ماهنامه صبا نامه شماره 4 - مگ لند
0

ماهنامه صبا نامه شماره 4

ماهنامه صبا نامه شماره 4

ماهنامه صبا نامه شماره 4

‫نامه‬ ‫شماره َ‪ 4‬خرداد ‪ 1399‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫نگاهی مثبت و منفی به «طال» ؛‬ ‫فیلم تازه پرویز شهبازی‬ ‫به خاطر‬ ‫الرر!!‬ ‫یک مشت ددال‬ ‫گفت وگو با سام قریبیان به بهان ه‬ ‫همکاری متفاوتش با کارگردان‬ ‫شاخص سینمای ایران در خروج‬ ‫حاتمی کیا‬ ‫را با‬ ‫مولف است ‪ ،‬چرا‬ ‫او کار نکنم؟‬ ‫پرونده ای برای‬ ‫میان اتش‬ ‫وگلستان‪...‬‬ صفحه 1 ‫گفت وگو با سام قریبیان به بهان ه همکاری‬ ‫متفاوتش با ابراهیم حاتمی کیا در «خروج»‬ ‫پرونده ای برای «خروج»‬ ‫تازه ترین ساخته‬ ‫ابراهیم حاتمی کیا‬ ‫تبعات کرونا برای سینما از‬ ‫نگاه اهالی هنر‬ ‫حاتمی کیا مولف است‬ ‫چرا با او کار نکنم؟‬ ‫میان اتش و‬ ‫گلستان‪...‬‬ ‫این ویروس‬ ‫ضد سینما!‬ ‫‪27‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪07‬‬ ‫درباره چرایی محبوبیت چرنوبیل‬ ‫به عنوان یکی از محبوب ترین‬ ‫سریال های تاریخ تلویزیون‬ ‫نگاهی مخالف به اخرین ساخته‬ ‫پرویزشهبازی‬ ‫یک روایت موذیانه انگلیسی از‬ ‫یک ماجرای دلخراش مبهم‬ ‫به خاطریک مشت دالر!‬ ‫‪18‬‬ ‫‪24‬‬ ‫نگاهی به «خروج»؛ فیلمی که‬ ‫تغییر لحن کارگردانش ان را‬ ‫دوست داشتنی تر کرده است‬ ‫عصبانینیستم!‬ ‫‪09‬‬ ‫نگاهی موافق به فیلم «طال»‬ ‫این «طال»ی با عیار ‪18‬‬ ‫‪16‬‬ ‫در ‪ 10‬سالگی «جدایی نادر‬ ‫از سیمین»؛ فیلمی‬ ‫که هنوز ابروی سینمای‬ ‫ایران است‬ ‫رد پایـی‬ ‫تاثیـرگذار؛ فـراتر‬ ‫از جـدایی «نادر»‬ ‫از «سیمین»‬ ‫‪22‬‬ صفحه 2 ‫گفت وگوباالیکاعبدالرزاقی‬ ‫بهبهانهدرخششیمتفاوت‬ ‫در «سرباز»‬ ‫« دوست دارم‬ ‫نقش جدی و‬ ‫کمدی را تجربه‬ ‫کنم و در هر دو‬ ‫خوب باشم»‬ ‫‪27‬‬ ‫گفت وگوبا‬ ‫سیدمحمدرضاخردمندان؛‬ ‫گفت وگو با هادی مقدم دوست‬ ‫کارگردان و فیلمنامه نویس سریال «سرباز»‬ ‫«سرباز یک سریال با رویکرد‬ ‫مشکالت مالی‪،‬‬ ‫پروژه های تلویزیون را‬ ‫تحت تاثیر قرار داده است‬ ‫‪48‬‬ ‫به شیرینی «نون ‪.‬خ»‬ ‫شناخت ادم هاست»‬ ‫‪55‬‬ ‫‪32‬‬ ‫گفت وگو با احسان کرمی درباره‬ ‫راه های یافتن استعداد و تاثیر‬ ‫بیان موثر در بازی‬ ‫با هیچ کس جز خودم‬ ‫جنگ ندارم!‬ ‫‪43‬‬ ‫گفت و گوی مفصل ماهنامه «صبا»‬ ‫با مهدی فرجی ؛‬ ‫تهیه کننده ای کاربلد‬ ‫گفت و گو با فرزین محدث‬ ‫تکنیک را نباید‬ ‫به رخ مخاطب کشید‬ ‫‪51‬‬ ‫بانیپال شومون؛ در گفت وگو با ماهنامه‬ ‫«صبا» از سختی های شخصیت «دانیال» و‬ ‫کمال گرایی در پرورش نقش هایش گفت‬ ‫«کرگدن» یک قصه جسورانه‬ ‫در تقابلی ناکام با‬ ‫قصه های تکراری‬ ‫‪60‬‬ صفحه 3 ‫یادداشتمهمان‬ ‫نامه‬ ‫صاحب امتیاز‪:‬‬ ‫موسسه فرهنگی‪ ،‬هنری وصف صبا‬ ‫مدیر مسئول و سردبیر‪:‬‬ ‫محمدرضا شفیعی‬ ‫دبیر گروه تحریریه‪:‬‬ ‫دنیا خمامی‬ ‫مدیر هنری‪:‬‬ ‫سپهر خامه ور‬ ‫گروه تحریریه‪:‬‬ ‫پریسا سادات خضرایی‬ ‫بهراد پورکیان‪ ،‬محمد تقی زاده‬ ‫سام بهشتی‪ ،‬محسن جعفری راد‪،‬‬ ‫اریا باقری‪ ،‬پریسا شریعت رضوی‬ ‫عکس جلد تلویزیون‪:‬‬ ‫معین باقری‬ ‫لیتوگرافی‪ ،‬چاپ و صحافی‪:‬‬ ‫خجسته نوین‬ ‫توزیع‪:‬‬ ‫نشر گستر امروز‬ ‫نشانی‪:‬‬ ‫خیابان ایت اله مدنی‬ ‫کوچه خجسته منش‪ ،‬پالک ‪5‬‬ ‫تلفن‪77582422-6 :‬‬ ‫فکس‪77548245 :‬‬ ‫‪www.mahnamehsaba.com‬‬ ‫شبکه های مجازی‪:‬‬ ‫‪@mahnamehsaba‬‬ ‫با سپاس از‪:‬‬ ‫شهپر ارمات‪ ،‬مهرداد معظمی‪ ،‬فاطمه اذری‬ ‫داوود پیشکار‪ ،‬زهرا دمزابادی‬ ‫سازمان فرهنگی‪-‬هنری اوج‬ ‫سعید رجبی فروتن‪ ،‬سعید خانی‬ ‫و همه عزیزانی که در شماره چهارم‬ ‫ما را همراهی کردند‪.‬‬ ‫چراغ سینما باید روشن بماند‬ ‫سعید رجبی فروتن‬ ‫کارشناس رسانه‬ ‫با این اتفاق تلخــی که افتاده نباید‬ ‫بدبینانه تصور کنیم که سینماها دیگر‬ ‫نمی توانند روی پا بایستند و یا دیگر چراغشان روشن‬ ‫نمی شود و ضرر و زیان انباشته باعث می شود که این ها‬ ‫دیگر نتوانند کمر راست کنند؛ به نظر من این صحبت ها‬ ‫خیلی با واقعیت سازگار نیست چون غیر از سینما خیلی‬ ‫از حرفه ها‪ ،‬صنایع و خدمــات دیگر هم از بحران کرونا‬ ‫متاثر شدند اما خیلی ها ســعی کرده اند که با تدبیر با‬ ‫این مساله کنار بیایند‪ .‬کمک های دولت و دستگاه های‬ ‫مختلف هم دیر یا زود می تواند به این قضیه کمک کند تا‬ ‫به امید خدا اوضاع زودتر سر و سامان بگیرد و دوستان‬ ‫بتوانند به فعالیت های خودشان ادامه دهند‪.‬‬ ‫ســینما جزو اولین واحدهایی بود که به اســتقبال این‬ ‫تعطیلی رفت و االن هم در خبرها می شــنویم که ظاهرا‬ ‫رســتوران ها یا مراکز تفریحی روباز دارند بازگشــایی‬ ‫می شوند اما کماکان سینماها در محاق تعطیلی قرار دارند‬ ‫و ستاد ملی مقابله با کرونا هنوز موافقت خودش را برای‬ ‫بازگشایی سینماها اعالم نکرده است‪ .‬به نظر می اید که هر‬ ‫قدر این بازگشایی با تاخیر و تعلل همراه باشد خسارات و‬ ‫زیان های متحملش نیز بیشتر است و به همان نسبت باید‬ ‫به فکر تسهیالت و کمک های محسوسی برای سینماداران‬ ‫کشور باشیم تا در نهایت بتوانند از این بحران خارج شوند‬ ‫و در اینده ای نزدیک با روی باز از تماشاگران و بینندگان‬ ‫اســتقبال کنند‪ .‬من با درک تمام مخاطرات‪ ،‬ناراحتی ها‬ ‫و تالماتی که به قشر ســینمادار کشور وارد شده‪ ،‬در دل‬ ‫امیدوارم و ارزو دارم که به زودی زود شاهد فصل تازه ای‬ ‫از بازگشایی سینماها باشــیم تا بتوانیم این خاطره تلخ‬ ‫دوران سپری شده را به مرور فراموش کنیم‪ .‬شاید یکی از‬ ‫مسائلی که می تواند این خاطره تلخ را زودتر از اذهان ما‬ ‫پاک کند این است که دوستان برنامه ریز‪ ،‬یعنی کسانی که‬ ‫مدیریت و مناسبات اکران کشور را تنظیم می کنند و به‬ ‫طور خاص شورای صنفی نمایش‪ ،‬در انتخاب و چینش اثار‬ ‫دقت بیشتری را به خرج دهند تا در روز بازگشایی سینما با‬ ‫کارهایی جذاب‪ ،‬هیجان انگیز و سرگرم کننده مواجه شویم‬ ‫و به مرور بتوانیم شاهد و ناظر خیل عظیم تماشاگران به‬ ‫سینماها باشیم تا این غم و غصه از دل سینماداران بیرون‬ ‫اید و به تعبیری اب رفته به جوی بازگردد‪.‬‬ ‫به نظر می اید اولین کار این است که ما پیشنهادات خود‬ ‫مدیران و صاحبان و مالکان سینماها را بشنویم‪ .‬یکی از‬ ‫راهکارها این است که با عوض شدن سال افزایش قیمت‬ ‫بلیت را نداشته باشیم‪ .‬شاید امسال بزنگاه مناسبی برای‬ ‫اجرای اید ه پیشنهادی شناور بودن بهای بلیت در ساعت‬ ‫و سانس های مختلف باشد که بتوانیم طی ساعات مختلف‬ ‫شــبانه روز و یا در روزهایی از هفته با کاهش و افزایش‬ ‫بهای بلیت‪ ،‬ضریب اشغال را در سالن های سینما بیش‬ ‫از گذشته افزایش دهیم‪ .‬در قسمت قبلی هم ذکر کردم‬ ‫که اگر در چینش فیلم ها دقــت کنیم و به عنوان مثال‬ ‫فیلم های کمدی‪ ،‬جذاب‪ ،‬تفریحی و سرگرم کننده را در‬ ‫اولویت بگذاریم‪ ،‬شاید شاهد بازخورد بهتری از مردم‬ ‫باشیم‪ .‬اگر بناست به ناوگان سینمایی کشور ظرفیت های‬ ‫تازه ای اضافه شود‪ ،‬بد نیست که همزمان و مقارن با فصل‬ ‫تازه ای از فعالیت های سینماها بتوانیم شاهد بازگشایی‬ ‫ســالن های جدید در حال بهره برداری باشیم که این‬ ‫کار به نظر من می تواند یک مــوج مثبت‪ ،‬امیدافرین و‬ ‫خوشــحال کننده را در بین فعاالن و دست اندرکاران‬ ‫صنعت سینمای کشور فراهم کند‪ .‬عالوه بر این ها‪ ،‬اگر‬ ‫الزم باشد یک ســری برنامه های جنبی را هم می توان‬ ‫اجرا کرد‪ .‬به طور مثال می توان برای هر فیلمی که اکران‬ ‫می شود یک مراسم افتتاحیه ای را با حضور مسئوالن و‬ ‫مردم برگزار کرد چرا که این کار یک بار دیگر سینما را با‬ ‫همه جذابیت هایش در ثقل توجه مردم‪ ،‬عالقه مندان و‬ ‫در تیتر خبرها قرار می دهد‪.‬‬ ‫ظاهرا بناست که ســینماها ادام ه اکران را با فیلم هایی‬ ‫از ســر گیرند که در نیم ه اسفند ســال گذشته اکران‬ ‫شده اند‪ .‬اول باید تکلیف این فیلم ها روشن شود و بعد‬ ‫برای فصل دوم اکران که احتماال با تابســتان مصادف‬ ‫می شود‪ ،‬برنامه ریزی کرد‪ .‬یک ایده این است که فیلم ها‬ ‫دور ه اکران محدودی داشته باشند ولی با توجه به اینکه‬ ‫ممکن است بعضی از ان ها پتانسیل باالیی برای فروش‬ ‫داشته باشند درنتیجه به نظر می اید که این اجحاف در‬ ‫حق چنین فیلم هایی باشد و از طرفی مردم هم از تماشا و‬ ‫دسترسی به این فیلم ها محروم می شوند‪.‬‬ ‫باید بپذیریم که بعد از این در کنار سالن های سینما‪،‬‬ ‫پلتفرم ها و سرویس های دیگری مثل سینما ماشین‬ ‫و مجموعا نمایش خانگی می توانند پذیرای تولیدات‬ ‫ساالنه ســینمای ایران با همه تنوع ان باشند و به‬ ‫اعتقاد من شــورای پروانه ساخت در صدور پروانه‬ ‫برای اثار نباید امساک به خرج دهد‪ .‬کماکان باید‬ ‫همانند سال های گذشته تنور تولید فیلم های کوتاه‬ ‫و بلند ما داغ و روشــن بماند‪ .‬بحث بعدی این است‬ ‫که ما تناســبی را بین تولید و عرضه ایجاد کنیم‬ ‫تا شاید با در نظر گرفتن بســته ها و سیاست های‬ ‫تشــویقی برای نمایش و اکــران فیلم هایی که با‬ ‫مختصات پرد ه بزرگ ســینما خیلی هم خوانی و‬ ‫تناســبی ندارند‪ ،‬بتوانیم ان ها را به سوی نمایش‬ ‫خانگی و یا اکــران انالین متمایــل کنیم که این‬ ‫می تواند تعــادل را در میان مدت محقق ســازد‬ ‫تا هم فرصت های شــغلی بــرای تولیدکنندگان‬ ‫فراهم شود و هم کمتر فیلمی در صف انتظار برای‬ ‫دیده شدن قرار بگیرد‪.‬‬ ‫همچنین امیدواریــم با ســرمایه گذاری ها یی که‬ ‫پلتفرم های وی اودی کشــور صــورت داده اند‪ ،‬در‬ ‫اینده بازار ان ها به جغرافیای ایران محدود نباشد و‬ ‫جغرافیای کشورهای فارسی زبان را هم مدنظر قرار‬ ‫دهند تا به این ترتیب هم بازگشت سرمایه برای ان ها‬ ‫تسهیل شود و هم سینمای ایران بتواند قابلیت های‬ ‫خودش را برای شــعاع افزو ن تــری از مخاطبان‬ ‫نشان دهد‪.‬‬ صفحه 4 ‫پرونده ای برای «خروج» تازه ترین ساخته ابراهیم حاتمی کیا‬ ‫میان اتش و گلستان‪...‬‬ ‫‪EXIT‬‬ صفحه 5 ‫میز نقد‬ ‫نگاهی به «خروج»؛ فیلمی که تغییر لحن‬ ‫کارگردانش ان را دوست داشتنی تر کرده است‬ ‫عصبانی نیستم!‬ ‫دنیاخمامی ‪ :‬نگاه ها به فیلم صفر و صدی است؛ همان طور که در جشنواره اینطور‬ ‫بود‪ .‬اما همان مخالفان هم نمیتوانند در این فیلم منکر ارزش های کارگردانی بشوند؛‬ ‫«خروج» فیلمی است که در ان کمتر به صورت «گل درشت»‪ ،‬مثل اثار سابق‬ ‫ابراهیم حاتمی کیا از استعاره استفاده می شود و هر تشبیهی بجا و خواناست ‪ ،‬از عنوان رحمت و پنبه تا‬ ‫اب سنگین‪ ،‬شکل مذاکره‪ ،‬پارکینگ ماشین و‪...‬‬ ‫حاتمی کیــا در ایــن فیلم منهــای یکی‪ ،‬دو‬ ‫نفــر‪ ،‬از جوانان فاصله گرفتــه و لحن ارام تر و‬ ‫بی هیاهوتری به فیلمش داده و همین ارامش‬ ‫نسبی از شــعارزدگی نجاتش داده است؛ نکته‬ ‫تامل برانگیزی که نشان از معادالت و ریسک ‬ ‫کارگردان برخالف رویه فروش و گیشه است‪.‬‬ ‫فیلم به جــای موقعیت های مکانی الکچری و‬ ‫خانه و ماشین های گران قیمت در طول جاد ه‬ ‫و ســوار بر تراکتور و با ســادگی هرچه تمام تر‬ ‫می گذرد‪ .‬لحن شیرین شــخصیت ها‪ ،‬تلخی‬ ‫قصه را کم می کند و در «خروج» قرار بر اشک‬ ‫گرفتن نیســت و اتفاقا گویــی کارگردان به‬ ‫تعمد‪ ،‬طنازی شخصیت هایش را بیشتر کرده‬ ‫و در هر دو پالنی که خشــونت وجود دارد‪ ،‬از‬ ‫زاویه دید کارگردان و با دوربین او نیســت و با‬ ‫دوربین گوشــی تلفن همراه و از زاویه شخص‬ ‫سوم است و ترجیح صاحب اثر بر تامل است تا‬ ‫شوربخشی‪( .‬هرچند که در بخش هایی‪ ،‬خاصه‬ ‫در حرم حضرت معصومــه (س) کمی از این‬ ‫هدف فاصله می گیرد‪).‬‬ ‫مقابلــه بیهوده بــا اینکه چرا یک فیلمســاز‬ ‫المان هایی را تکرار می کند یا ارائه کد را با این‬ ‫فرم می پســندد‪ ،‬کار عبث و دور از عقلی است‬ ‫چرا که هر فیلمسازی در جهان امضای خود را‬ ‫دارد و مخاطبان او می توانند نقاطی را پررنگ‬ ‫یا کمرنگ بــه صورت تکرارشــونده در اثار او‬ ‫ببینند و این اصال رویه اشــتباهی نیست‪ ،‬اگر‬ ‫به تکرار فرمی کسل کننده نرســد‪ .‬برای این‬ ‫عدم تکــرار در طول این ســال ها حاتمی کیا‬ ‫بیانش را در شــکل های دیگری از سینما چه‬ ‫به صورت روایت پرتره در «چ»‪ ،‬چه به صورت‬ ‫یک ملودرام قصه گو در «بادیگارد» یا بعدتر با‬ ‫دل سپردن به شکل دیگری در «به وقت شام»‬ ‫و استفاده از تکنیک در سینما و‪ ...‬تجربه کرد‬ ‫و حاال در «خروج» با شکل سینمای جاده ای‬ ‫باز امضای خــود را زیر اثر می زنــد اما رفتار و‬ ‫شکل اعتراض‬ ‫برخالف فیلم های قبلی‬ ‫صاحب اثر تغییر کرده‬ ‫است که کسی میانه‬ ‫میدان‪ ،‬با صدایی رسا‬ ‫حقوق خودش و یک‬ ‫بخش از مردم مظلوم‬ ‫را مطرح می کرد‪ .‬این‬ ‫بار صدای اعتراض‬ ‫بلند نیست و قهرمان‬ ‫فیلم قصدی هم برای‬ ‫به میدان امدن ندارد‬ ‫و گوشه ای سرگرم‬ ‫زندگی ساده خودش‬ ‫است‬ ‫سکنات قهرمان و ادم هایش و اتمسفر را تغییر‬ ‫می دهد و موقعیت ها را کوچک تر در اندازه یک‬ ‫روستا اما با انتزاع یک کشور می کند‪ .‬عدل اباد؛‬ ‫محل سکونت شخصیت ها با لهجه های متفاوت‪،‬‬ ‫خود یک کشور است که قرار بود عدالت ابادش‬ ‫کند اما حاال اهالی اش از دا ِد ظلمی که به ان ها‬ ‫روا شده به شــهر پناه می برند؛ با تاکید مکرر‬ ‫دیدن رییس جمهور و استفاده استعاری از‬ ‫بر‬ ‫ِ‬ ‫وجه تسمیه پاستور‪ .‬حاتمی کیا برخالف موضع‬ ‫«گزارش یک جشــن» که عصبانیت را در قاب‬ ‫دوربین با بازی ها و با دیالوگ های شــعاری و‬ ‫شــلوغ کردن خیابان ها نشــان می داد‪ ،‬اینجا‬ ‫قهرمانی را نشــان می دهد که یک نفر اســت‪،‬‬ ‫چند صدایــی منطقی اســت و حتی مشــابه‬ ‫قهرمان های دیگر کارگردان نیست و هیچ جایی‬ ‫تالش بر ارائه مانیفســت سیاسی یا اجتماعی‬ ‫ندارد و فریــاد نمی زنــد و ارام پیش می رود و‬ ‫پی یارکشــی‬ ‫مرتب تاکیــد می کند که هیچ‪ِ ،‬‬ صفحه 6 ‫نیست و حاضر است مســیر اعتراض را تنهایی‬ ‫طی کند‪ ،‬همان طور که در اخر هم تنها می ماند‪.‬‬ ‫شکل اعتراض برخالف فیلم های قبلی صاحب‬ ‫اثر تغییر کرده است که کســی میانه میدان‪،‬‬ ‫با صدایی رســا حقوق خودش و یک بخش از‬ ‫مردم مظلوم را مطرح می کــرد‪ .‬این بار صدای‬ ‫اعتراض بلند نیســت و قهرمــان فیلم قصدی‬ ‫هم برای به میــدان امدن ندارد و گوشــه ای‬ ‫سرگرم زندگی ســاده خودش است‪ .‬قهرمانی‬ ‫که وقتی در بعضی از نقطه هــای فیلم درباره‬ ‫جوانــی اش صحبت می کند‪ ،‬شــخصیت های‬ ‫اول دیگر فیلم های حاتمی کیا یادمان می اید و‬ ‫اینطور تصور می کنیم که احتماال هرکدام از ان‬ ‫قهرمان ها اگر همسن و سال رحمت بشوند از‬ ‫اعتراض مدام خسته می شوند و ره عزلت پیش‬ ‫می گیرند‪.‬‬ ‫رحمت بخشی شــبیه حاج کاظم نیست چون‬ ‫انفعال و بغض و سرگشــتگی او را ندارد و حتی‬ ‫سینمای حاتمی کیا‬ ‫هنوز دوست داشتنی‬ ‫است و لحن شیرین‬ ‫«خروج »اش با‬ ‫اغماض بر دقایق‬ ‫کوتاهی که ا ز ریتم‬ ‫می افتد‪ ،‬همچنان‬ ‫جذاب است و امضای‬ ‫اقای کارگردان‬ ‫را دارد‪ ،‬امضای‬ ‫دوست داشتنی که‬ ‫سال های زیادی ‬ ‫است مخاطب‬ ‫همراهش را دارد و‬ ‫تمام نشده است‬ ‫وقتی یحیی را از دســت می دهــد عزاداری‬ ‫انچنانی و بازی احساســی در این موقعیت از‬ ‫او نمی بینیم و به تعمد‪ ،‬فیلمساز او را مر ِد عقل‬ ‫می داند و ایستادگی؛ نماینده ای که احساسی‬ ‫عمل نمی کند و به طبع اعتراض عاقالنه اش باید‬ ‫به سرانجام برسد و این مطالبه را حق طبیعی‬ ‫خود می داند‪ .‬همین حــرف اصلی فیلم که در‬ ‫نشست خبری هم بر ان تاکید شد‪ :‬حق طبیعی‬ ‫وجود اعتراض مدنی صحیح و بی اشوب!‬ ‫حاتمی کیــا کســی را نماینده ایــن اعتراض‬ ‫می کند که خود در گذشته مشوق دوستانش‬ ‫به حضور در جبهه بوده و حاال الوده سیاست‬ ‫هم نشــده و عزلتی گرفته اما حاال با تماشای‬ ‫بی رحمی ها‪ ،‬دوباره به میدان می اید و دوباره‬ ‫هم نســان خود را با تاکید بر ریش سفیدی به‬ ‫صحنه می کشاند‪.‬‬ ‫عنوان رحمــت دارد و هرچقدر که‬ ‫مردی که‬ ‫ِ‬ ‫موردغضب قرار می گیرد باز پا پس نمی کشد‬ ‫کسی ا ست که رفتارش احترام طلب می کند‬ ‫و با او نمی توان ســرکوب گرانه برخورد کرد و‬ ‫انگار صاحب اثر‪ ،‬ادرس صحیح یک شهروند‬ ‫کنشــگر را هم به وســیله رحمت بخشی به‬ ‫مخاطب می دهد و چه کســی بهتر از فرامرز‬ ‫قریبیان می توانســت اینقدر بــا طمانینه در‬ ‫اکت و بازی و با نگاه های نافذ و درســت‪ ،‬بار‬ ‫بازی در این شــخصیت را بــه منزل مقصود‬ ‫فیلمساز برساند؟‬ ‫سینمای او هنوز دوســت داشتنی است و‬ ‫لحن شــیرین «خروج »اش بــا اغماض بر‬ ‫دقایق کوتاهی که از ریتم می افتد‪ ،‬همچنان‬ ‫جذاب اســت و امضای اقــای کارگردان را‬ ‫دارد‪ ،‬امضای دوست داشــتنی که سال های‬ ‫ی است مخاطب همراهش را دارد و تمام‬ ‫زیاد ‬ ‫نشده است و خاک روی ان را نگرفته است و‬ ‫شایسته تحسین است و می توان به ان نقد‬ ‫داشت اما سخت می توان با ان به عناد رسید!‬ ‫‪9‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 7 ‫میز نقد‬ ‫نگاهی به فیلم «خروج»؛ ساخته ابراهیم حاتمی­ کیا‬ ‫با دست های خالی‬ ‫محسن جعفری راد‪ :‬کارنامه ابراهیم‬ ‫حاتمی کیا همواره با حاشیه و جنجال‬ ‫گره خورده است‪ ،‬تا حدی که اگر به‬ ‫عنوان مثال‪ ،‬اکران جشنواره ای فیلم «خروج» را مد نظر‬ ‫قرار دهیم‪ ،‬نوع واکنش ها را می توان به دو حالت صفر‬ ‫و صدی تقسیم کرد‪ .‬اما نقش خود حاتمی کیا در فرامتن‬ ‫فیلم هایش چگونه است؟ تجربه نشان داده که او همواره‬ ‫قواعد بازی با رسانه ها در زمان اکران فیلم هایش را‬ ‫به خوبی بلد است‪.‬‬ ‫می توان جهان بینی حاتمی کیــا را در چهار دهه‬ ‫فیلمسازی به چهار گونه تقسیم کرد‪ .‬دوره اول در‬ ‫دهه شصت که با ساخت فیلم هایی نظیر «هویت»‪،‬‬ ‫«مهاجر»‪« ،‬دیده بان»‪ ،‬به طور مستقیم به جنگ‬ ‫می پردازد‪ .‬دوره دوم که در دهه هفتاد با فیلم های‬ ‫«وصل نیکان»‪« ،‬بوی پیراهن یوسف»‪« ،‬اژانس‬ ‫شیشــه ای»‪« ،‬برج مینو»‪« ،‬روبان قرمز» و ‪ ...‬به‬ ‫حواشی و پیامدهای جنگ می پردازد‪ .‬دهه هشتاد‬ ‫که فیلم های «ارتفاع پست»‪« ،‬به رنگ ارغوان»‪« ،‬به‬ ‫نام پدر» و «دعوت» را کارگردانی کرد و باالخره‬ ‫دوره چهــارم در دهه ‪ 90‬که چهــار فیلم «چ» ‪،‬‬ ‫«بادیگارد»‪« ،‬به وقت شام» و «خروج» را ساخت تا‬ ‫مجموعه فیلم هایش به بیست فیلم برسد‪ .‬اوج این‬ ‫زاویه دید را می توان در «خروج» مشاهده کرد که‬ ‫مجموعه خصوصیات فیلم های قبلی را دارد و انگار‬ ‫مشتینمونهخرواراست‪،‬البتهباچاشنیطنز تلخاز‬ ‫چشم اندازی که حاتمی کیا نسبت به جنگ و مردم‬ ‫و جامعه و معضالت اجتماعی دارد‪.‬‬ ‫«خروج» به نسبت دو فیلم اخر حاتمی کیا یعنی‬ ‫«بادیگارد» و «به وقت شــام»‪ ،‬گامی رو به جلو‬ ‫محسوب نمی شود‪ .‬این فیلم قرار بوده یک فیلم‬ ‫وســترن از نوع جاده ای باشد که روایتش نصف و‬ ‫نیمه باقی مانده است و در واقع در ان نه از جسارت‬ ‫در داســتان گویی «بادیگارد» خبری هست و نه‬ ‫ساختار غنی «به وقت شــام» دیده می شود و به‬ ‫خاطر همین نتوانســته ان طور که باید حداقل‬ ‫نظر مخاطبان موافق فیلم های حاتمی کیا را جلب‬ ‫کند‪ .‬در همان اکران های نخست جشنواره فجر‪،‬‬ ‫مشخص شد که حاتمی کیا بیشتر به فکر پیام دهی‬ ‫و روایتی با لحنی شــعاری بوده و مانند کارهای‬ ‫خوب کارنامه اش یعنی «اژانس شیشه ای»‪« ،‬از‬ ‫کرخه تا راین»‪« ،‬بوی پیراهن یوســف»‪« ،‬روبان‬ ‫قرمز»‪« ،‬به رنگ ارغوان» و ‪ ....‬داستانگویی به زبان‬ ‫و ابزار ســینما برای او در اولویت نبوده و به خاطر‬ ‫همین در جلسه پرسش و پاسخ فیلم تقریبا با یک‬ ‫کارگردان عصبانی روبه رو شدیم که کوچکترین‬ ‫انتقاد را برنتابید و مجموعه این ضعف ها‪« ،‬خروج»‬ ‫را به تک بعدی ترین فیلــم حاتمی کیا بدل کرده‬ ‫اســت‪ .‬برای پرهیز از کلی گویــی و صادر کردن‬ ‫حکم قطعی‪ ،‬به جزئیات و مصادیق این ضعف ها‬ ‫می پردازیم‪.‬‬ ‫داستان کلی فیلم از این قرار اســت؛ کشاورزان‬ ‫روستایی دورافتاده – با نام کنایه امیز عدل اباد‪-‬‬ ‫بعد از اینکه درباره مشکالت معیشتی خود هرچه‬ ‫می زنندبهدربستهمی خورند‪،‬تصمیممی گیرنددر‬ ‫اقدامی عجیب با تراکتور به دفتر ریاست جمهوری‬ ‫در تهران بروند و فیلم «خروج» طی طریق ان ها‬ ‫از مبدا به مقصد است‪ .‬شــیمی رابطه تعداد زیاد‬ ‫بازیگران تلویزیونی با بازی های خوب فرامز قریبیان‬ ‫و پانته ا پناهی ها به هیچ وجه شکل نمی گیرد و به‬ ‫یکی از ضعف های اصلی ساختار فیلم بدل می شود‪.‬‬ ‫بایدتوجهکردکهحاتمی کیاهموارهدرفیلم هایش‪،‬‬ ‫در پردازش شــخصیت های فرعی تبحر خاصی‬ ‫«خروج» به نسبت‬ ‫دو فیلم اخر‬ ‫حاتمی کیا یعنی‬ ‫«بادیگارد» و «به‬ ‫وقت شــام»‪ ،‬گامی‬ ‫رو به جلو محسوب‬ ‫نمیشود‪ .‬این فیلم‬ ‫قرار بوده یک فیلم‬ ‫وســترن از نوع‬ ‫جاده ای باشد که‬ ‫روایتش نصف و نیمه‬ ‫باقی مانده است‬ ‫دارد؛ از کوروش تهامی و رضــا بابک در «به رنگ‬ ‫ارغوان» گرفته تا رضا کیانیان و حبیب رضایی در‬ ‫«اژانس شیشه ای»‪ .‬اما در «خروج» شخصیت های‬ ‫فرعی بــرای او محلی از اعــراب ندارند و به خاطر‬ ‫همین فقط حضور فیزیکی دارند‪ .‬واقعا چه کسی‬ ‫فکرش را می کــرد ‪ ،‬بازیگرانی نظیر محمد فیلی‪،‬‬ ‫اکبر رحمتی‪ ،‬اتش تقی پور‪ ،‬سام قریبیان و ‪ ،...‬که‬ ‫در کارنامه ان ها حداقل پنج فیلم سینمایی خوب به‬ ‫چشم نمی خورد‪ ،‬ناگهان به عنوان همبازی فرامرز‬ ‫قریبیان انتخاب شوند‪ .‬از طرفی دیگر موقعیت های‬ ‫تصادفی و بی منطق‪ ،‬عدم تناسب میان علت ها و‬ ‫معلول ها‪ ،‬عدم باورپذیری نقاط اوج و فرود داستان‪،‬‬ ‫عدم تناسب سوژه فیلم با معضالت کنونی جامعه‪،‬‬ ‫پایان بندی الکن فیلم‪ ،‬دیالوگ های نخ نما و شعاری‬ ‫و موقعیت هایی که بیشــتر به فیلم های مسعود‬ ‫ده نمکی پهلو می زند‪ ،‬باعث می شود که «خروج»‬ ‫به ضعیف ترین فیلم کارنامه حاتمی کیا بدل شود‬ ‫و غیر از بازی خوب قریبیان کــه ان هم ترکیبی‬ ‫از بازی های قبلی کارنامه اوســت‪ -‬از «خاک» و‬ ‫«گوزن ها» گرفته تا «شهر زیبا» و «گناهکاران»‬ ‫ و یا جلوه های ویژه بصــری و میدانی‪ ،‬کارگردان‬‫موقعیتی برای کنکاش در الیه های زیرین روایت‬ صفحه 8 ‫فیلم ابهامــات‬ ‫فراوانی دارد که به‬ ‫هیچ وجه نمیتوان‬ ‫پاسخ روشنی برای‬ ‫انها‪ ،‬چه در متن فیلم‬ ‫و چه در فرامتن پیدا‬ ‫کرد‪ .‬پسر رحمت‪،‬‬ ‫به کدام جبهه رفته و‬ ‫شهید شده است؟‬ ‫یا مثال معلوم نیست‬ ‫به چه منظوری اب‬ ‫شور را به مزارع‬ ‫کشــاورزان‬ ‫می اندازند؟‬ ‫نمی افریند و با تمام شدن فیلم‪ ،‬در ذهن مخاطب‬ ‫نیز تمام می شود؛ دقیقا برعکس فیلم های خوب‬ ‫کارنامه حاتمی کیا که همچنان در خاطرات جمعی‬ ‫انبوه مخاطبان سینمای جنگ در ایران مانده است‪.‬‬ ‫ویژگی های رحمت بخشــی با بازی خوب فرامرز‬ ‫قریبیان که بیشتر بازی درونگرا‪ ،‬ساکن و ایستایی از‬ ‫خود بروز داده است‪ ،‬دارای وجه اشتراک با قهرمانان‬ ‫کارهای قبلی حاتمی کیاست‪ .‬از حاج کاظم «اژانس‬ ‫شیشه ای» گرفته تا قاسم «ارتفاع پست»‪ ،‬با این‬ ‫تفاوت بنیادین که او قصد برونگرایی و انتقام ندارد‬ ‫و بیشتر می خواهد با منطق و گفت وگو مشکالت‬ ‫را حل کند که نشان می دهد قهرمان روایت های‬ ‫حاتمی کیا پوست انداخته و از این جهت می توان‬ ‫امتیازی مثبت برای روایت «خروج» در نظر گرفت‪.‬‬ ‫اما ایــن پوســت انداختن با ضعف هــای متعدد‬ ‫فیلم‪ ،‬به بار نمی نشــیند‪ .‬یکی دیگر از ضعف های‬ ‫فیلم‪ ،‬موسیقی زائد ان است‪ .‬فیلم موسیقی متن‬ ‫پرحجمی دارد که در اغلب ســکانس ها شنیده‬ ‫می شود و شاید بهتر ان بود که فیلمساز از حجم‬ ‫موسیقی کم می‪‎‬کرد‪ .‬حاتمی کیا تمرکزی را که بر‬ ‫ت های‬ ‫قهرمان داستانش داشته‪ ،‬نسبت به شخصی ­‬ ‫دیگر فیلم ندارد و بنابراین جز شخصیت قهرمان‬ ‫داســتان یعنی رحمت‪ ،‬بقیه بیشتر به تیپ هایی‬ ‫تکراری می مانند؛ به خصوص استفاده از محمدرضا‬ ‫شریفی نیا به پاشنه اشیل فیلم بدل شده است‪.‬‬ ‫برای اینکه به مصداقی هرچنــد کوچک درباره‬ ‫ضعف های فیلم بپردازیم‪ ،‬کافی است یک ربع اول‬ ‫فیلم را مرور کنیم‪ .‬النگ شات هایی از مزارع پنبه‪،‬‬ ‫صدایهلیکوپتریکهفرودمی ایدوفرامرزقریبیان‬ ‫با نگاهی خســته و باتجربه در پشت تراکتورش‪،‬‬ ‫می تواند همان قهرمان خسته فیلم های حاتمی کیا‬ ‫باشد که عاصی اش می کنند‪ ،‬انقدر که به جنون‬ ‫برسد‪ .‬همه چیز تا پایان سکانســی که اب شور‬ ‫مزارع پنبه را نابود می کند‪ ،‬درخشــان است‪ .‬بعد‬ ‫از ان‪ ،‬درست از وقتی که بازیگران مکمل در فیلم‬ ‫حضور پیدا می کنند‪ ،‬همه چیز از دست می رود‪.‬‬ ‫حاتمی کیایی که فیلم «خروج» را ساخته به وضوح‬ ‫معترض و عصبانی است‪،‬اما چه چیز او را معترض‬ ‫کرده است؟ نمی دانیم و در طول فیلم هم پاسخ‬ ‫روشنی برای ان نمی یابیم‪.‬‬ ‫حتی اگر در پانزده دقیقه اول‪ ،‬میزانسن ها سینمایی‬ ‫و ترکیب بندی ها‪ ،‬عکاسیک است‪ ،‬از وقتی پای‬ ‫ریش سفیدها به فیلم باز می شــود ‪،‬حتی دیگر‬ ‫میزانسن ها هم ســینمایی نیست و همه چیز به‬ ‫تله فیلم شبیه می شود‪ .‬خوشمزگی هایشان وسط‬ ‫جاده‪ ،‬از تک چرخ زدن ها با تراکتور! تا جوک های‬ ‫بی مزههمهفاقدضرورتسینماییاست‪.‬دیالوگ ها‬ ‫پیش پاافتاده است‪ .‬رابطه اهالی روستا با هم شکل‬ ‫نمی گیرد و نقش تنها زن قصه که قرار است شیرزن‬ ‫باشــد‪ ،‬به چای ریختن برای مردان و پرستاری از‬ ‫ان ها تقلیل پیدا می کند که این ها نشان می دهد‬ ‫صرفا حاتمی کیا قرار بوده عصبانیتش را نشان دهد‬ ‫و خبری از اصول دراماتیک تعریف داستان به زبان‬ ‫سینمانیست‪.‬‬ ‫نکته اخر اینکه فیلم ابهامــات فراوانی دارد که‬ ‫به هیچ وجه نمی توان پاسخ روشنی برای ان ها‪ ،‬چه‬ ‫در متن فیلم و چه در فرامتن پیدا کرد‪ .‬مثال پسر‬ ‫رحمت‪ ،‬به کدام جبهه رفته و شهید شده است؟‬ ‫یا مثال معلوم نیست به چه منظوری اب شور را‬ ‫به مزارع کشاورزان می اندازند؟حضورپیرزنی با‬ ‫بازی پانته ا پناهی ها میــان جماعت مردان چه‬ ‫ضرورت و کارکــردی دارد جــز اینکه هر چند‬ ‫وقت یک بار باید با طنز‪ ،‬با چشم چرانی رحمت‬ ‫و فرزندش روبه رو شــویم؟ ان هم با این دیالوگ‬ ‫دم دستی و پیش پاافتاده سام قریبیان که خطاب‬ ‫به او می گوید اگه جوون بودی‪ ،‬چی بودی؟! ( نقل‬ ‫به مضمون)‪ .‬چطور سقوط یکی از تراکتورها در‬ ‫دره به راحتی هرچه تمام تر ختم به خیر می شود؟‬ ‫چرا موهای سام قریبیان گاهی قهوه ای و گاهی‬ ‫مشکی است و جالب اینکه فیلم‪ ،‬جایزه سیمرغ‬ ‫بهترین چهره پردازی هم می گیرد! این موضوع چه‬ ‫وجه پیش برنده ای در روایت دارد که در طول سفر‬ ‫تراکتورها با انواع و اقسام بناهای تاریخی و فرهنگی‬ ‫رو به رو می شویم؟ چرا جغرافیای مد نظر داستان‬ ‫به طور شفاف ترسیم نمی شود؟ چه می شود که‬ ‫اهالیروستاتصمیممی گیرندسراغرئیسجمهور‬ ‫بروند؟ از کجا مطمئن هستند که فرماندار کارشان‬ ‫را پیش نمی برد؟ چرا شکایت رسمی نمی کنند؟‬ ‫چرا انقدر سفر زود و سریع شروع می شود ؟ اگر پای‬ ‫لحبازی و کله شقی وسط نبود‪ ،‬می شد این تصمیم‬ ‫را باور کرد‪ .‬شــخصیت های فیلم های وســترن‬ ‫ق هستند و ممکن است خودشان‬ ‫به شدت کله ش ‬ ‫قانون را رعایت نکنند امــا بر هدف خود مصمم ‬ ‫هستند‪ ،‬اما رحمت در این دسته قرار نمی گیرد‬ ‫چرا که ویژگی های مثبت زیادی به او داده می شود‬ ‫تا تطهیر شود‪ .‬او پدر شهید است و خودش سرباز‬ ‫جنگی‪ .‬ریش سفید هم هست‪ .‬او را در زندان نگه‬ ‫نمی دارند و فرمانــدار حرفش را می خواند‪ .‬همه ‬ ‫کله شقی شخصیت خالصه می شود به شکستن‬ ‫در اداره اب برای دیدن سطح اب سد‪ .‬در حقیقت‬ ‫ظرافت هایی در شــخصیت پردازی نیاز بود که‬ ‫رحمت‪ ،‬انسانی ملموس و همدلی برانگیز شود‪.‬‬ ‫ده ها ســوال دیگر نیز وجود دارند که بی جواب‬ ‫می مانند و نه در جلسات پرسش و پاسخ فیلم و‬ ‫نه مصاحبه ها خبری از پاسخ نیست‪ .‬به این ترتیب‬ ‫با فیلمی مواجه هستیم که عمال کارگردان قبل از‬ ‫اکرانش‪ ،‬شمشیر را از رو بسته و در هنگام اکران‬ ‫نیز با مصلحت اندیشی سعی می کند خاموشی‬ ‫اختیار کند تا از زیر بار پاسخ ضعف های پرشمار‬ ‫فیلم شانه خالی کند‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 9 ‫چهره ماه‬ ‫گفت وگو با سام قریبیان به بهان ه همکاری‬ ‫متفاوتش با ابراهیم حاتمی کیا در «خروج»‬ ‫حاتمی کیا‬ ‫مولف است‬ ‫چرا با او کار نکنم؟‬ ‫دنیاخمامی ‪ :‬سام قریبیان از ابتدای فعالیتش تا کنون سعی کرده کارهای تازه و‬ ‫متفاوتی را انجام دهد و در نقش های مختلفی بازی کند تا خودش را به چالش بکشد‪.‬‬ ‫او تجرب ه بازیگری‪ ،‬نویسندگی و کارگردانی در سینما‪ ،‬تلویزیون و تئاتر را در کارنامه‬ ‫دارد‪ .‬به بهان ه اکران فیلم «خروج» و ایفای نقش رحمان در این فیلم‪ ،‬با او درباره تفاوت های همکاری با‬ ‫ابراهیم حاتمی کیا ‪ ،‬شاخصه های کاری این فیلمساز و جهان وی و نگاه بازیگر در مواجهه با این جهان‬ ‫پرسیدیم که ماحصل ان را می خوانید‪.‬‬ ‫کار کــردن با ابراهیــم حاتمی کیا‬ ‫تفاوت های مشــهودی بــا دیگر‬ ‫کارگردانان دارد‪ .‬معموال بازیگران‬ ‫بعد از این تجربه از شدت سختی‬ ‫پــروژه و یا بــه دلیــل بعضی از‬ ‫اخالق های خاص ایشــان‪ ،‬یا با او‬ ‫کار نمی کنند و یا مداوم کار می کنند‬ ‫و همکاری شــان به چند فیلم دیگر‬ ‫هم می رسد‪ .‬شما جزو کدام هستید؟‬ ‫اقــای حاتمی کیــا کارگردانــی کاربلــد و‬ ‫حرفه ای هستند و بسیار دقیق می دانند چه‬ ‫می خواهند‪ .‬چه وقتی کــه می خواهند فیلم‬ ‫شلوغ و پرلوکیشن بســازند و چه وقتی که‬ ‫در نظر دارند فیلمی با تعداد شــخصیت های‬ ‫کم و لوکیشن محدود کارگردانی کنند‪ .‬همه‬ ‫چیز را می سنجند و طبق نیاز و الزمه سبک‬ ‫ان فیلم‪ ،‬شــیوه خود را با ان گونه از سینما‬ ‫تطبیق می دهند‪ .‬نکته ثابت در اثار ایشان این‬ ‫است که سینمایشان‪ ،‬سینمایی با پروداکشن‬ ‫سنگین (برای ایران ) و بســیار استاندارد از‬ ‫لحاظ تولیدی است‪ .‬من علت تک همکاری ها‬ ‫و یا همکاری های متعدد دیگران در اثارشان‬ ‫را نمی دانم ولی چیزی که مشــخص است‪،‬‬ ‫فضای ســینمای حاتمی کیا بــرای عوامل و‬ ‫به ویژه بازیگران به این گونه است که نیاز به‬ ‫تالش و سخت کوشی برای رسیدن به هدف‬ ‫و نزدیک شــدن به مالک های ایشان دارد و‬ ‫برای همین شــاید بعضی بازیگران شرایط و‬ ‫یا حوصله تجربه اینگونه از کارها را نداشــته‬ ‫باشند و یا به هر دلیل دیگر از بعضی ها دعوت‬ ‫مجدد برای همکاری در کارهای بعدی نشود‪.‬‬ ‫درکل به نظرم همکاری کردن یا نکردن یک‬ ‫بحث دوطرفه اســت و پاسخ به این سوال که‬ ‫ایا همکاری مجدد بین ما صــورت بگیرد یا‬ ‫خیر‪ ،‬بستگی به ایشان و نقشــی که در نظر‬ ‫می گیرند دارد‪ ،‬ولی من بســیار عالقه مند به‬ ‫همکاری مجدد هستم چون می دانم که هم‬ ‫می توانم یاد بگیرم و هم اینکه دوباره خودم‬ ‫را محک بزنم‪.‬‬ ‫تفاو ت های حاتمی کیا با بقیه را در‬ ‫شکل فیلمســازی در چه می دانید؛‬ ‫خیلی ها می گویند که ایشان شکل‬ ‫دکوپاژ و میزانسن ها را از قبل چیده و‬ ‫به هیچ عنوان تغییر نمی دهند‪ ،‬نظم‬ ‫خاصی در فیلمبــرداری دارند و در‬ ‫این زمینه انعطافی ندارند‪ .‬کمی از‬ ‫جزئیات تفاوت های سرکار بودن با‬ ‫حاتمی کیا بگویید‪.‬‬ ‫این کارگــردان ســکانس ها را از قبل برای‬ ‫خودش طراحی کرده و دقیــق می داند چه‬ ‫می خواهــد‪ .‬کارگردانی بســیار تکنیکال و‬ ‫مسلط به ابزار اســت؛ اما این مانع نمی شود‬ ‫که منعطف باشــد‪ .‬ابراهیــم حاتمی کیا یک‬ ‫کارگردان کامال بازیگرمحور اســت‪ ،‬یعنی با‬ ‫اینکه متن را خودش نوشــته و بر داستان‪،‬‬ ‫صحنه‪ ،‬ابزار و کلیت ســکانس مسلط است‪،‬‬ ‫معتقد است یک روز قبل از گرفتن هر صحنه‬ صفحه 10 ‫باید با بازیگران ان ســکانس تمرین شود تا‬ ‫میزانسن و حس صحنه و ارتباط کاراکترها‬ ‫در ســکانس کامال دربیاید و برایشان توجیه‬ ‫منطقی داشته باشــد‪ .‬برای همین است که‬ ‫در اکثــر کارهایشــان بازی گــردان و گروه‬ ‫کارگردانی مســلط و قوی دارند که هر یک‬ ‫قســمتی از مدیریت کار را در دست دارند‪.‬‬ ‫ایشان تا از نتیجه حســی صحنه مورد نظر‬ ‫راضی نباشــند‪ ،‬بازیگران اتود می زنند تا به‬ ‫خواسته ذهنی ایشان نزدیک شوند‪ .‬اینجاست‬ ‫که پیشــنهادها مطرح و امتحان می شود و‬ ‫اگر به نتیجه دلخواه برســد ان واریاسیون از‬ ‫تمرین اجرا می شود‪.‬‬ ‫شــکل نگــرش و حتــی گاهی‬ ‫منتســب بودن حاتمی کیــا بــه‬ ‫جریا ن های مختلــف او را به یک‬ ‫کارگردان صاحب تفکر و ایدئولوژی‬ ‫تبدیل کرده که شــاید کار کردن‬ ‫با او تبعاتی را هــم برای بازیگر در‬ ‫ادامه مسیر داشــته باشد؛ به این‬ ‫موضوعات فکر کــرده بودید و ایا‬ ‫این ریسک برای شما وجود داشت؟‬ ‫برخورد همکاران شــما بعد از این‬ ‫همکاری به چه صورت بود؟‬ ‫ابراهیــم حاتمی کیا یک کارگــردان مولف‬ ‫است و دیدگاه مشخصی نسبت به موضوعی‬ ‫که روی ان کار می کند دارد‪ .‬کارگردان باید‬ ‫صاحب تفکر باشد و اگر نه در بهترین حالت‬ ‫به یک تکنسین صرف تبدیل می شود‪ .‬اینکه‬ ‫چون یک کارگردان تفکر مشــخصی دارد‪،‬‬ ‫نباید با او کار کرد و یا اگر کسی با او کار کند‪،‬‬ ‫دیگر اعضای ســینما با ان فــرد کار نکنند‪،‬‬ ‫چیزی اســت که فقط در ایران می شــنویم‬ ‫و گاهی هم دیده و شــنیده ام که متاسفانه‬ ‫درست اســت‪ .‬به نظرم موضوع فیلمنامه و‬ ‫حرف فیلم اســت که اهمیــت دارد نه این‬ ‫خصلت هــای جانبی‪ .‬مــن با حــرف فیلم‬ ‫«خروج» ارتباط برقرار می کنم و ان را شدیدا‬ ‫قبول دارم‪ ،‬پس می پذیرم در ان بازی کنم‪.‬‬ ‫اگر جناح بندی و یارکشی و تقابلی به وجود‬ ‫بیاید‪ ،‬مساله و دغدغه کسانی است که ان را‬ ‫ایجاد می کنند نه من! چون من دسته بندی‬ ‫نمی کنم و به حرفی که خالق اثر می خواهد‬ ‫بزند توجه می کنم ‪ ،‬تا کنون توانسته ام با‬ ‫کســانی چون مرحوم ایرج کریمی‪،‬‬ ‫جناب کیومــرث پوراحمد‪ ،‬خانم‬ ‫فرشته طائرپور‪ ،‬محمدرضا ورزی‬ ‫و ابراهیم حاتمی کیا کار کنم‪.‬‬ ‫به عنوان هنرمندی که‬ ‫در عرصه بازیگری‪،‬‬ ‫نویســندگی و به‬ ‫ویــژه کارگردانی‬ ‫فعالیت داشــته‪،‬‬ ‫این نقد و تحلیل‬ ‫را کــه می گوید‬ ‫د یــد گا ه‬ ‫حاتمی کیا در‬ ‫ابراهیــم حاتمی‬ ‫کیا یک کارگــردان‬ ‫مولف است و دیدگاه‬ ‫مشخصی نسبت‬ ‫به موضوعی که‬ ‫روی ان کار میکند‬ ‫دارد‪ .‬کارگردان‬ ‫باید صاحب تفکر‬ ‫باشد و اگر نه در‬ ‫بهترین حالت به یک‬ ‫تکنسین صرف تبدیل‬ ‫میشود‪ .‬اینکه چون‬ ‫یک کارگردان تفکر‬ ‫مشــخصی دارد‪،‬‬ ‫نباید با او کار کرد و‬ ‫یا اگر کسی با او کار‬ ‫کند‪ ،‬دیگر اعضای‬ ‫ســینما با ان فــرد‬ ‫کار نکنند‪ ،‬چیزی‬ ‫اســت که فقط در‬ ‫ایران میشــنویم‬ ‫و گاهی هم دیده‬ ‫و شــنیدهام که‬ ‫متاسفانه درست‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫«خروج» تغییر کرده می پذیرید و ایا‬ ‫شما هم این نظریه را قبول دارید؟‬ ‫منظور از تغییر دیدگاه را متوجه نمی شوم‪ .‬اما‬ ‫هر کارگردان صاحب سبکی یک یا دو موتیف‬ ‫ثابت در اثارش دارد که در هر فیلم می تواند‬ ‫بر اساس قصه فیلم ان را به گونه های متفاوت‬ ‫ابراز کند‪ .‬فکر می کنم ایــن موتیف در اثار‬ ‫اقای حاتمی کیا بحث مبارزه برای رســیدن‬ ‫به هدف و اعتراض باشد‪ .‬تقریبا در تمام اثار‬ ‫ایشان این موتیف مانند یک لباس پُ ُرو ‪ ،‬تن‬ ‫فیلم می شود‪.‬‬ ‫تفکر شکل اعتراض ارام و پیگیری‬ ‫مطالبه ارام به شــیوه شخصیت‬ ‫اصلی چقدر به روحیات شــخص‬ ‫شما نزدیک است و ایا شما هم این‬ ‫شیوه اعتراض را می پسندید؟‬ ‫هر فردی در موقعیت های مختلف با توجه به‬ ‫شرایط متفاوتی که دارد و در هر مرحله ای از‬ ‫زندگی اش می تواند به حق یا ناحق اعتراض‬ ‫داشته باشــد‪ .‬این اعتراض فرد به سه جنبه‬ ‫بســتگی دارد‪ -۱ :‬خود فرد ‪ -2‬مســاله و یا‬ ‫شخصی که نسبت به او اعتراض وجود دارد‪.‬‬ ‫‪ -3‬شــرایط‪ ،‬محیط و زمانی که هر دو طرف‬ ‫اعتراض در ان قرار دارند‪ .‬جنس شــخصیت‬ ‫رحمت و اعتراضــش بیش از انکــه به من‬ ‫نزدیک باشد به خود شخصیت اقای قریبیان‬ ‫نزدیک اســت و برای همین هم هســت که‬ ‫این نقش با بازی بی نظیر ایشان به قامتشان‬ ‫این چنین برازنده نشســته است‪ .‬اعتراض‬ ‫هر شــخصی از جمله من ممکن اســت در‬ ‫زمان و شرایط مختلف به شیوه های متفاوت‬ ‫بروز کند‪ .‬از لحــاظ قصه گویی‪ ،‬مطالبه گری‬ ‫ارام‪ ،‬بسیار شــیوه جذابی است‪ .‬غیر از این‪،‬‬ ‫شــیوه اعتراض می تواند جنبــه حقوقی و‬ ‫دادگاهی داشته باشد و یا خشونت امیز باشد‬ ‫و می تواند به انارشیسم و اغتشاش گری دچار‬ ‫شــود ولی مطالبه گری ارام شاید صحیح تر‬ ‫باشــد و بهتر شنیده شــود‪ .‬مثال متفاوتی‬ ‫که همین ســال گذشته در ســینماهای‬ ‫جهان مطرح شــد فیلم «جوکر» بود که‬ ‫شخصیت ادم فلک (جوکر) با بازی بی نظیر‬ ‫واکیــن فینیکس‪ ،‬بــرای مطالبه گری اش‬ ‫ناخوداگاه به خشونت روی اورد و جنبشی‬ ‫اغتشاش گرانه و انارشیستی را نمایش داد‪.‬‬ ‫ان هم نوع دیگری است که در ان‬ ‫فیلم به خصوص جواب داد‪.‬‬ ‫اصــوال دید شــما به‬ ‫فیلم ســازی‪ ،‬در‬ ‫پرداخــت و روایت‬ ‫تکنیــکال و هنری‬ ‫به قصــه محدود‬ ‫می شود یا اینکه‬ ‫فکــر می کنید‬ ‫سینما می تواند‬ ‫زبان اعتراض‬ ‫اجتماعی باشد‬ ‫و هنرمنــد‬ ‫می تواند از این قــاب برای بیان‬ ‫مطالبات مردم استفاده کند؟‬ ‫به نظرم در وهله اول باید دیــد تعریف ما از‬ ‫سینمای اعتراضی چیست‪ .‬این عبارت نه تنها‬ ‫در سینما بلکه در کلیت هنر مطرح است که‬ ‫اگر بخواهیم با تعریف یک خطی ان را بیان‬ ‫کنیم به بیراهه می رود‪ .‬در واقع ما هیچ تعریف‬ ‫یک خطی از سینمای اعتراضی نداریم‪ .‬اصال‬ ‫ما ژانری به نام ژانر اعتراضی نداریم‪ .‬چنانچه‬ ‫ژانری به نام ژانر اجتماعــی هم نداریم و در‬ ‫ایران این عبارت به غلط به کار برده می شود‪.‬‬ ‫تمام فیلم هــا از دل اجتمــاع می اید؛ خواه‬ ‫کمدی باشد یا پلیسی و یا هر فرم دیگری‪ .‬هر‬ ‫فیلمی از دل جامعه می اید و جامعه از مردمی‬ ‫تشکیل شده که قصه های ما را می گویند‪ .‬از‬ ‫همین طریق می خواهم برســم به اینکه هر‬ ‫فیلمی می تواند اعتراضی باشد؛ چه کمدی‬ ‫چه اکشن‪ .‬شــما به فیلم های چاپلین توجه‬ ‫کنید‪ ،‬فیلم هایش اعتراضی خاص نسبت به‬ ‫زورگوهاســت‪ .‬اصوال تعریف قهرمان چه در‬ ‫ادبیات‪ ،‬چه در ســینما از همین جا می اید‪.‬‬ ‫قهرمان شــاید موجود ضعیف تری است که‬ ‫با تمام کاســتی ها در مقابل یک فرد یا یک‬ ‫معضل بزرگ تر از خــودش قرار می گیرد و‬ ‫باید بر ان غلبه کنــد‪ .‬این توضیح را دادم که‬ ‫بگویم اصوال فیلم های اعتراضی اســت که‬ ‫تعریف قهرمان را می سازد‪ .‬در فیلم هایی که‬ ‫قهرمان دارد‪ ،‬مخاطــب اعتراض را می بیند‪.‬‬ ‫حاال اینکه این اعتراض چگونه بیان می شود‬ ‫متفاوت است و می تواند مثال درمورد اعتیاد‬ ‫یا شرایط زنان یا پول های باداورده یا رئیس‬ ‫جمهور و یا هر چیز دیگری باشــد‪ .‬وقتی ما‬ ‫یک نکته منفی برای اعتراض کردن در مقابل‬ ‫قهرمانمان قرار می دهیم‪ ،‬او را وادار به واکنش‬ ‫می کنیم تا قصه مان را بسازیم‪ .‬بنابراین از دید‬ ‫من فیلم های خوب و قصه گو با قهرمان های‬ ‫مشخص همیشه فیلم های اعتراضی هستند‬ ‫که قطعا اینگونه فیلم ها با فیلم های سیاسی‬ ‫و اعتراضی که نســبت به یــک حکومت یا‬ ‫یک نظام قدرتمنــد مطالبه گری می کنند‪،‬‬ ‫متفاوت است‪.‬‬ ‫برای شما قصه در ســینما خیلی‬ ‫اهمیت دارد و این نقد به «خروج»‬ ‫وارد شده که خیلی فیلم قصه گویی‬ ‫نیست‪ .‬شما اگر بازیگر ان نبودید‬ ‫چقــدر می توانســتید ‪120‬دقیقه‬ ‫همراه ان باشید؟ ریتم بسیار مالیم‬ ‫فیلم گاهی به کلیت شــیرین ان‬ ‫ضربه نمی زند؟‬ ‫فیلــم در واقعیت حــدود ‪۱۸۰‬دقیقه بود که‬ ‫می دانیم امکان نمایش ان در سینمای ایران‬ ‫چقدر کم و ضعیف است‪ .‬خیلی از کارگردانان‬ ‫مولف جهان باالی ‪۱۳۵‬دقیقه فیلم می سازند‬ ‫ولی در ایــران تماشــاگر ایرانــی را پرورش‬ ‫نداده ایم که فیلــم ایرانی با زمــان باال ببیند‬ ‫چون قصه و پردازش فیلم هایمان این کشش‬ ‫را به کل ندارد‪ .‬فیلم «خــروج» دارای خرده‬ ‫‪13‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 11 ‫چهره ماه‬ ‫پیرنگ ها و داســتانک هایی درباره هر یک از‬ ‫شــخصیت های معترض در ســفر بود که به‬ ‫اقتضای زمان محدود و ریتم فیلم اکنون حذف‬ ‫شده اند‪ .‬فرم نهایی فیلم که مدنظر کارگردان‬ ‫بوده چیزی اســت که اکنون شما می بینید و‬ ‫از ‪۳‬ساعت موجود ‪۲‬ســاعتی که هدف نهایی‬ ‫خالق اثر بوده به نمایش درامده است‪ .‬به نظرم‬ ‫«خروج» پرماجرا و بسیار قصه گوست و شاید‬ ‫در نسخه طوالنی تر شما بیشتر به شخصیت ها‬ ‫و انگیزه هایشــان نزدیک می شدید‪ ،‬از جمله‬ ‫کاراکتر رحمان مکانیک که من ایفاگرش بودم‪.‬‬ ‫چون رحمان نه هم سن کشــاورزان است‪ ،‬نه‬ ‫کشاورز است‪ ،‬نه زمین دارد و نه اعتراضی دارد‬ ‫ولی با ان ها همراه می شود‪ .‬در نسخه طوالنی تر‬ ‫مشخص تر بود که این فرد یک پیرپسر است که‬ ‫در یک رودربایســتی با اهالی ده و به خواسته‬ ‫انان راهی سفر می شــود تا مراقب پیرمردان‬ ‫باشد‪ .‬در ضمن اینکه به خاطر عالقه به دختر‬ ‫یکی از کشاورزان‪ ،‬همراهی اش برای به دست‬ ‫اوردن دل خانــواده دختر پس از ســال ها نه‬ ‫شنیدن‪ ،‬بی تاثیر نبوده است‪ .‬این خرده پیرنگ‬ ‫هنوز به صورت اجمالی در فیلم هســت ولی‬ ‫در نسخه طوالنی فیلم‪ ،‬پررنگ تر بود‪ .‬اکنون‬ ‫براساس صحنه های گرفته شده‪ ،‬ان چیز که‬ ‫مدنظر اقای حاتمی کیا بــوده با بهترین ریتم‬ ‫ممکن در کنار هم چیده شــده تا ‪ ۱۲۰‬دقیقه‬ ‫کامل را ببینیم‪.‬‬ ‫شکل روایتی که معموال شما در سینما‬ ‫می پسندید به سینمای امریکا و ریتم‬ ‫تند و ضرباهنگ باالی ان ســینما‬ ‫نزدیک تر است‪ ،‬برای شما چه چیز‬ ‫در روایت مهم تر از هرچیز دیگری‬ ‫است؟‬ ‫اولین و مهم تریــن رکن ســینما برای من‬ ‫قصه گویی اســت‪ .‬قصه هایی کــه من عالقه‬ ‫دارم ان ها را بیان کنــم‪ ،‬در ذات خود خارج‬ ‫از بحث ژانرشناسی‪ ،‬پتانســیل باالیی برای‬ ‫روایت به شــیوه نوار و نئونوار دارند‪ .‬شاید‬ ‫ریشــه این موضوع هم در فیلم هایی باشــد‬ ‫که از ابتدا با ان ها ســینما را دیدم و تجربه‬ ‫کردم‪ .‬فقط هم محدود به امریکا و حتی فقط‬ ‫سینما نمی شــود‪ .‬فیلم ها و ادبیات نئونوار‬ ‫اســکاندیناوی‪ ،‬معماری ســبک ارت دکو‪،‬‬ ‫ادبیات معمایی انگلیســی و فرانسوی‪ ،‬حتی‬ ‫در مقیاس وســیع تر‪ ،‬اثار ســایبرنوار مانند‬ ‫بلید رانــر ‪ Blade Runner‬یا جهان های‬ ‫موازی چون دنیــای گاتهــام و مدمکس و‬ ‫ترمیناتــور همگی از یک شــیوه ابرازگرائی‬ ‫استفاده می کنند و ان هم طرح سوال و معما‬ ‫و روانشناسی فرد و جامعه به صورت توامان‬ ‫اســت‪ .‬حاال هرکس در جهان کاری خود از‬ ‫جمله سینما‪ ،‬در حد و اندازه خودش می تواند‬ ‫این گونه روایت را تجربه کند‪.‬‬ ‫«‪ 360‬درجه»‪« ،‬گناهکاران» و «عالیجناب»‬ ‫در همین راستا نوشته و کارگردانی شده اند‪.‬‬ ‫حتــی در اثاری هم کــه به عنــوان بازیگر‬ ‫حضور داشته ام شــما رد این عالقه به شیوه‬ ‫قصه گویی را می بینید‪.‬‬ ‫برخی می گویند شــکل اعتراض‬ ‫ارامی که در فیلم بــود و همزمانی‬ ‫ان با برهه ای از تاریخ سیاســی‬ ‫و سفارش ان توســط اوج‪ ،‬حس‬ ‫شعاری بودن و سفارشی بودن به‬ ‫فیلم داده است و البته شکل برخورد‬ ‫تند حاتمی کیا در نشســت خبری‬ ‫فیلم هم مزید بر این تناقض شد‪.‬‬ ‫شما خودتان در طول همکاری اقای‬ ‫حاتمی کیا را چطور ادمی شناختید؟‬ ‫چقدر ممکن اســت با تاریخ رنگ‬ ‫عوض کند و سفارش بپذیرد‪ ،‬چقدر‬ ‫‪ 4‬معیار برای مــن؛‬ ‫فیلمنامه‪ ،‬نقش‪،‬‬ ‫کارگــردان و‬ ‫عوامل اصلی هستند‪.‬‬ ‫معموال فروش بسیار‬ ‫باالی یک فیلم‪،‬‬ ‫جوایز بــرای فیلم‬ ‫یا خود نقش و حتی‬ ‫فقط محبوب شدن‬ ‫کاراکتر ایفا شده‬ ‫ممکن است مســیر‬ ‫بازیگری یک بازیگر‬ ‫را تا حدی تغییر دهد‬ ‫او را دارای ثبات شخصیت دیدید؟‬ ‫حاتمی کیا کارگردانی جنجالی اســت چون‬ ‫موضوعات فیلمش بســیار حســاس است و‬ ‫از دل شــرایط جامعه می اید‪ .‬او بسیار واضح‬ ‫می داند که چه می خواهد و حرف دل و ذهنش‬ ‫را خیلی خوب در هر مقطعی بیان کرده است‪.‬‬ ‫این کارگــردان از «مهاجــر» و «از کرخه تا‬ ‫رایــن» گرفته تا «اژانس شیشــه ای» و «به‬ ‫رنگ ارغوان» و همین «خــروج» حرفش را‬ ‫بی یرایه می زند‪.‬‬ ‫پدر شــما مدت ها از سینما فاصله‬ ‫داشتند و این دوری را به خداحافظی‬ ‫از سینما تعبیر کردند که بهتر است‬ ‫بگوییــم‪ ،‬این خداحافظی شــاید‬ ‫اعتراضی بود بــه اتفاقاتی که در‬ ‫چند سال اخیر در ســینمای ایران‬ ‫رخ داده‪ ،‬اما با توجه به نامالیماتی‬ ‫که پدر در این حرفه تجربه کردند‪،‬‬ ‫پیش امده که انگیزه خودتان را برای‬ ‫ادامه فعالیت در ســینمای ایران از‬ ‫دست بدهید و یا پشیمان باشید از‬ ‫اینکه چرا در چند سال اخیر به جای‬ ‫فعالیت هنری در ســینمای امریکا‬ ‫وقتتان را صرف فعالیت در سینمای‬ ‫ایران کرده اید؟‬ ‫خداحافظی او لزوما به خاطر یک اتفاق خاص‬ ‫نیست و مجموعه ای از اتفاقات در چند سال‬ ‫اخیر ایشان را در تصمیمشان مصمم تر کرد‪.‬‬ ‫پدر پس از فیلم «گناهــکاران» فقط یکی‪،‬‬ ‫دو فیلمنامه را پســندید کــه لزوما از نتیجه‬ ‫ان ها هم راضی نبود‪ .‬ایشــان از سال ‪۱۳۴۵‬‬ ‫به طور رســمی و حرفه ای وارد ســینما شد‬ ‫و تا اوایل دهه هشــتاد اعتقاد داشت جنس‬ ‫سینما‪ ،‬دست اندرکاران ان و روابط حرفه ای‬ ‫به گونه ای دیگر بود‪ .‬اکنون اصال روابط کاری‬ ‫در ایران به گونه ای دیگر شــده و فیلمسازی‬ ‫در کشورمان به شیوه ای که او با ان اشنا بود‬ ‫و ان هم خود ذات ســینما بــود‪ ،‬دیگر رواج‬ ‫ندارد‪ .‬ایشان این شیوه مدیریت در سینما را‬ ‫نمی پسندد‪ ،‬بنابراین در محترمانه ترین حالت‬ ‫ترجیح می دهد که دیگر با این سینما کاری‬ ‫نداشته باشد و از ان دوری کند‪ .‬به نظر من هم‬ ‫این ســالم ترین و صحیح ترین تصمیم برای‬ ‫روح‪ ،‬روان و اعصاب اوست‪ .‬من هم اصوال ادم‬ ‫پرکاری نیستم و به صورت جسته و گریخته‬ ‫کار می کنم‪ ،‬چنانچه تا قبل از فیلم «خروج»‬ ‫به مدت دوسال در سینما و تلویزیون عامدانه‬ ‫کار نکردم‪ .‬پیشــنهادات خیلی چنگی به دل‬ ‫نمی زنند و یا تکرار کارهــا و نقش های قبلی‬ ‫هســتند‪ .‬در نتیجه نوع روابط کاری کنونی‪،‬‬ ‫من هم ترجیح می دهم با کارهای متفاوت و‬ ‫با ادم های باانگیزه ایــن حرفه کار کنم تا هم‬ ‫لذت ببرم و هم بیشتر یاد بگیرم‪.‬‬ ‫احتماال در طول این ســال ها بارها‬ ‫پیشنهاد همراهی شما با پدرتان را‬ ‫داده اند؛ «خروج» چه چیز داشت که‬ ‫پذیرفتید در این فیلم همبازی هم‬ صفحه 12 ‫باشید؟ ایا اگر کسی غیر از ابراهیم‬ ‫حاتمی کیا کارگردان این فیلم بود‬ ‫قبول می کردید که مقابل هم باشید؟‬ ‫«خروج» یک پیشنهاد خوب در زمان مناسب‬ ‫بود و من همیشه از پیشنهادات خوب در زمان‬ ‫مناسب استقبال می کنم‪ .‬بنابراین وقتی این‬ ‫پیشــنهاد از ســوی اقای حاتمی کیا مطرح‬ ‫شد ان را پذیرفتم‪ .‬ضمن اینکه حضور مقابل‬ ‫فرامرز قریبیان‪ ،‬نه فقط به عنوان پدرم بلکه به‬ ‫عنوان یک بازیگر و استاد درجه یک فرصتی‬ ‫طالیی بود‪ .‬اما نگرانی خود را هم داشتم‪ .‬زمانی‬ ‫که پیشــنهاد بازی در این فیلم مطرح شــد‪،‬‬ ‫اعتقاد داشتم ابراهیم حاتمی کیا با انتخاب من‬ ‫ریسک بزرگی را متحمل می شود‪ .‬از این جهت‬ ‫که ایشان پدر و پسری را در کنار یکدیگر قرار‬ ‫می داد که قرار نبود در فیلم پدر و پسر باشند‬ ‫و با دو جنس کاراکتر متضاد در سفری همراه‬ ‫می شدند‪ .‬به خصوص وقتی که فرزند کاراکتر‬ ‫رحمت بخشی (با بازی اقای قریبیان) قرار بود‬ ‫وجه مهم دراماتیکی از قصه را بر دوش بکشد‪.‬‬ ‫ان زمان احساس می کردم اگر مخاطب من را‬ ‫در این نقش نســبت به اقای قریبیان ببیند‪،‬‬ ‫شاید از اصل قصه دور شــود و این نگرانی را‬ ‫با اقای حاتمی کیا هــم مطرح کردم‪ .‬او گفت‬ ‫که درباره این مساله فکر کردم و بر این باورم‬ ‫که این نقش مناسب شماســت‪ .‬البته نقش‬ ‫پیشنهادی که در ابتدا مطرح شد نقش دیگری‬ ‫بود‪ ،‬اما وقتی به دفترشان رفتم‪ ،‬گفتند که ان‬ ‫نقش قبلی (نقشــی که در تضاد با شخصیت‬ ‫رحمت قــرار می گرفــت) را فراموش کن و‬ ‫نقش رحمان مکانیک را بازی کن‪ .‬به هرحال‬ ‫سعی کردم از فرصت و اعتماد اقای حاتمی کیا‬ ‫حسن استفاده را بکنم‪ .‬لحظه لحظه این کار با‬ ‫تمام سختی هایش سرشار از درس و لذت بود‪.‬‬ ‫بعضی ســام قریبیان را به لحاظ‬ ‫شکل بیان و فرم صورت‪ ،‬مناسب‬ ‫نقش های خاص و شخصیت های‬ ‫خاص امــروزی و حتی اغلب منفی‬ ‫می دانند اما شما با این نقش انگار‬ ‫خداحافظی پدرم‬ ‫لزوما به خاطر یک‬ ‫اتفاق خاص نیست‬ ‫و مجموعه ای از‬ ‫اتفاقات در چند سال‬ ‫اخیر ایشان را در‬ ‫تصمیمشان مصمم تر‬ ‫کرد‪ .‬پدر پس از فیلم‬ ‫«گناهــکاران» فقط‬ ‫یکی‪ ،‬دو فیلمنامه‬ ‫را پســندید کــه‬ ‫لزوما از نتیجه انها‬ ‫هم راضی نبود‪.‬‬ ‫ایشــان از سال‬ ‫‪ ۱۳۴۵‬به طور‬ ‫رســمی و حرفه‬ ‫ای وارد ســینما‬ ‫شد و تا اوایل دهه‬ ‫هشــتاد اعتقاد‬ ‫داشت جنس سینما‪،‬‬ ‫دست اندرکاران ان‬ ‫و روابط حرفه ای به‬ ‫گونه ای دیگر بود‬ ‫تعمدا خواســتید از ان فرم فاصله‬ ‫بگیرید‪ ،‬درست است؟‬ ‫اینکه یک بازیگر برای یک سری نقش های‬ ‫خاص مناســب تراســت تا حدودی درست‬ ‫اســت‪ .‬ولی این فرضیه دلیل نمی شــود که‬ ‫بازیگر نقش های متفاوت نپذیرد و خود را به‬ ‫چالش نکشد‪ .‬هرچند ممکن است مخاطب‬ ‫هنوز او را به خاطر همان نقش های خاص به‬ ‫یاد بیاورد‪ .‬متاســفانه مشکلی که در سینما‪،‬‬ ‫تلویزیون و حتی تئاتر ایران هســت‪ ،‬بحث‬ ‫کلیشه شدن است‪ .‬کافی است شما یک نقش‬ ‫منفی را موفق بازی کنید و همین باعث شود‬ ‫دیگر نقش مثبت یا حتی متفاوت به شــما‬ ‫پیشــنهاد نشــود‪ .‬هرچند من عقیده دارم‪،‬‬ ‫مثبت و منفی لزوما کلیشه نمی شود‪ .‬مانند‬ ‫این است که بگویید فرامرز قریبیان ‪۵۵‬سال‬ ‫فقط نقش مثبت بازی کرد و کلیشــه شد!‬ ‫می دانیم که چنین نیســت و اقای قریبیان‬ ‫بدون بازی در هیچ نقش منفی توانست تعداد‬ ‫کثیری از نقش های متفاوت را بازی کند‪ .‬در‬ ‫مورد خود من هم ان تعداد از نقش های منفی‬ ‫که بازی کــردم‪ ،‬هیچکدام شــبیه یکدیگر‬ ‫نبودند‪ .‬در «خط ویژه»‪« ،‬رهایی»‪« ،‬تنهایی‬ ‫لیــا» و «نگاهمــان می کنند»‪ ،‬نقش های‬ ‫من جنــس متفاوتــی از کاراکتــر منفی یا‬ ‫خاکستری بود‪ .‬حتی سعی کردم این تفاوت‬ ‫در نقش های مثبتی هم که بازی کردم‪ ،‬باشد‬ ‫از «ایراندخت» گرفته تا «عذرخواهی از اقای‬ ‫امانوئل» تا همین فیلم «خروج» همه شــان‬ ‫شــخصیت هایی متفاوت‪ ،‬با بک گراندهایی‬ ‫متفاوت هســتند‪ .‬هرچند هنوز که به بانک‬ ‫می روم بیشــتر مرا به خاطر «خط ویژه» و‬ ‫«رهایی» می شناســند که باز در ان دو اثر‬ ‫هم به دالیل و شیوه های متفاوت بانک ها را‬ ‫خالی می کردم‪.‬‬ ‫حضور در فیلم «خروج» تا چه اندازه‬ ‫در روند انتخاب های بعدی شما در‬ ‫ســینمای ایران موثر خواهد بود؟‬ ‫چه به لحاظ دستمزد و چه به لحاظ‬ ‫اندازه حضور‪ ،‬وسواس های شما باال‬ ‫خواهد رفت؟‬ ‫نقش رحمان مکانیک در فیلم «خروج» در حد و‬ ‫اندازه خودش بود و قرار نبود اوج و فرودی داشته‬ ‫باشــد تا تاثیری در روند اتی بازیگری من چه‬ ‫در انتخاب نقش و یا چه در دســتمزد بگذارد‪.‬‬ ‫معموال ســعی می کنم انتخاب هــا را به همان‬ ‫شــیوه ای که فکر می کنم درســت است انجام‬ ‫دهم‪۴ .‬معیار اصلی برای من؛ فیلمنامه‪ ،‬نقش‪،‬‬ ‫کارگردان و عوامل اصلی هستند‪ .‬معموال فروش‬ ‫بسیار باالی یک فیلم‪ ،‬جوایز برای فیلم یا خود‬ ‫نقش و حتی فقط محبوب شــدن کاراکتر ایفا‬ ‫شده ممکن است مسیر بازیگری یک بازیگر را تا‬ ‫حدی تغییر دهد‪.‬‬ ‫شــاید در زمینه پخش اینترنتی‬ ‫و اینگونه شــیو ه های اکران‪ ،‬زور‬ ‫و ی ا و د ی های ما به تلویزیو ن های‬ ‫بزرگ اینترنتی مثل نتفلیکس و ‪...‬‬ ‫نرسد‪ ،‬به نظر شما ایا ما باید بعد از‬ ‫اتمام کرونا به این شکل از اکران‬ ‫خاتمه بدهیم یا می شود فتح بابی‬ ‫برای شکل دیگری از اکران برای‬ ‫این همه تولیدی که در سال داریم‬ ‫باشد؟‬ ‫شــیوه اکران انالین باالی ‪10‬سال و شیوه‬ ‫‪ VOD‬باالی ‪۲۵‬ســال است که در دنیا رواج‬ ‫دارد‪ .‬در کشــور ما هم می توانست زودتر از‬ ‫اینهــا راه بیفتد‪ ،‬ولی به دلیل شــیوع کرونا‬ ‫به صورت قریب الوقــوع و ناگهانی رخ داد و‬ ‫قرعه به نــام فیلم «خروج» افتــاد‪ .‬در ایران‬ ‫این شــیوه نمایــش در ابتدای راه اســت و‬ ‫قطعا زمان می برد کــه با این روش و راه های‬ ‫برون رفت از مشــکالتش اشنا شــویم‪ .‬این‬ ‫شیوه ای اســت که باید ادامه داشته باشد و‬ ‫در ادامه هــم کم و کاســتی هایش برطرف‬ ‫شود‪ .‬فقط هم بحث تکنیکال مطرح نیست‪.‬‬ ‫کمااینکه دانلود کــردن را در همه جای دنیا‬ ‫بلد هســتند‪ .‬در اینجا بحث فرهنگســازی‬ ‫مطرح است؛ بحث احترام گذاشتن به قانون‬ ‫کپی رایت‪ .‬در ایران سه دسته باید به یکدیگر‬ ‫کمک کنند تا این فرهنگسازی مرسوم شود؛‬ ‫مردم‪ ،‬رسانه و دولت‪ .‬دولت باید قانون کپی‬ ‫رایت را در جهان به رســمیت بشناسد (در‬ ‫پرانتز بگویم که قانون کپــی رایت با حقوق‬ ‫مولف کامال متفاوت اســت)؛ به این معنا که‬ ‫دیگر فیلمی که امروز در جهان اکران شده را‬ ‫شب در کنار خیابان نبینیم‪ .‬مهم اما‪ ،‬رعایت‬ ‫قانون کپی رایت و احترام به ســازندگان اثر‬ ‫است‪ .‬شاید بعضی ها فکر کنند که مثال فیلم‬ ‫«خروج»‪ ،‬یک کارگردان و چند بازیگر مهم‬ ‫دارد‪ ،‬اما نه‪ .‬ما حقوق صدها نفر را در پشــت‬ ‫دوربین رعایت می کنیم و اگــر این چرخه‬ ‫اقتصادی درســت نچرخد بیشترین کسانی‬ ‫که لطمه می بینند همان زحمتکشان پشت‬ ‫دوربین هستند‪ .‬به همین دلیل واجب است‬ ‫مردم بــه روش صحیح یک فیلم را تماشــا‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 13 ‫سینمای ایران‬ ‫نگاهی موافق به فیلم «طال»‬ ‫این «طال»ی با عیار‪18‬‬ ‫سام بهشتی‪ :‬موفقیت یک امر اتفاقی نیست‪ ،‬یک سری پارامترها؛ درست و‬ ‫اصولی باید در کنار هم چیده شود تا یک اتفاق رقم بخورد‪ .‬معیارها و ایده ال ها‬ ‫باید به درستی کنارهم قرار بگیرند و اگر قرار است یک تیم به موفقیت برسد‪ ،‬باید‬ ‫انگیزه کافی و الزم در میان تک تک اعضای گروه وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫در جهان سینما و هنر هم قاعده به همین‬ ‫شکل است‪ .‬اگر یک اثر سینمایی بخواهد‬ ‫برای مخاطبش تاثیرگذار باشد‪ ،‬باید فرایند‬ ‫تولیدی را سپری کند که به همه جوانب ان‬ ‫فکر شده باشد‪ .‬این که فیلم در جشنواره ها‬ ‫چه سرنوشــتی پیدا می کند‪ ،‬اصال اگر به‬ ‫اکران برســد‪ ،‬مخاطب در مواجه با ان چه‬ ‫واکنشی نشــان خواهد داد‪ ،‬اهالی رسانه‬ ‫و منتقدان با فیلم چگونــه ارتباط برقرار‬ ‫می کنند و سواالتی از این دست موضوعاتی‬ ‫هستند که باید از زمان طرح ایده تا تولید‬ ‫فیلم بــه ان ها فکر کرد که متاســفانه یا‬ ‫خوشبختانه در سینمای ایران کمتر به ان‬ ‫توجه می کنند و هرچنــد وقت یک بار با‬ ‫اثری مواجه می شویم که سازندگان ان این‬ ‫مولفه ها را نادیده نگرفته باشند‪.‬‬ ‫فیلم «طال» به کارگردانی پرویز شهبازی و‬ ‫تهیه کنندگی رامبد جوان و محمد شایسته‪،‬‬ ‫یکی از همین فیلم های موفق اســت‪ .‬یک‬ ‫گروه و تیم باانگیزه و همدل کنار هم قرار‬ ‫گرفتند تا اثر تازه ای که به سینمای ایران‬ ‫ارائه می کنند‪ ،‬حرفی برای گفتن داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬این فیلم برای نخســتین بار در‬ ‫سی وهفتمین جشــنواره فیلم فجر اکران‬ ‫شد و پس از نمایش در سالن اهالی رسانه‬ ‫و منتقدان موردتحســین قرار گرفت و به‬ ‫دلیل شرایط اکران ناعادالنه در سینمای‬ ‫ایران‪ ،‬نزدیک به یک ســال و نیم پشت‬ ‫خط اکران ماند و با شیوع ویروس کرونا در‬ ‫ایران و استفاده از ظرفیت اکران انالین در‬ ‫پلتفرهام های خانگی‪ ،‬از اردیبهشت ماه ‪99‬‬ ‫در این قالب اکران؛ به نمایش درامد و در‬ ‫همان روزهای ابتدایی اکران در سامانه های‬ ‫خانگی‪ ،‬اولیــن فیلم بخش خصوصی لقب‬ ‫گرفت که در اکران انالین توانســته است‬ ‫پرمخاطب باشد‪.‬‬ ‫چرا فیلم «طال» توانست پرمخاطب شود؟‬ ‫پرویز شــهبازی یکی از فیلمســازهای‬ ‫شاخص در سینمای ایران بوده و همیشه‬ ‫مخاطب های خودش را داشته است‪ .‬جهان‬ ‫ســینما را به خوبی می شناســد و درک‬ ‫درستی نســبت فیلمنامه و ساختار قصه‬ ‫دارد‪ .‬سوژه هایی که به سراغ ان ها می رود‬ ‫و به قصه تبدیل می کنــد‪ ،‬همگی از دل‬ ‫اجتماع بیرون امده اســت و فیلمسازی‬ ‫است که از زاویه درســتی به موضوعات‬ ‫اجتماعی نگاه می کند‪« .‬طال» جنس همان‬ ‫همیشگی های پرویز شهبازی است‪ ،‬راحت‬ ‫و روان قصه می گوید‪ ،‬شــخصیت اولش‬ ‫متعهد و نماینده نسلی است که پایبند به‬ ‫اخالقیات است‪ .‬شهبازی دلمشغولی های‬ ‫نسلی را نشان می دهد که دغدغه دارد و در‬ ‫جامعه مسمومش برای بقا تالش می کند‪.‬‬ ‫قصه «طال» برای مخاطب عام راحت و روان‬ ‫روایت می شود و شاید همانند «دربند» و‬ ‫«عیار‪ »14‬و «نفس عمیق» پیچیدگی های‬ ‫خاصی نداشته باشد‪ ،‬اما در عین این سادگی‬ ‫به شدت جذاب اســت و یک فیلم مهم و‬ ‫قصه گو در سینمای ایران است‪ .‬شهر تهران‬ ‫همانند یک شــخصیت در نحــوه روایت‬ ‫حضور پررنگی دارد و تاثیرگذار اســت و‬ ‫فیلم پر از نمادهایی است که فیلمساز ان ها‬ ‫را به نحوی کدگذاری کرده است که هرکس‬ ‫می تواند از ظن خود بــه تجزیه و تحلیل‬ ‫بپردازد‪ .‬یکی دیگــر از ویژگی های «طال»‬ ‫انتخاب بازیگران این فیلم است که اگر تا‬ ‫این حد با وسواس انتخاب نشده بودند‪ ،‬به‬ ‫این ترکیب حساس و جذاب نمی رسیدیم‪.‬‬ ‫شهبازی‬ ‫دل مشغولی های‬ ‫نسلی را نشان میدهد‬ ‫که دغدغه دارد و در‬ ‫جامعه مسمومش‬ ‫برای بقا تالش‬ ‫میکند‪ .‬قصه »طال«‬ ‫برای مخاطب عام‬ ‫راحت و روان روایت‬ ‫می شود و شاید‬ ‫همانند «دربند» و‬ ‫«عیار‪» 14‬و «نفس‬ ‫عمیق»‬ ‫پیچیدگی های خاصی‬ ‫نداشته باشد‪ ،‬اما در‬ ‫عین این سادگی به‬ ‫شدت جذاب است‬ ‫برای اخرین بار است که هومن سیدی را در‬ ‫مقام بازیگر تا این میزان جذاب و به اندازه‬ ‫می بینیم‪ .‬منظور از اخرین بار این است که‬ ‫بعد از این فیلم ســیدی بیشتر در عرصه‬ ‫کارگردانی به فعالیت پرداخته است و شاید‬ ‫فیلم «طال» اخرین حضور او در مقام بازیگر‬ ‫در سینما باشد که البته این فقط یک احتمال‬ ‫است‪ .‬در کنار سیدی یک حضور مقتدرانه و‬ ‫اصولی از نگار جواهریان شاهد هستیم که‬ ‫شاید جدی ترین حضور او در این فیلم است‬ ‫که توانایی هایش را به رخ می کشد و دوباره‬ ‫ثابت می کند که بازیگر بااستعدادی است‪.‬‬ ‫طناز طباطبایی هم یکی دیگر از بازیگرانی‬ ‫اســت که ثابت کرده اســت هوشمندانه‬ ‫انتخاب می کند‪ .‬بار دیگر که فیلم را دیدم‬ ‫به این نتیجه رسیدم که بهترین بازیگر نقش‬ ‫مکمل سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر؛‬ ‫از سال های قبل مسیرش را مشخص کرده‬ ‫و با یک ریل گذاری اصولی و منسجم برای‬ ‫رســیدن به هدفش و بهترین بودن تالش‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫تیم بازیگران این فیلم و ترکیبی که کنار هم‬ ‫قرار گرفتند‪ ،‬حضوری متفاوت دارند‪ .‬عالوه‬ ‫بر نویسنده و کارگردان‪ ،‬تیم بازیگری «طال»‬ ‫به شدت طالیی هستند و یک عنصر مهم‬ ‫برای این فیلم تلقی می شوند‪.‬‬ ‫رامبد جوان؛ مردی در پشت پرده‬ ‫در ابتــدای همین مطلب نکاتــی درباره‬ ‫موفقیت مطرح کردم که یکی از افراد موفق‬ ‫در ســینما و تلویزیون ایران؛ رامبد جوان‬ ‫است‪ .‬هنرمندی که نزدیک به دو دهه است‬ ‫حضور مســتمر و تاثیرگذار در حرفه خود‬ ‫داشته است و جزو محبوب ترین ها در میان‬ ‫مردم است‪.‬‬ صفحه 14 ‫جوان با تولید چند ســری از برنامه موفق‬ ‫«خندوانه» توانســت رکــورد تازه ای در‬ ‫حیطه برنامه ســازی در تلویزیون ثبت و‬ ‫جایگاه خود را در میان مخاطبانش تثبیت‬ ‫کند‪ .‬از همان سا ل های ابتدایی حضورش‬ ‫در تلویزیون با ســریال «خانه سبز» در‬ ‫مقام بازیگر‪ ،‬کمی بعد با ســاخت سریال‬ ‫«گمگشــته» در ماه رمضان سال ‪،1380‬‬ ‫سریال طنز «مسافران» در سال ‪ 1388‬و‬ ‫برنامه «گپ» در ســال ‪ 1391‬و در نهایت‬ ‫تولید برنامه «خندوانه» از ابتدای ســال‬ ‫‪ 1393‬تا همیــن چند وقــت اخیر ثابت‬ ‫کرد که نبوغ و خالقیــت تازه ای در حوزه‬ ‫برنامه سازی در تلویزیون دارد و به نوعی‬ ‫می توان او را فرزند تلویزیون نامید‪.‬‬ ‫فعالیت های جوان در حوزه تلویزیون خالصه‬ ‫نمی شود‪ ،‬او سابقه نســبتا خوبی در حوزه‬ ‫تئاتر دارد و هربار که روی صحنه ظاهر شده‬ ‫است توانســته مخاطبان زیادی را با خود‬ ‫همراه کند‪ .‬نمایش «کالیگوال» به کارگردانی‬ ‫همایون غنی زاده یکی از همین نمایش های‬ ‫پرمخاطب اســت که رامبد جوان در ان به‬ ‫ایفای نقش می پرداخت‪ .‬برای اخرین بار هم‬ ‫در ابان سال ‪ 1398‬در نمایش «قصر موروثی‬ ‫خاندان فرانکنشتاین» به کارگردانی اتیال‬ ‫پســیانی به ایفای نقش پرداخت که این‬ ‫نمایش هم در ان بازه زمانی توانست جزو‬ ‫نمایش های پرفروش تماشاخانه ایرانشهر‬ ‫لقب بگیرد‪ .‬اما حضور جوان در حوزه تئاتر‬ ‫به صورت مقطعی اســت و بیشتر می توان‬ ‫گفت که او برای تفریــح تئاتر کار می کند‪.‬‬ ‫رامبد جوان یک‬ ‫هنرمند چندوجهی‬ ‫است‪ .‬او در ابتدا‬ ‫بازیگری موفق بــود‬ ‫و به طور حرفه ای در‬ ‫این حوزه به فعالیت‬ ‫می پرداخت اما از‬ ‫اواخر دهه هشتاد‬ ‫به طور جدی تر در‬ ‫حوزه کارگردانی‬ ‫ظاهر شد و با ساخت‬ ‫فیلم «پســر ادم‪،‬‬ ‫دختر حوا» که فروش‬ ‫نسبتا خوبی هم در‬ ‫ان ســالها داشت‪،‬‬ ‫توانست جایگاه خود‬ ‫را تثبیت کند‬ ‫او در حوزه تئاتر بیشــتر حامی همسرش‬ ‫نگار جواهریان است و عالقه مند است که‬ ‫او بیشتر از خودش تئاتر کار کند‪.‬‬ ‫تمرکز اصلی او در این ســا ل هایی که از‬ ‫«خندوانه» فاصله گرفته است بیشتر در‬ ‫حوزه سینما اســت و در سال های اخیر او‬ ‫به طور حرفه ای در مقام تهیه کننده ظاهر‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫رامبد جوان یک هنرمند چندوجهی است‪.‬‬ ‫او در ابتدا بازیگری موفق بــود و به طور‬ ‫حرفه ای در این حوزه به فعالیت می پرداخت‬ ‫اما از اواخر دهه هشتاد به طور جدی تر در‬ ‫حوزه کارگردانی ظاهر شد و با ساخت فیلم‬ ‫«پســر ادم‪ ،‬دختر حوا» که فروش نسبتا‬ ‫خوبی هم در ان ســال ها داشت‪ ،‬توانست‬ ‫جایگاه خود را تثبیت کند‪ .‬اوج شــکوه و‬ ‫اقتدار او در سال ‪ 1390‬رقم خورد؛ زمانی که‬ ‫پیمان قاسم خانی فیلمنامه «ورود اقایان‬ ‫ممنوع» را نوشت و رضا عطاران به عنوان‬ ‫بازیگر با جوان همراه شد‪ .‬این فیلم موفقیت‬ ‫بسیاری کسب کرد و توانست از فیلم های‬ ‫پرفروش سال لقب بگیرد‪.‬‬ ‫رامبد جوان تغییر سبک و ژانر را به خوبی‬ ‫می شناسد و ان را به طور جدی بلد است‪.‬‬ ‫بعد از موفقیت فیلمش این بار در فیلم تازه‬ ‫فرامرز قریبیان با عنوان بازیگر اصلی در‬ ‫کنار این بازیگر صاحب نام ظاهر شد و در‬ ‫این فیلم هم بازی اســتثنایی از خود ارائه‬ ‫کرد و در ســال ‪ 1391‬مورد تحسین قرار‬ ‫گرفت‪ .‬بعد از ان درگیــر پیش تولیدهای‬ ‫اولیه «خندوانه» شد و بیشتر فعالیت هایش‬ ‫در حوزه تلویزیون ادامه یافت‪.‬‬ ‫اوج غافلگیری و تغییر سبک او؛ ساخت‬ ‫و تولید درام ماورایی «نگار» بود؛ قصه ای‬ ‫که از او فاصله داشــت و می خواست بار‬ ‫دیگر خود را به چالش بکشــد‪« .‬نگار»‬ ‫نتوانســت فیلم خوبی باشــد و مورد‬ ‫تحسین قرار بگیرد چون ظرفیت های‬ ‫الزم را نداشت و فقط تجربه تازه ای برای‬ ‫رامبد جوان محسوب می شد‪ .‬او بعد از ان‬ ‫در سال ‪ 97‬دوباره به ژانر کمدی برگشت‬ ‫و فیلم «قانون مورفی» را ساخت که فقط‬ ‫در گیشه موفق بود و جنس کمد ی اش‬ ‫همانند فیلم «ورود اقایان ممنوع» نبود‪.‬‬ ‫اما این روزها شاهد روی دیگری از رامبد‬ ‫جوان هســتیم که نامش در کنار محمد‬ ‫شایسته به عنوان تهیه کننده قرار گرفته‬ ‫است؛ تهیه کنند ه ای که خوشنام است و‬ ‫عقبه ای پربــار دارد‪ ،‬دغدغه های تولید را‬ ‫می‍شناسد و نامش در یک پروژه می تواند‬ ‫خیلی ها را برای همکاری ترغیب کند‪.‬‬ ‫فیلم «طــا» یکــی از مصداق های بارز‬ ‫موفقیت در سینما است‪ .‬اگر در این روزهای‬ ‫کرونایی که سینماها نزدیک به سه ماه است‬ ‫تعطیل هستند‪ ،‬تصمیم اکران انالین برای‬ ‫این فیلم گرفته نمی شد‪ ،‬این فیلم هم هنوز‬ ‫در پشت خط اکران می ماند و اگر هم اکران‬ ‫می شد چند هفته بیشتر روی پرده نمی ماند‬ ‫و موفقیت امروز نصیبش نمی شد‪ .‬این امر‬ ‫به تصمیم مهم تهیه کننده بازمی گردد که‬ ‫ریسک بزرگی کرد و بخش خصوصی هم‬ ‫توانست وارد چرخه اکران انالین شود‪.‬‬ ‫‪17‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 15 ‫سینمای ایران‬ ‫نگاهی مخالف به اخرین ساخته پرویز شهبازی‬ ‫بهخاطر‬ ‫یک مشت‬ ‫دالر!‬ ‫اریا باقــری‪ :‬جدا از بلوفی که صاحب اثر به خودش و فیلمش نسبت داد و اذعان‬ ‫داشت که «نقد اساسا برای مخاطب است‪ ..‬نه سازنده اثر» و اینچنین در برابر‬ ‫نقد مقاومت کرد‪ ،‬باید گفت «طال» با واژه خوب و قوام یافته فاصله دارد و فیلم‬ ‫خیلی خوبی نیست‪ .‬بارزترین دلیل این خوب نبودن هم عدم تعیین و تمرکز در فیلمنامه و سپس‬ ‫ی است‪.‬‬ ‫جای گشت ان به کارگردان ‬ ‫شهبازی در نشست خبری گفت‪« :‬این ها‬ ‫که می گویند فیلمنامه ضعیف است‪ ،‬تدوین‬ ‫ضعیف است‪ ،‬کارگردانی ضعیف است‪ ،‬ارزش‬ ‫نقد را پایین می اورند» و غیرمستقیم جایگاه‬ ‫خود را با استاد بی بدیل سینما ‪ -‬کوروساوا‬ ‫ قیاس کرد‪ ،‬درحالی که نتوانست به سوال‬‫همین اشخاص نازل کننده مرتبه نقد پاسخی‬ ‫متقن و از دل متن اثرش دهد‪.‬‬ ‫«طال» چیســت؟ ‪ -‬مرام نامه نانوشــته‬ ‫شخصیت هاست که مشکالت را برای خود‬ ‫ایجاد می کنند؟ ‪ -‬یا اساســا مضمون طال به‬ ‫کیستی شــخصیت «طال» بازمی گردد؟ ‪-‬‬ ‫فیلمنامه چقدر روی طال بودن مرام انسان ها‪،‬‬ ‫مضمون و یا شخصیت طال که کودکی قاصر و‬ ‫عاجز است مانور می دهد؟ ایا بن مایه فیلم‪،‬‬ ‫به صورت محرک از دل کاراکتر طال به روایت‬ ‫خود نقب می زند یا از دل یک مشت دالر؟‬ ‫الزم‬ ‫حفره بزرگ «طال» این است که کدهای ِ‬ ‫روایی را جایگذاری کرده است اما این کدها‬ ‫هرگز کفایت پایه رخدادهــا را نمی کنند؛‬ ‫به همین علت مخاطــب از هرچیزی که در‬ ‫فیلمنامه زیارت می کنــد‪ ،‬در اصل به عین‬ ‫ِ‬ ‫مقدمات یک معضل برخورد می کند‪،‬‬ ‫پرداخت‬ ‫نه شــخصیت ها بُعدی حقیقــی دارند؛ نه‬ ‫موقعیت ها هویتی دلهره زا به خود می گیرند‪.‬‬ ‫در «ماالریا»‪« ،‬دربند» و به ویژه «عیار‪»١۴‬‬ ‫شهبازی کامال فضاسازی می کند و موقعیت‬ ‫را‪ ،‬برامده از فرم قوام می دهد اما در« طال»‬ ‫چنین چیزی اصال پدیدار نمی شــود؛ و این‬ ‫نشان می دهد که شــهبازی مطلقا توانایی‬ ‫زیست در دنیای شخصیت هایش را نداشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫به همین طریق ‪-‬نه معضل شناسی‪ -‬بلکه‬ ‫معضل زدایی می کند؛ زیرا نــه بحرانی را‬ ‫شناسا و نه روایتی اسیب شناسانه را مطرح‬ ‫و در موقعیت هایش سمپاتیک میکند‪ .‬نباید‬ ‫با چنین پیش فرضی اینچنین تصور کرد که‬ ‫ِ‬ ‫ حاصل کنش و واکنش ها ذاتا‬ ‫روایت بی‬ ‫نرمی‬ ‫ِ‬ ‫برای یک اثر حکــم برتری دارد‪ ،‬بلکه حکم‬ ‫اصلی‪ ،‬نحوه چگونگی این رخدادهاست‪.‬‬ ‫حال ســوال این اســت که براساس چه‬ ‫پیوستگی حوادث‬ ‫عیاری این اهســتگی و‬ ‫ِ‬ ‫ملموس می شــود؟ ‪-‬مخاطب نموداری از‬ ‫شخصیت شناســی های اینچنیــن برای‬ ‫موشــکافی پیرنگ را ندارد و تسلسلی از‬ ‫چیســتی پالت فیلم به وی‬ ‫رخدادها برای‬ ‫ِ‬ ‫معرفی نمی شــود؛ مثال اگر بخواهیم از دل‬ ‫شــخصیت ها پیرنگ را جســتجو کنیم؛‬ ‫می بینیم براساس هیچ مرام و منشی از دل‬ ‫اجتماعی کارگران چنین اتفاقاتی‬ ‫اعتراض‬ ‫ِ‬ ‫نمی افتد؛ منصور با یک تعارف خشک و خالی‬ ‫از کار بیکار می شــود؛ بدون هیچ ریشه ای‬ صفحه 16 ‫با دریا تردد می کند کــه تازه گمان می رود‬ ‫همسرش اســت‪ ،‬اما متوجه می شویم که‬ ‫به صورت ُعرفی و معمول هیچکس باهم بودن‬ ‫این دو را به این وضع متوجه نیست‪ .‬دریا از‬ ‫منصور حامله می شــود‪،‬اما از بارداری خود‬ ‫هراسی حسی ندارد‪ ،‬مقطعی ای است و کامال‬ ‫َ‬ ‫ـــذبذِ ب رفتار می کند؛ چرا که فیلمنامه‬ ‫ُم‬ ‫بیش از این حرف ها بخیل است‪.‬‬ ‫از طرف دیگر سوال این است که دریا به‬ ‫کدام دلیل درونی بارداریش را حتی دربرابر‬ ‫منصور کتمان می کند؟ چرا بی مسئولیتی‬ ‫پدر دریا در حسابرســی پول ها و نظارت بر‬ ‫دخترش تا این میزان سست شکل می گیرد‬ ‫که نمی فهمیم ایا منصور در قتل وی دست‬ ‫د ا شته یا پدر از باز بودن در انبارش سکته‬ ‫کرده است؟‬ ‫از ان طرف پدربزرگ مذبوح خانواده چطور‬ ‫متوجه پرونده قتل فرزندش شــده است؟‬ ‫هویت و کنشش چه قدر تاثیرگذار است؟‬ ‫بیننده خود می بیند که دریا این پیشنهاد‬ ‫مضحک و مسخره را به منصور می دهد و با‬ ‫اینکه قرار بوده مراقب منصور باشد‪ ،‬مخاطب‬ ‫صرفا نشستن و چت کردن او را می بیند‪ .‬در‬ ‫ِ‬ ‫پدربزرگ مفلوک‪،‬‬ ‫نهایت نیز بیننده وقتی‬ ‫بی هویت و مضحک قصه‪ -‬که صدایش هم‬ ‫اصال ملموس نمی شود‪ -‬فرضیه قتل پدرش‬ ‫را مطرح می کند‪ ،‬دریا گریــه ای مغموم و‬ ‫درون ریز سر می دهد؛ چرا؟!‬ ‫بیزنس از پخت ســوپ‬ ‫ماجرای مغازه و‬ ‫ِ‬ ‫نیز مسخره است؛ کدام بیزنسی با مغازه‬ ‫سوپ در تهران اینچنین می‪‎‬تواند‬ ‫خوش بینانه پیشــرفت کند؟‬ ‫کاراکتر رضا چــه منیت‬ ‫و محرک زیســتی دارد‬ ‫که حال ســرباز بودن و‬ ‫پایه شــراکت بودنش را‬ ‫می بینیــم؟ از انطــرف‬ ‫لیال ابدا پرداخت ندارد؛‬ ‫مخاطب هیچ بُنی از این‬ ‫کاراکتــر نمی بیند‪ ،‬چون‬ ‫معلوم نیســت این پولی‬ ‫که در اغاز فیلم از ان دم‬ ‫می زند از کجا امده است؟‬ ‫انگیزه و نقشه از زدن مغازه‬ ‫سوپ چیســت؟! برای چه‬ ‫اگر با قصد بیزنس حرفه پخت‬ ‫سوپ را انتخاب می کند و اگر‬ ‫از لحاظ شخصی محتاج پول‬ ‫است با یک سوءتفاهم ساده‬ ‫مانند بچه ها‪ ،‬خــود را اخراج‬ ‫می کند و یا حتی قبل تر از ان‪،‬‬ ‫بی دلیل با منصور جدل می کند که‬ ‫فیلمنامه «طال»‬ ‫بی پایه‪ ،‬گیج‪،‬‬ ‫تک ساحتی و بی مرام‬ ‫است‪ .‬شرف روایتی‬ ‫انســانی را ندارد‪،‬‬ ‫موضعش شانیت‬ ‫ندارد‪ ،‬پر از شعار و‬ ‫تپق های روایی است‬ ‫و هرگز با هیچکدام‬ ‫از کاراکترهایش‬ ‫ایجاد سمپاتی‬ ‫نمی کند‪ .‬شهبازی‬ ‫دوربین پی او وی‬ ‫خود را به جای روایت‬ ‫نداشــته و کانسپت‬ ‫مفقوده خودش از‬ ‫چشمان منصور به کار‬ ‫میگیرد‪.‬‬ ‫پرخاشگری او نیز بااینکه می داند دوستش‬ ‫در مخمصه است‪ ،‬ملموس نیست؟‬ ‫ایا واقعا این میزان نگاه غلوشده که تا این‬ ‫حد جدل را برای بیزنسی چون سوپ به حد‬ ‫اعلی برساند ملموس و منطقی است؟ حال‬ ‫اگر لیال هدفش احداث مغازه پخت و پز سوپ‬ ‫باشد انگیزه شخصی و درونی وی که اورا به‬ ‫سمت این هدف سوق می دهد چیست؟ با‬ ‫این اســلوب می بینیم نیازشناسی و بیس‬ ‫انگیزشی کاراکترها ضعیف‪ ،‬کمیک‪ ،‬لئیم و‬ ‫بسیار ماللت اور است و دوربین و فیلمنامه‬ ‫یکی به نعل و یکی به میخ می زند!‬ ‫عشق دریا چقدر ملموس است که اینچنین‬ ‫کمک منصوری میکند کــه گوییم پدرش را‬ ‫کشته است؟ و یا چرا ابستن بودن خود را بیان‬ ‫نمی کند؟ منصور نیز مشخص نیست چرا بعد‬ ‫از مرگ پدر دریا ناپدید می شود‪ .‬مگر وی کاری‬ ‫کرده است؟ تکلیف چیست؟ باالخره منصور‬ ‫مقصر است یا خیر؟! فرم و ساختار متناسب‬ ‫با حقیقت امر‪ ،‬این اســت که برای تفحص و‬ ‫بررســی از مرگ پدر در اغاز باید دوستان‬ ‫متوفی در ارجحیت و تقــدم قرار بگیرند‪ ،‬نه‬ ‫دوستان فرزندش (دریا) نظیر منصور و رضا‬ ‫و به ناگاه مقصر همه چیز جلوه داده شوند‪.‬‬ ‫چرا هیچ کدام از کاراکترها اندک وجدانی‬ ‫ندارند؟ مثال اگر دریا از مرگ پدرش معذب‬ ‫است‪ ،‬چرا هیچ فعل و انفعالی در کنش هایش‬ ‫دیده نمی شود تا حداقل مقدمه ای باشد بر‬ ‫اینکه با مشــاهده دالرها اینچنین بگرید؟‬ ‫از ان طرف منصور چــرا اینقدر به‬ ‫طال وابســته اســت؟ پیام و‬ ‫محــرک پیش برنده اینکه‬ ‫مچ زن بــرادر خود را‬ ‫بگیرد چیست؟ این‬ ‫مســاله چقدر در‬ ‫فیلمنامه به عنوان‬ ‫یک دغدغه جای‬ ‫خــود را پیــدا‬ ‫کرده اســت؟!‬ ‫چرا بــرادر او با‬ ‫اگاهــی از بهبود‬ ‫وضع دخترش برای‬ ‫وصال مادر فرزندش‬ ‫به او در دادگاه حاضر‬ ‫نمی شــود؟ فراتــر از‬ ‫اینکه ذاتا ماجرای طال‪،‬‬ ‫زن برادر و دوست پسرش‬ ‫و ان پادویی کــه امار به‬ ‫پلیس ها داد‪ ،‬به کل اضافه‪،‬‬ ‫ابتر‪ ،‬خنثی و لئیم اســت‪ .‬در‬ ‫کدام یک از سنت ها و یا حتی سبک‬ ‫زیســتی ما ایرانیان چنین‬ ‫و ساختار‬ ‫ِ‬ ‫زن برادری در شماتیکی ولنگارگونه‪ ،‬به‬ ‫طور روتین و بدون هیچ منحنی و پرداختی‬ ‫فرزند خود را رها می کند که حال توانسته‬ ‫فکری ما‬ ‫باشد اینچنین به نظام ناخوداگاه و‬ ‫ِ‬ ‫به طور معمول رسوخ بکند که حال شهبازی‬ ‫از پس ناداستان خود‪ ،‬چنین چیزی را بدون‬ ‫حتی ذره ای ضــرورت در روایت و دقت در‬ ‫پرداختش بیان سازد؟!‬ ‫بعد تمام این اتفاقات چرا منصور قصد‬ ‫فرار می کند که انتخابی بعید و دور است؟‬ ‫این فرار یعنی او پدر دریا را کشته است؟‬ ‫پس چرا در صحنه هــای قبل در برابر دریا‬ ‫این قضیه را کتمان می کنــد؟! منصور و‬ ‫اساسا (کاراکترها) اصال خاکستری نیستند‬ ‫که حال بخواهند موضعی رئالیســتی به‬ ‫خــود بگیرنــد‪ .‬وی چرا طــا را با خود‬ ‫برمی دارد و میبرد؟ اصال چرا کسی‪ -‬حتی‬ ‫فیلمســاز‪ -‬به فکر طال نیست؟! موضوع و‬ ‫پرسش اصلی اینجاست که پدر بی هویت‬ ‫و بی مسئولیتش‪-‬که صرفا ماکت یک ادم‬ ‫است تا یک پدر! ‪ -‬چطور با منصور همراه‬ ‫این سفر پرخطر می شــود؟! چرا محیط‬ ‫متوحش‪ ،‬ناامن و بی قانون قاچاق را برای‬ ‫مریضی العالجی دست و پنجه‬ ‫طالیی که با‬ ‫ِ‬ ‫نرم می کند سم نمی داند؟ اصال اگر دالرها به‬ ‫منصور رسیده است و اکنون در دسترس‬ ‫اوســت؛ چرا منصور پول درمان طال را به‬ ‫پدرش نمی دهد و خود تنها فرار نمی کند؟‬ ‫از ان طرف قاچاقچی هــا چه مرام نامه ای‬ ‫را به صورت نانوشته با شهبازی در اثرش‬ ‫امضا کردند که اینچنین مذبوح و بی معنی‬ ‫دست به کشتن منصور می زنند؟ چه قانونی‬ ‫و عیاری در ان فضا وجــود دارد که مرگ‬ ‫منصور را به طور حتم در هنگام دویدن رقم‬ ‫زند؟ این اتفاق می توانست در همان اغاز‬ ‫با اطالع قاچاقچیان از محل اختفای دالرها‬ ‫رخ دهد و یا زمانی کــه قاچاقچیان همه‬ ‫متواریان نسبتا مستمند را به ان طرف مرز‬ ‫حواله کردند‪ ،‬می توانستند به منصور اجازه‬ ‫دویدن ندهند و بدون هیچ هیاهویی سر او‬ ‫را زیر اب کنند؟ علت این میزان پرداخت‬ ‫بی مورد در این سکانس ها چیست؟!‬ ‫با این قرائن فیلمنامه «طال» بی پایه‪ ،‬گیج‪،‬‬ ‫تک ساحتی و بی مرام است‪ .‬شرف روایتی‬ ‫انســانی را ندارد‪ ،‬موضعش شانیت ندارد‪،‬‬ ‫پر از شعار و تپق های روایی است و هرگز با‬ ‫هیچکدام از کاراکترهایش ایجاد سمپاتی‬ ‫نمی کند‪ .‬شهبازی دوربین پی او وی خود را‬ ‫به جای روایت نداشــته و کانسپت مفقوده‬ ‫خودش از چشمان منصور به کار می گیرد‪،‬‬ ‫با کاراکترها و مصائبشان در تعارضی عیان‬ ‫و غلوشــده‪ ،‬در خرقه ای انتلکت گونه قرار‬ ‫می گیرد و این کامــا گویای یک عقب گرد‬ ‫اشکار برای پرویز شهبازی است‪.‬‬ ‫‪19‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 17 ‫سینمای ایران‬ ‫تبعات کرونا برای سینما از نگاه اهالی هنر‬ ‫این ویروس ضد سینما!‬ ‫سعید طباطبایی؛ مدیر پردیس سینمایی باغ کتاب‬ ‫بعد از کرونا‪ ،‬چینش اکران خیلی مهم است‬ ‫به هر حال یک فصل خوب را از دســت داده ایم و در مجموع به درامد خوب‬ ‫سینماها در سال ‪ ۹۹‬خیلی امیدوار نیستیم‪ .‬چینش اکران بعد از شرایط کرونا نیز‬ ‫بسیار مهم است‪ .‬باید فیلم هایی نمایش داده شود که فضای شادتری داشته باشد تا مردم‬ ‫به حضور در سینما اقبال پیدا کنند‪ .‬پیشنهادی هم که اقای نوروزی؛ مدیر پردیس سینمایی ازادی مبنی بر‬ ‫نیم بها کردن قیمت بلیت در روزهای غیر از اخرهفته مطرح کردند‪ ،‬پیشنهاد خوبی است‪.‬‬ ‫ما در پردیس باغ کتاب‪ ،‬تجربه شنبه های نیم بها را داشتیم و در این روز نزدیک به روز سه شنبه مخاطب‬ ‫داشتیم‪ .‬از وقتی بلیت نیم بهای شنبه ها برداشته شد‪ ،‬مخاطب این روز در سینمای ما به یک چهارم رسید‪.‬‬ ‫*با توجه به کشش ســینما‪ ،‬منطقه قرارگیری ان‪ ،‬کیفیت ســالن ها و عوامل دیگر‪ ،‬می شود قیمت بلیت‬ ‫سینماها را شناور تعریف کرد‪ .‬زمانی ممکن است از قیمت نیم بها کمتر شود و زمانی مانند پنجشنبه شب ها‬ ‫در بعضی سانس های پرمخاطب‪ ،‬ممکن است قیمت از قیمت کنونی باالتر هم برود‪ .‬همچنین سانس های‬ ‫صبح می تواند قیمت بلیت کمتری داشته باشد‪ .‬ثابت بودن قیمت بلیت‪ ،‬دست سینماها را می بندد‪.‬‬ ‫گروه سینما‪ :‬در شرایط ملتهب سینمای فعلی ایران که به اقتصاد‬ ‫این مدیوم ضربه جدی وارد کرده است و تعطیالتی که به سبب‬ ‫کرونا دامن گیر سینما شد و اغلب سینماداران را با بحران بزرگ‬ ‫مالی مواجه کرده و عوامل تولید را دچار بیکاری اسیب زننده کرده است‪ ،‬با برخی‬ ‫از اهالی سینما درباره شرایط فعلی و اقدامی مثل اکران اینترنتی فیلمها صحبت‬ ‫کردیم که در ادامه با حذف سواالت‪ ،‬پاسخهای انان را میخوانید‪.‬‬ ‫محمد مهدی طباطبایی نژاد‬ ‫معاون ارزشیابی و نظارت‬ ‫سازمان سینمایی‬ ‫ضرر فراوان‬ ‫قشر اسیبدیده‬ ‫طرف هــای متضــرر از ایــن موضوع‬ ‫متنوع هستند؛ از سینمادار گرفته تا تهیه کننده‪،‬‬ ‫سرمایه گذار و از همه مهم تر کسانی که زندگی و حیاتشان متصل‬ ‫به حقوقی اســت که به صورت قراردادی از هر پــروژه دریافت‬ ‫می کنند‪ .‬این قشر‪ ،‬اسیب های بیشتری را متحمل شده زیرا تمام‬ ‫درامد ان ها وابسته همان پروژه های سینمایی بوده است ‪.‬‬ ‫محمد قاصداشرفی؛ مدیر سینما ماندانا و رئیس انجمن سینماداران‬ ‫شوخی بدی به نام ‪10‬میلیون تسهیالت‬ ‫اعالم شده که هر سالن می تواند به صورت شش ماهه با کارمزد ‪ ۴‬درصد‪،‬‬ ‫‪ ۱۰‬میلیون تومان تسهیالت بگیرد که برای همین میزان کمک هم باید فهرست‬ ‫کارکنان را فرستاد و یک بروکراســی پیچیده نیز برای دریافت این کمک ها وجود‬ ‫دارد‪ .‬این کمک مورد قبول ما نیست و ما برای سینمای خودمان اعالم کردیم که این پول را نخواهیم‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫در انتهای هر ســال‪ ،‬بار زیادی از نظر پرداخت حقوق‪ ،‬عیدی و پاداش و سنوات خدمت پرسنل روی‬ ‫دوش سینماداران است‪ .‬در سینما ماندانا کارمندانی با ‪ ۲۵‬سال سابقه کار داریم که ‪ ۴-۵‬میلیون تومان‬ ‫حقوق می گیرند‪ .‬این تســهیالت ‪ ۱۰‬میلیون تومانی‪ ،‬عمال حقوق ‪ ۲‬کارمند سینما است‪ .‬کمک دولتی‬ ‫برای مراکز فرهنگی که هزینه های جاری شان بسیار سرسام اور است‪ ،‬نباید اینگونه باشد‪ .‬سینماداران‬ ‫دیگر هم در تماس هایی با انجمن اعالم کرده اند که هیچگونه تمایلی به دریافت این کمک ندارند و این‬ ‫موضوع برایشان بسیار ناراحت کننده بوده است‪.‬‬ ‫سینماهای حوزه هنری یا شهرداری از نظر اقتصادی مستقل هستند و سینمادار بودجه ویژه ای دریافت‬ ‫نمی کند‪ ،‬بنابراین باید سینما را از درامد خود سینما بچرخاند‪ .‬اگر قرار است کمکی انجام شود‪ ،‬باید مشمول‬ ‫همه سینماها شود‪.‬‬ ‫تعطیلی سینماها به امار بیکاران کشور هم اضافه می کند‪ ،‬بنابراین در اینگونه حمایت های دولتی‪ ،‬حتی‬ ‫اگر به سالن سینما به عنوان یه جایگاه فرهنگی هم نگاه نشود‪ ،‬باید به عنوان یک محل اشتغال زایی توجه‬ ‫شود‪ .‬اگر دولت به مراکز فرهنگی توجه مالی ویژه ای نکند همه سینماهای کشور تعطیل شده و کارکنان ان‬ ‫به امار بیکاران کشور اضافه می شوند‪ .‬این خود از طرف دیگر به باری برای دولت تبدیل می شود‪.‬‬ ‫علیرضا امینی‬ ‫لذت تماشای فیلم بر‬ ‫ی است‬ ‫پرده چیز دیگر ‬ ‫درباره موفقیت اکــران انالین فعال باید‬ ‫منتظر بمانیم تا ببینیم بازتاب مخاطبان و بازگشت‬ ‫مالی به چه صورت خواهد بود زیرا ایــن اولین تجربه ما در ایران‬ ‫است و تا قبل از ان چنین تجربه ای نداشته ایم‪.‬‬ ‫زمانی که فیلمی را برای پرده سینما می سازیم‪ ،‬طبیعتا نمایش‬ ‫ان با صفحه تلویزیون تفاوت های بسیاری دارد و لذتی را که با فیلم‬ ‫دیدن روی پرده سینما یا به شــکل جمعی سینما رفتن تجربه‬ ‫می کنیم نمی توان در اکران انالین تجربه کرد‪.‬‬ صفحه 18 ‫مهدی علی میرزایی‬ ‫نویسنده و کارگردان‬ ‫اکران انالین سینمادارها‬ ‫را به خطر می اندازد‬ ‫اکران انالین مبهم است‪ .‬مسلما در این روند‬ ‫برخی منتفع می شوند و بعضی دیگر متضرر‪ .‬برایند این‬ ‫تضاد منافع باید مشخص شود و ان هنگام می شود که به اکران انالین‬ ‫فکر کرد‪ .‬تصوری از این که برای اکران انالین در ایران چه اتفاقی خواهد‬ ‫افتاد ندارم زیرا هنوز چیزی مشخص نیست‪ .‬در واقع همه منتظر هستند‬ ‫تا امار بازدیدکنندگان و فروش فیلم هایی که به صورت انالین اکران‬ ‫شدند‪ ،‬منتشر شود تا بتوان تصمیمی برای فیلم های دیگر گرفت‪.‬‬ ‫اکران انالین‪ ،‬برخی صنف ها مانند سینماداران و پخش کنندگان را‬ ‫به خطر می اندازد و این ها نیروهایی هستند که در این صحنه نقش ایفا‬ ‫می کنند‪ .‬همچنین باید کسانی که از اکران انالین سود می برند و کسانی‬ ‫که تجارتشان به خطر می افتد با همدیگر به برایند و تعادلی برسند تا‬ ‫معلوم شود اکران انالین در ایران چه اندازه می تواند موفق باشد‪.‬‬ ‫احمد نجفی؛ بازیگر‬ ‫در این شرایط قشر‬ ‫فرهنگی نادیده‬ ‫گرفته شده است‬ ‫چنداننسبتبهایندهسینماخوشبیننیستمچون تهیه کنندگان‬ ‫خصوصی در استانه ورشکستگی هستند‪ ،‬در صورتی که دولت باید به‬ ‫هر طریق ممکن به انها کمک کند تا بابت خسارت هایی که دیده اند‬ ‫متحمل ضرر فراوان نشوند‪.‬‬ ‫در شراط فعلی بسیاری از مشاعل از کمک های دولتی بهره مند‬ ‫شده اند تا وضعیت ناشــی از بحران کرونا پشت سر گذاشته شود‪ ،‬اما‬ ‫نمیدانم چرا در حوزه سینما این کمکها از اهالی هنر هفتم دریغ میشود‪.‬‬ ‫در حالی که قشر فرهنگی بیشترین نقش را در فرهنگسازی جامعه دارد‬ ‫چرا باید در زمان یاری رسانی نادیده گرفته شوند‪.‬‬ ‫سجاد نوروزی؛ مدیر پردیس سینمایی ازادی‬ ‫باید یک تدبیر کالن برای ضرر سینما‬ ‫در کرونا اندیشید‬ ‫در موقعیت های اپیدمیک مانند حاال‪ ،‬اولین چیزی که قربانی می شود‪ ،‬سرگرمی است‪.‬‬ ‫این وضعیت در همه دنیا وجود دارد و می بینیم تولید و اکران فیلم های سینمایی حتی در هالیوود‬ ‫هم متوقف شده است‪.‬‬ ‫به نظر من سال‪ ۹۹‬برای صنعت سرگرمی‪ ،‬سال انهدام است زیرا نه فقط درگیر تعطیلی هستیم بلکه چشم اندازی‬ ‫روشن یا حتی قابل تحلیل هم وجود ندارد‪ .‬حتی حاال که نیمه فروردین هستیم‪ ،‬نمی توانیم درباره وضعیت اواخر این‬ ‫ماه صحبت کنیم‪ .‬به طور کلی در سال‪ ۱۳۹۹‬شمسی یا همان ‪ ۲۰۲۰‬میالدی‪ ،‬چیزی به اسم سرگرمی وجود نخواهد‬ ‫داشت و موضوعیتی هم نخواهد داشت‪.‬‬ ‫با اتفاقات کرونا‪ ،‬عمال ‪ ۶۰‬درصد سینماها ورشکسته شده اند زیرا اکران نوروزی فقط اکران یک ماه نبود‪ ،‬بلکه‬ ‫مواقع سال مانند ماه رمضان و ماه محرم‪ ،‬فروش سینما بسیار‬ ‫ذخیره ساالنه سینماداران محسوب می شد‪ .‬در بعضی ِ‬ ‫پایین است به عالوه این که سینماها دو شیفت نیرو الزم و هزینه های جاری فراوانی نیز دارند‪.‬‬ ‫ما در کشورمان صنعت نیم بند سینما را داریم که با همه ایرادات و مشکالت به بخشی از جامعه سرویس دهی‬ ‫می کرده است‪ .‬این سرویس دهی برای روزگار بعد از کرونا بسیار حیاتی است و اگر دچار اختالل کارکردی شود‪ ،‬با‬ ‫مشکالت عجیب وغریبی مواجه خواهیم شد‪ .‬باید تدبیر کالنی برای این شرایط و پس از ان وجود داشته باشد تا این‬ ‫هنر‪-‬صنعت نابود نشود‪ ،‬زیرا چیزی جای سینما را پر نمی کند‪.‬‬ ‫اکثر سینماداران به نیم بها شدن بلیت سینما در روزهای غیر از اخر هفته راضی هستند‪ .‬سه شنبه ها که بلیت‬ ‫نیم بها است امار مراجعه مخاطبان نشان می دهد که مخاطب سینما کم نیست‪ .‬به هر حال این پیشنهاد ما است که‬ ‫قیمت بلیت در طول هفته‪ ،‬به جز اخر هفته نیم بها شود‪.‬‬ ‫حسین فرحبخش‬ ‫اکران اینترنتی میتواند‬ ‫همیشه ادامه داشته باشد‬ ‫اکران انالین فیلم ها که با «خروج» شروع شد‪،‬‬ ‫طرح خوبی است اما اگر جا بیفتد‪ .‬البته که خود ما باید ان‬ ‫را جا بیندازیم و فعال باید دید می توانیم موفق شویم یا خیر‪ .‬اگر اکران‬ ‫انالین بین فیلمسازان و مخاطبان جای خود را پیدا کند‪ ،‬قطعا خیلی از‬ ‫فیلم ها از این طریق می توانند به نمایش درایند و همچنین اکران روی‬ ‫پرده نیز خلوت تر می شود‪.‬‬ ‫در تمام دنیا تقلب و دانلود غیرقانونی وجود دارد‪ .‬مهم این است که‬ ‫کاری کنیم و طرحی تدارک ببینیم که جلوی این اتفاق را بگیریم‪ .‬راه‬ ‫حل این موضوع نیز عمدتا دست وزارت ارتباطات است بلکه قضیه را‬ ‫جدی بگیرد و زیرساخت را فراهم کند‪ .‬اکران اینترنتی مخصوص دوره‬ ‫خاصیمثلشرایطکروناییاالننیستبلکهمی تواندهمیشههمدنبال‬ ‫شــود‪ .‬باالخره فضای مجازی یک امکان است که دچار تحول شده و‬ ‫امروز خودش را بهتر و بیشتر نشان می دهد‪.‬‬ ‫مدیر پردیس سینمایی ارگ‬ ‫سینماهایی در مواجهه با تعطیلی دائم‬ ‫به نظر من تا زمانی که جان مردم در خطر است‪ ،‬بهتر است تعطیلی ها ادامه پیدا‬ ‫کند‪ .‬با توجه به هزینه های زیاد یک سینما‪ ،‬فکر نمی کنم دردی دوا شود‪ .‬صاحبان‬ ‫اثار می توانند با انتشار محصول در ســرویس های وی اودی بخشی از هزینه های فیلم را‬ ‫دربیاورند‪ ،‬ولی سینماداران چه کار کنند؟ به عالوه این که حقوق پرسنل و هزینه هایی مانند شارژ نیز برای‬ ‫سینماهای واقع در مجتمع های تجاری وجود دارد‪ .‬بعضی از ســینماها هم هستند که در زمان عادی هم‬ ‫اکران خوبی نداشتند که این دسته ممکن است که با خطر تعطیلی دائمی مواجه باشند‪.‬‬ ‫اگر بهترین فیلم ها هم اکران شــود وقتی مردم نخواهند به سینما بیایند‪ ،‬هیچ اتفاق مثبتی نمی افتد‪.‬‬ ‫فعال این ترس در جامعه هست که مردم بخواهند در کنار همدیگر قرار بگیرند و فیلم ببینند‪ .‬باید به طور‬ ‫کل کرونا و ترس از بیماری از بین برود که مردم خود را راضی کنند که به سینما بیایند و فیلم ببینند‪.‬‬ ‫‪21‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 19 ‫جایگاه ویژه‬ ‫در ‪ 10‬سالگی «جدایی نادر از سیمین»؛ فیلمی‬ ‫که هنوز ابروی سینمای ایران است‬ ‫ردپایـیتاثیـرگذار‬ ‫فـراتر از جـدایی‬ ‫«نادر» از «سیمین»‬ ‫اریا باقــری‪ :‬اگر به دفتر تاریخ سینمای ایران نگاهی تحلیلی بیندازیم‪ ،‬همه چیز‬ ‫درست بعد از دریافت اسکار «جدایی نادر از سیمین» شروع شد‪ ،‬با ان ساختار روایی‬ ‫ مالیستی مبتنی بر خرده پیرنگ هایی پاره پاره که در راستای داستانی‬ ‫و عظمت مینی‬ ‫ِ‬ ‫مستتر در شخصیت های مثبت و منفی اش تعلیق ایجاد می کرد‪ .‬اصغر فرهادی توانست به تکاملی‬ ‫در سینمای خویش برسد که مانند اثاری نظیر «راشومون» از استاد «اکیرا کوروساوا» که خود در‬ ‫مصاحبه ای تاثیر روایت های دوپاره فیلمش را از شاهکار کوروساوا می دانست؛ برای خود امضایی‬ ‫سنتی بومی و مدرن جهان دراماتیک اوست‪.‬‬ ‫تکنیکال بسازد که بیانگر شناخت جامعه‬ ‫ِ‬ ‫«جدایی» یا «جدایی نادر از ســیمین» اثری‬ ‫اســت که به درســتی‪ ،‬غایت تمهیدات روایی‬ ‫اصغرفرهادی را‪ ،‬ورای انچه در تمامی اثارش دائم‬ ‫گوشزد می کرد به طور منقطع‪ -‬اما منسجم‪ -‬و به‬ ‫صورت کامال ناخوداگاه به مخاطب ابالغ می دارد‪.‬‬ ‫این تمهیدات به قــدری در الیه های درونی اثر‬ ‫رخنه کرده که جشنواره اسکار به فیلم فرهادی‬ ‫تقدیم کرد و توانست کارکرد این تمهیدات را در‬ ‫سینمای بین المللی و صدالبته سینمای داخلی‬ ‫نیز موثرتر و بزرگتر کند‪.‬‬ ‫نباید از این غافل شد که تا قبل از اهدای اسکار‬ ‫بهترین فیلم خارجی زبان به فیلم «جدایی نادر از‬ ‫اصغر فرهادی‬ ‫توانست به تکاملی‬ ‫در سینمای خویش‬ ‫برسد که مانند اثاری‬ ‫نظیر «راشومون»‬ ‫از استاد «اکیرا‬ ‫کوروساوا» که خود‬ ‫در مصاحبه ای‬ ‫تاثیر روایت های‬ ‫دوپاره فیلمش را از‬ ‫شاهکار کوروساوا‬ ‫می دانست؛ برای‬ ‫خود امضایی‬ ‫تکنیکال بسازد‬ ‫سیمین»‪ ،‬کسی سینمای فرهادی را به صورت‬ ‫جهانی درست نمی شناخت و گمان ها می رفت‬ ‫که او هم فیلمسازی از دنیای بدنه جهان تصنعی‬ ‫داستان هایشاستکهتنهامی خواهدفیلمبسازد‬ ‫واظهارفضل هاییتک بعدیوشعاریداشتهباشد‬ ‫تا به واسطه زیرمتنی اجتماعی؛ سیاه نمایی های‬ ‫مخصوص خود را اذعان دارد‪ .‬درحالی که چنین‬ ‫نشد و خیل عظیمی از هنرمندانی که در فضای‬ ‫تاثیر و بازنمایی اثار دیگــران بودند‪ ،‬با توجه به‬ ‫پیرنگی ماحصل از‬ ‫بنیان های تکنیکال و چند‬ ‫ِ‬ ‫فرامتن فیلمنامه های فرهادی؛گویی‬ ‫بوطیقای‬ ‫ِ‬ ‫با دریچه ای تازه روبه رو شدند؛ دریچه ای که دیگر‬ ‫روایی معمول دهه‬ ‫نشانه ای از سینمای‬ ‫لمپنیسم ِ‬ ‫ِ‬ ‫هشتاد در ان یافت نمی شد و به مثابه اگاهی و‬ ‫احاطه بر جهان جامعه شناسانۀ پایه اثار فرهادی‪،‬‬ ‫انگاره هایی نئورئالیستی از گسســت و انهدام‬ ‫اصناف و خانواده های گوناگون را با درهم تنیدگی‬ ‫شرایطشــان ملموس و ابژکتیو بازتاب می داد؛‬ ‫انچنانکهسویه هاییامیختهبازیستکاراکترها‬ ‫نقطه مرکزیِ مشــکالت اصلی اثــر‪ ،‬همگام با‬ ‫ارزش هایی نظیر خانواده؛ انسان را محصور جهانی‬ ‫مدرن و اپارتمان نشین تلقی می کرد‪.‬‬ ‫بایدگفتدردهههشتادسرنوشتاکثرفیلم هایی‬ ‫که با تمی ضعیف؛ سخیف و سفیهانه مدام فروش‬ ‫می کردوجامۀکمدیِ مثال فاخربهخودمی گرفت‬ ‫در حال صعود بود‪ ،‬چنانچه به ســبک کمدیِ‬ ‫موقعیت های مضحک‪ ،‬لودگی را فراهم می اورد‬ ‫تا اینکه ریتم سینمای ایران با اسکاری که اصغر‬ ‫فرهادی بــرای ایران اورد تغییر کــرده و دچار‬ ‫منحنی شد و با تغییر نسل ها و موج نویی که در‬ ‫سینما لرزه بر اندام ژانر کمدیِ مثال اسکروبال و‬ صفحه 20 ‫اسلپ استیک انداخت‪ ،‬تاریخ سینمای ایران را به‬ ‫سمتگرایشاترئالیستیونئورالیستیسوقداد‬ ‫و از ژانر کمدی فاصله گرفت‪.‬‬ ‫درسال ‪ ،1389‬درست در زمانی که سینمای‬ ‫هالیوود اغلب توجهش را به جنبه های تکنیکال‬ ‫اثار معطوف کرده بود و از جهتی موج نوی سوم‬ ‫سینما که استارتش به صورت تقریبی همگام با‬ ‫«جدایی نادر از سیمین» زده شد‪ ،‬درحال بازیابی‬ ‫و کشف مسیری توامان با اسلوب و المان هایی‬ ‫ساختاری بود تا به واسطه فضاسازی خود؛ اثر را‬ ‫از دل چیستی پالت به پروسه چگونگی بکشاند‪.‬‬ ‫فیلم ها از میزانسن هایی تخت و فرودست که با‬ ‫کشمکش های کذایی در سروکله هم می زدند‬ ‫فاصله گرفتند و در گیرودار معضل هایی سطحی‬ ‫و از پیش تعیین شــده‪ ،‬با بحران های اخالقی و‬ ‫درون زا به صورت کالف گونه مواجه می شوند‪.‬‬ ‫باید در نظر داشت که فلسفه سینما هیچوقت از‬ ‫بنیان و اساسش دست نمی کشد و هرچقدر هم‬ ‫پیشرفت کند‪ ،‬گاه فیلم هایی را که بوی رجعت و‬ ‫ معنیمردمیرابدهند‪،‬‬ ‫سودجوییوخنده هایبی ِ‬ ‫در پهنه وسیع تولید؛ از منظر کیفی و فکریش‬ ‫کنار می زند و التزام اثار جدی و متقن را به نسبت‬ ‫تاثیرش ضروری می داند‪.‬‬ ‫«جدایی نادر از ســیمین» اثری است که این‬ ‫پهنه تولیدی را به نســبت پایه فکری و ضمنی‬ ‫ان‪ ،‬از فیلتری مردمی به استانداردی می رساند‬ ‫ِ‬ ‫شماتیک‬ ‫و در غایت خود به واسطه بهره گیری از‬ ‫تکنیکی برای مخاطبان مشتاق این نوع طریقت‬ ‫فیلمسازی و دیگر فیلمسازانی که مسحور رسانه‬ ‫و مقهور فن و داستانگویی مانده اند‪ ،‬در ساده ترین‬ ‫شکل راهگشــا جلوه می دهد‪ .‬باید توجه داشت‬ ‫که «جدایی نادر از سیمین» فیلمی استاندارد‬ ‫است اما در اسمان پرفروغ سینمای ایران کامال‬ ‫بی عیب و نقص نیست! انچنان که نمیتوان ان‬ ‫را سرلوحه فیلمســازیِ تمام و کمال سینمای‬ ‫مینی مالیستی‪ -‬نئورئالیستی ایران دانست که‬ ‫به صورتی ‪-‬گاه پست مدرن و گاه مدرن‪ -‬قصه خود‬ ‫را روایت می کند و همچنین نمیتوان از تاثیر فیلم‬ ‫فرامتنی‬ ‫درفضایفیلمسازیایرانوتاثرضمنیو‬ ‫ِ‬ ‫ان در اتمسفر جهان غافل شد‪.‬‬ ‫حال اگر با دقت و ریزبینی‪ ،‬شاکله باقی مانده‬ ‫ممزوج با سینمای شخصی اصغر فرهادی را به‬ ‫نسبتجهان بینیخاصیکهدرروندفیلمسازیش‬ ‫در سینمای ایران گذاشته است بازبینی کنیم‪،‬‬ ‫به مفادهایی منبســط و خاص برمی خوریم که‬ ‫عالوه بر اینکه منجر به تعیین سبکی در سینمای‬ ‫داخلی‪ ،‬بدون داشــتن همان شالودۀ مشترک‬ ‫می شــود؛ به نوعیتی از تعرفه های روایی دست‬ ‫می یابد که صرفا امضای فرهادی را در صدر لیست‬ ‫خود به عنوان یک شخصیت پیشتاز در شمایل‬ ‫مولف انگاری ثبت می کند‪ .‬حال ممکن اســت‬ ‫به نســبت نقد و تحلیل این شمایل‪ ،‬اینچنین‬ ‫متوجه شویم که اصغر فرهادی از این روند برای‬ ‫ســینمای خود که مظهر توصیف گسست ها و‬ ‫شکست های انســانی در خانواده است‪ ،‬متقابال‬ ‫همسو با کارکرد المان ها و مضامین داستانش‬ ‫استفاده نکرده و به عبارت دیگر نتوانسته از جامه‬ ‫شاید مهم ترین نکته‬ ‫اپارتمانی بودن این‬ ‫گونه شمایل نگاری‬ ‫از جهانی که اصغر‬ ‫فرهادی در «جدایی‬ ‫نادر از سیمین» ان‬ ‫را به واسطه حصر‬ ‫کاراکترهایشان‬ ‫نشان می دهد؛‬ ‫وابسته بودن انسان‬ ‫به ارزش هایی است‬ ‫که ان را ‪-‬خواه در‬ ‫راستای رهایی از این‬ ‫میزان تقید به خانواده‬ ‫و ارزش های اخالقی‬ ‫و خواه در راستای‬ ‫پایبندی به ان‪ -‬برای‬ ‫مخاطب اوبژکتیو‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫روایی که برای خود ســاخته است به خروجی‬ ‫مناسب و باورپذیری از سازه اثرش دست یابد که‬ ‫از مرزها و محدودیت های خود به خوبی عبور کند‬ ‫تا خمیرمایه فیلم هایش به صورت کامال فعال‪ ،‬در‬ ‫راستای منویات و زیرمتن خود‪ ،‬زنده نمایی کنند‪.‬‬ ‫«جدایی نادر از ســیمین» قبل از هرچیزی‬ ‫زاده تئوری ها و تعاریف نانوشــته ای است که‬ ‫از ریشه ای نوظهور در ســینمای ایران با خلق‬ ‫تبصره تراشــی هایی خودســاخته از جانــب‬ ‫کارگردان اثر‪ ،‬شــیوه ای نویــن در روایت را به‬ ‫نمایش می گذارد‪ .‬بزرگ ترین و مهم ترین این‬ ‫تبصره ها وابسته بودن انسان به فضاهای داخلی‬ ‫و بسته است که ســعی در خارج شدن از ان ها‬ ‫دارد‪ .‬شاید مهم ترین نکته اپارتمانی بودن این‬ ‫گونه شمایل نگاری از جهانی که اصغر فرهادی‬ ‫در «جدایی نادر از ســیمین» ان را به واسطه‬ ‫حصر کاراکترهایشان نشــان می دهد؛ وابسته‬ ‫بودن انسان به ارزش هایی است که ان را ‪-‬خواه‬ ‫در راستای رهایی از این میزان تقید به خانواده و‬ ‫ارزش های اخالقی و خواه در راستای پایبندی‬ ‫به ان‪ -‬برای مخاطــب اوبژکتیو می کند‪ .‬حال‬ ‫این پرسش که ایا این زیرمتن سمبلیک برای‬ ‫اپارتمانی بودن ساختار اثا ِر بعد از فیلم «جدایی‬ ‫نادر از سیمین» و یا حتی در همان فیلم کارکرد‬ ‫الزم و حرفه ای را پیدا کرده اســت یا خیر‪ ،‬خود‬ ‫بحث مفصل دیگری است‪.‬‬ ‫پس نمی توان از بزرگ ترین نکته این سبک‬ ‫یعنی اپارتمانی بودن اثار بعد از جدایی‪ ،‬غافل‬ ‫ماند چرا که نگاه سازنده و نگاه خود اثر امیخته‬ ‫با جهان بیرونی روایت‪ ،‬باید به قدری مســتدل‬ ‫جلوه کند که اپارتمانی بــودن فیلم ها از پس‬ ‫فیلم فرهادی؛ بسان «جدایی نادر از سیمین» از‬ ‫زیرمتنی حائز علیت که شاید همسو با تماتیک‬ ‫اثر و خواه متناقض با ان در حرکت باشد‪ ،‬بیرق‬ ‫تبعیت را تکان دهد‪.‬‬ ‫از شاخصه های مهم دیگر فیلم «جدایی نادر از‬ ‫سیمین»‪ ،‬جدا از عنوان درست و بجا که بسان‬ ‫اســتراکچری توصیفی در جامه مدرنیستی به‬ ‫چگونگیجداییدورکنخانوادهیعنیپدر«نادر»‬ ‫ِ‬ ‫و مادر«سیمین» اشاره می کند‪ ،‬باید به وجهه‬ ‫چیستی روایت نیز دقت شــود‪ .‬فیلم فرهادی‬ ‫به واســطه بهره گیری از نام «جدایــی نادر از‬ ‫ســیمین»‪ ،‬کارکردی ملموس به مخاطب از‬ ‫چگونگی طالق ارائــه نمی دهد؛ بلکه از جوانب‬ ‫طالق به چیستی جدایی؛ همسان نام خارجی اثر‬ ‫«جدایی»‪ -‬به نسبت خرده پیرنگ های نسبتا‬‫منسجمشمی پردازد‪.‬‬ ‫درواقع عناصر مهمــی در بطن «جدایی نادر از‬ ‫ِ‬ ‫موج‬ ‫سیمین» مشعل‬ ‫هدایت دیگر فیلمسازان ِ‬ ‫نو نئورئالیستی ایران شد؛ فیلمســازان بعد از‬ ‫فرهادیکهمثلاوعمیقاتسلطیجامعه شناختی‬ ‫و پدیدارشناسانه نداشتند‪ .‬فرهادی از دل یک‬ ‫اثر‪ ،‬از طریق تکنیک خود به صورت شــخصی‪،‬‬ ‫راهبردیکلیدیبهفیلمسازانبعدخودمی دهد‪.‬‬ ‫بنابراین نمی توان منکر تاثیر کیفی و سبکی او در‬ ‫روند فیلمسازی سینمای ایران به مثابه ارتقای‬ ‫مضمونی حاصل امده از فیلــم «جدایی نادر از‬ ‫سیمین» شد‪ .‬انچنان که در تماتیک اثار بعد‬ ‫از فیلم «جدایی» از حیــث ارتباط دهی فیلم و‬ ‫فیلمسازان پس از وی نیز‪ ،‬تقابل فردیت گرایی‬ ‫با تکثرگرایی که همگی معموال در یک ساختا ِر‬ ‫منفــی و دیســتوپیایی که محصــور تعلقات‬ ‫سمپاتیک خویش هستند‪ ،‬به صورت منفصل‬ ‫و درهم امیخته با خــرده پیرنگ ها به نمایش‬ ‫گذاشته می شوند‪.‬‬ ‫با توجه به اقبالــی که فیلم «جدایــی نادر از‬ ‫فنداســیون روایی غنی خود برای‬ ‫سیمین» با‬ ‫ِ‬ ‫جهانیان و فیلمسازان ایرانی به ودیعه گذاشت‪،‬‬ ‫می توان در انفصــال بینامتنی داســتان های‬ ‫بی قضاوت‪ ،‬از زاویه دید شــخص ثالثی که صرفا‬ ‫دادورز و داور روایــت پرجزئیــات واقع گرایانه‬ ‫بوده اســت؛ پالت هایی خرده خــرده در روایت‬ ‫دید که هرکدام مکمل بخش دیگری هستند و‬ ‫معموال عامدانه در نقاط حساس برای بارورسازی‬ ‫سوسپانس(تعلـیق)رهامی شوند؛شخصیتهایی‬ ‫مینیمال که برای رهایی از محنت و رنج‪ ،‬خود را از‬ ‫گسترهپروبلمالتیکسوژهفراریمی دهند؛چراکه‬ ‫می دانند با وجودشان احتمال خطرافرینی ‪-‬حال‬ ‫چه از طریق ســقط جنین‪ ،‬تصادف و یا اگاهی‬ ‫کاراکتری که بخشــی از یک پالت دیگر است‪-‬‬ ‫بیشتراست؛خلقفاصلهگذاری عامدانهکاراکتربا‬ ‫بیننده از منظر فرمی که عالوه بر اینکه مخاطب را‬ ‫به وهله ای از کاتارسیسم برساند‪ ،‬از او قدرت تبیین‬ ‫وتحلیلراسلبنمی کندتادرگیرتعویقیحسی‪،‬‬ ‫تحلیلی شود؛ ضدقهرمان زایی به مثابه معاونت‬ ‫تمامی کاراکترها در راستای افشا و یا استتار یک‬ ‫راز که دست اخر به پالت اصلی چنان سمت و سو‬ ‫می دهد که داستان با دو یا سه پیش فرض اصلی‬ ‫که به عهده بینش خود مخاطب از داستان است‪،‬‬ ‫انگاره هایی اغراق امیز از جامعــه را با پایانی باز و‬ ‫بدبینانه در خود جای دهد‪.‬‬ ‫این امر به تقارب با محتوایِ برامده از ســبک‬ ‫«برتولت برشــت»ی اســت کــه کاراکترها‬ ‫بن مایه هایی انسانی و پیچیده دارند و در کالبدی‬ ‫اســطوره زدا‪ ،‬مغموم‪ ،‬شکســت خورده‪ ،‬ناچار‪،‬‬ ‫خاکستری شکل و پر از ضد و نقیض در راستای‬ ‫منیت خود در چالشــی گام برمی دارند که در‬ ‫جلوه ای از سمپاتی به انتی پاتی و بالعکس ان‬ ‫در نوسان است‪ .‬نیک جیمز؛ سردبیر سایت اند‬ ‫ساوند اذعان داشته بود‪« :‬جدایی نادر از سیمین‪،‬‬ ‫هیچکاکی ترین فیلم نامه را دارد چون بیننده را‬ ‫دائما گول می زند و بعد غافلگیر می سازد و مدام‬ ‫مســائل اخالقی پیچیده ای را مطرح می کند؛‬ ‫انچنان که شما هیچوقت نمی فهمید مقصر چه‬ ‫کسی بوده است‪ ».‬نمیتوان گفت این اثر راهی را‬ ‫در جاده ناسور سینمای ایران ابداع کرده است؛‬ ‫راهی که فیلمسازان ایران در گذشته ان را خواه‬ ‫با موفقیت و خواه با شکست طی نکرده باشند‪،‬‬ ‫اما میتوان ان را به دلیل تاثیر چشمگیری که در‬ ‫زمینه فیلمنامه نویسی و کارگردانی گذاشت و به‬ ‫خاطر جنس روایتیکهبه واسطه فرامتن‪ ،‬موجب‬ ‫استغنا و استحکام متن اثر شد و در زمینه خود‬ ‫به موتیفی منسجم از نشانه گرایی های تکنیکی‬ ‫تالیفی رسید‪ ،‬مهم و درخشان تلقی کرد‪.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 21 ‫خارج از کشور‬ ‫درباره چرایی محبوبیت چرنوبیل به عنوان‬ ‫یکی از محبوب ترین سریال های تاریخ تلویزیون‬ ‫یک روایت‬ ‫موذیانهانگلیسی‬ ‫از یک ماجرای‬ ‫دلخراشمبهم‬ ‫گزارش و گرداوری ‪ /‬محمد تقی زاده ‪ :‬ســریال‬ ‫تلویزیونی چرنوبیل به نویسندگی کریگ مازن‬ ‫و کارگردانی ان یوهان رنــک‪ ،‬در اوایل ماه می‬ ‫در بریتانیا و سپس سراســر جهان توزیع شد و‬ ‫توانستباواکنشغافلگیرکنندهمخاطبانجهانی‬ ‫روبه رو شــود‪ .‬چرنوبیل‪ ،‬ماجرای واقعی یکی از‬ ‫فجایع انسانی در تاریخ است و داستان شجاعت‬ ‫زنان و مردانی را روایت می کند که خود را قربانی‬ ‫کردند تا اروپا را از فاجعه نجات دهند‪ .‬این‬ ‫سریال کوتاه بر فاجعه نیروگاه هسته ای‬ ‫چرنوبیل که در اوریل ‪ ۱۹۸۶‬در اوکراین‬ ‫(شــوروی) رخ داد متمرکز است و‬ ‫اشکار می سازد که چرا و چگونه‬ ‫این حادثه رخ داد و به پنهانکاری‬ ‫شوروی اشاره می کند‪ .‬روایت‬ ‫انگلیسی و امریکایی از فاجعه‬ ‫چرنوبیل اگرچه جذابیت هایی‬ ‫را در نظر مخاطبان تلویزیونی‬ ‫به دســت اورد اما سبب تحقیر‬ ‫و اعتراض روس ها شد تا بار دیگر‬ ‫تقابل دو قدرت مهم شرق و غرب یعنی‬ ‫روسیه و امریکا اشکار شود‪ .‬شدت این‬ ‫واکنش ها به طوری بود که تلویزیون روسیه‬ ‫از اقدام رســانه ها و تلویزیون این کشور‬ ‫برای ارائه روایت شرقی از فاجعه چرنوبیل‬ ‫خبرداد و مســکو تایمز در گزارشی اورد‪:‬‬ ‫جدا از اینکه تلویزیون ملی روســیه اعالم‬ ‫کرده نســخه متفاوتی از واقعه را با حضور یک‬ ‫مامور سی ای ای در دل قصه روایت خواهد کرد‪،‬‬ ‫کمونیست های روسیه از سازمان تنظیم مقررات‬ ‫این کشور درخواست کردند تا دسترسی مردم را‬ ‫به این سریال «ته ُوع اور» محدود کند‪ .‬این حزب‬ ‫می خواهد نویسنده‪ ،‬کارگردان و تهیه کنندگان‬ ‫سریالی که به ادعای انان از یک تراژدی به عنوان‬ ‫ابزاری برای فریب ایدئولوژیک استفاده کرده و‬ ‫رژیم و مردم شوروی را پلید و شیطانی به تصویر‬ ‫کشیده اســت‪ ،‬به صورت قانونی به نشر اکاذیب‬ ‫متهم کند‪ .‬این سریال به بررسی برخی از روایات‬ ‫ناشــناخته یا کمتر موردتوجه قرار گرفته این‬ ‫فاجعه می پردازد‪ .‬از جمله تالش های الکســی‬ ‫اناننکو‪ ،‬والری بیسپالوف و بوریس بارانوف که در‬ ‫قسمت های ‪ ۲‬و ‪ ۳‬به انان می پردازد؛ سه مرد که‬ ‫داوطلب می شوند به منظور قطع اب‪ ،‬که ان اب‬ ‫می توانست وارد هسته شود و انفجار دیگری را‬ ‫رقم زند‪ ،‬وارد زیرزمین نیروگاه شوند‪ .‬این کار برای‬ ‫جلوگیری از انفجار حرارتی باید انجام می گرفت‪.‬‬ ‫گزارش های رسمی بعدها به این نتیجه رسیدند‬ ‫که اگر این کار انجام نمی شد‪ ،‬انفجار حرارتی قطعا‬ ‫اتفاق می افتاد و می توانست صدها کیلومتر مربع‬ ‫از فضای غیرمسکونی و مسکونی را در بربگیرد و‬ ‫الوده کند‪ .‬در پایان قسمت ‪ ۵‬ذکر شد که برخالف‬ ‫تصور عموم و برخی رسانه ها‪ ،‬هر سه داوطلب از‬ ‫هرگونه تاثیر منفی مواد رادیو اکتیویته جان سالم‬ ‫به در برده و زنده ماندند‪.‬‬ ‫در هفته های گذشته گزارش های بسیاری در مورد‬ ‫اینکه مینی ســریال «چرنوبیل» شبکه اچ بی او‬ ‫چگونه به پدیده ای بین المللی تبدیل شــده و‬ ‫توجه مخاطبین سراسر دنیا را به خود جلب کرده‬ ‫منتشر شده است‪ ،‬اما این امار و ارقام است که از‬ ‫تاثیر حقیقی داستان فاجعه تاسیسات هسته ای‬ ‫چرنوبیل در سال ‪ ۱۹۸۶‬حکایت می کند‪ .‬در ادامه‬ ‫به برخی از دالیل موفقیت جهانی سریال چرنوبیل‬ ‫پرداخته شده است‪:‬‬ ‫شرایط ریلیز و نمایش‬ ‫موقعیت و شــرایط زمانی نمایش اثار سینمایی‬ ‫و تلویزیونی همواره در میزان استقبال ان ها به‬ ‫وســیله مردم از اهمیت و اولویت بسیار زیادی‬ ‫برخوردار بوده است؛ برای نمونه در ایران اکران‬ ‫عید نوروز و عید فطر از جمله زمان های طالیی‬ ‫نمایش فیلم محسوب می شود که سازندگان برای‬ ‫قرارگرفتن در لیست اکران در این بازه زمانی تالش‬ ‫و البی فراوانی انجــام داده و به قول معروف برای‬ ‫ان سر و دست می شکنند‪ .‬در خارج از کشور و به‬ ‫خصوص امریکا نیز به دلیل صنعت و تشکیالت‬ ‫سازماندهی در امر سینما‪ ،‬زمان نمایش از اهمیت‬ ‫فراوانی برخوردار اســت‪ .‬در ارتباط با ســریال‬ ‫چرنوبیل این اتفاق در شرایطی به وقوع پیوست‬ ‫که مجموعه تلویزیونی پرطرفدار و نسبتًا طوالنی‬ ‫بازی تاج و تخت به تازگی در شبکه‪ HBO‬به پایان‬ ‫رسیده بود؛ از طرفی فینال ناامیدکننده و ضعیف‬ صفحه 22 ‫سریال بازی تاج و تخت سبب ناامیدی و نارضایتی‬ ‫طرفداران این شبکه تلویزیونی کابلی در امریکا و‬ ‫سراسر جهان شد‪ .‬همین فاصله و نارضایتی باعث‬ ‫شد تا ریلیز و نمایش‏چرنوبیل با نوعی عطش و‬ ‫کنجکاوی از جانب سریال بینان سراسر جهان‬ ‫مواجه شود و ان ها را دوباره با ‪ HBO‬همراه سازد‪.‬‬ ‫داستان جذاب و اتفاقی واقعی‬ ‫به طور قطع اصلی ترین و برجسته ترین عاملی‬ ‫که باعث جذب و ادامه تماشــای یک مجموعه‬ ‫تلویزیونی و یا حتی فیلم ســینمایی می شود‬ ‫داستان و درام اســت که بنا به تبحر و تخصص‬ ‫گروه سازنده فیلمنامه نویس‪ ،‬کارگردان و سایر‬ ‫عوامل به تماشاگر نمایش داده می شود‪ .‬جذابیت‪،‬‬ ‫تکراری و کلیشه ای نبودن‪ ،‬کند و کشدار عمل‬ ‫نکردن و ارتباط درســت با احساس و عواطف‬ ‫مخاطبین ازجمله دالیل موفقیت هر اثر نمایشی‬ ‫در مدیوم های مختلف تئاتر‪ ،‬سینما و تلویزیون‬ ‫به شمار می رود‪ .‬چرنوبیل نیز با دستمایه قراردادن‬ ‫یک داستان تاریخی واقعی که چندین کتاب و‬ ‫مستند تلویزیونی نیز از ان به نمایش در امده بود‬ ‫توانست ارتباط عمیق و دقیقی با مخاطبان خود‬ ‫برقرار کند‪ .‬عالوه بر این واقعیت و حقیقی بودن‬ ‫داستان اصلی سریال که به باورپذیری تماشاگر و‬ ‫ارتباطبیشتر انبا داستانو اتفاقات ان انجامیده‪،‬‬ ‫جزئیات روایی و زیبایی شناسی هنری فیلمساز‬ ‫نیز در به موفقیت رسیدن مجموعه تلویزیونی‬ ‫چرنوبیل بسیار موثر بوده است‪.‬‬ ‫اتفاقات واقعی و هیجان انگیز سریال در مقاطع‬ ‫زمانی و مکانی مختلف و متعدد با دقت و وسواس‬ ‫فراوانی به تصویر کشیده شــده است‪ ،‬گویی‬ ‫فیلمساز برای گرفتن هر پالن از این مجموعه پنج‬ ‫ساعته‪ ،‬ساعت ها فکر کرده و تهیه دیده است و‬ ‫دقت و وسواس زیادی هم چنان که گفته شد در‬ ‫فیلمبرداری‪ ،‬انتخاب لوکیشن ها‪ ،‬تدوین و مونتاژ‬ ‫و از همه مهم تر انتخاب موقعیت های دراماتیک‬ ‫و جذاب حقیقت فاجعه چرنوبیل صورت گرفته‬ ‫است‪.‬‬ ‫مستند داستانی؛ پراقبال ترین و محبوب ترین‬ ‫گونه روایت نمایشی‬ ‫در ارتباط با فاجعه چرنوبیل همانگونه که پیشتر‬ ‫اشاره شد کتاب ها و مســتند های تلویزیونی‬ ‫متعددی تولید شده است؛ کتاب نیایش چرنوبیل‪،‬‬ ‫مستند چرنوبیل ‪ ۳۸۲۸‬در ‪ ۲۰۱۱‬میالدی‪ ،‬مستند‬ ‫قلب چرنوبیل در ‪ ۲۰۰۳‬میالدی و بابوشــکاهای‬ ‫چرنوبیل در ‪ ۲۰۰۵‬میــادی از جمله مهمترین‬ ‫اثار تلویزیونی محسوب می شوند اما چه اتفاقی‬ ‫می افتد که با وجود طرح و تولید چند باره فاجعه‬ ‫وحشــتناک و دردناک چرنوبیل شهر پریپیات‬ ‫در شــمال اوکراین‪ ،‬به یکباره سریال چرنوبیل‬ ‫ساخته کریگ مازن در ‪ 2019‬میالدی تبدیل به‬ ‫پرطرفدارترین مجموعه تلویزیونی تمام تاریخ‬ ‫تلویزیون می شود؟‬ ‫پاسخ به این پرسش بیش از هر چیز تفاوت تاثیر‬ ‫و تمایل عموم مردم به تماشــای درام و ترجیح‬ ‫مسکو تایمز گزارش‬ ‫داد که رسانه های‬ ‫مختلف کرملین از‬ ‫سریال چرنوبیل به‬ ‫عنوان «کاریکاتور»‬ ‫یاد کرده انــد و‬ ‫انتیوی یکــی از‬ ‫کانال های تلویزیونی‬ ‫دولتی‪،‬‬ ‫برنامه ریــزی خود‬ ‫را برای ساخت فیلم‬ ‫یا سریال چرنوبیل‬ ‫اغاز کرده است‬ ‫انان به تماشای یک اثر داستانی به یک مستند‬ ‫سرد و به طور احتمالی تلخ را نمایان می سازد‪ .‬به‬ ‫عبارتیدقیق تروروشن ترانتخابوتولیدمستند‬ ‫با وجود برتری ها و اولویت هایی (از جمله واقعی‬ ‫بودن و فانتزی و خیالی نشان ندادن اتفاقات) که‬ ‫در خود دارد اولویت و انتخاب اصلی مخاطب عام‬ ‫نیست و اینگونه از تماشاگران را ترجیح می دهند‬ ‫ساعات پایانی شب و اتمام کار را به تماشای اثاری‬ ‫گرم تر و و جذاب تر سپری کنند‪ ،‬اگرچه دخل و‬ ‫تصرف هایی نیز در واقعیت ماجرا و مستندات ان‬ ‫اتفاق افتاده باشد‪.‬‬ ‫حال فرض کنید فیلم ساز باهوش و پژوهشگر‬ ‫بتواند در تمهیــدی کاربــردی و موثر این دو‬ ‫گونه مهم و پرطرفدار را با هم ترکیب کند و هم‬ ‫طرفدارانسختگیروخاصمستندهایتلویزیونی‬ ‫را که خواهان اثاری متفاوت و با استناد هستند با‬ ‫خود همراه کند و هم قادر باشد عموم مردم را که‬ ‫ظرفیت و تمایل مستندات سرد و تلخ تلویزیون‬ ‫ایران را ندارند در کنار هــم جمع کند‪ .‬کریگ‬ ‫مازن؛ سازنده و طراح اصلی مجموعه تلویزیونی‬ ‫چرنوبیلموفقبهاینمهمشدهوتوانستهباتلفیق‬ ‫دو گونه پرطرفدار و محبوب مستند و داستانی‬ ‫سریالی جذاب و واقعی در طبقه بندی اثار مستند‬ ‫داستانی به مخاطب عرضه کند و همین هوش‬ ‫و ذکاوت در انتخاب ژانر سریال و بهره گیری از‬ ‫اتفاقات و موقعیت های جذاب (اگرچه با دخل‬ ‫و تصرف هایی نیز همراه بوده) چرنوبیل او را به‬ ‫عنوان یکی از مهم تریــن و ماندگارترین مینی‬ ‫سریال های تاریخ تلویزیون ثبت کرده است‪.‬‬ ‫بازخوردهای سیاسی و هنری‬ ‫بازخورد و واکنش منتقدان سینمایی و کاربران از‬ ‫یک سو و اظهار نظر سیاستمداران و افراد صاحب‬ ‫منصب از ســوی دیگر توجه مخاطبان جهانی‬ ‫را به این مینی سریال شــبکه ‪HBO‬بیش از‬ ‫هرچیز جلب کرد‪ ،‬تا جایی که اخرین امار از گذر‬ ‫‪ 8.5‬میلیون کاربر از تماشای سریال چرنوبیل‬ ‫حکایت دارد‪.‬‬ ‫وب سایت سینمایی معتبر ‪Rotten Tomatoes‬‬ ‫گزارش کرد که ‪ ٪۹۵‬منتقدان نظر مثبتی درباره‬ ‫سریال داشــته اند که این درصد از روی ‪ ۵۶‬نقد‬ ‫به دست امده و در مجموع امتیاز ‪ 8.84‬از ‪ ۱۰‬را‬ ‫نصیب سریال می کند‪ .‬در سایت ‪Metacritic‬‬ ‫نیز با احتساب ‪ ۲۶‬نقد‪ ،‬امتیاز ‪ ۸۳‬از ‪ ۱۰۰‬را به خود‬ ‫اختصاص داده که به معنای «تحسین جهانی»‬ ‫اســت‪ .‬همچنین در مجله و وبسایت فرانسوی‬ ‫‪ ، AlloCiné‬این ســریال با دریافت امتیاز از ‪۱۳‬‬ ‫منتقد‪،‬به امتیاز‪ 4.1‬از‪ ۵‬دستیافت و همچنین در‬ ‫بخش بهترین سریال ها‪ ،‬در رتبه اول قرار گرفت‪.‬‬ ‫واشنگتن پست و بی بی سی به عنوان دو رسانه‬ ‫معتبر امریکایی و انگلیسی درباره ابعاد امنیتی‬ ‫و اطالعاتی و محتوای ســریال گفته اند که این‬ ‫مجموعه با تمرکز بر قــدرت اطالعات و اینکه‬ ‫رهبراننامشروعمی توانندبه طورعمدیاغیرعمد‬ ‫اشــتباهات را فراتر از درک خود مرتکب شوند‬ ‫و جامعه را با دروغ های خود به ســمت نابودی‬ ‫بکشانند به خوبی از عهده این مهم برامده است‪.‬‬ ‫«هنک استوور» از واشنگتن پست از ان به خاطر‬ ‫نشــان دادن «چه اتفاقی رخ می دهد که دروغ‬ ‫گفتن به مردم به همین راحتی مورد استفاده قرار‬ ‫می گیرد» تمجید کرد‪ .‬بن تراورس از وب سایت‬ ‫خبری تحلیلی ‪ IndieWire‬نوشت‪« :‬چرنوبیل‬ ‫برای همه نیست‪ .‬با شدت انفجارش‪ ،‬هوای ثابت‬ ‫کشنده اش‪ ،‬می تواند برای تجدید حیات دوباره‬ ‫این فاجعه غیرقابل تصور‪ ،‬ناراحت کننده باشد‪ .‬اما‬ ‫مازن و یوهان رنک یک کار با ابهت انجام می دهند‬ ‫که مردم را به این داســتان پر از وحشت دعوت‬ ‫می کند‪ .‬هر لحظه تهوع‪ ،‬هر لحظه وحشت‪ ،‬چه‬ ‫گوشت فاسد شده باشــد و چه تصمیمی برای‬ ‫دالیل اشتباه گرفته شــود‪ ،‬یک هدف دارد و به‬ ‫بیننده عاقبت دروغ را نشــان می دهد‪ .‬سریال‬ ‫چرنوبیل یک برنامه تلویزیونی نفس گیر از این‬ ‫فاجعه است که در چندین سطح مورد تحسین‬ ‫قرار خواهد گرفت‪».‬‬ ‫نورین رجا از ونیتی فایر گفت‪« :‬با چرنوبیل که‬ ‫در قلب بزرگ ترین فاجعه هسته ای قرن بیستم‬ ‫غرق شد‪ ،‬اچ بی او یک مینی سریال بسیار دقیق و‬ ‫کنترل شده را ارائه داد‪».‬‬ ‫ایشاتولورنازبریندمیج‪«:‬تماشایاینمجموعه‬ ‫بسیار سخت است‪ ،‬غم انگیز و مالل اور است‪ ،‬اما‬ ‫ضروری است‪ .‬همه باید ان را ببینند‪ .‬زیرا یک‬ ‫بخش بسیار مهم در تاریخ بشریت را این سریال‬ ‫به نمایش کشیده است‪».‬‬ ‫در ‪ ۱۴‬خرداد ‪ ۱۳۹۸‬حســام الدین اشنا‪ ،‬مشاور‬ ‫رئیس جمهورایران‪،‬درحسابتوییترخودتوییتی‬ ‫رامنتشرکردکهدرانبااشارهبهسریالچرنوبیل‪،‬‬ ‫سیاســتمداران و رهبران سیاسی را به گرفتن‬ ‫درس عبرت از این ســریال و دیالوگ اصلی ان‬ ‫یعنی جمله «بهای دروغ چقدر است؟» تشویق‬ ‫کرده بود‪.‬‬ ‫مسکو تایمز گزارش داد که رسانه های مختلف‬ ‫کرملین از سریال چرنوبیل به عنوان «کاریکاتور»‬ ‫یاد کرده انــد و ان تی وی یکــی از کانال های‬ ‫تلویزیونیدولتی‪،‬برنامه ریزیخودرابرایساخت‬ ‫فیلم یا سریال چرنوبیل اغاز کرده است‪ .‬اما در این‬ ‫نسخه احتماال همه چیز به امریکا مرتبط است و‬ ‫قرار است به نقش سازمان سیا در مورد این حادثه‬ ‫پرداخته شود‪ .‬الکســی موادوف‪ ،‬تولیدکننده‬ ‫سریالیافیلمچرنوبیلساختروسیه‪،‬بهروزنامه‬ ‫«مسکو» گفت که اثر او برپایه یک تئوری توطئه‬ ‫استوار است‪ .‬در این ســناریو امریکایی ها به‬ ‫نیروگاه هسته ای چرنوبیل نفوذ کرده اند و احتماال‬ ‫در انفجار این نیروگاه نیز دست داشته اند‪ .‬او گفت‪:‬‬ ‫«بسیاری از مورخان انکار نمی کنند که در روز‬ ‫انفجار‪ ،‬عامل سرویس های دشمن در ایستگاه‬ ‫حضور داشته است‪ ».‬پیشتر گفتیم جدا از اینکه‬ ‫تلویزیون ملی روسیه اعالم کرده نسخه متفاوتی‬ ‫از واقعه را با حضور یک مامور سی ای ای در دل‬ ‫قصه روایت خواهد کرد‪ ،‬کمونیست های روسیه‬ ‫پنجشنبه شب از ســازمان تنظیم مقررات این‬ ‫کشور درخواست کردند تا دسترسی مردم را به‬ ‫این سریال «تهوع اور» را محدود کند‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 23 ‫‪ELIKA ABDOLRAZAGHI‬‬ ‫گفت وگو با الیکا عبدالرزاقی به بهانه درخششی متفاوت در «سرباز»‬ ‫« دوست دارم نقش جدی و کمدی‬ ‫را تجربه کنم و در هر دو خوب باشم»‬ ‫پریسا سادات خضرایی‪ :‬فخری پرشور و نشاط سریال «قهوه تلخ» یا یلدای متفاوت سریال‬ ‫«سرباز»؟! الیکا عبدالرزاقی که با ایفای نقش در مجموعه های طنز جایگاهش را به دست‬ ‫اورده‪ ،‬حاال پس از سال ها درخشیدن در عرصه کمدی یک نقش جدی را بر عهده گرفته تا‬ ‫بار دیگر تبحرش در این حوزه را نیز به مخاطب یاداور شود‪ .‬او پیش از این هم با بازی در نقش مکملی در‬ ‫سریال مازیار میری به نام «گاهی به پشت سر نگاه کن» نقش جدی را تجربه کرده بود اما حضور در کاراکتر‬ ‫اصلی و نقش اول شاید تجربه جدیدتری برای این بازیگر به شمار می اید‪ .‬به بهانه بازی در سریال «سرباز»؛‬ ‫درباره چالش های این نقش‪ ،‬تغییر جهت از طنز به جدی و تفاوت جنس بازی در این دو ژانر (کمدی و‬ ‫اجتماعی) با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 24 ‫نگاه ویژه‬ ‫کمدی نمی خورند‪ .‬این نظر یک کارگردان بود اما‬ ‫من همان سال با مهران مدیری کار کردم و چه از‬ ‫نظر دست اندرکاران این حرفه که مدام به من کار‬ ‫طنز پیشنهاد کردند و چه از سوی مردم که مرا‬ ‫در کار کمدی قبول کردند؛ به عنوان بازیگر طنز‬ ‫پذیرفته شدم‪ .‬منتها این پروسه طوالنی شد و‬ ‫من مدام در کارهای کمدی ایفای نقش کردم‪.‬‬ ‫فقط یک بار در سریال «گاهی به پشت سر نگاه‬ ‫کن» نقش جدی بازی کــردم که کارگردانش‬ ‫مازیار میری بود‪ .‬ان زمان هم ایشــان اصال به‬ ‫این فکر نکرده بود که این بازیگر کمدی است‬ ‫و ایا او را در نقش جدی می پذیرند یا نه‪ ،‬چرا که‬ ‫مطمئن بود می پذیرند‪ .‬به دلیل اینکه تماشاچی‬ ‫هوشمند است و جلوتر از ما و دست اندرکاران‬ ‫این حرفه فکر می کند‪ ،‬می بیند‪ ،‬درک می کند‬ ‫و بهتر و راحت تر ارتبــاط برقرار می کند‪ .‬این‬ ‫خط کشی ها برای ماست؛ مردم به راحتی یک‬ ‫بازی قابل قبــول را از بازیگر کمدین در نقش‬ ‫جدی و بالعکس می پذیرند؛ همیشه اینطور بوده‬ ‫و استنباط من است‪.‬‬ ‫این از معدود دفعاتی است که شما در‬ ‫یک ســریال تلویزیونی نقش یک را‬ ‫برعهده داشته باشید‪ .‬مکمل های خیلی‬ ‫خوب در کارنامه دارید اما به گمانم این‬ ‫اولین چالش نقش یک برای شما بود‪،‬‬ ‫درست است؟‬ ‫من تجربه ایفای نقش یــک در کار جدی را‬ ‫نداشتم و این اولین بار بود‪ ،‬اما نقش یک بودنش‬ ‫برای من چالش برانگیز نبود چرا که پیش از این‬ ‫در کار کمدی نقش یک را تجربه کرده بودم‪ .‬مهم‬ ‫مدیریت کردن نقش یک است و فرقی نمی کند‬ ‫که کار کمدی باشد یا جدی‪ .‬در این کار چالش‬ ‫خو ِد نقش را داشتم و مساله این نبود که جدی‪،‬‬ ‫کمدی و یا نقش یک است؛ چون اصوال کسی که‬ ‫نقش یک را بازی می کند باید بتواند خو ِد نقش‬ ‫را مدیریت کند و از طرفی باید در گروه بر روان‬ ‫خودوجمعمدیریتداشتهباشد‪.‬بههمیندلیل‬ ‫اســت که گاهی اوقات از این عبارت استفاده ‬ ‫می کنند که به طور مثال فالنی به درد نقش یک‬ ‫می خورد یا نمی خورد‪.‬‬ ‫نقش اصلــی بودن‪ ،‬ترس بیشــتری‬ ‫به بازیگر از بابــت درنیامدن احتمالی‬ ‫قصه تزریق می کند یا اعتماد به نفس‬ ‫ویژه تری برای در چشــم بودن به او‬ ‫می دهد؟‬ ‫یلدا یک شخصیت چند بعدی است که‬ ‫دراوردنش سختی های خودش را دارد‪.‬‬ ‫چقدر فیلمنامه برای شما با هم ه جزئیات‬ ‫فراهم بود و چقدر شما از خودتان و ایده ها‬ ‫و نظراتتان در ســاختن ابتدایی نقش‬ ‫استفاده کردید؟‬ ‫نه ترسناک است‪ .‬برای اینکه مدام مورد قضاوت‬ ‫قرار می گیری؛ چه برای بازی‪ ،‬چه نقش‪ ،‬چه کل‬ ‫سریال و این مساله تا پیش از پخش می تواند‬ ‫خیلی استرس زا باشد چون مدام در نگرانی به‬ ‫سر می بری که ایا سریال می گیرد یا نه؟ نقشت‬ ‫خوب شده یا نه؟ بازی درامده یا نه؟ و هم ه این ها‬ ‫می تواند نگران کننده باشد‪ .‬می شود گفت یک‬ ‫مقدار از اعتماد به نفست می کاهد‪ ،‬چون وقتی‬ ‫نقش حاشیه ای بازی می کنی به دیگر نقش ها‬ ‫متکی هستی و انقدر زیاد در چشم نیستی‪ .‬من‬ ‫شخصا اینطور هستم که وقتی خیلی در چشم‬ ‫باشم اعتماد به نفسم پایین می اید‪.‬‬ ‫تبحر شــما در طنز همیشه به نقش و‬ ‫کاراکترتان شیرینی بخشیده و همین‬ ‫موجب شده بود که خیلی نتوانیم شما‬ ‫را در قالب های متفاوت ببینیم‪« .‬سرباز»‬ ‫فرصت خوبی شد تا با بعد جدیدی از‬ ‫توانایی های شما اشنا شویم‪ .‬برای شما‬ ‫این تغییر جهت در ابتدای فیلمبرداری‬ ‫چقدر سخت بود و چقدر برای ان هیجان‬ ‫داشتید؟‬ ‫من خیلی برای این نقش زحمت کشــیدم اما‬ ‫اینکه درامده یا نه‪ ،‬سلیقه مخاطب است و تا‬ ‫انجا که شنیده ام کارگردان از اجرای من راضی‬ ‫بوده است‪ .‬کار برایم خیلی چالش برانگیز بود‬ ‫چون باید تمام انچه را که مخصوصا در طول‬ ‫این چند ســال اخیر کار کرده بودم به چند‬ ‫دلیل کنار می گذاشتم‪ .‬دلیل اول اینکه کارهای‬ ‫قبلی ام کمدی بودند‪ ،‬دوم اینکه باید لحظه های‬ ‫شوخی را در می اوردم و شیرین بودن و همه ‬ ‫فاکتورهای نمایشی را که در کار طنز استفاده‬ ‫می شود در اینجا کنار می گذاشتم‪ .‬ضمن اینکه‬ ‫این نقش بیش از اندازه رئال بود و شما باید یک‬ ‫انســان واقعی را جلوی دوربین می دیدید که‬ ‫من الیکا‬ ‫شاید حتی به لحاظ اکت روزمره نیز از ِ‬ ‫کمرنگ تر ظاهر شود و این کار سختی بود‪ .‬من‬ ‫خودم را کامل به کارگردان ســپردم و اعتماد‬ ‫متقابل داشــتیم و با هدایت او فکر می کنم تا‬ ‫حدودی این نقش درامده است‪.‬‬ ‫وقتی این پیشنهاد را دریافت کردید‪،‬‬ ‫از این نترسیدید که ممکن است بعد از‬ ‫«سرباز» دیگر کسی به شما پیشنهاد‬ ‫نقش طنز ندهد؟‬ ‫اگر نگاهی به کارنام ه من بیندازید می بینید که‬ ‫در ابتدا و پیش از شهرت‪ ،‬فقط کارهای جدی‬ ‫بازی کرده ام‪ .‬پیش از شــروع کار کمدی‪ ،‬دو‬ ‫نقش منفی بازی کــردم و زمانی که اولین کار‬ ‫کمدی به من پیشنهاد شد یکی از عزیزانی که‬ ‫در ان دفتر حضور داشت و با من راجع به نقش‬ ‫صحبت می کرد؛ گفت که ایشان صدای بسیار‬ ‫جدی و صورت خیلی خشنی دارند و به درد کار‬ ‫مهم مدیریت کردن‬ ‫نقش یک است و‬ ‫فرقی نمی کند که کار‬ ‫کمدی باشد یا جدی‪.‬‬ ‫در این کار چالش‬ ‫خو ِد نقش را داشتم‬ ‫و مساله این نبود که‬ ‫جدی‪ ،‬کمدی و یا‬ ‫نقش یک است‬ ‫جذابیت کار در این بود که ما نویسنده را در کنار‬ ‫خودمان داشتیم‪ ،‬چون نویسنده و کارگردان‬ ‫هادی مقدم دوست بود و نیازی نبود تا من هر‬ ‫لحظه فکر کنم که چه چیزی در ذهن نویسنده‬ ‫می گذرد؛ چون هر چیزی را که وجود داشــت‬ ‫همان لحظه می توانســتم از او بپرسم‪ .‬ایشان‬ ‫همراه ما بود و شیوه تمرین کردن به این شکل‬ ‫بود که مثل تئاتر هر صحنه را تمرین می کردیم‬ ‫و یک ارتباط کامال متقابــل بین ما برقرار بود‪.‬‬ ‫یعنی هم او پیشنهاد می داد و هم ما اجازه این‬ ‫کار را داشتیم؛ پیشنهادها بررسی می شد و اتود‬ ‫می زدیم اما انقدر مسلط بودند که اگر نظرات ما‬ ‫در چارچوب ان چیزی که در ذهن خودشــان‬ ‫بود می گنجیــد ان را می پذیرفتند و اگر نه‪،‬‬ ‫نمی پذیرفتند‪.‬زیاداتفاقمی افتادکهماپیشنهاد‬ ‫داشته باشیم به دلیل اینکه من خودم با نقش‬ ‫چالش های زیادی داشتم و می خواستم با ان‬ ‫ارتباط برقرار کنم و این کار سختی های خودش‬ ‫را داشت‪ .‬در میان کار بحث های سازنده اتفاق‬ ‫می افتد و این گفت وگوها از دیدگاه کارگردان‬ ‫به یک ســکانس بهتر منجر می شود و از این‬ ‫جهت فضای بســیار خوبی برای این همکاری‬ ‫فراهم بود ولی به هر حال سخت هم بود‪ .‬یک‬ ‫جایی از من پرسیدند که سرباز چطور است؟‬ ‫به شوخی گفتم که من اموزشی ‪ 01‬بودم و وقتی‬ ‫تقسیم شدیم افتادم پرندک‪ .‬به یکی از امیران‬ ‫ارتش که سر صحنه امده بودند‪ ،‬گفتم‪“ :‬به ما‬ ‫کارت پایان خدمت نمی دهید؟!”‪ .‬چون مدام به‬ ‫پادگان رفت وامد داشتیم و سختی های مسیر‬ ‫و راه‪ ،‬فشــار زیادی را به هنرپیشه ها و عوامل‬ ‫می اورد‪ .‬این ماجرا به سوال اول شما برمی گردد‬ صفحه 25 ‫جلوی دوربین را تا حدودی به دست اورم‪.‬‬ ‫تخصص اصلی هادی مقدم دوســت‬ ‫فیلمنامه نویسی است و کاراکترهایش‬ ‫معموال یک سری دیوانگی هایی دارند‬ ‫که حتی گاها ممکن اســت نقش را به‬ ‫تیپ شدن هم نزدیک کنند‪ .‬شما جنس‬ ‫دیوانگی های این شخصیت ها را چقدر‬ ‫واقعی می دانید و ایا مخاطب عام حق‬ ‫دارد این نقد را بــه کاراکترها وارد کند‬ ‫که‪« :‬دوستشان ندارد چون شبیهشان‬ ‫نیست»؟‬ ‫که مدیریت نقش های اصلی یک پروژه با روحیه ‬ ‫هنرپیشه در ارتباط است و فکر می کنم با اعتماد‬ ‫به نفس می توانم بگویم که خیلی خوب از پس‬ ‫این یک مورد برامدم‪.‬‬ ‫برای ان ها کار سختی باشد؛ برای شما‬ ‫همراه شدن با فیلمنامه بیشتر حین کار‬ ‫اتفاق افتاد یا همان زمان که پیشنهاد‬ ‫نقش را دریافت کردید متوجه شدید که‬ ‫کارگردان از نقش چه می خواهد؟‬ ‫هادی مقدم دوست به جزئیات‪ ،‬بیشتر‬ ‫از کلیات اهمیت می دهــد و این برای‬ ‫بازیگرانی که جزئی نگر نیستند و شاید‬ ‫این جنس از سخت گیری ها را دوست‬ ‫ندارند‪ ،‬مالل اور و سخت است‪ .‬برای شما‬ ‫این مدل کار کردن چقدر دوست داشتنی‬ ‫و چقدر احیانا اذیت کننده بود؟‬ ‫کار هنرپیشه‪ ،‬ارتباط برقرار کردن با مخاطب‬ ‫است‪ .‬این مخاطب ســر صحنه فیلمبرداری؛‬ ‫کارگردان‪ ،‬فیلمبردار‪ ،‬صدابردار‪ ،‬طراح صحنه‬ ‫و لباس و هم ه عوامل هســتند‪ .‬هر کسی قلق‬ ‫خودش را دارد و من به عنوان هنرپیشه موظف‬ ‫هستم تا قلق ادم ها را پیدا کنم و متوجه شوم که‬ ‫کارگردان از من چه چیزی را می خواهد‪ .‬معموال‬ ‫هنرپیشه ها ادم های کم هوشی نیستند و این‬ ‫هوش می تواند به ان ها کمــک کند تا ارتباط‬ ‫بهتری بگیرند و مسیری که کارگردان می خواهد‬ ‫برود را پیدا کنند‪ .‬اینکه من جزئی نگری هادی‬ ‫مقدم دوست را کشــف کنم و متوجه شوم که‬ ‫چقدر این مساله برای او اهمیت دارد و در همین‬ ‫مسیر قرار بگیرم‪ ،‬امتیاز مثبت من هم هست‪.‬‬ ‫چرا که من این ویژگی کارگردان‪ ،‬هدف او و نیازی‬ ‫که سر صحنه باید براورده شود را پیدا کرده ام‪.‬‬ ‫اگر شخصی بگوید این مساله مرا اذیت می کند‪،‬‬ ‫احتماال روحیه کارگردانی دارد‪ .‬من به عنوان‬ ‫یک هنرپیشه در هر شرایطی‪ ،‬حتی اگر چیزی‬ ‫مطابق سلیقه ام نباشــد کارم را می کنم چون‬ ‫در نهایت کسی به اسم کارگردان وجود دارد و‬ ‫در اخر سلیقه اوست که باید اعمال شود‪ .‬اگر‬ ‫خودخواهی های خودمان را کنار بگذاریم‪ ،‬این را‬ ‫متوجه می شویم که باید در همان مسیر حرکت‬ ‫کنیم و ان وقت دیگر هیچ چیز ازاردهنده ای‬ ‫وجود نخواهد داشت‪.‬‬ ‫بازیگرانی با ســابقه کارهای کمدی‪،‬‬ ‫بیشــتر در بداهه تبحر دارند و شــاید‬ ‫تسلط پیداکردن بر فیلمنامه های قطور‬ ‫بداهه ای که اتفاق‬ ‫می افتد معموال‬ ‫روی بازی و روی‬ ‫لحظه های شوخی‬ ‫یا مکث های ماست‪،‬‬ ‫وگرنه ما همیشه‬ ‫وفادار به متن عمل‬ ‫می کنیم‪ .‬اگر بخواهیم‬ ‫تکیه کالم یا شوخی‬ ‫اضافه ای وارد‬ ‫کنیم‪ ،‬معموال ان را‬ ‫با نویسنده چک و‬ ‫تمرین می کنیم‬ ‫با این سوال شما موافق نیستم به دلیل اینکه‬ ‫ما به عنوان بازیگرانی که ســال ها کار کمدی‬ ‫کرده ایم اصال با بداهه کاری نداریم‪ .‬بداهه ای‬ ‫که اتفاق می افتد معمــوال روی بازی و روی‬ ‫لحظه های شوخی یا مکث های ماست‪ ،‬وگرنه‬ ‫ما همیشــه وفادار به متن عمل می کنیم‪ .‬اگر‬ ‫بخواهیم تکیه کالم یا شــوخی اضافه ای وارد‬ ‫کنیم‪ ،‬معموال ان را با نویسنده چک و تمرین‬ ‫می کنیم‪ .‬به دلیل اینکه چنــد دوربینه کار‬ ‫می کنیم و مثل تئاتر‪ ،‬سکانس‪ ،‬پالن می گیریم‬ ‫گاهی اوقات لحظات زنده ای هم اتفاق می افتد‬ ‫اما باز هم این ماجــرا در بداهه رخ نمی دهد؛‬ ‫حداقل در سیستمی که من کار کرده ام اینطور‬ ‫نبوده و همیشــه همه چیز به متن وابســته‬ ‫بوده است و این مساله یک تبحری به هنرپیشه‬ ‫می دهد چرا که به دلیل وقت کم‪ ،‬چه در حفظ‬ ‫کردن متن و چه در اجرای صحنه باید سرعت‬ ‫را باال ببرد‪ .‬برای همین خیلی ها به شوخی به ما‬ ‫می گویند این ها متن را نمی خوانند و از صفحه‬ ‫عکس می گیرند! چون مثال شش صفحه متن‬ ‫است و من ســریع باید ان را نگاه کنم و بعد‬ ‫بالفاصله برای تمرین و ضبط برویم‪ .‬چون وقت‬ ‫نداریم و به فرض مثال فردا شب یا امشب پخش‬ ‫داریم‪ .‬در نتیجه یکی از توانایی هایی که بازیگر‬ ‫کمدی ان هم در شرایط کار روز پخش و کار با‬ ‫نویسنده حرفه ای پیدا می کند‪ ،‬همین است‪.‬‬ ‫عالوه بر این‪ ،‬زیاد جلوی دوربین بودن هم یک‬ ‫ی را برای هنرپیشه به ارمغان‬ ‫احســاس راحت ‬ ‫می اورد‪ .‬به طور مثال در یک سریالی مثل «قهوه ‬ ‫تلخ» ما سه ســال جلوی دوربین بودیم و این‬ ‫کمک می کرد دوربین را به عنوان چیزی که ما‬ ‫را معذب می کند نبینیم و راحت کارمان را انجام‬ ‫بدهیم و در نتیجه ارتباط بهتری با تماشاچی‬ ‫برقرار کنیم‪ .‬فکر می کنم که اتفاقا کار کمدی به‬ ‫من در این بخش کمک کرده تا بتوانم این راحتی‬ ‫بیشتر احســاس می کنم که اگر مخاطب این‬ ‫کاراکترها را دوست ندارد به دلیل کلیشه ای‬ ‫است که در هم ه این سال ها و از دوران باستان‬ ‫تا کنون وجود داشــته که در نظر ما همه چیز‬ ‫صفر و صدی و دیو و پری اســت‪ .‬تماشاچی‬ ‫عصبانی می شــود از اینکــه تکلیفش با ما‬ ‫کاراکترها مشخص نیست‪ .‬مدام می پرسد که‬ ‫یلدا مثبت است یا منفی؟ یحیی بیش از اندازه‬ ‫مثبت اســت یا بی عرضه است؟ و می خواهد‬ ‫تکلیفش را روشن کند‪ .‬ولی ایا ما در زندگی‬ ‫واقعی تکلیفمان با کاراکترها روشــن است؟‬ ‫قاعدتا نیست‪ .‬ما ادم ها را با ضعف ها و قوت ها‪،‬‬ ‫روحیات‪ ،‬کنکاش ذهنی و مشکالتی که دارند‬ ‫می بینیم؛ یعنی این کاراکترها می توانند هم ه‬ ‫این چالش ها را داشته باشــند؛ دیوانه بازی‬ ‫دراورند‪ ،‬جلب توجه کنند‪ ،‬یک حرفی بزنند و‬ ‫سی ثانیه بعد پشیمان شوند؛ که یلدا هم همین‬ ‫خصوصیت را دارد‪ .‬به طور مثال تصمیم می گیرد‬ ‫که با یحیی مهربان باشــد اما در لحظ ه اتفاق‪،‬‬ ‫نمی تواند‪ .‬این در زندگــی واقعی ما هم وجود‬ ‫دارد اما در تلویزیون چنین چیزی معموال اتفاق‬ ‫نمی افتد‪ .‬برای همین شاید بعضی تماشاچی ها‬ ‫عصبانی شوند از اینکه چرا ان نیازی که دارند‬ ‫براورده نمی شود‪ .‬در صورتی که فکر می کنم‬ ‫خیلی واقعی اســت و اتفاقا خیلی شبیه به‬ ‫همان تماشاچی هایی است که دارند این کار‬ ‫را می بینند‪.‬‬ ‫شما یک سری ویژگی ها و خصیصه های‬ ‫ذاتی دارید که ان ها را در بازی هایتان‬ ‫هم دیده ایم‪ .‬اینکه کارگردان از شــما‬ ‫بخواهد کامال از الیکا بیرون بیایید و شبیه‬ ‫یلدای قصه بشــوید باعث نشد همان‬ ‫ابتدا بپرسید که پس چرا من را برای این‬ ‫نقش انتخاب کردید؟‬ ‫نه‪ ،‬چون از نظر من این ســوال یک هنرپیش ه‬ ‫حرفه ای نیست‪ .‬چرا که هنرپیشه همیشه به‬ ‫دنبال چالش‪ ،‬تنوع در بازی و نقش های متفاوت‬ ‫است و وقتی چنین اتفاقی می افتد باید به این‬ ‫فکر کند که کارگردان احســاس می کند (که‬ ‫امیدوارم احساسش درســت بوده باشد!) او‬ ‫قابلیت های دیگری هم دارد و این قابلیت ها تا‬ ‫کنون دیده نشــده و حاال دوست دارد که این‬ ‫هنرپیشه را در قالب دیگری تجربه کند‪ .‬این‬ ‫اصال ازاردهنده نیست و به نظر من خیلی هم‬ ‫لذت بخش است‪.‬‬ ‫یکی دیگر از تفاوت هــای این نقش‬ ‫‪29‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 26 ‫نگاه ویژه‬ ‫برای شــما این بود که مــا باید دقیقا‬ ‫ویژگی هایی را که به عنوان مخاطب از‬ ‫الیکا عبدالرزاقی می شناســیم نادیده‬ ‫بگیریم و این در شکل حرف زدن شما‬ ‫هم اتفاق افتاده است‪ .‬از ان لحن پرشور‬ ‫و حرارت فاصله گرفته اید و ما یک لحن‬ ‫مونوتن یکنواخت در یلدا می بینیم که‬ ‫حتی گاهی او را شبیه ناظم یا مدیرهای‬ ‫سرد مدرسه هم می کند‪ .‬به گمانم این‬ ‫سخت ترین قسمت برای شما بود‪.‬‬ ‫خیلی زیاد؛ برای اینکه به طور خود به خودی بعد‬ ‫از سال ها تجربه های مشابه احساس می کنی‬ ‫که تماشاچی دوســت دارد تو سرحال باشی‪،‬‬ ‫بخندی‪ ،‬خوشحال باشی و با یک ریتم پرانرژی‬ ‫و تمپوی درونی باال مــدام اَکت کنی و خیلی‬ ‫ترسناک است که یک دفعه هم ه این ها را کنار‬ ‫بگذاری و بخواهی کار دیگری را انجام دهی‪.‬‬ ‫از خودت می پرسی که تماشاچی اصال دوستت‬ ‫خواهد داشت یا نه‪ .‬یک مسال ه دیگری که برای‬ ‫من ایجاد شــد راجع به نظراتی بود که گاهی‬ ‫اوقات می شنیدم‪ .‬من در این مدت و خصوصا‬ ‫حاال که در نیمه سریال هستیم‪ ،‬کامنت های‬ ‫مثبت زیادی از تماشاچی ها می گیرم‪ .‬پیش تر‬ ‫به کسانی که اعتراض داشتند و می پرسیدند‬ ‫یلدا کیست؟ مثبت است یا منفی؟ چرا تکلیف‬ ‫ما را روشــن نمی کنید؟! گفته بودم که کمی‬ ‫زمان بدهید‪ ،‬سریال را درک کنید و بعد راجع‬ ‫به ان نظر بدهید‪ .‬ولــی در حال حاضر گاهی‬ ‫کامنت هاییمی گیرمکهمی گویندیلدابداخالق‬ ‫و عنق است‪ ،‬یک سری فاکتورهای منفی را برای‬ ‫او به کار می برند و در نهایت می گویند که نقشت‬ ‫خیلی بد است‪ .‬خب این نقشت بد است یعنی‬ ‫چه؟ یعنی من بد بازی کرده ام یا با کاراکتر یلدا‬ ‫مشکل دارید؟ من اصال به طور مثال دارم نقش‬ ‫شیطان را بازی می کنم‪ ،‬شما می توانید شیطان‬ ‫را لعنت کنید ولی ایا هنرپیشه نقش شیطان‬ ‫درست اجرا کرده است یا نه؟ مخاطب درواقع‬ ‫باید به این موضوع بپردازد‪ .‬اینکه می گویند‬ ‫یلدا حرص ما را در می اورد‪ ،‬خب قرار بوده که‬ ‫همین کار را کند! پس گمان می کنم که بد بازی‬ ‫نکرده ام‪.‬‬ ‫این بیان چطور ســاخته شد و چطور‬ ‫به شــما توضیح داده شــد که به این‬ ‫رسیدید؟‬ ‫مقدم دوست برای انتقال نقش‪ ،‬حس و حرکت‬ ‫روش های ساده ای دارد‪ .‬من ذاتا اور اکت هستم‬ ‫و او مدام توصیه می کرد کــه فتیله را پایین‬ ‫بکشم و من این را رعایت می کردم؛ یا به طور‬ ‫مثال می گفت که لحن نداشته باش‪ ،‬لحنش را‬ ‫می گرفتیم و دوباره پیش می رفتیم‪ .‬لحن که‬ ‫درست می شد‪ ،‬گاهی حتی به شوخی می گفت‬ ‫که مثل دوبلورها یک اوایی در صدای تو امده‬ ‫و این را هم رفع می کردیم‪ .‬گاهی اوقات به من‬ ‫می گفت که االن چند بازی کردی؟ در جواب‬ ‫می گفتم پنجاه و او از من می خواست تا یازده‬ ‫درصدش را بازی کنم‪ .‬البتــه این ها روزهای‬ ‫اول اتفاق می افتاد و به مرور من هم دیگر پیدا‬ ‫این بسیار چالش برانگیز و سخت بود‪.‬‬ ‫کردم که چه کار باید بکنم‪ .‬ما در این ارتباطی‬ ‫که کارگردان چه می خواهد و من چه چیزی را‬ ‫باید ارائه بدهم‪ ،‬ارام ارام و به این شکل به هم‬ ‫نزدیک شدیم‪.‬‬ ‫نکتــه قابل تحلیل در الیــه عمیق تر‬ ‫شــخصیت یلدا این اســت که انگار‬ ‫این شــخصیت برخالف زن های دیگر‬ ‫سریا ل ها که منفعل هستند‪ ،‬کنش مند‬ ‫است و قواعد بازی را تغییر می دهد‪ .‬این‬ ‫قدرت در شخصیت های زن سریال ها‬ ‫کمتر دیده می شود‪ .‬تحلیل شما چیست؟‬ ‫تاثیر لبخندهای شما که امضای صورت‬ ‫شما شده به نوعی در این کاراکتر محو‬ ‫شــده و اصال از خنده های عمیق شما‬ ‫خبری نیست‪ ،‬کنترل نقش و مدیریت‬ ‫خودتان راه سختی بوده‪ ،‬درست است؟‬ ‫بسیار سخت بود اما اعتماد کردم‪ .‬همه چیز باید‬ ‫رئال می بود و ما باید شرایط واقعی یک نقش‬ ‫را ارائه می دادیم؛ در نتیجه من می توانستم‬ ‫خو ِد الیکا باشم و این برای من جذاب می شد‪.‬‬ ‫البته اگر از ابتدا کارگــردان هم جلوی من را‬ ‫نمی گرفت خودم می گفتم همین شخصیتی‬ ‫که هســتم را بازی می کنم‪ ،‬چرا که این را تا‬ ‫به حال ندیده اند‪ .‬امــا خود الیکای واقعی هم‬ ‫فاکتورهای نمایشی اوراکتی دارد و به همین‬ ‫خاطر ان هم باید کنترل می شد و این خیلی‬ ‫ســخت بود‪ .‬برای مثال در بعضی سکانس ها‬ ‫باید می خندیدم و من اگر می خندیدم قهقهه‬ ‫می زدم و نباید این اتفاق می افتاد اما در عین‬ ‫حال باید رئال می بود؛ رئالی که الیکا هم نباشد‪.‬‬ ‫معموال وقتی که می گویند یک هنرپیشــه ‬ ‫خیلی رئال بازی کرده؛ منظورشان این است‬ ‫که خیلی به خودش نزدیــک بود ه و انگار که‬ ‫خود واقعی اش بوده است‪ .‬البته خود واقعی را‬ ‫بازی کردن کار بسیار سختی است؛ چون به‬ ‫هر حال داری بازی می کنی و خود واقعی ات‬ ‫را نمایش می دهی‪ .‬من باید از این هم فاصله‬ ‫می گرفتم و مدام خودم را عقب تر می کشیدم‬ ‫و به نقطه ای می رسیدم که هم به دنیای یلدا و‬ ‫تلخی هاییکهاوتجربهکرده استنزدیکباشم‬ ‫و هم سعی کنم تا نقاب هایی که الیکا دارد را‬ ‫یلدا نداشته باشد‪ .‬یک مثال کوچک‪ ،‬این است‬ ‫که همکارهای من معموال معتقد هستند که‬ ‫الیکا راکوردش را حفظ می کند‪ ،‬یعنی همیشه‬ ‫سرحال اســت و می گوید و می خندد‪ .‬شما‬ ‫متوجه نمی شوید که در خانه دعوا کرده‪،‬‬ ‫مشکلی دارد‪ ،‬مساله ای پیش امده‬ ‫و شاید مشکل مالی برای‬ ‫او پیــش بیاید چون‬ ‫همه این ها معموال‬ ‫در پشــت یــک‬ ‫نقابــی از لبخند‬ ‫قرار می گیرند‪ .‬به‬ ‫همین خاطر ادم ها‬ ‫هیچ وقــت حال‬ ‫درونــی الیکا را‬ ‫متوجه نمی شوند‬ ‫ولی شما به عنوان‬ ‫مخاطــب باید در‬ ‫سریال حال درونی‬ ‫یلدا را مــدام متوجه‬ ‫می شــدید که بــه طور‬ ‫مثال االن سرحال نیست‬ ‫یا حالش خوش نیست و‬ ‫مادرشوهر هم از‬ ‫ان دست ادم هایی‬ ‫است که کامال‬ ‫برعکس یلدا است؛‬ ‫از ان جنس ادم ها‬ ‫که نمی تواند حرفش‬ ‫را بزند و پسرش را‬ ‫درست هدایت کند و‬ ‫خیلی وقت ها منفعل‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫بله موافق هستم‪ .‬نه اینکه شخصیت های زن‬ ‫سریال های دیگر کنش گر نیستند اما شخصیت‬ ‫اول زن که قرار اســت یک خانم‬ ‫مثبت و نقش ِ‬ ‫اهل زندگی باشــد‪ ،‬هیچ کدام از کارهایی که‬ ‫یلدا انجام می دهد را در یک ســریال انجام‬ ‫نمی دهد‪ ،‬درصورتی کــه در زندگی واقعی به‬ ‫همین شکل اســت و این کارها را می کند‪ .‬به‬ ‫زعم من دلیل تفــاوت و جذابیت یلدا در این‬ ‫است که هم ه تالشش را می کند تا زندگی خود و‬ ‫اطرافیانش را مدیریت کند و به همه مسیر بدهد‬ ‫و در این مسیر دادن بسته به شرایط گاهی تندی‬ ‫می کند‪ ،‬گاهی تلخ‪ ،‬عصبانی‪ ،‬مهربان می شود‬ ‫و گاهی نقشه می کشد و همه این ها را در کنار‬ ‫هم دارد‪ .‬خیلی ها می گویند او به نفع خودش‬ ‫کار می کند اما من معتقد هستم که بیشتر به‬ ‫نفع دیگران کار می کند‪ .‬چون اگر یک شخص‬ ‫دعوا و جر و بحث کند و به همسرش بگوید که‬ ‫باید تخصص بگیری‪ ،‬کار کنی و پول در بیاوری‪،‬‬ ‫ادم بده می شود ولی در اینده عمال چه کسی‬ ‫ادم بده است؟ کسی که منفعل است‪ ،‬هیچ کاری‬ ‫نمی کند و پسری را که می توانست مدیریت کند‬ ‫به حال خودش رها کرده تا دلخوری پیش نیاید‬ ‫و در نهایت هم هیچ اینده ای را برای ان شخص‬ ‫نمی توان متصور بود‪.‬‬ ‫ممکن است شــخصیت یلدا از جهاتی‬ ‫حامیان حقوق زنان را دچار نقد کند که‬ ‫چرا باید یک زن به عنوان شــخصیت‬ ‫اصلی یک قصــه تا این حــد درگیر‬ ‫همسرش باشد که همه موضوعات را‬ ‫حول محور او ببیند و خط همه چیز را به‬ ‫همسرش برساند؟ خود شما به عنوان‬ ‫بازیگر این نقش چقدر موافقید که یلدا‬ ‫تک بعدی نمایش داده شده است؟‬ ‫درواقع ما ارتباط و زندگی عاطفی یلدا و‬ ‫یحیی را در بخش بزرگ تری دنبال‬ ‫می کنیم اما در حاشیه می بینیم‬ ‫که یلدا فداکاری های بزرگی برای‬ ‫خانواد ه خودش کرده است‪ .‬اگر‬ ‫او فقط و فقــط به یحیی فکر‬ ‫می کرد یک دختربچه پنج‪،‬‬ ‫شش ساله را به سرپرستی‬ ‫نمی گرفــت و بزرگــش‬ ‫نمی کــرد‪ .‬او خانواد ه ‬ ‫خــودش را مدیریت‬ ‫می کند؛ پدرش دچار‬ ‫وسواس فکری شده و‬ ‫نمی تواند خانه کلنگی‬ ‫را بفروشد و شریک‬ ‫شــود اما یلدا سعی‬ صفحه 27 ‫می کند او را هدایت کند‪ .‬از طرفی خواهرش دچار‬ ‫مشکالت روحی و افسردگی است و سعی دارد‬ ‫او را کنترل کنــد و در عین حال ما در کنار همه ‬ ‫این اتفاقات بخش بزرگی از قص ه یلدا و یحیی را‬ ‫می بینیم‪ .‬پس در نتیجه این شخصیت تک بعدی‬ ‫نیســت و ما در حال بررسی شرایط مختلفش‬ ‫هستیم‪ .‬با این حال عمد ه قص ه ما این طرف است‪،‬‬ ‫چون یحیی کاراکتر اصلی و نقش یک و یلدا زن‬ ‫قصه و درواقع نقش مکمل است‪ .‬به همین خاطر‬ ‫ما ان بخشی را که مربوط به یحیی است بیشتر‬ ‫می بینیم وگرنه ارتباط او با برادرش‪ ،‬سختی هایی‬ ‫که تحمل می کند و خودخواهی های خانواده اش‬ ‫به گونه ای است که حتی نمی توانیم بگوییم قصه‬ ‫زنانه اســت‪ .‬از ان طرف ممکن است حامیان‬ ‫حقوق زنان اعتراض کننــد و از طرف دیگر هم‬ ‫اقایان بگویند که اصال این سریال حامی حقوق‬ ‫زنان است‪ .‬این تحلیل و درک ادم ها از این اتفاق‬ ‫است و به نظر من این همه تناقض جذابیت ایجاد‬ ‫ خطی بی حاشــیه‬ ‫می کند‪ .‬چون یک قصه یک ِ‬ ‫تحویل مردم نداده اید و به ان ها بگویید که درک‬ ‫تو از این قصه چیست؟ تو از این قصه چه چیزی را‬ ‫برداشت می کنی؟ تو چقدر ارتباط برقرار می کنی‬ ‫و تو کدام یک از این ادم ها هستی؟‬ ‫یلدا ویژگی های زنانه کمتــری دارد و‬ ‫شاید این مســاله کمی این کاراکتر را‬ ‫دوست نداشــتنی کند؛ اینکه کمتر به‬ ‫ظاهر خود می رســد‪ ،‬کمتر از بیان زنانه‬ ‫عاطفی استفاده می کند و بیشتر پی دو‬ ‫دو تا چهارتاســت تا احساسات‪ .‬خود‬ ‫شما زنی با چنین ویژگی هایی را چقدر‬ ‫دوست دارید؟‬ ‫کمرنگ بودن ویژگی های زنانه در کاراکتر تا‬ ‫حدودی به کلیشه های رایج تلویزیون مربوط‬ ‫می شــود که این را جا انداخته اگر دختری‬ ‫نگاه عاشقانه به همسرش می کند پلکش را‬ ‫پایین بیندازد و یک نگاه نیمه خماری داشته‬ ‫باشد‪ .‬ما اگر این حالت ها را ببینیم می گوییم‬ ‫که چقدر عاشقانه است اما در زندگی واقعی‬ ‫چقدر و در چه سطحی از فرهنگ جامعه چنین‬ ‫چیزی وجود دارد؟ ما هنوز کسانی را داریم که‬ ‫با جمل ه «دوستت دارم» مشکل دارند و ان را‬ ‫به کار نمی برند و خجالت می کشند‪ .‬اگر کسی‬ ‫وادارشان کند که چنین جمله ای را بگویند؛‬ ‫سرخ می شوند‪ ،‬سرشان را پایین می اندازند‬ ‫و نمی دانند که چه کار باید بکنند‪ .‬این شاید‬ ‫دختر خجالتی قرن نوزدهم باشــد‪ .‬یلدا هم‬ ‫دختری از همان جنس اما قرن بیستمی است‬ ‫که جامعه این را از او خواســته تا به اجتماع‬ ‫برود و از پس مشکالتش براید‪ .‬یلدا باید کار‬ ‫کند‪ ،‬زندگی بگرداند و ادم ها را مدیریت کند‬ ‫و از ان طرف می بینیم که در یک ســکانس‬ ‫به یحیی ابراز عالقه می کند و به او می گوید‪:‬‬ ‫«بدبختی بهت عالقه ام دارم» و می رود و این‬ ‫همان خجالت است اما از جنس رفتارهای یک‬ ‫دختر امروزی‪ .‬او حتی برای اینکه بخواهد ابراز‬ ‫احساسات هم کند کمی الت بازی درمی اورد‬ ‫و یک مقدار مقاومت دارد‪ .‬این را قبول دارم که‬ ‫کلیشه را رعایت نمی کند ولی از این حیث که‬ ‫به واقعیت نزدیک است دوستش دارم چرا که‬ ‫شبیهفیلم هانیست‪.‬‬ ‫به نظر شــما اگر یلدا را بازیگر دیگری‬ ‫بازی می کرد شــکل دیگری می شد یا‬ ‫همین می شــد اما با یک بازیگر دیگر؟‬ ‫هدف از این ســوال این است که تاثیر‬ ‫الیکا عبدالرزاقی بر یلدا بیشتر است یا‬ ‫تاثیر هادی مقدم دوست؟‬ ‫فکر می کنم تاثیر هادی مقدم دوســت بیشتر‬ ‫است‪ .‬نه اینکه هنرپیشه را کامال کنترل کند اما‬ ‫به هر حال اگر شخص دیگری این نقش را بازی‬ ‫می کرد شاید نقش خیلی تفاوت ها می داشت‪.‬‬ ‫تاثیر کارگردان روی نقش بســیار زیاد بوده و‬ ‫اگر قرار باشد درصدی حســاب کنیم‪ ،‬هفتاد‬ ‫درصد کارگردان و سی درصد بازیگر در ان نقش‬ ‫داشته اند‪.‬‬ ‫نظر کلی شــما راجع بــه کاراکتر یلدا‬ ‫چیست؟‬ ‫راجع به یلدا گفته شــده کــه او بی تربیت‬ ‫اســت‪ .‬من این بی ادبی را متوجه نشدم جز‬ ‫اینکه شــخصی برایم توضیح داد که یلدا به‬ ‫مادرشوهرش رسما دســتور داده که باید به‬ ‫پسرت بگویی با تو به دهات نیاید‪ ،‬اما من فکر‬ ‫می کنم این درواقع یک خواهش از او بود که اگر‬ ‫او این را به یحیی بگوید تاثیرش بیشتر است‪.‬‬ ‫مادرشوهر هم از ان دست ادم هایی است که‬ ‫کامال برعکس یلدا است؛ از ان جنس ادم ها‬ ‫که نمی تواند حرفش را بزند و پسرش را درست‬ ‫هدایت کند و خیلی وقت ها منفعل می شود‪.‬‬ ‫برای همین یلدا تصمیــم می گیرد که به این‬ ‫انفعال مادرشوهر تکانی بدهد و او را به سمت‬ ‫جلو ببرد؛ این بی ادبی نیست و یلدا ادم بدی‬ ‫نیست‪ .‬یلدا در شــرایط سختی قرار گرفته و‬ ‫دارد سعی می کند تا مدیریتی را تجربه کند که‬ ‫باالجبار بر شانه های او گذاشته شده؛ این حرف‬ ‫نهایی من راجع به یلدا است‪.‬‬ ‫اینکه در کمدی ما زن بازیگر موفق کم‬ ‫داریم و شما یکی از ان ها هستید جایگاه‬ ‫قرص تری برای شما است تا حضور در‬ ‫نقش های جدی که صف زیادی پشت‬ ‫ان ایستاده است‪ .‬شما به ثبات در کدام‬ ‫بیشتر فکر می کنید و تا به حال به این فکر‬ ‫کرده اید که در کدام ماندگارتر می شوید؟‬ ‫فکر می کنم تاثیر‬ ‫هادی مقدم دوست‬ ‫بیشتر است‪ .‬نه اینکه‬ ‫هنرپیشه را کامال‬ ‫کنترل کند اما به هر‬ ‫حال اگر شخص‬ ‫دیگری این نقش را‬ ‫بازی می کرد شاید‬ ‫نقش خیلی تفاوت ها‬ ‫می داشت‪ .‬تاثیر‬ ‫کارگردان روی نقش‬ ‫بسیار زیاد بوده و اگر‬ ‫قرار باشد درصدی‬ ‫حساب کنیم‪ ،‬هفتاد‬ ‫درصد کارگردان و‬ ‫سی درصد بازیگر در‬ ‫ان نقش داشته اند‬ ‫من هنرپیشه هستم و برایم فرقی نمی کند که‬ ‫کمدی بازی کنم یا جدی‪ ،‬در تئاتر بازی کنم‬ ‫یا تلویزیون و ســینما؛ ولی طبیعی است که‬ ‫بخواهم پذیرفته شوم و دوستم داشته باشند‬ ‫و به عنوان یک هنرپیش ه خوب مطرح شوم‪.‬‬ ‫دوســت دارم نقش جدی و کمدی را تجربه‬ ‫کنم و در هر دو خوب باشم‪ .‬من هم ه تالشم را‬ ‫می کنم ولی اینکه در مسیر جدی چه اتفاقی‬ ‫بیفتد‪ ،‬نمی دانم‪ .‬در کمدی تا حدودی موفق‬ ‫بوده ام ولی در کار جدی می شــود گفت که‬ ‫هنوز نو پا هستم؛ چون بعد از سریال «گاهی‬ ‫به پشت سر نگاه کن» ‪ ،‬این دومین پروژه ای‬ ‫است که من بعد از سال ها در ان نقش جدی‬ ‫نقش یک‬ ‫بازی کرده ام و از طرفی این اولین ِ‬ ‫بوده است‪ ،‬پس باید ببینیم که‬ ‫جدی برای من ‬ ‫چه پیش می اید‪.‬‬ ‫‪31‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 28 ‫جایگاه خاص‬ ‫گفت وگو با هادی مقدم دوست‬ ‫کارگردان و فیلمنامه نویس سریال «سرباز»‬ ‫«سرباز یک سریال با رویکرد‬ ‫شناخت ادم هاست»‬ ‫دنیا خمامی‪« :‬یکی از اهداف «سرباز» این است که شبیه به زندگی مردم معمولی‬ ‫باشد»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی هادی مقدم دوست و سریال «سرباز» همین باشد؛‬ ‫فیلمنامه نویس و کارگردانی که اثار درخشانی را در کارنامه دارد و خالق شخصیت هایی ‬ ‫است که جای خوبی را در دل و ذهن مخاطب تلویزیون و حتی تماشاچی سخت گیر سینما باز کرده اند‪ .‬او در‬ ‫تمام این سال ها در بحث شخصیت پردازی سعی کرده کاراکترهایی بسازد که وجه تشابه بسیار زیادی با‬ ‫زندگی واقعی داشته باشند و شاید دلیل ماندگاری این اثار و شخصیت ها در ذهن مخاطب نیز همین باشد‪ .‬او‬ ‫در اخرین تجربه اش‪ ،‬دست به ساخت سریالی زده که کامال متمرکز بر شناخت شخصیت است‪ .‬به بهانه ‬ ‫پخش این سریال با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪ .‬گفتنی است از زحمات‬ ‫پریساسادات خضرایی نیز در شکل گیری این گفتگو سپاسگزاریم‪.‬‬ ‫«ســرباز» نشــات گرفته از چه‬ ‫دغدغه ای اســت؟ چه اتفاق و چه‬ ‫نقطه پر رنگی در زندگی شــما با‬ ‫مقوله سربازی تالقی پیدا کرده که‬ ‫شما را به این تامل واداشته تا راجع‬ ‫به چنین چیزی فیلمنامه بنویسید و‬ ‫در نتیجه سریال بسازید؟‬ ‫اتفاقی کــه منجر به رویــداد اولیه برای راه‬ ‫افتادن کاری درباره سربازی بود‪ ،‬پیشنهاد‬ ‫همکاری ایرج محمــدی و مهران مهام‬ ‫بود که مربوط به سال ها پیش است اما‬ ‫انچه مشــوق اصلی و به قول شما محل‬ ‫تامل برای من شد‪ ،‬مفهوم خدمت و‬ ‫همیاری به عنوان یک انجام وظیفه‬ ‫بود‪ .‬در یک نگاه اولیه خیلی راحت‬ ‫می توان مفهوم خدمت وظیفه‬ ‫ســربازی را مرتبط و هم ریشه‬ ‫با ذات مفهوم خدمت و یاری‬ ‫رساندن دانست ‪ .‬مفهوم کلی‬ ‫سریال ‪ -‬چه در نقاطی که به‬ ‫ســربازی مربوط است و چه‬ ‫نقاطی کــه قصه خــارج از‬ ‫فضای سربازی است ‪ -‬مفهوم‬ ‫خدمت و احســاس وظیفه‬ ‫نسبت به دیگران است؛ حاال‬ ‫این خدمت یا در ابعاد خانوادگی و‬ ‫فردی است یا شکل عمومی و ملی‬ ‫دارد‪ .‬انچه که بــرای ما مضمون‬ ‫اصلــی بــود و همه چیــز را در‬ ‫منظومه محتوایی ان می دیدیم‬ ‫مفهوم «خدمت» بود‪.‬‬ ‫چقدر نشــانه گذار ی هایی‬ ‫راجع به سربازها در سریال‬ ‫هست و تا چه میزان این اتمسفر‬ ‫و فضا سازی که راجع به سربازها و‬ ‫پادگان و حتی روابط دیده می شود؛‬ ‫ناشی از اصرار شما بر واقعی جلوه‬ ‫دادنش بوده و چقدر سعی کرده اید‬ ‫تا به تخیل رجوع کنید و صرفا حتی‬ ‫واقع نگاری هم نکنید؟‬ ‫صحنه های مربوط به محیط سربازی یا‬ ‫مرتبط با سربازی را می شود جدا کرد و‬ ‫درباره ان حرف زد و مورد بررســی قرار‬ ‫داد تا ببینیم هر کــدام چقدر واقعیت‬ ‫دارد‪ .‬وقتی از کلمه «چقدر» اســتفاده‬ ‫می کنم دقیقا منظــورم مبحث فراوانی‬ ‫یک واقعیت اســت‪ .‬یک واقعیت ممکن‬ ‫است کمیاب باشــد و یا ما ان را ندیده‬ ‫باشــیم اما به هر حال واقعیت داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬ما در محیط های واقعی ســربازی‬ ‫فیلمبرداری می کردیــم و جدا از تحقیقات‬ ‫قبلی خیلی از اتفاقات سربازی را در لحظه‬ ‫مورد ارزیابی قــرار می دادیم‪ ،‬به طور مثال‬ ‫موی بلند ســربازانی که هنوز اموزشی را‬ ‫شــروع نکرده اند و به عنوان باقیمانده در‬ ‫پادگان می مانند بالمانع است‪( .‬باقیمانده‬ ‫یک اصطالح مربوط به ســربازی است و به‬ صفحه 29 ‫افرادی که در ابتدای اموزشــی به مرخصی‬ ‫نمی روند و در پــادگان می مانند باقیمانده‬ ‫گفته می شود )‪ .‬قوانین زدن موی سر اواخر‬ ‫فیلمبــرداری تغییر کــرد و قانــون ان در‬ ‫رســانه ها اعالم شــد‪ .‬یا به طور مثال سالن‬ ‫اسایشگاهی که دارای فضای سبز است کار‬ ‫گروهی از سربازانی بود که در ان اسایشگاه‬ ‫اقامت دارند و یا ســربازان دوران اموزشی‬ ‫برای کالس های خود صندلی تاشــو دارند‪.‬‬ ‫مثال می دیدیــم که ســربازان می توانند از‬ ‫بوفه برای خود غذا بخرند و یا فرصت مهارت‬ ‫اموزی در کارگاه های داخل پادگان ها وجود‬ ‫داشت و هر کارگاه غیر از فعالیت های کاری‪،‬‬ ‫به اموزش هم می پرداخــت و این ها تماما‬ ‫چیزهایی بود کــه ما دیدیــم‪ .‬حاال ممکن‬ ‫اســت یکی بگوید ما واقعیت های دیگری را‬ ‫هم دیده ایم که حتما راســت هم می گویند‬ ‫و شــاید توقع داشته باشــند که فیلم‪ ‎‬ها ان‬ ‫واقعیت ها را نشان دهند که بحث توقع یک‬ ‫بحث مهم است و می شود جدا روی ان بحث‬ ‫و گفت وگو کرد‪.‬‬ ‫چون این اولین گفت وگوی جدی‬ ‫شما راجع به «ســرباز» است‪ ،‬ما‬ ‫دوست داریم راجع به روند انتخاب‬ ‫بازیگران هم از شــما بپرســیم‪.‬‬ ‫شــاید به نوعی بتــوان گفت که‬ ‫در این ســریال راجع به یکی از‬ ‫شخصیت های اصلی اشنایی زدایی‬ ‫اتفاق افتاده و ان هم انتخاب الیکا‬ ‫عبدالرزاقی بوده و شما از بازیگری‬ ‫که بیشتر به کمدی شناخته شده و‬ ‫کمدین خوبی هم هست‪ ،‬به عنوان‬ ‫یک بازیگر کامال جدی در سریال‬ ‫اســتفاده کرده ایــد و ا ِلمان های‬ ‫ظاهری این ادم را از او گرفته اید‪.‬‬ ‫چرا به سراغ فرد دیگری نرفتید که‬ ‫الزم نباشد تصویری را که قبال از او‬ ‫در ذهن مخاطب بوده بشکنید و به‬ ‫یک تصور دیگری برسید‪.‬‬ ‫الیکا عبدالرزاقی بازیگر بسیار ارزنده‪ ،‬باذوق و‬ ‫همکار بسیار خوبی است و حقیقتا فقط یک‬ ‫کمدین نیست‪ .‬حتی نوع کارهای طنزی هم‬ ‫که بازی کرده طنزهای سطح باال و کارهایی‬ ‫بوده که اصال و ابدا نســبتی با لودگی ندارد‪،‬‬ ‫یعنی طنزی که کار جدی محسوب می شود‪.‬‬ ‫صحبت شــما درباره بازیگرانی که طنزهای‬ ‫ابتدایی و یا لودگی شــدید در ان ها وجود‬ ‫دارد صادق است‪ ،‬یعنی بازیگری که ناچار به‬ ‫حضور در یک چنین کارهای خنده سازی می‬ ‫شود‪ ،‬در ذهن تماشاچی تبدیل به بازیگری‬ ‫می شود که ورودش به کار جدی همراه با اما‬ ‫و اگر اســت اما در ذهن مخاطبان بازیگرانی‬ ‫که در کارهای طنز سطح باالتر حضور دارند‬ ‫بیشــتر یک هنرمند بازیگر هستند تا صرفا‬ ‫یک کمدین و از قضا تماشاچی در مورد این‬ ‫دست از بازیگران همیشه منتظر هنرنمایی‬ ‫انها در نقش های جدی است تا مهارت و هنر‬ ‫اگر یک شخصیت‬ ‫را یک کل در نظر‬ ‫بگیریم‪ ،‬جزئیات‬ ‫شامل زوایای‬ ‫گوناگون و متعدد ان‬ ‫شخصیت می شود‪.‬‬ ‫معنای جزئیات فقط‬ ‫چیزهای خیلی کوچک‬ ‫و یا خرده ریز نیست‪.‬‬ ‫جزئیات اصال یعنی‬ ‫عناصر تشکیل دهنده‬ ‫هر چیز؛ حاال وقتی‬ ‫کلیت کار سویه‬ ‫روانشناختی دارد‬ ‫طبعا جزئیات هم از‬ ‫همان جنس قرار‬ ‫داده می شود‬ ‫انها در عرصه کار غیرطنز را هم ببینند‪ .‬برای‬ ‫ما مهم بود که بازیگرمان بازیگر خوبی باشد‪،‬‬ ‫از میزان شــهرت و اعتبار کافی برخوردار‬ ‫باشد و دیگر اینکه حتما همکار خوبی باشد‬ ‫و شــرایط و مختصات کار گروهی را درک‬ ‫کند‪ .‬عبدالرزاقی از این لحــاظ واقعا نمونه‬ ‫و مثال زدنی اســت و از همکاری با ایشان‬ ‫خوشحال هستم‪.‬‬ ‫نمایش جزئیات از ریزه کاری های‬ ‫کار شماســت و در کارنامه شما‬ ‫بسیار دیده شد ه است‪ .‬مخاطبان‬ ‫که حاال دیگر اســم و شکل کاری‬ ‫شما را می شناســند می دانند که‬ ‫جزئیات و نشان دادن پستوهایی‬ ‫که به ذهن اد م ها نمی رســد‪ ،‬از‬ ‫ویژگی کارهای هادی مقدم دوست‬ ‫اســت‪ .‬این توجه به جزئیات که‬ ‫شاید در کارهای قبلی شما بیشتر‬ ‫در اکسســوار و در یک ســری‬ ‫جزئیات دیگری دیده می شد و به‬ ‫طور مثال در «وضعیت سفید» به‬ ‫شــکل دیگری بود‪ ،‬اینجا به یک‬ ‫شکل دیگری نمود پیدا کرده است‪.‬‬ ‫شــما جزئیات را خیلــی با مقول ه‬ ‫روانشناســی پیوند زده اید و حتی‬ ‫در پشت ساده ترین دیالوگ ها هم‬ ‫انگار یک فکر روانشناسی مشهود‬ ‫است و روانشناســی ارتباطات‪،‬‬ ‫هوش رابط ه‬ ‫هوش رابطه عاطفی و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اجتماعی در ان دیده می شود‪ .‬چقدر‬ ‫در روند فیلمنامه نویســی به این‬ ‫جزئیات دقیق فکر کرده اید تا از ان‬ ‫یک نتیج ه روانشناسانه بیرون اید؟‬ ‫یک نکته خیلی درست در سخن شما بود؛‬ ‫جزئیات فقط اشیا نیست‪ ،‬در وضعیت سفید‬ ‫هم جزئیات فقط اشیا نبود‪ .‬جزئیات یعنی‬ ‫چیزهای کوچکی که کنــار هم یک قطعه‬ ‫کلی و بزرگ را می ســازند‪ .‬مثــا اگر یک‬ ‫شخصیت را یک کل در نظر بگیریم‪ ،‬جزئیات‬ ‫شامل زوایای گوناگون و متعدد ان شخصیت‬ ‫می شــود‪ .‬معنای جزئیات فقــط چیزهای‬ ‫خیلی کوچک و یا خرده ریز نیست‪ .‬جزئیات‬ ‫اصال یعنی عناصر تشــکیل دهنده هر چیز؛‬ ‫حاال وقتی کلیت کار ســویه روانشناختی‬ ‫دارد طبعا جزئیات هم از همان جنس قرار‬ ‫داده می شود‪.‬‬ ‫شکل روایت «ســرباز» با شکل‬ ‫روایت کارهای شما از یک جهاتی‬ ‫متفاوت تر است‪ .‬چرا برای انتخاب‬ ‫راوی تعمــد داشــتید؟ خیلی ها‬ ‫می گویند که راوی یک جاهایی کار‬ ‫را سرد کرده و از تک و تا انداخته‬ ‫و بعضی هــا هم بدشــان نیامده‬ ‫اما میزان ادم هایی که نســبت به‬ ‫این اتفاق نقد دارنــد (با توجه به‬ ‫رجوع به کامنت هایی که راجع به‬ ‫ســریال در فضای مجازی وجود‬ ‫دارد و نقدهایی که نوشــته شده)‬ ‫بیشتر بوده و خیلی راضی نبوده اند‪.‬‬ ‫ایا کمــاکان اگر زمــان به عقب‬ ‫برمی گشت باز هم از راوی استفاده‬ ‫می کردید؟ و اصال فکر استفاده از‬ ‫راوی از کجا کلید خورد و چرا؟‬ ‫«ســرباز» یک ســریال با رویکرد شناخت‬ ‫‪33‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 30 ‫جایگاه خاص‬ ‫ادم هاســت؛ ادم هــا و روابــط را جداگانه‬ ‫تحلیل و معرفی می کند‪ ،‬مســیر تغییرات و‬ ‫تحوالت درونی ادم ها را تحلیل و ترســیم‬ ‫می کند و کال یک روایت شــخصیت محور‬ ‫است‪ ،‬یعنی بیشــتر درباره درونیات ادم ها‬ ‫حرف می زند‪ .‬راوی معمــوال ابزار این گونه‬ ‫از کارهاست یعنی از راوی استفاده می شود‬ ‫تا کارهــای گوناگونی را انجــام دهد‪ .‬مثال‬ ‫شما حکایات داســتانی شخصیت محور در‬ ‫اشعار کالســیک خودمان یا ادبیات و رمان‬ ‫را به خاطر بیاورید؛ تعریــف قصه به غیر از‬ ‫شیوه مستقیم یا سوم شخص و یا دانای کل‬ ‫توسط راوی انجام می شود‪ .‬یعنی شما کامال‬ ‫حضور راوی را می بینید تا تمام نقل روایت‬ ‫بر عهده نوع روایت نباشــد‪ ،‬یعنی راوی به‬ ‫کمک می اید و غیــر از تعریف بخش هایی‬ ‫از داستان کار تحلیل‪ ،‬شــرح‪ ،‬نظر دادن و‬ ‫نکته گویی را هم انجام می دهــد تا روایت‬ ‫هم بتواند سرعت بیشتری به نقل رویدادها‬ ‫بدهد و هم اینکه مخاطب را از عمق وضعیت‬ ‫ها مطلع کند‪ .‬کارهای شــخصیت محور به‬ ‫دلیل اینکه غالبا رویدادهای شــاه پیرنگی‬ ‫ندارند و بر خــرده پیرنگ ها و موقعیت های‬ ‫ساده تر اســتوارند‪ ،‬کارهایی هستند که از‬ ‫لحاظ پیشروی جریان داستانی باید بسیار‬ ‫ظریف و جزء به جزء عمــل کنند‪ .‬مثال اگر‬ ‫قرار باشد یک شخصیت متحول شود پروسه‬ ‫تحول باید جزء به جزء و با اتفاقات ریز و اشنا‬ ‫شــکل بگیرد‪ .‬طبعا این روایت ها تفصیلی و‬ ‫مشروح تر هســتند و باید اینطور باشند که‬ ‫تماشــاچی کل مراحل تحول را با جزئیات‬ ‫ببیند تا ان را بپذیرد‪ .‬خیلی اوقات شکایت‬ ‫تماشاچی از تحول شخصیت ها این است که‬ ‫«طرف الکی متحول شد»‪ .‬یعنی تماشاچی‬ ‫نیاز دارد تمام مراحل را ببیند و خب همین‬ ‫باعث می شود تا تعدد جزئیات وقایع ساده و‬ ‫به ظاهر معمولی در یک داستان شخصیت‬ ‫محور زیاد شود و اینجا حضور راوی قدری‬ ‫به تعریــف کــردن تغییــرات موقعیت ها‬ ‫کمک می کنــد‪ .‬طبعا اگر فیلم یا ســریالی‬ ‫چند شــخصیت در مســیر تغییر و تحول‬ ‫داشه باشد‪ ،‬این نیاز بیشتر می شود‪ .‬سریال‬ ‫«سرباز» کامال متمرکز بر شناخت شخصیت‬ ‫است و مشــخصه این کار همین است و به‬ ‫همین خاطر احتیاج به راوی داشت‪.‬‬ ‫نمی خواهیــم بگوییــم کــه هر‬ ‫فیلمنامه ای بایــد لزوما نتیجه گرا‬ ‫باشد اما یک هدف و غایتی از نظر‬ ‫فیلمنامه نویس بــرای ان وجود‬ ‫دارد‪ .‬هدف و حرف اصلی «سرباز»‬ ‫چیست و اگر از شما بپرسند که چرا‬ ‫ان را ساخته اید چه می گویید؟‬ ‫نمی دانم چرا نمی خواهیــد بگویید که هر‬ ‫فیلمنامــه ای باید نتیجه گرا باشــد اما من‬ ‫معتقد هســتم که هر فیلمنامه و هر اثری و‬ ‫هر چیزی باید فایده و نتیجه ای داشته باشد‪.‬‬ ‫اگر بخواهم راجع به این که دوست داشتم‬ ‫سریال «سرباز» چه نتیجه ای را داشته باشد‬ ‫حرف بزنــم‪ ،‬می توانم بگویم مایل هســتم‬ ‫بعد از تماشای این سریال تماشاچیانی که‬ ‫بدون موضع این سریال را نگاه کرده اند این‬ ‫سخن را به یاد بیاورند که ادم ها‪ ،‬به خصوص‬ ‫ادم ها و روابط را‬ ‫جداگانه تحلیل و‬ ‫معرفی می کند‪،‬‬ ‫مسیر تغییرات و‬ ‫تحوالت درونی‬ ‫ادم ها را تحلیل‬ ‫و ترسیم می کند‬ ‫و کال یک روایت‬ ‫شخصیت محور‬ ‫است‪ ،‬یعنی بیشتر‬ ‫درباره درونیات‬ ‫ادم ها حرف می زند‪.‬‬ ‫راوی معموال‬ ‫ابزار این گونه از‬ ‫کارهاست یعنی‬ ‫از راوی استفاده‬ ‫می شود تا کارهای‬ ‫گوناگونی را‬ ‫انجام دهد‬ ‫زوج ها قشنگ تر است که در خدمت هم و در‬ ‫مسالمت با هم باشند و با هم بده بستان سالم‬ ‫داشته باشند‪.‬‬ ‫شــما کمبود داســتان‪ ،‬را از بُعد‬ ‫فیلمنامه نویســی توجیه می کنید‬ ‫یا این کمبــود داســتان به دلیل‬ ‫وقت زیــادی بوده که شــما روی‬ ‫شــخصیت پردازی گذاشته اید؟‬ ‫شــخصیت ها را با جزئیات بسیار‬ ‫فراوان و دقیق و درست ساخته اید‪،‬‬ ‫منتها داســتان انــگار در ان کم‬ ‫امده است و ما کمبود داستان را در‬ ‫پیکره «سرباز» احساس می کنیم‪.‬‬ ‫به نظرم باید تعریفمان از داســتان را با هم‬ ‫هماهنگ کنیم‪ .‬من کلمه داستان را خیلی‬ ‫کلی می بینــم و به هر چیزی کــه اغاز ان‬ ‫همراه یک مســاله باشد داســتان می گویم‬ ‫و کاری هــم نــدارم که مســاله چقدر حاد‬ ‫اســت‪ ،‬چقدر تب دارد و گره چقدر ســفت‬ ‫یا شل است‪ .‬هر گاه یک شــخصیت با یک‬ ‫مســاله برخورد کند داستان شروع می شود‬ ‫و داستان یعنی شخصیت مســاله دار‪ .‬مثال‬ ‫شما هرروز به سر کار می روید‪ ،‬سوار تاکسی‬ ‫می شوید و به محل کار می رسید اما اگر در‬ ‫تاکسی بنشــینید و متوجه بشوید که چند‬ ‫دقیقه بعد یک دزد سوار تاکسی شده است‪،‬‬ ‫می گویید‪ :‬خوردیم به داســتان! حاال اگر در‬ ‫تاکسی بنشــینید و متوجه بشوید که چند‬ ‫دقیقه بعد فردی سوار تاکسی شده که شما‬ ‫به او حســودی می کنید باز می شود گفت‪:‬‬ ‫خوردیم به داستان‪ .‬می توان گفت که اولی‬ صفحه 31 ‫ماجرامحورتر است و دومی شخصیت محورتر‬ ‫و هر دو داســتان اســت‪ .‬اینطور نیست که‬ ‫بگوییم اولی داستان زیاد دارد‪ ،‬چون داغ و‬ ‫بیرونی است و دومی کمتر داستان دارد چرا‬ ‫که درونی و مالیم تر اســت‪ .‬هر دو موقعیت‬ ‫روایتگر داستان ادمی هســتند که درگیر‬ ‫یک مساله شده و درجه حرارت مساله ها یک‬ ‫موضوع دیگر است‪ .‬به گمانم سوال دقیق تر‬ ‫شما باید درباره این باشد که چیزهای خیلی‬ ‫داغ در «سرباز» کم دیده می شود‪ ،‬البته به‬ ‫گمان خود من مسائل «سرباز» از قضا مسائل‬ ‫داغی هم هســت اما از اغاز در نقطه جوش‬ ‫نیســت‪ .‬ممکن است این مســائل به نقطه‬ ‫جوش نزدیک شــوند‪ ،‬مثال مساله مسکن‬ ‫که می دیــدم برخی با ان خیلی خونســرد‬ ‫برخورد می کنند مساله داغی است و چطور‬ ‫می شود ان را داغ ندانست؟ این همه ارزو‪،‬‬ ‫رویا‪ ،‬خیال‪ ،‬رنج‪ ،‬امید و تالش برای خانه دار‬ ‫شدن و یا مستاجر نبودن پس چیست؟ اینها‬ ‫داغ اســت و در زندگی مردم دارد ادم ها را‬ ‫می سوزاند اما انگار برخی از فیلم توقع دارند‬ ‫تا چیزهایی ببینند که در نقطه جوش قرار‬ ‫دارد و یا خیلی عجیب و کمیاب اســت‪ .‬این‬ ‫هم همان بحث توقع است که در پاسخ سوال‬ ‫اول به ان اشــاره کردم که به طور جداگانه‬ ‫جای بحث و تامل دارد‪.‬‬ ‫شکل نمایش عشــق در کارهای‬ ‫شما‪ ،‬شکل متفاوت تری از تعریف‬ ‫عاشقانگی در مجموعه ها و فیلم ها‬ ‫بوده اســت‪ .‬چه در «سر به مهر»‪،‬‬ ‫چه حتــی در میــان کاراکترهای‬ ‫«وضعیت سفید» و چه در کارهای‬ ‫دیگری که به صورت مشــترک با‬ ‫حمید نعمت اهلل داشــته اید و تاثیر‬ ‫خودتان را در روند مسائل عاطفی و‬ ‫شکل مطرح کردن ان گذاشته اید‪.‬‬ ‫در «سرباز» هم این اتفاق افتاده‪،‬‬ ‫منتها خیلی پررنگ تر است‪.‬‬ ‫این شــکل از نگاه شما‬ ‫به جهــان عاشــقانه‬ ‫که یک مقــدار نگاه‬ ‫متفاو ت تری هست‬ ‫و در ان‪ ،‬صحنه ها‬ ‫و برخوردهای‬ ‫عاشــقانه و‬ ‫بار دراماتیک‬ ‫خیلــی خاص‬ ‫کمتر اســت از‬ ‫کجا می اید و‬ ‫فکر می کنید‬ ‫کــه چقــدر‬ ‫مخا طــب‬ ‫همســو بــا‬ ‫جهان شــما‬ ‫وجود داشته‬ ‫باشد؟‬ ‫واقعیت این است‬ ‫اگر قرار باشد‬ ‫نمایشی از عشق‬ ‫معمول در میان‬ ‫مردم وجود داشته‬ ‫باشد باید همراه با‬ ‫روند زندگی و همراه‬ ‫با بقیه چیزهای‬ ‫زندگی باشد‪ .‬برای‬ ‫همین خودبه خود‬ ‫عاشقانگی در یک‬ ‫فیلم تعدیل پیدا‬ ‫می کند و ان شکل‬ ‫مشتعل عشق را در‬ ‫فیلم نمی بینیم‬ ‫که در عالم واقع هیجانات عاشــقی انچنان‬ ‫به فیلم های خیلی عاشقانه شباهت ندارند‪،‬‬ ‫دست کم عشق های سوزان و اتشین خیلی‬ ‫موارد معدودی هستند‪ .‬در زندگی معمولی‬ ‫ادم ها به هم عالقه دارند‪ ،‬همدیگر را دوست‬ ‫دارند و یا اصطالحا به هــم محبت دارند و‬ ‫کمتر پیش می اید که به ان شــکل شدید‬ ‫و غلیظ عاشــق هم باشــند‪ .‬اگر قرار باشد‬ ‫نمایشــی از عشــق معمول در میان مردم‬ ‫وجود داشته باشد باید همراه با روند زندگی‬ ‫و همراه با بقیه چیزهای زندگی باشد‪ .‬برای‬ ‫همین خودبه خود عاشــقانگی در یک فیلم‬ ‫تعدیل پیدا می کند و ان شکل مشتعل عشق‬ ‫را در فیلم نمی بینیــم‪ .‬مخاطب هم وقتی‬ ‫شکل معمول و اشنا را می بیند طبعا ان را‬ ‫شبیه به زندگی خود می بیند و نه شبیه به‬ ‫دیگر فیلم ها و یاد عشق های واقعی می افتد‬ ‫نه به یاد عشق های نمایشی‪.‬‬ ‫این زوج مدام با یکدیگر در حال‬ ‫کنش و واکنش هستند و ما خیلی‬ ‫کم صحنه های عاطفی پررنگ بین‬ ‫ا ن ها می بینیم و همین گاهی حتی‬ ‫مخاطب را ازار می دهد‪ .‬تعمد شما‬ ‫برای پررنگ کردن این مساله چه‬ ‫بوده است؟‬ ‫برای اینکه در واقعیــت زن و مرد و زوجین‬ ‫در حال زندگی واقعی هستند و در زندگی‬ ‫نمایشــی اغراق یک تمهید فنی است‪ .‬مثال‬ ‫در یک عشــق نمایشــی زن و مرد مدام در‬ ‫حال ابراز عشق به یکدیگر هستند و ارزوی‬ ‫رسیدن به یکدیگر را دارند‪ .‬در عشق نمایشی‬ ‫دو عاشــق هیچ اختالفی ندارنــد و فقط با‬ ‫مانع داســتانی در مبارزه هستند و با موانع‬ ‫بیرونی می جنگند‪ .‬در اغلب کارهای عاشقانه‬ ‫نمایشی دو عاشق در اتحاد کامل با یکدیگر‬ ‫هستند اما در یک کار نمایشی از نوع دیگر‬ ‫که قصدش پرداختن بــه زندگی واقعی‬ ‫و عشــق در زندگی روزمره است‬ ‫طرفین عشــق می توانند با هم‬ ‫اختالف داشته باشند‪ ،‬چون‬ ‫این حالت در زندگی معمول‬ ‫فراوان اســت و اصال یکی‬ ‫از اهداف این سریال این‬ ‫است که شبیه به زندگی‬ ‫مردم معمولی باشــد‪،‬‬ ‫شبیه به زوجینی باشد‬ ‫که به هم عالقه دارند اما‬ ‫اختالفاتی هــم دارند‪.‬‬ ‫برای همیــن طبعا دو‬ ‫طــرف ماجرا بــا هم‬ ‫کشمکش هایی دارند و‬ ‫اگر قصه عاشقانه است‬ ‫مانع عاشــقی ا ن ها‬ ‫فقط موانــع بیرونی‬ ‫نیستند بلکه در این‬ ‫گونــه از روایت ها‬ ‫مانع خود طرفین و‬ ‫تفاوت های طرفین است‪ ،‬یعنی اگر دو طرف‬ ‫این همه تفاوت و اختالف نداشته و همسان‬ ‫باشند زودتر به وصل می رسند‪.‬‬ ‫به نظر شــما ایا زمان پخش به‬ ‫تعداد مخاطب و به شــکل دیده‬ ‫شدن کار ضربه زد یا به ان کمک‬ ‫کرد؟‬ ‫پخش ماه مبــارک رمضان زمــان پخش‬ ‫پرمخاطبی است و گمان می کنم این ساعت‬ ‫پخش به هر کاری کمک مــی کند تا بهتر‬ ‫دیده شــود اما توقع تماشــاچی برای این‬ ‫ســاعت پخش طبعا مختصاتــی دارد‪ .‬اگر‬ ‫تماشاچی ماه رمضان کار را منطبق بر سلیقه‬ ‫خود نبیند ممکن اســت اظهار نارضایتی‬ ‫کند‪ .‬به هر حال زمان پخــش ماه رمضان‪،‬‬ ‫مثل پخش نوروز یک زمان پخش معمولی‬ ‫و روتین نیســت‪ .‬به طور مثال برای نوروز‬ ‫تماشاچیان مشــتاق یک اثر شاد هستند و‬ ‫یا در ماه محرم مشتاق پخش اثری مذهبی‬ ‫و ترجیحا با رویکرد عاشورایی هستند‪ .‬یک‬ ‫موضوع دیگر هم در این زمان پخش‪ ،‬موضوع‬ ‫مقایسه اســت‪ .‬مخاطبان برای ارزیابی اثار‬ ‫دست به مقایســه کارهای در حال پخش‬ ‫می زنند‪ ،‬یعنــی یک کار به جــای اینکه با‬ ‫معیارها و مــاک های فرمــی و محتوایی‬ ‫ارزیابی شــود با دیگر اثار مقایسه می شود‬ ‫و این ها اتفاقاتی اســت که در این ســاعت‬ ‫پخش می افتد‪.‬‬ ‫کســالت و اطنابی کــه در دوران‬ ‫ســربازی برای ســربازها وجود‬ ‫دارد‪ ،‬از زبان خیلی از ان ها شنیده‬ ‫ن‬ ‫می شــود‪ .‬ما وقتی به اعزام ای ‬ ‫سربازها به پادگان می رسیم‪ ،‬انگار‬ ‫که شکل و ریتم تدوین هم مقداری‬ ‫کندتر می شود‪ .‬این موضوع فکر‬ ‫شده بوده و یا با داستان که پیش‬ ‫رفتید ناخوداگاه به این ریتم رسید؟‬ ‫بدنه اصلی ســریال داســتان یلدا و یحیی‬ ‫است و کلیت ریتم و نواخت سریال بر اساس‬ ‫پیگیــری روایت این دو شــکل می گیرد و‬ ‫هر تغییری در ریتــم تابع این رابطه و دور و‬ ‫نزدیکی این دو فرد با یکدیگر اســت‪ ،‬البته‬ ‫روایت هــای همزمان دیگــری مثل روایت‬ ‫شــهاب هم داریم که ریتم خــاص خود را‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫ایا در پرداخت به مقوله ســرباز‪،‬‬ ‫پادگان ها و ‪...‬؛ باید و نبایدهایی به‬ ‫شما تحمیل شد و چقدر سفارش‬ ‫در سریالتان دخیل شد؟‬ ‫همکاری شکل پژوهشــی داشت‪ .‬جلسات‬ ‫مختلفی برای اشنایی با ابعاد مختلف مقول ه‬ ‫ســربازی داشتیم که بخشــی از مطالعه ما‬ ‫بود‪ .‬اصوال پژوهش همیشــه باعث می شود‬ ‫طرح های اولیه قبل از شــروع پژوهش وارد‬ ‫مراحل بعدی خود شــوند و این یک روند‬ ‫معمول در کار اســت که پژوهــش باعث‬ ‫رسیدن کارها به منزل نهایی خود می شود‪.‬‬ ‫‪35‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 32 ‫نمای نزدیک‬ ‫درباره سریال بچه مهندس‬ ‫اقایقهرمان‬ ‫دنیا خمامی‪ : :‬فصل سوم «بچه مهندس» توانست نظر مثبت مخاطبان را در‬ ‫ماه مبارک رمضان و پس از ان جلب کند؛ قطعا این محبوبیت اتفاقی نبود ان‬ ‫هم در شرایطی که گروه بازیگران ان تغییر پیدا کرد و همین ممکن بود کار‬ ‫را با کاهش مخاطب روبه رو کند اما این مجموعه قطعا با تکیه بر فیلمنامه جذابش‬ ‫توانست نگاه بیننده را همراه خود سازد‪ .‬اگر بخواهیم این مجموعه را بررسی کنیم‬ ‫می توانیم دالیل متعددی برای این خوش وقتی در پخش پیدا کنیم اما مهم ترین‬ ‫پارامترهای این موفقیت را با هم در ادامه مرور می کنیم‪.‬‬ ‫سریالی که میان‬ ‫ملودرام و درام با‬ ‫شیرینی داستان‬ ‫را تعریف می کند و‬ ‫به جای انکه تعداد‬ ‫اتفاقات را باال ببرد‪،‬‬ ‫موقعیت ها را بیشتر‬ ‫و در خدمت داستان‬ ‫پیش می برد‬ ‫ ‬ ‫داستان‬ ‫قصه گویی در میان سریال ها و مجموعه های‬ ‫تلویزیونی حلقه مفقوده جذابیت در میان اثار‬ ‫است که مخاطب را از همراهی صفر تا صدی‬ ‫بازمــی دارد و اگر موفقیتی نصیب ســریال‬ ‫می شــود‪ ،‬صرفا در بعضی از قسمت هاســت‬ ‫و همیشــگی نیســت‪ .‬نکته ای که در سریال‬ ‫«بچه مهندس» به خوبی رعایت شــد و یکی‬ ‫از تمهیدات اصلی در جــذب مخاطب در هر‬ ‫سه فصل بود‪.‬‬ ‫ســریالی که میان ملودرام و درام با شیرینی‬ ‫داستان را تعریف می کند و به جای انکه تعداد‬ ‫اتفاقات را باال ببرد‪ ،‬موقعیت ها را بیشتر و در‬ ‫خدمت داستان پیش می برد‪ .‬موقعیت هایی‬ ‫که اغلب تحت تاثیر یکی از شــخصیت های‬ ‫منفی در راستای زیرپا گذاشتن حق یکی از‬ ‫کاراکترهای مثبت پیش می اید و پس از یک‬ ‫چالش جدی حق به حق دار می رسد و همین‪،‬‬ ‫میزانسن های جذابی را به وجود می اورد‪.‬‬ ‫اضافه کردن فاز امنیتی به سریال یک تصمیم‬ ‫پر از ریســک بود چــرا که ممکن بــود این‬ ‫مجموعه را تبدیل به سریالی سفارشی کند؛‬ صفحه 33 ‫خصیصه هایی است که حاال در اجتماع برای‬ ‫ما گمشــده و کمتر پیداســت! قدرتمند‪ ،‬با‬ ‫اخالق‪ ،‬وفــادار و بامعرفت‪ ،‬با ادب‪ ،‬عاشــق‬ ‫پیشه و ‪ . ...‬نقطه مقابل او مردی صاحب مال‬ ‫و ســرمایه اما بی رحم و بدون هیچ پایبندی‬ ‫به اصول اخالقی است که شاید در نگاه اول‬ ‫کاریکاتوری از واقعیت به نظر برسد اما پیش‬ ‫که بــرود جذابیت های داســتانی و حضور‬ ‫قهرمان و ضدقهرمان‪ ،‬داســتان را ملموس و‬ ‫برای مخاطب ایرانی جذاب می کند‪ .‬شــاید‬ ‫این شــکل روایت کلیشــه و قدیمی شده‬ ‫باشد و به یقین‪ ،‬روایت جدید که شخصیت‬ ‫پردازی رئال و خاکستری و بدون قهرمان و‬ ‫ضدقهرمان دارد‪ ،‬برای جامعه امروز واقعی تر و‬ ‫درست تر است اما پسند مخاطبی که سال ها‪،‬‬ ‫مجموعه های نوســتالژیکش را با این شکل‬ ‫از پردازش شــخصیت دیده و در پایان بندی‬ ‫هم به پایان شاد رســیده به این نوع روایت‬ ‫نزدیک تر اســت و به همین دلیــل بود که‬ ‫«بچه مهندس» دچار اقبال عمومی شــد‪.‬‬ ‫هرچند که در این مدل شخصیت پردازی هم‬ ‫نمی توان بیش از اندازه اغراق به خرج داد چرا‬ ‫که خنده دار جلوه می کند و به تیپ می رسد؛‬ ‫مشابه اشتباهی که هم در انتخاب بازیگر و هم‬ ‫در شکل طراحی ساختمان شخصیت برای‬ ‫کاراکتر مهندس عباسی و دخترش مژگان‬ ‫رخ داد که خارج از کادر دچار تغییر شخصیت‬ ‫شد و هم ادبیات‪ ،‬هم رفتار و هم داستانی که‬ ‫برای دگرگونی رفتاری او درنظر گرفته شد‬ ‫به شدت باسمه ای و دوست نداشتنی نمایش‬ ‫داده شد‪.‬‬ ‫در انتخــاب بازیگر هم بــرای ضدقهرمان از‬ ‫کمااینکه در پایان بندی این انگ به مجموعه‬ ‫چسبید و شکل پایان بندی با اینکه حماسی‬ ‫بود اما انقدرها با ذات ســریال در این فصل و‬ ‫فصل های قبل هم خوانی نداشت‪.‬‬ ‫ ‬ ‫شخصیت ها‬ ‫شاید در روند فیلمنامه نویســی نوین دیگر‬ ‫از شخصیت های ســیاه و سفید محض کمتر‬ ‫استفاده می شــود و میزان شــخصیت های‬ ‫خاکســتری کمتر اســت اما مخاطب ایرانی‬ ‫نشان داده که بی میل به همان کاراکترهای‬ ‫صفر و صــدی قدیمی نیســت‪ ،‬چیزی که با‬ ‫درصد باالتری در سریال های دنباله دار ترکی‬ ‫هم شاهد ان هستیم و سال گذشته در فصل‬ ‫سوم «ستایش» هم شاهد موفقیتش بودیم‪.‬‬ ‫در سومین فصل از «بچه مهندس» هم بیشتر‬ ‫از دو فصل گذشــته این شــکل از پرداخت‬ ‫شخصیت را شــاهد بودیم و این شیوه پاسخ‬ ‫مثبتی هم از مخاطب گرفت‪.‬‬ ‫جــواد جوادی بــه عنوان شــخصیت اصلی‬ ‫که حالــت قهرمــان بــه خــود می گیرد‪،‬‬ ‫از نگاه روانشناســی اجتماعــی دارای همه‬ ‫بازیگرانی اســتفاده شد که صورتی با اجزای‬ ‫غلوامیز تری دارنــد و برای نقش های مثبت‬ ‫ت ظریف تری دارند‬ ‫بازیگرانی که ترکیب صور ‬ ‫انتخاب شدند‪ .‬هرچند که در انتخاب برخی‬ ‫اشتباه فاحشی انجام داده است‪.‬‬ ‫ ‬ ‫تعدد لوکیشن‬ ‫یکی از دالیل موفقیت «بچه مهندس» این‬ ‫بود که به لحــاظ بصری از میزانســن های‬ ‫تکراری اســتفاده نمی کرد و تعدد لوکیشن‬ ‫یک شاخصه مثبت برای این سریال به حساب‬ ‫می امد و داســتانک ها به قصه شــخصیت‬ ‫چندبعدی داده بودند که نیاز به لوکیشن های‬ ‫متعدد برای تعریف کردن داشــت و همین‬ ‫توانست در برخی اوقات مجموعه ای را که در‬ ‫فصل سوم خود به سر می برد از اطناب نجات‬ ‫دهد‪ .‬از انجایی که تــم علمی و تحقیقی هم‬ ‫در داستان وجود داشت موقعیت های مکانی‬ ‫تازه تری پیش چشم مخاطب در ازمایشگاه‪،‬‬ ‫محل مسابقه‪ ،‬دانشــگاه و ‪ ...‬می امد و همین‬ ‫یک امتیاز برای سریال محسوب می شد‪.‬‬ ‫کارگردانی ‬ ‫مجموعه ای از دکوپاژ درست‪ ،‬قاب های ساده‬ ‫و بی ادا‪ ،‬فرار از تجربه گرایی های تصویر به نفع‬ ‫همراهی مخاطب کم دانش تر و وسعت بخشی‬ ‫به دامنه بیننده ها‪ ،‬بازیگرانی درســت‪ ،‬بیان‬ ‫جزئیات شــیرین و ‪ ...‬همه و همه کارهایی‬ ‫اســت که یک کارگردان در بجا بودن ان ها‬ ‫نقــش دارد و ایــن نقش در ســریال «بچه‬ ‫مهندس» با اغماض بر بعضــی از نقصان ها‪،‬‬ ‫غیرقابل کتمان بود‪.‬‬ ‫از انجایی که تم‬ ‫علمی و تحقیقی هم‬ ‫در داستان وجود‬ ‫داشت موقعیت های‬ ‫مکانی تازه تری پیش‬ ‫چشم مخاطب در‬ ‫ازمایشگاه‪ ،‬محل‬ ‫مسابقه‪ ،‬دانشگاه و ‪...‬‬ ‫می امد و همین یک‬ ‫امتیاز برای سریال‬ ‫محسوب می شد‬ ‫‪37‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 34 ‫تحلیل‬ ‫نگاهی به تحلیل هایی که به سریال «زیرخاکی »شد‬ ‫عـتیـقه!‬ ‫گروه تلویزیون ‪ :‬سریال زیر خاکی یکی از ان مجموعه های رمضانی بود که‬ ‫مخاطب را غافلگیر کرد و بازیگران کار بیش از هرچیز سبب درخشش این‬ ‫مجموعه مناسبتی شدند‪ .‬از پژمان جمشیدی و هادی حجازی فر گرفته تا‬ ‫ژاله صامتی و گوهر خیراندیش و حتی بازیگر نقش کودک کار ‪ ،‬اشنایی زدایی از سبک در‬ ‫کار جلیل سامان کارگردان این سریال یکی از نکات تامل برانگیز بود که نتیجه بدی را‬ ‫پیش رو نداشت‪ .‬مایل بودیم در پرونده ای برای این سریال با کارگردان و بازیگران این‬ ‫مجموعه صحبت کنیم که هیچ یک همکاری نکردند و تمایل به گفتگو با رسانه ها نداشتند‬ ‫در نتیجه چند نمونه از نقدهای مطرح شده درباره این سریال را در ادامه از نظر‬ ‫می گذرانید‪.‬‬ ‫طهماسب صلح جو‬ ‫به نظرم سریال زیرخاکی سریال جذابی است به این دلیل که پرداخت‬ ‫شخصیت ها جذاب اســت‪.‬حضور پژمان جمشیدی در این سریال واقعاً‬ ‫غافلگیرکننده اســت؛ به رغم این که قب ً‬ ‫ال هم او را در نقش های کمدی‬ ‫دیده ایم بازی او اینجا و در این نقش‪ ،‬جذاب و دل نشــین اســت؛ ژاله‬ ‫صامتی هم خیلی خــوب کاراکتر خــودش را ارائه داده اســت‪ .‬حتی‬ ‫کودکی که در این سریال است در نقش کاوه بازی می کند از پس نقش‬ ‫به خوبی برامده اســت و به عقیده ام این ها موضوعاتی هستند که باعث‬ ‫جذابیت یک سریال می شــوند‪ .‬وقتی شــخصیت ها و تیپ ها به خوبی‬ ‫پرداخته شده باشند و بازیگران بتوانند به خوبی در نقش خود بدرخشند‪،‬‬ ‫کار خــوب از اب درمی اید و از ایــن نظر زیرخاکی کار خوبی اســت‪.‬‬ ‫روند داستان دچار تکرار نشده اســت و دائم می بینیم اتفاقات جدیدی‬ ‫می افتد و هر قسمت اتفاقی می افتد که نمی گذارد قصه و ماجراها دچار‬ ‫لکنت و تکرار شوند و این موضوع این سریال را قشنگ کرده است‪.‬‬ ‫کیوان امجدیان‪ /‬خبرگزاری میزان‪:‬‬ ‫رضا صائمی ‪ /‬روزنامه شرق ‪:‬‬ ‫ایجاد فضای مفرح و خلق خنده در زمینه یک موقعیت مبارزاتی که هم بتواند‬ ‫جدیت کنش سیاســی و مقاومت انقالبی را ضایع نکند و هم در سویه های‬ ‫کمیک خود به ورطه لودگی یا طنز ســخیف نیفتد‪ ،‬کار دشــواری است و‬ ‫جلیل ســامان توانســته با موفقیت روی لبه این مرز حرکت کند‪ .‬از جنبه‬ ‫دراماتیک نیز با قصه ای پر از تعلیق و کشش مواجه هستیم که در ذات ان‬ ‫درامی معمایی وجود دارد‪ .‬در واقع قصه بر مبنای یک تعلیق و کشــمکش‬ ‫جست وجوگرانه و ماجراجویانه شکل گرفته و پیش می رود‪ .‬کشف زیرخاکی‬ ‫در ذات خود تعلیق و التهاب و هیجانی دارد که نوعی ریتم درونی را فارغ از‬ ‫چگونگی روایت ایجاد می کند‪ .‬این ریتــم درونی با تعلیق های بیرونی قصه‬ ‫به تعقیب و گریزها یا تنوع و تعدد رخدادها و خرده داستان ها که با تنوع در‬ ‫لوکیشن هم همراه است‪ ،‬کمک کرده تا مخاطب از همان ابتدا با هیجان و‬ ‫ریتم باال قصه را دنبال کرده و با فراز و نشیب های ان همراه شود‪ .‬این عناصر‬ ‫به شــکل گیری یک دینامیک و پویایی در قصه منجر شده و ضرباهنگ ان‬ ‫را تناسب بخشیده است‪ .‬بدون شک لحن و روایت کمیک قصه و کستینگ‬ ‫هوشمندانه و درست بازیگران بر این جذابیت افزوده است‪.‬‬ ‫مانا حبیبی پور ‪ ،‬سایت ویجی مگ‪:‬‬ ‫زیرخاکــی اثری کمــدی در حال و هوای ســاخته های پیشــین کارگردان‬ ‫اســت با این تفاوت که هیچ چیز جدی نیســت و قرار است باشخصیت هایی‬ ‫شوخ وشــنگ در دل تاریخ معاصر همراه باشــیم‪ .‬ایده زیرخاکی به هیچ وجه‬ ‫بدیع نیســت و تالش های یک ســاده لوح برای پیدا کردن گنج و زیرخاکی‪،‬‬ ‫دســت مایه اثار دیگر قرار گرفته که از جملــه ان ها می توان بــه نابرده رنج‬ ‫ساخته «علیرضا بذرافشــان» اشــاره کرد‪ .‬بااین حال حضور بازیگرانی مثل‬ ‫«پژمــان جمشــیدی»‪« ،‬ژاله صامتــی»‪« ،‬گوهــر خیراندیــش»‪« ،‬هادی‬ ‫حجازی فر» و… در کنــار طراحی صحنه خوب‪ ،‬لحظه هــای بانمک و تداعی‬ ‫حال ان ســال ها نوید اثری متفــاوت را در اولین قســمت ها می داد‪.‬‬ ‫حس و ِ‬ ‫اما این سریال هم نتوانست ان طور که انتظار می رفت موفق عمل کند و از مسیر‬ ‫اصلی منحرف شد‪ .‬اما همین که ســعی می کند در کنار خوش ساخت بودن و‬ ‫استفاده از تیم بازیگری قدرتمند (که شــاید تنها و اصلی ترین برگ برنده اش‬ ‫باشد)‪ ،‬لحظات مفرحی خلق کند و مخاطب غمگین و کم حوصله این روزها را‬ ‫برای لحظاتی سرگرم نگه دارد‪ ،‬قابل احترام است‪.‬‬ ‫در «زیرخاکــی» داســتان جــذاب و نوگرایــی در شــکل مواجهــه بــا موضــوع انقــاب و روایــت اتفاقــات و حوادثــی کــه در‬ ‫بســتر انقــاب رخ می دهــد‪ ،‬دیــده می شــود‪ .‬ایــن حــوادث ممکــن بــود در هر بســتر دیگــر قابــل روایــت باشــد‪ ،‬امــا اوردن‬ ‫ایــن حــوادث در بســتر انقــاب کار جذابی بود کــه جلیل ســامان بــه خوبــی از عهــده ان برامــد‪ .‬بازی های بســیار خــوب پژمان‬ ‫جمشــیدی‪ ،‬هادی جحازی فر‪ ،‬ژاله صامتی و رایان ســرلک؛ بازیگــر کودک نشــان از توانمندی ســامان در بازی گیری از بازیگــران دارد‪.‬‬ ‫خط داستانی خیلی خوب پیش رفت‪ ،‬اما ای کاش قسمت اخر این گونه تمام نمی شد و این تعداد مخاطب را در قسمت اخر رها نمی کرد‪ .‬البته که‬ ‫فصل بعدی سریال تولید خواهد شد‪ ،‬اما به نظر منطقی نبود فریبرز که به گنج و ثروتی رسیده به یکباره تصمیم به فروش ان در خارج از کشور بگیرد‪،‬‬ ‫ان هم از طریق عراق که در بحبوحه شروع جنگ بود‪ .‬ای رویه برعکس قسمت های قبل بود که در ان ها تمام اتفاقات به درستی چیده و اجرا شده بود‪.‬‬ صفحه 35 ‫رضا صائمی ‪ /‬روزنامه شرق ‪:‬‬ ‫ایجاد فضای مفرح و خلق خنده در زمینه یک موقعیت مبارزاتی‬ ‫که هم بتواند جدیت کنش سیاســی و مقاومت انقالبی را ضایع‬ ‫نکند و هم در ســویه های کمیک خود به ورطــه لودگی یا طنز‬ ‫سخیف نیفتد‪ ،‬کار دشــواری است و جلیل ســامان توانسته با‬ ‫موفقیت روی لبه این مرز حرکت کند‪ .‬از جنبه دراماتیک نیز با‬ ‫قصه ای پر از تعلیق و کشش مواجه هستیم که در ذات ان درامی‬ ‫معمایی وجود دارد‪ .‬در واقع قصه بر مبنای یک تعلیق و کشمکش‬ ‫جست وجوگرانه و ماجراجویانه شکل گرفته و پیش می رود‪ .‬کشف‬ ‫زیرخاکی در ذات خود تعلیق و التهاب و هیجانی دارد که نوعی‬ ‫ریتم درونی را فارغ از چگونگی روایــت ایجاد می کند‪ .‬این ریتم‬ ‫بو گریزها یا تنوع و تعدد‬ ‫درونی با تعلیق های بیرونی قصه به تعقی ‬ ‫رخدادها و خرده داستان ها که با تنوع در لوکیشن هم همراه است‪،‬‬ ‫کمک کرده تا مخاطب از همان ابتدا بــا هیجان و ریتم باال قصه‬ ‫را دنبال کرده و با فراز و نشیب های ان همراه شود‪ .‬این عناصر به‬ ‫شکل گیری یک دینامیک و پویایی در قصه منجر شده‬ ‫و ضرباهنگ ان را تناســب بخشیده است‪ .‬بدون‬ ‫شــک لحن و روایت کمیک قصه و کستینگ‬ ‫هوشمندانه و درست بازیگران بر این جذابیت‬ ‫افزوده است‪.‬‬ ‫ابراهیم عمران‪ ،‬سینما سینما ‪:‬‬ ‫ادمهایی که بی توجه به اطراف‪ ،‬در پی دنیای ســاده خویش بودند و برای شان‬ ‫فرقی نمی کرد که ” کشتیبان را سیاســتی تازه اید و امد”‪ .‬به راستی هیچ گاه تا‬ ‫این حد رئال و عینی در تلویزیون شــاهد ان نبودیم اینگونه مردمان نیز‪ ،‬نشان‬ ‫داده شوند که فرق زیر خاک و روی خاک را ندانند و حرجی هم نبود که بدانند‪ .‬و‬ ‫این دسته مردم‪ ،‬زندگی شان روز و شبی بود که در پی هم می امد و می رفت‪ .‬بی‬ ‫خبر از تشکیل کابینه و امد و رفت این وزیر و ان وزیر‪ .‬فقط می دانستند شاهی‬ ‫در مملکت است و بس‪ .‬کارگردان و نویسنده ســریال به باورم‪ ،‬قصه ی ادمهایی‬ ‫را نشان داد که گمشده بودند در تعریف و تفسیر تاریخ‪ .‬افرادی که سمپات فرد و‬ ‫جناح و دسته و سمت خاصی نبودند‪ .‬بی محابا انچه برای شان ارجحیت داشت؛‬ ‫سر در گریبان ِ خویشتن داشتن بود‪.‬‬ ‫خبرانالین‪ /‬ایمان عبدلی‬ ‫انتخاب یــک برهه تاریخی ملتهب و متشــنج برای تعریف کردن یک داســتان‬ ‫طنز‪ ،‬هم دشــوار اســت و هم تهدیدی که می تواند تبدیل به فرصت شود‪ .‬جلیل‬ ‫ســامان که پیش از این در «ارمغان تاریکی»‪« ،‬پروانه» و «نفس» هم فضاهایی‬ ‫مشــابه را تجربه کرده بود‪ ،‬این بار با طنز به ســال های انقالب نقب زده اســت‪.‬‬ ‫هر چقدر که ســاخت ملودرام در ان ســال ها ساده تر است‪ ،‬ســاخت طنز راه‬ ‫رفتن روی لبه تیغ اســت‪ .‬خصوصا این که طنز و کمدی اگر با احاطه ایدئولوژی‬ ‫همراه باشــد‪ ،‬مخاطب را پس می زنــد‪« .‬زیرخاکی» اما با یک دوقطبی ســعی‬ ‫کرده از دســت ایدئولوژی فرار کند؛ یک طرف کار فریبرز اســت کــه در میانه‬ ‫انقالبی گری و غلیان شور مردم کوچه و خیابان‪ ،‬اتفاقا دائما همه را پرهیز می دهد‬ ‫و تماما فکر زندگی خودش و پری چهر اســت‪ ،‬از ان طــرف فرهاد اما چیزی جز‬ ‫اندیشــه سیاســی ندارد و تمام اراده اش معطوف به تغییر نظم اجتماعی است‪.‬‬ ‫«زیرخاکی» بــه محض این که بــه یکی از ایــن دو طرف بغلتــد‪ ،‬کارش برای‬ ‫نگه داشــتن مخاطب دشــوار می شــود‪ ،‬کار هنر تصویر و بازنمایی برهه هایی‬ ‫مختلف از زندگی روزمره اســت و جلیل ســامان به درســتی تــا اینجای کار‬ ‫قضاوت را به مخاطب ســپرده اســت‪ .‬حرکت روی این لبه تیغ‪ ،‬امــا دائما باید‬ ‫با تزریق تمهیداتی باشــد که در درجه اول کشــش داســتانی ایجاد کند و در‬ ‫درجه بعدی نمکین باشــد‪ُ .‬کنه اصلی قصــه‪ ،‬یافتن زیرخاکی توســط فریبرز‬ ‫اســت که البته در این بخش این نقد وارد است که ســریال در بخش هایی دچار‬ ‫ســکون روایی می شــود و تعلیق و کمدی اش از تعادل خارج می شــود‪ .‬شــاید‬ ‫عمده ترین نقد به «زیرخاکی» همین باشــد کــه گاها درجا می زنــد و روایت‬ ‫طولی متناســبی نــدارد و در اصطالح عامیانه کســل کننده می شــود‪.‬‬ ‫حرکت‬ ‫ِ‬ ‫هر چنــد وجود گونه هــای مختلف کمــدی در داســتان‪ ،‬برگ برنده ســریال‬ ‫اســت‪ .‬از لحن کــه در شــخصیت توران خانــم بــا بــازی گوهرخیراندیش و‬ ‫عقبه شــیرازی اش به خوبی گنجانده شــده تــا کمدی اسلپ اســتیک که در‬ ‫میان زوج داســتان‪،‬‬ ‫ُچ ُلفت بازی های فریبرز ظهور پیدا می کند‪ .‬از کمدی تضاد ِ‬ ‫فریبرز و پری چهر کــه دائما با دیالــوگ و بهره گیری از طنــز کالمی موقعیت‬ ‫طنز ایجاد می کنند تا تمهیدات ســاده و پرتکرار‪ ،‬مثل اشــتباه گرفته شدن یک‬ ‫ادم معمولی با یک ادم انقالبی یا درســت نشــنیدن نام کاوه توسط پدر فریبرز‪.‬‬ ‫عالوه بر این تالش های کارگردان برای خلق میزانسن های خاطره انگیز و در عین‬ ‫حال درست‪ ،‬قابل توجه است‪.‬‬ ‫‪39‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 36 ‫زیر ذره بین‬ ‫نگاهی دقیق تر به « پایتخت‪»6‬‬ ‫«شکـلکی از خانواده»‬ ‫اریا باقری‪ :‬هرگز نمیتوان در دل تاریخ مجموعه های تلویزیونی منتشر شده از صدا و سیما چنین‬ ‫انبساط مضمونی و تک هجایی از محتوای برامده از سریالی را چنین در نظر داشت که به واسطه‬ ‫سلسله فصل های متمادی که در ایام نوروز و یا ماه مبارک رمضان اینچنین مردم را سرگرم‬ ‫می کرد‪ ،‬در گستره عظیمی از موفقیت قرار بگیرد‪ .‬مجموعه سریال «پایتخت» از «سیروس مقدم»‪ -‬فیلمساز با‬ ‫تجربه و بسیار پرکار و تکنیکال صدا و سیما‪ -‬با شکل استاندارد خود توانسته است یکی از خاطره انگیزترین و‬ ‫محسوس ترین اثار سریال های خود را به واسطه متن فوق العاده زیبا و منحصر به فرد مرحوم «خشایار الوند» و‬ ‫«محسن تنابنده»‪ ،‬در حیطه مردم شمال کشور ایران و مشکالتشان بازنمایی کند‪.‬‬ ‫تاکنون هیچ سریالی‬ ‫به طور جد نتوانسته‬ ‫است مانند سریال‬ ‫«پایتخت» ‪ -‬که‬ ‫درلحظات حسی‬ ‫و فرمیکی که رنگ‬ ‫و بوی خانواده و‬ ‫خانواده دوستی را‬ ‫بدرستی متجلی‬ ‫می کند‬ ‫«پایتخت» را می توان مجموعه ای دانســت‬ ‫که از پس تمامی فراز و فرودها‪ ،‬شــیوه نوین‪،‬‬ ‫جدید و بدیعی را در دل ســریال های کمدی‬ ‫تلویزیونی به منصه ظهور رســانده و توانسته‬ ‫است مسیر نوین و قابل توجهی را برای خودش‬ ‫در نظر بگیــرد؛ تقلید ســاختاری نمی کند و‬ ‫از دل جریانــات روایی خــود مخاطب را یک‬ ‫گام با اثرش جلو می برد و بیننده را با اتمســفر‬ ‫نواورانه ای اشــنا می ســازد‪ ،‬پــس خالقیت‬ ‫متنی و داســتانی «پایتخت» از این حیث که‬ ‫در فضاســازی بدیعی‪ ،‬کاراکترهای ساده و نه‬ ‫چنــدان پیچیده اش را بازســازی و بازافرینی‬ ‫می کند و دســت اخر به قــدری در جهان اثر‬ ‫خود ملموس می ســازد که محاوره کاراکترها‬ ‫محاوره ما می شود بســیار حائز اهمیت است‪.‬‬ ‫درست است که سوژه اصلی سریال «پایتخت»‬ ‫را باید از کاربست خانواده بررسی کرد اما هرگز‬ ‫نمی توان نویسنده نهفته این جنس دیالوگ ها و‬ ‫کنش مندسازی کاراکترها را از بالفعل نبودنشان‬ ‫نادیده گرفت‪ .‬به عبارت دیگــر «پایتخت» با‬ ‫تمامی افت و خیزی که در مراحل اجرا پشــت‬ ‫ســر می گذارد تا بهترین را ارائــه دهد با یک‬ ‫جنس خاص‪ ،‬روتین و شناخته شــده داستان‬ ‫خود را جلو می برد که این امــر افت فیلمنامه‬ ‫در برخی از فصولش نظیر اخرین فصل خود‪-‬‬ ‫«پایتخت‪ -»6‬است‪ .‬البته که نمی توان سریال‬ ‫«پایتخت» را بی نقص دانســت و صدالبته که‬ ‫نمی توان چنین ادعا کرد که تاکنون با سریالی‬ ‫در صدا و سیما مواجه شــده ایم که توانسته‬ ‫است بســان «پایتخت» این میزان رضایت‬ ‫مخاطبین خود را در هر قشر سنی جذب کند‬ ‫و پذیرای نقدهای منصفانه و غیرمنصفانه به‬ ‫این شکل اثر باشد‪ .‬زیرا هنگامی که به صورت‬ ‫اجزاشناســانه و ریشــه ای‪ ،‬ماحصل نتایج از‬ ‫سریال «پایتخت» را بررسی می کنیم متوجه‬ ‫می شویم که تاکنون هیچ سریالی به طور جد‬ ‫نتوانسته است مانند سریال «پایتخت» ‪ -‬که‬ ‫درلحظات حســی و فرمیکی که رنگ و بوی‬ ‫خانواده و خانواده دوستی را به درستی متجلی‬ ‫می کند‪ -‬این میزان‪ ،‬از هرفصلی که پشت سر‬ ‫می گذارد بیرق محبوبیت را بدون هیچ تپق و‬ ‫ساختارزدایی سبکی به اهتزاز در بیاورد‪ .‬این‬ ‫مجموعه با تمامی مناقشــات و یا اختالفات‬ ‫رسانه ای توانسته اســت با گذر از هر فصلش‬ ‫برخالف برخی مجموعه هــای تلویزیونی و‬ ‫یا شــبکه خانگی معروف و مطرح‪ ،‬به ترتیب‬ ‫مانند‪« :‬ستایـــش» و «شهرزاد» که از پس‬ ‫یک فراز عالی نتوانســتند فرود باشکوهی را‬ ‫از ان خود کنند؛ با دقــت و ظرافت در ظرف‬ ‫کلی اثر خود‪ ،‬چینشی دقیق روایی ایجاد کند‬ ‫که متن مجموعه با وجود گره های متوسط و‬ ‫عامه پسند و عوامانه خود‪ ،‬به صورت هر فصل‬ ‫منفک از دیگری دچار انفصال نشود‪.‬‬ ‫هرچنــد که ایــن انفصــال درون مجموعه‬ ‫فیلم های دنباله دار کمدی نیز در ســینمای‬ ‫جهان و مخصوصا ایران به وفور یافت می شود‬ ‫و می توان به سری دوقســمتی «خوب‪ ،‬بد‪،‬‬ صفحه 37 ‫جلف» و یا «گشــت ارشاد» و «نهنگ عنبر»‬ ‫اشــاره نمود که هرگز نتوانســتند به نسبت‬ ‫توازن مضمونی و باالنس حایل شــکلی که‬ ‫نســخه اغازین انان بر مطبوعات و گیشــه‬ ‫و توجه مخاطبان گذاشــته بــود؛ این خال را‬ ‫با نســخه های بعدی جبران و پر کنند‪ .‬البته‬ ‫نباید غافل شد که اساسا پایه قیاس و قرابت‬ ‫این دومدیوم از بن مایه های رسانه ای خود با‬ ‫یکدیگر متفاوت و متغیر هستند‪.‬‬ ‫ســریال پایتخت با تمــی خانواده محور‪،‬‬ ‫بیشــتر تاثیــر کمــدی خــود را از دل‬ ‫موقعیت ســنجی های متعدد و مختلفی که‬ ‫کاراکترهــا ان را خلق می کنند ســاختمان‬ ‫خود را اســتخراج کرده است و این امر سهل‬ ‫و ساده ای نبود که هرکســی بتواند‪ -‬غیر از‬ ‫«خشــایار الوند»فقید‪ -‬اینچنین مشکالت‬ ‫شــخص اول داســتان را‪ ،‬دغدغه شخصی‬ ‫داســتان‬ ‫ثانی و ســپس راز شــخص ثالث‬ ‫ِ‬ ‫خود کند؛ به گونــه ای که از هــر جبهه که‬ ‫مخاطب با کاراکتری همراه می شــود؛ جبهه‬ ‫مخالف به واســطه همان کنش شخص قبل‬ ‫حساسیت خود را نشــان داده و از خود اکتی‬ ‫نشان می دهد که کنون شخص ثالث دیگری‬ ‫روی ان حســاس اســت‪ .‬به همین علت در‬ ‫تمامی پایتخت ها؛ این کاراکترها هستند که‬ ‫در عین موقعیت زا بودن قصــه خود‪ ،‬همه را‬ ‫درگیر می کنند‪ .‬درست است که سعی شده‬ ‫تمامی کاراکترهای قصــه اصلی «پایتخت»‬ ‫پرسوناژی یکسان و قابل تعین داشته باشند‬ ‫اما همچنــان فیلمنامــه از برخی نقص های‬ ‫بنیادین شخصیت پردازانه متن اثر‪ -‬مخصوصا‬ ‫در «پایتخت‪ -»6‬چنان رنج می برد که هرگز‬ ‫نمی تواند خود را به نسبت سایر کمدی های‬ ‫منظم‪ ،‬حرفه ای و بســیار ظریف قسمت های‬ ‫قبلی بی همتا سازد‪.‬‬ ‫حــال اگــر بــه درون کالبــد مجموعه‬ ‫«پایتخــت» نفوذ کنیــم می توانیــم باری‬ ‫دیگر با اطــاع قبلــی از کارگردانی معموال‬ ‫گزارشی و سریع االخبار «سیروس مقدم» در‬ ‫جزئیات قصه ای کــه معموال با چند دوربین‪،‬‬ ‫فضاســازی های خودش را کنترل می کند‪،‬‬ ‫نتیجه بگیریــم که عالوه بر تحــوالت متنی‬ ‫و ضمنی ســریال فیلمنامه نویس ســعی در‬ ‫جبهه مخالف‬ ‫به واسطه همان‬ ‫کنش شخص قبل‬ ‫حساسیت خود را‬ ‫نشان داده و از خود‬ ‫اکتی نشان می دهد‬ ‫که کنون شخص‬ ‫ثالث دیگری روی ان‬ ‫حساس است‬ ‫تغیر المان های همسان کمدیِ خود با سایر‬ ‫ّ‬ ‫کمدی های تلویزیونی دارد‪.‬‬ ‫محوریت کارگردان نیز با دوربین معموال روی‬ ‫دست‪ ،‬شخصیت محور و گاها گیج و تنش زای‬ ‫خود معموال با موضــع فیلمنامه ماحصل از‬ ‫نبوغ موقعیت سازی های «محسن تنابنده»‬ ‫یکدست می شــود و از دل این ترکیب یک‬ ‫وحدت ســازمان یافته از طرح کلی داستان‬ ‫برای مخاطب به درستی شماتیک خود را به‬ ‫دست می اورد‪ ،‬چرا که دوربین موقعیت محور‬ ‫و تعقیب کننده شخصیت «سیروس مقدم»‬ ‫سعی بران دارد که در گیجی مخاطب همان‬ ‫ســان عمل کند که کاراکتر در اســتیصال‬ ‫خود دســت و پا می زند و نیــز فیلمنامه اثر‬ ‫شخصیت ها را‪ ،‬شبیه مهره های شطرنج یکی‬ ‫پس از دیگری عالوه بر تحفیظ دایره هویت زا‬ ‫و منش ساز خود‪ ،‬وارد حوزه استحفاظی دیگر‬ ‫کاراکترها می کند؛ چنانچه کاراکترها برای‬ ‫روند قصه ممکن است به زندگی هم سرک‬ ‫بکشــند؛ به ناچار به یکدیگر دروغ بگویند؛‬ ‫همدیگر را ازار دهند و یا از پیروزی رقیبشان‬ ‫وســیله ای تخریب کنند و از حسادت پشت‬ ‫لب گاز بگیرند‪.‬‬ ‫تمامی این نکات مثبت اگــر از طراح اعظم‬ ‫روایت‪ ،‬پرده پوشــی نکند موردی ندارد اما‬ ‫اگــر چنین نشــود‪ ،‬قصه بســان «پایتخت‬ ‫‪ »6‬در موقعیت ســازی تمــام و کمال خود‬ ‫الکن می ماند؛ مســتاصل می شود و به جای‬ ‫همذات پنداری هایی همسو با جایگاه و ارزش‬ ‫کاراکتر‪ ،‬موضع می گیرد و در جامه ای شِ به‬ ‫نقد در شبهه مستغرق می ماند‪.‬‬ ‫از عوامل و بازیگران خوب و بسیار بااستعداد‬ ‫سریال که کامال به عینیت کامل نقش‪ ،‬خود‬ ‫را باور دارند و نقششــان را زندگی کرده اند‬ ‫دگردیســی قوام یافته‬ ‫و عمال بر یک مــدار‬ ‫ِ‬ ‫بسان انسان های حقیقی؛ پله ها را یکی یکی‬ ‫پشت سر می گذارند‪ .‬به سبب فیلمنامه های‬ ‫درخشان مرحوم «خشایار الوند» و «محسن‬ ‫تنابنده»‪ -‬تجربه گرایی می کنند و این حس‬ ‫را با مخاطب شریک می شوند نیز میتوان به‬ ‫درستی اکت و باورپذیری نسبی شخصیت ها‬ ‫ِ‬ ‫در وهله اجرا رسید‪ .‬به همین سبب «پایتخت‬ ‫‪ »6‬را می توان جزو معدود اثار سرگرم کننده‬ ‫و مفرحی دید کــه بااینکه چفت و بســتی‬ ‫چندان قوام یافته و عقلی به تناســب وجود‬ ‫شخصیت ها در ادغامشان به مضمون داستان‬ ‫دیده نمی شــود‪ ،‬می توان ان را اثری دانست‬ ‫که دغدغه دارد‪ ،‬شعار نمی دهد‪ ،‬اهل تظاهر و‬ ‫تساهل نیست و بااینکه یکی از بازوان نگارشی‬ ‫خود‪« ،‬خشایار الوند» فقید را از دست داده‬ ‫است اما همچنان می تواند کشان کشان خود‬ ‫را به مقصد ممزوج بــا انگاره های اجتماعی‬ ‫و نقادانه خود برســاند‪ .‬بااینکه ممکن است‬ ‫شخصیت ها هرکدام با گسستی وجودی به‬ ‫نسبت کدهای مقرر شــده در پرسوناژ خود‬ ‫مواجه شــوند اما همچنان می توان سیطره‬ ‫روایی «پایتخت ‪ »6‬را بــر خالف «پایتخت‬ ‫‪ - »5‬کــه اساســا از دل موقعیتی خطیر که‬ ‫محیطی شاد و توریستی را مبدل به محیطی‬ ‫خفقان زده و جنگی‪ ،‬با هوش خود می کند‪-‬‬ ‫متمایز‪ ،‬رئالیستی تر و امروزی تر دانست‪.‬‬ ‫یکی از بزرگ تریــن حفره های «پایتخت‬ ‫‪ »6‬جایگشت غلط شــخصیت ها به تناسب‬ ‫پرسوناژشان اســت؛ به عبارت دیگر منیت و‬ ‫منزلت و شان و شخصیتی که در این سلسله‬ ‫مجموعه ها برای تک تک این شخصیت ها به‬ ‫صورت دومینووار و پله پله کدگذاری شــده‬ ‫بــوده را فیلمنامه «پایتخت ‪ »6‬با تناســب‬ ‫‪41‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 38 ‫زیر ذره بین‬ ‫به تغییر ج ّوی یک کاراکتر مانند «ارســطو‬ ‫عامل» برهــم می زند که مطلقــا منطقی و‬ ‫قابل باور نیست‪ ،‬شــماتیک قیصرگونه او به‬ ‫هنگام ورود از این فصــل می تواند عالوه بر‬ ‫رجعت به یکی از فیلم هــای قبل از انقالب‬ ‫بســتر خوبی را از تحول ان پرسوناژ قدیمی‬ ‫«ارســطو» به مخاطــب انتقال دهــد اما‬ ‫هرگــز نمی تواند منحنی شــخصیت وی را‬ ‫در خروج از زندان بــرای مخاطب ملموس‬ ‫ســازد؛ او زندان رفتــه‪ ،‬برگشــته و اکنون‬ ‫هیچ تغییری نکرده اســت و تنها پز حبس‬ ‫کشیدن را می دهد؛ چون تیپ است و گویی‬ ‫فیلمنامه نویس عامدانــه برای وی محیطی‬ ‫صوری تراشیده است که برای قسمت های‬ ‫بعد بتواند دیالوگ هایی در دهان وی بیندازد‬ ‫و ( ُگل‪ُ ..‬گل) کنــد‪ .‬از ان طرف شــخصیت‬ ‫«نقی معمولی» که درســت است «محسن‬ ‫تنابنده» این شخصیت را عالی بازی می کند‬ ‫و خود بست ِر شکل گیری این نقش را سلسله‬ ‫مشــخص یکی از اقــوام خویش‬ ‫رفتارهای‬ ‫ِ‬ ‫دانسته اســت مطلقا تغییری در سکنات و‬ ‫وجناتش دیده نمی شود که هیچ‪...‬؛ بلکه در‬ ‫پرسوناژهایش پسرفت نیز داشته است‪.‬‬ ‫بااینکــه فیلمنامه‪ ،‬علنا در تیپ ســازی‬ ‫تســامح یک‬ ‫شــخصیت های داستانش به‬ ‫ِ‬ ‫کمدیادل ارتۀ ایرانیزه شــده شــبیه است؛‬ ‫انچنان که همه شــخصیت ها با ویژگی های‬ ‫تک خطــی و تک بعدی خود ثابت هســتند‬ ‫و تنهــا این موقعیت ها هســتند کــه برای‬ ‫انان رویداد می تراشــند و تغییر می کند تا‬ ‫کاراکترها به تناســب روحیــه و رفتارهای‬ ‫کلیت گرای خود واکنش هایی گاها کمیک‬ ‫نشــان دهند اما به خوبــی می تواند در دل‬ ‫کدهای ارائه شــده از ق َِبل خود نیز خالقیت‬ ‫به خرج دهد‪ -‬امــا نمی دهد‪ -‬چنانچه گویی‬ ‫«محســن تنابنده» با نبود یکی از دو بازوی‬ ‫قدرتمند نگارش در فیلمنامه «پایتخت»‪-‬به‬ ‫ایرونی [طنزهجوگونه‬ ‫ناچار طریقت روایت‬ ‫ِ‬ ‫برخاســته از موقعیــت] خــود را در حــد‬ ‫شــوخی ها وطعنه های کالمی بــه گونه ای‬ ‫سســت و َرکا َکت امیــز تنــزل می دهد که‬ ‫خرده پرسوناژهای قبلی کاراکتر نیز این بار‬ ‫معکوس جلوه می کنند و ابدا نخ نما نیستند و‬ ‫این می تواند ُحسن متن تلقی شود‪.‬‬ ‫درست است که اساسا کاراکترها به تناسب‬ ‫ ســنجی های خطیری که «محسن‬ ‫موقعیت‬ ‫ِ‬ ‫صحیــح برخی‬ ‫تنابنــده» با جای گــذاری‬ ‫ِ‬ ‫فضاســازی های روایی کاراکترها‪ ،‬استاندارد‬ ‫شمولی رفتار انان را با بازتابی از‬ ‫حس و جهان‬ ‫ِ‬ ‫واقعیت با شوخی های سطح باال و زبان مردم‬ ‫عامه پوشش داده است تا خال نبود «خشایار‬ ‫کالمی مبتنی‬ ‫الوند» به تناسب جنس کمدیِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سبک ان مرحوم حفظ شود؛ اما‬ ‫بر چارچوب‬ ‫از طرفی به کالبد پوسته ای شخصیت ها ضربه‬ ‫زده است و همین امر «پایتخت ‪ »6‬را دارای‬ ‫نویسند ه ای نهفته میکند و تعارضی‪ -‬حتی‬ ‫از حیث وجودیِ برخی شــخصیت ها‪ -‬میان‬ ‫زبان‬ ‫انچه که دیده شده و انچه که نیت را بر ِ‬ ‫سازندگان می اورد به وجود می اورد‪ .‬به عنوان‬ ‫مثال‪ :‬اگر بخواهیم عمال حضور شــخصیت‬ ‫به تناسب‬ ‫ سنجی های‬ ‫موقعیت‬ ‫ِ‬ ‫خطیر«محسن‬ ‫تنابنده» با‬ ‫صحیح‬ ‫جای گذاری‬ ‫ِ‬ ‫برخی فضاسازی های‬ ‫روایی کاراکترها‪،‬‬ ‫استاندارد حس و‬ ‫شمولی رفتار‪،‬‬ ‫جهان‬ ‫ِ‬ ‫انان را با بازتابی از‬ ‫واقعیت با شوخی های‬ ‫سطح باال و زبان‬ ‫مردم عامه پوشش‬ ‫داده است تا خال‬ ‫نبود «خشایار الوند»‬ ‫به تناسب جنس‬ ‫کالمی مبتنی‬ ‫کمدی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سبک ان‬ ‫بر چارچوب‬ ‫مرحوم حفظ شود‬ ‫«بهتاش» را که در این فصل بســیار بهتر از‬ ‫فصل قبل مخاطب با او به کاتارسیسم میرسد‪،‬‬ ‫به واسطه حضور و فعلیت مادرش «فهیمه» و‬ ‫دو کاراکتر «سارا و نیکا» ریشه یابی کنیم مثل‬ ‫«فهیمه» که با شغلش به عنوان ارایشگر تغییر‬ ‫اینچنینی رفتار‪ ،‬پوشاک و سکناتش به طور‬ ‫ِ‬ ‫ملموس مشخص نمی شود؛ و یا ان دو دختر‬ ‫که بسیار دفرمه و کارت پستالی بازی می کنند‬ ‫و هر از گاهی با بزرگترهــای خود دیالوگی‬ ‫خنثی و بدون میمیک می گویند و به دیگران‬ ‫بصورت نامحسوس توهین می کنند تا صرفا‬ ‫مخاطب چشمانش به انان نیز بیفتد‪ ،‬هرگز‬ ‫حضور ملموس «بهتاش» را به عنوان پسر اول‬ ‫«فهیمه» نمیتوانیم حس کنیم که او کجایی‬ ‫است؟ چقدر منیت دارد؟ و چقدر در پرستیژ‬ ‫خودش کوشایی به خرج داده است؟ از طرفی‬ ‫ما از شــماتیک این خانواده با تمامی ارکان و‬ ‫اجزایش انجام وظیفــه نمی بینیم؛ از «هما»‬ ‫در «پایتخت ‪ »6‬به نســبت تمامــی اُولدرم‬ ‫بُولدرم هایش مادرانگی حس نمی کنیم‪ ،‬هرگز‬ ‫نمی بینیم که به صورت حســی و دغدغه مند‬ ‫مادری کنــد‪« .‬نقی» نیز بــرای خانواده اش‬ ‫پدرانگی‬ ‫شــماتیک یک پدر را نمی سازد و از‬ ‫ِ‬ ‫خود مایه نمی گذارد؛ چــرا که فیلمنامه صفا‬ ‫و صمیمیت یک خانواده متعهد را به نســبت‬ ‫رکن قائم بالذات تک تک کاراکترها‬ ‫وظایف هر ِ‬ ‫به صورت حسی نمی سازد و همین امر به طور‬ ‫کلی شالوده‪ ،‬کارکرد و جنس روایت سریال را‬ ‫زبانی از جنس‬ ‫بیشتر لعابی موقعیت محور با‬ ‫ِ‬ ‫مردم عامه می دهد‪.‬‬ صفحه 39 ‫‪EHSAN KARAMI‬‬ ‫گفت وگو با احسان کرمی درباره راه های یافتن‬ ‫استعداد و تاثیر بیان موثر در بازی‬ ‫با هیچ کس جز خودم‬ ‫جنگ ندارم!‬ ‫به هیچ عنوان قصد بازگشت به تلویزیون را ندارم‬ ‫‪43‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ ‫عکس شهپر ارمات‬ ‫پریسا سادات خضرایی‪« :‬جنگجویی که هیچ وقت خسته نمی شود!»؛‬ ‫شاید بهترین جمله برای معرفی احسان کرمی همین باشد‪ .‬بازیگری‬ ‫که تجربه خوانندگی‪ ،‬اجرا‪ ،‬صداپیشگی‪ ،‬گویندگی و نویسندگی برای‬ ‫رادیو را در کارنامه دارد و به گفته خودش برای رسیدن به جایگاه فعلی رنج و مرارت‬ ‫بسیاری را پشت سر گذاشته است‪ .‬به بهانه سریال «هم گناه» با او به گفت وگو‬ ‫نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید‪.‬‬ صفحه 40 ‫چهره ماه‬ ‫از انجایــی کــه گفت وگوهــای مــا‬ ‫موضوع محور و بدون تاریخ انقضاست‪،‬‬ ‫به بهانه «هم گناه» درباره یافتن استعداد‪،‬‬ ‫نقش گویش و بیان موثر در بازی و تاثیر‬ ‫اجرا در بازیگری با شما صحبت می کنیم‪.‬‬ ‫تمام تالش من بر این اســت که اجرا هیچ تاثیری‬ ‫در بازی ام نگذارد‪ .‬اگر قرار بود همان کاری را که در‬ ‫اجرا می کردم حاال در بازیگری انجام دهم‪ ،‬این یک‬ ‫نقطه ضعف بزرگ محسوب می شد و اصال دیگر چه‬ ‫نیازی بود که وارد حوز ه بازیگری شوم‪ .‬کار اجرا هیچ‬ ‫تاثیری در بازیگری من نداشته و نباید داشته باشد‪.‬‬ ‫هر کسی که کار اجرا را دنبال می کند‪ ،‬باید یک سری‬ ‫اصول و قواعد حرفه ای اجرای تلویزیونی را رعایت‬ ‫کند و برای کســی که در رادیو کار می کند قواعد‬ ‫با تلویزیون بسیار متفاوت اســت‪ .‬برای کسی هم‬ ‫که بازی می کند باز اصول دیگری وجود دارد‪ .‬من‬ ‫حتی زمانی که مجری بودم و همزمان کار تئاتر را‬ ‫شروع کرده بودم‪ ،‬دور ه بدن و بیان برای تئاتر را نزد‬ ‫میکائیل شهرستانی گذراندم‪ .‬بیان و گویش موثر‬ ‫در بازی یک امر جداگانه اســت و ما وقتی در قرن‬ ‫بیســت و یکم از بیــان موثر صحبــت می کنیم‪،‬‬ ‫منظورمان فقط حرف زدن خوب و تاثیرگذار نیست‪.‬‬ ‫چون بیان به خصوص در بازی‪ ،‬مجموعه ای از عوامل‬ ‫را در برمی گیرد که شامل سکوت‪ ،‬زبان بدن و خود‬ ‫کالم اســت تا بتواند تاثیرگذاری حسی بیشتری‬ ‫داشته باشــد و منظور من از بیان در بازی همین‬ ‫است‪ .‬این مساله نه تنها در بازی من‪ ،‬بلکه در بازی هر‬ ‫بازیگری نقش بسیار جدی و مهمی دارد‪.‬‬ ‫فکر می کنم هر ادمی می تواند استعدادهای خودش‬ ‫را کشف کند به شــرطی که کمی واقع بین باشد‪.‬‬ ‫خیلی ها به بــازی کردن و خوانــدن‪ ،‬صرفا عالقه‬ ‫دارند و مــا هیچ اســتعدادی در ان ها نمی بینیم و‬ ‫همین موضوع به فجایعی منتج می شود که گاهی‬ ‫اوقات در فضای اینســتاگرام شــاهدش هستیم؛‬ ‫مثال می بینیم که یک نفر با خوانندگی‪ ،‬نوازندگی‬ ‫و حتی بازیگری اش متاســفانه مضحکه می شود‪.‬‬ ‫هم ه ابزارهایی که هر انسانی در اختیار دارد را یک‬ ‫بازیگر هم دارد ولی از ان هــا در جهت بازی کردن‬ ‫استفاده می کند و شــاید به همین سبب است که‬ ‫بازیگری به نظر ساده می اید؛ مثال ال پاچینو هم از‬ ‫همان دست‪ ،‬نگاه و بیان استفاده می کند‪ .‬اگر کسی‬ ‫نحو ه به خدمت گرفتن این ابزار را بلد باشد یا زمینه ‬ ‫بروزش را داشته باشد یک ادم مستعد است که باید‬ ‫پرورش پیدا کند‪.‬‬ ‫من تئاتر را تقریبا همزمان با رادیو اغاز‬ ‫کردم‪ .‬چند ماه بعــد از اینکه وارد رادیو‬ ‫شدم به تشــویق میثم عبدی به تئاتر‬ ‫پیوستم و از روز اول مبنا بر این بود که من‬ ‫ان کاری را که در رادیو انجام می دهم‪ ،‬در‬ ‫تئاتر انجام ندهم و اصال قرار هم نبود که‬ ‫این اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫روزهــای اول بود و مــن تجرب ه کمتری داشــتم‪،‬‬ ‫بنابراین خیلی دشــوار بود کــه روی صحن ه تئاتر‬ ‫شبیه گوینده ها نشوم‪ ،‬اما باالخره بعد از کلی مرارت‬ ‫توانستم این تفکیک را قائل شــوم‪ .‬اگر قرار بود در‬ ‫این کار موفق نشوم‪ ،‬قاعدتا خودم همان موقع باید‬ ‫متوجه می شدم‪ .‬بعد از اینکه وارد عرص ه تئاتر شدم‬ ‫خیلی سریع با اصغر دشتی و محمد رحمانیان کار‬ ‫کردم که مقول ه تئاتر و بازی برای ان ها بسیار جدی‬ ‫است‪ .‬کار با این ادم ها به من نشان می داد که ظاهرا‬ ‫اصول و قواعد اولی ه تئاتر را درست رعایت می کنم‪.‬‬ ‫بعد از ان بزرگان دیگری این شانس را به من دادند‬ ‫که در کارهای ان ها بازی کنم و در ادامه عضو ثابت‬ ‫گروه محمد رحمانیان (گروه تئاتر پرچین) شدم‪.‬‬ ‫شما استعدادهای زیادی دارید که رفته‬ ‫رفته ان ها را پیدا کردیــد‪ ،‬مثل اجرای‬ ‫رادیویی‪ ،‬نوشــتن‪ ،‬اجرای تلویزیونی‪،‬‬ ‫بازی‪ ،‬خوانندگی‪ ،‬نواختن و‪ . ...‬خیلی از‬ ‫ادم ها استعدادهایشان را پیدا می کنند اما‬ ‫دنبال ان نمی روند‪ .‬در قدم اول می خواهیم‬ ‫بپرسیم زمان کشف این استعدادها ایا‬ ‫کسانی بودند که شما را به پیگیری ان ها‬ ‫ترغیــب کنند و ایــا هدف گذاری های‬ ‫درستی انجام می دادید؟‬ ‫من این مشکل را اول از همه در سیستم اموزشی‬ ‫کشور می بینم‪ .‬اگر از طریق اموزش درست‪ ،‬به موقع‬ ‫وارد حیطه اســتعدادهای خودم می شدم؛ خیلی‬ ‫زودتر از بیست و شــش‪ ،‬هفت سالگی می توانستم‬ ‫توانایی ام را بروز دهم‪ .‬سیســتم اموزشــی کشور‬ ‫ما در مدارس مدام در حال تغییر اســت و هنوز به‬ ‫ثبات نرســیده و بسیار بیمار اســت‪ .‬این ماجرا در‬ ‫دانشگاه ها یک مقدار سامان می گیرد اما چه فایده؟‬ ‫چرا که ابتدا باید از مدارس شروع کرد و این از نظر‬ ‫من ایراد اول اســت‪ .‬بعضی ها نمی توانند به دنبال‬ ‫استعداد خود بروند چون توان گذران زندگی شان‬ ‫را ندارند‪ .‬من یک مسیر خیلی سخت را پشت سر‬ ‫گذاشتم؛ خانواد ه مرا حمایت می کرد اما با این حال‬ ‫به اصرار جدی پدر و مادرم و با اینکه نیازی هم نبود‪،‬‬ ‫از پانزده ســالگی کار می کردم‪ .‬زمانی که تصمیم‬ ‫گرفتم به دنبال اســتعدادهایم بروم‪ ،‬قدم های اول‬ ‫بســیار هولناک بودند‪ ،‬به دلیل اینکه با هزار و یک‬ ‫گرفتاری توانستم در تست رادیو شرکت کنم و در‬ ‫ان تست قبول شدم‪ .‬تازه ازدواج کرده بودم و زندگی‬ ‫بســیار پرهزینه بود و من اصرار داشــتم که بدون‬ ‫کمک گرفتن از کسی‪ ،‬روی پای خودمان بایستیم‬ ‫و همسرم در این راه بسیار به من کمک کرد‪ .‬من ان‬ ‫زمان مغاز ه کریستال فروشی داشتم و خیلی شرایط‬ ‫دشواری بود‪ .‬بعد وارد رادیو شــدم و انجا با حقوق‬ ‫بسیار اندک‪ ،‬شروع به کار کردم‪ .‬مدام باید تمرین‬ ‫و مطالعه می کردم‪ ،‬تئاتــر می دیدم و وقت فراوانی‬ ‫را برای این کار می گذاشتم اما وقتی عشق و عالقه‬ ‫باشد همه این کارها انجام می شود‪ .‬قطعا پیگیری‬ ‫تاثیر بسیاری دارد‪ .‬من از ژاله صادقیان سوال کردم‬ ‫که این میزان سواد و تسلطش بر ادبیات فارسی از‬ ‫کجا می اید و او در جواب گفت‪« :‬کار نیکوکردن از‬ ‫پر کردن است»؛ یعنی فقط تمرین و مرارت فراوان‪.‬‬ ‫کار هنر‪ ،‬مرارت‪ ،‬رنج و زحمت فراوانی را می طلبد و‬ ‫بسیار دشوار و پیچید ه است‪.‬‬ ‫درمورد هدف گذاری هم باید بگویم من هیچ وقت به‬ ‫این فکر نکردم که یک سوپر استار و سلبریتی شوم‬ ‫و ادمی باشم که همه مرا بشناسند؛ صرفا به واسطه ‬ ‫اینکه از کار هنری غرق در لذت می شوم همیشه دلم‬ ‫می خواست ان را انجام بدهم و فکر می کنم این تنها‬ ‫کار در جهان است که می توانم انجامش دهم چرا‬ صفحه 41 ‫که هر پدید ه هنری مرا به شــدت مجذوب خودش‬ ‫می کند‪ .‬هیچ وقت هدفی نداشته ام که بگویم یک روز‬ ‫به فالن نقطه می رسم؛ هر کسی رویاهایی دارد اما‬ ‫این با هدف فرق می کند‪ .‬من همواره هدفم این بوده‬ ‫که کار هنری خوب انجام دهم و وقتی هدف شما این‬ ‫باشد‪ ،‬خیلی از کارها را انجام نمی دهید‪ .‬کارهایی که‬ ‫شاید اگر انجام داده بودم االن به لحاظ مالی در یک‬ ‫شرایط فوق العاده قرار می گرفتم؛ اما چون از نظر من‬ ‫کار هنری حتی متوسطی هم نبود‪ ،‬انجامش ندادم و‬ ‫از این بابت بسیار خوشحال و راضی هستم‪ .‬در حال‬ ‫حاضر که موفق تر هستم بیشتر تشویق می شوم! من‬ ‫تقریباً از نه سالگی‪ ،‬شاید حتی زودتر به کار هنری رو‬ ‫اوردم اما هیچ وقت تشویق ویژه ای نشدم و همیشه‬ ‫یک تشویق خیلی معمولی از سوی خانواده دریافت‬ ‫کرده ام‪.‬‬ ‫برای موفقیت در شــاخه های مختلف‬ ‫روحیه جنگجویی الزم است‪ .‬ایا روحیه‬ ‫جنگجویی در شما بیشتر برای رسیدن‬ ‫به خواسته هایتان وجود دارد یا ممارست و‬ ‫تعامل با ادم ها در راستای ان هدف؟‬ ‫حس جنگجویی در من بســیار زیاد است‪ ،‬ان هم‬ ‫در جنگ با خودم‪ .‬من با هیچکس جز خودم جنگ‬ ‫ندارم؛ اینکه بجنگم و خسته نشوم‪ ،‬بجنگم و روحیه ام‬ ‫را از دست ندهم‪ ،‬بجنگم و خیلی صبر کنم‪ .‬همیشه‬ ‫در حال صبر کردن هستم و این بزرگ ترین جنگی‬ ‫است که با خودم دارم‪ .‬این خواستن و تمرین‪ ،‬بسیار‬ ‫برای من مهم اســت‪ .‬تعامل با ادم ها از نظر من یک‬ ‫بخش اصلی از هر کار هنری اســت‪ .‬البته خیلی از‬ ‫دوستان عزیز من هستند که با ادم ها تعامل زیادی‬ ‫ندارند اما جذابیت رشت ه هنری‪ ،‬تعامل با ادم هاست‪.‬‬ ‫منتها تعامل با ادم ها را یک نکته ســاده می کند و‬ ‫ان هم این است که شما بدانید دوست دارید با چه‬ ‫ادم هایی کار کنید‪ .‬من با یک ادم هایی هیچوقت کار‬ ‫نکردم‪ ،‬در صورتی که رابطه ی خوبی با هم داریم و به‬ ‫یکدیگر احترام می گذاریم اما می دانم که کار کردن‬ ‫با ان ها برای من ممکن نیســت و احتمال دارد که‬ ‫احترام ها از بین برود‪ .‬یا اینکه بعضی ها هستند که‬ ‫شخصیت ان ها را بسیار دوست دارم ولی کار ان ها را‬ ‫دوست ندارم‪ .‬من یاد گرفته ام با کسانی کار کنم که‬ ‫در چارچوب باورها و ارزش هایی که برای کار خودم‬ ‫به ان ها معتقد هستم‪ ،‬فعالیت کنند‪ ،‬بنابراین این‬ ‫شانس را داشته ام که در تلویزیون‪ ،‬رادیو‪ ،‬تئاتر‪ ،‬عرصه ‬ ‫تصویر و بازیگری با ادم های محدود اما بسیار درجه‬ ‫یک و حرفه ای کار کنم‪ .‬این خیلی مهم است که ادم‬ ‫با پیشنهاد همه از خود بیخود نشود و به هم ه ان ها‬ ‫پاسخ مثبت ندهد‪ .‬من خیلی عالقه دارم که در عرصه ‬ ‫سینما بیشتر فعال باشم اما تا به حال‪ ،‬حداقل در یک‬ ‫سال گذشته سه فیلم نقش اول را رد کرده ام؛ صرفا‬ ‫به دلیل اینکه فیلمنامه یا جهان بینی فیلمسازش را‬ ‫دوست نداشتم‪ .‬این دلیل شاید به ظاهر ساده بیاید اما‬ ‫به نظر من بسیار مهم است‪.‬‬ ‫در مسیری که شما در ان گام برداشتید‬ ‫موانع زیــادی از ســمت ادم هایی که‬ ‫ترمز ایجاد می کنند دیده می شــود‪ .‬چه‬ ‫زمانی بی اعتنایی بــه موانع و حرف ها و‬ ‫سختی های ایجاد شده برای شما حکم‬ ‫بزنگاهی را گرفت که حس کردید باید‬ ‫با رامبد جوان در‬ ‫ابتدا کار کردم و بعد‬ ‫دوست‬ ‫شدم و مدت هاست‬ ‫که خیلی با هم‬ ‫صمیمی هستیم‬ ‫ولی من هیچوقت در‬ ‫فیلم های ســینمایی‬ ‫رامبد‬ ‫بازی نکرده ام‪ .‬حتما‬ ‫اگر یک روز انقدر‬ ‫خوب باشم‬ ‫که رامبد بخواهد از‬ ‫من استفاده کند‪،‬‬ ‫خودش از من‬ ‫دعوت میکند‪.‬‬ ‫هیچوقت در زندگی‬ ‫به جز یک نفر از‬ ‫کسی نخواسته ام که‬ ‫با من کار کند؛ ان یک‬ ‫نفر هم‬ ‫نازنین سهامی زاده‬ ‫بوده است‬ ‫چند پله پیشرفت کنید؟‬ ‫من از نصیحت های پدرم این را یاد گرفته بودم که‬ ‫باید پله پله باال رفت و نمی شــود یک دفعه به اوج‬ ‫رسید‪ .‬در هر کاری‪ ،‬اگر می خواهی بمانی باید پله‬ ‫پله باال بروی‪ .‬بله‪ ،‬طبیعتــا به هر حیطه ای که وارد‬ ‫شدم تقریبا مثل هم ه مبتدی هایی که وارد عرصه ای‬ ‫می شوند مشکالتی داشتم‪ .‬به طور کلی وقتی وارد‬ ‫حرفه هنر می شــوی‪ ،‬اول نادیده ات می گیرند اما‬ ‫یک عده در همان لحظه ها حواسشان به تو هست‬ ‫که اتفاقا مهم همین چند نفری هســتند که تو را‬ ‫می بینند‪ .‬بعد ارام ارام عده ای شــروع می کنند به‬ ‫سنگ انداختن اما اگر کارت را درست انجام بدهی‪،‬‬ ‫ان عده هم با تو موافق می شوند‪ .‬واقعیت این است‬ ‫که اگر بدانید قرار است چه کاری انجام بدهید‪ ،‬نظر‬ ‫هیچکس مهم نیست‪ .‬وارد هر حرفه ای که می شوید‪،‬‬ ‫در ابتدا اصول ان حرفه را به شــما یاد می دهند که‬ ‫باید ان ها را همیشه به خاطر داشته باشید و رعایت‬ ‫کنید‪ ،‬چون این اولین قدم اســت و حکم اجر اول‬ ‫سنگ بنایی را دارد که داریم روی ان کار می کنید‪.‬‬ ‫اگر این اصول را رعایت کنید‪ ،‬همیشه می توانید به‬ ‫اصالت های خودتان بازگردید‪ .‬شــاید این جمله به‬ ‫ظاهر شــعاری بیاید ولی در مورد من کامال صدق‬ ‫می کند و این کاری است که همیشه انجام داده ام‪.‬‬ ‫وقتی شما اصول کارتان را رعایت می کنید‪ ،‬نه حذف‬ ‫می شوید و نه سنگی جلودار پیشرفت شما می شود‪.‬‬ ‫کما اینکه در تمام این سال ها تلویزیون بارها و بارها‬ ‫من را حذف کرد و دســت اخر گفتــم که دیگر با‬ ‫تلویزیون کار نمی کنم و خیلی حرفه ای کار اصلی‬ ‫خودم را که بازیگری بود پیش گرفتم‪ .‬سعی کردم‬ ‫که در حرفه ام حواسم به دیگران باشد و خودم جزو‬ ‫همان کسانی باشم که توانمندی ادم ها را می بیند‪.‬‬ ‫شما تعامالت خیلی خوبی با هنرمندان‬ ‫دارید‪ .‬این تعامالت را بــه تعمد برای‬ ‫پیشــرفت در کارتان ایجاد کردید یا‬ ‫استعداد ارتباطات خوب را هم می توان‬ ‫به دیگر استعدادهای شما اضافه کرد؟‬ ‫من در برقــراری ارتباط با ادم ها به شــدت موفق‬ ‫هدیه خداوندی است‪ .‬ظاهرا از دو‬ ‫هستم و این یک ‬ ‫سالگی همینطور بوده ام و با هم ه ادم ها خوب ارتباط‬ ‫می گرفتم و به اصطالح با کسی غریبگی نمی کردم‬ ‫و همین موضوع باعث شده اســت دوستان بسیار‬ ‫زیادی داشته باشــم‪ .‬رابط ه من با بچه های سینما‬ ‫گاهی اوقات برای خودم هم عجیب است‪ .‬برای مثال‬ ‫دو نفر از دوســتان من در عالم سینما و تئاتر اصال‬ ‫با هم خوب نیستند و همه این موضوع را می دانند‬ ‫ولی هر دو از دوستان بسیار صمیمی من هستند‪.‬‬ ‫جالب است بدانید که من با اغلب این بچه ها اتفاقا‬ ‫فقط دوستی دارم و همکاری نکرده ام‪ .‬به طور مثال‬ ‫با رامبد جوان در ابتدا کار کردم و بعد دوست شدم‬ ‫و مدت هاست که خیلی با هم صمیمی هستیم ولی‬ ‫من هیچ وقت در فیلم های ســینمایی رامبد بازی‬ ‫نکرده ام‪ .‬حتما اگر یک روز انقدر خوب باشــم که‬ ‫رامبد بخواهد از من اســتفاده کند‪ ،‬خودش از من‬ ‫دعوت می کند‪ .‬هیچ وقت در زندگی به جز یک نفر از‬ ‫کسی نخواسته ام که با من کار کند؛ ان یک نفر هم‬ ‫نازنین سهامی زاده بوده است‪ .‬قبل از اینکه خودشان‬ ‫را ببینم‪ ،‬نمایش «چشم در برابر چشم» را از ایشان‬ ‫دیدم و گفتم که من دوست دارم با شما کار کنم‪ .‬این‬ ‫اتفاق افتاد و من در نمایش «مانوس» برای او بازی‬ ‫کردم و کاندید بهترین بازیگر جشنواره تئاتر فجر‬ ‫شدم‪ .‬بنابراین در دوستی هایم هیچ وقت نشده که از‬ ‫بچه ها بخواهم حواسشان به من باشد و مرا سر کار‬ ‫ببرند‪ .‬من تالش می کنم کارم را انجام بدهم تا یک‬ ‫روز ان ها هم از من دعوت کنند کما اینکه بعضی از‬ ‫ان ها این کار را کرده اند‪.‬‬ ‫این ارتباط ها چقدر به دیده شــدن و‬ ‫معرفی شما به پروژه ها کمک می کند؟‬ ‫زمانی که نیاز بود در حرفه ام دیده و مطرح شوم‪ ،‬فقط‬ ‫با تالش خودم این کار را کردم‪ .‬من اولین باری که به‬ ‫رادیو رفتم تست دادم و برای اولین برنام ه تلویزیونی‬ ‫هم که نامش «نقــره» بود‪ ،‬بدون اینکه کســی را‬ ‫بشناسم تست دادم‪ .‬بنابراین در سال های اول هیچ‬ ‫‪45‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 42 ‫چهره ماه‬ ‫کدام از این ارتباط ها را نداشــتم که بخواهد به من‬ ‫کمک کند‪ .‬االن هم با وجود ارتباطات بسیار نزدیکی‬ ‫که دارم‪ ،‬می بینید که معموال در فیلم ها و تئاترهای‬ ‫دوستانم نیستم‪ .‬به طور مثال من هیچ وقت در یک‬ ‫تئاتر با هوتن شکیبا به عنوان یک دوست همبازی‬ ‫نبوده ام‪ .‬البته پروژه هایی هم بود ه که دوســتانم از‬ ‫من خواســته اند تا به ان ها ملحق شــوم و من این‬ ‫کار را کرده ام؛ اما جالب است بدانید که دقیقه نود‬ ‫بوده است! یعنی یک بازیگر به هر دلیلی کنار گذاشته‬ ‫شده و بعد به طور مثال ازاده صمدی با من تماس‬ ‫گرفته و خواســته تا در «ایس لند» حضور داشته‬ ‫باشــم‪ .‬یا در مورد نمایش دوست داشتنی «مری‬ ‫پاپینز»‪ ،‬قرار نبود من در این نقش باشم و اخرین‬ ‫کسی بودم که به گروه اضافه شدم و فقط ‪10‬جلسه‬ ‫تمرین کردم‪ .‬به هر حال ایــن ارتباطات بین همه‬ ‫وجود دارد اما تا به امروز من هیچ وقت از ان استفاده ‬ ‫نکرده ام و به کســی نگفته ام که مرا ســر کار ببرد‪.‬‬ ‫بهروز شعیبی با من قرارداد بست و بعد تلویزیون مرا‬ ‫ممنوع التصویر کرد و نتوانســتم در سریال «پرده‬ ‫نشین» بازی کنم؛ این ماجرا تمام شد و دیگر پیش‬ ‫نیامد که با او کار کنم‪.‬‬ ‫از کدام استعداد خودتان به وجد می ایید و‬ ‫به خاطر ان به خودتان افرین می گویید؟‬ ‫خیلی کم پیش می اید که از نظر خودم یک کاری‬ ‫را انقدر خوب انجام بدهم که به خودم افرین بگویم!‬ ‫این مســاله انقدر کم اتفاق می افتد که حتی یادم‬ ‫نمی اید اخرین بار کی بوده اما پیش امده که خوب‬ ‫بخوانم و بعد احساس رضایت کرده باشم و یا گاهی‬ ‫اوقات چیزی نوشته ام و خیلی خوشحال شده ام‪ .‬ان‬ ‫زمان که برای رادیو می نوشتم این اتفاق بیشتر بروز‬ ‫می کرد؛ ولی اینکه بگویم از یک استعدادم خیلی به‬ ‫وجد می ایم و به خودم افرین می گویم نه‪ ،‬اینطور‬ ‫ادمی نیستم‪.‬‬ ‫نقش امین در «هم گناه» به لحاظ سنی‬ ‫باورپذیر نیست‪ ،‬شاید چون پارتنر شما‬ ‫به درستی انتخاب نشده باشد‪ .‬شما از‬ ‫ابتدا برای همین نقش انتخاب شدید یا‬ ‫پیشــنهاد دیگری هم مطرح شد و بعد‬ ‫امین را پذیرفتید؟‬ ‫در مورد نقش امیــن‪ ،‬من فاصل ه ســنی زیادی با‬ ‫روشنک گرامی ندارم و این نظر شما را من از شخص‬ ‫دیگری نشنیده ام اما حتما شــما این را از چند نفر‬ ‫شنیده اید که می گویید‪ .‬من اولین کسی بودم که‬ ‫برای یک نقش در سریال «هم گناه» با من صحبت‬ ‫شد‪ .‬چیزی نزدیک به چهار سال پیش بود که محسن‬ ‫کیایی به من گفت مشغول نگارش فیلمنامه ای است‬ ‫و درحال نوشتن یک نقش برای من است و من از این‬ ‫بابت بسیار خوشحال شدم‪ .‬ماجرا مسکوت ماند تا‬ ‫اینکه سال گذشته او فیلمنامه را برای من فرستاد و‬ ‫خیلی ان را دوست داشتم‪ .‬پیشنهاد نقش دیگری به‬ ‫جز امین‪ ،‬هیچ وقت مطرح نشده بود و از ابتدا همین‬ ‫نقش به من پیشنهاد شد‪.‬‬ ‫تجربه اوازخواندن شما چقدر در اینکه‬ ‫برای این نقش انتخاب شــوید تاثیر‬ ‫داشت و ایا پیش از این رفاقت و رابطه ای‬ ‫با برادران کیایی داشتید؟‬ ‫نه‪ ،‬رفاقــت و رابطه نبود ه اما فکــر می کنم که اواز‬ ‫خواندن حتما تاثیر داشته اســت‪ .‬به هر حال ان ها‬ ‫برای این نقــش به بازیگری نیاز داشــتند که اواز‬ ‫بخواند و من این ویژگی را داشتم و مطمئن هستم‬ ‫که رفاقت باعث نشده تا من برای این نقش انتخاب‬ ‫شوم‪.‬‬ ‫در همین ســریال «هم گناه» برخی از‬ ‫همکاران شــما در سبک و فرم دیگری‬ ‫بازی می کنند که بازی انها مشــخص‬ ‫اســت‪ .‬این در متدی از بازیگری قبول‬ ‫شده اســت و در متد دیگری هم بازی‬ ‫رئال و واقعی جلوه درست تری به بازیگر‬ ‫می دهد‪ .‬شــما در نقــش امین تالش‬ ‫قابل تحسینی برای واقعی بازی کردن‬ ‫داشتید‪ .‬این چیزی ا ســت که از شما‬ ‫خواسته شده بود یا سبک فکری شما در‬ ‫اجرای نقش به این سمت کشیده شد؟‬ ‫من فکر نمی کنم کسی متد یا شیو ه بازیگری ویژه ای‬ ‫را جدای از گروه پیش گرفته باشد‪ .‬جنس بازیگریِ‬ ‫دیگری هســت که بین بازیگر و کارگردان اتفاق‬ ‫می افتد و دلیل بخشــی از ان‪ ،‬فیلمنامه است؛ در‬ ‫ادامه می بینید که شــاید الزم بوده تا این جنس از‬ ‫بازی انتخاب شود‪ .‬من نمی توام راجع به بازی بقیه‬ ‫نظر بدهم اما در مورد خودم باید بگویم که مصطفی‬ ‫کیایی بازیگردان بسیار باهوش و خوبی است و بازی‬ ‫بازیگران را پاالیش می کنــد و اضافات را می گیرد‪.‬‬ ‫به هر حال بازیگر خیلی وقت ها دوست دارد بازی‬ ‫کند اما مصطفی این را از من گرفت‪ .‬در جلســات‬ ‫اول تمرین‪ ،‬طوری پیش می رفتیم که من می گفتم‬ ‫این ســکانس را باید اینطور بازی کنم اما می دیدم‬ ‫مصطفی ان را خیلی ســاده می کرد‪ .‬این شیوه ای‬ ‫است که او می پسندد و خیلی رئالیستی بازی کردن‬ ‫بسیار سخت اســت‪ .‬او در روزهای اول مدام از من‬ ‫می خواست رئالیستی بازی کنم و من تمام تالشم را‬ ‫کردم که تا حد امکان از فرم و جنس بازی ام در تئاتر‬ ‫فاصله بگیرم و بازی رئال تری ارائه دهم که خدا را‬ ‫شکر انگار این اتفاق افتاده که شما هم محبت دارید‬ ‫و این را می گویید‪.‬‬ ‫جزئیات نقش چیزی است که‬ ‫خیلی کم پیش‬ ‫می اید که از نظر‬ ‫خودم یک کاری را‬ ‫انقدر خوب انجام‬ ‫بدهم که به خودم‬ ‫افرین بگویم! این‬ ‫مســاله انقدر کم‬ ‫اتفاق می افتد که‬ ‫حتی یادم نمیاید‬ ‫اخرین بار کی بوده‬ ‫اما پیش امده که‬ ‫خوب بخوانم و بعد‬ ‫احساس رضایت‬ ‫کرده باشم و یا‬ ‫گاهی اوقات چیزی‬ ‫نوشته ام و خیلی‬ ‫خوشحال شدهام‪.‬‬ ‫ان زمان که برای‬ ‫رادیو مینوشتم‬ ‫این اتفاق بیشتر‬ ‫بروز می کرد؛ ولی‬ ‫اینکه بگویم از یک‬ ‫استعدادم خیلی‬ ‫به وجد می ایم و‬ ‫به خودم افرین‬ ‫می گویم نه‪ ،‬این طور‬ ‫ادمی نیستم‪.‬‬ ‫معموال در کاراکترهای اغلب سریال ها‬ ‫رعایت نمی شود‪ ،‬جزئیات به معنی اینکه‬ ‫وقتی بازیگر دیالوگ ندارد چه رفتار بدنی‬ ‫داشته باشــد یا چه کارهایی برایش در‬ ‫نظر گرفته شده باشد تا جلوه طبیعی پیدا‬ ‫کند‪ .‬در بازی شما این بازی در لحظات‬ ‫بی دیالوگ دیده می شود و یکی از دالیل‬ ‫واقعی درامدن بازی شــما هم می تواند‬ ‫همین باشد‪ ،‬قبول دارید؟‬ ‫من بابت این ســوال خیلی خوشحال هستم چون‬ ‫حتما این مســاله دیده شــده که االن این را از من‬ ‫می پرســید‪ .‬به هر حال تماشاچی بیشتر کسانی را‬ ‫می بیند که دیالوگ و یا اکت ویژه ای دارند اما در این‬ ‫صحنه ها حواســش به کاراکتری که گوش ه تصویر‬ ‫نشسته و دیالوگش را گفته‪ ،‬نیست‪ .‬به نظرم وقتی‬ ‫صحبت از بازی رئالیستی و بیان در بازی می شود‪،‬‬ ‫بخشی از ان همین سکوت و بازی در سکوت است‪.‬‬ ‫وقتی می گویم مصطفی کیایی از من می خواســت‬ ‫رئالیســتی بازی کنم‪ ،‬این فقط در گویش من نبود‬ ‫و در همه چیز باید به چشم می امد‪ .‬من اتفاقا خیلی‬ ‫زیاد به این بازی های چند ثانیه ای اهمیت می دهم و‬ ‫هم ه این بازی ها را نگاه می کنم؛ بنابراین سعی کردم‬ ‫در این مواقع‪ ،‬بازی رئالیستی و طبیعی به نظر بیاید و‬ ‫حرف شما را کامال قبول دارم‪.‬‬ ‫چقدر درباره این موضوع با کارگردان و‬ ‫نویسنده کار صحبت می کردید؟‬ ‫راجع به این بازی های در سکوت‪ ،‬یادم نمی اید که با‬ ‫کارگردان صحبت کرده باشیم‪.‬‬ ‫نکته دیگر شکل درســت ادای کلمات‬ ‫در این نقش است که شاید در کارهای‬ ‫قبلی تان هم وجود داشت اما اینجا ویژه تر‬ ‫به ان پرداختید‪ ،‬نه به سمت سخت بیان‬ ‫کردن پیش رفتید و نه سرسری اداکردن‬ ‫واژه ها‪ ،‬این ویژگی برای شــما چقدر در‬ ‫اجرای نقش اولویت دارد و ایا به ان فکر‬ ‫یا برای ان تمرین می کنید؟‬ ‫من انجا ویژه تر به این موضوع نپرداختم اما شــاید‬ ‫بیشتر دیده شده است؛ مثال در سریال «هیات مدیره»‬ ‫هم بیان من به همین شکل بود‪ .‬قرار بر این بود که من‬ ‫امین دربندی را کامال رئالیستی بازی کنم؛ مثل هدیه‬ ‫تهرانی‪ ،‬سوگل خلیق‪ ،‬محسن کیایی و بچه هایی که‬ ‫کامال رئالیستی به نقششان پرداخت ه بودند‪ .‬تمرینی‬ ‫برای بیان رئالیستی نبود و من فقط سعی می کردم‬ ‫جزئیات یک نقش را در یک قالب کامال رئالیستی در‬ ‫بیاورم‪ .‬هم ه ما بیان رئالیستی داریم؛ یعنی استادهای‬ ‫بزرگ بیان هم وقتی مثال خرید یا رانندگی می کنند‬ ‫بیان خیلی راحت‪ ،‬واقعی و رئالــی دارند‪ ،‬بنابراین‬ ‫تمرین ویژه ای در کار نبود‪.‬‬ ‫شما در همین راستا کارگاهی به نام بیان‬ ‫موثر دارید‪ ،‬فکر می کنید این مهارت چقدر‬ ‫در میان بازیگران ما وجود دارد و رعایت‬ ‫می شود؟‬ ‫فکر می کنم مشــکل ما این اســت که حرف های‬ ‫همدیگــر را نمی فهمیم؛ دقت نمی کنیم و ســعی‬ ‫نمی کنیم بر احساســات همدیگر تاثیــر بگذاریم‪.‬‬ ‫می توانم بگویم که بازیگران تئاتــری ما اغلب این‬ ‫مساله را رعایت می کنند و سعی می کنند که بیان‬ صفحه 43 ‫پالوده و تاثیرگذاری داشــته باشــند اما در سینما‬ ‫بازیگران زیادی را داریم که روی بیان ان ها کار نشده‬ ‫در حالی که این موضوع می تواند بسیار به ان ها کمک‬ ‫کند‪ .‬داشتن یک بیان بهتر می تواند ان ها را چندین‬ ‫پله باالتر ببرد اما متاسفانه بعضی وقت ها در سینما‬ ‫جدی گرفته نمی شــود‪ .‬بیان موثر‪ ،‬فقط درســت‬ ‫ادا کردن کلمات و واژه ها نیســت‪ .‬به طور خالصه‬ ‫می توان گفت که کارکرد بیان موثر؛ تاثیر گذاشتن بر‬ ‫احساسات‪ ،‬عواطف و روحی ه ادم هاست که درست ادا‬ ‫کردن واژه ها هم بخشی از ان خواهد بود‪.‬‬ ‫نقدی که می تواند به پارتنر شــما وارد‬ ‫باشد‪ ،‬دقیقا در ارتباط با بیان موثر است‪،‬‬ ‫ایا شــما در کارها به درســت درامدن‬ ‫ویژگی های نقش در پارتنرتان هم توجه‬ ‫می کنید؟‬ ‫مقابل خیلی موثری است‪ .‬ما‬ ‫روشنک گرامی بازیگ ِر ِ‬ ‫در بازیگری مقوله ای به اسم اهمیت نقش روبه رو یا‬ ‫مقابل داریم که روشنک این را کامال اصولی رعایت‬ ‫می کرد و به من بسیار کمک کرد‪ .‬نحو ه بیان گرامی‬ ‫یکی از ویژگی های شخصی اوست‪ .‬او تئاتر کار کرده‬ ‫و مقول ه بازیگری را خیلی خوب می شناســد‪ .‬باقی‬ ‫ماجراها را باید از کارگردان سوال کرد اما من به عنوان‬ ‫یک پارتنر از همکاری با او بسیار راضی هستم و حتما‬ ‫کارگردان هم کسی را با ویژگی های روشنک گرامی‬ ‫می خواسته که در قسمت های بعد مشخص خواهد‬ ‫شد چه اتفاقی برای این کاراکتر می افتد و اساسا چرا‬ ‫او برای این نقش انتخاب شده است‪ .‬فکر می کنم باید‬ ‫یک مقدار صبر کرد و اتفاقاتی که برای این نقش در‬ ‫طول سریال می افتد را زیر نظر گرفت و بعد دید که ایا‬ ‫نقش نیکی‪ ،‬نقش تاثیرگذاری هست یا نه‪.‬‬ ‫توانایــی اجــرا در مال خــود کردن‬ ‫میزانســن ها به عنــوان بازیگر چقدر‬ ‫توانسته به شما در دیده شدن بیشتر در‬ ‫قاب های دو یا چند نفره کمک کند؟‬ ‫تمایلی به کار کردن‬ ‫با تلویزیون ندارم‪.‬‬ ‫یکی از دالیلش این‬ ‫است که در طول‬ ‫دوازده‪ ،‬سیزده سال‬ ‫شاید شش یا هفت‬ ‫بار ممنوع التصویر‬ ‫شــدم‪ ،‬بدون اینکه‬ ‫هیچ توضیحی در‬ ‫موردش به من داده‬ ‫شــود‪ .‬بنابراین‬ ‫حتی اگر این مشکل‬ ‫رفع هم شده‬ ‫باشــد‪ ،‬از نظر من‬ ‫هیچ تفاوتی ندارد‬ ‫چرا که نمیخواهم با‬ ‫تلویزیون و سازمان‬ ‫صدا و سیما همکاری‬ ‫داشته باشم‪.‬‬ ‫من اجــرا را کامال جــدا از مقولــه بازیگری‬ ‫می دانم‪ ،‬اجرا هیچ نقشی در بازی من ندارد و‬ ‫فکر می کنم نباید هم داشته باشد‪ .‬میزانسن ها‬ ‫را هم کارگردان می چینــد و از نظر من‪ ،‬ما به‬ ‫عنوان بازیگر حق نداریم میزانسنی را که قرار‬ ‫نیست برای ما باشد مال خودمان کنیم‪ .‬کافی‬ ‫است در چارچوب ان چیزی که کارگردان به‬ ‫عنوان یک بازیگر از شما می خواهد عمل کنید‬ ‫و نقش را به درستی ایفا کنید‪ ،‬در این صورت‬ ‫قطعا در یک قاب دو نفــره و یا حتی یک قاب‬ ‫شلوغ‪ ،‬بیشتر دیده می شوید‪ .‬استاد این چیزی‬ ‫که شما می گویید اکبر عبدی است که در یک‬ ‫میزانســن صد نفره هم دیده می شود؛ چون‬ ‫ژنوم او بازیگر است و انقدر رئال و درست بازی‬ ‫می کند که نمی توانید او را نادیده بگیرید‪ .‬من‬ ‫هیچ وقت سعی نکرده ام میزانسنی را که متعلق‬ ‫به من نیســت از ان خود کنم و هیچ وقت هم‬ ‫اجازه نداده ام میزانسی که قرار است برای من‬ ‫باشد از دست من خارج شود‪ .‬یعنی تالشم را‬ ‫کرده ام و با خودم می گویم حاال که کارگردان‬ ‫و فیلمنامه این میزانسن را برای من چیده اند‪،‬‬ ‫باید برای من بماند و نقش از دست نرود‪.‬‬ ‫ایا می توان اجرا را مکمل بازی دانست‬ ‫و شومنی را هم یک سبک و نوع از بازی‬ ‫تلقی کرد و به این نتیجه رسید کسانی که‬ ‫مجریان خوبی هستند احتماال می توانند‬ ‫در پاره ای از اوقات بازیگران خوبی هم‬ ‫باشند؟‬ ‫به ضرس قاطع می توانم بگویم که اینطور نیست‪.‬‬ ‫بازیگری و اجرا هیچ ارتباطی به هــم ندارند و اگر‬ ‫کســی فکر کند که چون مجری و شــومن خوبی‬ ‫است حتما بازیگر خوبی هم می شود کامال اشتباه‬ ‫می کند‪ .‬کما اینکه بسیاری از دوستان بازیگر ما وارد‬ ‫عرص ه اجرا شده اند و خب نتیج ه بدی هم داده است؛‬ ‫بنابراین عکسش هم صادق است‪ .‬اجرا هیچ ربطی به‬ ‫بازیگری ندارد و من از گفت ه خودم مطمئن هستم‪.‬‬ ‫هیچ ســبک و هیچ تلفیقی از این دو نمی تواند به‬ ‫بازیگری کمک کند‪.‬‬ ‫به اجرای دوبــاره و روتین در تلویزیون‬ ‫فکر می کنیــد و ایا بازگشــت خواهید‬ ‫داشت؟‬ ‫هیچ وقت قصد بازگشت به تلویزیون را ندارم‪.‬‬ ‫ســریال های پرشــمار و اجــرای برنامه های‬ ‫مختلف تلویزیونی به من پیشنهاد شد و همین‬ ‫پیشنهادات باعث شد تا من اعالم کنم که قصد‬ ‫همکاری با تلویزیون را به دالیل متعدد ندارم‪.‬‬ ‫مگر اینکه یک روزی تلویزیون و سازمان صدا‬ ‫و سیما تغییر رویه دهند و مدیرانی بر سر کار‬ ‫بیایند که دغدغه های فرهنگی داشته باشند؛‬ ‫در این صورت می شود به ان فکر کرد ولی در‬ ‫حال حاضر هیچ تمایلی برای حضور و پیگیری‬ ‫حرفه اجرا در رادیو و تلویزیون ندارم‪ .‬شــاید‬ ‫به احتمال بســیار کــم‪ ،‬روزی در یک برنامه ‬ ‫اینترنتی دیده شوم اما قصد اجرا و چشم اندازی‬ ‫برای ان ندارم‪ .‬ترجیح می دهم وقت خودم را‬ ‫بیشتر در بازیگری و موسیقی صرف کنم‪.‬‬ ‫مدتی دچار ممنوعیت شــدید‪ ،‬ایا ان‬ ‫مشکل مرتفع شده است؟‬ ‫من در حال حاضر هیچ اطالعی ندارم که ایا مشکل‬ ‫من رفع شده یا نشده است؛ به دلیل اینکه حتی اگر‬ ‫رفع هم شده باشد تمایلی به کار کردن با تلویزیون‬ ‫ندارم‪ .‬یکی از دالیلش این است که در طول دوازده‪،‬‬ ‫سیزده سال شاید شش یا هفت بار ممنوع التصویر‬ ‫شــدم‪ ،‬بدون اینکه هیچ توضیحی در موردش به‬ ‫من داده شــود‪ .‬بنابراین حتی اگر این مشکل رفع‬ ‫هم شده باشــد‪ ،‬از نظر من هیچ تفاوتی ندارد چرا‬ ‫که نمی خواهم با تلویزیون و ســازمان صدا و سیما‬ ‫همکاری داشته باشم‪.‬‬ ‫‪47‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 44 ‫قاب جادو‬ ‫گفت وگو با سید محمدرضا خردمندان؛ کارگردان‬ ‫مشکالتمالی‪،‬‬ ‫پروژه های تلویزیون‬ ‫را تحت تاثیر قرار‬ ‫داده است‬ ‫بازیگران تئاتر همراه هستند و ادا و اصول ندارند!‬ ‫گروه تلویزیون‪ :‬محمدرضا خردمندان از کارگردانان جوانی است که‬ ‫چند سال قبل با فیلم تحسین شده «بیست و یک روز بعد» بر پرده ‬ ‫نقره ای سینما حاضر شد و مدتی پیش با سریال تلویزیونی «از‬ ‫سرنوشت» باز هم به سراغ دغدغه های نوجوانان رفت و همین باعث شد تا با او‬ ‫درباره مشکالت فعلی تولید سریال در تلویزیون‪ ،‬تفاوت های مدیوم سینما با‬ ‫تلویزیون و‪ ...‬صحبت کنیم که در ادامه مشروح ان را می خوانید‪.‬‬ ‫«از سرنوشت»‪ ،‬اولین سریال شما بود‬ ‫که در پخش هم با استقبال مواجه شد؛‬ ‫ســختی های کار در کدام مدیوم برای‬ ‫شما بیشتر است ؟ چقدر تفاوت در این‬ ‫پروسه وجود دارد؟‬ ‫در ساخت یک ســریال چون زمان طوالنی تری را‬ ‫درگیر پروسه ساخت هســتید و حجم اطالعات‬ ‫بیشتری در ان نسبت به سینما وجود دارد و از طرفی‬ ‫به خاطر محدودیت زمانی تلویزیون و فشاری که به‬ ‫شــما می اورد تا کار را به موقع برسانید و از طرف‬ ‫دیگر بحث کمبود بودج ه کــه در تلویزیون وجود‬ ‫دارد سختی های کار سریال بیشتر از کار کردن در‬ ‫سینماست‪ .‬اما این نکته را هم باید در نظر گرفت که‬ ‫این ســریال برای من یک تجرب ه شروع بود‪ .‬من از‬ ‫فضای فیل ِم کوتاه می ایم و چون در ان فضا فشــار‬ ‫زیادی را متحمل شده ام و یاد گرفته ام تا کمبودها‬ ‫ت برطرف کنم‪ ،‬ان تجربه ها به من کمک‬ ‫را با خالقی ‬ ‫کرد تا در ســاخت ســریال هم بتوانم هر جا که با‬ ‫کمبودها مواجه شدم برای جبران از خالقیت بهره‬ ‫ببرم و همین موضوع باعث شد تا رشد کنم‪.‬‬ ‫در مجمــوع تالش کردم تــا در ان مــدت زمان‬ ‫اندکی که در اختیار داشتم و به لحاظ کیفی طبق‬ ‫استانداردی که الزم بود‪ ،‬کاری بسازم که مخاطب‬ ‫را هم درگیر کند و از این جهت به نظرم اثر خوبی‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫باتوجه بــه اینکــه در مدیوم های‬ ‫مختلفــی کار کرده ایــد‪ ،‬می توانید‬ ‫بگویید که به عنوان یک کارگردان‪،‬‬ ‫کار کردن در کدام مدیوم برای شما‬ ‫جذاب تر بوده است؟‬ ‫از روز اولی که کار حرفه ای را در فضای سینما شروع‬ ‫کردم‪ ،‬هیچ محدودیت و قاعد ه خاصی برای این که‬ ‫در یک مدیوم مشخص کار کنم نداشتم‪ .‬اگر کارنامه ‬ ‫کاری من را مشاهده کنید؛ مستند‪ ،‬انیمیشن‪ ،‬کار‬ ‫کوتاه داستانی و ســینمایی را تجربه کرده ام و در‬ ‫حال حاضر سریال کار می کنم‪ .‬سعی کرده ام از همه‬ ‫مدیوم هایی که می شود با ان ه ا کار کرد بهره ببرم‪.‬‬ ‫اما این که چه می شود به سراغ انیمیشن‪ ،‬مستند و‬ ‫یا فیلم کوتاه می روم بستگی به ایده و فکری دارد که‬ ‫ی که‬ ‫می خواهم راجع به ان حرف بزنم و یا دغدغه ا ‬ ‫ذهن مرا به خود مشغول کرده است‪ .‬مثال اگر نتوانم‬ ‫حرفی را در فضای رئال بزنم‪ ،‬به ســراغ انیمیشن‬ ‫اینکه چه می شود‬ ‫به سراغ انیمیشن‪،‬‬ ‫مستند و یا فیلم کوتاه‬ ‫می روم بستگی به‬ ‫ایده و فکری دارد‬ ‫که میخواهم راجع‬ ‫به ان حرف بزنم و یا‬ ‫دغدغه ای که ذهن‬ ‫مرا به خود مشغول‬ ‫کرده است‪ .‬مثال اگر‬ ‫نتوانم حرفی را در‬ ‫فضای رئال بزنم‪ ،‬به‬ ‫ســراغ انیمیشن‬ ‫میروم‬ ‫می روم‪ .‬نمی توانم به طور مشخص بگویم که کدام‬ ‫مدیوم برای من جذاب تر اســت؛ بــرای من همه ‬ ‫مدیوم ها جذابیت های خاص خودشــان را دارند و‬ ‫بســته به فکر‪ ،‬حرف و ان مدلی که می خواهم یک‬ ‫ماجرایی را روایت کنم به سراغ این مدیوم ها می روم‪.‬‬ ‫تولید یک ســریال ان هم با شرایط‬ ‫مالی فعلی سازمان کار سختی است‪.‬‬ ‫چطور مجاب شدید که این ریسک را‬ ‫برای ساخت یک سریال طوالنی برای‬ ‫اولین بار در سازمان داشته باشید؟‬ ‫اولین چیزی که در این کار مرا جذب کرد‪ ،‬قصه ای‬ ‫بود که با ان مواجه شــدم‪ .‬به خصــوص اینکه «از‬ ‫سرنوشت» یک فضای نوجوانان ه خیلی جدی داشت‬ ‫که من فکر می کنم سال هاست در فضای تلویزیون‬ ‫چنین فضایی تجربه نشــد ه و یا حداقل خیلی کم‬ ‫تجرب ه شده اســت‪ .‬یک تم رفاقتی در این قصه بود‬ ‫که من خیلی ان را دوست داشتم‪ ،‬یعنی تمی بود‬ ‫که در «بیســت و یک روز بعد» هــم ان را در یک‬ ‫اندازه کوچک تری اجرا کرده بودم و عالقه داشــتم‬ ‫بتوانم ان را در بستر زمانی طوالنی تری هم روایت‬ ‫کنم‪ .‬بحث دوم امکانات مالی بود که به خصوص در‬ ‫سال های گذشته در تلویزیون محدود شده است‪ .‬بله‬ ‫این مساله خیلی خیلی جدی است و ما از این نظر‬ ‫بارها و بارها با مشکالت عجیب و غریبی مواجه شدیم‬ ‫ولی نکته ای که وجود دارد این است که من خودم را‬ ‫برای مواجه شدن با مشکالت اماده می کنم‪ .‬یا باید‬ ‫تسلیم ان شوم یا بتوانم با خالقیت های دیگری ان‬ ‫را جبران کنم‪ .‬این در نهایت به رشد خود فیلم ساز‬ صفحه 45 ‫بحث نوجوان‪ ،‬هم‬ ‫در سینما و هم در‬ ‫تلویزیون ما حوزه‬ ‫مغفولی است‪ .‬در‬ ‫حوزه نوجوان هیچ‬ ‫ایده‪ ،‬فکر و سرمایه‬ ‫گذاری جدی وجود‬ ‫ندارد که ما یک‬ ‫برنامه ریزی‬ ‫بلندمدت برای‬ ‫تربیت نسل‬ ‫داشته باشیم و در‬ ‫حوزه سیاست های‬ ‫کالن ما نیز چنین‬ ‫چیزی نیست‬ ‫کمک می کند‪ .‬با این حرف موافقم که مشکالت مالی‬ ‫هم ه پروژه های تلویزیون را تحت تاثیر قرار داده و این‬ ‫را من که در این یک سال درگیرش بوده ام به وضوح‬ ‫دیده ام‪ .‬دوستان سریال ســاز من هم این اسیب را‬ ‫دیده اند اما امیدوارم هر چه زودتر این مشکالت حل‬ ‫شود‪ .‬به هر حال من همچنان اعتقاد دارم که در حال‬ ‫حاضر تلویزیون با وجود هم ه این مشکالتی که دارد‬ ‫هنوز هم پرمخاطب ترین رسان ه است و در شان ان‬ ‫نیست که بخواهد با این مشکالت دست و پنجه نرم‬ ‫کند‪ ،‬چرا که این موضوع به کیفیت اثار لطمه می زند‪.‬‬ ‫شما در ســینما با «بیست و یک روز‬ ‫بعد» دســت روی قصه ای گذاشتید‬ ‫که بســیار تاثیرگذار بــود‪ ،‬در «از‬ ‫سرنوشــت» هم همین طــور بود‬ ‫و مخاطبــان زیادی را بــا خودتان‬ ‫همراه کردید ‪ .‬شما جزو ان دسته از‬ ‫کارگردانانی هســتید که پیش تر از‬ ‫فرم؛ قصه و میزان همراهی مخاطب‬ ‫برایتــان مهم تر از انجــام کارهای‬ ‫تجربی تر است ‪ ،‬درست می گویم؟‬ ‫از ابتدا حتی کارهای کوتاهی هم که می ســاختم‬ ‫کارهای پر مخاطبی بودند‪ .‬شــاید این موضوع به‬ ‫شیوه قصه گویی برمی گردد یا انتخاب سوژه ها در‬ ‫ان دخیل است‪ .‬من معموال عالقه مند به کار کردن‬ ‫روی دغدغه های اصلی و عمیق مردم هستم‪ .‬شاید‬ ‫این موضوعی است که نمی شــود خیلی اگاهانه‬ ‫راجع بــه ان صحبت کرد ولی به هــر حال تجربه‬ ‫کردن در کارهای من وجــود دارد و مدل کاری که‬ ‫در «از سرنوشت» انجام می دهم به لحاظ روایی و‬ ‫قصه گویی هم با «بیست و یک روز بعد» تفاوت دارد‪،‬‬ ‫حتی به لحاظ پرداخت کاراکترها و شــخصیت ها‬ ‫نیز تفاوت های جدی در ایــن بین وجود دارد‪ .‬من‬ ‫تجربه های جدیدی را برای خودم رقم می زنم ولی‬ ‫وقتی به سراغ مدیومی مثل تلویزیون می ایم مساله ‬ ‫مخاطب برای من خیلی جدی می شود‪ .‬وقتی از پول‬ ‫مردم هزینه می کنم تا یک سریالی را بسازم ان اثر‬ ‫باید در خور و در شــان مردم باشد و مخاطبان ان‬ ‫را دنبال کنند‪ .‬درواقع مخاطب نباید احساس کند‬ ‫که به شعورش توهین شده و یا پولش دور ریخته‬ ‫شده است‪ .‬مســال ه قصه گویی در تلویزیون خیلی‬ ‫جدی و مهم اســت و در نتیجه برای من اهمیت‬ ‫فراوانی دارد‪ .‬امیدوارم اگر باز هم بخواهم ســریال‬ ‫بسازم به سراغ قصه ای بروم که مردم ان را دوست‬ ‫داشته باشند و جزو مســائل و دغدغه های جدی‬ ‫ان ها باشد‪.‬‬ ‫چرا قصه تا این میزان برای شــما‬ ‫اهمیت دارد‪ ،‬ان هم در شرایطی که‬ ‫خیلی از همکاران شما بیشتر دست‬ ‫به تجربه گرایی در فرم می زنند؟‬ ‫ان هم در واقع یک نیاز هنری است که ممکن است‬ ‫در هر کارگردان و یا هنرمندی وجود داشته باشد‬ ‫و از یک جایی احســاس کند که دیگر مدل های‬ ‫مطلوب قصه گویی او را راضی نمی کند و عالقه مند‬ ‫است مدل های دیگری را اجرا کند‪ .‬بحث فرم گرایی‬ ‫مساله ای نیست که هم ه مردم بتوانند با ان ارتباط‬ ‫جدی برقرار کنند و یک بخش اندکی از مخاطبان‪،‬‬ ‫معموال مخاطب اثار فرمالیســتی هســتند‪ ،‬در‬ ‫نتیجه اعتقاد شخصی من بر این است که ما زمانی‬ ‫می توانیم در ساخت اثار ســینمایی و تلویزیونی‬ ‫به سراغ پدیده های فرمی برویم که از بودجه های‬ ‫دولتی استفاده نکنیم‪ .‬من فکر می کنم تجربه گرایی‬ ‫برای ما باید در بخش خصوصی اتفاق بیفتد‪ .‬زمانی‬ ‫که شما دست در جیب مردم می کنید و با ان فیلم‬ ‫می سازید‪ ،‬باید به طور جدی به مخاطب فکر کرده‬ ‫و او را درگیر کنید‪ .‬بعضا دیده می شود فیلمسازی با‬ ‫پول مردم‪ ،‬فیلمی می سازد که کامال بی مخاطب‬ ‫است اما می گوید که دوست داشتم یک تجرب ه فرمی‬ ‫داشته باشم؛ من متوجه نمی شوم که چرا باید این‬ ‫تجربه ها و دغدغه های کامال شخصی خودم را با پول‬ ‫مردم پیش ببرم‪ .‬سعی کرده ام در کارهایی که در این‬ ‫سال ها انجام داده ام اگر اثر با پول مردم ساخته شده‪،‬‬ ‫به اصل قصه گویی وفادار بمانم‪.‬‬ ‫شما تجربه ســاخت انیمیشن های‬ ‫زیادی را در کارنامه دارید و شــاید‬ ‫همین باعث شــده که در ســریال‬ ‫«از سرنوشــت» درک درست تری‬ ‫از نوجوان در دهه نود داشته باشید‬ ‫و رفتارهــای ان ها را درســت تر و‬ ‫خواسته هاشــان را واقعی تر نشان‬ ‫دهید‪ .‬درست می گویم؟ چقدر تجربه‬ ‫انیمیشن سازی به شما کمک کرد؟‬ ‫نمی شود گفت انیمیشن هایی که من ساخته ام برای‬ ‫نوجوانان کار شده ؛ بلکه باید گفت اثار من درباره ‬ ‫نوجوان ها بوده است‪ .‬من یک دغدغ ه جدی راجع به‬ ‫نوجوانان دارم که این مساله از ابتدای فیلمسازی ام‪،‬‬ ‫یعنی از زمانی که فیلم کوتاه می ســاختم در من‬ ‫بوده است‪ .‬به خصوص بحث کودکان کار که حداقل‬ ‫در چند کار کوتاه من به طور جدی و بعد از ان نیز‬ ‫در فیلم سینمایی من مطرح شــد‪ .‬در سریال «از‬ ‫سرنوشت» هم به نوعی‪ ،‬بحث کودکان کار جدی‬ ‫است و مسائل مربوط به حوز ه نوجوانان که می شود‬ ‫راجع به ان حرف زد‪ ،‬در این سریال اورده شده است‪.‬‬ ‫یک بخشی از ان هم دغدغ ه من است اما هنوز راهی‬ ‫برای روایت کردنش پیدا نکرده ام‪ .‬بحث نوجوان‪ ،‬هم‬ ‫در سینما و هم در تلویزیون ما حوز ه مغفولی است‪ .‬در‬ ‫حوز ه نوجوان هیچ ایده‪ ،‬فکر و سرمایه گذاری جدی‬ ‫وجود ندارد که ما یک برنامه ریزی بلندمدت برای‬ ‫تربیت نسل داشته باشیم و در حوز ه سیاست های‬ ‫کالن ما نیز چنین چیزی نیست‪ .‬به همین دلیل‬ ‫است که کارهای ساخته شده در حوز ه نوجوان بسیار‬ ‫مقطعی‪ ،‬پراکنده و متکی به دغدغه های شخصی‬ ‫ی اســت که عالقه مند به فعالیت در این حوزه ‬ ‫ادم ‬ ‫بود ه و محصول یک جریان‪ ،‬یک ســرمایه گذاری‬ ‫و سیاست کالن نیســت‪ .‬به عقیده من جای این‬ ‫حوزه بسیار خالی ســت و من هم چون به مسائل‬ ‫نوجوانان عالقه مند بودم به صورت ناخوداگاه از ابتدا‬ ‫به سمت ان کشیده شدم‪ .‬جدای از بحث دغدغه های‬ ‫محتوایی فکر می کنم کــه دوران نوجوانی یکی از‬ ‫دراماتیک ترین مقاطع زندگی است‪ .‬در طول تاریخ‬ ‫سینما‪ ،‬فیلم های خوبی را می توان دید که کاراکتر‬ ‫ان ها نوجوان است؛ فیلم هایی که راوی ان ها نوجوان‬ ‫مساله نوجوان اســت اما متاسفانه در‬ ‫و مساله نیز ‬ ‫‪49‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 46 ‫قاب جادو‬ ‫کشــور ما خیلی به ان پرداخته نمی شود و من تا‬ ‫جایی که بتوانم و شرایط برایم فراهم باشد تالشم‬ ‫این است که در این حوزه هم کار کنم‪.‬‬ ‫یکی از تجربیاتی که حتما به شــما‬ ‫در خالصه گویی کمک کرده اســت‪،‬‬ ‫ســاخت فیلم های صدثانیه ای بوده‬ ‫اما در تلویزیون و در ســریال ها به‬ ‫اصطالح خیلی اب بستن و کش دادن‬ ‫وجود دارد‪ .‬شــما چقدر از این کش‬ ‫دادن با وجود ان تجربیات قبلی فرار‬ ‫کردید و چقدر مجبور شــدید به ان‬ ‫تن بدهید؟‬ ‫اولین اصلی که درســاخت فیلم هــای کوتاه و به‬ ‫خصوص فیلم های صد ثانیه ای یاد گرفتم‪ ،‬اصل ایجاز‬ ‫و مختصرگویی بود‪ .‬در ساخت این سریال نیز‪ ،‬ان‬ ‫لحظاتیراکهاحساس می کردمکمکیبه قصهودرام‬ ‫نمی کند کوتاه تر و موجزتر کردم‪ .‬من این یادگاری را‬ ‫از فیلم کوتاه به تلویزیون اورده ام و نمی توانم پالنی را‬ ‫بگیرم که در ان یک کاراکتر بی هدف در قاب حرکت‬ ‫کند و هیچ اتفاقی نیفتــد‪ .‬در زمانی که فیلم کوتاه‬ ‫می ســاختم یاد گرفته ام کوچک ترین رفتاری که‬ ‫یک کاراکتر نشان می دهد باید یک هدف دراماتیک‬ ‫داشته باشد و تاثیری بر کلیت قصه بگذارد‪ .‬حداقل‬ ‫در ساخت سریال خودم‪ ،‬تمام تالشم را کرده ام که‬ ‫چنین اتفاقی نیفتد و ان چیزی که موسوم به اب‬ ‫بستن است و گاهی وقت ها در تلویزیون شاهد ان‬ ‫هستیم‪ ،‬در کار من اتفاق نیفتد‪.‬‬ ‫در شخصیت پردازی باتوجه به باید‬ ‫و نبایدهای تلویزیون چقدر دستتان‬ ‫باز بود؟‬ ‫یکی از مواردی که باید روی ان کار شــود‪ ،‬همین‬ ‫مساله است‪ .‬این موضوع احتیاج به فرهنگ سازی‬ ‫و ریسک بیشتری از سوی مدیران تلویزیون دارد و‬ ‫مساله ای است که ما با ان دست و پنجه نرم می کنیم‪.‬‬ ‫به طور مثــال ما در ســریال دو کاراکتر به نام های‬ ‫سهراب و هاشم داریم که این دو در کودکی از هم جدا‬ ‫می شوند و از اینجای قصه سهراب وارد یک خانواده‬ ‫می شود‪ ،‬اما هاشم همچنان بی خانواده می ماند‪ .‬ما‬ ‫برای اینکه بتوانیم دربار ه ارزش های خانواده صحبت‬ ‫کنیم باید وضعیت هاشم و شرایط بی خانوادگی او‬ ‫را ترسیم کنیم؛ یعنی اسیب ها‪ ،‬افت ها و خطراتی‬ ‫که به دلیل بی خانوادگی متوجه هاشــم هست را‬ ‫نشان دهیم‪ .‬این ها نیازمند قدری جسارت از سمت‬ ‫تلویزیون اســت که اجازه دهد تا ما این فضاها را به‬ ‫تصویر بکشیم‪ .‬اما من فکر می کنم تلویزیون راجع‬ ‫به این مسائل یک مقداری محافظه کارانه برخورد‬ ‫می کند‪ .‬در حال حاضر باید و نبایدهای زیادی در‬ ‫تلویزیون وجود دارد کــه باید یک فکر جدی برای‬ ‫ان کرد‪ .‬در این بین مســائلی مثل لهجه نیز وجود‬ ‫دارد و می تواند به اتفاق بدی در کشور منجر شود؛‬ ‫این هم جزو ان مسائلی است که باید فرهنگ سازی‬ ‫شود‪ .‬یکی از مسائلی که از این سریال در دلم ماند‪،‬‬ ‫حسین شریفی بازیگر بسیار درخشان کرمانی بود‬ ‫که در فیلم «بیســت و یک روز بعد» هم از او بازی‬ ‫ی است که‬ ‫گرفته بودم‪ .‬او تنها بازیگر نوجوان کرمان ‬ ‫در حال حاضر در سینما به طور جدی کار می کند و‬ ‫باعث افتخار کرمان است‪ .‬چون این بازیگر در سریال‬ ‫نقش منفی داشت از ما خواستند لهج ه او را به طور‬ ‫کامل دوبله کنیم‪ .‬به دلیل اینکه این نگرانی از طرف‬ ‫تلویزیون وجود داشت که مبادا در اینده منجر به‬ ‫یک تجمعاتی شود و واکنشی را از طرف این خطه‬ ‫به همراه داشته باشد‪ .‬در صورتی که من به مدیران‬ ‫پیشــنهاد کردم به جای این حرکت ســلبی‪ ،‬این‬ ‫کاراکتر را در یک برنام ه پرمخاطب دعوت کنند تا‬ ‫راجع به نقشش صحبت کند‪ .‬یک بازیگر شهرستانی‬ ‫می تواند نقش منفی داشته باشد و هیچ اتفاق بدی‬ ‫هم نیفتد اما به هر حال این نگرانی و محافظه کاری‬ ‫وجود داشــت که بعضا می تواند درست هم باشد‪.‬‬ ‫خودشان می گفتند در کرمان واکنش های کوچکی‬ ‫اتفاق افتاده و ما می خواهیم جلوی یک اتفاق بزرگ را‬ ‫بگیریم و این باعث شد تا یک اسیب جدی به کاراکتر‬ ‫بیژن که من خیلی او را دوست داشتم‪ ،‬وارد شود‪ .‬ما‬ ‫خاص بودنی که به واسط ه این لهجه در این شخص‬ ‫وجود داشت و خیلی به نقش کمک می کرد را از او‬ ‫گرفتیم و به عقید ه من این دوبله و صدای معمولی‪،‬‬ ‫اسیب جدی به کار وارد کرد‪ .‬این موضوع جزو همان‬ ‫باید و نبایدهایی است که در تلویزیون داریم و اثرش‬ ‫را روی کار می گذارد‪.‬‬ ‫در گروه بازیگران از نا م های خیلی‬ ‫شاخص اســتفاده نکردید و اغلب‬ ‫همان چهره های تلویزیونی را اوردید؛‬ ‫شما که در سینما امتحان خود را به‬ ‫خوبی پس داده بودید وسوسه کار با‬ ‫چهره های سینمایی را در سریالتان‬ ‫نداشتید؟ البته در برخی از بازیگران‬ ‫ریشه تئاتری داشتن لحاظ شده که‬ ‫دوســت دارم بدانم این تاکید شما‬ ‫بوده است؟‬ ‫یادم می اید زمانی که می خواستیم کار را شروع‬ ‫کنیم مسئله ی کستینگ به سختی جلو می رفت‬ ‫و هم ه بازیگران ما درگیر کار بودند چرا که ما کار‬ ‫را در فصل زمستان شــروع کردیم‪ .‬سعی کردیم‬ ‫از چهره هایی که در دل مردم محبوب تر هستند‬ ‫استفاده کنیم‪ .‬یک مسئل ه دیگر هم وجود دارد و‬ ‫ان این اســت که تلویزیون عالقه مند به استفاده‬ ‫از چهره های شناخته شــده تر است‪ .‬من اساسا‬ ‫به چنین چیزی اعتقاد ندارم و نقش یک و دو‬ ‫و سه را متوجه نمی شوم؛ برای من حتی ان‬ ‫بازیگری که قرار است یک سکانس را بازی‬ ‫کند و به طور مثال در یک رستوران‪ ،‬گارسون‬ ‫است نیز اهمیت دارد و از او تست می گیرم و‬ ‫انتخابش می کنم‪ .‬اما خود بازیگران ما چنین‬ ‫اعتقادی ندارند و به انداز ه نقش نگاه می کنند‬ ‫و این موضوع برای ان ها اهمیت زیادی دارد‪.‬‬ ‫من به شدت عالقه مند به کار کردن با‬ ‫بازیگران تئاتر هستم و حداقل تجربه ‬ ‫اولین کار من در ساخت سریال‪ ،‬این‬ ‫ایمان را در من به جود اورد که بسیار‬ ‫بیشــتر از این چیزی که شما در‬ ‫سریال «از سرنوشت» شاهدش‬ ‫بودید‪ ،‬در کارهــای اینده ام از‬ ‫بازیگران تئاتر اســتفاده کنم‪.‬‬ ‫بازیگران تئاتر بســیار همراه‬ ‫هســتند و با تمــام وجود به‬ ‫من این یادگاری را‬ ‫از فیلم کوتــاه به‬ ‫تلویزیون اورده ام‬ ‫و نمیتوانم پالنی را‬ ‫بگیــرم که در ان‬ ‫یک کاراکتر بی هدف‬ ‫در قاب حرکت کند و‬ ‫هیچ اتفاقی نیفتد‪ .‬در‬ ‫زمانی که فیلم کوتاه‬ ‫می ســاختم یاد‬ ‫گرفته ام کوچکترین‬ ‫رفتاری که یک‬ ‫کاراکتر نشان میدهد‬ ‫باید یک هدف‬ ‫دراماتیک داشته‬ ‫باشد و تاثیری بر‬ ‫کلیت قصه بگذارد‪.‬‬ ‫میدان می ایند و ان ادا و اصول هایی که گاهی وقت ها‬ ‫بازیگران شناخته شد ه ما درگیر ان شده اند را ندارند‪.‬‬ ‫ما در سه قسمت اول سریال «از سرنوشت»‪ ،‬بازیگری‬ ‫داشتیم به نام میترا رفیع که نقش مه لقا را ایفا می کرد‬ ‫و برای اولین بار بود کــه در تلویزیون دیده و مطرح‬ ‫می شــد‪ .‬او تمام وجودش را برای ایفای این نقش‬ ‫گذاشت و بعد از اینکه این کاراکتر در قسمت سوم‬ ‫از دنیا رفت‪ ،‬تا یک هفته انتقادات ادامه داشت که این‬ ‫شخصیت چرا ُمرد و از داستان خارج شد‪ .‬خیلی ها‬ ‫انتظار داشتند که این بازیگر‪ ،‬نقش اصلی باشد و بار‬ ‫قصه را به دوش بکشد‪ .‬شاید اگر یک بازیگر شناخته‬ ‫شده می خواست همین نقش را ایفا کند خیلی کمتر‬ ‫انرژی می گذاشت و به انداز ه این بازیگر تئاتر تاثیرگذار‬ ‫نبود‪.‬شخصابیشترازقبلبهسمتتئاترمتمایلشدم‬ ‫و در حال حاضر بیش از قبل به سالن های تئاتر سر‬ ‫می زنم و امیدوارم که از دل این ها بتوانم استعدادهای‬ ‫تازه ای را برای تلویزیون کشف کنم‪.‬‬ ‫از نظر شما عواملی که باعث جذابیت‪،‬‬ ‫موفقیت و دیده شدن اثار می شوند‪،‬‬ ‫در سینما و تلویزیون متفاوت از هم‬ ‫هستند؟‬ ‫اتفاقی در سال های گذشته افتاده و ان این است‬ ‫که کار کردن در تلویزیون به دلیل مشــکالت‬ ‫مالی که با ان دست و پنجه نرم می کند‪ ،‬سخت‬ ‫شده است‪ .‬امیدوارم این سخت شدن باعث نشود‬ ‫نیروهای کیفی ما که در حــال حاضر به نوعی‬ ‫مولف هم هســتند‪ ،‬از کار کردن در تلویزیون‬ ‫دل زده و دل مرده شــوند‪ .‬عوامل پشت صحنه‬ ‫بر کیفیت ســاخت یک ســریال تاثیر جدی‬ ‫می گذارند‪ .‬به طور مثال اگر یک طراح صحنه از‬ ‫کار کردن در تلویزیون حال خوبی داشته باشد‪،‬‬ ‫این حال خوب در صحنه اش جلوه می کند‪ .‬اگر‬ ‫مدیر فیلمبرداری‪ ،‬گریمور‪ ،‬بازیگر‪ ،‬تهیه کننده‪،‬‬ ‫کارگردان و هم ه عوامل با حال خوب کار کنند‬ ‫اثار این حال خوب در کار هم دیده می شود‪ .‬من‬ ‫امیدوارم تلویزیون هر چه زودتر بتواند این چالشی‬ ‫را که در حال حاضر با ان درگیر شده است پشت‬ ‫سر بگذارد و بتواند نیروهای کیفی خود را حفظ‬ ‫کند‪ .‬عالوه بر این ها‪ ،‬من تاکید بسیاری روی قصه‬ ‫دارم‪ .‬اگر قص ه خوبی برای تعریف کردن در حوزه ‬ ‫مخاطب چه در سینما و چه در تلویزیون وجود‬ ‫داشته باشــد‪ ،‬اثر قابل قبولی تولید خواهد شد‪.‬‬ ‫ما در حال حاضر در سینما هم به شدت مشکل‬ ‫قصه گویی داریم‪ .‬امســال یا سال های گذشته‬ ‫چند اثر در سینمای ایران تولید شد؟ ما ساالنه‬ ‫تقریبا حدود یک صد فیلم سینمایی تولید‬ ‫می کنیم و از این تعداد فیلم سینمایی‬ ‫معموال ســه یا چهار فیلم سروصدا‬ ‫می کنند که در ان ها هم بحث‬ ‫اجرا و قصــه اهمیت دارد‪.‬‬ ‫یعنــی دو مســاله وجود‬ ‫دارد‪ ،‬اول قصه و دیگری‬ ‫این که این قصه چطور‬ ‫اجرا شده است‪ .‬این دو‬ ‫مساله اگر در کنار هم‬ ‫قرار بگیرنــد یک اثر را‬ ‫قابل قبول می کنند‪.‬‬ صفحه 47 ‫‪FARZIN MOHADDES‬‬ ‫گفت و گو با فرزین محدث‬ ‫تکنیکرانباید‬ ‫بهرخمخاطبکشید‬ ‫سپیده شریعت رضوی‪ :‬دیوانه بازیگری؛ عبارتی است که خودش بسیار‬ ‫دوست دارد درباره خودش بشنود و از ان استقبال می کند‪ .‬سال هاست که‬ ‫پله پله و با تامل راه های منتهی به بازیگری درست را طی کرده و تالش‬ ‫کرده در جهانی که مایل به کشف کردن ان بوده نقش موثرتری داشته باشد‪ .‬با فرزین‬ ‫محدث که امسال نوروز در سریال «دوپینگ» حاضر بود‪ ،‬درباره تاثیر عالقه و شوق به‬ ‫بازیگری‪ ،‬تفاوت های شکل بازی در مدیوم های مختلف‪ ،‬تاثیر تکنیک بر بازی و ‪ ....‬صحبت‬ ‫کردیم که ماحصل ان پیش روی شماست‪.‬‬ ‫‪51‬‬ صفحه 48 ‫اوانگارد‬ ‫حبیب رضایی‬ ‫در کالس های‬ ‫بازیگری اش بــه‬ ‫هنرجویان میگفت‬ ‫اگر دین ها‬ ‫کتاب های مقدسی‬ ‫مانند تورات‪ ،‬انجیل‬ ‫و‪ ...‬دارند‪ ،‬این متن‬ ‫مقدس برای بازیگر‬ ‫نمایشنامه و فیلمنامه‬ ‫است‪ .‬من خارج از‬ ‫ان نمایشــنامه یا‬ ‫فیلمنامه نمی توانم‬ ‫نقشی را بازی کنــم‬ ‫تصویــر و ذهنیت یــک بازیگر در‬ ‫شــکل گیری یک نقش بسیار مهم‬ ‫است و هر بازیگر با دیگر بازیگران‬ ‫متفاوت اســت‪ .‬ایا درست رسیدن‬ ‫به شــخصیت می تواند یک تکنیک‬ ‫باشد؟‬ ‫بازیگر وقتی قرار است یک نقشی را بازی کند‬ ‫باید چند پارامتــر را در نظر بگیــرد‪ .‬روان ان‬ ‫کاراکتر‪ ،‬موقعیت هــای مختلفی که در ان قرار‬ ‫می گیرد و واکنش های متفاوتی که دارد‪ ،‬بدن‬ ‫ان کاراکتر کــه در موقعیت های مختلف تغییر‬ ‫می کند و‪ ....‬حتی اگر ان نقش بخواهد در فضای‬ ‫رئالیستی اجرا شود موقعیت ها و روان کاراکتر‬ ‫تغییر می کند‪ .‬به همین دلیل با اینکه برخی از‬ ‫بازیگران می گویند این نقش از من دور اســت‪،‬‬ ‫الزم اســت این نکته را بگویم که هیچ نقشی از‬ ‫ما انسان ها دور نیســت‪ .‬یعنی اگر کسی بگوید‬ ‫من نقش یک جانی را بازی می کنم اما در عمرم‬ ‫جنایت نکرده ام‪ ،‬اشتباه است‪ .‬ما بارها در ذهن و‬ ‫زندگی مان ادم ها را کشته ایم و جنایت کرده ایم‪.‬‬ ‫ویژگی انسان این اســت که از منفی پلشتی تا‬ ‫بی نهایت پاکی در او هست‪ .‬ما در زندگی روزمره‬ ‫این ها را کنتــرل می کنیم امــا بازیگر کنترل‬ ‫نمی کند‪ .‬بازیگر تمام این ها‪ ،‬نقش ها و کاراکترها‬ ‫را بیرون می ریزد و می تواند ان را اجرا کند‪ .‬برای‬ ‫همین وقتی فرضا نقش یک جنایتکار پیشنهاد‬ ‫بشــود و من بگویم من جنایت نکرده ام اشتباه‬ ‫کرده ام؛ بله من در زندگی عادی جنایت نکرده ام‬ ‫اما در ذهنم ممکن است این کار را کرده باشم‬ ‫ان هم وقتی که از دست کسی عصبانی شدم و‬ ‫در ذهنم ســر طرف مقابل را به دیوار کوبیدم‪.‬‬ ‫پس جنایت می کنم و تجربــه جنایت روانی را‬ ‫گذرانده ام‪ .‬حاال زمانی که نقشی را بازی می کنم‬ ‫ان ذهنیت را تبدیل به جســمیت می کنم‪ .‬در‬ ‫اجرای یک نقش‪ ،‬روان و فیزیک با هم امیخته‬ ‫می شوند و نقش ان هم در موقعیت های مختلف‬ ‫و در نقاط عطفی که کاراکتر در ان قرار می گیرد‬ ‫و تغییر روان و فیزیک می دهد‪ ،‬شکل می گیرد‬ ‫و به صورت تکنیکال و اکتسابی تبدیل به نقاط‬ ‫طالیی می شود‪ .‬نتیجه کار خیلی خیلی جزئی‬ ‫به استعداد بازمی گردد‪ .‬در دنیای امروز بازیگری‬ ‫یک علم است‪ .‬بازیگر یاد می گیرد و می اموزد که‬ ‫چگونه یک نقش را اجرا کند‪.‬‬ ‫فارغ از این روند یادگیری شــما در‬ ‫بازیگــری چقدر فــارغ از فیلمنامه‬ ‫تکنیک را چاشنی کار خود می کنید؟‬ ‫مــن به عنــوان یــک بازیگــر اگــر بخواهم‬ ‫چیزی بــه فیلمنامــه اضافه کنم بایــد ان را‬ ‫از فیلتــر کارگردان بگذرانــم‪ .‬حبیب رضایی‬ ‫در کالس هــای بازیگری اش بــه هنرجویان‬ ‫می گفت اگر دین ها کتاب های مقدسی مانند‬ ‫تورات‪ ،‬انجیل و‪ ...‬دارند‪ ،‬این متن مقدس برای‬ ‫بازیگر نمایشنامه و فیلمنامه است‪ .‬من خارج‬ ‫از ان نمایشــنامه یا فیلمنامه نمی توانم نقشی‬ ‫را بازی کنــم‪ .‬دیوید ممت در کتاب درســت‬ ‫و نادرســت بازیگری می گوید همــه چیز در‬ ‫نمایشــنامه و فیلمنامه اســت‪ .‬چیزی خارج‬ ‫از ان فیلمنامــه نیاورید که ممکن اســت در‬ ‫مسیر فیلمنامه نباشــد‪ .‬حال ممکن است من‬ ‫یک سری پیشنهادات در چارچوب فیلمنامه و‬ ‫یا نمایشنامه داشته باشم که درمورد ان هم باید‬ ‫با کارگردان مشــورت کنم‪ .‬در صورتی که این‬ ‫پیشنهادات هم سو با نقش و کاراکتری که در‬ ‫فیلمنامه ذکر شده است‪ ،‬باشد باید با کارگردان‬ ‫مطرح کنم و تغییرات از فیلتر او بگذرد‪ .‬اگر همه‬ ‫این ها گذشت و به یک نقطه اشتراک رسید من‬ ‫می توانم ان را انجام بدهم وگرنه باید بدانم که‬ ‫صاحب یک اثر کارگردان است و من به عنوان‬ ‫بازیگر اگر در اثری بازی کنم یعنی ذهنیت ان‬ ‫کارگردان را با ذهنیت خود هم مسیر می کنم‪.‬‬ ‫با این ذهنیت خوانی‪ ،‬شــما به درک‬ ‫درســتی از ســاختمان یک نقش‬ ‫می رسید و جزئیات را به درستی در‬ ‫یک شخصیت نشان می دهید‪ .‬این‬ ‫به نقش رسیدن نتیجه طی کردن چه‬ ‫مراحلی اســت؟ گروه خوب و موثر‪،‬‬ ‫نوشته درست‪ ،‬مطالعه زیاد شما و یا‬ ‫چهان بینی درست؟‬ ‫حاصل صحبت من با شــما در حــال حاضر‪،‬‬ ‫حاصل تجربه ‪ 23‬ســال اموزش دیدن اســت‪.‬‬ ‫من از ســال ‪ 76‬در کالس های مختلف شرکت‬ ‫کردم و در دانشگاه دوره بازیگری دیدم‪ .‬اولین‬ ‫دوره بازیگری ام را در کالس هــای امین تارخ‬ ‫گذراندم و سپس دو ســال نزد یکی از بهترین‬ ‫استادانم میکاییل شهرســتانی دوره بازیگری‬ ‫دیدم‪ .‬دانشگاه سوره رفتم‪ ،‬تئاتر خواندم و انجا با‬ ‫فرهاد مهندس پور اشنا شدم و نزد ایشان دوره‬ ‫دیدم‪ .‬ان زمان که موسسه کارنامه زیر نظر پرویز‬ ‫پرســتویی و حبیب رضایی بود‪ ،‬دوره بازیگری‬ ‫مقابل دوربین را گذراندم‪ .‬بعد از اتمام دانشگاه‬ ‫نزد کیومرث مــرادی دوره دیدم و به وســیله‬ ‫ایشان به ایتالیا رفتم و یک ماه نیز انجا اموزش‬ ‫دیدم و االن این جا هستم‪ .‬می گویند ز گهواره‬ ‫تا گور دانش بجــوی‪ .‬من اگــر در حال حاضر‬ ‫بمیرم هم مهم این اســت که درباره بازیگری‬ ‫دوره و اموزش دیدم و فقط مختص دانشــگاه‬ ‫نبوده اســت‪ .‬در حال حاضر هم تاکید دارم که‬ ‫حاضرم سر کالس هایی بنشینم و یاد بگیرم که‬ ‫برای من مفید هستند‪ .‬از اینکه بگویم چیزی را‬ ‫نمی دانم و قرار است یاد بگیرم‪ ،‬نمی ترسم‪ .‬این‬ ‫از تواضع من نیست‪ ،‬چراکه ادم مغروری هستم؛‬ ‫این از غرور من است که می گویم وقتی چیزی‬ ‫را نمی دانم باید یاد بگیرم‪ ،‬چون نشان می دهد‬ ‫به دانش اهمیت می دهم‪ .‬این پروســه‪ ،‬پروسه‬ ‫‪23‬ســال اموزش دیدن و بعد از سال ‪ 79‬روی‬ ‫صحنه تئاتر رفتن اســت‪ .‬من دانش را کســب‬ ‫کردم‪ ،‬اموختم و یاد گرفتم و روی صحنه تئاتر‬ ‫و مقابل دوربین تجربه به دســت اوردم و همه‬ ‫این موارد باعث شده است االن به یک شناختی‬ ‫از بازیگری برسم که در ســال ‪ 99-98‬اینگونه‬ ‫بازی کنم‪ .‬اگر شما شش ماه دیگر با من صحبت‬ ‫کنید حتما باید اموزه هایم تغییر کرده باشد و‬ ‫جنس بازی من رو به تکامل رفته باشد‪ .‬دست به‬ ‫ازمون زدن چیزی است که در وجود من است‬ صفحه 49 ‫و دوســت دارم تا پایان عمر با من باشد‪ .‬من در‬ ‫برنامه «ما ایرانی ها» در شــبکه پنج به عنوان‬ ‫مجری‪-‬بازیگر در کنار مجری متبحر تلویزیون؛‬ ‫گیتی خامنه فعالیــت می کنم‪ .‬دلیلی که باعث‬ ‫شد به این برنامه بروم این بود که دوست داشتم‪،‬‬ ‫تجربه کنم‪ .‬به عنوان مجری‪-‬بازیگر دایره لغات‬ ‫گســترش و ارتباطات تغییر پیدا می کند و این‬ ‫برای من اموزه ای به همراه دارد و در ان دست‬ ‫به ازمونی می زنم کــه نمی دانم نتیجه اش چه‬ ‫می شود‪ .‬ممکن است پس از پایان برنامه بگویم‬ ‫نتیجه موفقیت امیز بوده اســت و من برده ام‪.‬‬ ‫همچنین ممکن اســت بگویم تجربه موفقیت‬ ‫امیز نبوده است اما باز هم من برنده شدم چراکه‬ ‫دست به یک ازمون و خطا زدم و از ان نترسیدم‪.‬‬ ‫یک نکته مهم در بازیگری این است‬ ‫که یک بازیگر باید به شدت اجتماعی‬ ‫باشد و درک قوی از ادم ها و اجتماع‬ ‫داشته باشد‪ .‬این موضوع یک تکنیک‬ ‫به حساب می اید‪ ،‬درست است؟‬ ‫امین تارخ در کالس های بازیگری اش می گفت‬ ‫کاری که بازیگر می کند این است که متنی را‬ ‫که یک نفر نوشــته و یک نفر ان را کارگردانی‬ ‫کرده برای یک انســان دیگر بــازی می کند‪.‬‬ ‫تمام اتفاقاتی که شــکل می گیــرد محصول‬ ‫تفکر‪ ،‬عملکرد و روان یک انســان است‪ .‬پس‬ ‫من اگر با مــردم خود گفت وگــو نکنم‪ ،‬ان ها‬ ‫را نبینم‪ ،‬معاشــرت نکنم و مردم را دوســت‬ ‫نداشته باشــم چگونه می توانم نقش را بازی‬ ‫کنم و خودم را نشــان بدهم؟ فکــر کنید من‬ ‫تمام مدت در منزل نشســته باشم و یا زمانی‬ ‫که بیرون می روم‪ ،‬عینک افتابی بزنم و فقط در‬ ‫یک بازیگر بایــد‬ ‫فیزیک و اناتومــی‬ ‫بدن را بشناسد‪.‬‬ ‫به عنوان مثال اگر‬ ‫بازیگر قرار است در‬ ‫نقشــش ســکته‬ ‫قلبی کند باید این را‬ ‫که در زمان ســکته‬ ‫قلبی چه اتفاقی در‬ ‫بدن رخ می دهد‪،‬‬ ‫بداند یا اینکه بفهمد‬ ‫درد چگونه در بدن به‬ ‫وجود می ایــد‬ ‫یک مسیر با ماشین شخصی رفت و امد کنم و‬ ‫با مردم معاشرت نکنم؛ در این صورت چگونه‬ ‫می توانم نقشی را بازی کنم؟ نمونه درخشان‬ ‫این مورد پرویز پرستویی است‪ .‬ایشان استاد‬ ‫من بوده است و بســیار از او اموخته ام و هنوز‬ ‫که هنوز است در کنار مردم است‪ .‬هدیه تهرانی‬ ‫نیز نمونه دیگر از این افراد است‪ .‬مرحوم خسرو‬ ‫شــکیبایی نیز همین طور کــه در این زمینه‬ ‫بی نظیر بوده است‪ .‬اساتید دیگر از جمله علی‬ ‫نصیریان‪ ،‬محمدعلی کشاورز‪ ،‬مرحوم جمشید‬ ‫مشــایخی‪ ،‬مرحوم داوود رشــیدی و مرحوم‬ ‫عزت اهلل انتظامی نیز همیشــه در کنار مردم‬ ‫بوده و هستند و در این مساله تبحر داشته اند‪.‬‬ ‫پس من که در نسل جدید حرکت می کنم اگر‬ ‫مردم را نبینم و با ان ها صحبت نکنم نمی توانم‬ ‫نقش بازی کنم و خودم را نشان بدهم‪.‬‬ ‫برخورد شــما با یک نقــش به چه‬ ‫صورت اســت؟ چه پروسه ای طی‬ ‫می شود تا به نقش برسید و بتوانید‬ ‫جلوی دوربین بروید؟‬ ‫اول فیلمنامه برایم مهم است‪ ،‬دوم کارگردان‪،‬‬ ‫ســوم بازیگرانی که در گروه هستند و چهارم‬ ‫عوامل پشت صحنه‪ .‬جمیع این عوامل باعث‬ ‫می شود من یک نقش را بپذیرم‪ .‬این کیفیت‬ ‫نقش اســت که برایم مهم است نه کمیت ان‪.‬‬ ‫یعنی ممکن است من ‪10‬درصد در فیلمنامه‬ ‫باشم اما اگر ان نقش حذف شــود فیلمنامه‬ ‫دچار خلل شود‪ .‬اگر نقشی از فیلمنامه حذف‬ ‫شود و ان فیلمنامه دچار خللی نشود نقش زاید‬ ‫است‪ .‬پس از پذیرفتن نقش به روان کاراکتر‪،‬‬ ‫جنس بیان و فیزیک نقش فکر می کنم که در‬ ‫موقعیت های مختلف چه اتفاقی برای ان رخ‬ ‫می دهد‪ .‬سپس با کارگردان همفکری می کنم‬ ‫و اگر او قبــول کرد به مرحلــه گریم و لباس‬ ‫می رویم تا ببینیم ان گریــم و لباس چه قدر‬ ‫در لحنی که من انتخاب کرده ام می تواند موثر‬ ‫باشد‪ .‬بدنی که من انتخاب کردم ممکن است‬ ‫به دلیل شــمایل ظاهری تغییر کند چون به‬ ‫شمایل نقش اهمیت می دهم و معتقدم بیرون‬ ‫و فیزیک نقش دیده می شود‪ .‬شما در وهله اول‬ ‫فیزیک نقش را می بینید و بعد به مرور به روان‬ ‫ان و موقعیت های مختلف مانند خصوصیات‬ ‫جسمانی‪ ،‬روانی‪ ،‬روحی و رفتاری می رسید‪.‬‬ ‫نکته نقش هایی که شــما ان را ایفا‬ ‫می کنید‪ ،‬باورپذیری اســت‪ .‬شما‬ ‫در این راســتا از بدن بسیار کمک‬ ‫می گیرید و فکر می کنــم اگر قرار‬ ‫باشد یکی از شــاخصه های شما در‬ ‫بازی تحلیل شــود ان تکنیک های‬ ‫بدنتان اســت‪ .‬در رسیدن به نقش‬ ‫مورد نظر خود چه قــدر درباره بدن‬ ‫فکر می کنید و در شخصیتی که قرار‬ ‫است ان را ایفا کنید این تکنیک چه‬ ‫قدر سهم دارد؟‬ ‫یک بازیگر بایــد فیزیک و اناتومــی بدن را‬ ‫بشناسد‪ .‬به عنوان مثال اگر بازیگر قرار است‬ ‫در نقشــش ســکته قلبی کند باید این را که‬ ‫در زمان ســکته قلبی چه اتفاقی در بدن رخ‬ ‫می دهد‪ ،‬بداند یا اینکه بفهمد درد چگونه در‬ ‫بدن به وجود می ایــد‪ .‬بازیگر باید کتاب های‬ ‫اناتومی و پزشــکی پایه را بخواند و بداند‪ .‬من‬ ‫فیزیک نقش و اینکه چگونه راه می رود‪ ،‬چگونه‬ ‫‪53‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 50 ‫اوانگارد‬ ‫حرکت می کند‪ ،‬با دســت چه می کند‪ ،‬چگونه‬ ‫نگاه می کنــد و‪....‬برایم مهم اســت‪ .‬همه این‬ ‫موارد طراحی ذهنی بازیگر می شود‪ .‬اما کاری‬ ‫که یک بازیگر باید انجام بدهد این اســت که‬ ‫وقتی مقابل دوربین و یا روی صحنه تئاتر قرار‬ ‫می گیرد طراحی ذهنی اش به گونه ای باشــد‬ ‫که در ذوق نزند و تبدیل به ادا و اطوار نشــود‪.‬‬ ‫این بخشی است که من معتقدم روان نقش به‬ ‫ان اضافه می شود‪ .‬من نمی توانم نقش یک فرد‬ ‫خوشــحال را بازی کنم اما فیزیک خموده ای‬ ‫داشته باشــم یا لحظه ای غمگین را بازی کنم‬ ‫اما فیزیکم منبسط باشد‪ .‬مطمئنا اگر حال من‬ ‫خوش باشد فیزیک بدنم منبسط و اگر غمگین‬ ‫باشم‪ ،‬منقبض می شــود‪ .‬همه این موارد باعث‬ ‫می شــود بازیگر زمانی که با جزئیات این اجزا‬ ‫را کنار هم می گذارد‪ ،‬نقشــی را بازی کند که‬ ‫تماشــاگر نیز در وهله اول بگوید اگر من جای‬ ‫بازیگر بودم اینگونه می شــدم و انجاست که‬ ‫نقش باورپذیر است‪ .‬یک بازیگر می تواند از همه‬ ‫تکنیک هایی که در دنیا وجود دارد‪ ،‬اســتفاده‬ ‫کند تا به نقش برســد اما مهم باوری است که‬ ‫باید درون خود او شکل بگیرد‪ .‬اگر موقعیت های‬ ‫مختلفی را که در ان قــرار می گیرد‪ ،‬باور کند‪،‬‬ ‫تماشاگر نیز باور می کند اما اگر فقط ادای یک‬ ‫نقش را دربیاورد و خودنمایی کند و شــمایلی‬ ‫بدون روحیات و روان بســازد‪ ،‬تماشاگر ان را‬ ‫باور نمی کند‪.‬‬ ‫از صحبت های شما می توان اینطور‬ ‫اســتنباط کرد که دیوانه بازیگری‬ ‫هســتید و از تبار و شــکل شما در‬ ‫سینمای ایران کم است‪ .‬مخاطب نیز‬ ‫انگار بازیگری را که نقشش را بسیار‬ ‫جدی می گیــرد‪ ،‬کمتر درک می کند‪.‬‬ ‫شما به این موضوع فکر کرده اید که‬ ‫چه قدر تماشاگر فعال وجود دارد که‬ ‫شیفته بازیگری همه جانبه باشد؟‬ ‫من دیوانه وار بازیگری را دوست دارم به دلیل‬ ‫انکــه کار دیگری بلد نیســتم‪ .‬تمام لذت من‬ ‫لحظاتی است که روی صحنه می روم و یا مقابل‬ ‫دوربین هستم و به کشف و شهود می رسم‪ .‬پس‬ ‫چیزی را که از ان لذت می برم‪ ،‬اموخته ام‪ ،‬یاد‬ ‫گرفته ام و عاشقانه می توانم در ان لحظه اجرا‬ ‫کنم‪ .‬درباره ســوال هم باید به ذائقه تماشاگر‬ ‫نگاه کرد‪ .‬زمانی که ذائقه تماشــاگر بد شــود‬ ‫تماشــاگر بد بار خواهد امد و من هیچ ایرادی‬ ‫به تماشاگر وارد نمی بینم‪ .‬این یک پروسه است‬ ‫که به فضای هنری برمی گردد‪ .‬باید دوباره ذائقه‬ ‫تماشــاگر را با چیزهای دیگر امیخته کرد‪ .‬هر‬ ‫کدام از ما بازیگران‪ ،‬کم یا زیاد تماشاگران خود‬ ‫را داریم‪ .‬وظیفه ما به عنوان بازیگر و کسی که‬ ‫کار فرهنگی می کند این است که به تماشاگر‬ ‫احترام بگذاریم‪ .‬البته در وهله اول بازیگر باید به‬ ‫خود احترام بگذارد چراکه وقتی به خود احترام‬ ‫بگذارد یعنی به مخاطب احترام گذاشته است‪.‬‬ ‫اصوال مــن در زندگی امیدوار هســتم چراکه‬ ‫تنها چیزی که از انسان گرفته نمی شود‪ ،‬امید‬ ‫است و امیدوارم اتفاقات خوبی برای بازیگری و‬ ‫اگر یک بازیگر بگوید‬ ‫دیده شــدن برایش‬ ‫مهم نیســت دروغ‬ ‫میگوید؛ حتی اگر من‬ ‫بازیگر این حرف را‬ ‫بزنم‪ .‬بازیگری کــه‬ ‫دوره ببیند مطمئنا‬ ‫دوست دارد دیده‬ ‫شود و میگوید من‬ ‫میخواهم کاری کنم‬ ‫کــه دیگران من را‬ ‫ببینند‬ ‫تماشاگرها و جامعه رخ دهد‪.‬‬ ‫شــما خود طرفدار چه سبک فکری‬ ‫در شکل بازی هستید؟ ان مدل بازی‬ ‫که کامال راحت باشــد و مشخص‬ ‫نباشــد بازی می کنید یا بازیگری با‬ ‫تمام ابعاد که تکنیک را به رخ بیننده‬ ‫بکشد؟‬ ‫تکنیک ها به رخ کشــیده نمی شوند چون بر‬ ‫اســاس هر نقش باید یک جنس متفاوتی از‬ ‫بازی را انتخاب کرد‪ .‬یــک نقش می طلبد که‬ ‫بازیگر از تمام ویژگی های بدنی و فیزیکی اش‬ ‫در ان استفاده کند و نقش دیگر ویژگی دیگری‬ ‫را طلب می کند‪ .‬من فکر نمی کنم باید خودم‬ ‫را به رخ بکشم و به رخ کشیدنی وجود ندارد‪.‬‬ ‫تالش می کنــم از دانســته ها و اموخته هایم‬ ‫در ایفای نقش هایی که قرار است بازی کنم‪،‬‬ ‫درست اســتفاده کنم؛ به ویژه در باورپذیری‬ ‫نقش ها‪ .‬من تالش می کنم خود را به روز کنم‬ ‫و از جریــان روز بازیگری دنیــا عقب نیفتم‪،‬‬ ‫بخوانم و بدانم‪.‬‬ ‫در کار شما در تئاتر تکنیک به وضوح‬ ‫دیده می شــود و تماشاگر را مقهور‬ ‫می کند‪ ،‬اما در سریال و تلویزیون این‬ ‫موضوع بسیار کمتر دیده می شود‪.‬‬ ‫دلیلش چیست؟ خود شما میزانش‬ ‫را کم و زیاد می کنید یا شخصیت ها‬ ‫اینگونه می طلبند؟‬ ‫در تلویزیون مدیوم تغییر می کند و یک بازیگر‬ ‫نمی تواند ان جنس کاری را که در تئاتر انجام‬ ‫می دهد‪ ،‬در تلویزیون هم بازی کند‪.‬‬ ‫کارگردان‪ ،‬فیلمنامه‪ ،‬پینشهاد‬ ‫نقش و خود نقــش باعث‬ ‫ی تغییر‬ ‫می شود جنس باز ‬ ‫کند‪ .‬ان جنس بازی که‬ ‫در تئاتر ایفا می کنم‪ ،‬در‬ ‫مدیوم تلویزیون و باز بر‬ ‫عکس انجام نمی شود‪.‬‬ ‫بازیگــر بایــد ذهنیت‬ ‫کارگــردان را بــازی کند‪.‬‬ ‫شاید من دوســت داشته باشم‬ ‫یک نقش را به گونه دیگری بازی‬ ‫کنم و کارگردان گونه دیگری‬ ‫را دوست داشــته باشد اما‬ ‫من باید خودم را به گونه‬ ‫کارگردان نزدیک کنم‪.‬‬ ‫فکــر می کنیــد‬ ‫سریا ل های روز دنیا‬ ‫که توســط مخاطب‬ ‫عام دیده می شــود‪،‬‬ ‫چقدر می تواند هوش‬ ‫مخاطــب و انتظــار‬ ‫درستش از بازیگر را‬ ‫ارتقا بدهد؟‬ ‫برخی از سریا ل ها خیلی‬ ‫بد و برخــی دیگر خیلی‬ ‫خــوب هســتند‪ .‬اگــر‬ ‫بخواهیــم ســریال های‬ ‫گذشته را با امروز مقایسه کنیم‪ ،‬مشخص است‬ ‫که ســریال های جدید با افت کیفیت مواجه‬ ‫هستند‪ .‬دوره ای ســریال های «سربداران» و‬ ‫«هزاردســتان» پخش می شــد اما االن چه؟‬ ‫همه سریال ها بد نیســتند اما از نظر کیفیت‬ ‫و به صورت کلی افت کرده اند‪ .‬اگر همه موارد‬ ‫درست و خوب اجرا شود ذهن‪ ،‬چشم‪ ،‬هوش‬ ‫و دانش تماشــاگر در بازیگری تغییر می کند‪.‬‬ ‫نمونه درخشــان ایــن موضوع ســریال های‬ ‫«وضعیت ســفید» حمید نعمت اهلل و «دکتر‬ ‫قریب» کیانوش عیاری است که در سال های‬ ‫اخیر هنوز هم برای تماشاگر پخش می شود و‬ ‫در ان ها می توان با جنس دیگری از بازیگری‪،‬‬ ‫فیلمنامه و فضاسازی اشنا شد‪ .‬در زمان حاضر‬ ‫به سمتی رفته ایم که فقط می خواهیم بسازیم‬ ‫و تماشــاگر ببیند و همین زمان است که به‬ ‫بازیگــری‪ ،‬نویســندگی و کارگردانی لطمه‬ ‫می خورد‪.‬‬ ‫در بخش تدریس و اموزش چه قدر‬ ‫شوق و شور بازی و چه قدر عطش‬ ‫دیده شدن می بینید؟‬ ‫اگر یک بازیگر بگوید دیده شــدن برایش مهم‬ ‫نیســت دروغ می گوید؛ حتی اگر من بازیگر این‬ ‫حرف را بزنم‪ .‬بازیگری کــه دوره ببیند مطمئنا‬ ‫دوست دارد دیده شود و می گوید من می خواهم‬ ‫کاری کنم کــه دیگران من را ببینند‪ .‬در نســل‬ ‫جدید شور و شوق زیاد است اما فراموش نکنیم‬ ‫در قرن ‪ 21‬بازیگری علم است و باید ان را اموخت‬ ‫و مهارتش را کسب کرد‪ .‬اســتعداد دیگر جواب‬ ‫نمی دهد و باید با الفبای بازیگری اشنا شد و دوره‬ ‫دید‪ .‬اگر این اتفاق بیفتد به عنــوان یک بازیگر‬ ‫زمانی که درباره بازیگری حــرف می زنم‪ ،‬حرف‬ ‫برای گفتن دارم و وارد فضای بیهوده نمی شوم‪.‬‬ ‫چقدر از بازی کــردن در نقش های‬ ‫شبیه به هم امتناع می کنید؟‬ ‫به دلیل انکه بسیار کم در تصویر حضور داشته ام‪،‬‬ ‫از «مارمولک» تا به االن تالشم این بوده است که‬ ‫یک شــکل‪ ،‬یک جنس و یک نوع بازی نداشته‬ ‫باشم و حتی در تئاتر نیز به شــدت متنوع کار‬ ‫کرده ام‪ .‬من در نمایشی با نام «استیو جابز» در‬ ‫سال ‪10 ،97‬نقش متفاوت را بدون تغییر گریم و‬ ‫لباس بازی کردم‪ .‬سال ‪ 98‬نیز که نمایش «این‬ ‫یک اسارت است» را بازی کردم ‪ 5‬نقشی را ایفا‬ ‫کردم که با ‪ 10‬نقش قبلی شباهتی نداشت‪ .‬در‬ ‫تئاتر با قدرت می گویم هیچ نقشی را بازی نکردم‬ ‫که شبیه یکدیگر باشــد‪ .‬در سینما هم به دلیل‬ ‫انکه نقش های شــبیه به هم به من پیشــنهاد‬ ‫می شد کمتر حضور داشتم‪ .‬شــما نمی توانید‬ ‫در پرونده کاری من نقشم در «مارمولک» را با‬ ‫نقش «زکریا» مقایسه کنید و بگویید شبیه هم‬ ‫هستند‪ .‬نقش هایم در سریال «پرانتز باز» و «بچه‬ ‫مهندس» هم همین طور‪ .‬پیشــنهاد نقش های‬ ‫شــبیه به هم به من شده اســت اما ان ها را رد‬ ‫کرده ام تا اکنون که با شما گفت وگو می کنم‪ .‬اما‬ ‫اگر بعد از این هم مجبور شوم نقش های شبیه‬ ‫به هم را بازی کنم احتماال به دلیل وضعیت بد‬ ‫اقتصادی خواهد بود‪.‬‬ صفحه 51 ‫‪MEHDI FRAJI‬‬ ‫گفت و گوی مفصل ماهنامه «صبا» با مهدی فرجی‬ ‫به شیرینی «نون ‪.‬خ»‬ صفحه 52 ‫قاب برتر‬ ‫از همان ابتدا هم‬ ‫خود نویســنده؛‬ ‫امیــر وفایی و هم‬ ‫کارگردان؛ سعید‬ ‫اقاخانی مراقب بودند‬ ‫که به سمت‬ ‫شوخی های تلگرامی‬ ‫و اینستاگرامی نروند‬ ‫و به شدت از این‬ ‫ماجرا پرهیز داشتند‬ ‫سپیده شریعت رضوی‪ :‬سریال «نون خ ‪ »2‬درست بعداز پایان سریال «پایتخت ‪ »6‬از شبکه‬ ‫یک سیما پخش شد و خیلی ها فکر می کردند با توجه به موفقیتی که پایتخت در نوروز پیدا‬ ‫کرد‪ ،‬سریال سعید اقاخانی نتواند نگاه ها را انچنان که باید به خود جلب کند و مردم دیگر‬ ‫حوصله سریال بومی دیگری را ندارند‪ .‬اما درست برخالف انتظار پس از چند شب پخش «نون خ ‪ »2‬گل کرد‬ ‫و ویژگی های منحصر به فرد بازی سعید اقاخانی و تیم بازیگری بی ادعای این سریال بین مردم دیده و‬ ‫محبوب واقع شد‪ .‬تا جایی که سفارش ساخت سری سوم این مجموعه نیز داده شد و تکیه کالم های‬ ‫شخصیت های سریال بین مخاطبان رواج پیدا کرد‪ .‬مهدی فرجی؛ تهیه کننده این سریال که سابقه طوالنی‬ ‫حضور در سیما به عنوان مشاور پروژه ها و خاصه در جایگاه مدیر را دارد؛ کمتر به خاطر این سریال حاضر به‬ ‫گفت وگو شده است و مصاحبه پیش رو مفصل ترین گفت وگوی اوست که می خوانید‪.‬‬ ‫شما در شرایط مقایسه قرار گرفتید‬ ‫و حتــی در برخی مــوارد منتقدان‬ ‫ســریال «نون خ ‪ »2‬را در مقایسه‬ ‫با «پایتخت ‪ »6‬بهتر دانســتند‪ .‬در‬ ‫موضع مقایســه قرار گرفتن برای‬ ‫شما لذت بخش بود یا نه؟‬ ‫مقایسه ســریال «نون خ ‪ »2‬و «پایتخت ‪»6‬‬ ‫اصال مقایسه درستی نیست چراکه جنس و‬ ‫نوع کارها متفاوت است‪ .‬مردم حدود ‪10‬سال‬ ‫اســت که با ســریال «پایتخــت» زندگی‬ ‫می کنند و همین امسال نیز میزان مخاطبان‬ ‫ســریال «پایتخت ‪ »6‬نشــان داد که از چه‬ ‫جایگاهی بین مردم برخوردار اســت و قصه‬ ‫بسیار خوبی دارد‪ .‬در عین حال سریال «نون‬ ‫خ» اقتضا‪ ،‬مشخصه ها و ویژگی های دیگری‬ ‫دارد و من معتقدم سریالی کامال ملی و مطابق‬ ‫با فرهنگ قومیت کرد اســت و خوشبختانه‬ ‫در این دو ســالی که نمایش داده شده است‬ ‫توانســته جایگاه خیلی خــوب و محترمی‬ ‫را بین مردم و به ویژه اقوام کرد در سراســر‬ ‫کشور به دست بیاورد‪ .‬در کل خیلی تمایلی‬ ‫به مقایسه این دو کار ندارم‪ .‬من هر دو سریال‬ ‫ن خ» را کارهای مورد عالقه‬ ‫«پایتخت» و «نو ‬ ‫مردم و موفق می دانم و معتقدم که تلویزیون‬ ‫باید این جنس از کارها را افزایش بدهد و به‬ ‫قومیت های دیگر نیز بپردازد تا شبکه های ما‬ ‫رنگ و بوی اقوام و فرهنگ های بومی و محلی‬ ‫پیدا کنند‪ ،‬چراکه ظرفیت این فرهنگ ها در‬ ‫جذاب کردن کارها موثر است‪.‬‬ ‫به نظر می رسد مردم بسیار بیشتر‬ ‫از قبــل ســریال های بومی نقاط‬ ‫مختلف را به دلیل اقبال ســریال‬ ‫«پایتخــت»‪« ،‬نــون خ» و چنــد‬ ‫مجموعه دیگر دنبال می کنند‪ .‬فکر‬ ‫می کنید دلیل کمرنگ شــدن این‬ ‫واکنش چیست؟‬ ‫بــه نظر مــن خوشــبختانه ســریال های‬ ‫«پایتخت» و «نــون خ» که از شــبکه یک‬ ‫ســیما پخش شــد ه اند‪ ،‬از عنصر جذابیت‬ ‫بهره مند بوده اند و مردم پای این ســریال ها‬ ‫نشســته اند‪ ،‬دنبال کرده اند و لحظات شادی‬ ‫را با ان ها گذرانده اند‪ .‬مخاطبان در عین حال‬ ‫از لوکیشن ها و جذابیت های لباس‪ ،‬جغرافیا‪،‬‬ ‫محله و منطقــه‪ ،‬لهجه‪ ،‬زبان‪ ،‬موســیقی و‪..‬‬ ‫بهره مند شــده و لذت بردند و همین باعث‬ ‫شده است ان گارد شکسته شود و امروز مردم‬ ‫به تماشای این سریال ها عالقه مند شوند‪.‬‬ ‫پیش از این افت اعتراض قومیت ها‬ ‫و بومی هــای مناطــق مختلف را‬ ‫داشــتیم که تاب شوخی نداشتند‪.‬‬ ‫این اعترا ض ها االن کمتر شــده‬ ‫یا ســازندگان به اینگونه از نقدها‬ ‫بی تفاوت شده اند؟‬ ‫نه‪ .‬اتفاقا همچنان رعایت حرمت قومیت ها از‬ ‫مهم ترین خط قرمزها و مالحظات ســازمان‬ ‫صداوسیما و شبکه ها است و این مالحظات‬ ‫به صورت جدی وجود دارد‪ ،‬اما به دلیل انکه‬ صفحه 53 ‫سعید اقاخانی کارگردان این مجموعه خود‬ ‫ُکرد است و بیش از ‪70‬درصد از بازیگران ما‬ ‫کرد هستند‪ ،‬به جزئیات این فرهنگ بسیار‬ ‫توجه شده است‪ .‬تالشــمان این بوده است‬ ‫که خدای ناکرده جایی اهانت اتفاق نیفتد و‬ ‫هرجایی هم که شائبه ای وجود دارد در وهله‬ ‫اول خــود اقای کارگردان و بعد هم شــبکه‬ ‫این تذکر را می دهند و مانع این می شــوند‬ ‫که خدای ناکرده بی احترامی صورت بگیرد‪.‬‬ ‫مالحظات همچنان بــه صورت جدی وجود‬ ‫دارد و سریال «نون خ» اینگونه مالحظات را‬ ‫رعایت می کند‪ .‬سازندگان سریال «پایتخت»‬ ‫هم که ‪ 6‬فصل و نزدیک ‪ 10‬ســال اســت با‬ ‫فرهنگ شمال کشور زندگی کرده اند و بسیار‬ ‫خوب با ان اشنایی دارند و همه تالش خود‬ ‫را می کننــد تا جایی اهانتــی صورت نگیرد‬ ‫و به همین دلیل فعــا گاردی وجود ندارد‪.‬‬ ‫امیدوارم ســازندگان بعدی نیز حتما به این‬ ‫موضوع توجه داشــته باشــند که شوخی و‬ ‫کمدی در یک ســریال منجر بــه اهانت به‬ ‫قومیت نشود‪ .‬این خط قرمز سازمان درست و‬ ‫بحق است که ما اجازه اهانت به هیچ کدام از‬ ‫این فرهنگ ها را نداریم چراکه اساسا فرهنگ‬ ‫ملی ما از این فرهنگ هــا و خرده فرهنگ ها‬ ‫تشکیل شده است بنابراین خود ما باید کامال‬ ‫از ان مراقب کنیم‪.‬‬ ‫لوکیشن ها کمتر در خانه ها انتخاب‬ ‫شده بود و بیشــتر در طبیعت بود‪.‬‬ ‫شکل بصری بیشــتر برایتان مهم‬ ‫بود یا دالیل دیگری داشتید؟‬ ‫سعید اقاخانی برای ســاختن این سریال به‬ ‫منطقه کرمانشــاه رفت و ‪80‬کیلومتر بیرون‬ ‫از کرمانشاه در روستا مجموعه را فیلمبرداری‬ ‫کرد و منطقش این بود کــه بتواند جلوه ها و‬ ‫زیبایی های ظاهری مناطق دیدنی و طبیعت‬ ‫را به عنوان ظرفیت مناطق کردنشین نشان‬ ‫داده و معرفی کند‪ .‬او معتقــد بود این موارد‬ ‫در افزایش جذابیــت بصری کمک می کند و‬ ‫همینگونه نیز شد‪.‬‬ ‫یک جاهایی از ســریال احساس‬ ‫می شــد که لهجه ها همه در یک‬ ‫ســطح نیســت و برخی کردی را‬ ‫درست تر صحبت می کنند و برخی‬ ‫دیگر لهجه غلیظی نداشتند‪ .‬مشاور‬ ‫لهجه ســریال به چه صورت عمل‬ ‫می کرد؟ خود شما چقدر از گویش‬ ‫و لهجه جوا ن ترهــا راضی بودید‬ ‫و نقدهــای این قســمت را چقدر‬ ‫می پذیرید؟‬ ‫ما از ابتدا باور و تصمیمان ایــن بود که این‬ ‫ســریال را برای قومیت کرد بسازیم نه برای‬ ‫یک منطقه از مناطق کردنشین‪ .‬ما نمی توانیم‬ ‫یک دفعه برای کرمانشــاه‪ ،‬یک دفعه برای‬ ‫کردستان‪ ،‬یک دفعه برای اذربایجان غربی‬ ‫و یک دفعه برای کردهای کرمانج ســریال‬ ‫بسازیم‪ .‬پس یک ســریال برای معرفی کل‬ ‫قومیت کرد می ســازیم و طبیعی است که‬ ‫اصرار ســعید‬ ‫اقاخانی که درست‬ ‫هم بود این بود که‬ ‫ما از بازیگران بومی‬ ‫اســتفاده کنیم‬ ‫چراکــه ان گویش‪،‬‬ ‫لباس‪ ،‬چهره و بکر‬ ‫بودن انها می تواند در‬ ‫جریان جذابیت کار‬ ‫بســیار به ما‬ ‫کمک کند‬ ‫ســعی می کنیم از همه لباس ها و گویش ها‬ ‫اســتفاده کنیم‪ .‬ما زبان کردی در ســریال‬ ‫نداشــتیم چون اگر قرار بود با زبان کردی‬ ‫سریال بســازیم مردم متوجه نمی شدند و‬ ‫باید از زیرنویس اســتفاده می کردیم که در‬ ‫زیرنویس هــم بســیاری از حس ها منتقل‬ ‫نمی شــود پس طبیعی اســت کــه باید از‬ ‫لهجه ای اســتفاده می کردیم که مخاطبان‬ ‫ســریال کامال ان را بفهمند و با ان ارتباط‬ ‫برقرار کنند‪ .‬لهجه نیــز در مناطق مختلف‬ ‫کردنشین متفاوت است‪ .‬ما تعمدا در سریال‬ ‫خود شهرهایی از استان کردستان‪ ،‬کرمانشاه‪،‬‬ ‫اذربایجان غربی و‪ ...‬داشتیم و بازیگران این‬ ‫مناطق را اورده بودیم و قصد داشــتیم یک‬ ‫مجموعه ای از گویش ها‪ ،‬لهجه و لباس ها را‬ ‫داشته باشــیم؛ بنابراین ممکن است برخی‬ ‫از لبا س ها خاص منطقه کرمانشــاه باشد‪،‬‬ ‫برخی دیگر خاص شهرهای کردستان‪ .‬این‬ ‫تفاوت را عامدانه ایجاد کردیم و قصد داشتیم‬ ‫در عین حال یک رنگارنگی و زیبایی از کل‬ ‫قومیت کرد در لباس‪ ،‬لهجه و ‪ ...‬معرفی کنیم‪.‬‬ ‫خوشبختانه سری دوم این مجموعه به دلیل‬ ‫انکه در برخی از قســمت ها از زبان کردی‬ ‫بدون ترجمه اســتفاده کردیم‪ ،‬بسیار مورد‬ ‫اســتقبال هم وطنان کردمان قرار گرفت و‬ ‫اعتراض جدی به لهجه و گویش نداشتیم‪.‬‬ ‫با وجود انکه امیر وفایی که پیش‬ ‫از این با مهــران مدیری کار کرده‬ ‫بود‪ ،‬در این ســریال هم به عنوان‬ ‫نویسنده حضور داشت؛ شوخی ها‬ ‫خیلــی به ســمت شــوخی های‬ ‫تلگرامــی و ‪ ...‬نرفت و بیشــتر‬ ‫شوخی ها جنبه اجتماعی‪ ،‬سیاسی‬ ‫پیدا کرد‪ .‬ایا محمــل طنز فرصت‬ ‫خوبی برای بیان نقدهای سیاسی‬ ‫فراهم کرده بود؟‬ ‫بستر این سریال و داســتان اصلی ان زلزله‬ ‫بود و این واقعه همراه خود نقد سیاســی و‬ ‫اجتماعی به همراه دارد‪ .‬کشــور‪ ،‬مسئوالن‬ ‫و مردم درگیــر موضوع زلزله می شــوند و‬ ‫طبیعی بود که ســریال ما کمی بیشــتر به‬ ‫سمت نقدهای سیاســی برود؛ اما از همان‬ ‫ابتدا هم خود نویســنده؛ امیــر وفایی و هم‬ ‫کارگردان؛ سعید اقاخانی مراقب بودند که به‬ ‫سمت شوخی های تلگرامی و اینستاگرامی‬ ‫نروند و به شدت از این ماجرا پرهیز داشتند‪.‬‬ ‫یک شوخی حتی اگر بســیار هم خنده دار‬ ‫بود‪ ،‬اگر شــائبه ای به وجود می اورد‪ ،‬حذف‬ ‫می شد‪ .‬این شرط دوســتان با خودشان بود‬ ‫و این مراقبت را می کردند و خوشبختانه به‬ ‫نظر من نیز بسیار جواب داد‪ .‬ما از سعه صدر‬ ‫و کمک شبکه نیز بسیار سپاسگزاریم چون‬ ‫در واقع با سعه صدر شبکه این امکان برای ما‬ ‫فراهم شد و من اینجا وظیفه خود می دانم از‬ ‫ان ها تشکر کنم‪.‬‬ ‫در کار شــما بازیگرانی که چهره‬ ‫نیستند مجال زیادی برای جلوی‬ ‫دوربین قــرار گرفتن پیدا کردند و‬ ‫این ریســک باالیی می خواهد که‬ ‫در سری دوم بیشــتر اتفاق افتاد‪.‬‬ ‫تحقق این امر بــه دلیل مدیریت‬ ‫دســتمزدها بود یا اینکــه برای‬ ‫استفاده از چهره ها در این مجموعه‬ ‫برای همه نقش هــا لزومی دیده‬ ‫نشد؟‬ ‫البتــه ما از چهره هــای صاحب نــام مانند‬ ‫حمیدرضا اذرنگ‪ ،‬شــقایق دهقان‪ ،‬حمید‬ ‫لوالیی (اگرچه نقشــش کم بود)‪ ،‬میرطاهر‬ ‫مظلومی‪ ،‬مجید یاســر‪ ،‬علــی صالحی و ‪...‬‬ ‫در این کار اســتفاده کردیم که در کارهای‬ ‫‪57‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 54 ‫قاب برتر‬ ‫کمدی شناخته شده هســتند‪ .‬از دوستان‬ ‫کرمانشــاهی نیز هنرمند سرشناسی مانند‬ ‫سیروس میمنت در کار حضور داشت‪ .‬سرامد‬ ‫همه این افراد نیز سعید اقاخانی است که از‬ ‫چهره های گران قیمت این روزها در عرصه‬ ‫بازیگری اســت و در این مجموعــه ایفای‬ ‫نقش کرده انــد‪ .‬اصرار ســعید اقاخانی که‬ ‫درست هم بود این بود که ما از بازیگران بومی‬ ‫اســتفاده کنیم چراکــه ان گویش‪ ،‬لباس‪،‬‬ ‫چهره و بکر بودن ان ها می تواند در جریان‬ ‫جذابیت کار بســیار به ما کمک کند‪ .‬مردم‬ ‫نیز کمتر چهر ه های تکراری می بینند و در‬ ‫عین حال اگر بتوانیــم بازیگران توانمندی‬ ‫را انتخــاب کنیم برگ برنده ما می شــوند‪.‬‬ ‫حقیقتا به قدری هنرمندان توانا و قدرتمند‬ ‫در مناطق کردنشــین وجــود دارد که من‬ ‫خودم شــگفت زده شــدم‪ .‬مردم هم بسیار‬ ‫این بازیگــران را پســندیدند و حتی جای‬ ‫سلبریتی های درجه یک نشاندند و با ان ها‬ ‫ارتباط گرفتند‪ .‬بســیار زود تکه کالم های‬ ‫این افراد در بین مردم کشــور و در واقع کل‬ ‫ایران زبانزد شد و این نشــان داد که مردم‬ ‫این بازیگران را دوست دارند‪ ،‬پسندیده اند‪،‬‬ ‫پذیرفته اند و کامال با ان ها همذات پنداری‬ ‫می کنند‪.‬‬ ‫به نظر شــما کرونا و خانه نشینی‬ ‫افراد چه تاثیری در دیده شــدن‬ ‫بیشتر سریال داشت؟‬ ‫طبیعی اســت که این موضــوع موثر بوده‬ ‫است‪ .‬البته «نون خ ‪ »2‬قرار بود ماه رمضان‬ ‫پخش شــود و فکر می کردیم در این ماه نیز‬ ‫مخاطبان زیادی پیدا می کنــد اما به دلیل‬ ‫تغییر سیاست های ســازمان که بنا داشتند‬ ‫لحظات شــادی را بــرای مــردم در اوقات‬ ‫قرنطینه فراهم کنند‪ ،‬پخش ســریال «نون‬ ‫خ ‪ »2‬به بعد از سریال «پایتخت ‪ »6‬موکول‬ ‫شد که یک مقدار هم خوب بود‪ ،‬چراکه مردم‬ ‫در منزل بودند و سریال را دیدند و قضاوت‬ ‫خوبی از ان داشــتند‪ .‬کار دیده شد و مورد‬ ‫توجه قرار گرفت‪.‬‬ ‫با توجه بــه اینکــه مدتی پیش‬ ‫درگیری هایی در منطقه کردستان‬ ‫وجود داشــت و بالطبع کردستان‬ ‫برای مــا جایگاه اســتراتژیک‬ ‫محسوب می شود‪ ،‬ایا سفارشی از‬ ‫جاهای مختلف مبنی بر بزرگ نمایی‬ ‫صفات و ویژگی های مثبت کردها‬ ‫وجود داشت؟‬ ‫خیر‪ .‬البته گفتم چون کارگــردان «نون خ»‬ ‫خود کرد اســت و ‪70‬درصــد از بازیگران ما‬ ‫کرد هستند‪ ،‬طبیعی است که به طور معمول‬ ‫این مالحظه و توجه به قومیت کرد و تقویت‬ ‫فرهنگ کرد در دستور کار ما بود‪ .‬ان چیزی‬ ‫که در بین کردها وجود دارد اتحاد‪ ،‬همدلی‪،‬‬ ‫یکپارچگی‪ ،‬یکدلی‪ ،‬مهربانی و نوع دوســتی‬ ‫است که در شــرایط سخت و بحرانی نمود‬ ‫پیدا می کنــد‪ .‬این مــوارد واقعا در‬ ‫جا ی جای ســریال ما دیده می شد‬ ‫چون برگرفته از خــود فرهنگ کرد‬ ‫اســت‪ .‬در بین اقوام کرد این‬ ‫همدلی و اتحاد وجود دارد‪.‬‬ ‫نکته دوم این اســت که‬ ‫ما قصد داشــتیم این‬ ‫موضــوع را تقویــت‬ ‫کنیــم‪ ،‬بــه رخ‬ ‫ســایر کشورها‬ ‫هم بکشانیم و‬ ‫در تصویــر نیز‬ ‫نشــان دهیــم‪.‬‬ ‫خوشــبختانه در‬ ‫نظرسنجی سازمان صداوسیما‬ ‫برداشت و ارتباط بیش از ‪60‬‬ ‫فصل ســوم فعال‬ ‫فقط در مرحلــه‬ ‫نگارش خالصه‬ ‫داستان است و هنوز‬ ‫بسیار زود است که‬ ‫دربــاره ترکیب‬ ‫بازیگــران و انهایی‬ ‫که می روند یا‬ ‫می ایند‪ ،‬صحبت کنیم‬ ‫درصد از کسانی که این ســریال را دیده اند با‬ ‫قومیت کرد بهتر از قبل شده است‪ ،‬به قومیت‬ ‫کرد ارادت پیدا کرده اند و همچنین عالقه مند‬ ‫هســتند از مناطــق دیدنی انجا نیــز بازدید‬ ‫کنند‪ .‬به هر حال این ســریال بــرای تقویت‬ ‫فرهنگ کرد دستاوردهایی داشته است‪ .‬البته‬ ‫معتقدم قومیت کرد کرمانشــاه و بخش هایی‬ ‫از کردستان بســیار در جذابیت سریال به ما‬ ‫کمک کرده اند‪ .‬ما خیلی شــاید نتوانستیم به‬ ‫این فرهنگ کمک کنیم اما ان ها در جذابیت‬ ‫سریال خیلی به ما کمک کردند‪ .‬ما همه تالش‬ ‫خود را کرده ایم فرهنگ قومیت کرد را توسعه‬ ‫دهیم و تقویت کنیم و انتشــار دهیم و برای‬ ‫این کار از ظرفیت و جذابیت های این قومیت‬ ‫اســتفاده کردیم و این موضوع بســیار به کار‬ ‫ما امد و کمــک کرد‪ .‬ما خــود را وامدار کرد‪،‬‬ ‫کردستان و کرمانشــاه و در یک کلمه قومیت‬ ‫کرد می دانیم‪.‬‬ ‫سریال بیشتر حول محور موضوعات‬ ‫اقتصادی می گشت و خیلی در بیان‬ ‫مفاسد اقتصادی واضح عمل نکرد‬ ‫و ســعی شد شیرینی ســریال را‬ ‫مخدوش نکند‪ .‬می تــوان اینگونه‬ ‫نگاه کرد که «نون خ» محمل خوبی‬ ‫بود برای انکه با شوخی های تند در‬ ‫این زمینه اعتراضاتی را مطرح کند و‬ ‫از طرفی هم با همین فرم از کنارش‬ ‫بگذرد و کام مــردم را تلخ نکند؟‬ ‫چقدر بــه راه اول فکر کردید و چرا‬ ‫انجامش ندادید؟‬ ‫من خیلی با شــما هم عقیده نیســتم‪ .‬اتفاقا‬ ‫جای جای سریال به مفاســد اقتصادی اشاره‬ ‫شد و حتی اسم برخی از کسانی که به عنوان‬ ‫نماد فساد اقتصادی از کشور متواری هستند‬ ‫در کار برده و گفته شــد‪ .‬می توانم شــما را به‬ ‫صحبت های خلیــل که می گفــت من فعال‬ ‫برنامه ام این است که مسئول این درجه بشوم و‬ ‫بعد باالتر بروم و این کارها را انجام بدهم ارجاع‬ ‫بدهم یا به اســامی نام برده شده در کار اشاره‬ ‫کنم‪ .‬ما خودمان احساس می کردیم استفاده‬ ‫زیاد از این موارد ممکن اســت شعاری به نظر‬ ‫بیاید و اتفاقا منجر به زدگی بیننده از سریال‬ ‫شود چراکه بیننده باالخره می خواهد لحظات‬ ‫شاد و کمدی و قص ه را ببیند و سریال تلویزیونی‬ ‫برنامه سیاســی نیســت که ما همه شعارها و‬ ‫حرف هایمان را داخل ان بریزیم‪.‬‬ ‫ایا نگاه کشــوری و کالن در‬ ‫راســتای اهداف و منافع‬ ‫ملــی در تولیــد «نون خ»‬ ‫وجود داشــت؟ نکته ای‬ ‫که در بعضی از جهات در‬ ‫«پایتخت» مشهود بود‪.‬‬ ‫مــا از ســوی اســتانداری‬ ‫کرمانشــاه دعوت شدیم و‬ ‫رفتیم کار را انجا ساختیم و‬ ‫همه این موارد به این دلیل‬ ‫بود که بتوانیم به منافع این‬ صفحه 55 ‫ما در سرمای زیر‬ ‫‪21‬درجه و ‪18‬درجه‬ ‫و البه الی برف ها‬ ‫کار کردیم‪ .‬شاید‬ ‫سخت ترین سکانس‬ ‫جایی بود که دوستان‬ ‫و بازیگران کرد ما‬ ‫باید داخل رودخانه‬ ‫می رفتند‪ .‬ان روز دما‬ ‫‪18‬درجه زیر صفر‬ ‫بود و من نگران ان ها‬ ‫بودم که قرار است‬ ‫چه اتفاقی برایشان‬ ‫رخ بدهد؟ ان روز‬ ‫یکی از روزهای‬ ‫سخت ما بود‬ ‫قومیت توجه کرده‪ ،‬ان را تقویت کنیم و توسعه‬ ‫بدهیم‪ .‬عالقه داشتیم حتی کمکی به منطقه‬ ‫گردشگری ان اســتان کنیم و بتوانیم صنعت‬ ‫گردشگری و توریســم را در ان استان تقویت‬ ‫کنیم که متاســفانه به ماجرای کرونا برخورد‬ ‫کردیم و سفرها کاهش پیدا کرد‪ .‬من معتقدم‬ ‫اگر این اتفاق نمی افتاد امروز کرمانشــاه مملو‬ ‫از گردشــگران بود‪ ،‬کما این که فصل اول این‬ ‫سریال نیز زمانی که ساخته شد همین اتفاق‬ ‫افتاد و در بعضی از مناطق گردشگری را بسیار‬ ‫افزایش داد‪ .‬این مــوارد جزو اهداف ما بود و به‬ ‫نظرم نیز تا حدی توانستیم موفق باشیم‪ .‬در این‬ ‫مسیر موسیقی‪ ،‬لباس‪ ،‬زبان کردی‪ ،‬جغرافیا و‬ ‫مناطق دیدنی انجا نیز بسیار به ما کمک کرد‪.‬‬ ‫از سخت ترین قســمت کار تولید‬ ‫برایمان بگویید؟‬ ‫همه کار واقعا ســخت بود‪ .‬ما در سرمای زیر‬ ‫‪21‬درجه و ‪18‬درجه و البــه الی برف ها کار‬ ‫کردیم‪ .‬شاید سخت ترین سکانس جایی بود‬ ‫که دوســتان و بازیگران کرد مــا باید داخل‬ ‫رودخانــه می رفتنــد‪ .‬ان روز دما ‪18‬درجه‬ ‫زیر صفر بود و من نگران ان ها بودم که قرار‬ ‫است چه اتفاقی برایشــان رخ بدهد؟ ان روز‬ ‫یکی از روزهای سخت ما بود اما خب از این‬ ‫روزهای سخت فراوان داشــتیم‪ .‬ان روزی‬ ‫هم که در سکانســی خلیل را برای اولین بار‬ ‫می بینیم که می خواهد بیایــد و راه ها بر اثر‬ ‫زلزله بسته شده اســت دمای هوا ‪ 20‬درجه‬ ‫زیر صفر بود و ما تعداد بسیاز زیادی خودرو‪،‬‬ ‫خاور و وانت و‪ ...‬افیش کرده بودیم که صحنه‬ ‫کمک رســانی مردمی را بازسازی کنیم‪ .‬روز‬ ‫سخت و دشواری بود اما خوشبختانه با درایت‬ ‫کارگردان و صبر و حوصله عوامل توانستیم‬ ‫ســختی ها را بگذارنیم و «نون خ» توانست‬ ‫لحظات خوشی را برای مردم فراهم کند‪.‬‬ ‫شما در سازمان نسبت به خودتان‬ ‫تنگ نظرهای زیــادی می بینید یا‬ ‫دشــمنان به ظاهر دوست زیادی‬ ‫داریــد‪ .‬چقدر به واســطه نظرات‬ ‫همکارانتان یا اقداماتشــان علیه‬ ‫شما سختی کشیدید؟‬ ‫کار کردن سخت و تولید و سریال سازی بسیار‬ ‫سخت است‪ .‬با این حال خوشبختانه مدیران‬ ‫ســازمان از دوستان من هســتند و ارتباط‬ ‫نسبتا خوبی هم با یکدیگر داریم‪ .‬سخن هایی‬ ‫گفته می شــد و نقدهایی نیز وجود داشــت‬ ‫اما من ان ها را منصفانه نمی دیدم و ســعی‬ ‫می کردم توجهی بهشــان نکنم و عبورکنم‪.‬‬ ‫برای من مهم «نون خ» بود که بتواند خوب‬ ‫به پخش برســد و دیده شود و مطمئن بودم‬ ‫اگر سریال دیده شود دوســتانی هم که نقد‬ ‫غیرمنصفانه داشتند و گاها جاهایی تخریب‬ ‫کردند‪ ،‬خودشان پشــیمان می شوند‪ .‬جای‬ ‫نگرانی وجود نداشت‪ .‬مردم سریال را دیده اند‬ ‫و خودشــان قضاوت می کنند‪ .‬مــن همه را‬ ‫تقریبا حالل کردم و گله ای از کســی ندارم‪.‬‬ ‫به صورت عام از رئیس سازمان‪ ،‬معاون سیما‪،‬‬ ‫مدیر شــبکه یک و رئیس سیما فیلم که این‬ ‫فرصت را در اختیار ما قرار دادند و این حمایت‬ ‫را کردند که «نــون خ‪ »2‬در یک زمان خوب‬ ‫پخش شود‪ ،‬متشــکرم‪ .‬مدیر شــبکه واقعا‬ ‫بســیار از ما حمایت کرده و شرایط خوبی را‬ ‫برای کار فراهم کردند‪ .‬امــروز اگر ما به این‬ ‫مرحله رســیدیم که به راحتی مــی توانیم‬ ‫از تولید «نون خ ‪ »3‬حرف بزنیم بخشــی از‬ ‫ان به دلیل زحمت بســیار زیاد سازندگان‬ ‫سریال از کارگردان‪ ،‬نویسنده و عوامل است‬ ‫که با ســختی های فراوانی مانند دوری راه‪،‬‬ ‫شــرایط ســخت تولید و‪ ...‬مواجه بودند اما‬ ‫ان را تحمل کردند و بخشــی دیگر حمایت‬ ‫مدیران بود‪ .‬اگر این دو حلقه به یکدیگر اتصال‬ ‫پیدا نکند و مدیریت اعتماد و حمایت نکند‪،‬‬ ‫کارهای خوبی مانند «نون خ» و «پایتخت» را‬ ‫نمی توان ساخت‪ .‬بخشی از نتیجه خوب کار‬ ‫مربوط به عقبه حمایت مدیران است که در‬ ‫«نون خ» اتفاق افتاد و من واقعا سپاسگزارم و‬ ‫از ان قدردانی می کنم‪.‬‬ ‫بــه نظر شــما کــدام یــک از‬ ‫مجموعه های «نون خ» و «پایتخت»‬ ‫شایستگی توجه بیشتری دارند و‬ ‫تولید کدامشان سخت تر بود؟‬ ‫اجازه بدهید من این سوال را جواب ندهم‪.‬‬ ‫فصــل ســوم «نــون خ» در چه‬ ‫مرحله ای اســت و چه زمانی کلید‬ ‫می خورد؟‬ ‫فصل ســوم فعال فقط در مرحلــه نگارش‬ ‫خالصه داستان است و هنوز بسیار زود است‬ ‫که دربــاره ترکیب بازیگــران و ان هایی که‬ ‫می روند یا می ایند‪ ،‬صحبت کنیم‪ .‬امیدواریم‬ ‫بتوانیم «نون خ‪ »3‬را زودتر از سال قبل کلید‬ ‫بزنیم‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 56 ‫سینمای ایران‬ ‫‪BANIPAL SHOOMOON‬‬ ‫بانیپال شومون؛ در گفت وگو با ماهنامه «صبا» از سختی های‬ ‫شخصیت «دانیال» و کمال گرایی در پرورش نقش هایش گفت‬ ‫«کرگدن» یک قصه جسورانه‬ ‫در تقابلی ناکام با قصه های تکراری‬ ‫عکس معین باقری‬ ‫پوریا بهرادکیان‪ :‬بانیپال شومون از جمله هنرمندانی است که بازیگری را بیش از میل به‬ ‫دیده شدن‪ ،‬نوعی کشف و شهود درونی می پندارد که شکل کمال یافته ان را می توان در‬ ‫صحنه نمایش و در مواجهه چهره به چهره با مخاطب معنا کرد‪ ،‬یعنی لحظاتی که احساس در‬ ‫عریان ترین شکل ممکن منتقل می شود‪ .‬در واقع‪ ،‬او بازیگری است که عالوه بر صحنه تئاتر‪ ،‬با انتخاب های‬ ‫خوب و نقش های متفاوت مسیر رشد خود را در مدیوم های دیگری مثل سریال و سینما هموار کرده و به دلیل‬ ‫سخت کوشی و پشتکار در راستای تجربه اندوزی و کمال طلبی در قالب فعالیت هنری خود‪ ،‬نویدبخش حضور‬ ‫یک هنرمند اینده دار در عرصه بازیگری است‪ .‬به همین واسطه‪ ،‬به انگیزه حضور درخشان بانیپال در سریال‬ ‫نمایش خانگی «کرگدن» به کارگردانی کیارش اسدی زاده و تهیه کنندگی صادق یاری‪ ،‬پیرامون شخصیت‬ ‫دانیال در این سریال و نحوه پردازش این نقش پیچیده گفت وگویی را با این بازیگر ترتیب دادیم که‬ ‫پیش فرضمان از چهره سخت‪ ،‬شخصیت جدی و غیرمنعطف او با احساس رفاقت و صمیمیتی جایگزین شد‬ ‫که بخش عمده ان از روح ارام و فرهیختگی ذاتی این هنرمند سرچشمه می گیرد‪ .‬در ادامه این گفت وگو را‬ ‫می خوانید‪.‬‬ صفحه 57 ‫نقــش دانیال حاصــل انتخاب‬ ‫شما بود یا پیشنهاد گروه تهیه‬ ‫و تولید؟ و اینکه ایا از اول برای‬ ‫این نقش انتخاب شدید؟‬ ‫فرایند انتخــاب از طرف اقــای کیارش‬ ‫اســدی زاده بود که با توجه به اینکه من‬ ‫در فیلم «موج انفجار ردیف ‪ »48‬ســابقه‬ ‫همکاری با ایشان را داشتم‪ ،‬با من تماس‬ ‫گرفــت و گفت‪ ،‬نقشــی هســت که فکر‬ ‫می کنم تو از پــس ان به خوبی برمی ایی‬ ‫و درنتیجه نقش‪ ،‬پیشنهاد و انتخاب خود‬ ‫کیارش بود‪.‬‬ ‫در صورت حق انتخاب‪ ،‬دوست‬ ‫داشتید کدام کاراکتر این سریال‬ ‫را بازی کنید؟‬ ‫اگر قرار بود انتخابی داشــته باشم‪ ،‬قطعا‬ ‫خودم هم نقش دانیال را می پذیرفتم‪.‬‬ ‫با توجه به اینکــه نقش دانیال‬ ‫دارای پیچیدگی هــای خاصی‬ ‫اســت و تجربه نشان داده شما‬ ‫از نقش های ســخت استقبال‬ ‫می کنید‪ ،‬بــرای پرداخت این‬ ‫نقش با چه چالش هایی همراه‬ ‫بودید؟‬ ‫حداقل روی کاغذ‪ ،‬دانیــال جذاب ترین‬ ‫کاراکتری بود کــه در فیلمنامه خواندم‬ ‫و از یک ســو به واســطه پیچیدگی های‬ ‫شخصیتی اش مثل درون گرایی‪ ،‬سکوت‪،‬‬ ‫خشم‪ ،‬جدیت و مهربانی و از سوی دیگر‪ ،‬به‬ ‫واسطه عالقه مندی به حیوانات‪ ،‬ورزشکار‬ ‫و فایتر بودن این کاراکتــر‪ ،‬پذیرش این‬ ‫نقش با چالش های فراوانی برای من همراه‬ ‫بود‪ .‬فکر می کنم تنها نقشــی که در هیچ‬ ‫سکانسی از بدل استفاده نکرد‪ ،‬نقش من‬ ‫بود و همه کارها را خودم انجام دادم‪ .‬ضمن‬ ‫اینکه شاید این کاراکتر از لحاظ شماتیک‬ ‫و مختصات چهره و انــدام تا حدی به من‬ ‫نزدیک باشــد‪ ،‬اما از شخصیت واقعی من‬ ‫دور بود‪.‬‬ ‫این پیچیدگی شخصیتی و روند‬ ‫تحولی که دانیــال را از یک مرد‬ ‫عاشق اسب و منزوی به انسانی‬ ‫فداکار و عاشــق تبدیل می کند‬ ‫و در بازی شــما هم محسوس‬ ‫اســت‪ ،‬برگرفته از ســاختمان‬ ‫نقــش در فیلم نامه اســت یا‬ ‫براســاس ظرافت هــای بازی‬ ‫خودتان و رعایت جزئیاتی بود‬ ‫که برای ایفای نقش از ان بهره‬ ‫می بردید؟‬ ‫به نظرم‪ ،‬فیلمنامه و پرداخت نقش‪ ،‬هر دو‬ ‫در تکامل کاراکتر دانیال نقش موثری ایفا‬ ‫می کنند‪ .‬در ارتبــاط با جزئیات نقش هم‬ ‫باید بگویم که کلیات نقش در ســاختار‬ ‫فیلمنامه بود‪ ،‬اما بخش هایی به واســطه‬ ‫بحث و گفت وگوهایی که در ارتباط با نقش‬ ‫داشتیم و پیشنهادهایی که به کارگردان‬ ‫ارائه می کردم‪ ،‬دست خوش تغییراتی قرار‬ ‫گرفت و به وضعیت فعلی منجر شد‪.‬‬ ‫«کرگــدن» هرچنــد دارای‬ ‫اســتانداردهای کیفــی الزم‬ ‫شــبکه نمایش خانگی است‪،‬‬ ‫اما به نظر می رســد در قیاس با‬ ‫سریال های فعلی که در این بستر‬ ‫منتشر می شوند‪ ،‬نتوانسته اقبال‬ ‫عمومی را با خود همراه کند‪ .‬شما‬ ‫به عنوان یکی از بازیگران اصلی‬ ‫این مجموعه چنین برداشتی را‬ ‫دارید و اگر اینگونه است‪ ،‬دلیل‬ ‫ان را در چه کانتکستی ارزیابی‬ ‫می کنید؟‬ ‫راســتش من هم موافقــم و فکر می کنم‬ ‫شاید خودتان جواب سوالی را که پرسیدید‬ ‫بدانید‪ .‬ما باید ببینیم سلیقه مخاطبان را به‬ ‫چه سمت وسویی بردیم و مخاطب ما چه‬ ‫مدل کارهایی را می پســندد‪ .‬مخاطب به‬ ‫واسطه چیزهایی که در ماهواره می بیند‬ ‫و اتفاقاتی که در زندگــی روزمره تجربه‬ ‫می کند‪ ،‬از داســتان هایی که تا حدودی‬ ‫قدیمی هم شده استقبال می کند‪ .‬من فکر‬ ‫می کنم تمایز«کرگدن» با باقی کارها در‬ ‫این است که در مرحله اول‪ ،‬سبک جدیدی‬ ‫در نمایــش خانگی اورد کــه پیش از ان‬ ‫شاهدش نبودیم و قصه جسورانه‪ ،‬جوانانه و‬ ‫پیچیده ای را روایت کرد که شاید مخاطب‬ ‫را در قسمت های اول گیج کرد‪ .‬در مرحله‬ ‫بعد باید به این نکته هم توجه داشــت که‬ ‫اکثر بازیگران این مجموعه سوپراســتار‬ ‫نبودند و هشتاد تا نود درصد از تئاتر امده‬ ‫بودند و دور هم جمع شدند و از انجایی که‬ ‫داده ها به راحتی به مخاطب داده نمی شد‪،‬‬ ‫به نسبت سایر سریال های نمایش خانگی‬ ‫با استقبال کمتری مواجه شد‪.‬‬ ‫با توجه بــه تجربــه ای که در‬ ‫مدیــوم تئاتر و ‪( vod‬شــبکه‬ ‫نمایش خانگی) داشــتید‪ ،‬فکر‬ ‫می کنید بازی در این دو فضا چه‬ ‫تفاوت هایی با سینما دارد؟‬ ‫شبکه نمایش خانگی و ســینما را خیلی‬ ‫نمی توان از هم جدا کرد؛ شــاید در این‬ ‫میان‪ ،‬مدیوم تئاتر متفاوت باشد‪ .‬اما یکی‬ ‫از ویژگی های کار در شبکه نمایش خانگی‬ ‫این است که باید یک سال با یک کاراکتر‬ ‫زندگی کنی‪ ،‬راکورد هــا را حفظ کنی و‬ ‫در طول این مدت تمرکــز ویژه ای روی‬ ‫نقش داشته باشی که سختی های خاص‬ ‫خودش را دارد‪ ،‬اما در سینما این اتفاق در‬ ‫بازه زمانی فشــرده تری می افتد و بازیگر‬ ‫زمان زیادی برای شخصیت پردازی ندارد‬ ‫و در یک زمــان ‪ 90‬الــی ‪100‬دقیقه ای‬ ‫باید ظرافت هــا و پیچیدگی های نقش را‬ ‫به نمایش بگذارد که البتــه چالش های‬ ‫مخصوص به خود را دارد‪ .‬اما مدیوم تئاتر‬ ‫مثل زندگی است و با دو مدیوم دیگر فرق‬ ‫دارد‪ .‬تو هر شــب این فرصت را داری که‬ ‫به مدت یک ســاعت یا دو ســاعت روی‬ ‫صحنــه زندگی کنی و بایــد همه چیز را‬ ‫از وجــودت‪ ،‬توانت‪ ،‬هویتــت و حقیقتت‬ ‫در طــول این مدت بــرای مخاطب روی‬ ‫صحنه به نمایش بگذاری و در واقع‪ ،‬بسیار‬ ‫صداقت می خواهد‪.‬‬ ‫بنابرین می توان نتیجه گیری کرد‬ ‫که فعالیت در تئاتر بیش از فیلم و‬ ‫سریال برای شما جذاب است؟‬ ‫خب من سا ل هاست که در تئاتر فعالیت‬ ‫دارم و به شدت عاشقش هستم و همیشه‬ ‫‪61‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 58 ‫وی او دی‬ ‫حال دلم را خوب می کنــد‪ ،‬اما به همان اندازه‬ ‫ســینما هم برای من جذاب اســت‪ ،‬البته به‬ ‫شــرطی که به عنوان بازیگر ایــن فرصت را‬ ‫داشته باشــم تا روی ویژگی های نقش بیشتر‬ ‫کار کنم‪ .‬کار در سینما معموال به شکلی است‬ ‫که دوماه‪ ،‬دوهفته یا ‪10‬روز قبل از فیلمبرداری‬ ‫زنگ می زنند که بیایی و نقــش را کار کنی‪،‬‬ ‫اما در تئاتر تو فرصت زیــادی برای پرداخت‬ ‫نقش در پروســه تمرین داری و یکی از دالیل‬ ‫عالقه مندی مــن به تئاتر هــم همین فرایند‬ ‫تمرین است‪.‬‬ ‫شــما معموال نقش ها را به شکلی‬ ‫ایفا می کنید که به سختی می توان‬ ‫بازیگر دیگری را به جای شــما در‬ ‫ان نقش پذیرفت‪ ،‬ایا این به روحیه‬ ‫و شــخصیت کمال گرای شــما در‬ ‫پردازش نقش ها ارتبــاط دارد که‬ ‫معموال بازیگران تئاتر از ان بهره مند‬ ‫هستند؟‬ ‫در ارتباط با نکته ای که درباره کمال گرایی‬ ‫گفتید‪ ،‬باید اعتراف کنم که به شخصه از هیچ‬ ‫کدام از کارهایم راضی نیستم و هیچ کدام از‬ ‫اثارم را با لذت تماشا نمی کنم و شاید جالب‬ ‫باشــد بدانید که برایم سخت است خودم را‬ ‫روی پرده ببینم و با وجود اینکه برای ایفای‬ ‫نقش همه توانم را می گذارم‪ ،‬همچنان فکر‬ ‫می کنم که می توانست از این هم بهتر باشد‪.‬‬ ‫یکی از دالیلــی که تئاتر را خیلی دوســت‬ ‫دارم این اســت که نمی توانم خودم را روی‬ ‫صحنه ببینم و به شدت رها هستم‪ .‬در واقع‪،‬‬ ‫تئاتر پویاست و می دانی که هر شب اجرای‬ ‫تو با شــب قبل فرق دارد و در طول اجرای‬ ‫صحنه‪ ،‬بــازی تو یک رونــد تکاملی را طی‬ ‫می کند‪ .‬بــرای مثال‪ ،‬من زمانــی که تئاتر‬ ‫کار می کنم‪ ،‬هرچند از شش ماه قبل فرایند‬ ‫تمرین نقش را شروع می کنم و سی شب هم‬ ‫اجرا دارم‪ ،‬اما تازه در شب های پایانی به این‬ ‫احساس می رسم که به همه ریزه کاری های‬ ‫نقش مسلط شده ام و تازه پس از پایان اجرا‬ ‫همچنان با خودم می گویم که ای کاش گونه‬ ‫دیگری عمل کرده بودم‪.‬‬ ‫این کمال گرایی ممکن اســت در‬ ‫اینده‪ ،‬شــما را در رونــد انتخاب‬ ‫نقش ها و پذیــرش فیلم نامه دچار‬ ‫نوعی وســواس فکری و در نتیجه‬ ‫کم کار شدن در عرصه بازیگری کند؟‬ ‫شاید این اتفاق بیفتد‪ .‬در درجه اول نقش و بعد‬ ‫فیلم نامه در انتخاب خیلی مهم اســت‪ .‬اینکه‬ ‫وقتی فیلمنامه را می خوانی چــه ارتباطی با‬ ‫ان برقرار می کنی‪ ،‬به چه تصور ذهنی از نقش‬ ‫می رســی و تا چه اندازه برای تو به عنوان یک‬ ‫بازیگر چالش برانگیز است که بتوانی زحمات‬ ‫و رنج هایی را متحمل شــوی تــا یک نقش را‬ ‫به بهترین شــکل ایفا کنی‪ .‬در واقع‪ ،‬در تئاتر‬ ‫با تجربه این رنج برای رســیدن به نقش دچار‬ ‫نوعی کشــف و شــهود درونی می شوم و این‬ ‫سختی و رنج در جهت بارور کردن نقش برای‬ ‫مخاطب به واســطه‬ ‫چیزهایی که در‬ ‫ماهواره میبیند و‬ ‫اتفاقاتــی که در‬ ‫زندگــی روزمره‬ ‫تجربه میکند‪ ،‬از‬ ‫داســتان هایی که‬ ‫تا حدودی قدیمی‬ ‫هم شده استقبال‬ ‫میکند‪ .‬من فکر میکنم‬ ‫تمایز«کرگدن» با‬ ‫باقی کارها در این‬ ‫است که در مرحله‬ ‫اول‪ ،‬سبک جدیدی‬ ‫در نمایــش خانگی‬ ‫اورد کــه پیش از‬ ‫ان شاهدش نبودیم‬ ‫و قصه جسورانه‪،‬‬ ‫جوانانه و پیچیدهای‬ ‫را روایت کرد‬ ‫من همیشه لذت بخش است‪.‬‬ ‫شما در طول سالیانی که در عرصه‬ ‫بازیگری فعالیت داشتید‪ ،‬در قالب‬ ‫کاراکترهای گوناگونی نقش افرینی‬ ‫کردید‪.‬ایــا به ایــن موضوع فکر‬ ‫کرد ه اید که از یک مقطعی ممکن‬ ‫است پیشنهادها به سمت وسوی‬ ‫نقش های یکنواخت برود؟‬ ‫شــاید چنین اتفاقــی بیفتــد‪ .‬در طول‬ ‫سالیانی که من سینما را دنبال می کنم‪،‬‬ ‫زمانــی کــه بازیگــران در نقش هایــی‬ ‫درخشــش ویژه ای دارنــد‪ ،‬کارگردان ها‬ ‫برای همان قالــب نقش به سراغشــان‬ ‫می روند‪ .‬جدا از اینکه بخواهم نقد مثبت‬ ‫یا منفی نســبت به این کار داشته باشم‪،‬‬ ‫حداقل در ارتباط با خودم می توانم بگویم‬ ‫که تجربه نقش های یکنواخت‪ ،‬برای من‬ ‫جذاب نیست‪ .‬البته این موضوع تا حدی‬ ‫به اشنایی کارگردان به توانایی های بازیگر‬ ‫هم مربوط می شود که بخواهد ریسک کند‬ ‫و نقش متفاوتی را برای یک بازیگر در نظر‬ ‫بگیرد‪ .‬مثال در پیشــنهاد یک کار کمدی‬ ‫ویژه باید در درجــه اول اعتماد متقابلی‬ ‫بین من بازیگر و کارگردان شــکل بگیرد‬ ‫تا هم او ریســک کند و من را به یک اثر‬ ‫نمایشــی کمدی دعوت کند و هم من به‬ ‫حس مشترکی با او برسم و بپذیرم که در‬ ‫چنین نقشی حضور داشته باشم‪.‬‬ ‫ایا در مواجهــه احتمالی با چالش‬ ‫پیشــنهاد نقش های یکنواخت‬ ‫که کارنامه کاری هــر بازیگری‬ ‫را در طــول ســا ل های فعالیت‬ ‫تحت الشــعاع قــرار می دهد‪،‬‬ ‫برنامه ای دارید؟‬ ‫من چند نقش پلیس و مامــور را در کارنامه‬ ‫کاری خودم بازی کرده ام و تصمیم گرفته ام‬ ‫که دیگر چنیــن نقش هایــی را نپذیرم‪ .‬اما‬ ‫گاهــی یــک کارگردانــی کــه کارش را‬ ‫می پسندی‪ ،‬نقشی پلیسی را با ویژگی های‬ ‫خاصی به تو پیشنهاد می دهد که باید در ان‬ ‫ابعاد عمیق تر و پیچیده تری از یک پلیس را‬ ‫بازی کنی که با نقش های قبلی پلیســی تو‬ ‫تفاوت زیادی دارد‪ .‬مثــا یکی از نقش های‬ ‫جذاب پلیســی که در چند ســال اخیر در‬ ‫ســینمای ایران دیــده ام‪ ،‬مربــوط به فیلم‬ ‫«متری شــش و نیم» با بازی پیمان معادی‬ ‫بود کــه کاراکتر جذابی داشــت‪ ،‬اما در کل‬ ‫تالش می کنم نقش های یکنواخت و یکسان‬ ‫را نپذیرم‪.‬‬ ‫*معموال برای انتخاب نقش ها به‬ ‫فیلم نامه بیشتر اعتماد می کنید یا‬ ‫میزان شــناختی که از کارگردان‬ ‫دارید؟‬ ‫اولین مواجهه مــن با یک پــروژه‪ ،‬معموال‬ ‫فیلم نامه اســت‪ .‬اما گاهی کارگردانی به تو‬ ‫پیشــنهاد می دهد که به کارش ایمان داری‬ ‫و خیلی دوستش داری و اینجاست که شاید‬ ‫قضیه کمی متفاوت باشد‪ ،‬اما این دو خیلی‬ ‫به هم ارتبــاط دارد و می توانــم بگویم اگر‬ ‫کارگردانی باشــد که او را نشناســم یا فیلم‬ ‫اولش باشد‪ ،‬قطعا معیار اصلیم برای پذیرش‬ ‫نقش‪ ،‬فیلم نامه خواهد بود‪.‬‬ صفحه 59 ‫‪63‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 60 ‫ویژه نامه‬ ‫هشت سال گذشت از روز و ماهی که حس کردیم جای‬ ‫رسانه ای خالی است که دور از فضای حاشیه ای زرد‬ ‫و جنجال بیهوده‪ ،‬سعی در انتشار اطالعات درست‪،‬‬ ‫گفت وگوهای تخصصی و حرف های به روزی دارد که هیچ‬ ‫تالشی برای مخدوش کردن اعتبار ادم ها و اثار نمی کند و‬ ‫فقط در جهت اعتالی فرهنگ و هنر گام برمی دارد‪ .‬در این‬ ‫هشت سال‪ ،‬به گام اول ما که روزنامه بود؛ مدیا و رسانه های‬ ‫دیگر هم اضافه و سایت‪ ،‬کانال تلگرامی‪ ،‬باشگاه فیلم و‬ ‫عکس‪ ،‬خبرگزاری و حاال ماهنامه هم ایجاد شد که هرکدام‬ ‫با همان هدف و غایت اولیه اما با پررنگ شدن نکاتی‪ ،‬در‬ ‫شکل و موقعیت های گوناگون به حیات خود ادامه می دهند‪.‬‬ ‫امید داریم مخاطب ما که مخاطب فهیم و دانایی است‪ ،‬تا هر‬ ‫زمان که «صبا» هست؛ ما را همراهی کند‪.‬‬ ‫کامبیز دیرباز‬ ‫«صبا» جانب دارانه‬ ‫رفتار نمی کند‬ ‫عباس غزالی‬ ‫«صبا» در راستای اهدافش‬ ‫قوی عمل می کند‬ ‫یک رسانه فرهنگی باید اخبار را دقیق‪ ،‬به روز و درست منتشر‬ ‫کند‪ .‬زمانی که در کنار کلمه رسانه‪ ،‬فرهنگ نیز قرار می گیرد؛ این‬ ‫توانایی را به ان می دهد که باعث ارتقای فرهنگ یک جامعه شود و این باعث‬ ‫ناراحتی است که رســانه های فرهنگی در حال حاضر به شکل درســتی انتظارات را براورده‬ ‫نمی کنند‪ .‬جذب مخاطب بیشــتر در برخی رسانه های فرهنگی باعث می شــود که با بعضی‬ ‫شیطنت های مطبوعاتی و انتشار اخبار زرد موافقت شود‪ ،‬اما این دسته از رسانه ها مانا نخواهند شد‬ ‫و در مسیری قرار خواهند گرفت که مخالف با رسالت یک رسانه است‪.‬‬ ‫جذب مخاطب به هر قیمتی‪ ،‬مخاطب واقعی را به سمت ان رسانه هدایت نمی کند‪ .‬رسانه هایی‬ ‫که درست و دقیق و کامال خالصانه در مسیر انتشار اخبار جلو می روند‪ ،‬شریف هستند و قطعا‬ ‫در جامعه و در ذهن مخاطب تاثیر گذار خواهند بود‪ .‬با «صبا» از زمان انتشار روزنامه ان اشنا‬ ‫هستم و فکر می کنم این مجموعه در ابتدای ورود خود رسانه هایی را که پیش از ان در حوزه‬ ‫فرهنگی درحال فعالیت بودند‪ ،‬پشت سر گذاشت و پس از هشت سال همچنان در‬ ‫مسیر درستی قرار دارد و در راستای اهداف خود قوی عمل می کند‪ ،‬اخبار را‬ ‫به درستی و دقیق به مخاطب خود ارائه می دهد و من این نگاه را‬ ‫اول به عنوان یک شهروند و در کنار ان به عنوان یک‬ ‫هنرمند به این رسانه دارم‪.‬‬ ‫به نظر من یک رسانه خوب در درجه اول‪ ،‬وسط و اخر باید صادق‬ ‫باشد؛ یعنی در اخبار جانب داری نکند و موضع گیری نداشته باشد و خبر را‬ ‫انگونه که هست به مخاطب برساند‪ .‬در واقع باید ذات کار خبر را که همان بی طرفی است‪ ،‬حفظ کند تا‬ ‫موردپسند مخاطبان واقع شود‪ .‬من حدود ‪ ۷‬سال هر روز برای خریدن روزنامه اقدام می کردم و حتما یکی‬ ‫از ان ها روزنامه سینمایی و هنری بود‪ .‬کسی مانند من که خرید روزنامه جزو عادت های زندگی اش بوده است‪،‬‬ ‫در حال حاضر رسانه های مجازی و خبرگزاری ها را دنبال می کند‪ ،‬پس پیگیری اخبار به روز و در حال حاضر به‬ ‫دقیقه و پرهیز از واردشدن به فضاهای زرد و غیرمعتبر می تواند مخاطبانی مانند من را راضی کند‪.‬‬ ‫ان زمان که من دائما روزنامه ها را دنبال می کردم‪ ،‬کسی که می خواست روزنامه ای را منتشر کند باید از فیلترهای‬ ‫متفاوتی رد می شد و به هرحال یک سطح سوادی داشت و هرکسی نمی توانست این کار را انجام بدهد‪ ،‬اما در حال‬ ‫حاضر تناسبی بین کمیت و کیفیت نیست و هرکس می تواند با تاسیس یک کانال و صفحه در فضای مجازی یک‬ ‫رسان ه اینترنتی خبری برای خود داشته باشد‪.‬‬ ‫به دالیلی که در باال ذکر شد برای کسی که قصد دارد وارد محیط های خبری شود و اخبار را دنبال کند‪ ،‬تشخیص‬ ‫و تمیز دادن بین اینکه پیگیر کدام رسانه باشد یا نباشــد‪ ،‬به نظرم من سخت شده است اما به هرحال افراد‬ ‫باید بدانند چه رسانه ای را دنبال کنند‪ ،‬کدام اخبار دقیق تر و درست تر است‪ ،‬کدام رسانه جانب دارانه و‬ ‫وابسته به یک جریان است‪.‬‬ ‫من رســانه «صبا» را دنبال می کنم‪ ،‬محمدرضا شفیعی؛ مدیرمســئول مجموعه رسانه ای‬ ‫«صبا» را دوست دارم و معتقدم با وجود انکه ســن زیادی ندارد‪ ،‬باتجربه و کاربلد‬ ‫اســت‪ .‬امیدوارم این مجموعه همانند گذشته جانب دارانه رفتار نکند و در‬ ‫رسالت خود که پوشش دادن صحیح اخبار است‪ ،‬موفق باشد‪.‬‬ ‫امیرعلی دانایی‬ ‫«صبا» حوزه فرهنگ را‬ ‫به طور تخصصی‬ ‫پوشش می دهد‬ ‫فعالیت بعضی از رســانه ها فقط محدود به انتشــار اخبار زرد و‬ ‫پرداختن به مسائلی می شود که برای هنرمندان ایجاد حاشیه می کند و این‬ ‫اتفاق برای نســل های جدید و بعد از ما مضر است‪ ،‬زیرا توجه ان ها را درگیر مسائلی‬ ‫می کند که اهمیتی ندارند‪ .‬زمانی که یک رسانه تالش کند در زمینه فرهنگی به اصل‬ ‫راستی و صداقت در اخبار پایبند باشد و با بی توجهی به مسائل کم اهمیت و حاشیه ساز‬ ‫و پرداختن به مسائل مهم فرهنگی پیش رود‪ ،‬انگاه می توان گفت که رسالت خود را‬ ‫انجام داد ه است‪ .‬رسانه «صبا» با توجه به اینکه به شکل تخصصی اخبار فرهنگی‬ ‫را پوشش می دهد‪ ،‬همیشه خبرها را به شکل خالصانه و درستی منتشر‬ ‫می کند و مانند بعضی رسانه ها که در انتخاب خبرهای خود فرق‬ ‫می گذارند‪ ،‬فعالیت نمی کند و برای اهالی فرهنگ و هنر به‬ ‫یک شکل ارزش قائل است‪.‬‬ صفحه 61 ‫ابراهیم ابراهیمیان‬ ‫«صبا» توانست خودش را‬ ‫سرپا نگه دارد‬ ‫به عقیده من مهم ترین ویژگی رســانه ها‪ ،‬مستقل بودنشان‬ ‫است‪ .‬متاســفانه چندین سال است که به واســطه رانت و پول های‬ ‫کثیفی که وارد سینما شده‪ ،‬برخی رسانه ها خودشان را به این منابع مالی سپرده اند‬ ‫و در نتیجه اخبار نادرستی را منتشر می کنند و افکار عمومی را به سمت و سویی که منفعت کالن‬ ‫سرمایه ها یا سرمایه گذاران است‪ ،‬پیش می برند‪ .‬فکر می کنم در کنار استقالل رسانه ها‪ ،‬شجاعت‬ ‫هم یکی از ویژگی های مهمی است که اگر در رســانه ای وجود داشته باشد‪ ،‬می تواند هویت مستقل‬ ‫خود را حفظ کرده و کارش را پیش ببرد‪.‬‬ ‫من از یک رسانه فرهنگی و هنری انتظار دارم بی طرف باشد‪ ،‬ســوگیری نکند و کامال شفاف عمل‬ ‫کند‪ .‬یادم هست که مجموعه «صبا» در سال ‪ ۱۹‬به سردبیری محمدرضا شفیعی تاسیس شد و از‬ ‫همان سال ها این رسانه را دنبال کرده ام‪ .‬به عقیده من اگر در مسائل خنثی عمل نکنید جذاب تر‬ ‫خواهید بود‪.‬‬ ‫در این اوضاعی که رسانه ها به دلیل مسائل مالی یکی پس از دیگری تعطیل می شوند‪،‬‬ ‫مجموعه رسانه ای «صبا» توانسته خودش را ســر پا نگه دارد و این موضوع جای‬ ‫تشکر دارد‪ ،‬اما جسارت بیشتری را از «صبا» انتظار دارم و امیدوارم که این‬ ‫مجموعه در ادامه راه خسته نشود و همچنان پرقدرت به کار خود‬ ‫ادامه دهد‪.‬‬ ‫نسیم ادبی‪:‬‬ ‫اطالع رسانی درست در‬ ‫«صبا» را دوست دارم‬ ‫امیرحسین رستمی‬ ‫ی یک رسانه فرهنگی این است که‬ ‫از نظر من مهم ترین ویژگ ‬ ‫اخبار را به صورت درست‪ ،‬مطمئن و بجا منتشر کند‪ ،‬ولی متاسفانه‬ ‫به روزگاری رسیده ایم که رسانه ها برای رقابت با یکدیگر و بیشتر دیده شدن‪،‬‬ ‫خبرهایی را که حتی تنظیم درستی ندارند منتشر می کنند‪.‬‬ ‫وظیفه یک خبرگزاری این نیست خبری را منتشر کند که باعث تشویش اذهان شود‪ ،‬بلکه باید‬ ‫خبرهای درست را نشر دهد و هیچ رقابتی نباید جای این رسالت مهم را بگیرد‪.‬‬ ‫اگاه شــدن از اتفاقات روز‪ ،‬شــروع پروژه ها و دیگر فعالیت های فرهنگی‪ -‬هنری بســیار مهم‬ ‫است و زمانی که یک رسانه همه این موارد را پوشــش می دهد‪ ،‬می تواند نیاز مخاطب را یکجا‬ ‫براورده کند‪ .‬خبرگزاری «صبا» یکی از رسانه هایی است که دوستش دارم‪ ،‬قبل تر نیز با ان‬ ‫گفت وگوهایی انجام داده ام و همیشه اخبار هنری را به خوبی اطالع رسانی کرده است‪.‬‬ ‫صفحه اینســتاگرامی خبرگزاری «صبا» را دنبال می کنم و «صبا» جزو رسانه هایی‬ ‫است که ســریع تر از دیگر صفحات مجازی برای انتشــار اخبار اقدام می کند‪.‬‬ ‫مجموعه رسانه ای «صبا» بدون ان که خبر زردی را نشر دهد‪ ،‬همه اخبار‬ ‫مهم را پوشــش می دهد که این اتفاق خوبی است و به عقیده‬ ‫من یعنی تاکنون خوب و موفق عمل کرده است‪.‬‬ ‫«صبا» در اخبار زرد‬ ‫نغلتید‬ ‫‪۸‬سال حضور در عرصه رسانه و ‪ ۸‬سال حفظ‬ ‫اعتمــاد اهالی فرهنــگ و هنر به این رســانه و‬ ‫درنغلتیدن در وادی اخبــار زرد و حفظ جایگاهی به‬ ‫عنوان مرجع اخبار درست‪ ،‬رسالتی است ستودنی‬ ‫که دست مریزاد دارد‪ .‬پاینده باشید و استوار‬ ‫در راهتان‪.‬‬ ‫‪65‬‬ ‫مجله تخصصیسینماوتلویزیون‬ ‫شماره ‪4‬‬ ‫خرداد ‪1399‬‬ صفحه 62 ‫سینمای ایران‬ ‫نامه‬ ‫شماره َ‪ 4‬خرداد ‪ 1399‬قیمت‪ 20000:‬تومان‬ ‫گفت وگو با احسان کرمی درباره‬ ‫راه های یافتن استعداد و تاثیر‬ ‫بیان موثر در بازی‬ ‫با هیچ کس جز خودم‬ ‫جنگ ندارم!‬ ‫گفت وگو با هادی مقدم دوست‬ ‫کارگردان و فیلمنامه نویس سریال «سرباز»‬ ‫«سرباز یک سریال‬ ‫با رویکرد شناخت‬ ‫ادم هاست»‬ ‫گفت وگو با الیکا عبدالرزاقی به بهانه درخششی متفاوت در «‪#‬سرباز»‬ ‫ای یلدا‬ ‫بررای‬ ‫زحمت کشیدم‬ ‫خیلی زحمت‬ صفحه 63

آخرین شماره های ماهنامه صبا نامه

ماهنامه صبا نامه 19

ماهنامه صبا نامه 19

شماره : 19
تاریخ : 1402/11/20
ماهنامه صبا نامه 18

ماهنامه صبا نامه 18

شماره : 18
تاریخ : 1402/09/22
ماهنامه صبا نامه 17

ماهنامه صبا نامه 17

شماره : 17
تاریخ : 1402/06/20
ماهنامه صبا نامه 16

ماهنامه صبا نامه 16

شماره : 16
تاریخ : 1402/04/17
ماهنامه صبا نامه 15

ماهنامه صبا نامه 15

شماره : 15
تاریخ : 1401/12/17
ماهنامه صبا نامه 14

ماهنامه صبا نامه 14

شماره : 14
تاریخ : 1401/09/22
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!