روزنامه هنرمند شماره 1319 - مگ لند
0

روزنامه هنرمند شماره 1319

روزنامه هنرمند شماره 1319

روزنامه هنرمند شماره 1319

‫هنرمند را در «مگ لند» و «جار» ورق بزنید ‪www.magland.ir‬‬ ‫دوشنبه ‪ 21‬مهرماه ‪ 1399‬سال سیزدهم شماره ‪ 4 1319‬صفـــحه ‪ 2500‬تومـان ‪ISSN 2008-0816‬‬ ‫‪www.jaaar.com‬‬ ‫یادداشت یک‬ ‫نوشداروهای دولتی‬ ‫برای سهراب های فرهنگ و هنر ایران‬ ‫مرگ پایانی برای‬ ‫تمام محدودیت ها!‬ ‫مهدی احمدی‬ ‫مدیرمسئول‬ ‫عادل فردوسی پور‬ ‫یک سال پس از تعطیلی‬ ‫برنامه نود سکوت‬ ‫خود را شکست‬ ‫صابر خراسانی مجری برنامه «جاذبه»‬ ‫در گفتگو با «هنرمند»‬ ‫عکس‪ :‬علی حاجی اقاشریف‬ ‫با هر لباس‬ ‫و ظاهری روایت گر‬ ‫مهربانی های‬ ‫امام هشتم هستم‬ ‫از برخی ابراز احساســات و دلسوزی های شخصی قابل‬ ‫احترام و درک این چند روزه که بگذریم‪ ،‬اما واکنش های‬ ‫احساسی و هیجانی برخی مدیران خاص که گاه چیزی‬ ‫بیش از نوشــدارویی بعد از مرگ سهراب های فرهنگ و‬ ‫هنرمان نیست‪ ،‬متاسفانه عمدتا فرصتی شده برای عرض‬ ‫اندام های سیاسی و تبلیغاتی و جناحی‪ ،‬که البته این بار‬ ‫بیش از گذشته مضحک‪ ،‬تاسف بار و مشمئز کننده است‪.‬‬ ‫رســم بدی که به نظر می رســد ادامــه ان به هیچ‬ ‫وجه ممکن و قابل قبول و شایســته فرهنگ‪ ،‬هنر و‬ ‫هنرمند ایران زمین نیست‪.‬‬ ‫مردم و اهالی فرهنگ و موســیقی کم و بیش در جریان‬ ‫ممنوع الکاری نوشته یا نانوشته‪ ،‬استاد محمدرضا شجریان‬ ‫بوده اند‪ ،‬اما انگار بعد از خبر درگذشت ایشان‪ ،‬درهای رحمت‬ ‫مسئولین به روی استاد باز شد! از پیشنهاد نام گذاری «روز‬ ‫شجریان» و «خیابان شجریان» تا ساخت تندیس استاد در‬ ‫شهرهای مختلف! مجوز و موافقت مسئولین هم یک شبه‬ ‫انجام شد! حتی وزیر محترم ارشاد‪ ،‬ممنوع الکاری استاد را‬ ‫با توییتی در همین زمینه رد کردند و همه چیز به خوبی و‬ ‫خوشی و سالمتی ختم به خیر شد!‬ ‫در این میان اما دیروز ظاهرا اش رییس و اعضای شورای‬ ‫اسالمی شــهر تهران‪ ،‬شورتر از بقیه بود؛ چنان جوگیر و‬ ‫گالیه مند شده اند و حرف هایی زده اند که جناب همایون و‬ ‫خانواده محترم ایشان و تمام ملت شرمنده شان شده ایم؛‪...‬‬ ‫ادامه در صفحه‪2‬‬ ‫َ‬ ‫اب ز ر بنویسند‬ ‫به ِ‬ ‫شعر حافظ را‪...‬‬ ‫اشعار حافظ‪،‬جهانی‪،‬انسانیو اسالمیبود؛‬ ‫عادلفردوسی پور‪:‬‬ ‫علیرضاحمیدین کارگردانفیلم کوتاه«کافهمیران»‪:‬‬ ‫‪‎‬استفاده از سلبریتی در فیلم کوتاه‬ ‫کارگردان را محدود می کند‬ ‫سینماوتلویز یون‪3.‬‬ ‫بدون هیچ توضیح و دلیل موجه ای‬ ‫من را از تلو یز یون کنار گذاشتند‬ ‫فرهنگ و هنر‪ART & CULTURE 2.‬‬ ‫‪CINEMA&TV‬‬ ‫نگاهی به فیلم «بی حسی موضعی» به کارگردانی حسین مهکام‬ ‫تحقیر زندگی!‬ ‫رادیو بار دیگر عزادار شد‬ ‫علیرضا فتحی پور‬ ‫از گویندگان و مجریان‬ ‫برنامه های مذهبی درگذشت‬ ‫سینماوتلویز یون‪3.‬‬ ‫‪CINEMA&TV‬‬ ‫فرهنگ و هنر‪ART & CULTURE 2.‬‬ ‫فرهنگ و هنر‪ART & CULTURE 8.‬‬ ‫اول ابان؛ پایان‬ ‫عرضه نیم بهای بلیت سینما‬ ‫فرهنگ و هنر‪ART & CULTURE 2.‬‬ صفحه 1 ‫‪2‬‬ ‫مشکل دیگر «بی حسی موضعی»‪ ،‬انفعال فیلمساز از ارجاع کمدی تلخ به مسائل سیاسی و اجتماعی است که‬ ‫مشخصاً دلیل ان وجود محدودیت های فیلمسازی در ایران می باشد‪ .‬در یک کمدی اَبزورد‪ ،‬ارجاعات اجتماعی و‬ ‫سیاسی و هجو نمودن ان از اهمیت زیادی برخوردار است اما به دلیل محدودیت ها در ایران‪« ،‬بی حسی موضعی»‬ ‫از این فضا به دور بوده و نتیجه این شده که ما با چند شخصیت مختلف مواجه هستیم که سرگردانند و در عین‬ ‫حال موقعیت های کمدی خنثی می سازند که نافذ نیست و نمی تواند تماشاگر را راضی کند‪ .‬چند اشاره دم دستی‬ ‫و سطحی به وضعیت امروز سینمای ایران و سانس ویژه برای فیلمهایی که بی تماشاگر هستند‪ ،‬نمی تواند کاری از‬ ‫پیش ببرد‪ .‬شاید برای مقایسه بهتر بتوان به «لبوفسکی بزرگ» اشاره کرد که در ان جنگ امریکا و کهنه سربازان‬ ‫امریکایی و سرنوشت شان در مواجه با اجتماع و مسائل دیگر‪ ،‬به خوبی در طول قصه بیان شده و در نهایت تاثیر‬ ‫خود را بر مخاطب می گذارد‪.‬‬ ‫فارغ از فیلمنامه ضعیف «بی حسی موضعی »‪ ،‬شاید بتوان بازی بازیگران را تا حدودی باعث نجات فیلم دانست‪.‬‬ ‫بازیگران پرکار سینمای ایران که دور یکدیگر جمع شده اند و توانسته اند از طنازی شان استفاده الزم را به عمل‬ ‫بیاورند‪ .‬پارسا پیروزفر به طور مشخص بهترین بازیگر فیلم است که زمانبندی شوخی هایش صحیح است و اجرای‬ ‫خوبی هم دارد‪ .‬بدترین بازیگر فیلم نیز باران کوثری است که جز در لحظات معدودی‪ ،‬نتوانسته بازی قابل توجهی‬ ‫از خود به نمایش بگذارد‪ .‬حبیب رضایی نیز همان بازیگر همیشگی است و حسن معجونی نیز ایفاگر نقشی شده‬ ‫که در چند سال اخیر بارها ان را ایفا کرده و حاال رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک کلیشه است‪.‬‬ ‫دوشنبـــــــــــه ‪ 21‬مهرماه ‪ 1399‬سال سیزدهم شمــاره ‪1319‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫& ‪ART‬‬ ‫‪CULTURE‬‬ ‫فرهنگ و هنر‬ ‫یادداشت‬ ‫نوشداروهای دولتی برای سهراب های فرهنگ و هنر ایران‬ ‫مرگ پایانی برای تمام محدودیت ها!‬ ‫ادامه از صفحه اول‬ ‫بعضی در تذکر به شــهردار تهران برای تاخیر و کم کاری در اقدام برای‬ ‫سوگ استاد شجریان تاکید کردند که چه نشسته بودید در این شرایط‪،‬‬ ‫انتظار می رفت که شهردار تهران به فوریت و به طور وسیع همه فضاهای‬ ‫عمومی پایتخت را با تصویر و صدای استاد شجریان عطراگین کند‪ .‬بله‬ ‫شهر تهران متعلق به همه مردم و شهروندان ان است و شیوه ارایش و‬ ‫تبلیغات عمومی شهری در مناسبت های مختلف می بایست بر اساس‬ ‫خواست و نیازهای شهروندان ان انجام شود‪ .‬اما این تعارفات تکراری و‬ ‫دعواهای زرگری را چگونه از شما سیاسان زبردست باور کنیم‪ ،‬بگویید‬ ‫چطور‪ ،‬قول می دهیم باور کنیم! قطعا شــکاف عمیقی بین فرهنگ‬ ‫عمومی و فرهنگ رســمی کشــور بوجود امده و در این میان رسانه‬ ‫ملی هم به عنوان رسانه فراگیر و انحصاری و میدان دار فضای عمومی‬ ‫کشور‪ ،‬مقصر و موثر است‪ .‬اما مگر باعث این وضع و مخاطب این بایدها‬ ‫و نبایدها‪ ،‬قاطبه شما مسولین ارشد و غیره نظام نیستید! در ادامه این‬ ‫مراسم دوستان صاحب عزای حاضر در جلسه شورای شهر با چشمانی‬ ‫اشکبار و صورت هایی غمبار و در میان سیاه پوشی های بسیار‪ ،‬اما به این‬ ‫نمایش اشــک تمساح‪ ،‬اکتفا نکردند‪ ،‬در ادامه این شواف‪ ،‬حتی رئیس‬ ‫محترم شورای شهر در نقش رمبو از مکاتبات الزم! درباره اجرای مصوبه‬ ‫شورا جهت این نامگذاری خبر می دهد و اعالم می کند که به زودی این‬ ‫نامگذاری توســط شهرداری اجرا می شود‪ ،‬اصال اگر الزم شد خودش با‬ ‫هلی کوپتر و تیربارش همه موانع را نابود می کند و امضای مصوبه ان‬ ‫را هم اگر شــده به زور می گیرد! کاش این دوستان شکرشکن شیرین‬ ‫گفتار و خوشه چینان ثروت و صرافان سر بازار ریا و چابک سواران میدان‬ ‫سیاست‪ ،‬بدانند و اگر نمی دانند به خود بیایند که با این حجم از تدبیر و‬ ‫تخیل در فساد و تزویر و دروغ‪ ،‬کارشان از قصه و مثل و اتل و متل گذشته‬ ‫است و نمایشنامه تلخی که برای فرهنگ و هنر این مرز و بوم نوشته اند و‬ ‫خود قهرمانان انند‪ ،‬الزاما پایانش باز نیست!‬ ‫گزارش‬ ‫عادل فردوسی پور‪:‬‬ ‫بدون هیچ توضیح و دلیل موجه ای‬ ‫من را از تلویزیون کنار گذاشتند‬ ‫نگاهی به فیلم «بی حسی موضعی» به کارگردانی حسین مهکام‬ ‫میثم کریمی‬ ‫تحقیر زندگی!‬ ‫اثار «اَبزورد» سابقه ای طوالنی در تاریخ سینما دارند‪ .‬اثاری که به تبعیت از تئاتر در قرن بیستم به سینما امد و‬ ‫حاال فیلمسازان بسیاری در سراسر جهان اثارشان را با چنین حال و هوایی روانه سینما می کنند‪ .‬شاید اگر بخواهیم‬ ‫چند مثال مشهور و شناخته شده در این خصوص بیان کنیم می توانیم به مجموعه اثار جیم جارموش اشاره کنیم‬ ‫که طرفداران فراوانی هم در ایران دارد‪« .‬لبوفســکی بزرگ» برادران کوئن نیز ویژگی های « اَبزورد « را در خود‬ ‫جای داده است‪ .‬اثری که از حیث پرداخت به جزئیات و اشاره به فرهنگ عامه امریکا یکی از ستایش شده ترین‬ ‫فیلم های تاریخ سینما محسوب می شود‪ .‬با این مقدمه به سراغ بررسی «بی حسی موضعی» می رویم که قصد‬ ‫دارد یک کمدی اَبزورد باشد‪.‬‬ ‫داستان همانطور که قابل پیش بینی است‪ ،‬درباره انسان هایی است که با موقعیت های مختلف مواجه می شوند که‬ ‫واکنش پوچی به ان دارند‪ .‬اتفاقاتی که در شرایط عادی می تواند منجر به خشم شود (شکستن شیشه ماشین‪،‬‬ ‫نپرداختن هزینه رستوران‪ ،‬دزدی و‪ )..‬اما در اینجا این موقعیت ها منجر به کنش خاصی نمی شوند‪« .‬بی حسی‬ ‫موضعی» حتی گاهی دیوار چهارم را هم می شکند و خودش را در مقابل تماشاگر دست می اندازد تا از این لحاظ‬ ‫نزدیکی هرچه بیشتری به مفهوم ابزورد داشته باشد‪ .‬اما اشکاالت قابل ذکری در روایت فیلم وجود دارد که باعث‬ ‫می شود سینمای ابزورد حسین مهکام نتواند تجربه ای منحصر به فرد که انتظارش را داریم باشد‪.‬‬ ‫مهکام که خود فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه است‪ ،‬نویسنده برخی از اثار عبدالرضا کاهانی بوده است‪.‬‬ ‫فیلمســازی که اثار او نیز حال و هوایی نزدیک به اَبزورد داشــته و تاثیرپذیری مهکام از او در ســبک و سیاق‬ ‫فیلمسازی قابل مشاهده است‪ .‬اما مشکل بزرگ مهکام در روایت قصه‪ ،‬شخصیت پردازیست‪ .‬ویژگی های مشنگ‬ ‫مابانه شخصیت ها و بی حسی انان به رویدادهای پیرامون شان‪ ،‬قابل درک است اما زمانی که تماشاگر نتواند یک‬ ‫سیر منطقی در ذهن انها بیابد‪ ،‬همراهی کردن با انها تبدیل به تجربه ای طاقت فرسا می شود‪ .‬شخصیت های «بی‬ ‫حسی موضعی» چنین وضعیتی دارند‪ .‬انها به درستی مشنگ و پوچ هستند اما در عین حال‪ ،‬دیالوگ هایشان چند‬ ‫پاره و بی ارتباط به یکدیگر است به طوری که می توان انتظار داشت انان در هر لحظه هر جمله و دیالوگی عجیب‬ ‫و بی ربطی را بر زبان جاری نمایند‪.‬‬ ‫دامپزشکی که انسانیت را یاداور شد‬ ‫گیتی خامنه‬ ‫عــادل فردوســی پور پــس از دریافــت جایــزه‪Alumni‬‬ ‫‪ ،۲۰۲۰ Achivement Award‬در مراســم انالین انجمن‬ ‫فارغ التحصیالن دانشــگاه صنعتی شریف(سوتا) اظهار کرد‪:‬‬ ‫خیلی خوشــحال هستم و تشــکر می کنم از تمام کسانی که‬ ‫افتخار دادند و من را انتخاب کردند‪.‬‬ ‫او ادامــه داد‪ :‬قبل از اینکه صحبت های خود را شــروع کنم‪،‬‬ ‫جا دارد درگذشــت استاد محمدرضا شجریان عزیز را تسلیت‬ ‫بگویم‪ .‬می دانم االن همــه ما بخاطر از این اتفاق تلخ ناراحت‬ ‫هســتیم ولی مهر و محبتی که مردم نثار اســتاد شــجریان‬ ‫کردند‪ ،‬می کنند و خواهند کرد‪ ،‬ایشــان با تمام محدودیت ها‬ ‫یک جایگاه مانا در قلب و دل تمام ایرانیان دارند‪ .‬این اســتاد‬ ‫دانشــگاه اضافه کرد‪ :‬در روزهایی که اتفاقات خوبی برای من‬ ‫رخ نمی داد‪ ،‬دریافت جایزه از ســوتا و دانشگاه صنعتی شریف‬ ‫من را خیلی خوشــحال کرد و ارزشــمند بود‪ .‬فردوســی پور‬ ‫یاداور شــد‪ :‬همیشه سر کالس هایم گفته ام و بچه های صنایع‬ ‫می توانند شــهادت بدهند که سعی کردم و تاکید داشتم که‬ ‫«اقایــان و خانم ها» از ایــران نروید و مملکت را ترک نکنید؛‬ ‫اینجا مثل تمام عزیزانی که ماندند و موجب افتخار ما هستند‪،‬‬ ‫بمانید‪ .‬تالش کنید و بجنگید تا مملکت خودمان را بســازیم‬ ‫و همیشــه این موضوع را گفته ام‪ .‬او یاداور شد‪ :‬بهمن ماه ‪۹۷‬‬ ‫که ترم جدید دانشگاه شروع شد‪ ،‬این موضوع را مطرح کردم‬ ‫و بــه بچه ها گفتم اگر هم می رویــد‪ ،‬زود برگردید و ماندگار‬ ‫نشوید‪ .‬اصال چرا می روید؟ این مجری محبوب با اشاره به کنار‬ ‫گذاشته شدن و گرفتن برنامه ‪ ۹۰‬از او‪ ،‬عنوان کرد‪ :‬اسفندماه‬ ‫‪ ۹۷‬بــدون هیچ توضیح و دلیل موجه من را کنار گذاشــتند‪.‬‬ ‫وقتی عید شد و به نخستین کالسم در فروردین ماه ‪ ۹۸‬رفتم‪،‬‬ ‫بچه ها گفتند‪« :‬اســتاد! شما که می گفتید بمانید و مملکت را‬ ‫بســازید‪ ،‬شما بیش از ‪ ۲۰‬ســال ماندی و برنامه داشتی‪ ،‬چه‬ ‫اتفاقــی افتاد و االن چه حرفی می زنیــد؟» واقعا در ان زمان‬ ‫هیچ جوابی برای بچه های کالسم نداشتم‪ .‬فردوسی پور تصریح‬ ‫کرد‪ :‬امیدوار هســتم بستری فراهم شــود تا تمام کسانی که‬ ‫کشــور و میهن خود را دوست دارند‪ ،‬بتوانند در حوزه و حرفه‬ ‫خــود کار و فعالیت کنند‪ .‬او عنوان کرد‪ :‬از تمام کســانی که‬ ‫من را الیق این جایزه دانســتند‪ ،‬تشکر می کنم چراکه بسیار‬ ‫ارزشــمند است‪ .‬مایه مباهات من است و سعی می کنم تالش‬ ‫کنم شایسته و لیاقت دریافت این جایزه باشم‪.‬‬ ‫«بی حسی موضعی» می خواهد اَبزورد باشد اما مصالح الزم برای رسیدن به ان را ندارد‪ .‬کمدی تلخی که در فیلم‬ ‫به تصویر کشیده می شود نه گزندگی مشخصی دارد و نه انتقادی است‪ .‬نتیجه این شده که در فیلم با مجموعه ای از‬ ‫شوخی های سطحی مواجه هستیم که هیچوقت از یک بگو مگوی ساده خنثی خارج نمی شود‪ .‬در سینمای ابزورد‪،‬‬ ‫پوچی بر فضای فیلم حکمفرماست و نباید انتظار روایت خطی و قصه ای منسجم داشت‪ .‬اما «بی حسی موضعی»‬ ‫در این خصوص حتی پا را فراتر گذاشته و گزندگی سیاسی و اجتماعی را کنار می گذرد تا یک بی مزگی مفرط بر‬ ‫جای بماند‪ .‬شاید بتوان اینطور گفت که «بی حسی موضعی» سینمای «َابزورد» را به سینمای «پسا اَبزورد» سوق‬ ‫می دهد که مولفه هایش در اختیار سازندگان این فیلم قرار دارد!‬ ‫سال ها پیش وقتی موقع اتمام کار یکی از همکارا ن مان را به خانه اش‬ ‫واقع در خیابانی مقابل پارک ملت می رساندیم که باغ وحش تهران در‬ ‫انجا قرار داشت؛ همیشه غم گنگی در دلم خانه می کرد‪.‬‬ ‫بوی خاص باغ وحش از چند کیلومتری توی شــامه مان می پیچید‬ ‫و من ناخواسته شروع می کردم به تخیل در مورد حیواناتی که دور از‬ ‫زادگاه و گاه خانواده های شان پشت میله ها در شرایطی که می دانستم‬ ‫مطلوب ترین نیست چشم به ان دورها دوخته اند و یا افسرده و خاموش‬ ‫در گوشه ای در خود فرو رفته اند و تسلیم سرنوشتی شده اند که انسان ها‬ ‫برای خوشامد خودشان برای ان ها رقم زده اند‪.‬‬ ‫می دانستمبعضیحیواناتمثلشامپانزه هابهجهتکروموزومیسخت‬ ‫به انسان نزدیکند و با خودم فکر می کردم در ذهن این موجودات با ان‬ ‫چشم های غمگین شان در مورد ما ادم ها چه می گذرد!؟‬ ‫همیشــه از کودکی عادت داشتم خودم را به جای حیوانات مختلف‬ ‫مجسم کنم و از دید ان ها به ادم ها نگاه کنم‪.‬‬ ‫ادم ها در ارزیابی های تخیلی من هیچ وقت رتبه ی قبولی نمی اوردند‪.‬‬ ‫از دیدگاه جوجه های رنگ شده ای که به وسیله ی بازی زنده ای برای‬ ‫بچه ها بدل می شدند و بچه ها بی مالحظه ان ها را در مشت می فشردند و‬ ‫در دعوا بر سر در دست گرفتن شان گاه بی توجه به جثه ی ظریف شان‬ ‫به این و ان سو کشیده می شدند و چند روزی بیشتر مهمان خانه های‬ ‫بچه ها نبودند‪ ،‬تا ماهی های تنگ های شب عید که بعد از تزئین سفره‬ ‫و رنگین کردن عکس ها کسی به مرگ غریبانه شان اعتنایی نمی کرد‪.‬‬ ‫از دسته ی مرغ ها و غازها و باقی ماکیانی که سر و ته در بازارها توی‬ ‫دست ادم ها مثل جسمی بی روح باال و پایین می شدند و مظلومانه‬ ‫منتظر سرنوشــت محتومشــان بودند تا گوسفندان معصومی که‬ ‫پشــت وانت ها هزار بار ســر می خوردند و در ترمز زدن های مکرر‬ ‫ماشین بارها به این سو و ان سو پرتاب می شدند بدون انکه زبان‬ ‫گالیه داشته باشند تا به مقصدی برسند که قرار بود سرخی خون‬ ‫شــان ضامن خوشــبختی و تبرک زندگی زوج جــوان یا خانه و‬ ‫اتومبیل نویی باشد‪.‬‬ ‫از زنبورهایی که تکه نخی را به سختی با خودشان در هوا تاب می دادند‬ ‫و از بچه ها بابت مرگ شان وز وز کنان گالیه می کردند‪.‬و قورباغه هایی‬ ‫که پسر بچه ها به تیر چراغ برق می بستند و با سرنگ تن نحیف شان را‬ ‫سوراخ می کردند تا مورچه های کوچکی که دخترها و پسرهای قشنگ‬ ‫نو پا از سر کنجکاوی با انگشت نشانه له شان می کردند‪.‬‬ ‫هیچ وقت دل تجسم دنیای ادم ها از چشم سگ های ولگردی که جا‬ ‫به جای بدن شان به مرحمت ادم ها نشان زخم داشت و گربه هایی که‬ ‫چشمخانه های خالی شان نشان از بیرحمی گاه به گاه نوع بشر داشت‬ ‫را نداشتم‪.‬‬ ‫من هرگز نفهمیدم فلسفه ی وجودی مکانی به اسم باغ وحش که هیچ‬ ‫شباهتی به باغ ندارد و هیچیک از وحوش اگر حق انتخاب داشتند ان‬ ‫مکان را برای زندگی انتخاب نمی کردند چه بوده و انســان این حق را‬ ‫چطور متعلق به خودش دانسته که اززتماشای موجودی با چشم های‬ ‫منتظر در پشت میله ها لذت ببرد و سرخوشانه کودکش را برای شاد‬ ‫شدن به تماشای ان موجود معصوم بی زبان ترغیب کند؟‬ ‫من هیچ وقت درک نکردم چطور می توان از روی دو پا ایستادن خرسی‬ ‫که ایستادنش حاصل ضربه های بی رحم تازیانه است قهقهه زد و چطور‬ ‫می توانست برای مربی شیری که ان موجود را انچنان مقهور کرده که‬ ‫سرش را به خالف طبیعت اش بی هیچ گزندی به دهان بگیرد با اشتیاق‬ ‫کف زد و ‪...‬‬ ‫ایرادی ندارد؛ همه ی این نادانسته ها و موارد درک نشدنی و ابهامات بر‬ ‫حجم پرسش های بی جواب بی انتهایم اضافه می شوند و دیگر به دنبال‬ ‫جوابی برای ان ها نمی گردم‪.‬‬ ‫درست مثل نیافتن پاسخ چرایی ظلم بشر بر همنوع خودش انسان‪.‬‬ ‫خیلی اوقات زمانی که می خواهی از حق موجوداتی به جز ادم ها بگویی‬ ‫و بنویسی خیلی ها تو را به بی درد بودن و سفاهت و گالیه از سر دل‬ ‫سیری و ‪ ...‬متهم می کنند؛ من دلیل اینگونه انتقادهای تلخ را به خوبی در‬ ‫می یاب م اما به زعم من حمایت از حقوق موجوداتی که زبان دفاع از حق‬ ‫شان را ندارند هیچ تضادی با پاس داشتن و درک دردمندی ادم ها ندارد!‬ ‫چندی پیش یکی از دوستان خبرنگار با من در مورد شامپانزه ی کوچکی‬ ‫به اسم باران صحبت کرد که خانواده ی ناسازگارش بعد از تولدش او را‬ ‫پس زده اند و رفتار خشــونت امیز انان با او باعث شده که دامپزشک‬ ‫مهربــان بی نظیر باغ وحش او را با نهایت مهــر به خانه اش ببرد و از‬ ‫او درست مثل یک مهمان عزیز نیازمند ضربه پذیر پذیرایی کند‪.‬‬ ‫فیلم های رابطه ی زیبای عاطفی این دامپزشک با شامپانزه به قدری‬ ‫تاثیر گذار بود که در این زمانه ی غریب بی مهری ها ناخواسته اینهمه‬ ‫خوبی و بزرگواری امید را مهمان خانه ی دلت می کرد و این باور عظیم‬ ‫را که« انسانیت هنوز زنده است‪».‬‬ ‫منبهجهتمشغله هایفراوانکاریو کمبودوقتامکانپیگیریمداوم‬ ‫وضعیت این انسان نازنین و مهمان بی پناه او را نداشته ام اما می دانم که‬ ‫شامپانزه ی کوچک اوقات خوشی را در خانه ی میزبان مهربانش سپری‬ ‫می کرد تا اینکه او را دوباره به باغ وحش منتقل کرده اند‪.‬‬ ‫برایم گفته اند و در صفحه ی دامپزشک اش دیده ام که او افسرده است و‬ ‫کسانی که در جریان حال و روزش هستند بارها به من پیام داده اند که‬ ‫برای بهبود وضعیت این موجود کوچک با مزه ی شیرین نیازمند حمایت‬ ‫و یاری هستند‪.‬‬ ‫من جزو افرادی نیستم که در بسیاری زمینه ها انقدر اگاهی دارند که‬ ‫اجازه ی اظهار نظر در مورد ان ها را به خود می دهند‪.‬‬ ‫من جزو ادم هایی هستم که اطالعات بسیار محدودی از اطرافم دارم و‬ ‫به هیچ عنوان صالحیت اظهار نظر در زمینه هایی جز موارد اندکی را که‬ ‫ نسبت به ان ها کمی اطالعات دارم در خود سراغ ندارم‪.‬‬ ‫فقط یک نکته را از سر وظیفه و احساس مسئولیت با شما در میان‬ ‫می گذارم‪:‬‬ ‫اولین باری که به اصرار دوستان درفضایی خارج از ایران علیرغم میل‬ ‫شخصی ام به یک باغ وحش رفتم در نهایت حیرت دریافتم که اگر بشر‬ ‫در هر حال با استفاده از قدرت و توانمندی اش قصد استفاده از حیوانات‬ ‫برای سرگرم شدن انسان ها را دارد؛ می توان در شرایطی انسانی تر زهر‬ ‫این دربند بودن را کم تر کرد‪.‬‬ ‫در دنیــا نقاطی وجود دارند که حیوانات در بند مجبور نیســتند در‬ ‫قفس هایتنگگاهمتعفنبدبوازپشتمیله هابهالتماس‪،‬رحمانسان ها‬ ‫را طلب کنند‪.‬‬ ‫اگر قرار بر این است که اشرف مخلوقات کماکان به بهره برداری از دیگر‬ ‫موجودات که باور دارد حق مسلم اوست ادامه دهد می توان شرایط قابل‬ ‫ن موجودات فراهم اورد و کمی از صعوبت این رنج‬ ‫تحمل تری را برای ای ‬ ‫تحمیل شده بر ان ها کاست‪.‬‬ ‫یقینا در مورد فعالیت گروه هایی مثل سیرک دوسوله شنیده ای که‬ ‫سیرکی است که استفاده از حیوانات در ان به هر شکلی ممنوع است‬ ‫و ان هایی که موظف به سرگرم کردن همنوعان خود در این سیرک‬ ‫هستند‪،‬فقطانسان هادرقالباجرایبرنامه هایمختلفهستندوجالب‬ ‫اینکه این سیرک حداقل تا چند سال گذشته که من در جریان بودم از‬ ‫موفق ترین و گران ترین سیرک های دنیا محسوب می شد؛ چرا که پاسخ‬ ‫عملی موفقی بود در مخالفت با همه ی ان ها که با بهره گیری غیر انسانی‬ ‫از حیوانات در جهت ارضای خواسته های انسان هستند‪.‬‬ ‫همه ی این ها را نوشتم که بگویم اگر من را به فارغ بودن از درد همنوعانم‬ ‫محکوم نکنید ارزوی دیرینه ام این اســت که انسان ها و در کنار ان ها‬ ‫همه ی حیوانات و شامپانزه های کوچکی مثل باران در شرایطی زندگی‬ ‫کنند که به دلیل نا مهربانی های ما و برای تامین منافع ما دچار زجر‬ ‫و افسردگی و مرگ زودرس نشوند‪ ...‬چرا که اگر دنیای دیگری وجود‬ ‫داشته باشد‪ ،‬ما عالوه بر پاسخگویی در مورد حقوق انسان ها موظف به‬ ‫پاسخگویی در رابطه با حقوق موجودات دیگر اطرافمان نیز هستیم و این‬ ‫مساله به یقین کارمان را دشوار تر خواهد کرد!‬ صفحه 2 ‫گزارش «هنرمند» از پشت صحنه برنامه «جاذبه» با اجرای متفاوت «صابر خراسانی»‬ ‫باهرلباسوظاهریروایت گرمهربانی هایامامهشتمهستم‬ ‫«جاذبه»برنامه ایاستکهدرفصلاولبااجرایشهرامشکیبابهصورتترکیبیوبهمناسبتاربعین‬ ‫حسینی روی انتن رفت که شامل گفت وگو با چهره ها‪ ،‬افرادی که زندگی اشان به واسطه امام حسین‬ ‫(ع) تغییراتی داشته است و پخش میان برنامه هایی از پیاده روی اربعین بود‪ .‬اما «جاذبه» در این فصل‬ ‫با رویکردی متفاوت‪ ،‬اجرای صابر خراسانی روی انتن شبکه افق می رود‪ .‬اجرای صابر خراسانی در این‬ ‫برنامه با انچه پیش از این از او دیده ایم تفاوت هایی دارد‪ .‬تغییراتی در ظاهر او ایجاد شده که مورد‬ ‫استقبال مخاطبان قرار گرفته است‪ .‬در این گزارش به بررسی این فصل از برنامه می پردازیم‪.‬‬ ‫انتقالمفاهیممعنویدرقالبداستان‬ ‫ب مخاطبان‪ ،‬تلویزیون به عنوان اصلی ترین رسانه همه گیر در کشور ما باید‬ ‫در دهه اخیر و گسترده تر شدن انتخا ‬ ‫تغییری اساسی در رویکرد برنامه سازی خود اعمال کند‪ .‬برنامه های مناسبتی نیز از این دایره خارج نیستند‪ .‬دیگر‬ ‫نمی توان با پند و اندرز و سخنرانی های طوالنی مفاهیم معنوی را به مخاطب عجول و به دنبال هیجان امروزی‬ ‫انتقال داد‪ .‬باید از روش های غیرمستقیم نظیر داستان گویی و نمایش بهره برد تا مخاطبی را که تشنه داستان است‪،‬‬ ‫پای تلویزیون نگه داریم‪ .‬به نظر می رسد که برنامه «جاذبه» در فصل دوم به موضوع انتقال غیرمستقیم مفاهیم‬ ‫معنوی در قالب داستان گویی توجه کرده است‪ .‬صرف داستان گو بودن برنامه اتفاق نویی در رسانه ملی نیست و‬ ‫نمونه های موفق بسیاری در این سال ها ساخته شده اند‪ .‬انچه حائز اهمیت است‪ ،‬توجه به نحوه روایت داستان است‪.‬‬ ‫روایتملموسداستان ها‬ ‫سوژه ها از جنس مردم هستند و معموال سابقه حضور در رسانه را ندارند اما در عین حال روان و ملموس داستان‬ ‫زندگی خود را روایت می کنند‪ .‬این هنر کارگردان و مدیریت مجری برنامه است که به تعاملی دوسویه با مهمان‬ ‫برسند که او گمان کند در جمع دوستانه در ِد دل می کند و حضور دوربین برایش ملموس نباشد‪.‬‬ ‫مدیریت به جا و درست‬ ‫مساله بعدی مدیریت درست و بیرون کشیدن نقطه اوج داستان است که عناصر متعددی در این موضوع دخیل‬ ‫هستند‪ .‬مورد اول وجود مجری توانمند است که ضمن اشنایی با اصول و تکنیک های اجرا‪ ،‬درام و قص ه را نیز‬ ‫بشناسد و اوج و فرودهای داستان را درک کند‪ .‬صابر خراسانی به این جهت که قصه گوی قهاری است‪ ،‬ضمن‬ ‫شنونده بودن و فراهم کردن بستری برای اینکه مهمان احساس راحتی کند‪ ،‬بخش مهم و دراماتیک قصه او را نیز‬ ‫درک می کند‪ .‬شاید این موضوع حاصل تجربه او در بازیگری تئاتر باشد‪ .‬در تئاتر به دلیل ارتباط چهره به چهره با‬ ‫مخاطب بازیگر به مرور درمی یابد که کدام نقطه از داستان و چه واکنشی می تواند در مخاطب اثرگذار باشد‪ .‬تنها‬ ‫توانمندی مجری نیست که به روند روایت برنامه کمک می کند بلکه نباید از اهمیت تصویربرداری غافل شد‪ .‬هنر‬ ‫تصویربرداران و توانمندی کارگردان در مدیریت تصویر خروجی را مخاطب پسند می کند‪ .‬به ویژه در برنامه های‬ ‫گفت وگو محور که ویژگی های پرطمطراقی هم ندارند‪ ،‬تصویر درست و شاید هم کمی سینمایی بتواند تاثیر درامی‬ ‫را که روایت می شود بر مخاطب بگذارد‪.‬‬ ‫خراسانیجدیدمتناسببافضایبرنامه‬ ‫تغییرات ظاهری در ادم هاییی که مدت ها با شمایلی یکسان مقابل دوربین بوده اند‪ ،‬سوژه خوبی برای رسانه ها است‬ ‫تا انگشت اتهام را به سمت فرد مورد نظر بگیرند و تغییر ظاهر را به دورویی و فریبکاری نسبت دهند‪ .‬اما تغییر‬ ‫ذات جهان و ادمی است و هیچ انسانی مشابه چند سال پیش خود نیست‪ .‬لزوما هم تغییر ظاهر در تغییر سبک‬ ‫فکری تعریف نمی شود‪ .‬حضور صابر خراسانی با چهره ای جدید در برنامه «جاذبه» از گزند اتهام دور نماند‪ .‬تغییراتی‬ ‫که با نظر کارگردان اعمال شده است نه تنها عجیب و متضاد با ظاهر قبلی او نیست بلکه متناسب با فضای فعلی‬ ‫برنامه «جاذبه» نیز هست‪ .‬لذا انچه اهمیت دارد توجه به محتوا و نکات فنی برنامه سازی است و ظواهر مجری‬ ‫اهمیتچندانیندارد‪.‬‬ ‫سوژه اول باید خودمان را تحت تاثیر قرار بدهد‬ ‫سوژه هایی که در برنامه حاضر می شوند‪ ،‬داستان های نو و جدیدی را با تاکید به نقش معنویات‬ ‫در زندگی روایت می کنند‪ .‬اساس انتخاب سوژه ها بر چه مبنایی قرار دارد؟‬ ‫کار به این صورت است که ما در گروه سردبیری ابتدا باید خودمان تحت تاثیر داستان سوژه قرار بگیریم بعد او‬ ‫را انتخاب کنیم‪ .‬از صد سوژه اولیه ‪ ۲۰‬تا انتخاب شدند‪ .‬درواقع سوژه باید از فیلترهای مختلفی بگذرد‪ .‬این کار را‬ ‫برای ما سخت می کرد‪.‬‬ ‫در گذشته برنامه «جاذبه» با اجرای شهرام شکیبا روی انتن می رفت‪ .‬چرا فصل جدید را با او‬ ‫ادامه ندادید و دلیل این تغییر چه بود؟ چرا یک مجری را انتخاب نکردید؟‬ ‫دلیل تغییر به جهت تغییراتی بود که در برنامه اتفاق افتاده است‪ .‬شهرام شکیبا را همراه نداشتیم چون مجری برنامه‬ ‫دیگری است و نمی تواند حضور داشته باشد‪ .‬این مسئله که چهره جدیدی را به اجرا معرفی کنیم برای ما مطرح‬ ‫نبود‪ .‬بیشتر به دنبال کسی بودیم که بتواند به بهترین شکل این فرم را اجرا کند‪.‬‬ ‫کپی نیستیم و نمی خواهیم از چیزیفرار کنیم‬ ‫برنامه های قصه محور و داســتان گو در این سال ها در تلویزیون بسیار بودند‪« .‬جاذبه» چه‬ ‫ن را کپی برداری شده از نمونه های مشابه تصور‬ ‫تفاوت هایی در فرم و محتوا دارد که بیننده ا ‬ ‫نکند؟‬ ‫فکر می کنم در همین قسمت هایی که پخش شده است‪ ،‬تفاوت هایی که سعی داشتیم نشان دهیم‪ ،‬مشخص‬ ‫شده اند‪ .‬این تفاوت ها در ادامه هم بیشتر می شوند‪ .‬ما اصرار نداریم که کپی چیزی باشیم و نمی خواهیم که از‬ ‫چیزی فرار کنیم‪ .‬دنبال این هستیم که به بهترین شکل قصه گویی برسیم و خودمان را در این فرایند مدام بازبینی‬ ‫می کنیم‪ .‬کاراکتر برنامه برای مخاطب زمانی شکل می گیرد که ببینید این برنامه در عین شباهت هایی که ممکن‬ ‫است با نمونه های دیگر داشته باشد خالقیت های خود را نیز دارد‪ .‬این چیزی نیست که در ابتدا مشخص باشد به‬ ‫مرور باید زمان بگذرد و این کاراکتر جای خود را باز کند‪ .‬قطعاً رسیدن به فرایند خالق در کل برنامه و دستیابی به‬ ‫نقاط جذاب و دراماتیک برای اینکه یک قصه به خوبی روایت شود هدف اصلی ما است‪.‬‬ ‫مدیران چقدر با برنامه همراه بودند و اجازه دادند که به خط قرمزها نزدیک شوید؟‬ ‫حامی اصلی برنامه مدیر شبکه است که این فرصت را در اختیار تیم برنامه ساز گذاشتند تا دست به کاری بزنیم‬ ‫که سختی های بسیاری دارد و نیازمند ریسک کردن است‪ .‬این کار امکان پذیر نبود مگر با حمایت مدیر شبکه‪.‬‬ ‫برنامهخوبحاصلفرایندبرنامه سازیخوبیاست‬ ‫اگرنکته ایباقیماندهاست‪،‬بفرمایید‪.‬‬ ‫ایده ال من این است که روزی به تلویزیون بگویم کم مخاطب ترین شبکه و کم بیننده ترین ساعت چه ساعتی است‬ ‫و ان ساعت را به برنامه من اختصاص بدهید؛ من اگر بتوانم در این شرایط برنامه ای بسازم که دیده شود‪ ،‬موفق‬ ‫بوده ام‪ .‬انشاهلل که بتوانیم با روندی که داریم‪ ،‬هدف خود را درست پیگیری کنیم‪ .‬یک برنامه خوب حاصل فرایند‬ ‫برنامه سازیخوبیاست‪.‬‬ ‫صابر خراسانی‪ :‬لباس تنم را هم از امام رضا دارم‬ ‫شما پیش از این تجربه اجرای برنامه گفت وگومحور را نداشتید و مخاطب شما را در قالب‬ ‫شعرخوانی می شناسد‪ ،‬فکر نمی کنید که انتخاب اجرای برنامه «جاذبه» باعث دوگانگی در‬ ‫ذهنیتمخاطبانتانمی شود؟‬ ‫روز اولی که در صندلی اجرا نشستم با استرس های زیادی مواجه شدم‪ .‬مدام فکر می کردم که چه اتفاقی می افتد؟‬ ‫نکند که مخاطب دچار دوگانگی شود؟ ایا مخاطب جدید من را نگاه می کند یا همان مخاطب سابق؟ اگر قرار‬ ‫بود در کسوت اجرا هم همان مخاطب سابق من را دنبال کند این کار را قبول نمی کردم‪ .‬امروز امدم که مخاطب‬ ‫جدیدی داشته باشم و مشتری های جدیدی برای امام رضا بیاورم‪ .‬خود صابر خراسانی اهمیتی ندارد‪ ،‬مهم این‬ ‫است که مردم اقای من را بشناسند و بدانند که چقدر مهربان است و خط کشی ندارد‪ .‬شاید از درون خوشحال‬ ‫باشم که مردم من را ببینند و با من عکس بگیرند اما بیشتر دوست دارم که نماینده باشم تا بگویم اقای من را بد‬ ‫معرفی کرده اند‪ .‬من همسایه امام رضا بودم سر سفره اش نشسته ام و هرچه دارم او به من داده است ‪ .‬من هیچ چیز‬ ‫نداشتم؛ امروز لباس تنم را هم از امام رضا دارم‪ .‬باید در فضای شعرخوانی این را به مخاطب انتقال بدهم و اینکه‬ ‫چقدر موفق بوده ام را مردم باید بگویند‪ .‬من سعی می کنم از نقد ان ها استفاده کنم‪ .‬به نظر من خراب کردن همیشه‬ ‫سازنده است‪ .‬چرا که اگر در ساختمانی همه چیز درست باشد هیچ کس ان را خراب نمی کند‪ .‬نقد یعنی چیزی‬ ‫را که ایراد دارد خراب کنیم چون می خواهیم ان را اصالح کنیم‪ .‬پس نقد خوب مفید است‪.‬‬ ‫فکر می کردم برای شعرخوانی باید موی بلند داشته باشم‬ ‫در شعر خوانی هایی که بعد از برنامه و با ظاهر جدید خود اجرا کردید‪ ،‬تفاوتی در واکنش ها‬ ‫و بازخوردهای مخاطبان ایجاد نشــد و بازخوردهای منفی نگرفتید که چرا صابر خراسانی‬ ‫همیشگینیستیدودرظاهریجدیداجرامی کنید؟‬ ‫روزی فکر می کردم صابر خراسانی اگر شعرخوانی کند باید موی بلند داشته و شاعر مسلک باشد‪ .‬کمی که جلو‬ ‫رفتم فکر کردم چرا باید شرطی‪ ،‬پیش بروم‪ .‬من باید کارم را درست انجام دهم‪ .‬من باید به قدری در کارم درست‬ ‫باشم که مخاطب متوجه تغییر نشود در اجراهایی که بعد از برنامه داشتم هم بازخوردهای منفی نگرفتم فقط یک‬ ‫عده گفتند چقدر جوان شده ای!‬ ‫در صورت ادامه دار بودن و تولید فصل بعدی برنامه «جاذبه» باز هم اجرای ان را می پذیرید؟‬ ‫اگر فصل های بعدی برنامه ساخته شود و یک گام جلوتر باشند اجرا می کنم اما در غیر این صورت نمی پذیرم‪ .‬من‬ ‫موافق خیابان یک طرفه نیستم و در زندگی هم هر چیزی را که یک طرف ببینم قطع می کنم‪ .‬دین ما هم می گوید‬ ‫اگر امروزت مانند دیروز باشد ضرر کردی‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫دوشنبـــــــــــه ‪ 21‬مهرماه ‪ 1399‬سال سیزدهم شمــاره ‪1319‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫سینماولتوییزون‬ ‫‪TV&CINEMA‬‬ ‫گناه‬ ‫رادیو بار دیگر عزادار شد‬ ‫علیرضا فتحی پور از گویندگان‬ ‫و مجریان برنامه های مذهبی‬ ‫درگذشت‬ ‫علیرضا فتحی پــور ‪ -‬از گویندگان و مجریان برنامه های مذهبی ‪-‬‬ ‫شــنبه (‪ ۱۹‬مهرماه)‪ ،‬پس از تحمل یک دوره بیماری‪ ،‬از دنیا رفت‪.‬‬ ‫مرحوم علیرضا فتحی پور روزهای پایانی عمرش را در ای ســی یو‬ ‫بیمارستان بستری بود و (‪ ۱۹‬مهر ماه) در سن ‪ ۴۸‬سالگی دار فانی‬ ‫را وداع گفت‪ .‬او کارشناس مجری برنامه «ترنم ایات‪« »،‬راز اسمان»‪،‬‬ ‫«راز افرینــش» و ‪ ...‬در رادیو قران‪ ،‬برنامه «به رنگ خدا» در رادیو‬ ‫ایران‪ ،‬مجری کارشــناس برنامه «اردیبهشت» شبکه چهار سیما‪،‬‬ ‫مجری کارشناس برنامه های قرانی «بشارت»‪« ،‬به سوی ظهور» و‬ ‫همچنین برنامه تلویزیونی «روز خدا» بود‪ .‬همچنین او پیش از این‬ ‫سابقهسردبیریخبرگزاریشبستانراداشتهاست‪.‬مرحومفتحی پور‬ ‫حافظ کل قران کریم و از قاریان خوش صدای کشور نیز بوده است‪.‬‬ ‫او ماه رمضان امسال در یک قسمت از برنامه»زندگی پس از زندگی»‬ ‫در شبکه چهار سیما حضور یافته و درباره تجربه بازگشت از مرگ‬ ‫سخن گفته بود‪ .‬مرحوم فتحی پور اواخر عمر خود مدیریت گروه علوم‬ ‫قرانی رادیو قران را بر عهده داشت‪ .‬همچنین علی بخشی زاده معاون‬ ‫صدا و جعفر محمدزاده مدیر رادیو ایران با پیام هایی درگذشت علیرضا‬ ‫فتحی پور از مدیران سابق رادیو کارشناس مجری فعلی برنامه های‬ ‫رادیویی را تسلیت گفتند‪ .‬علی بخشی زاده از مدیران پیشین شبکه‬ ‫دو و معاون حال حاضر صدا‪ ،‬در پیام خود برای درگذشــت مرحوم‬ ‫فتحی پور نوشته است‪:‬‬ ‫مرحوم مهندس علیرضا فتحی پور را از نزدیک می شناختم‪ .‬مجری‬ ‫پرتالش و موفق شبکه دو سیما بودند‪ .‬خدایش بیامرزد؛ ان شاء اهلل با‬ ‫قران محشور شوند‪ .‬از خداوند کریم برای این عزیز سفر کرده طلب‬ ‫مغفرت و علو درجات می کنم و برای بازماندگان صبوری مسئلت‬ ‫می نمایم‪ ».‬در پیام تسلیت محمدزاده مدیر شبکه رادیویی ایران نیز‬ ‫امده است‪« :‬همکار گرانقدر مهندس علی رضا فتحی پور‪ ،‬کارشناس‬ ‫مجری برنامه به رنگ خدا‪ ،‬پس از تحمل یک دوره بیماری اسمانی‬ ‫شد‪ .‬فتحی پور عزیز معلمی دلسوز‪ ،‬هنرمندی توانا و عال ِمی عامِل‬ ‫و اگاه بود که ســالهای سال در رادیو ایران و در برنامه به رنگ خدا‬ ‫درس قران و زندگی می داد‪ .‬مصاحبت با او بوی قران می داد و رنگ‬ ‫خدا؛ شخصیتی بی ریا‪ ،‬فروتن‪ ،‬دوست داشتنی که در دل همکاران‬ ‫و شنوندگان رادیو ایران جای داشت‪ .‬خبر مرگ او برای رادیویی ها‬ ‫سنگین و باور نکردنی است‪ .‬به خانواده و به ویژه فرزند دلبندش و‬ ‫دوستان او تسلیت می گویم و برای همه شکیبایی ارزو می کنم‪ .‬خدایا‬ ‫! او را به خودت می سپاریم‪ ».‬بر اساس این گزارش‪ ،‬پنجشنبه‪۱۷ ،‬‬ ‫مهر ماه نیز ابوالفضل نوروزی‪ ،‬از مدیران رادیو به علت سکته قلبی دار‬ ‫فانی را وداع گفته بود‪.‬‬ ‫علیرضا حمیدین کارگردان فیلم کوتاه «کافه میران»‪:‬‬ ‫‪‎‬استفادهازسلبریتیدرفیلمکوتاهکارگردانرامحدودمی کند‬ ‫نوا ذاکری‬ ‫‪‎‬فیلمبرداری فیلم کوتاه «کافه میران» که اثری است در ژانر سایکودراما‪ ،‬برای پالن سکانس ‪ ۳۰‬دقیقه ای‬ ‫طراحی شده‪ ،‬به پایان رسید و به زودی وارد مراحل فنی می شود‪ .‬این فیلم در کافه مانا ایران فیلمبرداری‬ ‫شده است‪‎.‬علیرضا حمیدین‪ ،‬نویسنده کارگردان و تهیه کننده «کافه میران» در رابطه با این اثر بیان کرد‪:‬‬ ‫زمان‬ ‫«کافه میران» یک فیلم سکانس پالن است که از چهار خرده پیرنگ تشکیل شده است‪ .‬این اثر‪ ،‬ده ِ‬ ‫مختلف را در یک پالن نشان می دهد‪« ‎.‬کافه میران» از یک نظریه فیزیکی تبعیت می کند که بر اساس‬ ‫ان‪ ،‬زمان در بین انســان ها و میان اجرام یکســان نیست و هر یک از خرده پیرنگ ها در زمان مستقل‪،‬‬ ‫داستان های مستقلی را در یک نما روایت می کنند‪ .‬حمیدین در این رابطه اضافه کرد‪ :‬خرده پیرنگ ها با‬ ‫زمانی متفاوت نشان داده می شوند‪.‬هیچ کدام از صحنه ها به هم ربط ندارند ولی داستان ها درهم‬ ‫سه بازه ِ‬ ‫تنیده اند؛ به این شکل که به عنوان مثال دو دقیقه از یک داستان را می بینیم و می رویم سراغ داستانی‬ ‫دیگر‪ .‬هیچ کدام از شخصیت ها همزمان با هم در کافه نیستند اما در صحنه ی اخر شخصیت های اصلی‬ ‫را تنها و باهم در یک قاب می بینیم؛ یک سری اد ِم تنها در جایی که قرار نیست تنها باشند تنها هستند‪.‬‬ ‫کافه ها‪ ،‬قرار بود مکان هایی برای استقرار و جامعه بودن باشند اما ادم ها در این جامعه کوچک در عین جمع‬ ‫تنهایی حاکم بر اثر افزود‪ :‬تنهایی موضوع مهمی است و در جهان امروز‬ ‫بودن تنها مانده اند‪‎.‬او در رابطه با تم‬ ‫ِ‬ ‫هم از ان گریزی نیست؛ هرچه انسان مدرن تر می شود و تکنولوژی بیشتر با انسان راه می اید‪ ،‬این تهایی‬ ‫بزرگتر و عمیق تر می شود‪‎.‬کارگردان پرفورمنس «در استانه» در رابطه با سکانس پالن بودن فیلم تازه ی‬ ‫خود گفت‪ :‬من شاگرد شهرام مکری بودم اما فیلم ما هیچ ربطی به اثار ایشان مانند «هجوم» یا «ماهی و‬ ‫گربه» ندارد‪ .‬فکر می کنم سکانس پالن در عین سخت و کشنده بودن‪ ،‬برای هر کارگردانی جذاب است‪.‬‬ ‫‪‎‬حمیدین معتقد است وضعیت فیلم کوتاه در ایران امروز‪ ،‬دچار به هم ریختگی است؛ او در این رابطه افزود‪:‬‬ ‫یکی از وظایف فیلم کوتاه‪ ،‬ارائه ی یک سری پیشنهاد فرمیک و روایی جدید به سینمای بدنه است اما‬ ‫متاسفانه این روزها‪ ،‬اوضاع خیلی به هم ریخته است‪ .‬من خیلی موافقم بچه ها چند فیلم کوتاه بسازند و‬ ‫بعد بروند سراغ ساخت فیلم بلند‪ .‬شما به عنوان کارگردان یک سری تجربه کسب می کنید که هیچ وقت‬ ‫به عنوان دستیار ان ها را تجربه نخواهید کرد و هیچ کالسی انها را اموزش نمی دهند‪ .‬این حرصی که‬ ‫می خواهیم خیلی سریع به سینمای بلند و دیده شدن برسیم ‪-‬چه در کارگردانی چه در بازیگری‪ -‬اتفاق‬ ‫وحشتناکی است‪ .‬یک ماجرایی در بعضی فیلم ها که معلوم نیست بودجه شان از کجا تامین می شود‪ ،‬جا‬ ‫افتاده که برای نقش های چند دقیقه ای بازیگرانی که چهره نیستند‪ ،‬دستمزدهای عجیب پرداخت می شود‬ ‫که اصال با دو دوتا چهارتای سینما جور در نمی اید و همین بازیگر را نسبت به دستمزد و حرفه ای بودن‬ ‫متوهم می کند؛ به خصوص بازیگرانی که تیزر کار کرده اند‪ ،‬خیلی ادعای حرفه ای بودن می کنند‪ ،‬چون در‬ ‫جاهایی‪ ،‬رقم های باالیی گرفته اند و همین است که در فیلم های کوتاه هم از ما درخواست های عجیبی‬ ‫می کنند‪‎.‬کارگردان و نویسنده فیلم کوتاه «صدرا» در رابطه با انتخاب بازیگران «کافه میران» اضافه کرد‪:‬‬ ‫بازیگران زیادی را دیدم و انتخاب کردم و سپس تصمیم گرفتم که چه کسی برای کدام نقش مناسب تر‬ ‫است‪ .‬تعدادی از بازیگران به خاطر تمرین های طوالنی مدت جا زدند و بعضی ها هم رقم های نامربوطی‬ ‫درخواست کردند که این هم به همان دلیل نقش های کوتاه و دستمزدهای باال در بعضی کارهاست که‬ ‫بازیگران را متوهم می کند‪ .‬بازیگری که تیزر کار می کند نباید فکر کند که فیلم کوتاه هم همان شرایط‬ ‫را دارد‪ .‬ساخت فیلم کوتاه در این شرایط جامعه ی هنری ما‪ ،‬کار مشکلی است و سخت کار کردن‪ ،‬یک‬ ‫مزیت است‪‎.‬این نویسنده و کارگردان در ادامه گفت‪ :‬فکر می کنم باید در فیلم کوتاه ریسک کنیم؛ مهم این‬ ‫است که در نهایت یک فیلم خوب بسازیم بدون اینکه درگیر فروش فیلم باشیم‪ .‬استفاده از سلبریتی ها در‬ ‫فیلم کوتاه‪ ،‬اجازه ی تجربه به کارگردان را نمی دهد‪ .‬کارگردان های فیلم اولی ای دیده ایم که یک کار خوب‬ ‫می سازند اما چون نمی فروشند دیده نمی شوند‪ ،‬برخی هم در وادی چهره ها گرفتار می شوند و کارگردان‬ ‫نمی تواند ایده ی خودش را پیش ببرد چون در واقع چهره است که کار را جلو می برد‪‎.‬کارگردان نمایش‬ ‫«ته بلیت» در پایان صحبت های خود با بیان اینکه معیار فروش فیلم ها و انتخاب بازیگر فالوئر اینستاگرام‬ ‫است گفت‪ :‬متاسفانه ادم های هجو در اینستاگرام‪ ،‬جای خوبی در سینما باز کرده اند؛ هرچه هجوتر باشند‪،‬‬ ‫سینما اغوش بازتری برایشان خواهد داشت‪ .‬جای سینمای عباس کیارستمی‪ ،‬ناصر تقوایی‪ ،‬مهرجویی و‪...‬‬ ‫در سینمای امروز ایران خالی است‪ .‬چرا کسانی که در اینستاگرام مشغول هستند و دنبال کننده های باالیی‬ ‫دارند به راحتی می توانند مجوز ساخت فیلم بگیرند اما گرفتن مجوز برای بچه هایی که درس سینما خوانده‬ ‫اند یک معضل بزرگ است؟ این سوالی است که مدیریت کالن سینما باید به ان پاسخ دهد‪.‬‬ صفحه 3 ‫گناه نو‬ ‫به بهانه روز بزرگداشت حافظ‬ ‫‪HONARMAND INTERNATIONAL NEWSPAPER‬‬ ‫به ِ‬ ‫اب َزر بنویسند شعر حافظ را‪...‬‬ ‫شماره ‪ • 1319‬دوشنبه ‪ 21‬مهرماه ‪ • 1399‬سال سیزدهم • ‪ 4‬صفـــحه‬ ‫دانیال جراهی‬ ‫صاحب امتیاز‪ :‬شـرکت جهان سبز‬ ‫مـدیر عامـــل‪ :‬حسـین احـمـدی‬ ‫مدیر مسوول‪ :‬مهدی احمدی‬ ‫زیـر نظــر شــورای ســردبیـــری‬ ‫چاپ‪ :‬گل اذین‬ ‫سازمان اگهی ها‪88311361 - 88311353 :‬‬ ‫نشانى‪ :‬تهران‪ ،‬خیابان مطهری‪ ،‬بعد از خیابان سلیمان خاطر‬ ‫خیابان اورامان‪ ،‬پلاک ‪ ،43‬واحد‪2‬‬ ‫تلفکس‪88813489 - 88301986 :‬‬ ‫توزیع‪ :‬نشرگستر امروز‬ ‫منشور اخالق حرفه ای روزنامه هنرمند‬ ‫‪http://honarmandonline.ir/?p=6049‬‬ ‫سیستممدیریتکیفیت‪-‬رضایتمندیمشتری‬ ‫سیستم مدیریت کیفیت‬ ‫‪ISO 10004:2012‬‬ ‫‪ISO 9001 : 2008‬‬ ‫‪instagram.com/honarmandonline‬‬ ‫‪telegram.me/honarmandnews‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫اوقات شرعی‬ ‫به وقت تهران‬ ‫‪11:51‬‬ ‫اذان ظهر‬ ‫‪17:32‬‬ ‫غروب افتاب‬ ‫‪17:51‬‬ ‫اذان مغرب ‬ ‫اذان صبح فردا‬ ‫طلوع افتاب فردا‬ ‫‪04:45‬‬ ‫‪06:08‬‬ ‫گنج سخن‬ ‫على علیه السالم ‪:‬‬ ‫شمشیر ب ُ ّرنده در دست شجاع براى او دشمن شکن تر از‬ ‫راستگویىنیست‪.‬‬ ‫شرح نهج البالغه(ابن ابى الحدید) ج ‪ ، 20‬ص ‪ ، 296‬ح‪387‬‬ ‫پندبزرگان‬ ‫بخشودن کسی که به تو بدی کرده‬ ‫تغییر گذشته نیست ‪ ،‬تغییر اینده است‬ ‫گاندی‬ ‫حافظانه‬ ‫ساقی ار باده از این دست به جام اندازد‬ ‫عارفان را همه در شرب مدام اندازد‬ ‫ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خال‬ ‫ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد‬ ‫جامعه ای با طعم پیتزا مخلوط‬ ‫بهاءالدین حافظ شیرازی (حدود ‪ ۷۹۲ - ۷۲۷‬هجری قمری برابر با ‪۷۶۹ - ۷۰۶‬‬ ‫خواجه شمس الدین محمد بن‬ ‫ّ‬ ‫هجری شمسی)‪ ،‬شاعر بزرگ سده هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میالدی) و یکی از سخنوران نامی جهان‬ ‫است‪ .‬بیش تر شعرهای حافظ غزل هستند که ب ه غزلیات حافظ شهرت دارند‪ .‬گرایش حافظ به شیوه سخن پردازی‬ ‫خواجوی کرمانی و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است‪ .‬او از مهم ترین تاثیرگذاران بر شاعران پس از خود‬ ‫حافظیه معادل با زیارت ارامگاه حافظ گردیده است‪ .‬اصطالح‬ ‫شناخته می شود‪ .‬در زبان اغلب مردم ایران‪ ،‬رفتن به‬ ‫ّ‬ ‫مقدسی نظیر کعبه و بارگاه امامان به کار می رود‪ ،‬به خوبی نشان گر ان است که حافظ‬ ‫زیارت که بیشتر برای اماکن ّ‬ ‫مقدسی نزد ایرانیان دارد‪ .‬برخی از معتقدان به ایین های مذهبی و اسالمی‪ ،‬رفتن به ارامگاه او را با اداب و‬ ‫چه چهره ّ‬ ‫رسوم مذهبی همراه می کنند‪ .‬از جمله با وضو به انجا می روند و در کنار ارامگاه حافظ به نشان احترام‪ ،‬کفش خود را‬ ‫از پای بیرون می اورند‪ .‬سایر دل باختگان حافظ نیز به این مکان به عنوان سمبلی از عشق راستین و نمادی از رندی‬ ‫عارفانه با دیده احترام می نگرند‪ .‬دیوان حافظ که مشتمل بر حدود‪ ۵۰۰‬غزل‪ ،‬چند قصیده‪ ،‬دو مثنوی‪ ،‬چندین قطعه‬ ‫و تعدادی رباعی است‪ ،‬تاکنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه های گوناگون‪ ،‬به زبان فارسی و دیگر زبان های‬ ‫جهان ب ه چاپ رسیده است‪ .‬شاید تعداد نسخه های ّ‬ ‫خطی ساده یا تذهیب شده ان در کتابخانه های ایران‪ ،‬افغانستان‪،‬‬ ‫هند‪ ،‬پاکستان‪ ،‬ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد‪ .‬نکته خاصی که در دیوان‬ ‫حافظ وجود دارد‪ ،‬کثرت نسخه هایی با مفردات و واژه های گوناگون است که این خصیصه باعث بروز تصحیحات‬ ‫شاعران پس از خود‪ ،‬به خوبی اشکار است؛‬ ‫متعدد و گاه متناقض هم در بین مصححان می شود‪ .‬تاثیر حافظ بر‬ ‫ِ‬ ‫انان که دوستش می داشته اند و از برای همین دوستی هم بوده که دوست داشته اند‪ ،‬شعرشان رنگ و بوی شعر‬ ‫دوستداران حافظ و اثرپذیران از شع ِر او می توان از روان شاد‬ ‫حافظ را نیز داشته باشد‪ .‬از برجسته ترین نمونه های این‬ ‫ِ‬ ‫استاد شهریار و نیز از استاد امیرهوشنگ ابتهاج (هـ‪ .‬الف‪ .‬سایه) نام برد‪ .‬استاد سایه در غزلی معروف که «ازلی»‬ ‫نام دارد‪ ،‬انچنان در دوستی خود را با حافظ یگانه می داند که محبوبِ دست نایافتنی خویش را همان می داند که‬ ‫«خواجۀ شیراز» نیز داغ عشق او را بر سینه داشته است؛ از این رو است که در ِ‬ ‫بیت سوم‪ ،‬از «خواجه» نیز یاد می کند‪:‬‬ ‫«چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی‬ ‫چراغ خلوت این عاشق کهن باشی‬ ‫ِ‬ ‫سرگذشتشبم‬ ‫به سانسبزهپریشان‬ ‫مهتاب این چمن باشی‬ ‫نیامدی تو که‬ ‫ِ‬ ‫تو یا ِر خواجه نگشتی به صد هنر‪ ،‬هیهات‬ ‫که بر مراد دل بی قرار من باشی‪»...‬‬ ‫روایتی است هنگامی که قصد دفن حافظ را داشتند‪ ،‬عده ای از متعصبان با استناد به اشعار حافظ درباره می گساری‬ ‫با دفن وی به شیوه مسلمانان مخالف بودند و در مقابل عده دیگر وی را فردی مسلمان و معتقد می دانستند‪ .‬قرار‬ ‫شد که از دیوان حافظ فالی بگیرند که این بیت امد‪:‬‬ ‫قدم دریغ مدار از جنازه حافظ‬ ‫که گرچه غرق گناه است‪ ،‬می رود به بهشت!‬ ‫ِ‬ ‫بشریت به خیال خودمان‬ ‫طبیعت دوباره ضعف های‬ ‫مدرن و پیشــرفته را جلوه گر کرده است‪ .‬حال باید‬ ‫از خودمان بپرســیم تئوری های سیاسی و ساختار‬ ‫حکومت های ایجاد شده تا قبل از این بحران چگونه‬ ‫به فریاد بشریت می رسد ؟ چین‪ ،‬دولتی کومونیستی‬ ‫توانست خود را تا حدی از بحران بیرون بکشد ‪ .‬امریکا‬ ‫دولت سرمایه داری یا بهتر است بگویم سرمایه داری‬ ‫بورژوازی در حال دست و پنجه نرم کردن کردن با‬ ‫این پدید نا شناخته است ‪ .‬انگلیس به عنوان یکی از‬ ‫پرچمدارن دموکراسی در قالب پادشاهی مشروطه‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫هم اکنون در قرنطینه فرو رفته و امار فوتی هایش‬ ‫باال است‪ .‬فرانسه با حکومتی نیمه ریاستی جمهوری‬ ‫در حال جریمه کردن شهروندان متخلفی است که‬ ‫قرنطینه را در شــرایطی به جز شرایط تایین شده‬ ‫دولت می شکنند‪ .‬روسیه با دولت چند حزبی فدرالی‪،‬‬ ‫خود به گونه ای دیگر درگیر این بحران است‪.‬‬ ‫سوالی که مطرح می شود این است که کشور ما با چه‬ ‫نوع حکومتی در برابر این بحران ظاهر شده است؟‬ ‫جایگاه فرهنگ‪ ،‬که قالباً توســط دولت به جامعه‬ ‫القاء می شود کجاست و جمهوری اسالمی چه نوع‬ ‫خوراکی را در قالب فرهنگ در اختیار جامعه گذاشته‬ ‫است؟‬ ‫ِ‬ ‫واقعیت نوع حکمومت ما‪ ،‬در پیچیده گی ها و ابهامات‬ ‫خودش به سر می برد‪ .‬انچه از خود داریم ایدِئولوژی‬ ‫صادر کردن انقالب و دشمنی بی چون و چرا با غرب‬ ‫است‪ .‬قانون اساســی را از فرانسه اوردیم‪ .‬سیستم‬ ‫اموزشی را از امریکا‪ .‬تجهیزات نظامی را از روسیه‪ .‬و‬ ‫قوانین ازدواج را از اسالم‪ .‬غرور ملی خود را از تاریخی‬ ‫چند صد هزار ساله وام گرفتیم ولی هیچ وقت از ان‬ ‫به جز در موارد پُز دادن به غرب استفاده نکردیم‪.‬‬ ‫هماکنونکهضعف هایمانقدبرافراشتهاست‪،‬متوجه‬ ‫شده ایم که هیچ نکردیم و خیلی هم خراب کردیم‪.‬‬ ‫از حکومتی که هر تکه ی ان از جایی گرفته شــده‬ ‫است نمی توان انتظار جامعه ای یکدست در اکثریت‬ ‫داشته باشیم‪ .‬حاال می توانیم درک کنیم چرا برخی از‬ ‫جوانان ایرانی با خال کوبی صلیب‪ ،‬هم برای حسین‬ ‫جکسن‪ ،‬هم عرق‬ ‫گریه می کنند و هم برای مایکل ُ‬ ‫می خورند و هم نماز می خوانند‪ ،‬هم به مکه می روند‬ ‫و هم به تایلند‪ .‬برخی از ایرانی ها کریسمس و ولنتاین‬ ‫را بهتر از نوروز و ســپندارمذگان جشن می گیرند‪.‬‬ ‫برخی دیگر برای از دست دادن بیش از صد نفر به‬ ‫خیابــان می روند و فریاد می زنند‪ ،‬ولی در غم مرگ‬ ‫بیش از هزار نفر به ســفر نوروزی می روند‪ .‬افسوس‬ ‫که عده زیادی ساسی مانکن را بهتر از شجریانی ها‬ ‫می شناسند‪.‬‬ ‫جامعه ایرانی پیتزا مخلوط است با دوغ!‬ ‫پشت صحنه‬ ‫متاسفانه از مدت ها قبل قیمت دالر به عنوان یک شاخص جهت عملیات روانی جامعه به کار می رود و ارقام‬ ‫ثبت شده روی تابلوی صرافی ها مالک و معیار معیشت‪‎‬مان و اقالم روزمره زندگی مان شده است‪ ،‬از مسکن و‬ ‫ماشین بگیر تا اسباب بازی بچه‪ ،‬مرغ و تخم مرغ! هر روز بد تر از دیروز؛ امروز فیلمی دیدم که مردم در صف‬ ‫خرید دالر‪ 32‬هزار تومانی هستند! این ها مردم هستند که دالر‪ 32‬هزار تومانی می خرند یا دالل ها؟ نمی دانم!‬ ‫ولی هرچه هست ایران بدترین اوضاع اقتصادی خود را پشت سر می گذارد! شاید هم چند ماه یا شاید چند‬ ‫روز بعد برایتان بگویم دالر‪ 32‬هزار تومان بود نخریدیم چه اشتباهی کردیم! االن ‪ 50‬هزار تومان را هم رد کرد!‬ ‫خبر دیگر اینکه فروش خودرو می خواهند به بورس بیاورند با شرط اینکه تا ‪ 2‬سال حق فروش ان خودرو را‬ ‫ندارید! بازهم بازار سیاه خودرو! مسئولین حاال چه جوابی برای این اوضاع اقتصادی دارند نمی دانم؛ اما معتقدم‬ ‫مادامی که جریان مدیریت داخلی کشور اصالح نشود و دائما چشممان به بیرون از مرزها باشد بدون سیاست‬ ‫خارجی دقیق همین اش و همین کاسه است و می توانم بگویم علیرغم غیرقابل تحمل بودن شرایط این روزها‬ ‫ولی روزهای خوشمان است! خاطرتان را جمع کنم با گندی که در اقتصاد خورده ‪ ۴‬صفر که هیچ ‪ ۵‬صفر هم‬ ‫حذف شود مشکلی حل نخواهد شد؛ مشکل زیر ساخت و سو مدیریت است صفرهای بینوا مقصر نیستند!‬ ‫اخبار دیدنی‬ ‫مراسم تشییع اولین شهید مدافع سالمت در‬ ‫خوزساتن‪ ،‬دکتر عبداهلل عسکری پزشک شاغل‬ ‫در یبمارساتن رازی اهواز شنبه ‪ ۱۹‬مهر ‪ ۹۹‬با رعایت‬ ‫پروتکل های بهداشتی در مرکز اموزشی و درمانی‬ ‫رازی اهواز با حضور خانواده و همکاران ان‬ ‫مرحوم برگزار شد‪ .‬دکتر عبداهلل عسکری پزشک‬ ‫عمومی یبمارساتن رازی در بخش کووید ‪ ۱۹‬از‬ ‫ابتدای شیوع کرونا مشغول خدمت رسانی به‬ ‫یبماران بود که ماتسفانه خود نیز مبتال شد و پس‬ ‫از یک هفته نزاع با یبماری کووید ‪ ۱۹‬دارفانی را‬ ‫وداع گفت‪.‬‬ ‫عکس‪ :‬محمد اهگنر‬ ‫مراسم خاکسپاری مرحوم شجیران‬ ‫مراسم تشییع و خاکسپاری زنده یاد محمدرضا‬ ‫شجیران خواننده موسیقی ایرانی شنبه ‪ ۱۹‬مهر‪۹۹‬‬ ‫جوار ارامگاه فردوسی در «توس» برگزار شد‪ .‬ابتدا‬ ‫قرار بود یپکر مرحوم محمدرضا شجیران در کنار‬ ‫ارامگاه اخوان ثالث شاعر معاصر به خاک‬ ‫سپرده شود‪ ،‬اما به دلیل جانمایی نامناسب‬ ‫محل تدفین‪ ،‬به درخواست خانواده وی تغییر‬ ‫یافت و در محوطه موزه ارامگاه فردوسی به‬ ‫خاک سپرده شد‪.‬‬ ‫عکس‪ :‬حدیث فقیری‬ ‫به مناسبت بزرگداشت حافظ‬ ‫خواجه شمس الدین محمد شیرازی شاعر و‬ ‫حافظ قران‪ ،‬متخلص به حافظ و معروف به‬ ‫لسان الغیب از بزرگتیرن شاعران غزل سرای ایران‬ ‫و جهان به شمار می رود‪ ۲۰ .‬مهرماه روز حافظ‬ ‫است‪ .‬بزرگداشت حافظ‪ ،‬هرساله بهانه خویب‬ ‫برای گردهمایی دوستداران ادیبات فارسی است‬ ‫که امسال بدلیل شیوع کرونا برگزار نخواهد شد‪.‬‬ ‫عکس‪ :‬امیر صادقیان‬ ‫انفجار گاز در منطقه عامری اهواز‬ ‫بر اثر انفجار گاز در بازاچه عامری اهواز یک خانه‬ ‫دو طبقه کامال تخیرب شد‪ .‬ساعت ‪ ۸:۴۰‬دیروز‬ ‫یک منزل مسکونی ‪ ۲‬طبقه در بازار عامری اهواز‬ ‫به دلیل نشت گاز‪ ،‬منفجر شد و تعداد از اهالی و‬ ‫همچنین کسبه و مشتیران محل مجروح شدند‪.‬‬ ‫عکس‪ :‬میالد حمادی‬ ‫نمایشگاه گروهی «محوشدگی ‪ »2‬در گالری گنر‬ ‫نمایشگاه گروهی «محوشدگی ‪ »2‬ات ‪ 29‬مهر در‬ ‫گالری گنر برپاست‪.‬‬ ‫عکاس‪ :‬امیرحسین خلیلی‪‎‬‬ ‫اساتندار تهران از تمدید یک هفته ای محدودیت های‬ ‫کرونایی در پایتخت خبر داد و افزود‪ :‬از شنبه ‪ ۱۹‬مهر‬ ‫‪ ۱۳۹۹‬اسفتاده از ماسک از درب منازل الزامی است و‬ ‫تمامی محدودیت های ابالغی هفته گذشته نیز ات‪۲۵‬‬ ‫مهر به قوت خود باقی است‪ .‬حجت االسالم حسن‬ ‫روحانیرئیسجمهوردرچهلمینجلسهساتدملی‬ ‫مقابله با یبماری کرونا گفت‪ :‬همه افراد وتقی از منزل‬ ‫خارج می شوند و در جامعه حضور یپدا می کنند باید از‬ ‫ماسک اسفتاده کنند‪ ،‬اگر کسی از ماسک اسفتاده کنند‬ ‫‪ ۵۰‬هزار تومان جیرمه می شود ات ظرف دو هفته به‬ ‫حسایب که اعالم می شود وایرز شود‪.‬‬ ‫عکس‪:‬مهدیمیرزاد‬ صفحه 4

آخرین شماره های روزنامه هنرمند

روزنامه هنرمند 2232

روزنامه هنرمند 2232

شماره : 2232
تاریخ : 1403/02/05
روزنامه هنرمند 2231

روزنامه هنرمند 2231

شماره : 2231
تاریخ : 1403/02/04
روزنامه هنرمند 2230

روزنامه هنرمند 2230

شماره : 2230
تاریخ : 1403/02/03
روزنامه هنرمند 2229

روزنامه هنرمند 2229

شماره : 2229
تاریخ : 1403/02/02
روزنامه هنرمند 2228

روزنامه هنرمند 2228

شماره : 2228
تاریخ : 1403/02/01
روزنامه هنرمند 2226

روزنامه هنرمند 2226

شماره : 2226
تاریخ : 1403/01/29
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!