر
ختم شد».
علیرضا داوود نژاد کارگردان
پیشکسوت و خالق سینمای
ایــران نیز بــا اســتقبال از
نمایش انالین فیلم ها گفته
اســت« :برای نجات صنعت
سینما از ورشکستگی در دوران
کرونا باید صد فیلم جدید امســال را
به جای ســینما به صورت انالین نمایش داد
.اگر وضعیت کرونایی پابرجا و ادامه دار باشد،
حتما باید به نمایش فیلم های تازه سینمایی
از طریق اینترنت ،شــبکه نمایش خانگی و در
قالب وی اودی فکر و برنامه ریزی کرد ،منتهی
حتما باید برای وضعیت سالن های سینما هم
چاره اندیشی کرد». صفحه 34
؟؟؟
نگاهی به جریان های سینمایی چند سال اخیر
به بهانه اکران شنای پروانه
هرکسسینمایخودش!
محسن جعفری راد :در جشنواره فجر سال 1387فیلمی اکران شد که تا چند
سال،سینمای ایران را تحت شعاع خودش قرار داد .فیلم درباره الی ...ساخته اصغرفرهادی.از
ان فیلم به بعد کارهایی ساخته شد که بن مایه های داستانی مشابه داشتند از جمله مفهوم
قضاوت و دروغ در محتوا و پایان باز در ساختار روایی و کم کم کمیت این فیلم ها ،ان را به یک جریان
سینمایی بدل کرد.طوری که هر فیلمی که ساخته می شد ،مستقیم و غیر مستقیم به درباره الی ...و ساخته
بعدی اصغر فرهادی یعنی جدایی نادر از سیمین ربط داده می شد که درست هم بود.
تکنیک دوربین روی دست در این فیلم انقدر
درست و «کنترل شده» استفاده شده بود که بعد
از ان شاهد انواع و اقسام کپی کاری ها بودیم که
هیچ کدام نتوانستند موفقیت این فیلم را تکرار
کنند چون طبعا از اصالت سینمایی برخوردار
نبودند .کم کم فرهادی تبدیل شد به فیلمسازی
جریان ساز،تا حدی که کارهای او را با کارهای
موج نوی سینمای ایران مثل قیصر و گاو مقایسه
کرده بودند که در زمان خود جریان سازی کرده
بودند .اما در جشنواره فجر سال 94به یک باره
سینمایایرانبایکپدیدهروبهروشدکهجریان
سینمای فرهادی را اندکی کمرنگ کرد.پدیده به
معنایواقعیکلمه.فیلمیبهنمایشگذاشتهشد
باموضوعاعتیادوفقروابعادپنهانوپیدایان،اما
اجرایی به شدت رئالیستی داشت و از داوران تا
مردم را تحت تاثیر قرار داد؛ فیلم ابد و یک روز
ساختهسعیدروستایی.
داوران دراقدامی بی سابقه طوری به تحسین این
فیلمپرداختندکهرکورددارکاندیداتوریسیمرغ
در تاریخ جشنواره شد و البته اغلب جوایز را نیز
دریافت کرد .ابتدا به نظر می رسید استقبال از
این فیلم تحت تاثیر شتابزدگی و هیجان زمان
جشنوارهباشداماوقتیدراکرانعمومیهمرکورد
فروش را شکست ،کم کم بوی یک جریان تازه در
هوایسینمایایرانپیچید.اگرفیلمهایفرهادی
در مذمت قضاوت ســطحی و دروغ و اختالف
طبقاتیمستتردرجامعهساختهشدهبود.
ابد و یک روز به شفاف ترین شکل ،تاثیر اعتیاد
را در یک خانواده جنوب شهری ترسیم کرده
بود و موفقیت کم سابقه و همه جانبه این فیلم،
باعثشدتعدادزیادیفیلمتحتتاثیراینشیوه
ترسیم موضوع قرار بگیرند یعنی فیلم هایی که
لوکیشن ان در جنوب شهر می گذشت و اغلب
برفقرواعتیادتاکیدداشتند.
شخصیت های متعدد در داستان بود و همگی
رویکردیکامالرئالیستیراسرلوحهکارخودقرار
دارندکهیکیازنمونههایموفقانفیلممغزهای
کوچک زنگ زده ساخته هومن سیدی بود .این
فیلم تمام موارد ذکر شده را داشت،منهای یک
چیز ؛ اینکه خیلی ها جغرافیای ان را نامشخص و
بهنوعیمبهمو«ناکجاابادی»توصیفمیکردند.
فیلمی که از نظر اجرایی بهترین فیلم جشنواره
بود و در اکران هم فــروش باالیی را تجربه کرد
،برخی به کپی کاری از فیلم های خارجی و البته
ابد و یک روز و برخی بــه جغرافیایی انتزاعی
و مصنوعی تعبیر کردند .پرداختن به کیفیت
سینمایی و داستانی این فیلم در این مجال نمی
گنجد،صرفا اشاره ای بود به اینکه نمونه موفقی
از جریان جدید ساخته شد که با فیلم روستایی
شروع شده بود.
البته انواع و اقسام فیلم های ضعیف هم که به
نوعی می توان گفت کپی درجه چندم بودند هم
ساخته شد که نه نزد منتقدان موفق بودند و نه
35
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 35
در اکران حتی هزینه تولیــد خود را دراوردند.
این جریان که مشخصات اصلی اش شخصیت
های عاصی جنوب شــهر،زندگی چرک تحت
تاثیر مواد مخدر،رویکرد رئالیستی کارگردان و
استفاده از دوربین روی دست بود ادامه داشت تا
جشنواره سال قبل که چند فیلم با همین ویژگی
ها ارائه شد اما موفق ترین ان شنای پروانه بود که
هم رکورددار جایزه شد و هم اغلب سیمرغ ها
را دریافت کرد و هم نزد منتقدان ،مثبت ارزیابی
شد.ولی شنای پروانه یک تفاوت اشکار با ابد
و یک روز و مغزهای کوچک زنگ زده داشــت.
جغرافیا و فضایی که داستان در ان می گذشت به
شدت قابل باور و ملموس بود.
اگر موفقیت ابد و یک روز را خیلی ها به حساب
بازیبهشدترئالیستیبازیگرانبهخصوصنوید
محمدزاده گذاشتند و موفقیت مغزهای کوچک
زنگ زده را ناشی از مهندسی جزئیات توسط
هومنسیدیمیدانستنددرشنایپروانه،اغلب
کارشناسان موفقیت فیلم را به شناخت درست
کارگردان از فضایی ربــط دادند که فیلم در ان
روایتشدیعنیجنوبشهروپستوهاییکهکمتر
درسینمایایرانبهانپرداختهشدهبود.مثلزیر
زمینهاییکهمعتاداندرانجازندگیمیکردند
و در واقع ان جا را تبدیــل به پاتوق خود کرده
بودند،مغازه هایی که قمار به طرق مختلف در ان
جریان داشت،خانه هایی که به طور مخفی در ان
موادمخدرقاچاقمیشدوازهمهمهمتردرگیری
های خونینی که به این شدت و حدت کمتر در
سینمای ایران سابقه داشت .مثال درگیری های
ناموسیوقمهکشیانهمازنوعدستهجمعیکه
درشنایپروانهسهممهمیداشت.
حاال دیگر با نمونه ای موفق از سینمای چرک
و کمتر دیده شده جنوب شــهر تهران رو به
رو شــدیم،اما محمد کارت چطور توانست
به این فضاســازی متقاعدکننده دست پیدا
کند .نکته اخر قبل از پرداختن به فیلم محمد
کارت اینکه اغلب کارگردانان ما فراموش می
کنند که ایده مرکزی و نوع بسط و گسترش
ان ابتدا باید روی کاغذ جذاب باشد و بعد در
اجرا کارامد شود و صرف اینکه از یک جریان
موفق ،کپی کنیم یا بــه اصطالح ابرومندانه
ترش تاثیر بپذیریم نمی توانیم موفق باشیم.
دقیقا مصداق عینی جمله ای اســت که می
گوید «انچه که از دل برمی اید،الجرم بر دل
نشیند».با شخصیت های تقلبی و جعلی که
اغلب به تیپ هم نزدیک نمی شوند،نمی توان
فیلم ماندگار ساخت،بلکه فیلم زمانی ماندگار
می شود که شخصیت ها کامال «قوام یافته»
باشــند،اصول درام کامال رعایت شده و اجرا
و فرمی متناسب با محتوای مورد نظر داشته
باشیم نه اینکه هرچه در فیلم های فرهادی
یا روستایی می بینیم«،کپی نا برابر با اصل»
تکرار کنیم!
؟؟؟
ترکیب «هر
کس،سینمای
خودش» باید در
سینمای ایران جا
بیفتد تا هم با تنوع
ژانر رو به رو باشیم
و هم مخاطب از این
حجم تکرار خسته
نشود .ده ها فیلم از
روی کارهای موفق
فرهادی و روستایی
ساخته شدند
طوری که انگار فقط
همین یک «رویکرد
رئالیستی» در سینما
وجود دارد! اگر
فیلمسازان ما،افکار
مستقل و حرف تازه
ای برای گفتن داشته
باشند ،هم به فیلم
خودشان کمک می
کنند و هم به جریان
رو به پیشرفت
سینمای ایران
شنای پروانه؛ کی بینی مرا چنان که منم؟
محمدکارت یــک ویژگی متمایز نســبت
به روستایی و سیدی داشــت .او از سینمای
مستند شروع کرده بود و اغلب فیلم هایش هم
باموضوعاعتیاد،فقروفرهنگلمپنیسممستتر
درجنوبشهر،بود.چونخودشهمبچهجنوب
شهر بود و در مصاحبه هایش بارها و بارها به این
هویت خود تاکید کرده بــود .درواقع کارت از
نزدیک و در قالب «تفسیر خالقانه امر واقع»
با پدیده اعتیاد،فقر و فرهنگ نوچه پروری و
الت منشی در مستندهایش،کار کرده بود و
اغلب مستندهایش هم در جشنواره ها موفق
بودند .از جمله بختک،خونمردگی و مهمترین
انها یعنی اوانتاژ .از طرف دیگر یک فیلم کوتاه
داستانی با نام بچه خور ساخت که داستان ان
همتحتتاثیرفرهنگپنهانمحفلهایجنوب
شهری مثل شرط بندی و قماربازی می گذشت
و این فیلم هم تمام جوایز سال را کسب کرد.
حاال با این سابقه،قرار بود کارت سراغ ماجرایی
برود که در ســالهای اخیر بارها و بارها چه در
فضای مجازی و چه در روزنامه ها شاهد بودیم
یعنی قتل های ناموسی و پیامدهای ان و از همه
مهمترمبحث«انتقام»کهبعدازمدتهاشمایل
قهرمان در یک روایت کالسیک از نوع ایرانی را
عینیتبخشید.
روایت فیلم از این قرار است که زنی به نام پروانه
به خاطر اینکه فیلم حاوی حضورش در استخر
در گوشی ها و فضای مجازی پیچیده بود توسط
شوهرش هاشم کشته می شود و پدر پروانه
فقط یک راه برای رضایت پیش روی خانواده
هاشم می گذارد؛ پیدا کردن کسی که این فیلم
را پخش کرده بود و حاال و ســر و کله قهرمان
اصلی داستان با نام حجت و با بازی جواد عزتی
پیدا شد .او که حبس کشیده هم بود و زندگی
اش را مدیون هاشم می دانست به او قول داد
که هر طور شده فرد مورد نظر را پیدا کند و به
اینترتیبموتورمتحرکهدرامفیلمروشنشد.
مخاطب همراه قهرمان داستان در پستوهای
جنوب شهر سرک می کشید تا باالخره رد و
نشان و سرنخی از ماجرای اصلی را پیدا کند
که در این راستا اجرای فیلم ،بسیار چشمگیر و
غنی است .یک بازی به شدت رئالیستی و البته
کنترل شده از جواد عزتی شاهدیم ،در طراحی
صحنهولباسودرکلفضاسازیجنوبشهرهم
فیلمموفقبود،طوریکهمخاطبکامالباحضور
حجت در خرابه ها و بیغوله ها همذات پنداری
می کند.در این میان تدوین خوش ریتم فیلم
هم به کمک امد تا تنه الغر داستان فیلم کمتر
به چشم بیاید .در واقع فیلم یک خط داستانی
دارد و فاقد خرده روایت است و کارگردان سعی
کرده با فضاســازی اگزجره و البته در خدمت
رئالیسممحیطموردنظربرجذابیتهایروایی
وسینماییاضافهکندکهالبتهخیلیهااینتنه
الغر داستان و نوع انگیزه حجت را جزو ضعف
فیلم عنوان کردند که به زعم نگارنده این طور
نیست،چون حجت زندگی خودش را مدیون
هاشم می داند و به خاطر همین به اب و اتش
می زند.
ایده مرکزی فیلم یعنی نوع شــرطی که پدر
پروانهگذاشت،برگبرندهفیلمنامهوکارگردانی
کارت،برگ برنده ساختار شنای پروانه است.
از بازی سرشار از جزئیات جواد عزتی گرفته
تا بازیگرانی که مدت زمان کمی در داســتان
حضور دارند اما انقدر حضــور انها «فردیت
یافته» است که در ذهن می مانند .از جمله طناز
طباطبایی،امیر اقایی و پانته ا بهرام.اما بدون
شک بهترین بازی فیلم از ان جواد عزتی است
چون کار سخت تری نسبت به سایر بازیگران
داشت .عزنی دو نوع بازی در فیلم دارد .در یک
سوم ابتدایی ،دقیقا بر خالف رفقا و بچه محل
های خود کامال ارام،مطیــع و موجه قرار بود
باشد که به خوبی این احساسات را انتقال داد اما
در نیمه دوم فیلم قرار بود دقیقا تبدیل شود به
یکقهرمانعاصیجنوبشهرکهچیزیبرایاز
دست دادن ندارد و به اب و اتش می زند و عزتی
این دو گانگی را با با بــازی درونگرا در ابتدای
فیلم و بازی پر اکت و برونگرا در نیمه دوم فیلم
به خوبی ارائه کرد که با پایان بندی هوشمندانه
فیلم،اینبازیبهثمرنشست.
نتیجهاینکهترکیب«هرکس،سینمایخودش»
بایددرسینمایایرانجابیفتدتاهمباتنوعژانر
رو به رو باشیم و هم مخاطب از این حجم تکرار
خسته نشود .ده ها فیلم از روی کارهای موفق
فرهادی و روستایی ساخته شدند طوری که
انگار فقط همین یک «رویکرد رئالیستی» در
ســینما وجود دارد! اگر فیلمسازان ما،افکار
مستقلوحرفتازهایبرایگفتنداشتهباشند،
هم به فیلم خودشان کمک می کنند و هم به
جریانروبهپیشرفتسینمایایران. صفحه 36
MOHSEN KIYAII
با محسن کیایی درباره هران چیزی که نتیجه اش میشود احترام به مخاطب
هرگزبهشعورمخاطبتوهیننمی کنم
تلویزیون همه مهره هایش را از دست می دهد اگر صدای مخالف را نشنود
دنیاخمامی :محسن کیایی بازیگر شیرینی است ،این «شیرین» بودن کلمه ای تحلیلی نیست و در دایره المعارف
نقد تخصصی نمی گنجد اما در اصطالح به کسی گفته می شود که معموال کارهایش دوست داشتنی و دلنشین
جلوه می کند .شاید این ویژگی از لبخند همیشگی اش برمی اید یا شاید از نقش هایی کمدی که ایفا کرده اما حاال
ارمان «هم گناه» را بازی کند باز به دل مخاطب می نشیند.
دیگر خصیصه ای است که حتی اگر با ان یک نقش تلخ و جدی مثل ِ
محسن کیایی ازمون و خطای زیادی در کارنامه کاری اش انجام داده و حاال مدتی است که درست تر و باطمانینه قدم برمی دارد و
تجربه جذاب نویسندگی در «هم گناه» جایگاه او را باثبات تر کرده است .فیلمنامه «هم گناه» یکی از بهترین فیلمنامه های چند
سال اخیر در شبکه نمایش خانگی است و ویژگی هایی دارد که ان را برجسته کرده و از این حیث با محسن کیایی بیشتر از باب
نویسنده بودن در این گفت وگو گپ زدیم که در ادامه می خوانید.
37
عکس های هم گناه :میالد کیایی
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 37
جایگاه ویژه
حقیقت ماجرا این
است که برای من
کاراکتر اصلی این
قصه خانواده صبوری
بود و هرکدام از این
کاراکترها هم جزئی
از این خانواده هستند
و باید به ان ها بها
داد و همانطور که
دیدید همه ادم های
این خانواده روی
سرنوشت یکدیگر
تاثیر داشتند.
در بخشــی از گفت وگو بــا فریدون
جیرانی اشــاره کردید کــه در ابتدا
دوست داشتید نقش «پیمان» را بازی
کنید .حاال که کار تمام شده و اقبال ها
را دیدید باز هم اگر زمــان به عقب
برمی گشت دلتان میخواست ایفاگر
نقش پیمان باشید؟
مخاطب را میتوان پیش بینی کرد اما گاهی
نمی توان میزان رضایتش را حدس زد و برای
من این میزان استقبال شگفت انگیز بود .هر
بازیگری وقتی نقشــی را بازی میکند کس
دیگری نمی تواند عینا همان بازی را داشته
باشد و هر نقشــی برای بازیگر یک اورده
دارد ،من ارمان را در «هم گناه» با این مدل
بازی کردم و قطع ًا اگر پیمان را بازی می کردم،
ان نقش را به شکل دیگری می دیدید .پیمان
پیچیدگی هایی داشت که من ان را دوست
داشتم و برای همین در ابتدا عالقه داشتم که
ان را بازی کنم اما با توجه به بازخوردهایی
که در طول پخش و حتی االن پس از پایان ان
از مخاطب گرفتم بسیار از ایفای نقش ارمان
راضی هستم.
یکی از ویژگی های فیلمنامه «همگناه»
که شما نویسنده ان بودید این است
که تمام شــخصیت ها دارای عقبه
و شناســنامه و توضیحات مربوط
به خودشان هســتند و اینجور
نیست که کاراکتری بدون عمق
رها شده باشــد و بی جهت در
مسیر داستان حضور داشته
باشد و این موضوعی است
که معموال در کارهای ایرانی
رعایت نمی شــود و تمام
توجه ها به ســمت دو ،سه
شخصیت اصلی است و بقیه
صرفا به داســتان همان سه
نفر کمک می کنند و خودشان
از قصه و ویژگی تهی هستند.
حقیقت ماجرا این اســت که
برای من کاراکتر اصلی این قصه
خانواده صبوری بود و هرکدام
از این کاراکترهــا هم جزئی از
این خانواده هســتند و باید به
ا ن ها بهــا داد و همانطور که
دیدید همه ادم های این خانواده
روی سرنوشــت یکدیگر تاثیر
داشتند .در مرحله نوشتن دلم
نمیخواســت همه قصه روی
دوش کسی باشد و کسی نفر اول
باشد ،الزمه این تصمیم این بود که
هر کدام از شخصیت ها قصه خودشان
را داشته باشــند و برای همین نوشتن
این کار خیلی ســخت بود .ما در مرحله
نگارش خیلی عذاب کشیدیم که این همه
قصه را به لحاظ زمانی جای گذاری کنیم تا
بیرون نمانند و اتفاقات بجا بیفتد و مهندسی صفحه 38
درستی برای ان اتفاق بیفتد و همین هم دلیل
این شد که نوشتن این فیلمنامه چیزی بیشتر
از 7ماه طول کشید.
سریال «هم گناه» چندین اسم بزرگ
در گروه بازیگران داشــت و منهای
یکی ،دو نفر تقریبا همه بازیگران برای
خودشان رزومه و کارنامه ای داشتند.
چطور توانستید ان ها را راضی کنید که
نقش اولی وجود ندارد و همه تقریبا به
یک اندازه دیده می شوند؟
خداراشکر همه بازیگران ما می دانستند که
نقش کاراکترشــان به چه اندازه ای است و
می دانستند که از ابتدا تا انتها برای شخصیتی
که بازی می کنند چه اتفاقی می افتد .چون
روزی که این دوستان قرارداد بستند ما 12
قسمت اماده داشتیم و من به همه بازیگران
ابتدا و ســرانجام کار را گفته بودم و قصه،
بازیگــران را جذب کرده بــود و دچار این
حاشیه ها که شما به ان اشاره کردید نشدیم.
نکته جالب این است برای بازیگرانی
که حکم بازیگران درجه چندم را هم
در کار داشتند ( به لحاظ برند اسمی و
سابقه درخشش) نقش و دیده شدنی
را متصور شده بودید و در فیلمنامه و
دیالوگ نویسی جای داده بودید.
بله این برمی گردد به این موضوع که ما موقع
نگارش به بازیگر و نامش فکر نکرده بودیم و
فقط به این فکر کردیم که کنش شخصیت ها
درست باشد و قصه درست پیش برود.
تغییر شخصیت شــما در فصل دوم
و در پی عشــق به زیبا و تبدیل شدن
از پسری ســربه هوا و بی مسئولیت
به مردی عاشــق پیشــه و دردمند،
می توانست شعاری بشــود اما این
اتفاق نیفتاد .این در فیلمنامه فکر شده
پیش رفته بود یا در بازی درامد؟
اگر ادم ها و اتفاقات و موقعیت های فیلمنامه
از دل جامعه و روابط اجتماعی واقعی بیرون
بیایند مخاطب کامــل ان را می پذیرد .در
فیلمنامه نویسی ،من همیشه سعی میکنم
که به دل جامعه توجه کنم و خانواده صبوری
برایند اتفاقات جامعه بود و همین موضوع
باعث شد که چه در نوشــتن و چه در بازی
به ســمت باورپذیری پیش برویم .من سعی
کردم این موضوع را در دیالوگ نویسی هم
رعایت کنم و شعارنویسی نکنم و چیزی به
ذوق نخورد .من دلم میخواهد اگر یک مادر و
پسر با هم در سریال حرف می زنند مخاطبی
از خودش نپرسد مگر مادر و پسر این جوری با
هم حرف می زنند؟ این برای من بااهمیت ترین
ویژگی یک فیلمنامه و در کل کار خوب است
که در «هم گناه» تا انجا که می توانستیم سعی
کردیم رعایتش کنیم تا همه چیز قابل درک
و ملموس باشد.
در این مسیر ریتم شتاب دار همیشگی
کارهای بــرادران کیایی خیلی دیده
نمی شود و با یک طمامینه پیش رفتید.
رخدادها زاییده ذهن
نیستند؛ برایند همه
ان چیزی هستند
که پیرامون ما در
حال اتفاق افتادن
است .نمونه اش را
در کاراکتر ترنس
سریال و مشکالتی
که برایش در خانواده
و جامعه پیش می اید
دیدیدم یا مشکالت
طالق و . ...برای
اینکه شما نمیتوانید
کار اجتماعی بکنید
اما به اجتماع توجه
نکنید و وقتی بخواهید
اجتماعی بسازید
سیاست فرهنگ و
اقتصاد و ...با هم
ارتباط پیدا می کند
دقیقا ما ســعی کردیم درونیات اد م ها را
ببینیم و با طماطینه پیش برویم.
شما در کارهایتان معموال یک مشکلی
را که ریشه سیاسی – اجتماعی دارد
در نظر می گیرید و داستان را براساس
ان پیش می برید اما در اینجا همه چیز
در دل یک خانواده به نام «صبوری»
اتفاق افتاد.
اینجا یک خانواده درگیر همه ان مشکالت
می شــود .رخدادها زاییده ذهن نیستند؛
برایند همه ان چیزی هستند که پیرامون
ما در حال اتفاق افتادن است .نمونه اش را در
کاراکتر ترنس سریال و مشکالتی که برایش
در خانواده و جامعــه پیش می اید دیدیدم
یا مشــکالت طالق و . ...برای اینکه شــما
نمیتوانید کار اجتماعی بکنید اما به اجتماع
توجه نکنید و وقتــی بخواهید اجتماعی
بسازید سیاســت فرهنگ و اقتصاد و ...با
هم ارتباط پیدا می کند و همین می شود که
در موقعیت های مختلــف بعضی از قصه ها
می تواند برای بعضی برخورنده باشد.
چندی پیش صحبت ادغام شــبکه
نمایــش خانگی و تلویزیون شــد.
به نظر شــما «هم گناه» می تواند در
تلویزیون پخش شود؟
من همیشــه حســرت میخورم که ما
پتانســیل بزرگی به نام تلویزیون ملی
داریم اما نمیتوانیم از ان استفاده کنیم.
شخصا خوشحال تر بودم که «هم گناه»
در تلویزیون پخش می شد چون ان وقت
به جای 10میلیون بیننــده 30میلیون
بیننده داشــتم و مطمئن بودم که این
ســریال از ان مجموعه های به اصطالح
خیابان خلوت کن می شود« .هم گناه» چیز
عجیبی نداشت و می شد که در تلویزیون
پخش شود اما نمی شود چون تلویزیون
شــرایط واقعی را نمی پذیرد .به هرحال
در هرکار اجتماعی نقدی وجود دارد اما
در تلویزیون این شــکلی است که همه
ادم ها باید شبیه هم حرف بزنند و کسی
نمی تواند بد حرف بزنــد! پس ما چطور
نشان بدهیم که ارمان ادم الابالی و بی
مسئولیتی است که در پس اتفاق ها دچار
تغییراتی می شود؟ اگر ارمان ادم خوبی
بود ،این چرخشی که در ارتباط با کاراکتر
زیبا داشت اصال جذاب نمی شد و به همین
دلیل ما نمی توانستیم ارمان را این شکلی
که در شبکه نمایش خانگی نشان دادیم
در تلویزیون نشان بدهیم؛ با وجود اینکه
در همین شــرایط برخی از سکانس های
من و سامان حذف و دچار ممیزی شد .من
تصورم این است که خوبی و بدی مطلق
و سیاهی و ســفیدی دارد به پروژه های
تلویزیونی اسیب می زند و مخاطب را به
شدت کم می کند .در تلویزیون مولفه های
شخصیت های خوب مشــخص است و
مولفه های شخصیت های بد هم همینطور
و با این فرمان پیش رفتن بازتاب جامعه را
نشان نمی دهد.
39
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 39
جایگاه ویژه
و خیلی از این موضوعات برمی گردد
به اعمال ســلیقه های شخصی .چرا
کــه فرضا همین شــخصیت ترنس
شما بارها می شــد که محل بحث در
تلویزیون شود اما نشد .
بله متاســفانه .در تلویزیون این جور است
که متن شما را چند نفر می خوانند و به جای
اینکه نظرات کارشناســی بدهند نظرات
سلیقه ای می دهند و براساس ممیزی است و
اینقدر از ان کم و اضافه می کنند که ان دیگر
متن من نیست و هیچ تاثیرگذاری هم ندارد
چون واقعی نیست؛ نه روابط واقعی است و نه
اتفاقات و نه شخصیت ها را در عالم واقعیت
مالقات می کنید.
پس یعنی شما گاردی برای کار کردن
در تلویزیون ندارید؟
گاردی ندارم ،کار میکنم اگر بگذارند خودم
باشم .اگر شرایط بهتر باشد چرا کار نکنم؟
همیــن االن من یک ســریال کمدی برای
تلویزیون نوشــتم که قرار است کار بشود و
نمیدانم چه اتفاقی برای ان می افتد .اما حرفم
این است که اگر رسانه ،رسانه ملی است نباید
فقط از یک جناح خاص ،یک اندیشه خاص و
یک طیف خاص حرف بزند و حمایت کند چون
با این کار یک بخش مهم جامعه از تصویری
که در تلویزیون نمایش داده می شود حذف
می شــوند و بنابراین ان بخش مهم ،بیننده
کارهای این مدیــوم نخواهند بود .گروهی
پویاست که نظرات مخالف و مختلف داشته
باشد .ما در گروه خودمان هم این تفاوت ارا
را داریم و گاهی پیش امده که من با مصطفی
مخالف باشم یا او با من مخالف باشد و طبیعی
است .اما در تلویزیون هیچ نظر مخالفی جای
ندارد و این رغبت ادم ها را برای کار کردن کم
می کند .از طرف دیگر شرایط مالی صداوسیما
در حال حاضر خوب نیســت و گروه تولید
وقتی میخواهند در تلویزیون کار کنند مدام
نگرانی «پول» دارند و خیلی از ادم ها هستند
که هنوز برای کارهای قبلی شــان طلبکار
هســتند .من فکر میکنم اگر ان بخش اول
درست بشود این بخش مالی هم خود به خود
درست می شود .در ان شرایط ادم هایی مثل
حسن فتحی ،رضا عطاران و ...کار می کنند و
سیل بیننده را با خود می اورند .همین االن
شما مهران مدیری ،احسان علیخانی و سعید
اقاخانی را از تلویزیون ما بگیرید دیگر این
مدیوم چه خواهد داشت؟ عادل فردوسی پور
االن کجاست؟
در برهوتی از برنامه ســازی به سر
می بریم که بازپخــش خندوانه امار
اصلی بیننده را دریافت می کند!
دقیقا و چرا رامبد جوان کار نمی کند؟ روزی
دیگر هم به مهران مدیری و احسان علیخانی
هم فشار می اید و می روند سراغ تجربیاتی
دیگر و تلویزیون را ترک می کنند و دیگر چه
چیزی می ماند؟ پس باید دنبال راه حل بود و
این مشکالت را حل کرد چرا که این رسانه،
رسانه ملی است و می تواند میلیون ها بیننده
داشته باشــد .به جای اینکه ادم ها را حفظ
کنیم و بگوییم با وجود نظرات غیرمشــابه
کارشان را بکنند ان ها را از خودمان میرانیم.
مثال مدیرها باید به رضا عطــاران بگویند
برو کارت را بساز و به ما برسان؛ این اعتماد
درست است چون سودی دوطرفه دارد.
من فکــر میکنم فیلمنامه نویســان
همیشــه شــرایط ســختی برای
اعتبارسنجی مخاطب و تشخیصشان
دارند چراکه همان مخاطبی که «دل»
را می بیند« ،کرگــدن» را هم دیده و
«اقازاده» را هم تماشا می کند و پای
ثابت «هم گناه» هم می شود؛ پس او
سلیقه اش چیست؟! شــما چطور به
ارزیابی رسیدید؟
مهم ترین نکته این است که همیشه مخاطب
این را بداند که به شعورش توهین نشده است.
خیلی اوقات خیلی از کارها دیده می شــود
اما وقتی پیگیر میشــوی در همین فضای
مجازی نقدهایی تنــد درباره اش میخوانی.
مردم تماشــا می کنند اما ایا لذت می برند؟
مخاطب در خانه اش نشسته و گاهی میخواهد
وقتش را بگذارد و با یک کاری ارتباط خوب
یک بخشی از تایید
از مردم عام گرفته
می شود که مثال
خداراشکر برای من
وجود دارد و از مردم
انرژی مثبت میگیرم،
اما یک جایی از
تایید هم برمی گردد
به همکاران و
کارشناسان که
بتوانی با تایید ان ها
ماندگار شوی .هرچند
که هر بازیگری
تجربه را در ژانرهای
مختلف را دوست
دارد اما متاسفانه
اینطور است که تو
اگر کمدی بازی کنی
دیگر مدام پیشنهاد
کمدی به تو می شود
و سینما یقه ات را ول
نمی کند!
برقرار میکند و با یکی دیگر نه! این را می شود
از کامنت ها و نظــرات فهمید .من عقیده ام
این است که اگر به شــعور مخاطب احترام
بگذاریم ،او هم دنبال کننده کار ما خواهد بود
با شرط رضایت! مهم ترین چیزی که وجود
دارد این اســت که با تماشاگر صادق باشید
و این صداقت در «هم گناه» بود که مخاطب
را جذب کرد .این که می گفت همه ادم های
بد هم یک نقطه کوچک روشن در خودشان
دارند و همه ادم های خــوب هم حفره های
تاریکی دارند و به طور محض نمیشود درباره
ان ها قضاوت کرد.
از ویژگی های مثبت برادران کیایی این
است که درست است پول برایشان
مهم است ،اما «فقط» پول برایشان
مهم نیست و به مخاطب و سلیقه اش
فکر می کنند و تنها منفعت شخصی را
دنبال نمی کنند.
ما اگر می خواستیم برای شبکه نمایش خانگی
سریال بســازیم 6 ،سال پیش می توانستیم
اولین سریالمان را بســازیم و پیشنهادش
را هم داشــتیم .همین االن هم پیشنهادات
زیادی به ما برای ساخت فصل های بعدی شده
است اما هنوز نپذیرفتیم .من و مصطفی این
شرط را پیش خودمان گذاشتیم که اگر قصه
بهتری بود «هم گناه» را ادامه می دهیم و اگر صفحه 40
بازی من ابعاد دیگری می گرفت .حضور خانم
تهرانی در این کار هم به من ،هم به سریال و
هم به خودش کمک کرد .چون فکر میکنم
ایشان دوباره بعد از مدت ها با نقشی پررنگ
برگشت و ای یاداور دوران سوپراستاری او
بود .من بابت این موضوع خیلی خوشحال
شدم چون خیلی حیف است که این بازیگر
خودش را از مردم محروم کند.
یکی از شاخصه های ایشان «نه»های
درســتی بود کــه گفتنــد و همین
ماندگارشان کرد ،خود شما چقدر به
موقع نه گفتید و چقدر پشیمان هستید
از انجام بعضی از کارها؟
سینمای ما شــرایط بدی دارد؛ ورود به ان
سخت است ،کار دشــوار و ماندگاری هم
سخت تر است و از ان طرف جزو چند جوان
اول ماندن هم خیلی مشقت بار است .تا یک
جایی من به عنوان بازیگر مجبور هســتم
برای اینکه در مارکتینگ بمانم نقش هایی
بازی کنم که دوست ندارم و قطع ًا در کارنامه
کاری من هم نقش هایی هست که دوستشان
نداشته باشم و حاال فکر میکنم که اگر بازی
نمیکردم روند کاری من جور دیگری میشد
اما قطعا ان تصمیم را با عقل و جایگاهی که
در ان زمان داشتم گرفتم پس نمیتوانم به
خودم خرد ه ای بگیریم .در حال حاضر هم
فکر میکنم کار من تازه اوج گرفته و از این
پس باید بیشتر مراقب همین «نه» و «بله»
گفتن ها باشم.
نه ،نمی سازیم چون نمی خواهیم خاطره خوب
این دو فصل را خراب کنیم .چه فایده که ما
مدام بسازیم و مرتب بدتر شود.
در سینما هم همین منوال را داشتید و
فکر می کنم می شد که «خط ویژه» یا
«بارکد» را ادامه بدهید.
بله برای «خــط ویژه» و «بارکــد» هم این
پیشنهاد را داشتیم که ادامه اش بدهیم اما
نپذیرفتیم چون پیــش خودمان گفتیم اگر
بخواهیم ذهن و انرژی مان را بگذاریم برای
قســمت بعدی یک فیلم ،تمرکزمان را برای
روایت یک قصه جدیدتر می گذاریم و ان را
می سازیم چرا انجام یک تجربه تکراری؟! االن
هم واقعیت برای ما همین اســت و به چیزی
فکر می کنیم که برای خودمان جذاب است
تا ان کار را انجام بدهیم.
تاثیر هدیه تهرانی روی بازی شــما
چقدر بود ،می شــود ایــن تصور را
داشت که اگر هدیه تهرانی نبود شاید
شخصیت ارمان هم این میزان دیده
نمی شد؟
هرکدام از بازیگران یک اورده ای برای نقش
دارند و همین در بازیگر نقش مقابل هم تاثیر
می گذارد و قطعا اگر بازیگر دیگری به جای
خانم تهرانی این نقش را بازی می کرد مدل
سینمای ما شرایط
بدی دارد؛ ورود به
ان سخت است ،کار
دشوار و ماندگاری
هم سخت تر است
و از ان طرف جزو
چند جوان اول ماندن
هم خیلی مشقت بار
است .تا یک جایی
من به عنوان بازیگر
مجبور هستم برای
اینکه در مارکتینگ
بمانم نقش هایی
بازی کنم که دوست
ندارم و قطعاً در
کارنامه کاری من هم
نقش هایی هست که
دوستشان نداشته
باشم
شــما جزو بازیگران پولساز شبکه
نمایش خانگی و ســینما شــدید.
اوال با این عنوان چه احساســی را
تجربه می کنید و دوم اینکه شده در
پروژه هایتان به تعمد نخواهید بعضی
از رقبایتان حاضر باشند؟
من هر اتفاقی که مثبت باشد را دوست دارم
و از اینکه به من بگویند تو بازیگر پرفروشی
هستی اســتقبال می کنم .همه ما دنبال این
عناوین مثبت هستیم و اگر به گفته شما من
این جایگاه را دارم خیلی هم خوب است .برای
من بیشــتر از هر چیزی کار مهم است ،من و
برادرم عاشق سینما هســتیم و این شکلی
در دفتر کار نمی کنیم که فالنی باشد و فالنی
نباشــد .ما تالش میکنیم که کار خودمان را
بکنیم و درگیر این حاشیه ها نشویم.
در سال های اخیر مخاطب نشان داده
که دیگر مثل گذشــته دنبال ظاهر و
خو ش قیافه بودن نیست ،کما اینکه
ستاره های فعلی و بازیگران محبوب
ما مثل شما دارای ظاهر ویژه ستاره
نمایی نیستند و این یک پیشرفت در
حوزه مخاطب است .تحلیل شما در
این باره چیست؟
من فکر می کنم هنوز هم تماشــاگر ما
خو ش قیافه و خو ش ظاهر بودن برایش
اهمیت دارد و هرکسی که این مولفه ها
را دارد همین االن هم مورداستقبال قرار
می گیرد اما اتفاقی که افتاده این است که
حاال مردم به بازی خوب بیشتر اهمیت
می دهند .اگر بخواهیــم به مولفه های
اصلی جذابیت فکر کنیــم قطعا نه من
این ها را دارم ،نه نویــد محمدزاده ،نه
جواد عزتی و ...اما همه این افراد دارند
تالش می کنند از نظر کیفیت کاری روی
بورس بمانند .به نظــر من چهره از یک
جایی به بعد برای مخاطب عادی می شود
کمااینکه ما االن فکر می کنیم ال پاچینو
یکی از زیباتریــن ادم های روی زمین
است و یا درحال حاضر تصور می کنیم که
نویدمحمدزاده خیلی زیباست و شاید
دیگر معایب جواد عزتی هم به واسطه
بازی خوبش اصال به چشــممان نیاید یا
محسن کیایی اگر خوب بازی کند دیگر
بینی اش به چشم نمی اید!
اما هنــوز بازیگر طنز جــدی گرفته
نمی شــود مگر اینکه کار غیرکمدی
بازی کند ،مثل اتفاقی که برای سعید
اقاخانی ،مجید صالحی ،رضا عطاران
و حتی شما در همین پروژه افتاد.
متاسفانه این اتفاق در سینمای ما وجود
دارد و کمدی را جدی نمی گیرند .درحالی
که بازی در کمدی خیلی کار سختی است.
وقتی این موضوع جدی گرفته نمی شود
بازیگر برای اینکه توجه و تایید را بگیرد
باید کارهای دیگر هم بکنــد درنتیجه
ســراغ ژانر جدی می رود .یک بخشــی
از تایید از مردم عام گرفته می شــود که
مثال خداراشــکر برای من وجود دارد و
از مردم انرژی مثبت میگیــرم ،اما یک
جایی از تایید هم برمی گردد به همکاران
و کارشناســان که بتوانی با تایید ا ن ها
ماندگار شــوی .هرچند که هر بازیگری
تجربه را در ژانرهای مختلف را دوست دارد
اما متاسفانه اینطور است که تو اگر کمدی
بازی کنی دیگر مدام پیشنهاد کمدی به
تو می شود و سینما یقه ات را ول نمی کند!
باید در این موقعیت ایستادگی کرد و این
استقامت خیلی کار سختی است.
کمدی را که کنار نمی گذارید؟
نه قطعا اگر پیشــنهاد خوبی باشد تالش
می کنم سالی یک کمدی را کار کنم چون این
ژانر را خیلی دوست دارم.
چه زمانی می خواهیــد کارگردانی را
تجربه کنید؟
من کارگردانی را دوســت دارم و در برنامه
کاری ام هم جــای دارد .اتفاقا فیلمنامه ای
به دستم رســیده که خیلی دوست دارم و
منتظرم شرایط ســینما مهیا بشود و اگر
شرایط مناسب بود ان را بسازم.
41
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 41
سینمای ایران
نگاهی به هم گناه که بیشتر از همه
به خانواده بها داد
غرور و تعصب
«خانواده برای ما خیلی اهمیــت دارد .ما قرار
نیست موضوع را حل کنیم .تالش ما بر این بود
که واقعیت را نمایش دهیم .تضاد و تفاوت بین
نسل ها را نمایش دهیم .قدیم هر 10سال تغییر
در نسل ها داشتیم ،اما امروزه هر دو یا سه سال
این تغییرات وجود دارد .نخواستیم در نشان دادن
این شرایط افراط و تفریط کنیم .خانواده جایگاه
بسیار مهمی دارد و تالش داریم بگوییم خانواده
چطور می تواند کنار هم باشــد ».این نقل قول
نویسنده ســریال «هم گناه» -جدیدترین اثر
برادران کیایی -است .ســریالی که سعی شده
به موازات ارزش ها و هنجارهای ایرانیزه شــده
مردم بستری اسیب شناسانه و نقادانه را همراه
با یک نگاه کنایه امیز نسبتا کمیک فراهم اورد
و اسیب شناســی را از دل ارکان مهمــی چون
خانواده استخراج کند.
ســریال «هم گناه» دقیقا زمانی پا به میدان
نهاد که دیگر سریال ها با بن مایه ضدخانواده -در
راســتای ارزش های فردی و جمعی -درحال
پیشــروی بودند ،این اولین اثــر مجموعه ای
برادران کیایی در شبکه خانگی است که درست
روایی اثار پیشین و بد کیایی
اســت با پیمایش
ِ
نظیر «بارکد»« ،چهارراه استانبول» و «مطرب»
گرایی هدفمندتری مخاطب را
این بار با تجربه
ِ
با اثرش مواجه می ســازد ،اما مهم تر از ان این
اصل است که وی توانسته است این بار با پشت
سر گذاردن اثاری که از ســطح خود نیز فراتر
نمی روند؛ روایتی را در دست بگیرد که حداقل
نه دغدغه !! -بلکه مساله خود را از نوعیت یکمعضل اسیب شناسانه بررسی کند.
«هم گناه» بیش از پیش مساله محسن کیایی
در جایگاه نویسنده است و این بدان معناست که
بر پوسته روایت خود به قدر کافی اشراف و دقت
طراحی یک خانواده،
نظر دارد که بتوانــد از دل
ِ
بحران ها و معضالت درهم تنیده شده یک نسل
متنی مناسبی
را واکاوی کند .سریال نه انضمام ِ
کارگردانی پروبلماتیکی دارد که با هر
دارد و نه
ِ
شات منفک از میزان قاب ها و دکوپاژها به منصه
ظهور می رســد .حتی می توان گفت برخالف
متن محسن
تمامی اثار این دو برادر؛ این بار این ِ
کیایی بوده اســت که در هر صــورت مصطفی
کیایی را عقب زده و خویش را بر بطن اثر مسلط
چیستی و چونی ها می کند.
محســن کیایی با ترفندی روایی« ،هم گناه»
را -جدا از اینکه ایا توانایی ابستن سازیِ کیفی
و ارزشمند روایی داشته باشد یا نه -به خوبی با
ِ
پیرنگ اثر همراه میکند و به
جزئیات ریز و درشت
درستی حد حایلی میان یک اثر ذاتا دغدغه مند
و پر از مصائب ،با شــوخی هایی که کمی فرایند
توصیف را تلطیف میکند ،میکشد .به این ترتیب
جنس شوخی ها و اساس بســتری که روایتش
روی ان به مثابه طنازی های دیالکتیک محور،
میان شخصیت ها بنیان شده است دارای منحنی
و پیچش خاصی هســتند که بــا کدهای ریز و
قطعه قطعه ای که محســن کیایــی ان را برای
شخصیت ها -ولی بیشــتر برای خود -طراحی
کرده است یافت می شود که حال می خواهیم به
چونی هر شخصیت بپردازیم.
چیستی روایت و
ِ
برادران کیایی فونداســیون اثر خود را نه روی
چارچوبی چون ارزش گریزی و خانواده زدایی،
همیت کاراکترها و تعلیق های ساطع
بلکه تمام ّ
روح خانواده و ارزش ها استخراج
شده از ان را از ِ
کرده و به تقابلی دوجانبه از ســنت به مدرنیته
شدن نســل های درون هر خانواده پرداختند.
ِ
این را باید
درنظرگرفت که نبود
لیال و فرضیه های
جنون امیز پیمان
در متن به مثابه یک
اصل پیش برنده
در داستان شوک
مناسب و خوبی است
اما کارکردی بیسیک،
حساب شده و متنی
ندارد؛ چیستی ندارد
و شخصیت پردازی
نیز نمیکند زیرا
استحالۀ شخصیت
ِ
پرداخت
وابسته به
یک شخصیت از قبل
تشکیل شده است
زیســتی
این فکت بی هیچ طریقتی از ســنگ ِر
ِ
هنرمند قابل ادراک است و برادران کیایی در برابر
دیگر اثار شبکه خانگی که پاره پاره بودن روایت
(متاســفانه) خصیصه ذاتی انان است ،به خوبی
منســجم پیرنگ خود را با تحفیظِ
بیرق نسبتا
ِ
پوسته ای ارزشها به اهتزاز در اوردند.
بنیان «هم گناه» -بااینکه فیلمنامه قابل قبول
و قابل تاملی دارد -فی نفسه به طرز زایدالوصفی
پرنسیب ندارد ،در «هم گناه» نه دغدغه زمان
مطرح اســت و نه مســاله مکان مهم است .به
عبارتی دیگر؛ همه اتفاقات ریز و درشت و سهل
و ســختی که تمامیت مجموعــه را اینچنین
پیوسته ،با یک داستان تک خطی جلو میبرد نه
وابستگی خود به مکان های پایتخت را در جهان
ِ
تقید؛ منظــم میکند و نه
روایت خــود به یک ّ
ماهیت زمانی که کاراکتر در درون ان مشغول
زیستن است را پویا و منسجم میسازد ،به گونه
ای که هرگز نمیتوان التزام خرده داستان های
اثر را به پایتخــت و مکان های خاصی که قصه
در ان روایت می شــود قرابت داد که عضوی
داستان «هم گناه» باشند.
الینفک از
ِ
ماجرای گذشــته کاراکتر لیال علنا میتوانست
در هر دوره ای از گذشته اتفاق بیفتد و ما چیزی
غیر از -حتــی پرداختی مغمــوم از یک کنش
غاصبانه -نمی بینیم .حال اگر ماهیت زمان در
روایی اثر برای فیلمساز با این فرضیات
قلمرویِ
ِ
دغدغه نیســت (چون صرفا مصائب لیال توسط
دو عض ِو شــرور خانواده یعنی فریده و فرید حائز
اهمیت میشــود) پس «هم گناه» چه لزومی بر
فلش بک زدن به این خاطرات دیده است وقتی
میتوانست ماجرای گذشته لیال در هر دوره ای از
گذشته رخ دهد؟ گویی فیلمنامه صرفا فلش بک صفحه 42
میزند تا با قاب هایی
سطحی نشان دهد
که ماجرا از این قرار
بوده اســت؛ بدون
اینکه بتواند انسجامی
بر انان بخشد.
تناسب انتخاب
شــخصیت پردازی ها نیز به
ِ
درســت و بجای کارگــردان اثــر -مصطفی
کیایی -که از بازیگران مختلفی چون احسان
کرمی ،پدرام شریفی و سوگل خلیق نقش هایی
می گیرد ،نه تبدیل به ادا می شود و نه به صورت
خام ،رها میگردد ،باورپذیر اســت و با رعایت
حداقل مقدماتِ شــخصیتی خــود ،روایت
ِ
را حفظ می کند؛ درســت اســت که در بطن
فیلمنامه سیستم شخصیت پردازی «هم گناه»
به تعالی و شکوه نمیرسد -انچنان که تمامی
شخصیت ها برای پیشــبرد رخدادها هرکدام
کدهای الزم را دارا هســتند ولی در کل فاقد
همگی
کدهای کافی اند -اما در اجرای نقش ها
ِ
انان توانسته اند به صورت نسبی ،قابل قبول -نه
خوب !! -به اندازه هویت مذموم و ممدوح خود
د روایت عرض اندام کنند.
ِ
علــت مذکور ســیر حائز حس و
ولی به
حساسیت شخصیت ها در مقدمات رخدادها،
هیچکدام ملموس و باورپذیر نمی شوند .مثال
نمیتوان علت این میزان وابستگی از کدهای
دستی رابطه «ارمان دربندی» با
ناکافی و دم
ِ
«زیبا فخری» را ردیابی و کشف و شهود کرد،
چرا که ما سیگنال های الزم از ابراز عالقۀ یک
طرفه «ارمان» می بینیم ولی هرگز این کدها به
نقطه اتکایی قابل درک نمی رسند که اینگونه
تابع هم باشند تا بشود عشقشان را باور کرد .از
حب و بغضی که
طرفی علت این میزان کینه و ّ
«لیال کوهی» -با بازی سطحی و کامال تصنعی
پالستیکی «هنگامه قاضیانی» -به فرزندانش
و
ِ
ساطع کرده است از چه بستر و تمهی ِد رفتاری
برخاسته است که اینگونه از خانوادۀ صبوری
نفرت دارد؟ چون فقط او را تهدیدی عقیم به
ترک ولد کرده اند؟ همیــن!؟ چرا صرفا با یک
تهدید ابت ِر دو عضوخانــواده «صبوری» چون
«فریده» و «فرید» ،این لیال است که هست و
نیست زندگیش را بر باد میدهد و پذیرای رفتن
میشود؟ در اصل مشکل از خود «لیال» است که
با یک تهدید خام گویی منتظر رفتن بوده است؛
ان هم رفتنی که نه به شوهرش اطالعی از این
میزان قساوت خانواده اش دهد و نه او را مطلع
ســازد که کجا میرود و حتی از او بچه دیگری
باردار است .در اصل؛ این «لیال»است که خاطی
و ظالم اصلی اســت و گویی منتظر است که با
یک پاتک ،خانواده صبــوری را -که از قضا دو
دگم شرور در خود دارد -ترک بگوید.
شخصیت ِ
مگر او میتواند خود را عاشــق کیان خانواده
اش بنامد وقتی بی هیچ چند و چونی -دریغ
از یک نامه -شــوهرش را ترک کرده است و
ِ
تربیت شخص
عمری فرزندان خود را -که از
شــخیص خودش ،یکی رئیس بانــد مافیایی
ِ
شده است و دیگری با دروغ سعی دارد خود را
بنیان «هم گناه»-
بااینکه فیلمنامه قابل
قبول و قابل تاملی
دارد -فی نفسه به
طرز زایدالوصفی
پرنسیب ندارد ،در
«هم گناه» نه دغدغه
زمان مطرح است و
نه مساله مکان مهم
است .به عبارتی
دیگر؛ همه اتفاقات
ریز و درشت و
سهل و سختی که
تمامیت مجموعه را
اینچنین پیوسته،
با یک داستان تک
خطی جلو میبرد نه
وابستگی خود به
ِ
مکان های پایتخت را
در جهان روایت خود
به یک تقیّد؛ منظم
میکند و نه ماهیت
زمانی که کاراکتر در
درون ان مشغول
زیستن است را پویا و
منسجم میسازد
شوهر دهد (که خداراشکر
ِ
وجدان
انــدک
«نیکی»
ِ
نداشته پیمان و مادرش
را او دارد) -از نعمت پدر
با بازی پرویز پرســتویی
در یکــی از تیپیکال تریــن و تکراری تریــن
بازی هایش محروم میکند .حال «لیال کوهی»
پس از مدتها دوباره ســر و کله اش پیدا شده
زندگی سیاه شده «فریبزر صبوری»
است تا
ِ
را مجددا سیاه کند؛ مگر او چه کار با لیال کرده
اســت که اینچنین دســت پیش را میگیرد
که پس نیفتد؟ انتظار حمایت از وی داشــته
است که اینچنین بدون حتی ذکر مصیبتش
شــوهرش را در به در دنبال خود میکشاند؟
با این قرائن شــخصیت پردازیِ عامدانۀ «لیال
کوهی» توهین صریح و اشــکاری به مقام و
جایگاه مادر اســت که همیشــه چارچوب و
اسلوب یک خانواده شناخته شده است« .لیال
کوهی» زیستش حائز بیوگرافی و عقبه است؛
ان خاطراتی که صرفا خودش با توجه به وجود
شــخص زنده دیگر گذرانده اســت؛ پس
دو
ِ
هرگونه امکان ســوبژکتیو و ذهنی بودن لیال
نفی میشود چرا که در طول این دو فصل هیچ
بودن
کدی از انگاره های ذهنی بودن و فرضی ِ
وی مطرح نشده است،حال نمیتوان بدون هیچ
کد و تمهیدی این اصل را پذیرفت.
جالب اینجاست که هیچکدام از فرزندانش نیز
در دام این فکر لحظه ای نمی افتند که مادرشان
چرا خانه را با یک تهدید ســفیهانه ترک گفته
است!؟ -درســت -گوییم فرزندان یک عمر به
روایت یک جانبۀ مادر تن داده اند و در خوداگاه و
ناخوداگا ِه خود دائم با این داستان بزرگ شده اند.
این مساله تا زمانی قابل دفاع است که «پیمان
صبوری» وارد خانۀ صبوری ها بــه نیت انتقام
نشده باشــد که بنگرد رفتار خانواده انان با وی
چگونه اســت؛ چرا که پس از کمی مــراوده با
خانوادۀ مثال دشمنش فی الفور باید حقیقت را
با داستان مادرش یکی کرده و قیاس کند؛ حال
چرا تاکنون پیمان به این قیاس نرسیده است؟!
عجیب است که تا قسمت یازدهم از فصل دوم
ســریال پیمان تخت ترین کاراکتر است و دچار
منحنی و بُعد نمیشود ،کاراکتری که نه میتواند
ابهت رئیس یک باند را با نام استعاری «گورکن»
(که حقیقتا اسم جذابی است) داشته باشد و نه
قادر است با این میزان خامی و جوانگرایی و شور
و شوق -که دائم با ســارا قصد مصاحبت دارد-
حتی تقلید انسانی مثبت و حامی را بکند ،پیمان
بااینکه هیچگونه عارضه روانی از خودش -حتی
در کالم -بروز نداده اســت به ناگاه ناخواســته
روانی و مجنون مشــخص میشــود .این را باید
درنظرگرفت که نبــود لیال و فرضیه های جنون
امیز پیمــان در متن به مثابه یــک اصل پیش
برنده در داستان شوک مناسب و خوبی است اما
کارکردی بیســیک ،حساب شده و متنی ندارد؛
چیستی ندارد و شــخصیت پردازی نیز نمیکند
ِ
پرداخت یک
زیرا استحالۀ شخصیت وابسته به
شخصیت از قبل تشکیل شــده است؛ نه تیپی
تخت که به ناگاه جنون بر ان استیال یابد.
«هم گناه» با عوامــل اجرایی و بازیگران قابل
قبول -اگر بخواهیم منصف باشیم -به موقعیتی
دســت یافته اســت که با تمامــی حفره های
تکنیکی و حرفه ایِ برخاســته از متن خود که
صد البته «محسن کیایی» شــاید بتوان گفت
قابل قبول ترین -نه بهترین! -متن خود را در کل
فعالیت هنریِ خود نوشته است ،در جاده ناسوری
گام نهاده است که اتومبیل های بسیاری را از راه
با سلیقه های میرا؛ گذرا ،مغلق و عامیانه و ِ
گنگ
خود به بیراهه و فرامتن ها برده است؛ ولی اینکه
اتومبیل «هم گناه» از این دو برادری که به نوبه
خود رزومه ای قابل قبول دارند تاکنون اینچنین
در این جاده با روایتی پرفرازونشیب که ملغمه
ای از یک غرور و تعصب مدرن است باقی مانده
است و (امیدوارم بماند و بهتر شود) قطعا حاوی
عوامل و جزئیاتی بوده است که ان را قابل تعمق،
قابل قبــول و مورد بحث و توجــه برای تحلیل
کردن قرار داده است.
43
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 43
سینمای ایران
نگاهی نقادانه به «دل»؛ اخرین ساخته
منوچهر هادی
کما در قاب های انحطاط
اریاباقری :دیگر وقتش رسیده است که سراغ مجموعه ای از شبکه خانگی بیاییم که از
فونداسیون عزم خود را جزم کرده که با یک پالت ساده؛ قشقرقی نقادانه بر وضعیت
حاکم به پا کند .به براندازی شرایط موجود از روابط به ویرانی رسیده جوانان بپردازد و
مثال به نقد وادادگی جوانان پر از حرارت و احساس بپردازد .بنابراین باری دیگر این ایده به ذهن منوچهر
هادی خطور کرد که اثری بسازد که نه راه اثار قبل خود را برود و نه از المان های همیشگی لوکس خود باز
هم و غم خود را رسیدن به اصالت ان
بماند .روایت یک بام و دو هوایی که هرگز نه به مقصد میرسد و نه ّ
دغدغه گذاشته است .کنکاش بی کنکاش! چرا که تمامیت موضوع درواقع انقدر مهم نیست که هنرمند
بخواهد -یا بتواند -به نکته ای باالتر از انچه در روابط مشهود و در زیرمتن قصه باید مکشوف باشد برسد.
DEL
SERIES صفحه 44
دیگر وقتش رســیده اســت که ســراغ
مجموعه ای از شــبکه خانگی بیاییم که از
فونداسیون عزم خود را جزم کرده که با یک
پالت ساده؛ قشقرقی نقادانه بر وضعیت حاکم
به پا کند .به براندازی شرایط موجود از روابط
به ویرانی رســیده جوانان بپردازد و مثال به
نقد وادادگی جوانان پر از حرارت و احساس
بپردازد .بنابراین باری دیگر این ایده به ذهن
منوچهر هادی خطور کرد که اثری بسازد که
نه راه اثار قبل خود را برود و نه از المان های
همیشگی لوکس خود باز بماند .روایت یک
بام و دو هوایی که هرگز نه به مقصد میرسد
هم و غم خود را رســیدن به اصالت ان
و نه ّ
دغدغه گذاشته است .کنکاش بی کنکاش!
چرا که تمامیت موضوع درواقع انقدر مهم
نیســت که هنرمند بخواهد -یا بتواند -به
نکته ای باالتر از انچه در روابط مشهود و در
زیرمتن قصه باید مکشوف باشد برسد.
«دل» ،ساخته منوچهر هادی -که به مراتب
نویسنده بهتری است تا کارگردان اثار شبکه
خانگی -نه بد است و نه خوب؛ بی ارزش است.
بی ارزش بودنش از بــرای توهین به عوامل
تولیدی ان نیست؛ بلکه بستر این گزاره تند
فحوای نهفته در اذهان مخاطب و تاثیرش
بر ناخوداگاه انان است؛ چرا که نوک پیکان
خود را به سمت و سویی هدایت میکند که
عالوه براینکه موجــب گمراهی و کجروی
کیفی مخاطبانش شود ،پایه اثار یک مدیوم
را به همان اندازه دچار تزلزل و تشویش کند.
«دل» قصــه ندارد و چگونــه گفتن را نیز
نیاموخته است و این پاشنه اشیل از اغازین
قسمت هایش هویدا میشود .فاقد بستری
اجتماعی اســت و در گیر و دار کسب مالی
و ارتزاق گام برمیــدارد .ضرورت در روایت
ندارد و از ریشــه و اصل ،خود را با یک نگاه
ضدارزشی ســرمایه دارانه ملبس کرده و
تماتیک متن خود را با ان همسو و مسموم
میکند.
صدالبته که قصــور این امر برگردن صرفا
منوچهر هادی نیست ،چرا که بطن اثر از نطفه
با فیلمنامه ،خود را برای تکامل به دســتان
کارگردان میسپارد و منوچهر هادی خود را
با نگارش «یکی میخواد باهات حرف بزنه»،
«زندگی جای دیگری است» و «قرنطینه»
چنین اثبات کرده است که توانایی نگارش
اثار قابل تاملی را نیز دارد و این در حقیقت
متن ها هستند که هنرمندی چون او را زمین
زده انــد و از لحاظ – حداقــل قصه گویی–
بال های پــرواز او را بریده اند؛ با این حال به
عنوان رهبر ایــن مجموعه ،منوچهرهادی
است که باید پاســخگوی کلیت و شالوده
اثر شود.
«دل» جدیدترین اثر منتشــر شــده از
منوچهر هادی جدا از سســتی در روایت و
حائز موضع بودنش؛ کامال عنان هســتی و
وجود خود را از دســت داده است .اثر روح
خود را بــر هیچ فروخته اســت و بی هیچ
دغدغه ای عامدانه اهنگ جلو رفتن دارد.
فیلمنامه فقیر نیز به قدری در تسلســل
عناصر رویدادها به تناســب شخصیت ها و
موقعیت ها قوام نیافته است که گویای مرگ
استقالل اثر به واســطه زبان و بیان خودش
است .زبان تکلم اثر نه بلیغ است و نه ساده؛
قاصر است و در جباریت محض ،محصور واقع
شده و ســرمایه های کالن سایه انداخته بر
وجدان و قلب متن چیزی جز به قصد زیان
و تیرگی روح -ســوای اینکه توانایی نشان
دادن نیز ندارد -اظهار نمی دارند .ان هم با
بازیگرانی (منهای یکی ،دو نفر) که یکی پس
از دیگری در چرخه مفلوک نقش های تکراری
خود ،با تشــدید اکت ها در موقعیت هایی
لم یزرع دائمــا در قاب های عریض و طویل
اثر – که گویی بیشتر ســعی شده تا تبلیغ
امالک و اشیا باشد-
به صورت کش دار و اسلوموشن در حرکت
های انی خود عقیم جلوه میکنند و کارگردان
نیز سوای اینکه در هم ّیت متن خود نه عمل
و عکس العمل ها را جای داده باشــد ،تحت
سلطه نگاه سوم شخص -به مذبوحانه ترین
شکل ممکن -قرار گرفته است و حتی تالشی
ذات مجموعه «دل»
نه عشق -بلکههوس است ،مساله
و دغدغه دیگری نیز
نمیتواند داشته باشد
و در یک منجالب
انسانی هایی بی درد
و رنج ،شکم سیر و
کاپیتالیست صرفا
بوالهوسی را توجیه
میکند و روایتش
فرسنگ ها از عشق
دور است .اساسا
عشق ارامش،
دوستی ،متانت،
فروتنی و حجبی را
به همراه می اورد که
توامان با لذتی از
تکامل در معشوق،
عاشق را مطیع
معشوق ساخته
برای تشخص و جان بخشی دوربین قصه گوی
خود نیز نمیکند.
مجموعه «دل» درست است که از بازیگران
نامدار و حائز سابقه ای استفاده کرده است
اما بستر بهره از انان در اثر هیچ است .برای
مثال کاراکتر «ناهید» با بازی مذموم افسانه
بایگانـی که به قدری با لوازم ارایشی گریم
شده است که دیگر نه میتواند خودش باشد
ِ
شخصیت مادری که در داستان متوجه
و نه
نابخشودنی اوا می شود .به طوری
توطئه های
ِ
که نمیتوان حتی متوجه شــد با میمیک گم
شــده در گریمش ایا توانایی خندیدن و یا
گریســتن دارد یا خیر؟! و یا مثال همسرش
«خسروخان» -با بازی سعید راد چگونهشمایل پدری ثروتمند را قوام دهد
میتواند
ِ
زندگی دخترش (شب
که در مهم ترین روز
ِ
عروسی) با مفقود شدن چند روز ه اش او را
نه بابت اتفاقات مورد بازخواست قرار دهد و
نه بابت اگاهی از ماجرا و عامالن هتاکی به او
اینگونه ارام رفتار کند و به او حق خودداری
از بیان حقیقت دهــد .در هیچ کجای جهان
شماتیک پدر اینگونه پوسیده و متزلزل به
تصویر کشیده نشده است که کنون دوربین
منوچهر هادی به صورت کارت پستالی سعی
دارد مصائب و مشکالت فراگیر خانواده ها را
نشان دهد.
در «دل» ،هیچ کدام از شــخصیت ها نه
از منیت الزم برای التزام بخشــی به ادامه
قصه برخوردارند و نه هویت الزم را به مثابه
کنش هایشان برای مخاطب ملموس میکنند؛
علنا میتوان برای تک تک کاراکترها هر اکت
و ری اکتی را متصور بود و انان را به هر کنشی
وادار ساخت؛ چرا که هیچکدام از شخصیت ها
ِ
پرداخت ضمنی و پوســته ای
به قدری در
خود قوام شخصیتی و حائز پرنسیب ندارند
که نشــود انان را به عملی خالف میلشان
واداشت.
در این میــان کارگردان هم بدش نمی اید
عنوان این میــزان ارزش زدایــی در بطن
کانســپت اثرش را – که ان شاءاهلل ندانسته
45
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 45
ضدنقد
و ناخواسته بوده اســت -نبرد با تمایالت
لئیم (پست) درون شخصیت هایش بداند.
با این ادله میتوان تشخیص داد همانطور که
ِ
حرکات رنجور و علیل دوربین و
مخاطب با
اسلوموشــن هایی پریشان حال؛ شخصیت
قصه را در حیــن گروگان گیــری ،نزاع و
یاغی گری و یا ولنگاری و خیانت به ناموس و
خانواده دنبال میکند؛ عمال افزون بر ریختن
قبح و پیامد کریه ان عمل به منزلت تصاویری
که همدردی با مجرم را عینی میکنند دلش
برای خاطی میسوزد و سعی میکند که جرم
انان را برای خود ندید بگیرد.
عجیب ،پرسش برانگیز و کمیک است که
چطور فیلمنامه نویــس و کارگردان به این
نگاه رسیده اند که با توجیه این امر که چون
شخصیت ها دل دارند و عاشقی میکنند باید
به دور از تمامی قوانین ،ارزشها و هنجارها
و با چشــم پوشــی بر تک تک تعرفه های
قانونی ،عرفی و منطقی تمامی فسق و فجور
و هرزگی هایشــان مورد ترحم و رقت قرار
گیرند! گویی بن مایه اثر ضد خانواده اســت
و کالبدش در مســیر روایت ضدانسانی اش
چیزی غیر از اتش حســد و کینه در میان
شخصیت هایش را لهیب نمی بخشد؛ نیکی،
گذشت و مهربانی کم یا مفقود شده است.
دغدغــه شــخصیت ها چیــزی جز
نا ک او ت کردن یکدیگر نیســت و
اسکلت اثر با شخصیت هایی که
هرکدام باید جواب تبهکاری های
خــود را پس دهند ســمپات
میشود و معموال در تالش است
که محض خالی نبودن عریضه،
موسیقی های متنی تهی را به اثر
تحمیل کند تا بیشتر به گامهای
شــخصیت کمک کند تا عرض
راهرو بــه در ورودی را برای عبور
از پله ها ،سرسراها و اتاق های داخلی
که معموال بر انســانها سایه انداخته اند
طی کند.
در ســر هیچکــدام از شــخصیت های
چوب دو سر سوزی
است که برای
مخاطب معنای
دلدادگی را همســو
با موازینی حائز
چارچوب تلقی میکند؛
ِ
است
به همین علت
های فاسد که تاکنون
بسان دیگر شخصیت
قصه به هدفش
نرسیده است
سریال «دل» بذر نیکی و مصلحت اندیشی
پرورش نیافته است که انها را حتی المقدور
شخصیتی خاکســتری جلوه دهد؛ گویی
همه مهر و محبت هایی که میکنند از فرط
رسیدن به خواســته ها و نیت های شیطانی
و پلشت شان اســت که هیچ فرایند و روند
ملموس و فرمیکی ندارد« .دل» نه کنش و
انگیزه روانی شخصیتش را برای مخاطبش
ملموس میکند و نه واکنــش و پیامدهای
ان را .نه تقیدی زمان مند دارد و نه تعهدی
مکان مند!
ذات مجموعه «دل» -نه عشق -بلکه هوس
است ،مساله و دغدغه دیگری نیز نمیتواند
داشته باشد و در یک منجالب انسانی هایی
بی درد و رنج ،شکم ســیر و کاپیتالیست
صرفا بوالهوسی را توجیه میکند و روایتش
فرسنگ ها از عشق دور است .اساسا عشق
ارامش ،دوستی ،متانت ،فروتنی و حجبی
را به همراه می اورد که توامــان با لذتی از
تکامل در معشوق ،عاشق را مطیع معشوق
ساخته و به پاالیش و تهذیب روح میپردازد،
چنانچه عاشق با شــکوه و ُسروری درونی
ریاضت طلبانه ،سالک راه عاشقی میشود.
از ارکان تکنیــکال ســریال نظیر تیتراژ
متظاهرانه بی روح ،سرد و تختش گرفته
تا اجزای مهم خانواده چون پدر ارش
«اتابک سپنتا» -با بازی قابل قبولبیژن امکانیان که محمل شخصیتی
اســت که اتش زیرخاکستر است و
شکیبایی و بردباری خود را همچنان
در مقام پوشش حفظ کرده است تا
بتواند پازل تئــوری توطئه خود را از
قضا با زنی که خود در کشمکش نزاع با
شوه ِر اوباشش است تکمیل کند .در قطب
مخالف او همسرش که مادر «ارش» است،
با بازی تک بعدی ،شرورانه و قابل تامل
نسرین مقانلو بی هیچ تمهید و نشانه ای
از جانب پدر مفلوک و زمین گیرش مبنی
بر اینکه به شــوهرش «اتابک» سخت
بگیرد ،چپ و راست شــوهرش را خوار و
خفیف کرده و در نهان حر ف هایی را بسان
عروسک خیمه شــب بازی به او میگوید که
خود را اشــکارا بالتقصیر و مظلوم جلوه
دهد ...چرا؟ ...چــه نفعی از این عمل میبرد
و با چه پشتوانه ای اینچنین کمر به اجرای
حکم نادیده پدر علیلش بسته است که حتی
ِ
ذره ای خم به ابرو از کوچک کردن شوهرش
که مثال عاشقش اســت – نمی اورد؟ ازان طرف متن فیلمنامــه (در حکم اجرا) از
بازی سطحی و
اواســط روایتش «اوا» را با ِ
تفنن یکتا ناصــر وارد جریان
بی پیرایه و
ِ
ِ
مثلث عشقی [ارش ،رستا ،نکیسا]
کرده تا
را – با ورود شخصیت بی قید و دمدمی مزاج
ِ
صفت
«رابی» و شخصیت سفیه ،پلید و روباه
«اوا» -تبدیل به یک پنج ضلعی بچگانه ای
کند که همه شــخصیت هایش هیچ بُعدی
غیر از هوس و تمامیت خواهی پارتنرشــان
که گویی ماهیت این میل بیشــتر جنسی
است تا احساسی و عاشقانه نداشته باشند.
شخصیت «ارش» با بازی خوب حامد بهداد
چوب دو سر سوزی است که برای مخاطب
معنای دلدادگی را همســو با موازینی حائز
چارچوب تلقی میکند؛ به همین علت است
که تاکنون بسان دیگر شخصیت های فاسدِ
قصه به هدفش نرسیده است.
«دل» در سیالیتی اغشته به هوسی سترون
گرفتار اســت؛ به هیچ چیزی غیر از میل و
هوســی نوجوانانه و خام -که با پوشش دل
و احساس عشق را ننگین میکند– پایبند
نیست و توهینی مســتقیم به وقت ،شور و
شعور مخاطبی است که هرانچه از سریال
دنبال کرده اســت نه برای او طرح مساله و
دغدغه ای زیستی کرده اســت و التیام بر
نهان مردمی ( بــا زبانی فرمیک،
زخم های ِ
هنری و سینمایی) گذاشته است و نه مخاطب
دوربین بی هویت
توانایی برقراری ارتباط با
ِ
ضدارزشی و ضدشخصیت سریال را دارد.
این یک جهان بسیار منفعت طلبانه و حتی
ضدانسانی است که کش دار و نامربوط ادامه
پیدا میکند. صفحه 46
AMIR AGHAII
به بهانه اقازاده ؛ کاوشی در باب بازیگری
ارتیستی که درست نقش را مهندسی می کند
از فـرش به عـرش
47
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 47
ستاره VOD
دنیا خمامی -پریساسادات خضرایی :مسیر طوالنی و پرفراز و نشیبی است،
مسیری که امیر اقایی تا به امروز طی کرده .نه یک شبه معروف شده و نه یک
شبه به نقش یک رسیده؛ تا تصور کنید نقش مکمل و کوتاه در کارنامه کاری
اش دارد .نقش هایی که خودش معتقد است روند قصه را دستخوش تغییر و تاثیر می کرد.
کارنامه قطوری هم دارد و تا کنون در بیش از پنجاه فیلم و سریال ایفای نقش کرده ،سالهای
زیادی در تلویزیون فعالیت داشته تا ریسک کارگردانان سینما شامل حالش شود برای
ورود به سینما .سالهایی در عزلت بوده و بیشتر از همیشه درگیر نوشتن و عکاسی شده
و چند نمایشگاه هم برگزار کرده و حتی مستند هم ساخته ،او جهان بزرگی در سر و
اهداف زیادی دارد و این را میتوان از روندی که طی کرده حس کرد .پس از
تغییراتی که در ظاهر و تیپش به وجود امد و حتی تجربه مدل شدن بیشتر به
چشم کارگردانان سینما امد و درخشش در «شنای پروانه» و حاال
«اقازاده» موجب شد تا با امیرعباس صباغ؛ روزنامه نگار و منتقد سینما
درباره روند و نقاط پررنگ و کمرنگ مسیر این بازیگر به صحبت
بنشینیم؛ بازیگری که در سی وهشتمین جشنوار ه فیلم فجر مورد توجه
قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را از ان خود
کرد .منهای سواالت برایند این واکاوی را میخوانید.
از ریسک بازی در نقش های کوتاه تا حرکت اهسته به
سمت نقش های بزرگ
سیر طوالنی و پرفراز و نشیبی است ،مسیری که امیر
اقایی تا به امروز طی کرده .نه یک شبه معروف شده و نه
یک شبه به نقش یک رسیده؛ تا تصور کنید نقش مکمل
و کوتاه در کارنامه کاری اش دارد .نقش هایی که خودش
معتقد است روند قصه را دستخوش تغییر و تاثیر می کرد.
کارنامه قطوری هم دارد و تا کنون در بیش از پنجاه فیلم
و سریال ایفای نقش کرده ،سالهای زیادی در تلویزیون
فعالیت داشته تا ریسک کارگردانان سینما شامل حالش
شــود برای ورود به سینما .ســالهایی در عزلت بوده و
بیشــتر از همیشه درگیر نوشتن و عکاسی شده و چند
نمایشــگاه هم برگزار کرده و حتی مستند هم ساخته ،او
جهان بزرگی در ســر و اهداف زیادی دارد و این را میتوان
از رونــدی که طی کرده حس کرد .پس از تغییراتی که در
ظاهر و تیپش به وجود امد و حتی تجربه مدل شدن بیشتر
به چشم کارگردانان سینما امد و درخشش در «شنای پروانه»
و حاال «اقازاده» موجب شد تا با امیرعباس صباغ؛ روزنامه نگار
و منتقد سینما درباره روند و نقاط پررنگ و کمرنگ مسیر این
بازیگر به صحبت بنشینیم؛ بازیگری که در سی وهشتمین جشنوار ه
فیلم فجر مورد توجه قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش
مکمل را از ان خود کرد .منهای سواالت برایند این واکاوی را میخوانید
از ریسک بازی در نقش های کوتاه تا حرکت اهسته به سمت نقش های بزرگ
اگر بخواهم امیر اقایی را با بازیگران قدیمی ســینمای ایران مقایسه کنم،
شــباهت بسیار زیادی بین او و جمشید هاشم پور می بینم و از نظر من او در
ســینمای ایران می توانست به تمام معنا بازیگ ِر ژانر باشد .یعنی بازیگری که
تعدادی خصوصیت های کلیشه ای دارد و می تواند یک تیپ را به شکل جذابی
مدام تکرار کند و در عین حال برای مخاطب هم جذاب باشد ولی همان اتفاقی
که برای جمشــید هاشم پور افتاد برای او هم تا حدودی رخ داد .ان دسته از
نقش هایی که هاشــم پور در ان خیلی موفق بود و مردم هم دوستش داشتند
توسط رسانه ها ،منتقدان و بخش قابل توجهی از اهالی سینما خیلی دیده نشد
و بیشتر روی نقش های به اصطالح متفاوت که از کاراکتر اصلی او دور بود زوم
کردند .از مصاحبه هایی که اقایی با فریدون جیرانی و رســول صدرعالمی در
برنام ه هفت داشت ،شاید بتوان این برداشت را کرد که خودش دوست نداشته
در ان مسیر برود و عالقه مند بوده تا مسیرهای مختلف را طی کند و نقش های
کامال متفاوتی را بازی کند و همین عالقه باعث شده تا به عنوان یک بازیگر صفحه 48
AMIR AGHAII
نقش دوم و مکمل خودش را تثبیت کند.
وقتی کارنامــ ه کاری او را مرور می کنیم
متوجه می شویم که نقش های کامال متنوعی
از کاراکترهای مختلف دارد و شاید این یکی
از ویژگی هــای بارز او باشــد که تقریبا همه
جــور تیپ را در ســینما و تلویزیون ما بازی
کرده است؛ از کاراکتر پلیس گرفته تا کاراکتر
شهید چمران در مجموع ه «راستش را بگو» و
فیلم هایی مثل «سعادت اباد»« ،بادیگارد» و...
که مقداری متفاوت بوده اند .من فکر می کنم
در «شــنای پروانه» او به یک تعادلی رسیده
و در عیــن اینکه بهترین بازیگر نقش مکمل
است ،بازی تاثیرگذاری را هم ارائه داده است.
این نقش یک تیپ اســت که اقایی توانسته
در این فیلم ان تیپ را مال خود کند .او بین
ویژگی هایی که در بازی اش دیده ایم و کاراکتر
وحیــد مرادی که نقشــش را بازی می کند،
تلفیقــی به وجود اورده و این شــخصیت را
شناسنامه دار کرده است.
تبحر در درون ریزی و برون ریزی
بــا توجه بــه کارنامــ ه کاری اقایی نکت ه
قابل توجه در بازی او این است که نشان داده
هــم می تواند بازی درونگــرا ارائه دهد و هم
می تواند بازی برونگرا داشته باشد .وقتی روی
مجموع ه کارهای اقایی تامل می کنیم سبک
بازی اش معموال بازی درونگرایی است که در
لحظات و مواقعــی برونگرایی خاصی را از او
شــاهد هستیم؛ یعنی یک بازی کنترل شده
با چند نقط ه فوران احساســی که برون ریزی
دارد .برای این مساله فیلم «سعادت اباد» مثال
خیلی خوبی است .کاراکتری که خودش را در
یک جمع تقریبا غریبه می داند و نمی تواند با
ان ادم ها ارتباط برقرار کند .از ابتدا تا انتها یک
بازی کامال کنترل شــده و درونی را از اقایی
در دنیایی زندگی
می کنیم که رسانه ها
نقش انکارنشدنی
دارند و طبیعتا این
مساله نمی تواند
بی تاثیر باشد ولی
اقایی بعد از چند
فیلم ابتدایی اش در
سینما ،شمایل خاصی
را به خود گرفت و
تا االن هم همان
استایل را حفظ کرده
و در گفت وگوهایش
خوانده ام که گفته
عالقه شخصی
خودش هست و امیر
اقایی واقعی این
است .سر تراشیده
و استایل های خاصی
که شبیه مدل ها
هست را از او می بینیم
ولی طبیعتا اگر
بازیگری بخواهد
صرفا به این واسطه
حضور داشته باشد،
نقش بگیرد و ادامه
حیات بدهد قطعا
در این سینما محو
می شود
می بینیم ولی وقتــی به ان راز پی می برد و
متوجه می شود که همسرش بدون اطالع او
بچه اش را سقط کرده ،با یک فوران احساسی
مواجه می شــویم و یک بازی برونگرای فوق
العاده قابل توجه را از او می بینیم .فکر می کنم
بر پای ه همان تیپ و شــخصیتی که در فیلم
«کوچه بی نام» داشت توانست کاراکترش در
«حریم شــخصی» را بازی کند و به نظر من
این شــخصیت در ادام ه همان نقش کوتاه او
در «کوچه بی نام» است.
شبه هیوال در «اقازاده» و «شنای پروانه»
همانطــور کــه گفتم اقایــی از نظر من
می توانســت یک بازیگر ژانر باشــد .یعنی
یــک کاراکتر بزن بهاد ِر قهرمان که حتی به
دلیل شمایل و استایلی که دارد می توانست
یک تیپ کلیشــه ای را در ســینما داشــته
باشــد .نمی توانیم قضاوت کنیــم اما من از
مصاحبه هایش می توانم این را برداشت کنم که
خودش عالقه مند نبوده تا به این مسیر برود
و بخواهد یک تیپ یا کاراکتری را مدام تکرار
کند و نمی توان گفت که این بد اســت .ولی
راجع به دو نقش اخیری که بازی کرده ،از نظر
ن دو تفاوت هایی را قائل شویم.
من باید بین ای
«شنای پروانه» یک تیپ است ،همانطور که
خودش هم در نشست مطبوعاتی جشنواره
فیلم فجر به این ماجرا اشــاره کرد و گفت:
من فقط خاطراتم در گذشته را مرور کردم،
چون در ان محیط و با ان ادم ها زندگی کرده
بودم .در ادامه گفت که نیمی از بچه محل های
من مرده اند و نیمی دیگر زیر سای ه حکم اعدام
هستند .او در این فیلم با قدرت بازیگریش از
تیپی که همه کم و بیش با ان اشنا هستیم
یک نقش کوتاه خلق کرده اســت .نقشی که
در ســریال «اقازاده» دارد به نسبت «شنای
پروانه» کاراکتر پررنگ تری است و تم منفی
و وجه ه شرش نیز بیشتر است .حداقل در این
پنج قسمتی که ما شاهد این مجموعه بوده ایم،
بوده که شاید در ادامه
شــخصیتش اینطور
سرنوشت دیگری پیدا کند .این نقش ،نسبت
به «شنای پروانه» تفاوت ها و پیچیدگی های
بیشتری دارد و فکر می کنم که سرانجام این
ی اقایی در این مجموعه ،می تواند
کار و بــاز
در ادامه مسیر بازیگری و نقش هایی که به او
پیشنهاد می شود تاثیرگذار باشد .چون تقریبا
برای اولین بار است که با این شمایل و با این
صراحت چنین نقشی را در سینما و تلویزیون
بازی می کند.
تاثیر استایل ،مدلینگ و رسانه
در دنیایی زندگی می کنیم که رســانه ها
نقش انکارنشدنی دارند و طبیعتا این مساله
نمی تواند بی تاثیر باشد ولی اقایی بعد از چند
فیلم ابتدایی اش در سینما ،شمایل خاصی را
به خود گرفت و تا االن هم همان اســتایل را
حفظ کــرده و در گفت وگوهایش خوانده ام
که گفته عالق ه شــخصی خودش هســت و
امیر اقایی واقعی این اســت .سر تراشیده و
استایل های خاصی که شبیه مدل ها هست
را از او می بینیم ولــی طبیعتا اگر بازیگری
بخواهد صرفا به این واســطه حضور داشته
باشد ،نقش بگیرد و ادام ه حیات بدهد قطعا
در این سینما محو می شود .ما در سال های
دور بازیگری به نام دانیال عبادی داشتیم که
49
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 49
سینمای ایران
اولین کارش فیلم ســینمایی «غیرمنتظره»
کار محمدهادی کریمی بود و در انجا نقش
یک مدل را بازی کرد .بسیاری به دلیل چهره،
استایل ،پوشش و تیپی که داشت ،نظرشان
این بود که یک ستار ه جدید به سینمای ایران
معرفی شد ه اما دیدیم که بعد از یکی ،دو کار
تقریبا از سینما محو شد .به نظر من عالقه ای
که اقایی به عکاسی ،مدلینگ و خاص بودن
دارد بــه او کمک کرده ولی بازیگری او صرفا
در این مسائل خالصه نمی شود .قابلیت های
ی که دارد و تعادلی که در نقش هایش
بازیگر
بین درونگرایی و برونگرایی می تواند داشته
باشد وجه تمایز او و نکت ه قابل توجهی است
که تا کنون او را سر پا نگاه داشته و در ادامه
حتی می تواند به عنوان بازیگر نقش اول و یک
تیپ قهرمان در سینمای ایران حاضر شود.
اگر بخواهم از فیلم های اخیر مثال بزنم شاید
می توانستیم اقایی را در فیلم «روز صفر» به
عنوان یک قهرمانی که تماشاگر می تواند با او
ارتباط برقرار کند ،ببینیم.
تحلیل نقش و بنیان چارت ذهنی در ایجاد
ساختمان نقش
از اولین حضور جدی اش در «ارتفاع پست»
و نقش متفاوتش در «زن دوم» و حتی بعدتر
«مرگ کسب و کار من است»« ،سعادت اباد»
و «زندگی خصوصی» که نقش کوتاهی در ان
داشت و «چهارشنبه 19اردیبهشت»« ،بدون
تاریخ ،بدون امضا» که از فیلم های قابل توجه
او هســتند تا به امروز نقش های متفاوتی را
بــازی کرد ه که بدون مطالعه و تحلیل نقش
قطعا نمی توانست در این دایره از نقش ها موفق
باشد .او دو سال قبل در جشنواره فیلم فجر
در «دیدن این فیلم جرم است» نقش افرینی
کرد کــه به نوعی ادام ه نقش او در مجموع ه
«راســتش را بگو» بود .بازیگری که در این
مجموعه توانسته بود در نقش شهید چمران
بازی کند ،در نقش ســرداری ظاهر شده که
در زمان اکران شاید بتواند برای یک سری از
مخاطبان ،به نوعی تداعی کننده سردار قاسم
سلیمانی باشد .اولین بازی او بعد از «دیدن
این فیلم جرم است»« ،شنای پروانه» بود و
ایــن یعنی او دو نقش کامــا متفاوت را در
یک فاصل ه کوتاه بازی کرده است .اقایی بازی
ضعیف هم داشته و در بعضی نقش ها خنثی و
یا خیلی معمولی بوده اما وقتی در کل کارنامه
کاری او را مرور می کنیم می توانیم بگوییم که
بازیگر موفقی بوده اســت .از نظر من یکی از
شاخص های این موفقیت تحلیل نقشی است
که برای بازی اش دارد.
موفق در بروز خشم و متفاوت با بازیگران
اوراکت
کاراکترهایــی که از نویــد محمد زاده و
حامد بهداد دیده ایم صرفا با بازی های برونگرا
مطرح شده اند ولی امیر اقایی وجه ممیزه ای
با این دو بازیگر دارد .درســت اســت که در
بروز خشــم تبحر دارد ولی بازی او صرفا در
این برونگرایی خالصه نمی شــود .به واسطه
اینکه خشــم و عصبانیــت در نقش افرینی
او از یک بازی کامــا درونی برمی اید برای
تماشاگر خیلی قابل توجه است و از نظر من
ی ارتباط او با تماشاگر همین مساله
علت اصل
است .همانطور که گفته شد اقایی در «سعادت
اباد» همین خصوصیت را داشت و راجع به
فیلم های قابل توجــه دیگرش هم می توان
صدای اقایی جزو
یکی از ویژگی های
قابل توجه
نقش افرینی اوست
که می تواند بازی با
لحن هم داشته باشد.
برای مثال کاراکتر او
در «کوچه بی نام» و
«حریم شخصی» که
در ان یک نوع خاص
شخصیت را بازی
کرده بود ،یا حتی
کارهایی که با ابراهیم
حاتمی کیا داشته مثل
سریال «خاک سرخ»
و فیلم های «ارتفاع
پست»« ،بادیگارد»
مثال زد که این مساله را چقدر خوب توانسته
پررنگ کند .در مجموع ه «اولین شب ارامش»
ن سریال های تلویزیون بود نیز
که یکی از بهتری
دقیقا همین تیپ را داشت .او در این مجموعه
شــخصیتی ارام و درونگرا بود و در لحظاتی
مرموز و ترسناک می شد .کاراکتری که تالش
می کند تا به عشــقش برسد اما با فاجعه ای
مواجه می شــود و وقتی احساس می کند که
بازی خورده ،دچار یک فوران احساس شده و
ما باز در انجا هم خشم و عصبانیت را در بازی
او می بینیم .فکر می کنم این سبک بازی یک
ی اقایی باشد
ویژگی قابل توجه در نقش افرین
که با بهداد و محمدزاده وجه تمایز دارد .البته
بهــداد در ادامه نشــان داد که در نقش های
درونگرا هم بازیگر قابل توجهی است که نمونه
ی است» بود
بارزش فیلم «زندگی جای دیگر
که در تمام طــول فیلم یک بازی درونگرا از
او می بینیم.
زیبا نباش اما باشکوه باش
در حــال حاضر بازیگرانی کــه با زیبایی
مطرح بوده اند اکثرا محو شده اند .در این میان
نمونه ای داریم که به واسط ه زیبایی در سینما
بوده ،اما بازیگر خوبی هم هســت و توانسته
مسیر را ادامه دهد ولی به نظر من مخصوصا
در شــرایط فعلی برای بازیگــر مرد ،زیبایی
ویژگی ماندگاری نیست که بخواهد به واسطه
ان در سینما بماند .بازیگرانی که صرفا بتوانند
به مدت چند ســال به دلیل این مشخصه در
سینما باشند تعدادشان انگشت شمار است .در
حال حاضر کسانی که جزو بازیگران محبوب
سینما و تلویزیون هستند مثل حامد بهداد و
یا نویــد محمدزاده که اکنون به نوعی جوان صفحه 50
اول ســینمای ایران است؛ هیچکدام زیبایی
انچنانی ندارند کــه بخواهیم بگوییم به این
دلیل در سینما هستند .به نظر من ان استایل
و کاراکتری که می تواند نقش افرینی کند در
ذهن تماشــاگر و طبیعتــا ادام ه حیات او در
سینما تاثیرگذارتر و ماندگارتر است.
صدایی که بیشتر می ماند
صدای اقایی جــزو یکی از ویژگی های
قابل توجه نقش افرینی اوست که می تواند
بازی با لحن هم داشــته باشد .برای مثال
کاراکتــر او در «کوچــه بی نام» و «حریم
شــخصی» کــه در ان یک نــوع خاص
شــخصیت را بــازی کرده بــود ،یا حتی
کارهایی که با ابراهیم حاتمی کیا داشــته
مثل ســریال «خاک ســرخ» و فیلم های
«ارتفاع پســت»« ،بادیگارد»؛ که در همه
این اثار یکی از اتفاقاتی که باعث باورپذیری
کاراکتر برای مخاطب شــده همان بازی با
لحن اســت و در عین اینکــه می تواند در
لحظه شخصیت مهربان و دوست داشتنی
داشــته باشــد که طرف مقابلــش را ارام
می کنــد روی دیگری هــم دارد که این
خصوصیت را در فیلــم «زن دوم» خیلی
پررنگ می بینیم .یک عاشــق پیشــه که
برای کسی که دوستش دارد همه کار انجام
می دهد و از طرف دیگر خشم ،عصبیت و
لحنی کامال خشــن و حتی وحشــیانه به
خــود می گیرد و این بــازی ای که با لحن
و نــوع ادای دیالوگ ها می تواند انجام دهد
قطعا اقایی این
قابلیت و پتانسیل
را دارد که به عنوان
بازیگر نقش اول
نقش افرینی کند که
مثالش را هم زدم.
زمانی که فیلم «روز
صفر» را در جشنواره
دیدم به نظرم امد
که امیر اقایی برای
بازی در ان نقش
می توانست انتخاب
مناسب و جذابی
باشد که البته امیر
جدیدی هم بازی
خیلی خوبی در این
فیلم دارد
احسانعلیخانینه!امیراقاییاصلجنساست
اگر گزین ه دیگر احســان علیخانی باشــد ،قطعا
امیر اقایی انتخاب درســت تری است .من این خبر
را قبال نشــنیده ام و اگر هــم ،چنین چیزی مطرح
شــده احتماال به دلیل بحث تبلیغات بوده ،چرا که
احســان علیخانی شــخصیت شناخته شده ای است
و به واســط ه اولین حضور ســینمایی اش
خواســته اند از او بهره برداری تبلیغاتی
کنند .وگرنه بازی امیر اقایی به لحاظ
کاراکتــری که دارد بــه قول معروف
اصل جنس اســت .نمی شــود گفت
علیخانی که هنوز بازی او را ندیده ایم
و اصال نمی دانیم که بازیگر هســت
یا نه ،چقدر می توانســت در ایفای
این نقش موفق باشــد .اگر بخواهم
براســاس اجرای او نظر بدهم ،شاید
برای ایفای نقش در کاراکتر اقازاده
خوب که سینا مهراد نقشش را بازی
می کند ،انتخاب مناسب تری بود.
به او خیلی کمــک کرده تا بتواند از پس
نقش های مختلف و گاها متضاد با یکدیگر
سربلند بیرون اید.
یک نقش اصلی خوب
قطعا اقایی این قابلیت و پتانسیل را دارد
کــه به عنوان بازیگر نقش اول نقش افرینی
کند که مثالــش را هم زدم .زمانی که فیلم
«روز صفــر» را در جشــنواره دیدم به نظرم
امد که امیر اقایی بــرای بازی در ان نقش
می توانســت انتخاب مناسب و جذابی باشد
که البته امیر جدیدی هم بازی خیلی خوبی
در این فیلم دارد.
اقایی این قابلیــت را دارد اما علت اینکه
به عنوان بازیگر نقش مکمل تثبیت شــده
شــاید تا حــدودی به انتخاب ها و ســایق
خودش بازمی گردد .به نظر من نه به عنوان
یک سوپراستار که فکر کنیم اگر در فیلمی
بازیگر نقش اول باشد تماشاگر حتما به سینما
می اید ولی شاهد بودیم که ویدئوی کوتاه بازی
او در «شنای پروانه» بازخوردهای مثبتی را
گرفت .زمانی که خبر نقش افرینی او در چنین
کاراکتری به همراه بخش کوتاهی از بازی اش
منتشر شــد موردتوجه مردم قرار گرفت .به
همین خاطر قطعا می تواند بازیگری باشد که
با تماشاگر ارتباط برقرار کند و مردم عالقه مند
باشند تا بازی او را بر پرد ه سینما ببینند.
سیمرغ و اینده
ســیمرغی که اقایی از جشنواره گرفته
طبیعتا می تواند برای او یک اتفاق مثبت باشد
و به او کمک کند و از طرفی نمی توان گفت که
کسب سیمرغ ،تهیه کننده ها و سرمایه گذارها
را به ســمت او می برد .شاید کاربردش صرفا
من باب این است که انگیزه ای به او داده شود
و تشویق شده باشد .اینکه بعد از س ال ها و در
استان ه پنجاه سالگی سیمرغ بلورین گرفته
بیشتر به لحاظ روحی و روانی می تواند برای
خود او یک اتفاق خاص باشــد وگرنه چنین
نیست که بخواهد مسیرش را تغییر دهد .شاید
این مســاله به او دلگرمی و دلخوشی بدهد
که برای انتخاب هایش بیشتر وقت بگذارد و
در فیلم هایــی که انتخاب و رد می کند دقت
بیشتری داشته باشد.
51
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 51
سینمای ایران
فــــــرم اشتــــراک
ماهنامــــــهصبــــا
نام و نام خانوادگی:
................................................................................................................................................................................................................................................
ادرس:
.............................................................................................................................................................................................................................................................................
تلفن ....................................................... :موبایل ................................................. :فکس ................................................ :کدپستی:
..................................................
اشتراک شش ماهه
{چهارشماره}
با پست سفارش
1.000.000ریال
لطفا مبلغ واریزی را به شماره حساب 0109771136001و یا به شماره کارت 6037691990274227بانک صادرات قابل پرداخت
در سراسر کشور به نام موسسه فرهنگی هنری وصف صبا واریز نمایید و شماره پیگیری و فرم تکمیلی فوق را به دفتر ما فکس
و یا به شماره 09105248419ارسال نمایید
ادرس :تهران ،خیابان ایت اهلل مدنی ،روبروی متروی شهید مدنی ،کوچه خجسته منش ،پالک ،5دفتر مجموعه رسانه ای «صبا»
تلفن021-77582422-6 :
فکس77548245 :
mahnamehsaba
www.mahnamehsaba.ir صفحه 52
ABBAS GHAZALI
53
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 53
سینمای ایران
من در خلق
شخصیت سعی
می کنم برای
ان کاراکتر
شناسنامه ایجاد
کنم که مدام از
عباس غزالی دور
شوم و بیشتر در
جلد کاراکتر مورد
نظر نفوذ کنم و
ادمی بشوم با
این شناسنامه
و خصوصیات
رفتاری که در ان
دهه بوده و او را
زندگی کنم
گفت وگو با عباس غزالی به بهانه «شاهرگ»
و درباره لذت بازی در نقش هایی که سیاه یا سفید محض نیست
نقشخاکستری
همیشهقلقلکممی دهد
گروه تلویزیون :چیزی که در همه کارها مشترک است عباس غزالی پرانرژی ،با انگیزه و
عاشق کار است که مطمئنا در هر شرایطی کار خودش را در چارچوب ان قصه و نقش انجام
می دهد؛ بازیگری که با اولین حضورش در سینما و در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من»
خوش درخشید و در سی وسومین جشنوار ه فیلم فجر برای ایفای نقش در این اثر ،کاندید بهترین بازیگر نقش
مکمل شد .بازی به یاد ماندنی اش در نقش بهروز در مجموع ه موفق «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید
نعمت اهلل ،از ماندگارترین کارهای اوست که هیچوقت برای تماشاگر تکراری نمی شود .شخصیتی که در
زمان پخش مجموعه جای خوبی را در دل و ذهن مخاطب تلویزیون باز کرد و هنوز هم عده ای او را به همین
نام می شناسند .حال به بهانه بازی متفاوتش در نقش فرخ مجموعه «شاهرگ» با او به گفت وگو نشسته ایم
که در ادامه ان را می خوانید.
دراوردن شخصیتی که هم باید گاهی
القا کند که ممکن است خطرناک باشد و
هم اغلب باید نشان بدهد که قابل اعتماد
است ،یک نوع بازی لب خطی و مرزی
می خواست ،چقدر توانستید چیزهایی را
که قبل از رفتن جلوی دوربین در ذهنتان
بود پیاده کنید؟
در نقش هایی که قرار است مرزی داشته باشند که
به باریکی یک مو است ،شما برای اینکه تماشاگر
را با بازی و خلق شخصیت گمراه کنید و یا ابهامی
در ذهنش ایجاد کنید؛ بایــد یک مرز دوگان ه را که
مشخص نیست این سمت هست یا ان سمت و یا
عنوان مرموز یا مشکوک بودن را روی ان کاراکتر
بچسبانید و این مساله نیازمند ریزه کاری هایی در
بازیگری است و من مطمئنا خیلی تالش کرده ام
که برای شــخصیت فرخ این اتفاق صورت بگیرد.
هنگامی که سناریو را مطالعه کردم احساسم این
بود که در کنار هم ه شخصیت های دیگر که هر کدام
جذابیت های خاص خودشان را دارند ،این ویژگی
که از ان برای خلق شخصیت فرخ می توانم استفاده
کنم ،می تواند او را خاص تر و تاثیرگذارتر پیش ببرد.
وقتی یک بازیگر بخواهد به یک نقش
جال بدهد باید فراتــر از فیلمنامه قدم
بردارد ،کاری که شاید خیلی از بازیگران
ان را انجام ندهند .شما چه قدم هایی
برداشتید؟
از ابتدا برای این کاراکتر طراحی هایی به لحاظ اکت،
شــکل دیالوگ گویی ،نوع نگاه ها ،حرکت چشم،
اکسان گذاری در شکل بیان کلمات و جمالت انجام
دادم و عالوه بر ان تیپ ،گریم و لباس هم ه این ها
تاثیرگذار است و می تواند او را تکمیل کند .من روی
ن موارد بسیار دقت داشتم ،کمااینکه سعی کردم
ای
مطالع ه جامعی در مورد فضای ان دوره انجام دهم.
عکس بسیار دیدم و مقاالتی از اتفاقات مربوط به
ان دوره را خواندم و سعی کردم فضای ملتهب ان
دوران را درک کنم و هر چیزی که برای این کاراکتر
می خواســتم به کار بگیرم را در ان فضای ملتهب
بگنجانم که ملموس باشــد ،بیرون نزند و مربوط
به ان دهه باشد .شاید به لحاظ تکنیک چیزی در
ذهن من باشد اما در ان دوره کاربردی نداشته باشد؛
به طور مثال یک عکس العمل و یا یک دیالوگ که
امروزیا ست و این باعث تناقض می شد و کارم را
خراب می کرد .به همین خاطر ســعی می کردم از
ابزارهای مربوط به ان زمان استفاده کنم و تالشم
بر این بود .اگر از اتفاقات درونی که سعی می کنم
از درون به ان برسم و در خودم ته نشینش کنم تا
بتوانم ان را زندگی کنم بگذریم ،به ظاهر می رسیم
که یکی از مثال های ان بازی با خودکار است .یادم
است پالن اول من برای بازی در این مجموعه و در
نقش فرخ ،پالن مربوط به ژیان منفجر شده بود که
یک خودکار بیک و چند پرونده به من داده بودند و
من باید یادداشت برداری می کردم .من در تمرین ها
از دوستان خواستم که از اینجا به بعد این خودکار
همیشه همراه شخصیت فرخ باشد ،به این دلیل که
او یک شخصیت هوشمند و اهل مطالعه است و این صفحه 54
خودکاری که همیشه همراه اوست یک ابزار است
برای اینکه بتواند دائما محاسباتش را انجام دهد.
در شکل حرف زدن هم به نظر می رسید
تالش ویژه ای داشتید.
بله .تکیه کالم «رفیق» هم مثال دیگری در این باره
است .من این کلمه را به شخصیت اضافه کردم که
به همه همین را می گوید .درواقع گاهی اوقات این
شک را ایجاد می کند و اگر دقت کنید کاراکترهای
دیگر مثل محمدعلی از لفظ برادر استفاده می کردند
که به عنوان رزمنده و یا اخوی هم هســت؛ اما من
برای شخصیت فرخ «رفیق» را اضافه کردم و جالب
اســت که او به همه همین لقب را می داد و همین
باعث می شد که این تکیه کالم شک درباره هویت
او را بیشتر کند که چرا این را به دیگران می گوید؟
اصال چه رفاقتی با شــخصیت های منفی دارد؟ به
ان ها می گوید رفیق و به محمدعلی ،شاهو و ابراهیم
هم همین را می گوید! عالوه بر این بازی با عینک،
نگاه و شکل دیالوگ گویی از جمله مواردی هستند
که ســعی کرده ام روی ان ها کار کنم .هم ه این ها
طراحی هایی بود که توانستیم با تعامل کارگردان
به ان برســیم و اگر امروز فرخ قابل قبول است و یا
تماشاگر او را پذیرفته باعث خوشحالی من است.
برای این خصوصیت ها بیشتر به دیالوگ
بسنده کردید یا اینکه از بازی زیرپوستی
هم برای این کاراکتر استقبال کردید و
برای ان برنامه داشتید؟
قطعا هر دو .من در خلق شخصیت سعی می کنم
برای ان کاراکتر شناســنامه ایجاد کنم که مدام
از عباس غزالی دور شوم و بیشتر در جلد کاراکتر
مورد نظر نفوذ کنم و ادمی بشوم با این شناسنامه
و خصوصیات رفتاری که در ان دهه بــوده و او را
زندگی کنم.
این نقش گاهی به تیپ شدن نقب میزد،
شکل مواجهه شما با این خصوصیت به
چه صورت بود؟
من گاهی اوقات در پرونــد ه کاری ام کاراکترهایی
را بازی کــرده ام که به تیپ نزدیک می شــوند اما
ان کاراکترها هم صد در صد تیپ نیستند و ان ها
را تبدیل به تیپ-شــخصیت کرده ام .درواقع اگر
به تیپ هــم ورود کنم او را تبدیل به شــخصیت
می کنم تا برای تماشــاگر باورپذیر باشــد .یعنی
سعی می کنم بحث زیرپوســتی و درونی بودن را
انقدر قوی پیاده کنم تا تماشاگر در عین حال که
دارد کاراکتری را می بیند که شــاید ویژگی های
کاریکاتوری داشته باشد ،او را با ان شرایط بپذیرد،
مثل بهروز در «وضعیت سفید» .اما در «شاهرگ»
نقش فرخ را بازی می کردم که کامال شخصیت بود
و همانطور که گفتم با این ریزه کاری ها توانستم این
شخصیت را ثبت کنم.
معموال در سریال های ما برای نقش های
خاکستری انگار بیشتر از هر چیزی روی
سیاه درامدن شخصیت کار می شود و
در نقش هایی که قرار
است مرزی داشته
باشند که به باریکی
یک مو است ،شما
برای اینکه تماشاگر
را با بازی و خلق
شخصیت گمراه
کنید و یا ابهامی در
ذهنش ایجاد کنید؛
باید یک مرز دوگانه
را که مشخص نیست
این سمت هست یا
ان سمت و یا عنوان
مرموز یا مشکوک
بودن را روی ان
کاراکتر بچسبانید و
این مساله نیازمند
ریزه کاری هایی در
بازیگری است و من
مطمئنا خیلی تالش
کرده ام که برای
شخصیت فرخ این
اتفاق صورت بگیرد
یکیازخوبی هایفرخایناستکهانگار
تمام تالشتان را کرده اید که این سیاه و
سفید را توامان با هم رعایت کنید.
نقش های خاکستری بازیگری را که مثل من عاشق
کار خود است قلقلک می دهد و چالش بزرگی است
و دوست دارم ان را انجام دهم؛ باز هم تاکید می کنم
این درمورد کسی که عاشق بازیگریا ست صادق
است .ســعی کردیم این ویژگی را در فرخ ایجاد
کنیم و دیدیم که چطور این مرز را جلو برد .برای
مثال با اینکه فرخ با انرژی هر چه تمام تر و استرس
و دلســوزی فراوان برای گروه ،مردم ان منطقه و
اطرافیانش بمب خنثی می کرد ،تماشاگر باز هم
به او شک داشــت .من از مخاطبان پیامی با این
مضمون گرفتم که اگر هم فرخ نفوذی باشــد ما
دوستش داریم ،چون به فکر مردم است! بعد از ان
سکانس های خنثی کردن ،پیام های این چنینی
فراوان برای من امد .به طور مثال خیلی ها می گفتند
که فرخ انگار نفوذی نیست ولی گاهی اوقات ما باز
به او شــک داریم و یا اگر هم نفوذی هست هوای
دوســتانش را دارد که این ها همین سوال شما را
پاسخ می دهد .من ســعی کردم که این سیاهی و
سفیدی را توامان جلو ببرم و اینکه اصوال در زندگی
واقعی هم اعتقاد به سفید صد درصد و سیاه صد
درصد ندارم.
دقیقا و نقشی که یک طرفه نوشته شود،
برای مخاطب درنهایت غیرقابل باور
میشود.
فکر می کنــم مثبت ترین شــخصیت هم اگر در
شرایط خیلی بد و مورد ازار قرار بگیرد ،بی تردید
واکنش شاید حتی نزدیک به سیاه نشان بدهد و ان
کاراکتر سیاه هم در شرایطی می تواند احساساتی
شود و دلش به رحم بیاید .من به این جهت است
که می گویم صد در صد سیاه و صد در صد سفید
نداریم و اگر بخواهیم به لحاظ شخصیت پردازی
تعریفی داشته باشیم خاکســتری درست ترین
تعریف است و من تالشــم را برای فرخ کردم که
توامان این ابعاد شخصیت او را جلو ببرم و هر چه
به قسمت های پایانی نزدیک می شدیم الیه های
متفاوت کاراکتر فرخ روشن می شد .پیچیدگی و
الیه های متفاوت این شخصیت برای من چالشی
و خیلی دوست داشتنی بود؛ امیدوارم که تماشاگر
هم با ان ارتباط گرفته باشد.
فکرنمی کنیدکهاینسریالمی توانست
با استفاده بیشتر از ارشیو و مستندات و
صحنه های اکشن ،مخاطب جوان تر را
همراه کند و امار مخاطب را باال ببرد؟
من اعتقاد دارم که بهترینی وجــود ندارد ،در هر
شرایطیحتمامیتواندیکنوعبهتریوجودداشته
باشد ولی این مساله به موارد بسیاری بستگی دارد .از
جمل ه این موارد می توان به شکل تولید ،به زمانی که
برای ان کار صرف می شود و به شکل پروداکشنی
که قرار است صورت بگیرد اشاره کرد .به طور مثال
ما برای «وضعیت سفید» دو سال زمان گذاشتیم و
به تک تک جزئیات در ارامش کامل دقت می شد
و واقعا کار و تالش می کردیم .روزها و ســاعت ها
برای یک پالنی وقت گذاشــتیم که شاید به نظر
بسیاری از کسانی که دارند کار می کنند معمولی
باشد و بگویند که چرا انقدر طول کشید ،ولی واقعا
مجموع ه این ریزه کاری ها باعث می شــود تا یک
اثر ماندگار شــود .حاال وقتی بخواهیم یک کاری
را با این پروداکشــن ان هم در ده ه شصتی که در
حال حاضر ریزه کاری های فراوان و به قول شــما
فضای اکشن و این چنینی دارد روایت کنیم و برای
مثال می گویند که با این بودجه و زمان کار را انجام
دهیم ،مطمئنا از کیفیت کاسته می شود ولی من به
جرات می توانم بگویم با این زمانی که ما در اختیار
داشتیم و ان شرایطی که بود بهترین نتیجه حاصل
شد و نمی شــد بهتر از این اتفاق بیفتد .حداقل ما
در بازیگری تمام تالش مــان را می کنیم ولی در
پشت صحنه؛ طراحی صحنه ،دکور ،کارگردانی و
موارد دیگر یک مقداری سخت بود .ما باید روزی
چهارده الی پانزده دقیقه فیلمبرداری می کردیم .به
دلیل شکل برنامه ریزی و وقفه ای که به دلیل کرونا
ایجاد شده بود سکانس های مربوط به تابستان را
در زمستان و سرما و ســکانس های زمستان را در
گرمای تابستان فیلمبرداری کردیم و فکر می کنید
که چطور می شــود این کار را کرد؟ در سریال هم
می بینید که یک جاهایی بازیگر مدام چاق و الغر
می شود ،دلیلش این اســت که به طور مثال انجا
لباس های بسیاری زیر کاپشــنش پوشیده ولی
سکانس هایزمستانیکهبایدباکاپشنویقهاسکی
باشد را در گرمای تابستان و همین چند وقت پیش
فیلمبرداری کردیم و تحمل ان شدت از گرما بسیار
سخت بود .این ها مسائلی است که تماشاگر از ان
بی خبر است .بازیگر با برنامه ریزی های این چنینی
تالش می کند که فقط باورپذیر باشد اما هنگامی
که سختی هایی به این شکل ایجاد می شود خواه
و ناخواه از کیفیت کم می کند و حرف شما درست
است .می توانست در شرایط خیلی خوب و با یک
بودج ه الف ویژه خصوصا برای کارهای این چنینی
که ســندیت تاریخی هم دارند ،باورپذیرتر شود و
صحنه ی اکشن بهتر دراید که هم ه این ها از هر نظر
مستلزم یک برنامه ریزی بسیار دقیق تر است ولی با
این اندوخته ،پتانسیل و بودجه و در این شرایط به
نظر من بچه ها بهترین عملکرد را داشتند.
بعد این سریال درباره تشابه با سینمای
مهدویان بارها گفته شده اما می خواهیم
بدانیم خود شما چقدر ان جنس سینما و
سبک کارگردانی را دوست دارید؟
من از فیلم هایی که در حال و هوای دهه شصت
ساخته شدند «ماجرای نیمروز» و «سیانور» را
دیده ام و اتفاقا در ان فضا فیلم «سیانور» را بیشتر
از «ماجرای نیمروز» دوست دارم و این سلیقه
من اســت؛ هر دو فیلم های خوبی هستند ولی
«سیانور» برای من باورپذیرتر بود .تشابه طبیعی
است چرا که شما دارید از دهه شصت و اتفاقات
مربوط به ان دوره حرف می زنید و خواه و ناخواه
اِلمان هایی که در ان فضا استفاده می شود ،نوع
پوشش ،نوع گریم و اتفاق واحدی که رخ میدهد
55
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 55
سینمای ایران
مطمئنا تشابه دارد .ذهنی که بخواهد قیاس کند
ناخوداگاه به سمت مصداق و مثال هایی که قبل
از این دیده می رود و این اتفاق طبیعی است ولی
اینکه بگوییم کار کپی اســت به نظر من حرفی
پوچ است .چرا که این یک اتفاق واحد است و هر
شخص از زاویه دید خودش ان را روایت می کند.
یک اتفاق مشــترک در یک دهه و در یک زمان
است ولی در روایت دوربین متفاوت است .فکر
می کنم که در فیلم ،دوربین هشــت یا شانزده
میلی متری باشــد اما اینجا دوربین کامال ایستا
است .انجا دوربین روی دست است و حرکتش
به حالت مستند زوم و زوم بک می شود؛ درواقع
دوربین شــکل مســتندگونه ای دارد که انگار
شخصی دارد دســتی فیلم می گیرد ولی اینجا
دوربین روی ســه پایه و تراولینگ است .این ها
بحث های فنی کارگردانی است ولی اگر موضوع
و پوشش ها شباهت دارند دلیلش این است که
چند فیلمی که در این حوزه ســاخته شده اند
به یک مســاله می پردازند .قیاس اصوال درست
نیســت ولی اگر بخواهیم اینطور به مساله نگاه
کنیم بله ،چرا که همه دارند یک اتفاق واحد را
روایت می کنند.
متاسفانهدرتلویزیونازشخصیتاصلی
داشتن کمی جلوگیری می شود اما در
سریال «شاهرگ» این مساله کم و بیش
وجود داشت .خود شما چقدر به سینما و
تلویزیون قهرمان محور عالقه دارید؟
ی را که در دهه
سال هاســت ان قهرمان های واقع
شصت و بیشتر در دهه هفتاد می دیدیم حاال در
سینما نمی بینیم و شــکل ان تغییر کرده است.
از نظر من یکی از دالیلی که ســینما یک مقدار
افول کرده و سطح ســلیق ه مخاطب تغییر کرده
و قهرمان های پوشــالی خیلی برجسته شده اند،
نداشتن قهرمان های ان مدلی است که جای خالی
ان ها واقعا احساس می شود .در تلویزیون هم شاید
به نوعی این اتفاق می افتد و سریال ما قهرمان های
زمینی و واقعی از جنس مردم را به نمایش میگذارد
که من این مساله را بســیار دوست داشتم و فکر
می کنم که این برای مخاطب خیلی ملموس تر بود
و کاراکترها را دوست داشتنی کرد.
درست است که شما خیلی کم دست
به انتخاب می زنیــد اما در نقش هایی
که بازی می کنید تــاش می کنید تا
ظرفیت های بازیگری تان را نشان دهید.
اما در اینجا انگار از بروز این ظرفیت ها
جلوگیری شده؛ این به سبب فیلمنامه
بوده و یــا کارگردان از شــما اینطور
خواسته است؟
به هر حال این را فراموش نکنیم که نقش با نقش،
قصه با قصه و شرایط با شرایط متفاوت است ولی
چیزی که متفاوت نیست و همیشه در هم ه کارها
ی پرانرژی ،با انگیزه و
مشترک اســت عباس غزال
عاشق کار اســت که مطمئنا در هر شرایطی کار
خــودش را در چارچوب ان قصــه و نقش انجام
می دهد .تمام انرژی ام را بــرای چیزی که در این
قصه و نقش فرخ از من خواسته شده بود گذاشتم
و فکر می کنم که بیش از این دیگر کاراکتر اجازه
نمی داد و در شناسنام ه این شخصیت قرار نداشت.
برای مثال اگر از عباس غزالی در سریال «وضعیت
سفید» سکانس های بیرونی با اکت باال زیاد دیدیم،
در کاراکتر فرخ ان نــوع را اتفاقا از جنس یک ادم
تحصیل کرد ه و شیمی خواند ه مرموز و این چنینی
از فیلتر رد و اجرایش کردیم .شناسنام ه ادم ها با هم
متفاوت است و این کاراکتر باید به این شکل روایت
می شد و این تفاوت ها در بازیگری برای من بسیار
جذاب است.
مسیر اهسته و پیوسته انتخاب خودتان
اســت یا رقابت خیلی سخت است و
نقش هایی که دوست دارید کمتر بهشما
پیشنهادمی شود؟
من این حرفه را رقابت نمی بینم و چون عاشــق
بازیگری هستم ســعی می کنم در هر جایگاهی
که هســتم تمام انرژی ام را بگــذارم و لذت ببرم.
برای مخاطبم احترام بسیاری قائل هستم و سعی
می کنم از اعتباری که به من داده خوب محافظت
کنم .برای بخش دوم این سوال باید بگویم در این
نوع پیشنهاداتی که به من می شود به ناچار گزیده
کار شده ام .چون اگر بخواهم هم ه این پیشنهاداتی
که می شود را که اکثرا هم باب میل نیستند و من
را رو به جلو نمی برند ،کار کنم مطمئنا اعتباری را
که به دست اورده ام از دست می دهم .پس به ناچار
گزیده کار می شــوم و اصوال گزیده کار بودن بد
نیست چون شما را به یک ادمی تبدیل می کند که
بهترین انتخاب را دارد.
ان نقش هایی که دوست دارم به من کمتر پیشنهاد
می شود و یا پیشنهاد نمی شود و علتش را خودم
هم نمی دانم ولی امیدوارم که اگر جایگاهم باالتر
از این هاست ،سهم من داده شود تا بتوانم خودم را
بیشتر نمایش دهم.
چقدر موقعیت از شــما گرفته شده و
چقدر فکر می کنید کــه خودتان
موقعیت هایــی را از دســت
داده اید؟
بیشــتر موقعیت گرفته
شــده؛ یعنی من را
در موقعیت قرار
نداده اند .عباس
غزالــی ای که
خیلی هــا به او
لطف دارند و او را
به عنوان بازیگر
خوبمی شناسند
وقتــی کــه در
موقعیــت خوب
قرار نگیرد چه کار
می تواند بکند؟ ایا
من می توانم خودم
برای خودم سینما
درستکنم،خودم
فیلم بسازم ،خودم
برای فیلم خودم بازی کنم و خــودم برای خودم
نمایش دهم؟ این کار شدنی نیست .ویترینی وجود
ندارد که خودم بخواهم انتخاب کنم و مجبور هستم
که از پیشنهادات روی میز ،بهترین را انتخاب کنم .از
میانموقعیت هاییکهبرایمناتفاقافتادههمیشه
بهترین انتخاب ها را داشته ام و اگر نبوده ،واقعا نبوده
که انتخاب نکرده ام.
سال هاست ان
قهرمان های واقعی
را که در دهه شصت
و بیشتر در دهه هفتاد
می دیدیم حاال در
سینما نمی بینیم
و شکل ان تغییر
کرده است .از نظر
من یکی از دالیلی
که سینما یک مقدار
افول کرده و سطح
سلیقه مخاطب تغییر
کرده و قهرمان های
پوشالی خیلی
برجسته شده اند
اگرماراجعبهاینفرضیهاشتباهمی کنیم،
شما ان را تصحیح کنید .عباس غزالی
اگر هنوز در سینما به حقش نرسیده یک
جاهایی به خــودش برمی گردد ،اینکه
درگیر قواعد بازی در ســینما نشــده؛
درست می گویم؟
خیر ،برای من بازی سینمایی ،بازی تلویزیونی و
بازی تئاتری معنایی ندارد .برای من در بازیگری
یک چیز مهم اســت و ان باورپذیــر کردن نقش
برای ذهن مخاطب است و ان را تمام و کمال اجرا
می کنم .امروز سواالتی از من می شود و حرف هایی
می شنوم که می گویند شما نباید در تلویزیون این
بازی را انجام دهید؛ این بازی حیف است و باید بر
پرد ه سینما باشد؛ من اصال این را متوجه نمی شوم.
من اگر در سینما قرار بگیرم ،همین بازی را می کنم
و در تلویزیون هم همین بازی را انجام می دهم .چرا
که برای مخاطبم احترام قائل هستم و بهترینم را
اجرا می کنم تا تماشــاگر باور کند .بله ،یک سری
نکات تکنیکی ریز هست که این ها اصال االن قابل
بحث نیست و نکت ه اساسی ان انرژی تمام و کمال
و بازی حرفه ای ای اســت که مــن در هر صورت
انجام می دهــم ولی اگر حقم را هنوز در ســینما
نگرفته ام باید بگویم من با اولین حضورم در سینما
که فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» بود کاندید
سیمرغ نقش مکمل شدم ولی حاال درواقع
نمی دانم خط کشــی ایی هست یا باید
کاری انجام دهم که بــه من نقش داده
شود ،من این ها را بلد نیستم و بازیگری
را اینطور یاد نگرفته ام .من فکر می کنم
برای یک بازیگر کــه درس این حرفه
را خوانده و برای اینکه به این جایگاه
برســد تالش کرده ،باید موقعیت و
شرایط ایجاد شود .ولی وقتی ایجاد
نشود من واقعا نمی دانم که باید چه
کار کرد ،یا حداقل بلد نیستم عضو
باند یا گروهی بشوم که به خاطر
ان بتوانم نقش بگیرم و کارم را به
این شکل یاد نگرفته ام .همیشه
وقتی به پروند ه اساتید خودم
که دوستشــان دارم نگاه
می کنم؛بزرگانسینمایما
مثل مهدی هاشمی ،پرویز
پرستویی ،زنده یاد خسرو
شکیبایی ،استاد نصیریان
هیچوقت این کار را نکرده اند و
راز ماندگاریشان این است که فقط و
فقط به هنرشان متکی بوده اند و چون امروز
معادالت تغییر کرده دلیل نمی شــود که من هم
مسیرم را عوض کنم. صفحه 56
57
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 57
سینمای ایران صفحه 58
59
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 5
شهریور 1399 صفحه 59
امه
ن
سینمای ایران
شماره 5شهریور 1399قیمت 20000:تومان
به بهانه اقازاده ؛ کاوشی در باب
بازیگری ارتیستی که درست
نقش را مهندسی می کند
امیر اقایی؛
از فرش به عرش
نگاهی نقادانه به «دل»؛
اخرین ساخته منوچهر هادی
کما در قاب های
انحطاط
گفت وگو با عباس غزالی
درباره لذت بازی در
نقش هایی که سیاه یا
سفید محض نیست
نقش خاکستری
همیشه قلقلکم می دهد
با محسن کیایی درباره هران چیزی که
نتیجه اش میشود احترام به مخاطب
رگزبهشعورمخاطب
هرگز
نمی کنم
کنم
توهین نمی
تلویزیون همه مهره هایش را از دست می دهد
اگر صدای مخالف را نشنود صفحه 60