دو فصلنامه Biannual Journal of saba شماره 1 - مگ لند
0

دو فصلنامه Biannual Journal of saba شماره 1

دو فصلنامه Biannual Journal of saba شماره 1

دو فصلنامه Biannual Journal of saba شماره 1

صفحه 1 صفحه 2 ‫دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی‬ ‫صبا‬ ‫سال اول‪ ،‬شماره اول‪ ،‬بهار‪،‬تابستان ‪1401‬‬ ‫(صفر‪ ،1444‬سپتامبر ‪)2022‬‬ ‫صاحب امتیاز‪ :‬جامعه المصطفی‬ ‫العالمیه‬ ‫دانشگاه مجازی المصطفی ‪ ،‬گروه علمی زبان و ادبیات فارسی با همکاری معاونت پژوهشی و تولید‬ ‫مدیر مسئول‪ :‬حجه االسالم دکتر سعید ارجمندفر‬ ‫سردبیر‪ :‬دکتر سلمان رحیمی‬ ‫دبیر علمی‪ :‬دکتر سلمان رحیمی‬ ‫مدیر اجرایی‪ :‬دکتر فاطمه حاج رحیمی‬ ‫نشانی‪ :‬قم‪ ،‬خیابان ساحلی جنوبی‪ ،‬نرسیده به مصلی‪ ،‬بین کوچه ‪6‬و ‪4‬‬ ‫صندوق پستی‪3713913554 :‬‬ ‫تلفن و نمابر‪32613875 – 32114185 :‬‬ ‫شمارگان‪ :‬چاپ الکترونیکی‬ ‫تعداد صفحات‪145 :‬صفحه‬ ‫‪Web:www.mou.ir‬‬ ‫‪Email:research@mou.ir‬‬ صفحه 3 ‫هیئت تحریریه‪:‬‬ ‫سلمان رحیمی‬ ‫مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫فاطمه حاج رحیمی‬ ‫استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫زهرا غالمی‬ ‫استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫حسین پورشریف‬ ‫استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫حمید اکبرپور‬ ‫استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫مجید جعفری‬ ‫استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی‬ ‫بر اساس مجوز‪:‬‬ ‫اداره کل ساماندهی و پشتیبانی پژوهشی‬ ‫معاونت پژوهشی جامعه المصطفی العالمیه‬ ‫(مورخ‪)1400/11/19 :‬‬ ‫طبق شماره نامه ‪3519‬‬ ‫این نشریه در سطح نشریات علمی ‪ -‬دانشپژوهی‬ ‫(ویژه انجمن های علمی طالب و دانشجویان)‬ ‫تعیین شد‪.‬‬ صفحه 4 ‫راهنمای نویسندگان مقاالت‬ ‫‪ .1‬مقاله باید شامل قسمتهای زیر باشد‪:‬‬ ‫✓ عنوان‪ ،‬چکیده‪ ،‬واژگان کلیدی‪ ،‬مقدمه‪ ،‬بیان مسئله (سوال اصلی تحقیق) ‪ ،‬مبانی نظری پژوهش (تبیین‬ ‫واژگان کلیدی)‪ ،‬روش تحقیق‪ ،‬بدنه اصلی مقاله‪ ،‬نتیجهگیری‪ ،‬فهرست منابع‪.‬‬ ‫ً‬ ‫‪ .2‬تنها مقالههایی قابل بررسی است که قبال منتشر نشده باشند و نو یسنده متعهد بهنشر ان در جای دیگر نباشد‪.‬‬ ‫‪ .3‬مسئولیت محتوایی مقاله به لحاظ علمی و حقوقی بر عهده نویسنده مسئول است‪.‬‬ ‫‪ .4‬حق رد یا قبول مقالهها برای نشریه محفوظ است‪.‬‬ ‫‪ .5‬تایید نهایی مقاله برای چاپ بر اساس نظر داوران و تایید سردبیر نشریه است‪.‬‬ ‫‪ .6‬حجم مقاله حداقل ‪ 7‬صفحه و حداکثر ‪ 30‬صفحه ‪ 250‬کلمه ای خواهد بود‪.‬‬ ‫‪ .7‬نقل و اقتباس از مقالههای نشریه با بیان منبع ان‪ ،‬ازاد است‪.‬‬ ‫‪ .8‬جهت نوشتن مقاله از فونت ‪ 14‬و خط ”‪ “IRLotus‬استفاده شود‪.‬‬ ‫‪ .9‬فهرست منابع به ترتیب حروف الفبا و بهشرح زیر درج شود‪:‬‬ ‫✓ کتاب‪ :‬نام خانوادگی‪ ،‬نام (سال نشر)‪ .‬عنوان ‪ “Bold”.‬نام مترجم (در صورت ترجمه)‪ .‬چاپ‪ .‬محل نشر‪ :‬ناشر‪.‬‬ ‫✓ مقاله‪ :‬نام خانوادگی‪ ،‬نام (سال نشر)‪ .‬عنوان ”‪ .“Bold‬نام نشریه‪ .‬دوره انتشار‪ .‬شماره نشریه‪ :‬شماره صفحات‪.‬‬ ‫‪ .10‬درج ارجاعات مربوط به منابع در متن بهصورت (نام مولف‪ ،‬سال نشر‪ :‬صفحه) اورده شود‪ .‬دقت شود که هیچ منبعی در پاورقی‬ ‫نباید درج گردد‪.‬‬ ‫‪ .11‬ارجاعات هر صفحه مانند معادل التین واژگان تخصصی‪ ،‬شرح اصطالحات و توضیحات جانبی در پاورقی همان‬ ‫صفحه درج شود ‪.‬‬ ‫‪ .12‬نویسنده الزم است بههمراه ارسال مقاله به نشانی نشریه علمی‪ ،‬مشخصات تحصیلی و رتبه علمی خود را ارسال نماید‪:‬‬ ‫درج نشانی رایانامه (ایمیل) نشریه‬ ‫‪ .13‬پس از چاپ مقاله‪ ،‬دبیرخانه نشریه موظف است یک نسخه از نشریه الکترونیکی را برای نویسنده‪ /‬نویسندگان ارسال نماید‪.‬‬ صفحه 5 صفحه 6 ‫فهرست مطالب‬ ‫سخن سردبیر‪8.......................................................................................................‬‬ ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪9...................................................................‬‬ ‫زهرا ولیان متین ‪،‬حسن مقیاسی‬ ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری با تاثیرپذیری از حکایت حضرت موسی(ع)‪29..........................‬‬ ‫حسین الربیعی ‪،‬فاطمه حاجیرحیمی‬ ‫پی جویی شهر غزنین در برخی متون ادب فارسی از قرن سوم تا پنجم هجری‪55..............................‬‬ ‫سمیه حیدری‪ ،‬عاطفه خدایی‬ ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنویان با دوره صفویان‪69.................................................‬‬ ‫زهرا عامری ‪ ،‬فاطمه حاجی رحیمی‬ ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی در عصر سلجوقیان‪95..............................................................‬‬ ‫گلتن ایپک ‪ ،‬فاطمه حاجیرحیمی‬ ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان؛ کاربرد واژه های متفاوت برای معانی مشترک‪121...............‬‬ ‫محمد نسیم مسجدی ‪ ،‬عاطفه خدایی‬ صفحه 7 ‫سخن سردبیر‬ ‫به نام خداوند جان و خرد‬ ‫نشریه علمی «صبا»‪ ،‬نشریهای مرتبط با زبان و ادبیات فارسی است که به همت دانشجویان و‬ ‫استادان گروه زبان و ادبیات فارسی و در قالب دوفصلنامه علمی منتشر میشود‪ .‬این شماره با‬ ‫مطالب متنوعی از دانشجویان زبان و ادبیات فارسی به مرحله چاپ رسیده و اهمیت و اعتبار‬ ‫ً‬ ‫ویژهای دارد؛ چرا که غالبا پژوهشگران زباناموخته زبان فارسی هستند و این مایه افتخار است‬ ‫که کاری پژوهشی از ایشان ارائه شود‪.‬‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬همین مطلب حاکی از ان است که کیفیت اثار ارائه شده در حد کار دانشجویان‬ ‫زباناموخته است که مشتاقانه تحقیق کردهاند تا کاری در حد توان علمی خود ارائه دهند و البته‬ ‫شروع هر کاری با مشکالت و کم و کاستیهای زیادی همراه است که میتوان به پای اغازگری در‬ ‫مسیر پژوهش گذاشت‪ .‬از خوانندگان مقالهها انتظار میرود با انتقادها و پیشنهادهای سازنده‬ ‫خود‪ ،‬یاریگر گروه زبان و ادبیات فارسی و مجموعه دانشگاه مجازی باشند‪ .‬بنا بر ان است که با‬ ‫تالش مستمر‪ ،‬روز به روز بر تجربه خود افزوده و پیشرفت در مسیر علمی و پژوهشی را سرلوحه‬ ‫کار قرار داد‪.‬‬ ‫سلمان رحیمی‬ ‫مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی‬ صفحه 8 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‬ ‫نو یسنده‪:‬زهرا ولیان متین‪1‬‬ ‫استاد ناظر‪:‬دکتر حسن مقیاسی ‪2‬‬ ‫چکیده‬ ‫توازن یک صعنت ادبی و یکی از ابزارهای مهم زیبایی شناسی است که به نوعی از تقارن‬ ‫صوری یا هماهنگی ساختاری در لفظ گفته می شود‪ .‬درواقع «توازن» ابزاری کارامد جهت‬ ‫ارتباط با مخاطب است که سبب برجستگی و موزونتر شدن یک اثر ادبی می گردد‪ .‬نهج‬ ‫البالغه متنی است که در بردارندۀ شگفتیهای بالغت و نمونه های ارزنده فصاحت میباشد‪.‬‬ ‫در پژوهش حاضر که با استفاده از روش توصیفی‪-‬تحلیلی صورت گرفته است‪ ،‬توازن و گونه‬ ‫های ان در خطبه های نهج البالغه در سه سطح اوایی‪ ،‬واژگانی و نحوی مورد بررسی و مداقه‬ ‫قرار گرفت‪ .‬نگارندگان درصد بررسی چگونگی ایجاد توازن و تاثیرگذاری بیشتر سخنان موال‬ ‫امیرالمومنین بر ذهن مخاطب را از طریق این صنعت نشان دادند‪ .‬یافتههای پژوهش نشان داد‬ ‫که حضرت علی(ع) با داشتن شناخت کامل از همۀ امکانات و ظرفیت های زبانی برای بیان‬ ‫دیدگاههای خو یش در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل اخالقی‪ ،‬اجتماعی‪،‬عقیدتی‪،‬‬ ‫سیاسی‪ ،‬تربیتی و ‪ ...‬از این ابزار صوری جهت سالست و روانی کالم خو یش بهره برده¬‬ ‫است و اندیشه خو یش را در قالب بهترین الفاظ و به صورتی هنرمندانه بیان کرده است‪.‬‬ ‫استفاده حضرت از این صنعت به همرسانی و تناسب موسیقی با مضمون کالمشان انجامیده‬ ‫و پیام و احساس ایشان را به زیباترین و ماندگارترین شکل عرضه کرده است‪ .‬در خطبههای‬ ‫نهج البالغه از انواع روشهای ساخت توازن به صورت برجسته و کارامد استفاده شده است‪.‬‬ ‫‪ .1‬دانش اموختۀ کارشناسی ارشد دانشگاه قم‪ ،‬قم‪ ،‬ایران (نویسندۀ مسئول‪) z.matin@mailfa.org‬‬ ‫‪ .2‬دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه قم‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪H.meghyasi@yahoo.com .‬‬ صفحه 9 ‫‪ /10‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬توازن‪ ،‬نهج البالغه‪ ،‬سطح اوایی‪ ،‬سطح واژگانی‪ ،‬سطح نحوی‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫مقدمه‬ ‫نهجالبالغه عنوان کتابی است در فرهنگ اسالمی که همانند افتاب نیمروز میدرخشد و‬ ‫صدفی مشحون به گوهرهایی از حکمتهای عالی است (شهرستانی‪ ،‬بیتا‪ .)87 :‬نهج البالغه‬ ‫در گسترۀ تاریخ از وجوه مختلف یکی از شگرف ترین اثار ادبی و یکی از شاهکارهای عظیم‬ ‫و بی نظیر زبان و ادبیات عرب است‪ .‬جدای از جنبه های تعلیمی‪ ،‬عرفانی‪ ،‬دینی و مسائل‬ ‫مختلف دنیوی از جنبه های ادبی و زبانی ان نمی توان غافل بود‪ .‬از لحاظ کاربرد الفاظ در‬ ‫جملهها‪ ،‬بافت و هندسه کالم‪ ،‬قوت و استحکام جملهها‪ ،‬اهنگ و موسیقی کالم‪ ،‬لطافت و‬ ‫معانی و میزان تاثیرگزاری در واالترین مرتبه قرار دارد؛ اثری است که زیبایی خیره کنندۀ ان‬ ‫چشم ها‪ ،‬گوش ها و دل ها را به سوی خود کشانده است‪.‬‬ ‫زیبایی یک متن ادبی در گرو همنوایی و هماهنگی عناصر ادبی است‪ ،‬یکی از راه های ایجاد‬ ‫این همگونی توازن است و ان شامل هرگونه تناسب و توازن صوری است که از طریق تکرار‬ ‫کالمی و متابعت از قواعد و الگوهای خاص زبانی شکل میگیرد‪« .‬تکرارها جزء فصاحت‬ ‫کالم محسوب میگردند که فوایدی دارند و از قویترین عوامل تاثیرگذاری به شمار میروند‬ ‫که به کمک ان میتوان عقیده یا فکری را به کسی القا کرد (شفیعیکدکنی‪.)80 :1368 ،‬‬ ‫توازن‪ ،‬نخستین بار توسط یاکوبسن مطرح شده است و با توجه به سطوح تحلیل زبان به انواع‬ ‫اوایی‪ ،‬واژگانی و نحوی قابل تقسیم است‪ .‬منظور از توازن اوایی تکرار واحدهای اوایی‬ ‫همچون واج‪ ،‬هجا و یا مجموعه انهاست‪ ،‬توازن واژگانی واژه های مکرر را شامل میشود که‬ ‫در همگونی کامل و یا ناقص با یکدیگرند و توازن نحوی حاصل تکرار ساخت هایی با ارایش‬ ‫نحوی مشابه ا ست که شامل دو بخش همنشینی سازی نقشی و جانشینی سازی نقشی میشود‪.‬‬ ‫در خطبه های نهج البالغه بعنوان یک شاهکار شگرف ادبی به طرز برجسته ای از گونه های‬ ‫مختلف توازن استفاده شده است که خود یکی از عوامل زیبائی و جذابیت صوتی ان میباشد و‬ ‫استفاده از همه امکانات و ابزارهای لفظی نه تنها کوچکترین خللی در بیان مفهوم و معنا این‬ صفحه 10 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪11 /‬‬ ‫متن ادبی ارزشمند ایجاد نمیکند‪ ،‬بلکه با ایجاد قالبی مناسب‪ ،‬معنا را به بهترین شکل و با‬ ‫ظرافتی خاص به گونه ای که تاثی رگذار و قابل لمس باشد به مخاطب القا میکند‪.‬‬ ‫‪.1-1‬بیان مسئله‬ ‫پژوهش حاضر می کوشد با بررسی الیه های مختلف توازن‪ ،‬این امکان را برای مخاطب‬ ‫فراهم اورد تا به شناخت بهتر و اگاهانهتری نسبت به خطبه های نهج البالغه دست یابد‪ ،‬و‬ ‫نشان دهد امام علی(ع) از همۀ امکانات و ظرفیت های زبانی برای ایجاد توازن بهره برده‬ ‫است‪ ،‬بدون اینکه کالمشان دچار پیچیدگی های بالغی و تکلف در استفاده از صنایع گردد‪.‬‬ ‫متنی دارای موسیقی زیبا هماهنگ با معنا و درعین حال دارای سهولت انتقال و تاثیرگذار را به‬ ‫مخاطبان ارائه داده است‪.‬‬ ‫توازن و انواع ان موضوعی است که پژوهشهایی درخور و مقالههای متعددی‪ ،‬بدان پرداخته‬ ‫اند اما در مورد نهج البالغه تا انجا که بررسی گردید تنها یک مقاله به نام «بررسی توازن در‬ ‫کلمات قصار امام علی(ع)» از زینب عرب نژاد صورت پذیرفته است‪ .‬تاکنون پژوهشی‬ ‫مستقل در مورد بررسی توازن و گونههای ان در خطبههای نهج البالغه صورت نگرفته و مقاله‬ ‫حاضر برای نخستین بار است که تحقق مییبابد‪.‬‬ ‫‪.1-2‬روش پژوهش‬ ‫ساختار مقا له حاضر بر اساس کتاب "از زبان شناسی به ادبیات" تالیف کورش صفوی شکل‬ ‫گرفته و از تقسیم بندی های ایشان استفاده شده است‪ .‬پژوهش حاضر که با استفاده از روش‬ ‫توصیفی _ تحلیلی صورت گرفته است‪ ،‬صنعت توازن و گونههای ان را در خطبه های نهج‬ ‫البالغه و در سه سطح اوایی‪ ،‬لغوی و نحوی مورد بررسی و تحلیل قرار داده است‪ .‬در سطح‬ ‫اوایی به موضوعاتی از قبیل‪ :‬تکرار هم خوان اغازین‪ ،‬تکرار واکهای‪ ،‬تکرار هم خوان پایانی‪،‬‬ ‫تکرار واکه و هم خوان اغازین‪ ،‬تکرار تمامی صامت ها‪ ،‬تکرار واکه و هم خوان پایانی‪ ،‬تکرار‬ صفحه 11 ‫‪ /12‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫کامل هجایی و در سطح لغوی به موضوعاتی از قبیل‪ :‬توازن واژگانی کامل یا ناقص و سطح‬ ‫نحوی به موضوعاتی از قبیل‪ :‬همنشین سازی یا جانشین سازی پرداخته شده است‪.‬‬ ‫‪.2‬توازن‬ ‫«توازن‪ ،‬به نوعی تقارن صوری و یا هماهنگی ساختاری در لفظ اطالق میشود که سبب‬ ‫برجسته سازی و اهنگین ترشدن کالم میگردد‪ .‬توازن یک و یژگی ذاتی و یکی از نقش های‬ ‫ادبی زبان بوده و به معنی هم وزنی و یا نوعی تکرار در سطح ساخت های زبانی می باشد و‬ ‫نقش ان به جهت تاثیری است که بر مخاطب میگذارد» (صفوی‪ .)160 :1380 ،‬کاربرد تکراری‬ ‫زبان‪ ،‬به استفاده روزمره از عناصر زبان‪ ،‬برای بیان و انتقال مفاهیم بدون اینکه جلب توجه‬ ‫کند‪ ،‬مربوط است؛ اما برجسته سازی عبارت است از به کارگیری عناصر زبان به گونه ای که‬ ‫شیوه بیان جلب توجه کند و غیر متعارف باشد‪ .‬این موضوع هنگامی رخ میدهد که یک عنصر‬ ‫زبانی بر خالف معمول به کار رود و توجه مخاطبان را به خود جلب کند (همان‪ )40 :‬پس در‬ ‫یک متن ادبی از تکرارهای غیر معمول و هماهنگی بین اواها‪ ،‬واژه ها و ساخت های دستوری‬ ‫توازنی پدید می اید که سبب به وجود امدن نوعی از موسیقی میشود و به این ترتیب بر لذت‬ ‫خواننده و تاثیرگذاری کالم می افزاید‪.‬‬ ‫‪.3‬انواع توازن‬ ‫گونه های توازن را باید در سطوح متفاوتی بررسی کرد؛ زیرا صناعاتی که از توازن حاصل‬ ‫می¬ایند دارای ماهیتی یکسان نیستند‪ .‬برای بیان انواع توازن ان را به سه سطح تحلیل اوایی‪،‬‬ ‫لغوی (واژگانی) و نحوی تقسیم میکنند (همان ‪ .)169 -168 :‬هر یک از این سه سطح با توجه‬ ‫به ارایههای ادبی‪ ،‬قواعد و الگوهای خاص در حیطۀ خود باعث موسیقیایی تر شدن و‬ ‫تاثیرگذاری متن ادبی میشوند‪.‬‬ صفحه 12 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪13 /‬‬ ‫‪.3-1‬توازن اوایی‬ ‫منظور از توازن اوایی «مجموعه تکرارهایی خواهد بود که در سطح اوایی امکان بررسی‬ ‫مییابد» (صفوی‪« .)167 :1380،‬در بخش توازن اوایی‪ ،‬تکرار ُبعدی روانشناسانه دارد و از درون‬ ‫و باطن شخص حکایت میکند سبب ایجاد نوعی توازن و هماهنگی در کالم می شود که به‬ ‫طور ذاتی و البته پنهان در عبارت موجود است» (مالئکه‪ .)277 :1379 ،‬پس در اوا‪ ،‬امکانات‬ ‫بیانی مهمی وجود دارد؛ بنابراین «اواها‪ ،‬اهنگها‪ ،‬انبوهی و گستردگی انها‪ ،‬استمرار و‬ ‫تکرارشان و نیز فاصله صامت ها همگی با ماده خو یش‪ ،‬در بردارندۀ توان بیانی جذابی‬ ‫هستند» (فضل‪ )25 :1377 ،‬تکرار اوایی میتواند تکرار یک واج‪ ،‬چند واج درون یک هجا یا‬ ‫تکرار چند هجا در یک ساخت بزرگتر و هماهنگی و تکرار صامتها و مصوتها را شامل شود‬ ‫و این نوع تکرارها متوازن بر ارزش موسیقایی متن می افزاید و موسیقی و صوت در جذب‬ ‫مخاطب و توجه بیشتر وی اثرگذار است‪ .‬این شیوه در چارچوب فرایند برجسته سازی جای‬ ‫میگیرد‪ .‬توازن واجی از نظر این که دارای ارزش موسیقایی میباشد به هفت گروه قابل تقسیم‬ ‫است که در ادامه به انها اشاره خواهد شد‪:‬‬ ‫‪ .3-1-1‬تکرار هم خوان اغاز ین‬ ‫این نوع تکرار‪« ،‬تکرار صامت به صورت منظم در اغاز چندین واژه میباشد که به ان «هم‬ ‫حروفی» میگو یند (شمیسا‪ )57 :1373،‬در این نوع تکرار‪ ،‬که حروف در جای مشخصی‬ ‫تکرار شده اند تاثیرگذاری ان بر مخاطب بیشتر است‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ُّ ْ ٌ ْ ُ َ ٌ ْ ُ َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ ُْ ُ َ‬ ‫ون فی َها ُه ْم َا ْه ُل ْال َف َضائل؛ َم ْنط ُق ُه ُم الص َو ُ‬ ‫اب َو َمل َب ُس ُه ُم ِاالق ِت َص ُاد َو َمش ُی ُه ُم الت َواض ُع»‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬ ‫«فالمتق ِ‬ ‫ُ َْ َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ َ َ َ َ َ ُ َ ُ َ ُ‬ ‫وبق َمخ َب ُرها» (خطبه‪)83 /‬‬ ‫«ف ِان الدنیا ر ِنق مشربها ر ِدغ مشرعها ی ِونق منظرها و ی ِ‬ ‫(خطبه‪)193 /‬‬ ‫َْ‬ ‫ََ ُُ َ َ ْ ْ ُ َ َ َ ُ َ َ َ ْ َ‬ ‫«دع ْوتک ْم ِالی نصر ِاخ َو ِانک ْم فج ْرج ْرت ْم ج ْرج َره الج َمل ال َس ِّر»( خطبه‪)39 /‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ صفحه 13 ‫‪ /14‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ ُ‬ ‫همانطور که مالحظه میشود تکرار صامت (میم) در ابتدای کلههای َ(مش َر ُب َها‪َ ،‬مش َرع َها‪،‬‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ َ‬ ‫َم ْنظ ُر َها و َمخ َب ُر َها) و همچنین تکرارصامت (میم) در اغاز کلمههای ُ(متقون‪َ ،‬م ْن ِطق ُه ُم‪،‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َمل َب ُس ُه ُم َو َمش ُی ُه ُم ) و تکرار حرف (جیم) در ابتدای کلمههای (فج ْر َج ْرت ْم‪َ ،‬ج ْر َج َر َه و الج َمل )‬ ‫ِ‬ ‫و همراهی ان ها با مصوت کوتاه همسان و همچنین طول کوتاه جملهها قابل مشاهده میباشد‪.‬‬ ‫واج های مکرر در جای مشخصی به صورتی منظم قرار گرفته اند و فاصلۀ میان حروف در‬ ‫حدی است که ذهن‪ ،‬تکرار و موسیقی دل انگیز ان را در مییابد و شایان ذکر است توازن سبب‬ ‫شده که این موسیقی به همراه پیوند با معنا درهم تنیده شده و تاثیرش فزونی یافته است‪.‬‬ ‫‪ .3-1-2‬تکرار واکهای‬ ‫این نوع تکرار تکراریک مصوت یا واکه در چند واژه میباشد که به ان«هم صدایی» میگو یند‬ ‫(شمیسا‪.)57 :1373،‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ َ َ َ‬ ‫ْْ‬ ‫َْ ُ َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫«ف ِان کان ال ُبد ِم َن ال َع َص ِبی ِه فل َیک ْن ت َع ُّص ُبک ْم ِل َمکا ِر ِم ال ِخ َص ِال‪َ ،‬و َم َح ِام ِد االف َع ِال‪َ ،‬و َم َح ِاسن‬ ‫ِ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ َ َ‬ ‫ََ َ َ ْ َ ْ َ َ‬ ‫اال ُ‬ ‫ور‪ ،‬التی تفاضلت ِفیها ال ُمجد ُاء َو النجد ُاء» (خطبه‪)192 /‬‬ ‫م‬ ‫ِ‬ ‫َ ْ َ ُ ُّ ْ َ َ َ َ َ ٌ َ َ ٌ َ ُ ٌ ُ ْ َ ٌ َ ُ ٌ ُ ْ َ ٌ َ ُ ٌ‬ ‫«فاحذروا الدنیا ف ِانها غداره غراره خدوع مع ِطیه منوع مل ِبسه نزوع» (خطبه ‪)230/‬‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫همانطور که مالحظه می شود تکرار مصوت بلند (الف) در کلمههای (کان‪ ،‬ال ُبد‪َ ،‬مک ِار ِم‪،‬‬ ‫ْ‬ ‫ْْ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ َ َ‬ ‫ََ َ َ ْ‬ ‫ال ِخ َص ِال‪َ ،‬م َح ِام ِد‪ ،‬االف َعال ِ‪َ ،‬م َحا ِسن‪ ،‬تفاضلت‪،‬فیها‪ ،‬ال ُمجد ُاء َو ال ُّنجد ُاء ) و همچنین تکرار‬ ‫َ ِْ َ‬ ‫َ ُ ٌ َُ ٌ َُ ٌ‬ ‫ُ‬ ‫مصوت بلند ( واو) در کلمات (فاحذروا‪ ،‬خدوع‪ ،‬منوع و نزوع) قابل مشاهده است مصوت‬ ‫های بلند چون از حروف مدی هستند از لحاظ کشش زمانی طوالنی تر از حروف صامت اند‬ ‫و دو برابر انها کشیده می شوند (الحصری‪ )208 :1390 ،‬بسامد باالی مصوت ها در کلمات‬ ‫ارتباط معنایی و اتصال صوری را تقو یت نموده بدین معنا که هم القا کننده مفاهیم خاص‬ ‫میباشند و هم سبب اهنگین تر شدن کالم گشته اند که خواننده را تحت تاثیرمحتوای کالم‬ ‫قرار میدهند‪.‬‬ صفحه 14 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪15 /‬‬ ‫شایان ذکر است انچه در این دو بخش توجه را جلب می کند ارایه واج ارایی (همحروفی)‬ ‫است؛ واج ارایی یعنی «تکرار یک صامت یا مصوت گاهی هم به صورت مشترک در چندین‬ ‫واژه از جمله که موسیقی کالم را به وجود می اورد یا افزون می کند» (شمیسا‪.)73 :1373 ،‬‬ ‫تکرار صوت‪ ،‬باعث تکرار معنا و تصو یر حاصل از ان و نیز تقو یت و مبالغه مفهموم مورد نظر‬ ‫میشود‪« .‬بخش عمده ی زیبایی موسیقیایی به برونه ی زبان متعلق است اما بر ساخت های‬ ‫معنایی هم تاثیر می گذارند ( فتوحی‪ )248 :1390 ،‬در نتیجه پیوند صوتی حروف و مخارج انها‬ ‫داللت بر معنایی خاص دارد ( نحله‪. )339 :1981 ،‬‬ ‫َ ْ َ‬ ‫ُّ ْ َ َ َ‬ ‫ٌ َ‬ ‫ٌ َ ُ ٌ ْ‬ ‫ٌ ُ ٌ ْ‬ ‫ٌ َُ ٌ‬ ‫«فاحذ ُروا الدن َیا ف ِانها غد َاره غرا َره خدوع ُمع ِط َیه َمنوع ُمل ِب َسه نزوع » (خطبه‪)230/‬‬ ‫مصوت بلند «او» ومصوت کوتاه ( ــُـــ ) در نشان دادن چیزهای زشت و کریه توانا هستند‬ ‫(قو یمی ‪ .)40 :1383،‬در این جملهها بیش از مصوتهای دیگر توجه را به خود جلب میکند از‬ ‫انجا که در این جملهها به توصیف چهره زشت دنیا پرداختهاند کاربرد این مصوتها در لفظ‬ ‫با معنای ان همسو یی و هماهنگی دارد‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ ْ َ َ َ‬ ‫ْْ‬ ‫َْ ُ َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫«ف ِان کان ال ُبد ِم َن ال َع َص ِبی ِه فل َیک ْن ت َع ُّص ُبک ْم ِل َمک ِار ِم ال ِخ َص ِال‪َ ،‬و َم َح ِام ِد االف َع ِال‪َ ،‬و َم َح ِاسن‬ ‫ِ‬ ‫ُّ َ َ‬ ‫ََ َ َ ْ َ ْ َ َ‬ ‫ُْ‬ ‫ور‪ ،‬التی تفاضلت ِفیها ال ُمجد ُاء َو النجد ُاء» (خطبه‪)192 /‬‬ ‫االم ِ‬ ‫همانطور که مالحظه می شود واکه درخشان ( الف ) از بسامد باالیی برخوردار است‪ .‬این‬ ‫واکه «در توصیف مناظر پر شکوه و شگفت انگیز و شوکت شخصیت های توانمند و بلند‬ ‫مرتبه به کار می رود» (همان‪ )36 :‬امام علی (ع) برای اینکه مخاطبان متعصب خود را از‬ ‫تعصبهای منفی و زشت نجات دهد پیشنهاد تعصبهای مثبت به انها میکند تا خالء‬ ‫عاطفی انها را بر طرف سازد و نیروهای درونی انان را به سوی یک برنامه مثبت سوق دهد‪ .‬ان‬ ‫حضرت برای ارائه تصو یری از افراد با شخصیت و عاقل و هوشیار که باید به انها اقتدا کنند‪،‬‬ صفحه 15 ‫‪ /16‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫همانها که در کسب فضایل و مکارم اخالق از یکدیگر پیشی میگرفتند از این واکه با بسامد‬ ‫باال استفاده نموده است که لفظ با معنا دارای همسو یی است‪.‬‬ ‫َْ‬ ‫ََ ُُ َ َ ْ ْ ُ َ َ َ ُ َ َ َ ْ َ‬ ‫«دع ْوتک ْم ِالی نصر ِاخ َو ِانک ْم فج ْرج ْرت ْم ج ْرج َره الج َمل ال َس ِّر» ( خطبه‪)39 /‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫همانطور که مالحظه شد بسامد باالی (جیم) که از حروف جهوری و برای تلفظ مستلزم‬ ‫خروج ناگهانی هوا میباشد‪( .‬الحصری‪ )84 :1390،‬امام در این فراز که دنباله سرزنشها و‬ ‫مالمتهایی است که به مردم کوفه فرمودند و از سستی و ضعف و زبونی و پراکندگی انان در‬ ‫مقابل حرکت حساب شده ایذایی دشمن سخت انها را نکوهش کردند‪ ،‬چنین میگو یند‪« :‬من‬ ‫شما را به یاری برادرانت ان (اشاره به مالک بن کعب و یارا ن او است که در سرزمین «عین‬ ‫ال تمر» مورد تهاجم غارتگران شام قرار گرفتند) دعوت کردم‪ ،‬ولی شما همانند شتری که از درد‬ ‫سینه می نالد‪ ،‬اه و ناله سر دادید می‪-‬توان گفت بسامد باال (جیم) این معنای اه و ناله را‬ ‫تداعی میکند‪.‬‬ ‫‪ .3-1-3‬تکرار هم خوان پایانی‬ ‫در این نوع تکرار‪ ،‬صامت پایانی در چند واژه تکرار میگردد‪.‬‬ ‫َ َ َ َ ْ ُ ُ ُ َ ََ‬ ‫َ َ‬ ‫ُّ‬ ‫َ‬ ‫الد ُهو ُر َو َاز َف ُّ‬ ‫الن ُش ُور َا ْخ َر َج ُه ْم م ْن َض َرائح ْال ُق ُ‬ ‫ور َو ا ْوک ِار‬ ‫ب‬ ‫ت‬ ‫ض‬ ‫ق‬ ‫ت‬ ‫و‬ ‫ور‬ ‫م‬ ‫ال‬ ‫ت‬ ‫م‬ ‫ر‬ ‫ص‬ ‫ت‬ ‫ا‬ ‫ذ‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ت‬ ‫«ح‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُّ‬ ‫الط ُ‬ ‫ور»(خطبه ‪)83‬‬ ‫ی‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫َ َ َ ََْ َََ‬ ‫ََ َ‬ ‫َ َ َ َ َ ْ َ ِّ‬ ‫«و خلف ِفینا َر َایه الحق‪َ ،‬م ْن تقد َمها َم َرق َو َم ْن تخلف عنها زهق َو َم ْن لز َمها ل ِحق» (خطبه‪/‬‬ ‫ِ‬ ‫‪)100‬‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ُ‬ ‫«فی الزالزل َوقو ٌر َو فی ال َمکاره ص ُب ٌور َو فی الرخ ِاء شک ٌ‬ ‫ور» ( خطبه‪)113 /‬‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ْ ُ ُ ُ ُّ ُ ُ ُّ ُ‬ ‫النش ُور‪،‬‬ ‫همانطور که مالحظه میشود تکرار صامت (راء) در پایان کلمههای (ال مور‪ ،‬الدهور‪،‬‬ ‫ُّ‬ ‫ْ َ ِّ َ َ َ‬ ‫ُْ ُ َْ َ‬ ‫الط ُ‬ ‫ور) و همچنین تکرار صامت (قاف) در پایان کلمههای (الحق‪ ،‬مرق‪،‬‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫ار‬ ‫ک‬ ‫ِ‬ ‫ور‪ ،‬او ِ‬ ‫القب ِ‬ صفحه 16 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪17 /‬‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ ُ‬ ‫َز َه َق و ل ِح َق) و تکرار صامت (راء) در پایان کلمات َ(وق ٌور‪َ ،‬ص ُب ٌور َو شک ٌور) قابل مشاهده‬ ‫است که این نوع تکرارها در کنار دیگر امکانات موسیقی ساز کالم مثل و زن کلمات و تکرار‬ ‫برخی دیگر از حروف‪ ،‬نوعی موسیقی خاص ایجاد کرده که محصول توازن است‪.‬‬ ‫‪ .3-1-4‬تکرار واکه و هم خوان اغاز ین‬ ‫در این نوع تکرار یک واکه و یک هم خوان در ابتدای واژه تکرار میشوند‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ُ ِّ َ َ‬ ‫ُ ُ َ ً‬ ‫ِّ َ‬ ‫َ‬ ‫ُْ‬ ‫َ ُ‬ ‫ین ع ِّم ُروا ف َن ِع ُموا َو عل ُموا فف ِه ُموا َو ان ِظ ُروا فل َه ْوا َو ُسل ُموا ف َن ُسوا ا ْم ِهلوا ط ِو یال‬ ‫«ع َب َاد الل ِه ا ْی َن ال ِذ‬ ‫ِ‬ ‫» (خطبه‪)83 /‬‬ ‫ََ َ ً َ َ َ َ ً‬ ‫َ َُْ َ َ َ ُ‬ ‫َ ََ‬ ‫ات ْال َمنیه فی ُغبر ج َم َ َ َ َ‬ ‫ات‬ ‫«د ِهمته فجع‬ ‫اح ِه فظل س ِادرا و بات سا ِهرا ِفی غمر ِ‬ ‫اح ِه و سن ِن ِمر ِ‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫َ‬ ‫ْالم»‬ ‫اْل ِ‬ ‫َ َ ََ َ َ‬ ‫ََ‬ ‫َْ َ‬ ‫َ‬ ‫«مم ْن َی ْن َب ِغی ان ُیفق َه َو ُی َود َب َو ُی َعل َم َو ُیدر َب َو ُی َولی عل ْی ِه َو ُی ْوخذ علی َید ْی ِه؛ ل ْی ُسوا ِم َن‬ ‫ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫المهاجرین»(خطبه‪)238/‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫همانطور که مالحظه میشود تکرار واکه و یک هم خوان (ف) در ابتدای کلمههای (ف َن ِع ُموا‪،‬‬ ‫ََ‬ ‫ََ‬ ‫ً‬ ‫َ ً‬ ‫َ‬ ‫(س ِادرا َو َس ِاهرا) و تکرار ( ُی )‬ ‫فف ِه ُموا‪ َ،‬فل َه ْوا َو ف َن ُسوا ) و همچنین تکرار (سا) در کلمههای‬ ‫َ َ‬ ‫ََ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫در واژههای ُ(یفق َه‪ُ ،‬ی َود َب‪ُ ،‬ی َعل َم‪ُ ،‬یدر َب ‪ُ ،‬ی َولی عل ْی ِه َو ُی ْوخذ ) قابل مشاهده است‪ .‬اگر در‬ ‫ترکیب و نظم متون ادبی دقت شود دیده خواهد شد که حرکات (ـَـــِــُــ) مانند حروف در‬ ‫فصاحت و بالغت نقشی مهم واساسی دارند با دقت در نهج البالغه نیز میتوان دریافت که‬ ‫حرکات بار اوایی و بار معنایی و تا کیدی را بر دوش میکشند‪ .‬هر حرف و حرکت ان در‬ ‫بهترین جای ممکن قرار گرفته است‪ .‬چنانکه تاثیر ان بر شنونده یکسان و یکنواخت نیست‪،‬‬ ‫بلکه بر حسب موضوعها و موقعیتهای مختلف تنوع مییابد‪ .‬در کل اعرابی که برای حروف‬ ‫یک واژه انتخاب شده هماهنگ و حساب شده صورت گرفته است‪ ،‬که سبب زیبایی در ادای‬ ‫الفاظ شده و نقش موثری در اهنگ و القای مقصود دارند‪.‬‬ صفحه 17 ‫‪ /18‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪ .3-1-5‬تکرار واکه وهم خوانی پایان‬ ‫در این نوع واکه و هم خوان یا هم خوانهای پس از ان تکرار میشوند‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ ُ‬ ‫ْ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ ْ ُ‬ ‫ٌ َ ُْ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ‬ ‫«ز ِائ ٌر غ ْی ُر َمح ُبوب َو ِق ْرن غ ْی ُر َمغلوب َو َو ِات ٌر غ ْی ُر َمطلوب» (خطبه‪)230/‬‬ ‫ْ‬ ‫ِّ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ْ‬ ‫اطح ال ِمه ِاد َو ُم ِسیل الوه ِاد َو ُمخ ِصب النج ِاد» (خطبه‪)163 /‬‬ ‫«الحمد ِلل ِه خ ِالق ال ِعب ِاد و س ِ‬ ‫َ ْ َ ْ ََ ْ ُ‬ ‫َ ُُ َ َ َْ ُ َ‬ ‫ُ ُ َْ َ َ ْ ُ‬ ‫َ ُُ‬ ‫«قد اعلقتک ْم ح َب ِائله َو تکنفتک ْم غ َو ِائله َو اقصدتک ْم َمع ِابله »(خطبه‪)230/‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫همانطور که مالحظه میشود تکرار واکه و همخوان پایانی (اد) در کلمههای (ال ِع َب ِاد و ال ِم َه ِاد و‬ ‫ْ ُ‬ ‫ُْ‬ ‫ْ َ َ ِّ َ‬ ‫النجا ِد) و همچنین تکرار (وب) در کلمههای َ(م ْح ُبوب َو َمغلوب َو َمطلوب) و تکرار‬ ‫ال ِوه ِاد و‬ ‫َ َ ُ ُ َ َ َ ُ ُ َ َ َ ُُ‬ ‫ُ‬ ‫(ائل ُه) در کلمههای (حب ِائله و غو ِائله و مع ِابله) قابل مشاهده است‪ .‬و یژگی توازن باعث شده‬ ‫ِ‬ ‫است که جملهها‪ ،‬اهنگی ریتمیک و برانگیزنده داشته باشند و انچه قابل ذکر است اینست که‬ ‫حروف در اخر جملهها هماهنگ با مقاصد خاص هر موقعیت میباشند عالوه بر این‬ ‫همسانی‪ ،‬هم وزنی و تقارن ارزش زیبایی شناختی فزونتری به کالم بخشیده و تنوع موسیقایی‬ ‫را پدید اورده که باعث دلنشین و زیباتر شدن اهنگ جملهها شده و خطبه ها را به تابلوهای‬ ‫هنری برخوردار از رنگهای زیبا تبدیل کرده است‪.‬‬ ‫‪ .3-1-6‬تکرار کامل هجایی‬ ‫در این نوع تکرار‪ ،‬هجایی کامل در دو یا سه و یا چهار واژه تکرار میگردد‪.‬‬ ‫َ ْ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ً َ ً‬ ‫ً‬ ‫ََ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫«اج َری ِفیها ِسراجا ُم ْست ِطیرا َو ق َمرا ُم ِنیرا ِفی فلک د ِائر َو َسقف َس ِائر َو َر ِقیم َما ِئر»(خطبه‪)110 /‬‬ ‫َ َ َ ْ ِّ ْ َ َ َ ْ َ ْ َ َ َ َ‬ ‫َ َ َ َ ِّ َ َ َ َ ِّ‬ ‫اصف ِه فا َم َر َها ِب َر ِّد ِه َو َسلط َها علی شد ِه َو ق َرن َها ِالی حد ِه‬ ‫اصف ِه و الزعز ِع الق ِ‬ ‫«علی متن الریح الع ِ‬ ‫ْ َ َ ُ ْ ِ َ ْ َ ِ َ ٌ َ ْ َ ُ ْ َْ‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫الهواء ِمن تح ِتها ف ِتیق و الماء ِمن فو ِقها د ِفیق» ( خطبه‪)110 /‬‬ ‫تکرار هجای (ئر) در کلمههای َ(د ِائر‪َ ،‬س ِائر َو َم ِائر) و همچنین تکرار هجای ِّ(د ِه) در کلمههای‬ ‫َ ِّ َ ِّ‬ ‫ِ(ب َر ِّد ِه‪ ،‬شد ِه‪ ،‬حد ِه) قابل مشاهده است‪ .‬توازن حاصل از تکرار هجای یکسان در کنار یکسانی‬ صفحه 18 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪19 /‬‬ ‫وزن کلمهها و نقش نحوی و اعراب و زیبایی های دیگر عبارت خواننده را تحت تاثیر قرار‬ ‫میدهد‪.‬‬ ‫‪.3-2‬توازن واژگانی‬ ‫تکرار در سطح واژه‪ ،‬توازن واژگانی را ایجاد میکند که به زیبایی موسیقیایی می انجامد و‬ ‫موجب انسجام و مانع از هم گسستگی متن میگردد‪ .‬قوی ترین عوامل تاثیرات و بهترین وسیله‬ ‫ای است که عقیده و یا فکری را به کسی القا میکند‪( .‬شفیعی کدکنی‪ )99 :1388 ،‬توازن واژگانی‬ ‫محدود به تکرار چند هجا درون یک واژه نیست‪ ،‬بلکه می تواند کل یک واژه‪ ،‬یک گروه و‬ ‫حتی مجموعۀ واژه های درون یک جمله را شامل شود (صفوی‪ )207 :1380 ،‬که ان را میتوان به‬ ‫دو صورت توازن واژگانی کامل و ناقص طبقه بندی کرد‪.‬‬ ‫‪.3-2-1‬توازن واژگانی کامل‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫«فالله الله ِع َباد الل ِه» (خطبه‪)190/‬‬ ‫ُّ ْ َ َ َ ٌ َ ُ ْ َ ْ َ ُ ْ َ‬ ‫ََ‬ ‫ُ ُ ْ ْ ُ َ ْ َ َ َ ُّ ْ‬ ‫«اال َو ِان الظل َم ثالثه‪ :‬فظل ٌم ال ُیغف ُر َو ظل ٌم ال ُی ْت َرک و ظل ٌم َمغف ٌور ال ُیطل ُب؛ فاما الظل ُم ال ِذی‬ ‫َ َ‬ ‫َ ُّ ْ‬ ‫َْ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ َْ ْ َ‬ ‫َ ْ َ َ ِّ ُ‬ ‫ال ُیغف ُر فالش ْرک ِبالل ِه‪ ،‬قال الل ُه ت َعالی‪«ِ :‬ان الل َه ال َیغ ِف ُر ان ُیش َرک ِب ِه»‪َ ،‬و اما الظل ُم ال ِذی ُیغف ُر‬ ‫ُ َُ ْ ْ‬ ‫َ‬ ‫َ ُّ ْ‬ ‫َ ُ ْ ْ َْ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ََْ‬ ‫ات‪َ ،‬و اما الظل ُم ال ِذی ال ُی ْت َرک فظل ُم ال ِع َب ِاد َب ْع ِض ِه ْم َب ْعضا‪،‬‬ ‫فظل ُم ال َع ْب ِد نف َس ُه ِع ْند َب ْع‬ ‫ض الهن ِ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ْ َ ُ ُ َ َ َ ٌ َْ َ ِ ُ َ َ ْ ً‬ ‫حا ب ْا ُلم َدی َو َال َض ْر ًبا ب ِّ‬ ‫الس َ‬ ‫اط َو ل ِکن ُه َما ُی ْس َت ْصغ ُر ذ ِلک‬ ‫ی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ال ِقصاص هناک َش ِدید لیس هو جر ِ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ُ‬ ‫ُ َ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َم َع ُه‪ .‬ف ِایاک ْم َو التل ُّون ِفی ِدین الل ِه ف ِان َج َماعه ِف َیما تک َر ُهون ِم َن ال َح ِّق خ ْی ٌر ِم ْن ف ْرقه ِف َیما ت ِح ُّبون‬ ‫َ ُ ِْ َ َ ُ َ ْ ُ ْ َ َ ً ُ ْ َ َ ْ ً ْ َ َ َ َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ِم َن ال َبا ِطل‪َ ،‬و ِان الله سبحانه لم یع ِط احدا ِبفرقه خیرا ِممن مضی و ال ِممن ب ِقی»‬ ‫ِ‬ ‫(خطبه‪.)176/‬‬ ‫ٌ َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ ِّ‬ ‫َ‬ ‫َْ َ َ‬ ‫َ ٌ‬ ‫َ َ َ ُْ ُ‬ ‫« َو اعل ُموا ان ُه ش ِاف ٌع ُمشف ٌع َو ق ِائل ُم َصدق َو ان ُه َم ْن شف َع ل ُه الق ْران َی ْو َم ال ِق َی َام ِه شف َع ِف ِیه َو َم ْن‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ُْ ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ ِّ َ َ َ َ ُ َ‬ ‫َمحل ِب ِه الق ْران َی ْو َم ال ِق َی َام ِه صدق عل ْی ِه‪ ،‬ف ِانه ُین ِادی ُمناد َی ْو َم ال ِق َی َام ِه» (خطبه‪.)176/‬‬ صفحه 19 ‫‪ /20‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫َ َ ُ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ َ َ َ ْ َ َ َ ُ ِّ َ َ َ ِّ َ‬ ‫ْ َ ْ َ‬ ‫الن َه َایه‪َ ،‬و ِاال ْس ِتقا َمه ِاال ْس ِتق َامه‪ ،‬ثم الص ْب َر الص ْب َر‪َ ،‬و ال َو َرع ال َو َرع»‬ ‫«العمل العمل‪ ،‬ثم النهایه‬ ‫(خطبه‪.)176 /‬‬ ‫همانگونه که در این عبارات مشاهده میشود واژه (الله)‪( ،‬ظلم) و (یوم القیامه) تکرار شده‬ ‫است‪ .‬این توازن موسیقی زیبایی در کالم ایجاد نمو ده که باعث توجه شنوندگان به این واژهها‬ ‫شده است‪ .‬این امر نشان دهندۀ اهمیت واژه ها و نقش و یژه انها در کالم میباشد و تکرار‬ ‫کلمات با فضای کلی متن هر عبارت و حالت احساسی موجود در متن هماهنگ است‪.‬‬ ‫«تکرار ازجهت موسیقیایی ایجاد تاثیر موسیقیایی میکند و از جهت لغوی‪ ،‬هر زمان که واژه یا‬ ‫عبارتی تکرار گردد‪ ،‬بیانگر نقش کلیدی ان در تفهیم معنا و مقصود است (الغرفی‪.)82 :1380 ،‬‬ ‫‪-3-2-2‬توازن واژگانی ناقص‬ ‫َْ‬ ‫َ ْ ُ ْ َ َ ْ َ ُّ ْ َ َ َ ْ َ َ َ ً َ َ َ ُ َ ِّ ُ ْ َ َ َ َ َ َ ً‬ ‫َ«و اعل ُموا ِع َب َاد الل ِه ان المو ِمن یست ِحل العام ما استحل عاما اول و یحرم العام ما حرم عاما‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ َْ َ‬ ‫ُ ََ ُ َ‬ ‫ُ َ‬ ‫ُّ َ ُ َ ً‬ ‫ْ َ َ َ َ‬ ‫اس ال ُی ِحل لک ْم ش ْیئا ِمما ح ِّر َم عل ْیک ْم َو ل ِکن ال َحالل َما احل الل ُه َو‬ ‫اول‪َ ،‬و ان َما احدث الن‬ ‫َ‬ ‫ْ َ‬ ‫ُ‬ ‫الح َر َام َما حر َم الله» (خطبه ‪.)176/‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ َ َ ُ َ‬ ‫َ َ ِّ‬ ‫ُ َ َ ُ‬ ‫ُ‬ ‫«ل َی ْس ِبقن َس ِابقون کانوا قص ُروا َو ل ُیقص َرن َسباقون کانوا َس َبقوا» (خطبه‪.)16 /‬‬ ‫ََ‬ ‫َ َ َ ُْ‬ ‫ً‬ ‫َ َ‬ ‫َ ُ ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ َ‬ ‫«اال ِان کل ح ِارث ُم ْب َتلی ِفی ح ْر ِث ِه َو ع ِاق َب ِه ع َم ِل ِه غ ْی َر ح َرث ِه الق ْر ِان‪ ،‬فکونوا ِم ْن ح َرث ِت ِه»‬ ‫(خطبه‪.)176/‬‬ ‫با توجه به عبارتهای فوق‪ ،‬تکرار دو واژه به صورت (حل وحرم) در عبارت نخست‪ ،‬با‬ ‫محوریت خطبه متناسب است که نشان از هشداری در مورد افت بدعت و تغییر احکام خدا‬ ‫بر طبق خواسته های دل و هوای نفس و بدعتگذاری در دین خدا دارد؛ از سوی دیگر این‬ ‫توازن به شباهت و تناسب اوایی بین این واژهها انجامیده است‪ ،‬تضاد و تناسب ملموسی بین‬ ‫جملهها و عبارت ایجاد شده و موسیقی درونی عبارت را استحکام بخشیده است به گونه ای‬ ‫که شنیدن ان خواننده را به تکاپو وادار میکند‪ .‬ایشان با کاربرد هنری واژهها (سبق) و (حرث)‬ صفحه 20 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪21 /‬‬ ‫در دو عبارت دیگر در حقیقت با ترکیب سازنده تکرار میان واژگان به واژه اهمیت و تشخص‬ ‫می بخشد و این گونه واژه به سادگی در مدار زبان قرار میگیرد؛ با روح زبان امیخته میگردد‪.‬‬ ‫‪-3-2-3‬توازن واژگانی در سطح جمله‬ ‫توازن واژگانی در سطح جمله هم دیده میشود بدین صورت که «بخشی از دو یا چند گروه‪،‬‬ ‫شامل یک یا چند عنصر دستوری درون گروه تکرار میگردد» (صفوی‪ )208 :1 380،‬ولی‬ ‫از انجا که امکان تکرار واژگانی در چنین نمونه هایی متضمن حفظ ساخت نحوی جمله‬ ‫است‪ ،‬تحلیل توازن هایی از این دست در سطح نحوی نیز ممکن می نماید‪.‬‬ ‫َ َ َ ََ َْ ْ َ َ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ََ َ ْ‬ ‫ََ‬ ‫َ ْ‬ ‫«ال َیج ِری ِلحد ِاال َج َری عل ْی ِه َو ال َیج ِری عل ْی ِه ِاال َج َری ل ُه؛ َو ل ْو کان ِلحد ان َیج ِر َی ل ُه َو ال‬ ‫ََ‬ ‫ََ َ َ َ َ َ َ ً‬ ‫ُ ِّ‬ ‫ْ‬ ‫َ َْ ُ ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َیج ِر َی عل ْی ِه لکان ذ ِلک خ ِالصا ِلل ِه ُس ْب َحان ُه ُدون خل ِق ِه ِلقد َر ِت ِه علی ِع َب ِاد ِه َو ِل َعد ِل ِه ِفی کل َما‬ ‫َ ْ ََ ُ ُ َ َ‬ ‫ج َرت عل ْی ِه ص ُروف قض ِائ ِه» (خطبه‪.)216 /‬‬ ‫ً‬ ‫معموال این توازن واژگانی در سطح جمله با هدف تاکید معنی است و هنگامیکه توازن با‬ ‫جابه جایی در ارکان جمله صورت گیرد بر بار تاکیدی جمله افزوده میگردد؛ همانطور که در‬ ‫عبارت فوق مشاهده میشود‪.‬‬ ‫‪.3-3‬توازن نحو یی‬ ‫به نوعی تقارن صوری یا هماهنگی ساختاری در لفظ اطالق میشود که تشخیص ان توسط‬ ‫حس شنوایی یا بینایی مخاطب امکان پذیر است که به معنی نوعی تکرار در سطح‬ ‫ساختهای زبانی میباشد (صفوی‪ .)160 :1380،‬بدین صورت که «واژههای تشکیل دهندۀ‬ ‫جمله ها دو به دو در مقابل هم قرار گرفته موجب قرینه سازی نحوی شود» (داد‪ )157 :1382،‬و‬ ‫این توازنی که حاصل از تکرار ساختهای نحوی باشد عالوه بر نظم اهنگ زیبا و موسیقی‬ ‫دلنوازی که پدید میاورد‪ ،‬در نهایت متن منسجمی را ایجاد میکند که به هیچ وجه قابل‬ ‫تفکیک از هم نیستند؛ از این رو بهتر و سریع تر در اذهان جای گرفته و تاثیر بیشتری‬ صفحه 21 ‫‪ /22‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ً‬ ‫برمخاطب خواهد داشت‪ .‬توازن نحوی‪ ،‬حاصل از تکرار ساخت های نحوی است و الزاما‬ ‫متضمن توازن اوایی یا واژگانی نیست‪ ،‬اما در بیشتر موارد‪ ،‬توازن اوایی میانجامد‪ ،‬توازن‬ ‫نحوی ممکن است به صورت همنشین سازی عناصر همنقش یا جانشینسازی عناصر هم‬ ‫نقش جمله ایجاد شود‪.‬‬ ‫‪.3-3-1‬هم نشین ساز ی نقشی‬ ‫به طوری که همۀ اجزای ساختاری جمله به طور کامل تکرار گردد؛ بدین صورت که اگر در‬ ‫جمله اول متشکل از فعل‪ ،‬فاعل‪ ،‬مفعول‪ ،‬جار ومجرور ومضاف الیه بود در جملۀ دوم و یا‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫سوم نیز چنین ساختاری عینا تکرار شود‪ .‬گاه نیز ممکن است حروفی مانند "واو" یا "قدی" عینا‬ ‫تکرار نشده باشند‪ ،‬تنها در جمله اول یا جملههای بعدی اضافه شده باشند‪ ،‬از این نوع‬ ‫میباشند‪.‬‬ ‫یا تکرار ساختاری ممکن اس ت به صورت ناقص باشد‪ ،‬به طوری که ساختار قسمتی از جمله‬ ‫تکرار گردد بدین صورت که اگر جمله متشکل از فعل‪ ،‬فاعل‪ ،‬مفعول‪ ،‬جار ومجرور و مضاف‬ ‫الیه یا صفت بود‪ ،‬ساختار مفعول یا جار و مجرور و مضاف الیه و یا صفت تکرار گردد‪.‬‬ ‫نمونههای از همنشینی سازی نقشی در خطبههای نهج البالغه ‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫ْ ً‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫‪+‬و َح ْز ًما فی لین َ‬ ‫َ«ان َک َت َری َل ُه ُقو ًه فی دین َ‬ ‫‪+‬و ِا َیمانا ِفی َی ِقین َ‪+‬و ِح ْرصا ِفی ِعلم َ‪+‬و ِعلما ِفی‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫َ َ َ َْ ً‬ ‫َ َ َ َ َ ُّ ً‬ ‫ْ َ َ ً‬ ‫َ َ َ ً‬ ‫َ ُ ُ ً‬ ‫‪+‬و ق ْصدا ِفی ِغ ًنی ‪ +‬و خشوعا ِفی ِعباده‪ +‬و تجمال ِفی فاقه ‪ +‬و صبرا ِفی ِشده ‪ +‬و طلبا‬ ‫ِحلم‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ََ ً ًُ‬ ‫َ َ ً َ‬ ‫ِفی حالل ‪َ +‬و نشاطا ِفی هدی ‪َ +‬و تح ُّرجا ع ْن ط َمع» (خطبه‪.)193 /‬‬ ‫َْ‬ ‫ْ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ َ ُ ُ ْ َ َ َ َْ َ ُ َ‬ ‫ال ْر َ‬ ‫ون م ْ‬ ‫اس َو ِشد ِه ِاْل ْبال ِس َو َه ْو ِل ال ُمطلع َو َر ْوعا ِت‬ ‫م‬ ‫یق‬ ‫ض‬ ‫ن‬ ‫«و قبل بل‬ ‫ِ‬ ‫وغ الغای ِه َما تعلم ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َْ‬ ‫َ‬ ‫ْ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ ْ‬ ‫اک ال ْس َماع َو ظل َم ِه الل ْح ِد َو ِخیف ِه ال َوع ِد َو غ ِّم الض ِریح َو‬ ‫الف َزع َو اخ ِتال ِف الضالع َو ْاس ِتک‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ْ ِ‬ ‫ِ‬ ‫َرد ِم الص ِفیح» (خطبه‪.)190 /‬‬ ‫ِ‬ صفحه 22 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪23 /‬‬ ‫با توجه به عبارتهای فوق‪ ،‬ساختار اول از (حروف مشبهه بالفعل ‪ +‬اسم ‪ +‬فعل (خبر)‪+‬‬ ‫فاعل(انت)‪ +‬جارومجرور ‪ +‬مفعول به ) تشکیل شده است و تکرار دوازده مرتبه سازه مفعول به‬ ‫و جار و مجرور به چشم میخورد‪ ،‬و ساختار دوم تکرار دوازده مرتب ه ساختار (جارومجرور‪+‬‬ ‫مضاف الیه) را اشکار میسازد‪ .‬پیاپی اوردن کلمههایی با یک نقش خاص در ترکیب‪ ،‬یک‬ ‫تکنیک زبانی و یژه است برای القای مفهوم و باعث توازن و زیبایی موسیقیایی میشود؛‬ ‫همچنین سبب جذب هر بیشتر خواننده میگردد‪.‬‬ ‫َ َ َ ُُ‬ ‫ُ‬ ‫َ«و‪ْ +‬ام َهدوا ‪ +‬ل ُه ‪ +‬ق ْبل ‪+‬حل ِول ِه‬ ‫َ َ ُّ‬ ‫َ ُ َْ َ ُُ‬ ‫ول ِه» (خطبه‪.)190/‬‬ ‫و ‪+‬ا ِعــدوا ‪ +‬له ‪ +‬قبل ‪ +‬نز ِ‬ ‫منظور از توازن ساخت نحو یی در این نمونه همانطور که مالحظه میشود چیدمان عناصر‬ ‫دستوری سازنده جمله به صورت مکرر است‪ .‬در این جمله واو عطف دو ساختار متشابه را به‬ ‫هم وصل کرده است (فعل امر ‪ +‬فاعل (واو)‪ +‬جار ومجرور ‪+‬مضاف الیه ‪ +‬مضاف الیه)‪ .‬در‬ ‫این نمونه نقشهای دستوری از نظر وزنی و نقش و اعراب واژهها و گز ینش حروف تکرار شده‬ ‫است؛ بدین صورت که کلمهها قرینه یکدیگرند و مقابل یکدیگر قرار گرفته اند‪ ،‬این تکرار‬ ‫سبب توازن نحو یی و همچنین هم اوایی شده است‪ .‬این سطح پیوند واژه و ساخت‪ ،‬مضمون‬ ‫و محتوای ارشادی که این جملهها دارند را به زیبایی به مخاطب القا می کند که نوعی تحرک‬ ‫برای اماده سازی در مخاطب را فراهم می نماید‪.‬‬ ‫َ ُ‬ ‫َْ‬ ‫ُ ْ َ ُ ْ َ ً َ َ ُّ ً‬ ‫َ َ‬ ‫ـــم ‪ +‬ن َهارا ‪ +‬تخشعا ‪َ +‬و ‪ْ +‬اس ِتغف ًارا‬ ‫«کان ‪ +‬ل ْیل ُه ْم ‪ِ +‬فی دنیاه‬ ‫َ َ ََ ُ‬ ‫َ ً‬ ‫َ ُّ ً‬ ‫ْ َ‬ ‫ً‬ ‫َو کان ‪+‬نه ُاره ْم ‪( +‬حذف شده)‪ +‬ل ْیال ‪ +‬ت َوحشا ‪َ +‬و ‪ +‬ان ِقطاعا» (خطبه ‪)190‬‬ ‫در جمله اول ساختار به صورت (افعال ناقصه ‪ +‬اسم کان ‪+‬مضاف الیه ‪ +‬جار‬ ‫ومجرور‪+‬مضاف الیه ‪ +‬خبر کان ‪+‬مفعول الجله ‪ +‬عطف واو‪ +‬معطوف ) است و در جملۀ دوم‬ صفحه 23 ‫‪ /24‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ً‬ ‫ساختار با حذف جار مجرور بیان شده است‪ ،‬ولی ساختار اصلی کالم کامال تکرار شده است‬ ‫که این حذف بر موجز شدن کالم داللت دارد‪« .‬افزون بر عوامل موسیقی سازی که در کالم‬ ‫مشاهده میگردد نوعی دیگر از توازن که در این نمونه دیده میشود تکرار یک ساختار با تقابل‬ ‫معنایی است که در بالغت به ان تضاد گفته می¬شود» (العسکری‪ )237 :1319،‬که این صنعت‬ ‫معنو یی نوعی تلذذ و موسیقی درونی را ایجاد می¬کند‪ .‬تضاد در ایجاد هماهنگی و موسیقی‬ ‫پنهان موثر است‪ .‬این موسیقی هرچند به طور مستقیم قابل درک نباشد‪ ،‬اما پس از تامل و‬ ‫ایجاد ارتباط تضاد بین واژه ها در درون درک شده و سپس بر حواس تاثیر میگذارد‪.‬‬ ‫َ َ َ َُ ُ َ ُ‬ ‫َ َ‬ ‫وز ‪ +‬ف ِائ ُزک ْم‬ ‫«ف ْارع ْوا ِع َب َاد الل ِه ما ِب ِرعای ِته ِ‪ +‬یف‬ ‫ْ‬ ‫ُ ُ‬ ‫َ َ‬ ‫َو ِب ِاضاع ِت ِه‪َ +‬یخ َس ُر ‪ُ +‬م ْب ِطلک ْم» (خطبه‪.)190/‬‬ ‫در این ساختار نیز واو عطف دو ساختار نحو یی مشابه (جارومجرور ‪ +‬فعل ‪ +‬فاعل ‪ +‬مضاف‬ ‫الیه ) را به هم وصل کرده و نوعی موسیقی درونی از طریق تضاد بین کلمهها باعث توزان و‬ ‫هم نوایی گشته است‪.‬‬ ‫َ َ ْ َ َ َ ُ ْ‬ ‫ُ ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُّ َ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ«ول ْو َو َه َب َما ت َنف َست ع ْن ُه َم َع ِادن ال ِج َبا ِل‪َ ،‬و ض ِحکت ع ْن ُه ا ْصداف ال ِب َح ِار‪ِ ،‬م ْن ِف ِل ِّز الج ْین َو‬ ‫ِ‬ ‫َْْ َ َ َ َ َ‬ ‫ْ ْ َ َ ُ َ َ ُّ ِّ َ َ‬ ‫ُ‬ ‫ود ِه » (خطبه‪.)91/‬‬ ‫ال ِعقی ِان‪ ،‬و نثار ِه الدر و ح ِصی ِد المرج ِان‪ ،‬ما اثر ذ ِلک فی ج ِ‬ ‫با دقت و تامل در جمله باال عنصر ترتیب در چینش و پیوند مطالب به یکدیگر را و نوعی‬ ‫هماهنگی و موسیقی معنوی را میتوان حس کرد‪ .‬این موسیقی معنوی از انجا سرچشمه‬ ‫می¬گیرد که فلز اللجین و العقیان جزء ما تنفست عنه المعادن و نثاره الدر و حصـید‬ ‫المرجان نیز جزء ما ضحکت عنه اصداف البحارمی¬باشد و این ترکیب را که چند واژه را در‬ ‫بخشی از سخن اورده شود‪ ،‬و در بخش بعدی سخن‪ ،‬واژههای دیگری که به نوعی با واژههای‬ ‫قبلی در ارتباط هستند ذکر شود‪ ،‬بهطوری که بتوان دو به دو این واژهها را به هم مربوط کرد را‬ صفحه 24 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪25 /‬‬ ‫در بالغت به ان لف و نشر میگو یند (الهاشمی‪ )310 :1378،‬شایان ذکر است صنعت ادبی لف‬ ‫و نشر یکی از گونه های عناصر همنشین سازی نقشی است که سبب توازن نحوی میگردد‪.‬‬ ‫ُ َ‬ ‫َ ٌ ْ ُ ََ‬ ‫َ‬ ‫َ ُ ُّ َ ْ‬ ‫َ ٌ‬ ‫«فکل نفس َم َع َها َس ِائ ٌق َو ش ِهید»‪َ :‬س ِائ ٌق َی ُسوق َها ِالی َم ْحش ِر َها; َو ش ِاهد َیش َهد عل ْی َها ِب َع َم ِل َها‪.‬‬ ‫َسائ ٌق َی ُس ُوق َها ا َلی َم ْح َشر َها; َو َش ٌ ْ َ ُ َ َ َ َ َ‬ ‫اهد َیشهد عل ْیها ِبع َم ِلها» (خطبه‪.) 84/‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در ساختار فوق (مبتدای محذوف ‪ +‬خبر ‪ +‬فعل و فاعل و مفعول به‪ +‬جارو مجرور ) در این‬ ‫دوجمله که با واو عطف بهم متصل شده اند‪ ،‬به صورت کامل تکرار شده است‪ .‬نمونه پیش‬ ‫رو‪ ،‬نخست «سائق» و «شاهد» اورده شده‪ ،‬سپس و یژگی هر یک از انها میانشان پخش شده‬ ‫است که در بالغت این صنعت تقسیم نامیده میشود‪ ،‬تقسیم گونه ای دیگر از عناصری که در‬ ‫هم نشین سازی نقشی در توازن نحوی‪ ،‬نقش ایفا میکند و سبب طرح بهتر مطالب و شیوۀ‬ ‫تلفیق یا تفکیک موضوعات و نحوه ارتباط انها با یکدیگر و ایجاد هارمونی زیبا در کنار دیگر‬ ‫امکانات زبانی مانند واج‪ ،‬هجا‪ ،‬واژه و وزن کلمات میشود‪.‬‬ ‫‪.3-3-2‬جانشین ساز ی نقشی‬ ‫جانشینی سازی نقشی‪ ،‬بدین معنی است که با جابهجایی نقش عناصر سازنده یک جمله‪،‬‬ ‫بتوان جمله ای جدید پدید اورد که با جمله نخست در توازن نحوی است‪ .‬که این‬ ‫جانشینسازی نحوی‪ ،‬به تکرار واژگانی و نیز درنهایت به خلق موسیقی زیبا می انجامد‪.‬‬ ‫ُ َ َ َُ ُ ََْ ُ‬ ‫ََْ ُ َ َ َ ُ‬ ‫َ‬ ‫«یعود ا ْسفلک ْم اعال ک ْم َو اعال ک ْم ا ْسفلک ْم» (خطبه‪.)16/‬‬ ‫َ َ َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ً‬ ‫ْ ْ َ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫«انک ت َری ال َم ْرح َ‬ ‫وم َمغ ُبوطا َو ال َمغ ُبوط َم ْرحوما» (خطبه‪.)114 /‬‬ ‫َُ َ َ َ ُ ُ ََْ ُ ََْ ُ َ َ َ ُ‬ ‫ود ا ْسفلک ْم اعال ک ْم َو اعال ک ْم ا ْسفلک ْم (خطبه‪ )16/‬از (فعل ‪ +‬فاعل ‪ +‬مضاف الیه ‪+‬‬ ‫ساختار یع‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫مفعول به ‪ +‬مضاف الیه ‪ +‬واوعطف ‪ +‬معطوف ‪ +‬مفعول به) و ساختار انک ت َری ال َم ْرح َوم‬ ‫ُ ً‬ ‫ْ ً ْ ْ َ‬ ‫َمغ ُبوطا َو ال َمغ ُبوط َم ْرحوما (خطبه‪ )114 /‬از ( حروف مشبه بالفعل ‪ +‬اسم ‪ +‬فعل و فاعل (انت)‬ صفحه 25 ‫‪ /26‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪ +‬حال ‪+‬مفعول به ‪ +‬واو معطوف ‪ +‬معطوف ‪ +‬حال) تشکیل شده است و در جمله نخست دو‬ ‫نقش (مضاف الیه ومفعول به) جانشین یکدیگر شده اند‪ .‬در جملۀ دوم دو نقش (مفعول به و‬ ‫حال) جانشین یکدیگر شدهاند‪ .‬در بالغت به این صنعت که سبب میشود نو یسنده سخنی را‬ ‫به ترتیبی بیان کند و انگاه ان را معکوس کند‪ ،‬عکس گفته میشود )العسکری‪ ،)293 :1319 ،‬که‬ ‫یکی از گونههای عناصر جانشین سازی نقشی میباشد و این توازن چنان است که موجب‬ ‫رونق و حسن کالم و هم اوایی گردیده و برخواننده تاثیر به سزایی دارد‪.‬‬ صفحه 26 ‫گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه‪27 /‬‬ ‫نتیجه گیر ی‬ ‫مقاله حاضر به بررسی توازن در سه سطح اوایی‪ ،‬واژگانی و نحو یی در خطبه¬های‬ ‫نهجالبالغه پرداخته است‪ .‬ادیب هر چقدر در حوزۀ زبان تسلط بیشتری داشته باشد‪ ،‬ابزار‬ ‫افرینشهای هنری بیشتری در اختیار دارد و انچه سبب شده است نهجالبالغه از دیگر اثار‬ ‫ادبی متمایز و برجسته گردد تسلط کامل حضرت علی(ع) بر ظرفیتهای زبان و اگاهی ایشان‬ ‫از توان بالقوۀ سازه های زبانی و فراست و دقت نظر در انتخاب واژهها میباشد نتیجه پژوهش‬ ‫مبین این است که امیرالمونین(ع) از نقش توازن و موسیقی در تاثیرگذاری کالم اگاه است و‬ ‫متعمدانه به خلق توازن در خطبه ها پرداخته است‪ .‬استفاده از تمام قابلیتهای اوایی توازن‬ ‫چون (تکرار هم خوان اغازین‪ ،‬تکرار واکهای‪ ،‬تکرار همخوان پایانی‪ ،‬تکرار واکه و هم خوان‬ ‫اغازین‪ ،‬تکرار تمامی صامت ها‪ ،‬تکرار واکه و هم خوانی پایانی‪ ،‬تکرار کامل هجایی) و تمام‬ ‫قابلیت لغوی توازن شامل (توازن واژگانی کامل یا ناقص) و تمام قابلیت نحوی توازن شامل‬ ‫(همنشین سازی یا جانشین سازی) در سراسر خطبههای نهج البالغه اشکار است‪.‬‬ ‫با دقت و ظرافتی که در به کارگیری قاعدۀ توازن در همه سطوح کالم داشته اند زیباترین و‬ ‫هنرمندانه ترین صنایع لفظی را در سرتاسر خطبه ها به نمایش گذاشته اند‪ ،‬بدون اینکه دچار‬ ‫هیچ گونه سستی یا پیچیدگی در کالم گردند‪ .‬توازن برخاسته از این عناصر افزون بر هارمونی‬ ‫چشمگیر در کل خطبه ها که سبب گوش نوازی‪ ،‬انتباه و جلب اذهان و افکار مخاطبان می‬ ‫گردد امکان استنباط معانی و مفاهیم خطبه ها را فراهم کرده است؛ و نیز تناسب میان موسیقی‬ ‫و مفهوم مورد نظر ان حضرت بر انسجام متن افزوده است و موجی از نشاط‪ ،‬ابتهاج و یا بیم و‬ ‫هراس را در دل ها برانگیخته است‪.‬‬ صفحه 27 ‫‪ /28‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬نهج البالغه‬ ‫‪ .2‬الحصری‪ ،‬محمود خلیل (‪ )1390‬احکام قراءه القران الکریم‪ .‬الطبعه العاشره‪ .‬بیروت‪ :‬المکتبه‬ ‫المکیه‪.‬‬ ‫‪ .3‬العسکری‪ ،‬ابوهالل (‪ .)1319‬الصناعتین الکتابه و النثر‪ .‬الطبعه االولی‪ .‬مطبوع‪ :‬محمود بک ‪.‬‬ ‫‪ .4‬الغرفی‪ ،‬حسن (‪ .)1380‬حرکیه االیقاع فی الشعر العربی المعاصر‪ .‬بی ط‪ .‬المغرب‪ :‬افریقیا‬ ‫الشرق‪.‬‬ ‫‪ .5‬فضل‪ ،‬صالح (‪ .)1377‬علم االسلوب و مبادئه و اجراته‪ .‬الطبعه االولی‪ .‬القاهره‪ :‬دار الشرق ‪.‬‬ ‫‪ .6‬مالئکه‪ ،‬نازک (‪ .)1379‬قضایا الشعر المعاصر‪ .‬الطبعه الخامسه‪ .‬بیروت‪ :‬دار العلم للمالیین‪.‬‬ ‫‪ .7‬نحله‪ ،‬محمود احمد (‪ .)1360‬لغه القران کریم فی جزء عم‪ .‬بی ط‪ .‬بیروت‪ :‬دار النهضه العربیه‪.‬‬ ‫‪ .8‬الهاشمی‪ ،‬احمد (‪ .)1378‬الجواهر البالغه‪ .‬بی ط‪ .‬بیروت‪ :‬المکتبه العصریه‪.‬‬ ‫‪ .9‬داد‪ ،‬سیما (‪ .)1382‬فرهنگ اصطالحات ادبی‪ .‬چاپ دوم‪ .‬تهران‪ :‬مروارید‪.‬‬ ‫‪ .10‬شفیعی کدکنی‪ ،‬محمد رضا ( ‪ .)1390‬ادوار شعر فارسی‪ .‬چاپ ششم‪ .‬تهران‪ :‬سخن‪.‬‬ ‫‪ .11‬شفیعی کد کنی‪ ،‬محمد رضا (‪ .)1368‬موسیقی شعر‪ .‬بی چاپ‪ .‬تهران‪ :‬توس‪.‬‬ ‫‪ .12‬شمیسا‪ ،‬سیروس (‪ .)1373‬نگاهی تازه به بدیع‪ .‬چاپ ششم‪ .‬تهران‪ :‬فردوس‪.‬‬ ‫‪ .13‬شهرستانی‪ ،‬هبه الدین (بی تا)‪ .‬در پیرامون نهج البالغه‪ .‬ترجمه سیدعباس میرزاده اهری‪ .‬چاپ‬ ‫سوم‪ .‬بنیاد نهج البالغه‪.‬‬ ‫‪ .14‬صفوی‪ ،‬کوروش (‪ .)1380‬از زبان شناسی به ادبیات‪ .‬ج‪1‬و‪ .2‬چاپ دوم‪ .‬تهران‪ :‬سوره¬ مهر‪.‬‬ ‫‪ .15‬فتوحی‪ ،‬محمود (‪ .)1390‬سبک شناسی؛نظریه ها‪ ،‬رو یکردها و روش ها‪ .‬تهران‪:‬سخن‪.‬‬ ‫‪ .16‬قو یمی‪ ،‬مهوش (‪ .)1383‬اوا و القا رهیافتی به شعر اخوان ثالث‪ .‬تهران‪ :‬هرمس‪.‬‬ صفحه 28 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری با تاثیر پذیری از حکایت‬ ‫حضرت موسی(ع)‬ ‫‪1‬‬ ‫نویسنده‪:‬حسین الربیعی‬ ‫‪2‬‬ ‫استاد ناظر‪:‬فاطمه حاجیرحیمی‬ ‫چکیده‬ ‫داستانهای قرانی‪ ،‬روایتها و باورهای متعلق به زندگی پیامبران از پدیدههای برجستۀ ادبی‬ ‫هستند که در سرودههای شاعران فارسی و عربی مورد توجه قرار گرفتهاند‪ .‬موالنا از جملۀ‬ ‫شاعرانی است که به دلیل اشنایی کامل با قران کریم‪ ،‬بهرهای بسیار از این کتاب اسمانی برده‬ ‫است و برای بیان اندیشههای عرفانی و عاشقانه خو یش با استمداد از داستان حضرت موسی به‬ ‫مضامینی چون عصای موسی و چشمه اب تکیه کرده است‪ .‬عشق و مسائل بین عاشق و‬ ‫معشوق‪ ،‬بیان صفتهای خداوند‪ ،‬جهان‪ ،‬تشابه در ظاهر و تفاوت در باطن‪ ،‬از مهمترین‬ ‫موضوعاتی هستند که موالنا با اشاره به داستان موسی(ع) به تصویر کشیده است‪ .‬موالنا برای‬ ‫تمثیل اشک سیلاسای معشوق در فراق یار از مضمونی چون زدن عصای موسی بر سنگ خارا و‬ ‫جاری شدن اب از ان استفاده کرده است‪ .‬در پژوهش حاضر که با رویکرد توصیفی‪-‬تطبیقی‬ ‫انجام شده است‪ ،‬بخشهایی از داستان موسی که در سرودههای موالنا منعکس شده‪ ،‬مورد‬ ‫بررسی قرار گرفته و اثرپذیری واژگانی و الهامگیری از پیامها‪ ،‬داللتها و مفاهیم رو یداد و‬ ‫‪.1‬دانشجوی کارشناسی ادبیات فارسی‪ ،‬گروه زبان و ادبیات فارسی‪ ،‬دانشگاه مجازی المصطفی‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪.‬‬ ‫‪.2‬استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی‪ ،‬دانشگاه مجازی المصطفی‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪.‬‬ صفحه 29 ‫‪ /30‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫صحنههای این داستان در شعر محمد مهدی جواهری‪ ،‬شاعر معاصر عراقی‪ ،‬موضوع مورد‬ ‫بحث دیگر است‪ .‬یافته های پژوهش نشان داد که جواهری از معجزات حضرت موسی در‬ ‫سرودههای خود به عنوان نمادهایی برای مقابله با ظلم و بیدادگری استفاده کرده و انها را در‬ ‫قالب نوین و متناسب با مقتضیات زمان و خویشکاری خود‪ ،‬برای ا گاه ساختن ملل عرب و‬ ‫تزریق امید و پویایی به مردم سرزمین خویش به کار برده است‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬موالنا‪ ،‬جواهری‪ ،‬عصای موسی(ع)‪ ،‬داستانهای قرانی‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫مقدمه‬ ‫«در نخستین ادوار حیات شعر فارسی‪ ،‬از داستانهای قرانی به عنوان ابزاری هنری برای ستایش‬ ‫و مقایسه اخالق و کردار ممدوح با رسوالن الهی بهره گرفته میشد اما از سده ششم به بعد این‬ ‫طرز نگرش متحول شده و با گسترش عرفان و ادبیات عرفانی‪ ،‬این داستانها در خدمت مفاهیم‬ ‫بلند عرفانی قرار گرفت و شعرای عارف با توسعه و تحول ان‪ ،‬از ماجراها و شخصیتهای‬ ‫داستان‪ ،‬رمز و تمثیل افریدند و از داستانها مفهوم عرفانی و اخالقی استخراج کردند» (زاهدی‪،‬‬ ‫‪ .)58 :1389‬موالنا‪ ،‬شاعر قرن هفتم‪ ،‬یکی از این شاعران برجسته و توانا است که با استفاده از‬ ‫داستان پیامبران و با اقبال ویژه به داستان موسی(ع) غنای بیشتری به سرودههای خویش بخشید‬ ‫و عالقۀ فراوان به داستان پیامبران در اثارش نمود اشکاری دارد‪ .‬وی توانست مهارت خود را در‬ ‫این امر به رخ شاعران همعصر خود و پس از خود بکشاند‪« .‬بسیاری از داستانهایی که این‬ ‫شاعر روایت میکند‪ ،‬ریشۀ مذهبی و اسطورهای دارد» (ذوالفقاری‪ .)39 :1386 ،‬از جمله‬ ‫داستانهای مورد توجۀ او در مثنوی و کلیات شمس‪ ،‬داستان حضرت موسی است‪« .‬موالنا برای‬ ‫بیان سیر سالک از شریعت و طریقت گرفته تا حقیقت و یا به عبارتی طی مراحل فنا از تخلی و‬ صفحه 30 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪31 /...‬‬ ‫تحلی گرفته تا تجلی‪ ،‬سیر زندگی موسی(ع) را از کودکی تا کهنسالی بیان کرده است» (سیف‪،‬‬ ‫‪.)73 :1381‬‬ ‫این حکیم توانا بسیاری از اندیشههای عرفانی و عاشقانۀ خویش را با همانندی به عصای‬ ‫موسی(ع) برای خوانندگان فهم پذیر کرده است؛ عشق همچون عصای موسی که ریسمان‬ ‫ساحران را میبلعد‪ ،‬تعلقات انسانی را میخورد و از میان برمیدارد‪ ،‬وصال و پیوند همچون‬ ‫عصای حضرت و هجران و دوری همانند مار ساحران است‪ .‬اژدهای ساحران‪ ،‬نمادی از نفس‬ ‫انسان دانسته شده است‪ .‬حالتهای سکون و اشفتگی عاشقان به عصا و تبدیل ان به اژدها تشبیه‬ ‫نمودگار اب چشمهای است که موسی با‬ ‫شده است و اشک سیل اسای معشوق در فراق یار‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫اشارۀ عصای خویش‪ ،‬ان را از دل سنگ جاری کرد‪.‬‬ ‫حضرت موسی(ع) از پیامبران اولوالعزم و ملقب به کلیمالله است‪ .‬وی پیامبر و رهبر قوم یهود‬ ‫بود که انها را از مصر و از اسارت مصریان بیرون اورد‪ .‬خداوند توسط وی دین یهود را در کوه‬ ‫طور سینا به بنی اسرائیل ارزانی داشت‪ .‬اسم پدرش بر مبنای تورات عمرام است که در عربی به‬ ‫صورت عمران در امده است‪ .‬در تاریخ نام مادر حضرت موسی را یوکابد یا یوکبد دانستهاند‬ ‫(دهخدا‪ ،‬ذیل واژه)‪ .‬نام حضرت موسی (ع) ‪ 136‬بار در قران مجید ذکر شده و فرازهای برجسته‬ ‫زندگانی و دعوت ایشان در ‪ ۳۶‬سوره قران و در حدود ‪ ۴۲۰‬ایه بیان شده است‪ .‬این مطلب‬ ‫نشاندهندۀ انست که قران به عنوان کتاب کامل دعوت و انسان سازی و جامعه سازی به زندگی‬ ‫حضرت موسی توجه زیادی داشته است‪.‬‬ ‫کاربرد مضامین و روایات قرانی در ادبیات فارسی و عربی‪ ،‬محدودیتی خاص ندارد و اشکال و‬ ‫گونههای مختلفی را شامل میشود‪ .‬یکی از گونههایی که در متون نظم و نثر فارسی و عربی‬ ‫کاربرد فراوانی دارد‪ ،‬بهرهگیری از تلمیح است که اشاره دارد به شخصیتهای مذهبی و زندگی‬ صفحه 31 ‫‪ /32‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫پیامبران؛ لذا نگارندگان در پژوهش حاضر که به روش کتابخانهای و با رویکرد تحلیلی‪-‬تطبیقی‬ ‫انجام گرفته است‪ ،‬در اغاز جلوههای عصای حضرت موسی را در اندیشههای موالنا مورد‬ ‫بررسی و مداقه قرار دادهاند و سپس به تاثیراتی که شاعر عراقی‪ ،‬محمدمهدی جواهری از این‬ ‫مضمون دریافت کرده‪ ،‬اشاره کردهاند‪ .‬در فرجام به این نتیجه رسیدهاند که موالنا با بهرهگیری از‬ ‫تبدیل عصای موسی به اژدها‪ ،‬تشبیه و تصویرهایی دل انگیز خلق کرده است‪ .‬او برای بیان‬ ‫اندیشههای متفاوتی که پذیرش انها توسط افراد عادی مشکل به نظر میرسد‪ ،‬به این معجزه‬ ‫استناد میکند‪ .‬اما جواهری از این داستان برای اگاه ساختن ملل شرقی و بخشیدن روحیه امید و‬ ‫نشاط و برانگیختن مردمان کشورهای عربی و شرقی به خصوص مردمان عراق و مصر بهره برده‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ .1-1‬پیشینۀ تحقیق‬ ‫در مورد موالنا و اندیشههای وی کتاب و مقالههای فراوانی انجام شده است؛ اما در باب‬ ‫جلوههای عصای پیامبر در سرودههای موالنا تنها یک مقاله انجام شده است‪ :‬صفری و عبدهوند‬ ‫در مقاله «جلوههای عصای موسی در شعر موالنا» (‪ )1392‬جلوههای عصای موسی را در‬ ‫اندیشههای موالنا بررسی کردهاند و مشخص گردید که جهان‪ ،‬در اندیشۀ موالنا‪ ،‬حالت افسرده‬ ‫و جمود دارد‪ ،‬اما در حشر‪ ،‬به جنبش میاید و زنده می شود‪ .‬او‪ ،‬برای باورپذیرکردن این اندیشۀ‬ ‫خود‪ ،‬به عصای موسی استناد میکند که نمونهای از جامدات است که زنده شده و تبدیل به مار‬ ‫گشت‪ .‬در مورد جواهری‪ ،‬شاعر معاصر عراقی و بازتاب داستان حضرت موسی در سرودههای‬ ‫وی‪ ،‬یک مقاله به رشتۀ تحریر درامده است با نام «بازتاب داستانی قرانی حضرت موسی(ع) در‬ ‫اشعار محمد مهدی جواهری» (‪ ،)1394‬نویسندگان در این مقاله بخشهایی از داستان پیامبر را‬ ‫که در شعر جواهری منعکس شده به روش تحلیلی‪-‬توصیفی بررسی کردهاند و درنهایت‬ صفحه 32 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪33 /...‬‬ ‫معاصر‬ ‫شاعر‬ ‫ِ‬ ‫مشخص گردید که داستانهای قرانی‪ ،‬به و یژه داستان حضرت موسی در شعر این ِ‬ ‫عرب بازتاب وسیعی دارد و این مهم‪ ،‬در خالل نگارش کتب و مقالهها و اشعار وی به خوبی‬ ‫مشهود است‪.‬‬ ‫مقالههای ذکر شده هر یک جداگانه به جلوههای عصای موسی(ع) در شعر موالنا و بررسی و‬ ‫بازتاب داستان حضرت موسی در اشعار جواهری اشاره کردهاند ولی در هیچیک از این مقالهها‬ ‫به بررسی و مقایسه دو شاعر فارسی و عراقی پرداخته نشده است‪ .‬میتوان ادعا کرد که پژوهش‬ ‫حاضر برای نخستین بار است که تحقق یافته است‪.‬‬ ‫‪ .2‬مبانی نظری پژوهش‬ ‫از اغاز ظهور و شکلگیری شعر در ادبیات فارسی از رودکی سمرقندی تا امروز تمام شاعران‬ ‫متقدم و معاصر که از جهانبینی دینی و توحیدی برخوردار بودهاند‪ ،‬در سرودههای خود در قالب‬ ‫استعارات‪ ،‬تشبیهات و تلمیحات سعی کردهاند‪ ،‬اشاراتی به پیامبران و ائمه اطهار(ع) داشته‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫‪ .1-2‬بازتاب داستان پیامبران در شعر فارسی‬ ‫تاثیر فرهنگ اسالمی و اموزههای قرانی بر اشعار فارسی به گونهای است که کمتر شاعر فارسی‬ ‫زبان را میتوان یافت که در سرودههای خود از زندگی و رویدادهای شگفت انگیز پیامبران بهره‬ ‫نگرفته و مضامین ظریف و دلپسندی خلق نکرده باشد‪« .‬استمداد و تاثیرپذیری عاطفی شاعران‬ ‫ایرانی از زیباییهای طبیعت و حس زیبایی شناسی و نیروی تخیل و نگرش دقیق و ژرف ایشان‬ ‫به دنیای پیرامون سبب شده است که گذشته از مدح اغراق امیز ممدوحان‪ ،‬از داستان پیامبران در‬ صفحه 33 ‫‪ /34‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫توصیف طبیعت و احوال عاطفی خویش بهرههای فراوانی بگیرند و با استفاده از اشارات هنری و‬ ‫تلمیحات ادبی به این زمینه غنا و تنوع فوق العادهای ببخشند (پورنامداریان‪:)149 :1385 ،‬‬ ‫از بهـــر دفـــع سـ ـحره فرعـــون جهـــل را‬ ‫‪o‬‬ ‫کلکــت عصــای موســی عمـران روزگــار‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری‪ :1376 ،‬قصیده ‪)91‬‬ ‫اشاره به زندگی انبیاء و حوادث برجسته حیات ایشان گاهی با تاویل داستانها همراه است‪« .‬از‬ ‫سدۀ ششم هجری با تغییر محور معنایی و ویژگی مفهومی و مخاطب‪ ،‬شعر فارسی با اداب و‬ ‫اندیشههای عارفانه و ارزشهای رفیع حقیقتجویی و خداپرستی امیخته شد لذا ورود باورهای‬ ‫دینی و درونی عظیمی که ارمغان ایین و فرهنگ اسالمی بود تحول عمیق و گستردهای در شعر‬ ‫فارسی پدید اورد‪ .‬سنایی غزنوی شاعر عارف قرن ششم نخستین شاعری است که مفاهیم‬ ‫عرفانی را از طریق شعر بیان کرده است»(پورنامداریان‪ .)157 :1385 ،‬او با استفاده از این داستانها‬ ‫تعالیم دینی فراوانی طرح نموده است‪ .‬در بیت زی ر با بیانی تمثیلی به اهمیت و جایگاه «توبه»‬ ‫پرداخته است‪:‬‬ ‫نفس فرعونست ودین موسی وتو به چون عصا‬ ‫رخ بـه سـوی جنـگ فرعـون لعیـن باید نهاد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(سنایی‪ :1366 ،‬قصیده ‪)31‬‬ ‫در سده هفتم سعدی با بهرهگیری شاعرانه از روایات قرانی‪ ،‬مضامین بسیاری مانند‪ :‬عصای‬ ‫موسی‪ ،‬ید بیضا‪ ،‬شکافتن دریا‪ ،‬اتش طور‪ ،‬تجلی حق و … افرید که بیانگر اگاهی فراوان او از‬ ‫داستانها و مضامین قران کریم است‪ .‬شیخ اجل بنا به شیوه تربیتی و حکایت پردازی خود‪،‬‬ ‫سعی میکند از داستانها نتایج اخالقی و تربیتی استخراج کند‪:‬‬ ‫نیکبـختـان بخـورند و غــم دنیـا نخـورند‬ ‫‪o‬‬ ‫(سعدی‪ :1390 ،‬قصیده ‪)21‬‬ ‫که نه بر عوج عنق ماند و نه بر عاد و ثمــود‬ ‫‪o‬‬ صفحه 34 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪35 /...‬‬ ‫«مولوی شاعر و عارف صاحب نام جهان اسالم با استفاده از این قصــص‪ ،‬نغزتــرین تعبیـرات و‬ ‫مفاهیم عرفانی را در مثنوی و غزلیات عرفانی خود بیان کرده است‪ .‬در چشم او قران توصیف گر‬ ‫احوال رسوالن الهی است و هر که به حقیقت داستانهای قــران راه یابــد مشــتاق معرفــت حــق‬ ‫خواهد گشت» (همایی‪:)89 :1374 ،‬‬ ‫هسـ ــت قــــران حــــال هـــای انبـیــــاء‬ ‫ماهیـــــان پـــــاک بحـــــر کبـریـــــاء‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ور بـخــــوانی و نـــه ای قـــران پـــــذیر‬ ‫انبیـــــاء و اولیـــــاء را دیـــــده گیـــــر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ور پـــذیرایی چـــو برخـــوانی قصـــص‬ ‫مـــرغ جانـــت تنـــگ ایـــد در قفـــس‬ ‫ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)83 :1 ،1381 ،‬‬ ‫مولوی برداشت عرفانی از قصص قرانی را به اوج رسانده است‪ .‬این شاعر بزرگ در اثار ارجمند‬ ‫خود به تناسب موضوع مورد بحث‪ ،‬برای بیان مفاهیم عرفانی‪ ،‬گریزی به داستان انبیاء میزند و‬ ‫ابیاتی زیبا و سرشار از محتوای عرفانی خلق میکند‪:‬‬ ‫ایــن درخ ـ ِت تــن‪ ،‬عصــای موســی اســت‬ ‫‪o‬‬ ‫کــه امــرش امــد کــه بینــدازش ز دســت‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)134 :4 ،1381 ،‬‬ ‫‪ .2-2‬نگاهی به زندگی موالنا‬ ‫موالنا جاللالدین محمد بلخی مشهور به مولوی در سال ‪( ۴۰۶‬ه‪.‬ق) در بلخ دیده به جهان‬ ‫گشود‪« .‬پدر وی بهاءالدین که از علمای صوفی مسلک بزرگ زمان خود بود به دلیل اختالف و‬ ‫رنجشی که با محمد خوارزمشاه‪ ،‬پادشاه وقت داشت از بلخ مهاجرت کرد و پس از مدتی سیر و‬ ‫سیاحت به قونیه رفت و در انجا ساکن شد‪ .‬موالنا پس از مرگ پدر‪ ،‬تحت تعلیمات برهانالدین‬ ‫محقق ترمذی قرار میگیرد و از علم دانش وی بهرهمند میگردد‪ .‬مالقات او با شمس تبریزی در‬ صفحه 35 ‫‪ /36‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫سال ‪( ۶۴۲‬ه‪.‬ق) موالنا را دچار انقالبات درونی میکند؛ به گونهای که مولوی کرسی تدریس و‬ ‫فتوای خود را یکباره ترک میگوید و به مراقبت نفس و تهذیب باطن میپردازد» (سپهساالر‪،‬‬ ‫‪ .)27 :1388‬وی در سال ‪( ۶۷۲‬ه‪.‬ق) در قونیه وفات یافت‪ .‬از اثار او میتوان به مثنوی‪ ،‬دیوان‬ ‫غزلیات یا کلیات شمس‪ ،‬رباعیات‪ ،‬مکتوبات‪ ،‬فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد» (همان‪:‬‬ ‫‪.)31‬‬ ‫موالنا به دلیل بعد عرفانی و معنوی خاصی که داشته از جمله شاعرانی محسوب میشود که‬ ‫داستانهای انبیا در اثار و نگاشتههای وی جلوهای خاص و ویژه دارند و از جایگاه بلندی‬ ‫ً‬ ‫برخوردار هستند‪« .‬از نظر وی اعجاز انبیا به هیچ گونه وابسته به اسباب ظاهری نیستند و مطلقا‬ ‫فیض و بخشش خداوند به بندگانش میباشند‪ ،‬و در این میان قابلیت بندگان هیچ جایگاه و‬ ‫شرطی از نظر موالنا در عطای خداوند ندارند (صفری و عبدهوند‪ .)34 :1392 ،‬موالنا به دلیل اینکه‬ ‫عالم دینی و انسانی عارف مسلک بوده است احاطه بسیار گستردهای بر کتب و روایات اسالمی‬ ‫و داستان انبیا داشته است (فروزانفر‪ ،۱۳۶۲ ،‬مقدمه)‪ ،‬و به همین سبب عالقمندان عرفان و‬ ‫اخالق از اثار وی بهرههای زیادی جستند و استفادههای بزرگی کردند‪« ،‬زیرا که نگاشتههای و‬ ‫اثار وی ریشه دینی و اسطوره بسیار عمیقی دارد (ذوالفقاری‪.)39 :1386 ،‬‬ ‫‪ .3-2‬نگاهی به زندگی جواهری‬ ‫جواهری شاعر معاصر قرن چهاردهم (ق) در نجف اشرف (‪۱۳۱۷‬ه‪.‬ق) به دنیا امد (محبوبه‪،‬‬ ‫‪« ،)136 :۱۹۸۶‬او دارای حافظهای شگرف بود‪ ،‬به گونهای که ایاتی از قران‪ ،‬و یک خطبه از‬ ‫نهجالبالغه‪ ،‬قطعههایی از امالی مرتضی‪ ،‬قصیدهای از دیوان متنبی‪ ،‬و قطعهای از البیان والتبیین‬ ‫جاحظ را از بر میکرد» (میشال‪ .)289 :۱۹۹۹ ،‬جواهری ابتدا در حوزه علمیه نجف درس خواند و‬ ‫سپس به صحنه فعالیتهای اجتماعی روی اورد‪ .‬اراء و اندیشههای خاصی داشت‪ .‬دیوان اشعار‬ صفحه 36 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪37 /...‬‬ ‫بزرگ وی شامل تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر است‪ ،‬که با زبان شعر مسائل و مشکالت‬ ‫سیاسی و اجتماعی جهان را به شکلی عمومی و گذرا بیان میکند و به کشورهای عربی‬ ‫بهخصوص عراق توجه ویژهای داشته است (بهاءالدین‪ ،‬مرادیان‪.)211 :۲۰۱۱ ،‬‬ ‫وی شاعر معاصر عرب اخرین بازماندۀ شاعران کالسیک عرب نیز از ان دسته شاعرانی است که‬ ‫در اشعارش از قران بهره گرفته است‪ .‬بخشی از اثرپذیری او در زمینۀ داستانهای قرانی به و یژه‬ ‫از داستان حضرت موسی است‪.‬‬ ‫‪ .4-2‬تعامل فرهنگی شاعران ایرانی و عر بی‬ ‫از دیرباز اعراب و ایرانیان‪ ،‬به دالیل سیاسی و اجتماعی‪ ،‬با هم در تعامل و ارتباط بودهاند‪« .‬پس‬ ‫از ورود اسالم به ایران و استقبال گستردۀ ایرانیان از فرهنگ اسالمی‪ ،‬این تعامل در بسیاری از‬ ‫زمینههای فکری و ادبی‪ ،‬گسترش چشمگیری یافت و دو ملت را به یکدیگر نزدیکتر ساخت و‬ ‫این امر به دستاوردهای بسیاری منتهی شد؛ تا انجا که به اعتقاد صاحب نظران‪ ،‬تاثیر دو جانبۀ‬ ‫دو فرهنگ عربی و فارسی‪ ،‬در میان همۀ فرهنگها بینظیر است» (سبزیانپور‪ .)2 :1392 ،‬ادبیات‬ ‫فارسی مجموعهای از نکتههای دقیق‪ ،‬لطیف و اشارات سنجیده است که درک معانی انها به‬ ‫اگاهیهای ویژه نیاز دارد‪ .‬بخشی از این لطائف و دقایق‪ ،‬در کاربرد مضامین دینی بروز مییابد‪.‬‬ ‫مضامین قرانی و حدیثی که به اشکال مختلف ادبی جلوهگر میشوند‪ ،‬از سو یی سبب اثرگذاری‬ ‫بر ادب فارسی میشوند و از سویی دیگر‪ ،‬کلید فهم معارف دینی هستند‪ .‬بررسی تاثیرپذیری‬ ‫شعرا از قران‪ ،‬احادیث و متون عربی‪ ،‬یکی از مهمترین موضوعات عرصۀ ادبیات و مطالعات‬ ‫تطبیقی تلقی میشود‪ ،‬زیرا بدون در نظر داشتن متون ادب عربی به عنوان یکی از مهمترین منابع‬ ‫الهام ادب فارسی‪ ،‬فهم کامل و درست متون ادبی ممکن نیست‪ .‬فرهنگ گسترده و غنی اسالمی‬ صفحه 37 ‫‪ /38‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫و عربی‪ ،‬از بدو پیدایش زبان دری تا کنون‪ ،‬یکی از پشتوانههای مهم ادبیات فارسی بوده است و‬ ‫به طور مستقیم یا غیرمستقیم ادب فارسی را تحت تاثیر قرار داده است‪.‬‬ ‫‪ .5-2‬بازتاب داستان موسی(ع) در سرودههای موالنا‬ ‫افزون بر انکه قران معیار فصاحت و بالغت است و شاعران و نویسندگان با بهرهگیری از ایات و‬ ‫قصص قرانی مهارت خویش را در سخنوری به نمایش میگذارند‪ ،‬با استشهاد به قران و سخن‬ ‫معصوم تاثیر سخن خود را بیشتر میکنند‪ ،‬زیرا استشهاد به قران دارای خاصیت قانع کنندگی و‬ ‫پذیرش مخاطب است‪« .‬موالنا بر این باور بوده که داستان پیامبران در وجود هر کس و در هر‬ ‫زمان تکرار میشود» (پورنامداریان‪ .)112 :۱۳۸۵ ،‬عصای موسی برای مولوی نمادی از جسم انسان‬ ‫است‪ .‬چوب خشکی معجزه گر میشود و جسمی خاکی به عرش پرواز میکند و این کار‬ ‫موسای عشق است‪:‬‬ ‫ذرههای تیره را در نور او روشن کنیم‬ ‫چشمهای خیره را در روی او تابان کنیم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫چوب خشک جسم ما را کو به مانند عصاست‬ ‫در کف موسی عشقش معجز شعبان کنیم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)157 :1381 ،‬‬ ‫در این بخش به اختصار به هفت مورد از بازتاب داستان حضرت موسی در اشعار موالنا اشاره‬ ‫خواهیم کرد‪ .‬فیالمثل برای بازتاب اول که همانا بازتاب عشق میباشد‪ ،‬شاعر احوال مختلف‬ ‫بین عاشق و معشوق را به عصای موسی تبدیل کرده است که به اشکال مختلفی در میامده‬ ‫است (صفری‪ ،‬عبده وند‪.)35 :1392 ،‬‬ صفحه 38 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪39 /...‬‬ ‫‪ .1-5-2‬بازتاب اول‪ :‬عشق‬ ‫عشق نسبت به معشوق‪ ،‬از دریای عدم‪ ،‬گرد بر انگیخته و دنیا را دگرگون ساخته است بدین سبب‬ ‫تبدیل عصا به ثعبان نیز سزاوار چنین معشوقی است‪:‬‬ ‫عشــق او گـرد برانگیخــت از دریــای عــدم‬ ‫‪o‬‬ ‫یــد بیضــا و عصــا شــده ثعبــان رســدش‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۴۶۴ :1381 ،‬‬ ‫در سرودهای دیگر موالنا وصال را به عصای موسی و هجران را به مار و اژدهای ساحران مانند‬ ‫میکند‪ ،‬چنانکه ان هنگام که وصال اید هجران که همان مار و اژدهای ساحران باشد را ببلعد و‬ ‫از میان بردارد‪.‬‬ ‫گــر شــود عــالم چــو قیــر از غصــۀ هجــران تــو‬ ‫‪o‬‬ ‫نخـــوتی دارد کـــه انـــدر ننگـــرد مـــر قـــار را‬ ‫‪o‬‬ ‫چون عصای موسی بــودان وصــل اکنــون مارشــد‬ ‫‪o‬‬ ‫ای وصــل موســی وش انــدر ربــا ایــن مــار را‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۷۳ :1381 ،‬‬ ‫و در جای دیگر عشق خود به معشوق را مانند عصا در دست موسی تشبیه میکند که چنانچه که‬ ‫عاشق به معشوق رسد عصا شود و چنانچه که از دست معشوق بیفتد تبدیل به مار گردد‪:‬‬ ‫پـــــاره چـــــوبی بـــــدم و از کفـــــت‬ ‫‪o‬‬ ‫گشــــتهام ای موســــی جــــان اژدهــــا‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۱۷۴ :1381 ،‬‬ ‫من میان اصبعین حکم حقم چون قلم‬ ‫‪o‬‬ ‫در کف موسی عصا گاهی و گه افعیستم‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۵۸۵ :۱۳81 ،‬‬ ‫در شب که عاشق ارام و ساکن مانند عصا و در روز بی قرار است گویی ثعبان میباشد‪:‬‬ ‫همــه شــب چــون عصــا افتــاده بــودیم‬ ‫چــو روز امــد چــو ثعبــان بــی قــراریم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 39 ‫‪ /40‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫(مولوی‪)۵۶۳ :۱۳81 ،‬‬ ‫در سیر و سلوک عارفانه موالنا خداوند را به موسی و عصای وی تشبیه کرده و هستی را به فرعون‬ ‫مانند کرده است و از خدا تمنا دارد که با عصای موسی وار خود هستی را نابود کند‪:‬‬ ‫ای کلیم عشق‪ ،‬بر فرعون هستی حمله بــر‬ ‫‪o‬‬ ‫بر سر او تو عصــای محــو‪ ،‬موســی وار زن‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۷۲۴ :۱۳81 ،‬‬ ‫‪ .2-5-2‬بازتاب ّدوم‪ :‬بیان صفات خداوند‬ ‫از صفات حضرت حق عطا و فیض الهی میباشد‪ ،‬از عطایا و بخشش و فیض خداوند بزرگ‬ ‫میتوان به معجزاتی که حضرت حق به پیامبران میدهد‪ ،‬اشاره کرد؛ نه اینکه ان پیامبران قابلیت‬ ‫داشتن چنین معجزات را داشته باشند چون حتی قابلیت را خداوند به پیامبران هبه میدارد‪ .‬این‬ ‫موضوع را موالنا به خوبی در ابیات زیر به نمایش میگذارد و به ذهن مخاطب القا میکند‪:‬‬ ‫چــاره ان دل عــطــای مبــدلیــست‬ ‫داد او را قابلیــــــت شــــــرط نیســــــت‬ ‫بلــکه شـــــرط قابلیـــــت داد اوســـــت‬ ‫داد لــــب و قابلیـــت هســــت پوســــت‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫اینکـــه موســـی را عصـــا ثعبـــان شـــود‬ ‫همچــو خورشــیدی کفــش رخشــان شــود‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫نیســت از اســباب‪ ،‬تصــریف خداســت‬ ‫نیســــتهــــا را قابلیــــت از کجاســــت‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۶۷۶ :۱۳81 ،‬‬ ‫تبدیل شدن مار به عصا و زنده شدن مردگان نیز از عنایات الهی است (معجزه از نظر موالنا‬ ‫وابسته به علل و اسباب جهانی مادی نیست)‪:‬‬ ‫عنایتت گنهی را نظر کند به رضا‬ ‫چو طاعت ان گنه از دل گناه شو گردد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 40 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪41 /...‬‬ ‫پلید پاک شود مرده زنده مار عصا‬ ‫‪o‬‬ ‫چو خون که در تن اهوست مشک بو گردد‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۳۳۷ :1381 ،‬‬ ‫هیچ قدرتی غیر از قدرت خداوند سبحان وجود ندارد و این را موالنا در این ابیات بدین گونه به‬ ‫نمایش میگذارد‪:‬‬ ‫صـــــد هـــــزاران نیـــــزه فرعـــــون را‬ ‫‪o‬‬ ‫در شکســت از موســیی بــا یــک عصــا‬ ‫‪o‬‬ ‫بـــا چنـــین غالـــب خداونـــدی‪ ،‬کســـی‬ ‫‪o‬‬ ‫چــــون نمیــــرد گــــر نباشــــد خســــی‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۲۲ :1381 ،‬‬ ‫این ابیات نشان میدهد که یاری کردن خداوند انسانها و بندگان صالح را باعث میشود‬ ‫انسانهای صالح کارهای شگفت و ما فوق تصور بشر انجام دهند‪:‬‬ ‫موســـیی را دل دهـــم بـــا یـــک عصـــا‬ ‫‪o‬‬ ‫تــــا زنــــد بــــر عــــالمی شمشــــیرها‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۶۰۱ :1381 ،‬‬ ‫ادمی همواره و در هر حال باید در برابر خداوند احساس عجز و فنا کند زیرا که ادمی از خصلت‬ ‫هر چیزی اگاه نیست‪ ،‬مانند عصای موسی که چوب دستی به مار دو سری تبدیل گشت‪:‬‬ ‫گر دیو و پری حاری با تیغ و سپر باشد‬ ‫چون حکم خدا اید ان زیر و زبر باشد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بر هر چه امیدستت‪ ،‬کی گیرد او دستت‬ ‫بر شکل عصا اید وان مار دو سر باشد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۲۳۶ :1381 ،‬‬ ‫‪ .3-5-2‬بازتاب سوم‪ :‬تشبیه جهان به عصای موسی(ع)‬ ‫حکیم بلخ در جایی دیگر‪ ،‬جهان هستی را به عصای موسی تشبیه کرده است‪ .‬همانند عصای‬ ‫موسی که از جامدات است و بی روح است به اذن خدا جان میگیرد و تبدیل به مار و اژدها‬ صفحه 41 ‫‪ /42‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫میشود‪ ،‬در اینجا نیز موالنا جهان هستی که همکنون بی روح و جامد است را به عصای موسی‬ ‫تشبیه کرده است که در یوم الحشر به امر خدا جان میگیرد و زنده میشوند و ابی و دریاها بی‬ ‫کران میشوند‪ ،‬ستارهها فروغ خویش را از دست میدهند‪ ،‬و زمین به لرزه در میاید و اهل خود‬ ‫را در کام خود فرومیبرد‪:‬‬ ‫عـــالم افســـرده اســـت و نـــام او جمـ ـاد‬ ‫جامــــد افســــرده بــــود ای اوســــتاد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بـــاش تـــا خورشـــید حشـــر ایـــد عیــان‬ ‫تــــا ببینــــی جنــــبش جســــم جهــــان‬ ‫چــون عصــای موســی اینجــا مــار شــد‬ ‫عقـــــل را ز ســـــاکنان اخبـــــار شـــــد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۳۲۷ :1381 ،‬‬ ‫‪ .4-5-2‬بازتاب چهارم‪ :‬تشابه در ظاهر و تفاوت در باطن‬ ‫پیام عرفانی است که پیامبران و اولیا الهی مثل دیگر‬ ‫مقصود موالنا از این بازتاب رساندن این ِ‬ ‫انسانها طعام میخورند‪ ،‬لباس میپوشند و زندگی به ظاهر طبیعی دارند اما در باطن از دیگر‬ ‫مردمان جدا شده و به حضرت حق تعالی متصل میگردند مانند عصای موسی و عصای‬ ‫ساحران که در ظاهر یک شکل بودند اما در باطن یک دنیا تفاوت داشتند‪:‬‬ ‫ســـحر را بـــا معجـــزه کـــرده قیـــاس‬ ‫هـــر دو را بـــر مکـــر پنـــدارد اســـاس‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ســــــاحران موســــــی از اســــــتیزه را‬ ‫بـــر گرفتـــه چـــون عصـــای او عصـــا‬ ‫زیــن عصــا تــا ان عصــا فرقیســت ژرف‬ ‫زیــن عمــل تــا ان عم ـل راهــی شــگرف‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۱۳ :1381 ،‬‬ صفحه 42 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪43 /...‬‬ ‫‪ .5-5-2‬بازتاب پنجم‪ :‬تشبیه حواس ادمی به کمک عصا‬ ‫موالنا معتقد است که حواس انسان مانند عصای موسی هیچ اختیاری ندارد و از صاحب دل‬ ‫خود فرمان میبرد‪ ،‬لذا در بازتاب پنجم حواس انسان را به عصای حضرت موسی تشبیه کرده‬ ‫است‪:‬‬ ‫همچنــین هـــر پــنج حـــس چــو نــایزه‬ ‫بــــر مــ ـراد و امــــر دل شــــد جــــایزه‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫هـــر طـــرف کـــه دل اشـــارت کردشـــان‬ ‫مــی رود هــر پــنج حــس دامــن کشــان‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫دســــت و پــــا در امــــر دل انــــد مــــال‬ ‫‪o‬‬ ‫همچـــو انـــدر کـــف موســـی ان عصـــا‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۱۳۴ :1381 ،‬‬ ‫‪ .6-5-2‬بازتاب ششم‪ :‬انسانهای پاک ضمیر‬ ‫یکی از عقاید و باورهایی که موالنا بر ان استوار است اینست که کرامت مختص انسانهای پاک‬ ‫ضمیر و سلیم النفس است‪ ،‬لهذا عصای حضرت موسی را به انسانهای پاک تشبیه کرده است‪.‬‬ ‫خود گرفتــی ایـن عصــا در دســت راســت‬ ‫دسـ ـت را دســـتان موســـی از کجاســـت‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫عمرهـــا بایســـت تـــا دم پـــاک شــــد‬ ‫تــــا امــــین مخــــزن االفــــالک شــ ـد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۱۵۸ :۱۳81 ،‬‬ ‫‪ .7-5-2‬بازتاب هفتم‪ :‬نمادی از پیر و نفس‬ ‫یکی از بزرگترین دغدغههای انسانهای عارف این است که از نفس و مشتهیات عبور کند‪ .‬هر‬ ‫چه ادمی به کهنسالی نزدیکتر گردد‪ ،‬این گذر برای وی سختتر می شود؛ برای درک این موضوع‬ ‫موالنا حضرت موسی را نمادی از شخص پیر و مار ساحران را نمادی برای نفس و از تشبیه‬ ‫میکند‪:‬‬ ‫تـــو طمـــع داری کـــه او را بـــی جفـــا‬ ‫‪o‬‬ ‫بســـــته داری در وقـــــار و در جفـــــا‬ ‫‪o‬‬ صفحه 43 ‫‪ /44‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫هــر خســی را ایــن تمنــی کــی رســد‬ ‫‪o‬‬ ‫موســــیی بایــــد کــــه اژدهــــا کشــــد‬ ‫‪o‬‬ ‫(مولوی‪)۳۲۹ :۱۳۸1 ،‬‬ ‫‪ .6-2‬بازتاب داستان موسی در سرودههای جواهری‬ ‫محمد مهدی جواهری که یکی از بزرگترین شاعران معاصر عرب زبان می باشد‪ ،‬که در بازتاب‬ ‫گوشههایی از داستان حضرت موسی و معرفی کرامات و فضایل این پیامبر موفق عمل کرده‬ ‫است‪« .‬شخصیت موسی (ع) در قران گاه به عنوان رهنمایی قدرتمند‪ ،‬تند و پرتحرک و پرشکوه و‬ ‫گاه به عنوان شخصیتی محتاط و هراسان و منتظر و گاه شخصیتی ارام و بردبار و مطمئن نمود‬ ‫پیدا کرده است» (نظری‪ ،‬رضایی‪ .)67 :1386 ،‬جواهری با بهرهگیری از چنین شخصیتی و با‬ ‫استفاده از داستان و وقایع حضرت موسی‪ ،‬رسالت و خویشکاری خود را برای رهنمونی و اگاه‬ ‫سازی مردم روزگار خود و به خصوص مردم سرزمین عراق به انجام میرساند‪.‬‬ ‫وی شخصی مبارز و انقالبی معرفی شده که سرتاسر عمر خویش را در راه مقابله با‬ ‫حکومتهای مرکزی گذرانده است‪ .‬سرودههای این شاعر چیره دست برای انتقال بیان افکار‬ ‫خود و بیداری و اگاه ساختن ملت عرب به ویژه ملت عراق است؛ وی برای رساندن مقصود‬ ‫خود به صورت نمادین از داستان حضرت موسی‪ ،‬کوه طور‪ ،‬جهل مردم‪ ،‬گوساله سامری‪ ،‬تبدیل‬ ‫عصا به اژدها و ‪ ...‬در سرودههای خود استفاده کرده است‪ .‬در این بخش به بازتاب داستان‬ ‫حضرت موسی در سرودهای وی اشاره شده است‪:‬‬ ‫ّ‬ ‫‪ .1-6-2‬بازتاب اول‪ :‬استفاده از کوه طور‪ ،‬رویت اتش برای ا گاه ساختن ملت عراق‬ ‫این شاعر بزرگ در بازتاب نخست‪ ،‬کوه طور و رویت اتش را نمادی برای بیداری مردم عراق‬ ‫میداند‪ ،‬که با رویت ان اتش بپا خاسته و انقالب برپا میکنند‪:‬‬ ‫ٌ َ‬ ‫َ ُ ُ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫الجمــــ ُ‬ ‫َعجیــــ ٌ‬ ‫جمــــد الناهضـــــونا‬ ‫ـب ِبــــ ِه ی‬ ‫ـاد‬ ‫ـه‬ ‫ـ‬ ‫فیـــ‬ ‫ض‬ ‫ـاه‬ ‫ـ‬ ‫نـــ‬ ‫ت‬ ‫ـر‬ ‫ـ‬ ‫صـــ‬ ‫ع‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 44 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪45 /...‬‬ ‫اال هـــــــز ًه تســـــــتثیر الشـــــــع َ‬ ‫وب‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫اال قبســـــا مـــــن شـــــعاع الکلـــــیم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫النهـــــز َه الثائرونـــــا‬ ‫درک‬ ‫فقـــــد یـــــ ِ‬ ‫ُ‬ ‫تعیــد علــی الشــرق یــا (طــور ســینا)‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(جواهری‪)۲۲۵ :1، 1974 ،‬‬ ‫معنی کلی این ابیات در روزگاری که جماد تحرک و جنبش دارد‪ ،‬شگفت است که صاحبان‬ ‫نهضت‪ ،‬خاموش و بی تحرک هستند‪ .‬ایا از جنبشی که ملتها را به انقالب و حرکت وادارد‬ ‫خبری نیست‪ .‬امید است که انقالبیان خیزش را دریابند‪ .‬ای طور سینا! ایا دوباره پرتوی از اتش‬ ‫موسی کلیم الله به سوی شرق نمیفرستی‬ ‫همانگونه که حضرت موسی اتش را بر کوه طور دید و پس از ان بپا خواست و قوم بنی اسرائیل را‬ ‫از دست بیدادگر زمان خود (فرعون) رهایی داد‪ ،‬این شاعر خواستار انست که ان اتش دگر برا‬ ‫برای ملت عراق افروخته گردد و مردم بپا خیزند‪ ،‬و از زیر یوغ ستمکاران بیرون ایند‪ .‬این‬ ‫سرودهها به قدری زیبا و تاثیرگذار بود که در سال ‪ ۱۹۲۴‬در روزنامه (العراق) به چاپ رسید‬ ‫(جواهری‪ )۲۲۳ :۱۹۷4 ،‬و توجه همگان را به خود جلب کرد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫شاعر در قصیدۀ مذکور‪ ،‬رکود سرزمین مشرق مخصوصا عراق را مورد انتقاد قرار میدهد و‬ ‫عامل سیاهروزی و تیره بختیهای مردم مشرق زمین را غرب دانسته است‪ .‬وی پس از به تصویر‬ ‫کشیدن رنج و دغدغههای خود‪ ،‬اهل مشرق را چنین توصیف میکند که گویی انها برای ان خلق‬ ‫شدهاند که همواره در ذلت و خواری روزگار بگذرانند‪ .‬جواهری برای بیدار ساختن ملل شرق و‬ ‫غنا بخشیدن به مفاهیم و رسالت شعری خود و تفهیم و تقویت ان در ذهن مخاطبان‪ ،‬به کوه‬ ‫طور و رویت اتش اشاره میکند؛ سعی دارد شعلۀ امید و حیات را در دل مردم بیفروزد و ارزو‬ ‫میکند ای کاش ان پرتویی که بر کوه طور مشاهده شد و سرانجام منجر به نجات بنی اسرائیل‬ ‫گردید‪ ،‬دگربار بر مردمان مشرق زمین بتابد و مایۀ رهایی و خالص ایشان گردد‪.‬‬ صفحه 45 ‫‪ /46‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪ .2-6-2‬بازتاب ّدوم‪ :‬استفاده از شعله اتش برای هدایت و رهایی مردم مصر‬ ‫مطابق قصص قرانی‪ ،‬جاذبه و کشش وطن و دیدار خویشان و عزیزان در ورای هدفی نهان و واال‬ ‫که همان رهایی قومش بنی اسرائیل از زیر تازیانه قهر و غضب فرعون است‪ ،‬موسی (ع) را وادار‬ ‫میسازد که راهی مصر شود‪ .‬ولی او راه بیابان را گم میکند و سرگردان میشود‪ ،‬روشنایی اتشی‬ ‫از دور توجه او را به خود جلب میکند‪ .‬پس برای اوردن مقداری اتش یا جویا شدن مسیر‪،‬‬ ‫خانواده را ترک میکند و میگوید‪ :‬درنگ کنید‪ ،‬من اتشی دیدم‪ .‬به جانب کوه طور روانه میشوم‬ ‫و امید که پارهای از ان را برای شما بیاورم‪.‬‬ ‫هنگامیکه به ان جایگاه رسید‪ ،‬به سوی اتش رفت‪ .‬درختی سبز در حال سوختن و ندایی از سر‬ ‫ُ‬ ‫ََ َ َ َ َ َ َ َ َ‬ ‫الواد المقد ِس طوی»‬ ‫مهر خطاب به او طنین انداز میشود‪« :‬انی انا ربک فالع نعلیک ِانک ِب ِ‬ ‫(طه‪ .)12 /‬موسی(ع) بر جای میخکوب میشود‪ .‬در انهنگام از جانب خداوند به مقام نبوت نائل‬ ‫میگردد (طه‪.)9-23/‬‬ ‫محمد مهدی جواهری در ابیات زیر با اقتباس الفاظی از ایات سورههای طه و نمل به ماجرای‬ ‫موسی (ع) و رویت اتش در کوه طور اشاره کرده است‪ .‬برای بیداری ملت مصر بهره میگیرد‪ ،‬و‬ ‫ملت مصر را و حزب الوفد را به حضرت موسی مانند میکند‪ ،‬که باید به راه خود ادامه بدهند و‬ ‫دمی دست از مبارزه و تالش برندارند‪ .‬به سمت اتش بروند‪ ،‬و ان اتش باعث بیداری و رهایی‬ ‫انها از یوغ بیدادگران روزگار خود خواهد شد‪ .‬شاید پرتویی از طور سینا صحرای پر از بیم و‬ ‫هراس ایشان را روشن سازد‪:‬‬ ‫َ َ‬ ‫َ ََ‬ ‫قــابس‬ ‫ِســر ِفــی ِج ِ‬ ‫هــادک عــل جــذوه ِ‬ ‫َ َ‬ ‫ُ َ َ‬ ‫َ‬ ‫ًَ‬ ‫یــــر القــهقـــری‬ ‫قافلـــــه ت ِس‬ ‫و لعـَــــل ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(جواهری‪)1۶ :4 ،1974 ،‬‬ ‫ُ‬ ‫(طـ ـور سـ ـینا) َتقـــب ُس الصـ ـ َ‬ ‫حرا َء‬ ‫ِمـ ـن‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ِفیهــــ ـا ُیبــــــدل َســــ ـ ُیرها حــــ ـدا َء‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 46 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪47 /...‬‬ ‫‪ .3-6-2‬بازتاب سوم‪ :‬الهامات شاعر مانند الهام حضرت موسی‬ ‫ُ ََ‬ ‫ُ ُ‬ ‫ُ‬ ‫َکـــاننی َو ُ‬ ‫ـات (ابــن عم ـران) علــی الطــور‬ ‫ضـــر تنف ُح ِنـــی‬ ‫روج الخ‬ ‫المـــ‬ ‫وحیـ ِ‬ ‫ِبالم ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(جواهری‪)۱۸۹ :2 ،1974 ،‬‬ ‫من‪ ،‬در حالی که نسیم دشتهای سرسبز‪ ،‬اشعار وحی گونه به من الهام میکند‪ ،‬همانند موسی‬ ‫بن عمران در باالی کوه طور هستم‪.‬‬ ‫این بیت از قصیده (وحی الرستمیه) است که شاعر در سال‪۱۹۳۲‬در راستای وصف روستای‬ ‫رستمیه در سالهای تدریس در ان جایگاه به نظم در اورده (جواهری‪ )۱۸۷ :۱۹۷4 ،‬گریزی ظریف‬ ‫به ماجرای طور موسی(ع) زده است و در قالب تشبیه میان خود و موسای پیامبر تناسبی را ادعا‬ ‫کرده است‪ .‬شاعر برای سرودن هر چه زیباتر شعر نیاز به موقعیتها و برخوردهای خاصی دارد‪.‬‬ ‫اگر شاعری عاشق اهل بیت است با رفتن به مجلس روضه یا رفتن به زیارت ائمه بهتر و زیبا تر‬ ‫میتواند ان بزرگان را مدح کند‪ ،‬یا شاعر با بودن در طبیعت زیبا بهتر میتواند ان را وصف کند‪.‬‬ ‫جواهری مدتی در روستایی رستمیه به تدریس میپرداخته و طبیعت زیبای انجا بر این شاعر‬ ‫بزرگ اثر شگرفی داشته‪ ،‬و همانگونه که در کوه طور بر موسی وحی نازل شد‪ ،‬طبیعت زیبای‬ ‫رستمیه باعث شد که بر این شاعر نیز شعر نازل شود‪ .‬شاعر میان رسالت شاعری خود و نبوت‬ ‫موسی(ع) و میان الهامات درونی خویش و وحی موسی نیز پیوند برقرار میکند‪.‬‬ ‫درحقیقت‪ ،‬شاعر اتش کوه طور را به عنوان نماد پیروزی و هدایت و کامیابی در برابر دشمن به‬ ‫کار گرفته است‪ ،‬همچنان که رویت اتش منجر به پیروزی حضرت موسی بر فرعون گردید‪.‬‬ ‫‪ .4-6-2‬بازتاب چهارم‪ :‬رویاروی مسلمانان و کافران در جنگ جهانی دوم‬ ‫در ماجرای جنگ جهانی دوم با ورود کشورهای غربی غیر مسلمان به شمال افریقا و ورود به‬ ‫سواحل تونس و درگیری با لشگر مسلمانان و باعث سوزانند چند فروند کشتی انها شد‪،‬‬ صفحه 47 ‫‪ /48‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫جواهری گریزی بسیار زیبا به داستان حضرت موسی زده و لشکر مسلمانان را به حضرت موسی‬ ‫توصیف میکند که به سوی ان اتشی که در کوه طور دید رفت‪ ،‬و سبب رهایی موسی و قوم بنی‬ ‫اسرائیل و خروج انها از ظلم یغماگران شد‪ .‬شاعر با مهارت خویش توانسته به زیبایی اتشی که‬ ‫کشتیها را سوزاند را به اتشی که حضرت موسی در کوه طور دیده تشبیه کند‪ ،‬و میگو ید این‬ ‫همان اتشی است که باعث سوزاندن کشتی انها شد‪ ،‬و امید است که ملت مسلمان در‬ ‫رویارویی با لشگر کفر فاتح میدان باشد‪:‬‬ ‫َ َ‬ ‫َح َدا من َجـیش الـ َـوحی َ‬ ‫والنصـ ِـر َمـا حـدا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ک َنــ ِار (ابــن ِعمــران) ال ِتــی جــاء قا ِبســا‬ ‫ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(جواهری‪)۶۳ :۳ ،1974 ،‬‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ـان ِبالنصــ ِـر َمـ ـا عبـ ـا‬ ‫االیمــ ِ‬ ‫وعبـ ـا ِمـ ـن ِ‬ ‫َ‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫فائ ِنه شــ ـبا‬ ‫ســ ـناها حریــــق ِفــ ـی ســ ـ ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ارتش وحی و نصرت را انچه باید‪ ،‬به پیش برد و ایمان به ظفرمندی را انچه که باید‪ ،‬بسیج نمود‪.‬‬ ‫بسان اتش پور عمران که اخگر ان در کشتیهایش شعله انداخت‪.‬‬ ‫ابیات مذکور بخشی از قصیده (تونس) است که به مناسبت ورود همپیمانان و متحدان جنگ‬ ‫جهانی دوم در شمال افریقا به نظم در امده است (جواهری‪ .)۶۱ :۱۹۷۴ ،‬شاعر با الهام گرفتن از‬ ‫این صحنههای قرانی بیان میدارد که این شعلههای اتش در کشتیها ناشی از ایمان و ارادۀ‬ ‫استواری است که لشکریان مسلمان به ان مجهز بودند و در فرجام منجر به پیروزی انان گردید‪.‬‬ ‫‪ .5-6-2‬بازتاب پنجم‪ :‬ماجرای گوساله پرستی و جنگ اعراب واسرائیل‬ ‫داستان سامری و گوساله پرستی بنی اسرائیل نیز مانند سایر ماجراهای زندگی حضرت موسی بر‬ ‫اندیشه و سروده شاعر عراقی اثر گذاشته است (در ایات ‪ 95-80‬سورۀ طه و در ایۀ ‪ 153‬سورۀ‬ ‫نساء به ان پرداخته شده است)‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َرب ِ(لصـ ِـهیون) ِعجــل ِص ـیغ ِم ـن ذ َه ـب‬ ‫‪o‬‬ ‫(جواهری‪)۲۵۵ :5 ،1974 ،‬‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َو َر ُّب ُ(م َ‬ ‫الواح لــ ـ ُه ِر َمــ ـ ُم‬ ‫وســ ـی) کــ ـ‬ ‫‪o‬‬ صفحه 48 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪49 /...‬‬ ‫پروردگار صهیونیستها گوسالهای ساخته شده از طال است و خدای موسی (بر اساس گفتههای‬ ‫تحریف شده یهودیان) مانند الواحی پوسیده است‪.‬‬ ‫بیت مذکور برگرفته از قصیده (الخطوب الخالقه) است که در سال ‪ ۱۹۶۷‬و در بحبوحۀ جنگ‬ ‫ارتش عرب و اسرائیل سروده شده است‪ ،‬که جواهری در ان گوشهای از داستان موسی و قوم او را‬ ‫یاداور میشود‪ .‬شاعر از جمال عبدالناصر میخواهد با تمام قوی مبارزه کرده و ازادی فلسطین و‬ ‫نابودی اسرائیل را به ارمغان اورد‪ ،‬لکن جهل جماعت و سستی انها باعث این امر نمیشود‪ ،‬و‬ ‫اعراب در این جنگ شکست میخورند‪ .‬شاعر جواهری صهیونیستهای اسرائیل را به گوساله‬ ‫طالیی سامری تشبیه میکند و خدای بزرگ و یگانه که از میان دل مردمان ان زمان رفته است را‬ ‫به گفته یهودیان ان زمان که میگفتند خدای موسی الواح کهنه و پوسیده بیش نیست مانند‬ ‫میکند‪ .‬شاعر در این قصیده صحنهها و اتفاقات روی داده در دنیای معاصر و وضعیت کنونی‬ ‫فلسطین و اسرائیل را به تصویر کشیده است‪.‬‬ ‫‪ .6-6-2‬بازتاب ششم‪ :‬شعر و قلم معجزهافر ین همانند عصای موسی‬ ‫جواهری در بیت زیر با اقتباس از تبدیل شدن عصای حضرت موسی به مار و اژدها‪ ،‬جهانبینی و‬ ‫افکار و قلم طه حسین‪ ،‬ممدوح خود را به عصا تشبیه کرده است‪ .‬او بر این اعتقاد است که شعر‬ ‫نافذ ممدوح میتواند مانند عصای موسی(ع) معجزهگر و معجزه افرین باشد‪ ،‬سبب‬ ‫و قلم و فکر ِ‬ ‫بیداری جوامع و نسلهای گوناگون باشد‪ .‬قلم شاعر یا نویسنده میتواند معجزات بزرگ‬ ‫بیافریند‪ ،‬بر اوضاع و احوال بحرانزده کشورهای شرق و بر جامعه و محیط پیرامون خود تاثیری‬ ‫شگرف بگذارد‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َابــا الفکــر َت َ‬ ‫ســتوحی مــ َن َ‬ ‫العقــل فــذ ًه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َو یــا ِســحر موســی ِان ِفــی کــل بقعــه‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫َ‬ ‫َ ِّ‬ ‫َو ذا ال َد ِب الغــض اســ َـت َرث ِبــ َه الط َبعــا‬ ‫َ َ َ‬ ‫جتلـــی مـــن َایـــه َحیـــ ٌه َت َ‬ ‫ســـعی‬ ‫ِلمـــا ت ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 49 ‫‪ /50‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫(دیوان جواهری‪)۹۳ :3 ،1974 ،‬‬ ‫ای اندیشمند! تو در زمانی که طبع ادیب خوش ذوق فرسوده و ناتوان شده است با کمک عقل و‬ ‫خرد‪ ،‬اشعار بی نظیر استنباط می کنی‪ .‬و ای جادوی موسی! در هر سرزمینی از ایات و نشانه‬ ‫های که ظاهر می سازی‪ ،‬ماری جنبان قرار دارد)‪.‬‬ ‫این ابیات از قصیده (احییک طه) است که در سال ‪ ۱۹۴۴‬در روزنامه (الرای العام) چاپ شده‬ ‫است (جواهری‪.)۹۱ :۱۹۷۴ ،‬‬ ‫‪ .7-6-2‬بازتاب هفتم‪ :‬ید بیضا به عنوان مظهر سخاوت و بخشندگی‬ ‫در سال ‪ ۱۹۴۱‬در روزنامه (الرای العام) قصیدهای با نام «تطویق» از جواهری به چاپ رسید که‬ ‫در ان به ستایش ممدوح دیگر خود‪ ،‬نوری پرداخته است‪ ،‬ظاهرا شاعر تحت کنف الطاف او قرار‬ ‫داشته است‪ .‬در این قصیده شاعر با اقتباس از داستان حضرت موسی برای مدح ممدوح خود با‬ ‫ِ‬ ‫ذکر «ید بیضاء» از ایۀ ‪ 22‬سوره طه استفاده کرده است و میزان سخاوت و بخشندگی ممدوح را‬ ‫به ید بیضاء تشبیه کرده است (جواهری‪:)۲۷ :۱۹۷۴ ،‬‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫طوقتَــ ِنــی طــوق الــ َحـ َمــام َم َبـــر ًه‬ ‫ُ ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫کــم ِمــن َیــد َبیضــ َاء ِضــقت ِبشــ ِکرها‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(جواهری‪)27 :۳ ،1974 ،‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َو ن َصــ ـبت ِلــ ـی ِمــ ـن ِمنــ ـه اشــ ـراکا‬ ‫ً َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ذرعــــا عاشــــت ال ت ِضــــ ُیق َیــــداکا‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫احسانت را مانند طوق کبوتر بر گردنم اویختی و از نعمتها برای من دامها پهن کردی (مرا با‬ ‫لطف و کرمت بنده و اسیر خود ساختی) چه احسانهایی را که نتوانستم سپاس گویم‪ .‬دستت‬ ‫مریزاد و نعمتت افزون باد‪.‬‬ ‫به نظر شاعر ممدوح به خاطر بخشش و سخاوتهای بی دریغش‪ ،‬او را اسیر خود کرده و گویی‬ ‫طوق مستحکمی بر گردن شاعر اویخته است‪.‬‬ صفحه 50 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪51 /...‬‬ ‫نتیجهگیر ی‬ ‫تاثیر فرهنگ اسالمی و اموزههای قرانی بر اشعار فارسی به حدی است که کمتر شاعری را سراغ‬ ‫داریم که در سرودههای خود از زندگی و رویدادهای شگفت انگیز پیامبران بهره نگرفته و‬ ‫مضامین ظریف و دلپسندی خلق نکرده باشد‪ .‬نگارندگان در این مقاله سرودههای موالنا شاعر‬ ‫فارسی زبان و جواهری شاعر عربی معاصر عراقی را با تاثر از داستان حضرت موسی مورد‬ ‫بررسی قرار دادهاند‪ .‬مشخص گردید هر دو شاعر به خوبی از داستان موسی برای رساندن‬ ‫اهداف و مضامین خو یش به ذهن مخاطبان زمانه خود استفاده کردهاند‪ .‬موالنا برای رساندن‬ ‫مفاهیم عرفانی خود از داستان حضرت موسی استفادهای گسترده کرده است‪ .‬عشق وصال و‬ ‫هجران‪ ،‬حاالت عاشق و معشوق و تشبیهات ان به عصای حضرت موسی‪ ،‬صفات حضرت حق‬ ‫و فیض الهی‪ ،‬تشبیه جهان به عصای موسی‪ ،‬تشابه در ظاهر و تفاوت در باطن‪ ،‬حواس انسان‪،‬‬ ‫درون پاک انسانها‪ ،‬و نمادی از پیر و ‪ ...‬از جمله بازتابهای داستان حضرت موسی در‬ ‫سرودههای موالنا میباشند‪.‬‬ ‫جواهری نیز با استفاده از داستان حضرت موسی اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود را به‬ ‫خوبی انعکاس داده است‪ .‬داستان و شخصیت این حضرت بازتاب ویژه و هدفمندی در اشعار‬ ‫شاعر داشته و شاعر با یاری از این داستان اوج امید و پویایی را در روح ملتش برانگیخته است‪.‬‬ ‫عناوینی از کوه طور و رویت اتش برای بیداری مردم عراق‪ ،‬هدایت و رهایی مردم مصر‪ ،‬تشبیه‬ ‫الهام شاعر به الهام وحی حضرت موسی‪ ،‬رویاروی مسلمانان و کافران در جنگ جهانی دوم‪،‬‬ ‫تشبیه شعر و قلم به معجزه عصای موسی و ید بیضا به عنوان مظهر سخاوت و بخشندگی برای‬ ‫ممدوح استفاده کرده است‪.‬‬ صفحه 51 ‫‪ /52‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫شعر در هر روزگار‪ ،‬یک ابزاری است برای رساندن مفهوم و تولید محتوا به ذهن مخاطب؛‬ ‫محمد مهدی جواهری از این ابزار برای برانگیختن ملتها استفاده میکند و موالنا از این ابزار‬ ‫برای رساندن مفاهیم عرفانی و الهی مدد میجوید؛ هر دو شاعر کهن و جدید به زیبایی هرچه‬ ‫تمامتر از داستان حضرت موسی استفاده کرده و بهرۀ الزم را بردهاند‪ .‬موالنا با بهرهگیری از تبدیل‬ ‫عصای موسی به اژدها‪ ،‬تشبیه و تصویرهایی دل انگیز خلق کرده است‪ .‬او برای بیان اندیشههایی‬ ‫که پذیرش انها توسط افراد عادی مشکل به نظر میرسد‪ ،‬به این معجزه استناد میکند‪ .‬اما‬ ‫جواهری بیشتر از داستان موسی برای بیدار ساختن ملل شرقی و دادن روحیه امید و نشاط و‬ ‫برانگیختن مردمان کشورهای عربی و شرقی به خصوص مردمان عراق و مصر استفاده کرده‬ ‫است‪.‬‬ صفحه 52 ‫تطبیق سرودههای موالنا و جواهری‪53 /...‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬انوری‪ ،‬محمدبن محمد (‪ .)1376‬دیوان‪ .‬به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی‪ .‬تهران‪ :‬علمی و‬ ‫فرهنگی‪.‬‬ ‫‪ .2‬بهاءالدین‪ ،‬جعفر‪ ،‬مرادیان‪ ،‬علی اکبر (‪ .)2011‬االلتزام فی شعر محمدمهدی الجواهری‪ .‬بیروت‪:‬‬ ‫دارالکتاب العربی‪.‬‬ ‫‪ .3‬پورنامداریان‪ ،‬تقی (‪ .)1385‬داستان پیامبران در ّ‬ ‫کلیات شمس (شرح و تفسیر عرفانی داستانهای‬ ‫پیامبران در غزلهای مولوی)‪ .‬چاپ سوم‪ .‬تهران‪ :‬پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی‪.‬‬ ‫‪ .4‬جواهری‪ ،‬محمدمهدی (‪ .)1974‬دیوان الجواهری (هفت جلد)‪ .‬بغداد‪ :‬چاپ خانه الدیب‪.‬‬ ‫‪ .5‬ذوالفقاری‪ ،‬حسن (‪ .)1386‬موسی و شبان نگاهی ساختاری به داستان‬ ‫موسی(ع)‬ ‫و شبان‬ ‫مثنوی‪ .‬فصلنامۀ پژوهشهای ادبی‪ .‬دورۀ ‪ .4‬شمارۀ ‪ .17‬صص ‪.62-35‬‬ ‫‪ .6‬زاهدی‪ ،‬عباس (‪ .)1389‬تاثیر معارف اسالمی و قصص قرانی بر شعر فارسی‪ .‬مجلۀ قران و ادب‬ ‫فارسی‪ .‬شمارۀ ‪ .74‬صص ‪.60-57‬‬ ‫‪ .7‬سبزیانپور‪ ،‬وحید‪ ،‬صدیقه رضایی و سمیره خسروی (‪ )1392‬جستاری در کشف پیوندهای ادب‬ ‫فارسی و عربی‪ .‬مجلۀ مطالعات بالغی دانشگاه سمنان‪ .‬سال چهارم‪ .‬ش ‪ .7‬صص ‪.105 -75‬‬ ‫‪ .8‬سپهساالر‪ ،‬فریدون بن احمد (‪ .)1388‬زندگینامه موالنا جاللالدین‪ .‬با مقدمه سعید نفیسی‪.‬‬ ‫تهران‪ :‬اقبال‪.‬‬ ‫‪ .9‬سعدی‪ ،‬مصلح الدین (‪ّ .)1390‬‬ ‫کلیات‪ .‬تهران‪ :‬بهزاد‪.‬‬ ‫‪ .10‬سنایی غزنوی‪ ،‬ابوالمجد مجدودبن ادم‪ .)1366( .‬دیوان‪ .‬با مقدمه و شرح بدیع الزمان فروزانفر‪.‬‬ ‫تهران‪ :‬نگاه‪.‬‬ ‫‪ .11‬سیف‪ ،‬عبدالرضا و موسوی بند‪ ،‬نسرین (‪ .)1381‬موسی(ع) و فرعون در مثنوی معنوی‪ .‬ضمیمه‬ ‫مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫‪ .12‬صفری‪ ،‬جهانگیر و عبده وند‪ ،‬ابراهیم (‪ .)1392‬جلوههای عصای موسی در شعر موالنا‪ .‬فصلنامۀ‬ ‫ادبیات دینی‪ .‬ش ‪ .4‬صص ‪.46-29‬‬ صفحه 53 ‫‪ /54‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪ .13‬محبوبه‪ ،‬جعفر (‪ .)1986‬ماضی النجف و حاضرها‪ .‬ط‪.2‬بیروت‪ :‬دارلضواء للطباعه و النشر و‬ ‫التوزیع‪.‬‬ ‫‪ .14‬مولوی‪ ،‬جالل الدین محمدبن محمد (‪ .)1381‬مثنوی معنوی‪ .‬شرح کریم زمانی‪ .‬تهران‪ :‬اطالعات‪.‬‬ ‫‪ .15‬میشال‪ ،‬خلیل حجا (‪ .)1999‬الشعرالعربیالحدیث‪ :‬من احمد شوقی الی محمود درویش‪.‬‬ ‫بیروت‪ :‬دارالعوده و دارالثقافه‪.‬‬ ‫‪ .16‬نظری‪ ،‬علی و رضایی‪ ،‬پروانه (‪ .)1386‬تحلیل عناصر داستان موسی و عبد در سوره کهف‪.‬‬ ‫نشریه علمی ترویجی بنیاد پژوهشهای اسالمی استان قدس رضوی‪ .‬شماره ‪ .95‬صص ‪.83-61‬‬ ‫‪ .17‬همایی‪ ،‬جاللالدین (‪ .)1374‬مولوی نامه‪ :‬مولوی چه میگوید‪ .‬چاپ هشت‪ .‬تهران‪ :‬بی نا‪.‬‬ صفحه 54 ‫پی جو یی شهر غزنین در برخی متون ادب فارسی از قرن سوم تا پنجم‬ ‫هجر ی‬ ‫نویسنده‪:‬سمیه حیدری‬ ‫استاد ناظر‪:‬عاطفه خدایی‬ ‫چکیده‬ ‫در هنگام خواندن اثار گذشتگان اعم از اشعار‪ ،‬متون ادبی و تاریخی و سفرنامه¬ها‪ ،‬با اسامی‬ ‫شهرهای بسیاری مواجه میشویم‪ .‬یکی از شهرهایی که از دیرباز بوده‪ ،‬قدمتی بسیار دارد‪،‬‬ ‫شهر غزنین است‪ .‬این شهر که امروز در کشور افغان ستان واقع شده‪ ،‬روزگاری پایتخت سلسله‬ ‫عظیم غزنو یان بوده است‪ .‬در این پژوهش تالش شده اثار نویسندگان و شاعران قرن سوم تا‬ ‫پنجم هجری بررسی شد و تمام نکاتی که با غزنین در ارتباط بود استخراج شد‪ .‬قرن پنجم‬ ‫اوج حضور غزنین در ادبیات ف ارسی است‪ .‬شاعرانی چون مسعود سعد سلمان و سنایی‬ ‫بیشترین توجه را یه شهر غزنین داشته اند‪.‬‬ ‫مقدمه‬ ‫یکی از راههای شناخت جغرافیای شهرها و مناطق‪ ،‬بررسی اوضاع اجتماعی و فرهنگی انها‬ ‫بررسی و مطالعه اثار و متون ادبی است‪ .‬شاعران و نویسندگان‪ ،‬گاه بی انکه خود بدانند‪،‬‬ ‫اطالعات قابل توجه جغرافیایی و تاریخی به ما میدهند‪ .‬برای مثال میتوان شهرهای افغانستان‬ ‫امروز را در متون گذشته جستجو کرد‪ .‬شعرها و نثرهای قرون گذشته مشحون از اطالعاتس‬ ‫مفید پیرامون بلخ و هرات و غزنین است‪ .‬در تاریخ بیهقی‪ ،‬سفرنامه ناصرخسرو؛ حتی در‬ ‫کشف المهجوب که اثری عرفانی است‪ ،‬به نامهایی برمیخوریم که گاه دیگر وجود خارجی‬ صفحه 55 ‫‪ /56‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ندارند‪ .‬حدود جغرافیایی شهرها‪ ،‬اهمیت انها در زمان گذشته‪ ،‬جمعیت ساکن‪ ،‬مشاغل‬ ‫مردمان ان خطه و هزاران اطالعات مفید دیگر از خالل اثار و متون ادبی به دست می اید‪ .‬در‬ ‫این مق اله برانیم تا سرگذشت شهر «غزنین» را دربرخی اثار ادبی قرن های سوم تا پنجم‬ ‫بررسی کرده‪ ،‬نکات قابل توجه را بیان کنیم‬ ‫پیشینه تحقیق‬ ‫مقاالت و مطالب متعددی درباره اوضاع سیاسی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬اجتماعی و فرهنگی شهر غزنین‬ ‫نوشته شده است و شعرا و بزرگان شهر معرفی شده اند‪ .‬اما تا به حال به مقوله حضور غزنین‬ ‫در اثار و متون ادبی پرداخته نشده است؛ بنابراین در این تحقیق تالش کرده ایم این امر را به‬ ‫سرانجام برسانیم و نتایح به دست امده را ارائه دهی‬ ‫شهر غزنین‬ ‫غزنی یا غزنین‪ ،‬یکی از شهرهای قدیم افغانستان است که مرکز استان غزنی‪ ،‬در مرکزمتمایل‬ ‫به شرق افغانستان و در کنار رود غزنی واقع شده است ‪.‬‬ ‫غزنی که در مسیر تجارت کابل ‪ -‬قندها ر قرار دارد‪ ،‬بازار گوسفند‪ ،‬پشم‪ ،‬پارچه موی شتر‪،‬‬ ‫ذرت و میوه است‪ .‬کت های معروف افغانی پوست گوسفند در این شهر ساخته می شود‪ .‬اکثر‬ ‫اهالی تاجیک هستند‪ ....‬در سال ‪ 1747‬این شهر بخشی از پادشاهی جدید افغانستان شد‪.‬‬ ‫قلعه مستحکم غزنی در سال های ‪ 1839‬و ‪ 1842‬در جریان جنگ های افغانستان به تصرف‬ ‫انگلیسی ها درامد‪ .‬شهر اصلی در شاهراه کابل ‪ -‬قندهار‪ ،‬در طول جنگ افغانستان به یک‬ ‫هدف نظامی استراتژ یک تبدیل شد‪ .‬شهر قدیمی و محصور شده غزنی با بازارهای متعدد‬ ‫و یرانه های غزنه باستانی را در خود جای داده است‪.‬‬ صفحه 56 ‫پی جو یی شهر غزنین در برخی‪57 /...‬‬ ‫غزنی یکی از کهنترین مناطق جهان بهشمار میرود‪ .‬ابزارهای مربوط به دورهی پارینهسنگی‬ ‫زیرین با قدمت بیش از ‪ ۱۰۰‬هزار سال پیش در دشت ُ‬ ‫ناور در غرب غزنی پیدا شده است‪ .‬این‬ ‫ابزار شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه‪ ،‬ساطور‪ ،‬رنده‪،‬‬ ‫تیشه و تبر هستند‪ .‬این اثار نخستین شواهد بدستامده از دورهی پارینهسنگی زیرین در‬ ‫افغانستان هستند‪ 28(.‬تیر‪ ،1400‬خبرگزاری صدا و سیما)‬ ‫موقعیت جغرافیایی غزنین امروزی چنین ثبت شده است‪ :‬از شرق با والیت های لوگر‪ ،‬پکتیا و‬ ‫پکتیکا هم مرز است؛ از غرب با والیت ارزگان و زابل ارتباط دارد‪ .‬در شمال ان والیت های‬ ‫میدان و بامیان قرار گرفته و در ناحیه جنوب با زابل و پکنیکا همجوار است‪.‬‬ ‫از نظــر اعتقــادات دینــی ـ مــذه بی‪ ،‬اکثــر مــردم والیــت غــزنین را مســلمانان تشــکیل‬ ‫میدهنــد‪ ،‬امــا ســیکها و هنــد وها نیــز بــه عنــوان یــک اقلیــت در مرکــز ایــن والیــت زنــدگی‬ ‫میکنند‪(.‬دولت ابادی‪)40 ،1382،‬‬ ‫تار یخچه غزنین‬ ‫در لغت نامه دهخدا در توضیح نام غزنین از معجم البلدان نقل شده است که«صحیح کلمه‬ ‫همان غزنین به نون اخر است و غزنه تلفظ عامه می باشد و مجموع بالد ان را زابلستان گو یند‬ ‫و غزنین قصبه ان است ‪ .‬شهری بزرگ و والیت وسیعی در طرف خراسان است و ان حد میان‬ ‫خراسان و هند است در راهی که خیرات بسیاری دارد جز اینکه هوای ان بسیار سرد می باشد‪،‬‬ ‫گو یند که در نزدیکی ان گردنه ای است به فاصله مسافت یک روزه راه که هرگاه مسافر ان را‬ ‫طی کند در هوای بسیار گرمی قرار میگیرد در حالی که از این سو سرمای سخت است ‪.‬‬ ‫دانشمندان بسیاری از غزنین برخاسته اند و ان مقر بنی محمودبن سبکتکین بود تا انگاه که‬ ‫منقرض شدند‪(».‬دهخدا‪ ،‬ذیل غزنین)‬ صفحه 57 ‫‪ /58‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫محمود پادشاه در فرهنگ انندراج به گونه های متفاوت تلفظ نام غزنین اشاره میکند و می‬ ‫نویسد‪«:‬غزنو‪ ،‬بر ورن پرتو نام شهر غزنین باشد و ان در مابین قندهار و کابل واقع است‪...‬‬ ‫غزنه و غزنین و غزنی نام والیتی است مشهور در زابلستان»(پادشاه‪ ،‬بیتا‪)3046 ،‬‬ ‫ً‬ ‫در دانشنامه بریتانیک ا‪ ،‬ذیل واژه غزنین امده است که « تاریخ اولیه غزنی مبهم است‪ .‬احتماال‬ ‫حداقل از ق رن هفتم[میالدی](قرن دوم هجری شمسی) وجود داشته است‪ )(».‬گرچه در‬ ‫دایره المعارف اسالم‪ ،‬با توجه به تغییرانی که در نام شهر به وجود امده‪ ،‬مینویسد ‪ «:‬شکل‬ ‫َ َ‬ ‫اصلی این نام باید غنزک ‪/‬گنجه ؛ «خزانه» باشد که با توجه به قلب متاخر حروف در ایران‬ ‫ً‬ ‫شرقی از ‪ -nz-/-ndj-‬به‪ ، -zn-‬ریشه شناسی نشان می دهد که غزنه قبال در دوران پیش از‬ ‫اسالم‪ ،‬کالنشهری در اطراف زابلستان بوده است‪.‬‬ ‫در اوایل قرن یازدهم (قرن پنجم هجری)‪ ،‬در زمان محمود غزنوی‪ ،‬این شهر پایتخت‬ ‫ً‬ ‫امپراتوری وسیع غزنو یان‪ ،‬اولین سلسله مسلمان افغانستان شد‪ .‬این سلسله بعدا در همان قرن‬ ‫قدرت خود را از دست داد و غزنی در ‪ 51–1150‬توسط غوریان غارت شد‪ .‬قبل از اینکه‬ ‫مغولها تا سال ‪ 1221‬ان را تصرف کنند‪ ،‬مردمان مختلف بر سر این شهر جنگیدند‪ .‬انها تا‬ ‫زمانی که تیمور ‪ ،‬فاتح ترک در قرن ‪( 14‬قرن هفتم هجری)وارد شهر شد‪ ،‬بر این منطقه‬ ‫حکومت کردند و جانشینان او(تیمور) نیز تا سال ‪ 1504‬بر ان شهر حکومت کردند‪ ،‬زمانی که‬ ‫مغول ها غزنین و غزنی را تصرف کردند‪(.‬همان)‬ صفحه 58 ‫پی جو یی شهر غزنین در برخی‪59 /...‬‬ ‫غزنین در اثار برخی شاعران و نویسندگان قرن سوم تا پنجم‬ ‫سرزمین غزنین یکی از مراکز فرهنگی و تمدن ساز به ویژه در عصر غزنویان به حساب می اید‬ ‫و به صورت خاص تر در زمان سلطان محمود غزنوی از لحاظ سیاسی و نظامی‪،‬‬ ‫قدرتمندترین شهر در میان بالد اسالمی به شمار می امد‪ .‬از نظر فرهنگی ـ ادبی نیز وضعیت‬ ‫چشم گیری داشت؛ به گونه ای که هزار باب مدرسه در ان ساخته شد و چهارصد شاعر از‬ ‫دربار محمود حقوق دریافت می کردند ‪.‬‬ ‫این شهر محل تولد و زندگی نویسندگان‪ ،‬شهرا و ادبیان بزرگی بوده است که از ان جمله می‬ ‫توان به شاعر بزرگ‪ ،‬سنایی غزنوی اشاره کرد‪ .‬همچنین کسانی چون فردوسی و ابوریحان در‬ ‫این شهر زیستهاند و عارفی چون هجویری در این شهر به خاک سپرده شده اند‪ .‬در ادامه یافته‬ ‫های خود را از برخی شاعران و نویسندگان قرن های سوم تا پنجم ارائه کرده‪ ،‬یافته¬های خود‬ ‫را می اوریم‪.‬‬ ‫نویسندگان و شاعران قرن سوم‬ ‫شاعران قرن سوم هجری چون رودکی در اشعار خود از هیچ یک از اسامی شهر غزنه استفاده‬ ‫نکرده اند؛ البته الزم به ذکر است‪ ،‬ابیات اندکی از شاعران این دوران به جای مانده است‪.‬‬ ‫عالوه بر این اوج شهرت و معروفیت شهر غزنین به دلیل مرکزیت برای سلسله غزنویان است‬ ‫که در این دوران هنوز در راس قدرت نیستند‪.‬‬ صفحه 59 ‫‪ /60‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫نویسندگان و شاعران قرن چهارم‬ ‫از شاعران قرن چهارم هجری‪ ،‬اشعار شاعرانی چون دقیقی‪ ،‬عنصری‪ ،‬فردوسی‪ ،‬ابوسعید‬ ‫ابوالخیر و عیوقی بررسی شد‪ .‬موارد اندکی از شهر غزنین در شعر فردوسی و عنصری دیده شد‬ ‫که نام شهر به صورت « غزنی» یا «غزنین» در شعرشان دیده میشود‪.‬‬ ‫برای مثال فردوسی درشاهنامه در داستان دوازده رخ وداستان رستم واسفندیار از غزنین نام برده‬ ‫است‪:‬‬ ‫بـــه گیتـــی نـــداری کســـی را همـــال‬ ‫مگــــر بیخــــرد نــــامور پــــور زال‬ ‫کـــه او راســـت تـــا هســـت زاولســـتان‬ ‫همــان بســت و غزززنین و کاولســتان‬ ‫بـــه مـــردی همـــی ز اسـ ـمان بگـــذرد‬ ‫همـــی خویشـــتن کهتـــری نشـــمرد‬ ‫شاهنامه‪ ،‬ص ‪ ،224‬ابیات ‪108-106‬‬ ‫یا عنصری در شعری در مدح سلطان محمود چندین بار از شهر «غزنین» یاد می کند‪:‬‬ ‫سرش به غزنی بفکند بر در میدان‬ ‫از ان سپس که بدو بود هند را مغفر‬ ‫عالوه بر این عنصری‪ ،‬در بیتی از ابیات پراکنده‪( ،‬احتم اال) محمود غزنوی را شاه غزنین‬ ‫مینامد‪:‬‬ ‫شاه غزنین چو نزد او بگذشت‬ ‫چون دویزه بگردش اندر گشت‬ صفحه 60 ‫پی جو یی شهر غزنین در برخی‪61 /...‬‬ ‫برخی نویسندگان و شاعران قرن پنجم‬ ‫شاعران و نویسندگان بسیاری در قرن پنجم می زیسته اند؛ در اشعار و نثرهای بزرگانی چون‬ ‫ابوالفرج رونی‪ ،‬اسدی توسی ‪ ،‬منوچهری‪ ،‬ناصر خسرو‪ ،‬سنایی ‪ ،‬هجویری‪ ،‬خواجه عبدالله‬ ‫انصاری و ‪ ...‬به دنبال نام شهر غز نین (و غزنی و غزنه) گشته¬ایم‪ .‬همچنان شاعران بسیاری‬ ‫نام این شهر را در اشعار و نوشته های خود به کار نبرده اند؛ از این جمله می توان به خیام و‬ ‫خواجه عبدالله و بابا طاهر‪ ،‬غزالی و ناصرخسرو(در اشعارش) اشاره کرد‪ .‬سایر نویسندگان و‬ ‫شاعران این قرن تا حدودی به این نام پرداخته اند و البته تعداد موارد استفاده از نام این شهر‬ ‫در اشعار سنایی و مسعود سعد به شکل قابل توجهی افزایش یافته است‪( .‬مسعود سعد‪ ،‬بیست‬ ‫بار و سنایی‪ ،‬سی و شش بار )‬ ‫حکیم سنایی در «حدیقهالحقیقه» غزنه را اینگونه توصیف کرده است‪:‬‬ ‫عرصــه مملکــت چــون بــاغ بهشــت‬ ‫مشک اذفر سرشته با گل وخشــت‬ ‫خـــاک مملکـــت شـــده کــــافور‬ ‫چشـــم بـــد بـــاد از حـــوالی دور‬ ‫گـــر ببینـــی تـ ـو مملکـــت غـــزنین‬ ‫بـــاز نشناســی از بهشـــت بـــرین‬ ‫حدیقهالحقیقه‪10 ،637 ،‬ـ ‪12‬‬ صفحه 61 ‫‪ /62‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫غالب شاعران و نویسندگان فقط به ع نوان نام شهر از واژه غزنین(یا سایر اسامی) استفاده‬ ‫کرده¬اند و توجه بیشتری به شهر غزنین نداشته¬اند‪ .‬به شواهد زیر توجه کنید‪:‬‬ ‫_ سفرنامه ناصر خسرو‬ ‫«دو حلقه نقره گین بزرگ که از غزنین فرستادهاند بر دو مصراع در زده چنان که دست هررر‬ ‫کرررررررا کرررررررره‬ ‫اهرررررررد برررررررردان نرسرررررررد‪( ».‬صررررررر ت ک رررررررره‬ ‫سفرنامه‪ ،‬ص ‪95‬‬ ‫ـ قابوس نامه‬ ‫«‪...‬مرد دیگر باره راه غزنین پیش گرفت و می رفت چ ن به غزنین برسید هر روز بدر‬ ‫سرای سلطان محم د رفتی تا عاق ت یک روز سلطان از باغ بیرون می امد فریاد برداشت و‬ ‫از عامل نسا بنالید سلطان دیگر باره نامه فرم د‪» ...‬‬ ‫قابوس نامه‪ ،‬ص ‪170‬‬ ‫ـ کشف المجحوب‬ ‫« و اندر این وقت پیری هست به غزنین حرسها اللّه ت الی‪ ،‬که وی را به لقب مرید گ یند‪،‬‬ ‫رضی اللّه عنه ورا در ل اس ا تیار و تمییز ن اشد و اندر ان حدیث درست است‪».‬‬ ‫کشف المحجوب‪ ،‬ص ‪72‬‬ ‫ـ شاعران گاهی شهر را به دلیل اینکه محل تولد خودشان یا ممدوحشان بوده‪ ،‬می ستایند‬ صفحه 62 ‫پی جو یی شهر غزنین در برخی‪63 /...‬‬ ‫دیوان ابوالفرج رونی‬ ‫بزرگوارا شهرا که شهر غزنین است‬ ‫چه شهر عالم کبری به عالم صغری‬ ‫از انکه عالم صغری ز خشک رودش خود‬ ‫نباشد اال عضوی کمینه از عضوی‬ ‫خدای تربت او را عزیز دنیا کرد‬ ‫به فر مولد میمون خسرو دنیی‬ ‫دیوان ابوالفرج رونی‪،‬ص‪148‬و‪1608-1606 ،9‬‬ ‫ـ حدیقه الحقیقه‬ ‫گرچه مولد مرا ز غزنین است‬ ‫نظم شعرم چو نقش ما چین است‬ ‫خاک غزنین چو من نزاد حکیم‬ ‫اتشی باد خوار و اب ندیم‬ ‫حدیقهالحقیقه‪ ،‬ص ‪16 ،707‬و‪17‬‬ ‫شهر غزنین به لحاظ سیاسی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬فرهنگی به حدی اهمیت دارد که برخی شاعران از‬ ‫واژه «حضرت» یا « بزرگوار» برای این شهر استفاده کرده اند و هجویری از جمله معترضه‬ ‫«حرسهاالله» برای ان استفاده میکند‪.‬‬ ‫چو سلسبیل میخورکه حضرت غزنین‬ ‫بهشت گشت چون اردیبهشت درمرداد‬ ‫در بعضی ابیات شا عرانی چون مسعود سعد و س نایی به ساکنان شهر غزنین نیز پرداخته شده‬ ‫است‬ ‫دگر تا اهل غزنین را ز شومی و جفاکاری‬ ‫بود پالیزها بی بار و باشد کشتها بی بر‬ صفحه 63 ‫‪ /64‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫خدایگانا دانی که بنده تو چه کرد‬ ‫هر ان قصیده که گفتیش را شدی یک ماه‬ ‫به شهر غزنین با شاعران چیره زبان‬ ‫جواب گفتم زان بر بدیهه هم بزمان‬ ‫دیوان مسعود سعد‪ ،‬ص‪391‬‬ ‫ـ یکی از نکات قابل توجه درباره شهر غزنین‪ ،‬تحقیق توفیق سبحانی است که اثبات می کند‪،‬‬ ‫«زندان نای»‪ ،‬زندان معروفی که مسعود سعد در ان زندانی بوده‪ ،‬نه در هندوستان که در‬ ‫نزدیکی شهر غزنین است‪ .‬سبحانی مدعی اس ت نظامی عروضی سمرقندی‪ ،‬ابوریحان بیرونی‬ ‫و برخی دیگر زندان را در کنار منطقه «وجیرستان» دانسته اند که در حوالی شهر غزنین‬ ‫است‪(.‬تلخیص از سبحانی‪)1380 ،‬‬ ‫نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای‬ ‫ستی گرفت همت من زین بلندجای‬ ‫دیوان مسعود سعد‪ ،‬ص‪503‬‬ ‫بهره گیری ادبی از نام شهر غزنین‬ ‫ـ ابوالفرج رونی شهر الهور را از جه ت بزرگی به غزنین تشبیه میکند ‪:‬‬ ‫حضرتی شد بزرگ چون غزنین‬ ‫دیوان شعر‪ ،‬ص‪1530 ،145‬‬ ‫ـ سنایی در حدیقه غزنین را به بهشت تشبیه میکند‪.‬‬ ‫الهوار از قدوم شاه زمین‬ صفحه 64 ‫پی جو یی شهر غزنین در برخی‪65 /...‬‬ ‫زان نکو اعتقاد و رای رزین‬ ‫شده چون خلد ُملکت غزنین‬ ‫حدیقه الحقیقه‪ ،‬ص‪1 ،616‬‬ ‫تا برانداخت ظلم را خانه‬ ‫ملک غزنین بهشت را ماند‬ ‫نیست در ملک غزنه و یرانه‬ ‫تا درو خواجه کار میراند‬ ‫همان‪،‬ص ‪ 11 ،605‬و ‪12‬‬ ‫ـ عنصری برای روییدن صنویر در غزنین‪ ،‬حسن تعلیل میسازد‪.‬‬ ‫به غزنی کشد بر صنوبر عدو را‬ ‫ازان خیزد از کوه غزنی صنوبر‬ ‫دیوان عنصری‪ ،‬ص‪496 ،43‬‬ ‫ـ ارایه تشخیص برای شهر غزنین‬ ‫شهر غزنین چه کرده بود از داد‬ ‫که ورا زین صفت وزیری داد‬ ‫حدیقه الحقیقه‪ ،‬ص‪13 ،606‬‬ ‫ـ ارایه تناسب‬ ‫بر بیعت و پیمان تو صد نامه رسیدست‬ ‫دیوان امیر معزی‪ ،‬ص‪23 ،3‬‬ ‫از مکه و غزنین و سمرقند و بخارا‬ صفحه 65 ‫‪ /66‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫نتیجه‬ ‫غزنی در دوران پس از اسالم نیز شهری بزرگ در خراسان بوده و از جمله ابادترین و زیباترین‬ ‫شهرهای اسیا بهشمار میامده است‪ .‬این شهر هزار باب مدرسه داشته است و مرکز تجمع‬ ‫دانشمندان بسیاری مانند ابوریحان بیرونی‪ ،‬فردوسی‪ ،‬ابوالفضل بیهقی‪ ،‬عبدالحی گردیزی‪،‬‬ ‫سنایی‪ ،‬مسعود سعد سلمان‪ ،‬عنصری‪ ،‬منوچهری دامغانی و فرخی سیستانی بوده‬ ‫است‪.‬ارامگاه سلطان محمود غزنوی‪ ،‬قصر سلطان مسعود غزنوی و ارامگاه بزرگانی همچون‬ ‫ابوریحان بیرونی‪ ،‬ابوالفضل بیهقی و سنایی غزنوی نیز در این والیت است‪.‬‬ ‫با وجود اهیمت بسیار غزنین در تاریخ ایران‪ ،‬توجه چندانی به نام این شهر در شعر فارسی قرن‬ ‫های سوم تا پنجم نشده است‪ .‬در اثار شاعران و نویسندگان قرن سوم اثری از نام این شهر‬ ‫نیست اما به مرور شاهد حضور غزنین در اثار ادبی هستیم‪ .‬در غالب موارد فقط نام شهر به‬ ‫ضرورت در شعر و نثر امده است؛ مثال در مواردی که سلطانی برای جنگیدن با سپاهش از‬ ‫شهر غزنین خارج شده است ‪.‬‬ ‫از میان سه نام «غزنه»‪« ،‬غزنین» و «غزنی» که برای ا ین شهر نوشته شده‪،‬غزنین بیشترین‬ ‫کاربرد را دارد‪.‬سنایی تنها شاعری است که از هر سه اسم در شعرش بهره می برد و تنها‬ ‫شاعری است که از نام « غزنه» در شعر خود استفاده کرده است‪ .‬در اثار برخی شاعران و‬ ‫نویسندگان چون سنایی و مسعود سعد و هجویری درجاتی از احترام برای این شهر وجود دارد‬ ‫که از عنوان«حضرت » در کنار نام شهر استفاده می¬شود یا از جمله معترضه دعایی برای این‬ ‫منظور استفاده می شود‪ .‬از نام شهر در ساختن ارایه هایی چون تشبیه‪ ،‬تشخیص و حسن تعلیل‬ ‫هم استفاده شده است ‪.‬‬ صفحه 66 ‫پی جو یی شهر غزنین در برخی‪67 /...‬‬ ‫پی نوشت‬ ‫نقشه والیت غزنی‬ صفحه 67 ‫‪ /68‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬امیر معزی‪ .)1318(.‬دیوان اشعار‪ ،‬تصحیح عباس اقبال‪،‬تهران‪ :‬کتابفروشی اسالمیه‪.‬‬ ‫‪.2‬پادشاه‪ ،‬محمود(بی تا)‪ .‬فرهنگ انندراج‪ ،‬زیر نظر محمد دبیر سیاقی‪ ،‬ج ‪ ،4‬تهران‪ :‬کتابخانه خیام‪.‬‬ ‫‪.3‬سبحانی‪ ،‬توفیق‪« .)1380(.‬زندان نای در غزنین است»‪ ،‬نامه انجمن‪ ،‬ش‪،1‬ص ‪49‬ـ ‪.51‬‬ ‫‪.4‬دولتابادی‪ ،‬بصیراحمد‪ ،)1382(.‬شناسنامه افغانستان‪ ،‬تهران‪ :‬عرفان‪.‬‬ ‫‪ .5‬دهخدا‪ ،‬علی اکبر(‪ .)1377‬لغت نامه دهخدا‪ ،‬ج‪ ،7‬چ‪ 2‬از دوره جدید‪ ،‬تهران‪ :‬موسسه انتشارات و چاپ‬ ‫دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫‪.6‬رونی‪ ،‬ابوالفرج‪ ،)1347(.‬دیوان ابوالفرج رونی‪ ،‬تصحیح محمود مهدوی دامغانی‪ ،‬تهران‪ :‬کتابفروشی باستان‪.‬‬ ‫‪.7‬سنایی‪ ،‬مجدود بن ادم(‪ .)1387‬حدیقه الحقیقه و شریعهالطریقه‪ ،‬تصحیح مدرس رضوی‪ ،‬چ‪ ،7‬تهران‪ :‬نشر‬ ‫دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫‪.8‬عنصرالمعالی قابوس بن وشمگیر زیاری‪ .)1312(.‬قابوس نامه‪ ،‬لصجیج سعید نفیسی‪ ،‬تهران‪ :‬چاپ مجلس‪.‬‬ ‫‪ .9‬عنصری بلخی‪ .)1363(.‬دیوان عنصری بلخی‪ ،‬تصحیح محمد دبیر سیاقی‪ ،‬چ ‪ ،2‬تهران‪ :‬نشر سنایی‪.‬‬ ‫‪.10‬فردوسی‪ ،‬ابوالقاسم‪ .)1395(.‬شاهنامه فردوسی‪ ،‬تصحیح اندره یوگنیویچ برتلس‪ ،‬تهران‪ :‬نوید صبح‪.‬‬ ‫‪.11‬مسعود سعد سلمان(‪.)1362‬دیوان مسعودسعد‪ ،‬تصحیح رشید یاسمی‪ ،‬تهران‪ :‬گلشایی‪.‬‬ ‫‪ .12‬ناصر خسرو قبادیانی‪ ،‬ابو معین‪ .)1335(.‬سفرنامه‪ ،‬تصحیح محمد دبیر سیاقی‪ ،‬تهران‪ :‬زوار‪.‬‬ ‫‪.13‬هجویری‪ ،‬علی بن عثمان‪ .)1386(.‬کشف المحجوب‪ ،‬تصحیح محمود عابدی‪ ،‬چ ‪ ،3‬تهران‪ :‬سروش‪.‬‬ ‫‪.14‬خبرگزاری صدا و سیما(‪ 28‬تیر ‪ «.)1400‬والیت غزنی‪ ،‬از سنایی تا یکی از کهنترین مناطق جهان»‬ ‫‪Bosworth, C.E.,(2007) “G̲h̲azna”, in: Encyclopaedia of Islam, Second‬ـ‪15‬‬ ‫‪Edition, Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel,‬‬ ‫‪W.P. Heinrichs. Consulted online on 29 July 2022‬‬ ‫‪Britannica, The Editors of Encyclopaedia(Adam Zaidan, 2021).‬ـ‪16‬‬ ‫‪"Ghaznī". Encyclopedia Britannica, 13 Aug. 2021,‬‬ ‫‪https://www.britannica.com/place/Ghazni. Accessed 29 July 2022.‬‬ ‫© ‪ The Columbia Electronic Encyclopedia, 6th ed. Copyright‬ـ‪17‬‬ صفحه 68 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنویان با دوره صفویان‬ ‫نویسنده‪:‬زهرا عامری‬ ‫‪1‬‬ ‫استاد ناظر‪ :‬فاطمه حاجی رحیمی‬ ‫‪2‬‬ ‫چکیده‬ ‫با روی کار امدن غزنویان‪ ،‬نخستین شاهان غزنوی به دالیل سیاسی و اقتصادی ابتدا مجال‬ ‫چندانی برای توجه به شعر و ادب نداشتند اما‪ ،‬از فرمانروایی محمود‪ ،‬در پی لشکرکشیهای وی‬ ‫به هندوستان‪ ،‬به شیوه خلفای بغداد دربار با عظمت و پرشکوهی بنا کردند و برای تبلیغ و‬ ‫ناماوری به جلب و تشویق شاعران و دانشمندان پرداختند‪ .‬پس از چند قرن‪ ،‬با روی کار امدن‬ ‫حکومت صفوی و رسمی شدن مذهب شیعه‪ ،‬شاهان صفوی جز شعرهای مذهبی به دیگر انواع‬ ‫شعر درباری‪ ،‬عرفانی و عاشقانه بیتوجهی کردند و این سبب شد که شعر دیگر در انحصار‬ ‫طبقه خاصی نباشد و اصناف گوناگون مردم به شعر روی اوردند‪ .‬نظم پارسی از زمان صفویه به‬ ‫بعد رو به تنزل رفت‪ .‬پژوهش حاضر که به روش کتابخانهای و برپایه تحلیلی‪-‬تطبیقی صورت‬ ‫گرفته است اوضاع ادبی در عصر غزنویان و صفویان را مورد مقایسه قرار داده است‪ .‬نگارندگان‬ ‫در این تحقیق به این نتیجه رسیدهاند که شعر و ادب فارسی در عصر غزنویان در سنجش با دورۀ‬ ‫صفویه‪ ،‬شعری باصالبت و دارای شکوه و شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل و خوشباشی را‬ ‫تبلیغ میکند‪ .‬شعری واقعگراست و اوضاع دربارها را منعکس میکند‪ .‬قالب شعری مسلط در‬ ‫عصر غزنویان‪ ،‬قصیده و در عصر صفویه‪ ،‬غزل است‪ .‬بدان سبب که در دربار سالطین صفوی‬ ‫‪ .1‬دانشجوی کارشناسی ادبیات فارسی‪ ،‬گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه المصطفی‪ ،‬قم‪ ،‬ایران‪.‬‬ ‫‪ .2‬استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه المصطفی‪ ،‬قم‪ ،‬ایران ‪. F.hajirahimi2015@yahoo.com.‬‬ صفحه 69 ‫‪ /70‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ً‬ ‫توجه چندانی به زبان نمیشد‪ ،‬القاب و عناوین و حتی محاورات هم غالبا به زبان ترکی بود‪ .‬در‬ ‫هر حال وجود این شرایط و قوت گرفتن علما و فقها و عدم اعتناء به شعرا سبب شد که شعر بی‬ ‫بها گردد و اکثر مستعدان زمانه به فقه و علم روی اورند و شاعری نزد عامه رواج بیشتری یابد‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬اوضاع ادبی‪ ،‬غزنویان‪ ،‬صفو یان‪ ،‬تاریخ ادبیات‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫مقدمه‬ ‫عصر غزنوی در ادبیات پارسی به لحاظ رونق شعر مدحی و درباری نقطۀ عطفی به شمار‬ ‫میرود‪ .‬مجموعۀ شعر مدحی این دوره که حاصل ذوق ادبی شاعران بسیاری است‪ ،‬بیانگر‬ ‫جهانبینیها و اندیشههای فلسفی و فکری انها است‪« .‬خاندان غزنویان که از اواخر قرن چهارم‬ ‫و اوایل قرن پنجم در قسمتهای شمالی و شمال شرقی و به خصوص در خراسان بزرگ تشکیل‬ ‫حکومت دادند‪ ،‬غزنین را به عنوان مقر فرمانروایی خود برگزیدند و از این طریق به شهرت‬ ‫جهانی دست یافتند‪ .‬این دودمان با رسیدن به حکومت‪ ،‬وراث تمدن و فرهنگ با سابقه و‬ ‫درخشانی شدند که در این سرزمین باستانی بر اساس رسوم و سنتهای اسالمی و ایرانی وجود‬ ‫داشت‪ .‬سالطین غزنوی نیز از انجایی که در قلمروی ایران و تحت حکومت سامانیان پرورش‬ ‫ً‬ ‫یافته بودند‪ ،‬شدیدا تحت تاثیر فرهنگ ایرانی و اسالمی قرار گرفتند»(صفا‪.)112 :1385 ،‬‬ ‫از اغاز قرن دهم تا میانۀ قرن دوازدهم «این دورۀ ممتد که از جهت سیاسی و مدنی و اقتصادی‬ ‫و هنری یکی از ادوار بسیار مهم تاریخ ایرانست از حیث علم و ادب چنانکه باید مهم نیست‪.‬‬ ‫ادبیات فارسی در عهد صفویان از بعضی جهات در مراحلی از ترقی و از پارهیی جهات در‬ ‫انحطاطی عجیب سیر میکرد و بر روی هم نقاط ضعف ان بیشتر بود» (صفا‪ ،1385 ،‬ج‪.)89 :3‬‬ ‫«با روی کار امدن حکومت صفوی و رسمی شدن مذهب شیعه‪ ،‬شاهان صفوی جز شعرهای‬ ‫مذهبی به دیگر انواع شعر درباری‪ ،‬عرفانی و عاشقانه بیتوجهی کردند و این باعث شد که شعر‬ صفحه 70 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪71 /...‬‬ ‫دیگر در انحصار طبق ه خاصی نباشد و اصناف گوناگون مردم به شعر روی اوردند» (شمیسا‪،‬‬ ‫‪ .)792 :1375‬سخنوران عهد صفوی در بیان افکار و خیاالت خود بی نهایت به دقت و باریک‬ ‫اندیشی متوجه بودند‪ ،‬نظر اصلی انان در شاعری بیان مضامین دقیق و تازه و ابتکار در ایجاد انها‬ ‫بود و هر چه بر مقدار این مضامین و باریکی و دقت انها در اثار شاعری افزوده میشد اهمیت و‬ ‫مقام او نیز در ان دوره بیشتر بود و به و یژه در هندوستان و در دربار عثمانی بدین باریک اندیشی‬ ‫ً‬ ‫و خیال پردازی با دیدۀ اعجاب و تحسین بیشتری مینگریستند و معموال دیوان اینگونه شاعران و‬ ‫از ان جمله صائب تبریزی به رسم تحفه و هدیه به درباهای عثمانی و گورگانی فرستاده می شد‪.‬‬ ‫پژوهش حاضر به روش کتابخانهای و برپایه تحلیلی‪-‬تطبیقی صورت گرفته است‪ .‬هدف‬ ‫نویسندگان از انجام این تحقیق تحلیل و بررسی اوضاع ادبی خاندان غزنویان و مقایسه ان با‬ ‫دورۀ فرمانروایی صفویان بر سرزمین ایران است‪.‬‬ ‫پیشینه تحقیق‬ ‫تاکنون هیچ مقاله و کتابی به بررسی و مقایسه اوضاع ادبی در قرون پنجم و دهم هجری‬ ‫نپرداخته است و تحقیق حاضر از این حیث برای نخستینبار است که تحقق مییابد‪.‬‬ ‫‪ .2‬مبانی نظری پژوهش‬ ‫‪ .1-2‬اشنایی با خاندان غزنوی‬ ‫غزنویان غالمان ترکی بودند که از اسیا اورده شده بودند و در دربار سامانیان رشد کردند و به‬ ‫دلیل اینکه شهر غزنه را مرکز خود قرار دادند‪ ،‬به غزنویان مشهور شدند‪ .‬دولت غزنوی معروف به‬ ‫دولت ال ناصر یا دولت ال ناصرالدین‪ ،‬یک دولت فارسی زبان نظامی اسالمی بود‪ .‬این دولت‬ ‫خاستگاه نژادی و پایگاه ملی خواست نداشت‪ ،‬اما در مدت اعتالء – از اواسط قرن چهارم تا‬ صفحه 71 ‫‪ /72‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫اواسط قرن پنجم هجری – غالبا به عنوان مروج و ناشر اسالم مورد توجه و تایید خالفت بغداد‬ ‫بود‪ .‬پس از مرگ سلطان مسعود قلمرو انان به غزنه و هند محدود شد‪« .‬پایتخت دولت غزنوی‬ ‫شهر غزنین بود که در عهد امارت سلطان محمود تبدیل به شهر پرشکوه و با عظمتی شد و‬ ‫محمود برای توسعه و ابادی ان والیت کوشش کرد و ان را به یک مرکز فرهنگی در شرق عالم‬ ‫اسالمی تبدیل کرد‪ .‬این شهر در این دوره هزار مدرسه داشت و خود محمود مدرسه ای در ان‬ ‫ساخت که دارای کتابخانه عظیمی بود» (باسورث‪ .)131 :1372 ،‬فتح هند توسط محمود غزنوی‬ ‫در شرق موجب گسترش زبان فارسی در هند و فتح عراق عجم در غرب موجب تالقی دو حوزه‬ ‫فرهنگی خراسان و عراق شد‪ .‬حمایت سالطین غزنوی از شعر و ثروت سرشاری که از هند به‬ ‫دست اورده بودند و در ازای مدح به شاعران می دادند‪ ،‬موجب رشد شعر فارسی و شکوفایی ان‬ ‫شد» (همان‪.)138 :‬‬ ‫ً‬ ‫در دوران کوتاه اما نسبتا باشکوه و پراوازۀ دولت غزنویان‪ ،‬قلمروی انها در ایران شامل خراسان‪،‬‬ ‫سیستان‪ ،‬گرگان‪ ،‬ری‪ ،‬اصفهان و در خارج از ایران شامل افغانستان امروزی با بخشی از نواحی‬ ‫شمال غربی هند میباشد‪.‬‬ ‫«دربار غزنویان در دوره اول حکومت انان‪ ،‬محشون به وجود شاعرانی بزرگ بود‪ .‬زیرا دوره انان‬ ‫از وجود کسانی برخوردار بود که در اواخر عهد سامانی تربیت شده و در اغاز قرن پنجم شهرت‬ ‫یافته بودند مانند فردوسی و عنصری و فرخی سیستانی (صفا‪ ،1385 ،‬ج ‪« .)191 :1‬دوره دوم‬ ‫ً‬ ‫حکومت غزنویان از لحاظ اشاعه زبان و ادب فارسی دارای اهمیت بیشتری است‪ ،‬زیرا اوال‬ ‫ادامۀ حکومت انها در نواحی شمالی هند سبب شد که زبان و ادب فارسی در ان نواحی بیشتر‬ ‫ریشه کند و رواج یابد و از سوی دیگر برخی از پادشاهان این دوره نظیر سلطان ابراهیم و‬ ‫بهرامشاه نسبت به شعرا و فضال عالقه بسیاری ابراز میداشتند و شاعران بزرگی همچون مسعود‬ صفحه 72 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪73 /...‬‬ ‫سعد سلمان‪ ،‬عثمان مختاری‪ ،‬سیدحسن غزنوی‪ ،‬سنایی غزنوی‪ ،‬ابوالفرج رونی و دیگران در‬ ‫دربار ایشان رفت و امد داشتند و این پادشاهان را مدح گفتهاند» (ریپکا‪ .)268 :1370 ،‬نثر فارسی‬ ‫در این دوره به تدریج از حالت ساده قدیم بیرون رفت و اندک اندک به نثر متکلف پیچیده که از‬ ‫لغات عربی نیز استفاده میکرد‪ ،‬تبدیل گردید‪.‬‬ ‫در دوره غزنوی فردوسی‪ ،‬عنصری بلخی‪ ،‬عسجدی‪ ،‬فرخی سیستانی _وبهرامی سرخسی _و‬ ‫منوچهری _عنصری _غضایری رازی _شعر پارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو‬ ‫نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید اورد‪.‬‬ ‫نکتۀ جالب و درخور توجه این است که برخالف این دوره‪ ،‬در عصر سامانیان با وجود خیل‬ ‫گستردۀ شاعران و نویسندگان بلندپایهای همچون رودکی‪ ،‬دقیقی و بلعمی‪ ،‬در ان روزگار مداحی‬ ‫پیشینۀ انان نبوده است‪ ،‬زیرا ترغیب و تشویق خاندان سامانی به نشر دانش و فرهنگ و توسعۀ‬ ‫مراکز علمی و حرمت نهادن به دانشمندان‪ ،‬در راستای اغراض شخصی یا مقطعی صورت‬ ‫نمیگرفت (هروی‪ .)56 :1380،‬اما انچه مسلم است پادشاهان غزنوی در مقایسه با پادشاهان پس‬ ‫از خود یعنی سالطین سلجوقی‪ ،‬اشخاصی اگاهتر و به ادارۀ امور اشنا بودند‪ ،‬چنانچه سلطان‬ ‫محمود غزنوی‪ -‬مقتدر ترین پادشاه غزنویان‪ -‬خود درس خوانده بود و به زبان فارسی مینوشته‬ ‫است (بیهقی‪.)123 :1370 ،‬‬ صفحه 73 ‫‪ /74‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪ .2-2‬اشنایی با خاندان صفوی‬ ‫از اغاز قرن دهم تا میانۀ قرن دوازدهم این دورۀ ممتد که از جهت سیاسی و مدنی و اقتصادی و‬ ‫هنری یکی از ادوار بسیار مهم تاریخ ایرانست از حیث علم و ادب چنانکه باید مهم نیست‪ .‬با‬ ‫تاسیس سلسلۀ صفویه توسط شاه اسماعیل در سال ‪ 906‬ه‪.‬ق و به دنبال ان رسمی شدن تشیع‬ ‫در ایران اقداماتی در جهت اشاعۀ این مذهب صورت گرفت که از مهمترین انها دعوت از‬ ‫علمای شیعه جبل عامل به ایران بود که پیامدهای بسیاری از جمله رواج عربی گرایی در نظم و‬ ‫نثر و پیروی از ویژگیهای نحوی زبان عربی داشت‪ .‬از سوی دیگر فشارهای مذهبی صفویان‬ ‫سبب مهاجرت بسیاری از اندیشمندان و ادیبان ایرانی به هند و در پی ان نشر و گسترش اثاری‬ ‫ً‬ ‫توسط انان و خصوصا شکل گیری ترجمههای ارزشمندی در ان سرزمین گشت‪ .‬در همان زمان‬ ‫در داخل ایران‪ ،‬نثر فارسی و به طور کلی ادبیات به دست عامۀ مردم افتاد که سواد ادبی چندانی‬ ‫نداشتند و مضامین و موضوعات و زبان خاص طبقۀ خود را وارد نثر نمودند‪ ،‬در حالی که در‬ ‫مقابل ان نثر اراسته و متکلف درباری که یادگار دوران قبل (تیموریان) بود همچنان به حیات‬ ‫خود ادامه میداد و مخاطبان خاص خود را داشت‪.‬‬ ‫زبان فارسی در این دوره مانند دوره ی تیموری در طریق انحطاط بود‪ .‬در اوایل این دوره لهجۀ‬ ‫اذری که از لهجات قدیم ایرانست در اذربایجان از میان رفت و جز در برخی از نقاط باقی‬ ‫نماند‪ .‬علت این امر تمادی سکونت ترکان و تسلط امراء و بعضی از قبایل ترک و مغول در ان‬ ‫ناحیه از قرن ششم به بعد بوده است‪ ،‬و در نتیجۀ این امر در اواخر قرن نهم در بسیاری از مراکز‬ ‫عمدۀ اذربایجان تکلم به زبان ترکی معمول و متداول شده بود لیکن در اغاز دورۀ صفوی بنابر‬ ‫انچه از پارهیی از شواهد و مدارک بر میاید تکلم به ترکی عمومیت کامل نداشت‪.‬‬ صفحه 74 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪75 /...‬‬ ‫عالقه و توجه سالطین صفوی به زبان ترکی سبب شد تا در این دوره غالب اصطالحات دیوانی و‬ ‫درباری و نظامی به زبان ترکی تالیف شود و در میان رجال دولت تکلم به ترکی رواج داشت و‬ ‫حتی سر سلسلۀ صفوی‪ ،‬شاه اسمعیل‪ ،‬که شاعری متوسط بوده دیوان ترکی دارد و «خطائی»‬ ‫تخلص میکرد‪.‬‬ ‫در شعر دوره صفوی مرثیه سرایی و مدح دین بسیار معمول بود و این امر نتیجه طبیعی سیاست‬ ‫مذهبی پادشاهان صفوی است‪ .‬این سلسله از اغاز تسلط خود بر ایران به شدت و با سختگیری‬ ‫بیسابقه ای شروع به ترویج در ایران کردند و در این راه از هیچ گونه مجاهدت سیاسی و نظامی‬ ‫و علمی و ادبی هم خودداری نکردند چنان که در نتیجه همین توجه‪ ،‬علوم دینی و به ویژه کالم و‬ ‫فقه و حدیث شیعه در دوره انان توسعه فراوان یافت و علمای بزرگی در این ابواب ظهور کردند‪.‬‬ ‫اشکار ا ست که این سیاست دینی در افکار گویندگان عهد و در شعر فارسی نیز بی اثر نبود و‬ ‫(ع)‬ ‫ترویج و تشویق پادشاهان از مرثیه سازی و مرثیه سازان یا کسانی که به ذکر مناقب ال علی‬ ‫مبادرت میکردند‪ ،‬بر درجه رواج این نوع شعر میافزود‪.‬‬ ‫‪ .3-2‬اوضاع شعر و ادب در عصر غزنویان‬ ‫با روی کار امدن غزنویان‪ ،‬نخستین شاهان غزنوی به دالیل سیاسی و اقتصادی ابتدا مجال‬ ‫چندانی برای توجه به شعر و ادب نداشتند اما‪ ،‬از پادشاهی محمود‪ ،‬در پی لشکرکشیهای وی‬ ‫به هندوستان‪ ،‬به شیوه خلفای بغداد دربار با عظمت و پرشکوهی بر هم زدند و برای تبلیغ و‬ ‫ناماوری به جلب و تشویق شاعران و دانشمندان پرداختند‪ .‬عنصری‪ ،‬فرخی سیستانی‪ ،‬منوچهری‬ ‫و ناصر خسرو از شاعران معروف این دورهاند‪ .‬برخی ویژگیهای شعر این دوره عبارت است از‪:‬‬ صفحه 75 ‫‪ /76‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫« کالم سخنوران فخیم و استوار و تا اندازهای پخته میشود‪ .‬در سنجش با دورۀ قبل واژگان عربی‬ ‫بیشتر شده و از میزان واژههای مهجور فارسی کاسته میشود‪ .‬قصیدهها اغلب با تعزل اغاز‬ ‫میشوند و معشوق ترک در تصویرها و مضمونها پیدا میشود‪ .‬تشبیهات برعکس دورۀ پیشین‪،‬‬ ‫کوتاه و موجز میگردد و از تشبیهات دورۀ سامانی و شعر عرب تاثیر میگرفتند‪ .‬کاربرد استعاره‬ ‫در سنجش با دوره قبل زیاد میشود و اشاره به معارف اسالمی رو به افزایش مینهد (انوشه‪،‬‬ ‫‪.)793 :1376‬‬ ‫‪ .1-3-2‬مختصات سبک شعر در عصر غزنویان‬ ‫‪.1-1-3-2‬مختصات زبانی‬ ‫زبان فارسی در این دوره زبان مادری گویندگان است؛ یعنی گویندگان این دوره برخالف‬ ‫دورههای بعد زبان فارسی را از روی اثار ادبی پیش از خود نمیاموختند؛ از اینرو زبان ایشان‬ ‫طبیعی و ساده و روان است و در ان تعقید و ابهام نیست‪ .‬شعر این دوره مشتمل بر مجموعهای از‬ ‫لغات است که بسامد ان در دورههای بعد کم میشود و یا یکسره از بین میرود‪.‬‬ ‫‪.2-1-3-2‬مختصات فکری‬ ‫«شعر این دوره شعری شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل و خوشباشی را تبلیغ میکند و از‬ ‫محیطهای اشرافی و گردش و تفریح سخن میگوید‪ .‬شعری واقعگراست و اوضاع دربارها را‬ ‫منعکس میکند‪ .‬شاعران در این دوره با معارف پیش از اسالم اشنا هستند و از این رو تلمیح به‬ ‫اسم قهرمانان و شاهانی چون نوشیروان به چشم میخورد‪ .‬در اشعار شاعران‪ ،‬معشوق مقام‬ ‫واالیی ندارد و حتی گاهی مقام او پست است و ازاینرو همیشه صحبت از وصال است نه فراق‪.‬‬ ‫روح حماسی بر شعر حاکم است و فضای شعر‪ ،‬تعلیم و اندرز است‪ .‬صحبت از اختیار و اراده‬ ‫انسان است و جبرگرایی هنوز بر شعر سایه نیفکنده است»‪.‬‬ صفحه 76 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪77 /...‬‬ ‫ً‬ ‫جنبههای عقالنی و تعادل بر جنبههای احساسی و اغراق چیره است‪ ،‬مثال مدح و هجو متعادل‬ ‫است و غلو به صورت دورههای بعد دیده نمیشود‪ .‬اشاره به معارف اسالمی و حدیث و قران در‬ ‫ان کم است و انچه هست عمیق نیست‪ .‬اشعار این دوره از پند و اندرز خالی نیست؛ ولی این‬ ‫پندها بیشتر جنبۀ علمی و ساده دارند‪.‬‬ ‫‪.3-1-3-2‬مختصات ادبی‬ ‫قالب شعری مسلط‪ ،‬قصیده است‪ .‬قصاید کامل با تشبیت و مدح و شریطه و دعای تایید از زمان‬ ‫رودکی مرسوم است‪ .‬غزل به معنای مصطلح خیلی کم است اما رباعی و مثنوی رایج است‪.‬‬ ‫استفاده از بدیع و بیان به صورت طبیعی و معتدل است‪« .‬ترجمانالبالغه» نخستین کتاب‬ ‫فارسی در صناعات ادبی در قرن پنجم تالیف شده که نمونهای کامل از این امر است‪« .‬صنایع‬ ‫بدیعی در این دوره بیشتر لفظی است؛ از قبیل موازنه و اشتقاق و ردالصدر الی العجز و لفونشر‬ ‫و انواع سجع و تجنیس و از صنایع معنوی شاعران بیشتر به موارد سادهای چون تضاد و مراعات‬ ‫النظیر توجه دارند‪ .‬بی پیرایگی‪ ،‬یعنی خالی بودن از صنایع بدیعی همراه با سادگی لغات و روانی‬ ‫ترکیبها مهمترین مشخصه شعری این دوره است بهطوریکه میتوان به سبک شعر خراسانی‬ ‫سبک ساده گفت» (شمیسا‪.)66 :1375 ،‬‬ ‫‪ .4-2‬اوضاع شعر و ادب در عصر صفویان‬ ‫نظم پارسی از زمان صفویه به بعد رو به تنزل رفت‪ .‬سبک نظمی معروف عصر صفوی سبک‬ ‫هندی است و قبل از ان نیز سبکی معروف به وقوع مرسوم بود که خود برزخی بود میان شعر‬ ‫دوران تیموری و هندی تنوع سبکها‪ ،‬تشخیص‪ ،‬کاربرد تمثیل‪ ،‬رواج تک بیت‪ ،‬سادگی لفظ و‬ ‫تازگی زبان‪ ،‬افراط در کاربرد صور خیال‪ ،‬رواج سبک هندی‪ ،‬چیرگی معنی بر لفظ‪ ،‬مبالغه در‬ صفحه 77 ‫‪ /78‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ایجاز‪ ،‬تکرار قافیه‪ ،‬قالب شعر (بیشتر غزل و مثنوی)‪ ،‬ابهام‪ ،‬مضمون تراشی‪( ،‬وجود تناسب‬ ‫میان کلمات شعر و مراعات نظیر) از ویژگیهای شعر این دوره است‪.‬‬ ‫به سبب انکه صفویان ترویج مذهب شیعه را اساس سیاست خویش کرده بودند‪ ،‬خود را از‬ ‫جهت تقویت مبانی دولت و سلطنت محتاج به مداحی شاعران نمیدانستند و از سویی در‬ ‫دربار سالطین صفوی توجه چندانی به زبان نمیشد و القاب و عناوین و حتی محاورات هم‬ ‫ً‬ ‫غالبا به زبان ترکی بود‪ .‬در هر حال وجود این شرایط و قوت گرفتن علما و فقها و عدم اعتناء به‬ ‫شعرا سبب شد که شعر بی بها گردد و اکثر مستعدان زمانه به فقه و علم روی اورند‪ .‬در این دوره‬ ‫برخی از علماء مانند شیخ بهایی و میرداماد فقیهانه شعر میسرودند‪ ،‬و بعضی از شعرا مثل‬ ‫وحشی بافقی‪ ،‬محتشم کاشانی و مسیح کاشی نیز قصایدی در مدح سالطین و حکام‬ ‫میسرودند‪ ،‬با وجود این‪ ،‬دربار و رجال عنایت چندانی به شعر و شاعری نداشتند و عامه مردم‬ ‫بودند که مانند سابق طالب غزل بودند‪ ،‬بدین ترتیب شاعری نزد عامه رواج بیشتری یافت و‬ ‫بسیاری از شعرای این عصر از طبقه مردم عادی و کاسب بودند که گاهی حتی سواد نوشتن نیز‬ ‫نداشتند‪ .‬رواج شعر بین این طبقه موجب گشت که عبارات خاص و سنگین قدما منسوخ شده و‬ ‫تعبیرات و ترکیبات مخصوص عامه و اهل کوی و بازار در شعر رواج یابد و این شیوه که نزد‬ ‫امیرخسرو دهلوی‪ ،‬جامی و بابافغانی در حد اعتدال بود‪ ،‬بعدها در بین بقیه شعرا به افراط‬ ‫کشیده شد و سبک موسوم به هندی را به وجود اورد که شعرشان بیشتر بر خیال بندی‪ ،‬مضمون‬ ‫سازی‪ ،‬بیان مضامین نامانوس‪ ،‬معانی غریب استوار بود‪ .‬عده معدودی از شعرای این دوره نیز بر‬ ‫پایه اشنایی با اثار و روش قدما شعر میگفتند‪ .‬مانند‪ :‬صائب تبریزی‪ ،‬کلیم کاشانی‪ ،‬عرفی‪،‬‬ ‫فیضی‪ ،‬محتشم کاشانی و حکیم شفایی مقارن این اوضاع در ایران‪ ،‬هندوستان در سایه حمایت‬ ‫شاهان هنردوست (بابر و جانشینان او همایون شاه و اکبرشاه) مرکز ادب و مجمع شعرای پارسی‬ صفحه 78 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪79 /...‬‬ ‫زبان گشت و اغلب شاعران صاحب ذوق ایرانی به هند مهاجرت میکردند‪ .‬در اواخر عهد‬ ‫صفویه سبک هندی در ایران اندک اندک از رونق افتاد‪ .‬استیالی افغانها بر اصفهان و ظهور‬ ‫نادرشاه و کریم خان و هرج و مرج و جنگ باعث شد که هم ذوق و هم فرصت شعر و شاعری‬ ‫در ایران از دست برود‪ .‬با این همه کسانی که مجال نظم و شاعری پیدا میکردند از خیال‬ ‫بندیهای پیروان سبک هندی روگردان شدند و به سبک قدما رجعت کردند‪ .‬در خراسان کسانی‬ ‫مانند شهاب ترشیزی سبک صائب و کلیم کاشانی را رها کردند و به روش انوری و خاقانی شعر‬ ‫سرودند‪ .‬در عراق مشتاق و هاتف و اذر بیگدلی و صباحی در غزل از سعدی و حافظ و در‬ ‫قصیده از ظهیر و کمال پیروی میکردند‪.‬‬ ‫‪ .1-4-2‬مختصات سبک شعر در عصر صفویان (سبک هندی)‬ ‫‪ .1-1-4-2‬مختصات زبانی‬ ‫روی اوردن طبقات مختلف مردم به شعر باعث شد که زبان کوچه و بازار به شعر راه یافته و دایرۀ‬ ‫واژگاه شعر گسترش یابد و بسیاری از لغات ادبی قدیم از صحنۀ شعر رخت بربندد؛ به نحوی که‬ ‫میتوان گفت زبان شعری ان دوره زبان جدید فارسی است و از مختصات سبک خراسانی در ان‬ ‫خبری نیست‪ .‬زبان این سبک را باید زبانی واقعگرا قلمداد کرد؛ زیرا زبان حقیقی مردم ان دوره‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ .2-1-4-2‬مختصات فکری‬ ‫شعر هندی شعری معناگراست نه صورتگرا؛ و شاعران به معنا بیشتر از زبان توجه دارند‪ .‬انان به‬ ‫دنبال مضمونسازی از هر چیزی در عالم طبیعت یا ذهن استفاده میکنند‪ .‬ادبیات سبک هندی‬ صفحه 79 ‫‪ /80‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ادبیاتی مینیاتوری است و طول و عرض معنا از یک بیت بیشتر نمیرود و فوقش تحسین و‬ ‫اعجابی را در حد یک بیت برمیانگیزد‪ .‬کار شاعران سبک هندی ترجمۀ مطالب فلسفی و‬ ‫عرفانی و غنایی گذشتگان به بیان سبک هندی است‪ .‬در این دوره افکار و لغات مربوط به‬ ‫مذاهب و اداب و رسوم هندوان نیز به شعر وارد میشود‪.‬‬ ‫‪ .3-1-4-2‬مختصات ادبی‬ ‫در سبک هندی به بدیع و بیان چندان توجهی نمیشود‪« .‬البته تشبیه اساس این سبک است اما‬ ‫از دیگر امور بدیعی و بیانی جز به صورت طبیعی و تصادفی خبری نیست زیرا سبک هندی شعر‬ ‫مضامین‬ ‫اعجابانگیز‬ ‫و‬ ‫ایجاد‬ ‫رابطههای‬ ‫غریب‬ ‫است‪.‬‬ ‫زبان شعر سبک هندی از کنایه و تشبیه و استعاره خالی نیست ولی از همه صنایع تلمیح بیشتر‬ ‫مورد توجه قرار میگیرد زیرا در مضمونسازی که اساس این سبک است نقش فعالی دارد»‬ ‫(شمیسا‪ .)69 :1375 ،‬نکته مهم دیگر وفور اصطالحات سبکشناسی و نقدادبی در شعر است‪.‬‬ ‫‪ .4-1-4-2‬قالب شعر‬ ‫قالب شعر در سبک هندی‪« ،‬تکبیت» است که شکل غزل مییابد و به این صورت در یک بیت‬ ‫کامل میشود‪ .‬منتهی این ابیات وقتی در کنار هم قرار میگیرند‪ ،‬قالب غزل میسازند‪ .‬شاعر در‬ ‫این راستا میبایست مصرع اول را با مضمونی تازه بیان کند تا مطلب او جدید باشد‪ .‬این امر‬ ‫باعث میشد که روز به روز امکان شاعران برای ایجاد روابط تازه محدودتر شود و انان به سراغ‬ ‫ربط دادن امور دورتر بروند و کمکم در ورطۀ تعقید و اغراق افتند و ابهام در شعر بوجود اید‪ .‬به‬ ‫این جهت است که میگویند در سبک هندی ابهام وجود دارد (شمیسا‪.)287 :1375 ،‬‬ صفحه 80 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪81 /...‬‬ ‫‪ .5-1-4-2‬موضوعات شعر‬ ‫حماسههای تاریخی‪ ،‬حماسههای دینی‪ ،‬داستانسرایی (داستانهای عاشقانه)‪ ،‬قصیدہگو یی و‬ ‫مدیحهسرایی‪ ،‬قصاید مصنوع‪ ،‬منظومههای حکمی و عرفانی‪ ،‬ساقینامه (مانند تذکره میخانه)‪،‬‬ ‫مرثیه و دیگر اشعار مذهبی (مهمترین شاعر ان محتشم کاشانی است)‪ ،‬معماسازی‪ ،‬ساختن‬ ‫ماده تاریخ (با استفاده از حروف ابجد)‪ ،‬طنز و هزل و هجو‪ ،‬شهر اشوب (در وصف شعری که‬ ‫به هجو سروده شده باشد) و مکتب وقوع (بیان حاالت عشق و عاشقی)‪.‬‬ ‫‪ .6-1-4-2‬مجهولیت شاعر‬ ‫در شعر این دوره توجه به ردیفهای دراز و خوشاهنگ ابتکاری رایج است؛ تکبیتها جنبۀ‬ ‫ارسالالمثل دارند و تمثیل مهمترین عنصر ادبی این دوره است‪« .‬به سبب جنبۀ ارسالالمثلی‪،‬‬ ‫بیت دهان به دهان میگردد و اسم شاعر فراموش میشود به طوری که میتوان گفت معروف‬ ‫بودن بیت و مجهول بودن اسم شاعر یکی از مختصات شعری سبک هندی است» (انوشه‪،‬‬ ‫‪.)795 :1376‬‬ ‫‪ .5-2‬اوضاع نثر در دوره غزنوی‬ ‫افزون بر شعر‪ ،‬متونی به نثر از دوره غزنوی برجای مانده است‪ .‬در طی این دوره زبان فارسی‪،‬‬ ‫زبان حکومت و اداره و فعالیتهای فکری شد و از همین رو نثر فارسی در این زمانه رونق‬ ‫گرفت‪« .‬نثر این دوره ساده و روان و دور از تکلف و پیچیدگی است‪ .‬تمام خصایص نثر ساده‬ ‫ابتدایی که تنها برای بیان مقصود به کار میرود‪ ،‬در این دوره دیده میشود‪ .‬استفاده از‬ ‫اصطالحات علمی و اشعار و امثال عرب در این دوره معمول نبوده است‪ .‬مشهورترین‬ صفحه 81 ‫‪ /82‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫نویسندگان عصر غز نوی ابونصر مشکان‪ ،‬ابوریحان بیرونی‪ ،‬ابوالفضل بیهقی و ابوالمعالی‬ ‫نصرالله منشی است» (مبین‪.)23 :1381 ،‬‬ ‫‪ .6-2‬اوضاع نثر فارسی در دورۀ صفوی‬ ‫نثر فارسی در زمان صفویان در عین رواج و انتشار وافر خود در ایران و هند و ممالک عثمانی‪ ،‬از‬ ‫حیث ادبی وضع خوشی نداشت‪ .‬با انکه در این دوره در موضوعهای مختلف اثار متعدد تالیف‬ ‫شده‪ ،‬در غالب انها چنانکه باید موازین لغوی و ادبی و بالغی رعایت نشده است‪ ،‬درواقع‬ ‫نمیتوان این عهد را از لحاظ نثر فارسی دورهای بارز و ممتاز شمرد‪ .‬بر روی هم اثار منثور این‬ ‫دوره خاصه اثار منثور ادبی فاقد ارزش است‪ ،‬اگر به طرف سادگی متمایل شود مقرون به کلمات‬ ‫و عبارات و ترکیبات عامیانه میشود و اگر به طرف تصنع رود با تکلفات دور از ذوق همراه‬ ‫میگردد‪ .‬اثری که حد وسط و میانه در ان رعایت شده باشد (مثل عالم ارای عباسی) اندک و کم‬ ‫ارز است‪ .‬به طور کلی سستی و کم مایگی نثر دورۀ صفوی از دورۀ تیموری هم بیشتر است و در‬ ‫نثرهای مصنوع هم حتی به اثار منشیان عهد تیموری نمیرسد و به حدی پر از القاب و تعارفات‬ ‫و تکلفات بارد و مترادفات ناوارد است که گاه مطلب اصلی را از یاد میبرد و مفهوم نمیشود‪.‬‬ ‫نثر فارسی هند هم که در این ایام رواج داشت همین وضع را با شدت بیشتری دارا بود و چون در‬ ‫انها قصد اظهار فضل و اطالع هم وجود داشت به تکلفات و زواید بیشتر از اصل موضوع توجه‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫از مسائل مهمی که در نثر این دوره قابل توجه و دقت است نوشتن داستانهای منثور(رمان)‬ ‫است‪« .‬از رمانهای منثور فارسی که پیش از دورۀ صفوی نوشته باشند اطالعات و اثاری در‬ ‫دست داریم مانند داستان اسکندر که در قرن پنجم به نثر شیوایی نوشته شد (غیر از اسکندرنامۀ‬ صفحه 82 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪83 /...‬‬ ‫معمول و متداول کنونی) و بختیارنامه و نه منظر و ابومسلم نامه و داراب نامه و داستان سمک‬ ‫عیار و حسن و دل و ‪...‬‬ ‫از اثار منثور این دوره در مسائل مختلف به ذکر این چند کتاب مبادرت میشود‪ :‬حبیب السیر‬ ‫تالیف غیاث الدین خواندمیر که از مورخان اخر عهد تیموری و اغاز عهد صفوی بوده است‪ .‬و‬ ‫کتاب او تا حوادث اخر عمر شاه اسمعیل صفوی را شامل است‪ .‬تذکرۀ شاه طهماسب صفوی به‬ ‫قلم شاه طهماسب اول ( ‪ )984 -930‬پسر شاه اسمعیل که در وقایع سلطنت خود نوشته است‪.‬‬ ‫احسن التواریخ تالیف حسن بیک روملو که تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوی را شامل‬ ‫است‪.‬‬ ‫«عالم ارای عباسی» تالیف اسکندر بیک منشی شاه عباس بزرگ که تا پایان حیات شاه عباس‬ ‫صفوی ( ‪ )1038 -985‬در ان به رشتۀ تحریر درامده و از میان کتب دورۀ صفوی به حسن انشاء‬ ‫ممتاز است‪« .‬بهار دانش» که تهذیبی است از کلیله و دمنه به قلم شیخ ابوالفضل دکنی وزیر‬ ‫اکبر شاه و کتاب ایین اکبری از وی باقی مانده است‪.‬‬ ‫از جملۀ مسائلی که در این عصر مورد توجه بود تذکره نویسی است‪ .‬از کتب تذکره در این دوره‬ ‫یکی تحفۀ سامی تالیف سام میرزا (م ‪ )983‬پسر شاه اسماعیل صفوی‪ ،‬شامل شرح حال عدهای‬ ‫از شعرای اواخر قرن نهم تا اواخر قرن دهم است‪.‬‬ ‫در دورۀ صفوی تالیفات بسیاری فراهم امده که از دو سرچشمۀ علم و دین سیراب گشتهاند‪ .‬در‬ ‫ادامه به موضوعات مهم اشاره میشود‪:‬‬ صفحه 83 ‫‪ /84‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪ .1-6-2‬تفسیر قران‬ ‫«ترجمه الخواص» یا «تفسیر زواری» از علیبنحسین زواری از علماء مشهور امامیه در قرن‬ ‫نوزدهم هجری‪ ،‬معاصر شاه طهماسب صفوی است که کتاب خود را به سال ‪ 946‬به تمام‬ ‫رسانید‪ .‬وی کتب متعدد دیگری نیز به فارسی تالیف و ترجمه کرده است مانند شرح نهج البالغه‬ ‫به نام روضه االنوار‪ ،‬ترجمۀ مکارم االخالق طبرسی به نام مکارم الکرائم‪ ،‬ترجمۀ اعتقادات شیخ‬ ‫صدوق به نام وسیله النجاه‪ ،‬ترجمۀ طرائف ابن طاووس به نام طراوه اللطائف و مجمع الهدی‬ ‫معروف به قصص االنبیاء و ‪...‬‬ ‫تالیف مهم دیگر «خالصه المنهج» به فارسی و در تفسیر قران است از مال فتح الله کاشانی‬ ‫(متوفی به سال ‪ )988‬شاگرد علی بن حسین زواری‪ .‬وی کتب دینی دیگری هم به فارسی دارد‬ ‫مانند منهج الصادقین فی الزام المخالفین در تفسیر قران که پنج مجلد است و کتاب خالصه‬ ‫المنهج اختصاری از ان میباشد‪ ،‬و کتاب «تنبیه الغافلین و تذکره العارفین» که شرح فارسی‬ ‫کتاب نهج البالغه است‪.‬‬ ‫«جامع عباسی» تالیف شیخ بهاء الدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهائی معاصر‬ ‫شاه عباس صفوی است که چون به سبب فوت مولف ناتمام ماند ان را موالنا نظام الدین محمد‬ ‫بن حسین قرشی ساوجی ( متوفی بعد از سال ‪ )1038‬به فرمان شاه عباس تکمیل کرد‪ .‬این‬ ‫کتاب از مهمترین کتب فقهی شیعه در روزگاران اخیر شمرده شده و چندین بار بر ان شرح و‬ ‫حاشیه نوشتهاند‪.‬‬ ‫مالمحمدباقر مجلسی (متوفی به سال ‪ )1111‬از علماء ذی نفوذ پایان دورۀ صفوی و شیخ‬ ‫االسالم ایران از اوا خر عهد شاه سلیمان تا اواخر عهد شاه سلطان حسین‪ ،‬نیز کتب متعددی در‬ صفحه 84 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪85 /...‬‬ ‫شرح مسائل مذهبی و اخالقی شیعه به فارسی و عربی تالیف کرده است و از جملۀ انهاست‪:‬‬ ‫بحاراالنوار‪ ،‬مشکوه االنوار‪ ،‬معراج المومنین‪ ،‬جالء العیون‪ ،‬زاد المعاد‪ ،‬عین الحیات و ‪...‬‬ ‫‪ .2-6-2‬کالم‬ ‫از جملۀ کتب معتبر کالمی این عهد به فارسی یکی «کلمات مکنونه» از مالمحسن فیض‬ ‫کاشانی‪ ،‬شاگرد مالصدرا به فارسی و عربی است‪ .‬وی کتب دیگر در مسائل دینی داشته و شعر‬ ‫نیز میسروده است‪ .‬هدایت دیوان اشعار او را در حدود شش هفت هزار بیت تخمین کرده‬ ‫است‪ .‬شاگرد دیگر مالصدرا یعنی عبدالرزاق بن علی بن حسین الهیجی متخلص به فیاض نیز‬ ‫تالیفاتی در حکمت و کالم دارد‪ ،‬مهمترین کتاب او گوهر مراد است که خالصهای در اصول‬ ‫عقاید به فارسی است‪.‬‬ ‫زبان و ادب عربی نیز که از سدههای چهارم و پنجم هجری تاثیر خود را بر نثر فارسی نهاده بود‪،‬‬ ‫در این دوره بر اثر اختالف های مذهبی و سیاسی صفویان با عثمانیان و در نتیجه کوچیدن‬ ‫بسیاری از علمای شیعه از جبلعامل لبنان و شام عتبات عالیات به ایران‪ ،‬رواجی بسیار یافت و‬ ‫نویسندگان بسیاری‪ ،‬افزون بر تاثیرپذیری از صرف و نحو عربی و واژگان و ترکیبات ان‪،‬‬ ‫کتابهای خود را نیز بهویژه در حوزۀ دین و حکمت و فلسفه به این زبان نوشتند‪.‬‬ ‫از دیگر ویژگیهای نثر این دوره «اطناب و اسهاب و تکرار مترادفات است و این بیشتر در‬ ‫نثرهای تاریخی و توصیفی و یا در منشات بهویژه در سلطانیات دیده میشود‪ .‬در بیشتر‬ ‫کتابهای تاریخی‪ ،‬مولف در دیباچه و همۀ سرفصلهای کتاب سخن را تا انجا که در توانایی‬ ‫اوست به درازا میکشاند و هرگاه مقصودش تنها ذکر واقعه و رویدادی است‪ ،‬کالمش به سادگی‬ ‫میل میکند» (صفا‪.)558 :4 ،1385 ،‬‬ صفحه 85 ‫‪ /86‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪ .3-6-2‬تلفیق تار یخ و ّ‬ ‫ادبیات با عرفان‬ ‫نثر فارسی در عهد صفوی با وجود انکه در شاخهها و مقولههای مختلفی همچون تاریخ و‬ ‫عرفان و حکمت و ادب به حیات خود ادامه داد و نویسندگان بسیاری به خلق اثار خود به زبان‬ ‫فارسی پرداختند‪ ،‬اما هیچگاه نتوانست ان اهنگ و اعتالی پیشین را‪ ،‬بهویژه در سدههای پنجم‬ ‫الی هشتم هجری‪ ،‬حفظ کند‪.‬‬ ‫«در دورۀ صفویه در میان اثار عالمان دین و حکمایی همچون شیخ بهاءالدین عاملی‪ ،‬میرمحمد‬ ‫باقر داماد‪ ،‬میراب والقاسم فندرسکی‪ ،‬مالصدرالدین شیرازی‪ ،‬مالمسیحای گیالنی‪ ،‬مالمحمدتقی‬ ‫مجلسی و مالمحسن فیض کاشانی‪ ،‬تمایل به عرفان و وارد شدن در بحثهایی از قبیل وحدت‬ ‫وجود و گرایش به عشق و مکاشفۀ عرفانی و مانند اینها را میتوان مشاهده کرد‪ .‬اینان غالبا‬ ‫شریعت و حکمت را با طریقت جمع میکردند و بیانکه تعارضی بین انها مشاهده کنند‪،‬‬ ‫عطش تحقیق را با سیراب شدن از این سرچشمههای تفکر فرو مینشاندند‪ .‬در این میان‬ ‫همگامی فیض کاشانی با عارفان و وارد شدن وی به مباحث عرفانی در پارهای از کتابهای خود‬ ‫از جمله «محجه البیضاء» و پارهای از اشعار او تا بدانجا است که نمیتوان منکر تمایل او به‬ ‫عرفان و تصوف شد» (صفا‪.)561 :4 ،1385 ،‬‬ ‫با وجود این باید گفت اثار عرفانی این دوره چه در حوزۀ نثر و چه در حوزۀ شعر ارزش اثار‬ ‫عارفان بزرگ گذشته را ندارد و از ذوق و حال و عمق فکر و اندیشۀ انان بیبهره مانده است‪ .‬در‬ ‫اثار صوفیان و عارفان این دوره بیشتر به بیان ایینها و سنتها‪ ،‬تعبیرها و اصطالحها و یا تکرار‬ ‫مطلبهای گذشتگان توجه شده است‪ .‬بعضی هم در شرح حال و اثرها و سخنان عارفان پیشین‬ ‫و یا ترجمۀ احوال مشایخ متاخر است‪.‬‬ صفحه 86 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪87 /...‬‬ ‫«ریاحین البساتین» تالیف وحیدالدین ابوالحسن محمد‪« ،‬الجواهر الخمس» نوشتۀ شیخ‬ ‫ابوالموید محمد بن خطیرالدین‪« ،‬رساله فی التوحید» از شیخ نظامالدین عبدالشکور تهانیسری‪،‬‬ ‫«سفینه االولیا»‪« ،‬سکینه االولیا» و «حسنات العارفین» هر سه از داراشکوه پسر شاهجهان‬ ‫پادشاه هند‪« ،‬نفائس االنفاس» تالیف محمدقاسم بن عبدالقادر‪« ،‬زادالسالک» و «اداب‬ ‫السالکین» هر دو از مالمحسن فیض کاشانی و «بدایع الدهور» از میرزا عبدالقادر بیدل از‬ ‫جمله اثاری هستند که در این دوره در حوزۀ عرفان و تصوف با نثری ساده و روان نوشته شدهاند‪.‬‬ ‫‪ .4-6-2‬علم حدیث‬ ‫در دوره صفویه به دلیل نفوذ علمای مذهبی در حکومت‪ ،‬شریعت بر طریقت غلبه یافت و‬ ‫عالمان علوم شرعی با سعی فراوان و بر بنیاد کوششهای محدثان و فقیهان و متکلمان پیشین‬ ‫توانستند به تدوین نهایی دانشهای مذهبی دست یازند‪ .‬اینان با جمعاوری و تدوین احادیث و‬ ‫اخبار و روایتها‪ ،‬دربارهی وجوه مختلف احکام فقهی به مطالعه پرداختند و کتابهای بسیاری‬ ‫در این زمینهها تالیف کردند‪.‬‬ ‫مالمحمدتقی مجلسی کتاب «من الیحضره الفقیه» ابنبابویه را که از کتابهای چهارگانۀ‬ ‫حدیث شیعه است‪ ،‬به فارسی دراورد و ان گاه با افزودن گفتار عالمان شیعه و ارای خود‪ ،‬ان را‬ ‫«لوامع صاحبقرانی» نامید‪ .‬فرزند وی‪ ،‬مالمحمدباقر مجلسی نیز که در دستگاه حکومت‬ ‫صفویان نفوذ بسیاری یافته بود‪ ،‬کتابهای «تذکره االئمه»‪« ،‬حق الیقین»‪« ،‬عین الحیوه»‪،‬‬ ‫«حلیه المتقین» و «مشکوه االنوار» را به نثر فارسی در ترویج و بیان احادیث و اخبار از پیامبر‬ ‫اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نوشته است‪.‬‬ ‫در ذیل این اثار باید از «مجالس المومنین» قاضی نورالله شوشتری نام برد که در نیمۀ دوم سده‬ ‫دهم هجری تالیف شده است‪ .‬مولف در این کتاب به شرح حال مجتهدان و راویان احادیث و‬ صفحه 87 ‫‪ /88‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫حکما و متکلمین و متصوفه و شاهان و امرا و وزرا و شاعرانی که بر ظن وی بر مذهب شیعه‬ ‫بودهاند پرداخته است‪.‬‬ ‫زین العابدین علی نقی کمرهای نیز در فقه و حکمت و کالم و حدیث چندین کتاب تالیف کرده‬ ‫است که از ان جمله دو کتاب فارسی او به نامهای «مسار الشیعه» و «همم الثواقب» مشهور‬ ‫است‪ .‬از مالعبدالرزاق الهیجی متخلص به فیاض که در حکمت و کالم و منطق و ادب و شعر‬ ‫دست داشت‪ ،‬دو کتاب در کالم به نامهای «گوهر مراد» و «سرمایه ایمان» به فارسی یادگار‬ ‫مانده است‪ .‬کتاب «ریاض االبرار» از حسین عقیلی رستمداری و «صناعیه» از میرفندرسکی از‬ ‫جمله تالیفاتی است که به منزلۀ دایرهالمعارف‪ ،‬دانشهای مختلف و متداول ان روزگار را در‬ ‫برگرفتهاند‪.‬‬ ‫‪ .5-6-2‬فرهنگ نویسی‬ ‫در دورۀ صفویه فرهنگهای متعددی در شناساندن واژگان و ترکیبات فارسی و معانی کنایی و‬ ‫استعاری انها توسط نویسندگان ایران ی و هندی تالیف و تدوین شده است‪ .‬در واقع باید گفت‬ ‫بیشتر فرهنگهای لغت این دوره حاصل ذوق و تتبع نویسندگان هندی فارسیزبان است که با‬ ‫سیر و جستوجو در دیوانهای اشعار شاعران و اثار منثور نویسندگان گذشته و معاصر خود‪ ،‬به‬ ‫فراهم اوردن گنجینهای از واژگان و ترکیباتی که در زبان فارسی کاربرد دارد‪ ،‬پرداختند‪.‬‬ ‫از مشهورترین فرهنگهای این دوره باید از «فرهنگ جهانگیری» از جمالالدین حسین اینجو‪،‬‬ ‫«برهان قاطع» نوشتۀ محمدحسین خلف تبریزی‪« ،‬مجمع الفرس» یا «فرهنگ سروری» اثر‬ ‫محمدقاسم کاشانی سروری‪« ،‬فرهنگ رشیدی» از سید عبدالرشید تتوی و «چراغ هدایت» از‬ ‫سراجالدین علی ارزو نام برد‪.‬‬ صفحه 88 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪89 /...‬‬ ‫نتیجهگیری‬ ‫ادبیات فارسی در دوره اسالمی پس از وقفه کوتاهی از قرنهای ابتدایی دوره اسالمی و با اضافه‬ ‫کردن الفبای عربی شکل گرفت و در اصل تفاوت چندانی با ادبیات قبل از اسالم نداشت‪ .‬شروع‬ ‫رسمی این ادبیات از دوره سامانی بود و به فارسی دری شهرت داشت‪ .‬با روی کار امدن‬ ‫غزنویان‪ ،‬که ی کی از ادوار درخشان در نظم و ادب فارسی است‪ ،‬نخستین شاهان غزنوی به‬ ‫دالیل سیاسی و اقتصادی ابتدا مجال چندانی برای توجه به شعر و ادب نداشتند اما‪ ،‬از‬ ‫فرمانروایی محمود‪ ،‬در پی لشکرکشیهای وی به هندوستان‪ ،‬به شیوه خلفای بغداد دربار با‬ ‫عظمت و پرشکوهی بنا کردند و برای تبلیغ و ناماوری به جلب و تشویق شاعران و دانشمندان‬ ‫پرداختند‪ .‬پس از چند قرن‪ ،‬با روی کار امدن حکومت صفوی و رسمی شدن مذهب شیعه‪،‬‬ ‫شاهان صفوی جز شعرهای مذهبی به دیگر انواع شعر درباری‪ ،‬عرفانی و عاشقانه بیتوجهی‬ ‫کردند و این سبب شد که شعر دیگر در انحصار طبقه خاصی نباشد و اصناف گوناگون مردم به‬ ‫شعر روی اوردند‪.‬‬ ‫نویسندگان در پژوهش حاضر اوضاع ادبی در عهد غزنوی را با عهد صفوی مورد بررسی و‬ ‫مقایسه قرار دادند‪ .‬که نتایج این تحقیق به دو بخش شعر و نثر تقسیم میشود‪ .‬ابتدا در بخش‬ ‫شعر‪ ،‬تفاوت در سه سطح زبانی و فکری و ادبی ذکر میشود و سپس به جایگاه نثر و اوضاع‬ ‫ادبیات منثور در هر دو عهد اشاره میگردد‪.‬‬ ‫تفاوت در مختصات زبانی‪ :‬در دوره غزنویان زبان طبیعی و ساده و روان است و در ان تعقید و‬ ‫ابهام نیست‪ .‬شعر این دوره مشتمل بر مجموعهای از لغات است که بسامد ان در دورههای بعد‬ ‫کم میشود و یا یکسره از بین میرود‪ .‬در دورۀ صفویان‪ ،‬روی اوردن طبقات مختلف مردم به‬ ‫شعر باعث شد که زبان کوچه و بازار به شعر راه یافته و دایرۀ واژگاه شعر گسترش یابد و بسیاری‬ صفحه 89 ‫‪ /90‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫از لغات ادبی قدیم از صحنۀ شعر رخت بربندد؛ به نحوی که میتوان گفت زبان شعری ان دوره‬ ‫زبان جدید فارسی است و از مختصات سبک خراسانی (دورۀ غزنوی) در ان خبری نیست‪ .‬زبان‬ ‫این سبک را باید زبانی واقعگرا قلمداد کرد؛ زیرا زبان حقیقی مردم ان دوره است‪.‬‬ ‫تفاوت در مختصات فکری‪ :‬شعر دوره غزنوی شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل و‬ ‫خوشباشی را تبلیغ میکند و از محیطهای اشرافی و گردش و تفریح سخن میگوید‪ .‬شعری‬ ‫واقعگراست و اوضاع دربارها را منعکس میکند‪ .‬شاعران در این دوره با معارف پیش از اسالم‬ ‫اشنا هستند و از این رو تلمیح به اسم قهرمانان و شاهانی چون نوشیروان به چشم میخورد‪ .‬در‬ ‫اشعار شاعران‪ ،‬معشوق مقام واالیی ندارد و حتی گاهی مقام او پست است و ازاینرو همیشه‬ ‫صحبت از وصال است نه فراق‪ .‬روح حماسی بر شعر حاکم است و فضای شعر‪ ،‬تعلیم و اندرز‬ ‫است‪ .‬صحبت از اختیار و اراده انسان است و جبرگرایی هنوز بر شعر سایه نیفکنده است‪ .‬مدح‬ ‫محور اصلی است‪ ،‬در تشبیب قصاید از معشوق و طبیعت گفته میشود‪ .‬در مقابل حکومت‬ ‫صفویه توجهی به شعر مدحی دربار نداشت بلکه ایدئولوژی شیعه را ترویج میکرد‪ .‬پس‬ ‫شاعران به قصیده و شعر مدحی روی نیاوردند‪ .‬همچنین به شعر عاشقانه و زمینی هم بهایی‬ ‫نمیداد و با اموزههای عرفانی در تضاد بود‪ ،‬از اینرو توجه شاعران به امور جزئی و پند و اندرز و‬ ‫توصیف و بیان امور طبیعی و تبدیل موضوعات کهن به مضامین تازه و بازسازی اندرزها و‬ ‫تمثیلهای کهن در زبانی جدید معطوف شد‪ .‬شعر دورۀ صفو یه‪ ،‬شعری معناگراست و شاعران به‬ ‫معنا بیشتر از زبان توجه دارند‪ .‬انان به دنبال مضمونسازی از هر چیزی در عالم طبیعت یا ذهن‬ ‫استفاده میکنند‪ .‬ادبیات سبک هندی ادبیاتی مینیاتوری است و طول و عرض معنا از یک بیت‬ ‫بیشتر نمیرود‪ .‬کار شاعران سبک هندی ترجمۀ مطالب فلسفی و عرفانی و غنایی گذشتگان به‬ صفحه 90 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪91 /...‬‬ ‫بیان سبک هندی است‪ .‬در این دوره افکار و لغات مربوط به مذاهب و اداب و رسوم هندوان نیز‬ ‫به شعر وارد میشود‪.‬‬ ‫تفاوت در مختصات ادبی‪ :‬قالب شعری مسلط در عهد غزنوی‪ ،‬قصیده است‪ .‬غزل به معنای‬ ‫مصطلح خیلی کم است اما رباعی و مثنوی رایج است‪ .‬استفاده از بدیع و بیان به صورت طبیعی‬ ‫و معتدل است‪ .‬صنایع بدیعی در این دوره بیشتر لفظی است؛ از قبیل موازنه و اشتقاق و‬ ‫ردالصدر الی العجز و لفونشر و انواع سجع و تجنیس و از صنایع معنوی شاعران بیشتر به‬ ‫موارد سادهای چون تضاد و مراعات النظیر توجه دارند و توجه هنری به انواع ایهام مطرح نیست‪.‬‬ ‫بی پیرایگی‪ ،‬یعنی خالی بودن از صنایع بدیعی همراه با سادگی لغات و روانی ترکیبها مهمترین‬ ‫مشخصه شعری این دوره است بهطوریکه میتوان به سبک شعر خراسانی سبک ساده گفت‪.‬‬ ‫قالب شعری مسلط در عصر صفویان‪ ،‬غزل است‪ .‬در سبک هندی به بدیع و بیان چندان توجهی‬ ‫نمیشود‪ .‬البته تشبیه اساس این سبک است اما از دیگر امور بدیعی و بیانی جز به صورت‬ ‫طبیعی و تصادفی خبری نیست زیرا سبک هندی شعر مضامین اعجابانگیز و ایجاد رابطههای‬ ‫غریب است‪ .‬زبان شعر سبک هندی از کنایه و تشبیه و استعاره خالی نیست ولی از همه صنایع‬ ‫تلمیح بیشتر مورد توجه قرار میگیرد زیرا در مضمونسازی که اساس این سبک است نقش‬ ‫فعالی دارد‪ .‬نکته مهم دیگر وفور اصطالحات سبکشناسی و نقدادبی در شعر است‪.‬‬ ‫سبک نظمی معروف عصر غزنویان را خراسانی و عصر صفویان را سبک هندی مینامند‪.‬‬ ‫جایگاه نثر و اوضاع ادبیات منثور‪ :‬در طی دوران فرمانروایی غزنویان‪ ،‬زبان فارسی‪ ،‬زبان‬ ‫حکومت و اداره و فعالیتهای فکری شد و از همین رو نثر فارسی در این زمانه رونق گرفت‪ .‬نثر‬ ‫این دوره ساده و روان و دور از تکلف و پیچیدگی است‪ .‬تمام خصایص نثر ساده ابتدایی که تنها‬ ‫برای بیان مقصود به کار میرود‪ ،‬در این دوره دیده میشود‪ .‬استفاده از اصطالحات علمی و‬ صفحه 91 ‫‪ /92‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫اشعار و امثال عرب در این دوره معمول نبوده است‪ .‬در دورۀ صفویه نثر فارسی با وجود انکه در‬ ‫پی حوادث و تلخکامیهای پدید امده از قوم تاتار و تیموریان رفتهرفته از ان صالبت و استواری‬ ‫پیشین خود در سدههای پنجم الی هشتم هجری دور شد‪ ،‬اما نویسندگان بسیاری در ایران و هند‬ ‫و اسیای میانه و اسیای صغیر اثار قابل توجهی در شاخهها و موضوعات مختلف مانند‪ :‬تفسیر‬ ‫قران‪ ،‬کالم‪ ،‬فقه و ‪ ...‬از خود بر جای نهادند‪.‬‬ صفحه 92 ‫مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان‪93 /...‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬انوشه‪ ،‬حسن (‪ .)1376‬فرهنگنامه ادبی فارسی( گزیدۀ اصطالحات‪ ،‬مضامین و موضوعات ادبی‬ ‫فارسی)‪ .‬تهران‪ :‬سازمان چاپ و انتشارات‪.‬‬ ‫‪ .2‬باسورث‪ ،‬کلیفورد ادمونه (‪ ،)1372‬تاریخ غزنویان ‪،‬ترجمۀ حسن انوشه‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫‪ .3‬بیهقی‪ ،‬ابوالفضل محمدبن حسین‪ ،)1370( ،‬به اهتمام دکتر غنی و دکتر بیاض‪ ،‬تهران‪ :‬خواجو‪.‬‬ ‫‪ .4‬ذبیحالله‪ ،‬صفا‪ ،)1385( ،‬تاریخ ادبیات ایران‪ ،‬ج ‪1‬و‪ ،4‬تهران‪ :‬فردوس‪.‬‬ ‫‪ .5‬شبانکاره ای‪ ،‬محمدبن علی‪ .)1363( ،‬مجمع االنساب‪ .‬تصحیح میرهاشم محدث‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫‪ .6‬شمیسا‪ ،‬سیروس (‪ .)1375‬سبک شناسی شعر‪ .‬چاپ دوم‪ .‬تهران‪ :‬فردوس‪.‬‬ ‫‪ .7‬صفا‪ ،‬ذبیح الله؛ (‪ ،)1389‬مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی‪ ،‬چاپ هفدهم‪ ،‬تهران‪:‬‬ ‫ققنوس‪.‬‬ ‫‪ .8‬ریپکا‪ ،‬یان و دیگران‪ ،)1370( ،‬تاریخ ادبیات ایران‪ ،‬ترجمه کیخسرو کشاورزی‪ ،‬تهران‪ :‬گوتمبرگ‪.‬‬ ‫‪ .9‬مبین‪ ،‬ابوالحسن‪ .)1381( ،‬سرگذشت سلطان محمود غزنوی‪ ،‬برگرفته از کتاب زین االخبار گردیزی‪،‬‬ ‫تهران‪ :‬اهل قلم‪.‬‬ ‫‪ .10‬هروی‪ ،‬جواد‪ ،)1380( ،‬سامانیان (عصر طالیی ایران بعد از اسالم)‪ ،‬تهران‪ :‬امیرکبیر‬ صفحه 93 صفحه 94 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی در عصر سلجوقیان‬ ‫نویسنده‪ :‬گلتن ایپک‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫استاد ناظر‪:‬فاطمه حاجیرحیمی‬ ‫چکیده‬ ‫بخش مهمی از سنت ادب فارسی‪ ،‬مدیحهسرایی است و یکی از مهمترین حامیان مدیحه‬ ‫سرایان‪ ،‬دربار سلجوقیان بوده است‪ .‬شعر مدحی ستایشی است که شاعر از ممدوح خود‬ ‫میکند و ضمن ان سجایای اخالقی وی را برمیشمرد‪ .‬از ان سبب که مدح و ثنا‪ ،‬بخش بزرگی‬ ‫از اثار منظوم شاعران را به خود اختصاص داده‪ ،‬در ادوار پیشین «مدح» مهمترین موضوع در‬ ‫سرودههای فارسی بوده که قرنها استمرار یافته است‪ .‬پس از انکه دربارهای مشهور مشرق ایران‬ ‫مانند درباریان «صفاری» و «سامانی» و «زیاری» و «غزنوی» و «سلجوقی» هر یک به نحوی‬ ‫حمایت شاه پارسیگوی را بر عهده گرفتند‪ ،‬شعر به صورت کامال رسمی در دربارها راه یافت و‬ ‫شاعران از اعضای الزم دربارها شمرده شدند‪ ،‬نه تنها شاهان بلکه شاهزادگان و امرای سپاه و‬ ‫حتی بیشتر حکام هر یک عدهای شاعر را در دستگاههای خود نگهداری میکردند و به انان‬ ‫وظیفه و رتبۀ خاص عطا میکردند‪ .‬نگارندگان در این تحقیق‪ ،‬که به روش تحلیلی‪-‬توصیفی‬ ‫انجام شده‪ ،‬اوضاع شعر مدحی و مدیحهسرایی در عصر سلجوقیان را بررسی کردهاند‪ .‬یافتههای‬ ‫‪ .1‬دانشـــجوی کارشناســـی ادبیـــات فارســـی‪ ،‬گـــروه زبـــان و ادبیـــات فارســـی‪ ،‬دانشـــگاه المصـــطفی‪ ،‬قـــم‪ ،‬ایـــران‪.‬‬ ‫‪zijin54@gmail.com‬‬ ‫‪.2‬‬ ‫اســـــــتادیار گـــــــروه زبـــــــان و ادبیـــــــات فارســـــــی‪ ،‬دانشـــــــگاه المصـــــــطفی‪ ،‬قـــــــم‪ ،‬ایـــــــران‪.‬‬ ‫‪F.hajirahimi2015@yahoo.com‬‬ صفحه 95 ‫‪ /96‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫مخصوص پادشاهان بوده‬ ‫پژوهش نشان داد که غالب مدایح سخنسرایان این دوره‪ ،‬ثنا و ستایش‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫است و به ندرت از اندیشههای بلند و موضوعهای متعالی از زندگانی بشر و نیازهای معنوی‬ ‫مالزم دربار قصاید فراوانی‬ ‫انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان سخن به میان رفته است‪ .‬شاعران ِ‬ ‫دربارۀ رزمها‪ ،‬لشکرکشیها و فتوحات‪ ،‬مجالس بزم‪ ،‬در تهنیت اعیاد‪ ،‬در ستایش بزرگان و‬ ‫مقامات کشوری و صاحبان قدرت سرودهاند و بدین وسیله سبب شهرت و شوکت دربارها را‬ ‫نیک سلطان‬ ‫فراهم اوردند‪ ،‬با مدایح پرمبالغه و استوار‪ ،‬وظیفۀ تبلیغاتی خود را که نشر خصال ِ‬ ‫حاکمان این سلسله را بر صفحه روزگار جاودانه سازند‪.‬‬ ‫بود‪ ،‬به خوبی انجام دهند و نام‬ ‫ِ‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬مدح‪ ،‬مدیحهسرایی‪ ،‬سلجوقیان‪ ،‬قصیده‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫مقدمه‬ ‫«مدح» در اصطالح‪ ،‬در معنای ستایش‪ ،‬ثنای به صفات جمیله‪ ،‬توصیف به نیکو یی و بر زبان‬ ‫اوردن فضایل چیزی یا کسی امده است (لغتنامه دهخدا‪ ،‬ذیل واژه)‪ .‬مدائح سخنوران قدیم از‬ ‫نظر کلی شعر است‪ ،‬برای این که نثر نیست‪ ،‬و طبق تعریف شمس قیس رازی و دیگران‪،‬‬ ‫«سخنی است مرتب‪ ،‬معنوی‪ ،‬موزون‪ ،‬متکرر‪ ،‬متساوی و ‪( » ...‬قیس رازی‪ .)147 :1388 ،‬در‬ ‫قرنهای پنجم و ششم امد و شد و حضور شاعران متعدد‪ ،‬از نشانۀ اهمیت اعتبار دربارها و‬ ‫مراکز قدرت به شمار میامد‪ .‬ان دستگاه سلطنتی که جمع فزونتری از دانشمندان و ادیبان و‬ ‫سخنوران بدان منتسب بودند‪ ،‬شهرت و شوکت بیشتری داشت نسبت به دربارهایی که بزرگان و‬ ‫هنرمندان کمتری مالزم انها بودند‪ ،‬از اینرو امراء مختلف در هر ناحیت از ایران میکوشیدند‬ ‫که به طرق گوناگون‪ ،‬شاعران‪ ،‬به ویژه استادان شعر فارسی را به سوی خود متمایل سازند‪ ،‬البته‬ ‫نگاهداری و پرورش این شاعران نامی هزینۀ سنگن دربرداشت‪ ،‬اما شهرت دربارشان زبانزد‬ ‫عموم میگشت‪« .‬شاعران در هر روزگار موجب رونق کار پادشاهان و اوازۀ انان در سرزمینهای‬ ‫پهناور شرق میشدند‪ .‬مردم به سبب اعتقادی که به خرد و دانش شاعران داشتند با توجه به‬ صفحه 96 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪97 /...‬‬ ‫مدایح انان تا حدی به فرمانروایان خود حسن نظر مییافتند و دستگاههای سلطنتی دیگر نیز به‬ ‫پادشاهانی که ممدوح چنان سخنسرایان توانا و مشهور بودند‪ ،‬به دیدۀ تکریم مینگریستند و‬ ‫حتی مرعوب میشدند» (وزین پور‪)166 :1374 ،‬‬ ‫گویندگان مدیحه سرا‪ ،‬شاهان را به نحوی مدح میکردند و بدان سان صفات و ملکات عالیه از‬ ‫خلق نیک و رشادت و رزماوری و سخاوت و دینداری و رعیت پروری به انان نسبت میدادند که‬ ‫فرمانروایان به وجد میامدند و ملوک اطراف دچار بیم و هراس میگشتند‪ .‬قرنهای پنجم و‬ ‫ششم عالیترین دورۀ رواج مدیحه سرایی بود‪ ،‬شاعران استاد این عهد بهترین عوامل شکوه و‬ ‫جالل دربارها به شمار میامدند که حتی اثر سخن شان تا قرنها بعد باقی ماند و شهرت و‬ ‫نیکنامی بزرگی برای سالطین فراهم میاورد‪ .‬شاعران سدۀ ششم سالطین را در برابر خدا و‬ ‫رسول اکرم (ص) قرار میدادند‪ ،‬از همۀ کاینات برتر میدانستند و اطاعت از انان را همچون نماز‬ ‫میشمردند‪.‬‬ ‫ستایشنامههای شاعران در قالب هر نوع شعری که باشد‪ ،‬مشحون است از مطالبی پرمبالغه در‬ ‫وصف ممدوحانی که اغلب بویی از علم و ادب نبرده و تنها به یاری هرج و مرج حاکم بر این‬ ‫سرزمین‪ ،‬به فرمانروایی رسیده بودند‪ .‬اما همین مدایح‪ ،‬به ویژه مدایح استادان سخن فارسی‪ ،‬در‬ ‫قرن ششم‪ ،‬افزون بر فوائد ادبی‪ ،‬دارای نکات سودمند تاریخی‪ ،‬جغرافیایی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬دینی و‬ ‫جز اینها بودهاند‪ .‬انچه در این اشعار مدحی به ندرت مطرح شده‪ ،‬اندیشههای بلند‪ ،‬موضوعهای‬ ‫متعالی از زندگانی بشر و نیازهای معنوی انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان است‪ .‬البته از‬ ‫ستایشنامهها نباید سخنان دالویز و افکار بزرگ انتظار داشت‪ ،‬زیرا مدایح در حکم کاالهایی‬ ‫بودند که صاحب هنر یا صنعتی در برابر دریافت مزد برای خواستاران پدید میاورد‪ .‬جمالالدین‬ ‫اصفهانی شاعر مشهور دربار سلجوقیان میداند بسیار کسان را که مدح میکند‪ ،‬مردمی بی قدر‬ ‫و بی منزلتاند‪ ،‬از اینرو‪ ،‬از بخت بد خود چنین ناله سر میدهد‪:‬‬ صفحه 97 ‫‪ /98‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫کانکه بی علم بود‪ ،‬گر دهمش صد دشنام‬ ‫انش خوشتر که ستانم زر ازو یک مثقال‬ ‫‪o‬‬ ‫هدف پژوهش‬ ‫انچه در این مقاله موردنظر و بررسی است‪ ،‬بیشتر‪ ،‬مدح سالطین و فرمانروایان و امراء و صدور‬ ‫و صاحبان قدرت‪ ،‬از ابتدای امر تا عصر سلجوقیان است‪ ،‬نه سایر شخصیتها‪ ،‬زیرا این گونه‬ ‫مدایح است که نشانۀ انتساب اغلب شاعران به درگاه فرمانروایان برای رسیدن به جاه و ثروت‬ ‫بوده و سبب دور شدن ایشان از جامعه و وظیفۀ خطیر شاعری شده است‪ .‬این مدایح مبالغه امیز‬ ‫و پرطمطمراق است که گویندگان را از مرتبۀ واال تنزل داده و درنهایت‪ ،‬سبب ندامت و پریشانی‬ ‫انان را فراهم کرده است‪ .‬هدف نگارندگان در پژوهش حاضر بررسی اشعار مدحی در عصر‬ ‫سلجوقیان میباشد که دورۀ کشورگشاییها و فتوحات عظیم سالطین این خاندان است؛ و‬ ‫درنهایت مشخص گردید که در دیوان اشعار سخنسرایان این دوره‪ ،‬اشعار پراب و تاب فراوانی‬ ‫دربارۀ رزمها‪ ،‬لشکرکشیها و فتوحات و کامیابیهای درخشان و کم سابقه این دودمان به چشم‬ ‫میخورد که بسیار مهیج و شورافرین است و در نوع خود در تاریخ ادبی ایران کم مانند است‪.‬‬ ‫پیشینۀ پژوهش‬ ‫فروزانی در کتاب «سلجوقیان از اغاز تا فرجام» عالوه بر نگاه دقیق به خاستگاه نژادی و تاریخ‬ ‫سیاسی و فتوحات نظامی ایشان‪ ،‬به چگونگی شکل گیری سلسلههای محلی سلجوقیان و‬ ‫اتابکان نیز میپردازد و ساختار سیاسی‪ ،‬تشکیالت حکومتی‪ ،‬اوضاع مذهبی‪ ،‬اجتماعی و‬ ‫فرهنگی و علمی در دوران فرمانروایی ان سلسله را بررسی میکند‪ .‬دبیری نژاد در مقالۀ‬ ‫«سالجقه و گسترش ادب فارسی» به پیشرفت و ترقی زبان و ادبیات فارسی از ابتدای تسلط‬ ‫سلجوقیان تا پایان اشاره میکند‪ .‬ابوالحسن شهواری در مقالۀ «روابط سلجوقیان و عباسیان» به‬ ‫بررسی ارتباطات میان خاندان سلجوق و خاندان عباسیان پرداخته است‪ .‬شهرام ازادیان در مقالۀ‬ صفحه 98 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪99 /...‬‬ ‫«سلجوقیان و حمایت از زبان فارسی» به اقدامات ارزندهای که حاکمان سلجوق برای پیشرفت‬ ‫و تکامل زبان فارسی انجام دادهاند‪ ،‬اشاره میکند‪.‬‬ ‫با توجه به مطالب مذکور‪ ،‬مقالهای تاکنون به بررسی مدیحه سرایی در عصر سلجوقیان نپرداخته‬ ‫است و پژوهش حاضر برای نخستین بار است که تحقق می یابد‪.‬‬ ‫مبانی نظری پژوهش‬ ‫ُ‬ ‫دودمان سلجوق‪ ،‬دودمانی از ترکمانان غز سنی بودند که در سدههای پنجم تا ششم هجری‬ ‫قمری‪ ،‬با ایجاد یک امپراتوری بر بخشهای پهناوری در اسیای غربی و اسیای صغیر نظیر ایران‪،‬‬ ‫افغانستان‪ ،‬شام) سوریه و فلسطین) و ارمنستان امروزی فرمان میراندند‪ .‬موسس این سلسله‬ ‫دادن سلطان مسعود غزنوی‪،‬‬ ‫طغرل بیک نام داشت که خود از نوادگان سلجوق بود و با شکست ِ‬ ‫در نیشابور بر تخت نشست و تحت سلطنت وی‪ ،‬سلجوقیان با ایجاد تسلط سیاسی بر خالفت‬ ‫عباسی در بغداد‪ ،‬رهبری جهان اسالم را به دست گرفتند‪« .‬سلطنت دودمان سلجوق ایران دو‬ ‫دوره متمایز داشت‪ ،‬یکی دوره اقتدار که عصر سه پادشاه نخستین انان یعنی طغرل‪ ،‬الب ارسالن‬ ‫و ملکشاه را شامل است و دیگر دوره ضعف و انحطاط که پس از مرگ ملکشاه اغاز میگردد‪.‬‬ ‫سلطنت سالجقه بزرگ که پایگاهشان خراسان بود تا سال ‪ ۵۵۲‬هجری قمری برقرار بود‪ ،‬و بعدها‬ ‫در نتیجه بروز اختالفات بر سر جانشینی میان شاهزادگان‪ ،‬اقتدار مرکزی از میان میرود‪ ،‬و در‬ ‫نتیجه سلطنت انان به چند قسمت تجزیه و تقسیم میگردد‪ :‬بدین ترتیب سلجوقیان سوریه تا‬ ‫اوایل قرن ششم و سلجوقیان عراق و کرمان تا اواخر سده ششم و سلجوقیان اسیای کوچک تا‬ ‫اواخر سده هفتم در قلمرو خود حکمرانی داشتند» (فروزانی‪.)14 :1393 ،‬‬ ‫«در زمان سلطان ملکشاه سلجوقی این قلمرو به اوج اقتدار رسید‪ .‬این محدوده از شرق تا‬ ‫ماوراءالنهر و از غرب تا دریای مدیترانه امتداد یافت‪ .‬واپسین شاه این سلسله از سلجوقیان عراق‬ ‫عجم و طغرل سوم نام دارد‪ .‬سلجوقیان زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند و وزیران‬ صفحه 99 ‫‪ /100‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫این دوره بهویژه عمیدالملک کندری و خواجه نظامالملک توسی خدمات مهمی به این زبان و‬ ‫عمران و ابادانی شهرها و گسترش فنون و دانشها نمودند» (دبیری نژاد‪ .)57 :1384 ،‬گروهی از‬ ‫شاعران این دوره همچون امیرالشعرا معزی‪ ،‬انوری و خاقانی و نظامی در شمار استادان و‬ ‫پیشکسوتان بزرگ شعر و ادب فارسی قرار گرفتند و سخنسرایان و نویسندگان دیگری که در این‬ ‫دوره از پشتیبانی شاهان و وزیران سلجوقی برخوردار بودند عبارتند از‪ :‬ابوالفضل بیهقی‪ ،‬خواجه‬ ‫عبدالله انصاری‪ ،‬اسدی طوسی‪ ،‬ناصرخسرو‪ ،‬عمر خیام‪ ،‬سنایی‪ ،‬جمال الدین اصفهانی و‬ ‫دیگران… شعر فارسی در این روزگار پیشرفتهایی کرد و سبک ویژهای به نام سبک عراقی در ان‬ ‫پدید امد(همان‪.)60 :‬‬ ‫«مدح» موضوع نخستین شعر فارسی‬ ‫«مدح» از اغاز ادب فارسی در شعر معمول بود و شاید قدیمیترین مطلبی که در شعر فارسی‬ ‫مورد توجه قرار گرفت همین موضوع باشد‪ .‬علت امر انست که شعر فارسی دری به دربارها‬ ‫اختصاص داشت و شاعران از دستگاههای دولتی و از امرا و رجال راتبه و وظیفه میگرفتند تا‬ ‫انان را ثنا گویند و ذکر محامدشان را بر روی روزگار مخلد سازند» (صفا‪ .)305 :1 ،1385 ،‬در‬ ‫ً‬ ‫اوایل ا مر یعنی در قرن چهارم و پنجم مدح همراه با مبالغههای شدید نبود‪ ،‬زیرا ممدوحان غالبا‬ ‫از خاندانهای بزرگ و مردمی عالم یا پادشاهانی عادل و نیکوسیرت و یا مانند محمود جنگجو و‬ ‫شجاع و مبارز بودهاند‪ .‬برای مدح اینگونه مردم شاعر مضامین متنوع و مختلف طبیعی دارد‪ ،‬اما‬ ‫اگر امر دایر بر مدح غالمان نوخاسته یا مهاجمان وحشی و متغلب بر بالد مسلمین باشد‪،‬‬ ‫بسیاری از این مضامین طبیعی از میان میرود و جای خود را به مبالغات دور از حقیقت‬ ‫میدهد‪.‬‬ ‫موضوع نخستین شعری که به زبان فارسی سروده شده‪ ،‬مدح یکی از امیران در مشرق ایران بوده‬ ‫است و زمان ان به ‪ 1163‬سال پیش میرسد‪ .‬یکی از قدیمیترین ماخذی که به این نکته اشاره‬ صفحه 100 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪101 /...‬‬ ‫دارد‪ ،‬کتاب تاریخ سیستان است که در این مورد تحت عنوان «رفتن یعقوب به هرات و گرفتن‬ ‫هری» اورده است (ر‪.‬ک‪ :‬تاریخ سیستان‪ .)210-208 :1314 ،‬با توجه به انچه در کتاب تاریخ‬ ‫سیستان ن قل شده‪ ،‬نخستین کاربرد کالم منظوم فارسی مدح یک پادشاه بوده است و موضوع‬ ‫ً‬ ‫سخن چند شاعری هم که پس از اولین شاعر و احتماال به متابعت از او به سرودن شعر روی‬ ‫اوردهاند‪ ،‬ستایش همان امیر (یعقوب لیث) بوده است‪« .‬مداحی و ستایش سالطین و بزرگان و‬ ‫ً‬ ‫ارباب زر و زور که ظاهرا از سال ‪ 251‬هجری اغاز شد‪ ،‬اندک اندک یکی از موضوعهای اصلی‬ ‫و مهم و گستردۀ کالم منظوم فارسی گردید و در برخی زمانها به نهایت اوج خود رسید‪ .‬گاه در‬ ‫طول تاریخ از رونق ان کاسته شد‪ ،‬اما این بال‪ ،‬هیچ گاه از گریبان شعر و ادب فارسی دست‬ ‫برنداشت و قرنها ادامه یافت و حتی تا روزگار ما رسید» (وزین پور‪.)34 :1374 ،‬‬ ‫«شاعران قرن چهارم و پنجم چیزی از مضامین طبیعی مطبوع را در مدح باقی نگذاشته بودند و‬ ‫شاعرانی که پس از انان امدند برای یافتن مضامین جدید در مدح چارهای جز توسل به ذهن‬ ‫خالق خود برای مبالغهها و اغراقهای شدید‪ ،‬که با تصورات جدید همراه باشد‪ ،‬نداشتهاند»‬ ‫(صفا‪ .)306 :1385 ،‬باید اعتراف کرد که شاعران اواخر سدۀ پنجم و اوایل سدۀ ششم مانند معزی‬ ‫و انوری و ظهیر و مجیر و اثیر و ‪ ...‬در مدح به غایت کمال رسیده و این نوع از شعر را که برای‬ ‫ادبیات ما ارزش فراوان دارد‪ ،‬به مراحل تازهای از اهمیت کشانیدهاند‪.‬‬ ‫«مدح» شعر دستوری قالبی‬ ‫شاعر درباری موظف بود که در مواقع معین‪ ،‬در مدح سلطان و وابستگان وی اشعار زیبا‪ ،‬استوار‬ ‫و پسندیده بسراید‪ ،‬مانند فرارسیدن اعیاد‪ ،‬جشنها‪ ،‬ایام خاص از ماه و سال‪ ،‬در بزمها‪ ،‬سفرهای‬ ‫جنگی و غیرجن گی‪ ،‬به هنگام پیش امدن فتوحات و تسخیر بالد‪ ،‬وقایع مختلف از قبیل تولد‬ ‫فرزندان پادشاه و افراد دربار‪ ،‬دیدار با سران کشورها و قبایل دیگر‪ ،‬وزیران‪ ،‬بزرگان‪ ،‬یا وفات یکی‬ ‫از خاندان‪ ،‬در مراسم احداث بازار‪ ،‬پل‪ ،‬کاروانسرا‪ ،‬اب انبار یا عمارت باشکوه و خالصه هرگونه‬ صفحه 101 ‫‪ /102‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫موضوعه ایی که با پادشاه و عالئق او مرتبط باشد همانند اسب سواری‪ ،‬چوگان بازی‪ ،‬به نخجیر‬ ‫رفتن‪ ،‬باده گساری و ‪...‬‬ ‫مفهوم «شعر قالبی و طبق نمونه» که کانت متفکر شهیر المانی به ان اشاره کرده (کانت‪:1347 ،‬‬ ‫‪ ،)402‬در مورد مدایح و مدیحه سرایان ایرانی صدق میکند و دلیل ان وجود رسوم و قالبهای‬ ‫معینی است که شاعران درباری ملزم به پیروی و متابعت از انها بودهاند‪ ،‬چنانکه الزم میامده‬ ‫است که سخنوران در ستایشنامههای خود به ممدوحان خویش‪ ،‬انواع صفات الهی و فوق‬ ‫بشری منتسب دارند‪ ،‬از اخالق ملکوتی انان به هنگام صلح و اشتی‪ ،‬و از قهر و عذاب‬ ‫جانسوزشان در موقع خشم و ناخشنودی داد سخن بدهند‪ .‬سالطین را در علم و کمال و‬ ‫سخاوت و شجاعت‪ ،‬دینداری‪ ،‬جنگاوری‪ ،‬رعیت پروری‪ ،‬دادگری و بسی ملکات فاضلۀ دیگر‬ ‫مانند نشناسند و مادر دهر را در افریدن و پروردن چنین نوادری یگانه‪ ،‬شکر گزارند‪ .‬شاعران‬ ‫ناگز یر بودند مقررات و قواعد حاکم بر شیوههای مدیحهسرایی و قصیده پردازی را‪ ،‬به ویژه اگر‬ ‫دربار دارای امیرالشعرایی هم بود‪ ،‬با دقت کامل رعایت کنند‪.‬‬ ‫قالب اشعار مدحی‬ ‫یکی از قالبهای شعری معمول در شعر فارسی و به خصوص در شعر سخنوران سبک‬ ‫خراسانی قصیده است‪« .‬قصیده شعری است که با هدف خاص همچون مدح‪ ،‬خودستایی‪،‬‬ ‫هجو‪ ،‬رثاء‪» ،‬وعظه‪ ،‬تهنیت و ‪ ...‬سروده شده باشد و در اصطالح یکی از قالبهای شعر سنتی‬ ‫ً‬ ‫است که معموال از پانزده و شانزده بیت اغاز شده و تا دویست بیت نیز سروده شده است»‬ ‫(همایی‪.)105 :1386 ،‬‬ ‫ً‬ ‫برای مدح غالبا از «قصیده» استفاده میشد؛ «زیرا این نوع شعر با قوالب و تعبیرات اماده و با‬ ‫فخامت و زیبایی الفاظ و روش خاصی که در خواندن ان معمول است برای بیان مناقب و ذکر‬ ‫ً‬ ‫موارد فضیلت و برتری ممدوح از هر نوع دیگر مناسبتر است‪ .‬شاعر معموال قصیده را با تغزل‬ صفحه 102 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪103 /...‬‬ ‫اغاز میکرد و سپس وارد مدح ممدوح میشد و سرانجام ان را با دعای ممدوح (تابید) ختم‬ ‫میکرد» (وزین پور‪ .)38 :1374 ،‬گاه در این قصاید وصف جنگهای ممدوح نیز به چشم‬ ‫میخورد و در این صورت از قلعههای دشمن و چگونگی گشودن انها و میدانهای جنگ و‬ ‫لشکرکشیهای صعب و دشوار و وسایل نبرد و امثال ان نیز یاد میشد و در همین نوع شعر از‬ ‫مجالس بزم و سرور شاهان‪ ،‬باغها‪ ،‬کاخهای انان و مجالس رسمی سالطین نیز سخن میگویند‬ ‫و در ضمن به ذکر اوصافی از مظاهر مختلف طبیعت و اشیا گوناگون بپردازند‪.‬‬ ‫از قدیم‪ ،‬شاعران افزون بر قصیده در سایر انواع شعر نیز به مدح پرداختهاند مانند غزل‪ ،‬مثنوی‪،‬‬ ‫ترجیع بند‪ ،‬قطعه و رباعی‪ .‬معزی در مدح یکی از سالطین از قالب رباعی بهره برده است‪:‬‬ ‫خورشید چو بیند ای ملک رای تو را‬ ‫‪o‬‬ ‫جمال عالم ارای تو را‬ ‫و ین فر و‬ ‫ِ‬ ‫کف پای تو را‬ ‫تا سجده برد خاک ِ‬ ‫‪o‬‬ ‫جو ینده شود بزمگه و جای تو را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(معزی‪)39 :1318 ،‬‬ ‫مدیحه سرایان مشهور عصر سلجوقی‬ ‫الف)امیر ّ‬ ‫معزی‬ ‫«امیرالشعرا ابو عبدالله محمد بن عبدالملک معزی نیشابوری (‪ 440‬ه‪.‬ق) را باید در ردیف‬ ‫استادان طراز اول قصیده در دربار سلجوقیان یاد کرد‪ .‬وی از شاعران استاد و زباناور و از‬ ‫ً‬ ‫فصیحان نامبردار خراسان است» (صفا‪ .)382 :1385 ،‬ممدوحان معزی تقریبا همۀ رجال دورۀ‬ ‫او از اغاز سلطنت ملکشاه تا اواسط عهد سنجر بودهاند‪ .‬معزی یک از چند شاعر بزرگ ایرانست‬ ‫که همواره انان را در صف مقدم شاعران پارسی گوی قرار داده و به استادی و عظمت مقام‬ ‫ستودهاند‪« .‬دیوان بزرگ غزلیاتش شامل‪18000 ،‬بیت است و‪ ،‬از یک سو‪ ،‬به علت ارزش شعری‬ ‫و هنری اشعار و‪ ،‬از یک سوی دیگر‪ ،‬به واسطۀ مطالبی که دربارۀ رویدادها و اشخاص و عادات‬ صفحه 103 ‫‪ /104‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ان زمان در ان هست حائز اهمیت فوق العادهای است‪ .‬از لحاظ مضامین و شیوه ی بیان‪ ،‬از‬ ‫مدیحه سرایان خراسان‪ ،‬یعنی عنصری و فرخی پیروی میکند و اشعارش گاه به گاه لحن اشعار‬ ‫منوچهری را دارد‪ .‬مهارت در وصف‪ ،‬بیان سهل ممتنع و سادگی اصطالحات شعر وی را ممتاز‬ ‫میدارد» (همان‪ .)385 :‬دیوان معزی حلقۀ ذی قیمتی در سلسلۀ تطور قصیدۀ فارسی است‪ .‬به‬ ‫عللی که ماهیت ان به درستی روشن نیست‪ ،‬اماج تیر سنجر‪ ،‬پسر پادشاه‪ ،‬قرار گرفت (‪511‬هـ)‬ ‫و به سختی مجروح شد و پس از مدتها رنجوری در گذشت‪.‬‬ ‫ب) ازرقی هروی‬ ‫ابوبکر زین الدین اسمعیل َوراق هروی از شاعران بزرگ قرن پنجم و اوایل قرن ششم است‪« .‬از‬ ‫نخستین کسانی که وی در قصیدههایش ستوده است شمسالدوله ابوالفوارس طغانشاه و پدرش‪،‬‬ ‫الب ارسالن‪ ،‬حاکم خراسان‪ ،‬هستند‪ .‬ازرقی مدیحه سرایی عالیقدر است‪ .‬از مشخصات بارز‬ ‫اشعارش تشبیهات غریب اوست که صد سال بعد به ناحق مورد سرزنش رشید وطواط شاعر و‬ ‫ادیب قرار گرفت؛ ولی‪ ،‬پس از ان که سبک هندی رایج شد‪ ،‬تشبیهات ازرقی ارزش خود را‬ ‫بازیافت» (صفا‪ .)349 :1385 ،‬غیر از طغانشاه ازرقی امیرانشاه بن قاورد را از سالجقۀ کرمان در‬ ‫چند قصیده مدح گفته و با او روابط نیکو داشته است‪.‬‬ ‫ج) مسعود سعد سلمان‬ ‫«امیرمسعود سعد بن سلمان الهوری شاعر بزرگ پارسی گوی در نیمۀ دوم قرن پنجم و اغاز قرن‬ ‫ششم است و از ارکان استوار شعر فارسی است‪ .‬پدر وی چنانکه از تواریخ برمیاید‪ ،‬از عمال‬ ‫صاحب دستگاه و از مستوفیان مشهور دورۀ نخست غزنوی بود» (صفا‪ .)370 :1385 ،‬زندگی او‬ ‫متالطم و پر از نشیب و فراز بود‪ .‬در دربار سیف الدوله محمود‪ ،‬شهزادۀ غزنوی و والی‬ ‫هندوستان‪ ،‬در سایۀ شایستگیهای کشوری و لشکری خود‪ ،‬به ثروت و جاه رسید‪ .‬در چهل‬ ‫سالگی وی را به داشتن روابط با سلجوقیان متهم ساختند و به زندان افتاد‪ .‬شاعر‪ ،‬هفت سال‪ ،‬در‬ صفحه 104 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪105 /...‬‬ ‫قلعههای دهک و سو و‪ ،‬سه سال‪ ،‬در قلعۀ نای‪ ،‬رنج زندان کشید‪ .‬فقط حوالی ‪490‬هـ ازاد شد و‬ ‫به الهور بازگشت و به حکم رانی چلندر رسید‪ ،‬ولی این شادکامی دیری نپایید و سقوط‬ ‫حامیاش او را نیز در پی خود کشید‪ .‬دگربار‪ ،‬قلعۀ دهشت انگیز مرنج‪ ،‬نزدیک غزنه‪ ،‬زندانی‬ ‫شد‪ .‬هشت سال گذشت تا دوباره ازادی یافت‪ .‬بازپسین سالهای زندگی را‪ ،‬با وجود همۀ‬ ‫تغییراتی که در اوضاع اجتماعی حاصل شده بود‪ ،‬در ارامش و مکانت به سر برد و به سال‬ ‫‪515‬هـ در گذشت‪ .‬وی استاد بزرگ قصیده به سبک عنصری بود‪ ،‬ولی ذوق و قریحهاش برتر از‬ ‫ً‬ ‫ان بود که صرفا از عنصری یا شاعری دیگر اقتفا کند‪ .‬اشعار مسعود شامل مدیحه‪ ،‬مطالب‬ ‫اموزنده‪ ،‬شکوه‪ ،‬استهزا‪ ،‬مجادله‪ ،‬مناظره و وصف دربار و میدان کارزار بود و کم تر به طبیعت و‬ ‫عشق میپرداخت‪.‬‬ ‫د) سنایی غزنوی‬ ‫«حکیم ابوالمجد مجدود بن ادم سنایی شاعر عالی مقدار و عارف بلند جایگاه قرن ششم و از‬ ‫استادان مسلم شعر فارسی است‪ .‬او پس از رشد در شاعری و بلوغ و مهارت در این فن به عادت‬ ‫زمان روی به دربار سالطین نهاد و به دستگاه غزنویان راه جست و با رجال و معاریف ان‬ ‫حکومت اشنایی حاصل کرد‪ .‬قدیمیترین سلطانی که مدح وی در دیوان سنایی دیده میشود‬ ‫مسعود بن ابراهیم است (‪ )508-492‬و بعد از او ذکر یمین الدوله بهرامشاه بن مسعود (‪-511‬‬ ‫‪ )552‬را در دیوان وی در حدیقهالحقیقه مشاهده میکنیم» (صفا‪ .)410 :1385 ،‬سنایی در اغاز‬ ‫کار به مداحی اشتغال داشت ولی چنانکه باید کام خود را از روزگار حاصل نمیکرد به عرفان و‬ ‫تصوف روی اورد‪ .‬از غزنین پای بیرون نهاد و در بالد خراسان با رجال مختلف علم و عرفان‬ ‫معاشرت یافت و چند سال از دوۀ جوانی خود را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور‬ ‫گذراند و کویا در همان ایام که در بلخ بود راه کعبه را پیش گرفت‪ .‬سنایی بعد از بازگشت به‬ صفحه 105 ‫‪ /106‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫غزنین از جهان و جهانیان گوشه گرفت و به نظم شعر خود ادامه داد و به اتمام کتاب حدیقه‬ ‫همت گماشت تا به سال ‪ 535‬درگذشت‪.‬‬ ‫ه) ادیب صابر‬ ‫«شهاب الدین شرف االدباء صابر بن اسمعیل ترمذی از مشاهیر شاعران نیمۀ نخست قرن ششم‬ ‫و مشهو به (ادیب صابر) است‪ .‬اصل او از ترمذ بود و شاعری وی هم در ان شهر شروع شد‪،‬‬ ‫لیکن در روزگاران بعد در بالد و نواحی دیگری مانند مرو و بلخ و خوارزم گذراند و به مداحی‬ ‫سلطان سنجر اختصاص یافت‪ .‬ادیب صابر غیر از سنجر‪ ،‬اتسز خوارزمشاه (‪ )551-521‬را نیز‬ ‫در مدت توقف در خوارزم مدح گفته بود‪ .‬از اختصاصات مهم شعر او سادگی و روانی ان‬ ‫است» (صفا‪ .)424 :1385 ،‬به حکم تسلطی که بر زبان و ادب عرب داشت‪ ،‬شعر فارسی را به‬ ‫عربی ترجمه میکرد‪.‬‬ ‫و) انور ی‬ ‫«اوحدالدین محمدبن محمد انوری ابیوردی از گویندگان نامبردار نیمۀ دوم قرن ششم هجری و‬ ‫از کسانی است که در تغییر سبک سخن فارسی اثر بین و اشکاری دارد‪ .‬دوران جوانی او به‬ ‫طوس در تحصیل علوم گذشت‪ ،‬و او گذشته از ادبیات که در ان به غایت قصوی رسید‪ ،‬به فلسفه‬ ‫و ریاضیات نیز توجه داشت و در عین اشتغال به علم در شعر نیز مهارت حاصل کرد‪ .‬در جوانی‬ ‫به دربار سنجر راه یافت و قسمت بزرگی از عمر خود را در خدمت ان سلطان گذرانید‪ .‬پس از او‬ ‫شاعران همه او را به استادی و علو مقام ستودهاند» (صفا‪ .)434 :1385 ،‬وی طبعی قوی و‬ ‫اندیشه ای مقتدر و مهارتی وافر در اوردن معانی دقیق و مشکل در کالم روان و نزدیک به لهجۀ‬ ‫تخاطب زمان داشت‪ .‬غزلهای این شاعر بسیار زیبا و مطبوع است و در سرودن قطعات نیز ید‬ ‫بیضا نموده و معانی را از مدح و هجو گرفته تا وعظ و تمثیل و نقدهای اجتماعی به بهترین وجه‬ صفحه 106 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪107 /...‬‬ ‫به کار برده است‪ .‬انوری در قصیده و غزل و قطعه سرامد شاعران ایران و از ارکان استوار شعر و‬ ‫ادب پارسی شد و به مرتبتی رسید که او را یکی از سه پیامبر شعر پارسی بدانند‪:‬‬ ‫در شـــــعر ســـــه تـــــن پیمبراننـــــد‬ ‫قـــولی اســـت کـــه جملگـــی براننـــد‬ ‫فردوســــــی و انــــــوری و ســــــعدی‬ ‫هرچنــــــد کــــــه النبــــ ـی بعــــــدی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫قصاید خود را با مدیحه اغاز میکند و به ندرت در مقدمه به وصف طبیعت میپردازد‪ .‬هدف‬ ‫اصلی او در قصیده‪ ،‬مدیحه گویی است که ضمن ان از کلیۀ وسایل متصور بهره میبرد‪.‬‬ ‫«نیاز مادی» علل انتساب شاعران به دربارها و مراکز قدرت‬ ‫اغلب سخنوران از روزگاران قدیم‪ ،‬به ویژه در جوانی و ابتدای کار‪ ،‬گرفتار عسرت و تنگی‬ ‫معیشت بودهاند که تا حد بسیاری مولود عدم اشتغال انان به کسب و کار از ایام کودکی بوده‬ ‫است‪ ،‬زیرا قسمت مهمی از دوران کودکی تا جوانی اهل علم و ادب مصروف تحصیل دانش و‬ ‫فراگیری علوم مختلف میشد و اینان پس از فراغت از درس و مدرسه‪ ،‬از رموز و فنون مشاغل‬ ‫گوناگون فاقد اگاهی بودند‪« .‬قصۀ محرومیت ارباب دانش به بیش از یازده قرن پیش میرسد‪ ،‬از‬ ‫کهنترین زمانی که در ک تب تذکره از شاعران پارسی گوی سخن به میان امده‪ ،‬حرمان و اندوه‬ ‫مردم خردمند و عالم نیز مطرح شده است» (وزین پور‪ .)141 :1374 ،‬شکوه از رنج معاش و‬ ‫عسرت و بی چیزی منحصر به یکی‪ ،‬دو شاعر نیست‪ .‬صدها سخنسرای نامور و دانشمند از فقر‬ ‫و گرسنگی اه از دل براورده و اندوه خو یش اشکار کردهاند‪ .‬دیوان اوحدالدین انوری و مسعود‬ ‫سعد شاعران پرمایۀ دربار سلجوقیان مشحون از سرودههایی است که نشانۀ فقدان مایحتاج‬ ‫روزانه است‪ ،‬به طوری که ایشان را ناگزیر ساخته به خانۀ این و ان نامههای منظوم بفرستند و به‬ ‫نحوی شرم اور و نامناسب چیزها طلب کنند‪ .‬در طلب هیزم‪:‬‬ ‫ای ز دســـــــت تجاســـــــر خـــــــادم‬ ‫ُ‬ ‫شـــــربهـــــای مـــــالل نوشـــــیده‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 107 ‫‪ /108‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫اختاللـــــی کـــــه حـــــال مـــــن دارد‬ ‫نیســــت بــــر خــــاطر تــــو پوشــــیده‬ ‫نــــــیم جوشــــــیده دیگکـــــــی دارم‬ ‫قلقلـــــــش گـــــــوش نانیوشـــــــیده‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫از طریــــــق کــــــرم تــــــوانی کــــــرد‬ ‫بــــه دو چـــــوبش تمــــام جوشــــیده‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری‪)718 :1376 ،‬‬ ‫از تقاضـــای قـــرض خواهـــان اســـت‬ ‫همـــــه انـــــدوه و رنـــــج و تیمـــــارم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫عــــاجزم ســــخت و حــــق تعــــالی را‬ ‫بـــــه تـــــو مهتـــــر شـــــفیع مـــــیارم‬ ‫در کدیــــهیــــی همــــی کــــوبم‬ ‫نــــه ِ‬ ‫نـــــه دم عشـــــوه یـــــی همـــــی دارم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫روزی نـــ ـیم خـــــورده مـــ ـیطلـــــبم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫کــــــه بــــــدو وام کــــــرده بگــــــذارم‬ ‫‪o‬‬ ‫(مسعود سعد‪)327 :1362 ،‬‬ ‫از کـــــوزه ایـــــن و ان بـــــود ابـــــم‬ ‫از ســـــفرۀ ایـــــن و ان بـــــود نـــــانم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫پیوســـــته اســـــیر نعمـــــت ایــــــنم‬ ‫همــــــواره رهــــــین منــــ ـت انــــــم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(همان‪)351 :‬‬ ‫موضوعات مدح‬ ‫غالب مدایح شاعران متوجه ثنا و ستایش پادشاهان بوده است و همین نوع مداحی است که‬ ‫مورد بحث ما در این مقاله است‪ .‬شاعرانی که به دربارها منتسب بودند‪ ،‬وظیفه داشتند که در‬ ‫قصاید جدی و استوار‪ ،‬توسط خود شاعران یا راویان‬ ‫مواقع و مراسم معین قصایدی بسرایند‪ .‬این‬ ‫ِ‬ ‫انان در حضور پادشاه و وزیران و مهتران خوانده میشد و در صورت جلب رضایت سلطان‪،‬‬ ‫ً‬ ‫پاداش مناسب و درخور که اصطالحا «صله» نام داشت‪ ،‬به شاعران عطا میشد‪« .‬برخی از‬ صفحه 108 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪109 /...‬‬ ‫اشعار سخنوران درباری در مجالس رسمی مانند اعیاد‪ ،‬بزمهای باشکوه‪ ،‬مراسم مذهبی و ایام‬ ‫سوگواری‪ ،‬همچنین به مناسبت میالد یا درگذشت افراد خاندان سالطین‪ ،‬ورود سفیران ممالک‬ ‫دیگر‪ ،‬پیش امدن فتوحات و ‪ ...‬سروده و خوانده میشد‪ ،‬اما اشعار ذوقی‪ ،‬وصفی‪ ،‬عاشقانه و‬ ‫ً‬ ‫طرب انگیز و امثال اینها‪ ،‬معموال با حضور خود شاعران‪ ،‬اغلب در محافل عیش و نوش‬ ‫سالطین انشاد میگردید و گاه ممکن بود با نوای موسیقی همراه شود تا بر شور و لطف مجلس‬ ‫بیفزاید» (وزین پور‪.)41 :1374 ،‬‬ ‫مالزم دربارها‪ ،‬افزون بر شخص سلطان که ممدوح اصلی و حقیقی بود‪ ،‬افراد‬ ‫اغلب شاعا ِن ِ‬ ‫خاندان‪ ،‬وابستگان و اطرافیان او را مدح کردهاند‪ ،‬یا در تعزیت انان مراثی متعدد ساختهاند و‬ ‫دشمنانشان را به سختی هجو کردهاند‪ .‬در مورد مطالب‪ ،‬وقایع و افراد بیشمار دیگر هم که‬ ‫وابسته به پادشاه و دستگاه سلطنت او بوده‪ ،‬به وسیله شاعران قصاید بسیار سروه شده‪ ،‬نظیر‬ ‫فتوحات و لشکرکشیها‪ ،‬نبردها‪ ،‬قتل عامها‪ ،‬تسخیر و ویران کردن شهرها و روستاها‪ ،‬دستگیری‬ ‫و مجازات دشمنان‪ ،‬حا کمان و مرزبانان کشورهای دیگر و ‪ ...‬به دلیل کم بودن حجم مقاله‪ ،‬در‬ ‫ادامه تنها به مهمترین این موضوعات اشاره میگردد و اشعار برجستۀ شاعران سلجوقی به عنوان‬ ‫شاهد مثالی ذکر خواهد شد‪.‬‬ ‫‪.1‬مدح پادشاه‬ ‫در مدح عالءالدین اتسزبن محمدبن ملکشاه‬ ‫ای روی تو چو خلد و لب تو چو سلسبیل‬ ‫بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫در طاعت هوای تو امد دلم از انک‬ ‫از‬ ‫طاعتست‬ ‫یافتن‬ ‫خلد‬ ‫و‬ ‫سلسبیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ناهید پیش طلعت تو کی دهد فروغ‬ ‫خورشید پیش صورت تو کی بود جمیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫خورشید خسروان ملک اتسز که ذات او‬ ‫در علم چون علی شد و در عقل چون عقیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 109 ‫‪ /110‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫(ادیب صابر‪)104 :1343 ،‬‬ ‫در مدح والی خراسان شمسالدوله طغانشاه بن الب ارسالن سلجوقی‬ ‫شهریارا بنده اندر مدحت فرمان تو‬ ‫گر تواند کرد بنماید ز معنی ساحری‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫هر که بیند پندهای سودمند سند باد‬ ‫نیک دانه کاندر و دشوار باشد شاعری‬ ‫من معانیهای او را یاور دانش کنم‬ ‫گر کند بخت تو شاها خاطرم را یاوری‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(ازرقی هروی‪)119 :1398 ،‬‬ ‫در مدح یوسف بن احمد مسعود شاه‬ ‫گرد‬ ‫علما‬ ‫گرد‬ ‫بخاصه‬ ‫بر‬ ‫انکس‬ ‫کامروز بهر شهر چنو مشتهری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫خورشید زمین یوسف احمد که فلک را‬ ‫چون او به گه علم و محامد دگری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان ابر گهرپاش که در علم چنو یی‬ ‫مر چارگهر را گه زایش پسری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان شاخ عطا بخش که در باغ شریعت‬ ‫با نفع تراز وی به گه جود بری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بی خدمت او در تن یک جان عملی نیست‬ ‫بی مدحت او در دل یک تن فکری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(سنایی‪)133 :1388 ،‬‬ صفحه 110 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪111 /...‬‬ ‫‪.2‬فتوحات و لشکرکشیها‬ ‫از شعرای بزرگ‪ ،‬به ویژه سخنسرایانی که ملک الشعرای دربارها بودهاند‪ ،‬قصاید متعدد در‬ ‫فتوحات پادشاهان به یادگار مانده‪ ،‬و این وضع بیشتر مربوط به قرنهای چهارم تا اواخر قرن‬ ‫ششم است که دورۀ کشورگشاییها و فتوحات عظیم فرمانروایان غزنوی‪ ،‬سلجوقی‪ ،‬غوری‪،‬‬ ‫خوارزمشاهی و دیگر سلسلههای بزرگ است‪ .‬در روزگار سلجوقیان حدود ایران تا سواحل‬ ‫مدیترانه رسید‪ .‬طغرل بیک در سال ‪ 447‬ه‪ 1055 /‬م‪ ،‬بغداد را به تصرف خود دراورد و حدود‬ ‫امپراتوری مقتدر سلجوقیان از افغانستان تا اسیای صغیر و قلمرو خلفای فاطمی مصر‪ ،‬یعنی‬ ‫تمام اسیای غربی و قسمتی از نواحی افریقای شمالی رسید و از جنوب‪ ،‬از حدود کرمان‪ ،‬عراق‪،‬‬ ‫سوریه تا اسیای صغیر از متصرفات حکومت سلجوقیان به شمار میامد‪ .‬اینک چند نمونه از‬ ‫اشعاری که به این موضوع پرداختهاند‪ ،‬ذکر میشود‪:‬‬ ‫فتح سمرقند به دست ملکشاه سلجوقی‬ ‫خدای هرچه دهد بنده را ز فتح و ظفر‬ ‫‪o‬‬ ‫به دین پاک دهد یا به عقل یا به هنر‬ ‫ِ‬ ‫به عالم اندر ازو تازه کرد فتح و ظفر‬ ‫‪o‬‬ ‫چو دین و عقل و هنر داد شاه عالم را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ببین که از ظفر و فتح او به شرق و به غرب‬ ‫هزارگونه دلیل است و صد هزار اثر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪ ...‬به شعر فتح تو من بنده را مفاخرت است‬ ‫که شعر فتح تو شاهان همی کنند از بر‬ ‫که هست ُدرج مدیح تو همچو درج گهر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫همی نگارم درج مدیح تو شب و روز‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(امیر معزی‪)277 :1318 ،‬‬ صفحه 111 ‫‪ /112‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫در فتح و کشورگشاییهای سلطان سنجر‬ ‫بقــا بــاد ســلطان ســلطان نشــان را‬ ‫همـــی تـــا بقـــا ممکـــن اســـت اســـمان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫زتخــتش زمــین را ز تــاج اســمان را‬ ‫خداونـــــد عـــــالم کـــــه بفـــــزود رتبـــــت‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شهنشــــاه ســــنجر کــــه بســــتد بــــه خنجــــر‬ ‫روان ملکشـــاه و الـــب ارســـالن را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شــــهان را بــــه گــــرز گــ ـران کــــرد عــــاجز‬ ‫چنـین معجـزات اســت گــرز گ ـران را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بــــــه زنجیــــ ـر طاعــــ ـت دراورد گــــــردن‬ ‫بــدان خنجــر سرفشــان سرکشــان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ســـــرفتح و نصـــــرت همـــــی ســـــجده ارد‬ ‫بــه رزم ان ســر خنجــر سرفشــان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بــــه یــ ـک بنــــده عــــاجز کنــ ـد دولــــت او‬ ‫هــــزار اردشــــیر و هــــزار اردوان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫زهـ ـی پادشـــاهی کـــه فـــتح اســـت و حرمـــت‬ ‫ز ملکت زمـین را ز حکمــت زمــان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(ادیب صابر‪)307 :1343 ،‬‬ ‫‪ .3‬وصف مجالس بزم و مهمانی‬ ‫در روزگاران پیشین‪ ،‬اوقات وقت پادشاهان در مجالس بزم و عشرت و میخواری میگذشت و‬ ‫چون شاعران نیز برای شعرخوانی و تکمیل شادمانی و همچنین وصف ان مجالس خیره کننده‬ ‫فراخوانده میشدند‪ ،‬از این رو در دیوان این گروه از شاعران درباری‪ ،‬اشعار بسیار در وصف بزم‬ ‫سالطین برجای مانده است‪:‬‬ ‫در مدح سلطان سنجر و رفتن او به بزم نزد امیر قیصر‬ ‫فرخنده باد و میمون این مجلس منور‬ ‫بر‬ ‫شهریار‬ ‫گیتی‬ ‫شاهنشه‬ ‫مظفر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شاهی کجا رسیدهست از همت بلندش‬ ‫تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور‬ ‫‪o‬‬ ‫میران‬ ‫‪o‬‬ ‫نامدارند‬ ‫این‬ ‫بندگان‬ ‫سلطان‬ ‫هریک چو حاتم طی‪ ،‬هر یک چو رستم زر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫و ان میزبان زیبا در پیش تخت خسرو‬ ‫بسته میان به خدمت چون بندگان دیگر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 112 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪113 /...‬‬ ‫شاید که میرقیصر سر بر فلک فرازد‬ ‫زیرا که هست سنجر مهمان میرقصر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪.4‬در تهنیت اعیاد و جشنها‬ ‫جشن مهرگان‬ ‫روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان‬ ‫مهر بفزای ای نگار مهرجوی مهربان‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫همچو روی عاشقان بینم به زردی روی باغ‬ ‫باده باد بر صبوحی همچو روی دوستان‬ ‫این عروسان بهاری را که ابر نوبهار‬ ‫با جواهر جلوه کرد اندر میان بوستان ‪...‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مسعود سعد‪)129 :1362 ،‬‬ ‫در تهنیت عید نوروز به عمادالدین پیروز شاه‬ ‫خسروا‬ ‫همه‬ ‫روزت‬ ‫نوروز‬ ‫باد‬ ‫‪o‬‬ ‫وز طرب شبهای عمرت روز باد‬ ‫‪o‬‬ ‫افسر‬ ‫پیروز‬ ‫شاهی‬ ‫بر‬ ‫سرت‬ ‫‪o‬‬ ‫افتاب‬ ‫اسمانافروز‬ ‫‪o‬‬ ‫چون‬ ‫قضای‬ ‫فیروزگون‬ ‫گنبد‬ ‫همتت‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫پیش قدرت پشت و روی افتاب‬ ‫همچو‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شیر‬ ‫‪o‬‬ ‫باد‬ ‫گردون‬ ‫پیش‬ ‫شیر‬ ‫رایتت‬ ‫بر‬ ‫اشکال‬ ‫کارها‬ ‫هاللی‬ ‫پیروز‬ ‫باد‬ ‫کوز‬ ‫باد‬ ‫سخره چون اهوی دستاموز باد‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری ‪)68 :1376،‬‬ ‫در تهنیت فرارسیدن ماه شوال‬ ‫بگذشت مه روزه و امد مه شوال‬ ‫اکنون من و ساقی و می و مطرب و قوال‬ ‫نائب نتوان بود که بیکار بمانند‬ ‫ساقی و می و مطرب و قوال به شوال‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫کردند شب عید همه نور ز قندیل‬ ‫تحو یل سوی جام و دگرگونه شد احوال‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 113 ‫‪ /114‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫(معزی‪)91 :1318 ،‬‬ ‫‪.5‬مدح وزیران‪ ،‬بزرگان و مقامات کشوری‬ ‫مدح خواجه نظام الملک طوسی‪ ،‬وزیر الب ارسالن‬ ‫شده ست باغ پر از رشته های در خوشاب‬ ‫شدست راغ پر از توده های عنبر ناب ‪...‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫همی ز سیل بهاری شود سراب چو بحر‬ ‫چنانکه بحر شود پیش جود خواجه سراب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫غیاث دولت سلطان قوام دین رسول‬ ‫نظام ملک جهان رسید اولوااللباب‬ ‫وزیر شاه ز من‪ ،‬سید زمانه که هست‬ ‫به داد و دانش و دین چون پیمبر و اصحاب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(معزی‪)62 :1318 ،‬‬ ‫در ستایش سرهنگ امیر ّ‬ ‫محمد هروی‬ ‫ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ‬ ‫تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی‬ ‫که سراهنگان خوانند مر او را سرهنگ‬ ‫انکه روی همه هشیاران امد چو شتاب‬ ‫ان که پشت همه بیداران امد چو درنگ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(سنایی‪)341 :1388 ،‬‬ ‫در مدح ابوجعفر علی بن حسین قدامه موسوی‬ ‫تنم بمهر اسیر است و دل بعشق فدی‬ ‫همی بگوش من اید ز لفظ عشق ندی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫دلم فدی شد و چشمم ندید روی خالص‬ ‫خالص نیست اسیران عشق را بفدی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫من و توئیم نگارا که عشق و خوبی را‬ ‫ز نام لیلی و مجنون برون بریم همی‬ ‫از ان قبل که عسل را حالوت لب تست‬ ‫خدای عزوجل در عسل نهاد شفی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 114 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪115 /...‬‬ ‫(ادیب صابر‪)217 :1343 ،‬‬ ‫‪.6‬مدح قاضی‪ ،‬مستوفی و منشی‬ ‫مدح قاضی حمیدالدین بلخی‬ ‫صدری که ازو دولت و دین جفت ثبات است‬ ‫ان خواجۀ شرع است که سلطان قضات است‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان عقل مجرد که وجود به کمالش‬ ‫هم قاعدۀ جنبش و هم اصل ثبات است‬ ‫ُ‬ ‫اری چه کند‪ ،‬کسب شرف کار کفات است‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫گردون ز کفایت به کف اورد رکابش‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ای کلک گهربار تو موصوف به وصفی‬ ‫کان معجزۀ جملۀ اوصاف و صفات است‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری‪)53 :1376 ،‬‬ ‫مدح شرف الملک ابوسعد محمدبن منصور‬ ‫صاحب دیوان استیفا در عهد ملکشاه‬ ‫به فال فرخ و عزم درست و رای صواب‬ ‫سفر گزیدم و کردم سوی رحیل شتاب‬ ‫نماز شام که از شب نقاب بست هوا‬ ‫رسید نزد من ان افتاب مشک نقاب ‪...‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫تو را مباد تهی از چهار چیز در دست‬ ‫ز کلک و خاتم و زلف نگار و جام شراب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(معزی‪)57 :1318 ،‬‬ ‫‪.7‬مدح محتشمان و صاحبان جاه و مقام‬ ‫مدح صاحب‪ ،‬اوحدالدین اسحق از اعیان و صدور زمان سنجر‬ ‫ُ‬ ‫‪ ...‬در خراسان ز امتش دگریست‬ ‫که بر او عاشق است ملک عراق‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫عصمت‬ ‫‪o‬‬ ‫ایزدی‬ ‫رکاب‬ ‫و‬ ‫عنان‬ ‫مدد‬ ‫‪o‬‬ ‫سرمدی‬ ‫ستام‬ ‫و‬ ‫جناق‬ صفحه 115 ‫‪ /116‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫دانی ان کیست‬ ‫‪o‬‬ ‫اوحدالدین است‬ ‫ان‬ ‫‪o‬‬ ‫ملک‬ ‫خلقت‬ ‫ملوک‬ ‫اخالق‬ ‫(انوری‪)269 :1376 ،‬‬ ‫در مدح صاحب مجدالدین ابوالحسن عمرانی‬ ‫اینکه میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب‬ ‫خو یشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان منم یا رب در این مجلس به کف جزو مدیح‬ ‫وان تو یی یا رب در ان مسند به کف جام شراب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫اخر ان ایام ناخوشتر ز ایام مشیب‬ ‫رفت و امد روزگاری خوشتر از عهد شباب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫گرچه دائم در فراق خدمت تو داشتند‬ ‫هرکه بود از عمرو و زید و خاص و شیخ و شاب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(سنایی‪)137 :1388 ،‬‬ ‫‪.8‬مدح پهلوانان و رزم اوران‬ ‫از روزگاران قدیم معمول بوده است که نو یسندگان و شاعران‪ ،‬قهرمانان تاریخی را اعم از‬ ‫ً‬ ‫فرمانروایان یا رزمجویان‪ ،‬که به اعمال خارق العاده دست یازیده و مخصوصا در راه ترقی و‬ ‫اعتالی ایران گا مهای استواری برداشته باشند‪ ،‬بستایند‪ ،‬و جان فشانیهای انان را باشکوه تمام بیان‬ ‫کنند‪ .‬شمس الدین اغل بیک از امرای بزرگ و پهلوانان دربار سلطان سنجر و بسیار معزز بوده‬ ‫است و افزون بر انوری ابیوردی شاعری دیگر مانند عبدالواسع جبلی وی را ستوده است‪.‬‬ ‫مدح شمس الدین اغل بیک‪ ،‬پهلوان دربار سنجر‬ ‫به تو اورد سعد گردون روی‬ ‫‪o‬‬ ‫شمس‬ ‫روی‬ ‫زی‬ ‫درگه‬ ‫خداوند‬ ‫ار‬ ‫‪o‬‬ ‫دین‬ ‫پهلوان‬ ‫لشکر‬ ‫شاه‬ ‫پشت‬ ‫اسالم‬ ‫و‬ ‫قبلۀ‬ ‫احرار‬ ‫َ‬ ‫خاص سلطان اغلبک ان که کفش‬ ‫در سخا هست همچو ابر بهار‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 116 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪117 /...‬‬ ‫(انوری‪)192 :1376 ،‬‬ ‫ذکر وقایع تار یخی‬ ‫در دیوان اشعار سخن سرایان دربار سلجوقی به بسیاری از وقایع تاریخی اشاره شده که از ان‬ ‫جملهاند‪ :‬اشعاری در عقد معاهدات سیاسی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬مرزی و مالیاتی با سران کشورهای‬ ‫مجاور یا دست نشانده و مغلوب و تعیین خراج و مقررات حمل و نقل و شرایط دیگر‪ .‬نیز‬ ‫قصایدی دربارۀ احداث جادهها‪ ،‬پلها‪ ،‬سدها و کاروانسراها‪ ،‬بازارها و ساختن باغها و‬ ‫کوشکها و بسیار اماکن دیگر که تمام اینها دارای جنبۀ تاریخی است و اهمیت وافر دارد‪ .‬انوری‬ ‫ابیوردی قصیدۀ زیر را در توصیف قصر و عمارتی که ناصرالدین در باغ ساخته بود‪ ،‬سروده‬ ‫است‪:‬‬ ‫ای‬ ‫نمودار‬ ‫سپهر‬ ‫الجورد‬ ‫گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫هم سپهر از رفعت سقفت خجل‬ ‫هم بهشت از غیرت صحنت به درد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫اشک این چون اب شنگرف تو سرخ‬ ‫روی ان چون رنگ زرنیخ تو زرد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫اسمان چون الجوردت حل شده‬ ‫در سرشک از غبن سنگ الجورد‬ ‫ساکنی ورنه چه مابین است و فرق‬ ‫گیتینورد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫از‬ ‫تو‬ ‫تا‬ ‫این‬ ‫گنبد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫جنتی در خاصیت زان چون ملک‬ ‫وحش و طیرت فارغند از خواب و خورد‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری‪ ،1376 ،‬قصیده ‪)267 :58‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 117 ‫‪ /118‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫نتیجهگیری‬ ‫در ادوار پیشین «مدح» مهمترین موضوع در سرودههای فارسی بوده که قرنها استمرار یافته‬ ‫است‪ .‬گویندگان مدیحه سرا در دربار سلجوقیان‪ ،‬شاهان را به نحوی مدح میکردند و بدان سان‬ ‫صفات و ملکات عالیه از خلق نیک و رشادت و رزماوری و سخاوت و دینداری و رعیت پروری‬ ‫به انان نسبت میدادند که فرمانروایان به وجد میامدند و ملوک اطراف دچار بیم و هراس‬ ‫میگشتند‪ .‬قرنهای پنجم و ششم عالیترین دورۀ رواج مدیحه سرایی بود‪ ،‬شاعران استاد این‬ ‫عهد بهترین عوامل شکوه و جالل دربارها به شمار میامدند که حتی اثر سخن شان تا قرنها‬ ‫بعد باقی ماند و شهرت و نیکنامی بزرگی برای سالطین فراهم میاورد‪ .‬شاعران سدۀ ششم‬ ‫سالطین را در برابر خدا و رسول اکرم (ص) قرار میدادند‪ ،‬از همۀ کاینات برتر میدانستند و‬ ‫اطاعت از انان را همچون نماز میشمردند‪.‬‬ ‫ً‬ ‫برای مدح غالبا از «قصیده» استفاده میشد؛ زیرا این نوع شعر با قوالب و تعبیرات اماده و با‬ ‫فخامت و زیبایی الفاظ و روش خاصی که در خواندن ان معمول است برای بیان مناقب و ذکر‬ ‫موارد فضیلت و برتری ممدوح از هر نوع دیگر مناسبتر است‪.‬‬ ‫نگارندگان با بررسی سرودههای سخنوران سدۀ ششم‪ ،‬به این نتیجه رسیدهاند که غالب مدایح‬ ‫ِ‬ ‫مخصوص پادشاهان بوده است و به ندرت از اندیشههای‬ ‫سخنسرایان این دوره‪ ،‬ثنا و ستایش‬ ‫ِ‬ ‫بلند و موضوعهای متعالی از زندگا نی بشر و نیازهای معنوی انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان‬ ‫مالزم دربار قصاید فراوانی دربارۀ رزمها‪ ،‬لشکرکشیها و‬ ‫سخن به میان رفته است‪ .‬شاعران‬ ‫ِ‬ ‫کامیابیها‪ ،‬مجالس مهمانی‪ ،‬در تهنیت اعیاد و جشنها‪ ،‬در ستایش بزرگان و مقامات کشوری و‬ ‫منشیان و صاحبان قدرت سرودهاند و بدین وسیله سبب شهرت و شوکت دربارها را فراهم‬ ‫نیک سلطان بود‪،‬‬ ‫اوردند؛ با مدایح پرمبالغه و استوار‪ ،‬وظیفۀ تبلیغاتی خود را که نشر خصال ِ‬ ‫حاکمان این سلسله را بر صفحه روزگار جاودانه سازند‪ .‬اغلب سالطین‬ ‫بخوبی انجام دهند و نام‬ ‫ِ‬ صفحه 118 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪119 /...‬‬ ‫سلجوقی فاقد ذوق و قدرت درک لطائف شعری و ادبی بودند‪ ،‬اما در هر صورت و به هر منظور‬ ‫حمایت انان از اهل علم و ادب منجر به پیشرفت ترقی زبان و ادبیات فارسی شد‪.‬‬ صفحه 119 ‫‪ /120‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬ازرقی هروی (‪ .)1398‬دیوان‪ .‬تصحیح مسعود راستی پور و محمدتقی خلوصی‪ .‬تهران‪ :‬کتابخانه‪،‬‬ ‫موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسالمی‪.‬‬ ‫‪ .2‬امیر معزی نیشابوری (‪ .)1318‬دیوان‪ .‬تصحیح عباس اقبال‪ .‬تهران‪ :‬کتابفروشی اسالمیه‪.‬‬ ‫‪ .3‬انوری ابیوردی‪ ،‬اوحدالدین (‪ .)1376‬دیوان‪ .‬تصحیح محمدتقی مدرس رضوی‪ .‬تهران‪ :‬علمی و‬ ‫فرهنگی‪.‬‬ ‫‪ .4‬ترمدی‪ ،‬ادیب صابر (‪ .)1343‬دیوان‪ .‬تصحیح محمدعلی ناصح‪ .‬تهران‪ :‬علمی‪.‬‬ ‫‪ .5‬دبیری نژاد‪ ،‬بدیع الله (‪ .)1384‬سالجقه و گسترش ادب فارسی‪ .‬مجلۀ وحید‪ .‬شمارۀ ‪ .6‬دورۀ ‪.10‬‬ ‫صص ‪.667-659‬‬ ‫‪ .6‬ذبیحالله‪ ،‬صفا (‪ ،)1385‬تار یخ ّ‬ ‫ادبیات ایران‪ .‬ج ‪ .1‬تهران‪ :‬فردوس‪.‬‬ ‫‪ .7‬ریپکا‪ ،‬یان و دیگران (‪ ،)1370‬تار یخ ّ‬ ‫ادبیات ایران‪ .‬ترجمه کیخسرو کشاورزی‪ .‬تهران‪ :‬گوتمبرگ‪.‬‬ ‫‪ .8‬سنایی غزنوی‪ ،‬ابوالمجد مجدودبن ادم (‪ .)1388‬دیوان‪ .‬تصحیح محمدتقی مدرس رضوی‪.‬چاپ‬ ‫هفتم‪ .‬تهران‪ :‬سنایی‪.‬‬ ‫‪ .9‬فروزانی‪ ،‬سیدابوالقاسم (‪ .)1393‬سلجوقیان از اغاز تا فرجام‪ .‬تهران‪ :‬سمت‪.‬‬ ‫‪ .10‬قیس رازی‪ ،‬شمس الدین محمد (‪ .)1388‬المعجم فی معاییر اشعار العجم‪ .‬تصحیح مدرس‬ ‫رضوی‪ .‬تهران‪ :‬علم‪.‬‬ ‫‪ .11‬کانت‪ ،‬امانوئل (‪ .)1347‬نقد نیروی قضاوت‪ .‬چاپ‪ :‬کاسیرر‪.‬‬ ‫‪ .12‬مسعودسعد سلمان (‪ .)1362‬دیوان‪ .‬تصحیح رشید یاسمی‪ .‬تهران‪ :‬گلشایی‪.‬‬ ‫‪ .13‬وزین پور‪ ،‬نادر (‪ .)1374‬مدح داغ ننگ بر سیمای ادب فارسی‪ .‬تهران‪ :‬معین‪.‬‬ ‫‪ .14‬همایی‪ ،‬جاللالدین (‪ .)1386‬فنون بالغت و صناعات ادبی‪ .‬چاپ بیست و هفتم‪ .‬تهران‪ :‬هما‪.‬‬ صفحه 120 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان؛ کاربرد واژههای متفاوت‬ ‫برای معانی مشترک‬ ‫نویسنده‪:‬محمد نسیم مسجدی‬ ‫استاد ناظر‪:‬عاطفه خدایی‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫چکیده‬ ‫زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ‬ ‫هندی را تشکیل میدهند‪.‬این زبان امروزه در بخش وسیعی از کشورهای ایران‪ ،‬افغانستان و‬ ‫تاجیکستان و بخشهایی از هندوستان گویشور دارد‪ .‬فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه‬ ‫ً‬ ‫رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور‬ ‫اطالق میشود‪ .‬گرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملت فابل فهم‬ ‫است؛اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور یافت‪ .‬این‬ ‫تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها تا تفاوت‬ ‫واژهها و ترکیبهای اضافی و فعلها دیده میشود‪ .‬در این پژوهش تفاوت تلفظها‪ ،‬واژگان کهن‬ ‫موجود در زبان دری‪ ،‬واژه های فارسی متفاوت با کاربرد یکسان و واژههای دخیل در زبان مردم‬ ‫افغانستان را بررسی کرده‪ ،‬تفاوتها را ذکر کردهایم‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬واژههای متفاوت‪ ،‬معانی مشترک‪،‬زبان فارسی معاصر ایران‪ ،‬زبان معاصر‬ ‫افغانستان‬ ‫مقدمه‬ ‫‪ .1‬دانشج ی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی‬ ‫‪ .2‬استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی‬ صفحه 121 ‫‪ /122‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫افغانستان که در تقاطع سه دنیای متفاوت از نظر جغرافیایی و فرهنگی ‪ -‬هند با بادهای موسمی‪،‬‬ ‫اسیای مرکزی با استپهایش و فالت ایران ‪ -‬قرار گرفته است‪ ،‬شاهد تجاوز و استعمار پی در پی‬ ‫از همه نوع بوده است‪ .‬تاریخ سیاسی ان نبردی دائمی برای استقالل بوده ‪ ،‬تاریخ فرهنگی ان نیز‬ ‫مبارزهای برای حفظ هویت است‪)1982 ، Ch. M. Kieffer(.‬‬ ‫شاید در نگاه مردم ایران تفاوت قابل مالحظهای میان زبان فارسی ایرانیها و افغانستانیها‬ ‫نباشد؛ اما این برداشت از انجا شکل گرفته که ایرانیها کمتر با ساکنان شهرهای افغانستان‬ ‫برخورد کردهاند و بیشتر مهاجرانی را دیدهاند که فارسی را در کنار انها اموختهاند‪ .‬به جرات‬ ‫میتوان گفت بیش از صد میلیون نفر در سراسر دنیا به زبان فارسی سخن میگویند و گستره‬ ‫زبان فارسی که روزگاری‪ ،‬از بخش های خاوری بنگال و مرزهای خاوری چین تا اسیای صغیر را‬ ‫در بر می گرفته است‪ ،‬در روزگار ما ‪ ،‬عمدتا“ در ازبکستان‪ ،‬تاجیکستان‪ ،‬ایران و افغانستان‬ ‫است؛ گرچه در مناطق دیگری چون شبه قاره هند نیز گویندگان زبان پارسی را می توان یافت‪.‬‬ ‫زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ‬ ‫ً‬ ‫هندی را تشکیل می دهند‪ .‬زبانهای ایرانی معموال به سه دوره باستان‪ ،‬میانه و نوین تقسیم‬ ‫میشوند‪ .‬این دورهها با دورههای تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دوره باستان مربوط‬ ‫به زمان شاهنشاهی هخامنشی‪ ،‬دوره میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دوره نوین‬ ‫مربوط به زمان ورود اسالم به ایران تا به امروز است‪.‬‬ ‫بخش اعظم ملت ایران فارس هستند‪ .‬از نتایج سرشماری سال ‪ ۱۳۷۵‬دربارۀ ترکیب قومی ملت‬ ‫ایران این براوردها حاصل میشود‪ :‬جمعیت فارسها حدود ‪ ۷۳‬الی ‪ ۷۵‬درصد جمعیت ایران‬ ‫است‪ .‬امار سرشماری سال ‪ ۱۳۷۵‬نشان میدهد که ‪ ۸۲‬الی‪ ۸۳‬درصد مردم فارسی صحبت‬ ‫میکنند و ‪ ۲/۸۶‬درصد از انها فقط فارسی را میفهمند(مطلبی‪،1387 ،‬ص‪)16‬؛ اما در‬ ‫افغانستان نیز فارسی رایجترین زبان و زبان مادری بیش از ‪ ۱۶‬میلیون نفر (‪ )۵۲٪–۴۸‬از مردم‬ ‫این کشور است ‪.‬به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز بهشمار میرود‪ ،‬در کل بیش از‬ صفحه 122 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪123 /...‬‬ ‫‪۲۵‬‬ ‫میلیون‬ ‫نفر‬ ‫یا‬ ‫‪۸۰٪‬‬ ‫از‬ ‫مردم‬ ‫این‬ ‫کشور‬ ‫بدان‬ ‫تسلط‬ ‫دارند‪ .‬تاجیکها‪ ،‬هزارهها و ایماقها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستند‪Nancy-(.‬‬ ‫‪)Dupree1999، ،Hatch‬گرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملت‬‫فابل فهم است‪ ،‬اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور‬ ‫یافت‪ .‬این تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها‬ ‫دیده میشود تا تفاوت واژهها و ترکیبهای اضافی و فعل ها‪ .‬در این بررسی به این تفاوتها‬ ‫خواهیم پرداخت وجوه مختلف ان را بررسی خواهیم کرد‪.‬‬ ‫پیشینه تحقیق‬ ‫درباره زبان فارسی و جایگاه و خاستگاه ان‪ ،‬پیشینه تاریخی و جایگاه فرهنگی ان مطالب زیادی‬ ‫نوشته شده است؛ از پرویز ناتل خانلری که خاستگاه زبان فارسی را بررسی کرده تا محسن‬ ‫ابوالقاسمی که به جنبههای دستوری زبان پرداخته است و نیز زرینکوب‪ ،‬نفیسی‪ ،‬افشار و‬ ‫مستشرقانی چون الزارو زالمان که کتابها و مقاالت متعددی در این باره نوشتهاند‪ .‬در دایره‪-‬‬ ‫المعارفهای مهم چون ایرانیکا و بریتانیکا نیز به زبان فارسی‪ ،‬دری‪ ،‬زیان مردم ایران و‬ ‫افغانستان پرداخته شده است؛ اما تحقیقات مفصل و دامنهدار درباره زیان و موضوعات ان در‬ ‫افغاتستان کم است‪ .‬دلیل این کاستی بیشتر به نابسامانیهای سیاسی این کشور بازمی گردد‪.‬‬ ‫درباره زبان دری‪ ،‬ریشههای ان و جایگاه زبان فارسی در افغانستان امروز نیز مطالبی وجود دارد‬ ‫که برخی از انها را برای مطالعه بیشتر معرفی می کنیم؛ « خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و‬ ‫پـرورش زبان دری است»و «یک زبان با سه نام(فارسی‪ ،‬دری و تاجیکی) » از نجمالدین‬ ‫کاویانی‪« ،‬ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان» از پوهاند شاه علی اکبر شهرستانی‪،‬‬ ‫«افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری» از رزاق رویین‪ « ،‬زبان فارسی دری در افغانستان» از‬ ‫شکرالله عبدالله از این دست هستند که نتیجه مطالعات پژوهشگران افغانستانی است؛ اما انچه‬ صفحه 123 ‫‪ /124‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫در این پژوهش مد نظر است‪ ،‬تفاوتهای واژگان و تلفظ در زبان مردم ایران و افغانستان است‪.‬‬ ‫در این مورد نیز کسانی چون محمد کاظم کاظمی در مقاله «پاالیش زبان فارسی در افغانستان‬ ‫امروز » و حفیظ الله شریعتی سحر در مقاله «تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان»‬ ‫به این موضوع پرداختهاند‪ .‬انچه درباره مطالعات ادبی از هر دست‪ ،‬درباره افعانستان قابل توجه و‬ ‫مشاهده است‪ ،‬تعداد کم پژوهشها و عدم دسترسی به کارهای اندک انجام شده است‪ .‬در این‬ ‫پژوهش از منظر دانشجویی رشدیافته و ساکن در محیط‪ ،‬به موضوع تفاوتها پرداخته شده‬ ‫است تا تغییرات هر چند اندک نیز مد نظر باشد‪ .‬ضرورت این نوع تحقیق درباره زبان و ادبیات‬ ‫افغانستان همچنان ملموس است‪.‬‬ ‫بحث و بررسی‬ ‫ً‬ ‫فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به‬ ‫گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور اطالق میشود‪ .‬فارسی رایجترین زبان در افغانستان‬ ‫و زبان مادری بیش از ‪ ۱۶‬میلیون نفر (‪ )۴۸–٪۵۲‬از مردم افغانستان است‪.‬این زبان در‬ ‫کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی افغانستان است‪.‬‬ ‫ناتل خانلری در کتاب«تاریخ زبان فارسی» اورده است که برخی مورخان‪ ،‬فارسی را زبان‬ ‫موبدان می دانسته اند؛ در حالی که دری زبان شهرهای مدائن است و کسانی که در دربار شاه‬ ‫بوده اند‪ .‬در عین حال اذعان دارد که در اکثر نوشته های مریوط به زبان که پس از اسالم نوشته‬ ‫شده‪ ،‬دو اصطالح فارسی و دری مترادف و گاه هم معنی هستند‪ .‬در بعضی موارد هم دری را‬ ‫صفت فارسی دانسته اند که در واقع معنای فصیح می دهد‪.‬‬ ‫او بر اساس نوشته مقدسی در « احسن التقاسیم » می نویسید‪«:‬مفدسی در احسن التقاسیم‬ ‫همه زبان های ایرانی را فارسی خوانده و از بیان او چنان بر می اید که لفظ دری را به معنی‬ ‫فصیح به کار می برد و از ان زبانی جداگانه اراده نمی کند»(ناتل خانلری‪)273 ،1387 ،‬‬ صفحه 124 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪125 /...‬‬ ‫فارسی دری چیست؟‬ ‫دهخدا در لغت نامه معروفش‪ ،‬ذیل کلمه دری و در باب علت نامگذاری می نویسد‪ «:‬در مورد‬ ‫وجه تسمیه ان اقوال مختلفی نقل شده است که به اهم انها اشاره می شود‪ ،‬خوارزمی در مفاتیح‬ ‫العلوم ان را زبان مردم شهرهای مدائن داند و می نویسد اهل درخانه شاه بدان تکلم می کرده‬ ‫اند‪ .‬ابن الندیم در الفهرست بنقل از ابن المقفع نیز قول باال را تکرار کرده است ‪ .‬مولف برهان‬ ‫می نویسد‪ :‬بعضی ان را به فصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در ان نقصانی نباشد دری‬ ‫میگویند»(دهخدا‪ ،1377 ،‬ذیل دری)‬ ‫وی در یاد داشتهای خود می افزاید‪ « :‬صاحبان انجمن ارا و انندراج و غیاث دراین مورد می‬ ‫نویسند‪ :‬زبان پارسی را از ان دری گو یند که در روستا و کوهستان و دره بدان تکلم می کرده اند‬ ‫و انچه به شهرستان می گفته اند پهلوی نام دارد زیرا که پهلو‪ ،‬شهر را میگفتهاند‪(».‬همان)‬ ‫کاویانی در مقاله ای درباره زبان دری معتقد است‪«:‬زبــان پــارسی دری بــه گـــواهی‬ ‫شـواهــد و سـنگنـبشـههـا‪ ،‬سـرچشمهها و ماخذهــای باسـتانی و پــژوهـشهای معـاصر در‬ ‫سـرزمـین خـراسـان قـدیـم و فـرارود زاده شـده اسـت و به سـخـن معـروف شـمس رازی در‬ ‫درالمحـجم " زبان دری لغت اهل بلخ و بخارا " گفـته شـده اسـت‪ .‬ابن مقــفع که خود اهـل‬ ‫فارس اسـت‪ ،‬تنها زبان مردم خراسـان و بویژه بلخ را دری میداند و مقدسی که خود به شهرهای‬ ‫خراسـان و ماوراءالنهر سـفر کرده اسـت‪ ،‬زبان بلخ را بهـترین زبان می دانـد‪ .‬به نظر دکتر رازق‬ ‫رو یین « زبان دری از لحـاظ خـاسـتگاه واژاگـانی مربـوط به خانـواده زبان اوسـتائی بلـخی می‬ ‫باشد‪(»...‬رویین‪1381 ،‬؛‪3‬و‪)4‬زبان دری بعـد از قرن پنجـم هجری به سـوی باخـتر ( ایــران‬ ‫امروز) گــسترش یافـــته اسـت‪ .‬کتیبه اتشکـده کرکوی در والیت نیم روز ( اسـتانی در غرب‬ ‫افغانسـتان و هم مرز با اسـتان زابل ایران) را شـاید بـتوان قدیـمی ترین اثر به این زبان شـمرد‪».‬‬ صفحه 125 ‫‪ /126‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫به نظر می رسد در همین زمان‪ ،‬مردم اصفهان و فارس از زبان پهلوی استفاده می کردند‪ .‬این در‬ ‫حالی است که برای اولین بار اثاری به زبان پارسی دری در مناطقی چون بلخ‪ ،‬بادغبس‪ ،‬هرات‪،‬‬ ‫سیستان‪ ،‬سمرقند و بخارا افریده شده است‪« .‬این که زبان پارسی دری چگونه این اقبال را یافت‬ ‫که عمومیت و رسمیت پیدا کند‪ ،‬وابسته به رویدادهای سیاسی و اجتماعی و ‪ ...‬در منطقه‪ ،‬به‪-‬‬ ‫ویژه در خراسان است »(یسنا‪ )1398،186،‬بعدها همین زبان دری به مرور به سمت غرب نیز‬ ‫گسترش یافت و در مناطقی مانند فارس و عراق عجم نیز استفاده شد‪.‬‬ ‫دالیل متنوعی وجود دارد که ادعای فوق را اثبات می کند؛ از این میان یه برخی اشاره کرد‪ :‬عدم‬ ‫وجود اثری به زبان دری در غرب خراسان تا قبل از قرن هفتم میالدی‪ ،‬عدم وجود سند تاریخی‬ ‫مبنی بر رواج پارسی باستان در فرارود و خراسان در دوره هخامنشی؛ تعلق زبان دری به خانواده‬ ‫بزرگ هند و اروپایی از دیدگاه زبانشناسی و عدم تعلق به پهلوی ساسانی(نلخیص از مطلب «‬ ‫زبان فارسی دری در افغانستان» از عبدالله‪ ،‬روزنامه صبح کابل‪ 21 ،‬ژوئن ‪ )2021‬هم اینک‬ ‫زبان دری گستره وسیعی دارد و مردمانی در تاجیکستان و افغانستان با ان سخن می گویند‪.‬‬ ‫زبان مردم افغانستان‬ ‫فارسی افغانستان را تاجیکها و اقوام مربوط به انها عموما‪ ،‬فارسی‪ ،‬پشتو زبانها‪ ،‬پارسی‪ ،‬و‬ ‫دولت دری مینامند‪ .‬واگرایی گویش فراوان است‪ ،‬اما نه در حدی که مانع درک متقابل شود‪،‬‬ ‫مگر در مواردی که واژه ها و اصطالحاتی گاه به گاه به کار می رود که ان هم به راحتی روشن می‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫شود‪ .‬از انجایی که تماس بین ایرانیان و افغانها معموال در میان گویشورهای نسبتا پرورش یافته‬ ‫صورت می گیرد‪ ،‬مشکل خاصی در درک متقابل انها وجود ندارد‪ .‬گفتار صیقلی هر دو ملت‬ ‫ً‬ ‫نسبتا یکپارچه است‪ .‬تفاوت زیادی بین لهجه های محلی و زبان عامیانه قابل مشاهده است‪.‬‬ ‫عالوه بر این‪ ،‬بین فارسی ایرانی و افغانی‪ ،‬در هر سطح گفتاری‪ ،‬در واژگان شکاف متمایز وجود‬ ‫دارد‪ .‬این نه تنها در مورد اصطالحات فنی بلکه در مورد موارد زندگی روزمره‪ ،‬اصطالحات‬ صفحه 126 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪127 /...‬‬ ‫خانوادگی‪ ،‬و نام بسیاری از اشیاء وارد شده یا منشا خارج از کشور نیز صدق می کند‪Ch. M. (.‬‬ ‫‪)19829 ،Kieffer‬‬ ‫زبان فارسی نو یا گویش دری که امروزه ان را فارسی دری یا پارسی درباری نیز مینامند‪ ،‬نامی‬ ‫اس ت که واپسین گویش تاریخی و گویش امروزین زبان پارسی گفته میشود و کاربرد ان از سده‬ ‫دهم میالدی به بعد بهطور گسترده در نوشتههای عربی همچون استخری‪ ،‬و نوشتههای پارسی‬ ‫تصدیق شدهاست(‪)1994 ،GILBERT LAZARD‬‬ ‫زبان فارسیدری مانند بسیاری از زبانهای زندهی دنیا دارای لهجهها و گـویشهای گوناگون‬ ‫ِ‬ ‫زبان فارسیدری در‬ ‫میباشد‪ .‬تنوع لهجهها و گویشها در میان فارسیزبانان زیاد است‪ِ .‬‬ ‫افغانستان نیز دارای لهجهها و گـویشهـای گوناگونی است‪ ،‬مانند هراتی‪ ،‬بدخشی‪ ،‬بلخی‪،‬‬ ‫کابلی‪ ،‬لغمانی‪ ،‬تخاری‪ ،‬فاریابی‪ ،‬گردیزی‪ ،‬پنجشیری و بامیانی وغیره‪ .‬فارسیزبانان در تمام‬ ‫قلمرو زبان بدون در نظرداشت گویشها یا لهجههای گوناگون و صرفنظر از تفاوتهای‬ ‫فرهنگی و قومیشان با هم ارتباط برقرار میکنند و همدیگر را میفهمند و به ترجمان نیاز‬ ‫ندارند‪(.‬کاویانی‪)1396،‬‬ ‫زبان فارسی ایران‪ ،‬افغانستان و تاجیکستان در سطح دستور و ساختار‬ ‫از نظر زبانشناسی‪ ،‬میان ِ‬ ‫زبان هیچ تفاوت‪ ،‬گوناگونی‪ ،‬ناهمسانی و یا اختالفی دیده نمیشود‪ .‬تنها در سطح گویش و‬ ‫بعضی از اصطالحات تفاوتهایی وجود دارد‪ .‬مثال در افغانستان شفاخانه میگویند در ایران‬ ‫بیمارستان و در تاجیکستان کسلخانه؛ اینها تفاوتهای اصطالحی است‬ ‫در زبان فارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای زبان‬ ‫فارسی امروزی استفاده میکنند‪ .‬در ادبیات پارسی هم واژه پارسی و دری را به یک معنا بهکار‬ ‫بردهاند‪.‬شاعراتی چون فردوسی‪ ،‬مسعود سعد سلمان‪ ،‬فخرالدین اسعد گرگانی‪ ،‬ناصر خسرو‪،‬‬ ‫انوری‪ ،‬حافانی‪ ،‬نظامی و ‪ ...‬از واژه «دری» در شعر خود استفاده کردهاند؛ اما کلمه «پارسی» را‬ ‫در شعر غالب شاعران می توان یافت؛ برای مثال بیش از ‪ 100‬بار از این لفظ در متن شاهنامه‬ صفحه 127 ‫‪ /128‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫استفاده شده است‪ .‬برای نمونه‪ ،‬بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی‪ ،‬که مداحی شعرا و‬ ‫اشعار عنصری در وصف سلطان محمود غزنوی را نکوهش میکند‪:‬‬ ‫من انم که در پای خوکان نریزم‬ ‫مر این قیمتی ُدر لفظ دری را‬ ‫و در جای دیگر به دو دیوان خود به دو زبان پارسی و تازی اشاره میکند‪:‬‬ ‫اشعار به پارسی و تازی‬ ‫برخوان و بدار یادگارم‬ ‫تحلیل دادهها‬ ‫با توجه به دادههای اولیه‪ ،‬نکاتی قابل نوجه است که در ادامه خواهد امد‪ .‬در این تحلیل هم به‬ ‫معنای واژه و هم چگونگی تلقظ میپردازیم‪.‬برای اطالع بیشنر جدول تهیه شده را در به صورت‬ ‫کامل در پینوشت مالحظه فرمایید‪ 1.‬الزم به ذکر است که تهیه جدولی کامل برای این منظور از‬ ‫حوصله مقاله خارج است و لغات بیشتر را میتوانید در جستجوگرها‪ ،‬مالحظه نمایید‬ ‫تلفظ واژه ها‬ ‫انچه در تلفظ واژهها‪ ،‬بیشتر توجه را به خود جلب می کند‪ ،‬نحوه تلفظ «های بیان حرکت»‬ ‫است‪ .‬واج پایانی برخی از واژه ها مانند « نامه‪ ،‬خانه‪ ،‬اشیانه‪ ،‬لحظه‪ ،‬پیوسته و ‪» ...‬‬ ‫صدای ـِــ می دهد ‪ ،‬این گروه را « های بیان حرکت یا غیرملفوظ» می نامند‪ .‬این کلمهها در‬ ‫زبان دری‪ ،‬ـَــ خوانده میشود‪ .‬برای مثال (کینه‪ /‬موز)(‪( ،) kila‬زینه‪ /‬نردبان)(‪( ،) zina‬خینه‪/‬‬ ‫حنا)(‪( ،) khina‬بودنه‪/‬بلدرچین)(‪( ،) bodana‬بوره‪ /‬کر)(‪ .)bura‬با توجه به اینکه تلفظ‬ ‫مصوت اخر در شکل فتحه تاکید و استرس بیشتری دارد و با توجه به سایر تلفظها‪ ،‬می توان‬ ‫گفت گویندگان زبان دری‪ ،‬با تاکید و شدت بیشنری سخن میگویند‪.‬‬ صفحه 128 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪129 /...‬‬ ‫موردی دیگری که در ان تلفظ اهمیت دارد‪ ،‬تحریف و تغییری است که در واژههای دخیل اتفاق‬ ‫میافتد؛ بهویژه در وامواژههای انگلیسی‪ .‬تغییر تلفظ در این واژهها تا حدی است که ریشه غیر‬ ‫فارسی ان به راحتی شناخته نمیشود؛ برای مثال میتوان به کلمه «موتر» اشاره کرد که در زیان‬ ‫َ‬ ‫انگلیسی ‪ /motor/‬و در زبان دری ‪ /motar/‬تلفظ میشود‪ .‬نمونههای دیگر عبارتند از‪ :‬فیر همان‬ ‫‪ //‬انگلیسی‪ ،‬بوتل‪ / botal/‬همان ‪ /bottle/‬انگلیسی‪ ،‬بالتی‪ /bolty/‬همان ‪/ Battery /‬‬ ‫انگلیسی‪ ،‬پیلوت‪ / pilut/‬همان‪ /pilot/‬انگلیسی‪ ،‬ترموز‪ / Tarmoz/‬همان ‪/ thermos/‬‬ ‫انگلیسی‪ /fair/ ،‬همان‪ /fire /‬انگلیسی‬ ‫وام واژه های بیگانه‬ ‫یکی از منابع واژگانی در همه زبانها‪ ،‬واژه های وارد شده از سایر زبانها است؛ البته در زبانها‬ ‫و فرهنگهای مختلف روشهای متفاوتی برای بهرهگیری از این واژهها وجود دارد؛ برای مثال‬ ‫اعمال قواعد دستوری زبان مقصد بر واژه وارد شده یا تغییر کاربری ان به لحاظ معنایی و ‪...‬‬ ‫این واژهها که «وام واژه» یا «واژه دخیل» نامیده میشوند‪ ،‬در زیان فارسی و دری موجود است‪.‬‬ ‫بر اساس منبع دریافت واژه و کاربرد ان در زبان دو ملت ایران و افغانستان‪ ،‬تقسیمبندی جزئی‪-‬‬ ‫تری انجام دادهایم‪.‬‬ ‫ـ واژههایی که در هر دو زبان‪ ،‬واژه دخیل هستند‪ :‬در اینجا به واژههای دخیل مشترک در هر دو‬ ‫زبان کاری نداریم؛ منظور واژگانی مانند کنترل‪ ،‬سایز و ‪ ...‬است که به طور مشترک در هر دو‬ ‫زبان استفاده میشود‪ .‬به دلیلی که در ادامه خواهد امد‪ ،‬واژههای عربی را در نظر نمیگیریم‪ ،‬در‬ ‫حالی که بخش وسیعی از واژگان استفاده شده در هر دو زبان‪ ،‬عربی است‪.‬‬ ‫در زبان فارسی و دری واژگانی دخیل از زبانهای دیگر وجود دارد که در هر دو سو وام گرفته‬ ‫شده؛ اما یکسان نیست؛ برای مثال در فارسی از کلمه «فالسک»و در زبان دری از واژه «ترموز»‬ صفحه 129 ‫‪ /130‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫برای همین معنی استفاده میشود که هر دو انگلیسی است‪ .‬معادل کلمه روسی«کاپشن»‪،‬‬ ‫«جمپر» ‪ ،‬معادل کلمه «نکتایی» انگلیسی‪ « ،‬کراوات » فرانسوی‪.‬‬ ‫ـ منبع دریافت واژه‪« :‬بسیار مهم است که ما یک واژه را از چه زبانی گرفتهایم؛ با ان زبان و‬ ‫اهالیاش چه رابطههایی داریم و موقعیت ان زبان نسبت به فارسی چگونه است‪ .‬فارسی از‬ ‫لحاظ ریشه و یا ارتباطات اهالی خود‪ ،‬با بعضی زبانها مثل عربی نوعی خویشاوندی یافته است‬ ‫و به همین سبب‪ ،‬یک کلمۀ عربی‪ ،‬بهویژه اگر در زبان ما دارای سابقه باشد‪ ،‬انقدرها غریب‬ ‫نمینماید که کلمهای انگلیسی یا فرانسوی مینماید‪ .‬از ان گذشته‪ ،‬روابط فرهنگی اهالی زبان‬ ‫فارسی با عربی هم یک رابطۀ مذهبی قوی بوده است‪ ،‬در حالی که زبانهای غربی از جهاتی‬ ‫برای ما مهاجم به حساب میایند‪(».‬کاظمی‪)1387 ،‬‬ ‫به سبب نزدیکی مرزهای افغانستان با کشورهایی چون هند و پاکستان و ازیکستان و نیز اشغال‬ ‫کشور از طرف روسها‪ ،‬واژگانی از زبان مردم این کشورها وارد زبان مردم افغانستان شده است‪.‬‬ ‫ام(انبه)‪ ،‬کچالو‪(1‬سیب زمینی)‪ ،‬متر(نخودسیز) و ‪ ...‬از زبان هندی‪ ،‬توی(عروسی) از زبان‬ ‫ازبکی‪ ،‬پوهنتون(دانشگاه)‪ ،‬درملتون(داروخانه) و ‪ ...‬از زبان پشتو وارد زبان دری شده است‪.‬‬ ‫واژه های فراموش شده در ایران‬ ‫برخی واژهها که اکنون در زبان مردم افغانستان استفاده می شود‪ ،‬فارسی قدیمی است و در زبان‬ ‫مردم ایران به فراموشی سپرده شده است‪ .‬این واژه ها در دو حالت بررسی میشوند‪:‬‬ ‫ـ در ایران امروز هم از واژه فارسی استفاده میشود؛ اما قدمت برخی واژههای دری بیشتر است‬ ‫و در اثار ادبی قرن های گذشته کاربرد داشته است؛ از این جمله میتوان به اچار(ترشی)‪،‬‬ ‫دسترخوان(سفره)‪ ،‬دیگدان(اجاق) و ‪ ......‬اشاره کرد‪.‬‬ صفحه 130 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪131 /...‬‬ ‫اچار‪:‬‬ ‫ترش دیدم جهانی را من از ترس‬ ‫در ان دوشاب چون اچار گشتم‬ ‫موالنا‪/‬غ ‪/1498‬ب‪4‬‬ ‫دستر ان‪:‬‬ ‫چ دستارخوان پیش بهمن نهاد‬ ‫گذشته سخنها برو کرد یاد‬ ‫فردوسی‪ /‬ج‪ /3‬ص‪/375‬ب‬ ‫دیگدان‪:‬‬ ‫گندنا‪:‬‬ ‫شنیدم که از نقره زد دیگدان‬ ‫ز زر ساخت ا الت خوان عنصری‬ ‫خاقانی‪ /‬ص‪ /926‬ب ‪12‬‬ ‫بزرگی بایدت دل در سخا بند‬ ‫سر کیسه به برگ گندنا بند‬ ‫نظامی‪ /‬خسرو و شیرین‪/‬ب ‪3597‬‬ ‫ـ مواردی نیز می توان یافت که در ایران از واژه دخیل استفاده میشود ولی معادل دری ان فارسی‬ ‫است؛ برای مثال به ازای واژه «سشوار» در زبان دری از واژه «موی خشک کن» استفاده میشود‪.‬‬ ‫«کاال» در زبان دری به معنای رخت استفاده میشود و ترکیب «کاالشویی» هم معادل‬ ‫«لباسشویی» امده است‪ ،‬در حالیکه کاال واژهای فارسی و لباس عربی است‪ .‬نمونههای دیگر‬ ‫نیز میتوان یافت‪« .‬بودنه» فارسی و «بلدرچین» ترکی‬ صفحه 131 ‫‪ /132‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫واژگان پارسی در افغانستان و همانند فارسی ان در ایران‬ ‫در این بخش واژگان متعددی میتوان یافت که برای معنایی واحد‪ ،‬دو واژه فارسی استفاده می‪-‬‬ ‫شود‪ .‬برای مثال میتوان به «خیار» و «بادرنگ» و سایر اسامی سبزیجات و خوراکی ها نیز اشاره‬ ‫کرد‪(.‬توت فرنگی و توت زمینی‪ ،‬پالک و اسفناج و ‪« )...‬تار» و «نخ»‪« ،‬کالن» و « بزرگ» و ‪...‬‬ ‫واژگان فارسی درایران که معادل ان در زبان دری‪ ،‬واژه دخیل است‬ ‫در این بخش بیشتر با واژههایی مواجه هستیم که در ایران معادلسازی شدهاند‪ .‬برای مثال در‬ ‫ایران برای واژه «کامپیوتر»‪« ،‬رایانه» برای واژه «بودجه»‪« ،‬یارانه»‪ ،‬برای واژه «بییر»‪« ،‬ابجو»‪،‬‬ ‫برای واژه«تیشو»‪ « ،‬دستمال کاغذی» و برای واژه«ایسکریم»‪« ،‬بستنی»‪(.‬البته در بعضی مناطق‬ ‫افغانستان از واژه «شیربخ» استفاده میشود که معادلی مناسب است) ‪ ...‬معادل سازی شده‬ ‫است‬ ‫ذکر یک نکته‬ ‫ذکر این نکته به نظر ضروری میرسد که در زبان دری به ازای واژه‪« ،‬پسر» از «بچه» استفاده‬ ‫میشود و برای واژه«طفل یا بچه» در زبان فارسی‪ ،‬در این زبان از واژه «اشتک» استفاده میشود‪.‬‬ ‫البته در بعضی مناطق «نلغه» و بعضی مناطق «غرلی» و بعضی مناطق «زوزدا» هم میگویند؛‬ ‫ُ‬ ‫همان«ا ُ‬ ‫شتک» استفاده میشود‪ .‬این تفاوت باعث شده‬ ‫اما در ادبیات رسمی «طفل» و عامیانه‬ ‫مردم ایران تصور کنند‪ ،‬در افغانستان فرزند دختر کال در تعداد فرزندان محاسبه نمیشود‪ .‬ذکر‬ ‫این نکته ضروری است که هر دو فرهنگ ایرانی و افغانستانی نیاز به فرهنگسازی بیشتری برای‬ ‫مواجهه با زنان و دختران دارند‪ ،‬اما باید این تفاوت واژهها در دو زبان را نیز شناخت‪.‬‬ صفحه 132 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪133 /...‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫فارسی زبان مشترک مردمانی در بخش از اسیا است که اگرچه تفاوتهایی دارد اما زبانی مشترک‬ ‫است که برای فهمیدنش نیاز به مترجم نیست‪ .‬اساس دستوری‪ ،‬نظام صوتی زبان‪ ،‬شیوه جمله‪-‬‬ ‫سازی و‪ ...‬در همه قلمرو زبان فارسی یکی است‪ .‬البته همانطور که کاو یانی می گوید‪«:‬‬ ‫ً‬ ‫فارسیزبانان برخالف ارادهی شان عـمدتا در چهار جغرافیای سیاسی کـه با هم چندان ارتباط‬ ‫زبان فارسی در این کشورها سـیر‬ ‫نـداشتند‪ ،‬تـقسیم شدند‪ .‬این تقسیمات مـوجب شد که ِ‬ ‫متـفـاوتی را بپیمایند و پذیرای اصطالحات مخـتلف در یک زبان واحد شود‪ .‬همچنان این‬ ‫مرزهای سیاسی موجب شد که فارسیزبانان در ایران‪ ،‬افغانستان‪ ،‬تاجیکستان‪ ،‬ازبکستان و ‪...‬‬ ‫بهرغم داشتن زبان و ادبیات مشترک از هم دیگر دور شوند‪(».‬کاویانی‪ .)1396 ،‬در این پژوهش‬ ‫جدولی تهیه شد تا بخشی از تفاوتهای واژگانی در ایران و افغانستان شناخته شود‪ .‬نتیجهای که‬ ‫از این بررسی به دست امد‪ ،‬نشان میدهد‪ ،‬سیستم تلفظ مصوت ها در طول زمان در برخی‬ ‫کلمات تغییر کرده‪ ،‬به همین سبب تفاوت تلفظ محسوسی در دو زبان مشاهده میشود که در‬ ‫تلفظ «های بیان حرکت» کامال مشهود است‪.‬‬ ‫نکته قابل توجه دیگر‪ ،‬استفاده بی رویه مردمان افغانستان از واژگان دخیل است‪ «.‬از ان جایی که‬ ‫هند و پاکستان سال ها تحت حاکمیت انگلیستان بوده اند‪ ،‬از طریق ان دو کشور واژه های‬ ‫انگلیسی بسیاری وارد فارسی افغانستان شده اند‪ .‬این روند در سال های اخیر که افغانستان با‬ ‫کشورها ی غربی بویژه امریکا و انگلیس در جنگ با تروریسم هم خوان شده است رشد بیش‬ ‫تری یافته است»(کاظمی‪ )1387 ،‬انچه بیشتر توجه را جلب میکند‪ ،‬تغییرات فراوانی است که‬ ‫در گویشوران در تلفظ به وجود اوردهاند تا جایی که گاه ریشه انگلیسی واژه به سختی پیدا می‪-‬‬ ‫شود‪ .‬به نظر میرسد این امر شیوه مقابله با ورود واژه است‪ .‬ذکر این نکته ضروری است که‬ ‫متاسفانه نهادی قدرتمند برای ساخت واژههای جدید در افغانستان وجود ندارد‪ .‬نظر محمد‬ صفحه 133 ‫‪ /134‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫کاظم کاظمی‪ ،‬عضو افغانستانی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی قابل توجه و تامل است‪ .‬وی‬ ‫معتقد است تهاجم به ربان فارسی در دوره مغول چندان مخرب نبوده‪ ،‬چون زبان در اوج قدرت‬ ‫بوده است؛ اما « فارسی امروز افغانستان به سبب عوامل بیرونی و داخلی‪ ،‬همچنان از وجود‬ ‫واژگان بیگانه فربه و از واژگان اصیل خویش‪ ،‬الغر میشود‪(».‬کاظمی‪)،‬‬ ‫نکته قابل توجه دیگر‪ ،‬استفاده مردم افغانستان از واژگان قدیمی فارسی است که ایرانیها این‬ ‫واژگان را در اشعار و متون قدیمی دیده و شنیدهاند‪ .‬شایسته است فرهنگستان زبان فارسی با‬ ‫همکاری زبانشناسان افغانستان‪ ،‬برای جمعاوری و استفاده از این ظرفیت تالش کند‪.‬‬ صفحه 134 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪135 /...‬‬ ‫پینوشت‬ ‫‪.1‬جدول واژگان دری و معادل فارسی ان‬ ‫دری‬ ‫فارسی‬ ‫توضیحات‬ ‫الف‬ ‫ات مات‬ ‫ات ماتیک‬ ‫اچار‬ ‫ترشی‬ ‫ارشیف‬ ‫بایگانی‬ ‫استدی م‬ ‫ورزشگاه‬ ‫اُشتُک‬ ‫ط ل‪ ،‬بچه‬ ‫اسکرینج‬ ‫اچار‬ ‫‪/skerench/‬فرانسه‬ ‫ام‬ ‫ان ه‬ ‫‪/am/‬هندی‬ ‫اماس‪ ،‬پندیدهگی‬ ‫ابسه‬ ‫اندی ال‬ ‫رفیق‬ ‫‪/andival/‬‬ ‫ایسکریم‬ ‫بستنی‬ ‫انگلیسی‬ ‫ایمیرجنسی‬ ‫اورژانسی‬ ‫انگلیسی‬ ‫مناطق شمالی افغانستان اچار میگ یند و کابل نشینان و دیگر‬ ‫مناطق هم ترشی میگ یند هم اچار‬ ‫‪/oshtok/‬در ب ضی مناطق نلغه و ب ضی مناطق غرلی و‬ ‫ب ضی مناطق زوزدا هم میگ یند و در ادبیات رسمی ط ل و‬ ‫عامیانه همان اُشتُک میگ یند‬ ‫ب‬ ‫باد پکه‬ ‫پنکه‬ ‫بادرنگ‬ ‫یار‬ ‫بالتی‬ ‫باتری‬ ‫بانجان رومی‬ ‫گ جه فرنگی‬ ‫بانجان سیاه‬ ‫بادمجان‬ ‫‪/paka/‬ب ضی جاها پکه هم میگ یند‬ ‫‪/badrang/‬‬ ‫ذ یره گاه نیرو که در انگلیسی ‪ Battery‬هست در زبان دری‬ ‫کمی با ت اوت تل ظ رایج شده است‬ صفحه 135 ‫‪ /136‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪/bays,kel/‬‬ ‫بایسکل‬ ‫دوچر ه‬ ‫بچه‬ ‫پسر‬ ‫برامدن‬ ‫بیرون شدن‬ ‫برک‬ ‫ترمز‬ ‫‪/berek/‬‬ ‫برگر‬ ‫ساندویچ‬ ‫‪/bargar/‬‬ ‫برنده‬ ‫بالکن‬ ‫‪/baranda/‬‬ ‫ب تل‬ ‫لی ان شیشهای‬ ‫‪/botal/‬‬ ‫ب دجه‬ ‫سرمایه‬ ‫از انگلیسی با اندک ت اوت تل ظ وام گرفته شده‬ ‫ب دنه‬ ‫بلدرچین‬ ‫‪/bodana/‬‬ ‫ب ره‬ ‫کر‬ ‫‪/bura/‬‬ ‫ب النی‬ ‫پیراشکی‬ ‫بییر‬ ‫ابج‬ ‫‪/beer/‬‬ ‫پ‬ ‫پاکت پالستیکی‬ ‫مشما‪،‬‬ ‫کیسه‬ ‫پالستیکی‬ ‫پالک‬ ‫اس ناج‬ ‫‪/palak/‬‬ ‫پَخته‬ ‫پن ه‬ ‫‪/pakhta/‬‬ ‫پالس‬ ‫ان ر دستی‬ ‫(ان ر پالس‬ ‫پُله‬ ‫پف فیل‪ ،‬ذرت ب‬ ‫‪/pola/‬‬ ‫داده‬ ‫پنجه‬ ‫چنگال‬ ‫‪/panja‬‬ ‫پمپر‪ ،‬دایپر‬ ‫پ شک بچه‬ ‫‪/pamper/‬‬ ‫پنسل‬ ‫مداد‬ ‫تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫پ دینه‬ ‫ن ناع‬ ‫ق ال بیشتر پ دینه میگ تند حاال ن ناغ هم میگ یند فکر کنم‬ ‫پ قانه‬ ‫بادکنک‬ ‫پ دینه و ن ناع فرق دارند و دو گیاه مت اوت هست‬ صفحه 136 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪137 /...‬‬ ‫‪/pohantun/‬پشت‬ ‫پ هنت ن‬ ‫دانشگاه‬ ‫پیاله‬ ‫فنجان‬ ‫پیچکاری‬ ‫امپ ل‬ ‫پیچکش‬ ‫پیچگ شتی‬ ‫پیل ت‬ ‫‪/pich,kash/‬‬ ‫‪/pilut/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫ل ان‬ ‫ت‬ ‫تار‬ ‫نخ‬ ‫تانکی‬ ‫باک‬ ‫تخم‬ ‫تخم مرغ‬ ‫ترب ز‬ ‫هندوانه‬ ‫ترکاری‬ ‫س زی‬ ‫ترم ز‬ ‫فالسک‬ ‫‪ / Tarmoz/‬همان ‪ thermos‬انگلیسی است‪.‬‬ ‫تشناب‬ ‫دستش یی‬ ‫‪/tash,nab/‬‬ ‫تشله‬ ‫تیله‬ ‫‪/teshla/‬یا همان شی شیشه ای گ ی مانند که اط ال با ان‬ ‫ت میر‬ ‫سا تمان‪،‬اپارتمان‬ ‫تکت‬ ‫تکت‬ ‫‪/teket/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫تکه‪ ،‬ر ت‬ ‫پارچه‬ ‫‪/tekka/‬‬ ‫ت ت زمینی‬ ‫ت ت فرنگی‬ ‫تیش‬ ‫دستمالکاغذی‬ ‫‪/tokhom/‬ب ضی دری زبانان‪ ،‬س ال؛ ب ضی یگینه و در‬ ‫بر ی مناطق اسپیده هم میگ یند‬ ‫(افراد بسیار اندک در مناطق لغمان هندوانه هم میگ یند‬ ‫ردن‬ ‫بازی میکنند (تیله بازی(‬ ‫ث‬ ‫ثارن الی‬ ‫دادستانی‬ ‫ج‬ ‫جلغ زه‬ ‫بادام زمینی‬ ‫‪/sar,navaali/‬‬ صفحه 137 ‫‪ /138‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫جمپر‬ ‫کاپشن‬ ‫‪/jampar/‬انگلیسی هست با اندک تغیر در تل ظ‬ ‫جنرال‬ ‫‪/jus/‬انگلیسی‬ ‫جس‬ ‫اب می ه‬ ‫چ‬ ‫سردار‬ ‫چارمغز‬ ‫گردو‬ ‫چاکلیت‬ ‫شکالت‬ ‫چای ج ش‬ ‫کتری‬ ‫چتنی‬ ‫سُا مرچ یا همان ‪/chatni/‬‬ ‫کچاپ‬ ‫چپن‬ ‫عا‬ ‫چک زدن‬ ‫گاز گرفتن‪ ،‬دندان‬ ‫‪/chapan/‬‬ ‫گرفتن‬ ‫چکه‬ ‫کشک‬ ‫‪/chaka/‬‬ ‫ح‬ ‫حل ی ساز‬ ‫اهنگر‬ ‫خ‬ ‫شکه ش یی‬ ‫اُت ش یی‬ ‫ریطه‬ ‫کیسه‬ ‫یط‪ ،‬الی‬ ‫گِل‬ ‫ینه‬ ‫حنا‬ ‫‪/khina/‬‬ ‫د‬ ‫درامدن‬ ‫دا ل شدن‬ ‫دال نخ د‬ ‫لپه‬ ‫دیرای ر‬ ‫راننده‬ ‫‪/diraivar/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫دِرمِلت ن‬ ‫دارو انه‬ ‫‪/darmaltun/‬پشت (در ب ضی مناطق‪ ،‬دوا انه نیز گ ته می‬ ‫دستر ان‬ ‫س ره‬ ‫ش د‪.‬‬ ‫‪/desterkhan/‬‬ صفحه 138 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪139 /...‬‬ ‫دهقان‬ ‫کشاورز‬ ‫دوکان‬ ‫مغازه‬ ‫دیگ‬ ‫قابلمه‬ ‫دیگدان‬ ‫اجاق‬ ‫‪/du,kan/‬‬ ‫ر‬ ‫رنگمالی‬ ‫نقاشی‬ ‫رهنمای م امالت‬ ‫اژانا امالک‬ ‫روان کردن‬ ‫فرستادن‬ ‫ز‬ ‫زردک‬ ‫ه یج‬ ‫زینَه‬ ‫نردبان‪،‬پله‬ ‫‪/zina/‬‬ ‫س‬ ‫ساجق‬ ‫اداما‬ ‫‪/sajegh/‬‬ ‫سرخ‬ ‫قرمز‬ ‫در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د‪.‬‬ ‫سرک‬ ‫جاده‬ ‫سرک قیر‬ ‫اس الت‬ ‫سرویا‪ ،‬ملی با‬ ‫ات ب س‬ ‫سگرت‬ ‫سیگار‬ ‫‪/cegret/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫سلنسر‬ ‫اگزوز‬ ‫‪ /salancar/‬همان ‪silencer, exhaust pipe‬‬ ‫سیاه‬ ‫مشکی‬ ‫در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د‪.‬‬ ‫ش‬ ‫شاگرد‬ ‫طل ه‬ ‫ش ا انه‬ ‫بیمارستان‬ ‫شلغم‬ ‫چغندر‬ ‫ش ربا‬ ‫ابگ شت‬ صفحه 139 ‫‪ /140‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ص‬ ‫صافی‬ ‫صنف‬ ‫کهنه یا پارچه ای که م م ال برای پاکاری اشیاء است اده میش د‬ ‫کالس‬ ‫ط‬ ‫طی‬ ‫‪(/toy/‬ت ی ‪ /‬واژه ازبکی‬ ‫جشن عروسی‬ ‫ع‬ ‫عسل‬ ‫شهد‬ ‫عالف‬ ‫ارد فروش‬ ‫عملیات‬ ‫عمل جراحی‬ ‫مناطق مرکزی و بر ی مناطق شمالی هم شهد میگ یند‪.‬‬ ‫غ‬ ‫غلتیدن‬ ‫افتادن‬ ‫ف‬ ‫فاصُله‬ ‫ل بیای س ز‬ ‫‪/fas,la/‬عربی‬ ‫فاک لته‬ ‫دانشکده‬ ‫حاال در افغانستان به دانشکده پ حنزی هم میگ یند که به‬ ‫فلز کار‬ ‫ج شکار‬ ‫فیر‬ ‫شلیک کردن‬ ‫‪/fair/‬شکل تحریف شده ‪ fire‬انگلیسی است‪.‬‬ ‫فیا‬ ‫شهریه‬ ‫‪/fis/‬‬ ‫فیل مرغ‬ ‫ب قلم ن‬ ‫زبان پشت هست و در زبان فارسی دری هم رواج پیدا کرده‬ ‫است‬ ‫•‬ ‫در هرات نیز ب قلم ن میگ یند‬ ‫ق‬ ‫قرض‬ ‫وام‬ ‫قروت‬ ‫کشک شک‬ ‫‪/ghurot/‬‬ ‫ق ماندان‬ ‫فرمانده‬ ‫‪/ghumandan/‬‬ ‫قیماق‬ ‫امه‬ ‫ک‬ ‫کتابچه‬ ‫دفتر‬ صفحه 140 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪141 /...‬‬ ‫‪/kartan/‬‬ ‫کارتن‬ ‫مق ا‬ ‫کار انگی‬ ‫تکلیف‬ ‫کافی‬ ‫قه ه‬ ‫کاال‬ ‫ل اس‬ ‫کاال ش یی‬ ‫ل اس ش یی‬ ‫کامپی تر‬ ‫رایانه‬ ‫‪/kamputar/‬‬ ‫کاندیدا‬ ‫نامزد‬ ‫ریاست جمه ری یا سمت رسمی دیگر‬ ‫کته‬ ‫بزرگ‬ ‫‪ ،/kata/‬کالن نیز گ ته میش د‪.‬‬ ‫کپی کش‬ ‫صافکار‬ ‫کچال‬ ‫سیب زمینی‬ ‫کژ دم‬ ‫عقرب‬ ‫کمپل‬ ‫پت‬ ‫‪/kampal/‬‬ ‫ک فته‬ ‫گ شت چرخ شده‬ ‫ب ضی مناطق افغانستان هم قیمه میگ یند‬ ‫کلپ ورزشی‬ ‫باشگاه ورزشی‬ ‫کلچه پنیر‬ ‫پنیر سنتی‬ ‫کلچه‬ ‫کل چه‬ ‫‪/kolcha/‬‬ ‫کیله‬ ‫مز‬ ‫‪/kila/‬‬ ‫کک‬ ‫بخیه‪ ،‬دو ت‬ ‫کین‬ ‫نارنگی‬ ‫در ب ضی مناطق قه ه هم میگ یند‪.‬‬ ‫‪/kinu/‬‬ ‫گ‬ ‫گپ زدن‬ ‫حرف زدن‬ ‫گُر‬ ‫قند سیاه‬ ‫‪/gor/‬‬ ‫گروپ‬ ‫المپ‬ ‫‪/gorop/‬‬ ‫گندنه‬ ‫تره‬ ‫این واژه در اش ار و مت ن قدیمی است اده شده است‪.‬‬ ‫گشنیز‬ ‫ج ری‬ ‫گیالس‬ ‫لی ان‬ ‫انگلیسی‬ صفحه 141 ‫‪ /142‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫گیم‬ ‫بازی‬ ‫م م الً به بازی های کامپی تری گیم گ ته میشود و این واژه‬ ‫از وام گرفته شده است‪.‬‬ ‫ل‬ ‫‪/laitar/‬‬ ‫الیتر‬ ‫فندک‬ ‫لب سیرین‬ ‫رژلب‬ ‫لل‬ ‫ل‬ ‫لت‬ ‫اسانس ر‬ ‫‪/left/‬‬ ‫لنگی‬ ‫عمامه‬ ‫‪/longi/‬درمناطق مرکزی و هزاره جات سلّه و لنگ ته هم‬ ‫لیلیتر‬ ‫رادیات ر‬ ‫میگ یند‬ ‫‪/lilitar/‬‬ ‫م‬ ‫‪/maalta/‬‬ ‫مالته‬ ‫پرتغال‬ ‫ماکی‬ ‫مرغ‬ ‫مت لم‬ ‫دانش ام ز‬ ‫متر‬ ‫نخ د س ز‬ ‫مرهم‬ ‫پماد‬ ‫مکتب‬ ‫مدرسه‬ ‫محصل‬ ‫دانشج‬ ‫محکمه‬ ‫داد سرا‬ ‫مرهم‬ ‫پماد‬ ‫مساله‬ ‫پالستیک‬ ‫‪/masaala/‬‬ ‫مستری م تر‬ ‫میکانیکی‬ ‫‪/mastery motar/‬‬ ‫متر‬ ‫پ لدار‬ ‫م لم‬ ‫استاد دانشگاه‬ ‫عربی‬ ‫مال‬ ‫شیخ‪ ،‬ا ند‬ ‫در مناطق شمالی م ل ی و م النا هم میگ یند‪.‬‬ ‫مُلی سر ک‬ ‫تربچه‬ ‫‪/moli/‬‬ ‫‪/matar/‬هندی‬ صفحه 142 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪143 /...‬‬ ‫مُلی س ید‬ ‫ترب‬ ‫م بایل‬ ‫گ شی همراه‬ ‫انگلیسی‬ ‫م بالیل ت دیلی‬ ‫ت یض روغنی‬ ‫‪/mobloil,tabdily/‬انگلیسی‬ ‫م تر‬ ‫ات م یل‬ ‫‪/motar/‬‬ ‫م ترسایکل‬ ‫متر‬ ‫م ی شک کن‬ ‫سش ار‬ ‫ن‬ ‫ناک‬ ‫گالبی‬ ‫نخ د بریان‬ ‫نخ د چی‬ ‫ن ا تنگی‬ ‫اسم‬ ‫نکتایی‬ ‫کراوات‬ ‫نیش پیاز‬ ‫پیازچه‬ ‫‪ /nektaee/‬همان واژه انگلیسی ‪necktie‬‬ ‫و‬ ‫واسکت‬ ‫س تین‬ ‫وایتکا‬ ‫س ید کننده ل اس‬ ‫‪/vaskat/‬‬ ‫‪ . 1‬کچال مانند بر ی واژگان دیگر‪ ،‬از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیش ند «کج» یا «کچه» را به «ال » اضافه‬ ‫کردند تا از نام «ال » که نام می ه ایست و پیش از این در فارسی وج د داشته متمایز ش د‪ .‬در بخش های از هند که‬ ‫کچال را از طریق انگلیسی ها شنا ته اند به ان «ال » می گ یند‪ ،‬که وجه تسمیه ان زیاد واضح نیست؛ و چیزی را که‬ ‫ما به نام کچال می شناسیم‪ ،‬در مناطقی از هند به غذای اصی گ ته می ش د که ان را از کچال تهیه می کنند‪ .‬در‬ ‫واقع در افغانستان ‪ ،‬نام ان غذا روی این گیاه گذاشته شده است و تا هن ز در این کش ر به کار می رود ‪.‬‬ صفحه 143 ‫‪ /144‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪.1‬‬ ‫خاقانی‪ ،‬افضلالدین بدیل بن علی‪ .)1385(.‬دیوان اشعار‪ ،‬تصحیح ضیاءالدین سجادی‪ ،‬چ ‪،7‬‬ ‫تهران‪ :‬زور‪.‬‬ ‫‪ .2‬دهخدا‪ ،‬علی اکبر(‪ .)1377‬لغت نامه دهخدا‪ ،‬ج‪ ،7‬چ‪ 2‬از دوره جدید‪ ،‬تهران‪ :‬موسسه انتشارات و‬ ‫چاپ دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫‪ .3‬روییـن‪ ،‬دکتر رازق‪« )1381(.‬افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری»‪ ،‬مجله خاک‪ ،‬شـماره دوم و‬ ‫سـوم ‪،‬سوفیه‪.‬‬ ‫‪ .4‬شریعتی سحر‪ ،‬حفیظ الله‪« .)1391(.‬تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان»‪ ،‬هفته نامه‬ ‫ادبی هنری فرهنگی سیمرغ (افغانستان)‪80.blogfa.com/post/3900http://www.bak ،‬‬ ‫‪ .5‬شـهـرسـتانی‪ ،‬شـاه علی اکـبر(پوهاند)‪« .)1381(.‬ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان»‪،‬‬ ‫خط سوم‪ ،‬ش ‪.1‬‬ ‫‪ .6‬فردوسی‪ ،‬ابوالقاسم‪ .)1386(.‬شاهنامه‪ ،‬به کوشش جالل خالقی مطلق‪ ،‬ج‪ ،3‬تهران‪ :‬مرکز دائره‪-‬‬ ‫المعارف بزرگ اسالمی‪.‬‬ ‫‪ .7‬کاظمی‪ ،‬محمد کاظم‪ «.)1387(.‬پاالیش زبان فارسی در افغانستان امروز»‪ ،‬خط سوم‪ ،‬ش ‪ 12‬و‬ ‫‪.13‬‬ ‫‪ .8‬کاویانی‪ ،‬نجم الدین‪ « .)1393(.‬خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و پـرورش زبان دری است» ‪،‬‬ ‫‪http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/554‬‬ ‫‪ .9‬ــــــــــــــــــ ‪« )1396(.‬یک زبان با سه نام(فارسی‪ ،‬دری و تاجیکی) »‪( ،‬برگرفته از کتاب‬ ‫سرگذشت زبان فارسی در صد سال پسین در افغانستان و تاجیکستان و چند مقالهی دیگر‪ ،‬چ ‪،) 2‬‬ ‫‪4063https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id= .10‬‬ ‫‪ .11‬مطلبی‪ ،‬مسعود (‪«.)۱387‬جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی»‪ ،.‬زمانه‪ ،‬ش ‪ ،79‬دوره ‪ ،7‬ص ‪ 16‬ـ ‪.24‬‬ ‫‪ .12‬مولوی‪ ،‬جاللالدین محمد(‪ .)1378‬کلیات شمس یا دیوان کبیر‪ ،‬تصخیخ بدیع الزمان فروزانفر‪،‬‬ ‫چ‪ ،4‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫‪ .13‬ناتل خانلری‪ ،‬پرویز‪ ،)1387(.‬تاریخ زبان فارسی‪ ،‬ج ‪ ،1‬چ‪ ،8‬تهران‪ :‬فرهنگ نشر نو‪.‬‬ صفحه 144 145 /...‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‬ :‫ تهران‬،6 ‫ چ‬،‫ تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق‬،‫ دیوان اشعار‬.)1384(.‫ ناصر خسرو قبادیانی‬.14 .‫انتشارات و چاپ دانشگاه تهران‬ .‫ قطره‬:‫ تهران‬،3‫ چ‬،‫ تصحیح سعید حمیدیان‬،‫ خمسه نظامی گنجهای‬.)1386(‫ نظامی گنجهای‬.15 ‫ ـ‬181 ‫ص‬،40 ‫ ش‬،‫ کاوش نامه‬،»‫ «جایگاه زبان پارسی در افغانستان‬.)1398(.‫ محمد یعقوب‬،‫ یسنا‬.16 .209 17. ‫ـ‬Ch. M. Kieffer, “AFGHANISTAN v. Languages,” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 1982, available at http://www.iranicaonline.org/articles/afghanistan-v-languages 18. ‫ـ‬GILBERT LAZARD, “DARĪ” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 1982, This article is available in print.Vol. VII, Fasc. 1, pp. 34-35( http://www.iranicaonline.org/articles/dari 19. ‫ـ‬Nancy-Hatch-Dupree ,https://www.britannica.com/place/Afghanistan صفحه 145 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪107 /...‬‬ ‫به کار برده است‪ .‬انوری در قصیده و غزل و قطعه سرامد شاعران ایران و از ارکان استوار شعر و‬ ‫ادب پارسی شد و به مرتبتی رسید که او را یکی از سه پیامبر شعر پارسی بدانند‪:‬‬ ‫در شـــــعر ســـــه تـــــن پیمبراننـــــد‬ ‫قـــولی اســـت کـــه جملگـــی براننـــد‬ ‫فردوســــــی و انــــــوری و ســــــعدی‬ ‫هرچنــــــد کــــــه النبــــ ـی بعــــــدی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫قصاید خود را با مدیحه اغاز میکند و به ندرت در مقدمه به وصف طبیعت میپردازد‪ .‬هدف‬ ‫اصلی او در قصیده‪ ،‬مدیحه گویی است که ضمن ان از کلیۀ وسایل متصور بهره میبرد‪.‬‬ ‫«نیاز مادی» علل انتساب شاعران به دربارها و مراکز قدرت‬ ‫اغلب سخنوران از روزگاران قدیم‪ ،‬به ویژه در جوانی و ابتدای کار‪ ،‬گرفتار عسرت و تنگی‬ ‫معیشت بودهاند که تا حد بسیاری مولود عدم اشتغال انان به کسب و کار از ایام کودکی بوده‬ ‫است‪ ،‬زیرا قسمت مهمی از دوران کودکی تا جوانی اهل علم و ادب مصروف تحصیل دانش و‬ ‫فراگیری علوم مختلف میشد و اینان پس از فراغت از درس و مدرسه‪ ،‬از رموز و فنون مشاغل‬ ‫گوناگون فاقد اگاهی بودند‪« .‬قصۀ محرومیت ارباب دانش به بیش از یازده قرن پیش میرسد‪ ،‬از‬ ‫کهنترین زمانی که در ک تب تذکره از شاعران پارسی گوی سخن به میان امده‪ ،‬حرمان و اندوه‬ ‫مردم خردمند و عالم نیز مطرح شده است» (وزین پور‪ .)141 :1374 ،‬شکوه از رنج معاش و‬ ‫عسرت و بی چیزی منحصر به یکی‪ ،‬دو شاعر نیست‪ .‬صدها سخنسرای نامور و دانشمند از فقر‬ ‫و گرسنگی اه از دل براورده و اندوه خو یش اشکار کردهاند‪ .‬دیوان اوحدالدین انوری و مسعود‬ ‫سعد شاعران پرمایۀ دربار سلجوقیان مشحون از سرودههایی است که نشانۀ فقدان مایحتاج‬ ‫روزانه است‪ ،‬به طوری که ایشان را ناگزیر ساخته به خانۀ این و ان نامههای منظوم بفرستند و به‬ ‫نحوی شرم اور و نامناسب چیزها طلب کنند‪ .‬در طلب هیزم‪:‬‬ ‫ای ز دســـــــت تجاســـــــر خـــــــادم‬ ‫ُ‬ ‫شـــــربهـــــای مـــــالل نوشـــــیده‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 107 ‫‪ /108‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫اختاللـــــی کـــــه حـــــال مـــــن دارد‬ ‫نیســــت بــــر خــــاطر تــــو پوشــــیده‬ ‫نــــــیم جوشــــــیده دیگکـــــــی دارم‬ ‫قلقلـــــــش گـــــــوش نانیوشـــــــیده‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫از طریــــــق کــــــرم تــــــوانی کــــــرد‬ ‫بــــه دو چـــــوبش تمــــام جوشــــیده‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری‪)718 :1376 ،‬‬ ‫از تقاضـــای قـــرض خواهـــان اســـت‬ ‫همـــــه انـــــدوه و رنـــــج و تیمـــــارم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫عــــاجزم ســــخت و حــــق تعــــالی را‬ ‫بـــــه تـــــو مهتـــــر شـــــفیع مـــــیارم‬ ‫در کدیــــهیــــی همــــی کــــوبم‬ ‫نــــه ِ‬ ‫نـــــه دم عشـــــوه یـــــی همـــــی دارم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫روزی نـــ ـیم خـــــورده مـــ ـیطلـــــبم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫کــــــه بــــــدو وام کــــــرده بگــــــذارم‬ ‫‪o‬‬ ‫(مسعود سعد‪)327 :1362 ،‬‬ ‫از کـــــوزه ایـــــن و ان بـــــود ابـــــم‬ ‫از ســـــفرۀ ایـــــن و ان بـــــود نـــــانم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫پیوســـــته اســـــیر نعمـــــت ایــــــنم‬ ‫همــــــواره رهــــــین منــــ ـت انــــــم‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(همان‪)351 :‬‬ ‫موضوعات مدح‬ ‫غالب مدایح شاعران متوجه ثنا و ستایش پادشاهان بوده است و همین نوع مداحی است که‬ ‫مورد بحث ما در این مقاله است‪ .‬شاعرانی که به دربارها منتسب بودند‪ ،‬وظیفه داشتند که در‬ ‫قصاید جدی و استوار‪ ،‬توسط خود شاعران یا راویان‬ ‫مواقع و مراسم معین قصایدی بسرایند‪ .‬این‬ ‫ِ‬ ‫انان در حضور پادشاه و وزیران و مهتران خوانده میشد و در صورت جلب رضایت سلطان‪،‬‬ ‫ً‬ ‫پاداش مناسب و درخور که اصطالحا «صله» نام داشت‪ ،‬به شاعران عطا میشد‪« .‬برخی از‬ صفحه 108 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪109 /...‬‬ ‫اشعار سخنوران درباری در مجالس رسمی مانند اعیاد‪ ،‬بزمهای باشکوه‪ ،‬مراسم مذهبی و ایام‬ ‫سوگواری‪ ،‬همچنین به مناسبت میالد یا درگذشت افراد خاندان سالطین‪ ،‬ورود سفیران ممالک‬ ‫دیگر‪ ،‬پیش امدن فتوحات و ‪ ...‬سروده و خوانده میشد‪ ،‬اما اشعار ذوقی‪ ،‬وصفی‪ ،‬عاشقانه و‬ ‫ً‬ ‫طرب انگیز و امثال اینها‪ ،‬معموال با حضور خود شاعران‪ ،‬اغلب در محافل عیش و نوش‬ ‫سالطین انشاد میگردید و گاه ممکن بود با نوای موسیقی همراه شود تا بر شور و لطف مجلس‬ ‫بیفزاید» (وزین پور‪.)41 :1374 ،‬‬ ‫مالزم دربارها‪ ،‬افزون بر شخص سلطان که ممدوح اصلی و حقیقی بود‪ ،‬افراد‬ ‫اغلب شاعا ِن ِ‬ ‫خاندان‪ ،‬وابستگان و اطرافیان او را مدح کردهاند‪ ،‬یا در تعزیت انان مراثی متعدد ساختهاند و‬ ‫دشمنانشان را به سختی هجو کردهاند‪ .‬در مورد مطالب‪ ،‬وقایع و افراد بیشمار دیگر هم که‬ ‫وابسته به پادشاه و دستگاه سلطنت او بوده‪ ،‬به وسیله شاعران قصاید بسیار سروه شده‪ ،‬نظیر‬ ‫فتوحات و لشکرکشیها‪ ،‬نبردها‪ ،‬قتل عامها‪ ،‬تسخیر و ویران کردن شهرها و روستاها‪ ،‬دستگیری‬ ‫و مجازات دشمنان‪ ،‬حا کمان و مرزبانان کشورهای دیگر و ‪ ...‬به دلیل کم بودن حجم مقاله‪ ،‬در‬ ‫ادامه تنها به مهمترین این موضوعات اشاره میگردد و اشعار برجستۀ شاعران سلجوقی به عنوان‬ ‫شاهد مثالی ذکر خواهد شد‪.‬‬ ‫‪.1‬مدح پادشاه‬ ‫در مدح عالءالدین اتسزبن محمدبن ملکشاه‬ ‫ای روی تو چو خلد و لب تو چو سلسبیل‬ ‫بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫در طاعت هوای تو امد دلم از انک‬ ‫از‬ ‫طاعتست‬ ‫یافتن‬ ‫خلد‬ ‫و‬ ‫سلسبیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ناهید پیش طلعت تو کی دهد فروغ‬ ‫خورشید پیش صورت تو کی بود جمیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫خورشید خسروان ملک اتسز که ذات او‬ ‫در علم چون علی شد و در عقل چون عقیل‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 109 ‫‪ /110‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫(ادیب صابر‪)104 :1343 ،‬‬ ‫در مدح والی خراسان شمسالدوله طغانشاه بن الب ارسالن سلجوقی‬ ‫شهریارا بنده اندر مدحت فرمان تو‬ ‫گر تواند کرد بنماید ز معنی ساحری‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫هر که بیند پندهای سودمند سند باد‬ ‫نیک دانه کاندر و دشوار باشد شاعری‬ ‫من معانیهای او را یاور دانش کنم‬ ‫گر کند بخت تو شاها خاطرم را یاوری‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(ازرقی هروی‪)119 :1398 ،‬‬ ‫در مدح یوسف بن احمد مسعود شاه‬ ‫گرد‬ ‫علما‬ ‫گرد‬ ‫بخاصه‬ ‫بر‬ ‫انکس‬ ‫کامروز بهر شهر چنو مشتهری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫خورشید زمین یوسف احمد که فلک را‬ ‫چون او به گه علم و محامد دگری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان ابر گهرپاش که در علم چنو یی‬ ‫مر چارگهر را گه زایش پسری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان شاخ عطا بخش که در باغ شریعت‬ ‫با نفع تراز وی به گه جود بری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بی خدمت او در تن یک جان عملی نیست‬ ‫بی مدحت او در دل یک تن فکری نیست‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(سنایی‪)133 :1388 ،‬‬ صفحه 110 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪111 /...‬‬ ‫‪.2‬فتوحات و لشکرکشیها‬ ‫از شعرای بزرگ‪ ،‬به ویژه سخنسرایانی که ملک الشعرای دربارها بودهاند‪ ،‬قصاید متعدد در‬ ‫فتوحات پادشاهان به یادگار مانده‪ ،‬و این وضع بیشتر مربوط به قرنهای چهارم تا اواخر قرن‬ ‫ششم است که دورۀ کشورگشاییها و فتوحات عظیم فرمانروایان غزنوی‪ ،‬سلجوقی‪ ،‬غوری‪،‬‬ ‫خوارزمشاهی و دیگر سلسلههای بزرگ است‪ .‬در روزگار سلجوقیان حدود ایران تا سواحل‬ ‫مدیترانه رسید‪ .‬طغرل بیک در سال ‪ 447‬ه‪ 1055 /‬م‪ ،‬بغداد را به تصرف خود دراورد و حدود‬ ‫امپراتوری مقتدر سلجوقیان از افغانستان تا اسیای صغیر و قلمرو خلفای فاطمی مصر‪ ،‬یعنی‬ ‫تمام اسیای غربی و قسمتی از نواحی افریقای شمالی رسید و از جنوب‪ ،‬از حدود کرمان‪ ،‬عراق‪،‬‬ ‫سوریه تا اسیای صغیر از متصرفات حکومت سلجوقیان به شمار میامد‪ .‬اینک چند نمونه از‬ ‫اشعاری که به این موضوع پرداختهاند‪ ،‬ذکر میشود‪:‬‬ ‫فتح سمرقند به دست ملکشاه سلجوقی‬ ‫خدای هرچه دهد بنده را ز فتح و ظفر‬ ‫‪o‬‬ ‫به دین پاک دهد یا به عقل یا به هنر‬ ‫ِ‬ ‫به عالم اندر ازو تازه کرد فتح و ظفر‬ ‫‪o‬‬ ‫چو دین و عقل و هنر داد شاه عالم را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ببین که از ظفر و فتح او به شرق و به غرب‬ ‫هزارگونه دلیل است و صد هزار اثر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪ ...‬به شعر فتح تو من بنده را مفاخرت است‬ ‫که شعر فتح تو شاهان همی کنند از بر‬ ‫که هست ُدرج مدیح تو همچو درج گهر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫همی نگارم درج مدیح تو شب و روز‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(امیر معزی‪)277 :1318 ،‬‬ صفحه 111 ‫‪ /112‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫در فتح و کشورگشاییهای سلطان سنجر‬ ‫بقــا بــاد ســلطان ســلطان نشــان را‬ ‫همـــی تـــا بقـــا ممکـــن اســـت اســـمان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫زتخــتش زمــین را ز تــاج اســمان را‬ ‫خداونـــــد عـــــالم کـــــه بفـــــزود رتبـــــت‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شهنشــــاه ســــنجر کــــه بســــتد بــــه خنجــــر‬ ‫روان ملکشـــاه و الـــب ارســـالن را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شــــهان را بــــه گــــرز گــ ـران کــــرد عــــاجز‬ ‫چنـین معجـزات اســت گــرز گ ـران را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بــــــه زنجیــــ ـر طاعــــ ـت دراورد گــــــردن‬ ‫بــدان خنجــر سرفشــان سرکشــان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ســـــرفتح و نصـــــرت همـــــی ســـــجده ارد‬ ‫بــه رزم ان ســر خنجــر سرفشــان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫بــــه یــ ـک بنــــده عــــاجز کنــ ـد دولــــت او‬ ‫هــــزار اردشــــیر و هــــزار اردوان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫زهـ ـی پادشـــاهی کـــه فـــتح اســـت و حرمـــت‬ ‫ز ملکت زمـین را ز حکمــت زمــان را‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(ادیب صابر‪)307 :1343 ،‬‬ ‫‪ .3‬وصف مجالس بزم و مهمانی‬ ‫در روزگاران پیشین‪ ،‬اوقات وقت پادشاهان در مجالس بزم و عشرت و میخواری میگذشت و‬ ‫چون شاعران نیز برای شعرخوانی و تکمیل شادمانی و همچنین وصف ان مجالس خیره کننده‬ ‫فراخوانده میشدند‪ ،‬از این رو در دیوان این گروه از شاعران درباری‪ ،‬اشعار بسیار در وصف بزم‬ ‫سالطین برجای مانده است‪:‬‬ ‫در مدح سلطان سنجر و رفتن او به بزم نزد امیر قیصر‬ ‫فرخنده باد و میمون این مجلس منور‬ ‫بر‬ ‫شهریار‬ ‫گیتی‬ ‫شاهنشه‬ ‫مظفر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شاهی کجا رسیدهست از همت بلندش‬ ‫تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور‬ ‫‪o‬‬ ‫میران‬ ‫‪o‬‬ ‫نامدارند‬ ‫این‬ ‫بندگان‬ ‫سلطان‬ ‫هریک چو حاتم طی‪ ،‬هر یک چو رستم زر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫و ان میزبان زیبا در پیش تخت خسرو‬ ‫بسته میان به خدمت چون بندگان دیگر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 112 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪113 /...‬‬ ‫شاید که میرقیصر سر بر فلک فرازد‬ ‫زیرا که هست سنجر مهمان میرقصر‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪.4‬در تهنیت اعیاد و جشنها‬ ‫جشن مهرگان‬ ‫روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان‬ ‫مهر بفزای ای نگار مهرجوی مهربان‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫همچو روی عاشقان بینم به زردی روی باغ‬ ‫باده باد بر صبوحی همچو روی دوستان‬ ‫این عروسان بهاری را که ابر نوبهار‬ ‫با جواهر جلوه کرد اندر میان بوستان ‪...‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(مسعود سعد‪)129 :1362 ،‬‬ ‫در تهنیت عید نوروز به عمادالدین پیروز شاه‬ ‫خسروا‬ ‫همه‬ ‫روزت‬ ‫نوروز‬ ‫باد‬ ‫‪o‬‬ ‫وز طرب شبهای عمرت روز باد‬ ‫‪o‬‬ ‫افسر‬ ‫پیروز‬ ‫شاهی‬ ‫بر‬ ‫سرت‬ ‫‪o‬‬ ‫افتاب‬ ‫اسمانافروز‬ ‫‪o‬‬ ‫چون‬ ‫قضای‬ ‫فیروزگون‬ ‫گنبد‬ ‫همتت‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫پیش قدرت پشت و روی افتاب‬ ‫همچو‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫شیر‬ ‫‪o‬‬ ‫باد‬ ‫گردون‬ ‫پیش‬ ‫شیر‬ ‫رایتت‬ ‫بر‬ ‫اشکال‬ ‫کارها‬ ‫هاللی‬ ‫پیروز‬ ‫باد‬ ‫کوز‬ ‫باد‬ ‫سخره چون اهوی دستاموز باد‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری ‪)68 :1376،‬‬ ‫در تهنیت فرارسیدن ماه شوال‬ ‫بگذشت مه روزه و امد مه شوال‬ ‫اکنون من و ساقی و می و مطرب و قوال‬ ‫نائب نتوان بود که بیکار بمانند‬ ‫ساقی و می و مطرب و قوال به شوال‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫کردند شب عید همه نور ز قندیل‬ ‫تحو یل سوی جام و دگرگونه شد احوال‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 113 ‫‪ /114‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫(معزی‪)91 :1318 ،‬‬ ‫‪.5‬مدح وزیران‪ ،‬بزرگان و مقامات کشوری‬ ‫مدح خواجه نظام الملک طوسی‪ ،‬وزیر الب ارسالن‬ ‫شده ست باغ پر از رشته های در خوشاب‬ ‫شدست راغ پر از توده های عنبر ناب ‪...‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫همی ز سیل بهاری شود سراب چو بحر‬ ‫چنانکه بحر شود پیش جود خواجه سراب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫غیاث دولت سلطان قوام دین رسول‬ ‫نظام ملک جهان رسید اولوااللباب‬ ‫وزیر شاه ز من‪ ،‬سید زمانه که هست‬ ‫به داد و دانش و دین چون پیمبر و اصحاب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(معزی‪)62 :1318 ،‬‬ ‫در ستایش سرهنگ امیر ّ‬ ‫محمد هروی‬ ‫ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ‬ ‫تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی‬ ‫که سراهنگان خوانند مر او را سرهنگ‬ ‫انکه روی همه هشیاران امد چو شتاب‬ ‫ان که پشت همه بیداران امد چو درنگ‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(سنایی‪)341 :1388 ،‬‬ ‫در مدح ابوجعفر علی بن حسین قدامه موسوی‬ ‫تنم بمهر اسیر است و دل بعشق فدی‬ ‫همی بگوش من اید ز لفظ عشق ندی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫دلم فدی شد و چشمم ندید روی خالص‬ ‫خالص نیست اسیران عشق را بفدی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫من و توئیم نگارا که عشق و خوبی را‬ ‫ز نام لیلی و مجنون برون بریم همی‬ ‫از ان قبل که عسل را حالوت لب تست‬ ‫خدای عزوجل در عسل نهاد شفی‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 114 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪115 /...‬‬ ‫(ادیب صابر‪)217 :1343 ،‬‬ ‫‪.6‬مدح قاضی‪ ،‬مستوفی و منشی‬ ‫مدح قاضی حمیدالدین بلخی‬ ‫صدری که ازو دولت و دین جفت ثبات است‬ ‫ان خواجۀ شرع است که سلطان قضات است‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان عقل مجرد که وجود به کمالش‬ ‫هم قاعدۀ جنبش و هم اصل ثبات است‬ ‫ُ‬ ‫اری چه کند‪ ،‬کسب شرف کار کفات است‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫گردون ز کفایت به کف اورد رکابش‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ای کلک گهربار تو موصوف به وصفی‬ ‫کان معجزۀ جملۀ اوصاف و صفات است‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری‪)53 :1376 ،‬‬ ‫مدح شرف الملک ابوسعد محمدبن منصور‬ ‫صاحب دیوان استیفا در عهد ملکشاه‬ ‫به فال فرخ و عزم درست و رای صواب‬ ‫سفر گزیدم و کردم سوی رحیل شتاب‬ ‫نماز شام که از شب نقاب بست هوا‬ ‫رسید نزد من ان افتاب مشک نقاب ‪...‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫تو را مباد تهی از چهار چیز در دست‬ ‫ز کلک و خاتم و زلف نگار و جام شراب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(معزی‪)57 :1318 ،‬‬ ‫‪.7‬مدح محتشمان و صاحبان جاه و مقام‬ ‫مدح صاحب‪ ،‬اوحدالدین اسحق از اعیان و صدور زمان سنجر‬ ‫ُ‬ ‫‪ ...‬در خراسان ز امتش دگریست‬ ‫که بر او عاشق است ملک عراق‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫عصمت‬ ‫‪o‬‬ ‫ایزدی‬ ‫رکاب‬ ‫و‬ ‫عنان‬ ‫مدد‬ ‫‪o‬‬ ‫سرمدی‬ ‫ستام‬ ‫و‬ ‫جناق‬ صفحه 115 ‫‪ /116‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫دانی ان کیست‬ ‫‪o‬‬ ‫اوحدالدین است‬ ‫ان‬ ‫‪o‬‬ ‫ملک‬ ‫خلقت‬ ‫ملوک‬ ‫اخالق‬ ‫(انوری‪)269 :1376 ،‬‬ ‫در مدح صاحب مجدالدین ابوالحسن عمرانی‬ ‫اینکه میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب‬ ‫خو یشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫ان منم یا رب در این مجلس به کف جزو مدیح‬ ‫وان تو یی یا رب در ان مسند به کف جام شراب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫اخر ان ایام ناخوشتر ز ایام مشیب‬ ‫رفت و امد روزگاری خوشتر از عهد شباب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫گرچه دائم در فراق خدمت تو داشتند‬ ‫هرکه بود از عمرو و زید و خاص و شیخ و شاب‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫(سنایی‪)137 :1388 ،‬‬ ‫‪.8‬مدح پهلوانان و رزم اوران‬ ‫از روزگاران قدیم معمول بوده است که نو یسندگان و شاعران‪ ،‬قهرمانان تاریخی را اعم از‬ ‫ً‬ ‫فرمانروایان یا رزمجویان‪ ،‬که به اعمال خارق العاده دست یازیده و مخصوصا در راه ترقی و‬ ‫اعتالی ایران گا مهای استواری برداشته باشند‪ ،‬بستایند‪ ،‬و جان فشانیهای انان را باشکوه تمام بیان‬ ‫کنند‪ .‬شمس الدین اغل بیک از امرای بزرگ و پهلوانان دربار سلطان سنجر و بسیار معزز بوده‬ ‫است و افزون بر انوری ابیوردی شاعری دیگر مانند عبدالواسع جبلی وی را ستوده است‪.‬‬ ‫مدح شمس الدین اغل بیک‪ ،‬پهلوان دربار سنجر‬ ‫به تو اورد سعد گردون روی‬ ‫‪o‬‬ ‫شمس‬ ‫روی‬ ‫زی‬ ‫درگه‬ ‫خداوند‬ ‫ار‬ ‫‪o‬‬ ‫دین‬ ‫پهلوان‬ ‫لشکر‬ ‫شاه‬ ‫پشت‬ ‫اسالم‬ ‫و‬ ‫قبلۀ‬ ‫احرار‬ ‫َ‬ ‫خاص سلطان اغلبک ان که کفش‬ ‫در سخا هست همچو ابر بهار‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 116 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪117 /...‬‬ ‫(انوری‪)192 :1376 ،‬‬ ‫ذکر وقایع تار یخی‬ ‫در دیوان اشعار سخن سرایان دربار سلجوقی به بسیاری از وقایع تاریخی اشاره شده که از ان‬ ‫جملهاند‪ :‬اشعاری در عقد معاهدات سیاسی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬مرزی و مالیاتی با سران کشورهای‬ ‫مجاور یا دست نشانده و مغلوب و تعیین خراج و مقررات حمل و نقل و شرایط دیگر‪ .‬نیز‬ ‫قصایدی دربارۀ احداث جادهها‪ ،‬پلها‪ ،‬سدها و کاروانسراها‪ ،‬بازارها و ساختن باغها و‬ ‫کوشکها و بسیار اماکن دیگر که تمام اینها دارای جنبۀ تاریخی است و اهمیت وافر دارد‪ .‬انوری‬ ‫ابیوردی قصیدۀ زیر را در توصیف قصر و عمارتی که ناصرالدین در باغ ساخته بود‪ ،‬سروده‬ ‫است‪:‬‬ ‫ای‬ ‫نمودار‬ ‫سپهر‬ ‫الجورد‬ ‫گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫هم سپهر از رفعت سقفت خجل‬ ‫هم بهشت از غیرت صحنت به درد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫اشک این چون اب شنگرف تو سرخ‬ ‫روی ان چون رنگ زرنیخ تو زرد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫اسمان چون الجوردت حل شده‬ ‫در سرشک از غبن سنگ الجورد‬ ‫ساکنی ورنه چه مابین است و فرق‬ ‫گیتینورد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫از‬ ‫تو‬ ‫تا‬ ‫این‬ ‫گنبد‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫جنتی در خاصیت زان چون ملک‬ ‫وحش و طیرت فارغند از خواب و خورد‬ ‫‪o‬‬ ‫(انوری‪ ،1376 ،‬قصیده ‪)267 :58‬‬ ‫‪o‬‬ صفحه 117 ‫‪ /118‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫نتیجهگیری‬ ‫در ادوار پیشین «مدح» مهمترین موضوع در سرودههای فارسی بوده که قرنها استمرار یافته‬ ‫است‪ .‬گویندگان مدیحه سرا در دربار سلجوقیان‪ ،‬شاهان را به نحوی مدح میکردند و بدان سان‬ ‫صفات و ملکات عالیه از خلق نیک و رشادت و رزماوری و سخاوت و دینداری و رعیت پروری‬ ‫به انان نسبت میدادند که فرمانروایان به وجد میامدند و ملوک اطراف دچار بیم و هراس‬ ‫میگشتند‪ .‬قرنهای پنجم و ششم عالیترین دورۀ رواج مدیحه سرایی بود‪ ،‬شاعران استاد این‬ ‫عهد بهترین عوامل شکوه و جالل دربارها به شمار میامدند که حتی اثر سخن شان تا قرنها‬ ‫بعد باقی ماند و شهرت و نیکنامی بزرگی برای سالطین فراهم میاورد‪ .‬شاعران سدۀ ششم‬ ‫سالطین را در برابر خدا و رسول اکرم (ص) قرار میدادند‪ ،‬از همۀ کاینات برتر میدانستند و‬ ‫اطاعت از انان را همچون نماز میشمردند‪.‬‬ ‫ً‬ ‫برای مدح غالبا از «قصیده» استفاده میشد؛ زیرا این نوع شعر با قوالب و تعبیرات اماده و با‬ ‫فخامت و زیبایی الفاظ و روش خاصی که در خواندن ان معمول است برای بیان مناقب و ذکر‬ ‫موارد فضیلت و برتری ممدوح از هر نوع دیگر مناسبتر است‪.‬‬ ‫نگارندگان با بررسی سرودههای سخنوران سدۀ ششم‪ ،‬به این نتیجه رسیدهاند که غالب مدایح‬ ‫ِ‬ ‫مخصوص پادشاهان بوده است و به ندرت از اندیشههای‬ ‫سخنسرایان این دوره‪ ،‬ثنا و ستایش‬ ‫ِ‬ ‫بلند و موضوعهای متعالی از زندگا نی بشر و نیازهای معنوی انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان‬ ‫مالزم دربار قصاید فراوانی دربارۀ رزمها‪ ،‬لشکرکشیها و‬ ‫سخن به میان رفته است‪ .‬شاعران‬ ‫ِ‬ ‫کامیابیها‪ ،‬مجالس مهمانی‪ ،‬در تهنیت اعیاد و جشنها‪ ،‬در ستایش بزرگان و مقامات کشوری و‬ ‫منشیان و صاحبان قدرت سرودهاند و بدین وسیله سبب شهرت و شوکت دربارها را فراهم‬ ‫نیک سلطان بود‪،‬‬ ‫اوردند؛ با مدایح پرمبالغه و استوار‪ ،‬وظیفۀ تبلیغاتی خود را که نشر خصال ِ‬ ‫حاکمان این سلسله را بر صفحه روزگار جاودانه سازند‪ .‬اغلب سالطین‬ ‫بخوبی انجام دهند و نام‬ ‫ِ‬ صفحه 118 ‫جایگاه مدح و مدیحه سرایی‪119 /...‬‬ ‫سلجوقی فاقد ذوق و قدرت درک لطائف شعری و ادبی بودند‪ ،‬اما در هر صورت و به هر منظور‬ ‫حمایت انان از اهل علم و ادب منجر به پیشرفت ترقی زبان و ادبیات فارسی شد‪.‬‬ صفحه 119 ‫‪ /120‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪ .1‬ازرقی هروی (‪ .)1398‬دیوان‪ .‬تصحیح مسعود راستی پور و محمدتقی خلوصی‪ .‬تهران‪ :‬کتابخانه‪،‬‬ ‫موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسالمی‪.‬‬ ‫‪ .2‬امیر معزی نیشابوری (‪ .)1318‬دیوان‪ .‬تصحیح عباس اقبال‪ .‬تهران‪ :‬کتابفروشی اسالمیه‪.‬‬ ‫‪ .3‬انوری ابیوردی‪ ،‬اوحدالدین (‪ .)1376‬دیوان‪ .‬تصحیح محمدتقی مدرس رضوی‪ .‬تهران‪ :‬علمی و‬ ‫فرهنگی‪.‬‬ ‫‪ .4‬ترمدی‪ ،‬ادیب صابر (‪ .)1343‬دیوان‪ .‬تصحیح محمدعلی ناصح‪ .‬تهران‪ :‬علمی‪.‬‬ ‫‪ .5‬دبیری نژاد‪ ،‬بدیع الله (‪ .)1384‬سالجقه و گسترش ادب فارسی‪ .‬مجلۀ وحید‪ .‬شمارۀ ‪ .6‬دورۀ ‪.10‬‬ ‫صص ‪.667-659‬‬ ‫‪ .6‬ذبیحالله‪ ،‬صفا (‪ ،)1385‬تار یخ ّ‬ ‫ادبیات ایران‪ .‬ج ‪ .1‬تهران‪ :‬فردوس‪.‬‬ ‫‪ .7‬ریپکا‪ ،‬یان و دیگران (‪ ،)1370‬تار یخ ّ‬ ‫ادبیات ایران‪ .‬ترجمه کیخسرو کشاورزی‪ .‬تهران‪ :‬گوتمبرگ‪.‬‬ ‫‪ .8‬سنایی غزنوی‪ ،‬ابوالمجد مجدودبن ادم (‪ .)1388‬دیوان‪ .‬تصحیح محمدتقی مدرس رضوی‪.‬چاپ‬ ‫هفتم‪ .‬تهران‪ :‬سنایی‪.‬‬ ‫‪ .9‬فروزانی‪ ،‬سیدابوالقاسم (‪ .)1393‬سلجوقیان از اغاز تا فرجام‪ .‬تهران‪ :‬سمت‪.‬‬ ‫‪ .10‬قیس رازی‪ ،‬شمس الدین محمد (‪ .)1388‬المعجم فی معاییر اشعار العجم‪ .‬تصحیح مدرس‬ ‫رضوی‪ .‬تهران‪ :‬علم‪.‬‬ ‫‪ .11‬کانت‪ ،‬امانوئل (‪ .)1347‬نقد نیروی قضاوت‪ .‬چاپ‪ :‬کاسیرر‪.‬‬ ‫‪ .12‬مسعودسعد سلمان (‪ .)1362‬دیوان‪ .‬تصحیح رشید یاسمی‪ .‬تهران‪ :‬گلشایی‪.‬‬ ‫‪ .13‬وزین پور‪ ،‬نادر (‪ .)1374‬مدح داغ ننگ بر سیمای ادب فارسی‪ .‬تهران‪ :‬معین‪.‬‬ ‫‪ .14‬همایی‪ ،‬جاللالدین (‪ .)1386‬فنون بالغت و صناعات ادبی‪ .‬چاپ بیست و هفتم‪ .‬تهران‪ :‬هما‪.‬‬ صفحه 120 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان؛ کاربرد واژههای متفاوت‬ ‫برای معانی مشترک‬ ‫نویسنده‪:‬محمد نسیم مسجدی‬ ‫استاد ناظر‪:‬عاطفه خدایی‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫چکیده‬ ‫زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ‬ ‫هندی را تشکیل میدهند‪.‬این زبان امروزه در بخش وسیعی از کشورهای ایران‪ ،‬افغانستان و‬ ‫تاجیکستان و بخشهایی از هندوستان گویشور دارد‪ .‬فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه‬ ‫ً‬ ‫رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور‬ ‫اطالق میشود‪ .‬گرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملت فابل فهم‬ ‫است؛اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور یافت‪ .‬این‬ ‫تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها تا تفاوت‬ ‫واژهها و ترکیبهای اضافی و فعلها دیده میشود‪ .‬در این پژوهش تفاوت تلفظها‪ ،‬واژگان کهن‬ ‫موجود در زبان دری‪ ،‬واژه های فارسی متفاوت با کاربرد یکسان و واژههای دخیل در زبان مردم‬ ‫افغانستان را بررسی کرده‪ ،‬تفاوتها را ذکر کردهایم‪.‬‬ ‫واژگان کلیدی‪ :‬واژههای متفاوت‪ ،‬معانی مشترک‪،‬زبان فارسی معاصر ایران‪ ،‬زبان معاصر‬ ‫افغانستان‬ ‫مقدمه‬ ‫‪ .1‬دانشج ی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی‬ ‫‪ .2‬استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی‬ صفحه 121 ‫‪ /122‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫افغانستان که در تقاطع سه دنیای متفاوت از نظر جغرافیایی و فرهنگی ‪ -‬هند با بادهای موسمی‪،‬‬ ‫اسیای مرکزی با استپهایش و فالت ایران ‪ -‬قرار گرفته است‪ ،‬شاهد تجاوز و استعمار پی در پی‬ ‫از همه نوع بوده است‪ .‬تاریخ سیاسی ان نبردی دائمی برای استقالل بوده ‪ ،‬تاریخ فرهنگی ان نیز‬ ‫مبارزهای برای حفظ هویت است‪)1982 ، Ch. M. Kieffer(.‬‬ ‫شاید در نگاه مردم ایران تفاوت قابل مالحظهای میان زبان فارسی ایرانیها و افغانستانیها‬ ‫نباشد؛ اما این برداشت از انجا شکل گرفته که ایرانیها کمتر با ساکنان شهرهای افغانستان‬ ‫برخورد کردهاند و بیشتر مهاجرانی را دیدهاند که فارسی را در کنار انها اموختهاند‪ .‬به جرات‬ ‫میتوان گفت بیش از صد میلیون نفر در سراسر دنیا به زبان فارسی سخن میگویند و گستره‬ ‫زبان فارسی که روزگاری‪ ،‬از بخش های خاوری بنگال و مرزهای خاوری چین تا اسیای صغیر را‬ ‫در بر می گرفته است‪ ،‬در روزگار ما ‪ ،‬عمدتا“ در ازبکستان‪ ،‬تاجیکستان‪ ،‬ایران و افغانستان‬ ‫است؛ گرچه در مناطق دیگری چون شبه قاره هند نیز گویندگان زبان پارسی را می توان یافت‪.‬‬ ‫زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ‬ ‫ً‬ ‫هندی را تشکیل می دهند‪ .‬زبانهای ایرانی معموال به سه دوره باستان‪ ،‬میانه و نوین تقسیم‬ ‫میشوند‪ .‬این دورهها با دورههای تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دوره باستان مربوط‬ ‫به زمان شاهنشاهی هخامنشی‪ ،‬دوره میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دوره نوین‬ ‫مربوط به زمان ورود اسالم به ایران تا به امروز است‪.‬‬ ‫بخش اعظم ملت ایران فارس هستند‪ .‬از نتایج سرشماری سال ‪ ۱۳۷۵‬دربارۀ ترکیب قومی ملت‬ ‫ایران این براوردها حاصل میشود‪ :‬جمعیت فارسها حدود ‪ ۷۳‬الی ‪ ۷۵‬درصد جمعیت ایران‬ ‫است‪ .‬امار سرشماری سال ‪ ۱۳۷۵‬نشان میدهد که ‪ ۸۲‬الی‪ ۸۳‬درصد مردم فارسی صحبت‬ ‫میکنند و ‪ ۲/۸۶‬درصد از انها فقط فارسی را میفهمند(مطلبی‪،1387 ،‬ص‪)16‬؛ اما در‬ ‫افغانستان نیز فارسی رایجترین زبان و زبان مادری بیش از ‪ ۱۶‬میلیون نفر (‪ )۵۲٪–۴۸‬از مردم‬ ‫این کشور است ‪.‬به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز بهشمار میرود‪ ،‬در کل بیش از‬ صفحه 122 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪123 /...‬‬ ‫‪۲۵‬‬ ‫میلیون‬ ‫نفر‬ ‫یا‬ ‫‪۸۰٪‬‬ ‫از‬ ‫مردم‬ ‫این‬ ‫کشور‬ ‫بدان‬ ‫تسلط‬ ‫دارند‪ .‬تاجیکها‪ ،‬هزارهها و ایماقها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستند‪Nancy-(.‬‬ ‫‪)Dupree1999، ،Hatch‬گرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملت‬‫فابل فهم است‪ ،‬اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور‬ ‫یافت‪ .‬این تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها‬ ‫دیده میشود تا تفاوت واژهها و ترکیبهای اضافی و فعل ها‪ .‬در این بررسی به این تفاوتها‬ ‫خواهیم پرداخت وجوه مختلف ان را بررسی خواهیم کرد‪.‬‬ ‫پیشینه تحقیق‬ ‫درباره زبان فارسی و جایگاه و خاستگاه ان‪ ،‬پیشینه تاریخی و جایگاه فرهنگی ان مطالب زیادی‬ ‫نوشته شده است؛ از پرویز ناتل خانلری که خاستگاه زبان فارسی را بررسی کرده تا محسن‬ ‫ابوالقاسمی که به جنبههای دستوری زبان پرداخته است و نیز زرینکوب‪ ،‬نفیسی‪ ،‬افشار و‬ ‫مستشرقانی چون الزارو زالمان که کتابها و مقاالت متعددی در این باره نوشتهاند‪ .‬در دایره‪-‬‬ ‫المعارفهای مهم چون ایرانیکا و بریتانیکا نیز به زبان فارسی‪ ،‬دری‪ ،‬زیان مردم ایران و‬ ‫افغانستان پرداخته شده است؛ اما تحقیقات مفصل و دامنهدار درباره زیان و موضوعات ان در‬ ‫افغاتستان کم است‪ .‬دلیل این کاستی بیشتر به نابسامانیهای سیاسی این کشور بازمی گردد‪.‬‬ ‫درباره زبان دری‪ ،‬ریشههای ان و جایگاه زبان فارسی در افغانستان امروز نیز مطالبی وجود دارد‬ ‫که برخی از انها را برای مطالعه بیشتر معرفی می کنیم؛ « خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و‬ ‫پـرورش زبان دری است»و «یک زبان با سه نام(فارسی‪ ،‬دری و تاجیکی) » از نجمالدین‬ ‫کاویانی‪« ،‬ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان» از پوهاند شاه علی اکبر شهرستانی‪،‬‬ ‫«افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری» از رزاق رویین‪ « ،‬زبان فارسی دری در افغانستان» از‬ ‫شکرالله عبدالله از این دست هستند که نتیجه مطالعات پژوهشگران افغانستانی است؛ اما انچه‬ صفحه 123 ‫‪ /124‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫در این پژوهش مد نظر است‪ ،‬تفاوتهای واژگان و تلفظ در زبان مردم ایران و افغانستان است‪.‬‬ ‫در این مورد نیز کسانی چون محمد کاظم کاظمی در مقاله «پاالیش زبان فارسی در افغانستان‬ ‫امروز » و حفیظ الله شریعتی سحر در مقاله «تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان»‬ ‫به این موضوع پرداختهاند‪ .‬انچه درباره مطالعات ادبی از هر دست‪ ،‬درباره افعانستان قابل توجه و‬ ‫مشاهده است‪ ،‬تعداد کم پژوهشها و عدم دسترسی به کارهای اندک انجام شده است‪ .‬در این‬ ‫پژوهش از منظر دانشجویی رشدیافته و ساکن در محیط‪ ،‬به موضوع تفاوتها پرداخته شده‬ ‫است تا تغییرات هر چند اندک نیز مد نظر باشد‪ .‬ضرورت این نوع تحقیق درباره زبان و ادبیات‬ ‫افغانستان همچنان ملموس است‪.‬‬ ‫بحث و بررسی‬ ‫ً‬ ‫فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به‬ ‫گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور اطالق میشود‪ .‬فارسی رایجترین زبان در افغانستان‬ ‫و زبان مادری بیش از ‪ ۱۶‬میلیون نفر (‪ )۴۸–٪۵۲‬از مردم افغانستان است‪.‬این زبان در‬ ‫کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی افغانستان است‪.‬‬ ‫ناتل خانلری در کتاب«تاریخ زبان فارسی» اورده است که برخی مورخان‪ ،‬فارسی را زبان‬ ‫موبدان می دانسته اند؛ در حالی که دری زبان شهرهای مدائن است و کسانی که در دربار شاه‬ ‫بوده اند‪ .‬در عین حال اذعان دارد که در اکثر نوشته های مریوط به زبان که پس از اسالم نوشته‬ ‫شده‪ ،‬دو اصطالح فارسی و دری مترادف و گاه هم معنی هستند‪ .‬در بعضی موارد هم دری را‬ ‫صفت فارسی دانسته اند که در واقع معنای فصیح می دهد‪.‬‬ ‫او بر اساس نوشته مقدسی در « احسن التقاسیم » می نویسید‪«:‬مفدسی در احسن التقاسیم‬ ‫همه زبان های ایرانی را فارسی خوانده و از بیان او چنان بر می اید که لفظ دری را به معنی‬ ‫فصیح به کار می برد و از ان زبانی جداگانه اراده نمی کند»(ناتل خانلری‪)273 ،1387 ،‬‬ صفحه 124 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪125 /...‬‬ ‫فارسی دری چیست؟‬ ‫دهخدا در لغت نامه معروفش‪ ،‬ذیل کلمه دری و در باب علت نامگذاری می نویسد‪ «:‬در مورد‬ ‫وجه تسمیه ان اقوال مختلفی نقل شده است که به اهم انها اشاره می شود‪ ،‬خوارزمی در مفاتیح‬ ‫العلوم ان را زبان مردم شهرهای مدائن داند و می نویسد اهل درخانه شاه بدان تکلم می کرده‬ ‫اند‪ .‬ابن الندیم در الفهرست بنقل از ابن المقفع نیز قول باال را تکرار کرده است ‪ .‬مولف برهان‬ ‫می نویسد‪ :‬بعضی ان را به فصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در ان نقصانی نباشد دری‬ ‫میگویند»(دهخدا‪ ،1377 ،‬ذیل دری)‬ ‫وی در یاد داشتهای خود می افزاید‪ « :‬صاحبان انجمن ارا و انندراج و غیاث دراین مورد می‬ ‫نویسند‪ :‬زبان پارسی را از ان دری گو یند که در روستا و کوهستان و دره بدان تکلم می کرده اند‬ ‫و انچه به شهرستان می گفته اند پهلوی نام دارد زیرا که پهلو‪ ،‬شهر را میگفتهاند‪(».‬همان)‬ ‫کاویانی در مقاله ای درباره زبان دری معتقد است‪«:‬زبــان پــارسی دری بــه گـــواهی‬ ‫شـواهــد و سـنگنـبشـههـا‪ ،‬سـرچشمهها و ماخذهــای باسـتانی و پــژوهـشهای معـاصر در‬ ‫سـرزمـین خـراسـان قـدیـم و فـرارود زاده شـده اسـت و به سـخـن معـروف شـمس رازی در‬ ‫درالمحـجم " زبان دری لغت اهل بلخ و بخارا " گفـته شـده اسـت‪ .‬ابن مقــفع که خود اهـل‬ ‫فارس اسـت‪ ،‬تنها زبان مردم خراسـان و بویژه بلخ را دری میداند و مقدسی که خود به شهرهای‬ ‫خراسـان و ماوراءالنهر سـفر کرده اسـت‪ ،‬زبان بلخ را بهـترین زبان می دانـد‪ .‬به نظر دکتر رازق‬ ‫رو یین « زبان دری از لحـاظ خـاسـتگاه واژاگـانی مربـوط به خانـواده زبان اوسـتائی بلـخی می‬ ‫باشد‪(»...‬رویین‪1381 ،‬؛‪3‬و‪)4‬زبان دری بعـد از قرن پنجـم هجری به سـوی باخـتر ( ایــران‬ ‫امروز) گــسترش یافـــته اسـت‪ .‬کتیبه اتشکـده کرکوی در والیت نیم روز ( اسـتانی در غرب‬ ‫افغانسـتان و هم مرز با اسـتان زابل ایران) را شـاید بـتوان قدیـمی ترین اثر به این زبان شـمرد‪».‬‬ صفحه 125 ‫‪ /126‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫به نظر می رسد در همین زمان‪ ،‬مردم اصفهان و فارس از زبان پهلوی استفاده می کردند‪ .‬این در‬ ‫حالی است که برای اولین بار اثاری به زبان پارسی دری در مناطقی چون بلخ‪ ،‬بادغبس‪ ،‬هرات‪،‬‬ ‫سیستان‪ ،‬سمرقند و بخارا افریده شده است‪« .‬این که زبان پارسی دری چگونه این اقبال را یافت‬ ‫که عمومیت و رسمیت پیدا کند‪ ،‬وابسته به رویدادهای سیاسی و اجتماعی و ‪ ...‬در منطقه‪ ،‬به‪-‬‬ ‫ویژه در خراسان است »(یسنا‪ )1398،186،‬بعدها همین زبان دری به مرور به سمت غرب نیز‬ ‫گسترش یافت و در مناطقی مانند فارس و عراق عجم نیز استفاده شد‪.‬‬ ‫دالیل متنوعی وجود دارد که ادعای فوق را اثبات می کند؛ از این میان یه برخی اشاره کرد‪ :‬عدم‬ ‫وجود اثری به زبان دری در غرب خراسان تا قبل از قرن هفتم میالدی‪ ،‬عدم وجود سند تاریخی‬ ‫مبنی بر رواج پارسی باستان در فرارود و خراسان در دوره هخامنشی؛ تعلق زبان دری به خانواده‬ ‫بزرگ هند و اروپایی از دیدگاه زبانشناسی و عدم تعلق به پهلوی ساسانی(نلخیص از مطلب «‬ ‫زبان فارسی دری در افغانستان» از عبدالله‪ ،‬روزنامه صبح کابل‪ 21 ،‬ژوئن ‪ )2021‬هم اینک‬ ‫زبان دری گستره وسیعی دارد و مردمانی در تاجیکستان و افغانستان با ان سخن می گویند‪.‬‬ ‫زبان مردم افغانستان‬ ‫فارسی افغانستان را تاجیکها و اقوام مربوط به انها عموما‪ ،‬فارسی‪ ،‬پشتو زبانها‪ ،‬پارسی‪ ،‬و‬ ‫دولت دری مینامند‪ .‬واگرایی گویش فراوان است‪ ،‬اما نه در حدی که مانع درک متقابل شود‪،‬‬ ‫مگر در مواردی که واژه ها و اصطالحاتی گاه به گاه به کار می رود که ان هم به راحتی روشن می‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫شود‪ .‬از انجایی که تماس بین ایرانیان و افغانها معموال در میان گویشورهای نسبتا پرورش یافته‬ ‫صورت می گیرد‪ ،‬مشکل خاصی در درک متقابل انها وجود ندارد‪ .‬گفتار صیقلی هر دو ملت‬ ‫ً‬ ‫نسبتا یکپارچه است‪ .‬تفاوت زیادی بین لهجه های محلی و زبان عامیانه قابل مشاهده است‪.‬‬ ‫عالوه بر این‪ ،‬بین فارسی ایرانی و افغانی‪ ،‬در هر سطح گفتاری‪ ،‬در واژگان شکاف متمایز وجود‬ ‫دارد‪ .‬این نه تنها در مورد اصطالحات فنی بلکه در مورد موارد زندگی روزمره‪ ،‬اصطالحات‬ صفحه 126 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪127 /...‬‬ ‫خانوادگی‪ ،‬و نام بسیاری از اشیاء وارد شده یا منشا خارج از کشور نیز صدق می کند‪Ch. M. (.‬‬ ‫‪)19829 ،Kieffer‬‬ ‫زبان فارسی نو یا گویش دری که امروزه ان را فارسی دری یا پارسی درباری نیز مینامند‪ ،‬نامی‬ ‫اس ت که واپسین گویش تاریخی و گویش امروزین زبان پارسی گفته میشود و کاربرد ان از سده‬ ‫دهم میالدی به بعد بهطور گسترده در نوشتههای عربی همچون استخری‪ ،‬و نوشتههای پارسی‬ ‫تصدیق شدهاست(‪)1994 ،GILBERT LAZARD‬‬ ‫زبان فارسیدری مانند بسیاری از زبانهای زندهی دنیا دارای لهجهها و گـویشهای گوناگون‬ ‫ِ‬ ‫زبان فارسیدری در‬ ‫میباشد‪ .‬تنوع لهجهها و گویشها در میان فارسیزبانان زیاد است‪ِ .‬‬ ‫افغانستان نیز دارای لهجهها و گـویشهـای گوناگونی است‪ ،‬مانند هراتی‪ ،‬بدخشی‪ ،‬بلخی‪،‬‬ ‫کابلی‪ ،‬لغمانی‪ ،‬تخاری‪ ،‬فاریابی‪ ،‬گردیزی‪ ،‬پنجشیری و بامیانی وغیره‪ .‬فارسیزبانان در تمام‬ ‫قلمرو زبان بدون در نظرداشت گویشها یا لهجههای گوناگون و صرفنظر از تفاوتهای‬ ‫فرهنگی و قومیشان با هم ارتباط برقرار میکنند و همدیگر را میفهمند و به ترجمان نیاز‬ ‫ندارند‪(.‬کاویانی‪)1396،‬‬ ‫زبان فارسی ایران‪ ،‬افغانستان و تاجیکستان در سطح دستور و ساختار‬ ‫از نظر زبانشناسی‪ ،‬میان ِ‬ ‫زبان هیچ تفاوت‪ ،‬گوناگونی‪ ،‬ناهمسانی و یا اختالفی دیده نمیشود‪ .‬تنها در سطح گویش و‬ ‫بعضی از اصطالحات تفاوتهایی وجود دارد‪ .‬مثال در افغانستان شفاخانه میگویند در ایران‬ ‫بیمارستان و در تاجیکستان کسلخانه؛ اینها تفاوتهای اصطالحی است‬ ‫در زبان فارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای زبان‬ ‫فارسی امروزی استفاده میکنند‪ .‬در ادبیات پارسی هم واژه پارسی و دری را به یک معنا بهکار‬ ‫بردهاند‪.‬شاعراتی چون فردوسی‪ ،‬مسعود سعد سلمان‪ ،‬فخرالدین اسعد گرگانی‪ ،‬ناصر خسرو‪،‬‬ ‫انوری‪ ،‬حافانی‪ ،‬نظامی و ‪ ...‬از واژه «دری» در شعر خود استفاده کردهاند؛ اما کلمه «پارسی» را‬ ‫در شعر غالب شاعران می توان یافت؛ برای مثال بیش از ‪ 100‬بار از این لفظ در متن شاهنامه‬ صفحه 127 ‫‪ /128‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫استفاده شده است‪ .‬برای نمونه‪ ،‬بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی‪ ،‬که مداحی شعرا و‬ ‫اشعار عنصری در وصف سلطان محمود غزنوی را نکوهش میکند‪:‬‬ ‫من انم که در پای خوکان نریزم‬ ‫مر این قیمتی ُدر لفظ دری را‬ ‫و در جای دیگر به دو دیوان خود به دو زبان پارسی و تازی اشاره میکند‪:‬‬ ‫اشعار به پارسی و تازی‬ ‫برخوان و بدار یادگارم‬ ‫تحلیل دادهها‬ ‫با توجه به دادههای اولیه‪ ،‬نکاتی قابل نوجه است که در ادامه خواهد امد‪ .‬در این تحلیل هم به‬ ‫معنای واژه و هم چگونگی تلقظ میپردازیم‪.‬برای اطالع بیشنر جدول تهیه شده را در به صورت‬ ‫کامل در پینوشت مالحظه فرمایید‪ 1.‬الزم به ذکر است که تهیه جدولی کامل برای این منظور از‬ ‫حوصله مقاله خارج است و لغات بیشتر را میتوانید در جستجوگرها‪ ،‬مالحظه نمایید‬ ‫تلفظ واژه ها‬ ‫انچه در تلفظ واژهها‪ ،‬بیشتر توجه را به خود جلب می کند‪ ،‬نحوه تلفظ «های بیان حرکت»‬ ‫است‪ .‬واج پایانی برخی از واژه ها مانند « نامه‪ ،‬خانه‪ ،‬اشیانه‪ ،‬لحظه‪ ،‬پیوسته و ‪» ...‬‬ ‫صدای ـِــ می دهد ‪ ،‬این گروه را « های بیان حرکت یا غیرملفوظ» می نامند‪ .‬این کلمهها در‬ ‫زبان دری‪ ،‬ـَــ خوانده میشود‪ .‬برای مثال (کینه‪ /‬موز)(‪( ،) kila‬زینه‪ /‬نردبان)(‪( ،) zina‬خینه‪/‬‬ ‫حنا)(‪( ،) khina‬بودنه‪/‬بلدرچین)(‪( ،) bodana‬بوره‪ /‬کر)(‪ .)bura‬با توجه به اینکه تلفظ‬ ‫مصوت اخر در شکل فتحه تاکید و استرس بیشتری دارد و با توجه به سایر تلفظها‪ ،‬می توان‬ ‫گفت گویندگان زبان دری‪ ،‬با تاکید و شدت بیشنری سخن میگویند‪.‬‬ صفحه 128 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪129 /...‬‬ ‫موردی دیگری که در ان تلفظ اهمیت دارد‪ ،‬تحریف و تغییری است که در واژههای دخیل اتفاق‬ ‫میافتد؛ بهویژه در وامواژههای انگلیسی‪ .‬تغییر تلفظ در این واژهها تا حدی است که ریشه غیر‬ ‫فارسی ان به راحتی شناخته نمیشود؛ برای مثال میتوان به کلمه «موتر» اشاره کرد که در زیان‬ ‫َ‬ ‫انگلیسی ‪ /motor/‬و در زبان دری ‪ /motar/‬تلفظ میشود‪ .‬نمونههای دیگر عبارتند از‪ :‬فیر همان‬ ‫‪ //‬انگلیسی‪ ،‬بوتل‪ / botal/‬همان ‪ /bottle/‬انگلیسی‪ ،‬بالتی‪ /bolty/‬همان ‪/ Battery /‬‬ ‫انگلیسی‪ ،‬پیلوت‪ / pilut/‬همان‪ /pilot/‬انگلیسی‪ ،‬ترموز‪ / Tarmoz/‬همان ‪/ thermos/‬‬ ‫انگلیسی‪ /fair/ ،‬همان‪ /fire /‬انگلیسی‬ ‫وام واژه های بیگانه‬ ‫یکی از منابع واژگانی در همه زبانها‪ ،‬واژه های وارد شده از سایر زبانها است؛ البته در زبانها‬ ‫و فرهنگهای مختلف روشهای متفاوتی برای بهرهگیری از این واژهها وجود دارد؛ برای مثال‬ ‫اعمال قواعد دستوری زبان مقصد بر واژه وارد شده یا تغییر کاربری ان به لحاظ معنایی و ‪...‬‬ ‫این واژهها که «وام واژه» یا «واژه دخیل» نامیده میشوند‪ ،‬در زیان فارسی و دری موجود است‪.‬‬ ‫بر اساس منبع دریافت واژه و کاربرد ان در زبان دو ملت ایران و افغانستان‪ ،‬تقسیمبندی جزئی‪-‬‬ ‫تری انجام دادهایم‪.‬‬ ‫ـ واژههایی که در هر دو زبان‪ ،‬واژه دخیل هستند‪ :‬در اینجا به واژههای دخیل مشترک در هر دو‬ ‫زبان کاری نداریم؛ منظور واژگانی مانند کنترل‪ ،‬سایز و ‪ ...‬است که به طور مشترک در هر دو‬ ‫زبان استفاده میشود‪ .‬به دلیلی که در ادامه خواهد امد‪ ،‬واژههای عربی را در نظر نمیگیریم‪ ،‬در‬ ‫حالی که بخش وسیعی از واژگان استفاده شده در هر دو زبان‪ ،‬عربی است‪.‬‬ ‫در زبان فارسی و دری واژگانی دخیل از زبانهای دیگر وجود دارد که در هر دو سو وام گرفته‬ ‫شده؛ اما یکسان نیست؛ برای مثال در فارسی از کلمه «فالسک»و در زبان دری از واژه «ترموز»‬ صفحه 129 ‫‪ /130‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫برای همین معنی استفاده میشود که هر دو انگلیسی است‪ .‬معادل کلمه روسی«کاپشن»‪،‬‬ ‫«جمپر» ‪ ،‬معادل کلمه «نکتایی» انگلیسی‪ « ،‬کراوات » فرانسوی‪.‬‬ ‫ـ منبع دریافت واژه‪« :‬بسیار مهم است که ما یک واژه را از چه زبانی گرفتهایم؛ با ان زبان و‬ ‫اهالیاش چه رابطههایی داریم و موقعیت ان زبان نسبت به فارسی چگونه است‪ .‬فارسی از‬ ‫لحاظ ریشه و یا ارتباطات اهالی خود‪ ،‬با بعضی زبانها مثل عربی نوعی خویشاوندی یافته است‬ ‫و به همین سبب‪ ،‬یک کلمۀ عربی‪ ،‬بهویژه اگر در زبان ما دارای سابقه باشد‪ ،‬انقدرها غریب‬ ‫نمینماید که کلمهای انگلیسی یا فرانسوی مینماید‪ .‬از ان گذشته‪ ،‬روابط فرهنگی اهالی زبان‬ ‫فارسی با عربی هم یک رابطۀ مذهبی قوی بوده است‪ ،‬در حالی که زبانهای غربی از جهاتی‬ ‫برای ما مهاجم به حساب میایند‪(».‬کاظمی‪)1387 ،‬‬ ‫به سبب نزدیکی مرزهای افغانستان با کشورهایی چون هند و پاکستان و ازیکستان و نیز اشغال‬ ‫کشور از طرف روسها‪ ،‬واژگانی از زبان مردم این کشورها وارد زبان مردم افغانستان شده است‪.‬‬ ‫ام(انبه)‪ ،‬کچالو‪(1‬سیب زمینی)‪ ،‬متر(نخودسیز) و ‪ ...‬از زبان هندی‪ ،‬توی(عروسی) از زبان‬ ‫ازبکی‪ ،‬پوهنتون(دانشگاه)‪ ،‬درملتون(داروخانه) و ‪ ...‬از زبان پشتو وارد زبان دری شده است‪.‬‬ ‫واژه های فراموش شده در ایران‬ ‫برخی واژهها که اکنون در زبان مردم افغانستان استفاده می شود‪ ،‬فارسی قدیمی است و در زبان‬ ‫مردم ایران به فراموشی سپرده شده است‪ .‬این واژه ها در دو حالت بررسی میشوند‪:‬‬ ‫ـ در ایران امروز هم از واژه فارسی استفاده میشود؛ اما قدمت برخی واژههای دری بیشتر است‬ ‫و در اثار ادبی قرن های گذشته کاربرد داشته است؛ از این جمله میتوان به اچار(ترشی)‪،‬‬ ‫دسترخوان(سفره)‪ ،‬دیگدان(اجاق) و ‪ ......‬اشاره کرد‪.‬‬ صفحه 130 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪131 /...‬‬ ‫اچار‪:‬‬ ‫ترش دیدم جهانی را من از ترس‬ ‫در ان دوشاب چون اچار گشتم‬ ‫موالنا‪/‬غ ‪/1498‬ب‪4‬‬ ‫دستر ان‪:‬‬ ‫چ دستارخوان پیش بهمن نهاد‬ ‫گذشته سخنها برو کرد یاد‬ ‫فردوسی‪ /‬ج‪ /3‬ص‪/375‬ب‬ ‫دیگدان‪:‬‬ ‫گندنا‪:‬‬ ‫شنیدم که از نقره زد دیگدان‬ ‫ز زر ساخت ا الت خوان عنصری‬ ‫خاقانی‪ /‬ص‪ /926‬ب ‪12‬‬ ‫بزرگی بایدت دل در سخا بند‬ ‫سر کیسه به برگ گندنا بند‬ ‫نظامی‪ /‬خسرو و شیرین‪/‬ب ‪3597‬‬ ‫ـ مواردی نیز می توان یافت که در ایران از واژه دخیل استفاده میشود ولی معادل دری ان فارسی‬ ‫است؛ برای مثال به ازای واژه «سشوار» در زبان دری از واژه «موی خشک کن» استفاده میشود‪.‬‬ ‫«کاال» در زبان دری به معنای رخت استفاده میشود و ترکیب «کاالشویی» هم معادل‬ ‫«لباسشویی» امده است‪ ،‬در حالیکه کاال واژهای فارسی و لباس عربی است‪ .‬نمونههای دیگر‬ ‫نیز میتوان یافت‪« .‬بودنه» فارسی و «بلدرچین» ترکی‬ صفحه 131 ‫‪ /132‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫واژگان پارسی در افغانستان و همانند فارسی ان در ایران‬ ‫در این بخش واژگان متعددی میتوان یافت که برای معنایی واحد‪ ،‬دو واژه فارسی استفاده می‪-‬‬ ‫شود‪ .‬برای مثال میتوان به «خیار» و «بادرنگ» و سایر اسامی سبزیجات و خوراکی ها نیز اشاره‬ ‫کرد‪(.‬توت فرنگی و توت زمینی‪ ،‬پالک و اسفناج و ‪« )...‬تار» و «نخ»‪« ،‬کالن» و « بزرگ» و ‪...‬‬ ‫واژگان فارسی درایران که معادل ان در زبان دری‪ ،‬واژه دخیل است‬ ‫در این بخش بیشتر با واژههایی مواجه هستیم که در ایران معادلسازی شدهاند‪ .‬برای مثال در‬ ‫ایران برای واژه «کامپیوتر»‪« ،‬رایانه» برای واژه «بودجه»‪« ،‬یارانه»‪ ،‬برای واژه «بییر»‪« ،‬ابجو»‪،‬‬ ‫برای واژه«تیشو»‪ « ،‬دستمال کاغذی» و برای واژه«ایسکریم»‪« ،‬بستنی»‪(.‬البته در بعضی مناطق‬ ‫افغانستان از واژه «شیربخ» استفاده میشود که معادلی مناسب است) ‪ ...‬معادل سازی شده‬ ‫است‬ ‫ذکر یک نکته‬ ‫ذکر این نکته به نظر ضروری میرسد که در زبان دری به ازای واژه‪« ،‬پسر» از «بچه» استفاده‬ ‫میشود و برای واژه«طفل یا بچه» در زبان فارسی‪ ،‬در این زبان از واژه «اشتک» استفاده میشود‪.‬‬ ‫البته در بعضی مناطق «نلغه» و بعضی مناطق «غرلی» و بعضی مناطق «زوزدا» هم میگویند؛‬ ‫ُ‬ ‫همان«ا ُ‬ ‫شتک» استفاده میشود‪ .‬این تفاوت باعث شده‬ ‫اما در ادبیات رسمی «طفل» و عامیانه‬ ‫مردم ایران تصور کنند‪ ،‬در افغانستان فرزند دختر کال در تعداد فرزندان محاسبه نمیشود‪ .‬ذکر‬ ‫این نکته ضروری است که هر دو فرهنگ ایرانی و افغانستانی نیاز به فرهنگسازی بیشتری برای‬ ‫مواجهه با زنان و دختران دارند‪ ،‬اما باید این تفاوت واژهها در دو زبان را نیز شناخت‪.‬‬ صفحه 132 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪133 /...‬‬ ‫نتیجه گیری‬ ‫فارسی زبان مشترک مردمانی در بخش از اسیا است که اگرچه تفاوتهایی دارد اما زبانی مشترک‬ ‫است که برای فهمیدنش نیاز به مترجم نیست‪ .‬اساس دستوری‪ ،‬نظام صوتی زبان‪ ،‬شیوه جمله‪-‬‬ ‫سازی و‪ ...‬در همه قلمرو زبان فارسی یکی است‪ .‬البته همانطور که کاو یانی می گوید‪«:‬‬ ‫ً‬ ‫فارسیزبانان برخالف ارادهی شان عـمدتا در چهار جغرافیای سیاسی کـه با هم چندان ارتباط‬ ‫زبان فارسی در این کشورها سـیر‬ ‫نـداشتند‪ ،‬تـقسیم شدند‪ .‬این تقسیمات مـوجب شد که ِ‬ ‫متـفـاوتی را بپیمایند و پذیرای اصطالحات مخـتلف در یک زبان واحد شود‪ .‬همچنان این‬ ‫مرزهای سیاسی موجب شد که فارسیزبانان در ایران‪ ،‬افغانستان‪ ،‬تاجیکستان‪ ،‬ازبکستان و ‪...‬‬ ‫بهرغم داشتن زبان و ادبیات مشترک از هم دیگر دور شوند‪(».‬کاویانی‪ .)1396 ،‬در این پژوهش‬ ‫جدولی تهیه شد تا بخشی از تفاوتهای واژگانی در ایران و افغانستان شناخته شود‪ .‬نتیجهای که‬ ‫از این بررسی به دست امد‪ ،‬نشان میدهد‪ ،‬سیستم تلفظ مصوت ها در طول زمان در برخی‬ ‫کلمات تغییر کرده‪ ،‬به همین سبب تفاوت تلفظ محسوسی در دو زبان مشاهده میشود که در‬ ‫تلفظ «های بیان حرکت» کامال مشهود است‪.‬‬ ‫نکته قابل توجه دیگر‪ ،‬استفاده بی رویه مردمان افغانستان از واژگان دخیل است‪ «.‬از ان جایی که‬ ‫هند و پاکستان سال ها تحت حاکمیت انگلیستان بوده اند‪ ،‬از طریق ان دو کشور واژه های‬ ‫انگلیسی بسیاری وارد فارسی افغانستان شده اند‪ .‬این روند در سال های اخیر که افغانستان با‬ ‫کشورها ی غربی بویژه امریکا و انگلیس در جنگ با تروریسم هم خوان شده است رشد بیش‬ ‫تری یافته است»(کاظمی‪ )1387 ،‬انچه بیشتر توجه را جلب میکند‪ ،‬تغییرات فراوانی است که‬ ‫در گویشوران در تلفظ به وجود اوردهاند تا جایی که گاه ریشه انگلیسی واژه به سختی پیدا می‪-‬‬ ‫شود‪ .‬به نظر میرسد این امر شیوه مقابله با ورود واژه است‪ .‬ذکر این نکته ضروری است که‬ ‫متاسفانه نهادی قدرتمند برای ساخت واژههای جدید در افغانستان وجود ندارد‪ .‬نظر محمد‬ صفحه 133 ‫‪ /134‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫کاظم کاظمی‪ ،‬عضو افغانستانی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی قابل توجه و تامل است‪ .‬وی‬ ‫معتقد است تهاجم به ربان فارسی در دوره مغول چندان مخرب نبوده‪ ،‬چون زبان در اوج قدرت‬ ‫بوده است؛ اما « فارسی امروز افغانستان به سبب عوامل بیرونی و داخلی‪ ،‬همچنان از وجود‬ ‫واژگان بیگانه فربه و از واژگان اصیل خویش‪ ،‬الغر میشود‪(».‬کاظمی‪)،‬‬ ‫نکته قابل توجه دیگر‪ ،‬استفاده مردم افغانستان از واژگان قدیمی فارسی است که ایرانیها این‬ ‫واژگان را در اشعار و متون قدیمی دیده و شنیدهاند‪ .‬شایسته است فرهنگستان زبان فارسی با‬ ‫همکاری زبانشناسان افغانستان‪ ،‬برای جمعاوری و استفاده از این ظرفیت تالش کند‪.‬‬ صفحه 134 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪135 /...‬‬ ‫پینوشت‬ ‫‪.1‬جدول واژگان دری و معادل فارسی ان‬ ‫دری‬ ‫فارسی‬ ‫توضیحات‬ ‫الف‬ ‫ات مات‬ ‫ات ماتیک‬ ‫اچار‬ ‫ترشی‬ ‫ارشیف‬ ‫بایگانی‬ ‫استدی م‬ ‫ورزشگاه‬ ‫اُشتُک‬ ‫ط ل‪ ،‬بچه‬ ‫اسکرینج‬ ‫اچار‬ ‫‪/skerench/‬فرانسه‬ ‫ام‬ ‫ان ه‬ ‫‪/am/‬هندی‬ ‫اماس‪ ،‬پندیدهگی‬ ‫ابسه‬ ‫اندی ال‬ ‫رفیق‬ ‫‪/andival/‬‬ ‫ایسکریم‬ ‫بستنی‬ ‫انگلیسی‬ ‫ایمیرجنسی‬ ‫اورژانسی‬ ‫انگلیسی‬ ‫مناطق شمالی افغانستان اچار میگ یند و کابل نشینان و دیگر‬ ‫مناطق هم ترشی میگ یند هم اچار‬ ‫‪/oshtok/‬در ب ضی مناطق نلغه و ب ضی مناطق غرلی و‬ ‫ب ضی مناطق زوزدا هم میگ یند و در ادبیات رسمی ط ل و‬ ‫عامیانه همان اُشتُک میگ یند‬ ‫ب‬ ‫باد پکه‬ ‫پنکه‬ ‫بادرنگ‬ ‫یار‬ ‫بالتی‬ ‫باتری‬ ‫بانجان رومی‬ ‫گ جه فرنگی‬ ‫بانجان سیاه‬ ‫بادمجان‬ ‫‪/paka/‬ب ضی جاها پکه هم میگ یند‬ ‫‪/badrang/‬‬ ‫ذ یره گاه نیرو که در انگلیسی ‪ Battery‬هست در زبان دری‬ ‫کمی با ت اوت تل ظ رایج شده است‬ صفحه 135 ‫‪ /136‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫‪/bays,kel/‬‬ ‫بایسکل‬ ‫دوچر ه‬ ‫بچه‬ ‫پسر‬ ‫برامدن‬ ‫بیرون شدن‬ ‫برک‬ ‫ترمز‬ ‫‪/berek/‬‬ ‫برگر‬ ‫ساندویچ‬ ‫‪/bargar/‬‬ ‫برنده‬ ‫بالکن‬ ‫‪/baranda/‬‬ ‫ب تل‬ ‫لی ان شیشهای‬ ‫‪/botal/‬‬ ‫ب دجه‬ ‫سرمایه‬ ‫از انگلیسی با اندک ت اوت تل ظ وام گرفته شده‬ ‫ب دنه‬ ‫بلدرچین‬ ‫‪/bodana/‬‬ ‫ب ره‬ ‫کر‬ ‫‪/bura/‬‬ ‫ب النی‬ ‫پیراشکی‬ ‫بییر‬ ‫ابج‬ ‫‪/beer/‬‬ ‫پ‬ ‫پاکت پالستیکی‬ ‫مشما‪،‬‬ ‫کیسه‬ ‫پالستیکی‬ ‫پالک‬ ‫اس ناج‬ ‫‪/palak/‬‬ ‫پَخته‬ ‫پن ه‬ ‫‪/pakhta/‬‬ ‫پالس‬ ‫ان ر دستی‬ ‫(ان ر پالس‬ ‫پُله‬ ‫پف فیل‪ ،‬ذرت ب‬ ‫‪/pola/‬‬ ‫داده‬ ‫پنجه‬ ‫چنگال‬ ‫‪/panja‬‬ ‫پمپر‪ ،‬دایپر‬ ‫پ شک بچه‬ ‫‪/pamper/‬‬ ‫پنسل‬ ‫مداد‬ ‫تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫پ دینه‬ ‫ن ناع‬ ‫ق ال بیشتر پ دینه میگ تند حاال ن ناغ هم میگ یند فکر کنم‬ ‫پ قانه‬ ‫بادکنک‬ ‫پ دینه و ن ناع فرق دارند و دو گیاه مت اوت هست‬ صفحه 136 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪137 /...‬‬ ‫‪/pohantun/‬پشت‬ ‫پ هنت ن‬ ‫دانشگاه‬ ‫پیاله‬ ‫فنجان‬ ‫پیچکاری‬ ‫امپ ل‬ ‫پیچکش‬ ‫پیچگ شتی‬ ‫پیل ت‬ ‫‪/pich,kash/‬‬ ‫‪/pilut/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫ل ان‬ ‫ت‬ ‫تار‬ ‫نخ‬ ‫تانکی‬ ‫باک‬ ‫تخم‬ ‫تخم مرغ‬ ‫ترب ز‬ ‫هندوانه‬ ‫ترکاری‬ ‫س زی‬ ‫ترم ز‬ ‫فالسک‬ ‫‪ / Tarmoz/‬همان ‪ thermos‬انگلیسی است‪.‬‬ ‫تشناب‬ ‫دستش یی‬ ‫‪/tash,nab/‬‬ ‫تشله‬ ‫تیله‬ ‫‪/teshla/‬یا همان شی شیشه ای گ ی مانند که اط ال با ان‬ ‫ت میر‬ ‫سا تمان‪،‬اپارتمان‬ ‫تکت‬ ‫تکت‬ ‫‪/teket/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫تکه‪ ،‬ر ت‬ ‫پارچه‬ ‫‪/tekka/‬‬ ‫ت ت زمینی‬ ‫ت ت فرنگی‬ ‫تیش‬ ‫دستمالکاغذی‬ ‫‪/tokhom/‬ب ضی دری زبانان‪ ،‬س ال؛ ب ضی یگینه و در‬ ‫بر ی مناطق اسپیده هم میگ یند‬ ‫(افراد بسیار اندک در مناطق لغمان هندوانه هم میگ یند‬ ‫ردن‬ ‫بازی میکنند (تیله بازی(‬ ‫ث‬ ‫ثارن الی‬ ‫دادستانی‬ ‫ج‬ ‫جلغ زه‬ ‫بادام زمینی‬ ‫‪/sar,navaali/‬‬ صفحه 137 ‫‪ /138‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫جمپر‬ ‫کاپشن‬ ‫‪/jampar/‬انگلیسی هست با اندک تغیر در تل ظ‬ ‫جنرال‬ ‫‪/jus/‬انگلیسی‬ ‫جس‬ ‫اب می ه‬ ‫چ‬ ‫سردار‬ ‫چارمغز‬ ‫گردو‬ ‫چاکلیت‬ ‫شکالت‬ ‫چای ج ش‬ ‫کتری‬ ‫چتنی‬ ‫سُا مرچ یا همان ‪/chatni/‬‬ ‫کچاپ‬ ‫چپن‬ ‫عا‬ ‫چک زدن‬ ‫گاز گرفتن‪ ،‬دندان‬ ‫‪/chapan/‬‬ ‫گرفتن‬ ‫چکه‬ ‫کشک‬ ‫‪/chaka/‬‬ ‫ح‬ ‫حل ی ساز‬ ‫اهنگر‬ ‫خ‬ ‫شکه ش یی‬ ‫اُت ش یی‬ ‫ریطه‬ ‫کیسه‬ ‫یط‪ ،‬الی‬ ‫گِل‬ ‫ینه‬ ‫حنا‬ ‫‪/khina/‬‬ ‫د‬ ‫درامدن‬ ‫دا ل شدن‬ ‫دال نخ د‬ ‫لپه‬ ‫دیرای ر‬ ‫راننده‬ ‫‪/diraivar/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫دِرمِلت ن‬ ‫دارو انه‬ ‫‪/darmaltun/‬پشت (در ب ضی مناطق‪ ،‬دوا انه نیز گ ته می‬ ‫دستر ان‬ ‫س ره‬ ‫ش د‪.‬‬ ‫‪/desterkhan/‬‬ صفحه 138 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪139 /...‬‬ ‫دهقان‬ ‫کشاورز‬ ‫دوکان‬ ‫مغازه‬ ‫دیگ‬ ‫قابلمه‬ ‫دیگدان‬ ‫اجاق‬ ‫‪/du,kan/‬‬ ‫ر‬ ‫رنگمالی‬ ‫نقاشی‬ ‫رهنمای م امالت‬ ‫اژانا امالک‬ ‫روان کردن‬ ‫فرستادن‬ ‫ز‬ ‫زردک‬ ‫ه یج‬ ‫زینَه‬ ‫نردبان‪،‬پله‬ ‫‪/zina/‬‬ ‫س‬ ‫ساجق‬ ‫اداما‬ ‫‪/sajegh/‬‬ ‫سرخ‬ ‫قرمز‬ ‫در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د‪.‬‬ ‫سرک‬ ‫جاده‬ ‫سرک قیر‬ ‫اس الت‬ ‫سرویا‪ ،‬ملی با‬ ‫ات ب س‬ ‫سگرت‬ ‫سیگار‬ ‫‪/cegret/‬تل ظ انگلیسی تحریف شده‬ ‫سلنسر‬ ‫اگزوز‬ ‫‪ /salancar/‬همان ‪silencer, exhaust pipe‬‬ ‫سیاه‬ ‫مشکی‬ ‫در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د‪.‬‬ ‫ش‬ ‫شاگرد‬ ‫طل ه‬ ‫ش ا انه‬ ‫بیمارستان‬ ‫شلغم‬ ‫چغندر‬ ‫ش ربا‬ ‫ابگ شت‬ صفحه 139 ‫‪ /140‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫ص‬ ‫صافی‬ ‫صنف‬ ‫کهنه یا پارچه ای که م م ال برای پاکاری اشیاء است اده میش د‬ ‫کالس‬ ‫ط‬ ‫طی‬ ‫‪(/toy/‬ت ی ‪ /‬واژه ازبکی‬ ‫جشن عروسی‬ ‫ع‬ ‫عسل‬ ‫شهد‬ ‫عالف‬ ‫ارد فروش‬ ‫عملیات‬ ‫عمل جراحی‬ ‫مناطق مرکزی و بر ی مناطق شمالی هم شهد میگ یند‪.‬‬ ‫غ‬ ‫غلتیدن‬ ‫افتادن‬ ‫ف‬ ‫فاصُله‬ ‫ل بیای س ز‬ ‫‪/fas,la/‬عربی‬ ‫فاک لته‬ ‫دانشکده‬ ‫حاال در افغانستان به دانشکده پ حنزی هم میگ یند که به‬ ‫فلز کار‬ ‫ج شکار‬ ‫فیر‬ ‫شلیک کردن‬ ‫‪/fair/‬شکل تحریف شده ‪ fire‬انگلیسی است‪.‬‬ ‫فیا‬ ‫شهریه‬ ‫‪/fis/‬‬ ‫فیل مرغ‬ ‫ب قلم ن‬ ‫زبان پشت هست و در زبان فارسی دری هم رواج پیدا کرده‬ ‫است‬ ‫•‬ ‫در هرات نیز ب قلم ن میگ یند‬ ‫ق‬ ‫قرض‬ ‫وام‬ ‫قروت‬ ‫کشک شک‬ ‫‪/ghurot/‬‬ ‫ق ماندان‬ ‫فرمانده‬ ‫‪/ghumandan/‬‬ ‫قیماق‬ ‫امه‬ ‫ک‬ ‫کتابچه‬ ‫دفتر‬ صفحه 140 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪141 /...‬‬ ‫‪/kartan/‬‬ ‫کارتن‬ ‫مق ا‬ ‫کار انگی‬ ‫تکلیف‬ ‫کافی‬ ‫قه ه‬ ‫کاال‬ ‫ل اس‬ ‫کاال ش یی‬ ‫ل اس ش یی‬ ‫کامپی تر‬ ‫رایانه‬ ‫‪/kamputar/‬‬ ‫کاندیدا‬ ‫نامزد‬ ‫ریاست جمه ری یا سمت رسمی دیگر‬ ‫کته‬ ‫بزرگ‬ ‫‪ ،/kata/‬کالن نیز گ ته میش د‪.‬‬ ‫کپی کش‬ ‫صافکار‬ ‫کچال‬ ‫سیب زمینی‬ ‫کژ دم‬ ‫عقرب‬ ‫کمپل‬ ‫پت‬ ‫‪/kampal/‬‬ ‫ک فته‬ ‫گ شت چرخ شده‬ ‫ب ضی مناطق افغانستان هم قیمه میگ یند‬ ‫کلپ ورزشی‬ ‫باشگاه ورزشی‬ ‫کلچه پنیر‬ ‫پنیر سنتی‬ ‫کلچه‬ ‫کل چه‬ ‫‪/kolcha/‬‬ ‫کیله‬ ‫مز‬ ‫‪/kila/‬‬ ‫کک‬ ‫بخیه‪ ،‬دو ت‬ ‫کین‬ ‫نارنگی‬ ‫در ب ضی مناطق قه ه هم میگ یند‪.‬‬ ‫‪/kinu/‬‬ ‫گ‬ ‫گپ زدن‬ ‫حرف زدن‬ ‫گُر‬ ‫قند سیاه‬ ‫‪/gor/‬‬ ‫گروپ‬ ‫المپ‬ ‫‪/gorop/‬‬ ‫گندنه‬ ‫تره‬ ‫این واژه در اش ار و مت ن قدیمی است اده شده است‪.‬‬ ‫گشنیز‬ ‫ج ری‬ ‫گیالس‬ ‫لی ان‬ ‫انگلیسی‬ صفحه 141 ‫‪ /142‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫گیم‬ ‫بازی‬ ‫م م الً به بازی های کامپی تری گیم گ ته میشود و این واژه‬ ‫از وام گرفته شده است‪.‬‬ ‫ل‬ ‫‪/laitar/‬‬ ‫الیتر‬ ‫فندک‬ ‫لب سیرین‬ ‫رژلب‬ ‫لل‬ ‫ل‬ ‫لت‬ ‫اسانس ر‬ ‫‪/left/‬‬ ‫لنگی‬ ‫عمامه‬ ‫‪/longi/‬درمناطق مرکزی و هزاره جات سلّه و لنگ ته هم‬ ‫لیلیتر‬ ‫رادیات ر‬ ‫میگ یند‬ ‫‪/lilitar/‬‬ ‫م‬ ‫‪/maalta/‬‬ ‫مالته‬ ‫پرتغال‬ ‫ماکی‬ ‫مرغ‬ ‫مت لم‬ ‫دانش ام ز‬ ‫متر‬ ‫نخ د س ز‬ ‫مرهم‬ ‫پماد‬ ‫مکتب‬ ‫مدرسه‬ ‫محصل‬ ‫دانشج‬ ‫محکمه‬ ‫داد سرا‬ ‫مرهم‬ ‫پماد‬ ‫مساله‬ ‫پالستیک‬ ‫‪/masaala/‬‬ ‫مستری م تر‬ ‫میکانیکی‬ ‫‪/mastery motar/‬‬ ‫متر‬ ‫پ لدار‬ ‫م لم‬ ‫استاد دانشگاه‬ ‫عربی‬ ‫مال‬ ‫شیخ‪ ،‬ا ند‬ ‫در مناطق شمالی م ل ی و م النا هم میگ یند‪.‬‬ ‫مُلی سر ک‬ ‫تربچه‬ ‫‪/moli/‬‬ ‫‪/matar/‬هندی‬ صفحه 142 ‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‪143 /...‬‬ ‫مُلی س ید‬ ‫ترب‬ ‫م بایل‬ ‫گ شی همراه‬ ‫انگلیسی‬ ‫م بالیل ت دیلی‬ ‫ت یض روغنی‬ ‫‪/mobloil,tabdily/‬انگلیسی‬ ‫م تر‬ ‫ات م یل‬ ‫‪/motar/‬‬ ‫م ترسایکل‬ ‫متر‬ ‫م ی شک کن‬ ‫سش ار‬ ‫ن‬ ‫ناک‬ ‫گالبی‬ ‫نخ د بریان‬ ‫نخ د چی‬ ‫ن ا تنگی‬ ‫اسم‬ ‫نکتایی‬ ‫کراوات‬ ‫نیش پیاز‬ ‫پیازچه‬ ‫‪ /nektaee/‬همان واژه انگلیسی ‪necktie‬‬ ‫و‬ ‫واسکت‬ ‫س تین‬ ‫وایتکا‬ ‫س ید کننده ل اس‬ ‫‪/vaskat/‬‬ ‫‪ . 1‬کچال مانند بر ی واژگان دیگر‪ ،‬از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیش ند «کج» یا «کچه» را به «ال » اضافه‬ ‫کردند تا از نام «ال » که نام می ه ایست و پیش از این در فارسی وج د داشته متمایز ش د‪ .‬در بخش های از هند که‬ ‫کچال را از طریق انگلیسی ها شنا ته اند به ان «ال » می گ یند‪ ،‬که وجه تسمیه ان زیاد واضح نیست؛ و چیزی را که‬ ‫ما به نام کچال می شناسیم‪ ،‬در مناطقی از هند به غذای اصی گ ته می ش د که ان را از کچال تهیه می کنند‪ .‬در‬ ‫واقع در افغانستان ‪ ،‬نام ان غذا روی این گیاه گذاشته شده است و تا هن ز در این کش ر به کار می رود ‪.‬‬ صفحه 143 ‫‪ /144‬دوفصلنامه علمی‪ -‬دانشپژوهی صبا‪ ،‬سال ‪ ،1‬شماره ‪) ،1‬بهار‪،‬تابستان‪)1401‬‬ ‫فهرست منابع‬ ‫‪.1‬‬ ‫خاقانی‪ ،‬افضلالدین بدیل بن علی‪ .)1385(.‬دیوان اشعار‪ ،‬تصحیح ضیاءالدین سجادی‪ ،‬چ ‪،7‬‬ ‫تهران‪ :‬زور‪.‬‬ ‫‪ .2‬دهخدا‪ ،‬علی اکبر(‪ .)1377‬لغت نامه دهخدا‪ ،‬ج‪ ،7‬چ‪ 2‬از دوره جدید‪ ،‬تهران‪ :‬موسسه انتشارات و‬ ‫چاپ دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫‪ .3‬روییـن‪ ،‬دکتر رازق‪« )1381(.‬افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری»‪ ،‬مجله خاک‪ ،‬شـماره دوم و‬ ‫سـوم ‪،‬سوفیه‪.‬‬ ‫‪ .4‬شریعتی سحر‪ ،‬حفیظ الله‪« .)1391(.‬تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان»‪ ،‬هفته نامه‬ ‫ادبی هنری فرهنگی سیمرغ (افغانستان)‪80.blogfa.com/post/3900http://www.bak ،‬‬ ‫‪ .5‬شـهـرسـتانی‪ ،‬شـاه علی اکـبر(پوهاند)‪« .)1381(.‬ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان»‪،‬‬ ‫خط سوم‪ ،‬ش ‪.1‬‬ ‫‪ .6‬فردوسی‪ ،‬ابوالقاسم‪ .)1386(.‬شاهنامه‪ ،‬به کوشش جالل خالقی مطلق‪ ،‬ج‪ ،3‬تهران‪ :‬مرکز دائره‪-‬‬ ‫المعارف بزرگ اسالمی‪.‬‬ ‫‪ .7‬کاظمی‪ ،‬محمد کاظم‪ «.)1387(.‬پاالیش زبان فارسی در افغانستان امروز»‪ ،‬خط سوم‪ ،‬ش ‪ 12‬و‬ ‫‪.13‬‬ ‫‪ .8‬کاویانی‪ ،‬نجم الدین‪ « .)1393(.‬خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و پـرورش زبان دری است» ‪،‬‬ ‫‪http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/554‬‬ ‫‪ .9‬ــــــــــــــــــ ‪« )1396(.‬یک زبان با سه نام(فارسی‪ ،‬دری و تاجیکی) »‪( ،‬برگرفته از کتاب‬ ‫سرگذشت زبان فارسی در صد سال پسین در افغانستان و تاجیکستان و چند مقالهی دیگر‪ ،‬چ ‪،) 2‬‬ ‫‪4063https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id= .10‬‬ ‫‪ .11‬مطلبی‪ ،‬مسعود (‪«.)۱387‬جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی»‪ ،.‬زمانه‪ ،‬ش ‪ ،79‬دوره ‪ ،7‬ص ‪ 16‬ـ ‪.24‬‬ ‫‪ .12‬مولوی‪ ،‬جاللالدین محمد(‪ .)1378‬کلیات شمس یا دیوان کبیر‪ ،‬تصخیخ بدیع الزمان فروزانفر‪،‬‬ ‫چ‪ ،4‬تهران‪ :‬امیرکبیر‪.‬‬ ‫‪ .13‬ناتل خانلری‪ ،‬پرویز‪ ،)1387(.‬تاریخ زبان فارسی‪ ،‬ج ‪ ،1‬چ‪ ،8‬تهران‪ :‬فرهنگ نشر نو‪.‬‬ صفحه 144 145 /...‫تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان‬ :‫ تهران‬،6 ‫ چ‬،‫ تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق‬،‫ دیوان اشعار‬.)1384(.‫ ناصر خسرو قبادیانی‬.14 .‫انتشارات و چاپ دانشگاه تهران‬ .‫ قطره‬:‫ تهران‬،3‫ چ‬،‫ تصحیح سعید حمیدیان‬،‫ خمسه نظامی گنجهای‬.)1386(‫ نظامی گنجهای‬.15 ‫ ـ‬181 ‫ص‬،40 ‫ ش‬،‫ کاوش نامه‬،»‫ «جایگاه زبان پارسی در افغانستان‬.)1398(.‫ محمد یعقوب‬،‫ یسنا‬.16 .209 17. ‫ـ‬Ch. M. Kieffer, “AFGHANISTAN v. Languages,” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 1982, available at http://www.iranicaonline.org/articles/afghanistan-v-languages 18. ‫ـ‬GILBERT LAZARD, “DARĪ” Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 1982, This article is available in print.Vol. VII, Fasc. 1, pp. 34-35( http://www.iranicaonline.org/articles/dari 19. ‫ـ‬Nancy-Hatch-Dupree ,https://www.britannica.com/place/Afghanistan صفحه 145

آخرین شماره های دو فصلنامه Biannual Journal of saba

دو فصلنامه Biannual Journal of saba 3

دو فصلنامه Biannual Journal of saba 3

شماره : 3
تاریخ : 1402/06/01
دو فصلنامه Biannual Journal of saba 2

دو فصلنامه Biannual Journal of saba 2

شماره : 2
تاریخ : 1401/12/01
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!