روزنامه هنرمند شماره 1319
روزنامه هنرمند شماره 1319
هنرمند را در «مگ لند» و «جار» ورق بزنید www.magland.ir
دوشنبه 21مهرماه 1399سال سیزدهم شماره 4 1319صفـــحه 2500تومـان ISSN 2008-0816
www.jaaar.com
یادداشت یک
نوشداروهای دولتی
برای سهراب های فرهنگ و هنر ایران
مرگ پایانی برای
تمام محدودیت ها!
مهدی احمدی
مدیرمسئول
عادل فردوسی پور
یک سال پس از تعطیلی
برنامه نود سکوت
خود را شکست
صابر خراسانی مجری برنامه «جاذبه»
در گفتگو با «هنرمند»
عکس :علی حاجی اقاشریف
با هر لباس
و ظاهری روایت گر
مهربانی های
امام هشتم هستم
از برخی ابراز احساســات و دلسوزی های شخصی قابل
احترام و درک این چند روزه که بگذریم ،اما واکنش های
احساسی و هیجانی برخی مدیران خاص که گاه چیزی
بیش از نوشــدارویی بعد از مرگ سهراب های فرهنگ و
هنرمان نیست ،متاسفانه عمدتا فرصتی شده برای عرض
اندام های سیاسی و تبلیغاتی و جناحی ،که البته این بار
بیش از گذشته مضحک ،تاسف بار و مشمئز کننده است.
رســم بدی که به نظر می رســد ادامــه ان به هیچ
وجه ممکن و قابل قبول و شایســته فرهنگ ،هنر و
هنرمند ایران زمین نیست.
مردم و اهالی فرهنگ و موســیقی کم و بیش در جریان
ممنوع الکاری نوشته یا نانوشته ،استاد محمدرضا شجریان
بوده اند ،اما انگار بعد از خبر درگذشت ایشان ،درهای رحمت
مسئولین به روی استاد باز شد! از پیشنهاد نام گذاری «روز
شجریان» و «خیابان شجریان» تا ساخت تندیس استاد در
شهرهای مختلف! مجوز و موافقت مسئولین هم یک شبه
انجام شد! حتی وزیر محترم ارشاد ،ممنوع الکاری استاد را
با توییتی در همین زمینه رد کردند و همه چیز به خوبی و
خوشی و سالمتی ختم به خیر شد!
در این میان اما دیروز ظاهرا اش رییس و اعضای شورای
اسالمی شــهر تهران ،شورتر از بقیه بود؛ چنان جوگیر و
گالیه مند شده اند و حرف هایی زده اند که جناب همایون و
خانواده محترم ایشان و تمام ملت شرمنده شان شده ایم؛...
ادامه در صفحه2
َ
اب ز ر بنویسند
به ِ
شعر حافظ را...
اشعار حافظ،جهانی،انسانیو اسالمیبود؛
عادلفردوسی پور:
علیرضاحمیدین کارگردانفیلم کوتاه«کافهمیران»:
استفاده از سلبریتی در فیلم کوتاه
کارگردان را محدود می کند
سینماوتلویز یون3.
بدون هیچ توضیح و دلیل موجه ای
من را از تلو یز یون کنار گذاشتند
فرهنگ و هنرART & CULTURE 2.
CINEMA&TV
نگاهی به فیلم «بی حسی موضعی» به کارگردانی حسین مهکام
تحقیر زندگی!
رادیو بار دیگر عزادار شد
علیرضا فتحی پور
از گویندگان و مجریان
برنامه های مذهبی درگذشت
سینماوتلویز یون3.
CINEMA&TV
فرهنگ و هنرART & CULTURE 2.
فرهنگ و هنرART & CULTURE 8.
اول ابان؛ پایان
عرضه نیم بهای بلیت سینما
فرهنگ و هنرART & CULTURE 2. صفحه 1
2
مشکل دیگر «بی حسی موضعی» ،انفعال فیلمساز از ارجاع کمدی تلخ به مسائل سیاسی و اجتماعی است که
مشخصاً دلیل ان وجود محدودیت های فیلمسازی در ایران می باشد .در یک کمدی اَبزورد ،ارجاعات اجتماعی و
سیاسی و هجو نمودن ان از اهمیت زیادی برخوردار است اما به دلیل محدودیت ها در ایران« ،بی حسی موضعی»
از این فضا به دور بوده و نتیجه این شده که ما با چند شخصیت مختلف مواجه هستیم که سرگردانند و در عین
حال موقعیت های کمدی خنثی می سازند که نافذ نیست و نمی تواند تماشاگر را راضی کند .چند اشاره دم دستی
و سطحی به وضعیت امروز سینمای ایران و سانس ویژه برای فیلمهایی که بی تماشاگر هستند ،نمی تواند کاری از
پیش ببرد .شاید برای مقایسه بهتر بتوان به «لبوفسکی بزرگ» اشاره کرد که در ان جنگ امریکا و کهنه سربازان
امریکایی و سرنوشت شان در مواجه با اجتماع و مسائل دیگر ،به خوبی در طول قصه بیان شده و در نهایت تاثیر
خود را بر مخاطب می گذارد.
فارغ از فیلمنامه ضعیف «بی حسی موضعی » ،شاید بتوان بازی بازیگران را تا حدودی باعث نجات فیلم دانست.
بازیگران پرکار سینمای ایران که دور یکدیگر جمع شده اند و توانسته اند از طنازی شان استفاده الزم را به عمل
بیاورند .پارسا پیروزفر به طور مشخص بهترین بازیگر فیلم است که زمانبندی شوخی هایش صحیح است و اجرای
خوبی هم دارد .بدترین بازیگر فیلم نیز باران کوثری است که جز در لحظات معدودی ،نتوانسته بازی قابل توجهی
از خود به نمایش بگذارد .حبیب رضایی نیز همان بازیگر همیشگی است و حسن معجونی نیز ایفاگر نقشی شده
که در چند سال اخیر بارها ان را ایفا کرده و حاال رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک کلیشه است.
دوشنبـــــــــــه 21مهرماه 1399سال سیزدهم شمــاره 1319
www.honarmandonline.ir
& ART
CULTURE
فرهنگ و هنر
یادداشت
نوشداروهای دولتی برای سهراب های فرهنگ و هنر ایران
مرگ پایانی برای تمام محدودیت ها!
ادامه از صفحه اول
بعضی در تذکر به شــهردار تهران برای تاخیر و کم کاری در اقدام برای
سوگ استاد شجریان تاکید کردند که چه نشسته بودید در این شرایط،
انتظار می رفت که شهردار تهران به فوریت و به طور وسیع همه فضاهای
عمومی پایتخت را با تصویر و صدای استاد شجریان عطراگین کند .بله
شهر تهران متعلق به همه مردم و شهروندان ان است و شیوه ارایش و
تبلیغات عمومی شهری در مناسبت های مختلف می بایست بر اساس
خواست و نیازهای شهروندان ان انجام شود .اما این تعارفات تکراری و
دعواهای زرگری را چگونه از شما سیاسان زبردست باور کنیم ،بگویید
چطور ،قول می دهیم باور کنیم! قطعا شــکاف عمیقی بین فرهنگ
عمومی و فرهنگ رســمی کشــور بوجود امده و در این میان رسانه
ملی هم به عنوان رسانه فراگیر و انحصاری و میدان دار فضای عمومی
کشور ،مقصر و موثر است .اما مگر باعث این وضع و مخاطب این بایدها
و نبایدها ،قاطبه شما مسولین ارشد و غیره نظام نیستید! در ادامه این
مراسم دوستان صاحب عزای حاضر در جلسه شورای شهر با چشمانی
اشکبار و صورت هایی غمبار و در میان سیاه پوشی های بسیار ،اما به این
نمایش اشــک تمساح ،اکتفا نکردند ،در ادامه این شواف ،حتی رئیس
محترم شورای شهر در نقش رمبو از مکاتبات الزم! درباره اجرای مصوبه
شورا جهت این نامگذاری خبر می دهد و اعالم می کند که به زودی این
نامگذاری توســط شهرداری اجرا می شود ،اصال اگر الزم شد خودش با
هلی کوپتر و تیربارش همه موانع را نابود می کند و امضای مصوبه ان
را هم اگر شــده به زور می گیرد! کاش این دوستان شکرشکن شیرین
گفتار و خوشه چینان ثروت و صرافان سر بازار ریا و چابک سواران میدان
سیاست ،بدانند و اگر نمی دانند به خود بیایند که با این حجم از تدبیر و
تخیل در فساد و تزویر و دروغ ،کارشان از قصه و مثل و اتل و متل گذشته
است و نمایشنامه تلخی که برای فرهنگ و هنر این مرز و بوم نوشته اند و
خود قهرمانان انند ،الزاما پایانش باز نیست!
گزارش
عادل فردوسی پور:
بدون هیچ توضیح و دلیل موجه ای
من را از تلویزیون کنار گذاشتند
نگاهی به فیلم «بی حسی موضعی» به کارگردانی حسین مهکام
میثم کریمی
تحقیر زندگی!
اثار «اَبزورد» سابقه ای طوالنی در تاریخ سینما دارند .اثاری که به تبعیت از تئاتر در قرن بیستم به سینما امد و
حاال فیلمسازان بسیاری در سراسر جهان اثارشان را با چنین حال و هوایی روانه سینما می کنند .شاید اگر بخواهیم
چند مثال مشهور و شناخته شده در این خصوص بیان کنیم می توانیم به مجموعه اثار جیم جارموش اشاره کنیم
که طرفداران فراوانی هم در ایران دارد« .لبوفســکی بزرگ» برادران کوئن نیز ویژگی های « اَبزورد « را در خود
جای داده است .اثری که از حیث پرداخت به جزئیات و اشاره به فرهنگ عامه امریکا یکی از ستایش شده ترین
فیلم های تاریخ سینما محسوب می شود .با این مقدمه به سراغ بررسی «بی حسی موضعی» می رویم که قصد
دارد یک کمدی اَبزورد باشد.
داستان همانطور که قابل پیش بینی است ،درباره انسان هایی است که با موقعیت های مختلف مواجه می شوند که
واکنش پوچی به ان دارند .اتفاقاتی که در شرایط عادی می تواند منجر به خشم شود (شکستن شیشه ماشین،
نپرداختن هزینه رستوران ،دزدی و )..اما در اینجا این موقعیت ها منجر به کنش خاصی نمی شوند« .بی حسی
موضعی» حتی گاهی دیوار چهارم را هم می شکند و خودش را در مقابل تماشاگر دست می اندازد تا از این لحاظ
نزدیکی هرچه بیشتری به مفهوم ابزورد داشته باشد .اما اشکاالت قابل ذکری در روایت فیلم وجود دارد که باعث
می شود سینمای ابزورد حسین مهکام نتواند تجربه ای منحصر به فرد که انتظارش را داریم باشد.
مهکام که خود فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه است ،نویسنده برخی از اثار عبدالرضا کاهانی بوده است.
فیلمســازی که اثار او نیز حال و هوایی نزدیک به اَبزورد داشــته و تاثیرپذیری مهکام از او در ســبک و سیاق
فیلمسازی قابل مشاهده است .اما مشکل بزرگ مهکام در روایت قصه ،شخصیت پردازیست .ویژگی های مشنگ
مابانه شخصیت ها و بی حسی انان به رویدادهای پیرامون شان ،قابل درک است اما زمانی که تماشاگر نتواند یک
سیر منطقی در ذهن انها بیابد ،همراهی کردن با انها تبدیل به تجربه ای طاقت فرسا می شود .شخصیت های «بی
حسی موضعی» چنین وضعیتی دارند .انها به درستی مشنگ و پوچ هستند اما در عین حال ،دیالوگ هایشان چند
پاره و بی ارتباط به یکدیگر است به طوری که می توان انتظار داشت انان در هر لحظه هر جمله و دیالوگی عجیب
و بی ربطی را بر زبان جاری نمایند.
دامپزشکی که انسانیت را یاداور شد
گیتی خامنه
عــادل فردوســی پور پــس از دریافــت جایــزهAlumni
،۲۰۲۰ Achivement Awardدر مراســم انالین انجمن
فارغ التحصیالن دانشــگاه صنعتی شریف(سوتا) اظهار کرد:
خیلی خوشــحال هستم و تشــکر می کنم از تمام کسانی که
افتخار دادند و من را انتخاب کردند.
او ادامــه داد :قبل از اینکه صحبت های خود را شــروع کنم،
جا دارد درگذشــت استاد محمدرضا شجریان عزیز را تسلیت
بگویم .می دانم االن همــه ما بخاطر از این اتفاق تلخ ناراحت
هســتیم ولی مهر و محبتی که مردم نثار اســتاد شــجریان
کردند ،می کنند و خواهند کرد ،ایشــان با تمام محدودیت ها
یک جایگاه مانا در قلب و دل تمام ایرانیان دارند .این اســتاد
دانشــگاه اضافه کرد :در روزهایی که اتفاقات خوبی برای من
رخ نمی داد ،دریافت جایزه از ســوتا و دانشگاه صنعتی شریف
من را خیلی خوشــحال کرد و ارزشــمند بود .فردوســی پور
یاداور شــد :همیشه سر کالس هایم گفته ام و بچه های صنایع
می توانند شــهادت بدهند که سعی کردم و تاکید داشتم که
«اقایــان و خانم ها» از ایــران نروید و مملکت را ترک نکنید؛
اینجا مثل تمام عزیزانی که ماندند و موجب افتخار ما هستند،
بمانید .تالش کنید و بجنگید تا مملکت خودمان را بســازیم
و همیشــه این موضوع را گفته ام .او یاداور شد :بهمن ماه ۹۷
که ترم جدید دانشگاه شروع شد ،این موضوع را مطرح کردم
و بــه بچه ها گفتم اگر هم می رویــد ،زود برگردید و ماندگار
نشوید .اصال چرا می روید؟ این مجری محبوب با اشاره به کنار
گذاشته شدن و گرفتن برنامه ۹۰از او ،عنوان کرد :اسفندماه
۹۷بــدون هیچ توضیح و دلیل موجه من را کنار گذاشــتند.
وقتی عید شد و به نخستین کالسم در فروردین ماه ۹۸رفتم،
بچه ها گفتند« :اســتاد! شما که می گفتید بمانید و مملکت را
بســازید ،شما بیش از ۲۰ســال ماندی و برنامه داشتی ،چه
اتفاقــی افتاد و االن چه حرفی می زنیــد؟» واقعا در ان زمان
هیچ جوابی برای بچه های کالسم نداشتم .فردوسی پور تصریح
کرد :امیدوار هســتم بستری فراهم شــود تا تمام کسانی که
کشــور و میهن خود را دوست دارند ،بتوانند در حوزه و حرفه
خــود کار و فعالیت کنند .او عنوان کرد :از تمام کســانی که
من را الیق این جایزه دانســتند ،تشکر می کنم چراکه بسیار
ارزشــمند است .مایه مباهات من است و سعی می کنم تالش
کنم شایسته و لیاقت دریافت این جایزه باشم.
«بی حسی موضعی» می خواهد اَبزورد باشد اما مصالح الزم برای رسیدن به ان را ندارد .کمدی تلخی که در فیلم
به تصویر کشیده می شود نه گزندگی مشخصی دارد و نه انتقادی است .نتیجه این شده که در فیلم با مجموعه ای از
شوخی های سطحی مواجه هستیم که هیچوقت از یک بگو مگوی ساده خنثی خارج نمی شود .در سینمای ابزورد،
پوچی بر فضای فیلم حکمفرماست و نباید انتظار روایت خطی و قصه ای منسجم داشت .اما «بی حسی موضعی»
در این خصوص حتی پا را فراتر گذاشته و گزندگی سیاسی و اجتماعی را کنار می گذرد تا یک بی مزگی مفرط بر
جای بماند .شاید بتوان اینطور گفت که «بی حسی موضعی» سینمای «َابزورد» را به سینمای «پسا اَبزورد» سوق
می دهد که مولفه هایش در اختیار سازندگان این فیلم قرار دارد!
سال ها پیش وقتی موقع اتمام کار یکی از همکارا ن مان را به خانه اش
واقع در خیابانی مقابل پارک ملت می رساندیم که باغ وحش تهران در
انجا قرار داشت؛ همیشه غم گنگی در دلم خانه می کرد.
بوی خاص باغ وحش از چند کیلومتری توی شــامه مان می پیچید
و من ناخواسته شروع می کردم به تخیل در مورد حیواناتی که دور از
زادگاه و گاه خانواده های شان پشت میله ها در شرایطی که می دانستم
مطلوب ترین نیست چشم به ان دورها دوخته اند و یا افسرده و خاموش
در گوشه ای در خود فرو رفته اند و تسلیم سرنوشتی شده اند که انسان ها
برای خوشامد خودشان برای ان ها رقم زده اند.
می دانستمبعضیحیواناتمثلشامپانزه هابهجهتکروموزومیسخت
به انسان نزدیکند و با خودم فکر می کردم در ذهن این موجودات با ان
چشم های غمگین شان در مورد ما ادم ها چه می گذرد!؟
همیشــه از کودکی عادت داشتم خودم را به جای حیوانات مختلف
مجسم کنم و از دید ان ها به ادم ها نگاه کنم.
ادم ها در ارزیابی های تخیلی من هیچ وقت رتبه ی قبولی نمی اوردند.
از دیدگاه جوجه های رنگ شده ای که به وسیله ی بازی زنده ای برای
بچه ها بدل می شدند و بچه ها بی مالحظه ان ها را در مشت می فشردند و
در دعوا بر سر در دست گرفتن شان گاه بی توجه به جثه ی ظریف شان
به این و ان سو کشیده می شدند و چند روزی بیشتر مهمان خانه های
بچه ها نبودند ،تا ماهی های تنگ های شب عید که بعد از تزئین سفره
و رنگین کردن عکس ها کسی به مرگ غریبانه شان اعتنایی نمی کرد.
از دسته ی مرغ ها و غازها و باقی ماکیانی که سر و ته در بازارها توی
دست ادم ها مثل جسمی بی روح باال و پایین می شدند و مظلومانه
منتظر سرنوشــت محتومشــان بودند تا گوسفندان معصومی که
پشــت وانت ها هزار بار ســر می خوردند و در ترمز زدن های مکرر
ماشین بارها به این سو و ان سو پرتاب می شدند بدون انکه زبان
گالیه داشته باشند تا به مقصدی برسند که قرار بود سرخی خون
شــان ضامن خوشــبختی و تبرک زندگی زوج جــوان یا خانه و
اتومبیل نویی باشد.
از زنبورهایی که تکه نخی را به سختی با خودشان در هوا تاب می دادند
و از بچه ها بابت مرگ شان وز وز کنان گالیه می کردند.و قورباغه هایی
که پسر بچه ها به تیر چراغ برق می بستند و با سرنگ تن نحیف شان را
سوراخ می کردند تا مورچه های کوچکی که دخترها و پسرهای قشنگ
نو پا از سر کنجکاوی با انگشت نشانه له شان می کردند.
هیچ وقت دل تجسم دنیای ادم ها از چشم سگ های ولگردی که جا
به جای بدن شان به مرحمت ادم ها نشان زخم داشت و گربه هایی که
چشمخانه های خالی شان نشان از بیرحمی گاه به گاه نوع بشر داشت
را نداشتم.
من هرگز نفهمیدم فلسفه ی وجودی مکانی به اسم باغ وحش که هیچ
شباهتی به باغ ندارد و هیچیک از وحوش اگر حق انتخاب داشتند ان
مکان را برای زندگی انتخاب نمی کردند چه بوده و انســان این حق را
چطور متعلق به خودش دانسته که اززتماشای موجودی با چشم های
منتظر در پشت میله ها لذت ببرد و سرخوشانه کودکش را برای شاد
شدن به تماشای ان موجود معصوم بی زبان ترغیب کند؟
من هیچ وقت درک نکردم چطور می توان از روی دو پا ایستادن خرسی
که ایستادنش حاصل ضربه های بی رحم تازیانه است قهقهه زد و چطور
می توانست برای مربی شیری که ان موجود را انچنان مقهور کرده که
سرش را به خالف طبیعت اش بی هیچ گزندی به دهان بگیرد با اشتیاق
کف زد و ...
ایرادی ندارد؛ همه ی این نادانسته ها و موارد درک نشدنی و ابهامات بر
حجم پرسش های بی جواب بی انتهایم اضافه می شوند و دیگر به دنبال
جوابی برای ان ها نمی گردم.
درست مثل نیافتن پاسخ چرایی ظلم بشر بر همنوع خودش انسان.
خیلی اوقات زمانی که می خواهی از حق موجوداتی به جز ادم ها بگویی
و بنویسی خیلی ها تو را به بی درد بودن و سفاهت و گالیه از سر دل
سیری و ...متهم می کنند؛ من دلیل اینگونه انتقادهای تلخ را به خوبی در
می یاب م اما به زعم من حمایت از حقوق موجوداتی که زبان دفاع از حق
شان را ندارند هیچ تضادی با پاس داشتن و درک دردمندی ادم ها ندارد!
چندی پیش یکی از دوستان خبرنگار با من در مورد شامپانزه ی کوچکی
به اسم باران صحبت کرد که خانواده ی ناسازگارش بعد از تولدش او را
پس زده اند و رفتار خشــونت امیز انان با او باعث شده که دامپزشک
مهربــان بی نظیر باغ وحش او را با نهایت مهــر به خانه اش ببرد و از
او درست مثل یک مهمان عزیز نیازمند ضربه پذیر پذیرایی کند.
فیلم های رابطه ی زیبای عاطفی این دامپزشک با شامپانزه به قدری
تاثیر گذار بود که در این زمانه ی غریب بی مهری ها ناخواسته اینهمه
خوبی و بزرگواری امید را مهمان خانه ی دلت می کرد و این باور عظیم
را که« انسانیت هنوز زنده است».
منبهجهتمشغله هایفراوانکاریو کمبودوقتامکانپیگیریمداوم
وضعیت این انسان نازنین و مهمان بی پناه او را نداشته ام اما می دانم که
شامپانزه ی کوچک اوقات خوشی را در خانه ی میزبان مهربانش سپری
می کرد تا اینکه او را دوباره به باغ وحش منتقل کرده اند.
برایم گفته اند و در صفحه ی دامپزشک اش دیده ام که او افسرده است و
کسانی که در جریان حال و روزش هستند بارها به من پیام داده اند که
برای بهبود وضعیت این موجود کوچک با مزه ی شیرین نیازمند حمایت
و یاری هستند.
من جزو افرادی نیستم که در بسیاری زمینه ها انقدر اگاهی دارند که
اجازه ی اظهار نظر در مورد ان ها را به خود می دهند.
من جزو ادم هایی هستم که اطالعات بسیار محدودی از اطرافم دارم و
به هیچ عنوان صالحیت اظهار نظر در زمینه هایی جز موارد اندکی را که
نسبت به ان ها کمی اطالعات دارم در خود سراغ ندارم.
فقط یک نکته را از سر وظیفه و احساس مسئولیت با شما در میان
می گذارم:
اولین باری که به اصرار دوستان درفضایی خارج از ایران علیرغم میل
شخصی ام به یک باغ وحش رفتم در نهایت حیرت دریافتم که اگر بشر
در هر حال با استفاده از قدرت و توانمندی اش قصد استفاده از حیوانات
برای سرگرم شدن انسان ها را دارد؛ می توان در شرایطی انسانی تر زهر
این دربند بودن را کم تر کرد.
در دنیــا نقاطی وجود دارند که حیوانات در بند مجبور نیســتند در
قفس هایتنگگاهمتعفنبدبوازپشتمیله هابهالتماس،رحمانسان ها
را طلب کنند.
اگر قرار بر این است که اشرف مخلوقات کماکان به بهره برداری از دیگر
موجودات که باور دارد حق مسلم اوست ادامه دهد می توان شرایط قابل
ن موجودات فراهم اورد و کمی از صعوبت این رنج
تحمل تری را برای ای
تحمیل شده بر ان ها کاست.
یقینا در مورد فعالیت گروه هایی مثل سیرک دوسوله شنیده ای که
سیرکی است که استفاده از حیوانات در ان به هر شکلی ممنوع است
و ان هایی که موظف به سرگرم کردن همنوعان خود در این سیرک
هستند،فقطانسان هادرقالباجرایبرنامه هایمختلفهستندوجالب
اینکه این سیرک حداقل تا چند سال گذشته که من در جریان بودم از
موفق ترین و گران ترین سیرک های دنیا محسوب می شد؛ چرا که پاسخ
عملی موفقی بود در مخالفت با همه ی ان ها که با بهره گیری غیر انسانی
از حیوانات در جهت ارضای خواسته های انسان هستند.
همه ی این ها را نوشتم که بگویم اگر من را به فارغ بودن از درد همنوعانم
محکوم نکنید ارزوی دیرینه ام این اســت که انسان ها و در کنار ان ها
همه ی حیوانات و شامپانزه های کوچکی مثل باران در شرایطی زندگی
کنند که به دلیل نا مهربانی های ما و برای تامین منافع ما دچار زجر
و افسردگی و مرگ زودرس نشوند ...چرا که اگر دنیای دیگری وجود
داشته باشد ،ما عالوه بر پاسخگویی در مورد حقوق انسان ها موظف به
پاسخگویی در رابطه با حقوق موجودات دیگر اطرافمان نیز هستیم و این
مساله به یقین کارمان را دشوار تر خواهد کرد! صفحه 2
گزارش «هنرمند» از پشت صحنه برنامه «جاذبه» با اجرای متفاوت «صابر خراسانی»
باهرلباسوظاهریروایت گرمهربانی هایامامهشتمهستم
«جاذبه»برنامه ایاستکهدرفصلاولبااجرایشهرامشکیبابهصورتترکیبیوبهمناسبتاربعین
حسینی روی انتن رفت که شامل گفت وگو با چهره ها ،افرادی که زندگی اشان به واسطه امام حسین
(ع) تغییراتی داشته است و پخش میان برنامه هایی از پیاده روی اربعین بود .اما «جاذبه» در این فصل
با رویکردی متفاوت ،اجرای صابر خراسانی روی انتن شبکه افق می رود .اجرای صابر خراسانی در این
برنامه با انچه پیش از این از او دیده ایم تفاوت هایی دارد .تغییراتی در ظاهر او ایجاد شده که مورد
استقبال مخاطبان قرار گرفته است .در این گزارش به بررسی این فصل از برنامه می پردازیم.
انتقالمفاهیممعنویدرقالبداستان
ب مخاطبان ،تلویزیون به عنوان اصلی ترین رسانه همه گیر در کشور ما باید
در دهه اخیر و گسترده تر شدن انتخا
تغییری اساسی در رویکرد برنامه سازی خود اعمال کند .برنامه های مناسبتی نیز از این دایره خارج نیستند .دیگر
نمی توان با پند و اندرز و سخنرانی های طوالنی مفاهیم معنوی را به مخاطب عجول و به دنبال هیجان امروزی
انتقال داد .باید از روش های غیرمستقیم نظیر داستان گویی و نمایش بهره برد تا مخاطبی را که تشنه داستان است،
پای تلویزیون نگه داریم .به نظر می رسد که برنامه «جاذبه» در فصل دوم به موضوع انتقال غیرمستقیم مفاهیم
معنوی در قالب داستان گویی توجه کرده است .صرف داستان گو بودن برنامه اتفاق نویی در رسانه ملی نیست و
نمونه های موفق بسیاری در این سال ها ساخته شده اند .انچه حائز اهمیت است ،توجه به نحوه روایت داستان است.
روایتملموسداستان ها
سوژه ها از جنس مردم هستند و معموال سابقه حضور در رسانه را ندارند اما در عین حال روان و ملموس داستان
زندگی خود را روایت می کنند .این هنر کارگردان و مدیریت مجری برنامه است که به تعاملی دوسویه با مهمان
برسند که او گمان کند در جمع دوستانه در ِد دل می کند و حضور دوربین برایش ملموس نباشد.
مدیریت به جا و درست
مساله بعدی مدیریت درست و بیرون کشیدن نقطه اوج داستان است که عناصر متعددی در این موضوع دخیل
هستند .مورد اول وجود مجری توانمند است که ضمن اشنایی با اصول و تکنیک های اجرا ،درام و قص ه را نیز
بشناسد و اوج و فرودهای داستان را درک کند .صابر خراسانی به این جهت که قصه گوی قهاری است ،ضمن
شنونده بودن و فراهم کردن بستری برای اینکه مهمان احساس راحتی کند ،بخش مهم و دراماتیک قصه او را نیز
درک می کند .شاید این موضوع حاصل تجربه او در بازیگری تئاتر باشد .در تئاتر به دلیل ارتباط چهره به چهره با
مخاطب بازیگر به مرور درمی یابد که کدام نقطه از داستان و چه واکنشی می تواند در مخاطب اثرگذار باشد .تنها
توانمندی مجری نیست که به روند روایت برنامه کمک می کند بلکه نباید از اهمیت تصویربرداری غافل شد .هنر
تصویربرداران و توانمندی کارگردان در مدیریت تصویر خروجی را مخاطب پسند می کند .به ویژه در برنامه های
گفت وگو محور که ویژگی های پرطمطراقی هم ندارند ،تصویر درست و شاید هم کمی سینمایی بتواند تاثیر درامی
را که روایت می شود بر مخاطب بگذارد.
خراسانیجدیدمتناسببافضایبرنامه
تغییرات ظاهری در ادم هاییی که مدت ها با شمایلی یکسان مقابل دوربین بوده اند ،سوژه خوبی برای رسانه ها است
تا انگشت اتهام را به سمت فرد مورد نظر بگیرند و تغییر ظاهر را به دورویی و فریبکاری نسبت دهند .اما تغییر
ذات جهان و ادمی است و هیچ انسانی مشابه چند سال پیش خود نیست .لزوما هم تغییر ظاهر در تغییر سبک
فکری تعریف نمی شود .حضور صابر خراسانی با چهره ای جدید در برنامه «جاذبه» از گزند اتهام دور نماند .تغییراتی
که با نظر کارگردان اعمال شده است نه تنها عجیب و متضاد با ظاهر قبلی او نیست بلکه متناسب با فضای فعلی
برنامه «جاذبه» نیز هست .لذا انچه اهمیت دارد توجه به محتوا و نکات فنی برنامه سازی است و ظواهر مجری
اهمیتچندانیندارد.
سوژه اول باید خودمان را تحت تاثیر قرار بدهد
سوژه هایی که در برنامه حاضر می شوند ،داستان های نو و جدیدی را با تاکید به نقش معنویات
در زندگی روایت می کنند .اساس انتخاب سوژه ها بر چه مبنایی قرار دارد؟
کار به این صورت است که ما در گروه سردبیری ابتدا باید خودمان تحت تاثیر داستان سوژه قرار بگیریم بعد او
را انتخاب کنیم .از صد سوژه اولیه ۲۰تا انتخاب شدند .درواقع سوژه باید از فیلترهای مختلفی بگذرد .این کار را
برای ما سخت می کرد.
در گذشته برنامه «جاذبه» با اجرای شهرام شکیبا روی انتن می رفت .چرا فصل جدید را با او
ادامه ندادید و دلیل این تغییر چه بود؟ چرا یک مجری را انتخاب نکردید؟
دلیل تغییر به جهت تغییراتی بود که در برنامه اتفاق افتاده است .شهرام شکیبا را همراه نداشتیم چون مجری برنامه
دیگری است و نمی تواند حضور داشته باشد .این مسئله که چهره جدیدی را به اجرا معرفی کنیم برای ما مطرح
نبود .بیشتر به دنبال کسی بودیم که بتواند به بهترین شکل این فرم را اجرا کند.
کپی نیستیم و نمی خواهیم از چیزیفرار کنیم
برنامه های قصه محور و داســتان گو در این سال ها در تلویزیون بسیار بودند« .جاذبه» چه
ن را کپی برداری شده از نمونه های مشابه تصور
تفاوت هایی در فرم و محتوا دارد که بیننده ا
نکند؟
فکر می کنم در همین قسمت هایی که پخش شده است ،تفاوت هایی که سعی داشتیم نشان دهیم ،مشخص
شده اند .این تفاوت ها در ادامه هم بیشتر می شوند .ما اصرار نداریم که کپی چیزی باشیم و نمی خواهیم که از
چیزی فرار کنیم .دنبال این هستیم که به بهترین شکل قصه گویی برسیم و خودمان را در این فرایند مدام بازبینی
می کنیم .کاراکتر برنامه برای مخاطب زمانی شکل می گیرد که ببینید این برنامه در عین شباهت هایی که ممکن
است با نمونه های دیگر داشته باشد خالقیت های خود را نیز دارد .این چیزی نیست که در ابتدا مشخص باشد به
مرور باید زمان بگذرد و این کاراکتر جای خود را باز کند .قطعاً رسیدن به فرایند خالق در کل برنامه و دستیابی به
نقاط جذاب و دراماتیک برای اینکه یک قصه به خوبی روایت شود هدف اصلی ما است.
مدیران چقدر با برنامه همراه بودند و اجازه دادند که به خط قرمزها نزدیک شوید؟
حامی اصلی برنامه مدیر شبکه است که این فرصت را در اختیار تیم برنامه ساز گذاشتند تا دست به کاری بزنیم
که سختی های بسیاری دارد و نیازمند ریسک کردن است .این کار امکان پذیر نبود مگر با حمایت مدیر شبکه.
برنامهخوبحاصلفرایندبرنامه سازیخوبیاست
اگرنکته ایباقیماندهاست،بفرمایید.
ایده ال من این است که روزی به تلویزیون بگویم کم مخاطب ترین شبکه و کم بیننده ترین ساعت چه ساعتی است
و ان ساعت را به برنامه من اختصاص بدهید؛ من اگر بتوانم در این شرایط برنامه ای بسازم که دیده شود ،موفق
بوده ام .انشاهلل که بتوانیم با روندی که داریم ،هدف خود را درست پیگیری کنیم .یک برنامه خوب حاصل فرایند
برنامه سازیخوبیاست.
صابر خراسانی :لباس تنم را هم از امام رضا دارم
شما پیش از این تجربه اجرای برنامه گفت وگومحور را نداشتید و مخاطب شما را در قالب
شعرخوانی می شناسد ،فکر نمی کنید که انتخاب اجرای برنامه «جاذبه» باعث دوگانگی در
ذهنیتمخاطبانتانمی شود؟
روز اولی که در صندلی اجرا نشستم با استرس های زیادی مواجه شدم .مدام فکر می کردم که چه اتفاقی می افتد؟
نکند که مخاطب دچار دوگانگی شود؟ ایا مخاطب جدید من را نگاه می کند یا همان مخاطب سابق؟ اگر قرار
بود در کسوت اجرا هم همان مخاطب سابق من را دنبال کند این کار را قبول نمی کردم .امروز امدم که مخاطب
جدیدی داشته باشم و مشتری های جدیدی برای امام رضا بیاورم .خود صابر خراسانی اهمیتی ندارد ،مهم این
است که مردم اقای من را بشناسند و بدانند که چقدر مهربان است و خط کشی ندارد .شاید از درون خوشحال
باشم که مردم من را ببینند و با من عکس بگیرند اما بیشتر دوست دارم که نماینده باشم تا بگویم اقای من را بد
معرفی کرده اند .من همسایه امام رضا بودم سر سفره اش نشسته ام و هرچه دارم او به من داده است .من هیچ چیز
نداشتم؛ امروز لباس تنم را هم از امام رضا دارم .باید در فضای شعرخوانی این را به مخاطب انتقال بدهم و اینکه
چقدر موفق بوده ام را مردم باید بگویند .من سعی می کنم از نقد ان ها استفاده کنم .به نظر من خراب کردن همیشه
سازنده است .چرا که اگر در ساختمانی همه چیز درست باشد هیچ کس ان را خراب نمی کند .نقد یعنی چیزی
را که ایراد دارد خراب کنیم چون می خواهیم ان را اصالح کنیم .پس نقد خوب مفید است.
فکر می کردم برای شعرخوانی باید موی بلند داشته باشم
در شعر خوانی هایی که بعد از برنامه و با ظاهر جدید خود اجرا کردید ،تفاوتی در واکنش ها
و بازخوردهای مخاطبان ایجاد نشــد و بازخوردهای منفی نگرفتید که چرا صابر خراسانی
همیشگینیستیدودرظاهریجدیداجرامی کنید؟
روزی فکر می کردم صابر خراسانی اگر شعرخوانی کند باید موی بلند داشته و شاعر مسلک باشد .کمی که جلو
رفتم فکر کردم چرا باید شرطی ،پیش بروم .من باید کارم را درست انجام دهم .من باید به قدری در کارم درست
باشم که مخاطب متوجه تغییر نشود در اجراهایی که بعد از برنامه داشتم هم بازخوردهای منفی نگرفتم فقط یک
عده گفتند چقدر جوان شده ای!
در صورت ادامه دار بودن و تولید فصل بعدی برنامه «جاذبه» باز هم اجرای ان را می پذیرید؟
اگر فصل های بعدی برنامه ساخته شود و یک گام جلوتر باشند اجرا می کنم اما در غیر این صورت نمی پذیرم .من
موافق خیابان یک طرفه نیستم و در زندگی هم هر چیزی را که یک طرف ببینم قطع می کنم .دین ما هم می گوید
اگر امروزت مانند دیروز باشد ضرر کردی.
3
دوشنبـــــــــــه 21مهرماه 1399سال سیزدهم شمــاره 1319
www.honarmandonline.ir
سینماولتوییزون
TV&CINEMA
گناه
رادیو بار دیگر عزادار شد
علیرضا فتحی پور از گویندگان
و مجریان برنامه های مذهبی
درگذشت
علیرضا فتحی پــور -از گویندگان و مجریان برنامه های مذهبی -
شــنبه ( ۱۹مهرماه) ،پس از تحمل یک دوره بیماری ،از دنیا رفت.
مرحوم علیرضا فتحی پور روزهای پایانی عمرش را در ای ســی یو
بیمارستان بستری بود و ( ۱۹مهر ماه) در سن ۴۸سالگی دار فانی
را وداع گفت .او کارشناس مجری برنامه «ترنم ایات« »،راز اسمان»،
«راز افرینــش» و ...در رادیو قران ،برنامه «به رنگ خدا» در رادیو
ایران ،مجری کارشــناس برنامه «اردیبهشت» شبکه چهار سیما،
مجری کارشناس برنامه های قرانی «بشارت»« ،به سوی ظهور» و
همچنین برنامه تلویزیونی «روز خدا» بود .همچنین او پیش از این
سابقهسردبیریخبرگزاریشبستانراداشتهاست.مرحومفتحی پور
حافظ کل قران کریم و از قاریان خوش صدای کشور نیز بوده است.
او ماه رمضان امسال در یک قسمت از برنامه»زندگی پس از زندگی»
در شبکه چهار سیما حضور یافته و درباره تجربه بازگشت از مرگ
سخن گفته بود .مرحوم فتحی پور اواخر عمر خود مدیریت گروه علوم
قرانی رادیو قران را بر عهده داشت .همچنین علی بخشی زاده معاون
صدا و جعفر محمدزاده مدیر رادیو ایران با پیام هایی درگذشت علیرضا
فتحی پور از مدیران سابق رادیو کارشناس مجری فعلی برنامه های
رادیویی را تسلیت گفتند .علی بخشی زاده از مدیران پیشین شبکه
دو و معاون حال حاضر صدا ،در پیام خود برای درگذشــت مرحوم
فتحی پور نوشته است:
مرحوم مهندس علیرضا فتحی پور را از نزدیک می شناختم .مجری
پرتالش و موفق شبکه دو سیما بودند .خدایش بیامرزد؛ ان شاء اهلل با
قران محشور شوند .از خداوند کریم برای این عزیز سفر کرده طلب
مغفرت و علو درجات می کنم و برای بازماندگان صبوری مسئلت
می نمایم ».در پیام تسلیت محمدزاده مدیر شبکه رادیویی ایران نیز
امده است« :همکار گرانقدر مهندس علی رضا فتحی پور ،کارشناس
مجری برنامه به رنگ خدا ،پس از تحمل یک دوره بیماری اسمانی
شد .فتحی پور عزیز معلمی دلسوز ،هنرمندی توانا و عال ِمی عامِل
و اگاه بود که ســالهای سال در رادیو ایران و در برنامه به رنگ خدا
درس قران و زندگی می داد .مصاحبت با او بوی قران می داد و رنگ
خدا؛ شخصیتی بی ریا ،فروتن ،دوست داشتنی که در دل همکاران
و شنوندگان رادیو ایران جای داشت .خبر مرگ او برای رادیویی ها
سنگین و باور نکردنی است .به خانواده و به ویژه فرزند دلبندش و
دوستان او تسلیت می گویم و برای همه شکیبایی ارزو می کنم .خدایا
! او را به خودت می سپاریم ».بر اساس این گزارش ،پنجشنبه۱۷ ،
مهر ماه نیز ابوالفضل نوروزی ،از مدیران رادیو به علت سکته قلبی دار
فانی را وداع گفته بود.
علیرضا حمیدین کارگردان فیلم کوتاه «کافه میران»:
استفادهازسلبریتیدرفیلمکوتاهکارگردانرامحدودمی کند
نوا ذاکری
فیلمبرداری فیلم کوتاه «کافه میران» که اثری است در ژانر سایکودراما ،برای پالن سکانس ۳۰دقیقه ای
طراحی شده ،به پایان رسید و به زودی وارد مراحل فنی می شود .این فیلم در کافه مانا ایران فیلمبرداری
شده است.علیرضا حمیدین ،نویسنده کارگردان و تهیه کننده «کافه میران» در رابطه با این اثر بیان کرد:
زمان
«کافه میران» یک فیلم سکانس پالن است که از چهار خرده پیرنگ تشکیل شده است .این اثر ،ده ِ
مختلف را در یک پالن نشان می دهد« .کافه میران» از یک نظریه فیزیکی تبعیت می کند که بر اساس
ان ،زمان در بین انســان ها و میان اجرام یکســان نیست و هر یک از خرده پیرنگ ها در زمان مستقل،
داستان های مستقلی را در یک نما روایت می کنند .حمیدین در این رابطه اضافه کرد :خرده پیرنگ ها با
زمانی متفاوت نشان داده می شوند.هیچ کدام از صحنه ها به هم ربط ندارند ولی داستان ها درهم
سه بازه ِ
تنیده اند؛ به این شکل که به عنوان مثال دو دقیقه از یک داستان را می بینیم و می رویم سراغ داستانی
دیگر .هیچ کدام از شخصیت ها همزمان با هم در کافه نیستند اما در صحنه ی اخر شخصیت های اصلی
را تنها و باهم در یک قاب می بینیم؛ یک سری اد ِم تنها در جایی که قرار نیست تنها باشند تنها هستند.
کافه ها ،قرار بود مکان هایی برای استقرار و جامعه بودن باشند اما ادم ها در این جامعه کوچک در عین جمع
تنهایی حاکم بر اثر افزود :تنهایی موضوع مهمی است و در جهان امروز
بودن تنها مانده اند.او در رابطه با تم
ِ
هم از ان گریزی نیست؛ هرچه انسان مدرن تر می شود و تکنولوژی بیشتر با انسان راه می اید ،این تهایی
بزرگتر و عمیق تر می شود.کارگردان پرفورمنس «در استانه» در رابطه با سکانس پالن بودن فیلم تازه ی
خود گفت :من شاگرد شهرام مکری بودم اما فیلم ما هیچ ربطی به اثار ایشان مانند «هجوم» یا «ماهی و
گربه» ندارد .فکر می کنم سکانس پالن در عین سخت و کشنده بودن ،برای هر کارگردانی جذاب است.
حمیدین معتقد است وضعیت فیلم کوتاه در ایران امروز ،دچار به هم ریختگی است؛ او در این رابطه افزود:
یکی از وظایف فیلم کوتاه ،ارائه ی یک سری پیشنهاد فرمیک و روایی جدید به سینمای بدنه است اما
متاسفانه این روزها ،اوضاع خیلی به هم ریخته است .من خیلی موافقم بچه ها چند فیلم کوتاه بسازند و
بعد بروند سراغ ساخت فیلم بلند .شما به عنوان کارگردان یک سری تجربه کسب می کنید که هیچ وقت
به عنوان دستیار ان ها را تجربه نخواهید کرد و هیچ کالسی انها را اموزش نمی دهند .این حرصی که
می خواهیم خیلی سریع به سینمای بلند و دیده شدن برسیم -چه در کارگردانی چه در بازیگری -اتفاق
وحشتناکی است .یک ماجرایی در بعضی فیلم ها که معلوم نیست بودجه شان از کجا تامین می شود ،جا
افتاده که برای نقش های چند دقیقه ای بازیگرانی که چهره نیستند ،دستمزدهای عجیب پرداخت می شود
که اصال با دو دوتا چهارتای سینما جور در نمی اید و همین بازیگر را نسبت به دستمزد و حرفه ای بودن
متوهم می کند؛ به خصوص بازیگرانی که تیزر کار کرده اند ،خیلی ادعای حرفه ای بودن می کنند ،چون در
جاهایی ،رقم های باالیی گرفته اند و همین است که در فیلم های کوتاه هم از ما درخواست های عجیبی
می کنند.کارگردان و نویسنده فیلم کوتاه «صدرا» در رابطه با انتخاب بازیگران «کافه میران» اضافه کرد:
بازیگران زیادی را دیدم و انتخاب کردم و سپس تصمیم گرفتم که چه کسی برای کدام نقش مناسب تر
است .تعدادی از بازیگران به خاطر تمرین های طوالنی مدت جا زدند و بعضی ها هم رقم های نامربوطی
درخواست کردند که این هم به همان دلیل نقش های کوتاه و دستمزدهای باال در بعضی کارهاست که
بازیگران را متوهم می کند .بازیگری که تیزر کار می کند نباید فکر کند که فیلم کوتاه هم همان شرایط
را دارد .ساخت فیلم کوتاه در این شرایط جامعه ی هنری ما ،کار مشکلی است و سخت کار کردن ،یک
مزیت است.این نویسنده و کارگردان در ادامه گفت :فکر می کنم باید در فیلم کوتاه ریسک کنیم؛ مهم این
است که در نهایت یک فیلم خوب بسازیم بدون اینکه درگیر فروش فیلم باشیم .استفاده از سلبریتی ها در
فیلم کوتاه ،اجازه ی تجربه به کارگردان را نمی دهد .کارگردان های فیلم اولی ای دیده ایم که یک کار خوب
می سازند اما چون نمی فروشند دیده نمی شوند ،برخی هم در وادی چهره ها گرفتار می شوند و کارگردان
نمی تواند ایده ی خودش را پیش ببرد چون در واقع چهره است که کار را جلو می برد.کارگردان نمایش
«ته بلیت» در پایان صحبت های خود با بیان اینکه معیار فروش فیلم ها و انتخاب بازیگر فالوئر اینستاگرام
است گفت :متاسفانه ادم های هجو در اینستاگرام ،جای خوبی در سینما باز کرده اند؛ هرچه هجوتر باشند،
سینما اغوش بازتری برایشان خواهد داشت .جای سینمای عباس کیارستمی ،ناصر تقوایی ،مهرجویی و...
در سینمای امروز ایران خالی است .چرا کسانی که در اینستاگرام مشغول هستند و دنبال کننده های باالیی
دارند به راحتی می توانند مجوز ساخت فیلم بگیرند اما گرفتن مجوز برای بچه هایی که درس سینما خوانده
اند یک معضل بزرگ است؟ این سوالی است که مدیریت کالن سینما باید به ان پاسخ دهد. صفحه 3
گناه نو
به بهانه روز بزرگداشت حافظ
HONARMAND INTERNATIONAL NEWSPAPER
به ِ
اب َزر بنویسند شعر حافظ را...
شماره • 1319دوشنبه 21مهرماه • 1399سال سیزدهم • 4صفـــحه
دانیال جراهی
صاحب امتیاز :شـرکت جهان سبز
مـدیر عامـــل :حسـین احـمـدی
مدیر مسوول :مهدی احمدی
زیـر نظــر شــورای ســردبیـــری
چاپ :گل اذین
سازمان اگهی ها88311361 - 88311353 :
نشانى :تهران ،خیابان مطهری ،بعد از خیابان سلیمان خاطر
خیابان اورامان ،پلاک ،43واحد2
تلفکس88813489 - 88301986 :
توزیع :نشرگستر امروز
منشور اخالق حرفه ای روزنامه هنرمند
http://honarmandonline.ir/?p=6049
سیستممدیریتکیفیت-رضایتمندیمشتری
سیستم مدیریت کیفیت
ISO 10004:2012
ISO 9001 : 2008
instagram.com/honarmandonline
telegram.me/honarmandnews
www.honarmandonline.ir
اوقات شرعی
به وقت تهران
11:51
اذان ظهر
17:32
غروب افتاب
17:51
اذان مغرب
اذان صبح فردا
طلوع افتاب فردا
04:45
06:08
گنج سخن
على علیه السالم :
شمشیر ب ُ ّرنده در دست شجاع براى او دشمن شکن تر از
راستگویىنیست.
شرح نهج البالغه(ابن ابى الحدید) ج ، 20ص ، 296ح387
پندبزرگان
بخشودن کسی که به تو بدی کرده
تغییر گذشته نیست ،تغییر اینده است
گاندی
حافظانه
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شرب مدام اندازد
ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد
جامعه ای با طعم پیتزا مخلوط
بهاءالدین حافظ شیرازی (حدود ۷۹۲ - ۷۲۷هجری قمری برابر با ۷۶۹ - ۷۰۶
خواجه شمس الدین محمد بن
ّ
هجری شمسی) ،شاعر بزرگ سده هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میالدی) و یکی از سخنوران نامی جهان
است .بیش تر شعرهای حافظ غزل هستند که ب ه غزلیات حافظ شهرت دارند .گرایش حافظ به شیوه سخن پردازی
خواجوی کرمانی و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است .او از مهم ترین تاثیرگذاران بر شاعران پس از خود
حافظیه معادل با زیارت ارامگاه حافظ گردیده است .اصطالح
شناخته می شود .در زبان اغلب مردم ایران ،رفتن به
ّ
مقدسی نظیر کعبه و بارگاه امامان به کار می رود ،به خوبی نشان گر ان است که حافظ
زیارت که بیشتر برای اماکن ّ
مقدسی نزد ایرانیان دارد .برخی از معتقدان به ایین های مذهبی و اسالمی ،رفتن به ارامگاه او را با اداب و
چه چهره ّ
رسوم مذهبی همراه می کنند .از جمله با وضو به انجا می روند و در کنار ارامگاه حافظ به نشان احترام ،کفش خود را
از پای بیرون می اورند .سایر دل باختگان حافظ نیز به این مکان به عنوان سمبلی از عشق راستین و نمادی از رندی
عارفانه با دیده احترام می نگرند .دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰غزل ،چند قصیده ،دو مثنوی ،چندین قطعه
و تعدادی رباعی است ،تاکنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه های گوناگون ،به زبان فارسی و دیگر زبان های
جهان ب ه چاپ رسیده است .شاید تعداد نسخه های ّ
خطی ساده یا تذهیب شده ان در کتابخانه های ایران ،افغانستان،
هند ،پاکستان ،ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد .نکته خاصی که در دیوان
حافظ وجود دارد ،کثرت نسخه هایی با مفردات و واژه های گوناگون است که این خصیصه باعث بروز تصحیحات
شاعران پس از خود ،به خوبی اشکار است؛
متعدد و گاه متناقض هم در بین مصححان می شود .تاثیر حافظ بر
ِ
انان که دوستش می داشته اند و از برای همین دوستی هم بوده که دوست داشته اند ،شعرشان رنگ و بوی شعر
دوستداران حافظ و اثرپذیران از شع ِر او می توان از روان شاد
حافظ را نیز داشته باشد .از برجسته ترین نمونه های این
ِ
استاد شهریار و نیز از استاد امیرهوشنگ ابتهاج (هـ .الف .سایه) نام برد .استاد سایه در غزلی معروف که «ازلی»
نام دارد ،انچنان در دوستی خود را با حافظ یگانه می داند که محبوبِ دست نایافتنی خویش را همان می داند که
«خواجۀ شیراز» نیز داغ عشق او را بر سینه داشته است؛ از این رو است که در ِ
بیت سوم ،از «خواجه» نیز یاد می کند:
«چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق کهن باشی
ِ
سرگذشتشبم
به سانسبزهپریشان
مهتاب این چمن باشی
نیامدی تو که
ِ
تو یا ِر خواجه نگشتی به صد هنر ،هیهات
که بر مراد دل بی قرار من باشی»...
روایتی است هنگامی که قصد دفن حافظ را داشتند ،عده ای از متعصبان با استناد به اشعار حافظ درباره می گساری
با دفن وی به شیوه مسلمانان مخالف بودند و در مقابل عده دیگر وی را فردی مسلمان و معتقد می دانستند .قرار
شد که از دیوان حافظ فالی بگیرند که این بیت امد:
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گرچه غرق گناه است ،می رود به بهشت!
ِ
بشریت به خیال خودمان
طبیعت دوباره ضعف های
مدرن و پیشــرفته را جلوه گر کرده است .حال باید
از خودمان بپرســیم تئوری های سیاسی و ساختار
حکومت های ایجاد شده تا قبل از این بحران چگونه
به فریاد بشریت می رسد ؟ چین ،دولتی کومونیستی
توانست خود را تا حدی از بحران بیرون بکشد .امریکا
دولت سرمایه داری یا بهتر است بگویم سرمایه داری
بورژوازی در حال دست و پنجه نرم کردن کردن با
این پدید نا شناخته است .انگلیس به عنوان یکی از
پرچمدارن دموکراسی در قالب پادشاهی مشروطه،
ِ
هم اکنون در قرنطینه فرو رفته و امار فوتی هایش
باال است .فرانسه با حکومتی نیمه ریاستی جمهوری
در حال جریمه کردن شهروندان متخلفی است که
قرنطینه را در شــرایطی به جز شرایط تایین شده
دولت می شکنند .روسیه با دولت چند حزبی فدرالی،
خود به گونه ای دیگر درگیر این بحران است.
سوالی که مطرح می شود این است که کشور ما با چه
نوع حکومتی در برابر این بحران ظاهر شده است؟
جایگاه فرهنگ ،که قالباً توســط دولت به جامعه
القاء می شود کجاست و جمهوری اسالمی چه نوع
خوراکی را در قالب فرهنگ در اختیار جامعه گذاشته
است؟
ِ
واقعیت نوع حکمومت ما ،در پیچیده گی ها و ابهامات
خودش به سر می برد .انچه از خود داریم ایدِئولوژی
صادر کردن انقالب و دشمنی بی چون و چرا با غرب
است .قانون اساســی را از فرانسه اوردیم .سیستم
اموزشی را از امریکا .تجهیزات نظامی را از روسیه .و
قوانین ازدواج را از اسالم .غرور ملی خود را از تاریخی
چند صد هزار ساله وام گرفتیم ولی هیچ وقت از ان
به جز در موارد پُز دادن به غرب استفاده نکردیم.
هماکنونکهضعف هایمانقدبرافراشتهاست،متوجه
شده ایم که هیچ نکردیم و خیلی هم خراب کردیم.
از حکومتی که هر تکه ی ان از جایی گرفته شــده
است نمی توان انتظار جامعه ای یکدست در اکثریت
داشته باشیم .حاال می توانیم درک کنیم چرا برخی از
جوانان ایرانی با خال کوبی صلیب ،هم برای حسین
جکسن ،هم عرق
گریه می کنند و هم برای مایکل ُ
می خورند و هم نماز می خوانند ،هم به مکه می روند
و هم به تایلند .برخی از ایرانی ها کریسمس و ولنتاین
را بهتر از نوروز و ســپندارمذگان جشن می گیرند.
برخی دیگر برای از دست دادن بیش از صد نفر به
خیابــان می روند و فریاد می زنند ،ولی در غم مرگ
بیش از هزار نفر به ســفر نوروزی می روند .افسوس
که عده زیادی ساسی مانکن را بهتر از شجریانی ها
می شناسند.
جامعه ایرانی پیتزا مخلوط است با دوغ!
پشت صحنه
متاسفانه از مدت ها قبل قیمت دالر به عنوان یک شاخص جهت عملیات روانی جامعه به کار می رود و ارقام
ثبت شده روی تابلوی صرافی ها مالک و معیار معیشتمان و اقالم روزمره زندگی مان شده است ،از مسکن و
ماشین بگیر تا اسباب بازی بچه ،مرغ و تخم مرغ! هر روز بد تر از دیروز؛ امروز فیلمی دیدم که مردم در صف
خرید دالر 32هزار تومانی هستند! این ها مردم هستند که دالر 32هزار تومانی می خرند یا دالل ها؟ نمی دانم!
ولی هرچه هست ایران بدترین اوضاع اقتصادی خود را پشت سر می گذارد! شاید هم چند ماه یا شاید چند
روز بعد برایتان بگویم دالر 32هزار تومان بود نخریدیم چه اشتباهی کردیم! االن 50هزار تومان را هم رد کرد!
خبر دیگر اینکه فروش خودرو می خواهند به بورس بیاورند با شرط اینکه تا 2سال حق فروش ان خودرو را
ندارید! بازهم بازار سیاه خودرو! مسئولین حاال چه جوابی برای این اوضاع اقتصادی دارند نمی دانم؛ اما معتقدم
مادامی که جریان مدیریت داخلی کشور اصالح نشود و دائما چشممان به بیرون از مرزها باشد بدون سیاست
خارجی دقیق همین اش و همین کاسه است و می توانم بگویم علیرغم غیرقابل تحمل بودن شرایط این روزها
ولی روزهای خوشمان است! خاطرتان را جمع کنم با گندی که در اقتصاد خورده ۴صفر که هیچ ۵صفر هم
حذف شود مشکلی حل نخواهد شد؛ مشکل زیر ساخت و سو مدیریت است صفرهای بینوا مقصر نیستند!
اخبار دیدنی
مراسم تشییع اولین شهید مدافع سالمت در
خوزساتن ،دکتر عبداهلل عسکری پزشک شاغل
در یبمارساتن رازی اهواز شنبه ۱۹مهر ۹۹با رعایت
پروتکل های بهداشتی در مرکز اموزشی و درمانی
رازی اهواز با حضور خانواده و همکاران ان
مرحوم برگزار شد .دکتر عبداهلل عسکری پزشک
عمومی یبمارساتن رازی در بخش کووید ۱۹از
ابتدای شیوع کرونا مشغول خدمت رسانی به
یبماران بود که ماتسفانه خود نیز مبتال شد و پس
از یک هفته نزاع با یبماری کووید ۱۹دارفانی را
وداع گفت.
عکس :محمد اهگنر
مراسم خاکسپاری مرحوم شجیران
مراسم تشییع و خاکسپاری زنده یاد محمدرضا
شجیران خواننده موسیقی ایرانی شنبه ۱۹مهر۹۹
جوار ارامگاه فردوسی در «توس» برگزار شد .ابتدا
قرار بود یپکر مرحوم محمدرضا شجیران در کنار
ارامگاه اخوان ثالث شاعر معاصر به خاک
سپرده شود ،اما به دلیل جانمایی نامناسب
محل تدفین ،به درخواست خانواده وی تغییر
یافت و در محوطه موزه ارامگاه فردوسی به
خاک سپرده شد.
عکس :حدیث فقیری
به مناسبت بزرگداشت حافظ
خواجه شمس الدین محمد شیرازی شاعر و
حافظ قران ،متخلص به حافظ و معروف به
لسان الغیب از بزرگتیرن شاعران غزل سرای ایران
و جهان به شمار می رود ۲۰ .مهرماه روز حافظ
است .بزرگداشت حافظ ،هرساله بهانه خویب
برای گردهمایی دوستداران ادیبات فارسی است
که امسال بدلیل شیوع کرونا برگزار نخواهد شد.
عکس :امیر صادقیان
انفجار گاز در منطقه عامری اهواز
بر اثر انفجار گاز در بازاچه عامری اهواز یک خانه
دو طبقه کامال تخیرب شد .ساعت ۸:۴۰دیروز
یک منزل مسکونی ۲طبقه در بازار عامری اهواز
به دلیل نشت گاز ،منفجر شد و تعداد از اهالی و
همچنین کسبه و مشتیران محل مجروح شدند.
عکس :میالد حمادی
نمایشگاه گروهی «محوشدگی »2در گالری گنر
نمایشگاه گروهی «محوشدگی »2ات 29مهر در
گالری گنر برپاست.
عکاس :امیرحسین خلیلی
اساتندار تهران از تمدید یک هفته ای محدودیت های
کرونایی در پایتخت خبر داد و افزود :از شنبه ۱۹مهر
۱۳۹۹اسفتاده از ماسک از درب منازل الزامی است و
تمامی محدودیت های ابالغی هفته گذشته نیز ات۲۵
مهر به قوت خود باقی است .حجت االسالم حسن
روحانیرئیسجمهوردرچهلمینجلسهساتدملی
مقابله با یبماری کرونا گفت :همه افراد وتقی از منزل
خارج می شوند و در جامعه حضور یپدا می کنند باید از
ماسک اسفتاده کنند ،اگر کسی از ماسک اسفتاده کنند
۵۰هزار تومان جیرمه می شود ات ظرف دو هفته به
حسایب که اعالم می شود وایرز شود.
عکس:مهدیمیرزاد صفحه 4