روزنامه صبا شماره 1365
روزنامه صبا شماره 1365
روزنامه صبا شماره 1365
پنج شنبه| 13بهمن 2 |1401فوریه 11 |2023رجب |1444
سال دهم| شماره 8 |1365صفحه| 5000ناموت|
گفت و گو با عوامل فیلم سینمایی «اه سرد»
فیلـم جـاده ای در بـرف و کـوالک
نقد پوالنسکی
«استاد»های جامعه و دیگر هیچ!...
صفحه 2
کتـاب جنگـی بخوانیـد
صفحه 3
قهرمان چاله میدانی محمد کارت
در فیلمی از جنس فرهادی
صفحه 6 صفحه 1
2
پنج شنبه 13بهمن 1401شماره 1365
سرمقاله
رضا اشفته
حاجی اقا اکتور سینما
یا نفوذ امر فرهنگی
از همــان اغاز ســینما در ایران همیشــه
اختالف بزرگی بین ســینما و سیاست بوده و
در جاهایی که سینما نفوذ فرهنگی داشته ،بر
اراده سیاسی جامعه چیره شده و توانسته برای
پیشــرفت فرهنگی اقدامات الزم و ضروری را
انجام دهد .شاید بهترین نمونه برای بیان چنین
جستاری همانا دومین ساخته اوانس اوگانیانس
به نام «حاجی اقا ،اکتور ســینما» باشــد که
پس از «ابی و رابی» در ســال ۱۳۱۳ساخته
و اکران شــد .در این فیلم امــر فرهنگی برای
متقاعدسازی جامعه مسلمان است که از بنیان با
تئاتر و سینما مخالفت می کند و این مخالفت در
نقش افرینی زنان مسلمان دوچندان می شود؛
حاال اوگانیانس به عنوان یک سینماگر پیشرو
و متکی به فرهنگ بر ان است که بگوید سینما
هنر بسیار زیبایی اســت که واقعیت زندگی را
برای درس گرفتن دیگران نمایان می سازد.
چنانچه در فیلم «حاجی اقا ،اکتور سینما»
پس از دزدیده شدن ســاعت حاجی اقا ،راه به
راه او را درپی یافتن دزدان تا ورود به ســینما
و دیدن خودش بــر پرده نمایان می ســازد و
این گونه ،حاجی اقــا از دیدن خودش و کلکی
که داماد و دخترش بــرای جلب رضایت بازی
در سینما ایجاد کرده اند رضاتمندانه با چنین
چیزی موافقت می کند .این موافقت تلویحی،
نشان از اقتدار امر فرهنگی می کند ،که در یک
قالب داستانی و به استناد زبان سینما می تواند
دیگران را در القاگری مفاهیم کاربردی و روبه
رشد متقاعد سازد.
به هر روی در گستره ی زمان همواره سینما
بنابر سیاســت های حاکم با فراز و نشیب های
بسیار مواجه شــده و این نبرد همیشگی ،بین
سیاست و فرهنگ وجود داشته و گاهی سینما
دســتخوش افعال خنثی شــده و از کارکرد
فرهنگی تهی شده و فیلمفارسی بخش عمده
ای از این شکست فرهنگی را دربر داشته است و
از سوی دیگر موج نو سینمای ایران از دهه چهل
بر ان بوده که سینما را با قابلیت های فرهنگی
همراه سازد و به گونه ای منتقد سیاست حاکم
بر جامعه باشد و این تقابل ،کار را برای سینما
سخت تر کرده و بخشــی از فیلم های تندتر با
توقیف مواجه شده و از گردونه سینما و داشتن
مخاطب دور مانده اند .پس از انقالب نیز در دهه
شصت خود دولت با موافقت هایی به دنبال ایجاد
یک سینمای فرهنگی برامده که در ان بنیاد
فارابی نقش اساسی تر را بازی می کرده و البته
کانون پرورش فکری ،صدا و ســیما و حوزه ی
هنری نیز رقیبان چنیــن حرکت فرهنگی ای
بوده اند .در عین حال بخــش خصوصی نیز با
یافتن اقتدار اقتصادی بر ان بوده که به شــکل
مستقل در فرایند فرهنگی سینما نقش افرینی
کند و به شــکل مســتقیم تری به دنبال بیان
امور منتقدانه تری اقدام کند .بنابراین ،سینما
با ارجاع به فرهنگ می تواند از سیاست زدگی
پرهیز کند و به شکل مستقل ،برای ایجاد یک
فرهنگ کارامد مردمی ،کارساز باشد.
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
ماجرای زنگ اول
نشست های خبری جشنواره
نقدپوالنسکی
«استاد»های جامعه
و دیگر هیچ!...
نخستین نشست رسانه ای چهل و یکمین جشــنواره بین المللی فیلم
فجر عصر امروز ۱۲بهمن ماه با حضور عوامل فیلم ســینمایی «استاد» به
کارگردانی عماد حسینی و تهیه کنندگی بهروز افخمی به اتفاق سجاد بابایی
و هدیه حسینی نژاد ،بازیگران این اثر و با اجرای محمدرضا مقدسیان ،پس از
نمایش فیلم و در سالن نشست پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
افخمی در ابتدای این نشست با تاکید براینکه از نیمه ساخت این فیلم
جانشین مجید رجبی معمار شده تا به ساخت این اثر که فیلم اولی محسوب
می شود ،اظهار کرد :نخستین باراست که این فیلم را همراه مخاطبان دیدم
و این که کسی از سالن بیرون نرفته نشانه خوبی است .انگار بیرون رفتن از
سالن در نیمه فیلم مد است که خوشحالم در این فیلم ،چنین اتفاقی نیفتاد.
مواجهه قدرت با زنان
در ادامه از عماد حسینی کارگردان این اثر درباره هدفش از ساخت فیلم
«استاد» پرسیده شد و او پاسخ داد :مفهوم باید به برداشت مخاطب واگذار
شود و معتقد نیستم که فیلمساز باید هدف فیلم را بگوید چرا که فیلمش این
را می گوید .اما هدف فیلم مواجهه قدرت با زنان است که می تواند هرکسی
از هرجایگاهی با زنان باشد.
حسینی در پاسخ به این پرسش که مسئله تجاوز در جوامع غربی رواج
دارد و در سینمای جهان کم اســت اما چرا در سینمای ایران فراوانی دارد،
توضیح داد :فکر نمی کنم فیلم های داخلی زیادی با این موضوع ساخته شده
باشد ،ضمن اینکه در ان طرفی ها هم فیلم های زیادی درباره این موضوع
ساخته می شود.
شخصیت های خاکستری
کارگردان فیلم «اســتاد» درباره شــخصیت های این اثــر بیان کرد :
شخصیت های واقعی فیلم خاکستری اند ،یعنی نه سیاهند ،نه سفید .برای
همین شخصیت های فیلم ما بازنمایی درست اتفاقات را رقم زده اند .قبول
ندارم فیلم موضع گیری ندارد چرا که اینطور نیست.
رونمایی از چند استاد در جامعه!
کارگردان فیلم «اســتاد» در ادامه این نشست :وقتی نگارش فیلمنامه
شروع می شود ریشه هایی در جامعه دارد؛ همانطور که در جامعه ما در سال
گذشته چندین مورد از این استادها رونمایی شد! خیلی به من گفتند این
کار را انجام نده .از زمانی که پروانه ساخت گرفته شد با موضوع تهیه «استاد»
مخالفت بود و تا پایان ساخت فیلم ادامه داشت .برخی هم می گفتند این
شروع خوبی برای کار توست .چیزی که من را وادار به ساخت فیلم «استاد»
کرد ،این موضوع بود که بزرگان فیلمسازی دنیا همواره با بایکوت مواجهند.
بسیار شرمنده ام که کســانی که با این اتهامات مواجه می شوند در حراج
هنری سال بعد قیمت های باالیی برای فروش اثارشان می گذارند.
فیلمی که اقتباسی نبود
حسینی درباره اینکه ایا فیلم به دنبال نقد جریان می تو بوده یا نه بیان
کرد :من در تمام مراحل تولید فیلم تاکید کردم فیلم نامه اقتباسی نیست و
برداشت ازادی از وقایع است .ماسعی کردیم از جوانب مختلف به موضوع
نگاه کنیم.
او همچنین درباره شــباهت پیرنگ فیلمش به فیلم «فروشنده» اصغر
فرهادی گفت :شباهتی با فروشنده نیست و این که تعرض سوژه اصلی فیلم
است ،دلیل بر شباهت ان نیست.
کارگردان فیم «اســتاد» درباره موضوع اثرش اظهار کرد :فکر می کنم
کمتر خانمی هســت که با این موضوع رو به رو نشده باشد ،در هر حیطه و
شغلی و من هم موارد مشابهی را شنیده ام .به همین دلیل این کار را دوست
داشتم جایی که نمیدانی ضرر و منفعت در سکوت است یا در فریاد زدن.
بودجه ای کمتر از 3و نیم میلیارد
در ادامه افخمی یک بــار دیگر با مخاطــب خبرنگاران شــد و درباره
هزینه های ساخت فیلم توضیح داد :مخارج فیلم کمتر از ۳ونیم میلیاردا ست
اما همه گروه شریک شدند و دستمزد بسیار کمی گرفتند و درصد مالکیت
فیلم را پرداخت کردند که ساخت فیلم ممکن شد.
3استخاره افخمی برای همکاری!
افخمی در ادامه گفت:دوره ساخت فیلم های اپارتمانی تمام شده است و
در ابتدا نمی خواستم به تولید این کار بپردازم و وقتی فهمیدم درباره جریان
ن گفتم سوژه کهنه
می تو است ،خواستم که در پروژه حضور نداشته باشم چو
ت اما استخاره کردم خیلی خوب امد و تصمیم گرفتم این موضوع را
شده اس
به کمدی بدل کنم تا صفحه ۷۰خواندم دیدم فیلم نامه خوبی است و کمدی
هم نمی شود .دوباره استخاره کردم و خیلی خوب امد و گفتم نمی دانم چرا
این کار را می کنم اما کردم .بعدا ً یکی از دوستانمان که در ارگانی فیلمنامه
را رد کرده بود گفت که خوب نیست و گفتم میخواهی دوباره استخاره کنم
و برای بار سوم خوب امد .بر همین اساس بدون کمک هیچ ارگان دولتی و
نیمه دولتی و خصوصی کار را تمام کردیم.
انتقاد افخمی از پوالنسکی
افخمی درباره اینکه ایا فیلم اقتباس شتابزده از «مرگ دوشیزه» است
تصریح کرد :خیر این فیلم مرتبط با ان نیســت چرا که مرگ دوشــیزه از
بدترین فیلم های پوالنسکی است ،او هر وقت می رود سمت سیاست ،بی ربط
حرف می زند .اواخر عمر هیچکاک از او می پرسند به فیلمسازان جوان چه
توصیه ای می کنید ،می گوید زنان را به اندازه کافی شکنجه نمی کنند و باید
زنان را شکنجه کرد و کشت .زنی که شــکنجه نمی شود فیلم را باشکست
مواجه می کند .در دوشــیزه و مرگ زنی شکنجه می شود .بر اساس فرمول
هیچکاک این سوالی که مطرح شد در فیلم ما برعکس است.
حسینی به این نقد که فیلم برخوردی از روی خشم داشت و راه حلی ارائه
نمی داد .اینطور پاسخ داد :وظیفه فیلمساز ارائه راهکار نیست بلکه بازنمایی
درست اتفاقات است تا به کسانی که راهکار می دهند کمک کنند.
تقلیل موضوع یا راهکار؟
این کارگردان فیلم اولی همچنین در پاسخ به این که ایا ابهام تجاوز تا
انتهای فیلم تقلیل موضوع است؟ بیان کرد :تقلیل به چه چیز؟ نه این راهکار
ادامه دادن موضوع اســت که در فیلم ما با تحقیر شخصیت اصلی داستان
حرف اصلی خودش را می زند این که در انتها مطمئن می شوید تقلیل نیست.
انارشی شخصیت دوست داشتنی
در بخش دیگری از نشست سجاد بابایی ،یکی از بازیگران فیلم «استاد»
درباره اینکه دغدغه اش برای حضور در این فیلم چه بوده؟ گفت :این یک
سوال کلی است؛ اما بیشترین چیزی که در این کاراکتر مشهود است عصبی
بودن همراه با تصمیمات درست و نادرست است .شخصیت من در فیلم از
قاعده ای رفتار معمول خروج می کند و درگیر تصمیم لحظه ای می شود.
نمی توانم بگویم کارش درست است یا غلط اما انارشی شخصیت او را دوست
داشتم .دوست داشتم که این نقش را بازی کنم و بتوانم اثری بگذارم شاید
بخشی از این فیلم بتواند اگاهی بخشی باشــد .این فیلم مجرای ارتباطی
محدودی ندارد که انتقاد اجتماعی کند.
حسینی نژاد ،دیگر بازیگر فیلم «استاد» نیز در بخش پایانی صحبت های
بازیگران با خبرنگاران گفت :من فیلم را برای دومین بار دیدم و به عنوان یک
زن و مخاطب بیرونی اینده نگر نیستم اما به نظرم ۸۰درصد اثر گذار است. صفحه 2
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
گزارش نشست خبری فیلم «شماره »10
کتـاب جنگـی بخوانیـد
پنج شنبه 13بهمن 1401شماره 1365
3
لباس ها به کل کارم زندگی ببخشم .سعی کردم روی کهنه کاری و
در عین حال زندگی دادن به لباس ،شخصیت ها و فیلم تالش کنیم
.در تمام کانال اب و کانال های دیگری که می کندند از متریال چوب
استفاده کردیم.
رعایت خشونت در صدا!
فرخ فدایی صدابردار فیلم نیز در ادامه نشست گفت :مدتهاست
صداها در این کشور مردم را بدسلیقه کرده است .ما در این کار متناسب
با خشونتی که در عکس است خواستیم خشونت در صدا رعایت شود.
سردی و خشونت در صدا هم دربیاید و مدیون صداگذار هم هستم که
انچه خواستیم درامد.
دومین نشست خبری چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم
فجر ،دیشب پس از نمایش فیلم ســینمایی «شماره »10با حضور
حمید زرگرنژاد ،کارگردان و ابراهیم اصغری ،تهیه کننده و به اتفاق
برخی عوامل فیلم و با اجرای محمدرضا مقدسیان در سالن نشست
پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
به گزارش صبا ،اصغری در اغاز نشســت با اظهــار امیدواری که
فیلمش پسندیده شده باشــد ،درباره انتخاب سوژه گفت :سینمای
ایران و نسل جوان به قهرمان نیاز دارد .من هم به سمت فیلم قهرمان
محور پیش رفتم .داستان فیلم نیز براســاس مستنداتی از بهترین
قهرمانان معاصر کشور بود .طرح داستان فیلم «شماره »10براساس
تحقیقاتی که دوست عزیزم در ســال های گذشته انجام داد شکل
گرفت و بعد از بازنویســی های پیاپی به فیلمی که مشاهده کردید
تبدیل شد .می خواســتیم قهرمان را در انتها به یک پهلوان تبدیل
کنیم که به نظرم ما ایرانی ها به پهلوانان عرق خاصی داریم و به این
ترتیب کوشیدیم برای نسل جوان الگو بسازیم.
سعی کردیم نام قهرمان داستان لو نرود
حمید زرگرنژاد کارگردان فیلم شــماره 10نیــز در ادامه اظهار
کرد :سعی کردیم نام قهرمان داستان لو نرود ،زیرا زندگی او تلفیقی
از زندگی همه اسرای ماست .هیچ یکی از اسرای ما نتوانسته اند فرار
کنند ،دو نفر فرار می کنند که نام انها زاگرس میانی و محمد عبادی
است ،که از سرنوشــت یکی از ان ها خبری نیست .تصور ما همیشه
دوربینی بوده اســت که جبهه های جنگ ایران و عراق را نشــان
می دهد .خواهش می کنم که کتاب هــای ان دوران را هم بخوانید.
این فیلم تلفیق خاطره چند نفر از جملــه زاگرس میرانی و محمد
عبدی بود.
زرگر نژاد در پاسخ به این ســوال که چقدر شکنجه ها ،اعدام ها و
فضای مخوف اردوگاه به واقعیت نزدیک شده ،توضیح داد :تا حدودی
توانستم اتفاقات فیلم از جمله شکنجه ها را به واقعیت نزدیک کنم.
او با اشاره به زمان نگارش فیلمنامه افزود :حدود سه سال فیلمنامه
زمان برد و انگیزه نگارش ان این بود که کاراکتر فیلم تنها فرار موفقی
را داشت که در دوران اسارت صورت گرفت.
اسرای ما ریش نداشتند
زرگرنژاد ادامه داد :حدود 300مستند ساخته ام .دوربین من در این
فیلم در عراق است نه ایران .ایا شما از شکنجه های اسرای ایرانی در
عراق چیزی دیده اید؟ نخستین مساله ای که شاید برای شما متفاوت
بوده ریش داشتن اسرا است اما اسیران ما نمی توانند در اسارت ریش
داشته باشند و هر روز صبح ریش اسرا را می زدند!
فیلم کم هزینه
در ادامه دوباره نوبت به اصغری رسید تا مخاطب خبرنگاران قرار
بگیرد .او اظهار کرد :در زمان اکران ،مخاطبان سراغ برخی فیلم ها نمی
روند اما دلیل نمی شود که این فیلم ها تولید نشود .شرایط اکران باید
درست باشد .اما در این فیلم اگر شرایط برای ورود مخاطب به سالن به
ویژه مخاطب جوان فراهم باشد ناراضی بیرون نمی رود .ساخت فیلم
از قهرمانان وطن ضرورت دارد.
تهیه کننده «شماره »10درباره بودجه تولید فیلمش توضیح داد:
این فیلم با پشتیبانی کامل بنیاد فارابی ساخته شده است .عدد بودجه
را نمی گویم اما این فیلم نســبت به اثار دفاع مقدسی خیلی هزینه
کمتری داشت .فکر می کنم بودجه ما نسبت به فیلم های مشابه یک
سوم و یا یک چهارم بود.
کارخانه متروکه!
در ادامه این برنامه حسن حاجی ابراهیمی طراح صحنه فیلم درباره
مختصات تولید «شماره »10گفت :شرایط ما سخت بود که لوکیشنی
پیدا کنیم که در فیلم های دیگر دیده نشده است .با کارگردان به این
جمع بندی رسیدیم لوکیشن را به سمت یک کارخانه متروکه بردیم
تا از موقعیت های تکراری دوری کنیم .بخش عمده کار ما دکور بود
اما دکوراتور نداشتیم و از این بابت از تیم تولید سپاسگزارم .ما قصه را
اینگونه تعریف کردیم که در روند فیلم هم تاثیرگذار باشد.
بخشیدن زندگی به لباس ها
نیاز حمیدی طراح لباس نیز در ادامه توضیــح داد :من هم بابت
این ضایعه به مردم خوی تسلیت می گویم .سعی کردم بابت طراحی
بازیگر کمدی ،بازیگر جدی
در بخش دیگری از نشســت دوباره نوبت به زرگرنژاد رســید تا
مخاطب خبرنگاران قرار بگیرد .او اظهــار کرد :عوامل فیلم 200نفر
بودند .به نمایندگی از بازیگران باید این را بگویم که صرفا برای دریافت
دستمزد این کار را قبول نکردند .همه اینها پیشنهاد بازی در فیلم های
راحت و اپارتمانی هم داشتند اما این کار را قبول کردند و با جان و دل
پای ان ماندند.
کارگردان «شماره »10درباره انتخاب مجید صالحی برای بازی
در نقش جدی گفت :برای فیلم «ماهورا» هم با صالحی صحبت کرده
بودم .نباید بازی او را در فیلم «برف اخــر» را هم فراموش کنیم که
چقدر درخشید.
اصغری نیز در این باره پاسخ داد :این نگاه درستی نیست که فالن
بازیگر جدی اســت یا کمدی .مجید صالحی کارهای مختلفی بازی
کرده است .اینکه در برخی نقش ها کاندیدای سیمرغ شده اهمیتی
ندارد .او در فضای جدی بازی کرده و برای این کار هم خودش انگیزه
داشت.
فیلمی که اکشن نبود
زرگرنژاد با اشاره به اینکه فیلمش به هیچوجه اکشن نبوده ،درباره
بخش اقتباســی فیلم نیز گفت 25 :کتاب از خاطرات اسرای جنگ
تحمیلی منبع ما بود که در تیتراژ هم اسامی شان وجود دارد و از هر
کدام در بخشی استفاده شد.
او درباره بازی دادن به مهدی زمین پرداز توضیح داد :من سه بار قرار
بود با مهدی زمین پرداز بازی کنم و فکر می کنم اینجا خیلی خوب
بازی کرده اســت .او از دوربین فرار می کند و خروجی برایش خیلی
مهمتر است تا اینکه خودش دیده شود.
احمد کاوری ،مجری طرح نیز درباره این موضوع گفت :زمین پرداز
تا وقتی این نقش را درک نکرد پای کار نیامد .بارها با او قرار گذاشتیم
فیلمنامه را خواند .زرگرنژاد فیلمنامه را اجرایی می نویسد.
اعتراض به نمایش توامان در برج میالد
درپایان این نشســت اصغری ،تهیه کننده «شــماره »10اضافه
کرد :هر قهرمان ایرانی این لیاقت را دارد که درباره او فیلم ســاخته
شــود .عالقمندم درباره دیگر قهرمان ها و قهرمان علی تاریخی هم
فیلم بسازم .این برنامه با نمایش ما در برج میالد همزمان شد و برخی
از دوستان ما اشتباهی به برج میالد رفتند و من اعتراض هم کردم. صفحه 3
4
مسابقه سیمنای ایران
پنج شنبه 13بهمن 1401شماره 1365
گفت و گو با عوامل فیلم سینمایی «اه سرد»
فیلـم جـاده ای در بـرف و کـو
مصطفی کزازی «اه سرد» اولین فیلم بلند داستانی در کارنامه ناهید عزیزی صدیق است که
فیلمنامه ان را خودش نوشته است و همچنین این فیلم گفته می شود کامال در
گفت و گو
بخش خصوصی ساخته شده است .علی باقری ،ایمان عزیزی صدیق بازیگران
اصلی این فیلم هستند .محمد اشکانفر ،ساالر دریامج ،امیر شمس ،امیر ارام ،کوروش اشراقی،
حسام رضاییان ،اهورا بهرامی ،برسام بهرامی دیگر بازیگران این فیلم هستند.
در خالصه داستان «اه سرد» امده اســت :بها و بهرام در جاده ای همراه و همسفر شده اند
بی انکه حرفی برای گفتن داشته باشند .بها در فکر انتقام است تا به رنج هایش پایان دهد...
گفت و گوی خبرنگار صبا با عوامل فیلم سینمایی «اه سرد» را در ادامه می خوانید:
سید رضا محقق ،تهیه کننده:
مطمئن بودم فیلم خوبی خواهد شد
زمینه همکاری شما و کارگردان اثر چگونه شکل گرفت؟
برای اکران عمومی یک فیلم دعوت شده بودم که خانم عزیزی
هم انجا حضور داشتند .همانجا صحبت کردیم و ایده را گفتند و از
نظر من خیلی جذاب بود و تصمیم به همکاری گرفتیم.
چه چیز ایــده برای شــما جذاب بود که باعث شــد
تهیه کنندگی اثر را بپذیرید؟
سینمایی بود که من دوســتش دارم .ایده را که تعریف کردند
همان لحظه ذهــن من را درگیــر خودش کــرد و مطمئن بودم
فیلم خوبی خواهد شــد .همین نکته و پتانســیل ایده باعث شد
تهیه کنندگی کار را قبول کنم.
جلســات فیلمبرداری طبق برنامه ریزی صورت گرفته
انجام شد؟
کار ،یک اثر کوهستانی بیابانی اســت و در فصل سرما و شرایط
جوی و جغرافیایی خیلی خاصی ساخته شده است .با این حال به
لطف خدا و همدلی عوامل و همکاری بسیار خوب شان توانستیم در
همان زمان برنامه ریزی شده کار را به پایان برسانیم .زمان تولید این
کار تقریباً یک ماه طول کشید.
بودجه اثر چقدر بوده و از چه منابعی تامین شده است؟
سرمایه گذار خود خانم عزیزی و همسرشان بودند .کار به صورت
لوباجت و کم هزینه ساخته شــده است .هزینه ساخت اثر زیر یک
میلیارد تومان شده است.
از حمایت سازمان ها و نهادهایی مانند فارابی یا اوج بهره
برده اید؟
به هیچ وجه .کار تماماً با بودجه و سرمایه گذاری شخصی ساخته
شده است.
برای اه سرد در جشــنواره چه اندازه و چه شانس هایی
قائل هستید؟
هر فیلمی یک سرنوشتی دارد .امیدوار هستم مورد استقبال و
توجه قرار بگیرد و مخاطب اثر را دوست داشته باشد.
چشم انداز شــما برای اکران عمومی اثر چیست؟ زمان
مشخصی برای شروع اکران عمومی مدنظر دارید؟
برای این مسائل بعداز جشــنواره تصمیم خواهیم گرفت .فعالً
برنامه ریزی خاصی صورت نگرفته است.
اه سرد بازار بین المللی خواهد داشت؟
بله .حتماً کار را به جشنواره های بین المللی هم ارسال خواهیم
کرد.
ناهید عزیزی صدیق کارگردان:
ید انم
فیلم خودم را اجتماعی م
چه مدت زمانی صرف نگارش فیلمنامه شــده است و
چندبار مورد بازنویسی قرار گرفته است؟
مدت زیادی به ایده فکر کردم و روی ان کار کردم .زمان نگارش
اصل کامل فیلمنامه دو ماه شد و یک ماه قبل از شروع فیلمبرداری
دو بار فیلمنامه را بازنویسی کردم.
زمان پیش تولید کار چقدر بوده است؟
پیش تولید بسیار کوتاهی داشتیم .همسرم بودجه ای فراهم کرد
و پیش تولید کار را با کمترین بودجه شروع کردیم .بعد از اینکه با
اقای محقق اشنا شدم ایشــان پذیرفتند که کنار ما قرار بگیرند و
پشتیبانی ایشان را هم داشته باشیم .البته به دلیل مشغله زیادی
که داشتند و هم زمان درگیر چند پروژه بودند چندین بار انصراف
دادند اما در نهایت پشت کار ایستاند و با ما همکاری کردند .بعد از
اینکه ایشان کنارمان قرار گرفت شرایط کمی برای مان سهل تر شد.
دکوپاژ اثر را قبل از فیلمبرداری انجام داده بودید و یا به
شکل دکوپاژ سر صحنه عمل کرده اید؟
محل فیلمبرداری برای مان خیلی شناخته شده و از پیش تعیین
شده نبود و خیلی از مکان ها را حین فیلمبرداری پیدا می کردیم.
به خاطر شــرایط جوی خیلی اوقات تصمیم مان عوض می شد و
لوکیشن را تغییر می دادیم .بنابراین با اینکه دکوپاژهایی را از قبل
در ذهن داشتم ،اما هر شــب قبل از فیلمبرداری دکوپاژ روز بعد را
انجام می دادم.
پراکندگی لوکیشــن در چه حد بود و در چه شهرهایی
فیلمبردری کار را انجام داده اید؟
در شــهر فیروزکــوه فیلمبــرداری کار انجام شــد و فقط در
همان منطقــه بودیم .اما چــون فیلم جاده ای بود و شــامل نقاط
عطف مختلفی می شــد ما حدود پانزده لوکیشن متفاوت را برای
فیلمبرداری انتخاب کردیم .گاهی دو تا ســه ســاعت از کوه باال
می رفتیم تا به لوکیشن انتخاب شده مان برسیم .شرایط سختی بود
اما خداروشکر کار با همدلی عوامل کار انجام شد.
برای فیلمبرداری از چه نوع دوربینی استفاده کرده اید و
دلیل انتخاب تان چه بوده است؟
مینی الکسا .با فیلمبردار کار مشورت کردیم و نهایتا برای رسیدن
به ان چیزی که در ذهن من بود این دوربین پیشنهاد و انتخاب شد.
در اثر شما پدیده نوظهور بازیگری حضور دارد؟ صفحه 4
پنج شنبه 13بهمن 1401شماره 1365
مسابقه سیمنای ایران
5
والک
روز .خارجی .قبرستان
در قبرستانی سراســر پوشیده از
برف ،بها پیکر بی جان مردی را به دوش
می کشــد .نفس نفس می زند و دیگر
توان راه رفتن ندارد .فریاد می کشد و
پیش می رود .پیکر بی جان را در کنار
یک قبر به زمین می اندازد .صدای زوزه
باد در فضا می پیچد.
ترجیح و عالقه من این بود کــه از بازیگران توانمندی که کمتر
دیده شده اند استفاده کنم .به همین دلیل از بازیگرانی که فعالیت
تئاتری داشتند دعوت کردیم و با ان ها صحبت و مصاحبه انجام شد
و در نهایت بازیگران خودمان را انتخاب کردیم .نقش اصلی کار را
اقای ایمان صدیق بازی می کنند که دانش اموخته سینما و تئاتر
هستند و سال ها اســت در تئاتر فعالیت دارند .البته ایشان با بنده
نسبت خانوادگی هم دارند و برادر من هستند.
اثر شما جلوه های ویژه بصری و میدانی هم داشته است؟
به دلیل شرایط جوی ناپایداری که در منطقه حاکم بود از همان
ابتدا می دانســتیم که جلوه های ویژه بصری خواهیم داشت .برف
می خواســتیم و ناگهان برف قطع می شــد .یا مثال ناگهان افتاب
می زد .این ها مواردی بود که حتما بایــد در بخش جلوه های ویژه
حل می شد.
اثر شما در چه ژانری قرار می گیرد؟
فیلم من اجتماعی است .درست است که می گویند اجتماعی ژانر
نیست اما من فیلم خودم را اجتماعی می د انم و اگر بخواهم ژانری
برای ان بگویم ژانر جاده است.
سکانس برتر فیلم از نگاه کارگردان
ایمان عزیزی صدیق:
فیلم ،زندگی شخصی من است
در اثر کدام نقش را ایفا می کنید؟ شناسنامه کوچکی از
کاراکتر بگویید؟
قصه فیلم دو کاراکتر اصلی دارد که پدر و پسر هستند و من نقش
پسر با نام بها را بازی می کنم .بها خیلی اتفاقی متوجه می شود که
پدرش عفو خورده و تصمیم می گیرد خودش جلوی زندان برود و
پدرش را همراهی کند .در مســیر انگار می خواهد از پدرش انتقام
بگیرد با او خیلی صحبت نمی کند و ارتباط برقرار نمی کند.
چه چیز از فیلمنامه اثر برای شما جذاب بود که باعث شد
نقش را بپذیرید؟
بخش زیادی از این قصه الهام گرفته از زندگی شخصی خود من
بوده است و طبیعتاً دلیلی نداشت که نخواهم بازی اش کنم.
زمینه همکاری شــما و کارگردان اثر ،به جز نســبت
فامیلی تان چه بود؟
من ســال ها در تئاتر فعال بودم و کنار ان در زمینه تدوین هم
با چندین فیلم همکاری داشــتم .ضمن اینکــه تحصیل کرده در
رشته های هنری هم هستم.
کارگردان اثر در بداهه پردازی دیالوگ و میزانســن چه
اندازه دست بازیگران را باز می گذاشت؟
بخش زیــادی از کار ما در بــرف و کوالک بــود .جایی درحال
فیلمبرداری بودیم و به یکباره کوالک می شــد و باید ســریع رج
می زدیم و مجدد به لوکیشنی دیگر می رفتیم و صحنه های دیگری
را فیلمبرداری می کردیم .به همین دلیــل ناگزیر از بداهه پردازی
بسیار استفاده می کردیم .در این مورد هم خودمان ایده می دادیم
و هم کارگردان کار و این بده بستان خیلی شکل می گرفت و بسیار
راحت بود.
برای رسیدن به نقش چقدر درگیری داشته اید؟
با خانم صدیق و اقای باقری خیلی صحبت می کردیم و ســعی
می کردیم جزئیات دربیاوریم که مث ً
ال در هــر بخش این کاراکتر
چه حالتی دارد ،میزان حساسیت پسر به پدر ،ری اکشن هایشان،
اص ً
ال این ها چقدر با یکدیگر صحبت می کنند ،چقدر نگاه می کنند
و خالصه هرچه که باید را درمی اوردیم و درنهایت تمام سعی خودم
را کرده ام که بهترین خودم را ارائه کنم. صفحه 5
6
نقد فیلم
پنج شنبه 13بهمن 1401شماره 1365
قهرمان چاله میدانی محمد کارت
در فیلمی از جنس فرهادی
سمیه نجفی خاتونی -فیلم استاد به کارگردانی عماد حسینی
و تهیه کنندگی بهروز افخمی در اولین روز فستیوال فجر در سالن
ســینمایی پردیس ملت به عنوان اولین اثر اکران شد این فیلم ،با
بازی حسن معجونی ،هدیه حسین نژاد و سجاد بابایی با موضوعی
اجتماعی از روابط انسانی است.
فیلم با یک پیش درامد قبل از تیتراژ اصلی شروع می شود که
تحلیلی سربسته از کلیت فیلم را در یک سکانس کلی نشان دهد،
این سکانس به صورت نخ نما در اغاز فیلم به خاطر جدا سازی اش
از کل فیلم و تیزر گونه بودنش به راحتی داستان را در قابی خالصه
لو می داد .به این شــکل که در ادامه این پیش بینی را در مخاطب
نهادینه می کند که با شکسته شدن شیشه ماشین کاراکتر اصلی،
قرار است به اعتبار و شخصیت او خدشه بیفتد.لرزش محسوس قاب
صحنه ای دوربین ،به معنای تزلزلی پیــش اگهی دهنده از خبر
های ناگوار و ناگهانی است که در راه است .بازی ها از حد متوسطی
برخوردار است .اما این فیلم دراستفاده از عالئم محیطی و صحنه
ای در افکت هواپیما ،کالغ و ....برای در اوردن حس صحنه موفق
عمل می کند و دیالکتیک کار در ضرب و ریتم های صحنه ای در
انتقال حس به مخاطب تنها در نیمه نخســت موفق عمل کرده
است ،طوری که براحتی زیر متن مخفی جنایت وارانه موضوع در
بده بستان های ساده و بگو بخند های ساده پیام و مضمون منتقل
می شود .لرزش نامحسوس و گاه محســوس دوربین در نماهای
ثابت کاراکترها را در جایگاه سست تصمیم گیری قرار می دهد،
شخصیت هایی که به سنگ زیر پایشان برای ماندن در رودخانه ای
مواج اطمینان ندارند .در یک سوم اول داستان نقطه عطف و گره اول
داستان انداخته می شود و دو شخصیت اصلی ،عواطف و روحیات
شان در یک موقعیت خاص نشان داده می شود .داستان در نیمه
دوم با ورود نفر سوم ،اغاز می شود .وموضوع گره اول را به مرحله دوم
یعنی نقطه عطف دوم پیوند می دهد ،پیوندی که از قوامی منسجم
برخوردار نیست و دست دخالت گر نویسنده برای پیش بردن درام
حس می شود ،همان جایی که دیگرمخاطب به خاطر سست بودن
گره اول به دوم از همراهی باز می ماند ،و داستان از دایره معنایی و
حس باور پذیری مخاطب خارج می شود .در ادامه نفر سوم داستان
را پیش می برد! شخصیتی که بدون مقدمه در داستان شکل گرفته،
وارد می شــود که اتفاقا خیلی در جلب و نظر مخاطب موفق عمل
نمی کند .این فیلم درمیانه ساده عمل می کند و ادامه داستان را با
گره شلی پیش می برد ،قهرمانی پوشالی که جنجال هایش در میانه
داستان باور پذیر نیست .گویا گره اصلی داستان از یک سوتفاهم و
یک موقعیت ساده که حل و فصل شده است به زور نویسنده قرار
است به جنجال تبدیل شود هر چند در پایان بندی فیلمنامه نویس
موقعیتی گمشده از سکانسی مخفی شده را با تردستی به عنوان
دلیلی محکم رو می کند که تاثیر گذار است اما معنا ساز نیست .و
بی همراهی مخاطب را در مهم ترین لحظات تبرعه نمی کند .پس
مخاطب هیاهویی بسیار برای هیچ را احساس می کند .و اوج داستان
برایش مهیج و نفس گیر نمی شود ،ما نمی دانیم که شخصیت ها به
دنبال کدام مسئله و ضرورتی در این بزنگاه گرد هم امدند و خروجی
قهرمانانه شخصیت در چه صورتی است !
فیلم «استاد » نمایش موقعیت های از زندگی عادی و روزمره
در جامعه است ،کشاندن این ماجراها به صحنه و فیلم سینمایی
نیازمند دراماتیزه تر شدن بیشتر دارد ،نیاز دراماتیکی که کاراکتر
ها را در مرز انتخابی قرار دهد که زندگی و حیات شــان در گرو ان
باشد .بقیه اتفاقات هم انقدر با گره های شلی بسته و بافته شده بود،
که مخاطب متوجه می شود تمام این زد و خورد و کتک کاری ها
فقط به قاعده سینمایی شدن فیلم است .و کارگردان می خواهد،
این اپیدمی صحنه زد و خورد و اســتفاده از کلمات رکیک را برای
جذابیت صحنه ای در فیلم خود بگنجاند.قهرمان فیلم ،مخاطب را
با این دوگانگی روبرو می کند ،که در فیلم های از جنس فرهادی،
کاراکتر های ناموس پرست چاله میدانی محمد کارت را می بیند.
در حالی که این شخصیپ از قشر تحصیلکرده ،دانشگاهی و امروزی
نشان داده شده اســت.اما در صحنه به هر اشاره کوچک یا بزرگی
اشوب به پا می کند ،و با این حســاب ضد داستان و ضد فیلمنامه
عمل می کند ،در این شــرایط مخاطب شخصیت منفی را بیشتر
دوست دارد و با او همراه می شود! نه با کاراکتری که در سطح است.
اما فیلم استاد در قسمت پایان بندی ،یک غافلگیری برای مخاطب
دارد که درمیان فیلمنامه نویسان مدرن استفاده از شیوه به کرات
دیده شده است این شیوه گونه ای تردســتی و شعبده توخالی از
مولف را به نمایش می گذارد که در معنا بی تاثیر اما در جذاب کردن
انتهای قصه و درام می تواند موثر باشد .در نهایت این فیلم ساده که
در یک لوکیشن ساخته شده است نه در برداشت از نمایشنامه اولئانا
موفق است و نه در انتقال موضوع و پیام داستانی خود ،اما می تواند به
تناسب موضوع مخاطب را همراه کند اما همدل نه! چرا که قهرمان
پوشالی و غیرقابل باوری را می سازد که برای مخاطب تا لحظات
پایانی ملموس نمی شود. صفحه 6
پنج شنبه 13بهمن 1401شماره 1365
ویژه چهل و یکمین جشنواره بین امللیل فیلم فجر
7
داستانی از سرنوشت جشنواره فیلم فجر
عدالتی بود
عدم برگزاری جشنواره یک بی
چهـلویـکطبقـه
یاسر سماوات -سرگذشــت مرد ،ذهن را در تالطمی عجیب
همراه خودش و داستانش می کشد .داستانی که به همه چیز شباهت
دارد ،به افسانه ،به نمایشنامه ،به وهم ،به عشق ،زندگی و به مرگ...
پرده پنجم؛ خیلی دور ،خیلی نزدیک
(طبقه بیســتم) :سیمرغ
در پی مرد می گردد ،در «ارتفاع
پست» بال می زند .مرد در اتاقک
به سستی این جهان می اندیشد.
سست تر از «خانه ای روی اب»...
(طبقه بیســت و یکم):
اسانســور ســریع و ســریع تر
می شود .مرد باال نگاه می کند و
انگار صدایی دیگر به او نهیب می زند«:گاهی به اسمان نگاه کن».
شاید ساعتی بعد همه چیز تمام شود و با رفتن او ،جمعیت زمزمه
کند«:دیوانه ای از قفس پرید»...
(طبقه بیست و دوم) :این همان «رسم عاشق کشی» است.
مرد سرنوشــت را به «دوئل» فرامی خواند تا در صــورت برد ،بام
برج «قدمگاه» او شود« .شــهر زیبا» زیر پایش زیباتر می شود و او
سرمست از پیروزی انگار قرار است «مهمان مامان» شود...
(طبقه بیست و ســوم) :این رویا به او «خیلــی دور ،خیلی
نزدیک» اســت اما ســرانجام او «جایی برای زندگی» می یابد ،با
حیاطی که در ان یک درخت «بید مجنون» کاشته اند..
(طبقه بیست و چهارم) :نمی داند امروز چند شنبه است! شاید
«عصر جمعه» بود که پای برج رسید .صدای پرتاب ترقه و شادی
کودکانه در ذهنش طنین می اندازد اما مرد یقین دارد هنوز چند
هفته ای به «چهارشنبه سوری» مانده....
پرده ششم؛ در خواب و بیداری
(طبقه بیست و پنجم) :صدای موتور «اتوبوس شب» سکوت را
شب شکن کرده ،چه خیالی شاید مردی ،یا زنی تک مسافرش است
ودر جستجوی «مینای شهر خاموش» در جاده ای خیالی به سمت
شفق می رود ...شاید سیمرغ همه این ها را دیده...
(طبقه بیست و ششم) :دوست دارد در مخفی را پیدا کند و
بیرون بزند« ،به همین سادگی» دلش پر می کشد برای ازادی ،برای
شنیدن «اواز گنجشک ها» بزند بیرون شهر و در اقلیمی دور ببیند
که «باد در علفزار می پیچد»...
(طبقه بیست و هفتم)« :تردید» ندارد که این خواب نیست!
وهم هم نیست! چیزی از «زادبوم» خویش را یاد ندارد .شاید اصال
این خواب مرد نباشد .شاید ما هنگامی که در «زادبوم» های خود
هستیم و «وقتی همه خوابیم» جملگی این رویا را باهم می بینیم...
( طبقه بیست و هشتم) :مرد که کمی تا قسمتی از «چهل
سالگی» عبور کرده ،حاال به صرافت این افتاده که همچون «به رنگ
اپیزود دوم
ارغوان» از توقیف بیرون بیاید!...
(طبقه بیســت و نهم) :فکر می کند «الزایمر» دارد .شاید
مرتکب «جرم» شده! کسی چه می داند ،شــاید «سی و سه روز»
پیش در سی و سه پل مرتکب گناهی شده که باید تاوانش را بدهد...
(طبقه سی ام) :سیمرغ از «پل چوبی» عبور می کند ،پاسی از
نیمه شب گذشته و مردان «نارنجی پوش» به رتق فتق نظافت شهر
می پردازند ...ترسی ناشناخته به جان مرد می افتد ،نکند سیمرغ را
ببینند؟ خطر او را تهدید می کند ،کاش سیمرغ «ضدگلوله» بود....
پرده هشتم؛ اشک مهتاب...
(طبقه سی و هفتم) :مرد گمان می کند اگر می خواست این
اتاقک را جایی در دیاری دوردست ،مثال در «قصر شیرین» بخرد،
چقدر باید هزینه می کرد .شاید «متری شش و نیم» میلیون! ...از
این فکر که در طبقه ماقبل اخر برایش دادگاه تشکیل داده باشند،
مو به تنش سیخ می شود .نکند ان ها ،فلسفه شان این باشد که یک
«سرخپوست» خوب یک سرخپوست مرده است؟! و در «شبی که
ماه کامل شد» او را ...نه! این فکر «رد خون» در ذهنش جا می گذارد....
پرده هفتم؛ ابد و یک روز
(طبقه ســی و یکم) :مرد
نمــی داند تــا کی بایــد مانند
«گناهکاران» «دربند» باشــد.
کارش امشب سخت تر از همیشه
شده ،فکر می کند از همه کارهای
دنیا دشــوارتر اســت ،حتی از
«استرداد» 15تن طالی متعلق
به ایران از روسیه....
(طبقه سی و دوم) :به «طبقه حساس» رسیده....مدتهاست نه
از اهنگ خبری است نه از صدا ،نه از جمعیت ،نه هیچکس و هیچ
چیز« ...امروز» را شاید هیچوقت فراموش نکند .حتی اگر اخرین روز
زندگی اش باشد ،این «قصه ها» را فراموش نمی کند....
(طبقه سی و ســوم) :هرچه زمان می گذرد ،افکار عجیب و
غریب تر به سرش هجوم می اورند« .رخ دیوانه» نیمکره مغزش به
کار افتاده ،دلش می خواهد پس از رهایی «خداحافظی طوالنی»
با همه جمعیت داشته باشد! شاید ان وقت حواس جمعیت به مرد
دیگری که در اسانسور گیر افتاده باشد .شاید مجبور شود برای جلب
توجه فریاد بزند«:من دیگو مارادونا هستم»! ..
(طبقه سی و چهارم) :اگر نتواند رها شود چه؟ اگر طبقه اخر
دادگاهی باشد و او را به حبس ابد محکوم کنند؟ البته در این صورت
او «ابد و یک روز» در حبس خواهد ماند .بهتر است خیلی رک نباشد.
بله ،باید مانند مهران برای نجات مینا چاره کند تا بتواند ساعتی بعد
«ایستاده در غبار» باالی برج به همه این ماوقع بخندد...
(طبقه سی و پنجم)« :تابستان داغ» را خواهد دید .ایمان دارد و
می تواند ان را کتباً بنویسد البته «بدون تاریخ ،بدون امضا»! و به امید
اینکه بعد از این شب کذایی «ماجرای نیمروز» در کمینش نباشد....
(طبقه سی و ششم)« :مغزهای کوچک زنگ زده» از درکش
عاجزند .از اینکه او با یک «کامیون» سرباز به «تنگه ابوغریب» بروند
و در بازگشــت راننده بدون کمکش باقی بماند و «به وقت شام»
برود «چهارراه استانبول» تا خبر بی پسر شدن خانواده ای را به پدر
شاگردش برساند .اما مرد خوب می داند جنگ دست کم در سینما
پایانی ندارد...
پرده اخر؛ شامگاه خمار...
(طبقه ســی و هشتم):
شاید بهتر باشــد از دادگاه (اگر
وجود داشــت) بزند بیرون ،قدم
تند کند سمت بام ساختمان ،در
نور «خورشید» غوطه بخورد...
خودش را پرت کنــد در هوا به
امید انکه زیرپایش جای جنگل
اسفالت ،ابی بی کران دریا باشد.
تا بتواند «شنای پروانه» برود و شاید ...شاید «مردن در اب مطهر» را
تجربه کند ...اما این ها همه وهم است .شبیه اوهامی که پس از «سه
کام حبس» به مردی ،یا زنی تنها در غروب زندگی هجوم می برد....
(طبقه سی و نهم) :سرعت اسانسور ،کمتر و کمتر می شود...
انگار ثانیه ها ترانه می خوانند و مرد زندانی با ستاره هایی که نمی
بیندشان «ســتاره بازی» می کند .از رویا به واقعیت یا برعکس
بندبازی می کنــد .روی «خط فرضی» از ایــن جهان مجازی به
جهان حقیقت گمشده ،با شفقی که سرخ نیست ،زرد هم نیست...
«ابلق» است...
(طبقه چهلم) :پشــت مرد می لرزد .سرما تا مغز استخوانش
را فرو بلعیده ،یاد بارش «برف اخر» ســال می افتد ...سیمرغ فراز
«علفزار» مشرف به کوهپایه البرز سرعت بال زدنش را توامان کرده
تا زودتر به واقعه ای که ان را با همه وجودش حس کرده ،برسد .او و
مرد همیشه همدیگر را «بدون قرار قبلی» می دیدند .او باید خودش
را به واقعه برساند...
(طبقه چهل و یکم) :اتاقک تکان تکان شدیدی می خورد و مرد
تعادلش را از دست می دهد .روی زمین می غلتد و سر که باال می
اورد ،سرانجام در باز می شود .نور به صورت ظلمت گرفته اش سیلی
می زند .برمی خیزد ،دستش را جلوی صورت سپر کرده ،از در نیمه
باز می گذرد .همه جمع شده اند .امده اند برای وداع با مرد ...مردی
انگار که مسخ شده ،لب بام می رود .مرد به شفق خیره شده ،شاید
در جستجوی سیمرغی افسانه ای ...کسی چه می داند ،شاید وجود
داشته ،شاید نداشته.....
پایان صفحه 7
صاحب امتیاز :موسسه فرهنگی هنری وصف صبا
مدیر مسئول و سردبیر :محمدرضا شفیعی
www.rooznamehsaba.com
rooznamehsaba
تهران -خیابان ایت اهلل مدنی -کوچه خجسته منش -پالک 5
تلفن 77582422 -6 :فکس77548245 :
چاپ :موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
توزیع :نشر گستر امروز
شیرینقلم
ای کاش کسی من را دریابد
گوشــی ام زنگ خورد و از تحریریه روزنامه احضارم کردند.
سریع خودم را رساندم و دوستم نه گذاشت و نه برداشت؛ یکهو
پاکتی از کشوی میزش دراورد و گفت که بگیر و برو! همینطور
مات و مبهوت به پاکت نگاه می کردم و عالمت سئوالی که دور
سرم می چرخید .اخر هنوز کاری انجام نداد ه بودم و داشتند با من
حساب کتاب می کردند .با خودم گفتم که کار خبرنگاری عجب
شغل پر درامدی است...
در همین فکر و خیال ها بودم که دوستم با تشر ،من را به خود
اورد که« :کجا سیر می کنی؟! سریع برو سینما ملت ،کار خودت
رو شــروع کن .گفتم کجا برم؟ چطوری برم؟ اصال چه کار باید
بکنم؟ گفت :تو پاکت کارت خبرنگاریت هست ،می ندازی گردنت
وارد سالن می شی .هر کی و دیدی گفت و گو می کنی .بعد می ری
فیلم می بینی ،نقد فیلم می نویسی .اگر هم فرصت نکردی فیلم
رو ببینی اشکال نداره نقدش رو بنویس .بعدش می ری سالن
ت فیلم هرچی دیگران سئوال کردن و هر چی عوامل فیلم
نشس
جواب دادن می نویسی و برای ما می فرستی .فهمیدی؟ کار به
انجا نرســید که بگویم نفهمیدم .چون از دفتر روزنامه بیرونم
انداخت و راهی پردیس سینما ملت کرد.
چشــم تان روز بد نبیند ،بند کارتم را به گردنم انداختم و
جلوی درب ورودی سینما وقتی خواستم کارت را روی دستگاه
بگذارم تا اجــازه ورود بگیرم ،گردنم کشــیده و چانه ام به میز
پیشــخوان برخورد کرد .همه با چهره ای خندان و با نگاه های
عاقل اندرسفیه من را تعقیب می کردند و برای فرار از نگاه های
سنگین همگان به دنبال عده ای خودم را دراسانسور جای دادم
و از محلکه فرار کردم.
طبقه دوم ،همه کارت شــان را روی همان دستگاه هایی که
طبقه پایین بود می گذاشــتند و در ازای ان غذا می گرفتند .با
خوشــحالی کارتم را از گردنم در اوردم تا دلی از عزا دربیارم و
اتفاقات چند دقیقه پیش را فراموش کنم .از خدا پنهان نیست از
شما چه پنهان کال فراموش کردم که اصال برای چه کاری امده ام.
ای کاش کسی من را دریابد .من قرار است یک خبرنگار باشم.
گزارش تصویری روز اول جشنواره صفحه 8