دو فصلنامه Biannual Journal of saba شماره 1
دو فصلنامه Biannual Journal of saba شماره 1
صفحه 1
صفحه 2
دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی
صبا
سال اول ،شماره اول ،بهار،تابستان 1401
(صفر ،1444سپتامبر )2022
صاحب امتیاز :جامعه المصطفی
العالمیه
دانشگاه مجازی المصطفی ،گروه علمی زبان و ادبیات فارسی با همکاری معاونت پژوهشی و تولید
مدیر مسئول :حجه االسالم دکتر سعید ارجمندفر
سردبیر :دکتر سلمان رحیمی
دبیر علمی :دکتر سلمان رحیمی
مدیر اجرایی :دکتر فاطمه حاج رحیمی
نشانی :قم ،خیابان ساحلی جنوبی ،نرسیده به مصلی ،بین کوچه 6و 4
صندوق پستی3713913554 :
تلفن و نمابر32613875 – 32114185 :
شمارگان :چاپ الکترونیکی
تعداد صفحات145 :صفحه
Web:www.mou.ir
Email:research@mou.ir صفحه 3
هیئت تحریریه:
سلمان رحیمی
مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی
فاطمه حاج رحیمی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی
زهرا غالمی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی
حسین پورشریف
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی
حمید اکبرپور
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی
مجید جعفری
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجازی المصطفی
بر اساس مجوز:
اداره کل ساماندهی و پشتیبانی پژوهشی
معاونت پژوهشی جامعه المصطفی العالمیه
(مورخ)1400/11/19 :
طبق شماره نامه 3519
این نشریه در سطح نشریات علمی -دانشپژوهی
(ویژه انجمن های علمی طالب و دانشجویان)
تعیین شد. صفحه 4
راهنمای نویسندگان مقاالت
.1مقاله باید شامل قسمتهای زیر باشد:
✓ عنوان ،چکیده ،واژگان کلیدی ،مقدمه ،بیان مسئله (سوال اصلی تحقیق) ،مبانی نظری پژوهش (تبیین
واژگان کلیدی) ،روش تحقیق ،بدنه اصلی مقاله ،نتیجهگیری ،فهرست منابع.
ً
.2تنها مقالههایی قابل بررسی است که قبال منتشر نشده باشند و نو یسنده متعهد بهنشر ان در جای دیگر نباشد.
.3مسئولیت محتوایی مقاله به لحاظ علمی و حقوقی بر عهده نویسنده مسئول است.
.4حق رد یا قبول مقالهها برای نشریه محفوظ است.
.5تایید نهایی مقاله برای چاپ بر اساس نظر داوران و تایید سردبیر نشریه است.
.6حجم مقاله حداقل 7صفحه و حداکثر 30صفحه 250کلمه ای خواهد بود.
.7نقل و اقتباس از مقالههای نشریه با بیان منبع ان ،ازاد است.
.8جهت نوشتن مقاله از فونت 14و خط ” “IRLotusاستفاده شود.
.9فهرست منابع به ترتیب حروف الفبا و بهشرح زیر درج شود:
✓ کتاب :نام خانوادگی ،نام (سال نشر) .عنوان “Bold”.نام مترجم (در صورت ترجمه) .چاپ .محل نشر :ناشر.
✓ مقاله :نام خانوادگی ،نام (سال نشر) .عنوان ” .“Boldنام نشریه .دوره انتشار .شماره نشریه :شماره صفحات.
.10درج ارجاعات مربوط به منابع در متن بهصورت (نام مولف ،سال نشر :صفحه) اورده شود .دقت شود که هیچ منبعی در پاورقی
نباید درج گردد.
.11ارجاعات هر صفحه مانند معادل التین واژگان تخصصی ،شرح اصطالحات و توضیحات جانبی در پاورقی همان
صفحه درج شود .
.12نویسنده الزم است بههمراه ارسال مقاله به نشانی نشریه علمی ،مشخصات تحصیلی و رتبه علمی خود را ارسال نماید:
درج نشانی رایانامه (ایمیل) نشریه
.13پس از چاپ مقاله ،دبیرخانه نشریه موظف است یک نسخه از نشریه الکترونیکی را برای نویسنده /نویسندگان ارسال نماید. صفحه 5
صفحه 6
فهرست مطالب
سخن سردبیر8.......................................................................................................
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه9...................................................................
زهرا ولیان متین ،حسن مقیاسی
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری با تاثیرپذیری از حکایت حضرت موسی(ع)29..........................
حسین الربیعی ،فاطمه حاجیرحیمی
پی جویی شهر غزنین در برخی متون ادب فارسی از قرن سوم تا پنجم هجری55..............................
سمیه حیدری ،عاطفه خدایی
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنویان با دوره صفویان69.................................................
زهرا عامری ،فاطمه حاجی رحیمی
جایگاه مدح و مدیحه سرایی در عصر سلجوقیان95..............................................................
گلتن ایپک ،فاطمه حاجیرحیمی
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان؛ کاربرد واژه های متفاوت برای معانی مشترک121...............
محمد نسیم مسجدی ،عاطفه خدایی صفحه 7
سخن سردبیر
به نام خداوند جان و خرد
نشریه علمی «صبا» ،نشریهای مرتبط با زبان و ادبیات فارسی است که به همت دانشجویان و
استادان گروه زبان و ادبیات فارسی و در قالب دوفصلنامه علمی منتشر میشود .این شماره با
مطالب متنوعی از دانشجویان زبان و ادبیات فارسی به مرحله چاپ رسیده و اهمیت و اعتبار
ً
ویژهای دارد؛ چرا که غالبا پژوهشگران زباناموخته زبان فارسی هستند و این مایه افتخار است
که کاری پژوهشی از ایشان ارائه شود.
از طرف دیگر ،همین مطلب حاکی از ان است که کیفیت اثار ارائه شده در حد کار دانشجویان
زباناموخته است که مشتاقانه تحقیق کردهاند تا کاری در حد توان علمی خود ارائه دهند و البته
شروع هر کاری با مشکالت و کم و کاستیهای زیادی همراه است که میتوان به پای اغازگری در
مسیر پژوهش گذاشت .از خوانندگان مقالهها انتظار میرود با انتقادها و پیشنهادهای سازنده
خود ،یاریگر گروه زبان و ادبیات فارسی و مجموعه دانشگاه مجازی باشند .بنا بر ان است که با
تالش مستمر ،روز به روز بر تجربه خود افزوده و پیشرفت در مسیر علمی و پژوهشی را سرلوحه
کار قرار داد.
سلمان رحیمی
مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی صفحه 8
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه
نو یسنده:زهرا ولیان متین1
استاد ناظر:دکتر حسن مقیاسی 2
چکیده
توازن یک صعنت ادبی و یکی از ابزارهای مهم زیبایی شناسی است که به نوعی از تقارن
صوری یا هماهنگی ساختاری در لفظ گفته می شود .درواقع «توازن» ابزاری کارامد جهت
ارتباط با مخاطب است که سبب برجستگی و موزونتر شدن یک اثر ادبی می گردد .نهج
البالغه متنی است که در بردارندۀ شگفتیهای بالغت و نمونه های ارزنده فصاحت میباشد.
در پژوهش حاضر که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است ،توازن و گونه
های ان در خطبه های نهج البالغه در سه سطح اوایی ،واژگانی و نحوی مورد بررسی و مداقه
قرار گرفت .نگارندگان درصد بررسی چگونگی ایجاد توازن و تاثیرگذاری بیشتر سخنان موال
امیرالمومنین بر ذهن مخاطب را از طریق این صنعت نشان دادند .یافتههای پژوهش نشان داد
که حضرت علی(ع) با داشتن شناخت کامل از همۀ امکانات و ظرفیت های زبانی برای بیان
دیدگاههای خو یش در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل اخالقی ،اجتماعی،عقیدتی،
سیاسی ،تربیتی و ...از این ابزار صوری جهت سالست و روانی کالم خو یش بهره برده¬
است و اندیشه خو یش را در قالب بهترین الفاظ و به صورتی هنرمندانه بیان کرده است.
استفاده حضرت از این صنعت به همرسانی و تناسب موسیقی با مضمون کالمشان انجامیده
و پیام و احساس ایشان را به زیباترین و ماندگارترین شکل عرضه کرده است .در خطبههای
نهج البالغه از انواع روشهای ساخت توازن به صورت برجسته و کارامد استفاده شده است.
.1دانش اموختۀ کارشناسی ارشد دانشگاه قم ،قم ،ایران (نویسندۀ مسئول) z.matin@mailfa.org
.2دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه قم ،قم ،ایرانH.meghyasi@yahoo.com . صفحه 9
/10دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
واژگان کلیدی :توازن ،نهج البالغه ،سطح اوایی ،سطح واژگانی ،سطح نحوی.
ّ
مقدمه
نهجالبالغه عنوان کتابی است در فرهنگ اسالمی که همانند افتاب نیمروز میدرخشد و
صدفی مشحون به گوهرهایی از حکمتهای عالی است (شهرستانی ،بیتا .)87 :نهج البالغه
در گسترۀ تاریخ از وجوه مختلف یکی از شگرف ترین اثار ادبی و یکی از شاهکارهای عظیم
و بی نظیر زبان و ادبیات عرب است .جدای از جنبه های تعلیمی ،عرفانی ،دینی و مسائل
مختلف دنیوی از جنبه های ادبی و زبانی ان نمی توان غافل بود .از لحاظ کاربرد الفاظ در
جملهها ،بافت و هندسه کالم ،قوت و استحکام جملهها ،اهنگ و موسیقی کالم ،لطافت و
معانی و میزان تاثیرگزاری در واالترین مرتبه قرار دارد؛ اثری است که زیبایی خیره کنندۀ ان
چشم ها ،گوش ها و دل ها را به سوی خود کشانده است.
زیبایی یک متن ادبی در گرو همنوایی و هماهنگی عناصر ادبی است ،یکی از راه های ایجاد
این همگونی توازن است و ان شامل هرگونه تناسب و توازن صوری است که از طریق تکرار
کالمی و متابعت از قواعد و الگوهای خاص زبانی شکل میگیرد« .تکرارها جزء فصاحت
کالم محسوب میگردند که فوایدی دارند و از قویترین عوامل تاثیرگذاری به شمار میروند
که به کمک ان میتوان عقیده یا فکری را به کسی القا کرد (شفیعیکدکنی.)80 :1368 ،
توازن ،نخستین بار توسط یاکوبسن مطرح شده است و با توجه به سطوح تحلیل زبان به انواع
اوایی ،واژگانی و نحوی قابل تقسیم است .منظور از توازن اوایی تکرار واحدهای اوایی
همچون واج ،هجا و یا مجموعه انهاست ،توازن واژگانی واژه های مکرر را شامل میشود که
در همگونی کامل و یا ناقص با یکدیگرند و توازن نحوی حاصل تکرار ساخت هایی با ارایش
نحوی مشابه ا ست که شامل دو بخش همنشینی سازی نقشی و جانشینی سازی نقشی میشود.
در خطبه های نهج البالغه بعنوان یک شاهکار شگرف ادبی به طرز برجسته ای از گونه های
مختلف توازن استفاده شده است که خود یکی از عوامل زیبائی و جذابیت صوتی ان میباشد و
استفاده از همه امکانات و ابزارهای لفظی نه تنها کوچکترین خللی در بیان مفهوم و معنا این صفحه 10
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه11 /
متن ادبی ارزشمند ایجاد نمیکند ،بلکه با ایجاد قالبی مناسب ،معنا را به بهترین شکل و با
ظرافتی خاص به گونه ای که تاثی رگذار و قابل لمس باشد به مخاطب القا میکند.
.1-1بیان مسئله
پژوهش حاضر می کوشد با بررسی الیه های مختلف توازن ،این امکان را برای مخاطب
فراهم اورد تا به شناخت بهتر و اگاهانهتری نسبت به خطبه های نهج البالغه دست یابد ،و
نشان دهد امام علی(ع) از همۀ امکانات و ظرفیت های زبانی برای ایجاد توازن بهره برده
است ،بدون اینکه کالمشان دچار پیچیدگی های بالغی و تکلف در استفاده از صنایع گردد.
متنی دارای موسیقی زیبا هماهنگ با معنا و درعین حال دارای سهولت انتقال و تاثیرگذار را به
مخاطبان ارائه داده است.
توازن و انواع ان موضوعی است که پژوهشهایی درخور و مقالههای متعددی ،بدان پرداخته
اند اما در مورد نهج البالغه تا انجا که بررسی گردید تنها یک مقاله به نام «بررسی توازن در
کلمات قصار امام علی(ع)» از زینب عرب نژاد صورت پذیرفته است .تاکنون پژوهشی
مستقل در مورد بررسی توازن و گونههای ان در خطبههای نهج البالغه صورت نگرفته و مقاله
حاضر برای نخستین بار است که تحقق مییبابد.
.1-2روش پژوهش
ساختار مقا له حاضر بر اساس کتاب "از زبان شناسی به ادبیات" تالیف کورش صفوی شکل
گرفته و از تقسیم بندی های ایشان استفاده شده است .پژوهش حاضر که با استفاده از روش
توصیفی _ تحلیلی صورت گرفته است ،صنعت توازن و گونههای ان را در خطبه های نهج
البالغه و در سه سطح اوایی ،لغوی و نحوی مورد بررسی و تحلیل قرار داده است .در سطح
اوایی به موضوعاتی از قبیل :تکرار هم خوان اغازین ،تکرار واکهای ،تکرار هم خوان پایانی،
تکرار واکه و هم خوان اغازین ،تکرار تمامی صامت ها ،تکرار واکه و هم خوان پایانی ،تکرار صفحه 11
/12دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
کامل هجایی و در سطح لغوی به موضوعاتی از قبیل :توازن واژگانی کامل یا ناقص و سطح
نحوی به موضوعاتی از قبیل :همنشین سازی یا جانشین سازی پرداخته شده است.
.2توازن
«توازن ،به نوعی تقارن صوری و یا هماهنگی ساختاری در لفظ اطالق میشود که سبب
برجسته سازی و اهنگین ترشدن کالم میگردد .توازن یک و یژگی ذاتی و یکی از نقش های
ادبی زبان بوده و به معنی هم وزنی و یا نوعی تکرار در سطح ساخت های زبانی می باشد و
نقش ان به جهت تاثیری است که بر مخاطب میگذارد» (صفوی .)160 :1380 ،کاربرد تکراری
زبان ،به استفاده روزمره از عناصر زبان ،برای بیان و انتقال مفاهیم بدون اینکه جلب توجه
کند ،مربوط است؛ اما برجسته سازی عبارت است از به کارگیری عناصر زبان به گونه ای که
شیوه بیان جلب توجه کند و غیر متعارف باشد .این موضوع هنگامی رخ میدهد که یک عنصر
زبانی بر خالف معمول به کار رود و توجه مخاطبان را به خود جلب کند (همان )40 :پس در
یک متن ادبی از تکرارهای غیر معمول و هماهنگی بین اواها ،واژه ها و ساخت های دستوری
توازنی پدید می اید که سبب به وجود امدن نوعی از موسیقی میشود و به این ترتیب بر لذت
خواننده و تاثیرگذاری کالم می افزاید.
.3انواع توازن
گونه های توازن را باید در سطوح متفاوتی بررسی کرد؛ زیرا صناعاتی که از توازن حاصل
می¬ایند دارای ماهیتی یکسان نیستند .برای بیان انواع توازن ان را به سه سطح تحلیل اوایی،
لغوی (واژگانی) و نحوی تقسیم میکنند (همان .)169 -168 :هر یک از این سه سطح با توجه
به ارایههای ادبی ،قواعد و الگوهای خاص در حیطۀ خود باعث موسیقیایی تر شدن و
تاثیرگذاری متن ادبی میشوند. صفحه 12
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه13 /
.3-1توازن اوایی
منظور از توازن اوایی «مجموعه تکرارهایی خواهد بود که در سطح اوایی امکان بررسی
مییابد» (صفوی« .)167 :1380،در بخش توازن اوایی ،تکرار ُبعدی روانشناسانه دارد و از درون
و باطن شخص حکایت میکند سبب ایجاد نوعی توازن و هماهنگی در کالم می شود که به
طور ذاتی و البته پنهان در عبارت موجود است» (مالئکه .)277 :1379 ،پس در اوا ،امکانات
بیانی مهمی وجود دارد؛ بنابراین «اواها ،اهنگها ،انبوهی و گستردگی انها ،استمرار و
تکرارشان و نیز فاصله صامت ها همگی با ماده خو یش ،در بردارندۀ توان بیانی جذابی
هستند» (فضل )25 :1377 ،تکرار اوایی میتواند تکرار یک واج ،چند واج درون یک هجا یا
تکرار چند هجا در یک ساخت بزرگتر و هماهنگی و تکرار صامتها و مصوتها را شامل شود
و این نوع تکرارها متوازن بر ارزش موسیقایی متن می افزاید و موسیقی و صوت در جذب
مخاطب و توجه بیشتر وی اثرگذار است .این شیوه در چارچوب فرایند برجسته سازی جای
میگیرد .توازن واجی از نظر این که دارای ارزش موسیقایی میباشد به هفت گروه قابل تقسیم
است که در ادامه به انها اشاره خواهد شد:
.3-1-1تکرار هم خوان اغاز ین
این نوع تکرار« ،تکرار صامت به صورت منظم در اغاز چندین واژه میباشد که به ان «هم
حروفی» میگو یند (شمیسا )57 :1373،در این نوع تکرار ،که حروف در جای مشخصی
تکرار شده اند تاثیرگذاری ان بر مخاطب بیشتر است.
َ
ُّ ْ ٌ ْ ُ َ ٌ ْ ُ َ
ْ
ْ
ُ
ْ
َ ُْ ُ َ
ون فی َها ُه ْم َا ْه ُل ْال َف َضائل؛ َم ْنط ُق ُه ُم الص َو ُ
اب َو َمل َب ُس ُه ُم ِاالق ِت َص ُاد َو َمش ُی ُه ُم الت َواض ُع»
ِِ
ِ
«فالمتق ِ
ُ َْ َ
ُ
ْ َ
َ َ َ َ َ َ َ ُ َ ُ َ ُ
وبق َمخ َب ُرها» (خطبه)83 /
«ف ِان الدنیا ر ِنق مشربها ر ِدغ مشرعها ی ِونق منظرها و ی ِ
(خطبه)193 /
َْ
ََ ُُ َ َ ْ ْ ُ َ َ َ ُ َ َ َ ْ َ
«دع ْوتک ْم ِالی نصر ِاخ َو ِانک ْم فج ْرج ْرت ْم ج ْرج َره الج َمل ال َس ِّر»( خطبه)39 /
ِ
ِ صفحه 13
/14دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ْ
ْ ُ
همانطور که مالحظه میشود تکرار صامت (میم) در ابتدای کلههای َ(مش َر ُب َهاَ ،مش َرع َها،
ُ
ْ
َ
ُ َ
َم ْنظ ُر َها و َمخ َب ُر َها) و همچنین تکرارصامت (میم) در اغاز کلمههای ُ(متقونَ ،م ْن ِطق ُه ُم،
ْ
ْ
ُ
ْ َ
َ َ
َمل َب ُس ُه ُم َو َمش ُی ُه ُم ) و تکرار حرف (جیم) در ابتدای کلمههای (فج ْر َج ْرت ْمَ ،ج ْر َج َر َه و الج َمل )
ِ
و همراهی ان ها با مصوت کوتاه همسان و همچنین طول کوتاه جملهها قابل مشاهده میباشد.
واج های مکرر در جای مشخصی به صورتی منظم قرار گرفته اند و فاصلۀ میان حروف در
حدی است که ذهن ،تکرار و موسیقی دل انگیز ان را در مییابد و شایان ذکر است توازن سبب
شده که این موسیقی به همراه پیوند با معنا درهم تنیده شده و تاثیرش فزونی یافته است.
.3-1-2تکرار واکهای
این نوع تکرار تکراریک مصوت یا واکه در چند واژه میباشد که به ان«هم صدایی» میگو یند
(شمیسا.)57 :1373،
ْ
ْ
َ ْ َ َ َ
ْْ
َْ ُ َ
َ
ُ
«ف ِان کان ال ُبد ِم َن ال َع َص ِبی ِه فل َیک ْن ت َع ُّص ُبک ْم ِل َمکا ِر ِم ال ِخ َص ِالَ ،و َم َح ِام ِد االف َع ِالَ ،و َم َح ِاسن
ِ
ْ
ُّ َ َ
ََ َ َ ْ َ ْ َ َ
اال ُ
ور ،التی تفاضلت ِفیها ال ُمجد ُاء َو النجد ُاء» (خطبه)192 /
م
ِ
َ ْ َ ُ ُّ ْ َ َ َ َ َ ٌ َ َ ٌ َ ُ ٌ ُ ْ َ ٌ َ ُ ٌ ُ ْ َ ٌ َ ُ ٌ
«فاحذروا الدنیا ف ِانها غداره غراره خدوع مع ِطیه منوع مل ِبسه نزوع» (خطبه )230/
َ َ َ
َ
همانطور که مالحظه می شود تکرار مصوت بلند (الف) در کلمههای (کان ،ال ُبدَ ،مک ِار ِم،
ْ
ْْ
َ َ
ْ َ َ
ََ َ َ ْ
ال ِخ َص ِالَ ،م َح ِام ِد ،االف َعال َِ ،م َحا ِسن ،تفاضلت،فیها ،ال ُمجد ُاء َو ال ُّنجد ُاء ) و همچنین تکرار
َ ِْ َ
َ ُ ٌ َُ ٌ َُ ٌ
ُ
مصوت بلند ( واو) در کلمات (فاحذروا ،خدوع ،منوع و نزوع) قابل مشاهده است مصوت
های بلند چون از حروف مدی هستند از لحاظ کشش زمانی طوالنی تر از حروف صامت اند
و دو برابر انها کشیده می شوند (الحصری )208 :1390 ،بسامد باالی مصوت ها در کلمات
ارتباط معنایی و اتصال صوری را تقو یت نموده بدین معنا که هم القا کننده مفاهیم خاص
میباشند و هم سبب اهنگین تر شدن کالم گشته اند که خواننده را تحت تاثیرمحتوای کالم
قرار میدهند. صفحه 14
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه15 /
شایان ذکر است انچه در این دو بخش توجه را جلب می کند ارایه واج ارایی (همحروفی)
است؛ واج ارایی یعنی «تکرار یک صامت یا مصوت گاهی هم به صورت مشترک در چندین
واژه از جمله که موسیقی کالم را به وجود می اورد یا افزون می کند» (شمیسا.)73 :1373 ،
تکرار صوت ،باعث تکرار معنا و تصو یر حاصل از ان و نیز تقو یت و مبالغه مفهموم مورد نظر
میشود« .بخش عمده ی زیبایی موسیقیایی به برونه ی زبان متعلق است اما بر ساخت های
معنایی هم تاثیر می گذارند ( فتوحی )248 :1390 ،در نتیجه پیوند صوتی حروف و مخارج انها
داللت بر معنایی خاص دارد ( نحله. )339 :1981 ،
َ ْ َ
ُّ ْ َ َ َ
ٌ َ
ٌ َ ُ ٌ ْ
ٌ ُ ٌ ْ
ٌ َُ ٌ
«فاحذ ُروا الدن َیا ف ِانها غد َاره غرا َره خدوع ُمع ِط َیه َمنوع ُمل ِب َسه نزوع » (خطبه)230/
مصوت بلند «او» ومصوت کوتاه ( ــُـــ ) در نشان دادن چیزهای زشت و کریه توانا هستند
(قو یمی .)40 :1383،در این جملهها بیش از مصوتهای دیگر توجه را به خود جلب میکند از
انجا که در این جملهها به توصیف چهره زشت دنیا پرداختهاند کاربرد این مصوتها در لفظ
با معنای ان همسو یی و هماهنگی دارد.
ْ
ْ
َ ْ َ َ َ
ْْ
َْ ُ َ
َ
ُ
«ف ِان کان ال ُبد ِم َن ال َع َص ِبی ِه فل َیک ْن ت َع ُّص ُبک ْم ِل َمک ِار ِم ال ِخ َص ِالَ ،و َم َح ِام ِد االف َع ِالَ ،و َم َح ِاسن
ِ
ُّ َ َ
ََ َ َ ْ َ ْ َ َ
ُْ
ور ،التی تفاضلت ِفیها ال ُمجد ُاء َو النجد ُاء» (خطبه)192 /
االم ِ
همانطور که مالحظه می شود واکه درخشان ( الف ) از بسامد باالیی برخوردار است .این
واکه «در توصیف مناظر پر شکوه و شگفت انگیز و شوکت شخصیت های توانمند و بلند
مرتبه به کار می رود» (همان )36 :امام علی (ع) برای اینکه مخاطبان متعصب خود را از
تعصبهای منفی و زشت نجات دهد پیشنهاد تعصبهای مثبت به انها میکند تا خالء
عاطفی انها را بر طرف سازد و نیروهای درونی انان را به سوی یک برنامه مثبت سوق دهد .ان
حضرت برای ارائه تصو یری از افراد با شخصیت و عاقل و هوشیار که باید به انها اقتدا کنند، صفحه 15
/16دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
همانها که در کسب فضایل و مکارم اخالق از یکدیگر پیشی میگرفتند از این واکه با بسامد
باال استفاده نموده است که لفظ با معنا دارای همسو یی است.
َْ
ََ ُُ َ َ ْ ْ ُ َ َ َ ُ َ َ َ ْ َ
«دع ْوتک ْم ِالی نصر ِاخ َو ِانک ْم فج ْرج ْرت ْم ج ْرج َره الج َمل ال َس ِّر» ( خطبه)39 /
ِ
ِ
همانطور که مالحظه شد بسامد باالی (جیم) که از حروف جهوری و برای تلفظ مستلزم
خروج ناگهانی هوا میباشد( .الحصری )84 :1390،امام در این فراز که دنباله سرزنشها و
مالمتهایی است که به مردم کوفه فرمودند و از سستی و ضعف و زبونی و پراکندگی انان در
مقابل حرکت حساب شده ایذایی دشمن سخت انها را نکوهش کردند ،چنین میگو یند« :من
شما را به یاری برادرانت ان (اشاره به مالک بن کعب و یارا ن او است که در سرزمین «عین
ال تمر» مورد تهاجم غارتگران شام قرار گرفتند) دعوت کردم ،ولی شما همانند شتری که از درد
سینه می نالد ،اه و ناله سر دادید می-توان گفت بسامد باال (جیم) این معنای اه و ناله را
تداعی میکند.
.3-1-3تکرار هم خوان پایانی
در این نوع تکرار ،صامت پایانی در چند واژه تکرار میگردد.
َ َ َ َ ْ ُ ُ ُ َ ََ
َ َ
ُّ
َ
الد ُهو ُر َو َاز َف ُّ
الن ُش ُور َا ْخ َر َج ُه ْم م ْن َض َرائح ْال ُق ُ
ور َو ا ْوک ِار
ب
ت
ض
ق
ت
و
ور
م
ال
ت
م
ر
ص
ت
ا
ذ
ا
ی
ت
«ح
ِِ
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
ُّ
الط ُ
ور»(خطبه )83
ی
ِ
َ
َ َ َ َ
َ َ َ ََْ َََ
ََ َ
َ َ َ َ َ ْ َ ِّ
«و خلف ِفینا َر َایه الحقَ ،م ْن تقد َمها َم َرق َو َم ْن تخلف عنها زهق َو َم ْن لز َمها ل ِحق» (خطبه/
ِ
)100
َ
ُ
ْ َ
َ
َ
َ ُ
«فی الزالزل َوقو ٌر َو فی ال َمکاره ص ُب ٌور َو فی الرخ ِاء شک ٌ
ور» ( خطبه)113 /
ِِ
ِ
ِ
ِ
ِِ
ْ ُ ُ ُ ُّ ُ ُ ُّ ُ
النش ُور،
همانطور که مالحظه میشود تکرار صامت (راء) در پایان کلمههای (ال مور ،الدهور،
ُّ
ْ َ ِّ َ َ َ
ُْ ُ َْ َ
الط ُ
ور) و همچنین تکرار صامت (قاف) در پایان کلمههای (الحق ،مرق،
ی
و
ار
ک
ِ
ور ،او ِ
القب ِ صفحه 16
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه17 /
َ
ُ
َ ُ
َز َه َق و ل ِح َق) و تکرار صامت (راء) در پایان کلمات َ(وق ٌورَ ،ص ُب ٌور َو شک ٌور) قابل مشاهده
است که این نوع تکرارها در کنار دیگر امکانات موسیقی ساز کالم مثل و زن کلمات و تکرار
برخی دیگر از حروف ،نوعی موسیقی خاص ایجاد کرده که محصول توازن است.
.3-1-4تکرار واکه و هم خوان اغاز ین
در این نوع تکرار یک واکه و یک هم خوان در ابتدای واژه تکرار میشوند.
َ
ََ
ُ ِّ َ َ
ُ ُ َ ً
ِّ َ
َ
ُْ
َ ُ
ین ع ِّم ُروا ف َن ِع ُموا َو عل ُموا فف ِه ُموا َو ان ِظ ُروا فل َه ْوا َو ُسل ُموا ف َن ُسوا ا ْم ِهلوا ط ِو یال
«ع َب َاد الل ِه ا ْی َن ال ِذ
ِ
» (خطبه)83 /
ََ َ ً َ َ َ َ ً
َ َُْ َ َ َ ُ
َ ََ
ات ْال َمنیه فی ُغبر ج َم َ َ َ َ
ات
«د ِهمته فجع
اح ِه فظل س ِادرا و بات سا ِهرا ِفی غمر ِ
اح ِه و سن ِن ِمر ِ
ِ ِ ِ
ِ ِ ِ
َ
ْالم»
اْل ِ
َ َ ََ َ َ
ََ
َْ َ
َ
«مم ْن َی ْن َب ِغی ان ُیفق َه َو ُی َود َب َو ُی َعل َم َو ُیدر َب َو ُی َولی عل ْی ِه َو ُی ْوخذ علی َید ْی ِه؛ ل ْی ُسوا ِم َن
ِ
ْ
َ
َ
ُ
المهاجرین»(خطبه)238/
ِ ِ
َ
َ
همانطور که مالحظه میشود تکرار واکه و یک هم خوان (ف) در ابتدای کلمههای (ف َن ِع ُموا،
ََ
ََ
ً
َ ً
َ
(س ِادرا َو َس ِاهرا) و تکرار ( ُی )
فف ِه ُموا َ،فل َه ْوا َو ف َن ُسوا ) و همچنین تکرار (سا) در کلمههای
َ َ
ََ
َ
َ
در واژههای ُ(یفق َهُ ،ی َود َبُ ،ی َعل َمُ ،یدر َب ُ ،ی َولی عل ْی ِه َو ُی ْوخذ ) قابل مشاهده است .اگر در
ترکیب و نظم متون ادبی دقت شود دیده خواهد شد که حرکات (ـَـــِــُــ) مانند حروف در
فصاحت و بالغت نقشی مهم واساسی دارند با دقت در نهج البالغه نیز میتوان دریافت که
حرکات بار اوایی و بار معنایی و تا کیدی را بر دوش میکشند .هر حرف و حرکت ان در
بهترین جای ممکن قرار گرفته است .چنانکه تاثیر ان بر شنونده یکسان و یکنواخت نیست،
بلکه بر حسب موضوعها و موقعیتهای مختلف تنوع مییابد .در کل اعرابی که برای حروف
یک واژه انتخاب شده هماهنگ و حساب شده صورت گرفته است ،که سبب زیبایی در ادای
الفاظ شده و نقش موثری در اهنگ و القای مقصود دارند. صفحه 17
/18دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
.3-1-5تکرار واکه وهم خوانی پایان
در این نوع واکه و هم خوان یا هم خوانهای پس از ان تکرار میشوند.
ْ
َ
ْ َ ُ
ْ َ
ْ َ
ِ
ِ ِ
ِ
ِ
َ ْ ُ
ٌ َ ُْ
َ َ
ْ
«ز ِائ ٌر غ ْی ُر َمح ُبوب َو ِق ْرن غ ْی ُر َمغلوب َو َو ِات ٌر غ ْی ُر َمطلوب» (خطبه)230/
ْ
ِّ َ
َ َ َ
ْ
اطح ال ِمه ِاد َو ُم ِسیل الوه ِاد َو ُمخ ِصب النج ِاد» (خطبه)163 /
«الحمد ِلل ِه خ ِالق ال ِعب ِاد و س ِ
َ ْ َ ْ ََ ْ ُ
َ ُُ َ َ َْ ُ َ
ُ ُ َْ َ َ ْ ُ
َ ُُ
«قد اعلقتک ْم ح َب ِائله َو تکنفتک ْم غ َو ِائله َو اقصدتک ْم َمع ِابله »(خطبه)230/
ْ
ْ
همانطور که مالحظه میشود تکرار واکه و همخوان پایانی (اد) در کلمههای (ال ِع َب ِاد و ال ِم َه ِاد و
ْ ُ
ُْ
ْ َ َ ِّ َ
النجا ِد) و همچنین تکرار (وب) در کلمههای َ(م ْح ُبوب َو َمغلوب َو َمطلوب) و تکرار
ال ِوه ِاد و
َ َ ُ ُ َ َ َ ُ ُ َ َ َ ُُ
ُ
(ائل ُه) در کلمههای (حب ِائله و غو ِائله و مع ِابله) قابل مشاهده است .و یژگی توازن باعث شده
ِ
است که جملهها ،اهنگی ریتمیک و برانگیزنده داشته باشند و انچه قابل ذکر است اینست که
حروف در اخر جملهها هماهنگ با مقاصد خاص هر موقعیت میباشند عالوه بر این
همسانی ،هم وزنی و تقارن ارزش زیبایی شناختی فزونتری به کالم بخشیده و تنوع موسیقایی
را پدید اورده که باعث دلنشین و زیباتر شدن اهنگ جملهها شده و خطبه ها را به تابلوهای
هنری برخوردار از رنگهای زیبا تبدیل کرده است.
.3-1-6تکرار کامل هجایی
در این نوع تکرار ،هجایی کامل در دو یا سه و یا چهار واژه تکرار میگردد.
َ ْ
َ
ً
َ
ً َ ً
ً
ََ
َ
ْ
«اج َری ِفیها ِسراجا ُم ْست ِطیرا َو ق َمرا ُم ِنیرا ِفی فلک د ِائر َو َسقف َس ِائر َو َر ِقیم َما ِئر»(خطبه)110 /
َ َ َ ْ ِّ ْ َ َ َ ْ َ ْ َ َ َ َ
َ َ َ َ ِّ َ َ َ َ ِّ
اصف ِه فا َم َر َها ِب َر ِّد ِه َو َسلط َها علی شد ِه َو ق َرن َها ِالی حد ِه
اصف ِه و الزعز ِع الق ِ
«علی متن الریح الع ِ
ْ َ َ ُ ْ ِ َ ْ َ ِ َ ٌ َ ْ َ ُ ْ َْ
َ
ٌ
َ
الهواء ِمن تح ِتها ف ِتیق و الماء ِمن فو ِقها د ِفیق» ( خطبه)110 /
تکرار هجای (ئر) در کلمههای َ(د ِائرَ ،س ِائر َو َم ِائر) و همچنین تکرار هجای ِّ(د ِه) در کلمههای
َ ِّ َ ِّ
ِ(ب َر ِّد ِه ،شد ِه ،حد ِه) قابل مشاهده است .توازن حاصل از تکرار هجای یکسان در کنار یکسانی صفحه 18
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه19 /
وزن کلمهها و نقش نحوی و اعراب و زیبایی های دیگر عبارت خواننده را تحت تاثیر قرار
میدهد.
.3-2توازن واژگانی
تکرار در سطح واژه ،توازن واژگانی را ایجاد میکند که به زیبایی موسیقیایی می انجامد و
موجب انسجام و مانع از هم گسستگی متن میگردد .قوی ترین عوامل تاثیرات و بهترین وسیله
ای است که عقیده و یا فکری را به کسی القا میکند( .شفیعی کدکنی )99 :1388 ،توازن واژگانی
محدود به تکرار چند هجا درون یک واژه نیست ،بلکه می تواند کل یک واژه ،یک گروه و
حتی مجموعۀ واژه های درون یک جمله را شامل شود (صفوی )207 :1380 ،که ان را میتوان به
دو صورت توازن واژگانی کامل و ناقص طبقه بندی کرد.
.3-2-1توازن واژگانی کامل
َ َ َ َ
«فالله الله ِع َباد الل ِه» (خطبه)190/
ُّ ْ َ َ َ ٌ َ ُ ْ َ ْ َ ُ ْ َ
ََ
ُ ُ ْ ْ ُ َ ْ َ َ َ ُّ ْ
«اال َو ِان الظل َم ثالثه :فظل ٌم ال ُیغف ُر َو ظل ٌم ال ُی ْت َرک و ظل ٌم َمغف ٌور ال ُیطل ُب؛ فاما الظل ُم ال ِذی
َ َ
َ ُّ ْ
َْ
َ َ
ْ َْ ْ َ
َ ْ َ َ ِّ ُ
ال ُیغف ُر فالش ْرک ِبالل ِه ،قال الل ُه ت َعالی«ِ :ان الل َه ال َیغ ِف ُر ان ُیش َرک ِب ِه»َ ،و اما الظل ُم ال ِذی ُیغف ُر
ُ َُ ْ ْ
َ
َ ُّ ْ
َ ُ ْ ْ َْ
ً
َ
ََْ
اتَ ،و اما الظل ُم ال ِذی ال ُی ْت َرک فظل ُم ال ِع َب ِاد َب ْع ِض ِه ْم َب ْعضا،
فظل ُم ال َع ْب ِد نف َس ُه ِع ْند َب ْع
ض الهن ِ
َ
َ َ َ
ْ َ ُ ُ َ َ َ ٌ َْ َ ِ ُ َ َ ْ ً
حا ب ْا ُلم َدی َو َال َض ْر ًبا ب ِّ
الس َ
اط َو ل ِکن ُه َما ُی ْس َت ْصغ ُر ذ ِلک
ی
ِ
ِ
ال ِقصاص هناک َش ِدید لیس هو جر ِ
ْ
ً
َ
ُ
َ
َ
َ ُ
ُ َ
َ ْ َ
َ
َ
َم َع ُه .ف ِایاک ْم َو التل ُّون ِفی ِدین الل ِه ف ِان َج َماعه ِف َیما تک َر ُهون ِم َن ال َح ِّق خ ْی ٌر ِم ْن ف ْرقه ِف َیما ت ِح ُّبون
َ ُ ِْ َ َ ُ َ ْ ُ ْ َ َ ً ُ ْ َ َ ْ ً ْ َ َ َ َ
ْ
َ
ْ
َ
ِم َن ال َبا ِطلَ ،و ِان الله سبحانه لم یع ِط احدا ِبفرقه خیرا ِممن مضی و ال ِممن ب ِقی»
ِ
(خطبه.)176/
ٌ َ
ْ
ُ ِّ
َ
َْ َ َ
َ ٌ
َ َ َ ُْ ُ
« َو اعل ُموا ان ُه ش ِاف ٌع ُمشف ٌع َو ق ِائل ُم َصدق َو ان ُه َم ْن شف َع ل ُه الق ْران َی ْو َم ال ِق َی َام ِه شف َع ِف ِیه َو َم ْن
ْ
ْ
َ َ ُْ ُ
َ
ُ ِّ َ َ َ َ ُ َ
َمحل ِب ِه الق ْران َی ْو َم ال ِق َی َام ِه صدق عل ْی ِه ،ف ِانه ُین ِادی ُمناد َی ْو َم ال ِق َی َام ِه» (خطبه.)176/ صفحه 19
/20دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
َ َ ُ
َ َ
ْ َ َ َ ْ َ َ َ ُ ِّ َ َ َ ِّ َ
ْ َ ْ َ
الن َه َایهَ ،و ِاال ْس ِتقا َمه ِاال ْس ِتق َامه ،ثم الص ْب َر الص ْب َرَ ،و ال َو َرع ال َو َرع»
«العمل العمل ،ثم النهایه
(خطبه.)176 /
همانگونه که در این عبارات مشاهده میشود واژه (الله)( ،ظلم) و (یوم القیامه) تکرار شده
است .این توازن موسیقی زیبایی در کالم ایجاد نمو ده که باعث توجه شنوندگان به این واژهها
شده است .این امر نشان دهندۀ اهمیت واژه ها و نقش و یژه انها در کالم میباشد و تکرار
کلمات با فضای کلی متن هر عبارت و حالت احساسی موجود در متن هماهنگ است.
«تکرار ازجهت موسیقیایی ایجاد تاثیر موسیقیایی میکند و از جهت لغوی ،هر زمان که واژه یا
عبارتی تکرار گردد ،بیانگر نقش کلیدی ان در تفهیم معنا و مقصود است (الغرفی.)82 :1380 ،
-3-2-2توازن واژگانی ناقص
َْ
َ ْ ُ ْ َ َ ْ َ ُّ ْ َ َ َ ْ َ َ َ ً َ َ َ ُ َ ِّ ُ ْ َ َ َ َ َ َ ً
َ«و اعل ُموا ِع َب َاد الل ِه ان المو ِمن یست ِحل العام ما استحل عاما اول و یحرم العام ما حرم عاما
َ َ َ
َ َْ َ
ُ ََ ُ َ
ُ َ
ُّ َ ُ َ ً
ْ َ َ َ َ
اس ال ُی ِحل لک ْم ش ْیئا ِمما ح ِّر َم عل ْیک ْم َو ل ِکن ال َحالل َما احل الل ُه َو
اولَ ،و ان َما احدث الن
َ
ْ َ
ُ
الح َر َام َما حر َم الله» (خطبه .)176/
َ
َ
ُ َ َ ُ َ
َ َ ِّ
ُ َ َ ُ
ُ
«ل َی ْس ِبقن َس ِابقون کانوا قص ُروا َو ل ُیقص َرن َسباقون کانوا َس َبقوا» (خطبه.)16 /
ََ
َ َ َ ُْ
ً
َ َ
َ ُ ُ
َ
َ
َ
ُ َ
«اال ِان کل ح ِارث ُم ْب َتلی ِفی ح ْر ِث ِه َو ع ِاق َب ِه ع َم ِل ِه غ ْی َر ح َرث ِه الق ْر ِان ،فکونوا ِم ْن ح َرث ِت ِه»
(خطبه.)176/
با توجه به عبارتهای فوق ،تکرار دو واژه به صورت (حل وحرم) در عبارت نخست ،با
محوریت خطبه متناسب است که نشان از هشداری در مورد افت بدعت و تغییر احکام خدا
بر طبق خواسته های دل و هوای نفس و بدعتگذاری در دین خدا دارد؛ از سوی دیگر این
توازن به شباهت و تناسب اوایی بین این واژهها انجامیده است ،تضاد و تناسب ملموسی بین
جملهها و عبارت ایجاد شده و موسیقی درونی عبارت را استحکام بخشیده است به گونه ای
که شنیدن ان خواننده را به تکاپو وادار میکند .ایشان با کاربرد هنری واژهها (سبق) و (حرث) صفحه 20
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه21 /
در دو عبارت دیگر در حقیقت با ترکیب سازنده تکرار میان واژگان به واژه اهمیت و تشخص
می بخشد و این گونه واژه به سادگی در مدار زبان قرار میگیرد؛ با روح زبان امیخته میگردد.
-3-2-3توازن واژگانی در سطح جمله
توازن واژگانی در سطح جمله هم دیده میشود بدین صورت که «بخشی از دو یا چند گروه،
شامل یک یا چند عنصر دستوری درون گروه تکرار میگردد» (صفوی )208 :1 380،ولی
از انجا که امکان تکرار واژگانی در چنین نمونه هایی متضمن حفظ ساخت نحوی جمله
است ،تحلیل توازن هایی از این دست در سطح نحوی نیز ممکن می نماید.
َ َ َ ََ َْ ْ َ َ
َ
ََ
ََ َ ْ
ََ
َ ْ
«ال َیج ِری ِلحد ِاال َج َری عل ْی ِه َو ال َیج ِری عل ْی ِه ِاال َج َری ل ُه؛ َو ل ْو کان ِلحد ان َیج ِر َی ل ُه َو ال
ََ
ََ َ َ َ َ َ َ ً
ُ ِّ
ْ
َ َْ ُ ْ
َ
ْ
َیج ِر َی عل ْی ِه لکان ذ ِلک خ ِالصا ِلل ِه ُس ْب َحان ُه ُدون خل ِق ِه ِلقد َر ِت ِه علی ِع َب ِاد ِه َو ِل َعد ِل ِه ِفی کل َما
َ ْ ََ ُ ُ َ َ
ج َرت عل ْی ِه ص ُروف قض ِائ ِه» (خطبه.)216 /
ً
معموال این توازن واژگانی در سطح جمله با هدف تاکید معنی است و هنگامیکه توازن با
جابه جایی در ارکان جمله صورت گیرد بر بار تاکیدی جمله افزوده میگردد؛ همانطور که در
عبارت فوق مشاهده میشود.
.3-3توازن نحو یی
به نوعی تقارن صوری یا هماهنگی ساختاری در لفظ اطالق میشود که تشخیص ان توسط
حس شنوایی یا بینایی مخاطب امکان پذیر است که به معنی نوعی تکرار در سطح
ساختهای زبانی میباشد (صفوی .)160 :1380،بدین صورت که «واژههای تشکیل دهندۀ
جمله ها دو به دو در مقابل هم قرار گرفته موجب قرینه سازی نحوی شود» (داد )157 :1382،و
این توازنی که حاصل از تکرار ساختهای نحوی باشد عالوه بر نظم اهنگ زیبا و موسیقی
دلنوازی که پدید میاورد ،در نهایت متن منسجمی را ایجاد میکند که به هیچ وجه قابل
تفکیک از هم نیستند؛ از این رو بهتر و سریع تر در اذهان جای گرفته و تاثیر بیشتری صفحه 21
/22دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ً
برمخاطب خواهد داشت .توازن نحوی ،حاصل از تکرار ساخت های نحوی است و الزاما
متضمن توازن اوایی یا واژگانی نیست ،اما در بیشتر موارد ،توازن اوایی میانجامد ،توازن
نحوی ممکن است به صورت همنشین سازی عناصر همنقش یا جانشینسازی عناصر هم
نقش جمله ایجاد شود.
.3-3-1هم نشین ساز ی نقشی
به طوری که همۀ اجزای ساختاری جمله به طور کامل تکرار گردد؛ بدین صورت که اگر در
جمله اول متشکل از فعل ،فاعل ،مفعول ،جار ومجرور ومضاف الیه بود در جملۀ دوم و یا
ً
ً
سوم نیز چنین ساختاری عینا تکرار شود .گاه نیز ممکن است حروفی مانند "واو" یا "قدی" عینا
تکرار نشده باشند ،تنها در جمله اول یا جملههای بعدی اضافه شده باشند ،از این نوع
میباشند.
یا تکرار ساختاری ممکن اس ت به صورت ناقص باشد ،به طوری که ساختار قسمتی از جمله
تکرار گردد بدین صورت که اگر جمله متشکل از فعل ،فاعل ،مفعول ،جار ومجرور و مضاف
الیه یا صفت بود ،ساختار مفعول یا جار و مجرور و مضاف الیه و یا صفت تکرار گردد.
نمونههای از همنشینی سازی نقشی در خطبههای نهج البالغه :
ْ
ْ ً
ً
ً
+و َح ْز ًما فی لین َ
َ«ان َک َت َری َل ُه ُقو ًه فی دین َ
+و ِا َیمانا ِفی َی ِقین َ+و ِح ْرصا ِفی ِعلم َ+و ِعلما ِفی
ِ ِ
ِ ِ
َ َ َ َْ ً
َ َ َ َ َ ُّ ً
ْ َ َ ً
َ َ َ ً
َ ُ ُ ً
+و ق ْصدا ِفی ِغ ًنی +و خشوعا ِفی ِعباده +و تجمال ِفی فاقه +و صبرا ِفی ِشده +و طلبا
ِحلم
َ
ََ
ََ ً ًُ
َ َ ً َ
ِفی حالل َ +و نشاطا ِفی هدی َ +و تح ُّرجا ع ْن ط َمع» (خطبه.)193 /
َْ
ْ َ
ْ َ
َ
َ َْ َ ُ ُ ْ َ َ َ َْ َ ُ َ
ال ْر َ
ون م ْ
اس َو ِشد ِه ِاْل ْبال ِس َو َه ْو ِل ال ُمطلع َو َر ْوعا ِت
م
یق
ض
ن
«و قبل بل
ِ
وغ الغای ِه َما تعلم ِ
ِ
ِ
ِ
ِ
َ
ْ
ْ
ُ
ْ
َْ
َ
ْ َ
ْ َ
َ
َ ْ ْ
اک ال ْس َماع َو ظل َم ِه الل ْح ِد َو ِخیف ِه ال َوع ِد َو غ ِّم الض ِریح َو
الف َزع َو اخ ِتال ِف الضالع َو ْاس ِتک
ِ
ِ
ِ
ْ ِ
ِ
َرد ِم الص ِفیح» (خطبه.)190 /
ِ صفحه 22
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه23 /
با توجه به عبارتهای فوق ،ساختار اول از (حروف مشبهه بالفعل +اسم +فعل (خبر)+
فاعل(انت) +جارومجرور +مفعول به ) تشکیل شده است و تکرار دوازده مرتبه سازه مفعول به
و جار و مجرور به چشم میخورد ،و ساختار دوم تکرار دوازده مرتب ه ساختار (جارومجرور+
مضاف الیه) را اشکار میسازد .پیاپی اوردن کلمههایی با یک نقش خاص در ترکیب ،یک
تکنیک زبانی و یژه است برای القای مفهوم و باعث توازن و زیبایی موسیقیایی میشود؛
همچنین سبب جذب هر بیشتر خواننده میگردد.
َ َ َ ُُ
ُ
َ«وْ +ام َهدوا +ل ُه +ق ْبل +حل ِول ِه
َ َ ُّ
َ ُ َْ َ ُُ
ول ِه» (خطبه.)190/
و +ا ِعــدوا +له +قبل +نز ِ
منظور از توازن ساخت نحو یی در این نمونه همانطور که مالحظه میشود چیدمان عناصر
دستوری سازنده جمله به صورت مکرر است .در این جمله واو عطف دو ساختار متشابه را به
هم وصل کرده است (فعل امر +فاعل (واو) +جار ومجرور +مضاف الیه +مضاف الیه) .در
این نمونه نقشهای دستوری از نظر وزنی و نقش و اعراب واژهها و گز ینش حروف تکرار شده
است؛ بدین صورت که کلمهها قرینه یکدیگرند و مقابل یکدیگر قرار گرفته اند ،این تکرار
سبب توازن نحو یی و همچنین هم اوایی شده است .این سطح پیوند واژه و ساخت ،مضمون
و محتوای ارشادی که این جملهها دارند را به زیبایی به مخاطب القا می کند که نوعی تحرک
برای اماده سازی در مخاطب را فراهم می نماید.
َ ُ
َْ
ُ ْ َ ُ ْ َ ً َ َ ُّ ً
َ َ
ـــم +ن َهارا +تخشعا َ +و ْ +اس ِتغف ًارا
«کان +ل ْیل ُه ْم ِ +فی دنیاه
َ َ ََ ُ
َ ً
َ ُّ ً
ْ َ
ً
َو کان +نه ُاره ْم ( +حذف شده) +ل ْیال +ت َوحشا َ +و +ان ِقطاعا» (خطبه )190
در جمله اول ساختار به صورت (افعال ناقصه +اسم کان +مضاف الیه +جار
ومجرور+مضاف الیه +خبر کان +مفعول الجله +عطف واو +معطوف ) است و در جملۀ دوم صفحه 23
/24دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ً
ساختار با حذف جار مجرور بیان شده است ،ولی ساختار اصلی کالم کامال تکرار شده است
که این حذف بر موجز شدن کالم داللت دارد« .افزون بر عوامل موسیقی سازی که در کالم
مشاهده میگردد نوعی دیگر از توازن که در این نمونه دیده میشود تکرار یک ساختار با تقابل
معنایی است که در بالغت به ان تضاد گفته می¬شود» (العسکری )237 :1319،که این صنعت
معنو یی نوعی تلذذ و موسیقی درونی را ایجاد می¬کند .تضاد در ایجاد هماهنگی و موسیقی
پنهان موثر است .این موسیقی هرچند به طور مستقیم قابل درک نباشد ،اما پس از تامل و
ایجاد ارتباط تضاد بین واژه ها در درون درک شده و سپس بر حواس تاثیر میگذارد.
َ َ َ َُ ُ َ ُ
َ َ
وز +ف ِائ ُزک ْم
«ف ْارع ْوا ِع َب َاد الل ِه ما ِب ِرعای ِته ِ +یف
ْ
ُ ُ
َ َ
َو ِب ِاضاع ِت ِهَ +یخ َس ُر ُ +م ْب ِطلک ْم» (خطبه.)190/
در این ساختار نیز واو عطف دو ساختار نحو یی مشابه (جارومجرور +فعل +فاعل +مضاف
الیه ) را به هم وصل کرده و نوعی موسیقی درونی از طریق تضاد بین کلمهها باعث توزان و
هم نوایی گشته است.
َ َ ْ َ َ َ ُ ْ
ُ ْ
َ
َ
ُّ َ
ْ َ
َ«ول ْو َو َه َب َما ت َنف َست ع ْن ُه َم َع ِادن ال ِج َبا ِلَ ،و ض ِحکت ع ْن ُه ا ْصداف ال ِب َح ِارِ ،م ْن ِف ِل ِّز الج ْین َو
ِ
َْْ َ َ َ َ َ
ْ ْ َ َ ُ َ َ ُّ ِّ َ َ
ُ
ود ِه » (خطبه.)91/
ال ِعقی ِان ،و نثار ِه الدر و ح ِصی ِد المرج ِان ،ما اثر ذ ِلک فی ج ِ
با دقت و تامل در جمله باال عنصر ترتیب در چینش و پیوند مطالب به یکدیگر را و نوعی
هماهنگی و موسیقی معنوی را میتوان حس کرد .این موسیقی معنوی از انجا سرچشمه
می¬گیرد که فلز اللجین و العقیان جزء ما تنفست عنه المعادن و نثاره الدر و حصـید
المرجان نیز جزء ما ضحکت عنه اصداف البحارمی¬باشد و این ترکیب را که چند واژه را در
بخشی از سخن اورده شود ،و در بخش بعدی سخن ،واژههای دیگری که به نوعی با واژههای
قبلی در ارتباط هستند ذکر شود ،بهطوری که بتوان دو به دو این واژهها را به هم مربوط کرد را صفحه 24
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه25 /
در بالغت به ان لف و نشر میگو یند (الهاشمی )310 :1378،شایان ذکر است صنعت ادبی لف
و نشر یکی از گونه های عناصر همنشین سازی نقشی است که سبب توازن نحوی میگردد.
ُ َ
َ ٌ ْ ُ ََ
َ
َ ُ ُّ َ ْ
َ ٌ
«فکل نفس َم َع َها َس ِائ ٌق َو ش ِهید»َ :س ِائ ٌق َی ُسوق َها ِالی َم ْحش ِر َها; َو ش ِاهد َیش َهد عل ْی َها ِب َع َم ِل َها.
َسائ ٌق َی ُس ُوق َها ا َلی َم ْح َشر َها; َو َش ٌ ْ َ ُ َ َ َ َ َ
اهد َیشهد عل ْیها ِبع َم ِلها» (خطبه.) 84/
ِ
ِ
ِ
ِ
در ساختار فوق (مبتدای محذوف +خبر +فعل و فاعل و مفعول به +جارو مجرور ) در این
دوجمله که با واو عطف بهم متصل شده اند ،به صورت کامل تکرار شده است .نمونه پیش
رو ،نخست «سائق» و «شاهد» اورده شده ،سپس و یژگی هر یک از انها میانشان پخش شده
است که در بالغت این صنعت تقسیم نامیده میشود ،تقسیم گونه ای دیگر از عناصری که در
هم نشین سازی نقشی در توازن نحوی ،نقش ایفا میکند و سبب طرح بهتر مطالب و شیوۀ
تلفیق یا تفکیک موضوعات و نحوه ارتباط انها با یکدیگر و ایجاد هارمونی زیبا در کنار دیگر
امکانات زبانی مانند واج ،هجا ،واژه و وزن کلمات میشود.
.3-3-2جانشین ساز ی نقشی
جانشینی سازی نقشی ،بدین معنی است که با جابهجایی نقش عناصر سازنده یک جمله،
بتوان جمله ای جدید پدید اورد که با جمله نخست در توازن نحوی است .که این
جانشینسازی نحوی ،به تکرار واژگانی و نیز درنهایت به خلق موسیقی زیبا می انجامد.
ُ َ َ َُ ُ ََْ ُ
ََْ ُ َ َ َ ُ
َ
«یعود ا ْسفلک ْم اعال ک ْم َو اعال ک ْم ا ْسفلک ْم» (خطبه.)16/
َ َ َ
ْ
ُ
ْ
ً
ْ ْ َ
ُ
ً
«انک ت َری ال َم ْرح َ
وم َمغ ُبوطا َو ال َمغ ُبوط َم ْرحوما» (خطبه.)114 /
َُ َ َ َ ُ ُ ََْ ُ ََْ ُ َ َ َ ُ
ود ا ْسفلک ْم اعال ک ْم َو اعال ک ْم ا ْسفلک ْم (خطبه )16/از (فعل +فاعل +مضاف الیه +
ساختار یع
َ
ْ
َ
َ
ُ
مفعول به +مضاف الیه +واوعطف +معطوف +مفعول به) و ساختار انک ت َری ال َم ْرح َوم
ُ ً
ْ ً ْ ْ َ
َمغ ُبوطا َو ال َمغ ُبوط َم ْرحوما (خطبه )114 /از ( حروف مشبه بالفعل +اسم +فعل و فاعل (انت) صفحه 25
/26دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
+حال +مفعول به +واو معطوف +معطوف +حال) تشکیل شده است و در جمله نخست دو
نقش (مضاف الیه ومفعول به) جانشین یکدیگر شده اند .در جملۀ دوم دو نقش (مفعول به و
حال) جانشین یکدیگر شدهاند .در بالغت به این صنعت که سبب میشود نو یسنده سخنی را
به ترتیبی بیان کند و انگاه ان را معکوس کند ،عکس گفته میشود )العسکری ،)293 :1319 ،که
یکی از گونههای عناصر جانشین سازی نقشی میباشد و این توازن چنان است که موجب
رونق و حسن کالم و هم اوایی گردیده و برخواننده تاثیر به سزایی دارد. صفحه 26
گونه شناسی توازن در خطبه های نهج البالغه27 /
نتیجه گیر ی
مقاله حاضر به بررسی توازن در سه سطح اوایی ،واژگانی و نحو یی در خطبه¬های
نهجالبالغه پرداخته است .ادیب هر چقدر در حوزۀ زبان تسلط بیشتری داشته باشد ،ابزار
افرینشهای هنری بیشتری در اختیار دارد و انچه سبب شده است نهجالبالغه از دیگر اثار
ادبی متمایز و برجسته گردد تسلط کامل حضرت علی(ع) بر ظرفیتهای زبان و اگاهی ایشان
از توان بالقوۀ سازه های زبانی و فراست و دقت نظر در انتخاب واژهها میباشد نتیجه پژوهش
مبین این است که امیرالمونین(ع) از نقش توازن و موسیقی در تاثیرگذاری کالم اگاه است و
متعمدانه به خلق توازن در خطبه ها پرداخته است .استفاده از تمام قابلیتهای اوایی توازن
چون (تکرار هم خوان اغازین ،تکرار واکهای ،تکرار همخوان پایانی ،تکرار واکه و هم خوان
اغازین ،تکرار تمامی صامت ها ،تکرار واکه و هم خوانی پایانی ،تکرار کامل هجایی) و تمام
قابلیت لغوی توازن شامل (توازن واژگانی کامل یا ناقص) و تمام قابلیت نحوی توازن شامل
(همنشین سازی یا جانشین سازی) در سراسر خطبههای نهج البالغه اشکار است.
با دقت و ظرافتی که در به کارگیری قاعدۀ توازن در همه سطوح کالم داشته اند زیباترین و
هنرمندانه ترین صنایع لفظی را در سرتاسر خطبه ها به نمایش گذاشته اند ،بدون اینکه دچار
هیچ گونه سستی یا پیچیدگی در کالم گردند .توازن برخاسته از این عناصر افزون بر هارمونی
چشمگیر در کل خطبه ها که سبب گوش نوازی ،انتباه و جلب اذهان و افکار مخاطبان می
گردد امکان استنباط معانی و مفاهیم خطبه ها را فراهم کرده است؛ و نیز تناسب میان موسیقی
و مفهوم مورد نظر ان حضرت بر انسجام متن افزوده است و موجی از نشاط ،ابتهاج و یا بیم و
هراس را در دل ها برانگیخته است. صفحه 27
/28دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
فهرست منابع
.1نهج البالغه
.2الحصری ،محمود خلیل ( )1390احکام قراءه القران الکریم .الطبعه العاشره .بیروت :المکتبه
المکیه.
.3العسکری ،ابوهالل ( .)1319الصناعتین الکتابه و النثر .الطبعه االولی .مطبوع :محمود بک .
.4الغرفی ،حسن ( .)1380حرکیه االیقاع فی الشعر العربی المعاصر .بی ط .المغرب :افریقیا
الشرق.
.5فضل ،صالح ( .)1377علم االسلوب و مبادئه و اجراته .الطبعه االولی .القاهره :دار الشرق .
.6مالئکه ،نازک ( .)1379قضایا الشعر المعاصر .الطبعه الخامسه .بیروت :دار العلم للمالیین.
.7نحله ،محمود احمد ( .)1360لغه القران کریم فی جزء عم .بی ط .بیروت :دار النهضه العربیه.
.8الهاشمی ،احمد ( .)1378الجواهر البالغه .بی ط .بیروت :المکتبه العصریه.
.9داد ،سیما ( .)1382فرهنگ اصطالحات ادبی .چاپ دوم .تهران :مروارید.
.10شفیعی کدکنی ،محمد رضا ( .)1390ادوار شعر فارسی .چاپ ششم .تهران :سخن.
.11شفیعی کد کنی ،محمد رضا ( .)1368موسیقی شعر .بی چاپ .تهران :توس.
.12شمیسا ،سیروس ( .)1373نگاهی تازه به بدیع .چاپ ششم .تهران :فردوس.
.13شهرستانی ،هبه الدین (بی تا) .در پیرامون نهج البالغه .ترجمه سیدعباس میرزاده اهری .چاپ
سوم .بنیاد نهج البالغه.
.14صفوی ،کوروش ( .)1380از زبان شناسی به ادبیات .ج1و .2چاپ دوم .تهران :سوره¬ مهر.
.15فتوحی ،محمود ( .)1390سبک شناسی؛نظریه ها ،رو یکردها و روش ها .تهران:سخن.
.16قو یمی ،مهوش ( .)1383اوا و القا رهیافتی به شعر اخوان ثالث .تهران :هرمس. صفحه 28
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری با تاثیر پذیری از حکایت
حضرت موسی(ع)
1
نویسنده:حسین الربیعی
2
استاد ناظر:فاطمه حاجیرحیمی
چکیده
داستانهای قرانی ،روایتها و باورهای متعلق به زندگی پیامبران از پدیدههای برجستۀ ادبی
هستند که در سرودههای شاعران فارسی و عربی مورد توجه قرار گرفتهاند .موالنا از جملۀ
شاعرانی است که به دلیل اشنایی کامل با قران کریم ،بهرهای بسیار از این کتاب اسمانی برده
است و برای بیان اندیشههای عرفانی و عاشقانه خو یش با استمداد از داستان حضرت موسی به
مضامینی چون عصای موسی و چشمه اب تکیه کرده است .عشق و مسائل بین عاشق و
معشوق ،بیان صفتهای خداوند ،جهان ،تشابه در ظاهر و تفاوت در باطن ،از مهمترین
موضوعاتی هستند که موالنا با اشاره به داستان موسی(ع) به تصویر کشیده است .موالنا برای
تمثیل اشک سیلاسای معشوق در فراق یار از مضمونی چون زدن عصای موسی بر سنگ خارا و
جاری شدن اب از ان استفاده کرده است .در پژوهش حاضر که با رویکرد توصیفی-تطبیقی
انجام شده است ،بخشهایی از داستان موسی که در سرودههای موالنا منعکس شده ،مورد
بررسی قرار گرفته و اثرپذیری واژگانی و الهامگیری از پیامها ،داللتها و مفاهیم رو یداد و
.1دانشجوی کارشناسی ادبیات فارسی ،گروه زبان و ادبیات فارسی ،دانشگاه مجازی المصطفی ،قم ،ایران.
.2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی ،دانشگاه مجازی المصطفی ،قم ،ایران. صفحه 29
/30دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
صحنههای این داستان در شعر محمد مهدی جواهری ،شاعر معاصر عراقی ،موضوع مورد
بحث دیگر است .یافته های پژوهش نشان داد که جواهری از معجزات حضرت موسی در
سرودههای خود به عنوان نمادهایی برای مقابله با ظلم و بیدادگری استفاده کرده و انها را در
قالب نوین و متناسب با مقتضیات زمان و خویشکاری خود ،برای ا گاه ساختن ملل عرب و
تزریق امید و پویایی به مردم سرزمین خویش به کار برده است.
واژگان کلیدی :موالنا ،جواهری ،عصای موسی(ع) ،داستانهای قرانی.
ّ
مقدمه
«در نخستین ادوار حیات شعر فارسی ،از داستانهای قرانی به عنوان ابزاری هنری برای ستایش
و مقایسه اخالق و کردار ممدوح با رسوالن الهی بهره گرفته میشد اما از سده ششم به بعد این
طرز نگرش متحول شده و با گسترش عرفان و ادبیات عرفانی ،این داستانها در خدمت مفاهیم
بلند عرفانی قرار گرفت و شعرای عارف با توسعه و تحول ان ،از ماجراها و شخصیتهای
داستان ،رمز و تمثیل افریدند و از داستانها مفهوم عرفانی و اخالقی استخراج کردند» (زاهدی،
.)58 :1389موالنا ،شاعر قرن هفتم ،یکی از این شاعران برجسته و توانا است که با استفاده از
داستان پیامبران و با اقبال ویژه به داستان موسی(ع) غنای بیشتری به سرودههای خویش بخشید
و عالقۀ فراوان به داستان پیامبران در اثارش نمود اشکاری دارد .وی توانست مهارت خود را در
این امر به رخ شاعران همعصر خود و پس از خود بکشاند« .بسیاری از داستانهایی که این
شاعر روایت میکند ،ریشۀ مذهبی و اسطورهای دارد» (ذوالفقاری .)39 :1386 ،از جمله
داستانهای مورد توجۀ او در مثنوی و کلیات شمس ،داستان حضرت موسی است« .موالنا برای
بیان سیر سالک از شریعت و طریقت گرفته تا حقیقت و یا به عبارتی طی مراحل فنا از تخلی و صفحه 30
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری31 /...
تحلی گرفته تا تجلی ،سیر زندگی موسی(ع) را از کودکی تا کهنسالی بیان کرده است» (سیف،
.)73 :1381
این حکیم توانا بسیاری از اندیشههای عرفانی و عاشقانۀ خویش را با همانندی به عصای
موسی(ع) برای خوانندگان فهم پذیر کرده است؛ عشق همچون عصای موسی که ریسمان
ساحران را میبلعد ،تعلقات انسانی را میخورد و از میان برمیدارد ،وصال و پیوند همچون
عصای حضرت و هجران و دوری همانند مار ساحران است .اژدهای ساحران ،نمادی از نفس
انسان دانسته شده است .حالتهای سکون و اشفتگی عاشقان به عصا و تبدیل ان به اژدها تشبیه
نمودگار اب چشمهای است که موسی با
شده است و اشک سیل اسای معشوق در فراق یار،
ِ
اشارۀ عصای خویش ،ان را از دل سنگ جاری کرد.
حضرت موسی(ع) از پیامبران اولوالعزم و ملقب به کلیمالله است .وی پیامبر و رهبر قوم یهود
بود که انها را از مصر و از اسارت مصریان بیرون اورد .خداوند توسط وی دین یهود را در کوه
طور سینا به بنی اسرائیل ارزانی داشت .اسم پدرش بر مبنای تورات عمرام است که در عربی به
صورت عمران در امده است .در تاریخ نام مادر حضرت موسی را یوکابد یا یوکبد دانستهاند
(دهخدا ،ذیل واژه) .نام حضرت موسی (ع) 136بار در قران مجید ذکر شده و فرازهای برجسته
زندگانی و دعوت ایشان در ۳۶سوره قران و در حدود ۴۲۰ایه بیان شده است .این مطلب
نشاندهندۀ انست که قران به عنوان کتاب کامل دعوت و انسان سازی و جامعه سازی به زندگی
حضرت موسی توجه زیادی داشته است.
کاربرد مضامین و روایات قرانی در ادبیات فارسی و عربی ،محدودیتی خاص ندارد و اشکال و
گونههای مختلفی را شامل میشود .یکی از گونههایی که در متون نظم و نثر فارسی و عربی
کاربرد فراوانی دارد ،بهرهگیری از تلمیح است که اشاره دارد به شخصیتهای مذهبی و زندگی صفحه 31
/32دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
پیامبران؛ لذا نگارندگان در پژوهش حاضر که به روش کتابخانهای و با رویکرد تحلیلی-تطبیقی
انجام گرفته است ،در اغاز جلوههای عصای حضرت موسی را در اندیشههای موالنا مورد
بررسی و مداقه قرار دادهاند و سپس به تاثیراتی که شاعر عراقی ،محمدمهدی جواهری از این
مضمون دریافت کرده ،اشاره کردهاند .در فرجام به این نتیجه رسیدهاند که موالنا با بهرهگیری از
تبدیل عصای موسی به اژدها ،تشبیه و تصویرهایی دل انگیز خلق کرده است .او برای بیان
اندیشههای متفاوتی که پذیرش انها توسط افراد عادی مشکل به نظر میرسد ،به این معجزه
استناد میکند .اما جواهری از این داستان برای اگاه ساختن ملل شرقی و بخشیدن روحیه امید و
نشاط و برانگیختن مردمان کشورهای عربی و شرقی به خصوص مردمان عراق و مصر بهره برده
است.
.1-1پیشینۀ تحقیق
در مورد موالنا و اندیشههای وی کتاب و مقالههای فراوانی انجام شده است؛ اما در باب
جلوههای عصای پیامبر در سرودههای موالنا تنها یک مقاله انجام شده است :صفری و عبدهوند
در مقاله «جلوههای عصای موسی در شعر موالنا» ( )1392جلوههای عصای موسی را در
اندیشههای موالنا بررسی کردهاند و مشخص گردید که جهان ،در اندیشۀ موالنا ،حالت افسرده
و جمود دارد ،اما در حشر ،به جنبش میاید و زنده می شود .او ،برای باورپذیرکردن این اندیشۀ
خود ،به عصای موسی استناد میکند که نمونهای از جامدات است که زنده شده و تبدیل به مار
گشت .در مورد جواهری ،شاعر معاصر عراقی و بازتاب داستان حضرت موسی در سرودههای
وی ،یک مقاله به رشتۀ تحریر درامده است با نام «بازتاب داستانی قرانی حضرت موسی(ع) در
اشعار محمد مهدی جواهری» ( ،)1394نویسندگان در این مقاله بخشهایی از داستان پیامبر را
که در شعر جواهری منعکس شده به روش تحلیلی-توصیفی بررسی کردهاند و درنهایت صفحه 32
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری33 /...
معاصر
شاعر
ِ
مشخص گردید که داستانهای قرانی ،به و یژه داستان حضرت موسی در شعر این ِ
عرب بازتاب وسیعی دارد و این مهم ،در خالل نگارش کتب و مقالهها و اشعار وی به خوبی
مشهود است.
مقالههای ذکر شده هر یک جداگانه به جلوههای عصای موسی(ع) در شعر موالنا و بررسی و
بازتاب داستان حضرت موسی در اشعار جواهری اشاره کردهاند ولی در هیچیک از این مقالهها
به بررسی و مقایسه دو شاعر فارسی و عراقی پرداخته نشده است .میتوان ادعا کرد که پژوهش
حاضر برای نخستین بار است که تحقق یافته است.
.2مبانی نظری پژوهش
از اغاز ظهور و شکلگیری شعر در ادبیات فارسی از رودکی سمرقندی تا امروز تمام شاعران
متقدم و معاصر که از جهانبینی دینی و توحیدی برخوردار بودهاند ،در سرودههای خود در قالب
استعارات ،تشبیهات و تلمیحات سعی کردهاند ،اشاراتی به پیامبران و ائمه اطهار(ع) داشته
باشند.
.1-2بازتاب داستان پیامبران در شعر فارسی
تاثیر فرهنگ اسالمی و اموزههای قرانی بر اشعار فارسی به گونهای است که کمتر شاعر فارسی
زبان را میتوان یافت که در سرودههای خود از زندگی و رویدادهای شگفت انگیز پیامبران بهره
نگرفته و مضامین ظریف و دلپسندی خلق نکرده باشد« .استمداد و تاثیرپذیری عاطفی شاعران
ایرانی از زیباییهای طبیعت و حس زیبایی شناسی و نیروی تخیل و نگرش دقیق و ژرف ایشان
به دنیای پیرامون سبب شده است که گذشته از مدح اغراق امیز ممدوحان ،از داستان پیامبران در صفحه 33
/34دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
توصیف طبیعت و احوال عاطفی خویش بهرههای فراوانی بگیرند و با استفاده از اشارات هنری و
تلمیحات ادبی به این زمینه غنا و تنوع فوق العادهای ببخشند (پورنامداریان:)149 :1385 ،
از بهـــر دفـــع سـ ـحره فرعـــون جهـــل را
o
کلکــت عصــای موســی عمـران روزگــار
o
(انوری :1376 ،قصیده )91
اشاره به زندگی انبیاء و حوادث برجسته حیات ایشان گاهی با تاویل داستانها همراه است« .از
سدۀ ششم هجری با تغییر محور معنایی و ویژگی مفهومی و مخاطب ،شعر فارسی با اداب و
اندیشههای عارفانه و ارزشهای رفیع حقیقتجویی و خداپرستی امیخته شد لذا ورود باورهای
دینی و درونی عظیمی که ارمغان ایین و فرهنگ اسالمی بود تحول عمیق و گستردهای در شعر
فارسی پدید اورد .سنایی غزنوی شاعر عارف قرن ششم نخستین شاعری است که مفاهیم
عرفانی را از طریق شعر بیان کرده است»(پورنامداریان .)157 :1385 ،او با استفاده از این داستانها
تعالیم دینی فراوانی طرح نموده است .در بیت زی ر با بیانی تمثیلی به اهمیت و جایگاه «توبه»
پرداخته است:
نفس فرعونست ودین موسی وتو به چون عصا
رخ بـه سـوی جنـگ فرعـون لعیـن باید نهاد
o
o
(سنایی :1366 ،قصیده )31
در سده هفتم سعدی با بهرهگیری شاعرانه از روایات قرانی ،مضامین بسیاری مانند :عصای
موسی ،ید بیضا ،شکافتن دریا ،اتش طور ،تجلی حق و … افرید که بیانگر اگاهی فراوان او از
داستانها و مضامین قران کریم است .شیخ اجل بنا به شیوه تربیتی و حکایت پردازی خود،
سعی میکند از داستانها نتایج اخالقی و تربیتی استخراج کند:
نیکبـختـان بخـورند و غــم دنیـا نخـورند
o
(سعدی :1390 ،قصیده )21
که نه بر عوج عنق ماند و نه بر عاد و ثمــود
o صفحه 34
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری35 /...
«مولوی شاعر و عارف صاحب نام جهان اسالم با استفاده از این قصــص ،نغزتــرین تعبیـرات و
مفاهیم عرفانی را در مثنوی و غزلیات عرفانی خود بیان کرده است .در چشم او قران توصیف گر
احوال رسوالن الهی است و هر که به حقیقت داستانهای قــران راه یابــد مشــتاق معرفــت حــق
خواهد گشت» (همایی:)89 :1374 ،
هسـ ــت قــــران حــــال هـــای انبـیــــاء
ماهیـــــان پـــــاک بحـــــر کبـریـــــاء
o
o
ور بـخــــوانی و نـــه ای قـــران پـــــذیر
انبیـــــاء و اولیـــــاء را دیـــــده گیـــــر
o
o
ور پـــذیرایی چـــو برخـــوانی قصـــص
مـــرغ جانـــت تنـــگ ایـــد در قفـــس
ِ
o
o
(مولوی)83 :1 ،1381 ،
مولوی برداشت عرفانی از قصص قرانی را به اوج رسانده است .این شاعر بزرگ در اثار ارجمند
خود به تناسب موضوع مورد بحث ،برای بیان مفاهیم عرفانی ،گریزی به داستان انبیاء میزند و
ابیاتی زیبا و سرشار از محتوای عرفانی خلق میکند:
ایــن درخ ـ ِت تــن ،عصــای موســی اســت
o
کــه امــرش امــد کــه بینــدازش ز دســت
o
(مولوی)134 :4 ،1381 ،
.2-2نگاهی به زندگی موالنا
موالنا جاللالدین محمد بلخی مشهور به مولوی در سال ( ۴۰۶ه.ق) در بلخ دیده به جهان
گشود« .پدر وی بهاءالدین که از علمای صوفی مسلک بزرگ زمان خود بود به دلیل اختالف و
رنجشی که با محمد خوارزمشاه ،پادشاه وقت داشت از بلخ مهاجرت کرد و پس از مدتی سیر و
سیاحت به قونیه رفت و در انجا ساکن شد .موالنا پس از مرگ پدر ،تحت تعلیمات برهانالدین
محقق ترمذی قرار میگیرد و از علم دانش وی بهرهمند میگردد .مالقات او با شمس تبریزی در صفحه 35
/36دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
سال ( ۶۴۲ه.ق) موالنا را دچار انقالبات درونی میکند؛ به گونهای که مولوی کرسی تدریس و
فتوای خود را یکباره ترک میگوید و به مراقبت نفس و تهذیب باطن میپردازد» (سپهساالر،
.)27 :1388وی در سال ( ۶۷۲ه.ق) در قونیه وفات یافت .از اثار او میتوان به مثنوی ،دیوان
غزلیات یا کلیات شمس ،رباعیات ،مکتوبات ،فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد» (همان:
.)31
موالنا به دلیل بعد عرفانی و معنوی خاصی که داشته از جمله شاعرانی محسوب میشود که
داستانهای انبیا در اثار و نگاشتههای وی جلوهای خاص و ویژه دارند و از جایگاه بلندی
ً
برخوردار هستند« .از نظر وی اعجاز انبیا به هیچ گونه وابسته به اسباب ظاهری نیستند و مطلقا
فیض و بخشش خداوند به بندگانش میباشند ،و در این میان قابلیت بندگان هیچ جایگاه و
شرطی از نظر موالنا در عطای خداوند ندارند (صفری و عبدهوند .)34 :1392 ،موالنا به دلیل اینکه
عالم دینی و انسانی عارف مسلک بوده است احاطه بسیار گستردهای بر کتب و روایات اسالمی
و داستان انبیا داشته است (فروزانفر ،۱۳۶۲ ،مقدمه) ،و به همین سبب عالقمندان عرفان و
اخالق از اثار وی بهرههای زیادی جستند و استفادههای بزرگی کردند« ،زیرا که نگاشتههای و
اثار وی ریشه دینی و اسطوره بسیار عمیقی دارد (ذوالفقاری.)39 :1386 ،
.3-2نگاهی به زندگی جواهری
جواهری شاعر معاصر قرن چهاردهم (ق) در نجف اشرف (۱۳۱۷ه.ق) به دنیا امد (محبوبه،
« ،)136 :۱۹۸۶او دارای حافظهای شگرف بود ،به گونهای که ایاتی از قران ،و یک خطبه از
نهجالبالغه ،قطعههایی از امالی مرتضی ،قصیدهای از دیوان متنبی ،و قطعهای از البیان والتبیین
جاحظ را از بر میکرد» (میشال .)289 :۱۹۹۹ ،جواهری ابتدا در حوزه علمیه نجف درس خواند و
سپس به صحنه فعالیتهای اجتماعی روی اورد .اراء و اندیشههای خاصی داشت .دیوان اشعار صفحه 36
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری37 /...
بزرگ وی شامل تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر است ،که با زبان شعر مسائل و مشکالت
سیاسی و اجتماعی جهان را به شکلی عمومی و گذرا بیان میکند و به کشورهای عربی
بهخصوص عراق توجه ویژهای داشته است (بهاءالدین ،مرادیان.)211 :۲۰۱۱ ،
وی شاعر معاصر عرب اخرین بازماندۀ شاعران کالسیک عرب نیز از ان دسته شاعرانی است که
در اشعارش از قران بهره گرفته است .بخشی از اثرپذیری او در زمینۀ داستانهای قرانی به و یژه
از داستان حضرت موسی است.
.4-2تعامل فرهنگی شاعران ایرانی و عر بی
از دیرباز اعراب و ایرانیان ،به دالیل سیاسی و اجتماعی ،با هم در تعامل و ارتباط بودهاند« .پس
از ورود اسالم به ایران و استقبال گستردۀ ایرانیان از فرهنگ اسالمی ،این تعامل در بسیاری از
زمینههای فکری و ادبی ،گسترش چشمگیری یافت و دو ملت را به یکدیگر نزدیکتر ساخت و
این امر به دستاوردهای بسیاری منتهی شد؛ تا انجا که به اعتقاد صاحب نظران ،تاثیر دو جانبۀ
دو فرهنگ عربی و فارسی ،در میان همۀ فرهنگها بینظیر است» (سبزیانپور .)2 :1392 ،ادبیات
فارسی مجموعهای از نکتههای دقیق ،لطیف و اشارات سنجیده است که درک معانی انها به
اگاهیهای ویژه نیاز دارد .بخشی از این لطائف و دقایق ،در کاربرد مضامین دینی بروز مییابد.
مضامین قرانی و حدیثی که به اشکال مختلف ادبی جلوهگر میشوند ،از سو یی سبب اثرگذاری
بر ادب فارسی میشوند و از سویی دیگر ،کلید فهم معارف دینی هستند .بررسی تاثیرپذیری
شعرا از قران ،احادیث و متون عربی ،یکی از مهمترین موضوعات عرصۀ ادبیات و مطالعات
تطبیقی تلقی میشود ،زیرا بدون در نظر داشتن متون ادب عربی به عنوان یکی از مهمترین منابع
الهام ادب فارسی ،فهم کامل و درست متون ادبی ممکن نیست .فرهنگ گسترده و غنی اسالمی صفحه 37
/38دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
و عربی ،از بدو پیدایش زبان دری تا کنون ،یکی از پشتوانههای مهم ادبیات فارسی بوده است و
به طور مستقیم یا غیرمستقیم ادب فارسی را تحت تاثیر قرار داده است.
.5-2بازتاب داستان موسی(ع) در سرودههای موالنا
افزون بر انکه قران معیار فصاحت و بالغت است و شاعران و نویسندگان با بهرهگیری از ایات و
قصص قرانی مهارت خویش را در سخنوری به نمایش میگذارند ،با استشهاد به قران و سخن
معصوم تاثیر سخن خود را بیشتر میکنند ،زیرا استشهاد به قران دارای خاصیت قانع کنندگی و
پذیرش مخاطب است« .موالنا بر این باور بوده که داستان پیامبران در وجود هر کس و در هر
زمان تکرار میشود» (پورنامداریان .)112 :۱۳۸۵ ،عصای موسی برای مولوی نمادی از جسم انسان
است .چوب خشکی معجزه گر میشود و جسمی خاکی به عرش پرواز میکند و این کار
موسای عشق است:
ذرههای تیره را در نور او روشن کنیم
چشمهای خیره را در روی او تابان کنیم
o
o
چوب خشک جسم ما را کو به مانند عصاست
در کف موسی عشقش معجز شعبان کنیم
o
o
(مولوی)157 :1381 ،
در این بخش به اختصار به هفت مورد از بازتاب داستان حضرت موسی در اشعار موالنا اشاره
خواهیم کرد .فیالمثل برای بازتاب اول که همانا بازتاب عشق میباشد ،شاعر احوال مختلف
بین عاشق و معشوق را به عصای موسی تبدیل کرده است که به اشکال مختلفی در میامده
است (صفری ،عبده وند.)35 :1392 ، صفحه 38
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری39 /...
.1-5-2بازتاب اول :عشق
عشق نسبت به معشوق ،از دریای عدم ،گرد بر انگیخته و دنیا را دگرگون ساخته است بدین سبب
تبدیل عصا به ثعبان نیز سزاوار چنین معشوقی است:
عشــق او گـرد برانگیخــت از دریــای عــدم
o
یــد بیضــا و عصــا شــده ثعبــان رســدش
o
(مولوی)۴۶۴ :1381 ،
در سرودهای دیگر موالنا وصال را به عصای موسی و هجران را به مار و اژدهای ساحران مانند
میکند ،چنانکه ان هنگام که وصال اید هجران که همان مار و اژدهای ساحران باشد را ببلعد و
از میان بردارد.
گــر شــود عــالم چــو قیــر از غصــۀ هجــران تــو
o
نخـــوتی دارد کـــه انـــدر ننگـــرد مـــر قـــار را
o
چون عصای موسی بــودان وصــل اکنــون مارشــد
o
ای وصــل موســی وش انــدر ربــا ایــن مــار را
o
(مولوی)۷۳ :1381 ،
و در جای دیگر عشق خود به معشوق را مانند عصا در دست موسی تشبیه میکند که چنانچه که
عاشق به معشوق رسد عصا شود و چنانچه که از دست معشوق بیفتد تبدیل به مار گردد:
پـــــاره چـــــوبی بـــــدم و از کفـــــت
o
گشــــتهام ای موســــی جــــان اژدهــــا
o
(مولوی)۱۷۴ :1381 ،
من میان اصبعین حکم حقم چون قلم
o
در کف موسی عصا گاهی و گه افعیستم
o
(مولوی)۵۸۵ :۱۳81 ،
در شب که عاشق ارام و ساکن مانند عصا و در روز بی قرار است گویی ثعبان میباشد:
همــه شــب چــون عصــا افتــاده بــودیم
چــو روز امــد چــو ثعبــان بــی قــراریم
o
o صفحه 39
/40دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
(مولوی)۵۶۳ :۱۳81 ،
در سیر و سلوک عارفانه موالنا خداوند را به موسی و عصای وی تشبیه کرده و هستی را به فرعون
مانند کرده است و از خدا تمنا دارد که با عصای موسی وار خود هستی را نابود کند:
ای کلیم عشق ،بر فرعون هستی حمله بــر
o
بر سر او تو عصــای محــو ،موســی وار زن
o
(مولوی)۷۲۴ :۱۳81 ،
.2-5-2بازتاب ّدوم :بیان صفات خداوند
از صفات حضرت حق عطا و فیض الهی میباشد ،از عطایا و بخشش و فیض خداوند بزرگ
میتوان به معجزاتی که حضرت حق به پیامبران میدهد ،اشاره کرد؛ نه اینکه ان پیامبران قابلیت
داشتن چنین معجزات را داشته باشند چون حتی قابلیت را خداوند به پیامبران هبه میدارد .این
موضوع را موالنا به خوبی در ابیات زیر به نمایش میگذارد و به ذهن مخاطب القا میکند:
چــاره ان دل عــطــای مبــدلیــست
داد او را قابلیــــــت شــــــرط نیســــــت
بلــکه شـــــرط قابلیـــــت داد اوســـــت
داد لــــب و قابلیـــت هســــت پوســــت
o
o
o
o
اینکـــه موســـی را عصـــا ثعبـــان شـــود
همچــو خورشــیدی کفــش رخشــان شــود
o
o
نیســت از اســباب ،تصــریف خداســت
نیســــتهــــا را قابلیــــت از کجاســــت
o
o
(مولوی)۶۷۶ :۱۳81 ،
تبدیل شدن مار به عصا و زنده شدن مردگان نیز از عنایات الهی است (معجزه از نظر موالنا
وابسته به علل و اسباب جهانی مادی نیست):
عنایتت گنهی را نظر کند به رضا
چو طاعت ان گنه از دل گناه شو گردد
o
o صفحه 40
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری41 /...
پلید پاک شود مرده زنده مار عصا
o
چو خون که در تن اهوست مشک بو گردد
o
(مولوی)۳۳۷ :1381 ،
هیچ قدرتی غیر از قدرت خداوند سبحان وجود ندارد و این را موالنا در این ابیات بدین گونه به
نمایش میگذارد:
صـــــد هـــــزاران نیـــــزه فرعـــــون را
o
در شکســت از موســیی بــا یــک عصــا
o
بـــا چنـــین غالـــب خداونـــدی ،کســـی
o
چــــون نمیــــرد گــــر نباشــــد خســــی
o
(مولوی)۲۲ :1381 ،
این ابیات نشان میدهد که یاری کردن خداوند انسانها و بندگان صالح را باعث میشود
انسانهای صالح کارهای شگفت و ما فوق تصور بشر انجام دهند:
موســـیی را دل دهـــم بـــا یـــک عصـــا
o
تــــا زنــــد بــــر عــــالمی شمشــــیرها
o
(مولوی)۶۰۱ :1381 ،
ادمی همواره و در هر حال باید در برابر خداوند احساس عجز و فنا کند زیرا که ادمی از خصلت
هر چیزی اگاه نیست ،مانند عصای موسی که چوب دستی به مار دو سری تبدیل گشت:
گر دیو و پری حاری با تیغ و سپر باشد
چون حکم خدا اید ان زیر و زبر باشد
o
o
بر هر چه امیدستت ،کی گیرد او دستت
بر شکل عصا اید وان مار دو سر باشد
o
o
(مولوی)۲۳۶ :1381 ،
.3-5-2بازتاب سوم :تشبیه جهان به عصای موسی(ع)
حکیم بلخ در جایی دیگر ،جهان هستی را به عصای موسی تشبیه کرده است .همانند عصای
موسی که از جامدات است و بی روح است به اذن خدا جان میگیرد و تبدیل به مار و اژدها صفحه 41
/42دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
میشود ،در اینجا نیز موالنا جهان هستی که همکنون بی روح و جامد است را به عصای موسی
تشبیه کرده است که در یوم الحشر به امر خدا جان میگیرد و زنده میشوند و ابی و دریاها بی
کران میشوند ،ستارهها فروغ خویش را از دست میدهند ،و زمین به لرزه در میاید و اهل خود
را در کام خود فرومیبرد:
عـــالم افســـرده اســـت و نـــام او جمـ ـاد
جامــــد افســــرده بــــود ای اوســــتاد
o
o
بـــاش تـــا خورشـــید حشـــر ایـــد عیــان
تــــا ببینــــی جنــــبش جســــم جهــــان
چــون عصــای موســی اینجــا مــار شــد
عقـــــل را ز ســـــاکنان اخبـــــار شـــــد
o
o
o
o
(مولوی)۳۲۷ :1381 ،
.4-5-2بازتاب چهارم :تشابه در ظاهر و تفاوت در باطن
پیام عرفانی است که پیامبران و اولیا الهی مثل دیگر
مقصود موالنا از این بازتاب رساندن این ِ
انسانها طعام میخورند ،لباس میپوشند و زندگی به ظاهر طبیعی دارند اما در باطن از دیگر
مردمان جدا شده و به حضرت حق تعالی متصل میگردند مانند عصای موسی و عصای
ساحران که در ظاهر یک شکل بودند اما در باطن یک دنیا تفاوت داشتند:
ســـحر را بـــا معجـــزه کـــرده قیـــاس
هـــر دو را بـــر مکـــر پنـــدارد اســـاس
o
o
ســــــاحران موســــــی از اســــــتیزه را
بـــر گرفتـــه چـــون عصـــای او عصـــا
زیــن عصــا تــا ان عصــا فرقیســت ژرف
زیــن عمــل تــا ان عم ـل راهــی شــگرف
o
o
o
o
(مولوی)۱۳ :1381 ، صفحه 42
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری43 /...
.5-5-2بازتاب پنجم :تشبیه حواس ادمی به کمک عصا
موالنا معتقد است که حواس انسان مانند عصای موسی هیچ اختیاری ندارد و از صاحب دل
خود فرمان میبرد ،لذا در بازتاب پنجم حواس انسان را به عصای حضرت موسی تشبیه کرده
است:
همچنــین هـــر پــنج حـــس چــو نــایزه
بــــر مــ ـراد و امــــر دل شــــد جــــایزه
o
o
هـــر طـــرف کـــه دل اشـــارت کردشـــان
مــی رود هــر پــنج حــس دامــن کشــان
o
o
دســــت و پــــا در امــــر دل انــــد مــــال
o
همچـــو انـــدر کـــف موســـی ان عصـــا
o
(مولوی)۱۳۴ :1381 ،
.6-5-2بازتاب ششم :انسانهای پاک ضمیر
یکی از عقاید و باورهایی که موالنا بر ان استوار است اینست که کرامت مختص انسانهای پاک
ضمیر و سلیم النفس است ،لهذا عصای حضرت موسی را به انسانهای پاک تشبیه کرده است.
خود گرفتــی ایـن عصــا در دســت راســت
دسـ ـت را دســـتان موســـی از کجاســـت
o
o
عمرهـــا بایســـت تـــا دم پـــاک شــــد
تــــا امــــین مخــــزن االفــــالک شــ ـد
o
o
(مولوی)۱۵۸ :۱۳81 ،
.7-5-2بازتاب هفتم :نمادی از پیر و نفس
یکی از بزرگترین دغدغههای انسانهای عارف این است که از نفس و مشتهیات عبور کند .هر
چه ادمی به کهنسالی نزدیکتر گردد ،این گذر برای وی سختتر می شود؛ برای درک این موضوع
موالنا حضرت موسی را نمادی از شخص پیر و مار ساحران را نمادی برای نفس و از تشبیه
میکند:
تـــو طمـــع داری کـــه او را بـــی جفـــا
o
بســـــته داری در وقـــــار و در جفـــــا
o صفحه 43
/44دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
هــر خســی را ایــن تمنــی کــی رســد
o
موســــیی بایــــد کــــه اژدهــــا کشــــد
o
(مولوی)۳۲۹ :۱۳۸1 ،
.6-2بازتاب داستان موسی در سرودههای جواهری
محمد مهدی جواهری که یکی از بزرگترین شاعران معاصر عرب زبان می باشد ،که در بازتاب
گوشههایی از داستان حضرت موسی و معرفی کرامات و فضایل این پیامبر موفق عمل کرده
است« .شخصیت موسی (ع) در قران گاه به عنوان رهنمایی قدرتمند ،تند و پرتحرک و پرشکوه و
گاه به عنوان شخصیتی محتاط و هراسان و منتظر و گاه شخصیتی ارام و بردبار و مطمئن نمود
پیدا کرده است» (نظری ،رضایی .)67 :1386 ،جواهری با بهرهگیری از چنین شخصیتی و با
استفاده از داستان و وقایع حضرت موسی ،رسالت و خویشکاری خود را برای رهنمونی و اگاه
سازی مردم روزگار خود و به خصوص مردم سرزمین عراق به انجام میرساند.
وی شخصی مبارز و انقالبی معرفی شده که سرتاسر عمر خویش را در راه مقابله با
حکومتهای مرکزی گذرانده است .سرودههای این شاعر چیره دست برای انتقال بیان افکار
خود و بیداری و اگاه ساختن ملت عرب به ویژه ملت عراق است؛ وی برای رساندن مقصود
خود به صورت نمادین از داستان حضرت موسی ،کوه طور ،جهل مردم ،گوساله سامری ،تبدیل
عصا به اژدها و ...در سرودههای خود استفاده کرده است .در این بخش به بازتاب داستان
حضرت موسی در سرودهای وی اشاره شده است:
ّ
.1-6-2بازتاب اول :استفاده از کوه طور ،رویت اتش برای ا گاه ساختن ملت عراق
این شاعر بزرگ در بازتاب نخست ،کوه طور و رویت اتش را نمادی برای بیداری مردم عراق
میداند ،که با رویت ان اتش بپا خاسته و انقالب برپا میکنند:
ٌ َ
َ ُ ُ
َ َ
َ
َ َ
الجمــــ ُ
َعجیــــ ٌ
جمــــد الناهضـــــونا
ـب ِبــــ ِه ی
ـاد
ـه
ـ
فیـــ
ض
ـاه
ـ
نـــ
ت
ـر
ـ
صـــ
ع
و
ِ
o
o صفحه 44
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری45 /...
اال هـــــــز ًه تســـــــتثیر الشـــــــع َ
وب
ُ
ً
اال قبســـــا مـــــن شـــــعاع الکلـــــیم
o
o
ُ
َ
ُ
النهـــــز َه الثائرونـــــا
درک
فقـــــد یـــــ ِ
ُ
تعیــد علــی الشــرق یــا (طــور ســینا)
o
o
(جواهری)۲۲۵ :1، 1974 ،
معنی کلی این ابیات در روزگاری که جماد تحرک و جنبش دارد ،شگفت است که صاحبان
نهضت ،خاموش و بی تحرک هستند .ایا از جنبشی که ملتها را به انقالب و حرکت وادارد
خبری نیست .امید است که انقالبیان خیزش را دریابند .ای طور سینا! ایا دوباره پرتوی از اتش
موسی کلیم الله به سوی شرق نمیفرستی
همانگونه که حضرت موسی اتش را بر کوه طور دید و پس از ان بپا خواست و قوم بنی اسرائیل را
از دست بیدادگر زمان خود (فرعون) رهایی داد ،این شاعر خواستار انست که ان اتش دگر برا
برای ملت عراق افروخته گردد و مردم بپا خیزند ،و از زیر یوغ ستمکاران بیرون ایند .این
سرودهها به قدری زیبا و تاثیرگذار بود که در سال ۱۹۲۴در روزنامه (العراق) به چاپ رسید
(جواهری )۲۲۳ :۱۹۷4 ،و توجه همگان را به خود جلب کرد.
ً
شاعر در قصیدۀ مذکور ،رکود سرزمین مشرق مخصوصا عراق را مورد انتقاد قرار میدهد و
عامل سیاهروزی و تیره بختیهای مردم مشرق زمین را غرب دانسته است .وی پس از به تصویر
کشیدن رنج و دغدغههای خود ،اهل مشرق را چنین توصیف میکند که گویی انها برای ان خلق
شدهاند که همواره در ذلت و خواری روزگار بگذرانند .جواهری برای بیدار ساختن ملل شرق و
غنا بخشیدن به مفاهیم و رسالت شعری خود و تفهیم و تقویت ان در ذهن مخاطبان ،به کوه
طور و رویت اتش اشاره میکند؛ سعی دارد شعلۀ امید و حیات را در دل مردم بیفروزد و ارزو
میکند ای کاش ان پرتویی که بر کوه طور مشاهده شد و سرانجام منجر به نجات بنی اسرائیل
گردید ،دگربار بر مردمان مشرق زمین بتابد و مایۀ رهایی و خالص ایشان گردد. صفحه 45
/46دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
.2-6-2بازتاب ّدوم :استفاده از شعله اتش برای هدایت و رهایی مردم مصر
مطابق قصص قرانی ،جاذبه و کشش وطن و دیدار خویشان و عزیزان در ورای هدفی نهان و واال
که همان رهایی قومش بنی اسرائیل از زیر تازیانه قهر و غضب فرعون است ،موسی (ع) را وادار
میسازد که راهی مصر شود .ولی او راه بیابان را گم میکند و سرگردان میشود ،روشنایی اتشی
از دور توجه او را به خود جلب میکند .پس برای اوردن مقداری اتش یا جویا شدن مسیر،
خانواده را ترک میکند و میگوید :درنگ کنید ،من اتشی دیدم .به جانب کوه طور روانه میشوم
و امید که پارهای از ان را برای شما بیاورم.
هنگامیکه به ان جایگاه رسید ،به سوی اتش رفت .درختی سبز در حال سوختن و ندایی از سر
ُ
ََ َ َ َ َ َ َ َ َ
الواد المقد ِس طوی»
مهر خطاب به او طنین انداز میشود« :انی انا ربک فالع نعلیک ِانک ِب ِ
(طه .)12 /موسی(ع) بر جای میخکوب میشود .در انهنگام از جانب خداوند به مقام نبوت نائل
میگردد (طه.)9-23/
محمد مهدی جواهری در ابیات زیر با اقتباس الفاظی از ایات سورههای طه و نمل به ماجرای
موسی (ع) و رویت اتش در کوه طور اشاره کرده است .برای بیداری ملت مصر بهره میگیرد ،و
ملت مصر را و حزب الوفد را به حضرت موسی مانند میکند ،که باید به راه خود ادامه بدهند و
دمی دست از مبارزه و تالش برندارند .به سمت اتش بروند ،و ان اتش باعث بیداری و رهایی
انها از یوغ بیدادگران روزگار خود خواهد شد .شاید پرتویی از طور سینا صحرای پر از بیم و
هراس ایشان را روشن سازد:
َ َ
َ ََ
قــابس
ِســر ِفــی ِج ِ
هــادک عــل جــذوه ِ
َ َ
ُ َ َ
َ
ًَ
یــــر القــهقـــری
قافلـــــه ت ِس
و لعـَــــل ِ
o
o
(جواهری)1۶ :4 ،1974 ،
ُ
(طـ ـور سـ ـینا) َتقـــب ُس الصـ ـ َ
حرا َء
ِمـ ـن
ِ ِ
ِ
ُ
َ
ُ
ِفیهــــ ـا ُیبــــــدل َســــ ـ ُیرها حــــ ـدا َء
o
o صفحه 46
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری47 /...
.3-6-2بازتاب سوم :الهامات شاعر مانند الهام حضرت موسی
ُ ََ
ُ ُ
ُ
َکـــاننی َو ُ
ـات (ابــن عم ـران) علــی الطــور
ضـــر تنف ُح ِنـــی
روج الخ
المـــ
وحیـ ِ
ِبالم ِ
o
o
(جواهری)۱۸۹ :2 ،1974 ،
من ،در حالی که نسیم دشتهای سرسبز ،اشعار وحی گونه به من الهام میکند ،همانند موسی
بن عمران در باالی کوه طور هستم.
این بیت از قصیده (وحی الرستمیه) است که شاعر در سال۱۹۳۲در راستای وصف روستای
رستمیه در سالهای تدریس در ان جایگاه به نظم در اورده (جواهری )۱۸۷ :۱۹۷4 ،گریزی ظریف
به ماجرای طور موسی(ع) زده است و در قالب تشبیه میان خود و موسای پیامبر تناسبی را ادعا
کرده است .شاعر برای سرودن هر چه زیباتر شعر نیاز به موقعیتها و برخوردهای خاصی دارد.
اگر شاعری عاشق اهل بیت است با رفتن به مجلس روضه یا رفتن به زیارت ائمه بهتر و زیبا تر
میتواند ان بزرگان را مدح کند ،یا شاعر با بودن در طبیعت زیبا بهتر میتواند ان را وصف کند.
جواهری مدتی در روستایی رستمیه به تدریس میپرداخته و طبیعت زیبای انجا بر این شاعر
بزرگ اثر شگرفی داشته ،و همانگونه که در کوه طور بر موسی وحی نازل شد ،طبیعت زیبای
رستمیه باعث شد که بر این شاعر نیز شعر نازل شود .شاعر میان رسالت شاعری خود و نبوت
موسی(ع) و میان الهامات درونی خویش و وحی موسی نیز پیوند برقرار میکند.
درحقیقت ،شاعر اتش کوه طور را به عنوان نماد پیروزی و هدایت و کامیابی در برابر دشمن به
کار گرفته است ،همچنان که رویت اتش منجر به پیروزی حضرت موسی بر فرعون گردید.
.4-6-2بازتاب چهارم :رویاروی مسلمانان و کافران در جنگ جهانی دوم
در ماجرای جنگ جهانی دوم با ورود کشورهای غربی غیر مسلمان به شمال افریقا و ورود به
سواحل تونس و درگیری با لشگر مسلمانان و باعث سوزانند چند فروند کشتی انها شد، صفحه 47
/48دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
جواهری گریزی بسیار زیبا به داستان حضرت موسی زده و لشکر مسلمانان را به حضرت موسی
توصیف میکند که به سوی ان اتشی که در کوه طور دید رفت ،و سبب رهایی موسی و قوم بنی
اسرائیل و خروج انها از ظلم یغماگران شد .شاعر با مهارت خویش توانسته به زیبایی اتشی که
کشتیها را سوزاند را به اتشی که حضرت موسی در کوه طور دیده تشبیه کند ،و میگو ید این
همان اتشی است که باعث سوزاندن کشتی انها شد ،و امید است که ملت مسلمان در
رویارویی با لشگر کفر فاتح میدان باشد:
َ َ
َح َدا من َجـیش الـ َـوحی َ
والنصـ ِـر َمـا حـدا
ِ
ِ
ً
َ
َ َ
َ
َ
ک َنــ ِار (ابــن ِعمــران) ال ِتــی جــاء قا ِبســا
ِ
o
o
(جواهری)۶۳ :۳ ،1974 ،
َ
َ َ
َ
ـان ِبالنصــ ِـر َمـ ـا عبـ ـا
االیمــ ِ
وعبـ ـا ِمـ ـن ِ
َ
َ َ َ َ
ٌ
َ
فائ ِنه شــ ـبا
ســ ـناها حریــــق ِفــ ـی ســ ـ ِ
o
o
ارتش وحی و نصرت را انچه باید ،به پیش برد و ایمان به ظفرمندی را انچه که باید ،بسیج نمود.
بسان اتش پور عمران که اخگر ان در کشتیهایش شعله انداخت.
ابیات مذکور بخشی از قصیده (تونس) است که به مناسبت ورود همپیمانان و متحدان جنگ
جهانی دوم در شمال افریقا به نظم در امده است (جواهری .)۶۱ :۱۹۷۴ ،شاعر با الهام گرفتن از
این صحنههای قرانی بیان میدارد که این شعلههای اتش در کشتیها ناشی از ایمان و ارادۀ
استواری است که لشکریان مسلمان به ان مجهز بودند و در فرجام منجر به پیروزی انان گردید.
.5-6-2بازتاب پنجم :ماجرای گوساله پرستی و جنگ اعراب واسرائیل
داستان سامری و گوساله پرستی بنی اسرائیل نیز مانند سایر ماجراهای زندگی حضرت موسی بر
اندیشه و سروده شاعر عراقی اثر گذاشته است (در ایات 95-80سورۀ طه و در ایۀ 153سورۀ
نساء به ان پرداخته شده است).
َ
ٌ
َ
َ
َرب ِ(لصـ ِـهیون) ِعجــل ِص ـیغ ِم ـن ذ َه ـب
o
(جواهری)۲۵۵ :5 ،1974 ،
َ َ
َ
َو َر ُّب ُ(م َ
الواح لــ ـ ُه ِر َمــ ـ ُم
وســ ـی) کــ ـ
o صفحه 48
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری49 /...
پروردگار صهیونیستها گوسالهای ساخته شده از طال است و خدای موسی (بر اساس گفتههای
تحریف شده یهودیان) مانند الواحی پوسیده است.
بیت مذکور برگرفته از قصیده (الخطوب الخالقه) است که در سال ۱۹۶۷و در بحبوحۀ جنگ
ارتش عرب و اسرائیل سروده شده است ،که جواهری در ان گوشهای از داستان موسی و قوم او را
یاداور میشود .شاعر از جمال عبدالناصر میخواهد با تمام قوی مبارزه کرده و ازادی فلسطین و
نابودی اسرائیل را به ارمغان اورد ،لکن جهل جماعت و سستی انها باعث این امر نمیشود ،و
اعراب در این جنگ شکست میخورند .شاعر جواهری صهیونیستهای اسرائیل را به گوساله
طالیی سامری تشبیه میکند و خدای بزرگ و یگانه که از میان دل مردمان ان زمان رفته است را
به گفته یهودیان ان زمان که میگفتند خدای موسی الواح کهنه و پوسیده بیش نیست مانند
میکند .شاعر در این قصیده صحنهها و اتفاقات روی داده در دنیای معاصر و وضعیت کنونی
فلسطین و اسرائیل را به تصویر کشیده است.
.6-6-2بازتاب ششم :شعر و قلم معجزهافر ین همانند عصای موسی
جواهری در بیت زیر با اقتباس از تبدیل شدن عصای حضرت موسی به مار و اژدها ،جهانبینی و
افکار و قلم طه حسین ،ممدوح خود را به عصا تشبیه کرده است .او بر این اعتقاد است که شعر
نافذ ممدوح میتواند مانند عصای موسی(ع) معجزهگر و معجزه افرین باشد ،سبب
و قلم و فکر ِ
بیداری جوامع و نسلهای گوناگون باشد .قلم شاعر یا نویسنده میتواند معجزات بزرگ
بیافریند ،بر اوضاع و احوال بحرانزده کشورهای شرق و بر جامعه و محیط پیرامون خود تاثیری
شگرف بگذارد:
َ
َابــا الفکــر َت َ
ســتوحی مــ َن َ
العقــل فــذ ًه
ِ
ِ
ِ ِ
ِ
ُ
َ
ُ
َ
ُ
َ
َو یــا ِســحر موســی ِان ِفــی کــل بقعــه
o
o
َ
َ ِّ
َو ذا ال َد ِب الغــض اســ َـت َرث ِبــ َه الط َبعــا
َ َ َ
جتلـــی مـــن َایـــه َحیـــ ٌه َت َ
ســـعی
ِلمـــا ت ِ
ِ
o
o صفحه 49
/50دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
(دیوان جواهری)۹۳ :3 ،1974 ،
ای اندیشمند! تو در زمانی که طبع ادیب خوش ذوق فرسوده و ناتوان شده است با کمک عقل و
خرد ،اشعار بی نظیر استنباط می کنی .و ای جادوی موسی! در هر سرزمینی از ایات و نشانه
های که ظاهر می سازی ،ماری جنبان قرار دارد).
این ابیات از قصیده (احییک طه) است که در سال ۱۹۴۴در روزنامه (الرای العام) چاپ شده
است (جواهری.)۹۱ :۱۹۷۴ ،
.7-6-2بازتاب هفتم :ید بیضا به عنوان مظهر سخاوت و بخشندگی
در سال ۱۹۴۱در روزنامه (الرای العام) قصیدهای با نام «تطویق» از جواهری به چاپ رسید که
در ان به ستایش ممدوح دیگر خود ،نوری پرداخته است ،ظاهرا شاعر تحت کنف الطاف او قرار
داشته است .در این قصیده شاعر با اقتباس از داستان حضرت موسی برای مدح ممدوح خود با
ِ
ذکر «ید بیضاء» از ایۀ 22سوره طه استفاده کرده است و میزان سخاوت و بخشندگی ممدوح را
به ید بیضاء تشبیه کرده است (جواهری:)۲۷ :۱۹۷۴ ،
َ
َ َ
طوقتَــ ِنــی طــوق الــ َحـ َمــام َم َبـــر ًه
ُ ُ
َ
َ
کــم ِمــن َیــد َبیضــ َاء ِضــقت ِبشــ ِکرها
o
o
(جواهری)27 :۳ ،1974 ،
َ
َ
َ
َو ن َصــ ـبت ِلــ ـی ِمــ ـن ِمنــ ـه اشــ ـراکا
ً َ َ
َ
َ َ
َ َ
ذرعــــا عاشــــت ال ت ِضــــ ُیق َیــــداکا
o
o
احسانت را مانند طوق کبوتر بر گردنم اویختی و از نعمتها برای من دامها پهن کردی (مرا با
لطف و کرمت بنده و اسیر خود ساختی) چه احسانهایی را که نتوانستم سپاس گویم .دستت
مریزاد و نعمتت افزون باد.
به نظر شاعر ممدوح به خاطر بخشش و سخاوتهای بی دریغش ،او را اسیر خود کرده و گویی
طوق مستحکمی بر گردن شاعر اویخته است. صفحه 50
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری51 /...
نتیجهگیر ی
تاثیر فرهنگ اسالمی و اموزههای قرانی بر اشعار فارسی به حدی است که کمتر شاعری را سراغ
داریم که در سرودههای خود از زندگی و رویدادهای شگفت انگیز پیامبران بهره نگرفته و
مضامین ظریف و دلپسندی خلق نکرده باشد .نگارندگان در این مقاله سرودههای موالنا شاعر
فارسی زبان و جواهری شاعر عربی معاصر عراقی را با تاثر از داستان حضرت موسی مورد
بررسی قرار دادهاند .مشخص گردید هر دو شاعر به خوبی از داستان موسی برای رساندن
اهداف و مضامین خو یش به ذهن مخاطبان زمانه خود استفاده کردهاند .موالنا برای رساندن
مفاهیم عرفانی خود از داستان حضرت موسی استفادهای گسترده کرده است .عشق وصال و
هجران ،حاالت عاشق و معشوق و تشبیهات ان به عصای حضرت موسی ،صفات حضرت حق
و فیض الهی ،تشبیه جهان به عصای موسی ،تشابه در ظاهر و تفاوت در باطن ،حواس انسان،
درون پاک انسانها ،و نمادی از پیر و ...از جمله بازتابهای داستان حضرت موسی در
سرودههای موالنا میباشند.
جواهری نیز با استفاده از داستان حضرت موسی اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود را به
خوبی انعکاس داده است .داستان و شخصیت این حضرت بازتاب ویژه و هدفمندی در اشعار
شاعر داشته و شاعر با یاری از این داستان اوج امید و پویایی را در روح ملتش برانگیخته است.
عناوینی از کوه طور و رویت اتش برای بیداری مردم عراق ،هدایت و رهایی مردم مصر ،تشبیه
الهام شاعر به الهام وحی حضرت موسی ،رویاروی مسلمانان و کافران در جنگ جهانی دوم،
تشبیه شعر و قلم به معجزه عصای موسی و ید بیضا به عنوان مظهر سخاوت و بخشندگی برای
ممدوح استفاده کرده است. صفحه 51
/52دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
شعر در هر روزگار ،یک ابزاری است برای رساندن مفهوم و تولید محتوا به ذهن مخاطب؛
محمد مهدی جواهری از این ابزار برای برانگیختن ملتها استفاده میکند و موالنا از این ابزار
برای رساندن مفاهیم عرفانی و الهی مدد میجوید؛ هر دو شاعر کهن و جدید به زیبایی هرچه
تمامتر از داستان حضرت موسی استفاده کرده و بهرۀ الزم را بردهاند .موالنا با بهرهگیری از تبدیل
عصای موسی به اژدها ،تشبیه و تصویرهایی دل انگیز خلق کرده است .او برای بیان اندیشههایی
که پذیرش انها توسط افراد عادی مشکل به نظر میرسد ،به این معجزه استناد میکند .اما
جواهری بیشتر از داستان موسی برای بیدار ساختن ملل شرقی و دادن روحیه امید و نشاط و
برانگیختن مردمان کشورهای عربی و شرقی به خصوص مردمان عراق و مصر استفاده کرده
است. صفحه 52
تطبیق سرودههای موالنا و جواهری53 /...
فهرست منابع
.1انوری ،محمدبن محمد ( .)1376دیوان .به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی .تهران :علمی و
فرهنگی.
.2بهاءالدین ،جعفر ،مرادیان ،علی اکبر ( .)2011االلتزام فی شعر محمدمهدی الجواهری .بیروت:
دارالکتاب العربی.
.3پورنامداریان ،تقی ( .)1385داستان پیامبران در ّ
کلیات شمس (شرح و تفسیر عرفانی داستانهای
پیامبران در غزلهای مولوی) .چاپ سوم .تهران :پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
.4جواهری ،محمدمهدی ( .)1974دیوان الجواهری (هفت جلد) .بغداد :چاپ خانه الدیب.
.5ذوالفقاری ،حسن ( .)1386موسی و شبان نگاهی ساختاری به داستان
موسی(ع)
و شبان
مثنوی .فصلنامۀ پژوهشهای ادبی .دورۀ .4شمارۀ .17صص .62-35
.6زاهدی ،عباس ( .)1389تاثیر معارف اسالمی و قصص قرانی بر شعر فارسی .مجلۀ قران و ادب
فارسی .شمارۀ .74صص .60-57
.7سبزیانپور ،وحید ،صدیقه رضایی و سمیره خسروی ( )1392جستاری در کشف پیوندهای ادب
فارسی و عربی .مجلۀ مطالعات بالغی دانشگاه سمنان .سال چهارم .ش .7صص .105 -75
.8سپهساالر ،فریدون بن احمد ( .)1388زندگینامه موالنا جاللالدین .با مقدمه سعید نفیسی.
تهران :اقبال.
.9سعدی ،مصلح الدین (ّ .)1390
کلیات .تهران :بهزاد.
.10سنایی غزنوی ،ابوالمجد مجدودبن ادم .)1366( .دیوان .با مقدمه و شرح بدیع الزمان فروزانفر.
تهران :نگاه.
.11سیف ،عبدالرضا و موسوی بند ،نسرین ( .)1381موسی(ع) و فرعون در مثنوی معنوی .ضمیمه
مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
.12صفری ،جهانگیر و عبده وند ،ابراهیم ( .)1392جلوههای عصای موسی در شعر موالنا .فصلنامۀ
ادبیات دینی .ش .4صص .46-29 صفحه 53
/54دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
.13محبوبه ،جعفر ( .)1986ماضی النجف و حاضرها .ط.2بیروت :دارلضواء للطباعه و النشر و
التوزیع.
.14مولوی ،جالل الدین محمدبن محمد ( .)1381مثنوی معنوی .شرح کریم زمانی .تهران :اطالعات.
.15میشال ،خلیل حجا ( .)1999الشعرالعربیالحدیث :من احمد شوقی الی محمود درویش.
بیروت :دارالعوده و دارالثقافه.
.16نظری ،علی و رضایی ،پروانه ( .)1386تحلیل عناصر داستان موسی و عبد در سوره کهف.
نشریه علمی ترویجی بنیاد پژوهشهای اسالمی استان قدس رضوی .شماره .95صص .83-61
.17همایی ،جاللالدین ( .)1374مولوی نامه :مولوی چه میگوید .چاپ هشت .تهران :بی نا. صفحه 54
پی جو یی شهر غزنین در برخی متون ادب فارسی از قرن سوم تا پنجم
هجر ی
نویسنده:سمیه حیدری
استاد ناظر:عاطفه خدایی
چکیده
در هنگام خواندن اثار گذشتگان اعم از اشعار ،متون ادبی و تاریخی و سفرنامه¬ها ،با اسامی
شهرهای بسیاری مواجه میشویم .یکی از شهرهایی که از دیرباز بوده ،قدمتی بسیار دارد،
شهر غزنین است .این شهر که امروز در کشور افغان ستان واقع شده ،روزگاری پایتخت سلسله
عظیم غزنو یان بوده است .در این پژوهش تالش شده اثار نویسندگان و شاعران قرن سوم تا
پنجم هجری بررسی شد و تمام نکاتی که با غزنین در ارتباط بود استخراج شد .قرن پنجم
اوج حضور غزنین در ادبیات ف ارسی است .شاعرانی چون مسعود سعد سلمان و سنایی
بیشترین توجه را یه شهر غزنین داشته اند.
مقدمه
یکی از راههای شناخت جغرافیای شهرها و مناطق ،بررسی اوضاع اجتماعی و فرهنگی انها
بررسی و مطالعه اثار و متون ادبی است .شاعران و نویسندگان ،گاه بی انکه خود بدانند،
اطالعات قابل توجه جغرافیایی و تاریخی به ما میدهند .برای مثال میتوان شهرهای افغانستان
امروز را در متون گذشته جستجو کرد .شعرها و نثرهای قرون گذشته مشحون از اطالعاتس
مفید پیرامون بلخ و هرات و غزنین است .در تاریخ بیهقی ،سفرنامه ناصرخسرو؛ حتی در
کشف المهجوب که اثری عرفانی است ،به نامهایی برمیخوریم که گاه دیگر وجود خارجی صفحه 55
/56دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ندارند .حدود جغرافیایی شهرها ،اهمیت انها در زمان گذشته ،جمعیت ساکن ،مشاغل
مردمان ان خطه و هزاران اطالعات مفید دیگر از خالل اثار و متون ادبی به دست می اید .در
این مق اله برانیم تا سرگذشت شهر «غزنین» را دربرخی اثار ادبی قرن های سوم تا پنجم
بررسی کرده ،نکات قابل توجه را بیان کنیم
پیشینه تحقیق
مقاالت و مطالب متعددی درباره اوضاع سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی شهر غزنین
نوشته شده است و شعرا و بزرگان شهر معرفی شده اند .اما تا به حال به مقوله حضور غزنین
در اثار و متون ادبی پرداخته نشده است؛ بنابراین در این تحقیق تالش کرده ایم این امر را به
سرانجام برسانیم و نتایح به دست امده را ارائه دهی
شهر غزنین
غزنی یا غزنین ،یکی از شهرهای قدیم افغانستان است که مرکز استان غزنی ،در مرکزمتمایل
به شرق افغانستان و در کنار رود غزنی واقع شده است .
غزنی که در مسیر تجارت کابل -قندها ر قرار دارد ،بازار گوسفند ،پشم ،پارچه موی شتر،
ذرت و میوه است .کت های معروف افغانی پوست گوسفند در این شهر ساخته می شود .اکثر
اهالی تاجیک هستند ....در سال 1747این شهر بخشی از پادشاهی جدید افغانستان شد.
قلعه مستحکم غزنی در سال های 1839و 1842در جریان جنگ های افغانستان به تصرف
انگلیسی ها درامد .شهر اصلی در شاهراه کابل -قندهار ،در طول جنگ افغانستان به یک
هدف نظامی استراتژ یک تبدیل شد .شهر قدیمی و محصور شده غزنی با بازارهای متعدد
و یرانه های غزنه باستانی را در خود جای داده است. صفحه 56
پی جو یی شهر غزنین در برخی57 /...
غزنی یکی از کهنترین مناطق جهان بهشمار میرود .ابزارهای مربوط به دورهی پارینهسنگی
زیرین با قدمت بیش از ۱۰۰هزار سال پیش در دشت ُ
ناور در غرب غزنی پیدا شده است .این
ابزار شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه ،ساطور ،رنده،
تیشه و تبر هستند .این اثار نخستین شواهد بدستامده از دورهی پارینهسنگی زیرین در
افغانستان هستند 28(.تیر ،1400خبرگزاری صدا و سیما)
موقعیت جغرافیایی غزنین امروزی چنین ثبت شده است :از شرق با والیت های لوگر ،پکتیا و
پکتیکا هم مرز است؛ از غرب با والیت ارزگان و زابل ارتباط دارد .در شمال ان والیت های
میدان و بامیان قرار گرفته و در ناحیه جنوب با زابل و پکنیکا همجوار است.
از نظــر اعتقــادات دینــی ـ مــذه بی ،اکثــر مــردم والیــت غــزنین را مســلمانان تشــکیل
میدهنــد ،امــا ســیکها و هنــد وها نیــز بــه عنــوان یــک اقلیــت در مرکــز ایــن والیــت زنــدگی
میکنند(.دولت ابادی)40 ،1382،
تار یخچه غزنین
در لغت نامه دهخدا در توضیح نام غزنین از معجم البلدان نقل شده است که«صحیح کلمه
همان غزنین به نون اخر است و غزنه تلفظ عامه می باشد و مجموع بالد ان را زابلستان گو یند
و غزنین قصبه ان است .شهری بزرگ و والیت وسیعی در طرف خراسان است و ان حد میان
خراسان و هند است در راهی که خیرات بسیاری دارد جز اینکه هوای ان بسیار سرد می باشد،
گو یند که در نزدیکی ان گردنه ای است به فاصله مسافت یک روزه راه که هرگاه مسافر ان را
طی کند در هوای بسیار گرمی قرار میگیرد در حالی که از این سو سرمای سخت است .
دانشمندان بسیاری از غزنین برخاسته اند و ان مقر بنی محمودبن سبکتکین بود تا انگاه که
منقرض شدند(».دهخدا ،ذیل غزنین) صفحه 57
/58دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
محمود پادشاه در فرهنگ انندراج به گونه های متفاوت تلفظ نام غزنین اشاره میکند و می
نویسد«:غزنو ،بر ورن پرتو نام شهر غزنین باشد و ان در مابین قندهار و کابل واقع است...
غزنه و غزنین و غزنی نام والیتی است مشهور در زابلستان»(پادشاه ،بیتا)3046 ،
ً
در دانشنامه بریتانیک ا ،ذیل واژه غزنین امده است که « تاریخ اولیه غزنی مبهم است .احتماال
حداقل از ق رن هفتم[میالدی](قرن دوم هجری شمسی) وجود داشته است )(».گرچه در
دایره المعارف اسالم ،با توجه به تغییرانی که در نام شهر به وجود امده ،مینویسد «:شکل
َ َ
اصلی این نام باید غنزک /گنجه ؛ «خزانه» باشد که با توجه به قلب متاخر حروف در ایران
ً
شرقی از -nz-/-ndj-به ، -zn-ریشه شناسی نشان می دهد که غزنه قبال در دوران پیش از
اسالم ،کالنشهری در اطراف زابلستان بوده است.
در اوایل قرن یازدهم (قرن پنجم هجری) ،در زمان محمود غزنوی ،این شهر پایتخت
ً
امپراتوری وسیع غزنو یان ،اولین سلسله مسلمان افغانستان شد .این سلسله بعدا در همان قرن
قدرت خود را از دست داد و غزنی در 51–1150توسط غوریان غارت شد .قبل از اینکه
مغولها تا سال 1221ان را تصرف کنند ،مردمان مختلف بر سر این شهر جنگیدند .انها تا
زمانی که تیمور ،فاتح ترک در قرن ( 14قرن هفتم هجری)وارد شهر شد ،بر این منطقه
حکومت کردند و جانشینان او(تیمور) نیز تا سال 1504بر ان شهر حکومت کردند ،زمانی که
مغول ها غزنین و غزنی را تصرف کردند(.همان) صفحه 58
پی جو یی شهر غزنین در برخی59 /...
غزنین در اثار برخی شاعران و نویسندگان قرن سوم تا پنجم
سرزمین غزنین یکی از مراکز فرهنگی و تمدن ساز به ویژه در عصر غزنویان به حساب می اید
و به صورت خاص تر در زمان سلطان محمود غزنوی از لحاظ سیاسی و نظامی،
قدرتمندترین شهر در میان بالد اسالمی به شمار می امد .از نظر فرهنگی ـ ادبی نیز وضعیت
چشم گیری داشت؛ به گونه ای که هزار باب مدرسه در ان ساخته شد و چهارصد شاعر از
دربار محمود حقوق دریافت می کردند .
این شهر محل تولد و زندگی نویسندگان ،شهرا و ادبیان بزرگی بوده است که از ان جمله می
توان به شاعر بزرگ ،سنایی غزنوی اشاره کرد .همچنین کسانی چون فردوسی و ابوریحان در
این شهر زیستهاند و عارفی چون هجویری در این شهر به خاک سپرده شده اند .در ادامه یافته
های خود را از برخی شاعران و نویسندگان قرن های سوم تا پنجم ارائه کرده ،یافته¬های خود
را می اوریم.
نویسندگان و شاعران قرن سوم
شاعران قرن سوم هجری چون رودکی در اشعار خود از هیچ یک از اسامی شهر غزنه استفاده
نکرده اند؛ البته الزم به ذکر است ،ابیات اندکی از شاعران این دوران به جای مانده است.
عالوه بر این اوج شهرت و معروفیت شهر غزنین به دلیل مرکزیت برای سلسله غزنویان است
که در این دوران هنوز در راس قدرت نیستند. صفحه 59
/60دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
نویسندگان و شاعران قرن چهارم
از شاعران قرن چهارم هجری ،اشعار شاعرانی چون دقیقی ،عنصری ،فردوسی ،ابوسعید
ابوالخیر و عیوقی بررسی شد .موارد اندکی از شهر غزنین در شعر فردوسی و عنصری دیده شد
که نام شهر به صورت « غزنی» یا «غزنین» در شعرشان دیده میشود.
برای مثال فردوسی درشاهنامه در داستان دوازده رخ وداستان رستم واسفندیار از غزنین نام برده
است:
بـــه گیتـــی نـــداری کســـی را همـــال
مگــــر بیخــــرد نــــامور پــــور زال
کـــه او راســـت تـــا هســـت زاولســـتان
همــان بســت و غزززنین و کاولســتان
بـــه مـــردی همـــی ز اسـ ـمان بگـــذرد
همـــی خویشـــتن کهتـــری نشـــمرد
شاهنامه ،ص ،224ابیات 108-106
یا عنصری در شعری در مدح سلطان محمود چندین بار از شهر «غزنین» یاد می کند:
سرش به غزنی بفکند بر در میدان
از ان سپس که بدو بود هند را مغفر
عالوه بر این عنصری ،در بیتی از ابیات پراکنده( ،احتم اال) محمود غزنوی را شاه غزنین
مینامد:
شاه غزنین چو نزد او بگذشت
چون دویزه بگردش اندر گشت صفحه 60
پی جو یی شهر غزنین در برخی61 /...
برخی نویسندگان و شاعران قرن پنجم
شاعران و نویسندگان بسیاری در قرن پنجم می زیسته اند؛ در اشعار و نثرهای بزرگانی چون
ابوالفرج رونی ،اسدی توسی ،منوچهری ،ناصر خسرو ،سنایی ،هجویری ،خواجه عبدالله
انصاری و ...به دنبال نام شهر غز نین (و غزنی و غزنه) گشته¬ایم .همچنان شاعران بسیاری
نام این شهر را در اشعار و نوشته های خود به کار نبرده اند؛ از این جمله می توان به خیام و
خواجه عبدالله و بابا طاهر ،غزالی و ناصرخسرو(در اشعارش) اشاره کرد .سایر نویسندگان و
شاعران این قرن تا حدودی به این نام پرداخته اند و البته تعداد موارد استفاده از نام این شهر
در اشعار سنایی و مسعود سعد به شکل قابل توجهی افزایش یافته است( .مسعود سعد ،بیست
بار و سنایی ،سی و شش بار )
حکیم سنایی در «حدیقهالحقیقه» غزنه را اینگونه توصیف کرده است:
عرصــه مملکــت چــون بــاغ بهشــت
مشک اذفر سرشته با گل وخشــت
خـــاک مملکـــت شـــده کــــافور
چشـــم بـــد بـــاد از حـــوالی دور
گـــر ببینـــی تـ ـو مملکـــت غـــزنین
بـــاز نشناســی از بهشـــت بـــرین
حدیقهالحقیقه10 ،637 ،ـ 12 صفحه 61
/62دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
غالب شاعران و نویسندگان فقط به ع نوان نام شهر از واژه غزنین(یا سایر اسامی) استفاده
کرده¬اند و توجه بیشتری به شهر غزنین نداشته¬اند .به شواهد زیر توجه کنید:
_ سفرنامه ناصر خسرو
«دو حلقه نقره گین بزرگ که از غزنین فرستادهاند بر دو مصراع در زده چنان که دست هررر
کرررررررا کرررررررره
اهرررررررد برررررررردان نرسرررررررد( ».صررررررر ت ک رررررررره
سفرنامه ،ص 95
ـ قابوس نامه
«...مرد دیگر باره راه غزنین پیش گرفت و می رفت چ ن به غزنین برسید هر روز بدر
سرای سلطان محم د رفتی تا عاق ت یک روز سلطان از باغ بیرون می امد فریاد برداشت و
از عامل نسا بنالید سلطان دیگر باره نامه فرم د» ...
قابوس نامه ،ص 170
ـ کشف المجحوب
« و اندر این وقت پیری هست به غزنین حرسها اللّه ت الی ،که وی را به لقب مرید گ یند،
رضی اللّه عنه ورا در ل اس ا تیار و تمییز ن اشد و اندر ان حدیث درست است».
کشف المحجوب ،ص 72
ـ شاعران گاهی شهر را به دلیل اینکه محل تولد خودشان یا ممدوحشان بوده ،می ستایند صفحه 62
پی جو یی شهر غزنین در برخی63 /...
دیوان ابوالفرج رونی
بزرگوارا شهرا که شهر غزنین است
چه شهر عالم کبری به عالم صغری
از انکه عالم صغری ز خشک رودش خود
نباشد اال عضوی کمینه از عضوی
خدای تربت او را عزیز دنیا کرد
به فر مولد میمون خسرو دنیی
دیوان ابوالفرج رونی،ص148و1608-1606 ،9
ـ حدیقه الحقیقه
گرچه مولد مرا ز غزنین است
نظم شعرم چو نقش ما چین است
خاک غزنین چو من نزاد حکیم
اتشی باد خوار و اب ندیم
حدیقهالحقیقه ،ص 16 ،707و17
شهر غزنین به لحاظ سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی به حدی اهمیت دارد که برخی شاعران از
واژه «حضرت» یا « بزرگوار» برای این شهر استفاده کرده اند و هجویری از جمله معترضه
«حرسهاالله» برای ان استفاده میکند.
چو سلسبیل میخورکه حضرت غزنین
بهشت گشت چون اردیبهشت درمرداد
در بعضی ابیات شا عرانی چون مسعود سعد و س نایی به ساکنان شهر غزنین نیز پرداخته شده
است
دگر تا اهل غزنین را ز شومی و جفاکاری
بود پالیزها بی بار و باشد کشتها بی بر صفحه 63
/64دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
خدایگانا دانی که بنده تو چه کرد
هر ان قصیده که گفتیش را شدی یک ماه
به شهر غزنین با شاعران چیره زبان
جواب گفتم زان بر بدیهه هم بزمان
دیوان مسعود سعد ،ص391
ـ یکی از نکات قابل توجه درباره شهر غزنین ،تحقیق توفیق سبحانی است که اثبات می کند،
«زندان نای» ،زندان معروفی که مسعود سعد در ان زندانی بوده ،نه در هندوستان که در
نزدیکی شهر غزنین است .سبحانی مدعی اس ت نظامی عروضی سمرقندی ،ابوریحان بیرونی
و برخی دیگر زندان را در کنار منطقه «وجیرستان» دانسته اند که در حوالی شهر غزنین
است(.تلخیص از سبحانی)1380 ،
نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای
ستی گرفت همت من زین بلندجای
دیوان مسعود سعد ،ص503
بهره گیری ادبی از نام شهر غزنین
ـ ابوالفرج رونی شهر الهور را از جه ت بزرگی به غزنین تشبیه میکند :
حضرتی شد بزرگ چون غزنین
دیوان شعر ،ص1530 ،145
ـ سنایی در حدیقه غزنین را به بهشت تشبیه میکند.
الهوار از قدوم شاه زمین صفحه 64
پی جو یی شهر غزنین در برخی65 /...
زان نکو اعتقاد و رای رزین
شده چون خلد ُملکت غزنین
حدیقه الحقیقه ،ص1 ،616
تا برانداخت ظلم را خانه
ملک غزنین بهشت را ماند
نیست در ملک غزنه و یرانه
تا درو خواجه کار میراند
همان،ص 11 ،605و 12
ـ عنصری برای روییدن صنویر در غزنین ،حسن تعلیل میسازد.
به غزنی کشد بر صنوبر عدو را
ازان خیزد از کوه غزنی صنوبر
دیوان عنصری ،ص496 ،43
ـ ارایه تشخیص برای شهر غزنین
شهر غزنین چه کرده بود از داد
که ورا زین صفت وزیری داد
حدیقه الحقیقه ،ص13 ،606
ـ ارایه تناسب
بر بیعت و پیمان تو صد نامه رسیدست
دیوان امیر معزی ،ص23 ،3
از مکه و غزنین و سمرقند و بخارا صفحه 65
/66دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
نتیجه
غزنی در دوران پس از اسالم نیز شهری بزرگ در خراسان بوده و از جمله ابادترین و زیباترین
شهرهای اسیا بهشمار میامده است .این شهر هزار باب مدرسه داشته است و مرکز تجمع
دانشمندان بسیاری مانند ابوریحان بیرونی ،فردوسی ،ابوالفضل بیهقی ،عبدالحی گردیزی،
سنایی ،مسعود سعد سلمان ،عنصری ،منوچهری دامغانی و فرخی سیستانی بوده
است.ارامگاه سلطان محمود غزنوی ،قصر سلطان مسعود غزنوی و ارامگاه بزرگانی همچون
ابوریحان بیرونی ،ابوالفضل بیهقی و سنایی غزنوی نیز در این والیت است.
با وجود اهیمت بسیار غزنین در تاریخ ایران ،توجه چندانی به نام این شهر در شعر فارسی قرن
های سوم تا پنجم نشده است .در اثار شاعران و نویسندگان قرن سوم اثری از نام این شهر
نیست اما به مرور شاهد حضور غزنین در اثار ادبی هستیم .در غالب موارد فقط نام شهر به
ضرورت در شعر و نثر امده است؛ مثال در مواردی که سلطانی برای جنگیدن با سپاهش از
شهر غزنین خارج شده است .
از میان سه نام «غزنه»« ،غزنین» و «غزنی» که برای ا ین شهر نوشته شده،غزنین بیشترین
کاربرد را دارد.سنایی تنها شاعری است که از هر سه اسم در شعرش بهره می برد و تنها
شاعری است که از نام « غزنه» در شعر خود استفاده کرده است .در اثار برخی شاعران و
نویسندگان چون سنایی و مسعود سعد و هجویری درجاتی از احترام برای این شهر وجود دارد
که از عنوان«حضرت » در کنار نام شهر استفاده می¬شود یا از جمله معترضه دعایی برای این
منظور استفاده می شود .از نام شهر در ساختن ارایه هایی چون تشبیه ،تشخیص و حسن تعلیل
هم استفاده شده است . صفحه 66
پی جو یی شهر غزنین در برخی67 /...
پی نوشت
نقشه والیت غزنی صفحه 67
/68دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
فهرست منابع
.1امیر معزی .)1318(.دیوان اشعار ،تصحیح عباس اقبال،تهران :کتابفروشی اسالمیه.
.2پادشاه ،محمود(بی تا) .فرهنگ انندراج ،زیر نظر محمد دبیر سیاقی ،ج ،4تهران :کتابخانه خیام.
.3سبحانی ،توفیق« .)1380(.زندان نای در غزنین است» ،نامه انجمن ،ش،1ص 49ـ .51
.4دولتابادی ،بصیراحمد ،)1382(.شناسنامه افغانستان ،تهران :عرفان.
.5دهخدا ،علی اکبر( .)1377لغت نامه دهخدا ،ج ،7چ 2از دوره جدید ،تهران :موسسه انتشارات و چاپ
دانشگاه تهران.
.6رونی ،ابوالفرج ،)1347(.دیوان ابوالفرج رونی ،تصحیح محمود مهدوی دامغانی ،تهران :کتابفروشی باستان.
.7سنایی ،مجدود بن ادم( .)1387حدیقه الحقیقه و شریعهالطریقه ،تصحیح مدرس رضوی ،چ ،7تهران :نشر
دانشگاه تهران.
.8عنصرالمعالی قابوس بن وشمگیر زیاری .)1312(.قابوس نامه ،لصجیج سعید نفیسی ،تهران :چاپ مجلس.
.9عنصری بلخی .)1363(.دیوان عنصری بلخی ،تصحیح محمد دبیر سیاقی ،چ ،2تهران :نشر سنایی.
.10فردوسی ،ابوالقاسم .)1395(.شاهنامه فردوسی ،تصحیح اندره یوگنیویچ برتلس ،تهران :نوید صبح.
.11مسعود سعد سلمان(.)1362دیوان مسعودسعد ،تصحیح رشید یاسمی ،تهران :گلشایی.
.12ناصر خسرو قبادیانی ،ابو معین .)1335(.سفرنامه ،تصحیح محمد دبیر سیاقی ،تهران :زوار.
.13هجویری ،علی بن عثمان .)1386(.کشف المحجوب ،تصحیح محمود عابدی ،چ ،3تهران :سروش.
.14خبرگزاری صدا و سیما( 28تیر «.)1400والیت غزنی ،از سنایی تا یکی از کهنترین مناطق جهان»
Bosworth, C.E.,(2007) “G̲h̲azna”, in: Encyclopaedia of Islam, Secondـ15
Edition, Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel,
W.P. Heinrichs. Consulted online on 29 July 2022
Britannica, The Editors of Encyclopaedia(Adam Zaidan, 2021).ـ16
"Ghaznī". Encyclopedia Britannica, 13 Aug. 2021,
https://www.britannica.com/place/Ghazni. Accessed 29 July 2022.
© The Columbia Electronic Encyclopedia, 6th ed. Copyrightـ17 صفحه 68
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنویان با دوره صفویان
نویسنده:زهرا عامری
1
استاد ناظر :فاطمه حاجی رحیمی
2
چکیده
با روی کار امدن غزنویان ،نخستین شاهان غزنوی به دالیل سیاسی و اقتصادی ابتدا مجال
چندانی برای توجه به شعر و ادب نداشتند اما ،از فرمانروایی محمود ،در پی لشکرکشیهای وی
به هندوستان ،به شیوه خلفای بغداد دربار با عظمت و پرشکوهی بنا کردند و برای تبلیغ و
ناماوری به جلب و تشویق شاعران و دانشمندان پرداختند .پس از چند قرن ،با روی کار امدن
حکومت صفوی و رسمی شدن مذهب شیعه ،شاهان صفوی جز شعرهای مذهبی به دیگر انواع
شعر درباری ،عرفانی و عاشقانه بیتوجهی کردند و این سبب شد که شعر دیگر در انحصار
طبقه خاصی نباشد و اصناف گوناگون مردم به شعر روی اوردند .نظم پارسی از زمان صفویه به
بعد رو به تنزل رفت .پژوهش حاضر که به روش کتابخانهای و برپایه تحلیلی-تطبیقی صورت
گرفته است اوضاع ادبی در عصر غزنویان و صفویان را مورد مقایسه قرار داده است .نگارندگان
در این تحقیق به این نتیجه رسیدهاند که شعر و ادب فارسی در عصر غزنویان در سنجش با دورۀ
صفویه ،شعری باصالبت و دارای شکوه و شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل و خوشباشی را
تبلیغ میکند .شعری واقعگراست و اوضاع دربارها را منعکس میکند .قالب شعری مسلط در
عصر غزنویان ،قصیده و در عصر صفویه ،غزل است .بدان سبب که در دربار سالطین صفوی
.1دانشجوی کارشناسی ادبیات فارسی ،گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه المصطفی ،قم ،ایران.
.2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه المصطفی ،قم ،ایران . F.hajirahimi2015@yahoo.com. صفحه 69
/70دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ً
توجه چندانی به زبان نمیشد ،القاب و عناوین و حتی محاورات هم غالبا به زبان ترکی بود .در
هر حال وجود این شرایط و قوت گرفتن علما و فقها و عدم اعتناء به شعرا سبب شد که شعر بی
بها گردد و اکثر مستعدان زمانه به فقه و علم روی اورند و شاعری نزد عامه رواج بیشتری یابد.
واژگان کلیدی :اوضاع ادبی ،غزنویان ،صفو یان ،تاریخ ادبیات.
ّ
مقدمه
عصر غزنوی در ادبیات پارسی به لحاظ رونق شعر مدحی و درباری نقطۀ عطفی به شمار
میرود .مجموعۀ شعر مدحی این دوره که حاصل ذوق ادبی شاعران بسیاری است ،بیانگر
جهانبینیها و اندیشههای فلسفی و فکری انها است« .خاندان غزنویان که از اواخر قرن چهارم
و اوایل قرن پنجم در قسمتهای شمالی و شمال شرقی و به خصوص در خراسان بزرگ تشکیل
حکومت دادند ،غزنین را به عنوان مقر فرمانروایی خود برگزیدند و از این طریق به شهرت
جهانی دست یافتند .این دودمان با رسیدن به حکومت ،وراث تمدن و فرهنگ با سابقه و
درخشانی شدند که در این سرزمین باستانی بر اساس رسوم و سنتهای اسالمی و ایرانی وجود
داشت .سالطین غزنوی نیز از انجایی که در قلمروی ایران و تحت حکومت سامانیان پرورش
ً
یافته بودند ،شدیدا تحت تاثیر فرهنگ ایرانی و اسالمی قرار گرفتند»(صفا.)112 :1385 ،
از اغاز قرن دهم تا میانۀ قرن دوازدهم «این دورۀ ممتد که از جهت سیاسی و مدنی و اقتصادی
و هنری یکی از ادوار بسیار مهم تاریخ ایرانست از حیث علم و ادب چنانکه باید مهم نیست.
ادبیات فارسی در عهد صفویان از بعضی جهات در مراحلی از ترقی و از پارهیی جهات در
انحطاطی عجیب سیر میکرد و بر روی هم نقاط ضعف ان بیشتر بود» (صفا ،1385 ،ج.)89 :3
«با روی کار امدن حکومت صفوی و رسمی شدن مذهب شیعه ،شاهان صفوی جز شعرهای
مذهبی به دیگر انواع شعر درباری ،عرفانی و عاشقانه بیتوجهی کردند و این باعث شد که شعر صفحه 70
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان71 /...
دیگر در انحصار طبق ه خاصی نباشد و اصناف گوناگون مردم به شعر روی اوردند» (شمیسا،
.)792 :1375سخنوران عهد صفوی در بیان افکار و خیاالت خود بی نهایت به دقت و باریک
اندیشی متوجه بودند ،نظر اصلی انان در شاعری بیان مضامین دقیق و تازه و ابتکار در ایجاد انها
بود و هر چه بر مقدار این مضامین و باریکی و دقت انها در اثار شاعری افزوده میشد اهمیت و
مقام او نیز در ان دوره بیشتر بود و به و یژه در هندوستان و در دربار عثمانی بدین باریک اندیشی
ً
و خیال پردازی با دیدۀ اعجاب و تحسین بیشتری مینگریستند و معموال دیوان اینگونه شاعران و
از ان جمله صائب تبریزی به رسم تحفه و هدیه به درباهای عثمانی و گورگانی فرستاده می شد.
پژوهش حاضر به روش کتابخانهای و برپایه تحلیلی-تطبیقی صورت گرفته است .هدف
نویسندگان از انجام این تحقیق تحلیل و بررسی اوضاع ادبی خاندان غزنویان و مقایسه ان با
دورۀ فرمانروایی صفویان بر سرزمین ایران است.
پیشینه تحقیق
تاکنون هیچ مقاله و کتابی به بررسی و مقایسه اوضاع ادبی در قرون پنجم و دهم هجری
نپرداخته است و تحقیق حاضر از این حیث برای نخستینبار است که تحقق مییابد.
.2مبانی نظری پژوهش
.1-2اشنایی با خاندان غزنوی
غزنویان غالمان ترکی بودند که از اسیا اورده شده بودند و در دربار سامانیان رشد کردند و به
دلیل اینکه شهر غزنه را مرکز خود قرار دادند ،به غزنویان مشهور شدند .دولت غزنوی معروف به
دولت ال ناصر یا دولت ال ناصرالدین ،یک دولت فارسی زبان نظامی اسالمی بود .این دولت
خاستگاه نژادی و پایگاه ملی خواست نداشت ،اما در مدت اعتالء – از اواسط قرن چهارم تا صفحه 71
/72دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
اواسط قرن پنجم هجری – غالبا به عنوان مروج و ناشر اسالم مورد توجه و تایید خالفت بغداد
بود .پس از مرگ سلطان مسعود قلمرو انان به غزنه و هند محدود شد« .پایتخت دولت غزنوی
شهر غزنین بود که در عهد امارت سلطان محمود تبدیل به شهر پرشکوه و با عظمتی شد و
محمود برای توسعه و ابادی ان والیت کوشش کرد و ان را به یک مرکز فرهنگی در شرق عالم
اسالمی تبدیل کرد .این شهر در این دوره هزار مدرسه داشت و خود محمود مدرسه ای در ان
ساخت که دارای کتابخانه عظیمی بود» (باسورث .)131 :1372 ،فتح هند توسط محمود غزنوی
در شرق موجب گسترش زبان فارسی در هند و فتح عراق عجم در غرب موجب تالقی دو حوزه
فرهنگی خراسان و عراق شد .حمایت سالطین غزنوی از شعر و ثروت سرشاری که از هند به
دست اورده بودند و در ازای مدح به شاعران می دادند ،موجب رشد شعر فارسی و شکوفایی ان
شد» (همان.)138 :
ً
در دوران کوتاه اما نسبتا باشکوه و پراوازۀ دولت غزنویان ،قلمروی انها در ایران شامل خراسان،
سیستان ،گرگان ،ری ،اصفهان و در خارج از ایران شامل افغانستان امروزی با بخشی از نواحی
شمال غربی هند میباشد.
«دربار غزنویان در دوره اول حکومت انان ،محشون به وجود شاعرانی بزرگ بود .زیرا دوره انان
از وجود کسانی برخوردار بود که در اواخر عهد سامانی تربیت شده و در اغاز قرن پنجم شهرت
یافته بودند مانند فردوسی و عنصری و فرخی سیستانی (صفا ،1385 ،ج « .)191 :1دوره دوم
ً
حکومت غزنویان از لحاظ اشاعه زبان و ادب فارسی دارای اهمیت بیشتری است ،زیرا اوال
ادامۀ حکومت انها در نواحی شمالی هند سبب شد که زبان و ادب فارسی در ان نواحی بیشتر
ریشه کند و رواج یابد و از سوی دیگر برخی از پادشاهان این دوره نظیر سلطان ابراهیم و
بهرامشاه نسبت به شعرا و فضال عالقه بسیاری ابراز میداشتند و شاعران بزرگی همچون مسعود صفحه 72
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان73 /...
سعد سلمان ،عثمان مختاری ،سیدحسن غزنوی ،سنایی غزنوی ،ابوالفرج رونی و دیگران در
دربار ایشان رفت و امد داشتند و این پادشاهان را مدح گفتهاند» (ریپکا .)268 :1370 ،نثر فارسی
در این دوره به تدریج از حالت ساده قدیم بیرون رفت و اندک اندک به نثر متکلف پیچیده که از
لغات عربی نیز استفاده میکرد ،تبدیل گردید.
در دوره غزنوی فردوسی ،عنصری بلخی ،عسجدی ،فرخی سیستانی _وبهرامی سرخسی _و
منوچهری _عنصری _غضایری رازی _شعر پارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو
نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید اورد.
نکتۀ جالب و درخور توجه این است که برخالف این دوره ،در عصر سامانیان با وجود خیل
گستردۀ شاعران و نویسندگان بلندپایهای همچون رودکی ،دقیقی و بلعمی ،در ان روزگار مداحی
پیشینۀ انان نبوده است ،زیرا ترغیب و تشویق خاندان سامانی به نشر دانش و فرهنگ و توسعۀ
مراکز علمی و حرمت نهادن به دانشمندان ،در راستای اغراض شخصی یا مقطعی صورت
نمیگرفت (هروی .)56 :1380،اما انچه مسلم است پادشاهان غزنوی در مقایسه با پادشاهان پس
از خود یعنی سالطین سلجوقی ،اشخاصی اگاهتر و به ادارۀ امور اشنا بودند ،چنانچه سلطان
محمود غزنوی -مقتدر ترین پادشاه غزنویان -خود درس خوانده بود و به زبان فارسی مینوشته
است (بیهقی.)123 :1370 ، صفحه 73
/74دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
.2-2اشنایی با خاندان صفوی
از اغاز قرن دهم تا میانۀ قرن دوازدهم این دورۀ ممتد که از جهت سیاسی و مدنی و اقتصادی و
هنری یکی از ادوار بسیار مهم تاریخ ایرانست از حیث علم و ادب چنانکه باید مهم نیست .با
تاسیس سلسلۀ صفویه توسط شاه اسماعیل در سال 906ه.ق و به دنبال ان رسمی شدن تشیع
در ایران اقداماتی در جهت اشاعۀ این مذهب صورت گرفت که از مهمترین انها دعوت از
علمای شیعه جبل عامل به ایران بود که پیامدهای بسیاری از جمله رواج عربی گرایی در نظم و
نثر و پیروی از ویژگیهای نحوی زبان عربی داشت .از سوی دیگر فشارهای مذهبی صفویان
سبب مهاجرت بسیاری از اندیشمندان و ادیبان ایرانی به هند و در پی ان نشر و گسترش اثاری
ً
توسط انان و خصوصا شکل گیری ترجمههای ارزشمندی در ان سرزمین گشت .در همان زمان
در داخل ایران ،نثر فارسی و به طور کلی ادبیات به دست عامۀ مردم افتاد که سواد ادبی چندانی
نداشتند و مضامین و موضوعات و زبان خاص طبقۀ خود را وارد نثر نمودند ،در حالی که در
مقابل ان نثر اراسته و متکلف درباری که یادگار دوران قبل (تیموریان) بود همچنان به حیات
خود ادامه میداد و مخاطبان خاص خود را داشت.
زبان فارسی در این دوره مانند دوره ی تیموری در طریق انحطاط بود .در اوایل این دوره لهجۀ
اذری که از لهجات قدیم ایرانست در اذربایجان از میان رفت و جز در برخی از نقاط باقی
نماند .علت این امر تمادی سکونت ترکان و تسلط امراء و بعضی از قبایل ترک و مغول در ان
ناحیه از قرن ششم به بعد بوده است ،و در نتیجۀ این امر در اواخر قرن نهم در بسیاری از مراکز
عمدۀ اذربایجان تکلم به زبان ترکی معمول و متداول شده بود لیکن در اغاز دورۀ صفوی بنابر
انچه از پارهیی از شواهد و مدارک بر میاید تکلم به ترکی عمومیت کامل نداشت. صفحه 74
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان75 /...
عالقه و توجه سالطین صفوی به زبان ترکی سبب شد تا در این دوره غالب اصطالحات دیوانی و
درباری و نظامی به زبان ترکی تالیف شود و در میان رجال دولت تکلم به ترکی رواج داشت و
حتی سر سلسلۀ صفوی ،شاه اسمعیل ،که شاعری متوسط بوده دیوان ترکی دارد و «خطائی»
تخلص میکرد.
در شعر دوره صفوی مرثیه سرایی و مدح دین بسیار معمول بود و این امر نتیجه طبیعی سیاست
مذهبی پادشاهان صفوی است .این سلسله از اغاز تسلط خود بر ایران به شدت و با سختگیری
بیسابقه ای شروع به ترویج در ایران کردند و در این راه از هیچ گونه مجاهدت سیاسی و نظامی
و علمی و ادبی هم خودداری نکردند چنان که در نتیجه همین توجه ،علوم دینی و به ویژه کالم و
فقه و حدیث شیعه در دوره انان توسعه فراوان یافت و علمای بزرگی در این ابواب ظهور کردند.
اشکار ا ست که این سیاست دینی در افکار گویندگان عهد و در شعر فارسی نیز بی اثر نبود و
(ع)
ترویج و تشویق پادشاهان از مرثیه سازی و مرثیه سازان یا کسانی که به ذکر مناقب ال علی
مبادرت میکردند ،بر درجه رواج این نوع شعر میافزود.
.3-2اوضاع شعر و ادب در عصر غزنویان
با روی کار امدن غزنویان ،نخستین شاهان غزنوی به دالیل سیاسی و اقتصادی ابتدا مجال
چندانی برای توجه به شعر و ادب نداشتند اما ،از پادشاهی محمود ،در پی لشکرکشیهای وی
به هندوستان ،به شیوه خلفای بغداد دربار با عظمت و پرشکوهی بر هم زدند و برای تبلیغ و
ناماوری به جلب و تشویق شاعران و دانشمندان پرداختند .عنصری ،فرخی سیستانی ،منوچهری
و ناصر خسرو از شاعران معروف این دورهاند .برخی ویژگیهای شعر این دوره عبارت است از: صفحه 75
/76دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
« کالم سخنوران فخیم و استوار و تا اندازهای پخته میشود .در سنجش با دورۀ قبل واژگان عربی
بیشتر شده و از میزان واژههای مهجور فارسی کاسته میشود .قصیدهها اغلب با تعزل اغاز
میشوند و معشوق ترک در تصویرها و مضمونها پیدا میشود .تشبیهات برعکس دورۀ پیشین،
کوتاه و موجز میگردد و از تشبیهات دورۀ سامانی و شعر عرب تاثیر میگرفتند .کاربرد استعاره
در سنجش با دوره قبل زیاد میشود و اشاره به معارف اسالمی رو به افزایش مینهد (انوشه،
.)793 :1376
.1-3-2مختصات سبک شعر در عصر غزنویان
.1-1-3-2مختصات زبانی
زبان فارسی در این دوره زبان مادری گویندگان است؛ یعنی گویندگان این دوره برخالف
دورههای بعد زبان فارسی را از روی اثار ادبی پیش از خود نمیاموختند؛ از اینرو زبان ایشان
طبیعی و ساده و روان است و در ان تعقید و ابهام نیست .شعر این دوره مشتمل بر مجموعهای از
لغات است که بسامد ان در دورههای بعد کم میشود و یا یکسره از بین میرود.
.2-1-3-2مختصات فکری
«شعر این دوره شعری شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل و خوشباشی را تبلیغ میکند و از
محیطهای اشرافی و گردش و تفریح سخن میگوید .شعری واقعگراست و اوضاع دربارها را
منعکس میکند .شاعران در این دوره با معارف پیش از اسالم اشنا هستند و از این رو تلمیح به
اسم قهرمانان و شاهانی چون نوشیروان به چشم میخورد .در اشعار شاعران ،معشوق مقام
واالیی ندارد و حتی گاهی مقام او پست است و ازاینرو همیشه صحبت از وصال است نه فراق.
روح حماسی بر شعر حاکم است و فضای شعر ،تعلیم و اندرز است .صحبت از اختیار و اراده
انسان است و جبرگرایی هنوز بر شعر سایه نیفکنده است». صفحه 76
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان77 /...
ً
جنبههای عقالنی و تعادل بر جنبههای احساسی و اغراق چیره است ،مثال مدح و هجو متعادل
است و غلو به صورت دورههای بعد دیده نمیشود .اشاره به معارف اسالمی و حدیث و قران در
ان کم است و انچه هست عمیق نیست .اشعار این دوره از پند و اندرز خالی نیست؛ ولی این
پندها بیشتر جنبۀ علمی و ساده دارند.
.3-1-3-2مختصات ادبی
قالب شعری مسلط ،قصیده است .قصاید کامل با تشبیت و مدح و شریطه و دعای تایید از زمان
رودکی مرسوم است .غزل به معنای مصطلح خیلی کم است اما رباعی و مثنوی رایج است.
استفاده از بدیع و بیان به صورت طبیعی و معتدل است« .ترجمانالبالغه» نخستین کتاب
فارسی در صناعات ادبی در قرن پنجم تالیف شده که نمونهای کامل از این امر است« .صنایع
بدیعی در این دوره بیشتر لفظی است؛ از قبیل موازنه و اشتقاق و ردالصدر الی العجز و لفونشر
و انواع سجع و تجنیس و از صنایع معنوی شاعران بیشتر به موارد سادهای چون تضاد و مراعات
النظیر توجه دارند .بی پیرایگی ،یعنی خالی بودن از صنایع بدیعی همراه با سادگی لغات و روانی
ترکیبها مهمترین مشخصه شعری این دوره است بهطوریکه میتوان به سبک شعر خراسانی
سبک ساده گفت» (شمیسا.)66 :1375 ،
.4-2اوضاع شعر و ادب در عصر صفویان
نظم پارسی از زمان صفویه به بعد رو به تنزل رفت .سبک نظمی معروف عصر صفوی سبک
هندی است و قبل از ان نیز سبکی معروف به وقوع مرسوم بود که خود برزخی بود میان شعر
دوران تیموری و هندی تنوع سبکها ،تشخیص ،کاربرد تمثیل ،رواج تک بیت ،سادگی لفظ و
تازگی زبان ،افراط در کاربرد صور خیال ،رواج سبک هندی ،چیرگی معنی بر لفظ ،مبالغه در صفحه 77
/78دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ایجاز ،تکرار قافیه ،قالب شعر (بیشتر غزل و مثنوی) ،ابهام ،مضمون تراشی( ،وجود تناسب
میان کلمات شعر و مراعات نظیر) از ویژگیهای شعر این دوره است.
به سبب انکه صفویان ترویج مذهب شیعه را اساس سیاست خویش کرده بودند ،خود را از
جهت تقویت مبانی دولت و سلطنت محتاج به مداحی شاعران نمیدانستند و از سویی در
دربار سالطین صفوی توجه چندانی به زبان نمیشد و القاب و عناوین و حتی محاورات هم
ً
غالبا به زبان ترکی بود .در هر حال وجود این شرایط و قوت گرفتن علما و فقها و عدم اعتناء به
شعرا سبب شد که شعر بی بها گردد و اکثر مستعدان زمانه به فقه و علم روی اورند .در این دوره
برخی از علماء مانند شیخ بهایی و میرداماد فقیهانه شعر میسرودند ،و بعضی از شعرا مثل
وحشی بافقی ،محتشم کاشانی و مسیح کاشی نیز قصایدی در مدح سالطین و حکام
میسرودند ،با وجود این ،دربار و رجال عنایت چندانی به شعر و شاعری نداشتند و عامه مردم
بودند که مانند سابق طالب غزل بودند ،بدین ترتیب شاعری نزد عامه رواج بیشتری یافت و
بسیاری از شعرای این عصر از طبقه مردم عادی و کاسب بودند که گاهی حتی سواد نوشتن نیز
نداشتند .رواج شعر بین این طبقه موجب گشت که عبارات خاص و سنگین قدما منسوخ شده و
تعبیرات و ترکیبات مخصوص عامه و اهل کوی و بازار در شعر رواج یابد و این شیوه که نزد
امیرخسرو دهلوی ،جامی و بابافغانی در حد اعتدال بود ،بعدها در بین بقیه شعرا به افراط
کشیده شد و سبک موسوم به هندی را به وجود اورد که شعرشان بیشتر بر خیال بندی ،مضمون
سازی ،بیان مضامین نامانوس ،معانی غریب استوار بود .عده معدودی از شعرای این دوره نیز بر
پایه اشنایی با اثار و روش قدما شعر میگفتند .مانند :صائب تبریزی ،کلیم کاشانی ،عرفی،
فیضی ،محتشم کاشانی و حکیم شفایی مقارن این اوضاع در ایران ،هندوستان در سایه حمایت
شاهان هنردوست (بابر و جانشینان او همایون شاه و اکبرشاه) مرکز ادب و مجمع شعرای پارسی صفحه 78
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان79 /...
زبان گشت و اغلب شاعران صاحب ذوق ایرانی به هند مهاجرت میکردند .در اواخر عهد
صفویه سبک هندی در ایران اندک اندک از رونق افتاد .استیالی افغانها بر اصفهان و ظهور
نادرشاه و کریم خان و هرج و مرج و جنگ باعث شد که هم ذوق و هم فرصت شعر و شاعری
در ایران از دست برود .با این همه کسانی که مجال نظم و شاعری پیدا میکردند از خیال
بندیهای پیروان سبک هندی روگردان شدند و به سبک قدما رجعت کردند .در خراسان کسانی
مانند شهاب ترشیزی سبک صائب و کلیم کاشانی را رها کردند و به روش انوری و خاقانی شعر
سرودند .در عراق مشتاق و هاتف و اذر بیگدلی و صباحی در غزل از سعدی و حافظ و در
قصیده از ظهیر و کمال پیروی میکردند.
.1-4-2مختصات سبک شعر در عصر صفویان (سبک هندی)
.1-1-4-2مختصات زبانی
روی اوردن طبقات مختلف مردم به شعر باعث شد که زبان کوچه و بازار به شعر راه یافته و دایرۀ
واژگاه شعر گسترش یابد و بسیاری از لغات ادبی قدیم از صحنۀ شعر رخت بربندد؛ به نحوی که
میتوان گفت زبان شعری ان دوره زبان جدید فارسی است و از مختصات سبک خراسانی در ان
خبری نیست .زبان این سبک را باید زبانی واقعگرا قلمداد کرد؛ زیرا زبان حقیقی مردم ان دوره
است.
.2-1-4-2مختصات فکری
شعر هندی شعری معناگراست نه صورتگرا؛ و شاعران به معنا بیشتر از زبان توجه دارند .انان به
دنبال مضمونسازی از هر چیزی در عالم طبیعت یا ذهن استفاده میکنند .ادبیات سبک هندی صفحه 79
/80دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ادبیاتی مینیاتوری است و طول و عرض معنا از یک بیت بیشتر نمیرود و فوقش تحسین و
اعجابی را در حد یک بیت برمیانگیزد .کار شاعران سبک هندی ترجمۀ مطالب فلسفی و
عرفانی و غنایی گذشتگان به بیان سبک هندی است .در این دوره افکار و لغات مربوط به
مذاهب و اداب و رسوم هندوان نیز به شعر وارد میشود.
.3-1-4-2مختصات ادبی
در سبک هندی به بدیع و بیان چندان توجهی نمیشود« .البته تشبیه اساس این سبک است اما
از دیگر امور بدیعی و بیانی جز به صورت طبیعی و تصادفی خبری نیست زیرا سبک هندی شعر
مضامین
اعجابانگیز
و
ایجاد
رابطههای
غریب
است.
زبان شعر سبک هندی از کنایه و تشبیه و استعاره خالی نیست ولی از همه صنایع تلمیح بیشتر
مورد توجه قرار میگیرد زیرا در مضمونسازی که اساس این سبک است نقش فعالی دارد»
(شمیسا .)69 :1375 ،نکته مهم دیگر وفور اصطالحات سبکشناسی و نقدادبی در شعر است.
.4-1-4-2قالب شعر
قالب شعر در سبک هندی« ،تکبیت» است که شکل غزل مییابد و به این صورت در یک بیت
کامل میشود .منتهی این ابیات وقتی در کنار هم قرار میگیرند ،قالب غزل میسازند .شاعر در
این راستا میبایست مصرع اول را با مضمونی تازه بیان کند تا مطلب او جدید باشد .این امر
باعث میشد که روز به روز امکان شاعران برای ایجاد روابط تازه محدودتر شود و انان به سراغ
ربط دادن امور دورتر بروند و کمکم در ورطۀ تعقید و اغراق افتند و ابهام در شعر بوجود اید .به
این جهت است که میگویند در سبک هندی ابهام وجود دارد (شمیسا.)287 :1375 ، صفحه 80
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان81 /...
.5-1-4-2موضوعات شعر
حماسههای تاریخی ،حماسههای دینی ،داستانسرایی (داستانهای عاشقانه) ،قصیدہگو یی و
مدیحهسرایی ،قصاید مصنوع ،منظومههای حکمی و عرفانی ،ساقینامه (مانند تذکره میخانه)،
مرثیه و دیگر اشعار مذهبی (مهمترین شاعر ان محتشم کاشانی است) ،معماسازی ،ساختن
ماده تاریخ (با استفاده از حروف ابجد) ،طنز و هزل و هجو ،شهر اشوب (در وصف شعری که
به هجو سروده شده باشد) و مکتب وقوع (بیان حاالت عشق و عاشقی).
.6-1-4-2مجهولیت شاعر
در شعر این دوره توجه به ردیفهای دراز و خوشاهنگ ابتکاری رایج است؛ تکبیتها جنبۀ
ارسالالمثل دارند و تمثیل مهمترین عنصر ادبی این دوره است« .به سبب جنبۀ ارسالالمثلی،
بیت دهان به دهان میگردد و اسم شاعر فراموش میشود به طوری که میتوان گفت معروف
بودن بیت و مجهول بودن اسم شاعر یکی از مختصات شعری سبک هندی است» (انوشه،
.)795 :1376
.5-2اوضاع نثر در دوره غزنوی
افزون بر شعر ،متونی به نثر از دوره غزنوی برجای مانده است .در طی این دوره زبان فارسی،
زبان حکومت و اداره و فعالیتهای فکری شد و از همین رو نثر فارسی در این زمانه رونق
گرفت« .نثر این دوره ساده و روان و دور از تکلف و پیچیدگی است .تمام خصایص نثر ساده
ابتدایی که تنها برای بیان مقصود به کار میرود ،در این دوره دیده میشود .استفاده از
اصطالحات علمی و اشعار و امثال عرب در این دوره معمول نبوده است .مشهورترین صفحه 81
/82دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
نویسندگان عصر غز نوی ابونصر مشکان ،ابوریحان بیرونی ،ابوالفضل بیهقی و ابوالمعالی
نصرالله منشی است» (مبین.)23 :1381 ،
.6-2اوضاع نثر فارسی در دورۀ صفوی
نثر فارسی در زمان صفویان در عین رواج و انتشار وافر خود در ایران و هند و ممالک عثمانی ،از
حیث ادبی وضع خوشی نداشت .با انکه در این دوره در موضوعهای مختلف اثار متعدد تالیف
شده ،در غالب انها چنانکه باید موازین لغوی و ادبی و بالغی رعایت نشده است ،درواقع
نمیتوان این عهد را از لحاظ نثر فارسی دورهای بارز و ممتاز شمرد .بر روی هم اثار منثور این
دوره خاصه اثار منثور ادبی فاقد ارزش است ،اگر به طرف سادگی متمایل شود مقرون به کلمات
و عبارات و ترکیبات عامیانه میشود و اگر به طرف تصنع رود با تکلفات دور از ذوق همراه
میگردد .اثری که حد وسط و میانه در ان رعایت شده باشد (مثل عالم ارای عباسی) اندک و کم
ارز است .به طور کلی سستی و کم مایگی نثر دورۀ صفوی از دورۀ تیموری هم بیشتر است و در
نثرهای مصنوع هم حتی به اثار منشیان عهد تیموری نمیرسد و به حدی پر از القاب و تعارفات
و تکلفات بارد و مترادفات ناوارد است که گاه مطلب اصلی را از یاد میبرد و مفهوم نمیشود.
نثر فارسی هند هم که در این ایام رواج داشت همین وضع را با شدت بیشتری دارا بود و چون در
انها قصد اظهار فضل و اطالع هم وجود داشت به تکلفات و زواید بیشتر از اصل موضوع توجه
شده است.
از مسائل مهمی که در نثر این دوره قابل توجه و دقت است نوشتن داستانهای منثور(رمان)
است« .از رمانهای منثور فارسی که پیش از دورۀ صفوی نوشته باشند اطالعات و اثاری در
دست داریم مانند داستان اسکندر که در قرن پنجم به نثر شیوایی نوشته شد (غیر از اسکندرنامۀ صفحه 82
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان83 /...
معمول و متداول کنونی) و بختیارنامه و نه منظر و ابومسلم نامه و داراب نامه و داستان سمک
عیار و حسن و دل و ...
از اثار منثور این دوره در مسائل مختلف به ذکر این چند کتاب مبادرت میشود :حبیب السیر
تالیف غیاث الدین خواندمیر که از مورخان اخر عهد تیموری و اغاز عهد صفوی بوده است .و
کتاب او تا حوادث اخر عمر شاه اسمعیل صفوی را شامل است .تذکرۀ شاه طهماسب صفوی به
قلم شاه طهماسب اول ( )984 -930پسر شاه اسمعیل که در وقایع سلطنت خود نوشته است.
احسن التواریخ تالیف حسن بیک روملو که تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوی را شامل
است.
«عالم ارای عباسی» تالیف اسکندر بیک منشی شاه عباس بزرگ که تا پایان حیات شاه عباس
صفوی ( )1038 -985در ان به رشتۀ تحریر درامده و از میان کتب دورۀ صفوی به حسن انشاء
ممتاز است« .بهار دانش» که تهذیبی است از کلیله و دمنه به قلم شیخ ابوالفضل دکنی وزیر
اکبر شاه و کتاب ایین اکبری از وی باقی مانده است.
از جملۀ مسائلی که در این عصر مورد توجه بود تذکره نویسی است .از کتب تذکره در این دوره
یکی تحفۀ سامی تالیف سام میرزا (م )983پسر شاه اسماعیل صفوی ،شامل شرح حال عدهای
از شعرای اواخر قرن نهم تا اواخر قرن دهم است.
در دورۀ صفوی تالیفات بسیاری فراهم امده که از دو سرچشمۀ علم و دین سیراب گشتهاند .در
ادامه به موضوعات مهم اشاره میشود: صفحه 83
/84دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
.1-6-2تفسیر قران
«ترجمه الخواص» یا «تفسیر زواری» از علیبنحسین زواری از علماء مشهور امامیه در قرن
نوزدهم هجری ،معاصر شاه طهماسب صفوی است که کتاب خود را به سال 946به تمام
رسانید .وی کتب متعدد دیگری نیز به فارسی تالیف و ترجمه کرده است مانند شرح نهج البالغه
به نام روضه االنوار ،ترجمۀ مکارم االخالق طبرسی به نام مکارم الکرائم ،ترجمۀ اعتقادات شیخ
صدوق به نام وسیله النجاه ،ترجمۀ طرائف ابن طاووس به نام طراوه اللطائف و مجمع الهدی
معروف به قصص االنبیاء و ...
تالیف مهم دیگر «خالصه المنهج» به فارسی و در تفسیر قران است از مال فتح الله کاشانی
(متوفی به سال )988شاگرد علی بن حسین زواری .وی کتب دینی دیگری هم به فارسی دارد
مانند منهج الصادقین فی الزام المخالفین در تفسیر قران که پنج مجلد است و کتاب خالصه
المنهج اختصاری از ان میباشد ،و کتاب «تنبیه الغافلین و تذکره العارفین» که شرح فارسی
کتاب نهج البالغه است.
«جامع عباسی» تالیف شیخ بهاء الدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهائی معاصر
شاه عباس صفوی است که چون به سبب فوت مولف ناتمام ماند ان را موالنا نظام الدین محمد
بن حسین قرشی ساوجی ( متوفی بعد از سال )1038به فرمان شاه عباس تکمیل کرد .این
کتاب از مهمترین کتب فقهی شیعه در روزگاران اخیر شمرده شده و چندین بار بر ان شرح و
حاشیه نوشتهاند.
مالمحمدباقر مجلسی (متوفی به سال )1111از علماء ذی نفوذ پایان دورۀ صفوی و شیخ
االسالم ایران از اوا خر عهد شاه سلیمان تا اواخر عهد شاه سلطان حسین ،نیز کتب متعددی در صفحه 84
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان85 /...
شرح مسائل مذهبی و اخالقی شیعه به فارسی و عربی تالیف کرده است و از جملۀ انهاست:
بحاراالنوار ،مشکوه االنوار ،معراج المومنین ،جالء العیون ،زاد المعاد ،عین الحیات و ...
.2-6-2کالم
از جملۀ کتب معتبر کالمی این عهد به فارسی یکی «کلمات مکنونه» از مالمحسن فیض
کاشانی ،شاگرد مالصدرا به فارسی و عربی است .وی کتب دیگر در مسائل دینی داشته و شعر
نیز میسروده است .هدایت دیوان اشعار او را در حدود شش هفت هزار بیت تخمین کرده
است .شاگرد دیگر مالصدرا یعنی عبدالرزاق بن علی بن حسین الهیجی متخلص به فیاض نیز
تالیفاتی در حکمت و کالم دارد ،مهمترین کتاب او گوهر مراد است که خالصهای در اصول
عقاید به فارسی است.
زبان و ادب عربی نیز که از سدههای چهارم و پنجم هجری تاثیر خود را بر نثر فارسی نهاده بود،
در این دوره بر اثر اختالف های مذهبی و سیاسی صفویان با عثمانیان و در نتیجه کوچیدن
بسیاری از علمای شیعه از جبلعامل لبنان و شام عتبات عالیات به ایران ،رواجی بسیار یافت و
نویسندگان بسیاری ،افزون بر تاثیرپذیری از صرف و نحو عربی و واژگان و ترکیبات ان،
کتابهای خود را نیز بهویژه در حوزۀ دین و حکمت و فلسفه به این زبان نوشتند.
از دیگر ویژگیهای نثر این دوره «اطناب و اسهاب و تکرار مترادفات است و این بیشتر در
نثرهای تاریخی و توصیفی و یا در منشات بهویژه در سلطانیات دیده میشود .در بیشتر
کتابهای تاریخی ،مولف در دیباچه و همۀ سرفصلهای کتاب سخن را تا انجا که در توانایی
اوست به درازا میکشاند و هرگاه مقصودش تنها ذکر واقعه و رویدادی است ،کالمش به سادگی
میل میکند» (صفا.)558 :4 ،1385 ، صفحه 85
/86دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
.3-6-2تلفیق تار یخ و ّ
ادبیات با عرفان
نثر فارسی در عهد صفوی با وجود انکه در شاخهها و مقولههای مختلفی همچون تاریخ و
عرفان و حکمت و ادب به حیات خود ادامه داد و نویسندگان بسیاری به خلق اثار خود به زبان
فارسی پرداختند ،اما هیچگاه نتوانست ان اهنگ و اعتالی پیشین را ،بهویژه در سدههای پنجم
الی هشتم هجری ،حفظ کند.
«در دورۀ صفویه در میان اثار عالمان دین و حکمایی همچون شیخ بهاءالدین عاملی ،میرمحمد
باقر داماد ،میراب والقاسم فندرسکی ،مالصدرالدین شیرازی ،مالمسیحای گیالنی ،مالمحمدتقی
مجلسی و مالمحسن فیض کاشانی ،تمایل به عرفان و وارد شدن در بحثهایی از قبیل وحدت
وجود و گرایش به عشق و مکاشفۀ عرفانی و مانند اینها را میتوان مشاهده کرد .اینان غالبا
شریعت و حکمت را با طریقت جمع میکردند و بیانکه تعارضی بین انها مشاهده کنند،
عطش تحقیق را با سیراب شدن از این سرچشمههای تفکر فرو مینشاندند .در این میان
همگامی فیض کاشانی با عارفان و وارد شدن وی به مباحث عرفانی در پارهای از کتابهای خود
از جمله «محجه البیضاء» و پارهای از اشعار او تا بدانجا است که نمیتوان منکر تمایل او به
عرفان و تصوف شد» (صفا.)561 :4 ،1385 ،
با وجود این باید گفت اثار عرفانی این دوره چه در حوزۀ نثر و چه در حوزۀ شعر ارزش اثار
عارفان بزرگ گذشته را ندارد و از ذوق و حال و عمق فکر و اندیشۀ انان بیبهره مانده است .در
اثار صوفیان و عارفان این دوره بیشتر به بیان ایینها و سنتها ،تعبیرها و اصطالحها و یا تکرار
مطلبهای گذشتگان توجه شده است .بعضی هم در شرح حال و اثرها و سخنان عارفان پیشین
و یا ترجمۀ احوال مشایخ متاخر است. صفحه 86
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان87 /...
«ریاحین البساتین» تالیف وحیدالدین ابوالحسن محمد« ،الجواهر الخمس» نوشتۀ شیخ
ابوالموید محمد بن خطیرالدین« ،رساله فی التوحید» از شیخ نظامالدین عبدالشکور تهانیسری،
«سفینه االولیا»« ،سکینه االولیا» و «حسنات العارفین» هر سه از داراشکوه پسر شاهجهان
پادشاه هند« ،نفائس االنفاس» تالیف محمدقاسم بن عبدالقادر« ،زادالسالک» و «اداب
السالکین» هر دو از مالمحسن فیض کاشانی و «بدایع الدهور» از میرزا عبدالقادر بیدل از
جمله اثاری هستند که در این دوره در حوزۀ عرفان و تصوف با نثری ساده و روان نوشته شدهاند.
.4-6-2علم حدیث
در دوره صفویه به دلیل نفوذ علمای مذهبی در حکومت ،شریعت بر طریقت غلبه یافت و
عالمان علوم شرعی با سعی فراوان و بر بنیاد کوششهای محدثان و فقیهان و متکلمان پیشین
توانستند به تدوین نهایی دانشهای مذهبی دست یازند .اینان با جمعاوری و تدوین احادیث و
اخبار و روایتها ،دربارهی وجوه مختلف احکام فقهی به مطالعه پرداختند و کتابهای بسیاری
در این زمینهها تالیف کردند.
مالمحمدتقی مجلسی کتاب «من الیحضره الفقیه» ابنبابویه را که از کتابهای چهارگانۀ
حدیث شیعه است ،به فارسی دراورد و ان گاه با افزودن گفتار عالمان شیعه و ارای خود ،ان را
«لوامع صاحبقرانی» نامید .فرزند وی ،مالمحمدباقر مجلسی نیز که در دستگاه حکومت
صفویان نفوذ بسیاری یافته بود ،کتابهای «تذکره االئمه»« ،حق الیقین»« ،عین الحیوه»،
«حلیه المتقین» و «مشکوه االنوار» را به نثر فارسی در ترویج و بیان احادیث و اخبار از پیامبر
اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نوشته است.
در ذیل این اثار باید از «مجالس المومنین» قاضی نورالله شوشتری نام برد که در نیمۀ دوم سده
دهم هجری تالیف شده است .مولف در این کتاب به شرح حال مجتهدان و راویان احادیث و صفحه 87
/88دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
حکما و متکلمین و متصوفه و شاهان و امرا و وزرا و شاعرانی که بر ظن وی بر مذهب شیعه
بودهاند پرداخته است.
زین العابدین علی نقی کمرهای نیز در فقه و حکمت و کالم و حدیث چندین کتاب تالیف کرده
است که از ان جمله دو کتاب فارسی او به نامهای «مسار الشیعه» و «همم الثواقب» مشهور
است .از مالعبدالرزاق الهیجی متخلص به فیاض که در حکمت و کالم و منطق و ادب و شعر
دست داشت ،دو کتاب در کالم به نامهای «گوهر مراد» و «سرمایه ایمان» به فارسی یادگار
مانده است .کتاب «ریاض االبرار» از حسین عقیلی رستمداری و «صناعیه» از میرفندرسکی از
جمله تالیفاتی است که به منزلۀ دایرهالمعارف ،دانشهای مختلف و متداول ان روزگار را در
برگرفتهاند.
.5-6-2فرهنگ نویسی
در دورۀ صفویه فرهنگهای متعددی در شناساندن واژگان و ترکیبات فارسی و معانی کنایی و
استعاری انها توسط نویسندگان ایران ی و هندی تالیف و تدوین شده است .در واقع باید گفت
بیشتر فرهنگهای لغت این دوره حاصل ذوق و تتبع نویسندگان هندی فارسیزبان است که با
سیر و جستوجو در دیوانهای اشعار شاعران و اثار منثور نویسندگان گذشته و معاصر خود ،به
فراهم اوردن گنجینهای از واژگان و ترکیباتی که در زبان فارسی کاربرد دارد ،پرداختند.
از مشهورترین فرهنگهای این دوره باید از «فرهنگ جهانگیری» از جمالالدین حسین اینجو،
«برهان قاطع» نوشتۀ محمدحسین خلف تبریزی« ،مجمع الفرس» یا «فرهنگ سروری» اثر
محمدقاسم کاشانی سروری« ،فرهنگ رشیدی» از سید عبدالرشید تتوی و «چراغ هدایت» از
سراجالدین علی ارزو نام برد. صفحه 88
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان89 /...
نتیجهگیری
ادبیات فارسی در دوره اسالمی پس از وقفه کوتاهی از قرنهای ابتدایی دوره اسالمی و با اضافه
کردن الفبای عربی شکل گرفت و در اصل تفاوت چندانی با ادبیات قبل از اسالم نداشت .شروع
رسمی این ادبیات از دوره سامانی بود و به فارسی دری شهرت داشت .با روی کار امدن
غزنویان ،که ی کی از ادوار درخشان در نظم و ادب فارسی است ،نخستین شاهان غزنوی به
دالیل سیاسی و اقتصادی ابتدا مجال چندانی برای توجه به شعر و ادب نداشتند اما ،از
فرمانروایی محمود ،در پی لشکرکشیهای وی به هندوستان ،به شیوه خلفای بغداد دربار با
عظمت و پرشکوهی بنا کردند و برای تبلیغ و ناماوری به جلب و تشویق شاعران و دانشمندان
پرداختند .پس از چند قرن ،با روی کار امدن حکومت صفوی و رسمی شدن مذهب شیعه،
شاهان صفوی جز شعرهای مذهبی به دیگر انواع شعر درباری ،عرفانی و عاشقانه بیتوجهی
کردند و این سبب شد که شعر دیگر در انحصار طبقه خاصی نباشد و اصناف گوناگون مردم به
شعر روی اوردند.
نویسندگان در پژوهش حاضر اوضاع ادبی در عهد غزنوی را با عهد صفوی مورد بررسی و
مقایسه قرار دادند .که نتایج این تحقیق به دو بخش شعر و نثر تقسیم میشود .ابتدا در بخش
شعر ،تفاوت در سه سطح زبانی و فکری و ادبی ذکر میشود و سپس به جایگاه نثر و اوضاع
ادبیات منثور در هر دو عهد اشاره میگردد.
تفاوت در مختصات زبانی :در دوره غزنویان زبان طبیعی و ساده و روان است و در ان تعقید و
ابهام نیست .شعر این دوره مشتمل بر مجموعهای از لغات است که بسامد ان در دورههای بعد
کم میشود و یا یکسره از بین میرود .در دورۀ صفویان ،روی اوردن طبقات مختلف مردم به
شعر باعث شد که زبان کوچه و بازار به شعر راه یافته و دایرۀ واژگاه شعر گسترش یابد و بسیاری صفحه 89
/90دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
از لغات ادبی قدیم از صحنۀ شعر رخت بربندد؛ به نحوی که میتوان گفت زبان شعری ان دوره
زبان جدید فارسی است و از مختصات سبک خراسانی (دورۀ غزنوی) در ان خبری نیست .زبان
این سبک را باید زبانی واقعگرا قلمداد کرد؛ زیرا زبان حقیقی مردم ان دوره است.
تفاوت در مختصات فکری :شعر دوره غزنوی شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل و
خوشباشی را تبلیغ میکند و از محیطهای اشرافی و گردش و تفریح سخن میگوید .شعری
واقعگراست و اوضاع دربارها را منعکس میکند .شاعران در این دوره با معارف پیش از اسالم
اشنا هستند و از این رو تلمیح به اسم قهرمانان و شاهانی چون نوشیروان به چشم میخورد .در
اشعار شاعران ،معشوق مقام واالیی ندارد و حتی گاهی مقام او پست است و ازاینرو همیشه
صحبت از وصال است نه فراق .روح حماسی بر شعر حاکم است و فضای شعر ،تعلیم و اندرز
است .صحبت از اختیار و اراده انسان است و جبرگرایی هنوز بر شعر سایه نیفکنده است .مدح
محور اصلی است ،در تشبیب قصاید از معشوق و طبیعت گفته میشود .در مقابل حکومت
صفویه توجهی به شعر مدحی دربار نداشت بلکه ایدئولوژی شیعه را ترویج میکرد .پس
شاعران به قصیده و شعر مدحی روی نیاوردند .همچنین به شعر عاشقانه و زمینی هم بهایی
نمیداد و با اموزههای عرفانی در تضاد بود ،از اینرو توجه شاعران به امور جزئی و پند و اندرز و
توصیف و بیان امور طبیعی و تبدیل موضوعات کهن به مضامین تازه و بازسازی اندرزها و
تمثیلهای کهن در زبانی جدید معطوف شد .شعر دورۀ صفو یه ،شعری معناگراست و شاعران به
معنا بیشتر از زبان توجه دارند .انان به دنبال مضمونسازی از هر چیزی در عالم طبیعت یا ذهن
استفاده میکنند .ادبیات سبک هندی ادبیاتی مینیاتوری است و طول و عرض معنا از یک بیت
بیشتر نمیرود .کار شاعران سبک هندی ترجمۀ مطالب فلسفی و عرفانی و غنایی گذشتگان به صفحه 90
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان91 /...
بیان سبک هندی است .در این دوره افکار و لغات مربوط به مذاهب و اداب و رسوم هندوان نیز
به شعر وارد میشود.
تفاوت در مختصات ادبی :قالب شعری مسلط در عهد غزنوی ،قصیده است .غزل به معنای
مصطلح خیلی کم است اما رباعی و مثنوی رایج است .استفاده از بدیع و بیان به صورت طبیعی
و معتدل است .صنایع بدیعی در این دوره بیشتر لفظی است؛ از قبیل موازنه و اشتقاق و
ردالصدر الی العجز و لفونشر و انواع سجع و تجنیس و از صنایع معنوی شاعران بیشتر به
موارد سادهای چون تضاد و مراعات النظیر توجه دارند و توجه هنری به انواع ایهام مطرح نیست.
بی پیرایگی ،یعنی خالی بودن از صنایع بدیعی همراه با سادگی لغات و روانی ترکیبها مهمترین
مشخصه شعری این دوره است بهطوریکه میتوان به سبک شعر خراسانی سبک ساده گفت.
قالب شعری مسلط در عصر صفویان ،غزل است .در سبک هندی به بدیع و بیان چندان توجهی
نمیشود .البته تشبیه اساس این سبک است اما از دیگر امور بدیعی و بیانی جز به صورت
طبیعی و تصادفی خبری نیست زیرا سبک هندی شعر مضامین اعجابانگیز و ایجاد رابطههای
غریب است .زبان شعر سبک هندی از کنایه و تشبیه و استعاره خالی نیست ولی از همه صنایع
تلمیح بیشتر مورد توجه قرار میگیرد زیرا در مضمونسازی که اساس این سبک است نقش
فعالی دارد .نکته مهم دیگر وفور اصطالحات سبکشناسی و نقدادبی در شعر است.
سبک نظمی معروف عصر غزنویان را خراسانی و عصر صفویان را سبک هندی مینامند.
جایگاه نثر و اوضاع ادبیات منثور :در طی دوران فرمانروایی غزنویان ،زبان فارسی ،زبان
حکومت و اداره و فعالیتهای فکری شد و از همین رو نثر فارسی در این زمانه رونق گرفت .نثر
این دوره ساده و روان و دور از تکلف و پیچیدگی است .تمام خصایص نثر ساده ابتدایی که تنها
برای بیان مقصود به کار میرود ،در این دوره دیده میشود .استفاده از اصطالحات علمی و صفحه 91
/92دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
اشعار و امثال عرب در این دوره معمول نبوده است .در دورۀ صفویه نثر فارسی با وجود انکه در
پی حوادث و تلخکامیهای پدید امده از قوم تاتار و تیموریان رفتهرفته از ان صالبت و استواری
پیشین خود در سدههای پنجم الی هشتم هجری دور شد ،اما نویسندگان بسیاری در ایران و هند
و اسیای میانه و اسیای صغیر اثار قابل توجهی در شاخهها و موضوعات مختلف مانند :تفسیر
قران ،کالم ،فقه و ...از خود بر جای نهادند. صفحه 92
مقایسه تطبیقی وضعیت ادبی عصر غزنو یان93 /...
فهرست منابع
.1انوشه ،حسن ( .)1376فرهنگنامه ادبی فارسی( گزیدۀ اصطالحات ،مضامین و موضوعات ادبی
فارسی) .تهران :سازمان چاپ و انتشارات.
.2باسورث ،کلیفورد ادمونه ( ،)1372تاریخ غزنویان ،ترجمۀ حسن انوشه ،تهران :امیرکبیر.
.3بیهقی ،ابوالفضل محمدبن حسین ،)1370( ،به اهتمام دکتر غنی و دکتر بیاض ،تهران :خواجو.
.4ذبیحالله ،صفا ،)1385( ،تاریخ ادبیات ایران ،ج 1و ،4تهران :فردوس.
.5شبانکاره ای ،محمدبن علی .)1363( ،مجمع االنساب .تصحیح میرهاشم محدث ،تهران :امیرکبیر.
.6شمیسا ،سیروس ( .)1375سبک شناسی شعر .چاپ دوم .تهران :فردوس.
.7صفا ،ذبیح الله؛ ( ،)1389مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی ،چاپ هفدهم ،تهران:
ققنوس.
.8ریپکا ،یان و دیگران ،)1370( ،تاریخ ادبیات ایران ،ترجمه کیخسرو کشاورزی ،تهران :گوتمبرگ.
.9مبین ،ابوالحسن .)1381( ،سرگذشت سلطان محمود غزنوی ،برگرفته از کتاب زین االخبار گردیزی،
تهران :اهل قلم.
.10هروی ،جواد ،)1380( ،سامانیان (عصر طالیی ایران بعد از اسالم) ،تهران :امیرکبیر صفحه 93
صفحه 94
جایگاه مدح و مدیحه سرایی در عصر سلجوقیان
نویسنده :گلتن ایپک
1
2
استاد ناظر:فاطمه حاجیرحیمی
چکیده
بخش مهمی از سنت ادب فارسی ،مدیحهسرایی است و یکی از مهمترین حامیان مدیحه
سرایان ،دربار سلجوقیان بوده است .شعر مدحی ستایشی است که شاعر از ممدوح خود
میکند و ضمن ان سجایای اخالقی وی را برمیشمرد .از ان سبب که مدح و ثنا ،بخش بزرگی
از اثار منظوم شاعران را به خود اختصاص داده ،در ادوار پیشین «مدح» مهمترین موضوع در
سرودههای فارسی بوده که قرنها استمرار یافته است .پس از انکه دربارهای مشهور مشرق ایران
مانند درباریان «صفاری» و «سامانی» و «زیاری» و «غزنوی» و «سلجوقی» هر یک به نحوی
حمایت شاه پارسیگوی را بر عهده گرفتند ،شعر به صورت کامال رسمی در دربارها راه یافت و
شاعران از اعضای الزم دربارها شمرده شدند ،نه تنها شاهان بلکه شاهزادگان و امرای سپاه و
حتی بیشتر حکام هر یک عدهای شاعر را در دستگاههای خود نگهداری میکردند و به انان
وظیفه و رتبۀ خاص عطا میکردند .نگارندگان در این تحقیق ،که به روش تحلیلی-توصیفی
انجام شده ،اوضاع شعر مدحی و مدیحهسرایی در عصر سلجوقیان را بررسی کردهاند .یافتههای
.1دانشـــجوی کارشناســـی ادبیـــات فارســـی ،گـــروه زبـــان و ادبیـــات فارســـی ،دانشـــگاه المصـــطفی ،قـــم ،ایـــران.
zijin54@gmail.com
.2
اســـــــتادیار گـــــــروه زبـــــــان و ادبیـــــــات فارســـــــی ،دانشـــــــگاه المصـــــــطفی ،قـــــــم ،ایـــــــران.
F.hajirahimi2015@yahoo.com صفحه 95
/96دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
مخصوص پادشاهان بوده
پژوهش نشان داد که غالب مدایح سخنسرایان این دوره ،ثنا و ستایش
ِ
ِ
است و به ندرت از اندیشههای بلند و موضوعهای متعالی از زندگانی بشر و نیازهای معنوی
مالزم دربار قصاید فراوانی
انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان سخن به میان رفته است .شاعران ِ
دربارۀ رزمها ،لشکرکشیها و فتوحات ،مجالس بزم ،در تهنیت اعیاد ،در ستایش بزرگان و
مقامات کشوری و صاحبان قدرت سرودهاند و بدین وسیله سبب شهرت و شوکت دربارها را
نیک سلطان
فراهم اوردند ،با مدایح پرمبالغه و استوار ،وظیفۀ تبلیغاتی خود را که نشر خصال ِ
حاکمان این سلسله را بر صفحه روزگار جاودانه سازند.
بود ،به خوبی انجام دهند و نام
ِ
واژگان کلیدی :مدح ،مدیحهسرایی ،سلجوقیان ،قصیده.
ّ
مقدمه
«مدح» در اصطالح ،در معنای ستایش ،ثنای به صفات جمیله ،توصیف به نیکو یی و بر زبان
اوردن فضایل چیزی یا کسی امده است (لغتنامه دهخدا ،ذیل واژه) .مدائح سخنوران قدیم از
نظر کلی شعر است ،برای این که نثر نیست ،و طبق تعریف شمس قیس رازی و دیگران،
«سخنی است مرتب ،معنوی ،موزون ،متکرر ،متساوی و ( » ...قیس رازی .)147 :1388 ،در
قرنهای پنجم و ششم امد و شد و حضور شاعران متعدد ،از نشانۀ اهمیت اعتبار دربارها و
مراکز قدرت به شمار میامد .ان دستگاه سلطنتی که جمع فزونتری از دانشمندان و ادیبان و
سخنوران بدان منتسب بودند ،شهرت و شوکت بیشتری داشت نسبت به دربارهایی که بزرگان و
هنرمندان کمتری مالزم انها بودند ،از اینرو امراء مختلف در هر ناحیت از ایران میکوشیدند
که به طرق گوناگون ،شاعران ،به ویژه استادان شعر فارسی را به سوی خود متمایل سازند ،البته
نگاهداری و پرورش این شاعران نامی هزینۀ سنگن دربرداشت ،اما شهرت دربارشان زبانزد
عموم میگشت« .شاعران در هر روزگار موجب رونق کار پادشاهان و اوازۀ انان در سرزمینهای
پهناور شرق میشدند .مردم به سبب اعتقادی که به خرد و دانش شاعران داشتند با توجه به صفحه 96
جایگاه مدح و مدیحه سرایی97 /...
مدایح انان تا حدی به فرمانروایان خود حسن نظر مییافتند و دستگاههای سلطنتی دیگر نیز به
پادشاهانی که ممدوح چنان سخنسرایان توانا و مشهور بودند ،به دیدۀ تکریم مینگریستند و
حتی مرعوب میشدند» (وزین پور)166 :1374 ،
گویندگان مدیحه سرا ،شاهان را به نحوی مدح میکردند و بدان سان صفات و ملکات عالیه از
خلق نیک و رشادت و رزماوری و سخاوت و دینداری و رعیت پروری به انان نسبت میدادند که
فرمانروایان به وجد میامدند و ملوک اطراف دچار بیم و هراس میگشتند .قرنهای پنجم و
ششم عالیترین دورۀ رواج مدیحه سرایی بود ،شاعران استاد این عهد بهترین عوامل شکوه و
جالل دربارها به شمار میامدند که حتی اثر سخن شان تا قرنها بعد باقی ماند و شهرت و
نیکنامی بزرگی برای سالطین فراهم میاورد .شاعران سدۀ ششم سالطین را در برابر خدا و
رسول اکرم (ص) قرار میدادند ،از همۀ کاینات برتر میدانستند و اطاعت از انان را همچون نماز
میشمردند.
ستایشنامههای شاعران در قالب هر نوع شعری که باشد ،مشحون است از مطالبی پرمبالغه در
وصف ممدوحانی که اغلب بویی از علم و ادب نبرده و تنها به یاری هرج و مرج حاکم بر این
سرزمین ،به فرمانروایی رسیده بودند .اما همین مدایح ،به ویژه مدایح استادان سخن فارسی ،در
قرن ششم ،افزون بر فوائد ادبی ،دارای نکات سودمند تاریخی ،جغرافیایی ،اجتماعی ،دینی و
جز اینها بودهاند .انچه در این اشعار مدحی به ندرت مطرح شده ،اندیشههای بلند ،موضوعهای
متعالی از زندگانی بشر و نیازهای معنوی انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان است .البته از
ستایشنامهها نباید سخنان دالویز و افکار بزرگ انتظار داشت ،زیرا مدایح در حکم کاالهایی
بودند که صاحب هنر یا صنعتی در برابر دریافت مزد برای خواستاران پدید میاورد .جمالالدین
اصفهانی شاعر مشهور دربار سلجوقیان میداند بسیار کسان را که مدح میکند ،مردمی بی قدر
و بی منزلتاند ،از اینرو ،از بخت بد خود چنین ناله سر میدهد: صفحه 97
/98دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
کانکه بی علم بود ،گر دهمش صد دشنام
انش خوشتر که ستانم زر ازو یک مثقال
o
هدف پژوهش
انچه در این مقاله موردنظر و بررسی است ،بیشتر ،مدح سالطین و فرمانروایان و امراء و صدور
و صاحبان قدرت ،از ابتدای امر تا عصر سلجوقیان است ،نه سایر شخصیتها ،زیرا این گونه
مدایح است که نشانۀ انتساب اغلب شاعران به درگاه فرمانروایان برای رسیدن به جاه و ثروت
بوده و سبب دور شدن ایشان از جامعه و وظیفۀ خطیر شاعری شده است .این مدایح مبالغه امیز
و پرطمطمراق است که گویندگان را از مرتبۀ واال تنزل داده و درنهایت ،سبب ندامت و پریشانی
انان را فراهم کرده است .هدف نگارندگان در پژوهش حاضر بررسی اشعار مدحی در عصر
سلجوقیان میباشد که دورۀ کشورگشاییها و فتوحات عظیم سالطین این خاندان است؛ و
درنهایت مشخص گردید که در دیوان اشعار سخنسرایان این دوره ،اشعار پراب و تاب فراوانی
دربارۀ رزمها ،لشکرکشیها و فتوحات و کامیابیهای درخشان و کم سابقه این دودمان به چشم
میخورد که بسیار مهیج و شورافرین است و در نوع خود در تاریخ ادبی ایران کم مانند است.
پیشینۀ پژوهش
فروزانی در کتاب «سلجوقیان از اغاز تا فرجام» عالوه بر نگاه دقیق به خاستگاه نژادی و تاریخ
سیاسی و فتوحات نظامی ایشان ،به چگونگی شکل گیری سلسلههای محلی سلجوقیان و
اتابکان نیز میپردازد و ساختار سیاسی ،تشکیالت حکومتی ،اوضاع مذهبی ،اجتماعی و
فرهنگی و علمی در دوران فرمانروایی ان سلسله را بررسی میکند .دبیری نژاد در مقالۀ
«سالجقه و گسترش ادب فارسی» به پیشرفت و ترقی زبان و ادبیات فارسی از ابتدای تسلط
سلجوقیان تا پایان اشاره میکند .ابوالحسن شهواری در مقالۀ «روابط سلجوقیان و عباسیان» به
بررسی ارتباطات میان خاندان سلجوق و خاندان عباسیان پرداخته است .شهرام ازادیان در مقالۀ صفحه 98
جایگاه مدح و مدیحه سرایی99 /...
«سلجوقیان و حمایت از زبان فارسی» به اقدامات ارزندهای که حاکمان سلجوق برای پیشرفت
و تکامل زبان فارسی انجام دادهاند ،اشاره میکند.
با توجه به مطالب مذکور ،مقالهای تاکنون به بررسی مدیحه سرایی در عصر سلجوقیان نپرداخته
است و پژوهش حاضر برای نخستین بار است که تحقق می یابد.
مبانی نظری پژوهش
ُ
دودمان سلجوق ،دودمانی از ترکمانان غز سنی بودند که در سدههای پنجم تا ششم هجری
قمری ،با ایجاد یک امپراتوری بر بخشهای پهناوری در اسیای غربی و اسیای صغیر نظیر ایران،
افغانستان ،شام) سوریه و فلسطین) و ارمنستان امروزی فرمان میراندند .موسس این سلسله
دادن سلطان مسعود غزنوی،
طغرل بیک نام داشت که خود از نوادگان سلجوق بود و با شکست ِ
در نیشابور بر تخت نشست و تحت سلطنت وی ،سلجوقیان با ایجاد تسلط سیاسی بر خالفت
عباسی در بغداد ،رهبری جهان اسالم را به دست گرفتند« .سلطنت دودمان سلجوق ایران دو
دوره متمایز داشت ،یکی دوره اقتدار که عصر سه پادشاه نخستین انان یعنی طغرل ،الب ارسالن
و ملکشاه را شامل است و دیگر دوره ضعف و انحطاط که پس از مرگ ملکشاه اغاز میگردد.
سلطنت سالجقه بزرگ که پایگاهشان خراسان بود تا سال ۵۵۲هجری قمری برقرار بود ،و بعدها
در نتیجه بروز اختالفات بر سر جانشینی میان شاهزادگان ،اقتدار مرکزی از میان میرود ،و در
نتیجه سلطنت انان به چند قسمت تجزیه و تقسیم میگردد :بدین ترتیب سلجوقیان سوریه تا
اوایل قرن ششم و سلجوقیان عراق و کرمان تا اواخر سده ششم و سلجوقیان اسیای کوچک تا
اواخر سده هفتم در قلمرو خود حکمرانی داشتند» (فروزانی.)14 :1393 ،
«در زمان سلطان ملکشاه سلجوقی این قلمرو به اوج اقتدار رسید .این محدوده از شرق تا
ماوراءالنهر و از غرب تا دریای مدیترانه امتداد یافت .واپسین شاه این سلسله از سلجوقیان عراق
عجم و طغرل سوم نام دارد .سلجوقیان زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند و وزیران صفحه 99
/100دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
این دوره بهویژه عمیدالملک کندری و خواجه نظامالملک توسی خدمات مهمی به این زبان و
عمران و ابادانی شهرها و گسترش فنون و دانشها نمودند» (دبیری نژاد .)57 :1384 ،گروهی از
شاعران این دوره همچون امیرالشعرا معزی ،انوری و خاقانی و نظامی در شمار استادان و
پیشکسوتان بزرگ شعر و ادب فارسی قرار گرفتند و سخنسرایان و نویسندگان دیگری که در این
دوره از پشتیبانی شاهان و وزیران سلجوقی برخوردار بودند عبارتند از :ابوالفضل بیهقی ،خواجه
عبدالله انصاری ،اسدی طوسی ،ناصرخسرو ،عمر خیام ،سنایی ،جمال الدین اصفهانی و
دیگران… شعر فارسی در این روزگار پیشرفتهایی کرد و سبک ویژهای به نام سبک عراقی در ان
پدید امد(همان.)60 :
«مدح» موضوع نخستین شعر فارسی
«مدح» از اغاز ادب فارسی در شعر معمول بود و شاید قدیمیترین مطلبی که در شعر فارسی
مورد توجه قرار گرفت همین موضوع باشد .علت امر انست که شعر فارسی دری به دربارها
اختصاص داشت و شاعران از دستگاههای دولتی و از امرا و رجال راتبه و وظیفه میگرفتند تا
انان را ثنا گویند و ذکر محامدشان را بر روی روزگار مخلد سازند» (صفا .)305 :1 ،1385 ،در
ً
اوایل ا مر یعنی در قرن چهارم و پنجم مدح همراه با مبالغههای شدید نبود ،زیرا ممدوحان غالبا
از خاندانهای بزرگ و مردمی عالم یا پادشاهانی عادل و نیکوسیرت و یا مانند محمود جنگجو و
شجاع و مبارز بودهاند .برای مدح اینگونه مردم شاعر مضامین متنوع و مختلف طبیعی دارد ،اما
اگر امر دایر بر مدح غالمان نوخاسته یا مهاجمان وحشی و متغلب بر بالد مسلمین باشد،
بسیاری از این مضامین طبیعی از میان میرود و جای خود را به مبالغات دور از حقیقت
میدهد.
موضوع نخستین شعری که به زبان فارسی سروده شده ،مدح یکی از امیران در مشرق ایران بوده
است و زمان ان به 1163سال پیش میرسد .یکی از قدیمیترین ماخذی که به این نکته اشاره صفحه 100
جایگاه مدح و مدیحه سرایی101 /...
دارد ،کتاب تاریخ سیستان است که در این مورد تحت عنوان «رفتن یعقوب به هرات و گرفتن
هری» اورده است (ر.ک :تاریخ سیستان .)210-208 :1314 ،با توجه به انچه در کتاب تاریخ
سیستان ن قل شده ،نخستین کاربرد کالم منظوم فارسی مدح یک پادشاه بوده است و موضوع
ً
سخن چند شاعری هم که پس از اولین شاعر و احتماال به متابعت از او به سرودن شعر روی
اوردهاند ،ستایش همان امیر (یعقوب لیث) بوده است« .مداحی و ستایش سالطین و بزرگان و
ً
ارباب زر و زور که ظاهرا از سال 251هجری اغاز شد ،اندک اندک یکی از موضوعهای اصلی
و مهم و گستردۀ کالم منظوم فارسی گردید و در برخی زمانها به نهایت اوج خود رسید .گاه در
طول تاریخ از رونق ان کاسته شد ،اما این بال ،هیچ گاه از گریبان شعر و ادب فارسی دست
برنداشت و قرنها ادامه یافت و حتی تا روزگار ما رسید» (وزین پور.)34 :1374 ،
«شاعران قرن چهارم و پنجم چیزی از مضامین طبیعی مطبوع را در مدح باقی نگذاشته بودند و
شاعرانی که پس از انان امدند برای یافتن مضامین جدید در مدح چارهای جز توسل به ذهن
خالق خود برای مبالغهها و اغراقهای شدید ،که با تصورات جدید همراه باشد ،نداشتهاند»
(صفا .)306 :1385 ،باید اعتراف کرد که شاعران اواخر سدۀ پنجم و اوایل سدۀ ششم مانند معزی
و انوری و ظهیر و مجیر و اثیر و ...در مدح به غایت کمال رسیده و این نوع از شعر را که برای
ادبیات ما ارزش فراوان دارد ،به مراحل تازهای از اهمیت کشانیدهاند.
«مدح» شعر دستوری قالبی
شاعر درباری موظف بود که در مواقع معین ،در مدح سلطان و وابستگان وی اشعار زیبا ،استوار
و پسندیده بسراید ،مانند فرارسیدن اعیاد ،جشنها ،ایام خاص از ماه و سال ،در بزمها ،سفرهای
جنگی و غیرجن گی ،به هنگام پیش امدن فتوحات و تسخیر بالد ،وقایع مختلف از قبیل تولد
فرزندان پادشاه و افراد دربار ،دیدار با سران کشورها و قبایل دیگر ،وزیران ،بزرگان ،یا وفات یکی
از خاندان ،در مراسم احداث بازار ،پل ،کاروانسرا ،اب انبار یا عمارت باشکوه و خالصه هرگونه صفحه 101
/102دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
موضوعه ایی که با پادشاه و عالئق او مرتبط باشد همانند اسب سواری ،چوگان بازی ،به نخجیر
رفتن ،باده گساری و ...
مفهوم «شعر قالبی و طبق نمونه» که کانت متفکر شهیر المانی به ان اشاره کرده (کانت:1347 ،
،)402در مورد مدایح و مدیحه سرایان ایرانی صدق میکند و دلیل ان وجود رسوم و قالبهای
معینی است که شاعران درباری ملزم به پیروی و متابعت از انها بودهاند ،چنانکه الزم میامده
است که سخنوران در ستایشنامههای خود به ممدوحان خویش ،انواع صفات الهی و فوق
بشری منتسب دارند ،از اخالق ملکوتی انان به هنگام صلح و اشتی ،و از قهر و عذاب
جانسوزشان در موقع خشم و ناخشنودی داد سخن بدهند .سالطین را در علم و کمال و
سخاوت و شجاعت ،دینداری ،جنگاوری ،رعیت پروری ،دادگری و بسی ملکات فاضلۀ دیگر
مانند نشناسند و مادر دهر را در افریدن و پروردن چنین نوادری یگانه ،شکر گزارند .شاعران
ناگز یر بودند مقررات و قواعد حاکم بر شیوههای مدیحهسرایی و قصیده پردازی را ،به ویژه اگر
دربار دارای امیرالشعرایی هم بود ،با دقت کامل رعایت کنند.
قالب اشعار مدحی
یکی از قالبهای شعری معمول در شعر فارسی و به خصوص در شعر سخنوران سبک
خراسانی قصیده است« .قصیده شعری است که با هدف خاص همچون مدح ،خودستایی،
هجو ،رثاء» ،وعظه ،تهنیت و ...سروده شده باشد و در اصطالح یکی از قالبهای شعر سنتی
ً
است که معموال از پانزده و شانزده بیت اغاز شده و تا دویست بیت نیز سروده شده است»
(همایی.)105 :1386 ،
ً
برای مدح غالبا از «قصیده» استفاده میشد؛ «زیرا این نوع شعر با قوالب و تعبیرات اماده و با
فخامت و زیبایی الفاظ و روش خاصی که در خواندن ان معمول است برای بیان مناقب و ذکر
ً
موارد فضیلت و برتری ممدوح از هر نوع دیگر مناسبتر است .شاعر معموال قصیده را با تغزل صفحه 102
جایگاه مدح و مدیحه سرایی103 /...
اغاز میکرد و سپس وارد مدح ممدوح میشد و سرانجام ان را با دعای ممدوح (تابید) ختم
میکرد» (وزین پور .)38 :1374 ،گاه در این قصاید وصف جنگهای ممدوح نیز به چشم
میخورد و در این صورت از قلعههای دشمن و چگونگی گشودن انها و میدانهای جنگ و
لشکرکشیهای صعب و دشوار و وسایل نبرد و امثال ان نیز یاد میشد و در همین نوع شعر از
مجالس بزم و سرور شاهان ،باغها ،کاخهای انان و مجالس رسمی سالطین نیز سخن میگویند
و در ضمن به ذکر اوصافی از مظاهر مختلف طبیعت و اشیا گوناگون بپردازند.
از قدیم ،شاعران افزون بر قصیده در سایر انواع شعر نیز به مدح پرداختهاند مانند غزل ،مثنوی،
ترجیع بند ،قطعه و رباعی .معزی در مدح یکی از سالطین از قالب رباعی بهره برده است:
خورشید چو بیند ای ملک رای تو را
o
جمال عالم ارای تو را
و ین فر و
ِ
کف پای تو را
تا سجده برد خاک ِ
o
جو ینده شود بزمگه و جای تو را
o
o
(معزی)39 :1318 ،
مدیحه سرایان مشهور عصر سلجوقی
الف)امیر ّ
معزی
«امیرالشعرا ابو عبدالله محمد بن عبدالملک معزی نیشابوری ( 440ه.ق) را باید در ردیف
استادان طراز اول قصیده در دربار سلجوقیان یاد کرد .وی از شاعران استاد و زباناور و از
ً
فصیحان نامبردار خراسان است» (صفا .)382 :1385 ،ممدوحان معزی تقریبا همۀ رجال دورۀ
او از اغاز سلطنت ملکشاه تا اواسط عهد سنجر بودهاند .معزی یک از چند شاعر بزرگ ایرانست
که همواره انان را در صف مقدم شاعران پارسی گوی قرار داده و به استادی و عظمت مقام
ستودهاند« .دیوان بزرگ غزلیاتش شامل18000 ،بیت است و ،از یک سو ،به علت ارزش شعری
و هنری اشعار و ،از یک سوی دیگر ،به واسطۀ مطالبی که دربارۀ رویدادها و اشخاص و عادات صفحه 103
/104دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ان زمان در ان هست حائز اهمیت فوق العادهای است .از لحاظ مضامین و شیوه ی بیان ،از
مدیحه سرایان خراسان ،یعنی عنصری و فرخی پیروی میکند و اشعارش گاه به گاه لحن اشعار
منوچهری را دارد .مهارت در وصف ،بیان سهل ممتنع و سادگی اصطالحات شعر وی را ممتاز
میدارد» (همان .)385 :دیوان معزی حلقۀ ذی قیمتی در سلسلۀ تطور قصیدۀ فارسی است .به
عللی که ماهیت ان به درستی روشن نیست ،اماج تیر سنجر ،پسر پادشاه ،قرار گرفت (511هـ)
و به سختی مجروح شد و پس از مدتها رنجوری در گذشت.
ب) ازرقی هروی
ابوبکر زین الدین اسمعیل َوراق هروی از شاعران بزرگ قرن پنجم و اوایل قرن ششم است« .از
نخستین کسانی که وی در قصیدههایش ستوده است شمسالدوله ابوالفوارس طغانشاه و پدرش،
الب ارسالن ،حاکم خراسان ،هستند .ازرقی مدیحه سرایی عالیقدر است .از مشخصات بارز
اشعارش تشبیهات غریب اوست که صد سال بعد به ناحق مورد سرزنش رشید وطواط شاعر و
ادیب قرار گرفت؛ ولی ،پس از ان که سبک هندی رایج شد ،تشبیهات ازرقی ارزش خود را
بازیافت» (صفا .)349 :1385 ،غیر از طغانشاه ازرقی امیرانشاه بن قاورد را از سالجقۀ کرمان در
چند قصیده مدح گفته و با او روابط نیکو داشته است.
ج) مسعود سعد سلمان
«امیرمسعود سعد بن سلمان الهوری شاعر بزرگ پارسی گوی در نیمۀ دوم قرن پنجم و اغاز قرن
ششم است و از ارکان استوار شعر فارسی است .پدر وی چنانکه از تواریخ برمیاید ،از عمال
صاحب دستگاه و از مستوفیان مشهور دورۀ نخست غزنوی بود» (صفا .)370 :1385 ،زندگی او
متالطم و پر از نشیب و فراز بود .در دربار سیف الدوله محمود ،شهزادۀ غزنوی و والی
هندوستان ،در سایۀ شایستگیهای کشوری و لشکری خود ،به ثروت و جاه رسید .در چهل
سالگی وی را به داشتن روابط با سلجوقیان متهم ساختند و به زندان افتاد .شاعر ،هفت سال ،در صفحه 104
جایگاه مدح و مدیحه سرایی105 /...
قلعههای دهک و سو و ،سه سال ،در قلعۀ نای ،رنج زندان کشید .فقط حوالی 490هـ ازاد شد و
به الهور بازگشت و به حکم رانی چلندر رسید ،ولی این شادکامی دیری نپایید و سقوط
حامیاش او را نیز در پی خود کشید .دگربار ،قلعۀ دهشت انگیز مرنج ،نزدیک غزنه ،زندانی
شد .هشت سال گذشت تا دوباره ازادی یافت .بازپسین سالهای زندگی را ،با وجود همۀ
تغییراتی که در اوضاع اجتماعی حاصل شده بود ،در ارامش و مکانت به سر برد و به سال
515هـ در گذشت .وی استاد بزرگ قصیده به سبک عنصری بود ،ولی ذوق و قریحهاش برتر از
ً
ان بود که صرفا از عنصری یا شاعری دیگر اقتفا کند .اشعار مسعود شامل مدیحه ،مطالب
اموزنده ،شکوه ،استهزا ،مجادله ،مناظره و وصف دربار و میدان کارزار بود و کم تر به طبیعت و
عشق میپرداخت.
د) سنایی غزنوی
«حکیم ابوالمجد مجدود بن ادم سنایی شاعر عالی مقدار و عارف بلند جایگاه قرن ششم و از
استادان مسلم شعر فارسی است .او پس از رشد در شاعری و بلوغ و مهارت در این فن به عادت
زمان روی به دربار سالطین نهاد و به دستگاه غزنویان راه جست و با رجال و معاریف ان
حکومت اشنایی حاصل کرد .قدیمیترین سلطانی که مدح وی در دیوان سنایی دیده میشود
مسعود بن ابراهیم است ( )508-492و بعد از او ذکر یمین الدوله بهرامشاه بن مسعود (-511
)552را در دیوان وی در حدیقهالحقیقه مشاهده میکنیم» (صفا .)410 :1385 ،سنایی در اغاز
کار به مداحی اشتغال داشت ولی چنانکه باید کام خود را از روزگار حاصل نمیکرد به عرفان و
تصوف روی اورد .از غزنین پای بیرون نهاد و در بالد خراسان با رجال مختلف علم و عرفان
معاشرت یافت و چند سال از دوۀ جوانی خود را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور
گذراند و کویا در همان ایام که در بلخ بود راه کعبه را پیش گرفت .سنایی بعد از بازگشت به صفحه 105
/106دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
غزنین از جهان و جهانیان گوشه گرفت و به نظم شعر خود ادامه داد و به اتمام کتاب حدیقه
همت گماشت تا به سال 535درگذشت.
ه) ادیب صابر
«شهاب الدین شرف االدباء صابر بن اسمعیل ترمذی از مشاهیر شاعران نیمۀ نخست قرن ششم
و مشهو به (ادیب صابر) است .اصل او از ترمذ بود و شاعری وی هم در ان شهر شروع شد،
لیکن در روزگاران بعد در بالد و نواحی دیگری مانند مرو و بلخ و خوارزم گذراند و به مداحی
سلطان سنجر اختصاص یافت .ادیب صابر غیر از سنجر ،اتسز خوارزمشاه ( )551-521را نیز
در مدت توقف در خوارزم مدح گفته بود .از اختصاصات مهم شعر او سادگی و روانی ان
است» (صفا .)424 :1385 ،به حکم تسلطی که بر زبان و ادب عرب داشت ،شعر فارسی را به
عربی ترجمه میکرد.
و) انور ی
«اوحدالدین محمدبن محمد انوری ابیوردی از گویندگان نامبردار نیمۀ دوم قرن ششم هجری و
از کسانی است که در تغییر سبک سخن فارسی اثر بین و اشکاری دارد .دوران جوانی او به
طوس در تحصیل علوم گذشت ،و او گذشته از ادبیات که در ان به غایت قصوی رسید ،به فلسفه
و ریاضیات نیز توجه داشت و در عین اشتغال به علم در شعر نیز مهارت حاصل کرد .در جوانی
به دربار سنجر راه یافت و قسمت بزرگی از عمر خود را در خدمت ان سلطان گذرانید .پس از او
شاعران همه او را به استادی و علو مقام ستودهاند» (صفا .)434 :1385 ،وی طبعی قوی و
اندیشه ای مقتدر و مهارتی وافر در اوردن معانی دقیق و مشکل در کالم روان و نزدیک به لهجۀ
تخاطب زمان داشت .غزلهای این شاعر بسیار زیبا و مطبوع است و در سرودن قطعات نیز ید
بیضا نموده و معانی را از مدح و هجو گرفته تا وعظ و تمثیل و نقدهای اجتماعی به بهترین وجه صفحه 106
جایگاه مدح و مدیحه سرایی107 /...
به کار برده است .انوری در قصیده و غزل و قطعه سرامد شاعران ایران و از ارکان استوار شعر و
ادب پارسی شد و به مرتبتی رسید که او را یکی از سه پیامبر شعر پارسی بدانند:
در شـــــعر ســـــه تـــــن پیمبراننـــــد
قـــولی اســـت کـــه جملگـــی براننـــد
فردوســــــی و انــــــوری و ســــــعدی
هرچنــــــد کــــــه النبــــ ـی بعــــــدی
o
o
o
o
قصاید خود را با مدیحه اغاز میکند و به ندرت در مقدمه به وصف طبیعت میپردازد .هدف
اصلی او در قصیده ،مدیحه گویی است که ضمن ان از کلیۀ وسایل متصور بهره میبرد.
«نیاز مادی» علل انتساب شاعران به دربارها و مراکز قدرت
اغلب سخنوران از روزگاران قدیم ،به ویژه در جوانی و ابتدای کار ،گرفتار عسرت و تنگی
معیشت بودهاند که تا حد بسیاری مولود عدم اشتغال انان به کسب و کار از ایام کودکی بوده
است ،زیرا قسمت مهمی از دوران کودکی تا جوانی اهل علم و ادب مصروف تحصیل دانش و
فراگیری علوم مختلف میشد و اینان پس از فراغت از درس و مدرسه ،از رموز و فنون مشاغل
گوناگون فاقد اگاهی بودند« .قصۀ محرومیت ارباب دانش به بیش از یازده قرن پیش میرسد ،از
کهنترین زمانی که در ک تب تذکره از شاعران پارسی گوی سخن به میان امده ،حرمان و اندوه
مردم خردمند و عالم نیز مطرح شده است» (وزین پور .)141 :1374 ،شکوه از رنج معاش و
عسرت و بی چیزی منحصر به یکی ،دو شاعر نیست .صدها سخنسرای نامور و دانشمند از فقر
و گرسنگی اه از دل براورده و اندوه خو یش اشکار کردهاند .دیوان اوحدالدین انوری و مسعود
سعد شاعران پرمایۀ دربار سلجوقیان مشحون از سرودههایی است که نشانۀ فقدان مایحتاج
روزانه است ،به طوری که ایشان را ناگزیر ساخته به خانۀ این و ان نامههای منظوم بفرستند و به
نحوی شرم اور و نامناسب چیزها طلب کنند .در طلب هیزم:
ای ز دســـــــت تجاســـــــر خـــــــادم
ُ
شـــــربهـــــای مـــــالل نوشـــــیده
o
o صفحه 107
/108دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
اختاللـــــی کـــــه حـــــال مـــــن دارد
نیســــت بــــر خــــاطر تــــو پوشــــیده
نــــــیم جوشــــــیده دیگکـــــــی دارم
قلقلـــــــش گـــــــوش نانیوشـــــــیده
o
o
o
o
از طریــــــق کــــــرم تــــــوانی کــــــرد
بــــه دو چـــــوبش تمــــام جوشــــیده
o
o
(انوری)718 :1376 ،
از تقاضـــای قـــرض خواهـــان اســـت
همـــــه انـــــدوه و رنـــــج و تیمـــــارم
o
o
عــــاجزم ســــخت و حــــق تعــــالی را
بـــــه تـــــو مهتـــــر شـــــفیع مـــــیارم
در کدیــــهیــــی همــــی کــــوبم
نــــه ِ
نـــــه دم عشـــــوه یـــــی همـــــی دارم
o
o
روزی نـــ ـیم خـــــورده مـــ ـیطلـــــبم
o
o
o
کــــــه بــــــدو وام کــــــرده بگــــــذارم
o
(مسعود سعد)327 :1362 ،
از کـــــوزه ایـــــن و ان بـــــود ابـــــم
از ســـــفرۀ ایـــــن و ان بـــــود نـــــانم
o
o
پیوســـــته اســـــیر نعمـــــت ایــــــنم
همــــــواره رهــــــین منــــ ـت انــــــم
o
o
(همان)351 :
موضوعات مدح
غالب مدایح شاعران متوجه ثنا و ستایش پادشاهان بوده است و همین نوع مداحی است که
مورد بحث ما در این مقاله است .شاعرانی که به دربارها منتسب بودند ،وظیفه داشتند که در
قصاید جدی و استوار ،توسط خود شاعران یا راویان
مواقع و مراسم معین قصایدی بسرایند .این
ِ
انان در حضور پادشاه و وزیران و مهتران خوانده میشد و در صورت جلب رضایت سلطان،
ً
پاداش مناسب و درخور که اصطالحا «صله» نام داشت ،به شاعران عطا میشد« .برخی از صفحه 108
جایگاه مدح و مدیحه سرایی109 /...
اشعار سخنوران درباری در مجالس رسمی مانند اعیاد ،بزمهای باشکوه ،مراسم مذهبی و ایام
سوگواری ،همچنین به مناسبت میالد یا درگذشت افراد خاندان سالطین ،ورود سفیران ممالک
دیگر ،پیش امدن فتوحات و ...سروده و خوانده میشد ،اما اشعار ذوقی ،وصفی ،عاشقانه و
ً
طرب انگیز و امثال اینها ،معموال با حضور خود شاعران ،اغلب در محافل عیش و نوش
سالطین انشاد میگردید و گاه ممکن بود با نوای موسیقی همراه شود تا بر شور و لطف مجلس
بیفزاید» (وزین پور.)41 :1374 ،
مالزم دربارها ،افزون بر شخص سلطان که ممدوح اصلی و حقیقی بود ،افراد
اغلب شاعا ِن ِ
خاندان ،وابستگان و اطرافیان او را مدح کردهاند ،یا در تعزیت انان مراثی متعدد ساختهاند و
دشمنانشان را به سختی هجو کردهاند .در مورد مطالب ،وقایع و افراد بیشمار دیگر هم که
وابسته به پادشاه و دستگاه سلطنت او بوده ،به وسیله شاعران قصاید بسیار سروه شده ،نظیر
فتوحات و لشکرکشیها ،نبردها ،قتل عامها ،تسخیر و ویران کردن شهرها و روستاها ،دستگیری
و مجازات دشمنان ،حا کمان و مرزبانان کشورهای دیگر و ...به دلیل کم بودن حجم مقاله ،در
ادامه تنها به مهمترین این موضوعات اشاره میگردد و اشعار برجستۀ شاعران سلجوقی به عنوان
شاهد مثالی ذکر خواهد شد.
.1مدح پادشاه
در مدح عالءالدین اتسزبن محمدبن ملکشاه
ای روی تو چو خلد و لب تو چو سلسبیل
بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل
o
o
در طاعت هوای تو امد دلم از انک
از
طاعتست
یافتن
خلد
و
سلسبیل
o
o
ناهید پیش طلعت تو کی دهد فروغ
خورشید پیش صورت تو کی بود جمیل
o
o
خورشید خسروان ملک اتسز که ذات او
در علم چون علی شد و در عقل چون عقیل
o
o صفحه 109
/110دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
(ادیب صابر)104 :1343 ،
در مدح والی خراسان شمسالدوله طغانشاه بن الب ارسالن سلجوقی
شهریارا بنده اندر مدحت فرمان تو
گر تواند کرد بنماید ز معنی ساحری
o
o
هر که بیند پندهای سودمند سند باد
نیک دانه کاندر و دشوار باشد شاعری
من معانیهای او را یاور دانش کنم
گر کند بخت تو شاها خاطرم را یاوری
o
o
o
o
(ازرقی هروی)119 :1398 ،
در مدح یوسف بن احمد مسعود شاه
گرد
علما
گرد
بخاصه
بر
انکس
کامروز بهر شهر چنو مشتهری نیست
o
o
خورشید زمین یوسف احمد که فلک را
چون او به گه علم و محامد دگری نیست
o
o
ان ابر گهرپاش که در علم چنو یی
مر چارگهر را گه زایش پسری نیست
o
o
ان شاخ عطا بخش که در باغ شریعت
با نفع تراز وی به گه جود بری نیست
o
o
بی خدمت او در تن یک جان عملی نیست
بی مدحت او در دل یک تن فکری نیست
o
o
(سنایی)133 :1388 ، صفحه 110
جایگاه مدح و مدیحه سرایی111 /...
.2فتوحات و لشکرکشیها
از شعرای بزرگ ،به ویژه سخنسرایانی که ملک الشعرای دربارها بودهاند ،قصاید متعدد در
فتوحات پادشاهان به یادگار مانده ،و این وضع بیشتر مربوط به قرنهای چهارم تا اواخر قرن
ششم است که دورۀ کشورگشاییها و فتوحات عظیم فرمانروایان غزنوی ،سلجوقی ،غوری،
خوارزمشاهی و دیگر سلسلههای بزرگ است .در روزگار سلجوقیان حدود ایران تا سواحل
مدیترانه رسید .طغرل بیک در سال 447ه 1055 /م ،بغداد را به تصرف خود دراورد و حدود
امپراتوری مقتدر سلجوقیان از افغانستان تا اسیای صغیر و قلمرو خلفای فاطمی مصر ،یعنی
تمام اسیای غربی و قسمتی از نواحی افریقای شمالی رسید و از جنوب ،از حدود کرمان ،عراق،
سوریه تا اسیای صغیر از متصرفات حکومت سلجوقیان به شمار میامد .اینک چند نمونه از
اشعاری که به این موضوع پرداختهاند ،ذکر میشود:
فتح سمرقند به دست ملکشاه سلجوقی
خدای هرچه دهد بنده را ز فتح و ظفر
o
به دین پاک دهد یا به عقل یا به هنر
ِ
به عالم اندر ازو تازه کرد فتح و ظفر
o
چو دین و عقل و هنر داد شاه عالم را
o
o
ببین که از ظفر و فتح او به شرق و به غرب
هزارگونه دلیل است و صد هزار اثر
o
o
...به شعر فتح تو من بنده را مفاخرت است
که شعر فتح تو شاهان همی کنند از بر
که هست ُدرج مدیح تو همچو درج گهر
o
o
همی نگارم درج مدیح تو شب و روز
o
o
(امیر معزی)277 :1318 ، صفحه 111
/112دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
در فتح و کشورگشاییهای سلطان سنجر
بقــا بــاد ســلطان ســلطان نشــان را
همـــی تـــا بقـــا ممکـــن اســـت اســـمان را
o
o
زتخــتش زمــین را ز تــاج اســمان را
خداونـــــد عـــــالم کـــــه بفـــــزود رتبـــــت
o
o
شهنشــــاه ســــنجر کــــه بســــتد بــــه خنجــــر
روان ملکشـــاه و الـــب ارســـالن را
o
o
شــــهان را بــــه گــــرز گــ ـران کــــرد عــــاجز
چنـین معجـزات اســت گــرز گ ـران را
o
o
بــــــه زنجیــــ ـر طاعــــ ـت دراورد گــــــردن
بــدان خنجــر سرفشــان سرکشــان را
o
o
ســـــرفتح و نصـــــرت همـــــی ســـــجده ارد
بــه رزم ان ســر خنجــر سرفشــان را
o
o
بــــه یــ ـک بنــــده عــــاجز کنــ ـد دولــــت او
هــــزار اردشــــیر و هــــزار اردوان را
o
o
زهـ ـی پادشـــاهی کـــه فـــتح اســـت و حرمـــت
ز ملکت زمـین را ز حکمــت زمــان را
o
o
(ادیب صابر)307 :1343 ،
.3وصف مجالس بزم و مهمانی
در روزگاران پیشین ،اوقات وقت پادشاهان در مجالس بزم و عشرت و میخواری میگذشت و
چون شاعران نیز برای شعرخوانی و تکمیل شادمانی و همچنین وصف ان مجالس خیره کننده
فراخوانده میشدند ،از این رو در دیوان این گروه از شاعران درباری ،اشعار بسیار در وصف بزم
سالطین برجای مانده است:
در مدح سلطان سنجر و رفتن او به بزم نزد امیر قیصر
فرخنده باد و میمون این مجلس منور
بر
شهریار
گیتی
شاهنشه
مظفر
o
o
شاهی کجا رسیدهست از همت بلندش
تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور
o
میران
o
نامدارند
این
بندگان
سلطان
هریک چو حاتم طی ،هر یک چو رستم زر
o
o
و ان میزبان زیبا در پیش تخت خسرو
بسته میان به خدمت چون بندگان دیگر
o
o صفحه 112
جایگاه مدح و مدیحه سرایی113 /...
شاید که میرقیصر سر بر فلک فرازد
زیرا که هست سنجر مهمان میرقصر
o
o
.4در تهنیت اعیاد و جشنها
جشن مهرگان
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزای ای نگار مهرجوی مهربان
o
o
همچو روی عاشقان بینم به زردی روی باغ
باده باد بر صبوحی همچو روی دوستان
این عروسان بهاری را که ابر نوبهار
با جواهر جلوه کرد اندر میان بوستان ...
o
o
o
o
(مسعود سعد)129 :1362 ،
در تهنیت عید نوروز به عمادالدین پیروز شاه
خسروا
همه
روزت
نوروز
باد
o
وز طرب شبهای عمرت روز باد
o
افسر
پیروز
شاهی
بر
سرت
o
افتاب
اسمانافروز
o
چون
قضای
فیروزگون
گنبد
همتت
o
o
پیش قدرت پشت و روی افتاب
همچو
o
o
شیر
o
باد
گردون
پیش
شیر
رایتت
بر
اشکال
کارها
هاللی
پیروز
باد
کوز
باد
سخره چون اهوی دستاموز باد
o
(انوری )68 :1376،
در تهنیت فرارسیدن ماه شوال
بگذشت مه روزه و امد مه شوال
اکنون من و ساقی و می و مطرب و قوال
نائب نتوان بود که بیکار بمانند
ساقی و می و مطرب و قوال به شوال
o
o
کردند شب عید همه نور ز قندیل
تحو یل سوی جام و دگرگونه شد احوال
o
o
o
o صفحه 113
/114دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
(معزی)91 :1318 ،
.5مدح وزیران ،بزرگان و مقامات کشوری
مدح خواجه نظام الملک طوسی ،وزیر الب ارسالن
شده ست باغ پر از رشته های در خوشاب
شدست راغ پر از توده های عنبر ناب ...
o
o
همی ز سیل بهاری شود سراب چو بحر
چنانکه بحر شود پیش جود خواجه سراب
o
o
غیاث دولت سلطان قوام دین رسول
نظام ملک جهان رسید اولوااللباب
وزیر شاه ز من ،سید زمانه که هست
به داد و دانش و دین چون پیمبر و اصحاب
o
o
o
o
(معزی)62 :1318 ،
در ستایش سرهنگ امیر ّ
محمد هروی
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
o
o
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سراهنگان خوانند مر او را سرهنگ
انکه روی همه هشیاران امد چو شتاب
ان که پشت همه بیداران امد چو درنگ
o
o
o
o
(سنایی)341 :1388 ،
در مدح ابوجعفر علی بن حسین قدامه موسوی
تنم بمهر اسیر است و دل بعشق فدی
همی بگوش من اید ز لفظ عشق ندی
o
o
دلم فدی شد و چشمم ندید روی خالص
خالص نیست اسیران عشق را بفدی
o
o
من و توئیم نگارا که عشق و خوبی را
ز نام لیلی و مجنون برون بریم همی
از ان قبل که عسل را حالوت لب تست
خدای عزوجل در عسل نهاد شفی
o
o
o
o صفحه 114
جایگاه مدح و مدیحه سرایی115 /...
(ادیب صابر)217 :1343 ،
.6مدح قاضی ،مستوفی و منشی
مدح قاضی حمیدالدین بلخی
صدری که ازو دولت و دین جفت ثبات است
ان خواجۀ شرع است که سلطان قضات است
o
o
ان عقل مجرد که وجود به کمالش
هم قاعدۀ جنبش و هم اصل ثبات است
ُ
اری چه کند ،کسب شرف کار کفات است
o
o
گردون ز کفایت به کف اورد رکابش
o
o
ای کلک گهربار تو موصوف به وصفی
کان معجزۀ جملۀ اوصاف و صفات است
o
o
(انوری)53 :1376 ،
مدح شرف الملک ابوسعد محمدبن منصور
صاحب دیوان استیفا در عهد ملکشاه
به فال فرخ و عزم درست و رای صواب
سفر گزیدم و کردم سوی رحیل شتاب
نماز شام که از شب نقاب بست هوا
رسید نزد من ان افتاب مشک نقاب ...
o
o
تو را مباد تهی از چهار چیز در دست
ز کلک و خاتم و زلف نگار و جام شراب
o
o
o
o
(معزی)57 :1318 ،
.7مدح محتشمان و صاحبان جاه و مقام
مدح صاحب ،اوحدالدین اسحق از اعیان و صدور زمان سنجر
ُ
...در خراسان ز امتش دگریست
که بر او عاشق است ملک عراق
o
o
عصمت
o
ایزدی
رکاب
و
عنان
مدد
o
سرمدی
ستام
و
جناق صفحه 115
/116دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
دانی ان کیست
o
اوحدالدین است
ان
o
ملک
خلقت
ملوک
اخالق
(انوری)269 :1376 ،
در مدح صاحب مجدالدین ابوالحسن عمرانی
اینکه میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب
خو یشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب
o
o
ان منم یا رب در این مجلس به کف جزو مدیح
وان تو یی یا رب در ان مسند به کف جام شراب
o
o
اخر ان ایام ناخوشتر ز ایام مشیب
رفت و امد روزگاری خوشتر از عهد شباب
o
o
گرچه دائم در فراق خدمت تو داشتند
هرکه بود از عمرو و زید و خاص و شیخ و شاب
o
o
(سنایی)137 :1388 ،
.8مدح پهلوانان و رزم اوران
از روزگاران قدیم معمول بوده است که نو یسندگان و شاعران ،قهرمانان تاریخی را اعم از
ً
فرمانروایان یا رزمجویان ،که به اعمال خارق العاده دست یازیده و مخصوصا در راه ترقی و
اعتالی ایران گا مهای استواری برداشته باشند ،بستایند ،و جان فشانیهای انان را باشکوه تمام بیان
کنند .شمس الدین اغل بیک از امرای بزرگ و پهلوانان دربار سلطان سنجر و بسیار معزز بوده
است و افزون بر انوری ابیوردی شاعری دیگر مانند عبدالواسع جبلی وی را ستوده است.
مدح شمس الدین اغل بیک ،پهلوان دربار سنجر
به تو اورد سعد گردون روی
o
شمس
روی
زی
درگه
خداوند
ار
o
دین
پهلوان
لشکر
شاه
پشت
اسالم
و
قبلۀ
احرار
َ
خاص سلطان اغلبک ان که کفش
در سخا هست همچو ابر بهار
o
o
o
o صفحه 116
جایگاه مدح و مدیحه سرایی117 /...
(انوری)192 :1376 ،
ذکر وقایع تار یخی
در دیوان اشعار سخن سرایان دربار سلجوقی به بسیاری از وقایع تاریخی اشاره شده که از ان
جملهاند :اشعاری در عقد معاهدات سیاسی ،اقتصادی ،مرزی و مالیاتی با سران کشورهای
مجاور یا دست نشانده و مغلوب و تعیین خراج و مقررات حمل و نقل و شرایط دیگر .نیز
قصایدی دربارۀ احداث جادهها ،پلها ،سدها و کاروانسراها ،بازارها و ساختن باغها و
کوشکها و بسیار اماکن دیگر که تمام اینها دارای جنبۀ تاریخی است و اهمیت وافر دارد .انوری
ابیوردی قصیدۀ زیر را در توصیف قصر و عمارتی که ناصرالدین در باغ ساخته بود ،سروده
است:
ای
نمودار
سپهر
الجورد
گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد
o
o
هم سپهر از رفعت سقفت خجل
هم بهشت از غیرت صحنت به درد
o
o
اشک این چون اب شنگرف تو سرخ
روی ان چون رنگ زرنیخ تو زرد
o
o
اسمان چون الجوردت حل شده
در سرشک از غبن سنگ الجورد
ساکنی ورنه چه مابین است و فرق
گیتینورد
o
o
از
تو
تا
این
گنبد
o
o
جنتی در خاصیت زان چون ملک
وحش و طیرت فارغند از خواب و خورد
o
(انوری ،1376 ،قصیده )267 :58
o صفحه 117
/118دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
نتیجهگیری
در ادوار پیشین «مدح» مهمترین موضوع در سرودههای فارسی بوده که قرنها استمرار یافته
است .گویندگان مدیحه سرا در دربار سلجوقیان ،شاهان را به نحوی مدح میکردند و بدان سان
صفات و ملکات عالیه از خلق نیک و رشادت و رزماوری و سخاوت و دینداری و رعیت پروری
به انان نسبت میدادند که فرمانروایان به وجد میامدند و ملوک اطراف دچار بیم و هراس
میگشتند .قرنهای پنجم و ششم عالیترین دورۀ رواج مدیحه سرایی بود ،شاعران استاد این
عهد بهترین عوامل شکوه و جالل دربارها به شمار میامدند که حتی اثر سخن شان تا قرنها
بعد باقی ماند و شهرت و نیکنامی بزرگی برای سالطین فراهم میاورد .شاعران سدۀ ششم
سالطین را در برابر خدا و رسول اکرم (ص) قرار میدادند ،از همۀ کاینات برتر میدانستند و
اطاعت از انان را همچون نماز میشمردند.
ً
برای مدح غالبا از «قصیده» استفاده میشد؛ زیرا این نوع شعر با قوالب و تعبیرات اماده و با
فخامت و زیبایی الفاظ و روش خاصی که در خواندن ان معمول است برای بیان مناقب و ذکر
موارد فضیلت و برتری ممدوح از هر نوع دیگر مناسبتر است.
نگارندگان با بررسی سرودههای سخنوران سدۀ ششم ،به این نتیجه رسیدهاند که غالب مدایح
ِ
مخصوص پادشاهان بوده است و به ندرت از اندیشههای
سخنسرایان این دوره ،ثنا و ستایش
ِ
بلند و موضوعهای متعالی از زندگا نی بشر و نیازهای معنوی انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان
مالزم دربار قصاید فراوانی دربارۀ رزمها ،لشکرکشیها و
سخن به میان رفته است .شاعران
ِ
کامیابیها ،مجالس مهمانی ،در تهنیت اعیاد و جشنها ،در ستایش بزرگان و مقامات کشوری و
منشیان و صاحبان قدرت سرودهاند و بدین وسیله سبب شهرت و شوکت دربارها را فراهم
نیک سلطان بود،
اوردند؛ با مدایح پرمبالغه و استوار ،وظیفۀ تبلیغاتی خود را که نشر خصال ِ
حاکمان این سلسله را بر صفحه روزگار جاودانه سازند .اغلب سالطین
بخوبی انجام دهند و نام
ِ صفحه 118
جایگاه مدح و مدیحه سرایی119 /...
سلجوقی فاقد ذوق و قدرت درک لطائف شعری و ادبی بودند ،اما در هر صورت و به هر منظور
حمایت انان از اهل علم و ادب منجر به پیشرفت ترقی زبان و ادبیات فارسی شد. صفحه 119
/120دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
فهرست منابع
.1ازرقی هروی ( .)1398دیوان .تصحیح مسعود راستی پور و محمدتقی خلوصی .تهران :کتابخانه،
موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسالمی.
.2امیر معزی نیشابوری ( .)1318دیوان .تصحیح عباس اقبال .تهران :کتابفروشی اسالمیه.
.3انوری ابیوردی ،اوحدالدین ( .)1376دیوان .تصحیح محمدتقی مدرس رضوی .تهران :علمی و
فرهنگی.
.4ترمدی ،ادیب صابر ( .)1343دیوان .تصحیح محمدعلی ناصح .تهران :علمی.
.5دبیری نژاد ،بدیع الله ( .)1384سالجقه و گسترش ادب فارسی .مجلۀ وحید .شمارۀ .6دورۀ .10
صص .667-659
.6ذبیحالله ،صفا ( ،)1385تار یخ ّ
ادبیات ایران .ج .1تهران :فردوس.
.7ریپکا ،یان و دیگران ( ،)1370تار یخ ّ
ادبیات ایران .ترجمه کیخسرو کشاورزی .تهران :گوتمبرگ.
.8سنایی غزنوی ،ابوالمجد مجدودبن ادم ( .)1388دیوان .تصحیح محمدتقی مدرس رضوی.چاپ
هفتم .تهران :سنایی.
.9فروزانی ،سیدابوالقاسم ( .)1393سلجوقیان از اغاز تا فرجام .تهران :سمت.
.10قیس رازی ،شمس الدین محمد ( .)1388المعجم فی معاییر اشعار العجم .تصحیح مدرس
رضوی .تهران :علم.
.11کانت ،امانوئل ( .)1347نقد نیروی قضاوت .چاپ :کاسیرر.
.12مسعودسعد سلمان ( .)1362دیوان .تصحیح رشید یاسمی .تهران :گلشایی.
.13وزین پور ،نادر ( .)1374مدح داغ ننگ بر سیمای ادب فارسی .تهران :معین.
.14همایی ،جاللالدین ( .)1386فنون بالغت و صناعات ادبی .چاپ بیست و هفتم .تهران :هما. صفحه 120
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان؛ کاربرد واژههای متفاوت
برای معانی مشترک
نویسنده:محمد نسیم مسجدی
استاد ناظر:عاطفه خدایی
1
2
چکیده
زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ
هندی را تشکیل میدهند.این زبان امروزه در بخش وسیعی از کشورهای ایران ،افغانستان و
تاجیکستان و بخشهایی از هندوستان گویشور دارد .فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه
ً
رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور
اطالق میشود .گرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملت فابل فهم
است؛اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور یافت .این
تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها تا تفاوت
واژهها و ترکیبهای اضافی و فعلها دیده میشود .در این پژوهش تفاوت تلفظها ،واژگان کهن
موجود در زبان دری ،واژه های فارسی متفاوت با کاربرد یکسان و واژههای دخیل در زبان مردم
افغانستان را بررسی کرده ،تفاوتها را ذکر کردهایم.
واژگان کلیدی :واژههای متفاوت ،معانی مشترک،زبان فارسی معاصر ایران ،زبان معاصر
افغانستان
مقدمه
.1دانشج ی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی
.2استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی صفحه 121
/122دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
افغانستان که در تقاطع سه دنیای متفاوت از نظر جغرافیایی و فرهنگی -هند با بادهای موسمی،
اسیای مرکزی با استپهایش و فالت ایران -قرار گرفته است ،شاهد تجاوز و استعمار پی در پی
از همه نوع بوده است .تاریخ سیاسی ان نبردی دائمی برای استقالل بوده ،تاریخ فرهنگی ان نیز
مبارزهای برای حفظ هویت است)1982 ، Ch. M. Kieffer(.
شاید در نگاه مردم ایران تفاوت قابل مالحظهای میان زبان فارسی ایرانیها و افغانستانیها
نباشد؛ اما این برداشت از انجا شکل گرفته که ایرانیها کمتر با ساکنان شهرهای افغانستان
برخورد کردهاند و بیشتر مهاجرانی را دیدهاند که فارسی را در کنار انها اموختهاند .به جرات
میتوان گفت بیش از صد میلیون نفر در سراسر دنیا به زبان فارسی سخن میگویند و گستره
زبان فارسی که روزگاری ،از بخش های خاوری بنگال و مرزهای خاوری چین تا اسیای صغیر را
در بر می گرفته است ،در روزگار ما ،عمدتا“ در ازبکستان ،تاجیکستان ،ایران و افغانستان
است؛ گرچه در مناطق دیگری چون شبه قاره هند نیز گویندگان زبان پارسی را می توان یافت.
زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ
ً
هندی را تشکیل می دهند .زبانهای ایرانی معموال به سه دوره باستان ،میانه و نوین تقسیم
میشوند .این دورهها با دورههای تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دوره باستان مربوط
به زمان شاهنشاهی هخامنشی ،دوره میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دوره نوین
مربوط به زمان ورود اسالم به ایران تا به امروز است.
بخش اعظم ملت ایران فارس هستند .از نتایج سرشماری سال ۱۳۷۵دربارۀ ترکیب قومی ملت
ایران این براوردها حاصل میشود :جمعیت فارسها حدود ۷۳الی ۷۵درصد جمعیت ایران
است .امار سرشماری سال ۱۳۷۵نشان میدهد که ۸۲الی ۸۳درصد مردم فارسی صحبت
میکنند و ۲/۸۶درصد از انها فقط فارسی را میفهمند(مطلبی،1387 ،ص)16؛ اما در
افغانستان نیز فارسی رایجترین زبان و زبان مادری بیش از ۱۶میلیون نفر ( )۵۲٪–۴۸از مردم
این کشور است .به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز بهشمار میرود ،در کل بیش از صفحه 122
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان123 /...
۲۵
میلیون
نفر
یا
۸۰٪
از
مردم
این
کشور
بدان
تسلط
دارند .تاجیکها ،هزارهها و ایماقها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستندNancy-(.
)Dupree1999، ،Hatchگرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملتفابل فهم است ،اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور
یافت .این تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها
دیده میشود تا تفاوت واژهها و ترکیبهای اضافی و فعل ها .در این بررسی به این تفاوتها
خواهیم پرداخت وجوه مختلف ان را بررسی خواهیم کرد.
پیشینه تحقیق
درباره زبان فارسی و جایگاه و خاستگاه ان ،پیشینه تاریخی و جایگاه فرهنگی ان مطالب زیادی
نوشته شده است؛ از پرویز ناتل خانلری که خاستگاه زبان فارسی را بررسی کرده تا محسن
ابوالقاسمی که به جنبههای دستوری زبان پرداخته است و نیز زرینکوب ،نفیسی ،افشار و
مستشرقانی چون الزارو زالمان که کتابها و مقاالت متعددی در این باره نوشتهاند .در دایره-
المعارفهای مهم چون ایرانیکا و بریتانیکا نیز به زبان فارسی ،دری ،زیان مردم ایران و
افغانستان پرداخته شده است؛ اما تحقیقات مفصل و دامنهدار درباره زیان و موضوعات ان در
افغاتستان کم است .دلیل این کاستی بیشتر به نابسامانیهای سیاسی این کشور بازمی گردد.
درباره زبان دری ،ریشههای ان و جایگاه زبان فارسی در افغانستان امروز نیز مطالبی وجود دارد
که برخی از انها را برای مطالعه بیشتر معرفی می کنیم؛ « خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و
پـرورش زبان دری است»و «یک زبان با سه نام(فارسی ،دری و تاجیکی) » از نجمالدین
کاویانی« ،ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان» از پوهاند شاه علی اکبر شهرستانی،
«افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری» از رزاق رویین « ،زبان فارسی دری در افغانستان» از
شکرالله عبدالله از این دست هستند که نتیجه مطالعات پژوهشگران افغانستانی است؛ اما انچه صفحه 123
/124دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
در این پژوهش مد نظر است ،تفاوتهای واژگان و تلفظ در زبان مردم ایران و افغانستان است.
در این مورد نیز کسانی چون محمد کاظم کاظمی در مقاله «پاالیش زبان فارسی در افغانستان
امروز » و حفیظ الله شریعتی سحر در مقاله «تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان»
به این موضوع پرداختهاند .انچه درباره مطالعات ادبی از هر دست ،درباره افعانستان قابل توجه و
مشاهده است ،تعداد کم پژوهشها و عدم دسترسی به کارهای اندک انجام شده است .در این
پژوهش از منظر دانشجویی رشدیافته و ساکن در محیط ،به موضوع تفاوتها پرداخته شده
است تا تغییرات هر چند اندک نیز مد نظر باشد .ضرورت این نوع تحقیق درباره زبان و ادبیات
افغانستان همچنان ملموس است.
بحث و بررسی
ً
فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به
گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور اطالق میشود .فارسی رایجترین زبان در افغانستان
و زبان مادری بیش از ۱۶میلیون نفر ( )۴۸–٪۵۲از مردم افغانستان است.این زبان در
کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی افغانستان است.
ناتل خانلری در کتاب«تاریخ زبان فارسی» اورده است که برخی مورخان ،فارسی را زبان
موبدان می دانسته اند؛ در حالی که دری زبان شهرهای مدائن است و کسانی که در دربار شاه
بوده اند .در عین حال اذعان دارد که در اکثر نوشته های مریوط به زبان که پس از اسالم نوشته
شده ،دو اصطالح فارسی و دری مترادف و گاه هم معنی هستند .در بعضی موارد هم دری را
صفت فارسی دانسته اند که در واقع معنای فصیح می دهد.
او بر اساس نوشته مقدسی در « احسن التقاسیم » می نویسید«:مفدسی در احسن التقاسیم
همه زبان های ایرانی را فارسی خوانده و از بیان او چنان بر می اید که لفظ دری را به معنی
فصیح به کار می برد و از ان زبانی جداگانه اراده نمی کند»(ناتل خانلری)273 ،1387 ، صفحه 124
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان125 /...
فارسی دری چیست؟
دهخدا در لغت نامه معروفش ،ذیل کلمه دری و در باب علت نامگذاری می نویسد «:در مورد
وجه تسمیه ان اقوال مختلفی نقل شده است که به اهم انها اشاره می شود ،خوارزمی در مفاتیح
العلوم ان را زبان مردم شهرهای مدائن داند و می نویسد اهل درخانه شاه بدان تکلم می کرده
اند .ابن الندیم در الفهرست بنقل از ابن المقفع نیز قول باال را تکرار کرده است .مولف برهان
می نویسد :بعضی ان را به فصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در ان نقصانی نباشد دری
میگویند»(دهخدا ،1377 ،ذیل دری)
وی در یاد داشتهای خود می افزاید « :صاحبان انجمن ارا و انندراج و غیاث دراین مورد می
نویسند :زبان پارسی را از ان دری گو یند که در روستا و کوهستان و دره بدان تکلم می کرده اند
و انچه به شهرستان می گفته اند پهلوی نام دارد زیرا که پهلو ،شهر را میگفتهاند(».همان)
کاویانی در مقاله ای درباره زبان دری معتقد است«:زبــان پــارسی دری بــه گـــواهی
شـواهــد و سـنگنـبشـههـا ،سـرچشمهها و ماخذهــای باسـتانی و پــژوهـشهای معـاصر در
سـرزمـین خـراسـان قـدیـم و فـرارود زاده شـده اسـت و به سـخـن معـروف شـمس رازی در
درالمحـجم " زبان دری لغت اهل بلخ و بخارا " گفـته شـده اسـت .ابن مقــفع که خود اهـل
فارس اسـت ،تنها زبان مردم خراسـان و بویژه بلخ را دری میداند و مقدسی که خود به شهرهای
خراسـان و ماوراءالنهر سـفر کرده اسـت ،زبان بلخ را بهـترین زبان می دانـد .به نظر دکتر رازق
رو یین « زبان دری از لحـاظ خـاسـتگاه واژاگـانی مربـوط به خانـواده زبان اوسـتائی بلـخی می
باشد(»...رویین1381 ،؛3و)4زبان دری بعـد از قرن پنجـم هجری به سـوی باخـتر ( ایــران
امروز) گــسترش یافـــته اسـت .کتیبه اتشکـده کرکوی در والیت نیم روز ( اسـتانی در غرب
افغانسـتان و هم مرز با اسـتان زابل ایران) را شـاید بـتوان قدیـمی ترین اثر به این زبان شـمرد». صفحه 125
/126دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
به نظر می رسد در همین زمان ،مردم اصفهان و فارس از زبان پهلوی استفاده می کردند .این در
حالی است که برای اولین بار اثاری به زبان پارسی دری در مناطقی چون بلخ ،بادغبس ،هرات،
سیستان ،سمرقند و بخارا افریده شده است« .این که زبان پارسی دری چگونه این اقبال را یافت
که عمومیت و رسمیت پیدا کند ،وابسته به رویدادهای سیاسی و اجتماعی و ...در منطقه ،به-
ویژه در خراسان است »(یسنا )1398،186،بعدها همین زبان دری به مرور به سمت غرب نیز
گسترش یافت و در مناطقی مانند فارس و عراق عجم نیز استفاده شد.
دالیل متنوعی وجود دارد که ادعای فوق را اثبات می کند؛ از این میان یه برخی اشاره کرد :عدم
وجود اثری به زبان دری در غرب خراسان تا قبل از قرن هفتم میالدی ،عدم وجود سند تاریخی
مبنی بر رواج پارسی باستان در فرارود و خراسان در دوره هخامنشی؛ تعلق زبان دری به خانواده
بزرگ هند و اروپایی از دیدگاه زبانشناسی و عدم تعلق به پهلوی ساسانی(نلخیص از مطلب «
زبان فارسی دری در افغانستان» از عبدالله ،روزنامه صبح کابل 21 ،ژوئن )2021هم اینک
زبان دری گستره وسیعی دارد و مردمانی در تاجیکستان و افغانستان با ان سخن می گویند.
زبان مردم افغانستان
فارسی افغانستان را تاجیکها و اقوام مربوط به انها عموما ،فارسی ،پشتو زبانها ،پارسی ،و
دولت دری مینامند .واگرایی گویش فراوان است ،اما نه در حدی که مانع درک متقابل شود،
مگر در مواردی که واژه ها و اصطالحاتی گاه به گاه به کار می رود که ان هم به راحتی روشن می
ً
ً
شود .از انجایی که تماس بین ایرانیان و افغانها معموال در میان گویشورهای نسبتا پرورش یافته
صورت می گیرد ،مشکل خاصی در درک متقابل انها وجود ندارد .گفتار صیقلی هر دو ملت
ً
نسبتا یکپارچه است .تفاوت زیادی بین لهجه های محلی و زبان عامیانه قابل مشاهده است.
عالوه بر این ،بین فارسی ایرانی و افغانی ،در هر سطح گفتاری ،در واژگان شکاف متمایز وجود
دارد .این نه تنها در مورد اصطالحات فنی بلکه در مورد موارد زندگی روزمره ،اصطالحات صفحه 126
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان127 /...
خانوادگی ،و نام بسیاری از اشیاء وارد شده یا منشا خارج از کشور نیز صدق می کندCh. M. (.
)19829 ،Kieffer
زبان فارسی نو یا گویش دری که امروزه ان را فارسی دری یا پارسی درباری نیز مینامند ،نامی
اس ت که واپسین گویش تاریخی و گویش امروزین زبان پارسی گفته میشود و کاربرد ان از سده
دهم میالدی به بعد بهطور گسترده در نوشتههای عربی همچون استخری ،و نوشتههای پارسی
تصدیق شدهاست()1994 ،GILBERT LAZARD
زبان فارسیدری مانند بسیاری از زبانهای زندهی دنیا دارای لهجهها و گـویشهای گوناگون
ِ
زبان فارسیدری در
میباشد .تنوع لهجهها و گویشها در میان فارسیزبانان زیاد استِ .
افغانستان نیز دارای لهجهها و گـویشهـای گوناگونی است ،مانند هراتی ،بدخشی ،بلخی،
کابلی ،لغمانی ،تخاری ،فاریابی ،گردیزی ،پنجشیری و بامیانی وغیره .فارسیزبانان در تمام
قلمرو زبان بدون در نظرداشت گویشها یا لهجههای گوناگون و صرفنظر از تفاوتهای
فرهنگی و قومیشان با هم ارتباط برقرار میکنند و همدیگر را میفهمند و به ترجمان نیاز
ندارند(.کاویانی)1396،
زبان فارسی ایران ،افغانستان و تاجیکستان در سطح دستور و ساختار
از نظر زبانشناسی ،میان ِ
زبان هیچ تفاوت ،گوناگونی ،ناهمسانی و یا اختالفی دیده نمیشود .تنها در سطح گویش و
بعضی از اصطالحات تفاوتهایی وجود دارد .مثال در افغانستان شفاخانه میگویند در ایران
بیمارستان و در تاجیکستان کسلخانه؛ اینها تفاوتهای اصطالحی است
در زبان فارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای زبان
فارسی امروزی استفاده میکنند .در ادبیات پارسی هم واژه پارسی و دری را به یک معنا بهکار
بردهاند.شاعراتی چون فردوسی ،مسعود سعد سلمان ،فخرالدین اسعد گرگانی ،ناصر خسرو،
انوری ،حافانی ،نظامی و ...از واژه «دری» در شعر خود استفاده کردهاند؛ اما کلمه «پارسی» را
در شعر غالب شاعران می توان یافت؛ برای مثال بیش از 100بار از این لفظ در متن شاهنامه صفحه 127
/128دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
استفاده شده است .برای نمونه ،بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی ،که مداحی شعرا و
اشعار عنصری در وصف سلطان محمود غزنوی را نکوهش میکند:
من انم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی ُدر لفظ دری را
و در جای دیگر به دو دیوان خود به دو زبان پارسی و تازی اشاره میکند:
اشعار به پارسی و تازی
برخوان و بدار یادگارم
تحلیل دادهها
با توجه به دادههای اولیه ،نکاتی قابل نوجه است که در ادامه خواهد امد .در این تحلیل هم به
معنای واژه و هم چگونگی تلقظ میپردازیم.برای اطالع بیشنر جدول تهیه شده را در به صورت
کامل در پینوشت مالحظه فرمایید 1.الزم به ذکر است که تهیه جدولی کامل برای این منظور از
حوصله مقاله خارج است و لغات بیشتر را میتوانید در جستجوگرها ،مالحظه نمایید
تلفظ واژه ها
انچه در تلفظ واژهها ،بیشتر توجه را به خود جلب می کند ،نحوه تلفظ «های بیان حرکت»
است .واج پایانی برخی از واژه ها مانند « نامه ،خانه ،اشیانه ،لحظه ،پیوسته و » ...
صدای ـِــ می دهد ،این گروه را « های بیان حرکت یا غیرملفوظ» می نامند .این کلمهها در
زبان دری ،ـَــ خوانده میشود .برای مثال (کینه /موز)(( ،) kilaزینه /نردبان)(( ،) zinaخینه/
حنا)(( ،) khinaبودنه/بلدرچین)(( ،) bodanaبوره /کر)( .)buraبا توجه به اینکه تلفظ
مصوت اخر در شکل فتحه تاکید و استرس بیشتری دارد و با توجه به سایر تلفظها ،می توان
گفت گویندگان زبان دری ،با تاکید و شدت بیشنری سخن میگویند. صفحه 128
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان129 /...
موردی دیگری که در ان تلفظ اهمیت دارد ،تحریف و تغییری است که در واژههای دخیل اتفاق
میافتد؛ بهویژه در وامواژههای انگلیسی .تغییر تلفظ در این واژهها تا حدی است که ریشه غیر
فارسی ان به راحتی شناخته نمیشود؛ برای مثال میتوان به کلمه «موتر» اشاره کرد که در زیان
َ
انگلیسی /motor/و در زبان دری /motar/تلفظ میشود .نمونههای دیگر عبارتند از :فیر همان
//انگلیسی ،بوتل / botal/همان /bottle/انگلیسی ،بالتی /bolty/همان / Battery /
انگلیسی ،پیلوت / pilut/همان /pilot/انگلیسی ،ترموز / Tarmoz/همان / thermos/
انگلیسی /fair/ ،همان /fire /انگلیسی
وام واژه های بیگانه
یکی از منابع واژگانی در همه زبانها ،واژه های وارد شده از سایر زبانها است؛ البته در زبانها
و فرهنگهای مختلف روشهای متفاوتی برای بهرهگیری از این واژهها وجود دارد؛ برای مثال
اعمال قواعد دستوری زبان مقصد بر واژه وارد شده یا تغییر کاربری ان به لحاظ معنایی و ...
این واژهها که «وام واژه» یا «واژه دخیل» نامیده میشوند ،در زیان فارسی و دری موجود است.
بر اساس منبع دریافت واژه و کاربرد ان در زبان دو ملت ایران و افغانستان ،تقسیمبندی جزئی-
تری انجام دادهایم.
ـ واژههایی که در هر دو زبان ،واژه دخیل هستند :در اینجا به واژههای دخیل مشترک در هر دو
زبان کاری نداریم؛ منظور واژگانی مانند کنترل ،سایز و ...است که به طور مشترک در هر دو
زبان استفاده میشود .به دلیلی که در ادامه خواهد امد ،واژههای عربی را در نظر نمیگیریم ،در
حالی که بخش وسیعی از واژگان استفاده شده در هر دو زبان ،عربی است.
در زبان فارسی و دری واژگانی دخیل از زبانهای دیگر وجود دارد که در هر دو سو وام گرفته
شده؛ اما یکسان نیست؛ برای مثال در فارسی از کلمه «فالسک»و در زبان دری از واژه «ترموز» صفحه 129
/130دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
برای همین معنی استفاده میشود که هر دو انگلیسی است .معادل کلمه روسی«کاپشن»،
«جمپر» ،معادل کلمه «نکتایی» انگلیسی « ،کراوات » فرانسوی.
ـ منبع دریافت واژه« :بسیار مهم است که ما یک واژه را از چه زبانی گرفتهایم؛ با ان زبان و
اهالیاش چه رابطههایی داریم و موقعیت ان زبان نسبت به فارسی چگونه است .فارسی از
لحاظ ریشه و یا ارتباطات اهالی خود ،با بعضی زبانها مثل عربی نوعی خویشاوندی یافته است
و به همین سبب ،یک کلمۀ عربی ،بهویژه اگر در زبان ما دارای سابقه باشد ،انقدرها غریب
نمینماید که کلمهای انگلیسی یا فرانسوی مینماید .از ان گذشته ،روابط فرهنگی اهالی زبان
فارسی با عربی هم یک رابطۀ مذهبی قوی بوده است ،در حالی که زبانهای غربی از جهاتی
برای ما مهاجم به حساب میایند(».کاظمی)1387 ،
به سبب نزدیکی مرزهای افغانستان با کشورهایی چون هند و پاکستان و ازیکستان و نیز اشغال
کشور از طرف روسها ،واژگانی از زبان مردم این کشورها وارد زبان مردم افغانستان شده است.
ام(انبه) ،کچالو(1سیب زمینی) ،متر(نخودسیز) و ...از زبان هندی ،توی(عروسی) از زبان
ازبکی ،پوهنتون(دانشگاه) ،درملتون(داروخانه) و ...از زبان پشتو وارد زبان دری شده است.
واژه های فراموش شده در ایران
برخی واژهها که اکنون در زبان مردم افغانستان استفاده می شود ،فارسی قدیمی است و در زبان
مردم ایران به فراموشی سپرده شده است .این واژه ها در دو حالت بررسی میشوند:
ـ در ایران امروز هم از واژه فارسی استفاده میشود؛ اما قدمت برخی واژههای دری بیشتر است
و در اثار ادبی قرن های گذشته کاربرد داشته است؛ از این جمله میتوان به اچار(ترشی)،
دسترخوان(سفره) ،دیگدان(اجاق) و ......اشاره کرد. صفحه 130
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان131 /...
اچار:
ترش دیدم جهانی را من از ترس
در ان دوشاب چون اچار گشتم
موالنا/غ /1498ب4
دستر ان:
چ دستارخوان پیش بهمن نهاد
گذشته سخنها برو کرد یاد
فردوسی /ج /3ص/375ب
دیگدان:
گندنا:
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت ا الت خوان عنصری
خاقانی /ص /926ب 12
بزرگی بایدت دل در سخا بند
سر کیسه به برگ گندنا بند
نظامی /خسرو و شیرین/ب 3597
ـ مواردی نیز می توان یافت که در ایران از واژه دخیل استفاده میشود ولی معادل دری ان فارسی
است؛ برای مثال به ازای واژه «سشوار» در زبان دری از واژه «موی خشک کن» استفاده میشود.
«کاال» در زبان دری به معنای رخت استفاده میشود و ترکیب «کاالشویی» هم معادل
«لباسشویی» امده است ،در حالیکه کاال واژهای فارسی و لباس عربی است .نمونههای دیگر
نیز میتوان یافت« .بودنه» فارسی و «بلدرچین» ترکی صفحه 131
/132دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
واژگان پارسی در افغانستان و همانند فارسی ان در ایران
در این بخش واژگان متعددی میتوان یافت که برای معنایی واحد ،دو واژه فارسی استفاده می-
شود .برای مثال میتوان به «خیار» و «بادرنگ» و سایر اسامی سبزیجات و خوراکی ها نیز اشاره
کرد(.توت فرنگی و توت زمینی ،پالک و اسفناج و « )...تار» و «نخ»« ،کالن» و « بزرگ» و ...
واژگان فارسی درایران که معادل ان در زبان دری ،واژه دخیل است
در این بخش بیشتر با واژههایی مواجه هستیم که در ایران معادلسازی شدهاند .برای مثال در
ایران برای واژه «کامپیوتر»« ،رایانه» برای واژه «بودجه»« ،یارانه» ،برای واژه «بییر»« ،ابجو»،
برای واژه«تیشو» « ،دستمال کاغذی» و برای واژه«ایسکریم»« ،بستنی»(.البته در بعضی مناطق
افغانستان از واژه «شیربخ» استفاده میشود که معادلی مناسب است) ...معادل سازی شده
است
ذکر یک نکته
ذکر این نکته به نظر ضروری میرسد که در زبان دری به ازای واژه« ،پسر» از «بچه» استفاده
میشود و برای واژه«طفل یا بچه» در زبان فارسی ،در این زبان از واژه «اشتک» استفاده میشود.
البته در بعضی مناطق «نلغه» و بعضی مناطق «غرلی» و بعضی مناطق «زوزدا» هم میگویند؛
ُ
همان«ا ُ
شتک» استفاده میشود .این تفاوت باعث شده
اما در ادبیات رسمی «طفل» و عامیانه
مردم ایران تصور کنند ،در افغانستان فرزند دختر کال در تعداد فرزندان محاسبه نمیشود .ذکر
این نکته ضروری است که هر دو فرهنگ ایرانی و افغانستانی نیاز به فرهنگسازی بیشتری برای
مواجهه با زنان و دختران دارند ،اما باید این تفاوت واژهها در دو زبان را نیز شناخت. صفحه 132
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان133 /...
نتیجه گیری
فارسی زبان مشترک مردمانی در بخش از اسیا است که اگرچه تفاوتهایی دارد اما زبانی مشترک
است که برای فهمیدنش نیاز به مترجم نیست .اساس دستوری ،نظام صوتی زبان ،شیوه جمله-
سازی و ...در همه قلمرو زبان فارسی یکی است .البته همانطور که کاو یانی می گوید«:
ً
فارسیزبانان برخالف ارادهی شان عـمدتا در چهار جغرافیای سیاسی کـه با هم چندان ارتباط
زبان فارسی در این کشورها سـیر
نـداشتند ،تـقسیم شدند .این تقسیمات مـوجب شد که ِ
متـفـاوتی را بپیمایند و پذیرای اصطالحات مخـتلف در یک زبان واحد شود .همچنان این
مرزهای سیاسی موجب شد که فارسیزبانان در ایران ،افغانستان ،تاجیکستان ،ازبکستان و ...
بهرغم داشتن زبان و ادبیات مشترک از هم دیگر دور شوند(».کاویانی .)1396 ،در این پژوهش
جدولی تهیه شد تا بخشی از تفاوتهای واژگانی در ایران و افغانستان شناخته شود .نتیجهای که
از این بررسی به دست امد ،نشان میدهد ،سیستم تلفظ مصوت ها در طول زمان در برخی
کلمات تغییر کرده ،به همین سبب تفاوت تلفظ محسوسی در دو زبان مشاهده میشود که در
تلفظ «های بیان حرکت» کامال مشهود است.
نکته قابل توجه دیگر ،استفاده بی رویه مردمان افغانستان از واژگان دخیل است «.از ان جایی که
هند و پاکستان سال ها تحت حاکمیت انگلیستان بوده اند ،از طریق ان دو کشور واژه های
انگلیسی بسیاری وارد فارسی افغانستان شده اند .این روند در سال های اخیر که افغانستان با
کشورها ی غربی بویژه امریکا و انگلیس در جنگ با تروریسم هم خوان شده است رشد بیش
تری یافته است»(کاظمی )1387 ،انچه بیشتر توجه را جلب میکند ،تغییرات فراوانی است که
در گویشوران در تلفظ به وجود اوردهاند تا جایی که گاه ریشه انگلیسی واژه به سختی پیدا می-
شود .به نظر میرسد این امر شیوه مقابله با ورود واژه است .ذکر این نکته ضروری است که
متاسفانه نهادی قدرتمند برای ساخت واژههای جدید در افغانستان وجود ندارد .نظر محمد صفحه 133
/134دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
کاظم کاظمی ،عضو افغانستانی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی قابل توجه و تامل است .وی
معتقد است تهاجم به ربان فارسی در دوره مغول چندان مخرب نبوده ،چون زبان در اوج قدرت
بوده است؛ اما « فارسی امروز افغانستان به سبب عوامل بیرونی و داخلی ،همچنان از وجود
واژگان بیگانه فربه و از واژگان اصیل خویش ،الغر میشود(».کاظمی)،
نکته قابل توجه دیگر ،استفاده مردم افغانستان از واژگان قدیمی فارسی است که ایرانیها این
واژگان را در اشعار و متون قدیمی دیده و شنیدهاند .شایسته است فرهنگستان زبان فارسی با
همکاری زبانشناسان افغانستان ،برای جمعاوری و استفاده از این ظرفیت تالش کند. صفحه 134
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان135 /...
پینوشت
.1جدول واژگان دری و معادل فارسی ان
دری
فارسی
توضیحات
الف
ات مات
ات ماتیک
اچار
ترشی
ارشیف
بایگانی
استدی م
ورزشگاه
اُشتُک
ط ل ،بچه
اسکرینج
اچار
/skerench/فرانسه
ام
ان ه
/am/هندی
اماس ،پندیدهگی
ابسه
اندی ال
رفیق
/andival/
ایسکریم
بستنی
انگلیسی
ایمیرجنسی
اورژانسی
انگلیسی
مناطق شمالی افغانستان اچار میگ یند و کابل نشینان و دیگر
مناطق هم ترشی میگ یند هم اچار
/oshtok/در ب ضی مناطق نلغه و ب ضی مناطق غرلی و
ب ضی مناطق زوزدا هم میگ یند و در ادبیات رسمی ط ل و
عامیانه همان اُشتُک میگ یند
ب
باد پکه
پنکه
بادرنگ
یار
بالتی
باتری
بانجان رومی
گ جه فرنگی
بانجان سیاه
بادمجان
/paka/ب ضی جاها پکه هم میگ یند
/badrang/
ذ یره گاه نیرو که در انگلیسی Batteryهست در زبان دری
کمی با ت اوت تل ظ رایج شده است صفحه 135
/136دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
/bays,kel/
بایسکل
دوچر ه
بچه
پسر
برامدن
بیرون شدن
برک
ترمز
/berek/
برگر
ساندویچ
/bargar/
برنده
بالکن
/baranda/
ب تل
لی ان شیشهای
/botal/
ب دجه
سرمایه
از انگلیسی با اندک ت اوت تل ظ وام گرفته شده
ب دنه
بلدرچین
/bodana/
ب ره
کر
/bura/
ب النی
پیراشکی
بییر
ابج
/beer/
پ
پاکت پالستیکی
مشما،
کیسه
پالستیکی
پالک
اس ناج
/palak/
پَخته
پن ه
/pakhta/
پالس
ان ر دستی
(ان ر پالس
پُله
پف فیل ،ذرت ب
/pola/
داده
پنجه
چنگال
/panja
پمپر ،دایپر
پ شک بچه
/pamper/
پنسل
مداد
تل ظ انگلیسی تحریف شده
پ دینه
ن ناع
ق ال بیشتر پ دینه میگ تند حاال ن ناغ هم میگ یند فکر کنم
پ قانه
بادکنک
پ دینه و ن ناع فرق دارند و دو گیاه مت اوت هست صفحه 136
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان137 /...
/pohantun/پشت
پ هنت ن
دانشگاه
پیاله
فنجان
پیچکاری
امپ ل
پیچکش
پیچگ شتی
پیل ت
/pich,kash/
/pilut/تل ظ انگلیسی تحریف شده
ل ان
ت
تار
نخ
تانکی
باک
تخم
تخم مرغ
ترب ز
هندوانه
ترکاری
س زی
ترم ز
فالسک
/ Tarmoz/همان thermosانگلیسی است.
تشناب
دستش یی
/tash,nab/
تشله
تیله
/teshla/یا همان شی شیشه ای گ ی مانند که اط ال با ان
ت میر
سا تمان،اپارتمان
تکت
تکت
/teket/تل ظ انگلیسی تحریف شده
تکه ،ر ت
پارچه
/tekka/
ت ت زمینی
ت ت فرنگی
تیش
دستمالکاغذی
/tokhom/ب ضی دری زبانان ،س ال؛ ب ضی یگینه و در
بر ی مناطق اسپیده هم میگ یند
(افراد بسیار اندک در مناطق لغمان هندوانه هم میگ یند
ردن
بازی میکنند (تیله بازی(
ث
ثارن الی
دادستانی
ج
جلغ زه
بادام زمینی
/sar,navaali/ صفحه 137
/138دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
جمپر
کاپشن
/jampar/انگلیسی هست با اندک تغیر در تل ظ
جنرال
/jus/انگلیسی
جس
اب می ه
چ
سردار
چارمغز
گردو
چاکلیت
شکالت
چای ج ش
کتری
چتنی
سُا مرچ یا همان /chatni/
کچاپ
چپن
عا
چک زدن
گاز گرفتن ،دندان
/chapan/
گرفتن
چکه
کشک
/chaka/
ح
حل ی ساز
اهنگر
خ
شکه ش یی
اُت ش یی
ریطه
کیسه
یط ،الی
گِل
ینه
حنا
/khina/
د
درامدن
دا ل شدن
دال نخ د
لپه
دیرای ر
راننده
/diraivar/تل ظ انگلیسی تحریف شده
دِرمِلت ن
دارو انه
/darmaltun/پشت (در ب ضی مناطق ،دوا انه نیز گ ته می
دستر ان
س ره
ش د.
/desterkhan/ صفحه 138
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان139 /...
دهقان
کشاورز
دوکان
مغازه
دیگ
قابلمه
دیگدان
اجاق
/du,kan/
ر
رنگمالی
نقاشی
رهنمای م امالت
اژانا امالک
روان کردن
فرستادن
ز
زردک
ه یج
زینَه
نردبان،پله
/zina/
س
ساجق
اداما
/sajegh/
سرخ
قرمز
در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د.
سرک
جاده
سرک قیر
اس الت
سرویا ،ملی با
ات ب س
سگرت
سیگار
/cegret/تل ظ انگلیسی تحریف شده
سلنسر
اگزوز
/salancar/همان silencer, exhaust pipe
سیاه
مشکی
در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د.
ش
شاگرد
طل ه
ش ا انه
بیمارستان
شلغم
چغندر
ش ربا
ابگ شت صفحه 139
/140دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ص
صافی
صنف
کهنه یا پارچه ای که م م ال برای پاکاری اشیاء است اده میش د
کالس
ط
طی
(/toy/ت ی /واژه ازبکی
جشن عروسی
ع
عسل
شهد
عالف
ارد فروش
عملیات
عمل جراحی
مناطق مرکزی و بر ی مناطق شمالی هم شهد میگ یند.
غ
غلتیدن
افتادن
ف
فاصُله
ل بیای س ز
/fas,la/عربی
فاک لته
دانشکده
حاال در افغانستان به دانشکده پ حنزی هم میگ یند که به
فلز کار
ج شکار
فیر
شلیک کردن
/fair/شکل تحریف شده fireانگلیسی است.
فیا
شهریه
/fis/
فیل مرغ
ب قلم ن
زبان پشت هست و در زبان فارسی دری هم رواج پیدا کرده
است
•
در هرات نیز ب قلم ن میگ یند
ق
قرض
وام
قروت
کشک شک
/ghurot/
ق ماندان
فرمانده
/ghumandan/
قیماق
امه
ک
کتابچه
دفتر صفحه 140
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان141 /...
/kartan/
کارتن
مق ا
کار انگی
تکلیف
کافی
قه ه
کاال
ل اس
کاال ش یی
ل اس ش یی
کامپی تر
رایانه
/kamputar/
کاندیدا
نامزد
ریاست جمه ری یا سمت رسمی دیگر
کته
بزرگ
،/kata/کالن نیز گ ته میش د.
کپی کش
صافکار
کچال
سیب زمینی
کژ دم
عقرب
کمپل
پت
/kampal/
ک فته
گ شت چرخ شده
ب ضی مناطق افغانستان هم قیمه میگ یند
کلپ ورزشی
باشگاه ورزشی
کلچه پنیر
پنیر سنتی
کلچه
کل چه
/kolcha/
کیله
مز
/kila/
کک
بخیه ،دو ت
کین
نارنگی
در ب ضی مناطق قه ه هم میگ یند.
/kinu/
گ
گپ زدن
حرف زدن
گُر
قند سیاه
/gor/
گروپ
المپ
/gorop/
گندنه
تره
این واژه در اش ار و مت ن قدیمی است اده شده است.
گشنیز
ج ری
گیالس
لی ان
انگلیسی صفحه 141
/142دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
گیم
بازی
م م الً به بازی های کامپی تری گیم گ ته میشود و این واژه
از وام گرفته شده است.
ل
/laitar/
الیتر
فندک
لب سیرین
رژلب
لل
ل
لت
اسانس ر
/left/
لنگی
عمامه
/longi/درمناطق مرکزی و هزاره جات سلّه و لنگ ته هم
لیلیتر
رادیات ر
میگ یند
/lilitar/
م
/maalta/
مالته
پرتغال
ماکی
مرغ
مت لم
دانش ام ز
متر
نخ د س ز
مرهم
پماد
مکتب
مدرسه
محصل
دانشج
محکمه
داد سرا
مرهم
پماد
مساله
پالستیک
/masaala/
مستری م تر
میکانیکی
/mastery motar/
متر
پ لدار
م لم
استاد دانشگاه
عربی
مال
شیخ ،ا ند
در مناطق شمالی م ل ی و م النا هم میگ یند.
مُلی سر ک
تربچه
/moli/
/matar/هندی صفحه 142
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان143 /...
مُلی س ید
ترب
م بایل
گ شی همراه
انگلیسی
م بالیل ت دیلی
ت یض روغنی
/mobloil,tabdily/انگلیسی
م تر
ات م یل
/motar/
م ترسایکل
متر
م ی شک کن
سش ار
ن
ناک
گالبی
نخ د بریان
نخ د چی
ن ا تنگی
اسم
نکتایی
کراوات
نیش پیاز
پیازچه
/nektaee/همان واژه انگلیسی necktie
و
واسکت
س تین
وایتکا
س ید کننده ل اس
/vaskat/
. 1کچال مانند بر ی واژگان دیگر ،از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیش ند «کج» یا «کچه» را به «ال » اضافه
کردند تا از نام «ال » که نام می ه ایست و پیش از این در فارسی وج د داشته متمایز ش د .در بخش های از هند که
کچال را از طریق انگلیسی ها شنا ته اند به ان «ال » می گ یند ،که وجه تسمیه ان زیاد واضح نیست؛ و چیزی را که
ما به نام کچال می شناسیم ،در مناطقی از هند به غذای اصی گ ته می ش د که ان را از کچال تهیه می کنند .در
واقع در افغانستان ،نام ان غذا روی این گیاه گذاشته شده است و تا هن ز در این کش ر به کار می رود . صفحه 143
/144دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
فهرست منابع
.1
خاقانی ،افضلالدین بدیل بن علی .)1385(.دیوان اشعار ،تصحیح ضیاءالدین سجادی ،چ ،7
تهران :زور.
.2دهخدا ،علی اکبر( .)1377لغت نامه دهخدا ،ج ،7چ 2از دوره جدید ،تهران :موسسه انتشارات و
چاپ دانشگاه تهران.
.3روییـن ،دکتر رازق« )1381(.افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری» ،مجله خاک ،شـماره دوم و
سـوم ،سوفیه.
.4شریعتی سحر ،حفیظ الله« .)1391(.تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان» ،هفته نامه
ادبی هنری فرهنگی سیمرغ (افغانستان)80.blogfa.com/post/3900http://www.bak ،
.5شـهـرسـتانی ،شـاه علی اکـبر(پوهاند)« .)1381(.ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان»،
خط سوم ،ش .1
.6فردوسی ،ابوالقاسم .)1386(.شاهنامه ،به کوشش جالل خالقی مطلق ،ج ،3تهران :مرکز دائره-
المعارف بزرگ اسالمی.
.7کاظمی ،محمد کاظم «.)1387(.پاالیش زبان فارسی در افغانستان امروز» ،خط سوم ،ش 12و
.13
.8کاویانی ،نجم الدین « .)1393(.خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و پـرورش زبان دری است» ،
http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/554
.9ــــــــــــــــــ « )1396(.یک زبان با سه نام(فارسی ،دری و تاجیکی) »( ،برگرفته از کتاب
سرگذشت زبان فارسی در صد سال پسین در افغانستان و تاجیکستان و چند مقالهی دیگر ،چ ،) 2
4063https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id= .10
.11مطلبی ،مسعود («.)۱387جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی» ،.زمانه ،ش ،79دوره ،7ص 16ـ .24
.12مولوی ،جاللالدین محمد( .)1378کلیات شمس یا دیوان کبیر ،تصخیخ بدیع الزمان فروزانفر،
چ ،4تهران :امیرکبیر.
.13ناتل خانلری ،پرویز ،)1387(.تاریخ زبان فارسی ،ج ،1چ ،8تهران :فرهنگ نشر نو. صفحه 144
145 /...تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان
: تهران،6 چ، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، دیوان اشعار.)1384(. ناصر خسرو قبادیانی.14
.انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
. قطره: تهران،3 چ، تصحیح سعید حمیدیان، خمسه نظامی گنجهای.)1386( نظامی گنجهای.15
ـ181 ص،40 ش، کاوش نامه،» «جایگاه زبان پارسی در افغانستان.)1398(. محمد یعقوب، یسنا.16
.209
17.
ـCh. M. Kieffer, “AFGHANISTAN v. Languages,”
Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 1982, available at
http://www.iranicaonline.org/articles/afghanistan-v-languages
18. ـGILBERT LAZARD, “DARĪ” Encyclopaedia Iranica, Online
Edition, 1982, This article is available in print.Vol. VII, Fasc. 1,
pp. 34-35( http://www.iranicaonline.org/articles/dari
19. ـNancy-Hatch-Dupree
,https://www.britannica.com/place/Afghanistan صفحه 145
جایگاه مدح و مدیحه سرایی107 /...
به کار برده است .انوری در قصیده و غزل و قطعه سرامد شاعران ایران و از ارکان استوار شعر و
ادب پارسی شد و به مرتبتی رسید که او را یکی از سه پیامبر شعر پارسی بدانند:
در شـــــعر ســـــه تـــــن پیمبراننـــــد
قـــولی اســـت کـــه جملگـــی براننـــد
فردوســــــی و انــــــوری و ســــــعدی
هرچنــــــد کــــــه النبــــ ـی بعــــــدی
o
o
o
o
قصاید خود را با مدیحه اغاز میکند و به ندرت در مقدمه به وصف طبیعت میپردازد .هدف
اصلی او در قصیده ،مدیحه گویی است که ضمن ان از کلیۀ وسایل متصور بهره میبرد.
«نیاز مادی» علل انتساب شاعران به دربارها و مراکز قدرت
اغلب سخنوران از روزگاران قدیم ،به ویژه در جوانی و ابتدای کار ،گرفتار عسرت و تنگی
معیشت بودهاند که تا حد بسیاری مولود عدم اشتغال انان به کسب و کار از ایام کودکی بوده
است ،زیرا قسمت مهمی از دوران کودکی تا جوانی اهل علم و ادب مصروف تحصیل دانش و
فراگیری علوم مختلف میشد و اینان پس از فراغت از درس و مدرسه ،از رموز و فنون مشاغل
گوناگون فاقد اگاهی بودند« .قصۀ محرومیت ارباب دانش به بیش از یازده قرن پیش میرسد ،از
کهنترین زمانی که در ک تب تذکره از شاعران پارسی گوی سخن به میان امده ،حرمان و اندوه
مردم خردمند و عالم نیز مطرح شده است» (وزین پور .)141 :1374 ،شکوه از رنج معاش و
عسرت و بی چیزی منحصر به یکی ،دو شاعر نیست .صدها سخنسرای نامور و دانشمند از فقر
و گرسنگی اه از دل براورده و اندوه خو یش اشکار کردهاند .دیوان اوحدالدین انوری و مسعود
سعد شاعران پرمایۀ دربار سلجوقیان مشحون از سرودههایی است که نشانۀ فقدان مایحتاج
روزانه است ،به طوری که ایشان را ناگزیر ساخته به خانۀ این و ان نامههای منظوم بفرستند و به
نحوی شرم اور و نامناسب چیزها طلب کنند .در طلب هیزم:
ای ز دســـــــت تجاســـــــر خـــــــادم
ُ
شـــــربهـــــای مـــــالل نوشـــــیده
o
o صفحه 107
/108دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
اختاللـــــی کـــــه حـــــال مـــــن دارد
نیســــت بــــر خــــاطر تــــو پوشــــیده
نــــــیم جوشــــــیده دیگکـــــــی دارم
قلقلـــــــش گـــــــوش نانیوشـــــــیده
o
o
o
o
از طریــــــق کــــــرم تــــــوانی کــــــرد
بــــه دو چـــــوبش تمــــام جوشــــیده
o
o
(انوری)718 :1376 ،
از تقاضـــای قـــرض خواهـــان اســـت
همـــــه انـــــدوه و رنـــــج و تیمـــــارم
o
o
عــــاجزم ســــخت و حــــق تعــــالی را
بـــــه تـــــو مهتـــــر شـــــفیع مـــــیارم
در کدیــــهیــــی همــــی کــــوبم
نــــه ِ
نـــــه دم عشـــــوه یـــــی همـــــی دارم
o
o
روزی نـــ ـیم خـــــورده مـــ ـیطلـــــبم
o
o
o
کــــــه بــــــدو وام کــــــرده بگــــــذارم
o
(مسعود سعد)327 :1362 ،
از کـــــوزه ایـــــن و ان بـــــود ابـــــم
از ســـــفرۀ ایـــــن و ان بـــــود نـــــانم
o
o
پیوســـــته اســـــیر نعمـــــت ایــــــنم
همــــــواره رهــــــین منــــ ـت انــــــم
o
o
(همان)351 :
موضوعات مدح
غالب مدایح شاعران متوجه ثنا و ستایش پادشاهان بوده است و همین نوع مداحی است که
مورد بحث ما در این مقاله است .شاعرانی که به دربارها منتسب بودند ،وظیفه داشتند که در
قصاید جدی و استوار ،توسط خود شاعران یا راویان
مواقع و مراسم معین قصایدی بسرایند .این
ِ
انان در حضور پادشاه و وزیران و مهتران خوانده میشد و در صورت جلب رضایت سلطان،
ً
پاداش مناسب و درخور که اصطالحا «صله» نام داشت ،به شاعران عطا میشد« .برخی از صفحه 108
جایگاه مدح و مدیحه سرایی109 /...
اشعار سخنوران درباری در مجالس رسمی مانند اعیاد ،بزمهای باشکوه ،مراسم مذهبی و ایام
سوگواری ،همچنین به مناسبت میالد یا درگذشت افراد خاندان سالطین ،ورود سفیران ممالک
دیگر ،پیش امدن فتوحات و ...سروده و خوانده میشد ،اما اشعار ذوقی ،وصفی ،عاشقانه و
ً
طرب انگیز و امثال اینها ،معموال با حضور خود شاعران ،اغلب در محافل عیش و نوش
سالطین انشاد میگردید و گاه ممکن بود با نوای موسیقی همراه شود تا بر شور و لطف مجلس
بیفزاید» (وزین پور.)41 :1374 ،
مالزم دربارها ،افزون بر شخص سلطان که ممدوح اصلی و حقیقی بود ،افراد
اغلب شاعا ِن ِ
خاندان ،وابستگان و اطرافیان او را مدح کردهاند ،یا در تعزیت انان مراثی متعدد ساختهاند و
دشمنانشان را به سختی هجو کردهاند .در مورد مطالب ،وقایع و افراد بیشمار دیگر هم که
وابسته به پادشاه و دستگاه سلطنت او بوده ،به وسیله شاعران قصاید بسیار سروه شده ،نظیر
فتوحات و لشکرکشیها ،نبردها ،قتل عامها ،تسخیر و ویران کردن شهرها و روستاها ،دستگیری
و مجازات دشمنان ،حا کمان و مرزبانان کشورهای دیگر و ...به دلیل کم بودن حجم مقاله ،در
ادامه تنها به مهمترین این موضوعات اشاره میگردد و اشعار برجستۀ شاعران سلجوقی به عنوان
شاهد مثالی ذکر خواهد شد.
.1مدح پادشاه
در مدح عالءالدین اتسزبن محمدبن ملکشاه
ای روی تو چو خلد و لب تو چو سلسبیل
بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل
o
o
در طاعت هوای تو امد دلم از انک
از
طاعتست
یافتن
خلد
و
سلسبیل
o
o
ناهید پیش طلعت تو کی دهد فروغ
خورشید پیش صورت تو کی بود جمیل
o
o
خورشید خسروان ملک اتسز که ذات او
در علم چون علی شد و در عقل چون عقیل
o
o صفحه 109
/110دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
(ادیب صابر)104 :1343 ،
در مدح والی خراسان شمسالدوله طغانشاه بن الب ارسالن سلجوقی
شهریارا بنده اندر مدحت فرمان تو
گر تواند کرد بنماید ز معنی ساحری
o
o
هر که بیند پندهای سودمند سند باد
نیک دانه کاندر و دشوار باشد شاعری
من معانیهای او را یاور دانش کنم
گر کند بخت تو شاها خاطرم را یاوری
o
o
o
o
(ازرقی هروی)119 :1398 ،
در مدح یوسف بن احمد مسعود شاه
گرد
علما
گرد
بخاصه
بر
انکس
کامروز بهر شهر چنو مشتهری نیست
o
o
خورشید زمین یوسف احمد که فلک را
چون او به گه علم و محامد دگری نیست
o
o
ان ابر گهرپاش که در علم چنو یی
مر چارگهر را گه زایش پسری نیست
o
o
ان شاخ عطا بخش که در باغ شریعت
با نفع تراز وی به گه جود بری نیست
o
o
بی خدمت او در تن یک جان عملی نیست
بی مدحت او در دل یک تن فکری نیست
o
o
(سنایی)133 :1388 ، صفحه 110
جایگاه مدح و مدیحه سرایی111 /...
.2فتوحات و لشکرکشیها
از شعرای بزرگ ،به ویژه سخنسرایانی که ملک الشعرای دربارها بودهاند ،قصاید متعدد در
فتوحات پادشاهان به یادگار مانده ،و این وضع بیشتر مربوط به قرنهای چهارم تا اواخر قرن
ششم است که دورۀ کشورگشاییها و فتوحات عظیم فرمانروایان غزنوی ،سلجوقی ،غوری،
خوارزمشاهی و دیگر سلسلههای بزرگ است .در روزگار سلجوقیان حدود ایران تا سواحل
مدیترانه رسید .طغرل بیک در سال 447ه 1055 /م ،بغداد را به تصرف خود دراورد و حدود
امپراتوری مقتدر سلجوقیان از افغانستان تا اسیای صغیر و قلمرو خلفای فاطمی مصر ،یعنی
تمام اسیای غربی و قسمتی از نواحی افریقای شمالی رسید و از جنوب ،از حدود کرمان ،عراق،
سوریه تا اسیای صغیر از متصرفات حکومت سلجوقیان به شمار میامد .اینک چند نمونه از
اشعاری که به این موضوع پرداختهاند ،ذکر میشود:
فتح سمرقند به دست ملکشاه سلجوقی
خدای هرچه دهد بنده را ز فتح و ظفر
o
به دین پاک دهد یا به عقل یا به هنر
ِ
به عالم اندر ازو تازه کرد فتح و ظفر
o
چو دین و عقل و هنر داد شاه عالم را
o
o
ببین که از ظفر و فتح او به شرق و به غرب
هزارگونه دلیل است و صد هزار اثر
o
o
...به شعر فتح تو من بنده را مفاخرت است
که شعر فتح تو شاهان همی کنند از بر
که هست ُدرج مدیح تو همچو درج گهر
o
o
همی نگارم درج مدیح تو شب و روز
o
o
(امیر معزی)277 :1318 ، صفحه 111
/112دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
در فتح و کشورگشاییهای سلطان سنجر
بقــا بــاد ســلطان ســلطان نشــان را
همـــی تـــا بقـــا ممکـــن اســـت اســـمان را
o
o
زتخــتش زمــین را ز تــاج اســمان را
خداونـــــد عـــــالم کـــــه بفـــــزود رتبـــــت
o
o
شهنشــــاه ســــنجر کــــه بســــتد بــــه خنجــــر
روان ملکشـــاه و الـــب ارســـالن را
o
o
شــــهان را بــــه گــــرز گــ ـران کــــرد عــــاجز
چنـین معجـزات اســت گــرز گ ـران را
o
o
بــــــه زنجیــــ ـر طاعــــ ـت دراورد گــــــردن
بــدان خنجــر سرفشــان سرکشــان را
o
o
ســـــرفتح و نصـــــرت همـــــی ســـــجده ارد
بــه رزم ان ســر خنجــر سرفشــان را
o
o
بــــه یــ ـک بنــــده عــــاجز کنــ ـد دولــــت او
هــــزار اردشــــیر و هــــزار اردوان را
o
o
زهـ ـی پادشـــاهی کـــه فـــتح اســـت و حرمـــت
ز ملکت زمـین را ز حکمــت زمــان را
o
o
(ادیب صابر)307 :1343 ،
.3وصف مجالس بزم و مهمانی
در روزگاران پیشین ،اوقات وقت پادشاهان در مجالس بزم و عشرت و میخواری میگذشت و
چون شاعران نیز برای شعرخوانی و تکمیل شادمانی و همچنین وصف ان مجالس خیره کننده
فراخوانده میشدند ،از این رو در دیوان این گروه از شاعران درباری ،اشعار بسیار در وصف بزم
سالطین برجای مانده است:
در مدح سلطان سنجر و رفتن او به بزم نزد امیر قیصر
فرخنده باد و میمون این مجلس منور
بر
شهریار
گیتی
شاهنشه
مظفر
o
o
شاهی کجا رسیدهست از همت بلندش
تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور
o
میران
o
نامدارند
این
بندگان
سلطان
هریک چو حاتم طی ،هر یک چو رستم زر
o
o
و ان میزبان زیبا در پیش تخت خسرو
بسته میان به خدمت چون بندگان دیگر
o
o صفحه 112
جایگاه مدح و مدیحه سرایی113 /...
شاید که میرقیصر سر بر فلک فرازد
زیرا که هست سنجر مهمان میرقصر
o
o
.4در تهنیت اعیاد و جشنها
جشن مهرگان
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزای ای نگار مهرجوی مهربان
o
o
همچو روی عاشقان بینم به زردی روی باغ
باده باد بر صبوحی همچو روی دوستان
این عروسان بهاری را که ابر نوبهار
با جواهر جلوه کرد اندر میان بوستان ...
o
o
o
o
(مسعود سعد)129 :1362 ،
در تهنیت عید نوروز به عمادالدین پیروز شاه
خسروا
همه
روزت
نوروز
باد
o
وز طرب شبهای عمرت روز باد
o
افسر
پیروز
شاهی
بر
سرت
o
افتاب
اسمانافروز
o
چون
قضای
فیروزگون
گنبد
همتت
o
o
پیش قدرت پشت و روی افتاب
همچو
o
o
شیر
o
باد
گردون
پیش
شیر
رایتت
بر
اشکال
کارها
هاللی
پیروز
باد
کوز
باد
سخره چون اهوی دستاموز باد
o
(انوری )68 :1376،
در تهنیت فرارسیدن ماه شوال
بگذشت مه روزه و امد مه شوال
اکنون من و ساقی و می و مطرب و قوال
نائب نتوان بود که بیکار بمانند
ساقی و می و مطرب و قوال به شوال
o
o
کردند شب عید همه نور ز قندیل
تحو یل سوی جام و دگرگونه شد احوال
o
o
o
o صفحه 113
/114دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
(معزی)91 :1318 ،
.5مدح وزیران ،بزرگان و مقامات کشوری
مدح خواجه نظام الملک طوسی ،وزیر الب ارسالن
شده ست باغ پر از رشته های در خوشاب
شدست راغ پر از توده های عنبر ناب ...
o
o
همی ز سیل بهاری شود سراب چو بحر
چنانکه بحر شود پیش جود خواجه سراب
o
o
غیاث دولت سلطان قوام دین رسول
نظام ملک جهان رسید اولوااللباب
وزیر شاه ز من ،سید زمانه که هست
به داد و دانش و دین چون پیمبر و اصحاب
o
o
o
o
(معزی)62 :1318 ،
در ستایش سرهنگ امیر ّ
محمد هروی
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
o
o
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سراهنگان خوانند مر او را سرهنگ
انکه روی همه هشیاران امد چو شتاب
ان که پشت همه بیداران امد چو درنگ
o
o
o
o
(سنایی)341 :1388 ،
در مدح ابوجعفر علی بن حسین قدامه موسوی
تنم بمهر اسیر است و دل بعشق فدی
همی بگوش من اید ز لفظ عشق ندی
o
o
دلم فدی شد و چشمم ندید روی خالص
خالص نیست اسیران عشق را بفدی
o
o
من و توئیم نگارا که عشق و خوبی را
ز نام لیلی و مجنون برون بریم همی
از ان قبل که عسل را حالوت لب تست
خدای عزوجل در عسل نهاد شفی
o
o
o
o صفحه 114
جایگاه مدح و مدیحه سرایی115 /...
(ادیب صابر)217 :1343 ،
.6مدح قاضی ،مستوفی و منشی
مدح قاضی حمیدالدین بلخی
صدری که ازو دولت و دین جفت ثبات است
ان خواجۀ شرع است که سلطان قضات است
o
o
ان عقل مجرد که وجود به کمالش
هم قاعدۀ جنبش و هم اصل ثبات است
ُ
اری چه کند ،کسب شرف کار کفات است
o
o
گردون ز کفایت به کف اورد رکابش
o
o
ای کلک گهربار تو موصوف به وصفی
کان معجزۀ جملۀ اوصاف و صفات است
o
o
(انوری)53 :1376 ،
مدح شرف الملک ابوسعد محمدبن منصور
صاحب دیوان استیفا در عهد ملکشاه
به فال فرخ و عزم درست و رای صواب
سفر گزیدم و کردم سوی رحیل شتاب
نماز شام که از شب نقاب بست هوا
رسید نزد من ان افتاب مشک نقاب ...
o
o
تو را مباد تهی از چهار چیز در دست
ز کلک و خاتم و زلف نگار و جام شراب
o
o
o
o
(معزی)57 :1318 ،
.7مدح محتشمان و صاحبان جاه و مقام
مدح صاحب ،اوحدالدین اسحق از اعیان و صدور زمان سنجر
ُ
...در خراسان ز امتش دگریست
که بر او عاشق است ملک عراق
o
o
عصمت
o
ایزدی
رکاب
و
عنان
مدد
o
سرمدی
ستام
و
جناق صفحه 115
/116دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
دانی ان کیست
o
اوحدالدین است
ان
o
ملک
خلقت
ملوک
اخالق
(انوری)269 :1376 ،
در مدح صاحب مجدالدین ابوالحسن عمرانی
اینکه میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب
خو یشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب
o
o
ان منم یا رب در این مجلس به کف جزو مدیح
وان تو یی یا رب در ان مسند به کف جام شراب
o
o
اخر ان ایام ناخوشتر ز ایام مشیب
رفت و امد روزگاری خوشتر از عهد شباب
o
o
گرچه دائم در فراق خدمت تو داشتند
هرکه بود از عمرو و زید و خاص و شیخ و شاب
o
o
(سنایی)137 :1388 ،
.8مدح پهلوانان و رزم اوران
از روزگاران قدیم معمول بوده است که نو یسندگان و شاعران ،قهرمانان تاریخی را اعم از
ً
فرمانروایان یا رزمجویان ،که به اعمال خارق العاده دست یازیده و مخصوصا در راه ترقی و
اعتالی ایران گا مهای استواری برداشته باشند ،بستایند ،و جان فشانیهای انان را باشکوه تمام بیان
کنند .شمس الدین اغل بیک از امرای بزرگ و پهلوانان دربار سلطان سنجر و بسیار معزز بوده
است و افزون بر انوری ابیوردی شاعری دیگر مانند عبدالواسع جبلی وی را ستوده است.
مدح شمس الدین اغل بیک ،پهلوان دربار سنجر
به تو اورد سعد گردون روی
o
شمس
روی
زی
درگه
خداوند
ار
o
دین
پهلوان
لشکر
شاه
پشت
اسالم
و
قبلۀ
احرار
َ
خاص سلطان اغلبک ان که کفش
در سخا هست همچو ابر بهار
o
o
o
o صفحه 116
جایگاه مدح و مدیحه سرایی117 /...
(انوری)192 :1376 ،
ذکر وقایع تار یخی
در دیوان اشعار سخن سرایان دربار سلجوقی به بسیاری از وقایع تاریخی اشاره شده که از ان
جملهاند :اشعاری در عقد معاهدات سیاسی ،اقتصادی ،مرزی و مالیاتی با سران کشورهای
مجاور یا دست نشانده و مغلوب و تعیین خراج و مقررات حمل و نقل و شرایط دیگر .نیز
قصایدی دربارۀ احداث جادهها ،پلها ،سدها و کاروانسراها ،بازارها و ساختن باغها و
کوشکها و بسیار اماکن دیگر که تمام اینها دارای جنبۀ تاریخی است و اهمیت وافر دارد .انوری
ابیوردی قصیدۀ زیر را در توصیف قصر و عمارتی که ناصرالدین در باغ ساخته بود ،سروده
است:
ای
نمودار
سپهر
الجورد
گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد
o
o
هم سپهر از رفعت سقفت خجل
هم بهشت از غیرت صحنت به درد
o
o
اشک این چون اب شنگرف تو سرخ
روی ان چون رنگ زرنیخ تو زرد
o
o
اسمان چون الجوردت حل شده
در سرشک از غبن سنگ الجورد
ساکنی ورنه چه مابین است و فرق
گیتینورد
o
o
از
تو
تا
این
گنبد
o
o
جنتی در خاصیت زان چون ملک
وحش و طیرت فارغند از خواب و خورد
o
(انوری ،1376 ،قصیده )267 :58
o صفحه 117
/118دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
نتیجهگیری
در ادوار پیشین «مدح» مهمترین موضوع در سرودههای فارسی بوده که قرنها استمرار یافته
است .گویندگان مدیحه سرا در دربار سلجوقیان ،شاهان را به نحوی مدح میکردند و بدان سان
صفات و ملکات عالیه از خلق نیک و رشادت و رزماوری و سخاوت و دینداری و رعیت پروری
به انان نسبت میدادند که فرمانروایان به وجد میامدند و ملوک اطراف دچار بیم و هراس
میگشتند .قرنهای پنجم و ششم عالیترین دورۀ رواج مدیحه سرایی بود ،شاعران استاد این
عهد بهترین عوامل شکوه و جالل دربارها به شمار میامدند که حتی اثر سخن شان تا قرنها
بعد باقی ماند و شهرت و نیکنامی بزرگی برای سالطین فراهم میاورد .شاعران سدۀ ششم
سالطین را در برابر خدا و رسول اکرم (ص) قرار میدادند ،از همۀ کاینات برتر میدانستند و
اطاعت از انان را همچون نماز میشمردند.
ً
برای مدح غالبا از «قصیده» استفاده میشد؛ زیرا این نوع شعر با قوالب و تعبیرات اماده و با
فخامت و زیبایی الفاظ و روش خاصی که در خواندن ان معمول است برای بیان مناقب و ذکر
موارد فضیلت و برتری ممدوح از هر نوع دیگر مناسبتر است.
نگارندگان با بررسی سرودههای سخنوران سدۀ ششم ،به این نتیجه رسیدهاند که غالب مدایح
ِ
مخصوص پادشاهان بوده است و به ندرت از اندیشههای
سخنسرایان این دوره ،ثنا و ستایش
ِ
بلند و موضوعهای متعالی از زندگا نی بشر و نیازهای معنوی انسان و تحلیل زوایای روح ادمیان
مالزم دربار قصاید فراوانی دربارۀ رزمها ،لشکرکشیها و
سخن به میان رفته است .شاعران
ِ
کامیابیها ،مجالس مهمانی ،در تهنیت اعیاد و جشنها ،در ستایش بزرگان و مقامات کشوری و
منشیان و صاحبان قدرت سرودهاند و بدین وسیله سبب شهرت و شوکت دربارها را فراهم
نیک سلطان بود،
اوردند؛ با مدایح پرمبالغه و استوار ،وظیفۀ تبلیغاتی خود را که نشر خصال ِ
حاکمان این سلسله را بر صفحه روزگار جاودانه سازند .اغلب سالطین
بخوبی انجام دهند و نام
ِ صفحه 118
جایگاه مدح و مدیحه سرایی119 /...
سلجوقی فاقد ذوق و قدرت درک لطائف شعری و ادبی بودند ،اما در هر صورت و به هر منظور
حمایت انان از اهل علم و ادب منجر به پیشرفت ترقی زبان و ادبیات فارسی شد. صفحه 119
/120دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
فهرست منابع
.1ازرقی هروی ( .)1398دیوان .تصحیح مسعود راستی پور و محمدتقی خلوصی .تهران :کتابخانه،
موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسالمی.
.2امیر معزی نیشابوری ( .)1318دیوان .تصحیح عباس اقبال .تهران :کتابفروشی اسالمیه.
.3انوری ابیوردی ،اوحدالدین ( .)1376دیوان .تصحیح محمدتقی مدرس رضوی .تهران :علمی و
فرهنگی.
.4ترمدی ،ادیب صابر ( .)1343دیوان .تصحیح محمدعلی ناصح .تهران :علمی.
.5دبیری نژاد ،بدیع الله ( .)1384سالجقه و گسترش ادب فارسی .مجلۀ وحید .شمارۀ .6دورۀ .10
صص .667-659
.6ذبیحالله ،صفا ( ،)1385تار یخ ّ
ادبیات ایران .ج .1تهران :فردوس.
.7ریپکا ،یان و دیگران ( ،)1370تار یخ ّ
ادبیات ایران .ترجمه کیخسرو کشاورزی .تهران :گوتمبرگ.
.8سنایی غزنوی ،ابوالمجد مجدودبن ادم ( .)1388دیوان .تصحیح محمدتقی مدرس رضوی.چاپ
هفتم .تهران :سنایی.
.9فروزانی ،سیدابوالقاسم ( .)1393سلجوقیان از اغاز تا فرجام .تهران :سمت.
.10قیس رازی ،شمس الدین محمد ( .)1388المعجم فی معاییر اشعار العجم .تصحیح مدرس
رضوی .تهران :علم.
.11کانت ،امانوئل ( .)1347نقد نیروی قضاوت .چاپ :کاسیرر.
.12مسعودسعد سلمان ( .)1362دیوان .تصحیح رشید یاسمی .تهران :گلشایی.
.13وزین پور ،نادر ( .)1374مدح داغ ننگ بر سیمای ادب فارسی .تهران :معین.
.14همایی ،جاللالدین ( .)1386فنون بالغت و صناعات ادبی .چاپ بیست و هفتم .تهران :هما. صفحه 120
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان؛ کاربرد واژههای متفاوت
برای معانی مشترک
نویسنده:محمد نسیم مسجدی
استاد ناظر:عاطفه خدایی
1
2
چکیده
زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ
هندی را تشکیل میدهند.این زبان امروزه در بخش وسیعی از کشورهای ایران ،افغانستان و
تاجیکستان و بخشهایی از هندوستان گویشور دارد .فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه
ً
رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور
اطالق میشود .گرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملت فابل فهم
است؛اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور یافت .این
تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها تا تفاوت
واژهها و ترکیبهای اضافی و فعلها دیده میشود .در این پژوهش تفاوت تلفظها ،واژگان کهن
موجود در زبان دری ،واژه های فارسی متفاوت با کاربرد یکسان و واژههای دخیل در زبان مردم
افغانستان را بررسی کرده ،تفاوتها را ذکر کردهایم.
واژگان کلیدی :واژههای متفاوت ،معانی مشترک،زبان فارسی معاصر ایران ،زبان معاصر
افغانستان
مقدمه
.1دانشج ی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی
.2استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مجاری المصط ی صفحه 121
/122دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
افغانستان که در تقاطع سه دنیای متفاوت از نظر جغرافیایی و فرهنگی -هند با بادهای موسمی،
اسیای مرکزی با استپهایش و فالت ایران -قرار گرفته است ،شاهد تجاوز و استعمار پی در پی
از همه نوع بوده است .تاریخ سیاسی ان نبردی دائمی برای استقالل بوده ،تاریخ فرهنگی ان نیز
مبارزهای برای حفظ هویت است)1982 ، Ch. M. Kieffer(.
شاید در نگاه مردم ایران تفاوت قابل مالحظهای میان زبان فارسی ایرانیها و افغانستانیها
نباشد؛ اما این برداشت از انجا شکل گرفته که ایرانیها کمتر با ساکنان شهرهای افغانستان
برخورد کردهاند و بیشتر مهاجرانی را دیدهاند که فارسی را در کنار انها اموختهاند .به جرات
میتوان گفت بیش از صد میلیون نفر در سراسر دنیا به زبان فارسی سخن میگویند و گستره
زبان فارسی که روزگاری ،از بخش های خاوری بنگال و مرزهای خاوری چین تا اسیای صغیر را
در بر می گرفته است ،در روزگار ما ،عمدتا“ در ازبکستان ،تاجیکستان ،ایران و افغانستان
است؛ گرچه در مناطق دیگری چون شبه قاره هند نیز گویندگان زبان پارسی را می توان یافت.
زبان فارسی زیر گروه زبانهای ایرانی غربی است که گروه ایرانی شاخه زبان های اروپایی ـ
ً
هندی را تشکیل می دهند .زبانهای ایرانی معموال به سه دوره باستان ،میانه و نوین تقسیم
میشوند .این دورهها با دورههای تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دوره باستان مربوط
به زمان شاهنشاهی هخامنشی ،دوره میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دوره نوین
مربوط به زمان ورود اسالم به ایران تا به امروز است.
بخش اعظم ملت ایران فارس هستند .از نتایج سرشماری سال ۱۳۷۵دربارۀ ترکیب قومی ملت
ایران این براوردها حاصل میشود :جمعیت فارسها حدود ۷۳الی ۷۵درصد جمعیت ایران
است .امار سرشماری سال ۱۳۷۵نشان میدهد که ۸۲الی ۸۳درصد مردم فارسی صحبت
میکنند و ۲/۸۶درصد از انها فقط فارسی را میفهمند(مطلبی،1387 ،ص)16؛ اما در
افغانستان نیز فارسی رایجترین زبان و زبان مادری بیش از ۱۶میلیون نفر ( )۵۲٪–۴۸از مردم
این کشور است .به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز بهشمار میرود ،در کل بیش از صفحه 122
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان123 /...
۲۵
میلیون
نفر
یا
۸۰٪
از
مردم
این
کشور
بدان
تسلط
دارند .تاجیکها ،هزارهها و ایماقها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستندNancy-(.
)Dupree1999، ،Hatchگرچه زبان هر دو ملت افغانستان و ایران فارسی و برای هر دو ملتفابل فهم است ،اما امروزه میتوان تفاوتهای قابل مالحظهای در زبان مردم این دو کشور
یافت .این تفاوتها از نحوه تلفظ مصوتها به ویژه «های بیان حرکت» و حتی برخی صامتها
دیده میشود تا تفاوت واژهها و ترکیبهای اضافی و فعل ها .در این بررسی به این تفاوتها
خواهیم پرداخت وجوه مختلف ان را بررسی خواهیم کرد.
پیشینه تحقیق
درباره زبان فارسی و جایگاه و خاستگاه ان ،پیشینه تاریخی و جایگاه فرهنگی ان مطالب زیادی
نوشته شده است؛ از پرویز ناتل خانلری که خاستگاه زبان فارسی را بررسی کرده تا محسن
ابوالقاسمی که به جنبههای دستوری زبان پرداخته است و نیز زرینکوب ،نفیسی ،افشار و
مستشرقانی چون الزارو زالمان که کتابها و مقاالت متعددی در این باره نوشتهاند .در دایره-
المعارفهای مهم چون ایرانیکا و بریتانیکا نیز به زبان فارسی ،دری ،زیان مردم ایران و
افغانستان پرداخته شده است؛ اما تحقیقات مفصل و دامنهدار درباره زیان و موضوعات ان در
افغاتستان کم است .دلیل این کاستی بیشتر به نابسامانیهای سیاسی این کشور بازمی گردد.
درباره زبان دری ،ریشههای ان و جایگاه زبان فارسی در افغانستان امروز نیز مطالبی وجود دارد
که برخی از انها را برای مطالعه بیشتر معرفی می کنیم؛ « خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و
پـرورش زبان دری است»و «یک زبان با سه نام(فارسی ،دری و تاجیکی) » از نجمالدین
کاویانی« ،ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان» از پوهاند شاه علی اکبر شهرستانی،
«افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری» از رزاق رویین « ،زبان فارسی دری در افغانستان» از
شکرالله عبدالله از این دست هستند که نتیجه مطالعات پژوهشگران افغانستانی است؛ اما انچه صفحه 123
/124دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
در این پژوهش مد نظر است ،تفاوتهای واژگان و تلفظ در زبان مردم ایران و افغانستان است.
در این مورد نیز کسانی چون محمد کاظم کاظمی در مقاله «پاالیش زبان فارسی در افغانستان
امروز » و حفیظ الله شریعتی سحر در مقاله «تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان»
به این موضوع پرداختهاند .انچه درباره مطالعات ادبی از هر دست ،درباره افعانستان قابل توجه و
مشاهده است ،تعداد کم پژوهشها و عدم دسترسی به کارهای اندک انجام شده است .در این
پژوهش از منظر دانشجویی رشدیافته و ساکن در محیط ،به موضوع تفاوتها پرداخته شده
است تا تغییرات هر چند اندک نیز مد نظر باشد .ضرورت این نوع تحقیق درباره زبان و ادبیات
افغانستان همچنان ملموس است.
بحث و بررسی
ً
فارسی افغانستان یا فارسی دری گونه رایج زبان فارسی در افغانستان است که معموال به
گویش تاجیکها و هزارهها در این کشور اطالق میشود .فارسی رایجترین زبان در افغانستان
و زبان مادری بیش از ۱۶میلیون نفر ( )۴۸–٪۵۲از مردم افغانستان است.این زبان در
کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی افغانستان است.
ناتل خانلری در کتاب«تاریخ زبان فارسی» اورده است که برخی مورخان ،فارسی را زبان
موبدان می دانسته اند؛ در حالی که دری زبان شهرهای مدائن است و کسانی که در دربار شاه
بوده اند .در عین حال اذعان دارد که در اکثر نوشته های مریوط به زبان که پس از اسالم نوشته
شده ،دو اصطالح فارسی و دری مترادف و گاه هم معنی هستند .در بعضی موارد هم دری را
صفت فارسی دانسته اند که در واقع معنای فصیح می دهد.
او بر اساس نوشته مقدسی در « احسن التقاسیم » می نویسید«:مفدسی در احسن التقاسیم
همه زبان های ایرانی را فارسی خوانده و از بیان او چنان بر می اید که لفظ دری را به معنی
فصیح به کار می برد و از ان زبانی جداگانه اراده نمی کند»(ناتل خانلری)273 ،1387 ، صفحه 124
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان125 /...
فارسی دری چیست؟
دهخدا در لغت نامه معروفش ،ذیل کلمه دری و در باب علت نامگذاری می نویسد «:در مورد
وجه تسمیه ان اقوال مختلفی نقل شده است که به اهم انها اشاره می شود ،خوارزمی در مفاتیح
العلوم ان را زبان مردم شهرهای مدائن داند و می نویسد اهل درخانه شاه بدان تکلم می کرده
اند .ابن الندیم در الفهرست بنقل از ابن المقفع نیز قول باال را تکرار کرده است .مولف برهان
می نویسد :بعضی ان را به فصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در ان نقصانی نباشد دری
میگویند»(دهخدا ،1377 ،ذیل دری)
وی در یاد داشتهای خود می افزاید « :صاحبان انجمن ارا و انندراج و غیاث دراین مورد می
نویسند :زبان پارسی را از ان دری گو یند که در روستا و کوهستان و دره بدان تکلم می کرده اند
و انچه به شهرستان می گفته اند پهلوی نام دارد زیرا که پهلو ،شهر را میگفتهاند(».همان)
کاویانی در مقاله ای درباره زبان دری معتقد است«:زبــان پــارسی دری بــه گـــواهی
شـواهــد و سـنگنـبشـههـا ،سـرچشمهها و ماخذهــای باسـتانی و پــژوهـشهای معـاصر در
سـرزمـین خـراسـان قـدیـم و فـرارود زاده شـده اسـت و به سـخـن معـروف شـمس رازی در
درالمحـجم " زبان دری لغت اهل بلخ و بخارا " گفـته شـده اسـت .ابن مقــفع که خود اهـل
فارس اسـت ،تنها زبان مردم خراسـان و بویژه بلخ را دری میداند و مقدسی که خود به شهرهای
خراسـان و ماوراءالنهر سـفر کرده اسـت ،زبان بلخ را بهـترین زبان می دانـد .به نظر دکتر رازق
رو یین « زبان دری از لحـاظ خـاسـتگاه واژاگـانی مربـوط به خانـواده زبان اوسـتائی بلـخی می
باشد(»...رویین1381 ،؛3و)4زبان دری بعـد از قرن پنجـم هجری به سـوی باخـتر ( ایــران
امروز) گــسترش یافـــته اسـت .کتیبه اتشکـده کرکوی در والیت نیم روز ( اسـتانی در غرب
افغانسـتان و هم مرز با اسـتان زابل ایران) را شـاید بـتوان قدیـمی ترین اثر به این زبان شـمرد». صفحه 125
/126دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
به نظر می رسد در همین زمان ،مردم اصفهان و فارس از زبان پهلوی استفاده می کردند .این در
حالی است که برای اولین بار اثاری به زبان پارسی دری در مناطقی چون بلخ ،بادغبس ،هرات،
سیستان ،سمرقند و بخارا افریده شده است« .این که زبان پارسی دری چگونه این اقبال را یافت
که عمومیت و رسمیت پیدا کند ،وابسته به رویدادهای سیاسی و اجتماعی و ...در منطقه ،به-
ویژه در خراسان است »(یسنا )1398،186،بعدها همین زبان دری به مرور به سمت غرب نیز
گسترش یافت و در مناطقی مانند فارس و عراق عجم نیز استفاده شد.
دالیل متنوعی وجود دارد که ادعای فوق را اثبات می کند؛ از این میان یه برخی اشاره کرد :عدم
وجود اثری به زبان دری در غرب خراسان تا قبل از قرن هفتم میالدی ،عدم وجود سند تاریخی
مبنی بر رواج پارسی باستان در فرارود و خراسان در دوره هخامنشی؛ تعلق زبان دری به خانواده
بزرگ هند و اروپایی از دیدگاه زبانشناسی و عدم تعلق به پهلوی ساسانی(نلخیص از مطلب «
زبان فارسی دری در افغانستان» از عبدالله ،روزنامه صبح کابل 21 ،ژوئن )2021هم اینک
زبان دری گستره وسیعی دارد و مردمانی در تاجیکستان و افغانستان با ان سخن می گویند.
زبان مردم افغانستان
فارسی افغانستان را تاجیکها و اقوام مربوط به انها عموما ،فارسی ،پشتو زبانها ،پارسی ،و
دولت دری مینامند .واگرایی گویش فراوان است ،اما نه در حدی که مانع درک متقابل شود،
مگر در مواردی که واژه ها و اصطالحاتی گاه به گاه به کار می رود که ان هم به راحتی روشن می
ً
ً
شود .از انجایی که تماس بین ایرانیان و افغانها معموال در میان گویشورهای نسبتا پرورش یافته
صورت می گیرد ،مشکل خاصی در درک متقابل انها وجود ندارد .گفتار صیقلی هر دو ملت
ً
نسبتا یکپارچه است .تفاوت زیادی بین لهجه های محلی و زبان عامیانه قابل مشاهده است.
عالوه بر این ،بین فارسی ایرانی و افغانی ،در هر سطح گفتاری ،در واژگان شکاف متمایز وجود
دارد .این نه تنها در مورد اصطالحات فنی بلکه در مورد موارد زندگی روزمره ،اصطالحات صفحه 126
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان127 /...
خانوادگی ،و نام بسیاری از اشیاء وارد شده یا منشا خارج از کشور نیز صدق می کندCh. M. (.
)19829 ،Kieffer
زبان فارسی نو یا گویش دری که امروزه ان را فارسی دری یا پارسی درباری نیز مینامند ،نامی
اس ت که واپسین گویش تاریخی و گویش امروزین زبان پارسی گفته میشود و کاربرد ان از سده
دهم میالدی به بعد بهطور گسترده در نوشتههای عربی همچون استخری ،و نوشتههای پارسی
تصدیق شدهاست()1994 ،GILBERT LAZARD
زبان فارسیدری مانند بسیاری از زبانهای زندهی دنیا دارای لهجهها و گـویشهای گوناگون
ِ
زبان فارسیدری در
میباشد .تنوع لهجهها و گویشها در میان فارسیزبانان زیاد استِ .
افغانستان نیز دارای لهجهها و گـویشهـای گوناگونی است ،مانند هراتی ،بدخشی ،بلخی،
کابلی ،لغمانی ،تخاری ،فاریابی ،گردیزی ،پنجشیری و بامیانی وغیره .فارسیزبانان در تمام
قلمرو زبان بدون در نظرداشت گویشها یا لهجههای گوناگون و صرفنظر از تفاوتهای
فرهنگی و قومیشان با هم ارتباط برقرار میکنند و همدیگر را میفهمند و به ترجمان نیاز
ندارند(.کاویانی)1396،
زبان فارسی ایران ،افغانستان و تاجیکستان در سطح دستور و ساختار
از نظر زبانشناسی ،میان ِ
زبان هیچ تفاوت ،گوناگونی ،ناهمسانی و یا اختالفی دیده نمیشود .تنها در سطح گویش و
بعضی از اصطالحات تفاوتهایی وجود دارد .مثال در افغانستان شفاخانه میگویند در ایران
بیمارستان و در تاجیکستان کسلخانه؛ اینها تفاوتهای اصطالحی است
در زبان فارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای زبان
فارسی امروزی استفاده میکنند .در ادبیات پارسی هم واژه پارسی و دری را به یک معنا بهکار
بردهاند.شاعراتی چون فردوسی ،مسعود سعد سلمان ،فخرالدین اسعد گرگانی ،ناصر خسرو،
انوری ،حافانی ،نظامی و ...از واژه «دری» در شعر خود استفاده کردهاند؛ اما کلمه «پارسی» را
در شعر غالب شاعران می توان یافت؛ برای مثال بیش از 100بار از این لفظ در متن شاهنامه صفحه 127
/128دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
استفاده شده است .برای نمونه ،بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی ،که مداحی شعرا و
اشعار عنصری در وصف سلطان محمود غزنوی را نکوهش میکند:
من انم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی ُدر لفظ دری را
و در جای دیگر به دو دیوان خود به دو زبان پارسی و تازی اشاره میکند:
اشعار به پارسی و تازی
برخوان و بدار یادگارم
تحلیل دادهها
با توجه به دادههای اولیه ،نکاتی قابل نوجه است که در ادامه خواهد امد .در این تحلیل هم به
معنای واژه و هم چگونگی تلقظ میپردازیم.برای اطالع بیشنر جدول تهیه شده را در به صورت
کامل در پینوشت مالحظه فرمایید 1.الزم به ذکر است که تهیه جدولی کامل برای این منظور از
حوصله مقاله خارج است و لغات بیشتر را میتوانید در جستجوگرها ،مالحظه نمایید
تلفظ واژه ها
انچه در تلفظ واژهها ،بیشتر توجه را به خود جلب می کند ،نحوه تلفظ «های بیان حرکت»
است .واج پایانی برخی از واژه ها مانند « نامه ،خانه ،اشیانه ،لحظه ،پیوسته و » ...
صدای ـِــ می دهد ،این گروه را « های بیان حرکت یا غیرملفوظ» می نامند .این کلمهها در
زبان دری ،ـَــ خوانده میشود .برای مثال (کینه /موز)(( ،) kilaزینه /نردبان)(( ،) zinaخینه/
حنا)(( ،) khinaبودنه/بلدرچین)(( ،) bodanaبوره /کر)( .)buraبا توجه به اینکه تلفظ
مصوت اخر در شکل فتحه تاکید و استرس بیشتری دارد و با توجه به سایر تلفظها ،می توان
گفت گویندگان زبان دری ،با تاکید و شدت بیشنری سخن میگویند. صفحه 128
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان129 /...
موردی دیگری که در ان تلفظ اهمیت دارد ،تحریف و تغییری است که در واژههای دخیل اتفاق
میافتد؛ بهویژه در وامواژههای انگلیسی .تغییر تلفظ در این واژهها تا حدی است که ریشه غیر
فارسی ان به راحتی شناخته نمیشود؛ برای مثال میتوان به کلمه «موتر» اشاره کرد که در زیان
َ
انگلیسی /motor/و در زبان دری /motar/تلفظ میشود .نمونههای دیگر عبارتند از :فیر همان
//انگلیسی ،بوتل / botal/همان /bottle/انگلیسی ،بالتی /bolty/همان / Battery /
انگلیسی ،پیلوت / pilut/همان /pilot/انگلیسی ،ترموز / Tarmoz/همان / thermos/
انگلیسی /fair/ ،همان /fire /انگلیسی
وام واژه های بیگانه
یکی از منابع واژگانی در همه زبانها ،واژه های وارد شده از سایر زبانها است؛ البته در زبانها
و فرهنگهای مختلف روشهای متفاوتی برای بهرهگیری از این واژهها وجود دارد؛ برای مثال
اعمال قواعد دستوری زبان مقصد بر واژه وارد شده یا تغییر کاربری ان به لحاظ معنایی و ...
این واژهها که «وام واژه» یا «واژه دخیل» نامیده میشوند ،در زیان فارسی و دری موجود است.
بر اساس منبع دریافت واژه و کاربرد ان در زبان دو ملت ایران و افغانستان ،تقسیمبندی جزئی-
تری انجام دادهایم.
ـ واژههایی که در هر دو زبان ،واژه دخیل هستند :در اینجا به واژههای دخیل مشترک در هر دو
زبان کاری نداریم؛ منظور واژگانی مانند کنترل ،سایز و ...است که به طور مشترک در هر دو
زبان استفاده میشود .به دلیلی که در ادامه خواهد امد ،واژههای عربی را در نظر نمیگیریم ،در
حالی که بخش وسیعی از واژگان استفاده شده در هر دو زبان ،عربی است.
در زبان فارسی و دری واژگانی دخیل از زبانهای دیگر وجود دارد که در هر دو سو وام گرفته
شده؛ اما یکسان نیست؛ برای مثال در فارسی از کلمه «فالسک»و در زبان دری از واژه «ترموز» صفحه 129
/130دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
برای همین معنی استفاده میشود که هر دو انگلیسی است .معادل کلمه روسی«کاپشن»،
«جمپر» ،معادل کلمه «نکتایی» انگلیسی « ،کراوات » فرانسوی.
ـ منبع دریافت واژه« :بسیار مهم است که ما یک واژه را از چه زبانی گرفتهایم؛ با ان زبان و
اهالیاش چه رابطههایی داریم و موقعیت ان زبان نسبت به فارسی چگونه است .فارسی از
لحاظ ریشه و یا ارتباطات اهالی خود ،با بعضی زبانها مثل عربی نوعی خویشاوندی یافته است
و به همین سبب ،یک کلمۀ عربی ،بهویژه اگر در زبان ما دارای سابقه باشد ،انقدرها غریب
نمینماید که کلمهای انگلیسی یا فرانسوی مینماید .از ان گذشته ،روابط فرهنگی اهالی زبان
فارسی با عربی هم یک رابطۀ مذهبی قوی بوده است ،در حالی که زبانهای غربی از جهاتی
برای ما مهاجم به حساب میایند(».کاظمی)1387 ،
به سبب نزدیکی مرزهای افغانستان با کشورهایی چون هند و پاکستان و ازیکستان و نیز اشغال
کشور از طرف روسها ،واژگانی از زبان مردم این کشورها وارد زبان مردم افغانستان شده است.
ام(انبه) ،کچالو(1سیب زمینی) ،متر(نخودسیز) و ...از زبان هندی ،توی(عروسی) از زبان
ازبکی ،پوهنتون(دانشگاه) ،درملتون(داروخانه) و ...از زبان پشتو وارد زبان دری شده است.
واژه های فراموش شده در ایران
برخی واژهها که اکنون در زبان مردم افغانستان استفاده می شود ،فارسی قدیمی است و در زبان
مردم ایران به فراموشی سپرده شده است .این واژه ها در دو حالت بررسی میشوند:
ـ در ایران امروز هم از واژه فارسی استفاده میشود؛ اما قدمت برخی واژههای دری بیشتر است
و در اثار ادبی قرن های گذشته کاربرد داشته است؛ از این جمله میتوان به اچار(ترشی)،
دسترخوان(سفره) ،دیگدان(اجاق) و ......اشاره کرد. صفحه 130
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان131 /...
اچار:
ترش دیدم جهانی را من از ترس
در ان دوشاب چون اچار گشتم
موالنا/غ /1498ب4
دستر ان:
چ دستارخوان پیش بهمن نهاد
گذشته سخنها برو کرد یاد
فردوسی /ج /3ص/375ب
دیگدان:
گندنا:
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت ا الت خوان عنصری
خاقانی /ص /926ب 12
بزرگی بایدت دل در سخا بند
سر کیسه به برگ گندنا بند
نظامی /خسرو و شیرین/ب 3597
ـ مواردی نیز می توان یافت که در ایران از واژه دخیل استفاده میشود ولی معادل دری ان فارسی
است؛ برای مثال به ازای واژه «سشوار» در زبان دری از واژه «موی خشک کن» استفاده میشود.
«کاال» در زبان دری به معنای رخت استفاده میشود و ترکیب «کاالشویی» هم معادل
«لباسشویی» امده است ،در حالیکه کاال واژهای فارسی و لباس عربی است .نمونههای دیگر
نیز میتوان یافت« .بودنه» فارسی و «بلدرچین» ترکی صفحه 131
/132دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
واژگان پارسی در افغانستان و همانند فارسی ان در ایران
در این بخش واژگان متعددی میتوان یافت که برای معنایی واحد ،دو واژه فارسی استفاده می-
شود .برای مثال میتوان به «خیار» و «بادرنگ» و سایر اسامی سبزیجات و خوراکی ها نیز اشاره
کرد(.توت فرنگی و توت زمینی ،پالک و اسفناج و « )...تار» و «نخ»« ،کالن» و « بزرگ» و ...
واژگان فارسی درایران که معادل ان در زبان دری ،واژه دخیل است
در این بخش بیشتر با واژههایی مواجه هستیم که در ایران معادلسازی شدهاند .برای مثال در
ایران برای واژه «کامپیوتر»« ،رایانه» برای واژه «بودجه»« ،یارانه» ،برای واژه «بییر»« ،ابجو»،
برای واژه«تیشو» « ،دستمال کاغذی» و برای واژه«ایسکریم»« ،بستنی»(.البته در بعضی مناطق
افغانستان از واژه «شیربخ» استفاده میشود که معادلی مناسب است) ...معادل سازی شده
است
ذکر یک نکته
ذکر این نکته به نظر ضروری میرسد که در زبان دری به ازای واژه« ،پسر» از «بچه» استفاده
میشود و برای واژه«طفل یا بچه» در زبان فارسی ،در این زبان از واژه «اشتک» استفاده میشود.
البته در بعضی مناطق «نلغه» و بعضی مناطق «غرلی» و بعضی مناطق «زوزدا» هم میگویند؛
ُ
همان«ا ُ
شتک» استفاده میشود .این تفاوت باعث شده
اما در ادبیات رسمی «طفل» و عامیانه
مردم ایران تصور کنند ،در افغانستان فرزند دختر کال در تعداد فرزندان محاسبه نمیشود .ذکر
این نکته ضروری است که هر دو فرهنگ ایرانی و افغانستانی نیاز به فرهنگسازی بیشتری برای
مواجهه با زنان و دختران دارند ،اما باید این تفاوت واژهها در دو زبان را نیز شناخت. صفحه 132
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان133 /...
نتیجه گیری
فارسی زبان مشترک مردمانی در بخش از اسیا است که اگرچه تفاوتهایی دارد اما زبانی مشترک
است که برای فهمیدنش نیاز به مترجم نیست .اساس دستوری ،نظام صوتی زبان ،شیوه جمله-
سازی و ...در همه قلمرو زبان فارسی یکی است .البته همانطور که کاو یانی می گوید«:
ً
فارسیزبانان برخالف ارادهی شان عـمدتا در چهار جغرافیای سیاسی کـه با هم چندان ارتباط
زبان فارسی در این کشورها سـیر
نـداشتند ،تـقسیم شدند .این تقسیمات مـوجب شد که ِ
متـفـاوتی را بپیمایند و پذیرای اصطالحات مخـتلف در یک زبان واحد شود .همچنان این
مرزهای سیاسی موجب شد که فارسیزبانان در ایران ،افغانستان ،تاجیکستان ،ازبکستان و ...
بهرغم داشتن زبان و ادبیات مشترک از هم دیگر دور شوند(».کاویانی .)1396 ،در این پژوهش
جدولی تهیه شد تا بخشی از تفاوتهای واژگانی در ایران و افغانستان شناخته شود .نتیجهای که
از این بررسی به دست امد ،نشان میدهد ،سیستم تلفظ مصوت ها در طول زمان در برخی
کلمات تغییر کرده ،به همین سبب تفاوت تلفظ محسوسی در دو زبان مشاهده میشود که در
تلفظ «های بیان حرکت» کامال مشهود است.
نکته قابل توجه دیگر ،استفاده بی رویه مردمان افغانستان از واژگان دخیل است «.از ان جایی که
هند و پاکستان سال ها تحت حاکمیت انگلیستان بوده اند ،از طریق ان دو کشور واژه های
انگلیسی بسیاری وارد فارسی افغانستان شده اند .این روند در سال های اخیر که افغانستان با
کشورها ی غربی بویژه امریکا و انگلیس در جنگ با تروریسم هم خوان شده است رشد بیش
تری یافته است»(کاظمی )1387 ،انچه بیشتر توجه را جلب میکند ،تغییرات فراوانی است که
در گویشوران در تلفظ به وجود اوردهاند تا جایی که گاه ریشه انگلیسی واژه به سختی پیدا می-
شود .به نظر میرسد این امر شیوه مقابله با ورود واژه است .ذکر این نکته ضروری است که
متاسفانه نهادی قدرتمند برای ساخت واژههای جدید در افغانستان وجود ندارد .نظر محمد صفحه 133
/134دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
کاظم کاظمی ،عضو افغانستانی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی قابل توجه و تامل است .وی
معتقد است تهاجم به ربان فارسی در دوره مغول چندان مخرب نبوده ،چون زبان در اوج قدرت
بوده است؛ اما « فارسی امروز افغانستان به سبب عوامل بیرونی و داخلی ،همچنان از وجود
واژگان بیگانه فربه و از واژگان اصیل خویش ،الغر میشود(».کاظمی)،
نکته قابل توجه دیگر ،استفاده مردم افغانستان از واژگان قدیمی فارسی است که ایرانیها این
واژگان را در اشعار و متون قدیمی دیده و شنیدهاند .شایسته است فرهنگستان زبان فارسی با
همکاری زبانشناسان افغانستان ،برای جمعاوری و استفاده از این ظرفیت تالش کند. صفحه 134
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان135 /...
پینوشت
.1جدول واژگان دری و معادل فارسی ان
دری
فارسی
توضیحات
الف
ات مات
ات ماتیک
اچار
ترشی
ارشیف
بایگانی
استدی م
ورزشگاه
اُشتُک
ط ل ،بچه
اسکرینج
اچار
/skerench/فرانسه
ام
ان ه
/am/هندی
اماس ،پندیدهگی
ابسه
اندی ال
رفیق
/andival/
ایسکریم
بستنی
انگلیسی
ایمیرجنسی
اورژانسی
انگلیسی
مناطق شمالی افغانستان اچار میگ یند و کابل نشینان و دیگر
مناطق هم ترشی میگ یند هم اچار
/oshtok/در ب ضی مناطق نلغه و ب ضی مناطق غرلی و
ب ضی مناطق زوزدا هم میگ یند و در ادبیات رسمی ط ل و
عامیانه همان اُشتُک میگ یند
ب
باد پکه
پنکه
بادرنگ
یار
بالتی
باتری
بانجان رومی
گ جه فرنگی
بانجان سیاه
بادمجان
/paka/ب ضی جاها پکه هم میگ یند
/badrang/
ذ یره گاه نیرو که در انگلیسی Batteryهست در زبان دری
کمی با ت اوت تل ظ رایج شده است صفحه 135
/136دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
/bays,kel/
بایسکل
دوچر ه
بچه
پسر
برامدن
بیرون شدن
برک
ترمز
/berek/
برگر
ساندویچ
/bargar/
برنده
بالکن
/baranda/
ب تل
لی ان شیشهای
/botal/
ب دجه
سرمایه
از انگلیسی با اندک ت اوت تل ظ وام گرفته شده
ب دنه
بلدرچین
/bodana/
ب ره
کر
/bura/
ب النی
پیراشکی
بییر
ابج
/beer/
پ
پاکت پالستیکی
مشما،
کیسه
پالستیکی
پالک
اس ناج
/palak/
پَخته
پن ه
/pakhta/
پالس
ان ر دستی
(ان ر پالس
پُله
پف فیل ،ذرت ب
/pola/
داده
پنجه
چنگال
/panja
پمپر ،دایپر
پ شک بچه
/pamper/
پنسل
مداد
تل ظ انگلیسی تحریف شده
پ دینه
ن ناع
ق ال بیشتر پ دینه میگ تند حاال ن ناغ هم میگ یند فکر کنم
پ قانه
بادکنک
پ دینه و ن ناع فرق دارند و دو گیاه مت اوت هست صفحه 136
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان137 /...
/pohantun/پشت
پ هنت ن
دانشگاه
پیاله
فنجان
پیچکاری
امپ ل
پیچکش
پیچگ شتی
پیل ت
/pich,kash/
/pilut/تل ظ انگلیسی تحریف شده
ل ان
ت
تار
نخ
تانکی
باک
تخم
تخم مرغ
ترب ز
هندوانه
ترکاری
س زی
ترم ز
فالسک
/ Tarmoz/همان thermosانگلیسی است.
تشناب
دستش یی
/tash,nab/
تشله
تیله
/teshla/یا همان شی شیشه ای گ ی مانند که اط ال با ان
ت میر
سا تمان،اپارتمان
تکت
تکت
/teket/تل ظ انگلیسی تحریف شده
تکه ،ر ت
پارچه
/tekka/
ت ت زمینی
ت ت فرنگی
تیش
دستمالکاغذی
/tokhom/ب ضی دری زبانان ،س ال؛ ب ضی یگینه و در
بر ی مناطق اسپیده هم میگ یند
(افراد بسیار اندک در مناطق لغمان هندوانه هم میگ یند
ردن
بازی میکنند (تیله بازی(
ث
ثارن الی
دادستانی
ج
جلغ زه
بادام زمینی
/sar,navaali/ صفحه 137
/138دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
جمپر
کاپشن
/jampar/انگلیسی هست با اندک تغیر در تل ظ
جنرال
/jus/انگلیسی
جس
اب می ه
چ
سردار
چارمغز
گردو
چاکلیت
شکالت
چای ج ش
کتری
چتنی
سُا مرچ یا همان /chatni/
کچاپ
چپن
عا
چک زدن
گاز گرفتن ،دندان
/chapan/
گرفتن
چکه
کشک
/chaka/
ح
حل ی ساز
اهنگر
خ
شکه ش یی
اُت ش یی
ریطه
کیسه
یط ،الی
گِل
ینه
حنا
/khina/
د
درامدن
دا ل شدن
دال نخ د
لپه
دیرای ر
راننده
/diraivar/تل ظ انگلیسی تحریف شده
دِرمِلت ن
دارو انه
/darmaltun/پشت (در ب ضی مناطق ،دوا انه نیز گ ته می
دستر ان
س ره
ش د.
/desterkhan/ صفحه 138
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان139 /...
دهقان
کشاورز
دوکان
مغازه
دیگ
قابلمه
دیگدان
اجاق
/du,kan/
ر
رنگمالی
نقاشی
رهنمای م امالت
اژانا امالک
روان کردن
فرستادن
ز
زردک
ه یج
زینَه
نردبان،پله
/zina/
س
ساجق
اداما
/sajegh/
سرخ
قرمز
در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د.
سرک
جاده
سرک قیر
اس الت
سرویا ،ملی با
ات ب س
سگرت
سیگار
/cegret/تل ظ انگلیسی تحریف شده
سلنسر
اگزوز
/salancar/همان silencer, exhaust pipe
سیاه
مشکی
در زبان فارسی از هر دو واژه است اده می ش د.
ش
شاگرد
طل ه
ش ا انه
بیمارستان
شلغم
چغندر
ش ربا
ابگ شت صفحه 139
/140دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
ص
صافی
صنف
کهنه یا پارچه ای که م م ال برای پاکاری اشیاء است اده میش د
کالس
ط
طی
(/toy/ت ی /واژه ازبکی
جشن عروسی
ع
عسل
شهد
عالف
ارد فروش
عملیات
عمل جراحی
مناطق مرکزی و بر ی مناطق شمالی هم شهد میگ یند.
غ
غلتیدن
افتادن
ف
فاصُله
ل بیای س ز
/fas,la/عربی
فاک لته
دانشکده
حاال در افغانستان به دانشکده پ حنزی هم میگ یند که به
فلز کار
ج شکار
فیر
شلیک کردن
/fair/شکل تحریف شده fireانگلیسی است.
فیا
شهریه
/fis/
فیل مرغ
ب قلم ن
زبان پشت هست و در زبان فارسی دری هم رواج پیدا کرده
است
•
در هرات نیز ب قلم ن میگ یند
ق
قرض
وام
قروت
کشک شک
/ghurot/
ق ماندان
فرمانده
/ghumandan/
قیماق
امه
ک
کتابچه
دفتر صفحه 140
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان141 /...
/kartan/
کارتن
مق ا
کار انگی
تکلیف
کافی
قه ه
کاال
ل اس
کاال ش یی
ل اس ش یی
کامپی تر
رایانه
/kamputar/
کاندیدا
نامزد
ریاست جمه ری یا سمت رسمی دیگر
کته
بزرگ
،/kata/کالن نیز گ ته میش د.
کپی کش
صافکار
کچال
سیب زمینی
کژ دم
عقرب
کمپل
پت
/kampal/
ک فته
گ شت چرخ شده
ب ضی مناطق افغانستان هم قیمه میگ یند
کلپ ورزشی
باشگاه ورزشی
کلچه پنیر
پنیر سنتی
کلچه
کل چه
/kolcha/
کیله
مز
/kila/
کک
بخیه ،دو ت
کین
نارنگی
در ب ضی مناطق قه ه هم میگ یند.
/kinu/
گ
گپ زدن
حرف زدن
گُر
قند سیاه
/gor/
گروپ
المپ
/gorop/
گندنه
تره
این واژه در اش ار و مت ن قدیمی است اده شده است.
گشنیز
ج ری
گیالس
لی ان
انگلیسی صفحه 141
/142دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
گیم
بازی
م م الً به بازی های کامپی تری گیم گ ته میشود و این واژه
از وام گرفته شده است.
ل
/laitar/
الیتر
فندک
لب سیرین
رژلب
لل
ل
لت
اسانس ر
/left/
لنگی
عمامه
/longi/درمناطق مرکزی و هزاره جات سلّه و لنگ ته هم
لیلیتر
رادیات ر
میگ یند
/lilitar/
م
/maalta/
مالته
پرتغال
ماکی
مرغ
مت لم
دانش ام ز
متر
نخ د س ز
مرهم
پماد
مکتب
مدرسه
محصل
دانشج
محکمه
داد سرا
مرهم
پماد
مساله
پالستیک
/masaala/
مستری م تر
میکانیکی
/mastery motar/
متر
پ لدار
م لم
استاد دانشگاه
عربی
مال
شیخ ،ا ند
در مناطق شمالی م ل ی و م النا هم میگ یند.
مُلی سر ک
تربچه
/moli/
/matar/هندی صفحه 142
تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان143 /...
مُلی س ید
ترب
م بایل
گ شی همراه
انگلیسی
م بالیل ت دیلی
ت یض روغنی
/mobloil,tabdily/انگلیسی
م تر
ات م یل
/motar/
م ترسایکل
متر
م ی شک کن
سش ار
ن
ناک
گالبی
نخ د بریان
نخ د چی
ن ا تنگی
اسم
نکتایی
کراوات
نیش پیاز
پیازچه
/nektaee/همان واژه انگلیسی necktie
و
واسکت
س تین
وایتکا
س ید کننده ل اس
/vaskat/
. 1کچال مانند بر ی واژگان دیگر ،از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیش ند «کج» یا «کچه» را به «ال » اضافه
کردند تا از نام «ال » که نام می ه ایست و پیش از این در فارسی وج د داشته متمایز ش د .در بخش های از هند که
کچال را از طریق انگلیسی ها شنا ته اند به ان «ال » می گ یند ،که وجه تسمیه ان زیاد واضح نیست؛ و چیزی را که
ما به نام کچال می شناسیم ،در مناطقی از هند به غذای اصی گ ته می ش د که ان را از کچال تهیه می کنند .در
واقع در افغانستان ،نام ان غذا روی این گیاه گذاشته شده است و تا هن ز در این کش ر به کار می رود . صفحه 143
/144دوفصلنامه علمی -دانشپژوهی صبا ،سال ،1شماره ) ،1بهار،تابستان)1401
فهرست منابع
.1
خاقانی ،افضلالدین بدیل بن علی .)1385(.دیوان اشعار ،تصحیح ضیاءالدین سجادی ،چ ،7
تهران :زور.
.2دهخدا ،علی اکبر( .)1377لغت نامه دهخدا ،ج ،7چ 2از دوره جدید ،تهران :موسسه انتشارات و
چاپ دانشگاه تهران.
.3روییـن ،دکتر رازق« )1381(.افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری» ،مجله خاک ،شـماره دوم و
سـوم ،سوفیه.
.4شریعتی سحر ،حفیظ الله« .)1391(.تفاوت های واژگانی در فارسی ایران و افغانستان» ،هفته نامه
ادبی هنری فرهنگی سیمرغ (افغانستان)80.blogfa.com/post/3900http://www.bak ،
.5شـهـرسـتانی ،شـاه علی اکـبر(پوهاند)« .)1381(.ادبیات و زبان فارسی معاصر در افغانستان»،
خط سوم ،ش .1
.6فردوسی ،ابوالقاسم .)1386(.شاهنامه ،به کوشش جالل خالقی مطلق ،ج ،3تهران :مرکز دائره-
المعارف بزرگ اسالمی.
.7کاظمی ،محمد کاظم «.)1387(.پاالیش زبان فارسی در افغانستان امروز» ،خط سوم ،ش 12و
.13
.8کاویانی ،نجم الدین « .)1393(.خراسان کهن و فرارود مهد پیدایش و پـرورش زبان دری است» ،
http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/554
.9ــــــــــــــــــ « )1396(.یک زبان با سه نام(فارسی ،دری و تاجیکی) »( ،برگرفته از کتاب
سرگذشت زبان فارسی در صد سال پسین در افغانستان و تاجیکستان و چند مقالهی دیگر ،چ ،) 2
4063https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id= .10
.11مطلبی ،مسعود («.)۱387جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی» ،.زمانه ،ش ،79دوره ،7ص 16ـ .24
.12مولوی ،جاللالدین محمد( .)1378کلیات شمس یا دیوان کبیر ،تصخیخ بدیع الزمان فروزانفر،
چ ،4تهران :امیرکبیر.
.13ناتل خانلری ،پرویز ،)1387(.تاریخ زبان فارسی ،ج ،1چ ،8تهران :فرهنگ نشر نو. صفحه 144
145 /...تبیین زبان فارسی معاصر ایران و افغانستان
: تهران،6 چ، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، دیوان اشعار.)1384(. ناصر خسرو قبادیانی.14
.انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
. قطره: تهران،3 چ، تصحیح سعید حمیدیان، خمسه نظامی گنجهای.)1386( نظامی گنجهای.15
ـ181 ص،40 ش، کاوش نامه،» «جایگاه زبان پارسی در افغانستان.)1398(. محمد یعقوب، یسنا.16
.209
17.
ـCh. M. Kieffer, “AFGHANISTAN v. Languages,”
Encyclopaedia Iranica, Online Edition, 1982, available at
http://www.iranicaonline.org/articles/afghanistan-v-languages
18. ـGILBERT LAZARD, “DARĪ” Encyclopaedia Iranica, Online
Edition, 1982, This article is available in print.Vol. VII, Fasc. 1,
pp. 34-35( http://www.iranicaonline.org/articles/dari
19. ـNancy-Hatch-Dupree
,https://www.britannica.com/place/Afghanistan صفحه 145