روزنامه صبا شماره 1370
روزنامه صبا شماره 1370
روزنامه صبا شماره 1370
سه شنبه| 18بهمن 7 |1401فوریه 16 |2023رجب |1444
سال دهم| شماره 8 |1370صفحه| 5000ناموت|
گفت وگوی با تهیه کننده و نویسنده فیلم سینمایی «گل های باوارده»
روایت دوم از یک مجموعه سه گانه
گفت وگو با زهره نجف زاده،
کارگردان مستند « 6410روز اسارت»
فراقی هجده ساله
برای دو عاشق
گفت وگو با امیر پذیرفته
کارگردان فیلم کوتاه «اندروا»
فیلم کوتاه
بازگشت سرمایه ندارد
گفت وگو با تهیه کننده و نویسنده
فیلم سینمایی «کاپیتان»
زمانی برای زندگی
و زمانی برای مرگ
نقد فیلم «بعد از رفتن»
زمانی برای از دست دادن
نقدی بر فیلم هوک ،کار حسین ریگی
پیامد یک گناه صفحه 1
2
سه شنبه 18بهمن 1401شماره 1370
سرمقاله
ثمره چهل ساله
فائزه اقابابائی
چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر از نیمه گذشت و به سرعت در
حال رسیدن به خط پایان است .در نگاهی گذرا می شود خوش بین
بود و نوشــت این دوره ،ثمره بیش از چهل سال سینمای ایران را
نشان می دهد .درســت مثل نمایشگاهی که در حاشیه سینمای
رسانه برپاست و از قدمت می گوید؛ فجر امسال هم جزوی از این
پازل چهل و یک ساله می شود...
وقتی در اولین روز جشنواره به پردیس ملت می ایم ،تصورم این
است که فیلم های امسال چنگی به دل نمی زند .درست مثل اکثر
قریب به اتفاق اهالی رسانه و مخاطبان سینما .اما حاال که چرخه
اکران فیلم های فجر نصف راه را رفته ،شاید بتوانم ان دورنمای اولیه
را تغییر بدهم؛ امسال فیلم هایی دیده ام که به لحاظ تنوع مضمون و
لوکیشن ،بازیگری و دستاوردهای فنی ،سینمای ایران را یک قدم
رو به جلوتر برده است و خب این همان چیزی است که باید در اینه
یک جشنواره چهل ساله دید .موضوع هایی که امسال و تا اینجای
کار فیلمسازان ما دست مایه کار خود کرده اند ،به لحاظ ایده ،تنوع
بسیاری دارد و حتی شاید اولین بار باشــد که سینمای ایران در
قرن تازه ،به موضوعات خاص تری هم پرداخته است .مانند فیلم
«هوک» که با تصویرسازی متفاوت از خطه سیستان و بلوچستان
می گوید یا انیمیشــن «بچه زرنگ» که با استفاده از تکنیک روز
در مقابل انیمیشــن های هالیوودی حرف های جدی تری برای
گفتن دارد .و در همین روزها ،می شــود ریزبین بــود و خارج از
محتوای فیلم ها و فعالیت سینماگران ،در ارزیابی نحوه برگزاری
جشنواره ،از ضعف (و بیشتر سردرگمی) در اطالع رسانی اغماض
نکرد؛ با اینکه رییس سازمان سینمایی و دبیر جشنواره بارها تاکید
کرده اند که به خاطر هجمه های دشمنان ،با سیاست گذاری خاصی
اخبار این جشنواره را منتشر می کنند اما این رویکرد اتخاذ شده
قطره چکانی قابل انتقاد است و ماموریت اصلی مدیران سینما تدبیر
و برنامه ریزی منطقی برای مقابله با هجمه هاست که متاسفانه ،در
این زمینه کوتاهی شده است.
اینکه ما یک جشــنواره بین المللی برگزار کنیم و برنامه های
نمایش ان را روزانه اعالم کنیم اتفاقی ناخوشایند است و مسئول
جشنواره پیش تر باید راه حلی را برای صیانت از اعتبار این رویداد
شناخته شده در منطقه در نظر می گرفت که البته نگرفت .حتی
اعالم نکردن نام اثار یا اســامی داوران و ...هم برای یک جشنواره
معتبر و حرفه ای پذیرفتنی نیســت چنانچــه می بینیم لو رفتن
تدریجی برخی اسامی در بخش های مختلف ،جشنواره و اعتبارش
را به سمت ایجاد چالش هدایت می کند .و اینها موضوعاتی پیش پا
افتاده است که دبیر جشنواره زودتر از اینها باید درباره شان تصمیم
می گرفت.
در روزهایی که رســانه ها و مردم منتظر اعــام میزان فروش
بلیت های جشــنواره بودند ،خبری مخابره نمی شود تا اینکه در
پنجمین روز جشنواره اعالم می شــود که بیش از ۸۳هزار نفر به
تماشای فیلم های جشنواره نشسته اند!
جز این است که دبیر جشنواره دچار اشتباهات محاسباتی در
برپایی این رویداد شده است؟
گوشه گوشه سینمای رسانه حرف از فیلم های فجر است .وقتی
در هر طبقه از پردیس ملت قدم می گذاری انگار عمر سینما برایت
روایت می شود؛ ســینمایی که حاال به دهه پنجم نزدیک تر شده
اســت .عکس ها و بولتن هایی که می گویند سینما هنوز هم زنده
است حتی اگر ادم هایی باشند که نمی خواهند این چرخه حرکت
کند .و من درباره رویدادی حرف می زنم که هنرمند و مخاطب و
نویسنده و منتقد و مدیر ،برایش از جان مایه گذاشته اند تا چهل و
یک سالگی را به خود دیده...
اینجا ،حداقل اینجا با حضور همه انهایی که پای کار بوده اند و
امده اند ،کسی دل در دل مخالف حضور و جشن و جشنواره ندارد
و اهل هجمه و حمله نیست .اینجا همه به دور از هیاهوی جنگ
رســانه ای یک هدف دارند ان هم حرکت به سمت امیدبخشی و
اگاهی است و از اهالی رسانه گرفته تا سینماگران همه به دنبال
وحدت هستند .ان چیزی که خیلی ها دوست ندارند اتفاق بیفتد...
در چشــم اندازی عمیق تر ،این جشــنواره با همه خوبی ها و
بدی هایش تمام می شود اما می ماند به یادگار روزها و ادم هایی که
خودشان را از مردم جدا کردند اما می دانند ،در نهایت پیروز میدان
همین مردم فهیم هستند.
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
نقد فیلم «بعد از رفتن»
زمانی برای از دست دادن
فیلم «بعــد از رفتن» ملودرامی دربــاره ی برهم
رضا اشفته
ریختگی هــای روابط خانوادگی اســت که گاهی
نقد فیلم
ســال ها رنج و تنهایی را بر ادم های یک خانواده
تحمیل می کند .فیلم بعد از رفتن ،حکایــت از دروغ و فریب در دل
یک خانواده دارد که گاهی از ســر ســادگی باعث ازهم پاشیدگی
روابط خواهد شــد .چنانچه در این فیلم ،فرشــاد وام سنگینی را
در اختیار همســر دومش قرار داده که به دوبی برود و از انجا لوازم
ارایشی بخرد ،برگردد و زندگی شــان دگرگون شود اما از ان موعد،
چهار سال می گذرد و همچنان همســرش گم وگور است .تا اینکه
بر حسب تصادف او را در جنوب می بیند .فرشاد به جنوب رفته و در
این چهار سال منتظر برگشت همسرش است و بعد از اینکه رد او را
در تهران می گیرد با پسرش به خانه ی پدری برمی گردد .او که مدتی
معتاد شده از ســوی پدرش میکائیل ،با ترش
رویی مواجه می شود و به ناچار در انجا
می ماند و پرسان پرسان رد همسرش
را می زند و...
بعــد از رفتن ،ملودرام اســت و
درگیر با احساساتی است که ریشه
در واقعیت دارد و بنابراین در مسیر
جستجوهای فرشاد اتفاقات ناگوار
و زد و خورده ای ناشی از سوءتفاهم
پیش می اید .اما مشــکالتی نیز در
فیلمنامه وجود دارد و شــاید روابط
علت و معلولی چندان در وقوع رویدادها
وجود نداشته باشد و همین مخاطب را
سردرگم قرار می دهد .اینکه معلوم نیست
وابستگی فرشاد به همسر اولش پس از تصادف و
مرگ بیشتر است یا اندوه از دست دادن همسر
دومش پس از ان دوز و کلک ساختگی؛ چون
ان وام را همسر دوم در اختیار برادرش کاوه
قرار داده تا سیرک برشکسته اش را نجات
دهد و حاال پس از چهار سال برگشته تا
شرایط را دوباره عادی کند و به سمت فرشاد و پسرش برگردد .انتظار
فرشاد برای همسر دوم با ان دروغ و خیانت چندان سازگاری ندارد
و همچنین عذاب وجدان او برای سوار نشدن به خودرو پس از مرگ
همسر اولش چندان منطقی نمی نماید و در عین حال بازی صابر ابر با
قیافه مات و ترش نمی تواند فراز و نشیبی به این شخصیت برای ایجاد
تحول در زندگی اش نمایان سازد .شاید از همه غیرمنطقی تر پایان
باز نسبتا زورکی فیلم باشد ،چنانچه در یک روز برفی فرشاد و پسرش
می خواهند خانه میکائیل را ترک کنند اما پسر دلش می خواهد بماند
و پدربزرگش او را نگه می دارد و از فرشاد می خواهد هرجا که دوست
دارد برود ...درحالی که موقع بحث و مجادله فرشاد و همسر دومش
تمام می شود و معلوم می شود که خیانتکار کاوه بوده و فرشاد اظهار
خوشحالی می کند از چهار سال انتظار ،رفتن او و تنها گذاشتن همسر
خودش می توانست یک پایان باز باشد و همه چیز به مخاطب واگذار
شود .کارگردانی رضا نجاتی در تجربه اول گویای ازمون و خطایی
اســت که می خواهد او را به عنوان کارگردان تثبیت کند و در
جاهایی می تواند دوربینش را در مقابل میزانسن های قابل
تعمق بچیند و در جاهای دیگر این شــیرازه بی دلیل ازهم
می پاشد و نماها و میزانســن ها از منطق خارج می شوند و
نمی تواند بستر خوبی برای سرانجام یافتن اتفاقات باشد.
تدوین نیز نمی تواند یاریگر کارگردان جوان باشد و تابع
فیلمنامه ای است که پیش روی اش قرار گرفته و با جهش های
غیرمنطقی باید سروســامان یابد و این خود عارضه ای
است که اسیب های فیلم را به شکل بارزتر در مقابل
دیدگان تماشاگر قرار خواهد داد و فیلمبردار نیز در
این پیروی بی انکه مداخله ای کرده باشــد چشم
به دهان کارگردان سپرده و قاب های دقیق و
غیردقیق را در کنار هم سروسامان داده و
گاهی نیز دچار نابه سامانی
شده و تصویرهای خود را از حالت
ســینمایی بیرون اورده و به حالت
تصاویر یکنواخت تلویزیونی اتکا
کرده است.
نقدی بر فیلم هوک
پیامد یک گناه
فیلم هوک در گونه ی فیلم های ورزشی است که به ورزش بوکس
می پردازد و در ان مواجهه ی فقر و ثروت در این ورزش در اســتان
محروم سیستان و بلوچستان بررسی می شود.
اینکه حســین ریگی در سیستان و بلوچســتان فیلم می سازد
یک نقطه طالیی است؛ برای اینکه ما سال ها این استان و مردمان
نیک سرشتش را فراموش کرده ایم و امروز دیدن فیلم هوک از این
خطه با انکه با بازیگران پایتخــت همچون امیر جعفری،
رویا تیموریان ،امیرمهدی ژوله و ...به سرانجام رسیده
است .البته برخی از بازیگران نیز بومی محل هستند
و داستان و وضعیت نیز برامده از این استان است.
شــاید فیلمنامه مهدی تراب بیگی نیازمند یک
دگرگونی اساسی اســت؛ برای ان که بتواند فراز و
نشیب ها را به درستی به سرانجام برساند ،اما در
حال حاضر قصه دچار نوعــی روال تکراری
بین دوبرابر در پذیرش یک خطای بزرگ
است ،با این تفاوت که برادر بزرگتر تن به
مسابقات بوکس حرفه ای داده و ضربه
هوک را به سر رقیب خود فرود اورده
و او را از دو گــوش کر کرده و عقوبت
این گناه افتادن از معدن ســنگ و
قطع نخاع شدنش است؛ اما برادر
کوچکتر همین راه را تا خودکشی
برادر بزرگ تر در دریا برای ادامه
ندادن چنین ورزشی می رود
و ســرانجام به ورزش بوکس
برمی گردد .شــاید بهتر بود
به جای این رفت و برگشت و
معلوم شدن علت نقص عضو برادر بزرگ تر که همان عقوبت یک گناه
است ما با زندگی خود برادر بزرگتر مواجه می شدیم و حاال شنیدن
این روایت می توانست سراغاز مطلوبی برای برادر کوچک تر باشد که
از همان اغاز نیز تن به چنین روایت ناروایی ندهد.
کارگردان در بازی ها چندان تالشی نمی کند که احساسات بروز
یافته توام با تنش ها ،عصیان ها و طغیان های روحی و روانی بازیگرانش
شود در حالی که ورزش بوکس همواره با هیجان و چالش های
بسیار همراه است و از ســوی دیگر در قاب بندی ها در حد
تزئین نماها به دریا و محیط اطراف پرداخته است و ایکاش
بیش از اینها و به شکل ملموس تری مکان و محیط را جزء
قاب بندی های اساسی خود قرار می داد .فیلم هوک دارد
به یک مسیر اشتباه می پردازد و در این راه بر ان است که
فقر را دستمایه تن دادن به این شرایط ناگوار قرار دهد
و البته این دلیلی قانع کننده برپایه ی معیارهای
جامعه شناسی است؛ زیرا که فقر و تنگ دستی
همواره اســباب زحمت مردمان پایین دست
شده و برخی از انان برای دگرگونی زندگی به
ناچار به سمت قاچاق و در اینجا خطا های
دیگری چون بوکس حرفه ای خواهند
رفت شاید دلیل رشد ورزش بوکس در
بلوچستان همین فقر و بی پناهی ادم
ها باشد .چنانچه قهرمان جوان این
فیلم نیز در کنار دانشگاه به ورزش
بوکس می پــردازد و پایان بخش
ان بسیار تلخ است چون قهرمانی
برای انتخــاب تیم ملی ممکن
نمی شود. صفحه 2
سه شنبه 18بهمن 1401شماره 1370
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
3
گفت وگوی صبا با تهیه کننده و نویسنده فیلم سینمایی «گل های باوارده»
روایت دوم از یک مجموعه سه گانه
سمیه نجفی خاتونی «گل های باوارده» با نام قبلی «پاالیشگاه» به
کارگردانی مهرداد خوشبخت و تهیه کنندگی
گفت و گو
سعید سعدی در چهل و یکمین جشنواره فیلم
فجر حضور دارد .این فیلم به نویســندگی مشترک مهرداد
خوشبخت و حسین تراب نژاد به نگارش رسیده است و داستان
روایت گر تعدادی از مهندسین پاالیشگاه نفت ابادان است که
در تالش هستند با امکانات و تجهیزاتی که در داخل انبارهای
ان است ،پاالیشگاه های دیگر را ترمیم کنند .بانیپال شومون،
امیررضا دالوری ،الهام نامی نیک ،نادر ســلیمانی ،یاســین
مسعودی و ...ازبازیگران فیلم هستند.
سعید سعدی:
فیلم درگیرم نکند ،ورود نمی کنم
سعید سعدی از تهیه کنندگان پرکار سینمای ایران است که تاکنون
اثار زیادی را به سینمای ایران هدیه کرده است ،مغزهای کوچک زنگ
زده ،بچه مهندس ،تومان و ...از اثار شاخص او می باشند .او تا به حال
جوایز متعدد بین المللی را کســب کرده است که فهرست ان در این
مقال نمی گنجد.
چرا ژانر دفاع مقدس؟
دفاع مقدس گنجینه ای است که هر قدر هم از ان اثر ساخته و به ان
ورود کنیم باز هم کم اســت .من خود را بازمانده نسل جنگ می دانم،
نسلی که با تمام وجود درمقابل دشمن ایستاد و در یک خط متحد شد.
خود را واسطه ای از ان نسل به نسل جدید می دانم که پیام ازادگی و
برادریی را که در ان زمان وجود داشت به نسل حاضر برسانم.
در مورد داستان فیلم بگویید؟
گل های باوارده درمورد واقعیت تاریخی ای است که در اوایل جنگ
سال 1359در پاالیشــگاه ابادان اتفاق افتاده است .زمانی که با همت
و همراهی کارکنان پاالیشــگاه و مردم فداکار بخشی از تجهیزات مهم
پاالیشگاه به مراکز نفتی ایران انتقال داده شد .تا این خط تولید را حفظ
شود .در عین حال کمک به مردم برای رفتن از مناطق جنگ زده هم دیده
می شود .این دست اتفاقات ،از افتخارات این کشور است که باید بازگو شود.
مخاطبین این فیلم چه کسانی هستند؟
این فیلم برای قشر خاصی نیســت ،مخاطب عام به راحتی با قصه
این ماجرا همراه می شود .این فیلم با اینکه در ژانر جنگ و دفاع مقدس
است ،اما خیلی روی بحث های نظامی و منطقه های عملیاتی جنگی
مانور نمی دهد ،ورقه ای است از حاشــیه جنگ در اشوبی که در شهر
شکل گرفته و اتحاد همدالنه مردم برای حفظ ارزشهای انسانی و میراث
ملی ایران را که به تصویر می کشد .جنگ با همه تحوالتی که در ایران
به وجود می اورد مسیر خدمتی احاد ملت از مهندسین پاالیشگاه تا
مردم جنگ زده را تغییر می دهد و در این فیلم این تغییرات خدمتی در
اهداف واالی انسانی نشان داده می شود.
تولید فیلم چقدر طول کشیده است؟
این فیلم از ابتدا با تحقیقات و پژوهش های جامع مهرداد خوشبخت
شروع شد.مهرداد خوشــبخت متولد ابادان و از خانواده های بوده
که پدرشان در پاالیشگاه مشــغول به خدمت بوده که در
دژخیمان جنگ زندگی شــان با مخاطرات زیادی
روبرو شد اســت ،بنابراین این فیلم برگرفته از
تجربه زیسته کارگردان در کودکی و خاطراتی
که مردم ابادان از دوران جنگ نقل کرده
اند ،ساخته و پرداخته شــد .این پروژه
بســیار ســنگین بود و احتمال های
زیادی می رفت که به اتمام نرسد
با این حال سختی های زیادی را
پشت سر گذاشتیم و در حدود 9
ماه تولید ان طول کشید.
مهرداد خوشبخت ،در
فیلم قبلی خــود ابادان
یازده 60نیــز به جنگ
پرداخته است
بله ،در واقع فیلم گل های
باوارده روایــت دوم از یک
مجموعه سه گانه است .در فیلم ابادان یازده 60روایت اول
از این مجموعه ،به کارکنان رادیو پرداخته و در این فیلم ،به
پاالیشگاه پرداخته اند.
همکاری و ورود شما به این پروژه چطور بود؟
قرارداد نگارش این فیلم با مجموعه فارابی بسته شده بود .زمانی که
فیلم نامه کامل نوشته شد در جمع بندی به این نتیجه رسیدند که بنده
به عنوان تهیه کننده در این مسیر خدمت گزار این فیلم باشم.
قبال چه فیلم هایی را کار کرده اید؟
من از ســال 1373در حوزه ســینماو ...فعالیت می کنم ،و تهیه
کنندگی مجموعه هایی ماننــد روزهای زندگی و اتوبوس شــب از
کیومرث پوراحمدو ...را به عهده داشتم.
در صورتی که موضوع یک فیلم دغدغه اتان نباشــد ،ایا
حاضر به فعالیت در ان فیلم می شوید؟
خیر ،حتما باید با موضوع ارتباط برقــرار کنم ،نه فقط در ژانر دفاع
مقدس بلکه در هر ژانر دیگری که بخواهم فیلم بسازم اگر ارتباط برقرار
نکنم ورود نمی کنم.
برای انتخاب ،کارگردان برای شما اولویت بیشتری دارد یا
فیلم نامه؟
هر دو در کنارهم .چرا که این دو مانند دولبه قیچی هستند که اگر
یکی دیگری را تکمیل نکند ماحصل فیلم کار خوبی از اب در نخواهد
امد.
نقش اصلی فیلم کیست؟ وفکر می کنید در این دوره نامزد
جایزه بازیگری فجر شوند؟
بانیپال شومون که به خوبی از پس نقش برامدند .انتخاب ایشان هم
با توجه به سابقه و شناختی که از هنرش داشتیم شکل گرفت .درباره
احتمال نامزدی او دربخش بازیگری نمی توانم نظری بدهم چرا که تا
بحال موفق نشــدم اثار راه یافته به بخش مسابقه جشنواره را ببینم،
اما در بازی این بازیگر پتانســیل هایی است که می تواند مدعی جایزه
بازیگری فجر باشد.
اهل فضای مجازی هستید؟
خیر ،یک سالی هست که خیلی دنبال اخبار را نمی گیرم در صفحات
هم فعالیتی ندارم
اگر قرار باشد موضوع دیگری از مصائبی که نسل امروز با ان
درگیر هستند را کار کنید ،ان چه موضوعی است؟
ازادی و اختیار جوانان برای اینکه بــه انچه که می خواهند بدون
مانع تراشی برسند .البته این ازادی باید در چارچوب قوانین جمهوری
اسالمی تعریف شود .نسل تغییر کرده است و باید با جوانان نسل امروز
منعطفانه تر و نرم تر برخورد کرد تا به سالمت مسیر خود را طی کنند و
به ان گنجینه ای که مقصودشان هست ،برسند.
تراب نژاد:
رویشی غیرمنتظره ازگل های باوارده
حسین تراب نژاد ،فیلمنامه نویس ایرانی،
متولد ســال ۱۳۶۰در تهران است .وی
دانش اموخته مقطع کارشناسی رشته
مهندســی صنایع از دانشــگاه صنعتی
شریف اســت .حســین تراب نژاد سابقه
حضــور در پــروژه
تولیــد اثــاری همچــون
ابــادان یــازده ،۶۰خانه
امن ،ماجرای نیمروز :۲رد
خون ،دارکــوب ،گیله وا،
فوق سری ،دختر گمشده،
خسوف ،بیدارباش و شوق
پرواز را در کارنامه هنری خود
دارد.
فیلم نامه سفارشی بود؟
ســفارش به معنی انچه
که از طرف نهاد یــا ارگانی
باشد ،خیر .این فیلم برگرفته
از دغدغه شــخصی مهرداد
خوشبخت بود .درفیلم ابادان
یازده 60هم بنده با همکاری
مهرداد خوشبخت نوشتیم .فیلمنامه گل های باوارده ادامه همکاری
من با ایشان بود.
چطور توانستید با موضوع فیلم که دغدغه اتان نبوده است،
ارتباط بگیرید؟
نویسنده موضوع فیلم را مال خود می کند ،برای این کار من نیاز به
یک زاویه نگاه جذاب به موضوع جنگ داشتم ،که در هر دو اثر از سه گانه،
حضور مردم عادی در جنگ برایم موضوع و محل پرسش و مکاشفه بود.
همین طور که دنبال قهرمان پروری مصنوعی نبودم .روایت این دو فیلم
از مردم معمولی ای است که از هیچ رســته و یا دست ه نظامی نیستند،
کارکنان رادیو و پاالیشگاه که به یکباره پایشان به جنگ باز می شود .و
غیرتی که برای دفاع در وجودشان شکل می گیرد ،مضمونی است که در
هر دوره و شرایط امکان ان برای همه ما وجود دارد.
در تجربه زیسته حسین تراب نژاد چه خاطره ای از جنگ
مانده؟
بمباران و پناه بردن به پناهگاه ها ،من در ان دوران کوچک بودم و برای
اینکه بتوانم فضای ابادان و فیلم را به درستی درک کرده و درنگارش به
رشته تحریر دراورم ،به اتفاق مهرداد خوشبخت چندین کتاب خواندیم
مصاحبه های تصویری دیده و خاطرات زیادی از ان روزها را دنبال کردیم.
دوره نگارش مجموعه با همکاری مهرداد خوشبخت چطور
گذشت؟
از قبل با نوع نگاه و قلم من اشنا بودند .تجربه خوبی از ابادن یازده
60داشتیم که مزید بر علت همکاری مجدد شد .و به خاطر تسلطی که
در حوزه نویسندگی داشتند در مدتی طوالنی و در جلسات پربازدهی
متن را اماده کردیم .و برای من دوره ای به یاد ماندنی شد ،با حوصله زیاد
همدیگر را اصالح می کردیم من زیاده روی های در ملودرام کردن کار
داشتم ،و از طرفی خوشبخت فانتزی های زیادی داشت که با همفکری
برطرف می شــد .در روزهایی که به اتفاق مهرداد خوشبخت مشغول
نگارش این فیلم نامه بودیم ،ســاخت این فیلم سنگین با این حجم از
جلوه های ویژه میدانی و بصری بسیار بعید به نظر می رسید که ساخت
ان یک اتفاق عجیب و رویشی غیر منتظره از گل های باوارده بود.
به این فکر افتاده اید که کارگردانی متن های خود را به عهده
بگیرید؟
کارگردانی نیازمند تعامل های بیشــتری است که ممکن است با
درونگرایی دنیای نویسندگی خیلی سازش نداشته باشد ،هرچند در
این حرفه هم تعامالت زیادی با کارگردان و ...دارم .نکته دیگر اینکه با
وجود انکه شبانه روزی در حال قلم زدن هستم ،هنوز خود را در سطح
یک فیلمنامه نویس حرفه ای نمی بینم .برای کارگردان مولف شدن
نیاز اســت که در ابتدا فیلمنامه نویس حرفه ای باشی ،من همه عمرم
را درفیلمنامه نویسی گذاشــته ام پس برای کارگردان شدن یک عمر
دیگر هم نیاز دارم.
از اینکه کارگردانی نتواند دنیــای ذهنی تان را روی پرده
تصویر خلــق کند و
یا دســتبرد به متن
تــان بزننــد و کم و
زیادش کنند ،دلخور
نمی شوید؟
به عنوان یک حرفه ای در
حوزه نویسندگی باید خود را همیشه با
این مناقشات مواجه ببینی .بارها شده است کارگردانی
متن را دســت گرفته و در پرداخت اثری را ارائه داده اســت که هیچ
مناسباتی با متن نگارش شده نداشته باشد ،مطمئنا ناراحت می شوم
اما قدرتی برای تغییر مسیر ندارم .اما در مجموع چندین پروژه ای که
نویسنده فیلمنامه اشان بودم ،از پرداخت و خروجی شان راضی بودم.
فیلمنامه نویسی را از چه زمانی شروع کردید؟ تحصیالت
دانشگاهی تان هم در همین زمینه بوده است؟
در اواخر دوران تحصیالتم در دانشگاه شریف که در رشته مهندسی
صنایع درس می خواندم به حوزه داستان و فیلم وارد شدم با کتاب های
تخصصی این رشته و با شرکت در دوره های مفید علیرضا طالب زاده
و فریدون فرهودی و ...کارم را شــروع کردم .هنوز هم در این زمینه
مطالعه می کنم.
حسین تراب نژاد در چه ژانر و سبکی دوست دارد قلم بزند؟
دنبال داســتان های حال خوب کن اجتماعی با مضمون های ملی
هستم .به سمت ژانر کودک و نوجوان و کمدی اصال نمی روم مگر اینکه
قصه جذابی باشد که قالبم کند .در ژانر کمدی هم با تجربه ای که در
تلویزیون با سریال شرایط خاص داشتم پشت دستم را داغ کرده ام. صفحه 3
4
سه شنبه 18بهمن 1401شماره 1370
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
گفت وگوی صبا با تهیه کننده و نویسنده فیلم سینمایی «کاپیتان»
زمانـی بـرای زندگـی
یاسر سماوات /مریم ضیغمی محمدی -فیلم سینمایی «کاپیتان» دومین
ساخته محمد حمزه ای در حالی به جشنواره چهل و یکم رسیده که نام امیرمحمد
عبدی را به عنوان نویسنده فیلمنامه در عنوان بندی خود جای داده است .عبدی
پیش تر سابقه همکاری به عنوان نویسنده با پروژه ساخت فیلم های «الک قرمز»
و «گمیچی» را هم داشته و امسال با فیلمنامه «کاپیتان» در جشنواره اعالم حضور
کرده است .فیلمی با روایتی درام از رویای شیرین کودکانی که با بیماری خوفناک
سرطان دست و پنجه نرم می کنند .شاید بتوان این فیلم را در گروه سنی کودک
طبقه بندی کرد و سرکلیشه «سینمای اجتماعی» را هم برایش برگزید اما اگر
بخواهیم در بعدی کالن ،فارغ از تقسیم بندی های مرسوم به این «کاپیتان» نگاه
کنیم ،این فیلم در رده اثاری قرار می گیرند که تم اصلی شــان امید به زندگی
است .از داستان «ســاداکو و هزار مرغ دریایی اش» در سرزمین افتاب تابان
گرفته (فیلمی درباره دختری به نام ساداکو که به دلیل عوارض ناشی از بمباران
اتمی هیروشما و ناکازاگی ،با وجود انکه ان زمان به دنیا نیامده بود ،قربانی لوکمی
می شود و می کوشد با ساختن هزار مرغ دریایی ماهیخوار به صورت اوریگامی ،از
مرگ رهایی یابد) یا حتی داستان فیلم «رستگاری در شائوشنگ» که مشخص ًا
به امید برای زندگی می پردازد .مشخص ًا سینمایی که مقوله امید را در نهاد ادمی
تقویت می کند ،جایگاهی غیرقابل انکار در همه گیتی دارد« .کاپیتان» نیز به
گفته نویسند ه فیلمنامه اش داستانی از امید در سخت ترین شرایط برای کودکان
سرطانی اســت .گفت وگوی روزنامه صبا با امیرمحمد عبدی نگاهی مجمل به
فیلمنامه «کاپیتان» است .اگر می خواهید پیش از تماشای فیلم کمی با چند و
چون روایی ان اشنا شوید ،با این مصاحبه همراه شوید.
سید صابر امامی:
«کاپیتان» حمزه ای را در ساحل موفقیت
پیاده می کند
فیلم کاپیتان دومین ساخته سینمایی محمد حمزه
ای است که با مضمونی اجتماعی به قلم امیرمحمد عبدی
به نگارش درامده اســت .در این فیلم به تهیه کنندگی سید
صابر امامی ،بازیگرانی همچون پانتــه ا پناهی ها ،پژمان بازغی،
امیرحسین بیات ،بهار نوحیان ،ارغوان شعبانی ،شایان دارمی پور ،و
پرهام غالملو نقش افرینی می کنند .به بهانه حضور «کاپیتان» در بخش
سودای سیمرغ چهل و یکمین حشنواره فیلم فجر با تهیه کننده این اثر همکالم شدیم .او
معتقد است با تماشــای این فیلم به این موضوع که اینده درخشانی انتظار سازنده اش را
می کشد ،اذعان خواهیم داشت.
درباره فیلمنامه و مضمون کاپیتان بگویید .در مواجهه ای که پیشنهاد
تهیه فیلم به شما شد چه ویژگی قصه برای تان حائز اهمیت بود؟
طرح این فیلم سه-چهار سال پیش دست ما رسید و در این مدت خیلی
فکر کردیم که چطور می شــود این طرح را به سینما نزدیک کرد ،از
ابتدای امسال فیلم نامه را جدی جلو بردیم .مهم ترین ویژگی
«کاپیتان» این اســت کــه فیلم درباره یک ســری بچه در
بیمارستان ساخته شده که بر خالف فضایی که این مکان
در ذهنیت اول به ما منتقل می کند سراسر امید است و
نقطه عطف فیلم محسوب می شود .شما با دیدن بچه
در بیمارســتان اصال این تلخی را حس نمی کنی،
اتفاقا امید را حس می کنــی در حالی که واقعیت
بیماری در بچه ها وجود ،در کنارش هم یک بخش
پر رنگ از پرستاران و پزشــکان می بینید که در
سینمای ایران کم تر به این موضوع پرداخته شده
یعنی درباره جایگاه این قشر از جامعه در کشور.
*با چه شــناختی محمد حمزه ای را به
عنوان کارگردان فیلم تان انتخاب کردید؟
حمزه ای سالهاســت که تجربه دستیاری در
ســینمای ایران دارد یعنی از سن کم ،دستیار
خیلی از کارگردان های شاخص سینمای ایران
بوده و سینما را نزد بهترین های این حرفه اموخته ،در سینمای کودک
و مجموعه کارهایی که در گذشته انجام داده بود همیشه نشان داده
که یک انی دارد که می تواند فرصت ســاز برای فیلم باشد .او اولین
فیلمش “اذر” را به تهیه کنندگی نیکی کریمی کارگردانی کرد و به
عنوان نخستین ساخته ســینمایی اش قابل توجه بود .محمد حمزه
ای از اولین ساخته تا االن یک پوست اندازی کرده و او در اینده خود
را جزو بهترین های سینمای ایران معرفی خواهد کرد .بعد از این که
فیلم ـ«کاپیتان» را ببینید این حسی را که من دارم خواهید داشت.
*فیلمنامه امیر محمد عبدی چه قصه ای را روایت می کند؟
او تجربه های جدی درحوزه نویسندگی دارد و انصافا عبدی برای
فیلم نامه وقت گذاشــت و چندین مرتبه دوباره نگاری شد و در واقع
نسخه او نسخه یونیکی است که در واقع از فیلم در امده است .همان
گونه که اشــاره کردم فیلم را با موضوع امید ســاختیم و پیام اصلی
داستان هم امید به زندگی است و همه نقش های فیلم امید به زندگی
در ان ها جاری است و اقای عبدی توانســته پیچیدگی های روایی
در فیلم نامه ایجــاد کند که تک تک این فرایندها برای تماشــاچی
جذاب است و برایش اتفاق جدید است و تقریبا هر چند دقیقه با یک
غافلگیری در داستان رو برو می شوید که خصوصیت فیلم نامه اوست
که به کمک ما امده و کاپیتان شکل گرفته است.
*دو نقش اصلی زن و مرد فیلم تان ،پژمان بازغی و پانته ا
پناهی ها و دیگر بازیگران بر چه اساس انتخاب شدند؟
در واقع شاید متفاوت ترین نقشی باشد که پژمان بازغی بازی کرده
است و برای خودش هم همین گونه است و به نظرم کارگردان ظرفیت
های زیادی به او منتقل کرده تا اماده نقش شــده اســت البته اقای
حمزه ای برای انتخاب بازیگران با وسواس وقت گذاشتند تا به گزینه
های کنونی رســیدند و من هم اختیاراتم را در انتخاب بازیگران به او
سپردم .ضمن اینکه در فیلم ما نقش های اقای بازغی و خانم پانته ا
پناهی ها نقش های مکملند و نقش های اصلی را بچه های قصه ایفا
می کنند که می توانم شهادت بدهم که با همه سختی هایی که فیلم
داشت اینقدر بازی های منحصر به فردی انجام دادند که حیرت زده
خواهید شد ،این بچه ها در یک فرایند انتخاب بازیگران پیچیده و بعد
از گرفتن تست از بین صدها نفر انتخاب شدند. صفحه 4
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
ی و زمانـی بـرای مـرگ
*فیلم تان با توضیحاتی که دادید در ژانر کودک قرار دارد؟
فیلم اجتماعی و درباره کودکان است که حضور پررنگ دارند .در
اکران هایی که تا کنون داشتیم بچه ها از تماشای فیلم لذت بردند و
حال و هوای فیلم برای شان جذاب است و بزرگساالن هم از تماشاچی
فیلم حس الزم را می گیرند.
* فکر می کنید «کاپیتان» چـه فاکتورهایــی داشـت
کــه بــرای حضور در جشنواره انتخاب شد ؟
هیچ ماست بندی نمی گوید ماســت من ترش است اما منصفانه
م را دیده اند می گویند نمی شود بازی همه
بگویم دوســتانی که فیل
بازیگران را نادیده گرفت .معتقدم محمد حمزه ای و نویسنده خیلی
برای فیلم زحمت کشیدند .اگر بخواهم نام ببرم تاکیدم را می گذارم
روی ابتدا نویسندگی و بعد بازی ها و کارگردانی .هم چنین گریمور
خوب کار که الزم به توضیح نیست چقدر به زیبایی فیلم اضافه کرده
است یا اهنگســاز فیلم که همگی نقاط قوت «کاپیتان» را تشکیل
می دهند.
*با این توضیحات فیلم تان چقدر شــانس نامزد شدن یا
دریافت سیمرغ را در جشنواره چهل و یکم دارد؟
معتقدم اگر امسال جشنواره جایزه مردمی می داشت «کاپیتان»
یکی از گزینه های جدی جایزه در این بخش بود چون موضوع و فضای
فیلم مخاطب را با خود همراه می کند و باعث می شود به فیلم رغبت
زیادی پیدا کند .درباره داوری در جشــنواره ها معتقدم قضاوت ها
منصفانه است و به بهترین شکل اتفاق می افتد .درباره جوایز نمی توانم
اظهار نظر کنم اما درباره کاندیدا شدن می توانم بگویم که فیلم مان می
تواند در چندین بخش کاندیدا شود.
*نظرتان درباره تحریم کننــدگان و موافقان و مخالقان
جشنواره چیست؟
من به اندازه بضاعت فیلم خودم می گویم؛ چیزی حدود 200نفر
غیر از هنرورها و بچه هایی که در الیه های بعدی بودند حضور فنی و
تخصصی در این پروژه داشتند .شما ۲۴فیلم را ضربدر تعداد عواملی
که در ساخت فیلم ها دخیل بودند بکنید ،پاسخ این است که حدود ۵
هزار نفر از اهالی سینما درگیر جشنواره فیلم فجر حضور دارند .یعنی در
فرایند شکل گیری فیلم های جشنواره این تعداد به شکل های مختلف
حضور داشتند .می خواهم بپرسم ایا با حضور این تعداد ادم جشنواره
تحریم شده است؟ حال یک قسمت دوم وجود دارد که بعضی دوستان
معتقدند در فضای کنونی جامعه شاید بهتر باشد کمتر به جشنواره
توجه کنند که معتقد م رفتار حرفــه ای اندکی با این موضوع تناقض
دارد .رفتار حرفه ای می گوید که ما در قبال کار و شغل مان مسئولیم
و درباره موضوعات اجتماع هم همین طور و این دو منافی هم نیستند
ولی کار حرفه ای را باید به بهترین شکل انجام دهیم و اگر هم به مسائل
جنس تحریم کردن ان هم به
اجتماعی نکاتی داریم به ان هم بپردازیم.
ِ
نوعی که بخواهیم چیزی که مربوط به همه هست نادیده گرفته شود،
به نظرم اندکی جنسش هیجانی است و این روزها می گذرد.
امیرمحمد عبدی:
در هر شرایطی می توان به زندگی اندیشید
شما را پیش تر با «الک قرمز» و «گمیچی» می شناختیم .چه
شد که نویسندگی فیلمنامه «کاپیتان» را پذیرفتید؟
راستش زمانی که از من برای همکاری با گروه تولید این فیلم دعوت
شد ،قرار بود فیلمنامه ای را که اماده شده بود ،قبل از اغاز پیش تولید
بازنویسی کنم اما روال کار من این نبود .من به کارگردان و تهیه کننده
گفتم فیلمنامه را کنار می گذارم و از اول بــا ذهنیت و قلم خودم ان
را می نویسم .خوشبختانه هم عوامل تولید فیلم ،هم بنیاد سینمایی
فارابی به من اعتماد کردند تا کار را اغاز کنم.
چه زمانی صرف نوشــتن فیلمنامه شــد و چندبار ان را
بازنویسی کردید؟
از اغاز نــگارش تا پایــان ان ،زمانی حدود یک ماه بیشــتر طول
نکشید .درباره بازنویســی اثر ،از انجا که شــما هم تقریباً همکار ما
ت کم چندبار
هســتید ،می دانید که چنین متونی (فیلمنامه ها) دس
قلم می خورند .تغییرات ما البته دامنه گســترده ای نداشت و حدود
20تا 30درصد کار بازنویسی شد .من همه چیز را توضیح داده بودم
و البته حین فیلمبرداری نظراتی هم به ما رسید که به ذهن خودمان
خطور نکرده بود .بنابراین 20روز مانده به پایان فیلمبرداری ،لوکیشن
ما تغییر کرد.
دلیل تغییر لوکیشن چه بود؟!
خب کار ما زمستان فیلمبرداری می شــد و بچه ها نمی توانستند
با لباس بیمارســتان در فضای ازاد بازی کنند ،پس تصمیم گرفتیم
لوکیشن را تغییر دهیم.
کمی از داستان فیلم را نظر به اینکه فیکشن لو نرود ،بازگو
می کنید؟
خب ایــن کار را که واقعــاً نمی توانم بکنم اما یــک جمله درباره
«کاپیتان» می توانم بگویم .این که فیلم تمام تالشــش را می کند تا
بگوید حتی در سخت ترین شــرایط و زمانی که با مرگ هم دست و
پنجه نرم می شود ،می توان زندگی کرد و به زندگی اندیشید.
فیلمنامه شما روایت گر «داستان موقعیت» است یا داستان
شخصیت؟
اصال معتقد نیســتم داســتانی که می نویســم موقعیت است یا
شخصیت! به نطر من هردو زیرمجموعه زمانی معنا می یابند که کنار
هم قرار بگیرند (یک یا چند شــخصیت در یک یا چند موقعیت قرار
می گیرند) «کاپیتان» فیلمی درباره امید است.
از این دست اثار با تم امید به زندگی بین بیماران العالج
در سینمای جهان دیده می شود .برای نمونه فیلم «ساداکو و
هزار مرغ دریایی اش».
بله به یقین همینطور اســت .امید نه تنها مقوله ای بسیار مهم در
زندگی انسان هاست ،بلکه حتی ضامن خود زندگی هم هست .برای
همین موضوع بود که ما تمرکز بسیار زیادی به «کاپیتان» معطوف
کردیم .واقعا اهمیت امید در این داستان بیش از پیش نمایان می شود.
شما با گروهی از کودکان سرطانی روبرو هستید که ممکن است یکی
از ان ها یک شب بخوابد و صبح فردا بیدار نشود .کامنت هایی که به ما
می رسید ،برای ادامه بهینه کار مجاب مان می کرد.
در این فیلم نقبی به فوتبال زدید .شما خودتان اهل فوتبال
هستید؟
البته که هستم! من هم مثل شما ایرانی ام و ما اغلب فوتبال و
کشتی را دنبال می کنیم .البته بگذارید چیزی را تشریح کنیم .ان
تصوری که شما از فوتبال دارید در این فیلم به چشم نمی خورد.
اما صبر کنید! من مطمئنم که سکانس فوتبال بازی کردن
هم در فیلم «کاپیتان» گنجانده شده! اینطور نیست؟
بله وجود دارد .حرف من این نبود .بله بازی فوتبال در این فیلم
لحاظ شده اما این بازی با توجه به توانایی بچه های سرطانی انجام
می شــود .ان ها توان بازی فیزیکی فوتبــال را ندارند .امیدوارم
منظورمان را رسانده باشم.
بسیار خب .خارج از بحث فیلم «کاپیتان» به نظر
فیلمنامه نویس ها در عالم سینما ،قشر مظلومی اند.
این موضوع را قبول دارید؟
خب از چه نظر ما مظلومیم؟!
منظورم این اســت که ان ها پایین تر دستمزد را
می گیرند در حالی که شــالوده یــک فیلم بی گمان
سه شنبه 18بهمن 1401شماره 1370
5
فیلمنامه ان اثر است .به نظر شما این اجحاف نیست؟
ببینید من هم مانند بســیاری از مردم در خانواده ای بزرگ شدم
که مشکالت معیشتی عدیده ای داشــت .نمی دانم تا چه حد من را
می شناسید اما به جرات می توانم بگویم تا حاال نشده که کاری را به
انجام برسانم و بعد از ان بگویم چر اینقدر دستمزد من پایین بود؟! یا
چرا فالن بازیگر و بهمان عامل فیلم از من بیشتر پول گرفتند .به عنوان
یک فیلمنامه نویس حرفه ای به یقین سینما محل کسب و کار و ارتزاق
من است و تمام درامد من از سینماست اما هرگز دوست نداشتم به
سینما ،چنین نگاهی داشته باشم .همواره چیزهای مهم تری برای من
مطرح بوده اند.
نویسنده موردعالقه شما کیست؟
سوال خیلی سختی پرسیدید ...راستش برای کسانی که مطالعات
متعددی دارند ،انتخاب یک نویســنده یا یک اثر به عنوان کار مورد
عالقه ،بسیار دشوار است .درست مثل البوم هایی از خوانندگان مطرح
که بسیار سخت است که شــما یک ترانه را در ان ها گلچین کنید .با
وجود این من داستان هایی را با الیه اجتماعی بیشتر می پسندم.
و چقدر به موفقیــت فیلنامه «کاپیتــان» در اختتامیه
جشنواره خوشبینید؟
بی تعارف باید اذعان کرد هر کدام از عوامل فیلم های مختلف که
امکان دریافت سیمرغ بلورین را دارند ،دست کم تا شب اختتامیه با
رویای دریافت سیمرغ می خوابند .من هم از این قاعده مستثنی نیستم
ولی مطمئن نیستم فیلمنامه ما جایزه بگیرد اما رویای دریافت سیمرغ
بلورین را دارم. صفحه 5
6
سه شنبه 18بهمن 1401شماره 1370
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
گفت وگوی صبا با زهره نجف زاده ،کارگردان مستند « 6410روز اسارت»
فراقی هجده ساله ،برای دو عاشق
شما طلبه هستید .چه شــد که به فیلمسازی عالقه مند
شدید و به حوزه سینما ورود کردید؟ ایا پیشینه اکادمیک
در این حوزه دارید؟
بنده طلبه سطح دوم جامعهالزهراء(س) بودم .سال 1389بعد از
اتمام درسم ،در ازمون دانشکده صداوسیما مرکز قم ،که مخصوص
جذب طالب برای صداوسیمای جمهوری اسالمی ایران است ،شرکت
کردم .کارشناسی ارشد رشته ادبیات نمایشی را خواندم .بعد از این،
عالقه ام من را به سمت دنیای مستند و نویسندگی کشاند .حدود ده
مستند پخش شده ،به عنوان نویسنده و پژوهشگر دارم و این کار ،اولین
تجربه من در زمینه کارگردانی بوده است.
ایده اولیه ساخت اثر از کجا امد و چطور شکل گرفت؟
تلنگر اولیه به مــن بعد از خوانش کتاب «روزهــای بی اینه» ،که
خاطرات خانم منیژه لشکری ،همسر شهید حسین لشکری بود ،اتفاق
افتاد .بعد از ان پیگیری هایی کردم و متوجه شدم خود شهید حسین
لشکری هم کتابی با نام « »6410نوشته اند .متوجه شدم که هر دو با
دو زاویه نگاه مختلف یک اتفاق و یک زندگی را روایت کرده اند .ایده
اولیه بعد از خوانش هر دو کتاب و متوجه شــدن این موضوع در من
شکل گرفت.
در داستان زندگی این دو بزرگوار چه نکته جذابی وجود
داشت که شما را برای ساخت اثر ترغیب کرد؟
انچه برای من جذاب بود ،ماجرای عشــق ایــن دو نفر بود .اینکه
شهید حسین لشکری چندین عملیات را از پایگاه هوایی
مصطفی کزازی
دزفول در خاک عراق انجام می دهد و در ســیزدهمین
گفت و گو
عملیات درحالی که ۵ ،۴روز به شروع رسمی جنگ ایران و
عراق مانده اسیر بعثی ها شده و به اولین اسیر و اخرین ازاده جنگ تبدیل
می شود .وقتی می رود ۲۸سال دارد ،وقتی برمی گردد ۴۷سال از عمرش
گذشته است .زندگی حسین لشکری و همسرش منیژه لشکری موضوع
مستند« 6410روز اسارت» را شکل داده است.
چطور اتفاق می افتد .پســری که خلبان امریکا رفته اســت ،عاشق
دختری می شود که پوشش مناسبی ندارد و خودش برای او روسری
تهیه می کند .بعد از ازدواج این دوشخصیت متفاوت ،طوفانی به نام
جنگ در زندگی این ها اتفاق می افتد و یک فراق هجده ساله را تجربه
و تحمل می کنند .بعد از ان وقتی به هم می رســند دو شخص کام ً
ال
متفاوت هستند.
اگر بخواهید ماجرای مستند خودتان را تعریف کنید ،چطور
تعریفش می کنید؟
« 6410روز اسارت» روایت یک عشق و انتظار است .زندگی ای که
با عشق شروع می شود و درگیر یک فراق طوالنی می شود و در انتها
وصالی که بسیار سخت می شود .سعی من در اثر این بوده که انعکاسی
از زندگی حسین و منیژه لشکری را به مخاطب نشان دهم .شاید برای
بعضی پذیرفتن این قصه سخت باشد.
چه مدت زمانی صرف تحقیقات و پژوهش اولیه اثر شد؟
برای اثر فیلمنامه نوشتید و یا داستان با جلو رفتن اتفاقات
درحین فیلمبرداری شکل می گرفت؟
حدود سه ماه تحقیقات و پژوهش اولیه زمان برده است .اما برای
جمع اوری اطالعات از تحقیقات میدانی بسیار انرژی و زمان گذاشته
شده است .درنهایت هم فیلمنامه کاملی نوشته شد ،اما وقتی وارد تولید
پروژه شدیم ،با دنیای جدیدی مواجه شدیم و مسائلی پیش امد که
اکثر سناریو تغییر کرد و در خالل فیلمبرداری شکل گرفت.
روند فیلمبرداری و تولید اثر چقدر زمان برده است؟
به صورت کلی دو ســال درگیر این پروژه بوده ایم .قول هایی داده
می شد و درنهایت اتفاقی نمی افتد و مسائل این چنینی باعث طوالنی
شدن کار شد .اما روند تولید و فیلمبرداری حدود نه ماه بوده است.
در اثر از بازیگر هم استفاده کرده اید؟
بسیار کم .فقط صحنه هایی که نیاز به بازسازی و حضور خانم منیژه
لشکری بود را توسط بازیگر اجرایی کرده ایم.
اثر در کدام شهرها فیلمبرداری شده است؟
در شهرهای تهران ،قم و قزوین فیلمبرداری انجام شده است.
بودجه اثر از چه منابعی تامین شد؟
بودجه را خانه تولید جوان شبکه سه سیما تامین کرده است .اما
بنیاد شهید و روابط عمومی نیروهوایی ارتش هم در روند تحقیقات و
تولید ما را یاری داده اند .هرچند بودجه ان قدری نبود که دست ما باز
باشد .مث ً
ال چند سفر استانی نیاز بود که نتوانستیم برویم.
برای « 6410روز اسارت» در چهل و یکمین جشنواره فیلم
فجر چه شانس هایی قائل هستید؟
نگاهی که در جشنواره ها اعمال می شود ،نگاه به اثر نیست ،نگاه به عقبه
اثر است که توسط کجا ساخته شده و چه نهادهایی پشت اثر بوده اند .اگر
این نگاه نباشد ،فکر می کنم اثر می تواند جزو سه اثر برتر جشنواره باشد. صفحه 6
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
سه شنبه 18بهمن 1401شماره 1370
7
گفت وگوی صبا با امیر پذیرفته
کارگردان فیلم کوتاه «اندروا»
فیلـم کوتـاه
بازگشـت سرمایـه نـدارد
امیر پذیرفته ،هنرجوی انجمن سینمای جوانان
ایران-دفتر رفسنجان می باشد .وی تا کنون دو
فیلم مستند و سه فیلم کوتاه تولید کرده است
و از اثار این فیلمساز فیلم کوتاه «کپسول» به
جشنواره اسکار راه پیدا کرده بود .همچنین
این کارگردان به واسطه حضور و موفقیت فیلم
کوتاه «اندروا» در سی و نهمین جشنواره فیلم
کوتاه تهران ،حمایت ویژه بنیاد سینمای فارابی
برای تولید اولین فیلم بلند ســینمایی اش را
دریافت کرده است.
ایده اولیه «اندروا» چطور شکل گرفت؟
من در زندگی ام دغدغه های مختلفی دارم .یکی از این دغدغه ها این
بوده و هست که بتوانم کاری بسازم تا باعث شود فقط یک نفر اعتیاد را
ترک کند .دغدغ ه ای که باعث ساخت این فیلم شد این بود که با دیدن
این فیلم یک نفر شکار را کنار بگذارد و دست از این کار ناپسند بردارد.
فیلم های کوتاه در کشــورهای صاحب صنعت ســینما،
جایگاه خاصی دارند .اما در ایران به نوعی پیش درامد ساخت
فیلم های بلند به حساب می ایند .به نظر شما این مسئله شان
سینمای کوتاه را زیر ســوال نمی برد و ساخت فیلم کوتاه را
کاری اماتوری جلوه نمی دهد؟
به شخصه ،فیلم کوتاه را جایی برای ازمون و خطا می دانم .اما این
مدیوم ها را از هم جدا می دانم .مــن دو فیلمنامه کوتاه اماده دارم که
حتی اگر فیلم بلند خودم را بسازم ،باز هم برای ساخت این دو کار اقدام
خواهم کرد .دلیل ندارد که اگر وارد ســینمای بلند شدیم ،سینمای
کوتاه را رها کنیم.
دکوپاژ اثر را قبل از فیلمبرداری انجام داده بودید و یا به
شکل دکوپاژ سر صحنه عمل کردید؟
دکوپاژ را قبل از فیلمبرداری کامل کردم و با دکوپاژ کامل سر صحنه
حاضر شدم.
از عصر شکوفایی نهضت مینی مال تا امروز ،در تولید همه
مقوله های فرهنگی محدودیت هایی ایجاد شده است .به این
معنی که مث ً
ال یک داستان نویس برای نگارش یک کار کوتاه با
محدودیت فرمیک روبه رو می شود .این محدودیت در صنعت
فیلمسازی هم وجود دارد؟ این مسئله ساخت فیلم کوتاه را
دشوارتر کرده است؟
خود محدودیت باعث جذابیت می شود .یعنی شما خالق تر عمل
خواهید کرد و در پی ان حتماً جذابیت هم خواهد امد.
چه مدت زمانی صرف نگارش فیلمنامه اثر شده است؟
این کار را حدود چهار سال پیش نوشتم و بعد از ان کارهای دیگری
ساختم .در طول این چهار سال چندین بار سراغش رفتم و پرداخت
بیشتری روی ان انجام دام و بعد هم چندین بار بازنویسی اش کرده ام.
«اندروا» قابلیت تبدیل شدن به فیلم بلند را دارد؟
خودم به این مسئله فکر کرده ام .نمی دانم یک روز این کار را انجام
دهم یا نه ،اما فکر می کنم این قابلیت را دارد.
ســاخت یک فیلم کوتاه درخشــان باعث دیده شدن
فیلمساز توسط تهیه کننده ها می شود .اما قبل از این اتفاق
وقتی فیلمســاز کوتاهی می خواهد اثــری تولید کند ،ایا
سرمایه گذاران و تهیه کنندگان به او توجه می کنند؟
همیشه همین گونه بوده است .نه فقط در هنر ،بلکه در تمام عرصه ها
این جریان برقرار است .به هرحال شــما باید به قول معروف به شکلی
برادری خودتان را ثابت کنید تا بعد بشود به شما اطمینان کرد .دلیل
این مسئله هم این است که در فیلم کوتاه ،بازگشت سرمایه وجود ندارد.
کسی که بتواند خودش را ثابت کند مسیر برایش هموارتر خواهد شد.
وجود پلتفرم هایی مثل ودیو ،هاشور ،تیوال و فیلیمو ،که
به پخش و اکران فیلم های کوتــاه می پردازند ،چه اندازه به
عمومی تر شدن فضای فیلم کوتاه کمک کرده اند؟
درصد فروش در این پلتفرم ها ،به نسبت درصدی که برای ساخت و
تولید اثر هزینه می شود بسیار پایین است .برای شناساندن فیلم کوتاه
به عموم مردم و مخاطبین ،تبلیغات و اطالع رسانی خاصی انجام نشده
است .اگر این اتفاق بیافتد ،حتماً درصد مخاطبان بیشتر خواهد شد و در
پس ان هم میزان فروش و بازگشت سرمایه باال خواهد رفت و در نتیجه
سرمایه گذار و تهیه کننده با رغبت بیشتر وارد این عرصه می شوند. صفحه 7
صاحب امتیاز :موسسه فرهنگی هنری وصف صبا
مدیر مسئول و سردبیر :محمدرضا شفیعی
www.rooznamehsaba.com
rooznamehsaba
تهران -خیابان ایت اهلل مدنی -کوچه خجسته منش -پالک 5
تلفن 77582422 -6 :فکس77548245 :
چاپ :موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
توزیع :نشر گستر امروز
شیرینقلم
چه کسی پنیر مرا جابجا کرد
روز ششم جشنواره به دوستان خدومی که طاق نصرت جلوی
درب ورودی پردیس ســینمایی ملت را نصب می کردند کمک
می کردم .سنگینی نگاه کسی را روی صورتم احساس کردم ،ان هم
طبق معمول از نوع عاقل اندر سفیه اش .گفتم :کمک کنی چیزی
ازت کم نمی شه ها...خداوند فرموده از تو حرکت از من برکت .من
هم دارم حرکت می کنم از شما که غیر از داد و فریاد چیزی نصیب
من نشده حداقل اینجا کمک می کنم ثواب می برم .دوستم گفت:
افرین به تــو ،اونوقت بابت صفحات خالی ،تو جواب ســردبیر رو
می دی؟ گفتم :حاال کدوم صفحات خالیه؟ گفت صفحه های نقد
فیلم .گفتم :خب االن می نویسم .دوستم که انگار مچم را گرفته
باشد گفت :شما که داری اینجا برای خودت ثواب جمع می کنی
فیلم ها نمایش داده شــدند .حاال چطور نقدشون رو می نویسی؟
گفتم :خودت روز اول گفتی نقد فیلم های دیده و ندیده رو بنویسم.
االن چند تا نقد فیلم می نویسم حالش رو ببری!
دوستم رفت و کار من هم داشت تمام می شد که سه چهار مرد
جوان از کنار طاق نصرت رد می شدند .گوش تیز کردم«..بچه ها!
عجب پنیری شده! بدوین بریم ســروقتش» با شنیدن اسم پنیر
دوباره جنگ روده بزرگه و کوچیکه اغاز شــد .یادم امد از ظهر
چیزی نخورده بودم .اب دهانم را قورت دادم ،فارغ از غرولند رفیقم،
خطاب به جوان ها گفتم«:بچه ها! منم بیام؟ اخه من پنیر خیلی
دوست دارم »...جوان ها خندیدند و سری تکان دادند که یعنی بیا.
نمی دانم چرا همه اش دنبال یک بیغوله ای ،کنج خلوتی می گشتند.
سراخر یک گوشه را پیدا کردند و من مثل بنگان در جزیره گنج
منتظر پنیر خوشــمزه بودم اما یکی شان ســیگارش را گیراند.
سیگاری از پاکت دراورد و به من هم تعارف کرد .یاد سیگارهای
پدربزرگ افتادم و دستشــان را رد نکردم ....جوان ها رفتند و من
صدایشان کردم«:هه هه ....بچه ها....هه هه ...پنیر کو؟!» ولی ان ها
هم خندیدند و رفتند .رفتم سمت طاق نصرت ،دوستم انجا با دیدن
من فریاد زد«:کجایی پس؟ چی شد نقدا؟» پاسخ دادم«:چی؟ نقد؟
هه هه هه ...نقد چیه...هه هه ...پنیر کجاست هه هه» ...فردا صبح
درحالی که داشتم وسایلم را از تحریریه جمع می کردم و در کارتن
می ریختم ،چشمم افتاد به کتابی که یک سال پیش خریده بودم
(...چه کسی پنیر من را جابجا کرد)
گزارش تصویری روز چهارم جشنواره صفحه 8