روزنامه صبا شماره 1366 - مگ لند
0

روزنامه صبا شماره 1366

روزنامه صبا شماره 1366

روزنامه صبا شماره 1366

‫جمعه| ‪ 14‬بهمن ‪ 3 |1401‬فوریه ‪ 12 |2023‬رجب ‪|1444‬‬ ‫سال دهم| شماره ‪ 8 |1366‬صفحه| ‪5000‬ناموت|‬ ‫گفت وگوی صبا بابازیگر فیلم سینمایی «پرونده باز است»‬ ‫سکوت پژمان‬ ‫پس از ‪ 19‬سال شکست!‬ ‫کارگردان باید فیلمنامه را‬ ‫عمیقا درک کند‬ ‫صفحه ‪3‬‬ ‫نمایش کاملی از استبداد‬ ‫صفحه ‪6‬‬ ‫مادرانی که پای سیم خاردارها‬ ‫به انتظار نشسته اند‬ ‫صفحه ‪7‬‬ صفحه 1 ‫‪2‬‬ ‫جمعه ‪ 14‬بهمن‪ 1401‬شماره ‪1366‬‬ ‫سرمقاله‬ ‫محمدتقی فهیم‬ ‫بحران در سوختن ایجاد‬ ‫فرصت می کند‬ ‫با تجربه حضور در ‪ ۳۹‬دوره از جشنواره فجر همیشه‬ ‫شاهد این بوده ام که این رویداد چه در برگزاری و چه در‬ ‫اجرا همواره با فراز و فرودهایی روبرو بوده است‪ ،‬و اگر‬ ‫هم بخواهم به دوره های طالیی از این جشنواره اشاره‬ ‫کنم تنها ‪ ۳‬دوره را می توانم به یاد بیاورم که ویترین و‬ ‫اجراهای خوبی داشتند‪ .‬جشنواره ای به تناسب غنی و‬ ‫پر محتوا‪ ،‬با داوری و انتخاب های منصفانه و شایسته‪.‬‬ ‫بنابراین وقتی من در طول این چندین دوره فقط‬ ‫می توانم به ‪ ۳‬دوره اشاره کنم یعنی بیشتر دوره های‬ ‫برگزار شده همواره با مشــکالت اجرایی همراه بوده‬ ‫است‪ .‬اما جشنواره امسال فجر با یک مشکل مضاعف و‬ ‫بسیار اسیب زننده ای روبرو شد و ان هم کشانده شدن‬ ‫این رویداد فرهنگی به فضای سیاســت زده دوقطبی‬ ‫است‪ .‬اتفاقات سیاســی که در کف خیابان اتفاق افتاد‬ ‫تاثیرش را روی سینما و فجر گذاشته است‪ ،‬با این حال‬ ‫می بینیم که با این شرایط باز هم از این رویداد چه در‬ ‫سالن های جشنواره و چه در همان ابتدا‪ ،‬ارائه اثار به‬ ‫جشنواره با اســتقبال همراه بوده است‪ .‬که در نهایت‬ ‫‪ ۲۴‬اثر از میان ‪ ۷۵‬اثر ارسالی انتخاب شد‪ .‬ولی به طور‬ ‫کلی سیاست سکوت خبری که از طرف دبیر جشنواره‬ ‫و‪ ...‬اتخاذ شد خیلی کارایی نداشت‪ .‬اینکه نام ‪ ۷۵‬اثر‬ ‫ارسالی به دبیرخانه گفته نشد‪ ،‬دلیلش همین شرایطی‬ ‫است که با حمایت ســازماندهی شده فضای سایبری‬ ‫بر علیه ایران با درست کردن موج های کمر شکن در‬ ‫فضای مجازی به راه افتاده است‪ ،‬و حمله های که به‬ ‫هنرمندان می شود‪ ،‬همین شده است که هنرمندان‬ ‫چه کیومرث پوراحمد و چه نصیریــان و ‪ ...‬باید مدام‬ ‫بیانیه و تکذیبیه یا اعالم برائت خود را در فضای مجازی‬ ‫منتشر کنند تا امنیت خود را در جامعه داشته باشند و‬ ‫مورد هجمه و حمله مردم قرار نگیرند‪ .‬پس به این شکل‬ ‫تاثیر این تحرکات در جشنواره کامال اشکار است‪ ،‬بی‬ ‫دلیل هم نیست مشخص اســت که دشمن بیشترین‬ ‫برنامه ریزی خود را روی جشنواره ای متمرکز می کند‬ ‫که مهم ترین رویداد فرهنگی و ملی ایران است‪ ،‬پس‬ ‫با اگاهی از اهمیت این جشنواره در یک برنامه ریزی‬ ‫از پیش تعیین شده و ســایبری تمام تالشش را برای‬ ‫خراب کردن این ویترین می کند‪.‬‬ ‫اما مگر می شــود از این ســو این همه فیلم ســاز‬ ‫را نادیــده گرفت؟ ایــن کار دیگر خــودش به نوعی‬ ‫دگماتیسم است‪.‬‬ ‫جریاناتی که فضــای مجازی را اشــغال کردند و‬ ‫موج های بی حرمتی و هتاکی علیه هنرمندان را ایجاد‬ ‫می کنند‪ .‬همه اینها اســیب های بــود که در همین‬ ‫ابتدای ورود متوجه جشنواره شد‪ ،‬و باعث شد اسامی‬ ‫فیلم ها اعالم نشود‪ ،‬دست اندرکاران فیلم ساز در مسیر‬ ‫خود برای کار به مشکالت عمده بر بخورند‪ .‬که انتظار‬ ‫می رفت این مسئله از پیش مشخص شده با مدیریت‬ ‫بهتری اداره می شد و طبق سالهای پیش اسامی اعالم‬ ‫می شد‪.‬‬ ‫اما باید دانست که در بحران همیشه یک سر سوخت‬ ‫می شود و از سوی دیگر ایجاد فرصت می کند‪ ،‬پس این‬ ‫جشــنواره با اینکه برای عده ای که کنار کشیدند و ‪...‬‬ ‫فرصتی سوخته ایجاد کرده و لطمه های از ان هم حس‬ ‫شده است‪ .‬از طرفی به نیروهای تازه کار چه در سینما‬ ‫و چه در رسانه فرصتی دوباره داده است‪ .‬اما در نهایت‬ ‫کار هیئت انتخاب را باید در روزهــای پایانی داوری‬ ‫کرد‪ ،‬سال های بوده است که هیئت انتخاب به صورت‬ ‫سفارشــی عمل کرده‪ ،‬که در مورد امسال باید منتظر‬ ‫باشیم تا چند روز بعد با دیدن فیلم ها متوجه شویم کار‬ ‫هیئت انتخاب در این دوره با چه رویکردی بوده است‪.‬‬ ‫ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر‬ ‫نقدی بر فیلم شماره‪۱۰‬‬ ‫شخصیت هاییفراترازفیلم‬ ‫رضا اشفته ‪ -‬شماره ‪ ۱۰‬که درباره فرار از یک اسارتگاه در عراق‪ ،‬در‬ ‫پایان جنگ تحمیلی است؛ بنابر اقتباس از فیلم حفره (‪ )۱۹۶۰‬ساخته‬ ‫ژاک بکر فرانسوی است و البته به اقتضای زمان‪ ،‬مکان و شخصیت ها‪،‬‬ ‫تفاوت های عمده ای در ســاختار و نوع ارائه محتوا وجود دارد‪ .‬در هردو‬ ‫فیلم و به ویژه تا نیمه فیلم چند زندانی ناشناس در یک اسارتگاه مخوف‬ ‫تحت شرایط سخت امنیتی و با شکنجه های فراوان‪ ،‬روزگارشان سپری‬ ‫می شود و حاال یک گروه که از قبل در تدارک فرار است‪ ،‬به ناچار متوسل‬ ‫به ادم تازه واردی می شــوند که در ابتدا شک ماموران اسارتگاه را بنابر‬ ‫گزارش اســیران خیانتکار‪ ،‬به خود جلب می کند و انان می پندارند که‬ ‫این تازه وارد یک اســتوار دون پایه به لحاظ نظامی و یک‬ ‫جوشکار ساده نیســت‪ .‬اما یکی از مقامات بلندپایه‬ ‫مجاهدین خلق برای انکــه او را از مهلکه نجات‬ ‫دهد و به نفع خود او را مصادره کند‪ ،‬تمام ان‬ ‫گزارش هــا را دروغ و بی پایه اعالم می کند‪.‬‬ ‫حاال فرصتی است برای انکه احمد و محمود‬ ‫دو اسیر قدیمی به این تازه وارد شماره ‪۱۰‬‬ ‫اعتماد کنند و از او کمــک بخواهند که از‬ ‫زیر اب‪ ،‬موانع موجود را به کمک یک ّاره از‬ ‫سر راهشان بردارد و‪...‬فیلم تا فرار بسیار شبیه‬ ‫به حفره فرانسوی اســت اما پس از ان با نگره‬ ‫متفاوتی جریان پیش می رود و با دستگیری مرد‬ ‫شماره ‪ ۱۰‬و احمد‪ ،‬شماره ‪ ۱۰‬جذب کارهای جوشکاری‬ ‫مجاهدین خلق برای یک حمله ساختگی می شود و احمد نیز‬ ‫در شرایط سخت تری به اسارتگاه سپرده می شود‪ .‬به هر تقدیر اگر فیلم‬ ‫حفره کم تعلیق است و به فضا به عنوان یک عنصر برجسته نگاه می کند‪،‬‬ ‫فیلم شماره ‪ ۱۰‬بیشتر به جاذبه های اکشن و پرداختن به رویدادهای پر‬ ‫ماجرا و همچنین قهرمان سازی به عنوان یک اثر اکشن بهای بیشتری‬ ‫می دهد و از ان امتیازات محتوایی اثر می کاهــد و به دنبال ایجاد یک‬ ‫موقعیت پر کشش است که مخاطب بپذیردش و نسبت به شخصیت ها‬ ‫احساس همزادپنداری کند‪ .‬به هر روی می دانیم که سینمای پرمخاطب‬ ‫نیازمند قهرمان سازی اســت؛ چنانچه در روزگاری افرادی چون ایرج‬ ‫قادری(فیلم هایی چون دادا‪ ،‬تاراج‪ ،‬برزخی ها و‪ ،)...‬حمید کاوش (فیلم‬ ‫دادشاه)‪ ،‬امیر قویدل (ترن)‪ ،‬ســاموئل خاچیکیان (عقاب ها‪ ،‬یوزپلنگ‬ ‫و‪ )...‬و چندین فیلم ســاز دیگر در این زمینه اثار موفقی را ســاخته و با‬ ‫فروش در گیشه مواجه شده اند‪ .‬بنابراین فیلم شماره ‪ ۱۰‬نیز از چنین راه‬ ‫و روشی بهره مند می شود و به نظر می رسد که در گیشه نیز موفق باشد‪.‬‬ ‫اما بستر فیلم می توانست با تکیه بر مستندنگاری و ارجاع واقعیت های‬ ‫تلخ و هولناک با جاذبه های فکــری مخاطب را همراه کند‪ .‬چنانچه در‬ ‫پایان فیلم صدایی از قهرمان واقعی بر تیتراژ پیوست می شود که نمایانگر‬ ‫واقعی بودن شخصیت قهرمان است‪ .‬در فیلم شــماره ‪ ۱۰‬با اغراق در‬ ‫قهرمان سازی و پرهیز از واقعیت پیرامونی‪ ،‬شخصیت این حس و حالت‬ ‫واقعی را پس می زند و درواقع به دنبال ماجراجویی اســت و قهرمانان‬ ‫فیلم بیشتر باید واکنش های ســخت و دشــوار و غلبه بر انها خودی‬ ‫نشان دهد و این خود از واقعیت قابل درک به دور است و‬ ‫درواقع واقعیت‪ ،‬الزمه چنین بستری نیست و فیلم‬ ‫فراتر از ان شخصیت هایش را برجسته می کند‬ ‫برای انکه وقایع از حالت معمول و تلخی های‬ ‫تراژیک به دور ماند و این گونه حال و هوای‬ ‫مستندی باقی نمی ماند و همه چیز اکشن و‬ ‫حادثه محور می شود‪ .‬بازیگران به درستی‬ ‫انتخاب شده اند و برخی در این مسیر دارند‬ ‫به درستی بازی می کنند‪ .‬برای نمونه مجید‬ ‫صالحی فــرد متفاوتی را نســبت به تمامی‬ ‫نقش های پیش از این اش بازی می کند و در این‬ ‫مسیر تا اندازه ای نیز موفق است‪ .‬اما اغراق در بازی‬ ‫مانع تعمق می شود‪ .‬سیامک صفری نیز در نقش محمود‬ ‫نشان می دهد که از پس سینما و قاب های ان برامده و دیگر در‬ ‫حال و هوای تئاتر نیست و البته نسبت به نقش نیز نگاه عمیق تری دارد‬ ‫و با پنهان کاری در بیان احساسات بازی اش را حساس تر جلوه می دهد‪.‬‬ ‫حسام منظور‪ ،‬در نقش احمد بســیار دقیق است و چارچوب های بازی‬ ‫را در قاب های تعیین شده به درستی پیش می برد‪.‬احمد کاوری نقش‬ ‫مخوف مامور زندان را به درستی بازی می کند‪ .‬بهرنگ علوی در نقش‬ ‫دکتر مجاهد خلق نیز کم نمی گذارد‪ .‬مهدی زمین پرداز با انکه بازیگر‬ ‫روبه رشدی است برخالف فیلم علفزار در اینجا احساسات الزم را نسبت‬ ‫به یک خیانتگاه تا مرحله خودکشــی بازی نمی کند‪ .‬درکل شماره ‪۱۰‬‬ ‫در جذب مخاطب موفق است اما در ارائه یک سینمای ماندگار چندان‬ ‫تحرک و تفکری را درپیش نگرفته است و حتی به اقتباس خود از حفره‬ ‫نیز وفادار نمی ماند‪.‬‬ ‫نقدی بر فیلم اه سرد‬ ‫خساست کارگردان در دادن اطالعات دم دستی‬ ‫سمیه نجفی خاتونی ‪ -‬شــروع روز دوم جشنواره فجر در ساعتی‬ ‫خسته‪ ،‬با فیلم غم انگیزی اغاز شــد‪ ،‬فیلمی که شبیه به کابوس های‬ ‫یک خواب میان روزی در یک روز تعطیل ســرد اســت‪.‬فیلم اه سرد به‬ ‫کارگردانی و نویســندگی ناهید عزیزی صدیق و تهیه کنندگی سید‬ ‫رضا محقق با بازی ایمان صدیق و علی باقری در روز دوم جشنواره سالن‬ ‫سینمایی ملت نزد اصحاب رسانه اکران شد‪ .‬فیلم با یک ریتم کند روایت‬ ‫گر دو مرد در دل کوهستانی سرد و یخ زده است‪ ،‬از همان ابتدا فضا سازی‬ ‫مخاطب را به یاد فیلم های از جنس سهراب شهید ثالث می‬ ‫اندازد ‪ ،‬جدالی از طبیعت و انسان‪ ،‬و گرفتاری های که‬ ‫یک سفر جاده ای برای این دو مرد دارد‪ ،‬فیلم در‬ ‫نیمه ابتدایی از بازگویی یک روایت جذاب در‬ ‫اندازه قاب سینمای امروزی علیل می ماند‪،‬‬ ‫و گرفتار در ســینمایی هنری کلیشه شده‬ ‫کهنــه در جا می زند‪ ،‬طوری که حســی از‬ ‫یک اثر کوتاه‪ ،‬بی جهت بلند شده را القا می‬ ‫کند‪ ،‬این مدل سینمای شاید در گذشته می‬ ‫توانست اثری در خور تامل و تفکر باشد‪ ،‬اما با‬ ‫درک تغییرات ســاختاری و زیر ساختی که در‬ ‫رسانه افتاده است این فیلم پاسخگویی مخاطب‬ ‫امروزی سینما نیست‪ ،‬و حتی به طبیعت تصویر کشیده‬ ‫در فیلم نگاهی ن و ندارد و مملو از قاب های پرتکرار رســانه ای‬ ‫در ارائه مضمون اســت‪ .‬بازیگر اصلی (ایمان صدیق) در بی داستانی و‬ ‫شخصیت پرداخت نشده بدون برانگیختن حس همزاد پنداری مخاطب‪،‬‬ ‫تا نیمه های فیلم ادامه می یابد‪ .‬ارتباط این دو مرد که دشمنی دیرینه با‬ ‫هم دارند و دست بر قضا در این سفر همراه هم شدند تنها جذابیت این‬ ‫فیلم است که موقعیتی خاص را به نمایش می گذارد و سایر ارتباط های‬ ‫دیگر این دو همسفر از برخوردشان با در راه ماندگان و یا اشخاص دیگر‬ ‫منطقی و هدف مند از اب درنیامده‪ ،‬طوری که بودن و نبودن شان تاثیری‬ ‫در پیشبرد درام‪ ،‬چه معنایی و چه روایت داســتانی ندارد‪ .‬اه سرد یک‬ ‫فیلم از ژانر جاده ای است که اطالعاتی از گذشته دو شخص را به صورت‬ ‫قطره چکانی در طول فیلم و سفری جاده ای می دهد‪ ،‬یعنی تا مشخص‬ ‫نشدن علت دشمنی این دومرد تنها دلیلی که مخاطب این فیلم خسته‬ ‫کننده و تکراری را تماشا می کند اطالعات ساده ای است که از او پنهان‬ ‫شده و دلیل دشمنی این دو مرد تعلیقی ایجاد می کند‪ ،‬که‬ ‫پاسخگوی سواالتی بسیار ساده به مخاطب از جمله‬ ‫مشخصات بیوگرافی ساده فیلم است! کارگردان‬ ‫در دادن اطالعات دم دستی خسیس است‪ .‬در‬ ‫ادامه‪ ،‬داستان و روابط در پهنای از اتفاقات بر‬ ‫پایه علی و معلولی پیــش نمی رود و بدون‬ ‫پیش زمینه ارتباطات به عنوان بســتری‬ ‫برای نکات ذهنی نویسنده در نظر گرفته می‬ ‫شود ‪ .‬در یک سوم نهایی فیلم‪ ،‬رویارویی دو‬ ‫مرد در دل برف و کوهستان نقطه اوج تالقی‬ ‫شان بر سر موضوع فیلم است که نگاه خالقانه‬ ‫مولف به مفهوم مرگ‪ ،‬قتل و انتقام اســت‪ .‬وقتی‬ ‫مضمون فیلم از دل یک جدال و کشمکش دیرینه بیرون‬ ‫می زند‪ ،‬و اتفاقا به خوبی هم بیان می شــود دیگر سرنوشت‬ ‫کاراکترها خیلی مهم به نظر نمی اید و انگار فیلم چندین دقیقه قبل از‬ ‫تیتراژ به پایان می رسد‪ .‬با این حال فیلم ادامه پیدا می کند‪ ،‬و در صحنه‬ ‫ای که بازیگر اصلی (ایمان صدیق) با چهره وحشت زده خود درمیان برف‬ ‫ها مواجه می شود گویا تولد شخصیت در فیلم نیز اتفاق می افتد‪ ،‬تولدی‬ ‫در انتهای اثر و با پایانی غم انگیز فیلم خاتمه می یابد‪.‬‬ صفحه 2 ‫ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر‬ ‫جمعه ‪ 14‬بهمن‪ 1401‬شماره ‪1366‬‬ ‫‪3‬‬ ‫گفت و گوی صبا با کارگردان و بازیگر فیلم سینمایی «عطر الود»‬ ‫کارگردان باید فیلمنامه را عمیقا درک کند‬ ‫مصطفی کزازی هادی مقدم دوست پس از ‪ ۷‬سال‪ ،‬سومین فیلم سینمایی خود را با نام عطرالود به تهیه کنندگی‬ ‫یوسف منصوری و محصول سازمان سینمایی سوره‪ ،‬اماده نمایش کرده که امروز در سانس سوم‬ ‫گفت و گو‬ ‫سینمای رسانه های چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر رونمایی می شود‪ .‬در خالصه‬ ‫داستان عطرالود امده اســت‪ :‬فهم و درک فرصت کوتاه زندگی‪ ،‬علی را که استعداد خوبی در عطرسازی دارد‬ ‫و در استانه پدر شدن اســت‪ ،‬با چالش های جدیدی مواجه می کند؛ او در همین فرصت کوتاه باید تمام کارهای‬ ‫باقی مانده اش را به سرانجام برساند‪ .‬فیلم عطرالود به قلم حسین حسنی یک ملودرام عاشقانه با ترکیبی از رنج‪،‬‬ ‫ترس و وجدان است که در ادامه سینمای انسانی مقدم دوست‪ ،‬چالش های یک زوج خوشبخت را در مسیر استحکام‬ ‫زندگی شان تصویر می کند‪ .‬به بهانه اکران این فیلم در بخش سودای سیمرغ خبرنگار صبا با کارگردان و بازیگر این‬ ‫فیلم به گفت و گو نشسته است‪.‬‬ ‫چطور شد از فیلم نامه نویسی به کارگردانی‬ ‫روی اوردید ؟‬ ‫سابقه فعالیت های سینمایی بنده به دلیل عالقه به‬ ‫سینما‪ ،‬حاوی فعالیت های گوناگونی ست‪ .‬البته کلمه‬ ‫گوناگون را با اغماض به کار می برم‪ ،‬اما بنده هم در جریان فیلمنامه نویسی‪،‬‬ ‫هم دستیاری کارگردان و هم کارگردانی فیلم و حتی در زمان فعالیت‬ ‫در حوزه فیلم کوتاه فیلمبردار هم بوده ام‪ ،‬جدا از اینها فعالیت طوالنی‬ ‫و مستمر کار مطبوعاتی و نگارش مطالب مربوط به سرنوشت فیلمنامه‬ ‫و حتی جستار و ستون نویسی و طنزنویسی در نشریات فرهنگی و غیر‬ ‫سینمایی و تدریس فیلمنامه و مشاوره فیلمنامه راهم داشته ام‪ .‬شایدهمه‬ ‫اینها از زاویه صنف و اشتغال گوناگون از هم به نظر می رسند اما در حقیقت‬ ‫همه زیرچتر سینما و اموختن سینما و کار خالقه برای سینما محسوب‬ ‫می شود‪ ،‬حتی جستار نویســی و طنزنگاری را هم همیشه برای خودم‬ ‫مرتبط به سینما می دانستم‪ .‬پاسخ دقیق بنده این است که واقعا از سمت‬ ‫به سمت دیگر روی نیاورده ام‪ ،‬عالقه بنده فیلمنامه نویسی و کار اموزشی‬ ‫و ساخت فیلم و یا حتی اگر اقبال ان را داشته باشم ساخت مستند است‪.‬‬ ‫بنده حتی در یک دوره چند ســاله دبیر ســرویس مستند یک نشریه‬ ‫سینمایی بودم و انجا به طور متمرکز بر روی فیلمنامه سینمای مستند‬ ‫کار می کردم‪ .‬فعالیت خالقه و مفید فرهنگی در عرصه سینما برای بنده‬ ‫میادین چندگانه ای دارد که از ابتدا به سراغ تمام ان میادین می رفتم‪ .‬بنده‬ ‫کارم را از ساخت فیلم کوتاه شروع کردم و بعد از ان چند سال یکبار فیلم‬ ‫های نیمه بلند و سینمایی و سریال هم ساخته ام‪ .‬در این بین به طوری‬ ‫جدی سال های زیادی فیلمنامه نوشتم که شاید ساخت دوباره فیلم بعد‬ ‫از سالهای نگارش این تصور را به وجود بیاورد که بنده به کارگردانی روی‬ ‫اورده ام ‪ .‬اما هیچ غیرمحتمل نیست که شاید اگر عمری و اقبالی باشد باز‬ ‫طی دوره ای فیلمنامه بنویسم‪ .‬همه اش کار سینماست‪ .‬راستش حتی‬ ‫یک دوره ای به این فکر می کردم کاش بتوانم برای کودکان برنامه ترکیبی‬ ‫بسازم اما ان عرصه ای ست که مطالعه و تخصص بسیار می خواهد‪.‬‬ ‫تفاوت ها و جنس کاری و حرفه ای یک فیلم نامه نویس که‬ ‫قرار است حاال کارگردانی کند چیست ؟‬ ‫فرق چندانی ندارد‪ .‬کارگردانی و شروع ساخت فیلم یک ضروریاتی‬ ‫دارد‪ .‬کارگردانی که خودش ننویسد قطعا باید فیلمنامه را عمیقا درک‬ ‫کند‪ ،‬کارگردانی هم که خودش متن را نوشته یا نویسنده ای که تصمیم‬ ‫به ساخت و کارگردانی نوشته خودش گرفته هم این فرایند درک متن‬ ‫را طی کرده‪ .‬از اینجا به بعد کارگردانی توســط نویسنده یا کارگردانی‬ ‫متن دیگری فرایندی کامال مشابه دارد‪ .‬تفاوت فقط این می تواند باشد که‬ ‫اگر متن در لحظاتی نیاز به بازنویسی داشته باشد کارگردانی که خودش‬ ‫نوشته تغییرات را انجام می دهد و در غیر این صورت نویسنده الزم است‬ ‫که همراهی با تولید را ادامه دهد و هنگام نیاز حضور داشته باشد‪ .‬این اتفاق‬ ‫که متن احتیاج به بازنویسی دارد زیاد رخ می دهد‪ .‬اگر نویسنده خودش‬ ‫کارگردان باشد طبعا قدری سرعت تغییرات بیشتر می شود‪ .‬ولی در مجموع‬ ‫به نظر بنده فرق چندانی ندارد‪.‬‬ ‫فیلم عطر الود طی چه پرسشــی در ذهن تان شکل گرفت‬ ‫و چگونه پرورشش دادید؟‬ ‫فیلمنامه این کار نوشته حسین حسنی ست والبته بنده نیز به همراه‬ ‫یوســف منصوری تهیه کننده در جریان نگارش بودیم و جلسات زیادی‬ ‫داشتیم و راجع به این پرســش اولیه صحبت کردیم‪ .‬پرسش این است ‪:‬‬ ‫تاثیر اندیشیدن و اگاهی به مرگ در انسان چیست‪ .‬این پرسش عمده ترین‬ ‫پرسش بود‪.‬‬ ‫در مواجه با خلق اثر و قابلیت بازگو کــردن ان در چارچوب‬ ‫ممیزی های ارشاد به مشکل برنخورده اید ؟ اگر برخوردید چگونه‬ ‫توانستید با نرمش هم حرف تان را بزنید و هم نظر رضایت حاصل‬ ‫را کسب کنید ؟‬ ‫وقتــی گفتگوهای بیــن عوامل نگارش و ســاخت و کارشناســان‬ ‫یک گفتگــوی فرهنگی و هنــری و تخصصی مبتنی بر زبان ســینما و‬ ‫فیلمنامه نویسی و اهداف مشترک باشــد و دو طرف با هم از روی سلیقه‬ ‫محض و یا نگرانــی یا تفاوت دیدگاه های ســنگین و متضاد حرف نزنند‬ ‫اتفاقی که در فرایند تولید می افتد اتفاق مثبت و مفید هم افزایی ســت‪.‬‬ ‫دقیقا گفتگویی مانند گفتگوی دو همکار‪ .‬رابطه همکارانه و دو طرفه بود‪.‬‬ ‫وقتی حرف های هم را به دقت بشــنویم و به حرف های هم فکر کنیم راه‬ ‫برای مفاهمه و استفاده از نظرات همدیگر باز می شود‪ .‬رابطه ما خوشبختانه‬ ‫اینگونه بود‪ .‬کیفیت همترازی و مفاهمه هر رابطه ای را تبدیل به رابطه موثر‬ ‫و ارام و نتیجه بخش می کند‪.‬‬ ‫در طول نوشتن و ســاخت عطر الود از مشورت چه دوستانی‬ ‫استفاده کردید؟‬ ‫با چند گروه مشاوره داشتیم‪ .‬بیشترین ان با عطرسازان و پزشکان بود‪.‬‬ ‫مشاوره و کمک های اقای مهدی فرجی نیز بسیار مفید و موثر بود ‪.‬‬ ‫فیلم دیگری را در دست دارید ؟‬ ‫به امید خدا برنامه دارم با محمدرضا شفیعی فیلمی به نام مومن که در‬ ‫حال نگارش فیلمنامه است را سال بعد به انجام برسانیم‪.‬‬ ‫حسام محمودی‪:‬‬ ‫کاراکتری منفعت طلب دارم‬ ‫چه چیز از فیلمنامه برای شما جذاب بود؟‬ ‫کار کردن با هادی مقدم دوست را خیلی دوست داشتم‪ ،‬این مهم ترین‬ ‫دلیل من بود‪ .‬اما کارکتر هم به نسبت مابقی کاراکترها رنگ متفاوتی‬ ‫داشــت؛ همه کاراکترها انگار از غار حرا بیرون امده اند اما این کاراکتر‬ ‫این چنین نیست‪ .‬داستان کلی فیلمنامه را هم خیلی دوست داشتم و‬ ‫فیلمنامه از ان کارهایی است که تاریخ انقضاء ندارد‪.‬‬ ‫کمی درباره کاراکتر خودتان در فیلم توضیح دهید؟‬ ‫شخصی است که رفاقت و نسبت فامیلی با کاراکتر اصلی قصه دارد‪.‬‬ ‫کاراکتر اصلی در موقعیت دشواری گیر می کند و این شخصیت سعی‬ ‫می کند راهی جلوی پای او بگذارد‪ ،‬اما واقعیت این است که درحال پیش‬ ‫بردن اهداف خودش است‪.‬‬ ‫زمینه همکاری شما با کارگردان اثر چگونه شکل گرفت؟‬ ‫طراح گریم کار‪ ،‬محمود دهقانی عزیز بود‪ .‬ســر صحنه رفته بودم تا‬ ‫ایشان را ببینم‪ .‬همانجا با اقای مقدم دوست اشنا شدیم و زمینه همکاری‬ ‫شکل گرفت‪.‬‬ ‫کارگردان چه اندازه دست بازیگران را باز می گذاشتند؟‬ ‫اقای مقدم دوست این طور کار می کنند که باب گفت وگو با بازیگر را‬ ‫باز می کنند و اجازه می دهد که بازیگر صحبت کند و بعد ان چیزهایی‬ ‫که از شما دریافت می کند را اصالح و حرص می کند تا به نقطه موزد‬ ‫نظر برسیم‪.‬‬ ‫کاراکتر چه اندازه به زیست شخصی شما نزدیک یا دور بود؟‬ ‫کاراکتر یک منفعت طلبی دارد که زندگی در خاورمیانه این مسئله‬ ‫را به همه ما یاد داده است‪ .‬اما اگر دقیق تر بخواهم بگویم‪ ،‬کاراکتر از من‬ ‫دور بود‪ .‬کاراکتر کاسبی با منش بازاری و روحیاتی مرتبط با این دست‬ ‫از افراد جامعه است‪.‬‬ ‫چه اندازه برای رسیدن به نقش درگیری داشتید؟‬ ‫با مشورت اقای مقدم دوست به یک تغییر صدای مناسب رسیدیم‪.‬‬ ‫در دیالوگ گویی هم ســعی کردم لحن را به منش و زیســت کاراکتر‬ ‫نزدیک کنم‪.‬‬ صفحه 3 ‫‪4‬‬ ‫جمعه ‪ 14‬بهمن‪ 1401‬شماره ‪1366‬‬ ‫مسابقه سیمنای ایران‬ ‫سرد»باز است»‬ ‫«پرونده‬ ‫سینمایی‬ ‫فیلمفیلم‬ ‫بابازیگر‬ ‫ وگویباصبا‬ ‫گف‬ ‫«اه‬ ‫سینمایی‬ ‫عوامل‬ ‫تو گو‬ ‫گفت‬ ‫پس از‬ ‫فیلـمپژمان‬ ‫سکوت‬ ‫شکست! کـو‬ ‫سالبـرف و‬ ‫ای‪19‬در‬ ‫جـاده‬ ‫یارس ساموات پسری جوان پسله بزه ای که در دوران نابالغی قانونی مرتکب شده‪،‬‬ ‫در اوان جوانی پای چوبه دار می رود‪ .‬محوطه اعدام بیش از حد سوت‬ ‫گفت و گو‬ ‫و کور است‪ .‬سابقه نداشــته یک محکوم به مرگ‪ ،‬تنها اعدام شود‬ ‫اما انگار بهنود اینجا باید برای گناه همه بشریت جان بدهد! برای چهارمین بار پای‬ ‫چوبه دار می رود! َرش باران روی صورت ها و صورتک های تسلیم شتک می زند اما‬ ‫خبری از بارش نیست‪ .‬انگار اسمان هم مردد مانده که بگرید یا خاموش بماند‪ .‬کسی‬ ‫نمی دانست بهنود زنده می ماند یا‪ ...‬مادر مقتول گفته بود‪ ،‬باید طناب دار را دور گردنش‬ ‫ببیند‪ .‬پیش تر سه بار پای چوبه دار رفت اما هربار لحظه اخر برایش وقت خریدند‪...‬‬ ‫همه چیز به سرعت گذشت‪ .‬اولیا دم امدند و چهارپایه را از زیر پای بهنود کشیدند و‪...‬‬ ‫همه چیز تمام شد‪ .‬این داستانی واقعی ازپرونده قتلی در میانه دهه ‪ 80‬بود که حال با‬ ‫گذشت‪ 12‬سال از بسته شدنش‪ ،‬به دست کیومرث پوراحمد در قالب فیلم «پرونده باز‬ ‫است» در جشنواره فیلم فجر گشوده شده است‪ .‬هرچند پوراحمد پیرو بیانیه اش برای‬ ‫جشنواره چهل و یکم‪ ،‬حاضر به صحبت درباره فیلمش نشد اما پژمان بازغی‪ ،‬بازیگر‬ ‫برجسته و نام اشنای این فیلم با روزنامه صبا هم کالم شد‪ .‬توضیح درباره همکاری‬ ‫با پوراحمد‪ ،‬نگاهی گذرا به فیلم «پرونده باز است» و البته اقرار به ناراحتی پس از‬ ‫نگرفتن سیمرغ در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر‪ ،‬نکات برجسته گپ و گفت ما‬ ‫با پژمان بازغی است که خواندنش خالی از لطف به نظر نمی اید‪.‬‬ ‫اقای بازغی! به نظر با فیلم باشکوهی در جشنواره چهل و‬ ‫یکم حضور یافته اید‪ .‬انچه از گوشه و کنار درباره «پرونده باز‬ ‫است» می خوانیم‪ ،‬از فیلمی خوش ساخت‪ ،‬با پرداختی نوین‬ ‫حکایت می کند‪ .‬همینطور است؟‬ ‫بله‪ ،‬موافقم‪ ،‬البته پیش از هرچیز باید اعتراف کنم من نسخه پایانی‬ ‫فیلم را هنوز ندیده ام ‪ .‬خب مثل بسیاری از فیلم ها‪« ،‬پرونده باز است»‬ ‫هم برای رسیدن به جشنواره امسال با مشکالتی روبرو بود‪ .‬من هم‬ ‫حاال در کار دیگری مقابل دوربین قرار گرفته ام و راستش را بخواهید‬ ‫خیلی از جشنواره و حال و هوایش دور شده ام‪.‬‬ ‫گنجینه سینمای ایران‬ ‫نام کیومرث پوراحمد هم شما را برای پذیرفتن حضور در‬ ‫این فیلم ترغیب کرد؟‬ ‫صد در صد‪ ،‬کیومرث پوراحمد نام بسیار بزرگی در سینمای ایران‬ ‫است و وقتی شما با کاری که نام او به عنوان کارگردانش مطرح شده‬ ‫روبرو می شوید‪ ،‬نمی توانید به سادگی از کنار ان بگذرید‪ .‬پوراحمد‬ ‫شخصیت برجسته ای دارد و گنجینه سینمای ایران است‪ .‬درباره فیلم‬ ‫ل‪‎‬ها پیش ماجرای یک‬ ‫«پرونده باز است» هم وقتی متوجه شدم او سا ‬ ‫پرونده واقعی را از اعدام جوانی که چند سال پس از قتل و با رسیدن‬ ‫به سن قانونی اعدام شد‪ ،‬مطالعه کرده و درصدد ساخت فیلمی با این‬ ‫موضوع است‪ ،‬با کمال میل و احترام این کار را پذیرفتم‪.‬‬ ‫منظورتان از جوانی که اعدام شد‪« ،‬بهنود شجاعی» است؟‬ ‫خب انگار درباره فیلم اطالعاتی دارید‪ .‬راستش نمی خواستم نامی‬ ‫ببرم و خدای نکرده باعث رنجش خاطر خانواده ای بشوم‪ .‬این را هم‬ ‫شما گفتید‪ .‬بله این فیلم برگرفته از داستان واقعی یک پرونده جنایی‬ ‫در دهه ‪ 1380‬بود‪.‬‬ ‫درباره موتیف فیلمنامه‪ ،‬هرچند تریلــری از این فیلم‬ ‫منتشر نشده اما به نظر کاری خوش ساخت با سوژه ای نسبت ًا‬ ‫جدید انتظار تماشاگران را در سالن ها می کشد‪.‬‬ ‫درباره سوژه کامال با شما موافقم‪ .‬البته باید دقت داشت این سوژه‬ ‫عمومیتی جهانی دارد و خاص یک جغرافیا نیست‪ .‬موضوع محکومیت‬ ‫بزهکارانی که به ســن قانون نرســیده اند‪ ،‬مقوله ای جهانی است و‬ ‫درباره اش بحث های داغی مطرح و حرف های زیادی در بســیاری‬ ‫کشورها زده شده است‪ .‬این موضوع به یقین تم خوبی برای یک فیلم‬ ‫در جشنواره فیلم فجر محسوب می شود‪.‬‬ ‫خود شما به شخصه درباره مقوله اعدام افرادی که پیش از‬ ‫رسیدن به سن قانونی مرتکب جرم شده اند‪ ،‬نظری دارید؟‬ ‫ببینید اصال درباره نوع این محاکمه ها می توان صحبت کرد اما‬ ‫این مقوله ای تخصصی اســت که در قانون مطرح شده است اما از‬ ‫انجا که من اشرافی به مباحث قانونی ندارم‪ ،‬طبیعتاً نمی توانم نظر‬ ‫خاصی درباره این موضوع بدهم‪ ،‬اما از نگاه فیلم این موضوع در کار‬ ‫ما مطرح شده است‪.‬‬ ‫دعوت صمدپور به جشنواره‬ ‫شــما پیش از بازی در فیلــم «پرونده باز اســت» با‬ ‫جمعیت هایی که برای رهایی زندانیــان محکوم به اعدام‬ ‫فعالیت می کنند‪ ،‬همکاری داشته اید؟‬ ‫خب دوباره برمی گردم به موضوع تخصصی بودن مباحث قانونی و‬ ‫اینکه راستش را بخواهید من نمی توانم خودم را جای خانواده مقتول‬ ‫بگذارم‪ .‬پس سعی می کنم کسی را قضاوت نکنم و از نظرگاه خودم‬ ‫به قضایا بنگرم‪ .‬اینکه خودتان را جــای خانواده مقتول بگذارید و از‬ ‫نگاه ان ها به قضیه نگاه کنید‪ ،‬واقعاً دشــوار است‪ .‬البته اجازه دهید‬ ‫به شما پیشنهاد کنم از شاهین صمدپور (مستندساز و تهیه کننده‬ ‫تلویزیون) برای تماشای این فیلم دعوت کنید و با او حتما مصاحبه‬ صفحه 4 ‫مسابقه سیمنای ایران‬ ‫والک‬ ‫کنید‪ .‬صمدپور چند کار در این زمینه ساخته و نگاهی جزیی ‍ تر به این‬ ‫موضوع دارد‪ .‬بی گمان حرف هایی برای گفتن به شما دارد‪.‬‬ ‫بازی با استین کوتاه در برف!‬ ‫در جریان تولید و به ویژه در مرحله فیلمبرداری «پرونده‬ ‫باز اســت» ایا اتفاقی افتاد که در یادتــان بماند و بدل به‬ ‫خاطره ای فراموش نشدنی شود؟‬ ‫اصال لحظه لحظه کار با کیومرث پوراحمد‪ ،‬گذشــته از افتخار و‬ ‫تجربه‪ ،‬خاطراتی تکرارنشدنی است و از این که در این فیلم توفیق‬ ‫همکاری با او را پیدا کردم بی نهایت خرســندم‪ .‬اما درباره خاطره‬ ‫خاصی که گفتید‪ ،‬باید اذعان کنــم چندماه کار ما در مرحله تولید‬ ‫تعطیل شــد‪ .‬عمده فیلمبرداری این اثر در شهریور انجام می شد و‬ ‫بیشتر لوکیشن کار هم در کانون اصالح و تربیت جلوی دوربین قرار‬ ‫می گرفت‪ .‬در پایان شــهریورماه با اتفاقاتی که در فضای کشور رخ‬ ‫داد‪ ،‬فیلمبرداری برای چندماه تعطیل شد تا کار را در زمستان ادامه‬ ‫دهیم‪ .‬در حالی که بچه های حاضر در کانون تربیت در تابســتان با‬ ‫پیراهن استین کوتاه به نقش افرینی می پرداختند‪ ،‬برای ادامه کار‬ ‫هم مجبور شدند در زمســتان و حتی در هوای سرد و برفی هم با‬ ‫جمعه ‪ 14‬بهمن‪ 1401‬شماره ‪1366‬‬ ‫‪5‬‬ ‫(می خندد) خب راستش بله! من دوست داشتم برنده سیمرغ بلورین‬ ‫شوم و طبیعی بود ناراحت شوم‪ .‬ان ســال با فیلم «دوئل» در این‬ ‫بخش و در کنار چهره هایی چون پرویز پرستویی‪ ،‬حسن پورشیرازی‪،‬‬ ‫بابک انصاری و بهرام رادان برای دریافت جایزه کاندیدا شدم‪ .‬خب‬ ‫این اتفاق برای من نیفتاد و البته سال ها از ان گذشته است‪.‬‬ ‫تردید به سینما!‬ ‫بله گذشته ولی اگر اشــتباه نکنم بعد از انکه سیمرغ‬ ‫را نگرفتید‪ ،‬دلخوری شــما تا مدت ها ادامه داشت‪ .‬شما از‬ ‫سینما تقریب ًا کنار کشیدید و تا چند سال به عنوان بازیگر‬ ‫تلویزیونی مطرح بودید‪ .‬البته ان ســال و حتی بعد از ان‬ ‫درباره این موضوع صحبتی نکردید ولی به نظر می رسید‬ ‫واقعا از این ماجرا رنجیده اید‪ .‬این را قبول ندارید؟‬ ‫نه با حرف شــما موافق نیســتم‪ .‬من چرا باید از سینما دوری‬ ‫می کردم؟ برای یک بازیگر حرفه ای چــه فرقی می کند روی پرده‬ ‫نقره ای به هنرش بپردازد یا در جعبــه جادویی به حیات حرفه ای‬ ‫خود ادامه دهد؟ اتفاقا چندسال بعد و در جشنواره سال ‪ 89‬هم برای‬ ‫بازی در فیلم «مرگ کسب و کار من است» به کارگردانی علی اصغر‬ ‫ثقفی که فیلم اولی حساب می شد‪ ،‬دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش‬ ‫مکمل مرد را دریافت کردم‪ .‬نه من کنار نکشــیدم اما ببینید بحث‬ ‫االن تغییر سمت و سوی فیلم هاست‪ .‬اگر دقت کرده باشید داستان ‬ ‫بسیاری از فیلم ها به قصه هایی تلخ بدل شده است‪ .‬البته این را قبول‬ ‫ل نوی سینمای ایران جوانانی پرانرژی‬ ‫دارم که بخش عمده ای از نس ‬ ‫و پرشــورند که کارهای متفاوتی انجام می دهند‪ .‬ولی اجازه دهید‬ ‫این را بگویم سال ‪ 82‬در ان سن و سال این طبیعی بود که نگاهم به‬ ‫سینما تردید کند‪.‬‬ ‫پیراهن استین کوتاه مقابل دوربین بایستند‪ .‬فکر نمی کنم بچه ها‬ ‫این خاطره ســرد را هرگز فراموش کنند‪ .‬فیلم هم به دلیل همین‬ ‫توقف دقیقه ‪ 90‬به جشنواره فیلم فجر رسید‪.‬‬ ‫ماجرای سیمرغی که از کف پژمان پرید‬ ‫اقای بازغی! می توانم از ســال های جوانی شما و حضور‬ ‫شما در جشنواره ‪( 82‬بیست و دومین جشنواره فیلم فجر)‬ ‫بپرســم؟ به نظر در اختتامیه جشنواره‪ ،‬شما خیلی از رای‬ ‫داوران راضی نبودید‪ .‬درست است؟‬ ‫(باخنده) فکر نمی کنم پیر شده باشم! اما می شود کمی بیشتر‬ ‫توضیح دهید‪.‬‬ ‫در جشنواره بیســت و دوم‪ ،‬هیئت داوران جشنواره‬ ‫شــما و بهرام رادان به عنوان کاندیداهای اصلی دریافت‬ ‫سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد معرفی کرد‪.‬‬ ‫فکر می کنم گمانه زنی ها رای به برگزیده شدن شما می داد‬ ‫اما بهرام رادان برای «شمعی در باد» به این عنوان رسید‪.‬‬ ‫صادقانه بگویید‪ ،‬ایا ناراحت شدید؟‬ ‫ببینید من ان ســال ها جوان تر بودم‪ ،‬به قول شما جوان بودم!‬ ‫فیلمی با نگاه جهانی‬ ‫بســیار خب! برگردیم به «پرونده باز اســت»‪ .‬شما به‬ ‫موفقیت این فیلم در بخش های متعدد خوشبین هستید؟‬ ‫در ابتدای گفت وگو هم عرض کردم نسخه پایانی فیلم را ندیده ام‬ ‫و بنابراین نمی توانم قضاوتی درباره این موضوع بکنم اما در اینکه‬ ‫فیلم «پرونده باز است» اثری است که برایش زحمت کشیده شده و‬ ‫ازانجا که نام بزرگی چون کیومرث پوراحمد را در تیتراژ خود دارد‪،‬‬ ‫همینطور نظر به اینکه فیلم از مقوله‪‎‬ای جهانی حرف می زند پس‬ ‫می توان به موفقیت ان و همینطور اقبال به فیلم خوشــبین بود‪.‬‬ ‫امیدوارم این فیلم‪ ،‬در جشنواره چهل و یکم‪ ،‬اثری موفق باشد‪.‬‬ ‫درباره نقش خودتان‪...‬‬ ‫اجازه بدهید‪« ،‬پرونده باز است» امروز در پردیس سینمایی ملت‬ ‫اکران می شود‪ .‬من از شما خواهش می کنم فیلم را تماشا کنید و بعد‬ ‫عنایت بفرمایید و در گفت و گوی دیگری به تشریح نقش خودم در‬ ‫این فیلم بپردازم‪ .‬راستش از انجا که هنوز کسی درباره فیلم صحبت‬ ‫نکرده‪ ،‬بالطبع درست نیســت من هم درباره نقش خودم صحبت‬ ‫کنم‪ .‬امیدوارم پس از نشست خبری این فیلم و گفت وگوی عواملش‬ ‫با رسانه ها بازهم در خدمت شما باشم‪.‬‬ ‫به این ترتیــب نمی خواهید از «کاپیتــان» هم چیزی‬ ‫بگویید؟‬ ‫(با خنده) نه فرقی نمی کند‪ .‬ان فیلم هم اکران نشــده و من از‬ ‫ی‪‎‬کنم در مجالی بعد درباره اش حرف بزنیم‪ .‬البته‬ ‫شــما خواهش م ‬ ‫خوشحالم که کاپیتان به جشنواره رسید و به زودی شاهد اکرانش‬ ‫می شــویم‪ .‬این فیلم به کارگردانی محمد حمزه ای تولید شــده و‬ ‫داستانش درباره کودکان سرطانی است که عاشق فوتبال هستند و‬ ‫ارزو دارند روزی فوتبالیست شوند‪.‬‬ ‫همچنان با موسسه «نماباد» همکاری دارید؟‬ ‫بله من با موسســه فرهنگی و هنری نماباد قرارداد دارم‪ .‬امسال‬ ‫هم حدود هزار و ‪ 500‬هنرجوی نوجوان داشــتیم که از پیشرفت‬ ‫ان ها واقعا خرسند هستم‪ .‬ماحصل تالش و پشتکار ان ها و تجربیات‬ ‫ما حضور موفق برخی هنرجویان مان در تئاتر شــد‪ .‬البته پیش تر‬ ‫هم این را گفته بودم که در نماباد فقط به مقوله تئاتر و ســینما و‬ ‫زیرشاخه های این دو نمی پردازیم‪ .‬مهم تعلیم یک نسل برای حضور‬ ‫موفق در مراحل گوناگون زندگی است‪.‬‬ ‫ارزیابی کلی شــما درباه چهل و یکمین دوره جشنواره‬ ‫فیلم فجر چیست؟‬ ‫شوربختانه این روزها ســر فیلمبرداری هستم و همین موضوع‬ ‫باعث شده از حال و هوای جشنواره فیلم فجر دور بمانم و از این فضا‬ ‫فاصله بگیرم اما برای همه فیلم هایی که با زحمت و دردسر و خون‬ ‫دل خود را به جشنواره رسانده اند ارزوی موفقیت دارم‪.‬‬ صفحه 5 ‫‪6‬‬ ‫جمعه ‪ 14‬بهمن‪ 1401‬شماره ‪1366‬‬ ‫ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر‬ ‫گفت و گوی صبا با تهیه کننده فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا»‬ ‫نمایـش کاملـی از اسـتبداد‬ ‫فرهومند ناظریان‪-‬‬ ‫فیلمسینمایی«سرهنگثریا»به‬ ‫کارگردانیلیلیعاجو تهیه کنندگیجلیل‬ ‫شعبانی در روز سوم جشنواره فجر در پردیس ملت‬ ‫نزد اصحاب رسانه اکران شد‪« .‬سرهنگ ثریا» تازه ترین‬ ‫محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است که از زاویه ای‬ ‫متفاوت به حضور منافقین در پادگان اشرف می پردازد‪.‬‬ ‫این فیلم با هنرنمایی ژاله صامتی ‪ ،‬وحیداقاپور و ‪ ...‬ساخته‬ ‫شده است‪ ،‬لیلی عاج در اولین تجربه خود از مشورت‬ ‫کمال تبریزی درکارگردانی استفاده کرده است‪.‬‬ ‫خبرنگار روزنامه صبا با تهیه کننده و کارگردان‬ ‫این فیلم به گفتگو نشست که در ادامه‬ ‫می خوانید‪.‬‬ ‫جلیل شعبانی‪:‬‬ ‫گسست روابط خانوادگی‬ ‫سیبل هدف تروریست ها‬ ‫با توجه بــه اینکه لیلی عــاج اولین‬ ‫کارگردانی خود را در سینمایی بلند تجربه می کند‪،‬‬ ‫چطور همکاری تان شکل گرفت؟‬ ‫سرهنگ ثریا در ابتدا نمایشنامه ای به قلم لیلی عاج بود که‬ ‫در صحنه تئاتر هم اجرا شده بود‪ ،‬این نمایشنامه با تحقیقات‬ ‫مفصلی از خانواده هایی که ســال ها پشت درب های بسته‬ ‫اردوگاه اشرف منتظر فرزندان شان هستند شکل گرفته بود‪.‬‬ ‫روایت این فیلم برگرفته از داستان دراماتیک مادری است‬ ‫که در انتظار فرزندش می ســوزد ‪ .‬این نمایشنامه قابلیت‬ ‫تبدیل شدن به سینمایی بلند را داشت‪ ،‬از این رو از کارگردان‬ ‫خواستم این اثر را به فیلمنامه بازنویسی کند‪ ،‬در اجرای این‬ ‫نمایش سرمایه گذار بودم‪ .‬نکته قابل توجهی که برایم اهمیت‬ ‫داشت این بود که این اثر بر بنای گزارش ها ومصاحبه های‬ ‫زیادی که از تک تک خانواده هایی که عزیزان شان دراردوگاه‬ ‫اشرف به سر می بردند شــکل گرفت‪ .‬حقیقتی از یک برهه‬ ‫تاریخی در ایران که نیاز به بازگویی و بررسی ان از یک زاویه‬ ‫جدید بر مبنای روابط انسانی احساس می شد‪.‬‬ ‫فیلمنامهبرمبنایچهالگوییساختهوپرداختهشد؟‬ ‫نگارش این اثر با مشورت فیلمنامه نویسان صاحب اثر و‬ ‫خبره در پروسه ای زمان براتفاق افتاد‪.‬‬ ‫از چه نهاد یا سازمانی برای تولید فیلم سرهنگ‬ ‫ثریا حمایت گرفتید؟‬ ‫لیلی عاج از مشاورین هنری هیئت انتخاب سازمان اوج‬ ‫خواست‪ ،‬که اجرای نمایش را ببینند تا در صورت رضایت و‬ ‫همکاری برای حمایت از تولید اثــر اقدام کنند‪.‬در واقع این‬ ‫فیلم سفارشی از سمت لیلی عاج به ســازمان اوج بود که از‬ ‫ان حمایت کنند‪.‬‬ ‫روایت این فیلم درباره چیست؟‬ ‫ماجرا از این قرار اســت که بعد از سرنگونی دولت صدام‬ ‫خانواده ها برای تشــویق فرزندان خود برای خروج و فرار از‬ ‫اردوگاه اشرف‪ ،‬در پشــت درهای بسته این اردوگاه مستقر‬ ‫شده تا شوق و انتظار خود را برای در اغوش کشیدن اعضای‬ ‫خانواده خود نشان دهند‪.‬تالش این خانواده ها از پشت درب‬ ‫برای رساندن صدای شان به داخل اردوگاه‪ ،‬نمایش کاملی‬ ‫از استبداد سیاســی و عواطف خانوادگی بود‪ .‬این فیلم هم‬ ‫ماجرای خانواده ای است که سال هاست در پشت درب های‬ ‫این اردوگاه به انتظار دخترشان نشسته اند‪.‬‬ ‫ایا این فیلم با پیشینیه ای که از یک واقعه تاریخی‬ ‫دارد می تواند به پرسشی از امروز پاسخ دهد؟‬ ‫بله‪ ،‬من معتقدم برای پاسخ دادن به چالش ها و مشکالت‬ ‫امروزی باید گذشته را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد‪،‬‬ ‫در این فیلم از زاویه ای به منافقین پرداخته شده است که تا‬ ‫بحال این افراد به این شکل نشان داده نشده اند‪ .‬افرادی که‬ ‫بیشتر به شکل مبارزانی اسلحه به دست و تروریست نشان‬ ‫داده شده اند‪ .‬در این اثر به ایجاد شکاف های ایدئولوژیک در‬ ‫خانواده ها تفرقه و دوری را ایجاد کرده اند‪.‬‬ ‫لوکیشن اصلی فیلم در کجا بود؟‬ ‫قبال قرار بود به خود پادگان اشرف در عراق برویم‪ ،‬اما به‬ ‫علت تغییراتی که در پادگان اتفاق افتاده بود‪ ،‬این امکان میسر‬ ‫نشد و به همین دلیل در شهر تهران زمینی را فراهم کردیم و‬ ‫در ان بنایی را به شکل پادگان اشرف از صفر تا صد ساختیم‬ ‫و اماده فیلم برداری شد‪.‬‬ ‫ارزیابی تان در اکران عمومی فیلم برای مخاطب‬ ‫عام چیست؟‬ ‫این فیلم به تناســب اینکه عالوه بر موضــوع محوری‬ ‫منافقین‪ ،‬به روابط عاطفی مادر و فرزند با درون مایه عشق‬ ‫می پردازد قطعا با مخاطب عام به خاطر تهییج احساس ها‬ ‫و عواطف ارتباط برقرار می کند‪.‬و قصه جذابی از یک انتظار‬ ‫ممتد و اشتیاق را تصویر سازی کرده است‪ .‬و از همه مهم تر که‬ ‫این موضوع داستانی واقعی است و اتفاق افتاده است‪.‬‬ ‫ایا بازنمودی از این اتفــاق تاریخی را در زندگی‬ ‫امروزی دیده اید؟‬ ‫بله‪ ،‬همچنان مشاهده گرهستیم که بعضی از افراد خانواده‬ ‫توســط برخی گروه های تروریســتی و یا ایدئولوژی های‬ ‫تخریب گرا مورد فریب قرار می گیرند و همین باعث فروپاشی‬ ‫نظام خانواده می شــود که از مهم ترین نظام های اولیه زیر‬ ‫ساختی جامعه است و روابط عاطفی خانوادگی انها در این‬ ‫میان خدشه دار و یا گاهی کامال از بین می رود‪.‬‬ ‫در روند پیش تولید و اخذ پروانه ســاخت‪ ،‬ایا با‬ ‫ممیزی و سخت گیری هم مواجه شدید؟‬ ‫قصه این فیلمنامه بر پایه اسنادی معتبر بود و خوشبختانه‬ ‫با شناختی که از قوانین ساخت و شــرایط پردازش ایده در‬ ‫ایران داشتیم‪ ،‬از همان ابتدا اثررا با در نظر گرفتن چارچوب‬ ‫های مشخص رایج ارائه کردیم‪.‬‬ ‫ایا همکاری حمایتی با سازمان اوج رضایت بخش‬ ‫بود؟‬ ‫بله‪ ،‬سازمان اوج تمام قد در کنار این فیلم بود‪.‬اما انتظار من‬ ‫این بود که وقتی به سراغ سوژه ای می رویم که بخش نهفته‬ ‫ای از تاریخ ایران را به تصویر می کشد‪ ،‬از حمایت های دیگر‬ ‫سازمان ها و نهاد های یگر هم برخوردار شویم که متاسفانه‬ ‫همکاری الزم را با ما نداشتند‪.‬چنانچه اگر این همکاری اتفاق‬ ‫می افتاد هزینه های که صرف پروداکشن این فیلم شد‪ ،‬می‬ ‫توانســت در بهبودو ارتقا کیفیت کار کمک کننده باشد‪ .‬و‬ ‫شاهد اثری با کیفیتی بسیار باالتر می بودیم‪.‬‬ ‫مشکالت پیش امده در چند ماهه اخیردر پروسه‬ ‫تولید اثر تاثیرگذار بودند؟‬ ‫بهر حال روند کار را باکمی کندی و توقف روبرو کرد‪ ،‬اما‬ ‫همدلی گروه در طول ساخت باعث شد که به جای توجه به‬ ‫حاشیه بر تولید متمرکز شویم‪ ،‬رساندن صدای این خانواده‬ ‫های دچار بحران شده به جهان هدف کل گروه شده بود‪.‬‬ ‫صحبت پایانی‪:‬‬ ‫وقتی پروژه ای با این موضوع مهم و اســتراتژیک در این‬ ‫برهه زمانی ســاخته و پرداخته می شــود نیاز به حمایت‬ ‫ســازمان های دیگر برای هرچه بهتر انجام شدن کار الزم و‬ ‫ضروری است‪ .‬امیدوارم بعد از این با درنظر گرفتن موضوعات‬ ‫اینچنینی‪ ،‬هنرمندان ما با مشکالت کمتری برای پرداخت‬ ‫هر چه بهتر روبرو باشند‪.‬‬ صفحه 6 ‫ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر‬ ‫گفت وگوی صبا با کارگردان «سرهنگ ثریا»‬ ‫مادرانی که پای سیم خاردارها به انتظار نشسته اند‬ ‫مصطفی کزازی لیلی عاج متولد سال ‪ ،1357‬نمایش نامه نویس و کارگردان‪ ،‬تحصیالت خود را مقطع کارشناسی ارشد ادبیات‬ ‫نمایشی به اتمام رسانده و دوره‪‎‬تکمیلی فیلم سازی در انجمن سینمای جوانان ایران را پشت سر گذاشته است‪.‬‬ ‫گفت و گو‬ ‫از نمایش هایی که این نویسنده در انها به عنوان دستیار کارگردان حضور داشته باید به «قرمز و دیگران» و‬ ‫«گل‪‎‬های شمعدانی» اشاره داشت‪ .‬همچنین این کارگردان تاکنون نمایش هایی چون «شب»‪« ،‬باله روی سطرهای بی معنی»‪،‬‬ ‫«فکاهی نام ‪‎‬ه یک زن»‪« ،‬خواب زمستانی» و «قند خون» را تولید کرده است که هر کدام از نمایش ها جوایزی را در جشنواره هایی‬ ‫تئاتر دانشگاهی و تئاتر شهر کســب کرده اند‪ .‬این کارگردان در حوزه فیلم کوتاه و تلویزیون فعالیت داشته است که باید از‬ ‫ساخت فیلم های کوتاه «پاییز»‪« ،‬همین»‪« ،‬هه ره وس»‪« ،‬زن خط تیره مرد» و «هرچه تو را به یاد من بیاندازد زیباست» نام برد‪.‬‬ ‫از فعالیت های وی در مدیوم تلویزیون و در سمت هایی به عنوان نویسنده و کارگردان‪ ،‬مدیر تولید و دستیار تهیه فعالیت داشته‬ ‫و نویسنده مجموعه هایی چون «مامان گالبی»‪« ،‬ترمه طال»‪« ،‬بازار نیم رخ»‪« ،‬مثبت من»‪« ،‬نگین کمان»‪« ،‬دنیای تابستان» و‪...‬‬ ‫بوده است‪ .‬به بهانه اولین حضور وی در جشنواره فیلم فجر خبرنگار صبا با وی به گفت و گو نشسته است‪.‬‬ ‫از شکل گیری ایده اولیه بگویید و اینکه‬ ‫چهمدتزمانیصرفنگارشفیلمنامهشده‬ ‫و چند بار مورد بازنویسی قرار گرفته است؟‬ ‫یک عکس از خانواده هایی که فرزندان شان در‬ ‫فرقه رجوی اسیرند دیدم‪ ،‬که جلوی درب اسد منتظر بودند‪ .‬به‬ ‫نظرم این رخدادگاه متفاوتی برای روایت داستان بر اساس سوژه‬ ‫سازمان منافین بود‪ .‬مادرانی که پای ســیم خاردارها به انتظار‬ ‫نشسته اند تا بچه های شان را ببینند‪ .‬این تصویر در برخورد اول‬ ‫برای من یاداور نمایشنامه شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر‬ ‫بود‪ .‬در نهایت طرح نمایشنامه ای را بر اساس موضوع نوشتم و در‬ ‫انتشارات نمایش با نام «بابا ادم» چاپ شد و سال هزاروچهارصد‬ ‫از طرف تئاتر شهر پیشــنهاد دادند که این نمایشنامه را روی‬ ‫صحنه ببــرم‪ .‬در مدتی که نمایش روی صحنــه بود باتوجه به‬ ‫اینکه یک سیناپس ســینمایی هم از این داستان اماده کرده‬ ‫بودم دوست داشتم کسی این نمایش را ببیند و بپذیرد که نسخه‬ ‫سینمایی اثر ساخته شــود‪ .‬لطف خداوند شامل حال من شد و‬ ‫سازمان اوج پذیرفت و به یک کار اولی تئاتری اعتماد کرد‪ .‬نهایتاً‬ ‫حدود شش ماه نگارش فیلمنامه زمان برد و در طول این مدت‬ ‫چند بار هم مورد بازنویسی قرار گرفت‪.‬‬ ‫دکوپاژ اثر را قبل از فیلمبرداری انجام داده بودید و یا‬ ‫به شکل دکوپاژ سر صحنه عمل کردید؟‬ ‫خوشبختانه یکی از بهترین فیلمبردارهای سینمای ایران‪،‬‬ ‫یعنی علیرضا برازنده را کنار خودم داشتم‪ .‬اقای برازنده بسیار‬ ‫صبور و همراه بودند و ما تمام فیلمنامه را در پیش تولید بر اساس‬ ‫ایده های مشترک دکوپاژ کرده بودیم‪.‬‬ ‫در چه شــهرهایی فیلمبرداری کردید و لوکیشن‬ ‫متفاوتی هم در کار دیده می شود؟‬ ‫تمام کار در شهرک سینمایی دفاع مقدس فیلمبرداری شده‬ ‫است‪ .‬ما یک زمین کام ً‬ ‫ال خالی برای ساخت دکور انتخاب کردیم‬ ‫و هر چه در فیلم می بینید را کام ً‬ ‫ال ساخته ایم‪.‬‬ ‫برای فیلمبرداری از چه نوع دوربینی استفاده کردید‬ ‫و دلیل انتخاب تان چه بوده است؟‬ ‫من دوست داشــتم مکان ما یک مکان اخرالزمانی باشد و‬ ‫به یک زیبایی شناسی مشترک با اقای برازنده رسیده بودیم و‬ ‫انتخاب ایشان برای فیلمبرداری دوربین مینی الکسا بود‪.‬‬ ‫ایا در طــول کار‪ ،‬بین بازیگران یــا عوامل تغییری‬ ‫داشته اید؟‬ ‫من بهترین گروه را داشتم‪ .‬خداوند خیلی من را دوست داشت‪.‬‬ ‫تمام عزیزان انتخاب های اول مــن بودند و با همان ها هم کار را‬ ‫استارت زدیم و تا پایان پیش بردیم‪ .‬گروه ما بسیار همدل و همراه‬ ‫بودند‪ ،‬حتی هنروران کار‪ .‬بعضی از هنروران به دلیل شرایط جوی‬ ‫تصمیم می گرفتند دیگر نیایند‪ .‬اما یک خانم مسنی بود که در‬ ‫یک شب سرد‪ ،‬بسیار اذیت شد و غر زد؛ روز بعد دیدم امده و از او‬ ‫پرسیدم‪ :‬چرا امدید؟ دیشب به شما خیلی سخت گذشت‪ .‬جواب‬ ‫داد‪ :‬مادر گفتم اگه امشب نیام فیلم این دختر خراب میشه‪ .‬دیگر‬ ‫خودتان حساب کنید‪.‬‬ ‫در اثر پدیده نوظهور بازیگری هم اشتید؟‬ ‫یکی از خانم های مسن به نام خانم هما شهیدی زاده که در‬ ‫فیلم نقش خانم اذرافکار را بازی می کنند‪ .‬در سن هفتاد سالگی‬ ‫یک بازیگر درجه یک هستند‪ .‬فهم بســیار خوبی از درام دارند‪.‬‬ ‫خانم شهیدی زاده اولین بازی جدی‪‎‬شــان را در سرهنگ ثریا‬ ‫تجربه کردند‪.‬‬ ‫اثرشماجلوه هایویژهبصریومیدانیهمداشتهاست؟‬ ‫بله‪ .‬در بخش میدانی ایجاد باران‪ ،‬خاک و طوفان های عراق‬ ‫و در بخش بصری هم بازنمایی بخش هایی از اردوگاه اشرف را‬ ‫داشته ایم‪.‬‬ ‫اثر شما در چه ژانری قرار می گیرد؟‬ ‫به نظر خودم یک ملودرام سیاسی اســت‪ .‬البته ملودرام ها‬ ‫معموالً پایان خوش دارد اما در فیلم ســرهنگ ثریا این پایان‬ ‫خوش‪ ،‬همراه با ادامه راه تعریف شده است‪.‬‬ ‫جمعه ‪ 14‬بهمن‪ 1401‬شماره ‪1366‬‬ ‫‪7‬‬ صفحه 7 ‫صاحب امتیاز‪ :‬موسسه فرهنگی هنری وصف صبا‬ ‫مدیر مسئول و سردبیر‪ :‬محمدرضا شفیعی‬ ‫‪www.rooznamehsaba.com‬‬ ‫‪rooznamehsaba‬‬ ‫تهران ‪ -‬خیابان ایت اهلل مدنی ‪ -‬کوچه خجسته منش ‪ -‬پالک ‪5‬‬ ‫تلفن‪ 77582422 -6 :‬فکس‪77548245 :‬‬ ‫چاپ‪ :‬موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران‬ ‫توزیع‪ :‬نشر گستر امروز‬ ‫شیرینقلم‬ ‫هزار و ‪ 500‬افرین!‬ ‫با فریاد دوســتم از خواب پریدم‪ .‬کسی توی سالن پذیرایی‬ ‫پردیس ســینمایی ملت نبود‪« .‬کجایی تو؟ چرا گوشــیت رو‬ ‫جواب نمی دی؟ ابــروی من رو بردی! اومدی جشــنواره کار‬ ‫کنی یا چرت بزنی؟‪ »...‬لب ورچیدم‪ ،‬ســری تــکان دادم و در‬ ‫پاسخ دوســتم گفتم‪« :‬امان بده رفیق! سئوال می کنی‪ ،‬خب‬ ‫جوابشم بشنو‪ »...‬پرید میان حرفم‪ «:‬مگه جوابی هم داری؟»‬ ‫پاســخم کوتاه بود‪ «:‬بله‪ ،‬بله که دارم‪ ».‬دست کم با هزار و‪500‬‬ ‫نفر گفت وگو کردم‪« .‬چی؟! هزار و ‪ 500‬نفر؟!!» و با نگاهی عاقل‬ ‫اندرســفیه ادامه داد‪« :‬چی می بافی برای خودت تو؟ سرجمع‬ ‫امسال ‪ 500‬نفر هم تو جشنواره شرکت نکردن مرد مومن! هزار‬ ‫و ‪ 500‬نفرو از کجا اوردی؟!!» شانه هایم را باال انداختم یعنی که‬ ‫نمی دانم و افزودم‪ «:‬خب حتی با یک عده از ادمایی که با ماسک‬ ‫سعی کرده بودن صورت شون رو بپوشونن هم گفت و گو کردم‪.‬‬ ‫پیش خودمون بمونه خیلی هاشون اولش گفتن ما جشنواره رو‬ ‫تحریم کردیم حرف نمی زنیم ولی بعدش نمی دونم چی شد که‬ ‫حرف زدن‪ .‬البته اون نگاه های عاقل اندر سفیه شون رو هیچ وقت‬ ‫فراموش نمی کنم‪ .‬حرفم را با دندان قروچه ای برید‪«:‬ببینم! تو با‬ ‫کیا رفتی گفت و گو کردی؟» گفتم‪« :‬مگه نگفته بودی با هر کی‬ ‫تو سالن سینماست حرف بزنم‪ .‬بفرما! حتی با نیروهای خدوم‬ ‫خدمات مستقر در طبقات هم گفت و گو کردم‪ .‬با اون دوستانی‬ ‫هم که با این کار تا غذا می دنم همینطور‪»...‬‬ ‫کمرم زیر بار نگاه های سنگین دوستم داشت خم می شد‪،‬‬ ‫گفتم‪« :‬به جان تو فقط یه عده ای اصال فارسی بلد نبودن؛ البته‬ ‫به جان خودم تو سوال کردن مشکل نداشتما! ‪ ...‬ولی جوابا رو‬ ‫اصال متوجه نمی شدم؛ اما‪ ....‬اما ببین صحبت هاشون رو ضبط‬ ‫کردم‪ ،‬بده به مترجم ببینه اگه فحشی چیزی دادن برم حالشون‬ ‫رو بگیرم!»‪ .‬خالصه انچنان توی شرایط حساس اکنونی قرار‬ ‫گرفته بودم که نتوانستم فشار نگاه متعجب توامان با عصبانیت‬ ‫دوست بزرگوارم را که در پس ان عاقل اندر سفیه موج می زد‪،‬‬ ‫تحمل کنم و خود را به بهانه تماشای فیلم بابت نوشتن نقدش‪،‬‬ ‫از جلوی چشمان دبیر تحریریه محو کردم‪.‬‬ ‫خدا بخیر کند نگارش نقد فیلم های دیده و ندیده را‪.‬‬ ‫گزارش تصویری روز دوم جشنواره‬ صفحه 8

آخرین شماره های روزنامه صبا

روزنامه صبا 1796

روزنامه صبا 1796

شماره : 1796
تاریخ : 1403/10/12
روزنامه صبا 1795

روزنامه صبا 1795

شماره : 1795
تاریخ : 1403/10/11
روزنامه صبا 1794

روزنامه صبا 1794

شماره : 1794
تاریخ : 1403/10/10
روزنامه صبا 1793

روزنامه صبا 1793

شماره : 1793
تاریخ : 1403/10/09
روزنامه صبا 1792

روزنامه صبا 1792

شماره : 1792
تاریخ : 1403/10/08
روزنامه صبا 1791

روزنامه صبا 1791

شماره : 1791
تاریخ : 1403/10/05
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!