روزنامه هنرمند شماره 839 - مگ لند
0

روزنامه هنرمند شماره 839

روزنامه هنرمند شماره 839

روزنامه هنرمند شماره 839

‫حسن روحانی رئیس جمهور‬ ‫در اجالس ملی حقوق شهروندی‬ ‫چهارشــنبه ‪ 29‬اذر ماه ‪ 1396‬سال دهم‬ ‫‪ 8‬صفـــحه‬ ‫نگاهی به فیلم «حریم شخصی»‬ ‫به کارگردانی احمد معظمی‬ ‫هنرمندان سر پیمان خود‬ ‫بمانند دولت به وعده هایش‬ ‫عمل می کند!‬ ‫‪2‬‬ ‫مکاشفه در یک دورهمی‬ ‫شماره ‪839‬‬ ‫‪ 1000‬تومـان ‪ISSN 2008-0816‬‬ ‫گفتگوی «هنرمند» با داریوش اسدزاده به بهانه شب یلدا‬ ‫سنت و ایین های ایرانی‬ ‫به قصه ها پیوسته اند‬ ‫‪6‬‬ ‫ُدنا تارفی بازیگر نمایش «مرده شور» در گفتگو با «هنرمند»‬ ‫ کنیم‬ ‫ما برای «تئاتر» زندگی می‬ ‫هنرمندان به «هنرمند» از یلدا گفتند‬ ‫شب شعری به‬ ‫طالیه داریحافظ‬ ‫ازادی بهرامی‬ ‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪4-5‬‬ ‫‪2‬‬ ‫چهار شـــــنبه ‪ 29‬اذر ماه ‪ 1396‬سال دهــــم شماره ‪839‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫فرهــــــنگوهنر‬ ‫& ‪ART‬‬ ‫‪CULTURE‬‬ ‫نگاه‬ ‫احمد مازنی رئیس کمیته فرهنگی‪ ،‬هنری و رسانه‬ ‫کمیسیون فرهنگی مجلس‬ ‫تصمیمات فراقانونی درباره اکران یا عدم اکران فیلم ها مجاز نیست‬ ‫رئیس کمیته فرهنگی‪ ،‬هنری و رســانه کمیسیون فرهنگی مجلس با انتقاد‬ ‫از برخی فشارها برای جلوگیری از اکران فیلم «عصبانی نیستم»‪ ،‬تصمیمات‬ ‫فراقانونی درباره اکران یا عدم اکران فیلم ها را مجاز ندانست‪ .‬احمد مازنی ملتبا‬ ‫اشــاره به حواشی ایجاد شده برای اکران فیلم «عصبانی نیستم»‪ ،‬تاکید کرد‪:‬‬ ‫قانون در جمهوری اسالمی ایران در خصوص اکران یا عدم اکران اثار سینمایی‬ ‫کامال مشخص و شفاف است و متولی اینکه چه فیلمی مجوز ساخت و اکران‬ ‫اکران بگیرد‪ ،‬وزارت فرهنگ و ارشــاد اسالمی است‪ .‬نماینده مردم تهران‪ ،‬ری‪،‬‬ ‫شمیرانات‪ ،‬اسالمشهر و پردیس در مجلس شورای اسالمی تصریح کرد‪ :‬هیچ‬ ‫قدرتی مجاز نیست با استفاده از تریبون در اختیار خود و استفاده از ابزارهای‬ ‫اینچنینی کار فراقانونی انجام دهد و نهادها و دستگاه های قانونی را تحت فشار‬ ‫قرار دهد بخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند‪ .‬وی با اشاره به اینکه البته هنوز‬ ‫فیلم «عصبانی نیستم» را ندیده است و قضاوتی درباره محتوای این فیلم ندارد‪،‬‬ ‫اضافه کرد‪ :‬قانون در جمهوری اسالمی به مثابه رساله عملیه است و اگر در سایر‬ ‫کشورها احترام به قوانین صرفا اقدامی عرفی است در کشور ما جنبه شرعی نیز‬ ‫دارد؛ لذا قوانین وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی در حوزه نشر کتاب‪ ،‬موسیقی‪،‬‬ ‫سینما و تئاتر به دستگاه هایی که صراحتا قانون از ان ها نام برده‪ ،‬مربوط است‪.‬‬ ‫عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد‪ :‬اشخاص می توانند امر به معروف و‬ ‫نهی از منکر‪ ،‬نصیحت یا انتقاد به باالترین شخص کشور داشته باشند اما به کار‬ ‫بردن عبارات اهانت امیز و تهدیدامیز در شان شهروند جمهوری اسالمی نیست‪.‬‬ ‫وی با اشاره به نامه تهدیدامیز یکی از تشکل های دانشجویی به وزارت فرهنگ‬ ‫در خصوص اکران فیلم «عصبانی نیستم»‪ ،‬عنوان کرد‪ :‬تشکل های دانشجویی‬ ‫به دلیل اینکه جوان هستند و پرشور‪ ،‬گاه در موضوعات با شور و هیجان ورود‬ ‫می کنند ولی از تشکل های دانشجویی انتظار می رود رفتارهای علمی و متناسب‬ ‫با شان دانشــگاه داشته باشند و اینگونه تعبیرات را که در این نامه قید شده‬ ‫در شان دانشجویان نمی دانم‪ .‬عضو فراکسیون امید مجلس با بیان اینکه زمان‬ ‫بیان چنین اظهاراتی و فشار وارد کردن به دستگاه های اجرایی از طریق چنین‬ ‫رفتارهایی گذشته و چنین ادبیاتی منسوخ شده است‪ ،‬افزود‪ :‬امروز اگر کسی‬ ‫سخن و حرفی دارد باید مطلب خود را در چارچوبی منطقی و علمی بیان کند‬ ‫تا از این نقد استقبال هم شود‪.‬‬ ‫مازنی با بیان اینکه مجلس نیز موظف به نظارت بر عملکرد دستگاه اجرایی‬ ‫اســت‪ ،‬گفت‪ :‬مجلس تا مرز جابه جایی مدیران عالی کشور اختیار دارد؛ بر‬ ‫اســاس قوانین و ایین نامه های مصوب مجلس کمیسیون فرهنگی نظارت‬ ‫دقیقی بر نحوه عملکرد دســتگاه های اجرایی در حوزه فرهنگ دارد و در‬ ‫همین راستا سیاست کمیسیون فرهنگی مجلس حفظ شان هنرمندان و‬ ‫حفظ چارچوب های اسالم و انقالب است‪.‬‬ ‫حجت االسالم حسن روحانی روز سه شنبه در اولین‬ ‫اجالس ملی گزارش پیشــرفت ها و راهکارهای رفع‬ ‫موانع تحقق حقوق شهروندی پس از تقدیم گزارش‬ ‫دستگاه های منتخب از عملکرد خود در زمینه اجرای‬ ‫منشور حقوق شهروندی‪ ،‬احســاس عدالت و تامین‬ ‫حقوق شهروندی را زمینه ساز ارامش جامعه دانست‬ ‫و تاکید کرد که ارامش اقتصاد‪ ،‬تعامل در سیاســت‬ ‫خارجی‪ ،‬طرح تحول ســامت‪ ،‬دسترســی به فضای‬ ‫مجازی و حقوق شهروندی محور فعالیت های دولت‬ ‫بوده اســت‪ .‬وی افزود‪ :‬یکی از حقوق شــهروندی ما‬ ‫همین بلندگو اســت که یک روز باید درســت شود‪،‬‬ ‫در یکی از مراســم روضه خوانی یکی به من گفت در‬ ‫این مراســم یکی بلند گو و یکی چایی هرگز درست‬ ‫نمی شــود‪ .‬روحانی با بیان اینکه رونمایی از منشــور‬ ‫حقوق شهروندی‪ ،‬انتخاباتی نبود‪ ،‬گفت‪ :‬برخی گفتند‬ ‫نزدیک انتخابات است و فالنی می خواهد کار تبلیغاتی‬ ‫انجام دهد این هم مثل خیلی چیزهای دیگر فراموش‬ ‫می شــود‪ .‬من همان زمان گفتم یکی از اهداف بزرگ‬ ‫ما اجرای تمام این منشور است‪ .‬رئیس جمهور تصریح‬ ‫کرد‪ :‬ما انقالب کردیم که قانون داشته باشیم و کسی‬ ‫باالتر از قانون نباشــد و همه باید مطیع ان باشــند‪،‬‬ ‫در راس همــه قوانین هم قانون اساســی وجود دارد‬ ‫و معنای حقوق شــهروندی هم همین است که همه‬ ‫مطابق قانون عمل کنند‪.‬‬ ‫یکی از مهم ترین حقوق شهروندی‪ ،‬دسترسی‬ ‫مردم به اطالعات است‬ ‫روحانی گفت‪ :‬یکی از مهم ترین حقوق شــهروندی‪،‬‬ ‫دسترســی مردم به اطالعات است؛ همه باید بدانند‬ ‫که چه خبر اســت و چه تصمیماتــی در حال اتخاذ‬ ‫اســت‪ .‬من به دولت دســتور دادم هر وزارتخانه و هر‬ ‫دستگاهی که پیشنهادی را مطرح می کند و قرار است‬ ‫ان پیشنهاد در هیات دولت مطرح شود‪ ،‬قبل از انکه‬ ‫من رئیس جمهور ان پیشنهاد را ببینم‪ ،‬باید پیشنهاد‬ ‫ِ‬ ‫در سایت ان وزارتخانه یا دستگاه باشد‪ .‬وی افزود‪ :‬ما‬ ‫حسن روحانی در اجالس ملی حقوق شهروندی‬ ‫هنرمندان سر پیمان خود بمانند دولت‬ ‫به وعده هایش عمل می کند!‬ ‫مقامی باالتر از خادمی و خدمتگزاری به ملت نداریم‪.‬‬ ‫همه مردم ایران همانطــور که امام راحل هم فرمود‪:‬‬ ‫«ولی نعمت ما هســتند و ما امده ایــم برای انها کار‬ ‫کنیم»‪.‬‬ ‫هنرمندان سر پیمان خود بمانند دولت به‬ ‫وعده هایش عمل می کند‬ ‫روحانی گفت‪ :‬من به عنوان رئیس جمهور سر پیمان‬ ‫خودم تا اخر خواهم بود‪ .‬از شما مردم‪ ،‬جوانان‪ ،‬زنان‪،‬‬ ‫مردان‪ ،‬روستائیان‪ ،‬شهریان‪ ،‬فرهیختگان و هنرمندان‬ ‫می خواهم که شما هم ســر پیمان خود بمانید ما با‬ ‫هم کار را شــروع کردیم‪ .‬ما باید با هــم کار را ادامه‬ ‫فاطمه ذوالقدر عضو هیات رئیسه کمیسیون فرهنگی مجلس‬ ‫بی توجهی به بناهای تاریخی ملی در تصمیم‬ ‫یونسکو برای ثبت جهانی اثرگذار است‬ ‫عضو هیات رئیسه کمیسیون فرهنگی مجلس می گوید بی توجهی کشورها به بناهای تاریخی ملی خودشان‪،‬‬ ‫قطعا در تصمیم یونسکو برای ثبت جهانی انها اثرگذار است‪ .‬فاطمه ذوالقدر با بیان اینکه گسترش خطوط مترو‬ ‫نباید موجب اســیب به اثار باستانی شود‪ ،‬گفت‪ :‬اگرچه گسترش خطوط مترو به منظور کاهش الودگی هوا‬ ‫و ترافیک از اولویت های شهرداری تهران است اما این کار باید به گونه ای انجام گیرد که به بناهای تاریخی و‬ ‫میراث فرهنگی اسیبی وارد نشود‪ .‬نماینده مردم تهران‪ ،‬ری‪ ،‬شمیرانات‪ ،‬اسالمشهر و پردیس در مجلس شورای‬ ‫اسالمی با انتقاد از اقدامات شرکت مترو مبنی بر برنامه ریزی جهت توسعه خطوط مترو بدون مشورت با سازمان‬ ‫میراث فرهنگی و در نظر نگرفتن موقعیت های اثار تاریخی‪ ،‬گفت‪ :‬شرکت مترو باید در مرحله اول طرح را به‬ ‫دهیم‪ .‬روحانی در تمام ساعات دولت دوازدهم به رای‬ ‫و حمایت و انتقاد شما نیازمند است‪ .‬وی افزود‪ :‬شما‬ ‫پرسشگر باشید‪ ،‬وظیفه ما پاسخگویی است‪ .‬ما بر سر‬ ‫پیمانمان تا سر جان ایستادیم‪ .‬دهها مشکل پیش روی‬ ‫ماســت اما اگر دست به هم دهیم ملت این قدرت را‬ ‫دارد که مشــکالت را حل کنیم‪ .‬رئیس جمهور ادامه‬ ‫داد‪ :‬دو ســال از برجام گذشته‪ ،‬چند بار امریکایی ها‬ ‫امدند برجــام را برهم بزنند نتوانســتند تا اخر هم‬ ‫نمی توانند هر کس با برجام مخالف است به ترامپ دل‬ ‫نبندد‪ .‬برجام می ماند‪ .‬روحانی گفت‪ :‬برجام می ماند و‬ ‫ما ان را ادامه می دهیم‪ ،‬ارامش اقتصادی باقی خواهد‬ ‫ماند‪ ،‬در این کشور روزی نیست که تورم و رشد کشور‬ ‫یک دفعه زیر و رو شــود‪ ،‬بنای ما مهار تورم‪ ،‬رشــد‬ ‫اقتصادی و تعادل صحیح بازار ارز و سکه است‪ .‬ممکن‬ ‫است مشکلی پیش اید اما در کنار هم مشکالت را حل‬ ‫خواهیم کرد‪ .‬روحانی با تاکید بر اینکه رعایت حقوق‬ ‫شهروندی باید تبدیل به یک فرهنگ شود‪ ،‬ادامه داد‪:‬‬ ‫حقوق شــهروندی با ابالغ و پایش درست نمی شود‪،‬‬ ‫بلکه باید تبدیل به گفتمان و فرهنگ شــود‪ .‬همه ما‬ ‫مســئوالن و مردم باید برای اجرای حقوق شهروندی‬ ‫تالش کنیم و اگر دیدیم در ادارات به حقوق شهروندی‬ ‫احترام گذاشته نمی شــود‪ ،‬باید به ان اعتراض کنیم‪.‬‬ ‫رئیس جمهور گفت‪ :‬فضای مجــازی و جوان ها باید‬ ‫به میدان بیایند و با روشــنگری و اعتراض به مسائل‪،‬‬ ‫جامعه را به سمت حقوق شهروندی سوق دهند‪.‬‬ ‫وزیر علوم ما باید بتواند به تنهایی‬ ‫دانشگاه ها را اداره کند‬ ‫وی افــزود‪ :‬وزیر علوم مــا باید بتوانــد به تنهایی‬ ‫دانشــگاه ها را اداره کنــد و از راســت و چپ به او‬ ‫دستور ندهند‪ .‬بر اســاس قانون اساسی‪ ،‬وزیر علوم‬ ‫باید همه تشــکل های دانشــجویی و دانشگاه ها را‬ ‫اداره کند‪ ،‬زیرا مســئولیت بر عهده انهاســت‪ .‬وزرا‬ ‫باید بتوانند به تنهایی مســئولیت هایی که برعهده‬ ‫انهاســت در حوزه سیاســت خارجــی‪ ،‬فرهنگ و‬ ‫اقتصــاد را اداره کنند و کســی در کار انها دخالت‬ ‫نکنــد‪ ،‬زیرا معیار ما قانون اساســی اســت و همه‬ ‫باید بر اســاس ان عمل کنند‪ .‬روحانی تصریح کرد‪:‬‬ ‫رئیس جمهور مســئول اجرای قانون اساسی است‬ ‫و چیزی فراتر از قانون اساســی در کشــور نداریم‪.‬‬ ‫از همه دســتگاه ها‪ ،‬ادارات‪ ،‬وزرا و همه تشــکل ها‬ ‫می خواهــم که حقوق شــهروندی را به عنوان یک‬ ‫مسئولیت اساسی در دولت دوازدهم دنبال کنند و‬ ‫هر ‪ ۶‬ماه یکبار گزارشــی به رئیس جمهور و سالی‬ ‫یک بار به مردم ارائه دهند‪ .‬من نیز مجبورم که هر‬ ‫سال به مردم گزارشی از عملکردمان ارائه دهم‪.‬‬ ‫ســازمان میراث فرهنگی‪ ،‬صنایع دستی و گردشگری ارائه دهد سپس با‬ ‫برگزاری جلساتی مشترک جوانب مختلف ان را بررسی کنند؛ چرا که در‬ ‫غیر این صورت احتمال اسیب به بناهای ارزشمند کشور زیاد است‪ .‬عضو‬ ‫هیات رئیسه کمیسیون فرهنگی مجلس با اشاره به اقدامات شهرداری و‬ ‫شــورای شهر تهران در این زمینه‪ ،‬بیان کرد‪ :‬توسعه نباید موجب از بین‬ ‫رفتن ابنیه تاریخی شود بنابراین این نهاد باید به این مسائل ورود کند و‬ ‫طرح های موجود را بررســی کند‪ .‬وی با بیان اینکه اگر گسترش خطوط‬ ‫مترو به بناهای تاریخی اسیب وارد کند سازمان میراث فرهنگی‪ ،‬صنایع‬ ‫دستی و گردشگری باید در برابر این اقدامات ایستادگی کند‪ ،‬ادامه داد‪ :‬وظیفه این سازمان حفاظت از بناهای‬ ‫تاریخی است و نیاز است مانع اقدامات غیر استاندارد شود‪ .‬عضو هیات رئیسه کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان‬ ‫اینکه یونسکو برای ثبت جهانی بناها به نحوه رسیدگی ان کشور به اثار تاریخیش توجه بسیار دارد‪ ،‬اظهار کرد‪:‬‬ ‫بی توجهی به اثار تاریخی بر تصمیم یونســکو در ثبت جهانی ان ها تاثیرگذار است؛ چرا که هر چه برنامه های‬ ‫حفاظتی از این اثار بیش تر باشد در رتبه دهی امتیاز ویژه ای برای بناهای کشور در نظر می گیرند اما اگر بی دقتی‬ ‫شود ثبت جهانی بناهای تاریخی دچار مشکل خواهد شد‪.‬‬ ‫اقای اســدزاده‪ ،‬با بهانه مصاحبه مان‬ ‫یعنی شب یلدا شروع کنیم؟‬ ‫شــب یلدا یک کلمه ســریانی اســت که اشخاص‬ ‫مختلــف ان را بــه صورت هــای مختلفــی تلفظ‬ ‫می کنند و به معنای والدت است؛ والدت خورشید!‬ ‫یعنی با والدت خورشید‪ ،‬خورشید از چنگ شبهای‬ ‫تاریکی و اهریمنی نجات پیدا می کند‪ .‬یلدا یکی از‬ ‫ایین و رســوم کهن ایرانی است‪ .‬قدیمی هایی مثل‬ ‫مــا‪ ،‬معتقد بودند که زمســتان دارای چله بزرگ و‬ ‫چله کوچک اســت‪ .‬به یلدا چلــه بزرگه می گفتند‪.‬‬ ‫ان دوران ما مثل تمام مردمان ســرزمین کهنسال‬ ‫ایران‪ ،‬در شــب یلدا زیر کرسی می نشستیم و دور‬ ‫هم جمع می شــدیم‪ .‬مادرم مجمعه مســی کنگره‬ ‫داری را روی کرســی می گذاشــت که در ان پراز‬ ‫میوه‪ ،‬اجیل و شــیرینی هایی بود که چشــم از ان‬ ‫برنمی داشــتم‪ .‬ان زمان برق نبود و بهترین وسیله‬ ‫برای روشــنایی خانه مان‪ ،‬چراغ گردســوز روسی‬ ‫بود که مادر ان را روشــن می کرد و روی کرســی‬ ‫می گذاشــت‪ .‬این چــراغ را هنوز هــم دارم و جزو‬ ‫عتیقه ها محسوب می شــود‪ .‬یادم می اید با برادر و‬ ‫خواهر کوچک ترم در یک پای کرسی می نشستیم‬ ‫و الم تــا کام حرف نمی زدیم‪ .‬پدرم ارتشــی بود و‬ ‫به شــدت از او حســاب می بردیم و زمانی که پدر‬ ‫درخانه بود‪ ،‬جیک مان در نمی امد‪ .‬شــب یلدا فقط‬ ‫به یکدیگر نگاه می کردیــم تا پدر تعریف کردن از‬ ‫خاطراتش را شروع کند‪ .‬همیشه پدر از جنگ هایی‬ ‫که در ان شرکت کرده بود‪ ،‬حرف می زد‪ .‬از کشت و‬ ‫کشتار سخن می گفت و گاهی هم شاهنامه و حافظ‬ ‫برای مان می خواند‪ .‬با همه رســمی و جدی بودن‪،‬‬ ‫پدر ان چنان شب یلدای مان را از سخنان نابش پر‬ ‫می کرد و ما را ســرگرم می کرد که گذر زمان را از‬ ‫دســت می دادیم‪ .‬یواش یواش چرتمان می گرفت و‬ ‫همان گوشه کرسی به خواب می رفتیم‪.‬‬ ‫مادر چطور؟‬ ‫در ان زمان مرد ساالری بود و خانم ها نمی توانستند‬ ‫زیــاد اظهار نظر کنند‪ .‬او اصال با پدر بحث نمی کرد‬ ‫و برخالف زن های امروزی‪ ،‬همیشــه تابع شوهرش‬ ‫بود‪ .‬همیشه پدر حرف می زد و معموال مادر چیزی‬ ‫را تعریــف نمی کرد‪ .‬بنده خــدا مادر فقط مقدمات‬ ‫کار که همان صحبت پدر و پذیرایی باشد را فراهم‬ ‫می کرد‪.‬‬ ‫زمانی که خردسال بودید‪ ،‬دورهمی های‬ ‫شــلوغ در شــب یلدا داشــتید یا‬ ‫دورهمی های تان خانوادگی بود؟‬ ‫بعضــی وقت ها پدر برای شــب یلدا‪ ،‬دوســتان و‬ ‫همرزمانــش را به خانــه دعوت می کــرد‪ .‬انها از‬ ‫ســاعت هفت هشت شــب به خانه ما می امدند و‬ ‫تا ســاعت ها بعد از نیمه شــب میهمان ما بودند‪.‬‬ ‫وقتی در جمعشان می نشستید‪ ،‬احساس می کردید‬ ‫در یک ســخنرانی رسمی نشســته اید چون همه‬ ‫خشــک و رســمی رفتار می کردند‪ .‬اکثــر انها در‬ ‫مــورد اوضاع و احوال مملکت حــرف می زدند و با‬ ‫یکدیگر بحث و مجادله می کردند‪ .‬از زمستان سرد‬ ‫و قصه هــای زندگی می گفتند و خاطراتشــان را با‬ ‫اب و تاب فراون تعریف می کردند‪ .‬انها می گفتند و‬ ‫می خندیدند و بعضی وقت ها نرمک نرمک‪ ،‬تنبکی‬ ‫هم می زدند‪.‬‬ ‫از ســال ‪ 55‬تا ‪ 65‬در امریکا زندگی‬ ‫می کردیــد‪ ،‬در این ســالها که دور از‬ ‫ایران بودید‪ ،‬شب یلدا ها یتان را چگونه‬ ‫می گذراندید؟‬ ‫معدود ایرنیانی بودند که این رسم را می شناختند‬ ‫و به ان پایبند بودند‪ .‬بــا همین گروهی که با یلدا‬ ‫اشنایی داشتند‪ ،‬شب نشــینی و دورهمی داشتم‪.‬‬ ‫ان زمان خیلی از جوان های تازه به دوران رسیده‪،‬‬ ‫حتــی این ایین کهــن را قبول نداشــتند‪ .‬اما من‬ ‫همیشــه برای این شب احترام خاصی قائل بوده و‬ ‫هستم‪ .‬خودم را مقید و پایبند به اداب ان می دانم‪.‬‬ ‫فکر می کنید چــرا ایرانی های مقیم‬ ‫خارج از کشــور‪ ،‬زیاد به این مراسم ها‬ ‫اهمیت نمی دهند؟‬ ‫وقتی کسی سی سال در کشــور های امریکایی یا‬ ‫اروپایــی زندگی می کند‪ ،‬مطابق ان کشــور پیش‬ ‫مــی رود و طبق تقویم ان کشــور خــود را به روز‬ ‫می کند؛ معموال از هویت خود دور می ماند‪ .‬تاریخ ها‬ ‫عوض می شوند و مانند فرزندان من حتی فراموش‬ ‫می کنند پــدری هم دارند! این واقعیت اســت که‬ ‫کســانی که در خــارج از ایران زندگــی می کنند‪،‬‬ ‫تغییر کرده و خود را با محیطی که در ان هستند‪،‬‬ ‫مطابقت می دهند‪.‬‬ ‫فکر می کنید مردم مثل سابق به رسم و‬ ‫رسومات این شب پایبند هستند؟‬ ‫خدا بیامرزد ایین و رســم های ایرانی را! همه یواش‬ ‫یواش به دست فراموشی سپرده می شوند‪ .‬اگر بگویید‬ ‫شــب یلدا‪ ،‬شاید بعضی ها با تعجب بپرسند شب یلدا‬ ‫چیســت و تعداد معدودی هم‪ ،‬اســمش را نشنیده‬ ‫باشند! ســنت های کهن ما‪ ،‬با بی مهری یکی پس از‬ ‫دیگری درحال فراموش شدن است‪ .‬سنت ها و ایین ما‬ ‫مانند مردم ما که زمانی باصفا‪ ،‬باوفا و صادق و درستکار‬ ‫بودند‪ ،‬دارند به افسانه و قصه ها می پیوندند‪.‬‬ ‫در این سالها و حاال که ‪ 93‬پاییز را دیده‬ ‫اید‪،‬امســال مهمانی شب یلدای تان را‬ ‫چگونه برگزار می کنید؟‬ ‫با سنی که دارم‪ ،‬عادت ندارم در دورهمی های شب‬ ‫یلدا شــرکت کنم‪ .‬چون حال کشیدن این جسم را‬ ‫ندارم‪ .‬معموال شب یلدا را در خانه سوت و کورمان‬ ‫و در کنار عیالم سر می کنم‪.‬‬ ‫خیلی از هنرمندان در این شــب به‬ ‫سراغ پیشکسوتان می روند و شب یلدا‬ ‫را در خانه های انها جشن می گیرند‪ ،‬تا‬ ‫حاال برای شما این کار را انجام داده اند؟‬ ‫گفتگوی «هنرمند» با داریوش اسدزاده به بهانه شب یلدا‬ ‫سنت و ایین های ایرانی به قصه ها پیوسته اند!‬ ‫ازاده بهرامی‬ ‫داریوش اسدزاده‪ ،‬بازیگر قدیمی متولد اول اذر ‪ 1302‬است و ‪ 93‬پاییز را پشت سر گذاشته است‪.‬‬ ‫‪ 93‬بهار و پاییزی که فراز و نشیب بسیار داشته از کارمندی اداره تا رسیدن به استانه مدیرکلی‪ ،‬از‬ ‫بازیگری طنز و کمدی گرفته تا بازی در نقشی جدی‪ ،‬از زندگی در خارج از کشور و غربت گرفته تا‬ ‫زندگی در غربت کشور خودمان‪ ،‬از مطالعه و پژوهش گرفته تا تالیف کتابی با موضوع تهران قدیم که‬ ‫روبه پایان است‪ .‬اغلب نسل جدیدتر خاطرات خوشی با او از سریال خانه سبز داریم‪ .‬اسدزاده فارغ‬ ‫التحصیل دکترای هنر و معماری از دانشگاه تهران‪ ،‬بازنشسته و کارمند سابق وزارت دارایی‪ ،‬رییس‬ ‫کارگزینی‪ ،‬عضو هیئت مدیره سندیکای سینما‪ ،‬رییس انجمن بازیگران سینمای ایران در گذشته و‬ ‫پنج دوره عضو داوران خانه سینمای ایران بوده است‪ .‬لیست فعالیت های هنری او بلندباال و طوالنی‬ ‫است و بر کسی پوشیده نیست‪ .‬به مناسبت شب یلدا پذیرای مان شد و به گرمی از ما استقبال کرد‪.‬‬ ‫با او همنشین شدیم تا از خودش‪ ،‬هنرش و شب یلداهای قدیم برای مان حرف بزند‪.‬‬ ‫نــه! حقیقتش را بخواهید تــا به حال چنین کاری زمانــی که در امریکا زندگی می کردیم‪ ،‬کتاب خانه‬ ‫برای من انجام ندادند‪.‬‬ ‫غنی و پرو پیمانی داشــتم که اکثر کتاب هایش را‬ ‫کدام یک از خوردنی های ســفره شب دوستانم از فرانســه و انگلستان برایم می فرستاند‪.‬‬ ‫یلدا را بیشتر از همه دوست دارید؟‬ ‫وقتی خواستم برگردم‪ ،‬به خاطر هزینه های سنگین‬ ‫تمام خوردنی های شب یلدا را دوست دارم و عاشق باربری هواپیما نتوانســتم کتاب هایم را با خودم به‬ ‫شان هستم‪ .‬ادم عاشــق‪ ،‬همه چیز را دوست دارد ایران بیــاورم‪ .‬نمی دانم چه بالیی ســر کتاب هایم‬ ‫هم هنرش را هم میوه را! (با خنده) اجیل را خیلی در امریکا امد‪ .‬بعد از بازگشــتم به ایران‪ ،‬مقداری‬ ‫دوســت دارم چون از خوردنی هــای مورد عالقه ام کتاب در خانه خواهرم داشــتم‪ .‬انهــا را گرفتنم و‬ ‫اســت‪ .‬همیشه خوردن فندق‪ ،‬پسته‪ ،‬کشمش‪ ،‬انار‪ ،‬اولیــن کتاب های کتاب خانه ام شــکل گرفت‪ .‬در‬ ‫نخــود چی و بادام برایم لذت بخش اســت‪ .‬تمایل طــول ســالیان دراز هر کتابی که چا پ می شــد‪،‬‬ ‫زیادی به خــوردن میوه هایی مانند انــار‪ ،‬پرتقال تهیه می کردم و بعد از خواندن ان را در کتابخانه ام‬ ‫گالبی و انگور در این شب دارم‪.‬‬ ‫قرار می دادم‪ .‬چند روز پیــش اقای ایوبی معاونت‬ ‫با وجود کهولت سن‪ ،‬داشتن این حافظه سینمایی وزارت ارشــاد به دیدنم امد‪ .‬او از اینکه‬ ‫قوی را مدیون چه چیزی می دانید؟‬ ‫می دید بازیگر و هنرپیشــه ای این همه کتاب دارد‪،‬‬ ‫علت داشــتن حافظه قوی در این ســن به خاطر بسیار متعجب و شگفت زده شده بود‪.‬‬ ‫مطالعــات فراوان اســت‪ .‬همیشــه در حال کتاب‬ ‫برای گرایش کــودکان و نوجوانان به‬ ‫خوانــدن و تحقیق و پژوهش هســتم‪ .‬از صبح که‬ ‫سمت کتاب و کتابخوانی‪ ،‬چه شیوه ای‬ ‫بیدار می شوم تا چهار عصر در کتاب خانه ام هستم‬ ‫را پیشنهاد می دهید؟‬ ‫و کتاب می خوانم‪ .‬مگــر انکه بخواهم عصرها برای فرزندانمــان را بایــد از دوران کودکی و قبل از رفتن‬ ‫کاری از منزل خارج شوم‪.‬‬ ‫به کودکســتان به کتاب عالقمند کنیم‪ .‬تنها راهش‬ ‫از پژوهش و نوشــتن کتــاب گفتید‪ ،‬انجام کارهایی اســت که انها را جــذب کتاب کند‪.‬‬ ‫باالخره نوشتن کتاب تهران قدیم را به مثال قصه های نادر شــاه افشار و لشکر کشی به هند‬ ‫اتمام رساندید؟‬ ‫و فتحش را با نشــان دادن فیل هــا و کمی جذابیت‬ ‫هنوز مشــغول نگارش این‬ ‫برای فرزندانتان تعریف کنید‪.‬‬ ‫کتاب هســتم‪ .‬سه بار کتاب‬ ‫شما بدین طریق می توانید به‬ ‫را عــوض کــردم‪ .‬علت ان تهران قدیم را چند نفر نوشته اند‪.‬‬ ‫صورت غیر مســتقیم بچه ها‬ ‫تا االن تمام کتاب هایی که راجع‬ ‫هــم بــه خاطــر تغییراتی‬ ‫را جــذب خواندن کتاب های‬ ‫به تهران قدیم نوشته و چاپ‬ ‫اســت که مجبور می شــوم‬ ‫تاریخی کنیــد‪ .‬وقتی بچه ای‬ ‫شده‪ ،‬را خوانده ام‪ .‬بعضی ها غلو‬ ‫انها را اصــاح کنم‪ .‬بعضی کرده اند و بعضی ها هم نسبتا خوب جذب داستانی شد‪ ،‬مطمئنا‬ ‫وقتها تا ســه بعــد از نیمه‬ ‫در ذهنــش نقــش می بندد‪.‬‬ ‫نوشتند‪ .‬وقتی قصد دارید یک‬ ‫کتاب بنویسید‪ ،‬باید چند کتاب‬ ‫شب مشــغول نگارش کتابم‬ ‫زمانی که سواد خواندن نوشتن‬ ‫هم ردیف ان را بخوانید و بررسی‬ ‫می شوم‪ .‬وقتی دراز می کشم‬ ‫یاد گرفت‪ ،‬به دنبال عالیق و‬ ‫کنید‪ .‬من در مورد ‪ 85‬تا نود سال‬ ‫به موضوعی که نوشتم فکر‬ ‫داســتان هایی که در کودکی‬ ‫پیش و انطوری که حافظه ام یاری‬ ‫می کنم‪ ،‬یکدفعه یادم می اید‬ ‫با ان خاطــره دارد‪ ،‬می رود و‬ ‫می کند می نویسم‪ .‬در جاهایی‬ ‫اســت‪.‬‬ ‫جایــی از قلم افتاده‬ ‫ان را پیگیری می کند‪ .‬همین‬ ‫خودم نبودم و باید تحقیق کنم‪.‬‬ ‫صبح فردا دوباره شــروع به‬ ‫تداوم در مطالعه باعث عادت‬ ‫برای همین نمی توانم زمان دقیق‬ ‫نوشتن می کنم و با جابجایی‬ ‫به کتاب خوانی می شود‪.‬‬ ‫اتمام این کتاب را بگویم‪.‬‬ ‫جمــات مجبور می شــوم‬ ‫تاثیرگذارترین کتابی که‬ ‫صفحــه را دوباره بنویســم‪.‬‬ ‫خواندید‪ ،‬چه بود؟‬ ‫مثــا وقتی دربــاره خانه مخبرالدولــه در الله زار برای مــن تمام کتاب هــا موثر بوده اســت‪ .‬مثال‬ ‫می نویسم تا حد و حدودش را مشخص کنم‪ ،‬چون نمی توانم بگویــم در ادبیات حافظ بهتر اســت یا‬ ‫ان زمــان نبودم‪ ،‬مجبورم به کتاب های تاریخی که سعدی‪ ،‬موالنا یا فردوســی؟ همه شان در حد اعال‬ ‫راجع به این موضوع نوشته شده بود‪ ،‬مراجعه کنم‪ .‬هســتند‪ .‬راجع بــه تاریخ نمی توانــم بگویم کدام‬ ‫بعضی وقت ها مجبور می شوم بیست کتاب بخوانم قسمت تاریخ بهتر بوده و برایتان تعریف کنم‪ .‬برای‬ ‫و کلی بررســی کنم تا ببینم ناصرالدین شــاه چه من همه کتاب ها جالب و جذاب هســتند‪ .‬به نظرم‬ ‫کسانی را به باغ الله زار اورده بود‪.‬‬ ‫یک هنرمند یا یک هنرپیشه باید مطالعه عام داشته‬ ‫فکر می کنید کتاب تهران قدیم را کی باشد؛ مانند پزشکی که هر شب مطالعه می کند تا‬ ‫به اتمام برسانید؟‬ ‫به روز باشد و اطالعاتش زیاد شود‪.‬‬ ‫تهــران قدیم را چند نفر نوشــته اند‪ .‬تــا االن تمام‬ ‫از کوچه و محله قدیمی تان بگویید؟‬ ‫کتاب هایی که راجع به تهران قدیم نوشــته و چاپ وقتی به محله های قدیمــی فکر می کنم‪ ،‬می بینم‬ ‫شده‪ ،‬را خوانده ام‪ .‬بعضی ها غلو کرده اند و بعضی ها ان کوچه ها و بازارچه ها اصال قابل قیاس با خانه ها‬ ‫هم نســبتا خوب نوشــتند‪ .‬وقتی قصد دارید یک و بازارهای امروزی نیســت‪ .‬خانه ما اپارتمان است‪.‬‬ ‫کتاب بنویســید‪ ،‬باید چند کتاب هم ردیف ان را مثل خانه های قدیمی دارای حیاط‪ ،‬داالن و حوض‬ ‫بخوانید و بررســی کنید‪ .‬من در مــورد ‪ 85‬تا نود وسط نیســت‪ .‬اگر کمی رفت و امد شود و جمعی‬ ‫ســال پیش و انطوری که حافظــه ام یاری می کند باشد‪ ،‬ســروصدا باعث می شود تا صدای همسایه ها‬ ‫می نویســم‪ .‬در جاهایی خودم نبودم و باید تحقیق درایــد‪ .‬تا پنج ســالگی بــه خاطر شــغل پدر در‬ ‫کنم‪ .‬برای همیــن نمی توانم زمان دقیق اتمام این کرمانشــاه زندگی می کردم‪ .‬خانه مان در نزدیکی‬ ‫کتاب را بگویم‪.‬‬ ‫رودخانه قرار داشــت‪ .‬از تــرس مادر و پدرم جرات‬ ‫پشت این همه تحقیق چه انگیزه ای است؟ بیرون رفتن از خانه را نداشتم‪ .‬بعد از ان به تهران‬ ‫برای تحقیقاتم گاهی تا پنج صبح بیدارم و این کار امدیم و در خیابان ری ساکن شدیم‪.‬‬ ‫ناشــی از عالقه و عشق است‪ .‬خدا را شکر می کنم‬ ‫تهران در دهه اول زندگی تان چگونه بود؟‬ ‫که حافظه ام یاری می کند‪ .‬اما این روزها احســاس ان زمان دور تهران خندقی بود‪ .‬در زمان رضا شاه‬ ‫می کنم یواش یواش حافظه ام در حال تحلیل رفتن این خندق ها را پر کردند و به نام خیابان شــاه رضا‬ ‫است‪ .‬با این وضع سعی می کنم انرا حفظ کنم‪.‬‬ ‫نامگــذاری کردند‪ ،‬که االن خیابان انقالب اســت‪.‬‬ ‫کتــاب خانه زیبایی داریــد‪ .‬درمورد وقتی ده ساله بودم و پدرم سر کار می رفت؛ از خانه‬ ‫کتابخانه تان بگویید و اینکه چطور این خارج می شدم و با دوستانم به سمت این خندق ها‬ ‫همه کتاب را جمع اوری کردید؟‬ ‫می رفتــم‪ .‬بــه ان طرف خندق و به سراســیاب و‬ ‫حدود ‪ 3000-2000‬جلد کتاب در کتابخانه منزلم سلیمانیه و ‪ ..‬می رفتیم‪ .‬با دوستان خیار می چیدیم‬ ‫دارم‪ .‬از نگهــداری و خواندن کتاب ها لذت می برم‪ .‬و می خوردیم‪ .‬قبــل از انکه پدر به خانه برگرد‪ ،‬به‬ ‫خانه باز می گشتم‪ .‬همیشه از پدرم می ترسیدم و از‬ ‫او در هراس بودم‪.‬‬ ‫تئاتر را بیشتر دوست دارید یا سینما‬ ‫و تلویزیون؟‬ ‫مســلم اســت تئاتر چیز دیگری اســت‪ .‬در تئاتر‬ ‫نفســت با نفس مردم توام اســت‪ .‬مردم تشویقت‬ ‫می کننــد و با تشویق هایشــان به شــما انرژی و‬ ‫قدرت می دهند‪ .‬مگر یــک بازیگر چه می خواهد؟‬ ‫بازیگر ســرمایه اش مردم هستند تا بتواند هنرش‪،‬‬ ‫احساسش و نفسش را به مردم نشان دهد و با انها‬ ‫بــا صحبت ها و حرکاتش ارتباط برقــرار کند و به‬ ‫انها محبت کند‪ .‬همیشه گفته ام تئاتر چیز دیگری‬ ‫اســت و قابل قیاس با تلویزیون و ســینما نیست‪.‬‬ ‫کســی که در تئاتر کار می کند واقعا هنرمند است‬ ‫چون هنر می خواهد کسی روی صحنه برود و مردم‬ ‫را مجذوب و محســور خود کند‪ .‬در تلویزیون فقط‬ ‫شات و کات هست که لذت تئاتر را ندارد‪.‬‬ ‫اگر بازیگر نمی شــدید به ســراغ چه‬ ‫حرفه ای می رفتید؟‬ ‫باز هم بازیگر می شدم‪ .‬من در خالل کار دولتی که‬ ‫داشــتم‪ ،‬کار هنری هم می کــردم‪ .‬به خاطر هنر و‬ ‫عشق به بازیگری کارم را رها کردم‪ .‬حتی تا سمت‬ ‫مدیرکلی هم پیش رفتم اما هنرپیشــگی را دوست‬ ‫داشتم و در ان ماندم‪ .‬اگر بار دیگر هم متولد شوم‪،‬‬ ‫بازیگری را انتخاب می کنم‪.‬‬ ‫تا به حال چه شایعه ای درمورد خودتان‬ ‫شــنیده اید که باورش برای ‪‎‬تان سخت‬ ‫بود؟‬ ‫تا به حال هیچ شــایعه ای نشــنیده ام‪ .‬هیچوقت با‬ ‫کسی کاری نداشــتم‪ .‬معموال ســعی می کردم تا‬ ‫همیشه از شایعات دور باشم و به انها توجهی نکنم‪.‬‬ ‫فکر می کنید با چه ســریالی بیشتر از‬ ‫همه در دل مردم جا باز کرده اید؟‬ ‫فیلم ها و سریال های زیادی بود که بازی کردم‪ ،‬اما‬ ‫فکر می کنم با سریال خانه سبز و سمندون بیشتر‬ ‫در خاطر مردم ماندم و مردم مرا با انها می شناسند‪.‬‬ ‫به نظرتــان دنیای ســینمای ایران و‬ ‫بازیگری‪ ،‬درطول این سال ها دستخوش‬ ‫چه تغییراتی شده است؟‬ ‫هر کار یا حرفه ای برای خودش پستی ها و بلندی هایی‬ ‫دارد‪ .‬در هر زمانی ممکن است به پایین یا باال کشیده‬ ‫شود‪ .‬این روزها شاهد هستیم که عده ای با پول امدند‬ ‫و نقش خریدند و کســانی که در راس نشســته اند؛‬ ‫هیچ توجهی به این کار ندارند‪ .‬با این اوصاف بازیگری‬ ‫این روزها تبدیل به اش شله قلمکاری شده که همه‬ ‫چیزی در ان ریخته اند‪ .‬بگذریم از اینکه در این بین‬ ‫هنرپیشــه های جوانی هم هســتند که مستعدند‪ ،‬با‬ ‫عشــق بازی می کنند و جایزه ای در ان سوی مرزها‬ ‫می برند‪ .‬بعضی وقتها که برای دیدن فیلم جشنواره ها‬ ‫دعوت می شوم‪ ،‬واقعا متاسف می شوم بابت بعضی از‬ ‫فیلم هایی که این برای شان این همه هزینه می کنند‪.‬‬ ‫بعضی از این فیلم ها انقدر مرا عصبانی می کند‪ ،‬که در‬ ‫وســط فیلم می خوابم تا ادامه اش را نبینم‪ .‬این فقط‬ ‫مربوط به نسل امروز سینما نیست‪ .‬در قبل از انقالب‬ ‫هم پنج دوره جزو داوران سینما بودم و برای انتخاب‬ ‫فیلم برتر از ‪ 4‬بعد ازظهر تا ‪ 2‬شب فیلم نگاه می کردم‬ ‫و یادداشــت می کردم‪ .‬شاید باروتان نشود از ‪90-80‬‬ ‫فیلمی که می دیدم‪ ،‬شــاید ســه یا چهار فیلم خوب‬ ‫بود ‪.‬االن هم همین وضعیت در سینما و فیلم های ما‬ ‫حکمفرماست و دیده می شود‪.‬‬ ‫اخرین فیلمی که دیدید؟‬ ‫این روزها فرصت دیدن فیلم ندارم‪ .‬اخرین فیلم هایی که‬ ‫دیدم مربوط به فیلم های پنجاه کیلو البالو‪ ،‬نفس شیرین و‬ ‫یتیم خانه بود که خودم در انها بازی کرده بودم‪.‬‬ ‫در بازیگری متحمل چه ســختی هایی‬ ‫شدید؟‬ ‫در بازیگری سینما متحمل هیچ سختی نشدم‪ .‬تاکنون‬ ‫به کسی بی احترامی نکردم و هیچ شکایتی هم بابت‬ ‫ســختی ها نداشــتم‪ .‬خیلی جاها از حقم صرف نظر‬ ‫کردم و چیزی نگفتــم‪ .‬عمرم را صرف این کار کردم‬ ‫و با عشــق و دل و جان بازی می کردم‪ .‬در تیپ های‬ ‫مختلفی حاضر شدم‪ .‬برایم فرقی نمی کرد کمدی بازی‬ ‫کنم یا جدی باشم‪ .‬مهم عشق به بازیگری بود‪.‬‬ ‫بزرگتریــن درســی کــه از زندگی‬ ‫گرفته اید‪ ،‬چه بود؟‬ ‫صبوری‪ ،‬خوشــرویی و داشتن طاقت باال بزرگترین‬ ‫درس های زندگیم بودند اما مهمترین درســم این‬ ‫بود که همیشــه شکرگذار خداوند باشم‪ .‬خداوندی‬ ‫که تا به حال مرا ســامت نگه داشته است‪ .‬شب و‬ ‫روز دعــا می کنم و از خدا می خواهم همینطور این‬ ‫سالمتی ادامه داشته باشد‪.‬‬ ‫در این روزها پیشنهاد کاری داشتید؟‬ ‫با وجود نود و ســه سال ســن‪ ،‬هنوز هم پیشنهاد‬ ‫کاری زیــادی دارم‪ ،‬خــودم قبــول نمی کنم‪ .‬باید‬ ‫اســتراحت کنم‪ .‬اما بعضی وقتها در شرایطی قرار‬ ‫می گیرم که مجبورم می کند تا نقش را بپذیرم‪.‬‬ ‫در بازیگری به دنبال چه هدفی بودید؟‬ ‫بازیگری عشق است و عشق همان هدفم است‪ .‬هفتاد‬ ‫و پنج ســال و نزدیک به هشتاد سال است که برای‬ ‫این حرفه وقت گذاشتم‪ ،‬چون عاشقش بودم‪ .‬به خاطر‬ ‫عشق به هنرپیشگی از کار در اداره ام دست کشیدم‪،‬‬ ‫کاری که تا مقام مدیرکلی اش باال رفته بودم‪.‬‬ ‫برای مــردم ایران در شــب یلدا چه‬ ‫ارزوی دارید؟‬ ‫ســامتی تمام مــردم ایــران را از درگاه احدیت‬ ‫خواستارم‪ .‬امیدورام همه انها باهم صمیمی باشند‬ ‫و در شــب یلدا مانند قدیم ها دور هم جمع شوند و‬ ‫با خوبی و خوشــی این شب را سپری کنند‪ .‬همین‬ ‫امدن ها و دور هم نشســتن ها موهبتی ارشــمند‬ ‫است که باعث دوســتی و اتحاد می شود‪ .‬قدر این‬ ‫موهبت ها را بدانند‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫چهار شـــــنبه ‪ 29‬اذر ماه ‪ 1396‬سال دهــــم شماره ‪839‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫رادیووتلویزیون‬ ‫یادداشت‬ ‫‪RADIO & TV‬‬ ‫سیدرضااورنگ‬ ‫فاطمه دانش زاد‪ ،‬بازیگری بی ادعا‬ ‫روزگار بــدی اســت‪ ،‬روزگاری‬ ‫که ادعا و حاشیه ســازی بر همه‬ ‫چیــز ســایه انداخته‪،‬حتی روی‬ ‫مســووالن‪.‬انانی کــه اهــل ادا‬ ‫هســتند و ادعا و در حاشــیه ها‬ ‫غرق شده اند‪ ،‬به چشم می ایند و‬ ‫هنرمندان بی ادعا و بی حاشیه از‬ ‫دیدگان دور می مانند‪ .‬چقدر این‬ ‫روزگار بد اســت و چقدر دنیای‬ ‫ســینما‪ ،‬تلویزیون و تئاتر بی رحم‪ ،‬ان قــدر بی رحم که به فرزندان‬ ‫خودش نیز ترحم نمی کند‪ .‬ســینما‪ ،‬تلویزیــون و تئاتر‪ ،‬امروز فقط‬ ‫زرق و بــرق دارد و یک عالمه عالــم بی عمل! هنرمندانی که دل به‬ ‫هنــر دادند و تا پای جــان به ان متعهد بودنــد‪ ،‬اکثرا در گمنامی‬ ‫ماندند‪ ،‬نه همکاران شان یادی از انان کردند‪،‬نه مسووالن سراغ شان‬ ‫رفتنــد و نه حتی مــردم نامی از این هنرمندان گمنام و خوشــنام‬ ‫بر زبــان اوردند‪ .‬فاطمه دانش زاد‪،‬بازیگر بی ادعای ســینما‪ ،‬تئاتر و‬ ‫تلویزیون از این دســت هنرمندان است‪ ،‬زحمتکش و بی حاشیه‪ .‬به‬ ‫جــرات می توان گفت‪ ،‬حتی بســیاری از بازیگــران نیز با نام و هنر‬ ‫این بانوی بی حاشــیه و بیمار بیگانه اند‪.‬چرا باید چنین باشد؟ چون‬ ‫دانش زاد اهل جار و جنجــال نبود و فضاهای مجازی و غیرمجازی‬ ‫را اشــغال نکرده بود؟!گناهش‪ ،‬این است که مسووالن‪،‬هنرمندان و‬ ‫مــردم به دیدارش نرفته و نمی روند؟! فاطمه دانش زاد ســال ها در‬ ‫عرصه بازیگری فعالیت کرده و با عشــق تمام و بدون چشمداشت‪،‬‬ ‫هر انچه در توان داشت عرضه کرد‪ .‬این بانوی هنرمند‪ ،‬هرگز حاضر‬ ‫نشد زیر سایه همســر هنرمندش مرحوم سروش خلیلی باشد‪ .‬زیرا‬ ‫هنرمند باید روی پای خودش بایستد‪ .‬اگر خبر بیماری این هنرمند‬ ‫بی ادعا را نزدیکانش اطالع رســانی نکرده بودند‪ ،‬مطمئنا کســی از‬ ‫بیماری و بی حالی اش با خبر نمی شد‪ .‬کجایند مسووالنی که مدام از‬ ‫این بیمارستان به ان بیمارستان می روند تا با بازیگران حاشیه ساز و‬ ‫پرادعا فیلم و عکس سلفی بگیرند؟! چرا با فاطمه دانش ازاد و مانند‬ ‫او عکســی به یادگار نگرفته و نمی گیرند؟ انانی که اســم و رسمی‬ ‫دارند و دست شــان به دهان شان می رسد‪،‬نیازی به دیدار مسووالن‬ ‫ندارند‪ ،‬مســووالن باید به دیدار کســانی بروند که اهل جار و جنجال‬ ‫نیستند و با سیلی سرخ ابرو داری می کنند‪ .‬لطف کنید به دیدار دانش‬ ‫زاد و دیگرانی که مانند او می اندیشند نروید‪ ،‬زیرا این هنرمندان اصیل‬ ‫ان قدر عزت نفس دارند که هرگز چنین مالقاتی را نمی پسندند‪ .‬شما‬ ‫به دیدار کســانی بروید که دوست دارند به دیدارشان بروید‪ ،‬تا با هم یا‬ ‫دور از هم عکس و فیلم های مشترک را در فضای مجازی منتشر کنید!‬ ‫بیشترین گله را باید از انانی کرد که خود را هنرمند می خوانند‪ .‬هنرمند‬ ‫باید بــه دیدار هنرمند برود تا این دیدار روح شــان را به پرواز دراورد‪.‬‬ ‫کسانی که به دیدار امثال فاطمه دانش زاد نرفته و نمی روند باید به وجود‬ ‫خودشان به عنوان یک هنرمند شک کنند‪ .‬دانش زاد با نقش افرینی‬ ‫در تئاتر‪ ،‬ســینما و تلویزیون برای مردم اوقات خوشی فراهم کرده‬ ‫اســت‪ .‬جا دارد مردم از این هنرمند بی ادعا و سر به زیر یادی کرده‬ ‫و هنــر و زحمتش را پاس بدارند‪ .‬امیدواریــم بانو فاطمه دانش زاد‪،‬‬ ‫هرچه زودتر از بســتر بیماری برخیزد و دوباره مردم را کنار ســفره‬ ‫پربرکت هنرش بنشاند‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫طوالنی ترین شب سال در جمع هنرمندان و ورزشکاران در گفتگو با «هنرمند»‬ ‫چهار شـــــنبه ‪ 29‬اذر ماه ‪ 1396‬سال دهــــم شماره ‪839‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫ویژه شب یلدا‬ ‫داریوش ارجمند‪ :‬یلدا سنتی همیشه پایدار است‬ ‫شب یلدا فرهنگی چندین هزار ساله دارد که از جشن مهرگان‬ ‫می اید‪ .‬شب یلدا به عبارتی تولد مهر یا تولد خورشید‬ ‫است که بعدها غربی ها ان را به تولد منجی نسبت داده‬ ‫اند و به دالیلی تاریخ را کمی پس و پیش کرده اند‪ .‬این‬ ‫شب کمی به عقب رفت و تبدیل به کریسمس شد‪ .‬ما‬ ‫جشن های زیادی داشتیم که بخشی از ان ها فرموش‬ ‫شــده اند‪ .‬روزها و هفته های ما هر کدام یک اسم داشتند‪.‬‬ ‫مهرگان در اولین شب زمستان که یلدا نام دارد‪ ،‬سنت بسیار خوبی است‪ .‬بسیاری‬ ‫از افراد می خواستند این رسم ها را نابود کنند اما نتوانستند‪ ،‬زیرا این سنت ها از یک‬ ‫باور درست و صحیح می ایند‪ .‬وقتی شما اولین شب زمستان را که دوران سرما و‬ ‫کمرنگی خورشید است‪ ،‬جشن می گیرید و انرژی می گذارید و این سرما را دفع‬ ‫می کنید؛ این هماهنگ شدن با طبیعت است‪ .‬اگر این برف که روی گندم ها پهن‬ ‫شده است‪ ،‬اب نشود و گرما و نور نباشد‪ ،‬سال دیگر محصولی نخواهیم داشت‪ .‬در‬ ‫پاییز و زمستان برگ ها می ریزند و درخت ها عریان می شوند و به گفته اخوان ثالث‪:‬‬ ‫«هوا بس ناجوانمردانه ســرد است‪ »...‬مهم این است که دست گرمی را به سوی‬ ‫کسی دراز کنید!‬ ‫ثریا قاسمی‪ :‬توصیه نمی کنم در این شب دورهم جمع شوند‬ ‫اصال شــب یلدا کی هست؟! به نظرم شب یلدا هم مثل‬ ‫شب های دیگر است‪ .‬خاطره ای خوب یا انچنانی از این‬ ‫شب در ذهنم نمانده است‪.‬از شب یلدا کودکی هایم‬ ‫هم چیزی بــه یادم ندارم‪ .‬همه چیــز تغییر کرده‬ ‫اســت‪ .‬به خاطر هزینه های زیــاد زندگی و راههای‬ ‫دور خیلی ها نمی توانند‪ ،‬دورهم جمع شوند‪ .‬به کسی‬ ‫نمی توانم توصیه کنم این شب را دورهم جمع شوند‪ .‬اگر‬ ‫کسی بتواند‪ ،‬برای دورهمی برود‪ ،‬می تواند شب قبل یا بعد ان هم برود‪ .‬از نظر‬ ‫من دید و بازدیدی به ان صورت وجود ندارد‪ .‬دلیلی ندارد امروز‪ ،‬یک کیلو انار‬ ‫از بلوار ارتش بگیرم و به انتهای همت بروم و به طرف بگویم‪ « :‬ســام! شب‬ ‫یلدات مبارک! بعد اونوقت چی میشــه؟! » شیرینی زندگی به گونه دیگری‬ ‫اســت‪ .‬زندگی تغییر کرده است و چیزهای زیادی جزو تشریفات شده است‪.‬‬ ‫من توصیه نمی کنم در این شب کسی جایی برود‪.‬‬ ‫مرجانه گلچین‪ :‬حاصل زحمات مادر شب یلدا روی کرسی بود‬ ‫یکــی از کدبانوگری هایی مادرم این بود که در تابســتان‬ ‫تخــم هندوانه و خربــزه را پاک و خشــک می کرد‪،‬‬ ‫ســپس در زمستان و برای شب چله‪ ،‬ان ها را درون‬ ‫ماهیتابــه می ریخت و تفت مــی داد‪ .‬یادش بخیر!‬ ‫صدای ترکیدن و دهان باز کردن تخمه ها هنوز در‬ ‫گوشم می پیچد‪ .‬مادرم انها را روی یک پارچه سفید‬ ‫می ریخت‪ ،‬تا ســرد شوند‪ .‬ان وقت بچه های زرنگ مثل‬ ‫من (باخنده) می گشتند تا تخمه هایی را که در اثر داغ شدن زیاد شکافته شده‬ ‫بودند‪ ،‬جدا می کردند‪ .‬خوردشان خیلی مزه داشت چون اسان‪ ،‬حاضر و اماده‬ ‫بود‪ .‬بعد از ان هم نوبت به دانه کردن انار می رسید‪ .‬دست از سر مادرم ببرنمی‬ ‫داشتم و در ححین دانه کردن‪ ،‬به ظرف انار ناخنک می زدم‪ .‬ان هم چه اناری!!‬ ‫باسلق هایی که پدر خدابیامرزم برای شب یلدا می خرید مثل باسلق های االن‬ ‫نیســت‪ ،‬نه از نظر طعم و نه در بذل و بخششــی که در گذاشتن گردو روی‬ ‫ان می شــد! االن خبری از گردو نیســت‪ ،‬البته باید به انها حق بدهیم؛ زیرا‬ ‫قیمت گردو بسیار باالست‪ .‬یادم می اید زمان جنگ نفت کمیاب بود‪ .‬پدر خدا‬ ‫بیامرزم که همیشه نگران سرما خوردن و مریض شدن ما بود‪ ،‬از اوایل پاییز‬ ‫کرسی با چراغ برقی میزد‪ .‬خدا را شکر ان زمان برق ارزان بود‪ .‬خالصه شب‬ ‫یلدا که می شــد‪ ،‬حاصل زحمات مادر روی کرسی چیده می شد‪ .‬خانواده که‬ ‫معموال شامل عمو‪ ،‬زن عمو‪ ،‬دختر عموها‪ ،‬خاله‪ ،‬شوهرخاله و خودمان بودیم؛‬ ‫دور کرســی جمع می شــدیم و تازه نیمه های شب صحبت بزرگ ترها گل‬ ‫می انداخت و تفال بر حافظ و شاهنامه خوانی شروع می شد‪ .‬مادربزرگ پدری‬ ‫هم برای مــان از دوران جوانی اش‪ ،‬قصه ها می گفت‪ .‬ما هم در عالم کودکی‬ ‫فقط شــکممان را از تنقالت پر می کردیم‪ .‬بعد هم به خودمان می گفتیم ما‬ ‫اصال نفهمیدیم شــب بلند بوده‪ ،‬به نظرمان خیلی هم کوتاه است چون زود‬ ‫تمام می شود‪.‬‬ ‫ساعد هدایتی‪ :‬شب یلدا کتک حسابی خوردم‬ ‫گذشته های خیلی دور‪،‬وقتی هشت ساله بودم را به خاطر‬ ‫می اورم‪ .‬ان ســال ها‪ ،‬شــب یلدا به خانه مادربزرگم‬ ‫می رفتیــم‪ .‬بــا عمو‪ ،‬عمــه‪ ،‬خاله هــا‪ ،‬پدربزرگ و‬ ‫مادربزرگم دور کرســی جمع می شدیم و هنداونه‪،‬‬ ‫انار و اجیل می خوردیم‪ .‬ما که وضع خوبی نداشتیم‪،‬‬ ‫اما انهایی که وضع مالی بهتری داشــتند‪ ،‬ان شب‬ ‫شام‪ ،‬سبزی پلو با ماهی سفید می خوردند‪.‬با وجود سن‬ ‫و ســال کمم‪ ،‬شب یلدا برایم جالب و ارزشــمند بود و همیشه از امدن این‬ ‫شــب خوشحال می شدم‪ .‬در ان زمان انار را با دستانمان له می کردیم که در‬ ‫اصطالح به ان «اب لمبوه» می گفتند‪ .‬بعد له کردن با ایجاد ســوراخی‪ ،‬اب‬ ‫انار را می خوردیم‪ ،‬بدون انکه نیازی به ابمیوه گیری داشته باشیم‪ .‬هشت نه‬ ‫ســاله بودم و برای شب یلدا پیراهن سفید زیبایی را پوشیده بودم‪ .‬وقتی در‬ ‫حال له کردن انار بودم‪ ،‬ناگهان انار ترکید و اب انار به ســرو صورت و لباسم‬ ‫پاشید‪ .‬ان شب واقعا کتک خوردم و هر گز ان را فراموش نمی کنم‪ .‬ان زمان‬ ‫شوینده ها و لکه برهای قوی امروزی وجود نداشت‪ .‬مادرم هرگز نتوانست لکه‬ ‫انار را از پیراهنم پاک کند‪.‬‬ ‫بهداد سلیمی‪ :‬سعادت خواهم داشت‬ ‫در شب یلدا کنار دختر و خانواده ام باشم‬ ‫متاسفانهچندسالیاستبهخاطرحضوردراردوهایتیمملی‪،‬‬ ‫فرصتنشدهتاشبیلدارادرجمعباشکوهخانوده امسپری‬ ‫کنم‪ .‬به خاطر دارم چند سال پیش‪ ،‬زمانی که اقای توکلی‬ ‫مربی ما بودند‪ ،‬اردوی تیم با شب یلدا تداخل پیدا کرد‪ .‬او‬ ‫با خرید کیک‪ ،‬شیرینی و میوه برنامه ویژه ای برای این شب‬ ‫تدارک دید‪ .‬تمام بچه های تیم را به بهانه شب یلدا دور هم جمع‬ ‫کرد و ان شب را با فال حافظ و یاداوری خاطراتمان زنده نگه داشتیم‪ .‬این کار اقای‬ ‫توکلی باعث شد تا خاطره خوبی از این شب و اردو در ذهنم تداعی شود‪.‬فکر می کنم‬ ‫امسالسعادتداشتهباشمتاشبیلدارادرکناردخترعزیزموخانواده اماحیاکنم‪.‬برای‬ ‫هموطنانوخانواده امارزویخوشی‪،‬موفقیت‪،‬سرزندگیوسالمتیدراینشبرادارم‪.‬‬ ‫ان شااهللعمرشانمانندشبیلداطوالنیباشد‪.‬‬ ‫یلدا سنتی همیشه پایدار‬ ‫یلدا طوالنی ترین شب ســال و در واقع بدرقه خزان است‪ .‬شبی که در ان‪ ،‬انار محبت و سرخی عشق‬ ‫و عاطفه نثار کاســه های لبریز از شوق می شود‪ .‬شبی که طراوت هندوانه های تابستان به دستان سرد‬ ‫زمستان هدیه می شود‪ .‬داغی نگاه زیبای ریش سفیدها و بزرگترها در چشمان کودکان موج می گیرد و‬ ‫در ازدحام بشقاب کوچک بلوری و چینی‪ ،‬شیرینی صمیمیت و یکدلی ها تقسیم می شود و کام همه‬ ‫را شیرین می کند‪ .‬یلدا بهترین فرصت برای نیم نگاهی کوتاه به لحظه های پشت سر و بهترین پیام‬ ‫برای زیبا زیستن است‪ .‬یلدا بهانه ای برای گذراندن لحظاتی در کنار یکدیگر به جای ارتباط از طریق‬ ‫ســیم پیچ های مارپیچ و فضای مجازی است‪ .‬این شب مجالی است برای دیدن عزیزانی که تصویر‬ ‫و صدایشــان در پس مشغله های زندگی‪ ،‬رنگ باخته اند‪ .‬مجالی برای نشستن در کنار بزرگان و در‬ ‫اغوش کشــیدن کودکان! یلدا مجالی است برای من! برای تو ! و برای همه ما‪ ...‬به همین بهانه سراغ‬ ‫عزیزان هنرمند و ورزشکار کشورمان رفتیم تا انها از شب یلدا‪ ،‬خاطرات و دورهمی های که در این‬ ‫شب گذارندند‪ ،‬برای مان سخن بگویند‪.‬‬ ‫سوگل طهماسبی‪ :‬زمان گرفتن فال حافظ همه سکوت می کردند‬ ‫شب یلدا در تمام نقاط کشور تقریبا با خوردن اجیل وتنقالت‪ ،‬حافظ خوانی‪ ،‬شاهنامه خوانی جشن‬ ‫گرفته می شود‪ .‬فرقی که در شهر مادری ام وجود دارد این است که ما در اهواز هیچوقت دور کرسی‬ ‫جمع نشدیم‪ ،‬چون هوا انقدر سرد نمی شد که زیر کرسی بنشینیم‪ .‬طبق رسومات‪ ،‬همیشه در‬ ‫خانه پدربزگ و مادربزرگم گرد هم جمع می شــدم و هر کســی برای این شب تدارکی می دید‪.‬‬ ‫مثال خاله انارهای دون کرده می اورد‪ ،‬دایی ام هندوانه می خرید و مادرم برای سفره شب یلدا اجیل‬ ‫می خرید‪ .‬ما اهوازی ها سر سفره تمام مراسم ها به خصوص شب یلدا از «کلوچه دزفولی» استفاده‬ ‫می کنیم‪ .‬این کلوچه با رازیانه و خرمای زیاد تهیه می شود و جزو شیرینی هایی است که مادرم همیشه برای‬ ‫شب یلدا می پزد‪ .‬رسم قشنگ دیگری که ما اهوازیها داریم‪ ،‬مربوط به نوعروسان است‪ .‬به احترام نوعروسی که اولین شب‬ ‫یلدایش را جشن می گرد؛ همه در خانه پدرشوهرش جمع شده و در سینی بزرگی هدایا‪ ،‬قند‪ ،‬طال و‪ ...‬گذاشته می شود و به‬ ‫این عروس پیشکش می شود‪ .‬البته پدرو مادر داماد ارزشمندترین هدیه را تقدیم نوعروس شان می کنند‪ .‬در کودکی مانند‬ ‫هر بچه ای فکر می کردم شب یلدا خیلی طوالنی است و صبحی وجود نخواهد داشت‪ .‬بعدها که فهمیدم یک دقیقه طوالنی‬ ‫تر از شب های دیگر است‪ ،‬برایم جالب بود‪ .‬شیرین ترین خاطره ای که وجود دارد این بود زمانی که خواهر بزرگم می خواست‬ ‫برای تک تک اعضای خانواده فال حافظ بگیرد‪ ،‬تمام افراد جمع که در همهمه صحبت کردن و خوردن انار و اجیل و هندوانه‬ ‫بودند‪ ،‬به یکباره‪ ،‬به احترام حافظ سکوت می کردند تا ببینند حضرت حافظ درمورد هر کسی چه گفته است‪ .‬همیشه این‬ ‫سکوت برایم جذاب بوده است‪ .‬چهارده سالی است در تهران زندگی می کنم و در اینجا شب یلدا را جشن می گیرم‪ .‬اعتقادم‬ ‫بر این است این شب را باید در کنار خانواده ام سر کنم‪.‬‬ ‫اتابک نادری‪ :‬شب یلدای این سال ها‪ ،‬دیگر رنگ و بوی قدیم را ندارد‬ ‫در دوران کودکی در اردبیل زندگی می کردم‪ .‬همیشــه برف های ســنگین شب یلدا را به خاطر‬ ‫می اورم‪ .‬برف تا باالی زانویم بود‪ .‬شــب های سرد یلدای کودکی ام‪ ،‬در خانه خاله خدابیامرزم‬ ‫به صبح می رســید‪ .‬دور کرسی می نشســتیم و بورانی‪ ،‬هویج اب پز و لبو اب پز می خوریم‪.‬‬ ‫انــار را خودمان دانه می کردیــم و می خوردیم‪ .‬قصه های قدمی می گفتند و ما هم قصه های‬ ‫موزیکال که به ان بایاتی گفته می شــد و ســینه به سینه حفظ شــده بود‪ ،‬را می خواندیم‪.‬‬ ‫متاسفانه االن بچه های ما ان را بلد نیستند و زیاد مرسوم نیست‪ .‬شب های یلدای این سال های‬ ‫دیگر رنگ و بوی یلداهای قدیم را ندارد‪ .‬محبت ها کمرنگ تر شــده و این مراسم ایینی تشریفاتی‬ ‫تر شده است‪ ،‬شمعی روشن می کنند و اجیلی می اورند و شب یلدا را تبریک می گویند‪ ،‬درصورتی که شب یلدا اصال‬ ‫تبریک ندارد‪ .‬شــب یلدا که عید نیست! سه سالی است شب یلدا را در جمع خانوادگی‪ ،‬خدمت خانواده همسرم در‬ ‫رستوران های سنتی دورهم جمع می شویم و برنامه های ایینی مانند سیاه بازی را تماشا می کنیم‪.‬‬ ‫هایده حائری‪ :‬بگذارید مردم حدس بزنند برایشان چه ارزویی دارم‬ ‫هیچ شبی بهتر و زیبا تر از شب یلدا نیست‪ .‬شب یلدا شب خوبی ها‪ ،‬شب دانه های انار و شب‬ ‫عشق و حال است‪ .‬از نظرم شبی که در ان شب عزا نیست‪ ،‬شب عشق و دلدادگی است‪ .‬قدیم‬ ‫تر ها وســایل ارتباط جمعی امروزی وجود نداشت و مردم کاری نداشتند جز این که دورهم‬ ‫بنشینند و شعر بخوانند و اجیل بخوردند‪ .‬ما هم خیلی از مواقع این کارها را انجام دادیم‪ .‬به‬ ‫نظرم شب یلدا زیباییش به خاطر دورهی و خوردنش نیست‪ .‬مهم نفس شب یلدا است‪ ،‬بلند‬ ‫باال بودنش‪ ،‬ابهت خاصی به ان می بخشــد‪ .‬شــب یلدای ما به کریسمس نزدیک است و داشتن‬ ‫برنامه های خاص برای این شب‪ ،‬حتی خوردن هندوانه خوب است‪ .‬یادم می اید سال ها قبل برای این شب برنامه ها‬ ‫و سریال های ویژه ای می ساختند‪ .‬متاسفانه چند سالی است جای خالی فیلم ها و سریال های ویژه شب یلدا در قاب‬ ‫جادویی به شدت خالی است و جای ان را با سریال های بلند باال و پرخشونت کرده ای پر کرده اند‪ .‬به عنوان یکی از‬ ‫اعضای قدیمی بازیگران سریال ها‪ ،‬خواهش می کنم تا با ساخت کارهای خالقانه؛ سریال و فیلم های کوتاه خوب‪ ،‬کاری‬ ‫کنند تا مردم به ســمت کانال های ماهواره ای نروند‪ .‬از خانم حائری پرسیدم چه اروزیی برای هموطنانمان در شب‬ ‫یلدا دارید؟ جواب داد‪ « :‬اگر بگویم‪ ،‬شما نمی توانید بنویسد؟ بگذارید مردم حدس بزنند برای شان چه ارزویی دارم‪.‬‬ ‫مطمئنم مردم بهترین حدس ها را می زنند!»‬ ‫مهران رجبی‪ :‬در شب یلدا مادرم مثل ماه می درخشید‬ ‫حدود شش ســاله بودم‪ .‬پدرم برای شب یلدا اقای ربیعی معلم سپاهی دانش را به خانه مان‬ ‫دعوت کرده بود‪ .‬در گوشــه کرسی نشسته بودم‪ .‬کرسی ما یک متر در یک متر بود‪ .‬برادرانم‬ ‫محراب و فرهاد که از من بزرگتر بودند‪ ،‬روبروی اقای ربیعی نشسته بودند و الم تا کام حرف‬ ‫نمی زدند‪ .‬اقای ربیعی با اونیفرم سپاهی دانشی که به تن کرده بود‪ ،‬خیلی رسمی بود‪ .‬برادرانم‬ ‫تحــت امر مادرم بودند و چای می اوردند و کمک حال مادرم بودند‪ .‬چون فرزند کوچک بودم‬ ‫کسی به من کاری نمی داد‪ .‬میوه های ان شب را به خاطر دارم‪ .‬انار برایم میوه عجیبی بود چون در‬ ‫روستای ما درخت اناری وجود نداشت‪ .‬میوه ما انگور کیسه پیچ شده ای بود که از قبل با میخ به سقف خانه اویزان‬ ‫کرده بودند و برای شب یلدا کنار گذاشته بودند‪ .‬به جز انگور‪ ،‬سفره ما با میوه های خودمان مثل البالو خشک‪ ،‬الوچه‬ ‫خشک و ازگیل رمگ دیگری گرفته بود‪ .‬در ده ما به ازگیل کندوس یا کندرس می گوییم‪،‬چون نسبت به میوه های‬ ‫دیگر دیرتر می رسید‪ .‬مادرم کندوس را از قبل با کمی نمک اب می انداخت تا برای شب یلدا سر سفره بگذارد‪ .‬مادرم‬ ‫برای شب یلدا زحمت زیادی کشیده بود‪ .‬چون دختر نداشت‪ ،‬تکدونه خانم‪ ،‬سید خاتون و ننه شمس اهلل روز قبل به‬ ‫کمک مادرم امدند‪.‬مادرم توانست با کمک زنهای همسایه برای سفره شب یلدای مان توتک مخصوصی درست کند‬ ‫که شبیه نان بربری بود‪ .‬شیرینی که مادرم با دستان خودش پخته بود‪ ،‬حرف دیگری برای گفتن سر سفره یلدای ان‬ ‫شــب را داشت‪.‬در ان شب یلدای مورد نظرم‪ ،‬در چشمان من‪ ،‬دنیا خیلی بزرگ بود! کرسی ما خیلی گرم بود! اقای‬ ‫ربیعی خیلی ارزشمند بود! پدر چقدر باوقار بود و مهمتر از همه مادرم در ان شب یلدای خاص مثل ماه می درخشید!‬ ‫امیدوام خدا همه درگذشتگان را قرین رحمت کند‪.‬‬ ‫کمیل قاسمی؛ نائب قهرمان کشتی در المپیک ریو‪:‬‬ ‫دورهمی شب یلدا همچنان پابرجاست‬ ‫از کودکی به خاطر دارم شب یلدا را در خانه پدربزرگم و کنار تمام اقوام و‬ ‫فامیل ها‪ ،‬در زیر کرسی و با خوردن و شب زنده داری سپری می کردم‪.‬‬ ‫درحال حاضر کرسی ها برچیده شدند‪ ،‬اما رسم دورهم بودن همچنان‬ ‫در خانه پدربزرگم پابرجاســت‪ .‬مادرم به همراه ســایر زنان فامیل از‬ ‫چند روز قبل شیرینی های محلی مانند برنجک‪ ،‬کماج‪ ،‬کنجدی‪ ،‬نان‬ ‫روغنی و ‪ ...‬می پزند تا بر ســر سفره این شب قرار دهند‪.‬انها برای تدارک‬ ‫ســفره شب یلدا زحمات زیادی را متحمل می شــوند‪ .‬از وقتی وارد اردوهای تیم ملــی و‬ ‫تمریناتش شــدم‪ ،‬حسرت بودن با خانواده در این شب را در دل دارم‪ .‬سعی می کنم با توجه‬ ‫به شرایطی که دارم‪ ،‬امسال به خانه پدربزرگم در جویبار بروم و شب یلدا را در کنار عزیزان و‬ ‫بستگانم سر کنم‪ .‬برای خودم‪ ،‬خانواده ام و یکایک مردم ایران‪ ،‬ارزوی شب یلدایی پر از شادی‬ ‫و لحظات خوش دارم‪.‬‬ ‫نیوشا ضیغمی‪ :‬جای مادربزرگم امسال در شب یلدا خالی است‬ ‫هر کشــوری فرهنگ و رسومی دارد که جزو فرهنگ کهن و در حقیقت‬ ‫شناســنامه ان اســت‪ .‬اگر این فرهنگ و اداب و رســوم از بین برود‪،‬‬ ‫هویت ان کشور به زیر سوال می رود‪ .‬با وجود مشکالت و دغدغه های‬ ‫اجتماعی که وجود دارد‪ ،‬خیلی از مردم ما‪ ،‬هنوز به ســنت ها پایبند‬ ‫هستند و این موضوع خیلی خوشــحال کننده است‪ .‬همیشه سعی‬ ‫کردم به اداب و ســنت ها احترام بگذارم‪ ،‬چون جزئی از فرهنگ ایرانی‬ ‫بودنم محسوب می شود‪ .‬اگر این رسم ها از بین برود‪ ،‬به نظرم ایرانی بودن از‬ ‫بین می رود‪ .‬همیشه دوست داشتم در تمام مراسمات و رسم ها در کنار خانواده ام باشم‪ .‬فرقی‬ ‫نمی کند این مراسم مربوط به شب یلدا باشد یا عید نوروز و یا ‪ !...‬تمام مراسم سنتی ایرانی را‬ ‫دوست دارم و می خواهم کنار خانواده ام باشم‪ .‬به نظرم اساسی ترین و مهمترین زیر بنا و زیر‬ ‫ســاخت اجتماع خانواده است‪ .‬این را به دور از شعار می گویم چون اگر خانواده در جامعه ای‬ ‫از بین برود‪ ،‬زیر ســاخت ان جامعه متزلزل خواهد شد‪ .‬همیشه در تمام مصاحبه ها و فضای‬ ‫مجازی گفته ام که برای خانواده یک ارزش و احترام ویژه ای قائلم و تمام تالشــم را می کنم‬ ‫تا ارزش های ان را حفظ کنم‪ .‬همیشــه شب یلدا برایم رنگ و بوی دیگری داشت‪ .‬رنگ بوی‬ ‫انار‪ ،‬هندوانه‪ ،‬فال‪ ،‬ســفره رنگین شب یلدا و‪ ...‬را دوست دارم‪ .‬همیشه خواندن حافظ در این‬ ‫شب برایم خاطره انگیز بوده اســت‪ .‬دلم می خواهد اگر روزی بچه دار شدم‪ ،‬حفظ ارزش ها و‬ ‫سنت ها را به او منتقل کنم‪ .‬دلم می خواهد حتی اگر در خانه هم نبودم‪ ،‬سفره اش را بچینم‬ ‫تا فرزندم انگیزه ای پیدا کند و به اداب و رسوم شب یلدا به عنوان رسم جذاب و کهن ایرانی‬ ‫احترام بگذارد‪.‬برای تک تک هموطنان بزرگوارم عمر باعزت و به بلندای شب یلدا دارم‪ .‬امیدورام‬ ‫همیشه سالمت‪ ،‬پر از انگیزه و پر از انرژی برای یک زندگی خوب باشند‪.‬‬ ‫علی انصاریان‪ :‬از ظهر اجیل می خوردم!‬ ‫باورتان می شود خاطره جالبی از شب یلداهایی که گذراندم‪ ،‬به یاد ندارم!‬ ‫همیشــه دورهمی های شب یلدا‪ ،‬میوه ها و اجیل هایش به یاد ماندنی‬ ‫اســت‪ .‬با برادرم محمد‪ ،‬از ظهر شروع به خوردن اجیل می کردیم و‬ ‫تا پاســی از شب مشــغول بودیم‪ .‬هر لحظه با هم بودن خصوصا در‬ ‫کنار عزیزان بودن‪ ،‬زیبا اســت؛ حتــی اگر به صرف یک فنجان چای‬ ‫تلخ باشد! ما ایرانی ها رســم های زیادی داریم که بهانه ای برای دورهم‬ ‫جمع شــدن و باهم بودن است‪ .‬رسم های شب یلدا را دوست دارم‪ .‬خوردن‬ ‫انار و هندوانه رسم جالبی است‪ .‬در زمان قدیم مردم اعتقاد داشتند سرخی انار و هندوانه نماد‬ ‫خورشید است و با خوردن این میوه ها در شب چله‪ ،‬بیماری و سرما از انها دور می شود‪.‬در این‬ ‫شب هم یادی کنیم از هموطنانی که به هر دلیلی در زندان هستند و تبهکار نیستند‪ .‬یادی‬ ‫کنیم از عزیزانی که در بیمارستان و روی تخت انتظار هستند‪ .‬یادی کنیم از پدران و ماردان‬ ‫در خاک خفته و سالمندانی که در اسایشگاه چشم به انتظار نشسته اند‪ .‬امیدورام در این شب‬ ‫تا جایی که درتوان داریم به یاد هم باشیم و در کنار هم! برای تمام ایرانی گرامی‪ ،‬فقط و فقط‬ ‫ارزوی سالمتی می کنم چون چیزی باالتر از سالمتی نیست!‬ ‫جواد انصافی‪ :‬مهمترین پیام شب یلدا خوردن شام سبک است‬ ‫از چهار هزار ســال پیش توسط نیاکان ما توصیه شده است که در شب‬ ‫یلدا که نسبت به شب های دیگر سال طوالنی تر است‪ ،‬و ممکن است‬ ‫تا صبح بیدار باشیم‪ ،‬شامی سبک مانند میوه های خشک و اجیلی که‬ ‫روی کرسی گذاشته ایم‪ ،‬بخوریم‪ .‬در محله ها و شهرهای زیادی تحقیق‬ ‫کردم‪ .‬مثال در اردبیل برای شــب یلدا‪ ،‬جــدای از میوه و اجیل؛ یک‬ ‫کاسه ماست و یک چاقو هم سر سفره می گذارند‪ .‬بزرگ خانواده یعنی‬ ‫پدر ماســت را نمادین می برد و می گوید‪« :‬قضا و بالمان را امشــب بریدم‪».‬‬ ‫سپس ماست را با قاشق در کاسه های کوچک می ریزد و به تک تک اعضای خانواده می دهد تا‬ ‫با این شام سبک؛ بال و قضا را از خانواده دور کند‪ .‬ان شب این پیام روشن که مبنی بر مصرف‬ ‫شام سبک است را به چشم دیده ام‪ .‬االن دکترها به ما می گویند شام سبک بخورید‪،‬ساالد و‬ ‫میوه بخورید؛ این در حالی که این پیام از سالها قبل به ما داده شده است‪ .‬از خاطرات خوبی که‬ ‫در این شب دارم این است که برای گذراندن شب یلدا‪ ،‬به خرم اباد منزل یکی از دوستان رفتم‪.‬‬ ‫صاحب خانه به تعداد مهمانها‪ ،‬کلوچه یا «توتک» اماده کرده بود که در یکی از انها خرمهره‬ ‫گذاشــته بود‪ .‬در واقع این رســم قدیمی بود که در اکثر شهرستان ها متداول است و کمی‬ ‫کمرنگ تر شــده است‪ .‬این خرمهره در کلوچه هر کسی که بود‪ ،‬صاحب خانه به او جایزه ای‬ ‫مانند کتاب و خوراکی می داد‪ .‬پیام اصلی این رسم قشنگ عالوه بر انکه باعث به وجود امدن‬ ‫شادی و هیجان بین حضار می شد‪ ،‬ناخوداگاه به افراد اموزش داده می شد تا لقمه را کوچک‬ ‫برداشته و موقع خوردن ارام بجوند تا مبادا خرمهره به دندانشان گیر کند‪ .‬ارامش در خوردن‬ ‫و جویدن یکی از پیام های تندرستی شب یلدا است‪.‬‬ ‫اسداهلل یکتا‪ :‬هنوز طعم کوفته هایی که مادرم در شب یلدا می پخت‪ ،‬زیر زبانم است‬ ‫قدیم ترها در ســاوه‪ ،‬موقعی که خورشید غروب می کرد و شب یلدا شروع‬ ‫می شد‪ ،‬بعضی از مردم روی پشت بام هایشان می رفتند و با کوبیدن طبل‪،‬‬ ‫همه را خبردار می کردنــد‪ .‬بعضی ها اهنگ می خواندند و بعضی ها هم‬ ‫اهلل اکبر می گفتند؛ تا بدین طریق خود را برای شب زنده داری اماده کنند‪.‬‬ ‫پیرمردها و پیرزن ها با جوانان دور هم می نشستند و همزمان با خوردن‬ ‫اجیل و تنقالت برای نوه ها و افراد جمع از خاطراتشان صحبت می کردند‪.‬‬ ‫انگار یلداهای ان زمان‪ ،‬خیلی طوالنی بود و هرگز صبح نمی شد‪ .‬به یاد دارم مادرم‬ ‫برای شــب یلدا «کوفته تبریزی با الوهای مخصوص» درست می کرد‪ .‬همیشه اول اب کوفته را‬ ‫می خوردم و در اخر کوفته را با لذت می خوردم‪ .‬هنوز طعم کوفته هایی که مادرم برای شب یلدا برای‬ ‫ما می پخت‪ ،‬زیر زبانم است‪ .‬بعد از شام پدرم‪ ،‬زیر کرسی می رفت و تمام بچه هایش را دور خودش‬ ‫جمع می کرد و مادرم برایمان شیرینی مخصوصی را که درست کرده بود‪ ،‬می اورد‪.‬‬ ‫‪5‬‬ ‫هنرمندان به «هنرمند» از یلدا گفتند‬ ‫شب شعری به طالیه داری حافظ‬ ‫چهار شـــــنبه ‪ 29‬اذر ماه ‪ 1396‬سال دهــــم شماره ‪839‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫سیاه چشــم بی انتهای من‪ /‬من صدایت را شنیدم‪ /‬یک لحظه در یک نگاه‪ /‬روی تاریکی‬ ‫شب‪ /‬انگار عاشقت شدم! دوباره یلدای زیبا‪ ،‬یلدای دوست داشتنی‪ ،‬یلدای قدیمی‪ ،‬یلدای‬ ‫ماه! به بهانه ی یلدایی که پر از انار و ترانه و شعر و ستاره و نامه و هندوانه است‪ ،‬از انسان هایی‬ ‫از جنس هنر سه سوال مشترک کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم‪.‬‬ ‫یک‪ :‬یلدا برای شما چه حس و تعریفی دارد؟‬ ‫دو‪ :‬یک خاطره از یلدا؟‬ ‫سه‪ :‬شعری برای مخاطبان هنرمند؟‬ ‫ساغر عزیزی‬ ‫*یلدا برای من این حس را دارد که این نیز بگذرد‪ ،‬یلدا ســیاهی و سرما را‬ ‫یک زمانی بیشــتر از شبهای دیگر نگه می دارد اما ان شب هم باز به قدرت‬ ‫خدا تمام می شــود‪ ،‬برای من سنبل عشق است‪ ،‬سنبل ایمان است‪ ،‬سنبل‬ ‫امید است‪.‬‬ ‫*به نظر من کل یلدا خاطره اســت‪ ،‬چون شب شعر است و شب دور هم جمع‬ ‫شدن‪ ،‬شب کنار هم دیگر چیزهای خوشمزه خوردن‪ ،‬شب لبخند و شب ثبت خاطره است‪.‬‬ ‫*باید یکی از شعرهای حافظ را نگاه کنم و بگویم اما چرا شعری از حافظ!؟ یکی از شعرهایی که به‬ ‫ذهن خودم برسد را می گویم‪ ،‬امشبی را که در انیم غنیمت شمریم‪ ،‬شاید ای جان نرسیم به فردای‬ ‫دگر‪ ،‬من در خصوص یلدا این شعر به ذهنم می رسد‪ ،‬یلدای شما هم مبارک‪.‬‬ ‫رضا کولغانی‬ ‫*هر سه ســوال را با یک جواب می شود داد‪ ،‬یلدا برای من از بچگی نشان‬ ‫پرخوری بوده است‪ ،‬اینقدر می خوردیم که می خوابیدیم ! فقط همین یاد من‬ ‫است‪ ،‬تا ده سال پیش در بندرعباس کسی یلدا نمی گرفت و کسی اصال یلدا‬ ‫نداشت‪ ،‬ده پانزده سال است که شب یلدا در بندر باب شده است‪.‬‬ ‫*من از موقعی که به دنیا امدم مادرم شب یلدا را می گرفت چون مادر من بندری‬ ‫نیســت و شمالی اســت و پدر من بندری است‪ ،‬خیلی االن حضور ذهن ندارم‪ ،‬یک سنت است مثل‬ ‫عید نوروز و چهارشنبه سوری و به جز میوه ها و شیرینی های خوشمزه من خاطره دیگری از شب یلدا‬ ‫ندارم‪ ،‬به جز حافظ خوانی که پدر یا خواهرم می کرد چیز دیگری یادم نیست به خدا!‬ ‫*یک بیت از شعرهای منصفی است که می گوید ‪ :‬تو چشت عالم ربانی امه‪ ،‬گپ حافظ قلم مانی امه‪،‬‬ ‫مث نی از استخن خالی ابم‪ ،‬باشه که دلبر جانجنی امه!‬ ‫پرستو صالحی‬ ‫*یلدا یعنی یک دقیقه بیشتر عاشقی!‬ ‫*خاطره یلدا یعنی مادربزرگ که تا بود شب های یلدا خونه اش بودیم همه ی‬ ‫فامیل با هم و کنار هم ‪...‬‬ ‫*یلدا‪ ،‬دختر ســیاه موی بلند باال‪ ،‬این عروس زمستان‪ ،‬ارام ارام می اید تا‪،‬‬ ‫برای دقایقی در کنار ســفره مهرمان بنشیند و‪ ،‬وقتی سحر برگونه خورشید‬ ‫بوسه زد‪ ،‬برود و‪ ...‬خاطره ای شود برای روزهای سرد زمستان!‬ ‫بهنود فدوی‬ ‫یلدا به عقیده من عالوه بر ماهیتش که بلندترین شب سال و یک روز برای‬ ‫دورهمی و معاشرت اســت تجمع انرژی عجیب کائنات هم می باشد چون‬ ‫من در این روز این انرژی را احســاس می کنم‪ ،‬از نظر نوســتالژی شخصی‬ ‫همیشه شبی گرم‪ ،‬شب خانواده و شب معاشرت است حتی با همه ابزارهای‬ ‫تکنولوژیک که ادمها را از هم دور می کند‪ ،‬به نظر من باید موبایل و تلگرام را کنار‬ ‫گذاشت برای این یک شب و مثل گذشته ها با خانواده و اقوام معاشرت کرد‪.‬‬ ‫*خاطره که زیاد است ولی خاطره خنده داری که دارم‪ ،‬ما معموال منزل مادربزگمان جمع می شدیم‬ ‫و کرســی و همه فکتهای یک منزل سنتی و قدیمی را داشتند‪ ،‬یادم می اید که شب یلدا بود و قرار‬ ‫بود انجا شام بخوریم و به خاطر خانه قدیمی و حیاطی که داشتند اینها غذا را دراخل همان حیاط‬ ‫درست‪ ،‬روی گاز قرار می دادند که برای مدتی درست شود ولی بعد از یک ساعت مادربزگم که رفته‬ ‫بود به غذاها سر بزند متوجه می شود که گربه ها حمله کرده اند وهمه غذاها ریخته و خورده شده درون‬ ‫حیاط که مجبور شدیم از بیرون غذا را تهیه کنیم‪.‬‬ ‫*بر سر انم که گر ز دست براید‪ ،‬دست به کاری زنم که غصه سر اید‪ ،‬خلوت دل نیست جای صحبت‬ ‫اضداد‪ ،‬دیو چو بیرون رود فرشته دراید‪ ،‬صحبت حکام ظلمت شب یلداست‬ ‫نازنین مهیمنی‬ ‫*یلدا برای من یک نوستالژی دوست داشتنی است‪ ،‬یلدا یعنی مهر یعنی گرمی‬ ‫یعنی شــور اشتیاق‪ ،‬یلدا یعنی ارزوها و خیالهای دست یافتنی کودکی‪ ،‬یلدا‬ ‫یعنی شــنیدن غزلیات حافظ با صدای پدری که از دست داده ام‪ ،‬یلدا یعنی‬ ‫برق قرمزی انار و هندوانه‪ ،‬یلدا یعنی یلدا‪ ،‬یلدا نوســتالژی زیبایی است‪ ،‬یلدا‬ ‫یعنی عشق!‬ ‫*وقتی قرار است به خاطره ای یلدایی اشاره کنم ناخوداگا ه به یاد دورانی می افتم‬ ‫که پدر در قید حیات بود و به اتفاق مادر و خواهر برادر بزرگترم در تدارک دعوت از فامیل و دوست‬ ‫بودند‪ ،‬دور همی ای که متاسفانه به مرور کمرنگ و کمرنگ تر شد و حاال فقط همان خاطره از ان باقی‬ ‫مانده‪ ،‬به مورد خاصی نمی توانم اشاره کنم جز همان جمع شدن ها و تفال حافظ و شنیدن خاطرات‬ ‫بزرگترها و قســمت دوست داشــتنی ما بچه ها خوردنی های رنگارنگ سفره ی یلدا‪ .‬شب یلدا‪ ،‬شب‬ ‫خرمالو‪ ،‬هندونه و خیار سبز‪ ،‬شب یلدا‪ ،‬کوچیکا و بزرگترا زیر یک سقف شب یلدا‪ ،‬شب فال‪ ،‬فال حافظ‪،‬‬ ‫فال حال‪ ،‬شــب یلدا‪ ،‬شیشه ها بخار دارن کرسیا گرما دارن‪ ،‬شب یلدا‪ ،‬شب‬ ‫اجیل‪ ،‬شب فندق و بسته های دربسته و بادومای تلخ‪ ،‬شب یلدا‪،‬‬ ‫شب قصه های مادربزرگ و پدربزرگ‪ ،‬شب یلدا‪ ،‬شب‬ ‫انار دون کرده و گلپر و دالر سبز‪ ،‬شب یلدا‪ ،‬شده‬ ‫حاال تلویزیون و دی وی دی و ماهواره ها‪ ،‬شب‬ ‫یلدا‪ ،‬همه از هم ســوا شدن‪ ،‬شب یلدا‪،‬‬ ‫به جای بابابــزرگ و مادربزرگ‪ ،‬یه ور‬ ‫سفره کامل جا شده تلویزیون صفحه‬ ‫تخت‪ ،‬شب یلدا اگه بود‪ ،‬شب یلدای‬ ‫قدیم زیر کرسی‪ ،‬فال حافظ مجمع‬ ‫میوه و خنده و اجیل‪.‬‬ ‫بهروز پایگان‬ ‫*یلدا برای من از چند جهت دوست داشتنی است‪ ،‬زمستان فصل مورد عالقه ی من است‬ ‫و این جشن که در زمستان برگزار می شوذ یک جشن ایرانی و ملی که هر چه باشکوه تر‬ ‫برگزار کردن رسوم ملی و ایرانی که همه انها هم سراسر از زندگی و شادی هستند‪ ،‬واقعا‬ ‫مهم است و سوم اینکه تولد مادر من شب یلداست و این باعثشده که همیشه شب یلدا‬ ‫برای خانواده ما شب ویژه ای باشد‪.‬‬ ‫*همیشه تولد مادرم بهترین خاطره ای است که از شب یلدا داریم‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫دست زیبایی را خواهد گرفت‪ /‬روزی که کمترین‬ ‫*روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد‪ /‬و مهربانی‬ ‫سرود‪ /‬بوسه است‪ /‬و هر انسان‪ /‬برای هر انسان‪ /‬برادری ست‪ /‬روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند‪ /‬قفل‪/‬‬ ‫افسان ه یی ست‪ /‬و قلب‪ /‬برای زندگی بس است‪ /‬روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است‪ /‬تا تو به خاط ِر‬ ‫ِ‬ ‫رنج‬ ‫دنبال ســخن نگردی‪ /‬روزی که‬ ‫اخرین حرف‬ ‫ِ‬ ‫اهنگ هر حرف‪ ،‬زندگی ســت‪ /‬تا من به خاط ِر اخرین شعر ِ‬ ‫ُجست وجوی قافیه نبرم‪ /‬روزی که هر لب ترانه یی ست‪ /‬تا کمترین سرود‪ ،‬بوسه باشد‪ /‬روزی که تو بیایی‪ ،‬برای‬ ‫همیشه بیایی‪ /‬و مهربانی با زیبایی یکسان شود‪ /‬روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم‪ /‬و من ان روز‬ ‫را انتظار می کشم‪ /‬حتی روزی‪ /‬که دیگر‪ /‬نباشم‪.‬‬ ‫مهشاد عرب‬ ‫*یلدا یه انقالبه! یه انقالب زمستونى‪ ،‬همه رو به تکاپو میندازه و بهشون تلنگر مى زنه!‬ ‫یلداى دوست داشتنى با میوه هاى سرخ و اجیل شیرینش میاد تا یادمون نره هرچقدم‬ ‫درگیر کار‪ ،‬مشــغله و دنیاى تکنولوژى مى شیم؛ یه شبایى باید همگى دور هم جمع‬ ‫شیم‪ .‬یه شبایى باید براى خانواده و عزیزانمون وقت بذاریم و چه بهتر که طوالنى ترین‬ ‫شب سال رو انتخاب کنیم‪ ،‬وقتى طلوعمون زودتر از همه روزا غروب کنه و شب شروع‬ ‫مى شه باید به فکر شبمون باشیم‪ .‬یلدا پیام داره‪ ،‬چه خوبه اگه شادیامون یلدایى بشه و‬ ‫شبامون کنار بهترینامون به صبح برسه‪.‬‬ ‫*یه خاطره!؟ من تمام خاطرات خاص زندگیم برمیگرده به شب یلدا‪ ،‬نقطه ى وصل و فصل‪ ،‬لحظه ى هیجان‬ ‫و ارامش‪ ،‬شب شروع و پایان‪ ،‬شب امید و نا امیدى! یلدا براى من همیشه خاطره بارون بوده‪ ،‬خاص و تاثیرگذار‬ ‫و از این جهت براى من مهم ترین شب ساله‪.‬‬ ‫*کسل نشو قلب منو دچار خمیازه نکن! من از شنیدن «یلدا» با صدای «فرهاد ناصری» و موسیقی «مهدى‬ ‫یراحی» همیشه لذت می برم و می دانم که یلدای من هیچ وقت کهنه نمی شود‪ ،‬یلدا از طرف مردم محبوب ترین‬ ‫اهنگ در رادیو فردا شناخته شد‪.‬اسمونم بیاد زمین‪ /‬من از تو دل نمی کنم‪ /‬خواستن تو کار دله‪ /‬روشو زمین‬ ‫نمی زنم‪ /‬قله ی قافم که بری‪ /‬خودم شکارت می کنم‪ /‬یه اسب بال دار میخرم‪/‬میام سوارت می کنم‪ /‬شب ِ چشای‬ ‫نــاز تو‪ /‬به صد تا یلدا نمی دم‪ /‬تالطم ِ نگاه تو‪ /‬به موج دریا نمی دم‪...‬‬ ‫احسان حق شناس‬ ‫یلــدا مثل زندگی می مانــد‪ ،‬دور هم بودن و گرمی و صمیمیت و دوســتی‪ ،‬دورهمی‬ ‫خانوادگی‪ ،‬بیشــتر در این دوره و زمانه که اینقدر فاصله ها زیاد شده و همه از هم دور‬ ‫هستند یک بهانه ای شده برای دور هم بودن‪.‬‬ ‫*قســمتی از اهنگ جدیدم را برای شــما می نویسم که فکر می کنم بهمن قرار است‬ ‫پخش شود‪ ،‬هر جا برم بی تو دلم یه حالیه‪ ،‬کجا برم نگم جای تو خالیه‪ ،‬جای تو تو دلم‬ ‫تو وجودمه‪ ،‬اخه عشقت همه بود و نبودمه‪.‬‬ ‫مجتبی کبیری‬ ‫*شــبی است خاطره انگیز که همه خانواده دور هم جمع می شوند و شادی می کنند‬ ‫و از خاطرات گذشــته خود یاد می کنند‪ ،‬فال حافظ می گیرند‪ ،‬از تنقالت و میوه های‬ ‫رنگارنگ استفاده و همچنین یادی می شود از عزیزانی که در سالهای گذشته با انها‬ ‫بودند و اکنون در میان ما نیستند‪.‬‬ ‫*خاطرهای که کمی هم بامزه اســت این بود که همیشه دوست داشتم انار را فشرده و‬ ‫به قول قدیمی ها اب لمبو می کردیم‪ ،‬یکبار این کار را انجام دادم جلوی خانواده و انار ترکید وبه همه پاچید!‬ ‫*دوباره صحبت بارون و برفه‪ ،‬زمستون رخت نو پوشیده بازم‪ ،‬سفیدن جاده ها و پشت بوما‪ ،‬خدایا این قشنگی رو بنازم‪.‬‬ ‫مریم یوسفی‬ ‫*یلدا برای من یعنی چشــمان پدربزرگم که همیشــه می خندید‪ ،‬یعنی دســتان‬ ‫مادربزرگــم که انار دون می کرد‪ ،‬یعنی دیدن تمام خانواده دور کرســی‪ ،‬یعنی تفال‬ ‫حافظ با صدای مادر‪ ،‬یعنی طعم شیرین خاطرات کودکی در کنار پدر‪ ،‬یلدا یعنی هر‬ ‫لحظه بسیار عزیز است برای باهم بودن‪.‬‬ ‫*خاطره را از زبان پدر تعریف می کنم‪ ،‬من متولد تابستانم و در دهه شصت پدرم خلبان‬ ‫هلیکوپتر هســتند و ان روزها کشــور درگیر جنگ بود و گاهی می شــد که مدتها به دلیل شرایط ان سالها‬ ‫نمی توانســت پیش ما باشد‪ ،‬تعریف می کند که من را می بیند که به دنیا امده ام و می رود جبهه دفعه بعد که‬ ‫برمیگردد خانه شب یلدا بوده و من چهار دست و پا می رفتم‪ ،‬با دیدن این تصویر حسی عجیب داشته و هنوز‬ ‫یلداها با دیدن من همیشه می گوید تو کی انقدر بزرگ شدی؟ هر بار همان حس تعجب و شادی و افسوس را‬ ‫ در نگاهش می بینم‪.‬‬ ‫*بر سر انم که گر ز دست براید‪ /‬دست به کاری زنم که غصه سر اید‪ /‬خلوت دل نیست جای صحبت اضداد‪/‬‬ ‫دیو چو بیرون رود فرشته دراید‪.‬‬ ‫فلور نظری‬ ‫در یلداى من امســال جاى قلبم‪ ،‬عشقم‪ ،‬عزیزم‪ ،‬مادرم خالی است‪ ،‬کدام جاده او را با‬ ‫یک اشاره تا پشت در خانه مى رساند؟ در شب یلدا از این به بعد یک جاى خالی است‬ ‫که پر نمى شود‪ ،‬شبهاى چله دیگر صدایم می لرزد‪ ،‬دلم مى گیرد‪ ،‬دلم دوباره نبودنش‬ ‫را بهانه کرده ‪...‬‬ ‫امیر کربالیی زاده‬ ‫*حس ارزش زمان که یک دقیقه بیشترش را جشن می گیریم‪.‬‬ ‫*یک دفعه شــب یلدا از صبح هیچی نخورده بودیم چون خانه کسی دعوت بودیم‬ ‫که در پذیرایی سنگ تمام می گذاشت‪ ،‬خالصه مثل ‪ ...‬گرسنه بودم‪ ،‬با خوشحالی به‬ ‫خانه شان رفتم و دیدم کال یک دیوان حافظ وسط است‪ ،‬فهمیدم ان سال کل هزینه ها‬ ‫را وقف کار خیر کرده‪ ،‬خیلی کارش قشنگ بود ولی نمی دانم چرا اعضای مختلف بدنم‬ ‫با من موافق نبودند!‬ ‫*یلدای تو ارامش شبهاست ولیکن‪ /‬من از خم گیسوی تو سالهاست که یلدام! همین االن بداهه خودم گفتمش!‬ ‫احسان شفیعی‬ ‫*نوستالژی و زنده ماندن سنن ایرانی‪.‬‬ ‫*شبهای یلدا خاطره منزل پدری را برایم زنده می کند و ناخوداگاه یاد کودکی و جمع‬ ‫شدن خانواده دور هم وکرسی‪ ،‬انار و خواندن شاهنامه می افتم‪.‬‬ ‫*چه عجب گر دل من روز ندید زلف تو صد شب یلدا دارد‪.‬‬ ‫ویژه شب یلدا‬ ‫اذرخش فراهانی‬ ‫*اگر رسوم و ایین ها را از مردم بگیریم تمامى شهرها و‬ ‫روستاهاى جهان تبدیل به سرزمین هایى هم شکل و‬ ‫کسالت اور مى شوند‪ ،‬روح یک جامعه فرهنگ و رسومش‬ ‫است‪.‬‬ ‫*یک سال شب یلدا با دوستان‪ ،‬پنج نفر در یک ماشین‬ ‫بودیم‪،‬یک عدد سگ هم داشتیم و می رفتیم مهرشهر مهمانی‬ ‫که متاسفانه تمام ان شب را در ترافیک بودیم‪ ،‬یک سری دوستان را در جاده‬ ‫دیدیم که انجا می رفتند و این ها قرار شد ما را از یک میان بر ببرند که متاسفانه‬ ‫ان میان بر هم فایده نداشــت و بیشتر گم شدیم‪ ،‬خالصه ساعت دوازده شب‬ ‫رسیدیم مهمانی و چون بچه کوچک همراهمان بود‪ ،‬زود باید بر می گشتیم و‬ ‫شب یلدایی مملو از ترافیک را تجربه کردیم‪.‬‬ ‫*شام یلدا شوهرى خفت طلب‪ /‬رفت منزل پنج بعد از نصفه شب‪ /‬در بزد تق تق‬ ‫زنش بیدار شد‪ /‬از غضب همچون سگان هار شد‪ /‬گفت تا این وقت شب بودى‬ ‫کجا‪ /‬هرکجا بودى برو اى بى حیا‪ /‬پسته و اجیل و اچار تو کو؟‪ /‬تخمه شور نمکدار‬ ‫تو کو‪ /‬پرتغالت کو چه شد نارنگى ات‪ /‬حال حق دارم زنم اردنگى ات!‬ ‫الهام شکیب‬ ‫*یلدا یعنی به بهانه ی یک لحظه طوالنی شدن زمان کنار‬ ‫هم بنشینیم و لذت زندگی را در همین لحظات کوچک‬ ‫و ساده تجربه کنیم‪ ،‬ان هندوانه را بیاور تا کنار هم باشیم‪،‬‬ ‫بگوییم و بشنویم و بخوانیم و بخندیم که زندگی در تمام‬ ‫این لحظاتی که رازش را جستجو می کنید‪ ،‬ارام و بی صدا‬ ‫از کنار تو می گذرد‪.‬‬ ‫*از شب یلدا تصویری که در خاطره ام برای همیشه ثبت شده یک سینی گرد‬ ‫بزرگ پر از انار است که پدرم می گذاشت وسط اتاق و من و برادرم و مادرم دورش‬ ‫جمع می شدیم و با لذت می خوردیم‪ ،‬پدرمم همیشه می گفت حتی یک دانه ی‬ ‫انار هم نباید بذارید دور ریخته شود وگرنه به بهشت نمی روید و من همه ی تالشم‬ ‫را می کردم که تا اخرین دانه ی انار را هدر ندهم! «خدا بیامرزدش»‬ ‫*شب یلدا همیشه جاودانی است‪ /‬زمستان را بهار زندگانی است‪ /‬شب یلدا شب‬ ‫فر و کیان اســت‪ /‬نشان از ســنت ایرانیان است‪ /‬شب یلدا و وصف بی مثالش‪/‬‬ ‫خداوندا مخواه هرگز زوالش‪ /‬علی واشقانی‪.‬‬ ‫الیاس شریزاد‬ ‫*من فکر می کنم یلدا یــک دورهمی صمیمی برای‬ ‫اتحاد و هم دلی انســان ها با عزیزانشان برای گذر از‬ ‫سردرترین فصل سال است‪.‬‬ ‫*خاطرهخاصی ندارم‪ ،‬تا به االن شب های یلدا همگی‬ ‫لحظات بســایر خوبی بوده اند کــه در کنار خانواده ام‬ ‫سپری شده است‪.‬‬ ‫*هر زمستان پیش از اینکه ریشه پابندت کنه‪ /‬شاختو بردار و تمرین تبر کن‬ ‫با خودت‪ /‬یا بســاز دونه دونه مرگ برگاتو ببین‪ /‬یا بسوز و جنگلی رو شعله‬ ‫ور کن با خودت‪.‬‬ ‫یاسر داودیان‬ ‫*یلدا تداعی کننده خاطره بازی با خانوادست‪.‬‬ ‫*تمام لحظه هایی که با پدرم ســال گذشته بودم و‬ ‫گرفتن فال حافظ توسط ایشان سال پیش بهترین و‬ ‫با ارزشترین خاطرات یلدایی من است‪.‬‬ ‫*بر سر انم که گر ز دست براید‪ /‬دست بکاری زنم که‬ ‫غصه سراید‪.‬‬ ‫مجید اخشابی‬ ‫*یلدا خاطره ای به بلندای اعصار دور‪ ،‬میراثی ارزشمند‬ ‫و خاطره ساز از نیاکان متفکرمان‪ ،‬بهانه ای ارزشمند‬ ‫برای همدلی و شــادی در طوالنی ترین شب سال‪،‬‬ ‫نشــان واقعی و مصــداق عینــی ارزش جمله ی دم‬ ‫غنیمت اســت‪ ،‬شب شعر بی تکلف همگانی به طالیه‬ ‫داری حافظ‪ ،‬یلدا زیباست‪.‬‬ ‫*زیباترین نقش و خاطره من از یلدا تداعی جاودان صدای مادرم اســت از‬ ‫وقتی که از دوران کودکی ام در این شب ها برایمان تفال می زد‪ ،‬تلفیق اعجاز‬ ‫گونه ی حنجره و تکلم او با غزلیات حافظ یکی از زیباترین جلوه های صدای‬ ‫او برای من‪ ،‬شــبهای یلداست که او شــعر می خواند و هر ساله به لطف و‬ ‫عنایت پروردگار طنین زیباتری از صدایش در خاطرم جاودانه می شود‪ ،‬یلدا‬ ‫به زیبایی صدای مادر است‪.‬‬ ‫*اهنگ جدیدی خوانده ام با عنوان «انتخاب من» که به مناســبت شــب‬ ‫یلدا رونمایی می شود‪ ،‬قرار است از شبکه اول سیما به عنوان تیراژ سیمای‬ ‫خانواده منبعد پخش شــود‪ ،‬ان را تقدیم تمــام خانواده های نازنین ایرانی‬ ‫می کنم‪ ،‬عزیزان می توانند این قطعه را از صفحات مجازی شــخصی بنده و‬ ‫کانال روزنامه «هنرمند» به رایگان دانلود کنند‪.‬‬ ‫الدن سلیمانی‬ ‫*یلدا یکی از قدیمی ترین و زیباترین مراسم های ایرانی‬ ‫است و برای من اخرین شب پاییز را در کنار خانواده‬ ‫وعزیزان به سرکردن و به استقبال اولین روز زمستان‬ ‫رفتن‪ ،‬شبی که دیدارها تازه و خاطرات زنده می شوند‪.‬‬ ‫*درکنارتمام خاطرات خوبم یک خاطره بد هم دارم‪،‬‬ ‫اینکه شب یلدا چند سال پیش مادرم به علت اپاندیسیت‬ ‫جراحی شدند‪.‬‬ ‫*صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود‪ /‬اشاره به باورهای ایرانیان قدیم دارد که‬ ‫می گفتند شب نشان اهریمن است و وقتی شب یلدا که طوالنی است تمام‬ ‫شود و صبح شود اهریمن دور می شود‪.‬‬ ‫علیرضاقرائی منش‬ ‫یکی از رسوم زیبای ما ایرانی هاست و می شود حس دور‬ ‫هم بودن و ان گرمی خاصی که در ســرمای زمستان‬ ‫وجود دارد در ذهنم است‪ ،‬کنار خانواده بودن و به قول‬ ‫معروف لذت بردن از صحبت کــردن با هم‪ ،‬برای من‬ ‫شیرین و هر سال خاطره است و سعس می کنم ان را زنده‬ ‫نگه دارم‪ ،‬من انقدر پاینبد به رسوم ایرانی نیستم ولی دو تا رسم‬ ‫برای من خیلی مهم است و همیشه زنده نگه می دارم‪ ،‬یکی عید باستانی ایرانی‬ ‫نوروز است که خیلی برای من مهم است و یکی هم همین شب یلداست که‬ ‫بیشترین چیزی که در ذهنم تداعی می کند کنار ماردم بودن است و این کلمه‬ ‫من را یاد خانواده ام و مخصوصا مادرم می اندازد‪.‬‬ ‫‪6‬‬ ‫چهار شـــــنبه ‪ 29‬اذر ماه ‪ 1396‬سال دهــــم شماره ‪839‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫سینمـــــا‬ ‫‪CINEMA‬‬ ‫خبر‬ ‫اخبار‬ ‫حضور فیلم های ایرانی در جشنواره «چشم سوم»‬ ‫چهار فیلم بلند ایرانی در شانزدهمین جشنواره فیلم اسیایی «چشم سوم»‬ ‫روی پرده می رود‪ .‬فیلم های «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی با سابقه‬ ‫حضور در جشــنواره های فیلم صوفیا منار‪ ،‬خانه فیلم اســیا و جشنواره‬ ‫فیلم های تاریخی و نظامی ورشــو‪« ٬‬ســینما نیمکت» ساخته محمد‬ ‫رحمانیان با سابقه حضور در جشــنواره های فیلم اسیایی رم‪ ،‬مونترال‪،‬‬ ‫ســائوپائولو‪ ،‬میل ولی‪ ،‬گوا‪ ،‬فروم ســینمای نوین کلکته‪ ،‬جاده ابریشم‬ ‫مارکوپولو‪ ،‬فر فیلم کوزوو‪ ،‬خانه فیلم اسیا و نمایش ویژه فیلم های ایرانی‬ ‫در دانشگاه لوزان(انجمن ایرسا)‪« ،‬سیانور» ساخته بهروز شعیبی با سابقه‬ ‫حضور در خانه فیلم اسیا و جشنواره فیلم های تاریخی و نظامی ورشو و‬ ‫«سویوق» ســاخته برادران ارک با سابقه حضور در جشنواره های تامیل‬ ‫نادو‪ ،‬ترتیو میلنیو‪ ،‬هفته فیلم خانه اسیا‪ ،‬کودکان استانبول‪ ،‬مذهب امروز‪،‬‬ ‫کودکان کانادا و جشــنواره بین المللی فیلم جوانان سئول همه به پخش‬ ‫کنندگی بنیاد ســینمایی فارابی در شانزدهمین جشنواره فیلم اسیایی‬ ‫«چشم سوم» به نمایش درمی ایند‪ .‬فیلم های «شب تولد» ساخته امید‬ ‫شمس‪« ،‬بلندگو» ساخته بهنام اسداللهی‪« ،‬پل» ساخته پیام علیجانی‪،‬‬ ‫«حد» ساخته جواد دارایی‪« ،‬گهواره» ساخته زانیار لطفی‪« ،‬به اینه نگاه‬ ‫نکن» ســاخته فرهاد غالمیان‪« ،‬تقدیر» ساخته اذر فرامرزی و «نجاتم‬ ‫بده» ساخته محسن نبوی نیز در بخش فیلم های کوتاه حضور دارند‪.‬‬ ‫جشنواره «چشم سوم» از ‪ ۳۰‬اذر تا ‪ ۷‬دی در شهر بمبی در کشور هند‬ ‫برگزار می شود‪.‬‬ ‫«اقای کارگردان» به جشنواره ای در اسپانیا راه یافت‬ ‫فیلــم کوتاه «اقای کارگردان» به کارگردانی علی عرفان فرهادی و تهیه‬ ‫کنندگی محمدرضا خردمندان به جشنواره ‪MiCe Film Festival‬‬ ‫‪ ۲۰۱۸‬راه یافت‪ .‬ششــمین دوره این جشنواره از ‪ ۱۰‬تا ‪ ۲۴‬ماه فوریه در‬ ‫کشــور اسپانیا برگزار می شود و فیلم عرفان فرهادی در بخش فیلم های‬ ‫حرفه ای این جشــنواره با فیلم های دیگر به رقابت می پردازد‪ .‬فیلم های‬ ‫این جشــنواره به غیر از والنســیا در مادرید و شــهرهای دیگر اسپانیا‬ ‫اکران می شود و دوره قبلی این جشنواره ‪ ۱۷۰۰۰‬مخاطب داشته است‪.‬‬ ‫درخالصه داســتان این فیلم امده است‪« :‬اقای کارگردان و دوستان هم‬ ‫ســنش در حال ساختن فیلمی هستند و ‪ »...‬در این فیلم کوتاه همایون‬ ‫کاشــانی طراح صحنه و لباس‪ ،‬حســام موفق مدیر تصویربرداری‪ ،‬سینا‬ ‫نجفیان تدوینگر‪ ،‬پیمان کظیمی چهره پرداز‪ ،‬حسام غیاثوند صدابردار و‬ ‫امیر فرهادی دستیار کارگردان و برنامه ریز همکاری داشته اند‪.‬‬ ‫اتالوناژ «یک کیلو و بیست و یک گرم» از نیمه گذشت‬ ‫فیلم «یک کیلو و بیست و یک گرم» به کارگردانی رحیم طوفان که اولین‬ ‫نمایش خود را در سی و ششمین جشنواره ملی فیلم فجر تجربه می کند‪،‬‬ ‫پس از پشت سر گذاشتن مراحل صدا گذاری و موسیقی به مرحله اتالوناژ‬ ‫رســید که در این بخش نیز مرحله اصالح رنگ و نور ان از نیمه گذشته‬ ‫و رو به اتمام اســت‪« .‬یک کیلو و بیســت و یک گرم» که اولین تجربه‬ ‫کارگردانی فیلم بلند رحیم طوفان است با بازی لیال زارع‪ ،‬سعید اقاخانی‪،‬‬ ‫فرشته صدر عرفایی‪ ،‬اناهیتا افشار‪ ،‬بابک انصاری‪ ،‬روشنک گرامی‪ ،‬مریم‬ ‫کاویانی‪ ،‬رهام مخدومی‪ ،‬ســمیرا ذکایی و بازیگران خردسال ساغر کیان‬ ‫راســتی و مانلی اصفهانی در بهمن ماه ‪ ۹۵‬در تهران فیلمبرداری شده و‬ ‫این روزها به خط پایان پس تولید نزدیک است‪« .‬یک کیلو و بیست و یک‬ ‫گرم» یک اثر اجتماعی اســت و سه قشر از طبقه فرهنگی را کارشناسی‬ ‫و روایت می کند‪.‬‬ ‫«وقت نهار» در جشنواره استین بهترین فیلم شد‬ ‫فیلــم کوتــاه «وقت نهار» ســاخته علیرضا قاســمی و محصول حلقه‬ ‫فیلمسازان بی کالم گلوب بعد از نامزدی نخل طالی بهترین فیلم کوتاه‬ ‫در جشنواره فیلم کن و ‪ ۱۱‬بار حضور در جشنواره های مورد تایید اکامی‬ ‫علوم و هنرهای سینمایی در تازه ترین حضور خود در ‪Austin Asian‬‬ ‫‪ American Film Festival‬موفــق به دریافت جایزه بهترین فیلم‬ ‫کوتاه داســتانی شد‪ .‬این فیلم ماجرای دختری نوجوان است که با جسد‬ ‫مادرش در پزشکی قانونی مواجه می شود‪.‬‬ ‫تدوین «به وقت شام» تمام شد‬ ‫با پایان تدوین «به وقت شام» ساخته جدید ابراهیم حاتمی کیا این فیلم‬ ‫برای حضور در ســی و ششمین جشنواره ملی فیلم فجر اماده می شود‪.‬‬ ‫سازمان اوج امسال با این فیلم یکی از شانس های بردن سیمرغ های فجر‬ ‫است‪ .‬هادی حجازی فر و بابک حمیدیان بازیگران اصلی این فیلم هستند‬ ‫و به همراه انها‪ ،‬جمعی از بازیگران مطرح ســوری و لبنانی نیز در فیلم‬ ‫ایفای نقش می کنند‪« .‬به وقت شــام» درباره داعش و تهدیدات امنیتی‬ ‫انها است‪ .‬فیلمبرداری «به وقت شام» جدیدترین اثر ابراهیم حاتمی کیا‬ ‫در لوکیشن مربوط به یکی از فرودگاه های نظامی در تهران اغاز شد و در‬ ‫ادامه در لوکیشن های متعددی از جمله شهرک سینمایی دفاع مقدس‪،‬‬ ‫پایگاه هوایی شیراز‪ ،‬اصفهان و روستاهای اطراف شهریار پیگیری شد‪.‬‬ ‫پیش تولید «صفر تا صد» به زودی اغاز می شود‬ ‫پیش تولید فیلم ســینمایی «صفر تا صد» بــه کارگردانی داود نوروزی‬ ‫به زودی اغاز می شــود‪ .‬پیش تولید فیلم ســینمایی «صفر تا صد» به‬ ‫کارگردانی داود نوروزی به زودی اغاز می شــود‪ .‬این فیلم ســینمایی با‬ ‫موضوع اجتماعی‪-‬حادثه ای ساخته می شود‪ .‬تهیه کنندگی این پروژه را‬ ‫به صورت مشــترک علیرضا مهرام و محمدحسین کردی برعهده دارند‪.‬‬ ‫عواملی که حضــور انها تا کنون در این پروژه قطعی شــده عبارتند از‬ ‫کارگردان‪ :‬داود نوروزی‪ ،‬مشاوره پروژه‪ :‬سید علیرضا جالل زاده‪ ،‬جانشین‬ ‫تهیه کننده‪ :‬عباس رستمی‪ ،‬مدیر صدابرداری‪ :‬مهرداد اکبرزاده‪ .‬مذاکره با‬ ‫سایر عوامل و بازیگران سینمایی برای حضور در این فیلم اغاز شده است‪.‬‬ ‫جرج کلونی «واترگیت» را سریال می کند‬ ‫نتفلیکس این امکان را یافت تا یک درام شاخص سیاسی را با حضور‬ ‫ستاره های بزرگ‪ ،‬بسازد‪ .‬گفته شده جرج کلونی و مت چارمن نویسنده‬ ‫فیلمنامه «پل جاسوسان» با هم در حال کار کردن روی «واترگیت»‬ ‫هستند‪ .‬این مینی سریال هشت قســمتی که برای نتفلیکس ساخته‬ ‫می شــود درباره رسوایی ریاســت جمهوری امریکاست‪ .‬هنوز روشن‬ ‫نیســت کــه کلونی هم در این فیلــم بازی می کند یا خیــر اما او به‬ ‫عنوان تهیه کننده این فیلم معرفی شــده اســت‪ .‬در عین حال برخی‬ ‫منابع گفته اند کلونی ممکن اســت کارگردان برخی از اپیزودهای این‬ ‫ســریال باشد‪ .‬تفلیکس هنوز خبری رســمی در این باره اعالم نکرده‬ ‫اســت‪ .‬در هر حال روشن است که کلونی در ساخت این سریال نقش‬ ‫موثری دارد‪ .‬او در همین مقطع در حال تهیه یک مینی سریال دیگر با‬ ‫اقتباس از «کچ ‪ »۲۲‬یا «تبصره ‪ »۲۲‬است و ان سریال را با همکاری‬ ‫پارامونت می سازد‪.‬‬ ‫نگاهی به فیلم «حریم شخصی» به کارگردانی احمد معظمی‬ ‫افشین علیار‬ ‫همانطور که بارها گفته شده فیلمسازان فیلم‬ ‫نگرش قواعد فیلم کوتاه پا به عرصه ی‬ ‫اولی با‬ ‫ِ‬ ‫سینمای بلند می گذارند به طوری که ایده را‬ ‫لحن‬ ‫به خوبی انتخاب می کنند و می توانند ِ‬ ‫مورد نظر هم بدست بیاورند اما در میانه های‬ ‫فیلم انگار در قصه پــردازی کم می اورند و‬ ‫نمی توانند چفت و بست های ملودراماتیک‬ ‫را در روند ســاختاری فیلــم اجرا کنند به‬ ‫معنای عامیانه اش فیلمنامه الغر است و ابعاد‬ ‫ساختاری ان اگر چه جذاب به نظر می رسد‬ ‫اما چیدمان موقعیت ها باعث شــکل گیری‬ ‫قصه نمی شود‪ ،‬باید این را در نظر داشت که‬ ‫قصه چگونه شروع می شود اوج و فرود هایش‬ ‫بر چه اساسی شکل می گیرد و موضوع اصلی‬ ‫گره گشایی ست که باید بر اساس کلیت فیلم‬ ‫منطقی باشد‪.‬‬ ‫حریم شخصی اولین فیلم سینمایی احمد‬ ‫معظمی بر اســاس قصه ای شکل می گیرد‬ ‫که از همان نقطه ی شــروع مشخص است‬ ‫که این فیلــم با یک حادثه یا بحران مواجه‬ ‫می شود به طور مثال اگر شرو ِع فیلم درباره‬ ‫الــی را به یاد بیاورید درک خواهید کرد که‬ ‫شروع های شاد و سرخوشانه همیشه پایانی‬ ‫تلخ به همراه دارند؛ حریم شــخصی هم با‬ ‫همین رون ِد مشــخص اغاز می شــود‪ ،‬چند‬ ‫جوان که تصمیم می گیرند بعد از گردش به‬ ‫یک ویال بروند اساسا نقطه ی عطف این فیلم‬ ‫با دروغی شکل می گیرد که سحر و بابک به‬ ‫دریا و فرهاد و درســا می گویند و این دروغ‬ ‫همان شــروع یک بحرانی ست که تماشاگر‬ ‫را به یاد ســینمای فرهــادی به خصوص‬ ‫ِ‬ ‫شــک‬ ‫فیلــم درباره الی می اندازد و در ادامه‬ ‫فرهاد به دریا اســاس این شباهت محتوایی‬ ‫را محکم تر می کند دروغ و شــک دو عنصر‬ ‫شــاخص سینمای فرهادی ســت‪ ،‬با اینکه‬ ‫حریم شخصی با یک شکل مستقل ساخته‬ ‫شده اما الیه های محتوایی و اِلمان های شکل‬ ‫گیــری رابطه های افراد ناخــوداگاه ما را به‬ ‫سمت ســینمای تعلیق وار فرهادی می برد‬ ‫اما در حریم شــخصی تعلیق بــه ان معنا‬ ‫وجود ندارد و فیلمساز در بستر یک ملودرام‬ ‫اجتماعی تماشاگرش را همراهمی می کند‬ ‫زمان درستش به تماشاگر‬ ‫و اطالعات را در ِ‬ ‫می دهد معظمی در این فیلم نخواسته وارد‬ ‫تعلیق هایی شــود که تماشاگر فیلم را پس‬ ‫بزند یا اینکه منتظر بماند تا فیلمساز به طور‬ ‫قطره چکانی اطالعات بدهد‪ ،‬حریم شخصی‬ ‫جدا از یاداوری ســبک فیلمسازی فرهادی‬ ‫فیلمی ســت که می تواند مخاطــب را در‬ ‫مکاشفه در یک دورهمی!‬ ‫نود دقیقه نگه دارد زیرا فیلمنامه بر اساس‬ ‫اتفاق و بحران شــکل گرفته و در هر مقطع‬ ‫از فیلم شــاهد گره افکنی هایی هستیم که‬ ‫به خط روایی جذابیت بخشــیده است و در‬ ‫اتفاق در لحظه‬ ‫این فیلم تعلیق جایش را به‬ ‫ِ‬ ‫داده اســت به طوری که تماشاگر به دلیل‬ ‫ایجاد اتفاق یا بحران که در روند فیلم بوجود‬ ‫می اید مشتاق ادامه ی فیلم می ماند اما این‬ ‫فرایند وقــوع اتفاق تا چه انــدازه می تواند‬ ‫متقاعد کننده باشد؟ یعنی میزان مناسبات و‬ ‫رابطه ی ادم ها تا جایی از فیلم تعریف نشده‬ ‫اســت و اگر بخواهیم نقد به روند فیلمنامه‬ ‫اتفاق زود هنگامی ســت که در‬ ‫وارد کنیم‬ ‫ِ‬ ‫فیلم حریم شخصی می افتد‪ ،‬فیلم با روندی‬ ‫شاد و سرخوشانه شروع می شود و از سوی‬ ‫دیگر ســکانس هایی در موازات این شادی‬ ‫گنجانده شده که باعث ایجاد تمرکز بیشتر‬ ‫در شروع فیلم شــده‪ ،‬شخصیت ها روبروی‬ ‫بازپرس نشسته اند و مونولوگ هایی در ارتباط‬ ‫با ان شب و وقوع اتفاق می گویند تماشاگر‬ ‫هوشمند می تواند درک کند که بابک‪ ،‬سحر‪،‬‬ ‫درسا‪ ،‬پیمان‪ ،‬فرهاد‪ ،‬پیمان و منصوره دارند‬ ‫از کسی می گویند که انگار دیگر در ان جمع‬ ‫حضور ندارد و حاال انها بعد از ان شب دارند‬ ‫شــرح اتفاق مرگ دریــا را می دهند‪ ،‬این‬ ‫اغاز در موازات رفت و برگشــت هایی که در‬ ‫مقطع های مختلف شاهد ان هستیم ِ‬ ‫باعث‬ ‫تعلیق زمانی می شود‪ ،‬یعنی اگر توضیحات‬ ‫شــخصیت ها را هم از ابتدا و اواســط فیلم‬ ‫حــذف کنیم هیچ اتفاقی بــرای کلیت ان‬ ‫نمی افتد و چه بهتر می بود تمامی توضیحات‬ ‫شــخصیت ها را هر چند فشــرده در اخر‬ ‫فیلم می دیدیم و می شــنیدیم‪ ،‬چرا که این‬ ‫مونولوگ ها به تماشاگر پیش فرض می دهد‬ ‫و این پیش فرض باعث لو رفتن مسیر فیلم‬ ‫می شود‪ ،‬به همین دلیل قصه عجله دارد تا‬ ‫فیلم سرعت داشته باشد این ریتم تند باعث‬ ‫خال در شــکل گیری الیه های ســاختاری‬ ‫شده است‪ ،‬به همین دلیل فرهاد خیلی زود‬ ‫عکس های دریــا و مانی را پیدا می کند و از‬ ‫ان مقطع اتفاق به فیلم اضافه می شــود که‬ ‫ان سرخوشانه بودن اول فیلم از بین می رود‬ ‫از ســوی دیگر با شــکی که فرهاد به دریا‬ ‫می کند اتفاق های دیگر هم در فیلم می افتد‬ ‫مثل رابطه ی درســا و بردیــا که در وهله ی‬ ‫نخست حضور بردیا در فیلم بی ثمر به نظر‬ ‫می رسد اما زمانی که درسا با بردیا دیالوگ‬ ‫ایجاد می کند تماشاگر تا حدودی می تواند‬ ‫بردیا را بشناســد اما به هیچ وجه نمی تواند‬ ‫پایــان فیلم را و نقش بردیــا در ان تصادف را پیش‬ ‫بینی کند‪ ،‬و در ادامه شــک هایی که سحر به بابک‬ ‫دارد ضلع دیگر این بی اعتمادی ها را شکل می دهد‪.‬‬ ‫بله‪ ،‬پایه و اساس فیلم حریم شخصی بر بی اعتمادی‬ ‫و گمان های بی منطق شــکل گرفته که فیلمســاز‬ ‫در همان تیتراژ نخست ســوره ای را با معنی گمان‬ ‫بردن های بی اســاس که باعث گناه می شود اشاره‬ ‫کرده‪ ،‬قصه هم با همین شکل و چارچوب مسیرش‬ ‫را ادامــه می دهد گمان بی منطق فرهاد نســبت به‬ ‫دریا‪ ،‬ارتباط بردیا با درسا و شک سحر به بابک باعث‬ ‫ایجاد بی اعتمادی هایی می شــود کــه در اخر یک‬ ‫اتفاق جبران ناپذیر به عمل می اورد‪.‬حریم شخصی‬ ‫با یک شتابزدگی به جلو حرکت می کند به طور مثال‬ ‫فیلمساز می توانست نوع نسبت رابطه ها را منسجم تر‬ ‫به تماشــاگر معرفی کند‪ ،‬وضعیت رابطه ها و میزان‬ ‫ان ها خیلی دیر شــکل می گیرد در همان سکانس‬ ‫اول در ماشین‪ ،‬فرهاد یک اهنگ به همسرش تقدیم‬ ‫می کند اما اساسا مشخص نیســت که دریا همسر‬ ‫فرهاد ســت یا اینکه بابک‪ ،‬شوهر سحر است ؛ درسا‬ ‫هم به دلیل حضور بردیا در فیلم گذاشته شده‪ .‬تا قبل‬ ‫از معرفی شخصیت ها تماشاگر فکر می کند این پنج‬ ‫نفر چند دوســت مجرد هستند از سوی دیگر باعث‬ ‫و بانی این اتفاقات مانی برادر ســحر است که قبل‬ ‫از فرهاد قرار بوده با دریا ازدواج کند‪ ،‬ســوالی پیش‬ ‫می اید ایا تا قبل از این فرهاد خبر نداشــته که قرار‬ ‫بوده دریا با مانــی ازدواج کند؟ ایا ان چندتا عکس‬ ‫باعث می شود که فرهاد غیرتی شود؟ از نظر شباهت‬ ‫لوکیشنی هم احمد معظمی تحت تاثیر فیلم درباره‬ ‫الی بوده چند جوان برای خوش گذراندن به مکانی‬ ‫می روند که همه چیز شاد و سرخوشانه است حتی‬ ‫بابک را سوپزایز می کنند و برای او تولد می گیرند اما‬ ‫زمانی که هســته ی مرکزی یک فیلم بر اساس یک‬ ‫موقعیت پیش بینی نشده می خواهد شکل بگیرد باید‬ ‫ابعاد ان اتفاق بیش از حد جدی به نظر برسد و نباید‬ ‫اتفاق های دم دســتی را در فیلم گنجاند‪ ،‬سحر یک‬ ‫پیام صوتی را به اشــتباه در گروه تلگرامی می گذارد‬ ‫و حاال نمی داند چه گونــه ان را پاک کند تا فرهاد‬ ‫نخواند‪ ،‬اما کسی که پیام می گذارد می تواند ان پیام‬ ‫را به راحتی پاک کند طوری که کسی ان را نخواند‬ ‫ولی فیلمســاز از این موقعیت دم دستی استفاده ی‬ ‫دیگری می کند فرهاد به همراه دریا برای خرید کله‬ ‫پاچه به بیرون از ویال می روند و چقدر خوب است که‬ ‫ما جزئیاتی از رد و بدل شــدن دیالوگ های فرهاد و‬ ‫دریا در ماشین چیزی نمی بینیم و در سکانس های‬ ‫بعد در مقطع های مختلف ان سکانس های دونفره را‬ ‫می بینیم دیالوگ هایی که میان فرهاد و دریا رد وبدل‬ ‫می شــود و تصادفی که اتفاق می افتد می توانست به‬ ‫کشش این‬ ‫شکل غیرمنتظره ای نشان داده شود؛ اما‬ ‫ِ‬ ‫اتفاق که منجر به مرگ دریا می شــود به شدت کم‬ ‫است فیلمساز می توانست با تمرکز بیشتر این اتفاق‬ ‫را در شــکل دیگری به تماشاگر نشان بدهد اساسا‬ ‫بازگشت فرهاد و دریا به ویال منطقی به نظر نمی رسد‬ ‫چرا که این برگشــت فقط برای نشان دادن دو نکته‬ ‫تدارک دیده شده است یک‪ :‬گفتگوی سحر با بابک‬ ‫درباره ی ارتباط دریا بــا مانی دوم‪ :‬خبر بارداری که‬ ‫دریا به درســا می دهد‪ .‬این دو نکته را می شد قبل از‬ ‫این سکانس به فیلم اضافه کرد‪ ،‬بهتر می بود دریا در‬ ‫همان تصادف به مرگ می رسید تا عمق این بحران‬ ‫برای تماشــاگر بیشتر می شــد و اساسا در همچین‬ ‫شکلی پاســخ هایی که دیگر شخصیت ها به بازپرس‬ ‫می دهند ملموس تر جلوه می کرد اگر این گونه فیلم‬ ‫به پایان می رسید و در همان سکانس پایانی متوجه‬ ‫می شــدیم راننده ای که دریا را زیر گرفته بردیا بوده‬ ‫نسبت به شرایط کنونی پایان منطقی تری را شاهد‬ ‫بودیم‪ ،‬اطالعاتی که تماشاگر از مقطع های مختلف‬ ‫فیلم بدست می اورد باعث چالش و به فکر فرو رفتن‬ ‫یا تعلیق پالنی نمی شود به طوری که انگار فیلمساز‬ ‫عجلــه دارد تا فیلمش را ببندد ســکانس اخر را به‬ ‫یاد بیاورید درســا به سحر می گوید که بردیا با دریا‬ ‫تصادف کرده ســحر هم با عجله می رود این موضوع‬ ‫را به بابک می گوید این چیدمان کمی اســان و دم‬ ‫دستی به نظر می رسد مســلما اگر فیلمساز تجربه‬ ‫اولش نبود می توانســت این فیلم را طوری به پایان‬ ‫برساند که کمبود مصالح درام در چند سکانس پایانی‬ ‫احساس نشود‪.‬‬ ‫حریم شــخصی نکته مهمی در انتخاب بازیگر دارد‪،‬‬ ‫در همیــن یک یــا دوماه اخیر دو فیلم در ســینما‬ ‫اکران شــد ملی و راه های نرفتــه اش و خانه دختر‪،‬‬ ‫بازی میالد کیمرام در بیشــتر سکانس ها البته بعد‬ ‫از پیدا کردن عکس ها به اخر یاداور نقش ســیامک‬ ‫فیلم ملی و راه های نرفته اش بود و از سوی دیگر رعنا‬ ‫ازادی ور در ســکانس داخل ماشین با فرهاد یاد اور‬ ‫نقش سمیرای فیلم خانه دختر بود اگر چه انتخاب‬ ‫این دوبازیگر اســیبی به فیلم نرسانده است اما اگر‬ ‫این فیلم با فاصله ی بیشتری اکران این می شد این‬ ‫شباهت رفتاری به نظر نمی امد‪.‬‬ ‫به نظر می رسد اگر فیلمنامه نویس در ایجاد موقعیت‬ ‫مرگ دریا تمرکز بیشتری انجام می داد و این اتفاق به‬ ‫صورت واقعی تر رخ می داد فیلم می توانست تماشاگر‬ ‫را منقلب کند اما در شــرایط فعلــی مرگ دریا در‬ ‫تختخواب و خوش رویی فرهاد نســبت به دریا با در‬ ‫گرفتن باردار بودنش اساسا نمی تواند احساسات‬ ‫نظر‬ ‫ِ‬ ‫تماشاگر را جریحه دار کند به همین دلیل بازگشت‬ ‫دریا و بابک به ویال نمی تواند متقاعد کننده باشد چرا‬ ‫کــه معظمی تاکید بی موردی در مرگ نابهنگام‬ ‫دریا دارد‪ .‬حریم شــخصی بــرای تجربه ی اول‬ ‫احمد معظمی فیلمی ســت که از نظر تجاری و‬ ‫قواعد فیلمسازی تا حدودی استانداردهای الزم‬ ‫را دارد اما می توانســت در پرداخت فیلمنامه و‬ ‫ریتم تمرکز بیشــتر لحاظ کند تا فیلم به هدف‬ ‫نهایی اش نزدیک تر شــود‪ .‬با تمــام چیزی هایی‬ ‫که گفته شــد و این که رگه هایی از ســینمای‬ ‫فرهادی در این دیده می شود‪ ،‬اما حریم شخصی‬ ‫با توجه به محتوا و داشــتن پتانســیل مضمونی‬ ‫می توانــد تماشــاگران زیــادی را بــه خودش‬ ‫اختصاص بدهد زیــرا این فیلم به لحاظ قصه به‬ ‫خوبی می تواند برای تماشــاگرش فیلمی سرگرم‬ ‫کننده و تا حدودی تاثیر برانگیز باشد‪.‬‬ ‫از تئاتر مرده شــور شروع کنیم‪ ،‬این‬ ‫اجرا چه حرفی برای گفتن دارد؟‬ ‫داســتان این نمایــش درباره زنی اســت که تمام‬ ‫زندگی اش را وقف کرده اســت‪ ،‬ســالها رازی در‬ ‫ســینه دارد که هیچ گاه نگفته اســت و مدتهاست‬ ‫که در ســختی تمام زندگی می کند‪ ،‬کم نیســتند‬ ‫زنانی از این جنس‪ ،‬زنان یا مادرانی که شاید حتی‬ ‫طعم زایش را نچشــیده اند اما کودکانی دارند از‬ ‫جنــس خون و درد‪ ،‬زنانی که ظاهر انان بســیار‬ ‫ســالخورده تر از واقعیتشان اســت‪ ،‬این نمایش‬ ‫تالش بر نشــان دادن ازخودگذشتگی این دست‬ ‫از انســانها را دارد که بدون اتــکا به هیچ فردی‬ ‫در فضایی ســرد و مرده‪ ،‬شــرافتمندانه زندگی‬ ‫می کننــد‪ ،‬حرف اصلی این نمایش نشــان دادن‬ ‫خصایص پاک و ناب ادمی است‪.‬‬ ‫چه ویژه گی هایــی در یک تئاتر باعث‬ ‫می شود ان را بازی کنید؟‬ ‫طبیعتا درمرحله اول باید متن نمایشنامه و کاراکتر‬ ‫برایم جذاب و وسوســه انگیز باشد و در مرحله ی‬ ‫دوم تیم نمایش برایم بســیار مهم است‪ ،‬تیمی که‬ ‫تئاتر را شــرافتمندانه کار کنند عــاری از هرگونه‬ ‫حاشــیه‪ ،‬تیمی که رفاقت و صمیمت در ان حرف‬ ‫اول را بزنــد‪ ،‬برایم مهم نیســت که گروه و یا خود‬ ‫شخص کارگردان چندمین تجربه کاری اش است‪،‬‬ ‫تنها کافی ست حس کنم که با این اجرا می توانیم‬ ‫در کنارهــم برای مخاطب حرف جدیدی داشــته‬ ‫باشــیم و قرار اســت درباره دردی حرف بزنیم که‬ ‫در جامعه به وفور یافت می شود‪ ،‬همین یعنی ادای‬ ‫دین هنر به جامعه‪.‬‬ ‫بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را‬ ‫بازی کنید؟‬ ‫مسلما زمانی که دغدغه بازیگری در سر داشته باشی‪،‬‬ ‫ترجیح می دهید نقش های متفاوت را تجربه کنید و‬ ‫طبیعی اســت که ترس از یکسری نقش ها را داشته‬ ‫باشــید اما شیرینی بازیگری زمانی است که با سر به‬ ‫جنگ ترس هایتان بروید‪ ،‬به عنوان مثال همیشــه از‬ ‫بازی در نقش هایی با سن های باال واهمه داشته ام تا‬ ‫سال گذشته و بازی در نمایش «دال» به کارگردانی‬ ‫مسلم خراسانی که در ان نقش مادری را بازی کردم با‬ ‫دو فرزند که در واقعیت دوستانی که نقش فرزندانم را‬ ‫بازی میکردند از لحاظ سنی از من بزرگتر بودند‪ ،‬اوایل‬ ‫تمرین این ترس مدام با من بود و تمام تالشم را کردم‬ ‫که از کلیشه ای بازی کردن فاصله بگیرم و در نهایت‬ ‫هم خوشبختانه گویا بازخورد خوبی از طرف مخاطب‬ ‫داشت و منجر شد به دیده شدن و کاندیدا شدن من‬ ‫در جشنواره فجر‪.‬‬ ‫دنیای پرهیاهوی تئاتــر چقدر با ان‬ ‫چیزی مخاطب از بیرون می بیند تفاوت‬ ‫دارد؟‬ ‫حرفهای جلســات اول کالس های استاد سمندریان‬ ‫را خوب یادم اســت‪ ،‬ایشــان قبل از هر چیزی به ما‬ ‫یاد می دادند که در هر گرایشــی که در تئاتر مشغول‬ ‫به کار شــدیم تعهد را فرامــوش نکنیم‪ ،‬یادمان نرود‬ ‫ما موظف به چه وظایفی هســتیم‪ ،‬اجازه دیرامدن را‬ ‫نداریم‪ ،‬اجازه نبودن را به هر دلیلی نداریم‪ ،‬اگر قبول‬ ‫کرده ایم که در هر سمتی در گروه فعالیت کنیم باید‬ ‫تا اخرین لحظه پای حرفمان بایســتیم‪ ،‬باید با تئاتر‬ ‫زندگی کنیم‪ ،‬باید تئاتر اولویت اول زندگی ما باشــد‪،‬‬ ‫ُدنا تارفی بازیگر نمایش «مرده شور» در گفتگو با «هنرمند»‬ ‫ما برای «تئاتر» زندگی می کنیم‬ ‫عباسعلیاسکتی‬ ‫ُدنا تارفی‪ ،‬متولد دی هزار و سیصد و شصت و چهار‪ ،‬تهران‪ ،‬دیپلم تئاتر از هنرستان سوره‪ ،‬کارشناسی‬ ‫بازیگری و کارشناسی ارشد بازیگری از دانشکده سینما تئاتر‪ ،‬فارغ التحصیل کانون سمعی بصری‬ ‫استاد سمندریان‪ ،‬شروع فعالیت هنری او در سال هشتاد و یک با بازی در سریال «دوران سرکشی»‬ ‫بود و بعد از ان بازی در چند ســریال‪ ،‬فیلم کوتاه و تله فیلم‪ ،‬او همچنین تجربه اجرای برنامه زنده‬ ‫تلویزیون و برنامه ریزی پروژه های تلویزیونی را دارد‪ ،‬کاندید از جشنواره های دانشجویی و مونولوگ‬ ‫و تجربه و کاندیدای سال گذشته جشنواره تئاتر فجر برای نمایش دال‪ ،‬تالیف کتاب های خالقیت‬ ‫نمایشی و تحلیل روابط متقابل در بازیگری بداهه‪ ،‬با ُدنا تارفی که تئاتر «مرده شور» با نقش افرینی‬ ‫او چند روزی اغاز شده گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم‪.‬‬ ‫نمی توانیم صرفا مثل یک شــغل به ان نگاه کنیم و‬ ‫نباید فراموش کنیم ما تنها هستیم‪ ،‬یعنی هر کاری‬ ‫که انجام بدهیم چه خوب و یا بد کل گروه نتیجه اش‬ ‫را می بیند‪ ،‬بارها شده شنیده ایم که میگویند شما برای‬ ‫خودتان زندگی نمی کنید‪ ،‬دقیقا همین است‪ ،‬ما برای‬ ‫تئاتر زندگی می کنیم‪ ،‬به نظر من این هیاهوی بسیار‬ ‫است برای زنده نگه داشتن تئاتر‪ ،‬این ان نقطه است‬ ‫که مخاطب عام نمی بیند و شاید هم نتواند درک کند‬ ‫اما تمام زیبایی تئاتر در این تعهد به جاست و اما در‬ ‫ارتباط با بازی و رســیدن بازیگر به نقش‪ ،‬این پروسه‬ ‫یک مقدار طوالنی اســت و طی تمرین های مداوم و‬ ‫منظم به دســت می اید‪ ،‬چیزی که اگر راه را درست‬ ‫رفته باشید مخاطب هم زمانی که روی صحنه می بیند‬ ‫باور میکند و به نوعی شروع می کند به همزات پنداری‬ ‫و همراه شدن‪.‬‬ ‫تجربه های خوبی در تئاتر داشــته اید‪،‬‬ ‫فضای امروز تئاتر را چگونه می بینید؟‬ ‫فضای تئاتر هــم مانند فضای جامعه مدام در حال‬ ‫تغییر اســت و گاهی این تغییر بسیار به جاست و‬ ‫گاهی مخرب‪ ،‬فضای تئاتر امروز با حضور مساوات ها‬ ‫و خیل نژادها قطعا رو به پیشــرفت شگرفی است‬ ‫اما هســتند دوستان دیگری که فقط و فقط اوضاع‬ ‫مالی انها رو به پیشرفت است که این یعنی تخریب‬ ‫دنیــای تئاتــر‪ ،‬حداقل ای کاش ایــن میزان باالی‬ ‫برداشــت مالی مانند یک چرخه ی ثابت دوباره به‬ ‫تئاتر بر می گشــت‪ ،‬اینگونه می شد به پابرجا ماندن‬ ‫این هنــر امیدوار بود‪ ،‬هســتند گروه های خوب و‬ ‫خوش فکری که صرفا به دلیل عدم تامین مالی اثر‪،‬‬ ‫دست از کار کشیده اند و هیچ گروه (تهیه کننده) و‬ ‫ارگان یا ســازمانی نبوده که حمایتشان کند‪ ،‬کاش‬ ‫می شد تدبیری صحیح برای این روند اندیشید‪.‬‬ ‫مافیا تا چه حد در تئاتر وجود دارد؟‬ ‫هر جایی که ســود وجود داشــته باشد عموما مافیا‬ ‫هم حضــور دارد‪ ،‬زمانی که یک اجرای تئاتر به دلیل‬ ‫رسیدن به یک سود مالی و یا یک راه اقتصادی باشد‬ ‫طبیعتا مافیا هم‪ ،‬چه از نظــر اقتصادی و چه از نظر‬ ‫چیدمان اشــخاص به ان راه پیــدا می کند‪ ،‬مافیا به‬ ‫معنای مبارزه پرخاشــگرانه است و به نظر من معنی‬ ‫همین کلمه تضاد اصلی با مفهوم ذاتی تئاتر دارد‪.‬‬ ‫خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد‬ ‫نقش در تئاتر تاثیر دارد؟‬ ‫خوشبختانه هنوز انقدر فضای واقعی تئاتر مسموم‬ ‫نشــده کــه چهره خــوب و زیبایی چهــره در ان‬ ‫اهمیت داشــته باشد اما طبیعی اســت که مقوله‬ ‫دوربین کامال متفاوت اســت‪ ،‬همان معنی که بارها‬ ‫شنیده ایم‪ :‬دوربین این چهره را دوست دارذ فارغ از‬ ‫هر نوع سلیقه شخصی‪.‬‬ ‫امروز تئاتر چقدر در اولویت های هنری‬ ‫مردم است؟‬ ‫خوشبختانه مدتی است که فقط دانشجویان تئاتری‬ ‫مخاطب این هنر نیســتند و این هم بی شک مدیون‬ ‫ازدیاد سالن های خصوصی است و البته ناگفته نماند‬ ‫که فضای مجازی هم کمک شــایان توجهی به اشنا‬ ‫کردن مردم با این هنر داشته و دارد‪ ،‬نمی شود گفت‬ ‫جزو اولویت های اول مردم ما محســوب می شود اما‬ ‫می توانیم در اینده ای نزدیک به ان امیدوار باشیم‪.‬‬ ‫اینهمــه فارغ التحصیل تئاتر اینده ای‬ ‫دارند؟‬ ‫در تئاتــر هم مانند رشــته های دیگــر تحصیلی‪،‬‬ ‫دانشــجویان زمان اتمام تحصیل راه خود را تغییر‬ ‫می دهند چــون انتخاب اصلی ان دســته از افراد‬ ‫تئاتر نبوده و راه دیگری را برای ادامه زندگی خود‬ ‫انتخاب می کننــد و در نهایت عده محدودی باقی‬ ‫می مانند که اگر اندکی خالقیت و پشــتکار همراه‬ ‫خود داشته باشند‪ ،‬هنوز می توانیم به اینده شغلی‬ ‫انها امیدوار باشــیم‪ ،‬تئاتر چیزی جز همراه شدن‬ ‫یک گروه و تیم نیســت‪ ،‬اگر دانشجویان این رشته‬ ‫ایــن مهم را مدنظر قرار بدهنــد و از همان دوران‬ ‫دانشگاه گروهی خوب و منظم و فعال داشته باشند‬ ‫بی شک بعد از اتمام تحصیل هم فضایی برای تجربه‬ ‫کردن ومشغول بودن را دارند‪.‬‬ ‫فضــای جشــنواره ها امــروز چقدر‬ ‫امیدوارکننده هستند؟‬ ‫هر اثر نمایشــی به روی صحنــه می رود تا دیده‬ ‫شود‪ ،‬بنابراین وجود جشــنواره های متعدد برای‬ ‫گروه های نمایشــی انگیزه ایجــاد می کند و اگر‬ ‫این جشنواره ها عاری از هرگونه البی بازی باشد‬ ‫قطعنــا در روند پیشــرفت تولید اثــار با کیفیت‬ ‫کمــک خواهد کــرد‪ ،‬خوبی دیگــری که حضور‬ ‫این جشــنواره ها دارد تامیــن کمک هزینه برای‬ ‫گروه های اجرایی است‪ ،‬البته هر چند کم و ناچیز‬ ‫اما بازهم دریچه امیدی است برای گروه هایی که‬ ‫هیچگونه پشتوانه مالی ندارند‪.‬‬ ‫فکر می کنید در بین بازیگران امروز‪،‬‬ ‫کسی را داریم که ماندگار شود؟‬ ‫کم نیستند بازیگرانی که خالصانه برای تئاتر تالش‬ ‫می کنند‪ ،‬بی شک این تالش نتیجه هم دارد‪،‬‬ ‫بازیگرانــی که بدون هیچ پشــتوانه فامیلی و مالی‬ ‫دارند شــبانه روز کار می کنند و تمرین می کنند و‬ ‫لحظات ارزشمندی را از خودشان به جا گذاشته اند‪،‬‬ ‫اگر ازپس ســختی های این راه بر ایند و خســته‬ ‫نشوند حتما ماندگار می شوند‪.‬‬ ‫دوست دارید در کنار چه هنرپیشه هایی‬ ‫کار کنید؟‬ ‫به طور کلی هر کارگــردان و یا پارتنری که بتوانم‬ ‫از او یاد بگیرم را دوســت دارم تجربه کنم‪ ،‬اما این‬ ‫روزها خیلی دوســت دارم که با گروه خوب محمد‬ ‫مســاوات عزیز همکاری کنم و چنــد وقت پیش‬ ‫خودم این درخواست را از ایشان کردم و همچنان‬ ‫منتظر رسیدن ان روز هستم‪.‬‬ ‫بــه ان چیزی که از خودتــان انتظار‬ ‫داشتید امروز باشید‪ ،‬رسیده اید؟‬ ‫هیچ وقت هدفم ستاره شدن در دنیای تصویر نبوده‬ ‫و نخواهد بود‪ ،‬از زمانی که شروع کردم به تحصیل‬ ‫در این رشــته‪ ،‬ازهمان دوران هنرستان‪ ،‬فقط یک‬ ‫هدف داشــتم‪ ،‬یک تئاتری خــوب بودن و ماندگار‬ ‫شدن اسمم در تاریخ تئاتر ایران که خب قطعا هنوز‬ ‫خیلی راه دارم برای رسیدن به این هدف‪ ،‬فراموش‬ ‫نمی کنم روز تشــییع پیکر استاد سمندریان عزیز‬ ‫را‪ ،‬این مرد بــزرگ خصلت های زیادی برای غبطه‬ ‫خوردن داشت اما یک چیزی ان روز مدام در سرم‬ ‫می چرخید و دائم با خودم می گفتم خوش به حالت‬ ‫استاد این همه شاگرد را تربیت کردی‪ ،‬به این همه‬ ‫جوان «عاشقی» یاد دادی‪ ،‬این همه ادم دارند برای‬ ‫شــما از ته دل عزاداری می کننــد‪ ،‬این ان هدفی‬ ‫است که من دارم‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫چهار شـــــنبه ‪ 29‬اذر ماه ‪ 1396‬سال دهــــم شماره ‪839‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫تئاتـــــر‬ ‫‪THEATER‬‬ ‫اخبار‬ ‫فرمان فتحعلیان بازیگر تئاتر شد‬ ‫فرمان فتحعلیان خواننده کشورمان برای اولین بار با نمایش «قدم زدن‬ ‫با اســب» به کارگردانی مسعود شاه محمدی به صحنه تئاتر می اید‪.‬‬ ‫نیکی مظفری بازیگر سینما و تئاتر هم دیگر بازیگر این نمایش است‪.‬‬ ‫نمایش «قدم زدن با اســب» به کارگردانی مســعود شاه محمدی از ‪۶‬‬ ‫دی ماه ســاعت ‪ ۱۹:۳۰‬در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه می رود‪.‬‬ ‫«قدم زدن با اســب» داستان عشــقی ممنوعه در برهه ای حساس از‬ ‫تاریــخ معاصر را روایت می کند‪ .‬این نمایش درباره زن و مرد چریکی‬ ‫اســت که در ســال ‪ ۵۴‬در یک خانه تیمی‪ ،‬به صورت چشــم بسته‬ ‫زندگی می کنند؛ مفهوم چشــم بسته بودن این است که افراد حاضر‬ ‫در خانه تیمی به هیچ وجه نباید همدیگر را ببینند و شناسایی کنند‪.‬‬ ‫زمستان ‪ 66‬در سالن گوشه فرهنگسراری نیاوران‬ ‫به روی صحنه می رود‬ ‫نمایش «زمســتان ‪ »66‬به نویســندگی محمد یعقوبی و کارگردانی‬ ‫علی جعفری‪ ،‬جمعه یکم دی ماه در سالن گوشۀ فرهنگسرای نیاوران‬ ‫افتتاح می شــود‪ .‬معصوم احمدزاده‪ ،‬رزمریم کاظمی‪ ،‬ایمان عبادیان‪،‬‬ ‫خشــایار شمشــیر گران‪ ،‬پریا طاهری‪ ،‬هیراد ترک زاده‪ ،‬حامد عزیزی‬ ‫و مریم جلینــی بازیگران این اثر ‪ 65‬دقیقه ای هســتند‪ .‬در خالصۀ‬ ‫داستان این اثر امده است‪ :‬خانواده ایی به تازگی اسباب کشی کرده و‬ ‫وارد خانه جدیدشــان شده اند ولی تنش و اختالفاتی بین روابط افراد‬ ‫خانواده وجــود دارد که این اتفاقات همزمان می شــود با اولین روز‬ ‫موشــک باران تهران در اسفند ماه ســال ‪ .۱۳۶۶‬این شرایط بوجود‬ ‫امده مسائل و مشــکالت جدیدی برای افراد خانواده بوجود می اورد‬ ‫که اختالفات قبلی انها را تحت الشــعاع قرار می دهد‪ .‬ساالر حسینی‬ ‫فر طراح صحنه‪ ،‬سارا حجت طراح لباس‪ ،‬مینا فتحی پور طراح گریم‪،‬‬ ‫ســاغر رادنژاد طراح پوســتر‪ ،‬رامین زمین پیما عکاس‪ ،‬امید امیدپور‬ ‫دســتیار کارگردان‪ ،‬مهسا شمس منشــی صحنه‪ ،‬حامد حقانی مدیر‬ ‫صحنه‪ ،‬زهرا طراحی مدیر اتاق فرمان‪ ،‬حسین مطمئن زاده طراحی و‬ ‫مهندسی صدا‪ ،‬ضبط نریشن‪ :‬استودیو کوالیما و مشاور رسانه ای امین‬ ‫کردبچه چنگی از دیگر عوامل این نمایش هستند‪.‬‬ ‫اجرای «پابرهنه‪ ،‬برهنه‪ ،‬قلبی در مشت»‬ ‫به زبان ترکی استانبولی‬ ‫نمایش «پابرهنه‪ ،‬برهنه‪ ،‬قلبی در مشــت» (با کاروان ســوخته) دوم‬ ‫دی ماه به زبان ترکی استانبولی روی صحنه می رود‪ .‬این اثر نمایشی‬ ‫به نویســندگی علیرضا کوشــک جاللی و کارگردانی یاسر عطار دوم‬ ‫دی ماه ســاعت ‪ ۲۰‬در ســالن تئاتر باران به نمایش در می اید‪ .‬این‬ ‫نمایشنامه که در سال ‪ ۱۹۹۹‬جایزه نمایشنامه نویسی مردمی المان‬ ‫را از ان خود کرده است روایتگر زندگی مهاجر ترک مسلمان المانی‬ ‫تباری اســت که خانه و خانواده اش قربانی اتش ســوزی می شود که‬ ‫ریشــه در یک اقدام نژادپرســتانه دارد‪ .‬زهرا فیضیپور و یاســر عطار‬ ‫ترجمه از فارسی به ترکی استانبولی این نمایشنامه را برعهده داشته‬ ‫اند و حجت مقدم نیز بازیگر این اثر نمایشی است‪.‬‬ ‫همکاری تیم هری پاتر با پدر ژپتو‬ ‫«پینوکیو» قصه ای کالسیک درباره عروسکی چوبی است که توسط‬ ‫کارلو کلودی در قرن نوزدهم نوشته است‪ .‬این روزها «‪National‬‬ ‫‪ »Theatre‬شهر لندن میزبان اجرایی موزیکال بر اساس این قصه‬ ‫معروف ایتالیایی اســت‪ .‬نمایشــنامه موزیکال «پینوکیو» توســط‬ ‫دنیس کلی نوشته شــده که پیش از این تجربه نگارش نمایشنامه‬ ‫موزیــکال معروف «ماتیلدا» را بر عهده داشــته اســت‪ .‬تیم تولید‬ ‫تئاتر موزیکال «هری پاتر و کودک نفرین شــده» که پیش از این‬ ‫در تئاتر انگلســتان و همچنین تئاتر برادوی امریکا به صحنه رفت‪،‬‬ ‫در تولید و اجــرای تئاتر موزیکال «پینوکیو» همکاری دارند‪ .‬جان‬ ‫تیفانی نیز کارگردانی این موزیکال موفق را عهده دار اســت که به‬ ‫شــکلی کامال مدرن اجرا می شود‪ .‬تئاتر موزیکال «پینوکیو» عالوه‬ ‫بــر حضور بازیگران متعدد‪ ،‬از عروســک های متعــددی نیز بهره‬ ‫برده اســت‪ .‬مارک هادفیلد‪ ،‬دیوید النگهام‪ ،‬جــو ایدریس رابرتز‪،‬‬ ‫ادری بریســون‪ ،‬دیوید کریک برد‪ ،‬دان ســیورایت‪ ،‬گرشین استاچ‬ ‫جی ار‪ ،‬جک نــورث‪ ،‬تریو بلک وود کمبریــج‪ ،‬انابل کاتی‪ ،‬کلمی‬ ‫اس واس‪ ،‬جــک ولف‪ ،‬جیمــز چارلتون‪ ،‬اســتوارت انجل‪ ،‬مایکل‬ ‫تایبی‪ ،‬اســکارلت ویلدرینک‪ ،‬جیمــز چارلتون‪ ،‬ربکا جین دیویس‪،‬‬ ‫ســارا کامیال ایمپی‪ ،‬مایکل لین‪ ،‬استفان بورن و لینفورد جانسون‬ ‫بازیگــران تئاتر موزیــکال «پینوکیو» هســتند‪ .‬تئاتــر موزیکال‬ ‫«پینوکیــو» توســط کمپانــی «‪ »National Theatre‬و بخش‬ ‫تئاتر کمپانی دیزنی تهیه شده است‪.‬‬ ‫‪HONARMAND INTERNATIONAL NEWSPAPER‬‬ ‫شماره‪ • 839‬چهار شنبه‪ 29‬اذر ماه‪ • 1396‬سال دهم •‪ 8‬صفـــحه‬ ‫صاحب امتیاز‪ :‬شـرکت جهان سبز‬ ‫مـدیر عامـــل‪ :‬حسـین احـمـدی‬ ‫مدیر مسوول‪ :‬مهدی احمدی‬ ‫زیـر نظــر شــورای ســردبیـــری‬ ‫چاپ‪ :‬شرکت کارا پیام‬ ‫سازمان اگهی ها‪88311361 - 88311353 :‬‬ ‫نشانى‪ :‬تهران‪ ،‬خیابان مطهری‪ ،‬بعد از خیابان سلیمان خاطر‬ ‫خیابان اورامان‪ ،‬پلاک ‪ ،43‬واحد‪2‬‬ ‫تلفکس‪88813489 - 88301986 :‬‬ ‫توزیع‪ :‬نشرگستر امروز‬ ‫منشور اخالق حرفه ای روزنامه هنرمند‬ ‫‪http://honarmandonline.ir/?p=6049‬‬ ‫سیستممدیریتکیفیت‪-‬رضایتمندیمشتری‬ ‫سیستم مدیریت کیفیت‬ ‫‪ISO 10004:2012‬‬ ‫‪ISO 9001 : 2008‬‬ ‫‪instagram.com/honarmandonline‬‬ ‫‪telegram.me/honarmandnews‬‬ ‫‪www.honarmandonline.ir‬‬ ‫همزمان با فرارسیدن شــب یلدا که طوالنی ترین شب سال نامیده می شود‪ ،‬مدیر روابط‬ ‫عمومی معاونت صدا از تدارک گسترده شبکه های سراسری رادیو به این مناسبت خبر داد‪.‬‬ ‫علی اکبر خدابخش‪ ،‬مدیر روابط عمومی معاونت صدا با بیان اینکه شبکه های سراسری رادیو‬ ‫به مناسبت فرا رسیدن طوالنی ترین شب سال (شب یلدا)‪ ،‬ویژه برنامه های متنوعی را تدارک‬ ‫دیده اند تا مخاطبان لحظاتی به یادماندنی را در این شب تجربه کنند‪ ،‬گفت‪ :‬رادیو ایران در‬ ‫برنامه «فرهنگ مردم» به بررسی ایین های شب چله در مناطق مختلف ایران می پردازد‪ .‬در‬ ‫این ویژه برنامه ایین های خراسان جنوبی‪ ،‬کاشمر‪ ،‬لرستان‪ ،‬کهکیلویه و بویر احمد‪،‬مازندران‪،‬‬ ‫قزوین‪ ،‬شرق گیالن‪ ،‬شیراز‪ ،‬اذربایجان شرقی و غربی (تبریز) بیان می شود‪ .‬فرهنگ مردم‬ ‫به تهیه کنندگی زهرا فقیه میرزایی‪ ،‬مجری و گوینده شمسی فضل اللهی و محمد محسن‬ ‫رفیعی‪ ،‬نویسندگی زینت صالح پور جمعه اول دی ماه ساعت ‪ ۲۱:۳۰‬پخش می شود‪.‬‬ ‫وی در ادامه با بیان اینکه ویژه برنامه «به رســم یلدا» شبکه جوان روز پنجشنبه (‪ ۳۰‬اذر‬ ‫ماه) به مناسبت شب یلدا با گویندگی و اجرای زنده موسیقی توسط نیما رئیسی به روی‬ ‫انتن می رود‪ ،‬خاطرنشان کرد‪ :‬این ویژه برنامه میزبان رستاک حالج (خواننده و ترانه سرا)‪،‬‬ ‫امید صباغ نو (شاعر) و گالره عباسی (بازیگر) است که با ایتم های گفت وگو محور‪ ،‬گزارشی‪،‬‬ ‫مصاحبه و موسیقی با تکیه بر دور هم جمع شدن و دوری از فضای مجازی سعی دارد به‬ ‫تنهایی انسان ها در دنیای صنعتی اعتراض کند‪ .‬این برنامه کاری از گروه جوان و تفریحات‬ ‫شبکه جوان است که به تهیه کنندگی حامد مرادیان و گویندگی نیما رئیسی از ساعت ‪۲۱‬‬ ‫به روی انتن می رود‪.‬‬ ‫خدابخش از تدارک گروه ادب و هنر رادیو فرهنگ به مناسبت شب یلدا خبر داد و افزود‪:‬‬ ‫ویژه برنامه «اخرین مهمانی پاییز» روز پنجشــنبه از ســاعت ‪ ۲۰‬و ‪ ۳۰‬دقیقه الی ‪ ۲۴‬به‬ ‫تهیه کنندگی وحید رستگاری از رادیو فرهنگ پخش می شود‪ .‬مدیر روابط عمومی معاونت‬ ‫صدا همچنین تصریح کرد‪ :‬رادیو صبا در بلندترین شب سال با ویژه برنامه زنده «شب یلدای‬ ‫صبا» با بخش ها و ایتم های شاد و متنوع به مدت چهار ساعت با هدف شادی افرینی مهمان‬ ‫خانه‪‎‬های مخاطبان می شود‪ُ .‬جنگ چهار ساعته «شب یلدای صبا» به مناسبت شب یلدا با‬ ‫حضور مهمانان ویژه و هنرمندان عرضه موسیقی لحظات به یاد ماندنی را به همراه مخاطبان‬ ‫رقم می زند‪.‬‬ ‫به وقت تهران‬ ‫ ‬ ‫اذان ظهر‬ ‫‪12:01‬‬ ‫ ‬ ‫اذان مغرب‬ ‫‪17:15‬‬ ‫ ‬ ‫اذان صبح فردا‬ ‫ ‬ ‫طلوع افتاب فردا‬ ‫«مهمونی شب یلدا»‪« ،‬مسابقه بی سابقه»‪« ،‬خط رو خط»‪« ،‬در و دیوار»‪« ،‬حافظ خوانی»‪،‬‬ ‫«گزارش مردمی»‪« ،‬مسابقه طنز» از جمله ایتم های شاد و شنیدنی این ویژه برنامه است‪ .‬در‬ ‫این ویژه برنامه تالش می شود تا فلسفه و تاریخچه شکل‪‎‬گیری شب یَلدا یا شب چلّه یکی از‬ ‫کهن ترین جشن های ایرانی در فضایی شاد و صمیمی در کنار مخاطبان مرور شود‪.‬‬ ‫«شب یلدای صبا» ویژه برنامه ای از گروه طنز و سرگرمی رادیو صباست که روز پنجشنبه‬ ‫‪ ۳۰‬اذر از ساعت ‪ ۱۸:۰۰‬تا ‪ ۲۲:۰۰‬روی انتن می رود‪ .‬خدابخش با اشاره به اینکه ویژه برنامه‬ ‫طوالنی ترین شب سال در رادیو تهران با عنوان «سبز و قرمز» نیز از ساعت ‪ ۱۹:۰۰‬تا ‪۲۳:۳۰‬‬ ‫با تالش گروه تفریحات و سرگرمی این شبکه رادیویی به روی انتن می رود‪ ،‬عنوان کرد‪ :‬این‬ ‫ویژه برنامه با ایتم هایی همچون گزارش رسوم‪ ،‬گزارش زنده از سطح شهر و حال و هوای‬ ‫مردم در این شب و ایین های اخالقی در شب یلدا با حضور کارشناس مذهبی و چند ایتم‬ ‫نمایشی تقدیم مخاطبان می شود‪ .‬امیر بنی هاشمی تهیه کننده این برنامه و گویندگان ان‬ ‫امین قاضی و اوید بزرگی هستند‪ .‬وی از «شب اناری» به عنوان ویژه برنامه شب یلدای رادیو‬ ‫سالمت یاد کرد و گفت‪ :‬با عنوان به تهیه کنندگی موسی نظری و گویندگی مسعود خواجه‬ ‫وند از ساعت ‪ ۲۲:۱۰‬تقدیم شنوندگان می شود‪ .‬مهمانان این برنامه رادیویی عبارتند از دکتر‬ ‫بیژن صدری نژاد‪ ،‬دکتر ازاده متقی‪ ،‬دکتر عاطفه میرسیدی‪ ،‬مجید اخشابی‪ ،‬موضوع این‬ ‫برنامه‪ :‬اداب و رسوم شب یلدا؛ صله رحم؛ احترام به والدین و بزرگترها است‪.‬‬ ‫خدابخش با بیان اینکه در اخرین شب پاییز رادیو گفتگو با برنامه «یلدای ایرانی» مهمان‬ ‫خانه های مخازبان است‪ ،‬اظهار کرد‪ :‬این برنامه با بخش های مختلفی همچون قصه های شب‬ ‫یلدا با اجرای مسعود فروتن‪ ،‬شاهدان عشق (گفتگو با خانواده های شهیدان و شهدای حرم)‪،‬‬ ‫حافظ خوانی با اجرای علیرضا معینی به روی انتن می رود‪ .‬همچنین ایتم ایران ما در این‬ ‫برنامه به سراغ مسئولین میراث فرهنگی می رود و با خاطراتی از جمشید مشایخی و حمید‬ ‫درخشانی اولین شب زمستان را رنگی دیگر می زند‪ .‬الزم به ذکر است این برنامه به تهیه‬ ‫کنندگی‪ ،‬بهزاد محمود زاده و اجرای اقایان شــهاب شهرزاد و رشید کاکاوند به روی انتن‬ ‫می رود‪ .‬عالقمندان به شنیدن ویژه برنامه «یلدای ایرانی» از رادیو گفت و گو می توانند از‬ ‫پشت صحنه‬ ‫اوقات شــرعی‬ ‫غروب افتاب ‬ ‫تدارک رادیو برای شب یلدا‬ ‫ساعت ‪ ۲۰‬الی ‪ ۲۴‬پنجشنبه ‪ ۳۰‬اذر شنونده این برنامه باشند‪ .‬وی در ادامه خاطرنشان کرد‪:‬‬ ‫با توجه به فرا رسیدن شب یلدا و دورهمی های اقوام‪ ،‬رادیو معارف در برنامه زنده «مهربان‬ ‫باشیم»‪« ،‬خانه مهر» و «به رنگ خدا» به برکات و ثمرات صله ارحام و‪ ....‬می پردازد‪ .‬رادیو پیام‬ ‫نیز بنابر اهداف و ماموریت های تعریف شده خود اقدام به پخش متن ها و موسیقی های مرتبط‬ ‫با این مناسبت می کند‪.‬‬ ‫مدیر روابط عمومی معاونت صدا از پخش نمایش های ویژه به مناسبت شب یلدا نیز‬ ‫خبر داد و گفت‪ :‬نمایش رادیویی «یلدا» که توســط مهدی معبودی نوشــته شده در‬ ‫حال و هوای مراســم یلداســت و حمید منوچهری کارگردانی ان را بر عهده دارد‪ .‬در‬ ‫این نمایش رادیویی هنرمندانی چون مهرداد مهماندوست‪ ،‬مریم جلینی‪ ،‬زهره مجابی‪،‬‬ ‫شهریار حمزیان و احمد گنجی به ایفای نقش می پردازند‪« .‬یلدا» به تهیه کنندگی ژاله‬ ‫محمدعلی افکت نرگس موسی پور و صدابرداری علی حاجی نوروزی سه شنبه سی ام اذر‬ ‫ماه‪ ،‬ساعت ‪ ۲۰:۰۰‬از رادیو نمایش پخش می شود‪ .‬گفتنی است در این روز نمایش های‬ ‫دیگری همچون «فصل اخر» ســاعت ‪ ۷:۱۵‬و «بخاری را من روشن می کنم» ساعت‬ ‫‪ ۶:۳۰‬با موضوع شــب یلدا به روی انتن رادیو نمایش خواهنــد رفت‪ .‬وی در پایان و‬ ‫در تشــریح برنامه های رادیو ورزش در طوالنی ترین شــب سال گفت‪ :‬همزمان با اغاز‬ ‫فصل زمستان و در طوالنی ترین شب ســال‪ ،‬شبکه رادیویی ورزش با تدارک دو ویژه‬ ‫برنامه با عناوین «عصرانه» و «زمســتونه» شبی شاد و مفرح را برای مخاطبین خود‬ ‫پیش بینی کرده است‪ .‬برنامه «عصرانه» که از ساعت ‪ ۱۷:۰۵‬دقیقه بروی انتن می رود‬ ‫کاری است از گروه تفریحات این شبکه که شامل بخشهای مختلفی همچون مسابقه‬ ‫تلفنی‪ ،‬مصاحبه با ورزشکاران‪ ،‬نقل های ایینی و پهلوانی مرتبط با این شب‪ ،‬نغمه های‬ ‫محلی و ایتم های شاد دیگر خواهد بود‪ .‬همچنین ویژه برنامه «زمستونه» که از ساعت‬ ‫‪ ۲۲.۳۰‬تا ‪ ۲‬بامداد بروی انتن می رود و ســاعات خوشی را برای هم وطنانمان در این‬ ‫شب رقم می زند کاری است از گروه تولید و تامین رادیو ورزش که با ایتمهای متنوع‬ ‫و ویژه تا پاسی از شب میهمان خانه های ایرانیان خواهد بود‪ .‬خدابخش ابراز امیدواری‬ ‫کرد شبکه های رادیویی بتوانند با تولید و پخش برنامه های متنوع‪ ،‬شب پرباری را برای‬ ‫شنوندگان خود رقم بزنند‪.‬‬ ‫‪16:53‬‬ ‫‪05:38‬‬ ‫‪07:10‬‬ ‫گنج سخن‬ ‫هیچ قومى با یکدیگر مشورت نکردند مگر ان که به راه‬ ‫پیشرفتخودرهنمونشدند‪.‬‬ ‫امام حسن مجتبی (ع)‬ ‫در بین همکاران و دوستان معروف هستم به اینکه اگر قصد کنم با شخص یا گروهی دیدار و همکاری داشته‬ ‫باشم حتما طرف مذکور موقعیت کاری و اجتماعی اش را از دست خواهد داد؛ شاید باورتان نشود ولی اعتراف‬ ‫می کنم در سطح وزیر و معاون وزیر هم مورد داشتم که بندگان خدا بدون هیچ توضیحی برکنار شدند‪ ،‬خیلی‬ ‫از موقع ها دوستان میگن یه قرار با فالن شخص بزار بلکه برشدارند و مردم راحت بشن! خالصه اینکه در این‬ ‫وانفسای بی پولی و شرایط بد اقتصادی شاید بتوانم کسب و کار جدیدی برای خودم دست و پا کنم چیم از‬ ‫تستتر مستر ها کمتره تازه مورد مشابه هم ندارم‪ .‬اگر درست عمل کنم شاید کارکرد اصلی ام موقع انتخابات ها‬ ‫باشد؛ بخدا عمرم را در روزنامه نگاری تلف کردم‪ .‬شاید اون استعدادی که میگن خدا به افراد می دهد همین‬ ‫هست! منتهی ادم هایی موفقیت کسب می کنند که استعدادهایشان را کشف و به ان فعلیت می بخشند‪ .‬خدا‬ ‫را چه دیدی شــاید بتوانم در حوزه بین الملل ورود کنم و با کسب درامد و ورود ارز بخشی مشکالت کمبود‬ ‫ارز را حل کنم؛ بعد از تماشای فیلم به رنگ ارغوان ابراهیم حاتمی کیا ارادتم به برو بچه های واجا خیلی بیشتر‬ ‫شد؛ نظرتان راجع به فعالیت با برند «حذف فیزیکی» چیست؟! قبول دارم برای این کار یکم تند هست‪...‬‬ ‫فارس‬ ‫افقی‪:‬‬ ‫من هرگز شکست نخورده ام‪ ،‬بلکه راه هایی‬ ‫را کشف کرده ام که به ان چیزی که می خواهم‬ ‫منجرنمیشوند‪.‬‬ ‫توماسادیسون‬ ‫طرح روز‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪10‬‬ ‫ر‬ ‫و‬ ‫ر‬ ‫ب‬ ‫ل‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪8 7 6‬‬ ‫ا س ع‬ ‫س‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫د‬ ‫د‬ ‫و‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫د‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫ع‬ ‫م‬ ‫ه‬ ‫ن‬ ‫‪15‬‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫عمودی‪:‬‬ ‫ح‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫گ‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫س‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫س‬ ‫ل‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ن‬ ‫ب و‬ ‫‪ 13‬ب‬ ‫‪ 14‬ا‬ ‫‪ 15‬ن‬ ‫ر‬ ‫س‬ ‫ه‬ ‫ع‬ ‫ب‬ ‫ا‬ ‫ل‬ ‫ک‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫ر‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫و‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ل‬ ‫ش‬ ‫ی‬ ‫ی‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫س‬ ‫ر‬ ‫ی‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫و‬ ‫د‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ن‬ ‫ک‬ ‫ه‬ ‫ر‬ ‫ک‬ ‫ا‬ ‫و‬ ‫ن‬ ‫ی م‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ه‬ ‫ب‬ ‫ر‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫ک‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ر‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫ه‬ ‫ش‬ ‫ت‬ ‫و‬ ‫ر‬ ‫ر‬ ‫د‬ ‫گ‬ ‫‪13‬‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫‪12‬‬ ‫ر‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫‪10 9‬‬ ‫د ی‬ ‫‪15 14 13 12 11‬‬ ‫ش ر ی ف‬ ‫س‬ ‫‪ 11‬ت‬ ‫‪ 12‬و‬ ‫شب چله ی کودکان کار!‬ ‫‪3‬‬ ‫ا‬ ‫‪4‬‬ ‫و‬ ‫‪5‬‬ ‫ش‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6 5‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪15 14 13 12 11 10 9‬‬ ‫‪2‬‬ ‫پاسخ جـدول شـماره قـبل‬ ‫‪3‬‬ ‫حافظانه‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬چهــره موردنظر‪-‬همــراه واکنش‪-2‬ســیراب نمــودن‪-‬‬ ‫باهوش‪-‬ازپوششــها‪-3‬الفبای تلگراف‪-‬ادغام کردن چند منبع‬ ‫تصویری بــرروی نوار‪-4‬فرارنمودن‪-‬اغشــته بــه زهر‪-‬صدمه‪-‬‬ ‫نغمه‪-5‬تله‪-‬شــهری دراســتاناصفهان‪-‬نوعی موسیقی‪-‬زیاده‬ ‫خواهی‪-6‬شــفابخش بیمــار‪-‬کالم مخفی‪-7‬هوشــیار‪-‬‬ ‫درخوروشایســته‪-8‬عالمت جمع‪-‬یک خودمانی‪-9‬ازنشــانه‬ ‫هــای دستوری‪-‬محبوب‪-10‬کشــتی جنگی‪-‬پایتخــت‬ ‫نروژ‪-11‬کافیاســتامابسنیســت‪-‬فریادعدالت‪-‬کارها‪-‬تیره‬ ‫وکدر‪-12‬امرامدن‪-‬ســرها‪-‬ایتالیای قدیم‪-‬بــوی ماندگــی‬ ‫‪-13‬اهــل هندوســتان‪-‬فرومایه‪-‬اخرین لباس‪-14‬گــذران‬ ‫زندگی‪-‬ازخدایــان هندوستان‪-‬حکایتگر‪-15‬واحدشــمارش‬ ‫گوسفند‪-‬فیلمش‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪ 1‬س ی‬ ‫‪ 2‬د ا‬ ‫پندبزرگان‬ ‫دیر است که دلدار پیامی نفرستاد‬ ‫ننوشت سالمی و کالمی نفرستاد‬ ‫صد نامه فرستادم و ان شاه سواران‬ ‫پیکی ندوانید و سالمی نفرستاد‬ ‫طراح جدول‪ :‬رسول نادری‬ ‫جـــدول‬ ‫‪14‬‬ ‫‪-1‬جنگ‪-‬دراین محموعه بازی کرده است‪-2‬شعله اتش‪-‬اسب ماده‪-‬هنرهفتم‪-3‬روز عرب‪-‬ازاقوام اصیل‪-‬‬ ‫اشار ه به دور‪-‬نشانی‪-4‬نرســیده‪-‬عالمت مفعولی‪-‬خوک وحشی‪-‬گشوده‪-5‬سوغات روسیه‪-‬فریادبلند‪-‬‬ ‫ازخدایان باستان‪-6‬عددورزشی‪-‬مساوی‪-‬قرض‪-7‬سرپرســت‪-‬همراه پشــتک‪-8‬خندان نیست‪-‬جایزه‬ ‫سینمایی‪-9‬روغن کفش‪-‬اسمان‪-10‬بدبوی پرخاصیت‪-‬پهلو‪-‬زیاده خواهی‪-11‬دندانه‪-‬شمارک‪-‬قورباغه‬ ‫درختی‪-12‬کافی‪-‬معدن‪-‬پژمرده‪-‬ازحدگذشته‪-13‬گوشه‪-‬به دنیا اوردن‪-‬درد‪-‬مردم قرانی‪-14‬ناشایست‪-‬‬ ‫رودکردستان‪-‬پرحرفی‪-15‬دراینمجموعهتلویزیونیبازیکردهاست‪-‬درسسرگذشت‬ ‫اخبار دیدنی‬ ‫در درگیری معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری هندوراس با پلیس‪۱۶،‬‬ ‫نفر از جمله دو مامور کشته شدند‪ .‬معترضان معتقدند در روند انتخابات تقلب‬ ‫شده و «سالوادور نصراهلل» پیروز انتخابات است‪ /‬خبرگزاری فرانسه‬ ‫بازدید شهردار تهران از خطوط ‪ 6‬و ‪ 7‬مترو و ایستگاه دولت اباد‪ /‬ایلنا‬ ‫مراسم افتتاح هزارمین مدرسه برکت و امضای تفاهم نامه احداث‪ ۲۱‬مدرسه در مناطق زلزله زده‬ ‫استان های کرمانشاه و کرمان سه شنبه‪ ۲۸‬اذر ماه با حضور حجت االسالم محمدی گلپایگانی رئیس‬ ‫دفتر مقام معظم رهبری و محمد مخبر رئیس ستاد اجرایی فرمان امام خمینی(ره) برگزار شد‪/‬تسنیم‬ ‫نخستین اجالس ملی گزارش حقوق شهروندی صبح دیروز سه شنبه ‪ 28‬اذر ماه با حضور رییس جمهور و جمعی از وزرای‬ ‫هیئت دولت در سالن اجالس سران برگزار شد‪ /‬ایلنا‬ ‫شهر تهران در حالی بنا بر عادت هر ساله این روزها با الودگی بسیار زیاد هوا دست به گریبان است که‬ ‫از سوی مسئولین اقدامی جز تعطیلی مدارس و گسترش محدودیت های ترافیکی دیده نمی شود‪ /‬مهر‬ ‫نمایشگاه مروری بر اثار علیرضا اسپهبد در گالری فرمانفرما تا‪ 10‬دی ماه دایر است‪ /‬هنرانالین‬

آخرین شماره های روزنامه هنرمند

روزنامه هنرمند 2238

روزنامه هنرمند 2238

شماره : 2238
تاریخ : 1403/02/12
روزنامه هنرمند 2237

روزنامه هنرمند 2237

شماره : 2237
تاریخ : 1403/02/11
روزنامه هنرمند 2236

روزنامه هنرمند 2236

شماره : 2236
تاریخ : 1403/02/10
روزنامه هنرمند 2235

روزنامه هنرمند 2235

شماره : 2235
تاریخ : 1403/02/09
روزنامه هنرمند 2234

روزنامه هنرمند 2234

شماره : 2234
تاریخ : 1403/02/08
روزنامه هنرمند 2232

روزنامه هنرمند 2232

شماره : 2232
تاریخ : 1403/02/05
ثبت نشریه در مگ لند

شما صاحب نشریه هستید ؟

با عضویت در مگ لند امکانات متنوعی را در اختیار خواهید داشت
ثبت نام ناشر
لطفا کمی صبر کنید !!