ماهنامه صبا نامه شماره 4
ماهنامه صبا نامه شماره 4
ماهنامه صبا نامه شماره 4
نامه
شماره َ 4خرداد 1399قیمت 20000:تومان
نگاهی مثبت و منفی به «طال» ؛
فیلم تازه پرویز شهبازی
به خاطر
الرر!!
یک مشت ددال
گفت وگو با سام قریبیان به بهان ه
همکاری متفاوتش با کارگردان
شاخص سینمای ایران در خروج
حاتمی کیا
را با
مولف است ،چرا
او کار نکنم؟
پرونده ای برای
میان اتش
وگلستان... صفحه 1
گفت وگو با سام قریبیان به بهان ه همکاری
متفاوتش با ابراهیم حاتمی کیا در «خروج»
پرونده ای برای «خروج»
تازه ترین ساخته
ابراهیم حاتمی کیا
تبعات کرونا برای سینما از
نگاه اهالی هنر
حاتمی کیا مولف است
چرا با او کار نکنم؟
میان اتش و
گلستان...
این ویروس
ضد سینما!
27
20
07
درباره چرایی محبوبیت چرنوبیل
به عنوان یکی از محبوب ترین
سریال های تاریخ تلویزیون
نگاهی مخالف به اخرین ساخته
پرویزشهبازی
یک روایت موذیانه انگلیسی از
یک ماجرای دلخراش مبهم
به خاطریک مشت دالر!
18
24
نگاهی به «خروج»؛ فیلمی که
تغییر لحن کارگردانش ان را
دوست داشتنی تر کرده است
عصبانینیستم!
09
نگاهی موافق به فیلم «طال»
این «طال»ی با عیار 18
16
در 10سالگی «جدایی نادر
از سیمین»؛ فیلمی
که هنوز ابروی سینمای
ایران است
رد پایـی
تاثیـرگذار؛ فـراتر
از جـدایی «نادر»
از «سیمین»
22 صفحه 2
گفت وگوباالیکاعبدالرزاقی
بهبهانهدرخششیمتفاوت
در «سرباز»
« دوست دارم
نقش جدی و
کمدی را تجربه
کنم و در هر دو
خوب باشم»
27
گفت وگوبا
سیدمحمدرضاخردمندان؛
گفت وگو با هادی مقدم دوست
کارگردان و فیلمنامه نویس سریال «سرباز»
«سرباز یک سریال با رویکرد
مشکالت مالی،
پروژه های تلویزیون را
تحت تاثیر قرار داده است
48
به شیرینی «نون .خ»
شناخت ادم هاست»
55
32
گفت وگو با احسان کرمی درباره
راه های یافتن استعداد و تاثیر
بیان موثر در بازی
با هیچ کس جز خودم
جنگ ندارم!
43
گفت و گوی مفصل ماهنامه «صبا»
با مهدی فرجی ؛
تهیه کننده ای کاربلد
گفت و گو با فرزین محدث
تکنیک را نباید
به رخ مخاطب کشید
51
بانیپال شومون؛ در گفت وگو با ماهنامه
«صبا» از سختی های شخصیت «دانیال» و
کمال گرایی در پرورش نقش هایش گفت
«کرگدن» یک قصه جسورانه
در تقابلی ناکام با
قصه های تکراری
60 صفحه 3
یادداشتمهمان
نامه
صاحب امتیاز:
موسسه فرهنگی ،هنری وصف صبا
مدیر مسئول و سردبیر:
محمدرضا شفیعی
دبیر گروه تحریریه:
دنیا خمامی
مدیر هنری:
سپهر خامه ور
گروه تحریریه:
پریسا سادات خضرایی
بهراد پورکیان ،محمد تقی زاده
سام بهشتی ،محسن جعفری راد،
اریا باقری ،پریسا شریعت رضوی
عکس جلد تلویزیون:
معین باقری
لیتوگرافی ،چاپ و صحافی:
خجسته نوین
توزیع:
نشر گستر امروز
نشانی:
خیابان ایت اله مدنی
کوچه خجسته منش ،پالک 5
تلفن77582422-6 :
فکس77548245 :
www.mahnamehsaba.com
شبکه های مجازی:
@mahnamehsaba
با سپاس از:
شهپر ارمات ،مهرداد معظمی ،فاطمه اذری
داوود پیشکار ،زهرا دمزابادی
سازمان فرهنگی-هنری اوج
سعید رجبی فروتن ،سعید خانی
و همه عزیزانی که در شماره چهارم
ما را همراهی کردند.
چراغ سینما باید روشن بماند
سعید رجبی فروتن
کارشناس رسانه
با این اتفاق تلخــی که افتاده نباید
بدبینانه تصور کنیم که سینماها دیگر
نمی توانند روی پا بایستند و یا دیگر چراغشان روشن
نمی شود و ضرر و زیان انباشته باعث می شود که این ها
دیگر نتوانند کمر راست کنند؛ به نظر من این صحبت ها
خیلی با واقعیت سازگار نیست چون غیر از سینما خیلی
از حرفه ها ،صنایع و خدمــات دیگر هم از بحران کرونا
متاثر شدند اما خیلی ها ســعی کرده اند که با تدبیر با
این مساله کنار بیایند .کمک های دولت و دستگاه های
مختلف هم دیر یا زود می تواند به این قضیه کمک کند تا
به امید خدا اوضاع زودتر سر و سامان بگیرد و دوستان
بتوانند به فعالیت های خودشان ادامه دهند.
ســینما جزو اولین واحدهایی بود که به اســتقبال این
تعطیلی رفت و االن هم در خبرها می شــنویم که ظاهرا
رســتوران ها یا مراکز تفریحی روباز دارند بازگشــایی
می شوند اما کماکان سینماها در محاق تعطیلی قرار دارند
و ستاد ملی مقابله با کرونا هنوز موافقت خودش را برای
بازگشایی سینماها اعالم نکرده است .به نظر می اید که هر
قدر این بازگشایی با تاخیر و تعلل همراه باشد خسارات و
زیان های متحملش نیز بیشتر است و به همان نسبت باید
به فکر تسهیالت و کمک های محسوسی برای سینماداران
کشور باشیم تا در نهایت بتوانند از این بحران خارج شوند
و در اینده ای نزدیک با روی باز از تماشاگران و بینندگان
اســتقبال کنند .من با درک تمام مخاطرات ،ناراحتی ها
و تالماتی که به قشر ســینمادار کشور وارد شده ،در دل
امیدوارم و ارزو دارم که به زودی زود شاهد فصل تازه ای
از بازگشایی سینماها باشــیم تا بتوانیم این خاطره تلخ
دوران سپری شده را به مرور فراموش کنیم .شاید یکی از
مسائلی که می تواند این خاطره تلخ را زودتر از اذهان ما
پاک کند این است که دوستان برنامه ریز ،یعنی کسانی که
مدیریت و مناسبات اکران کشور را تنظیم می کنند و به
طور خاص شورای صنفی نمایش ،در انتخاب و چینش اثار
دقت بیشتری را به خرج دهند تا در روز بازگشایی سینما با
کارهایی جذاب ،هیجان انگیز و سرگرم کننده مواجه شویم
و به مرور بتوانیم شاهد و ناظر خیل عظیم تماشاگران به
سینماها باشیم تا این غم و غصه از دل سینماداران بیرون
اید و به تعبیری اب رفته به جوی بازگردد.
به نظر می اید اولین کار این است که ما پیشنهادات خود
مدیران و صاحبان و مالکان سینماها را بشنویم .یکی از
راهکارها این است که با عوض شدن سال افزایش قیمت
بلیت را نداشته باشیم .شاید امسال بزنگاه مناسبی برای
اجرای اید ه پیشنهادی شناور بودن بهای بلیت در ساعت
و سانس های مختلف باشد که بتوانیم طی ساعات مختلف
شــبانه روز و یا در روزهایی از هفته با کاهش و افزایش
بهای بلیت ،ضریب اشغال را در سالن های سینما بیش
از گذشته افزایش دهیم .در قسمت قبلی هم ذکر کردم
که اگر در چینش فیلم ها دقــت کنیم و به عنوان مثال
فیلم های کمدی ،جذاب ،تفریحی و سرگرم کننده را در
اولویت بگذاریم ،شاید شاهد بازخورد بهتری از مردم
باشیم .اگر بناست به ناوگان سینمایی کشور ظرفیت های
تازه ای اضافه شود ،بد نیست که همزمان و مقارن با فصل
تازه ای از فعالیت های سینماها بتوانیم شاهد بازگشایی
ســالن های جدید در حال بهره برداری باشیم که این
کار به نظر من می تواند یک مــوج مثبت ،امیدافرین و
خوشــحال کننده را در بین فعاالن و دست اندرکاران
صنعت سینمای کشور فراهم کند .عالوه بر این ها ،اگر
الزم باشد یک ســری برنامه های جنبی را هم می توان
اجرا کرد .به طور مثال می توان برای هر فیلمی که اکران
می شود یک مراسم افتتاحیه ای را با حضور مسئوالن و
مردم برگزار کرد چرا که این کار یک بار دیگر سینما را با
همه جذابیت هایش در ثقل توجه مردم ،عالقه مندان و
در تیتر خبرها قرار می دهد.
ظاهرا بناست که ســینماها ادام ه اکران را با فیلم هایی
از ســر گیرند که در نیم ه اسفند ســال گذشته اکران
شده اند .اول باید تکلیف این فیلم ها روشن شود و بعد
برای فصل دوم اکران که احتماال با تابســتان مصادف
می شود ،برنامه ریزی کرد .یک ایده این است که فیلم ها
دور ه اکران محدودی داشته باشند ولی با توجه به اینکه
ممکن است بعضی از ان ها پتانسیل باالیی برای فروش
داشته باشند درنتیجه به نظر می اید که این اجحاف در
حق چنین فیلم هایی باشد و از طرفی مردم هم از تماشا و
دسترسی به این فیلم ها محروم می شوند.
باید بپذیریم که بعد از این در کنار سالن های سینما،
پلتفرم ها و سرویس های دیگری مثل سینما ماشین
و مجموعا نمایش خانگی می توانند پذیرای تولیدات
ساالنه ســینمای ایران با همه تنوع ان باشند و به
اعتقاد من شــورای پروانه ساخت در صدور پروانه
برای اثار نباید امساک به خرج دهد .کماکان باید
همانند سال های گذشته تنور تولید فیلم های کوتاه
و بلند ما داغ و روشــن بماند .بحث بعدی این است
که ما تناســبی را بین تولید و عرضه ایجاد کنیم
تا شاید با در نظر گرفتن بســته ها و سیاست های
تشــویقی برای نمایش و اکــران فیلم هایی که با
مختصات پرد ه بزرگ ســینما خیلی هم خوانی و
تناســبی ندارند ،بتوانیم ان ها را به سوی نمایش
خانگی و یا اکــران انالین متمایــل کنیم که این
می تواند تعــادل را در میان مدت محقق ســازد
تا هم فرصت های شــغلی بــرای تولیدکنندگان
فراهم شود و هم کمتر فیلمی در صف انتظار برای
دیده شدن قرار بگیرد.
همچنین امیدواریــم با ســرمایه گذاری ها یی که
پلتفرم های وی اودی کشــور صــورت داده اند ،در
اینده بازار ان ها به جغرافیای ایران محدود نباشد و
جغرافیای کشورهای فارسی زبان را هم مدنظر قرار
دهند تا به این ترتیب هم بازگشت سرمایه برای ان ها
تسهیل شود و هم سینمای ایران بتواند قابلیت های
خودش را برای شــعاع افزو ن تــری از مخاطبان
نشان دهد. صفحه 4
پرونده ای برای «خروج» تازه ترین ساخته ابراهیم حاتمی کیا
میان اتش و گلستان...
EXIT صفحه 5
میز نقد
نگاهی به «خروج»؛ فیلمی که تغییر لحن
کارگردانش ان را دوست داشتنی تر کرده است
عصبانی نیستم!
دنیاخمامی :نگاه ها به فیلم صفر و صدی است؛ همان طور که در جشنواره اینطور
بود .اما همان مخالفان هم نمیتوانند در این فیلم منکر ارزش های کارگردانی بشوند؛
«خروج» فیلمی است که در ان کمتر به صورت «گل درشت» ،مثل اثار سابق
ابراهیم حاتمی کیا از استعاره استفاده می شود و هر تشبیهی بجا و خواناست ،از عنوان رحمت و پنبه تا
اب سنگین ،شکل مذاکره ،پارکینگ ماشین و...
حاتمی کیــا در ایــن فیلم منهــای یکی ،دو
نفــر ،از جوانان فاصله گرفتــه و لحن ارام تر و
بی هیاهوتری به فیلمش داده و همین ارامش
نسبی از شــعارزدگی نجاتش داده است؛ نکته
تامل برانگیزی که نشان از معادالت و ریسک
کارگردان برخالف رویه فروش و گیشه است.
فیلم به جــای موقعیت های مکانی الکچری و
خانه و ماشین های گران قیمت در طول جاد ه
و ســوار بر تراکتور و با ســادگی هرچه تمام تر
می گذرد .لحن شیرین شــخصیت ها ،تلخی
قصه را کم می کند و در «خروج» قرار بر اشک
گرفتن نیســت و اتفاقا گویــی کارگردان به
تعمد ،طنازی شخصیت هایش را بیشتر کرده
و در هر دو پالنی که خشــونت وجود دارد ،از
زاویه دید کارگردان و با دوربین او نیســت و با
دوربین گوشــی تلفن همراه و از زاویه شخص
سوم است و ترجیح صاحب اثر بر تامل است تا
شوربخشی( .هرچند که در بخش هایی ،خاصه
در حرم حضرت معصومــه (س) کمی از این
هدف فاصله می گیرد).
مقابلــه بیهوده بــا اینکه چرا یک فیلمســاز
المان هایی را تکرار می کند یا ارائه کد را با این
فرم می پســندد ،کار عبث و دور از عقلی است
چرا که هر فیلمسازی در جهان امضای خود را
دارد و مخاطبان او می توانند نقاطی را پررنگ
یا کمرنگ بــه صورت تکرارشــونده در اثار او
ببینند و این اصال رویه اشــتباهی نیست ،اگر
به تکرار فرمی کسل کننده نرســد .برای این
عدم تکــرار در طول این ســال ها حاتمی کیا
بیانش را در شــکل های دیگری از سینما چه
به صورت روایت پرتره در «چ» ،چه به صورت
یک ملودرام قصه گو در «بادیگارد» یا بعدتر با
دل سپردن به شکل دیگری در «به وقت شام»
و استفاده از تکنیک در سینما و ...تجربه کرد
و حاال در «خروج» با شکل سینمای جاده ای
باز امضای خــود را زیر اثر می زنــد اما رفتار و
شکل اعتراض
برخالف فیلم های قبلی
صاحب اثر تغییر کرده
است که کسی میانه
میدان ،با صدایی رسا
حقوق خودش و یک
بخش از مردم مظلوم
را مطرح می کرد .این
بار صدای اعتراض
بلند نیست و قهرمان
فیلم قصدی هم برای
به میدان امدن ندارد
و گوشه ای سرگرم
زندگی ساده خودش
است
سکنات قهرمان و ادم هایش و اتمسفر را تغییر
می دهد و موقعیت ها را کوچک تر در اندازه یک
روستا اما با انتزاع یک کشور می کند .عدل اباد؛
محل سکونت شخصیت ها با لهجه های متفاوت،
خود یک کشور است که قرار بود عدالت ابادش
کند اما حاال اهالی اش از دا ِد ظلمی که به ان ها
روا شده به شــهر پناه می برند؛ با تاکید مکرر
دیدن رییس جمهور و استفاده استعاری از
بر
ِ
وجه تسمیه پاستور .حاتمی کیا برخالف موضع
«گزارش یک جشــن» که عصبانیت را در قاب
دوربین با بازی ها و با دیالوگ های شــعاری و
شــلوغ کردن خیابان ها نشــان می داد ،اینجا
قهرمانی را نشــان می دهد که یک نفر اســت،
چند صدایــی منطقی اســت و حتی مشــابه
قهرمان های دیگر کارگردان نیست و هیچ جایی
تالش بر ارائه مانیفســت سیاسی یا اجتماعی
ندارد و فریــاد نمی زنــد و ارام پیش می رود و
پی یارکشــی
مرتب تاکیــد می کند که هیچِ ، صفحه 6
نیست و حاضر است مســیر اعتراض را تنهایی
طی کند ،همان طور که در اخر هم تنها می ماند.
شکل اعتراض برخالف فیلم های قبلی صاحب
اثر تغییر کرده است که کســی میانه میدان،
با صدایی رســا حقوق خودش و یک بخش از
مردم مظلوم را مطرح می کــرد .این بار صدای
اعتراض بلند نیســت و قهرمــان فیلم قصدی
هم برای به میــدان امدن ندارد و گوشــه ای
سرگرم زندگی ســاده خودش است .قهرمانی
که وقتی در بعضی از نقطه هــای فیلم درباره
جوانــی اش صحبت می کند ،شــخصیت های
اول دیگر فیلم های حاتمی کیا یادمان می اید و
اینطور تصور می کنیم که احتماال هرکدام از ان
قهرمان ها اگر همسن و سال رحمت بشوند از
اعتراض مدام خسته می شوند و ره عزلت پیش
می گیرند.
رحمت بخشی شــبیه حاج کاظم نیست چون
انفعال و بغض و سرگشــتگی او را ندارد و حتی
سینمای حاتمی کیا
هنوز دوست داشتنی
است و لحن شیرین
«خروج »اش با
اغماض بر دقایق
کوتاهی که ا ز ریتم
می افتد ،همچنان
جذاب است و امضای
اقای کارگردان
را دارد ،امضای
دوست داشتنی که
سال های زیادی
است مخاطب
همراهش را دارد و
تمام نشده است
وقتی یحیی را از دســت می دهــد عزاداری
انچنانی و بازی احساســی در این موقعیت از
او نمی بینیم و به تعمد ،فیلمساز او را مر ِد عقل
می داند و ایستادگی؛ نماینده ای که احساسی
عمل نمی کند و به طبع اعتراض عاقالنه اش باید
به سرانجام برسد و این مطالبه را حق طبیعی
خود می داند .همین حــرف اصلی فیلم که در
نشست خبری هم بر ان تاکید شد :حق طبیعی
وجود اعتراض مدنی صحیح و بی اشوب!
حاتمی کیــا کســی را نماینده ایــن اعتراض
می کند که خود در گذشته مشوق دوستانش
به حضور در جبهه بوده و حاال الوده سیاست
هم نشــده و عزلتی گرفته اما حاال با تماشای
بی رحمی ها ،دوباره به میدان می اید و دوباره
هم نســان خود را با تاکید بر ریش سفیدی به
صحنه می کشاند.
عنوان رحمــت دارد و هرچقدر که
مردی که
ِ
موردغضب قرار می گیرد باز پا پس نمی کشد
کسی ا ست که رفتارش احترام طلب می کند
و با او نمی توان ســرکوب گرانه برخورد کرد و
انگار صاحب اثر ،ادرس صحیح یک شهروند
کنشــگر را هم به وســیله رحمت بخشی به
مخاطب می دهد و چه کســی بهتر از فرامرز
قریبیان می توانســت اینقدر بــا طمانینه در
اکت و بازی و با نگاه های نافذ و درســت ،بار
بازی در این شــخصیت را بــه منزل مقصود
فیلمساز برساند؟
سینمای او هنوز دوســت داشتنی است و
لحن شــیرین «خروج »اش بــا اغماض بر
دقایق کوتاهی که از ریتم می افتد ،همچنان
جذاب اســت و امضای اقــای کارگردان را
دارد ،امضای دوست داشــتنی که سال های
ی است مخاطب همراهش را دارد و تمام
زیاد
نشده است و خاک روی ان را نگرفته است و
شایسته تحسین است و می توان به ان نقد
داشت اما سخت می توان با ان به عناد رسید!
9
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 7
میز نقد
نگاهی به فیلم «خروج»؛ ساخته ابراهیم حاتمی کیا
با دست های خالی
محسن جعفری راد :کارنامه ابراهیم
حاتمی کیا همواره با حاشیه و جنجال
گره خورده است ،تا حدی که اگر به
عنوان مثال ،اکران جشنواره ای فیلم «خروج» را مد نظر
قرار دهیم ،نوع واکنش ها را می توان به دو حالت صفر
و صدی تقسیم کرد .اما نقش خود حاتمی کیا در فرامتن
فیلم هایش چگونه است؟ تجربه نشان داده که او همواره
قواعد بازی با رسانه ها در زمان اکران فیلم هایش را
به خوبی بلد است.
می توان جهان بینی حاتمی کیــا را در چهار دهه
فیلمسازی به چهار گونه تقسیم کرد .دوره اول در
دهه شصت که با ساخت فیلم هایی نظیر «هویت»،
«مهاجر»« ،دیده بان» ،به طور مستقیم به جنگ
می پردازد .دوره دوم که در دهه هفتاد با فیلم های
«وصل نیکان»« ،بوی پیراهن یوسف»« ،اژانس
شیشــه ای»« ،برج مینو»« ،روبان قرمز» و ...به
حواشی و پیامدهای جنگ می پردازد .دهه هشتاد
که فیلم های «ارتفاع پست»« ،به رنگ ارغوان»« ،به
نام پدر» و «دعوت» را کارگردانی کرد و باالخره
دوره چهــارم در دهه 90که چهــار فیلم «چ» ،
«بادیگارد»« ،به وقت شام» و «خروج» را ساخت تا
مجموعه فیلم هایش به بیست فیلم برسد .اوج این
زاویه دید را می توان در «خروج» مشاهده کرد که
مجموعه خصوصیات فیلم های قبلی را دارد و انگار
مشتینمونهخرواراست،البتهباچاشنیطنز تلخاز
چشم اندازی که حاتمی کیا نسبت به جنگ و مردم
و جامعه و معضالت اجتماعی دارد.
«خروج» به نسبت دو فیلم اخر حاتمی کیا یعنی
«بادیگارد» و «به وقت شــام» ،گامی رو به جلو
محسوب نمی شود .این فیلم قرار بوده یک فیلم
وســترن از نوع جاده ای باشد که روایتش نصف و
نیمه باقی مانده است و در واقع در ان نه از جسارت
در داســتان گویی «بادیگارد» خبری هست و نه
ساختار غنی «به وقت شــام» دیده می شود و به
خاطر همین نتوانســته ان طور که باید حداقل
نظر مخاطبان موافق فیلم های حاتمی کیا را جلب
کند .در همان اکران های نخست جشنواره فجر،
مشخص شد که حاتمی کیا بیشتر به فکر پیام دهی
و روایتی با لحنی شــعاری بوده و مانند کارهای
خوب کارنامه اش یعنی «اژانس شیشه ای»« ،از
کرخه تا راین»« ،بوی پیراهن یوســف»« ،روبان
قرمز»« ،به رنگ ارغوان» و ....داستانگویی به زبان
و ابزار ســینما برای او در اولویت نبوده و به خاطر
همین در جلسه پرسش و پاسخ فیلم تقریبا با یک
کارگردان عصبانی روبه رو شدیم که کوچکترین
انتقاد را برنتابید و مجموعه این ضعف ها« ،خروج»
را به تک بعدی ترین فیلــم حاتمی کیا بدل کرده
اســت .برای پرهیز از کلی گویــی و صادر کردن
حکم قطعی ،به جزئیات و مصادیق این ضعف ها
می پردازیم.
داستان کلی فیلم از این قرار اســت؛ کشاورزان
روستایی دورافتاده – با نام کنایه امیز عدل اباد-
بعد از اینکه درباره مشکالت معیشتی خود هرچه
می زنندبهدربستهمی خورند،تصمیممی گیرنددر
اقدامی عجیب با تراکتور به دفتر ریاست جمهوری
در تهران بروند و فیلم «خروج» طی طریق ان ها
از مبدا به مقصد است .شــیمی رابطه تعداد زیاد
بازیگران تلویزیونی با بازی های خوب فرامز قریبیان
و پانته ا پناهی ها به هیچ وجه شکل نمی گیرد و به
یکی از ضعف های اصلی ساختار فیلم بدل می شود.
بایدتوجهکردکهحاتمی کیاهموارهدرفیلم هایش،
در پردازش شــخصیت های فرعی تبحر خاصی
«خروج» به نسبت
دو فیلم اخر
حاتمی کیا یعنی
«بادیگارد» و «به
وقت شــام» ،گامی
رو به جلو محسوب
نمیشود .این فیلم
قرار بوده یک فیلم
وســترن از نوع
جاده ای باشد که
روایتش نصف و نیمه
باقی مانده است
دارد؛ از کوروش تهامی و رضــا بابک در «به رنگ
ارغوان» گرفته تا رضا کیانیان و حبیب رضایی در
«اژانس شیشه ای» .اما در «خروج» شخصیت های
فرعی بــرای او محلی از اعــراب ندارند و به خاطر
همین فقط حضور فیزیکی دارند .واقعا چه کسی
فکرش را می کــرد ،بازیگرانی نظیر محمد فیلی،
اکبر رحمتی ،اتش تقی پور ،سام قریبیان و ،...که
در کارنامه ان ها حداقل پنج فیلم سینمایی خوب به
چشم نمی خورد ،ناگهان به عنوان همبازی فرامرز
قریبیان انتخاب شوند .از طرفی دیگر موقعیت های
تصادفی و بی منطق ،عدم تناسب میان علت ها و
معلول ها ،عدم باورپذیری نقاط اوج و فرود داستان،
عدم تناسب سوژه فیلم با معضالت کنونی جامعه،
پایان بندی الکن فیلم ،دیالوگ های نخ نما و شعاری
و موقعیت هایی که بیشــتر به فیلم های مسعود
ده نمکی پهلو می زند ،باعث می شود که «خروج»
به ضعیف ترین فیلم کارنامه حاتمی کیا بدل شود
و غیر از بازی خوب قریبیان کــه ان هم ترکیبی
از بازی های قبلی کارنامه اوســت -از «خاک» و
«گوزن ها» گرفته تا «شهر زیبا» و «گناهکاران»
و یا جلوه های ویژه بصــری و میدانی ،کارگردانموقعیتی برای کنکاش در الیه های زیرین روایت صفحه 8
فیلم ابهامــات
فراوانی دارد که به
هیچ وجه نمیتوان
پاسخ روشنی برای
انها ،چه در متن فیلم
و چه در فرامتن پیدا
کرد .پسر رحمت،
به کدام جبهه رفته و
شهید شده است؟
یا مثال معلوم نیست
به چه منظوری اب
شور را به مزارع
کشــاورزان
می اندازند؟
نمی افریند و با تمام شدن فیلم ،در ذهن مخاطب
نیز تمام می شود؛ دقیقا برعکس فیلم های خوب
کارنامه حاتمی کیا که همچنان در خاطرات جمعی
انبوه مخاطبان سینمای جنگ در ایران مانده است.
ویژگی های رحمت بخشــی با بازی خوب فرامرز
قریبیان که بیشتر بازی درونگرا ،ساکن و ایستایی از
خود بروز داده است ،دارای وجه اشتراک با قهرمانان
کارهای قبلی حاتمی کیاست .از حاج کاظم «اژانس
شیشه ای» گرفته تا قاسم «ارتفاع پست» ،با این
تفاوت بنیادین که او قصد برونگرایی و انتقام ندارد
و بیشتر می خواهد با منطق و گفت وگو مشکالت
را حل کند که نشان می دهد قهرمان روایت های
حاتمی کیا پوست انداخته و از این جهت می توان
امتیازی مثبت برای روایت «خروج» در نظر گرفت.
اما ایــن پوســت انداختن با ضعف هــای متعدد
فیلم ،به بار نمی نشــیند .یکی دیگر از ضعف های
فیلم ،موسیقی زائد ان است .فیلم موسیقی متن
پرحجمی دارد که در اغلب ســکانس ها شنیده
می شود و شاید بهتر ان بود که فیلمساز از حجم
موسیقی کم میکرد .حاتمی کیا تمرکزی را که بر
ت های
قهرمان داستانش داشته ،نسبت به شخصی
دیگر فیلم ندارد و بنابراین جز شخصیت قهرمان
داســتان یعنی رحمت ،بقیه بیشتر به تیپ هایی
تکراری می مانند؛ به خصوص استفاده از محمدرضا
شریفی نیا به پاشنه اشیل فیلم بدل شده است.
برای اینکه به مصداقی هرچنــد کوچک درباره
ضعف های فیلم بپردازیم ،کافی است یک ربع اول
فیلم را مرور کنیم .النگ شات هایی از مزارع پنبه،
صدایهلیکوپتریکهفرودمی ایدوفرامرزقریبیان
با نگاهی خســته و باتجربه در پشت تراکتورش،
می تواند همان قهرمان خسته فیلم های حاتمی کیا
باشد که عاصی اش می کنند ،انقدر که به جنون
برسد .همه چیز تا پایان سکانســی که اب شور
مزارع پنبه را نابود می کند ،درخشــان است .بعد
از ان ،درست از وقتی که بازیگران مکمل در فیلم
حضور پیدا می کنند ،همه چیز از دست می رود.
حاتمی کیایی که فیلم «خروج» را ساخته به وضوح
معترض و عصبانی است،اما چه چیز او را معترض
کرده است؟ نمی دانیم و در طول فیلم هم پاسخ
روشنی برای ان نمی یابیم.
حتی اگر در پانزده دقیقه اول ،میزانسن ها سینمایی
و ترکیب بندی ها ،عکاسیک است ،از وقتی پای
ریش سفیدها به فیلم باز می شــود ،حتی دیگر
میزانسن ها هم ســینمایی نیست و همه چیز به
تله فیلم شبیه می شود .خوشمزگی هایشان وسط
جاده ،از تک چرخ زدن ها با تراکتور! تا جوک های
بی مزههمهفاقدضرورتسینماییاست.دیالوگ ها
پیش پاافتاده است .رابطه اهالی روستا با هم شکل
نمی گیرد و نقش تنها زن قصه که قرار است شیرزن
باشــد ،به چای ریختن برای مردان و پرستاری از
ان ها تقلیل پیدا می کند که این ها نشان می دهد
صرفا حاتمی کیا قرار بوده عصبانیتش را نشان دهد
و خبری از اصول دراماتیک تعریف داستان به زبان
سینمانیست.
نکته اخر اینکه فیلم ابهامــات فراوانی دارد که
به هیچ وجه نمی توان پاسخ روشنی برای ان ها ،چه
در متن فیلم و چه در فرامتن پیدا کرد .مثال پسر
رحمت ،به کدام جبهه رفته و شهید شده است؟
یا مثال معلوم نیست به چه منظوری اب شور را
به مزارع کشاورزان می اندازند؟حضورپیرزنی با
بازی پانته ا پناهی ها میــان جماعت مردان چه
ضرورت و کارکــردی دارد جــز اینکه هر چند
وقت یک بار باید با طنز ،با چشم چرانی رحمت
و فرزندش روبه رو شــویم؟ ان هم با این دیالوگ
دم دستی و پیش پاافتاده سام قریبیان که خطاب
به او می گوید اگه جوون بودی ،چی بودی؟! ( نقل
به مضمون) .چطور سقوط یکی از تراکتورها در
دره به راحتی هرچه تمام تر ختم به خیر می شود؟
چرا موهای سام قریبیان گاهی قهوه ای و گاهی
مشکی است و جالب اینکه فیلم ،جایزه سیمرغ
بهترین چهره پردازی هم می گیرد! این موضوع چه
وجه پیش برنده ای در روایت دارد که در طول سفر
تراکتورها با انواع و اقسام بناهای تاریخی و فرهنگی
رو به رو می شویم؟ چرا جغرافیای مد نظر داستان
به طور شفاف ترسیم نمی شود؟ چه می شود که
اهالیروستاتصمیممی گیرندسراغرئیسجمهور
بروند؟ از کجا مطمئن هستند که فرماندار کارشان
را پیش نمی برد؟ چرا شکایت رسمی نمی کنند؟
چرا انقدر سفر زود و سریع شروع می شود ؟ اگر پای
لحبازی و کله شقی وسط نبود ،می شد این تصمیم
را باور کرد .شــخصیت های فیلم های وســترن
ق هستند و ممکن است خودشان
به شدت کله ش
قانون را رعایت نکنند امــا بر هدف خود مصمم
هستند ،اما رحمت در این دسته قرار نمی گیرد
چرا که ویژگی های مثبت زیادی به او داده می شود
تا تطهیر شود .او پدر شهید است و خودش سرباز
جنگی .ریش سفید هم هست .او را در زندان نگه
نمی دارند و فرمانــدار حرفش را می خواند .همه
کله شقی شخصیت خالصه می شود به شکستن
در اداره اب برای دیدن سطح اب سد .در حقیقت
ظرافت هایی در شــخصیت پردازی نیاز بود که
رحمت ،انسانی ملموس و همدلی برانگیز شود.
ده ها ســوال دیگر نیز وجود دارند که بی جواب
می مانند و نه در جلسات پرسش و پاسخ فیلم و
نه مصاحبه ها خبری از پاسخ نیست .به این ترتیب
با فیلمی مواجه هستیم که عمال کارگردان قبل از
اکرانش ،شمشیر را از رو بسته و در هنگام اکران
نیز با مصلحت اندیشی سعی می کند خاموشی
اختیار کند تا از زیر بار پاسخ ضعف های پرشمار
فیلم شانه خالی کند.
11
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 9
چهره ماه
گفت وگو با سام قریبیان به بهان ه همکاری
متفاوتش با ابراهیم حاتمی کیا در «خروج»
حاتمی کیا
مولف است
چرا با او کار نکنم؟
دنیاخمامی :سام قریبیان از ابتدای فعالیتش تا کنون سعی کرده کارهای تازه و
متفاوتی را انجام دهد و در نقش های مختلفی بازی کند تا خودش را به چالش بکشد.
او تجرب ه بازیگری ،نویسندگی و کارگردانی در سینما ،تلویزیون و تئاتر را در کارنامه
دارد .به بهان ه اکران فیلم «خروج» و ایفای نقش رحمان در این فیلم ،با او درباره تفاوت های همکاری با
ابراهیم حاتمی کیا ،شاخصه های کاری این فیلمساز و جهان وی و نگاه بازیگر در مواجهه با این جهان
پرسیدیم که ماحصل ان را می خوانید.
کار کــردن با ابراهیــم حاتمی کیا
تفاوت های مشــهودی بــا دیگر
کارگردانان دارد .معموال بازیگران
بعد از این تجربه از شدت سختی
پــروژه و یا بــه دلیــل بعضی از
اخالق های خاص ایشــان ،یا با او
کار نمی کنند و یا مداوم کار می کنند
و همکاری شــان به چند فیلم دیگر
هم می رسد .شما جزو کدام هستید؟
اقــای حاتمی کیــا کارگردانــی کاربلــد و
حرفه ای هستند و بسیار دقیق می دانند چه
می خواهند .چه وقتی کــه می خواهند فیلم
شلوغ و پرلوکیشن بســازند و چه وقتی که
در نظر دارند فیلمی با تعداد شــخصیت های
کم و لوکیشن محدود کارگردانی کنند .همه
چیز را می سنجند و طبق نیاز و الزمه سبک
ان فیلم ،شــیوه خود را با ان گونه از سینما
تطبیق می دهند .نکته ثابت در اثار ایشان این
است که سینمایشان ،سینمایی با پروداکشن
سنگین (برای ایران ) و بســیار استاندارد از
لحاظ تولیدی است .من علت تک همکاری ها
و یا همکاری های متعدد دیگران در اثارشان
را نمی دانم ولی چیزی که مشــخص است،
فضای ســینمای حاتمی کیا بــرای عوامل و
به ویژه بازیگران به این گونه است که نیاز به
تالش و سخت کوشی برای رسیدن به هدف
و نزدیک شــدن به مالک های ایشان دارد و
برای همین شــاید بعضی بازیگران شرایط و
یا حوصله تجربه اینگونه از کارها را نداشــته
باشند و یا به هر دلیل دیگر از بعضی ها دعوت
مجدد برای همکاری در کارهای بعدی نشود.
درکل به نظرم همکاری کردن یا نکردن یک
بحث دوطرفه اســت و پاسخ به این سوال که
ایا همکاری مجدد بین ما صــورت بگیرد یا
خیر ،بستگی به ایشان و نقشــی که در نظر
می گیرند دارد ،ولی من بســیار عالقه مند به
همکاری مجدد هستم چون می دانم که هم
می توانم یاد بگیرم و هم اینکه دوباره خودم
را محک بزنم.
تفاو ت های حاتمی کیا با بقیه را در
شکل فیلمســازی در چه می دانید؛
خیلی ها می گویند که ایشان شکل
دکوپاژ و میزانسن ها را از قبل چیده و
به هیچ عنوان تغییر نمی دهند ،نظم
خاصی در فیلمبــرداری دارند و در
این زمینه انعطافی ندارند .کمی از
جزئیات تفاوت های سرکار بودن با
حاتمی کیا بگویید.
این کارگــردان ســکانس ها را از قبل برای
خودش طراحی کرده و دقیــق می داند چه
می خواهــد .کارگردانی بســیار تکنیکال و
مسلط به ابزار اســت؛ اما این مانع نمی شود
که منعطف باشــد .ابراهیــم حاتمی کیا یک
کارگردان کامال بازیگرمحور اســت ،یعنی با
اینکه متن را خودش نوشــته و بر داستان،
صحنه ،ابزار و کلیت ســکانس مسلط است،
معتقد است یک روز قبل از گرفتن هر صحنه صفحه 10
باید با بازیگران ان ســکانس تمرین شود تا
میزانسن و حس صحنه و ارتباط کاراکترها
در ســکانس کامال دربیاید و برایشان توجیه
منطقی داشته باشــد .برای همین است که
در اکثــر کارهایشــان بازی گــردان و گروه
کارگردانی مســلط و قوی دارند که هر یک
قســمتی از مدیریت کار را در دست دارند.
ایشان تا از نتیجه حســی صحنه مورد نظر
راضی نباشــند ،بازیگران اتود می زنند تا به
خواسته ذهنی ایشان نزدیک شوند .اینجاست
که پیشــنهادها مطرح و امتحان می شود و
اگر به نتیجه دلخواه برســد ان واریاسیون از
تمرین اجرا می شود.
شــکل نگــرش و حتــی گاهی
منتســب بودن حاتمی کیــا بــه
جریا ن های مختلــف او را به یک
کارگردان صاحب تفکر و ایدئولوژی
تبدیل کرده که شــاید کار کردن
با او تبعاتی را هــم برای بازیگر در
ادامه مسیر داشــته باشد؛ به این
موضوعات فکر کــرده بودید و ایا
این ریسک برای شما وجود داشت؟
برخورد همکاران شــما بعد از این
همکاری به چه صورت بود؟
ابراهیــم حاتمی کیا یک کارگــردان مولف
است و دیدگاه مشخصی نسبت به موضوعی
که روی ان کار می کند دارد .کارگردان باید
صاحب تفکر باشد و اگر نه در بهترین حالت
به یک تکنسین صرف تبدیل می شود .اینکه
چون یک کارگردان تفکر مشــخصی دارد،
نباید با او کار کرد و یا اگر کسی با او کار کند،
دیگر اعضای ســینما با ان فــرد کار نکنند،
چیزی اســت که فقط در ایران می شــنویم
و گاهی هم دیده و شــنیده ام که متاسفانه
درست اســت .به نظرم موضوع فیلمنامه و
حرف فیلم اســت که اهمیــت دارد نه این
خصلت هــای جانبی .مــن با حــرف فیلم
«خروج» ارتباط برقرار می کنم و ان را شدیدا
قبول دارم ،پس می پذیرم در ان بازی کنم.
اگر جناح بندی و یارکشی و تقابلی به وجود
بیاید ،مساله و دغدغه کسانی است که ان را
ایجاد می کنند نه من! چون من دسته بندی
نمی کنم و به حرفی که خالق اثر می خواهد
بزند توجه می کنم ،تا کنون توانسته ام با
کســانی چون مرحوم ایرج کریمی،
جناب کیومــرث پوراحمد ،خانم
فرشته طائرپور ،محمدرضا ورزی
و ابراهیم حاتمی کیا کار کنم.
به عنوان هنرمندی که
در عرصه بازیگری،
نویســندگی و به
ویــژه کارگردانی
فعالیت داشــته،
این نقد و تحلیل
را کــه می گوید
د یــد گا ه
حاتمی کیا در
ابراهیــم حاتمی
کیا یک کارگــردان
مولف است و دیدگاه
مشخصی نسبت
به موضوعی که
روی ان کار میکند
دارد .کارگردان
باید صاحب تفکر
باشد و اگر نه در
بهترین حالت به یک
تکنسین صرف تبدیل
میشود .اینکه چون
یک کارگردان تفکر
مشــخصی دارد،
نباید با او کار کرد و
یا اگر کسی با او کار
کند ،دیگر اعضای
ســینما با ان فــرد
کار نکنند ،چیزی
اســت که فقط در
ایران میشــنویم
و گاهی هم دیده
و شــنیدهام که
متاسفانه درست
اســت.
«خروج» تغییر کرده می پذیرید و ایا
شما هم این نظریه را قبول دارید؟
منظور از تغییر دیدگاه را متوجه نمی شوم .اما
هر کارگردان صاحب سبکی یک یا دو موتیف
ثابت در اثارش دارد که در هر فیلم می تواند
بر اساس قصه فیلم ان را به گونه های متفاوت
ابراز کند .فکر می کنم ایــن موتیف در اثار
اقای حاتمی کیا بحث مبارزه برای رســیدن
به هدف و اعتراض باشد .تقریبا در تمام اثار
ایشان این موتیف مانند یک لباس پُ ُرو ،تن
فیلم می شود.
تفکر شکل اعتراض ارام و پیگیری
مطالبه ارام به شــیوه شخصیت
اصلی چقدر به روحیات شــخص
شما نزدیک است و ایا شما هم این
شیوه اعتراض را می پسندید؟
هر فردی در موقعیت های مختلف با توجه به
شرایط متفاوتی که دارد و در هر مرحله ای از
زندگی اش می تواند به حق یا ناحق اعتراض
داشته باشــد .این اعتراض فرد به سه جنبه
بســتگی دارد -۱ :خود فرد -2مســاله و یا
شخصی که نسبت به او اعتراض وجود دارد.
-3شــرایط ،محیط و زمانی که هر دو طرف
اعتراض در ان قرار دارند .جنس شــخصیت
رحمت و اعتراضــش بیش از انکــه به من
نزدیک باشد به خود شخصیت اقای قریبیان
نزدیک اســت و برای همین هم هســت که
این نقش با بازی بی نظیر ایشان به قامتشان
این چنین برازنده نشســته است .اعتراض
هر شــخصی از جمله من ممکن اســت در
زمان و شرایط مختلف به شیوه های متفاوت
بروز کند .از لحــاظ قصه گویی ،مطالبه گری
ارام ،بسیار شــیوه جذابی است .غیر از این،
شــیوه اعتراض می تواند جنبــه حقوقی و
دادگاهی داشته باشد و یا خشونت امیز باشد
و می تواند به انارشیسم و اغتشاش گری دچار
شــود ولی مطالبه گری ارام شاید صحیح تر
باشــد و بهتر شنیده شــود .مثال متفاوتی
که همین ســال گذشته در ســینماهای
جهان مطرح شــد فیلم «جوکر» بود که
شخصیت ادم فلک (جوکر) با بازی بی نظیر
واکیــن فینیکس ،بــرای مطالبه گری اش
ناخوداگاه به خشونت روی اورد و جنبشی
اغتشاش گرانه و انارشیستی را نمایش داد.
ان هم نوع دیگری است که در ان
فیلم به خصوص جواب داد.
اصــوال دید شــما به
فیلم ســازی ،در
پرداخــت و روایت
تکنیــکال و هنری
به قصــه محدود
می شود یا اینکه
فکــر می کنید
سینما می تواند
زبان اعتراض
اجتماعی باشد
و هنرمنــد
می تواند از این قــاب برای بیان
مطالبات مردم استفاده کند؟
به نظرم در وهله اول باید دیــد تعریف ما از
سینمای اعتراضی چیست .این عبارت نه تنها
در سینما بلکه در کلیت هنر مطرح است که
اگر بخواهیم با تعریف یک خطی ان را بیان
کنیم به بیراهه می رود .در واقع ما هیچ تعریف
یک خطی از سینمای اعتراضی نداریم .اصال
ما ژانری به نام ژانر اعتراضی نداریم .چنانچه
ژانری به نام ژانر اجتماعــی هم نداریم و در
ایران این عبارت به غلط به کار برده می شود.
تمام فیلم هــا از دل اجتمــاع می اید؛ خواه
کمدی باشد یا پلیسی و یا هر فرم دیگری .هر
فیلمی از دل جامعه می اید و جامعه از مردمی
تشکیل شده که قصه های ما را می گویند .از
همین طریق می خواهم برســم به اینکه هر
فیلمی می تواند اعتراضی باشد؛ چه کمدی
چه اکشن .شــما به فیلم های چاپلین توجه
کنید ،فیلم هایش اعتراضی خاص نسبت به
زورگوهاســت .اصوال تعریف قهرمان چه در
ادبیات ،چه در ســینما از همین جا می اید.
قهرمان شــاید موجود ضعیف تری است که
با تمام کاســتی ها در مقابل یک فرد یا یک
معضل بزرگ تر از خــودش قرار می گیرد و
باید بر ان غلبه کنــد .این توضیح را دادم که
بگویم اصوال فیلم های اعتراضی اســت که
تعریف قهرمان را می سازد .در فیلم هایی که
قهرمان دارد ،مخاطــب اعتراض را می بیند.
حاال اینکه این اعتراض چگونه بیان می شود
متفاوت است و می تواند مثال درمورد اعتیاد
یا شرایط زنان یا پول های باداورده یا رئیس
جمهور و یا هر چیز دیگری باشــد .وقتی ما
یک نکته منفی برای اعتراض کردن در مقابل
قهرمانمان قرار می دهیم ،او را وادار به واکنش
می کنیم تا قصه مان را بسازیم .بنابراین از دید
من فیلم های خوب و قصه گو با قهرمان های
مشخص همیشه فیلم های اعتراضی هستند
که قطعا اینگونه فیلم ها با فیلم های سیاسی
و اعتراضی که نســبت به یــک حکومت یا
یک نظام قدرتمنــد مطالبه گری می کنند،
متفاوت است.
برای شما قصه در ســینما خیلی
اهمیت دارد و این نقد به «خروج»
وارد شده که خیلی فیلم قصه گویی
نیست .شما اگر بازیگر ان نبودید
چقــدر می توانســتید 120دقیقه
همراه ان باشید؟ ریتم بسیار مالیم
فیلم گاهی به کلیت شــیرین ان
ضربه نمی زند؟
فیلــم در واقعیت حــدود ۱۸۰دقیقه بود که
می دانیم امکان نمایش ان در سینمای ایران
چقدر کم و ضعیف است .خیلی از کارگردانان
مولف جهان باالی ۱۳۵دقیقه فیلم می سازند
ولی در ایــران تماشــاگر ایرانــی را پرورش
نداده ایم که فیلــم ایرانی با زمــان باال ببیند
چون قصه و پردازش فیلم هایمان این کشش
را به کل ندارد .فیلم «خــروج» دارای خرده
13
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 11
چهره ماه
پیرنگ ها و داســتانک هایی درباره هر یک از
شــخصیت های معترض در ســفر بود که به
اقتضای زمان محدود و ریتم فیلم اکنون حذف
شده اند .فرم نهایی فیلم که مدنظر کارگردان
بوده چیزی اســت که اکنون شما می بینید و
از ۳ساعت موجود ۲ســاعتی که هدف نهایی
خالق اثر بوده به نمایش درامده است .به نظرم
«خروج» پرماجرا و بسیار قصه گوست و شاید
در نسخه طوالنی تر شما بیشتر به شخصیت ها
و انگیزه هایشــان نزدیک می شدید ،از جمله
کاراکتر رحمان مکانیک که من ایفاگرش بودم.
چون رحمان نه هم سن کشــاورزان است ،نه
کشاورز است ،نه زمین دارد و نه اعتراضی دارد
ولی با ان ها همراه می شود .در نسخه طوالنی تر
مشخص تر بود که این فرد یک پیرپسر است که
در یک رودربایســتی با اهالی ده و به خواسته
انان راهی سفر می شــود تا مراقب پیرمردان
باشد .در ضمن اینکه به خاطر عالقه به دختر
یکی از کشاورزان ،همراهی اش برای به دست
اوردن دل خانــواده دختر پس از ســال ها نه
شنیدن ،بی تاثیر نبوده است .این خرده پیرنگ
هنوز به صورت اجمالی در فیلم هســت ولی
در نسخه طوالنی فیلم ،پررنگ تر بود .اکنون
براساس صحنه های گرفته شده ،ان چیز که
مدنظر اقای حاتمی کیا بــوده با بهترین ریتم
ممکن در کنار هم چیده شــده تا ۱۲۰دقیقه
کامل را ببینیم.
شکل روایتی که معموال شما در سینما
می پسندید به سینمای امریکا و ریتم
تند و ضرباهنگ باالی ان ســینما
نزدیک تر است ،برای شما چه چیز
در روایت مهم تر از هرچیز دیگری
است؟
اولین و مهم تریــن رکن ســینما برای من
قصه گویی اســت .قصه هایی کــه من عالقه
دارم ان ها را بیان کنــم ،در ذات خود خارج
از بحث ژانرشناسی ،پتانســیل باالیی برای
روایت به شــیوه نوار و نئونوار دارند .شاید
ریشــه این موضوع هم در فیلم هایی باشــد
که از ابتدا با ان ها ســینما را دیدم و تجربه
کردم .فقط هم محدود به امریکا و حتی فقط
سینما نمی شــود .فیلم ها و ادبیات نئونوار
اســکاندیناوی ،معماری ســبک ارت دکو،
ادبیات معمایی انگلیســی و فرانسوی ،حتی
در مقیاس وســیع تر ،اثار ســایبرنوار مانند
بلید رانــر Blade Runnerیا جهان های
موازی چون دنیــای گاتهــام و مدمکس و
ترمیناتــور همگی از یک شــیوه ابرازگرائی
استفاده می کنند و ان هم طرح سوال و معما
و روانشناسی فرد و جامعه به صورت توامان
اســت .حاال هرکس در جهان کاری خود از
جمله سینما ،در حد و اندازه خودش می تواند
این گونه روایت را تجربه کند.
« 360درجه»« ،گناهکاران» و «عالیجناب»
در همین راستا نوشته و کارگردانی شده اند.
حتــی در اثاری هم کــه به عنــوان بازیگر
حضور داشته ام شــما رد این عالقه به شیوه
قصه گویی را می بینید.
برخی می گویند شــکل اعتراض
ارامی که در فیلم بــود و همزمانی
ان با برهه ای از تاریخ سیاســی
و سفارش ان توســط اوج ،حس
شعاری بودن و سفارشی بودن به
فیلم داده است و البته شکل برخورد
تند حاتمی کیا در نشســت خبری
فیلم هم مزید بر این تناقض شد.
شما خودتان در طول همکاری اقای
حاتمی کیا را چطور ادمی شناختید؟
چقدر ممکن اســت با تاریخ رنگ
عوض کند و سفارش بپذیرد ،چقدر
4معیار برای مــن؛
فیلمنامه ،نقش،
کارگــردان و
عوامل اصلی هستند.
معموال فروش بسیار
باالی یک فیلم،
جوایز بــرای فیلم
یا خود نقش و حتی
فقط محبوب شدن
کاراکتر ایفا شده
ممکن است مســیر
بازیگری یک بازیگر
را تا حدی تغییر دهد
او را دارای ثبات شخصیت دیدید؟
حاتمی کیا کارگردانی جنجالی اســت چون
موضوعات فیلمش بســیار حســاس است و
از دل شــرایط جامعه می اید .او بسیار واضح
می داند که چه می خواهد و حرف دل و ذهنش
را خیلی خوب در هر مقطعی بیان کرده است.
این کارگــردان از «مهاجــر» و «از کرخه تا
رایــن» گرفته تا «اژانس شیشــه ای» و «به
رنگ ارغوان» و همین «خــروج» حرفش را
بی یرایه می زند.
پدر شــما مدت ها از سینما فاصله
داشتند و این دوری را به خداحافظی
از سینما تعبیر کردند که بهتر است
بگوییــم ،این خداحافظی شــاید
اعتراضی بود بــه اتفاقاتی که در
چند سال اخیر در ســینمای ایران
رخ داده ،اما با توجه به نامالیماتی
که پدر در این حرفه تجربه کردند،
پیش امده که انگیزه خودتان را برای
ادامه فعالیت در ســینمای ایران از
دست بدهید و یا پشیمان باشید از
اینکه چرا در چند سال اخیر به جای
فعالیت هنری در ســینمای امریکا
وقتتان را صرف فعالیت در سینمای
ایران کرده اید؟
خداحافظی او لزوما به خاطر یک اتفاق خاص
نیست و مجموعه ای از اتفاقات در چند سال
اخیر ایشان را در تصمیمشان مصمم تر کرد.
پدر پس از فیلم «گناهــکاران» فقط یکی،
دو فیلمنامه را پســندید کــه لزوما از نتیجه
ان ها هم راضی نبود .ایشــان از سال ۱۳۴۵
به طور رســمی و حرفه ای وارد ســینما شد
و تا اوایل دهه هشــتاد اعتقاد داشت جنس
سینما ،دست اندرکاران ان و روابط حرفه ای
به گونه ای دیگر بود .اکنون اصال روابط کاری
در ایران به گونه ای دیگر شــده و فیلمسازی
در کشورمان به شیوه ای که او با ان اشنا بود
و ان هم خود ذات ســینما بــود ،دیگر رواج
ندارد .ایشان این شیوه مدیریت در سینما را
نمی پسندد ،بنابراین در محترمانه ترین حالت
ترجیح می دهد که دیگر با این سینما کاری
نداشته باشد و از ان دوری کند .به نظر من هم
این ســالم ترین و صحیح ترین تصمیم برای
روح ،روان و اعصاب اوست .من هم اصوال ادم
پرکاری نیستم و به صورت جسته و گریخته
کار می کنم ،چنانچه تا قبل از فیلم «خروج»
به مدت دوسال در سینما و تلویزیون عامدانه
کار نکردم .پیشــنهادات خیلی چنگی به دل
نمی زنند و یا تکرار کارهــا و نقش های قبلی
هســتند .در نتیجه نوع روابط کاری کنونی،
من هم ترجیح می دهم با کارهای متفاوت و
با ادم های باانگیزه ایــن حرفه کار کنم تا هم
لذت ببرم و هم بیشتر یاد بگیرم.
احتماال در طول این ســال ها بارها
پیشنهاد همراهی شما با پدرتان را
داده اند؛ «خروج» چه چیز داشت که
پذیرفتید در این فیلم همبازی هم صفحه 12
باشید؟ ایا اگر کسی غیر از ابراهیم
حاتمی کیا کارگردان این فیلم بود
قبول می کردید که مقابل هم باشید؟
«خروج» یک پیشنهاد خوب در زمان مناسب
بود و من همیشه از پیشنهادات خوب در زمان
مناسب استقبال می کنم .بنابراین وقتی این
پیشــنهاد از ســوی اقای حاتمی کیا مطرح
شد ان را پذیرفتم .ضمن اینکه حضور مقابل
فرامرز قریبیان ،نه فقط به عنوان پدرم بلکه به
عنوان یک بازیگر و استاد درجه یک فرصتی
طالیی بود .اما نگرانی خود را هم داشتم .زمانی
که پیشــنهاد بازی در این فیلم مطرح شــد،
اعتقاد داشتم ابراهیم حاتمی کیا با انتخاب من
ریسک بزرگی را متحمل می شود .از این جهت
که ایشان پدر و پسری را در کنار یکدیگر قرار
می داد که قرار نبود در فیلم پدر و پسر باشند
و با دو جنس کاراکتر متضاد در سفری همراه
می شدند .به خصوص وقتی که فرزند کاراکتر
رحمت بخشی (با بازی اقای قریبیان) قرار بود
وجه مهم دراماتیکی از قصه را بر دوش بکشد.
ان زمان احساس می کردم اگر مخاطب من را
در این نقش نســبت به اقای قریبیان ببیند،
شاید از اصل قصه دور شــود و این نگرانی را
با اقای حاتمی کیا هــم مطرح کردم .او گفت
که درباره این مساله فکر کردم و بر این باورم
که این نقش مناسب شماســت .البته نقش
پیشنهادی که در ابتدا مطرح شد نقش دیگری
بود ،اما وقتی به دفترشان رفتم ،گفتند که ان
نقش قبلی (نقشــی که در تضاد با شخصیت
رحمت قــرار می گرفــت) را فراموش کن و
نقش رحمان مکانیک را بازی کن .به هرحال
سعی کردم از فرصت و اعتماد اقای حاتمی کیا
حسن استفاده را بکنم .لحظه لحظه این کار با
تمام سختی هایش سرشار از درس و لذت بود.
بعضی ســام قریبیان را به لحاظ
شکل بیان و فرم صورت ،مناسب
نقش های خاص و شخصیت های
خاص امــروزی و حتی اغلب منفی
می دانند اما شما با این نقش انگار
خداحافظی پدرم
لزوما به خاطر یک
اتفاق خاص نیست
و مجموعه ای از
اتفاقات در چند سال
اخیر ایشان را در
تصمیمشان مصمم تر
کرد .پدر پس از فیلم
«گناهــکاران» فقط
یکی ،دو فیلمنامه
را پســندید کــه
لزوما از نتیجه انها
هم راضی نبود.
ایشــان از سال
۱۳۴۵به طور
رســمی و حرفه
ای وارد ســینما
شد و تا اوایل دهه
هشــتاد اعتقاد
داشت جنس سینما،
دست اندرکاران ان
و روابط حرفه ای به
گونه ای دیگر بود
تعمدا خواســتید از ان فرم فاصله
بگیرید ،درست است؟
اینکه یک بازیگر برای یک سری نقش های
خاص مناســب تراســت تا حدودی درست
اســت .ولی این فرضیه دلیل نمی شــود که
بازیگر نقش های متفاوت نپذیرد و خود را به
چالش نکشد .هرچند ممکن است مخاطب
هنوز او را به خاطر همان نقش های خاص به
یاد بیاورد .متاســفانه مشکلی که در سینما،
تلویزیون و حتی تئاتر ایران هســت ،بحث
کلیشه شدن است .کافی است شما یک نقش
منفی را موفق بازی کنید و همین باعث شود
دیگر نقش مثبت یا حتی متفاوت به شــما
پیشــنهاد نشــود .هرچند من عقیده دارم،
مثبت و منفی لزوما کلیشه نمی شود .مانند
این است که بگویید فرامرز قریبیان ۵۵سال
فقط نقش مثبت بازی کرد و کلیشــه شد!
می دانیم که چنین نیســت و اقای قریبیان
بدون بازی در هیچ نقش منفی توانست تعداد
کثیری از نقش های متفاوت را بازی کند .در
مورد خود من هم ان تعداد از نقش های منفی
که بازی کــردم ،هیچکدام شــبیه یکدیگر
نبودند .در «خط ویژه»« ،رهایی»« ،تنهایی
لیــا» و «نگاهمــان می کنند» ،نقش های
من جنــس متفاوتــی از کاراکتــر منفی یا
خاکستری بود .حتی سعی کردم این تفاوت
در نقش های مثبتی هم که بازی کردم ،باشد
از «ایراندخت» گرفته تا «عذرخواهی از اقای
امانوئل» تا همین فیلم «خروج» همه شــان
شــخصیت هایی متفاوت ،با بک گراندهایی
متفاوت هســتند .هرچند هنوز که به بانک
می روم بیشــتر مرا به خاطر «خط ویژه» و
«رهایی» می شناســند که باز در ان دو اثر
هم به دالیل و شیوه های متفاوت بانک ها را
خالی می کردم.
حضور در فیلم «خروج» تا چه اندازه
در روند انتخاب های بعدی شما در
ســینمای ایران موثر خواهد بود؟
چه به لحاظ دستمزد و چه به لحاظ
اندازه حضور ،وسواس های شما باال
خواهد رفت؟
نقش رحمان مکانیک در فیلم «خروج» در حد و
اندازه خودش بود و قرار نبود اوج و فرودی داشته
باشــد تا تاثیری در روند اتی بازیگری من چه
در انتخاب نقش و یا چه در دســتمزد بگذارد.
معموال ســعی می کنم انتخاب هــا را به همان
شــیوه ای که فکر می کنم درســت است انجام
دهم۴ .معیار اصلی برای من؛ فیلمنامه ،نقش،
کارگردان و عوامل اصلی هستند .معموال فروش
بسیار باالی یک فیلم ،جوایز برای فیلم یا خود
نقش و حتی فقط محبوب شــدن کاراکتر ایفا
شده ممکن است مسیر بازیگری یک بازیگر را تا
حدی تغییر دهد.
شــاید در زمینه پخش اینترنتی
و اینگونه شــیو ه های اکران ،زور
و ی ا و د ی های ما به تلویزیو ن های
بزرگ اینترنتی مثل نتفلیکس و ...
نرسد ،به نظر شما ایا ما باید بعد از
اتمام کرونا به این شکل از اکران
خاتمه بدهیم یا می شود فتح بابی
برای شکل دیگری از اکران برای
این همه تولیدی که در سال داریم
باشد؟
شــیوه اکران انالین باالی 10سال و شیوه
VODباالی ۲۵ســال است که در دنیا رواج
دارد .در کشــور ما هم می توانست زودتر از
اینهــا راه بیفتد ،ولی به دلیل شــیوع کرونا
به صورت قریب الوقــوع و ناگهانی رخ داد و
قرعه به نــام فیلم «خروج» افتــاد .در ایران
این شــیوه نمایــش در ابتدای راه اســت و
قطعا زمان می برد کــه با این روش و راه های
برون رفت از مشــکالتش اشنا شــویم .این
شیوه ای اســت که باید ادامه داشته باشد و
در ادامه هــم کم و کاســتی هایش برطرف
شود .فقط هم بحث تکنیکال مطرح نیست.
کمااینکه دانلود کــردن را در همه جای دنیا
بلد هســتند .در اینجا بحث فرهنگســازی
مطرح است؛ بحث احترام گذاشتن به قانون
کپی رایت .در ایران سه دسته باید به یکدیگر
کمک کنند تا این فرهنگسازی مرسوم شود؛
مردم ،رسانه و دولت .دولت باید قانون کپی
رایت را در جهان به رســمیت بشناسد (در
پرانتز بگویم که قانون کپــی رایت با حقوق
مولف کامال متفاوت اســت)؛ به این معنا که
دیگر فیلمی که امروز در جهان اکران شده را
شب در کنار خیابان نبینیم .مهم اما ،رعایت
قانون کپی رایت و احترام به ســازندگان اثر
است .شاید بعضی ها فکر کنند که مثال فیلم
«خروج» ،یک کارگردان و چند بازیگر مهم
دارد ،اما نه .ما حقوق صدها نفر را در پشــت
دوربین رعایت می کنیم و اگــر این چرخه
اقتصادی درســت نچرخد بیشترین کسانی
که لطمه می بینند همان زحمتکشان پشت
دوربین هستند .به همین دلیل واجب است
مردم بــه روش صحیح یک فیلم را تماشــا
کنند.
15
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 13
سینمای ایران
نگاهی موافق به فیلم «طال»
این «طال»ی با عیار18
سام بهشتی :موفقیت یک امر اتفاقی نیست ،یک سری پارامترها؛ درست و
اصولی باید در کنار هم چیده شود تا یک اتفاق رقم بخورد .معیارها و ایده ال ها
باید به درستی کنارهم قرار بگیرند و اگر قرار است یک تیم به موفقیت برسد ،باید
انگیزه کافی و الزم در میان تک تک اعضای گروه وجود داشته باشد.
در جهان سینما و هنر هم قاعده به همین
شکل است .اگر یک اثر سینمایی بخواهد
برای مخاطبش تاثیرگذار باشد ،باید فرایند
تولیدی را سپری کند که به همه جوانب ان
فکر شده باشد .این که فیلم در جشنواره ها
چه سرنوشــتی پیدا می کند ،اصال اگر به
اکران برســد ،مخاطب در مواجه با ان چه
واکنشی نشــان خواهد داد ،اهالی رسانه
و منتقدان با فیلم چگونــه ارتباط برقرار
می کنند و سواالتی از این دست موضوعاتی
هستند که باید از زمان طرح ایده تا تولید
فیلم بــه ان ها فکر کرد که متاســفانه یا
خوشبختانه در سینمای ایران کمتر به ان
توجه می کنند و هرچنــد وقت یک بار با
اثری مواجه می شویم که سازندگان ان این
مولفه ها را نادیده نگرفته باشند.
فیلم «طال» به کارگردانی پرویز شهبازی و
تهیه کنندگی رامبد جوان و محمد شایسته،
یکی از همین فیلم های موفق اســت .یک
گروه و تیم باانگیزه و همدل کنار هم قرار
گرفتند تا اثر تازه ای که به سینمای ایران
ارائه می کنند ،حرفی برای گفتن داشــته
باشــد .این فیلم برای نخســتین بار در
سی وهفتمین جشــنواره فیلم فجر اکران
شد و پس از نمایش در سالن اهالی رسانه
و منتقدان موردتحســین قرار گرفت و به
دلیل شرایط اکران ناعادالنه در سینمای
ایران ،نزدیک به یک ســال و نیم پشت
خط اکران ماند و با شیوع ویروس کرونا در
ایران و استفاده از ظرفیت اکران انالین در
پلتفرهام های خانگی ،از اردیبهشت ماه 99
در این قالب اکران؛ به نمایش درامد و در
همان روزهای ابتدایی اکران در سامانه های
خانگی ،اولیــن فیلم بخش خصوصی لقب
گرفت که در اکران انالین توانســته است
پرمخاطب باشد.
چرا فیلم «طال» توانست پرمخاطب شود؟
پرویز شــهبازی یکی از فیلمســازهای
شاخص در سینمای ایران بوده و همیشه
مخاطب های خودش را داشته است .جهان
ســینما را به خوبی می شناســد و درک
درستی نســبت فیلمنامه و ساختار قصه
دارد .سوژه هایی که به سراغ ان ها می رود
و به قصه تبدیل می کنــد ،همگی از دل
اجتماع بیرون امده اســت و فیلمسازی
است که از زاویه درســتی به موضوعات
اجتماعی نگاه می کند« .طال» جنس همان
همیشگی های پرویز شهبازی است ،راحت
و روان قصه می گوید ،شــخصیت اولش
متعهد و نماینده نسلی است که پایبند به
اخالقیات است .شهبازی دلمشغولی های
نسلی را نشان می دهد که دغدغه دارد و در
جامعه مسمومش برای بقا تالش می کند.
قصه «طال» برای مخاطب عام راحت و روان
روایت می شود و شاید همانند «دربند» و
«عیار »14و «نفس عمیق» پیچیدگی های
خاصی نداشته باشد ،اما در عین این سادگی
به شدت جذاب اســت و یک فیلم مهم و
قصه گو در سینمای ایران است .شهر تهران
همانند یک شــخصیت در نحــوه روایت
حضور پررنگی دارد و تاثیرگذار اســت و
فیلم پر از نمادهایی است که فیلمساز ان ها
را به نحوی کدگذاری کرده است که هرکس
می تواند از ظن خود بــه تجزیه و تحلیل
بپردازد .یکی دیگــر از ویژگی های «طال»
انتخاب بازیگران این فیلم است که اگر تا
این حد با وسواس انتخاب نشده بودند ،به
این ترکیب حساس و جذاب نمی رسیدیم.
شهبازی
دل مشغولی های
نسلی را نشان میدهد
که دغدغه دارد و در
جامعه مسمومش
برای بقا تالش
میکند .قصه »طال«
برای مخاطب عام
راحت و روان روایت
می شود و شاید
همانند «دربند» و
«عیار» 14و «نفس
عمیق»
پیچیدگی های خاصی
نداشته باشد ،اما در
عین این سادگی به
شدت جذاب است
برای اخرین بار است که هومن سیدی را در
مقام بازیگر تا این میزان جذاب و به اندازه
می بینیم .منظور از اخرین بار این است که
بعد از این فیلم ســیدی بیشتر در عرصه
کارگردانی به فعالیت پرداخته است و شاید
فیلم «طال» اخرین حضور او در مقام بازیگر
در سینما باشد که البته این فقط یک احتمال
است .در کنار سیدی یک حضور مقتدرانه و
اصولی از نگار جواهریان شاهد هستیم که
شاید جدی ترین حضور او در این فیلم است
که توانایی هایش را به رخ می کشد و دوباره
ثابت می کند که بازیگر بااستعدادی است.
طناز طباطبایی هم یکی دیگر از بازیگرانی
اســت که ثابت کرده اســت هوشمندانه
انتخاب می کند .بار دیگر که فیلم را دیدم
به این نتیجه رسیدم که بهترین بازیگر نقش
مکمل سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر؛
از سال های قبل مسیرش را مشخص کرده
و با یک ریل گذاری اصولی و منسجم برای
رســیدن به هدفش و بهترین بودن تالش
کرده است.
تیم بازیگران این فیلم و ترکیبی که کنار هم
قرار گرفتند ،حضوری متفاوت دارند .عالوه
بر نویسنده و کارگردان ،تیم بازیگری «طال»
به شدت طالیی هستند و یک عنصر مهم
برای این فیلم تلقی می شوند.
رامبد جوان؛ مردی در پشت پرده
در ابتــدای همین مطلب نکاتــی درباره
موفقیت مطرح کردم که یکی از افراد موفق
در ســینما و تلویزیون ایران؛ رامبد جوان
است .هنرمندی که نزدیک به دو دهه است
حضور مســتمر و تاثیرگذار در حرفه خود
داشته است و جزو محبوب ترین ها در میان
مردم است. صفحه 14
جوان با تولید چند ســری از برنامه موفق
«خندوانه» توانســت رکــورد تازه ای در
حیطه برنامه ســازی در تلویزیون ثبت و
جایگاه خود را در میان مخاطبانش تثبیت
کند .از همان سا ل های ابتدایی حضورش
در تلویزیون با ســریال «خانه سبز» در
مقام بازیگر ،کمی بعد با ســاخت سریال
«گمگشــته» در ماه رمضان سال ،1380
سریال طنز «مسافران» در سال 1388و
برنامه «گپ» در ســال 1391و در نهایت
تولید برنامه «خندوانه» از ابتدای ســال
1393تا همیــن چند وقــت اخیر ثابت
کرد که نبوغ و خالقیــت تازه ای در حوزه
برنامه سازی در تلویزیون دارد و به نوعی
می توان او را فرزند تلویزیون نامید.
فعالیت های جوان در حوزه تلویزیون خالصه
نمی شود ،او سابقه نســبتا خوبی در حوزه
تئاتر دارد و هربار که روی صحنه ظاهر شده
است توانســته مخاطبان زیادی را با خود
همراه کند .نمایش «کالیگوال» به کارگردانی
همایون غنی زاده یکی از همین نمایش های
پرمخاطب اســت که رامبد جوان در ان به
ایفای نقش می پرداخت .برای اخرین بار هم
در ابان سال 1398در نمایش «قصر موروثی
خاندان فرانکنشتاین» به کارگردانی اتیال
پســیانی به ایفای نقش پرداخت که این
نمایش هم در ان بازه زمانی توانست جزو
نمایش های پرفروش تماشاخانه ایرانشهر
لقب بگیرد .اما حضور جوان در حوزه تئاتر
به صورت مقطعی اســت و بیشتر می توان
گفت که او برای تفریــح تئاتر کار می کند.
رامبد جوان یک
هنرمند چندوجهی
است .او در ابتدا
بازیگری موفق بــود
و به طور حرفه ای در
این حوزه به فعالیت
می پرداخت اما از
اواخر دهه هشتاد
به طور جدی تر در
حوزه کارگردانی
ظاهر شد و با ساخت
فیلم «پســر ادم،
دختر حوا» که فروش
نسبتا خوبی هم در
ان ســالها داشت،
توانست جایگاه خود
را تثبیت کند
او در حوزه تئاتر بیشــتر حامی همسرش
نگار جواهریان است و عالقه مند است که
او بیشتر از خودش تئاتر کار کند.
تمرکز اصلی او در این ســا ل هایی که از
«خندوانه» فاصله گرفته است بیشتر در
حوزه سینما اســت و در سال های اخیر او
به طور حرفه ای در مقام تهیه کننده ظاهر
می شود.
رامبد جوان یک هنرمند چندوجهی است.
او در ابتدا بازیگری موفق بــود و به طور
حرفه ای در این حوزه به فعالیت می پرداخت
اما از اواخر دهه هشتاد به طور جدی تر در
حوزه کارگردانی ظاهر شد و با ساخت فیلم
«پســر ادم ،دختر حوا» که فروش نسبتا
خوبی هم در ان ســال ها داشت ،توانست
جایگاه خود را تثبیت کند .اوج شــکوه و
اقتدار او در سال 1390رقم خورد؛ زمانی که
پیمان قاسم خانی فیلمنامه «ورود اقایان
ممنوع» را نوشت و رضا عطاران به عنوان
بازیگر با جوان همراه شد .این فیلم موفقیت
بسیاری کسب کرد و توانست از فیلم های
پرفروش سال لقب بگیرد.
رامبد جوان تغییر سبک و ژانر را به خوبی
می شناسد و ان را به طور جدی بلد است.
بعد از موفقیت فیلمش این بار در فیلم تازه
فرامرز قریبیان با عنوان بازیگر اصلی در
کنار این بازیگر صاحب نام ظاهر شد و در
این فیلم هم بازی اســتثنایی از خود ارائه
کرد و در ســال 1391مورد تحسین قرار
گرفت .بعد از ان درگیــر پیش تولیدهای
اولیه «خندوانه» شد و بیشتر فعالیت هایش
در حوزه تلویزیون ادامه یافت.
اوج غافلگیری و تغییر سبک او؛ ساخت
و تولید درام ماورایی «نگار» بود؛ قصه ای
که از او فاصله داشــت و می خواست بار
دیگر خود را به چالش بکشــد« .نگار»
نتوانســت فیلم خوبی باشــد و مورد
تحسین قرار بگیرد چون ظرفیت های
الزم را نداشت و فقط تجربه تازه ای برای
رامبد جوان محسوب می شد .او بعد از ان
در سال 97دوباره به ژانر کمدی برگشت
و فیلم «قانون مورفی» را ساخت که فقط
در گیشه موفق بود و جنس کمد ی اش
همانند فیلم «ورود اقایان ممنوع» نبود.
اما این روزها شاهد روی دیگری از رامبد
جوان هســتیم که نامش در کنار محمد
شایسته به عنوان تهیه کننده قرار گرفته
است؛ تهیه کنند ه ای که خوشنام است و
عقبه ای پربــار دارد ،دغدغه های تولید را
میشناسد و نامش در یک پروژه می تواند
خیلی ها را برای همکاری ترغیب کند.
فیلم «طــا» یکــی از مصداق های بارز
موفقیت در سینما است .اگر در این روزهای
کرونایی که سینماها نزدیک به سه ماه است
تعطیل هستند ،تصمیم اکران انالین برای
این فیلم گرفته نمی شد ،این فیلم هم هنوز
در پشت خط اکران می ماند و اگر هم اکران
می شد چند هفته بیشتر روی پرده نمی ماند
و موفقیت امروز نصیبش نمی شد .این امر
به تصمیم مهم تهیه کننده بازمی گردد که
ریسک بزرگی کرد و بخش خصوصی هم
توانست وارد چرخه اکران انالین شود.
17
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 15
سینمای ایران
نگاهی مخالف به اخرین ساخته پرویز شهبازی
بهخاطر
یک مشت
دالر!
اریا باقــری :جدا از بلوفی که صاحب اثر به خودش و فیلمش نسبت داد و اذعان
داشت که «نقد اساسا برای مخاطب است ..نه سازنده اثر» و اینچنین در برابر
نقد مقاومت کرد ،باید گفت «طال» با واژه خوب و قوام یافته فاصله دارد و فیلم
خیلی خوبی نیست .بارزترین دلیل این خوب نبودن هم عدم تعیین و تمرکز در فیلمنامه و سپس
ی است.
جای گشت ان به کارگردان
شهبازی در نشست خبری گفت« :این ها
که می گویند فیلمنامه ضعیف است ،تدوین
ضعیف است ،کارگردانی ضعیف است ،ارزش
نقد را پایین می اورند» و غیرمستقیم جایگاه
خود را با استاد بی بدیل سینما -کوروساوا
قیاس کرد ،درحالی که نتوانست به سوالهمین اشخاص نازل کننده مرتبه نقد پاسخی
متقن و از دل متن اثرش دهد.
«طال» چیســت؟ -مرام نامه نانوشــته
شخصیت هاست که مشکالت را برای خود
ایجاد می کنند؟ -یا اساســا مضمون طال به
کیستی شــخصیت «طال» بازمی گردد؟ -
فیلمنامه چقدر روی طال بودن مرام انسان ها،
مضمون و یا شخصیت طال که کودکی قاصر و
عاجز است مانور می دهد؟ ایا بن مایه فیلم،
به صورت محرک از دل کاراکتر طال به روایت
خود نقب می زند یا از دل یک مشت دالر؟
الزم
حفره بزرگ «طال» این است که کدهای ِ
روایی را جایگذاری کرده است اما این کدها
هرگز کفایت پایه رخدادهــا را نمی کنند؛
به همین علت مخاطــب از هرچیزی که در
فیلمنامه زیارت می کنــد ،در اصل به عین
ِ
مقدمات یک معضل برخورد می کند،
پرداخت
نه شــخصیت ها بُعدی حقیقــی دارند؛ نه
موقعیت ها هویتی دلهره زا به خود می گیرند.
در «ماالریا»« ،دربند» و به ویژه «عیار»١۴
شهبازی کامال فضاسازی می کند و موقعیت
را ،برامده از فرم قوام می دهد اما در« طال»
چنین چیزی اصال پدیدار نمی شــود؛ و این
نشان می دهد که شــهبازی مطلقا توانایی
زیست در دنیای شخصیت هایش را نداشته
است.
به همین طریق -نه معضل شناسی -بلکه
معضل زدایی می کند؛ زیرا نــه بحرانی را
شناسا و نه روایتی اسیب شناسانه را مطرح
و در موقعیت هایش سمپاتیک میکند .نباید
با چنین پیش فرضی اینچنین تصور کرد که
ِ
حاصل کنش و واکنش ها ذاتا
روایت بی
نرمی
ِ
برای یک اثر حکــم برتری دارد ،بلکه حکم
اصلی ،نحوه چگونگی این رخدادهاست.
حال ســوال این اســت که براساس چه
پیوستگی حوادث
عیاری این اهســتگی و
ِ
ملموس می شــود؟ -مخاطب نموداری از
شخصیت شناســی های اینچنیــن برای
موشــکافی پیرنگ را ندارد و تسلسلی از
چیســتی پالت فیلم به وی
رخدادها برای
ِ
معرفی نمی شــود؛ مثال اگر بخواهیم از دل
شــخصیت ها پیرنگ را جســتجو کنیم؛
می بینیم براساس هیچ مرام و منشی از دل
اجتماعی کارگران چنین اتفاقاتی
اعتراض
ِ
نمی افتد؛ منصور با یک تعارف خشک و خالی
از کار بیکار می شــود؛ بدون هیچ ریشه ای صفحه 16
با دریا تردد می کند کــه تازه گمان می رود
همسرش اســت ،اما متوجه می شویم که
به صورت ُعرفی و معمول هیچکس باهم بودن
این دو را به این وضع متوجه نیست .دریا از
منصور حامله می شــود،اما از بارداری خود
هراسی حسی ندارد ،مقطعی ای است و کامال
َ
ـــذبذِ ب رفتار می کند؛ چرا که فیلمنامه
ُم
بیش از این حرف ها بخیل است.
از طرف دیگر سوال این است که دریا به
کدام دلیل درونی بارداریش را حتی دربرابر
منصور کتمان می کند؟ چرا بی مسئولیتی
پدر دریا در حسابرســی پول ها و نظارت بر
دخترش تا این میزان سست شکل می گیرد
که نمی فهمیم ایا منصور در قتل وی دست
د ا شته یا پدر از باز بودن در انبارش سکته
کرده است؟
از ان طرف پدربزرگ مذبوح خانواده چطور
متوجه پرونده قتل فرزندش شــده است؟
هویت و کنشش چه قدر تاثیرگذار است؟
بیننده خود می بیند که دریا این پیشنهاد
مضحک و مسخره را به منصور می دهد و با
اینکه قرار بوده مراقب منصور باشد ،مخاطب
صرفا نشستن و چت کردن او را می بیند .در
ِ
پدربزرگ مفلوک،
نهایت نیز بیننده وقتی
بی هویت و مضحک قصه -که صدایش هم
اصال ملموس نمی شود -فرضیه قتل پدرش
را مطرح می کند ،دریا گریــه ای مغموم و
درون ریز سر می دهد؛ چرا؟!
بیزنس از پخت ســوپ
ماجرای مغازه و
ِ
نیز مسخره است؛ کدام بیزنسی با مغازه
سوپ در تهران اینچنین میتواند
خوش بینانه پیشــرفت کند؟
کاراکتر رضا چــه منیت
و محرک زیســتی دارد
که حال ســرباز بودن و
پایه شــراکت بودنش را
می بینیــم؟ از انطــرف
لیال ابدا پرداخت ندارد؛
مخاطب هیچ بُنی از این
کاراکتــر نمی بیند ،چون
معلوم نیســت این پولی
که در اغاز فیلم از ان دم
می زند از کجا امده است؟
انگیزه و نقشه از زدن مغازه
سوپ چیســت؟! برای چه
اگر با قصد بیزنس حرفه پخت
سوپ را انتخاب می کند و اگر
از لحاظ شخصی محتاج پول
است با یک سوءتفاهم ساده
مانند بچه ها ،خــود را اخراج
می کند و یا حتی قبل تر از ان،
بی دلیل با منصور جدل می کند که
فیلمنامه «طال»
بی پایه ،گیج،
تک ساحتی و بی مرام
است .شرف روایتی
انســانی را ندارد،
موضعش شانیت
ندارد ،پر از شعار و
تپق های روایی است
و هرگز با هیچکدام
از کاراکترهایش
ایجاد سمپاتی
نمی کند .شهبازی
دوربین پی او وی
خود را به جای روایت
نداشــته و کانسپت
مفقوده خودش از
چشمان منصور به کار
میگیرد.
پرخاشگری او نیز بااینکه می داند دوستش
در مخمصه است ،ملموس نیست؟
ایا واقعا این میزان نگاه غلوشده که تا این
حد جدل را برای بیزنسی چون سوپ به حد
اعلی برساند ملموس و منطقی است؟ حال
اگر لیال هدفش احداث مغازه پخت و پز سوپ
باشد انگیزه شخصی و درونی وی که اورا به
سمت این هدف سوق می دهد چیست؟ با
این اســلوب می بینیم نیازشناسی و بیس
انگیزشی کاراکترها ضعیف ،کمیک ،لئیم و
بسیار ماللت اور است و دوربین و فیلمنامه
یکی به نعل و یکی به میخ می زند!
عشق دریا چقدر ملموس است که اینچنین
کمک منصوری میکند کــه گوییم پدرش را
کشته است؟ و یا چرا ابستن بودن خود را بیان
نمی کند؟ منصور نیز مشخص نیست چرا بعد
از مرگ پدر دریا ناپدید می شود .مگر وی کاری
کرده است؟ تکلیف چیست؟ باالخره منصور
مقصر است یا خیر؟! فرم و ساختار متناسب
با حقیقت امر ،این اســت که برای تفحص و
بررســی از مرگ پدر در اغاز باید دوستان
متوفی در ارجحیت و تقــدم قرار بگیرند ،نه
دوستان فرزندش (دریا) نظیر منصور و رضا
و به ناگاه مقصر همه چیز جلوه داده شوند.
چرا هیچ کدام از کاراکترها اندک وجدانی
ندارند؟ مثال اگر دریا از مرگ پدرش معذب
است ،چرا هیچ فعل و انفعالی در کنش هایش
دیده نمی شود تا حداقل مقدمه ای باشد بر
اینکه با مشــاهده دالرها اینچنین بگرید؟
از ان طرف منصور چــرا اینقدر به
طال وابســته اســت؟ پیام و
محــرک پیش برنده اینکه
مچ زن بــرادر خود را
بگیرد چیست؟ این
مســاله چقدر در
فیلمنامه به عنوان
یک دغدغه جای
خــود را پیــدا
کرده اســت؟!
چرا بــرادر او با
اگاهــی از بهبود
وضع دخترش برای
وصال مادر فرزندش
به او در دادگاه حاضر
نمی شــود؟ فراتــر از
اینکه ذاتا ماجرای طال،
زن برادر و دوست پسرش
و ان پادویی کــه امار به
پلیس ها داد ،به کل اضافه،
ابتر ،خنثی و لئیم اســت .در
کدام یک از سنت ها و یا حتی سبک
زیســتی ما ایرانیان چنین
و ساختار
ِ
زن برادری در شماتیکی ولنگارگونه ،به
طور روتین و بدون هیچ منحنی و پرداختی
فرزند خود را رها می کند که حال توانسته
فکری ما
باشد اینچنین به نظام ناخوداگاه و
ِ
به طور معمول رسوخ بکند که حال شهبازی
از پس ناداستان خود ،چنین چیزی را بدون
حتی ذره ای ضــرورت در روایت و دقت در
پرداختش بیان سازد؟!
بعد تمام این اتفاقات چرا منصور قصد
فرار می کند که انتخابی بعید و دور است؟
این فرار یعنی او پدر دریا را کشته است؟
پس چرا در صحنه هــای قبل در برابر دریا
این قضیه را کتمان می کنــد؟! منصور و
اساسا (کاراکترها) اصال خاکستری نیستند
که حال بخواهند موضعی رئالیســتی به
خــود بگیرنــد .وی چرا طــا را با خود
برمی دارد و میبرد؟ اصال چرا کسی -حتی
فیلمســاز -به فکر طال نیست؟! موضوع و
پرسش اصلی اینجاست که پدر بی هویت
و بی مسئولیتش-که صرفا ماکت یک ادم
است تا یک پدر! -چطور با منصور همراه
این سفر پرخطر می شــود؟! چرا محیط
متوحش ،ناامن و بی قانون قاچاق را برای
مریضی العالجی دست و پنجه
طالیی که با
ِ
نرم می کند سم نمی داند؟ اصال اگر دالرها به
منصور رسیده است و اکنون در دسترس
اوســت؛ چرا منصور پول درمان طال را به
پدرش نمی دهد و خود تنها فرار نمی کند؟
از ان طرف قاچاقچی هــا چه مرام نامه ای
را به صورت نانوشته با شهبازی در اثرش
امضا کردند که اینچنین مذبوح و بی معنی
دست به کشتن منصور می زنند؟ چه قانونی
و عیاری در ان فضا وجــود دارد که مرگ
منصور را به طور حتم در هنگام دویدن رقم
زند؟ این اتفاق می توانست در همان اغاز
با اطالع قاچاقچیان از محل اختفای دالرها
رخ دهد و یا زمانی کــه قاچاقچیان همه
متواریان نسبتا مستمند را به ان طرف مرز
حواله کردند ،می توانستند به منصور اجازه
دویدن ندهند و بدون هیچ هیاهویی سر او
را زیر اب کنند؟ علت این میزان پرداخت
بی مورد در این سکانس ها چیست؟!
با این قرائن فیلمنامه «طال» بی پایه ،گیج،
تک ساحتی و بی مرام است .شرف روایتی
انســانی را ندارد ،موضعش شانیت ندارد،
پر از شعار و تپق های روایی است و هرگز با
هیچکدام از کاراکترهایش ایجاد سمپاتی
نمی کند .شهبازی دوربین پی او وی خود را
به جای روایت نداشــته و کانسپت مفقوده
خودش از چشمان منصور به کار می گیرد،
با کاراکترها و مصائبشان در تعارضی عیان
و غلوشــده ،در خرقه ای انتلکت گونه قرار
می گیرد و این کامــا گویای یک عقب گرد
اشکار برای پرویز شهبازی است.
19
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 17
سینمای ایران
تبعات کرونا برای سینما از نگاه اهالی هنر
این ویروس ضد سینما!
سعید طباطبایی؛ مدیر پردیس سینمایی باغ کتاب
بعد از کرونا ،چینش اکران خیلی مهم است
به هر حال یک فصل خوب را از دســت داده ایم و در مجموع به درامد خوب
سینماها در سال ۹۹خیلی امیدوار نیستیم .چینش اکران بعد از شرایط کرونا نیز
بسیار مهم است .باید فیلم هایی نمایش داده شود که فضای شادتری داشته باشد تا مردم
به حضور در سینما اقبال پیدا کنند .پیشنهادی هم که اقای نوروزی؛ مدیر پردیس سینمایی ازادی مبنی بر
نیم بها کردن قیمت بلیت در روزهای غیر از اخرهفته مطرح کردند ،پیشنهاد خوبی است.
ما در پردیس باغ کتاب ،تجربه شنبه های نیم بها را داشتیم و در این روز نزدیک به روز سه شنبه مخاطب
داشتیم .از وقتی بلیت نیم بهای شنبه ها برداشته شد ،مخاطب این روز در سینمای ما به یک چهارم رسید.
*با توجه به کشش ســینما ،منطقه قرارگیری ان ،کیفیت ســالن ها و عوامل دیگر ،می شود قیمت بلیت
سینماها را شناور تعریف کرد .زمانی ممکن است از قیمت نیم بها کمتر شود و زمانی مانند پنجشنبه شب ها
در بعضی سانس های پرمخاطب ،ممکن است قیمت از قیمت کنونی باالتر هم برود .همچنین سانس های
صبح می تواند قیمت بلیت کمتری داشته باشد .ثابت بودن قیمت بلیت ،دست سینماها را می بندد.
گروه سینما :در شرایط ملتهب سینمای فعلی ایران که به اقتصاد
این مدیوم ضربه جدی وارد کرده است و تعطیالتی که به سبب
کرونا دامن گیر سینما شد و اغلب سینماداران را با بحران بزرگ
مالی مواجه کرده و عوامل تولید را دچار بیکاری اسیب زننده کرده است ،با برخی
از اهالی سینما درباره شرایط فعلی و اقدامی مثل اکران اینترنتی فیلمها صحبت
کردیم که در ادامه با حذف سواالت ،پاسخهای انان را میخوانید.
محمد مهدی طباطبایی نژاد
معاون ارزشیابی و نظارت
سازمان سینمایی
ضرر فراوان
قشر اسیبدیده
طرف هــای متضــرر از ایــن موضوع
متنوع هستند؛ از سینمادار گرفته تا تهیه کننده،
سرمایه گذار و از همه مهم تر کسانی که زندگی و حیاتشان متصل
به حقوقی اســت که به صورت قراردادی از هر پــروژه دریافت
می کنند .این قشر ،اسیب های بیشتری را متحمل شده زیرا تمام
درامد ان ها وابسته همان پروژه های سینمایی بوده است .
محمد قاصداشرفی؛ مدیر سینما ماندانا و رئیس انجمن سینماداران
شوخی بدی به نام 10میلیون تسهیالت
اعالم شده که هر سالن می تواند به صورت شش ماهه با کارمزد ۴درصد،
۱۰میلیون تومان تسهیالت بگیرد که برای همین میزان کمک هم باید فهرست
کارکنان را فرستاد و یک بروکراســی پیچیده نیز برای دریافت این کمک ها وجود
دارد .این کمک مورد قبول ما نیست و ما برای سینمای خودمان اعالم کردیم که این پول را نخواهیم
گرفت.
در انتهای هر ســال ،بار زیادی از نظر پرداخت حقوق ،عیدی و پاداش و سنوات خدمت پرسنل روی
دوش سینماداران است .در سینما ماندانا کارمندانی با ۲۵سال سابقه کار داریم که ۴-۵میلیون تومان
حقوق می گیرند .این تســهیالت ۱۰میلیون تومانی ،عمال حقوق ۲کارمند سینما است .کمک دولتی
برای مراکز فرهنگی که هزینه های جاری شان بسیار سرسام اور است ،نباید اینگونه باشد .سینماداران
دیگر هم در تماس هایی با انجمن اعالم کرده اند که هیچگونه تمایلی به دریافت این کمک ندارند و این
موضوع برایشان بسیار ناراحت کننده بوده است.
سینماهای حوزه هنری یا شهرداری از نظر اقتصادی مستقل هستند و سینمادار بودجه ویژه ای دریافت
نمی کند ،بنابراین باید سینما را از درامد خود سینما بچرخاند .اگر قرار است کمکی انجام شود ،باید مشمول
همه سینماها شود.
تعطیلی سینماها به امار بیکاران کشور هم اضافه می کند ،بنابراین در اینگونه حمایت های دولتی ،حتی
اگر به سالن سینما به عنوان یه جایگاه فرهنگی هم نگاه نشود ،باید به عنوان یک محل اشتغال زایی توجه
شود .اگر دولت به مراکز فرهنگی توجه مالی ویژه ای نکند همه سینماهای کشور تعطیل شده و کارکنان ان
به امار بیکاران کشور اضافه می شوند .این خود از طرف دیگر به باری برای دولت تبدیل می شود.
علیرضا امینی
لذت تماشای فیلم بر
ی است
پرده چیز دیگر
درباره موفقیت اکــران انالین فعال باید
منتظر بمانیم تا ببینیم بازتاب مخاطبان و بازگشت
مالی به چه صورت خواهد بود زیرا ایــن اولین تجربه ما در ایران
است و تا قبل از ان چنین تجربه ای نداشته ایم.
زمانی که فیلمی را برای پرده سینما می سازیم ،طبیعتا نمایش
ان با صفحه تلویزیون تفاوت های بسیاری دارد و لذتی را که با فیلم
دیدن روی پرده سینما یا به شــکل جمعی سینما رفتن تجربه
می کنیم نمی توان در اکران انالین تجربه کرد. صفحه 18
مهدی علی میرزایی
نویسنده و کارگردان
اکران انالین سینمادارها
را به خطر می اندازد
اکران انالین مبهم است .مسلما در این روند
برخی منتفع می شوند و بعضی دیگر متضرر .برایند این
تضاد منافع باید مشخص شود و ان هنگام می شود که به اکران انالین
فکر کرد .تصوری از این که برای اکران انالین در ایران چه اتفاقی خواهد
افتاد ندارم زیرا هنوز چیزی مشخص نیست .در واقع همه منتظر هستند
تا امار بازدیدکنندگان و فروش فیلم هایی که به صورت انالین اکران
شدند ،منتشر شود تا بتوان تصمیمی برای فیلم های دیگر گرفت.
اکران انالین ،برخی صنف ها مانند سینماداران و پخش کنندگان را
به خطر می اندازد و این ها نیروهایی هستند که در این صحنه نقش ایفا
می کنند .همچنین باید کسانی که از اکران انالین سود می برند و کسانی
که تجارتشان به خطر می افتد با همدیگر به برایند و تعادلی برسند تا
معلوم شود اکران انالین در ایران چه اندازه می تواند موفق باشد.
احمد نجفی؛ بازیگر
در این شرایط قشر
فرهنگی نادیده
گرفته شده است
چنداننسبتبهایندهسینماخوشبیننیستمچون تهیه کنندگان
خصوصی در استانه ورشکستگی هستند ،در صورتی که دولت باید به
هر طریق ممکن به انها کمک کند تا بابت خسارت هایی که دیده اند
متحمل ضرر فراوان نشوند.
در شراط فعلی بسیاری از مشاعل از کمک های دولتی بهره مند
شده اند تا وضعیت ناشــی از بحران کرونا پشت سر گذاشته شود ،اما
نمیدانم چرا در حوزه سینما این کمکها از اهالی هنر هفتم دریغ میشود.
در حالی که قشر فرهنگی بیشترین نقش را در فرهنگسازی جامعه دارد
چرا باید در زمان یاری رسانی نادیده گرفته شوند.
سجاد نوروزی؛ مدیر پردیس سینمایی ازادی
باید یک تدبیر کالن برای ضرر سینما
در کرونا اندیشید
در موقعیت های اپیدمیک مانند حاال ،اولین چیزی که قربانی می شود ،سرگرمی است.
این وضعیت در همه دنیا وجود دارد و می بینیم تولید و اکران فیلم های سینمایی حتی در هالیوود
هم متوقف شده است.
به نظر من سال ۹۹برای صنعت سرگرمی ،سال انهدام است زیرا نه فقط درگیر تعطیلی هستیم بلکه چشم اندازی
روشن یا حتی قابل تحلیل هم وجود ندارد .حتی حاال که نیمه فروردین هستیم ،نمی توانیم درباره وضعیت اواخر این
ماه صحبت کنیم .به طور کلی در سال ۱۳۹۹شمسی یا همان ۲۰۲۰میالدی ،چیزی به اسم سرگرمی وجود نخواهد
داشت و موضوعیتی هم نخواهد داشت.
با اتفاقات کرونا ،عمال ۶۰درصد سینماها ورشکسته شده اند زیرا اکران نوروزی فقط اکران یک ماه نبود ،بلکه
مواقع سال مانند ماه رمضان و ماه محرم ،فروش سینما بسیار
ذخیره ساالنه سینماداران محسوب می شد .در بعضی ِ
پایین است به عالوه این که سینماها دو شیفت نیرو الزم و هزینه های جاری فراوانی نیز دارند.
ما در کشورمان صنعت نیم بند سینما را داریم که با همه ایرادات و مشکالت به بخشی از جامعه سرویس دهی
می کرده است .این سرویس دهی برای روزگار بعد از کرونا بسیار حیاتی است و اگر دچار اختالل کارکردی شود ،با
مشکالت عجیب وغریبی مواجه خواهیم شد .باید تدبیر کالنی برای این شرایط و پس از ان وجود داشته باشد تا این
هنر-صنعت نابود نشود ،زیرا چیزی جای سینما را پر نمی کند.
اکثر سینماداران به نیم بها شدن بلیت سینما در روزهای غیر از اخر هفته راضی هستند .سه شنبه ها که بلیت
نیم بها است امار مراجعه مخاطبان نشان می دهد که مخاطب سینما کم نیست .به هر حال این پیشنهاد ما است که
قیمت بلیت در طول هفته ،به جز اخر هفته نیم بها شود.
حسین فرحبخش
اکران اینترنتی میتواند
همیشه ادامه داشته باشد
اکران انالین فیلم ها که با «خروج» شروع شد،
طرح خوبی است اما اگر جا بیفتد .البته که خود ما باید ان
را جا بیندازیم و فعال باید دید می توانیم موفق شویم یا خیر .اگر اکران
انالین بین فیلمسازان و مخاطبان جای خود را پیدا کند ،قطعا خیلی از
فیلم ها از این طریق می توانند به نمایش درایند و همچنین اکران روی
پرده نیز خلوت تر می شود.
در تمام دنیا تقلب و دانلود غیرقانونی وجود دارد .مهم این است که
کاری کنیم و طرحی تدارک ببینیم که جلوی این اتفاق را بگیریم .راه
حل این موضوع نیز عمدتا دست وزارت ارتباطات است بلکه قضیه را
جدی بگیرد و زیرساخت را فراهم کند .اکران اینترنتی مخصوص دوره
خاصیمثلشرایطکروناییاالننیستبلکهمی تواندهمیشههمدنبال
شــود .باالخره فضای مجازی یک امکان است که دچار تحول شده و
امروز خودش را بهتر و بیشتر نشان می دهد.
مدیر پردیس سینمایی ارگ
سینماهایی در مواجهه با تعطیلی دائم
به نظر من تا زمانی که جان مردم در خطر است ،بهتر است تعطیلی ها ادامه پیدا
کند .با توجه به هزینه های زیاد یک سینما ،فکر نمی کنم دردی دوا شود .صاحبان
اثار می توانند با انتشار محصول در ســرویس های وی اودی بخشی از هزینه های فیلم را
دربیاورند ،ولی سینماداران چه کار کنند؟ به عالوه این که حقوق پرسنل و هزینه هایی مانند شارژ نیز برای
سینماهای واقع در مجتمع های تجاری وجود دارد .بعضی از ســینماها هم هستند که در زمان عادی هم
اکران خوبی نداشتند که این دسته ممکن است که با خطر تعطیلی دائمی مواجه باشند.
اگر بهترین فیلم ها هم اکران شــود وقتی مردم نخواهند به سینما بیایند ،هیچ اتفاق مثبتی نمی افتد.
فعال این ترس در جامعه هست که مردم بخواهند در کنار همدیگر قرار بگیرند و فیلم ببینند .باید به طور
کل کرونا و ترس از بیماری از بین برود که مردم خود را راضی کنند که به سینما بیایند و فیلم ببینند.
21
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 19
جایگاه ویژه
در 10سالگی «جدایی نادر از سیمین»؛ فیلمی
که هنوز ابروی سینمای ایران است
ردپایـیتاثیـرگذار
فـراتر از جـدایی
«نادر» از «سیمین»
اریا باقــری :اگر به دفتر تاریخ سینمای ایران نگاهی تحلیلی بیندازیم ،همه چیز
درست بعد از دریافت اسکار «جدایی نادر از سیمین» شروع شد ،با ان ساختار روایی
مالیستی مبتنی بر خرده پیرنگ هایی پاره پاره که در راستای داستانی
و عظمت مینی
ِ
مستتر در شخصیت های مثبت و منفی اش تعلیق ایجاد می کرد .اصغر فرهادی توانست به تکاملی
در سینمای خویش برسد که مانند اثاری نظیر «راشومون» از استاد «اکیرا کوروساوا» که خود در
مصاحبه ای تاثیر روایت های دوپاره فیلمش را از شاهکار کوروساوا می دانست؛ برای خود امضایی
سنتی بومی و مدرن جهان دراماتیک اوست.
تکنیکال بسازد که بیانگر شناخت جامعه
ِ
«جدایی» یا «جدایی نادر از ســیمین» اثری
اســت که به درســتی ،غایت تمهیدات روایی
اصغرفرهادی را ،ورای انچه در تمامی اثارش دائم
گوشزد می کرد به طور منقطع -اما منسجم -و به
صورت کامال ناخوداگاه به مخاطب ابالغ می دارد.
این تمهیدات به قــدری در الیه های درونی اثر
رخنه کرده که جشنواره اسکار به فیلم فرهادی
تقدیم کرد و توانست کارکرد این تمهیدات را در
سینمای بین المللی و صدالبته سینمای داخلی
نیز موثرتر و بزرگتر کند.
نباید از این غافل شد که تا قبل از اهدای اسکار
بهترین فیلم خارجی زبان به فیلم «جدایی نادر از
اصغر فرهادی
توانست به تکاملی
در سینمای خویش
برسد که مانند اثاری
نظیر «راشومون»
از استاد «اکیرا
کوروساوا» که خود
در مصاحبه ای
تاثیر روایت های
دوپاره فیلمش را از
شاهکار کوروساوا
می دانست؛ برای
خود امضایی
تکنیکال بسازد
سیمین» ،کسی سینمای فرهادی را به صورت
جهانی درست نمی شناخت و گمان ها می رفت
که او هم فیلمسازی از دنیای بدنه جهان تصنعی
داستان هایشاستکهتنهامی خواهدفیلمبسازد
واظهارفضل هاییتک بعدیوشعاریداشتهباشد
تا به واسطه زیرمتنی اجتماعی؛ سیاه نمایی های
مخصوص خود را اذعان دارد .درحالی که چنین
نشد و خیل عظیمی از هنرمندانی که در فضای
تاثیر و بازنمایی اثار دیگــران بودند ،با توجه به
پیرنگی ماحصل از
بنیان های تکنیکال و چند
ِ
فرامتن فیلمنامه های فرهادی؛گویی
بوطیقای
ِ
با دریچه ای تازه روبه رو شدند؛ دریچه ای که دیگر
روایی معمول دهه
نشانه ای از سینمای
لمپنیسم ِ
ِ
هشتاد در ان یافت نمی شد و به مثابه اگاهی و
احاطه بر جهان جامعه شناسانۀ پایه اثار فرهادی،
انگاره هایی نئورئالیستی از گسســت و انهدام
اصناف و خانواده های گوناگون را با درهم تنیدگی
شرایطشــان ملموس و ابژکتیو بازتاب می داد؛
انچنانکهسویه هاییامیختهبازیستکاراکترها
نقطه مرکزیِ مشــکالت اصلی اثــر ،همگام با
ارزش هایی نظیر خانواده؛ انسان را محصور جهانی
مدرن و اپارتمان نشین تلقی می کرد.
بایدگفتدردهههشتادسرنوشتاکثرفیلم هایی
که با تمی ضعیف؛ سخیف و سفیهانه مدام فروش
می کردوجامۀکمدیِ مثال فاخربهخودمی گرفت
در حال صعود بود ،چنانچه به ســبک کمدیِ
موقعیت های مضحک ،لودگی را فراهم می اورد
تا اینکه ریتم سینمای ایران با اسکاری که اصغر
فرهادی بــرای ایران اورد تغییر کــرده و دچار
منحنی شد و با تغییر نسل ها و موج نویی که در
سینما لرزه بر اندام ژانر کمدیِ مثال اسکروبال و صفحه 20
اسلپ استیک انداخت ،تاریخ سینمای ایران را به
سمتگرایشاترئالیستیونئورالیستیسوقداد
و از ژانر کمدی فاصله گرفت.
درسال ،1389درست در زمانی که سینمای
هالیوود اغلب توجهش را به جنبه های تکنیکال
اثار معطوف کرده بود و از جهتی موج نوی سوم
سینما که استارتش به صورت تقریبی همگام با
«جدایی نادر از سیمین» زده شد ،درحال بازیابی
و کشف مسیری توامان با اسلوب و المان هایی
ساختاری بود تا به واسطه فضاسازی خود؛ اثر را
از دل چیستی پالت به پروسه چگونگی بکشاند.
فیلم ها از میزانسن هایی تخت و فرودست که با
کشمکش های کذایی در سروکله هم می زدند
فاصله گرفتند و در گیرودار معضل هایی سطحی
و از پیش تعیین شــده ،با بحران های اخالقی و
درون زا به صورت کالف گونه مواجه می شوند.
باید در نظر داشت که فلسفه سینما هیچوقت از
بنیان و اساسش دست نمی کشد و هرچقدر هم
پیشرفت کند ،گاه فیلم هایی را که بوی رجعت و
معنیمردمیرابدهند،
سودجوییوخنده هایبی ِ
در پهنه وسیع تولید؛ از منظر کیفی و فکریش
کنار می زند و التزام اثار جدی و متقن را به نسبت
تاثیرش ضروری می داند.
«جدایی نادر از ســیمین» اثری است که این
پهنه تولیدی را به نســبت پایه فکری و ضمنی
ان ،از فیلتری مردمی به استانداردی می رساند
ِ
شماتیک
و در غایت خود به واسطه بهره گیری از
تکنیکی برای مخاطبان مشتاق این نوع طریقت
فیلمسازی و دیگر فیلمسازانی که مسحور رسانه
و مقهور فن و داستانگویی مانده اند ،در ساده ترین
شکل راهگشــا جلوه می دهد .باید توجه داشت
که «جدایی نادر از سیمین» فیلمی استاندارد
است اما در اسمان پرفروغ سینمای ایران کامال
بی عیب و نقص نیست! انچنان که نمیتوان ان
را سرلوحه فیلمســازیِ تمام و کمال سینمای
مینی مالیستی -نئورئالیستی ایران دانست که
به صورتی -گاه پست مدرن و گاه مدرن -قصه خود
را روایت می کند و همچنین نمیتوان از تاثیر فیلم
فرامتنی
درفضایفیلمسازیایرانوتاثرضمنیو
ِ
ان در اتمسفر جهان غافل شد.
حال اگر با دقت و ریزبینی ،شاکله باقی مانده
ممزوج با سینمای شخصی اصغر فرهادی را به
نسبتجهان بینیخاصیکهدرروندفیلمسازیش
در سینمای ایران گذاشته است بازبینی کنیم،
به مفادهایی منبســط و خاص برمی خوریم که
عالوه بر اینکه منجر به تعیین سبکی در سینمای
داخلی ،بدون داشــتن همان شالودۀ مشترک
می شــود؛ به نوعیتی از تعرفه های روایی دست
می یابد که صرفا امضای فرهادی را در صدر لیست
خود به عنوان یک شخصیت پیشتاز در شمایل
مولف انگاری ثبت می کند .حال ممکن اســت
به نســبت نقد و تحلیل این شمایل ،اینچنین
متوجه شویم که اصغر فرهادی از این روند برای
ســینمای خود که مظهر توصیف گسست ها و
شکست های انســانی در خانواده است ،متقابال
همسو با کارکرد المان ها و مضامین داستانش
استفاده نکرده و به عبارت دیگر نتوانسته از جامه
شاید مهم ترین نکته
اپارتمانی بودن این
گونه شمایل نگاری
از جهانی که اصغر
فرهادی در «جدایی
نادر از سیمین» ان
را به واسطه حصر
کاراکترهایشان
نشان می دهد؛
وابسته بودن انسان
به ارزش هایی است
که ان را -خواه در
راستای رهایی از این
میزان تقید به خانواده
و ارزش های اخالقی
و خواه در راستای
پایبندی به ان -برای
مخاطب اوبژکتیو
می کند.
روایی که برای خود ســاخته است به خروجی
مناسب و باورپذیری از سازه اثرش دست یابد که
از مرزها و محدودیت های خود به خوبی عبور کند
تا خمیرمایه فیلم هایش به صورت کامال فعال ،در
راستای منویات و زیرمتن خود ،زنده نمایی کنند.
«جدایی نادر از ســیمین» قبل از هرچیزی
زاده تئوری ها و تعاریف نانوشــته ای است که
از ریشه ای نوظهور در ســینمای ایران با خلق
تبصره تراشــی هایی خودســاخته از جانــب
کارگردان اثر ،شــیوه ای نویــن در روایت را به
نمایش می گذارد .بزرگ ترین و مهم ترین این
تبصره ها وابسته بودن انسان به فضاهای داخلی
و بسته است که ســعی در خارج شدن از ان ها
دارد .شاید مهم ترین نکته اپارتمانی بودن این
گونه شمایل نگاری از جهانی که اصغر فرهادی
در «جدایی نادر از ســیمین» ان را به واسطه
حصر کاراکترهایشان نشــان می دهد؛ وابسته
بودن انسان به ارزش هایی است که ان را -خواه
در راستای رهایی از این میزان تقید به خانواده و
ارزش های اخالقی و خواه در راستای پایبندی
به ان -برای مخاطــب اوبژکتیو می کند .حال
این پرسش که ایا این زیرمتن سمبلیک برای
اپارتمانی بودن ساختار اثا ِر بعد از فیلم «جدایی
نادر از سیمین» و یا حتی در همان فیلم کارکرد
الزم و حرفه ای را پیدا کرده اســت یا خیر ،خود
بحث مفصل دیگری است.
پس نمی توان از بزرگ ترین نکته این سبک
یعنی اپارتمانی بودن اثار بعد از جدایی ،غافل
ماند چرا که نگاه سازنده و نگاه خود اثر امیخته
با جهان بیرونی روایت ،باید به قدری مســتدل
جلوه کند که اپارتمانی بــودن فیلم ها از پس
فیلم فرهادی؛ بسان «جدایی نادر از سیمین» از
زیرمتنی حائز علیت که شاید همسو با تماتیک
اثر و خواه متناقض با ان در حرکت باشد ،بیرق
تبعیت را تکان دهد.
از شاخصه های مهم دیگر فیلم «جدایی نادر از
سیمین» ،جدا از عنوان درست و بجا که بسان
اســتراکچری توصیفی در جامه مدرنیستی به
چگونگیجداییدورکنخانوادهیعنیپدر«نادر»
ِ
و مادر«سیمین» اشاره می کند ،باید به وجهه
چیستی روایت نیز دقت شــود .فیلم فرهادی
به واســطه بهره گیری از نام «جدایــی نادر از
ســیمین» ،کارکردی ملموس به مخاطب از
چگونگی طالق ارائــه نمی دهد؛ بلکه از جوانب
طالق به چیستی جدایی؛ همسان نام خارجی اثر
«جدایی» -به نسبت خرده پیرنگ های نسبتامنسجمشمی پردازد.
درواقع عناصر مهمــی در بطن «جدایی نادر از
ِ
موج
سیمین» مشعل
هدایت دیگر فیلمسازان ِ
نو نئورئالیستی ایران شد؛ فیلمســازان بعد از
فرهادیکهمثلاوعمیقاتسلطیجامعه شناختی
و پدیدارشناسانه نداشتند .فرهادی از دل یک
اثر ،از طریق تکنیک خود به صورت شــخصی،
راهبردیکلیدیبهفیلمسازانبعدخودمی دهد.
بنابراین نمی توان منکر تاثیر کیفی و سبکی او در
روند فیلمسازی سینمای ایران به مثابه ارتقای
مضمونی حاصل امده از فیلــم «جدایی نادر از
سیمین» شد .انچنان که در تماتیک اثار بعد
از فیلم «جدایی» از حیــث ارتباط دهی فیلم و
فیلمسازان پس از وی نیز ،تقابل فردیت گرایی
با تکثرگرایی که همگی معموال در یک ساختا ِر
منفــی و دیســتوپیایی که محصــور تعلقات
سمپاتیک خویش هستند ،به صورت منفصل
و درهم امیخته با خــرده پیرنگ ها به نمایش
گذاشته می شوند.
با توجه به اقبالــی که فیلم «جدایــی نادر از
فنداســیون روایی غنی خود برای
سیمین» با
ِ
جهانیان و فیلمسازان ایرانی به ودیعه گذاشت،
می توان در انفصــال بینامتنی داســتان های
بی قضاوت ،از زاویه دید شــخص ثالثی که صرفا
دادورز و داور روایــت پرجزئیــات واقع گرایانه
بوده اســت؛ پالت هایی خرده خــرده در روایت
دید که هرکدام مکمل بخش دیگری هستند و
معموال عامدانه در نقاط حساس برای بارورسازی
سوسپانس(تعلـیق)رهامی شوند؛شخصیتهایی
مینیمال که برای رهایی از محنت و رنج ،خود را از
گسترهپروبلمالتیکسوژهفراریمی دهند؛چراکه
می دانند با وجودشان احتمال خطرافرینی -حال
چه از طریق ســقط جنین ،تصادف و یا اگاهی
کاراکتری که بخشــی از یک پالت دیگر است-
بیشتراست؛خلقفاصلهگذاری عامدانهکاراکتربا
بیننده از منظر فرمی که عالوه بر اینکه مخاطب را
به وهله ای از کاتارسیسم برساند ،از او قدرت تبیین
وتحلیلراسلبنمی کندتادرگیرتعویقیحسی،
تحلیلی شود؛ ضدقهرمان زایی به مثابه معاونت
تمامی کاراکترها در راستای افشا و یا استتار یک
راز که دست اخر به پالت اصلی چنان سمت و سو
می دهد که داستان با دو یا سه پیش فرض اصلی
که به عهده بینش خود مخاطب از داستان است،
انگاره هایی اغراق امیز از جامعــه را با پایانی باز و
بدبینانه در خود جای دهد.
این امر به تقارب با محتوایِ برامده از ســبک
«برتولت برشــت»ی اســت کــه کاراکترها
بن مایه هایی انسانی و پیچیده دارند و در کالبدی
اســطوره زدا ،مغموم ،شکســت خورده ،ناچار،
خاکستری شکل و پر از ضد و نقیض در راستای
منیت خود در چالشــی گام برمی دارند که در
جلوه ای از سمپاتی به انتی پاتی و بالعکس ان
در نوسان است .نیک جیمز؛ سردبیر سایت اند
ساوند اذعان داشته بود« :جدایی نادر از سیمین،
هیچکاکی ترین فیلم نامه را دارد چون بیننده را
دائما گول می زند و بعد غافلگیر می سازد و مدام
مســائل اخالقی پیچیده ای را مطرح می کند؛
انچنان که شما هیچوقت نمی فهمید مقصر چه
کسی بوده است ».نمیتوان گفت این اثر راهی را
در جاده ناسور سینمای ایران ابداع کرده است؛
راهی که فیلمسازان ایران در گذشته ان را خواه
با موفقیت و خواه با شکست طی نکرده باشند،
اما میتوان ان را به دلیل تاثیر چشمگیری که در
زمینه فیلمنامه نویسی و کارگردانی گذاشت و به
خاطر جنس روایتیکهبه واسطه فرامتن ،موجب
استغنا و استحکام متن اثر شد و در زمینه خود
به موتیفی منسجم از نشانه گرایی های تکنیکی
تالیفی رسید ،مهم و درخشان تلقی کرد.
23
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 21
خارج از کشور
درباره چرایی محبوبیت چرنوبیل به عنوان
یکی از محبوب ترین سریال های تاریخ تلویزیون
یک روایت
موذیانهانگلیسی
از یک ماجرای
دلخراشمبهم
گزارش و گرداوری /محمد تقی زاده :ســریال
تلویزیونی چرنوبیل به نویسندگی کریگ مازن
و کارگردانی ان یوهان رنــک ،در اوایل ماه می
در بریتانیا و سپس سراســر جهان توزیع شد و
توانستباواکنشغافلگیرکنندهمخاطبانجهانی
روبه رو شــود .چرنوبیل ،ماجرای واقعی یکی از
فجایع انسانی در تاریخ است و داستان شجاعت
زنان و مردانی را روایت می کند که خود را قربانی
کردند تا اروپا را از فاجعه نجات دهند .این
سریال کوتاه بر فاجعه نیروگاه هسته ای
چرنوبیل که در اوریل ۱۹۸۶در اوکراین
(شــوروی) رخ داد متمرکز است و
اشکار می سازد که چرا و چگونه
این حادثه رخ داد و به پنهانکاری
شوروی اشاره می کند .روایت
انگلیسی و امریکایی از فاجعه
چرنوبیل اگرچه جذابیت هایی
را در نظر مخاطبان تلویزیونی
به دســت اورد اما سبب تحقیر
و اعتراض روس ها شد تا بار دیگر
تقابل دو قدرت مهم شرق و غرب یعنی
روسیه و امریکا اشکار شود .شدت این
واکنش ها به طوری بود که تلویزیون روسیه
از اقدام رســانه ها و تلویزیون این کشور
برای ارائه روایت شرقی از فاجعه چرنوبیل
خبرداد و مســکو تایمز در گزارشی اورد:
جدا از اینکه تلویزیون ملی روســیه اعالم
کرده نســخه متفاوتی از واقعه را با حضور یک
مامور سی ای ای در دل قصه روایت خواهد کرد،
کمونیست های روسیه از سازمان تنظیم مقررات
این کشور درخواست کردند تا دسترسی مردم را
به این سریال «ته ُوع اور» محدود کند .این حزب
می خواهد نویسنده ،کارگردان و تهیه کنندگان
سریالی که به ادعای انان از یک تراژدی به عنوان
ابزاری برای فریب ایدئولوژیک استفاده کرده و
رژیم و مردم شوروی را پلید و شیطانی به تصویر
کشیده اســت ،به صورت قانونی به نشر اکاذیب
متهم کند .این سریال به بررسی برخی از روایات
ناشــناخته یا کمتر موردتوجه قرار گرفته این
فاجعه می پردازد .از جمله تالش های الکســی
اناننکو ،والری بیسپالوف و بوریس بارانوف که در
قسمت های ۲و ۳به انان می پردازد؛ سه مرد که
داوطلب می شوند به منظور قطع اب ،که ان اب
می توانست وارد هسته شود و انفجار دیگری را
رقم زند ،وارد زیرزمین نیروگاه شوند .این کار برای
جلوگیری از انفجار حرارتی باید انجام می گرفت.
گزارش های رسمی بعدها به این نتیجه رسیدند
که اگر این کار انجام نمی شد ،انفجار حرارتی قطعا
اتفاق می افتاد و می توانست صدها کیلومتر مربع
از فضای غیرمسکونی و مسکونی را در بربگیرد و
الوده کند .در پایان قسمت ۵ذکر شد که برخالف
تصور عموم و برخی رسانه ها ،هر سه داوطلب از
هرگونه تاثیر منفی مواد رادیو اکتیویته جان سالم
به در برده و زنده ماندند.
در هفته های گذشته گزارش های بسیاری در مورد
اینکه مینی ســریال «چرنوبیل» شبکه اچ بی او
چگونه به پدیده ای بین المللی تبدیل شــده و
توجه مخاطبین سراسر دنیا را به خود جلب کرده
منتشر شده است ،اما این امار و ارقام است که از
تاثیر حقیقی داستان فاجعه تاسیسات هسته ای
چرنوبیل در سال ۱۹۸۶حکایت می کند .در ادامه
به برخی از دالیل موفقیت جهانی سریال چرنوبیل
پرداخته شده است:
شرایط ریلیز و نمایش
موقعیت و شــرایط زمانی نمایش اثار سینمایی
و تلویزیونی همواره در میزان استقبال ان ها به
وســیله مردم از اهمیت و اولویت بسیار زیادی
برخوردار بوده است؛ برای نمونه در ایران اکران
عید نوروز و عید فطر از جمله زمان های طالیی
نمایش فیلم محسوب می شود که سازندگان برای
قرارگرفتن در لیست اکران در این بازه زمانی تالش
و البی فراوانی انجــام داده و به قول معروف برای
ان سر و دست می شکنند .در خارج از کشور و به
خصوص امریکا نیز به دلیل صنعت و تشکیالت
سازماندهی در امر سینما ،زمان نمایش از اهمیت
فراوانی برخوردار اســت .در ارتباط با ســریال
چرنوبیل این اتفاق در شرایطی به وقوع پیوست
که مجموعه تلویزیونی پرطرفدار و نسبتًا طوالنی
بازی تاج و تخت به تازگی در شبکه HBOبه پایان
رسیده بود؛ از طرفی فینال ناامیدکننده و ضعیف صفحه 22
سریال بازی تاج و تخت سبب ناامیدی و نارضایتی
طرفداران این شبکه تلویزیونی کابلی در امریکا و
سراسر جهان شد .همین فاصله و نارضایتی باعث
شد تا ریلیز و نمایشچرنوبیل با نوعی عطش و
کنجکاوی از جانب سریال بینان سراسر جهان
مواجه شود و ان ها را دوباره با HBOهمراه سازد.
داستان جذاب و اتفاقی واقعی
به طور قطع اصلی ترین و برجسته ترین عاملی
که باعث جذب و ادامه تماشــای یک مجموعه
تلویزیونی و یا حتی فیلم ســینمایی می شود
داستان و درام اســت که بنا به تبحر و تخصص
گروه سازنده فیلمنامه نویس ،کارگردان و سایر
عوامل به تماشاگر نمایش داده می شود .جذابیت،
تکراری و کلیشه ای نبودن ،کند و کشدار عمل
نکردن و ارتباط درســت با احساس و عواطف
مخاطبین ازجمله دالیل موفقیت هر اثر نمایشی
در مدیوم های مختلف تئاتر ،سینما و تلویزیون
به شمار می رود .چرنوبیل نیز با دستمایه قراردادن
یک داستان تاریخی واقعی که چندین کتاب و
مستند تلویزیونی نیز از ان به نمایش در امده بود
توانست ارتباط عمیق و دقیقی با مخاطبان خود
برقرار کند .عالوه بر این واقعیت و حقیقی بودن
داستان اصلی سریال که به باورپذیری تماشاگر و
ارتباطبیشتر انبا داستانو اتفاقات ان انجامیده،
جزئیات روایی و زیبایی شناسی هنری فیلمساز
نیز در به موفقیت رسیدن مجموعه تلویزیونی
چرنوبیل بسیار موثر بوده است.
اتفاقات واقعی و هیجان انگیز سریال در مقاطع
زمانی و مکانی مختلف و متعدد با دقت و وسواس
فراوانی به تصویر کشیده شــده است ،گویی
فیلمساز برای گرفتن هر پالن از این مجموعه پنج
ساعته ،ساعت ها فکر کرده و تهیه دیده است و
دقت و وسواس زیادی هم چنان که گفته شد در
فیلمبرداری ،انتخاب لوکیشن ها ،تدوین و مونتاژ
و از همه مهم تر انتخاب موقعیت های دراماتیک
و جذاب حقیقت فاجعه چرنوبیل صورت گرفته
است.
مستند داستانی؛ پراقبال ترین و محبوب ترین
گونه روایت نمایشی
در ارتباط با فاجعه چرنوبیل همانگونه که پیشتر
اشاره شد کتاب ها و مســتند های تلویزیونی
متعددی تولید شده است؛ کتاب نیایش چرنوبیل،
مستند چرنوبیل ۳۸۲۸در ۲۰۱۱میالدی ،مستند
قلب چرنوبیل در ۲۰۰۳میالدی و بابوشــکاهای
چرنوبیل در ۲۰۰۵میــادی از جمله مهمترین
اثار تلویزیونی محسوب می شوند اما چه اتفاقی
می افتد که با وجود طرح و تولید چند باره فاجعه
وحشــتناک و دردناک چرنوبیل شهر پریپیات
در شــمال اوکراین ،به یکباره سریال چرنوبیل
ساخته کریگ مازن در 2019میالدی تبدیل به
پرطرفدارترین مجموعه تلویزیونی تمام تاریخ
تلویزیون می شود؟
پاسخ به این پرسش بیش از هر چیز تفاوت تاثیر
و تمایل عموم مردم به تماشــای درام و ترجیح
مسکو تایمز گزارش
داد که رسانه های
مختلف کرملین از
سریال چرنوبیل به
عنوان «کاریکاتور»
یاد کرده انــد و
انتیوی یکــی از
کانال های تلویزیونی
دولتی،
برنامه ریــزی خود
را برای ساخت فیلم
یا سریال چرنوبیل
اغاز کرده است
انان به تماشای یک اثر داستانی به یک مستند
سرد و به طور احتمالی تلخ را نمایان می سازد .به
عبارتیدقیق تروروشن ترانتخابوتولیدمستند
با وجود برتری ها و اولویت هایی (از جمله واقعی
بودن و فانتزی و خیالی نشان ندادن اتفاقات) که
در خود دارد اولویت و انتخاب اصلی مخاطب عام
نیست و اینگونه از تماشاگران را ترجیح می دهند
ساعات پایانی شب و اتمام کار را به تماشای اثاری
گرم تر و و جذاب تر سپری کنند ،اگرچه دخل و
تصرف هایی نیز در واقعیت ماجرا و مستندات ان
اتفاق افتاده باشد.
حال فرض کنید فیلم ساز باهوش و پژوهشگر
بتواند در تمهیــدی کاربــردی و موثر این دو
گونه مهم و پرطرفدار را با هم ترکیب کند و هم
طرفدارانسختگیروخاصمستندهایتلویزیونی
را که خواهان اثاری متفاوت و با استناد هستند با
خود همراه کند و هم قادر باشد عموم مردم را که
ظرفیت و تمایل مستندات سرد و تلخ تلویزیون
ایران را ندارند در کنار هــم جمع کند .کریگ
مازن؛ سازنده و طراح اصلی مجموعه تلویزیونی
چرنوبیلموفقبهاینمهمشدهوتوانستهباتلفیق
دو گونه پرطرفدار و محبوب مستند و داستانی
سریالی جذاب و واقعی در طبقه بندی اثار مستند
داستانی به مخاطب عرضه کند و همین هوش
و ذکاوت در انتخاب ژانر سریال و بهره گیری از
اتفاقات و موقعیت های جذاب (اگرچه با دخل
و تصرف هایی نیز همراه بوده) چرنوبیل او را به
عنوان یکی از مهم تریــن و ماندگارترین مینی
سریال های تاریخ تلویزیون ثبت کرده است.
بازخوردهای سیاسی و هنری
بازخورد و واکنش منتقدان سینمایی و کاربران از
یک سو و اظهار نظر سیاستمداران و افراد صاحب
منصب از ســوی دیگر توجه مخاطبان جهانی
را به این مینی سریال شــبکه HBOبیش از
هرچیز جلب کرد ،تا جایی که اخرین امار از گذر
8.5میلیون کاربر از تماشای سریال چرنوبیل
حکایت دارد.
وب سایت سینمایی معتبر Rotten Tomatoes
گزارش کرد که ٪۹۵منتقدان نظر مثبتی درباره
سریال داشــته اند که این درصد از روی ۵۶نقد
به دست امده و در مجموع امتیاز 8.84از ۱۰را
نصیب سریال می کند .در سایت Metacritic
نیز با احتساب ۲۶نقد ،امتیاز ۸۳از ۱۰۰را به خود
اختصاص داده که به معنای «تحسین جهانی»
اســت .همچنین در مجله و وبسایت فرانسوی
، AlloCinéاین ســریال با دریافت امتیاز از ۱۳
منتقد،به امتیاز 4.1از ۵دستیافت و همچنین در
بخش بهترین سریال ها ،در رتبه اول قرار گرفت.
واشنگتن پست و بی بی سی به عنوان دو رسانه
معتبر امریکایی و انگلیسی درباره ابعاد امنیتی
و اطالعاتی و محتوای ســریال گفته اند که این
مجموعه با تمرکز بر قــدرت اطالعات و اینکه
رهبراننامشروعمی توانندبه طورعمدیاغیرعمد
اشــتباهات را فراتر از درک خود مرتکب شوند
و جامعه را با دروغ های خود به ســمت نابودی
بکشانند به خوبی از عهده این مهم برامده است.
«هنک استوور» از واشنگتن پست از ان به خاطر
نشــان دادن «چه اتفاقی رخ می دهد که دروغ
گفتن به مردم به همین راحتی مورد استفاده قرار
می گیرد» تمجید کرد .بن تراورس از وب سایت
خبری تحلیلی IndieWireنوشت« :چرنوبیل
برای همه نیست .با شدت انفجارش ،هوای ثابت
کشنده اش ،می تواند برای تجدید حیات دوباره
این فاجعه غیرقابل تصور ،ناراحت کننده باشد .اما
مازن و یوهان رنک یک کار با ابهت انجام می دهند
که مردم را به این داســتان پر از وحشت دعوت
می کند .هر لحظه تهوع ،هر لحظه وحشت ،چه
گوشت فاسد شده باشــد و چه تصمیمی برای
دالیل اشتباه گرفته شــود ،یک هدف دارد و به
بیننده عاقبت دروغ را نشــان می دهد .سریال
چرنوبیل یک برنامه تلویزیونی نفس گیر از این
فاجعه است که در چندین سطح مورد تحسین
قرار خواهد گرفت».
نورین رجا از ونیتی فایر گفت« :با چرنوبیل که
در قلب بزرگ ترین فاجعه هسته ای قرن بیستم
غرق شد ،اچ بی او یک مینی سریال بسیار دقیق و
کنترل شده را ارائه داد».
ایشاتولورنازبریندمیج«:تماشایاینمجموعه
بسیار سخت است ،غم انگیز و مالل اور است ،اما
ضروری است .همه باید ان را ببینند .زیرا یک
بخش بسیار مهم در تاریخ بشریت را این سریال
به نمایش کشیده است».
در ۱۴خرداد ۱۳۹۸حســام الدین اشنا ،مشاور
رئیس جمهورایران،درحسابتوییترخودتوییتی
رامنتشرکردکهدرانبااشارهبهسریالچرنوبیل،
سیاســتمداران و رهبران سیاسی را به گرفتن
درس عبرت از این ســریال و دیالوگ اصلی ان
یعنی جمله «بهای دروغ چقدر است؟» تشویق
کرده بود.
مسکو تایمز گزارش داد که رسانه های مختلف
کرملین از سریال چرنوبیل به عنوان «کاریکاتور»
یاد کرده انــد و ان تی وی یکــی از کانال های
تلویزیونیدولتی،برنامه ریزیخودرابرایساخت
فیلم یا سریال چرنوبیل اغاز کرده است .اما در این
نسخه احتماال همه چیز به امریکا مرتبط است و
قرار است به نقش سازمان سیا در مورد این حادثه
پرداخته شود .الکســی موادوف ،تولیدکننده
سریالیافیلمچرنوبیلساختروسیه،بهروزنامه
«مسکو» گفت که اثر او برپایه یک تئوری توطئه
استوار است .در این ســناریو امریکایی ها به
نیروگاه هسته ای چرنوبیل نفوذ کرده اند و احتماال
در انفجار این نیروگاه نیز دست داشته اند .او گفت:
«بسیاری از مورخان انکار نمی کنند که در روز
انفجار ،عامل سرویس های دشمن در ایستگاه
حضور داشته است ».پیشتر گفتیم جدا از اینکه
تلویزیون ملی روسیه اعالم کرده نسخه متفاوتی
از واقعه را با حضور یک مامور سی ای ای در دل
قصه روایت خواهد کرد ،کمونیست های روسیه
پنجشنبه شب از ســازمان تنظیم مقررات این
کشور درخواست کردند تا دسترسی مردم را به
این سریال «تهوع اور» را محدود کند.
25
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 23
ELIKA ABDOLRAZAGHI
گفت وگو با الیکا عبدالرزاقی به بهانه درخششی متفاوت در «سرباز»
« دوست دارم نقش جدی و کمدی
را تجربه کنم و در هر دو خوب باشم»
پریسا سادات خضرایی :فخری پرشور و نشاط سریال «قهوه تلخ» یا یلدای متفاوت سریال
«سرباز»؟! الیکا عبدالرزاقی که با ایفای نقش در مجموعه های طنز جایگاهش را به دست
اورده ،حاال پس از سال ها درخشیدن در عرصه کمدی یک نقش جدی را بر عهده گرفته تا
بار دیگر تبحرش در این حوزه را نیز به مخاطب یاداور شود .او پیش از این هم با بازی در نقش مکملی در
سریال مازیار میری به نام «گاهی به پشت سر نگاه کن» نقش جدی را تجربه کرده بود اما حضور در کاراکتر
اصلی و نقش اول شاید تجربه جدیدتری برای این بازیگر به شمار می اید .به بهانه بازی در سریال «سرباز»؛
درباره چالش های این نقش ،تغییر جهت از طنز به جدی و تفاوت جنس بازی در این دو ژانر (کمدی و
اجتماعی) با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید.
27
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 24
نگاه ویژه
کمدی نمی خورند .این نظر یک کارگردان بود اما
من همان سال با مهران مدیری کار کردم و چه از
نظر دست اندرکاران این حرفه که مدام به من کار
طنز پیشنهاد کردند و چه از سوی مردم که مرا
در کار کمدی قبول کردند؛ به عنوان بازیگر طنز
پذیرفته شدم .منتها این پروسه طوالنی شد و
من مدام در کارهای کمدی ایفای نقش کردم.
فقط یک بار در سریال «گاهی به پشت سر نگاه
کن» نقش جدی بازی کــردم که کارگردانش
مازیار میری بود .ان زمان هم ایشــان اصال به
این فکر نکرده بود که این بازیگر کمدی است
و ایا او را در نقش جدی می پذیرند یا نه ،چرا که
مطمئن بود می پذیرند .به دلیل اینکه تماشاچی
هوشمند است و جلوتر از ما و دست اندرکاران
این حرفه فکر می کند ،می بیند ،درک می کند
و بهتر و راحت تر ارتبــاط برقرار می کند .این
خط کشی ها برای ماست؛ مردم به راحتی یک
بازی قابل قبــول را از بازیگر کمدین در نقش
جدی و بالعکس می پذیرند؛ همیشه اینطور بوده
و استنباط من است.
این از معدود دفعاتی است که شما در
یک ســریال تلویزیونی نقش یک را
برعهده داشته باشید .مکمل های خیلی
خوب در کارنامه دارید اما به گمانم این
اولین چالش نقش یک برای شما بود،
درست است؟
من تجربه ایفای نقش یــک در کار جدی را
نداشتم و این اولین بار بود ،اما نقش یک بودنش
برای من چالش برانگیز نبود چرا که پیش از این
در کار کمدی نقش یک را تجربه کرده بودم .مهم
مدیریت کردن نقش یک است و فرقی نمی کند
که کار کمدی باشد یا جدی .در این کار چالش
خو ِد نقش را داشتم و مساله این نبود که جدی،
کمدی و یا نقش یک است؛ چون اصوال کسی که
نقش یک را بازی می کند باید بتواند خو ِد نقش
را مدیریت کند و از طرفی باید در گروه بر روان
خودوجمعمدیریتداشتهباشد.بههمیندلیل
اســت که گاهی اوقات از این عبارت استفاده
می کنند که به طور مثال فالنی به درد نقش یک
می خورد یا نمی خورد.
نقش اصلــی بودن ،ترس بیشــتری
به بازیگر از بابــت درنیامدن احتمالی
قصه تزریق می کند یا اعتماد به نفس
ویژه تری برای در چشــم بودن به او
می دهد؟
یلدا یک شخصیت چند بعدی است که
دراوردنش سختی های خودش را دارد.
چقدر فیلمنامه برای شما با هم ه جزئیات
فراهم بود و چقدر شما از خودتان و ایده ها
و نظراتتان در ســاختن ابتدایی نقش
استفاده کردید؟
نه ترسناک است .برای اینکه مدام مورد قضاوت
قرار می گیری؛ چه برای بازی ،چه نقش ،چه کل
سریال و این مساله تا پیش از پخش می تواند
خیلی استرس زا باشد چون مدام در نگرانی به
سر می بری که ایا سریال می گیرد یا نه؟ نقشت
خوب شده یا نه؟ بازی درامده یا نه؟ و هم ه این ها
می تواند نگران کننده باشد .می شود گفت یک
مقدار از اعتماد به نفست می کاهد ،چون وقتی
نقش حاشیه ای بازی می کنی به دیگر نقش ها
متکی هستی و انقدر زیاد در چشم نیستی .من
شخصا اینطور هستم که وقتی خیلی در چشم
باشم اعتماد به نفسم پایین می اید.
تبحر شــما در طنز همیشه به نقش و
کاراکترتان شیرینی بخشیده و همین
موجب شده بود که خیلی نتوانیم شما
را در قالب های متفاوت ببینیم« .سرباز»
فرصت خوبی شد تا با بعد جدیدی از
توانایی های شما اشنا شویم .برای شما
این تغییر جهت در ابتدای فیلمبرداری
چقدر سخت بود و چقدر برای ان هیجان
داشتید؟
من خیلی برای این نقش زحمت کشــیدم اما
اینکه درامده یا نه ،سلیقه مخاطب است و تا
انجا که شنیده ام کارگردان از اجرای من راضی
بوده است .کار برایم خیلی چالش برانگیز بود
چون باید تمام انچه را که مخصوصا در طول
این چند ســال اخیر کار کرده بودم به چند
دلیل کنار می گذاشتم .دلیل اول اینکه کارهای
قبلی ام کمدی بودند ،دوم اینکه باید لحظه های
شوخی را در می اوردم و شیرین بودن و همه
فاکتورهای نمایشی را که در کار طنز استفاده
می شود در اینجا کنار می گذاشتم .ضمن اینکه
این نقش بیش از اندازه رئال بود و شما باید یک
انســان واقعی را جلوی دوربین می دیدید که
من الیکا
شاید حتی به لحاظ اکت روزمره نیز از ِ
کمرنگ تر ظاهر شود و این کار سختی بود .من
خودم را کامل به کارگردان ســپردم و اعتماد
متقابل داشــتیم و با هدایت او فکر می کنم تا
حدودی این نقش درامده است.
وقتی این پیشنهاد را دریافت کردید،
از این نترسیدید که ممکن است بعد از
«سرباز» دیگر کسی به شما پیشنهاد
نقش طنز ندهد؟
اگر نگاهی به کارنام ه من بیندازید می بینید که
در ابتدا و پیش از شهرت ،فقط کارهای جدی
بازی کرده ام .پیش از شــروع کار کمدی ،دو
نقش منفی بازی کــردم و زمانی که اولین کار
کمدی به من پیشنهاد شد یکی از عزیزانی که
در ان دفتر حضور داشت و با من راجع به نقش
صحبت می کرد؛ گفت که ایشان صدای بسیار
جدی و صورت خیلی خشنی دارند و به درد کار
مهم مدیریت کردن
نقش یک است و
فرقی نمی کند که کار
کمدی باشد یا جدی.
در این کار چالش
خو ِد نقش را داشتم
و مساله این نبود که
جدی ،کمدی و یا
نقش یک است
جذابیت کار در این بود که ما نویسنده را در کنار
خودمان داشتیم ،چون نویسنده و کارگردان
هادی مقدم دوست بود و نیازی نبود تا من هر
لحظه فکر کنم که چه چیزی در ذهن نویسنده
می گذرد؛ چون هر چیزی را که وجود داشــت
همان لحظه می توانســتم از او بپرسم .ایشان
همراه ما بود و شیوه تمرین کردن به این شکل
بود که مثل تئاتر هر صحنه را تمرین می کردیم
و یک ارتباط کامال متقابــل بین ما برقرار بود.
یعنی هم او پیشنهاد می داد و هم ما اجازه این
کار را داشتیم؛ پیشنهادها بررسی می شد و اتود
می زدیم اما انقدر مسلط بودند که اگر نظرات ما
در چارچوب ان چیزی که در ذهن خودشــان
بود می گنجیــد ان را می پذیرفتند و اگر نه،
نمی پذیرفتند.زیاداتفاقمی افتادکهماپیشنهاد
داشته باشیم به دلیل اینکه من خودم با نقش
چالش های زیادی داشتم و می خواستم با ان
ارتباط برقرار کنم و این کار سختی های خودش
را داشت .در میان کار بحث های سازنده اتفاق
می افتد و این گفت وگوها از دیدگاه کارگردان
به یک ســکانس بهتر منجر می شود و از این
جهت فضای بســیار خوبی برای این همکاری
فراهم بود ولی به هر حال سخت هم بود .یک
جایی از من پرسیدند که سرباز چطور است؟
به شوخی گفتم که من اموزشی 01بودم و وقتی
تقسیم شدیم افتادم پرندک .به یکی از امیران
ارتش که سر صحنه امده بودند ،گفتم“ :به ما
کارت پایان خدمت نمی دهید؟!” .چون مدام به
پادگان رفت وامد داشتیم و سختی های مسیر
و راه ،فشــار زیادی را به هنرپیشه ها و عوامل
می اورد .این ماجرا به سوال اول شما برمی گردد صفحه 25
جلوی دوربین را تا حدودی به دست اورم.
تخصص اصلی هادی مقدم دوســت
فیلمنامه نویسی است و کاراکترهایش
معموال یک سری دیوانگی هایی دارند
که حتی گاها ممکن اســت نقش را به
تیپ شدن هم نزدیک کنند .شما جنس
دیوانگی های این شخصیت ها را چقدر
واقعی می دانید و ایا مخاطب عام حق
دارد این نقد را بــه کاراکترها وارد کند
که« :دوستشان ندارد چون شبیهشان
نیست»؟
که مدیریت نقش های اصلی یک پروژه با روحیه
هنرپیشه در ارتباط است و فکر می کنم با اعتماد
به نفس می توانم بگویم که خیلی خوب از پس
این یک مورد برامدم.
برای ان ها کار سختی باشد؛ برای شما
همراه شدن با فیلمنامه بیشتر حین کار
اتفاق افتاد یا همان زمان که پیشنهاد
نقش را دریافت کردید متوجه شدید که
کارگردان از نقش چه می خواهد؟
هادی مقدم دوست به جزئیات ،بیشتر
از کلیات اهمیت می دهــد و این برای
بازیگرانی که جزئی نگر نیستند و شاید
این جنس از سخت گیری ها را دوست
ندارند ،مالل اور و سخت است .برای شما
این مدل کار کردن چقدر دوست داشتنی
و چقدر احیانا اذیت کننده بود؟
کار هنرپیشه ،ارتباط برقرار کردن با مخاطب
است .این مخاطب ســر صحنه فیلمبرداری؛
کارگردان ،فیلمبردار ،صدابردار ،طراح صحنه
و لباس و هم ه عوامل هســتند .هر کسی قلق
خودش را دارد و من به عنوان هنرپیشه موظف
هستم تا قلق ادم ها را پیدا کنم و متوجه شوم که
کارگردان از من چه چیزی را می خواهد .معموال
هنرپیشه ها ادم های کم هوشی نیستند و این
هوش می تواند به ان ها کمــک کند تا ارتباط
بهتری بگیرند و مسیری که کارگردان می خواهد
برود را پیدا کنند .اینکه من جزئی نگری هادی
مقدم دوست را کشــف کنم و متوجه شوم که
چقدر این مساله برای او اهمیت دارد و در همین
مسیر قرار بگیرم ،امتیاز مثبت من هم هست.
چرا که من این ویژگی کارگردان ،هدف او و نیازی
که سر صحنه باید براورده شود را پیدا کرده ام.
اگر شخصی بگوید این مساله مرا اذیت می کند،
احتماال روحیه کارگردانی دارد .من به عنوان
یک هنرپیشه در هر شرایطی ،حتی اگر چیزی
مطابق سلیقه ام نباشــد کارم را می کنم چون
در نهایت کسی به اسم کارگردان وجود دارد و
در اخر سلیقه اوست که باید اعمال شود .اگر
خودخواهی های خودمان را کنار بگذاریم ،این را
متوجه می شویم که باید در همان مسیر حرکت
کنیم و ان وقت دیگر هیچ چیز ازاردهنده ای
وجود نخواهد داشت.
بازیگرانی با ســابقه کارهای کمدی،
بیشــتر در بداهه تبحر دارند و شــاید
تسلط پیداکردن بر فیلمنامه های قطور
بداهه ای که اتفاق
می افتد معموال
روی بازی و روی
لحظه های شوخی
یا مکث های ماست،
وگرنه ما همیشه
وفادار به متن عمل
می کنیم .اگر بخواهیم
تکیه کالم یا شوخی
اضافه ای وارد
کنیم ،معموال ان را
با نویسنده چک و
تمرین می کنیم
با این سوال شما موافق نیستم به دلیل اینکه
ما به عنوان بازیگرانی که ســال ها کار کمدی
کرده ایم اصال با بداهه کاری نداریم .بداهه ای
که اتفاق می افتد معمــوال روی بازی و روی
لحظه های شوخی یا مکث های ماست ،وگرنه
ما همیشــه وفادار به متن عمل می کنیم .اگر
بخواهیم تکیه کالم یا شــوخی اضافه ای وارد
کنیم ،معموال ان را با نویسنده چک و تمرین
می کنیم .به دلیل اینکه چنــد دوربینه کار
می کنیم و مثل تئاتر ،سکانس ،پالن می گیریم
گاهی اوقات لحظات زنده ای هم اتفاق می افتد
اما باز هم این ماجــرا در بداهه رخ نمی دهد؛
حداقل در سیستمی که من کار کرده ام اینطور
نبوده و همیشــه همه چیز به متن وابســته
بوده است و این مساله یک تبحری به هنرپیشه
می دهد چرا که به دلیل وقت کم ،چه در حفظ
کردن متن و چه در اجرای صحنه باید سرعت
را باال ببرد .برای همین خیلی ها به شوخی به ما
می گویند این ها متن را نمی خوانند و از صفحه
عکس می گیرند! چون مثال شش صفحه متن
است و من ســریع باید ان را نگاه کنم و بعد
بالفاصله برای تمرین و ضبط برویم .چون وقت
نداریم و به فرض مثال فردا شب یا امشب پخش
داریم .در نتیجه یکی از توانایی هایی که بازیگر
کمدی ان هم در شرایط کار روز پخش و کار با
نویسنده حرفه ای پیدا می کند ،همین است.
عالوه بر این ،زیاد جلوی دوربین بودن هم یک
ی را برای هنرپیشه به ارمغان
احســاس راحت
می اورد .به طور مثال در یک سریالی مثل «قهوه
تلخ» ما سه ســال جلوی دوربین بودیم و این
کمک می کرد دوربین را به عنوان چیزی که ما
را معذب می کند نبینیم و راحت کارمان را انجام
بدهیم و در نتیجه ارتباط بهتری با تماشاچی
برقرار کنیم .فکر می کنم که اتفاقا کار کمدی به
من در این بخش کمک کرده تا بتوانم این راحتی
بیشتر احســاس می کنم که اگر مخاطب این
کاراکترها را دوست ندارد به دلیل کلیشه ای
است که در هم ه این سال ها و از دوران باستان
تا کنون وجود داشــته که در نظر ما همه چیز
صفر و صدی و دیو و پری اســت .تماشاچی
عصبانی می شــود از اینکــه تکلیفش با ما
کاراکترها مشخص نیست .مدام می پرسد که
یلدا مثبت است یا منفی؟ یحیی بیش از اندازه
مثبت اســت یا بی عرضه است؟ و می خواهد
تکلیفش را روشن کند .ولی ایا ما در زندگی
واقعی تکلیفمان با کاراکترها روشــن است؟
قاعدتا نیست .ما ادم ها را با ضعف ها و قوت ها،
روحیات ،کنکاش ذهنی و مشکالتی که دارند
می بینیم؛ یعنی این کاراکترها می توانند هم ه
این چالش ها را داشته باشــند؛ دیوانه بازی
دراورند ،جلب توجه کنند ،یک حرفی بزنند و
سی ثانیه بعد پشیمان شوند؛ که یلدا هم همین
خصوصیت را دارد .به طور مثال تصمیم می گیرد
که با یحیی مهربان باشــد اما در لحظ ه اتفاق،
نمی تواند .این در زندگــی واقعی ما هم وجود
دارد اما در تلویزیون چنین چیزی معموال اتفاق
نمی افتد .برای همین شاید بعضی تماشاچی ها
عصبانی شوند از اینکه چرا ان نیازی که دارند
براورده نمی شود .در صورتی که فکر می کنم
خیلی واقعی اســت و اتفاقا خیلی شبیه به
همان تماشاچی هایی است که دارند این کار
را می بینند.
شما یک سری ویژگی ها و خصیصه های
ذاتی دارید که ان ها را در بازی هایتان
هم دیده ایم .اینکه کارگردان از شــما
بخواهد کامال از الیکا بیرون بیایید و شبیه
یلدای قصه بشــوید باعث نشد همان
ابتدا بپرسید که پس چرا من را برای این
نقش انتخاب کردید؟
نه ،چون از نظر من این ســوال یک هنرپیش ه
حرفه ای نیست .چرا که هنرپیشه همیشه به
دنبال چالش ،تنوع در بازی و نقش های متفاوت
است و وقتی چنین اتفاقی می افتد باید به این
فکر کند که کارگردان احســاس می کند (که
امیدوارم احساسش درســت بوده باشد!) او
قابلیت های دیگری هم دارد و این قابلیت ها تا
کنون دیده نشــده و حاال دوست دارد که این
هنرپیشه را در قالب دیگری تجربه کند .این
اصال ازاردهنده نیست و به نظر من خیلی هم
لذت بخش است.
یکی دیگر از تفاوت هــای این نقش
29
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 26
نگاه ویژه
برای شــما این بود که مــا باید دقیقا
ویژگی هایی را که به عنوان مخاطب از
الیکا عبدالرزاقی می شناســیم نادیده
بگیریم و این در شکل حرف زدن شما
هم اتفاق افتاده است .از ان لحن پرشور
و حرارت فاصله گرفته اید و ما یک لحن
مونوتن یکنواخت در یلدا می بینیم که
حتی گاهی او را شبیه ناظم یا مدیرهای
سرد مدرسه هم می کند .به گمانم این
سخت ترین قسمت برای شما بود.
خیلی زیاد؛ برای اینکه به طور خود به خودی بعد
از سال ها تجربه های مشابه احساس می کنی
که تماشاچی دوســت دارد تو سرحال باشی،
بخندی ،خوشحال باشی و با یک ریتم پرانرژی
و تمپوی درونی باال مــدام اَکت کنی و خیلی
ترسناک است که یک دفعه هم ه این ها را کنار
بگذاری و بخواهی کار دیگری را انجام دهی.
از خودت می پرسی که تماشاچی اصال دوستت
خواهد داشت یا نه .یک مسال ه دیگری که برای
من ایجاد شــد راجع به نظراتی بود که گاهی
اوقات می شنیدم .من در این مدت و خصوصا
حاال که در نیمه سریال هستیم ،کامنت های
مثبت زیادی از تماشاچی ها می گیرم .پیش تر
به کسانی که اعتراض داشتند و می پرسیدند
یلدا کیست؟ مثبت است یا منفی؟ چرا تکلیف
ما را روشــن نمی کنید؟! گفته بودم که کمی
زمان بدهید ،سریال را درک کنید و بعد راجع
به ان نظر بدهید .ولــی در حال حاضر گاهی
کامنت هاییمی گیرمکهمی گویندیلدابداخالق
و عنق است ،یک سری فاکتورهای منفی را برای
او به کار می برند و در نهایت می گویند که نقشت
خیلی بد است .خب این نقشت بد است یعنی
چه؟ یعنی من بد بازی کرده ام یا با کاراکتر یلدا
مشکل دارید؟ من اصال به طور مثال دارم نقش
شیطان را بازی می کنم ،شما می توانید شیطان
را لعنت کنید ولی ایا هنرپیشه نقش شیطان
درست اجرا کرده است یا نه؟ مخاطب درواقع
باید به این موضوع بپردازد .اینکه می گویند
یلدا حرص ما را در می اورد ،خب قرار بوده که
همین کار را کند! پس گمان می کنم که بد بازی
نکرده ام.
این بیان چطور ســاخته شد و چطور
به شــما توضیح داده شــد که به این
رسیدید؟
مقدم دوست برای انتقال نقش ،حس و حرکت
روش های ساده ای دارد .من ذاتا اور اکت هستم
و او مدام توصیه می کرد کــه فتیله را پایین
بکشم و من این را رعایت می کردم؛ یا به طور
مثال می گفت که لحن نداشته باش ،لحنش را
می گرفتیم و دوباره پیش می رفتیم .لحن که
درست می شد ،گاهی حتی به شوخی می گفت
که مثل دوبلورها یک اوایی در صدای تو امده
و این را هم رفع می کردیم .گاهی اوقات به من
می گفت که االن چند بازی کردی؟ در جواب
می گفتم پنجاه و او از من می خواست تا یازده
درصدش را بازی کنم .البتــه این ها روزهای
اول اتفاق می افتاد و به مرور من هم دیگر پیدا
این بسیار چالش برانگیز و سخت بود.
کردم که چه کار باید بکنم .ما در این ارتباطی
که کارگردان چه می خواهد و من چه چیزی را
باید ارائه بدهم ،ارام ارام و به این شکل به هم
نزدیک شدیم.
نکتــه قابل تحلیل در الیــه عمیق تر
شــخصیت یلدا این اســت که انگار
این شــخصیت برخالف زن های دیگر
سریا ل ها که منفعل هستند ،کنش مند
است و قواعد بازی را تغییر می دهد .این
قدرت در شخصیت های زن سریال ها
کمتر دیده می شود .تحلیل شما چیست؟
تاثیر لبخندهای شما که امضای صورت
شما شده به نوعی در این کاراکتر محو
شــده و اصال از خنده های عمیق شما
خبری نیست ،کنترل نقش و مدیریت
خودتان راه سختی بوده ،درست است؟
بسیار سخت بود اما اعتماد کردم .همه چیز باید
رئال می بود و ما باید شرایط واقعی یک نقش
را ارائه می دادیم؛ در نتیجه من می توانستم
خو ِد الیکا باشم و این برای من جذاب می شد.
البته اگر از ابتدا کارگــردان هم جلوی من را
نمی گرفت خودم می گفتم همین شخصیتی
که هســتم را بازی می کنم ،چرا که این را تا
به حال ندیده اند .امــا خود الیکای واقعی هم
فاکتورهای نمایشی اوراکتی دارد و به همین
خاطر ان هم باید کنترل می شد و این خیلی
ســخت بود .برای مثال در بعضی سکانس ها
باید می خندیدم و من اگر می خندیدم قهقهه
می زدم و نباید این اتفاق می افتاد اما در عین
حال باید رئال می بود؛ رئالی که الیکا هم نباشد.
معموال وقتی که می گویند یک هنرپیشــه
خیلی رئال بازی کرده؛ منظورشان این است
که خیلی به خودش نزدیــک بود ه و انگار که
خود واقعی اش بوده است .البته خود واقعی را
بازی کردن کار بسیار سختی است؛ چون به
هر حال داری بازی می کنی و خود واقعی ات
را نمایش می دهی .من باید از این هم فاصله
می گرفتم و مدام خودم را عقب تر می کشیدم
و به نقطه ای می رسیدم که هم به دنیای یلدا و
تلخی هاییکهاوتجربهکرده استنزدیکباشم
و هم سعی کنم تا نقاب هایی که الیکا دارد را
یلدا نداشته باشد .یک مثال کوچک ،این است
که همکارهای من معموال معتقد هستند که
الیکا راکوردش را حفظ می کند ،یعنی همیشه
سرحال اســت و می گوید و می خندد .شما
متوجه نمی شوید که در خانه دعوا کرده،
مشکلی دارد ،مساله ای پیش امده
و شاید مشکل مالی برای
او پیــش بیاید چون
همه این ها معموال
در پشــت یــک
نقابــی از لبخند
قرار می گیرند .به
همین خاطر ادم ها
هیچ وقــت حال
درونــی الیکا را
متوجه نمی شوند
ولی شما به عنوان
مخاطــب باید در
سریال حال درونی
یلدا را مــدام متوجه
می شــدید که بــه طور
مثال االن سرحال نیست
یا حالش خوش نیست و
مادرشوهر هم از
ان دست ادم هایی
است که کامال
برعکس یلدا است؛
از ان جنس ادم ها
که نمی تواند حرفش
را بزند و پسرش را
درست هدایت کند و
خیلی وقت ها منفعل
می شود.
بله موافق هستم .نه اینکه شخصیت های زن
سریال های دیگر کنش گر نیستند اما شخصیت
اول زن که قرار اســت یک خانم
مثبت و نقش ِ
اهل زندگی باشــد ،هیچ کدام از کارهایی که
یلدا انجام می دهد را در یک ســریال انجام
نمی دهد ،درصورتی کــه در زندگی واقعی به
همین شکل اســت و این کارها را می کند .به
زعم من دلیل تفــاوت و جذابیت یلدا در این
است که هم ه تالشش را می کند تا زندگی خود و
اطرافیانش را مدیریت کند و به همه مسیر بدهد
و در این مسیر دادن بسته به شرایط گاهی تندی
می کند ،گاهی تلخ ،عصبانی ،مهربان می شود
و گاهی نقشه می کشد و همه این ها را در کنار
هم دارد .خیلی ها می گویند او به نفع خودش
کار می کند اما من معتقد هستم که بیشتر به
نفع دیگران کار می کند .چون اگر یک شخص
دعوا و جر و بحث کند و به همسرش بگوید که
باید تخصص بگیری ،کار کنی و پول در بیاوری،
ادم بده می شود ولی در اینده عمال چه کسی
ادم بده است؟ کسی که منفعل است ،هیچ کاری
نمی کند و پسری را که می توانست مدیریت کند
به حال خودش رها کرده تا دلخوری پیش نیاید
و در نهایت هم هیچ اینده ای را برای ان شخص
نمی توان متصور بود.
ممکن است شــخصیت یلدا از جهاتی
حامیان حقوق زنان را دچار نقد کند که
چرا باید یک زن به عنوان شــخصیت
اصلی یک قصــه تا این حــد درگیر
همسرش باشد که همه موضوعات را
حول محور او ببیند و خط همه چیز را به
همسرش برساند؟ خود شما به عنوان
بازیگر این نقش چقدر موافقید که یلدا
تک بعدی نمایش داده شده است؟
درواقع ما ارتباط و زندگی عاطفی یلدا و
یحیی را در بخش بزرگ تری دنبال
می کنیم اما در حاشیه می بینیم
که یلدا فداکاری های بزرگی برای
خانواد ه خودش کرده است .اگر
او فقط و فقــط به یحیی فکر
می کرد یک دختربچه پنج،
شش ساله را به سرپرستی
نمی گرفــت و بزرگــش
نمی کــرد .او خانواد ه
خــودش را مدیریت
می کند؛ پدرش دچار
وسواس فکری شده و
نمی تواند خانه کلنگی
را بفروشد و شریک
شــود اما یلدا سعی صفحه 27
می کند او را هدایت کند .از طرفی خواهرش دچار
مشکالت روحی و افسردگی است و سعی دارد
او را کنترل کنــد و در عین حال ما در کنار همه
این اتفاقات بخش بزرگی از قص ه یلدا و یحیی را
می بینیم .پس در نتیجه این شخصیت تک بعدی
نیســت و ما در حال بررسی شرایط مختلفش
هستیم .با این حال عمد ه قص ه ما این طرف است،
چون یحیی کاراکتر اصلی و نقش یک و یلدا زن
قصه و درواقع نقش مکمل است .به همین خاطر
ما ان بخشی را که مربوط به یحیی است بیشتر
می بینیم وگرنه ارتباط او با برادرش ،سختی هایی
که تحمل می کند و خودخواهی های خانواده اش
به گونه ای است که حتی نمی توانیم بگوییم قصه
زنانه اســت .از ان طرف ممکن است حامیان
حقوق زنان اعتراض کننــد و از طرف دیگر هم
اقایان بگویند که اصال این سریال حامی حقوق
زنان است .این تحلیل و درک ادم ها از این اتفاق
است و به نظر من این همه تناقض جذابیت ایجاد
خطی بی حاشــیه
می کند .چون یک قصه یک ِ
تحویل مردم نداده اید و به ان ها بگویید که درک
تو از این قصه چیست؟ تو از این قصه چه چیزی را
برداشت می کنی؟ تو چقدر ارتباط برقرار می کنی
و تو کدام یک از این ادم ها هستی؟
یلدا ویژگی های زنانه کمتــری دارد و
شاید این مســاله کمی این کاراکتر را
دوست نداشــتنی کند؛ اینکه کمتر به
ظاهر خود می رســد ،کمتر از بیان زنانه
عاطفی استفاده می کند و بیشتر پی دو
دو تا چهارتاســت تا احساسات .خود
شما زنی با چنین ویژگی هایی را چقدر
دوست دارید؟
کمرنگ بودن ویژگی های زنانه در کاراکتر تا
حدودی به کلیشه های رایج تلویزیون مربوط
می شــود که این را جا انداخته اگر دختری
نگاه عاشقانه به همسرش می کند پلکش را
پایین بیندازد و یک نگاه نیمه خماری داشته
باشد .ما اگر این حالت ها را ببینیم می گوییم
که چقدر عاشقانه است اما در زندگی واقعی
چقدر و در چه سطحی از فرهنگ جامعه چنین
چیزی وجود دارد؟ ما هنوز کسانی را داریم که
با جمل ه «دوستت دارم» مشکل دارند و ان را
به کار نمی برند و خجالت می کشند .اگر کسی
وادارشان کند که چنین جمله ای را بگویند؛
سرخ می شوند ،سرشان را پایین می اندازند
و نمی دانند که چه کار باید بکنند .این شاید
دختر خجالتی قرن نوزدهم باشــد .یلدا هم
دختری از همان جنس اما قرن بیستمی است
که جامعه این را از او خواســته تا به اجتماع
برود و از پس مشکالتش براید .یلدا باید کار
کند ،زندگی بگرداند و ادم ها را مدیریت کند
و از ان طرف می بینیم که در یک ســکانس
به یحیی ابراز عالقه می کند و به او می گوید:
«بدبختی بهت عالقه ام دارم» و می رود و این
همان خجالت است اما از جنس رفتارهای یک
دختر امروزی .او حتی برای اینکه بخواهد ابراز
احساسات هم کند کمی الت بازی درمی اورد
و یک مقدار مقاومت دارد .این را قبول دارم که
کلیشه را رعایت نمی کند ولی از این حیث که
به واقعیت نزدیک است دوستش دارم چرا که
شبیهفیلم هانیست.
به نظر شــما اگر یلدا را بازیگر دیگری
بازی می کرد شــکل دیگری می شد یا
همین می شــد اما با یک بازیگر دیگر؟
هدف از این ســوال این است که تاثیر
الیکا عبدالرزاقی بر یلدا بیشتر است یا
تاثیر هادی مقدم دوست؟
فکر می کنم تاثیر هادی مقدم دوســت بیشتر
است .نه اینکه هنرپیشه را کامال کنترل کند اما
به هر حال اگر شخص دیگری این نقش را بازی
می کرد شاید نقش خیلی تفاوت ها می داشت.
تاثیر کارگردان روی نقش بســیار زیاد بوده و
اگر قرار باشد درصدی حســاب کنیم ،هفتاد
درصد کارگردان و سی درصد بازیگر در ان نقش
داشته اند.
نظر کلی شــما راجع بــه کاراکتر یلدا
چیست؟
راجع به یلدا گفته شــده کــه او بی تربیت
اســت .من این بی ادبی را متوجه نشدم جز
اینکه شــخصی برایم توضیح داد که یلدا به
مادرشوهرش رسما دســتور داده که باید به
پسرت بگویی با تو به دهات نیاید ،اما من فکر
می کنم این درواقع یک خواهش از او بود که اگر
او این را به یحیی بگوید تاثیرش بیشتر است.
مادرشوهر هم از ان دست ادم هایی است که
کامال برعکس یلدا است؛ از ان جنس ادم ها
که نمی تواند حرفش را بزند و پسرش را درست
هدایت کند و خیلی وقت ها منفعل می شود.
برای همین یلدا تصمیــم می گیرد که به این
انفعال مادرشوهر تکانی بدهد و او را به سمت
جلو ببرد؛ این بی ادبی نیست و یلدا ادم بدی
نیست .یلدا در شــرایط سختی قرار گرفته و
دارد سعی می کند تا مدیریتی را تجربه کند که
باالجبار بر شانه های او گذاشته شده؛ این حرف
نهایی من راجع به یلدا است.
اینکه در کمدی ما زن بازیگر موفق کم
داریم و شما یکی از ان ها هستید جایگاه
قرص تری برای شما است تا حضور در
نقش های جدی که صف زیادی پشت
ان ایستاده است .شما به ثبات در کدام
بیشتر فکر می کنید و تا به حال به این فکر
کرده اید که در کدام ماندگارتر می شوید؟
فکر می کنم تاثیر
هادی مقدم دوست
بیشتر است .نه اینکه
هنرپیشه را کامال
کنترل کند اما به هر
حال اگر شخص
دیگری این نقش را
بازی می کرد شاید
نقش خیلی تفاوت ها
می داشت .تاثیر
کارگردان روی نقش
بسیار زیاد بوده و اگر
قرار باشد درصدی
حساب کنیم ،هفتاد
درصد کارگردان و
سی درصد بازیگر در
ان نقش داشته اند
من هنرپیشه هستم و برایم فرقی نمی کند که
کمدی بازی کنم یا جدی ،در تئاتر بازی کنم
یا تلویزیون و ســینما؛ ولی طبیعی است که
بخواهم پذیرفته شوم و دوستم داشته باشند
و به عنوان یک هنرپیش ه خوب مطرح شوم.
دوســت دارم نقش جدی و کمدی را تجربه
کنم و در هر دو خوب باشم .من هم ه تالشم را
می کنم ولی اینکه در مسیر جدی چه اتفاقی
بیفتد ،نمی دانم .در کمدی تا حدودی موفق
بوده ام ولی در کار جدی می شــود گفت که
هنوز نو پا هستم؛ چون بعد از سریال «گاهی
به پشت سر نگاه کن» ،این دومین پروژه ای
است که من بعد از سال ها در ان نقش جدی
نقش یک
بازی کرده ام و از طرفی این اولین ِ
بوده است ،پس باید ببینیم که
جدی برای من
چه پیش می اید.
31
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 28
جایگاه خاص
گفت وگو با هادی مقدم دوست
کارگردان و فیلمنامه نویس سریال «سرباز»
«سرباز یک سریال با رویکرد
شناخت ادم هاست»
دنیا خمامی« :یکی از اهداف «سرباز» این است که شبیه به زندگی مردم معمولی
باشد»؛ شاید بهترین جمله برای معرفی هادی مقدم دوست و سریال «سرباز» همین باشد؛
فیلمنامه نویس و کارگردانی که اثار درخشانی را در کارنامه دارد و خالق شخصیت هایی
است که جای خوبی را در دل و ذهن مخاطب تلویزیون و حتی تماشاچی سخت گیر سینما باز کرده اند .او در
تمام این سال ها در بحث شخصیت پردازی سعی کرده کاراکترهایی بسازد که وجه تشابه بسیار زیادی با
زندگی واقعی داشته باشند و شاید دلیل ماندگاری این اثار و شخصیت ها در ذهن مخاطب نیز همین باشد .او
در اخرین تجربه اش ،دست به ساخت سریالی زده که کامال متمرکز بر شناخت شخصیت است .به بهانه
پخش این سریال با او به گفت وگو نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید .گفتنی است از زحمات
پریساسادات خضرایی نیز در شکل گیری این گفتگو سپاسگزاریم.
«ســرباز» نشــات گرفته از چه
دغدغه ای اســت؟ چه اتفاق و چه
نقطه پر رنگی در زندگی شــما با
مقوله سربازی تالقی پیدا کرده که
شما را به این تامل واداشته تا راجع
به چنین چیزی فیلمنامه بنویسید و
در نتیجه سریال بسازید؟
اتفاقی کــه منجر به رویــداد اولیه برای راه
افتادن کاری درباره سربازی بود ،پیشنهاد
همکاری ایرج محمــدی و مهران مهام
بود که مربوط به سال ها پیش است اما
انچه مشــوق اصلی و به قول شما محل
تامل برای من شد ،مفهوم خدمت و
همیاری به عنوان یک انجام وظیفه
بود .در یک نگاه اولیه خیلی راحت
می توان مفهوم خدمت وظیفه
ســربازی را مرتبط و هم ریشه
با ذات مفهوم خدمت و یاری
رساندن دانست .مفهوم کلی
سریال -چه در نقاطی که به
ســربازی مربوط است و چه
نقاطی کــه قصه خــارج از
فضای سربازی است -مفهوم
خدمت و احســاس وظیفه
نسبت به دیگران است؛ حاال
این خدمت یا در ابعاد خانوادگی و
فردی است یا شکل عمومی و ملی
دارد .انچه که بــرای ما مضمون
اصلــی بــود و همه چیــز را در
منظومه محتوایی ان می دیدیم
مفهوم «خدمت» بود.
چقدر نشــانه گذار ی هایی
راجع به سربازها در سریال
هست و تا چه میزان این اتمسفر
و فضا سازی که راجع به سربازها و
پادگان و حتی روابط دیده می شود؛
ناشی از اصرار شما بر واقعی جلوه
دادنش بوده و چقدر سعی کرده اید
تا به تخیل رجوع کنید و صرفا حتی
واقع نگاری هم نکنید؟
صحنه های مربوط به محیط سربازی یا
مرتبط با سربازی را می شود جدا کرد و
درباره ان حرف زد و مورد بررســی قرار
داد تا ببینیم هر کــدام چقدر واقعیت
دارد .وقتی از کلمه «چقدر» اســتفاده
می کنم دقیقا منظــورم مبحث فراوانی
یک واقعیت اســت .یک واقعیت ممکن
است کمیاب باشــد و یا ما ان را ندیده
باشــیم اما به هر حال واقعیت داشــته
باشــد .ما در محیط های واقعی ســربازی
فیلمبرداری می کردیــم و جدا از تحقیقات
قبلی خیلی از اتفاقات سربازی را در لحظه
مورد ارزیابی قــرار می دادیم ،به طور مثال
موی بلند ســربازانی که هنوز اموزشی را
شــروع نکرده اند و به عنوان باقیمانده در
پادگان می مانند بالمانع است( .باقیمانده
یک اصطالح مربوط به ســربازی است و به صفحه 29
افرادی که در ابتدای اموزشــی به مرخصی
نمی روند و در پــادگان می مانند باقیمانده
گفته می شود ) .قوانین زدن موی سر اواخر
فیلمبــرداری تغییر کــرد و قانــون ان در
رســانه ها اعالم شــد .یا به طور مثال سالن
اسایشگاهی که دارای فضای سبز است کار
گروهی از سربازانی بود که در ان اسایشگاه
اقامت دارند و یا ســربازان دوران اموزشی
برای کالس های خود صندلی تاشــو دارند.
مثال می دیدیــم که ســربازان می توانند از
بوفه برای خود غذا بخرند و یا فرصت مهارت
اموزی در کارگاه های داخل پادگان ها وجود
داشت و هر کارگاه غیر از فعالیت های کاری،
به اموزش هم می پرداخــت و این ها تماما
چیزهایی بود کــه ما دیدیــم .حاال ممکن
اســت یکی بگوید ما واقعیت های دیگری را
هم دیده ایم که حتما راســت هم می گویند
و شــاید توقع داشته باشــند که فیلم ها ان
واقعیت ها را نشان دهند که بحث توقع یک
بحث مهم است و می شود جدا روی ان بحث
و گفت وگو کرد.
چون این اولین گفت وگوی جدی
شما راجع به «ســرباز» است ،ما
دوست داریم راجع به روند انتخاب
بازیگران هم از شــما بپرســیم.
شــاید به نوعی بتــوان گفت که
در این ســریال راجع به یکی از
شخصیت های اصلی اشنایی زدایی
اتفاق افتاده و ان هم انتخاب الیکا
عبدالرزاقی بوده و شما از بازیگری
که بیشتر به کمدی شناخته شده و
کمدین خوبی هم هست ،به عنوان
یک بازیگر کامال جدی در سریال
اســتفاده کرده ایــد و ا ِلمان های
ظاهری این ادم را از او گرفته اید.
چرا به سراغ فرد دیگری نرفتید که
الزم نباشد تصویری را که قبال از او
در ذهن مخاطب بوده بشکنید و به
یک تصور دیگری برسید.
الیکا عبدالرزاقی بازیگر بسیار ارزنده ،باذوق و
همکار بسیار خوبی است و حقیقتا فقط یک
کمدین نیست .حتی نوع کارهای طنزی هم
که بازی کرده طنزهای سطح باال و کارهایی
بوده که اصال و ابدا نســبتی با لودگی ندارد،
یعنی طنزی که کار جدی محسوب می شود.
صحبت شــما درباره بازیگرانی که طنزهای
ابتدایی و یا لودگی شــدید در ان ها وجود
دارد صادق است ،یعنی بازیگری که ناچار به
حضور در یک چنین کارهای خنده سازی می
شود ،در ذهن تماشاچی تبدیل به بازیگری
می شود که ورودش به کار جدی همراه با اما
و اگر اســت اما در ذهن مخاطبان بازیگرانی
که در کارهای طنز سطح باالتر حضور دارند
بیشــتر یک هنرمند بازیگر هستند تا صرفا
یک کمدین و از قضا تماشاچی در مورد این
دست از بازیگران همیشه منتظر هنرنمایی
انها در نقش های جدی است تا مهارت و هنر
اگر یک شخصیت
را یک کل در نظر
بگیریم ،جزئیات
شامل زوایای
گوناگون و متعدد ان
شخصیت می شود.
معنای جزئیات فقط
چیزهای خیلی کوچک
و یا خرده ریز نیست.
جزئیات اصال یعنی
عناصر تشکیل دهنده
هر چیز؛ حاال وقتی
کلیت کار سویه
روانشناختی دارد
طبعا جزئیات هم از
همان جنس قرار
داده می شود
انها در عرصه کار غیرطنز را هم ببینند .برای
ما مهم بود که بازیگرمان بازیگر خوبی باشد،
از میزان شــهرت و اعتبار کافی برخوردار
باشد و دیگر اینکه حتما همکار خوبی باشد
و شــرایط و مختصات کار گروهی را درک
کند .عبدالرزاقی از این لحــاظ واقعا نمونه
و مثال زدنی اســت و از همکاری با ایشان
خوشحال هستم.
نمایش جزئیات از ریزه کاری های
کار شماســت و در کارنامه شما
بسیار دیده شد ه است .مخاطبان
که حاال دیگر اســم و شکل کاری
شما را می شناســند می دانند که
جزئیات و نشان دادن پستوهایی
که به ذهن اد م ها نمی رســد ،از
ویژگی کارهای هادی مقدم دوست
اســت .این توجه به جزئیات که
شاید در کارهای قبلی شما بیشتر
در اکسســوار و در یک ســری
جزئیات دیگری دیده می شد و به
طور مثال در «وضعیت سفید» به
شــکل دیگری بود ،اینجا به یک
شکل دیگری نمود پیدا کرده است.
شــما جزئیات را خیلــی با مقول ه
روانشناســی پیوند زده اید و حتی
در پشت ساده ترین دیالوگ ها هم
انگار یک فکر روانشناسی مشهود
است و روانشناســی ارتباطات،
هوش رابط ه
هوش رابطه عاطفی و
ِ
ِ
اجتماعی در ان دیده می شود .چقدر
در روند فیلمنامه نویســی به این
جزئیات دقیق فکر کرده اید تا از ان
یک نتیج ه روانشناسانه بیرون اید؟
یک نکته خیلی درست در سخن شما بود؛
جزئیات فقط اشیا نیست ،در وضعیت سفید
هم جزئیات فقط اشیا نبود .جزئیات یعنی
چیزهای کوچکی که کنــار هم یک قطعه
کلی و بزرگ را می ســازند .مثــا اگر یک
شخصیت را یک کل در نظر بگیریم ،جزئیات
شامل زوایای گوناگون و متعدد ان شخصیت
می شــود .معنای جزئیات فقــط چیزهای
خیلی کوچک و یا خرده ریز نیست .جزئیات
اصال یعنی عناصر تشــکیل دهنده هر چیز؛
حاال وقتی کلیت کار ســویه روانشناختی
دارد طبعا جزئیات هم از همان جنس قرار
داده می شود.
شکل روایت «ســرباز» با شکل
روایت کارهای شما از یک جهاتی
متفاوت تر است .چرا برای انتخاب
راوی تعمــد داشــتید؟ خیلی ها
می گویند که راوی یک جاهایی کار
را سرد کرده و از تک و تا انداخته
و بعضی هــا هم بدشــان نیامده
اما میزان ادم هایی که نســبت به
این اتفاق نقد دارنــد (با توجه به
رجوع به کامنت هایی که راجع به
ســریال در فضای مجازی وجود
دارد و نقدهایی که نوشــته شده)
بیشتر بوده و خیلی راضی نبوده اند.
ایا کمــاکان اگر زمــان به عقب
برمی گشت باز هم از راوی استفاده
می کردید؟ و اصال فکر استفاده از
راوی از کجا کلید خورد و چرا؟
«ســرباز» یک ســریال با رویکرد شناخت
33
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 30
جایگاه خاص
ادم هاســت؛ ادم هــا و روابــط را جداگانه
تحلیل و معرفی می کند ،مســیر تغییرات و
تحوالت درونی ادم ها را تحلیل و ترســیم
می کند و کال یک روایت شــخصیت محور
است ،یعنی بیشــتر درباره درونیات ادم ها
حرف می زند .راوی معمــوال ابزار این گونه
از کارهاست یعنی از راوی استفاده می شود
تا کارهــای گوناگونی را انجــام دهد .مثال
شما حکایات داســتانی شخصیت محور در
اشعار کالســیک خودمان یا ادبیات و رمان
را به خاطر بیاورید؛ تعریــف قصه به غیر از
شیوه مستقیم یا سوم شخص و یا دانای کل
توسط راوی انجام می شود .یعنی شما کامال
حضور راوی را می بینید تا تمام نقل روایت
بر عهده نوع روایت نباشــد ،یعنی راوی به
کمک می اید و غیــر از تعریف بخش هایی
از داستان کار تحلیل ،شــرح ،نظر دادن و
نکته گویی را هم انجام می دهــد تا روایت
هم بتواند سرعت بیشتری به نقل رویدادها
بدهد و هم اینکه مخاطب را از عمق وضعیت
ها مطلع کند .کارهای شــخصیت محور به
دلیل اینکه غالبا رویدادهای شــاه پیرنگی
ندارند و بر خــرده پیرنگ ها و موقعیت های
ساده تر اســتوارند ،کارهایی هستند که از
لحاظ پیشروی جریان داستانی باید بسیار
ظریف و جزء به جزء عمــل کنند .مثال اگر
قرار باشد یک شخصیت متحول شود پروسه
تحول باید جزء به جزء و با اتفاقات ریز و اشنا
شــکل بگیرد .طبعا این روایت ها تفصیلی و
مشروح تر هســتند و باید اینطور باشند که
تماشــاچی کل مراحل تحول را با جزئیات
ببیند تا ان را بپذیرد .خیلی اوقات شکایت
تماشاچی از تحول شخصیت ها این است که
«طرف الکی متحول شد» .یعنی تماشاچی
نیاز دارد تمام مراحل را ببیند و خب همین
باعث می شود تا تعدد جزئیات وقایع ساده و
به ظاهر معمولی در یک داستان شخصیت
محور زیاد شود و اینجا حضور راوی قدری
به تعریــف کــردن تغییــرات موقعیت ها
کمک می کنــد .طبعا اگر فیلم یا ســریالی
چند شــخصیت در مســیر تغییر و تحول
داشه باشد ،این نیاز بیشتر می شود .سریال
«سرباز» کامال متمرکز بر شناخت شخصیت
است و مشــخصه این کار همین است و به
همین خاطر احتیاج به راوی داشت.
نمی خواهیــم بگوییــم کــه هر
فیلمنامه ای بایــد لزوما نتیجه گرا
باشد اما یک هدف و غایتی از نظر
فیلمنامه نویس بــرای ان وجود
دارد .هدف و حرف اصلی «سرباز»
چیست و اگر از شما بپرسند که چرا
ان را ساخته اید چه می گویید؟
نمی دانم چرا نمی خواهیــد بگویید که هر
فیلمنامــه ای باید نتیجه گرا باشــد اما من
معتقد هســتم که هر فیلمنامه و هر اثری و
هر چیزی باید فایده و نتیجه ای داشته باشد.
اگر بخواهم راجع به این که دوست داشتم
سریال «سرباز» چه نتیجه ای را داشته باشد
حرف بزنــم ،می توانم بگویم مایل هســتم
بعد از تماشای این سریال تماشاچیانی که
بدون موضع این سریال را نگاه کرده اند این
سخن را به یاد بیاورند که ادم ها ،به خصوص
ادم ها و روابط را
جداگانه تحلیل و
معرفی می کند،
مسیر تغییرات و
تحوالت درونی
ادم ها را تحلیل
و ترسیم می کند
و کال یک روایت
شخصیت محور
است ،یعنی بیشتر
درباره درونیات
ادم ها حرف می زند.
راوی معموال
ابزار این گونه از
کارهاست یعنی
از راوی استفاده
می شود تا کارهای
گوناگونی را
انجام دهد
زوج ها قشنگ تر است که در خدمت هم و در
مسالمت با هم باشند و با هم بده بستان سالم
داشته باشند.
شــما کمبود داســتان ،را از بُعد
فیلمنامه نویســی توجیه می کنید
یا این کمبــود داســتان به دلیل
وقت زیــادی بوده که شــما روی
شــخصیت پردازی گذاشته اید؟
شــخصیت ها را با جزئیات بسیار
فراوان و دقیق و درست ساخته اید،
منتها داســتان انــگار در ان کم
امده است و ما کمبود داستان را در
پیکره «سرباز» احساس می کنیم.
به نظرم باید تعریفمان از داســتان را با هم
هماهنگ کنیم .من کلمه داستان را خیلی
کلی می بینــم و به هر چیزی کــه اغاز ان
همراه یک مســاله باشد داســتان می گویم
و کاری هــم نــدارم که مســاله چقدر حاد
اســت ،چقدر تب دارد و گره چقدر ســفت
یا شل است .هر گاه یک شــخصیت با یک
مســاله برخورد کند داستان شروع می شود
و داستان یعنی شخصیت مســاله دار .مثال
شما هرروز به سر کار می روید ،سوار تاکسی
می شوید و به محل کار می رسید اما اگر در
تاکسی بنشــینید و متوجه بشوید که چند
دقیقه بعد یک دزد سوار تاکسی شده است،
می گویید :خوردیم به داســتان! حاال اگر در
تاکسی بنشــینید و متوجه بشوید که چند
دقیقه بعد فردی سوار تاکسی شده که شما
به او حســودی می کنید باز می شود گفت:
خوردیم به داستان .می توان گفت که اولی صفحه 31
ماجرامحورتر است و دومی شخصیت محورتر
و هر دو داســتان اســت .اینطور نیست که
بگوییم اولی داستان زیاد دارد ،چون داغ و
بیرونی است و دومی کمتر داستان دارد چرا
که درونی و مالیم تر اســت .هر دو موقعیت
روایتگر داستان ادمی هســتند که درگیر
یک مساله شده و درجه حرارت مساله ها یک
موضوع دیگر است .به گمانم سوال دقیق تر
شما باید درباره این باشد که چیزهای خیلی
داغ در «سرباز» کم دیده می شود ،البته به
گمان خود من مسائل «سرباز» از قضا مسائل
داغی هم هســت اما از اغاز در نقطه جوش
نیســت .ممکن است این مســائل به نقطه
جوش نزدیک شــوند ،مثال مساله مسکن
که می دیــدم برخی با ان خیلی خونســرد
برخورد می کنند مساله داغی است و چطور
می شود ان را داغ ندانست؟ این همه ارزو،
رویا ،خیال ،رنج ،امید و تالش برای خانه دار
شدن و یا مستاجر نبودن پس چیست؟ اینها
داغ اســت و در زندگی مردم دارد ادم ها را
می سوزاند اما انگار برخی از فیلم توقع دارند
تا چیزهایی ببینند که در نقطه جوش قرار
دارد و یا خیلی عجیب و کمیاب اســت .این
هم همان بحث توقع است که در پاسخ سوال
اول به ان اشــاره کردم که به طور جداگانه
جای بحث و تامل دارد.
شکل نمایش عشــق در کارهای
شما ،شکل متفاوت تری از تعریف
عاشقانگی در مجموعه ها و فیلم ها
بوده اســت .چه در «سر به مهر»،
چه حتــی در میــان کاراکترهای
«وضعیت سفید» و چه در کارهای
دیگری که به صورت مشــترک با
حمید نعمت اهلل داشــته اید و تاثیر
خودتان را در روند مسائل عاطفی و
شکل مطرح کردن ان گذاشته اید.
در «سرباز» هم این اتفاق افتاده،
منتها خیلی پررنگ تر است.
این شــکل از نگاه شما
به جهــان عاشــقانه
که یک مقــدار نگاه
متفاو ت تری هست
و در ان ،صحنه ها
و برخوردهای
عاشــقانه و
بار دراماتیک
خیلــی خاص
کمتر اســت از
کجا می اید و
فکر می کنید
کــه چقــدر
مخا طــب
همســو بــا
جهان شــما
وجود داشته
باشد؟
واقعیت این است
اگر قرار باشد
نمایشی از عشق
معمول در میان
مردم وجود داشته
باشد باید همراه با
روند زندگی و همراه
با بقیه چیزهای
زندگی باشد .برای
همین خودبه خود
عاشقانگی در یک
فیلم تعدیل پیدا
می کند و ان شکل
مشتعل عشق را در
فیلم نمی بینیم
که در عالم واقع هیجانات عاشــقی انچنان
به فیلم های خیلی عاشقانه شباهت ندارند،
دست کم عشق های سوزان و اتشین خیلی
موارد معدودی هستند .در زندگی معمولی
ادم ها به هم عالقه دارند ،همدیگر را دوست
دارند و یا اصطالحا به هــم محبت دارند و
کمتر پیش می اید که به ان شــکل شدید
و غلیظ عاشــق هم باشــند .اگر قرار باشد
نمایشــی از عشــق معمول در میان مردم
وجود داشته باشد باید همراه با روند زندگی
و همراه با بقیه چیزهای زندگی باشد .برای
همین خودبه خود عاشــقانگی در یک فیلم
تعدیل پیدا می کند و ان شکل مشتعل عشق
را در فیلم نمی بینیــم .مخاطب هم وقتی
شکل معمول و اشنا را می بیند طبعا ان را
شبیه به زندگی خود می بیند و نه شبیه به
دیگر فیلم ها و یاد عشق های واقعی می افتد
نه به یاد عشق های نمایشی.
این زوج مدام با یکدیگر در حال
کنش و واکنش هستند و ما خیلی
کم صحنه های عاطفی پررنگ بین
ا ن ها می بینیم و همین گاهی حتی
مخاطب را ازار می دهد .تعمد شما
برای پررنگ کردن این مساله چه
بوده است؟
برای اینکه در واقعیــت زن و مرد و زوجین
در حال زندگی واقعی هستند و در زندگی
نمایشــی اغراق یک تمهید فنی است .مثال
در یک عشــق نمایشــی زن و مرد مدام در
حال ابراز عشق به یکدیگر هستند و ارزوی
رسیدن به یکدیگر را دارند .در عشق نمایشی
دو عاشــق هیچ اختالفی ندارنــد و فقط با
مانع داســتانی در مبارزه هستند و با موانع
بیرونی می جنگند .در اغلب کارهای عاشقانه
نمایشی دو عاشق در اتحاد کامل با یکدیگر
هستند اما در یک کار نمایشی از نوع دیگر
که قصدش پرداختن بــه زندگی واقعی
و عشــق در زندگی روزمره است
طرفین عشــق می توانند با هم
اختالف داشته باشند ،چون
این حالت در زندگی معمول
فراوان اســت و اصال یکی
از اهداف این سریال این
است که شبیه به زندگی
مردم معمولی باشــد،
شبیه به زوجینی باشد
که به هم عالقه دارند اما
اختالفاتی هــم دارند.
برای همیــن طبعا دو
طــرف ماجرا بــا هم
کشمکش هایی دارند و
اگر قصه عاشقانه است
مانع عاشــقی ا ن ها
فقط موانــع بیرونی
نیستند بلکه در این
گونــه از روایت ها
مانع خود طرفین و
تفاوت های طرفین است ،یعنی اگر دو طرف
این همه تفاوت و اختالف نداشته و همسان
باشند زودتر به وصل می رسند.
به نظر شــما ایا زمان پخش به
تعداد مخاطب و به شــکل دیده
شدن کار ضربه زد یا به ان کمک
کرد؟
پخش ماه مبــارک رمضان زمــان پخش
پرمخاطبی است و گمان می کنم این ساعت
پخش به هر کاری کمک مــی کند تا بهتر
دیده شــود اما توقع تماشــاچی برای این
ســاعت پخش طبعا مختصاتــی دارد .اگر
تماشاچی ماه رمضان کار را منطبق بر سلیقه
خود نبیند ممکن اســت اظهار نارضایتی
کند .به هر حال زمان پخــش ماه رمضان،
مثل پخش نوروز یک زمان پخش معمولی
و روتین نیســت .به طور مثال برای نوروز
تماشاچیان مشــتاق یک اثر شاد هستند و
یا در ماه محرم مشتاق پخش اثری مذهبی
و ترجیحا با رویکرد عاشورایی هستند .یک
موضوع دیگر هم در این زمان پخش ،موضوع
مقایسه اســت .مخاطبان برای ارزیابی اثار
دست به مقایســه کارهای در حال پخش
می زنند ،یعنــی یک کار به جــای اینکه با
معیارها و مــاک های فرمــی و محتوایی
ارزیابی شــود با دیگر اثار مقایسه می شود
و این ها اتفاقاتی اســت که در این ســاعت
پخش می افتد.
کســالت و اطنابی کــه در دوران
ســربازی برای ســربازها وجود
دارد ،از زبان خیلی از ان ها شنیده
ن
می شــود .ما وقتی به اعزام ای
سربازها به پادگان می رسیم ،انگار
که شکل و ریتم تدوین هم مقداری
کندتر می شود .این موضوع فکر
شده بوده و یا با داستان که پیش
رفتید ناخوداگاه به این ریتم رسید؟
بدنه اصلی ســریال داســتان یلدا و یحیی
است و کلیت ریتم و نواخت سریال بر اساس
پیگیــری روایت این دو شــکل می گیرد و
هر تغییری در ریتــم تابع این رابطه و دور و
نزدیکی این دو فرد با یکدیگر اســت ،البته
روایت هــای همزمان دیگــری مثل روایت
شــهاب هم داریم که ریتم خــاص خود را
دارند.
ایا در پرداخت به مقوله ســرباز،
پادگان ها و ...؛ باید و نبایدهایی به
شما تحمیل شد و چقدر سفارش
در سریالتان دخیل شد؟
همکاری شکل پژوهشــی داشت .جلسات
مختلفی برای اشنایی با ابعاد مختلف مقول ه
ســربازی داشتیم که بخشــی از مطالعه ما
بود .اصوال پژوهش همیشــه باعث می شود
طرح های اولیه قبل از شــروع پژوهش وارد
مراحل بعدی خود شــوند و این یک روند
معمول در کار اســت که پژوهــش باعث
رسیدن کارها به منزل نهایی خود می شود.
35
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 32
نمای نزدیک
درباره سریال بچه مهندس
اقایقهرمان
دنیا خمامی : :فصل سوم «بچه مهندس» توانست نظر مثبت مخاطبان را در
ماه مبارک رمضان و پس از ان جلب کند؛ قطعا این محبوبیت اتفاقی نبود ان
هم در شرایطی که گروه بازیگران ان تغییر پیدا کرد و همین ممکن بود کار
را با کاهش مخاطب روبه رو کند اما این مجموعه قطعا با تکیه بر فیلمنامه جذابش
توانست نگاه بیننده را همراه خود سازد .اگر بخواهیم این مجموعه را بررسی کنیم
می توانیم دالیل متعددی برای این خوش وقتی در پخش پیدا کنیم اما مهم ترین
پارامترهای این موفقیت را با هم در ادامه مرور می کنیم.
سریالی که میان
ملودرام و درام با
شیرینی داستان
را تعریف می کند و
به جای انکه تعداد
اتفاقات را باال ببرد،
موقعیت ها را بیشتر
و در خدمت داستان
پیش می برد
داستان
قصه گویی در میان سریال ها و مجموعه های
تلویزیونی حلقه مفقوده جذابیت در میان اثار
است که مخاطب را از همراهی صفر تا صدی
بازمــی دارد و اگر موفقیتی نصیب ســریال
می شــود ،صرفا در بعضی از قسمت هاســت
و همیشــگی نیســت .نکته ای که در سریال
«بچه مهندس» به خوبی رعایت شــد و یکی
از تمهیدات اصلی در جــذب مخاطب در هر
سه فصل بود.
ســریالی که میان ملودرام و درام با شیرینی
داستان را تعریف می کند و به جای انکه تعداد
اتفاقات را باال ببرد ،موقعیت ها را بیشتر و در
خدمت داستان پیش می برد .موقعیت هایی
که اغلب تحت تاثیر یکی از شــخصیت های
منفی در راستای زیرپا گذاشتن حق یکی از
کاراکترهای مثبت پیش می اید و پس از یک
چالش جدی حق به حق دار می رسد و همین،
میزانسن های جذابی را به وجود می اورد.
اضافه کردن فاز امنیتی به سریال یک تصمیم
پر از ریســک بود چــرا که ممکن بــود این
مجموعه را تبدیل به سریالی سفارشی کند؛ صفحه 33
خصیصه هایی است که حاال در اجتماع برای
ما گمشــده و کمتر پیداســت! قدرتمند ،با
اخالق ،وفــادار و بامعرفت ،با ادب ،عاشــق
پیشه و . ...نقطه مقابل او مردی صاحب مال
و ســرمایه اما بی رحم و بدون هیچ پایبندی
به اصول اخالقی است که شاید در نگاه اول
کاریکاتوری از واقعیت به نظر برسد اما پیش
که بــرود جذابیت های داســتانی و حضور
قهرمان و ضدقهرمان ،داســتان را ملموس و
برای مخاطب ایرانی جذاب می کند .شــاید
این شــکل روایت کلیشــه و قدیمی شده
باشد و به یقین ،روایت جدید که شخصیت
پردازی رئال و خاکستری و بدون قهرمان و
ضدقهرمان دارد ،برای جامعه امروز واقعی تر و
درست تر است اما پسند مخاطبی که سال ها،
مجموعه های نوســتالژیکش را با این شکل
از پردازش شــخصیت دیده و در پایان بندی
هم به پایان شاد رســیده به این نوع روایت
نزدیک تر اســت و به همین دلیــل بود که
«بچه مهندس» دچار اقبال عمومی شــد.
هرچند که در این مدل شخصیت پردازی هم
نمی توان بیش از اندازه اغراق به خرج داد چرا
که خنده دار جلوه می کند و به تیپ می رسد؛
مشابه اشتباهی که هم در انتخاب بازیگر و هم
در شکل طراحی ساختمان شخصیت برای
کاراکتر مهندس عباسی و دخترش مژگان
رخ داد که خارج از کادر دچار تغییر شخصیت
شد و هم ادبیات ،هم رفتار و هم داستانی که
برای دگرگونی رفتاری او درنظر گرفته شد
به شدت باسمه ای و دوست نداشتنی نمایش
داده شد.
در انتخــاب بازیگر هم بــرای ضدقهرمان از
کمااینکه در پایان بندی این انگ به مجموعه
چسبید و شکل پایان بندی با اینکه حماسی
بود اما انقدرها با ذات ســریال در این فصل و
فصل های قبل هم خوانی نداشت.
شخصیت ها
شاید در روند فیلمنامه نویســی نوین دیگر
از شخصیت های ســیاه و سفید محض کمتر
استفاده می شــود و میزان شــخصیت های
خاکســتری کمتر اســت اما مخاطب ایرانی
نشان داده که بی میل به همان کاراکترهای
صفر و صــدی قدیمی نیســت ،چیزی که با
درصد باالتری در سریال های دنباله دار ترکی
هم شاهد ان هستیم و سال گذشته در فصل
سوم «ستایش» هم شاهد موفقیتش بودیم.
در سومین فصل از «بچه مهندس» هم بیشتر
از دو فصل گذشــته این شــکل از پرداخت
شخصیت را شــاهد بودیم و این شیوه پاسخ
مثبتی هم از مخاطب گرفت.
جــواد جوادی بــه عنوان شــخصیت اصلی
که حالــت قهرمــان بــه خــود می گیرد،
از نگاه روانشناســی اجتماعــی دارای همه
بازیگرانی اســتفاده شد که صورتی با اجزای
غلوامیز تری دارنــد و برای نقش های مثبت
ت ظریف تری دارند
بازیگرانی که ترکیب صور
انتخاب شدند .هرچند که در انتخاب برخی
اشتباه فاحشی انجام داده است.
تعدد لوکیشن
یکی از دالیل موفقیت «بچه مهندس» این
بود که به لحــاظ بصری از میزانســن های
تکراری اســتفاده نمی کرد و تعدد لوکیشن
یک شاخصه مثبت برای این سریال به حساب
می امد و داســتانک ها به قصه شــخصیت
چندبعدی داده بودند که نیاز به لوکیشن های
متعدد برای تعریف کردن داشــت و همین
توانست در برخی اوقات مجموعه ای را که در
فصل سوم خود به سر می برد از اطناب نجات
دهد .از انجایی که تــم علمی و تحقیقی هم
در داستان وجود داشت موقعیت های مکانی
تازه تری پیش چشم مخاطب در ازمایشگاه،
محل مسابقه ،دانشــگاه و ...می امد و همین
یک امتیاز برای سریال محسوب می شد.
کارگردانی
مجموعه ای از دکوپاژ درست ،قاب های ساده
و بی ادا ،فرار از تجربه گرایی های تصویر به نفع
همراهی مخاطب کم دانش تر و وسعت بخشی
به دامنه بیننده ها ،بازیگرانی درســت ،بیان
جزئیات شــیرین و ...همه و همه کارهایی
اســت که یک کارگردان در بجا بودن ان ها
نقــش دارد و ایــن نقش در ســریال «بچه
مهندس» با اغماض بر بعضــی از نقصان ها،
غیرقابل کتمان بود.
از انجایی که تم
علمی و تحقیقی هم
در داستان وجود
داشت موقعیت های
مکانی تازه تری پیش
چشم مخاطب در
ازمایشگاه ،محل
مسابقه ،دانشگاه و ...
می امد و همین یک
امتیاز برای سریال
محسوب می شد
37
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 34
تحلیل
نگاهی به تحلیل هایی که به سریال «زیرخاکی »شد
عـتیـقه!
گروه تلویزیون :سریال زیر خاکی یکی از ان مجموعه های رمضانی بود که
مخاطب را غافلگیر کرد و بازیگران کار بیش از هرچیز سبب درخشش این
مجموعه مناسبتی شدند .از پژمان جمشیدی و هادی حجازی فر گرفته تا
ژاله صامتی و گوهر خیراندیش و حتی بازیگر نقش کودک کار ،اشنایی زدایی از سبک در
کار جلیل سامان کارگردان این سریال یکی از نکات تامل برانگیز بود که نتیجه بدی را
پیش رو نداشت .مایل بودیم در پرونده ای برای این سریال با کارگردان و بازیگران این
مجموعه صحبت کنیم که هیچ یک همکاری نکردند و تمایل به گفتگو با رسانه ها نداشتند
در نتیجه چند نمونه از نقدهای مطرح شده درباره این سریال را در ادامه از نظر
می گذرانید.
طهماسب صلح جو
به نظرم سریال زیرخاکی سریال جذابی است به این دلیل که پرداخت
شخصیت ها جذاب اســت.حضور پژمان جمشیدی در این سریال واقعاً
غافلگیرکننده اســت؛ به رغم این که قب ً
ال هم او را در نقش های کمدی
دیده ایم بازی او اینجا و در این نقش ،جذاب و دل نشــین اســت؛ ژاله
صامتی هم خیلی خــوب کاراکتر خــودش را ارائه داده اســت .حتی
کودکی که در این سریال است در نقش کاوه بازی می کند از پس نقش
به خوبی برامده اســت و به عقیده ام این ها موضوعاتی هستند که باعث
جذابیت یک سریال می شــوند .وقتی شــخصیت ها و تیپ ها به خوبی
پرداخته شده باشند و بازیگران بتوانند به خوبی در نقش خود بدرخشند،
کار خــوب از اب درمی اید و از ایــن نظر زیرخاکی کار خوبی اســت.
روند داستان دچار تکرار نشده اســت و دائم می بینیم اتفاقات جدیدی
می افتد و هر قسمت اتفاقی می افتد که نمی گذارد قصه و ماجراها دچار
لکنت و تکرار شوند و این موضوع این سریال را قشنگ کرده است.
کیوان امجدیان /خبرگزاری میزان:
رضا صائمی /روزنامه شرق :
ایجاد فضای مفرح و خلق خنده در زمینه یک موقعیت مبارزاتی که هم بتواند
جدیت کنش سیاســی و مقاومت انقالبی را ضایع نکند و هم در سویه های
کمیک خود به ورطه لودگی یا طنز ســخیف نیفتد ،کار دشــواری است و
جلیل ســامان توانســته با موفقیت روی لبه این مرز حرکت کند .از جنبه
دراماتیک نیز با قصه ای پر از تعلیق و کشش مواجه هستیم که در ذات ان
درامی معمایی وجود دارد .در واقع قصه بر مبنای یک تعلیق و کشــمکش
جست وجوگرانه و ماجراجویانه شکل گرفته و پیش می رود .کشف زیرخاکی
در ذات خود تعلیق و التهاب و هیجانی دارد که نوعی ریتم درونی را فارغ از
چگونگی روایت ایجاد می کند .این ریتــم درونی با تعلیق های بیرونی قصه
به تعقیب و گریزها یا تنوع و تعدد رخدادها و خرده داستان ها که با تنوع در
لوکیشن هم همراه است ،کمک کرده تا مخاطب از همان ابتدا با هیجان و
ریتم باال قصه را دنبال کرده و با فراز و نشیب های ان همراه شود .این عناصر
به شــکل گیری یک دینامیک و پویایی در قصه منجر شده و ضرباهنگ ان
را تناسب بخشیده است .بدون شک لحن و روایت کمیک قصه و کستینگ
هوشمندانه و درست بازیگران بر این جذابیت افزوده است.
مانا حبیبی پور ،سایت ویجی مگ:
زیرخاکــی اثری کمــدی در حال و هوای ســاخته های پیشــین کارگردان
اســت با این تفاوت که هیچ چیز جدی نیســت و قرار است باشخصیت هایی
شوخ وشــنگ در دل تاریخ معاصر همراه باشــیم .ایده زیرخاکی به هیچ وجه
بدیع نیســت و تالش های یک ســاده لوح برای پیدا کردن گنج و زیرخاکی،
دســت مایه اثار دیگر قرار گرفته که از جملــه ان ها می توان بــه نابرده رنج
ساخته «علیرضا بذرافشــان» اشــاره کرد .بااین حال حضور بازیگرانی مثل
«پژمــان جمشــیدی»« ،ژاله صامتــی»« ،گوهــر خیراندیــش»« ،هادی
حجازی فر» و… در کنــار طراحی صحنه خوب ،لحظه هــای بانمک و تداعی
حال ان ســال ها نوید اثری متفــاوت را در اولین قســمت ها می داد.
حس و ِ
اما این سریال هم نتوانست ان طور که انتظار می رفت موفق عمل کند و از مسیر
اصلی منحرف شد .اما همین که ســعی می کند در کنار خوش ساخت بودن و
استفاده از تیم بازیگری قدرتمند (که شــاید تنها و اصلی ترین برگ برنده اش
باشد) ،لحظات مفرحی خلق کند و مخاطب غمگین و کم حوصله این روزها را
برای لحظاتی سرگرم نگه دارد ،قابل احترام است.
در «زیرخاکــی» داســتان جــذاب و نوگرایــی در شــکل مواجهــه بــا موضــوع انقــاب و روایــت اتفاقــات و حوادثــی کــه در
بســتر انقــاب رخ می دهــد ،دیــده می شــود .ایــن حــوادث ممکــن بــود در هر بســتر دیگــر قابــل روایــت باشــد ،امــا اوردن
ایــن حــوادث در بســتر انقــاب کار جذابی بود کــه جلیل ســامان بــه خوبــی از عهــده ان برامــد .بازی های بســیار خــوب پژمان
جمشــیدی ،هادی جحازی فر ،ژاله صامتی و رایان ســرلک؛ بازیگــر کودک نشــان از توانمندی ســامان در بازی گیری از بازیگــران دارد.
خط داستانی خیلی خوب پیش رفت ،اما ای کاش قسمت اخر این گونه تمام نمی شد و این تعداد مخاطب را در قسمت اخر رها نمی کرد .البته که
فصل بعدی سریال تولید خواهد شد ،اما به نظر منطقی نبود فریبرز که به گنج و ثروتی رسیده به یکباره تصمیم به فروش ان در خارج از کشور بگیرد،
ان هم از طریق عراق که در بحبوحه شروع جنگ بود .ای رویه برعکس قسمت های قبل بود که در ان ها تمام اتفاقات به درستی چیده و اجرا شده بود. صفحه 35
رضا صائمی /روزنامه شرق :
ایجاد فضای مفرح و خلق خنده در زمینه یک موقعیت مبارزاتی
که هم بتواند جدیت کنش سیاســی و مقاومت انقالبی را ضایع
نکند و هم در ســویه های کمیک خود به ورطــه لودگی یا طنز
سخیف نیفتد ،کار دشــواری است و جلیل ســامان توانسته با
موفقیت روی لبه این مرز حرکت کند .از جنبه دراماتیک نیز با
قصه ای پر از تعلیق و کشش مواجه هستیم که در ذات ان درامی
معمایی وجود دارد .در واقع قصه بر مبنای یک تعلیق و کشمکش
جست وجوگرانه و ماجراجویانه شکل گرفته و پیش می رود .کشف
زیرخاکی در ذات خود تعلیق و التهاب و هیجانی دارد که نوعی
ریتم درونی را فارغ از چگونگی روایــت ایجاد می کند .این ریتم
بو گریزها یا تنوع و تعدد
درونی با تعلیق های بیرونی قصه به تعقی
رخدادها و خرده داستان ها که با تنوع در لوکیشن هم همراه است،
کمک کرده تا مخاطب از همان ابتدا بــا هیجان و ریتم باال قصه
را دنبال کرده و با فراز و نشیب های ان همراه شود .این عناصر به
شکل گیری یک دینامیک و پویایی در قصه منجر شده
و ضرباهنگ ان را تناســب بخشیده است .بدون
شــک لحن و روایت کمیک قصه و کستینگ
هوشمندانه و درست بازیگران بر این جذابیت
افزوده است.
ابراهیم عمران ،سینما سینما :
ادمهایی که بی توجه به اطراف ،در پی دنیای ســاده خویش بودند و برای شان
فرقی نمی کرد که ” کشتیبان را سیاســتی تازه اید و امد” .به راستی هیچ گاه تا
این حد رئال و عینی در تلویزیون شــاهد ان نبودیم اینگونه مردمان نیز ،نشان
داده شوند که فرق زیر خاک و روی خاک را ندانند و حرجی هم نبود که بدانند .و
این دسته مردم ،زندگی شان روز و شبی بود که در پی هم می امد و می رفت .بی
خبر از تشکیل کابینه و امد و رفت این وزیر و ان وزیر .فقط می دانستند شاهی
در مملکت است و بس .کارگردان و نویسنده ســریال به باورم ،قصه ی ادمهایی
را نشان داد که گمشده بودند در تعریف و تفسیر تاریخ .افرادی که سمپات فرد و
جناح و دسته و سمت خاصی نبودند .بی محابا انچه برای شان ارجحیت داشت؛
سر در گریبان ِ خویشتن داشتن بود.
خبرانالین /ایمان عبدلی
انتخاب یــک برهه تاریخی ملتهب و متشــنج برای تعریف کردن یک داســتان
طنز ،هم دشــوار اســت و هم تهدیدی که می تواند تبدیل به فرصت شود .جلیل
ســامان که پیش از این در «ارمغان تاریکی»« ،پروانه» و «نفس» هم فضاهایی
مشــابه را تجربه کرده بود ،این بار با طنز به ســال های انقالب نقب زده اســت.
هر چقدر که ســاخت ملودرام در ان ســال ها ساده تر است ،ســاخت طنز راه
رفتن روی لبه تیغ اســت .خصوصا این که طنز و کمدی اگر با احاطه ایدئولوژی
همراه باشــد ،مخاطب را پس می زنــد« .زیرخاکی» اما با یک دوقطبی ســعی
کرده از دســت ایدئولوژی فرار کند؛ یک طرف کار فریبرز اســت کــه در میانه
انقالبی گری و غلیان شور مردم کوچه و خیابان ،اتفاقا دائما همه را پرهیز می دهد
و تماما فکر زندگی خودش و پری چهر اســت ،از ان طــرف فرهاد اما چیزی جز
اندیشــه سیاســی ندارد و تمام اراده اش معطوف به تغییر نظم اجتماعی است.
«زیرخاکی» بــه محض این که بــه یکی از ایــن دو طرف بغلتــد ،کارش برای
نگه داشــتن مخاطب دشــوار می شــود ،کار هنر تصویر و بازنمایی برهه هایی
مختلف از زندگی روزمره اســت و جلیل ســامان به درســتی تــا اینجای کار
قضاوت را به مخاطب ســپرده اســت .حرکت روی این لبه تیغ ،امــا دائما باید
با تزریق تمهیداتی باشــد که در درجه اول کشــش داســتانی ایجاد کند و در
درجه بعدی نمکین باشــدُ .کنه اصلی قصــه ،یافتن زیرخاکی توســط فریبرز
اســت که البته در این بخش این نقد وارد است که ســریال در بخش هایی دچار
ســکون روایی می شــود و تعلیق و کمدی اش از تعادل خارج می شــود .شــاید
عمده ترین نقد به «زیرخاکی» همین باشــد کــه گاها درجا می زنــد و روایت
طولی متناســبی نــدارد و در اصطالح عامیانه کســل کننده می شــود.
حرکت
ِ
هر چنــد وجود گونه هــای مختلف کمــدی در داســتان ،برگ برنده ســریال
اســت .از لحن کــه در شــخصیت توران خانــم بــا بــازی گوهرخیراندیش و
عقبه شــیرازی اش به خوبی گنجانده شــده تــا کمدی اسلپ اســتیک که در
میان زوج داســتان،
ُچ ُلفت بازی های فریبرز ظهور پیدا می کند .از کمدی تضاد ِ
فریبرز و پری چهر کــه دائما با دیالــوگ و بهره گیری از طنــز کالمی موقعیت
طنز ایجاد می کنند تا تمهیدات ســاده و پرتکرار ،مثل اشــتباه گرفته شدن یک
ادم معمولی با یک ادم انقالبی یا درســت نشــنیدن نام کاوه توسط پدر فریبرز.
عالوه بر این تالش های کارگردان برای خلق میزانسن های خاطره انگیز و در عین
حال درست ،قابل توجه است.
39
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 36
زیر ذره بین
نگاهی دقیق تر به « پایتخت»6
«شکـلکی از خانواده»
اریا باقری :هرگز نمیتوان در دل تاریخ مجموعه های تلویزیونی منتشر شده از صدا و سیما چنین
انبساط مضمونی و تک هجایی از محتوای برامده از سریالی را چنین در نظر داشت که به واسطه
سلسله فصل های متمادی که در ایام نوروز و یا ماه مبارک رمضان اینچنین مردم را سرگرم
می کرد ،در گستره عظیمی از موفقیت قرار بگیرد .مجموعه سریال «پایتخت» از «سیروس مقدم» -فیلمساز با
تجربه و بسیار پرکار و تکنیکال صدا و سیما -با شکل استاندارد خود توانسته است یکی از خاطره انگیزترین و
محسوس ترین اثار سریال های خود را به واسطه متن فوق العاده زیبا و منحصر به فرد مرحوم «خشایار الوند» و
«محسن تنابنده» ،در حیطه مردم شمال کشور ایران و مشکالتشان بازنمایی کند.
تاکنون هیچ سریالی
به طور جد نتوانسته
است مانند سریال
«پایتخت» -که
درلحظات حسی
و فرمیکی که رنگ
و بوی خانواده و
خانواده دوستی را
بدرستی متجلی
می کند
«پایتخت» را می توان مجموعه ای دانســت
که از پس تمامی فراز و فرودها ،شــیوه نوین،
جدید و بدیعی را در دل ســریال های کمدی
تلویزیونی به منصه ظهور رســانده و توانسته
است مسیر نوین و قابل توجهی را برای خودش
در نظر بگیــرد؛ تقلید ســاختاری نمی کند و
از دل جریانــات روایی خــود مخاطب را یک
گام با اثرش جلو می برد و بیننده را با اتمســفر
نواورانه ای اشــنا می ســازد ،پــس خالقیت
متنی و داســتانی «پایتخت» از این حیث که
در فضاســازی بدیعی ،کاراکترهای ساده و نه
چنــدان پیچیده اش را بازســازی و بازافرینی
می کند و دســت اخر به قــدری در جهان اثر
خود ملموس می ســازد که محاوره کاراکترها
محاوره ما می شود بســیار حائز اهمیت است.
درست است که سوژه اصلی سریال «پایتخت»
را باید از کاربست خانواده بررسی کرد اما هرگز
نمی توان نویسنده نهفته این جنس دیالوگ ها و
کنش مندسازی کاراکترها را از بالفعل نبودنشان
نادیده گرفت .به عبارت دیگــر «پایتخت» با
تمامی افت و خیزی که در مراحل اجرا پشــت
ســر می گذارد تا بهترین را ارائــه دهد با یک
جنس خاص ،روتین و شناخته شــده داستان
خود را جلو می برد که این امــر افت فیلمنامه
در برخی از فصولش نظیر اخرین فصل خود-
«پایتخت -»6است .البته که نمی توان سریال
«پایتخت» را بی نقص دانســت و صدالبته که
نمی توان چنین ادعا کرد که تاکنون با سریالی
در صدا و سیما مواجه شــده ایم که توانسته
است بســان «پایتخت» این میزان رضایت
مخاطبین خود را در هر قشر سنی جذب کند
و پذیرای نقدهای منصفانه و غیرمنصفانه به
این شکل اثر باشد .زیرا هنگامی که به صورت
اجزاشناســانه و ریشــه ای ،ماحصل نتایج از
سریال «پایتخت» را بررسی می کنیم متوجه
می شویم که تاکنون هیچ سریالی به طور جد
نتوانسته است مانند سریال «پایتخت» -که
درلحظات حســی و فرمیکی که رنگ و بوی
خانواده و خانواده دوستی را به درستی متجلی
می کند -این میزان ،از هرفصلی که پشت سر
می گذارد بیرق محبوبیت را بدون هیچ تپق و
ساختارزدایی سبکی به اهتزاز در بیاورد .این
مجموعه با تمامی مناقشــات و یا اختالفات
رسانه ای توانسته اســت با گذر از هر فصلش
برخالف برخی مجموعه هــای تلویزیونی و
یا شــبکه خانگی معروف و مطرح ،به ترتیب
مانند« :ستایـــش» و «شهرزاد» که از پس
یک فراز عالی نتوانســتند فرود باشکوهی را
از ان خود کنند؛ با دقــت و ظرافت در ظرف
کلی اثر خود ،چینشی دقیق روایی ایجاد کند
که متن مجموعه با وجود گره های متوسط و
عامه پسند و عوامانه خود ،به صورت هر فصل
منفک از دیگری دچار انفصال نشود.
هرچنــد که ایــن انفصــال درون مجموعه
فیلم های دنباله دار کمدی نیز در ســینمای
جهان و مخصوصا ایران به وفور یافت می شود
و می توان به سری دوقســمتی «خوب ،بد، صفحه 37
جلف» و یا «گشــت ارشاد» و «نهنگ عنبر»
اشــاره نمود که هرگز نتوانســتند به نسبت
توازن مضمونی و باالنس حایل شــکلی که
نســخه اغازین انان بر مطبوعات و گیشــه
و توجه مخاطبان گذاشــته بــود؛ این خال را
با نســخه های بعدی جبران و پر کنند .البته
نباید غافل شد که اساسا پایه قیاس و قرابت
این دومدیوم از بن مایه های رسانه ای خود با
یکدیگر متفاوت و متغیر هستند.
ســریال پایتخت با تمــی خانواده محور،
بیشــتر تاثیــر کمــدی خــود را از دل
موقعیت ســنجی های متعدد و مختلفی که
کاراکترهــا ان را خلق می کنند ســاختمان
خود را اســتخراج کرده است و این امر سهل
و ساده ای نبود که هرکســی بتواند -غیر از
«خشــایار الوند»فقید -اینچنین مشکالت
شــخص اول داســتان را ،دغدغه شخصی
داســتان
ثانی و ســپس راز شــخص ثالث
ِ
خود کند؛ به گونــه ای که از هــر جبهه که
مخاطب با کاراکتری همراه می شــود؛ جبهه
مخالف به واســطه همان کنش شخص قبل
حساسیت خود را نشــان داده و از خود اکتی
نشان می دهد که کنون شخص ثالث دیگری
روی ان حســاس اســت .به همین علت در
تمامی پایتخت ها؛ این کاراکترها هستند که
در عین موقعیت زا بودن قصــه خود ،همه را
درگیر می کنند .درست است که سعی شده
تمامی کاراکترهای قصــه اصلی «پایتخت»
پرسوناژی یکسان و قابل تعین داشته باشند
اما همچنــان فیلمنامــه از برخی نقص های
بنیادین شخصیت پردازانه متن اثر -مخصوصا
در «پایتخت -»6چنان رنج می برد که هرگز
نمی تواند خود را به نسبت سایر کمدی های
منظم ،حرفه ای و بســیار ظریف قسمت های
قبلی بی همتا سازد.
حــال اگــر بــه درون کالبــد مجموعه
«پایتخــت» نفوذ کنیــم می توانیــم باری
دیگر با اطــاع قبلــی از کارگردانی معموال
گزارشی و سریع االخبار «سیروس مقدم» در
جزئیات قصه ای کــه معموال با چند دوربین،
فضاســازی های خودش را کنترل می کند،
نتیجه بگیریــم که عالوه بر تحــوالت متنی
و ضمنی ســریال فیلمنامه نویس ســعی در
جبهه مخالف
به واسطه همان
کنش شخص قبل
حساسیت خود را
نشان داده و از خود
اکتی نشان می دهد
که کنون شخص
ثالث دیگری روی ان
حساس است
تغیر المان های همسان کمدیِ خود با سایر
ّ
کمدی های تلویزیونی دارد.
محوریت کارگردان نیز با دوربین معموال روی
دست ،شخصیت محور و گاها گیج و تنش زای
خود معموال با موضــع فیلمنامه ماحصل از
نبوغ موقعیت سازی های «محسن تنابنده»
یکدست می شــود و از دل این ترکیب یک
وحدت ســازمان یافته از طرح کلی داستان
برای مخاطب به درستی شماتیک خود را به
دست می اورد ،چرا که دوربین موقعیت محور
و تعقیب کننده شخصیت «سیروس مقدم»
سعی بران دارد که در گیجی مخاطب همان
ســان عمل کند که کاراکتر در اســتیصال
خود دســت و پا می زند و نیــز فیلمنامه اثر
شخصیت ها را ،شبیه مهره های شطرنج یکی
پس از دیگری عالوه بر تحفیظ دایره هویت زا
و منش ساز خود ،وارد حوزه استحفاظی دیگر
کاراکترها می کند؛ چنانچه کاراکترها برای
روند قصه ممکن است به زندگی هم سرک
بکشــند؛ به ناچار به یکدیگر دروغ بگویند؛
همدیگر را ازار دهند و یا از پیروزی رقیبشان
وســیله ای تخریب کنند و از حسادت پشت
لب گاز بگیرند.
تمامی این نکات مثبت اگــر از طراح اعظم
روایت ،پرده پوشــی نکند موردی ندارد اما
اگــر چنین نشــود ،قصه بســان «پایتخت
»6در موقعیت ســازی تمــام و کمال خود
الکن می ماند؛ مســتاصل می شود و به جای
همذات پنداری هایی همسو با جایگاه و ارزش
کاراکتر ،موضع می گیرد و در جامه ای شِ به
نقد در شبهه مستغرق می ماند.
از عوامل و بازیگران خوب و بسیار بااستعداد
سریال که کامال به عینیت کامل نقش ،خود
را باور دارند و نقششــان را زندگی کرده اند
دگردیســی قوام یافته
و عمال بر یک مــدار
ِ
بسان انسان های حقیقی؛ پله ها را یکی یکی
پشت سر می گذارند .به سبب فیلمنامه های
درخشان مرحوم «خشایار الوند» و «محسن
تنابنده» -تجربه گرایی می کنند و این حس
را با مخاطب شریک می شوند نیز میتوان به
درستی اکت و باورپذیری نسبی شخصیت ها
ِ
در وهله اجرا رسید .به همین سبب «پایتخت
»6را می توان جزو معدود اثار سرگرم کننده
و مفرحی دید کــه بااینکه چفت و بســتی
چندان قوام یافته و عقلی به تناســب وجود
شخصیت ها در ادغامشان به مضمون داستان
دیده نمی شــود ،می توان ان را اثری دانست
که دغدغه دارد ،شعار نمی دهد ،اهل تظاهر و
تساهل نیست و بااینکه یکی از بازوان نگارشی
خود« ،خشایار الوند» فقید را از دست داده
است اما همچنان می تواند کشان کشان خود
را به مقصد ممزوج بــا انگاره های اجتماعی
و نقادانه خود برســاند .بااینکه ممکن است
شخصیت ها هرکدام با گسستی وجودی به
نسبت کدهای مقرر شــده در پرسوناژ خود
مواجه شــوند اما همچنان می توان سیطره
روایی «پایتخت »6را بــر خالف «پایتخت
- »5کــه اساســا از دل موقعیتی خطیر که
محیطی شاد و توریستی را مبدل به محیطی
خفقان زده و جنگی ،با هوش خود می کند-
متمایز ،رئالیستی تر و امروزی تر دانست.
یکی از بزرگ تریــن حفره های «پایتخت
»6جایگشت غلط شــخصیت ها به تناسب
پرسوناژشان اســت؛ به عبارت دیگر منیت و
منزلت و شان و شخصیتی که در این سلسله
مجموعه ها برای تک تک این شخصیت ها به
صورت دومینووار و پله پله کدگذاری شــده
بــوده را فیلمنامه «پایتخت »6با تناســب
41
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 38
زیر ذره بین
به تغییر ج ّوی یک کاراکتر مانند «ارســطو
عامل» برهــم می زند که مطلقــا منطقی و
قابل باور نیست ،شــماتیک قیصرگونه او به
هنگام ورود از این فصــل می تواند عالوه بر
رجعت به یکی از فیلم هــای قبل از انقالب
بســتر خوبی را از تحول ان پرسوناژ قدیمی
«ارســطو» به مخاطــب انتقال دهــد اما
هرگــز نمی تواند منحنی شــخصیت وی را
در خروج از زندان بــرای مخاطب ملموس
ســازد؛ او زندان رفتــه ،برگشــته و اکنون
هیچ تغییری نکرده اســت و تنها پز حبس
کشیدن را می دهد؛ چون تیپ است و گویی
فیلمنامه نویس عامدانــه برای وی محیطی
صوری تراشیده است که برای قسمت های
بعد بتواند دیالوگ هایی در دهان وی بیندازد
و ( ُگلُ ..گل) کنــد .از ان طرف شــخصیت
«نقی معمولی» که درســت است «محسن
تنابنده» این شخصیت را عالی بازی می کند
و خود بست ِر شکل گیری این نقش را سلسله
مشــخص یکی از اقــوام خویش
رفتارهای
ِ
دانسته اســت مطلقا تغییری در سکنات و
وجناتش دیده نمی شود که هیچ...؛ بلکه در
پرسوناژهایش پسرفت نیز داشته است.
بااینکــه فیلمنامه ،علنا در تیپ ســازی
تســامح یک
شــخصیت های داستانش به
ِ
کمدیادل ارتۀ ایرانیزه شــده شــبیه است؛
انچنان که همه شــخصیت ها با ویژگی های
تک خطــی و تک بعدی خود ثابت هســتند
و تنهــا این موقعیت ها هســتند کــه برای
انان رویداد می تراشــند و تغییر می کند تا
کاراکترها به تناســب روحیــه و رفتارهای
کلیت گرای خود واکنش هایی گاها کمیک
نشــان دهند اما به خوبــی می تواند در دل
کدهای ارائه شــده از ق َِبل خود نیز خالقیت
به خرج دهد -امــا نمی دهد -چنانچه گویی
«محســن تنابنده» با نبود یکی از دو بازوی
قدرتمند نگارش در فیلمنامه «پایتخت»-به
ایرونی [طنزهجوگونه
ناچار طریقت روایت
ِ
برخاســته از موقعیــت] خــود را در حــد
شــوخی ها وطعنه های کالمی بــه گونه ای
سســت و َرکا َکت امیــز تنــزل می دهد که
خرده پرسوناژهای قبلی کاراکتر نیز این بار
معکوس جلوه می کنند و ابدا نخ نما نیستند و
این می تواند ُحسن متن تلقی شود.
درست است که اساسا کاراکترها به تناسب
ســنجی های خطیری که «محسن
موقعیت
ِ
صحیــح برخی
تنابنــده» با جای گــذاری
ِ
فضاســازی های روایی کاراکترها ،استاندارد
شمولی رفتار انان را با بازتابی از
حس و جهان
ِ
واقعیت با شوخی های سطح باال و زبان مردم
عامه پوشش داده است تا خال نبود «خشایار
کالمی مبتنی
الوند» به تناسب جنس کمدیِ
ِ
ِ
سبک ان مرحوم حفظ شود؛ اما
بر چارچوب
از طرفی به کالبد پوسته ای شخصیت ها ضربه
زده است و همین امر «پایتخت »6را دارای
نویسند ه ای نهفته میکند و تعارضی -حتی
از حیث وجودیِ برخی شــخصیت ها -میان
زبان
انچه که دیده شده و انچه که نیت را بر ِ
سازندگان می اورد به وجود می اورد .به عنوان
مثال :اگر بخواهیم عمال حضور شــخصیت
به تناسب
سنجی های
موقعیت
ِ
خطیر«محسن
تنابنده» با
صحیح
جای گذاری
ِ
برخی فضاسازی های
روایی کاراکترها،
استاندارد حس و
شمولی رفتار،
جهان
ِ
انان را با بازتابی از
واقعیت با شوخی های
سطح باال و زبان
مردم عامه پوشش
داده است تا خال
نبود «خشایار الوند»
به تناسب جنس
کالمی مبتنی
کمدی
ِ
ِ
ِ
سبک ان
بر چارچوب
مرحوم حفظ شود
«بهتاش» را که در این فصل بســیار بهتر از
فصل قبل مخاطب با او به کاتارسیسم میرسد،
به واسطه حضور و فعلیت مادرش «فهیمه» و
دو کاراکتر «سارا و نیکا» ریشه یابی کنیم مثل
«فهیمه» که با شغلش به عنوان ارایشگر تغییر
اینچنینی رفتار ،پوشاک و سکناتش به طور
ِ
ملموس مشخص نمی شود؛ و یا ان دو دختر
که بسیار دفرمه و کارت پستالی بازی می کنند
و هر از گاهی با بزرگترهــای خود دیالوگی
خنثی و بدون میمیک می گویند و به دیگران
بصورت نامحسوس توهین می کنند تا صرفا
مخاطب چشمانش به انان نیز بیفتد ،هرگز
حضور ملموس «بهتاش» را به عنوان پسر اول
«فهیمه» نمیتوانیم حس کنیم که او کجایی
است؟ چقدر منیت دارد؟ و چقدر در پرستیژ
خودش کوشایی به خرج داده است؟ از طرفی
ما از شــماتیک این خانواده با تمامی ارکان و
اجزایش انجام وظیفــه نمی بینیم؛ از «هما»
در «پایتخت »6به نســبت تمامــی اُولدرم
بُولدرم هایش مادرانگی حس نمی کنیم ،هرگز
نمی بینیم که به صورت حســی و دغدغه مند
مادری کنــد« .نقی» نیز بــرای خانواده اش
پدرانگی
شــماتیک یک پدر را نمی سازد و از
ِ
خود مایه نمی گذارد؛ چــرا که فیلمنامه صفا
و صمیمیت یک خانواده متعهد را به نســبت
رکن قائم بالذات تک تک کاراکترها
وظایف هر ِ
به صورت حسی نمی سازد و همین امر به طور
کلی شالوده ،کارکرد و جنس روایت سریال را
زبانی از جنس
بیشتر لعابی موقعیت محور با
ِ
مردم عامه می دهد. صفحه 39
EHSAN KARAMI
گفت وگو با احسان کرمی درباره راه های یافتن
استعداد و تاثیر بیان موثر در بازی
با هیچ کس جز خودم
جنگ ندارم!
به هیچ عنوان قصد بازگشت به تلویزیون را ندارم
43
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399
عکس شهپر ارمات
پریسا سادات خضرایی« :جنگجویی که هیچ وقت خسته نمی شود!»؛
شاید بهترین جمله برای معرفی احسان کرمی همین باشد .بازیگری
که تجربه خوانندگی ،اجرا ،صداپیشگی ،گویندگی و نویسندگی برای
رادیو را در کارنامه دارد و به گفته خودش برای رسیدن به جایگاه فعلی رنج و مرارت
بسیاری را پشت سر گذاشته است .به بهانه سریال «هم گناه» با او به گفت وگو
نشسته ایم که در ادامه ان را می خوانید. صفحه 40
چهره ماه
از انجایــی کــه گفت وگوهــای مــا
موضوع محور و بدون تاریخ انقضاست،
به بهانه «هم گناه» درباره یافتن استعداد،
نقش گویش و بیان موثر در بازی و تاثیر
اجرا در بازیگری با شما صحبت می کنیم.
تمام تالش من بر این اســت که اجرا هیچ تاثیری
در بازی ام نگذارد .اگر قرار بود همان کاری را که در
اجرا می کردم حاال در بازیگری انجام دهم ،این یک
نقطه ضعف بزرگ محسوب می شد و اصال دیگر چه
نیازی بود که وارد حوز ه بازیگری شوم .کار اجرا هیچ
تاثیری در بازیگری من نداشته و نباید داشته باشد.
هر کسی که کار اجرا را دنبال می کند ،باید یک سری
اصول و قواعد حرفه ای اجرای تلویزیونی را رعایت
کند و برای کســی که در رادیو کار می کند قواعد
با تلویزیون بسیار متفاوت اســت .برای کسی هم
که بازی می کند باز اصول دیگری وجود دارد .من
حتی زمانی که مجری بودم و همزمان کار تئاتر را
شروع کرده بودم ،دور ه بدن و بیان برای تئاتر را نزد
میکائیل شهرستانی گذراندم .بیان و گویش موثر
در بازی یک امر جداگانه اســت و ما وقتی در قرن
بیســت و یکم از بیــان موثر صحبــت می کنیم،
منظورمان فقط حرف زدن خوب و تاثیرگذار نیست.
چون بیان به خصوص در بازی ،مجموعه ای از عوامل
را در برمی گیرد که شامل سکوت ،زبان بدن و خود
کالم اســت تا بتواند تاثیرگذاری حسی بیشتری
داشته باشــد و منظور من از بیان در بازی همین
است .این مساله نه تنها در بازی من ،بلکه در بازی هر
بازیگری نقش بسیار جدی و مهمی دارد.
فکر می کنم هر ادمی می تواند استعدادهای خودش
را کشف کند به شــرطی که کمی واقع بین باشد.
خیلی ها به بــازی کردن و خوانــدن ،صرفا عالقه
دارند و مــا هیچ اســتعدادی در ان ها نمی بینیم و
همین موضوع به فجایعی منتج می شود که گاهی
اوقات در فضای اینســتاگرام شــاهدش هستیم؛
مثال می بینیم که یک نفر با خوانندگی ،نوازندگی
و حتی بازیگری اش متاســفانه مضحکه می شود.
هم ه ابزارهایی که هر انسانی در اختیار دارد را یک
بازیگر هم دارد ولی از ان هــا در جهت بازی کردن
استفاده می کند و شــاید به همین سبب است که
بازیگری به نظر ساده می اید؛ مثال ال پاچینو هم از
همان دست ،نگاه و بیان استفاده می کند .اگر کسی
نحو ه به خدمت گرفتن این ابزار را بلد باشد یا زمینه
بروزش را داشته باشد یک ادم مستعد است که باید
پرورش پیدا کند.
من تئاتر را تقریبا همزمان با رادیو اغاز
کردم .چند ماه بعــد از اینکه وارد رادیو
شدم به تشــویق میثم عبدی به تئاتر
پیوستم و از روز اول مبنا بر این بود که من
ان کاری را که در رادیو انجام می دهم ،در
تئاتر انجام ندهم و اصال قرار هم نبود که
این اتفاق بیفتد.
روزهــای اول بود و مــن تجرب ه کمتری داشــتم،
بنابراین خیلی دشــوار بود کــه روی صحن ه تئاتر
شبیه گوینده ها نشوم ،اما باالخره بعد از کلی مرارت
توانستم این تفکیک را قائل شــوم .اگر قرار بود در
این کار موفق نشوم ،قاعدتا خودم همان موقع باید
متوجه می شدم .بعد از اینکه وارد عرص ه تئاتر شدم
خیلی سریع با اصغر دشتی و محمد رحمانیان کار
کردم که مقول ه تئاتر و بازی برای ان ها بسیار جدی
است .کار با این ادم ها به من نشان می داد که ظاهرا
اصول و قواعد اولی ه تئاتر را درست رعایت می کنم.
بعد از ان بزرگان دیگری این شانس را به من دادند
که در کارهای ان ها بازی کنم و در ادامه عضو ثابت
گروه محمد رحمانیان (گروه تئاتر پرچین) شدم.
شما استعدادهای زیادی دارید که رفته
رفته ان ها را پیدا کردیــد ،مثل اجرای
رادیویی ،نوشــتن ،اجرای تلویزیونی،
بازی ،خوانندگی ،نواختن و . ...خیلی از
ادم ها استعدادهایشان را پیدا می کنند اما
دنبال ان نمی روند .در قدم اول می خواهیم
بپرسیم زمان کشف این استعدادها ایا
کسانی بودند که شما را به پیگیری ان ها
ترغیــب کنند و ایــا هدف گذاری های
درستی انجام می دادید؟
من این مشکل را اول از همه در سیستم اموزشی
کشور می بینم .اگر از طریق اموزش درست ،به موقع
وارد حیطه اســتعدادهای خودم می شدم؛ خیلی
زودتر از بیست و شــش ،هفت سالگی می توانستم
توانایی ام را بروز دهم .سیســتم اموزشــی کشور
ما در مدارس مدام در حال تغییر اســت و هنوز به
ثبات نرســیده و بسیار بیمار اســت .این ماجرا در
دانشگاه ها یک مقدار سامان می گیرد اما چه فایده؟
چرا که ابتدا باید از مدارس شروع کرد و این از نظر
من ایراد اول اســت .بعضی ها نمی توانند به دنبال
استعداد خود بروند چون توان گذران زندگی شان
را ندارند .من یک مسیر خیلی سخت را پشت سر
گذاشتم؛ خانواد ه مرا حمایت می کرد اما با این حال
به اصرار جدی پدر و مادرم و با اینکه نیازی هم نبود،
از پانزده ســالگی کار می کردم .زمانی که تصمیم
گرفتم به دنبال اســتعدادهایم بروم ،قدم های اول
بســیار هولناک بودند ،به دلیل اینکه با هزار و یک
گرفتاری توانستم در تست رادیو شرکت کنم و در
ان تست قبول شدم .تازه ازدواج کرده بودم و زندگی
بســیار پرهزینه بود و من اصرار داشــتم که بدون
کمک گرفتن از کسی ،روی پای خودمان بایستیم
و همسرم در این راه بسیار به من کمک کرد .من ان
زمان مغاز ه کریستال فروشی داشتم و خیلی شرایط
دشواری بود .بعد وارد رادیو شــدم و انجا با حقوق
بسیار اندک ،شروع به کار کردم .مدام باید تمرین
و مطالعه می کردم ،تئاتــر می دیدم و وقت فراوانی
را برای این کار می گذاشتم اما وقتی عشق و عالقه
باشد همه این کارها انجام می شود .قطعا پیگیری
تاثیر بسیاری دارد .من از ژاله صادقیان سوال کردم
که این میزان سواد و تسلطش بر ادبیات فارسی از
کجا می اید و او در جواب گفت« :کار نیکوکردن از
پر کردن است»؛ یعنی فقط تمرین و مرارت فراوان.
کار هنر ،مرارت ،رنج و زحمت فراوانی را می طلبد و
بسیار دشوار و پیچید ه است.
درمورد هدف گذاری هم باید بگویم من هیچ وقت به
این فکر نکردم که یک سوپر استار و سلبریتی شوم
و ادمی باشم که همه مرا بشناسند؛ صرفا به واسطه
اینکه از کار هنری غرق در لذت می شوم همیشه دلم
می خواست ان را انجام بدهم و فکر می کنم این تنها
کار در جهان است که می توانم انجامش دهم چرا صفحه 41
که هر پدید ه هنری مرا به شــدت مجذوب خودش
می کند .هیچ وقت هدفی نداشته ام که بگویم یک روز
به فالن نقطه می رسم؛ هر کسی رویاهایی دارد اما
این با هدف فرق می کند .من همواره هدفم این بوده
که کار هنری خوب انجام دهم و وقتی هدف شما این
باشد ،خیلی از کارها را انجام نمی دهید .کارهایی که
شاید اگر انجام داده بودم االن به لحاظ مالی در یک
شرایط فوق العاده قرار می گرفتم؛ اما چون از نظر من
کار هنری حتی متوسطی هم نبود ،انجامش ندادم و
از این بابت بسیار خوشحال و راضی هستم .در حال
حاضر که موفق تر هستم بیشتر تشویق می شوم! من
تقریباً از نه سالگی ،شاید حتی زودتر به کار هنری رو
اوردم اما هیچ وقت تشویق ویژه ای نشدم و همیشه
یک تشویق خیلی معمولی از سوی خانواده دریافت
کرده ام.
برای موفقیت در شــاخه های مختلف
روحیه جنگجویی الزم است .ایا روحیه
جنگجویی در شما بیشتر برای رسیدن
به خواسته هایتان وجود دارد یا ممارست و
تعامل با ادم ها در راستای ان هدف؟
حس جنگجویی در من بســیار زیاد است ،ان هم
در جنگ با خودم .من با هیچکس جز خودم جنگ
ندارم؛ اینکه بجنگم و خسته نشوم ،بجنگم و روحیه ام
را از دست ندهم ،بجنگم و خیلی صبر کنم .همیشه
در حال صبر کردن هستم و این بزرگ ترین جنگی
است که با خودم دارم .این خواستن و تمرین ،بسیار
برای من مهم اســت .تعامل با ادم ها از نظر من یک
بخش اصلی از هر کار هنری اســت .البته خیلی از
دوستان عزیز من هستند که با ادم ها تعامل زیادی
ندارند اما جذابیت رشت ه هنری ،تعامل با ادم هاست.
منتها تعامل با ادم ها را یک نکته ســاده می کند و
ان هم این است که شما بدانید دوست دارید با چه
ادم هایی کار کنید .من با یک ادم هایی هیچوقت کار
نکردم ،در صورتی که رابطه ی خوبی با هم داریم و به
یکدیگر احترام می گذاریم اما می دانم که کار کردن
با ان ها برای من ممکن نیســت و احتمال دارد که
احترام ها از بین برود .یا اینکه بعضی ها هستند که
شخصیت ان ها را بسیار دوست دارم ولی کار ان ها را
دوست ندارم .من یاد گرفته ام با کسانی کار کنم که
در چارچوب باورها و ارزش هایی که برای کار خودم
به ان ها معتقد هستم ،فعالیت کنند ،بنابراین این
شانس را داشته ام که در تلویزیون ،رادیو ،تئاتر ،عرصه
تصویر و بازیگری با ادم های محدود اما بسیار درجه
یک و حرفه ای کار کنم .این خیلی مهم است که ادم
با پیشنهاد همه از خود بیخود نشود و به هم ه ان ها
پاسخ مثبت ندهد .من خیلی عالقه دارم که در عرصه
سینما بیشتر فعال باشم اما تا به حال ،حداقل در یک
سال گذشته سه فیلم نقش اول را رد کرده ام؛ صرفا
به دلیل اینکه فیلمنامه یا جهان بینی فیلمسازش را
دوست نداشتم .این دلیل شاید به ظاهر ساده بیاید اما
به نظر من بسیار مهم است.
در مسیری که شما در ان گام برداشتید
موانع زیــادی از ســمت ادم هایی که
ترمز ایجاد می کنند دیده می شــود .چه
زمانی بی اعتنایی بــه موانع و حرف ها و
سختی های ایجاد شده برای شما حکم
بزنگاهی را گرفت که حس کردید باید
با رامبد جوان در
ابتدا کار کردم و بعد
دوست
شدم و مدت هاست
که خیلی با هم
صمیمی هستیم
ولی من هیچوقت در
فیلم های ســینمایی
رامبد
بازی نکرده ام .حتما
اگر یک روز انقدر
خوب باشم
که رامبد بخواهد از
من استفاده کند،
خودش از من
دعوت میکند.
هیچوقت در زندگی
به جز یک نفر از
کسی نخواسته ام که
با من کار کند؛ ان یک
نفر هم
نازنین سهامی زاده
بوده است
چند پله پیشرفت کنید؟
من از نصیحت های پدرم این را یاد گرفته بودم که
باید پله پله باال رفت و نمی شــود یک دفعه به اوج
رسید .در هر کاری ،اگر می خواهی بمانی باید پله
پله باال بروی .بله ،طبیعتــا به هر حیطه ای که وارد
شدم تقریبا مثل هم ه مبتدی هایی که وارد عرصه ای
می شوند مشکالتی داشتم .به طور کلی وقتی وارد
حرفه هنر می شــوی ،اول نادیده ات می گیرند اما
یک عده در همان لحظه ها حواسشان به تو هست
که اتفاقا مهم همین چند نفری هســتند که تو را
می بینند .بعد ارام ارام عده ای شــروع می کنند به
سنگ انداختن اما اگر کارت را درست انجام بدهی،
ان عده هم با تو موافق می شوند .واقعیت این است
که اگر بدانید قرار است چه کاری انجام بدهید ،نظر
هیچکس مهم نیست .وارد هر حرفه ای که می شوید،
در ابتدا اصول ان حرفه را به شــما یاد می دهند که
باید ان ها را همیشه به خاطر داشته باشید و رعایت
کنید ،چون این اولین قدم اســت و حکم اجر اول
سنگ بنایی را دارد که داریم روی ان کار می کنید.
اگر این اصول را رعایت کنید ،همیشه می توانید به
اصالت های خودتان بازگردید .شــاید این جمله به
ظاهر شــعاری بیاید ولی در مورد من کامال صدق
می کند و این کاری است که همیشه انجام داده ام.
وقتی شما اصول کارتان را رعایت می کنید ،نه حذف
می شوید و نه سنگی جلودار پیشرفت شما می شود.
کما اینکه در تمام این سال ها تلویزیون بارها و بارها
من را حذف کرد و دســت اخر گفتــم که دیگر با
تلویزیون کار نمی کنم و خیلی حرفه ای کار اصلی
خودم را که بازیگری بود پیش گرفتم .سعی کردم
که در حرفه ام حواسم به دیگران باشد و خودم جزو
همان کسانی باشم که توانمندی ادم ها را می بیند.
شما تعامالت خیلی خوبی با هنرمندان
دارید .این تعامالت را بــه تعمد برای
پیشــرفت در کارتان ایجاد کردید یا
استعداد ارتباطات خوب را هم می توان
به دیگر استعدادهای شما اضافه کرد؟
من در برقــراری ارتباط با ادم ها به شــدت موفق
هدیه خداوندی است .ظاهرا از دو
هستم و این یک
سالگی همینطور بوده ام و با هم ه ادم ها خوب ارتباط
می گرفتم و به اصطالح با کسی غریبگی نمی کردم
و همین موضوع باعث شده اســت دوستان بسیار
زیادی داشته باشــم .رابط ه من با بچه های سینما
گاهی اوقات برای خودم هم عجیب است .برای مثال
دو نفر از دوســتان من در عالم سینما و تئاتر اصال
با هم خوب نیستند و همه این موضوع را می دانند
ولی هر دو از دوستان بسیار صمیمی من هستند.
جالب است بدانید که من با اغلب این بچه ها اتفاقا
فقط دوستی دارم و همکاری نکرده ام .به طور مثال
با رامبد جوان در ابتدا کار کردم و بعد دوست شدم
و مدت هاست که خیلی با هم صمیمی هستیم ولی
من هیچ وقت در فیلم های ســینمایی رامبد بازی
نکرده ام .حتما اگر یک روز انقدر خوب باشــم که
رامبد بخواهد از من اســتفاده کند ،خودش از من
دعوت می کند .هیچ وقت در زندگی به جز یک نفر از
کسی نخواسته ام که با من کار کند؛ ان یک نفر هم
نازنین سهامی زاده بوده است .قبل از اینکه خودشان
را ببینم ،نمایش «چشم در برابر چشم» را از ایشان
دیدم و گفتم که من دوست دارم با شما کار کنم .این
اتفاق افتاد و من در نمایش «مانوس» برای او بازی
کردم و کاندید بهترین بازیگر جشنواره تئاتر فجر
شدم .بنابراین در دوستی هایم هیچ وقت نشده که از
بچه ها بخواهم حواسشان به من باشد و مرا سر کار
ببرند .من تالش می کنم کارم را انجام بدهم تا یک
روز ان ها هم از من دعوت کنند کما اینکه بعضی از
ان ها این کار را کرده اند.
این ارتباط ها چقدر به دیده شــدن و
معرفی شما به پروژه ها کمک می کند؟
زمانی که نیاز بود در حرفه ام دیده و مطرح شوم ،فقط
با تالش خودم این کار را کردم .من اولین باری که به
رادیو رفتم تست دادم و برای اولین برنام ه تلویزیونی
هم که نامش «نقــره» بود ،بدون اینکه کســی را
بشناسم تست دادم .بنابراین در سال های اول هیچ
45
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 42
چهره ماه
کدام از این ارتباط ها را نداشــتم که بخواهد به من
کمک کند .االن هم با وجود ارتباطات بسیار نزدیکی
که دارم ،می بینید که معموال در فیلم ها و تئاترهای
دوستانم نیستم .به طور مثال من هیچ وقت در یک
تئاتر با هوتن شکیبا به عنوان یک دوست همبازی
نبوده ام .البته پروژه هایی هم بود ه که دوســتانم از
من خواســته اند تا به ان ها ملحق شــوم و من این
کار را کرده ام؛ اما جالب است بدانید که دقیقه نود
بوده است! یعنی یک بازیگر به هر دلیلی کنار گذاشته
شده و بعد به طور مثال ازاده صمدی با من تماس
گرفته و خواســته تا در «ایس لند» حضور داشته
باشــم .یا در مورد نمایش دوست داشتنی «مری
پاپینز» ،قرار نبود من در این نقش باشم و اخرین
کسی بودم که به گروه اضافه شدم و فقط 10جلسه
تمرین کردم .به هر حال ایــن ارتباطات بین همه
وجود دارد اما تا به امروز من هیچ وقت از ان استفاده
نکرده ام و به کســی نگفته ام که مرا ســر کار ببرد.
بهروز شعیبی با من قرارداد بست و بعد تلویزیون مرا
ممنوع التصویر کرد و نتوانســتم در سریال «پرده
نشین» بازی کنم؛ این ماجرا تمام شد و دیگر پیش
نیامد که با او کار کنم.
از کدام استعداد خودتان به وجد می ایید و
به خاطر ان به خودتان افرین می گویید؟
خیلی کم پیش می اید که از نظر خودم یک کاری
را انقدر خوب انجام بدهم که به خودم افرین بگویم!
این مســاله انقدر کم اتفاق می افتد که حتی یادم
نمی اید اخرین بار کی بوده اما پیش امده که خوب
بخوانم و بعد احساس رضایت کرده باشم و یا گاهی
اوقات چیزی نوشته ام و خیلی خوشحال شده ام .ان
زمان که برای رادیو می نوشتم این اتفاق بیشتر بروز
می کرد؛ ولی اینکه بگویم از یک استعدادم خیلی به
وجد می ایم و به خودم افرین می گویم نه ،اینطور
ادمی نیستم.
نقش امین در «هم گناه» به لحاظ سنی
باورپذیر نیست ،شاید چون پارتنر شما
به درستی انتخاب نشده باشد .شما از
ابتدا برای همین نقش انتخاب شدید یا
پیشــنهاد دیگری هم مطرح شد و بعد
امین را پذیرفتید؟
در مورد نقش امیــن ،من فاصل ه ســنی زیادی با
روشنک گرامی ندارم و این نظر شما را من از شخص
دیگری نشنیده ام اما حتما شــما این را از چند نفر
شنیده اید که می گویید .من اولین کسی بودم که
برای یک نقش در سریال «هم گناه» با من صحبت
شد .چیزی نزدیک به چهار سال پیش بود که محسن
کیایی به من گفت مشغول نگارش فیلمنامه ای است
و درحال نوشتن یک نقش برای من است و من از این
بابت بسیار خوشحال شدم .ماجرا مسکوت ماند تا
اینکه سال گذشته او فیلمنامه را برای من فرستاد و
خیلی ان را دوست داشتم .پیشنهاد نقش دیگری به
جز امین ،هیچ وقت مطرح نشده بود و از ابتدا همین
نقش به من پیشنهاد شد.
تجربه اوازخواندن شما چقدر در اینکه
برای این نقش انتخاب شــوید تاثیر
داشت و ایا پیش از این رفاقت و رابطه ای
با برادران کیایی داشتید؟
نه ،رفاقــت و رابطه نبود ه اما فکــر می کنم که اواز
خواندن حتما تاثیر داشته اســت .به هر حال ان ها
برای این نقــش به بازیگری نیاز داشــتند که اواز
بخواند و من این ویژگی را داشتم و مطمئن هستم
که رفاقت باعث نشده تا من برای این نقش انتخاب
شوم.
در همین ســریال «هم گناه» برخی از
همکاران شــما در سبک و فرم دیگری
بازی می کنند که بازی انها مشــخص
اســت .این در متدی از بازیگری قبول
شده اســت و در متد دیگری هم بازی
رئال و واقعی جلوه درست تری به بازیگر
می دهد .شــما در نقــش امین تالش
قابل تحسینی برای واقعی بازی کردن
داشتید .این چیزی ا ســت که از شما
خواسته شده بود یا سبک فکری شما در
اجرای نقش به این سمت کشیده شد؟
من فکر نمی کنم کسی متد یا شیو ه بازیگری ویژه ای
را جدای از گروه پیش گرفته باشد .جنس بازیگریِ
دیگری هســت که بین بازیگر و کارگردان اتفاق
می افتد و دلیل بخشــی از ان ،فیلمنامه است؛ در
ادامه می بینید که شــاید الزم بوده تا این جنس از
بازی انتخاب شود .من نمی توام راجع به بازی بقیه
نظر بدهم اما در مورد خودم باید بگویم که مصطفی
کیایی بازیگردان بسیار باهوش و خوبی است و بازی
بازیگران را پاالیش می کنــد و اضافات را می گیرد.
به هر حال بازیگر خیلی وقت ها دوست دارد بازی
کند اما مصطفی این را از من گرفت .در جلســات
اول تمرین ،طوری پیش می رفتیم که من می گفتم
این ســکانس را باید اینطور بازی کنم اما می دیدم
مصطفی ان را خیلی ســاده می کرد .این شیوه ای
است که او می پسندد و خیلی رئالیستی بازی کردن
بسیار سخت اســت .او در روزهای اول مدام از من
می خواست رئالیستی بازی کنم و من تمام تالشم را
کردم که تا حد امکان از فرم و جنس بازی ام در تئاتر
فاصله بگیرم و بازی رئال تری ارائه دهم که خدا را
شکر انگار این اتفاق افتاده که شما هم محبت دارید
و این را می گویید.
جزئیات نقش چیزی است که
خیلی کم پیش
می اید که از نظر
خودم یک کاری را
انقدر خوب انجام
بدهم که به خودم
افرین بگویم! این
مســاله انقدر کم
اتفاق می افتد که
حتی یادم نمیاید
اخرین بار کی بوده
اما پیش امده که
خوب بخوانم و بعد
احساس رضایت
کرده باشم و یا
گاهی اوقات چیزی
نوشته ام و خیلی
خوشحال شدهام.
ان زمان که برای
رادیو مینوشتم
این اتفاق بیشتر
بروز می کرد؛ ولی
اینکه بگویم از یک
استعدادم خیلی
به وجد می ایم و
به خودم افرین
می گویم نه ،این طور
ادمی نیستم.
معموال در کاراکترهای اغلب سریال ها
رعایت نمی شود ،جزئیات به معنی اینکه
وقتی بازیگر دیالوگ ندارد چه رفتار بدنی
داشته باشــد یا چه کارهایی برایش در
نظر گرفته شده باشد تا جلوه طبیعی پیدا
کند .در بازی شما این بازی در لحظات
بی دیالوگ دیده می شود و یکی از دالیل
واقعی درامدن بازی شــما هم می تواند
همین باشد ،قبول دارید؟
من بابت این ســوال خیلی خوشحال هستم چون
حتما این مســاله دیده شــده که االن این را از من
می پرســید .به هر حال تماشاچی بیشتر کسانی را
می بیند که دیالوگ و یا اکت ویژه ای دارند اما در این
صحنه ها حواســش به کاراکتری که گوش ه تصویر
نشسته و دیالوگش را گفته ،نیست .به نظرم وقتی
صحبت از بازی رئالیستی و بیان در بازی می شود،
بخشی از ان همین سکوت و بازی در سکوت است.
وقتی می گویم مصطفی کیایی از من می خواســت
رئالیســتی بازی کنم ،این فقط در گویش من نبود
و در همه چیز باید به چشم می امد .من اتفاقا خیلی
زیاد به این بازی های چند ثانیه ای اهمیت می دهم و
هم ه این بازی ها را نگاه می کنم؛ بنابراین سعی کردم
در این مواقع ،بازی رئالیستی و طبیعی به نظر بیاید و
حرف شما را کامال قبول دارم.
چقدر درباره این موضوع با کارگردان و
نویسنده کار صحبت می کردید؟
راجع به این بازی های در سکوت ،یادم نمی اید که با
کارگردان صحبت کرده باشیم.
نکته دیگر شکل درســت ادای کلمات
در این نقش است که شاید در کارهای
قبلی تان هم وجود داشت اما اینجا ویژه تر
به ان پرداختید ،نه به سمت سخت بیان
کردن پیش رفتید و نه سرسری اداکردن
واژه ها ،این ویژگی برای شــما چقدر در
اجرای نقش اولویت دارد و ایا به ان فکر
یا برای ان تمرین می کنید؟
من انجا ویژه تر به این موضوع نپرداختم اما شــاید
بیشتر دیده شده است؛ مثال در سریال «هیات مدیره»
هم بیان من به همین شکل بود .قرار بر این بود که من
امین دربندی را کامال رئالیستی بازی کنم؛ مثل هدیه
تهرانی ،سوگل خلیق ،محسن کیایی و بچه هایی که
کامال رئالیستی به نقششان پرداخت ه بودند .تمرینی
برای بیان رئالیستی نبود و من فقط سعی می کردم
جزئیات یک نقش را در یک قالب کامال رئالیستی در
بیاورم .هم ه ما بیان رئالیستی داریم؛ یعنی استادهای
بزرگ بیان هم وقتی مثال خرید یا رانندگی می کنند
بیان خیلی راحت ،واقعی و رئالــی دارند ،بنابراین
تمرین ویژه ای در کار نبود.
شما در همین راستا کارگاهی به نام بیان
موثر دارید ،فکر می کنید این مهارت چقدر
در میان بازیگران ما وجود دارد و رعایت
می شود؟
فکر می کنم مشــکل ما این اســت که حرف های
همدیگــر را نمی فهمیم؛ دقت نمی کنیم و ســعی
نمی کنیم بر احساســات همدیگر تاثیــر بگذاریم.
می توانم بگویم که بازیگران تئاتــری ما اغلب این
مساله را رعایت می کنند و سعی می کنند که بیان صفحه 43
پالوده و تاثیرگذاری داشــته باشــند اما در سینما
بازیگران زیادی را داریم که روی بیان ان ها کار نشده
در حالی که این موضوع می تواند بسیار به ان ها کمک
کند .داشتن یک بیان بهتر می تواند ان ها را چندین
پله باالتر ببرد اما متاسفانه بعضی وقت ها در سینما
جدی گرفته نمی شــود .بیان موثر ،فقط درســت
ادا کردن کلمات و واژه ها نیســت .به طور خالصه
می توان گفت که کارکرد بیان موثر؛ تاثیر گذاشتن بر
احساسات ،عواطف و روحی ه ادم هاست که درست ادا
کردن واژه ها هم بخشی از ان خواهد بود.
نقدی که می تواند به پارتنر شــما وارد
باشد ،دقیقا در ارتباط با بیان موثر است،
ایا شــما در کارها به درســت درامدن
ویژگی های نقش در پارتنرتان هم توجه
می کنید؟
مقابل خیلی موثری است .ما
روشنک گرامی بازیگ ِر ِ
در بازیگری مقوله ای به اسم اهمیت نقش روبه رو یا
مقابل داریم که روشنک این را کامال اصولی رعایت
می کرد و به من بسیار کمک کرد .نحو ه بیان گرامی
یکی از ویژگی های شخصی اوست .او تئاتر کار کرده
و مقول ه بازیگری را خیلی خوب می شناســد .باقی
ماجراها را باید از کارگردان سوال کرد اما من به عنوان
یک پارتنر از همکاری با او بسیار راضی هستم و حتما
کارگردان هم کسی را با ویژگی های روشنک گرامی
می خواسته که در قسمت های بعد مشخص خواهد
شد چه اتفاقی برای این کاراکتر می افتد و اساسا چرا
او برای این نقش انتخاب شده است .فکر می کنم باید
یک مقدار صبر کرد و اتفاقاتی که برای این نقش در
طول سریال می افتد را زیر نظر گرفت و بعد دید که ایا
نقش نیکی ،نقش تاثیرگذاری هست یا نه.
توانایــی اجــرا در مال خــود کردن
میزانســن ها به عنــوان بازیگر چقدر
توانسته به شما در دیده شدن بیشتر در
قاب های دو یا چند نفره کمک کند؟
تمایلی به کار کردن
با تلویزیون ندارم.
یکی از دالیلش این
است که در طول
دوازده ،سیزده سال
شاید شش یا هفت
بار ممنوع التصویر
شــدم ،بدون اینکه
هیچ توضیحی در
موردش به من داده
شــود .بنابراین
حتی اگر این مشکل
رفع هم شده
باشــد ،از نظر من
هیچ تفاوتی ندارد
چرا که نمیخواهم با
تلویزیون و سازمان
صدا و سیما همکاری
داشته باشم.
من اجــرا را کامال جــدا از مقولــه بازیگری
می دانم ،اجرا هیچ نقشی در بازی من ندارد و
فکر می کنم نباید هم داشته باشد .میزانسن ها
را هم کارگردان می چینــد و از نظر من ،ما به
عنوان بازیگر حق نداریم میزانسنی را که قرار
نیست برای ما باشد مال خودمان کنیم .کافی
است در چارچوب ان چیزی که کارگردان به
عنوان یک بازیگر از شما می خواهد عمل کنید
و نقش را به درستی ایفا کنید ،در این صورت
قطعا در یک قاب دو نفــره و یا حتی یک قاب
شلوغ ،بیشتر دیده می شوید .استاد این چیزی
که شما می گویید اکبر عبدی است که در یک
میزانســن صد نفره هم دیده می شود؛ چون
ژنوم او بازیگر است و انقدر رئال و درست بازی
می کند که نمی توانید او را نادیده بگیرید .من
هیچ وقت سعی نکرده ام میزانسنی را که متعلق
به من نیســت از ان خود کنم و هیچ وقت هم
اجازه نداده ام میزانسی که قرار است برای من
باشد از دست من خارج شود .یعنی تالشم را
کرده ام و با خودم می گویم حاال که کارگردان
و فیلمنامه این میزانسن را برای من چیده اند،
باید برای من بماند و نقش از دست نرود.
ایا می توان اجرا را مکمل بازی دانست
و شومنی را هم یک سبک و نوع از بازی
تلقی کرد و به این نتیجه رسید کسانی که
مجریان خوبی هستند احتماال می توانند
در پاره ای از اوقات بازیگران خوبی هم
باشند؟
به ضرس قاطع می توانم بگویم که اینطور نیست.
بازیگری و اجرا هیچ ارتباطی به هــم ندارند و اگر
کســی فکر کند که چون مجری و شــومن خوبی
است حتما بازیگر خوبی هم می شود کامال اشتباه
می کند .کما اینکه بسیاری از دوستان بازیگر ما وارد
عرص ه اجرا شده اند و خب نتیج ه بدی هم داده است؛
بنابراین عکسش هم صادق است .اجرا هیچ ربطی به
بازیگری ندارد و من از گفت ه خودم مطمئن هستم.
هیچ ســبک و هیچ تلفیقی از این دو نمی تواند به
بازیگری کمک کند.
به اجرای دوبــاره و روتین در تلویزیون
فکر می کنیــد و ایا بازگشــت خواهید
داشت؟
هیچ وقت قصد بازگشت به تلویزیون را ندارم.
ســریال های پرشــمار و اجــرای برنامه های
مختلف تلویزیونی به من پیشنهاد شد و همین
پیشنهادات باعث شد تا من اعالم کنم که قصد
همکاری با تلویزیون را به دالیل متعدد ندارم.
مگر اینکه یک روزی تلویزیون و سازمان صدا
و سیما تغییر رویه دهند و مدیرانی بر سر کار
بیایند که دغدغه های فرهنگی داشته باشند؛
در این صورت می شود به ان فکر کرد ولی در
حال حاضر هیچ تمایلی برای حضور و پیگیری
حرفه اجرا در رادیو و تلویزیون ندارم .شــاید
به احتمال بســیار کــم ،روزی در یک برنامه
اینترنتی دیده شوم اما قصد اجرا و چشم اندازی
برای ان ندارم .ترجیح می دهم وقت خودم را
بیشتر در بازیگری و موسیقی صرف کنم.
مدتی دچار ممنوعیت شــدید ،ایا ان
مشکل مرتفع شده است؟
من در حال حاضر هیچ اطالعی ندارم که ایا مشکل
من رفع شده یا نشده است؛ به دلیل اینکه حتی اگر
رفع هم شده باشد تمایلی به کار کردن با تلویزیون
ندارم .یکی از دالیلش این است که در طول دوازده،
سیزده سال شاید شش یا هفت بار ممنوع التصویر
شــدم ،بدون اینکه هیچ توضیحی در موردش به
من داده شــود .بنابراین حتی اگر این مشکل رفع
هم شده باشــد ،از نظر من هیچ تفاوتی ندارد چرا
که نمی خواهم با تلویزیون و ســازمان صدا و سیما
همکاری داشته باشم.
47
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 44
قاب جادو
گفت وگو با سید محمدرضا خردمندان؛ کارگردان
مشکالتمالی،
پروژه های تلویزیون
را تحت تاثیر قرار
داده است
بازیگران تئاتر همراه هستند و ادا و اصول ندارند!
گروه تلویزیون :محمدرضا خردمندان از کارگردانان جوانی است که
چند سال قبل با فیلم تحسین شده «بیست و یک روز بعد» بر پرده
نقره ای سینما حاضر شد و مدتی پیش با سریال تلویزیونی «از
سرنوشت» باز هم به سراغ دغدغه های نوجوانان رفت و همین باعث شد تا با او
درباره مشکالت فعلی تولید سریال در تلویزیون ،تفاوت های مدیوم سینما با
تلویزیون و ...صحبت کنیم که در ادامه مشروح ان را می خوانید.
«از سرنوشت» ،اولین سریال شما بود
که در پخش هم با استقبال مواجه شد؛
ســختی های کار در کدام مدیوم برای
شما بیشتر است ؟ چقدر تفاوت در این
پروسه وجود دارد؟
در ساخت یک ســریال چون زمان طوالنی تری را
درگیر پروسه ساخت هســتید و حجم اطالعات
بیشتری در ان نسبت به سینما وجود دارد و از طرفی
به خاطر محدودیت زمانی تلویزیون و فشاری که به
شــما می اورد تا کار را به موقع برسانید و از طرف
دیگر بحث کمبود بودج ه کــه در تلویزیون وجود
دارد سختی های کار سریال بیشتر از کار کردن در
سینماست .اما این نکته را هم باید در نظر گرفت که
این ســریال برای من یک تجرب ه شروع بود .من از
فضای فیل ِم کوتاه می ایم و چون در ان فضا فشــار
زیادی را متحمل شده ام و یاد گرفته ام تا کمبودها
ت برطرف کنم ،ان تجربه ها به من کمک
را با خالقی
کرد تا در ســاخت ســریال هم بتوانم هر جا که با
کمبودها مواجه شدم برای جبران از خالقیت بهره
ببرم و همین موضوع باعث شد تا رشد کنم.
در مجمــوع تالش کردم تــا در ان مــدت زمان
اندکی که در اختیار داشتم و به لحاظ کیفی طبق
استانداردی که الزم بود ،کاری بسازم که مخاطب
را هم درگیر کند و از این جهت به نظرم اثر خوبی
شده است.
باتوجه بــه اینکــه در مدیوم های
مختلفــی کار کرده ایــد ،می توانید
بگویید که به عنوان یک کارگردان،
کار کردن در کدام مدیوم برای شما
جذاب تر بوده است؟
از روز اولی که کار حرفه ای را در فضای سینما شروع
کردم ،هیچ محدودیت و قاعد ه خاصی برای این که
در یک مدیوم مشخص کار کنم نداشتم .اگر کارنامه
کاری من را مشاهده کنید؛ مستند ،انیمیشن ،کار
کوتاه داستانی و ســینمایی را تجربه کرده ام و در
حال حاضر سریال کار می کنم .سعی کرده ام از همه
مدیوم هایی که می شود با ان ه ا کار کرد بهره ببرم.
اما این که چه می شود به سراغ انیمیشن ،مستند و
یا فیلم کوتاه می روم بستگی به ایده و فکری دارد که
ی که
می خواهم راجع به ان حرف بزنم و یا دغدغه ا
ذهن مرا به خود مشغول کرده است .مثال اگر نتوانم
حرفی را در فضای رئال بزنم ،به ســراغ انیمیشن
اینکه چه می شود
به سراغ انیمیشن،
مستند و یا فیلم کوتاه
می روم بستگی به
ایده و فکری دارد
که میخواهم راجع
به ان حرف بزنم و یا
دغدغه ای که ذهن
مرا به خود مشغول
کرده است .مثال اگر
نتوانم حرفی را در
فضای رئال بزنم ،به
ســراغ انیمیشن
میروم
می روم .نمی توانم به طور مشخص بگویم که کدام
مدیوم برای من جذاب تر اســت؛ بــرای من همه
مدیوم ها جذابیت های خاص خودشــان را دارند و
بســته به فکر ،حرف و ان مدلی که می خواهم یک
ماجرایی را روایت کنم به سراغ این مدیوم ها می روم.
تولید یک ســریال ان هم با شرایط
مالی فعلی سازمان کار سختی است.
چطور مجاب شدید که این ریسک را
برای ساخت یک سریال طوالنی برای
اولین بار در سازمان داشته باشید؟
اولین چیزی که در این کار مرا جذب کرد ،قصه ای
بود که با ان مواجه شــدم .به خصــوص اینکه «از
سرنوشت» یک فضای نوجوانان ه خیلی جدی داشت
که من فکر می کنم سال هاست در فضای تلویزیون
چنین فضایی تجربه نشــد ه و یا حداقل خیلی کم
تجرب ه شده اســت .یک تم رفاقتی در این قصه بود
که من خیلی ان را دوست داشتم ،یعنی تمی بود
که در «بیســت و یک روز بعد» هــم ان را در یک
اندازه کوچک تری اجرا کرده بودم و عالقه داشــتم
بتوانم ان را در بستر زمانی طوالنی تری هم روایت
کنم .بحث دوم امکانات مالی بود که به خصوص در
سال های گذشته در تلویزیون محدود شده است .بله
این مساله خیلی خیلی جدی است و ما از این نظر
بارها و بارها با مشکالت عجیب و غریبی مواجه شدیم
ولی نکته ای که وجود دارد این است که من خودم را
برای مواجه شدن با مشکالت اماده می کنم .یا باید
تسلیم ان شوم یا بتوانم با خالقیت های دیگری ان
را جبران کنم .این در نهایت به رشد خود فیلم ساز صفحه 45
بحث نوجوان ،هم
در سینما و هم در
تلویزیون ما حوزه
مغفولی است .در
حوزه نوجوان هیچ
ایده ،فکر و سرمایه
گذاری جدی وجود
ندارد که ما یک
برنامه ریزی
بلندمدت برای
تربیت نسل
داشته باشیم و در
حوزه سیاست های
کالن ما نیز چنین
چیزی نیست
کمک می کند .با این حرف موافقم که مشکالت مالی
هم ه پروژه های تلویزیون را تحت تاثیر قرار داده و این
را من که در این یک سال درگیرش بوده ام به وضوح
دیده ام .دوستان سریال ســاز من هم این اسیب را
دیده اند اما امیدوارم هر چه زودتر این مشکالت حل
شود .به هر حال من همچنان اعتقاد دارم که در حال
حاضر تلویزیون با وجود هم ه این مشکالتی که دارد
هنوز هم پرمخاطب ترین رسان ه است و در شان ان
نیست که بخواهد با این مشکالت دست و پنجه نرم
کند ،چرا که این موضوع به کیفیت اثار لطمه می زند.
شما در ســینما با «بیست و یک روز
بعد» دســت روی قصه ای گذاشتید
که بســیار تاثیرگذار بــود ،در «از
سرنوشــت» هم همین طــور بود
و مخاطبــان زیادی را بــا خودتان
همراه کردید .شما جزو ان دسته از
کارگردانانی هســتید که پیش تر از
فرم؛ قصه و میزان همراهی مخاطب
برایتــان مهم تر از انجــام کارهای
تجربی تر است ،درست می گویم؟
از ابتدا حتی کارهای کوتاهی هم که می ســاختم
کارهای پر مخاطبی بودند .شــاید این موضوع به
شیوه قصه گویی برمی گردد یا انتخاب سوژه ها در
ان دخیل است .من معموال عالقه مند به کار کردن
روی دغدغه های اصلی و عمیق مردم هستم .شاید
این موضوعی است که نمی شــود خیلی اگاهانه
راجع بــه ان صحبت کرد ولی به هــر حال تجربه
کردن در کارهای من وجــود دارد و مدل کاری که
در «از سرنوشت» انجام می دهم به لحاظ روایی و
قصه گویی هم با «بیست و یک روز بعد» تفاوت دارد،
حتی به لحاظ پرداخت کاراکترها و شــخصیت ها
نیز تفاوت های جدی در ایــن بین وجود دارد .من
تجربه های جدیدی را برای خودم رقم می زنم ولی
وقتی به سراغ مدیومی مثل تلویزیون می ایم مساله
مخاطب برای من خیلی جدی می شود .وقتی از پول
مردم هزینه می کنم تا یک سریالی را بسازم ان اثر
باید در خور و در شــان مردم باشد و مخاطبان ان
را دنبال کنند .درواقع مخاطب نباید احساس کند
که به شعورش توهین شده و یا پولش دور ریخته
شده است .مســال ه قصه گویی در تلویزیون خیلی
جدی و مهم اســت و در نتیجه برای من اهمیت
فراوانی دارد .امیدوارم اگر باز هم بخواهم ســریال
بسازم به سراغ قصه ای بروم که مردم ان را دوست
داشته باشند و جزو مســائل و دغدغه های جدی
ان ها باشد.
چرا قصه تا این میزان برای شــما
اهمیت دارد ،ان هم در شرایطی که
خیلی از همکاران شما بیشتر دست
به تجربه گرایی در فرم می زنند؟
ان هم در واقع یک نیاز هنری است که ممکن است
در هر کارگردان و یا هنرمندی وجود داشته باشد
و از یک جایی احســاس کند که دیگر مدل های
مطلوب قصه گویی او را راضی نمی کند و عالقه مند
است مدل های دیگری را اجرا کند .بحث فرم گرایی
مساله ای نیست که هم ه مردم بتوانند با ان ارتباط
جدی برقرار کنند و یک بخش اندکی از مخاطبان،
معموال مخاطب اثار فرمالیســتی هســتند ،در
نتیجه اعتقاد شخصی من بر این است که ما زمانی
می توانیم در ساخت اثار ســینمایی و تلویزیونی
به سراغ پدیده های فرمی برویم که از بودجه های
دولتی استفاده نکنیم .من فکر می کنم تجربه گرایی
برای ما باید در بخش خصوصی اتفاق بیفتد .زمانی
که شما دست در جیب مردم می کنید و با ان فیلم
می سازید ،باید به طور جدی به مخاطب فکر کرده
و او را درگیر کنید .بعضا دیده می شود فیلمسازی با
پول مردم ،فیلمی می سازد که کامال بی مخاطب
است اما می گوید که دوست داشتم یک تجرب ه فرمی
داشته باشم؛ من متوجه نمی شوم که چرا باید این
تجربه ها و دغدغه های کامال شخصی خودم را با پول
مردم پیش ببرم .سعی کرده ام در کارهایی که در این
سال ها انجام داده ام اگر اثر با پول مردم ساخته شده،
به اصل قصه گویی وفادار بمانم.
شما تجربه ســاخت انیمیشن های
زیادی را در کارنامه دارید و شــاید
همین باعث شــده که در ســریال
«از سرنوشــت» درک درست تری
از نوجوان در دهه نود داشته باشید
و رفتارهــای ان ها را درســت تر و
خواسته هاشــان را واقعی تر نشان
دهید .درست می گویم؟ چقدر تجربه
انیمیشن سازی به شما کمک کرد؟
نمی شود گفت انیمیشن هایی که من ساخته ام برای
نوجوانان کار شده ؛ بلکه باید گفت اثار من درباره
نوجوان ها بوده است .من یک دغدغ ه جدی راجع به
نوجوانان دارم که این مساله از ابتدای فیلمسازی ام،
یعنی از زمانی که فیلم کوتاه می ســاختم در من
بوده است .به خصوص بحث کودکان کار که حداقل
در چند کار کوتاه من به طور جدی و بعد از ان نیز
در فیلم سینمایی من مطرح شــد .در سریال «از
سرنوشت» هم به نوعی ،بحث کودکان کار جدی
است و مسائل مربوط به حوز ه نوجوانان که می شود
راجع به ان حرف زد ،در این سریال اورده شده است.
یک بخشی از ان هم دغدغ ه من است اما هنوز راهی
برای روایت کردنش پیدا نکرده ام .بحث نوجوان ،هم
در سینما و هم در تلویزیون ما حوز ه مغفولی است .در
حوز ه نوجوان هیچ ایده ،فکر و سرمایه گذاری جدی
وجود ندارد که ما یک برنامه ریزی بلندمدت برای
تربیت نسل داشته باشیم و در حوز ه سیاست های
کالن ما نیز چنین چیزی نیست .به همین دلیل
است که کارهای ساخته شده در حوز ه نوجوان بسیار
مقطعی ،پراکنده و متکی به دغدغه های شخصی
ی اســت که عالقه مند به فعالیت در این حوزه
ادم
بود ه و محصول یک جریان ،یک ســرمایه گذاری
و سیاست کالن نیســت .به عقیده من جای این
حوزه بسیار خالی ســت و من هم چون به مسائل
نوجوانان عالقه مند بودم به صورت ناخوداگاه از ابتدا
به سمت ان کشیده شدم .جدای از بحث دغدغه های
محتوایی فکر می کنم کــه دوران نوجوانی یکی از
دراماتیک ترین مقاطع زندگی است .در طول تاریخ
سینما ،فیلم های خوبی را می توان دید که کاراکتر
ان ها نوجوان است؛ فیلم هایی که راوی ان ها نوجوان
مساله نوجوان اســت اما متاسفانه در
و مساله نیز
49
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 46
قاب جادو
کشــور ما خیلی به ان پرداخته نمی شود و من تا
جایی که بتوانم و شرایط برایم فراهم باشد تالشم
این است که در این حوزه هم کار کنم.
یکی از تجربیاتی که حتما به شــما
در خالصه گویی کمک کرده اســت،
ســاخت فیلم های صدثانیه ای بوده
اما در تلویزیون و در ســریال ها به
اصطالح خیلی اب بستن و کش دادن
وجود دارد .شــما چقدر از این کش
دادن با وجود ان تجربیات قبلی فرار
کردید و چقدر مجبور شــدید به ان
تن بدهید؟
اولین اصلی که درســاخت فیلم هــای کوتاه و به
خصوص فیلم های صد ثانیه ای یاد گرفتم ،اصل ایجاز
و مختصرگویی بود .در ساخت این سریال نیز ،ان
لحظاتیراکهاحساس می کردمکمکیبه قصهودرام
نمی کند کوتاه تر و موجزتر کردم .من این یادگاری را
از فیلم کوتاه به تلویزیون اورده ام و نمی توانم پالنی را
بگیرم که در ان یک کاراکتر بی هدف در قاب حرکت
کند و هیچ اتفاقی نیفتــد .در زمانی که فیلم کوتاه
می ســاختم یاد گرفته ام کوچک ترین رفتاری که
یک کاراکتر نشان می دهد باید یک هدف دراماتیک
داشته باشد و تاثیری بر کلیت قصه بگذارد .حداقل
در ساخت سریال خودم ،تمام تالشم را کرده ام که
چنین اتفاقی نیفتد و ان چیزی که موسوم به اب
بستن است و گاهی وقت ها در تلویزیون شاهد ان
هستیم ،در کار من اتفاق نیفتد.
در شخصیت پردازی باتوجه به باید
و نبایدهای تلویزیون چقدر دستتان
باز بود؟
یکی از مواردی که باید روی ان کار شــود ،همین
مساله است .این موضوع احتیاج به فرهنگ سازی
و ریسک بیشتری از سوی مدیران تلویزیون دارد و
مساله ای است که ما با ان دست و پنجه نرم می کنیم.
به طور مثــال ما در ســریال دو کاراکتر به نام های
سهراب و هاشم داریم که این دو در کودکی از هم جدا
می شوند و از اینجای قصه سهراب وارد یک خانواده
می شود ،اما هاشم همچنان بی خانواده می ماند .ما
برای اینکه بتوانیم دربار ه ارزش های خانواده صحبت
کنیم باید وضعیت هاشم و شرایط بی خانوادگی او
را ترسیم کنیم؛ یعنی اسیب ها ،افت ها و خطراتی
که به دلیل بی خانوادگی متوجه هاشــم هست را
نشان دهیم .این ها نیازمند قدری جسارت از سمت
تلویزیون اســت که اجازه دهد تا ما این فضاها را به
تصویر بکشیم .اما من فکر می کنم تلویزیون راجع
به این مسائل یک مقداری محافظه کارانه برخورد
می کند .در حال حاضر باید و نبایدهای زیادی در
تلویزیون وجود دارد کــه باید یک فکر جدی برای
ان کرد .در این بین مســائلی مثل لهجه نیز وجود
دارد و می تواند به اتفاق بدی در کشور منجر شود؛
این هم جزو ان مسائلی است که باید فرهنگ سازی
شود .یکی از مسائلی که از این سریال در دلم ماند،
حسین شریفی بازیگر بسیار درخشان کرمانی بود
که در فیلم «بیســت و یک روز بعد» هم از او بازی
ی است که
گرفته بودم .او تنها بازیگر نوجوان کرمان
در حال حاضر در سینما به طور جدی کار می کند و
باعث افتخار کرمان است .چون این بازیگر در سریال
نقش منفی داشت از ما خواستند لهج ه او را به طور
کامل دوبله کنیم .به دلیل اینکه این نگرانی از طرف
تلویزیون وجود داشت که مبادا در اینده منجر به
یک تجمعاتی شود و واکنشی را از طرف این خطه
به همراه داشته باشد .در صورتی که من به مدیران
پیشــنهاد کردم به جای این حرکت ســلبی ،این
کاراکتر را در یک برنام ه پرمخاطب دعوت کنند تا
راجع به نقشش صحبت کند .یک بازیگر شهرستانی
می تواند نقش منفی داشته باشد و هیچ اتفاق بدی
هم نیفتد اما به هر حال این نگرانی و محافظه کاری
وجود داشــت که بعضا می تواند درست هم باشد.
خودشان می گفتند در کرمان واکنش های کوچکی
اتفاق افتاده و ما می خواهیم جلوی یک اتفاق بزرگ را
بگیریم و این باعث شد تا یک اسیب جدی به کاراکتر
بیژن که من خیلی او را دوست داشتم ،وارد شود .ما
خاص بودنی که به واسط ه این لهجه در این شخص
وجود داشت و خیلی به نقش کمک می کرد را از او
گرفتیم و به عقید ه من این دوبله و صدای معمولی،
اسیب جدی به کار وارد کرد .این موضوع جزو همان
باید و نبایدهایی است که در تلویزیون داریم و اثرش
را روی کار می گذارد.
در گروه بازیگران از نا م های خیلی
شاخص اســتفاده نکردید و اغلب
همان چهره های تلویزیونی را اوردید؛
شما که در سینما امتحان خود را به
خوبی پس داده بودید وسوسه کار با
چهره های سینمایی را در سریالتان
نداشتید؟ البته در برخی از بازیگران
ریشه تئاتری داشتن لحاظ شده که
دوســت دارم بدانم این تاکید شما
بوده است؟
یادم می اید زمانی که می خواستیم کار را شروع
کنیم مسئله ی کستینگ به سختی جلو می رفت
و هم ه بازیگران ما درگیر کار بودند چرا که ما کار
را در فصل زمستان شــروع کردیم .سعی کردیم
از چهره هایی که در دل مردم محبوب تر هستند
استفاده کنیم .یک مسئل ه دیگر هم وجود دارد و
ان این اســت که تلویزیون عالقه مند به استفاده
از چهره های شناخته شــده تر است .من اساسا
به چنین چیزی اعتقاد ندارم و نقش یک و دو
و سه را متوجه نمی شوم؛ برای من حتی ان
بازیگری که قرار است یک سکانس را بازی
کند و به طور مثال در یک رستوران ،گارسون
است نیز اهمیت دارد و از او تست می گیرم و
انتخابش می کنم .اما خود بازیگران ما چنین
اعتقادی ندارند و به انداز ه نقش نگاه می کنند
و این موضوع برای ان ها اهمیت زیادی دارد.
من به شدت عالقه مند به کار کردن با
بازیگران تئاتر هستم و حداقل تجربه
اولین کار من در ساخت سریال ،این
ایمان را در من به جود اورد که بسیار
بیشــتر از این چیزی که شما در
سریال «از سرنوشت» شاهدش
بودید ،در کارهــای اینده ام از
بازیگران تئاتر اســتفاده کنم.
بازیگران تئاتر بســیار همراه
هســتند و با تمــام وجود به
من این یادگاری را
از فیلم کوتــاه به
تلویزیون اورده ام
و نمیتوانم پالنی را
بگیــرم که در ان
یک کاراکتر بی هدف
در قاب حرکت کند و
هیچ اتفاقی نیفتد .در
زمانی که فیلم کوتاه
می ســاختم یاد
گرفته ام کوچکترین
رفتاری که یک
کاراکتر نشان میدهد
باید یک هدف
دراماتیک داشته
باشد و تاثیری بر
کلیت قصه بگذارد.
میدان می ایند و ان ادا و اصول هایی که گاهی وقت ها
بازیگران شناخته شد ه ما درگیر ان شده اند را ندارند.
ما در سه قسمت اول سریال «از سرنوشت» ،بازیگری
داشتیم به نام میترا رفیع که نقش مه لقا را ایفا می کرد
و برای اولین بار بود کــه در تلویزیون دیده و مطرح
می شــد .او تمام وجودش را برای ایفای این نقش
گذاشت و بعد از اینکه این کاراکتر در قسمت سوم
از دنیا رفت ،تا یک هفته انتقادات ادامه داشت که این
شخصیت چرا ُمرد و از داستان خارج شد .خیلی ها
انتظار داشتند که این بازیگر ،نقش اصلی باشد و بار
قصه را به دوش بکشد .شاید اگر یک بازیگر شناخته
شده می خواست همین نقش را ایفا کند خیلی کمتر
انرژی می گذاشت و به انداز ه این بازیگر تئاتر تاثیرگذار
نبود.شخصابیشترازقبلبهسمتتئاترمتمایلشدم
و در حال حاضر بیش از قبل به سالن های تئاتر سر
می زنم و امیدوارم که از دل این ها بتوانم استعدادهای
تازه ای را برای تلویزیون کشف کنم.
از نظر شما عواملی که باعث جذابیت،
موفقیت و دیده شدن اثار می شوند،
در سینما و تلویزیون متفاوت از هم
هستند؟
اتفاقی در سال های گذشته افتاده و ان این است
که کار کردن در تلویزیون به دلیل مشــکالت
مالی که با ان دست و پنجه نرم می کند ،سخت
شده است .امیدوارم این سخت شدن باعث نشود
نیروهای کیفی ما که در حــال حاضر به نوعی
مولف هم هســتند ،از کار کردن در تلویزیون
دل زده و دل مرده شــوند .عوامل پشت صحنه
بر کیفیت ســاخت یک ســریال تاثیر جدی
می گذارند .به طور مثال اگر یک طراح صحنه از
کار کردن در تلویزیون حال خوبی داشته باشد،
این حال خوب در صحنه اش جلوه می کند .اگر
مدیر فیلمبرداری ،گریمور ،بازیگر ،تهیه کننده،
کارگردان و هم ه عوامل با حال خوب کار کنند
اثار این حال خوب در کار هم دیده می شود .من
امیدوارم تلویزیون هر چه زودتر بتواند این چالشی
را که در حال حاضر با ان درگیر شده است پشت
سر بگذارد و بتواند نیروهای کیفی خود را حفظ
کند .عالوه بر این ها ،من تاکید بسیاری روی قصه
دارم .اگر قص ه خوبی برای تعریف کردن در حوزه
مخاطب چه در سینما و چه در تلویزیون وجود
داشته باشــد ،اثر قابل قبولی تولید خواهد شد.
ما در حال حاضر در سینما هم به شدت مشکل
قصه گویی داریم .امســال یا سال های گذشته
چند اثر در سینمای ایران تولید شد؟ ما ساالنه
تقریبا حدود یک صد فیلم سینمایی تولید
می کنیم و از این تعداد فیلم سینمایی
معموال ســه یا چهار فیلم سروصدا
می کنند که در ان ها هم بحث
اجرا و قصــه اهمیت دارد.
یعنــی دو مســاله وجود
دارد ،اول قصه و دیگری
این که این قصه چطور
اجرا شده است .این دو
مساله اگر در کنار هم
قرار بگیرنــد یک اثر را
قابل قبول می کنند. صفحه 47
FARZIN MOHADDES
گفت و گو با فرزین محدث
تکنیکرانباید
بهرخمخاطبکشید
سپیده شریعت رضوی :دیوانه بازیگری؛ عبارتی است که خودش بسیار
دوست دارد درباره خودش بشنود و از ان استقبال می کند .سال هاست که
پله پله و با تامل راه های منتهی به بازیگری درست را طی کرده و تالش
کرده در جهانی که مایل به کشف کردن ان بوده نقش موثرتری داشته باشد .با فرزین
محدث که امسال نوروز در سریال «دوپینگ» حاضر بود ،درباره تاثیر عالقه و شوق به
بازیگری ،تفاوت های شکل بازی در مدیوم های مختلف ،تاثیر تکنیک بر بازی و ....صحبت
کردیم که ماحصل ان پیش روی شماست.
51 صفحه 48
اوانگارد
حبیب رضایی
در کالس های
بازیگری اش بــه
هنرجویان میگفت
اگر دین ها
کتاب های مقدسی
مانند تورات ،انجیل
و ...دارند ،این متن
مقدس برای بازیگر
نمایشنامه و فیلمنامه
است .من خارج از
ان نمایشــنامه یا
فیلمنامه نمی توانم
نقشی را بازی کنــم
تصویــر و ذهنیت یــک بازیگر در
شــکل گیری یک نقش بسیار مهم
است و هر بازیگر با دیگر بازیگران
متفاوت اســت .ایا درست رسیدن
به شــخصیت می تواند یک تکنیک
باشد؟
بازیگر وقتی قرار است یک نقشی را بازی کند
باید چند پارامتــر را در نظر بگیــرد .روان ان
کاراکتر ،موقعیت هــای مختلفی که در ان قرار
می گیرد و واکنش های متفاوتی که دارد ،بدن
ان کاراکتر کــه در موقعیت های مختلف تغییر
می کند و ....حتی اگر ان نقش بخواهد در فضای
رئالیستی اجرا شود موقعیت ها و روان کاراکتر
تغییر می کند .به همین دلیل با اینکه برخی از
بازیگران می گویند این نقش از من دور اســت،
الزم اســت این نکته را بگویم که هیچ نقشی از
ما انسان ها دور نیســت .یعنی اگر کسی بگوید
من نقش یک جانی را بازی می کنم اما در عمرم
جنایت نکرده ام ،اشتباه است .ما بارها در ذهن و
زندگی مان ادم ها را کشته ایم و جنایت کرده ایم.
ویژگی انسان این اســت که از منفی پلشتی تا
بی نهایت پاکی در او هست .ما در زندگی روزمره
این ها را کنتــرل می کنیم امــا بازیگر کنترل
نمی کند .بازیگر تمام این ها ،نقش ها و کاراکترها
را بیرون می ریزد و می تواند ان را اجرا کند .برای
همین وقتی فرضا نقش یک جنایتکار پیشنهاد
بشــود و من بگویم من جنایت نکرده ام اشتباه
کرده ام؛ بله من در زندگی عادی جنایت نکرده ام
اما در ذهنم ممکن است این کار را کرده باشم
ان هم وقتی که از دست کسی عصبانی شدم و
در ذهنم ســر طرف مقابل را به دیوار کوبیدم.
پس جنایت می کنم و تجربــه جنایت روانی را
گذرانده ام .حاال زمانی که نقشی را بازی می کنم
ان ذهنیت را تبدیل به جســمیت می کنم .در
اجرای یک نقش ،روان و فیزیک با هم امیخته
می شوند و نقش ان هم در موقعیت های مختلف
و در نقاط عطفی که کاراکتر در ان قرار می گیرد
و تغییر روان و فیزیک می دهد ،شکل می گیرد
و به صورت تکنیکال و اکتسابی تبدیل به نقاط
طالیی می شود .نتیجه کار خیلی خیلی جزئی
به استعداد بازمی گردد .در دنیای امروز بازیگری
یک علم است .بازیگر یاد می گیرد و می اموزد که
چگونه یک نقش را اجرا کند.
فارغ از این روند یادگیری شــما در
بازیگــری چقدر فــارغ از فیلمنامه
تکنیک را چاشنی کار خود می کنید؟
مــن به عنــوان یــک بازیگــر اگــر بخواهم
چیزی بــه فیلمنامــه اضافه کنم بایــد ان را
از فیلتــر کارگردان بگذرانــم .حبیب رضایی
در کالس هــای بازیگری اش بــه هنرجویان
می گفت اگر دین ها کتاب های مقدسی مانند
تورات ،انجیل و ...دارند ،این متن مقدس برای
بازیگر نمایشنامه و فیلمنامه است .من خارج
از ان نمایشــنامه یا فیلمنامه نمی توانم نقشی
را بازی کنــم .دیوید ممت در کتاب درســت
و نادرســت بازیگری می گوید همــه چیز در
نمایشــنامه و فیلمنامه اســت .چیزی خارج
از ان فیلمنامــه نیاورید که ممکن اســت در
مسیر فیلمنامه نباشــد .حال ممکن است من
یک سری پیشنهادات در چارچوب فیلمنامه و
یا نمایشنامه داشته باشم که درمورد ان هم باید
با کارگردان مشــورت کنم .در صورتی که این
پیشنهادات هم سو با نقش و کاراکتری که در
فیلمنامه ذکر شده است ،باشد باید با کارگردان
مطرح کنم و تغییرات از فیلتر او بگذرد .اگر همه
این ها گذشت و به یک نقطه اشتراک رسید من
می توانم ان را انجام بدهم وگرنه باید بدانم که
صاحب یک اثر کارگردان است و من به عنوان
بازیگر اگر در اثری بازی کنم یعنی ذهنیت ان
کارگردان را با ذهنیت خود هم مسیر می کنم.
با این ذهنیت خوانی ،شــما به درک
درســتی از ســاختمان یک نقش
می رسید و جزئیات را به درستی در
یک شخصیت نشان می دهید .این
به نقش رسیدن نتیجه طی کردن چه
مراحلی اســت؟ گروه خوب و موثر،
نوشته درست ،مطالعه زیاد شما و یا
چهان بینی درست؟
حاصل صحبت من با شــما در حــال حاضر،
حاصل تجربه 23ســال اموزش دیدن اســت.
من از ســال 76در کالس های مختلف شرکت
کردم و در دانشگاه دوره بازیگری دیدم .اولین
دوره بازیگری ام را در کالس هــای امین تارخ
گذراندم و سپس دو ســال نزد یکی از بهترین
استادانم میکاییل شهرســتانی دوره بازیگری
دیدم .دانشگاه سوره رفتم ،تئاتر خواندم و انجا با
فرهاد مهندس پور اشنا شدم و نزد ایشان دوره
دیدم .ان زمان که موسسه کارنامه زیر نظر پرویز
پرســتویی و حبیب رضایی بود ،دوره بازیگری
مقابل دوربین را گذراندم .بعد از اتمام دانشگاه
نزد کیومرث مــرادی دوره دیدم و به وســیله
ایشان به ایتالیا رفتم و یک ماه نیز انجا اموزش
دیدم و االن این جا هستم .می گویند ز گهواره
تا گور دانش بجــوی .من اگــر در حال حاضر
بمیرم هم مهم این اســت که درباره بازیگری
دوره و اموزش دیدم و فقط مختص دانشــگاه
نبوده اســت .در حال حاضر هم تاکید دارم که
حاضرم سر کالس هایی بنشینم و یاد بگیرم که
برای من مفید هستند .از اینکه بگویم چیزی را
نمی دانم و قرار است یاد بگیرم ،نمی ترسم .این
از تواضع من نیست ،چراکه ادم مغروری هستم؛
این از غرور من است که می گویم وقتی چیزی
را نمی دانم باید یاد بگیرم ،چون نشان می دهد
به دانش اهمیت می دهم .این پروســه ،پروسه
23ســال اموزش دیدن و بعد از سال 79روی
صحنه تئاتر رفتن اســت .من دانش را کســب
کردم ،اموختم و یاد گرفتم و روی صحنه تئاتر
و مقابل دوربین تجربه به دســت اوردم و همه
این موارد باعث شده است االن به یک شناختی
از بازیگری برسم که در ســال 99-98اینگونه
بازی کنم .اگر شما شش ماه دیگر با من صحبت
کنید حتما باید اموزه هایم تغییر کرده باشد و
جنس بازی من رو به تکامل رفته باشد .دست به
ازمون زدن چیزی است که در وجود من است صفحه 49
و دوســت دارم تا پایان عمر با من باشد .من در
برنامه «ما ایرانی ها» در شــبکه پنج به عنوان
مجری-بازیگر در کنار مجری متبحر تلویزیون؛
گیتی خامنه فعالیــت می کنم .دلیلی که باعث
شد به این برنامه بروم این بود که دوست داشتم،
تجربه کنم .به عنوان مجری-بازیگر دایره لغات
گســترش و ارتباطات تغییر پیدا می کند و این
برای من اموزه ای به همراه دارد و در ان دست
به ازمونی می زنم کــه نمی دانم نتیجه اش چه
می شود .ممکن است پس از پایان برنامه بگویم
نتیجه موفقیت امیز بوده اســت و من برده ام.
همچنین ممکن اســت بگویم تجربه موفقیت
امیز نبوده است اما باز هم من برنده شدم چراکه
دست به یک ازمون و خطا زدم و از ان نترسیدم.
یک نکته مهم در بازیگری این است
که یک بازیگر باید به شدت اجتماعی
باشد و درک قوی از ادم ها و اجتماع
داشته باشد .این موضوع یک تکنیک
به حساب می اید ،درست است؟
امین تارخ در کالس های بازیگری اش می گفت
کاری که بازیگر می کند این است که متنی را
که یک نفر نوشــته و یک نفر ان را کارگردانی
کرده برای یک انســان دیگر بــازی می کند.
تمام اتفاقاتی که شــکل می گیــرد محصول
تفکر ،عملکرد و روان یک انســان است .پس
من اگر با مــردم خود گفت وگــو نکنم ،ان ها
را نبینم ،معاشــرت نکنم و مردم را دوســت
نداشته باشــم چگونه می توانم نقش را بازی
کنم و خودم را نشــان بدهم؟ فکــر کنید من
تمام مدت در منزل نشســته باشم و یا زمانی
که بیرون می روم ،عینک افتابی بزنم و فقط در
یک بازیگر بایــد
فیزیک و اناتومــی
بدن را بشناسد.
به عنوان مثال اگر
بازیگر قرار است در
نقشــش ســکته
قلبی کند باید این را
که در زمان ســکته
قلبی چه اتفاقی در
بدن رخ می دهد،
بداند یا اینکه بفهمد
درد چگونه در بدن به
وجود می ایــد
یک مسیر با ماشین شخصی رفت و امد کنم و
با مردم معاشرت نکنم؛ در این صورت چگونه
می توانم نقشی را بازی کنم؟ نمونه درخشان
این مورد پرویز پرستویی است .ایشان استاد
من بوده است و بســیار از او اموخته ام و هنوز
که هنوز است در کنار مردم است .هدیه تهرانی
نیز نمونه دیگر از این افراد است .مرحوم خسرو
شــکیبایی نیز همین طور کــه در این زمینه
بی نظیر بوده است .اساتید دیگر از جمله علی
نصیریان ،محمدعلی کشاورز ،مرحوم جمشید
مشــایخی ،مرحوم داوود رشــیدی و مرحوم
عزت اهلل انتظامی نیز همیشــه در کنار مردم
بوده و هستند و در این مساله تبحر داشته اند.
پس من که در نسل جدید حرکت می کنم اگر
مردم را نبینم و با ان ها صحبت نکنم نمی توانم
نقش بازی کنم و خودم را نشان بدهم.
برخورد شــما با یک نقــش به چه
صورت اســت؟ چه پروسه ای طی
می شود تا به نقش برسید و بتوانید
جلوی دوربین بروید؟
اول فیلمنامه برایم مهم است ،دوم کارگردان،
ســوم بازیگرانی که در گروه هستند و چهارم
عوامل پشت صحنه .جمیع این عوامل باعث
می شود من یک نقش را بپذیرم .این کیفیت
نقش اســت که برایم مهم است نه کمیت ان.
یعنی ممکن است من 10درصد در فیلمنامه
باشم اما اگر ان نقش حذف شــود فیلمنامه
دچار خلل شود .اگر نقشی از فیلمنامه حذف
شود و ان فیلمنامه دچار خللی نشود نقش زاید
است .پس از پذیرفتن نقش به روان کاراکتر،
جنس بیان و فیزیک نقش فکر می کنم که در
موقعیت های مختلف چه اتفاقی برای ان رخ
می دهد .سپس با کارگردان همفکری می کنم
و اگر او قبــول کرد به مرحلــه گریم و لباس
می رویم تا ببینیم ان گریــم و لباس چه قدر
در لحنی که من انتخاب کرده ام می تواند موثر
باشد .بدنی که من انتخاب کردم ممکن است
به دلیل شــمایل ظاهری تغییر کند چون به
شمایل نقش اهمیت می دهم و معتقدم بیرون
و فیزیک نقش دیده می شود .شما در وهله اول
فیزیک نقش را می بینید و بعد به مرور به روان
ان و موقعیت های مختلف مانند خصوصیات
جسمانی ،روانی ،روحی و رفتاری می رسید.
نکته نقش هایی که شــما ان را ایفا
می کنید ،باورپذیری اســت .شما
در این راســتا از بدن بسیار کمک
می گیرید و فکر می کنــم اگر قرار
باشد یکی از شــاخصه های شما در
بازی تحلیل شــود ان تکنیک های
بدنتان اســت .در رسیدن به نقش
مورد نظر خود چه قــدر درباره بدن
فکر می کنید و در شخصیتی که قرار
است ان را ایفا کنید این تکنیک چه
قدر سهم دارد؟
یک بازیگر بایــد فیزیک و اناتومــی بدن را
بشناسد .به عنوان مثال اگر بازیگر قرار است
در نقشــش ســکته قلبی کند باید این را که
در زمان ســکته قلبی چه اتفاقی در بدن رخ
می دهد ،بداند یا اینکه بفهمد درد چگونه در
بدن به وجود می ایــد .بازیگر باید کتاب های
اناتومی و پزشــکی پایه را بخواند و بداند .من
فیزیک نقش و اینکه چگونه راه می رود ،چگونه
53
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 50
اوانگارد
حرکت می کند ،با دســت چه می کند ،چگونه
نگاه می کنــد و....برایم مهم اســت .همه این
موارد طراحی ذهنی بازیگر می شود .اما کاری
که یک بازیگر باید انجام بدهد این اســت که
وقتی مقابل دوربین و یا روی صحنه تئاتر قرار
می گیرد طراحی ذهنی اش به گونه ای باشــد
که در ذوق نزند و تبدیل به ادا و اطوار نشــود.
این بخشی است که من معتقدم روان نقش به
ان اضافه می شود .من نمی توانم نقش یک فرد
خوشــحال را بازی کنم اما فیزیک خموده ای
داشته باشــم یا لحظه ای غمگین را بازی کنم
اما فیزیکم منبسط باشد .مطمئنا اگر حال من
خوش باشد فیزیک بدنم منبسط و اگر غمگین
باشم ،منقبض می شــود .همه این موارد باعث
می شــود بازیگر زمانی که با جزئیات این اجزا
را کنار هم می گذارد ،نقشــی را بازی کند که
تماشــاگر نیز در وهله اول بگوید اگر من جای
بازیگر بودم اینگونه می شــدم و انجاست که
نقش باورپذیر است .یک بازیگر می تواند از همه
تکنیک هایی که در دنیا وجود دارد ،اســتفاده
کند تا به نقش برســد اما مهم باوری است که
باید درون خود او شکل بگیرد .اگر موقعیت های
مختلفی را که در ان قــرار می گیرد ،باور کند،
تماشاگر نیز باور می کند اما اگر فقط ادای یک
نقش را دربیاورد و خودنمایی کند و شــمایلی
بدون روحیات و روان بســازد ،تماشاگر ان را
باور نمی کند.
از صحبت های شما می توان اینطور
اســتنباط کرد که دیوانه بازیگری
هســتید و از تبار و شــکل شما در
سینمای ایران کم است .مخاطب نیز
انگار بازیگری را که نقشش را بسیار
جدی می گیــرد ،کمتر درک می کند.
شما به این موضوع فکر کرده اید که
چه قدر تماشاگر فعال وجود دارد که
شیفته بازیگری همه جانبه باشد؟
من دیوانه وار بازیگری را دوست دارم به دلیل
انکــه کار دیگری بلد نیســتم .تمام لذت من
لحظاتی است که روی صحنه می روم و یا مقابل
دوربین هستم و به کشف و شهود می رسم .پس
چیزی را که از ان لذت می برم ،اموخته ام ،یاد
گرفته ام و عاشقانه می توانم در ان لحظه اجرا
کنم .درباره ســوال هم باید به ذائقه تماشاگر
نگاه کرد .زمانی که ذائقه تماشــاگر بد شــود
تماشــاگر بد بار خواهد امد و من هیچ ایرادی
به تماشاگر وارد نمی بینم .این یک پروسه است
که به فضای هنری برمی گردد .باید دوباره ذائقه
تماشــاگر را با چیزهای دیگر امیخته کرد .هر
کدام از ما بازیگران ،کم یا زیاد تماشاگران خود
را داریم .وظیفه ما به عنوان بازیگر و کسی که
کار فرهنگی می کند این است که به تماشاگر
احترام بگذاریم .البته در وهله اول بازیگر باید به
خود احترام بگذارد چراکه وقتی به خود احترام
بگذارد یعنی به مخاطب احترام گذاشته است.
اصوال مــن در زندگی امیدوار هســتم چراکه
تنها چیزی که از انسان گرفته نمی شود ،امید
است و امیدوارم اتفاقات خوبی برای بازیگری و
اگر یک بازیگر بگوید
دیده شــدن برایش
مهم نیســت دروغ
میگوید؛ حتی اگر من
بازیگر این حرف را
بزنم .بازیگری کــه
دوره ببیند مطمئنا
دوست دارد دیده
شود و میگوید من
میخواهم کاری کنم
کــه دیگران من را
ببینند
تماشاگرها و جامعه رخ دهد.
شــما خود طرفدار چه سبک فکری
در شکل بازی هستید؟ ان مدل بازی
که کامال راحت باشــد و مشخص
نباشــد بازی می کنید یا بازیگری با
تمام ابعاد که تکنیک را به رخ بیننده
بکشد؟
تکنیک ها به رخ کشــیده نمی شوند چون بر
اســاس هر نقش باید یک جنس متفاوتی از
بازی را انتخاب کرد .یــک نقش می طلبد که
بازیگر از تمام ویژگی های بدنی و فیزیکی اش
در ان استفاده کند و نقش دیگر ویژگی دیگری
را طلب می کند .من فکر نمی کنم باید خودم
را به رخ بکشم و به رخ کشیدنی وجود ندارد.
تالش می کنــم از دانســته ها و اموخته هایم
در ایفای نقش هایی که قرار است بازی کنم،
درست اســتفاده کنم؛ به ویژه در باورپذیری
نقش ها .من تالش می کنم خود را به روز کنم
و از جریــان روز بازیگری دنیــا عقب نیفتم،
بخوانم و بدانم.
در کار شما در تئاتر تکنیک به وضوح
دیده می شــود و تماشاگر را مقهور
می کند ،اما در سریال و تلویزیون این
موضوع بسیار کمتر دیده می شود.
دلیلش چیست؟ خود شما میزانش
را کم و زیاد می کنید یا شخصیت ها
اینگونه می طلبند؟
در تلویزیون مدیوم تغییر می کند و یک بازیگر
نمی تواند ان جنس کاری را که در تئاتر انجام
می دهد ،در تلویزیون هم بازی کند.
کارگردان ،فیلمنامه ،پینشهاد
نقش و خود نقــش باعث
ی تغییر
می شود جنس باز
کند .ان جنس بازی که
در تئاتر ایفا می کنم ،در
مدیوم تلویزیون و باز بر
عکس انجام نمی شود.
بازیگــر بایــد ذهنیت
کارگــردان را بــازی کند.
شاید من دوســت داشته باشم
یک نقش را به گونه دیگری بازی
کنم و کارگردان گونه دیگری
را دوست داشــته باشد اما
من باید خودم را به گونه
کارگردان نزدیک کنم.
فکــر می کنیــد
سریا ل های روز دنیا
که توســط مخاطب
عام دیده می شــود،
چقدر می تواند هوش
مخاطــب و انتظــار
درستش از بازیگر را
ارتقا بدهد؟
برخی از سریا ل ها خیلی
بد و برخــی دیگر خیلی
خــوب هســتند .اگــر
بخواهیــم ســریال های
گذشته را با امروز مقایسه کنیم ،مشخص است
که ســریال های جدید با افت کیفیت مواجه
هستند .دوره ای ســریال های «سربداران» و
«هزاردســتان» پخش می شــد اما االن چه؟
همه سریال ها بد نیســتند اما از نظر کیفیت
و به صورت کلی افت کرده اند .اگر همه موارد
درست و خوب اجرا شود ذهن ،چشم ،هوش
و دانش تماشــاگر در بازیگری تغییر می کند.
نمونه درخشــان ایــن موضوع ســریال های
«وضعیت ســفید» حمید نعمت اهلل و «دکتر
قریب» کیانوش عیاری است که در سال های
اخیر هنوز هم برای تماشاگر پخش می شود و
در ان ها می توان با جنس دیگری از بازیگری،
فیلمنامه و فضاسازی اشنا شد .در زمان حاضر
به سمتی رفته ایم که فقط می خواهیم بسازیم
و تماشــاگر ببیند و همین زمان است که به
بازیگــری ،نویســندگی و کارگردانی لطمه
می خورد.
در بخش تدریس و اموزش چه قدر
شوق و شور بازی و چه قدر عطش
دیده شدن می بینید؟
اگر یک بازیگر بگوید دیده شــدن برایش مهم
نیســت دروغ می گوید؛ حتی اگر من بازیگر این
حرف را بزنم .بازیگری کــه دوره ببیند مطمئنا
دوست دارد دیده شود و می گوید من می خواهم
کاری کنم کــه دیگران من را ببینند .در نســل
جدید شور و شوق زیاد است اما فراموش نکنیم
در قرن 21بازیگری علم است و باید ان را اموخت
و مهارتش را کسب کرد .اســتعداد دیگر جواب
نمی دهد و باید با الفبای بازیگری اشنا شد و دوره
دید .اگر این اتفاق بیفتد به عنــوان یک بازیگر
زمانی که درباره بازیگری حــرف می زنم ،حرف
برای گفتن دارم و وارد فضای بیهوده نمی شوم.
چقدر از بازی کــردن در نقش های
شبیه به هم امتناع می کنید؟
به دلیل انکه بسیار کم در تصویر حضور داشته ام،
از «مارمولک» تا به االن تالشم این بوده است که
یک شــکل ،یک جنس و یک نوع بازی نداشته
باشم و حتی در تئاتر نیز به شــدت متنوع کار
کرده ام .من در نمایشی با نام «استیو جابز» در
سال 10 ،97نقش متفاوت را بدون تغییر گریم و
لباس بازی کردم .سال 98نیز که نمایش «این
یک اسارت است» را بازی کردم 5نقشی را ایفا
کردم که با 10نقش قبلی شباهتی نداشت .در
تئاتر با قدرت می گویم هیچ نقشی را بازی نکردم
که شبیه یکدیگر باشــد .در سینما هم به دلیل
انکه نقش های شــبیه به هم به من پیشــنهاد
می شد کمتر حضور داشتم .شــما نمی توانید
در پرونده کاری من نقشم در «مارمولک» را با
نقش «زکریا» مقایسه کنید و بگویید شبیه هم
هستند .نقش هایم در سریال «پرانتز باز» و «بچه
مهندس» هم همین طور .پیشــنهاد نقش های
شــبیه به هم به من شده اســت اما ان ها را رد
کرده ام تا اکنون که با شما گفت وگو می کنم .اما
اگر بعد از این هم مجبور شوم نقش های شبیه
به هم را بازی کنم احتماال به دلیل وضعیت بد
اقتصادی خواهد بود. صفحه 51
MEHDI FRAJI
گفت و گوی مفصل ماهنامه «صبا» با مهدی فرجی
به شیرینی «نون .خ» صفحه 52
قاب برتر
از همان ابتدا هم
خود نویســنده؛
امیــر وفایی و هم
کارگردان؛ سعید
اقاخانی مراقب بودند
که به سمت
شوخی های تلگرامی
و اینستاگرامی نروند
و به شدت از این
ماجرا پرهیز داشتند
سپیده شریعت رضوی :سریال «نون خ »2درست بعداز پایان سریال «پایتخت »6از شبکه
یک سیما پخش شد و خیلی ها فکر می کردند با توجه به موفقیتی که پایتخت در نوروز پیدا
کرد ،سریال سعید اقاخانی نتواند نگاه ها را انچنان که باید به خود جلب کند و مردم دیگر
حوصله سریال بومی دیگری را ندارند .اما درست برخالف انتظار پس از چند شب پخش «نون خ »2گل کرد
و ویژگی های منحصر به فرد بازی سعید اقاخانی و تیم بازیگری بی ادعای این سریال بین مردم دیده و
محبوب واقع شد .تا جایی که سفارش ساخت سری سوم این مجموعه نیز داده شد و تکیه کالم های
شخصیت های سریال بین مخاطبان رواج پیدا کرد .مهدی فرجی؛ تهیه کننده این سریال که سابقه طوالنی
حضور در سیما به عنوان مشاور پروژه ها و خاصه در جایگاه مدیر را دارد؛ کمتر به خاطر این سریال حاضر به
گفت وگو شده است و مصاحبه پیش رو مفصل ترین گفت وگوی اوست که می خوانید.
شما در شرایط مقایسه قرار گرفتید
و حتــی در برخی مــوارد منتقدان
ســریال «نون خ »2را در مقایسه
با «پایتخت »6بهتر دانســتند .در
موضع مقایســه قرار گرفتن برای
شما لذت بخش بود یا نه؟
مقایسه ســریال «نون خ »2و «پایتخت »6
اصال مقایسه درستی نیست چراکه جنس و
نوع کارها متفاوت است .مردم حدود 10سال
اســت که با ســریال «پایتخــت» زندگی
می کنند و همین امسال نیز میزان مخاطبان
ســریال «پایتخت »6نشــان داد که از چه
جایگاهی بین مردم برخوردار اســت و قصه
بسیار خوبی دارد .در عین حال سریال «نون
خ» اقتضا ،مشخصه ها و ویژگی های دیگری
دارد و من معتقدم سریالی کامال ملی و مطابق
با فرهنگ قومیت کرد اســت و خوشبختانه
در این دو ســالی که نمایش داده شده است
توانســته جایگاه خیلی خــوب و محترمی
را بین مردم و به ویژه اقوام کرد در سراســر
کشور به دست بیاورد .در کل خیلی تمایلی
به مقایسه این دو کار ندارم .من هر دو سریال
ن خ» را کارهای مورد عالقه
«پایتخت» و «نو
مردم و موفق می دانم و معتقدم که تلویزیون
باید این جنس از کارها را افزایش بدهد و به
قومیت های دیگر نیز بپردازد تا شبکه های ما
رنگ و بوی اقوام و فرهنگ های بومی و محلی
پیدا کنند ،چراکه ظرفیت این فرهنگ ها در
جذاب کردن کارها موثر است.
به نظر می رسد مردم بسیار بیشتر
از قبــل ســریال های بومی نقاط
مختلف را به دلیل اقبال ســریال
«پایتخــت»« ،نــون خ» و چنــد
مجموعه دیگر دنبال می کنند .فکر
می کنید دلیل کمرنگ شــدن این
واکنش چیست؟
بــه نظر مــن خوشــبختانه ســریال های
«پایتخت» و «نــون خ» که از شــبکه یک
ســیما پخش شــد ه اند ،از عنصر جذابیت
بهره مند بوده اند و مردم پای این ســریال ها
نشســته اند ،دنبال کرده اند و لحظات شادی
را با ان ها گذرانده اند .مخاطبان در عین حال
از لوکیشن ها و جذابیت های لباس ،جغرافیا،
محله و منطقــه ،لهجه ،زبان ،موســیقی و..
بهره مند شــده و لذت بردند و همین باعث
شده است ان گارد شکسته شود و امروز مردم
به تماشای این سریال ها عالقه مند شوند.
پیش از این افت اعتراض قومیت ها
و بومی هــای مناطــق مختلف را
داشــتیم که تاب شوخی نداشتند.
این اعترا ض ها االن کمتر شــده
یا ســازندگان به اینگونه از نقدها
بی تفاوت شده اند؟
نه .اتفاقا همچنان رعایت حرمت قومیت ها از
مهم ترین خط قرمزها و مالحظات ســازمان
صداوسیما و شبکه ها است و این مالحظات
به صورت جدی وجود دارد ،اما به دلیل انکه صفحه 53
سعید اقاخانی کارگردان این مجموعه خود
ُکرد است و بیش از 70درصد از بازیگران ما
کرد هستند ،به جزئیات این فرهنگ بسیار
توجه شده است .تالشــمان این بوده است
که خدای ناکرده جایی اهانت اتفاق نیفتد و
هرجایی هم که شائبه ای وجود دارد در وهله
اول خــود اقای کارگردان و بعد هم شــبکه
این تذکر را می دهند و مانع این می شــوند
که خدای ناکرده بی احترامی صورت بگیرد.
مالحظات همچنان بــه صورت جدی وجود
دارد و سریال «نون خ» اینگونه مالحظات را
رعایت می کند .سازندگان سریال «پایتخت»
هم که 6فصل و نزدیک 10ســال اســت با
فرهنگ شمال کشور زندگی کرده اند و بسیار
خوب با ان اشنایی دارند و همه تالش خود
را می کننــد تا جایی اهانتــی صورت نگیرد
و به همین دلیل فعــا گاردی وجود ندارد.
امیدوارم ســازندگان بعدی نیز حتما به این
موضوع توجه داشــته باشــند که شوخی و
کمدی در یک ســریال منجر بــه اهانت به
قومیت نشود .این خط قرمز سازمان درست و
بحق است که ما اجازه اهانت به هیچ کدام از
این فرهنگ ها را نداریم چراکه اساسا فرهنگ
ملی ما از این فرهنگ هــا و خرده فرهنگ ها
تشکیل شده است بنابراین خود ما باید کامال
از ان مراقب کنیم.
لوکیشن ها کمتر در خانه ها انتخاب
شده بود و بیشــتر در طبیعت بود.
شکل بصری بیشــتر برایتان مهم
بود یا دالیل دیگری داشتید؟
سعید اقاخانی برای ســاختن این سریال به
منطقه کرمانشــاه رفت و 80کیلومتر بیرون
از کرمانشاه در روستا مجموعه را فیلمبرداری
کرد و منطقش این بود کــه بتواند جلوه ها و
زیبایی های ظاهری مناطق دیدنی و طبیعت
را به عنوان ظرفیت مناطق کردنشین نشان
داده و معرفی کند .او معتقــد بود این موارد
در افزایش جذابیــت بصری کمک می کند و
همینگونه نیز شد.
یک جاهایی از ســریال احساس
می شــد که لهجه ها همه در یک
ســطح نیســت و برخی کردی را
درست تر صحبت می کنند و برخی
دیگر لهجه غلیظی نداشتند .مشاور
لهجه ســریال به چه صورت عمل
می کرد؟ خود شما چقدر از گویش
و لهجه جوا ن ترهــا راضی بودید
و نقدهــای این قســمت را چقدر
می پذیرید؟
ما از ابتدا باور و تصمیمان ایــن بود که این
ســریال را برای قومیت کرد بسازیم نه برای
یک منطقه از مناطق کردنشین .ما نمی توانیم
یک دفعه برای کرمانشــاه ،یک دفعه برای
کردستان ،یک دفعه برای اذربایجان غربی
و یک دفعه برای کردهای کرمانج ســریال
بسازیم .پس یک ســریال برای معرفی کل
قومیت کرد می ســازیم و طبیعی است که
اصرار ســعید
اقاخانی که درست
هم بود این بود که
ما از بازیگران بومی
اســتفاده کنیم
چراکــه ان گویش،
لباس ،چهره و بکر
بودن انها می تواند در
جریان جذابیت کار
بســیار به ما
کمک کند
ســعی می کنیم از همه لباس ها و گویش ها
اســتفاده کنیم .ما زبان کردی در ســریال
نداشــتیم چون اگر قرار بود با زبان کردی
سریال بســازیم مردم متوجه نمی شدند و
باید از زیرنویس اســتفاده می کردیم که در
زیرنویس هــم بســیاری از حس ها منتقل
نمی شــود پس طبیعی اســت کــه باید از
لهجه ای اســتفاده می کردیم که مخاطبان
ســریال کامال ان را بفهمند و با ان ارتباط
برقرار کنند .لهجه نیــز در مناطق مختلف
کردنشین متفاوت است .ما تعمدا در سریال
خود شهرهایی از استان کردستان ،کرمانشاه،
اذربایجان غربی و ...داشتیم و بازیگران این
مناطق را اورده بودیم و قصد داشــتیم یک
مجموعه ای از گویش ها ،لهجه و لباس ها را
داشته باشــیم؛ بنابراین ممکن است برخی
از لبا س ها خاص منطقه کرمانشــاه باشد،
برخی دیگر خاص شهرهای کردستان .این
تفاوت را عامدانه ایجاد کردیم و قصد داشتیم
در عین حال یک رنگارنگی و زیبایی از کل
قومیت کرد در لباس ،لهجه و ...معرفی کنیم.
خوشبختانه سری دوم این مجموعه به دلیل
انکه در برخی از قســمت ها از زبان کردی
بدون ترجمه اســتفاده کردیم ،بسیار مورد
اســتقبال هم وطنان کردمان قرار گرفت و
اعتراض جدی به لهجه و گویش نداشتیم.
با وجود انکه امیر وفایی که پیش
از این با مهــران مدیری کار کرده
بود ،در این ســریال هم به عنوان
نویسنده حضور داشت؛ شوخی ها
خیلــی به ســمت شــوخی های
تلگرامــی و ...نرفت و بیشــتر
شوخی ها جنبه اجتماعی ،سیاسی
پیدا کرد .ایا محمــل طنز فرصت
خوبی برای بیان نقدهای سیاسی
فراهم کرده بود؟
بستر این سریال و داســتان اصلی ان زلزله
بود و این واقعه همراه خود نقد سیاســی و
اجتماعی به همراه دارد .کشــور ،مسئوالن
و مردم درگیــر موضوع زلزله می شــوند و
طبیعی بود که ســریال ما کمی بیشــتر به
سمت نقدهای سیاســی برود؛ اما از همان
ابتدا هم خود نویســنده؛ امیــر وفایی و هم
کارگردان؛ سعید اقاخانی مراقب بودند که به
سمت شوخی های تلگرامی و اینستاگرامی
نروند و به شدت از این ماجرا پرهیز داشتند.
یک شوخی حتی اگر بســیار هم خنده دار
بود ،اگر شــائبه ای به وجود می اورد ،حذف
می شد .این شرط دوســتان با خودشان بود
و این مراقبت را می کردند و خوشبختانه به
نظر من نیز بسیار جواب داد .ما از سعه صدر
و کمک شبکه نیز بسیار سپاسگزاریم چون
در واقع با سعه صدر شبکه این امکان برای ما
فراهم شد و من اینجا وظیفه خود می دانم از
ان ها تشکر کنم.
در کار شــما بازیگرانی که چهره
نیستند مجال زیادی برای جلوی
دوربین قــرار گرفتن پیدا کردند و
این ریســک باالیی می خواهد که
در سری دوم بیشــتر اتفاق افتاد.
تحقق این امر بــه دلیل مدیریت
دســتمزدها بود یا اینکــه برای
استفاده از چهره ها در این مجموعه
برای همه نقش هــا لزومی دیده
نشد؟
البتــه ما از چهره هــای صاحب نــام مانند
حمیدرضا اذرنگ ،شــقایق دهقان ،حمید
لوالیی (اگرچه نقشــش کم بود) ،میرطاهر
مظلومی ،مجید یاســر ،علــی صالحی و ...
در این کار اســتفاده کردیم که در کارهای
57
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 54
قاب برتر
کمدی شناخته شده هســتند .از دوستان
کرمانشــاهی نیز هنرمند سرشناسی مانند
سیروس میمنت در کار حضور داشت .سرامد
همه این افراد نیز سعید اقاخانی است که از
چهره های گران قیمت این روزها در عرصه
بازیگری اســت و در این مجموعــه ایفای
نقش کرده انــد .اصرار ســعید اقاخانی که
درست هم بود این بود که ما از بازیگران بومی
اســتفاده کنیم چراکــه ان گویش ،لباس،
چهره و بکر بودن ان ها می تواند در جریان
جذابیت کار بســیار به ما کمک کند .مردم
نیز کمتر چهر ه های تکراری می بینند و در
عین حال اگر بتوانیــم بازیگران توانمندی
را انتخــاب کنیم برگ برنده ما می شــوند.
حقیقتا به قدری هنرمندان توانا و قدرتمند
در مناطق کردنشــین وجــود دارد که من
خودم شــگفت زده شــدم .مردم هم بسیار
این بازیگــران را پســندیدند و حتی جای
سلبریتی های درجه یک نشاندند و با ان ها
ارتباط گرفتند .بســیار زود تکه کالم های
این افراد در بین مردم کشــور و در واقع کل
ایران زبانزد شد و این نشــان داد که مردم
این بازیگران را دوست دارند ،پسندیده اند،
پذیرفته اند و کامال با ان ها همذات پنداری
می کنند.
به نظر شــما کرونا و خانه نشینی
افراد چه تاثیری در دیده شــدن
بیشتر سریال داشت؟
طبیعی اســت که این موضــوع موثر بوده
است .البته «نون خ »2قرار بود ماه رمضان
پخش شــود و فکر می کردیم در این ماه نیز
مخاطبان زیادی پیدا می کنــد اما به دلیل
تغییر سیاست های ســازمان که بنا داشتند
لحظات شــادی را بــرای مــردم در اوقات
قرنطینه فراهم کنند ،پخش ســریال «نون
خ »2به بعد از سریال «پایتخت »6موکول
شد که یک مقدار هم خوب بود ،چراکه مردم
در منزل بودند و سریال را دیدند و قضاوت
خوبی از ان داشــتند .کار دیده شد و مورد
توجه قرار گرفت.
با توجه بــه اینکــه مدتی پیش
درگیری هایی در منطقه کردستان
وجود داشــت و بالطبع کردستان
برای مــا جایگاه اســتراتژیک
محسوب می شود ،ایا سفارشی از
جاهای مختلف مبنی بر بزرگ نمایی
صفات و ویژگی های مثبت کردها
وجود داشت؟
خیر .البته گفتم چون کارگــردان «نون خ»
خود کرد اســت و 70درصــد از بازیگران ما
کرد هستند ،طبیعی است که به طور معمول
این مالحظه و توجه به قومیت کرد و تقویت
فرهنگ کرد در دستور کار ما بود .ان چیزی
که در بین کردها وجود دارد اتحاد ،همدلی،
یکپارچگی ،یکدلی ،مهربانی و نوع دوســتی
است که در شــرایط سخت و بحرانی نمود
پیدا می کنــد .این مــوارد واقعا در
جا ی جای ســریال ما دیده می شد
چون برگرفته از خــود فرهنگ کرد
اســت .در بین اقوام کرد این
همدلی و اتحاد وجود دارد.
نکته دوم این اســت که
ما قصد داشــتیم این
موضــوع را تقویــت
کنیــم ،بــه رخ
ســایر کشورها
هم بکشانیم و
در تصویــر نیز
نشــان دهیــم.
خوشــبختانه در
نظرسنجی سازمان صداوسیما
برداشت و ارتباط بیش از 60
فصل ســوم فعال
فقط در مرحلــه
نگارش خالصه
داستان است و هنوز
بسیار زود است که
دربــاره ترکیب
بازیگــران و انهایی
که می روند یا
می ایند ،صحبت کنیم
درصد از کسانی که این ســریال را دیده اند با
قومیت کرد بهتر از قبل شده است ،به قومیت
کرد ارادت پیدا کرده اند و همچنین عالقه مند
هســتند از مناطــق دیدنی انجا نیــز بازدید
کنند .به هر حال این ســریال بــرای تقویت
فرهنگ کرد دستاوردهایی داشته است .البته
معتقدم قومیت کرد کرمانشــاه و بخش هایی
از کردستان بســیار در جذابیت سریال به ما
کمک کرده اند .ما خیلی شــاید نتوانستیم به
این فرهنگ کمک کنیم اما ان ها در جذابیت
سریال خیلی به ما کمک کردند .ما همه تالش
خود را کرده ایم فرهنگ قومیت کرد را توسعه
دهیم و تقویت کنیم و انتشــار دهیم و برای
این کار از ظرفیت و جذابیت های این قومیت
اســتفاده کردیم و این موضوع بســیار به کار
ما امد و کمــک کرد .ما خــود را وامدار کرد،
کردستان و کرمانشــاه و در یک کلمه قومیت
کرد می دانیم.
سریال بیشتر حول محور موضوعات
اقتصادی می گشت و خیلی در بیان
مفاسد اقتصادی واضح عمل نکرد
و ســعی شد شیرینی ســریال را
مخدوش نکند .می تــوان اینگونه
نگاه کرد که «نون خ» محمل خوبی
بود برای انکه با شوخی های تند در
این زمینه اعتراضاتی را مطرح کند و
از طرفی هم با همین فرم از کنارش
بگذرد و کام مــردم را تلخ نکند؟
چقدر بــه راه اول فکر کردید و چرا
انجامش ندادید؟
من خیلی با شــما هم عقیده نیســتم .اتفاقا
جای جای سریال به مفاســد اقتصادی اشاره
شد و حتی اسم برخی از کسانی که به عنوان
نماد فساد اقتصادی از کشور متواری هستند
در کار برده و گفته شــد .می توانم شــما را به
صحبت های خلیــل که می گفــت من فعال
برنامه ام این است که مسئول این درجه بشوم و
بعد باالتر بروم و این کارها را انجام بدهم ارجاع
بدهم یا به اســامی نام برده شده در کار اشاره
کنم .ما خودمان احساس می کردیم استفاده
زیاد از این موارد ممکن اســت شعاری به نظر
بیاید و اتفاقا منجر به زدگی بیننده از سریال
شود چراکه بیننده باالخره می خواهد لحظات
شاد و کمدی و قص ه را ببیند و سریال تلویزیونی
برنامه سیاســی نیســت که ما همه شعارها و
حرف هایمان را داخل ان بریزیم.
ایا نگاه کشــوری و کالن در
راســتای اهداف و منافع
ملــی در تولیــد «نون خ»
وجود داشــت؟ نکته ای
که در بعضی از جهات در
«پایتخت» مشهود بود.
مــا از ســوی اســتانداری
کرمانشــاه دعوت شدیم و
رفتیم کار را انجا ساختیم و
همه این موارد به این دلیل
بود که بتوانیم به منافع این صفحه 55
ما در سرمای زیر
21درجه و 18درجه
و البه الی برف ها
کار کردیم .شاید
سخت ترین سکانس
جایی بود که دوستان
و بازیگران کرد ما
باید داخل رودخانه
می رفتند .ان روز دما
18درجه زیر صفر
بود و من نگران ان ها
بودم که قرار است
چه اتفاقی برایشان
رخ بدهد؟ ان روز
یکی از روزهای
سخت ما بود
قومیت توجه کرده ،ان را تقویت کنیم و توسعه
بدهیم .عالقه داشتیم حتی کمکی به منطقه
گردشگری ان اســتان کنیم و بتوانیم صنعت
گردشگری و توریســم را در ان استان تقویت
کنیم که متاســفانه به ماجرای کرونا برخورد
کردیم و سفرها کاهش پیدا کرد .من معتقدم
اگر این اتفاق نمی افتاد امروز کرمانشــاه مملو
از گردشــگران بود ،کما این که فصل اول این
سریال نیز زمانی که ساخته شد همین اتفاق
افتاد و در بعضی از مناطق گردشگری را بسیار
افزایش داد .این مــوارد جزو اهداف ما بود و به
نظرم نیز تا حدی توانستیم موفق باشیم .در این
مسیر موسیقی ،لباس ،زبان کردی ،جغرافیا و
مناطق دیدنی انجا نیز بسیار به ما کمک کرد.
از سخت ترین قســمت کار تولید
برایمان بگویید؟
همه کار واقعا ســخت بود .ما در سرمای زیر
21درجه و 18درجه و البــه الی برف ها کار
کردیم .شاید سخت ترین سکانس جایی بود
که دوســتان و بازیگران کرد مــا باید داخل
رودخانــه می رفتنــد .ان روز دما 18درجه
زیر صفر بود و من نگران ان ها بودم که قرار
است چه اتفاقی برایشــان رخ بدهد؟ ان روز
یکی از روزهای سخت ما بود اما خب از این
روزهای سخت فراوان داشــتیم .ان روزی
هم که در سکانســی خلیل را برای اولین بار
می بینیم که می خواهد بیایــد و راه ها بر اثر
زلزله بسته شده اســت دمای هوا 20درجه
زیر صفر بود و ما تعداد بسیاز زیادی خودرو،
خاور و وانت و ...افیش کرده بودیم که صحنه
کمک رســانی مردمی را بازسازی کنیم .روز
سخت و دشواری بود اما خوشبختانه با درایت
کارگردان و صبر و حوصله عوامل توانستیم
ســختی ها را بگذارنیم و «نون خ» توانست
لحظات خوشی را برای مردم فراهم کند.
شما در سازمان نسبت به خودتان
تنگ نظرهای زیــادی می بینید یا
دشــمنان به ظاهر دوست زیادی
داریــد .چقدر به واســطه نظرات
همکارانتان یا اقداماتشــان علیه
شما سختی کشیدید؟
کار کردن سخت و تولید و سریال سازی بسیار
سخت است .با این حال خوشبختانه مدیران
ســازمان از دوستان من هســتند و ارتباط
نسبتا خوبی هم با یکدیگر داریم .سخن هایی
گفته می شــد و نقدهایی نیز وجود داشــت
اما من ان ها را منصفانه نمی دیدم و ســعی
می کردم توجهی بهشــان نکنم و عبورکنم.
برای من مهم «نون خ» بود که بتواند خوب
به پخش برســد و دیده شود و مطمئن بودم
اگر سریال دیده شود دوســتانی هم که نقد
غیرمنصفانه داشتند و گاها جاهایی تخریب
کردند ،خودشان پشــیمان می شوند .جای
نگرانی وجود نداشت .مردم سریال را دیده اند
و خودشــان قضاوت می کنند .مــن همه را
تقریبا حالل کردم و گله ای از کســی ندارم.
به صورت عام از رئیس سازمان ،معاون سیما،
مدیر شــبکه یک و رئیس سیما فیلم که این
فرصت را در اختیار ما قرار دادند و این حمایت
را کردند که «نــون خ »2در یک زمان خوب
پخش شود ،متشــکرم .مدیر شــبکه واقعا
بســیار از ما حمایت کرده و شرایط خوبی را
برای کار فراهم کردند .امــروز اگر ما به این
مرحله رســیدیم که به راحتی مــی توانیم
از تولید «نون خ »3حرف بزنیم بخشــی از
ان به دلیل زحمت بســیار زیاد سازندگان
سریال از کارگردان ،نویسنده و عوامل است
که با ســختی های فراوانی مانند دوری راه،
شــرایط ســخت تولید و ...مواجه بودند اما
ان را تحمل کردند و بخشــی دیگر حمایت
مدیران بود .اگر این دو حلقه به یکدیگر اتصال
پیدا نکند و مدیریت اعتماد و حمایت نکند،
کارهای خوبی مانند «نون خ» و «پایتخت» را
نمی توان ساخت .بخشی از نتیجه خوب کار
مربوط به عقبه حمایت مدیران است که در
«نون خ» اتفاق افتاد و من واقعا سپاسگزارم و
از ان قدردانی می کنم.
بــه نظر شــما کــدام یــک از
مجموعه های «نون خ» و «پایتخت»
شایستگی توجه بیشتری دارند و
تولید کدامشان سخت تر بود؟
اجازه بدهید من این سوال را جواب ندهم.
فصــل ســوم «نــون خ» در چه
مرحله ای اســت و چه زمانی کلید
می خورد؟
فصل ســوم فعال فقط در مرحلــه نگارش
خالصه داستان است و هنوز بسیار زود است
که دربــاره ترکیب بازیگــران و ان هایی که
می روند یا می ایند ،صحبت کنیم .امیدواریم
بتوانیم «نون خ »3را زودتر از سال قبل کلید
بزنیم.
59
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 56
سینمای ایران
BANIPAL SHOOMOON
بانیپال شومون؛ در گفت وگو با ماهنامه «صبا» از سختی های
شخصیت «دانیال» و کمال گرایی در پرورش نقش هایش گفت
«کرگدن» یک قصه جسورانه
در تقابلی ناکام با قصه های تکراری
عکس معین باقری
پوریا بهرادکیان :بانیپال شومون از جمله هنرمندانی است که بازیگری را بیش از میل به
دیده شدن ،نوعی کشف و شهود درونی می پندارد که شکل کمال یافته ان را می توان در
صحنه نمایش و در مواجهه چهره به چهره با مخاطب معنا کرد ،یعنی لحظاتی که احساس در
عریان ترین شکل ممکن منتقل می شود .در واقع ،او بازیگری است که عالوه بر صحنه تئاتر ،با انتخاب های
خوب و نقش های متفاوت مسیر رشد خود را در مدیوم های دیگری مثل سریال و سینما هموار کرده و به دلیل
سخت کوشی و پشتکار در راستای تجربه اندوزی و کمال طلبی در قالب فعالیت هنری خود ،نویدبخش حضور
یک هنرمند اینده دار در عرصه بازیگری است .به همین واسطه ،به انگیزه حضور درخشان بانیپال در سریال
نمایش خانگی «کرگدن» به کارگردانی کیارش اسدی زاده و تهیه کنندگی صادق یاری ،پیرامون شخصیت
دانیال در این سریال و نحوه پردازش این نقش پیچیده گفت وگویی را با این بازیگر ترتیب دادیم که
پیش فرضمان از چهره سخت ،شخصیت جدی و غیرمنعطف او با احساس رفاقت و صمیمیتی جایگزین شد
که بخش عمده ان از روح ارام و فرهیختگی ذاتی این هنرمند سرچشمه می گیرد .در ادامه این گفت وگو را
می خوانید. صفحه 57
نقــش دانیال حاصــل انتخاب
شما بود یا پیشنهاد گروه تهیه
و تولید؟ و اینکه ایا از اول برای
این نقش انتخاب شدید؟
فرایند انتخــاب از طرف اقــای کیارش
اســدی زاده بود که با توجه به اینکه من
در فیلم «موج انفجار ردیف »48ســابقه
همکاری با ایشان را داشتم ،با من تماس
گرفــت و گفت ،نقشــی هســت که فکر
می کنم تو از پــس ان به خوبی برمی ایی
و درنتیجه نقش ،پیشنهاد و انتخاب خود
کیارش بود.
در صورت حق انتخاب ،دوست
داشتید کدام کاراکتر این سریال
را بازی کنید؟
اگر قرار بود انتخابی داشــته باشم ،قطعا
خودم هم نقش دانیال را می پذیرفتم.
با توجه به اینکــه نقش دانیال
دارای پیچیدگی هــای خاصی
اســت و تجربه نشان داده شما
از نقش های ســخت استقبال
می کنید ،بــرای پرداخت این
نقش با چه چالش هایی همراه
بودید؟
حداقل روی کاغذ ،دانیــال جذاب ترین
کاراکتری بود کــه در فیلمنامه خواندم
و از یک ســو به واســطه پیچیدگی های
شخصیتی اش مثل درون گرایی ،سکوت،
خشم ،جدیت و مهربانی و از سوی دیگر ،به
واسطه عالقه مندی به حیوانات ،ورزشکار
و فایتر بودن این کاراکتــر ،پذیرش این
نقش با چالش های فراوانی برای من همراه
بود .فکر می کنم تنها نقشــی که در هیچ
سکانسی از بدل استفاده نکرد ،نقش من
بود و همه کارها را خودم انجام دادم .ضمن
اینکه شاید این کاراکتر از لحاظ شماتیک
و مختصات چهره و انــدام تا حدی به من
نزدیک باشــد ،اما از شخصیت واقعی من
دور بود.
این پیچیدگی شخصیتی و روند
تحولی که دانیــال را از یک مرد
عاشق اسب و منزوی به انسانی
فداکار و عاشــق تبدیل می کند
و در بازی شــما هم محسوس
اســت ،برگرفته از ســاختمان
نقــش در فیلم نامه اســت یا
براســاس ظرافت هــای بازی
خودتان و رعایت جزئیاتی بود
که برای ایفای نقش از ان بهره
می بردید؟
به نظرم ،فیلمنامه و پرداخت نقش ،هر دو
در تکامل کاراکتر دانیال نقش موثری ایفا
می کنند .در ارتبــاط با جزئیات نقش هم
باید بگویم که کلیات نقش در ســاختار
فیلمنامه بود ،اما بخش هایی به واســطه
بحث و گفت وگوهایی که در ارتباط با نقش
داشتیم و پیشنهادهایی که به کارگردان
ارائه می کردم ،دست خوش تغییراتی قرار
گرفت و به وضعیت فعلی منجر شد.
«کرگــدن» هرچنــد دارای
اســتانداردهای کیفــی الزم
شــبکه نمایش خانگی است،
اما به نظر می رســد در قیاس با
سریال های فعلی که در این بستر
منتشر می شوند ،نتوانسته اقبال
عمومی را با خود همراه کند .شما
به عنوان یکی از بازیگران اصلی
این مجموعه چنین برداشتی را
دارید و اگر اینگونه است ،دلیل
ان را در چه کانتکستی ارزیابی
می کنید؟
راســتش من هم موافقــم و فکر می کنم
شاید خودتان جواب سوالی را که پرسیدید
بدانید .ما باید ببینیم سلیقه مخاطبان را به
چه سمت وسویی بردیم و مخاطب ما چه
مدل کارهایی را می پســندد .مخاطب به
واسطه چیزهایی که در ماهواره می بیند
و اتفاقاتی که در زندگــی روزمره تجربه
می کند ،از داســتان هایی که تا حدودی
قدیمی هم شده استقبال می کند .من فکر
می کنم تمایز«کرگدن» با باقی کارها در
این است که در مرحله اول ،سبک جدیدی
در نمایــش خانگی اورد کــه پیش از ان
شاهدش نبودیم و قصه جسورانه ،جوانانه و
پیچیده ای را روایت کرد که شاید مخاطب
را در قسمت های اول گیج کرد .در مرحله
بعد باید به این نکته هم توجه داشــت که
اکثر بازیگران این مجموعه سوپراســتار
نبودند و هشتاد تا نود درصد از تئاتر امده
بودند و دور هم جمع شدند و از انجایی که
داده ها به راحتی به مخاطب داده نمی شد،
به نسبت سایر سریال های نمایش خانگی
با استقبال کمتری مواجه شد.
با توجه بــه تجربــه ای که در
مدیــوم تئاتر و ( vodشــبکه
نمایش خانگی) داشــتید ،فکر
می کنید بازی در این دو فضا چه
تفاوت هایی با سینما دارد؟
شبکه نمایش خانگی و ســینما را خیلی
نمی توان از هم جدا کرد؛ شــاید در این
میان ،مدیوم تئاتر متفاوت باشد .اما یکی
از ویژگی های کار در شبکه نمایش خانگی
این است که باید یک سال با یک کاراکتر
زندگی کنی ،راکورد هــا را حفظ کنی و
در طول این مدت تمرکــز ویژه ای روی
نقش داشته باشی که سختی های خاص
خودش را دارد ،اما در سینما این اتفاق در
بازه زمانی فشــرده تری می افتد و بازیگر
زمان زیادی برای شخصیت پردازی ندارد
و در یک زمــان 90الــی 100دقیقه ای
باید ظرافت هــا و پیچیدگی های نقش را
به نمایش بگذارد که البتــه چالش های
مخصوص به خود را دارد .اما مدیوم تئاتر
مثل زندگی است و با دو مدیوم دیگر فرق
دارد .تو هر شــب این فرصت را داری که
به مدت یک ســاعت یا دو ســاعت روی
صحنــه زندگی کنی و بایــد همه چیز را
از وجــودت ،توانت ،هویتــت و حقیقتت
در طــول این مدت بــرای مخاطب روی
صحنه به نمایش بگذاری و در واقع ،بسیار
صداقت می خواهد.
بنابرین می توان نتیجه گیری کرد
که فعالیت در تئاتر بیش از فیلم و
سریال برای شما جذاب است؟
خب من سا ل هاست که در تئاتر فعالیت
دارم و به شدت عاشقش هستم و همیشه
61
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 58
وی او دی
حال دلم را خوب می کنــد ،اما به همان اندازه
ســینما هم برای من جذاب اســت ،البته به
شــرطی که به عنوان بازیگر ایــن فرصت را
داشته باشــم تا روی ویژگی های نقش بیشتر
کار کنم .کار در سینما معموال به شکلی است
که دوماه ،دوهفته یا 10روز قبل از فیلمبرداری
زنگ می زنند که بیایی و نقــش را کار کنی،
اما در تئاتر تو فرصت زیــادی برای پرداخت
نقش در پروســه تمرین داری و یکی از دالیل
عالقه مندی مــن به تئاتر هــم همین فرایند
تمرین است.
شــما معموال نقش ها را به شکلی
ایفا می کنید که به سختی می توان
بازیگر دیگری را به جای شــما در
ان نقش پذیرفت ،ایا این به روحیه
و شــخصیت کمال گرای شــما در
پردازش نقش ها ارتبــاط دارد که
معموال بازیگران تئاتر از ان بهره مند
هستند؟
در ارتباط با نکته ای که درباره کمال گرایی
گفتید ،باید اعتراف کنم که به شخصه از هیچ
کدام از کارهایم راضی نیستم و هیچ کدام از
اثارم را با لذت تماشا نمی کنم و شاید جالب
باشــد بدانید که برایم سخت است خودم را
روی پرده ببینم و با وجود اینکه برای ایفای
نقش همه توانم را می گذارم ،همچنان فکر
می کنم که می توانست از این هم بهتر باشد.
یکی از دالیلــی که تئاتر را خیلی دوســت
دارم این اســت که نمی توانم خودم را روی
صحنه ببینم و به شدت رها هستم .در واقع،
تئاتر پویاست و می دانی که هر شب اجرای
تو با شــب قبل فرق دارد و در طول اجرای
صحنه ،بــازی تو یک رونــد تکاملی را طی
می کند .بــرای مثال ،من زمانــی که تئاتر
کار می کنم ،هرچند از شش ماه قبل فرایند
تمرین نقش را شروع می کنم و سی شب هم
اجرا دارم ،اما تازه در شب های پایانی به این
احساس می رسم که به همه ریزه کاری های
نقش مسلط شده ام و تازه پس از پایان اجرا
همچنان با خودم می گویم که ای کاش گونه
دیگری عمل کرده بودم.
این کمال گرایی ممکن اســت در
اینده ،شــما را در رونــد انتخاب
نقش ها و پذیــرش فیلم نامه دچار
نوعی وســواس فکری و در نتیجه
کم کار شدن در عرصه بازیگری کند؟
شاید این اتفاق بیفتد .در درجه اول نقش و بعد
فیلم نامه در انتخاب خیلی مهم اســت .اینکه
وقتی فیلمنامه را می خوانی چــه ارتباطی با
ان برقرار می کنی ،به چه تصور ذهنی از نقش
می رســی و تا چه اندازه برای تو به عنوان یک
بازیگر چالش برانگیز است که بتوانی زحمات
و رنج هایی را متحمل شــوی تــا یک نقش را
به بهترین شــکل ایفا کنی .در واقع ،در تئاتر
با تجربه این رنج برای رســیدن به نقش دچار
نوعی کشــف و شــهود درونی می شوم و این
سختی و رنج در جهت بارور کردن نقش برای
مخاطب به واســطه
چیزهایی که در
ماهواره میبیند و
اتفاقاتــی که در
زندگــی روزمره
تجربه میکند ،از
داســتان هایی که
تا حدودی قدیمی
هم شده استقبال
میکند .من فکر میکنم
تمایز«کرگدن» با
باقی کارها در این
است که در مرحله
اول ،سبک جدیدی
در نمایــش خانگی
اورد کــه پیش از
ان شاهدش نبودیم
و قصه جسورانه،
جوانانه و پیچیدهای
را روایت کرد
من همیشه لذت بخش است.
شما در طول سالیانی که در عرصه
بازیگری فعالیت داشتید ،در قالب
کاراکترهای گوناگونی نقش افرینی
کردید.ایــا به ایــن موضوع فکر
کرد ه اید که از یک مقطعی ممکن
است پیشنهادها به سمت وسوی
نقش های یکنواخت برود؟
شــاید چنین اتفاقــی بیفتــد .در طول
سالیانی که من سینما را دنبال می کنم،
زمانــی کــه بازیگــران در نقش هایــی
درخشــش ویژه ای دارنــد ،کارگردان ها
برای همان قالــب نقش به سراغشــان
می روند .جدا از اینکه بخواهم نقد مثبت
یا منفی نســبت به این کار داشته باشم،
حداقل در ارتباط با خودم می توانم بگویم
که تجربه نقش های یکنواخت ،برای من
جذاب نیست .البته این موضوع تا حدی
به اشنایی کارگردان به توانایی های بازیگر
هم مربوط می شود که بخواهد ریسک کند
و نقش متفاوتی را برای یک بازیگر در نظر
بگیرد .مثال در پیشــنهاد یک کار کمدی
ویژه باید در درجــه اول اعتماد متقابلی
بین من بازیگر و کارگردان شــکل بگیرد
تا هم او ریســک کند و من را به یک اثر
نمایشــی کمدی دعوت کند و هم من به
حس مشترکی با او برسم و بپذیرم که در
چنین نقشی حضور داشته باشم.
ایا در مواجهــه احتمالی با چالش
پیشــنهاد نقش های یکنواخت
که کارنامه کاری هــر بازیگری
را در طــول ســا ل های فعالیت
تحت الشــعاع قــرار می دهد،
برنامه ای دارید؟
من چند نقش پلیس و مامــور را در کارنامه
کاری خودم بازی کرده ام و تصمیم گرفته ام
که دیگر چنیــن نقش هایــی را نپذیرم .اما
گاهــی یــک کارگردانــی کــه کارش را
می پسندی ،نقشی پلیسی را با ویژگی های
خاصی به تو پیشنهاد می دهد که باید در ان
ابعاد عمیق تر و پیچیده تری از یک پلیس را
بازی کنی که با نقش های قبلی پلیســی تو
تفاوت زیادی دارد .مثــا یکی از نقش های
جذاب پلیســی که در چند ســال اخیر در
ســینمای ایران دیــده ام ،مربــوط به فیلم
«متری شــش و نیم» با بازی پیمان معادی
بود کــه کاراکتر جذابی داشــت ،اما در کل
تالش می کنم نقش های یکنواخت و یکسان
را نپذیرم.
*معموال برای انتخاب نقش ها به
فیلم نامه بیشتر اعتماد می کنید یا
میزان شــناختی که از کارگردان
دارید؟
اولین مواجهه مــن با یک پــروژه ،معموال
فیلم نامه اســت .اما گاهی کارگردانی به تو
پیشــنهاد می دهد که به کارش ایمان داری
و خیلی دوستش داری و اینجاست که شاید
قضیه کمی متفاوت باشد ،اما این دو خیلی
به هم ارتبــاط دارد و می توانــم بگویم اگر
کارگردانی باشــد که او را نشناســم یا فیلم
اولش باشد ،قطعا معیار اصلیم برای پذیرش
نقش ،فیلم نامه خواهد بود. صفحه 59
63
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 60
ویژه نامه
هشت سال گذشت از روز و ماهی که حس کردیم جای
رسانه ای خالی است که دور از فضای حاشیه ای زرد
و جنجال بیهوده ،سعی در انتشار اطالعات درست،
گفت وگوهای تخصصی و حرف های به روزی دارد که هیچ
تالشی برای مخدوش کردن اعتبار ادم ها و اثار نمی کند و
فقط در جهت اعتالی فرهنگ و هنر گام برمی دارد .در این
هشت سال ،به گام اول ما که روزنامه بود؛ مدیا و رسانه های
دیگر هم اضافه و سایت ،کانال تلگرامی ،باشگاه فیلم و
عکس ،خبرگزاری و حاال ماهنامه هم ایجاد شد که هرکدام
با همان هدف و غایت اولیه اما با پررنگ شدن نکاتی ،در
شکل و موقعیت های گوناگون به حیات خود ادامه می دهند.
امید داریم مخاطب ما که مخاطب فهیم و دانایی است ،تا هر
زمان که «صبا» هست؛ ما را همراهی کند.
کامبیز دیرباز
«صبا» جانب دارانه
رفتار نمی کند
عباس غزالی
«صبا» در راستای اهدافش
قوی عمل می کند
یک رسانه فرهنگی باید اخبار را دقیق ،به روز و درست منتشر
کند .زمانی که در کنار کلمه رسانه ،فرهنگ نیز قرار می گیرد؛ این
توانایی را به ان می دهد که باعث ارتقای فرهنگ یک جامعه شود و این باعث
ناراحتی است که رســانه های فرهنگی در حال حاضر به شکل درســتی انتظارات را براورده
نمی کنند .جذب مخاطب بیشــتر در برخی رسانه های فرهنگی باعث می شــود که با بعضی
شیطنت های مطبوعاتی و انتشار اخبار زرد موافقت شود ،اما این دسته از رسانه ها مانا نخواهند شد
و در مسیری قرار خواهند گرفت که مخالف با رسالت یک رسانه است.
جذب مخاطب به هر قیمتی ،مخاطب واقعی را به سمت ان رسانه هدایت نمی کند .رسانه هایی
که درست و دقیق و کامال خالصانه در مسیر انتشار اخبار جلو می روند ،شریف هستند و قطعا
در جامعه و در ذهن مخاطب تاثیر گذار خواهند بود .با «صبا» از زمان انتشار روزنامه ان اشنا
هستم و فکر می کنم این مجموعه در ابتدای ورود خود رسانه هایی را که پیش از ان در حوزه
فرهنگی درحال فعالیت بودند ،پشت سر گذاشت و پس از هشت سال همچنان در
مسیر درستی قرار دارد و در راستای اهداف خود قوی عمل می کند ،اخبار را
به درستی و دقیق به مخاطب خود ارائه می دهد و من این نگاه را
اول به عنوان یک شهروند و در کنار ان به عنوان یک
هنرمند به این رسانه دارم.
به نظر من یک رسانه خوب در درجه اول ،وسط و اخر باید صادق
باشد؛ یعنی در اخبار جانب داری نکند و موضع گیری نداشته باشد و خبر را
انگونه که هست به مخاطب برساند .در واقع باید ذات کار خبر را که همان بی طرفی است ،حفظ کند تا
موردپسند مخاطبان واقع شود .من حدود ۷سال هر روز برای خریدن روزنامه اقدام می کردم و حتما یکی
از ان ها روزنامه سینمایی و هنری بود .کسی مانند من که خرید روزنامه جزو عادت های زندگی اش بوده است،
در حال حاضر رسانه های مجازی و خبرگزاری ها را دنبال می کند ،پس پیگیری اخبار به روز و در حال حاضر به
دقیقه و پرهیز از واردشدن به فضاهای زرد و غیرمعتبر می تواند مخاطبانی مانند من را راضی کند.
ان زمان که من دائما روزنامه ها را دنبال می کردم ،کسی که می خواست روزنامه ای را منتشر کند باید از فیلترهای
متفاوتی رد می شد و به هرحال یک سطح سوادی داشت و هرکسی نمی توانست این کار را انجام بدهد ،اما در حال
حاضر تناسبی بین کمیت و کیفیت نیست و هرکس می تواند با تاسیس یک کانال و صفحه در فضای مجازی یک
رسان ه اینترنتی خبری برای خود داشته باشد.
به دالیلی که در باال ذکر شد برای کسی که قصد دارد وارد محیط های خبری شود و اخبار را دنبال کند ،تشخیص
و تمیز دادن بین اینکه پیگیر کدام رسانه باشد یا نباشــد ،به نظرم من سخت شده است اما به هرحال افراد
باید بدانند چه رسانه ای را دنبال کنند ،کدام اخبار دقیق تر و درست تر است ،کدام رسانه جانب دارانه و
وابسته به یک جریان است.
من رســانه «صبا» را دنبال می کنم ،محمدرضا شفیعی؛ مدیرمســئول مجموعه رسانه ای
«صبا» را دوست دارم و معتقدم با وجود انکه ســن زیادی ندارد ،باتجربه و کاربلد
اســت .امیدوارم این مجموعه همانند گذشته جانب دارانه رفتار نکند و در
رسالت خود که پوشش دادن صحیح اخبار است ،موفق باشد.
امیرعلی دانایی
«صبا» حوزه فرهنگ را
به طور تخصصی
پوشش می دهد
فعالیت بعضی از رســانه ها فقط محدود به انتشــار اخبار زرد و
پرداختن به مسائلی می شود که برای هنرمندان ایجاد حاشیه می کند و این
اتفاق برای نســل های جدید و بعد از ما مضر است ،زیرا توجه ان ها را درگیر مسائلی
می کند که اهمیتی ندارند .زمانی که یک رسانه تالش کند در زمینه فرهنگی به اصل
راستی و صداقت در اخبار پایبند باشد و با بی توجهی به مسائل کم اهمیت و حاشیه ساز
و پرداختن به مسائل مهم فرهنگی پیش رود ،انگاه می توان گفت که رسالت خود را
انجام داد ه است .رسانه «صبا» با توجه به اینکه به شکل تخصصی اخبار فرهنگی
را پوشش می دهد ،همیشه خبرها را به شکل خالصانه و درستی منتشر
می کند و مانند بعضی رسانه ها که در انتخاب خبرهای خود فرق
می گذارند ،فعالیت نمی کند و برای اهالی فرهنگ و هنر به
یک شکل ارزش قائل است. صفحه 61
ابراهیم ابراهیمیان
«صبا» توانست خودش را
سرپا نگه دارد
به عقیده من مهم ترین ویژگی رســانه ها ،مستقل بودنشان
است .متاســفانه چندین سال است که به واســطه رانت و پول های
کثیفی که وارد سینما شده ،برخی رسانه ها خودشان را به این منابع مالی سپرده اند
و در نتیجه اخبار نادرستی را منتشر می کنند و افکار عمومی را به سمت و سویی که منفعت کالن
سرمایه ها یا سرمایه گذاران است ،پیش می برند .فکر می کنم در کنار استقالل رسانه ها ،شجاعت
هم یکی از ویژگی های مهمی است که اگر در رســانه ای وجود داشته باشد ،می تواند هویت مستقل
خود را حفظ کرده و کارش را پیش ببرد.
من از یک رسانه فرهنگی و هنری انتظار دارم بی طرف باشد ،ســوگیری نکند و کامال شفاف عمل
کند .یادم هست که مجموعه «صبا» در سال ۱۹به سردبیری محمدرضا شفیعی تاسیس شد و از
همان سال ها این رسانه را دنبال کرده ام .به عقیده من اگر در مسائل خنثی عمل نکنید جذاب تر
خواهید بود.
در این اوضاعی که رسانه ها به دلیل مسائل مالی یکی پس از دیگری تعطیل می شوند،
مجموعه رسانه ای «صبا» توانسته خودش را ســر پا نگه دارد و این موضوع جای
تشکر دارد ،اما جسارت بیشتری را از «صبا» انتظار دارم و امیدوارم که این
مجموعه در ادامه راه خسته نشود و همچنان پرقدرت به کار خود
ادامه دهد.
نسیم ادبی:
اطالع رسانی درست در
«صبا» را دوست دارم
امیرحسین رستمی
ی یک رسانه فرهنگی این است که
از نظر من مهم ترین ویژگ
اخبار را به صورت درست ،مطمئن و بجا منتشر کند ،ولی متاسفانه
به روزگاری رسیده ایم که رسانه ها برای رقابت با یکدیگر و بیشتر دیده شدن،
خبرهایی را که حتی تنظیم درستی ندارند منتشر می کنند.
وظیفه یک خبرگزاری این نیست خبری را منتشر کند که باعث تشویش اذهان شود ،بلکه باید
خبرهای درست را نشر دهد و هیچ رقابتی نباید جای این رسالت مهم را بگیرد.
اگاه شــدن از اتفاقات روز ،شــروع پروژه ها و دیگر فعالیت های فرهنگی -هنری بســیار مهم
است و زمانی که یک رسانه همه این موارد را پوشــش می دهد ،می تواند نیاز مخاطب را یکجا
براورده کند .خبرگزاری «صبا» یکی از رسانه هایی است که دوستش دارم ،قبل تر نیز با ان
گفت وگوهایی انجام داده ام و همیشه اخبار هنری را به خوبی اطالع رسانی کرده است.
صفحه اینســتاگرامی خبرگزاری «صبا» را دنبال می کنم و «صبا» جزو رسانه هایی
است که ســریع تر از دیگر صفحات مجازی برای انتشــار اخبار اقدام می کند.
مجموعه رسانه ای «صبا» بدون ان که خبر زردی را نشر دهد ،همه اخبار
مهم را پوشــش می دهد که این اتفاق خوبی است و به عقیده
من یعنی تاکنون خوب و موفق عمل کرده است.
«صبا» در اخبار زرد
نغلتید
۸سال حضور در عرصه رسانه و ۸سال حفظ
اعتمــاد اهالی فرهنــگ و هنر به این رســانه و
درنغلتیدن در وادی اخبــار زرد و حفظ جایگاهی به
عنوان مرجع اخبار درست ،رسالتی است ستودنی
که دست مریزاد دارد .پاینده باشید و استوار
در راهتان.
65
مجله تخصصیسینماوتلویزیون
شماره 4
خرداد 1399 صفحه 62
سینمای ایران
نامه
شماره َ 4خرداد 1399قیمت 20000:تومان
گفت وگو با احسان کرمی درباره
راه های یافتن استعداد و تاثیر
بیان موثر در بازی
با هیچ کس جز خودم
جنگ ندارم!
گفت وگو با هادی مقدم دوست
کارگردان و فیلمنامه نویس سریال «سرباز»
«سرباز یک سریال
با رویکرد شناخت
ادم هاست»
گفت وگو با الیکا عبدالرزاقی به بهانه درخششی متفاوت در «#سرباز»
ای یلدا
بررای
زحمت کشیدم
خیلی زحمت صفحه 63